تحقیق درباره دین مسیحیت
تحقیق رایگان
سایت علمی و پژوهشی اسمان
تحقیق درباره دین مسیحیت
ارمنستان اولين كشور مسيحي
مسلماً سال 2001 در تاريخ ارمنستان از ارزش ويژه اي برخوردار است، چرا كه يك هزار و هفتصد سال از پذيرش رسمي دين مسيحيت در اين كشور مي گذرد و اين امر همواره باعث فخر و مباهات ارمنيان سراسر گيتي است كه ملت ارمني در تاريخ اولين ملتي است كه مسيحيت را در سال 301 ميلادي بعنوان دين رسمي كشور برگزيده است. بدون شك سال 301 ميلادي سبب تحول و دگرگوني عظيمي در سرنوشت ارمنستان گرديد، بطوريكه اگر ارامنه به مسيحيت، گرايش نمي يافتند چه بسا تاريخ سرنوشت ديگري را براي اين ملت رقم مي زد. بعنوان نمونه ابداع الفباي زبان ارمني در سال 406 ميلادي توسط مسروپ ماشتوس ثمره گرايش به دين جديد و تلاش در راه اشاعه آن در اقصي نقاط ارمنستان بوده است.
لازم به ذكر است كه مسيحيت براي اولين بار توسط تاده ئوس (طاطاووس) و بارتوقيمئوس مقدس، دو حواري حضرت مسيح (ع) به ارمنستان آورده شد. به همين علت است كه كليساي ارمني ، كليساي حواري يا كليساي مرسلي خوانده مي شود، ولي بايستي يادآور شد كه هرگز اين نامگذاري تضعيف نقش گريگور لوساوريچ (گريگور روشنگر) در پايه ريزي و اشاعه مسيحيت در ارمنستان نيست بلكه لقب لوساوريچ خود بيانگر ارزش و احترام والايي است كه ارمنيان براي او قائل هستند.
گريگور فرزند آناك از خاندان ايراني پارت بود كه پس از كشته شدن پدرش، توسط دايه خود به بيزانس برده شد و بدين ترتيب در محيطي مسيحي رشد، تعليم و تربيت يافت و در آنجا همسري مسيحي به نام مريم اختيار كرد كه حاصل اين ازدواج دو فرزند بود. بعد از مدتي گريگور و مريم بنا به توافق طرفين از هم جدا شدند كه هر يك بصورت مستقل به ترويج دين مسيح بپردازند. مريم وارد ديرشد و گريگورهمراه تيرداد سوم پسر خسرو پادشاه ارمنستان كه همراه خواهرش خسرودخت در بيزانس بسر مي برد، پس از مرگ خسرو، به قصد تصاحب تاج و تخت پدر به ارمنستان آمد. تيرداد پس از غلبه بر پادشاه ساساني و تصرف ارمنستان، روزي همراه ملازمان خود از معبد آناهيد ديدار كرد تا به اتفاق همراهان قوچ هايي قرباني كنند. وقتي نوبت گريگور رسيد او از اين كار امتناع ورزيد و ابراز داشت كه هيچگاه براي خداي سنگي قرباني نمي كند، چرا كه معتقد به خداي يگانه است و بدين ترتيب سبب خشم پادشاه شد. بدستور پادشاه گريگور را بعد از شكنجه هاي فراوان به سياه چال آرتاشات كه ((خورويراپ)) ناميده مي شود، انداختند.
سالها بعد، تعدادي از راهبه هاي مسيحي كه از آزار و اذيت روميان بستوه آمده بودند،غافل از سرنوشت دردناكي كه انتظارشان را مي كشيد به ارمنستان پناه آوردند كه به دستور تيرداد سوم به شكل فجيعي بقتل رسيدند. براساس شواهد تاريخي تيرداد پس از اين ماجرا از لحاظ روحي و جسمي به شدت بيمار شد بطوريكه اطباء از درمان او عاجز ماندند. خسرودخت خواهر پادشاه شبي در خواب ديد كه فقط زنداني سياه چال قادر به درمان پادشاه است. بدين صورت گريگور پس از چهارده سال از سياه چال رهايي يافت و پادشاه را شفا داد. اين اتفاق سبب شد كه پادشاه و اطرافيانش به مسيحيت گرايش يابند و اينگونه در سال 301 پس از ميلاد به فرمان تيرداد، مسيحيت بعنوان دين رسمي كشور ارمنستان اعلام گرديد. شايان ذكر است كه به موجب نقش بنيادين گريگور در اشاعه و ترويج مسيحيت در اقصي نقاط ارمنستان، نام فرقه ديني ارمنيان (گريگوري) خوانده مي شود.
عقاید مسیحیت
بيشتر از يک ميليارد نفر در جهان مسيحي هستند و اين يعني چيزي در حدود يک چهارم مردم روي زمين. در ميان اديان سامي هيچ يک به اندازه مسيحيت پيرو نداشته و به سادگي در فرهنگهاي مختلف نفوذ نکردهاند. مسيحيت از آسيا آغاز شد، به اروپا رفت و از آنجا به آمريکا، آفريقا و اقيانوسيه راه پيدا کرد. گسترش اين دين - هرچند در بعضي مواقع با شمشير و استعمار همراه بوده - بيشتر از همه مديون پيام انساني مسيح مبتني بر عشقورزي و علاوه بر آن توانايي بسيار بالاي اين دين براي انطباق با شرايط مختلف محيطي و فرهنگي است. در اين مقاله سعي شده با نگاهي کوتاه و مختصر به جنبههاي مختلف اعتقادي دين مسيحيت و سپس ارائه توضيحي درباره شاخههاي مختلف آن، موجبات آشنايي بيشتر دوستان با اين دين زيبا فراهم آيد
مقدمه
ظهور مسيحيت کاملا وابسته به شخصي به نام عيسي مسيح بود که در بيت لحم ( جنوب اورشليم و فلسطين امروزي ) در يک آغل و از مادري باکره به دنيا آمد. عيسي، يهودي زاده شد و در طول زندگي و تعليمات خود هيچگاه سعي نکرد دين گذشتگان را نفي کند و يا حتي مدعي به وجود آوردن ديني جديد شود. دين مردمان آن روزگار ( يهوديت ) بر اساس تعاليم موسي و ده فرمان معروف وي شکل گرفته بود اما مانند هر دين ديگري، در طول تاريخ، انحرافاتي در آن حاصل گشته بود و عيسي تنها تلاش کرد تا نقش مصلح اين دين را ايفا کند.
همانطور که ميدانيم کتاب دين يهود، تورات است که مسيحيان از آن با عنوان عهد عتيق ياد ميکنند و احترامي برابر با کتاب ويژه خود انجيل ( يا عهد جديد ) براي آن قائل هستند. لذا به هيچ وجه شايسته نيست که ميراث يهود در دين مسيح، ناديده گرفته شود. براي مثال دو فرمان زير که از زبان مسيح گفته شده، چيزي جز تکرار تورات نيست : « تو بايد خداي خود را از دل و جان و با تمام انديشهات دوست داشته باشي » و « تو بايد همسايه خود را همانند خود دوست بداري ».
مرز بين مسيحيت و ديگر اديان سامي در تاکيد بيش از حد اين دين در عشق و محبت خلاصه ميشود : خداوند عشق محض است. در زماني که فلسطين در اشغال روميان بود، يهوديان چشم به راه يک نجاتبخش بودند و در اين هنگام مسيح ظهور کرد. روميان منطقا ميبايست از پديدار شدن مردي صلحجو در ميان مردم تحت سلطه خود خوشنود ميشدند ولي بر خلاف اين امر، عيسي را - چنانچه خواهيم ديد - محاکمه و سپس شکنجه کردند تا پيشبينيهاي کتاب مقدس محقق شود و عيسي، مسيح ( برگزيده خدا ) گردد.
پس از شکنجه مسيح بر بالاي صليب و مرگ وي، پيروان وي از ترس تعقيب و آزار خود را مخفي مينمودند اما همانگونه که کتاب مقدس يهوديان (تورات) پيشبيني کرده بود، سه روز پس از کشته شدن مسيح، رستاخيري روي داد. عيسي در طول چهل روز ( از عيد فصح تا عيد معراج ) بارها و بارها بر افراد و در مکانهاي مختلف ظاهر شد. حتي کساني مثل تامس مقدس ( حواري مسيح ) براي باور کردن معجزه بازگشت مسيح، به بدن وي دست ميزدند تا وجود حقيقي وي را باور کنند. بعد از اين واقعه، ناکامي ناشي از مرگ اين منجي، به شوري از ايمان جديد تبديل شد.
در مسيحيت، عيسي را « پسر خدا » ناميده و وي را تجسم خداوند بر روي زمين دانستهاند. مسيح از خود کتابي برجاي نگذاشت و انجيل ساليان سال پس از مرگ وي در چهار نسخه ( که اختلافاتي با هم دارند ) از ماجراي زندگاني وي تهيه شد. بر اساس اين کتابها عيسي در نزديکي رود اردن زاده ميشود و سپس در سي سالگي توسط يحيي تعميددهنده، در رود اردن تعميد داده ميشود. پس از آن روح خداوند مانند کبوتري در آسمان ظاهر شده، صدايي به گوش ميرسد که ميگويد « اين پسر عزيز من است که از او خوشنودم ». عيسي پيش از شروع به دعوت مردم، چهل روز را در بيابان با ابليس و وسوسههاي شيطاني مبارزه ميکند و در نهايت پيروزمندانه باز ميگردد.
پس از بازگشت از بيابان، عيسي براي اثبات مسيحا بودن خود رشتهاي از معجزات را انجام ميدهد. ديوان را از بدن ديوانگان خارج ميکند، نابينايان را شفا ميدهد. مفلوجين، جذامزدگان و لالها را درمان ميکند. مردگان را زنده ميسازد، روي آب راه ميرود و با سبدي نان و چند ماهي، چهار هزار نفر را سير ميگرداند. در حين معجزات نيز برخي از تعاليم خود را براي مردم بيان ميکند و در عين حال، 12 نفر از حواريون و همراهان خود را براي رساندن پياماش به مردمان انتخاب مينمايد. مسيح به حواريون خود قدرت شفا بخشي بيماران و برخي معجزات - حتي احياي اموات - را داده ( متي 8 / 10 ) و به آنان اعلام ميکند تا بدون عبور از سرزمينها غير يهودي به مردم اعلام نمايند که پادشاهي آسمان نزديک است. مسيح به آنان ميگويد : « پيش از آنکه به تمام شهرهاي اسرائيل برويد، پسر انسان خواهد آمد.. آنها عدهاي از شما را خواهند کشت... اما مويي از سر شما کم نخواهد شد !
در تعاليم عيسي مخالفت شديد وي با روحانيت يهود و ملايان و معلمين شريعت کاملا آشکار است. در انجيلها از سفر عيسي به شهرهاي مختلف صحبت ميشود و در انتهاي اين سفرها، مسيح به اورشليم وارد ميگردد. کاهنان يهودي که مسيح را بر ضد خود ميبينند نقشهاي براي کشتن وي طرح ميکنند و يهودا را راضي مينمايند که در برابر سي سکه نقره، عيسي را به آنان تسليم کند. پس از دستگيري عيسي، تمامي حواريون از ترس متفرق ميشوند و حتي شمعون که به خاطر مقاومت زياد ملقب به سنگ خارا بود قبل از فرار سه بار با گفتن « لعنت خدا بر من اگر اين مرد را بشناسم » عيسي را انکار ميکند و بدين صورت پيشبينيهاي کتاب مقدس بار ديگر واقعيت پيدا مينمايد.
شوراي عالي يهود عيسي را به مرگ محکوم، و فرماندار رومي به نام پيلاطوس براي جلوگيري از شورش يهوديان، اين حکم را قبول ميکند. عيسي را تازيانه ميزنند و تاجي از خار بر سرش ميگذارند و در مکاني به جلجتا ( به معني جمجمه ) مصلوباش مينمايند. عيسي از ظهر تا ساعت 3 بر صليب ميماند و سپس با دوبار فرياد « ايلي، ايلي، لما سبقتني » يعني « خداي من، خداي من، چرا مرا ترک کردي ؟ » جان ميسپارد. پس از مرگ عيسي، يوسف اهل رامه جسد وي را در کتاني پيچيده و در مقبره خويش ميگذارد و سنگ بزرگي بر روي آن قرار ميدهد و مردم به پاسداري از مقبره ميايستند تا طرفداران عيسي، به جسد وي دست رسي پيدا نکنند. بعد از سه روز دو زن براي تدهين جسد عيسي به مقبره يوسف ميروند ولي ناگهان زمين لرزهاي شديد روي ميدهد و فرشته خدا از آسمان نازل شده، سنگ را به کناري زده و مقبره خالي را به آنان نشان ميدهد. در طول چهل روز آينده، مسيح به مريم مجدليه، مردم و شاگرداناش ظاهر ميشود و آنان را مامور ميکند تا در تمام نقاط دنيا سفر کنند و به مردم بگويند « کسي که ايمان آورد و تعميد گيرد، نجات خواهد يافت و آنکه ايمان نياورد، محکوم خواهد شد ».
حال که به اختصار با تاريخچه ايجاد اين دين آشنا شديم، به توضيح برخي عقايد مسيحيت و همچنين شاخه بندي اعتقادي آن ميپردازيم.
تثليث در برابر خداوند واحد
تثليت به معناي پدر، پسر و روح القدس است. پدر يعني خداوند، پسر يعني مسيح و روح القدس ارتباط اين دو است. تثليث در ميان بسياري از مخالفين مسيحيت اين اعتقاد را به وجود آورده که اين دين از توحيد واقعي به دور افتاده است اما خود مسيحيان اين ادعا را قبول ندارند. از نظر آنها پسر و روح القدس تنها و تنها جلوههاي ديگري از خداوند پدر هستند. کشيش آتاتاسايي ميگويد : « ما يک خدا را در سه روح ميپرستيم و اين سهگانگي نه در ذات خداوند خللي ايجاد ميکند و نه موجب آشفتگي ميشود. هرچه که پدر هست، پسر و روح القدس نيز همان هستند. هر سه ناآفريده و هرسه ادراک ناپذيرند و هرسه ابدي هستند. بنابراين، پدر، پسر و روح القدس هرسه خدا هستند، اما نه سه خدا، بلکه يک خدا ».
خداي مسيحيان خداوندي متعال است. اين خدا بنا به ماهيت روحي پاک است و از اراده و آگاهي برخوردار. اين خدا از شخصيت برخوردار است اما مانند يک شخص معمولي نيست. خدا نامحدود، نامتناهي، قادر و عالم مطلق است. وي در همه جا حضور دارد و ازلي و ابدي است ( آغاز و انجامي ندارد ). جهان را خداوند آفريده و هر لحظه که اراده کند، ميتواند آن را نابود کند. هرچند ماهيت اين خداوند پوشيده است ولي ميتواند در هر لحظه که اراده نمايد، خود را بر عارفان آشکار کند.
ويژگي نامتناهي خداوند در مسيح عشق و مهرباني است در حدي که براي نجات انسان از گناه حاضر ميشود در قالب مسيح و بر روي صليب رنج بکشد. همين عشق است که خداي مسيح را از خداي يهود ( يهوه ) متمايز ميکند. چرا که در يهوديت، خداوند با مردم پيمان بسته بود که اگر از او اطاعت کنند، آنان را نجات خواهد داد ولي خدا از نظر مسيحيان مانند پدري است که بدون قيد و شرط تمامي فرزندان خود را دوست دارد و حتي تنبيه وي نيز، همانند تنبيه پدري است که براي اصلاح بر فرزندان اعمال ميشود.
انسان
همانند اسلام، انسان در دين مسيحيت موجودي بسيار والاست. در روايات عهد عتيق آمده است که خداوند انسان را در آخرين روز آفرينش و به شکل خود آفريد. انسان برترين آفريده روي زمين است. انسان در دين مسيح از دو جنبه جسم و روح تشکيل شده اما روح انسان محدود است و هرگز نميتواند به الوهيت نامحدود دست يابد و چون آفريده خداست، هميشه به وي محتاج خواهد بود. آ. سي. بوکت ميگويد « مسيحيان به عظمت بالقوه انسان باور دارند، او فقط اندکي از خدا پايينتر است. او به شکل خدا ساخته شده است ».
خداوند همچون پدري دلسوز به انسان آزادي گزينش و عمل بخشيده و بر انسان است که از اين آزادي در راه خير و شر استفاده کند. در دين يهوديت آدم يا نخستين انسان با نافرماني از خداوند و نزديک شدن به ميوه ممنوع مرتکب نخستين گناه شد و اين گناه باعث سلب شدن لطف خداوند از وي و گناهکار زاده شدن تمامي انسانهاي ديگر شد. مسيحيان رنجهاي اين جهان را حاصل آن گناه نخستين ميدانند ولي معتقد هستند که با پيروي از تعاليم مسيح ميتوان از اين گناه رهايي يافت چرا که هبوط انسان، ماهيت ذاتي انسان ( فراموش نکنيم که خدوند انسان را به شکل خود آفريد ) را از بين نبرده، تنها آن را تضعيف کرده است و با پيروي از تعاليم مسيح ميتوان آن را بار ديگر تقويت کرد.
زندگي پس از مرگ
گفتيم که در تعاليم مسيحي، انسان از دو جنبه جسماني و روحاني تشکيل شده است و روح نيز ناميراست پس در اين دين نيز همانند اسلام، يهوديت و حتي زرتشت، مرگ پايان زندگاني انسان نيست. جالب است که اين اديان در کليات زندگي پس از مرگ تفاوت چنداني با يکديگر نداشته و تفاوت ميان آنها تنها در برخي جزئيات است. از ديد تمامي اين اديان روح انسان پس از مرگ منتظر روز جزا ميماند و در روز رستاخيز مردگان، طي يک داوري الهي، بهشتي و جهنمي بودن انسانها بر اساس اعمال آنان در اين دنيا تعيين شده، هر يک رهسپار مقصد خود ميشوند. با رسيدن اين دوران ( که زمان آن بر کسي جز خداوند آشکار نيست ) تمامي انسانها و حتي کافران به خداوند ايمان ميآورند ولي اين ايمان تفاوتي در نتيجه قضاوت نخواهد داشت.
قيامت مسيحيان با ظهور دوباره مسيح و گسترش آموزههاي انجيل و مسيحي شدن يهوديان همراه است. بهشت در اين دين جايگاه ارتباط دائمي با خداوند است که با عبارات « چيزي که نه چشمي ديده و نه گوشي آن را شنيده و نه قلبي آن را ادراک کرده » از لذات آن ياد شده است. در مورد ابدي نبودن عذابهاي جهنم نيز بعضي فرقههاي مسيحي نظرات ويژه خود را دارند. از ديد آنان عذاب ابدي با بي منتها بودن عشق خداوندي تضاد داشته، ناممکن است. از ديد اين افراد، روحهايي که توبه کرده و يا روح گناهکاران پس از تحمل عذابهاي جهنم، در نهايت به بهشت وارد خواهند شد.
شيوههاي پرستش در مسيحيت
همانگونه که گفتيم راه رهايي در دين مسيح، پيروي از دستورات و تعاليم مسيح است. اين دين بر خلاف اسلام و يهود، داراي قوانين جدايي ناپذيري ( مثل نمازهاي يوميه مسلمانان ) که مستقيما توسط مسيح به آن اشاره شده باشد نيست بلکه عبادات اين دين بيشتر جنبه اخلاقي دارد. مومن حقيقي از ديد اين دين کسي است که اولا گفتار مسيح را بخواند و براي شناخت آن تلاش کند و ثانيا براي به کار بستن آن در زندگي شخصي خود تلاش نمايد. البته مسيحيان ( بخصوص مسيحيان کاتوليک ) براي شرکت در مراسم مذهبي و نمازهاي هفتگي کليسا و برپاداري رويدادهاي مهم زندگي مسيح در طول سال نيز اهميت ويژهاي قائل هستند و آن را بخشي از وظايف مذهبي خود ميدانند. عبادات مسيحي را ميتوان به صورت فردي و يا دسته جمعي انجام داد.
علاوه بر عبادات ويژه خود، از آنجايي که مسيحيان به عهد قديم و ده فرمان موسي نيز وفادار هستند، به توصيههاي اخلاقي آن نيز عمل مينمايند. پولس قديس 9 فضيلت زير را به تمامي مسيحيان سفارش کرده، از آنان خواسته است در عمل به آنها کوشا باشند : عشق، شادي و آرامش در ارتباط با خداوند، شکيبايي، مهرباني و نيکي در برابر ديگران، ايمان، نجابت و مهار نفس در برابر خويشتن.
شاخههاي مسيحيت
مسيحيت نيز همانند تمامي اديان، پس از تاسيس مورد تفسير افراد مختلفي قرار گرفت و هر يک بر اساس برداشت خاص خود از تعاليم اوليه، شاخهاي جديد به وجود آوردند. شايد بهترين روش بررسي شاخههاي دين مسيحيت تقسيم بندي آن به دو بخش کاتوليک و پروتستان باشد . در اين تقسيم بندي کاتوليکها نماينده بخش محافظه کار و وابسته به کليسا هستند که اعتقاد دارند تنها راه رستگاري انسان کليسا است و « خارج از کليسا، رستگاري وجود ندارد ». از نگاه اين افراد پاپ داراي اقتدار الهي است. اما بر خلاف اين دسته، پروتستانها متعلق به جنبشي تجديد نظر طلب هستند که بعدها در دين مسيحيت پيدا شد و بر عليه تفتيش عقايد قرون وسطي، اقتدار مطلق پاپ و کليسا، بازخريد گناهان با پرداخت زمين و پول، و . . . قيام کردند. از ديد پروتستانها، تنها مرجع قابل پذيرش براي فرد، انجيل و عمل مسيح است. پروتستانها معتقد هستند که تنها مسيح نماينده و تجسم خداوند بر روي زمين بوده و کليسا، پاپ و روحانيون مسيحي، نماينده خداوند بر روي زمين نيستند و حق تصرف در امور مردم را ندارند.
خود کليساي کاتوليک به دو بخش رومي و ارتدوکس شرقي تقسيم بندي ميشود که در نوع نگرش تفاوت عمدهاي با يکديگر ندارند. از جمله تفاوتهاي موجود ميان کليساي ارتدوکس شرقي و کليساي کاتوليک رومي ميتوان عدم باور به عروج جسماني مريم، برزخ، ازدواج نکردن کشيشان و قداست پاپ روم توسط اولي اشاره کرد. اين دو کليسا بر روي هم حدود يک ميليارد نفر پيرو دارند.
کليساي پروتستان نيز با حدود 400 ميليون پيرو به چند بخش اساسي تقسيم بندي ميشود. ذکر اين تقسيم بندي از حوصله اين مقاله خارج است ولي براي آشنايي خوانندگان به يکي از شاخههاي بسيار مهم کليساي پروتستان به نام کليساي پروتستان لوتري اشاره ميشود. مارتين لوتر کشيشي آلماني و متولد سال 1517 بود که وي را ميتوان پايه گذار کليساي پروتستان دانست. لوتر به برتري انجيل در تمامي امور تاکيد داشت و معتقد بود راهبان و روحانيون کاتوليک و ارتدوکس اين برتري را فراموش کرده، در دام تجملات و هواهاي نفساني افتاده و راه حقيقي رستگاري را فراموش کردهاند. از ديد لوتر کشيش بودن به جاي آنکه رسالتي روحاني باشد، به نوعي رتبه اجتماعي تبديل شده بود. لوتر از مردم خواست تا خودشان شخصا کلام خدا را بخوانند و معني کنند. اين حرکت « بازگشت به انجيل » ناميده شد و در نهايت به ايجاد شاخه پروتستان لوتري منجر گشت. اعتراض لوتر به کليسا در عبارات زير کاملا نمايان است : « پاپ، اسقفها و راهبان، طبقه روحاني ناميده شدهاند؛ شاهزادگان، بزرگان، پيشهوران و دهقانان، طبقه غير روحاني. اين شيوهاي رياکارانه است. اما نبايد کسي از اين امر بهراسد، زيرا در حقيقت تمامي مسيحيان جزء طبقه روحاني هستند
منبع :
http://www.jadi.net/articles/re_masihiyat.php
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنیداين مطلب در تاريخ: شنبه 22 آذر 1393 ساعت: 18:38 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق درباره دین مسیحیت,عقاید مسیحیت,تثليث در برابر خداوند واحد,