تحقیق رایگان دبیران و معلمان - 47

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

ترس درکودکان

بازديد: 175

ترس کودکان از مهمترین مسایلی است که بسیاری از خانواده ها با آن مواجه هستند و دارای علل گوناگونی است که بر کودک تاثیرات بسیاری می گذارد. 
بدین ترتیب که گاه والدین برای آگاه کردن کودکشان از موقعیتی خطرناک به قدری مبالغه می کنند و اضطراب و هیجان بروز می دهند. به عنوان نمونه جیغ می زنند، لکنت زبان میگیرند و غیره که این هیجان شدید به کودک انتقال یافته و به جای تشخیص عامل خطرناک ، موجبات ترس و وحشت وی فراهم می شود و ممکن است مدتها در ذهن کودک باقی مانده و او را آزار دهد.

تحقیقات حاکی از این است ، بیش از 35 درصد عامل ترس کودکان مبالغه کردن بیش از حد والدین و اعضاء خانواده در مورد ؟ یا موقعیتی خاص می باشد. این گونه کودکان معمولا بی قرار بوده، دلشوره ، نگرانی ، کاهش تمرکز ، تحریک پذیری ، اختبلال خواب و اشتها، خستگی شدید، کابوس شبانه داشته و علایم جسمی مانند: تهوع و استفراغ، سردرد ، دل دردهای پی در پی و غیره را بروز می دهند.

برخی والدین تصور می کنند با بالا رفتن سن کودک ، ترس وی خود به خود از بین می رود و اهمیت زیادی به آن نمی دهند، در صورتی که چنانچه این ترس ها تثبیت شود و برای کنترل درمان آن اقدامی صورت نگیرد. ، این کودکان دچار ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس خواهند شد. پژوهشگران بر این باورند که از عوامل مهمی که موجبات ترس و اضطراب کودک را فراهم می آورد، می توان به دو نکته اشاره کرد :

۱.  عوامل تصادفی :که موجب ترس کودک می شود، بدون قصد قبلی بوده و به صورت ناگهانی جلوه می کند، مثل افتادن کودک از پله و ترس وی از پلکان ، گم شدن کودک و ترس وی از جدا شدن مادر.

۲. عوامل عمدی: که گاه شخصی کودک را از شیء یا چیزخاصی می ترساند و در ذهن کودک ایجاد ترس و اضطراب می کند . به عنوان مثال: ترساندن کودکان از شخصیتهای خرافی یا افراد غریبه ، تاریکی و غیره.

 دکتر رضا دولتیار، روانپزشک معتقد است ، برخی ترسهایی که گاه والدین برای راحت تر شدن کار خود در کودک به وجود می آورند موجبات اضطراب و وحشت وی را فراهم می آورند . مثال ترساندن از آمپول ، داندانپزشکی و غیره . وی می گوید: "ترس ها به دو دسته کلی تقسیم می شوند: ۱. ترسهای ذاتی ۲. ترس های اکتسابی ترسهای اکتسابی ، ترس هایی هستند که در محیط آن ها را می آموزیم. مثل ترس از سوسک ، مار ، تصادف و غیره"

 وی در ادامه می افزاید: "کودک نمی داند  که مار خطرناک است و گاه ممکن است دستش را برای گرفتن آن دراز کند، مادر به او می آموزد که مار خطرناک و سمی است. 
بیشترین ترس ها در جامعه اکتسابی هستند و افراد آن را تجربه می کنند". متخصصین معتقدند : برای از بین بردن ترس کودکان از موقعیت یا شیء خاص باید وی را با آن موقعیت روبه رو  کرد و این کار همراه با تجربه ای خوشایند مثل در کنار او بودن یا دادن پاداش میسر است.

دولتیار می گوید: "برای کنترل ترس کودکان باید وی را به مرور و طی چند مرحله با موقعیت ترسناک مواجه کرد، در موقعیتی آرام و راحت مبادرت به این کار نمود. که در اصطلاح، حساسیت زدایی منظم نامیده می شود. به عنوان نمونه برای کنترل ترس کودک از سوسک باید طی چند مرحله آن را انجام داد.

۱- در مرحله اول می بایستی در مورد سوسک با کودک صحبت کرد و از این که ترس او بی مورد است اور را آگاه نمود.

۲- در مرحله دوم سوسک را به وی نشان داد و اجازه لمس آنرا به وی بدهم.

۳- در مرحله سوم، سوسکی مرده به او نشان داده و او را کاملا از بی خطر بودن آن آگاه کنیم در مرحله آخر کودک را با سوسک مواجه کنیم. "

فریبا هرندی کارشناس مسایل تربیتی معتقد است؛ گاه ترس و اضطراب کودکان ممکن است به موقعیتهای مشابه سرایت کند، وی می گوید: "کودکانی که با موقعیتی ناخوشایند و ترسناک مواجه می شوند آن را ممکن است به موقعیتهای شبیه به آن تعمیم دهد و حتی کودک نتواند خطر واقعی را از نشانه های مشابه آن تمیز دهد و حتی کودک نتواند توضیح دهد چه چیزی واقعا موجب ترس وی شده است.

به عنوان مثال کودکی که شگی پشمالو را گاز می گیرد، ممکن است از تمام حیوانات پشمالو وحشت کند و نتواند علت آن را توضیح دهد." برخی والدین ترس کودک خود را جدی نگرفته و آن را بازی می دانند و حتی گاه وی را به خاطر آن تنبیه می کنند.

دکتر دولتیار می گوید: " اولین قدم در راه کنترل ترس کودک باید قبول کرد که اضطراب و وحشت کودک واقعا ترس است و جنبه دیگری ندارد. در واقع در ترس نباید از تنبه استفاده کرد چون بی شک تثبیت می شود، مثل زندانی کردن کودک در اتاق تاریک و غیره." این روانپزشک می افزاید : گاه والدین ترس کودک را به باد مسخره می گیرند و او را سرزنش می کنند که فردی ترسو و بی اراده و ضعیف است، که با این کار اعتماد به نفس کودک را تضعیف می کنند."

دکتر محمدرضا شمس انصاری، روانپزشک معتقد است ، کودکان معمولا از تاریکی ، آتش ، سوسک ، موش و غیره می ترسند، این ترس ها چنانچه تقویت نشود و راه کار مناسبی برای آن در نظر گرفته شود، به مرور از بین می روند. وی می گوید : "برخی کودکان چنانچه مادر یک لحظه از آنان دور می شود به گریه و زاری می پردازند و وحشت عجیبی از آن دارند ودر تاریکی شب تشدید می شود. این گونه کودکان معمولا کابوس شبانه داشته و از علائم مختلف جسمی رنج می برند. و چنانچه مادر و پدر به این امر توجه نداشته باشند و به مرور آن را کنترل نکنند، کودک دچار اختلالات رفتاری و روانی خواهد شد." این روانپزشک راه کارهایی را در این پیشنهاد می کند که عبارت است از :

  • رفتاردرمانی : رو به رو کردن کودک با موقعیت ترسناک به مرور زمان
  • روان درمانـــی یــا روان کـــاوی
  • دارو درمانـــی در صــــورت نیاز

روان شناسان بر این باورند ، برای آگاه کردن کودکان از خطر بایستی از ملایم ترین موقعیت ها استفاده کرد و برای آنان استدلال نمود، ذهن کودک مانند فیلم عکاسی حساس است و بسیار زود نقش می پذیرد و این تأثیر دوامی طولانی دارد، پس این امر توجه لازم را می طلبد.

مادری از اینکه دختر 7 ساله اش از دندان پزشک هراس و وحشت عجیبی دارد می گوید: "راضی به مراجعه به دندان پزشک نمی شود ". کارشناسان معتقدند: اینگونه کودکان را باید در موقعیت آرام و پاداش دادن یا آگاهی یافتن از سوی دندانپزشکی مهربان متقاعد کرد. به عنوان مثال با گفتن اینکه اینکار کمی درد دارد ولی تو شجاع هستی و می توانی آنرا تحمل کنی و غیره .

مریم حقیقت ، مادری است که از وحشت کودکش از تنهایی در اتاق ، شب هنگام نگران است و می گوید: " کودکم همیشه سعی دارد کنار من بخوابد و به هیچ وجه حاضر نمی شود در اتاقش بخوابد و نگران من از این است که در آینده نیز نتواند تنها بخوابد "

دکتردولتیار در این مورد می گوید: "برای کنترل ترس از گونه کودکان دروهله اول باید در هنگام شب چراغی کم نور در اتاقشان روشن کرد و به مرور آن را کم و سپس خاموش نمود. در مرحله دوم در اتاق کودک به همراه وی در تاریکی به تعریف کردن لطیفه و داستان های جالب پرداخت و موقعیتی خوشایند در تاریکی برای وی ایجاد کرد. در مرحله سوم او را کم کم در اتاقش تنها بگذارید که به آن اصل کاهش ترس گفته می شود." 

گاه ترس کودکان موجب دروغ گویی، جویدن ناخن، پرخاشگری و غیره می شود. که این امر موجبات اختلال رفتاری را در کودک تقویت می کند و مراجعه به مشاور و روانپزشک را می طلبد. اغلب پزشکان نیز بایستی در برقرار کردن ارتباط دوستانه با این کودکان مهارت داشته و در تمام مدت معاینه با وی صحبت کنند، به بیان دیگری تجارب تلخ معاینه های پزشکی را با تجربه های شیرین بازی و سرگرمی همراه سازند.

از طرفی نیز می توان به کودکان آموخت که موقعیتهای ترس آور را پیش بینی کنند و خود را برای مواجه شدن با آن آماده کنند، البته همه موقعیتهای ترسناک را نمی توان پیش بینی کرد اما برخی آنان مانند رعد و برق یا رفتن به بیمارستان را می توان به دقت توضیح داد، تا از بسیاری ترس های کودکان جلوگیری شود. روانپزشکان بر این باورند :لکنت زبان مسئله ای است که گاه از ترس به وجود می آید. و حتی به صورت جدی بروز میکند و نیاز به درمان متخصص پیدا میکند. در واقع راه کاری که برای این کودکان پیشنهاد می شود عبارت است از :

۱. وقتی کــودک برای برقراری ارتباط با دیگران می کوشد، به او فرصت بدهیم ، حرف بزند و حرف او را قطع نکنیم ، حــرفهای او را تصیح کرده و کلمه ها را پیشاپیش در دهان وی نگذاریم.

۲. دقت کنیم ، کســـی ادای کــــودک را درنیاورد و او را مسخــره نکند و حالتهای چهــره او را تقلید نکند.

۳. نسبت به لکنت زبان کــودکان نگرانــی و سراسیمگــی نشان ندهیم و کاملا خونســرد باشیم.

۴. چون سخن گفتن ازتقلید و سرمشق آموخته می شود سعــی کنید کــودک کسانی را ســرمشق قرار دهد که درست صحبت می کنند. 
بنابراین با توجه به نکات ذکر شده می توان دریافت ترس های کودکان چنانچه ادامه یابد و کنترل نشود، منجر به مشکلات زیادی خواهد شد که در ذهن و رفتار کودکان تأثیراتی سوء برجای می گذارد پس توجه کامل والدین واعضاء خانواده در این امر مهم ضروری به نظر می رسد.


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

نگاهی به تاریخ زبان و زبانشناسی

بازديد: 191

 انسان از دیر باز به زبان و چگونگی و منشأ پیدایش آن اندیشیده است. آثار باقی مانده از مصرقدیم حکایت از این دارند که  مصریان در دوران فرعون سلمه سیسوس1 در زمینه زبان و ریشه های آن به تحقیق و تفحص می پرداختند. آنها در پی جستجوی اولین واژه ای که بشر به آن دست یافته بود،چوپانانی را مأمور نگاهداری از تعدادی کودک می کردند. این کودکان از هر نظر تأمین بودند، مگر از نظر ارتباط گیری. چوپانان حق حرف زدن با کودکان آزمایشگاهی خود را نداشتند. آزمایش بر این پایه  پی ریزی شده بود که اولین کلمه یا صدائی که کودک جهت ارتباط گیری با چوپانان  از خود و به ابتکارخود در می آوردند، اولین واژه هائی بوده است که انسان آفریده و بکار گرفته است. به عبارت دیگر، از دیدگاه مصریان قدیم، اولین کلمه کودک منشأ زبان آدمی است. با نگاه امروزی ما و دانش امروز ما، مصریان به دو عامل اساسی ، یعنی عوامل موروثی و محیط توجه داشته اند.

  فیلسوفان در فاصله سالهای 1700-1600 توجه شایانی به معنای زبان و چگونگی آموزش آن کرده اند. در آن روزگار اندیشه و ارتباط  انسان ها با یکدیگر و با محیطشان، بدون زبان، امری محال تلقی می شد. به اعتقاد راسیونالیست ها زبان آموزی استعدادی مادرزادی ست. راسیونالیست ها با ارائه دیده هایشان در پی اثبات موروثی بودن زبان بودند. اندیشه آنها بر این اصل که افراد در اجتماعات مختلف قادر به آموختن موضوعات یکسانی هستند بنا شده بود. جبهه مقابل راسیونالیست ها، تجربه گرایان بودند. طبق نظر آنها محیط و تأثیرات آن عامل اصلی زبان آموزی است. به اعتقاد تجربه گرایان عوامل محیطی و اجتماعی و تأثیرات آنها بر حواس پنجگانه آدمی هستند که امکان یا عدم امکان آموختن زبان را باعث می شوند.

  در قرن نوزدهم پزشکان و متخصصان آموزش و پرورش دست به اولین تحقیقات تطبیقی زدند. آنها برای یافتن پاسخ به پرسش هایشان به مقایسه چگونگی مراحل زبان آموزی کودکان ناشنوا و نیمه شنوا با سایر کودکان پرداختنددر آغاز، این تحقیقات بیشتر بخاطر کمک به کودکان ناشنوا و نیمه شنوا صورت گرفته بود، اما در روند خود، دامنه اش وسعت گرفته و به حوزه زبان شناسی و روانشناسی نزدیک تر و نزدیک تر شد، تا امروز که مرحله جنینی اش را پشت سر گذاشته است.

 در قرن بیستم میلادی، محققان زبان شناسی با شیوه های مختلف و با استفاده از ابزار گوناگونی، چون یادداشت برداری از روند رشد زبان کودکان، ضبط کردن صدای آنها و فیلمبرداری از کودکان در شرایط مختلف به مطالعه روند رشد صداها، حروف، کلمات و جملات و عبارات نزد کودکان و در یک روند تاریخی پرداختند. جدول رشد زبان کودک - که تا به امروز هنوز اعتبار خود را حفظ کرده است – محصوا تحقیقات این محققان است.

 تحقیقات زبان شناسی در ادامه خود به  پیدایش فرضیه ها و تئوری های تازه ای در حوزه زبان و زبان شناسی انجامید. تجربه گرایان - بار دیگر در دهه های نود قد علم کرده و فضای آموزشی را از آن ِ خود کردند. بیهیوریست ها یا رفتار شناسان از جمله تجربه گرایان مطرح این دهه بودند. طبق نظر آنها رفتار کودک نتیجه مستقیم تقلید از رفتار بزرگتر هاست.  به عبارت دیگر کودک دقیقأ از محیط و پیرامون خود الگو برداری می کند. بیهیوریست ها راه علاج  انحراف از نورم ها و قراردادها را در رفتار درمانی  می جویند، چیزی که سنگ بنای نظرات آنها را ریخته است. طبق این تئوری، کودک نقشی غیر فعال دارد و چون منفعل است، می توان او را فرم داد.

 سیستم آموزش و پرورش در کشور ایران ریشه های دینی و مذهبی دارد، و به این دلیل به دیدگاه بیهیوریست ها نزدیک است، زیرا رفتار کودک، هم در خانه و هم در مدرسه، زیر تیغ نگاه بزرگترهاست. کودک فاقد اندیشه مستقل است و باید چون جعبه ای تهی به مرور زمان از افکار و جملات آماده و تراشیده بزرگترها پر شود. فاعل بودن کودک  امری است که اغلب در جامعه ما نادیده گرفته می شود.

 شاید بتوان گفت که در مراحل اولیه زبان آموزی تا حدودی اندیشه بیهیوریسم قابل پیاده کردن باشد، اما وقتی کودک به مرحله ای خاص از رشد رسید، دارای اندیشه می شود. آنگاه دیگر جائی برای بیهیوریست ها باقی نمی ماند یا نباید بنماند.

 عمربیهیوریست ها در اروپا و امریکا چندان طولانی نشد. آنها شدیدأ مورد انتقاد متخصصانی چون چومسکی (1969) 3 قرار گرفتند. اینبار نوبت دوباره راسیونالیست های نو فرا رسیده بود. راسیونالیست های نو با یک تفاوت اساسی - نسبت به راسیونالیست های 1700- 1600 -  به عرصه علم پا نهادند. آنها نقش محیط را کلاً رد نکرده و به دو عامل مهم زبان آموزی اشاره  می کردند: محیط و استعدادی درونی و ذاتی  که  در محیط و در شرایط خاص خود رشد می کند. این  دیدگاه  به نا تیویسم 4 یا ذات گرایی مشهور شد. (بی یر و لیبرگ 2003 ). آنها با طرح عبارت ِ "استعداد زبان آموزی همگانی "است، براین باورند که همه انسان ها با چنین استعدادی متولد می شوند، اما پرورش این استعداد در رابطه های انسانی و اجتماعی شکل می گیرد و درست به همین سبب است که کودک زبان مرسوم کشوری را می آموزد، که در آن به دنیا می آید. کودک ایرانی، فارسی زبان و کودک آلمانی، آلمانی زبان می شود.

 

همزمان با تولد نی تیویسم، تئوری دیگری در جهان مدرسه و زبان آموزی به عرصه وجود پیوست که به کگنی تیویسم مشهور شد. برنر، پی یاژه  و ویگوتسکی از پایه گذران این مکتب بودند. طبق نظر آنها انسان با یکسری امکانات یا ابزار خاص و درونی زاده می شود. او با کمک این ابزار ذاتی و درونی به مطالعه و بررسی پیرامون خود می پردازد و از محیط خود اطلاعات کسب می کند. اطلاعات کسب شده در سیر تکاملی اش به مخزن دانش او تبدیل می شود. تجربه های تازه در رودررویی با تجارب گذشته و انبار شده به یکسری تغییرات و تحولات ریشه ای می انجامد. در این راستا زبان به عامل یا فاکتوری تعیین کننده در رشد و زندگی اجتماعی فرد تبدیل می شود.

 بنا به اهمیت تئوری کگنی تیویسم و اعتبار امروزی آن در دنیای فرهنگی و آموزشی غرب، در مقاله بعدی به شرح مفصل نظرات  تئوریسین های به نام آن - به ویژه  ویگوتسکی - خواهم پرداخت.

 

 

 

 

 

نگاهی به تاریخ زبان و زبانشناسی– بخشدوم

 

 

 

لو ویگوتسکی ( 1896 - 1934)  روانشناس روسی با جان ب. واتسون بنیانگذار تئوری بیهوریسم (1970- 1924 ) معاصر و به خوبی با نظراتش آشنا بود. و شاید بتوان گفت که او در طرح نظرات خود بسیار از واتسون و بیهوریست ها متأثر بوده است. میان نظرات این دو متفکر تشابهاتی چند می توان یافت، از جمله که هر دوی آنها به پدیده آموزش و عوامل تأثیر گذار برآن پرداخته اند. یکی دیگر از موضوع هائی که توجه هر دو روانشناس را به خود جلب کرده بود، تفاوت یا تشابه حیوان و انسان بود. این دو محقق معتقد بودند که هم انسان و هم حیوان بخشی از پروسه تکامل هستند و نه دو شکل جدا از هم. اما وجه تمایز نظرات ویگوتسکی و واتسون صورت های بیشمارتری از تشابهات فوق  دارد .

 از دیدگاه بیهوریست ها رابطه میان محرک و رفتار یا عکس العمل در ارگانیزمهای مختلف یکسان است، در حالی که ویگوتسکی معتقد بود که انسان بنا به توانائی های خاص خود، قادر به کنترل محرک ها و در نتیجه قادر به کنترل رفتار و اعمال خود است.  ابزار کار، تنها تفاوت انسان و حیوان است. انسان با ساختن ابزار کارش می آموزد که به خود و دیگران بیاموزد. او با کمک ابزاری که در اختیار دارد، می تواند ابزاری تازه بسازد. یعنی ابزار به نوبه خود به انسان امکان انجام کارهایی را می دهد که بدون آن ممکن نبوده و نیست. با دست و دندان می شود پارچه را پاره کرد، اما قیچی دقت وکیقیت کار را بالا می برد.  به عبارت دیگر بدون ابزار و آلات مکانیکی و فیزیکی، تغییر و تحولات پدیده های انسانی، امری ست دشوار، بطی و کند.

 ابزار درونی و فکری مثل حافظه و قدرت درک و حل مشکلات، نیز همانند ابزار فیزیکی از انسانی به انسانی و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. به اعتقاد ویگوتسکی ابزار فکری ظرفیت حافظه را بالا برده و امکان بهره جستن از ابزار فیزیکی را فراهم می آورند. به نظر او ابزارهای فکری دارای دو خصیصه اصلی هستند: در مرحله تولد یا پیدایش ویژگی های اونتوژنی ( تکامل جنینی) و فیلوژنی (تکامل نژادی و موروثی)  بر آنها غالب هستند. و در مراحل بعدی، نمادی فیزیکی و بیرونی پیدا می کنند. در مراحل پیشرفته تر ذاتی و معنوی شده و در ذهن و بدون وابستگی به عامل بیرونی، باقی می مانند. (بیر و لیبرگ 1996). به عنوان مثال می توان گفت : « ما برای فراموش نکردن خرید سیب، به انگشت خود نخی می بندیم،– یعنی نمادی بیرونی و خارجی  به اندیشه مان می بخشیم. تداعی  و تبادر سیب و مغازه میوه فروشی با دیدن نماد بیرونی آنها، مانیفستی درونی و ذاتی ست. دومین تفاوت ابزار فیزیکی و ابزار فکری و درونی این است که ما از ابزار فکری برای فهمیدن محیط و پیرامون خود و برای فهم و درک رفتار خود و دیگران، برای حل و رفع مشکلات و معضلات خود، هنگام برنامه ریزی ها و همکاری با دیگران، کمک می گیریم. این ابزار به کودک در فهم و کنترل رفتار خود و احساس خود کمک می کند. به نظر ویگوتسکی بدون عنصر زبان، ابزار درونی و فکری هستی نخواهند یافت و کودکی که قادر به کنترل خود نباشد، در واقع هنوز به خود آگاهی و درونی شدن آموخته هایش  نرسیده است.

  یکی دیگر از تفاوت های اساسی ویگوتسکی و بیهوریست ها، برخورد ویگوتسکی با پدیده زباناست. واتسون تفکر و اندیشه را زبان صامت  می نامید. اما از نظر ویگوتسکی زبان دارای وجودی مستقل از اندیشه است. او معتقد بود که زبان در پیشرفت و تعالی انسان نقشی حیاتی بازی کرده و می کند. ویگوتسکی میان زبان و پروسه تکامل اندیشه  تمایز قائل شده و می گفت که این دو پدیده دارای عملکردهایی متفاوت هستند.

 نگاه متفاوت ویگوتسکی به پدیده زبان و اندیشه، پیامد های نظری دیگری را به دنبال داشت و آن اختلاف نظر ویگوتسکی و واتسون در حوزه آموزش و پیشرفت های مربوط به مدرسه و آموزش  بود. آموزش و تعالی علمی در نگاه بیهوریست ها پدیده هایی جدا از هم تلقی نمی شدند، در حالی که ویگوتسکی با تأکید بر نقش زبان بر این عقیده بود که تعالی و پیشرفت، زمانی امکان پذیر است که کودک مالک زبان خود باشد. به عبارت دیگر وقتی کودک بتواند بر محور واژگانی خود بیندیشد، نیروی های درونی اش، چون " قوه اندیشیدن و توانائی حل و فصل مشکلات"  تغییر و تعالی می یابند.

ویگوتسکی بر سر چگونگی بروز و شکل گیری دانش و معرفت آدمی نیز با بیهوریست ها اختلاف نظر داشت. بیهوریست ها نقش کودک را درپروسه آموختن غیر فعال می دانستند. در باور آنها، کودک ابژکتیو و پاسیو و  صد در صد وابسته به اطرافیان ِ سوبژکیتو خود است.

 ویگوتسکی با دادن خصلت فاعلیت به کودک، میان نظرات خود و بیهوریست ها مرز کشید. کودک در نگاه او سوبژکتیو و فعال است. به نظر او وقتی زبان، علم و ابزار آموزش علم در اختیار کودک باشد، کودک قادر به کنترل اندیشه و اعمالش خواهد بود. ویگوتسکی علاوه بر عامل زبان، به فرهنگ به عنوان پدیده ای تعیین کننده در پروسه زبان آموزی و رشد فکری کودک نگاه می کند. او در اواخر عمر کوتاهش با اشاره به  نیروی احساسات کودک و توانائی خود سنجی و کنترل خود به تأثیر زبان به عنوان عامل کلیدی پرداخت، اما فرصت تعمق و تفحص بیشتر در این زمینه را  نیافت.

 پس از مرگ ویگوتسکی، بسیاری از روانشناسان و محققان با دنبال کردن نظرات او به تکامل و پیشرفت آنچه امروزه به کگنی تیویسم یا معرفت گرائی   مشهور است، پرداختند. بعضی از محققان از جمله شیفرینگ و آتکینسون  ( 1968) با انتقاد از نظرات ویگوتسکی طرح پروسهاطلاعات  را ریختند. آنها با پذیرفتن نیروی خود آگاهی و خود سنجی کودک، تلاش درونی – فکری کودک و فعال بودن او را  باور داشتند. آنها همچون ویگوتسکی چگونه آموختن را به میزان توجه، حافظه و خود آگاهی فرد  وابسته  می دانسنتد.

 ظهور کامپیوتر و استفاده از آن در محیط آموزشی و جمع آوری اطلاعات، نقش حافظه را در دنیای مدرسه و تعلیم و تربیت تغییر داد. امروزه دیگر سپردن همه اطلاعات در حافظه، به شیوه گذشتگان، نشانه پیشرفت آموزشی تلقی نمی شود، بلکه چگونه استفاده کردن از اطلاعات ِ در دسترس است که معنا یافته است. و همینجاست که میان نظرات نئو کگنی تیویست ها که به پروسه و روند کسب اطلاعات و نقش کامپیوتر توجه دارند، و ویگوتسکی تفاوت های ماهوی بروز می کند. پروسه تفکر دیگر دارای همان خصایصی نیست که ویگوتسکی تصور می کرد. فرهنگ  و تأثیر آن بر اندیشه و پروسه پیشرفت فرد، نیز بدانگونه نیست که ویگوتسکی تعریف  و تصویر کرده بود. به نظر والسینر (1988)  کودک یا فقط  آخرین حرفی را که می شنود  به خاطر می آورد یا اولین حرف را ، اما  اینکه کدام را به خاطر آورد، وابسته به  فرهنگی است که او به آن تعلق دارد.

 ویگوتسکی نیروی احساس و انگیزه  را دو شرط اساسی آموختن می دانست، اما این نظر، به دلیل  نداشتن بنیان آزمایشی و تحقیقی، مورد انتقاد محققان بعد از خود قرار گرفت. علاوه بر این زاپورزهتز(1977- 1959)  و ونگر (1977- 1969) ویگوتسکی را به خاطر بها دادن بیش از حد به زبان مورد انتقاد قرار دادند. به نظر آنها ابزار فرهنگی و غیر زبانی  نیز زمینه های پیشرفت و تعالی کودک و نیروی اندیشه او را فراهم می آورد و تأکید بر زبان بعنوان تنها عامل ترقی درست نیست.

 

نگاهی به تاریخ زبان و زبانشناسی– بخش سوم

 

 

 در مقاله پیشین به معرفی لو ویگوتسکی روانشناس و محقق روسی و نظرات او، تشابهات و تفاوت های موجود بین نظرات او و بیهوریست ها و نئو کگنی تیویست ها پرداختم. تعریف تئوری کگنی تیویسم یا معرفت گرائی بنا به وسعت و اهمیتش در یک یا دو مقاله چند صفحه ای میسر نیست. و از آنجائیکه سیستم آموزش و پرورش کشورهای غربی بر اساس تئوری هائی از این دست پایه ریزی شده است، تعمق و تفحص بیشتر بر محور فرضیه ها و تئوری های آموزشی – روانشناختی نیز امری ست ضروری.

 ویگوتسکی همراه با ارائه نظراتش، مفاهیمی چون "تکامل و ترقی"، "ابزار اندیشه"، " فرهنگ" و "آموزش" را تعریف می کند، که بخشی از آنها در بخش پیشین همین مقاله آمد. همانطور که پیشتر گفته شد، به عقیده ویگوتسکی، آموختن، و رشد و ترقی فکری دو پرسه جدا از همند، که در عین حال به شکلی پیچیده به هم مرتبط اند. پیشرفت تحصیلی دانش آموز، در نگاه بیهوریست ها، انبار شدن اطلاعات در حافظه کودک است. نزد ویگوتسکی تعالی اندیشه کودک به مرور و در طی مراحل خاصی صورت می پذیرد. آموختن اطلاعات جدید پیش فرض های خود را دارد و کودک برای پذیرش این اطلاعات، بایستی به مرحله ای از رشد و خود آگاهی رسیده باشد.

 

طبق نظر ویگوتسکی، تعالی و پیشرفت در بطن آموختن جای ندارد، اما آموختن می تواند زمینه ساز پیشرفت و رشد فکری کودک شود. او برای اثبات این گفته سیسلی  هفت ساله را مثال می زند. سیسلی دسته بندی کردن اشیاء را نیاموخته است. آموزگار او مشکل او را با دو جعبه محتوی عکس و کلمه حل می کند. در جعبه اول کلمه " بزرگ"  و یک عکس بزرگ وجود دارد.  در جعبه دوم کلمه

" کوچک "  همراه با یک عکس کوچک. سیسلی با بازی کردن با این جعبه ها مفهوم "بزرگ " و "کوچک" را می آموزد. آنچه ویگوتسکی، از بیان این مثال در نظر دارد این است که در جریان  روند رشد و تعالی فکری است  که  شرایط خلق اندیشه ناب فراهم می شود  و از همین روی پیوسته  بر لزوم وجود شرایطی که به کودک امکان تجربه های تازه را بدهد، تأکید دارد. تکالیف داده شده به کودک بایستی در حد توانائی او باشد تا به رشد و پیشرفت او کمک کند. تکالیف دشوار هرگز به نتایج مثبت منتهی نمی شوند. دادن تکلیف های دشواری که کودک نمی تواند از پس حلشان برآید، به این می ماند که کودک هنوز اعداد را نشناخته، بخواهد چهار عمل اصلی راانجام دهد. ویگوتسکی مکررأ با طرح تفاوت های رشد و تعالی با پدیده آموختن، همواره می کوشد تا اشکال مختلف یاد گیری را – که به تعداد افراد جهان متفاوت و متغیر است -  به جهانیان بنمایاند.

 

به اعتقاد ویگوتسکی میزان دانسته های فرد و آگاهی او به میزان تأثیر او از سمبل ها و مفاهیمی ست که آموخته است. اینجاست که نقش زبان – به عنوان ابزار معرفت و آگاهی -  کلیدی می شود. زبان ابزار اندیشه است و جهان پیرامون ما را بیش از پیش آبستره می کند. در عین حال خود به عنوان پدیده ای مستقل و بدون وابستگی به محرکی خاص، چون به صورت ابزاری درونی در اختیار کودک درآید، امکان تخیل  ، اعمال اراده بر اندیشه ها و آموخته های خود ،  آفرینش افکار و اندیشه های تازه و تقسیم افکار و اندیشه ها با دیگران را،  به او  می دهد. بدین ترتیب، زبان دارای دو نقش اساسی می شود: " اول اینکه زبان ابزار اعتلای معرفت و آگاهی است. دوم اینکه خود بخشی ست از پروسه آگاهی."  (بیر و لیدبرگ 1996 . ص. 13).

 از آنجائیکه آموختن در شرایط گوناگونی رخ می دهد، هنگام  کسب ابزارهای درونی و فکری، زبان به عنوان وسیله ای حیاتی و مهم  نقش بازی می کند. کودک تنها از راه مکالمه و حرف زدن در باره کاری که می کند، می تواند به مفهوم آن کار پی ببرد و معلم نیز به نوبه خود، تنها از راه گفت و شنود است که می تواند توانائی های درونی شاگردش را کشف کند. [ و به نظر من نه از راه امتحانات و ورقه های سیاه شده و پرسش های پوچ و اغلب کلیشه ای.]

    زبان، تفکیک و طبقه بندی ِ تجربه ها و آموخته ها را، که پیش فرض پروسه معرفت و دانش است، تحقق می بخشد. گفتگو (دیالوگ) کودک را به مسیری ورای بحث صرف بر محور یک حادثه، یا اتفاق یا فعالیتی آموزشی، مثلا تماشای پروانه ای که سر از پیله بیرون می آورد، هدایت می کند. او تنها در باره موضوعی خاص بحث نمی کند، بلکه در پروسه ای به کشف علم می رود. به قول ویگوتسکی : « لوسی همراه با آموزگارش پیله ای را که در حال باز شدن است، نگاه می کند. گفتگوی آنها در باره پیله، کرم ابریشم و موارد استفاده ابریشم و مسائلی از این قبیل، نماد پرسه درونی شدن زبان و ابزار اندیشه است.»

همانطور که در مقاله قبلی آمد، به نظر ویگوتسکی زبان به عنوان وسیله ای که به فرد در درونی کردن آموخته هایش کمک می کند، تفاوت بنیادین او را با حیوانات موجب می شود. زبان و اندیشه به عنوان دو ابزار انسانی  سبب تحول و تغییر محیط پیرامون او می شوند.

وقتی ویگوتسکی از درونی شدن زبان در قالب ابزار های درونی، مثل حافظه، سخن می گوید، به عرصه ای پا می گذارد که عرصه تحقیق و تفحص جامعه شناسان است. او با طرح واژه هائی چون اینترپرسنال   یا مراوده ها ، توزیع و بخش شده ها  ، اجتماعی بودن پروسه آموزش را مطرح می کند . این روند سمت و سوئی فردی دارد، اما در روابط انسانی است که فرد قادر به اصلاح و تغییر خود می شود. ویگوتسکی می نویسد:  « نادیای ناآرام که به هیچوجه قادر به کنترل رفتار خود نیست و دائم حرف معلمش را قطع می کند، باعث می شود که توجه معلم به او جلب و در نتیجه در ردیف اول کلاس نشانده شود. خانم معلم کتاب را جلوی او می گیرد و می گوید : نادیا گوش کن!  نادیا آرام می شود و به معلمش گوش می دهد . اینجا  توجه متقابل است . پس از ساعتی نادیای کاملا آرام به نقاشی می کند و تمام حواسش معطوف کار است. این مرحله، مرحله فرد ی شدن توجه است.

 زبان ابزاری همگانی است. جوامع بشری در هر محدوده ای جغرافیائی برای ارتباط گیری با یکدیگر زبانی مشترک آفریده اند. از اینرو، زبان بار فرهنگی دارد. " ابزار درونی زبان، برای مثال -  توجه و تمرکز، حافظه، احساس  و توانائی  یافتن راه حل های فردی -  به فرد، در به خاطر سپردن و به خاطر آوردن تجارب و آموخته هایش کمک می کند"  (بیر و لیبرگ . ص 19).  

  آنچه از نگاه ویگوتسکی و تعریف او از زبان دور می ماند، اشکال زبان است. گاه سمبل ها و علایم همان کاری را می کنند که زبان می کند. مثلا علایم   راهنمائی و رانندگی که بین المللی شده اند.  ناگفته نماند که ویگوتسکی هنگام تعریف خود از زبان و تفاوت آن با زبان حیوانات از دو خصلت یا دو عملکرد   "والاتر" و " پست تر" استفاده  می کند   و خصلت های والاتر را به انسان نسبت می دهد، این مدعا امروز از جانب بسیاری از زیست شناسان و زبان شناسان زیر سؤال رفته است. به اعتقاد محققانی که به تعریف ویگوتسکی از زبان انتقاد دارند، آگاهی و اطلاعات ما از زبان و شیوه ارتباط گیری حیوانات با یکدیگر بسیار اندک است.

نگاهی به تاریخ زبان و زبانشناسی – بخش چهارم

بازی و نقش آن در رشد فکری کودک

 

 

نقش و اهمییت بازی در رشد ذهنی و فکری کودک همواره مورد توجه محققان و روانشناسان کودک بوده است. ویگوتسکی و پیاژه از جمله روانشناسانی هستند که بطور ریشه ای به مطالعه بازی کودکان و نقش آنها در رشد ذهنی و فکری  و زندگی اجتماعی کودکان  پرداخته اند. از دیدگاه این دو محقق، شرکت کودک در بازی های کودکانه به معنای ورود کودک به دنیای مجازی ست که دارای قوانین خاص و نا نوشته است. لی برگ و بی یر می گویند :" بازی آینه فرهنگ و راهی برای زنده ماندن در فرهنگ است" (  لی برگ و بی یر2003  ص 90).   این دو محقق برای توضیح نظرشان می افزایند : " کودک هنگام بازی، با زبان سر و کار دارد. به عبارت دیگر بازی، یعنی همزمانی دو زبان. کودک می آموزد چه بگوید و چه نگوید، چگونه و کی بگوید و این پروسه ای است که به خود آگاهی زبانی  می انجامد " (  لی برگ و بی یر2003  ص 90).

 

از نظر ویگوتسکی و پیاژه زبان به عنوان ابزار اولیه بازی ها، عامل اساسی در پروسه  شکل گیری توانائی های ذهنی کودک است. آنچه اینجا، نظرات ویگوتسکی (1962-1932) و پیاژه را از هم متمایز می کند اینست که ویگوتسکی  بر خلاف  پیاژه عقیده داشت، پایان بازی ها (آندسته که سمت و سوی اجتماعی کردن دارند ) در هفت – هشت سالگی  نبوده و تا سنین ده – یازده سالگی ادامه دارند. اما پس از گذشت ایندوره ، بازی ها تغییر ماهییت داده و بصورت فعالیت های گروهی – اغلب با رهبری یک یا چند نفر - در می آیند. 

ویگوتسکی بازی ها را به دو دسته تقسیم بندی می کند :

-          بازی هائی که قوانین درونی و نانوشته  دارند.

-          بازی هائی که قوانین معین و قراردادی دارند.

به عقیده ویگوتسکی رهبری بازی های دسته اول را کودکان خود و بدون نیاز بزرگترها به عهده می گیرند، در حالیکه بازی های دسته دوم با شرکت و دخالت بزرگتر ها صورت می پذیرد و به همین سبب سمت و سوی بازی ها به جهتی می رود که بزرگتر ها می خواهند. آنها قوانین و مقرارات بازی را تعیین و به کودکان دیکته می کنند.

به نظر ویگوتسکی بازی ها به رشد ذهنی و فکری، عاطفی - احساسی و اجتماعی2 کودک کمک می کنند. به زبان دیگر بازی ها ابزار کنترل و تنظیم رفتار کودک هستند. او هنگام بازی دکتر می شود، معلم می شود، راننده می شود و... و بدین ترتیب نقش های گوناگون را در عالم بازی تجربه می کند. هر بازی، سناریو، قوانین و مقرارات خاص خود را دارد و بنا به تعداد و توانائی های بازیگران تغییر و تحول می یابد.

بازی هائی که قوانینی درونی و نانوشته  دارند -  یعنی بازی های دسته اول – نیز در طی بازی و به مرور زمان و بنا به شرایط و اعضای شرکت کننده تغییر و تحول می یابند. اشیاء در این مرحله بازی نقش مهمی دارند. ابژه ها کودک را رهبری می کنند. کودک هنگام بازی با عالم تخیل سر و کار دارد   و از همین روی امکان خلاقیت و آفرینش و همچنین موقعیت بروز خصوصیات رفتاری و اخلاقی خود را می یابد. کودکان معمولا -  تا حوالی سن چهار سالگی - به اختلافات رفتاری و کرداری توجهی ندارند، اما در طی بازی بر هم تأثیر می گذارند.

 

 

 رهبری ابژه ها به مرور زمان رنگ می بازد و اشیاء تنها به عنوان وسیله ای برای فهم و درک یکدیگر بکار گرفته می شوند. در این مرحله یک قطعه پازل، فقط یک قطعه پازل نیست، بلکه وسیله ای برای حل مشکلی است. بدین سبب خودسامانی  جزء لاینفک قوانین بازی می شود. به اعتقاد ویگوتسکی سامان بخشیدن به خود زمینه ساز پیشرفت های بعدی است. از اینروی مسئولان مهد کودک و دبستان بایستی به بازی ها و نقش آنها در سواد آموزی توجه فراوان به خرج دهند. ویگوتسکی از  کتاب خواندن به عنوان یک بازی سازنده یاد می کند. به نظر او کتاب خواندن در چشم کودک نوعی سرگرمی و بازی است، زیرا دنیای خیالی کتاب ها به دنیای کودکان نزدیک است. گفتگو در باره کتاب ها – یعنی این  دنیای خیالی – ذهن کودک را تحلیلی می سازد. وقتی کودک همراه با بزرگسالی کتاب می خواند امکان گفتمان و معاشره  فراهم می آید. اساس گفتمان به مثابه تمرین معاشره اغلب بر سؤال و جواب ریخته می شود که به نظر لی برگ و بی یر پرسش ها همیشه بر محور "کجا و کی " می چرخد. اینجا  لی برگ و بی یر به نفوذ بیش از حد بزرگتر ها اخطار می دهند و می گویند " گاهی بزرگتر ها فضای بسیار زیادی را اشغال می کنند و امکان اندیشیدن را از کودک می گیرند"  لی برگ و بی یر ص 94).

 

شاگرد در کلاس درسی که معلم تنها سخنرانش است،  چه چیزی برای آموختن پایه ای خواهد یافت؟ معلم باید قبل از هر چیز " گوش دادن به شاگردان خود " را بیاموزد و بیاموزد که زبان – به عنوان پیش فرض بازی ها و بازی ها به عنوان پیش فرض سواد آموزی – زمانی به خلاقیت و آفرینندگی کودک می انجامد که کودک آنرا به صورت ابزاری برای ارائه اندیشه ها و افکارش در دست داشته باشد. و اینجاست که اجتماعی کردن زبان در غالب بازی ها در نگاه ویگوتسکی امری ریشه ای و حیاتی می شود. " احساس شریک و همراه بودن " – که نقطعه عطف زندگی کودک است و به رشد و تعالی او می انجامد - به نظر ویگوتسکی  باید هسته مرکزی فعالیت های مدرسه شود. او می گوید " قوه تخیل کودک بی حد و مرز است. لیوان خالی در چشم کودک می تواند از شیر پر باشد . هنگام بازی تکه ای کاغذ سفید شاید بتواند جای کیک یا شیرنی را بگیرد" (ص 57). بازی های کودکانه مثلا دکتر بازی، معلم بازی، قطار بازی، مسافر کشی، هواپیما بازی و پرواز کردن، همانقدر که به تخیل کودکانه نیاز دارد، به زبان نیازمند است. تخیل – به مثابه تقلیدی از واقعیت های موجود پیرامون کودک -  بازی را پر محتوا می کند و به کودک امکان آزمایش و تجربه می دهد. در این عالم مجازی است که کودک می آموزد از ابژه ها و واژگان و رفتار ها و اعمال انسانها بهره ببرد. در عالم تخیل او هر چیزی می تواند چیز دیگری باشد. به عبارت دیگر اشیاء خاصیت نمادین و استعاری می یابند. مثلا باز و بسته کردن بازوها نماد پرواز و چوب جارو نماد هواپیما یا چیزی از این قبیل می شود. بدین ترتیب کودک تولد، زندگی، مرگ، درد، رنج و شادی را به صورت نمادین هنگام بازی و در ذهن تجربه می کند. این تجارب مقدمات بعدی آموزش در زندگی کودک را فراهم می آورند.

 

 همانطور که آمد گفتمان و محاوره جزء جدائی ناپذیر بازی و در نتیجه معاشره هستند. اما نباید فراموش شود که برداشت کودکان از کلمات و مفاهیم متفاوت از برداشت افراد بزرگسال است. مرجانه سه ساله هنگام دعوا – که  اغلب جزئی از بازی است – با صدای حق به جانبی به دختر خاله اش که همبازی اوست، می گوید : " برو برو ، تو کی هستی که باتو دعوا کنم. دماغ مامان من اینقده، قد یه هندونه. دماغ مامان  تو چی ؟ اینقده، قد یه نخود" . این دعوای کودکانه از  کاربرد متفاوت زبان حکایت می کند. در نگاه مرجانه معنای بزرگی با

 

مفهموم خوبی و معنای کوچکی با بدی مترادف و آمیخته است. به نظر ویگوتسکی کودک بطور روزمره با مراوده های پیچیده و بغرنجی روبروست. او این نوع گفتمان و مراوده های پیوسته و هر روزه را مفاهیم روزمره  می نامد. به عقیده او مفاهیم روزمره درونی عمل می کنند. در ذهن کودک جائی برای دسته بندی های زبانی وجود ندارد. " ماهی حیوانی است که در آب زندگی می کند و با قلاب یا تور ماهیگیری گرفته می شود. تصور آبزی بودن ماهی و رده بندی های زیست شناسانه – در مخیله کودک نمی گنجد" ( ص 58).

 

در خاتمه نباید فراموش کرد که  رشد ذهنی کودک مرحله به مرحله صورت می گیرد. ما نمی توانیم این رشد را به جلو بیندازیم، اما می توانیم عامداً متوقف کنیم.

 استکهلم

سی ام دسامبر دوهزار و پنج


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

جايگاه بازیهاى كامپيوتـرى در رشد كـودک

بازديد: 107

طبق يك روش آموزشى در غرب، از دهه ۷۰ به بعد، در كشور هاى اروپايى بخصوص آلمان، مواد درسى تا سال چهارم دبستان، به طور رسمى به آنها آموخته نمى شود، بلكه حين بازى تدريس مى شود. هدف بازى در مدارس آنها، تنها براى بردن نيست بلكه هدف هاى تربيتى و آموزشى را دنبال مى كند، ولى امروزه بازى هاى جديدى به بازار آمده كه يكى از اهدافش غلبه بر محيط است: بازیهاى كامپيوترى! «محمــود صادقــى»، روانشناس و استاد دانشگاه در گفت وگوى حاضر به تبعات مثبت و منفى بازى كامپيوتــرى اشاره مى كند و آنها را از نقطه نظر روانشناســى مورد تحليل و بررسى قرار مى دهد.

 

براساس قانون جديد درايالت فلــوريداى آمريكا، فروش بازى هاى كامپيوتــرى خشن به كودكان، يك جرم درجه سه محسوب مى شود. آيا مى توان حكم جـــرم را در مورد يك بازى مجاز دانست؟

 

يكى از جنبه هاى مؤثر در فرايند رشد، بازى است. «ژان پياژه» روانشناس كودك معتقد است: «بازى، تفكر كودك است.» اين جمله از يك طرف، شأن و منزلت بازى و از طرف ديگر فلسفه وجودى بازى را عنوان مى كند. بازى، اولين و بديهى ترين چيزى است كه كودك با آن مواجه است. هر سنى، بازى خاص خودش را مى طلبد و اين موضوع بر مى گردد به ميزان رشد يافتگى هر كودكى كه بنابه سن خاص، به بازى متناسب و خاص خود پرداخته است يا نه.بازى هاى كامپيوترى نيز در دنياى امروز، باوجود پيامد هاى متفاوتى كه از آن ناشى مى شود، وسيله اى براى سرگرم كردن بچه ها به مدت طولانى شده است و هيچ سن خاصى هم نمى شناسد. در حالى كه «راجرز» روانشناس معتقد است كه يك سرى از بازى ها، بايد در سن خاص خودش صورت گيرد؛ و اين يك نياز است.

 

يك سرى بازى هاى سنتى در فرايند رشد كودك به شكل مثبت آن مؤثر است و فرايند رشد را تسهيل مى كند، در بعد هيجانى و احساسى كودك مؤثر است و حتى در بعد فيزيكى و جسمانى او تأثير مى گذارد كه بعد ها به شكل ورزش در مى آيد. پس چرا در مورد بازى هاى كامپيوترى، چنين قانونى تصويب مى شود؟

 

ملاحظه مى كنيد كه در بازى، كودك فرصت آشكار كردن خودش را پيدا مى كند، در واقع بازى زمينه اى را مهيا مى كند كه كودك به شكل دلخواه خودش را آشكار كند. از طرف ديگر آزادسازى انرژى است كه در نفس بازى صورت مى گيرد. ولى بدين معنا كه انرژى آزاد شده در حين بازى، دوباره به شكل بهينه، وارد ارگانيسم شده، انرژى روانى را مضاعف مى كند و شور و شوق و هيجان به محيط اطراف را به فرد درگير بازى مى بخشد. همچنين بايد به تخليه هيجانى اشاره كرد كه مجال آن در بازى فراهم مى شود. كودك، هيجانات فشرده و تراكم و حتى فشار هايى را كه به هر دليل در او جمع شده در حين بازى، بر روى ابزار يا خود بازى تخليه مى كند و عواطف و احساسات و هيجانات ديگرى بروز مى يابد. ولى در بازى هاى كامپيوترى، بر انگيختگى هيجانات به نوع ديگرى اتفاق مى افتد، تا آنجا كه استفاده كنندگان از اين بازى ها، گاهى، به علت استفاده بيش از حد، خود را در دنياى واقعى، جاى قهرمانان اين بازى ها مى گذارند و دست به اعمال پرخاشگرانه و حتى جنايتكارانه مى زنند. به همين دليل است كه چنين حكمى در يكى از ايالات آمريكا براى فروش بازى هاى كامپيوترى خشن، تصويب مى شود.

 

همانطور كه شما اشاره كرديد امكان بروز هيجانات و احساسات مى تواند عامل مثبتى در رشد محسوب شود، ولى حالا منظورتان از برانگيختگى هيجانات كه به نوع ديگرى دربازى هاى كامپيوترى اتفاق مى افتد چيست؟

 

تخليه هيجانى يكى از اثرات مثبت هر بازى است ولى بازى هاى كامپيوترى كه به برانگيختگى هيجانى فرد دامن مى زند مى تواند خطرناك باشد. بدين ترتيب كه بازى هاى كامپيوترى، بر اثر هيجاناتى كه در فرد ايجاد مى كند، ارگانيسم محركات زير آستانه اى را تحريك مى كند. اغلب اوقات فرد آن چنان در بازى حل مى شود و مسائل جارى حاكم در بازى را دريافت مى كند كه همگى در بخش ارگانيسم زير آستانه اى روانى او تلنبار مى شود و بعد بر اثر كوچكترين محركى، همه آنچه در زير آگاهى ارگانيسم جمع شده را به سطح آگاهى مى آورد و آنجاست كه ممكن است دست به اعمال خشونت آميز بزند.

 

از طرف ديگر، در بازى كامپيوترى، از آنچه كه عينى، تجربى و واقعى نيست، فاصله دارد، لذا درگيرى او نيز در حين بازى درگيرى واقعى نيست، در حالى كه در بازى گروهى، مثلاً قايم موشك، خود بچه ها نقش دارند و مى توانند سطح ارتباطاتشان را با دوستانشان تشخيص دهند، اما در بازى هاى كامپيوترى، خود فرد تنهاست و تسلط تام به بازى دارد و مى تواند يك قسمت را بار ها و بار ها تكرار كند تا برطرف مقابل غلبه كند و پيروز شود و نتيجه بازى را آنگونه كه خودش مى خواهد رقم بزند، لذا سطح هيجانى او به حد بالاى خود رسيده كه همان دامن زدن به برانگيختگى هيجانات است. البته كه هيجانات نقش تعيين كننده اى در بهداشت و سلامت روان دارند ولى در بازى هاى كامپيوترى و بالاخره خشن، به شكل ديگرى است.

 

فرد دربازى هاى كامپيوترى، مهاربازى را به دست مى گيرد و در عين آنكه با واقعيت ها فاصله گرفته، خودش را جايگزين شخصيت هاى مهار ناپذير وقوى مى كند كه اين خود باعث برانگيخته شدن هيجاناتش مى شود. اين برانگيختگى بعد از اتمام بازى در او مى ماند و در عالم واقع، وقتى بخواهد به حالت تعادل برگردد، بين آنچه از خودش به عنوان يك موجود مهار ناپذير و قوى در بازى ساخته و آنچه واقعاً هست، تضادى مى بيند و همين تضاد نقطه شروع مشكلات رفتارى بعدى را به دنبال مى آورد.

 

زيرا تضاد احساس گناه روانى را در فرد دامن مى زند و پيامد اين احساس، اضطراب را شكل داده و اضطراب هم، رفتار هاى اضطراب آميز چون فحاشى، درگير شدن، آزار رساندن و حتى منزوى شدن و افسردگى ترك تحصيل و... را به دنبال مى آورد. تصويرى كه از خودش به عنوان فردى قوى و دور از دسترسى ديگران در ذهنش ساخته، وقتى در عالم واقع قرار مى گيرد و در مقطعى كه بايد به نظم و قانون كلى تن در دهد ديگر زير بار نمى رود چون هنوز آن برانگيختگى هيجانى و تصورات ذهنى از خودش، در ذهنش باقى است. لذا از قوانين سرباز مى زند. تبعات چنين احساسى، هم متوجه خود فرد است و هم متوجه محيط پيرامون او.

 

فكر نمى كنيد همه تحليل هايى كه ارائه شد، بستگى به نوع بازى كامپيوترى دارد كه فرد درگير آن است؟

 

بى شك همين طور است. بسيارى از بازى هاى كامپيوترى مثل بازى شطرنج طرف مقابل را به فكر كردن، انديشيدن و حتى تفكر خلاق سوق مى دهند. به عبارتى تبعات مثبت اين بازى ها را در شكل موجه آن نبايد فراموش كرد. بازى هاى كامپيوترى، مهارت هاى چشم و گوش را بالا مى برند، تا آنجا كه بتوانند كاملاً هماهنگ با هم كار كنند. از طرف ديگر عكس العمل هاى سريع و بموقع را در او تقويت مى كند و تصميم گيرى عقلانى و آنى را به او ياد مى دهند. همچنين تخليه هيجانى ولى در حد مطلوب نيز مى تواند يكى ديگر از اثرات مثبت اينگونه بازى هاى كامپيوترى باشد.

 

كدام يك از بازى ها در كل، مى تواند نتايج مثبتى را كه ذكر كرديد به نحو مطلوب ترى براى فرايند رشد برآورده كنند؟

 

يكى از مفاهيم بسيار مهم در روانشناسى كه به مقوله بازى مربوط مى شود، تجربه دست اول است. منظور از اين تجارب اين است كه بچه هايى كه امكان درگير شدن با طبيعت را دارند، از تفكر انتزاعى بسيار بالايى در بزرگسالانى برخوردارند، زيرا مى توانند در محيط وسيع و در عين حال عينى و واقعى، تجاربى را به دست بياورند و عناصر لازمه را براى رشد يك تفكر انتزاعى و خلاق بيابند. نمونه بارز آن در جوامع امروزى و پيشرفته، بازى در پارك ها و فضا هاى سبز است، ولى تفاوت آن با دامن طبيعت در اين است كه در پارك ها، محدوديت هايى وجود دارد كه محيط را مصنوعى مى كند. همچنين در بازى هاى گروهى و واقعى، اعتماد به نفس بچه ها بالا مى رود و از همه مهمتر به بچه ها ياد مى دهد و كمك مى كند تا پيروى از قوانين و چگونگى رعايت نوبت ديگران را ياد بگيرند، برد و باخت را بياموزند و خود را با ديگران هماهنگ كنند و به آن ها احترام بگذارند. روابط گروهى را تجربه مى كنند تا جايگاه خود را در گروه پيدا كنند و براى تثبيت شدن آن، تلاش مى كنند. عقايد و افكارشان به چالش كشيده مى شود تا در نهايت واقعيت هاى ملموس اجتماعى را درك كنند.

 

براى مثال بازى گل كوچك كه يك بازى گروهى است، نقش مهمى در ميزان اجتماع پذيرى بچه ها دارد و به آن ها يادآورى مى كند كه هر فرد نقش و وظيفه اى دارد كه اگر خوب انجام ندهد، شكست مى خورد. شور و شوق و هيجانى كه در بازى هاى كامپيوترى تنها در مقطعى پيش مى آيد، زود هم از بين مى رود، ولى در بازى هاى فردى و گروهى واقعى، تمام اين شور و شوق و هيجان كه لازمه رشد اجتماعى است، بمدت طولانى اتفاق مى افتد. در بازى هاى جمعى، بچه ها در جريان قوانين حاكم بر بازى قرارمى گيرند تا بايد ها و نبايد ها را در يك قالب كلى انضباط بفهمند و بعد ها آن را در اجتماع، در سطح كلانش تعميم دهند كه خود به خود موجب مشاركت اجتماعى آن ها مى شود. در حالى كه در بازى هاى كامپيوترى، اگر هم به قوانين حاكم پى مى برد و آن ها را رعايت مى كند، صرفاً براى آن است كه بتواند پيروز شود، يك پديده در روانش شكل مى گيرد، مبتنى بر اينكه من مى توانم غالب شوم، ولى در مواجهه با رعايت نظم و انضباط حاكم بر جامعه، اغلب سر باز مى زند.

 

مى خواهم اينجا گريزى بزنم. شما در صحبت هايتان به رشد بعد فيزيكى و جسمانى در بازى اشاره كرديد كه بعد ها به شكل ورزش در مى آيد، آيا مى توان ورزش را نوعى بازى تلقى كرد؟


خير. بازى با ورزش، تفاوت ماهوى دارد. اگر چه بين بازى و ورزش، رابطه خوب و مستقيمى برقرار است و بعد فيزيكى بازى در آينده به ورزش تبديل مى شود، ولى بدان معنا نيست كه با ورزش بتوان كاركرد هاى بازى را كه ذكر كردم، تأمين كرد، لذا نبايد اين دو را با هم اشتباه گرفت.

 

بيشتر بازى هاى كامپيوترى واقعى نيست، تصاويرى با رنگ هاى مصنوعى و صدا هاى ساختگى، ولى در پس همين ظواهر، عامل جذابى در اينگونه بازى ها وجود داردكه نوجوانان و جوانان را تا اين حد به خود مشغول مى كند. اين عامل چيست؟


هيجان بازیهاى كامپيوترى از يك سطح بسيار بالاى هيجانى برخوردارند. با توجه به گرافيك، موزيك و طراحى آن، حتى مى توانند بزرگسالان را هم ساعت هاى متمادى به خود مشغول كنند. ولى در بازى هاى ديگر هم مى توان اين هيجان را يافت. رست است، ولى سطح هيجانى به اين شدت نيست. در بازى هاى جمعى، فرد مجبور است كه براى شركت در بازى، به نظم حاكم بر بازى تن دردهد و بسيارى از قوانين را رعايت كند، لذا هيجاناتش تا حدى مهار مى شود، ولى در بازى كامپيوترى هر نوع اقدامى را مى تواند براى تسلط به بازى انجام دهد، در نتيجه هيجاناتش به حد بالاى خود مى رسد. بخصوص موزيكى كه در حين بازى پخش مى شود، در بالا بردن هيجان مى تواند بسيار مؤثر باشد، در حالى كه بيشتر بازى هاى گروهى، فاقد موزيك است. همچنين رنگ آميزى تند و تحريك كننده اى كه براى طراحى اين نوع بازى ها به كار مى گيرند، عالم خيال انگيزى را دوچندان مى كند، ضمن اينكه ترس در اين فضا بسيار لذت بخش است. تحليل دقيق روانشناسى، در اين مورد وجود دارد كه عامل ترس، اضطراب را دامن مى زند و در كاركرد بعضى غدد، تغييراتى به وجود مى آورد، در حالى كه در بازى هاى واقعى، چنين ترس و هيجان و اضطرابى تا به اين سطح وجود ندارد.

 

علت رواج بازى هاى كامپيوترى در جامعه بخصوص جوامع جهان سوم كجاست؟ اگر قسمى از تبعات اينگونه بازى ها، پرخاشگرى و به هم ريختن نظم اجتماع است، اين ها همه معلول علت اند، علت كجاست؟


اين بازى ها محصول جوامع صنعتى، پيشرفته، متمدن و رشديافته است. فرهنگ آپارتمان نشينى و اصولاً فرهنگ شهرنشينى با محدوديت هاى خاص خود، باعث شده كه روابط گروهى در بازى ها، ديگر مثل سابق شكل نگيرد و رواج اين نوع بازى ها افزايش يابد. امكان كنترل محال است. نمى توان جلوى پويايى علم و تكنولوژى را گرفت، ولى مى توان فرهنگسازى درست براى بهبود انجام داد. بدين ترتيب كه به صورت گزينشى، بازى هايى را رواج داد كه تبعات مثبتى چون فكر كردن و پرورش تفكر خلاق را به همراه دارند. مطمئناً پيامد هايى كه يك بازى فوتبال يا شطرنج براى افراد دارد، خيلى متفاوت با پيامد هايى است كه از بازى «نبرد در زندان هاى آلمان» حاصل مى شود.

 

مى گويند واقعه ۱۱ سپتامبر، بازتاب فيلم هاى خشن و جنايتكارانه بود كه از تلويزيون كشور هاى غربى پخش مى شد. با توجه به چنين نظريه اى، به نظر شما آيا بازى هاى كامپيوترى خشن و جنگى نيز مى تواند داراى چنان تبعاتى باشد؟

 

 

در مقام مقايسه بين اين دو رسانه، بايد يك تحقيق علمى صورت بگيرد، ولى در حد تئورى مى توان گفت كه از آنجا كه تلويزيون به يك منبع قابل وثوق وصل است و كاملاً در دسترس بوده و همگانى است، لذا اعتماد بيشترى را جلب مى كند و تأثيراتش هم بيشتر است. از طرف ديگر مانورى كه در تلويزيون مى بينيم، كمتر در بازى هاى كامپيوترى است، زيرا آدم هاى درگير در فيلم هاى تلويزيونى، آدم هاى واقعى اند و از همه مهمتر در فيلم هاى تلويزيونى، امكان دستكارى و گزينش وجود ندارد، هيجانى كه از مشاهده يك فيلم خشن به بيننده دست مى دهد، تخليه نمى شود، لذا اين هيجان انباشته شده، ممكن است در اجتماع به شكلى بروز كند و نتايج بدى به بار آورد، در حالى كه در بازى هاى كامپيوترى در درجه اول، آدم هاى درگير در بازى واقعى نيستند و در درجه دوم امكان تسلط وجود دارد. اگر فرد در يك نبرد كامپيوترى، مى ميرد و مغلوب مى شود، ولى اين امكان وجود دارد كه آنقدر آن بازى را تكرار كند تا يك بار هم غالب شود. بدين ترتيب اغلب اوقات مى تواند هيجانات برانگيخته شده ناشى از بازى را در خود بازى تخليه كند .

  منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

اهميت رياضيات و آموزش اصولي آن

بازديد: 135

چكيده

در اين مقاله سعي شده است كه كاربردها و اهميت رياضيات شناسانده و مؤلفه هاي مورد نياز آموزش رياضي از جمله ايجاد انگيزه ، سؤال در كلاس درس ، فضا و محيط آموزشي ، گروههاي علمي  آموزشي ، معرفي بهترين منابع درسي ، آموزش ضمن خدمت با نگاهي تازه بررسي شود پيشنهادات سازنده اي ارائه شود. از طرفي نكاتي كه دبيران رياضي و دانش آموزان ( كه مكمل يكديگر در امر آموزش رياضي هستند) ، بايستي رعايت كنند ، ذكر شده است. در ادمه كاربرد فن آوري اطلاعات (اينترنت) نيز در بالابردن سطح علمي دبيران و پژوهشگران رياضي تشريح شده است.

- مقدمه

نتايج تحقيقات اخير نشانگر افت شديد در درس رياضي در مقاطع راهنمايي و دبيرستان است  7 ] [ و به اين دليل است كه دانش آموز رياضي را درك نمي كند و با آن نمي تواند ارتباط برقرار كند بنابراين به رياضيات و آموزش آن علاقه ندارد ،. او در آموزش مشكل دارد و بالطبع در رابطه با آموزش درس رياضي با معلم رياضي نمي تواند ارتباط صميمانه و مناسبي داشته باشد.رياضي با شيريني خاص خود هنوز بر شمار زيادي از دانش آموزان سنگين  و خشك به نظر مي آيد. با توجه به اينكه روند آموزش و فراگيري رياضي ملازمه زيادي با يك نظريه براي آموزش رياضي دارد و آموزش صحيح و مؤثر در رياضيات نياز به آشنايي و شناخت عميق از ماهيت رياضيات و اصول حاكم بر فعاليت را دارد ، ضروري به نظر مي رسد كه بحثي پيرامون اين موضوع براي معلمين و دانشجويان رياضي ارائه شود تا اين امر كمك نمايد كه معلمين رياضي ديد خود را نسبت به رياضيات وسعت بخشيده و نهايتاً بتوانند تدريس مؤفقي در رياضيات داشته باشند و در عين حال براي كساني كه قصد آشنايي با رياضيات و ماهيت و نحوه فراگيري آن را دارند مي تواند مفيد واقع شود و از اصولي كه در اينجا مطرح مي شود استفاده كرده و بر روند فراگيري خود جهت صحيحي بدهند .

- تاثير رياضيات بر زندگي     

پرسشي كه كراراً بوسيله دانش آموزان ، دانشجويان و حتي دبيران مطرح مي شود اين است كه چرا رياضيات     مي خوانيم ؟ و يا چرا رياضيات تا اين حد تدريس مي شود ؟ و يا چرا رياضيات بايد مورد توجه هر محصلي  باشد ؟ و يا اصولاً رياضيات چه نقشي در زندگي روز مره دارد ؟ اين پرسشي است كه هميشه مطرح بوده است و متاسفانه پاسخ قانع كننده اي كه بتوان آن را در يك جمله يا در يك عبارت خلاصه كرد نمي توان داد.هدف ما در اين قسمت پاسخ به اين پرسش است . شايد عمده ترين انگيزه مطالعه و گسترش رياضيات و نخستين دليل براي اهميت دادن به آن به كار گرفتن اين دانش در مطالعه طبيعت بمنظور شناخت محيط زيست و بهره برداري از آن در جهت زندگي بهتر و راحت تر باشد.هوايي كه استنشاق مي كنيم و يا پاكيزگي آن و نيز شرايط جوي كه همراه    مي آورد در زندگي روزانه ما اهميت دارد.آب طبعاً يكي از عوامل مهم حيات است ، هم از نظر استفاده از آن در مصرف روزانه ، كشاورزي و دريا نوردي و هم از ديدگاه يك منبع عظيم غذايي ، از اهميت ويژه اي برخوردار است. زمين منبع توليد مواد غذايي و مواد اوليه صنعتي است و براي ما ارزش حياتي دارد. براي زندگي متعادل و سالم و بهره برداري از موهبت هاي خدادادي نياز به تندرستي و بهداشت خوب و شرايطي كه آن را بهبود بخشد داريم.در جدال انسان براي رسيدن به اين هدفها رياضيات نقش اساسي داشته و به حد زيادي مورد استفاده قرار گرفته است.در تمدن امروزي ما استفاده عملي آن در صنعت به حد اعجاب آوري رسيده است . كافي است به ماشين ها ، قطارها ، هواپيماها ، كشتي ها ، موشك ها ، سينماها ، راديو و تلويزيون ، تلفن و  نگاه كنيم تا بدانيم رياضيات چه نقش اساسي بازي كرده است[6.

رياضيات نقش اساسي در تشخيص امراض ، مسائل دارويي و پزشكي بازي مي كند.زيرا پيشرفت بسياري از امراض مسري و مزمن مانند سرطان ، اختلالات مغزي و امراض قلبي از يك مرحله به مرحله ديگر طوري است كه مي توان آنها را بصورت عددي بيان كرد و از طريق رياضي مورد مطالعه قرار داد.

بطور كلي امروزه بايد رياضيات از جنبه هاي زير مورد توجه قرار گيرد :

ا-يك ابزار:يعني از ديد كاربردي كه ارزش و ضرورت آن روز به روز در جوامع كنوني بيشتر احساس مي شود.

2-يك زبان : يعني وسيله اي براي نمايش دانش ، توصيف ، تجزيه و تحليل و انتقال آن كه ضرورت آن بخاطر گنگ و نارسا بودن زبانهاي معمولي غير قابل انكار است.

3-يك زمينه تربيتي : به منظور پرورش و نظم فكري و بالا بردن قدرت انديشه و استدلال منطقي.

- اهميت آموزش رياضيات

آموزش رياضي يعني هر چيزي كه مربوط به آموزش و يادگيري رياضيات مي شود. سابقه آموزش رياضي بعنوان يك رشته دانشگاهي به كمتر از يك قرن مي رسد زمان شروع اين رشته از هنگامي بود كه آموزش معلمان به دانشگاهها برده شد .

قبل از آنكه به آموزش رياضيات و راهكارهاي آن بپردازيم لازم است كه به معرفي رياضيات بپردازيم رياضيات چيست و با چه ديدي بايد رياضيات را درك كنيم.رياضيات پيش آهنگ دانش هاست هر كس كه مي خواهد درست بينديشد و بهتر فكر كند ناگزير است كه با رياضيات آشنا شود. علماي رياضي و دانشمندان در رشته هاي مختلف بر اين باورند كه هر علمي كه زير بناي دانش رياضي نباشد علم نيست . بر اساس اين انديشه بزرگ باور فرهنگي مربيان ما در اين راستا حائز اهميت بسيار خواهد بودتا بتوانند بستر لازم را براي تعميق اين مؤلفه فراهم نمايند.در چنين شرايطي نظام تعليم و تربيت مي تواند مدعي و منادي احياء دانش رياضي بعنوان زيرساخت و مفروضه اصلي در تمامي دروس علوم پايه هاي تحصيلي باشد. در دنياي امروز علم رياضي به منزله خون در پيكره عظيم ساير علوم مي باشد.آموزش رياضيات نه تنها يك علم است بلكه الگويي است براي آموزش صحيح ساير علوم .ذهن هاي خلاق ، مبتكر ،جسور به منظور پاسخگويي به سؤالات پيرامون خود بي شك منتج از يك نظام يافتگي است كه ماهواً دانش رياضي اين توانايي را خواهد داشت تا آن را احيا كند.فتح كرات آسماني ، پرتاب سفينه ها ، ساخت زير دريايي هاي هسته اي و ورود به دنياي فرا پيچيده با برخورداري از دهها ، صدها و هزارها تكنولوژي مدرن كه هر كدام پاسخگوي بخشي از معضلات جامعه بشري در اين هزاره شگرف مي باشد.از اين رو مي توان گفت آموزش صحيح رياضي يعني آموزش صحيح همه علوم. بنابرين آموزش رياضيات از اهميت زيادي برخوردار است[3.

- نكات مورد توجه در آموزش رياضي

آموزش رياضي را بايد با دو عنوان كلي برنامه درسي و چگونگي تدريس وابزار مورد نياز مطرح نمود.در آموزش رياضي بايد موارد و جنبه هاي مختلف زير را در نظر گرفت : 1-معرفي رياضيات و دادن انگيزه به دانش آموزان 2-از طريق فراهم كردن فضا و محيط آموزشي مناسب 3-از طريق پرسش و پاسخ از خود دانش آموزان 4- از طريق فعال كردن گروهها و مجامع علمي- آموزشي 5-معرفي منابع درسي 6- آموزش ضمن خدمت و 

1- ايجاد انگيزه در دانش آموزان

آيا تا كنون به اين فكر كرده ايد كه چرا دانش آموزان به رياضيات علاقه نداشته و از آن فرار مي كنند.چرا رياضيات را پايه اي ياد نمي گيرند. نخستين هدف معلم كارآمد اين است كه در دانش آموزان انگيزه ايجاد كند كه تلاش كنند در يادگيريشان از منابعي كه در اختيار دارند استفاده كنند و تنها به معلم متكي نباشند و دانش آموزاني كه بتوانند به چنين استقلال فكري برسند پس از اتمام تحصيل قادر خواهند بود بدون معلم به تحصيل ادامه دهند. و آنهايي كه تنها به معلم متكي بوده اند قادر به انجام اين كار نيستند. معلم باتجربه مي داند كه اگر بنا باشد در دانش آموزان انگيزه ايجاد كند بايد مطالب بسياري علاوه بر كتاب هاي درسي آموزش دهد.در مدارس هميشه با دانش آموزاني مواجه مي شويم كه نياموخته اند چگونه بخوانند كه بفهمند و بدون درك مطلب نيز علاقه بوجود نخواهد آمد.

 راههاي بسياري وجود دارد كه معلم مي تواند اين انگيزش را بوجود آورد.نمايش صامت ، ايفاي نقش بازي و تقليد تنها چند نمونه از شيوه هايي هستند كه مي توان مورد استفاده قرار داد . اگر معلم حوصله به خرج دهد و سعي كند دانش آموزان را بشناسد خواهد ديد كه هر دانش آموز تمايل خاصي به كجروي دارد ، كه در ظاهر ممكن است اين كجروي با موضوع درسي كه آموزش داده مي شود نامربوط جلوه كند اما اگر معلم كمي ابتكار نشان دهد بخوبي مي تواند از آن بعنوان وسيله اي كه دانش آموز را به درس بكشاند استفاده كند. بعنوان مثال اگر در كلاسي متوجه شديم كه دانش آموزي در عقب كلاس وقت خود را بيهوده مي گذراند بررسي كنيم كه اين دانش آموز به چه موضوعي علاقه دارد مثلاً اگر به طراحي علاقه داشته باشد او را تشويق كرد كه در قالب درس طراحي كند و همين موضوع سبب مي شود كه موضوعي كه در كلاس آموخته مي شود بهتر بفهمد و اين واقعيت كه چنين نقش مهمي را در كلاس ايفا مي كند به دانش آموز حس اعتماد و رضايت مي دهد و اين نمونه اي است كه مي توان بي حوصلگي و بي علاقگي را به شور و اشتياق و انگيزش براي يادگيري بيشتر تبديل كرد  [1].

- مشاركت دانش آموز مهم ترين روش ايجاد انگيزه

اگر در كلاس درس به اندازه كافي سؤال وجود داشته باشد و فرصت مناسب جهت بحث و تبادل نظر پيش آيد علاوه بر آنكه مطلب درسي خوب فهميده مي شود ، نگرش محصل نسبت به جهان اطراف خودش نگرشي مثبت ، واقع گرايانه و منطقي خواهد بود.

در چنين كلاسي دانش آموز درك مي كند كه فهميدن بهترين نوع ارزش است . اگر در كلاس درس سؤال وجود نداشته باشد و بحث هاي منطقي مطرح نشود محصل خود را يك ابزار مي بيند آنهم ابزاري كه بايد تسليم باشد.

ناخواسته گوش مي كند و نفهميده يادداشت بر مي دارد و اجباراً به خاطر مي سپارد  [10] . از طريق پرسش و پاسخ از دانش آموزان بخواهيم كه فكر خود را بكار گيرند تا حس كنجكاويشان برانگيخته شود و در بحث پرسش و پاسخ مشاركت داشته باشند.در طول تجربه ، روش پرسش و پاسخ را يكي از روشهاي مفيد در آموزش رياضي  مي دانم بايد به دانش آموز فكر كردن و انديشيدن آموخت . روش پرسش و پاسخ يكي از روشهاي مفيدي است كه باعث مي شود دانش آموز با حس كنجكاوي در پي اين جواب باشد و بتواند انديشيدن را فرا گيرد.

بايد ارائه مطالب درسي براي دانش آموز به گونه اي باشد كه ضمن ايجاد سؤال در ذهن دانش آموز با راهنمايي و ايجاد فعاليت او را در رسيدن به جواب ياري مي كند. بايد يادگيرنده را در آموزش شركت داد . براي اين منظور طرح پرسش هايي كه داراي چند جواب هستند مي تواند در ارضاي حس كنجكاوي آنها و توانا كردن آنها در رويا رويي با مسائل نو مفيد باشد در هرجلسه با طرح سؤالاتي دانش آموزان را به بحث وادار كرد تا از ذهن خود در جهت رويا رويي با حل مسائل استفاده كرد و با اينچنين مسائل دست و پنجه نرم كرده باشد و در برابر هر مساله و مشكلي روحيه خود را نبازد. برخي از معلمين به مطلب مورد بحث آگاهي كامل دارند ولي در انتقال آن به دانش آموزان و ايجاد انگيره لازم در آنان ضعيف هستند. يكي از وسايلي كه با آن مي توان در دانش آموزان انگيزه بوجود آورده و آنها را به آموختن تشويق نمود دخالت دادن آنها در امر آموزش مي باشد.اين دخالت و مشاركت در ارائه درس و كشف حقايق ، در بيشتر موارد با طرح سئوالهاي دقيق و به موقع امكان پذير است.اما چگونگي ، زمان طرح و مخاطب سئوال در تاثير سئوال خوب و با هدف نقش عمده دارد. دراين قسمت سعي بر اين است كه خصوصيات سئوال خوب مورد بحث قرار گيرد.

نكاتي كه قبل از طرح سئوال لازم است مورد توجه قرار گيرد [11] :

1.هدف از طرح سئوال و منظور از ادامه آن مشخص باشد.معلم بايد بداند به چه منظوري سئوال را مطرح مي نمايد و چه رفتاري را در پي طرح سئوال از دانش آموز يا دانش آموزان انتظار دارد.

2.سئوال در زمينه مورد بحث باشد.اين امر امكان پذير نيست مگر اينكه قبل از طرح سئوال در مورد آن فكر كرده باشد.

3.بيان سئوال ، جالب و برانگيزنده علاقه باشد.به طور مثال فرض كنيد كه هدف معلم اين است كه دانش آموزان به اين نتيجه برسند كه مجموعه اعداد صحيح و مثبت تحت عمل تفريق بسته نيست.از يك نفر سئوال مي كند كه آيا هميشه حاصل تفريق دو عدد صحيح و مثبت يك عدد صحيح و مثيت است ؟ بعد جواب مثبت يا منفي        دانش آموز مخاطب را در كلاس درس به بحث مي گذارد و با بيان مثالهاي نقض توسط خود دانش آموزان مطلب را تفهيم مي كند.اين مسئله مي تواند در دانش آموزان انگيزه ايجاد نمايد.

4.سئوال خوش تعريف ، واضح و روشن باشد.يعني دانش آموز منظور از سئوال را به طور كامل درك كرده و مفهوم آن را برايش روشن باشد.در واقع بايستي سعي شود كه انتظار مشخص از دانش آموز در ارائه جواب وجود داشته باشد.

5.به محتوي ، هدف ، بيان ، زمان طرح و مخاطب سئوال قبل از طرح آن فكر شود.اگر به نكات ذكر شده در طرح سئوال دقت نشود ، جنبه هاي منفي و اثرات سئوال باقي مي ماند.مثلاً اگر به مخاطب سئوال قبل از طرح آن فكر نشود و از يك دانش آموز بسيار ضعيف ، سئوالي بسيار مشكل پرسيده شود ، بديهي است كه عدم جوابگويي به آن اتكاء به نفس را كه يكي از عوامل مهم يادگيري است در او از بين خواهد برد. 

2- فراهم كردن فضا و محيط آموزشي مناسب

 يكي از مشكلاتي كه دبيران رياضي و دانش آموزان با آن سر و كار دارند پرجمعيت بودن كلاس هاي درس     مي باشدكه تاثير مستقيم در يادگيري دانش آموزان دارد به اين دليل بايد فضايي براي دانش آموزان فراهم شود كه در آن فضا بتوانند آزادانه فكر كنند و فعاليت هاي فردي را در روش اجرايي به كار برند. لازم به ذكر است كه   علي رغم تمامي تلاشها در ارتقاء سطح آموزش و فرايند يادگيري اگر فضاي عاطفي و رواني كلاس مناسب نباشد معمولاً نتيجه چندان مفيد نخواهد بود.اگر معلم حضور خود را در فضايي دوستانه و محبت آميز به عنوان فردي براي كمك و مساعدت و يادگيري دانش آموزان به اثبات نرساند ، يادگيري شكل اجبار و تحميلي به خود  مي گيرد.

3- اهميت گروههاي آموزشي ، همايش ها و كنفرانس ها        

با تشكيل گروههاي آموزشي اين انگيزه در معلمان ايجاد مي شود كه معلمان بايد روش تدريس يكديگر را درباره موضوعي كه اكثر دانش آموزان با مشكل مواجه هستند به بحث بگذارند و اين موضوع سبب مي شود كه معلمان در صورت نياز در روش تدريس خود تجديد نظر كنند و اين يكي از بهتريت راهها براي بهبود آموزش رياضيات مي باشد. چون كار معلمي همچون مشاغل ديگر به تخصص هاي فراوان نياز دارد.با فعال كردن گروههاي آموزشي معلمان با آگاهي از روانشناسي و اصول يادگيري روش ها و فنون تدريس وظيفه خود را به نحو شايسته انجام مي دهند. همچنين در اين گروهها اگر معلمان در تجربه اي مؤفق بودند آن تجربه را در اختيار بقيه معلمان قرار مي دهند. روند رو به رشد تشكيل تشكلهاي علمي در مراكز علمي بشارت دهنده آغاز دوباره شكوفايي دانش آموزان در عرصه هاي علم و فناوري مي باشد ولي در صورتي كه با عدم برنامه ريزي صحيح و راهبردي و حمايتهاي متوليان تحقيقات و فناوري مواجه شود مي تواند ضربه اي جبران ناپذير بر پيكر جامعه علمي وارد كند.در واقع اين همايش ها بايد به جايي برسند كه بر محتواي درسها نظارت و ارزيابي علمي كنند و براي ارتقاء سطح علمي دبيران و دانش آموزان برنامه ريزي كنند. ضروري به نظر مي رسد كه اين همايش ها هر ساله برگزار شوند تا با شركت در اين همايش ها در صدد آن باشيم كه مشكلات را از سر راه آموزش رياضي دانش آموزان برداريم و دانش آموزان با سوادي را تحويل جامعه بدهيم.

4- معرفي كردن منابع

بهترين روش ارزيابي و تقويت پايه علمي دانش آموزان در هر مقطع حل نمونه سؤالات تشريحي مناسب و     طبقه بندي شده است بسياري از دانش آموزان نيز پس از مطالعه چنين نيازي را احساس كرده و بدنبال منبع مناسبي در اين زمينه مي گردند.براي كمك به پويايي ذهن دانش آموزان بايستي اقدام كرد و بهنرين منابع را در زمينه حل مساله به آنها معرفي كرد و طي برنامه اي مشخص در حل مسائل با دانش آموزان به بحث و گفتگو پرداخت و به آنها كمك كرد تا با درست فكر كردن و برخورد صحيح با حل مساله استقلال فكري را نيز بياموزد و معلم        مي تواند در بارور كردن فكر علمي دانش آموز نقش مهم داشته باشد تا خود پژوهشگري آگاه باشد و دانش آموز را در جهت رسيدن به فكر مستقل و برخورد صحيح با روش حل مساله ياري نمايد.در واقع معلم بايد سعي كند دانش آموز را با فكر كردن آشنا سازد نه با فكرها.

5- آموزش ضمن خدمت

در آموزش و پرورش بخشي به نام آموزش به صورت يك نياز متجلي شده و براي توسعه سطح كيفي و كمي دبيران دوره هاي مختلف با هدف بازآموزي و نوآموزي آنان طراحي و اجرا شده است. آموزش و پرورش بايستي به اين دوره هاي ضمن خدمت بهاي بيشتري دهند.و دروس رياضي را باز نگري كنند تا از اين طريق موجبات ارتقاي كمي و كيفي آموزش و پرورش را فراهم سازند.اگر اين دوره هاي ضمن خدمت از كيفيت بالايي برخوردار باشند باعث بهبود يافتن توانايي علمي و عملي در روش تدريس و نيز روش كلاس داري مي شود.

موضوعاتي كه دبيران رياضي بايستي مد نظر داشته باشند

1-بر موضوع خود علاقمند باشيد. 2-بر ماده درسي مسلط باشيد. 3-بدانيد از چه راهي آنچه را كه در نظر داريد ياد بدهيد در واقع بهترين روش ياد دادن خود را پيدا كنيد. 4-به چهره شاگردان خود نگاه كنيد تا متوجه انتظار هاي آنها شويد.5-به آگاهيهاي خشك و عريان قناعت نكنيد بكوشيد كه مهارت را كه لازمه عقل و انديشه است در آنها تقويت كنيد.6-بكوشيد تا حدس زدن و پيش بيني كردن را به آنها بياموزيد. 7- سعي كنيد اثبات كردن را به دانش آموزان ياد دهيد نه اثبات را.8-در مساله اي كه طرح شده چيزي را جستجو كنيد كه براي حل مساله هاي ديگر مفيد است.9-اجازه دهيد دانش آموزان تا آنجا كه مي توانند در حدس و پيش بيني نتيجه و اثبات آن مشاركت داشته باشند[8].اما آنچه مسلم است اينكه يك معلم رياضي به چشم اندازي وسيعتر و بينشي عميقتر در رياضيات و روشهاي رياضي احتياج دارد كه تنها شامل بخاطر سپردن اثبات قضايا و تعاريف و سهولت انجام محاسبات نمي باشد.

كسي كه مي خواهد رياضي را بفهمد و ياد بدهد بايد اين ديد اصلي را داشته باشد كه رياضيات بر خلاف علوم ديگر مستقيماً با اشياء مادي كه ما آنها را بتوانيم بچشيم و يا حتي ببينيم سرو كار ندارد. در ابتداي ورود به كلاس بايستي دانش آموزان را با رياضيات و مفهوم آن آشنا ساخته و انگيزه غلطي كه از مشكل بودن رياضيات در ذهنشان ايجاد كرده اند پاك كنيم و به آنها بگوييم كه رياضيات در عين وسيع بودن ساده ترين علم مي باشد.و قبل از شروع درس از آنها مطمئن شويم كه به درس رياضيات علاقه پيدا كرده اند.

راهكاري كه اينجانب به نظرم مي رسد و بارها تجربه كرده ام اين است كه هر درسي در هر مقطعي كه تدريس آن را بعهده گرفته ام سعي كرده ام كه جلسه اول را با مثالهاي ساده شروع كنم و همان مثالهاي ساده را از دانش آموزان بخواهم تا حضور بعدي اين دانش آموزان همراه با علاقه و انگيزه باشد و سپس به محتواي اصلي درس  مي پردازيم. براي اينكه يادگيري دانش آموزان به اندازه كافي ثمر بخش باشد بايد راهكارهايي را به كار گرفت و آنها را به موضوع مورد بحث علاقمند نمود تا خودشان نيز از يادگيري لذت ببرند.همچنين يكي ديگر از نكات مهم ديگر در آموزش رياضي حل تمرين مي باشد .براي اينكه دانش آموزان به حل المسائل رجوع نكنند و همچنين براي كمك به پويايي ذهن آنها غير از تمرين كتاب ، تمرينهاي خارج از كتاب نيز به آنها داده شود و با تاكيد بر حل آنها به طور جدي اين انگيزه در آنها ايجاد مي شود كه بدنبال حل مساله باشند و از اين راه مشاركت و همفكري نيز در آنها تقويت مي شود.

- معيار سنجش دانش آموزان         

طبيعي است كه بعنوان يك معلم رياضي در هر سطحي نگران پيشرفت تحصيلي شاگردان خود در درس رياضي باشيم و بر عملكرد مطلوبتر آنان تاكيد نمائيم. اينكه چگونه بايد رفتار و پيشرفت رياضي فراگيران را سنجيد، مقوله اي در خور تامل و دقت است.در عرصه ياد دهي ، يادگيري رياضيات مشكلاتي ناشي از طبيعت دانش رياضي (معرفت شناختي)وكشمكش هاي ذهني شاگردان ، كم فهمي ها و بدفهمي ها (پنداشتهاي غلط) مشكلات ناشي از تدريس هاي غير علمي و احياناً ناشيانه ، مقولاتي قابل انتظار و اتفاق هستند.

بعلاوه وجود تفاوتهاي فردي ميان فراگيران از جمله دانش و تجربه خانوادگي همه و همه كار سنجيدن و ارزيابي پيشرفت رياضي افراد را دشوارتر مي سازد.

امروزه متخصصين آموزش رياضي بر اهميت و جايگاه اساسي معيارها و استانداردهاي سنجش و چگونگي بكارگيري آنها تاكيد فراوان دارند و اصولاً يكي از مهمترين هدفهاي سنجش رفتار رياضي شاگردان نظارت مستمر مرئي و نا مرئي در ميل به هدف هاي يادگيري مي دانند.[5] 

به نظر بنده نمرات مستمر دانش آموزان بايد نتيجه فعاليتهاي كلاسي آنها باشد.اگر  اين فعاليتهاي كلاسي را در نظر نگرفته و تاكيدي بر آنها نداشته باشيم.و فقط به امتحان ميان ترم و يا پايان ترم اكتفا كنيم ممكن است دانش آموز با خواندن در شب امتحان نمره خوبي را كسب كند اما درس را بطور عمقي و همراه با تفكر نياموخته و هدف اصلي رياضي يعني آموزش تفكر صحيح حاصل نشده است.بنابراين نمرات مستمر و حتي نمره نهايي بايد برايند حقيقي تمام فعاليت هاي كلاسي دانش آموزان منظور شود.

 - موضوعاتي كه دانش آموزان بايستي مد نظر داشته باشند

غالب دلزدگي ها و بي علاقگي نسبت به رياضيات را ، بايد در برخوردهاي اوليه افراد  در دبستان و راهنمايي- با آن دانست.كتابهاي درسي ، غالباً فشرده و خشك تنظيم شده است ، ساعت هاي محدود كلاس رياضي هم ، به معلمي كه نگران تمام شدن برنامه است ، امكان كار گسترده تر با دانش آموزان را نمي دهد.و اين ، البته در شرايطي است كه هم كتاب درسي ، به طور نسبي خوب تاليف شده باشد و هم معلم ، هنر معلمي را داشته باشد.در چنين شرايطي ، تلاش شخصي خود دانش آموز است كه مي تواند بخشي از عامل هاي منفي را از بين ببرد.اين تلاش ، بايد در جهت هاي مختلف و زمينه هاي بسيار گوناگوني باشد كه در اين جا به بعضي از آنها ، فهرست وار اشاره مي كنيم :

1.    يكي از مفيد ترين راهها براي علاقمند شدن به رياضيات ، كارجمعي و دست كم دو نفري است.رياضيات را با هم بخوانيد ، براي هم شرح دهيد ، از يكديگر ايراد بگيريد و حتي با هم فكر كنيد.

2.    وقتي متوجه شديد در حل مساله اي يا درك مطلبي ، دچار اشتباه شده ايد خيلي ساده از آن نگذريد.سعي كنيد دليل اشتباه خود را پيدا كنيد. آيا اشتباه منطقي كرده ايد؟آيا صورت مساله را عوضي فهميده ايد؟در محاسبه اشتباه كرده ايد يا در روش حل ؟ و 

3.    بر حافظه خود كمتر تكيه كنيد و بيشتر به روش كار و نحوه استدلال بپردازيد . به معناي واژه ها و جمله هايي كه به كار مي بريد توجه كنيد و سعي كنيد معناي رياضي آنها را به ياد بياوريد.مثلاً عباراتي شبيه دور در دور ، نزديك در نزديك   ،  اتحاد  ، معادله و ضريب  و تا قبل از يادگرفتن آن به فكر حل مساله مربوط به آن نيفتيد.

4.    هيچ وقت مساله را به كمك  حل المسائل حل نكنيد.تمام تلاش خود را به كار بريد تا نيروي خودتان را در حل آن بيازمائيد.اگر در مدت چند ساعت كار ، فقط دو مساله را خودتان حل كنيد ، به مراتب مفيد تر از آن است كه در مدتي كوتاه تر ، راه حل تعداد زيادي مساله را به كمك حل المسائل فرا بگيريد.

5.    از مطالعه كتابهاي غير درسي رياضي غفلت نكنيد . با راهنمايي افراد واردتر ، به سراغ كتابهايي برويد كه درباره تاريخ رياضي ، كاربردهاي رياضي و بحث هاي ساده مربوط به فلسفه رياضي نوشته شده است.مطالعه اين كتابها ديدگاه شما را گسترش مي دهد، زيبايي هاي رياضيات را به شما مي شناساند و احساس شور و شوقي بي اندازه نسبت به يادگيري رياضيات در شما بوجود مي آورد.كتابها و يا مقاله هايي كه به بازي ها ، سرگرمي ها و معماهاي رياضي اختصاص دارند ، بسيار مفيدند و شما را با ريزه كاريهاي استدلال رياضي آشنا مي كنند.

6.    رياضيات به حوصله ،تمرين ، مطالعه و انديشه نياز دارد ولي براي اين كه خود را به اين ها عادت بدهيد تنها بايد اراده كنيد كه مدتي ـ نه چندان درازـ به توصيه هاي اين مقاله عمل كنيد.بعداً چنان به كار علاقمند خواهيد شد كه براي جداكردن شما از رياضيات بايد اراده داشت ، نه براي ادامه دادن.

- اينترنت قوي ترين ابزار براي آشنايي با آخرين دستاوردهاي علمي - آموزشي

از وقتي كامپيوترها در شبكه قرار گرفتند و به مهمترين وسيله ارتباطي بين رياضيدانان تبديل شدند بيش از نيم قرن گذشته است. در اين دهه اين وسيله ارتباطي ، سريع و فراگير به ابزار محاوره علمي تبديل شد و موجب شد كه رياضيدانان با اطلاع زود هنگام از دستاوردهاي يكديگر بتوانند به توليد فرآورده هاي علمي شتابي روز افزون بخشند.اكنون با پيشرفت فن آوري مربوط به شبكه ها ارتباط بيدرنگ عملاً ميسر است .با اين ارتباط بي درنگ گويي امكان سفر در درون شبكه فراهم آمده است طوريكه مي توان به سايت هاي مختلف وارد شد و به اطلاعات مرتب شده دست پيدا كرد. ورود به اين پايگاهها اگر نه رؤيا ولي خواسته موجه اهل علم محسوب مي شوند . اكنون شبكه به هم بافته اينترنت با در اختيار گذاشتن ابزاري تحت عنوان وب دنياي جديدي گشوده و امكان سفر به پايگاههاي علمي مختلف را فراهم آورده است. در عين حال ، اينترنت سرآغازي براي همكاري هاي جهاني ميان معلمان و پژوهشگران علوم رياضي ايجاد كرده است.اين همكاري ها هم به پيشبرد امر آموزش از كودكستان تا سطوح دانشگاهي و هم به پيشبرد پژوهش در زمينه برخي از دشوارترين مسائل رياضيات محض و كاربردي كمك مي كند.  براي اهل رياضيات شايد مهمترين پايگاه علمي همان پايگاهي است كه انجمن رياضي آمريكا تحت عنوان Mathscienet تدارك ديده است كه آدرس آن به صورت زير مي باشد : WWW.ams.orj/mathscinet

با ورود به هريك از زير بخشهاي اين شبكه به اطلاعات لازم دست خواهيم يافت . پايگاه mthscinet يكي از دهها پايگاهي است كه امروزه به روي اهل رياضيات گشوده است.مجلات الكترونيكي ، سايتهاي اطلاعاتي شخصي كه بطور روز افزون در حال رشدند ، دنياي جديدي را سامان مي دهند و هويت تازه اي طلب مي كند[9].

 - نتيجه گيري

اميد است كه در پرتو تغيير و تحول روشهاي آموزش رياضي و گسترش آن در سطح عمومي شاهد رفتار منطقي در تمام شئون زندگي مردم اين مرز و بوم بوده و از طرفي موجبات شكوفايي استعدادهاي درخشان جوانان ايراني و بروز خلاقيتهاي شگرف آنان فراهم گردد.

رياضيات مانند يك اقيانوس بيكران است كه هر كس بر حسب نيازش بايستي از اين اقيانوس بهره مند شود وظيفه نظام آموزشي اين است كه فرايند يادگيري رياضيات را تسهيل كند. بايد رياضيات را عمومي كرد. رياضيات علاوه بر محتوايي كه ياد مي دهد عادتهاي كيفي خوبي ايجاد مي كند. رياضيات به اين دليل اهميت ندارد كه در همه رشته ها كاربرد دارد بلكه به اين دليل اهميت دارد كه پرداختن به آن ذهن را شفاف مي كند خلاقيت را بالا مي برد و گفتمان را تسهيل مي كند.

با توجه به كاربرد روزافزون رياضي در رشته هاي مختلف و زندگي روزمره ، آموزش آن بايد فراگير و عمومي شود.عمومي كردن رياضيات نه به معناي تدريس و آموزش رياضي در سطوح مختلف بلكه به معناي اينكه افراد بتوانندنظمي به افكارشان بدهند مي باشد. اگر افكار و احساسات با منطق عجين شود باعث مي شود مردم قبل از هر كاري فكر كنند ، برنامه ريزي كنند تا كمتر اشتباه كنند واشتباهات را بتوانند جبران كنند.بنابراين بايد به افراد كمك كنيم كه رياضيات را در زندگي خود بكار برند و لذت برند. بايستي سعي كنيم از پيرايه هاي بي دليلي كه به رياضيات بسته شده رهايش كنيم و به جنبه هاي عملي ، نسبي و اجتماعي رياضيات پرداخت . بايد به دانش آموز فرصت داده شود خطا كنند ، اشتباه كنند و دوباره بسازد.بايستي با جنبه هاي عملي قابل دسترسي شروع كنيم و به مردم بباورانيم كه رياضي قابل دسترسي است. به اميد روزي كه تدريس وآموزش ، مفيد و اثربخش باشد.

- پيشنهاد

با توجه به رشد روز افزون اهميت آموزش و روانشناسي رياضيات در جهان امروز و از طرفي لزوم نگرش علمي  و تخصصي به اين مقوله كه تلفيقي از علوم انساني و علوم پايه مي باشد لازم است در ادامه آموزش رشته هاي كارشناسي رياضي بخصوص دبيري رياضي ، تحصيلات تكميلي مربوط به آموزش رياضي كه اخيراً در دانشگاههاي شهيد بهشتي  و ظاهراً شهيد باهنر كرمان راه اندازي شده است به دانشگاههاي ديگر از جمله دانشگاه شهيد چمران اهواز نيز گسترش يابد.اين موضوع مي تواند بعنوان يك پيشنهاد مهم از سوي دست اندركاران محترم همايش به دانشگاه شهيد چمران (با توجه به حضور اساتيد متخصص در اين دانشگاه) و وزارت آموزش ، تحقيقات و فن آوري ارائه گردد و از طريق انجمن هاي علمي از جمله انجمن رياضي ايران پيگيري شود تا تحصيلات تكميلي اين گرايش رشته رياضي كه متناسبترين گرايش مرتبط با زمينه كاري دبيران و اساتيد رياضي مي باشد در دانشگاههاي ديگر هرچه سريعتر گسترش يابد .

- منابع  

[1] آرتور.رايت كومبز ،آموزش تخصصي معلمان، عبدالرحيم جواهر فروش زاده ، چاپ اول،انتشارات رشد ، 1370

[2] جوزف اف .كالاهان و لئونارد اچ.كلارك ، آموزش در دوره متوسطه ، جواد طهوريان ، چاپ دوم ، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي ، 1370

[3] درودگر، جينالو،چكيده مجموعه مقالات ششمين كنفرانس آموزش رياضي ، شيراز ، بهمن ، 1381 ، صفحه 19

 [4]مجموعه سخنرانيهاي ششمين كنفرانس آموزش رياضي ، شيراز ، بهمن ، 1381

[5] علم الهدايي،سيد حسن،چكيده مجموعه مقالات سي و چهارمين كنفرانس رياضي كشور،دانشگاه صنعتي شاهرود، شهريور 1381،صفحه 39

 [6] دانش ناروئي،غلامرضا،مجله رشد آموزش رياضي

[7] اسدي، نسترن ، چكيده  مجموعه مقالات ششمين كنفرانس آموزش رياضي ، شيراز ، بهمن ، 1381 ، صفحه 72

[8] هنرهاي معلمي از ديدگاه جرج پوليا ،كرانه ، نشريه علمي  دانشجويي انجمن علمي گروه رياضي دانشگاه شهيد چمران اهواز ،سال اول شماره دوم، صفحه 48

[9] كرانه،نشريه علمي  دانشجويي گروه رياضي،دانشگاه شهيد چمران اهواز،سال اول شماره دوم ، صفحه 30

 [10] طباطبايي، بهمن ، چكيده مجموعه مقالات ششمين كنفرانس آموزش رياضي ، شيراز ، بهمن،1381،صفحه 54

[11] كرانه،نشريه علمي  دانشجويي گروه رياضي دانشگاه شهيد چمران اهواز،سال اول شماره دوم ، صفحه 9

 


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

بررسی ميـزان آشنايی معلمان ابتدايی با هدفهای رفتاری

بازديد: 261

بيان مسئله:

در ادبيات سازمان و مديريت، سلسله مراتبي از اهداف وجود دارد ، از جمله رسالت يا اهداف كلي سازمان، هدفهاي كوتاه مدت و هدفهاي عملياتي كه اگر چنين مراتبي بر حسب مورد رعايت شود، تحقق اهداف سازماني چندان ممكن و ميسر نخواهد شد.

 

با توجه به اينكه معلم همواره در خط مقدم تعليم و تربيت قرار دارد، اگر وي دقيقترين اهداف قابل اندازه گيري را شناخته و فراگرد آموزش خود را بسوي تحقق آنها هدايت نمايد، سلسله مراتب اهداف و نهايتا" مأموريت نمائي آموزش و پرورش محقق خواهد شد. باتوجه به اين امر سؤال اساسي اين پژوهش اين است: ميزان آشنايي معلمان ابتدايي (اعم از زن و مرد) با هدفهاي رفتاري كتب درسي چقدر است؟

 

اهــداف تحقيق:

هدف عمده اين تحقيق مشخص كردن ميزان آشنايي آموزگاران زن و مرد با هدفهاي رفتاري لحاظ شده در متن دروس مي باشد. اهداف جزئي آن نيز به قرار زير است:

 

۱- شناخت تأثير مثبت سطح تحصيلات معلمان در ميزان آشنايي آنان با هدفهاي آموزشي.

۲- شناخت تأثير مثبت سابقه تدريس معلمان در پايه فعلي در ميزان آشنايي آنان با هدفهاي آموزشي.

۳- مقايسه ميزان آشنايي فارغ التحصيلان دانشسراها، مراكز تربيت معلم و مراكز آموزش عالي با فارغ التحصيلان دانشگاه و غير مرتبط ، در رابطه با هدفهاي رفتاري.

 

فــــــرضيات تحقيق:

۱- بين معلمان پايه چهارم و پنجم از لحاظ ميزان آشنايي با اهداف آموزشي، تفاوت معني داري وجود دارد.

۲- سطح تحصيلات معلمان در ميزان آشنايي آنان با هدفهاي آموزشي تأثير مثبت دارد.

۳- سابقه تدريس معلمان در پايه فعلي، در ميزان آشنايي آنان با هدفهاي آموزشي تأثير مثبت دارد.

۴- فارغ التحصيلان تربيت معلم ، دانشسرا و مراكز آموزش عالي، نسبت به استخدام شدگان آزاد، آشنايي بيشتري با اهداف آموزشي دارند.

 

پيشـــينـــــــه تحقيق:

از تحقيق زير به منظور تعيين سطوح شناختي پرسشها و تكاليف كتب علوم دوره ابتدايي در وضع موجود انجام گرفته است (حبيب تقي پور سهل آبادي 72- 71) نتايج حاكي از آنست كه سؤالات كتب اول و دوم بيشتر در سطح درك و مربوط به سطح پايين طبقه بندي شناختي و سؤالات كتب سوم و چهارم و بويژه پنجم بيشتر در سطح دانش مي باشند و از سطوح بالاي حيطه شناختي بلوم هيچ سؤالي گزارش نشده بعبارت ديگر جاي سطوح "تجزيه و تحليل" و "تركيب" و "ارزشيابي" در كتب دوره ابتدايي خالي است.

 

نتايج تحقيق ديگري كه به بررسي تطبيقي پرسشها و تكاليف كتب درسي علوم دوره ابتدايي با عوامل خلاقيت گليفورد پرداخته است نشان مي دهد كه تمامي كتب درسي علوم تجربي به اولين سطح اعمال ذهني، يعني حافظه شناختي بيشتر از سطوح ديگر طبقه بندي گليفورد توجه نموده اند. همچنين از لحاظ تطابق پرسشها و تكاليف با طبقه بندي اعمال ذهني گليفورد ؛ بين كتب علوم تجربي تفاوت قابل توجهي وجود ندارد.

 

نتايج تحقيقي كه توسط دفتر تربيت معلم (1372) انجام شده نشان مي دهد كه :

 

۱. اطلاعات معلمان دوره ديده در دروس كليات روشها و فنون تدريس، كاربرد مواد آموزشي، راهنمايي و مشاوره، اخلاق اسلامي و دروس تربيتي اختصاصي ، از معلمان دوره نديده بيشتر است.

۲. در دروس شيوه هاي ارزشيابي و روانشناسي تفاوت معني داري بين اطلاعات معلمان دوره ديده و دوره نديده مشاهده نشده است.

۳. بين معلمان دوره ديده مراكز تربيت معلم و دوره نديده، تفاوت معني داري در مهارت تدريس، استفاده از وسايل كمك آموزشي، توانايي اداره كل و ويژگيهاي حرفه علمي، عمل و توجه به ارزشهاي اخلاقي ديده نشده است.

 

بين پيشرفت تحصيلي دانش آموزان دوره ديده و نديده ، تفاوت معني داري وجود ندارد.

 

دادخواه (1372) نيز در تحقيق خود به اين نتايج دست مي يابد:

 

۱. از نظر كاربرد هدفهاي آموزشي-رفتاري در تدريس تفاوت معني داري بين معلمان شهر و روستا وجود دارد.

۲. بين معلمان زن و مرد از نظر كاربرد هدفهاي آموزشي-رفتاري و تدريس تفاوت معناداري وجود دارد.

۳. بين ميزان كاربرد و هدفهاي آموزشي توسط معلمان پر سابقه و ميزان كاربرد اين هدفها توسط معلمان كم سابقه تفاوت وجود دارد.

۴. ميان معلمان با مدرك تحصيلي ديپلم و معلمان فارغ التحصيل تربيت معلم و يا شاغل به تحصيل از لحاظ ميزان كاربرد هدفهاي آموزش تفاوت معنادار وجود دارد.

 

روش تحقيـــــق:

روش تحقيق در پژوهش حاضر از نوع علي - مقايسه اي است.

 

جامعـــه آمــــاري ، حجم نمونه و روش نمونه گيـــــــري:

جامعه آماري پژوهش حاضر كليه معلمان زن و مرد پايه هاي چهارم و پنجم شهرستان بجنورد، مانه و سملقان، اسفراين، قوچان، فردوس و گناباد در سال تحصيلي 78- 77 مي باشد.

 

حجم نمونه 720 نفر است. روش نمونه گيري در شهرهاي بجنورد و گناباد "تصادفي ساده" بوده است اما در ساير شهرهاي نمونه به دليل حجم كم معلمان از روش "تمام شماري" استفاده شده است.

 

نتايــج تحقيق:

۱- ميزان آشنايي معلمان پايه پنجم با اهداف آموزشي بيشتر از معلمان پايه چهارم مي باشد.

۲- معلمان داراي مدرك ديپلم كمترين آگاهي را از اهداف آموزشي درس رياضي داشته اند.

۳- معلمان داراي مدرك ديپلم كمترين آگاهي را از اهداف آموزشي درس علوم تجربي و معلمان ليسانس و بالاتر داراي بيشترين ميزان آگاهي بوده اند.

۴- بين ميزان آشنايي معلمان با هدفهاي آموزشي درس تعليمات اجتماعي تفاوت معني داري وجود دارد.

۵- بين ميزان آشنايي معلمان با هدفهاي آموزشي درس فارسي تفاوت معني داري وجود دارد به اين معني كه معلمان داراي مدرك ديپلم كمترين آگاهي و معلمان داراي مدرك ليسانس و بالاتر بيشترين آگاهي را در اين زمينه داشته اند.

۶- بين ميانگين آشنايي معلمان با كل اهداف تفاوت معني داري وجود دارد.

۷- فرضيه سوم پژوهش رد شد.

۸- ميان ميزان آگاهي معلمان فارغ التحصيل از مراكز مرتبط و مراكز غير مرتبط از اهداف كل تفاوت معني داري وجود دارد.

۹- مهمترين متغيرهاي مؤثر بر ميزان آگاهي معلمان از اهداف آموزشي به ترتيب عبارتند از: سطح تحصيلات، پايه تدريس وجنس، ضمن اينكه متغيرهاي "سابقه خدمت" و "مراكز فارغ التحصيلي" تأثير مشخصي بر متغير وابسته نداشته اند.

 

پيشنهـــــــــادات:

۱. بازنگري در تأليف كتابهاي درسي سعي شود مطالبي در راستاي هدفهاي سطوح تحليل، تركيب و ارزشيابي در اين كتابها ارائه شود.

۲. از طريق تأليف كتابهي روش تدريس، هدفهاي دقيقتري در سطوح مختلف حيطه هاي شناختي در اختيار معلمان قرار گيرد.

۳. در كلاسهاي بازآموزي مراكز ضمن خدمت، آموزشهاي دقيقتري از هدفهاي رفتاري ارائه گردد.

۴. گروههاي آموزشي، موضوع آشنايي معلمان با هدفهاي رفتاري دروس را در سرلوحه برنامه ريزيهاي تشكيلاتي خود قرار دهند.

۵. روند دانش افزايي معلمان ابتدايي بويژه از سطح كارشناسي به نحو كاربردي ادامه پيدا كند.

۶. در جذب نيرو براي تدريس در دوره ابتدايي، حتي الامكان از فارغ التحصيلان مراكز تربيت كننده معلم استفاده شود.

۷. در برنامه ريزي درسي-آموزشي دانشسراها بازنگري شود، يا اينكه اين سطح علمي حداقل به كارداني ارتقاء يابد.

۸. مسئولين زيربط اداري و مديران مدارس يكي از مهمترين وظايف نظارتي خود را ارزشيابي و نظارت بر ميزان آگاهي معلمان از هدفهاي آموزشي قرار دهند.

۹. از طريق مراكز ضمن خدمت و گروههاي آموزشي و... تأكيد بيشتري بر شناخت هدفهاي آموزشي درس فارسي بعنوان يك درس پايه اي صورت گيرد.

۱۰. از جذب فارغ التحصيلان با مدرك ديپلم به شغل آموزگاري خودداري شود.

 

چنــــد تـــــوصيه پژوهشـــــــي :

* علل پايين بودن ميزان آگاهي معلمان پايه چهارم نسبت ميزان آگاهي معلمان پايه پنجم از طريق يك پژوهش مورد بررسي قرار گيرد.

 

* با عنايت به اينكه ميزان آگاهي معلمان شهرهاي جنوب خراسان نسبت به معلمان شمال خراسان بيشتر مي باشد. علت يا علل اين امر از طريق انجام يك پژوهش علمي مورد بررسي قرار گيرد.

 


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 127

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس