رویکردهای آموزش و پرورش
نظام آمــوزش و پــرورش ایــران
تاریخچــه
نظام آموزش و پرورش نوین ایران از کودکستانها، دبستانها، مدارس راهنمایی، دبیرستانها، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی تشکیل شده است. مقدمات ایجاد این نظام، از زمانتأسیس دارالفنون، در سال 1228 هجری شمسی و وزارت علوم در 1232 هجری شمسی فراهم شد و بعد از انقلاب مشروطیت به تدیج سازمان و تشکیل یافت.
سیـــر تحـــولــی و رشد
پس از مشروطیت و سالهای بعد از آن، تعداد معدودی مدارس جدید بوسیله میسیونرهای مذهبی، فرهنگ دوستان، تحصیل کردههای خارج، و دولت ایجاد شد. تأسیس این مدارس که برنامههای آموزشی آنها، به اقتضای زمان، ارجحیت فراوانی بر مکتب خانهها داشت، تحت تأثیر نفوذ فرهنگ و تمدن اروپایی صورت گرفت و کوشش و تلاش فرهنگ دوستان و روزنامههای روشنگر و ترقی خواه که در خارج به زبان فارسی منتشر میشد در بنیان گرفتن آموزش و پرورش سهم بسزایی داشت. انقلاب مشروطیت، صدور فرمان و تدوین قانون اساسی و متمم آن در سالهای 1285 و 1286 هجری شمسی ، زمینه نضج نظام آموزش و پرورش را میسر ساخت و همزمان با آن ، تقاضاهای اجتماعی برای آموزش و پرورش افراد جامعه نیز فزونی گرفت. اصل هجدهم متمم قانون اساسی مشروطیت تحصیل و تعلیم علوم و معارف و صنایع را مگر آنچه شرعاً ممنوع باشد، آزاد اعلام کرده ، اصل نوزدهم به متمرکز بودن آموزش و پرورش و مسئولیت دولت در تأسیس و اداره مدارس اشاره می کرد: تأسیس مدارس با مخارج دولتی و ملی و تحصیل اجباری باید مطابق قانونوزارت علوم و معارف مقرر شود.
تحلیل نظام آمــوزش و پـــرورش ایـــران
۱- ابتدا به ظهور و رونق مدارس جدید خصوصی و دولتی می توان اشاره کرد که قبل و بعد از مشروطیت پیدایش یافته، در صدد بر آمدند آمــوزش و پرورش عمومی در بین آحاد مردم گسترش دهند. این مدارس برای تحقق آرمانها و بر اساس قوانینی که صرفنظر از تفاوتهای اجتماعی،فرصتهای برابر آمــوزش و پرورش را به مردم نوید می دادند، تأسیس شدند. تحولات اجتماعی و عوامل چندی در سالهای بعداز انقلاب مشروطیت چنین آموزش و پرورشی را متناسب و مطلوب جلوه میداد.
۲- دوره بعد از مشروطیت تا ظهور رضاخان را میتوان دوره عدم ثبات اوضاع سیاسی و خرابی اقتصاد کشور دانست. هنوز بعد از دگرگون شدن نظام حکومتی و استقرار نظام جدید ، دستگاه حکومتی کارآمدی بوجود نیامده بود. به علت مسائل و مشکلات داخلی و مداخله خارجی، در زمینه آموزش و پرورش چندان گام مهمی برداشته نشد و علیرغم تلاشهای صدر مشروطیت و هدفها و برنامههای پیش بینی نشده، فقط چند مدرسه تأسیس شد و تعداد دانش آموزان چندان تغییری نکرد.
۳- اوان سلطنت رضا شاه بیشترین کوششها در جهت تقویت و تجدید سازمان ارتش و تحکیم وحدت ملی و استقرار یک حکومت مرکزی قدرتمند مصروف شد. لذا، به آموزش و پرورش توجه چندانی مبذول نشد. مع هذا، قدمهای برداشته شده مبنای اقدامات آتی شد. در این دوره، برنامه تحصیلات ابتدایی و متوسطه تدوین شد که به موجب آن، آخر هر شش سال، میبایستی امتحانات نهایی عمومی به عمل آید. تأسیس دانشسراهای مقدماتی و بالاخره تاسیس دانشگاه تهران درسال 1313 هجری شمسی اساس اقدامات آتی را فراهم کردند.
عملکـــرد آمـــوزش و پـــرورشــی ایــران
از زمان مشروطیت تا انقلاب اسلامی 1357، نشان میدهد که علیرغم پیش بینیها و قوانین مصوبه، تعمیم آموزش ابتدایی، طی این مدت طولانی، میسر نشد و دولتهای وقت، عملا از عهده اجرای قوانین مصوبه و تحقق هدفهای آموزشی کشور برنیامدند. سایر جنبههای آموزش و پرورش، از جمله فلسفه و سیاست و خط مشیها، رویهها، برنامهها و سازمان و مدیریت آن نیز به علت ناهماهنگی با ویژگیهای فرهنگی و نیازهای عمومی جامعه، کارآمد و مؤثر واقع نشدند و اگر احیانا توانستند جا بیفتند و نهادی شوند، عملا نظام آموزش و پرورش را با مشکلات روزافزونی مواجه ساختند.
رویکـــرد سیستمــی آمــوزش و پـــرورش
نگاه اجمالــــی
اگر بخواهیم نظام آموزش و پرورش را به صورت یک کل یگانه و پویا درک کنیم، با دشواری مواجه خواهیم شد. اغلب تحقیقات، اجزایی از نظام آموزش را در مرکز توجه قرار میدهند و هر یک از رویکردهای نظری، کانونهای توجه ویژه خود را دارند. برای اینکه بتوان تصویری کلی از نظام آموزش و پرورش بدست آورد، لازم است آنرا به صورت یک سیستم تعریف و توصیف کرد.
تعـــریف رویکــرد سیستمـــی
مفهوم پردازی یک نظام کلی، و روابط و کنشهای متقابل اجزای گوناگون آنرا در چارچوب یک مدل، میسر میسازد. یک چارچوب مفهومی است که در آن، میتوان ویژگیهای مشترک بسیاری از محیطهای آموزشی را ملاحظه کرد.
سیستــــم
به عنوان واحد اجتماعی مورد نظر، ممکن است معرف یک جامعه بطور کلی، یک نهاد اجتماعی (مثل خانواده یا آموزش و پرورش)، یک سازمان (نظیر یک مدرسه خاص) یا یک سیستم فرعی (مثل یک کلاس درس) باشد. واحد مورد مطالعه ، به عنوان سیستم، مرکز فعالیت است. سیستم دارای ساختار و کارکردهاست. با توجه به این ویژگیها، میتوان آنرا سازمان نامید.
سیستم یا سازمان متشکل از ساختار و کارکردهاست. ساختار آن شامل اجزا، اجزای فرعی، شغلها و نقشهاست. کارکردها به وظایف و مأموریتهای سیستم اشاره میکتد. فراگردها سیستم را فعال میسازند. تصمیمگیری مدیران، ارتباطات میان اعضای سیستم و پرورش سازمانی اعضا برای کار گماری و ایفای وظیفه، از جمله فعالیتهایی هستند که بطور مستمر در سیستم اتفاق میافتند. در یک سازمان آموزشی، فعالیت اصلی و عمده،تدریس و یادگیری است.
کنش و واکنش متقابل با محیط
معنای ضمنی باز بودن سیستم این است که میان سازمان و محیط پیرامون آن ، روابط و کنش و واکنشهای متقابل وجود دارد. محیط سازمان شامل همه آن چیزهایی است که نسبت به آن خارجی بوده به طریقی سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند. معمولا، محیط شامل تمام سیستمهای پیرامونی است. برای یک سازمان، محیط عبارتست از تمام سازمانهای همکار یا رقیب.
سازمـــان اداری
۱- محیط تکنولوژیکی است که تحولات آن، عملیات سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد.
۲- محیط سیاسی است که از طریق کنترل قانونی بر سازمان تأثیر میکند.
۳- محیط اقتصادی است که سازمان از طریق آن بودجه یا سرمایه مورد نیاز را تأمین میکند.
۴- محیط اجتماعی است که نگرشهایی نیز حاکم بر آن است.
۵- ارزشها ، هنجارها و تغییرات در جامعه است که غالبا در جنبشها و حرکتهای اجتماعی بازتاب پیدا میکند.
۶- تغییرات جمعیتی ، و نظایر آنها ، سیستم یا سازمان برای رفع نیازها و تأمین منابع و کسب اطلاعات به محیط خود وابستگی دارد.
انواع نظامهــای آمــوزش و پـــرورشی
۱. سیستـــم درونداد
سیستم یا سازمان، از محیط خود اطلاعات، مواد، افکار تازه، منابع مالی، و افرادی برای اشتغال در آن، بصورت درونداد، دریافت میکند. به علاوه افرادی که در سازمان کار میکنند، به سایر سیستمها در محیط تعلق دارند، از قبیل خانوادهها و گروهها، بعضی از دروندادهای محیطی برای بقای سازمان، حیاتی و اجباریاند، بعضی دیگر، چندان اهمیت یا فوریتی ندارند.
۲. سیستـــم برونداد
حاصل کار سیستم یا سازمان که در اشکال مختلف به محیط بر میگردد، برونداد نامیده میشود، مثل کار تکمیل شده یک تحقیق بصورت یافتههای آن، دانش آموختگان یکدانشگاه، افت تحصیلی و تولید اطلاعات یا تکنولوژی جدید و غیره.
۳. بازخـــورد (Feed Back)
معنای بازخورد به سادگی این است که سازمان با کسب اطلاعات درباره نتایج کار خود ، در فراگرد فعالیتهای خود تجدید نظر به عمل میآورد و با دریافت اطلاعات تازه از محیط، خود را با تغییرات و نیازمندیهای محیط سازگار میسازد، مثلا مدیران یک سازمان، وضعیت فعلی و نتایج کار را با هدفهای مطلوب مقایسه کرده به اصلاحات لازم، اقدام میکنند یا با دریافت بازخورد از محیط، تغییرات لازم را به عمل میآورند.
رویکـــرد نظــری آمــوزش و پــــرورش
نگـــرش کلی
جامعه شناسی آموزش و پرورش، رشته علمی نسبتا جدیدی است که عمدهترین تحقیقات و تألیفات مربوط به آن در نیم قرن گذشته پدید آمده است. با وجود این، ریشههای آن را در آثار جامعه شناسان قرن نوزدهم، بویژه در اروپا، میتوان جستجو کرد. در سالیان اخیر، این رشته، جهت گیری نظری قویتری پیدا کرده است.
کارکـــردگـــــرایی
این رویکرد نظری که از آن به عنوان نظریه توافق (Consensus Theory ) نیز نام برده میشود، نظام جامعه و نهادهای آنرا ، متشکل از اجزای همبستهای میداند که در پیوند با یکدیگر فعالیت کرده، هر کدام کارکرد لازم و معینی را برای گردش کار و بقای کل جامعه، انجام میدهند. از این دیدگاه، طرز کار جامعه ، غالباً به طرز کار بدن انسان تشبیه میشود که در آن هر یک از اعضای بدن، نقش ویژهای در بدن ایفا کرده و همه اعضا از لحاظ بقا، به یکدیگر بستگی دارند. از این دیدگاه، نظام آموزشی به عنوان بخش لاینفکی از کل نظام جامعه تلقی میشود که کارکردهایی نظیر انتقال فرهنگ و جامعه پذیری را، برای حفظ نظام اجتماعی جامعه، انجام میدهد. در این زمینه، تربیت اخلاقی، انظباط ، القای ارزشها و آموزش حرفهای، از دید جامعه شناسانی نظیر دورکیم و پیروان او، مهم قلمداد میشوند.
نظــــریههای تضاد
در حالی که نظریههای توافقی بر یگانگی و ثبات اجتماعی تأکید میورزند، نظریههای تضاد بر ماهیت اجبار و تغییر در جامعه تأکید میکنند. در نظریههای تضاد ، مبارزه قدرت، پویایی اصلی زندگی اجتماعی به شمار میرود. این نظریهها بر آنند که وجود گروههای اجتماعی ذی نفع و رقابتجو همواره جامعه را درمعرض تضاد و کشمکش قرار میدهد. انواع این رویکرد، تحت تأثیر اندیشههای کارل مارکس و ماکس و بر پدید آمدهاند. نظریههای تضاد ، نظامهای اجتماعی را به دو گروه متمایز دارا و ندار یا سلطهگر و سلطهبر، تفکیک میکنند. رابطه میان این دو گروه معارض، نابرابر و استثماری است. گروه مسلط، از امتیازات قدرت،ثروت و کنترل منابع مادی جامعه برخوردار است. گروه تحت سلطه، فاقد آنهاست. در نتیجه، اهداف و برنامههای یک گروه غالباً در تضاد با اهداف و برنامههای گروه دیگر است.
این رویکرد جامعه شناختی، به تعامل میان افراد میپردازد. تعامل ، طبعا اجتماعی است نه شخصی، زیرا حداقل مستلزم دو شخص است. تعامل، فراگرد سازگاری متقابل رفتاری است. رویکرد تعاملی که از جنگ جهانی دوم به این سو بطور روز افزون رواج و شهرت یافته بر مسائل روانی - اجتماعی تأکید میکند.
در جامعه شناسی آموزش و پرورش ، پژوهشگری که با رویکرد تعاملی مطالعه میکند، احتمالا ، کنشهای متقابل میان گروههای همالان ، (Pear Groups) معلم ـ دانشآموز ، معلم ـ مدیر ، نگرشها و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ، ارزشهای معلمان و دانش آموزان ، خودانگاریهای (Self -Concepts) دانش آموزان و تأثیر آن بر آرزوها و آرمانها ، پایگاه اجتماعی و اقتصادی و رابطه آن با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را مورد توجه قرار خواهد داد.
انواع نظــریه تعامل گــرا
۱. نظـــریه بـــرچسب زدن (Labeling Theory)
اگر به کودکی ، به کرات گفته شود که کودن است و پیشرفتی نخواهدکرد، او ممکن است این برچسب را به عنوان وجهی از خود انگاری خویش پذیرفته و همانگونه که برچسب القا میکند، رفتار کند. شواهدی حاکی از آن است که دانش آموزان بسته به انتظارات معلم ، خوب یا بد رفتار میکنند.
۲. نظــریه مبادله (Exchange Theory)
نظریه مبادله بر این فرض استوار است که کنشهای متقابل ما ، متضمن داد و ستد است. کنشهای متقابل ، افراد گروهها را به الزامات و تعهداتی مقید میسازد، مثلا دانش آموز یاد میگیرد و معلم پاداش دریافت میکند. این رفتار احتمالا ادامه مییابد.
انواع رویکـــردهای نوین در جامعه شناسی آمــوزش و پــرورش
نگاه اجمالــی
از دهه 1970 به این سو، رویکردهای تازهای نسبت به آموزش و پرورش ، در میان جامعه شناسان رایج شده است. از جمله ، جامعه شناسان انگلیسی، در واکنش به رویکردهای کلان نگر کارکردگرایی و نظریههای تضاد، با دیدی خردنگر، آموزش و پرورش آموزشگاهی را مورد توجه قرار داده ، انواع تعامل (Interaction) در محیطهای آموزشی، اشرات الگوهای زبان (Speech Pattern) بر پیشرفت تحصیلی و فراگرد باز آفرینی فرهنگی (CulturalReproduction) را مورد پژوهشهای دقیق قرار دادهاند.
انواع نظریههای جدید آموزش و پرورش آموزشگاهی (Theories Of Schooling)
نظریه بازیل برنستاین (Basil Bernstien)
درباره ماهیت آموزش و پرورش نوین و نا برابریهای ناشی از آن ، چند نظریه مهم وجود دارد که نظریه بازیل ، جامعه شناس انگلیسی، از آن جمله است. رویکرد او در این نظریه، به جای اینکه تازگی داشته باشد، ترکیبی از رویکردهای خرد و کلان است. وی معتقد است که در ابعاد ساختاری نظام آموزشی و جوانب تعاملی آن، نیاز به یگانگی دارند. این یگانه سازی و ترکیب، در نظریه او به خوبی مشاهده میشود. به زعم برنستاین، الگوهای زبان پاسخگویی کودکان، موجب تداوم و استوار طبقه اجتماعی آنان میگردد. الگوی سخنگویی شخص به وسیله موقعیت اجتماعی خانواده او معین میشود. این الگو، به نوبه خود، موقعیت او را در جامعه تحت تاثیر قرار میدهد. مثال بارز آن تاثیر تفاوت الگوهای زبانی کودکان طبقات اجتماعی مختلف بر عملکرد آموزشی آنان در مدرسه است. البته برنستاین، ارزیابی اثرات عوامل دیگر بر عملکرد آموزشی، نظیر تبعیض در شرایط تدریس و یادگیری را مهم میشمارد.
به نظر برنستاین، کودکانی که الگوی زبانی مبسوط و ماهرانه دارند به طرز بارزی تواناتر از کودکانی که الگوی سخنگویی محدود دارند، از عهده وظایف و الزامات آموزش و پرورش مدرسهای بر میآیند. منظور از تفاوت الگوهای زبان، اشاره به تفاوت و واژگان یا مهارتهای کلامی نیست، بلکه تفاوتهای منظم در طرق استفاده از زبان بویژه در مقایسه کودکان قشرهای فقیر و ثروتمند است به نظر برنستاین، الگوی زبانی کودکان طبقه اجتماعی پایین مقید و محدود (Restricted) است. و بر عکس رشد زبن کودکان طبقه متوسط، مستلزم الگوی ماهرانه، پیچیده و مبسوط (Elaborated) است.
سبک سخنگویی آنان طوری است که معانی واژهها، متناسب با ضرورتهای موقعیت فردی (Individualized) میشود. این امر بدان دلیل نیست که کودکان طبقات پایین جامعه، نوعی سخنگویی پستتری دارند یا الگوی زبانی آنها فقیر است، بلکه به دلیل آن است که شیوه استفاده آنها از زبان، با فرهنگ مدرسه، تضاد و اختلاف دارد. کودکانی که از الگوی زبان ماهرانه و پیچیده برخوردارند، بسیار راحتتر در مدرسه جا میافتند و با فراگردهای آن هماهنگ میشوند.
مدرسه و سرمایه داری صنعتی
سامویل بولز (Samuel Bowles) و هربرت گین تیس (Herbert Gintis) جامعه شناسان رادیکال آمریکایی، بر آنانند که مدارس در جهت منافع نظام سرمایه داری عمل میکنند. از این رو، آنها عمدتا پیشینه نهادی رشد و تحول نظام آموزشی را مورد مطالعه قرار دادهاند. آنها اگر چه اندیشههای خود را بر آموزش و پرورش آموزشگاهی در ایالات متحده بنا نهادهاند، ولی مدعیاند که نظرات آنها قابل تعمیم به سایر جوامع غربی است.
آنها بر اساس تحقیقاتی که درباره نا برابریهای آموزشی انجام گرفته، استدلال میکنند که آموزش و پرورش ، عامل قدرتمند و موثری در جهت ایجاد نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی نبوده است. به نظر آنها، آموزش و پرورش نوین را باید به عنوان پاسخی به نیازهای اقتصادی سرمایه داری صنعتی تلقی کرد. مدارس به تامین مهارتهای اجتماعی و فنی مورد نیاز کسب و کار صنعتی مدد میرسانند؛ آنها ضامن تربیت نیروی کار ، احترام به اقتدار و پذیرش انضباط را القا میکند. روابط اقتدار و نظارت و کنترل در مدرسه، سلسله مراتبی و با تاکید بر اطاعت است. این وضع، دقیقا با شرایط محیط کار مطابقت دارد. پاداشها و تنبیهات مرسوم در مدرسه نیز، تکرار همان مواردی است که در قلمرو کار رواج دارند. مدارس، بعضی را به پیشرفت و موفقیت ترغیب میکنند، در حالی که بعضی دیگر را دلسرد و مایوس ساخته به مشاغل کم در آمد راهی میسازند.
تاثیر آموزش و پرورش در زندگی به عقیده بولز و گین تیس
هر دو قبول دارند که آموزش و پرورش همگانی، اثرات سودمندی داشته است. بیسوادی رو به نابودی است و آموزش و پرورش آموزشگاهی، دسترسی به تجربههای یادگیری را که ذاتا ارضا کنندهاند، میسر میکند، ولی چون آموزش و پرورش عمدتا در واکنش و پاسخ به نیازهای اقتصادی، گسترش پیدا کرده، نتوانسته بدان گونه که اصلاح طلبان روشن بین اجتماعی انتظار داشتند، عمل کند.
به زعم بولز و گین تیس، مدارس نوین، احساس بیقدرتی را که بسیاری از افراد در جاهای دیگر تجربه میکنند، برای آنان تجدید یا باز آفرینی میکند. آرمانهای پرورش و رشد شخصی که هدف اصلی آموزش و پرورش است، فقط هنگامی قابل حصول است که مردم بتوانند شرایط زندگی خودشان را کنترل کرده ، استعدادهای خود را پرورش دهند و توانایی ابراز وجود پیدا کنند.
مدرسه زدایی از جامعه (Deschooling Society)
در اوایل دهه 1970، ایوان ایلیچ (Ivan Illich) با طرح اندیشههای انتقادی و انقلابی خود درباره آموزش و پرورش، شهره آفاق شد و در مجامع تربیتی و دانشگاهی جنجال برانگیخت. نظریه تربیتی او، بویژه در کشورهای در حال توسعه، طرفداران و منتقدانی پیدا کرد با افرادی، شیفته و افرادی، بیمناک اندیشههای او شدند، زیرا ایلیچ معتقد بود که مدارس با ساختار و عملکرد موجودشان، نقشی جز نهادی کردن نابرابریهای اجتماعی ندارند. ایلیچ، هر چند به معنای خاص کلمه، جامعه شناسی نیست، ولی اندیشههایش حاوی نکات بحث انگیزی در زمینه جامعه شناسی آموزش و پرورش است.
لبه تیز انتقادات ایلیچ ، متوجه توسعه اقتصادی نوین است که به زمژعم او ، طی فراگرد آن، مردمان سابقا خودکفا، از مهارتهای سنتی شان خلع ید شده، مجبور میشوند که به تدریج برای پاسداری سلامت خود به پزشکان، برای آموزش و پرورش به مدرسه و معلمان، برای تفریح و سرگرمی به تلویزیون، و برای گذراندن زندگی به کارفرمایان، متکی شوند. او نیز مثل بولز و گین تیس، گسترش آموزش و پرورش مدرسهای را با نیازهای توسعه اقتصادی به انضباط و سلسله و مراتب اجتماعی ، مرتبط تلقی میکند.
ایلیچ ، آرمان رشد و توسعه را مورد نظر و خواست تمام کشورها، اعم از پیشرفته و در حال پیشرفت ملاحظه کرده، انتهای راه رشد و توسعه را، رسیدن به مصرف بیکران میداند. جوامع امروز، به نظر او، نیل به این مدینه فاضله جدید را، از طریق معجزه علم میسر میدانند که از طریق پیش نگری و برنامه ریزی، راه منزل و مقصود را هموار میسازد. برنامه ریزی مستلزم صلاحیت و تخصص در رشتههای مختلف است. بنابراین، امور زندگی از هم گسسته و تخصصی شده، ارضای نیازهای مردم به نهادهای اجتماعی گوناگون وابسته میشود، از آن جمله، ارضای نیاز به آموزش و یادگیری، به مدرسه.
ایلیچ معتقد است که مدرسه برای ایفای وظایف اصلی توسعه پیدا کرده است که عبارتند از: مواظبت اجباری، توزیع مردم به نقشهای شغلی، یادگیری ارزشهای مسلط، و کسب دانش و مهارتهای مورد پسند اجتماعی. به نظر او، مدرسه، یک سازمان اجباری یا بازداشتگاهی است زیرا، حضور در آن اجباری است و کودکان، در سالهای بین طفولیت و ورود به بازار کار، به دور از کوچه و خیابان، در آنجا نگهداری میشوند.
بطور کلی ایلیچ معتقد است که مدرسه یکی از چند نهادی است که آزادیهای فردی را محدود میسازند. از اینرو، معتقد به آزادسازی آموزش و پرورش از قید مدرسه است. او استدلال میکند که برای کسب آموزش ، لازم نیست فرد به مدرسه برود. مدرسه، در حقیقت مانع آموزش و پرورش است. ایلیچ، مبلغ مدرسه زدایی از جامعه است و میگوید که آموزش و پرورش اجباری، اختراع نسبتا جدیدی است، دلیلی ندارد که به عنوان چیزی اجتناب ناپذیر ، پذیرفت.
شـــرایط نظام آموزش و پرورش از دیدگاه ایلیچ
۱- چنین نظامی باید برای کسانی که قصد یادگیری دارند، فرصت مناسب فراهم آورده و در تمام مراحل زندگی منابع آموزشی را در اختیار آنان قرار دهد.
۲- این نظام باید به کسانی که میخواهند آگاهیهای خود را با دیگران در میان گذارند کمک کند تا کسانی را بیابند که در صدد یادگیری هستند.
۳- بالاخره یک نظام خوب باید همه وسایل را فراهم آورد تا کسانی که میخواهند پیشنهادی به مردم ارایه بدهند فرصت بیابند که نظراتشان را بیان کنند و نظرات مخالف را نیز بشوند.
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:52 منتشر شده است
برچسب ها : رویکردهای آموزش و پرورش,آموزش و پرورش,نظام آمــوزش و پــرورش ایــران,رویکـــرد سیستمــی آمــوزش و پـــرورش,تعـــریف رویکــرد سیستمـــی,کنش و واکنش متقابل با محیط,