اشنایی با امام اخرالزمان

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

اشنایی با امام اخرالزمان وشباهتهای ایشان با پیامبران

بازديد: 182

مقدمه

آشنائي با آخر الزمان

اي كسانيكه ايمان آورده ايد! بر شما باد نفسهاي خودتان، گمراهي گمراهان شما را آسيب نمي رساند، اگر شما هدايت يافته باشيد در گذشته مردم پيامبران را تكذيب كرده اند و خداوند فرشتگان را انكار نموده اند و روز رستاخيز را به استهزاء گرفته اند، آن روزي كه خداوند منان با بكارگيري الفاظ و حروف تاكيد همچون حروف جواب، اِن، لام و نون به حقيقت و حتميت آن سوگند ياد كرده و  مي فرمايد : « وُ نستيبئونكُ : احق هو؟ قل : اي و ربي اِنه لحق، و ما انتم بمعجزين.»

« از تو مي پرسند : آيا به راستي آن حق است؟ بگو :‌ آري، به پروردگار سوگند، كه آن  حق است و شما هرگز راه فراري نداريد»

در عين حال، منكرين معاد و قيامت، بسيار و معتقدين به آن اندكند.

بنابراين وقتي بيشتر مردم گفتار خداوند را تكذيب مي نمايند، پذيرفتن سخنان من نيز، دليل بي اعتباري آنان و بي احترامي و اسائه ادب به من نيست. زيرا انسان به طبيعت حال در مسائل مربوط به ماوراء طبيعت زود قضاوت مي كند. بسيار  مشاهده مي شود افرادي كه از درك مسائل بسيار ساده ناتوان هستند، در مسائل بسيار پيچيده جهان متافيزيك اظهار نظر مي كنند و به انكار و تكذيب بر مي خيزند. حتي به خود اجازه مي دهند كه در شگفتيهاي جهان آفرينش فلسفه بافي نمايند.

بسيار ديده مي شود كه افراد مكتب نرفته و يا كم سواد، كه از درك فرمول يك مولكول آب ناتوان هستند، به خود اجازه مي دهند كه در مسائل ماوراء طبيعت به نقص و ابرام پرداخته، در مورد آفريدگار جهان هستي به تجزيه و تحليل بپردازند. چه گويم در مورد جامعه اي كه كسي را روشنفكر مي پندارند كه به اعتقادات ديني پشت پا بزند و ميراث نياكان خود را به دور اندازد و به دنبال غرائز حيواني گام بردارد!

اي گروه روشنفكران ! كه از تاريخ خود بيگانه ايد و از راه نياكان خود منحرف شده ايد، و به عقايد ديني خود پشت پا زده ايد و بحث از « مصلح غيبي» را افسانه ي انگاريد، همه  انسانها بدانند كه حضرت مهدي (عج) در پاسخ يكي از سفيران خود كه در مورد منكران آن حضرت پرسيده بود، چه نوشته اند؟ امام عليه السلام در پاسخ او چنين نوشت : كسي كه مرا انكار نمايد، از من نيست راه او راه فرزند حضرت نوح عليه السلام است.

آيا كسي راضي مي شود كه از راه پسر نوح پيروي كند و سرانجام از روي لجاجت طعمه امواج خروشان دريا شود و غرق گردد؟! نه هرگز، انقلاب شكوهمند آن انقلابگر پيروز در آستانه وقوع است ... و بديهي است كه كسي را ياراي مقاومت در برابر آن نيست. مگر كسي مي تواند در مقابل امواج كوه پيكر دريا بايستد؟ مگر كسي مي تواند در برابر حوادثي چون طوفان، تندباد، زلزله و نظائر آنها بايستد؟ و كسي  نمي تواند در يك لحظه در دو مسير حركت كند، لذا كسي كه از هواي نفس پيروي مي كند از مسير حق جدا مي شود و هر كس كه به نداي عقلش گوش فرا مي دهد در برابر حق تسليم خواهد شد.

ظهور و قيام حضرت مهدي (عج) همچون مرگ است كه خواه ناخواه براي همگان پيش خواهد آمد، كسي كه مرگ را باور كند با آن روبرو خواهد شد و كسي كه مرگ را تكذيب و براي ديگران بداند و خود را در اين جهان جاودانه پندارد باز هم با آن مواجه خواهد شد. ظهور مهدي (عج) نيز بدون شك و ترديد به وقوع خواهد پيوست. هر كس مي خواهد باور كند و هر كس مي خواهد تكذيب نمايد.

امام صادق (ع) مي فرمايد :

اگر يكي از شما دو جان داشت، مي توانست با يكي از آنها تجربه اندوخته، با ديگري زندگي جدي  نمايد. ولي براي هيچكس جز يك جان وجود ندارد، هنگامي كه از دستش رفت، راه توبه بسته مي شود. از اين رهگذر هنگامي كه كسي به نام ما به سراغ شما مي آيد خوب بينديشد كه براي چه شما را دعوت مي كند؟ و در چه راهي گام برداشته، خروج مي نمائيد؟

طبق فرمودة امام عليه السلام، برهه ما لازمست كه در مورد اين تنها سرمايه خودآگاهانه مراقب باشيم.

شماره 3 بحارالانوار جلد 51 صفحه 102 و جلد 52 صفحه 383

شماره 4 منتخب الاثر صفحه 316و318

شماره 5 المهدي 199و219و316

شماره 6 الام المهدي صفحه 69و343

شباهت امام عصر (عج) ديگر انبياء الهي

شباهت امام عصر (عج) با ديگر انبياء الهي


 

«بنام خدا»

شباهت حضرت مهدي به پيامبران عليهم السلام

شباهت به آدم

خداوند آدم را خليفه خود در تمام زمين قرار داد و او را وارث آن ساخت و در قرآن چنين فرمود:

اني جاعل في‌الارض خليفه  386

و خداوند حضرت حجت عليهم السلام را نيز وارث زمين خواهد ساخت و خليفة خود در زمين خواهد فرمود، چنانكه از حضرت ابي‌عبدالله صادق عليه السلام مروي است كه در تفسير آية:

وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في‌الارض         387

او قائم و اصحابش مي‌باشند و هنگام ظهورش در مكه در حاليكه دست بر صورت مي‌كشد مي‌گويد: الحمد الله الذي صدقنا وعده و اورثنا الارض   388

و در حديث مفضل آمده كه:

خروج مي‌كند در حاليكه ابري بالاي سرش سايه افكنده و در آن منادي ندا مي‌كند: اين مهدي خليفه خدا است از او پيروي كنيد.

گريه آدم عليه السلام: از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده كه فرمود:

آدم عليه السلام آنقدر بر فراق بهشت گريست تا اينكه (اشك) از دوگونه‌اش مانند آبراههائي جاري شد.        389

از امام صادق عليه السلام نيز همين معني روايت شده است.               390

حضرت قائم عليه‌السلام نيز مانند آدم- گريه بسيار دارد، چنانكه در زيارت ناحيه از آن حضرت است كه خطاب به جدش حسين عليه‌السلام- مي‌گويد:

شب و روز برايت ندبه مي‌كنم و به جاي اشك بر تو خون مي‌گريم.

درباره آدم آيه نازل شده كه:

خداوند تمام اسمها را به آدم تعليم فرمود. 391

و اما قائم: خداوند آنچه به آدم آموخت به او نيز آموخته و اضافه بر آن هم مطالب ديگر آموخته است، چه اينكه آدم بيست‌وپنج حرف از اسم اعظم را آموخته بود چنانكه در حديث آمده- و پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله هفتادودو حرف از آن را آموخت، و تمام اموري كه خداوند متعال به پيامبرش داده به اوصياي آن حضرت نيز داده شده تا به مولاي ما حضرت قائم عليه‌السلام عجل الله فرجه، نوبت رسيد.

و در خبر صحيحي ثقه‌الاسلام كليني از حضرت ابي‌عبدالله صادق عليه‌السلام مروي است كه فرمود:

آن علمي كه به آدم عليه‌السلام نازل شد ديگر برداشته نشد، و هيچ عالمي نمرده مگر اينكه علمش را به ارث گذاشته است؛ زمين بدون عالم باقي نمي‌ماند. 392

آدم زمين را با عبادت خدا زنده كرد، پس از آنكه جنيان با كفر و طغيانشان آنرا ميرانده بودند.

قائم عليه‌السلام نيز زمين را با دين خدا و عبادت و عدالت و برپائي حدودش زنده خواهد كرد، بعد از مردن آن به كفر و معصيت اهل زمين.

در بحار از حضرت ابوجعفر باقر عليه‌السلام درباره آية:

يحيي الارض بعد موتها. 393

آمده كه فرمود:

خداوند عزوجل به وسيله قائم عليه‌السلام زمين را بعد از مرگش زنده گرداند.

منظور از مرگ آن، كفر اهل آن مي‌باشد كه كافر در حقيقت مرده است. 394

و در وسائل درباره آية:

يحيي الارض بعد موتها.

آمده كه حضرت ابراهيم موسي‌بن‌جعفر عليهما السلام فرمود:

به وسيله باران احيا نمي‌كند، بلكه خداوند مرداني برمي‌انگيزد كه عدالت را زنده مي‌كنند، و زمين به خاطر احياي عدالت زنده مي‌شود، و به درستي كه اگر يك حد در زمين برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. 395

و در همان كتاب از پيغمبر اكرم صلي‌الله عليه و آله منقول است كه فرمود:

يك ساعت امام عادل بهتر است از عبادت هفتاد سال، و يك حد كه براي خدا در زمين برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. 396

با اين همه تا كي و تا چند آدم و قائم را با هم مقايسه كنم در حاليكه آدم به خاطر قائم خلق شد.

ان الذي خلق المكارم جازها

                   في صلب آدم لامام القائم

آنكه مكارم اخلاق را آفريد همه را در صلب آدم قرار داد براي امام قائم.

شباهت به هابيل:

نزديكترين و خويشاوندترين افراد، هابيل را كشت يعني برادرش قابيل- خداوند متعال در كتاب عزيز خود مي‌فرمايد:

واتل عليهم نباء ابني آدم بالحق اذ قربانا فتقبل من احدهما و لم يتقبل من الاخر قال لاقتلنك قال انما يتقبل الله من المتقين. 397

همچنين نزديكترين و خويشاوندترين افراد، قصد كشتن امام قائم روحي و ارواح-العالمين فداه- را نمود، و او عموي آن حضرت جعفر كذاب بود، كه از امام زين‌العابدين عليه‌السلام آمده است كه فرمود:

گويا جعفر كذاب را مي‌بينم كه سركش زمانش را بر تفتيش امر ولي خدا و آنكه در غيب الهي محفوظ و بر حرم پدرش موكل است وادار كند، به خاطر جهل او به ولادتش و حرص بر كشتنش اگر بر او دست يابد- از روي طمع در ميراث پدرش تا آن را به ناحق بگيرد. 398

شباهت به شيث:

هبه الله شيث، اجازه نيافت كه علم خودش را آشكار كند، چنانكه در روضة كافي روايت شده كه حضرت ابوجعفر باقر عليه‌السلام در خبري طولاني چنين فرمود:

وقتي هبه‌الله پدرش آدم را دفن كرد، قابيل به نزدش آمد و گفت: اي هبه‌الله من ديدم كه پدرم آدم تو را از علم آنقدر عطا كرد كه به من عطا نكرده، و آن همان علمي است كه برادرت هابيل به آن دعا كرد و قربانيش قبول شد، و بدين جهت او را كشتم كه فرزنداني نداشته باشد تا بر فرزندان من افتخار كنند و بگويند ما فرزندان كسي هستيم كه فربانيش قبول شد و شما فرزندان كسي هستيد كه قرباني او قبول نشد، و تو اگر علمي را كه پدرم به تو اختصاص داده آشكار كني تو را هم مي‌كشم همانطور كه برادرم هابيل را كشتم. پس هبه‌الله و فرزندان او مخفي مي‌كردند آنچه از علم و ايمان نزد آنها بود. 399

حضرت قائم نيز اجازه نيافته تا روز وقت معين؛ چنانكه درباره حضرتش روايت شده:

هنگام ولادت بر زانو قرار گرفت، و دو انگشت سبابه‌اش را به سوي آسمان بلند كرد، و عطسه‌اي زد و گفت:

الحمدالله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله.

ستمگران پنداشته‌اند كه حجت الهي باطل و نابود است. و حال آنكه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود شك از بين مي‌رود. 400

اين خبر از رئيس المحدثين شيخ صدوق در كمال‌الدين آورده


 

شباهت به نوح:

نوح شيخ‌الانبيا: از امام صادق و امام هادي عليهما السلام روايت است كه حضرت نوح عليه‌السلام دوهزارو پانصد سال عمر كرد.

و حضرت قائم عليه‌السلام شيخ‌الاوصياء است؛ (بنا به روايت كافي)، در نيمه شعبان سال دويست‌وپنجاه و پنج هجري متولد شد. 401

پس عمر آن حضرت تاكنون روز يكشنبه دهم ذي‌القعده‌الحرام سال هزاروسيصدوسي يك هجري-هزار و هشتادويكسال و پنج روز مي‌شود.

و از امام زين‌العابدين عليه‌السلام روايت است كه فرمود:

در قائم روشي از آدم و نوح هست و آن طول عمر مي‌باشد 402

تمام اين خبر گذشت.

نوح زمين را با سخن خود از كافرين پاك كرد و گفت:

پروردگارا بر روي زمين ديارالبشري از كافران قرار نده. 403

قائم نيز زمين را با شمشير از لوث وجود كافرين پاك مي‌گرداند تا جائيكه هيچ اثري از آنها باقي نماند چنانكه گذشت- فلبث فيهم الف سنه الا خمسين عاما فاخذهم الطوفان و هم ظالمون.

قائم نيز از اول امامتش تاكنون صبر كرده، و نمي‌دانم تا كي صبر خواهد كرد. هر كه از نوح تخلف جست هلاك شد.

هر كه از قائم تخلف جويد نيز هلاك مي‌شود چنانكه در حديث آمده-. 404

فرج نوح و اصحابش را خداوند آنقدر به تأخير انداخت تا اينكه بيشتر معتقدين به آن حضر از او برگشتند.

فرج قائم را نيز خداون آنقدر به تأخير مي‌اندازد كه بيشتر معتقدين به آن حضرت از او برمي‌‌گردند چنانكه در حديثي از امام عسكري عليه‌السلام آمده است-.405

ادريس به ظهور نوح بشارت داد!

و بظهور قائم، خداوند تعالي فرشتگان را بشارت داد و پيغمبر و امامان عليهم‌السلام و بلكه پيغمبران گذشته ظهورش را بشارت دادند كه اگر بخواهيم آنها را ذكر كنيم كتاب طولاني مي‌شود-.

نداهاي نوح به شرق و غرب عالم مي‌رسيد و اين يكي از معجزات آن حضرت بود چنانكه در كتاب زبده التصانيف آمده-.

قائم عليه‌السلام نيز هنگام ظهور بين ركن و مقام مي‌ايستد و فريادي برمي‌آورد و مي‌گويد: اي نقبا و سرداران من و اي خواص من، و اي كساني كه خداوند پيش از ظهور، آنان را بر روي زمين براي ياري من ذخيره كرده، با خواست و رغبت بسوي من آييد. پس صداي آن حضرت عليه‌السلام به آنها مي‌رسد در حاليكه در محرابها و بر فرشها و رختخوابهايشان باشند، و با يك فرياد هم صداي او را مي‌شنوند هر يك از آنها به گوشش مي‌رسد- و به سوي آن صداها اجابت مي‌كنند، و يك چشم بر هم زدن نمي‌گذرد كه همگي بين ركن و مقام قرار مي‌گيرند.

اين معني در حديث مفضل از امام صادق عليه‌السلام آمده است. 406

شباهت با ادريس:

ادريس عليه‌السلام جد پدر نوح عليه‌السلام است كه نامش اخنوخ بوده خداوند او را به جايگاه بلندي برد؛ گفته مي‌شود:

به آسمان چهارم بالا رفت، و گفته مي‌شود كه به آسمان ششم برده شد.

در مجمع‌البيان از مجاهد نقل كرده كه گفت:

ادريس به آسمان برده شد، همانگونه كه عيسي به آسمان برده شد، در حاليكه زنده بود و نمرده بود.

و ديگران گفته‌اند:

بين آسمان چهارم و پنجم قبض روح شد.

اين معني از امام باقر عليه‌السلام روايت شد. 407

قائم عليه‌السلام را نيز خداوند به جايگاه والايي به آسمان برد.

ادريس را خداوند بر بال فرشته‌اي حمل فرمود و در فضاي آسمان به پرواز درآمد، چنانكه علي‌بن‌ابراهيم قمي از پدرش محمدبن ابي‌عمير از كسي كه براي او سخن گفته بود، نقل كرده كه گفت: امام ابوعبدالله صادق عليه‌السلام فرمود:

خداوند تبارك و تعالي بر فرشته‌اي از فرشتگان غضب كرد و بالهايش را قطع نمود و او را در يكي از جزيره‌هاي دريا افكند؛ پس زماني طولاني كه خدا مي‌داند در آن دريا مي‌ماند. و چون خداوند ادريس را به رسالت برانگيخت، آن فرشته به نزد ولي آمد و گفت: اي پيغمبر خدا دعا كن خداوند از من راضي شود و بالهايم را برگرداند. ادريس فرمود: باشد. سپس دعا كرد.

خداوند بالهاي آن فرشته را برگرداند و از او راضي شد، آنگاه آن فرشته به ادريس گفت: آيا حاجتي داري؟ فرمود: بله، دوست دارم مرا به آسمان بالا ببري تا به ملك‌الموت نگاه كنم چون با ياد او زندگي ندارم. پس فرشته او را برگرفت و بر بالهاي خود به آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسيد كه ناگهان ديد ملك‌الموت سر خود را از روي تعجب حركت مي‌دهد.

ادريس بر ملك‌الموت سلام كرد و به او گفت: چرا سرت را تكان مي‌دهي؟ گفت: چون خداوند به من امر فرمود كه تو را بين آسمان چهارم و پنجم قبض روح كنم؛ گفتم پروردگارا از آسمان چهارم تا آسمان سوم مقدار پانصد سال راه است و غلظت آسمان سوم نيز پانصد سال است، و هر آسمان و مابين آن به همين ترتيب است، اين چگونه شدني است؟ سپس او را بين آسمان چهارم و آسمان پنجم قبض روح نمود. و همين است كه خداوند مي‌فرمايد: و رفعناه مكانا عليا؛

و به اين جهت او را ادريس ناميدند كه كتابهاي بسيار درس مي‌گرفت. 408

و گفته مي‌شود كه او در بهشت زنده است، و اين قول مروي از ابن‌عباس است.

قائم عليه‌السلام را هم روح‌القدس بر بال خود گرفت و به آسمانها برد. در حديثي كه در كتاب كمال‌الدين از حكيمه نقل شده، در باب ميلاد حضرت قائم آمده است:

پس امام حسن عسكري عليه‌السلام فرزندش را گرفت، در حاليكه كبوترها بالاي سرش پرواز مي‌كردند. پس آن حضرت به يكي از كبوترها بانگ زد كه: او را بردار و حفظ كن و هر چهل روز به ما برگردان. پس آن كبوتر او را برگرفت و به سوي آسمانها پرواز كرد؛ بقيه كبوترها نيز پيروي كردند. آنگاه شنيدم كه حضرت ابومحمد (امام حسن عسكري عليه‌السلام) مي‌فرمود: تو را به كسي مي‌سپارم كه مادر موسي فرزندش را به او سپرد. نرجس گريه كرد. آن حضرت به او فرمود: ساكت باش كه رضاع جز از پستانهاي تو بر او حرام است و بزودي به تو باز خواهد گشت، چنانكه موسي به مادرش بازگردانده شد، و همچنين كه خداي متعال مي‌فرمايد:

فرددناه الي امه كي تقر عينها و لاتحزن. 409

حكيمه گويد: عرض كردم: اين پرنده چيست؟ فرمود: اين روح‌القدس است كه موكل به امامان است. آنها را تسديد و توفيق مي‌دهد و به علم تربيت مي‌كند 410

ادريس از قومش غايب شد، هنگاميكه مي‌خواستند او را بكشند چنانكه در حديثي از حضرت باقر عليه‌السلام آمده است-.

قائم عليه‌السلام نيز همينطور هنگاميكه دشمنان مي‌خواستند آن حضرت را بكشند، غايب شد.

غيبت ادريس به طول انجاميد به حدي كه دشمنان و پيروان او در سختي و شدت و فشار واقع شدند.

قائم نيز غيبتش طولاني است تا جائي كه شيعيانش به سنتهاي سختي و فشار و مشقت واقع شوند، كه در بحار از پيغمبر اكرم صلي‌الله عليه و آله روايت شده كه فرمود:

پيوسته وضع شما چنين خواهد بود تا اينكه در ميان فتنه و جور كسي متولد شود كه مردم او را نشناسند. سپس زمين پر شود از ظلم و جور به حدي كه هيچكس نتواند بگويد: الله: سپس خداوند عزوجل مردي از من و از عترت من برانگيزد كه او زمين را پر از عدل سازد، همچنانكه قبل از او آنرا پر از جور و ستم كرده باشند. 411

و از اميرالمؤمنين عليه‌السلام مروي است كه فرمود:

البته زمين پر از ظلم و جور مي‌شود. تا جائيكه كسي جز مخفيانه- الله نگويد: سپس خداوند قومي صالح را مي‌آورد كه آن را پر از قسط و عدل نمايد، چنانكه پر شده است از ظلم و جور.

وقتي غيبت ادريس به طول انجاميد مردم بر توبه انفاق كردند و به سوي خدا برگشتند با خداوند متعال او را ظاهر ساخت و شدت و بدي را از آنان دور كرد.

قائم نيز همينطور است، كه اگر مردم بر توبه انفاق كنند و تصميم قطعي بر ياريش داشته باشند، خداي تعالي او را ظاهر خواهد ساخت.-

هنگاميكه ادريس ظهور كرد، پادشاه ستمگر و مردم براي او تسليم شدند.

قائم نيز چنين است، كه هر گاه ظاهر شود. پادشاهان و امراي جبار و مردم عالم به آن حضرت مي‌گروند و سر فرود مي‌آورند.

شباهت به هود:

نام هود عليه‌السلام عابر است، و نوح ظهورش را بشارت داده

در كتاب كمال‌الدين از امام صادق عليه‌السلام آمده كه فرمود:

هنگاميكه وفات نوح نزديك شد، شيعيان و پيروان خود را فراخواند و گفت بدانيد كه پس از من غيبتي خواهد بود كه طاغوتها ظاهر مي‌شوند، و البته خداوند عزوجل به وسيله قيام كننده‌اي از فرزندانم كه هود ناميده مي‌شود بر شما فرجي مي‌رساند. او هيبت و سكينه و وقار دارد، و در خلقت و اخلاق شبيه من است، و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسيله باد هلاك مي‌كند. پس پيوسته منتظر و مراقب ظهور و قيام هود بودند، تا اينكه مدت بر آنها طول كشيد و دل بيشترشان را قساوت گرفت. سپس خداوند متعال پيغمبرش هود را فرستاد. بعد از آنكه نوميد شده بودند و بلا و گرفتاري وجودشان را پر كرده بود، و دشمنان با باد بدون نفع هلاك شدند، بادي كه خداوند متعال آن را در قرآن چنين توصيف كرده است:

ما تذر من شيء انت عليه الا جعلته كالرميم. 412

قائم عليه‌السلام نيز چنين است كه خداوند متعال به وجود او جمعي از كافرين را با باد سياهي نابود مي‌كند. چنانكه در روايت مفضل گذشت.


 

شباهت به صالح:

صالح عليه‌السلام از قومش غايب شد. پس از آنكه به سوي آنها بازگشت، عده كثيري او را انكار كردند، چنانكه در كمال‌الدين از امام ابوعبدالله صادق عليه‌السلام مروي است كه فرمود:

صالح عليه‌السلام مدتي از قومش غائب شد: روزي كه از آنها غائب شد، ميانسال و خوش‌هيكل و خوش‌اندام بود، ريش انبوه و شكم خفته‌اي داشت؛ گونه‌هايش سبك و در ميان مردان ميان بالا بود. هنگاميكه به قومش برگشت او را به صورتش نشناختند، و آنها را سه طايفه ديد: يك طايفه منكر و كافر و طايفة ديگر اهل شك و ترديد بودند، و طايفة سوم يقين و ايمان داشتند. اول آن طايفه كه اهل شك و ترديد بودند را دعوت كرد، و به آنها گفت: من صالح هستم، آنها او را تكذيب كردند، و دشنام دادند، و راندند، و گفتند خداوند از تو بيزار است؛ صالح به صورت تو نبود. سپس بنزد منكرين و كافرين آمد، و آنها را دعوت فرموده ولي از او نپذيرفتند و به بدترين وجهي از او رميدند. سپس به نزد طايفه سوم آمد و گفت: من صالح هستم گفتند نشانه‌اي بگو كه بدانيم تو صالح هستي، چون ما ترديد نداريم كه خداوند تعالي آفريدگار است؛ هر كس را به هر شكل كه بخواهد در مي‌آورد، ما در ميان خودمان نشانه‌ةاي قائم را به يكديگر اطلاع داده و بررسي كرده‌ايم تا اينكه هرگاه بيايد براي ما معلوم باشد و صحت آن به وسيله يك خبر آسماني بر ما محقق گردد.

صالح عليه‌السلام فرمود: من همان صالح هستم كه شتر را براي شما برآوردم.

گفتند: راست گوئي، همين مطلب را ما با هم بررسي مي‌كرديم؛ نشانه‌هاي آن چيست؟

فرمود: يك روز او آب مي‌آشاميد و روز ديگر شما؛ گفتند: ما به خداوند و آنچه تو از جانب او آوردي ايمان داريم. اينجا است كه خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايد:

ان صالحا مرسل من ربه، 415

و اهل يقين و ايمان گفتند:

انا بما ارسل به مؤمنون. 416

و كساني كه تكبر كردند كه شك كنندگان باشند- گفتند:

انا بالذي آمنتم به كافرون. 417

راوي گويد:

آيا در آن روز در ميان آنها عالمي هم بود، كه به صالح آگاه باشد؟ فرمود: خداوند عادلتر از آن است كه زمين را بدون عالمي بگذارد كه مردم را بسوي خداون رهبري كند. آن مردم تنها هفت روز پس از خروج صالح از ميان آنها، در حال حيرت كه امامي را نمي‌شناختند بسر بردند، كه در همان حال هم دين خدا عزوجل را در اختيار داشتند، و با هم متحد بودند، و چون صالح عليه‌السلام ظاهر شد، پيرامونش جمع شدند، و همانا مثل قائم عليه‌السلام نيز مثل صالح است. 418

آري قائم عليه‌السلام هم مانند صالح خواهد بود. آنچه بر صالح جاري شده حرف به حرف بر او جاري مي‌شود. با آنكه در سن پيري و پس از عمري طولاني ظهور مي‌كند، به صورت جواني كمتر از چهل سال است. مردم به سه دسته خواهند بود: اهل يقين، شك و انكار، اهل انكار را دعوت مي‌كند، او را انكار مي‌نمايند، و آنها را مي‌كشد، و اهل يقين از او علامات مي‌خواهند، كه به آنها ارائه مي‌دهد، پس با او بيعت مي‌كنند ( و در تمام اينها رواياتي هست كه بعضي از آنها را بيشتر آورديم و بعضي ديگر را بعدا خواهيم آورد-)

شباهت به ابراهيم

ابراهيم عليه‌السلام دوران حمل و ولادتش مخفيانه بود.

قائم عليه‌السلام نيز حمل و ولادتش مخفي بود.

ابراهيم عليه‌السلام در روز بقدري رشد مي‌كرد كه ديگران در يك هفته رشد مي‌كنند، و در يك هفته آنقدر رشد مي‌كرد كه ديگران در يك ماه رشد مي‌كنند، و در يكماه به مقداري كه ديگران در يكسال رشد دارند، رشد مي‌نمود.-

چنانكه از امام صادق عليه‌السلام روايت شده است -.419

قائم عليه‌السلام نيز چنين بود، چنانكه در خبر حكيمه رضي‌الله عنها آمده كه گفت: پس از گذشت چهل روز به خانه حضرت ابومحمد (امام حسن عسكري عليه‌السلام) وارد شدم كه ناگاه مولايمان صاحب‌الزمان را ديدم كه در خانه راه مي‌رود.

از او زيباتر و فصيح‌تر نديدم.

حضرت ابومحمد عليه‌السلام به من فرمود: اين است مولود گرامي نزد خداون عزوجل عرض كردم: اي آقاي من چهل روزه است و من اين وضع را در او مي‌بينم! فرمود: اي عمة من، مگر ندانستي كه ما گروه اوصيا در يك روز به تعداد يك هفته ديگران و در يك هفته به مقدار يك ماه ديگران و در يكماه به مقدار يك سال ديگران رشد مي‌كنيم.420

ابراهيم عليه‌السلام از مردم عزلت گزيد. خداوند به نقل از او فرمود:

و اعتزلكم و ما تدعون من دون الله. 421

قائم عليه‌السلام نيز از مردم اعتزال جست.

ابراهيم دو غيبت داشته است.

قائم نيز دو غيبت داشته است.

ابراهيم عليه‌السلام هنگاميكه در آتش افكنده شد، جبرئيل برايش جامه‌اي از بهشت آورد.

قائم عليه‌السلام نيز همان جامه را هنگاميكه قيام كند- خواهد پوشيد.

در كتاب كمال‌الدين از مفضل از امام صادق عليه‌السلام آمده كه فرمود:

آيا مي‌داني جامة يوسف چه بود؟ گفتم: نه. فرمود: براي ابراهيم عليه‌السلام آتش افروختند، جبرئيل عليه‌السلام يكي از جامه‌هاي بهشتي را آورد و بر او پوشاند، پس با آن جامه گرمي و سردي به او اثر نمي‌كرد، و چون هنگام وفاتش رسيد، آن را در بازوبندي قرار داد و بر اسحق آويخت، و اسحق هم بعداً آن را بر يعقوب آويخت، و هنگاميكه يوسف متولد شد، يعقوب آن را بر او آويخت، و اين در بازوي او بود تا بر او گذشت آنچه گذشت، پس هنگاميكه يوسف آن پيرهن را در مصر از بازوبند بيرون ساخت، يعقوب بوي آن را شنيد، و همين است كه خداون از او فرموده:

اني لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون. 422

اين همان پيرهني است كه از بهشت نازل شده بود.

عرض كردم: فدايت شوم، پس اين پيرهن به كه مي‌رسد؟ فرمود: به اهل آن و پيراهن همراه قائم ماست هنگاميكه خروج نمايد. سپس فرمود: هر پيغمبري كه علمي يا چيزي را وارث بود، به محمد صلي‌الله عليه و آله رسيده است. 423

مي‌گويم: اين خبر با حديثي كه فاضل علامه مجلسي در بحار از نعماني نقل كرده منافاتي ندارد. حديث چنين است: به سند خود، از يعقوب بن شعيب، از حضرت ابي عبدالله صادق عليه‌السلام كه فرمود:

آيا جامة قائم را كه در آن به پاخيزد بتو نشان دهم؟ عرض كردم: بله. پس آن حضرت جعبه‌اي را خواست، و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسي بيرون آورد، و آن را باز كرد، ديدم آستين چپش خون‌آلود بود. سپس فرمود: اين همان پيراهن رسول خدا صلي‌الله عليه و آله است. روزي كه دندانهاي جلويش ضربت ديد، آن را پوشيده بود، و حضرت قائم عليه‌السلام همين پيراهن را بر تن دارد، و قيام مي‌كند. من آن خون را بوسيده بر صورتم نهادم. سپس آن حضرت آن را تا كرد و
برداشت. 424

زيرا كه احتمال دارد هر يك از اين دو پيراهن را در بعضي اوقات بپوشد، و متحمل است كه پيراهن ابراهيم عليه‌السلام را با خود داشته، بر بازويش بسته باشد يا مانند آن، زيرا كه در حديث اول صراحت ندارد كه آن حضرت آن را پوشيده باشد.

و الله العالم.

ابراهيم عليه‌السلام: خانه كعبه را بنا كرد و حجرالاسود را در جايش نصب فرمود.

خداوند عزوجل مي‌فرمايد:

و اذ يرفع ابراهيم القواعد من‌البيت و اسمعيل ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم. 425

و در برهان و غير از آن، از عقبه بن بشير، از يكي از دو امام (باقر و صادق عليه‌السلام) روايت است كه فرمود:

خداوند عزوجل ابراهيم را به ساختن كعبه و اينكه پايه‌هاي آن را بنا نمايد و به مردم محل عبادت و مناسكشان را ارائه دهد، امر كرد. پس ابراهيم و اسمعيل خانه كعبه را هر روز به مقدار يك ساق مي ساختند تا به جايگاه حجرالاسود رسيدند. حضرت باقر عليه‌السلام فرمود: پس در اينجا كوه ابوقبيس او را ندا كرد كه تو نزد من امانت داري. آنگاه حجرالاسود را به ابراهيم داد و آن حضرت آن را در جاي خودش نصب كرد. 426

قائم عليه‌السلام نيز مانند آن را دارد. در بحار از حضرت ابوعبدالله صادق عليه‌السلام مروي است كه فرمود:

هرگاه قائم عليه‌السلام بپاخيزد، مسجدالحرام را منهدم مي‌كند تا به اساس آن برساند و مقام ابراهيم را به جائي كه در آن بوده باز مي‌گرداند. 427

و در خرائج، از ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولويه مروي است كه گفت: در سال سيصدوسي‌وهفت به قصد تشرف به حج به بغداد رسيدم. آن سال بنا بود قراسطه حجرالاسود را به جايگاهش بازگردانند. و بيشترين كوشش من براي آن بود كه به كسي كه حجرالاسود را در جاي خودش نصب مي‌كند دست يابم، زيرا كه در كتابها خوانده بودم كه آن را جز حجت زمان كسي نمي‌تواند در جاي خودش نصب نمايد -چنانكه در زمان حجاج، امام زين‌العابدين عليه‌السلام آن را در جاي خود قرار داد- ولي به بيماري شديدي دچار شدم كه از آن بر خود ترسيدم، و با آن حال نتوانستم به سفر خود ادامه دهم. پس دانستم كه ابن‌هشام به مكه سفر مي‌كند. لذا نامه‌اي نوشتم مهر كرده و آن را به او سپردم. در آن نامه از مدت عمرم پرسيده‌بودم كه آيا مرگ من در اين بيماري است يا نه؟ و به ابن‌هشام گفتم: سعي من بر اين است كه اين نامه به دست كسي كه حجرالاسود را به جاي خودش نصب مي‌كند برسد، من تو را براي اينكار فرا خواندم.

ابن‌هشام گويد: وقتي به مكه رسيدم و موقع جايگذاري حجرالاسود فرا رسيد، به خدام حرم پولي دادم كه در آن وقت معين بگذارند. جايي باشم كه ببينم نصب كننده آن كيست، آنها را با خود قرار دادم كه ازدحام جمعيت را از من دور كنند. ديدم هر كس خواست حجر را در جايش نصب كند نمي‌توانست و حجرالاسود قرار نمي‌يافت و مي‌افتاد. پس جواني گندمگون و خوش‌صورت آمده؛ آن را گرفت و در جايش قرار داد. آن چنان بند شد كه انگار اصلاً از آنجا كنده نشده بود. فريادهاي مردم به خاطر آن بلند شد، و آن جوان رفت كه از درب خارج شود. من از جاي خود برخاستم به دنبالش رفتم، مردم را از راست و چپ كنار مي‌زدم كه خيال كردند ديوانه‌ام. مردم براي او راه مي‌گشودند و من چشم‌ از او نمي‌گرفتم تا از مردم جدا شد. من به سرعت مي‌رفتم و او با تأني و آرامش، و چون به جايي رسيد كه غير از من كسي او را نمي‌ديد، به سمت من برگشت، و فرمود: آنچه با خود داري پيش آور. من نامه را تقديم كردم. بدون اينكه به آن نگاهي كند فرمود: به او بگو كه از اين بيماري ترسي بر تو نيست و مرگي كه ناچار از آن است پس از سي‌سال مي‌رسد.

اشك در چشمم حلقه زد، و نمي‌توانستم از جا حركت كنم. مرا به حال خود گذاشت و رفت. ابوالقاسم مي‌گويد: اين جريان را ابن‌هشام برايم گفت:

راوي مي‌افزايد: پس از سي‌سال ابوالقاسم بيمار شد. پس به امور خود رسيدگي كرد، وصيتنامه‌اش را نوشت، و جديت عجيبي در اين كار داشت. به او گفتند: اين ترس چيست؟ اميدواريم خداوند به سلامت تو منت بگذارد؟ جواب داد: اين همان سالي است كه ترسانيده شدم. و در همان بيماري درگذشت. خداوند رحمتش كند.

ابراهيم عليه‌السلام را خداوند از آتش نجات داد. خداي عزوجل در كتاب خود مي‌فرمايد:

قلنا يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم. 429

قائم عليه‌السلام نيز به همين ترتيب خواهد شد. چنانكه در بعضي از كتابها از محمدبن زيد كوفي از امام صادق عليه‌السلام منقول است كه فرمود:

هنگاميكه قائم عليه‌السلام خروج مي‌كند، شخصي از اصفهان نزد آن حضرت مي‌آيد، و معجزه حضرت خليل‌الرحمن، ابراهيم عليه‌السلام را تقاضا مي‌كند؛ پس آن جناب دستور مي‌دهد كه آتش عظيمي برافروزند و اين آيه را مي‌خواند:

فسبحان الذي بيده ملكوت كلشي و اليه ترجعون. 430

سپس داخل آتش مي‌شود و آنگاه به سلامت از آن بيرون مي‌آيد. آن مرد ملعون اين معجزه را انكار مي‌كند و مي‌گويد: اين سحر است. پس آن حضرت به آتش دستور مي‌دهد و او را مي‌گيرد و مي‌سوزاند. و مي‌فرمايد: اين جزاي كسي است كه صاحب‌الزمان و حجت‌الرحمن را انكار نمايد.

ابراهيم عليه‌السلام مردم را به سوي خداوند فرا خواند. قرآن مجيد مي‌گويد:

و اذن في الناس بالحج. 431

و در برهان از حضرت ابوجعفر باقر عليه‌السلام است كه فرمود: ابراهيم در ميان مردم به حج بانك زد و گفت: ايها الناس من ابراهيم خليل‌الله هستم؛ خداون شما را امر فرمود كه حج اين خانه را بجاي آوريد، پس شما حج به جاي آوريد. هركس به حج مي‌رود تا روز قيامت- ابراهيم را اجابت كرده است. 432

قائم عليه‌السلام نيز مردم را به سوي خدا دعوت مي‌كند، چنانكه قبلاً مطالبي گذشت (در حرف دال) و مطالب ديگري نيز ان‌شاءالله خواهد آمد.

شباهت به اسمعيل

خداوند به ولادت اسمعيل عليه‌السلام بشارت داد، چنانكه فرموده:

فبشرناه بغلام حليم. 433

خداوند به ولادت و قيام قائم عليه‌السلام نيز بشارت داده است، چنانكه در بخش سوم گذشت. و همچنين پيغمبر و ائمه معصومين عليهم‌السلام بشارت داده‌اند، و نيز بر اين معني دلالت مي‌كند آنچه در كتابهاي تبصره الولي و بحار از اسمعيل بن علي نوبختي رحمه‌الله آمده كه گفت:

روزي در مرض فوت امام حسن عسكري عليه‌السلام در خدمتش بودم؛ آن حضرت به خادم خود عقيد، غلام سياه چهره‌اي كه اهل نوبه بود و پيش از آن هم خدمتگزار امام علي‌النقي عليه‌السلام بود و امام حسن عسگري را بزرگ كرده بود، فرمود: اي عقيد، قدري آب مصطكي براي من بجوشان. عقيد اطاعت كرد و پس از فراهم شدن آب مصطكي، صقيل ما  در امام زمان عجل‌الله فرجه آن را به خدمت آن حضرت آورد. حضرت ظرف را گرفت و خواست بياشامد، ولي دست مباركش لرزيد و به دندان نازنينش خورد. آنگاه آن را به زمين نهاد، و به عقيد فرمود: داخل خانه شو، خواهي ديد كودكي در سجده است، او را به نزد من بياور،

ابوسهل مي‌گويد: عقيد گفت: هنگاميكه براي آوردن آن كودك به اندرون خانه رفتم، ديدم كودكي در حال سجده است و انگشت سبابه خود را به سوي آسمان گرفته است. من سلام كردم. او نمازش را كوتاه كرد. عرض كردم: آقا شما را مي‌طلبد كه به خدمتش درآيي، در اين موقع مادرش صقيل آمد دستش را گرفت و او را نزد پدرش آورد.

ابوسهل مي‌گويد: موقعي كه خدمت آن حضرت رسيد، سلام كرد، ديدم رنگش بسان در سفيد، موهاي سرش كوتاه و ميان دندانهايش باز بود، چون چشم امام حسن عسگري عليه‌السلام بر او افتاد گريه كرد و گفت: اي آقاي خاندانم، اين آب را به من بده كه به سوي پروردگارم مي‌روم. آقازاده اطاعت كرد و ظرف آب مصطكي را برداشت و به دهان پدرش نزديك كرد تا آن را نوشيد. سپس امام عسگري عليه‌السلام فرمود: مرا براي نماز آماده سازيد، آن بچه حوله‌اي در دامان امام پهن كرد، پس آن كودك پدر را وضو داد و آن حضرت سر و دو پايش را مسح كشيد، آنگاه فرمود: اي فرزند بتو مژده مي‌دهم كه صاحب‌الزمان و حجت خدا در روي زمين توئي، تو فرزند و جانشين مني، از من متولد شده‌اي و تو (م-ح-م-د) فرزند حسن فرزند علي فرزند محمد فرزند علي فرزند موسي فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علي فرزند حسين فرزند علي‌بن ابي‌طالب (عليهم‌السلام) مي‌باشد و از نسل پيغمبر صلي‌الله عليه و آله و خاتم ائمه طاهرين هستي، و پيغمبر خدا صلي‌الله عليه و آله و سلم به تو بشارت داده و نام و كنة تو را گفته، اين مطلب را پدرم از پدران طاهرين تو كه درود خداوند بر اهل‌البيت باد- بر من خبر داده است،

ربنا انه حميد مجيد،

اين سخن را فرمود و همان موقع امام حسن‌بن علي عسگري عليهماالسلام بدرود حيات گفت.

صلوات الله عليهم اجمعين. 434

مي‌گويم: وفات آن حضرت كه بر اثر مسموم شدن صورت گرفت هشتم ربيع‌الاول سال دويست‌وشصت واقع شد و عمر شريفش بيست‌وهشت سال بود، صلوات‌الله عليه.

اسمعيل عليه‌السلام، چشمه زمزم از زمين برايش جوشيد.

قائم عليه‌السلام، نيز آب از سنگ سخت برايش خواهد جوشيد چنانكه در بحث شباهت آن حضرت به موسي عليه‌السلام خواهد آمد- و چندين بار نيز آب از زمين براي آن بزرگوار جوشيده، چنانكه در بحار از كتاب تنبيه‌الخاطر از سيد اجل علي فرزند ابراهيم عريضي علوي حسيني از علي فرزند علي فرزند نما منقول است كه گفت:

حسن فرزند علي فرزند حمزة اقساسي در خانه شريف علي فرزند جعفر فرزند علي مدايني علوي براي ما تعريف كرد كه: پيرمردي رختشوي در كوفه بود كه به زهد موصوف و به سياحت و عبادت و عزلت شادان بود، و پيوسته در پي آثار و اخبار خوب مي‌رفت،

در يكي از روزها كه من در مجلس پدرم بودم ديدم اين پيرمرد براي پدرم صحبت مي‌كند و پدرم خوب گوش مي‌دهد.

پيرمرد مي‌گفت: شبي در مسجد جعفي كه مسجدي قديمي و در بيرون كوفه است- بودم، شب به نيمه رسيده بود و من در آنجا براي عبادت خلوت داشتم كه ناگاه سه نفر داخل مسجد شدند، و چون به وسط حياط مسجد رسيدند يكي از آنها به زمين نشست سپس دست خود را به چپ و راست روي زمين كشيد كه آبي جوشيد و از آنجا بيرون زد.

آنگاه وضو گرفت و به آن دو نفر هم اشاره كرد آنها نيز وضو گرفتند، سپس جلو ايستاد و آن دو نفر به او اقتدا كردند من هم رفتم و به او اقتدا كردم و نماز خواندم.

پس از آنكه نماز را سلام داد و آن را بجاي آورد، وضع او مرا مبهوت كرد و آب بيرون آوردنش را بزرگ شمردم، از آن كسي كه از آن دو نفر در سمت راست من بود پرسيدم: اين كيست؟

به من گفت: اين صاحب‌الامر فرزند امام حسن عسگري عليه‌السلام است، پيش رفتم و دستهاي مبارك حضرت را بوسيدم و عرضه داشتم: يابن رسول‌الله صلي‌الله عليه و آله، درباره شريف عمر فرزند حمزه چه مي‌فرمائي آيا او برحق است؟ فرمود: نه ولي چه بسا كه هدايت شود و پيش از مرگ مرا مي‌بيند.

راوي مي‌گويد: اين حديث جالب را نگاشتيم، و مدتي از اين قضيه گذشت تا اينكه شريف عمر فرزند حمزه وفات يافت و شنيده نشد كه او امام زمان عليه‌السلام را ديده باشد. روزي با آن پيرمرد زاهد در جايي ملاقات نمودم و جرياني كه گفته بود بيادش انداختم و از او بطور ايراد- پرسيدم: مگر شما نگفتيد شريف قبل از مرگش حضرت صاحب‌الامر را كه به او اشاره نمودي- خواهد ديد؟ پيرمردي گفت: از كجا دانستي كه او آن حضرت را نديده است؟

بعد از آن روزي شريف ابوالمناقب پسر شريف عمر فرزند حمزه را ديدم، و درباره پدرش با او گفتگو كردم. شريف ابوالمناقب گفت: در يكي از شبهايي كه پدرم در بستر مرض مرگ قرار داشت نزد او بودم، آخر شب بود، نيروي بدني پدرم تحليل رفته و صدايش ضعيف شده و درها بر روي ما بسته بود، كه ناگهان مردي بر ما وارد شد كه هيبت او ما را گرفت، و آمدنش را با وجود بسته بودن درها مهم تلقي كرديم، ولي توجهي نداشتيم كه از وي سؤال كنيم. آن مرد در كنار پدرم نشست، و مدتي آهسته با وي گفتگو كرد و پدرم مي‌گريست. سپس برخاست و رفت، و چون از ديدگان ما غائب شد، پدرم به سختي تكان خورد و گفت: مرا بنشانيد، ما هم او را نشانديم چشمهاي خود را باز كرد و گفت: اين شخص كه نزد من بود كجاست؟ گفتيم: از همانجا كه آمده بود بازگشت. گفت: دنبالش برويد. رفتيم ولي او را ديگر نيافتيم، درها بسته بود. نزد پدر بازگشتيم و جريان را به او گفتيم، سپس از او پرسيدم اين شخص كه بود؟ گفت: اين صاحب‌الامر عليه‌السلام بود، پس از آن سختي بيماريش عود كرد و بيهوش شد. 435

مي‌گويم: در حرف ظاء مناسب اين معني گذشت، مراجعه شود.

اسماعيل عليه‌السلام گوسفندچراني مي‌كرد، قائم عليه‌السلام نيز اين برنامه را خواهد داشت، در حديث مفضل از امام صادق عليه‌السلام آمده كه فرمود:

و قسم به خدا اي مفضل گويا مي‌نگرم او را كه داخل مكه شده و جامة پيغمبر صلي‌الله عليه و آله را پوشيده، و عمامة زردي بسر نهاده، و نعلين وصله شده پيغمبر را بپا كرده و عصاي آن حضرت را بدست گرفته، چند بز لاغر را مي‌راند و با اين وضع مي‌رود تا به خانه كعبه مي‌رسد در آن هنگام كسي نيست كه او را بشناسد او در سن جواني آشكار مي‌گردد. 436

اسمعيل عليه‌السلام تسليم امر خداي عزوجل بود، او گفت:

اي پدر آنچه امر مي‌شوي انجام ده ان شاء الله مرا از صابرين خواهي يافت. 437

قائم عليه‌السلام نيز تسليم امر الهي است.

شبهت به اسحق

اسحق عليه‌السلام، خداوند تعالي پس از آنكه ساره از بچه‌دار شدن مأيوس شده بود- ولادت او را بشارت داد، خداي عزوجل چنين فرموده:

و امراته قائمه فضحكت فبشرناها باسحق و من وراء اسحق يعقوب، قالت يا ويلتي ألدو انا عجوز و هذا بعلي شيخا ان هذا لشيء عجيب. 438

زنش در حاليكه ايستاده بود پس بخنديد پس او را به اسحاق بشارت داديم. (سارا) گفت آيا مي‌شود من بزايم در حاليكه من پيرزني هستم و اين شوهرم پير (مردي) است. همانا اين چيز شگفتي است.

قائم عليه‌السلام نيز بعد از آنكه مردم از ولادت او مأيوس شدند، بولادتش بشارت داده شد. چنانكه در خرايج از عيسي بن الشيخ (يا مسيح) روايت شده كه گفت:

امام حسن عسگري عليه‌السلام با ما وارد زندان شد، من در حق او معرفت داشتم، به من فرمود:

تو شصت و پنج سال و يك ماه و دو روز عمر داري.

كتاب دعايي همراه من بود كه در آن تاريخ ولادتم نوشته شده بود، وقتي به آن نگريستم ديدم همانطور است كه آن حضرت فرمود، سپس فرمود: آيا اولاد داري؟ عرض كردم: نه، دست به دعا برداشت كه: خدايا فرزندي به او روزي كن كه بازوي او باشد كه فرزند چه خوب بازويي است، سپس به اين بيت از شعر متمثل شد و گفت:

من كان ذا عضد يدرك ظلامته

                             ان الذليل الذي ليست له عضد

(يعنيJ هر كه بازويي داشته باشد حقوق پايمال شده خود را بدست مي‌آورد، ذليل آن است كه بازويي نداشته باشد.

به آن حضرت عرض كردم: آيا شما فرزند داري؟

فرمود آري به خدا سوگند براي من فرزندي خواهد بود كه زمين را از قسط و عدل پر مي‌كند، اما الآن فرزندي ندارم؛ سپس باز (به اين اشعار) متثمل شده فرمود:

لعلك يوما ان تراني كأنما

                             بني حوالي الاسود اللوابد

فان تميما قبل ان يلد الحصي

                             اقام زمانا و قو في الناس واحد. 439

شايد كه روزي فرا رسد تو ببيني كه فرزندانم همچون شيراني در كنارم نشسته‌اند.

پس براستي تميم پيش از آنكه فرزندان زيادي را به دنيا آورد روزگاري دراز در ميان مردم تنها بود.

شباهت به لوط

لوط عليه‌السلام، فرشتگان براي ياريش نازل شدند.

قالوا يا لوط انا رسل ربك لن يصلوا اليك. 440

گفتند اي لوط همانا ما فرستادگان پروردگارت هستيم هرگز دست آزار- آنان به تو نمي‌رسد.

قائم عليه‌السلام نيز: فرشتگان براي ياريش فرود خواهند آمد، چنانكه مطالبي در اين زمينه گذشت. و در خبر كنيز حضرت ابومحمد (امام عسگري عليه‌السلام) آمده كه:

وقتي سيد يعني حضرت حجت عليه‌السلام- متولد شد نور درخشنده‌اي از او ديد كه از آن حضرت آشكار شد و تا افق آسمان رفت، و پرندگان سفيدي را ديد كه از آسمان فرود مي‌آيند و بالهاي خود را بر سر و صورت و بدنش مي‌كشند، سپس پرواز مي‌كنند، وقتي به حضرت ابومحمد (امام عسگري عليه‌السلام) اين مطلب را گفتيم خنديد و فرمود: اينها فرشتگاني هستند، فرود آمده‌اند تا باين مولد تبرك جويند، و اينها ياران او خواند بود هنگاميكه خروج مي‌كند. 441

در بحث قوت مؤمنين نيز مطالب مناسب گذشت. و نيز از شباهتهاي حضرت قائم به لوط اين است كه لوط عليه‌السلام از بلاد فاسقين بيرون رفت، حضرت قائم عليه‌السلام همچنين از بلاد فاسقين بيرون رفت.

شباهت به يعقوب

يعقوب عليه‌السلام، خداوند پس از مدتي طولاني- تفرقش را جمع فرمود و فراهم آورد. قائم عليه‌السام نيز، خداوند پريشاني و تفرقش را پس از مدتي طولاني‌تر جمع خواهد ساخت.

يعقوب عليه‌السلام براي يوسف آنقدر گريست تا اينكه چشمانش از اندوه سفيد شد در حاليكه خشم خود را فرو مي‌برد. 442

قائم عليه‌السلام براي جدش حسين عليه‌السلام گريست، و در زيارت ناحيه فرمود:

و لابكين عليك بدل الدموع دما.

(يعنيJ به جاي اشك بر تو خون مي‌گيرم: 443

يعقوب عليه‌السلام منتظر فرج بود و مي‌گفت:

الا تياسوا من روح الله انه لايياس من روح الله الا القوم الكافرون. 444

قائم عليه‌السلام نيز منتظر فرج است، چنانكه روايات شاهد بر اين معني است.

شباهت به يوسف

يوسف عليه‌السلام زيباترين اهل زمان خود بود.

قائم عليه‌السلام نيز زيباترين اهل زمان خود مي‌باشد، يوسف عليه‌السلام مدتي طولاني غايب شد تا اينكه برادران بر او داخل شدند، پس آنها را شناخت در حاليكه آنها او را نشناختند.445

قائم عليه‌السلام نيز از خلق غايب شد، در عين حاليكه در ميان آنها راه مي‌رود و آنان را مي‌شناسد ولي آنها او را نمي‌شناسند، يوسف  عليه‌السلام خداوند امرش را يك شبه اصلاح فرمود، كه پادشاه مصر آن خواب را ديد،

قائم عليه‎السلام نيز خداوند متعال امرش را در يك شب اصلاح مي‎فرمايد، پس در آن شب ياران آن حضرت را از بلاد دور جمع مي‎كند.

شيخ صدوق در كمال‎الدين از حضرت ابوجعفر باقرعليه‎السلام روايت كرده كه فرمود:

در صاحب اين امر شباهتي (سنتي) از يوسف عليه‎السلام هست و آن اينكه خداوند عز و جل در يك شب امر او را اصلاح مي‎فرمايد. 446 و از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله مروي است كه فرمود:

مروري از ما اهل البيت است خداوند امر او را در يك شب اصلاح مي‎كند.447

يوسف عليه‎السلام  زندان شد، وي گفت:

رب السجن احب الي مما يدعونني اليه.448

قائم‎عليه‎السلام نيز، در حديثي كه از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام آورديم چنين آمده كه فرمود:

در صاحب اين امر سنتي از موسي و سنتي از عيس و سنتي از يوسف و سنتي از محمدصلي‎الله عليه و آله هست تا آنجا كه فرمود: و اما سنت از يوسف، زندان و غيب است.449

مي‎گويم: اي دوست پيرو خاندان عصمت، از اين بيان عبرت بگير و در عظمت مصيبت و محنت مولايت انديشه كن كه دنيا با همه فراخي و زمين با همه پهناوريش براي او زندان شده، بطوريكه از ستم معاندين و مخالفشان ايمن نيست، از درگاه خداوند متعال مي‎خواهيم كه فرجش را تعجيل و خروجش را سهل گرداند.

يوسف عليه‎السلام چند سال در زندان ماند.

قائم عليه‎السلام، اي كاش مي‎دانستم كه چقدر در اين زندان غيبت بسر خواهد برد و كي بيرون خواهد آمد.

يوسف عليه‎السلام از خاص و عام خودش غايب شد و از بردارانش مخفي ماند و امر او بر پدرش يعقوب مشكل شد با اينكه مسافت ميان او، خاندان و شيعيانش نزديك بود.

چنانكه در حديث آمده.

قائم عليه‎السلام نيز چنانكه در حديث ديگري آمده همينطور است. در كمال‎الدين از حضرت امام باقر عليه‎السلام در بيان شباهت حضرت قائم عليه‎السلام به جمعي از پيغمبران چنين آمده:

و اما شباهت به يوسف بن يعقوب عليها السلام غيبت از خاص و عام و مخفي بودن از برداران و پوشيده شدن امر او از پدرش يعقوب پيغمبر عليه‎السلام با وجود نزديك بودن مسافت بين آن حضرت با پدر و خاندان و پيروانش450


 

شباهت به خضر

خضر عليه‎السلام خداوند عمرش را طولاني نموده، و اين موضوع نزد شيعه و سني مسلم است و روايات بسياري بر آن دلالت دارد،

از جمله:

در بحار به نقل از مناقب از داودرقي روايت شده كه گفت:

دو تن از برادرانم به قصد زيارت مسافرت كردند، يكي از آن دو از شدت تشنگي بي‎تاب شد به طوري كه از الاغ خود به زمين افتاد، و ديگري نيز بر روي دست او افتاد، ولي از جاي برخاست و نماز خواند و به درگاه خدا و پيغمبر و اميرالمؤمنين و امامان عليه‎السلام استغاثه كرد و يك يك آنها را نام برد تا به نام جعفربن محمد عليه‎السلام رسيد، و شروع كرد التماس كردن و صدا زدن آن حضرت كه ناگاه مردي را ديد به بالينش ايستاده و مي‎گويد:

جريان تو چيست؟ ماجراي خود را برايش بازگو كرد. آن مرد قطعة چوبي به او داد و گفت اين را بين دو لب او (دوست از حال رفته) بگذار. همين كار را كه كرد يكمرتبه ديد او چشمش را باز كرد و برخاست و نشست و اصلاً تشنگي احساس نمي‎كند، رفتند تا قبر مطهر را زيارت كردند.

و چون بسوي كوفه مراجعت كردند، آن كسي كه دعا كرده بود به مدينه سفر كرد و بر امام صادق عليه‎السلام وارد شد، آن حضرت فرمود: بنشين، حال برادرت چگونه است؟ آن چوب كجاست؟ عرض كردم: اي آقاي من وقتي برادرم به آن حال افتاد خيلي غمناك شدم و هنگاميكه خداوند روح او را بازگرداند از خوشحالي چوب را فراموش كردم. حضرت صادق عليه‎السلام فرمود: ساعتي كه تو در غم برادرت فرو رفتي برادرم خضر نزد من آمد، بدست او براي تو قطعه چوبي از درخت طوبي فرستادم.

سپس آن حضرت به خادم رو كرد و گفت: برو و آن جاي معطر را بياور، خادم رفت و آن را آورد، حضرت آن را گشود و همان قطعه چوب را بيرون آورد، و به آن شخص نشان داد تا آن را شناخت سپس دوباره آن را به جاي خود بازگرداند.451

قائم عليه‎السلام نيز، خداوند عمرش را طولاني قرار داده، بلكه از بعضي روايات استفاده مي‎شود كه حكمت اينكه عمر خضر طولاني شده اين است كه دليلي بر طول عمر قائم عليه‎‏السلام ميباشد. شيخ صدوق قدس سره در كتاب كمال‎الدين حديثي طولاني از حضرت امام صادق عليه‎السلام نقل كرده كه فرمود: و اما بندة صالح خضر عليه‎السلام را خداوند عمر طولاني عنايت فرمود نه به خاطر نبوتي كه برايش تقدير كرده باشد يا كتابي بر او نازل فرمايد و نه آييني كه شرايع ديگر را نسخ نمايد، نه براي امامتي كه بندگان خود را به اقتداي به او ملزم سازد و نه اطاعتي كه بر او فرض فرمايد، بلكه چون در علم خداوند تبارك و تعالي گذشته بود كه عمر قائم عليه‎السلام در دوران غيبت طولاني خواهد شد تا آنجا كه بندگان او باور نكنند و آن عمر طولاني را انكار نمايند، خداوند عمر بندة صالح (خضر) را بدون سبب طولاني ساخت مگر به علت استدلال به وسيلة آن بر عمر قائم عليه‎السلام و تا اينكه دليل و برهان معاندين را قطع نمايد كه مردم را بر خداوند حجتي نباشد. 452 و نيز در كتاب كمال‎‏الدين از امام رضا عليه‎السلام روايت شده كه فرمود:

خضر عليه‎السلام از آب حيات آشاميده پس او زنده است و نمي‎ميرد. تا در صور دميده شود و البته او نزد ما مي‎آيد و بر ما سلام مي‎كند، صدايش شنيده مي‎شود ولي خودش ديده نمي‎گردد. و او هر جا كه نامش به ميان آيد حاضر مي‎شود، پس هر كه از شما او را ياد كرد بر او سلام كند، او هر سال در مراسم حج حاضراست تمام مناسك حج را انجام ميدهد و در عرفه توقف مي‎كند، سپس بر دعاي مؤمنين آمين مي‎گويد: و خداوند وحشت قائم ما را در هنگام غيبتش به او به انس مبدل مي‎سازد، و تنهائيش را به او برطرف مي‎نمايد.453

نام خضر عليه‎السلام بليا است و بعضي اسمهاي ديگر گفته‎اند، علت اينكه خضر ناميده شده چنانكه از شيخ صدوق آمده اين است كه بر چوپ خشكي نمي‎نشست مگر اينكه سبز مي‎شد و نيز گفته شده كه هر گاه نماز اطرافش سبز مي‎شود؟454 و گفته‎اند براي اينكه او در سرزمين سفيدي بود كه به يكباره تكان خورد و سبز شد.

در تلفظ خضر سه لهجه هست:

 1-فتح خاء و سكون ضاد 2-كسر خاء و سكون ضاد 3-فتح خاء و كسر ضاد.

در نجم الثاقب روايت كرد كه حضرت قائم عليه‎السلام به هر سرزميني كه بگذرد، سبز و پر گياه مي‎شود و آب به آنجا مي‎جوشد، و چون از آنجا برود آب فرو مي‎رود و زمين به حال خود برمي‎گردد.455

مي‎گويم:

خضر عليه‎السلام، خداوند متعال به او قدرت نيرويي عنايت فرموده كه بر هر شكل كه بخواهد درمي‎آيد، چنانكه علي‎بن ابراهيم در تفسيرش از امام صادق عليه‎السلام روايت كرده است. 456

قائم عليه‎السلام را نيز خداوند همين قدرت را عنايت فرموده، روايات و حكاياتي كه بر اين معني دلالت مي‎كند، بسيار است كه خضر عليه‎السلام مأمور به علم باطن بود، چنانكه به موسي عليه‎السلام گفت:

انك لن تسطيع سعي صبرأوكيف تصبر علي مالم تخط به خبرا.457

قائم عليه‎السلام نيز مأمور به علم باطن است، چنانكه در علم و حكم آن حضرت گذشت.

خضر عليه‎السلام وجه كارهايش آشكار نگشت مگر بعد از آنكه خودش فاش كرد.

قائم عليه‎السلام نيز وجه غيبتش آنطور كه بايد مكشوف نمي‎شود مگر بعد از ظهور.

خضر عليه‎السلام هر سال در مراسم حج شركت مي‎كند و تمام مناسك را انجام مي‎دهد.

قائم عليه‎السلام نيز هر سال در مراسم حج شركت مي‎كند و مناسك را بجاي مي‎آورد.

شباهت به الياس

الياس عليه‎السلام، خداوند عمرش را همچون خض عليه‎السلام طولاني ساخته.

قائم عليه‎السلام نيز خداوند تعالي عمرش را طولاني نموده است: الياس عليه‎السلام نيز مانند خضر عليه‎‏السلام هر سال به حج مي‎رود و در آنجا با هم ملاقات مي‎كنند، دليل بر اين معني اينكه در تفسير امام حسن عسگري عليه‎السلام آمده كه:

پيغمبر اكرم صلي الله و عليه و آله به زيدبن ارقم فرمود: اگر مي‎خواهي شر آنها بتو نرسد و نيرنگشان در تو كارگر نيافتد (يعني منافقين و كفار) هرگاه صبح كردي بگو:

اعوذ بالله من الشيطان الرحيم.

بدرستيكه خداوند تو را از شر آنها حفظ مي‎كند كه آنها شيطان هستند (كه بعضي از آنها به بعضي ديگر وحي مي‎كنند) و اگر مي‎خواهي خداوند ترا از غرق و سوخت و دزد، در امان بدارد هر گاه صبح كردي بگو:

بسم الله لايصرف السوء الاالله ماشاءالله لا يسوق الخير الا الله، بسم الله ماشاء الله ما يكون من نعمه فمن الله،‌بسم الله ماشاء الله لا حول و لاقوه الا بالله العلي العظيم، بسم الله ماشاء الله و صلي الله علي محمد و آله لطيبين.

كه هر كس هنگاميكه صبح كند سه مرتبه را بگو بد از غرق شدن و سوختن و دزد محفوظ مي‎ماند و هر كس سه مرتبه در شب اين كلمات را بخواند، تا صبح از غرق شدن و سوختگي و دزدي مأمون خواهد بود. و خضر و الياس هر سال در مراسم حج همديگر را ملاقات مي‎كنند و وقتي از هم جدا مي‎شوند با اين كلمات جدا مي‎شوند، و اين شعار شيعيان من است و با اين دشمنان من از دوستانم جدا مي‎شوند، هنگام خروج قائم آنها.

قائم عليه‎السلام نيز هر سال به حج مي‎رود- چنانكه در باب شباهتش به خضر گذشت و در بخش پنجم نيز مطالب مناسبي خواهد آمد ان شاء الله تعالي.

الياس عليه‎السلام از قومش فرار كرد و از نظرشان غايب شد، هنگاميكه مي‎خواستند او را بكشند. قائم عليه‎السلام نيز از قوم خود فرار كرد و از ديده مردم غايب شد هنگاميكه مي‎خواستند آن حضرت را بكشند.

الياس عليه‎السلام هفت سال غايب شد.

قائم عليه‎السلام نمي‎دانم تا كي غيبتش ادامه خواهد داشت.

الياس عليه‎السلام در كوه دشواري سكونت كرد. 462

قائم عليه‎السلام، در حديث علي‎بن مهزيار اهوازي مروي در كمال الدين و بحار و تبصره الولي و غير اينها آمده كه فرمود:

پدرم ابو محمد عليه‎السلام به من سفارش كرد كه مجاورت نكنم قومي را كه خداوند بر آنها غضب كرده و لعنتشان نموده و براي انها در دنيا و آخرت ننگ و خواري است و براي آنها عذاب دردناكي است، و مرا امر فرمود كه از كوهساران جز دشوار آنها و از بلاد جز جاهاي پست را برنگيزينيم و خداوند مولاي شما، بقيه را آشكار فرمود و مرا بدان موكل كرد، پس من در تقيه‎ام تا روزي كه اجازه داده شود خروج نمايم.

عرض كردم: اي آقاي من اين امر كي خواهد بود؟ فرمود: هرگاه بين شما و راه كعبه فاصله و جدايي افتاد و آفتاب و ماه جمع شدند، و كواكب و ستارگان آنها را در ميان گرفتند. 463

الياس عليه‎السلام، خداوند متعال به دعايش يونس پيغمبر را در حاليكه كودك بود بعد از چهارده روز از قومش زنده كرد- چنانكه در حديث آمده-.464

قائم عليه‎السلام نيز خداوند متعال به بركتش و به دعايش مردگان بسياري را زنده خواهد كرد پس از گذشت سالها از مرگشان از جمله: اصحاب كهف، و بيست و پنج نفر از قوم موسي كه به حق قضاوت مي‎كنند و با آن عدالت مي‎نمايند- و يوشع بن نون وصي حضرت موسي، و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسي و ابودجاني انصاري، و مالك اشتر، كه در بحار و غير آن از امام صادق عليه‎السلام روايت شده است465 و ان شاء الله در حرف نون مطالبي در اين باره خواهد آمد، و نيز خواهد آمد كه الياس عليه‎السلام هم از ياران حضرت قائم عليه السلام است.

الياس عليه‎السلام را خداوند به آسمان بالا برد، چنانكه از ابن عباس روايت شده: قائم عليه‎السلام را نيز خداوند متعال به آسمان برد. كه در شباهت آن حضرت به ادريس گذشت.

الياس عليه‎السلام، گفته مي‎شود: به فرياد دردمندان مي‎رسد و گمشدگان مضطر را در بيابانها و دشتها راهنمايي مي‎كند، و خضر آنها را در جزاير درياها فريادرسي مي‎نمايد.

اين مطلب را مجلسي- رضي الله عليه در كتاب حيوه القلوب نقل كرده.

قائم عليه‎السلام نيز به دردمندان رسيدگي مي‎كند و گمشدگان را هدايت مي‎نمايد و در خشكي و دريا بلكه در زمين و آسمان به فرياد بيچارگان مي‎رسد، و اين است فضل الهي كه به هر كه بخواهد عنايت مي‎كند.

الياس عليه‎السلام، به اذن خداي تعالي برايش از آسمان مائده آمده، چنانكه در تفسير البرهان و غير آن از انس روايت شده كه گفت: پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله از قله كوهي صدائي شنيد كه مي‎گفت:

خوليا مرا از امت رحمت شده آمرزيده شده قرار ده. پيغمبر صلي الله عليه و آله به آنجا رفت، ناگاه ديد پيرمرد فرتوتي هست كه قامتش سيصد زراع مي‎باشد، هنگاميكه رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديد به او معانقه كرد سپس گفت: من هر سال يكبار غذا مي‎خورم و حالا وقت آن است. كه يكمرتبه مائده‎اي از آسمان فرود آمد، و هر دو از آن خوردند، او الياس عليه‎السلام بود.466

شباهت به ذوالقرنين

ذوالقرنين پيغمبر نبود ولي مردم را به سوي خدا دعوت كرد و به تقوي و خداترسي مي‎خواند.

قائم عليه‎السلام نيز پيغمبر نيست زيرا كه بعد از پيغمبر ما حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و اله ديگر پيغمبر نيست، ولي آن حضرت نيز به سوي خداي تعالي و تقوي و پرهيزگاري دعوت مي‎كند.

ذوالقرنين بر مردم حجت469 بود.

قائم عليه‎السلام نيز بر همه اهل عالم حجت است.

ذوالقرنين، خداوند او را به آسمان دنيا بالا برد و از زمين براي ا وپرده برداري شد همه جاي زمين از كوهساران و دشتها و دره‎ها را ديد، و از شرق تا مغرب همه را مشاهده كرد و خداوند به او از هر چيزي علمي عنايت فرمود كه با آن حق و باطل را بشناسد، و در دو شاخ او قطعه ابري قرار داد كه در آن تاريكيها و رعد و برق بود تا تأييد شود، سپس به زمين فرستاده شد و به او وحي شد كه در دو ناحيه غرب و شرق زمين سير كن470 اين را علامه مجلسي در جلد پنجم بحار ضمن حديثي طولاني از اميرالمؤمنين عليه السلام آورده است.

قائم عليه‎السلام، خداوند تعالي او را به بالاتر از آسمان اول برد و سپس به زمين بازگردانده شد. چنانكه گذشت.

ذوالقرنين از قومش غائب شد غيبتي طولاني.

قائم عليه‎السلام نيز غيبتش طولاني است، و در حديث احمد بن اسحق از امام عسگري عليه‎السلام آمده كه احمد گفت:

چه سنتي از خضر و ذوالقرنين در او جاري است؟ فرمود: طول غيبت اي احمد

اين خبر بطور كامل در حرف غين در باب غيبت آن حضرت گذشت.

ذوالقرنين، بنابر آنچه در قرآن كريم آمده به خاور و باختر زمين رسيد.

قائم عليه‎السلام، نيز همانطور، در كتاب كمال‎‏الدين به سند خود از جابر انصاري روايت كرده كه گفت:

شنيدم رسول الله صلي الله عليه و آله مي‎فرمود: ذوالقرنين بنده صالحي بود كه خداوند او را بر بندگان حجت قرار داده بود، پس قوم خود را به سوي خدا و تقوي فراخواند، آنها بر شاخ او زدند پس از نظرشان مدتي غائب شد تا اينكه در باره‎اش گفتند: هلاك شد يا در كدام بيابان رفت؟ سپس ظاهر شد و به سوي قومش بازگشت، ولي‌ آنها را بر شاخ ديگرش زدند، و در ميان شما (=امت مسلمان) نيز كسي هست كه بر سنت و روش اوست، و بدرستيكه خداوند عزوجل ذوالقرنين را در زمين تمكين داد و براي او از هر چيزي سببي عنايت فرمود تا به شرق و غرب زمين رسيد، خداوند تبارك و تعالي سنت او را در قائم از فرزندانم نيز جاري خواهد ساخت. تا به شرق و غرب زمين دست يابد، تا جائيكه آبگاه و جايگاهي از آن هموار و ناهموار، كوه و دشت باقي نماند مگر اينكه زير پاهاي او قرار دهد، و خداوند عز و جل گنجينه‎هاي زمين و معادن آن را برايش آشكار مي‎سازد، و او را به وسيله رعب ياري مي‎كند و زمين را به او پر از عدل و قسط مي‎نمايد چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.471

ذوالقرنين ما بين مشرق  ومغرب را گرفت و تصرف كرد. قائم عليه‎السلام نيز مشرق و مغرب زمين را به تصرف درخواهد آورد. ذوالقرنين پيغمبر نبود ولي به او وحي شد چنانكه در حديث آمده.

قائم عليه‎‏السلام همچنين پيغمبر نيست ولي چنانكه در حديثي نقل شده به او وحي مي‎شود. ذوالقرنين برابر سوار شد.

قائم عليه‎السلام نيز به ابر مي‎نشيند، دليل بر آن روايت است كه صفار و علامه مجلسي در بحار از بصائر و اختصاص نقل كرده‎اند كه به سند خود از عبدالرحيم از حضرت ابو جعفر باقر عليه السلام آورده‎اند كه فرمودند:

ذوالقرنين ميان دو بر مخير شد، ولي او ابر رام را انتخاب كرد، و ابر سخت براي صاحب شما ذخيره گرديد. راوي مي‎گويد: عرض كردم: سخت كدام است؟ فرمود: هر آن كه ابري كه در آن رعد و صاعقه يا برق باشد. صاحب شما بر آن سوار مي‎شود، باري او سوار ابر مي‎شود و به سببها مي‎رسد، سببهاي آسمانهاي هفتگانه و زمينهاي هفتگانه، پنج تا معمور و دو تا خراب. 472

از حضرت ابوعبدالله صادق عليه‎السلام روايت است كه فرمود: خداوند به ذوالقرنين اختيار داد كه از دو ابر رام و سخت انتخاب كند او رام را انتخاب كرد و آن ابري است كه برق و رعدي در آن نيست. و اگر سخت را اختيار مي‎كرد برايش ميسر نمي‎شد. زيرا كه خداوند آن را براي قائم عليه‎السلام ذخيره فرموده است.474

شباهت به شعيب پيغمبر

شعيب عليه‎السلام قوم خود را به سوي خدا دعوت كرد تا اينكه عمرش طولاني و استخوانهايش كوفته شد، سپس از نظرشان غائب گشت تا آنجا كه خدا خواسته بود و دوباره به صورت جواني به آنهابازگشت. اين را علامه مجلسي رحمه الله در جلد پنجم بحار از اميرالمؤمنين عليه‎السلام روايت كرده است.475

قائم عليه‎السلام نيز با وجود طول عمر به صورت جواني ظاهر مي‎شود كه كمتر از چهل سال دارد. در بحار از حضرت ابي‎عبدالله صادق عليه‎السلام آمده كه:

آنكه از چهل سال بيشتر داشته باشد صاحب اين امر نيست. 476 و اخبار متعددي به همين مضمون رسيده است.

شعيب عليه‎السلام، چنانكه در حديث نبوي صلي‎الله عليه و اله آمده، از مبحت خداوند آنقدر گريست تا كور شد، خداي عزوجل چشمانش را بازگرداند، دو باره گريست تا كور شد پس باز خداوند ديدگانش را بينا كرد بازهم گريست تا كور شد، بار ديگر خداوند بينائي را به او بازگرداند. 477

قائم عليه‎السلام در زيارت ناحيه چنين فرموده:

و لا بكين عليك بدل الدموع دما

به جاي اشك بر تو خون مي‎گيريم.

شعيب عليه‎السلام در قوم خود گفت:

شعيب عليه‎السلام در قوم خود گفت:

بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين.478

قائم عليه‎السلام، نيز در كمال الدين آمده كه حضرت ابوجعفر باقرعليه‎السلام فرمود: هنگاميكه قائم عليه‎السلام خروج كند به كعبه تكيه مي‎زند، و سيصد وسيزده مرد به زنش حاضر مي‎شوند، پس اولين سخني كه به زبان مي‎آورد اين آيه است.

بقيه الله خير لكم ان كنتم مؤمنين.

سپس مي‎گويد: من بقيه الله در زمين و خليفه خدا و حجت او بر شما هستم، پس هيچ مسلماني بر او سلام نمي‎كند، مگر اينكه چنين مي‎گويد:

السلام عليك يا بقيه الله في ارضه.

و چون شماره يارانش به يك عقد كه ده هزار نفر است رسيد، خروج مي‎كند. پس در زمينه هيچ معبودي جز خداوند عزوجل باقي نمي‎ماند، بتها و اصنام و غير آنها نابود مي‎شود و آتش در آنها مي‎افتد، و اين امر پس از غيبتي طولاني خواهد بود تا خداوند بداند چه كسي در غيبت ايمان مي‎آورد و اطاعت مي‎كند.479

شعيب عليه‎السلام، تكذيب كنندگانش به آتشي كه از ابري كه بر آنها سايه افكنده بود بيرون آمد، سوختند و چنانكه خداوند عزوجل مي‎فرمايد:

فكذبوه فاخذه عذاب يوم الظله انه كان عذاب يوم عظيم.

قائم عليه‎السلام نيز تمام بتها و معبودهاي غير خدا در زمان ظهورش خواهد سوخت. چنانكه در حديث گذشته دانستي.

شباهت به موسي عليه‎السلام

موسي عليه‎السلام دوران حملش مخفي بود.

قائم عليه‎السلام نيز همينطور، دوران حملش مخفي بود.

موسي عليه‎السلام ولادتش مخفيانه صورت گرفت.

قائم عليه‎السلام نيز ولادتش مخفيانه انجام شد.

موسي عليه‎السلام از قومش دو غيبت داشت كه يكي از ديگري طولاني‎تر بود، غيبت اول از مصر بود و غيبت دوم هنگامي كه به سوي ميقات پروردگارش رفت،‌مدت غيبت نخستين بسيت و هشت سال بود، چنانكه در روايت شيخ صدوق در كمال‎الدين به سند خود از عبداله بن سنان آمده كه گفت: شنيدم، حضرت ابي عبدالله صادق عليه‎السلام مي‎فرمود:

در قائم عليه‎‏السلام سنت موسي بن عمران هست. عرضه داشتم: سنتي كه از موسي بن عمران در او هست چيست؟ فرمود: مخفي بودن ولادتش و غيبت از قومش. گفتم: موسي بن عمران عليه‎السلام چند وقت از قوم و اهلش غائب بود؟ فرمود: بيست و هشت سال.481

و مدت دومين غيبت چهل روز بود، خداوند متعال فرموده:

فتم ميقات ربه اربعين ليله. 482

قائم عليه‎السلام نيز دو غيبت داشته يكي از ديگري طولاني‎تر

چنانكه گذشت-.

موسي عليه‎السلام، خداوند تعالي با او سخن گفت و چنين فرمود:

اني اصطفيتك علي الناس برسالاتي و بكلامي فخذما آتيتك و كن من الشاكرين.

قائم عليه السلام نيز همينطور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگاميكه آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند، چنانكه دربحار از حضرت ابو محمد عسگري عليه السلام آمده كه فرمود:

هنگاميكه پروردگار من مهدي اين است را به من موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد، او را به سرا پرده عرش بردند تا اينكه او را در پيشگاه خداوند عزو جل نگهداشتند، ازجانب خداوند خطاب آمد: مرحبا بتو اي بنده من براي ياري دينم و آشكار نمودن امر و راهنماي بندگانم، سوگند خورده‎ام كه بتو بگيرم و بتو بدهم و بتو ببخشايم و بتو عذاب كنم.

موسي عليه‎السلام از قوم خود و ديگران غائب شد، از ترس دشمنانش، خداوند عز و جل مي‎فرمايد:

فخرج منها خائفاً يترقب.485

قائم عليه السلام نيز از ترس دشمنان از قومش و غير آنها غائب شد. موسي علي نبينا و اله و عليه السلام وقتي غائب شد، قومش در منتهاي رنج و فشارو مشقت و ذلت واقع شدند، كه دشمنانشان پسران آنها را مي‎كشتند و زنانشان را زنده مي‎گذاشتند. قائم عليه‎السلام نيز شيعيانش و دوستانش در زمان غيبتش در منتهاي سختي و فشار و ذلت مي‎افتند، تا خداوند كساني را كه ايمان آورده‎اند پاك كند و كافرين را هلاك سازد.486

در كمال الدين از حضرت باقر عليه‎السلام در بيان شباهت حضرت قائم عليه‎السلام به جمعي از پيغمبران آمده است كه فرمود:

و اما روش موسي عليه‎السلام ترس مداوم و طول غيبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شيعيان بعد از او بر اثر آزار و خوراي كه از دشمنان ببنند تا آنگاه كه خداي عز و جل ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را ياري كند و بر دشمنش تائيد
نمايد. 487

در بحار از شيخ نعماني از امير‎المؤمنين عليه السلام آمده كه فرمود:

زمين پر از ظلم و جور خواهد شد تا جائيكه احدي كلمه الله را جز مخفيانه نگويد، سپس خداوند متعال قوم صالحي را خواهد آورد كه آن را پر از قسط و عدل نمايد چنانكه پر از ظلم و جور شده باشد.489

و در همان كتاب در علامات زمان غيبت در حديثي طولاني از امام صادق (ع) آمده كه فرمود:

و مؤمن را اندوهناك، ذليل و خوار خواهي ديد و ببيني كه مؤمن جز دردلش نتوان باطل را انكار نمايد، و ببيني كه دوستان ما را به دروغ نسبت دهند و شهادتشان را نپذيرند، و ببيني كه حكمران به خاطر كافر. مؤمن را خوار نمايد. 490

مي‎گويم: خروج سفياني از جمله علائم حتمي پيش از ظهور حضرت قائم عجل الله فرجه مي‎باشد، چنانكه روايات بسياري در اين باره آمده است، او از نوادگان بني اميه لعنهم الله تعالي مي‎‏باشد و نامش عثمان بن عينيه است.

و از امام صادق عليه السلام است كه فرمود:

اگر سفياني را ببيني خبيث‎ترين مردم را ديده باشي، رنگش سر زرد و سرخ و چشمش كبود است. 495

و از اميرالمؤمنين عليه‎السلام روايت است  كه فرمود:

پسر هند جگرخوار از وادي يابس خروج مي‎كند، او مردي ميان بالا، با صورت وحشتناك و جمجمه ضخيم و آبله رو مي‎‏باشد.496

تفصيل مطالب در بحار و غير آن مذكور است. موسي‎عليه‎السلام، هنگاميكه قومش در بيابان سرگردان و گم شدند و در آن حال سالهاي بسربردند، هرگاه فرزندي برايشان متولد مي‎شد، پيراهني بر او بود به قامت خودش مانند پوست بدن- اين را طبرسي در مجمع البيان نقل كرده است.497

قائم عليه‎السلام، نيز براي شيعيانش در عصرظهور همين امر خواهد بود، چنانكه در كتاب المحجه از امام صادق عليه‎السلام روايت شده كه فرمود:

وقتي قائم ما به پاخيزد زمين به نور پروردگارش روشن مي‎گردد و بندگان از نور خورشيد بي نياز مي‎شوند و شب و روز يكسان مي‎گردد، و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر مي‎كند و در هر سال برايش پسري متولد شود و دختري برايش متولد نشود، پيراهني به قامتش او را مي‎پوشاند و هرچه بزرگتر شود آن پوشش نيز بزرگتر مي‎گردد، و به هر رنگي كه بخواهد مي‎شود. 498

موسي عليه‎السلام، بني اسرائيل منتظر قيامش بودند، چون كه به آنها خبر داده شده بود كه فرج آنها به دست اوست. قائم عليه‎السلام نيز شيعيانش منتظرش هستند، زيرا كه به آنها خبر داده‎اند كه فرجشان به دست آن حضرت است.

موسي عليه‎السلام، خداوند متعال در باره‎اش مي‎فرمايد:

ما به موسي كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد.499

قائم عليه‎السلام نيز همينطور، در كتاب كه با او است كه اميرالمؤمنين عليه‎السلام جمع كرده يعني همان قرآني كه نزد حضرت حجت عليه‎السلام هست اختلاف مي‎شود ، از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام در باره آيه :

و لقد آتينا موسي الكتاب فاختلف فيه501

آمده كه آن حضرت فرمود:

در آن اختلاف كردند همچنان كه اين امت در كتاب اختلاف نمودند، و در كتابي كه با قئم هست نيز اختلاف خواهند كرد تا جائيكه مردم بسياري آن را منكر خواهد شد، كه آنها را پيش مي‎كشد و گردنشان را مي‎زند.502

و در بحار از شيح طوسي به سند خود از حضرت ابوعبدالله صادق عليه‎السلام مردي است كه فرمود:

اصحاب موسي به نهري آزمايش شدند و اين همان است كه خداوند تعالي مي‎فرمايد:

ان الله مبتليكم بنهر.503

اصحاب قائم عليه السلام نيز به مانند آن مبتلا خواهند شد.504

موسي عليه‎السلام، خداوند متعال او را عصائي عنايت فرمود، و آن را معجزه آن جناب قرار داد.

قائم عليه‎السلام به همان عصا اختصاص يافته است، چنانكه در كمال‎الدين از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آمده كه فرمود:

عصاي موسي از آن آدم بود، سپس به شيب رسيده بود، و آنگاه به موسي‎بن عمران رسيد، آن عصا نزده است و من آنرا پيشتر ديده‎ام رنگش سبز است به همان وضعي كه از درختش گرفته شده، به وسيله آن همان كارها را انجام مي‎دهد كه موسي انجام مي‎داد، و هرچه مأمور شود انجام مي‎دهد، و هر كجا افكنده شود با زبان خود نيرنگهاي دشمنان را مي‎بلعد.505

و علامه مجلسي در جلد سيزدهم بحار به نقل از كتاب بصائر الدرجات همين روايت را آورده و در آن آمده است:

براي قائم ما عليه‎السلام آماده شد تا هر آنچه موسي عليه‎السلام انجام مي‎داد  با آن عصا انجام دهد، و آن مي‎ترسان و آنچه نيرنگ و جادو كنند مي‎بلعد و آنچه امر شود انجام مي‎دهد و به هر سو كه رو كند خدعه‎ها را مي‎گيرد و خنثي مي‎كند، دولب يا دوسر دارد يكي در زمين و ديگري بالا كه بين آنها چهل زراع است. با زبان خود نيرنگهاي، دشمنان را مي‏بلعد.506

امام صادق عليه السلام فرمود:

مردي از اهل فارس به نزد حضرت قائم عليه‎السلام مي‎ايد و از راه معجزه موسي عليه‎السلام را درخواست مي‎كند، پس آن حضرت عصا را مي‎افكند و به صورت اژدها درمي‎آيد آن مرد مي‎گويد: اين سحر است، پس عصا به امري شبيه امر موسي عليه‎السلام آن مرد را مي‎بلعد.507

و در جلد سيزدهم بحار به نقل از نعماني به سند خود از حضرت ابي عبدالله صادق عليه‎السلام آمده كه فرمود:

عصاي موسي چوپ آس و از درخت بهشتي است كه وقتي مي‎خواست به سوي مدين برود جبرئيل آن را برايش آورد، و آن عصا با تابوت آدم در درياچه طبريه است نه مي‎پوسد و نه تغيير مي‎يابند، تا آنكه قائم عليه السلام آنها را هنگام قيامش بيرون آورد.509

موسي عليه‎السلام با ترس از مصر فرار كرد، خداوند عز وجل به نقل از او مي‎فرمايد:

فقررت منكم لما خفتكم510

قائم عليه السلام از ترس اشرار، از شهرها گريخت و در بيابانهاي بي‎آب و علف سكني گزيد، با وجود اين به نزد قوم مي‎آيد، و در ميان آنها راه مي‎رود و از احوالشان با خبر مي‎شود و در حاليكه آن حضرتش را نمي‎شناسد چنانكه گذشت.

در هنگام ظهورش به خاطر ترين از سفياني از مدينه فرار خواهد كرد، دليل بر آن روايتي است كه در بحار و غير آن از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام منقول است كه در بارة سفياني لغته الله فرمود: و سفياني گروهي را به مدين مي‎فرستد پس مهدي عليه السلام به سوي مكه رفته، لشكري در تعقيب آن حضرت مي‎فرستد ولي به آن جناب نمي‎رسد تا اينكه قائم عليه‎السلام هراسان و ترسناك به روش موسي بن عمران وارد مكه مي‎شود و امير ارتش سفياني در بيابان بيداء فرود مي‎آيد و جارچي از سوي آسمان به آن بيابان خطاب مي‎كند كه:

يا بيداء آبيدي القوم

اي صحراي بيدا اين گروه را نابود كن، پس زمين آنها را فرو مي‎برد. و فقط سه نفر از آنها باقي مي‎ماند كه خداوند چهره‎هايشان را به شيت بازمي‎گرداند، و آنها از قبيلة كلب هستند، و در بارة آنها اين آيه نازل شده:

يا ايهاالذين اوتوالكتاب آمنوا بما نزلنا مصدقاً لما معكم من قبل ان نظمس وجوها فنردها علي ادبارها.511

موسي عليه‎السلام دشمنش قارون را به زمين فرو برد. چنانكه خداوند عز و جل مي‎فرمايد:

فخسفنابه و بداره الارض512

قائم عليه‎السلام نيز چنانكه گذشت خداوند متعال دشمنانش لشكر سفياني را به زمين فرو خواهد برد.

موسي عليه‎السلام چون دستش را برمي‎آورد، مي‎درخشيد و سفيدي آن بينندگان را خيره مي‎ساخت..513

قائم عليه‎السلام نورش مي‎‏درخشد تا جائيكه مردم از نور آفتاب و ماه بي نياز شوند. موسي عليه‎السلام از سنگ برايش دوازده چشم مي‎جوشيد.

قائم عليه‎السلام نيز، در بحار به نقل از نعماني به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام آمده است كه فرمود:

هرگاه قائم عليه‎السلام ظهور نمايد با پرچم رسول الله صلي الله عليه و آله و انگشتري سليمان و سنگ و عصاي موسي قيام خواهد كرد. پس دستور مي‎دهد كه منادي آن حضرت جار بزند كه: هيچكس از شما آب و غذا و علوفه برندارد. اصحاب آن حضرت مي‎گويند: مي‎خواهد ما و چهارپايانمان را از گرسنگي و تشنگي بكشد! پس آن حضرت حركت مي‎كند. اصحاب هم در خدمتش حركت مي‎كنند، پس اولين منزلي كه فرود مي‎آيد به سنگ مي‎زند. از آن غذا و آب و علوفه بيرون مي‎آيد، پس از آن مي‎خورند و مي‎آشامند و چهارپايان را نيز علوفه مي‎دهند تا در پشت كوفه به نجف برسند.514

شباهت به هارون

هارون عليه‎السلام را خداوند متعال به آسمان بالا برد و سپس بارديگر به زمين بازگرداند. چنانكه در جلد پنجم بحار در روايت مسندي از حضرت ابي عبدالله صادق عليه‎السلام آمده كه فرمود:

موسي به هارون گفت: بيا با هم به كوه طور سينا برويم، چون با هم رفتند.

ناگاه خانه‎اي ديدند كه بر آن درختي بود بر روي آن دو پيراهن، پس موسي به هارون گفت: خانه‎هايت را برافكن و داخل اين خانه شو و اين دو حله را سير كن و بر تخت بخواب، هارون نيز همين كار را كرد، پس چون بر تخت آرميد، خداوند او را قبض كرد و خانه و درخت برداشته شد، و موسي به سوي بني‎اسرائيل بازگشت و به آنها خبر داد كه خداوند هارون را قبض روح كرد و به سوي خود بالا برد، گفتند: دروغ مي‎گويي تو او را كشته‎اي، پس موسي به درگاه الهي شكوه كرد، خداوند متعال به فرشتگان امر فرمود تا او را بر تختي كه بين زمين و آسماني فرو آوردند تا اينكه بني‎اسرائيل او را ديدند و دانستند كه مرده است.520

هارون عليه‎السلام از راه دو سخن موسي را مي‎شنيد همچنانكه موسي سخن هارون را از راه دور مي‎شنيد.

هنگاميكه قائم ما قيام مي‎كند خداوند عز و جل در گوشها و چشمها شيعيان ما خواهد افزود بطوريكه بين آنها و حضرت قائم عليه‎السلام پستي نخواهد بود، با آنها سخن مي‎گويد و آنها مي‎شنوند، و به او نگاه مي‎كنند در حاليكه در جاي خودش باشد.521

شباهت به يوشع عليه‎السلام:

يوشع عليه‎السلام پس از وفات موسي عليه‎السلام مناقات امت آن حضرت با او جنگ كرد.

قائم عليه‎السلام، مناقان اين امت، با او جنگ خواهند كرد.

يوشع عليه‎السلام، خورشيد برايش بازگشت قائم عليه‎السلام با آفتاب و ماه سخن مي‎گويد و آنها را صدا مي‎زند، و آنها به او پاسخ مي‎دهند. چنانكه علامه مجلسي در بحار از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام روايت كرده كه فرمود:

قائم عليه‎السلام سيصد و نه سال زمامداري مي‎كند همان قدر كه اهل كهف در غارشان بسر بردند- زمين را پر از عدل و قسط خواهد كرد چنانكه پر شده باشد از ظلم و جو، پس خداوند براي او شرق و غرب زمين را فتح خواهد كرد، مردم را خواهد كشت تا اينكه جز دين محمد صلي الله عليه و آله باقي نماند، شيوة سليمان بن داود را پيش خواهد گرفت و آفتاب و ماه را صدا مي‎يزند و او را پاسخ مي‎دهند، زمين براي او در نور ديده شود و به او وحي مي‎شودكه به امر خداوند به وحي عمل مي‎كند.522

شباهت به حزقيل عليه‎السلام

حزقل نيز گفته شده بر وزن زبرج-

جزقيل عليه‎السلام. خداوند متعال مردگاني را برايش زنده كرد.

قائم عليه‎السلام، خداوند براي او مردگاني را از مؤمنين و منافقين و كافرين زنده خواهد كرد.

در بحار به نقل از اميرالمؤمنين عليه السلام ضمن حديثي طولاني آمده كه فرمود:

..اي شگفتا و چگونه تعجب نكنم از مردگاني كه خداوند آنها را زنده برانگيزد، گروه گروه با بليه و پاسخگوئي به دعوت كنندة الهي به كوچه‎هاي كوفه وارد شوند.530

شباهت به داود:

داود عليه‎السلام را خداوند عز و جل در زمين خليفه ساخت و فرمود:

يا داود انا جعلناك خليفه في الارض 535

قائم عليه السلام را نيز خداوند خليفه در زمين نمود و فرمود:

امن يجيب المضطرادا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض.536

داود عليه السلام، خداوند آهن را برايش نرم كرد كه در قرآن آمده:

والنا له الحديد.538

قائم عليه‎السلام نيز خداوند آهن را برايش نرم كرده است، چنانكه در بعضي از كتابها از محمد بن زيد كوفي از امام صادق عليه‎السلام مروي است كه فرمود:

مردي از عمان به خدمت صاحب الزمان عليه‎السلام مي‎آيد و عرض مي‎كند: آهن براي داود نرم شد اگر تو هم مانند او بياوري تصديقت مي‎كنيم. پس آن حضرت معجزه داود را به او نشان مي‎دهد، ولي آن شخص منكر مي‎شود، پس قائم عجل الله فرجه عمود آهنيني به گردن او مي‎اندازد كه هلاكت مي‎شود و مي‎فرمايد: اين جزاي كسي است كه آيات خدا را دروغ مي‎انگارد.

داود عليه‎السلام، سنگ با او سخن گفت و صدا زد: اي داود مرا بگير و جالوت را با من به قتل برسان. قائم عليه‎السلام نيز علم و شمشيري او را صدا مي‎كنند و مي‎گويند: اي ولي خدا خروج كن و دشمنان خدا را به قتل برسان.

داود عليه‎السلام جالوت را كشت.

قائم عليه‎‎السلام (جان را كه از جالوت بدتر است مي‎كشد.

داود عليه‎السلام به الهام در ميان مردم حكم مي‎كرد.

قائم عليه‎السلان به حكم داود قضاوت خواهد كرد و از بينه و شاهد نمي‎پرسد، و نياز به آن ندارد.

شباهت به سليمان عليه‎السلام

سليمان عليه‎السلام، داود او را جانشين و خليفة خود قرار داد و در حاليكه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود، كه در حديثي از امام نهم حضرت حوا(عليه‎السلام) آمده كه فرمود:

خداوند تبارك و تعالي به داود مي‎فرمود كه سليمان را خليفه خود سازد در حاليكه كودك بود و چوپاني گوسفندان مي‎كرد. عباد و علماي بني اسرائيل اين مطلب را انكاركردند، پس خداوند تعالي وحي فرمود كه: عصاي آن افراد را بگير و عصاي سليمان را نيز بگير و آنها را در اتاق بگذارو در آن اتاق را به مهر خودشان مهر كن، و چون فردا شود عصاي هر كس برگ كرده و سير داده بود او خليفه است، پس داود اين مطلب را به آنها خبر داد، گفتند: ما راضي و تسليم شديم. قائم عليه‎السلام را خداوند عز و جل خليف قرار داد و حال آنكه كودكي تقريباً پنج ساله بود، و در زمان حيات پدرش به سؤالات سعدبن عبدالله قمي پاسخ گفت چنانكه گذشت سليمان عليه‎السلام گفت: پروردگارا به من ملكي عنايت كن كه براي هيچكس بعد از من شايسته نباشد. 542

حكومت پادشاهان و امراي زمين تنها بر انسانها است ولي حكومت سليمان بر جن و انس و پرندگان بود، خداوند عزوجل مي‎فرمايد: وحشر سليمان جنوده من الجن و الانس و الطيرفهم يوزعون.543

قائم عليه‎السلام، خداوند متعال ملكي به او عنايت خواهد فرمود كه براي احدي از اولين و آخرين از نظر كميت و كيفيت مانندش نبوده، اما كميت: براي اينكه آن حضرت مابين شرق و غرب را مي‎گيرد- چنانكه در حديث آمده و اما كيفيت: براي اينكه محض عدالت و عدالت محض است، و چونكه حكومتش تمام اهل آسمانها و زمينها را شامل مي‎گردد.

سليمان عليه‎السلام، خداوند باد را در تسخير او قرار داده بود، خداي عز و جل مي‎فرمايد:

فسخرنا له الريحتجري بامره رخاء حيث اصاب.544

قائم عليه‎السلام نيز خداوند باد را در خدمتش قرار مي‎دهد. چنانكه در حديثي كه در كمال‎الدين روايت شده امام صادق عليه‎السلام فرمود: پس خداوند تبارك و تعالي بادي برانگيزد كه در هر بيابان ندا كند: اين مددي است كه به قضاوت داود و سليمان عليهما السلام قضاوت مي‎كند و بينه نمي‎خواهد. 545

سليمان عليه‎السلام مدتي از قومش غايب شد.

قائم عليه‎السلام غيبتش طولاني‎تر از سليمان است.

سليمان عليه‎السلام آفتاد برايش بازگشت.

قائم عليه‎السلام آفتاب و ماه را مي‎خواند و آنها او را پاسخ مي‎دهند.

سليمان عليه‎السلام حشمه الله بوده. قائم عليه‎السلام نيز چشمه الله است.

شباهت به آصف

آصف علمي از كتار را داشت. قائم عليه‎السلام علوم كتاب نزدش هست.

آصف، خداوند او را مدتي طولاني از قومش غايب كرد.

قائم عليه‎السلام، خداوند متعال او را مدتي طولاني از نظرها غائب ساخته است.

آصف، با غيبتش ابتلا و گرفتراي بني اسرائيل سخت و شديد شد.

قائم عليه‎السلام نيز با غيبتش گرفتاري و ابتلاي مؤمنين شدت يافت.

شباهت به دانيال عليه‎السلام

دانيال عليه‎السلام از بني اسرائيل مدتي مديد غائب بود، و در هر چاهي بزرگ او را با شير درنده زنداني كرده بودند تا آن شير او را طعمة خود سازد، پس خداوند تعالي او را حفظ كرده و به يكي از پيغمبران بني‎اسرائيل دستور داد كه غذا و آبش را ببررد، و گرفتراي پيروان و شيعيانش شديد شد.

قائم عليه‎السلام از نظر ما غائب مانده و با غيبتش گرفتاري ما بسيار شده، دشمنان آن حضت قصد كشتنش را داشتند ولي خداوند او را حفظ و حراست فرمود.

شباهت به عزيز

عزيز عليه‎السلام وقتي به سوي قومش بازگشت و در ميان آنها ظاهر شد تورات را آنطور كه بر موسي بن عمران عليه‎السلام نازل شده بود خواند.

قائم عليه‎السلام هنگاميكه ظاهر شد براي اهل زمين قرآن را آن چنانكه بر حضرت خاتم النبين صلي الله عليه و آله نازل شده خواهد خواند.

شباهت به جرجيس

جرجيس عليه‎السلام، خداوند مردگاني را برايش زنده كرد، چناكه در بحار آمده كه: زني به خدمتش آمد و گفت:

اي بندة صالح، گاوي داشتيم كه با آن امرار معاش مي‎كرديم و آن مرده است جرجيس به او گفت: اين عصا را بگير و آن را بر گاوت قرار ده و بگو كه جرجيس مي‎گويد: باذن خداوند برخيز. پس چون آن زن اين كار را كرد. آن گاو زنده شد پس به خداوند ايمان آورد.546

قائم عليه‎السلام نيز خداوند متعال مردگاني را برايش زنده خواهد كرد.

شباهت به ايوب عليه‎السلام

ايوب عليه السلام هفت سال بر بلا صبر كرد.

قائم عليه‎السلام از هنگام وفات پدرش تا كنون صبر كرده و نمي‎دانم تا كي اين صبر ادامه خواهد داشت!!

ايوب عليه‎السلام يك يا دوچشم از زمين برايش جوشيد، خداوند متعال مي‎فرمايدك

ارلض برجلك هذا مغتسل بارد و شراب.549

قائم عليه‎السلام نيز برايش چشمه از زمين جوشيد.

ايوب عليه‎السلام، خداوند مردگاني را برايش زنده كرد،

خداوند چنين فرموده:

و اتناه اهله و مثلهم معهم رحمه من عندناوذكري للعابدين.551

قائم عليه السلام نيز خداوند مردگاني را برايش زنده مي‎كند.

شباهت به يونس عليه‎السلام

شيخ صدوق رحمه الله عليه به سند خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت: بر حضرت ابو جعفر محمد بن علي باقي عليه‎السلام وارد شدم مي‎خواستم از قائم آل محمد عليهم السلام از آن حضرت سوال كنم كه خود آغاز سخن كرد و فرمود: اي محمدبن مسلم به درستي كه در قائم از ال محمد صلي الله عليه و آله از پنج پيغمبر شباهت هست: يونس بن متي، و يوسف بن يعقوب و موسي و عيسي و محمد صلوات الله عليهم، اما شباهت از يونس به متي اينكه پس از غيبت در قيافه جواني در سن پيري به سوي قومش بازگشت. 552

شباهت به زكريا عليه‎السلام

ذكريا عليه السلام، فرشتگان او را ندا كردند در حاليكه به نماز ايستاده بود.

قائم عليه‎السلام نيز خداوند او را مورد خطاب قرار داد، و همچنين فرشتگان در هر ش قدر او را ندا مي‎كنند، و جبرئيل هم هنگاميكه با آن حضرت بيعت مي‎كند دست بر دست آن حضرت مي‎نهد و مي‎گويد: بيعت براي خدا.

ذكريا عليه‎السلام در مصيبت حضرت ابي عبدالله حسين عليه‎السلام سه روز گريه كرد.

قائم عليه‎السلام نيز تمام عمرش و در همة زمانش بر آن حضرت مي‎گريد، چنانكه در زيارت ناحيه آمده:

و لا ندنبك صباحاً و مساء و لابكين عليك بدل الدموع كما

يعني: شب و روز بر تو ندبه مي‎كنم و به جاي اشك بر تو خون مي‎گريم.

شباهت به يحيي عليه‎السلام

يحيي عليه‎السلام پيش از ولادت به او بشارت و مژده داده شد. قائم عليه‎السلام نيز بشارت و مژده‎اش پيش از ولادت داده شد. يحيي عليه‎السلام در شكم مادر سخن گفت، چنانكه در حديث از امام عسگري عليه‎السلام آمده كه فرمود:

روزي مريم بر مادر يحيي هسمر ذكريا وارد شد، ولي او برايش برنخاست، يحيي (از شكم مادر) ندا كرد: بهترين زنان عالم در حالتي كه بهترين مردان جهان را با خود وارد بر تو وارد مي‎شود برايش بر نمي‎خيزي؟ پس مادرش متنبه شده و از جاي برخاست.555

قائم عليه السلام نيز چنانكه روايت حكيمه آمده در شكم مادر سخن گفت و سورة قدر را قرائت كرد. 556

يحيي عليه‎السلام زاهدترين و عابدترين مردم زمانش بود. قائم عليه‎السلام نيز عابدترين و زاهدترين مردم زمانش مي‎باشد.

شباهت به عيسي عليه‎السلام

عيسي عليه‎السلام فرزند بهترين زنان زمانش مي‎باشد.

قائم عليه‎السلام نيز فرزند بهترين زنان زمانش مي‎باشد.

عيسي عليه‎السلام در شكل مادر تكلم كرده تسبيح مي‎گفت.

قائم عليه‎السلام نيز در شكم مادر سخن گفته است.

عيسي عليه‎السلام در كودكي در گهواره سخن گفت.

قائم عليه السلام نيز در كودكي در گهواره سخن گفت.

حضرت حجت عليه السلام بعد از ولادتش تكلم كرد و گفت:

اشهد ان لااله الا الله وحده لا شريك له و ان محمد رسول الله صلي الله عليه و آله.

سپس بر امير المومنين و امامان عليهم السلام يك به يك درود فرستاد تا به پدرش رسيد، آنگاه لب فرو بست تا روز هفت به توحيد سخن گفت و بر محمد و امامان عليهم السلام درود فرستاد. سپس اين آيه را تلاوت كرد:

بسم الله الرحمن الريحم و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض.557

عيسي عليه السلام، خداوند حكمت و ويژگيهاي نبوت را در كودكي به او عنايت فرمود.

قائم عليه السلام نيز خداوند حكمت و ويژگيهاي امامت را در كودكي به حضرتش عنايت كرد.

عيسي عليه السلام را خداوند متعال به سوي خود بالا برد.

قائم عليه‎السلام را نيز خداوند متعال به سوي خود بالا برد.

عيسي عليه‎السلام، مردم در باره‎اش اختلاف كردند.

قائم عليه السلام نيز مردم در باره‎اش اختلاف كردند.

عيسي عليه‎السلام نيز مردم در باره‎اش اختفا كردند.

خداوند عزوجل از زبان او در قرآن چنين آورد:

و احيي الموتي باذن الله،562

و خطاب به او فرموده:

واذتخرج الموتي باذني 563

و قائم عليه‎السلام نيز مردگان را زنده مي‎كند.

عيسي عليه‎السلام فرمود:

من به شما خبر مي‎دهد آنچه مي‎خوريد و آنچه در خانه‎هايتان ذخيره مي‎كنيد. 564

قائم عليه السلام بر تمام احوال و كارهاي ما مطلع است.

و دليل بر آن، تمام اخبار و روايات بسياري اينست كه در بارة علم ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده، روايتي است كه در خزايج از ابونصير نقل شده كه گفت:

با حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام به مسجد رفتم، مردم مي‎آمدند و مي‎رفتند، آن حضرت به من فرمود: از مردم بپرس آيا مرا مي‎بينند؟ من هم به هر كس كه بر مي‎خوردم سؤال مي‎كرد: آيا ابوجعفر را نديدي؟ مي‎گفت: نه.

در حاليكه آن حضرت ايستاده بود، تا اينكه ابوهارون مكفوف (نابينا) وارد شد. حضرت فرمود: از اين هم بپرس. به او گفتم: آيا ابوجعفر عليه‎السلام را نديدي؟ گفت: مگر اين نيست كه ايستاده؟ گفتم: از كجا دانستي؟ گفت: چگونه ندانم و حال آنكه او نور درخشنده است.565

شباهت به خاتم النبيين صلي الله عليه و آله

سخن جامع در اين باب فرمايش رسول اكرم صلي الله عليه و آله مي‎باشد كه فرمود:

مهدي از فرزندان من است، اسم او اسم من، و كنيه‎اش كنيه من، از نظر خلق و خلق شبيه‎ترين مردم به من است.

مي‎گويم: از اين سخن مبارك دردهاي بسياري گشوده مي‎شود كه شايسته است در آن نذير نمائي تا ان شاء الله صبرت زياد و سينه‎ات فراخ گردد.


 

منابع

386 قرآن  كريم ـ سوره عنكبوت 2و3.

387 قرآن  كريم ـ سوره مومنون 30 و نهج البلاغه خطبه 102.

388 روضه الكافي، محمد بن يعقوب كليني 8/37.

389 قرآن  كريم ـ سوره جن 26.

390 تحف العقول ابن شيعه 230.

391 روضه كافي، محمد بن يعقوب كليني 247 ح 346. سوره يس 52.

392 اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني ج 2/91 باب الصبر ح 12.

393 قرآن كريم سوره آل عمران 200.

394 اصول كافي محمد بن يعقوب كليني 2/87 باب الصبر ح2.

396 قرآن  كريم ـ سوره مزمل

397 قرآن  كريم ـ سوره سجده 24و25

398 قرآن  كريم ـ سوره حجر 97و98

399 قرآن  كريم ـ سوره انعام 23و24.

400 قرآن  كريم ـ سوره ق 39.

401 قرآن  كريم ـ سوره سجده 24.

402 قرآن  كريم ـ سوره اعراف 127.

403 قرآن  كريم ـ سوره توبه 5.

404 قرآن  كريم ـ سوره بقره 191.

405 اصول كافي محمد بن يعقوب كليني ج 2/88 باب الصبر ح 3.

407 اصول كافي محمد بن يعقوب كليني ج 2/477 ح 12.

408 اصول كافي محمد بن يعقوب كليني ج 2/91 باب الصبر ح 13.

409 قرآن كريم سوره هود 93.

410 قرآن  كريم ـ سوره اعراف 71.

411 كمال الدين،شيخ صدوق ، ج 2 ، 64 باب 55  ح 5

412 قرآن كريم ـ سوره بقره  / 155

413 قرآن كريم سوره آل عمران / 70  و كمال الدين ج 2 / 649  باب 57 ح 3 .

414 غيبت نعماني ، محمد بن ابراهيم نعماني / 12 في صفه القائم .

415 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 105 ، باب ما يلحق الشيعه عندالتمحيص و سوره آل عمران / 186

416 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني /105

417 قرآن كريم ، سوره نحل / 127

418 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني . ج 2 / 56 . باب المكارم ج 2 .

419 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني ، ج 2 / 56 ح 3

420 اقبال سيدبن طاووس  457  جز اول

421 بحارالانوار ، علامه مجلسي 52 / 128 ، ج 22 .

422 بحارالانوار ، علامه مجلسي ج 52 / 128 ح 22 .

423 بحارالانوار ، علامه مجلسي ج 52 / 130 ح 29 .

424 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 104 فيماامريه الشيعه

425 قرآن كريم ، سوره نساء / 140

426 تفسير قمي ج 1 / 156

427 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني ج 2 / 377  باب مجالسه اهل المعاصي ح 8 .

428 قرآن كريم ، سوره انعام / 108

429 قرآن كريم ، سوره انعام / 68

430 قرآن كريم ، سوره نحل / 116

431 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني  ج 2 / 3778 / ح 12 .

432 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني  ج 2/  397 ح 13

434 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني ج 2 / 397 ح 14

435 تفسير برهان ، علامه بحراني . ج 1 / 423  ح و سوره نساء / 140

436 قرآن كريم ، سوره نساء / 140

437  بحارالانوار ، علامه مجلسي ج 5 / 83 ، باب الثامن والعشرون

438  تحف العقول ، ابن شيعه / 228

439 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 112 في صفه القائم

430 كمال الدين شيخ صدوق  ج 1 / 330  باب  32 ذيل 15

441 نهج البلاغه ، خطبه 102 ، فيض ، 291 .

442 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 70

443 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 107 باب ملحق الشيعه عندالتمحيص

444 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 106

445 قرآن كريم سوره آل عمران  / 103

446 بحارالانوار علامه مجلسي ج 53 / 177

447 . بحارالانوار علامه مجلسي ج 53 / 177

448 كمال الدين ، شيخ صدوق ، ج 1/ 302  باب 26 ذيل ح 11

449 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني ج 1 / 339  باب 45  ح 43

450  قرآن كريم ، سوره طه  124 - 126

451 قرآن كريم ، سوره اسراء / 71

452 قرآن كريم ، سوره يوسف / 88

453 قرآن كريم ، سوره بقره / 189

454 كمال الدين ، شيخ صدوق ج  2 / 513  باب 45  ح 43

455 جمال الدين الاسبوع ،‌سيدبن طاووس / 230

456 بحارالانوار ، علامه مجلسي  ج 22 / 327 ح 33

457 قرآن كريم ، سوره جح  / 32

462 قرآن  كريم ـ سوره حج 31.

463 مرآه الانوار ـ شيخ ابوالحسن العاملي 198.

464 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 126.

465 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 28 باب 12 جز اول ـ ح 1.

466 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 29 باب 12 ح 4.

467 بصائرالدرجات ـ علامه صفار 422 ـ باب 12 جز 9 ح 6.

469 قرآن  كريم ـ سوره مائده ـ 116.

470 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 100/133.

471 نهج البلاغه ـ خطبه سوم.

472 قرآن كريم ـ سوره غاشيه 25 ـ 26.

473 تفسير البرهان ـ علامه بحراني ـ ج 4/455.

474 در جلد اول كتاب نام او را صريحاً آورده و خوابش را نسبت به امام مجتبي عليه السلام ياد كرده است به صفحه 510 ترجمه جلد اول مراجعه كنيد.

475 معاني الاخبار ـ شيخ صدوق ـ 156.

476 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ  ح 49/222 ح 15 و رجال كشي / 593 ح 1109و خلاصه علامه ـ 48.

477 قرآن  كريم ـ سوره نور ـ 36.

478 غايه المرام ـ علامه بحراني ـ 318 باب 12 جز 6.

479 قرآن  كريم ـ سوره احزاب 46.

480 قرآن  كريم ـ سوره مائده 110.

481 قرآن  كريم ـ سوره طه 21.

482 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 100/409 ج 67.

483 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 47/336 ج 8 و ج100/126 ـ ح 2.

484 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 47/7ح22 و اصول كافي ـ ج 3/251 ـ ح 5.

485 جنه الماوي ـ ميرزاي نوري ـ 270ـ حكايت 34.

486 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 155 ـ في نهي التوقيت و التسميه.

487 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 155 ـ في نهي التوقيت و التسميه.

489 اصول كافي ـ محمد بن يعقوب كليني ـ ج 2/368 ـ باب كراهيه التوقيت ح 2.

490 اصول كافي ـ محمد بن يعقوب كليني ـ ج 1/368 ـ باب كراهيه التوقيت ح 3.

491 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 155 ـ باب النهي عن التوقيت.

492 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 158 ـ باب كذب الوقاتون.

493 اصول كافي ـ محمد بن يعقوب كليني ـ ج 1/368 باب كراهيه التوقيت ح 4و 3.

495 غيبت ـ شيخ طوسي ـ 262 ـ باب النهي عن التوقيت.

496 غيبت ـ شيخ طوسي ـ‌262 ـ باب النهي عن التوقيت

497 غيبت ـ شيخ طوسي ـ 262 ـ باب النهي عن التوقيت

498 احتجاج ـ شيخ طوسي ـ ج 2/281.

499 غيبت شيخ طوسي ـ ج 2/176 باب ذكر التوقيت.

500 غيبت شيخ طوسي ـ 263 و اصول كافي ـ ج 1/368 ـ غيبت نعماني ـ 157.

501 قرآن  كريم ـ سوره رعد 39.

502 غيبت شيخ طوسي ـ 265 باب عن التوقيت.

503 غيبت شيخ طوسي ـ 263 في عن التوقيت.

504 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 157 نهي عن التوقيت.

505 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 157 نهي عن التوقيت.

506 قرآن  كريم ـ سوره سبا 17.

507 قرآن  كريم ـ سوره نساء 77.

509 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 52/106 ـ ح 13. و عياشي ـ ج 2/3 ـ ح 3.

510 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 52/121 ـ ح 50.

511 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 146 و در بحار الانوار ـ ج 52/235 ـ ح 104.

512 بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ 23 باب 11 ذيل ح 11.

513 بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ 23 باب 11 ذيل ح 10.

519 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 109.

521 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 111.

522 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 111.

523 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 111.

524  اصول كافي ـ محمد بن يعقوب كليني ـ ج 1/368 ـ باب كراهيه التوقيت ح 5.

528 كمال الدين ـ شيخ صدوق ـ ج 2/484.

529 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 81 باب في حال الغيبه.

530 قرآن  كريم ـ سوره بقره 286.

531 قرآن  كريم ـ سوره نحل 89.

532 قرآن  كريم ـ سوره نمل 75.

533 قرآن  كريم ـ سوره فاطر 32.

534 قرآن  كريم ـ سوره يس 12.

535 قرآن كريم ـ سوره انبياء 27.

536 بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ 38 باب 19 جز اول

537 قرآن كريم ـ سوره انبياء 7.

538 قرآن  كريم ـ سوره ص 39.

539 قرآن  كريم ـ سوره رعد 39.

541 قرآن كريم ـ سوره طه 52.

542 قرآن  كريم ـ سوره نمل 75.

543 قرآن  كريم ـ سوره سباء 3.

544 قرآن  كريم ـ سوره فاطر 11.

545 قرآن  كريم ـ سوره ق 50.

546 قرآن  كريم ـ سوره حديد 22.

547 قرآن  كريم ـ سوره واقعه 77و 78و 79.

548 قرآن  كريم ـ سوره يس 12.

549 قرآن  كريم ـ سوره دخان 1و2.

551 بصائرالدرجات ـ علامه صفار 127 ـ باب 6 ح 3.

552 قرآن  كريم ـ سوره شوري 27.

553 قرآن  كريم ـ سوره ابراهيم 24و25.

554 تحف العقول ـ ابن شعبه 229.

555 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 329 ـ باب 9 جز 7.

556 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 329 ـ باب 9 ـ جز 7 ـ ذيل ح 3.

557 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 329 ـ باب 9ـ جز 7 ـ ذيل ح 2.

558 اصول كافي ـ شيخ كليني ـ ج 1/257 ـ باب النادر فيه ذكر الغيب ـ ح 3.

561 مشارق انوار اليقين ـ حافظ برسي 125.

562 كمال الدين ـ شيخ صدوق ـ ج 2/516 باب 45 ـ‌ ذيل ح 44.

563 الغيبه ـ شيخ طوسي 242.

564 كمال الدين ـ شيخ صدوق ـ ج 2/516 باب 45 ـ ذيل ح 44.

565 جنه الماوي ـ ميرزا حسين نوري 18 الفائده الاولي.

567 قرآن  كريم ـ سوره آل عمران 84.


 

فهرست

مقدمه_________________________________________________ 1

       شباهت حضرت مهدي به پيامبران عليهم اسلام

شباهت به آدم___________________________________________ 5

شباهت به هابيل_________________________________________ 8

شباهت به نوح___________________________________________ 10

شباهت به ادريس_________________________________________ 12

شباهت به هو___________________________________________ 16

شباهت به صالح _________________________________________ 17

شباهت به ابراهيم ________________________________________ 19

شباهت به اسحق________________________________________ 31

شباهت به لوط___________________________________________ 33

شباهت به يعقوب_________________________________________ 34

شباهت به يوسف_________________________________________ 34

شباهت به خضر__________________________________________ 37

شباهت به الياس_________________________________________ 40

شباهت به ذوالقرس_______________________________________ 44

شباهت به شعيب پيغمبر___________________________________ 47

شباهت به موسي عليه السلام_______________________________ 49

شباهت به هارون_________________________________________ 58

شباهت به حز قيل عليه السلام______________________________ 60

شباهت به سليمان عليه السلام______________________________ 62

شباهت به آصف__________________________________________ 64

شباهت به دانيال عليه السلام________________________________ 64

شباهت به عزيز __________________________________________ 64

شباهت به جر جيس_______________________________________ 65

شباهت به ايوب عليه السلام_________________________________ 65

شباهت به يونس عليه السلام________________________________ 66

شباهت به زكريا عليه السلام________________________________ 66

شباهت به يحيي عليه السلام________________________________ 67

شباهت به عيسي عليه السلام______________________________ 67

شباهت به خاتم النبيين ا. . . عليه و آله ________________________ 70

منابع __________________________________________________ 71


 

موضوع تحقيق :

مقدمه

آشنائي با آخر الزمان

اي كسانيكه ايمان آورده ايد! بر شما باد نفسهاي خودتان، گمراهي گمراهان شما را آسيب نمي رساند، اگر شما هدايت يافته باشيد در گذشته مردم پيامبران را تكذيب كرده اند و خداوند فرشتگان را انكار نموده اند و روز رستاخيز را به استهزاء گرفته اند، آن روزي كه خداوند منان با بكارگيري الفاظ و حروف تاكيد همچون حروف جواب، اِن، لام و نون به حقيقت و حتميت آن سوگند ياد كرده و  مي فرمايد : « وُ نستيبئونكُ : احق هو؟ قل : اي و ربي اِنه لحق، و ما انتم بمعجزين.»

« از تو مي پرسند : آيا به راستي آن حق است؟ بگو :‌ آري، به پروردگار سوگند، كه آن  حق است و شما هرگز راه فراري نداريد»

در عين حال، منكرين معاد و قيامت، بسيار و معتقدين به آن اندكند.

بنابراين وقتي بيشتر مردم گفتار خداوند را تكذيب مي نمايند، پذيرفتن سخنان من نيز، دليل بي اعتباري آنان و بي احترامي و اسائه ادب به من نيست. زيرا انسان به طبيعت حال در مسائل مربوط به ماوراء طبيعت زود قضاوت مي كند. بسيار  مشاهده مي شود افرادي كه از درك مسائل بسيار ساده ناتوان هستند، در مسائل بسيار پيچيده جهان متافيزيك اظهار نظر مي كنند و به انكار و تكذيب بر مي خيزند. حتي به خود اجازه مي دهند كه در شگفتيهاي جهان آفرينش فلسفه بافي نمايند.

بسيار ديده مي شود كه افراد مكتب نرفته و يا كم سواد، كه از درك فرمول يك مولكول آب ناتوان هستند، به خود اجازه مي دهند كه در مسائل ماوراء طبيعت به نقص و ابرام پرداخته، در مورد آفريدگار جهان هستي به تجزيه و تحليل بپردازند. چه گويم در مورد جامعه اي كه كسي را روشنفكر مي پندارند كه به اعتقادات ديني پشت پا بزند و ميراث نياكان خود را به دور اندازد و به دنبال غرائز حيواني گام بردارد!

اي گروه روشنفكران ! كه از تاريخ خود بيگانه ايد و از راه نياكان خود منحرف شده ايد، و به عقايد ديني خود پشت پا زده ايد و بحث از « مصلح غيبي» را افسانه ي انگاريد، همه  انسانها بدانند كه حضرت مهدي (عج) در پاسخ يكي از سفيران خود كه در مورد منكران آن حضرت پرسيده بود، چه نوشته اند؟ امام عليه السلام در پاسخ او چنين نوشت : كسي كه مرا انكار نمايد، از من نيست راه او راه فرزند حضرت نوح عليه السلام است.

آيا كسي راضي مي شود كه از راه پسر نوح پيروي كند و سرانجام از روي لجاجت طعمه امواج خروشان دريا شود و غرق گردد؟! نه هرگز، انقلاب شكوهمند آن انقلابگر پيروز در آستانه وقوع است ... و بديهي است كه كسي را ياراي مقاومت در برابر آن نيست. مگر كسي مي تواند در مقابل امواج كوه پيكر دريا بايستد؟ مگر كسي مي تواند در برابر حوادثي چون طوفان، تندباد، زلزله و نظائر آنها بايستد؟ و كسي  نمي تواند در يك لحظه در دو مسير حركت كند، لذا كسي كه از هواي نفس پيروي مي كند از مسير حق جدا مي شود و هر كس كه به نداي عقلش گوش فرا مي دهد در برابر حق تسليم خواهد شد.

ظهور و قيام حضرت مهدي (عج) همچون مرگ است كه خواه ناخواه براي همگان پيش خواهد آمد، كسي كه مرگ را باور كند با آن روبرو خواهد شد و كسي كه مرگ را تكذيب و براي ديگران بداند و خود را در اين جهان جاودانه پندارد باز هم با آن مواجه خواهد شد. ظهور مهدي (عج) نيز بدون شك و ترديد به وقوع خواهد پيوست. هر كس مي خواهد باور كند و هر كس مي خواهد تكذيب نمايد.

امام صادق (ع) مي فرمايد :

اگر يكي از شما دو جان داشت، مي توانست با يكي از آنها تجربه اندوخته، با ديگري زندگي جدي  نمايد. ولي براي هيچكس جز يك جان وجود ندارد، هنگامي كه از دستش رفت، راه توبه بسته مي شود. از اين رهگذر هنگامي كه كسي به نام ما به سراغ شما مي آيد خوب بينديشد كه براي چه شما را دعوت مي كند؟ و در چه راهي گام برداشته، خروج مي نمائيد؟

طبق فرمودة امام عليه السلام، برهه ما لازمست كه در مورد اين تنها سرمايه خودآگاهانه مراقب باشيم.

شماره 3 بحارالانوار جلد 51 صفحه 102 و جلد 52 صفحه 383

شماره 4 منتخب الاثر صفحه 316و318

شماره 5 المهدي 199و219و316

شماره 6 الام المهدي صفحه 69و343

شباهت امام عصر (عج) ديگر انبياء الهي

شباهت امام عصر (عج) با ديگر انبياء الهي


«بنام خدا»

شباهت حضرت مهدي به پيامبران عليهم السلام

شباهت به آدم

خداوند آدم را خليفه خود در تمام زمين قرار داد و او را وارث آن ساخت و در قرآن چنين فرمود:

اني جاعل في‌الارض خليفه  386

و خداوند حضرت حجت عليهم السلام را نيز وارث زمين خواهد ساخت و خليفة خود در زمين خواهد فرمود، چنانكه از حضرت ابي‌عبدالله صادق عليه السلام مروي است كه در تفسير آية:

وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في‌الارض         387

او قائم و اصحابش مي‌باشند و هنگام ظهورش در مكه در حاليكه دست بر صورت مي‌كشد مي‌گويد: الحمد الله الذي صدقنا وعده و اورثنا الارض   388

و در حديث مفضل آمده كه:

خروج مي‌كند در حاليكه ابري بالاي سرش سايه افكنده و در آن منادي ندا مي‌كند: اين مهدي خليفه خدا است از او پيروي كنيد.

گريه آدم عليه السلام: از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده كه فرمود:

آدم عليه السلام آنقدر بر فراق بهشت گريست تا اينكه (اشك) از دوگونه‌اش مانند آبراههائي جاري شد.        389

از امام صادق عليه السلام نيز همين معني روايت شده است.               390

حضرت قائم عليه‌السلام نيز مانند آدم- گريه بسيار دارد، چنانكه در زيارت ناحيه از آن حضرت است كه خطاب به جدش حسين عليه‌السلام- مي‌گويد:

شب و روز برايت ندبه مي‌كنم و به جاي اشك بر تو خون مي‌گريم.

درباره آدم آيه نازل شده كه:

خداوند تمام اسمها را به آدم تعليم فرمود. 391

و اما قائم: خداوند آنچه به آدم آموخت به او نيز آموخته و اضافه بر آن هم مطالب ديگر آموخته است، چه اينكه آدم بيست‌وپنج حرف از اسم اعظم را آموخته بود چنانكه در حديث آمده- و پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله هفتادودو حرف از آن را آموخت، و تمام اموري كه خداوند متعال به پيامبرش داده به اوصياي آن حضرت نيز داده شده تا به مولاي ما حضرت قائم عليه‌السلام عجل الله فرجه، نوبت رسيد.

و در خبر صحيحي ثقه‌الاسلام كليني از حضرت ابي‌عبدالله صادق عليه‌السلام مروي است كه فرمود:

آن علمي كه به آدم عليه‌السلام نازل شد ديگر برداشته نشد، و هيچ عالمي نمرده مگر اينكه علمش را به ارث گذاشته است؛ زمين بدون عالم باقي نمي‌ماند. 392

آدم زمين را با عبادت خدا زنده كرد، پس از آنكه جنيان با كفر و طغيانشان آنرا ميرانده بودند.

قائم عليه‌السلام نيز زمين را با دين خدا و عبادت و عدالت و برپائي حدودش زنده خواهد كرد، بعد از مردن آن به كفر و معصيت اهل زمين.

در بحار از حضرت ابوجعفر باقر عليه‌السلام درباره آية:

يحيي الارض بعد موتها. 393

آمده كه فرمود:

خداوند عزوجل به وسيله قائم عليه‌السلام زمين را بعد از مرگش زنده گرداند.

منظور از مرگ آن، كفر اهل آن مي‌باشد كه كافر در حقيقت مرده است. 394

و در وسائل درباره آية:

يحيي الارض بعد موتها.

آمده كه حضرت ابراهيم موسي‌بن‌جعفر عليهما السلام فرمود:

به وسيله باران احيا نمي‌كند، بلكه خداوند مرداني برمي‌انگيزد كه عدالت را زنده مي‌كنند، و زمين به خاطر احياي عدالت زنده مي‌شود، و به درستي كه اگر يك حد در زمين برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. 395

و در همان كتاب از پيغمبر اكرم صلي‌الله عليه و آله منقول است كه فرمود:

يك ساعت امام عادل بهتر است از عبادت هفتاد سال، و يك حد كه براي خدا در زمين برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. 396

با اين همه تا كي و تا چند آدم و قائم را با هم مقايسه كنم در حاليكه آدم به خاطر قائم خلق شد.

ان الذي خلق المكارم جازها

                   في صلب آدم لامام القائم

آنكه مكارم اخلاق را آفريد همه را در صلب آدم قرار داد براي امام قائم.

شباهت به هابيل:

نزديكترين و خويشاوندترين افراد، هابيل را كشت يعني برادرش قابيل- خداوند متعال در كتاب عزيز خود مي‌فرمايد:

واتل عليهم نباء ابني آدم بالحق اذ قربانا فتقبل من احدهما و لم يتقبل من الاخر قال لاقتلنك قال انما يتقبل الله من المتقين. 397

همچنين نزديكترين و خويشاوندترين افراد، قصد كشتن امام قائم روحي و ارواح-العالمين فداه- را نمود، و او عموي آن حضرت جعفر كذاب بود، كه از امام زين‌العابدين عليه‌السلام آمده است كه فرمود:

گويا جعفر كذاب را مي‌بينم كه سركش زمانش را بر تفتيش امر ولي خدا و آنكه در غيب الهي محفوظ و بر حرم پدرش موكل است وادار كند، به خاطر جهل او به ولادتش و حرص بر كشتنش اگر بر او دست يابد- از روي طمع در ميراث پدرش تا آن را به ناحق بگيرد. 398

شباهت به شيث:

هبه الله شيث، اجازه نيافت كه علم خودش را آشكار كند، چنانكه در روضة كافي روايت شده كه حضرت ابوجعفر باقر عليه‌السلام در خبري طولاني چنين فرمود:

وقتي هبه‌الله پدرش آدم را دفن كرد، قابيل به نزدش آمد و گفت: اي هبه‌الله من ديدم كه پدرم آدم تو را از علم آنقدر عطا كرد كه به من عطا نكرده، و آن همان علمي است كه برادرت هابيل به آن دعا كرد و قربانيش قبول شد، و بدين جهت او را كشتم كه فرزنداني نداشته باشد تا بر فرزندان من افتخار كنند و بگويند ما فرزندان كسي هستيم كه فربانيش قبول شد و شما فرزندان كسي هستيد كه قرباني او قبول نشد، و تو اگر علمي را كه پدرم به تو اختصاص داده آشكار كني تو را هم مي‌كشم همانطور كه برادرم هابيل را كشتم. پس هبه‌الله و فرزندان او مخفي مي‌كردند آنچه از علم و ايمان نزد آنها بود. 399

حضرت قائم نيز اجازه نيافته تا روز وقت معين؛ چنانكه درباره حضرتش روايت شده:

هنگام ولادت بر زانو قرار گرفت، و دو انگشت سبابه‌اش را به سوي آسمان بلند كرد، و عطسه‌اي زد و گفت:

الحمدالله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله.

ستمگران پنداشته‌اند كه حجت الهي باطل و نابود است. و حال آنكه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود شك از بين مي‌رود. 400

اين خبر از رئيس المحدثين شيخ صدوق در كمال‌الدين آورده


شباهت به نوح:

نوح شيخ‌الانبيا: از امام صادق و امام هادي عليهما السلام روايت است كه حضرت نوح عليه‌السلام دوهزارو پانصد سال عمر كرد.

و حضرت قائم عليه‌السلام شيخ‌الاوصياء است؛ (بنا به روايت كافي)، در نيمه شعبان سال دويست‌وپنجاه و پنج هجري متولد شد. 401

پس عمر آن حضرت تاكنون روز يكشنبه دهم ذي‌القعده‌الحرام سال هزاروسيصدوسي يك هجري-هزار و هشتادويكسال و پنج روز مي‌شود.

و از امام زين‌العابدين عليه‌السلام روايت است كه فرمود:

در قائم روشي از آدم و نوح هست و آن طول عمر مي‌باشد 402

تمام اين خبر گذشت.

نوح زمين را با سخن خود از كافرين پاك كرد و گفت:

پروردگارا بر روي زمين ديارالبشري از كافران قرار نده. 403

قائم نيز زمين را با شمشير از لوث وجود كافرين پاك مي‌گرداند تا جائيكه هيچ اثري از آنها باقي نماند چنانكه گذشت- فلبث فيهم الف سنه الا خمسين عاما فاخذهم الطوفان و هم ظالمون.

قائم نيز از اول امامتش تاكنون صبر كرده، و نمي‌دانم تا كي صبر خواهد كرد. هر كه از نوح تخلف جست هلاك شد.

هر كه از قائم تخلف جويد نيز هلاك مي‌شود چنانكه در حديث آمده-. 404

فرج نوح و اصحابش را خداوند آنقدر به تأخير انداخت تا اينكه بيشتر معتقدين به آن حضر از او برگشتند.

فرج قائم را نيز خداون آنقدر به تأخير مي‌اندازد كه بيشتر معتقدين به آن حضرت از او برمي‌‌گردند چنانكه در حديثي از امام عسكري عليه‌السلام آمده است-.405

ادريس به ظهور نوح بشارت داد!

و بظهور قائم، خداوند تعالي فرشتگان را بشارت داد و پيغمبر و امامان عليهم‌السلام و بلكه پيغمبران گذشته ظهورش را بشارت دادند كه اگر بخواهيم آنها را ذكر كنيم كتاب طولاني مي‌شود-.

نداهاي نوح به شرق و غرب عالم مي‌رسيد و اين يكي از معجزات آن حضرت بود چنانكه در كتاب زبده التصانيف آمده-.

قائم عليه‌السلام نيز هنگام ظهور بين ركن و مقام مي‌ايستد و فريادي برمي‌آورد و مي‌گويد: اي نقبا و سرداران من و اي خواص من، و اي كساني كه خداوند پيش از ظهور، آنان را بر روي زمين براي ياري من ذخيره كرده، با خواست و رغبت بسوي من آييد. پس صداي آن حضرت عليه‌السلام به آنها مي‌رسد در حاليكه در محرابها و بر فرشها و رختخوابهايشان باشند، و با يك فرياد هم صداي او را مي‌شنوند هر يك از آنها به گوشش مي‌رسد- و به سوي آن صداها اجابت مي‌كنند، و يك چشم بر هم زدن نمي‌گذرد كه همگي بين ركن و مقام قرار مي‌گيرند.

اين معني در حديث مفضل از امام صادق عليه‌السلام آمده است. 406

شباهت با ادريس:

ادريس عليه‌السلام جد پدر نوح عليه‌السلام است كه نامش اخنوخ بوده خداوند او را به جايگاه بلندي برد؛ گفته مي‌شود:

به آسمان چهارم بالا رفت، و گفته مي‌شود كه به آسمان ششم برده شد.

در مجمع‌البيان از مجاهد نقل كرده كه گفت:

ادريس به آسمان برده شد، همانگونه كه عيسي به آسمان برده شد، در حاليكه زنده بود و نمرده بود.

و ديگران گفته‌اند:

بين آسمان چهارم و پنجم قبض روح شد.

اين معني از امام باقر عليه‌السلام روايت شد. 407

قائم عليه‌السلام را نيز خداوند به جايگاه والايي به آسمان برد.

ادريس را خداوند بر بال فرشته‌اي حمل فرمود و در فضاي آسمان به پرواز درآمد، چنانكه علي‌بن‌ابراهيم قمي از پدرش محمدبن ابي‌عمير از كسي كه براي او سخن گفته بود، نقل كرده كه گفت: امام ابوعبدالله صادق عليه‌السلام فرمود:

خداوند تبارك و تعالي بر فرشته‌اي از فرشتگان غضب كرد و بالهايش را قطع نمود و او را در يكي از جزيره‌هاي دريا افكند؛ پس زماني طولاني كه خدا مي‌داند در آن دريا مي‌ماند. و چون خداوند ادريس را به رسالت برانگيخت، آن فرشته به نزد ولي آمد و گفت: اي پيغمبر خدا دعا كن خداوند از من راضي شود و بالهايم را برگرداند. ادريس فرمود: باشد. سپس دعا كرد.

خداوند بالهاي آن فرشته را برگرداند و از او راضي شد، آنگاه آن فرشته به ادريس گفت: آيا حاجتي داري؟ فرمود: بله، دوست دارم مرا به آسمان بالا ببري تا به ملك‌الموت نگاه كنم چون با ياد او زندگي ندارم. پس فرشته او را برگرفت و بر بالهاي خود به آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسيد كه ناگهان ديد ملك‌الموت سر خود را از روي تعجب حركت مي‌دهد.

ادريس بر ملك‌الموت سلام كرد و به او گفت: چرا سرت را تكان مي‌دهي؟ گفت: چون خداوند به من امر فرمود كه تو را بين آسمان چهارم و پنجم قبض روح كنم؛ گفتم پروردگارا از آسمان چهارم تا آسمان سوم مقدار پانصد سال راه است و غلظت آسمان سوم نيز پانصد سال است، و هر آسمان و مابين آن به همين ترتيب است، اين چگونه شدني است؟ سپس او را بين آسمان چهارم و آسمان پنجم قبض روح نمود. و همين است كه خداوند مي‌فرمايد: و رفعناه مكانا عليا؛

و به اين جهت او را ادريس ناميدند كه كتابهاي بسيار درس مي‌گرفت. 408

و گفته مي‌شود كه او در بهشت زنده است، و اين قول مروي از ابن‌عباس است.

قائم عليه‌السلام را هم روح‌القدس بر بال خود گرفت و به آسمانها برد. در حديثي كه در كتاب كمال‌الدين از حكيمه نقل شده، در باب ميلاد حضرت قائم آمده است:

پس امام حسن عسكري عليه‌السلام فرزندش را گرفت، در حاليكه كبوترها بالاي سرش پرواز مي‌كردند. پس آن حضرت به يكي از كبوترها بانگ زد كه: او را بردار و حفظ كن و هر چهل روز به ما برگردان. پس آن كبوتر او را برگرفت و به سوي آسمانها پرواز كرد؛ بقيه كبوترها نيز پيروي كردند. آنگاه شنيدم كه حضرت ابومحمد (امام حسن عسكري عليه‌السلام) مي‌فرمود: تو را به كسي مي‌سپارم كه مادر موسي فرزندش را به او سپرد. نرجس گريه كرد. آن حضرت به او فرمود: ساكت باش كه رضاع جز از پستانهاي تو بر او حرام است و بزودي به تو باز خواهد گشت، چنانكه موسي به مادرش بازگردانده شد، و همچنين كه خداي متعال مي‌فرمايد:

فرددناه الي امه كي تقر عينها و لاتحزن. 409

حكيمه گويد: عرض كردم: اين پرنده چيست؟ فرمود: اين روح‌القدس است كه موكل به امامان است. آنها را تسديد و توفيق مي‌دهد و به علم تربيت مي‌كند 410

ادريس از قومش غايب شد، هنگاميكه مي‌خواستند او را بكشند چنانكه در حديثي از حضرت باقر عليه‌السلام آمده است-.

قائم عليه‌السلام نيز همينطور هنگاميكه دشمنان مي‌خواستند آن حضرت را بكشند، غايب شد.

غيبت ادريس به طول انجاميد به حدي كه دشمنان و پيروان او در سختي و شدت و فشار واقع شدند.

قائم نيز غيبتش طولاني است تا جائي كه شيعيانش به سنتهاي سختي و فشار و مشقت واقع شوند، كه در بحار از پيغمبر اكرم صلي‌الله عليه و آله روايت شده كه فرمود:

پيوسته وضع شما چنين خواهد بود تا اينكه در ميان فتنه و جور كسي متولد شود كه مردم او را نشناسند. سپس زمين پر شود از ظلم و جور به حدي كه هيچكس نتواند بگويد: الله: سپس خداوند عزوجل مردي از من و از عترت من برانگيزد كه او زمين را پر از عدل سازد، همچنانكه قبل از او آنرا پر از جور و ستم كرده باشند. 411

و از اميرالمؤمنين عليه‌السلام مروي است كه فرمود:

البته زمين پر از ظلم و جور مي‌شود. تا جائيكه كسي جز مخفيانه- الله نگويد: سپس خداوند قومي صالح را مي‌آورد كه آن را پر از قسط و عدل نمايد، چنانكه پر شده است از ظلم و جور.

وقتي غيبت ادريس به طول انجاميد مردم بر توبه انفاق كردند و به سوي خدا برگشتند با خداوند متعال او را ظاهر ساخت و شدت و بدي را از آنان دور كرد.

قائم نيز همينطور است، كه اگر مردم بر توبه انفاق كنند و تصميم قطعي بر ياريش داشته باشند، خداي تعالي او را ظاهر خواهد ساخت.-

هنگاميكه ادريس ظهور كرد، پادشاه ستمگر و مردم براي او تسليم شدند.

قائم نيز چنين است، كه هر گاه ظاهر شود. پادشاهان و امراي جبار و مردم عالم به آن حضرت مي‌گروند و سر فرود مي‌آورند.

شباهت به هود:

نام هود عليه‌السلام عابر است، و نوح ظهورش را بشارت داده

در كتاب كمال‌الدين از امام صادق عليه‌السلام آمده كه فرمود:

هنگاميكه وفات نوح نزديك شد، شيعيان و پيروان خود را فراخواند و گفت بدانيد كه پس از من غيبتي خواهد بود كه طاغوتها ظاهر مي‌شوند، و البته خداوند عزوجل به وسيله قيام كننده‌اي از فرزندانم كه هود ناميده مي‌شود بر شما فرجي مي‌رساند. او هيبت و سكينه و وقار دارد، و در خلقت و اخلاق شبيه من است، و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسيله باد هلاك مي‌كند. پس پيوسته منتظر و مراقب ظهور و قيام هود بودند، تا اينكه مدت بر آنها طول كشيد و دل بيشترشان را قساوت گرفت. سپس خداوند متعال پيغمبرش هود را فرستاد. بعد از آنكه نوميد شده بودند و بلا و گرفتاري وجودشان را پر كرده بود، و دشمنان با باد بدون نفع هلاك شدند، بادي كه خداوند متعال آن را در قرآن چنين توصيف كرده است:

ما تذر من شيء انت عليه الا جعلته كالرميم. 412

قائم عليه‌السلام نيز چنين است كه خداوند متعال به وجود او جمعي از كافرين را با باد سياهي نابود مي‌كند. چنانكه در روايت مفضل گذشت.


شباهت به صالح:

صالح عليه‌السلام از قومش غايب شد. پس از آنكه به سوي آنها بازگشت، عده كثيري او را انكار كردند، چنانكه در كمال‌الدين از امام ابوعبدالله صادق عليه‌السلام مروي است كه فرمود:

صالح عليه‌السلام مدتي از قومش غائب شد: روزي كه از آنها غائب شد، ميانسال و خوش‌هيكل و خوش‌اندام بود، ريش انبوه و شكم خفته‌اي داشت؛ گونه‌هايش سبك و در ميان مردان ميان بالا بود. هنگاميكه به قومش برگشت او را به صورتش نشناختند، و آنها را سه طايفه ديد: يك طايفه منكر و كافر و طايفة ديگر اهل شك و ترديد بودند، و طايفة سوم يقين و ايمان داشتند. اول آن طايفه كه اهل شك و ترديد بودند را دعوت كرد، و به آنها گفت: من صالح هستم، آنها او را تكذيب كردند، و دشنام دادند، و راندند، و گفتند خداوند از تو بيزار است؛ صالح به صورت تو نبود. سپس بنزد منكرين و كافرين آمد، و آنها را دعوت فرموده ولي از او نپذيرفتند و به بدترين وجهي از او رميدند. سپس به نزد طايفه سوم آمد و گفت: من صالح هستم گفتند نشانه‌اي بگو كه بدانيم تو صالح هستي، چون ما ترديد نداريم كه خداوند تعالي آفريدگار است؛ هر كس را به هر شكل كه بخواهد در مي‌آورد، ما در ميان خودمان نشانه‌ةاي قائم را به يكديگر اطلاع داده و بررسي كرده‌ايم تا اينكه هرگاه بيايد براي ما معلوم باشد و صحت آن به وسيله يك خبر آسماني بر ما محقق گردد.

صالح عليه‌السلام فرمود: من همان صالح هستم كه شتر را براي شما برآوردم.

گفتند: راست گوئي، همين مطلب را ما با هم بررسي مي‌كرديم؛ نشانه‌هاي آن چيست؟

فرمود: يك روز او آب مي‌آشاميد و روز ديگر شما؛ گفتند: ما به خداوند و آنچه تو از جانب او آوردي ايمان داريم. اينجا است كه خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايد:

ان صالحا مرسل من ربه، 415

و اهل يقين و ايمان گفتند:

انا بما ارسل به مؤمنون. 416

و كساني كه تكبر كردند كه شك كنندگان باشند- گفتند:

انا بالذي آمنتم به كافرون. 417

راوي گويد:

آيا در آن روز در ميان آنها عالمي هم بود، كه به صالح آگاه باشد؟ فرمود: خداوند عادلتر از آن است كه زمين را بدون عالمي بگذارد كه مردم را بسوي خداون رهبري كند. آن مردم تنها هفت روز پس از خروج صالح از ميان آنها، در حال حيرت كه امامي را نمي‌شناختند بسر بردند، كه در همان حال هم دين خدا عزوجل را در اختيار داشتند، و با هم متحد بودند، و چون صالح عليه‌السلام ظاهر شد، پيرامونش جمع شدند، و همانا مثل قائم عليه‌السلام نيز مثل صالح است. 418

آري قائم عليه‌السلام هم مانند صالح خواهد بود. آنچه بر صالح جاري شده حرف به حرف بر او جاري مي‌شود. با آنكه در سن پيري و پس از عمري طولاني ظهور مي‌كند، به صورت جواني كمتر از چهل سال است. مردم به سه دسته خواهند بود: اهل يقين، شك و انكار، اهل انكار را دعوت مي‌كند، او را انكار مي‌نمايند، و آنها را مي‌كشد، و اهل يقين از او علامات مي‌خواهند، كه به آنها ارائه مي‌دهد، پس با او بيعت مي‌كنند ( و در تمام اينها رواياتي هست كه بعضي از آنها را بيشتر آورديم و بعضي ديگر را بعدا خواهيم آورد-)

شباهت به ابراهيم

ابراهيم عليه‌السلام دوران حمل و ولادتش مخفيانه بود.

قائم عليه‌السلام نيز حمل و ولادتش مخفي بود.

ابراهيم عليه‌السلام در روز بقدري رشد مي‌كرد كه ديگران در يك هفته رشد مي‌كنند، و در يك هفته آنقدر رشد مي‌كرد كه ديگران در يك ماه رشد مي‌كنند، و در يكماه به مقداري كه ديگران در يكسال رشد دارند، رشد مي‌نمود.-

چنانكه از امام صادق عليه‌السلام روايت شده است -.419

قائم عليه‌السلام نيز چنين بود، چنانكه در خبر حكيمه رضي‌الله عنها آمده كه گفت: پس از گذشت چهل روز به خانه حضرت ابومحمد (امام حسن عسكري عليه‌السلام) وارد شدم كه ناگاه مولايمان صاحب‌الزمان را ديدم كه در خانه راه مي‌رود.

از او زيباتر و فصيح‌تر نديدم.

حضرت ابومحمد عليه‌السلام به من فرمود: اين است مولود گرامي نزد خداون عزوجل عرض كردم: اي آقاي من چهل روزه است و من اين وضع را در او مي‌بينم! فرمود: اي عمة من، مگر ندانستي كه ما گروه اوصيا در يك روز به تعداد يك هفته ديگران و در يك هفته به مقدار يك ماه ديگران و در يكماه به مقدار يك سال ديگران رشد مي‌كنيم.420

ابراهيم عليه‌السلام از مردم عزلت گزيد. خداوند به نقل از او فرمود:

و اعتزلكم و ما تدعون من دون الله. 421

قائم عليه‌السلام نيز از مردم اعتزال جست.

ابراهيم دو غيبت داشته است.

قائم نيز دو غيبت داشته است.

ابراهيم عليه‌السلام هنگاميكه در آتش افكنده شد، جبرئيل برايش جامه‌اي از بهشت آورد.

قائم عليه‌السلام نيز همان جامه را هنگاميكه قيام كند- خواهد پوشيد.

در كتاب كمال‌الدين از مفضل از امام صادق عليه‌السلام آمده كه فرمود:

آيا مي‌داني جامة يوسف چه بود؟ گفتم: نه. فرمود: براي ابراهيم عليه‌السلام آتش افروختند، جبرئيل عليه‌السلام يكي از جامه‌هاي بهشتي را آورد و بر او پوشاند، پس با آن جامه گرمي و سردي به او اثر نمي‌كرد، و چون هنگام وفاتش رسيد، آن را در بازوبندي قرار داد و بر اسحق آويخت، و اسحق هم بعداً آن را بر يعقوب آويخت، و هنگاميكه يوسف متولد شد، يعقوب آن را بر او آويخت، و اين در بازوي او بود تا بر او گذشت آنچه گذشت، پس هنگاميكه يوسف آن پيرهن را در مصر از بازوبند بيرون ساخت، يعقوب بوي آن را شنيد، و همين است كه خداون از او فرموده:

اني لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون. 422

اين همان پيرهني است كه از بهشت نازل شده بود.

عرض كردم: فدايت شوم، پس اين پيرهن به كه مي‌رسد؟ فرمود: به اهل آن و پيراهن همراه قائم ماست هنگاميكه خروج نمايد. سپس فرمود: هر پيغمبري كه علمي يا چيزي را وارث بود، به محمد صلي‌الله عليه و آله رسيده است. 423

مي‌گويم: اين خبر با حديثي كه فاضل علامه مجلسي در بحار از نعماني نقل كرده منافاتي ندارد. حديث چنين است: به سند خود، از يعقوب بن شعيب، از حضرت ابي عبدالله صادق عليه‌السلام كه فرمود:

آيا جامة قائم را كه در آن به پاخيزد بتو نشان دهم؟ عرض كردم: بله. پس آن حضرت جعبه‌اي را خواست، و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسي بيرون آورد، و آن را باز كرد، ديدم آستين چپش خون‌آلود بود. سپس فرمود: اين همان پيراهن رسول خدا صلي‌الله عليه و آله است. روزي كه دندانهاي جلويش ضربت ديد، آن را پوشيده بود، و حضرت قائم عليه‌السلام همين پيراهن را بر تن دارد، و قيام مي‌كند. من آن خون را بوسيده بر صورتم نهادم. سپس آن حضرت آن را تا كرد و
برداشت. 424

زيرا كه احتمال دارد هر يك از اين دو پيراهن را در بعضي اوقات بپوشد، و متحمل است كه پيراهن ابراهيم عليه‌السلام را با خود داشته، بر بازويش بسته باشد يا مانند آن، زيرا كه در حديث اول صراحت ندارد كه آن حضرت آن را پوشيده باشد.

و الله العالم.

ابراهيم عليه‌السلام: خانه كعبه را بنا كرد و حجرالاسود را در جايش نصب فرمود.

خداوند عزوجل مي‌فرمايد:

و اذ يرفع ابراهيم القواعد من‌البيت و اسمعيل ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم. 425

و در برهان و غير از آن، از عقبه بن بشير، از يكي از دو امام (باقر و صادق عليه‌السلام) روايت است كه فرمود:

خداوند عزوجل ابراهيم را به ساختن كعبه و اينكه پايه‌هاي آن را بنا نمايد و به مردم محل عبادت و مناسكشان را ارائه دهد، امر كرد. پس ابراهيم و اسمعيل خانه كعبه را هر روز به مقدار يك ساق مي ساختند تا به جايگاه حجرالاسود رسيدند. حضرت باقر عليه‌السلام فرمود: پس در اينجا كوه ابوقبيس او را ندا كرد كه تو نزد من امانت داري. آنگاه حجرالاسود را به ابراهيم داد و آن حضرت آن را در جاي خودش نصب كرد. 426

قائم عليه‌السلام نيز مانند آن را دارد. در بحار از حضرت ابوعبدالله صادق عليه‌السلام مروي است كه فرمود:

هرگاه قائم عليه‌السلام بپاخيزد، مسجدالحرام را منهدم مي‌كند تا به اساس آن برساند و مقام ابراهيم را به جائي كه در آن بوده باز مي‌گرداند. 427

و در خرائج، از ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولويه مروي است كه گفت: در سال سيصدوسي‌وهفت به قصد تشرف به حج به بغداد رسيدم. آن سال بنا بود قراسطه حجرالاسود را به جايگاهش بازگردانند. و بيشترين كوشش من براي آن بود كه به كسي كه حجرالاسود را در جاي خودش نصب مي‌كند دست يابم، زيرا كه در كتابها خوانده بودم كه آن را جز حجت زمان كسي نمي‌تواند در جاي خودش نصب نمايد -چنانكه در زمان حجاج، امام زين‌العابدين عليه‌السلام آن را در جاي خود قرار داد- ولي به بيماري شديدي دچار شدم كه از آن بر خود ترسيدم، و با آن حال نتوانستم به سفر خود ادامه دهم. پس دانستم كه ابن‌هشام به مكه سفر مي‌كند. لذا نامه‌اي نوشتم مهر كرده و آن را به او سپردم. در آن نامه از مدت عمرم پرسيده‌بودم كه آيا مرگ من در اين بيماري است يا نه؟ و به ابن‌هشام گفتم: سعي من بر اين است كه اين نامه به دست كسي كه حجرالاسود را به جاي خودش نصب مي‌كند برسد، من تو را براي اينكار فرا خواندم.

ابن‌هشام گويد: وقتي به مكه رسيدم و موقع جايگذاري حجرالاسود فرا رسيد، به خدام حرم پولي دادم كه در آن وقت معين بگذارند. جايي باشم كه ببينم نصب كننده آن كيست، آنها را با خود قرار دادم كه ازدحام جمعيت را از من دور كنند. ديدم هر كس خواست حجر را در جايش نصب كند نمي‌توانست و حجرالاسود قرار نمي‌يافت و مي‌افتاد. پس جواني گندمگون و خوش‌صورت آمده؛ آن را گرفت و در جايش قرار داد. آن چنان بند شد كه انگار اصلاً از آنجا كنده نشده بود. فريادهاي مردم به خاطر آن بلند شد، و آن جوان رفت كه از درب خارج شود. من از جاي خود برخاستم به دنبالش رفتم، مردم را از راست و چپ كنار مي‌زدم كه خيال كردند ديوانه‌ام. مردم براي او راه مي‌گشودند و من چشم‌ از او نمي‌گرفتم تا از مردم جدا شد. من به سرعت مي‌رفتم و او با تأني و آرامش، و چون به جايي رسيد كه غير از من كسي او را نمي‌ديد، به سمت من برگشت، و فرمود: آنچه با خود داري پيش آور. من نامه را تقديم كردم. بدون اينكه به آن نگاهي كند فرمود: به او بگو كه از اين بيماري ترسي بر تو نيست و مرگي كه ناچار از آن است پس از سي‌سال مي‌رسد.

اشك در چشمم حلقه زد، و نمي‌توانستم از جا حركت كنم. مرا به حال خود گذاشت و رفت. ابوالقاسم مي‌گويد: اين جريان را ابن‌هشام برايم گفت:

راوي مي‌افزايد: پس از سي‌سال ابوالقاسم بيمار شد. پس به امور خود رسيدگي كرد، وصيتنامه‌اش را نوشت، و جديت عجيبي در اين كار داشت. به او گفتند: اين ترس چيست؟ اميدواريم خداوند به سلامت تو منت بگذارد؟ جواب داد: اين همان سالي است كه ترسانيده شدم. و در همان بيماري درگذشت. خداوند رحمتش كند.

ابراهيم عليه‌السلام را خداوند از آتش نجات داد. خداي عزوجل در كتاب خود مي‌فرمايد:

قلنا يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم. 429

قائم عليه‌السلام نيز به همين ترتيب خواهد شد. چنانكه در بعضي از كتابها از محمدبن زيد كوفي از امام صادق عليه‌السلام منقول است كه فرمود:

هنگاميكه قائم عليه‌السلام خروج مي‌كند، شخصي از اصفهان نزد آن حضرت مي‌آيد، و معجزه حضرت خليل‌الرحمن، ابراهيم عليه‌السلام را تقاضا مي‌كند؛ پس آن جناب دستور مي‌دهد كه آتش عظيمي برافروزند و اين آيه را مي‌خواند:

فسبحان الذي بيده ملكوت كلشي و اليه ترجعون. 430

سپس داخل آتش مي‌شود و آنگاه به سلامت از آن بيرون مي‌آيد. آن مرد ملعون اين معجزه را انكار مي‌كند و مي‌گويد: اين سحر است. پس آن حضرت به آتش دستور مي‌دهد و او را مي‌گيرد و مي‌سوزاند. و مي‌فرمايد: اين جزاي كسي است كه صاحب‌الزمان و حجت‌الرحمن را انكار نمايد.

ابراهيم عليه‌السلام مردم را به سوي خداوند فرا خواند. قرآن مجيد مي‌گويد:

و اذن في الناس بالحج. 431

و در برهان از حضرت ابوجعفر باقر عليه‌السلام است كه فرمود: ابراهيم در ميان مردم به حج بانك زد و گفت: ايها الناس من ابراهيم خليل‌الله هستم؛ خداون شما را امر فرمود كه حج اين خانه را بجاي آوريد، پس شما حج به جاي آوريد. هركس به حج مي‌رود تا روز قيامت- ابراهيم را اجابت كرده است. 432

قائم عليه‌السلام نيز مردم را به سوي خدا دعوت مي‌كند، چنانكه قبلاً مطالبي گذشت (در حرف دال) و مطالب ديگري نيز ان‌شاءالله خواهد آمد.

شباهت به اسمعيل

خداوند به ولادت اسمعيل عليه‌السلام بشارت داد، چنانكه فرموده:

فبشرناه بغلام حليم. 433

خداوند به ولادت و قيام قائم عليه‌السلام نيز بشارت داده است، چنانكه در بخش سوم گذشت. و همچنين پيغمبر و ائمه معصومين عليهم‌السلام بشارت داده‌اند، و نيز بر اين معني دلالت مي‌كند آنچه در كتابهاي تبصره الولي و بحار از اسمعيل بن علي نوبختي رحمه‌الله آمده كه گفت:

روزي در مرض فوت امام حسن عسكري عليه‌السلام در خدمتش بودم؛ آن حضرت به خادم خود عقيد، غلام سياه چهره‌اي كه اهل نوبه بود و پيش از آن هم خدمتگزار امام علي‌النقي عليه‌السلام بود و امام حسن عسگري را بزرگ كرده بود، فرمود: اي عقيد، قدري آب مصطكي براي من بجوشان. عقيد اطاعت كرد و پس از فراهم شدن آب مصطكي، صقيل ما  در امام زمان عجل‌الله فرجه آن را به خدمت آن حضرت آورد. حضرت ظرف را گرفت و خواست بياشامد، ولي دست مباركش لرزيد و به دندان نازنينش خورد. آنگاه آن را به زمين نهاد، و به عقيد فرمود: داخل خانه شو، خواهي ديد كودكي در سجده است، او را به نزد من بياور،

ابوسهل مي‌گويد: عقيد گفت: هنگاميكه براي آوردن آن كودك به اندرون خانه رفتم، ديدم كودكي در حال سجده است و انگشت سبابه خود را به سوي آسمان گرفته است. من سلام كردم. او نمازش را كوتاه كرد. عرض كردم: آقا شما را مي‌طلبد كه به خدمتش درآيي، در اين موقع مادرش صقيل آمد دستش را گرفت و او را نزد پدرش آورد.

ابوسهل مي‌گويد: موقعي كه خدمت آن حضرت رسيد، سلام كرد، ديدم رنگش بسان در سفيد، موهاي سرش كوتاه و ميان دندانهايش باز بود، چون چشم امام حسن عسگري عليه‌السلام بر او افتاد گريه كرد و گفت: اي آقاي خاندانم، اين آب را به من بده كه به سوي پروردگارم مي‌روم. آقازاده اطاعت كرد و ظرف آب مصطكي را برداشت و به دهان پدرش نزديك كرد تا آن را نوشيد. سپس امام عسگري عليه‌السلام فرمود: مرا براي نماز آماده سازيد، آن بچه حوله‌اي در دامان امام پهن كرد، پس آن كودك پدر را وضو داد و آن حضرت سر و دو پايش را مسح كشيد، آنگاه فرمود: اي فرزند بتو مژده مي‌دهم كه صاحب‌الزمان و حجت خدا در روي زمين توئي، تو فرزند و جانشين مني، از من متولد شده‌اي و تو (م-ح-م-د) فرزند حسن فرزند علي فرزند محمد فرزند علي فرزند موسي فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علي فرزند حسين فرزند علي‌بن ابي‌طالب (عليهم‌السلام) مي‌باشد و از نسل پيغمبر صلي‌الله عليه و آله و خاتم ائمه طاهرين هستي، و پيغمبر خدا صلي‌الله عليه و آله و سلم به تو بشارت داده و نام و كنة تو را گفته، اين مطلب را پدرم از پدران طاهرين تو كه درود خداوند بر اهل‌البيت باد- بر من خبر داده است،

ربنا انه حميد مجيد،

اين سخن را فرمود و همان موقع امام حسن‌بن علي عسگري عليهماالسلام بدرود حيات گفت.

صلوات الله عليهم اجمعين. 434

مي‌گويم: وفات آن حضرت كه بر اثر مسموم شدن صورت گرفت هشتم ربيع‌الاول سال دويست‌وشصت واقع شد و عمر شريفش بيست‌وهشت سال بود، صلوات‌الله عليه.

اسمعيل عليه‌السلام، چشمه زمزم از زمين برايش جوشيد.

قائم عليه‌السلام، نيز آب از سنگ سخت برايش خواهد جوشيد چنانكه در بحث شباهت آن حضرت به موسي عليه‌السلام خواهد آمد- و چندين بار نيز آب از زمين براي آن بزرگوار جوشيده، چنانكه در بحار از كتاب تنبيه‌الخاطر از سيد اجل علي فرزند ابراهيم عريضي علوي حسيني از علي فرزند علي فرزند نما منقول است كه گفت:

حسن فرزند علي فرزند حمزة اقساسي در خانه شريف علي فرزند جعفر فرزند علي مدايني علوي براي ما تعريف كرد كه: پيرمردي رختشوي در كوفه بود كه به زهد موصوف و به سياحت و عبادت و عزلت شادان بود، و پيوسته در پي آثار و اخبار خوب مي‌رفت،

در يكي از روزها كه من در مجلس پدرم بودم ديدم اين پيرمرد براي پدرم صحبت مي‌كند و پدرم خوب گوش مي‌دهد.

پيرمرد مي‌گفت: شبي در مسجد جعفي كه مسجدي قديمي و در بيرون كوفه است- بودم، شب به نيمه رسيده بود و من در آنجا براي عبادت خلوت داشتم كه ناگاه سه نفر داخل مسجد شدند، و چون به وسط حياط مسجد رسيدند يكي از آنها به زمين نشست سپس دست خود را به چپ و راست روي زمين كشيد كه آبي جوشيد و از آنجا بيرون زد.

آنگاه وضو گرفت و به آن دو نفر هم اشاره كرد آنها نيز وضو گرفتند، سپس جلو ايستاد و آن دو نفر به او اقتدا كردند من هم رفتم و به او اقتدا كردم و نماز خواندم.

پس از آنكه نماز را سلام داد و آن را بجاي آورد، وضع او مرا مبهوت كرد و آب بيرون آوردنش را بزرگ شمردم، از آن كسي كه از آن دو نفر در سمت راست من بود پرسيدم: اين كيست؟

به من گفت: اين صاحب‌الامر فرزند امام حسن عسگري عليه‌السلام است، پيش رفتم و دستهاي مبارك حضرت را بوسيدم و عرضه داشتم: يابن رسول‌الله صلي‌الله عليه و آله، درباره شريف عمر فرزند حمزه چه مي‌فرمائي آيا او برحق است؟ فرمود: نه ولي چه بسا كه هدايت شود و پيش از مرگ مرا مي‌بيند.

راوي مي‌گويد: اين حديث جالب را نگاشتيم، و مدتي از اين قضيه گذشت تا اينكه شريف عمر فرزند حمزه وفات يافت و شنيده نشد كه او امام زمان عليه‌السلام را ديده باشد. روزي با آن پيرمرد زاهد در جايي ملاقات نمودم و جرياني كه گفته بود بيادش انداختم و از او بطور ايراد- پرسيدم: مگر شما نگفتيد شريف قبل از مرگش حضرت صاحب‌الامر را كه به او اشاره نمودي- خواهد ديد؟ پيرمردي گفت: از كجا دانستي كه او آن حضرت را نديده است؟

بعد از آن روزي شريف ابوالمناقب پسر شريف عمر فرزند حمزه را ديدم، و درباره پدرش با او گفتگو كردم. شريف ابوالمناقب گفت: در يكي از شبهايي كه پدرم در بستر مرض مرگ قرار داشت نزد او بودم، آخر شب بود، نيروي بدني پدرم تحليل رفته و صدايش ضعيف شده و درها بر روي ما بسته بود، كه ناگهان مردي بر ما وارد شد كه هيبت او ما را گرفت، و آمدنش را با وجود بسته بودن درها مهم تلقي كرديم، ولي توجهي نداشتيم كه از وي سؤال كنيم. آن مرد در كنار پدرم نشست، و مدتي آهسته با وي گفتگو كرد و پدرم مي‌گريست. سپس برخاست و رفت، و چون از ديدگان ما غائب شد، پدرم به سختي تكان خورد و گفت: مرا بنشانيد، ما هم او را نشانديم چشمهاي خود را باز كرد و گفت: اين شخص كه نزد من بود كجاست؟ گفتيم: از همانجا كه آمده بود بازگشت. گفت: دنبالش برويد. رفتيم ولي او را ديگر نيافتيم، درها بسته بود. نزد پدر بازگشتيم و جريان را به او گفتيم، سپس از او پرسيدم اين شخص كه بود؟ گفت: اين صاحب‌الامر عليه‌السلام بود، پس از آن سختي بيماريش عود كرد و بيهوش شد. 435

مي‌گويم: در حرف ظاء مناسب اين معني گذشت، مراجعه شود.

اسماعيل عليه‌السلام گوسفندچراني مي‌كرد، قائم عليه‌السلام نيز اين برنامه را خواهد داشت، در حديث مفضل از امام صادق عليه‌السلام آمده كه فرمود:

و قسم به خدا اي مفضل گويا مي‌نگرم او را كه داخل مكه شده و جامة پيغمبر صلي‌الله عليه و آله را پوشيده، و عمامة زردي بسر نهاده، و نعلين وصله شده پيغمبر را بپا كرده و عصاي آن حضرت را بدست گرفته، چند بز لاغر را مي‌راند و با اين وضع مي‌رود تا به خانه كعبه مي‌رسد در آن هنگام كسي نيست كه او را بشناسد او در سن جواني آشكار مي‌گردد. 436

اسمعيل عليه‌السلام تسليم امر خداي عزوجل بود، او گفت:

اي پدر آنچه امر مي‌شوي انجام ده ان شاء الله مرا از صابرين خواهي يافت. 437

قائم عليه‌السلام نيز تسليم امر الهي است.

شبهت به اسحق

اسحق عليه‌السلام، خداوند تعالي پس از آنكه ساره از بچه‌دار شدن مأيوس شده بود- ولادت او را بشارت داد، خداي عزوجل چنين فرموده:

و امراته قائمه فضحكت فبشرناها باسحق و من وراء اسحق يعقوب، قالت يا ويلتي ألدو انا عجوز و هذا بعلي شيخا ان هذا لشيء عجيب. 438

زنش در حاليكه ايستاده بود پس بخنديد پس او را به اسحاق بشارت داديم. (سارا) گفت آيا مي‌شود من بزايم در حاليكه من پيرزني هستم و اين شوهرم پير (مردي) است. همانا اين چيز شگفتي است.

قائم عليه‌السلام نيز بعد از آنكه مردم از ولادت او مأيوس شدند، بولادتش بشارت داده شد. چنانكه در خرايج از عيسي بن الشيخ (يا مسيح) روايت شده كه گفت:

امام حسن عسگري عليه‌السلام با ما وارد زندان شد، من در حق او معرفت داشتم، به من فرمود:

تو شصت و پنج سال و يك ماه و دو روز عمر داري.

كتاب دعايي همراه من بود كه در آن تاريخ ولادتم نوشته شده بود، وقتي به آن نگريستم ديدم همانطور است كه آن حضرت فرمود، سپس فرمود: آيا اولاد داري؟ عرض كردم: نه، دست به دعا برداشت كه: خدايا فرزندي به او روزي كن كه بازوي او باشد كه فرزند چه خوب بازويي است، سپس به اين بيت از شعر متمثل شد و گفت:

من كان ذا عضد يدرك ظلامته

                             ان الذليل الذي ليست له عضد

(يعنيJ هر كه بازويي داشته باشد حقوق پايمال شده خود را بدست مي‌آورد، ذليل آن است كه بازويي نداشته باشد.

به آن حضرت عرض كردم: آيا شما فرزند داري؟

فرمود آري به خدا سوگند براي من فرزندي خواهد بود كه زمين را از قسط و عدل پر مي‌كند، اما الآن فرزندي ندارم؛ سپس باز (به اين اشعار) متثمل شده فرمود:

لعلك يوما ان تراني كأنما

                             بني حوالي الاسود اللوابد

فان تميما قبل ان يلد الحصي

                             اقام زمانا و قو في الناس واحد. 439

شايد كه روزي فرا رسد تو ببيني كه فرزندانم همچون شيراني در كنارم نشسته‌اند.

پس براستي تميم پيش از آنكه فرزندان زيادي را به دنيا آورد روزگاري دراز در ميان مردم تنها بود.

شباهت به لوط

لوط عليه‌السلام، فرشتگان براي ياريش نازل شدند.

قالوا يا لوط انا رسل ربك لن يصلوا اليك. 440

گفتند اي لوط همانا ما فرستادگان پروردگارت هستيم هرگز دست آزار- آنان به تو نمي‌رسد.

قائم عليه‌السلام نيز: فرشتگان براي ياريش فرود خواهند آمد، چنانكه مطالبي در اين زمينه گذشت. و در خبر كنيز حضرت ابومحمد (امام عسگري عليه‌السلام) آمده كه:

وقتي سيد يعني حضرت حجت عليه‌السلام- متولد شد نور درخشنده‌اي از او ديد كه از آن حضرت آشكار شد و تا افق آسمان رفت، و پرندگان سفيدي را ديد كه از آسمان فرود مي‌آيند و بالهاي خود را بر سر و صورت و بدنش مي‌كشند، سپس پرواز مي‌كنند، وقتي به حضرت ابومحمد (امام عسگري عليه‌السلام) اين مطلب را گفتيم خنديد و فرمود: اينها فرشتگاني هستند، فرود آمده‌اند تا باين مولد تبرك جويند، و اينها ياران او خواند بود هنگاميكه خروج مي‌كند. 441

در بحث قوت مؤمنين نيز مطالب مناسب گذشت. و نيز از شباهتهاي حضرت قائم به لوط اين است كه لوط عليه‌السلام از بلاد فاسقين بيرون رفت، حضرت قائم عليه‌السلام همچنين از بلاد فاسقين بيرون رفت.

شباهت به يعقوب

يعقوب عليه‌السلام، خداوند پس از مدتي طولاني- تفرقش را جمع فرمود و فراهم آورد. قائم عليه‌السام نيز، خداوند پريشاني و تفرقش را پس از مدتي طولاني‌تر جمع خواهد ساخت.

يعقوب عليه‌السلام براي يوسف آنقدر گريست تا اينكه چشمانش از اندوه سفيد شد در حاليكه خشم خود را فرو مي‌برد. 442

قائم عليه‌السلام براي جدش حسين عليه‌السلام گريست، و در زيارت ناحيه فرمود:

و لابكين عليك بدل الدموع دما.

(يعنيJ به جاي اشك بر تو خون مي‌گيرم: 443

يعقوب عليه‌السلام منتظر فرج بود و مي‌گفت:

الا تياسوا من روح الله انه لايياس من روح الله الا القوم الكافرون. 444

قائم عليه‌السلام نيز منتظر فرج است، چنانكه روايات شاهد بر اين معني است.

شباهت به يوسف

يوسف عليه‌السلام زيباترين اهل زمان خود بود.

قائم عليه‌السلام نيز زيباترين اهل زمان خود مي‌باشد، يوسف عليه‌السلام مدتي طولاني غايب شد تا اينكه برادران بر او داخل شدند، پس آنها را شناخت در حاليكه آنها او را نشناختند.445

قائم عليه‌السلام نيز از خلق غايب شد، در عين حاليكه در ميان آنها راه مي‌رود و آنان را مي‌شناسد ولي آنها او را نمي‌شناسند، يوسف  عليه‌السلام خداوند امرش را يك شبه اصلاح فرمود، كه پادشاه مصر آن خواب را ديد،

قائم عليه‎السلام نيز خداوند متعال امرش را در يك شب اصلاح مي‎فرمايد، پس در آن شب ياران آن حضرت را از بلاد دور جمع مي‎كند.

شيخ صدوق در كمال‎الدين از حضرت ابوجعفر باقرعليه‎السلام روايت كرده كه فرمود:

در صاحب اين امر شباهتي (سنتي) از يوسف عليه‎السلام هست و آن اينكه خداوند عز و جل در يك شب امر او را اصلاح مي‎فرمايد. 446 و از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله مروي است كه فرمود:

مروري از ما اهل البيت است خداوند امر او را در يك شب اصلاح مي‎كند.447

يوسف عليه‎السلام  زندان شد، وي گفت:

رب السجن احب الي مما يدعونني اليه.448

قائم‎عليه‎السلام نيز، در حديثي كه از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام آورديم چنين آمده كه فرمود:

در صاحب اين امر سنتي از موسي و سنتي از عيس و سنتي از يوسف و سنتي از محمدصلي‎الله عليه و آله هست تا آنجا كه فرمود: و اما سنت از يوسف، زندان و غيب است.449

مي‎گويم: اي دوست پيرو خاندان عصمت، از اين بيان عبرت بگير و در عظمت مصيبت و محنت مولايت انديشه كن كه دنيا با همه فراخي و زمين با همه پهناوريش براي او زندان شده، بطوريكه از ستم معاندين و مخالفشان ايمن نيست، از درگاه خداوند متعال مي‎خواهيم كه فرجش را تعجيل و خروجش را سهل گرداند.

يوسف عليه‎السلام چند سال در زندان ماند.

قائم عليه‎السلام، اي كاش مي‎دانستم كه چقدر در اين زندان غيبت بسر خواهد برد و كي بيرون خواهد آمد.

يوسف عليه‎السلام از خاص و عام خودش غايب شد و از بردارانش مخفي ماند و امر او بر پدرش يعقوب مشكل شد با اينكه مسافت ميان او، خاندان و شيعيانش نزديك بود.

چنانكه در حديث آمده.

قائم عليه‎السلام نيز چنانكه در حديث ديگري آمده همينطور است. در كمال‎الدين از حضرت امام باقر عليه‎السلام در بيان شباهت حضرت قائم عليه‎السلام به جمعي از پيغمبران چنين آمده:

و اما شباهت به يوسف بن يعقوب عليها السلام غيبت از خاص و عام و مخفي بودن از برداران و پوشيده شدن امر او از پدرش يعقوب پيغمبر عليه‎السلام با وجود نزديك بودن مسافت بين آن حضرت با پدر و خاندان و پيروانش450


شباهت به خضر

خضر عليه‎السلام خداوند عمرش را طولاني نموده، و اين موضوع نزد شيعه و سني مسلم است و روايات بسياري بر آن دلالت دارد،

از جمله:

در بحار به نقل از مناقب از داودرقي روايت شده كه گفت:

دو تن از برادرانم به قصد زيارت مسافرت كردند، يكي از آن دو از شدت تشنگي بي‎تاب شد به طوري كه از الاغ خود به زمين افتاد، و ديگري نيز بر روي دست او افتاد، ولي از جاي برخاست و نماز خواند و به درگاه خدا و پيغمبر و اميرالمؤمنين و امامان عليه‎السلام استغاثه كرد و يك يك آنها را نام برد تا به نام جعفربن محمد عليه‎السلام رسيد، و شروع كرد التماس كردن و صدا زدن آن حضرت كه ناگاه مردي را ديد به بالينش ايستاده و مي‎گويد:

جريان تو چيست؟ ماجراي خود را برايش بازگو كرد. آن مرد قطعة چوبي به او داد و گفت اين را بين دو لب او (دوست از حال رفته) بگذار. همين كار را كه كرد يكمرتبه ديد او چشمش را باز كرد و برخاست و نشست و اصلاً تشنگي احساس نمي‎كند، رفتند تا قبر مطهر را زيارت كردند.

و چون بسوي كوفه مراجعت كردند، آن كسي كه دعا كرده بود به مدينه سفر كرد و بر امام صادق عليه‎السلام وارد شد، آن حضرت فرمود: بنشين، حال برادرت چگونه است؟ آن چوب كجاست؟ عرض كردم: اي آقاي من وقتي برادرم به آن حال افتاد خيلي غمناك شدم و هنگاميكه خداوند روح او را بازگرداند از خوشحالي چوب را فراموش كردم. حضرت صادق عليه‎السلام فرمود: ساعتي كه تو در غم برادرت فرو رفتي برادرم خضر نزد من آمد، بدست او براي تو قطعه چوبي از درخت طوبي فرستادم.

سپس آن حضرت به خادم رو كرد و گفت: برو و آن جاي معطر را بياور، خادم رفت و آن را آورد، حضرت آن را گشود و همان قطعه چوب را بيرون آورد، و به آن شخص نشان داد تا آن را شناخت سپس دوباره آن را به جاي خود بازگرداند.451

قائم عليه‎السلام نيز، خداوند عمرش را طولاني قرار داده، بلكه از بعضي روايات استفاده مي‎شود كه حكمت اينكه عمر خضر طولاني شده اين است كه دليلي بر طول عمر قائم عليه‎‏السلام ميباشد. شيخ صدوق قدس سره در كتاب كمال‎الدين حديثي طولاني از حضرت امام صادق عليه‎السلام نقل كرده كه فرمود: و اما بندة صالح خضر عليه‎السلام را خداوند عمر طولاني عنايت فرمود نه به خاطر نبوتي كه برايش تقدير كرده باشد يا كتابي بر او نازل فرمايد و نه آييني كه شرايع ديگر را نسخ نمايد، نه براي امامتي كه بندگان خود را به اقتداي به او ملزم سازد و نه اطاعتي كه بر او فرض فرمايد، بلكه چون در علم خداوند تبارك و تعالي گذشته بود كه عمر قائم عليه‎السلام در دوران غيبت طولاني خواهد شد تا آنجا كه بندگان او باور نكنند و آن عمر طولاني را انكار نمايند، خداوند عمر بندة صالح (خضر) را بدون سبب طولاني ساخت مگر به علت استدلال به وسيلة آن بر عمر قائم عليه‎السلام و تا اينكه دليل و برهان معاندين را قطع نمايد كه مردم را بر خداوند حجتي نباشد. 452 و نيز در كتاب كمال‎‏الدين از امام رضا عليه‎السلام روايت شده كه فرمود:

خضر عليه‎السلام از آب حيات آشاميده پس او زنده است و نمي‎ميرد. تا در صور دميده شود و البته او نزد ما مي‎آيد و بر ما سلام مي‎كند، صدايش شنيده مي‎شود ولي خودش ديده نمي‎گردد. و او هر جا كه نامش به ميان آيد حاضر مي‎شود، پس هر كه از شما او را ياد كرد بر او سلام كند، او هر سال در مراسم حج حاضراست تمام مناسك حج را انجام ميدهد و در عرفه توقف مي‎كند، سپس بر دعاي مؤمنين آمين مي‎گويد: و خداوند وحشت قائم ما را در هنگام غيبتش به او به انس مبدل مي‎سازد، و تنهائيش را به او برطرف مي‎نمايد.453

نام خضر عليه‎السلام بليا است و بعضي اسمهاي ديگر گفته‎اند، علت اينكه خضر ناميده شده چنانكه از شيخ صدوق آمده اين است كه بر چوپ خشكي نمي‎نشست مگر اينكه سبز مي‎شد و نيز گفته شده كه هر گاه نماز اطرافش سبز مي‎شود؟454 و گفته‎اند براي اينكه او در سرزمين سفيدي بود كه به يكباره تكان خورد و سبز شد.

در تلفظ خضر سه لهجه هست:

 1-فتح خاء و سكون ضاد 2-كسر خاء و سكون ضاد 3-فتح خاء و كسر ضاد.

در نجم الثاقب روايت كرد كه حضرت قائم عليه‎السلام به هر سرزميني كه بگذرد، سبز و پر گياه مي‎شود و آب به آنجا مي‎جوشد، و چون از آنجا برود آب فرو مي‎رود و زمين به حال خود برمي‎گردد.455

مي‎گويم:

خضر عليه‎السلام، خداوند متعال به او قدرت نيرويي عنايت فرموده كه بر هر شكل كه بخواهد درمي‎آيد، چنانكه علي‎بن ابراهيم در تفسيرش از امام صادق عليه‎السلام روايت كرده است. 456

قائم عليه‎السلام را نيز خداوند همين قدرت را عنايت فرموده، روايات و حكاياتي كه بر اين معني دلالت مي‎كند، بسيار است كه خضر عليه‎السلام مأمور به علم باطن بود، چنانكه به موسي عليه‎السلام گفت:

انك لن تسطيع سعي صبرأوكيف تصبر علي مالم تخط به خبرا.457

قائم عليه‎السلام نيز مأمور به علم باطن است، چنانكه در علم و حكم آن حضرت گذشت.

خضر عليه‎السلام وجه كارهايش آشكار نگشت مگر بعد از آنكه خودش فاش كرد.

قائم عليه‎السلام نيز وجه غيبتش آنطور كه بايد مكشوف نمي‎شود مگر بعد از ظهور.

خضر عليه‎السلام هر سال در مراسم حج شركت مي‎كند و تمام مناسك را انجام مي‎دهد.

قائم عليه‎السلام نيز هر سال در مراسم حج شركت مي‎كند و مناسك را بجاي مي‎آورد.

شباهت به الياس

الياس عليه‎السلام، خداوند عمرش را همچون خض عليه‎السلام طولاني ساخته.

قائم عليه‎السلام نيز خداوند تعالي عمرش را طولاني نموده است: الياس عليه‎السلام نيز مانند خضر عليه‎‏السلام هر سال به حج مي‎رود و در آنجا با هم ملاقات مي‎كنند، دليل بر اين معني اينكه در تفسير امام حسن عسگري عليه‎السلام آمده كه:

پيغمبر اكرم صلي الله و عليه و آله به زيدبن ارقم فرمود: اگر مي‎خواهي شر آنها بتو نرسد و نيرنگشان در تو كارگر نيافتد (يعني منافقين و كفار) هرگاه صبح كردي بگو:

اعوذ بالله من الشيطان الرحيم.

بدرستيكه خداوند تو را از شر آنها حفظ مي‎كند كه آنها شيطان هستند (كه بعضي از آنها به بعضي ديگر وحي مي‎كنند) و اگر مي‎خواهي خداوند ترا از غرق و سوخت و دزد، در امان بدارد هر گاه صبح كردي بگو:

بسم الله لايصرف السوء الاالله ماشاءالله لا يسوق الخير الا الله، بسم الله ماشاء الله ما يكون من نعمه فمن الله،‌بسم الله ماشاء الله لا حول و لاقوه الا بالله العلي العظيم، بسم الله ماشاء الله و صلي الله علي محمد و آله لطيبين.

كه هر كس هنگاميكه صبح كند سه مرتبه را بگو بد از غرق شدن و سوختن و دزد محفوظ مي‎ماند و هر كس سه مرتبه در شب اين كلمات را بخواند، تا صبح از غرق شدن و سوختگي و دزدي مأمون خواهد بود. و خضر و الياس هر سال در مراسم حج همديگر را ملاقات مي‎كنند و وقتي از هم جدا مي‎شوند با اين كلمات جدا مي‎شوند، و اين شعار شيعيان من است و با اين دشمنان من از دوستانم جدا مي‎شوند، هنگام خروج قائم آنها.

قائم عليه‎السلام نيز هر سال به حج مي‎رود- چنانكه در باب شباهتش به خضر گذشت و در بخش پنجم نيز مطالب مناسبي خواهد آمد ان شاء الله تعالي.

الياس عليه‎السلام از قومش فرار كرد و از نظرشان غايب شد، هنگاميكه مي‎خواستند او را بكشند. قائم عليه‎السلام نيز از قوم خود فرار كرد و از ديده مردم غايب شد هنگاميكه مي‎خواستند آن حضرت را بكشند.

الياس عليه‎السلام هفت سال غايب شد.

قائم عليه‎السلام نمي‎دانم تا كي غيبتش ادامه خواهد داشت.

الياس عليه‎السلام در كوه دشواري سكونت كرد. 462

قائم عليه‎السلام، در حديث علي‎بن مهزيار اهوازي مروي در كمال الدين و بحار و تبصره الولي و غير اينها آمده كه فرمود:

پدرم ابو محمد عليه‎السلام به من سفارش كرد كه مجاورت نكنم قومي را كه خداوند بر آنها غضب كرده و لعنتشان نموده و براي انها در دنيا و آخرت ننگ و خواري است و براي آنها عذاب دردناكي است، و مرا امر فرمود كه از كوهساران جز دشوار آنها و از بلاد جز جاهاي پست را برنگيزينيم و خداوند مولاي شما، بقيه را آشكار فرمود و مرا بدان موكل كرد، پس من در تقيه‎ام تا روزي كه اجازه داده شود خروج نمايم.

عرض كردم: اي آقاي من اين امر كي خواهد بود؟ فرمود: هرگاه بين شما و راه كعبه فاصله و جدايي افتاد و آفتاب و ماه جمع شدند، و كواكب و ستارگان آنها را در ميان گرفتند. 463

الياس عليه‎السلام، خداوند متعال به دعايش يونس پيغمبر را در حاليكه كودك بود بعد از چهارده روز از قومش زنده كرد- چنانكه در حديث آمده-.464

قائم عليه‎السلام نيز خداوند متعال به بركتش و به دعايش مردگان بسياري را زنده خواهد كرد پس از گذشت سالها از مرگشان از جمله: اصحاب كهف، و بيست و پنج نفر از قوم موسي كه به حق قضاوت مي‎كنند و با آن عدالت مي‎نمايند- و يوشع بن نون وصي حضرت موسي، و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسي و ابودجاني انصاري، و مالك اشتر، كه در بحار و غير آن از امام صادق عليه‎السلام روايت شده است465 و ان شاء الله در حرف نون مطالبي در اين باره خواهد آمد، و نيز خواهد آمد كه الياس عليه‎السلام هم از ياران حضرت قائم عليه السلام است.

الياس عليه‎السلام را خداوند به آسمان بالا برد، چنانكه از ابن عباس روايت شده: قائم عليه‎السلام را نيز خداوند متعال به آسمان برد. كه در شباهت آن حضرت به ادريس گذشت.

الياس عليه‎السلام، گفته مي‎شود: به فرياد دردمندان مي‎رسد و گمشدگان مضطر را در بيابانها و دشتها راهنمايي مي‎كند، و خضر آنها را در جزاير درياها فريادرسي مي‎نمايد.

اين مطلب را مجلسي- رضي الله عليه در كتاب حيوه القلوب نقل كرده.

قائم عليه‎السلام نيز به دردمندان رسيدگي مي‎كند و گمشدگان را هدايت مي‎نمايد و در خشكي و دريا بلكه در زمين و آسمان به فرياد بيچارگان مي‎رسد، و اين است فضل الهي كه به هر كه بخواهد عنايت مي‎كند.

الياس عليه‎السلام، به اذن خداي تعالي برايش از آسمان مائده آمده، چنانكه در تفسير البرهان و غير آن از انس روايت شده كه گفت: پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله از قله كوهي صدائي شنيد كه مي‎گفت:

خوليا مرا از امت رحمت شده آمرزيده شده قرار ده. پيغمبر صلي الله عليه و آله به آنجا رفت، ناگاه ديد پيرمرد فرتوتي هست كه قامتش سيصد زراع مي‎باشد، هنگاميكه رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديد به او معانقه كرد سپس گفت: من هر سال يكبار غذا مي‎خورم و حالا وقت آن است. كه يكمرتبه مائده‎اي از آسمان فرود آمد، و هر دو از آن خوردند، او الياس عليه‎السلام بود.466

شباهت به ذوالقرنين

ذوالقرنين پيغمبر نبود ولي مردم را به سوي خدا دعوت كرد و به تقوي و خداترسي مي‎خواند.

قائم عليه‎السلام نيز پيغمبر نيست زيرا كه بعد از پيغمبر ما حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و اله ديگر پيغمبر نيست، ولي آن حضرت نيز به سوي خداي تعالي و تقوي و پرهيزگاري دعوت مي‎كند.

ذوالقرنين بر مردم حجت469 بود.

قائم عليه‎السلام نيز بر همه اهل عالم حجت است.

ذوالقرنين، خداوند او را به آسمان دنيا بالا برد و از زمين براي ا وپرده برداري شد همه جاي زمين از كوهساران و دشتها و دره‎ها را ديد، و از شرق تا مغرب همه را مشاهده كرد و خداوند به او از هر چيزي علمي عنايت فرمود كه با آن حق و باطل را بشناسد، و در دو شاخ او قطعه ابري قرار داد كه در آن تاريكيها و رعد و برق بود تا تأييد شود، سپس به زمين فرستاده شد و به او وحي شد كه در دو ناحيه غرب و شرق زمين سير كن470 اين را علامه مجلسي در جلد پنجم بحار ضمن حديثي طولاني از اميرالمؤمنين عليه السلام آورده است.

قائم عليه‎السلام، خداوند تعالي او را به بالاتر از آسمان اول برد و سپس به زمين بازگردانده شد. چنانكه گذشت.

ذوالقرنين از قومش غائب شد غيبتي طولاني.

قائم عليه‎السلام نيز غيبتش طولاني است، و در حديث احمد بن اسحق از امام عسگري عليه‎السلام آمده كه احمد گفت:

چه سنتي از خضر و ذوالقرنين در او جاري است؟ فرمود: طول غيبت اي احمد

اين خبر بطور كامل در حرف غين در باب غيبت آن حضرت گذشت.

ذوالقرنين، بنابر آنچه در قرآن كريم آمده به خاور و باختر زمين رسيد.

قائم عليه‎السلام، نيز همانطور، در كتاب كمال‎‏الدين به سند خود از جابر انصاري روايت كرده كه گفت:

شنيدم رسول الله صلي الله عليه و آله مي‎فرمود: ذوالقرنين بنده صالحي بود كه خداوند او را بر بندگان حجت قرار داده بود، پس قوم خود را به سوي خدا و تقوي فراخواند، آنها بر شاخ او زدند پس از نظرشان مدتي غائب شد تا اينكه در باره‎اش گفتند: هلاك شد يا در كدام بيابان رفت؟ سپس ظاهر شد و به سوي قومش بازگشت، ولي‌ آنها را بر شاخ ديگرش زدند، و در ميان شما (=امت مسلمان) نيز كسي هست كه بر سنت و روش اوست، و بدرستيكه خداوند عزوجل ذوالقرنين را در زمين تمكين داد و براي او از هر چيزي سببي عنايت فرمود تا به شرق و غرب زمين رسيد، خداوند تبارك و تعالي سنت او را در قائم از فرزندانم نيز جاري خواهد ساخت. تا به شرق و غرب زمين دست يابد، تا جائيكه آبگاه و جايگاهي از آن هموار و ناهموار، كوه و دشت باقي نماند مگر اينكه زير پاهاي او قرار دهد، و خداوند عز و جل گنجينه‎هاي زمين و معادن آن را برايش آشكار مي‎سازد، و او را به وسيله رعب ياري مي‎كند و زمين را به او پر از عدل و قسط مي‎نمايد چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.471

ذوالقرنين ما بين مشرق  ومغرب را گرفت و تصرف كرد. قائم عليه‎السلام نيز مشرق و مغرب زمين را به تصرف درخواهد آورد. ذوالقرنين پيغمبر نبود ولي به او وحي شد چنانكه در حديث آمده.

قائم عليه‎‏السلام همچنين پيغمبر نيست ولي چنانكه در حديثي نقل شده به او وحي مي‎شود. ذوالقرنين برابر سوار شد.

قائم عليه‎السلام نيز به ابر مي‎نشيند، دليل بر آن روايت است كه صفار و علامه مجلسي در بحار از بصائر و اختصاص نقل كرده‎اند كه به سند خود از عبدالرحيم از حضرت ابو جعفر باقر عليه السلام آورده‎اند كه فرمودند:

ذوالقرنين ميان دو بر مخير شد، ولي او ابر رام را انتخاب كرد، و ابر سخت براي صاحب شما ذخيره گرديد. راوي مي‎گويد: عرض كردم: سخت كدام است؟ فرمود: هر آن كه ابري كه در آن رعد و صاعقه يا برق باشد. صاحب شما بر آن سوار مي‎شود، باري او سوار ابر مي‎شود و به سببها مي‎رسد، سببهاي آسمانهاي هفتگانه و زمينهاي هفتگانه، پنج تا معمور و دو تا خراب. 472

از حضرت ابوعبدالله صادق عليه‎السلام روايت است كه فرمود: خداوند به ذوالقرنين اختيار داد كه از دو ابر رام و سخت انتخاب كند او رام را انتخاب كرد و آن ابري است كه برق و رعدي در آن نيست. و اگر سخت را اختيار مي‎كرد برايش ميسر نمي‎شد. زيرا كه خداوند آن را براي قائم عليه‎السلام ذخيره فرموده است.474

شباهت به شعيب پيغمبر

شعيب عليه‎السلام قوم خود را به سوي خدا دعوت كرد تا اينكه عمرش طولاني و استخوانهايش كوفته شد، سپس از نظرشان غائب گشت تا آنجا كه خدا خواسته بود و دوباره به صورت جواني به آنهابازگشت. اين را علامه مجلسي رحمه الله در جلد پنجم بحار از اميرالمؤمنين عليه‎السلام روايت كرده است.475

قائم عليه‎السلام نيز با وجود طول عمر به صورت جواني ظاهر مي‎شود كه كمتر از چهل سال دارد. در بحار از حضرت ابي‎عبدالله صادق عليه‎السلام آمده كه:

آنكه از چهل سال بيشتر داشته باشد صاحب اين امر نيست. 476 و اخبار متعددي به همين مضمون رسيده است.

شعيب عليه‎السلام، چنانكه در حديث نبوي صلي‎الله عليه و اله آمده، از مبحت خداوند آنقدر گريست تا كور شد، خداي عزوجل چشمانش را بازگرداند، دو باره گريست تا كور شد پس باز خداوند ديدگانش را بينا كرد بازهم گريست تا كور شد، بار ديگر خداوند بينائي را به او بازگرداند. 477

قائم عليه‎السلام در زيارت ناحيه چنين فرموده:

و لا بكين عليك بدل الدموع دما

به جاي اشك بر تو خون مي‎گيريم.

شعيب عليه‎السلام در قوم خود گفت:

شعيب عليه‎السلام در قوم خود گفت:

بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين.478

قائم عليه‎السلام، نيز در كمال الدين آمده كه حضرت ابوجعفر باقرعليه‎السلام فرمود: هنگاميكه قائم عليه‎السلام خروج كند به كعبه تكيه مي‎زند، و سيصد وسيزده مرد به زنش حاضر مي‎شوند، پس اولين سخني كه به زبان مي‎آورد اين آيه است.

بقيه الله خير لكم ان كنتم مؤمنين.

سپس مي‎گويد: من بقيه الله در زمين و خليفه خدا و حجت او بر شما هستم، پس هيچ مسلماني بر او سلام نمي‎كند، مگر اينكه چنين مي‎گويد:

السلام عليك يا بقيه الله في ارضه.

و چون شماره يارانش به يك عقد كه ده هزار نفر است رسيد، خروج مي‎كند. پس در زمينه هيچ معبودي جز خداوند عزوجل باقي نمي‎ماند، بتها و اصنام و غير آنها نابود مي‎شود و آتش در آنها مي‎افتد، و اين امر پس از غيبتي طولاني خواهد بود تا خداوند بداند چه كسي در غيبت ايمان مي‎آورد و اطاعت مي‎كند.479

شعيب عليه‎السلام، تكذيب كنندگانش به آتشي كه از ابري كه بر آنها سايه افكنده بود بيرون آمد، سوختند و چنانكه خداوند عزوجل مي‎فرمايد:

فكذبوه فاخذه عذاب يوم الظله انه كان عذاب يوم عظيم.

قائم عليه‎السلام نيز تمام بتها و معبودهاي غير خدا در زمان ظهورش خواهد سوخت. چنانكه در حديث گذشته دانستي.

شباهت به موسي عليه‎السلام

موسي عليه‎السلام دوران حملش مخفي بود.

قائم عليه‎السلام نيز همينطور، دوران حملش مخفي بود.

موسي عليه‎السلام ولادتش مخفيانه صورت گرفت.

قائم عليه‎السلام نيز ولادتش مخفيانه انجام شد.

موسي عليه‎السلام از قومش دو غيبت داشت كه يكي از ديگري طولاني‎تر بود، غيبت اول از مصر بود و غيبت دوم هنگامي كه به سوي ميقات پروردگارش رفت،‌مدت غيبت نخستين بسيت و هشت سال بود، چنانكه در روايت شيخ صدوق در كمال‎الدين به سند خود از عبداله بن سنان آمده كه گفت: شنيدم، حضرت ابي عبدالله صادق عليه‎السلام مي‎فرمود:

در قائم عليه‎‏السلام سنت موسي بن عمران هست. عرضه داشتم: سنتي كه از موسي بن عمران در او هست چيست؟ فرمود: مخفي بودن ولادتش و غيبت از قومش. گفتم: موسي بن عمران عليه‎السلام چند وقت از قوم و اهلش غائب بود؟ فرمود: بيست و هشت سال.481

و مدت دومين غيبت چهل روز بود، خداوند متعال فرموده:

فتم ميقات ربه اربعين ليله. 482

قائم عليه‎السلام نيز دو غيبت داشته يكي از ديگري طولاني‎تر

چنانكه گذشت-.

موسي عليه‎السلام، خداوند تعالي با او سخن گفت و چنين فرمود:

اني اصطفيتك علي الناس برسالاتي و بكلامي فخذما آتيتك و كن من الشاكرين.

قائم عليه السلام نيز همينطور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگاميكه آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند، چنانكه دربحار از حضرت ابو محمد عسگري عليه السلام آمده كه فرمود:

هنگاميكه پروردگار من مهدي اين است را به من موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد، او را به سرا پرده عرش بردند تا اينكه او را در پيشگاه خداوند عزو جل نگهداشتند، ازجانب خداوند خطاب آمد: مرحبا بتو اي بنده من براي ياري دينم و آشكار نمودن امر و راهنماي بندگانم، سوگند خورده‎ام كه بتو بگيرم و بتو بدهم و بتو ببخشايم و بتو عذاب كنم.

موسي عليه‎السلام از قوم خود و ديگران غائب شد، از ترس دشمنانش، خداوند عز و جل مي‎فرمايد:

فخرج منها خائفاً يترقب.485

قائم عليه السلام نيز از ترس دشمنان از قومش و غير آنها غائب شد. موسي علي نبينا و اله و عليه السلام وقتي غائب شد، قومش در منتهاي رنج و فشارو مشقت و ذلت واقع شدند، كه دشمنانشان پسران آنها را مي‎كشتند و زنانشان را زنده مي‎گذاشتند. قائم عليه‎السلام نيز شيعيانش و دوستانش در زمان غيبتش در منتهاي سختي و فشار و ذلت مي‎افتند، تا خداوند كساني را كه ايمان آورده‎اند پاك كند و كافرين را هلاك سازد.486

در كمال الدين از حضرت باقر عليه‎السلام در بيان شباهت حضرت قائم عليه‎السلام به جمعي از پيغمبران آمده است كه فرمود:

و اما روش موسي عليه‎السلام ترس مداوم و طول غيبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شيعيان بعد از او بر اثر آزار و خوراي كه از دشمنان ببنند تا آنگاه كه خداي عز و جل ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را ياري كند و بر دشمنش تائيد
نمايد. 487

در بحار از شيخ نعماني از امير‎المؤمنين عليه السلام آمده كه فرمود:

زمين پر از ظلم و جور خواهد شد تا جائيكه احدي كلمه الله را جز مخفيانه نگويد، سپس خداوند متعال قوم صالحي را خواهد آورد كه آن را پر از قسط و عدل نمايد چنانكه پر از ظلم و جور شده باشد.489

و در همان كتاب در علامات زمان غيبت در حديثي طولاني از امام صادق (ع) آمده كه فرمود:

و مؤمن را اندوهناك، ذليل و خوار خواهي ديد و ببيني كه مؤمن جز دردلش نتوان باطل را انكار نمايد، و ببيني كه دوستان ما را به دروغ نسبت دهند و شهادتشان را نپذيرند، و ببيني كه حكمران به خاطر كافر. مؤمن را خوار نمايد. 490

مي‎گويم: خروج سفياني از جمله علائم حتمي پيش از ظهور حضرت قائم عجل الله فرجه مي‎باشد، چنانكه روايات بسياري در اين باره آمده است، او از نوادگان بني اميه لعنهم الله تعالي مي‎‏باشد و نامش عثمان بن عينيه است.

و از امام صادق عليه السلام است كه فرمود:

اگر سفياني را ببيني خبيث‎ترين مردم را ديده باشي، رنگش سر زرد و سرخ و چشمش كبود است. 495

و از اميرالمؤمنين عليه‎السلام روايت است  كه فرمود:

پسر هند جگرخوار از وادي يابس خروج مي‎كند، او مردي ميان بالا، با صورت وحشتناك و جمجمه ضخيم و آبله رو مي‎‏باشد.496

تفصيل مطالب در بحار و غير آن مذكور است. موسي‎عليه‎السلام، هنگاميكه قومش در بيابان سرگردان و گم شدند و در آن حال سالهاي بسربردند، هرگاه فرزندي برايشان متولد مي‎شد، پيراهني بر او بود به قامت خودش مانند پوست بدن- اين را طبرسي در مجمع البيان نقل كرده است.497

قائم عليه‎السلام، نيز براي شيعيانش در عصرظهور همين امر خواهد بود، چنانكه در كتاب المحجه از امام صادق عليه‎السلام روايت شده كه فرمود:

وقتي قائم ما به پاخيزد زمين به نور پروردگارش روشن مي‎گردد و بندگان از نور خورشيد بي نياز مي‎شوند و شب و روز يكسان مي‎گردد، و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر مي‎كند و در هر سال برايش پسري متولد شود و دختري برايش متولد نشود، پيراهني به قامتش او را مي‎پوشاند و هرچه بزرگتر شود آن پوشش نيز بزرگتر مي‎گردد، و به هر رنگي كه بخواهد مي‎شود. 498

موسي عليه‎السلام، بني اسرائيل منتظر قيامش بودند، چون كه به آنها خبر داده شده بود كه فرج آنها به دست اوست. قائم عليه‎السلام نيز شيعيانش منتظرش هستند، زيرا كه به آنها خبر داده‎اند كه فرجشان به دست آن حضرت است.

موسي عليه‎السلام، خداوند متعال در باره‎اش مي‎فرمايد:

ما به موسي كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد.499

قائم عليه‎السلام نيز همينطور، در كتاب كه با او است كه اميرالمؤمنين عليه‎السلام جمع كرده يعني همان قرآني كه نزد حضرت حجت عليه‎السلام هست اختلاف مي‎شود ، از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام در باره آيه :

و لقد آتينا موسي الكتاب فاختلف فيه501

آمده كه آن حضرت فرمود:

در آن اختلاف كردند همچنان كه اين امت در كتاب اختلاف نمودند، و در كتابي كه با قئم هست نيز اختلاف خواهند كرد تا جائيكه مردم بسياري آن را منكر خواهد شد، كه آنها را پيش مي‎كشد و گردنشان را مي‎زند.502

و در بحار از شيح طوسي به سند خود از حضرت ابوعبدالله صادق عليه‎السلام مردي است كه فرمود:

اصحاب موسي به نهري آزمايش شدند و اين همان است كه خداوند تعالي مي‎فرمايد:

ان الله مبتليكم بنهر.503

اصحاب قائم عليه السلام نيز به مانند آن مبتلا خواهند شد.504

موسي عليه‎السلام، خداوند متعال او را عصائي عنايت فرمود، و آن را معجزه آن جناب قرار داد.

قائم عليه‎السلام به همان عصا اختصاص يافته است، چنانكه در كمال‎الدين از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آمده كه فرمود:

عصاي موسي از آن آدم بود، سپس به شيب رسيده بود، و آنگاه به موسي‎بن عمران رسيد، آن عصا نزده است و من آنرا پيشتر ديده‎ام رنگش سبز است به همان وضعي كه از درختش گرفته شده، به وسيله آن همان كارها را انجام مي‎دهد كه موسي انجام مي‎داد، و هرچه مأمور شود انجام مي‎دهد، و هر كجا افكنده شود با زبان خود نيرنگهاي دشمنان را مي‎بلعد.505

و علامه مجلسي در جلد سيزدهم بحار به نقل از كتاب بصائر الدرجات همين روايت را آورده و در آن آمده است:

براي قائم ما عليه‎السلام آماده شد تا هر آنچه موسي عليه‎السلام انجام مي‎داد  با آن عصا انجام دهد، و آن مي‎ترسان و آنچه نيرنگ و جادو كنند مي‎بلعد و آنچه امر شود انجام مي‎دهد و به هر سو كه رو كند خدعه‎ها را مي‎گيرد و خنثي مي‎كند، دولب يا دوسر دارد يكي در زمين و ديگري بالا كه بين آنها چهل زراع است. با زبان خود نيرنگهاي، دشمنان را مي‏بلعد.506

امام صادق عليه السلام فرمود:

مردي از اهل فارس به نزد حضرت قائم عليه‎السلام مي‎ايد و از راه معجزه موسي عليه‎السلام را درخواست مي‎كند، پس آن حضرت عصا را مي‎افكند و به صورت اژدها درمي‎آيد آن مرد مي‎گويد: اين سحر است، پس عصا به امري شبيه امر موسي عليه‎السلام آن مرد را مي‎بلعد.507

و در جلد سيزدهم بحار به نقل از نعماني به سند خود از حضرت ابي عبدالله صادق عليه‎السلام آمده كه فرمود:

عصاي موسي چوپ آس و از درخت بهشتي است كه وقتي مي‎خواست به سوي مدين برود جبرئيل آن را برايش آورد، و آن عصا با تابوت آدم در درياچه طبريه است نه مي‎پوسد و نه تغيير مي‎يابند، تا آنكه قائم عليه السلام آنها را هنگام قيامش بيرون آورد.509

موسي عليه‎السلام با ترس از مصر فرار كرد، خداوند عز وجل به نقل از او مي‎فرمايد:

فقررت منكم لما خفتكم510

قائم عليه السلام از ترس اشرار، از شهرها گريخت و در بيابانهاي بي‎آب و علف سكني گزيد، با وجود اين به نزد قوم مي‎آيد، و در ميان آنها راه مي‎رود و از احوالشان با خبر مي‎شود و در حاليكه آن حضرتش را نمي‎شناسد چنانكه گذشت.

در هنگام ظهورش به خاطر ترين از سفياني از مدينه فرار خواهد كرد، دليل بر آن روايتي است كه در بحار و غير آن از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام منقول است كه در بارة سفياني لغته الله فرمود: و سفياني گروهي را به مدين مي‎فرستد پس مهدي عليه السلام به سوي مكه رفته، لشكري در تعقيب آن حضرت مي‎فرستد ولي به آن جناب نمي‎رسد تا اينكه قائم عليه‎السلام هراسان و ترسناك به روش موسي بن عمران وارد مكه مي‎شود و امير ارتش سفياني در بيابان بيداء فرود مي‎آيد و جارچي از سوي آسمان به آن بيابان خطاب مي‎كند كه:

يا بيداء آبيدي القوم

اي صحراي بيدا اين گروه را نابود كن، پس زمين آنها را فرو مي‎برد. و فقط سه نفر از آنها باقي مي‎ماند كه خداوند چهره‎هايشان را به شيت بازمي‎گرداند، و آنها از قبيلة كلب هستند، و در بارة آنها اين آيه نازل شده:

يا ايهاالذين اوتوالكتاب آمنوا بما نزلنا مصدقاً لما معكم من قبل ان نظمس وجوها فنردها علي ادبارها.511

موسي عليه‎السلام دشمنش قارون را به زمين فرو برد. چنانكه خداوند عز و جل مي‎فرمايد:

فخسفنابه و بداره الارض512

قائم عليه‎السلام نيز چنانكه گذشت خداوند متعال دشمنانش لشكر سفياني را به زمين فرو خواهد برد.

موسي عليه‎السلام چون دستش را برمي‎آورد، مي‎درخشيد و سفيدي آن بينندگان را خيره مي‎ساخت..513

قائم عليه‎السلام نورش مي‎‏درخشد تا جائيكه مردم از نور آفتاب و ماه بي نياز شوند. موسي عليه‎السلام از سنگ برايش دوازده چشم مي‎جوشيد.

قائم عليه‎السلام نيز، در بحار به نقل از نعماني به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام آمده است كه فرمود:

هرگاه قائم عليه‎السلام ظهور نمايد با پرچم رسول الله صلي الله عليه و آله و انگشتري سليمان و سنگ و عصاي موسي قيام خواهد كرد. پس دستور مي‎دهد كه منادي آن حضرت جار بزند كه: هيچكس از شما آب و غذا و علوفه برندارد. اصحاب آن حضرت مي‎گويند: مي‎خواهد ما و چهارپايانمان را از گرسنگي و تشنگي بكشد! پس آن حضرت حركت مي‎كند. اصحاب هم در خدمتش حركت مي‎كنند، پس اولين منزلي كه فرود مي‎آيد به سنگ مي‎زند. از آن غذا و آب و علوفه بيرون مي‎آيد، پس از آن مي‎خورند و مي‎آشامند و چهارپايان را نيز علوفه مي‎دهند تا در پشت كوفه به نجف برسند.514

شباهت به هارون

هارون عليه‎السلام را خداوند متعال به آسمان بالا برد و سپس بارديگر به زمين بازگرداند. چنانكه در جلد پنجم بحار در روايت مسندي از حضرت ابي عبدالله صادق عليه‎السلام آمده كه فرمود:

موسي به هارون گفت: بيا با هم به كوه طور سينا برويم، چون با هم رفتند.

ناگاه خانه‎اي ديدند كه بر آن درختي بود بر روي آن دو پيراهن، پس موسي به هارون گفت: خانه‎هايت را برافكن و داخل اين خانه شو و اين دو حله را سير كن و بر تخت بخواب، هارون نيز همين كار را كرد، پس چون بر تخت آرميد، خداوند او را قبض كرد و خانه و درخت برداشته شد، و موسي به سوي بني‎اسرائيل بازگشت و به آنها خبر داد كه خداوند هارون را قبض روح كرد و به سوي خود بالا برد، گفتند: دروغ مي‎گويي تو او را كشته‎اي، پس موسي به درگاه الهي شكوه كرد، خداوند متعال به فرشتگان امر فرمود تا او را بر تختي كه بين زمين و آسماني فرو آوردند تا اينكه بني‎اسرائيل او را ديدند و دانستند كه مرده است.520

هارون عليه‎السلام از راه دو سخن موسي را مي‎شنيد همچنانكه موسي سخن هارون را از راه دور مي‎شنيد.

هنگاميكه قائم ما قيام مي‎كند خداوند عز و جل در گوشها و چشمها شيعيان ما خواهد افزود بطوريكه بين آنها و حضرت قائم عليه‎السلام پستي نخواهد بود، با آنها سخن مي‎گويد و آنها مي‎شنوند، و به او نگاه مي‎كنند در حاليكه در جاي خودش باشد.521

شباهت به يوشع عليه‎السلام:

يوشع عليه‎السلام پس از وفات موسي عليه‎السلام مناقات امت آن حضرت با او جنگ كرد.

قائم عليه‎السلام، مناقان اين امت، با او جنگ خواهند كرد.

يوشع عليه‎السلام، خورشيد برايش بازگشت قائم عليه‎السلام با آفتاب و ماه سخن مي‎گويد و آنها را صدا مي‎زند، و آنها به او پاسخ مي‎دهند. چنانكه علامه مجلسي در بحار از حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام روايت كرده كه فرمود:

قائم عليه‎السلام سيصد و نه سال زمامداري مي‎كند همان قدر كه اهل كهف در غارشان بسر بردند- زمين را پر از عدل و قسط خواهد كرد چنانكه پر شده باشد از ظلم و جو، پس خداوند براي او شرق و غرب زمين را فتح خواهد كرد، مردم را خواهد كشت تا اينكه جز دين محمد صلي الله عليه و آله باقي نماند، شيوة سليمان بن داود را پيش خواهد گرفت و آفتاب و ماه را صدا مي‎يزند و او را پاسخ مي‎دهند، زمين براي او در نور ديده شود و به او وحي مي‎شودكه به امر خداوند به وحي عمل مي‎كند.522

شباهت به حزقيل عليه‎السلام

حزقل نيز گفته شده بر وزن زبرج-

جزقيل عليه‎السلام. خداوند متعال مردگاني را برايش زنده كرد.

قائم عليه‎السلام، خداوند براي او مردگاني را از مؤمنين و منافقين و كافرين زنده خواهد كرد.

در بحار به نقل از اميرالمؤمنين عليه السلام ضمن حديثي طولاني آمده كه فرمود:

..اي شگفتا و چگونه تعجب نكنم از مردگاني كه خداوند آنها را زنده برانگيزد، گروه گروه با بليه و پاسخگوئي به دعوت كنندة الهي به كوچه‎هاي كوفه وارد شوند.530

شباهت به داود:

داود عليه‎السلام را خداوند عز و جل در زمين خليفه ساخت و فرمود:

يا داود انا جعلناك خليفه في الارض 535

قائم عليه السلام را نيز خداوند خليفه در زمين نمود و فرمود:

امن يجيب المضطرادا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض.536

داود عليه السلام، خداوند آهن را برايش نرم كرد كه در قرآن آمده:

والنا له الحديد.538

قائم عليه‎السلام نيز خداوند آهن را برايش نرم كرده است، چنانكه در بعضي از كتابها از محمد بن زيد كوفي از امام صادق عليه‎السلام مروي است كه فرمود:

مردي از عمان به خدمت صاحب الزمان عليه‎السلام مي‎آيد و عرض مي‎كند: آهن براي داود نرم شد اگر تو هم مانند او بياوري تصديقت مي‎كنيم. پس آن حضرت معجزه داود را به او نشان مي‎دهد، ولي آن شخص منكر مي‎شود، پس قائم عجل الله فرجه عمود آهنيني به گردن او مي‎اندازد كه هلاكت مي‎شود و مي‎فرمايد: اين جزاي كسي است كه آيات خدا را دروغ مي‎انگارد.

داود عليه‎السلام، سنگ با او سخن گفت و صدا زد: اي داود مرا بگير و جالوت را با من به قتل برسان. قائم عليه‎السلام نيز علم و شمشيري او را صدا مي‎كنند و مي‎گويند: اي ولي خدا خروج كن و دشمنان خدا را به قتل برسان.

داود عليه‎السلام جالوت را كشت.

قائم عليه‎‎السلام (جان را كه از جالوت بدتر است مي‎كشد.

داود عليه‎السلام به الهام در ميان مردم حكم مي‎كرد.

قائم عليه‎السلان به حكم داود قضاوت خواهد كرد و از بينه و شاهد نمي‎پرسد، و نياز به آن ندارد.

شباهت به سليمان عليه‎السلام

سليمان عليه‎السلام، داود او را جانشين و خليفة خود قرار داد و در حاليكه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود، كه در حديثي از امام نهم حضرت حوا(عليه‎السلام) آمده كه فرمود:

خداوند تبارك و تعالي به داود مي‎فرمود كه سليمان را خليفه خود سازد در حاليكه كودك بود و چوپاني گوسفندان مي‎كرد. عباد و علماي بني اسرائيل اين مطلب را انكاركردند، پس خداوند تعالي وحي فرمود كه: عصاي آن افراد را بگير و عصاي سليمان را نيز بگير و آنها را در اتاق بگذارو در آن اتاق را به مهر خودشان مهر كن، و چون فردا شود عصاي هر كس برگ كرده و سير داده بود او خليفه است، پس داود اين مطلب را به آنها خبر داد، گفتند: ما راضي و تسليم شديم. قائم عليه‎السلام را خداوند عز و جل خليف قرار داد و حال آنكه كودكي تقريباً پنج ساله بود، و در زمان حيات پدرش به سؤالات سعدبن عبدالله قمي پاسخ گفت چنانكه گذشت سليمان عليه‎السلام گفت: پروردگارا به من ملكي عنايت كن كه براي هيچكس بعد از من شايسته نباشد. 542

حكومت پادشاهان و امراي زمين تنها بر انسانها است ولي حكومت سليمان بر جن و انس و پرندگان بود، خداوند عزوجل مي‎فرمايد: وحشر سليمان جنوده من الجن و الانس و الطيرفهم يوزعون.543

قائم عليه‎السلام، خداوند متعال ملكي به او عنايت خواهد فرمود كه براي احدي از اولين و آخرين از نظر كميت و كيفيت مانندش نبوده، اما كميت: براي اينكه آن حضرت مابين شرق و غرب را مي‎گيرد- چنانكه در حديث آمده و اما كيفيت: براي اينكه محض عدالت و عدالت محض است، و چونكه حكومتش تمام اهل آسمانها و زمينها را شامل مي‎گردد.

سليمان عليه‎السلام، خداوند باد را در تسخير او قرار داده بود، خداي عز و جل مي‎فرمايد:

فسخرنا له الريحتجري بامره رخاء حيث اصاب.544

قائم عليه‎السلام نيز خداوند باد را در خدمتش قرار مي‎دهد. چنانكه در حديثي كه در كمال‎الدين روايت شده امام صادق عليه‎السلام فرمود: پس خداوند تبارك و تعالي بادي برانگيزد كه در هر بيابان ندا كند: اين مددي است كه به قضاوت داود و سليمان عليهما السلام قضاوت مي‎كند و بينه نمي‎خواهد. 545

سليمان عليه‎السلام مدتي از قومش غايب شد.

قائم عليه‎السلام غيبتش طولاني‎تر از سليمان است.

سليمان عليه‎السلام آفتاد برايش بازگشت.

قائم عليه‎السلام آفتاب و ماه را مي‎خواند و آنها او را پاسخ مي‎دهند.

سليمان عليه‎السلام حشمه الله بوده. قائم عليه‎السلام نيز چشمه الله است.

شباهت به آصف

آصف علمي از كتار را داشت. قائم عليه‎السلام علوم كتاب نزدش هست.

آصف، خداوند او را مدتي طولاني از قومش غايب كرد.

قائم عليه‎السلام، خداوند متعال او را مدتي طولاني از نظرها غائب ساخته است.

آصف، با غيبتش ابتلا و گرفتراي بني اسرائيل سخت و شديد شد.

قائم عليه‎السلام نيز با غيبتش گرفتاري و ابتلاي مؤمنين شدت يافت.

شباهت به دانيال عليه‎السلام

دانيال عليه‎السلام از بني اسرائيل مدتي مديد غائب بود، و در هر چاهي بزرگ او را با شير درنده زنداني كرده بودند تا آن شير او را طعمة خود سازد، پس خداوند تعالي او را حفظ كرده و به يكي از پيغمبران بني‎اسرائيل دستور داد كه غذا و آبش را ببررد، و گرفتراي پيروان و شيعيانش شديد شد.

قائم عليه‎السلام از نظر ما غائب مانده و با غيبتش گرفتاري ما بسيار شده، دشمنان آن حضت قصد كشتنش را داشتند ولي خداوند او را حفظ و حراست فرمود.

شباهت به عزيز

عزيز عليه‎السلام وقتي به سوي قومش بازگشت و در ميان آنها ظاهر شد تورات را آنطور كه بر موسي بن عمران عليه‎السلام نازل شده بود خواند.

قائم عليه‎السلام هنگاميكه ظاهر شد براي اهل زمين قرآن را آن چنانكه بر حضرت خاتم النبين صلي الله عليه و آله نازل شده خواهد خواند.

شباهت به جرجيس

جرجيس عليه‎السلام، خداوند مردگاني را برايش زنده كرد، چناكه در بحار آمده كه: زني به خدمتش آمد و گفت:

اي بندة صالح، گاوي داشتيم كه با آن امرار معاش مي‎كرديم و آن مرده است جرجيس به او گفت: اين عصا را بگير و آن را بر گاوت قرار ده و بگو كه جرجيس مي‎گويد: باذن خداوند برخيز. پس چون آن زن اين كار را كرد. آن گاو زنده شد پس به خداوند ايمان آورد.546

قائم عليه‎السلام نيز خداوند متعال مردگاني را برايش زنده خواهد كرد.

شباهت به ايوب عليه‎السلام

ايوب عليه السلام هفت سال بر بلا صبر كرد.

قائم عليه‎السلام از هنگام وفات پدرش تا كنون صبر كرده و نمي‎دانم تا كي اين صبر ادامه خواهد داشت!!

ايوب عليه‎السلام يك يا دوچشم از زمين برايش جوشيد، خداوند متعال مي‎فرمايدك

ارلض برجلك هذا مغتسل بارد و شراب.549

قائم عليه‎السلام نيز برايش چشمه از زمين جوشيد.

ايوب عليه‎السلام، خداوند مردگاني را برايش زنده كرد،

خداوند چنين فرموده:

و اتناه اهله و مثلهم معهم رحمه من عندناوذكري للعابدين.551

قائم عليه السلام نيز خداوند مردگاني را برايش زنده مي‎كند.

شباهت به يونس عليه‎السلام

شيخ صدوق رحمه الله عليه به سند خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت: بر حضرت ابو جعفر محمد بن علي باقي عليه‎السلام وارد شدم مي‎خواستم از قائم آل محمد عليهم السلام از آن حضرت سوال كنم كه خود آغاز سخن كرد و فرمود: اي محمدبن مسلم به درستي كه در قائم از ال محمد صلي الله عليه و آله از پنج پيغمبر شباهت هست: يونس بن متي، و يوسف بن يعقوب و موسي و عيسي و محمد صلوات الله عليهم، اما شباهت از يونس به متي اينكه پس از غيبت در قيافه جواني در سن پيري به سوي قومش بازگشت. 552

شباهت به زكريا عليه‎السلام

ذكريا عليه السلام، فرشتگان او را ندا كردند در حاليكه به نماز ايستاده بود.

قائم عليه‎السلام نيز خداوند او را مورد خطاب قرار داد، و همچنين فرشتگان در هر ش قدر او را ندا مي‎كنند، و جبرئيل هم هنگاميكه با آن حضرت بيعت مي‎كند دست بر دست آن حضرت مي‎نهد و مي‎گويد: بيعت براي خدا.

ذكريا عليه‎السلام در مصيبت حضرت ابي عبدالله حسين عليه‎السلام سه روز گريه كرد.

قائم عليه‎السلام نيز تمام عمرش و در همة زمانش بر آن حضرت مي‎گريد، چنانكه در زيارت ناحيه آمده:

و لا ندنبك صباحاً و مساء و لابكين عليك بدل الدموع كما

يعني: شب و روز بر تو ندبه مي‎كنم و به جاي اشك بر تو خون مي‎گريم.

شباهت به يحيي عليه‎السلام

يحيي عليه‎السلام پيش از ولادت به او بشارت و مژده داده شد. قائم عليه‎السلام نيز بشارت و مژده‎اش پيش از ولادت داده شد. يحيي عليه‎السلام در شكم مادر سخن گفت، چنانكه در حديث از امام عسگري عليه‎السلام آمده كه فرمود:

روزي مريم بر مادر يحيي هسمر ذكريا وارد شد، ولي او برايش برنخاست، يحيي (از شكم مادر) ندا كرد: بهترين زنان عالم در حالتي كه بهترين مردان جهان را با خود وارد بر تو وارد مي‎شود برايش بر نمي‎خيزي؟ پس مادرش متنبه شده و از جاي برخاست.555

قائم عليه السلام نيز چنانكه روايت حكيمه آمده در شكم مادر سخن گفت و سورة قدر را قرائت كرد. 556

يحيي عليه‎السلام زاهدترين و عابدترين مردم زمانش بود. قائم عليه‎السلام نيز عابدترين و زاهدترين مردم زمانش مي‎باشد.

شباهت به عيسي عليه‎السلام

عيسي عليه‎السلام فرزند بهترين زنان زمانش مي‎باشد.

قائم عليه‎السلام نيز فرزند بهترين زنان زمانش مي‎باشد.

عيسي عليه‎السلام در شكل مادر تكلم كرده تسبيح مي‎گفت.

قائم عليه‎السلام نيز در شكم مادر سخن گفته است.

عيسي عليه‎السلام در كودكي در گهواره سخن گفت.

قائم عليه السلام نيز در كودكي در گهواره سخن گفت.

حضرت حجت عليه السلام بعد از ولادتش تكلم كرد و گفت:

اشهد ان لااله الا الله وحده لا شريك له و ان محمد رسول الله صلي الله عليه و آله.

سپس بر امير المومنين و امامان عليهم السلام يك به يك درود فرستاد تا به پدرش رسيد، آنگاه لب فرو بست تا روز هفت به توحيد سخن گفت و بر محمد و امامان عليهم السلام درود فرستاد. سپس اين آيه را تلاوت كرد:

بسم الله الرحمن الريحم و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض.557

عيسي عليه السلام، خداوند حكمت و ويژگيهاي نبوت را در كودكي به او عنايت فرمود.

قائم عليه السلام نيز خداوند حكمت و ويژگيهاي امامت را در كودكي به حضرتش عنايت كرد.

عيسي عليه السلام را خداوند متعال به سوي خود بالا برد.

قائم عليه‎السلام را نيز خداوند متعال به سوي خود بالا برد.

عيسي عليه‎السلام، مردم در باره‎اش اختلاف كردند.

قائم عليه السلام نيز مردم در باره‎اش اختلاف كردند.

عيسي عليه‎السلام نيز مردم در باره‎اش اختفا كردند.

خداوند عزوجل از زبان او در قرآن چنين آورد:

و احيي الموتي باذن الله،562

و خطاب به او فرموده:

واذتخرج الموتي باذني 563

و قائم عليه‎السلام نيز مردگان را زنده مي‎كند.

عيسي عليه‎السلام فرمود:

من به شما خبر مي‎دهد آنچه مي‎خوريد و آنچه در خانه‎هايتان ذخيره مي‎كنيد. 564

قائم عليه السلام بر تمام احوال و كارهاي ما مطلع است.

و دليل بر آن، تمام اخبار و روايات بسياري اينست كه در بارة علم ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده، روايتي است كه در خزايج از ابونصير نقل شده كه گفت:

با حضرت ابوجعفر باقر عليه‎السلام به مسجد رفتم، مردم مي‎آمدند و مي‎رفتند، آن حضرت به من فرمود: از مردم بپرس آيا مرا مي‎بينند؟ من هم به هر كس كه بر مي‎خوردم سؤال مي‎كرد: آيا ابوجعفر را نديدي؟ مي‎گفت: نه.

در حاليكه آن حضرت ايستاده بود، تا اينكه ابوهارون مكفوف (نابينا) وارد شد. حضرت فرمود: از اين هم بپرس. به او گفتم: آيا ابوجعفر عليه‎السلام را نديدي؟ گفت: مگر اين نيست كه ايستاده؟ گفتم: از كجا دانستي؟ گفت: چگونه ندانم و حال آنكه او نور درخشنده است.565

شباهت به خاتم النبيين صلي الله عليه و آله

سخن جامع در اين باب فرمايش رسول اكرم صلي الله عليه و آله مي‎باشد كه فرمود:

مهدي از فرزندان من است، اسم او اسم من، و كنيه‎اش كنيه من، از نظر خلق و خلق شبيه‎ترين مردم به من است.

مي‎گويم: از اين سخن مبارك دردهاي بسياري گشوده مي‎شود كه شايسته است در آن نذير نمائي تا ان شاء الله صبرت زياد و سينه‎ات فراخ گردد.


منابع

386 قرآن  كريم ـ سوره عنكبوت 2و3.

387 قرآن  كريم ـ سوره مومنون 30 و نهج البلاغه خطبه 102.

388 روضه الكافي، محمد بن يعقوب كليني 8/37.

389 قرآن  كريم ـ سوره جن 26.

390 تحف العقول ابن شيعه 230.

391 روضه كافي، محمد بن يعقوب كليني 247 ح 346. سوره يس 52.

392 اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني ج 2/91 باب الصبر ح 12.

393 قرآن كريم سوره آل عمران 200.

394 اصول كافي محمد بن يعقوب كليني 2/87 باب الصبر ح2.

396 قرآن  كريم ـ سوره مزمل

397 قرآن  كريم ـ سوره سجده 24و25

398 قرآن  كريم ـ سوره حجر 97و98

399 قرآن  كريم ـ سوره انعام 23و24.

400 قرآن  كريم ـ سوره ق 39.

401 قرآن  كريم ـ سوره سجده 24.

402 قرآن  كريم ـ سوره اعراف 127.

403 قرآن  كريم ـ سوره توبه 5.

404 قرآن  كريم ـ سوره بقره 191.

405 اصول كافي محمد بن يعقوب كليني ج 2/88 باب الصبر ح 3.

407 اصول كافي محمد بن يعقوب كليني ج 2/477 ح 12.

408 اصول كافي محمد بن يعقوب كليني ج 2/91 باب الصبر ح 13.

409 قرآن كريم سوره هود 93.

410 قرآن  كريم ـ سوره اعراف 71.

411 كمال الدين،شيخ صدوق ، ج 2 ، 64 باب 55  ح 5

412 قرآن كريم ـ سوره بقره  / 155

413 قرآن كريم سوره آل عمران / 70  و كمال الدين ج 2 / 649  باب 57 ح 3 .

414 غيبت نعماني ، محمد بن ابراهيم نعماني / 12 في صفه القائم .

415 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 105 ، باب ما يلحق الشيعه عندالتمحيص و سوره آل عمران / 186

416 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني /105

417 قرآن كريم ، سوره نحل / 127

418 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني . ج 2 / 56 . باب المكارم ج 2 .

419 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني ، ج 2 / 56 ح 3

420 اقبال سيدبن طاووس  457  جز اول

421 بحارالانوار ، علامه مجلسي 52 / 128 ، ج 22 .

422 بحارالانوار ، علامه مجلسي ج 52 / 128 ح 22 .

423 بحارالانوار ، علامه مجلسي ج 52 / 130 ح 29 .

424 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 104 فيماامريه الشيعه

425 قرآن كريم ، سوره نساء / 140

426 تفسير قمي ج 1 / 156

427 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني ج 2 / 377  باب مجالسه اهل المعاصي ح 8 .

428 قرآن كريم ، سوره انعام / 108

429 قرآن كريم ، سوره انعام / 68

430 قرآن كريم ، سوره نحل / 116

431 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني  ج 2 / 3778 / ح 12 .

432 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني  ج 2/  397 ح 13

434 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني ج 2 / 397 ح 14

435 تفسير برهان ، علامه بحراني . ج 1 / 423  ح و سوره نساء / 140

436 قرآن كريم ، سوره نساء / 140

437  بحارالانوار ، علامه مجلسي ج 5 / 83 ، باب الثامن والعشرون

438  تحف العقول ، ابن شيعه / 228

439 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 112 في صفه القائم

430 كمال الدين شيخ صدوق  ج 1 / 330  باب  32 ذيل 15

441 نهج البلاغه ، خطبه 102 ، فيض ، 291 .

442 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 70

443 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 107 باب ملحق الشيعه عندالتمحيص

444 غيبت نعماني ، محمدبن ابراهيم نعماني / 106

445 قرآن كريم سوره آل عمران  / 103

446 بحارالانوار علامه مجلسي ج 53 / 177

447 . بحارالانوار علامه مجلسي ج 53 / 177

448 كمال الدين ، شيخ صدوق ، ج 1/ 302  باب 26 ذيل ح 11

449 اصول كافي ، محمدبن يعقوب كليني ج 1 / 339  باب 45  ح 43

450  قرآن كريم ، سوره طه  124 - 126

451 قرآن كريم ، سوره اسراء / 71

452 قرآن كريم ، سوره يوسف / 88

453 قرآن كريم ، سوره بقره / 189

454 كمال الدين ، شيخ صدوق ج  2 / 513  باب 45  ح 43

455 جمال الدين الاسبوع ،‌سيدبن طاووس / 230

456 بحارالانوار ، علامه مجلسي  ج 22 / 327 ح 33

457 قرآن كريم ، سوره جح  / 32

462 قرآن  كريم ـ سوره حج 31.

463 مرآه الانوار ـ شيخ ابوالحسن العاملي 198.

464 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 126.

465 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 28 باب 12 جز اول ـ ح 1.

466 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 29 باب 12 ح 4.

467 بصائرالدرجات ـ علامه صفار 422 ـ باب 12 جز 9 ح 6.

469 قرآن  كريم ـ سوره مائده ـ 116.

470 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 100/133.

471 نهج البلاغه ـ خطبه سوم.

472 قرآن كريم ـ سوره غاشيه 25 ـ 26.

473 تفسير البرهان ـ علامه بحراني ـ ج 4/455.

474 در جلد اول كتاب نام او را صريحاً آورده و خوابش را نسبت به امام مجتبي عليه السلام ياد كرده است به صفحه 510 ترجمه جلد اول مراجعه كنيد.

475 معاني الاخبار ـ شيخ صدوق ـ 156.

476 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ  ح 49/222 ح 15 و رجال كشي / 593 ح 1109و خلاصه علامه ـ 48.

477 قرآن  كريم ـ سوره نور ـ 36.

478 غايه المرام ـ علامه بحراني ـ 318 باب 12 جز 6.

479 قرآن  كريم ـ سوره احزاب 46.

480 قرآن  كريم ـ سوره مائده 110.

481 قرآن  كريم ـ سوره طه 21.

482 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 100/409 ج 67.

483 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 47/336 ج 8 و ج100/126 ـ ح 2.

484 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 47/7ح22 و اصول كافي ـ ج 3/251 ـ ح 5.

485 جنه الماوي ـ ميرزاي نوري ـ 270ـ حكايت 34.

486 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 155 ـ في نهي التوقيت و التسميه.

487 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 155 ـ في نهي التوقيت و التسميه.

489 اصول كافي ـ محمد بن يعقوب كليني ـ ج 2/368 ـ باب كراهيه التوقيت ح 2.

490 اصول كافي ـ محمد بن يعقوب كليني ـ ج 1/368 ـ باب كراهيه التوقيت ح 3.

491 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 155 ـ باب النهي عن التوقيت.

492 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 158 ـ باب كذب الوقاتون.

493 اصول كافي ـ محمد بن يعقوب كليني ـ ج 1/368 باب كراهيه التوقيت ح 4و 3.

495 غيبت ـ شيخ طوسي ـ 262 ـ باب النهي عن التوقيت.

496 غيبت ـ شيخ طوسي ـ‌262 ـ باب النهي عن التوقيت

497 غيبت ـ شيخ طوسي ـ 262 ـ باب النهي عن التوقيت

498 احتجاج ـ شيخ طوسي ـ ج 2/281.

499 غيبت شيخ طوسي ـ ج 2/176 باب ذكر التوقيت.

500 غيبت شيخ طوسي ـ 263 و اصول كافي ـ ج 1/368 ـ غيبت نعماني ـ 157.

501 قرآن  كريم ـ سوره رعد 39.

502 غيبت شيخ طوسي ـ 265 باب عن التوقيت.

503 غيبت شيخ طوسي ـ 263 في عن التوقيت.

504 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 157 نهي عن التوقيت.

505 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 157 نهي عن التوقيت.

506 قرآن  كريم ـ سوره سبا 17.

507 قرآن  كريم ـ سوره نساء 77.

509 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 52/106 ـ ح 13. و عياشي ـ ج 2/3 ـ ح 3.

510 بحار الانوار ـ علامه مجلسي ـ ج 52/121 ـ ح 50.

511 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 146 و در بحار الانوار ـ ج 52/235 ـ ح 104.

512 بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ 23 باب 11 ذيل ح 11.

513 بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ 23 باب 11 ذيل ح 10.

519 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 109.

521 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 111.

522 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 111.

523 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 111.

524  اصول كافي ـ محمد بن يعقوب كليني ـ ج 1/368 ـ باب كراهيه التوقيت ح 5.

528 كمال الدين ـ شيخ صدوق ـ ج 2/484.

529 غيبت نعماني ـ محمد بن ابراهيم نعماني ـ 81 باب في حال الغيبه.

530 قرآن  كريم ـ سوره بقره 286.

531 قرآن  كريم ـ سوره نحل 89.

532 قرآن  كريم ـ سوره نمل 75.

533 قرآن  كريم ـ سوره فاطر 32.

534 قرآن  كريم ـ سوره يس 12.

535 قرآن كريم ـ سوره انبياء 27.

536 بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ 38 باب 19 جز اول

537 قرآن كريم ـ سوره انبياء 7.

538 قرآن  كريم ـ سوره ص 39.

539 قرآن  كريم ـ سوره رعد 39.

541 قرآن كريم ـ سوره طه 52.

542 قرآن  كريم ـ سوره نمل 75.

543 قرآن  كريم ـ سوره سباء 3.

544 قرآن  كريم ـ سوره فاطر 11.

545 قرآن  كريم ـ سوره ق 50.

546 قرآن  كريم ـ سوره حديد 22.

547 قرآن  كريم ـ سوره واقعه 77و 78و 79.

548 قرآن  كريم ـ سوره يس 12.

549 قرآن  كريم ـ سوره دخان 1و2.

551 بصائرالدرجات ـ علامه صفار 127 ـ باب 6 ح 3.

552 قرآن  كريم ـ سوره شوري 27.

553 قرآن  كريم ـ سوره ابراهيم 24و25.

554 تحف العقول ـ ابن شعبه 229.

555 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 329 ـ باب 9 جز 7.

556 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 329 ـ باب 9 ـ جز 7 ـ ذيل ح 3.

557 بصائر الدرجات ـ علامه صفار 329 ـ باب 9ـ جز 7 ـ ذيل ح 2.

558 اصول كافي ـ شيخ كليني ـ ج 1/257 ـ باب النادر فيه ذكر الغيب ـ ح 3.

561 مشارق انوار اليقين ـ حافظ برسي 125.

562 كمال الدين ـ شيخ صدوق ـ ج 2/516 باب 45 ـ‌ ذيل ح 44.

563 الغيبه ـ شيخ طوسي 242.

564 كمال الدين ـ شيخ صدوق ـ ج 2/516 باب 45 ـ ذيل ح 44.

565 جنه الماوي ـ ميرزا حسين نوري 18 الفائده الاولي.

567 قرآن  كريم ـ سوره آل عمران 84.


 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 16:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس