معنی شعر میوه ی هنر پروین اعتصامی
معنی شعر میوه ی هنر
آن قصّه شنیدید که در باغ یکی روز ...............از جور تبر، زار بنالید سپیدار .
آن داستان را شنیده اید که در باغ یک روز از ستم تبر سپیدار سخت ناله می کرد
کز من نه دگر بیخ و بنی ماند و نه شاخی ....... ازتیشه ی هیزم شکن وارّه نجار
که از دست ارّه نجار و تیشه هزم شکن برای من نه ریشه ای مانده و نه شاخه ای.
گفتش تبر آهسته که جرم تو همین بس ..... کاین موسم حاصل بودو نیست تورا بار
تبر آهسته به اوگفت : گناه تو این است که الان فصل میوه دادن است ولی تو میوه و ثمری نداده ای.
تا شام ،نیافتاد صدای تبر از گوش ......شوده توده درباغ ، سحر هیمه بسیار .
تا شب صدای تبر هچنان ادامه داشت و قطع نشد و صبح در آن باغ توده ای از هیزم جمع شده بود.
دهقان چوتنورخود ازاین همیه برافروخت ......بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار .
وقتی کشاورز ( باغبان ) تنور خودش را با آن هیزم روشن کرد سپیدار گریه کرد و دوباره گفت.
آوخ که شدم هیزم و، آتشگر گیتی .......... اندام مرا سوخت چنین زآتش ادبار .
افسوس که به هیزم تبدیل شده ام و دنیای سوزان ( ستمگر ) بدن مرا این چنین در آتش بدبختی سوزاند.
خندید براو شعله ، کز دست که نالی ....... ناچیزی تو، کرد بدین گونه تورا خار(خوار).
شعله به او خندید و گفت از چه کسی شکایت می کنی ؟ بی ارزشی تو تورا اینگونه پست وحقیر کرده است.
آن شاخ که سر بر کشد و میوه نیارد .......فرجام به جز سوختنش نیست سزاوار .
آن درختی که رشد می کند ولی میوه نمی دهد سرانجامش شایسته تر از این نیست که سوزانده می شود.
جز دانش و حکمت نَبُوَد میوه ی انسان ......ای میوه فروش هنر این دکّه و بازار .
حاصل عمر انسان چیزی جز دانش و حکمت نیست ای انسان اگر دانش و هنری اندوخته ای حالا وقت ارائه آن است.
از گفته ی ناکرده وبیهوده چه حاصل ........ کردار نکو کن که نه سودی ست زگفتار
سخن بیهوده ای که به آن عمل نمی شود چه فایده ای دارد عمل و کار خود را درست کن و درست انجام بده که در گفتار بی عمل سودی نیست .
آسان گذرد گرشب و روز و مه و سالت ...... روز عمل و مزد ، بود کار تو دشوار
اگر شب و روز و ماه و سال تو به تنبلی و تن پروری بگذرد و کار مفیدی برای آخرت انجام ندهی ، روز قیامت که روز حساب اعمال و پاداش دادن است کار تو دشوار می شود .
(( پروین اعتصامی ))
اين مطلب در تاريخ: جمعه 22 اسفند 1393 ساعت: 18:58 منتشر شده است