سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط reyhaneh

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

زندگینامه هوشنگ ابتهاج (متخلص به سایه)

بازديد: 280

 

زندگی نامه ابتهاج

او در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس و معروف رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای شهر رشت بود. برادران ابتهاج عمو های او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه ها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی عاشق دختری ارمنی به نام گالی شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شده بود ابتهاج شعری به نام کاروان (دیرست گالیا...)با اشاره به همان روابط عاشقانه اش در گیر و دار مسایل سیاسی سرود. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار مشغول شد.

منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان بود در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌. دلیل این نامگذاری، قرار داشتن درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه بود که سایه، شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت سروده است. این خانه قدمت زیادی ندارد اما از آنجاکه در زمان سکونت سایه در آن محفل ادبی بزرگان شعر و موسیقی و محل نشست های آنها بوده است دارای ارزش فرهنگی بسیار زیادی می باشد.

سایه در سال ۱۳۴۶ به اجرای زنده شعر خوانی بر سر مزار حافظ شیرازی در جشن هنر شیراز می پردازد که دکتر باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تاپاریس) استقبال بی نظیرشرکت کنندگان و هیجان آن ها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح می‌دهد و می نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این اندازه هیجان زده شوند و خوش حال شوند.

هوشنگ ابتهاج از سال۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل ها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایه‌گذار برنامه موسیقی گلچین هفته بود. تعدادی از غزل ها، تصنیف ها و اشعار نیمایی او توسط موسیقی دانان ایرانی نظیرشجریان ناظری حسین قوامی به اجرا در آمده. تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده(ایران ایسرای امید)از اشعار معروف سایه‌ است. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور۱۳۵۷)به همراه محمدرضا لطفی،محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفا دادند.

از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل های حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ به چاپ و انتشار رسیده است و بار دیگر با تجدید نظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سال های زیادی را صرف پژوهش و حافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت ها است که سایه در مقدمه، آن را به همسرش پیشکش و تقدیم کرده است.

آثار هوشنگ ابتهاج

سایه هم در آغاز، مانند شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرودن ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزل سرا بود؛ هم خوانی و ارتباط چندانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد و ادامه داد.

سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعه ی «نخستین نغمه ها» را، که شامل اشعاری به شیوه ی کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعه ی او به اسلوب جدید بود، اما قالب همان چهارپاره است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعه ی «سیاه مشق»، با آن که پس از مجموعه «سراب» منتشر شد، شعرهای سال های ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمی گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزل های خود را به چاپ رسانده و توانایی خویش را در سرودن غزل به همه گان نشان داده است تا آنجا که می توان گفت تعدادی از غزل های او از برترین غزل های این دوران به حساب می آید.

سایه در مجموعه های بعدی خود، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سال های پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعه ی «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه ای در شعر معاصر را گشود است.

سایه پس از درگذشت دردناک احسان طبری در بهار ۱۳۶۸، مثنوی معروف و تاثیرگذار «قصه خون دل» را به یاد او در رثای او سرود و بر جای گذاشت.

اولین شعرهای سایه

شعرهای اولیه ی سایه بیشتر مضامینی عاشقانه دارد و در دهه ی 20 در رشت برایش شهرتی ایجاد کرد. استاد نظام وفا در دبیرستان، معلم ادبیات اوست. در همین سال ها عاشق دختری به نام «آلما» می شود که در دبیرستان، دخترانه ی ژاندارک درس می خواند که البته بعدها با پیوند زناشویی می بندد. سایه همچنین در دبیرستان رییس انجمن ادبی است.

سایه در تهران با دکتر مهیدی حمیدی شیرازی و فریدون توللی آشنا می شود و این آشنایی سبب می شود که حمیدی شیرازی و عبدالعلی طاعتی، معلم ادبیات، بر دفتر اشعار او که مربوط به زمان نوجوانی و جوانی سایه است، مقدمه نوشته و این دفتر در سال1325 در چاپخانه ی جاوید رشت، به چاپ می رسد. هم در مقدمه ی حمیدی و هم مقدمه ی طاعتی، ذوق و هنر شعری سایه ی نوزده ساله ی گیلانی ستوده شده؛ اما حمیدی بر شعر نرگسهای گیلان او نقدی نیز می نگارد. سایه، علی رغم مخالفت پدر و مادرش، به تهران رفته، چند سال را در خانه ی خاله اش؛ یعنی مادر « گلچین گیلانی» سکونت می کند.

خاطرات سایه

هوشنگ ابتهاج سال ۱۳۹۱ در ۸۵ سالگی خاطرات خود را در گفتگو با میلاد عظیمی در کتاب پیر پرنیان اندیش عنوان بیا کرده است. در این کتاب هوشنگ ابتهاج به بیان عقاید و نظرات خود درباره بسیاری از چهره‌های به نام موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود می‌پردازد. او در این کتاب تائید می کند که آزادی اش از زندان در سال ۱۳۶۳ بعد از نامه محمدحسین شهریار به آیت‌الله خامنه ای و بیان این نکته که «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشته‌ها بر عرش الهی گریه می‌کنند» صورت گرفته است. ابتهاج یک سال بعد از زندان آزاد می شود.

اخراج از کانون نویسندگان ایران

در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، هیات دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از باقر پرهام، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خوئی تصمیم به اخراج هوشنگ ابتهاج، به‌آذین، سیاوش کسرائی، فریدون تنکابنی و برومند گرفتند. این تصمیم نهایتا به تایید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل عناصر توده‌ای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.

وفات پدر و مادر سایه

در سال 1326شمسی، مادر سایه درمی گذرد و سایه که در هنگام مرگ مادر نزد او نیست، شعری برای او می سراید؛ ولی هیچگاه آن را در دفترهای شعرش منتشر نمی کند. مجدالدین میرفخرایی (گلچین گیلانی) که از سال 1312 به انگلستان رفته، برای خاله اش؛ یعنی مادر سایه شعری می گوید و مدت کوتاهی بعد آن را در مجموعه ی شعر نهفته منتشر می کند.

بعد از مرگ مادر سایه، پدرش در فاصله ی چند ماه همه چیزش را در رشت فروخت و به تهران آمد و خانه ای اجاره کرد؛ اما با وضع مالی بدی روبه رو شد که نهایتا نتوانست در تهران ماندگار شود و به رشت مراجعت کرد و رییس بیمارستان پورسینای این شهر شد؛ اما او نیز در سال 1332 درگذشت.

آشنایی سایه با حمیدی شیرازی و فریدون توللی در سال 1325 و شهریار در سال 1327و نیز با نیما یوشیج در سال 1330، در شعر او بسیار تأثیر گذاشت؛ البته باید این نکته را از نظر دور نداشت که او از مدتها پیش با شعر این شاعران آشنایی یافته بود. در همین زمانها بود که با شاعران جوانتر و هم سن و سال و خود که بعدها در شعر نو از نام آوران شدند، آشنا شده و از آنها تأثیر بسیار می گیرد. از جمله ی آنها، در سال 1328 با نادر نادرپور و سال 1330 با سیاوش کسرایی، احمد شاملو، منوچهر شیبانی، اسماعیل شاهرودی، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث آشنا شد. دوگانگی سبکی شعر سایه شاید به خاطر همین آشنایی و هم نشینی با شاعران دو نسل متفاوت باشد.

سایه و دردهای مردم

سایه از سالهای اقامتش در رشت، نسبت به فعالیتهای سیاسی تمایل نشان داده و از میان احزاب موجود، به حزب توده گرایش پیدا می کند؛ اما در آثارش مسایل سیاسی را کمتر دخیل می کند و آثارش بیشتر جنبه ی ادبی و اجتماعی به خود می گیرد. اشعار او در نیمه ی دوم دهه ی 1320 و نیمه ی اول 1330 در نشریات، مجله ها و روزنامه هایی همچون سخن، کاویان، صدف، مصلحت، جهان نو، کبوتر صلح و فرهنگ نو منتشر می شوند. سایه چون هم شعر نو و هم غزل می گوید، شهرتی دو طرفه به دست آورده است. در سال 1330 مجموعه ی شعری با عنوان سراب از سایه منتشر می شود. موضوع اشعار این دفتر او عاشقانه و غنایی است. سایه در مقدمه ای که با عنوان در پیشگاه مردم: پیام و پیمان بر آن می نویسد، عنوان می کند که می خواهد موضوع عشق را در اشعار بعدی خود به دردهای جامعه و جهان تغییر دهد و بعد از آن، در مجموعه ی شبگیر به این خواسته اش عمل می کند.

از سال 1332به فکر چاپ برگزیده ی آثار کلاسیک خود با عنوان سیاه مشق می افتد و در سالهای بعد نیز جلدهای دیگر آن را ادامه می دهد. بر اولین جلد این دفتر، شهریار و مرتضی کیوان مقدمه می نگارند. شهریار چیزی درباره ی شعر سایه نمی گوید و فقط درباره ی غزلسرایی و غزل معاصر ایران می نویسد؛ اما در مقدمه ی کیوان، درباره ی شعر او به نکته های جالبی اشاره شده است.

دوران خفقان اهل هنر

اما روی آوردن و تکامل شعرهای نو با مضامین اجتماعی سایه را باید از مجموعه ی زمین به سال انتشار 1334 به بعد، دنبال کرد. شعر سایه از حدود سال 1330 به بعد، مورد توجه ی بسیار انقلابیون قرار می گیرد و بدین ترتیب از این پس، گاه سرغ او را در محافل اجتماعی و سیاسی شاعران و ادب دوستان و یا حداقل شعر او را در این گونه محافل می توان گرفت؛ اما کودتای 28 مرداد 1332 وضعیت را برای ارباب قلم، مطبوعات و آزاداندیشان خفقان آور می کند؛ بعد از این کودتا، همه ی آرزوها و امیدها به حسرت و یأس و ناامیدی بدل می شود.

مطبوعات آزادیخواه یکی پس از دیگری بسته می شود، عده ای از سخنوران آزاده و هنرمندان، از جمله اخوان، کسرایی و ثمین باغچه بان و بسیار کسان دیگر که به نوعی وابستگی ای به احزاب سیاسی داشتند، به زندان می افتند. در میان تمام اینها، تنها یک هنرمند اهل قلم که اگر زنده می ماند می توانست آثار جاودانه ای از خود به یادگار بگذارد؛ جانش فدا شد؛ مرتضی کیوان، از جمله افسران توده ای بود که در دادگاه نظامی و ده نظامی دیگر به رهبری سرهنگ سیامک به اعدام محکوم شدند. در مرثیه ی این افسر هنرمند و اهل قلم، بسیاری از شاعران شعر سرودند و بسیاری از نویسندگان مطلب نوشتند؛ از جمله احمد شاملو در مجموعه ی هوای تازه درباره ی مرتضی کیوان سخن گفت؛ اما سایه که با کیوان دوستی نزدیکی داشت، در آن موقع شعری نسرود؛ ولی پس از انقلاب، مجموعه ی یادگار خون سرو را به مرتضی کیوان هدیه کرد که در آن اشعار درس وفا، کیوان ستاره بود و خون بها، به یادبود اوست.

گرایش سایه به شعر نو

سایه که قبلا در اثر آشنایی با حمیدی شیرازی، شهریار و توللی، تحت تأثیر آنان بود و شعرهایش را به سبک و سیاق آنان می سرود؛ با آشنا شدن با نیما و شعر او و نیز آشنایی با شاعرانی چون کسرایی، اخوان، شاملو و چند تن دیگر که به شعر نیمایی تمایل داشتند، نوع نگرش خود و طرز شعرش را عوض کرده، به این گروه از شاعران پیوست. سایه در شرکت سیمان تهران به عنوان کارمند دفتری مشغول به کار شد و تا سال 1354 هم در همین شرکت می ماند. در سال 1337 با آلما مایکیال ازدواج می کند که حاصلش چهار فرزند به نامهای یلدا، کیوان، آسیا و کاوه است. در سال 1334شمسی، مجموعه ی زمین از او منتشر می شود؛ اما تا ده سال بعد از این تاریخ، هیچ مجموعه شعری از او به بازار نمی آید؛ البته اشعار پراکنده اش گاه در مجله های مختلفی همچون روشنفکر و کتاب هفته و مانند آنها چاپ می شود. سال 1334، به چند شهر شوروی از جمله: ایروان، مسکو، لنینگراد، تاشکند، سمرقند، بخارا و کی یف سفر می کند که حاصل آن، شعر من به باغ گل سرخ است. قبل از این سفر، دفتر چند برگ از یلدا را در تیراژی محدود به سرمایه ی خود چاپ می کند.

کارکرد موسیقایی سایه

در سال 1341 شمسی، با آنکه سایه چندان به نثر نویسی میل ندارد؛ به خواهش دوست دیرینش، سیاوش کسرایی بر مجموعه ی از خون سیاووش او مقدمه ای می نویسد. در خردادماه سال 1351، به سمت سرپرست موسیقی ایرانی در رادیو مشغول به کار می شود. سایه نسبت به موسیقی از همان دوران جوانی علاقه نشان می دهد و در این زمان علاقه اش بیشتر شده و همین امر باعث می شود که در شعر فارسی نیز بسیار دقیق شود. باید گفت که فعالیتهای هنری او تنها مربوط به سامان دادن موسیقی سنتی در رادیو نیست. سایه در سال 1353 با کمک و همکاری محمدرضا لطفی، گروه موسیقی شیدا و سال بعد با همکاری حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان گروه موسیقی عارف را بنیان می گذارد و بعد از انقلاب هم به کمک همین هنرمندان، کانون چاووش را تأسیس می کند. بنابراین او در پالایش موسیقی ایرانی هم سهم عمده ای دارد و نیز یکی از مشوقان و راهنمایان استاد آواز ایران محمدرضا شجریان نیز هست. فرزندش یلدا و شوهر او مجید درخشانی، هرکدام موسیقی دان و نوازنده ای چیره دستند.

همچنین سایه تصنیفهای بسیار زیبایی ساخته و در آنها پیوند میان موسیقی و شعر را به اوج کمال رسانده و استادی خود را در هر دوی این هنرها به اثبات رسانده است. از میان آنها می توان به اینها اشاره کرد: بهانه (ای عشق همه بهانه از توست)، ترانه (تا تو با منی، زمانه با من است)، تصنیف بسیار زیبای تو ای پری کجایی و بسیاری دیگر.

سایه و فراز ونشیبهای زندگی

سایه به کار در گروه شیدا و عارف ادامه می دهد تا اینکه روز بعد از واقعه ی 17 شهریور میدان ژاله به عنوان اعتراض به همراه اعضای این دو گروه از رادیو استعفا دادند. در این سالها جز سیاه مشق دو که در سال 1352 چاپ شد، مجموعه ی شعر دیگری از او منتشر نشد. شعر سایه نه تنها در ایران؛ بلکه در افغانستان و تاجیکستان نیز دوستداران بسیار دارد و شعرهایش را با آهنگهای افغانستانی و تاجیکستانی هم خوانده اند. در سال 1352، به همراه رعدی آذرخشی و صادق چوبک در همایش نویسندگان آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین در آلماآتا قزاقستان و گردهم آیی درباره ی شعر آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین در ایروان ارمنستان شرکت کرد. اما باید اضافه کرد که سایه هیچگاه مرد سیاست و حزب بازی نبوده و نیست و تنها در حوزه ی هنر و شعر فعالیت دارد؛ گرچه برخی از مجموعه های اشعارش همچون تا صبح شب یلدا و یادگار خون سرو که به یاد دوستش مرتضی کیوان سرود و در سال 1360 چاپ شد، حاوی اندیشه های آزادیخواهانه و آرمانخواهی اش است؛ اما در کل، او مرد سیاست نیست.

از سال 1364 دور تازه ای در زندگی سایه شروع می شود که سرانجام باعث می شود که او در سال 1366 ایران را ترک و در شهر کلن آلمان اقامت کند؛ اما قبل از آن، به همراهی دوست دیرینش دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی به دیدار شهریار می رود که شفیعی در غزلی شرح این دیدار را می گوید و این آخرین دیدار سایه و شهریار است.

در اروپا و آمریکا شب های شعری برای سایه برپا می شود که از آن جمله اند: در سال 1367، در کشورهای آلمانی، اتریش و دانمارک، سال 1368 در آلمان و دانمارک، سال 1371 در هلند، سال 1373 در سوئد، نروژ و دانمارک و در سال 1374، در آمریکا، کانادا و فرانسه.

هم چنین مجموعه های شعر او در تهران نیز چاپ می شوند. سیاه مشق سه در سال 1364، تجدید چاپ مجموعه های شبگیر و یادگار خون سرو (1364)، سال 1369 برگزیده ای از مجموعه اشعار سایه با انتخاب دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی که بعد از آن هم چندین بار تجدید چاپ شده است و نیز سیاه مشق چهار او هم در سال 1371 انتشار یافته.

سایه از سال ها پیش در پی فراهم آوردن دیوان منقحی از حافظ بوده که سرانجام کوشش های مداوم او درباره ی خواجه ی شیراز در سال 1373 در سه قطع وزیری، رحلی و جیبی منتشر شده و تا سال 1376 سه بار هم تجدید چاپ شده است.

هوشنگ ابتهاج با نام شعری ( هـ. ا. سایه) هم اکنون؛ یعنی در سال 1384 خورشیدی نزدیک به هفتاد و هشتمین سال زندگیش را می گذراند و در خارج از ایران به زندگی خود ادامه می دهد.

ویژگی اشعار

غلامحسین یوسفی درباره ی شعر سایه می‌گوید: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیه ها و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوش ترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگیهای شعر اوست و نیز رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوه ی دلپذیر حافظ است. از جمله غزل های برجسته ی اوست: دوزخ روح، شبیخون، خونبها، گریه ی لیلی، چشمی کنار پنجره ی انتظار و نقش دیگر می توان نام برد.»

اشعار نو او نیز دارای درون‌مایه ای تازه و ابتکاری است؛ و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با این درون‌مایه ی ابتکاری همگام شده، نتیجه ی مطلوبی و زیبایی به بار آورده است.

در شعر پس از نیما در حوزه ی غزل تقسیماتی را با توجه به شاعرانی که در آن زمان حضور داشته اند انجام داده اند که در این بین نام هایی چون هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و سیمین بهبهانی به چشم می‌خورد.

  نمونه شعر و ترانه

نمونه‌ای از اشعار او:

 ای عشق همه بهانه از توست

 من خامُشم این ترانه از توست

و غزلی دیگر از سایه:

 مژده بده مژده بده یار پسندید مرا

 سایهٔ او گشتم و او بُرد به خورشید مرا

و غزلی دیگر از سایه:

 نشود فاشِ کسی آن چه میان من و توست

 تا اشاراتِ نظر نامه رسان من و توست

 گوش کن با لبِ خاموش سخن می‌گویم

 پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت: 8:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

زندگی نامه خیام نیشابوری

بازديد: 71

زندگی نامه خیام نیشابوری

حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری در  ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور دیده به جهان گشود .

وی  به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده‌است، از ریاضی‌دانان، ستاره‌شناسان و شاعران بنام ایران در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و حجةالحق لقب داشته است؛ ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است.

یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است.

شماری از تذکره نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اندهر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می‌داند اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.

همچنین از وی هم‌اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای مانده‌است.

آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود

در حدود 436 - 449 هجری -  تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابلهبا نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدين ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدين ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت در همین سال‌ها مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال 465 - ۴۷۹  هجری  - اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است. غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.

دوران خیام

در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت - حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:

سقوط دولت آل بویه

قیام دولتِ سلجوقی

جنگ‌های صلیبی

ظهور باطینان

در اوایل دوران زندگي خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضیِ سمرقندی او را «حجه‌الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و مابعدالطبیعه یاد می‌کنند. خیام در سال 466 - 480 هجری - از سوی سلطان ملکشاه سلجوقی مأموریت گرفت تا تقویم زمان خود را اصلاح كند.

مرگ خیام

باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امام‌زاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.مرگ خیام را میان سال‌های 502 الی 505 -۵۱۷-۵۲۰ هجری  - می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز وفات او را 503  نوشته‌اند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال 502 بوده‌است .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امام‌زاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.

خیام شاعر

خیام زندگی‌اش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالی‌که معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند. معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند. صادق هدایت در این باره می‌گوید.

گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده

قدیمی‌ترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده‌است، کتاب خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال 555 -  ۵۷۲  هجری -  یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شده‌است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجم‌الدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در 602 - ۶۲۰ هجری -  تصنیف شده‌است نجم‌الدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده‌است. کتاب‌های قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمده‌است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند: تاریخ جهانگشا ، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی 0 نزهة المجالس . مونس الاحرار . جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال 728 -  ۷۵۰ هجری  -  کتابت شده‌است و همچنین مجموعه‌ای تذکره‌مانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.

با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست می‌آید. این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان می‌دهد. با کمک این رباعی‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار می‌شود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبوده‌است بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکته‌بینی‌های فلسفی خود را در قالب شعر بیان کرده‌است

تصحیحات رباعیات خیام

شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون ادوارد فیتزجرالد انگلیسی‌است که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آورده‌آست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست.

تا پیش از تصحیحات علمی مجموعه‌هایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعه‌هایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.». بی‌مبالاتی نسخه‌نویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخه‌های خطی دیده می‌شود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را به‌عمد تغییر داده‌اند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. هدایت حتی می‌گوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس می‌خوارگی کرده‌است و رباعی‌ای گفته‌است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت داده‌است.. مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سروده‌اند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمده‌است..

نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در 1274 -  ۱۳۱۳ هجری - آن را مفصل‌تر و علمی‌تر و با مقدمه‌ای طولانی با نام ترانه‌های خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در 1281 - ۱۳۲۰ هجری -  به انجام رسید. لازم به ذکر است که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستن‌سن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانسته‌اند.

احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانه‌ها روایت:احمد شاملو ارائه داده‌است.

مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام

صادق هدایت در ترانه‌های خیام دسته‌بندی کلی‌ای از مضامین رباعیات خیام ارائه می‌دهد و ذیل هر یک از عناوین رباعی‌های مرتبط با موضوع را می‌آورد:

راز آفرینش

درد زندگی

از ازل نوشته

گردش دوران

ذرات گردنده

در کل اشاره به این مضمون است که چون بمیریم ذرات تن ما پراکنده شده و از گِلِ خاک ما کوزه خواهند ساخت. این درواقع به یک معنا هم از ایراداتی‌است که به معاد جسمانی وارد ساخته‌اند. چرا که وقتی ذرات تن اشخاص با گذشت زمان در تن دیگران رود رستاخیز جسمانی هر دوی آنان چگونه ممکن است.

هر چه باداباد

هیچ است

دم را دریابیم

خیام و ریاضیات

پیش از کشف رساله خیام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمین به واسطه اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به واسطه ترجمه رباعیاتش بوده‌است. اگر چه کارهای خیام در ریاضیات (به ویژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بین ریاضی‌دانان اروپایی سدهٔ ۱۹ میلادی مورد استفاده نبوده‌است، می‌توان رد پای خیام را به واسطه طوسی در پیشرفت ریاضیات در اروپا دنبال کرد. قدیمی‌ترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم‌دوره خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف «چهار مقاله» است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین می‌نویسد:

« خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندی تحسین‌آوری از این معادلات آورده‌است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجسته‌ترین آثار قرون وسطائی و احتمالاً برجسته‌ترین آنها در این علم است.  »

خیام در مقام ریاضی‌دان و ستاره‌شناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده می‌کند. او معادلات درجه دوم را از روش‌های هندسی اصول اقلیدس حل می‌کند و سپس نشان می‌دهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مخروط‌ها با هم قابل حل هستند. برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی [جبر خیام] به توسط کثیر را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و، نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.»  مسلم است که خیام در رساله‌هایش از وجود جواب‌های منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشته‌است و جواب صفر را نیز در نظر نمی‌گرفته است.

یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد. به نظر می‌رسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانه لیدن در هلند قرار دارد.

درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده‌است و ادعا می‌کند قواعدی برای بسط دوجمله‌ای (a + b)n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است.

، به هر حال قواعد این بسط تا n = 12 توسط طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده‌است. روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسکال می‌شناسند که البته خدشه‌ای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.

خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته‌است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد.

مهم‌ترین دست‌آوردها

ابداع نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس.

«در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفق‏ترین کاری است کهدانشمندی مسلمان انجام داده‌است.»

او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند.«آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق می‌افتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطی‌ای که وی از آنها استفاده می‌کند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.»

«نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمی‌توان عموماً با تبدیل به معادله‌های درجهٔ دوم حل کرد، اما می‌توان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.»

«در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساوی‌الساقین که خیام فرض کرده بود قرار می‌دهد و کوشش می‌کند که فرضهای حاده و منفرجه‌بودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»

به خاطر موفقیت خیام در تعیین ضرایب بسط دو جمله‌ای (بینوم نیوتن)که البته تا سده قبل نامکشوف مانده بود و به احترام سبقت وی بر اسحاق نیوتن در این زمینه در بسیاری از کتب دانشگاهی و مرجع این دو جمله‌ای‌ها «دو جمله‌ای خیام-نیوتن» نامیده می‌شوند.

پیروان خیام

صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده‌است، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار می‌آید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمی‌رسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کرده‌است و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن می‌شود. اما خیام این پرده پوشی را ندارد. برای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت با ترس سخن می‌گوید:

باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار       تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت

اما خیام بدون پرده‌پوشی می‌گوید:

گویند بهشت و حور عین خواهد بود           آنجا می‌ناب و انگبین خواهد بود

گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟         چون عاقبت کار چنین خواهد بود

چهره جهانی خیام

تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانیدر جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را می‌توان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله ادوارد فیتزجرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمه‌شده به وسیله فیتزجرالد را سروده خیام نمی‌دانند و این خود سبب تفاوت‌هایی در شناخت خیام در نگاه ایرانی‌ها و غربی‌ها شده‌است. تأثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی.اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده‌است

ولادیمیر پوتین،مارتین لوتر کینگ و آبراهام لینکن همیشه قبل از خواب رباعیات خیام می‌خواندند یا می‌خوانند

خیام در افسانه

انابه

افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:

ابریق می مرا شکستی،ربی                 بر من در عیش را ببستی،ربی

من مِی خورم و تو می‌کنی بدمستی        خاکم به دهن مگر که مستی،ربی

پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:

ناکرده گنه در این جهان کیست بگو!       آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!

من بد کنم و تو بد مکافات دهی             پس فرق میان من و تو چیست بگو!

و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.

ای رفته و باز آمده بل هم گشته

در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. عده‌ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره)را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می‌کرد و هیچ کس قادر نبود او را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟

خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود ( اشاره به نظریهٔ تناسخ) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:

ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته             نامت ز میان مردمان گم گشته

ناخن همه جمع آمده و سم گشته             ریشت ز عقب در آمده دم گشته

به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.

برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظام‌الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت‌کنند

چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است.  

آثار

خیام آثار علمی و ادبی بسیار تالیف کرد.

او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شرا که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شده‌است. کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانه‌های لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد .

رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.

رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها.

رساله میزان‌الحکمه.«راه‌حل جبری مسالهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه‌(آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست می‌دهد.»

قسطاس المستقیم

رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نمانده‌است.

القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.

رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال 473 - ۴۷۳ هجری -  نوشته‌است و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعه جامع البدایع باهتمام سید محی الدین صبری بسال 1194 - ۱۲۳۰ هجری - و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال  1312 - ۱۹۳۳ میلادی -  چاپ شده‌است.

رساله روضة‌القلوب در کلیات وجود

رساله ضیاء العلی

رساله‌ای در صورت و تضاد

ترجمه خطبه ابن سینا

رساله‌ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب

رساله مشکلات ایجاب

رساله‌ای در طبیعیات

رساله‌ای در بیان زیگ ملکشاهی

رساله نظام الملک در بیان حکومت

رساله لوازم‌الاکمنه

اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمده‌است.

نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقی مانده‌است. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن

رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.

عیون الحکمه

رساله معراجیه

رساله در علم کلیات

رساله در تحقیق معنی وجود

گزيده اي از اشعار عطار نیشابوری

اي هجر تو وصل جاوداني                                            اندوه تو عيش و شادماني

در عشق تو نيم ذره حسرت                                       خوشتر ز وصال جاوداني

بي ياد حضور تو زماني                                              كفرست حديث زندگاني

صد جان و هزار دل نثارت                                            آن لحظه كه از درم براني

كار دو جهان من برآيد                                                گر يك نفسم به خويش خواني

با خواندن و راندم چه كار است؟                                  خواه اين كن خواه آن، تو داني

گر قهر كني سزاي آنم                                               ور لطف كني سزاي آني

صد دل بايد به هر زمانم                                             تا تو ببري به دلستاني

گر بر فكني نقاب از روي                                             جبريل شود به جان فشاني

كس نتواند جمال تو ديد                                             زيرا كه ز ديده بس نهاني

نه نه، كه به جز تو كس نبيند                                      چون جمله تويي بدين عياني

در عشق تو گر بمرد عطار                                           شد زنده دايم از معاني

 پیوند هاو منابع :خیام(مردان پارس) و زندگينامه عطار نيشابوري

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت: 8:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

زندگینامه خاقانی شَروانی

بازديد: 585

خاقانی

خاقانی

افضل‌الدّین بدیل بن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی (۵۲۰ قمری در شَروان - ۵۹۵ قمری در تبریز) از جملهٔ نامدارترین شاعران ایرانی‌تبار و بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان تاریخ شعر و ادب فارسی به‌شمار می‌آید. از القاب مهم وی حَسّان العجم است. آرامگاهش در شهر تبریز است.

زندگی

افضل‌الدین بدیل بن علی خاقانی حقایقی شَروانی در سال ۵۲۰ (قمری) در شهر شَروان به دنیا آمد. تاریخ تولد او از اشاره‌های موجود در دیوان به دست آمده است. پدرش نجیب‌الدین علی مروی درودگر بود. مادر او مسیحی نسطوری بود که به اسلام گرویده بود. عمویش کافی‌الدین عمر طبیب و فیلسوف بود و خاقانی تا بیست و پنج سالگی در سایهٔ حمایت او بود و در نزد او انواع علوم ادبی و حکمی را فرا گرفت. چندی نیز در خدمت ابوالعلاء گنجه‌ای شاعر بزرگ معاصر خود که در دستگاه شروانشاهان به سر می‌برد، کسب فنون شاعری کرد. پس از آنکه ابوالعلاء وی را بخدمت خاقان منوچهر شروانشاه معرفی کرد لقب «خاقانی» بر او نهاد. از ان پس خاقانی نزدیک به چهل سال وابسته به دربار شروانشاهان و در خدمت منوچهر شروانشاه، و پسر و جانشین او اخستان شروانشاه بود.

در حدود سال ۵۵۰ به امید دیدار استادان خراسان و دربارهای مشرق روی به عراق نهاد و تا ری رفت. در آنجا بیمار شد، و والی ری او را از ادامه سفر بازداشت و خاقانی مجبور به بازگشت به «حبسگاه شروان» گشت. پس از مدتی توقف در شروان به قصد حج و دیدن امرای عراقین از شروانشاه اجازهٔ سفر گرفت و در زیارت مکه و مدینه چندین قصیده سرود. در حدود سال ۵۵۱ یا ۵۵۲ سرگرم سرودن مثنوی تحفةالعراقین بود. در راه سفر به بغداد، از ایوان مدائن گذر کرد و قصیدهٔ غرای خود را در باره آن ساخت.

در بازگشت به شروان باز خاقانی به دربار شروانشاه پیوست. لیکن میان او و شروانشاه به علت نامعلومی کدورت ایجاد شد، و آنچنانکه از قصیده‌های حبسیه که در دیوانش ثبت است برمی‌آید یک سالی را در حبس گذراند. بعد از چندی در حدود سال ۵۶۹ قمری به سفر حج رفت و بعد از بازگشت به شروان در سال ۵۷۱ فرزندش بیست سالهٔ خود رشیدالدین را از دست داد و بعد از آن مصیبت مرگ همسر و مصائب دیگر دیگر بر او وارد شد. از آن پس میل به عزلت یافت و خدمت دربار شروانشاهان کناره گرفت. در اواخر عمر در تبریز به سر می‌برد و در همان شهر درگذشت و در مقبرةالشعرا در محله سرخاب تبریز مدفون شد. سال وفات او را ۵۹۵ و هم ۵۸۲ نوشته‌اند.

شَروان، زادگاه خاقانی

زبان محاورهٔ مردم اران و شروان مثل ساکنان سایر نواحی شمال غرب ایران، گونه‌ای از زبان پهلوی (یا فهلوی) بوده است. جغرافی‌نویسان قدیم آن زبان را ارّانی نامیده‌اند. ابن حوقل می‌گوید: «مردم بردعه (مرکز قدیم اران) به ارّانی سخن می‌گویند». مقدسی در احسن‌التقاسیم توضیح بیشتر در بارهٔ آن زبان دارد و می‌گوید: «در ارّان به ارّانی سخن می‌گویند و فارسی ایشان قابل فهم است، و در پاره‌ای حرف‌ها به زبان خراسانی نزدیک است.» اما زبان نوشتاری شاعران و نویسندگان آن دیار را «فارسی ارانی» نامیده‌اند (در برابر فارسی دری). آمیزش لهجه‌ها و زبان‌های نواحی مختلف ایران، و رواج سخن خاقانی و نظامی به مدت هشتصد سال در سراسر ایران، موجب شد که بسیاری از تعبیرهای خاص آنان وارد فرهنگها یا زبان شاعران و نویسندگان دیگر شده و جزو فارسی دری درآید.

اما مهم‌ترین ویژگی نزهةالمجالس تا آنجا که به تاریخ ادبیات ایران مربوط می‌شود، ضبط و حفظ آثاری از حدود ۱۱۵ شاعر از شمال‌غرب ایران، از ارّان، شَروان و آذربایجان است که دیوان‌های آنها از بین رفته‌است. از این رو، نزهةالمجالس آیینه‌ای از محیط ذوقی و ادبی و فرهنگی آن نواحی در قرن هفتم، و نموداری از حوزهٔ گستردهٔ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی است. کاربرد فراوان تعبیرهای گفتاری در رباعی‌های نزهةالمجالس، موجب شده که تأثیر زبان پهلوی شمال‌غربی که زبان گفتاری مردم بوده‌است به‌روشنی قابل مشاهده باشد[۱۵].

برخلاف شاعران اهل دیگر مناطق ایران در آن دوران که غالباً از طبقات بالای جامعه چون ادیبان، دیوانیان و دبیران بودند، در نواحی شمال غرب ایران بسیاری از شاعران از مردم عادی و پیشه‌وران و کارگران بودند و نام‌های آنها چون سقّا، عصفوری (گنجشک‌فروش)، سرّاج، جاندار، لحافی و نظایر آن گواه این امر است. این شاعران غالباً تعبیرهای محاوره‌ای را در شعر خود به کار می‌بردند و از این طریق بسیاری از لغات و اصطلاحات فارسی خاص آن سامان را در اشعار خود به یادگار گذاشته‌اند. علاوه بر این، وجود آگاهی‌هایی از آداب و رسوم، زندگی روزمره، پوشاک، بازی‌ها و سرگرمی‌های مردم در آن دوران از جمله فواید جانبی نزهةالمجالس است.

شروان در زمان خاقانی، زیر نظر شروانشاهان بوده است. نیاکان شروانشاهان، عرب‌تبار بودند، اما با وصلت با خاندان‌های محلی، از قرن دهم میلادی به بعد، شروانشاهانه هویت ایرانی گرفتند و اصلیت خود را به ساسانیان می‌رساندند.

خاقانی شروانی (۵۸۲-۵۲۰ هجری قمری)، از بزرگ ترین شاعران ایران در قرن ششم است. وی به‌خصوص در قصیده، صاحب سبک و از قوت اندیشه و مهارت کم‌نظیری در ترکیب‌سازی و مضمون‌پردازی برخوردار است. خاقانی علاوه بر دیوان، صاحب منظومه‌ای به نام تحفةالعراقین و نیز اثر دیگری به نام منشآت است که در برگیرندهٔ نامه‌های اوست. زادگاه خاقانی آنچنانکه از موارد بسیار در دیوان او و به عبارت‌های مختلف برمی‌آید، شهر شَروان از بلاد قفقاز در شمال رود کُر است و در بسیاری از کتاب‌های تاریخی و جغرافیایی و تذکره‌ها نیز شروان به عنوان موطن خاقانی ذکر شده است، و اینکه بعضی از تذکره‌نویسان متأخر زادگاه او را به‌صورت «شیروان» ذکر کرده‌اند نادرست است. از موارد متعدد در دیوان او این ابیات را می‌توان به‌عنوان شاهد نقل کرد:

عیب شروان مکن که خاقانیهست از آن شهر کابتداش شر است

عیب شهری چرا کنی بدو حرفکاوّل شرع و آخر بشر است

شروان کهن بعد از انقراض آخرین سلسلهٔ شروانشاهان و استیلای صفویه بر آن شهر، و دست به دست گشتن‌های ان میان ایران و عثمانی ظاهراً ویران شده است و جهانگردان در اواخر عصر صفویه ویرانه‌های خالی از سکنهٔ آن را دیده‌اند. اما شیروان وطن زین‌العابدین شیروانی و بهار شیروانی نام جدید آن ناحیه و ولایت است و شهر مرکز آن شماخی است.

آثار خاقانی

دیوان، شامل قصاید، ترجیعات، مقطعات، غزلها و رباعیات است. دیوان خاقانی به تصحیح سید ضیاءالدین سجادی در سال ۱۳۳۸ در تهران به چاپ رسیده است و بخش عمدهٔ پژوهش‌هایی که در بارهٔ خاقانی انتشار یافته بر پایهٔ همین چاپ از دیوان خاقانی بوده است.

تحفةالعراقین، مثنوی در سه هزار و دویست بیت است که در سال ۵۵۱ تألیف شده است. تحفةالعراقین در شرح نخستین سفر خاقانی به مکه و «عراقین» است و در ذکر هر شهر از رجال و معاریف آن نیز یاد کرده و در آخر هم ابیاتی در حسب حال خود آورده است. تحفةالعراقین به تصحیح یحیی قریب در سال ۱۳۳۰ در تهران به چاپ رسید. پس از آن، چندین نسخه معتبر از تحفةالعراقین شناسایی شد که در این میان نسخه وین (با عنوان ختم‌الغرایب) تاریخ ۵۹۳ هجری را دارد.

منشآت خاقانی، چند نامه از خاقانی است که به بزرگان زمان خود نوشته، و غالباً مشحون از کلمات و جملات عربی دشوار و مترادف و گاهی از اشعار خود خاقانی در آنها هست.

قصاید خاقانی به نسبت در مرتبه‌ای بالا قرار دارد. از او قطعات بسیار خوبی نیز دردست است اما غزلیاتش در سطح قصاید او نیستند. شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایش‌های سخنوری و دقایق لفظی.

تأثیر هنر خاقانی بر حافظ

بنا به وجود مضامین و تعابیر همانند در اشعار خاقانی و حافظ و سعدی و نیز با توجّه به پاره‌ای از غزلیات هم‌وزن و هم قافیهٔ آن‌ها می‌توان نگرش این دو شاعر بزرگ را به دیوان خاقانی نتیجه گرفت. به عنوان نمونه می‌توان موارد زیر را شاهد آورد:

دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشتما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

خاقانی

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت؟بشکست عهد و از غم ما هیچ غم نداشت؟

حافظ

داده‌ام صدجان بهای گوهری در من یزیدور دوعالم داده‌ام، هم رایگان آورده‌ام

خاقانی

بی‌معرفت مباش که در من یزید عشقاهل نظر معامله با آشنا کنند

حافظ

تاکی از قصه‌های بدگویانقصه‌ها پیش داور اندازیم

خاقانی

یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافدبیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم

حافظ

هرلحظه هاتفی به تو آواز می‌دهدکاین دامگه نه جای امان است، الامان

خاقانی

به کمندی درم که ممکن نیسترستگاری به الامان گفتن

سعدی

خاقانی و نظامی

از معاصران خاقانی میان او و نظامی گنجوی بسبب قرب جوار رشته‌های مودت مستحکم بود و چون خاقانی درگذشت، نظامی در رثایش چنین سرود:

به خود گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشددریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی

مقام شاعری خاقانی

خاقانی از سخنگویان قوی‌طبع و بلندفکر و یکی از استادان بزرگ زبان پارسی و در درجهٔ اول از قصیده‌سرایان عصر خویش است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیدهٔ او پدیدار است.

به بیان بدیع‌الزمان فروزانفر: «می‌توان گفت که بسیاری اطلاع و احاطهٔ خاقانی بر لغات عربی و فارسی و اصطلاحات فلاسفه و اطبا و دقت ادبی او در ترکیب الفاظ سبب پوشیدگی آرا و افکار سادهٔ وی گردیده، چندان که گمان می‌رود مضامین ابیاتش نیز سراسر پیچیده و فکر او از حد طبیعی بیرون است، و این خیال اگر هم در قسمتی از ابیات او با واقع مطابقت کند ولی در بسیاری از آن با حقیقت سازگار نیاید».

دیوان خاقانی از منظر مقام سخنوری و توانایی، از پیچیده‌ترین دیوان‌هاست و به همین سبب، در بین عامه مردم از توجه کمتری برخوردار است. چون هم فهم درست و لذت بردن از اشعارش نیاز به سطح بسیار بالایی از چیرگی به زبان پارسی و دیگر دانش‌ها مانند پزشکی کهن ایرانی که بیشتر بر مبنای گیاه‌شناسی و داروشناسی بود، نجوم، تاریخ، قرآن‌شناسی و حدیث‌شناسی دارد؛ و هم اینکه خوانندهباید با شعر پارسی از دیدگاه فنی و به اصطلاح «صنعت شعر»، به حد کافی مطلع باشد تا بتواند به اشعار پرمغز خاقانی بدرستی پی‌ببرد.

شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایش‌های سخنوری و دقایق لفظی.

خاقانی از بلندپایه‌ترین شاعران پارسی‌گوی و از جمله ادیبانی است که مورد استقبال و اقتباس دیگر شاعران قرار گرفته است. شاعران بلندپایه‌ای مانند سعدی و حافظ بسیاری از ابداعات و مضامین او را استقبال و تضمین نموده‌اند. هم اکنون بسیاری از خیابان‌های ایران به نام این شاعر بزرگ نام گذاری شده‌اند که از جمله آنها می‌توان خیابان خاقانی در شهرستان ساری را نام برد.

اشعار خاقانی شَروانی

تعداد ابيات : ٧ 

اي آتش سوداي تو خون کرده جگرها 

بر باد شده در سر سوداي تو سرها 1  

در گلشن اميد به شاخ شجر من

گلها نشکفند و برآمد نه ثمرها 2  

اي در سر عشاق ز شور تو شغب‌ها

وي در دل زهاد ز سوز تو اثرها   3 

آلوده به خونابه‌ي هجر تو روان‌ها

پالوده ز انديشه‌ي وصل تو جگرها 4 

وي مهره‌ي اميد مرا زخم زمانه

در ششدر عشق تو فرو بسته گذرها 5 

کردم خطر و بر سر کوي تو گذشتم

بسيار کند عاشق ازين گونه خطرها 6 

خاقاني از آنگه که خبر يافت ز عشقت 

از بيخبري او به جهان رفت خبرها 7 

 منابع : ویکی پدیا و راسخون

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت: 8:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

زندگینامه علی اکبر دهخدا

بازديد: 245
زندگینامه علی اکبر دهخدا
 

علی‌اکبر دهخدا

زندگی

دوره یکم (تا نیمه‌راه مشروطیت)

علی‌اکبر دهخدا در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در تهران زاده شد. اگرچه اصلیت او قزوینی بوده ولی پدرش خان باباخان که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از زاده شدن وی از قزوین خارج شده و در تهران اقامت گزیده بود. هنگامی که او ده ساله بود پدرش در بروجرد فوت کرد. در آن زمان غلامحسین بروجردی که از دوستان خانوادگی آنها بود کار تدریس دهخدا را به عهده گرفت و دهخدا تحصیلات قدیمی را نزد او آموخت.

در زمان گشایش مدرسه علوم سیاسی وابسته به وزارت امور خارجه در سال ۱۲۷۸ شمسی، دهخدا در آزمون ورودی مدرسه شرکت کرد و در آنجا مشغول تحصیل شد و چهار سال بعد جزو اولین فارغ‌التحصیلان مدرسه سیاسی بود. طی این دوره با مبانی علوم جدید و زبان فرانسوی آشنا شد. معلم ادبیات فارسی آن مدرسه محمدحسین فروغی بود و گاه تدریس ادبیات کلاس را به عهده دهخدا می‌گذاشت. چون منزل پدری دهخدا در جوار منزل حاج شیخ هادی نجم‌آبادی بود، دهخدا از این موقعیت استفاده می‌کرد و از محضر او بهره می‌گرفت.

دوره دوم (تبعید و مهاجرت)

بعد از کودتای محمدعلی شاه در ۱۲۸۷، دهخدا همراه با عده‌ای از آزادی‌خواهان در سفارت انگلیس تحصن کردند. محمدعلی شاه که از این موضوع خشمگین بود با تبعید ایشان به کشورهای همجوار و اروپا موافقت کرد. به روایت ناظم‌الاسلام کرمانی بنا شد که شش نفر از کسانی که در «سفارتخانه انگلیس بودند نفی و تبعید شوند که هر یک را از قرار ماهی صد و پنجاه تومان بدهند و غلام سفارت آنها را ببرد به سرحد برساند و رسید گرفته مراجعت کند، تا یک سال در خارجه باشند. پس از یک سال مختارند به هر جا بخواهند بروند و یا مراجعت کنند به ایران». راوی دیگر در باکو، چند تن از ایشان را نام می‌برد (سید حسن تقی‌زاده، میرزا محمد نجات، وحیدالملک، دهخدا، حسین پرویز) که «آزادی‌خواهان و تجار کمک کرده اعانه دادند»، و آنها «به‌علت ناسازگاری محیط از راه تفلیس به پاریس رفتند».

پس از ورود دهخدا و آزادی‌خواهان تبعیدی به پاریس، گروهی از آنها به دعوت ادوارد براون به لندن رفتند. میرزا آقا فرشی، سید حسن تقی‌زاده، معاضدالسلطنه و محمدعلی تربیت از آن جمله بودند. اما معاضدالسلطنه اندکی بعد به پاریس بازگشت و با دهخدا در انتشار دوباره صوراسرافیل همکاری کرد. دهخدا دعوت براون را برای رفتن به لندن و نشر صوراسرافیل در آن شهر نپذیرفت. براون استدلال می‌کرد که در انگلستان امکانات بیشتری مهیاست و روزنامه‌هایی مانند منچستر گاردین و دیلی نیوز هواخواه مشروطه‌اند و چیزهایی می‌نویسند، اما دهخدا بنابر مصالحی ترجیح داد که چنین نکند. دهخدا در پاریس با علامه محمد قزوینی معاشر بود.

چون امکان نشر روزنامه در پاریس نبود، گروه صوراسرافیل، یعنی دهخدا، میرزا قاسم خان تبریزی، میرزا محمد نجات و حسین پرویز، در آذر ۱۲۸۷ به شهرک ایوردُن (Yverdon) در سوییس نقل مکان کردند، اما محل چاپ روزنامه با اتخاذ تدابیری همچنان در پاریس بود. دوره دوم صوراسرافیل در ایوردن در دی و اسفند ۱۲۸۷ تنها سه شماره منتشر شد. مطالب و مقالات روزنامه به قلم دهخدا و بسیار تندتر و صریح‌تر از پیش بود. در شماره سوم دهخدا مسمط معروف خود «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» که آن را در یادبود میرزا جهانگیرخان شیرازی سروده بود به چاپ رساند. دهخدا در تبعید برخلاف همگنانش در وضعیت مالی بسیار دشواری می‌زیست. دوران تبعید دهخدا در اروپا بی‌نهایت پرتنش و افسرده‌کننده بود و گفته شده که حتی به خودکشی یا گرفتن تابعیت بیگانه فکر کرده بوده است.

در فروردین ۱۲۸۸ گروه ایوردن به استانبول رفتند و به انجمن سعادت ایرانیان پیوستند. این انجمن را گروهی از ایرانیان مشروطه‌خواه همچون یحیی دولت‌آبادی، محمدعلی تربیت و حسین دانش اصفهانی با استفاده از محیط آزادتری که با تحولات جدید در عثمانی فراهم شده بود تشکیل داده بودند. مهم‌ترین فعالیت سیاسی دهخدا در استانبول نشر چهارده یا پانزده شماره از روزنامه سروش در فاصله تیر تا آبان‌ماه ۱۲۸۸ بود. مؤسس و مدیر این روزنامه، سید محمد توفیق و سردبیر آن علی‌اکبر دهخدا و نویسندگان آن معاضدالسلطنه، میرزا یحیی دولت‌آبادی و میرزا حسین دانش اصفهانی بودند.

در همان دوره اقامت دهخدا در اروپا دوره دوم روزنامه روح‌القدس با گرایش رادیکال سوسیالیستی احتمالاً در پاریس، منتشر می‌شد که دبیر و نگارندهٔ آن میرزا علی‌اکبر خان دهخدا معرفی شده است. 

پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی علی‌اکبر دهخدا در حالی که هنوز در استانبول بود، هم از تهران و هم از کرمان (به نشانهٔ حق‌شناسی مردم این ایالت از بابت مقالات صوراسرافیل) به نمایندگی مجلس انتخاب شد. دهخدا نمایندگی مردم کرمان را پذیرفت. دهخدا در بازگشت به ایران و در ادامه فعالیت سیاسی خود به حزب اعتدالیون پیوست و این برخلاف انتظار یاران سابق او بود که غالباً در حزب رقیب یعنی حزب دموکرات جمع شده بودند.

با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای روسی به شمال ایران و نزدیک شدن آنها به پایتخت و سقوط دولت، دهخدا همراه با اعضای کمیتهٔ مهاجرت ابتدا به قم و سپس به کرمانشاه رفت. پس از انحلال حکومت در مهاجرت، دهخدا به مدت دو سال و نیم به دعوت رؤسای ایل بختیاری در مناطق چهارمحال بختیاری به سر برد و بخش عمده‌ای از این دوره را مهمان لطفعلی خان امیر مفخم در قلعه دزک در نزدیکی فرخ‌شهر کنونی بود. در همانجا بود که اندیشه تدوین لغت‌نامه یا فرهنگ‌نامه‌ای جامع برای زبان فارسی در ذهن او شکل گرفت و با استفاده از کتابخانه امیرمفخم کار نگارش یادداشت‌های لازم برای لغت‌نامه و امثال و حکم را جمع‌آوری کرد.

دوره سوم

پس از پایان جنگ جهانی یکم، دهخدا از فعالیت‌های سیاسی کناره گرفت، و طی سلطنت رضا شاه به کارهای علمی، ادبی و فرهنگی پراخت. مدتی ریاست دفتر (کابینه) وزارت معارف (وزارت فرهنگ بعدی) و سپس ریاست تفتیش وزارت عدلیه (وزارت دادگستری بعدی) را به عهده داشت. در سال ۱۳۰۶ مدرسهٔ سیاسی به مدرسهٔ عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافت و ریاست آن را علی‌اکبر دهخدا به عهده گرفت. در سال ۱۳۱۴ به عضویت فرهنگستان ایران انتخاب شد. از زمان تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی را تا سال ۱۳۲۰ به عهده داشت. در این سال از خدمات دولتی بازنشسته شد و یکسره به کار لغت‌نامه پرداخت. در همین دوران بود که در جواب استفسار دوستان که چرا شعر و نثری به سبک آنچه در صوراسرافیل منتشر می‌کرد نمی‌سراید و نمی‌نویسد، می‌گفت: «در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در روزنامه‌ها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغت‌نامه وظیفه‌ای دشوار و خسته‌کننده و طاقت‌سوز ولی واجب را تحمل نماید.»] به سردبیر مجله آینده، دکتر محمود افشار یزدی که از او مقاله می‌خواست (پس از شهریور ۱۳۲۰) نوشت که «اگر میسر شد و گرفتاری‌ها اجازه داد مقالاتی می‌فرستم، با شرط عدم تحریف»؛ اما کمتر برای مطبوعات دست به قلم می‌برد.

در نخستین کنگره نویسندگان ایران در تیر ماه ۱۳۲۵ دهخدا در زمره هیئت رئیسه شرکت داشت. در اسفند ۱۳۲۹ در تأسیس جمعیت مبارزه با بی‌سوادی شرکت کرد. در همان سال از جمله نویسندگان و اهل فرهنگی بود که بیانیه صلح استکهلم را امضا کرد.

فعالیت‌های سیاسی

دهخدا سردبیری برخی نشریات مربوط به حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) را نیز به عهده داشت.  در کشاکش انحلال سلطنت و برپایی جمهوری، دهخدا بعنوان اولین کاندیدای مقام ریاست جمهوری درایران مطرح شد. مردی که می توانست اولین رئیس جمهور ایران باشد شخصیتی ملی، سیاسی، ادیب، ستم دیده استبداد و از آن مهم‌تر، از کوره ارتجاع ستیزی و دفاع از ترقی و تحول ایران بیرون آمده. سلطنت پهلوی که مستقر شد، بیم از این کاندیداتوری به کینه تبدیل شد. دهخدا را نمی‌شد سر پیری و به جرم طرح او بعنوان اولین رئیس جمهور ایران کشت، اما می‌شد به انزوا کشاند؛ و چنین کردند. او در انزوا همان کرد که فردوسی کرده بود. فرهنگ دهخدا را پایه ریخت. دهخدا به همین دلیل تا پایان عمر مغضوب دربار سلطنتی ماند.  به همین دلیل در دوره رضا شاه از کارهای سیاسی کناره گرفت و به کارهای علمی و ادبی و فرهنگی مشغول شد. مدتی ریاست دفتر (کابینه) وزارت معارف، ریاست تفتیش وزارت عدلیه، ریاست مدرسه علوم سیاسی و سپس ریاست مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی تهران به او محول گردید. چند روز قبل از شهریور ۱۳۲۰ و خلع رضاشاه، معزول شد و پس از آن بیشتر به مطالعه و تحقیق و نگارش پرداخت.

دهخدا در سال‌های نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق، پشتیبان جدی او بود. در ماههای پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شایعه تشکیل شورای سلطنت و ریاست شورای دهخدا (در صورت پیروزی نهضت و اعلام جمهوری) بر سر زبان‌ها افتاد. به همین خاطر نیز ماموران کودتا پس از کودتای ۲۸ مرداد به خانه اش ریختند و وی را شدیدا مضروب نمودند.

دستی نیز در کار بود که سرمقاله نخست صوراسرافیل ایوردُن (دوره دوم) را که حاوی حمله‌های بی‌پروایی به موجودیت پادشاهی در ایران بود برای رهبران سیاسی ارسال می‌کرد.

در چنین وضعیتی بود که در روزهای اول بعد از کودتا، خانه دهخدا توسط مأموران تفتیش شد و وی را شدیدا مضروب نمودند. دهخدا مورد احضار و بازجویی قرار گرفت. به دلایل پیش‌گفته‌شده و نیز شرکت در نامه سرگشاده علیه کنسرسیوم نفت در سال بعد، نام دهخدا را از خیابان محل زندگی‌اش برداشتند.

علی‌اکبر دهخدا در روز دوشنبه هفتم اسفند ماه ۱۳۳۴ در سن ۷۷ سالگی در خانه مسکونی خود در خیابان ایرانشهر تهران درگذشت. پیکر او به شهر ری مشایعت و در ابن بابویه در مقبره خانوادگی مدفون گردید. پس از درگذشت دهخدا، خانه‌اش تبدیل به دبستانی با نام خودش شد. اما در سال‌های پس از انقلاب نام او را از روی دبستان برداشتند.

لغت‌نامه دهخدا

مقدمات انتشار لغت نامه دهخدا از اواخر دهه ۱۳۰۰ خورشیدی با مساعدت دولت فراهم شد و اولین قراردادها برای این منظور سال های ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ بین وزارت معارف و علی‌اکبر دهخدا منعقد شد. اولین مجلد لغت نامه در سال ۱۳۱۸ منتشر شد، اما به دلیل کندی کار چاپخانه بانک ملی، آغاز جنگ جهانی دوم و حجم وسیع کار، چاپ لغت نامه متوقف شد. پس از پایان جنگ، اندیشه چاپ و نشر تألیف دهخدا به یک ایده ملی تبدیل شد. سرانجام در سال ۱۳۲۵ با طرح پیشنهادی عده ای از نمایندگان مجلس شورای ملی (در رأس آنها محمد مصدق) و به دنبال آن تصویب ماده واحده‌ای در مجلس، وزارت فرهنگ مکلف به تأمین کارمندان و امکانات لازم برای تدوین لغت نامه شد. به این ترتیب، لغت نامه از یادداشت های گردآوری شده توسط دهخدا بسیار فراتر رفت، و سازمان لغت نامه از آغاز تا پایان نشر کتاب، از همکاری تعدادی از لغت شناسان برخوردار شد که نام های آنها در مقدمه ویرایش جدید (سال ۱۳۷۷) به‌عنوان عضو هیئت مؤلفان لغت نامه آمده است.

معاونت اداره لغت‌نامه با دکتر محمد معین بود تا در سال ۱۳۳۴ مجلس شورای ملی اداره لغت‌نامه را از منزل دهخدا به مجلس منتقل ساخت و دهخدا دکتر معین را به ریاست اداره معرفی کرد و طی دو وصیت‌نامه او را مسئول کلیه فیش‌ها و ادامه کار چاپ لغت نامه قرار داد. پس از درگذشت دهخدا در اسفند ۱۳۳۴ محل لغت نامه تا سال ۱۳۳۷ همچنان در مجلس شورای ملی بود و از آن پس به دانشگاه تهران منتقل شد.

آثار دهخدا

۱) امثال و حکم که در چهار جلد شامل امثال فارسی است و در کنار آن ها اصلاحات و کنایات و موضوعات فراوانی را نیز نقل کرده است.

۲) ترجمه ی عظمت و انحطاط رومیان تألیف منتسکیو که تاکنون به چاپ نرسیده است.

۳) ترجمه ی روح القوانین اثر منتسکیو که چاپ نشده است.

۴) فرهنگ فرانسه به فارسی که شامل لغات علمی، تاریخی، ادبی، جغرافیایی و طبی است و مرحوم دهخدا معادل های دقیق آن ها را به دست آورده است و این کتاب نیز تاکنون به طبع نرسیده است.

۵) شرح حال ابوریحان بیرونی که هم زمان با سالگرد تولد بیرونی تالیف شده و به چاپ رسیده است.

۶) حاشیه بر دیوان ناصر خسرو که دهخدا در تصحیح اشعار و توضیح بعضی نکات، مطالبی بر این دیوان افزوده است.

۷) تصحیحاتی در دیوان سید حسن غزنوی که چاپ شده است.

۸) تصحیحاتی بر دیوان های حافظ، منوچهری، فرخی، مسعود سعد، سوزنی دارد.

۹) چرند و پرند که مجموعه ی مقالات انتقادی دهخداست و در صوراسرافیل چاپ شده است.

۱۰) دیوان اشعار که حاوی اشعار گوناگون دهخدا است.

۱۱) لغت نامه که مفصل ترین کتاب لغت در زبان فارسی است و علاوه بر آن اعلام نیز با شرح و تفصیل در این کتاب آمده است.

دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشته اند.

اشعار دهخدا

اشعار دهخدا را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

۱) نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده، بعضی از این سروده ها دارای چنان استحکامی است که تشخیص آن ها از گفته های پیشینیان دشوار است.

۲) دوم اشعاری که در آن ها تجدد ادبی به کار رفته است. مسمط "یاد آر ز شمع مرده یار آر" از بهترین اشعار جدید فارسی به شمار می آید.

۳) سوم اشعار فکاهی او که به زبان عامیانه سروده شده است.

دهخدا جزو معدود شاعران دوره ی مشروطیت است که جهان بینی و جهان نگری روشنی دارد. هرگز دچار احساسات نمی شود و شعار نمی دهد.

دهخدا اشعارش را در قالب های معهود مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است.

مضامین اشعار او : وطن پرستی، دادخواهی، رسوا کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی است.

یکی از ویژگی های شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده ی اوست که با تحلیل قوی و سرشارش همراه می شود.

نکته ی مهم در طنزهای دهخدا عشق و علاقه و دلسوزی به حال مردم خرده پا است. دهخدا با نمایاندن جهات تاریک زندگانی، جهت روشن و امیدبخش آن را هرگز فراموش نمی کرد. او به بطالت و تنبلی و بی شعوری می تاخت. مقالات طنزآمیز او با امضای "دخو" انتشار یافت.

نمونه ای از شعر دهخدا

این شعر را دهخدا در سوگ جهانگیرخان صوراسرافیل سروده است:

یاد آر ز شمع مرده یار آر

ای مرغ سحر، چو این شب تار

بگذاشت ز سر سیاهکاری

وز نفحه روح بخش اسحار

رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زر تار

محبوبه نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار

و اهریمن زشتخو حصاری

یاد آر ز شمع مرده یار آر

ای مونس یوسف، اندر این بند

تعبیر عیان چو شد تو را خواب

دل پر ز شعف، لب از شکر خند

محسود عدو به کام اصحاب

رفتی بر یار و خویش و پیوند

آزاد تر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند

در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر

چون باغ شود دوباره خرم

ای بلبل مستمند مسکین

وز سنبل و سوری و سپرغم

آفاق نگارخانه ی چین

گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم

تو داده ز کف قرار و تمکین

زان نوگل پیش رس که در غم

ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی، فسرده یاد آر

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت: 8:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

سهراب سپهری

بازديد: 145

 

 

سهراب سپهری

سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران) شاعر و نقاش ایرانی بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌است. وی پس از ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت.

زندگی

سهراب سپهری در ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد. پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگراف‌خانه کاشان، پدرش «اسدالله» و مادرش «ماه جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.

دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان خرداد ۱۳۲۲ گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در دورهٔ دوسالهٔ دانش‌سرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.

وی به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبان ها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را انجام داده‌است.

در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده‌رودی در پاریس بود بورس تحصیلی‌اش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک‌ کردن شیشهٔ آپارتمان‌ها، گاهی از ساختمان‌های بیست‌طبقه آویزان می‌شد.

وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزیینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج نیز مبتلا بود، در سال 1341 فوت می‌کند. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار نمود.

سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از این رو آثار وی همیشه با نقد و بررسی همراه بوده که برخی از این کتاب ها چنین می‌باشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره» و نگاهی به «سهراب سپهری».

خانواده

مادر سهراب، ماه‌جبین، که اهل شعر و ادب هم بود، در خرداد سال ۱۳۷۳ درمی‌گذرد. منوچهر سپهری، برادر ارشد سهراب و تنها برادر وی که هم‌بازی دوران کودکی سهراب بود نیز در سال ۱۳۶۹ درمی‌گذرد. خواهران سهراب همایون‌دخت سپهری، پری‌دخت سپهری و پروانه سپهری می‌باشند. تعدادی از تصاویر شاعر و خانوادۂ وی به روی اینترنت قابل یافتن است.

شعر

وی در ابتدا به سبک نیمایی شعر می‌سرود ولی بعدها رویه خودش را باز شناخت. در این شیوه جدید سهراب سپهری بر دیدگاه انسان مدارانه و آموخته‌هایی که از فلسفه ذهن فرا گرفته بود به شیوه جدیدی دست یافت که «حجم سبز» شیوه تکامل یافته سبکش محسوب می‌شود. وی عادت داشت که دور از جامعه آثار هنری اش را خلق کند و برای رسیدن به تنهایی‌هایش «قریه چنار» و کویرهای کاشان را انتخاب کرده بود

شعر وی صمیمی، سرشار از تصویرهای بکر و تازه‌است که همراه با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم تصویر سازی می‌کند. از معروفترین شعرهای وی می‌توان به: نشانی، صدای پای آب و مسافر را نام برد که شعر صدای پای آب یکی از بلندترین شعرهای نو زبان فارسی است. کریم امامی که از دوستان نزدیک وی بوده در زمان حیاتش برخی از شعرهای سهراب را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است. بعدها نیز مترجمان دیگری شعرهای وی را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه کردند. در سال ۱۳۷۱ شعرهای منتخبی از دو کتاب حجم سبز و شرق اندوه با نام «ما هیچ، ما نگاه» توسط «کلارا خانیس» به زبان اسپانیایی ترجمه شد. در سال ۱۳۷۵ منتخبی از اشعار سهراب سپهری توسط هنرمند ایرانی جاوید مقدس صدقیانی به زبان ترکی استانبولی ترجمه و از سوی انتشارات YKY در کشور ترکیه منتشر شد.

نقاشی

وی در نقاشی از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهره مند گشته بود که این تاثیرها در آثارش جلوه گر بودند. در آثار نقاشی اش رویکرد نوین و متفاوتی داشت به طوریکه فرم‌های هندسی نخودی و خاکستری رنگش با تمامی نقاشان فیگوراتیو همزمانش متفاوت بود. او در نقاشی به شیوه‌ای موجز، نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفه‌های شاعرانه اش در طبیعت کویری کارگشا بود. سپهری بیشتر نمایشگاه‌های داخلی آثار نقاشی اش را در «گالری سیحون» برگزار می‌کرد و عادت نداشت که برای روز معرفی در نمایشگاه شرکت کند.

امضای وی بر روی نقاشی‌هایش به خط «نستعلیق» بوده که به نظر مرتضی ممیز جلوه از روحیه فروتنانه و ایرانی اش دارد. از آثار او می‌توان به «طبیعت بیجان» ۱۳۳۶، «شقایقها، جویبار و تنه درخت» ۱۳۳۹، «علفها و تنه درخت» ۱۳۴۱، «ترکیب بندی با نوارهای رنگی» ۱۳۴۹، «ترکیب بندی با مربعها» ۱۳۵۱ و «منظره کویری» ۱۳۵۷ اشاره کرد. برخی از آثار وی در نزد مجموعه داران و دوستان سپهری قرار دارد و پروانه سپهری خواهر سهراب، آثاری از وی را که در اختیار داشت به موزه کرمان اهدا نمود.

درگذشت

سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطان‌علی‌بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید. 

در ابتدا یک کاشی فیروزه‌ای در محل دفن سهراب سپهری نصب‌شد، و سپس با حضور خانواده وی سنگ سفید رنگی جایگزین آن گردید که بر روی آن قسمتی از شعر «واحه‌ای در لحظه» از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی حکاکی شده‌بود

به سراغ من اگر می‌آیید

نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد

چینی نازک تنهایی من

این سنگ در مهر ۱۳۸۴ با بی‌دقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن شکست و با سنگ سفیدرنگ دیگری که سعی شده‌بود با سنگ قبلی شباهت داشته‌باشد تعویض شد.

در ۲۹ اسفند ۱۳۸۷، سنگ بزرگتر سیاهرنگی بر روی سنگ سفید نصب گردید.

نکوداشت 

در روز ۱۵ مهر ۱۳۸۷ به مناسبت هشتادمین سال‌روز تولد سهراب سپهری، با اهدای ۸۰ شاخهٔ گل، مراسمی بر سر مزار وی برگزار شد. سپس این مراسم در مجموعهٔ فرهنگیـاقامتی خانهٔ احسان، از اماکن تاریخی کاشان، ادامه یافت. در این مراسم چهره‌های برجستهٔ فرهنگی و هنری همانند: احمد سمیعی گیلانی، شهرام ناظری، علی دهباشی و امین‌الله رشیدی حضور داشتند.

نمونه اشعار

به باغ هم‌سفران

صدا کن مرا

صدای تو خوب است.

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

***

کسی نیست،

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم.

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.

بیا زودتر چیزها را ببینیم.

ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض

 زمان را به گردی بدل می‌کنند.

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

***

مرا گرم کن

(و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد

و باران تندی گرفت

و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،

اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

***

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.

بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.

اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.

و آن وقت

حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.

حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.

بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.

در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت

قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.

بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.

چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

***

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش "استوا" گرم، 

تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت: 8:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 407

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس