آموزش و پرورش ايران ، مشكلات و توسعه پايدار

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

آموزش و پرورش ايران ، مشكلات و توسعه پايدار

بازديد: 245

آموزش و پرورش ايران ، مشكلات و توسعه پايدار

 

آموزش و پرورش مدرن و معاصر در ايران، به قدمتي تقريباً يكصد ساله، بخش معتنابهي از منابع اين دوره از تاريخ كشورمان را به خود اختصاص داده است. عليرغم اينكه در اين نظام يكي از اصيل‌ترين و وسيع‌ترين قشر فرهنگي تاريخ، يعني معلمان،‌ شركت داشته‌اند و همه نهادها، گروه‌ها و آحاد جامعه به نوعي در تحقق اهداف آن مشاركت دارند، با اين وجود اكنون با بغرنج‌ترين مشكلات و چالش‌ها مواجه مي‌باشد،‌ به گونه‌اي كه بسياري از محققان و انديشمندان جامعه، ريشه اغلب مشكلات، نابساماني‌ها، نارسايي‌ها و بحران‌هاي اجتماعي را در سيستم و فرايند آموزشي جستجو و معرفي مي‌كنند.

گفته شده قريب 15 درصد بودجه كشور در آموزش و پرورش به مصرف مي‌رسد و از اين جهت شايد بيشترين سهم بودجه دولتي را ـ صرف‌نظر از گستره كمي‌آن ـ به خود اختصاص داده است. با اين وجود، برغم زحمات فراوان و بي‌شايبه قاطبه معلمان، كه به استناد قراين موجود و نظرسنجي‌ها، در مقايسه با كارمندان ساير سازمان‌ها و نهادهاي دولتي، بيشترين كار مفيد را به انجام مي‌رسانند، ميزان كارآمدي و اثربخشي آن به سبب نارضايتي عمومي‌از كيفيت خروجي‌هاي آن، پيوسته معروض توجه و انتقاد بسياري از ناظران و صاحب‌نظران واقع شده است. به زعم منتقدان، نظام فعلي آموزش و پرورش پاسخگوي خيل عظيم مطالبات، نيازها و انتظارات جامعه نيست و نيازمند اصلاحات جدي و اساسي است و استدلال مي‌كنند كه با رويكردهاي منسوخ و متصلب كنوني و بدون توجه به نيازها و تقاضاهاي اجتماعي و محيطي (ملي و فراملي) روزافزون، نمي‌توان از نهاد مزبور خواست رسالت و كاركردهاي اساسي خود را اجرا كند.

نيز، استدلال شده اگر قرار است جامعه در حال گذار ايران به سلامت از گردنه‌هاي صعب‌العبور تغييرات اجتماعي گذر كند،‌ شايسته است كه نظام آموزش و پرورش صرفنظر از تأخيرهايي كه تاكنون در ورود به عرصه مهندسي اجتماعي داشته است،‌مسئوليت و سهم بيشتري در قبال جامعه بر عهده گيرد و نقش جدي‌تري را در خروج از بن‌بست كنوني و نيل به جامعه مطلوب ايفا نمايد.

اين مهم ميسر نمي‌شود مگر اينكه نظام آموزش و پرورش ما، ضمن كسبِ وزن، شأن و جايگاه شايسته و واقعي خود در نظام و سلسله مراتب اجتماعي و سازماني كشور، ابتدا بتواند خود را از قيد و بندها و مشكلات بيشماري كه با آن دست و پنجه نرم مي‌كند رها سازد و به منزله بازوي روشنفكري جامعه،‌ زمينه‌هاي شكل‌گيري آموزش و پرورشي انسان‌گرا، رهايي‌بخش و مقوم توسعه همه جانبه و درون‌زا را فراهم آورد و در پرتوشناسايي، تحليل و طبقه‌بندي اهم چالش‌هاي موجود، و همگام با تحولات جهاني،‌ چشم‌انداز مناسبي را براي خود و جامعه فراهم نموده،‌ تا به نوبه خود،‌ گره از راز فروبسته توسعه‌نيافتگي ايران بگشايد.

ـ ايران ، معماي توسعه ومشكلات برنامه ريزي

 

اكنون قريب به نيم قرن ـ تقريباً همگام با ژاپن ـ‌ از گام نهادن ايران در مسير برنامه‌ريزي جهت نيل به توسعه همه جانبه و پايدار مي‌گذرد و در اين راه منابع بيشماري صرف شده است. ظاهراً آرمان اوليه محمدرضا شاه پهلوي نيل به مرتبت اقتصادي و صنعتي كشورهاي پيشرفته اي چون امريكا و آلمان بود، ليكن بزودي دريافت كه تحقق اين آرزوي بلند پروازانه مستلزم تمهيدات و مقدمات فرهنگي اجتماعي دراز آهنگي است كه فقط در خلال يك فرايند طولاني تاريخي وصال ميدهد و عجالتاً ايران فاقد پتانسيل و آمادگي لازم براي آن است؛ لذا، اندكي بعد، ژاپن به الگوي توسعه ايران بدل شد اما آن نيز به عللي كه خارج از حوصله اين نوشتار است ، ره بجايي نبرد و اكنون همگان ميدانيم كه چگونه امواج انقلاب سال 57، بساط تجدد و شبه مدرنيسم ناقص و سطحي خاندان پهلوي را در نورديد.

پس از پيروزي انقلاب و تثبيت تدريجي حاكميت سياسي بر آمده از آن و آغاز مجدد سنت برنامه ريزي، ظاهراً، گفته و ناگفته، كشورهايي چون مالزي، ‌اندونزي، كره و ... به الگوي توسعه ما بدل شدند، اما به رغم گذشت يك ربع قرن از پيروزي انقلاب هنوز مراد حاصل نگرديده است و گويا پيوسته راه را گم و از هدف دور افتاده ايم ، چندانكه به تعبير يكي از ژاپني‌ها اكنون «در توسعه نيافتگي بسي توسعه‌يافته»ايم.

براستي مشكل ما چيست؟ و چرا به‌رغم اينهمه تلاش و صرف منابع گويا با ابتلا به نفرين ابدي خدايان، همچنان گرفتار سرنوشت سيزيف- پيوسته مشغول طي كردن يك سيكل معيوب و عقيم هستيم؟!

هم اكنون ايرانيان، به‌رغم استظهار به يك عقبه و پشتوانه عظيم و غني تاريخي فرهنگي، و با وجود برخورداري از منابع سرشار طبيعي، به تعبير زنده ياد دكتر عظيمي، به عنوان كارگر، كارمند، مدير، معلم و ... شب و روز كار مي‌كنند و جان مي‌كنند، اما حاصل آن توليد سرانه اي قريب 1500 دلار ( در قبال در آمد سرانه قريب 000/40 دلاري كشورهاي فاقد منابع طبيعي همچون سوئيس و ژاپن) مي‌باشد. اگر توسعه را به يك تعبير افزايش قابليت و توان يك جامعه در بهره وري ازظرفيت‌هاي تاريخي، اجتماعي، انساني، اقتصادي و طبيعي خود بدانيم، اين بدان معناست كه جامعه ما تا بحال فقط توانسته از 5 درصد ظرفيت خود بهره برداري كند!

ريشه اين فاجعه كجاست؟ و با توجه به نيم قرن سابقه و تجربه برنامه ريزي توسعه، پاشنه آشيل و حلقه مفقوده و معيوبه برنامه‌هاي ما چيست؟

گرچه تاكنون، انديشمندان و پژوهشگران در باب علل انحطاط و عقب ماندگي ايران از منظرهاي گوناگون، نظريات و تفاسير متعدد و متنوعي اعم از علل تاريخي/ جغرافيايي،طبيعي،‌سياسي،‌ اقتصادي، فرهنگي، رواني، فلسفي، توطئه يا تهاجم بيگانگان و ... خلاصه لاهوتي و ناسوتي و اهورايي و اهريمني را مطرح كرده‌اند، كه هر يك بنوبه خود حاوي نكات جالب و در خور تأملي مي‌باشد، ليكن با توجه به خروج روز افزون بشر از چرخه جبرو تقدير طبيعي و ماوراء طبيعي، و نقش بارز وي در تقرير سرنوشت خود، نگارنده مايل است در تبيين راز درماندگي و فروماندگي ايران معاصر، تكيه و تاكيد اصلي‌خود را بر روي‌سرنوشت خود ساخته و خود خواسته جامعه ايران ـ آنهم از منظر و محدوده سازه آموزشي ـ بنهد.

 

- حلقه مفقوده؟

 

توسعه را فرايند تحول بنيادين باورهاي فرهنگي، نهادهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي به منظور خلق و متناسب شدن با ظرفيتهاي جديد و ارتقاء كمي‌و كيفي قابليت‌ها و توانايي‌هاي انساني، آموزشي، اقتصادي و ... دانسته اند كه نيل به چنين مرتبه‌اي، بيش و پيش از همه،‌مستلزم تحول فرهنگي و ارزشي جوامع مي‌باشد. مطالعات و تجربيات بين المللي، جملگي مبين و مؤيد اين نكته‌است كه توسعه پايدار و همه جانبه، الزاماً بايد از بستر نيروي انساني بگذرد و پيش شرط توفيق، تثبيت و تداوم هرگونه توسعه و تحولي، سرمايه گذاري در توسعه انساني بمنزله ركن و هسته اصلي و محوري آن مي‌باشد.
به بيان امروزي،دانش و دانايي ملي، ركن اصلي توسعه ، و نظام آموزشي هم گذرگاه نيل به دانايي ملي بشمار مي‌آيد و جامعه زماني به اهداف خود دست مي‌يابد كه از طريق توسعه انساني مسير خود را هموار كند، در واقع بنياد حيات جمعي انسان را تعليم و تربيت تشكيل مي‌دهد و ما «آنگونه زندگي مي‌كنيم كه تربيت مي‌شويم». از اينرو، هر تعبيري كه از توسعه داشته باشيم، براي رسيدن به آن تمامي‌تلاش‌ها بر دوش انسان‌هايي است كه بايد بار اين غافله را به سر منزل مقصود برسانند، و از آنجايي كه در دنياي معاصر، نهاد آموزش و پرورش مسئوليت تربيت نيروي انساني در جامعه را بر عهده دارد، از اينرو، مهمترين بستر توليد و تربيت نيروي انساني بشمار مي‌آيد، كه با توجه به نقش و شكل فراگير امروزي آن، يكي از بنيادهايي است كه با جامه عمل پوشاندن به كاركردهاي تعريف شده خود، اگر نگوئيم سهامدار اصلي، دست كم يكي از سهامداران عمده اين فرايند به حساب مي‌آيد.

بر اين اساس، بر خلاف پيشگامان نظريه توسعه، كه همواره بر اهميت ايجاد و گسترش منابع مادي و كالبدي تاكيد داشتند، امروزه، به لحاظ اهميت آموزش و پرورش در زندگي اقتصادي اجتماعي افراد و جوامع، از هزينه‌هاي آموزشي به عنوان يك سرمايه گذاري بنيادي ياد مي‌شود.

نظريه سرمايه انساني، ضمن تاكيد بر بهره‌ور‌زا بودن سرمايه گذاري در منابع انساني، استدلال مي‌كند كه اين سرمايه گذاريها، سبب افزايش ظرفيت و توان توليد و بهره‌وري افراد مي‌شود. از نقطه نظر اقتصادي، گرچه بازگشت سرمايه گذاري در نيروي انساني، اغلب مستلزم فرايندي طولاني و بلند مدت است، ليكن بازدهي آن بسيار عميق و گسترده بوده و در تمام كنش‌هاي فردي و جمعي افراد آموزش ديده اعم از رفتار، گفتار، خوراك، پوشاك، نرخ جمعيت و ... و در نتيجه كاهش هزينه‌هاي اقتصادي، بهداشتي، قضايي و ... انعكاس مي‌يابد.

همچنين از آنجا كه نيروي انساني از عوامل اصلي توليد مي‌باشد، اين نوع سرمايه گذاري با افزايش سطح مهارت و تخصص نيروي كار، موجب ارتقاي كيفيت توليد و نيز بهبود و اثر بخشي در استفاده از منابع مادي و معنوي و بكارگيري بهينه آنها مي‌شود.
افزون بر براهين و رويكرد فوق، وبا توجه به شتاب هندسي تحولات جهان در چند دهه اخير، گفته ميشود كه اينك جامعه جهاني در حال ورود به مرحله جديدي از توسعه موسوم به «جامعه دانش» (
knowledge society) و «اقتصاد مبتني بر دانش» based Economy)– (knowledge، مي‌باشد، كه در اثر آن، هم سامانه‌هاي توليد و توزيع كالا و خدمات و هم سامانه‌هاي توليد، توزيع، تبديل و ترويج دانش، دچار دگرگونيهاي اساسي خواهد شد.

اين تحول در جامعه و اقتصاد جهاني، كشورهاي كمتر توسعه يافته و غافل از توسعه دانش، از جمله ايران، را به چالشهاي بنيادي جديدي سوق ميدهد؛ آنچنانكه اگر اقتصاد ايران بخواهد بطور طبيعي و با سرعت فعلي فرايند توسعه را طي كند، راهي بس طولاني و احتمالاً نافرجام در پيش خواهد داشت و چه بسا در بين راه در اثر رقابتهاي فشرده جهاني مستحيل يا مستهلك گردد. از اينرو، به اعتقاد برخي تحليل‌گران، شايسته است ايران بدون طي فاز اقتصاد صنعتي و با يك گريز سريع و برنامه ريزي شده خود را به مرحله اقتصاد دانش پرتاب كند، و براي نيل به چنين جهش بلندي، بايد سامانه اقتصادي خود را به يك سامانه يادگيرنده (تبديل كارخانه و صنعت به مدرسه و دانشگاه و بالعكس) تبديل كند.
بديهي است، در پيمودن مسير فوق، بخش اعظم و اساسي چالشها متوجه سامانه دانش در جامعه، بويژه متوجه بخش آموزش و پرورش ما، به منزله فونداسيون فرهنگي و معرفتي ساير بخشها، مي‌باشد كه بايد با سرعت هر چه تمامتر، ضمن ترك رويكردهاي منسوخ و متصلب، واجد صلاحيتها، ظرفيتها و ويژگيهاي لازم جهت برداشتن چنين گام بلندي گردد.

با اين همه، متاسفانه شواهد و قراين موجودحاكي از آنست‌كه نگرش و روند كنوني آموزش و پرورش ايران و كيفيت منفي يا نازل خروجيهاي آن، نه تنها متضاد با موج ياد شده ، بلكه حتي مغاير با ادعاي طرفداران سودآوري و بهره زا بودن سرمايه گذاري در نيروي انساني مي‌باشد. شايد عدم رغبت بخش خصوصيو حتي خانواده‌ها در مشاركت و سرمايه‌گذاري در بخش آموزش، و شكاف موجود بين مدرسه و دانشگاهبا كارخانه و صنعت و نيز فاصله و گسست عميق نظام آموزشي ايران با واقعيتها و انتظارات پيراموني اعم از ملي و فراملي از سويي، و بي انگيزه شدن دانش‌آموزان براي درس خواندن يا ادامه تحصيل،‌ به ويژه در بين پسران، مهاجرت نخبگان و فرار مغزها و ... از سوي ديگر؛ همگي علائم و جلوه‌هايي از واقعيت تلخ مزبور باشد كه با توجه به نقش كليدي سرمايه انساني در رشد و شكوفايي كشور در بلند مدت، نشانه‌هاي اميدواركننده‌اي بشمار نمي‌آيند.

 

ـ توانا بود هر كه دانا بود!

 

ادبيات كهن ما، اعم از ملي و ديني، مشحون از اشعار، حكايات و روايات دلنشين و نغز در وصفِ شأن و منزلت علم و معرفت و معلم و متعلم مي‌باشد. فلاسفه نيز پيوسته يادآور شده‌اند كه انسان حيواني انديشمند است كه در شعاع آگاهي و انديشه خودعمل مي ‌كند و اعمال او مسبوق به افكار اوست و لاجرم پاي معيشت او به اندازه گليم معرفت او دراز خواهد شد و ...

و بر اين‌ها بيافزاييد ادبيات جديد را، متأثر از امواج مدرنيته و پُست مدرنيته و به ويژه ملهم از پيامبران و مبشران عصر ارتباطات و اطلاعات نظير مك لوهان، تافلر، كستلز و ...، كه پيوسته از آغاز هزاره معرفت بنياد و نقش دانايي در جابجايي قدرت و ثروت و فراز و فرود دول و ملل سخن گفته و كلمات قصارِ ايشان زينت كلام و ورد زبان تمام سياستگذاران، مديران ، نويسندگان و سخنرانان ماست و بي‌وقفه در سطح جامعه پمپاژ مي‌شود، چندانكه امروزه،‌ نه همان خواص كه عوام كوچه و بازار نيز با بيانات ايشان بيش از روايات ائمه و اولياي دين آشنايند.

 

اما واقعيت چه مي‌گويد؟

گويا، در ايران واقعيات حاوي اين طنز تلخ هستند كه سردادن شعار و ادعاي فراوان در هر زمينه‌اي، اغلب حاكي از كميابي يا نايابي آن كالاست!

ـ هرم واژگونه!و مشكل عدم التفات به شان و منزلت واقعي علم و معرفت ،معلم وپژوهشگر و استاد

اگر تمايل به ساده‌سازي و ساده‌نگري تلقي نشود، بگمان نگارنده اُم‌المسائل نظام آموزشي و بلكه كل جامعه ايران، كه باعث انبوه چالش‌ها و اين همه واپس‌ماندگي نه همان در سطح آموزش و پرورش،‌ كه در سطح ملي و جهاني شده است،‌ تنها يك علت دارد و آن هم عدم التفات و اعتنا به شأن و منزلت واقعي علم و معرفت ـ و به تبع آن معلم و پژوهشگر و استاد بمثابه طراحان و مهندسان بعد ذهني و نرم‌افزاري جامعه و به عبارتي مولدان،‌ حاملان و مروجان اين اكسير اعظم خوشبختي و توسعه ـ‌ مي‌باشد.
يعني نگرش و جهت‌گيري جامعه و سياستگزاران، برنامه‌نويسان،‌ بودجه‌ريزان و مجريان ما،‌ درست بر ضد رويكرد و رهيافت غالبِ جهاني مبني بر استقرار هزاره دانش بنياد و دانايي محور،‌ و تأكيد همگان بر نقش بنيادين و بي‌بديل سرمايه انساني و اجتماعي به منزله موتور و محور هرگونه توسعه و تحول و نيز موضوع، محمول و مقصود آن، مي‌باشد.
نگاهي گذرا و اجمالي به جايگاه آموزش و پرورش و معلم در بين برنامه‌هاي كلان ملي و در سند بودجه و نيز جايگاه و منزلت آن در سطح و در سلسله مراتب سازماني و ارزشي جامعه، حاكي از آن است كه در واقع عظيم‌ترين دستگاه و نهاد ملي كه بايد چشم و دل و چراغ جامعه باشد، و همه خانواده‌ها و افراد جامعه بنحو مستقيم و غير مستقيم با آن مرتبط و عزيزترين كسان خود را به آن سپرده‌اند، نهادي حاشيه‌اي، فراموش شده و تحقير شده مي‌باشد كه نمي‌تواند نقش پويا و زنده‌اي را در حيات و تلاش و بالندگي جمعي جامعه ايفا كند و عليرغم اينكه زيرساختي‌ترين سنگ بناي تحولات جامعه در آن رقم مي‌خورد،‌در سلسله مراتب ارزشي سازمان‌هاي كشوري، ‌سازماني حاشيه‌اي و صغير بشمار مي‌آيد كه ساير سازمان‌ها با نگرش قيموميت و فرادستي بدان مي‌نگرند.

همچنين،‌ در صورتي كه برنامه‌هاي بلند مدت كشور،‌ از جمله سياست كلان فرهنگي، مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام،‌ برنامه‌هاي توسعه اول تا چهارم، مصوبات مجلس و شورايعالي انقلاب فرهنگي و ... را مورد بررسي قرار دهيم،‌ روشن مي‌شود كه شأن آموزش و پرورش در تدوين سياست‌ها و برنامه‌هاي مزبور، در حداقل قابل انتظار نيز ديده نشده است. در پرتو چنين نگرشي، طبيعي است كه سهم و جايگاه آموزش و پرورش در جلب حمايت حقوقي و منابع موردنياز خود،‌ توسط سياستگزاران و متوليان امور،‌ فراموش و يا تحت‌الشعاع ساير اولويت‌ها قرار گيرد.

به همين قياس، در سطح جامعه نيز،‌ شغل معلمي‌در مرتبه چندم اولويت براي داوطلبان مشاغل قرار دارد و روي آوردن به شغل معلمي،‌ اغلب،‌ برخلاف ميل باطني و از سر اجبار و اكراه بوده،‌ و در هنگام انتخاب رشته نيز، انتخاب دبيري در اولويت‌هاي پاياني و از سرِ اضطرار و احتياط قرار دارد.

فشارها و مشكلات معيشي معلمان و مقايسه دريافتي آن‌ها با دريافتي كارمندان ساير نهادها و سازمان‌هاي دولتي، مأيوس كننده بوده و منزلت شغلي آن‌ها را به مراتب پايين در سلسله مراتب مشاغل تنزل داده است. آن‌ها در جامعه سرافكنده و نزد همسر و فرزندان خود خجل و شرمنده هستندودر حالي که به دانش آموزان خود درس «بابا نان داد»را مي‌دهند هر روز بيش از پيش خود را در ايفاي مسئوليت مزبور در قبال خانواده‌هايشان ناتوان احساس مي‌کنند.

هنگام خواستگاري،‌ خريد،‌ يا گفت‌وگو در جمعي ناشناس،‌ نگرانند كه مبادا اعلام شغلِ‌شان مترادف با نوعي زبوني و همراه با برانگيختن حس ترحم يا تمسخر مخاطبان كم‌مايه باشد و در مجموع از نوعي تحقير تاريخي، ملي و اجتماعي رنج ميبرند. در اين راستا،‌ نگرش دولتمردان،‌ جامعه و اولياي دانش‌آموزان به معلم،‌ به هفته معلم و ... هر يك حاوي رگه‌هايي از ذلت براي معلمان مي‌باشد.شايد تصادفي نباشد که روز معلم مصادف با روز کشته شدن الگوهاي آن(چه دکتر خانعلي و چه استاد مطهري)واقع شده است گويا در اين روز جامعه و زمامداران ما دانسته و ندانسته مشغول بزرگداشت مرگ معلم و مقام معلمي مي باشند!

بدين گونه،‌ اگر منافع ملي اقتضا دارد كه معلمي‌افضلِ كارمندي و وزارت آموزش و پرورش ارشدِ سازمان‌هاي كشور مي‌باشد،‌ واقعيت خلاف اين را نشان مي‌دهد.
با توجه به اينكه در دنياي معاصر، سيستم آموزشي ابزار و تكيه‌گاه تمامي ‌دولت‌هاي مدرن براي نيل به توسعه پايدار و همه جانبه مي‌باشد، از اين‌رو، بايسته است سياستگزاران و مسئولين عالي نظام با تجديد نظر در نگرش و روش‌هاي پيشين خود، و اعاده جايگاه و منزلت آموزش و پرورش در سلسله مراتب سازماني و اجتماعي، حساب جديد و بيشتري بر روي نقش و سهم نظام آموزشي و فراتر از يك ميليون معلم باز كنند تا آنها نيز بنوبه خود نقشي شايسته‌تر در اداره كشور و پيشبرد امور و نيل به جامعه مطلوب ايفا كنند.
در صورتي كه از حوزه و منظر فرهنگ، آهنگ توسعه پايدار داشته باشيم، آيا با رجحان آموزش و پرورش و مدرسه به مركزيت معلم، فرايند توسعه تسهيل و تسريع نمي‌گردد و هزينه آن كاهش نمي‌يابد؟ براي توليد، تمرين و نهادينه كردن ارزش‌هايي چون آزادي، عدالت، مدارا، همزيستي، همفكري، تعامل فردي و گروهي، قانونگرايي و ساير توانمندي‌ها و مهارت‌هاي فردي و اجتماعي آيا نياز به زيرساخت آموزشي و تربيتي به محوريت مدرسه ومعلم نيست؟

با توجه به اينكه دانش آموزان و فرزندان ما(اين سرمايه‌ها و مديران آتي جامعه)، بيشترين و بهترين ايام مفيد عمر خود را در محيط‌هاي آموزشي و در كنار معلمان سپري مي‌كنند، و از سوي ديگر با عنايت به ضريب نجابت، تعقل، آرامش، سلامت نفس، خلوص و اثربخشي صنف معلمان (در مقايسه با ساير صنوف)، آيا اين محيط و اين قشر سالمترين و قابل اعتمادترين حلقه جامعه براي بسترسازي و نهادينه كردن تحولات فرهنگي، اجتماعي و سياسي نيست؟

متاسفانه به رغم همه نقش و اهميتي كه نظام آموزشي در اعتلا و انحطاط و توسعه و عقب ماندگي جوامع معاصر ايفا كرده و مي‌كند، با اين وجود هنوز قادر به احراز جايگاه واقعي خود در ادبيات سياسي- اجتماعي و فرهنگ برنامه‌نويسي و بودجه‌ريزي ما نشده‌است، و همچنان در ذهن مسئولين ارشد نظام و در زندگي مردم نه «سوژه اصلي» كه مسئله‌اي فرعي و حاشيه‌اي باقي مانده است. در حالي كه دولتمردان و مديران ارشد ما، رسانه‌ها، جرايد و ... حاضر هستند ساعات و صفحات طولاني را صرف بحث بر سر انرژي هسته اي، امريكا، عراق و ... كنند، مايل نيستند دقايقي اندك از وقت خود را وقف آموزش و پرورش و بحران‌هاي عميق آن كنند. و در شرايطي كه نه فقط پيشرفت در حوزه علم و فرهنگ و اقتصاد، بلكه پيروزي در جنگ‌ها نيز هر روز بيش از پيش منوط و متكي بر تمهيدات و عمليات رواني و نرم افزاري و مقدم بر عمليات سخت افزاري مي‌شود و نيز انقلابات خشن و خونين گذشته به تدريج ماهيتي لطيف و مخملين به خود مي‌گيرند، بااين وجود در ايران، به واسطه غلبه نگرش سنتي، همچنان ازمنظر سخت افزاري به حيات و توسعه كشور نگريسته مي‌شود! ـ در حالي كه بودجه نظامي‌امريكا چندين برابر بودجه كل ايران است، گفته مي‌شود بودجه آموزشي آن به مراتب بيشتر از بودجه نظامي اش مي باشد!-.آياجزاين است كه دراينجا، ما، سرها را در تحت و پاها را در صدر قرارداده ايم؟(درواقع زمامداران ما، تاکنون، شيپور توسعه راوارونه نواخته اند،از اينرو تعجبي نداردکه صداي چنداني از آن بيرون نيامده است).

 

 

-مشكلات اقتصادي آموزش و پرورش

 

گرچه گفته مي‌شودكه درحال حاضر ،قريب 15درصداز بودجه ومنابع دولتي در آموزش و پرورش هزينه مي‌شود، اما با توجه به رسالت خطير و سنگين نظام آموزشي و گستره تحت پوشش آن، افزون بر نود درصد بودجه مزبور صرف هزينه‌هاي جاري و پرسنلي آنهم در نازلترين سطوح ميشود و قاعدتاً ديگر چيزي جهت ارتقاء كيفي و به روز كردن معلمان و سيستم آموزشي و تجهيز مدارس و نوسازي آنها (كه اغلب فرسوده و غير استاندارد بوده و بدون نياز به حوادث طبيعي در حال فروريزي هستند) و ... باقي نمي‌ماند.
به علاوه فقدان يا ضعف توان و انگيزه‌هاي مالي، موجب جذب نشدن نيروهاي كيفي از يكسو و عدم استفاده بهينه از ظرفيتهاي موجود از سوي ديگر خواهد شد و علاوه بر تاثير مخرب بر كيفيت آموزش، ساختار بازاركار شاغلان اين بخش حياتي را نيز با پديدهاي نامطلوبي چون چند شغلي و فقدان انگيزه براي توسعه ظرفيت‌هاي فردي، روبرو خواهد ساخت و در نهايت به استهلاك، انهزام و انتقال نيروهاي كيفي به ساير بخش‌ها مي‌انجامد.
اكنون، بسياري از معلمان، از فرط استيصال و براي جبران كسري هزينه زندگي خود، به تدريس تمام وقت (حتي دو يا سه شيفته) و يا مشاغل ديگر پناه برده اند. اگر در سازمان يا پست ديگري پديده شغل دوم پيامدهاي زيان بخشي نداشته باشد، در حرفه معلمي‌كه هرساعت آن مستلزم و نيازمند چندين برابر پشتوانه مطالعاتي و پژوهشي است، اين مسئله عواقب و آثار ناگوار و مخربي خواهد داشت. به مطايبه يا مطاعنه گفته شده قبلاً معلمان گچي از كلاس خارج مي‌شدند ولي هم اكنون گچي وارد كلاس مي‌شوند! چرا بايد شرايطي پديد آورد كه معلم مجبور شود در جوار حرفه اصلي خود، ناگزير از تن دادن به مشاغل متعدد ديگر ( در مواردي مسافركشي يادست فروشي و حتي شاگردي در فروشگاه شاگرد خود و ...) گردد و در انتها با چشماني خواب آلود جسم خسته خود را به مدرسه برساند؟! در چنين وضعيتي، زبان حال چنين معلماني مصداق اين لطيفه است كه: «نمي‌گذاريم معلمي ‌مزاحم كسب و كار و زندگيمان شود!»

بديهي است اقتصاد و سرانه كنوني آموزش و پرورش (بويژه در غياب يك ساز و كار نظارتي قوي و نهادينه شده)، چشم و گوش و زبان مسئولين و ناظرين مربوطه را براي كنترل كيفيت خدمات آموزشي، كور، كروكند ساخته است و در چنين شرايطي، پناه بردن معلمان به پديده نامطلوب اضافه‌كاري يا شغل دوم به معناي فنا شدن تدريجي خصايل معلمي ‌مي ‌باشد. هشدار كه حرفه معلمي‌در حال زوال و نسل معلمان واقعي در حال انقراض است.

انگليسي‌ها ضرب‌المثلي دارند مبني بر اين كه: «هنوز آنقدر پولدار نشده‌ام كه جنس ارزان بخرم»! در حقيقت در وضعيت فعلي، بي جهت خانواده‌ها و سياستگزاران و مديران ارشد ما دلخوش و مفتخر به اجراي اصل سي ام قانون اساسي مبني بر رايگان بودن تحصيلات هستند. در واقع آنها بدون تأمل و تعمق در حاصل كار، دچار نوعي خوشباوري ، ساده انديشي و خود فريبي (اگر نگوييم عوامفريبي) شده اند، زيرا بودجه و سرانه فعلي آموزش و پرورش در اصل ناظر به حفظ حيات اوليه و نازل سيستم (همچون بيماري مدهوش و محتضر) بوده و بنوعي، بيشتر در حكم اتلاف منابع مي‌باشد. از آنجا كه در دنياي معاصر، ديگر صرف آموزش خواندن و نوشتن معيار سواد داشتن بشمار نمي‌آيد، لذا در وضعيت كنوني، مدارس ما غالباً چيزي جز تداوم مهدكودك‌هاي سنتي (با هدف نگهداري بچه‌ها تا هنگام فراغت اوليا از كار روزانه خود) نمي‌باشد و يادآور طنز معروف مارك تواين كه: «سعي ميكنم مدرسه رفتن مزاحم تحصيلاتم نشود»!

در حال حاضر خانواده‌ها و اولياي دانش آموزان ما به بدترين و بي رحمانه ترين شكل (و همراه با شديدترين فشارهاي روحي و رواني)، مشغول پرداخت هزينه تحصيلي فرزندان خود در بيرون از سيستم آموزش رسمي در قالب تهيه معلم خصوصي، خريد كتب، جزوات و نوارهاي آموزشي و كمك آموزشي، ثبت نام در كلاسهاي فوق العاده، كلاس زبان ، كلاس كنكور و ... مي‌باشند. به تعبيري، اگر چه مدارس ما باز است اما تعليم و تربيت (به مفهوم حقيقي، اثر بخش و امروزي آن) تعطيل است.

سيل انتقاد، نگراني و نارضايتي خانواده‌ها و افكار عمومي‌از كاركرد نظام آموزشي و كيفيت خروجي‌هاي آن از سويي؛ و رويش قارچ گونه موسسات و جزوات آموزشي و شكل‌گيري امپراطوري‌هايي نظير موسسه قلم‌چي در حاشيه و بر فراز نظام آموزشي ما، گواهي بر اين مدعاست. همچنان كه گفته شد در دنياي معاصر سيستم آموزشي كانون توجه و تكيه‌گاه تمام دولتهاي مدرن براي ملت سازي و توسعه پايدار و همه جانبه بوده است؛ ولي در ايران ، نظام آموزشي ما ظاهراً به مظهر عقب ماندگي و سرخوردگي و تشديد كننده شكافهاي ملي و بين المللي تبديل شده است.

آيا با ساختار آموزشي منسوخ ومتصلب كنوني، سرانه اي چنين اندك، مدارسي غير منعطف و غير پويا، غير مشاركتي ، فاقد اختيارات واقعي و شفاف و نيز معلمي‌كه به لحاظ محروميت‌هاي مادي و معنوي و تبعيضهاي آشكار و پنهان، از نظر ذهني ورواني دچار ياس و سرخوردگي و انواع تحقيرها و فشارهاي دروني و بيروني شده، و همچون خسي در ميان امواج افسوس و اندوه سرگردان بوده ودرواقع خود«آلبوم وکلکسيوني جامع ازحسرت و ناكامي‌» مي‌باشد، چگونه مي ‌توان با پرورش شهروندان توانمند، خلاق، شاداب، هوشيار، داراي اعتماد به نفس و آماده رقابت، مشاركت و تعامل در جهاني به شدت متغير و فرا پيچيده و ... اسباب كاميابي، نشاط و بالندگي جامعه را (در سطح ملي و فراملي) فراهم نمود؟ در بهترين حالت، آموزش چنين سيستم و چنين معلمي،‌ آموزش سكوت و سكون،‌ انفعال، انجماد و اغتشاش فكري، بي‌مسئوليتي، بي‌تفاوتي، بدبيني و نوميدي خواهد بود.

بدون ترديد،‌ هيچ جامعه‌اي و هيچ حكومتي از طريق بي‌اعتنايي به نظام آموزشي و يا تحقير علم و معلمان خود، به جايي نرسيده است. بدرستي گفته شده كه هيچ جامعه‌اي نمي‌تواند فراتر از علم و معلم خود برود. مي‌توان گفت كه وضعيت فعلي نظام آموزش و پرورش و معلمان ما در واقع نمود،‌ برآيند و آينه‌اي تمام نما ازروش،منش،بينش وتوان برنامه‌ريزي و مديريت كشور(ونيز افق فکري جامعه) مي‌باشد.

چنين مي‌نمايد كه، نه همان به اقتضاي ماهيت و ايدئولوژي انقلاب،‌ بلكه به اقتضاي بافت و آرايش اقتصادي ـ اجتماعي و معيشت سنتي ما (و فقدان يا ضعف طبقه متوسط)، مديران برآمده از بطن و متن انقلاب،‌ اغلب بازاري زاده و كشاورز زاده باشند. ضمن احترام به همه صنوف، بايد نسبت به نگرش بازاري و جاليزكارانه و تعميم و تداول آن در حوزه فرهنگ ـ مبني بر مصرفي پنداشتن آن و توقع بهره‌برداري سريع از هر هزينه‌اي ـ و تداوم آن پس از 25 سال آزمون و خطا،‌ هشدار داد.

 از سويي نامزدهاي انتخابات  ضمن اذعان و اعتراف به مظلوميت آموزش و پرورش و معلمان، وعده برقراري عدالت و احقاق حقوق ايشان را مي‌دهند و از سوي ديگر،‌ برخي كارشناسان با اشاره به خانواده چهار ميليون نفري دولت و تنگناهاي شديد بودجه‌اي،‌ نسبت به دامن زدن و افزايش توقع معلمان و پيامدهاي احتمالي آن هشدار مي‌دهند.

درست است كه سطح و سقف منابع و درآمد فعلي دولت، جوابگوي نيازهاي رو به گسترش كنوني و آتي جامعه نمي‌باشد و براي حل معضلات عديده جامعه و ازجمله آموزش و پرورش ، بايد در تكاپوي تمهيد منابع جديد و ديگرياز جمله مشاركت خانواده‌ها و بخش خصوصي - بود، اما چرا در اين وضعيت ناگوار و تورم افسار گسيخته، بايد حساسترين و مهمترين كانون و حلقه حياتي و ارتباطي جامعه يعني آموزش و پرورش و معلمان بيشترين هزينه و تاوان كمبود و كسري بودجه را بپردازند؟

در اين اوضاع، اگر آموزش و پرورش و معلمان به اقتضاي نقش خطير و حياتي خود در صدر نمي‌نشينند، دست كم نبايد در ذيل هم قرار گيرند. درست است كه معلمان «زياد» هستند ولي باور كنيد كه «زيادي» نيستند. از اينرو، برقراري عدالت و هماهنگي در دستمزدها و مزايا، حداقل انتظار و كمترين حق آنها است.

آيا رواست هر كس بر سر منبع يا در مسير دريافت، توليد و توزيع درآمدهاي ارزي و ريالي بود، هر آنگونه كه اقتضاي منافع خود و گروهش مي‌نمود، مبادرت به تسهيم و تخصيص بودجه كند؟ براستي، چند درصد از مسئولين ما حاضر هستند در بين سازمان هاي موجود كشور آموزش و پرورش و حرفه معلمي‌را به عنوان شغل خود يا فرزندانشان برگزينند.

اغلب، همگان بر پديده ناميمون فرار و مهاجرت سرمايه‌ها (اعم از مادي و معنوي) از روستا به شهر، از شهرستانها به پايتخت، و از پايتخت به خارج و آنسوي مرزها پيوسته غبطه و افسوس خورده و مي‌خورند. اما آيا انديشيده‌اند كه اين سير فرار و مهاجرت بسوي مراكز قدرت و ثروت و خوشبختي، در ابعادي بسيار خطرناكتر و ويرانگرتر در سطح سازمانها و نهادهاي فعال در كشور و بويژه در عرصه آموزش و پرورش برقرار است؟
براستي هم اكنون چند متخصص مقطع ابتدايي در دبستانهاي ما مشغول انجام وظيفه هستند؟ چرا هر كس اندكي مدرك، دانش، نفوذ و شهرتش ارتقا يافت مي‌خواهد -و يا مي‌خواهند- به حلقه بالاتر ( از ابتدايي به راهنمايي ، از راهنمايي به دبيرستان و پيش دانشگاهي، از آنجا به دانشگاه و يا هر جاي ديگري به جز آموزش و پرورش ... ) منتقل شود؟

علت اين فاجعه خاموش چيست؟

 

 جز هرم وارونه ، نامتوازن و ناعادلانه قدرت و ثروت (و به تبع آن آوازه و اعتبار اجتماعي) و الگوي غلط برنامه‌نويسي و بودجه‌ريزي؟ چرا بايد سهم هر دستگاه در هنگام بودجه‌بندي ساليانه ، در نسبت مستقيم با قدرت چانه زني و سهم و وزن آن در معادلات قدرت ، باشد؟

بي‌گمان، جامعه كنوني ايران با چالش‌هاي فراوان و عميقي روبرو است، اما شايد در اين بين يكي از مهمترين و پر دامنه‌ترين گسل‌هاي مغفول و فراموش شده ، گسل ناشي از ياس و پژمرده گي و بغض و سرخوردگي قاطبه معلمان باشد كه معلوم نيست در صورت فعال شدن و خروج اين غول عظيم و نجيب از بطري سكون و سكوت چه پيامدهايي را به دنبال داشته باشد. حتي اگر جامعه فرهنگيان مستعد انفجار رواني و اجتماعي هم نباشد ، مديريت آينده نگر اقتضا دارد براي خاتمه اثرات منفي چنين نگرشي بر آحاد ملت و بويژه بر نوباوگان اين مرزو بوم ، تدابير عاقلانه و عاجلانه اي انديشيده شود.
آيا هنوز وقت آن نرسيده كه از فاز «بحران مديريت» به مرحله «مديريت بحران» گام نهيم.

- حقوق معنوي معلم

 

اگر چه در اولين گام، پيوسته مشكلات مادي و مالي معلمان خودنمايي ميكند و بويژه اين روزها ساير مشكلات و حقوق آنها را تحت الشعاع قرار داده است، و اگر چه افزايش حقوق و مزايا، حل مشكل مسكن، تامين نيازهاي اوليه و متعارف زندگي، برقراري عدالت در پرداختها و كمكهاي غير نقدي و ... از حقوق مسلم و مطالبات به حق ايشان است، ولي نبايد با تاكيد صرف بر مطالبات مادي ايشان اعاده و احقاق حقوق معنوي و عزت و منزلت شغلي آنها را از نظر دور داشت.

با توجه به ساختار عريض و طويل، معيوب و بيمار آموزش و پرورش در واقع مي‌توان گفت چالش بنيادي تر احياي حقوق و منزلت حرفه اي و معنوي معلمان مي‌باشد. حقوق حرفه اي معلم به جايگاه او در ساختار متمركز و متصلب نظام آموزشي، در مدرسه، در شوراي مدرسه، در كلاس و در فعاليت كلاسي خود اعم از انتخاب هدف، محتوا، ميزان و شيوه تدريس، روش ارزشيابي و... بر مي‌گردد.

در حال حاضر معلم نه تنها در تدوين و اجراي مراحل فوق سهم و نقش مشاركتي ندارد كه حتي در تعيين جاي نشستن دانش آموزان در كلاس خود نيز بايد تابع تشخيص ناظم مدرسه باشد!

در مجموع، معلم به موجود بلا دفاع و تحقير و تضعيف شده‌اي بدل شده كه هم در عرصه برون سازماني (سلسله مراتب سازماني و اجتماعي) و هم در صحنه درون سازماني (آموزش و پرورش ) همچون بيماري محتضر و بر زمين افتاده پيوسته در معرض فشار، انتقاد، تهاجم و توهين مكرر و بي پايان حتي از سوي راننده سرويس روزانه خود قرار دارد. در واقع نبايد از او پرسيد چرا متناسب با تحولات جهاني خود را به روز نكرده است بلكه بايد از او پرسيد چرا و چگونه زنده مانده است!

تصادفي نيست در هنگام زنگ تفريح، معلمان به جاي تمايل به تبادل آخرين اخبار و دستاوردهاي علمي‌ ـ تخصصي در حوزه تدريس خود، ترجيح مي‌دهند با نقل آخرين جوك‌ها و مسابقه در خندانيدن يكديگر، لحظاتي كوتاه خود و آلامشان را فراموش و براي ادامه كار و زندگي به خويشتن روحيه و نيرو دهند.

 

منابع و مآخذ:


1. آموزش و پرورش ايران در حاشيه ، دكتر علي اصغر كاكو جويباري، سايت بازتاب، 26/12/83
2. آموزش و پرورش در برزخ، ابراهيم اصلاني، همشهري 12/4/84
3. آموزش و پرورش و ايدئولوژي كارمندي، شيرزاد عبداللهي ، روزنامه همشهري18/8/83
4. آموزش و پرورش و توسعه، تدوين و تلفيق حسين دهقان و مسلم پرتو، پژوهشكده تعليم و تربيت ، زمستان 1381
5. اصلاحات در آموزش و پرورش، همانديشي و مصاحبه با صاحبنظران و متخصصان ، پژوهشكده تعليم و تربيت، خرداد1381
6. اقتصاد و برنامه‌ريزي توسعه آموزش و پرورش و آموزشهاي فني و حرفه‌اي ، با اهتمام منيره رضايي، پژوهشكده تعليم و تربيت ،1383
7. بررسي و برآورد سهم نيروي انساني با سواد و بي سواد در ارزش افزوده بخشهاي اقتصادي كشور، رحيم دباغ1383
8. تحليل تطبيقي بازدهي اقتصادي سرمايه انساني در بازار كار آموزش و پرورش ايران، دكتر ابوالقاسم نادري، 1383
9. چالشهاي رئيس جمهور نهم، مسعود نيلي، روزنامه شرق،30/1/84
10. چكيده مقاله‌هاي همايش ملي مهندسي اصلاحات در آموزش و پرورش، به كوشش منيره رضايي، پژوهشكده تعليم و تربيت، خرداد 1381
11. ريشه‌هاي توسعه نيافتگي و آموزش و پرورش ايران، در گفتگو با مسئولان و صاحبنظران، به كوشش احسان هوشمند، پژوهشكده تعليم و تربيت، 1382
12. سند و منشور اصلاح نظام آموزش و پرورش ايران، به كوشش دكتر نادر سلسبيلي،‌ دكتر صغري ابراهيمي‌ قوام و ...، پژوهشكده تعليم و تربيت، تابستان 1382
13. ظهور اقتصاد دانش و ضرورت تحول در آموزش و پرورش ايران، يعقوب انتظاري،‌1383
14. مباني نظري اصلاحات در آموزش و پرورش و سازمان،‌ مديريت و نيروي انساني،‌ مجموعه مقالات همايش ملي مهندسي اصلاحات در آموزش و پرورش،‌ به اهتمام منيره رضايي،‌ پژوهشكده تعليم و تربيت،‌ 1382
15. مجموعه مقالات راهبردهاي كلان اصلاحات در آموزش و پرورش، دكتر علي اصغر كاكوجويباري،‌ وزارت آموزش و پرورش،‌ 1380
16. نقش آموزش و پرورش در توسعه از ديدگاه زنده‌ياد دكتر حسين عظيمي،‌ پژوهشكده تعليم و تربيت،‌ بهار 1382

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت: 16:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس