تحقیق درباره انتظار امام زمان

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره انتظار امام زمان

بازديد: 273

 

مقدمه

انتظار چيست؟ منتظر كيست؟

انتظار يك مقوله اعتقادي ـ اجتماعي است و منتظر فردي است كه به خاطر انديشه‌اي كه در دل دارد خود را به شناخت و انجام يك سلسله تعهدات ويژه، وظيفه‌دار احساس مي‌نمايد.

از اينكه انتظار مقوله‌اي اعتقادي است پس بايد ريشه در كتاب و سنت داشته باشد و از آنجا كه جلوه اجتماعي دارد پس بايد راه و رسم آن آموخته شود. آن زمينه‌ ريشه‌اي ـ يعني تلاش فرهنگي در شناخت ابعاد انتظار ـ و اين راه و رسم اجتماعي ـ يعني تعهد در پيشگاه عمل ـ دو ويژگي عمده‌اي است كه شخصيت والاي منتظر را شكل مي‌دهد گويي منتظر با دو بال اعتقاد و عمل در فضاي جامعه پرگشوده، به پرواز در مي‌آيد و با دو دست انديشه و كار، در ساختن، بر مبناي باوري دروني افتاده است. به همين مختصر بايد روشن شده باشد كه چنين انتظاري با عنايت به مفهوم اصيل آن، اساساً و از اصل با خمودي و سستي، بيكارگي و واگذاري مسئوليت، ناآگاهي و گيجي، بهم ريختگي و تنها منتظر ماندن براي آنكه ديگري بيايد و كار را اصلاح كند، بي آنكه او خود نقشي سازنده را عهده‌دار شود، در تضاد و تعارض قطعي است و از آنجا كه سازندگي با روح منتظر به هم در آميخته از اينرو، انتظار، با تخريب به هر صورت و با هر توجيه به ظاهر موجه نمي‌سازد. در اين صورت تقسيم انتظار به مثبت و منفي و ترسيم چهره‌اي از منتظر كه به جاي آباداني و سازماندهي در كار خرابي و نابساماني افتاده با تعريف اوليه اين دو كلمه هيچگونه سازگاري ندارد و نشانه دور افتادن از مفهوم راستين اين واژه‌هاست؛ چرا كه بنابر آنچه گفته شد روح انتظار از اصل با گرايشهاي منفي در تضاد بوده و عمل منتظر تنها و تنها اصلاح و آباداني را در جهت تعالي همه ابعاد طلب مي‌كند.

پس انتظار در يك كلام يعني آماده شدن و زمينه‌سازي براي رويارويي با وضعيتي نو و اعلام آمادگي براي پذيرش مسئوليت در شرايط نويني است كه از هر جهت با وضع موجودي كه انسان در آن قرار دارد، متفاوت مي‌باشد و چنين انتظاري را بحق مي‌توان مشحون از اعتراض به اوضاع موجود جوامع و زمينه‌ساز براي اصلاحي بنياني و تحولي چشمگير در آن تلقي نمود.

(اللهم انا نرغب اليك في دوله كريمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها انفاق و اهله و تجعلنا فيها من الدعا الي طاعتك و القاده الي سبيلك و ترزقنا بها كرامه الدنيا و الاخره)

«خداوندا ما به تو روي مي‌آوريم، در بر پايي دولت والايت كه در آن اسلام و اسلاميان را عزت و سربلندي مي‌بخشي و نفاق و دورويان را ذلت و خواري نصيب مي‌گرداني، تو ما را در آن نظام در شمار آناني قرار داده كه ديگران را بر طاعت تو فراخوانده و راهنماي مردم به سوي تو مي‌باشند و ـ سرانجام ـ ما را در پناه آن دولت، والايي و كرامت دنيا و آخرت نصيب فرما.»

در اين بيان كه به صورت دعا به پيشگاه پروردگار عرضه مي‌شود از يك سو برپايي نظامي الهي، با ويژگي‌هاي خاص خود مطرح است و از ديگر سوي، نشان از مسئوليت پذيري براي تمامي كساني را به همراه دارد كه آن آينده را انتظار مي‌كشند و در پايان نيز اين حقيقت، زندگي منتظر را به وسعت هر دو جهان زير پوشش مي‌گيرد، كه از رهگذر چنين انتظار واقع‌گرايانه‌اي؛ برخورداري از مواهب گسترده آن نظام ـ و در يك كلام ـ تعالي خود را در هر دو سراي در پناه آن حكومت الهي طلب نمايد1.

 

 

 

احساس حضور

 

اي بستگان تن؛ به تماشاي جان رويد

زيرا رسول گفت: تماشا مبارك است

انسان به هر چيزي كه انس و علاقه داشته باشد، از غير آن سلب توجه خواهد نمود و هرچه شدت انس بيشتر باشد، كمال انقطاع آن، شفاف‌تر، ظهور خواهد كرد. حال اگر كانون انس و توجه انسان، وجود نوراني حضرت ولي عصر (عج) باشد و كسب كمالات مصنوعي بسيار مهم و راهگشا خواهد بود.

براي انس يافتن با حضرت بقيه‌الله (عج) راههاي مختلفي وجود دارد.

1ـ مطالعه در زندگي و احوال امام زمان (عج)، اين امر باعث مي‌شود تا عشق آن حضرت در دل احياء و توجه انسان به وجود مباركش جلب شود. زيرا آدمي تا چيزي را بخوبي نشناسد به او دل نمي‌دهد.

درباره امام زمان (عج) بيش از چهار هزار روايت به ما رسيده است در حالي كه در مورد نماز به اندازه و نصف آن هم حديث و روايت نداريم. حال براستي، چقدر از زندگي پر خير و بركت امام عصر خود مطلع هستيم. (با وجود اينكه پيامبران گرامي اسلام مي‌فرمايند:)

من مات و لم يعرف امام زمانهِ مات ميته الجاهليه.

2ـ ايجاد ارتباط از طريق توسل و ادعيه مخصوص، همراه و با تضرع و التماس.

3ـ اطاعت از فرامين امام، حضور يا غياب امام، به اطاعت ما ارتباطي ندارد، زيرا چه در زمان حضور و در زمان غياب، بايد مطيع فرامين الهي امام باشيم.

4ـ محاسبه نفس، براي يكبار هم كه شده شب هنگام و يا هر وقت ديگر، مكاني خلوت بيابيم و دقايقي چند اعمال خود را در نظر آوريم و يا اينگونه فرض كنيم كه در مقابل حضرت حجه‌بن الحسن (ع) ايستاده، كارهاي خود را گزارش مي‌دهيم و يك به يك اعمال و احوال خود را برشماريم. آنگاه ببينيم با توجه به كرده‌هاي خود، توان رودررو نگريستن در چشمان نوراني آن حضرت را داريم1؟

انتظار: كلمه‌اي ژرف، و معنايي ژرفتر ...

انتظار: باوري شورآور، و شوري در باور ...

انتظار: اميدي به نويد، و نويدي به اميد

انتظار: خروشي در گسترش، و گسترشي در خروش ..

انتظار: فجري در حماسه، و حماسه‌اي در فجر

انتظار: آفاقي در تحرك، و تحركي در آفاق

انتظار: فلسفه‌اي بزرگ، و عقيده اي سترگ

انتظار: ايماني به مقاومت، و مقاومتي در ايمان

انتظار: تواضعي در برابر حق، و تكبري در برابر باطل

انتظار: نفي ارزشهاي واهي، و تحقير شوكتهاي پوچ

انتظار: نقص حكمها و حكومتها، و ابطال سلطه ها و حاكميتها

انتظار: سركشي در برابر بيداد و ستم ، و راهگشايي براي حكومت عدل

انتظار: دست رد بر سينه هرچه باطل، و داغ باطله بر چهره هرچه ظلم

انتظار: شعار پايداري، و درفش عصيان و بيداري

انتظار: تفسيري بر خون فجر و شفق، و دستي به سوي فلق

انتظار: آتشفشاني در اعصار، و غريوي در آفاق

انتظار: خوني در رگ زندگي، و قلبي در سينه تاريخ

انتظار: تبر ابراهيم، عصاي موسي، شمشير داود، و فرياد محمد

انتظار: خروش علي، خون عاشورا، و جاري امامت

انتظار: صلابت

انتظار: نه

در درون تاريكيها و سرديها، به دميدن سپيده‌ دمان چشم داشتن، و به اميد طلوع خورشيد زيستن.

در تراكم هواهاي كشنده اختناقها، به وزيدن نسيمهاي حياتبخش رهايي اميد بستن، و به آرزوي پديدار گشتن روزهاي طلايي ارزشهاي جاويد ، زنده ماندن.

در غروبهاي تاريك گون نوميدي بار غرق بودن، و نويد طلوع فجر شكافنده آفاق را در دل پروردن.

در شبستان ستمهاي تيرگي آفرين جهانگستر گرفتار آمدن، و جان را به مژده فرا رسيدن روزهاي روزستان، تابنده ساختن.

در جهان آكنده از ستم و بيداد دست و پا زدن، و از شادماني طلوع طليعه جهان آكنده از داد و دادگري سرشار بودن.

در حضور حكومتهاي جبار و خونخوار زندگي كردن، و لحظه‌اي سر تسليم فرود نياوردن.

در زير سيل خروشان تباهي و فساد قرار گرفتن، و آني قد خم نكردن.

در سياهيهاي دوران ظلم و ظلمت و گناه گرفتار آمدن، و همواره منتظر طلوع خورشيد خونين رهايي بودن.

در برابر كوه مشكلات زمانه قرار گرفتن، و چون كوه مقاوم بودن.

در مسير جاري كوبندة زمان ايستادن، و آري‌ها را خوار شمردن، و نه نگفتن؛

شمشيرها و شهادتها را پذيرا شدن، و خطها و شهامتها را پاس داشتن.

اين است انتظار، شعار شورآور منتظران، مقاومان، پايداران، صلابت پيشگان، شيعيان، مهدي طلبان تاريخ،

اين است انتظار 1

 

مفهوم و حقيقت انتظار

انتظار مذهب اعتراض است، منتظر معترض به وضوح موجود و خواستار وضع مطلوب است. مذهب انتظار مذهبي است كه حرف دارد و مي‌تواند كاري انجام دهد. اين منتظر به آنچه هست دل نمي‌بندد و به آنچه كه بايد باشد مي‌انديشد. او مهاجم به ظلم است و اين اعتراض ريشه در يك مبارزه و «نه» اي تاريخي دارد2 كه از سقيفه و از زبان علي (ع) شنيده شد3.

اينجا سؤالي مطرح مي‌شود كه: دامنه اين اعتراض تا كجاست؟

آيا تا رسيدن به اهدافي چون عدالت، آزادي، آگاهي و عرفان و يا تا شكوفايي و تكامل و يا

و ديگر اينكه: اين اعتراض چه نتيجه‌اي دارد و چه باري به دوش منتظر مي‌گذارد و اين نفي با چه اثباتي همراه مي‌شود؟

در پاسخ بايد گفت: كه آرمان ديني و هدف بعثت نبي مكرم اسلام (ع) بالاتر از تكامل و شكوفايي استعدادهاي آدمي است. چون زماني كه انسان استعدادهايش شكوفا شد مهمترين مسئوليت او شروع مي‌شود كه اين سرمايه شكوفا شده خدادادي را در چه جهتي بكارگيرد.

در جهت كمال و صعود يا در جهت خسران و سقوط؟

اين مهمترين و اساسي‌ترين مسئوليت انسان پس از تكامل و شكوفايي استعدادهاي دروني اوست. پيامبر اكرم (ص) مي‌فرمايند:

» الناس معاذن كمعاذن الذهب و الفضه1 «

«مردم معدن هستند ، مانند معدن طلا و نقره»

همان‌گونه كه بهره‌برداري از معادن سه مرحله دارد.

اول: مطالعه و شناسايي و كشف

دوم: استخراج و استحصال

سوم: شكل دادن و تحول ايجادكردن

تا اينجا مرحله كمال و شكوفايي استعدادهاست، اما اين فلز شكل گرفته كه به شكل هواپيما در آمده است جهت مي‌خواهد ، در جهت نابودي انسانها بكار گرفته شود يا در جهت ياري انسانها؟ پس مرحله چهارم جهت‌يابي اين معدن انسان است، به كدامين سو باشد؟

ـ به سوي پايين‌تر از خود و رضايت دادن به زندگي حيواني و همين حيات دنيوي2؟ كه اين تنزل و سقوط است. گرچه انسان در هوش و حافظه و ادراكات حسي و حواس با حيوان وجه اشتراك دارد اما با قوه تفكر و تعقل و جرأت و قدرت اراده و اختيار و انتخاب از حيوان جدا شده و بر هدفي عالي استوار مي‌گردد. لذا در اين صورت به وجود انسان اهانت شده است.

ـ و اگر حركت به سوي بالاتر از خودمان باشد، اين تحرك و رشد تعالي است و بالاتر از انسان كيست؟ لابد، آفريننده انسان كه خالق و حاكم هستي است كه در نماز مي‌خوانيم » سبحان ربي‌اعلي و بحمده « پاك است خداي من كه برتر است رشد و تعالي انسان در پرتو آموزشهاي دين و تبيين احكام الهي و جهت دادن آدمي در نظام اجتماعي و حكومت ديني وظيفه امامت است كه پس از مقام رسالت به اين مهم مي‌پردازد. و اينك اين امر هدايت و اين عهد الهي در دستان پر مهر ولي الله الاعظم امام عصر (عج) مي‌باشد كه با حضرتش بايد عهد و پيمان بست.

اين هدف بلند براي انسان كه رشد و تعالي او را تضمين مي‌كند و از خسارتهاي روحي و فكري فرهنگي و اجتماعي او را نجات مي‌دهد. همان چيزي است كه دنياي ديروز و امروز و فردا سخت بدان محتاج بوده و هست و خواهد بود. فقط و فقط در امامت كه همانا تجلي اسلام راستين و ناب مي‌باشد تضمين مي‌شود، لذا بايد براي نيل به اين آرمان و اين مقصد بلند فضاسازي و زمينه سازي نمود و آمادگي هايي را تحصيل نمود، آمادگي در:

ـ ذهنيت و تفكر

ـ روحيه

ـ طرح و تدبير

ـ تربيت نيروها

ـ تشكل و سازماندهي

ـ جهت دهي و قبول مسئوليت و جايگزيني مستمر

اين گونه انتظار مراحل اساسي انقلاب ديني را شكل مي‌دهد1.

 

انتظار از ديدگاه اجتماعي

الف: آرزو، خاستگاه اميد2

هستي، موهبتي است كه خالق هستي‌ها به مخلوقات خويش ارزاني داشته و آنها را بدين نعمت موجوديت بخشيده است. هر موجودي بنا به ميزان درك و شعور خويش بهانه‌اي براي تداوم هستي جستجو مي‌كند، اين بهانه‌ها همان آرزوهايي است كه در  ذات خويش به آنها دلبسته است و زندگي خويش را وابسته آن مي‌پندارد.

انسانها هر مقدار كمال بيشتري داشته باشند و هستي بيشتري را درك كنند. آرزوهايي بزرگتر با مفاهيمي عظيم‌تر خواهند داشت. اين انسان است كه در پناه بهره‌وري از عقل، هستي را وسيع‌تر مي‌بيند. لذا دامن آرزوهايش گسترده‌تر از موجودات ديگر خواهد بود.

پهنه آرزوهاي انسان بسيار وسيع است چنان كه مي‌تواند همه چيز را در خود جاي دهد. حتي آنچه را كه در واقعيت نمي تواند تحقق بخشد در آرزوها محقق مي‌كند و غيرممكن‌ها را ممكن مي‌سازد. اگرچه برخي از آرزوهاي دست نيافتني و غيرممكن را دنبال نمي‌كند و براي آن نيرو صرف نمي‌نمايد، زيرا آن را عقلايي نمي‌بيند اما آن دسته از آرزوهايش كه خواسته‌هايي ممكن و انجام شدني است و گاهي با تلاش بسيار و صرف وقت و عمر زياد به دست مي‌آيد و گاه به راحتي حاصل مي‌شود را دنبال مي‌كند. چنين خواسته‌هايي است كه زندگي را تداوم مي‌بخشد و تلاش را جهت مي‌دهد و بذر اميد را در دل مي‌كارد و اين اميد سبب ادامة حيات و كوشش بيشتر مي‌شود.

اين اميد است كه زندگي را معنادار ساخته، سختي‌ها را آسان مي‌كند و تحمل آنها را شيرين مي‌نمايد. زنداني، به اميد آزادي، دوره محكوميت خويش را مي‌گذراند. اين اميد آزادي است كه او را پيش مي‌برد و به فرداهايش معنا مي‌بخشد. زيرا در يكي از همين فرداها او نيز آزاديش را دوباره بدست خواهد آمد.

بيمار به اميد بهبودي، دوره بيماري را سپري مي‌كند و معالجات سخت را بر خود هموار مي‌سازد و شبهاي طولاني را با درد مي‌گذراند و تلخي داروها را تحمل مي‌كند و اگر اطمينان مطلق داشت كه علاجي براي او نيست و يا اگر مي‌دانست شفاي او غيرممكن است به هيچ يك از معالجات تن در نمي‌داد و هرگز قادر به تحمل وضعيت خويش نمي‌بود.

خلاصه اينكه هركس به اميدي ادامه مي‌دهد و پيش مي‌رود، اگر اميد به آينده بهتر نباشد و دورنماي زيباتري در پيش انسان گسترده نشده باشد هر انساني متوقف مي‌شود و مي‌ايستد.

حذف اميد در حقيقت، حذف توانايي و فلج كردن نيروي هر انسان تلاشگر است.

شما نيز حتماً بارها شنيده‌ايد كه: «انسان به اميد زنده است»

 

ب: اميد، بستر انتظار

تا اينجا روشن شد كه انسانها در زندگي خويش در پي بهانه‌هايي هستند و اين بهانه‌ها همان آرزوهاست كه گاه كوچك است و گاه بزرگ، گاه كودكانه است و گاه ارزشمند. گاه تحقق‌پذير است و گاه تحقق ناپذير.

و با مطالعه در احوال بشر به اين نتيجه مي‌رسيم كه اميد در امتداد آرزوهاي ممكن بشري پديد مي‌آيد و به خواسته‌هاي معقول آنها نيرو مي‌بخشد و سبب تلاش و كوشش و مبارزه و پيش‌روي مي‌شود و در انتها فهميديم كه اميد مسبب اصلي ادامه زندگي است.

اميد، چشم انداز روشني را در برابر ما ترسيم مي‌كند و ما را به سوي آن مي‌راند. اين كشش به سوي آن آينده مطلوب كه پيش رويمان قرار دارد ما را به تلاش و صبر وادار مي‌كند.

تلاش براي رفع موانع موجود و صبر براي تحمل سختي‌هاي راه، به منظور جلو رفتن و نزديك شدن به هدف. اين تلاش و صبر ميهمان چشم براهي ما براي تحقق آرزوهاست.

سر از دريچه صبح اميد كردن برون

كسي كه دامن شبهاي انتظار گرفت

ما انتظار مي‌كشيم تا اميدمان ثمر بدهد و به نتيجه برسد. نهال اميدمان را با انتظار آبياري مي‌كنيم تا ميوه و نتيجه اين انتظار، تحقق خواسته و هدف مطلوبمان باشد. انتظار قدمي ديگر است از جانب ما به سوي خواسته‌هاي ممكن و هدفهاي مطلوب زندگي، خواه اين هدفها بي‌ارزش باشد خواه متعالي.

كوهنوردي را در نظر بگيريد كه ستيغ قله‌اي را براي فتح و صعود برگزيده است و بسوي آن در حركت است. قله، هدف و آرزوي اوست كه به آن وابسته و اميدوار شده است و اين اميد سبب تلاش و اقدام و خلاصه محرك اصلي اوست. انتظار رسيدن به قله سبب مي‌شود تا او قدمي ديگر بردارد و ميخي بكوبد و هربار سر را به سوي قله بلند و به فاصله كمتر شده خود و قله بنگرد تا بالاخره اميد او نتيجه داده، انتظارش به پايان برسد و قله را فتح كند.

انتظار است كه سبب مي‌شود نيروهاي خاموش آدمي روشن شود، جهت بگيرد و با تلاش و همت نتيجه‌اي عظيم به بار آورد هرچه آرزويي مطلوب‌تر باشد و هرچه هدفي دوست داشتني‌تر باشد انتظارش سخت‌تر و تلاش براي آن شيرين‌تر خواهد بود. انتظار عاملي است كه صبر و تلاش را به دنبال مي‌آورد و رسيدن به مطلوب را ممكن مي‌سازد. هرچه هدف نزديك شود و صبر براي آن مشكل‌تر و تلاش براي آن بيشتر و جدي‌تر خواهد بود1.

 

رابطه انتظار و آمادگي

انتظار بايد همراه آمادگي باشد، چنانكه ديده‌بان دشمن را مي‌پايد، منتظر بايد مواظب و مراقب تمام جوانب امور زندگي خويش و فراهم نمودن زمينه ظهور باشد.

اين چيزي است كه تشيع به ما آموخته كه بايد در مقام درگيري خودت را در يك مرحله معين آماده كني2 چه در رابطه با فسادهاي فكري3 و چه در قدرت روحي و چه در طرح عملي و سازماندهي و چه در برنامه عملي، در رابطه با عمل اين انتظار تشيع است. چون انتظار يك عم است كه در روايت داريم: » افضل اعمال امتي، انتظار الفرج « برترين اعمال نزد ، من انتظار فرج است.

اين آمادگي فكري با بينات4 شروع مي‌شود، اين بينات همان دگرگوني تلقي انسان از خودش مي‌باشد. انسان بايد به مرحله اي برسد كه به آنچه دارد دلخوش نباشد او در انتظار چيزي است كه مي‌تواند باشد و بايد باشد.

مؤمن منتظر، شايد به خاطر شرايطي ساكت باشد اما ساكن نيست. بنابراين تقيه در شرايط خاصش در استراتژي منتظر جايگاهي مي‌تواند داشته باشد. چرا كه تقيه سكون نيست بلكه حركتي دقيق و ظريف است بخاطر شرايط گوناگون زمينه سازي قيام.

اين امر مسلم است كه پويايي و معنويت تشيع مزاحم دنياي مستكبران و زورگويان است و آنان روشهاي گوناگوني را براي نابودي ما بكار گرفته و خواهند گرفت. لذا اسلام و خصوصاً تشيع كه بر پايه عدالت اجتماعي و عدل و داد استوار است ناگزير از درگيري با تفكر استكباري مي‌باشد. چرا كه خداوند به مسلمانان اجازه نداده سلطه مستكبران غيرمسلمان را بپذيرد1 و هدف از ارسال اين نامه را اجتناب از طاغوت2 و شرايط ايمان را كفر به طاغوت3 بيان نموده است. 

پس چگونه منتظر مؤمن مي‌تواند در مقابل وحشي‌گري‌هاي استكبار سكوت نمايد و حركتي نكنند و آمادگي لازم را جهت قيام براي از بين بردن اين تفكر تحصيل ننمايند.

لذا براي پيروزي بر تفكر استكباري بايد در ميان ابرقدرتها و مستكبران و طاغوت‌ها نفوذ كرد و آنها را از دورن به چالش كشيد كه اين خود جايگاه تقيه‌ را در استراتژي منتظر شيعه نمايان مي‌كند. مادام كه دشمن خدا در داخل گرفتار نشود در خارج امتيازي به مؤمنان نخواهد داد و ميدان را ترك نخواهد كرد و مذاكره هنگامي امتياز آفرين است كه منتظر گلوي طاغوت را فشرده باشد و اگر نه او جز منافع استكباري خويش ديدگاهي ندارد و براحتي تسليم عدل نخواهد شد. چنانكه هيچ طاغوتي در طول تاريخ تسليم عدل نگرديده است.

لذا منتظر بايد خود واكسينه باشد و با ذكر اطاعت و تقوي و ارتباط و پيوند با خدا و نيايش و قيام شب و قرائت قرآن ظرفيت و وسعت صدر خويش را افزايش دهد و در مقابل جلوه‌هاي دنيا و وسوسه‌هاي شيطان و نفس مقابله نمايد و با مطالعه و شناخت نظم و زيبايي جهان و قدرت لايزال الهي و تاريخ امم و شناخت عوامل صعود و سقوط تمدن‌ها، بينش لازم را بدست آورد تا بتواند به شهادت پاسخ گويد و در برابر بدعت‌ها مقاومت كند و بدعت‌گذاران را رسوا نمايد.

در مرحله آمادگي، سازماندهي و مديريت تحت ولايت الهي (ولايت فقيه) امري ضروري و كارساز است زيرا مولا علي (ع) مي‌فرمايد: » انه لابد للناس من امير مبر او فاجر1 « (هر جامعه رهبري و حكومت مي‌خواهد چه خوب باشد چه بد)

از ديگاه تشيع ولايت الهي در زمان غيبت در وجه فقيه جامع‌الشرايط تجلي مي‌نمايد كه نصوص معتبر دارد و مخالفين فقيه بايد بدانند كه هيچ مكتبي بدون فقيه و هيچ ايدئولوژي بدون ايدئولوگ ادامه نمي‌يابد، لذا تاريخ فقاهت شيعه تاريخ مكتب و مذهب است.

و اين سخن گروه‌هاي ديگر در شرايط فعلي بهتر مي‌توانند جامعه را به جامعه الهي امام زمان (عج) نزديك كنند (به سعادت برسانند) يك شعار بي‌پايه و اساس است. ولي اين حرف كه همين مسئولان مي‌توانند و بايد بتوانند بهتر از اين برنامه‌ريزي و كار كنند يك مطلوب است.

سؤال اين است كه تكليف منتظر واقعي در شرايط فعلي چيست؟ در برابر كمبودها و نارسائي‌ها چه بايد بكنيد؟ تضعيف حاكميت ولايت فقيه؟ توجيه حاكميت ولايت فقيه يا اينكه به تكميل نواقص و ياري حاكميت ولايت فقيه برخيزد؟

حقيقت اين است كه تضعيف خيانت است و توجيه حماقت و تكميل، رسالت منتظر واقعي است2.

 

 

 

انتظار چرا؟

ظهر الفساد في‌البر و البهر بما كسبت ايدي الناس (روم‌ ـ بم)

 

گفتي كه فساد، بحر و بر را بگرفت

هرچيز كه بود ـ خشك‌تر ـ را بگرفت

اينك برسان ظهور مهدي يا رب

بينم كه خيرها، بشر را بگرفت

مي‌گويند: انسان تكامل يافته، و جامعه پيشرفت كرده است.

مي‌گويند: جامعه بشري ديگر احتياجي به مدير و راهبر ندارد.

مي‌گويند: در اين زمان ديگر سرپرستي از طرف خدا معنا ندارد.

مي‌گويند: زماني كه بشريت طفلي بود، احتياج به ولي داشت، اما اينك رشد يافته و ولي لازم ندارد.

اينك، بياييم دوران كودكي بشر را با دوران بلوغش ـ كه امروز است ـ مقايسه كنيم. جامعه بشر را در دوران كودكي، با شمشير و خنجر و مانند آن بي‌گناهان را مي‌كشد، اينك در زمان بلوغش با مسلسل و بمب و سلاح‌هاي كشتار جمعي و بيولوژيك و شيميايي مي‌كشد، به گونه‌اي كه گاهي با انفجار يك بمب هزاران زن و كودك بي‌پناه و بي‌گناه كشته مي‌شوند.

در زمان كودكي دشمنش را با زهر مسموم مي‌كرد، اينك در زمان بلوغش، جوانان جامعه را با مواد مخدر خاموش مي‌سازد.

در زمان كودكي، ناگزير بود براي ديدن حرام و فعل حرام ديگران را به محلهاي خاصي ببرد. اما اكنون در زمان بلوغش با استفاده از رسانه‌هاي گروهي، حرام را به خانه‌ها مي‌آورد.

در زمان كودكي، در و پنجره‌‌اي را مي‌شكست و مي‌دزديد. اينك در زمان بلوغش بدون شكستن در و پنجره با بكارگيري علم و تكنولوژيش با اينترنت دزدي مي‌كند.

نيرنگهاي زمان كودكي صدها و حداكثر هزارها مورد را در برمي‌گرفت.

اينك با استفاده از ابزار ارتباطي جديد، ميليونها بلكه ميلياردها انسان را پوشش مي‌دهد. در زمان كودكي، فساد و بزهكاري را در خفا مرتكب مي‌شد، اينك در زمان بلوغش آزادانه و بدون شرم مرتكب مي‌شود.

و

در مقايسه طفوليت و بلوغ بشريت، در مي‌يابيم كه اين تحول، پيشرفت انسان در انسانيت نيست. بلكه فقط مدرن شدن ابزارهاست. لذا، به هر دليلي كه ديروز احتياج به هدايت كننده و ولي داشت، امروز احتياجش بسي بيشتر است، زيرا ابزارش مدرن‌تر، سريع‌تر، فريبنده‌تر، مخرب‌تر، فراگيرتر و قادرتر است.

امروز كل بشريت در معرض نابودي است. نه فقط نابودي جسماني، بلكه نابودي معنوي كه به مراتب از اولي دردناك‌تر و مصيبت‌بارتر است، نه تنها انسان خود را نيافته، بلكه اساساً تبديل به ماشيني شده كه سوخت گيري مي‌كند و راه مي‌پيمايد و از رده خارج مي‌شود.

آن انساني حقيقتاً رسد يافته كه با مطالعه تاريخ بشريت ، عبرت مي‌گيرد كه انسان هيچگاه بدون كمك و هدايت خداوند نجات نخواهد يافت.

جامعه انساني، مجموعه‌اي است از «صفرها» كه هيچگاه از جمع آنها عددي به دست نمي‌آيد، هرچند كه شمار صفرها زياد باشد. بلكه زماني اين جامعه به عددي تبديل مي‌شود كه عددي مثلاً عدد «يك» از دنياي اعداد گام به شهر «صفر» ها بنهد و آنها را به مقام عددي برساند.

اكنون اگر صفرها ، عدد را به كناري بزنند، و به كثرت جمعيت خود بنازند و بخواهند با استناد به آن كثرت خود را عددي بدانند چه مي‌شود؟ اينست حال انسانهايي كه بدون رهبر الهي بخواهند زندگي كنند.

اين است حال بشر خيره‌سر و مستكبر، در ديروز و امروز و خدا كند كه فردا چنين نباشد. اين‌گونه برخوردها با محبت‌هاي الهي پيشين، آخرين محبت حق را ـ به امر الهي ـ به پرده غيبت بكشانيد، غيبتي كه جهان صاحب‌دلان همواره از آن در تب و تاب است. اما صاحب‌دلان، همواره‌‌ كم‌اند و اكثريت را، همان افراد سركش و مغرور تشكيل مي‌دهند.

ـ چرا حقيقتاً از غم هجران و غيبت آخرين هدايتگر و بازمانده رحمت خدا نمي‌سوزيم؟

ـ چرا با تمام وجود، ظهورش را در يادها زنده نمي‌كنيم؟

ـ چرا با شور و انگيزه او را نمي‌شناسيم و يادش را نمي‌طلبيم؟

نكند ما هم در فريب اين دنياي رنگارنگ پر نيرنگ، غرق شده و فراموش كرده‌ايم كه در اين دنيا چه كاره‌ايم و براي چه آمده‌ايم؟

حتي اگر هنوز هم هوشياريم و مقصد را گم نكرده‌ايم، نكند شركت گهگاه در مجالسي كه به نام ايشان برپا مي‌شود ما را به اشباع كاذب كشانده است.

و حلاوت نوشيدن چشمه آب حيات را فراموش كرده‌ايم.

بياييم و حال فقر خود را بيابيم.

بياييم و نياز خود به محبت بر حق الهي را باور كنيم.

بياييم و ملتمسانه بازگشت آخرين سفير هدايت و نور را از درگاه قادر مطلق طلب كنيم، كه جز با ظهور ايشان بشريت به بلوغ خود نخواهد رسيد1.

انتظار عبادت برتر

افضل العباده انتظار الفرج

برترين عبادت، انتظار فرج است.

منتظر، ياوري است كه به ياري امام خويش شتافته و بضاعت ناچيز خود را به پاي امامش ريخته است.

منتظر، ياوري است كه از آنچه دارد دريغ ندارد و به دست و دل و زبان، كمر به خدمت مولايش بسته است.

منتظر، ياوري است كه بار وظيفه را بر دوش خويش احساس مي‌كند و به دنبال راهي تا اداي حق كند.

و بالاخره منتظر ياوري است صادق كه هماره در پي نشاني است تا به آن شناخته شود و به وسيله آن به امامش منتسب گردد. و چيست اين نشان به جز انتظار كه آنچه وظيفه شيعه و وظيفه ياور امام است را در خود نهفته دارد.

امام صادق (ع) مي‌فرمايند: «هركسي دوست دارد از ياوران حضرت قائم باشد بايستي انتظار او را داشته باشد و به نيكويي و پرهيزگاري رفتار نمايد، پس اگر به اين حال پيش از قيام او از دنيا برود پاداش ياوران مهدي را خواهد گرفت. بنابراين بكوشيد و جديت كنيد و چشم به راه باشيد كه گوارايتان باد.»

شيعه امام غايب (ع) چشم براه عزيزي است در سفر. سروري با عظمت، رهبري با كرامت، ميهماني كه عزم اقامتش روشني ديده و شادي ايام را به ارمغان مي‌آورد. آيا براي رسيدن ميهمان مقدماتي لازم نيست؟

آيا پذيرايي از بزرگترين وجود عالم امكان آمادگي نمي‌خواهد؟

براي ورود ميهمان چه مي‌كنند؟ آنچه فراهم مي‌آورند چيست؟

آيا گرد غفلت را زدوده‌ايد؟ آيا خانه‌هايتان پاكيزه است؟!

آيا چراغي افروخته‌ايد؟ دلهايتان روشن است؟!

آيا آنچه را دوست دارد مهيا كرده‌ايد؟

خود را به مانند او آراسته‌ايد؟! لباس منتظران به تن داريد؟!

آيا ميهمانتان را مي‌شناسيد؟ به يادش هستيد؟ براي رسيدنش دعا مي‌كنيد؟!

هيچ نشاني از او در خود داريد؟ آيا انتظار در شما پديدار است؟!

آيا مشابهتي بين شما و او و ياران او ديده مي‌شود؟!

كه اگر چنين است پذيرايي امام، گوارايتان باد.

امام صادق (ع) مي‌فرمايند: «كساني كه در انتظار دولت قائم درگذرند چون آنانند كه در خدمت قائم باشند بلكه چون آنانند كه در ركاب مهدي شمشير زده باشند به خدا سوگند اينان چون آن كسانند كه در خدمت پيامبر به شهادت رسيده باشند1

ميزبان حقيقي امام همچون تربيت شدگان حضرتش لياقت خود را نشان داده و شايستگي ياوري در ظاهرشان پديدار است.

امام سجاد (ع) مي‌فرمايند: «آنان كه در غيبت مهدي (ع) به پيشوايي او معترف و ديده براه ظهورش مي‌باشند. از تمامي مردم زمانها والاترند. خداي، ايشان را آن چنان خرد و انديشه و آگاهي بخشيده كه نهاني مهدي به نزدشان، همتاي پيدايي او مي‌باشد. اينان همانند رزمندگان ركاب پيامبر خدايند، اينان مؤمنان به ويژه شيعيان راست كردار ما هستند. آنانند كه به نهان و عيان، مردم را بسوي دين خداي بزرگ مي‌خوانند1

منتظر، در انتظار رهبري است دادگر، نيكوكار، عدالت‌ گستر، مهربان، بخشنده و بزرگوار و پس چگونه مي‌تواند خود، طالب رفتارهاي زشت و ناپسند انساني باشد؟ منتظر مي‌داند امامش بساط ظلم را بر هم مي‌ريزد. پس كدام خردمند منتظري است كه ظلم پرست و ستم پيشه باشد؟ منتظر مي‌داند امامش به آنچه خير است عمل خواهد كرد و از آنچه شر است بيزاري مي‌جويد، پس چگونه اين همه را دانسته اما به زشتي ادامه خواهد داد و زشت كردار خواهد شد؟!

منتظر، ياوري است كه به دل بيعت كرده و عهد بسته و به پيمانش وفادار است و انتظار نشان ايستادگي اوست. اگر دستها لياقت فشردن دست امام و تجديد بيعت با او را ندارند، انديشه‌ها را كه مي‌توان بسوي او سوق داد و خاطره بيعت با او را كه مي‌توان ترسيم نمود؟ اگر چشم را تاب ديدن نگاه او نيست دل را كه مي‌تواند به يادش زنده داشت و روشن نمود؟

امام علي (ع) مي‌فرمايد: « ياران مهدي با او بيعت مي‌كنند كه هرگز دزدي نكنند، زنا نكنند، مسلماناني را دشنام ندهند، خون كسي را به ناحق نريزيد، به آبروي كسي لطمه نزنند، به خانه كسي هجوم نبرند، كسي را به ناحق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو ذخيره نكنند 3»

و آيا ما منتظران به عهد خويش وفادار مانده‌ايم و بيعت خود را نگه داشته‌ايم؟! نه، اگر چنين بود هرگز نمي‌شنيديم:

حضرت حجت در نامه‌اي به شيخ مفيد مي‌فرمايند: «اگر پيروان ما كه خداوند توفيق طاعتشان دهد دلهايشان در وفاي به عهد و پيماني كه با ما دارند همدل مي‌شدند از ديدار مبارك ما محروم نمي‌شدند و سعادت ديدار ما را زودتر مي‌يافتند، ديداري راستين و از روي معرفت، نسبت به ما، ما را از آنان جز اخبار ناگوار و ناخوشايند كه از كارهايشان به ما مي‌رسد چيزي باز نمي‌دارد. خداوند يار و ياور ماست و ما را كفايت كرده و وكيل نيكويي است و درود او بر آقاي بشارت دهنده و بيم دهندة ما، محمد و خاندان پاك او باد.1»

آري انتظار، نشانه‌اي است آراسته كه بدان خود را مي‌آرايند و غم دوري را التيام مي‌بخشند.

و انتظار گزارشي است از وفاي به عهد و سرشار بودن از ياد محبوب، انتظار يعني عمل به آنچه نيكي است و پرهيز از آنچه بدي است.

امام صادق (ع) مي‌فرمايند: «پرهيزگاران كه به امام غائب مي‌گروند نماز به پاي مي‌دارند ، از دارايي خود مي‌بخشند. به قرآن و كتابهاي آسماني پيش ايمان آورده و به جهان ابدي يقين دارند2».

فرمانبردار، اخلاص كيش، نيكوكار، عزتمند، قناعت پيشه، دين ياور، ستمديده، بردبار، پاك‌زاد،          نيك سرشت، پاكدل و خوش قلب3، كه دلهايي سخت‌تر از پولاد دارند و اگر بر كوهساري آهنين بگذرند از هم مي‌پاشد4، همچون مشك همواره خوشبويند و همچون ماه تابان پيوسته فروزان5. از سر نيزه، تيزترند و از شير بيشه، دليرتر6. آري آنان پارسايان شب و شير مردان روزند7.

هركس بخواهد كه به هنگام رستاخيز حضرت مهدي از ياوران او باشد به خصايصي كه در مقدمه كتاب كمال الدين آمده، خود را بيارايد و در ايام غيبت به آداب و عقايد ديني خويش تمسك جويد و نگذارد شيطان در او شك و ترديد راه دهد1. شناخت و معرفت خويش را راست و درست گرداند؛ ايمان و يقين خويش را بيفزايد و تسليم خاندان پيامبر بشود. به حدي كه در دلش چيزي نيابد كه او را از فرمان آنها باز دارد2

منتظر، شيعه‌اي است كه امامش را دوست دارد و به او مي‌انديشد و در تلاش براي ياري اوست و در صبر براي رسيدن ظهورش.

غربت امامش را مي‌شناسد و تنهايي امامش را مي‌بيند3.

غم او را مي‌بيند و نداي اضطرارش را چنين مي‌شنود:

امن يجيب المضطر اذا دعا و يكشف السوء4.

و محبت او را نسبت به خود و ديگر شيعيان احساس مي‌كند5.

 

شيعه و انتظار

شيعه، اين گروه پيرو، در انتظار حكومتي است كه در آن فردها زنده شود و نور ايمان و فروغ عدل و فضيلت، بر پهنه گيتي گسترده شود و طومار سياهي و تباهي در هم پيچيده شده، حكومتي جهاني توسط راهبري الهي كه ميراث بر مرسلين است، براي نشر آيين حق كه همان اسلام است تشكيل گردد. به همين جهت، از ابتداي پيدايش تشيع، يعني همان دوران حيات پيامبر گرامي (ص) كه به طرفداري از علي (ع) به وجود آمد. در سامان بخشيدن به چنين حكومتي، شيعه به حركت در آمده و در رهگذر تكامل خويش در انتظار آن حكومت بوده است، علي (ع) و يارانش در شرايط زماني و مكاني آن روز، كه خفقان بر سراسر كشورهاي اسلامي حاكم بود و خلافت و جانشيني پيامبر (ص) از مسير اصلي و اسلامي خود منحرف شده بود، به عنوان اعتراض برخلافت نا حقي كه فقط براساس اميال و آرزوهاي گروهي خيانتگر پي‌ريزي شده بود، آمادگي خود را در تشكيل اين حكومت به گونه‌اي مختلفي اعلام كردند. خطابه‌هاي آتشين حضرت علي (ع) در معرفي شخصيت علمي و سياسي و معنوي خود و ناروا بودن حكومت كساني كه جامه خلافت را به يغما برده بودند و بر تنشان بي‌قواره مي‌نمود، فرمود:

«آگاه باشيد، سوگند به خدا كه او خلافت اسلامي را مانند پيراهن به بر تن كرد، در حالي كه مي‌دانست من (براي خلافت) مانند قطب وسط آسيا هستم. علوم و معارف از سرچشمه فيض من مانند سيلاب روان است و هيچ پرواز كننده‌اي در فضاي علم و دانش و حكمت به اوج رفعت و بلندي مقام من نخواهد رسيد1.

و آنگاه در نشان دادن بي‌لياقتي كساني كه مسئولان اصلي سقوط و انحطاط مسلمانان بودند، سخن را چنان ادامه مي‌دهد كه بينش هر انساني را نسبت به موقعيت زماني آن حضرت روشن مي‌سازد، كه آن رهبر بزرگ با چه خفقاني روبه رو بوده و با اين شرايط خطرناك چگونه اعتراض خويش را آشكار ساخته و آنگاه با چه مشقتي در بيداري اذهان مردم سكوت كرده و در زمان سكوت خود چگونه صبر كرده است. آن حضرت مي‌فرمايد:

«صبر و شكيبايي را خردمندي دانستم. بنابراين صبر كردم، همانند كسي كه چشمانش را خاشاك و غبار و راه گلويش را استخوان گرفته باشد و ميراث خود را به تاراج رفته مي‌ديدم2

ديگر سخنان حضرت علي (ع) در موارد ديگر: همچون خروشيدن او عليه حاكمان ستم پيشه و جنايتكار و نويد براي انجام حكومت عدل، و همچنين برخورد ساخته شدگان مكتبش، يعني پيروان راستين او كه براي نابودي بي‌عدالتي قيام كردند، همچون سلمان بزرگ، ابوذر راست گفتار، عمار و مقداد كه در برابر غاصبان حق علي (ع) ايستادگي كردند و شلاق خورده و يا تبعيد شدند، فقط به عنوان اعتراض بر غارتگران عدل و داد بود. (صص 40 تا 42) 

 

فرياد فاطمه (س)

حضرت فاطمه (س) در تحقق بخشيدن حكومت عدالت عليه قدرت غاصبان و ستمگران حق به جانب كه اجتماع را در حيرت قرار داده بودند فرياد برمي‌آورد و دستگاه حاكم را استيضاح مي‌كند.

استدلال و منطق زهرا (س) چنان محكم بود كه هنوز گوش ستمگران را مي‌خراشد و با خروش خود به انسانهاي غاصب و نالايق اعلام خطر مي‌كند و آنها را رسوا مي‌سازد.

او براي اعتراض به مسجد رفت تا حقيقت را به گوش مردان و زنان اسلام برساند.

زهرا (س) كه عدالت را براساس پايداري در نظام اجتماعي و يگانه ضامن امنيت مردم مي‌داند. مهمترين عامل بقاي امتها را تنها در قانونگذاري عادلانه مي‌بيند كه ثروتمند و فقير، قدرتمند وضعيف در برابر آن مساوي باشند و در مكتب او ايمان به حضرت پروردگار متعال است كه گرامي‌ترين مردم را نشانه مي‌گذارد.

فاطمه (س) با اينكه مي‌داند ديوار ستمگري بلند است و صداي مظلوم از اين طرف ديوار به طرف ديگر آن نمي‌رسد، باز هم براي تحقق عدالت و حكومت عدالت‌پرور فرياد بر مي‌آورد و سخن خود را به اميد پيروزي حق و شكست باطل بيان مي‌كند تا مگر درسي باشد براي نااميدها و بشارتي براي كساني كه در انتظار عدالت به سر مي‌برند.

مكتب زهرا (س) اميد آفرين است و دست رد بر يأس مي‌زند و پيروان خود را به حكومت عدالت اميدوار مي‌كند.

منتظران مؤمن را در طول تاريخ به قيام فراخواند1.

 

حضور شيعه در صحنه

پس نبايد مايه تعجب شود اگر ببينيم كه شيعه، در روزگار ظهور، حضور فعالتري دارد، و در صحنه‌هاي مبارزات بزرگ، نقشي عميق‌تر و جدي‌تر ايفا مي‌كند. شيعه‌اي كه به اصل وصايت الهي‌ ـ كه در همه پيامبران بوده است ـ اعتقاد دارد؛ شيعه‌اي كه از زمان حيات پيامبر و پس از پيامبر آيات قرآن دستورات مؤكد پيامبر (ص) دنبال علي بوده است و سپس در خط امامت حركت كرده است؛ شيعه‌اي كه همه جا محروميت ديده و بلا كشيده و زندان رفته و شكنجه شده و شهيد داده است؛ شيعه‌اي كه در طول قرن‌ها و سده‌ها همواره در برابر ستمكاران ايستاده و سازش نكرده است؛ شيعه‌اي كه در سينه‌اش سقيفه بني ساعده خرد شده و در ريگزار داغ ربذه به جان آمده و در نبرد جمل و صفين و نهروان حضور يافته و خون داغش در مرج عذرا بر زمين ريخته و از ساباط مداين گذشته و در صحراي تفتيده طف عاشورا حاضر بوده و شب يازدهم عاشورا را گذرانده است؛ شيعه‌اي كه در كناسه كوفه به دار آويخته شده و سپس پيكرش سوخته و خاكسترش بر باد داده شده است؛ شيعه‌اي كه قتلها و زندانيهاي امويان را تحمل كرده است؛ شيعه اي كه در كنار جسر بغداد پيكر مسموم پيشواي زنداني خود را نگريسته است؛ شيعه اي كه زندانهاي عباسيان را آكنده داشته است؛ شيعه اي كه همه سرزمينهاي اسلام ـ از مكه تا بلخ ـ همه جا را با خون خود رنگين ساخته است و هميشه فرياد او دعوت به حكومت معصوم و مدعاي او مبارزه با ظلم و بيدادگري بوده است؛ شيعه‌اي كه بيش از هزار سال است كه از جان و دل و با خون و قيام،                         مهدي آل محمد (ص) را طلب كرده است؛ اين شيعه اگر در صحنه‌هاي انقلاب بزرگ، حضوري فعال داشته باشد، جاي هيچ تعجبي نيست. و اين شيعه ـ پس از اين همه فداكاري و پايداري ـ اگر حاكم و وارث سراسر زمين بشود، نيز، جاي بي توقعي ديگران نخواهد بود، شيعه‌اي كه پيرو متعهد خون آشناي خط نبوت است، از آدم تا خاتم، و خط وصايت، از علي تا مهدي

هنگامي كه قائم قيام كند، خداوند شيعيان را، از همه شهرها، نزد او گرد مي‌آورد1.

هنگامي كه قائم قيام كند، خداوند هر عيب و نقصي را از شيطان برطرف مي‌كند، و دلهاي آنان را چنان پاره‌هاي پولاد مي‌گرداند. قدرت هر مرد از آنان را، به اندازه قدرت چهل مرد قرار مي‌دهد. و آنگاه آنان حاكمان و فرمانروايان زمين خواهند بود و سران بزرگوار جهان2.

و اين بيانات، همه، مي‌تواند تأكيد بر اين امر باشد كه شيعه بايد همواره حضور اعتقادي و اجتماعي خويش را، و تشكيلات سياسي و نظامي ـ يعني در واقع، «حضور شيعي» خويش را ـ در صحنه تاريخ نگاه دارد تا سرانجام به هنگام ظهور، در محل خود و در جريان اصلي و به حق خود، قرار گيرد3.

 

آينده جهان در پرتو اسلام

لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط.

«همانا پيام آوران خود را با دلايل آشكار فرستاديم و همراه آنان كتاب و ميزان را فرود آورديم تا اينكه مردم را به راستي و عدالت به پا خيزند».

براساس نص قرآن كريم و مستندات اصيل اسلامي كه از پيامبر گرامي اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) بر مسلمانان، خصوصاً شيعيان رسيده، عدالت جهاني و انصاف عمومي بر مبناي اصول و تعاليم اسلامي بر روي كره زمين تشكيل مي‌گردد. و انساني الهي كه دوازدهمين جانشين حضرت رسول اكرم (ص) است رهبري اين حكومت عدل را به عهده مي‌گيرد و بر تيره روزي‌ها و تبهكاري‌ها و مفاسد اخلاقي و اجتماعي پايان مي‌بخشد و اساس و بنيان بيدادگري‌ها را در هم مي‌كويد و باطل را ريشه كن كرده و اقامة حق مي نمايد و دوستان خدا را عزت مي‌بخشد و دشمنان خدا را بر خاك ذلت و خواري مي‌نشاند و در سايه دادگري همگاني او، مردم، به سعادت و رستگاري مي‌رسند. اين بشارتي است كه در تورات و انجيل نيز داده شده است و پيامبر اسلام (ص) فرموده‌اند:

«هنگامه رستاخيز به پا نمي‌شود تا اينكه مردي از فرزندان من كه همنام من است مالك زمين و زمين را بعد از آنكه از ستم و جور پر شود، مملو و سرشار از عدالت و برابري خواهد كرد1

و هم اوست كه آماده نابودكردن ستمگران و در انتظار اصلاح جهان و احياي قوانين قرآن و اميدوار براي ريشه كن كردن ظلم و جور است.

امت اسلامي در انتظار چنين روزي به سر مي‌برند كه برابري و برادري بر سراسر گيتي حكمفرما شود، و اگر چند صباحي جغد شوم ستم و بيدادگري بر ويرانه‌هاي زمين صدايش بلند است و ظلم بر عدالت و نورانيت سلطه دارد و باطل بر حق استيلا پيدا كرده سرانجام جهان از آن متقين و پرواپيشگان است2.

همين انتظار است كه عاليترين انگيزه سوق بشر به راه كمال و جمال و رشد و تعالي است و در پايه‌گذاري حكومت قرآن، كه در آن انسان الهي فرمان مي‌دهد، اثري بس عظيم دارد و مي‌تواند وسيله سعادت يك امت قويم و استوار باشد و بالاخره با داشتن اين انديشه بلند، انتظار اين است كه خود را براي مبارزه با ستمگران و غاصبان حقوق بشر مهيا مي‌سازند و در برابرشان صفوفي تشكيل مي‌دهند، كه ايمان و عشق به خداوند بزرگ از عمق جانشان تراوش مي‌كند و در راه رسيدن به هدف خود تا آخرين لحظه حيات بر جاي نمي‌نشيند تا اينكه جان خصم را از حلقوم بيرون كشند و محبوب خداي خويش گردند1.

  منابع و مأخذ :

 

1ـ انتظارات امام زمان (عج) ـ شمس‌الدين سيد مهدوي ـ شفق ـ قم ـ 1380

2ـ خورشيد مغرب ـ محمد رضا حكيمي ـ دفتر نشر فرهنگ اسلامي ـ 1374

3ـ انتظار مذبه اعتراض ـ دكتر علي شريعتي

4ـ قرآن كريم

5ـ نهج‌البلاغه

6ـ نهج‌الفصاحه ـ ترجمه ابوالقاسم پاينده

7ـ در انتظار ـ زينب صدر ـ مهرآوران ـ تهران ـ 1378

8ـ اصول كافي ـ محمد‌بن يعقوب كليني

9ـ انتظار و انسان معاصر ـ عزيزالله حيدري ـ قم ـ مسجد جمكران ـ 1419

10ـ درس‌نامه انتظار ـ مقاله بلوغ بشريت ـ جمعي از نويسندگان ـ انتشارت نباء ـ تهران ـ 1381

11ـ بحارالانوار ـ محمدباقر مجلسي

12ـ مفاتيح‌الجنان ـ شيخ عباس قمي

13ـ تشيع و انتظار ـ محمد‌تقي خلجي ـ انتشارات ميثم تمار ـ قم ـ 1378

14ـ صبح اميد ـ دانا هاشمي ـ صدر‌الدين

 

 

 



1ـ هاشمي دانا، صدرالدين، صبح اميد، صص 129ـ131

1ـ شمس‌الدين سيد مهدوي، انتظارات امام زمان (عج) ، شفق، قم ج دوم، 1380، ص 23

1ـ حكيمي محمدرضا، خورشيد مغرب، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1374، صص 358ـ 260

2ـ شريعتي علي، انتظار مذهب اعتراض.

3ـ در شوراي عمر، عبدالرحمان‌بن عوف به علي (ع) مي‌گويد: اگر براساس كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) و سيره شيخين عمل كني با تو بيعت مي‌كنيم، امام (ع) مي‌فرمايد: «براساس كتاب خدا و سنت پيامبر، بله! اما سيره شيخين نه! و آنها كه جواب امام (ع) را از قبل مي‌دانستند به تعبير ابوسفيان توپ خلافت را به دامن عثمان انداختند.

1ـ ابوالقاسم پاينده، نهج‌الفصاحه

2ـ قرآن كريم: ارضتم بالحيوه الدنيا؟ توبه، آيه 38

1ـ حيدري عزيزالله انتظار و انسان معاصر، قم، مسجد جمكران، 1419هـ ، صص 32ـ 36

2ـ درانتظار، زينب صدر، مهرآورن، تهران، 1378

1ـ صدر زينب، در انتظار، مهرآوران، تهران، 1378، صص 10ـ 12

2ـ كليني محمد، اصول كافي، ج 6، ص 47

3ـ منتخب الاثر، ص 499

4ـ قرآن كريم، سوره حديد، آيه 25

1ـ قرآن كريم، سوره نساء، آيه 141

2ـ قرآن كريم، سوره نحل، آيه 36

3ـ قرآن كريم، سوره بقره، آيه 256

1ـ نهج‌البلاغه، خطبه 40

2ـ حيدري عزيزالله، انتظار و انسان معاصر، صص 40 تا 46

1ـ جمعي از نويسندگان درس‌نامه انتظار، مقاله بلوغ بشريت، انتشارات نباء، تهران، 1381

1ـ مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 126

1 ـ كمال‌الدين، ص 302

3 ـ روزگار رهايي، ج 1، ص 466

1 ـ طبرسي، احتجاج، ص 2

2 ـ تفسير نور الثقلين، ج1، آيات اول سوره بقره

3 ـ كمال‌الدين، باب 43، حديث 19

4 ـ الزام الناصب، ج 1، ص 67

5 ـ كمال‌الدين، باب 24، ج 11

6 ـ بحار‌الانوار، ج 52، باب 27، ج 17

7 ـ منتخب‌الاثر، فصل 9، باب 3

1 ـ كمال‌الدين، مقدمه،

2 ـ كمال‌الدين، باب 26

3 ـ مفاتيح‌الجنان، زيارت حضرت در روز جمعه

4 ـ قرآن كريم، سوره نمل، آيه 62

5 ـ فضلي عبدالهادي، در انتظار يامام (عج) صص 21 تا 25

1 ـ نهج‌البلاغه، خطبه 3

2 ـ نهج‌البلاغه، خطبه 3

1 ـ خلجي محمد تقي، تشيع و انتظار، انتشارات ميثم تمار، قم، 1378، چاپ سوم، صص 40ـ 42

1 ـ «تفسير العياشي»، ج 1، ص 66، «بحار الانوار» ج 52، ص 291

2 ـ «خصال»، «بحار الانوار»، ج 2، ص 317

3 ـ حكيمي محمد رضا، خورشيد مغرب، ص 293

1 ـ منتخب‌الاثر، ص 171

2 ـ قرآن كريم، سوره اعراف، آيه 128

1 ـ قرآن، سوره صف، آيه 4

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 17:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس