تحقیق درباره جامعه تيمی: مبادله
تحقیق درباره جامعه تيمی: مبادله
هر جامعه تشكيل شده است از چهار خردهنظام. به ترتيب خردهنظامهای فرهنگی، اجتماعی، سياسی و اقتصادی. هر نظام، اطلاعات و نرمافزار لازم برای نظامهای پس از خود را توليد میكند و متقابلا فضاي سختافزاری لازم برای اجرای اطلاعات رسيده از نظامهای قبل از خود را فراهم میآورد. به اين ترتيب خردهنظام فرهنگی در رأس ساختار يك جامعه و فراهمآورنده اطلاعات برای كل آن و از اين لحاظ، حساسترين بخش جامعه است. هر گونه دخل و تصرف نابهجا در نظام فرهنگی، كل ساختار جامعه را بر هم میريزد. در اين نوشته، اثر دخالت نظام سياسی در نظام فرهنگی را بررسی میكنيم. به اين منظور ابتدا نگاهی دقيقتر میافكنيم به چهگونهگی روابط اين خردهنظامها با يكديگر:
ابزارهای ارتباطی
هر خردهنظام، نيازی از نيازهای جامعه را بر طرف میسازد. به عبارت ديگر هريك، يكي از نيازمندیهای جامعه را توليد می كند، از طرف ديگر خود نيز نيازهايی دارد كه آنها را از سه نظام ديگر (كه توليد كننده آنها هستند) میگيرد.
ارتباط ميان نظامها يا همان رد و بدل توليدات و نيازمندیها به كمك ابزارهای ارتباطی چندی صورت می پذيرد. هر نظام يك ابزار ارتباطی متناسب با توليد خود دارد. در اين باره وضع نظام اقتصادی واضح تر از ديگران و توضيح آن آسانتر است. كاركرد نظام اقتصادی فراهم آوردن لوازم و محيط مادی مورد نياز برای فعاليت كنشگران است. پس توليد نظام اقتصادی لوازم و نيازمندیهای مادیست. ابزار اين نظام برای انتقال توليدات خود به ديگران و برقراری ارتباط با آنها «پول» است. پول ابزاریست نمادین، نماد ميزان و ارزش توليدات نظام اقتصادی (كالاها). اين نظام به كمك آن، توليدات خود را معرفی میكند و آنها را در جامعه به گردش در میآورد.
كاركرد نظام سياسی «تصميم گيری» و اجرای تصميمات است. هر جامعهای برای بقا و رشد خود هدفهايی دارد و نيازمند آن است كه اين هدفها به طرز صحيحي معين و روشن شوند، برای رسيدن به آنها تصميمات لازم گرفته شود و اين تصميمات اجرا گردند. تصميمگيری و اجرای تصميمات توليدات نظام سياسیاند اين توليدات چگونه در جامعه وارد میشوند؟ به عبارت ديگر تصميمات با چه ابزاری اجرا می گردند. «قدرت» ابزار نمادین نظام سياسی برای به گردش درآوردن محصولات خويش است. به نظر يارسونز قدرت عبارت است از تونايی وادار كردن كنشگران يك جامعه به ايفای وظايف و تكاليفي كه هدفهای جمعي به آنان تحميل میكند، به شيوهای كه بتوان منابع جامعه را برای رسيدن به اين هدفهايی جمعي بسيج كرد. اقتدار، محل انباشت مقادير معتنابهي قدرت است به گونهای كه دارنده يك منصب اقتدار از آن مقدار قدرت برخوردار است كه بتواند آن را به موقع خرج كند يا به جريان بگذارد.
توليدِ مجموعه روابطي كه كنشگران يك جامعه را با هم متحد و به يكديگر وابسته و همبسته میكند، و انسجام و يكپارچهگی جامعه را تأمين مینمايد، كاركرد نظام اجتماعیست. پارسونز ابزاری را كه به كمك آن اين روابط شكل میگيرد و در جامعه جريان میيابد، «نفوذ» مینامد. نفوذ عبارت است از توانايی جلب هواداری، تأييد، تصديق يا وفاداری ديگران از راه برانگيختن. نفوذ از قدرت متمايز است، زيرا زور و اجباری در كار نيست. نفوذ يا به حيثيت شخص صاحب نفوذ بستهگی دارد يا به نوع دعوتِ او كه میتواند بقبولاند. نفود تنها از آنِ اشخاص نيست. گروهها، مناصب و جايگاهها، يا قوانين و مقررات نيز ممكن است توانايی جلب هواداری و اطاعت داشته باشند. مثلا بسياری اوقات افراد رفتارهايی را به خاطر «حرمت قانون» انجام میدهند.
ابزاری كه با كمك آن نظام جامعهپذيری (فرهنگی)، توليدات خود يعني ارزشها و هنجارها را به جريان میاندازد و به عبارت ديگر هنجارها را در افراد دروني میكند و وارد رفتارها و اعتقاداتشان میسازد، عبارت است از «تعهدات و پايبندیها». با همين پايبندیهاست كه عناصر فرهنگ به واقعيت اجتماعی بدل شده و وارد مدار روابط مبادلهای می شود. از لحاظ نظری میتوان چنين گفت كه هر كنشگر، پايبند است كه رفتارش را با برخي از هنجارها و ارزشهای يك فرهنگ خاص همساز كند، به نحوی كه میتوان او را به عنوان عضو جامعهای معين باز شناخت، و خود وی نيز از درون تعلقاش به جامعه مزبور را احساس میكند.
نظام مبادله
چهار نظام كنش چهگونه با هم در ارتباطند، چهگونه ابزار مبادلهشان را برای اين ارتباط به كار میگيرند، هر يك از ديگری چه سودی میبرد و چه بهرهای به او میرساند؟ و در نهايت چهگونه اين چهار نظام، در تعادل با يكديگر قرار میگيرند و با هم كار میكنند؟ برای پاسخ دادن به اين پرسش، روابط متقابل هر نظام با نظام ديگر را دو به دو بررسی میكنيم. شش رابطه دوتايی وجود دارد.
1ـ مبادله نظام سياسی با نظام فرهنگی: خردهنظام سياسی مسؤوليت به اجرا درآوردن ارزشها و هنجارهای فرهنگی جامعه را برعهده دارد. اين عمل با ابزار قدرت انجام میشود،
نمودار 1
و اين يعني جريان قدرت از نظام سياسی به نظام فرهنگی. در عوض خردهنظام فرهنگی برای خردهنظام سياسی مباني مشروعيت عرضه میكند كه مرجعيت افرادی كه پستهای مديريت را در سازمان سياسی اشغال میكنند، بر آن متكیست. به عبارت ديگر جريان تعهدات و پايبندیها كه از نظام فرهنگی به نظام سياسی میرود، به شكل مشروعيت نظام سياسی جلوهگر میشود.
به بيان سادهتر، آنجا كه نظام سياسی بر هنجارها بنا شده باشد، از يك سو نظام سياسی خود را متعهد به حفظ اجرای اين هنجارها میداند و از سوی ديگر وجود آن هنجارها و پايبندی افراد به آنها برای نظام سياسی مشروعيت میآورد.
2 ـ مبادله نظام سياسی با نظام اقتصادی: اقتصاد به دولت و به افرادی متكیست كه مسؤوليت بسيج و هماهنگي كار را دارند و ضامن امنيت سرمايهای هستند كه در راه توليد سرمايهگذاری شده است. به نظر پارسونز پايه نظام پولي و اعتباری در سياست است.
نمودار 2
نهادهای سياسی، اختيار كم يا زياد كردن حجم نقدينهگی و قبض بسط اعتبارات را دارند. در اساسِ خود، نظام اقتصادی بر «تصميماتی» كه در مراجع سياسی گرفته میشود، مبتنیست. در همين تصميمات است كه منابع مالي لازم برای سرمايهگذاری در اقتصاد تخصيص میيابد. به عبارت ديگر، نظام سياسی تصميماتي را كه برای كاركرد نظام اقتصادی ضرورت دارد، اتخاذ می كند و با قدرتي كه دارد آنها را به اجرا در می آورد، و اين میشود جريان قدرت از نظام سياسی به نظام اقتصادی. اقتصاد در عوض بهره وری اقتصادی را به نظام سياسی برمیگرداند.
3ـ مبادله نظام سياسی با نظام اجتماعی: نظام سياسی برای نهادهای اجتماعی تصميم
نمودار 3
هايی میگيرد كه برای كاركردشان ضروریست يا در اختيار مراجع ذیصلاح دولتیست. همچنين نظام سياسی مسؤوليت اداره و رهبری نهادهای اجتماعی را به عهده میگيرد (جريان قدرت از نظام سياسی به نظام اجتماعی). در مقابل اقتدار سياسی از نهادهای اجتماعی حمايت و پشتيبانی ِ نظام اجتماعی را كه از نهادها، انجمنها، اتحاديهها، احزاب و … تشكيل شده است، طلب میكند.
4 ـ مبادله نظام فرهنگی با نظام اجتماعی: خردهنظام فرهنگی برای خردهنظام اجتماعی،
نمودار 4
الگوهای رفتاری لازم را فراهم می آورد.
بدون هنجارها و دستورالعملهايی كه نظام فرهنگی توليد میكند و با ابزار «تعهدات و پايبندیها» آنها را به جريان میاندازد، نظام اجتماعی نمیتواند وجود داشته باشد. در مقابل شبكه روابط اجتماعی موجب گردش هنجارها در جامعه و بسط و تقويت آنها میگردد. نظام اجتماعی هنجارها را به درون جامعه میبرد و آنها را اجرايی و عملي میسازد و از جنبه فقط ذهني خارج میكند. در واقع نفوذ و اعتبار موجود در
نمودار 5
اجزای نظام اجتماعی، كنشگران را به عمل بر اساس هنجارها وامیدارد.
5 ـ مبادله نظام فرهنگی با نظام اقتصادی: نهادهای جامعهپذيری (مانند خانواده و مدرسه) نيروی انساني لازم و تخصصهای گوناگون رادر اختيار اقتصاد میگذارند تا آنها را برای دستيابی به هدفهايش، يعني توليد كالاها و خدمات به كار گيرد.
6 ـ مبادله نظام اجتماعی با نظام اقتصادی: نظام اجتماعی، عناصر سازمانی را فراهم میكند كه در پرتو آنها، ساختار اقتصادی به صورت شركتها، بنگاهها و مجتمعهای صنعتي و ديوانسالاری شكل میگيرد. اين وجه نهادهای اقتصادی است كه در سايه آن تركيب و هماهنگي عوامل توليد تحقق میيابد. در عوض اقتصاد به نظام اجتماعی كالاها و خدماتي را كه جنبه مادی دارند، عرضه میكند. كار اين كالاها و خدمات تعيين پايگاه اجتماعی - اقتصادی اشخاصیست كه از آنها برخوردار میشوند، طبقات اجتماعی را مشخص میكنند و همبستهگی ميان قشرها و نسلها را به وجود میآورند. مثلا
نمودار 6
كمك مالي به يك جنبش اجتماعی، كمك به يك بنياد عامالمنفعه، به يك حزب سياسی و ... از اين نوعاند.
چهار نظام فرعی كنش در هر جامعهای، با ارتباط و دادوستد با يكديگر، مجموعهای پويا و در عين حال متعادل را میسازند كه كل جامعه را شكل میدهد و سامان میبخشد. تعادل و توازن ميان نظامها خصوصيت مهمیست كه در اين بحث مورد نظر است. بين دادوستد هر نظامی بايد موازنه برقرار باشد، يعني لازم است خروجي يا داده هر نظام با ورودی يا ستانده آن متناسب باشد. خردهنظامها نمیتوانند به هر اندازه خروجي يا ورودی داشته باشند. مثلا نظام سياسی به همان ميزان كه بر ساير نظامها اعمال قدرت میكند بايد نيازمندیهای خود را نيز از محل توليداتي كه آنها دارند، تأمين كند. اگر نظام سياسی بيش از حد بر ديگران اعمال قدرت كند، در عملكرد آنها اختلال ايجاد میشود و از آنجا كه چهار خردهنظام با يكديگر مربوطند،اختلال در يكي، كل مجموعه كنش يا جامعه را مختل میسازد. درباره چهگونهگی اين اختلالات در شماره بعد بحث میشود.
منبع: روشه، گی، 1376، جامعه شناسی تالکوت پارسونز، عبدالحسین نیک گهر، تهران، انتشارات تبیان
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 11 فروردین 1394 ساعت: 0:36 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق درباره جامعه تيمی: مبادله,