تحقیق کامل درباره امامت و ولایت

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق کامل درباره امامت و ولایت

بازديد: 3215

 

مقدمه:

مولانا جلال الدين مولوي كه از شاعران بزرگ و برجسته ي ايران اسلامي است، خدمت عظيمي به عرفان، اسلام و ادبيات ايران و جهان كرده است و هنوز هم كليات مثنوي معنوي و ديوان شمس او از ارزشمندترين آثار الهام بخش معارف اسلامي است. او در شرحي بر حديث معروف پيامبر اكرم (ص) كه فرمودند: هر كس بخواهد عالم آدم، تقواي نوح، بردباري ابراهيم، هيبت موسي (ع) . عبارات عيسي (ع) را ببيند به علي بنگرد مي گويد:

تا صورت پيوند جهان بود علي بود

تا نقش زمين بود و زمان بود علي بود

شاهي كه ولي بود و وصي بود علي بود

سلطان سخا و كرم و جود علي بود

مسجود ملائك كه شد آدم، زعلي بود

آدم چو يكي قبله و مقصود علي بود

هم آدم و هم شيث و هم ايوب و هم ادريس

هم يوسف و هم يونس و هم هود علي بود

آن شير دلاور كه ز بهر طمع نفس

در خوان جهان پنجه نيالود علي بود

آن كاشف قرآن كه خدا در همه قرآن

كردش صفت عصمت و بستود علي بود

آن عارف سجاد كه خاك درش از قبر

از كنگره عرش برافزود علي بود

آن شاه سرافراز كه اندر ره اسلام

تا كار نشد، هيچ نياسود علي بود

آن قلعه گشايي كه در از قلعه ي خيبر

بركند به يك حمله و بگشود علي بود

چندان كه در آفاق نظر كردم و ديدم

از روي يقين در همه موجود علي بود

اين كفر نباشد، سخن كفر نه اين است

تا هست علي باشد و تا بود علي بود

سر دو جهان جمله ز پيدا و ز پنهان

شمس الحق تبريز كه بنمود علي بود[1]

 

چه گويم درباره كسي كه: دوستانش از بيمي كه داشتند و دشمنانش از حسدي كه در دل مي پروراندند فضائل او را پنهان كردند و مع‌ذلك شهرت فضيلتش جهان را گرفت[2]. علي عليه السلام به واسطه ي شدت عدالتش شهيد شد زيرا مردم طاقت تحمل قوانين او را نداشتند[3]. اي سرو من! آيا اين رواست كه به جاي فراهم آمدن به خدمتت درباره ات اختلاف پيدا كنند؟ بعضي از آنها تو را از دست دادند و تو را نيافتند. «گروهي تو را از دست دادند و يافتند» و فرقه اي تو را يافته آنگه از دست دادند، بي شك، اين شگفت حيرت زايي است[4]. علي عليه السلام نزديك ترين مردم خدا و بهترين فرد از نظر منزلت و بالاترين كس از جهت فداكاري و مجاهدت است[5]. و ما در زمان پيامبر (ص) به علي (ع) چنان مي نگريستيم كه بر ستاره نگاه مي كنيم[6].

قهرمانيهاي امام علي عليه السلام فقط منحصر به ميدان هاي كارزار نيست بلكه او در روشن انديشي، پاكي وجدان، سحربيان، عمق و كمال انسانيت، شور و حرارت ايمان، بلندي همت و فكر، ياوري و هواداري از رنج ديده ها در قبال جفاكاران و فروتني در مقابل حق، هر كجا كه تجلي كند نيز قهرمان بود[7].

ما نيز بر آن شديم كه با سيري در آيات كلام ا مجيد از علي (ع) بنويسيم، آن امامي كه خود حقيقت قرآن است و از ليله القدر و چه نيكو فرمود خداوند سبحان كه «ليله القدر» «و ماأدريك ما ليله القدر» اگر شب قدر را نتوان دريافت، روز قدر را كه نموداري از «علي اعلي» است چگونه مي توان يافت؟

و از اين رو در دعاي فرج مي خوانيم: «يا محمد يا علي، يا علي يا محمد، اكفياني فإنكما كافيان و انصراني فإنكما ناصران» چون دو آيينه در برابر هم، محمد (ص) را كه اسوه و الگوي همگان است به نص صريح قرآن «و لكم في رسول ا اسوه حسنه» بايد با علي (ع) شناخت و علي (ع) را با محمد صلي ا عليه و آله و سلم، و غيرمعصوم ار توان توصيف و معرفي چهره هاي معصوم نيست، چرا كه اگر بخواهند به بيان آرند، جز به يافتن و صداق و ارائه آن نه ممكن مي شود و نه سزاوار است.

و به حق گفته اند كه : «عليٌ عليٌ» علي، علي است و سخن تمام است. كه براي اين نسخه ي بي مثل و ماند بشريت. اگر نظيري بتوان تصور كرد تنها وجود مبارك و مقدس پيامبر رحمت، حضرت محمد بن عبدا (ص) و بعد وجود مقدس حضرت بقيه ا اعظم حضرت امام زمان، مهدي موعود عليه السلام است و ديگران از رسيدن به اوج فضائيل بي انتهاي او عاجزند و هر چه بيشتر مطالعه كنند و بيشتر مقايسه نمايند بر اين عجز و حيرت و سرگرداني افزوده خواهد شد.

او دليري بي همتا بود و مبارزي قلعه گشا، هرگز به دشمن پشت نكرد و هيچگاه حريف را از دست نداد به هر سو شتافت غلبه كرد و به هر كس رو آورد چيره شد. گاه به دو شمشير نبرد مي كرد و گاه بي اسلحه، هيبت داشت و چون كوه عظمت، پهنة ميدان، زير پاي او مي ريزد و صحنه نبرد، در كنار او  مي خروشيد و در عين حال چنان بلند همت بود كه امر مي كرد: اي سپاهيان! تا دشمن ستيزه آغاز ننمايد، بر او حمله مي بريد و چون درمانده و رو به گريزنهد، او را دنبال مي كند و چون زخمي شد و درافتاد او را مي كشد و در عين حال داد او، حق دادگي به كمال داد و عدل وي، عدل عدالت، به تمام نهاد.

چندان عدل ورزيد كه از شدت دادگري در محراب عبادت كشتاه شد و آن آيت خدايي، بگاه دعا، غرقه به خون گشت. به هر حال بايد در ادب او نگريست، در فصاحت كلامش دقت كرد، در مضامين بكر او. در تحليلات رواني وي، در كشف رموز اخلاقي و اجتماعيش تأمل كرد چرا كه  همه و همه اعجاب آور است و تمام، شگفت انگيز. حال آنانكه علي را بدين قصد رو كرده اند، گوييم، در علي عليه السلام چه ها يافته اند؟ و يا چه ها از علي درك كرده اند؟ و به خاطر همان يافته هاي و درك شده ها، او را به والاترين گونه تقديس كرده اند. آن يافته ها را هر جان آزاد آدميزاد مي جويد و همان ها فضيلت هاي مشترك انسان هاست و مشخصه ي انسانيت آنها.

اميد آنكه اين كوشش، مقبول حق قرار گيرد و سعي مشكور به حساب آيد.

آيه ي خلافت

«و إذقال ربك للملائكه اني جاعل في الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يميفك الدماء و نحن نسبح و بحمدك و نقدس لك قال اني اعلم ما لا تعلمون الي قوله تعالي و ما كنتم تكتمون»

بقره آيه 30 الي 33

«و آنگاه كه خداوند به ملائكه فرمود: من خليفه اي بر روي زمين قرار خواهم داد. ملائكه گفتند: آيا كسي را كه در زمين خليفه قرار مي دهدي كه در آن فساد و خونريزي مي كند؟ در حالي كه ما تو را تقدير و تقديس مي كنيم. خداوند متعال فرمود: كه آن چه من مي دانم شما نمي دانيد و مي دانم آنچه پنهان مي كرديد.

خليفه كسي است كه جانشين ديگري مي شود. در قرآن اين كلمه جز دو مورد در هيچ جاي ديگر به صورت مفرد به كار نرفته است. الف: مورد فوق ب،‌ سوره صاد آيه 26 «اي داوود ما تو را در زمين خليفه قرار داديم پس ميان مردم به حق و درستي حكم نما» در ساير موارد در قرآن كلمه ي خليفه به صورت جمع به كار رفته است.

1-        سوره ي انعام آيه ي 165. 2- سوره ي يونس آيه ي 14 و 73. 3- سوره ي اعراف آيه ي 69. 4- سوره ي اعراف آيه ي 74. 5- سوره نحل آيه ي 62.

1-        دوست آنكه شما را در زمين جانشين قرار داد. 2- پس شما را بعد از آنان جانشينانشان قرار داديم. 3- و آنان را جانشين قرار داديم. 4- بياد آورريد آن زمان كه شما را جانشينان قوم هلاك شده ي نوح گردانيم. 5- و به ياد آوريد آن زمان را كه شما را جانشينان قوم عاد گردانيديم. 6- آيا چه كسي درمانده و گرفتاري را كه او را مي خواند، اجابت مي كند و گرفتاري را از او مي زدايد و شما را در زمين جانشين مي گرداند.

منظور از خلافت در اين آيات چيست؟ شايد در بسياري از آيات خلافت معناي جايگزيني گذشتگان در زندگي دنيا و جانشين شدن در مقام آنان باشد، ليكن در دو آيه اي كه به صورت لفظ مفرد آورده شده است منظور جانشيني خداوند است، و نكته ي قابل تأمل اينكه خداوند قبل از اينكه اين مخلوق را بيافريند، او را به عنوان خليفه به ملائكه معرفي مي نمايد، در حالي كه اگر منظور خلافت و جانشيني در مورد حيات دنيا باشد، اين اعلام خلافت انسان، صلاحيت معرفي نداشت. علاوه بر اين وجود عبارت «فانكم بين الناس بالحق» در آيه دوم فقط با اين معناي خلافت الهي سازگار است. خلافت يعني اينكه خليفه نماينده ي خليفه گذار است در موردي كه خليفه شده است. از اين لحاظ است كه مي بينيم خداوند همه ي اسماء را به آدم مي آموزد تا او را براي نياز ساخته و ملاك اعطاي خلافت الهي را تحقق بخشد. البته اين آموزش و تعليم به الفاظ و معناي ذهني آنها نسبت بلكه به حقايق و مصاديق يعني خارجي آنهاست. خلاصه اينكه خلافت الهي و اثر مدار علم شهودي (نه كسبي و حصولي) به همه ي اسماء الهي است و آن علمي است كه توسط خداوند به خليفه رسيده باشد و اين است راز خلافت و ملاك آن. بنابراين بنا به منطق قرآن هر فردي شايستگي خلافت و جانشيني خدا و رسول خدا را ندارد. البته كار مسئله ي رهبري معصوم كه عهد و پيمان الهي بود تا سرحد حكومت همچون يزيدي كه خود را خليفه ي رسول ا (ص) مي دانست سقوط كرد و جاهل به جاي عالم ؟ و تمام معيارهاي ارزشمند الهي را لغو و هر شخصي با هر قدرتي يا هر ملاكي جامعه را به هر سويي كه مي خواست مي برد و به جاي كسي كه فرياد مي زد: «سلوني قبل ان يفقدوني» و متأسفانه هنوز بدن معطر پيامبر (ص) هم دفن نشده بود، سراغ كسي رفتند كه مي گفت: مرا رها كنيد كه اطلاعاتي ندارم، و به جاي درگاه علم پيامبر (ص) سراغ كسي رفتند كه بارها در مسائل گوناگون متحير و از علي عليه السلام كمك مي گرفت و مي گفت: اگر علي (ع) به فريادم نمي رسيد و مرا از اين بن بست ها بيرون نمي آورد، آنكس را كه او خود، جانشين لايق خويش مي دانست، به عنوان رهبري شايسته و عادل ندانستند. در حالي كه احاديثي از نبي مكرم اسلام (ص) كه در آنها اشاره به خلافت علي عليه السلام است، بسيار مي باشد. و آنچه با قيد «خليفتي من بعدي» نيز همراه باشد، كم نيست، با اين همه علي (ع) را رها كرده و به سراغ ديگران رفتند.

آيه ي امامت

«و اذابتلي ابراهيم ربه بكلمات فأتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين»                                                                                       

سوره بقره آيه ي 124

«و آنگاه كه ابراهيم را خدايش با كلماتي بياموزد و او آنها را به اتمام رسانيد، (و از آزمايش پيروز بيرون آمد) فرمود: من تو را امامي بر مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: و از ذريه و نسل من نيز؟ فرمود عهد و پيمان من به ستمگران نمي رسد».

بعد از آنكه خداوند حضرت ابراهيم را با حوادثي از قبيل گذشتن از مال و جان و فرزند در آزمود و او از عهده ي تمام امتحانات الهي بر‌آمد، خداوند او را به مقام امامت و رهبري نصب نمود. متن فرمان و ابلاغ چنين بود: «اني جاعلك للناس اماما» «من تو را براي مردم و به نفع آنان به مقام امامت نصب نمودم». در اين ابلاغ از جمله ي «اني جاعلك» «من تو را نصب كردم» استفاده مي شود كه: 1- نصب امام بايد به دست خدا باشد و بس. 2- امام بايد تمام قوانين حاكم بر انسان را بداند. 3- امام بايد از نتيجه ي حتمي راهي كه كه انتخاب مي كند آگاه باشد. 4- امام بايد در رهبري خود منافع خويش را در نظر نگيرد و عوامل دروني و بيروني متحرك او نباشد. 5- امام بايد عادل بوده و عالي ترين صفات برجسته ي انساني را در حد اعلي داشته باشد. و ناگفته پيداست كه هم وجود اين شرايط در افراد معمولي يافت نمي شود و هم مردم از وجود اين شرايط در افراد مختلف بي خبرند. در زبان فارسي مثلي است كه مي گويد: «هر چه بگند نمكش مي زنند واي به روزي كه بگندد نمك». مردمي كه نقطه ي ضعف و جهل و انحراف دارند بايد از طريق رهبري امامي معصوم و واجد شرايط هدايت شوند. واي به روزي كه خود رهبر و امام مردم نقاظ ضعف و انحراف داشته و جهل و ترديد داشته و يا داراي غرور و ترس و بخل باشد. يا رب مباد كه كوري عصا كش كور دگر شود. بنابراين هم سپردن مردم به امام غيرمعصوم ظلم و توهين به مقام انسانيت است و هم سپردن چنان امام و رهبري به خود مردمي كه از غيب خبر ندارند جفا است. و آنهم معمولاً مردمي كه رشد نكرده اند و عقلشان در چشمشان است. راه دور نرويم. در همين جوامع مترقي امروزي اگر گفته شود فلان نوجوان  گمنام بهتر از فلان گروه و حزب سياستمدار و كهنه كار قدرت انتخاب و تصميم گيري و رشد دادن را دارد، آيا دنياي شرق و غرب مي پذيرد؟ هرگز، زيرا انسان محكوم غرائز خود است و چه بسيار كمند افرادي كه صد در صد حق پيشه و دور از جو حاكم و محيط زدگي و امثال آن باشند. در قرآن مي خوانيم كه مردم مي گفتند: چرا قرآن بر مرد سرشناس افراد مكه و طائف نازل نشد؟ «قالو لولا ننزل هذا القرآن علي رجل من القرينين العظيم» آنها خيال مي كردند همين كه فلان شخص سرشناس و معروف يا سرمايه دار است، بايد روحي هم بر او نازل شود. آري اين است نمونه اي از شعور بسياري از مردم آن ديار. مگر نه اين است كه همه ي مردم از پاي خطبه رسول خدا پا به فرار و به سوي مال التجاره رفتند و مشغول خريد شدند و كسي جز چند نفر باقي نماند.»[8] كوتاه سخن آنكه با داشتن اين تجربه هاي تلخ چگونه مي توانيم مسئله ي مهمي همچون رهبري امت را در اختيار مردم بگذاريمو اين است دليل آنكه عقيده ي ما در مسئله ي رهبري امت آن است كه بايد امام نيز همچون پيامبر از طرف خدا معين شود. در اينجا از مرحوم آيت ا شهيد صدر نقل مي كنيم، ايشان هم از بيان چند مقدمه نتيجه مي گيرند كه شيوه ي تعيين امام تنها بايد از راه انتصاب و از طريق خدا و رسول باشد و اينك مقامات: 1- پيامبر عهده دار دگرگوني همه جانبه در يك انقلاب بزرگ و عقيدتي و فكري و علمي و سياسي براي هميشه و تبديل يك سيستم جاهلي به يك نظام اسلامي انساني بود. اين از يك سو، 2- از سوي ديگر بيست و سه سال مدت بعثت آن هم با وضعي كه مسلمان ها در مكه در خفقان و فشار و ترس و در مدينه متحمل انواع مشكلات و جنگها و توطئه هاي دشمنان بودند، آري بيست و سه سال با آن همه گرفتاري براي حل آن دگرگوني كم است. 3- مسئله ي ديگري را هم كه نبايد از نظر دور داشت اين است كه پيامبر (ص) ناگهان از دنيا نرفت تا بگوييم زماني براي بررسي مسئله ي رهبري امامت و ارائه كار نداشت و يا بايد بعد از پيامبر (ص) كار ادامه يابد و براي تداوم اينكه به فكر تداوم انقلاب و حل دگرگوني ها و هدايت مردم باشد، جامعه را رها كرد و از دنيا رحلت نمود. اين نظريه قابل قبول نيست، زيرا:

يك انسان عادي هرگز حاضر نيست كوچك ترين كاري را انجام داده رها كند و آن را به شخصي نسپارد، حال با سوز و گدازي كه قرآن براي حضرت محمد (ص) بيان مي كند، آنجا كه مي گويد «حريص عليكم»[9] پيامبر براي شما مي سوزد و براي هدايتتان حرص مي زند. چگونه ممكن است كه اين چنين نسبت به هدايت مردم و نظام اسلامي جامعه بي تفاوت بوده و حاضر باشد كه مردم را به حال خود رها كند؟ آيا پيامبر در سفر جنگ تبوك كه هشتاد روز طول كشيد، كسي را در مدينه به جاي خود نگذاشت؟ آيا مي توان قبول كرد كه ابوبكر براي بعد از خود به فكر مسلمانان بود اما حضرت محمد (ص) نبود؟ بنابراين اين نظريه قابل قبول نيست، نظريه دوم آن است كه بگوييم پيامبر از دنيا رفت و رهبري امت را به شورا و انتخاب خود مردم واگذار كرد: اين نظريه هم سؤال انگيز است. زيرا چرا ابوبكر مثل پيامبر رهبري امت را به شورا واگذار نكرد؟ و مشخصاً دخالت نمود و عمر را نصب كرد؟!! چرا عمر در رهبري امت همه پرسي نكرد؟ بلكه شورايي تشكيل داد مركب از شش نفر آن هم شورايي كه عملاً يك ديكتاتوري بود. زيرا گفته بود در اين شورا كسي رهبر است كه از ميان شش نفر، عبدالرحمن بن عوف به او توجه داشته باشد! اين چه شورايي است كه در اعضاي آن يك نفر حق وتو داشته باشد و نظريه آن دسته قابل قبول باشد كه اين يك نفر در ميان آن دسته باشد. آيا اين شورا است يا ديكتاتوري؟!! سؤال ديگر اينكه طبق نظريه ي مردم جواب ماجراي غدير را چه بايد گفت؟ اكنون نظريه ي اول و دم قابل قبول نيست تنها يك راه باقي مي ماند و آن نظريه ي سوم است، كه خود پيامبر (ص) كه آن همه دلسوز مردم است، شخص لايقي را كه در شناخت و عمل به مكتب و قدرت رهبري و اداره ي درست جامعه از همه ي افراد بهتر است و داراي هر گونه صلاحيت علمي و فكري بوده و سابقه اي درخشان دارد. براي رهبري امت انتخاب و نصب و او را به مردم معرفي مي نمايد و احاديثي كه در شرح فضائل معنوي و مقامات علي عليه السلام، از پيامبر اكرم (ص) صادر شده است بسيار و بيش از چند هزار بوده، چندان كه دانشمنداني از اهل سنت، كتبي مستقل در باب مناقب، خلافت، ولايت و نظاير آن نوشته اند و به ارائه ي اسناد فضيلت علي بن ابي طالب را بر سايرين منحصر ساخته اند.

نكتة جالب: نكته اي را كه بايد توجه نمود اين است كه قرآن مسئله ي امامت را كلمه ي (عهدي)، نام برده و همين كه حضرت ابراهيم عليه السلام مقام امامت را براي فرزندان خود طلب نمودند. خداوند پاسخ داد كه عهد من (كه ميان مقام امامت است) به افراد ظالم و ستمگر نمي رسد. «لاينال عهدي الظالمين». اكنون كه امامت عهد و پيمان خداست، ما نبايد آن را با شورا حل كنيم، چون شورا مربوط به كار مردم است نه عهد خدا و لذا در دو آيه اي كه مسئله ي شورا بيان شده است، كلمه ي «امر» آمده (و امرهم شورا، كار مردم با ايمان با مشورت انجام مي گيرد و يا به پيامبر دستور داده مي شود كه «وشاورهم في الامر» در مسائل مردمي با خود آنان مشورت كن، و توجه داريد كه مورد مشورت در هر دو آيه كا و عمل مردم و مربوط به مسائل اجتماعي است و هرگز شامل مسئله ي امامت كه عهد و پيمان الهي است نمي شود.

آيه ولايت

انما وليكم ا و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون. و من يتول ا و رسوله و والذين امنوا فان حزب ا هم الغالبون.» سوره مائده آيات 55-56

«ولي و سرپرست شما تنها خداست و پيامبر او و كساني كه ايمان آورده اند و نماز را بر پا مي دارند و در حالي كه در ركوعند زكات مي دهند و كساني كه خدا و رسولش و اين مؤمنين را دوست بدارند و در حزب خدا وارد شوند كه البته سرانجام پيروزي با حزب خدا مي باشد.

تشريح آيه: مفسرين خاصه و عامه بالاتفاق در بيان شأن نزول اين آيه ي شريفه كه در آن به ولايت و سرپرستي علي بن ابيطالب عليه السلام در كنار ولايت خدا و رسول خدا (ص) تصريح شده است نوشته اند: روزي اميرالمؤمنين علي (ع) در مسجد مشغول عبادت و نماز بودند. هنگامي كه حضرت به ركوع رفتند سائلي وارد مسجد شد و تقاضاي كمك كرد. آن بزرگوار در همان حال ركوع انگشتر خود را به سائل نشان داده و سائل نيز آن را از انگشت مبارك حضرت خارج نمود و شادمان از مسجد بيرون رفت. اهميت اين عمل خير و شايسته ي امام به اندازه اي زياد بود كه خداوند متعال به خاطر آن آيه شريفة فوق را نازل نمود. همچنين در روايتي از ابوذر رحمه ا عليه نقل شده است كه در شأن نزول اين آيه گفت: روزي با رسول خدا (ص) در مسجد نماز مي خواندم، سائلي وارد مسجد شد و از مردم تقاضاي كمك كرد. اما كسي به او توجه نكرد. او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا تو شاهد باش كه درمسجد رسول تو تقاضاي كمك كردم ولي كسي مرا مساعدت نكرد، در اين هنگام علي (ع) كه در حال ركوع بودند، با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كردند و سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد. پيامبر اكرم (ص) كه ناظر اين واقعه بودند و بعد از فارع شدن از نماز، سربه سوي آسمان بلند كرد‌ و با خداي خود مناجات نمود و عرضه داشت: «اللهم و انا محمد نبيك و وصيك اللهم ما شرح لي صدري و يسرلي ا مري واجعل لي وزيرا من اهلي عليا و اشدد به ظهري»

(خداوندا من محمد پيامبر و برگزيده ي تو هستم، سينه ي مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان فرما و از خاندانم علي عليه السلام را وزير من گردان تا به وسيله ي او پشتم قوي و محكم گردد.»

ابوذر مي گويد هنوز دعاي پيامبر (ص) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر (ص) گفت بخوان پيامبر فرمود: چه بخوانم. گفت: بخوان «انما وليكم ا و رسوله والذين امنوا تا آخر»

«منابع سخن ابوذر و آيه ولايت»

مجمع البيان جلد 3 و 4 صفحه 324 ذيل آيه ي شريفه ي مورد بحث

تفسير الميزان جلد 1 صفحه ي 1 تا 24 و تفسير نمونه جلد 4 صفحه ي 422

؟ در كتاب كشاف جلد 1 صفحه ي 272 ذيل آيه ي شريفه

بيضاوي در تفسير خود جلد 1 صفحه ي 272 ذيل آيه ي شريفه

فخر رازي در تفسير معروف خود جلد 12 صفحه ي 26 ذيل آيه ي شريفه

سبوطي در كتاب المنشور جلد 2 صفحه 322 ذيل آيه ي شريفه

خوارزمي در مناقب اميرالمؤمنين صفحه ي 187

و جمعي ديگر از علماي اهل سنت.

آيه ي وزارت و حديت منزلت

«واجعل لي وزيرا من اهلي هارون اخي اشدد به ازري و اشركه من امري كي نسجك كثيرا»

«خدايا از اهلم وزيري برايم قرار ده. هارون برادرم را، پشتم را به وسيله ي او محكم گران و او را شريك در كارم قرار بده تا تو را زياد ياد كنيم». سوره ي طه آيات 29 الي 33

اين آيه سنت وزارت را براي علي عليه السلام ثابت مي كند و اين قول پيامبر اكرم (ص) است در خبري كه همه فرق اسلامي آن را روايت كرده اند: «انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي» «يعني عو نزد من مثل هارون نسبت به موسي (ع) هستي، با اين تفاوت كه بعد از من پيامبري نيست.» پس حضرتش با اين حديث گران قدر جميع مراتب هارون نسبت به موسي را براي او ثابت كرد. بنابراين علي عليه السلام وزير رسول خدا (ص) و پشتيبان آن حضرت است و اگر او خاتم پيامبران نبود، شريك امر او نيز بود. و روايت است از علي عليه السلام كه فرمود: «قال رسول ا صلي ا عليه و آله: يا علي انت مني و انا منك» پيامبر اكرم (ص) به علي (ع) فرمود: يا علي تو از من هستي و من از تو هستم، «حال با دقت در جمله ي «واشركه في امري» چيزي را غير از شركت در امر ارشاد و دعوت مردم به سوي حق اثبات مي كند. چرا كه مسئله ي شركت در ارشاد امر به معروف و نهي از منكر و گسترش دعوت حق وظيفه ي فرد مسلمان است و اين چيزي نيست كه پيامبر (ص) براي علي عليه السلام بخواهد. بنابراين آن حضرت جز ولايت خاصه چيزي را براي آن حضرت نمي خواستند و جمله ي «وزيرا من اهلي» نيز آن را تأييد و تقويت مي كند. به تعبير ديگر وظايفي وجود دارد كه كار همه ي افراد نيست و آن حفظ آئين پيامبر (ص) از هر گونه انحراف و تحريف و تفسير هر گونه ابهامي كه (محتواي آئين براي بعضي رخ دهد. و رهبري امت در غياب پيامبر (ص) و بعد از او و كمك بسيار مؤثر در پيشبرد اهداف الهي اوست. كه اين وظيفه با توجه به تأكيد خدا و رسولش تنها بر دوش معصومين (ع) گذارده شده است.

آيه ي اولوالامر

«يا ايها الذين امنوا اطيعوا ا و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شيء فرذوه الي ا و الرسول ان كنتم تؤمنون بالله و واليوم الاخر. ذلك خير و احسن تأويلا.

«اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا اطاعت نماييد و پيرو پيامبر خدا و صاحبان امر خود باشيد. پس اگر در چيزي نزاع كرديد آن را به خدا و رسول بازگردانيد. اگر به خدا و جهان آخرت ايمان داريد، اين نيكو بوده و سرانجام نيكويي نيز دارد.»   سوره ي نساء آيه ي 59

جابربن يزيد جعفي مي گويد: از جابربن عبدا انصاري شنيدم كه گفت: از رسول خدا (ص) سؤال نمودم كه اولي الامر كه خداوند به اطاعت آنان همراه اطاعت شما امر فرموده است كيانند؟ فرمود: اي جابر اينان خلفاء و ائمه ي مسلمين پس از من هستند. اولين ايشان علي بن ابيطالب (ع) و سپس به ترتيب، حسن، حسين، علي بن الحسين، محمد بن علي كه در تورات معروف به باقر است و تو اي جابر او را درك خواهي كرد و چون او را ديدي اسلام مرا به او برسان، سپس صادق جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن علي‌و آنگاه هم نام و كنيه من، حجت خدا در زمين و باقي مانده ي خلفايش در ميان بندگانش، فرزند حسين بن علي جانشينم خواهد بود. او كسي است كه خداوند متعال به دست وي شرق و غرب زمين را فتح مي نمايد و»[10]

حمويني از بزرگان علماي عامه از حضرت امير (ع) عامه از حضرت امير (ع) نقل مي كند كه به مردم فرمودند: «شما را به خدا سوگند مي دهم، آيا مي دانيد اين آيات چه هنگام نازل شد؟ «اي كساني كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد خدا و رسول او و صاحبان امرتان را» همانا تنها ولي و سرپرست شما خداوند و پيامبرش و آنانكه ايمان آوردند‌ و نماز را به پا داشتند و اداي زكات نمودند در حالي كه ركوع بودند مي باشند. غير از خدا و پيامبرش و غير از مؤمنان كسي را دوست خاص و صاحب سر خود برنگزيند. در آن زمان مردم پي سؤال بودند كه آيا يان موضوع در خصوص برخي مؤمنين است يا عموم مؤمنين مورد نظر است؟ خداوند عزوجل پيامبرش را فرمود كه سرپرستي امر مردم را به ايشان بياموزد و ولايت را آن گونه كه نماز و زكات و حج را براي مردم بيان ساخت، توضيح دهد و حضرتش مرا در غدير خم بر مردم منصوب نمود تا آنجا كه پيامبر فرمود: آيا مي دانيد كه خدا مولاي من است و من مولاي مردم هستم و ولايت من بر آنان از ولايت آنان بر خودشان بيشتر است، گفتند: آري نيز مولاي اوست. خداوند را دوست بدارد دوستانش را و دشمن باش با كسي كه دشمنيش ورزد. پس مسلمان برخاست و گفت: اي رسول خدا، ولايت او يعني چه؟ فرمود همچون ولايت من، هر كس ولايت من بر ا و از ولايت خودش بر خويش بيشتر است، علي نيز نسبت به او چنين است. آنگاه پس از اين ماجرا خداوند متعال چنين فرمود: اينك دينتان را بر شما كامل ساختم و نعمتم را برايتان تمام كردم و خشنود شدم از اينكه اسلام دين شما باشد.» سپس رسول خدا (ص) تكبير گفت و فرمود: ا اكبر، اتمام نبوتم و اتمام دين خدا با ولايت علي پس از من انجام پذيرفت. در آن هنگام ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: اي رسول خدا آيا اين آيات فقط درباره علي است؟ فرمود: آري، درباره ي او و اوصياي من تا روز قيامت. گفتند: اي رسول خدا دربارة ايشان براي ما سخن بگو، فرمود: علي برادر و وزير و وارث و وصي من و خليفه ام در امت و لي هر مؤمني پس از من است. سپس فرزندم حسن (ع) پس از او فرزندم حسين (ع) و بعد از او نه نفر از نسل فرزندم حسين يكي پس از ديگري جانشين مي باشند، قرآن با ايشان است و ايشان نيز با قرآنند. قرآن از ايشان جدا نگشته و ايشان نيز از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه كه روز قيامت در حوض كوثر بر من وارد مي شوند. مردم به عنوان تصديق گفتند: به خدا سوگند آري اينها را شنيديم و به آنچه گفتي شهادت مي دهيم[11].

آيه تبليغ

«ولو ان اهل الكتاب امنوا و اتقوا الكفرنا عنهم سيأتهم ولأدخلناهم جنات النعيم و لو انهم اقاموا التوراه و الانجيل و ما انزل اليهم من ربهم ولاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم، منهم امه مقتصده و كثير منهم ساء ما يعلمون»

«يا ايها الرسول بلغ ما انزل لك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته وا يعصمك من الناس ان ا لا يهدي القوم الكافرين». قل يا اهل الكتاب لستم علي شيء حتي تقيمواالتوراه و الانجيل و ما انزل اليكم من ربكم و ليزيدن كثيرا منهم ما انزل اليك من ربك طغيانا و كفرا فلا تأس علي القوم الكافرين».

«و اگر اهل كتاب ايمان مي آوردند و تقوا پيشه مي كردند، هر آينه از گناهانشان در مي گذشتيم و به بهشت و نعمتهاي جاودان داخلشان مي كرديم و اگر ايشان تورات و انجيل و آنچه از سوي پروردگارشان نازل شده را بر پا مي داشتند از بالا و زير پاهايشان مي خورند. برخي از ايشان ميانه رو هستند و بسياري از آنان آنچه مي كنند بالاست. اي پيامبر آنچه از سوي پروردگارت به تو نازل شده است ابلاغ كن كه اگر چنين نكني رسالت الهي را انجام نداده اي و خدا تو را از مردم مصون مي دارد. همانا خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند، بگو اي اهل كتاب شما هر به چيزي موظف نيستيد مگر اينكه تورات و انجيل و آنجه از سوي پروردگارتان نازل شده است را بر پا داريد. بسياري از ايشان آنچه از سوي پروردگارت به تو نازل شده است بر طغيان و نفاق آنان مي افزايد پس بر گروه كافران اندوه مخور.» سوره ي مائده آيه 65 الي 68

تشريح آيه: اين آيه ي شريفه در حقيقت حامل پيام مهم و سرنوشت سازي است كه مبين حكم قطعي الهي در معرفي اميرالمؤمنين علي عليه السلام براي امر امامت و ولايت مي باشد. آيه با خطاب به پيامبر مكرم اسلام (ص) شروع شد با تأكيد، دستور مي دهد كه آن چه از طرف پروردگار متعال بر تو نازل شده است را بر مردم برسان و سپس اخطار مي كند كه «ان لم تفعل فما بلغت رسالته» يعني اگر از مأموريت خودداري كني رسالت خويش را به انجام نرسانده و تبليغ دين را تمام نكرده اي، خداوند متعال بعد از بيان اين حكم پيامبر اكرم (ص) را دلداري مي دهد و از شر بدخواهان ايمن مي سازد.

اكنون مي پرسيم با توجه به تاريخ نزول آيه كه مسلماً اواخر عمر شريف پيامبر (ص) بوده است، چه مطالب مهمي بود كه خداوند پيامبرش را با اين تأكيد و اخطار مأمور ابلاغ آن مي فرمايد؟

يقيناً حكمي مهم و عظيم از طرف خداوند صادر شده بود كه با سرنوشت اسلام و مسلمين ارتباط مستقيم و نزديك داشت و نقش بنيادي و پايه را در پيشبرد اهداف مقدس قرآن كريم ايفا مي كرد. بنابراين بايد در جستچوي فهم اين حكم الهي رفت و با استفاده از روايات به حقيقت امر آگاه شد. سبوطي، ثعلبي و جمعي ديگر از علماي اهل سنت با نقل روايات متعدد، مقصود از اين آيه ي شريفه و حكم موجود در آن را معرفي ولايت علي عليه السلام ذكر مي كنند و علامه طباطبائي در تفسير شريف الميزان مي فرمايد: طبق تصريح رواياتي كه از شيعه و سني وارد شده، كاملاً روشن مي وشد كه اين آيه شريفه در مورد ابلاغ ولايت علي (ع) بر پيامبر نازل شده است و پيامبر اكرم (ص) آن حضرت را به امامت برگزيد ولي همواره از اين مسئله خوف داشت كه (بدخواهان و مخالفان و ناآگاهان) آن حضرت را به (تبعيض نژادي و به رياست رساندن بستگان خويش مانند علي (ع) كه پسر عموي آن بزرگوار است) مورد اتهام قرار بدهند. بنابراين پيغمبر اكرم (ص) ابلاغ اين امر را به مردم و عموم مسلمين، به اوقات مناسب ديگر ديگر موكول مي فرمايد، تا اينكه اين آيه نازل شد و آن حضرت با اطمينان خاطر، اين حكم را در غدير خم، تبليغ كرده و به مردم رساندند و فرمودند: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه»[12]

آيه اكمال دين

اكمال دين و اتمام نعمت الهي با معرفي علي عليه السلام براي امر امامت و ولايت.

«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا.»

«امروز دين شما را به حد كمال رساندم و بر شما نعمت خود را تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين جاودان براي شما پذيرفتم.» سوره ي مائده آيه ي 4

تشريح آيه: در شأن نزول اين آيه ي شريفه آمده است كه پيامبر اكرم (ص) در سير بازگشت از آخرين حج خود كه به حجت الوداع معروف شد بر اساس حكم الهي مردم را در وادي غدير خم گرد آورد و براي آنان خطبه خواند. آنگاه دست علي بن ابي طالب (ع) را به دست خود گرفت و بلند نمود و با صداي رسا، ولايت و جانشيني آن حضرت را براي همه اعلان كرد. و وقتي پيامبر مطالب خويش را بيان فرمود اين آيه ي شريفه نازل شد. حافظ المكاني كه از علماي نامي اهل سنت است و در كتاب شواهد التنزيل ذيل روايت غدير با اسناد خود از ابي سعيد خدوي مي نويسد كه وقتي اين آيه بر پيامبر نازل شد پيامبر اكرم (ص) فرمود: «ا اكبر علي الكمال الدين و اتمام النعمه و رضا الرب برسالتي و ولايت علي بن ابي طالب من بعدي»

جمعي از علماي خاصه و عامه نيز اين كلام پيامبر را در كتب خود ثقل كرده اند و اضافه نموده اند كه آن حضرت بعد از اين بيانات فرمود:؛ «من كنت مولاه فهذا علي مولاه. اللهم و ال من والاه و عاد من عاداكم و انصر من نصره رواخذل من خذله.»

آن روز كه مردم به افقي فراتر نگريستند و آن شخصي كه در نماي شخصيت جلوه كرد، يعني غدير و حضرت امير عليه السلام.

آيه مباهله

«من  خلقك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع انباءنا و انباءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنه ا علي الكاذبين.»

«پس هر كس بعد از آنكه تو را از علم آمد، درباره او (درباره ي عيني يا درباره حق) با تو محاجه كند بگو بيائيد بخوانيم فرزندمان را و فرزندان شما را و زنانمان را و زنان شما را و نفس هايمان و نفس هاي شما را، پس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.» سوره ي آل عمران، آيه 61

تشريح آيه: طبق تصريح و اتفاق مفسران و محدثان اهل سنت و شيعه، آيه ي فوق كه به آيه ي مباهله معروف است، در حق اهل بيت پيامبر اكرم (ص) نازل شده است. كه مرا از «ابناءنا» امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و مرا از زنان (نساءنا) فاطمه ي زهرا (س) او منظور از «انفسنا» علي بن ابيطالب (ع) مي باشد. قبل از نقل روايات، به اختصار به بيان ماجراي مباهله مي پردازيم: پس از آنكه پيامبر اكرم (ص) معنا را ؟ دعوت به اسلام نمود، علماي بزرگ آنان به اتفاق اتباع خد وارد مدينه شدند و طي جلساتي كه با پيامبر اكرم (ص) داشتند با آن حضرت به بحث و مناظره پرداختند و عليرغم دلائل قومي و محكمي كه پيامبر اكرم (ص) ارائه مي فرمود، آنان همچنان به حقانيت آنان و آيين و اعتقادات اسلام توجه نكرده و بر عقايد خود پافشاري مي كردند. اين امر سبب شد، تا پيامبر اكرم (ص) بر اساس حكم پروردگار متعال،‌ آنان را به مباهله (نفرين كردن يكديگر) فرا بخواند تا اهل حق مشخص شوند. نصاري پذيرفتند و اجراي آن را به روز بعد موكول كردند. وقتي زمان مباهله فرا رسيد، جمعيت نصاري كه به اتفاق علماء و راهبان خود بيرون شهر مدينه گرد آمده و منتظر آمدن پيامبر (ص) بودند، ابتدا گمان بردند، كه حتماً آن حضرت نيز با جمعيت انبوهي از مسلمانان براي اين امر حاضر خواهند شد ولي ديري نپائيد كه با صفحه ي عجيب رو به رو شدند و آن اين بود كه ديدند پيامبر اكرم (ص) از راه مي رسد، در حالي كه فقط چهار نفر را به همراه خود مي آوردند، كودكي را در آغوش دارد، دست كودك ديگر را به دست خود گرفته است و به اتفاق بانويي مجلله و آقايي وارسته كه نور از چهره همگي آنها ساطع است پيش مي آيند. اعظم نصراني كه متحير شده بود، خطاب به جمعيت نصاري گفت: بنگريد كه محمد چگونه با اطمينان تمام و ايمان راسخ به ميدان آمده و بهترين عزيزان خود را براي اجراي مباهله به همراه آورده است! به خدا سوگند اگر او در اني امر ترديد يا خوفي داشت، هرگز عزيزان خود را انتخاب نمي كرد.

مردم، من در چهره ي آنان معنويت و روحانيتي مي يابم كه اگر از خدا درخواست كنند، كوهها را از جاي خود حركت خواهند داد. پس از مباهله با آنان بر حذر باشيد كه عذاب و بلا دامن ما را خواهد گرفت، در اني هنگام اسقف براي پيامبر (ص) پيغام فرستاد كه ما مباهله نمي كنيم، بلكه حاضر به مصالحه هستيم، پيامبر اكرم (ص) نيز قبول فرمودند طبق نقل معتبر، صلح نامه به خط علي (ع) نوشته شد. با توجه به اين مطلب اكنون به برخي از روايات منقوله در شرح و تفسير آيه ي شريفه ي مباهله توجه مي كنيم: ابي نعيم در حليت الاولياء به اسنادش از عامربن سعد از پدرش روايت مي كند كه گفت: «وقتي اين آيه ي شريفه «فقل تعالوا ندع انباءنا و ابناءكم الي آخر آيه» نازل شد، پيامبر اكرم (ص) علي (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسين (ع) را فرا خواند، پس عرضه داشت، پروردگارا اينان اهل بيت من هستند.»

همچنين در حليت الاولياء به اسنادش از جابربن عبدا.. نقل مي كد: « جابر گفت: اين آيه ي شريفه يعني «فقل تعالوا ندع ابناءنا و تا آخر آيه» در مورد آنها (يعني پيامبر ص و حضرت علي عليه السلام و فاطمه (س) و حسن و حسين (ع) نازل شده است. )

جابر گفت: «انفسنا يعني پيامبر (ص) و علي بن ابي طالب (ع) و ابناءنا» يعني حسن و حسين (ع) و «نساءنا» يعني فاطمه ي زهرا (س)[13].

آيه ي مودت

«قدرداني از زحمات پيامبر اكرم (ص) دوستي و محبت نسبت اهل بيت و خاندان مطهر اوست»

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فر القربي» سوره ي شورا آيه ي 23

«اي پيامبر به امت بگو من از شما اجر رسالت جز اين نمي خواهم كه مودت و محبت مرا در حق اهل بيت و خويشاوندانم منظور داريد.»

تشريح آيه: در شأن نزول اين آيه شريفه آمده است، هنگامي كه پيامبر (ص) وارد مدينه شد و پايه هاي اسلام محكم گرديد، انصار گفتند: ما خدمت رسول خدا (ص) مي رسيم و اعلام آمادگي مي كنيم كه اگر مشكلات مالي و اقتصادي پيدا شد ما اموال خود را با جام و دل و بدون هيچ قيد و شرط در اختيار ايشان قرار مي دهيم وقتي كه موضوع را خدمت رسول خدا (ص) عرضه كردند، آيه ي فوق نازل شد و به پيامبر (ص) امر شد تا به مردم بگويد كه من فردي از شما در برابر مسئوليت رسالتم نمي خواهم. پس آن حضرت در مورد لزوم دوست داشتن نزديكان خود سفارش هايي فرمودند. احمد بن حنبل در كتاب فضائل الصحابه اين روايت را نقل مي كند كه زماني كه آيه مودت «قل لا اسئلكم عليه اجرا » نازل شد، اصحاب عرض كردند اي رسول خدا خويشاوندان شما كه مودت بر آنها بر ما واجب است چه كساني هستند؟ حضرت فرمودند: «علي عليه السلام و فاطمه (س) و دو پسر آنها» و حضرت اين سخن را سه بار تكرار كردند:

زمحشري در تفسير كشاف روايت جالب و زيبايي را نقل كرده است كه فخر رازي و ديگران نيز در تفسيرشان از او اقتباس كرده اند. اين حديث به وضوح مقام و فضيلت آن محمد (ص) و اهل بيت او و اهميت حب و دوستي نسبت به آنان را بيان مي دارد و ما نيز به خاطر ارزش فراواني كه اين روايت دارد آن را به تفصيل ذكر مي كنيم.

قال رسول ا صلي ا.. عليه و آله: «من مات علي حب ال محمد مات شهيدا»

«هر كس با محبت آل محمد (ص) بميرد شهيد از دنيا رفته است.

الا و من مات علي حب ال محمد مغفوراً له

الا و من مات علي حب ال محمد مات تائباً

الا و من مات علي حب ال محمد مات مؤمناً مستكمل الايمان.

الا و من مات علي حب ال محمد بشره ملك الموت بالجنه ثم منكر و نكير.

الا و من مات علي حب ال محمد يزف الي الجنه كما شرف العروس الي البيت زوجها.

الا و من مات علي حب ال محمد فتح له في قبره بابان الي الجنه

الا و من مات علي حب ال محمد جعل ا قبره فرار ملائكه الرحمه

الا و من مات علي حب ال محمد علي السنه و الجماعه

الا و من مات علي بغض ال محمد جاء يوم القيامه مكتوب بين عينيه مأيوس من رحمه ا

الا و من مات علي بغض ال محمد لم يتم رائحه الجنه

الا و من مات علي بغض ال محمد مات كافراً

آگاه باشيد ك هر كس با محبت آل محمد (ص) از دنيا برود بخشوده است. آگاه باشيد كه هر كس با محبت آل محمد از دنيا برود با توبه از دنيا رفته است. آگاه باشيد كه هر كس با محبت محمد (ص) از دنيا برود مؤمن كامل الايمان از دنيا رفته است. آگاه باشيد كه هر كس با محبت آل محمد  بميرد فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مي دهد و سپس منكر و نكير ا ين مژده را به او خواهند داد. آگاه باشيد كه هر كس با محبت آل محمد (ص) از دنيا برود او را با احترام به سوي بهشت مي برند مانند عروسي كه به خانه داماد با احترام برده مي شود. آگاه باشيد كه هر كس با محبت آل محمد بميرد در قبر او دري به سوي بهشت گشوده مي شود. آگاه باشيد كه هر كس با محبت آل محمد از دنيا برود خداوند قبر او را زيارتگاه فرشتگان رحمت قرار مي دهد. آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد از دنيا برود بر سنت و جماعت اسلام از دنياي رفته است. آگاه باشيد كه هر كس با دشمني آل محمد (ص) از دنيا برود روز قيامت در حالي كه او وارد محشر مي شود بر پيشاني او نوشته شده مأيوس از رحمت خدا. آگاه باشيد ك هر كس با دشمني آل محمد (ص) بميرد بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد. آگاه باشيد كه هر كس با دشمني آل محمد از دنيا برود كافر از دنيا رفته است.

آيه محبت و دلبستگي به امام

«قل لا سألتكم من اجر فهو لكم»     سوره ي سباء آيه ي 47

«بگو اجر پاداشي (دلبستگي و محبت به اهل بيت (ع)) كه از شما خواستم به سود خود شماست»

يكي از مسائلي كه بارها در قرآن يادآور شده است و حتي تنها مربوط به پيامبر ا سلام نيست، بلكه در مورد اكثر پيامبران آمده، محبت و عشق ورزيدن امت به خاندان پيامبان مي باشد. همان طور كه در آيه ي فوق مشاهده مي شد و نيز بسياري از آيات ديگر قرآن كه اين مفهوم را دارا  هستند پيامبران الهي از مردم و امت خود اجر و پاداشي جز محبت و دلبستگي به خاندان خويش نمي خواستند، زيرا اجر آنها با خداوند بوده است و پيامبران هم به عنوان وظيفه اي كه خداوند بر عهده ي آنها گذاشته بوده است مردم را هدايت مي كردند. جالب اين است كه اگر لفظي و كلامي به نام اجر و پاداش در مورد آنها آمده است در واقع چيزي بوده كه نهايتاً سود و منفعت آن به خود امت بر مي  گشته است. براي مثال خداوند اجر پيامبر را كه بايد امت مي پرداخته است در ابراز محبت و دوستي نزديكان پيامبر (ص) اهل بيت (ع) قرار داده است به نحوي كه در صورت ا نجام اين امر فايده ي آن به خود امت بر مي گردد و با شروع محبت و عشق و علاقه ورزيدن به خاندان عصمت به تدريج به آنها نزديك شده و بر اثر اين نزديكي كمالات و علم و هدايتشان را درك مي كنند و به امامت و ولايت آنها پي برده و اقرار مي ورزند و راه كامل عبوديت را يافته و در آن گام مي نهند، نكته ي قابل توجه اين است كه هميشه ابراز اين محبت نسبت به افرادي از نزديكان پيامبر (ص)  خواسته شده است كه خط امامت و ولايت از ميان آنها عبور مي كرده است والا هيچ گاه ضرورت اين محبت به صرف نزديكي با پيامبر (ص) به دست نمي آمده، همان طوري كه هيچ كس را اعتقاد بر اين غنيمت كه امت بايد به عموي پيامبر (ص) يعني ابولهب محبت بورزد بلكه بي شك تنفر از او ضرورت ايمان است. اما آن كس كه دوستي او نشانه ي ايمان و بغض نسبت به او نشانگر است[14]. كسي است كه از نظر ايمان، شجاعت، عمل صالح، علم، راستي، ايثار، جهاد در راه حق، درستي و گوي سبقت را از همگي ربوده است و او برادر پيامبر (ص) و امين وحي او و امام امت او، علي بن ابيطالب، اميرالمؤنين (ع) است. ميان محبت راستين و عمل، رابطه اي سخت استوار برقرار است، چگونه ممكن است كه انسان به فردي محبت داشته و عشق ورزد اما رفتار و افكارش با او در تضاد بوده و با او بيگانه باشد، چگونه ممكن است كه انساني به خانداني علاقه داشته باشد اما از مكتب و حركت و نحوه ي زندگاني آنها به دور باشد، به راستي اگر عشق و محبت، راستين باشد، انسان رفته رفته، اخلاق و ويژگيهاي محبوب خود را به دست مي آورد.

امام محمدباقر در حديث بسيار جالبي خطاب به جابر مي فرمايد: «آنكه اداعاي تشيع مي كند، آيا بايد به همين كه قائل به محبت ما اهل بيت است اكتفا كند؟به خدا سوگند جز آنان كه از خدا بترسند و اطاعت او را به جا مي آوردند پيرو ما نيستند و اينان جز با فروتني در برابر خداوند، امانت و درستكاري ، بسيار به ياد خداوند بودن، روزه، نماز، نيكي به پدر و مادر، جوياي حال نيازمندان از همسايگان، و قرض داران و ايتام، راستگويي و خواندن قرآن و باز شناخته نمي شوند.» جابر مي گويد: عرض كردم: اي پسر رسول خدا(ص)، ما كساني را بدين صفات نمي شناسيم. امام (ع) فرمود: «اي جابر به راه باطل نلغزي، آيا كافي است كه مردمي بگويند: من علي (ع) را و پيرو او هستم و فعال نباشد؟ پس اگر بگويد رسول خدا (ص) را كه از علي (ع) بهتر است دوست دارم و از روش او پيروي نكند و به سنت او عمل ننمايد، دوستي آن گرامي، برايش هيچ سودي نخواهد داشت، پس از خدا بترسيد و براي رسيدن به آنچه نزد اوست تلاش كنيد، بين خدا و هيچ كس رابطه قوم و خويشي وجود ندارد. محبوب ترين بندگان نزد خداوند بزرگ كسي است كه پرهيزگارتر باشد و هيچ كس بر خدا حجتي ندارد. هر كه مطيع خداست او ولي و دوست ماست و هركه نافرماني خدا كند، در حقيقت با رفتار و كرداري كه دارد، دشمن ما است، به ولايت ما جز با عمل و ورع نمي توان رسيد.»2 محبت و عشق به امام همچون رشته ي محكمي است كه پيوند امت را با امام معنا و عمق مي بخشد و اين پيوند را از يك پيوند فرمايشي  و ؟؟؟؟ خشك خارج مي سازد.

محبت و عشق به امام همچون جويباري است كه با شناوري در آن مي توان تا اقيانوس پر براكت و حيات بخش وجود امام به حركت درآمد و به اتصال و پيوند به امام، وجود خود را در خدا محو، ساخت و از اين محو شدن بقا و حيات يافت.

بدون آنكه نقش عوامل ديگر را درجانبازي هاي پيروان ائمه فراموش كنيم، آيا مي توان نقش عمده و اساسي محبت و عشق ورزيدن به امامان را چه در زمان حياتشان و چه در مان غيبت آخرين آن ها حضرت مهدي (عج) در بقاي دين و حفظ خط انقلاب راستين پيامبران در طول تاريخ يعني تشيع ناديده گرفت؟ آيا اين جز اثر عشق و محبت به امام و حقيقت اوست كه ميثم تمار، آنچنان بر روي چوبه ي دار درختان خرما به سخن وا مي دارد و آنچنان از مونسي و محبت خود ستايش مي كند كه عبدالله بن زياد پليد مجبود مي گردد بر دهان او دهان بندي زده و بالاخره زبانش را از حلق بيرون كشد و شهيدش كند. و آيا اين جز عشق و محبت است كه ياران باوفاي امام حسين (ع) را وا مي دارد تا آنچنان بر پاي او و حق خون دهند كه سرخي خونشان تا ابد مستضعفان هر جامعه سياه كفر زده و شرك آلودي را، آن چنان توان بخشد كه بر خروشند و از ميان سياهي با سرخي خون خود به روشنايي ايمان و توحيد و اسلام دست يابند.

و اگر نبود اين عشق و محبت چگونه مي توانست اين نداي توحيد ابراهيمي از ميان شب  سراسر ظلم وبيداد طاغوتيان گذر كند تا روشني بخش امروز ما و انسان وامانده ي اين عصر گردد و فرداها را تا سلوع كامل حق و عدل و تباهي و نابودي ظلم و جور روشن گرداند.

و اگر نبود اين عشق و محبت به قافله سالاران كاروان حق و خون، چگونه ممكن بود كه پس از قرن ها تاريكي و ظلمت و استبداد خفقان ملتي به نداي امام خود آن روح خدا خميني كبير و آن امام بتشكن از تبار ابراهيميان، لبيك گويد و در جاي سرزمين خونبارش كربلاي حسيني بر پا كند. براستي آن كه مغزشكافته ي برادر ايماني اش را كه در حمله دژخيمان طاغوت صفت پهلوي  در حرم پام هشتمين امام كه از جمجمه اش بيرون زده بر دست مي گيرد و ايثار او را هديه ي صاحب عصر و زمان بقيه الله الاعظم (عج) مي كند و آن خواهر معصومي كه با چادر خود عفتش را به دوش كشيده و كربلاي شهدا را در 17 شهريور تهران به پا مي كند و آن برادر سرباز و پاسدار و جانبازي كه در غرب  و جنوب اين كشور و با خون خود راه ابراهيم وحسين (ع) را رنگين تر كرده و تداوم مي بخشد، جز در اثر عشق و محبت به اهل بين و امامان هدي است؟ آيا جز در اثر عشق شيفتگي به حق و صاحبان آن كه همين امامان پاك باشند و جز درلبيك گفتن به نداي بت شكافانه ي نائب دوازدهمين امام، مي توان از راه ديگري اين ايثار ها و فداكاري ها را بدست آورد؟ اين همان رمز جاودان پويايي و حيات تشيع در تمامي قرون است و اين همان رمزي است كه امام صادق (ع) براي برقراري آن مجالس سوگواري تشكيل مي دهد و مي فرمايد آنكس كه بر سوگ حسين (ع) ديگران را بگرياند و آنكس كه بگريد و آنكس كه خود را به گريه كردن بزند بر همه جنت خدا واجب است، يعني اينكه بايد شمع اين عشق و محبت ر تاريكترين  خفقان ترين زمان ها نيز خاموش نگردد تا گم گشتگان راه هايت عبور كنند تا فرداي فجر، حق و عدل انسان را از استكبار نجات و رهايي بخشند.

به راستي اين عشق و محبت از جانب پاكترين و برترين برگزيدگان خدا ازيك طرف و از جانب پيروان آنان از طرف ديگر چه شورانگيز و حركت آفرين است.

آيه تطهير

« انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»

« همانا خداوند چنين اراده كرده است كه رجس و پليدي را از شما اهل بين دور كند و شما را از هر عيب و نقص پاك و منزه سازد.»  سوره ي احزاب آيه ي 33.

تشريح آيه: آيه ي شريفه تطهير از آيات فوق العاده مهم و پر محتوايي است كه عظمت و جلالت خمسه ي طيبه در آن به وضوح ديده  مي شود و از آياتي است كه در اثبات ولايت بر حق علي بن ابي طالب و ذريه ي طاهرين آن حضرت مورد استدلال قرار مي گيرد. در ابتداي اين آيه كلمه ي «انما» وجود دارد كه براي حصربه كار       مي رود و مبين اين حقيقت است كه چنين موهبتي ويژه خاندان پيامبر (ص) است. و سپس كلمه «يريد» قرار گرفته كه مطلقاً اشاره است به اراده ي تكويني حق تعالي، زيرا كه اراده تشريعي وپاك نگه داشتن خويشتن منحصر به خواندان پيامبر (ص) نيست. بلكه همه ي مردم موظف هستند ازهر گونه پليدي و گناه پاك باشند و خويشتن را پاك نگه دارند، سپس مراد از اراده، ارادة تكويني است يعني خداوند چنين خواسته تا آنان پاك باشند و براي رفع توهم حير مي گوييم كه معصومين عليهم السلام داراي يك نوع شايستگي اكتسابي از طريق اعمال و رفتار خويش هستند كه در عين قدرت و اختيار براي گناه كردن به سراغ گناه نمي روند و از ام سلمه روايت مي كنند كه قبل از اينكه اين آيه بر حضرت نازل شود، ايشان علي (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسين (ع) را گرد خويش جمع نمود و عبايي روي آنها افكند و فرمود: «خداوند اينها اهل بيت من هستند، پليدي را از آنها دور ساز و از هر گونه آلودگي پاكشان گردان» دراين وقت آيه « انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت » نازل شد.

علي و فاطمه دو درياي بي كران

«مرج السبحرين يلتقيان، سينهما برزخ لايغيان، مباي الاء رتكجما تكذبان، يخرج منها اللولوء و المجرمان»

« اوست كه دو دريا را به هم در آميخت و ميان آن دو دريا حائل و فاصله اي است. پس اي جن و انس كدام نعمت خد را تكذيب مي كنيد. از آن دو دريا، لولوء و مرجان پديد آورد.»  «سوره الرحمن، آيات 9 تا 21»

بر اساس روايات و اخباري كه در منابع اسلامي موجود است، اين مطلب استناد مي گردد كه يكي از اهداف مهم، آيات فوق، معرفي دو درياي بزرگ علم و معرفت و كمال يعني حضرت علي بن ابي طالب (ع) و حضرت فاطمه (س) و دو گوهر ارزشمند حاصل از آن ها يعني امام حسن (ع) و امام حسين (ع) است.

در حديثي از امام صادق (ع) نقل شده است كه در تفسير آيه ي مرج البحرين يلتقيان فرمود: «علي و فاطمه (ع) بحران يحميقان، لايبغي احدهما علي صاحبه، بخرج منها اللولوء والمجرمان، قال: الحسن و الحسين «علي و فاطمه (ع) دو درياي عميقند كه هيچ يك بر ديگري تجاوز نمي كند و از اين دو دريا، لولو و مرجان يعني حسن و حسين (ع) خارج شده اند.»1 در تفسير دارالمنثور به همين معني از بعضي صحابه به پيامبران (ص) نقل شده است.2 مرحوم طبرسي نيز در «مجمع البيان» آن را با مختصري تفاوت نقل كرده است. مي دانيم قرآن مجيد داراي بطوني است و يك آيه  ممكن است چندين معني و يادها معني داشته باشد و آنچه در اين حديث آمده است از بطون قرآن مي باشد، كه منافاتي با معني ظاهري آن ندارد.

از ابن عباس نيز روايت كرده اند كه در تفسير اين آيه گفته است: «مرج البحرين يلتقيان» منظور علي (ع) و فاطمه (س) است و «بينهما برزخ لابيغيان» مراد پيامبر اكرم(ص) است و «يخرج منها اللولوء و المرجان» مقصود امام حسن عليه الاسلام و امام حسين عليه السلام مي باشند.

آيه علم الكتاب

«ويقول الذين كفرواست مرسلاً قل كفي بالله شهيداً بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب»

« آنان كه كافر شده اند گويند كه تو فرستاده از طرف خداوند نيستي، بگو ميان من و شما شهادت خداوند و كسي كه نزد او علم الكتاب است، كافي                          مي باشد.» «سروه ي رعد آيه ي 43»

امام صادق عليه السلام در تفسير  آيه ي فوق مي فرمايد مراد «يعني بزرگترين مصداق كه از كسيكه عالم بر كتاب خداوند باشد علي (ع) است. چرا؟ چون بهترين شاهد اداعاي هر كس عمل اوست و علي (ع) معيار كمال و عدل و انسانيت است. طبيعي كه مي گويد من مي توانم فلان  بيمار را درمان كنم، شاهد راستگوئيش بيمارهايي هستند كه درمان شده اند. مكتبي كه مدعي است من شاگردان خود را به پايه هاي بلندي از دانش و تربيت مي رسانم شاهد راستينش دانشوران تربيت شده اند. شريعتي كهمي گويد آئين من بهترين انسان را مي سازد. شاهدش انسانهايي هستند كه ساخته است. بنابراين كساني كه مي خواهند درخت اسلام رابشناسند، ميوه هايش را بنگرند. از عترت و اهل بيت پنج تن آل عبا، از صاحب و يارانش كساني چون سلمان و ابوذر و قداد و عمار و ديگران، از مردمان همچون علي عليه السلام و حسن و حسين(ع) اززنان همچون فاطمه (س) و زينبين (س) اينها شاهد هاي مدعاي پيامبر اند.

كسانيكه مي خواهند زن را در اسلام بنگرند كه چگونه ساخته مي شود با فاطمه (س) آشنا شوند و كساني كه مي خواهند مرد را در اسلام بشناسند و پيروش باشند، امام علي (ع) را بهتر بشناسند و بهتر تبعيت كنند. قرآن كريم درآيه ي ديگري مقداري از اين حقيقت را روشن مي سازد. «قال الذي عنده علم من الكتاب انا اتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك» سوره ي نمل آيه ي 40

آنكه علم كتاب نزد اوبود گفت: من پيش از آنكه چشمانت را بر هم زني آن را ترد تو خواهم آورد. «داستان حضرت سليمان»

در اينجا از علمي شگفت و خارق العاده سخن مي گويد كه آن آوردن عرش بلقين از سباء در مدت زماني كوتاه كمتر از چشم به هم زدن است و اين كار را به كسي كه علم كتاب نزد اوست نسبت مي دهد. وقتي اين عمل فقط از شئونات كسي است كه علم كتاب نزد اوست، تمام شأن آن چگونه خواهد بود؟ « اين فضل خداست كه به هر كسي كه بخواهد مي دهد و خدا داراي فضلي پر بركت است.»

ثقه السلام محمدبن يعقوب كليني از بريدن معاويه نقل كرده است كه گفته است به امام باقر عليه السلام عرض كردم منظور از آيه ي «قل كفي بالله شهيداً بيني وبينكم و من عنده علم الكتاب» چيست؟

فرمودند: «ايانا معني و علي اولنا و افضلنا و خيرنا وبعد النبي صلي الله عليه و آيه»1

«منظور  ما هستيم علي عليه السلام اولين و برترين و بهترين ما پس از پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله است.»         علي و ارزيابي خداوند از او

«منزلش درنظر حق، از همه والاتر، و مزيتش نزد خداوند از همه بيشتر و موحبتش گرامي تر و بالاخره او برترين مرد پسنديده ي جهان.»

اسناد: *افضل الناس منزله ج 4              * اعظم الناس عندالله مزيد ج 4

  * اكرم الناس منصبا ج 4          * افضل رجال العالمين ج 4

امام علي(ع) خورشيد بي غروب

« با ايها الذين امنوا من يرتدفكم عن دينه منسوف يأتي الله بقوم يحينهم ويحبونه اذاله علي المومنين اعزه علي الكافرين يجا هدون في سبيل الله ول يخافون لومه لائم ذلك فضل الله يوتيه من يشاء و الله واسع عليهم.»

« و اي كساني كه ايمان آورده ايد هر گاه كسي از شما از دين خودبازگردد، به زودي خداوند قومي را خواهد آورد كه آنها را دوست مي دارد و آنها هم خداوند را دوست مي دارند. (اين قوم) در برابر مؤمنان خاضع و در برابر كافران عزيز و قدرتمندند، در راه خدا جهاد مي كنند و از ملامت ملامت كننده نمي ترسند، اين فضل خداوند است كه به هركس بخواهد مي دهد و خداوند وسعت بخش وداناست.» «سوره ي مائده، آيه ي 54»

اين آيه اختصاص به امير المؤمنان (ع) دارد و مخالفان را از قدرت او و قدرت اصحابش بيم مي دهد. چنان كه امير المؤمنان(ع)خود در روز جنگ «جمل» تصريح كرده و امام باقر و امام صادق (ع) نيز به آن اشاره كرده اند. «ثعلبي» درتفسير خود آن را آورده و صاحب «مجمع البيان» آن را عمار و حذيفه وابن عباس، نقل نموده است. اجماع واتفاق شيعه نيز بر آن است. در اين باره اخبار صحيح و متواتري عترت (ع) نيز رسيده است. بهترين اسوه و الگو براي همه ي مسلمين در تمام دوران زندگي شخص اميرالمومنين (ع) مي باشد كه روحيات عالي او و استقامت وشكيبايي او و هوشياري و درايت و اخلاص و توجه به خدا و زانو نزدن در برابر مشكلات سرمشقي براي همگان است. به هنگام نزول اين آيه ي شريفه پيامبر اكرم(ص) دست بر شانه ي اولين شيعه ي وفادار  به علي (ع) يعني سلمان زده و مي فرمودند: اگر علم و دانش را به ثريا آويخته باشد، مردمي از قوم اين مرد به آن دسترسي پيدا خواهند يافت و اين بهترين تجليل و تحسين از خدمات ايرانيان در پاسداري از ولايت اميرالمؤنتين و فرزندان بزرگوارش مي باشد و همانطور كه مي دانيم، تشيع، چيزي جز اسلامراستين نيست.

آيه ي نجوي

« يا ايها الذين امنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجويكم صدقه، ذلك خير لكم و اطهر،فال لك تجدوافان الله غفور رحيم.»    «سوره ي مجادله آيه ي 13»

«اي كساني كه ايمان آورده ايد، هنگامي كه مي خواهيد با رسول خدا (ص) نجوا كنيد قبل از آن صدقه اي بدهيد اين براي شما بهترو پاكيزه تر است واگر توانايي (به پرداخت صدقه) نداشتيد خداوند غفور و رحيم است. تشريح آيه، قبل از آن كه به روايت منقوله در مورد اين آيه ي شريفه اشاره شود، به مطلبي كه مرحوم طبرسي در مجمع البيان و گروهي ديگر از مفسران دركتب خود در شأن نزول اين آيه ذكر كرده اند توجه مي كنيم: « جمعي از اغنياء خدمت پيامبر اكرم (ص) مي آمدند و با آن حضرت نجوي مي كردند (اين كار علاوه بر اينكه وقت گرانبهاي پيامبر (ص) را مي گرفت مايه ي نگراني مستضعفين و موجب امتيازي براي اغنياء بود) خداوند متعال اين آيه و آيه بعد از آن را نازل فرمود و به آنان دستور داد كه بايد قبل از نجوي نمودن با پيامبر اكرم (ص) صدقه اي به مستمندان بپردازند. وقتي اغنياء و ثروتمندان وضع را چنين ديدند از نجوي كردن پرهيز نمودند كه آيه ي بعدي نازل شد (و آنان را به خاطر بخل ورزيدن ملامت كرد و تخفيفي به آنها داد) و اجازه ي نجوي كردن به همگان داده شد. » و اما بر اساس رواياتي كه از طريق خاصه و عامه نقل شدتنها كسي كه به آيه ي نجوي به شايستگي عمل كرد امير المؤمنين علي (ع) بوده است و تنها آن بزرگوار بود كه در اين آزمون سرفراز گشت.

حال به دو روايت زيرتوجه مي كينم: الف: قال علي عليه السلام :« ايه من كتاب الله لم يعمل لها احد قبلي و لا نعمل لها احد بعدي كان لي دينار و فصرفته بعشره دراهم فكنت اذا جئت الي النبي صلي الله عليه واليه تصدقت بدرهم.»

« علي (ع) فرمود : آيه اي در قرآن هست كه احدي قبل از من و بعد از من به آن عمل نكرد. من يك دينار پول داشتم آن را به ده درهم تبديل كردم و هر زمان مي خواستم با رسول خدا (ص) نجوا كنم درهمي از آن را صدقه مي دادم

ب:عن ابن عباس رضي الله عنهفي قوله تعالي «يا ايها الذين امنوا اذا ناجيكم الرسول فقدموا » الايه، قال ان الله بهر رجل حرم كلام رسول الله صلي الله عليه واله [اصحاب الرسول الله] بخلواان يتصد قوا قبل كلامه ! قال : تصدق علي، يفعل ذلك احد من المسلمين غيره.»

« از ابن عباس روايت شد كه در مورد اين كلام خداوند متعال يعني «يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيكم الرسول فقدموا » تا آخر آيه گفت : خداوند عزوجل حرام كرد سخن گفتن (و نجوا كردن) با پيامبر را (مگر آنكه قبل از آن صدقه بپردازند) و اصحاب بخل ورزيدند از پرداخت صدقه قبل از نجوي نمودن وتنها علي (ع) صدقه داد واين كار را هيچ يك از مسلمين جز علي (ع) انجام نداد.»

تصديق اين فضيلت در كتب اهل سنت:

1.                     فخر رازي در تفسيرش جلد 29، صفحه 271 ، ذيل آيه شريفه.

2.                      حافظ حسكاني در كتاب شواهدالتنزيل، حديث 929،جلد 2، صفحه 231، 343 ط ا.

3.                     ابن كثير در تفسيرش، جلد 4، صفحه 326، ذيل آيه ي شريفه.

4.                      حافظ ابو نعيم اصفهاني در كتاب «مانزل من القران في علي (ع)»

5.                      حمويي در باب 66، از مسمط اول ازفرائدالسمطين، جلد 1، صفحه 358

6.                      شيخ سليمان قندوزي حنفي ينابيع الموده،باب 27،صفحه 127.

و ديگر علماي اهل سنت

آيه ايثار

علي (ع) جان خود را با خداوند معامله كرد

و من الناس من يشربي نفسه ابتغاء مرضات الله.» «سوره ي بقره آيه ي 207»

«بعضي از مردم (با ايمان و فداكار) جان خود را در برابر خشنودي خدا مي فروشند.»

مفسر معروف اهل تسنن «ثعلبي» مي گويد: هنگامي كه پيامبر اسلام (ص) تصميم گرفت مهاجرت كند، براي اداي دين هاي خود و تحويل دادن امانت هايي كه نزد او بود علي (ع)را به جاي خويش قرار داد و شب هنگام كه مي خواست به سوي غار ثور برود و مشركان اطراف خانه او را براي حمله به او محاصره كرده بودند دستور داد علي (ع) در بستر او بخوابد و پارچه ي سبز رنگي «برد خضري» كه مخصوص خود پيامبر (ص) بود روي خويش بكشد . در اين هنگام خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحي فرستاد كه من بين شما برادري ايجاد كردم و عمر يكي از شما را طولاني تر قرار دادم كداميك از شماحاضر است ايثار نفس كند و يك زندگي ديگري را بر خود مقدم دارد هيچ كدام حاضر نشدند به آنها وحي شد اكنون علي (ع) در بستر پيامبر من خوابيده و آماده شده جان خويش را فداي او سازد به زمين برويد و حافظ ونگهبان او باشيد هنگامي كه جبرئيل بالاي سر و ميكائيل پايين پاي علي (ع) نشسته بودند جبرئيل مي گفت: «به به آفرين به تو اي علي (ع) خداوند به واسطه تو بر فرشتگان مباهات مي كند.» و در اين هنگام آيه فوق نازل گرديد. و به همين دليل آن شب تاريخي به نام «ليله المبيت» ناميده شده است. ابن عاس مي گويد اين آبه هنگامي كه پيغمبر ازمشركان فرار كرده بود و با ابوبكر به سوي غار مي رفت در باره ي علي (ع) كه در بستر پيامبر (ص)خوابيده بود نازل گرديد. ابو جعفر اسكافي نيزمي گويد همان طور كه ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه جلد 3 صفحه 270 ذكر كرده است جريان خوابيدن علي (ع) در بستر پيغمبر به تواتر ثابت شده و غير از كساني كه از مسلمانان نيستند و افراد سبك مغز  آن را انكار نمي كنند.

گر چه اين آيه همانطور كه در بالا اشاره شد در شب حجرت پيامبر خدا درباره ي ايثار علي (ع) نازل گرديده ولي به سان ساير آيات قرآن محتوي يك حكم كلي و عمومي است و از آنجا كه اين آيه در مقابل آيه سابق «و من الناس من يعجبك..» قرار گرفته است، معني مي شود كه اين دسته از مردم كه در آيه به آن ها اشاره شده در برابر دسته سابق هستند و صفاتشان نيز در نقطه اي در مقابل آنان مي باشند آن ها مردم خود خواه و خودپسند و لجوج و معاندي بودند كه از راه نفاق در بين مردم عزت و آبرويي به دست مي آوردند و در ظاهر خود را خير خواه و مؤمن به دين نشان مي دادند  اما كردارشان جز فساد در زمين و هلاك مردم چيز ديگري نبود، اما اين دسته تنها باخدا معامله مي كنند و هرچه دارند قدر جان خود را به او مي فروشند و جز رضاي او چيزي خريدار نيستند و عزت و آبرويي جز بواسطه ي خدا قائل نيستند، با فداكاري هاي اين هاست كه امر دين و دنيا و اصلاح و حق و حقيقت زنده و پايدار مي شود و زندگي انسان گوارا و درخت اسلام بارور مي گردد. اين آيه يكي ازبزرگترين فضائل علي(ع) است كه دراكثر كتاب هاي اسلامي آمده و به قدري اين مطلب چشم گير است كه معاويه دشمن سرسخت خاندان پيامبر (ص) چنان از اين فضيلت ناراحت بودكه «سمره ابن جنوب» را با 400 هزار درهم تطميع كرد كه آن را درباره ي «عبدالرحمن بن ملجم» با حديث مجعولي معرفي مي كند و آن منافق جنايت پيشه چنين كرد، ولي همانطور كه انتظار مي رفت، حتي يك نفر، آن حديث مجعول او را نپذيرفت. قابل توجه اينكه: در اين آيه فروشنده «انسان» و خريدار «خداوند» و متاع «جان» وبهاي معامله «خشنودي خداوند» ذكر شده و با آيات ديگريكه تجارت مردم باخداوند را ذكر مي كند، فرق بسيار دارد. زيرابهاي معامله در آن ها بهشت  و نجات از دوزخ است ولي اين دسته در برابر جانبازي خود نه نظري به بهشت دارندو نه ترسي از دوزخ «اگر چه هر دو مهم است» بلكه تمام توجه آنان جلب خوشنودي پروردگار  است و اين بالاترين معامله اي است كه انسان ممكن است با خداوند انجام دهد.1

سوره هل اتي و آيه ي سخاوت

«و يطامعون الطعام علي حبه مسكينا ويتما و اسيرا. انما نطعمكم لوجه الله لانريد فيكم جزا و لا شكورا»

«و طعام خود را براي رضاي خدا به يتيم و مسكين و اسير مي دهند و (مي گويند) كه ما قربه الي الله آن را به شما داديم و از شما نه پاداشي مي خواهيم و نه تشكري.»      «سوره هل ابتي آيه ي 8و9»

ابن ابي الحديد معتزلي درمقدمه ي كتاب  امام علي(ع)1 درباره ي جور و سخاي علي و مرتضي (ع) مي نويسد.

 



[1]. بيست و پنج سال سكوت علي (ع) ص 262، تأليف فؤاد فاروقي از نويسندگان اهل سنت به نقل از ديوان شمس

[2]. خليل بن احمد نحوي

[3]. كارلايل

[4] . سليمان كناني «مقدمه ي كتاب امام علي مشعلي و دژي»

[5]. ابوبكر بن ابي فتحانه (مناقب خوارزمي)

[6]. عمربن خطاب «امام علي (ع)

[7]. ميخائيل نعيمه

[8] «و تركوك قائما» سوره ي جمعه

[9]. سوره ي توبه آيه ي 128.

[10]. غايه الحرام، صفحه ي 276.

[11]. غايه الحرام صفحه ي 264 حديث 4.

[12]. تفسير الميزان جلد 6 صفحه ي 49.

[13]. تصديق اين فضيلت در بسياري از كتب اهل سنت.

[14]. سخن معروف پيامبر خطاب به علي (ع) از كتاب سيرتنا و صفحه ي 12.

2 اصول كافي، جلد 2، صفحه ي 74.

1 تفسير قمي جلد صفحه ي 344.

2 دارالمنثور، جلد 6 صفحه ي 142.

1 اصول كافي جلد 1 صفحه ي 275 حديث سوم.

1 شرح ازكتاب تفسير نمونه جلد 2 صفحه ي 46 تا 49.

1 جلد 1 صفحه21

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 17 بهمن 1393 ساعت: 15:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس