سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
2367 - طرح درس ملی روزانه ریاضی سوم درس شانزدهم حل مساله روش نمادین
نام کتاب درسی: ریاضی مقطع تحصیلی: سوم ابتدایی موضوع درس:طرح درس ملی روزانه ریاضی سوم درس شانزدهم حل مساله روش نمادین
اهداف :
در برخی مسئله ها به جای استفاده از عبارات و توضیحات از اعداد استفاده می کنند که به آنها مسئله های عددی می گویند.
انتظارات از دانش آموزان در این درس
درباره روش های نمادین حل مساله تفکر نماید .
خداوند را بخاطر علم ریاضی که در حال آموختن هستند شکرگزاری کنند .
1.آشنایی استفاده از اعداد به جای عبارات .
استفاده از مساله عددی بجای عبارت ها
-فایل بصورت ورد و قابل ویرایش - تعداد صفحات : پنج صفحه - قیمت : فقط پنج هزار تومان :
برای اطمینان شما عزیزان:
فایل پی دی اف کامل این طرح درس فقط برای مشاهده در زیر آمده است . ابتدا فایل پی دی اف را مشاهده نمائید و در صورت رضایت فایل ورد و قابل ویرایش و بدون آرم این طرح درس به قیمت پنج هزار تومان از لینک خرید دریافت نمائید .ابتدا فایل پی دی اف را مشاهده نمائید :
در صورت رضایت فایل ورد و قابل ویرایش این طرح درس را از لینک خرید زیر و با قیمت پنج هزار تومان دریافت نمائید :
راهنمای خرید : برای خرید آنلاین و دریافت بلافاصله فایل ورد ابتدا بر روی لینک خرید زیر کلیک نمائید . تا وارد صفحه خرید و دانلود سایت علمی و پژوهشی آسمان شوید .لینک خرید :
رابطه زبان و تفکر دکتر محمدرضا باطنی و مسائل نوین زبان شناسی
درس :
روش تدریس فارسی
مقدمه
بحث درباره رابطه زبان و تفكر و تأثير اين دو بر يكديگر بحث تازهاى نيست. افلاطون معتقد بود كه هنگام تفكّر، روح انسان با خودش حرف مىزند. واتسون، از پيشروان مكتب رفتارگرايى در روانشناسى، در اوايل قرن بيستم همين مطلب را به زبان ديگرى بيان كرده است. او معتقد است كه تفكر چيزى نيست مگر سخن گفتن كه به صورت حركات خفيف در اندامهاى صوتى درآمده است. به عبارت ديگر، تفكّر همان سخن گفتن است كه وازده شده و به صورت حركات يا انقباضهاى خفيف در اندامهاى صوتى ظاهر مىشود.
ولى امروز پژوهشگران با ارائه شواهد كافى نشان دادهاند كه طرح مسأله به هيچ يك از دو صورت بالا درست نيست، اما خود نيز هنوز نتوانستهاند جواب قانعكنندهاى كه قبول عام داشته باشد براى اين سؤال ارائه كنند. گره كار عمدتاً در اينجاست كه بر سر تعريف تفكر اتفاق نظر وجود ندارد. براستى تفكر چيست؟ به چه فرايند يا فرايندهاى ذهنى تفكر گفته مىشود؟ ماروين مينسكى، كه از طرفداران دوآتشه هوش مصنوعى و سيستمهاى هوشمند است و معتقد است هر كارى كه مغز انسان بتواند انجام دهد كامپيوتر نيز روزى از عهده آن برخواهد آمد، در پاسخ اين سؤال كه آيا كامپيوتر مىتواند فكر كند، جواب مىدهد: «بله، به شرط اينكه شما براى من تعريف كنيد تفكر چيست.» مينسكى خوب مىداند كه با اين جواب چه سنگ بزرگى پيش پاى مخالفان خود مىاندازد.
ولى عدم توافق بر سر تفكّر مانع بحث ما نمىشود. پژوهشگران درباره چگونگى تفكر تقريباً به همان نتيجهاى رسيدهاند كه درباره چگونگى هوش به آن دست يافته اند. قبلاً تصوّر مىشد كه هوش يك توانايى ذهنى واحد است كه بعضى بيشتر و بعضى كمتر از آن برخوردارند. ولى امروز پى بردهاند كه هوش مجموعه اى از مؤلّفههاست كه نحوه توزيع يا پراكندگى آن در افراد مختلف متفاوت است. مفهوم اين سخن اين است كه برچسبهاى «باهوش»، «كمهوش» يا «بىهوش» به طور مطلق چندان معتبر نيستند، و به زبان علمىتر بايد گفت: «باهوش يا كمهوش از چه لحاظ». اين نگرش تازه نسبت به هوش، محتوا و تركيب آزمونهاى هوش را متحول ساخته است. در مورد تفكر نيز نتيجهاى مشابه به دست آمده است. پژوهشگران به اين نتيجه رسيدهاند كه تفكر يك فعاليت ذهنى واحد نيست، بلكه از مؤلفههايى تشكيل شده است و هر بار كه ما فكر مىكنيم يكى از اين مؤلفهها يا آميزهاى از آنها را به كار مىگيريم. ما بعداً به بعضى از مؤلفههاى تفكر اشاره خواهيم كرد، ولى يك مؤلفه مهم تفكر كه همه درباره آن توافق دارند، حل مسأله (problem solving) است. گفتنى است كه بسيارى از پژوهشگران، تفكر را فقط حل مسأله مىدانند و ديگر مؤلفههاى تفكر را در حل مسأله مستتر مىدانند.
اما مسأله و حل مسأله يعنى چه؟ فرض كنيد شما در وضعيتى هستيد كه ما آن را وضعيت (الف) مىناميم و مىخواهيد به وضعيت ديگرى برسيد كه اسم آن را وضعيت (ب) مىگذاريم. در اين موقع مشاهده مىكنيد كه براى گذر از وضعيت (الف) و رسيدن به وضعيت (ب) راهى به نظرتان نمىرسد يا راههايى كه به نظر مىرسد، مناسب نيست. در اين صورت شما با يك مسأله مواجهيد. پس از اين مرحله، شما به يك رشته تلاشهاى ذهنى دست مىزنيد – كه ما در اينجا به چند و چون آن وارد نمىشويم – و سرانجام راه مناسبى پيدا مىكنيد كه شما را به وضعيت (ب) مىرساند. در اين صورت شما مسألهاى را كه با آن مواجه بوديد حل كردهايد؛ به بيان ديگر، موفق به حل يك مسأله شدهايد.
گروهى از پژوهشگران، زبان را نهتنها شرط كافى براى تفكر نمىدانند بلكه آن را شرط لازم نيز به حساب نمىآورند، و اتفاقاً يكى از استدلالهاى ايشان همين حل مسأله است. آنها مىگويند اگر ماهيت تفكر از نوع حل مسأله باشد، در اين صورت بسيارى از حيوانات ديگر نيز كه فاقد زبان – به معنى انسانى آن – هستند فكر مىكنند، چون مسأله حل مىكنند. كالين بليكمور در كتاب “Mechanics of the Mind” كه با عنوان ساخت و كار ذهن[1]به فارسى ترجمه شده است به دو مورد از حل مسأله توسط ميمونها اشاره مىكند.
گروهى از دانشمندان ژاپنى كه در جزيره كوشيما به مطالعه رفتار ميمونها سرگرم بودند، ابتكارى از يك ميمون به نام ايمو مشاهده كردند كه بسيار جالب توجه بود. دانشمندان ژاپنى براى خوراك ميمونها نوعى سيبزمينى روى ساحل مىريختند. از آنجا كه ساحل جزيره شنى بود، سيبزمينيها به شن آلوده مىشد و خوردن سيبزمينى پر از شن براى ميمونها نامطبوع بود. روزى دانشمندان ژاپنى مشاهده كردند كه ايمو سيبزمينيها را به كنار جويبارى كه در ساحل جريان داشت مىبَرَد، هر سيبزمينى را با يك دست در آب فرو مىكند و با دست ديگر شنها را از آن پاك مىكند و مىخورد. آن چه براى ژاپنيها جالبتر بود اين بود كه اين روش شستن سيبزمينى، به زودى در ميان گروه ميمونها رايج شد و جزو تجربه مشترك آن جمع گرديد. پس از اين تجربه، دانشمندان ژاپنى به جاى سيبزمينى، گندم روى ساحل پاشيدند. اما دانه دانه برداشتن گندم از روى شنها كارى پرزحمت و خستهكننده بود. اين بار نيز ايمو راهحلى براى مسأله پيدا كرد. او مشت مشت شنهاى گندمدار را در آب مىريخت، شنها تهنشين مىشدند و گندمها روى آب مىايستادند و او آنها را از سطح آب مىگرفت و مىخورد. باز هم مشاهده شد كه ميمونهاى ديگر اين كار نسبتاً مشكل را به زودى ياد گرفتند و در آن استاد شدند.
كسانى كه زبان را شرط لازم و كافى براى تفكر نمىدانند، به مشاهداتى از اين نوع اشاره مىكنند و مىپرسند: آيا اين ابتكارها به اين معنى نيست كه ميمونها، به عنوان مثال، داراى مفاهيم ذهنى هستند و اين مفاهيم را به كار مىگيرند تا براى مشكلى كه با آن مواجه شدهاند راه حلى پيدا كنند؟ به بيان ديگر: آيا اين ابتكارها حل مسأله تفكر انسان با حيوانات ديگر اساساً يك مسأله كمّى است و نه يك مسأله كيفى. به عبارت ديگر هر چه موجود، مغز رشد يافتهترى داشته باشد، تفكر او نيز پيچيدهتر خواهد بود.
دليل ديگر كه نشان مىدهد مفاهيم مىتوانند در غياب زبان نيز شكل بگيرند، مورد كر و لالهاست. مىدانيم كسانى كه كر مادرزاد باشند، لال نيز خواهند بود. از آنجا كه آنان زبان اطرافيان خود را نمىشنوند، زبان نيز در آنها شكل نمىگيرد. با اين همه، ما مىبينيم كه كر و لالها، حتى اگر به مدارس خاص هم نرفته باشند و حتى اگر زبان اشاره استاندارد شدهاى را نيز ياد نگرفته باشند، باز داراى مفاهيم ذهنى هستند و آنها را به كمك اشاراتى كه گاه فقط براى اطرافيان نزديك آنها قابل فهم است بيان مىكنند. به بيان ديگر، كر و لالها با آن كه فاقد زبان هستند باز مىتوانند فكر كنند.
گواه ديگر در تأييد اين ادعا كه تفكر الزاماً وابسته به زبان نيست از مطالعه بيماران زبانپريش به دست آمده است. به عنوان مثال، شرح حال بيمارى گزارش شده كه در اثر آسيب مغزى زبان او آنچنان نابسامان شده بود كه تقريباً هر نوع ارتباط زبانى با او ناممكن شده بود. با اين همه، اين بيمار مىتوانست با موفقيت شطرنج بازى كند. شرح حال بيمار زبانپريش ديگرى گزارش شده كه از فهم جملههاى بسيار سادهاى كه به صورت نوشته به او ارائه مىشد عاجز بود، ولى مىتوانست معادلههاى رياضى را كه به صورت نوشته در اختيار او گذاشته مىشد، حل كند. عكس اين وضعيت نيز مشاهده شده است. شرح حال بيمارانى گزارش شده كه در اثر آسيب مغزى، قدرت تجريد، تعميم و برخى ديگر از تواناييهاى عالى ذهن را از دست داده بودند، در حالى كه دستگاه زبان در آنان دست نخورده و بىعيب باقى مانده بود. اين بيماران جملههاى امرى، استفهامى و خبرى را مىفهميدند و واكنش مناسب از خود نشان مىدادند. مىتوانستند درباره وقايع ساده و عينى صحبت كنند ولى نمىتوانستند درباره مسائل مجرد بينديشند. به عنوان مثال، وقتى از يكى از اين بيماران خواسته شد كه بگويد «برف سياه است» نتوانست و هر بار جواب مىداد «نه برف سفيد است». دادن يك حكم غلط عمدى، يا به عبارت سادهتر، دروغ گفتن، مستلزم تجريد و بريدن پيوند انديشه از واقعيات است. انسانهاى سالم اين كار را به آسانى انجام مىدهند، ولى اين بيمار نمىتوانست چنين حكم غلطى بدهد زيرا نيروى تجريد يا انتزاع در او از بين رفته بود. وقتى از بيمار ديگرى خواسته مىشود كه بگويد چه ساعتى است، به ساعت نگاه مىكرد و جواب درست مىداد، ولى اگر به او گفته مىشد ساعت را روى، مثلاً، هشت و سى دقيقه تنظيم كند، نمىتوانست، زيرا اين كار نيز مستلزم فعاليت تجريدى يا انتزاعى مغز است. يكى ديگر از اين بيماران مىتوانست به مسائل بسيار ساده حساب به كمك انگشتان خود جواب درست بدهد، ولى اگر از او مىپرسيدند، مثلاً، هفت از چهار بزرگتر است يا كوچكتر نمىتوانست جواب بدهد. و اين همه ناتوانى عقلانى حيرتانگيز در حالى است كه دستگاه زبان در اين بيماران سالم بوده است. با توجه به نمونههايى كه ذكر شد مىتوان نتيجه گرفت كه از يك طرف اختلالات شديد زبانى الزاماً منجر به اختلالات قرينهاى در تفكر و تعقل شخص نمىشوند و از طرف ديگر اختلالات شناختى، الزاماً همراه با اختلالات زبانى نيستند.
كسانى كه به وجود تفكر بدون زبان اعتقاد دارند، گاهى اين ادعاى انشتين را كه گفته است در تفكرات علمى خود از كلمات استفاده نكرده است، يا به بيان ديگر، زبان در تفكرات پيچيده او نقشى نداشته است، به عنوان سند ذكر مىكنند. جالب اين است كه بسيارى از دانشمندان و متفكران ديگر نيز نظر انشتين را درباره تفكرات خود تأييد كردهاند. نظريات چامسكى نيز به نحوى در جهت پذيرش جدايى زبان از تفكر است. او معتقد است مكانيسم يادگيرى زبان امرى ژنتيكى است و مداربندى آن از قبل در مغز نوزاد انسان وجود دارد. اگر چنين نبود كودك انسان نمىتوانست نظام پيچيده زبان را با اين سهولت و در زمانى چنين كوتاه ياد بگيرد. چامسكى در تأييد حرف خود از كودكان عقبمانده ذهنى ياد مىكند كه به رغم ناتوانى شناختى از نظر فراگيرى زبان نسبت به سن خود با مشكلى مواجه نيستند. اين ادعاى چامسكى را عصبشناسان برجستهاى مانند آنتونيو داماسيو نيز تأييد كردهاند. داماسيو در مقالهاى تحت عنوان «مغز و زبان» مىگويد: «پختگى فرايندهاى زبانى هميشه بستگى به پختگى فرايندهاى مفهومى ندارد، زيرا بعضى از كودكانى كه ذهنشان از نظر مفهومسازى مختل مانده است، دستور زبان را ياد مىگيرند. و چنين به نظر مىرسد كه آن مكانيسم نورونى كه براى عمليات نحوى لازم است مىتواند مستقل از مفهومسازى رشد كند.»[2]
آنچه تا اينجا گفتيم بيانگر نظريات كسانى بود كه معتقدند تفكّر بدون زبان صورت مىگيرد و يا لااقل معتقدند زبان، شرط لازم براى تفكر نيست. ما در دنباله اين گفتار مىخواهيم به طرف ديگر سكه نگاه كنيم و تا حد امكان دو نكته را روشن كنيم: اول اينكه چه تفكر بدون زبان امكانپذير باشد و چه نباشد تنها از راه زبان است كه ما مىتوانيم انديشههاى خود را به ديگران منتقل كنيم و از انديشههاى ديگران باخبر شويم. دوم اينكه، به رغم شواهدى كه ارائه شد، مىتوان نشان داد كه اگر انسان، زبان نمىداشت، تفكر او شكل ديگرى به خود مىگرفت. اجازه بدهيد اين دو نكته را با همين ترتيب اندكى بيشتر بشكافيم.
نكته اول چندان بحثانگيز نيست؛ كمتر كسى است كه در اين حقيقت ترديد كند كه مغز هر انسان، راز سر به مهرى است كه كليد آن فقط، زبان صاحبِ مغز است. تا زمانى كه شخص به سخن نيايد نمىتوان گفت در مغز او چه مىگذرد. در شكنجهگاهها از زندانى فقط يك چيز مىخواهند و آن اين است كه حرف بزند و چه بسيار كسانى كه در طول تاريخ زير شكنجه جان دادهاند ولى زبان خويش را همچنان در نيام نگاه داشتهاند و اسرار مغز خود را با خود به گور بردهاند. حتى جراحان مغز نيز كه مغز عريان بيمار را در جلو چشم دارند به افكار و احساسات بيمار دسترسى ندارند. آنها فقط بافتهاى مغز را مىبينند. نه تحريك الكتريكى مغز، نه عكسبردارى با شيوههاى بسيار جديد مانندPETو نه هيچ تكنيك شناخته شده ديگرى، نمىتواند پرده از روى افكار و احساسات شخص بردارد. اين شيوهها فقط مىتوانند درباره فعاليت ياختههاى عصبى، اطلاعاتى در دسترس بگذارند. اين اطلاعات اگرچه براى درمان بيمار يا شناخت فعاليتهاى مغز بسيار مفيدند، ولى بيانكننده افكار و احساسات بيمار نيستند. فعاليت نورونها، فقط براى صاحب مغز به صورت افكار يا احساسات يا حالات روحى گوناگون قابل درك و تفسير است و وسيلهاى كه صاحب مغز براى بيان آنها در اختيار دارد فقط و فقط زبان است. زبان در حكم دريچهاى است كه شخص مىگشايد و به ديگران اجازه مىدهد از آن دريچه به دنياى درون او نگاه كنند. به قول استاد سخن سعدى:
زبان در دهان اين خردمند چيست
كليد در گنج صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند كسى
كه گوهر فروش است يا پيلهور
اكنون مىخواهيم نكته دوّم را اندكى بشكافيم، يعنى مىخواهيم نشان بدهيم به رغم شواهدى كه در تأييد ادعاى تفكر بدون نياز به زبان ارائه شد، اگر انسان زبان نمىداشت، تفكر او شكل ديگرى به خود مىگرفت. براى اجتناب از پيچيدگى بحث اجازه بدهيد سادهانگارانه بپذيريم كه تفكر همان حل مسأله است. در حل مسأله از هر نوع كه باشد، ضرورىترين ابزار حافظه است، زيرا حافظه است كه اطلاعات مربوط به تجارب گذشته را در خود ذخيره كرده است و فقط با توسل به حافظه است كه مىتوان از اطلاعات موجود در آن سود جست و راهحلى براى مسأله مورد نظر پيدا كرد. اكنون ببينيم اطلاعاتى را كه ما در حافظه ذخيره مىكنيم از چه راهى به دست مىآوريم. (در اينجا من ناچارم براى روشن كردن پارهاى از مفاهيم اندكى از موضوع اصلى بحث دور شوم ولى پس از اين حاشيهروى، دوباره به بحث اصلى باز خواهم گشت.)
ترديدى نيست كه دريچههاى مغز ما به جهان خارج فقط حواس ما هستند، يعنى از راه حواس است كه معرفت يا شناخت ما از جهان خارج حاصل مىشود. نكته بسيار مهمّى كه در اينجا بايد به آن توجّه داشته باشيم اين است كه حواسّ ما تصوير درستى از واقعيت جهان خارج به ما نمىدهند. تصويرى كه ما از جهان به دست مىآوريم تصويرى است كه از صافىهاى حواس گذشته و چيزى است كاملاً متفاوت از آنچه در عالم خارج وجود دارد. بد نيست مثالى بزنيم. هماكنون كه من صحبت مىكنم شما صداى مرا مىشنويد و اكثر شما نيز اين را يك امر واقعى مىدانيد. ولى واقعيت اين نيست. اندامهاى گويايى من صدا توليد نمىكنند، بلكه ذرات هوا را طبق الگوهاى خاصى به هم مىزنند، يا به بيان دقيقتر، در آنها ايجاد ارتعاش مىكنند. اين ارتعاشها، محرِك صوت هستند نه خود صوت. ادراك صوت، ويژگى دستگاه شنوايى شما و من است، بدين معنى كه دستگاه شنوايى ما آنچنان ساخته شده و سازمان يافته است كه اين ارتعاشها را به صورت صوت ادراك مىكند، وگرنه در جهان فيزيكى بيرون، صوت يا صدا وجود ندارد. آنچه وجود دارد تمَوّجِ انرژى در ذرات هواست. نظير اين تحريف واقعيت فيزيكى را در ادراك بو، مزه، سردى و گرمى و حتى رنگ نيز مشاهده مىكنيم. شايد بىمناسبت نباشد كه درباره ادراك رنگ نيز توضيحى بدهيم. در عالم خارج رنگ وجود ندارد. آنچه وجود دارد طيف وسيع امواج الكترومغناطيسى است كه فقط بخشى از آن قابل رؤيت است. طول موجهاى مختلف اين بخش هر يك به صورت رنگى متفاوت ادراك مىشوند.
اگر نور خورشيد را از منشورى عبور دهيد، تجزيه مىشود و يك طيف نورى به وجود مىآورد. قسمتى از اين طيف كه قابل رؤيت است از نظر طول موج بين 760 تا 385 ميلى ميكرون واقع مىشود. اين طول موجهاى مختلف در روى چشم ما تأثيرات مختلف مىگذارد و مغز ما آنها را به رنگهاى مختلف تعبير مىكند: ناحيه 760 ميلى ميكرون به صورت قرمز و ناحيه 385 ميلى ميكرون به صورت بنفش ادراك مىشود. ولى بالاتر از 760 و پايينتر از 385 نيز طول موجهايى هست كه عصب چشم ما را متأثر نمىكنند و در نتيجه ديده نمىشوند. طول موجهاى زير قرمز، يعنى بزرگتر از 760 ميلى ميكرون، به صورت حرارت احساس مىشوند و طول موجهاى فرابنفش، يعنى ريزتر از 385 ميلى ميكرون، پوست بدن را مىسوزانند و رنگ آن را قهوهاى يا برنزه مىكنند. وقتى مىگوييم اين پارچه، مثلاً، قرمز است، بدان معنا است كه اين پارچه خاصيتى دارد كه هيچ يك از طول موجهاى طيف نور را جز طول موج قرمز منعكس نمىكند.
از آنچه گذشت ظاهراً بايد چنين نتيجه گرفت كه معرفت ما از جهان خارج واقعى نيست، جهانى كه ما درك مىكنيم ساخته و پرداخته دستگاه عصبى ماست، ما در محدوده دادههاى حسّى خود محبوس هستيم و شايد هيچ وقت نتوانيم به واقعيّتِ واقعيت پى ببريم. اين، تصويرى بسيار تيره از شناخت جهان در برابر چشمان ما ترسيم مىكند. اما خوشبختانه اين تصوير، آنقدرها هم تيره نيست. مغز انسان داراى خصوصيّتى است كه آن را «علّتيابى» مىناميم. اين ويژگى مغز، ما را مجبور مىكند كه گاهى خود را به آب و آتش بزنيم تا علت يا چرايى پديدههاى پيرامون خود را كشف كنيم و درست همين خصيصه مغز است كه خاستگاه كشفيّات شگرف، نظريههاى علمى و بالاخره سرمنشأ همه دانشهايى است كه دستاورد انسان، يا به بيان دقيقتر، دستاورد انسان انديشهورز است. كوتاه سخن آن كه خصوصيّتِ علّتيابى مغز اجازه نداده و نمىدهد كه انسان در زندان دريافتهاى حسّى خود محبوس بماند.
اجازه بدهيد مثالى بزنيم. همه ما با جدول تناوبى عناصر شيميايى كه به جدول مندليف معروف است آشنا هستيم. «مندليف در سال 1869 از روى معلومات تجربى خود، به اين نتيجه رسيد كه خواص عناصر، توابع تناولى اوزان اتمى آنهاست و به همين جهت عناصر را در يك دستگاه تناولى تنظيم كرد… هنگامى كه مندليف جدول خود را مرتب كرد، بعضى از خانههاى جدول با هيچ يك از عناصر شناخته شده آن روز جور در نمىآمد و پر نمىشد. مندليف معتقد بود كه اين خانههاى خالى، مخصوص عناصرى است كه بر حسب اتفاق هنوز كشف نشدهاند و يقيناً روزى كشف خواهند شد. مندليف خواص و اوزان اتمى اين گونه عناصر را با دقت كامل پيشگويى كرد»[3]. جالب اين كه در زمان حيات مندليف عدهاى از آن عناصر كشف و خانههاى خالى آنها پر شد. و امروز همه عناصر مفقود در جدول مندليف به كمك خود جدول كشف شدهاند. اگر مغز ما طورى ساخته نشده بود كه در پى علّتيابى باشد، مندليف به فهرست كردن همان تعداد عناصرى كه تا آن زمان كشف شده بودند بسنده مىكرد و كار شناخت عناصر به اينجا نمىكشيد.
اكنون اجازه بدهيد نكاتى را كه بطور جداگانه بحث كرديم كنار هم بگذاريم و ببينيم چه تصويرى ظاهر مىشود. انسان موجودى است كه در محدوده دريافتهاى حسّى خود باقى نمىماند و در جستجوى شناخت از كران تا كران عالم هستى را درمىنوردد. از سوى ديگر اين انسان، مجهز به ابزار زبان است و مىتواند دريافتهاى خود را به ديگران منتقل كند، بطورى كه آنچه ارزش دانستن داشته باشد، بزودى در اختيار همگان قرار مىگيرد و جزو گنجينه دانش بشرى مىشود. اكنون كه من با شما صحبت مىكنم شما صداى مرا مىشنويد. ترديدى نيست كه صداى من از راه حسّ شنوايى به مغز شما منتقل مىشود، درست از همان مجرايى كه صداى بوق اتومبيل يا زنگ تلفن يا صداهاى ديگر به مغز شما راه پيدا مىكنند. اما بين اين صداها و صداى گفتار، تفاوت ماهيتى وجود دارد. صداهاى معمولى، محركهاى شنيدارى سادهاى هستند كه در نهايت هر يك به چيزى دلالت مىكنند. اما زبان كه از راه گفتار به ما عرضه مىشود محرك صوتى محض نيست، بلكه وسيلهاى است براى انتقال اصلاعات كدگذارى شده، يا به بيان ديگر، وسيلهاى است براى انتقال مفاهيم.
اكنون به موضوع حل مسأله باز مىگرديم. من براى حل مسأله به حافظه نياز دارم، شمپانزهها نيز براى حل مسأله به حافظه نياز دارند. اما بين حافظه شمپانزه و حافظه من تفاوت ماهيتى وجود دارد: حافظه شمپانزه محدود به اطلاعات حسى او است و مفهومسازى او هم در محدوده همان اطلاعات حسى صورت مىگيرد. اما حافظه من، گذشته از اطلاعات حسى، انباشته از مفاهيمى است كه از راه زبان به من منتقل شده است. صِرف وجود زبان، به حافظه هر يك از ما انسانها غنايى بخشيده است كه بدون زبان محال بود از آن برخوردار باشيم. بنابراين، به اعتبار نوع متفاوت حافظهاى كه در شمپانزه و انسان وجود دارد بايد نتيجه گرفت نوع مسائلى كه شمپانزه مىتواند حل كند با نوع مسائلى كه انسان مىتواند حل كند اختلاف كيفى دارند و اگر تشابهى بين آنها مشاهده مىشود، صرفاً يك تشابه ظاهرى است. اگر اين استدلال درست باشد بايد پذيرفت كه زبان در تفكّر ما نقشى كليدى دارد، گو اين كه اين بدان معنا نيست كه همه انواع تفكّر الزاماً صورت كلامى داشته باشند.
در عبارات پيشين واژههاى «مفهوم» و «مفهوم سازى» را به كار برديم بدون اين كه آنها را تعريف كرده باشيم. اكنون مىخواهيم در اين باره توضيح بيشترى بدهيم. يكى ديگر از ويژگيهاى مغز ما مفهومسازى (concept formation) است. اين ويژگى را مىتوان انتزاع (obstraction) نيز ناميد. مفهومسازى فرايندى است كه به پيدايش مفاهيم ذهنى مىانجامد. هر مفهوم يك مجموعه يا يك مقوله معنايى است كه افراد آن مجموعه به اعتبار وجه يا وجوه اشتراك خود در آن راه يافتهاند. مفاهيم، ابداعات ذهن ما هستند و در دنياى بيرون وجود خارجى ندارند. مثلاً «انسان» يك مفهوم است كه بكلى ساخته ذهن است. در جهان خارج انسان وجود ندارد، آنچه وجود دارد افراد هستند با نامهاى متفاوت، با چهرههاى متفاوت، با خلق و خوى متفاوت، همانطور كه در اين تالار مىبينيم. اما به رغم اين تفاوتها، اين افراد ويژگيهاى مشتركى نيز دارند كه به ذهن ما اجازه مىدهد، به اعتبار آن مشتركات، آنها را در يك مجموعه يا مقوله يا طبقه قرار دهد. همين استدلال نيز درباره درخت، ميز، سيب و غيره صادق است.
قدرت مفهومسازى مغز ما حدّ و مرزى ندارد. ما اغلب از مفاهيمى كه خود انتزاعى هستند مفهومهاى انتزاعىترى مىسازيم. مثلاً از انسان، انسانيت و از انسانيت، انسانيت دوستى را مىسازيم. (human humanity humanitarianism) از سوى ديگر مفاهيمى مىسازيم مانند آزادى، قدرت، عشق، نفرت كه تعريف آنها نهتنها بس دشوار است، بلكه افراد مختلف از آنها تعبيرهاى متفاوت و گاه متضادى دارند. كار مفهومسازى ممكن است در حدى از انتزاع صورت گيرد كه ما خود تصديق كنيم وجود چنين چيزى در عالم واقع محال است. بسيارى از مفاهيم رياضى از اين گونهاند. تعريف «نقطه» به چيزى كه نه طول دارد و نه عرض و نه ارتفاع، و تعريف «مجموعه تهى» به مجموعهاى كه هيچ عضوى ندارد، مفاهيمى از اين دست هستند. اينجا جايى است كه زبان با تفكر سخت گره مىخورد. مغز اين مفاهيم را مىسازد و زبان روى آنها نام مىگذارد و ما به تدريج عادت مىكنيم در هنگام تفكر به جاى اين كه خودِ مفاهيم را به كار گيريم، از كلمات كه «برچسبهاى» آن مفاهيم هستند، استفاده كنيم. اين جانشينى كم كم آنقدر عادى مىشود كه كلمات براى ما موجوديت يا واقعيت پيدا مىكنند، نه مفاهيم. اغلبِ مردم كلماتى را به كار مىبرند كه اگر شما آنها را متوقف كنيد و مفهوم آن كلمات را از آنها بپرسيد، از پاسخگويى عاجز مىمانند. اين كار، بىشباهت به استفاده از پول در معاملات نيست. اگر پول در كار نبود، ما مجبور بوديم كالاهاى خود را با خود حمل و معاوضه كنيم، ولى با وجود پول، مجبور به چنين كار پر زحمتى نيستيم. بر همين قياس، استفاده از كلمات به جاى مفاهيم از بار حافظه مىكاهد و تفكر را براى ما نهتنها آسان بلكه امكانپذير مىكند. كلمات گاه چنان نيروى سحرانگيزى پيدا مىكنند كه ما را مىفريبند تا تصوّر كنيم كه هر چه در زبان نامى دارد در دنياى خارج نيز وجود مستقلى دارد، و حال آنكه چنين نيست. مثلاً آيا تاكنون فكر كردهايد كه واژه «زمان» كه ما اين همه آن را به كار مىبريم ممكن است به چيزى دلالت كند كه اصلاً وجود نداشته باشد؟ آيا فكر كردهايد كه مفهوم زمان ممكن است بكلى موهوم باشد؟
ما تا اينجا كوشيديم شواهدى ارائه كنيم كه نشان مىدهند زبان در تفكر مؤثر است و گاهى نقش كليدى دارد، اما نگفتيم كه تفكر ما هميشه جنبه كلامى دارد و هميشه در قالب كلمات و جملات صورت مىگيرد. ما اغلب هنگام تفكر، تصويرپردازى نيز مىكنيم و تفكر ما حالت تصويرى – كلامى به خود مىگيرد. گاهى نيز تفكر ما كلاً جنبه تصويرى دارد. بعضى از محققان معتقدند كه افراد از نظر استفاده از زبان يا تصوير در هنگام تفكر با هم تفاوت بسيار دارند. شما حتماً افرادى را ديدهايد كه هنگام تفكر عملاً با خود حرف مىزنند و حتى ژستهايى را كه با تفكّر آنها ملازمه دارد از خود بروز مىدهند. ولى همه اين طور نيستند. بعضى از محققان روى جنبه تصويرى تفكر بسيار تأكيد مىكنند. مغز ما چنان ساخته شده كه لحظهاى نمىتواند بدون فعاليت بماند. وقتى محركهاى محيط به اندازه كافى جالب نباشند و نتوانند توجه ما را به خود جلب كنند، مغز شروع به پرسهزدن مىكند و در اين پرسهزنى بعضى از خصوصيات رؤيا را پيدا مىكند. از ويژگيهاى رؤيا اين است كه مقيد به زمان و مكان نيست، حتى مقيد به محدوديتهاى جهان فيزيكى هم نيست. اگر مطالب اين سخنرانى براى شما جالب نباشد، بىاختيار مغز شما شروع به پرسهزدن مىكند و از اينجا به آنجا و از اكنون به گذشته و از گذشته به آينده و از آينده به آيندههاى دورتر مىرود و باز مىگردد. گفته شده است كه تفكرات بعضى از مردم خالى از اين پرسهزنىهاى ذهنى نيست، و اتفاقاً گاهى در همين پرسهزنىهاست كه آنها به راهحلى براى مشكل خود دست مىيابند. آنچه مىخواهيم نتيجه بگيريم اين است كه تفكر صرفاً در قالب كلمات و جملات صورت نمىگيرد و با نوعى تصويرگرى همراه است كه شدت و ضعف آن در افراد مختلف متفاوت است.
اكنون مىخواهيم ببينيم اين ادعاى انشتين كه گفته است در تفكرات علمى خود از كلمات استفاده نكرده است چه مبنايى مىتواند داشته باشد. چنانكه گفتيم، بعضى از متفكران ديگر نيز نظر انشتين را تأييد كردهاند. توجيه اين امر مىتواند يكى از دو علت زير يا آميزهاى از هر دو علت باشد: يكى استفاده از قوه تخيّل است. تخيّل از ابزارهاى شناختى ذهن است. تخيل يعنى توانايى تجسم چيزى كه تاكنون وجود نداشته يا مشاهده نشده است. اساساً خلاقيت، ثمره تخيل زايا و در عين حال روشمند است. در ميان انواع تخيل، قدرت تجسم فضايى جايگاه ويژهاى دارد. تجسم فضايى يكى از مؤلفههاى هوش است. تجسم فضايى يعنى مجسم كردن يا ديدن اشياء بالقوه در يك فضاى سه بُعدى. همه ما به درجات مختلف از نيروى تجسم فضايى برخورداريم ولى معدودند كسانى كه نيروى تجسم فضايى آنها به درجه خلاقيت برسد و به طور مسلم انشتين از كسانى بوده كه از اين موهبت سخت بهرهمند بوده است.
توجيه ديگرى كه مىتوان براى گفته انشتين تصوّر كرد استفاده او از رياضيات به جاى زبان بوده است. رياضيات، نابترين و انتزاعىترين صورت استدلال است. در واقع رياضيات محض و فيزيك نظرى گواه اين واقعيت هستند كه قدرت انتزاعى مغز انسان حد و مرزى ندارد. وقتى از «برتراند راسل» خواستند كه رياضيات را تعريف كند. او جواب داد: «رياضيات علمى است كه هنگام بحث از آن، ما نه مىدانيم راجع به چه چيز صحبت مىكنيم و نه مىدانيم آنچه مىگوييم درست است يا نه.» اگر چه اين پاسخ به شوخى مىماند، ولى عين واقعيت است. اجازه بدهيد مثال سادهاى بزنيم. وقتى مىگوييم 6 = 2 + 4 هيچكس نيست كه در درستى اين رابطه ترديد كند. ولى توجّه داشته باشيد كه در عالم واقع 4 و 2 و 6 وجود ندارد. آنچه وجود دارد 4 تا و 2 تا و 6 تا از يك چيز يا چيز ديگر است. به بيان ديگر، در عالم واقع عدد بدون معدود وجود ندارد. در اين رابطه، 4 انتزاعى است از تمام گروههاى چهارتايى و 2 نيز انتزاعى است از تمام گروههاى دوتايى و 6 نيز انتزاعى از تمام گروههاى شش تايى. بنابراين، بخش اول حرف راسل درست است: ضمن اين كه رابطه 6 = 2 + 4 صادق است، ما نمىدانيم مصداق 4 و 2 و 6 چيست، يا به بيان ديگر، نمىدانيم راجع به چه چيز صحبت مىكنيم. اما بخش دوم حرفِ راسل كه «در رياضيات نمىدانيم آنچه مىگوييم درست است يا غلط»: اگر بگوييم 4 هندوانه بعلاوه 2 هندوانه مىشود 6 هندوانه حرف ما درست است، اما اگر بگوييم 4 هندوانه بعلاوه 2 خيار مىشود 6 هندوانه حرف ما غلط است. با اين همه، اين رابطه كماكان صادق است زيرا آنچه اين رابطه مىگويد اين است كه چهار چيز بعلاوه 2 چيز مىشود 6 چيز، حالا اين چيزها هرچه مىخواهند باشند. در يك جمله اين كه رياضيات با واقعيات كارى ندارد، بلكه با روابط منطقى بين واقعيات سروكار دارد.
آنچه مىخواهيم نتيجه بگيريم اين است كه استدلال در چهارچوب رياضيات نيازى به زبان ندارد و چون تفكرات انشتين و افراد نظير او بسيار انتزاعى است و با استفاده از مفاهيم و علائم رياضى انجام مىشود، مىتواند بدون استفاده از زبان صورت گيرد.
در پايان مقال، لازم است به فرضيه «وورف»، محقق و زبانشناس آمريكايى، نيز اشارهاى كرده باشيم. وورف ادعا مىكند كه ساختار زبان آن قدر مهم است كه ساختار و ماهيت انديشه را تحتالشعاع خود قرار مىدهد. او تا آنجا پيش مىرود كه مىگويد ادراك سخنگويان يك زبان از جهان خارج، يا به بيان ديگر، جهانبينى آنها، از مقولات زبان آنها متأثر است. مثلاً سخنگويان زبانى كه مقولات دستورى آن بين زمان حال و زمان آينده فرقى نمىگذارد، از زمان تصور متفاوتى دارند تا سخنگويان زبانى كه در آن اين تمايز وجود دارد. آزمايشهاى زيادى طراحى شده تا نظريه وورف را به محك بزند. اين فرضيه، اگرچه هنوز فراموش نشده، اما از اين آزمايشها پيروز بيرون نيامده است. تجربه روزمره ما نيز آن را تأييد نمىكند. مثلاً زبان عربى بين مذكر و مؤنث فرق مىگذارد؛ در زبان فرانسه نيز تمايز مذكر و مؤنث وجود دارد. ولى آيا فرانسويان و اعراب، به اعتبار اين تمايز مشترك زبانى، نسبت به زن نگرش مشابهى دارند؟ تا آنجا كه من مىفهمم جواب اين سؤال منفى است. نگرش نسبت به زن، يك امر فرهنگى است و نه يك مسأله زبانى. به همين دليل، نگرش فرانسويها نسبت به زن به نگرش انگليسيها بسيار نزديكتر است تا به اعراب، و اين در حالى است كه در زبان انگليسى، تمايز مذكر و مؤنث وجود ندارد، ولى در عربى اين تمايز وجود دارد. به عنوان مثال ديگر، مىبينيم كه در زبان انگليسى، فارسى و بسيارى از زبانهاى هند و اروپايى هفت واژه براى ناميدن رنگهاى اصلى وجود دارد، ولى در زبان ناواهو، زبان يكى از قبايل سرخپوست آمريكا، براى ناميدن رنگهاى اصلى فقط سه واژه وجود دارد، در نتيجه آنها براى سبز و آبى فقط يك واژه دارند. با اين همه، ادراك سخنگويان ناواهو از رنگ با ادراك انگليسىزبانها از رنگ فرقى ندارد. آنها، با آنكه براى سبز و آبى يك واژه بيشتر ندارند، درك مىكنند كه اينها دو رنگ متفاوت هستند، و آنها را همانگونه از هم جدا مىكنند كه ما انواع مختلف رنگ آبى را از هم جدا مىكنيم و مىگوييم، مثلاً، آبى سير، آبى فيروزهاى، آبى روشن و غيره.
ناگفته نماند كه فرضيه وورف، به رغم شواهدى كه در رد آن ارائه شده، هنوز طرفداران سينهچاكى دارد كه همچنان معتقدند زبان ساختار انديشه ما را تعيين مىكند.
[1] . كالين بليكمور، ساخت و كار ذهن، ترجمه محمدرضا باطنى، انتشارات فرهنگ معاصر، 1366
[2]اين مقاله را آقاى دكتر خسرو احسنى قهرمان با عنوان «مغز و زبان» ترجمه كردهاند. نقل قولى كه در متن ذكر شده از ترجمه منتشر نشده ايشان است
[3]. دايرةالمعارف فارسى، به سرپرستى غلامحسين مصاحب، جلد اول
ورزش از جمله روش های مهم تکامل جسمانی ، روانی و اجتماعی محسوب می شود زیرا شرکت درفعالیت های ورزشی افراد را به هم نزدیک می کند راه ها و فرصت های بسیاری را برای ماهر شدن در اجتماع فراهم می آورد و به طور کلی یک فرآیند آموزشی در ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی برای فرد ایجاد می کند .
ورزش در سلامت و آمادگی جسمانی ، تعادل و ثبات هیجانی ، جلب توجه ، رقابت ، رشد اعتماد به نفس ، تصویر مثبت بدنی و اجتماعی و تامین نیازهای دوستی ، احساس امنیت و تقویت گروهی ، تاثیر فراوانی دارد سلامت روانی از موضوعاتی است که در اثر شرکت در فعالیت های ورزشی می تواند حاصل شود چنین فعالیت هایی بهترین موقعیت را برای رشد معیارهای سلامت روانی فراهم می کند اگر سلامت روانی را به معنای احساس راحتی نسبت به خود و دیگران تعریف کنیم معیارهای آن موفقیت ، تعادل هیجانی ، سازگاری با محیط ، واقع بینی ، احساس ارزشمندی و اجتماعی بودن خواهد بود بنابراین ورزش با فعال سازی چنین معیارهایی نه تنها به بهداشت جسم بلکه به بهداشت روانی هم کمک می کند و همچنین اضطراب افراد با پرداختن به ورزش به میزان بسیار زیادی کاهش می یابد .
ورزش نوعی فعالیت رقابتی بین افراد است که بر اساس مهارت جسمی استوار بوده و در بردارنده پاداش درونی و بیرونی است. یا به عبارت دیگر پرورش بدن دراثر حرکات و فعالیت های ریتمیک و پرنیرو و نیز تحرک جسمی و روحی .
ورزش و بازي از تفريحات سالم و سودمند نشاط انگيز است و در تامين سلامتي و بهداشت جان و تن بسيار موثر است .ورزش كمك شاياني به ايجاد و تقويت سلامت جسمي و رواني مي كند و باعث رشد و نمو بهتر بدن مي شود زيرا اكسيژن بيشتري در طي ورزش كردن به تمام نسوج مي رسد.
با ورزش كردن بر فعاليت نمود داخلي افزوده شده و بنا بر عقيده اي در عضلاتي كه فعاليت مي كنند موادي ايجاد مي شود كه به رشد و نمو كمك مي نمايد.ورزش بدن را سالم و نيرومند مي سازد و سلامتي جسمي به سلامتي روحي كمك مي كند،اسلام حفظ بدن و تامين سلامتي ان را از وظائف اوليه هر مسلماني مي داند و براي سلامتي بدن آنقدر ارزش قائل است كه آن را در رديف شناخت دين قرار داده است.
پيامبر (ص) مي فرمايد:
علم بر دو نوع است:دين شناسي و بدن شناسي
اين نكته قابل ذكر است كه اسلام تنها به يك بعد از وجود انسان نمي پردازد،بلكه به همه ابعاد وجودي انسان توجه دارد.اگر انسان بخواهد در سايه ورزش به كمال برسد،بايد ورزش را در مسير خدا انتخاب كند و هدف از ورزش را رسيدن به قرب الهي بداند .ورزش نقش زيادي در تامين سلامتي انسان دارد چنانكه انبيا عظام ورزش را وسيله اي براي رسيدن به سلامتي مي دانستند.در حقيقت سرمايه گذاري در ورزش و صرف زمان كمي،مي تواند مدتهاي زيادي از عمر را به انسان فرصت دهد كه به سلامتي زندگي كند و سلامتي در پايه ورزش به دست مي آيد.
ورزش اگر بر مبناي درست و متعادل انجام گيرد،فوائدي براي ورزشكاران در پي دارد.گذري كوتاه بر فوائد ورزش،نشانگر اهميت آن و تاثيرات فراوان ورزش بر انسان مي باشد.ورزش از بسياري از بيماريها جلوگيري مي كند.
يكي از فوائد ورزش آن است كه انسان را از تنبلي و ناتواني رها مي كند.تنبلي و ناتواني انسان را از رسيدن به سعادت باز مي دارد و عامل ركود انسان مي باشد.با ورزش كردن كسالت و تنبلي از بين مي رود و انسان شاداب،سرحال و با نشاط مي شود.
ورزش متعادل جسم انسان را قوي مي سازد.اثراتي كه ورزش بر جسم انسان دارد ،عبارتند از:
1-قدرت انقباضو نظم ضربان قلب پس از مدتي ورزش كردن بهتر مي شود.
2-گنجايش ريه ها بيشتر مي شود و در نتيجه اكسيژن بيشتري به بدن مي رسد.
3-ورزش موجب نظم و ثبات حركات تنفسي انسان مي شود و تنفس عميق تر ولي شمارش آن كمتر مي شود.
4-قدرت جذب و دفع انسان زياد مي شود.
5-رشد انسان متعادل مي شود.در اثر ورزش فعاليت غدد داخلي افزوده مي شود و غذا بهتر جذب بدن مي شود،در نتيجه ورزش به رشد انسان كمك مي كند.
6-وقتي انسان ورزش مي كند،بدن انسان به فعاليت عادت مي كند و مقاوم مي شود.
7-ورزش عمر انسان را زياد مي كند،فيزيولوژي ناشي از ورزش بيانگر آنست كه بين طول عمر و ورزش ارتباط مستقيم وجود دارد.
8-ورزش فشار خون را كاهش مي دهد،ماهيچه هاي قلب را تقويت مي كند و باعث مي گردد تا قلب،خون را به آساني به ساير نقاط بدن برساند و در نتيجه فشار خون كاهش مي يابد.
9-ورزش افراد چاق را لاغر مي كند.يكي از فوائد ورزش براي افراد چاق آن است كه افراد چاق از طريق ورزش كردن وزنشان كم مي شود و ميزان چربي خوندر آنها كاهش مي يابد.اسلام نيز چاقي را مطرود مي شمارد.امام صادق (ع) مي فرمايند:از چاق شدن همانند خوكهائي كه براي ذبح نگه داري مي شوند بپرهيزيد.
10-ورزش از پيري زودرس جلوگيري مي كند.افراد جوان و پر طراوت سلامت خود را مديون ورزش و فعاليتهاي جسماني هستند كه مستقيما در سلامتي آنان نقش دارد.
11-ورزش موجب حفظ سلامتي،توازن و تناسب اعضاي بدن انسان مي شود.
12-توانائيهاي جسمي انسان از مرحله استعداد و قوه به شكوفائي و فعليت مي رسند.از نظر اسلام سلامتي و توانمندي جسماني بسيار اهميت دارد و پيامبر پيرامون حق بدن بر انسان مي فرمايد:
پروردگارت بر تو حقي دارد و بدنت بر تو حقي دارد و خانواده ات نيز بر تو حقي دارد.
اهميت سلامت جسماني آنقدر زياد است كه در كنار حق خانواده مطرح مي شود،زيرا انسان اگر از بدني سالم و نيرومند برخوردار باشد،حق پروردگار و خانواده خويش را بهتر ادا مي كند.
يكي از اثرات ورزش تقويت اعصاب است. ورزش متعادل سيستم عصبي انسان را تقويت مي سازد. يكي از دستاوردهاي زندگي ماشيني هيجان و اضطراب و استرس است، ورزش وسيله اي براي كنترل اين هيجانات مي باشد. دكتر هانس سلي مي گويد: ورزش اعصاب را در برابر هيجان و استرس مقاوم مي كند و بي خوابي فيزيكي كه جزء ناراحتيهاي عصبي محسوب مي شود بوسيله ورزش مرتفع مي شود.
ورزش متعادل و مناسب، بي خوابي را برطرف مي كند، خستگي اندك ناشي از تمرينهاي ورزشي، عامل خوبي جهت جلوگيري از بي خوابي است، استعدادهاي فكري انسان با ورزش شكوفا مي شود و قوه خلاقيت انسان تقويت مي گردد.
يكي از اثرات مفيد و متعدد ورزش پيشگيري از بيماريها است .افرادي كه هر روز به ميزان لازم ورزش مي كنند،كمتر دچار بيماري مي شوند.مشاهدات علمي نشان مي دهد افرادي كه شغل انها با فعاليت جسمي روزانه همراه است كمتر به بيماري قلبي و يا سكته قلبي دچار مي شوند.
ورزشهاي گوناگونبه ويژه ورزشهائي كه ملايم واز روي برنامه منظم باشد،از بروز بسياري از بيماريها جلوگيري كرده و نقش پيشگيري را بر عهده دارند.آنها همچنين قادرند در بسياري از بيماريها مؤثر واقع شده و يك نقش درماني را از نظر علم پزشكي بر عهده بگيرند.
از ديگر فوائد ورزش مي توان به موارد زير اشاره كرد:
6-درمان درد مفاصل
7-درمان فشار خون بالا
8-درمان ازدياد چربي
9-درمان سكته قلبي
10-درمان ديابت
11-پيشگيري از ابتلا به پوكي استخوان
12-ايجاد انگيزه و شادابي روح و روان
همان طور كه گفته شد ورزش كردن براي بدن فوائد بسياري در بر دارد،اما اين نكته را هم نبايد فراموش كرد كه زياده روي و افراط در هر كاري ،حتي ورزش كردن نتايج زيانباري را به دنبال دارد.
ورزش نقش مهمی در پیشگیری و درمان بسیاری از بیماریها، همچون بیماریهای کلیوی، ریوی، ارتوپدی، عفونی، عصبی، دردها و سکتههای قلبی، سکته مغزی، چربی خون، ضعفهای عضلانی، کمردرد و آرتریت(التهاب مفاصل) دارد.
ورزش، سیستم قلبی ـ عروقی فرد را تقویت کرده و قلب و ریهها را وامیدارد که به طور مؤثر و کارآمد عمل کنند, در نتیجه ابتلا به بیماری قلبی ـ عروقی کاهش مییابد. مشاهدات علمی نشان دهنده این واقعیتاست که افرادی که شغل آنها با فعالیت جسمی روزانه همراه است، کمتر به سکتة قلبی دچار میشوند. شرکت همیشگی در فعالیتهای ورزشی باعث بهبود سطح تناسب فیزیکی بدن میشود؛ تناسب فیزیکی میتواند بیماری و معلولیت ناشی از بیماری قلبی ـ عروقی ، دیابت، چاقی، و یا فشار خون را به تأخیر اندازد، کاهش دهد و یا از آن جلوگیری کند. به طور کلی ورزش منظم در افزایش کیفیت زندگی نقش مهمی دارد.
ورزش حتی در پیشگیری و درمان سرطان نقش مهمی بازی میکند.این آثار و فواید پیشگیرانه و درمانی ورزش، در نتیجه اثرات فیزیولوژیکی آن بر جسم انسان است. مهمترین اثری که ورزش بر بدن انسان گذاشته و موجب تغییراتی در آن میشود، تغییرات قلبی ـ تنفسی است؛ که ورزش نقش حیاتی در این زمینه دارد.
از دیگر اثرات و فواید ورزش بر بهداشت جسم میتوان به موارد زیر اشاره کرد
1. تقویت سیستم ایمنی بدن
2. تقویت سیستم هورمونی و رشد و نمو بهتر
3. دفع سموم از بدن و آمادگی بیشتر اندامها برای پذیرش غذا
4. افزایش میزان سوخت و ساز و کمک به ساختن عضله
5. کمک به دستگاه گوارشی و تنظیم اشتها
6. تقویت استخوانها و جلوگیری از پوکی استخوان
7. تقویت رباطها، تاندونها و تارهای عضلانی و جلوگیری از پارگی و کشیدگی آنها
8. افزایش ضخامت غضروفی در مفاصل
9. از بین بردن انقباض ماهیچهها؛
10. کمک به هماهنگی عصب و عضله در بعضی از انواع فلجها
12. کمک به کاهش و کنترل وزن؛
13. تناسب و توازن حالت بدن و زیبایی اندام؛
14. نیرومندی و مقاوم شدن و عادت کردن به فعالیت،و تسکین برخی دردها؛
15. تقویت اعصاب و ایجاد هماهنگی بین اعصاب و مراکز عصبی، و تسکین اسپاسمهای عصبی
اگر چه مغز انسان بالغ فقط دو درصد از وزن بدن او را تشکیل میدهد، ولی به تنهایی 25درصد از انرژی جسمانی را مصرف میکند. انرژی مصرفی مغز از طریق خون پراکسیژن تدارک میشود، اکسیژن مصرفی مورد نیاز از طریق ششها تأمین میگردد ، ورزش تنها منبع اصلی تامین اکسیژن مازاد شش ها ست
متأسفانه اغلب آنها که به پرورش نیروی بدنی خود همت گماشتهاند از پرداختن به قدرت فکری خویش غافلند و بیشتر افراد مستعد و پرتلاش نیز که مدام به مطالعه و کار فکری مشغولند از نظر بدنی در حد بسیار ضعیفی قرار دارند که این خود نیمی از تلاش شبانهروزی آنها را هدر میدهد. غذا خوردن بدون تحرک جسمی لازم، حتی اگر با استراحت کافی هم همراه باشد نمیتواند تأثیر کاملی در رساندن ماده و انرژی مورد نیاز بدن داشته باشد. در صورت نبودن برنامهریزی صحیح برای انجام حرکات ورزشی روزانه، مغز انرژی کافی در اختیار ندارد زیرا تلاشی برای به جریان انداختن و تنظیم و گستردن انرژی به تناسب نیاز هر قسمت از بدن- خصوصاً مغز- صورت نگرفته است.
علاوه بر این کمتحرکی و رخوت جسمی از آن، تأثیر مستقیم بر روی روح و روان و اعصاب دارد و ذهن را نیز به سمت خستگی و ناتوانی هدایت میکند که نتیجه همه اینها بالقوه ماندن بسیاری از قابلیتهای ذهنی و استعدادهای محصلان در یادگیری است.
اغلب اوقات دانشآموزان خمود و بیحوصله و با اکراه به سوی انبوه کتابهایشان میروند و سعی میکنند خلل همیشگی ناشی از عدم تحرک بدنی را با فشار آوردن بیمورد به ذهن و انواع و اقسام روشهای یادگیری جبران کنند در حالی که راه بسیار سادهتر و سالمتری مانند ورزش میتوانند علاوهبر سلامت، نشاط و افزایش فعالیت ذهنی، شور و اشتیاق آنان را نسبت به درس خواندن تضمین کند. برای اینکه مغز به خوبی از عهده یادگیری و حفظ مطالب درسی برآید، علاوهبر رساندن مواد غذایی و انرژی کافی باید از خونی پاک و غنی از اکسیژن تغذیه شود.
بدین منظور باید ششها کاملاً از هوا پر و خالی شوند بنابراین افراد باید ریههای خود را نیز نیرومند کنند و این کار نیز به وسیله ورزش میسر است. هر حرکت ورزشی خواص و نتایج خاص خود را دارد و اینگونه نیست که ورزش فقط ماهیچهها را قوی کند
ورزش نخستین پرونده احساسات و ادراکات آدمی است. دانش و زیبایی در تندرستی است و تندرستی حقیقی به وسیله ورزش و گردش و غذای سالم، مقوی و منظم حاصل میشود. ورزش خون را به نسبت به تمام اعضای بدن به عضلات دست و پا و گردن و کمر به خصوص اعصاب میرساند و در تمام بدن خون را به جریان درمیآورد.
برای رشد کارکردهای مغزی، فعالیت جسمانی بسیار حائز اهمیت است. فعالیتهایی چون دویدن، پریدن، جهیدن، شنا کردن سبب تقویت عقدههای پایه، مخچه و جسم پینهای میشود. ورزش و تمرین بدنی، اکسیژن زیادی را به مغز میرساند و بر میزان ارتباط بین نرونی میافزاید. یادگیری از طریق پیادهروی، حرکات کششی و سایر فعالیتهای جسمانی ارتقاء یافته و تقویت میگردد.
یافتههای یک پژوهش علوم تربیتی حاکی از آن است که ورزش عملکرد تحصیلی دانشآموزان را افزایش میدهد. با توجه دقیقتر به نتایج تحقیق میتوان نتیجه گرفت که صرف وقت بیشتر برای ورزش نه تنها هیچگونه اثر سویی بر عملکرد تحصیلی و هوش نداشته است، بلکه در بیشتر موارد باعث عملکرد تحصیلی بهتر دانشآموزان نیز شده است.
در ادامه ی مطالب قبلی در مورد تاثیر ورزش در کنترل وزن و سلامت جسم، در این مطلب درباره ی چگونگی اثر ورزش در پیشگیری از افسردگی و سایر اختلالات روحی و انحرافات اجتماعی برای شما صحبت می کنیم.
در حین انجام فعالیت بدنی، تولید یک ماده ی شیمیایی از بدن به نام "سروتونین" بیشتر می شود.
کاهش سرتونین در بدن با افسردگیمرتبط می باشد و داروهای ضد افسردگینیز در جهت افزایش این ماده در بدن عمل می کنند. بنابراین در میان افرادی که به طور مرتب ورزش می کنند، به ندرت می توان شخص افسردهای یافت.
از طرفی با ورزش کردن، تولید "اندورفین" و "اپی نفرین" و "سیتوکینها" نیز افزایش می یابد و این مواد به طور طبیعی باعث بالا بردن سطح هوشیاری و روحیه ی عمومی فرد شده و احساس انرژی و شادابی بیشتری برای انجام کارهای روزمره ی زندگی به شخص ورزشکار اعطا می کنند.
در حین انجام فعالیت بدنی، تولید یک ماده ی شیمیایی از بدن به نام سروتونین بیشتر می شود.کاهش سرتونین در بدن با افسردگی مرتبط می باشد و داروهای ضد افسردگی نیز در جهت افزایش این ماده در بدن عمل می کنند.
مسلماً یک شخص ورزشکار با تنبلی و کسالت بیگانه است و علاوه بر داشتن هیکلی متناسب و خوش فرم از روحیه ی بالا و شادابی نیز برخوردار است و این موفقیت، ارتباطات وی را در زندگی روزمره، چه در خانواده و چه در اجتماع یا محیط کار تضمین می کند.
مسلماً کارفرمایان در استخدام افراد، این معیارهای مهم را در نظر خواهند گرفت. بنابراین یک شخص سالم و تندرست، از موقعیت و پیشرفت شغلی بهتری نسبت به افراد چاقو کم تحرک برخوردار خواهد بود.
یک فرد سالم و ورزشکار قطعاً به طور ناخودآگاه از سیگار دوری می کند، چون در می یابد با ورزش به اکسیژن بیشتری نیاز دارد، ولی سیگار یا مواد مخدر به وضوح انرژی وی را کم کرده و او را ضعیف تر می کند. بنابراین خود به خود برای پیشرفت در امور ورزشی خویش و برای انجام تمرینات، از این مواد دوری می جوید.
از طرفی، در یک محیط ورزشی سالم، از این گونه افراد و آلودگی ها کمتر می توان اثری یافت و احتمال ابتلای چنین افرادی به آلودگی های اجتماعی بسیار پایین بوده و به دلیل روحیه ی ورزشی از بسیاری ناهنجاری های دیگر اجتماعی، که با خلق و خوی جوانمردی و ورزشکاری همخوانی ندارد، پرهیز می کنند.
ورزشهای امروزی تنها یک فعالیت جسمی ساده نیستند، بلکه قابلیتهای پیچیده ی مغز را در امور مختلف از جمله هماهنگی، چالاکی و سریع بودن، درست عمل کردن و درست تصمیم گرفتن را تقویت می کنند.
تعریف ورزش تنها در افزایش فعالیت جسمانی خلاصه نمی شود.
بسیاری از ورزشهای امروزی نظیر پینگ پنگ، اسکیت، اسکی، بسکتبال، شنا و... حرفه ای هستند و نیاز به یاد گیری و حتی مربیان مجرب دارند و کار فکری زیادی را نیز می طلبند.
بنابراین ورزشهای امروزی تنها یک فعالیت جسمی ساده نیستند، بلکه قابلیتهای پیچیده ی مغز را در امور مختلف از جمله هماهنگی، چالاکی و سریع بودن، درست عمل کردن و درست تصمیم گرفتن را تقویت می کنند. به گونه ای که در یک شخص غیر ورزشکار این قابلیت های مغز، خاموش می ماند و به تدریج ذهن تنبل و سست می شود و این گونه افراد، بیشتر تمایل دارند در یک گوشه بنشینند و در فکر فرو روند!
به طور کلی می توان گفت ورزش در کلیه ی اجزای جسم و ذهن بدن و در کلیه ی مراحل زندگی انسان تأثیر غیرقابل انکار و به سزایی دارد.
ناراحتیهای جسمانی، اختلالات روانی را به همراه داشته و برعکس. نکته برجسته در تقویت قوای جسمانی، حفظ روان سالم میباشد .افرادی که از نظر قوای جسمانی ضعیف میباشند علاوهبر ضعف جسمانی دارای مشکلات روانی مانند احساس حقارت و عدم توانایی تطبیق خود با دیگران میباشند. دانشآموزان ورزشکار دارای صفات ممتاز رفتاری چون رهبری، تحرکهای اجتماعی حس ارزشهای فردی و اجتماعی، عدم شک و تردید در خود عدم بهانهجویی و نتیجتاً رشد اجتماعی بیشتر میباشد.
تحقیقات بسیاری نشان داده است که ورزش علاوه بر اینکه ابزار ارزشمندی برای حفظ سلامت جسمانی است رابطه نزدیکی با سلامت روانی و به ویژه پیشگیری از بروز ناهنجاریهای روانی دارد. ورزش از اضطراب و افسردگی میکاهد و اعتماد به نفس را افزایش میدهد. ورزش به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی مفر سالمی برای آزاد کردن انرژیهای اندوخته شده است و این خود بسیار لذتبخش و آرامشدهنده است.
اثرات مثبت ورزش در بهداشت جسم و روان و سلامت اجتماعی فرد
الف) طراوت و شادابی را به ارمغان آورده و افسردگی را از بین میبرد.
ب) موجب احساس اعتماد به نفس ، احساس قدرت و تقویت اراده میشود.
ج) باعث تقویت تمرکز فکر و افزایش دقت عمل میگردد.
و) احساس آرامش و راحتی روح را افزایش داده و انسان را در مقابل فشارهای روانی و اضطراب مقاوم میکند.
ی) موجب تقویت قوای ذهنی و حافظه میشود.
با توجه به محاسن فوقالذکر افرادی که ورزش متعادلی دارند ، همیشه سالم هستند و در مقابل بیماریهای مختلف، مقاومند ؛ در نتیجه غالباً در فعالیتهای اجتماعی ، افرادی موفق هستند.
همان اندورفین ها که باعث می شوند احساس بهتری داشته باشید به شما کمک می کنند تا در انجام کارهایی که انجام می دهید تمرکز کنید و از نظر فکری نیز احساس تیزهوشی داشته باشید. ورزش همچنین رشد سلول های جدید مغز را تحریک می کند و در جلوگیری از افت عملکرد مغزیِ وابسته به سن کمک کننده است.
2.عزت نفس بالاتر
فعالیت منظم یک سرمایه گذاری در ذهن، بدن و روح شما است. هنگامی که تبدیل به یک عادت بشود، می تواند حس ارزشمند بودن را در شما تقویت کند و باعث شود احساس قدرت و نیرومندی کنید. نسبت به ظاهر خود احساس بهتری خواهید داشت و حتی با دستیابی به اهداف کوچکی در ورزش نیز احساس پیشرفت خواهید کرد.
3.خواب بهتر
حتی فعالیت های کوتاه مدت ورزشی در صبح یا بعد از ظهر می تواند به تنظیم الگوهای خواب شما کمک کند. اگر ترجیح می دهید در شب ورزش کنید، ورزش های آرامش بخش مانند یوگا یا کشش ملایم می تواند به تقویت خواب کمک کند.
انرژی بیشتر. افزایش ضربان قلب چندین بار در هفته به شما سرعت و انرژی بیشتری می دهد. فقط با چند دقیقه ورزش در روز شروع کنید و هر زمان انرژی بیشتری پیدا کردید، میزان تمرین خود را افزایش دهید.
4.قدرت انعطاف بیشتر
وقتی در زندگی با چالش های فکری یا روحی روبرو هستید، به جای روی آوردن به الکل، مواد مخدر یا سایر رفتارهای منفی که در نهایت فقط باعث تشدید علائم شما می شوند، ورزش می تواند به شما کمک کند تا به روشی سالم با مشکلات خود مقابله کنید. ورزش منظم همچنین می تواند به تقویت سیستم ایمنی بدن و کاهش اثرات استرس کمک کند.
افراط در ورزش موجب مي شود كه حافظه انسان قدرت يادگيري خود را از دست بدهد.دكتر گوناربورك مي گويد:ورزشهاي سنگين اگر در فاصله كوتاهي بعد از شنيدن،خواندن و ديدن مطلب علمي باشد،در يادگيري اثر معكوس مي گذارد.
2-توقف رشد
افراطيون ورزشكار انسانهاي سالمي نيستند.دكتر الكسيس كارل عقيده دارد:زياده روي در تغذيه و ورزش از رشد رواني بدن جلوگيري مي كند و با حذف تلاشهاي عضلاني در زندگي روزانه بدون اينكه خود متوجه باشيم،سيستمهاي عصبي اعشائي را از تمرينهائي كه براي حفظ تعادل محيط داخلي لازم است محروم ساخته ايم.
3-بيماريهاي جسمي
اگر ورزش و حركات بدني از حد خود تجاوز نمايد،موجب مي شود كه مواد زائد بدن زير پوست جمع گردد و سپس اين مواد موجب ترك خوردگي پوست مي شوند.
4-اختلال در كليه فعاليتها
تمركز روي كليه مسائل كم شده و همه مهارتهاي جسماني ضعيف مي شود و ناهماهنگي عصبي در ارتباط با تمام سيستمهاي بدن به وجود مي آيد.
اعتدال در ورزش
اصولا نقش ورزش حفظ سلامت ورزشكار است و هر چه مغاير با سلامت و نشاط اوست مطرود مي باشد(افراط در ورزش).ميانه روي در هر كاري شايسته و پسنديده است.كسيكه فعاليت و ورزش مداوم را بخواهد،در پي آن پيدايش بيماري است و آنكه به استراحت و تقويت هميشگي چشم دوخته است،به دنبالش رنج و درد خواهد بود.در نتيجه براي اينكه رشد مناسب و مطلوب و بالاخره سلامتي حاصل شود،بايد ميان فعاليت و استراحت تعادل بر قرار نمود.
ورزش میتواند تأثیر بسزایی در شادابی و نشاط افراد داشته باشد. کسانی که از لحاظ روحی و روانی در شرایط مطلوبتر قرار داشته باشند بدون شک میتوانند بهتر، سریعتر و با آرامش بیشتر مطالب را فرا بگیرند این افراد با روحیه در مراحل دیگر زندگی نیز موفقترند.این افراد ورزشکار از میادین ورزشی از مربیان خود خصلتهایی فرا میگیرند که شاید در رفتار و کردار دیگر ان کمتر مشاهده شود جوانمردی، گذشت، وقتشناسی، ادب، احساس مسئولیت و احترام بیشتر به بزرگتران به خصوص پدر و مادر، اساتید و معلمان.
این قبیل افراد با شرایط مکانهای دیگر و با روحیات مختلف آشنا میشوند. اگر از قابلیتهای فنی رشتههای روزشی و نیز شرایط بدنی خوبی برخوردار باشند میتوانند علاوه بر مراحل تحصیلی در مراحل و میادین بالای ورزشی نیز حضور پیدا کنند. این میادین باعث بالا رفتن شخصیت آنان میشود.
تمامی این پیشرفتها در صورتی میتواند به سرانجام مقصود برسد که منظم و براساس برنامهریزی صحیح باشد از طرفی نباید فراموش کرد که ورزش بیرویه و بدون مربی و سازمان نیافته بیش از آن که مفید و مؤثر باشد میتواند مخرب و زیانآور باشد چه برای بدن انسان چه برای تحصیل دانشآموزان.
به طور کلی میتوان گفت ورزش نقشی انکارناپذیر در تمامی مراحل زندگی دارد بنا بر این ورزش را باید یک علم دانسته و به آن اهمیت بیشتری داده شود.
در ادامه با حل سوال مرور فصل ۴ صفحه 76 ریاضی سوم ابتدایی داریم :
فرهنگ نوشتن ۱ـ چگونه به کمک ضرب می توانید حاصل تقسیم ۳÷۱۲ را به دست آورید؟ توضیح دهید.
می پرسیم چند ۳ تا می شود ۱۲ تا و جواب می شود ۴
۲ـ حاصل عبارت رو به رو را به چه ترتیب به دست می آورید؟ توضیح دهید. (۴×۳) + (۲÷۸)
اول پرانتز ها را حساب می کنیم. پرانتز اول تقسیم و پرانتز دوم ضرب را انجام می دهیم و در آخر باهم جمع می کنیم. ۴ = (۲÷۸) و ۱۲ = (۴×۳) پس ==> ۱۶ = ۱۲ + ۴
جواب تمرین صفحه ۷۶ و ۷۷ ریاضی سوم
۱ـ الگوها را ادامه دهید.
۲ـ در الگوی شمارش ۸ تا ۸ تا، ۴۸ چندمین عدد است؟ششمین عدد در الگوی شمارش ۹ تا ۹ تا، عدد بعد از ۵۴ چند است؟۶۳
۳ـ با توجه به شکل، یک مسئله ی ضرب یا تقسیم بنویسید.
دریا ۹ شاخه گل دارد و می خواهد به سه نفر به طور مساوی هدیه بدهد. به هر نفر چند شاخه گل باید بدهد؟ ۳ = ۳ ÷ ۹
۴ـ به سؤال های زیر پاسخ دهید و برای هر کدام یک تقسیم بنویسید. چند ۳ تا می شود ۱۲ تا؟۴۴ = ۳ ÷ ۱۲ چند ۵ تا می شود ۲۰ تا؟۴۴ = ۵ ÷ ۲۰
۵ـ در هر بشقاب چند سیب هست؟ تساوی ها را کامل کنید.
۶ = ۳ × ۲ و ۳ = ۳ × ۱
تعداد سیب های بشقاب سمت راست چند برابر تعداد سیب های بشقاب سمت چپ است؟۲ برابر
برای پیدا کردن پاسخ مسئله، از تقسیم استفاده کنید.۲ = ۳ ÷ ۶
حالا ۲ برابر ۵ را پیدا کنید.۱۰ = ۵ × ۲
۳ برابر ۷ را به دست آورید.۲۱ = ۷ × ۳
۶ برابر ۵ را حساب کنید.۳۰ = ۶ × ۵
۶ـ اتوبوسی که ۳۶ نفر مسافر داشت، خراب شد. مسافران آن سوار تاکسی شدند. اگر هر تاکسی ۴ نفر را سوار کند، حساب کنید که یک اتوبوس چند برابر یک تاکسی مسافر می برد.
تاکسی ۹ = ۴ ÷ ۳۶
چرا استفاده از اتوبوس بهتر از تاکسی است؟ توضیح دهید.
چون اتوبوس مسافر بیشتری جا به جا می کند و هوا کم تر آلوده می شود و ترافیک کمتری در شهر ایجاد می شود.
۷ـ سکه ی ۲۰ ریالی چند برابر سکه ی ۵ ریالی است؟۴ برابر ۴ = ۵ ÷ ۲۰
چند سکه ی ۵ ریالی را می توانیم با یک سکه ی ۲۰ ریالی عوض کنیم؟۴ تا ۴ = ۵ ÷ ۲۰
۸ـ اکبر ۱۲ سال دارد. برادرش ۴ ساله است. سن اکبر چند برابر سن برادرش است؟۳ برابر ۳ = ۴ ÷ ۱۲
۹ـ در یک روستای کوچک ۳۵ نفر در نماز جماعت شرکت می کنند. اگر در هر صف نماز جماعت ۷ نفر بایستد، در مسجد این روستا چند صف درست می شود؟پنج صف ۵ = ۷ ÷ ۳۵
جواب سرگرمی و معما صفحه ۷۸ ریاضی سوم
شکل رو به رو از ۲۷ مکعب کوچک درست شده است. آنها را رنگ می زنیم و پس از خشک شدن رنگ، ۲۷ مکعب را جدا می کنیم.
چند مکعب اصلا رنگ نشده است؟۱ مکعب
چند مکعب فقط یک سطح شان رنگ شده است؟۶ مکعب
چند مکعب فقط دو سطح شان رنگ شده است؟۱۲ مکعب
چند مکعب فقط سه سطح شان رنگ شده است؟۸ مکعب
فرهنگ خواندن: شما تا اینجا برای پیدا کردن حاصل ضرب دو عدد، چند روش یاد گرفته اید:
۱ـ به کمک رسم شکل :۲۷ = ۳ × ۹
۲ـ به کمک محور۱۶ = ۴ × ۴
۳ـ با جمع کردن۴۵ = ۹+۹+۹+۹+۹ = ۹ × ۵
۴ـ با استفاده از ضرب های ساده تر۷۲ = ۲۷ + ۴۵ = (۹×۳) + (۹×۵) = ۹×۸
۵ـ با استفاده از اشیائی مثل مهره یا مکعب های چینه۸ = ۴ × ۲
۶ـ به کمک ماشین حساب؛ البته در زمان حل مسئله از ماشین حساب استفاده می کنیم. امّا لازم است جدول ضرب را با تمرین کردن به خاطر بسپریم و حفظ کنیم.
⚠ نکته : برای حل بهتر سوالات ریاضی حتما مداد و کاغذ در کنار خود داشته باشید تا با تمرین کردن بیشتر ، کتاب ریاضی را کامل یاد بگیرید.
در این بخش جواب فرهنگ خواندن ، تمرین و سرگرمی و معما و مرور فصل ۴ ضرب و تقسیم صفحه های ۷۶ و ۷۷ و ۷۸ ریاضی سوم را مرور کردیم، شما می توانید با اضافه کردن عبارت ماگرتا در آخر جستجوهای درسی تان در گوگل به بهترین پاسخ ها دسترسی پیدا کنید. اگر سوالی دارید آن را از قسمت دیدگاه بپرسید.
هيچ يك از اعمال عبادي و امور ديني در حيات و زندگي انسان، بي تأثير نيست بلكه هر يك از آنها در حد خود مؤثر واقع مي شوند وميزان تاثير آنها بنابر اهميتي است كه شارع مقدّس براي آنها در نظر گرفته است.در باب تأثير نماز، آثار و بركات زيادي را برشمرده اند كه يكي از آنها حل مشكلات دنيوي انسانهاست. يعني نماز مي تواند بسياري از مشكلات ومعضلات نماز گزار را در زندگي مادي اش از ببرد و آنها را از سر راه او بردارد.همچنين اسرار و فوائد معنوي بي شماري بر اقامۀ نماز مترتب هست كه موجب مي شود تاريكي را از قلب انسان بزدايد و باعث نورانيت باطن او گردد و نیزعفو و بخشش گناهان و خطاهاي اورا سبب بشود.در اين مقاله، ما ابتدا به تفسير و تبيين معنا و مفهوم نماز پرداخته ايم و سپس به بيان اهميت و جايگاه آن در اديان آسماني و آنگاه به ذكر فلسفه و اسرار وآثار نماز در متون ديني (آيات و روايات اسلامي) به طور مختصر اشاره نموده ايم، ودر پايان از سخنان حضرت امام خميني (ره) آن عارف سالك در اين زمينه بهره جسته ايم.
كليد واژه :فلسفه، حكمت، نماز، اسرار، آثار
مقدمه
احكام وبرنامه هاي عبادي اسلام، همه حكمت وفلسفه دارد .
اوّلاً:به دليل صدها آيه وحديث، كه مردم را به تعقّل وتفكّرفرا مي خواند وهيچ مكتبي به اندازه ي اسلام، به انديشيدن دعوت نكرده است.
ثانياً:يكي ازانتقادهاي كه قران برمشركان وبت پرستان دارد، بخاطر تقليد كوركورانه وبي دليل آنهاست از نياكان خويش.
ثالثاً:خود قرآن، بارها در كنار بيان احكام و دستورات نوراني خويش، به دليل آن هم اشاره كرده است. امامان معصوم (ع) هم درروايات زيادي به بيان حكمت ها واسرار عبادات پرداخته اند و دانشمندان مسلمان نيزبه تأليف كتاب هايي پيرامون اين موضوع اقدام كرده اند.
به علاوه،با پيشرفت دانش بشري، روز به روز پرده از اسرار احكام الهي ودستورهاي ديني برداشته مي شود و هرچه از عمر اسلام مي گذرد، برعظمت وجلوۀآن افزوده می گردد.
با توجه به همه نكات فوق، يادآوري مي شود كه:
1.لازم نيست دليل همه احكام را، همه مردم درهمه زمان ها بدانند. گاهي دليل برخي از آنها الآن روشن نيست ولي گذشت زمان، آن را روشن مي سازد.
2.درفلسفه احكام، تنها نبايد نظر به فوايد وآثار مادّي آنها داشت و تنها به بعد اقتصادي وبهداشتي آنها توجه كرد واز اثار روحي ومعنوي وآخرتي آن غافل ماند.
3.كسي كه خدا را حكيم ودستورهايش را براساس حكمت مي داند نبايد به خاطر اينكه امروز دليل حكمي را نمي داند از انجام آن تخلّف كند.
4.اگر گوشه اي از اسرار حكم خدا را دانستيم، نبايد فكر كنيم كه به اسرار احكام الهي واقف گشته ايم، مگربا عقل محدود انساني مي توان به عمق احكامي كه از علم بي كران الهي سرچشمه مي گيرد پي برد ؟
معنا و مفهوم نماز
نماز در لغت به معناي پرستش، نياز، سجود، بندگي و اطاعت، خم شدن براي اظهار بندگي واطاعت(فرهنگ عمید:1354،ج2،واژه صلاه/694) و يكي از فرايض دين و عبادت مخصوصي است كه مسلمانان پنج نوبت در شبانه روز به جا مي آوردند. نماز يعني خدمت و بندگي، فرمان برداري، سر فروآوردن و تعظيم كردن به نشانه احترام. نماز، داروي نسيان و وسيله ذكر خداوند است. نماز رابطه معنوي مخلوق با خالق است. نماز يعني دل كندن از ماديات و پرواز دادن روح، يعني پا را فراتر از ديدني ها و شنيدني ها نهادن.
اهل لغت، صلوه را مشتق از تصليه مي دانند، به معني مستقيم كردن چوبهاي خميده- (از طريق نزديك كردن آنها به آتش و حرارت) است.(المنجد:1377،ج1، واژه صلاه/603) گويي نمازگزار با توجه به مبدأ هستي و با حرارتي كه در أثر صعود به سوي شمس حقيقت معنوي كسب مي كند، كژي هاي نفس را كه در أثر توجه به غير خدا ايجاد شده است تعديل مي نمايد.
نماز سرود يكتا پرستي و زمزمۀ دلنشين فضيلت و پاكي و تمرين وظيفه شناسي و سپاس به درگاه احديت است. نمازهاي پنجگانه همانند نهرهاي آبي هستند كه انسان روزانه پنج بار چرك و آلودگي جسم خود را درآن شسته وزنگار نيستي و هوي و هوس و سياهي ترس ها واضطراب ها را به وسيله آن از جان و دل مي زدايد.
پيامبر اكرم (ص) به هنگام رسيدن وقت نماز مي فرمود: «بلال ما را با اعلام رسيدن وقت نماز آرام ساز» كه «ألا بذكر اللّه تطمئن القلوب » (رعد،13/28)
آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش مي یابد.(قرآن کریم،ترجمه محمد مهدی فولاد وند)
وامام صادق(ع) مي فرمود: « هرگاه برشما به علت فشار زندگي هموم وغموم وارد شد وضوگرفته، به مسجد درآئيد و دو ركعت نماز كنيد تا ناراحتي شما رفع شود، كه خداوند مي فرمايد: «واستعينوا با لصّبروالصلوه إنّ اللّه مع الصابرين» (بقره ،2/153(
ازشکیبایی ونمازیاری جویید؛ زيرا خدا با شکیبایان است.
در زندگي بوعلي سينا هم مي خوانيم كه هرگاه براي حل يك مسأله دشوار خود را در بن بست مي ديد دو ركعت نماز مي خواند و پس از آن مشكلش حل مي شد.
نماز امري است الهي كه تحقق آن همانند ساير امور، داراي ظاهر و باطن است كه در متون ديني به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصوير ظاهري نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام مي گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارت است از: اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دل بستگي به ذات ربوبي، اعتماد و ركون به وجود سرمدي و محو شدن در مقابل ذات يكتايي كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام نموده است.
نماز در اديان آسماني
نماز برترين عبادت، كليد بهشت و رحمت الهي، راز و نياز عاشقانه بندگان است با معبودشان و از آن جا كه بشرهمواره نيازمند عبادت است، نماز در طول تاريخ و در اديان مختلف وجود داشته است اما شايد نحوه و كيفيت آن تغيير يافته است.
قبل از حضرت محمّد (ص) حضرت ابراهيم (ع)، حضرت موسي (ع)، و حضرت عيسي (ع) هريك به نوعي توجه و توصيه به نماز داشته اند.
به طوريكه مي توان گفت نماز در تمامي اديان آسماني وجود داشته است؛ به عنوان مثال قرآن كريم از زبان حضرت عيسي (ع) نقل مي كند كه خداوند مرا به نماز سفارش كرده است.«و اوصاني بالصلوه» (مريم،19/31) و يا به حضرت موسي (ع) خطاب شده است «اقم الصلوه لذكري» (طه،20/14) وبه یاد من نمازبرپا دار. و يا حضرت ابراهيم (ع) از خداوند براي خود و ذريّه اش توفيق اقامه نماز را مي خواهد «ربّ اجعلني مقيم الصلوه و من ذريّتي» (ابراهيم، 14/40) و لقمان حكيم هم به فرزندش چنين مي گويد: «يا بنيّ اقم الصلوه و أمر بالمعروف و انّه عن المنكر » (لقمان،31/17(
ای پسرک من،نمازرابرپا داروبه کارپسندیده واداروازکارناپسند بازدار.
توجه به اين نكته بسيار جالب است كه بدانيم آخرين توصيه و كلامي كه از پيامبران و سفراي الهي و اولياي دين به ما رسيده است نماز است. بسيار روشن است كه انسان در آخرين لحظات حياتش كه مي خواهد به دنياي ابدي وجاوداني سفر كند هر سخني را به زبان نمي آورد و سعي دارد كه مهمترين مطلب را در اواخر عمر از خود به يادگار بگذارد. وقتي به وصاياي انبياء الهي و اولياي دين رجوع مي كنيم مي بينيم كه هميشه پيروان خود را به نماز توجه مي دادند و همه انبياي الهي آن را به عنوان آخرين وصيت خويش قرار داده اند. چنان چه در روايتي از امام صادق (ع) به اين نكته اشاره شده است كه فرمود: «أحبٌّ الاعمال اِليَ اللّه عزَّوجلّ_ الصلوه وهي آخر وصايا الأنبياء.»
نماز بهترين كارها نزد خداوند وآخرين وصيت پيامبران الهي است.
فلسفه نماز در اسلام
بحث در باره ي فلسفه وحكمت نماز، در واقع آشنايي با اسرار و رموزي است كه در اين عمل عبادي نهفته است اين نكته براي ما بسيار روشن است كه هرگز خداوند متعال هيچ دستوري را بدون حكمت و علت بر بندگانش واجب نمي سازد. اگر حكمي از جانب او مي رسد كه واجب است يا حرام و يا مستحب و يا مكروه ، در اعمال واجب مصلحت شديده نهفته است و در حرام مفسده شديده و در مستحب و مكروه ، مصلحت و مفسده وجود دارد و ليكن چون مصالح و مفاسدشان زياد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسيده است. و به همين خاطر خداوند در مستحب و مكروه امر و نهي نكرده است. امّا در واجب و حرام خداوند بنده هايش را الزام به انجام و ترك فعل نموده است. و اين مطلب براي ما پرواضح است كه خداوند چون مصالح بندگان خود را مي خواسته است آنها را مكلف به انجام برخي از اعمال كرده است.
واز سوي ديگر عبادت، وسيله تكامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعي لطف و رحمت و راهنمايي است كه ما را به كمال مطلوب مي رساند؛ مثلاً وقتي پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مي كنند، به سود خود فرزند است وسعادت او را مي خواهند و اين امر از روي محبت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نيازي ندارند.
و از طرف ديگر مي دانيم كه تمام پديده هاي نظام هستي معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرينش آنها خالق قادري است كه هستي از او نشأت گرفته است. همۀ موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافته اند. و نه تنها در مقام حدوث بلكه در مقام بقاء نيازمند و محتاج او هستند.
يعني خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلكه ربوبيت وسرپرستي آنها را نيز عهده دار است. پس خدا هم خالق است و هم ربّ، و همه موجودات به خالقيت و ربوبيت او اعتراف دارند.
كما اين كه خود خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: «يسبح للّه ما في السموات و ما في الارض الملك القدّوس العزيز الحكيم.» (جمعه،62/1)
آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است،خدایی راکه پادشاه پاک ارجمند فرزانه است،تسبیح می گویند.
وانسان كه اشرف مخلوقات است بر اساس فطرت خويش به ربّانيت او مقرّ و معترف است و هر گونه شرك را از او نفي مي كند و لازم است كه فقر خويش و غناي خالق، كوچكي خود و عظمت ربّ را اظهار نمايد و رمز نماز در همين است كه بنده اظهار عبوديت و بندگي نمايد. چنانچه در كلام گوهر بار امام رضا(ع)آمده است كه: «علة الصلوه اَنَّها اقرار بالربوبيّهِ لِلّه – عزَّوجَّل – و خلع الأنداد و قيام بين يدّي الجبّار جَلَّ جلاله بالذّل و المسكنه و الخضوع و الأعتراف.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)
علت نماز اقرار به ربوبّيت خدا و نفي هرگونه شريك براي او و ايستادن با خضوع و كوچكي و بيچارگي در پيشگاه خداست.
از آن جهت كه آدمي مركّب از عقل و شهوت است و نيز در فرمان برداري او هيچ گونه جبري وجود ندارد بلكه با اختيار زندگي مي كند. قطعاً داراي معاصي وگناهاني هم هست، و پنج بار ايستادن در مقابل خداوند در شبانه روز در حال نماز، به معناي اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت در مقام عمل است. و چون هواي نفس هر لحظه او را به غفلت و سركشي سوق مي دهد و به غرور و خودخواهي دعوت مي كند و به افزون طلبي و تماميت خواهي فرا مي خواند بايد در مقابل آن، عاملي باشد بسيار قوي و نيرومند كه جلوي اين رذايل را سد نموده و او را به سمت عزّت و عظمت انساني سوق دهد كه آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از رذايل اخلاقي است همانگونه كه خداي متعال در قرآن مجيد مي فرمايد: «انَّ الصلوه تنهي عن الفحشا و المنكر و لذكرُ اللّه اكبر» (عنكبوت،29/45(
نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد، وقطعاً ياد خدا بالاتر است.
و چون در سرشت انسان فراموشي و نسيان وجود دارد و هر لحظه بيم آن مي رود كه انسان خود و آفريدگارش را به فراموشي سپرده و طغيان و سركشي را پيشه خود سازد و عمري را در پستي و حيوانيت سپري نمايد، نماز او را متذّكر مي شود تا بر اثر غفلت و فراموشي دچار خطا و اشتباه نگردد.
و بالاخره فلسفۀ نماز، حضور در پيشگاه ربوبي است و اظهار بندگي و عبوديت و اقرار به ربوبّيت پروردگار و جاودانگي بر آن ذاتي است كه موجب مي شود بنده در پي اصلاح و سعادت خويش برآيد و به كمال انساني خويش دست يابد، همانطور كه در حديث شريف امام (ع) مي فرمايد: «انسان در حال نماز در محضر خدا و به ياد خداست و همين حالت او را از معاصي بازداشته و از همه تباهي ها و تاريكي ها او را مانع مي شود.» (ری شهری:1377، ج 5/ 376)
فلسفه و حكمت نماز در روايات و آيات
1. تجلي ياد خدا
قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا مي داند و مي فرمايد:
«اقم الصلوه لذكري» (طه، 20/14)
به ياد من نماز را برپا دار.
2. بازداشتن از گناه و زشتي ها
«انَّ الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر» (عنكبوت، 29/45)
همانا نماز انسان را از کارزشت وناپسند باز مي دارد.
3. پاكيزگي روح
«اِنَّما تنذر الذّين يخشون ربّهم بالغيب و اقاموا الصلوه و من تزكّي فاِنّما یتزكّي لنفسه و الي الله المصير» (فاطر، 35/18)
[تو] تنها كساني را كه از پروردگارشان در نهان مي ترسند و نماز بر پا مي دارند، هشدار مي دهي؛ و كسي كه پاكيزگي جويد تنها براي خود پاكيزگي مي جويد، و فرجام كارها به سوي خداست.
4. ياري جستن از نماز در مسير تكامل
(واستعينوا بالصّبر و الصلوه و اِنّها لكبيره اِلّا علي الخاشعين» (بقره، 2/45)
از شكيبايي و نماز ياري جوييد، و براستي اين[ كار ]گران است، مگر بر فروتنان.
5.پاك شدن از كبر و غرور
حضرت فاطمه (س) مي فرمايد: «... والصّلوه تنزيهاً من الكبر...» ( مجلسي:1403، ج 6/107)
خداوند نماز را واجب كرد تا مردم از كبر و غرور پاك شوند.
6-مايه رستگاري است
«قد أفلح المؤمنون الذّين هم في صلوتهم خاشعون» (مؤمنون، 23/1ـ2)
به راستي كه مؤمنان رستگار شدند؛ همانان كه در نمازشان فروتنند.
7. مايه شادابي و نشاط است
چون نمازگزار به نماز مي ايستد، بايد با شادابي و نشاط نماز بگزارد. اگر با كسالت به اين عمل بپردازد، مورد پذيرش پروردگار نخواهد بود. بنابراين، هر چند نماز براي تقرّب به خدا و بندگي او ادا مي شود، ولي از شرايط آن نشاط و شادابي است و كسي كه در پنج وقت نماز از كسالت و خمودگي پرهيز كند، پرهيز از كسالت شيوه زندگي او مي شود. قرآن، منافقان را از آن رو كه با كسالت نماز مي خوانند، مذمّت مي كند و مي فرمايد:
«واذا قاموا إلي الصلوه قاموا كُسالي» (نساء، 4/142)
و هنگامي كه (منافقان) به نماز مي ايستند، با كسالت برمي خيزند.
8.مايه انضباط و وقت شناسي
كسي كه در پنج وقت خاص به نماز مي ايستد و مي كوشد تا در اول وقت نماز بگزارد، معمولاً در ديگر كارها نيز از نظم دقيق پيروي مي كند. قرآن دراين باره مي فرمايد:
«إنَّ الصلوه كانت علي المؤمنين كتاباً موقوتاً» (نساء، 4/103)
همانا نماز بر مؤمنان در اوقات معين مقرر شده است.
«فويلٌ للمصّلّين الذّين هم عن صلوتهم ساهون» (ماعون، 107/4و5)
پس واي بر نمازگزاراني که ازنمازشان غافلند.
و اميرالمؤمنين علي (ع) در نامه خود به محمدبن ابي بكر مي فرمايد:
«مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان، نه به دليل بيكاري آن را پيش از وقت بخوان و نه به سبب كاري آن را از وقتش به تأخير بيانداز. ( مجلسي:1403، ج 83/14)
9.نماز مايۀ پاكيزگي
نمازگزار بايد در مواقع مشخص، همه بدن را بشويد و بيش تر اوقات بايد وضو بگيرد و نظافت بدن و مواضع وضو را از هر نظر مراعات كند. اگر مستحبات وضو را از شستن دهان (مضمضه) و بيني (استنشاق) و نظافت لباس و سجده گاه و ... مراعات نمايد، موجبات سلامت و پاكيزگي بدن را فراهم ساخته است.
10.ايجاد بهداشت و سلامت انسان
گرچه پاكي و طهارت در نماز بيشتر ناظر به بعد روحي و معنوي انسان است همان گونه که پيامبر اسلام (ص) فرمودند: «اگر در خانۀ يكي از شما نهري باشد و هر روز پنج بار خود را در آن بشوییدآيا از آلودگي چيزي در بدن شما باقي مي ماند؟
گفتند: نه!
فرمود: نماز مثل همان نهر جاري است «هرگاه شخص نماز مي گزارد از گناه پاك مي شود» ولي با توجه به آداب مقدماتي نماز مانند وضو و غسل و لزوم طهارت بدن و لباس، نمازگزار ناگزير از نظافت و پاكيزگي ظاهر نيز برخوردار مي شود كه در سلامت و بهداشت او تأثير بسيار دارد.
اسرار نماز در بيان امام خميني (ره)
ايشان در كتاب اسرار نماز (معراج السالكين و صلوه العارفين) درباره نماز و طي منازل سلوك از طريق آن چنين مي فرمايند:
اگر روزگار به عارفي ربّاني مهلت دهد، مي تواند تمام منازل سائرين و معارج عارفين را از منزلگه يقظه تا اقصا منزل توحيد از اين معجون الهي و حبل متين بين خلق و خالق خارج كند. (خمینی :1358/ 57)
طي كردن اين سفر داراي دو ركن است: اول، رسيدن به مقام طهارت. دوم، رسيدن به مقام فنا در نماز. شرط اساسي آغاز اين سفر دور شدن از نجاست هاي ظاهري و باطني و به ويژه رذايل باطني است. ايشان در تعريف باطن نجاست ـ كه دوري از آن لازمه سفر است ـ مي فرمايند:
نجاست، دوري از محضر انس و مهجوري از مقام قدس است و منافي با نماز است كه معراج وصول مؤمنين و مقرّب ارواح متّقين است. (خمینی:1358/ 56(
بنابراين، انسان براي اين كه سفر معنوي را آغاز كند، بايد به مقام طهارت باطن برسد. حضرت امام (ره) در ادامه مي فرمايند:
... و چون بدين مقام رسيدي، از تصرف شيطان خبيث مخبث خارج شدي و از رجز و رجس هجرت كردي و لايق حضور درگاه جليل و مخلع شدن به خلقت خليل گردي و مسافرت الي الله و معراج وصول حاصل شده كه آن خروج از منزلگاه و بيت نفس است و باقي مي ماند ركن دوم كه در اصل نماز حاصل شود و آن حركت الي الله و وصول به باب الله است و فناي به فناء الله. (خمینی :1358/ 57(
در اين باره بايد گفت پس از فراهم آوردن مقدمات سفر كه همان مقدمات و مقارنات نماز است، سفر با نيّت و گفتن تكبير افتتاحيه در ابتداي نماز، آغاز مي شود.
حضرت امام (ره) دستور اين كار را چنين بيان فرموده اند:
پس تو اي سالك الي الله و مجاهد في سبيل الله! چون اقامه ي صلب در محضر قرب نمودي و تخليص نيّت در پيشگاه عزّت، و قلب خود را صفا دادي و در زمره ي اهل وفا داخل شدي، خود را مهياي دخول در باب كن و اجازه ي فتح ابواب طلب، و از منزل طبيعت حركت كن و حجاب غليظ آن را با تمسّك به مقام كبريايي رفع كن و به پشت افكن و تكبيرگويان وارد حجاب ديگر شو و آن را رفع كن و به پشت سرافكن و تكبير بگو و حجاب سوّم را نيز مرتفع كن كه به منزل باب القلوب رسيدي؛ پس توقف كن و دعاي مأثور بخوان: «اللّهم انت الملك الحقّ المبين الخ.» (خمینی :1358 /79(
ودرادامه حضرت امام (ره) راجع به سفرهای عرفانی درنمازمی فرمایند:
. بدان كه عمده ي احوال صلوه سه حال است كه ساير اعمال و افعال مقدمات و مهيئات آن ها است: اول؛ قيام و دوم؛ ركوع و سوم؛ سجود. (خمینی:1373 /350(
در سرّ ركوع فرموده اند: حقيقت ركوع، تمام نمودن قوس عبوديّت و افناي آن در نور عظمت ربوبّيت است. (خمینی:1358/ 99(
و در سرّ سجود فرموده اند: بالجمله، سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب، چشم فروبستن از غير و رخت بربستن از جميع كثرات حتي كثرات اسماء و صفات و فناي در حضرت ذات و در اين مقام، نه از سمات عبودّيت خبري است و نه از سلطان ربوبّيت در قلوب اولياء اثري و حق تعالي خود در وجود عبد، قائم به امر است. (خمینی:1358:/106(
ايشان پس از ذكر عبارتي از يك حديث درباره تشهد مي فرمايند:
اما اشاره به سرّ تشهد به طوري كه ذكر نموديم، آن جا كه مي فرمايد و «تعلم انَّ النواصي الخلق بيده الخ» و اين اشارۀ لطيفه است به مقام تحقق به صحو بعد المحو كه كثرات حجاب جمال محبوب نباشند و قدرت و مشيّت حق را نافذ و ظاهر در مرائي خلقيه بيند. (خمینی:1358/ 116(
امام (ره) در واپسين مرحله مي فرمايند:
از آن چه مذكور شد از سرّ صلوه كه حقيقت آن، عبارت از سفر الي الله و في الله و من الله است، در سرّ سلام، مطلبي ديگر معلوم شود و آن، آن است كه چون سالك در حال سجده، غيبت مطلقه از همه ي موجودات براي او دست داد و از همه ي موجودات غايب شد و در آخر سجده، حالت صحوي براي او رخ داد و در تشهد نيز حالت قوت گرفت، ناگاه از حال غيبت از خلق، به حضور منتقل شد و ادب حضور را به جاي آورد و در آخر تشهد توجه به مقام نبوّت پيدا كرد و در محضر ولايت آن سرور، ادب حضور را كه سلام شفاهي است، به جا آورد و پس از آن به تعينّات نور ولايت كه قواي ظاهره و باطنه ي خود عبادالله الصالحين است، توجه نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، و پس از آن به مطلق كثرات غيبت و شهادت توجه پيدا نموده، ادب حضور را ملحوظ داشته، شفاهاً سلام تقديم داشت و سفر رابع من الحق الي الخلق تمام شد و اين اجمال را تفصيل بيش از اين است كه من عاجزم از گفتن و خلق از شنيدنش. (خمینی:1358/ 118 ـ 119(
نتيجه
يكي از امتيازات نماز بر ساير اعمال عبادي و احكام ديني اين ست كه نماز بهترين وسيله تقرّب و نزديكي به خداست. هر چند هدف همه احكام و عبادات ديني براي نزديكي بندگان به معبود تشريح و وضع گرديده اند ولي ترديدي نيست كه همه آنها به صورت يكسان و يكنواخت انسان را به خدا نزديك نمي كند بلكه هر كدام داراي درجات و مراتب مختلفي است، بعنوان مثال حج و جهاد و صوم و زكات همه وسيله هايي براي قرب و نزديكي به خدايند اما اثري كه در جهاد هست در حج نيست و يا اثر و نتيجه اي كه در حج وجود دارد در زكات نيست. پس تأثير همه اينها مساوي نيست. آنچه كه از متون ديني برمي آيد اين است كه تأثير نماز به مراتب بالاتر و بيشتر است. در روايتي از امام موسي كاظم (ع) چنين منقول است كه: «افضل مايتقرّب به العبد الي الله بعد المعرفه به الصلوه» (مجلسی:1403 ج 24/ 166(
بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا به وسيله آن به درگاه الهي تقرّب پيدا مي كند نماز است.
آن چه كه از اين روايت و روايات مشابه آن فهميده مي شود و نكته مهم است يكي اينكه انسان محتاج و نيازمند به نزديكي و تقرّب است تا كمال خود را بيابد يعني هر انساني براي رسيدن به كمال نيازمند تقرّب الهي است و نكته مهم ديگر اين كه بدون سبب و وسيله اين تقرّب و تكامل حاصل نمي شود. براي سير معراجي و سفر روحاني نياز به براق است و بهترين براق تقرّب به سوي خداوند متعال، كه تكامل انساني در پرتو آن نهفته است نماز است. چون كه پيامبر (ص) فرموده اند: «الصلوه معراج المؤمن» (مجلسی:1352/ 391(
نماز عروج دهنده مؤمن به سوي خداست.
پس بهترين وسيله نزديكي به خداوند و رمز رستگاري نماز است و منشأ همه انحرافات رفتاري و مفاسد اخلاقي دوري از اين راز است و هر كه آگاه از اين راز است در زندگي سرافراز است اما براي كسي كه از عظمت راز نماز بي اطلاع است براي او راه بسي دور و دراز است.
منابع
خميني، روح الله،آداب نماز، تهران: انتشارات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1373.
خميني، روح الله،اسرار نماز (معراج السالكين و صلاه العارفين)، قم: انتشارات آزادی،1358.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن