تحقیق درباره هر که بامش بیش برفش بیشتر
به نام خدا
موضوع : تحقیق و انشا : درباره هر که بامش بیش برفش بیشتر
این مطلب شامل چند تحقیق و انشاست
تحقیق شماره یک :
هر که بامش بیش برفش بیشتر
این مطلب در باره افرادی گفنه می شود که هر چه بیشتر سرمایه داشته باشند به همان نسبت حرص و طمع وگرفتاری و درد سری بیشتری دارند ولی افراد بی مایه لقمه ای نان می خورند وبیخیال از همه چیزی دنیا ، بدون دغدغه به زندگی راحتی خود ادامه می دهند.
بارها این جمله را شنیدهایم "هر که بامش بیش، برفش بیشتر" این جمله دارای پیامهای فراوانی برای ماست که چگونه توشه سفر خود را ببندیم تا موقعی که میخواهیم حساب آن را پس دهیم کمتر وقت بگیرد.
یکی از نعمتهایی که خداوند به برخی از افراد داده ثروت و دارایی است که میتواند اسباب عذاب و گرفتاری برای انسان باشد و هر انسانی میتواند این ثروت و مال را در راههای مختلف خرج کند اما آنچه مهم است این است که خداوند روزی درباره همین داراییها از ما حساب پس میگیرد.
یکی از پادشاهان عمرش به سر آمد و دار فانی را بدرود گفت و به سوی عالم باقی شتافت چون وارث و جانشینی نداشت وصیت کرد.بامداد نخستین روز پس از مرگش اولین کسی که از دروازه ی شهر در آید تاج شاهی را بر سر وی نهند و کلیه ی اختیارات مملکت را به او واگذار کنند.
اتفاقا فردای آن روز؛اولین فردی که وارد شهر شد گدائی بود که در همه ی عمر مقداری پول اندوخته و لباسی کهنه و پاره که وصله بر وصله بود به تن داشت.
ارکان دولت و بزرگان وصیت شاه را به جای آوردند و کلیه خزائن و گنجینه ها به او تقدیم داشتند و او را از خاک مذلت بر داشتند و به تخت عزت و قدرت نشاندند.پس از مدتی که درویش به مملکتداری مشغول بود.به تدریج ...
بعضی از امرای دولت سر از اطاعت و فرمانبرداری وی پیچیدند و پادشاهان ممالک همسایه نیز از هر طرف به کشور او تاختند.درویش به مقاومت برخاست و چون دشمنان تعدادشان زیادتر و قوی تر بود به ناچار شکست خورد و بعضی از نواحی و برخی از شهرها از دست وی بدر رفت. درویش از این جهت خسته خاطر و آرزده دل گشت.
در این هنگام یکی از دوستان سابقش که در حال درویشی رفیق سیر و سفر او بود به آن شهر وارد شد و یار جانی و برادر ایمانی خود را در چنان مقام و مرتبه دید به نزدش شتافت و پس از ادای احترام و تبریک و درود و سلام گفت ای رفیق شفیق شکر خدای را که گلت از خار برآمد و خار از پایت بدر آمد.بخت بلندت یاوری کرد و اقبال و سعادت رهبری؛تا بدین پایه رسیدی!
درویش پادشاه شده گفت:ای یار عزیز در عوض تبریک؛تسلیت گوی آن دم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی!
رنج خاطر و غم و غصه ام امروز در این مقام و مرتبه صدها برابر آن زمان و دورانی است که به اتفاق به گدائی مشغول بودیم و روزگار می گذراندی
تحقیق شماره 2- انشا درباره هر که بامش بیش برفش بیشتر
مقدمه:ما در ایران عزیزمان ضرب المثل ها و حکایت های زیادی با داستان و اتفاق های زیادی برخورداریم که یکی از ضرب المثل ها ن«هرکه بامش بیش برفش بیشتر»می باشد.
تنه انشا:در روزکاران قدیم،در میان این همه ادم،دو همسایه دیوار به دیوار زندگی می کردند که یکی پیرمردی تنها و سالخورده بود و دیگری جوانی بشاش وکمتجربه.پیرمرد خانه ایی کوچک و درویشانه ایی داشت که برای مردی تنها کافی بود.اما دراین میان جوان کم تجربه برای خود خانه ایی بزرگ ساخته بود و همیشه پیرمرد را برای خانه ی کوچکش مسخره می کرد و پیرمرد هربار در مقابل سخنان گستاخانه ی جوان سکوت می کرد .گذشت و گذشت تا به فصل سرما و زمستان رسید،ابرهای سیاه امدند و گلوله های سفید برف از اسمان فرو امدند و بر روی سقف خانه ها و زمین و درختان نشست.نشست و ارتفاعش زیاد شد.به حدی که اهالی روستا به فکر برف روبی افتادند تا مبادا از سنگینی برف سقف بالای سرشان ریزشکند و دراین زمستان سرد و یخ بندان اواره شوند.پیرمرد و جوان نیز پاروهای خود را ازانباری بیرون اوردند وشروع به برف روبی کردند.پیرمرد به دلیل داشتن خانه ایی کوچک و سقفی کم زود کارش به اتمام رسید و توانست سقفش رااز برف خالی کند،اما مرد جوان به علت داشتن خانه و سقف بزرگ هنوز نیمی از برف را به پایین نفرستاده بود در حالی که از خستگی و سرمای زیاد توان ماندن نداشت.پیرمرد که باتجربه بود و همیشه در مقابل سخنان جوان گستاخ سکوت می کرد این بار لب به سخت گشود و گفت «هرکه بامش یبش برفش بیشتر»
نتیجه گیری:هیچ زمان کسی را به تمسخر و سخره نگیریم،زیرا که ممکن است به همان علت مورد امتحان و خشم خداوند قرار بگیریم.بنابراین برای هرچه که خود یا دیگران دارند شکرگذار باشیم و هیچوقت برای چیزی کسی را مسخره نکنیم و علاوه براین کسی که چیز زیادتری دارد چه از نظر مال و ثروت و چه از نظر عشق و علاقه و محبت،مشکلات و سختی های ان هم زیادتراست.بنابراین باید با صبر و شکیبایی در مقابل سختی ها و مشکلات ایستادگی کنیم تا دراین مسیر موفق شویم
تحقیق شماره 3
یکی از ضرب المثل های پرکاربرد ایرانی ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر می باشد .
بازنویسی ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر
در روزگاران قدیم در یک کوچه قدیمی دو همسایه دیوار به دیوار زندگی می کردند .
یکی از همسایگان یک پیرمرد تنها و سالخورده و دیگری یک جوان بشاش و کم تجربه بود .
خانه ی پیرمرد بسیار کوچک و مناسب برای زندگی یک نفر اما خانه ی جوان برعکس خانه پیرمرد بسیار بزرگ بود .
پسر جوان همیشه پیرمرد را به خاطر خانه ی کوچکش مسخره می کرد درمقابل نیز پیرمرد فقط سکوت می کرد .
این ماجرا همچنان ادامه داشت تا اینکه فصل سرما و زمستان سر رسید .
روزی برف بسیار شدیدی از آسمان بارید و تمام سطح روستا و درختان را پوشاند .
شدت برف به اندازه ای بود که همسایه ها به فکر برف روبی افتادند تا مبادا برف های جمع شده باعث ریزش سقف خانه هایشان شود .
در این میان پیرمرد و جوان با پاروهای خود به پشت بام رفته و شروع به برف روبی کردند .
برف روبی پیرمرد به سرعت پایان یافت اما جوان پس از برف روبی نیمی از بام خانه ی خود به نفس نفس افتاد .
وقتی که پسر جوان از خستگی بیش از حد نشسته بود ، پیرمرد او را نگاه کرد و درمقابل تمامی بی احترامی ها و گستاخی های جوان با لبخند گفت :
هر که بامش بیش برفش بیشتر
از این ضرب المثل قدیمی می توان نتیجه گرفت هرکسی اگر چیزی را بیش از حد موردنیاز خود داشته باشد از جمله مال و ثروت یا عشق ، به همان اندازه نیز مشکلات و سختی های بیشتری را پیش رو دارد .
همچنین از انشاهای زیر نیز می توانید استفاده نمائید :
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 29 آذر 1393 ساعت: 19:01 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق درباره هر که بامش بیش برفش بیشتر,حکایت ضربالمثل «هرکه بامش بیش، برفش بیشتر» را میدانید,انشا در مورد هرکه بامش بیش برفش بیشتر هفتم,معنی ومفهوم هرکه بامش بیش برفش بیشتر,انشاء کوتاه درمورد هرکه بامش بیش برفش بیشتر,انشا کوتاه درباره ی ضرب المثل هرکه بامش بیش برفش بیشتر,خلاصه هرکه بامش بیش برفش بیشتر,شعر هرکه بامش بیش برفش بیشتر,انشا درمورد هرکه بامش بیش برفش بیشتر پایه هفتم,توضیح هرکه بامش بیش برفش بیشتر,