تحقیق پیمان نفتا

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد پیمان نفتا

بازديد: 479

پيمان نفتا

 

قبل از تأسيس نفتا به اندازه‌اي تبليغ شد كه همه فكر مي‌كردند ايجاد آن معجزه‌اي جديد خواهد بود ـ معجزه‌اي كه تمام مشكلات سه كشور عضو را حل و فصل و دوراني تازه را در روابط آنها و حتي روابط بين‌المللي پديد خواهد آورد. آنها اعتقاد داشتند با همين اقدام مي‌توانند كليه‌ي سازمان‌هاي همكاري منطقه‌اي را تحت تأثير قرار دهند و با شيوه‌اي آمريكايي به همه آنها نشان دهند كه ما از شما بهتريم.

 

ساختار

پيمان تجارت آزاد ميان دولت‌هاي آمريكاي شمالي موسوم به نفتا در اوايل دهه 1990 ميلادي و بين سه كشور اين منطقه يعني ايالات متحده، مكزيك و كانادا منعقد گرديد. اين پيمان يكي از فعال‌ترين نهادهايي است كه در سراسر جهان به دنبال گسترش مناطق آزاد تجاري است. پيمان نفتا از لحاظ اقتصادي بالاترين سطح اقتصاد را در سراسر دنيا بر عهده دارد و در آن بزرگ‌ترين قطب اقتصادي دنيا يعني ايالات متحده و يكي از كشورهاي نسبتاً قدرتمند از لحاظ اقتصادي عضويت دارد. كشور كانادا هر چند همچنان عضو گروه كشورهاي G8 است ولي اكثر كارشناسان معتقدند اين كشور ديگر صلاحيت حضور در اين كلوپ را از دست داده است.

آنچه درباره‌ي پيمان نفتا جالب‌تر از حضور ايالات متحده در آن است، تنظيم نوعي عرضه و تقاضا است. به عبارت ديگر در اين پيمان علاوه بر ايالات متحده كشوري همچون مكزيك نيز حضور دارد كه بيشتر به عنوان مصرف‌كننده به شمار مي‌رود. برخلاف تصور موجود كه عموماً نفتا را فقط پيماني در مسير حذف تعرفه‌هاي گمركي مي‌دانند، اين نهاد يك قانون جامع براي يك نوع اقتصاد قاره‌اي به شمار مي‌رود كه در تلاش است متولد گردد. هر چند اين پيمان در اواخر دهه 1990 متولد شد ولي عمده فعاليت آن از سال‌هاي 1994 به بعد شكل گرفت و به عبارت بهتر تلاش اصلي خود را از حدود دو سال پيش آغاز كرده است. در اين دو سال فعاليت‌هاي آن رنگ و بوي بهتري گرفته و به نظر مي‌رسد، سمت و سوي جديد خود را نيز در همين دو سال يافته است.

از لحاظ خصوصي پيمان نفتا يك پيمان جديد داراي ايرادهاي اساسي است چنانكه حتي مي‌توان گفت نيازمند تغييرات بنيادين حقوقي است. تاكنون نيز متون قانوني آن چند بار مورد تجديدنظر قرار گرفته است و هر بار نيز اين تغييرات موجب ايجاد درگيري‌هاي سياسي شده است. قوانين موجود در پيمان به اندازه‌اي نئوليبرالي به شمار مي‌روند كه گويا قصد ندارند كوچك‌ترين قواعد حمايتي در خود جاي دهند. در اينجا از قوانين بهداشت عمومي خبري هست و نه از امنيت و قواعد آموزشي. حتي اتحاديه‌هاي كارگري نيز محلي از اعراب ندارند. برعكس دنياي صنعتي گذشته كه اولين تلاش‌ها را در زمينه قواعد حمايتي از كارگران عرضه داشت، نفتا هيچ حركت قابل توجهي در اين زمينه به عمل نياورده است. حتي نفتا به اندازه اتحاديه اروپا در اين مسير تلاش كرده است.

اتحاديه اروپا سعي دارد تا با ايجاد يك سري قواعد حمايتي اقتصاد كشورهاي ضعيف را كه بدان ملحق شده‌اند به سمتي سوق دهد تا توان ورود را به بازارهاي آزاد اروپا داشته باشند ولي در اينجا خبري از چنين قواعدي به چشم نمي‌خورد. اين پيمان تنها از يك پديده حمايت مي‌كند و آن، شركت‌هاي تجاري هستند؛ اين شركت‌ها توسط نفتا در برابر دولت حمايت مي‌شوند. همين مسأله نيز باعث مي‌شود، حمايت از كارگران تحت تأثير قرار گيرد. توضيحي كه هدفداران نفتا ارائه مي‌دهند شنيدني است. آنها مدعي‌اند پيمان به اندازه‌اي رفاه ايجاد خواهد كرد كه از بين رفتن سايه‌هاي حفاظتي مشكلي به وجود نياورد. آنها هر چند چالش‌هاي ايجاد شده زيست محيطي را قبول دارند، ولي معتقدند منابع ايجاد شده در اثر آن به مراتب بيشتر از چالش‌هايي است كه ممكن است بروز نمايد. ولي منتقدان نظرات مغايري دارند. آنها مي‌گويند: نفتا، موجب از بين رفتن مشاغل شده است. همچنين آنها فقر را از ديدگاه علل توسعه، نئوليبراليسم توسط پيمان نفتا مي‌دانند. اين عده معتقدند دولت‌هايشان عموماً با پذيرش اين پيمان خدمات مهلكي را بر پيكره اقتصاد و حقوق خود وارد كرده‌اند.

ولي در اين زمينه دو ديدگاه كلي وجود دارد. اولين ديدگاه كه مربوط به كارشناسان و اقتصاددانان است، امروزه و پس از گذشتن يك دهه از فعاليت نفتا اثرات آن را مفيد ارزيابي مي‌كنند. اين عقيده مخصوص به كشور خاصي نيست، بلكه اكثر عالمان اقتصادي هر سه كشور چنين ايده‌اي دارند. در مقابل نظر عوام است، اكثريت مردن مخالف ادامه چنين روندي هستند. براي مثال، كنگره آمريكا عموماً با چنين رويه‌اي مخالف است.

 

گذشته

دموكرات‌ها به اندازه جمهوري‌خواهان از بازارهاي باز حمايت مي‌كنند. اين مسأله مخصوص كلينتون يا كارتر نيست، بلكه يك سنت عمومي بين آنهاست. همواره در تاريخ جمهوري‌خواهان به بازاري‌هاي آزاد علاقه‌ي بيشتري نشان داده‌اند و رونق نفتا در يكي دو سال پاياني دور اول حكومت بوش نيز نشان از همين مسأله دارد.

عموم كشورهايي كه در نفتا عضو هستند و يا قصد دارند به آن بپيوندند از همين مسأله واهمه دارند. تأثير آمريكا همانند تمامي عرصه‌هاي جهاني در نفتا انكارناپذير است. از اين رو همراهي ايالات متحده برگ برنده سياست‌هاي اين پيمان است. اگر قرار باشد نفتا با همين روال پيش برود، نيازمند حمايت قاطع از سوي رئيس جمهوري ايالات متحده است و در صورتي كه اين مقام از چنين تفكري برخوردار نباشد، مشخصاً حداقل چهار سال نفتا نيز افول خواهد كرد.

علاوه بر بحث اقتصاد سياسي در ايالات متحده، تاريخ ده ساله پيمان حاكي از آن است كه هرگاه جو سياسي ايالات متحده ملتهب بوده است اين پيمان نيز حالتي افولي را طي كرده است. براي مثال مي‌توان به دوره‌ي حول و حوش يازده سپتامبر اشاره كرد كه حتي مدتي به تعليق فعاليت‌هاي پيمان انجاميد. ديگر مسائل سياسي در ايالات متحده نيز تأثيرات انكارناپذيري بر آن گذاشته‌اند.

اكثر كشورهاي آمريكاي جنوي از همين مسأله واهمه دارند و از اين رو همواره آرزو مي‌كنند تا همه چيز را در ايالات متحده به خوبي و خوشي برگزار گردد.

چنانكه گذشت، تاريخ نفتا با تحولات و موضع‌گيري‌هاي مثبت و منفي در ايالات متحده همراه بوده است و از زمان اجراي آن، يعني ژانويه 1994 تا به امروز همين مسأله بوده و خواهد بود. شروع نفتا علاوه بر ايالات متحده در كانادا و مكزيك نيز با جاروجنجال همراه بوده است. هر چيز اين كشمكش‌ها همچنان ادامه دارد ولي آغاز طوفاني پيمان در اين سه كشور نويد دوراني پرتلاطم را مي‌داد. اگرچه نفتا از همان آغاز، بيشترين تأثير را براي مكزيك نويد مي‌داد ولي بيشترين اعتراضات نيز در همان كشور، در مقابله با نفتا به عمل مي‌آمد. پيمان نيز در اين مدت تأثيرات چند لايه‌اي بر اقتصاد و سياست مكزيك گذارده است. بسياري از مكزيكي‌ها چه به صورت مستقيم و چه به صورت غيرمستقيم از نفتا آسيب ديده‌اند. براي مثال در آغاز فعاليت‌هاي پيمان تاكنون، نزديك به نيم ميليون شغل از بين رفته است.

تأثيرات غيرمستقيم پيمان در مكزيك نيز شايان ذكر است. حدود 5/2 ميليون كشاورز مكزيكي، به خاطر آنكه توان رقابت با كالاهاي آمريكايي را نداشتند، در بازار آزاد در نفتا كم آورده‌اند و بيكار شده‌اند.

البته عده‌اي نيز معتقدند مشاغل جديدي نيز در مكزيك ايجاد شده‌اند كه جلوي اين افت را خواهد گرفت. سرمايه‌گذاران كانادايي و علي‌الخصوص آمريكايي از آنجا كه به نيروي كار ارزان قيمت و مهم‌تر از آن كم توقع‌ مكزيكي دست يافته‌اند با تزريق سرمايه‌هاي خود به مكزيك مشاغل فراواني ايجاد كرده‌اند و از اين طريق بسياري از اين كمبودها مرتفع گرديده است. ولي اين همه ماجرا نيست. بدون شك مهم‌ترين تأثيرات پيمان بر مكزيك بوده است. هر چند تعريف مشاغل در اين كشور دستخوش تغييرات عمده‌اي بوده است ولي، اين تنها تعريف مشاغل نبوده است كه با تغيير همراه بوده است. نفتا در اين دوران موفق شده است تا شيوه زندگي به سبك مكزيكي را نيز متحول نمايد.

شيوه جديد كه جايگزين شيوه مكزيكي شده به مراتب رفاه‌طلبانه‌تر و در يك كلام شيوه‌اي آمريكايي است. حال بايد ديد كه از دست دادن مشاغل سنتي از يك رو و در مقابل آن به دست آوردن مشاغل جديد به علاوه فرهنگي غيربومي مي‌تواند تعادلي را كه طرفداران مكزيكي نفتا مدعي هستند برقرار كنند. البته مطمئناً تعادل، نمي‌تواند راضي كننده باشد زيرا اگر دو كفه اين ترازو متعادل شدند ديگر چه نيازي به ايجاد اين همه تغيير بود.

اكثر مكزيكي‌هايي كه از ابتدا با پيمان مشكل داشتند كساني بودند كه بينش سنتي مقابله با امپرياليست‌هاي آمريكايي را در فكر خود زنده نگه داشته بودند. ولي از قرار تاكنون موفقيت با نفتا بوده است. بحران سال 1994 مكزيك نيز در دوران اجراي پيمان به وقوع پيوسته است و تأثيرات آن هم اكنون نيز قابل بررسي است. به همين دليل براي بررسي تأثيرات نفتا، بايستي اين بحران را نيز درست شناخت كه از حوصله بحث ما خارج است.

هر چند كانادا از نفتا به اندازه مكزيك آسيب نديده ولي باز به اندازه اين كشور از منافع آن بهره‌مند نگرديده است. از آنجا كه اين كشور در گذشته نيز اقتصادي كاپيتاليستي داشت، به همين سبب ساختارهاي مناسب‌تري براي پذيرش اين روش داشته است. كانادايي‌ها همواره از رتبه‌بندي اقتصاد جهاني بين ده كشور اول جهان حضور داشته‌اند، ولي باز تأثيرات اين بازار بزرگ اقتصادي در اين كشور غيرقابل كتمان است. حداقل تأثيري كه نفتا بر آن داشته آسيب‌پذير شدن استانداردهاي كارگري اين كشور است.

خلاصه مي‌توان در ديدي كلي اذعان داشت كه نفتا وضع توزيع درآمد در هر سه كشور را با بحران مواجه ساخته و عدم توجه به قواعد حمايتي روز به روز وضعيت را بغرنج‌تر مي‌سازد. از شروع اين پيمان نيز به سبب درست حمايت نشدن آن و ايجاد توقعات نابجا باعث شده است تا انتظارات عمومي از يك طرف بالاتر رفته و از سوي ديگر از حمايت آن كاسته شود. همه‌ي اينها در حالي است كه ايده‌هاي نفتا هر روز نوع‌تر مي‌شود و براي اجراي آنها قالب‌شكني‌هاي جديدي نيز در راه است.

 

حال

هم در مكزيك و هم در دو كشور ديگر پشتوانه مردمي كمي در حمايت از پيمان وجود دارد. چنانچه طبق آمارها نفتا 29% مردم مكزيك به مفيد بودن نفتا رأي داده‌اند و 33 درصد معتقدند كه پيمان براي كشور آنها مضر بوده است. چنانچه قبلاً نيز گفتيم، كنگره آمريكا نيز روي خوشي به نفتا نشان نمي‌دهد. قبلاً به اين نكته اشاره كرديم كه نفتا مشاغل زيادي را از بين برده است و هر چند در عوض برخي مشاغل ديگر ايجاد كرده، ولي بالا رفتن سطح توقعات مردم طي تبليغات طرفداران، باعث شده است، نتايج اينچنين به دست آيد.

درباره كاركرد نفتا موضع‌گيري‌ها بسيار متفاوت است. از سويي برخي پيمان را بسيار موفق و در مقابل عده‌اي آن را بسيار ضعيف و شكست خورده مي‌دانند.

اگرچه عده‌اي معتقدند پيمان نتوانسته است كه حتي تمام موانع تجاري را رفع كند ولي در عوض عده‌اي نيز معتقدند كه سطح كلي اقتصاد كشورهاي عضو در اين 10 ساله بهتر شده است. در اينجا يك سؤال اساسي مطرح است، آيا با همه اين احوال پيمان نفتا براي كشورهاي عضو مؤثر افتاده است؟ اگر بخواهيم با ديدگاه پلوراليستي نگاه كنيم بايد جوابي قاطع به اين سؤال ندهيم. پاسخ اين سؤال مطمئناً به راحتي و در يك كلام داده نخواهد شد.

نفتا در اين دهه بي‌شك موفقيت‌هايي به دست آورده است، هر چند اين موفقيت‌ها حتي درصدي از آنچه كه مؤسسين آن ادعا كرده‌اند نيست. صادرات آمريكا به دو كشور ديگر عضو قبل از تأسيس پيمان چيزي حدود يك چهارم كل صادرات ايالات متحده بوده است ولي هم اكنون اين ميزان به يك سوم صادرات كل ايالات متحده افزايش پيدا كرده است. اين خود نشانه‌اي از موفقيت پيمان است. حتي مردم آمريكا خود ديده‌اند كه گسترش پيمان شرايط بازار كار را متحول ساخته است و هر چند از لحاظ كمي تعداد قابل ملاحظه‌اي شغل كه مي‌توانست در درون ايالات متحده به وجود آيد به بيرون منتقل شده ولي در عين حال آثار مثبت ايجاد شده توسط نفتا را نمي‌توان به طور كامل به فراموشي سپرد.

عده‌اي از آمريكايي‌ها چنانچه گذشت كاهش كمي مشاغل را بهانه مي‌كنند و معتقدند، اين مسأله نشانه‌اي از ضعف در عملكرد نفتاست ولي در مقابل پاسخ طرفداران اشاره به تغيير الگوي اشتغال است. آنها معتقدند ايجاد مشاغل با تعريف جديد از شغل جبران مافات كرده است.

كانادايي‌ها نيز از نفتا منتفع شده‌اند. به خصوص دسترسي به بازار مكزيك و آمريكا از يك سو و دسترسي به كارگران ارزان قيمت مكزيكي از سوي ديگر نتايجي است كه كانادايي‌ها به طور مستقيم آن را مشاهده كرده‌اند. ولي بي‌شك هر چند آمريكايي‌ها و كانادايي‌ها به خوبي از نفتا سود برده‌اند ولي سود بيشتر از آن مكزيك بوده است.

بيش از 90 درصد صادرات مكزيك امروزه به آمريكا و كانادا صورت مي‌گيرد. اين رقم واقعاً قابل توجه است ـ البته اقتصاد مكزيك با اين آمار كاملاً وابسته به وضعيت بازرگاني اين دو كشور و هماهنگي سياسي آنها در قالب نفتا مي‌گردد. اين مسأله با هر نوع خوش‌بيني، باز نوعي وحشت ايجاد مي‌نمايد ـ به هر حال مكزيك تاكنون منتفع‌ترين كشور از پيمان بوده است. سرازير شدن سرمايه‌گذاري خارجي به مكزيك نيز نتيجه ديگر پيمان نفتا است.

موفقيت‌هاي نفتا صرفاً اقتصادي نيز نبوده، چنانچه برخي نتايج سياسي نيز در پي داشته است. انتخاب وينسنته فاكس از حزب‌ مخالف دولت قبلي مكزيك يكي از اين نتايج است. مانورهاي بوش در قبال موفقيت‌هاي اقتصادي نفتا در انتخابات رياست جمهوري يكي ديگر از نتايج سياسي پيمان است. در نهايت بايستي به نظر مخالفان نيز اشاره كرد. هر چند اقتصاددانان حاميان پيمان نفتا به شمار مي‌روند، ولي چنانچه قبلاً ذكر شد، مردم عادي اين پيمان را موفق ارزيابي نمي‌كنند. نفتا حتي موفق نشده است در مهم‌ترين كاركرد خود يعني برداشتن موانع تجاري به طور كامل با نتايج قابل توجهي دست يابد. علاوه بر مردم مكزيك كه قبلاً به آمار آنها اشاره كرديم، در كانادا نيز قريب به 50 درصد مردم نظر مساعدي نسبت به پيمان ندارند. همه اينها در حالي است كه سخن از گسترش نفتا مطرح مي‌شود. درباره اين مسأله در ادامه سخن خواهيم گفت، ولي در اينجا نيز به اين مورد اشاره مي‌كنيم كه نتايج نسبتاً مثبتي كه مكزيك در مسير همكاري با كانادا و ايالات متحده به دست آورده، مقداري اميدواري را در كشورهاي منطقه ايجاد كرده است. كشورهاي ديگر عموماً از ايجاد بازارهاي آزاد بين خود و اين دو كشور وحشت داشته‌اند ولي امروزه و پس از گذشت ده سال روشن شده است كه مناطق آزاد تجاري آنقدر كه عده‌اي فكر مي‌كنند وحشتناك نيستند.

 

آينده

مخالفان در هر سه كشور حضور دارند ولي در عين حال كه هر كدام حرف متفاوتي براي گفتن دارند، از يك سو به مخالفت پرداخته‌اند. منتقدان آمريكايي بيشتر به اين سبب با نفتا موافق نيستند كه معتقدند پيمان، شغل‌هايي را كه مي‌توانست در آمريكا ايجاد شود به سمت مكزيك روانه ساخته است. در عين حال كانادايي‌ها بيشتر به سبب لكه‌دار شدن استانداردهاي كارگري از يك سو و آمريكايي‌ شدن فرهنگ كانادايي نگران هستند. در سمت ديگر مثلث نفتا نيز مكزيكي‌ها هستند. مخالفان مكزيكي نيز به طور سنتي با آمريكايي‌ها مشكل دارند. البته عده‌اي از طرفداران محيط زيست نيز هستند كه علاقه‌اي به ايجاد كارخانه‌هاي دشمن محيط زيست در كشور خود ندارد. با همه اين احوال نتايج حاصله از نفتا نشان داده است كه اعضا مي‌توانند براي آينده بهتر در چارچوب پيمان اميدوار باشند. محاسن پيمان كه مي‌توان در آينده نتايج بهتري از آنها انتظار داشت به دو مجموعه كلي تقسيم مي‌شوند. از يك سو پيمان مي‌تواند باعث بازگشايي بازارهاي جهاني به روي كالاهاي صادراتي آن كشور گردد و از طرف ديگر مي‌توان از اين طريق سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي را به مراتب سهل‌تر جذب نمود. به هر حال مكزيك با همه مخالفت‌ها به اين نتيجه رسيد كه در كنار گنجي نشسته است و بهتر است به هر نحو ممكن از آن بهره ببرد. لازمه اين امر به نفع زيرساخت‌هاست. براي اين منظور بايستي ابتدا انتظارات غيرصحيح از پيمان را اصلاح نمود. نبايد مردم فكر كنند اگر نفتا باشد همه مشكلات حل خواهد شد. از سوي ديگر پيمان بايستي از يك نوع آنارشي مدرن رهايي يابد. وجود منطقه آزاد، هيچ دليلي براي ايجاد اين نوع آنارشي نخواهد بود.

متأسفانه پيمان نفتا بيشتر به دنبال منافع اقتصادي است و هيچ توجهي به زيرساخت‌هاي دقيق لازم براي آن ندارد. مسأله بعد كه درباره آينده پيمان مي‌توان به آن اشاره كرد، ايده‌ي پيشرفت آن به سمت جنوب است. قاره آمريكا عموماً منطقه نفوذ سنتي ايالات متحده به شمار مي‌رود و نفوذ نفتا به سمت جنوب مي‌تواند اين نفوذ را قانون‌مندتر كند. در حالت كلي رويكرد آتي آن توسعه پيمان به سمت كشورهاي آمريكاي مركزي و جنوبي و هدف آن ايجاد يك منطقه آزاد تجاري در نيمكره غربي است. نفتا براي رهسپار شدن به سوي جنوب با موانعي روبه‌روست. يكي از اين موانع مركوسور مي‌باشد. اين عنوان به بازار مشترك جنوب آمريكا اطلاق مي‌شود كه با هدايت برزيل راه‌اندازي شده است. مركوسور بيشتر يك اتحاديه گمركي است كه اكثر كشورهاي قدرتمند منطقه‌اي در جنوب آمريكا به آن پيوسته‌اند. البته به نظر نمي‌رسد كه كشورهاي حاضر در منطقه قيد همكاري با ايالات متحده را به خاطر مركوسور بزنند و با اين حساب‌ اين اتحاديه راهي به جز ذوب شدن آهسته در نفتا نخواهد داشت. به سبب قدرت گرفتن برزيل و ادعاهاي آن مبني بر عضويت دائم در شوراي امنيت اين كشور خواهان بقاي مركوسور است. بايد منتظر ماند و در آينده‌اي نزديك شاهد رقابت نفتا ـ مركوسور بود.

مرحله اول حركت پيمان به سمت جنوب عضويت شيلي، اروگوئه و آرژانتين در آن است. هر سه اين كشورها از لحاظ آمار بيكاري در وضعيت بغرنجي به سر مي‌برند، به‌ويژه آرژانتين كه بحران چند ساله اخير آن شهره آفاق شده است. شيلي از اين نظر وضعيت بهتري دارد، هر چند زيرساخت‌هاي اقتصادي آن پوسيده‌تر از دو كشور ديگر است. هر سه اين كشورها از لحاظ سياسي مورد قبول ايالات متحده هستند زيرا آنها، چندين سال است كه مردم سالاري را تجربه كرده‌اند. حتي اروگوئه لقب سوسيس آمريكا را به خود اختصاص داده و از اين لحاظ نمره قبولي را كسب كرده است. نكته جالب توجه اينكه هر سه كشور جديد اطمينان دارند كه نمي‌توانند به اندازه مكزيك از پيمان منتفع شوند ولي در عين حال به بازارهاي ايجاد شده در اثر آن اميد فراوان بسته‌اند. در اينكه آنها از بين آمريكا و برزيل اولي را انتخاب خواهند كرد شكي نيست ولي آنها همچنان علاقه‌مند هستند تا برزيل را به عنوان يكي ديگر از گزينه‌هاي عضويت مطرح نمايند. مسأله‌اي كه هر چند برزيل رغبتي به آن نشان نمي‌دهد ولي آمريكايي‌‌ها را سخت مشغول ساخته است. از يك سو بازارهاي گسترده و جمعيت بالاي برزيل و از سوي ديگر امكان نفوذ در آن و تزريق فرهنگ آمريكايي به اندازه‌اي دلچسب است كه هر سياستمدار آمريكايي را به هيجان وا مي‌دارد.

آنچه گذشت وضعيت كل نفتا بود. در بين سازمان‌هاي منطقه‌اي اين پيمان وضعيت به خصوصي دارد. هر چند تنها سه كشور در آن عضويت دارند ولي نفتا هم از لحاظ اقتصادي از اروپا جلوتر است. از سوي ديگر هر چند عضوگيري‌هاي جديد، اروپا را با مشكلات جديدي براي رقابت با نفتا مواجه مي‌سازد، ولي در مقابل هر چند نفتا در عضوگيري موفق عمل نمايد، به همان اندازه فاصله خود را با اروپايي‌ها بيشتر خواهد ساخت.



پيمان نفتا اقتصاد جهاني آمريكاي شمالي

 

http://www.bashgah.net/modules.php?name=News&file=print&sid=8259

 

نفتا: آرى يا نه؟

گفتگو با على جوادى

انترناسيونال: در نظر اول هيجان هيات حاکمه نسبت به نفتا قدرى اغراق شده بنظر ميرسد، بخصوص اگر به خاطر بياوريم که اولا"، از سال ٨٩ پيمان تجارت آزاد آمريکا و کانادا وجود داشته و نفتا اساسا" به معنى تعميم قلمرو تجارت آزاد به مکزيک است، ثانيا"، نرخ متوسط تعرفه حمايتى مکزيک بر کالا هاى آمريکايى ٩٪ و نرخ تعرفه آمريکا بر واردات از مکزيک تنها ٤ درصد است. کاهش اين ارقام به صفر در طول ده تا پانزده سال آينده تحول شگرفى بنظر نميرسد و ثالثا"، اندازه کل اقتصاد مکزيک پنج در صد آمريکا بيشتر نيست. به اين ترتيب اهميت اين طرح در چيست؟

على جوادى: براى توضيح اهميت نفتا نميتوان صرفا" به بعد اقتصادى بلافصل اين پيمان بسنده کرد، اين يعنى ديدن درختان و نديدن جنگل. اهميت نفتا اساسا" سياسى- اقتصادى است. نفتا پيمانى براى ايجاد يک بلوک اقتصادى قدرتمند در مقابل با بلوکهاى موجود، تلاشى براى ايجاد يک مدل و يک نمونه نظام اقتصادى - تجارى براى "نظم نوين جهانى" و گامى در جهت تقويت بنيه اقتصادى نحيف شده آمريکا براى تداوم بخشيدن به سرکردگى اش در دوران پس از جنگ سرد ميباشد. آنچه مسلم است، اين است که دعواها و کشمکشهاى اقتصادى مشغله بزرگترى را در اين دوران بازى خواهند کرد. نقش آمريکا در آنچه که "نظم نوين جهانى" مينامند و طلوع خونينش را در جنگ خليج به اطلاع بشريت رساندند به ميزان زيادى به قدرت و توان اقتصادى آمريکا وابسته است. نفتا به اين اعتبار داراى اهميتى ويژه و سياسى ميباشد. بدون دليل نيست که بطور بيسابقه اى امضاى کليه روساى جمهور سابق آمريکا که هنوز در حال حيات ميباشند (نيکسون، فورد،کارتر، ريگان و بوش) براى تائيد نفتا پاى بيانيه اى خطاب به کليه اعضاى کنگره آمريکا گذاشته ميشود. در اين بيانيه آمده است: " امضاى خود را در جهت درستى در تاريخ آمريکا بگذاريد. نفتا نقطه عطفى براى آمريکا بشمار مى آيد. اگر بر خلافش راى دهيد، به نقش آمريکا بمثابه رهبر جهان لطمه سنگينى وارد ميايد و سعادت آمريکا و اقتصاد بين المللى صدمه خواهد ديد" کلينتون در تائيد اهميت نفتا چنين گفت: نفتا بيشتر از يک بلوک اقتصادى است، پله اى است براى تامين رهبرى جهانى آمريکا" و در کنفرانس سران کشورهاى دايره اقيانوس آرام گفت: ما نميتوانيم اجازه دهيم نگراينهاى کشوريمان سايه بر منافع ملى مان بيفکند. امنيت ما بيش از هر زمانى به اقتصاد وابسته است."

نفتا بمثابه يک پيمان تجارى در حيطه آمريکاى شمالى، همانطور که اشاره کرده ايد، اساسا" تعميم قرارداد تجارت آزاد کانادا و آمريکا به مکزيک ميباشد. هر چند که از همين زاويه نيز چشم انداز فراترى در مقابل خود قرار داده است. گسترش و انعقاد قراردادهاى تجارى مشابه نفتا به بخشهاى ديگر قاره آمريکا و کشورهاى آمريکاى لاتين از جمله اهدافى است که حتى در زمان رياست جمهورى بوش طرح آن در دست بررسى بود و در سطح علنى نيز به آن اشاره شده است. "از آلاسکا تا آرژانتين" (يعنى از قطب شمال تا قطب جنوب) اين شعار سرمايه چشم انداز گسترش طرح حاضر را تشکيل ميدهد. پروسه اى که با توافقنامه تجارت آزاد بين آمريکا و کانادا آغاز و در گام بعدى مکزيک را شامل شد در سواحل آفتابى آکاپولکو و مرزهاى جنوبى مکزيک توقف نخواهد کرد. شيلى، آرژانتين، برزيل و ونزوئلا توقف هاى احتمالا گام بعدى خواهند بود. از طرف ديگر آمريکا دور تازه اى از مذاکرات (GATT) را در مقابل خود دارد. آمريکا با نفتا دارد اخطار تازه اى به ژاپن و اروپا و ١١٥ کشور درگير اين مذاکرات ميفرستد. آمريکا به (GATT) نياز دارد، ٧٤٪ مبادلات اين کشور با کشورهائى بغير از کانادا و مکزيک صورت ميگيرد. نفتا ميتواند هم يک بلوک تجارى بسته در تقابل تجارى با بلوک هاى اروپا و ژاپن باشد و هم يک بلوک تجارى نمونه که تامين هژمونى آمريکا را تسهيل ميکند. هر دو چشم انداز محتمل و ممکنند.

اين طرح به پروسه ادغام اقتصادى مکزيک و کانادا و آمريکا سرعت بيشترى بخشيده و چهار چوب برگشت ناپذيرى براى آن بوجود مى آورد. مکزيک سومين وارد کننده محصولات آمريکا بعد از ژاپن و کانادا ميباشد. ميزان سرمايه آمريکايى در مکزيک تنها در ساال ١٩٨٨ از ٧/٧ ميليارد دلار به ٩/١٤ ميليارد دلار افزايش يافت. سرمايه گذارى آمريکا در مکزيک معادل دو سوم کل سرمايه خارجى در اين کشور ميباشد. نفتا نا امنى هاى ناشى از عدم ثبات نظام اقتصادى و سرمايه گذارى در مکزيک را کمرنگ ميکند. با نفتا سياستهاى ناسيوناليستى در عرصه اقتصادى امکان کمترى براى ابراز وجود خواهند يافت. سرمايه بزرگ دارد خاطره ملى کردن صنعت نفت (روزى که هنوز در مکزيک تعطيل عمومى است و جشن گرفته ميشود) و ملى کردن بانکها، (که تنها در سال ١٩٨٢ و در پاسخ به اوج بحران مالى اين کشور صورت گرفت) را به خاک ميسپارد. نفتا کدهاى اين پروسه را تعريف ميکند.

سرمايه با نفتا از ثبات و امکانات بيشترى براى بهره کشى و استثمار از انسانها برخوردار خواهد شد. فاکتورهاى زير در اين رابطه تعيين کننده ميباشند. ١- متوسط دستمزد و مزاياى کارگر در مکزيک معادل يک پنجم متوسط دستمزد و مزاياى کارگر در آمريکا ميباشد. ٢- بورژوازى مکزيک و دولت حاکم بطور سيستماتيکى تشکيلات کارگرى و اعتراضات آنها را سرکوب کرده اند.

CTM تشکيلات سراسرى اتحاديه هاى کارگرى در بخش خصوصى و (FSTSE) در بخش دولتى، در سال ١٩٣٠ توسط حزب حاکم بوجود آمده و تماما" وابسته به دولت و مجرى سياستهاى اين حزب بورژوازى ميباشد. ٣- نرخ سود سرمايه در مکزيک معادل رقم باورنکردنى ٦٠٪ بوده در صورتيکه نرخ سود سرمايه آمريکا در سالهاى اخير بين ٧٪ تا ١٢٪ در نوسان بوده است. با توجه به شرائط کار در مکزيک، وجود نيروى کار فراوان و ارزان، تاثيرات عمومى نفتا را چنين ارزيابى کرده اند: سرمايه رشته هاى توليدى متفاوت را بر اساس فاکتورهايى اقتصادى ( مهارت و تخصص نيروى کار، مواد خام و اوليه، تکنولژى و دانش فنى) داده شده و نيازهاى هر رشته مجددا" سازماندهى خواهد کرد. بر اين اساس پيش بينى ميشود که صنايع متکى بر نيروى کار ارزان در مکزيک ( صنايع کار بر) و رشته هاى توليدى با تراکم بيشتر سرمايه و تکنولوژى بالا در آمريکا و کانادا متمرکز شوند.

اما تا آنجا که به مکزيک برميگردد، سياست اقتصادى مندرج در نفتا اساسا" ادامه منطقى سياست اقتصادى دولت ساليناس است. مکزيک در سال ١٩٨٦ به پيمان GATT پيوست. براى مقابله با تورم دستمزدها را منجمد کردند. بيش از ١١٠٠ بنگاه و کارخانه دولتى تعطيل و يا به بخش خصوصى واگذار شدند. تعداد زيادى از بانکها به سرمايه هاى خصوصى منتقل شدند. محدوديتهاى تجارى بطور يکطرفه کم شده و نرخ تعرفه گمرکى بطور متوسط به ٩٪ تنزل داده شد. کلا" مدل اقتصادى حمايت از صنايع داخلى جاى خود را به مدل توليد براى عرضه به بازار جهانى و گسترش صادرات داد. بجاى وام از بانک جهانى و صندوق بين المللى پول درها براى سرمايه خارجى گشوده شدند. بورژوازى مکزيک تلاش بسيارى ميکند که اقتصاد مکزيک بجاى تکيه بر عرضه نفت به صادرات کالاهاى صنعتى استوار گردد. در سال ١٩٨٢ صدور کالاهاى نفتى ١٤٪ کل صادرات مکزيک را تشکيل ميداد، اين رقم در سال ١٩٨٩ به ٥٥٪ افزايش يافت. ٨٥٪ توليدات صنعتى مکزيک روانه آمريکا و کانادا ميشود. با در نظر گرفتن نيازهاى اين روند، اطمينان و تضمين از دستيابى به بازار آمريکا از اهميت بسيار بالايى براى بورژوازى بزرگ مکزيک برخوردار بوده و نقش حياتى اى در تداوم و موفقيت مدل اقتصادى اتخاذ شده توسط مکزيک بازى ميکند. از طرف ديگر اين مدل اقتصادى نياز رو به رشدى به سرمايه دارد، درآمد حاصل از فروش نفت ديگر تامين کننده کل سرمايه مورد نياز اين پروسه نميباشد. وام هاى تجارى نيز در سيکل بعدى خود اين پروسه را با مشکلات متعددى روبرو خواهند کرد. بعلاوه سقوط بلوک شرق، نياز به سرمايه و سرمايه گذارى را بطور بيسابقه اى در سطح جهان افزايش داده است. نفتا پاسخ بورژوازى مکزيک به نيازهاى همه جانبه مدل اقتصادى حاکم بر جامعه ميباشد.

عوامل مشابه اى نيز مشوق پيوستن کانادا به پيمان سه جانبه نفتا بوده است. اقتصاد کانادا بطور ويژه اى در ارتباط با اقتصاد آمريکا قرار دارد. نتيجتا" دستيابى به بازار آمريکا از اهميت مشابه اى براى کانادا نيز برخوردار است. شرکت کانادا در نفتا هم ناشى از ترس از غيبت در اين پيمان منطقه اى است هم ناشى از ضرورت برخوردارى از مواهب شرکت در آن. خلاصه کنم: اهميت اساسى نفتا در امکانات و مدل اقتصادى-تجارى است که اين پيمان در تامين سرکردگى آمريکا فراهم مياورد. نفتا داراى اهميتى سياسى-‌اقتصادى است. "نظم نوين جهانى" در عرصه اقتصاديش دارد از اين دريچه پاسخ ميگيرد. نتايج اقتصادى نفتا محصول تبعى اين پيمان ميباشند.

صف بندى موافقان و مخالفان نفتا در آمريکا و مکزيک چگونه است، چه گروهها و منافعى را در بر ميگيرد و رئوس اصلى استدلالهايى که له و عليه اين طرح ميشود چيست؟

در آمريکا صفبندى اجتماعى موافقان و مخالفان نفتا اساسا" بر محور دو نگرش و دو چشم انداز در ترسيم نقش و موقعيت آمريکا در جهان حاضر شکل گرفت. دو افق متفاوت در کمپ سرمايه. اين دعوايى در باره مفاد قرارداد و اقتصاديات يک طرح نبود، دعوائى بر سر چشم انداز سياسى ناشى از مسير حرکت جامعه بود. نفتا دريچه اى براى تعيين تکيف مسائل فراترى از تاثيرات و عملکرد اقتصادى مندرج در اين پيمان شد. نفتا دعوايى بر سر سياست بود. اما استدلالاتى که از هر دو سوى اصلى اين مجادله براى توجيه و يا رد آن بيان ميگرديد اساسا" در حيطه عملکرد اقتصادى و به درجه کمترى در ارتباط با تاثير اين پيمان در محيط زيست دور ميزد. در اين دعوا عوامفريبى بورژوازى يکبار ديگر به نقطه اوج خود رسيد. در کمپ مخالف راس رو، پت بوکنن، جسى جکسون و رهبرى کنفدراسيون اتحاديه هاى کارگرى و در کمپ مقابل دستگاه حاکم و ائتلافى متشکل از ١٠٠٠ کمپانى قرار داشتند. صحنه گردان اصلى صف مخالفين راس پرو ميلياردر تگزاسى بود. مخالفين با توسل و تقويت احساسات ناسيوناليستى آينده تيره و ترسناکى براى کارگر آمريکايى ترسيم کردند. طرف مقابل وعده ميداد که نفتا قرار است مشکل بيکارى را برطرف کرده و آينده اى درخشان در جلوى کارگر قرار دهد. نفتا هم دواى درد جامعه و هم علت دردهاى بى‌درمان جامعه قلمداد ميشد. هر دو طرف مزورانه براى کارگر اظهار همدردى ميکردند. در اين دعوا سياست پروتکشنيسم (حمايت از بازار داخلى) بورژوازى در مقابل سياست درهاى باز بورژوازى بزرگ قرار گرفت. پيروزى در تصويب نفتا پيروزى افق بورژوازى بزرگ در مقابل محدود نگرى ناسيوناليستى بورژوازى بود. در اين مقابله افق ناسيوناليسم بازنده شد. اما اين تنها دور اول يک درگيرى دراز مدت تر بود.

هر دو طرف ليستى از "واقعيات و توهمات" در توضيح نفتا در اختيار جامعه قرار دادند. رئوس اين ليست از اين قرار است: ١- نفتا و مشاغل. ٢- نفتا و انتقال سرمايه ها به مکزيک. ٣- نفتا و اشباع بازار آمريکا از کالاهاى مکزيکى. ٤- نفتا و آلودگى محيط زيست در مکزيک. ٥- نفتا و تجارت با کشورى فقير مانند مکزيک. ٦- نفتا و افزايش مهاجرت به آمريکا.طبق آمار معتبرتر مخالفين نفتا نزديک به ٥٠٠ هزار شغل در عرض ده سال از آمريکا به مکزيک منتقل خواهد شد. در مقابل موافقين نفتا متذکر ميشوند که با گسترش صادرات به مکزيک و در ازاى هر يک ميليارد دلار نزديک به ٢٥٠٠٠ شغل جديد ايجاد خواهد شد و پيش بينى ميکنند که در اثر نفتا حجم صادرات آمريکا به مکزيک به ميزان ١٤ ميليارد دلار افزايش پيدا خواهد کرد. به عبارت ديگر نزديک به ٣٥٠ هزار شغل جديد بوجود خواهد آمد. بعلاوه ياد آور ميشوند که اين رقم تنها نيم درصد نيروى کار آمريکا را تشکيل ميدهد و اين ميزان از نوسانات ساليانه بازار نيروى کار، که در اثر تغييرات متعارف بهره بانکى ايجاد ميشود، بسيار کمتر است.

٤- طرفداران نفتا ادعا ميکنند که نفتا هيچ انگيزه جديدى علاوه بر آنچه در حال حاضر موجود است براى انتقال سرمايه ها به مکزيک بوجود نخواهد آورد، نفتا صرفا" موانع فروش کالاهاى آمريکايى در مکزيک را حذف خواهد. علاوه بر اين، استدلال ميشود که دستمزد تنها فاکتور تصميم گيرى براى تعيين محل واحد توليدى نيست. عوامل ديگرى على الخصوص بارآورى کار و ميزان دورى و نزديکى به محل تهيه مواد اوليه و مصرف کننده فاکتورهاى تعيين کننده اى ميباشند. و در حساب و کتابهاى سرمايه بارآورى کارگر صنعتى مکزيک يک پنجم کارگر صنعتى آمريکا و بارآورى کارگر کشاورز مکزيک يک بيست و پنجم کارگر کشاورزى آمريکا ميباشد.

در مقابل بحث خطر اشباع بازار آمريکا توسط کالاهاى توليد شده در مکزيک، موافقين به عوامل زير اشاره ميکنند: ١- حجم بازار مکزيک که يک بيستم حجم بازار آمريکا بوده. ٢- موازنه تجارى آمريکا و مکزيک ٧ ميليارد دلار بسود آمريکاميباشد. ٣- ميزان کل واردات آمريکا از مکزيک معادل نيم درصد توليد ناخالص داخلى ميباشد و ٥٠٪ اين کالا ها بدون عوارض گمرکى وارد امريکا ميشوند.

مخالفين نفتا ميگويند که کمپانيها براى فرار از قوانين حفظ محيط زيست به مکزيک نقل مکان ميکنند. مکزيک مرکز دفع فضولات سمى و آلوده کارخانجات خواهد شد. طراحان نفتا معتقدند: سابقه و رکود مکزيک در اين زمينه در حال پيشرفت بوده و هزينه مراعات قوانين حفاظت محيط زيست آمريکا تنها ٢٪ هزينه تمام شده کالاهاى توليدى ميباشد و اين انگيزه اى براى فرار سرمايه نخواهد بود.

مخالفين نفتا ميگويند دو سوم جمعيت ٨٨ ميليونى مکزيک زير خط فقر زندگى ميکنند و درآمدى کمتر از ٢٠٠ دلار در ماه دارند. تنها ١٠٪ جمعيت قادر به خريد کالاهاى توليد شده در آمريکا خواهند بود. موافقين پاسخ ميدهند که مکزيک داراى بالاترين نرخ توسعه بازار در ميان کشورهاى در حال توسعه ميباشد. مکزيک دومين بازار مصرف کالاهاى صنعتى آمريکا و سومين بازار مصرف محصولات کشاورزى آمريکا ميباشد. ٧٠ سنت از هر دلار کالاى وارده به مکزيک صرف خريد کالاها و خدمات توليد شده در امريکا ميشود. بعلاوه طراحان نفتا معتقدند که بر اثر توسعه اقتصادى و ايجاد مشاغل جديد در مکزيک، فشار مهاجرت به آمريکا کاهش پيدا خواهد کرد.

در مکزيک نيز استدلالات موافقين و مخالفين رنگ و لعاب مشابهى داشت. نفتا در تبليغات مخالفان، طرح نابودى صنعت کوچک مکزيک قلمداد ميشود. نفتا طرح نابودى کشاورزى مکزيک و بيخانمان کردن دهقان سنتى مکزيک است. نفتا طرح وابستگى مکزيک به آمريکا و خدشه دار کردن حق حاکميت ملى مکزيک است. در يک کلام، نفتا طرح نابودى مکزيک است. از طرف ديگر، ساليناس در نمايندگى سرمايه بزرگ در مکزيک سرنوشت همه چيز را به نفتا گره زد. ساليناس مبتکر نفتا بود. نفتا تئولوژى دولت ساليناس شد. نفتا ابزار تحقق آرمان بورژوازى مکزيک در پيوستن به کشورهاى "جهان اول" است.

چه تضمينهايى از نتيجه اقتصادى اين قرارداد و تاثير آن بر زندگى کارگران( سطح اشتغال، دستمزد، محيط زيست، نقل مکان سرمايه و غيره) در آمريکا و مکزيک وجود دارد؟

در زمينه عملکرداقتصادى نفتا توافق چندانى در ميان اوپوزيسيون اين پيمان وجود ندارد. آمار و ارقام در اين رابطه بسيار متفاوت ميباشند. بطور مثال برخى ميزان کاهش سطح اشتغال در آمريکا را نيم ميليون، برخى برخى ٥/٢ ميليون و برخى حتى ٦ ميليون برآورد کرده اند مطالعه متدولوژى و روش بکار رفته در اين بررسى ها به سادگى غير علمى بودن بسيارى از اين تخمين ها را نشان ميدهد. آمار ٦ ميليونى توسط راس پرو در کتاب پر فروشش "کارهاى خود را حفظ کنيد، کشورمان را نجات دهيد، چرا بايد جلوى نفتا را گرفت" ارائه شده است. بر اساس اين نظر هر شغلى که دستمزد کارگر در آن بيشتر از ٦ دلار در ساعت ميباشد و هزينه نيروى کار بيش از ٢٠٪ قيمت تمام شده محصولات باشد، اين واحد به مکزيک منتقل خواهد شد. آمار ٥/٢ميليونى بر مبناى پيش بينى از عملکرد اقتصادى پيمان تجارى آمريکا و کانادا تنظيم شده است. براساس گزارش کنگره کار کانادا ٢٢٦ هزارشغل بر اثر اين پيمان از کانادا به آمريکا انتقال يافته است. و با در نظر گرفتن فاکتور جمعيت و دستمزد در کانادا و آمريکا و مقايسه آن با مکزيک به رقم ٥/٢ ميليونى ميرسند هر دوى اين متد ها فاکتورهاى متعدد دخيل علاوه بر دستمزد کارگر، که منجر به جابجايى سرمايه از يک مکان به مکان ديگر ميشود را در نظر نيمگيرند و در نتيجه به ارقام غلطى ميرسند. به نظر من رقم ٥٠٠ هزار در عرض ده سال بيشتر به واقعيت نزديک است. واقعيتى به هر حال خانمان برانداز و نابود کننده. اما با توجه به ملاحظات ذکر شده، کلا فکر ميکنم بجاى تمرکز بر تخمينهاى آمارى در مورد عملکرد اقتصادى نفتا اصولى تر آنست که پيرامون گرايشات بنيادى اى که بر اثر اين پيمان تشديد و تقويت خواهند شد مطالبى گفته شوند. مسئله نوسانات اشتغال در دو کشور و ميزان انتقال سرمايه از آمريکا به مکزيک تحت الشعاع عوامل متعدد و پيچده ترى قرار دارند.

نفتا گرايشات موجود و در حال جريان در آمريکاى شمالى را تسريع خواهد کرد. پيمان نفتا گرايش همگرايى و يکسان شدن متوسط دستمزد در سه کشور را تقويت خواهد کرد. بر اثر اين پيمان تقاضا براى کارگر ماهر افزايش يافته و در نتيجه متوسط دستمزد کارگر ماهر و متخصص آمريکا گرايشى رو به صعود خواهد داشت، در حاليکه متوسط دستمزد کارگر ساده و غير ماهر تحت فشار نزولى قرار خواهد گرفت. آنچه واضح و مهم است، فشار بيشترى است که از اين پس کارفرما در مذاکرات قرارداد دسته جمعى بر کارگر وارد خواهد کرد. چماق انتقال واحد توليدى در غياب تشکل فراکشورى کارگر ابزار منفورى براى خرد کردن مقاومت کارگرى است.

در ادامه پاسخ به سئوالتان لازم است که به چند نکته اساسى ديگر اشاره کنم که ميبايست در ارزيابى از عملکرد اقتصادى نفتا مد نظر داشت:

١- آمار و ارقام، تخمينها و برآوردهاى موجود در اين زمينه به ميزان زيادى با تاثيرات و عملکرد اقتصادى ناشى از رکود اقتصادى گريبانگير سرمايه در هم آميخته و تفکيکشان امر پيچيده اى است. بطور مثال در حال حاضر تعداد کثيرى از کمپانيهاى بزرگ آمريکايى در حال "تعديل وسيع نيروى کار" خود ميباشند. روزى نيست که خبر اين بيکارسازيها خانواده هاى کارگرى را داستخوش دگرگونى و منقلب نکند. جنرال موتورز ٧٠ هزارنفر، آى بى ام ٥٠ هزار نفر، کداک ٢٠ هزار نفر، بوئينگ ١٨ هزار نفر و غيره. به اين اعتبار هر نوع بيکارسازى در آمريکا و همچنين ايجاد هر مجتمع توليدى در مکزيک را نميتوان بحساب عملکرد نفتا نوشت. کارى که اپوزيسيون نفتا چه در ساده لوحى و چه براى عوامفريبى انجام ميدهد.٢- عملکرد اقتصادى نفتا در جابجايى سرمايه ها را نميتوان براحتى از پروسه جارى ادغام اقتصادى آمريکا و مکزيک تفکيک کرد. نفتا در امتداد و نتيجه منطقى اين پروسه فى الحال موجود بوده و مسلما به آن سرعت بيشترى خواهد بخشيد. بطور مثال سرمايه گذارى مستقيم آمريکا در مکزيک از٧/٧ ميليارد دلار در سال ١٩٧٠به ٩/١٤ ميليارد دلار در سال ١٩٨٧ افزايش پيدا کرد. سرمايه گذارى آمريکا معادل دو سوم کل سرمايه گذارى خارجى مکزيک ميباشد. تنها تا سال ١٩٧٠ سرمايه آمريکايى ٥٧٪ صنايع اتومبيل سازى، ٧٦٪ صنايع لاستيک سازى، ٥٤٪ معادن، ١٠٠٪ صنعت تنباکو، ٤٧٪ صنايع غذايى، ٥١٪ صنايع ماشين آلات صنعتى، ٨٨٪ صنايع کامپيوتر، ٥٣٪ بازرگانى، ٥٠٪ صنايع شيميايى و ٨٦٪ صنايع پتروشيمى را در کنترل خود داشتند. از طرف ديگر مناطق تجارى آزاد و يا ماکيلادوراس(Maquiladoras) وجود دارند. اين مناطق در سال ١٩٦٥ عمدتا" بمنظور توليد محصولات صادراتى براى بازار آمريکا بوجود آمدند. قوانين تجارى حاکم بر اين مناطق تشابه زيادى با نظامى که نفتا در صدد ايجاد آن است دارد. در حال حاضر بيش از ٢٠٠٠ واحد صنعتى در ماکيلادوراس فعالند و نزديک به ٥٠٠ هزار کارگر را در استخدام خود دارند. جنرال موتورز در عرض ٥ سال، از سال ١٩٨٧ تا ١٩٩٢، سيزرده کارخانه جديد در اين مناطق ايجاد کرده است. ميزان واردات آمريکا از ماکيلادوراس از ١٠٪ در سال ١٩٨٣ به ٤٥٪ در سال ١٩٨٩ افزايش يافت. ٩٠٪ سرمايهگذاريها در اين مناطق سرمايه آمريکايى ميباشد. ٨٥٪ توليدات اين مناطق راهى بازار آمريکا ميشوند. نفتا بر متن چنين پروسه اى بتصويب رسيده است. از اينرو ميزان انتقال سرمايه به مکزيک بر اثر نفتا به سادگى قابل اندازه گيرى نيست.

٣- شهرنشينى و بدنبال آن ميزان بيکارى در مکزيک افزايش زيادى در سالهاى اخير داشته است. جمعيت شهرى از ٥٥٪ در سال ١٩٦٥ به ٧٠٪ در سال ١٩٩٠ گسترش يافته است تاثير نفتا در زمينه اشتغال در مکزيک دوگانه خواهد بود. از يک طرف به ايجاد و گسترش صنايعى منجر شده و از طرف ديگر با کاهش تعرفه گمرکى محصولات کشاورزى پروسه جدايى از زمين و آلونک نشينى را تسريع خواهد کرد. در اين نظام تنها بخشى از اين جمعيت قادر به يافتن کار، آنهم نه کارى که حتى تامين کننده نيازهاى اوليه يک زندگى انسانى باشد، خواهند بود.

جنبش کارگرى و اتحاديه ها در دو کشور چه موضعى دارند؟ در آمريکا رهبرى رسمى و کليه جناحهاى جنبش اتحاديه اى و متشکل AFL-CIO در مخالفت با نفتا موضع گيرى و فعاليت کردند. درمکزيک موضع گيرى ها متفاوت بود. رهبرى بزرگترين کنفدراسيون اتحاديه هاى کارگرى در مکزيک (CTM) در حمايت از نفتا موضع گيرى کرد. اما جناح چپ و بخشهاى ديگر اين جنبش در تقابل با نفتا اعلام موضع کردند. CTM شاخه کارگرى PRI حزب حاکم در مکزيک است. در مکزيک پايين نگهداشتن دستمزدها و به اين اعتبار تقويت قدرت رقابتى کارفرماهاى خودى خط رسمى اتحاديه هاى CTM ميباشد. بطور مثال در اواسط دهه هشتاد اتحاديه هاى CTM به پشتيبانى از سياست انجماد دستمزدها برخاستند. در اثر اين سياست قدرت خريد کارگر در عرض کمتر ازپنج سال به نصف خود تنزل پيدا کرد. در مورد نفتا موضع رسمى اتحاديه ها توسط فيدل ولاسکوز مسئول کنفدراسيون اتحاديه هاى کارگرى CTM مکزيک چنين بيان شد::"کارگران مکزيک بايد دستمزدهايشان را پايين نگهدارند تا کارفرمايان آمريکايى به مکزيک جذب شوند. ما نظر مساعدى نسبت به نفتا داريم".

جناحهاى اپوزيسيون درون اتحاديه، مانند تشکل هماهنگ کننده سراسرى کارگران تعليم و تربيت و تعدادى از اتحاديه هاى خارج از CTM در نخالفت با نفتا موضع گيرى کرده و بر ضرورت همبستگى کارگرى، ايجاد اتحاديه هاى واقعى و بالا بردن سطح زندگى و قدرت خريد مردم در مکزيک دست گذاشتند. رائول اسکوبار رهبر "جنبش

دمکراتيک: کارگران فورد" اينچنين سياستهاى اين جنبش را بيان کرد. "ما در حال حاضر هم با تجارت آزاد زندگى ميکنيم، اگر چه معاهده اى به اين نام وجود ندارد. کمپانيها آزادند که کارخانجات خود را در هر جاى مکزيک بدون اتحاديه هاى واقعى، بدون پرداخت دستمزد مناسب و يا مالياتهاى عادلانه، بدون هيچگونه نگهدارى از سلامت و بهداشت ما و بدون مراقبت از محيط زيست ايجاد کنند. کارگران نيز آزادند که تقريبا مفت کار کنند. و کارگران آمريکايى نيز آزادند که شغلشان را از دست بدهند." شعار اين جريانات کارگر آزاد و نه تجارت آزاد" بود. اما تلقى اين گرايش از کارگر آزاد، کارگر متشکل و برخوردار از اتحاديه هاى دمکراتيک ميباشد.در آمريکا کنفدراسيون کارگرى AFL-CIO به يکى از بى سابقه ترين و پرخرج ترين کمپين هاى تبليغاتى در مخالفت با نفتا دست زد. اين تشکل براى پيشبرد کمپين تبليغاتيش در اتحاد تنگاتنگى با راس پرو قرار گرفت. اين نه يک همسويى تصادفى بلکه بيانگر نزديکى واقعى سياستهاى اقتصادى اين دو جريان بود. AFL-CIO در مقابله با رئيس جمهور منتخب خودش قرار گرفته بود. در اين دعوا AFL-CIO تلاش ميکرد که به رئيس جمهور منتخبش بفهماند که بدون او قادر به حکومت کردن نيست. اين محاسبه غلط از آب درآمد. کلينتون براى تصويب نفتا بدون درنگ به هر دو راس اين اپوزيسيون حمله کرد. کلينتون "قاطعيتش" را براى اولين بار در مقابل اتحاديه ها نشان داد. پرزيدنت منتخب اتحاديه ها براى تصويب نفتا به شکست اتحاديه ها نياز داشت. اين شکست معنايى تاريخى دارد. تهديد نمايندگان کنگره به عدم حمايت در انتخابات بعدى توسط AFL-CIO کارى از پيش نبرد. ٠٢ نماينده حزب دمکرات به نفتا آرى گفتند. صفبندى که به دور نفتا بوجود آمد رابطه سنتى حزب دمکرات و AFL-CIO را دچار دگرگونى خواهد کرد. اين دگرگونى نه به معناى اتخاذ سياستهاى راديکال از جانب AFL-CIO در آينده، بلکه بمعناى گسست حزب دمکرات از AFL-CIO و نقطه عطفى براى اين حزب در کسب وجه جديدش در آتيه خواهد بود. اين کارگر زدائى را حزب کارگر در انگلستان نيز دارد از سر ميگذراند. دعواى نفتا از طرف ديگر روند تضعيف اتحاديه ها در مجادلات اجتماعى را موکدتر کرد.

اما آلترناتيو AFL-CIO در مقابل نفتا چه بود؟ اين سازمان طى درخواستهاى مکرر از دولت بوش وکنگره آمريکا خواست که بجاى مذاکره با مکزيک بر سر پيمان تجارت آزاد دول آمريکا و مکزيک براى حل مسئله فقر و توسعه اقتصادى در مکزيک مشترکا برنامه ريزى و تلاش کنند. توهم و عوام فريبى هر دو ابزار AFL-CIO بودند.اپوزيسيون درون اتحاديه ها، جناح چپ اتحاديه ها عليرغم تاکيد بر گمبستگى کارگرى، تبليغاتشان تماما تحت الشعاع خط رسمى و غالب در اتحاديه ها قرار داشت. آنچه مشهود بود پيکره واحد يک سياست بود و نه تمايزات وا سايه روشنها. دايان کيلمورى معاون پرزيدنت اتحاديه تيمسترز (حمل و نقل) گفت "ما در جنبش اتحاديه اى بايد هوشيار باشيم وگرنه حاکميت ملى مان از دست خواهد رفت" و ران کارى پرزيدنت اتحاديه تيمسترز، نگران از تصويب نفتا گفت " ما نميتوانيم با کارگر مکزيکى رقابت کنيم". رهبرى حاضر تميسترز سمبل آن گرايشى است که جنبش رفرم و دمکراتيزه کردن در اتحاديه ها براى رسيدن به آن تلاش ميکند. ناسيوناليسم AFL-CIO براحتى دمکراتيسم تيمسترز را در خود جا داد. تلاش زيادى هم لازم نبود.

موضع گروههاى کمونيست و سوسياليستهاى راديکال چيست؟

گروههاى چپ با درجات متفاوتى از راديکاليسم، تماما در صف اپوزيسيون نفتا قرار داشتند. تبليغات اين سوسياليسم اساسا به عملکرد اقتصادى نفتا خلاصه شد. تلاش براى حفظ اشتغال کارگران از کانال مخالف و افشاى اقدامات سرمايه در استثمار نيروى کار ارزان در مکزيک ستون اصلى فعاليت افساگرانه اين جريان را تشکيل ميداد. نفتا تهاجم سرمايه به تمامى دستاوردهاى چندين دهه جنبش کارگرى قلمداد شد. با نفتا ظرف عمومى دربرگيرنده دستاوردهاى کارگرى در آمريکا، يعنى قالب کشورى، در هم شکسته ميشد. حفظ قالب کشورى، حفظ و نگهدارى سرمايه در کشور و در نتيجح حفظ اشتغال در کشور اساس کل فعاليتهاى سوسياليسم موجود در آمريکا را تشکيل داد. تفاوت در اينجا بود که اين نيرو در تلاش براى دستيابى به اهدافش تکيه معينى بر همبستگى کارگران کشورهاى امريکاى شمالى داشت. اگر چه اين همبستگى نيز صرفا قرار بود با تجهيز جنبش اتحاديه هاى موجود به افقى بين المللى تامين شود. بر پرچم اين سوسياليسم شعار "حفظ کار ما" ولى تکيه بر همبستگى کارگران قرار داشت. ارتقاء سطح دستمزد کارگر مکزيک وسيله اى براى اين هدف بود. از اتحاد با کارگر مکزيکى حفظ کار در آمريکا مد نظر بود. مجادله بر سر نفتا بار ديگر ضعف پايه اى و عمومى سوسياليسم موجود در آمريکا را در عرصه تقابلات اجتماعى نشان داد. اين سوسياليسم نتوانست آلترناتيو اثباتى اى در تقابل با اففهاى بورژوازى و ناسيوناليستى ارائه نمايد. آنچه مشهود بود در بهترين حالت محدودنگرى، بى افقى و رضايت به اهداف خرد بود. سوسياليسم موجود راديکاليسم اجتماعى اى را نمايندگى نکرد. بنظر من سوسياليسم کارگرى در اين دعوا کلا نماينده اى نداشت. جايگاه سياسى و اهميت واقعى نفتا در مباحثات اين سوسياليسم معلوم و روشن نبود. سوسياليسم آمريکا صرفا به جنبه اقتصادى نفتا و تاثير آن به قراردادهاى موجود اتحاديه اى و نه کل طبقه کارگر در شمال آمريکا تکيه کرد. بخش قابل ملاحظه اى از تبليغات اين گرايش به دراماتيزه کردن تاثير و عملکرد نفتا محدود شد. دراماتيزه کردن عملکرد نفتا معادل با بيان راديکاليسم اجتماعى اش قلمداد شد. اين سوسياليسم سياست خود را تقابل با افق ناسيوناليسم و کل بورژوازى تعريف نکرد. هر چه به زمان تصميم گيرى در کنگره آمريکا نزديک تر ميشديم، اين سوسياليسم بيشتر در اسارت ناسيوناليسم قرار ميگرفت. تبليغاتش و حتى تلاشش در جهت گسترش همبستگى کارگرى در خدمت تقويت موضع ناسيوناليستى در مقابله با نفتا قرار گرفت. سوسياليسم در آمريکا در موضع تدافعى نبود، در موضع اسارت بود.

رئوس يک سياست مستقل کمونيستى چه ميتوانست باشد؟

بنظر من براى شکل دادن به سياست کمونيستى در ابتدا ميبايست به آن روندهاى پايه اى ترى که نفتا بر آن استوار است و گامى در ياين امتداد بشمار ميرود، توجه کرد. سياست کمونيستى ميبايست بر مبناى شناخت و درک اين مولفه ها بنا گردد.

١- جهانى شدن سرمايه: تحولات تکنولوژيک دهه هفتاد به سازماندهى توليد و توزيع کالا و خدمات خصلتى هر چه بيشتر جهانى داده است. امروز کمتر کالايى را ميتوان سراغ کرد که بخشهاى مختلف طبقه کارگر در چهار گوشه جهان مشترکا در توليد آن دخالت نکرده باشند. سرمايه به حيطه عملکرد نظام سرمايه دارى گسترش و نفوذ بيسابقه اى بخشيده است. به اين روند پايه اى ميبايست يکى شدن سرمايه در بلوک شرق و غرب را نيز افزود. سرمايه توليد و توزيع را در سطح جهانى سازمان ميدهد. سياست کمونيستى کارگرى نيز بايد بر مبناى استنتاجات از اين آرايش سرمايه استوار گردد.

٢- ادغام اقتصادى آمريکا، کانادا و مکزيک در شرائط فعلى امرى محتوم و اجتناب ناپذير است: با نفتا و يا بدون نفتا سرمايه بخشهايى از زنجيره توليد را به مکزيک و يا کشورهاى مشابه، که در آن نيروى کار ارزانتر است، کارگر به حکم نظامهاى سرکوبگر سرمايه از درجه تشکل کمترى برخوردار است و راديکاليسمش به بند کشيده شده است، منتقل خواهد کرد. با نفتا و بدون نفتا مشاغل زيادى در صنايع اتوموبيل سازى، لوازم و ابزارآلات، نساجى و غيره به کشورهاى ديگر منتقل خواهند شد. بدون نفتا نيز کارهاى زيادى از بين خواهند رفت. اگر نفتا متوقف هم ميشد، اين کارها يا منتقل شده يا از بين ميرفتند. رشد تکنولوژى و کاربرد آن، هر روزه در اين نظام منجر به بى خانمانى کارگران ميسود. سرمايه با نفتا پاسپورت و اجازه مهاجرت دريافت نکرد. از طرف ديگر شکست نفتا مترادف با تضمين شغلى براى کارگر نيست. اين ارزيابى از حرکت سرمايه ميبايست جزيى از تبليغات گرايش کمونيستى-کارگرى در مقابل عوامفريبى سرمايه را تشکيل بدهد.

٣- سرمايه و دستاوردهاى کارگرى در محدوده کشورى: دستاوردهاى جنبش کارگرى در بسيارى از کشورها و از جمله در آمريکا اساسا در محدوده کشورى و در مقابله با طبقه حاکمه اين کشورها بدست آمده اند. اين دستاوردها در روابط کار در محدوده کشورى تثبيت شده اند. با گسترش سازمان جهانى پروسه توليد سرمايه در تلاش براى درهم ريزى اين چهارچوب ميباشد. اين درهم شکستن نتيجه تبعى پروسه ادغام افتصادى در شمال آمريکا است. با نفتا يا بدون نفتا اين چهارچوب در حال فروريزى است. نه فقط سطح اشتغال و دستمزد و غيره مورد حمله قرار گرفته و ميگيرند، بلکه کلا روى پيشروى هاى تاريخى کارگر آمريکايى در محدوده کشورى قلم گرفته ميشود. با شکسته شدن محدوده کشورى براى سرمايه اين دستاوردها عملا از رسميت مى افتند و سست ميشوند. نتيجتا قالبهاى ملى و کشورى دستاوردهاى کارگرى ظرف قابل اتکايى در حرکت رو به جلوى کارگرى نخواهند بود. درک اين واقعيت تاريخى ميبايست جزئى از هر نقشه عمل کمونيستى-کارگرى باشد. بايد براى گسترش و دستاوردها و تقويت کردن افق منفعت عمومى و بين المللى در صفوف جنبش کارگرى تلاس کرد. اين حکم دويست ساله سياست کمونيستى کارگرى است.

با توجه به اين روندهاى پايه اى بنظر من کمونيستها ميبايست با توضيح تحولات جارى و آنچه در حال وقوع است معناى واقعى دعوا بر سر نفتا را روشن ميکردند. آرى و نه، هيچکدام سياست اصولى براى کارگر نبود. آرى و نه به دو آلترناتيو سرمايه در جامعه بود. به هر دو افق کارگر بايد نه ميگفت.

از طرف ديگر در تقابل با مجموعه تهاجم سرمايه کارگر ميبايست براى تضمين آن موقعيت اقتصادى-اجتماعى اى تلاش کند که زندگى روزمره اش در تمامى ابعاد هر چه بيشتر از نيازهاى خانمان برانداز سرمايه مستقل و منفک گردد. اگر نظام فعلى قادر به تامين زندگى انسانى براى تمامى احاد جامعه نيست، نتيجتا اين نظام را بايد کنار زد. استنتاج از اين احکام پايه اى در ابعاد مشخص تر، پرداختن به مسئله کم کردن ساعات کار با درآمد مکفى را در دستور عاجل فرار ميدهد. بايد به مسئله بيمه بيکارى براى همه کسانى که آماده به کارند پرداخت. بياد به نيروى اتحاد کارگر بيکار و شاغل براى تحقق اهداف فوق متکى شد. بايد براى اين مبارزات تدارک ديد، بايد به استقبال اين شرائط رفت. مسئله اينجاست که زندگى انسانها را نبايد به وجود سرمايه ربط داد.

http://www.alijavadi.com/html/Mtaleb/Naftaari.html

 

 

اجلاس سران 34 کشور هاي قاره آمريکا، که در روزهاي 13 تا 15 آبانماه، در آرژانتين برگزارشد، به طرح ايالات متحده براي گسترش پيمان نفتا (بين آمريکا ، کانادا و مکزيک) به سراسر اين قاره راي منفي داد.

طرح حساب شده ايالات متحده براي کسب حمايت اجلاس کشورهاي قاره آمريکا به منظور گسترش موافقتنامه تجارت آزاد به سراسر اين قاره، با مخالفت پنج کشور آمريکاي جنوبي به پرچم داري هوگو چاوز، رئيس جمهوري ونزوئلا، با شکست روبرو شد. اجلاس سران 34 کشور هاي قاره آمريکا، که در روزهاي 13 تا 15 آبانماه، در آرژانتين برگزارشد، به طرح ايالات متحده براي گسترش پيمان نفتا (بين آمريکا ، کانادا و مکزيک) به سراسر اين قاره راي منفي داد. در اين اجلاس 29 کشور به رهبري ايالات متحده و مکزيک، با جديت و فعالانه، براي جلب موافقت در مورد زمان بندي شروع مذاکرات رسمي در باره طرح ايجاد منطقه آزاد تجاري در سراسر قاره آمريکا کوشيدند. اما اين طرح با مخالفت هزاران تظاهر کننده و همچنين هيئت هاي رسمي نمايندگي کشورهاي برزيل، آرژانتين، اوروگوئه، پاراگوئه و ونزوئلا، که همگي اعضاي تشکيل دهندة گروه تجاري «مرکوسور» (بازار مشترک جنوب) هستند، روبرو گرديد.
«وينسِنت فاکس»، رييس جمهوري مکزيک، که يکي از سرسخت ترين هواداران تجارت آزاد در منطقه است، مطرح کرد که اکثريت کشورهاي نيم کرة غربي موافق ادامة مذاکره دربارة ايجاد يک منطقة آزاد تجاري بدون شرکت کشورهاي مخالفي مثل ونزوئلا هستند.
چند ساعت پيش از آغاز اجلاس سران نيم کرة غربي در چهارمين نشست دوره اي سران کشورهاي قارة آمريکا، بيشتر از ده هزار تظاهر کنندة معترض در حالي که شعار «بوش بيرون برو» مي دادند، خيابان هاي شهر ساحلي «ماردل پلاتا» محل گردهمايي را پر کرده بودند. پليس و نيروهاي ضد شورش تدارکات امنيتي شديدي را ديده بودند و کشتي هاي نيروهاي دريايي در ساحل اقيانوس اطلس به گشت زني مشغول بودند و چرخ بال ها پليس نيز بر فراز محل برگزاري نشست گشت مي زدند.
پيش از سپيده دم روز جمعه 13 آبانماه، هزاران نفر در حول و حوش قطاري ازدحام کرده بودند که آخرين گروه تظاهر کنندگان را از بوئنوس آيرس مي آورد. از جملة مسافران اين قطار «خوان اوو مورالس»، نامزد رييس جمهوري بوليوي، بود که اميدوار است در انتخابات آينده اين کشور به پيروزي برسد، و ديگري «ديه گو مارادونا»، ستارة فوتبال آرژانتين، بود که بر روي پيراهنش نوشته يي که بوش را به جنايت هاي جنگي متهم مي کرد، چاپ شده بود. تظاهر کنندگان در حالي که شعار مي دادند “بوش فاشيست! تو تروريست هستي!” به بدنة لوکوموتيو آويزان مي شدند و از ديواره و پنجره هاي قطار بالا مي رفتند تا دست مسافران تازه از راه رسيده را بفشارند.
خوان گونزالس، يکي از رهبران سنديکايي آرژانتين که در ميان تظاهر کنندگان بود، مي گويد حرف ما اين است: «نه به بوش!» و «نه به منطقة آزاد تجاري آمريکا». ما به هر پيشنهادي که بوش در اينجا مطرح کند هيچ اعتماد و اطميناني نداريم. پيشنهادات او ثمري جز طولاني تر کردن گرسنگي، فقر و مرگ براي آمريکاي لاتين ندارد.»
هوگو چاوز، رييس جمهوري ونزوئلا، پيش از حضور در اجلاس سران، در سخناني، در برابر تظاهر کنندگان، از آنان خواست که او را ياري دهند تا طرح آمريکايي منطقة آزاد تجاري قارة آمريکا را ناکام کند. چاوز در سخنانش گفت «فقط با اتحاد است که مي توانيم امپرياليسم را شکست دهيم و زندگي بهتري را براي مردم مان به ارمغان بياوريم و در همين جا، در ماردل پلاتا، طرح منطقة آزاد تجاري آمريکا را دفن کنيم.» جورج بوش، رييس جمهوري آمريکا، پيش از ورود به جلسة گردهمايي و در راستاي قبولاندن نظريه منطقه آزاد تجاري که اقتصاد نوليبرالي را از آلاسکا تا جنوبي ترين گوشه آمريکاي جنوبي گسترش خواهد داد، با نستور کِرچنر رييس جمهوري آرژانتين و ديگر رهبران کشورهاي حوزة آند و آمريکاي مرکزي ديدار کرد. رهبران حاضر در اين اجلاس دو روزه پيشاپيش توافق خود را براي تمرکز تلاش هايشان براي ايجاد کار و کاهش فقر اعلام کرده بودند. اما با آغاز نشست توجه بين المللي بيشتر متوجه منطقة آزاد تجاري پيشنهادي آمريکا بود. تکيه اصلي هوگو چاوز بر اين بود که ايالات متحده مي خواهد موافقت نامه تجارت آزاد را به کشورهاي آمريکاي لاتين تحميل کند. به گفته او اين معامله فقط به نفع ثروتمندان خواهد بود. در برابر اين معامله، چاوز تمام تلاشش را براي پيشبرد يک موافقتنامه ضد تجارت آزاد به کار برد که بر اساس اصول سوسياليستي عمل خواهد کرد.
بيانيه پاياني اجلاس شانل دونظريه کاملاٌ مخالف بود. يکي از سوي کشورهايي که طرفدار ايجاد منطقه آزاد آمريکا هستند و ديگري از طرف پنج کشور مخالف که در متن بيانيه اعلام کردند: «شرايط براي ايجاد يک موافقتنامه متعادل و عادلانه تجارت آزاد در نيم کره جنوبي که تضمين گر دسترسي به بازار هاي عاري از يارانه ها و عملکرد هاي محدود کننده باشد، وجود ندارد.»
وزير خارجه آرژانتين، رافائل بيلسا، اظهار داشت: «ما حاضر به مذاکره در رابطه با امري که به منافع مردم مان ضرر مي زند، نيستيم.» هوگو چاوز نتيجه اجلاس را يک پيروزي خواند و در رابطه با بحث هاي جدي، همه جانبه و با حرارتي که بين دو گروه کشورهاي شرکت کننده در گرفته بود اظهار داشت: «حيف شد که آن ها تمامي 5 ساعت بحث اجلاس را پخش نکردند تا همه مردم آن را ببينند.»

برگرفته شده از  نامه مردم

http://www.sapidadam.com/politics/politics_4685_shakast1.htm

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 30 بهمن 1393 ساعت: 22:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس