یكی از مظاهر هنر سعدی، دكتر غلامحسین یوسفی

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

یكی از مظاهر هنر سعدی، دكتر غلامحسین یوسفی

بازديد: 135

یكی از مظاهر هنر سعدی، دكتر غلامحسین یوسفی




 


 

اگرچه آثار نغز و دل‌انگیز سعدی و مقام وی در ادب فارسی معروف‌تر از آن است كه به معرفی و شرحی نیاز باشد، اما با همه بحثها كه در سخن سعدی كرده‌اند هنوز نكته‌های گفتنی در این زمینه بسیار است. بی‌گمان هر قدر به بیان ارزش آثار ادبی، بخصوص نوشته‌های هنرمندانه‌ی كسانی مانند سعدی، توجه شود لطف و زیبایی آنها آشكارتر خواهد شد و سبب آنكه همه سخن می‌گویند و سخن گفتن سعدی دیگرست و در حدّ كمال سخنگویی و زیبایی است روشن خواهد گشت.
هر جا كه از زیبایی و آثار هنری سخن می‌رود تناسب و هماهنگی(1) اجزای تركیب با یكدیگر مورد نظرست و اگر این تناسب رعایت نشده باشد چشم از دیدن پرده‌ی نقاشی، مجسّمه، طرز معماری، و گوش از شنیدن آهنگها و نواها، و ذوق از خواندن شعر یا داستان و كتاب لذت نمی‌برد. وقتی چیزی در نظر ما زیبا و مطبوع می‌نماید، همیشه باید قسمتی از التذاذ و حظ خود را حاصل موزونی و تناسبی كه در آن به كار رفته است بدانیم. از این‌رو، می‌توان گفت در خلق آثار هنری و زیبایی و زیباپسندی، رعایت این تناسب و هماهنگی زیبایی‌آفرین، اصلی طبیعی و جاودانی است. البته این حالت در هر زمینه‌ای و در هر روزگاری به نوعی جلوه‌گر می‌شود. بدین سبب است كه در بیان زیبایی می‌گویند: «زیبایی آن چیزی است كه انسان احساس می‌كند. بدین ترتیب كه در ما احساسی از نظم، هماهنگی، كمال و سرخوشی برمی‌انگیزد، خواه در برابر منظره‌ای طبیعی و خواه در مقابل اثری هنری. زیباشناسی نیز جز این هدفی ندارد، اما نخست باید گفت كه زیبایی قابل تعریف نیست و احساس‌كردنی است.»(2) وقتی احساس این صنعت، چنین ظریف و شناخت و بیان آن چنین دشواریاب است، بدیهی است كه آفریدن آثار زیبا– كه در آن لطیفه‌ی موزونی و هماهنگی به كمال رعایت شده باشد– دشوارتر است و فقط استعدادهای قوی و ذوقها و قریحه‌های بسیار لطیف هنرمندان توانا قادر است كه چنین شاهكارهایی بیافرینند و كمال اعجاب و شیفتگی نزدیك به بی‌خودی مردم صاحب‌نظر در برابر این آثار ارجمند، بدین سبب است.
از دیرزمان، نویسندگان و شاعران از داستها و افسانه‌ها برای بیان مقاصد و افكار خود سود جسته‌اند و ادبیات هر ملتی شامل سرگذشتهای منظوم و منثور نكته‌آموز فراوان است. از آنجا كه استفاده از داستان و تمثیل، و به قول جلال‌الدین محمد مولوی سرّ دلبران در حدیث دیگران گفتن، خوش‌تر می‌نماید، عموم مردم از داستان لذت می‌برند و، بی‌احساس تلخی نصیحت، فكر و عقیده‌ی نویسنده و گوینده در آنان اثر می‌كند. نیز به سبب آنكه در لباس افسانه و قصه، بسیاری گفتنی‌ها را می‌توان بیان كرد كه به طرزی دیگر گفتن آنها دشوار و گاه ممتنع است و هم به دلایلی دیگر، كه اینك مجال تفصیل آنها نیست، داستان و قصه همیشه مورد نظر اهل قلم و شاعران بوده و تمدّن مادی قرن بیستم نیز هرگز از وفور و رواج آن نكاسته است.
اما هر داستانی دلكش و مطبوع نیست و برای آنكه چنین اثری پدید آید نكته‌های فراوانی باید رعایت شود كه از جمله یكی توجه به سیرت و سرشت اشخاص داستان و كارهایی است كه از آنان سرمی‌زند و اینكه كسی یا اخلاقی بی‌ضرورت در داستان نمایش داده نشود و كاری بی‌مناسبت از كسی به ظهور نرسد، از نكات باریكی است كه به داستان و نمایش جلوه و جمال می‌بخشد. بدین سبب، در كتاب گران‌قدر «فن شعر» ارسطو– كه از كهن‌ترین و پرمایه‌ترین آثار نقد ادبی است – وقتی وی از اجزای شش‌گانه‌ی تراژدی سخن گفته، خلقیات و سیرت اشخاص داستان را، از لحاظ اهمیت، در درجه‌ی دوم شمرده است و در باب این موضوع و مسائلی مانند مناسبت(3) سیرت اشخاص با طبیعت و سرشت آنان و ثبات و استمرار(4) آنان در این خلق و خوی در فصلی خاص به شرح بحث كرده(5) و هنوز بسیاری از عقاید وی معتبر است.
هوراس، شاعر نامدار رومی(6)، نیز در منظومه‌ای كه خطاب به پسران پیزون(7) سروده و به «فن شعر»(8) موسوم شده است، در ضمن آنكه دشواریهای كار شاعری را برمی‌شمارد، رعایت تناسب و وحدت را توصیه می‌كند و از جمله می‌گوید: «ای پیزون، اگر آرزویت این است كه سخن‌شناسان اثر تو را از آغاز تا پایان بشنوند همواره در نظر داشته باش كه عواطف و تمایلات ما با گذشتن سالهای عمر تغییر می‌كند و چون این نكته تو را مسلم گشت، سرشتها و طبایعی را كه در پی نمایش آنها هستی با این قانون كلی موافق ساز.» سپس اشاره می‌كنند كه چگونه كودكان بازیهای طفلانه را دوست می‌دارند و جوانان، به اقتضای سن، مغرور و بی‌مبالات و بی‌ثباتند و پیران بیمار و عبوس و كسل؛ و هر دوره از عمر آدمی مقتضی صفات و حالات و عالمی خاص است كه باید بدان توجه داشت.(9)
در داستان‌پردازی و نمایشنامه‌نویسی، برای سجایا و خصایل(10) اشخاص داستان، كم‌كم چندان اهمیت قایل شده‌اند كه برخلاف نظر ارسطو– كه داستان و طرح آن را اساس و روح تراژدی می‌شمرد و خلق سرشتها و طبایع را در درجه‌ی دوم قرار می‌داد– آرنولد بنت(11)، رمان‌نویس انگلیسی، می‌گوید: «اساس یك افسانه جز خلق طبایع چیز دیگری نیست» و تقریباً اتفاق عقیده حاصل شده است كه در بیشتر داستانهای خوب، جریان وقایع نتیجه‌ی منطقی سرشت اشخاص داستان است و نویسنده از دو طریق می‌تواند آنان را معرفی كند، یكی آنكه به طور مستقیم خصایل آنان را برای خواننده بازگوید، دیگر آنكه از خلال كردار و رفتار شخص خلق و خوی وی نمایانده شود و بتدریج تصویری روشن و تمام از او در ذهن خواننده نقش بندد. از این راه، خوانندگان داستان یا تماشاگران نمایشنامه خود در جریان و تسلسل وقایع بیشتر وارد می‌شوند و نتیجه‌ای حقیقی‌تر از آنچه نویسنده به طور مستقیم بر آنان عرضه می‌كند درمی‌یابند.(12)
دنباله‌ی همین‌گونه اندیشه‌ها در اهمیت اشخاص داستان و «شخص بازی»(13) در نمایشنامه‌ها به اینجا منتهی شده است كه لاجوس اگری(14) در كتاب خود به نام «فنّ نمایشنامه‌نویسی»(15) به تفصیل در این زمینه بحث كرده و گفته است كه، برای آنكه استخوان‌بندی(16) نمایشنامه درست باشد، اشخاص بازی باید از لحاظ وظایف‌الاعضا و از نظر اجتماعی و نیز روان‌شناسی مورد توجه دقیق نویسنده واقع شوند؛ و برای این مقصود جدولهای سه‌گانه‌ای، شامل جزییات هر موضوع، ترتیب داده شده است كه نویسنده باید این نكات را در باب اشخاص بازی بداند و اثر خود را بر پایه‌ی این خصوصیات بنا كند.(17) سپس، در باب اینكه «داستان یا شخص بازی كدام یك مهم‌تر است؟» به تفصیل سخن رانده و به این نتیجه رسیده است كه «شخص بازی خلاق داستان نمایش است و تصور عكس آن اشتباه محض است.» و نیز علت پدید آمدن عقیده‌ی ارسطو را– كه به واسطه‌ی مشاهده‌ی نقش مهم و تأثیر تقدیر و خدایان در نمایشنامه‌های آن روزگار، شخص بازی در نظرش در درجه‌ی دوم اهمیت قرار دارد– بازنموده است.(18)
مقصود از این مقدمات آن نیست كه این نكات یكسر در مورد داستانهای منظوم و منثور فارسی صادق است، بلكه غرض آن است كه وقتی تناسب كردار و گفتار اشخاص داستان یا نمایشنامه با طبیعت و سرشت آنان، تا این درجه اهمیت دارد این نویسنده یا شاعر هم كه توانسته است این تناسب را هنگام داستان‌پردازی، در زبان فارسی، تا حدّی، تحقق‌پذیر كند، لطف و تأثیری آشكار به اثر خود بخشیده است. حتی همین كه كسی بداند در سرگذشتی برای نمایش افكار و سرشتهای گوناگون از این همه موجودات جهان كدام را انتخاب و در داستان وارد كند، نكته‌ای بسیار مهم است و لطف ذوق بیشتر فارسی‌زبانان، و از جمله سعدی، در قسمت اخیر است.(19) مثلاً، در دفتر اول مثنوی، وقتی مولوی می‌خواهد در خطابودن قیاس به نفس سخن بگوید، حكایت شیرین مرد بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دكان را نقل می‌كند و گفتار طوطی را– كه مظهر سخن گفتن بی‌تأمل و خام است– برای نمودن خطاهای ناشی از این‌گونه قیاسها، مثال می‌آورد و سرانجام نتیجه می‌گیرد كه كار پاكان را از خود قیاس نباید گرفت و سخن چنان طوطی‌وار نباید گفت. انتخاب طوطی و داستان او برای بیان فكر، نمودار لطف ذوق گوینده است كه از تناسب مذكور در فوق سود جسته است. همچنان كه وقتی شعر حافظ را در این معنی به یاد می‌آوریم كه آدمی راه هستی را به خود نمی‌پوید و به پیروی از تقدیر ازلی گام برمی‌دارد و سخن می‌گوید، لطف تعبیر وی در این بیت محسوس می‌شود:
در پس آینه طوطی‌صفتم داشته‌اند/ آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم
حكایت روباه و خروس كه در باب ششم مرزبان‌نامه(20) آمده است و بسیاری داستانهای دیگر در كتابهای مختلف كه در آنها روباه– كه مظهر حیله‌گری است– به مكر و فریب می‌پردازد، نیز نمونه‌ای دیگر از انتخاب طبایع مناسب در افسانه‌های فارسی است.
از این‌گونه حسن انتخاب طبایع و مناسب‌اندیشی و مناسب‌گویی در داستانها و تمثیلهای گلستان و بوستان سعدی فراوان دیده می‌شود. نویسنده درصدد است كه برخی از آنها را به عنوان نمونه در كمال اختصار یادآور شود تا لطافت و ذوق و هنر سعدی در این زمینه آشكار گردد، زیرا حسن تأثیر كلام دلنشین وی در داستانها ثمره‌ی نكات باریك فراوان و تا حدی نیز به واسطه‌ی همین رعایتها و هماهنگی‌هاست. البته، در طرز داستان‌پردازی سعدی موارد ضعفی هم دیده می‌شود یا گاهی حكایات با فصل مربوط نامتناسب است، اما نگارنده در این مقاله در پی نشان دادن یكی از مظاهر هنر سعدی است نه موارد ضعف داستانهای او. اهمیت موضوع و جلوه‌ی درخشنده‌ی هنر سعدی در این است كه وی، بی‌آنكه مباحث سخن‌سنجان و داستان‌پردازان را به این وسعت و دقت و وفور كه در روزگار ما رایج و مطرح است خوانده و شنیده باشد، به راهنمایی لطف طبع و ذوق فطری خود، آثاری پدید آورده كه اینك مصداق بسیاری از قواعد ادب و سخن‌سنجی تواند بود و این قبول خاطر و لطف سخن خداداد بیشتر موجب اعجاب و تحسین است؛ و حال آنكه داستان‌سرای بزرگی مانند نظامی گنجوی در مواردی از منظومه‌ی اسكندرنامه این تناسبها را مراعات نكرده و یا نیایش كردن شیرین، دختر ارمنی، را با یزدان پاك به شیوه‌ی مسلمانان بیان كرده است و عجب اینكه شیرین خسرو را به قبول اسلام اندرز می‌دهد! نیز هنگام توصیف بوستان در داستان لیلی و مجنون، شاعر از یاد برده كه جای وقوع حوادث صحرای عربستان است و منظره‌ی گلزاری بدیع را به پرده‌ی شعر كشیده است. ناظم جهانگیرنامه هم مكرّر رستم را موحّدی فیلسوف معرفی نموده كه از لات و عزی بیزار است و در پی بت‌شكستن و قلع و قمع كفار است!
در باب ششم گلستان، در ضعف و پیری(21)، حكایتی است بسیار شیرین كه ضمن تناسب با موضوع این باب، عدم تجانس را در همنشینی و زناشویی به خوبی نشان می‌دهد. پیرمردی «دختری خواسته و حجره به گل آراسته و به خلوت با او نشسته و دیده و دل درو بسته» است. شبهای دراز نمی‌خسبد و بذله‌ها و لطیفه‌ها می‌گوید تا مگر دختر با او خو گیرد و از جمله سخنانی چنین پخته و پیرمردانه درمیان می‌آورد كه بخت بلندت یار بود و چشم بختت(22) بیدار كه به صحبت پیری افتادی پخته، پرورده، جهان‌دیده، آرمیده، گرم و سرد چشیده، نیك و بد آزموده، كه حقّ صحبت بداند و شرط مودّت به جای آورد. مشفق و مهربان، خوش‌طبع و شیرین‌زبان.
تا توانم دلت به دست آرم/ ور بیازاریم نیازاریم
ور چو طوطی شكر بود خورشت/ جان شیرین فدای پرورشت
نه گرفتار آمدی به دست جوانی معجب خیره‌رأی سرتیز سبك‌پای كه هر دم هوسی پزد و هر لحظه رأیی زند و هر شب جایی خسبد و هر روز یاری گیرد.
وفاداری مدار از بلبلان چشم/ كه هر دم بر گلی دیگر سرایند

خلاف پیران، كه به عقل و ادب زندگانی می‌كنند، نه به مقتضای جهل جوانی.
ز خود بهتری جوی و فرصت شمار/ كه با چون خودی گم كنی روزگار

پیرمرد گمان می‌كند كه سخنان عاقلانه‌ی وی در دختر مؤثر افتاده است، اما دختر نیز، به اقتضای جوانی، به طرزی كه گویی هرگز گفتار پیر را نشنیده است، در برابر نصایح و حكم او با بی‌حوصلگی و به اختصار سخنی از دایه‌ی خویش چنین می‌آورد: «ناگه نفسی سرد از سر درد برآود و گفت چندین سخن كه بگفتی در ترازوی عقل من وزن آن سخن ندارد كه وقتی شنیدم از دایه‌ی قابله‌ی(23) خویش كه گفت زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به كه پیری» و چون كار به مفارقت می‌انجامد و دختر به همسری «جوانی تند و ترش‌روی تهی‌دست بدخوی» در می‌آید، اگرچه جور و جفا می‌بیند، به واسطه‌ی همسنی با همسر جوان خود، شكر نعمت حق می‌گوید كه «الحمدلله كه از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعمت مقیم برسیدم».
گفت و گوی پیرمرد و دختر و گفتار و كردار هر یك در این داستان– كه از صمیم دل و طبع و سن و خوی‌شان حكایت می‌كند– نمونه‌ای از قدرت سعدی در نمایش طبایع گوناگون است.
در باب سوم گلستان، كه در فضیلت قناعت است، حكایتی آمده است كه در آن بازرگانی سودجوی، كه صد و پنجاه شتر بار و چهل بنده‌ی خدمتكار دارد، شبی در جزیره‌ی كیش سعدی را به حجره‌ی خویش درمی‌آورد(24) و، مانند بعضی از همكاران امروزی خود، بی‌آنكه خاطر مهمان را رعایت كند، از دارایی خویش سخنهای پریشان می‌گوید كه «فلان انبارم به تركستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله‌ی فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین». نیز از كارهایی كه در نظر دارد پیش از ترك تجارت و گوشه‌گیری انجام دهد و بعد مسافات در نقشه‌های وی نمودار حرص پایان‌ناپذیر و خبرت اوست، چنین یاد می‌كند: «گاه گفتی خاطر اسكندریه دارم كه هوایی خوش است، باز گفتی نه كه دریای مغرب مشوّش است. سعدیا سفری دیگرم در پیش است اگر آن كرده شود، بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم. گفتم آن كدام سفر است. گفت: گوگرد پارسی خواهم بردن به چین كه شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا كاسه‌ی چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه‌ی حلبی به یمن و برد یمانی به پارس. و زان پس ترك تجارت كنم و به دكانی بنشینم.» بازرگان در این حكایت، به اقتضای پیشه و طبیعت، بسیار مناسب سخن می‌گوید و سعدی، كه از این ماخولیا صبرش به پایان رسیده، به خواهش وی كه از او سخنی خواسته است، پاسخی چنین عبرت‌آموز می‌دهد:
آن شنیدستی كه در اقصای غور/ بارسالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیادوست را/ یا قناعت پر كند یا خاك گور

باب چهارم بوستان، در تواضع، شامل حكایتی است كه سگی پای صحرانشینی را می‌گزد(25) و مرد از پا درمی‌آید و شب از درد خوابش نمی‌برد. دختر خردسال مرد صحرانشین، كه كودكانه می‌اندیشد، به پدر تندی می‌كند كه مگر تو را دندان نبود تا سزای سگ را بدهی. پدر از سخن وی– كه از سر خُردی و خامی است– می‌خندند و در جواب می‌گوید:
مرا گرچه هم سلطنت بود و بیش(26)/ دریغ آمدم كام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم/ كه دندان به پای سگ اندر برم
برای آنكه زشتی انتقام نموده شود با سگ تلافی كردن و دندان به پای او بردن، كه از فكر ساده‌ی دخترك خردسال تراوش كرده، خوب انتخاب و تصویر شده است.

از جمله حكایات باب پنجم گلستان، در عشق و جوانی، حكایت مردی است كه زن «صاحب‌جمال جوان» وی درگذشته است.(27) رنج دوری همسر او را آزار می‌دهد، اما به مصیبتی دیگر نیز گرفتار است و آن اینكه پس از مرگ زن «مادر فرتوت به علت كابین در خانه متمكن بماند و مرد از محاورت او به جان رنجیدی و از مجاورت او چاره ندیدی تا گروهی از آشنایان به پرسیدن آمدندش. یكی گفتا: چگونه‌ای در مفارقت یار عزیز؟ گفت: نادیدن زن بر من چنان دشوار نیست كه دیدن مادرزن.»
در این حكایت، سعدی از تضاد آشتی‌ناپذیر و معروف میان داماد و مادرزن و كدورت دیرین ایشان به شیرینی سود جسته و احوال مرد را به خوبی نشان داده و درد فراق همسر محبوب و رنج همنشینی با مادرزن مزاحم را به برداشتن گنج و ماندن مار و به تاراج رفتن گل و باقی ماندن خار ماننده كرده است.

باب چهارم گلستان در بیان فواید خاموشی است؛ و حكایت بازرگانی كه او را هزار دینار خسارت افتاده است(28) و به پسر خود می‌گوید: «نباید كه این سخن با كسی در میان نهی»، مثال بسیار خوبی است. زیرا شهرت بازرگان به كم شدن سرمایه و ورشكستگی زیان‌خیز است و این رازی است كه به نظر بازرگان بصیر ناچار باید پنهان بماند، بخصوص كه چون پسر كم‌تجربه از پدر می‌خواهد كه او را بر فایده‌ی این خاموشی و رازپوشی مطلع گرداند، پدر می‌گوید: «تا مصیبت دو نشود: یكی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.»

این‌گونه موارد كه اشخاص داستان هر یك، به اقتضای طبیعت خود، خصایلی نسبتاً مناسب دارند و كردار و گفتارشان نیز بدان می‌ماند، متعدد است. اما از آنها كه بگذریم، در جاهایی دیگر سعدی، به هدایت ذوق سلیم خویش، در حكایتها نكته‌هایی اندیشیده و مناسبتهایی از نوعی دیگر را رعایت كرده است كه قابل توجه و تحسین و سبب گیرایی داستان و زیبایی كلام اوست. اینك نمونه‌هایی از این نوع:
در باب چهارم بوستان، سعدی خواسته است در تواضع سخن گوید و فایده و نتیجه‌ی آن را بنماید. برای این كار، قطره‌ی باران و دریای پهناور را با هنرمندی در برابر هم قرار داده است.(29)
قطره بارانی از ابر فرومی‌چكد و چون پهنای دریا را می‌بیند، خجل می‌شود و با خود می‌گوید:
كه جایی كه دریاست من كیستم؟/ گر او هست حقا كه من نیستم
چون قطره‌ی باران تواضعی چنین بجا و شایسته می‌كند، سرنوشت، او را از جمله قطره‌های نادر و كم‌نظیری قرارمی‌دهد كه از آسمان فرود می‌آیند و، از روی تصادف، در دل صدف جای می‌گیرند. دیری نمی‌گذرد كه قطره‌ی باران لؤلؤ شاهوار می‌شود و به قول سعدی:
بلندی از آن یافت كو پست شد/ در نیستی كوفت تا هست شد

در حكایتی دیگر از بوستان، بایزید سحرگاه روز عید از گرمابه بیرون می‌آید.(30) از سرایی، طشتی خاكستر بی‌خبر بر سرش می‌ریزند و دستار و مویش آلوده می‌شود. این مواقع و حالت برای آن در نظر گرفته شده كه هر كس به جای بایزید باشد ناچار از این رفتار خلاف انتظار خشمگین می‌شود، اما خویشتن‌داری و كفّ نفس بایزید در این حالت بهتر مشاهده می‌گردد كه به شكرانه كف دست بر روی می‌مالد و می‌گوید:
كه ای نفس، من در خور آتشم/ به خاكستر روی درهم كشم؟

در حكایتی دیگر، منجّمی به خانه می‌آید و مردی بیگانه را می‌بیند كه با زن او نشسته است.(31) دشنام می‌گوید و فتنه و آشوب برمی‌خیزد. صاحبدلی به مناسبت می‌گوید:
تو بر اوج فلك چه دانی چیست؟/ كه ندانی كه در سرایت كیست
انتخاب منجّم، كه از او دانش بی‌كران و تفحّص در احوال افلاك و ستارگان انتظار می‌رود، و بی‌خبری وی، كه حتی از اوضاع خانه‌ی خود آگاه نیست، تقابلی شگفت‌انگیز است. در این صورت، دشنام گفتن ناچار در نظر سعدی یا صاحبدل كاری بیهودی می‌نماید.

باب دوم بوستان در باب احسان است و حكایت شبلی(32) نهایت شفقت و نرم‌دلی را نشان می‌دهد. شبلی، عارف معروف، از دكان گندم‌فروشی انبان گندمی به ده می‌برد و چون در آن نظر می‌افكند موری را در آن غله سرگشته می‌بیند كه هر گوشه‌ای می‌رود. شبلی بر او رحمت می‌آورد و شب خوابش نمی‌برد. سرانجام مور را به مأوای خود بازمی‌آورد و می‌گوید:
مروّت نباشد كه این مور ریش/ پراكنده گردانم از جای خویش
سعدی از این سرگذشت نتیجه می‌گیرد كه درون پراكندگان را جمع دارد؛ و شعر فردوسی را تضمین می‌كند كه مور دانه‌كش را نباید آزرد، زیرا «كه جان دارد و جان شیرین خوش است».
برای بیان این حقیقت كه هر موجود زنده‌ای حقّ حیات دارد، انتخاب مورچه‌ای خرد، كه همه به احوال او بی‌اعتناید و ناچیزش می‌شمرند، از روی كمال لطف ذوق صورت گرفته؛ و تأكید سعدی به رعایت حال مور وقتی بیشتر می‌شود كه اندیشه‌ی احوال او خواب از چشم شبلی می‌رباید و شبانه بستر آسایش را رها می‌كند و مور را به جایگاه خود برمی‌گرداند. البته، چنین شفقت و عاطفه‌ای از مردی عارف و شخصیتی مانند شبلی ممكن است به ظهور برسد، نه از دیگر مردم كه هر روز مورچگان فراوان را ندانسته به زیر پای می‌آورند و رشته‌ی هستیشان را می‌گسلند.

در همین باب دوم بوستان، حكایتی دیگر است كه كسی در بیابان سگی تشنه می‌یابد(33) و از كلاه و دستار خویش استفاده می‌كند و بدو آب می‌دهد و خداوند داور بدین سبب گناهان او را می‌بخشاید. آنچه در این داستان توجه را جلب می‌كند، انتخاب سگ است. یعنی حتی نیكویی با سگ– كه به خواری و نجسی معروف است– به عقیده‌ی سعدی مسلمان ممكن است آدمی را مورد لطف و آمرزش خداوند قراردهد و به قول وی:
كسی با سگی نیكویی گم نكرد/ كجا گم شود خیر با نیك مرد؟

در حكایتی از بوستان، شكرخنده‌ای انگبین می‌فروشد(34) و مشتری به سوی او بیش از مگس، كه به هوای عسل می‌آید، رو می‌آورد. یكی بر گرمی بازار وی حسد می‌برد و روز بعد به عسل‌فروشی می‌پردازد، اما چون به قول سعدی «عسل بر سر و سركه بر ابروان» دارد و ترش‌روی است، مگس هم بر انگبینش نمی‌نشیند و چیزی از او نمی‌خرند. شبانگاه، كه دست تهی به خانه برمی‌گردد، زنش بدو می‌گوید: عسل از دست ترش‌روی تلخ است.
در این حكایت، علاوه بر تقابلی كه سعدی میان انگبین و سركه پدید آورده و از مضمون گردآمدن مگس بر عسل برای فراوانی مشتری فروشنده‌ی نخستین و كسادی بازار فروشنده‌ی بدخوی سود جسته است، انتخاب انگبین به عنوان كالای دو فروشنده نكته‌ای ظریف را به خاطر می‌رساند كه: همان متاع شیرین و دوست‌داشتنی وقتی به توسط ترش‌رویی عرضه می‌شود خریداری ندارد و مگس هم به سوی آن پرواز نمی‌كند!

در دیگر حكایتها و تمثیلهای سعدی نیز از این‌گونه تناسبها دیده می‌شود؛ مانند آنكه، وقتی از اجل محتوم یاد می‌كند، كشته شدن هزارپایی را به توسط دست و پابریده‌ای مثال می‌آورد(35) كه «چون اجلش فرارسید از بی‌دست و پایی گریختن نتوانست»؛ و در بیان نتیجه‌ی كبر و گردن‌افروختن بیهوده، مناظره‌ی رایت و پرده را نقل می‌كند(35) كه اولی پای‌بند سفر و گرفتار باد و گرد و غبار بیابان و رنج ركاب است و دیگری با بندگان مه‌روی و غلامان یاسمن‌بوی همدم است و از عزتی بیشتر برخوردار می‌شود، زیرا پرده از روی فروتنی سر بر آستان دارد و رایت به رعونت سر بر آسمان. 
در حكایتی دیگر، خواسته است بگوید چگونه نیكوكاران با احسان خویش دل مردم را به قید محبت خود درمی‌آورند. در این مورد، برّه‌ای را وصف می‌كند كه در پی جوانی دوان است(37) و حتی بی‌طوق و زنجیر هر جا جوان می‌رود او را پیروی می‌كند، زیرا از كف وی جو و خوید خورده و «احسان كمندی است در گردنش». این تمثیل نیز در عین سادگی بسیار مناسب انتخاب شده است.
جایی دیگر، مردی كه بر سر راهی مست خفته و زمام اختیارش از دست رفته است(38) بر عابدی، كه بر او گذر كرده و به ملامت در وی نظر كرده است، آیه‌ای از قرآن كریم می‌خواند كه: «اذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً»(39)، یعنی به مذاق عابد سخن می‌گوید كه ناچار پذیرفتنی و مجاب‌كننده است. 
در حكایتی نیز چون سخن در باب بی‌ذوقی و خشك‌طبعی عابدی است كه در سفر حجاز با جوانان صاحبدل همسفر است(40) و زمزمه‌ی جوانان و شور و حال ایشان را نمی‌پسندد و منكر است، وقتی كودكی سیاه از قبیله‌ی عرب بیرون می‌آید و آواز برمی‌آورد، سعدی نقل می‌كند: «اشتر عابد را دیدم كه به رقص اندر آمد و عابد را بیانداخت و برفت. گفتم ای شیخ در حیوانی اثر كرد و تو را همچنان تفاوت نمی‌كند؟!» نكته‌ی باریك و مناسب آن است كه سعدی از میان همه‌ی موجودات و مَركبهای كاروانیان «اشتر عابد» را انتخاب كرده كه صدای خوش در او شوری پدید آورده و عابد بی‌ذوق را بر زمین انداخته است! آنگاه سعدی خود در این قضیه داوری كرده و گفته است:
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری/ تو خود چه آدمیی كز عشق بی‌خبری
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب/ گر ذوق نیست تو را كژطبع جانوری
و عند هبوب الناشرات علی الحمی/ تمیل عصون البان لاالحجر الصلدا

از این نوع زیباییها، كه یكی از مظاهر درخشان هنر سعدی و نمودار ذوق لطیف جمال‌آفرین اوست، در آثار وی، كه نظیر دریایی پهناور و گوهرخیز جلوه‌های آن گوناگون و شگفت‌انگیز است، فراوان دیده می‌شود. امید آنكه اشارات نگارنده به نكات مورد نظر كه برای پرهیز از تفصیل به اختصار برگزیده شده است، تا حدی احساس و استنباط او را نشان داده و قریحه‌ی روشن و ذهن نكته‌یاب خوانندگان گرامی اجمال این مطلب را جبران كرده باشد.
بر اهل معنی شد سخن اجمال‌ها تفصیل‌ها/ بر اهل صورت شد سخن تفصیل‌ها اجمال‌ها

پی‌نوشتها:
1. Harmonie
2. Lean suberville, Theorie de l'Art et des Genres Litteraires, pp.21-22
3. Conformite
4. Constance
5. ر.ك فن شعر، ترجمه‌ی دكتر عبدالحسین زرین‌كوب، صص34-37 و صص62-65.
6. (65-8 ق.م) Horace
7. Epitre aux pisons
8. Ars poetice
9. ر.ك سخن سنجی، دكتر لطفعلی صورتگر، صص106-108. این سخنان یادآور سفارشهای نویسنده‌ی قابوسنامه در رسم شاعری است كه نوشته است: «مدحی كه گویی در خور ممدوح گوی و آن كسی را كه هرگز كارد بر میان نبسته باشد مگوی كه شمشیر تو شیر افكند و به نیزه كوه بیستون برداری و به تیر موی بشكافی و آنكه هرگز بر خری ننشسته باشد، اسب او را به دلدل و براق و رخش و شبدیز ماننده مكن و بدان كه هر كسی را چه باید گفت». (قابوسنامه، سعید نفیسی، صص 213-214). شمس‌الدین محمد بن قیس رازی نیز نوشته است: «[شاعر باید] در رعایت درجات مخاطبات و وجوه مدایح به اقصی‌الامكان بكوشد ملوك و سلاطین را جز به اوصاف پادشاهانه نستاید و وزرا و امرا را به تیغ و قلم و طبل و علم مدح كند. سادات و علما را به شرف حسب و طهارت نسبت و وفور فضل و غزات علم و نزاهت عرض و نباهت قدر بستاید. زهّاد و عبّاد را تبتل و انابت و توجه حضرت عزّت صفت كند. اوساط‌الناس را به مراتب نازل عوام فرودنیارد. عوام را از پایه‌ی خویش بسیار برنگذراند. خطاب هر یك فراخور منصب و لایق مرتبت او كند.»(المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح مدرس رضوی، ص331، چاپ خاور، تهران1314)
10. Caractere
11. Arnold Bennett (1867-1931) 
12. Dictionary of world Literary Terms, pp.21-52, Edited by Joseph T. Shipley, London1955.
13. Character
14. Lajos Egri
15. The Art of Dramatic Writing, 1946, Newyork، این كتاب به نثری روان و مطبوع توسط آقای دكتر مهدی فروغ به فارسی ترجمه و به سال 1336 در تهران چاپ و منتشر شده است.
16. Bone structure
17. ر.ك فن نمایشنامه نویسی، ص 50 به بعد؛ نیز در باب نكاتی كه در مورد شخص بازی قابل تأمل است ر.ك: Théorie l'Art et des Genres Litteraires, p.286
18. ر.ك فن نمایشنامه‌نویسی، صص119-129
19. در میان شعرای فارسی‌زبان، فردوسی در آفریدن اشخاص داستان و رعایت تناسب بین طبایع و رفتار و گفتار آنان بهتر از دیگران و با كمال هنرمندی از عهده برآمده كه شرح آن محتاج بحثی دیگر است.
20. مرزبان نامه، تصحیح مرحوم محمد قزوینی، تهران1317، صص177-178، لافونتن نیز این قصه را با اندك تفاوتی در یكی از اشعار خود آورده است. ر.ك: Fables de la Fontaine per A.Gazier, p.35, Paris, 1922.
21. گلستان، صص147-149، تصحیح فروغی
22. نسخه‌ی دیگر: دولتت
23. نسخه‌ی دیگر: دایه
24. گلستان، ص100
25. بوستان، صص134-135، تصحیح فروغی
26. نسخه‌ی دیگر: زو سلطنت بود بیش
27. گلستان، ص134
28. گلستان، صص115-116
29. بوستان، ص122
30. بوستان، باب چهارم، ص123؛ این داستان با اندك تفاوتی در اسرارالتوحید آمده و به ابوسعید ابوالخیر نسبت داده شده است. ر.ك اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی‌سعید، تصحیح دكتر صفا، ص225
31. گلستان، باب چهارم، ص119
32. بوستان، ص81-82
33. بوستان، ص79
34. بوستان، ص133
35. گلستان، ص102
36. گلستان، ص82
37. بوستان، صص82-83
38. گلستان، ص81
39. قرآن مجید، سوره‌ی25(فرقان) آیه‌ی72
40. گلستان، ص70-71
41. در باب سوم بوستان (ص117) سعدی همین مضمون را به صورتی دیگر آورده است:
نبینی شتر بر نوای عرب كه چونش به رقص اندر آرد طرب
شتر را چو شور و طرب در سر است اگر آدمی را نباشد خر است

(راهنمای كتاب، سال ششم، شماره‌ی سوم و چهارم و پنجم، خرداد، تير و مرداد 1342، صص162-166 و 263-268، با اندكی تصرف)
 

 



 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 21 فروردین 1395 ساعت: 9:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس