سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
ورزش كردن عكس عمل خوردن است ، با ورزش كردن كالري هاي خود را مي سوزانيد. در حقيقت بدن شما با سوزاندن كالري مي تواند كار كند . اين كالريها بدن را گرم ، قلب را درحال پمپاژ و خون را در حال گردش نگه مي دارد . كالري هاي مصرف شده شما را در حال تحريك و تحرك نگه مي دارد ، مثل پياده روي ، كاركردن ، از پله بالارفتن و يا هر فعاليتي كه انتخاب مي كنيد . هر چه بيشتر حركت كنيد بيشتر كالري مي سوزانيد ، در نتيجه بيشتر وزن از دست مي دهيد . با 1 مايل پياده روي همانقدر كالري مي سوزانيد كه با همان فاصله دويدن اما فقط از نظر زمان اختلاف دارد .
و اما كشتي ....
مقدمه:
گذشته هاي دور اين مرز و بوم همواره ورزش به عنوان هنري در خدمت دفاع از تماميت ارضي , ناموس و عقيده بوده است و طبعا به همين جهت تقدس مي يافته است تا جايي كه ورزشكاران و پهلوانان در هيبت اسطوره ها براي مردم نشو و نما مي نموده اند و در حماسه آفريني ها ، جنگ ها فرهنگ ها ادبيات ، هنرو شعر تاثير گذاري فوق العاده اي داشته اند .
كشتي به سياق موجود قدمتي بيش از چند دهه ندارد و بدين گونه كه در حال حاضر رواج دارد شايد بتوان گفت كه آن نيست كه در گذشته بوده است و هم آن است كه در گذشته بوده است . نبوده است از آن جهت كه شيوه ي اجرا و قانونمندي و فرهنگ عمومي حاكم بر آن تغيير نموده است و همان مي باشد بدين لحاظ كه عمده ي فنون و اصول حاكم بر اجرا همان است كه در تاريخ ضبط مي باشد .
كشتي ورزشي است كه در بين اكثريت ملل جهان رواج داشته است و تا قبل از پيدايش نهضت المپيكو قانونمند شدن ورزش در ميان جوامع بشري با اندك تفاوتي به آن مي پرداخته اند .
كشتي در جهان
مبدا كشتي به شروع حيات انسان بر مي گردد .از زمان هاي بسيار دور كشتي پديده اي كاملا متفاوت با ساير پديده هايي كه امروزه آن را مي شناسيم بوده است در آن هنگام كشتي ورزش نبود كه در اوقات فراغت انجام شود و يا وسيله اي براي تفريح باشد بلكه وسيله اي براي ادامه ي بقا بوده است .به كمك كشتي بود كه انسان مي توانست از جان خود و خانواده اش حفاظت كند .
اين كه مبدا پيدايش كشتي را به منطقه ي ويژه اي نسبت دهيم و يا شكل گيري آن را در ناحيه ي خاصي در نظر بگيريم شايد قرين به صحت نباشد زيرا كه اين مقوله در بين جوامع كهن و در تمام نقاط گيتي به نحوي رايج بوده است .
مصر و چين باستان بعد ها ايران و يونان و روم و ديگر ملل هر يك به اين امر مي پرداخته اند . آثار تاريخي به دست آمده از مصريان باستان و نقاشي هاي كشف شده همه گوياي اين است كه مصريان به كشتي مي پرداخته اند . كشتي در دوران سومريان نيز بوده است. هومر شاعر افسانه پرداز يونان باستان در كتاب هايش ايليادو اديسه بارها از كشتي گرفتن قهرمانان قصه ي خود سخن گفته است . كشتي ميان دو پهلوان به نام هاي اوليس و آژاكس از جالب ترين و هيجان انگيز ترين رويداد ها ي قصه هاي هومر است .
در يونان قديم انواع ورزش ها از جمله كشتي حتي به عنوان ورزش و تا حدودي به روش مسابقات و اتفاقا در غالب مسابقه رواج داشته است .
در مسابقات المپيا فقط مردان آزاد يوناني حق شركت داشتند . داوطلبان شركت در مسابقات المپيا پس از بررسي ها ي گوناگون برگزيده مي شدند و مدت ده ماه زير دست مربيان جوانان و مربيان ورزشكاران پرورش مي يافتند و براي مسابقات آماده مي گرديدند . هر ورزشكار پس از رسيدن به المپيا مورد بازديد قرار مي گرفت و سوگند مي خورد كه قوانين مسابقات را رعايت كند . در اين مسابقات نامردي يا حقه نادر بود ، ولي ناممكن نبود . چنانچه ائوپوليس مشت زن كوشيد كه با رشوه دادن از رقيبان خود پيش افتد ولي سختي كيفرهايي كه بر نا درستان روا مي داشتند نامردي و فريب را به حداقل مي رساند .
مهمترين مسابقاتي كه تواما صورت مي گرفت پنتاتلون يا پنج مسابقه نام داشت هر كس كه در يكي از مسابقات شركت مي كرد از شركت در چهار مسابقه ي ديگر هم ناگزير بود و كسي به مقام قهرماني مي رسيد كه حداقل در سه مسابقه فاتح مي شد . مسابقه ي اول پرش بود و طي اين مسابقه افراد با وزنه هايي دردست از روي مانع مي پريدند .مسابقه ي دومپرتاب ( ديسك ) بود صفحه ي سنگين مدوري را كه تقريبا شش كيلو وزن داشت پرتاب مي كردند .حد نصاب گرده پرانان را سي متر نوشته اند .مسابقه سوم را پرتاب نيزه نوشته اند . چهارمين مسابقه كه در حقيقت مسابقه ي عمده به شمار مي رفت مسابقه ي دو در مسافتي به طول تقريبي 180 متر بود . كشتي پنجمين مسابقه را تشكيل مي داد و داستان هاي بسيار درباره اهميت أن و قدرت كشتي گيران يوناني باقي مانده است .
كشتي يكي از اولين ورزش هائي بود كه بشر شناخت. بيشتر از صدها منظره از مسابقات كشتي، روي ديوارهاي قبور مصر باستان حجاري شده است و تمام آنها نمايشگر زير و بم هاي اين ورزش باستاني است كه امروزه ما با آنها آشنا هستيم. بنابراين ورزش كشتي حتي در پنج هزارا سال قبل هم يك ورزش خيلي پيشرفته بوده است. كشتي بعنوان يك ورزش علمي و نظم يافته از مصر يا آسيا به يونان برده شده است. اما در يك افسانه يوناني آمده است كه ورزش نخستين بار به وسيله «توس» فهرمان اختراع شده است.
كشتي يكي از شاخه هاي مهم بازي هاي قهرماني در يونان قديم بوده است. كشتي گيران يوناني روغن مخصوصي را به بدنشان مي ماليدند و سپس روي روغن را خوب ريگ مالي مي كردند تا به اصطلاح موضع خوبي در موقع كشتي داشته باشند.
قهرمان كشتي عهده قديم، شخصي به نام «ميلوكروتن» بوده كه حدود 32 پيروزي در بازي هاي ملي و شش پيروزي هم در بازي هاي المپيك به دست آورده بود.
در ژاپن، كه ورزش كشتي يكي از معمول ترين ورزش ها ميان مردم محسوب مي شود، اولين ركورد مسابقه كشتي مربوط به 32 سال قبل از ميلاد بوده است. ژاپني ها نوع خاصي از وززش كشتي دارند كه به نام «سامو» ناميده مي شود كه در اين نوع كشتي، وزن، خيلي اهميت دارد. بعضي از قهرمانان «سامو» حتي بيشتر از 300 پوند وزن دارند و طبعاً خيلي هم قوي هستند، اما با وجود اين سنگيني وزن، خيلي فرز و چالاك هستند.
در بريتانيا، حتي در زمان هاي خيلي قديم هم به اين ورزش خيلي توجه شده و به مقدار قابل ملاحظه اي توسعه داده شده است. بد نيست بدانيد كه «هنري هشتم» پادشاه انگليس، خيلي به اين ورزش علاقه داشته و خود يكي از كشتي گيران خوب به شمار مي آمد.
در قاره ي پهناور آسيا ورزش كشتي در ميان قبايل و ايلات و عشاير همواره رايج بوده و محبوبيت بسيار داشته است اما رواج اين ورزش در مغولستان ژاپن ، ايران و هندوستان بيشتر از ديگر مناطق آسيا بوده و هنوز هم هست در مغولستان كشتي ورزشي است عبادي و سنتي كه همراه با مراسم خاص برگزار مي شود و همه ي پسران بايد فنون اين ورزش را از سنين كودكي بياموزند . در ژاپن اسناد تاريخي بسياري از قدمت ورزش كشتي و كشتي گيران موجود است و در يكي از اين سندها كه متعلق به قرن ششم ميلادي مي باشند از كشتي گير هميشه پيروزمندي به نام سوكون ياد مي شود در قرن هشتم ميلادي بنا به فرمان يكي از امپراطوران ژاپن موسوم به شومر كشتي گرفتن هم در شمار مراسم مذهبي و عبادي در آمد در سال 858 ميلادي دو پسر امپراطور بونتوكو با يكديگر كشتي گرفتند تا هر كس كه پيروز شد صاحب تاج و تخت پدر شود از سال 1600 ميلادي به بعد چون حكمرانان محلي ژاپن براي دفع از منافع خود كشتي گيران و پهلوانان را با حقوق زيادي استخدام مي كردند . ورزش هاي رزمي در ژاپن رواج فراوان يافت و جنگجويانيظهور پيدا كردند به نام سامورايي كه در فنون كشتي مهارت بسيار داشتند .كشتي هايي نظير جودو در ژاپن به ويژه نزد پيروان مذهب شينتو بسيار مورد احترام است و هر بار كه كشتي گيران سومو براي زور آزمايي به ميدان مي آيند انبوه مردم در سكوت كامل به تماشاي مسابقات آنان مي نشينند.
كشتي پهلواني ديگري در نزد هنديان وجود دارد كه حريفان كوه پيكر با هم مبارزه مي كنند كه موسوم است به بن چز . در كشور سوئيس نوعي كشتي به نام شونيگن در ايسلند نيز چيزي شبيه سوئيس و در انگلستان كشتي كوران وال ودر آمريكا كشتي كچ، در شوروي سابق سامبو ،در چك و اسلواكي زاپاسو ، دراسپانيا لوجا در ارمنستان كخ پروتننيگ و در ساير كشور هاي جهان هر يك با نامي ديگر واندك تفاوتي به اجرا در مي آيد .
كشتي در ايران
آنچه از تاريخ بسيار كهن ايران نقل شده است معيد وجود رواج ورزش به ويژه كشتي است . به عبارت ديگر ميتوان گفت از ابتداي پيدايش قوم ايراني ورزش كردن با او عجين بوده است . ورزش در ايران باستان به دو روش رواج داشته است . نخست ورزش تفريحي و نشاط انگيز كه در بين پادشاهان و درباريان رايج بوده است همچون شكار ، اسب سواري ، چوگان ، گوي بازي و تير اندازي و ...دوم مردم عادي كه به نحوي در آماده سازي خويش براي امر دفاع و مشاركت در جنگ ها ورزش مي نمودندو ازديگر ورزش هاي ايشان مي توان گرز گرداندن بالاي سر ، حركت دادن وسيله اي سنگين مثل كمان در بالاي شانه ها قرار دادن سپر هاي سنگين مقابل سينه ، شنا كردن فلاخن انداختن و كشتي گرفتن را نام برد .گزنفون مورخ يوناني معاصر داريوش دوم پادشاه هخامنشي مي نويسد ايرانيان به دليل علاقه مندي به كشتي و نيرو منديهميشه به جنگ تن به تن رو مي آورند . همچنين مي افزايد روي آوردن ايرانيان در ميدان هاي نبرد جنگ تن به تن نشانه ي برتري نيروي جسماني ايشان است .
كشتي به عنوان آخرين چاره به هنگام از كار ماندن شمشير ها تير ها نيزه ها در جنگ ها راه گشا بوده است و پهلوانان از هر دو طرف سرنوشت جنگ را تعيين مي نموده اند .
در ايران قديم كشتي از مقامات عالي ورزش و پهلواني به شمار مي رفته است در بسياري از صحنه هاي جنگي شاهنامه ي فردوسي در آخرين لحظات نبرد تن به تن از كشتي گرفتن به مثابه موثرترين چاره براي برتري و غلبه بر حريف ياد مي شود .
در جنگ رستم و سهراب زور آزمايي دو حريف يرومند نشان داده مي شود كه كشته شدن هر يك به دست ديگري سرنوشت جنگ ايران و توران را معين مي كند .
در ايران باستان عنوان جهان پهلواني از منصب هاي عالي ارتش بوده و همچنين هر ساله پس از مسابقات كشتي پهلوان اول كشور بر مسند افتخار پهلواني پايتخت تكيه مي زده است.
كشتي گرفتن در ايران با توجه به شرايط هر دوره اي دچار نوسان مي شده است و بر حب موقعيت حكومت ها اين مقوله نيز دستخوش افت و خيز مي شده است در عهد مغول كشتي به شدت منزوي مي گردد و در اواخر دوره ي مغولان چهره هاي پهلواني و نامدار بارز مي گردد.
انواع كشتي هاي محلي در ايران
در نقاط مختلف ايران با توجه به شرايط آب و هوايي و آداب و رسوم مردم كشتي ها ي مختلفو متنوعي رواج دارد كه مهمترين آن از قرار زير است
كشتي پهلواني : اين كشتي ها در زورخانه متداول است و كشتي گيران شلوار مخصوص با كمربند و زانو بند چرمي مي پوشند و زور آزمايي و گرفتن كمر بند در اين كشتي آزاد است.
كشتي باچوخه : اين كشتي در سراسر استان خراسان به ويژه در قوچان و بجنورد و شيروان و اسفراين ، چناران و فريمان در فضاي آزاد برگزار مي شود .
كشتي لوچو:اين كشتي از ورزش هاي روستا هاي مازندران است و چون جايزه ي كشتي گيران را در نوك چوب مي گذارند به آن لوچومي گويند . جايزه ها به طور معمول قواره ي پارچه ي شال ويرمن و گاهي گاو و گوسفند بودند كه آنها را با همان چوببه وسط ميدان مي بردند .
كشتيگيله مردي : اين كشتي در گيلان متداول است . در اين كشتي با ضربه ي دست و بر هم زدن تعادل حريف انجام مي شود و هركس كه بتواند هر جاي بدن حريف را غير از كف پاها با زمين آشنا كند برنده مي شود.
كشتي زوران پاتوله : اين كشتي صنتي و محلي منطقه ي كردستان است در اين كشتي دو حريف كمربند يكديگر را مي گيرند و سعي مي كنند با چرخاندن ديگري از حالت تعادل خارج نمايد و هر كس كه حريف مقابل را به زمين بزند برنده مي شود .
ديگر كشتي هايمحلي متداول عبارتست از :
كشتيكچ گردان ( رايج در مناطق شرق كشور ، استان سيستان و بلوچستان )
كشتي كمربندي ( رايج در اصفهان )
كشتي دسته بغل ( رايج در منطقه ي فارس )
كشتي بغل به بغل ( رايج در منطقه ي قزوين )
كشتي جنگ (يا زوران در منطقه ي لرستان )
كشتي آشيرما ( رايج در منطقه ي آذربايجان )
كشتي گرش ( رايج در منطقه ي تركمن صحرا)
كشتي عربي ( رايج در منطقه ي خوزستان )
افتخارآفرين كشتي ايران
تختي در روز پنجم شهريور 1309 شمسي در خانواده اي متوسط در محله خاني آباد تهران متولد شد. پدرش به سبب اعتقادات مذهبي و ارادت به امام هشتم حضرت امام رضا عليه السلام نام غلامرضا بر او نهاد. رجب خان پدر تختي 5 فرزند داشت كه سه پسر و دو دختر همگي از غلامرضا بزرگتر بودند.
مرحوم تختي ورزش رااز نوجواني آغاز كرد،ورزش ابتدا براي اونوعي تفنن وسرگرمي بود. آشنايي حقيقي او با ورزش و كشتي در باشگاه «پولاد »آغاز شد. وي كه پيش از اين گودها و زورخانه هاي فراواني ديده بودشيفته ي تواضع و افتادگي پهلوانان كشتي و ورزش باستاني شده بود. براي نخستين بار در سال 1329 به باشگاه پولاد رفت.
پهلوان تختي در مصاحبه اي مي گويد:»وقتي در سال 1328 در مسابقه ي بزرگ ورزشي (كاپ فرانسه) شركت كردم، در همان اولين دوره ضربه فني شدم. اما تمرين هاي جدي و سختي كه در پيش گرفتم مرا ياري كرد تاحقيقت مبارزه رادرك كنم اگرچه شور پيروزي درسرداشتم اما كار و كوشش را سرآغاز پيروزي ميدانستم.
به اين ترتيب غلامرضا تختي با تمرين وپشتكار مثال زدني رفته رفته خود را از ميان بازنده ها بيرون كشيد وسرانجام در سال 1330 در وزن ششم (79 كيلوگرم) به عضويت تيم ملي درآمد.
تختي در دوران زندگي ورزشي اش ركورددار شركت در المپيك ها و كسب بيشترين مدال از اين آوردگاه بود. وي در چهار دوره المپيك حضور داشت و حاصل آن يك مدال طلا، دو نقره و يك عنوان چهارم بود. در كشتي ايران اين امر اتفاق نادري است.
جهان پهلوان علاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده و جوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است.
او زندگي خود را وقف مردم و ملتش كرده بود. شادروان تختي همچنين در ورزش باستاني و كشتي پهلواني داراي تبحر و مهارت بود چنان كه سه بار پهلوان ايران شد و هربار كشتي گيران نامداري را مغلوب كرد. وي چهار ماه پس از بازگشت از آخرين سفر خود (توليدو 1966 ميلادي) در روز پنجشنبه دوازدهم آبان ماه 1345 زندگي مشترك خود را با همسرش آغاز كرد، كه حاصل آن تولد بابك در سال 1346 بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان به گوش همه ايرانيان و جهانيان رسيد و همه را در اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد.
روحش شاد.
افتخارات تختي:
سال 1951: مسابقه هاي جهاني هلسينكي، فنلاند، مدال نقره.
سال 1952: بازيهاي المپيك هلسينكي، فنلاند، مدال نقره.
سال 1955: جشنواره جهاني ورشو، لهستان، مدال نقره.
سال 1956: بازيهاي المپيك ملبورن، استراليا، مدال طلا.
سال 1958: مسابقه هاي جهاني صفويه، بلغارستان، مدال نقره.
سال 1958: بازيهاي آسيايي توكيو، ژاپن، مدال طلا.
سال 1959: مسابقه هاي جهاني تهران، ايران، مدال طلا.
سال 1960: بازيهاي المپيك رم، ايتاليا، مدال نقره.
سال 1961: مسابقه هاي جهاني يوكوهاما، ژاپن، مدال طلا.
سال 1962: مسابقه هاي جهاني توليدو، آمريكا، مدال نقره.
بعد از نیاز به همبستگی، دومين عاملي که بر شيوه ارتباطي افراد تاثير مي گذارد، نياز آنان به موفقيت است. نياز به موفقيت عبارت است از نياز به نمايش درآوردن شايستگي هاي خود و به دست آوردن نوعي اعتبار و صلاحيت در پرتو آن. انگيزه نياز به موفقيت، يک عامل اصلي شکل دهي شخصيت انسان هاست.افراد از نظر ميزان نياز به موفقيت با يکديگر متفاوتند و اين تفاوت به عنوان يکي از مهم ترين عناصر اجزاء شخصيت مطرح است. نياز به موفقيت هم در سطح فردي و هم گروهي و جمعي مورد بررسي قرار گرفته است.در سطح فردي ، افراد با نياز به موفقيت بالا، خواهان برتري، رسيدن به معيارهاي بالا، چه در کسب و کار و چه در ورزش و چه در حيات علمي خود مي باشند. ولي در عين حال، آنان علاقه مند و متوجه عکس العمل ها و پاسخ هايي مي باشند که ديگران به آن ها و رفتار آن ها مي دهند. سه ويژگي اساسي افراد با نياز به موفقيت بالا به شرح زير است:
اول اين که آنان مي خواهند شخصا مسئول انجام موفقيت آميز وظايفي که به آنان محول شده است باشند. دوم اين که آنان به ميزان ملايمي به خطرجويي اعتقاد دارند و به ميزان قابل توجهي واقع بينانه هدف هاي خود را شکل مي دهند. چالش در امور، براي آن ها مسئله اي عادي است و از آن پرهيز نمي کنند.سوم اين که آنان خواهان بازخور فوري و مشخص انجام امور خود از طرف ديگران مي باشند. آن ها مي خواهند بدانند که کار را چگونه انجام داده اند و به چه ميزان موفق بوده اند.از اين رو آنان اغلب به مشاغلي ( مانند فروش) روي مي آورند که نتيجه آن ها به سرعت نمايان مي شود.اين افراد از مشاغلي چون تحقيق وتوسعه روي گردانند، چرا که نتيجه چندان محسوس و ملموس نمي باشد و بسيار با فاصله از انجام عمل حاصل مي شود.
از نظر رفتارهاي ارتباطي، ويژگي افراد با نياز بالاي به موفقيت، عمدتا با تلاش فراوان در جهت شکل دهي به اعتماد به نفس بالاي خود نمايان مي شود و اين افراد سعي مي کنند تسلط خود را به طرف مقابل به منصه ظهور برسانند، در عين اين که در همان زمان سعي در جلب توجه ديگران نسبت به خود و رفتارهاي خود دارند. آنان در گفت و گوهاي دوجانبه يا چند جانبه بيشتر سخن مي گويند و کمتر گوش مي دهند، به ويژه زماني که هدفي براي رسيدن مطرح باشد. در آن صورت آن ها کمتر به ديگران مجال سخنگويي مي دهند و خود به گونه متکلم وحده عمل مي کنند.بين اعتماد به نفس و نياز به موفقيت رابطه وجود دارد. هر اندازهاعتماد به نفس در کسي تقويت شود مي توان اميدوار بود که او نياز به موفقيت بيشتري خواهد داشت
ضرورت دست یافتن به موفقیت
اکثریت مردم را به طور عموم ، از نظر روانشناسی می توان به دو گروه عمده تقسیم کرد. یکی گروهی که فرصتها آنان را به چالش می خوانند و بر آنند تا کارهای دشوار انجام دهند تا به هدفی خاص دست یابند، این گروه در اقلیت قرار دارند . گروه دیگر که در اکثریت می باشند نیز گروهی است که بی توجه از کنار مسائل می گذرند.
اینک چندین سال است که روانشناسان تلاش می کنند به راز این دو گانگی غریب پر رمز و راز پی ببرند.آیا نیاز به موفقیت (و یا فقدان آن ) در درون فرد اتفاقی است، ارثی بوده ویا نتیجه ی تاثیرات محیطی می باشد؟ آیا صرفاً یک انگیزه ی انسانی قابل تفکیک از انگیزه های دیگر است یا ترکیبی از چندین انگیزه ی مختلف – تمایل کسب قدرت و شهرت ویا تجمع ثروت؟ مهمتر از همه آیا راهی وجود دارد که بتوان چنین تمایلی را در جامعه ویا افرادی که فاقد آن می باشند ، بوجود آورد؟
با وجود آنکه هنوز پاسخ کاملی برای هیچیک از این سوالات در دست نیست اما سالها کارکردن روی این مطالب ، پاسخهایی نسبی برای هریک از سوالات مزبور ویا بینشی نسبت به کل قضیه فراهم آورده است . بی شک یک انگیزه انسانی بخصوص که از سایر انگیزه ها قابل تفکیک باشد وجود دارد ،به نحوی که می توان آنرا در هر گروهی از افراد یافت ویا مورد آزمون قرار داد.
اجازه بدهید مثالی را مطرح کنم . چندین سال قبل بر روی 450 نفر از کار گرانی که در نتیجه ی تعطیلی موقت یک کارخانه در منطقه ی اری پنسیلوانیا ،از کار اخراج شده بودند، مطالعه ای انجام شد. اکثریت این کارگران برای مدتی در خانه ماندند و سپس به اداره ی کاریابی ایالات متحده مراجعه کردند تا ببیند امکان استخدام در کار قبلی خود ویا کارها ی نظیر آن وجود دارد یا خیر. تنها تعداد قلیلی از آنها به گونه ای متفاوت رفتار کردند ، یعنی درست از همان روز که کار خود را از دست دادند ، به شکار کاری جدید رفتند.
آنها به اداره ی کاریابی ایالات متحده و پنسیلوانیا سر زدند. بخش استخدام نیازمندیها ی روزنامه ها را می خواندند ، به کلیسا و اتحادیه ی خود و سازمانهای وابسته ی مختلف سر زدند ، برای فراگیری مهارتهای جدید در دوره های آموزشی شرکت کردند وحتی شهر خود را در جستجوی کار ترک کردند و این در حالی است که اکثریتی که در خانه مانده بودند حاضر نبودند تحت هیچ شرایطی برای بدست آوردن کار اری را ترکگویند. بی شک افراد این اقلیت فعال از انگیزه های کاملاً متفاوتی برخوردار بوده اند . تمامی این افراد از نظر هدف در یک موقعیت قرار داشتند : آنها به کار ، پول، سر پناه ، غذا و امنیت شغلی نیاز داشتند .
اما تنها عده ی اندکی از آنان در بدست آوردن نیازها یشان پیش قدم شده ودر اقدام کردن از خود تهور نشان دادند. چرا؟ اینک روانشناسان پس از سالها تحقیق معتقدند که می توانند بدین سوال پاسخ دهند . آنها نشان داده اند که این افراد از نوع خاصی از انگیزه ی انسانی به مقیاسی بالا برخوردار بوده اند . اجازه بدهید فعلاً این ویژگی فردی را انگیزه ی Aبنامیم وبه بررسی سایر ویژگیهای افرادی که انگیزه ی A آنها بیشتر از دیگران است بپردازیم.
فرض کنید این افراد از نظر کاری در موقعیتی قرار دارند که می توانند میزان سختی و دشواری کارشان را خود تعیین کنند . چنین وضعیتی را براحتی می توان در آزمایشگاه روانشناسی ایجاد کرد.،بدین ترتیب که از افراد خواست تا حلقه هایی را از هر فاصله ای که خود می خواهند ،بسوی یک گل میخ پرتاب نمایند.بسیاری از افراد حلقه ها را به طور اتفاقی و بدون محاسبه پرتاب می کنند ، یا بسیار نزدیک می ایستند ویا از گل میخ فاصله ی بسیار می گیرند ، اما افرادی که دارای انگیزه ی Aمی باشند ، چنین به نظر می رسد که فاصله ی خود را از گل میخ چنانمحاسبه می کنند که القا کننده ی حس استادی وتسلط باشد . این افراد تقریباً همیشه در فاصله ای متعادل می ایستند ؛ نه آنقدر نزدیک که کار به نحو مسخره ای آسان به نظر برسد و نه آنقدر دور به نظر برسد ونه آنقدر دور که انجام کار غیر ممکن گردد . هر گاه شانس موفقیت آنها یک به سه باشد ، اهدافی را برای خود تعیین می کنند ، مشکل اما دست یافتنی است. به عبارت دیگر این گونه افراد همواره چالشهایی را برای خود در نظر می گیرند ، وظایفی که آنها را وا می دارد تا خود را تا حدی پیشرفت دهند .
البته آنها هنگامی چنین رفتاری را از خود بروز می دهند که بتوانند از طریق عملکرد شخصی خود ، نتیجه ی کار را تحت تاثیر قرار دهند . آنها به هیچ وجه قمار کردن را ترجیح نمی دهند. فرض کنیم آنها می توانند بین تاس ریزی ونرادی و تلاش در حل یک مساله یکی را انتخاب کنند ، در حالیکه برای هر دو کار زمانی واحد و شانس موفقیت یک به سه دارند .با وجود آنکه فرصت برنده شدن در هر دو مورد یکسان است وتاس ریختن کار ساده تری است اما آنها حل مساله را انتخاب می کنند . آنها بجای آنکه نتیجه ی کار را به دیگران ویا به شانس واگذار کنند ترجیح می دهند خود بر روی مساله کار کنند .
بی شک این گونه افراد به جای پاداش موفقیت ، به نفس موفقیت ها فردی می اندیشند، چراکه از طریق تاس ریختن می توانستند به همان پاداش ها دست یابند .
این مساله نشان دهنده ی ویژگی دیگری است در افرادی که از انگیزه ی A برخوردار می باشندو آن اینکه اینان شرایط کاریی را ترجیح می دهند که در آن صرفاً براساس تلاش خود به بازخور دی قطعی دستیابند . درست همانند یک بازیکن گلف ویا فروشنده نه مانند کاری که یک معلم و مشاور پرسنلی انجام می دهد. یک بازیگر گلف تقریباً همیشه امتیاز خود را می داند و به خوبی می تواند خود رابا رقیب خویش ویا با عملکرد روز ویا هفته ی قبل خود مقایسه نماید. یک معلم هرگز چنین بازخورد قطعیی درباره ی " نحوه انتقال مطلب " به دانش آموزانش در دست ندارد.اما علت چنین رفتاری در برخی از افراد چیست؟ از یک نظر پاسخ این سوال بسیار ساده است . علت آن است که آنان بیشتر وقت خود را به فکر کردن درباره ی این مساله می گذرانند که چگونه کار خود را بهتر انجام دهند . در حقیقت روانشناسان نوعا قدرت انگیزه ی Aرا با گرفتن نمونه هایی از تفکرات خود به خود افراد ( مانند سر هم کردن یک داستان درباره ی عکسی که به آنان نشان داده می شود .) و شمارش دفعاتی که آنان عملکرد خود را"بهتر" می خوانند ، اندازه گیری می نمایند . این شمارش عینی بوده وحتی امروزه با کمک برنامه ها کامپیوتری مخصوص آنالیز داده ها نیز انجام پذیر می باشد.
آنچه در نتیجه ی این مطالعات به دست می آید چیزی است که از نظر تکنیکی امتیاز نیاز به موفقیت فردی نامیده می شود . درک کردن علت این مساله دشوار نیست که افرادی که دائماً در فکر انجام بهتر کارهایشان هستند ، همواره جستجو به دنبال کار را نیز بهتر انجام می دهند ، اهدافی متعادل و قابل حصول برای خود تعیین می کنند ، از قمار کردن نفرت دارند ( چرا که موفقیت در آن ، آنها را ارضاء نمی کند ) شرایطی را در کار خود ترجیح می دهند که بتوانند خود نیز با آن پیشرفت نمایند. اما اینکه چرا تنها عده ای از مردم ، و نه تمامی آنها ، بدین ترتیب می اندیشند مساله دیگری است . شواهد موجود نشان می دهد که این ویژگیها ارثی نبوده و از بدو تولد با شخص همراه نیست بلکه ناشی از آموزشهای خاصی است که کودکان در خانه و از والدین خود می گیرند . وا لدینی که اهدافی نسبتاً در سطح بالا برای فرزندان شان در نظر می گیرند ، اما با فرزندان شان گرم و صمیمی بوده ، آنها را برای رسیدن به این اهداف تشویق می نمایند .
برخورداری از چنین آگاهی دقیقی درباره ی یکی از انگیزه ها ، ما را در تصحیح ایده ها مختلف ناشی از حس مشترکی که درباره ی انگیزه های انسانی وجود دارد ، یاری می دهد.به عنوان مثال سیاست بیشتر مردم ( و اکثر سیاستهای فعالیتهای تجاری ) بر اساس این ایده ی ساده لوحانه قراردارد که " مردم اگر مجبور باشند " سخت تر کار خواهند کرد . البته در نگاه نخست این ایده کاملاً اشتباه نیست اما می توان گفت که تنها نیمی از آن صحت دارد. مثلاً اکثریت کارگران بی کار شده ی اری به اندازه ی افرادی که از نیاز بالایی به موفقیت برخوردار بودند ،" مجبور بودند " که کاری پیدا کنند ولی برای پیدا کردن کار تلاش خاصی از خود نشان ندادند . و یا باز غالباً مردم چنین می پندارند که هر انگیزه ی قوی به این منجر می شود که فرد کارش را بهتر انجام دهد . بنابراین آیا درست نیست بگوئیم که بیشتر کارگران اری صرفاً " بدون انگیزه " بودند. اما اطلاعات ما درباره ی انگیزه های مختلف انسانی نشان می دهد که افراد مختلف تحت تاثیر یک انگیزه رفتار متفاوتی از خود بروز می دهند. مسئله ، انگیزه دار شدن یا نشدن نیست ، بلکه مساله این است که آیا شخص به سوی هدف Aبرانگیخته شده یا به سوی Bیا C و غیره؟
یک آزمایش ساده مساله را روشن می کند . به افراد مختلفی گفته شد که برای حل یک مشکل می توانند شریکی انتخاب کنند ؛این شریک هم می تواند یک دوست باشد و هم فرد غریبه ای که در حل آن مشکل تخصص دارد. افرادی که از نظر نیاز به موفقیت در سطح بالاتری قرار داشتند فرد متخصص را به عنوان شریک خود برگزیدند. اما آنان که نیاز بیشتری به دوست یابی داشتند دوستان خود را به افراد متخصص ترجیح دادند. مساله اینجاست که گروه دوم بدون انگیزه نبودند بلکه تمایل آنها نسبت به بودن با کسی که وی را دوست می دارند عملاً انگیزه ای است قویتر از تمایل به فائق آمدن بر وظیفه. روانشناسان چنین نیازهایی را مورد مطالعه قرار داده اند. به عنوان نمونه ، نیاز به قدرت غالباً با نیاز به موفقیت اشتباه می شود چراکه هر دو نیاز ممکن است به انجام فعالیتهای " بارز و " چشمگیر " منجر گردد. اما تفاوت کاملاً مشخصی بین آنها وجود دارد . افرادی که نیاز شدیدی به قدرت دارند می خواهند توجه دیگران را به خود جلب کنند ، خود را به دیگران بشناسانند و آنها را در کنترل خود داشته باشند. اینگونه اشخاص زندگی سیاسی فعّال تری دارند و بسیار مایلند که کنترل کانالهای ارتباطی را در دست خود داشته باشند ، هم کانالهای ارتباطی با افراد سطح بالا وهم با مردم عادی ، تا بدین ترتیب مسئولیتهای بیشتر و بیشتری بر عهده بگیرند. افرادی که ازنیاز بالائی به قدرت برخوردار می باشند ، مانند آنها که نیاز بالائی به موفقیت دارند، هر روز درپی بهبود کارآیی و عملکرد خود نمی باشند.
بدین ترتیب ، از آنچه تا به حال آموخته ایم نتیجه می گیریم که تمامی افرادی که به موفقیتهای بزرگ دست می یابند لزوماً از نظر نیاز به موفقیت از امتیاز بالائی برخوردار نیستند. به عنوان مثال بسیاری از سیاستمداران برجسته ، ژنرالها و دانشمندان و محققین بزرگ واجد این ویژگی فردی نمی باشند ، چراکه از انگیزه های دیگری برخوردار می باشند . یک ژنرال یا یک سیاستمدار باید به روابط قدرت بیندیشد ، یک محقق باند قادر باشد برای مدتی طولانی و بدون هیچگونه بازخورد مستقیم و سریع زمانهای زیادی را به کار تحقیق بپردازد، بازخور دی که شخصی با نیاز بالا برای موفقیت بدان نیاز دارد. از طرف دیگر دست اندر کاران فعالیتهای تجاری علی الخصوص فروشندگان و یا افرادی که واقعاً دارای مسولیتهائی می باشند در نیاز به موفقیت از امتیاز بالائی برخوردارند . این مسالهحتی در یک کشور کمونیستی مانند لهستان نیز صادق است . مشخصاً در آنجا نیز همانند یک نظام مبتنی بر اقتصاد آزاد ، یک مدیر هنگامی موفق است که دائماً در فکر بهبود بخشیدن به عملکرد ، تعیین اهدافی در حد اعتدال و پیگیری عملکرد خود ویا شرکت خود باشد.
انگیزش و نیمه ی واقعیت ها
از آنجا که مطالعات دقیق نشان داده اند ، ایده های نشات گرفته از حس مشترک درباره ی انگیزه ها، در بهترین شکل خود تنها تا حدی درست( نیمه واقعیت ) می باشند . بنابراین می توان نتیجه گرفت که نمی توان به آنچه مردم درباره ی انگیزه های خود می گویند اعتماد کرد. چرا که از هر چیز گذشته ، آنها ایده ی خود را درباره ی انگیزه شان از حس مشترک میان مردم می گیرند .بنابراین یک ژنرال ممکن است خود را علاقه مند به کسب موفقیت قلمداد کند ( چراکه عملاً به موفقیت هایی دست یافته است ) و یا یکی از همان اکثریت بی کار در اری ممکن است ادعا کند که به شدت درپی کار می باشد. ( چراکه به نیاز خود واقف است)
اما یک بررسی دقیق درباره ی آنچه که هریک از این افراد بدان می اندیشد و درباره ی اینکه چگونه اوقات خود را سپری می کند ممکن است نشان دهد که آنها به مسائلی کاملاً متفاوت می اندیشند. مشخص کردن وجود نیاز به موفقیت ویا انگیزه های دیگری از این قبیل تکنیکهای اندازه گیری خاصی را طلب می کند. بنابراین آنچه مردم می پندارند و می گویند ارتباط چندانی با این انگیزه های " پنهان " ندارد، انگیزه هایی که به نظر می رسد بیش از دیدگاههای سیاسی ، مذهبیو یا اجتماعی شخص " شیوه ی زندگی " وی را تحت تاثیر قرار می دهد.
بدین ترتیب ، این نیاز به موفقیت است که از میان مدیران ویا رهبران کارگری ، دمکرات ها و یا جمهوری خواهان ، کاتولیک ها ویا پروتستان ها هواداران سرمایه داری یا کمونیستها، عده ی خاصی را به مردان بهتر و پیشرو تبدیل می نماید.
هر کجا که مردم تفکر از نقطه نظر نیاز به موفقیت را آغاز کنند ، همه چیز تغییر خواهد کرد.افرادی که از این نظر در مرتبه ی بالا تری قرار داشته باشند هم از حقوق بیشتری برخوردار بوده وهم با سرعت بیشتری ترفیع خواهند یافت چراکه فعالانه در جستجوی یافتن راهی بهتر برای انجام کارشان می باشند. شرکتهایی که از تعداد زیادی از این افراد برخوردار باشند نیز سریعتر رشد خواهند کرد.
در مقایسه ای میان دو شرکت مکزیکی معلوم شد که به جز یک نفر ، تمامی مدیران سطح بالای شرکتی که از رشدی سریع برخوردار بود نسبت به مدیران شرکت دیگری که رشد کندی داشت ، از نظر نیاز به موفقیت ، امتیاز بالاتری داشتند. بنابراین نرخ رشد کشورهائی که از تعداد زیادی از این شرکتهای سریع ارشد برخوردار باشند بالاتر از حد میانگین خواهد بود .به نظر می رسد که این مساله دلیلی است بر اینکه چرا مفاهیم مربوطه به نیاز به موفقیت در ادبیات مردمی ( از قبیل آواز های مردمی و یا داستانهای کتابهای درسی کودکان) تا حد زیادی با نرخ رشد اقتصاد ملی در ارتباط می باشد.از نقطه نظر اقتصادی ملتی که همواره به انجام بهتر وظائفش می اندیشد .(آنگونه که در ادبیات مردمی آنها منعکس است)عملاً آنها را خیلی بهتر انجام خواهد داد . مطالعات کمی دقیق نشان داده اند این مساله در یونان باستان ، در انگلستان قرون وسطی ، در انگلستان میان سالهای 1400 تا 1800 ونیز در سایر ملل معاصر صادق بوده است ،چه ملل سرمایه داری ،چه کمونیست ،چه توسعه یافته وچه عقب مانده.
به عنوان مثال دو داستان زیر را باهم مقایسه کنید . کدامیک نیاز بیشتری به موفقیت را در بر دارد؟کدام یک ذهنیتی را منعکس می کند که بر طبق آن باید برای بهبود آنچه هست جد و جهد کرد؟ داستان اول (برای خواننده ی سال چهارم):
" هرگز مدیون هیچکس نباشید _این دنیا یک تمثیل است.همسران ،کودکان ، اسبها و گاوها همگی اسباب دلبستگی به سرنوشت می باشند . اینها زود گذر هستند و هر یک پس از انجام نقش خود در زندگی ما از بین می روند. بنابراین ما نباید به دنبال ثروتهایی که دائم و همیشگی نیستند باشیم. عاقلانه این است که در زندگی خود به هیچ چیز وابسته نشده و تنها به خداوند بیندیشیم . نباید زندگی را مشکل گرفت چراکه مگر نه این است که این زمانی است برای پایان یافتن گله شکایتها ؟
بنابراین بهتر است که زندگی توام با آگاهی بر واقعیت مسائل باشد . خود را در پیچدگیهای زندگی خانوادگی اسیر نکنید. "
داستان دوم (برای خواننده ی سال چهارم): " دوست دارم چگونه یاد بگیرم _
مرا به یک دبیرستان فنی فرستاده بودند ،منهماز فرط خوشحالی گریه می کردم. البته یادگیری خیلی آسان نیست . در ابتدا من نمی توانستم آنچه را که معلم درس می داد بفهمم. همیشه بر روی ورق های امتحانی من قلم قرمز کشیده می شد .پسری که در کنار من می نشست دانش آموزی بود بسیار علاقه مند بسیار موفق.هنگامی که متوجه ناتوانی من در حل مسائلم شد پیشنهاد کرد که راه حل آنها را به من بگوید .من باید با استدلال خود یاد می گرفتم. ورقه ی او را پس دادم و گفتم که باید خودم این کار را انجام دهم . گاهی اوقات تا نیمه شب روی مساله کار می کردم . اگر نمی توانستم آن را به پایان برسانم صبح زود روز بعد مجدّداً به کار می پرداختم . همچنان از تعداد خطوط قرمز روی ورقه هایم کاسته می شد . من بر مشکلاتم غالب می شدم ونمراتم بالا می رفت. بالاخره فارغ التحصیل شدم و به کالج رفتم ."
اکثریت خوانندگان ،حتی بدون دانشی نسبت به سیستم کد گذاری موفقیت ، با این نکته موافقند که داستان دوم توجه بیشتری به پیشرفت دارد . داستان اول داستانی استاز دانش آموزی معاصر در یکی از مدارس دولتی هندوستان. در حقیقت داستان دوم از کیفیتی به نام Horatio Alger برخوردار است . کیفیتی که از نسلها پیش در نوشته های بسیاری از دانش آموزان McGuffy نمایان بوده است.
این کیفیت امروزه در متون درسی چین کمونیست هم به چشم می خورد .بنابراین نباید تعجب کرد که کشوری چون چین کمونیست که در اندیشه ی پیشرفت است ، دیرگاهی است که از نظر سطح تولید از کشوری مانند هندوستان که به نظر می رسد بیشتر به سرنوشت و تقدیر اعتقاد دارد ،پیشی جسته است.
دقت به سطح نیازبه موفقیت و انجام کاری دراین مورد توسط دولتمردان از اهمیت فراوانی برخوردار است. علی الخصوص اگر کشورازنظر اقتصادی عقب مانده باشد . به عنوان مثال بریتانیا را در نظر بگیرید . این کشور در حدود یک نسل قبل (حدود سال 1925) در میان 25 کشوری که خوانندگان متون کودکان آنها از نظر نیاز به موفقیت مورد امتیاز بندی قرار گرفتند ، مقام پنجم را بدست آورد.از اقتصاد خوبی نیز برخوردار بود . تا سال 1950 انگلستان در میان 39 کشور از مقام پنجم به مقام بیست هفتم نزول کرد-بسیار پایین تر از متوسط جهانی – و لذا امروز رهبران این کشورها نتایج سخت اقتصادی این از دست دادن روحیه ی تهور پیشدستی را احساس می نمایند.
اقتصادو نیاز به موفقیت
اگر روانشناسان قادرند سطح نیاز به موفقیت را در افراد و ملتها کشف نمایند، بویژه قبل از اینکه آثار آنها فراگیر شود، آیا نمی توان از این آگاهی ها جهت تغذیه و تقویت توسعه ی اقتصادی کشورها استفاده نمود؟
بی شک صرفاً کشف و تشخیص بیماری کافی نیست . مثلاً چه فایده ای دارد که به بریتانیا ( و یا هندوستان در مثال قبلی ) گفته شود که به سطح بالاتری از نیاز به موفقیت ویا روحیه ی تهور پیشدستی نیاز دارند ؟ در اکثر این قبیل موارد ، ناظران هشیار محلی خود به وجود چنین نیازهایی واقف می باشند. البته احتمالاً ایشان دیرتر از روانشناسی که بر میزان نیاز به موفقیت تمرکز می نمایند، به این واقعیت پی می برند. آنچه در واقع مورد نیاز است عبارت است از روشی برای توسعه ی نیاز به موفقیت در میان افراد ویا ملتها.
روانشناسان گروه تحقیقاتی من د دانشگاه هاروارد حدوداً از سال 1960 مشغول انجام آزمایشات بر روی روشهایی بوده اند که به منظور دست یابی به این هدف طراحی شده اند . این روشها عمدتاً در میان دست اندرکاران فعالیتهای تجاری مورد آزمایش قرار گرفته است چرا که کار این گونه افراد به گونه ای است که به ویژگیهای رفتاری اشخاصی نیاز دارد که از سطح بالایی از نیاز به موفقیت برخوردار می باشند. در ابتدا ما واقعاً نسبت به احتمال موفقیت خود تردید داشتیم . این تردید تا به حدی بدان علت بود که ما نیز همانند سایر روانشناسان آمریکایی تحت تاثیر این دیدگاه بودیم که انگیزه های اصلی هر فرد در دوران کودکی وی پایه گذاری می شود بهطوریکه بعدها نمی توان تغییری اساسی درآن ایجاد کرد . علت دیگر در تردید مزبور آن بود که بسیاری از مطالعات به عمل آمده در روان درمانی تمرکزی و مشاوره های پزشکی نشان داده اند که تاثیرات شخصیتی در درازمدت بسیار مختصر می باشد ، اگر اساساً چنین تاثیراتی وجود داشته باشند . از سوی دیگر ما از سوی آماتور ها و غیر متخصصین مورد تشویق قرار گرفته بودیم : علاقه مندانی چون دیل کارنگی ،ایدئولوژی کمونیست ویا کمیسیونهای کلیسا ، یعنی افرادی که بر این باور بودند که توانسته اند در مردم بالغ تغییراتی ایجاد کنند و واقعاً هم بنظر می رسد که در این کار موفق بوده اند.به هر صورت ما در دوره های آموزشی کوتاه مدتی (بین 7 تا 10 روز) تحت عنوان "Total Push " جهت افزایش سطح نیاز دست اندرکاران فعالیتهای تجاری به موفقیت ،برای آنها ترتیب دادیم.
چهار هدف اصلی
در بیانی کلی این دوره هاچهار هدف اصلی را دنبال می کردند : 1- آموزش چگونگی فکر کردن،مذاکره کردن ،عمل کردن به شرکت کنند گان همانند افرادی که از سطح بالائی از نیاز به موفقیت برخوردارند . روشهای مورد آموزش براساس آگاهی های به دست آمده از حدود 17 سال تحقیق می باشد . به عنوان نمونه این افراد یاد می گرفتند که چگونه داستانهایی بسازند که در آن نیاز بالائی
به موفقیت به چشم بخورد (به عبارت دیگر چگونه با در نظر گرفتن عامل نیاز به موفقیت بیاندیشند )، چگونه در یک بازی پرتاب حلقه (وحتی در زندگی) برای خود اهدافی در حد اعتدال تعیین نمایند . 2- این دوره ها شرکت کنند گان را برمی انگیختند تا برای کار خود اهدافی برتر ، اما کاملاً واقعی و برنامه ریزی شده تعیین نمایند به نحوی که طی دوسال قابل حصول باشد. آنگاه هر شش ماه یک بار ، وضعیت کاری آنها را به همراهی خودشان بررسی می کردیم تا میزان پیشرفت شان را بیابیم. 3- همچنین در این دوره ها با استفاده از برخی روشها آگاهیهای درمورد شرکت کنند گان به خود آنها داده می شود. به عنوان نمونه آنها خود می توانستند ببیند که در بازی پرتاب حلقه نسبت به دیگران رفتاری کاملاً متفاوت از خود نشان می دهند-برای تحقیق بیشتر –مطمئن نیستیم ،اما هیچ شانسی هم در بدبینی نسبت به نتیجه ی این تلاشها نداشته ایم و می خواستیم از هر روشی که تصور می رفت بتواند تغییری در افراد ایجاد کند ،استفاده نمائیم.افرادی که در این دوره مورد آموزش قرارگرفتند عبارت بودند از مدیران اجرایی یک شرکت بزرگ آمریکائی و چند شرکت مکزیکی ، پسران ناموفق یک دبیرستان دست اندرکاران فعالیتهای تجاری در هندوستان ، درشهربمبئی و شهری کوچک به نام کاکی نادا در ایالت آندرا پرادش.به جز یک مورد ،مورد مکزیکی ها، در تمامی موارد دیگر این امکان وجود داشت که حدوداً 2 سال بعد ، به صورت آماری نشان داد که شرکت کنند گان در این دوره در مقایسه با افرادی که این دوره را نگذرانده ویا در سایر دوره های مدیریتی شرکت جسته اند ،از عملکرد بهتری برخوردار بوده اند( درآمد زایی بیشتری داشته اند ، سریعتر ارتقا یافته اند و حوزه ی فعالیتهای خود را با سرعت بیشتری وسعت بخشیده اند )
برای مثال به نتایج کاکی نادا توجه نمائید . دردوسال قبل از شرکت در این دوره 9 نفر از افراد، تقریباً 18درصد از شرکت کنند گان در کار خود تهور "غیرعادی "
از خود بروز داده بودند.طی 18ماه پس از دوره ،25 نفر از افراد ،یعنی تقریباً 50 درصد به طور غیر عادی فعال بودند .و البته این مساله به علت رواج بازار در هندوستان نبوده است.اطلاعات به دست آمده از شهر دیگری در چهل پنج مایلی محل دوره نشانگر وجود افرادی است که قبل از برگزاری دوره ی مزبور درکاکی نادا فعال بوده اند،یعنی حدود 20 درصد. صاحب یک مغازه ی کوچک رادیو فروشی ،یک تاسیسات شیمیایی را راه اندازی کرد، یک بانکداربه قدری در دادن وام های بازرگانی موفق بود که به شعبه ی بسیار بزرگتر در شهر کلکته انتقال یافت، رهبر سیاسی محلی به هدف خود دست یافت ( هدفی که طی دوره برای خود تعیین کرده بود) ؛اینکه دولت فدرال را وا دارد تا اسکله را عمیقتر نمایند و آن را به یک بندر چهار فصل تبدیل نمایند؛نقشه ها از تاسیس یک آسیاب فولادی گردان فاصله ی بسیاری داشت. تمامی اینها بدون تزریق بودجه ای از خارج اتفاق افتاد.
در واقع تنها هزینه ها به چهار دوره ی ده روزه و همچنین دیدارها ی تکمیلی مختصری که هر شش ماه یکبار انجام می شد ،مربوط می گشت . در شهری که راکد و غیر متهوّر محسوب می شد ، این افراد بر سرمایه ی خویش افزوده وبا اتکا بر منابعخود صنعت و اقتصاد شهر رابه تحرک وا داشتند.
به نظر می رسد که توان چنین روشی برایتوسعه ی انگیزه کسب موفقیت بسیار فراوان بوده و کاربردهای ی بارزی در کمک به کشورهای توسعه نیافته ویا " جیب های فقیر " در ایالات متحده جهت تحرک سریع اقتصادی دربردارد . حتی برای فعالیتهای تجاری ای که به چرخش و جهت گیری متهوّرانه تری به سوی رشد و توسعه نیاز دارند نیز از پتانسیل بالائی برخوردارمی باشد.
این روش حتی می تواند در بالا بردن سطح نیاز به موفقیت در کشورهای کم درآمد نیز مفید باشد.به عنوان نمونه اطلاعات موجود نشان می دهد که سیاهپوستان آمریکائی طبقه ی پائین از سطح پائینی ازنیازبه موفقیت برخوردارمی باشند. تعجبی هم ندارد . جامعه به طور سیستماتیک آنها را ترسانیده و جلوی جد جهّد آنها برای موفقیت را سد کرده است. ولی با درهم شکستن موانع حرکت صعودی ،
لازم است انگیزه های جدیدی را برای ایشان به وجود آورد ، انگیزه هایی که باعث می شود تا ازفرصتهای جدید استفاده نمایند.
واکنشهای افراطی
اما به این نکته باید توجه نمود ؛ هر گاه من درباره ی این تحقیق وپتانسیلهای فراوان صحبت می کنم ، مخاطبین واکنشهای افراطی متضادی از خود بروز می دهند ؛یا همچنان شکّاک باقی مانده وبر سر این موضوع بحث می کنند که انگیزه ها را نمی توان واقعاً تغییر داد ، اینکه ما جامعه ی خیالی روانشناسان را براند ام دیل کا رنگی می پوشانیم ، ویا اینکه برای حل مشکلات مربوط به انگیزه در منطقه ی خود ،پاسخهای مکاتبه ای سریعی را طلب می کنند که طی آنها دوره های مزبور به دقت شرح داده می شود. هر دو عکس العمل غیر منطقی است . آنچه من در این چند صفحه کاغذ توضیح داده ام نتیجه ی 20 سال تلاشهای تحقیقاتی بردبارانه وصد ها هزار دلار هزینه ی پایه ی این تحقیقات بوده است. آنچه باقی مانده عبارت است از مبالغی بیشتر و زمانی طولانی تر جهت تبدیل یک ایده ی وعده بخش به ابزاری عملی گسترده تر.
نیاز به تشویق
به عنوان مثال باید گفت که ما هنوز نمی دانیم چگونه سطح نیاز به موفقیت را در گروه های کم درآمد بالا ببریم. ما در نخستین تلاش خود بدین نتیجه پی بردیم که نمرات فرزندان طبقه ی متوسط طی یک دوره ی دو سالهافزایش ثابتی داشته است.درحالی که فرزندان طبقات پایین تر پس از گذشت یک سال پیشرفتهایی از خود نشان می دادند. اما پس از آن مجددا به وضعیت اولیه که از متوسط پایینی برخوردار بود ،بازگشت می کردند. (شکل 1)اما چرا؟ به نظر ما این بدان علت است که آنان دوباره به محیطی بازمی گشتند که درآن نه والدین و نه دوستان هیچ یک آنها را به سوی موفقیت ویا حرکتهای صعودی تشویق نمی کردند.
به عبارت دیگر اگرجامعه ای که فرد درآن زندگی می کند هیچگونه حمایتی از تلاشهای وی به عمل نیاورد ، صرف تغییر انگیزه های فردی به هیچ وجه کفایت نمی کند . سیا هانی تلاش می کنند از محله های پست به بیرون راه پیدا کنند معمولاً با این مشکل مواجه می شوند ؛مواجه با شک تردید ،چه در خانه و چه در محل کار،بنابراین حتی اگر سطح نیاز به موفقیت را در خود افزایش دهند ،باز
با موانعی که (21)بر سر راه موفقیت شان قرار دارد به جایگاه نخستین شان نزول خواهند کرد.ما نه تنها باید راه بالا بردن نیاز به موفقیت رابیاموزیم ،بلکه باید روشهائی بیابیم تا مردم را راهنمائی کنیم که چگونه نیازمزبوررا اداره کنند ،تا محیط مطلوبی خلق کنیم که درآن بتوان نیاز به موفقیت را بارور ساخت.
هم اینک بسیاری از این روشهای آموزشی در مرحله ی آزمون پیشاهنگ می باشند و تکمیل کردن آنها بودجهوز مان می طلبد .اما جامعه باید به شدت درزمینه ی تکمیل این روشها سرمایه گذاری نماید چراکه از پتانسیل های فراوانی در بهبود وضعیت انسان برخوردارمی باشند.
منبع: www.karafariny.com
راههاي رسيدن به موفقيت
روشي كاملاً مؤثر در برنامهريزي
خواستن توانستن است.
من بايد موفق بشوم.
من بايد درستكار باشم.
من بايد تصميم اساسي براي موفق شدن بگيرم.
من بايد خوب درس بخوانم.
من بايد با معدل خوب قبول شوم.
من بايد تلاش كنم.
من بايد موانع موفقيت را بردارم.
من بايد، بايد، بايد...
راستي راه رسيدن به موفقيت چيست؟
از اساسيترين و اصليترين شرايط موفقيت يك انسان در زندگي فردي و اجتماعي داشتن قدرت «مديريت خود» است. انسان موفق، ريشه همه موفقيتها را در درون خود جستوجو ميكند.
منشأ تمام پيروزيها در وجود ماست. انساني كه نگاه مثبت و فعال در زندگي دارد خواهان كار، كوشش و تلاش است و براي خود برنامه دارد.
انسان موفق، زمام زمان را به دست داشته و بهترين بهره را از آن ميبرد. انسان موفق شكستها و عقب افتادنهاي خود را با بهانههاي پوچ توجيه نميكند.
كشيدن پا روي زمين، حركت بدون انرژي، چشمهاي خسته و بيحال و گاهي خوابآلود، غرغر كردن و بد و بيراه گفتن به زمين و زمان، پوشيدن لباسهايي كه همواره اعتراض به دنبال دارد و ظاهري كه نشان از بي نشاطي است، تأخير در كارها، اعتراضات و... نشان دهنده نداشتن مديريت خود و زمان است. مديريت به معناي اداره كردن، برنامهريزي و حركت در چارچوب آن برنامه به سوي هدف است.
استفاده مناسب از امكانات تحت اختيار براي پيشرفت، و هر چيز را در حيطه نفوذ و تحت تأثير خود، در جاي و محل شايسته
و بايسته خود نهادن است. مديريت زمان به معناي برنامهريزي كردن، جاي دادن هر چيز به جاي خود در حوزه زمان و تلاش در جهت رسيدن به هدف است. برنامهريزي يعني در هر ساعت و هر دقيقه از روز چه كاري را بايد انجام داد تا حركت ما به سوي هدف شتاب داشته باشد. كسي كه برنامه دارد هستي خويش را معني بخشيده است. ميداند كه ضعفها و قوتهايش چيست، براي رفع موانع و كمبودها و نداشتنهاي خود برنامه دارد. همينطور براي تقويت داشتنها و تواناييها تلاش ميكند. برنامهريزي تلاش هدفمند و دقيقي براي تكامل خود است. مديريت زندگي خود در گرو مديريت زمان است.
چگونه ميتوان براي خود برنامهريزي كرد؟
بايد تشخيص داد كه در حال حاضر چگونه زندگي ميكنم، يعني ليست كارها و زمان آنها را آن طوري كه بايد تهيه كنم. يك هفته تمام كارهاي روزمره را يادداشت ميكنم.
يادداشتها را بررسي ميكنم و كارهايي كه از روي بيهدفي بوده و ضرورتي براي زندگي من ندارد را مشخص مينمايم، خصوصاًاموري كه براي تلف كردن وقت است.
براي هفته دوم با توجه به شرايط زندگي و برنامههاي از پيش تعيين شده و مفيد، تعيين ميكنم كه ميخواهم چه تغييراتي را در زندگي خويش ايجاد كنم و هدفم از اين تغييرات بايد بهبود وضعيت قبلي و يا كيفيت بهتر باشد.
در مرحله بعد پيشبيني ميكنم كه بايد چه تغييراتي را ايجاد كنم آنها را ليست ميكنم، به عبارتي با توجه به هدفم خواستههايم را از خودم مشخص ميكنم، مثلاً ميخواهم پايه درس رياضيام بهتر شود و يا تغيير مثبتي در اخلاقم ايجاد شود، تمام خواستهها را مشخص و ميزان آن را معلوم ميكنم.
در اين مرحله براي هفته سوم بر اساس خواستههايم براي خود برنامهريزي ميكنم، و قبل از آن خواستهها را تعديل ميكنم، با زبان سادهتر از كم شروع ميكنم و كمكم سعي ميكنم به خواستههاي حقيقي خود برسم. اكثر كساني كه نميتوانند به برنامه خود عمل كنند كساني هستند كه از همان ابتدا برنامه سنگيني براي خود تدارك ميبينند و چون در عمل احساس ناتواني ميكنند از برنامه داشتن منصرف ميشوند و تا دو هفته اين برنامه را ادامه ميدهم. در اين مرحله زمان را مشخص نميكنم و فقط كارهاي خوب و پيشبينيهاي خود را بين روزهاي هفته تقسيم ميكنم، مثلاً روز شنبه بايد يك ساعت ادبيات و يكونيم ساعت زبان انگليسي و دو ساعت رياضي بخوانم و براي روزهاي ديگر هفته با توجه به شرايطم مقدار زماني و يا مقدار درسي كه بايد خوب بفهمم را معين ميكنم.
برنامه را به اجرا ميگذارم. هر شب قبل از خواب بر كارهاي خود نظارت كرده و در مقابل خواستههاي روزانهام، ميزان عملكرد خود را مشخص ميكنم، مثلاً در مثال قبلي، قبل از خواب روز شنبه بررسي ميكنم كه چه قدر ادبيات يا زبان و يا...
خواندهام. ممكن است درس ادبيات نياز به چهل و پنج دقيقه مطالعه باشد و درس زبان نياز به دو ساعت و همينطور براي كارهاي ديگر، آن چه انجام دادهام را صادقانه و با دقت يادداشت ميكنم.
در پايان هفته عملكرد خود را جمعبندي كرده با هدف و خواستههايم و پيشبيني ابتداي هفته مقايسه ميكنم. هدفم از اين كار داشتن برنامه است و عادتكردن به برنامه داشتن.
در مرحله بعد خواستههاي دقيقتر و واقعبينانهتري را پيشبيني نموده و هفته بعد را مصممتر به برنامهام عمل ميكنم. اين عملكرد را بررسي كرده اگر در پايان هفته از آن نسبتاً راضي بودهام و احساس خوبي از عمل كردن به آن داشتم برنامه را صرفاً براي عادت شدن ادامه ميدهم و اگر راضي نبودم سعي ميكنم برنامه هفته بعد را واقعبينانهتر در نظر بگيرم تا به رضايت نسبي برسم. حالا من ديگر برنامه دارم ميخواهم وضعيت خود را بهبود بخشم. بهتر است كم كم خواستههاي پيشبيني شده ابتداي هر هفته را متناسب هدفم كنم تا به هدف برسم.
ميدانم كه از برنامه داشتن مهمتر عمل كردن به آن است. بر خود نظارت دقيق ميكنم، اهدافم را مينويسم و در جايي كه مدام جلوي نظرم باشد قرار ميدهم، خودم خودم را تشويق ميكنم، از خدا مدد ميخواهم، از اعضاي خانواده ميخواهم قبلاز برنامهريزي جمعي در خانه برنامه من را هم در نظر داشته باشند.
حالا كه چهار هفته است با برنامه عمل ميكنم با توجه به توانم دو نكته ديگر را وارد برنامهام ميكنم؛ اول خواستههايي كه براي بهترشدن دارم، يعني كمكم برنامهام را سنگينتر و خواستههاي بيشتري را از خود طلب ميكنم. مسلماً اكنون قادر خواهم بود كمي به خودم سختي هم بدهم. دوم عنصر زمان را هم بايد در برنامههايم بياورم، مثلاً مشخص كنم كه از ساعت پنج تا پنج وچهل و پنج دقيقه به مطالعه و يادگيري عربي ميپردازم و حداقل سه هفته اين برنامه را ادامه داده و هر تغييري كه باعث بهبود شرايط من ميشود ايجاد ميكنم.
اكنون من موفق شدهام كه به بهترين شكل ممكن براي خود برنامهريزي درسي انجام دهم و به آن عمل كنم. احساس رضايتي كه به من دست داده را نميتوانم وصف كنم. از خدا بابت اين توفيق شاكرم.
اين زماني است كه ميتوانم از خود انتظار داشته باشم كه نه تنها براي درس بلكه براي بهترين شدنها در زندگي برنامه داشته باشم، براي مطالعات غير درسيام، ديدن فيلم و نشستن پاي كامپيوتر و ارتباط با دوستانم، همه حساب شده است. برنامه اوقات فراغتم برنامه خودسازي است نه... ديگر بيهدف در خيابانها پرسه نميزنم، همين طوري با تلفن حرف نميزنم، كنار كامپيوتر و...
حالا حتي تفريح و سرگرمي من هم براي تقويت قواي ذهني و نشاط روحيام است و توسط خودم انتخاب ميشود و براي همه كارهايم با فكر انتخاب ميكنم كه چه كنم؟
من ميتوانم سر رشته زندگي خويش را در دست بگيرم. من ميدانم تنها راه موفقيت اول خودشناسي و بعد بر اساس آن خودسازي است و داشتن برنامه و عمل كردن به آن و نظارت و كنترل خود يعني قدرتمند شدن و پيروز شدن بر تمام موانع راهم. موفقيت من دليلش: لطف خدا، محبت و همراهي و ياري خانوادهام و معلمانم و همراهي دوستان خوب و عاقلم، اراده، تلاش، پشتكار، مصمم و اميد به آينده و اميد به موفقيت است.
حداقل شرط لازم براي موفقيت...
حداقل شرط لازم براي موفقيت در هر زمينهاي يادگيري مداوم است.
هميشه كارهاي خود را بنويسيد و آنها را طبقهبندي كنيد؛ سپس از مهمترين آنها شروع كنيد.
از سلامت جسماني خود به بهترين نحو مراقبت كنيد. نيرو و نشاط براي موفقيت و خوشبختي ضروري است. در مورد تعيين هدفهاي خود قاطعيت داشته باشيد، اما در مورد روش دستيابي به آنها انعطافپذير باشيد.
براي رسيدن به هر يك از هدفهاي خود مهلتي تعيين كنيد.
آنچه بيش از هر چيز با موفقيت و خوشبختي همسويي دارد خوشبيني است.
هر موقعيتي را ميتوان مثبت تلقي كرد، به شرط آن كه آن را به عنوان فرصتي براي رشد و پيشرفت در نظر بگيريم.
اگر در هر شخص و در هر شرايطي به دنبال نقاط مثبت باشيد، تقريباً هميشه آن را پيدا خواهيد كرد.
وقتي خدا بخواهد براي شما هديهاي بفرستد آن را در مشكلي ميپيچد. هر چه مشكل بزرگتر باشد، هديه هم بزرگتر است!
هر وقت احساس ترس كرديد، شجاعت را با «شجاعانه عمل كردن» در خود پرورش دهيد.
كليد موفقيت در اين است كه هدف خود را تعيين كنيد و آن گاه طوري عمل كنيد كه گويي امكان شكست وجود ندارد و همينطور هم خواهد شد.
هر تجربهاي را به يك تجربه آموزنده بدل كنيد. در هر نااميدي و شكستي، به دنبال درس با ارزش باشيد.
شوری عامل مهم در تاریخ بشر و سیستم های کشاورزی بوده که بشر بر آنها تکیه داشته است.تمدنهای بسیاری در اثر عدم اعمال مدیریت صحیح در امر آبیاری و در نتیجه آن تجمع نمک در سطح خاک از بین رفته اند.
مدارک تاریخی 6000 سال قبل نشان می دهد که انسان به دلیل تخریب پایه های منابع جدید شونده در مناطق خاص هیچ گاه نتوانسته بیش از 2000 – 800 سال در یک تمدن پیشرفته در یک مکان معین توسعه یابد.
مثال:عملکرد گیاهان در طول یک دوره 700 ساله 65% کاهش یافته است.
وسعت اراضی شور در سطح دنیا:
مطالعات انجام شده زمین های دارای مشکل شوری را عددی بین 340000000 تا 950000000 هکتار را ثبت نموده اند.
این براورد همچنان در حال افزایش است. گفته میشود 6% از سطح زمینهای دنیا دارای پتانسیل تولید محصول زراعی میباشند.
بعضی از کشورها نسبت به شوری از اراضی بیشتری برخوردارند:
1- ایران
2- پاکستان
3- هندوستان
وسعت شوری در اراضی ایران:
حدود 12% از کل مساحت ایران به صورت کشت آیش و به منظور تولیدات کشاورزی استفاده می شود. که نزدیک 50% این سطح زیر کشت به درجات مختلف با مشکل شوری – قلیایی بودن – غرقابی بودن رو به رو می باشد. پیش بینی می شود این مشکل تا 75% از کل زمینهای فاریاب کشور پیشروی کند.
بخشهای وسیعی از کشور مانند: دشتهای حاصلخیز قزوین و مغان – گرگان و گنبد – ورامین تا گرمسار – سیستان و فارس تا نوار حاشیه ای جنوب کشور و اراضی حاصلخیز اطراف زاینده رود به نحوی متاثر از تنش شوری هستند.
تنش شوری:
اصطلاح شوری زمانی به کار میرود که غلضت بعضی املاح مثل کلسیم – کلر – بی کربنات –و به طور کلی میکروالمانتها در خاک بالا باشد.
تنش شوری به دو صورت میباشد:
1- تنش شوری اولیه:
·سمیت یونی ویژه
2- تنش شوری ثانویه:
·تنش کمبود مواد غذایی
·القای تنش آب
·تنش اسمزی
اثرات شوری بر گیاه:
1- اثر شوری بر جوانه زنی
2- اثر شوری بر سایر مراحل رشد
3- اثر شوری بر مرحله زایشی گیاه
4- اثر شوری بر ساختمان گیاه
1- اثر شوری بر جوانه زنی:
تنش شوری در این مرحله می تواند بصورت تحریک کننده – بازدارنده – یا خنثی کننده در جوانه زنی عمل کند.
اثرات تنش شوری بر جوانه زنی گیاه عبارتند از:
الف – تاخیر در جوانه زنیب- کاهش درصد جوانه زنی
پ- کاهش سرعت جوانه زنیت- کاهش رشد گیاهچه
2- اثر شوری بر سایر مراحل رشد:
نتایج آزمایشهای گلخانه ای روی گیاه سورگوم و گندم نشان می دهد که مرحله رویشی و مراحل اولیه زایشی مراحل بسیار حساس بوده بطوری که مرحله گلدهی و مرحله پرشدن دانه به ترتیب کمترین حساسیت را دارند. شوری بعضی مواقع روی زمان مراحل گلدهی برخی غلات تاثیر می گذارد به گونه ای که جوانه زنی – ظهور خوشه – گلدهی و رسیدگی دانه زودتر اتفاق می افتد.
3- اثر شوری بر مرحله زایشی گیاه:
تنش شوری باعث ایجاد تغییر در مرفولوژی اندامهای تولید مثل گردد. برخی اثرات روی مراحل مختلف رشد زایشی به شرح زیر خلاصه می گردد:
الف – تسریع در جوانه انتهایی و کاهش در تعداد کل خوشه چه ها و تعداد دانه در هر خوشه
ب- کاهش قدرت زنده ماندن دانه گرده
پ – کاهش در جوانه زدن دانه گرده – باروری - پوشش دانه
4- اثر شوری بر ساختمان گیاه:
بسیاری از محققان گزارش نموده اند که در غیبت مقاومت تحمل به تنش شوری مجموعه ای از تغییرات ساختمان و عملکرد در گیاه اتفاق می افتد. اندامهای مختلف گیاه تحت تنش شوری ممکن است از نظر سازمان سلول دچار یک یا تعدادی از اختلالات زیر گردد:
الف: به هم ریختن سازمان ساختمان سلول؛
ب: از هم گسیختگی ساختمان میتوکندری در سلول؛
پ: کاهش در تعداد اندازه کریستالها؛
ت: مجتمع شدن تعداد زیادی میتوکندری در یک سلول؛
ث: تغییر در توزیع پراکنش ریبوزوم در سلول؛
ساز و کارهای مقاومت به شوری:
در تحمل گیاهان مختلف به شوری مجموعا سه عامل مهم دخالت دارند:
·عامل گیاهی
·عوامل مربوط به خاک
·شرایط آب و هوا
1- عامل گیاهی:
·تحمل نمک
·مقاومت گیاهی
·مقاومت از طریق اثرات اسمزی نمک
تنظیم نمک
الف – ذخیره و نگهداری نمک در پروتوپلاسم – تجمع یون در واکوئل ها
ب – حذف و ترشح نمک از طریق سطح ساقه و سطح ریشه ودفع نمک از غدد – دفع نمک از تارهای نمکی
پ- دفع نمک: موانع انتقال نمک در ساقه و در ریشه
مقاومت از طریق اثرات یک یون خاص روی مقدیر یونهای مشکل ساز
ساز وکارهای تحمل به شوری بین گیاهان:
ساز و کار
گیاه
دفع سدیم – انتقال از برگ به ریشه
لوبیا
دفع سدیم – ذخیره سدیم در برگهای پیر
برنج
دفع سدیم
ذرت
کمی دفع سدیم – ذخیره سدیم در واکوئول برگ
گندم
برداشت کنترل شده سدیم –ذخیره سدیم در واکوئول برگ
جو
2- عوامل مربوط به خاک:
درصد رطوبت خاک و فاصله بین دو آبیاری از عوامل موثر بر تحمل گیاه نسبت به شوری می باشند. هرچه خاک خشکتر باشد پتانسیل اسمزس و ماتریک محلول خاک پایینتر خواهد بود. و برای جلوگیری از اثرات نامطلوب آن لازم است فاصله بیم دو آبیاری کوتاه تر باشد.
3- شرایط آب و هوایی:
آب و هوا نیز به تحمل گیاه نسبت به شوری موثر است. در شرایط خشک و گرم مقاومت گیاه کاهش میابد.
مثال:
چغندر – پنبه – لوبیا – شبدر – گوجه فرنگی
شناسایی و اصلاح گیاهان مقاوم به شوری:
گیاهان زراعی براساس مقاومت به شوری در چهار گروه طبقه بندی میشوند:
1- گروه مقاوم2- گروه نیمه مقاوم
3- گروه نیمه حساس4- گروه حساس
اثر شوری بر قدرت زنده ماندن دانه گرده و تولید دانه در گندم
افسردگي شايعترين اختلال خلقي و عاطفي و بزرگترين بيماري رواني قرن حاضر است. به بيان سادهتر، افسردگي يك واكنش رواني ـ زيستي در برابر فشارها و استرسهاي زندگي است. چنين حالت واكنشي و اختلال خلقي محدود به زمان و مكان خاصي نيست و ميتواند در هر زمان و هر مكان و براي هر شخصي در هر موقعيتي كه باشد، پديد آيد.
در واقع خلق آدمي حاصل مجموعهاي از واكنشهاي عاطفي در يك موقعيت خاص و زمان معين است. به سخن ديگر، خلق يك زمينه عاطفي زيربنايي است كه آكنده از گرايشهاي هيجاني و غريزي بوده، به حالتهاي رواني، احساسي انسان طعم خوشايند يا ناخوشايند ميدهد و در بين دو قطب لذت و درد در نوسان است. يك تغيير محسوس يا انحراف از حالت طبيعي و متعادل خلق ميتواند به صورت اندوه و غمزدگي مشخص گردد. اگر شدت يا مدت زمان اندوه از حد متعارف تجاوز كند، يا در يك شرايط خاص به صورت يك اختلال قابل توجه و بيمارگونه ظاهر شود، ميتواند به يك خلق افسرده تبديل گردد.
بايد توجه داشت كه افسردگي با حالت غمگيني يا غمزدگي معمولي متفاوت است. در زندگي هر كس ممكن است موقعيتهايي بوجود آيد كه موجب تاثرات رواني و غم و غصه دروني گردد، مثل از دست دادن پدر، مادر، همسر، فرزند، دوست يا يكي از نزديكان و محبوبان، اما اين حالت كاملاً موقت خواهد بود. غمگيني يك حالت ناخشنودي يا نارضايتي موقت از شرايطي است كه وفق مراد فرد نيست. حالت غمزدگي با آشفتگي واقعي رواني و كاهش يا از دست دادن هدفها و كمرنگ شدن نگرشهاي حياتي و معيارهاي ارزشي در زندگي فردي و اجتماعي همراه نميباشد.
در حقيقت بين زماني كه انسان با يك مشكل خانوادگي، شغلب و حرفهاي مواجه شده، احساس ناخوشايندي از يك ضربه عاطفي و رواني را تجربه ميكند، يا هنگامي كه از يك شرايط غمناك و تاثرانگيز متاثر ميگردد و با احساس پاك با آن همدلي كرده، غمگين ميشود و احساس پاك با آن همدلي كرده، غمگين ميشود و احساس تالم و غمزدگي براي مدتي وجودش را فرا ميگيرد، با دوراني كه انسان دچار افسردگي ميشود، متفاوت است.
حالت غمگيني و غمزدگي كه اساساً موقت است، بخشي از زندگي و حيات اجتماعي انسان است و لطمهاي به فعاليتهاي زيستي، پويايي زندگي و برنامههاي هدفمند انسان نميزند. غمزدگي ناشي از مواجه شدن با مشكلات و ناملايمات زندگي و درگيريهاي بين فردي ممكن است احساس ناخوشايندي نيز به همراه داشته باشد، ليكن احساس ناشي از همدلي با مصايب ديگران و شرايط تاثرانگيز انساني كه ممكن است در شرايطي خاص با تبلور احساسات و حالتهاي غمزدگي همراه باشد، بر بهداشت رواني، تعادل عاطفي و انگيزههاي تلاش وي ميافزايد.
اما حالت انسان افسرده، انساني كه دچار اختلال قابل توجه خلقي است با حالت انسان غمزده كاملاً متفاوت است. حالت افسردگي همواره ناخوشايند و آزاردهنده است و حيات زيستي انسان را متاثر ميسازد؛ نگرشها، باورها و بينشها را دگرگون ميكند. هدفهاي متعالي زندگي را دستخوش ضعف و سستي و انسان را دچار احساس بيهودگي ميكند.
بنابراين حالتهايي همچون دلشكستگيها، دلتنگيها، تاثرات رواني و غمگينيهاي گذرا كه اساساً يك احساس و هيجان عادي بشري است، هرگز به عنوان يك اختلال رواني تلقي نميگردد، بلكه چنين حالتهايي نشانه تبلور احساس همگاني و عمومي است.
غم و اندوه يك حالت غمگيني خلقي عادي و واكنشي طبيعي، واقعبينانه و مناسب نسبت به آنچه از دست رفته ميباشد و كاملاً موقت بوده، به تدريج و به طور طبيعي محدود شده، فروكش ميكند و در موارد بسيار نادر و شرايط خاص، نسبتاً طولاني شده، موجب پديدآيي اختلال جدي در زندگي فردي و اجتماعي ميشود.
به طور كلي، افسردگي يك واكنش رواني و زيستي در برابر فشارها و استرهاي حياتي است و شدت واكنش هر كس در مقابل استرس بستگي به كيفيت و شاكله شخصيت وي دارد. برخي از افراد، بويژه جوانان به علت تجارب تلخ و ناخوشايند دوران كودكي، تحمل هرگونه استرس ناشي از دست دادن چيزي و كسي برايشان دشوار است و به شدت متاثر ميشوند. مثلاً جواني كه در كودكي شاهد فوت پدر و مادر خود بوده، يا به علت طلاق، يكي از والدين خود را از دست داده، در برابر استرسهاي ناشي از ناكاميها و از دست دادن موقعيتهايي كه برايش مطلوب بوده است، فوقالعاده متاثر ميشود و رگههاي افسردگي ميتواند وجودش را به تدريج فرا گيرد.
در بسياري از مواقع تجمع استرسها و هيجانزدگيها در زماني كه محدود نيز ممكن است زمينههاي افسردگي را در هر فردي فراهم آورد، ولو اينكه بعضي از استرسها و شرايط هيجاني لزوماٌ ناخوشايند نيز نباشند. مثلاً شخصي كه در سازمان و وزارتخانهاي صاحب شغل قابل توجهي شده است، به ناگزير به خاطر همسرش به شهر ديگري ميرود و در يك پست عادي مشغول ميگردد و موقعيت قبلي شغلي را از دست ميدهد. همزمان با اين مساله، همسرش دچار بيماري سختي ميگردد و خبر فوت مادرش نيز او را سخت متاثر ميسازد. از سوي ديگر از تعاوني مسكن كه در آن عضويت داشته، به وي خبر ميدهند كه آخرين قسط را براي تحويل مسكن فراهم كند و همه اينها در ظرف چند هفته و يا در يكي دو ماه اتفاق ميافتد.
چنين شخصي ممكن است به خاطر ناتواني در ارائه پاسخهيا مناسب به فشارها و تقاضاهاي اجتماعي تا حد قابل توجهي دچار افسردگي شود. اين نوع افسردگي، در واقع واكنشي عادي در برابر مجموعهاي از استرسهاست. بنابراين همزماني يك سلسله تغييرات مهم و قابل توجه در زندگي فردي و خانوادگي، اعم از خوشاينده و ناخوشايند، آن هم در محدوده زماني كوتاه ميتواند در بسياري از انسانها بويژه زمينههاي افسردگي را فراهم آورد.
انتظار اين است كه يك انسان متعادل در مقابل استرسها و فشارهاي رواني يك واكنش رواني ـ زيستي معقول از خود بروز دهد. احساس بيتفاوتي يا كمتفاوتي نسبت به استرس موردنظر يا واكنش فوقالعاده زياد نسبت به آن امري غيرعادي تلقي ميشود. به عبارت ديگر، اگر فردي به هنگام مواجهه با يك استرس قوي هيچ نوع واكنش روني ـ زيستي ازخود نشان نميدهد، به احتمال قوي دچار نوعي افسردگي نهفته شده است. در اين شرايط احتمالي خطر بروز يك واكنش تاخيري، مثلاً طي ماههاي بعد يا ابتلا به افسردگي مزمن بسيار زياد است.
در يك نگاه كلي و از يك منظر ديگر، واكنش افسردگي را ميتوان بر دو نوع تقسيم كرد:
افسردگي حاد كه عموماً با غمگيني و اندوه و غمزدگي همراه است، همواره كوتاه، شديد و در عين حال ناخوشايند و ناراحت كننده است و موجب تغييرات خلقي ميشود. اين نوع افسردگي عموماً گذراست و در مدت زمان مناسب قابل پيشبيني بهبود مييابد. البته بعضاً ممكن است اين نوع افسردگي هفتهها يا چندين ماه طول بكشد، اما در اغلب موارد، شدت و مدت واكنش افسردگي متناسب با نوع و شدت عامل ايجاد كننده افسردگي است. مثلاًٌ وجود رگههاي افسردگي به مدت شش ماه بعد از طلاق، بويژه در خانمها امري نسبتاً عادي ميباشد. در حالي كه پديدآيي افسردگي جدي در جوانان پس از دو سه بار شكست و ناكامي در امتحانات يا يافتن كار مناسب، وضعيتي غيرعادي تلقي ميگردد.
واكنش افسردگي حاد و گذرا ممكن است بسيار خفيف باشد، مانند چند ساعت غمگيني و غمزدگي، يك احساس موقت طردشدگي و احساس موقت ياس و نااميدي. البته چنانچه استرس و فشار رواني وارد آمده بر فرد بسيار قوي بوده، يا شخص نسبت به آن حساسيتي خاص داشته باشد، ممكن است واكنش افسردگي نسبتاًٌ شديد باشد.
مثلاً جواني كه در يك حادثه رانندگي پدر و مادرش را از دست داده بود، براي مدتي دچار افسردگي حاد شده و مدتها حالت غمگيني، گوشهگيري و مدتها حالت غمگيني، گوشهگيري و انزواطلبي پيدا كرده بود، غذا نميخورد، نميخوابد، حال و حوصله صحبت كردن با كسي را نداشت و خيلي از اوقات آرزوي مرگ ميكرد، اما او به كمك روانشناس و مشاور حاذق به تدريج در عرض چند ماه از مرحله واكنش حاد افسردگي بيرون آمد و ياد گرفت كه چگونه بايد با حوادث و اتفاقات ناگوار و مصيبتهاي بزرگ مقابله كرد و صبورانه آنها را تحمل نمود. با اينكه چنين واكنش افسردگي بسيار دردناك و جانگدز بود، به هر حال اين جوان توانست از اسارت افسردگي مزمن نجات يابد و به زندگي طبيعي و فعاليتهاي پوياي خود ادامه دهد.
در واقع دورههاي حاد و در عين حال گذراي واكنش افسردگي، بستري براي بروز احساسات شديد، استرسها و فشارهاي رواني قوي بوده، اساساً يك واكنش طبيعي و عادي در مقابل برخي اتفاقات غيرمترقبه و تحولات و تغييرات مهم زندگي مثل از دست دادن برخي از نزديكان و محبوبانيا تحمل خسارتهاي شديد اقتصادي است.
بايد توجه داشت كه بعضي اتفاقات و حوادث ناگوار و ناخوشايند مانند مرگ پدر، مادر، همسر، بيماري شديد و صعبالعلاج فرزندان، برادر، خواهر، شكستهاي مكرر در امتحانات نهايي و ورود به دانشگاهها، ناكاميهاي مكرر در به دست آوردن كار مناسب يا از دست دادن شغل و تحمل خسارتهاي شديد اقتصادي براي همه مردم، بويژه جوانان ناراحتكننده و تهديدآميز است. همچنين از هم پاشيده شدن كانون گرم خانوادگي، طلاق و جدايي به عنوان يك پديده ناخوشايند ميتواند موجبات افسردگي قابل توجه مادر و فرزندان يا فرزندان را به همراه داشته باشد.
واكنش افسردگي مزمن بر خلاف افسردگي حاد، غمزدگيهاي موقت كه به شخص فرصت انديشه و بصيرت ميدهد، بسيار بازدارنده و عاجزكننده است. افسردگي مزمن در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي فرد اشكالات و اختلالات قابل توجهي فراهم مينمايد كه ممكن است اصلاح و برطرف كردن آنها بسيار دشوار يا بعضاً امكانناپذير به نظر آيد. در افسردگي مزمن تا زماني كهسيستم عصبي و نظام ارتباطي فرد اثرات و حالات بازدارنده و عاجزكننده خود را تكرار ميكند، كيفيت درماندگي و حالت افسردگي در شخص به صورت پايدار باقي ميماند.
كاهش قابل ملاحظه اعتماد به نفس، افزايش حساسيت و زودرنجي، گوشهگيري و انزواطلبي، عدم تحمل انتقاد، كمتواني در اتخاذ تصميمات معقول، تمايل به تعويق انداختن كارها از جمله علائم و نشانههاي افسردگي مزمن است. البته بايد توجه داشت كه همواره يك انگيزه قوي براي منطقي و معقول جلوه دادن افسردگي وجود دارد. اشخاص مبتلا به افسردگي مزمن عموماً محيط زندگي و كار خود را عامل اصلي كاهش انرژي حياتي و انگيزه تلاش و ارتباطات اجتماعي تلقي ميكنند و همواره جملاتي از قبيل:
هميشه خستهام، دل و دماغ هيچ كاري را ندارم، با اين همه گرفتاري ديگر فرصت هيچ كاري باقي نميماند، كارم خيلي زياد و خسته است، حوصله رفتن به اينجا و آنجا را ندارم و ...، را در توجيه وضعيت خود به زبان ميآورند. بديهي است كه شخص مبتلا به افسردگي مزمن، زماني كه دور از محل زندگي و محيط كارش باشد، حالش بدتر ميشود، اگر هم گاهي احساس راحتي كند، باز به سرعت به حال اول برخواهد گشت. در حقيقت كليد اصلي تميز دادن افسردگي مزمن از افسردگي حاد، دوام و پايدار بودن آن است. اين نوع افسردگي معمولاً به خودي خود مرتفع نميشود و نيازمند اقدامات درماني و روانشناختي است.
دستيابي به نقطه روشني كه افسردگي مزمن از آن شروع شده، معمولاً بسيار دشوار است. برخلاف افسردگي حاد، در نوع واكنش افسردگي مزمن، علت عارضه از خاطر شخص محو شده يا به روشني نميتواند آن را توصيف كند.
شايان ذكر است كه بسياري از اختلافات خانوادگي و مشكلات روابط انساني، نتيجه نوعي افسردگي پايدار و مزمن است كه شخص را مبتلا كرده است. عوارض افسردگي پايدار و مزمن هرچه باشد، اساساً اختلالي است كه نميتوان علت واحد و دقيق و محلي روشن برايش پيدا كرد. بسياري از دعواهاي زنها و شوهرها، به علت عدم گفتوگو و مصاحبتهاي صميمانه آنهاست و علت آن ممكن است افسردگي مزمن و ناشناختهاي باشد كه بعضاً آنها را به مرز جدايي ميكشاند.
افسردگي معمولاً مانع مصاحبت، همدمي و همدلي است و غالباً افراد افسرده به لحاظ حساسيتي كه دارند، ممكن است سكوت ديگران را بيتفاوتي يا طرد شدن از جانب آنان تلقي نمايند و چون طبيعت گوشهگير دارند، ممكن است در ديگران احساس دوري و طرد را برانگيزانند. شخص افسرده احساس تنهايي ميكند و ميپندارد كه ديگران او را درك نميكنند و عموماً بر اين باور است كه انسانها نميتوانند همديگر را درك كنند و به همين خاطر از مصاحبت با ديگران (حتي نزديكان) پرهيز ميكند. در هرحال، بايد توجه داشت كه افسردگي تقريباً در همه موارد به طور كامل قابل درمان است و لازمه آن توجه نمودن به پديده افسردگي در خانواده، مدرسه، دانشگاه و در سطوح مختلف جامعه توسط همه مديران و كارگزاران فرهنگي و مسولان بهداشت رواني جامعه است.
همانطور كه اشاره شد، افسردگي بزرگترين و شايعترين بيماري رواني قرن حاضر و در واقع از اولين اختلالات رواني است كه از ديربار مورد توجه حكيمان و پزشكان بوده است. افسردگي مشكل رواني درجه اول غرب، بويژه امريكاست. مطابق آمار سازمان بهداشت جهاني، حدود 12% از جمعيت كشورهاي مختلف به درجاتي از افسردگي مبتلا ميباشند. بعضي از محققان نيز بر اين باورند كه حدود 30درصد از مردم بويژه در غرب در طول حيات خود دچار افسردگي ميشوند كه بسياري از ايشان نياز به مراجعه به پزشك را در خود احساس نميكنند. بيش از 75% كساني كه در بيمارستانها و بخشهاي رواني بستري ميشوند، دچار افسردگي قابل توجهياند.
شيوع افسردگي در خانمها بيشتر از آقايان است. بسياري از گزارشهاي تحقيقاتي حاكي از آن است كه خانمها 26-20درصد از عمر خود را با درجاتي از حالتهاي افسردگي ميگذرانند و اين رقم در آقايان حدود 12-10درصد است.
در واقع احتمال افسردگي و بستري شدن در بيمارستانها براي خانمها دو برابر آقايان است. بديهي است كه اين نسبت در جوامع و فرهنگهاي مختلف ميتواند متفاوت باشد.
كلارك و همكارانش (1990)، در تحقيقات خود نشان دادند كه حدود 20% از نوجوانان 19-13 ساله تا قبل از 18 سالگي يك بار به افسردگي مبتلا شدهاند.
در واقع به قول سليگمن، متاسفانه آمار افسردگي به قدري زياد و قابل ملاحظهاست كه فراواني اين بيماري تنها با سرماخوردگي ساده جسماني قابل مقايسه ميباشد.
مطالعاتي كه در سالهاي اخير توسط كارشناسان سازمان بهداشت جهاني صورت گرفته است، حاكي از افزايش دامنه شيوع افسردگي در ميان جوامع در حال رشد ميباشد. با كمال تاسف بايد گفت كه كشور ما نيز از اين قاعده مستثني نيست و درصد قابل توجهي از جوانان و بزرگسالان، بويژه از جماعت دختران و زنان، دچار درجاتي از افسردگياند.
احساس غمگيني شديد، معمولاً با ابزار شكايت و نارضايتي همراه است. روشهاي درماني زير ميتوانند براي رفع احساس غمگيني شديد نوجوان مفيد باشند:
1.مطرح كردن حالتهاي خاص (مثلاً فرصتهاي براي بيان غمگيني و ابراز ناراحتي)؛
2.بازسازي شناختي گمانها و طرز تعبيرهايي كه زمينه را براي غمگيني فراهم ميآورند؛
3.تنظيم برنامه فعاليت به منظور جلب توجه نوجوان به فعاليتهاي خوشايند.
در اين خصوص ميتوان از مراجع خواست كه هر روز به تكميل يك برگه روزانه ثبت وضعيت خلقي بپردازد. با اين كار ميتوان اطلاعات دقيقتري در مورد ميزان غمگيني روزانه و ابراز شكايت و ناراحتي در طول هر روز بدست آورد. بنابراين با استفاده از اين برگه ميتوان اطلاعات دقيقي در زمينه جملات و شناختهاي دروني مراجع در طول هر روز ثبت كرد. اگر غمگيني، در زمانهاي خاصي در طول هر روز رخ ميدهد، در اين صورت ميتوان از تكنيك برنامه تلاش و فعاليت براي ايجاد شرايط خوشايند و سرگرم كننده در آن زمانها استفاده كرد، مثلاً ملاقات با دوستان يا داشتن يك تماس تلفني خوب و ... .
علاوه بر اين، ميتوان از مراجع خواست كه ابراز شكايت و ناراحتي خود در مورد غمگيني را به زمانهاي خاصي از روز محدودكند. اين كار باعث كاهش ميزان ابزار شكايت و ناراحتي بزرگ ديدن مشكلات، همراه با افزايش اعتماد به نفس مراجع، ميتوان به مراجع كمك كند كه نگرش مثبتتري نسبت به خود داشته باشد و تحمل او در مقابل احساس غمگيني بالاتر رود. در عين حال، ميتوان از تكنيكهاي شناختي به منظور بازسازي خشمها، احساس گناهها، خجالتها و انتقادهاي از خود استفاده كرد كه باعث ايجاد احساس غمگيني در مراجع ميشوند.
نوجوانان افسرده معمولاً اظهار ميكنند كه هيچگونه فعاليت خوشايندي در زندگي آنها وجود ندارد و از آنچه انجام ميدهند، لذت نميبرند. اين حالت، معمولاً با احساس گناه و همچنين كمرويي و خجالت همراه است. يكي ديگر از خصوصيات اين افراد، توقعات بسيار بالا و كمالگرايانه از خود است. درمانگر، به مراجع كمك ميكند كه بفهمد اين توقعات بسيار بالا و كمالگرايانه از كجا ريشه گرفته و به چه ترتيبي رشد كردهاند. به عنوان مثال اين توقعات ممكن است از توقعات بالايي كه والدين از او داشتهاند، سرچشمه گرفته باشد. معمولاً نوجوانان در دوران كودكي اين توقعات را براي خودشان دروني ميكنند. مراجعين افسرده علاوه بر تكنيك بازسازي شناختي، نياز دارند كه به آنها كمك شود تا بتوانند فعاليتهاي خوشايند زندگيشان را شناسايي كنند. اين كار باعث ميشود كه آنها با كمك درمانگر، اين نوع فعاليتها را در برنامه فعاليتهاي روزانه جاي دهند. به هر حال فراهم كردن فهرست فعاليتهاي خوشايند براي مراجع، كار مفيدي است.
نوجوانان، به علل مختلفي ممكن است دست به خودكشي بزنند. بعضي از اين علل عبارتند از: احساس طرد شدگي، تنهايي، احساس گناه، از دست دادن يك شخص يا چيز مورد علاقه، از دست دادن اعتماد به نفس و عصبانيت مفرط (هاتن، 1977). گاهي نوجوانان با اقدام به خودكشي فكر ميكنند كه راهحلي براي مشكلش پيدا خواهد كرد. يعني در چنين شرايطي نوجوان قصد مردن ندارد. او تصور ميكند كه با اين كار، ديگران به او توجه ميكنند و او نيز به آنچه ميخواهد، دست مييابد. وسينر (1970) معتقد است ما نبايد تصور كنيم كه خودكشي نوجوانان، يك اقدام سطحي و عجولانه است كه از يك اتفاق خاص و گذرا (مانند عدم موفقيت در امتحانات) سرچشمه ميگيرد. اتفاق ناگواري كه اخيراً براي نوجوان رخ داده، ممكن است يكي از علل خودكشي باشد، اما به طور كلي پديده خودكشي در دوران نوجواني ريشهدارتر و پيچيدهتر از آن چيزي است كه به ظاهر تصور ميشود. اين پديده ممكن است از تعارضهاي قديمي و مشكلاتي كه از نظر او غيرقابل حل است، سرچشمه بگيرد. بسياري از خودكشيهاي دوران نوجواني واقعاً به قصد مردن انجام ميگيرد و هدف از آنها، جلب توجه ديگران و ايجاد تغيير در زندگي نميباشد. گاهي نوجوانان قبل از اين كه براي جلب توجه ديگران به مشكل خود، دست به خودكشي بزنند، اقدامات ديگري همچون: سركشي، اعتراض و يا دوري كردن از ديگران را انجام ميدهند.
·نوجواناني كه به علت ضعف در مهارتهاي اجتماعي و برقراري ارتباط با ديگران احساس تنهايي ميكنند؛
·نوجواناني كه از سيگار و مواد روانگردان (مخدر) استفاده ميكنند؛
·نوجواناني كه نميتوانند با بحرانهاي زندگي خود مقابله كنند.
·نوجوانان مبتلا به بيماري سايكوز كه داراي هذيان و توهماند.
·نوجواناني كه داراي رفتارهاي اجباري و خشك و بيانعطافند، توقعات بسيار بالايي از خود دارند و نيز جواناني كه پرتنش و تيزهوش بشمار ميآيند.
·نوجواناني كه مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفتهاند.
كاري كه درمانگر بايد فوراً در مواجهه با اين قبيل نوجوانان انجام دهد، اين است كه با حالت پذيرنده به صحبتهاي مراجع گوش دهد و به آن قسمت از گفتههاي او توجه كند كه بيانگر احساس بياعتمادي، درماندگ، گناهكار شناختن خود و تمايل به انتقام است. او با اي كار، احتمال اقدام به خودكشي را درمييابد و سعي ميكند به مراجع كمك كند كه از اتخاذ تصميمهاي عجولانه و احتمالاً صدمهزا خودداري كند.
1.بستري شدن در بيمارستان و استفاده از دارو و جمعآوري اطلاعات از نزديكان؛
2.آموزش حل مساله براي مواجه شدن با مشكلاتي كه نوجوان آنها را لاينحل ميداند؛
3.بازسازي شناختي گمانهاي غيرمنطقي كه باعث تمايل نوجوان به خودكشي ميشوند؛
4.آموزش مواجه شدن با افكار پيشروندهاي كه باعث تمايل به خودكشي ميشوند.
فرآيند مداخله بدين صورت انجام ميشود كه اگر زندگي مراجع در معرض خطر شديد باشد، در اين صورت تكنيكهايي كه درمانگر ميتواند مورد استفاده قرار دهد، عبارتند از:
بستري كردن شخص، تجويز دارو و مطلع ساختن نزديكان يا افرادي كه براي مراجع مهماند. اگرچه مطلع كردن نزديكان و افراد مهم زندگي مراجع، ممكن است سبب گردد كه مراجع ناراحت شود، يا اينكه اطمينان او موقتاً نسبت به درمانگر ضعيف شود، اما انجام اين كار براي مراجع بسيار مفيد خواهد بود. بستري شدن در بيمارستان و استفاده از دارو، زماني انجام ميشود كه مراجع تصميم قاطع و عجولانه براي خودكشي گرفته باشد و احتمال انجام اين كار بسيار بالا باشد.
براي مراجعيني كه ممكن است تصميم عجولانهاي بگيرند و به خود صدمه بزنند، ميتوان از روش مقابله با بحران استفاده كرد. همچنين ميتوان شماره تلفنهاي ضروري را در اختيار او گذاشت. يكي از درمانگران يك بار مراجع خود را از منزل تا بيمارستان همراهي كند. در واقع اين كار باعث ميشود كه مراجع مسير مراجعه به بيمارستان را براي مواقع اضطراري ياد بگيرد.
تشكيل جلسات خانواده درماني، شرايطي را فراهم ميآورد كه درمانگر به اعضاي خانواده كمك كند آن دسته از افكار، گمانها و رفتارهاي خود را كه باعث اشتغال فكري نوجوان به خودكشي ميگردد، شناسايي كنند. بعضي از مباحثي كه ميتوان در جلسات درماني خانوادگي به آن پرداخت، عبارتند از:
آگاهسازي والدين نسبت به رفتارهايي كه ميتواند بيانگر تمايل نوجوانان به خودكشي باشد، آموزش نحوه عكسالعمل نشان دادن به رفتارهايي كه حاكي از تمايل به خودكشي است و آموزش اين مطلب كه سعي كنيد با اين موضوع به صورت سطحي و بياهميت برخورد نكنند و ... .
در طول جلسات فردي با نوجوان، از روش بازسازي شناختي به اين علت استفاده ميشود كه درمانگر به مراجه كمك كند آن دسته از افكار و گمانهاي خود را شناسايي و اصلاح كند كه نشان دهنده مفهوم منفي نسبت به خود و بدبيني او نسبت به زندگي و آينده ميباشد.
بعد از اين كار، درمانگر مهارتهاي حل مساله را مراجه ياد ميدهد تا بتواند راهحلهايي براي مشكلات پيدا كند كه به نظر ميرسد درهم شكننده و لاينحلاند و باعث ايجاد احساس نااميدي در او ميشوند. يك روش مفيد ديگر، اين است كه درمانگر از مراجع بخواهد فهرستي از نتايج مثبت و منفي حاصل از خودكشي تهيه كند. اين كار باعث ميشود مراجع به نتايجي توجه كند كه منفياند، مثلاً اين كه خودكشي او ممكت است هيچ تاثيري بر روش ديگران نگذارد و باعث بهبودي وضعيت نشود.
سستي و رخوت، معمولاً با لذت نبردن از فعاليتهايي كه قبلاً براي فرد لذتبخش بودهاند، همراه است. در اين حالت، فرد ساعتها وقت خود را به انديشيدن راجع به افكار و خاطرات ناخوشايند ميگذراند. انجام كارها و فعاليتهاي بسيار ساده زندگي، براي اين افراد مشكل اسن و آنها روز بروز به افرادي كه در زندگيشان تاثير گذارند، وابستهتر ميشوند و رابطه خو را باگ گروه همسن و سال محدودتر ميكند.
به عنوان مثال معلمين يك مدرسه، نسبت به يك دانشآموز 17 ساله كه با حالت بيتفاوتي در كلاس مينشست و علاقهاي به دنبال كردن درسها و برقراري ارتباط با ساير دانشآموزان نداست، كنجكاو شده بودند. او معمولاً چند روز در ماه به مدرسه نميآمد و غيبت ميكرد و سرانجام مادرش نامهاي به مسوولان مدرسه مينويسد و بيماري او را به عنوان علت غيبت ذكر ميكرد و هرگاه كه مددكار اجتماعي مدرسه با اين پسر مصاحبه ميكرد، او با بيرغبتي و بيتفاوتي به سوالهاي به صورت بله يا خير پاسخ ميدهد. او سرانجام اظهار كرد كه از فعاليتهايي كه قبلاً برايش لذتبخش بودهاند، لذت نميبرده و به همين علت در ماههاي اخير تمايلي به برقراري ارتباط با دوستان و حضور در مدرسه ندارد و ساعتهاي طولاني به مشاهده تلويزيون و خواب ميگذراند و حتي تا هنگام ظهر نميتواند از رختخواب خارج شود.
او ميگفت: كه مدرسه برايش قابل تحمل نيست و مطمئن نميباشد كه بتواند در درسهايش موفق شود. او همچنين نميتواند خودش را با مقررات مدرسه همآهنگ كند، در حالي كه قبلاً به خوبي ميتوانست اين مقررات را رعايت كند. او اظهار ميكرد كه پدرش وي را فرد تنبلي ميداند و فكر ميكرد كه پدرش درست ميگويد. به عكس، مادرش از او در مقابل پدرش حمايت ميكند و هركاري براي انجام ميدهد. در چند ماه اخير او حتي نتوانست بدون كمك مادرش لباسهاي خود را بپوشد و به مدرسه برود.
1.تنظيم برنامه فعاليت به منظور مبارزه كردن با رخوت و ركود: اين روش ميتواند با تنظيم برنامهاي براي شروع مجدد فعاليتهاي معمولي و بسيار ساده و برقراري ارتباط با دوستان شروع شود. سپس درمانگر با كمك مراجع سعي ميكند سطح اين فعاليتها را بالا ببرد.
2.تنظيم برنامهاي براي شركت در فعاليتهاي خوشايند: تا به اين ترتيب زمينهاي براي ايجاد احساس لذت در فرد فراهم شود.
3.بازسازي شناختي افكار و گمانهاي غيرطبيعي و افسردهواري كه باعث ايجاد احساس درماندگي، بياعتمادي و محكوم كردن خود ميشوند.
4.تشكيل جلسات خانواده درماني: به منظور شناسايي و اصلاح گمانها، طرز فكرها، تعاملهاي خانوادگي و رفتارهاي غيرطبيعي كه باعث تشديد حالت تنبلي و رخوت در مراجع ميگردند.
5.آموزش مهارتهاي مطرح كردن خود: به منظور كاهش ميزان خواب و افزايش زمان حضور در مدرسه.
6.آموزش مهارتهاي تنظيم هدف: براي زندگي و فعاليتهاي روزمره. اين كار باعث بالا رفتن انگيزه مراجع براي حضور منظم در مدرسه، فعاليت با گروه همسن و سال خود و فعاليتهاي خلاق ميشود.
بعضي از نوجوانان افسرده دچار افزايش يا كاهش در ميزان خواب يا تعذيه ميشوند. اگر بياشتهايي به علت افسردگي باشد، در اين صورت نوجوان اظهار ميكند كه اشتها يا علاقهاي به خوردن غذا ندارد و از آن لذت نميبرد.
ميتوان به مراجع ياد داد كه از طريق تكنيك نظارت بر خود ميزان غذا و خوراكي مصرفي هر روز خودش را افزايش دهد. در اينجا، درمانگر براي مراجع توضيح ميدهد كه خوردن غذا به اندازه كافي ميتوان عامل مهم و موثري در كنترل علائم افسردگي باشد.
در مورد مراجعيني كه داراي مشكل پرخورياند، نيز ميتوان با استفاده از روش نظارت بر خود و روش برنامه فعاليت شرايطي را فراهم كند كه هر وقت ميل به پرخوري پيدا ميكنند، خود را با فعاليتهاي ديگري سرگرم كنند. معرفي كردن اين افراد به كلينيكهاي كنترل وزن ميتواند مناسب باشد.
در مورد مراجعني كه داراي مشكل پرخوابياند يا مراجعيني كه كمخوابي شبانه خود را از طريق خوابيدن در روز جبران ميكنند و به اين ترتيب از مدرسه عقب ميمانند، ميتوان با استفاده از روش نظارت بر خود، شرايطي را فراهم آورد كه تدريجاً به هنگام شب بخوابد. به اين ترتيب كه درمانگر از مراجع بخواهد كه هر روز، ساعت معيني به رختخواب برود و در ساعت معيني نيز از رختخواب برود و اين كار را در تمام روزهاي هفته انجام دهد تا سرانجام برنامه ساعت خواب او تنظيم گردد.
همچنين درمانگر به آنها كمك ميكند كه در روزهاي تعطيل و روزهاي آخر هفته هم براي صبحها برنامههاي فعاليتي خاص را تنظيم كنند تا مجبور نشوند در اين روزها كه مدرسه تعطيل است، بخوابند.
همچنين در مورد مراجعيني كه دير از خواب بيدار ميشوند، ميتوان يك سلسله برنامههاي فعاليتي تنظيم كرد كه تا آنها ناچار باشند اين فعاليتها را در ابتداي صبح انجام دهند. همين كار سبب ميشود كه آنان براي جبران كمخوابي خود، عادت كنند كه شبها زودتر بخوابند. درمانگر به اين گروه از مراجعين ميگويد كه از اول صبح بيدار شوند و شروع به انجام فعاليت كنند، بدون اينكه به اين موضوع فكر كنند كه شب قبل، كم خوابيدهاند و اين كار را آنقدر ادامه دهند تا ساعت خوابشان به حالت عادي و معمولي برگردد. علاوه بر اين براي مراجعيني كه مشكل خواب آنها ادامه يابد، ميتوان از تكنيكهاي آرامسازي استفاده كرد.
ما بايد راههاى گوناگون تفكر درباره خاكها را در نظر بگيريم. براى مثال، خاك به عنوان محيطى براى رشد گياهان زمينى تعريف شده است. يك چنين تعريفى براى هدفهاى ما رضايتبخش است، زيرا به چيز ديگرى غير از خاك وابسته است. درياچهها، اقيانوسها، خزه اسفاگنوم، يخچالها و حتى پوست انسان نيز محيطهاى براى رشد كپكها، جلبكها، گلسنكها، خزهها و برخى گياهان عالى به شمار مىروند. نيكى فراف (1999) خاك را به عنوان پوست تحريك شده پوست زمين تعريف مىكند. خاك موجوديى ناپايدار است. گردابى است از ماده آلى و معدنى با حركت كند.
زمينشناسان ممكن است خاك را به صورت واحد پوستي از پيكره زمين شناختى مواد بپندارند كه از آن راه همه مادهها مىبايد در چرخه فرسايش از سنگ به تهنشستها گذر كنند. شيميدانها ممكن است خاك را به صورت شيشه يا لوله آزمايشى بنگرند كه مادههاى كانى به وسيله نيروها و عاملهاى طبيعي در آن قرار داده شده و براى تامين عنصرهاى غذاى مورد نياز گياه، كود به آن افزوده شده است. از ديد بومشناسان خاك بخشى از محيط است كه زير تاثيز جانداران قراردارد و به نوبه خود بر جانداران اثر مىگذارد. براى ديرين شناسان يا انسان شناسان، خاك يكى از چندين مدرك گذشته است. هنرمندان و فيلسوفان در خاك آميخته زيباى از نيروهاى زندگي و مرگ را ميبينند. با اينكه خاك به عنوان جزء اصلي «مادر زمين» مينگرد، ما براي هدفهاي خود خاك را به صورت پيكره طبيعي درنظر ميگيريم كه در واكنش با آب و هوا و جانداران تغيير ميكند. ما به اين دگرگونيها پيدايش خاك ميگوييم.
هيستوسول در ردهبندي خاك به خاكهايي كه از مواد آلي تشكيل شدهاند و از 12 تا 18 درصد وزني كربن عالي دارد، گفته مي شود. (histos به معني بافت و solum به معني خاك) مواد آلي ياد شده از بافتهاي گياهي و جانوري و مواد به دست آمده از تجزيه آنها به وجود آمده است. عامل اصلي پايداري اين گونه مواد به مدت طولاني تا عمق بيش از 40 سانتيمتر، وجود وضعيت بيهوازي در حالت اشباع يا آب پيش از عمليات زهكشي است. در هر كجا كه آب به اندازه كافي فراهم بوده و اساساً چه در مناطق معتدل و چه در درون مناطق قارهاي و يا ساحلي و يا حتي در صحاري و مناطق استوايي و قطبي، هيستوسولها در طي دوران هلوسن (ده هزار سال گذشته) تشكيل شدهاند.
هيستوسولهايي كه در مناطق گود زمين تشكيل ميشوند به اقليم وابسته نميباشند. در حالي كه ديگر هيستوسولها وابسته به اقليم و بارندگي هستند و براي تامين آب و عناصر غذايي به جريان رودخانهها وابستهاند نه تراوشهاي زيرزميني. هيستوسولهايي كه در مناطق كوهستاني وجود دارند. بجز چند روز بعد از بارندگي سنگين هيچگاه از آب اشباع نيستند. آنها يا كم عمقاند يا كاملا سنگلاخي، و ريشه گياه تنها در ماده آلي رشد ميكند.
توزيع هيستوسولها در سطح كره زمين 3/1 مليون كيلومتر مربع يا 1 درصد سطح زمين است كه 61 درصد آن در روسيه 11 درصد آن در فنلاند، 10 درصد آن در آمريكا (شامل آلاسكا و هاوايي)، 8 درصد در كانادا 3 درصد در سوئد و 5/2 درصد در ايرلند قرار دارد.
هيستوسولها چه در وضعيت طبيعي به وجود آمده باشند و يا بر اثر مديريت انسان تشكيل شده باشند، ساكن وايستا نميباشند. دگرگونيهاي شيميايي، فيزيكي و بيولوژيكي كه جمعاً توسط خاك شناسان هلندي به رسيدن معروف است تركيب شيميايي زيادي را توليد ميكنند. مطالعه خاكهاي آلي مستلزم بررسي پروفيلهاي خاك و الگوهاي خاك نما و اكوسيستمهاست.
كاربرد هيستوسول با تعريف كمي آن از نظر واژههاي زيادي كه براي زمينهاي تر به كار مي رود، داراي اهميت بوده است. بسياري از افراد تمايزي ميان خاكهاي معدني تيره رنگ مانند هوم اكوپت، آمبراكوالت، هوم اكواد و خاكهاي تيره درنظر نميگيرند. كتاب واژگان جديد مربوط به خاكها و زمينهاي آلي 184 واژه را در اين زمينه فهرست كرده است. چند نمونه از آن عبارتند از ماير، مور، باگ، پيت لند، ماسكگ، فن، مار و وسوامپ. واژههاي ياد شده نشانههايي براي اكوسيستمها يا زمين نماهاي خاص هستند كه با ويژگيهايي از جمله جمعيت زيستي خاص و رژيمهاي هيدرولوژيكي و سرد، واكنش (pH)، وضعيت غذايي و الگوهاي پستي و بلندي كوچك و بركهها مشخص ميشوند.
بيشتر هيستوسولها وزن مخصوص ظاهري كمتر از 1 گرم بر سانتيمتر مربع دارند. فرنها و فايني وزن مخصوصهاي 06/0 بر سانتيمتر مكعب بر اساس وزن خشك را نيز گزارش كردهاند. وزن مخصوص با انجام عمل تجزيه افزايش مييابد. مقدار مواد كاني و نوع پوشش گياهي كه در تشكيل هيستوسولها مشاركت دارد، سبب تغييرات عمدهاي در وزن مخصوص آنها ميشود. هيستوسولها معمولاً از آب اشباع بوده و ظرفيت نگهداري آب آنها (هم به صورت وزني و هم حجمي) بسيار بالاست. بيشتر آب در روزنههاي درشت (آب ثقلي) و يا در روزنههاي ريز كه براي رشد گياه قابل استفاده نيست، قرار دارد. لذا ميزان آب قابل استفاده گياهان (به صورت حجمي) در خاكهاي آلي كاملاً تجزيه شده زياد نميباشد. از آنجايي كه هيستوسولها در شرايط خشك به مقدار قابل ملاحظهاي چركيده ميشوند، خصوصيات رطوبتي آنها بر اساس حجم مرطوب يا اندازهگيري در جا بيان ميشود.
ظرفيت تبادل كاتيوني هيستوسولها از گروههاي كربوكسيل، فنولي و گروههاي فعال ديگر بدست ميآيد. با پيشروي عمل تجزيه، تعداد گروههاي فعال افزايش مييابد و براي تعدادي از مواد آلي ظرفيت تبادل كاتيوني برابر 200 ميلي اكيوالان بر 100 گرم يا بالاتر گزارش شده است. اينها بارهاي الكتريكي وابسته به pH ميباشند و ديده شده كه ظرفيت تبادل كاتيوني خاكهاي آلي از 10 تا 20 ميلي اكيوالان بر صد گرم در pH خاك حدود 7/3 (در عصاره 1:1) تا بيشتر از 100 ميلياكي والان بر 100 گرم در pH 7 تغيير ميكند.
نخستين فرآيندي كه هيستوسولها بوسيله آن شكل ميگيرند. انباشتگي زياد مواد آلي كه Paludization نام دارد. افزايش حجم مواد آلي از پايين به بالا و با افزايش مادههاي آلي در سطح صورت ميگيرد. بررسيهايي كه در ايالت ورمونت توسط اشياك و ورلي انجام شده، نشان ميدهد كه بيوماس خزه اسفاگنون براي ميانگين توليد بخش هوايي 370±330 گرم وزن خشك در مترمربع 16 درصد افزايش داشته است. اين نصف مقداري است كه در جنگلهاي شمالي سرد تشكيل ميشود، 3/1 مقداري است كه در جنگلهاي معتدل شمالي بوجود ميآيد، 4/1 مقداري است كه در جنگلهاي حارهاي وجود دارد، اما 3/1 برابر خلنگزارهاي نواحي بلند، 2/2 برابر مراتع سرد مرتفع، 4 برابر نواحي بياباني، 5/1 برابر رودخانهها و سه برابر اقيانوسهاست.
مطالعات انجام شده در اسكاتلند نشان داده است كه پيكرده هيستوسولها در دوره زماني 5 تا 10 سال در حال ترميم و رشد مجدد است، اما چنين حالت ترميمي در ايالت مينه سوتا كه گياه دم گربه (با عملكرد 33 تن در هكتار در سال) به عنوان يك گياه بيوانرژي بعد از خارج كردن ماده آلي مورد آزمايش قرار گرفت، ديده نشده است.
توسعه هيستوسولها از پايين به سمت بالا انجام ميشود و اين موضوع بوسيله 14Cبه اثبات رسيده است. در برخي از هيستوسولهاي باتلاقهاي ايالات فلوريدا، ماده آلي واقع در چند سانتيمتري بالاي سنگ آهك حدود 4300 سال و موادي كه در 26/1 متري بالاي سنگ آهك قرار داشتند، حدود 1250 سال سن داشتند. از آنجا كه پيدايش هيستوسولها به ته نشست ماده آلي وابسته است، فرآيند زمينسازي بيشتر از فرآيند خاكسازي مطرح ميباشد. با آگاهي از اين موضوع ميتوان ته نشست اوليه مواد آلي را به عنوان ماده مادري درنظر گرفت كه هيستوسولها از دگرگوني شكلهاي آلي شناختپذير (برگ، ساقه و مانند آن) تا مواد تجزيه شده و از لايهها تا تودههاي بدون ساختمان تا افقهايي با ساختمانهاي دانهاي، منشوري و مكعبي بوجود ميآيند. ذرههاي مغناطيسي كه در هيستوسولهاي بريتانيا و ايرلند يافت شده و بارانهاي راديواكتيو اتمسفري نسبت داده ميشوند. اين ذرات در لايههاي آلي تشكيل شده از آغاز انقلاب صنعتي به ميزان 2 تا 3 برابر افزايش يافته است.
تجزيه مواد آلي توسط چندين عامل وابسته به هم كنترل ميشود كه مهمترين آن عبارتند از: ميزان رطوبت، دما، ته نشست، اسيديته، فعاليت ميكروبي و زمان. دگرگونيها و واكنشهايي كه در طي تجزيه رخ ميدهد، بسيار زياد و پيچيده است و تنها بخشي از آن شناخته شده است.
در هلند پژوهشگراني ملاحظه كردهاند كه به محض ورود هوا به درون مواد آلي، فعاليتهاي ميكروبي افزايش يافته و تشكيل هيستوسولها آغاز ميگردد. آنها به فرآيندهاي پيچيده رسيدن فيزيكي شيميايي و بيولوژيكي اشاره كردهاند. رسيدن فيزيكي سبب كاهش حجم ميشود. مقدار رسيدن فيزيكي به سرشت بقاياي گياهي مقدار مواد كاني و ارتفاع سطح ايستايي وابسته است. رسيدن شيميايي بيانگر تجزيه شميايي مواد آلي است. اين فرآيندها دربر گيرنده تجزيه كامل بخشي از مواد آلي و تبديل (جزئي) مواد به تركيبات پيچيده حد واسط ميباشد كه نسبت به تجزيه پايدارتر بوده و به آنها هوموس گفته ميشود.
در نقاطي از خاكهاي آلي شمال ايالت مينه سوتا كه بر اثر عوامل اقليمي بوجود آمدهاند، از ديدگاه هيدرولوژيكي پروفيلهاي هيستوسول از دو افق اصلي تشكيل شدهاند:
1.لايه كلفت 25 تا 50 سانتيمتر بالايي با سطح ايستايي نوساندار كه تهويه دورهاي را امكانپذير ميسازد و رسانايي هيدروليكي غالباً عمودي است.
2.افق ياد شده روي لايه آلي با تجزيه بيشتر و وضعيت بيهوازي قرار گرفته كه در آن رسانايي هيدروليكي در راستاي افقي دو تا سه برابر سريعتر از حركت عمودي آن است. رسانايي در حالت اشباع زياد و غيرقابل انتظار در اين سه حالت (حدود 5*10-3cm/s) ممكن است نتيجه كانالهاي ايجاد شده اطراف ريشه و قطعههاي چوب باشد. رسيدن بيولوژيكي دربرگيرنده كاهش اندازه ذرهها و آميزش ماده آلي توسط موجودات زنده ميباشد.
در سوئد، گونهاي مقياس ده درجهاي را بر اساس نسبتي از ماده آلي كه پس از فشردن يك نمونه از خاك آلي مربوط در دست باقي ميماند، پيشنهاد كرد. اگر مايع بيرنگي بر روي نمونه فشرده بوجود آيد، گفته ميشود كه خاك كم تجزيه شده است و اگر همه مواد آلي از بين انگشتان خارج شود، خاك در بالاترين مرحله تجزيه طبقهبندي ميشود. با تمرين چنين روشي، افقهاي هميك، فيبريك و ساپريك به خوبي شناسايي ميشوند. از يك افق فيبريك به مقدار بسيار كمي آب تيره رنگ خارج ميشود. از يك افق هميك آب تيرهرنگ خارج ميشود و حدود 3/2 يك مشت پر از اين مواد به محض فشردن از بين انگشتان خارج ميشود و بيشتر از 3/1 مشت پر از اين مواد باقي ميماند. به محض فشردن مواد ساپري مربوط بيشتر از 3/2 نمونه از بين انگشتان خارج ميشود.
در فنلاند درجه تجزيه را بوسيله رنگ مايع توليد شده از آميزش مواد آلي در محلول اشباع شده پيرو قسفات سديم تعيين كرده است. اين شيوه يك روش مزرعهاي مناسب به شمار ميرود. زماني كه رنگ مايع جذب شده بر روي كاغذ صافي سفيد از نظذ وليو پايينتر و يا از نظر كروما بالاتر از 10 YR 7/3 باشد، به عنوان افق ساپريك شناسايي ميشود. رنگهاي روشنتر و وليو و كروماهاي بيشتر از 7 و 3 به ترتيب توسط موادي با تجزيه كمتر از افقهاي هميك و فيبريك توليد شدهاند.
عنصرهاي غذايي از نظر شميايي روي پيكره هيستوسولهاي يوتروف اثر ميگذارند. خاك آلي هوفتون در شكل عناصر غذايي را از رودخانه و زهكش آل يخبرفهاي مجاور شني خنثي دريافت ميدارد. برعكس خاك آلي غيرحاصلخيز با نام ناپلئون كه با باران تغذيه ميشود و وضعيت توپوگرافي بر تشكيل آن بياثر است. عنصرهاي غذايي را تنها از راه ريزشهاي جوي و باد دريافت ميكند. شكل يك خاك حاصلخيز (فن) را نشان ميدهد كه با خاك moat پر از آب روي سنگ آهك قرار گرفته است. خاك آلي با حاصلخيزي كمتر در گودي و روي زمين شني قرار گرفته است. خاك آلي سميت راست و مركز توسط باران تجزيه شده و بسياري اسيدي است و پشتههايي در آن ايجاد شده كه آب سطحي اضافه را به درون آبراههها هدايت ميكند.
همه عبارتها و قرادادهايي كه براي توصيف خاكهاي معدني سودمندند، براي خاكهاي هيستوسول كاربرد ندارند. هر لايه از خاك هيستوسول با واژههاي زير توصيف شدهاند:
رنگ، مقدار الياف، ساختمان، پايداري، ريشههاف ويژگيهاي اضافي واكنش و مرز بين لايهها. در صورت امكان رنگ مواد در حالت تر و خشك تعيين ميشوند. علاوه بر آن رنگ مواد پس از فشرده شدن و مالش دادن در دست اندازهگيري ميشود.
برآورد مقدار الياف، ريشههاي زنده را دربر نميگيرد. به دو روش ميزان الياف تعيين ميشود. يكي با مشاهده سطحي كه به تازگي شكسته شده و ديگري با آزمايش مواد بعد از اينكه مواد بين انگشتان مالش داده شوند تا اينكه فيبرهاي كاملاً پوسيده خرد شوند.
ساختمان، پايداري، مقدار ريشههاي زنده، واكنش و مرز بين لايهها همانند خاكهاي معدني توصيف ميشوند.
يادداشتهاي اضافي شامل نتايج بدست آمده از آزمايش پيروفسفات سديم، منشاء گياهي الياف، يادداشتهاي بدست آمده از لايههاي نازك بقاياي گياهي، وجود كندههاي درخت، مقدار مواد معدني و شكلهاي ديگر مشاهده شده توسط خاكشناسان ميباشد. همه عمقهاي ثبت شده از مرز خاك ـ هوا و بيشتر از مرز بين مواد كاني ـ آلي كه در توصيفهاي خاكهاي معدني وجود داشت، بكار ميرود.
نامگذاري افقها به گونهاي توسعه يافته كه به طور مستقيم با لايههاي شناسايي وابسته است. افقهاي آلي با حرف O علامتگذاري شدهاند. به منظورذ تقسيمات فرعي اين افق حروف i (oi) براي فيبريك و e (oe) براي هميك و a (oa) براي ساپريك برگزيدع شده است.
مديريت هيستوسولها براي رشد گياه مستلزم زهكشي، آبياري در موارد ضروري، استفاده از كود، عمليات شخم و عمليات ويژه برداشت مانند بريدن علف به شكلهاي خاص براي ايجاد چمن در نقطهاي ديگر، برداشت محصولات ريشهاي، سوزاندن سبك و مانند آن ميباشد. خاك آلي هوفتون موجود براي توليد هويج، پياز، سيبزميني، نعناع و فرآوردهاهاي سالادي مناسب است. وزن مخصوص ظاهري كم خاكهاي هيستوسول موجب آن است كه گياهان ريشهاي، شكل كامل خود را بدست آورند. توليد جنگلي خاكهاي هيستوسول با انجام زهكشي بهبود مييابد.
عمليات زهكشي خاك را به اندازهاي سفت ميكند كه بتواند در برابر ماشينهاي مزرعه پايدار باشد. با وجود اين، خارج كردن آب از اين خاكها منجر به اكسايش و ناپديدشدن تدريجي خاك از طريق تبخير آب و گازكربنيك ميشود. در خلال اين فرآيند عنصرهاي غذايي از ماده آلي جدا و آزاد ميشوند، اما سرعت آن به اندازهاي كند است كهنميتواند نياز گياه در حال رشد را برآورده كند. از اين رو، افزايش دقيق كودهاي شيميايي به محصولاتي كه روي خاكهاي هيستوسول رشد ميكنند و بر پايه آزمون خاك بايد هم دربر گيرنده عنصرهاي پر نياز باشد و هم اين كه عنصرهاي كم نياز مانند مس را داشته باشد.
3.پرهيز از معيارهايي كه طبقهبندي دوباره خاك را در نتيجه عمليات متداول كشاوري مانند زهكشي الزامي سازد.
تعريفهاي زير بر اساس اين نكتهها تدوين شده است. اگر مواد آلي خاك براي مدتي طولاني از آب اشباع شوند و يا اينكه به طور مصنوعي زهكشي شوند، ميزان كربن آلي بيشتر از 18 درصد است، به شرطي كه بخش معدني 60 درصد يا بيشتر رس داشته باشد يا اينكه ميزان كربن آلي بيشتر از 12 درصد است به شرطي كه رسي وجود نداشته باشد و يا اينكه به طور تناسبي ميزان كربن آلي از خطي كه اين نقاط را براي مقادير متوسط رس به هم مرتبط ميسازد، بيشتر باشد. چنانچه خاك هرگز از آب اشباع نشده باشد، بايد ميزان كربن آلي بيشتر از 20% باشد.
هيستوسولها داراي مواد آلي هستند وقتي كه از حدل فاصل خاك و هوا اندازهگيري ميشوند، بيشتر از 40 سانتيمتر عمق دارند، به شرطي كه نيمي از اوقات با آب اشباع باشند يا اينكه به طور مصنوعي زهكشي شده و داراي مواد ساپريك، هميك يا فيبريك با وزن مخصوص ظاهري در حالت مرطوب 1/0 كمتر باشد و يا اينكه مواد آلي بيش از 75% توده اليافي داشته باشند، بايد عمق از 60 سانتيمتر بيشتر باشد. با وجود اين، اگر در عمق كمتر داراي مرز سنگي يا شبه سنگي باشد، مواد آلي بايد تا 10 سانتيمتري آن و يا حتي كمتر ادامه يابند و يا اينكه بايد ضخامت مواد آلي بيشتر از دو برابر كلفتي مواد كاني روي مرز سنگي باشد. هر ضخامتي از مواد آلي به شرطي كه مستقيماً بر روي مرز سنگي يا شبه سنگي و يا اينكه مواد خرد شده (ريگ، قلوه سنگها، تخته سنگها) قرار گيرند كه شكافها و روزنههاي آن با مواد آلي پر باشد را ميتوان به عنوان هيستوسول توصيف كرد. اگر مواد آلي و معدني به صورت لايه لايه روي هم قرار گيرند، مواد آلي بايد بيشتر از نيمي از 80 سانتيمتر بالايي خاك را دربر گيرد تا بتوان آن را در راسته هيستوسول طبقهبندي كرد.
يك بخش كنترل اختياري 130 سانتيمتري يا 160 سانتيمتري براي طبقهبندي هيستوسولها تعريف شده است، مشروط بر اينكه هيچ مرز سنگي در آن عمق وجود نداشته باشد. محدوده ضخيمتر تنها در مواردي بكار ميرود كه 60 سانتيمتر سطحي بيش از 75 درصد مواد فيبري داشته باشد. اين بخش كنترل به سه لايه سطحي، زيرسطحي و پاييني تقسيم شده است. لايه سطحي 30 سانتيمتر كلفتر دارد، بجز در مواردي كه تركيبات فيبري در آن 75 درصد يا بيشتر باشد كه در آن صورت كلفتي 60 سانتيمتر را براي آن درنظر ميگيرند. لايه زير سطحي 60 سانتيمتر كلفتي دارد و ممكن است مواد معدني را نيز دربر گيرد، مشروط بر اينكه مرز سنگي يا شبه سنگي وجود نداشته باشد. لايه پاييني 40 سانتيمتر كلفتي دارد و يا اينكه تا بالاي مرز سنگي يا شبه سنگي هر كدام كه عميقتر است درنظر گرفته ميشود.
راسته هيستوسول به چهار زير راسته تقسيم شده است. هيستوسولهايي كه بيشتر از چند روز در سال با آب اشباع شده باشند، در زير راسته فوليستها قرار ميگيرند، مشروط بر اينكه مرز سنگي يا شبه سنگي يا مواد خرد شدهاي كه شكافها و روزنههاي آن با مواد آلي پر شده باشد، در يك متري خاك وجود داشته باشد. همچنين در اين خاكها كمتر از 75% ضخامت پروفيل بوسيله الياف خزه اسفاگنون اشغال شده است.
سه زير راسته ديگر بر اساس درجه تجزيه در مواد آلي لايه زيرسطحي تفكيك شدهاند. فيبريستها داراي مواد فيبري غالب در لايه زير سطحاند، در لايه زير سطحي هميستها مواد آلي هميك برتري دارد و در لايه زيرسطحي ساپريست ها مواد ساپريك غالب است.
شكل
فهرستي از گروههاي بزرگ شناخته شده در راسته هيستوسول در جدول زير آمده است. معيار اصلي براي تفكيك گروههاي بزرگ ميانگين دماي سالانه خاك است. حضور يك لايه 2 سانتيمتري يا كلفتتر هوم ايلوويك به عنوان يك معيار براي هيستوسولهايي با ميانگين دماي سالانه خاك بيشتر از 8 درجه سانتيگراد بكار برده شده است، مشروط بر اينكه ميانگين دماي تابستانه آنها در 5 سانتيگراد گرمتر از ميانگين دماي زمستانه باشد. لايه هوم ايلوويك لايهاي با انباشتگي هوموسهاي شسته و حمل شده از بالاست كه معمولاً در تماس با مواد شني بوده و حلاليت بالايي در پيروفسفات سديم دارد و مرطوب شدن دوباره آن پس از خشك شده دشواراست. ماهيت لايه پاييني براي طبقه بندي زيرگروهها درنظر گرفته شده است.
تحت شرايط ماندابي در مردابي و باتلاقها اكسايش پس ماندهاي گياهي چنان متوقف گرديده و مقدار آنها چنان تجمع يافته است كه خصوصيات خاك تحت سيطره خصوصيات مادهي آلي خاك قرار ميگيرد. اگر اين خاكها بيشتر از 30-20 درصد مادهي آلي در رابطه با ميزان رس داشته باشند، خاكهاي آلي ناميده ميشوند و در راستهي هيستوسول قرار ميگيرند. مادهي آلي در هيستوسولها ممكن است شامل پيت و يا ماك باشد. پيتها باقيماندههاي گياهي رشتهاي و تا حدي تجزيه شده بود ه كه داراي رنگ قهوهاي ميباشند كه در توليد گياهان گلداني بكار ميرود. ماك از مواد گرد مانند سياه رنگ كه در آن تجزيه بسيار كاملتر انجام گرفته تشكيل شده و مادهي آلي در آن هموسي شده است.
هيستوسولها چه تحت كشت و كار و چه به صورت طبيعي خود (اغلب در اراضي مرطوب غرقابي قرار دارند) داراي خصوصيات منحصر به فرد بوده كه حاصل ميزان مادهي آلي بالاي آنها ميباشد. آنها داراي رنگ قهوهاي تيره با وزن مخصوص بسيار پايين (4/0-2/0 مگاگرم در مترمكعب) و ظرفيت نگهداري آب 2 تا 3 برابر وزن خشك خود ميباشند. ظرفيت تبادل كاتيوني هيستوسولها بر اساس وزن (نه بر اساس حجم) معمولاً از رسهاي معدني بيشتر است. به رغم نسبت C/Nنسبتاً بالا (به طور متوسط 20:1 در مقايسه با خاكهاي معدني كه 12:1 ميباشد) در هيستوسولها ميزان مواد معدني شدن بالا بوده كه به آزاد شدن نيتراتها بعد از زهكشي آنها منجر خواهد شد. ظاهراً اكثر كربن پيتها از نوع غيرفعال بوده و به حمله ميكروبهاي خاك بسيار مقاوم ميباشند. مقدار كل مادهي آلي در اين خاكها چنان زياد است كه حتي تجزيه مقدار اندكي از آن سبب آزاد شدن مقادير قابل توجهي نيتروژن معدني خواهد شد.
هيستوسولها (و هيستل، خاكهاي داراي يخ بندان با افق سطحي آلي) در تعادل چرخه كربن داراي اهميت ميباشند، زيرا هرچند آنها حدود 1% مساحت كره زمين را پوشش دادهاند، اما تقريباً 20 درصد كربن خاكهاي جهان را به خود اختصاص دادهاند، در حالي كه زهكشي هيستوسولها آنها را براي كشت سبزيها وگلكاري بينهايت ارزشمند ميسازد، سبب تسريع اكسايش مادهي آلي نيز ميشود كه در طول زمان سبب تجزيهي هيستوسولها و افزايش آزاد شدن گاز كربنيك به نيوار ميشود. براي محافظت اين خاكها سطح آب زيرزميني تا آنجا كه مقدور است، بايد نزديك سطح زمين نگهداري شود.
هيستوسولها ممكن است در تنظيم تغييرات اقليمي در طولاني مدت نقش تعيين كننده داشته باشند. افزايش گاز كربنيك نيوار سبب بالا رفتن دماي زمين، بالا آمدن آب درياچهها و ذوب شدن سريع كلاهكهاي يخ قطبي گردد. افزايش سطح دريا داراي دو پيامد ميباشد كه ميتواند با اثرات افزايش CO2در طبيعت مقابله كند. اول، حجم بيشتر آب در درياها ميتواند سبب جذب CO2 بيشتري شود، دوم بالا رفتن آب اقيانوسها اراضي ساحلي بيشتري را به زير آب خواهد برد كه خود سبب ايجاد شرايطي براي تشكيل هيستوسولها در باتلاقهاي جزر و مدي خواهد شد. تجمع مادهي آلي در اين هيستوسولهاي تازه تشكيل شده خود نشانهي مصادرهي مقادير زيادي CO2 از نيوار ميباشد. ممكن است جذب اين مقدار CO2 به كاهش روند و سرعت گرم شدن كرهي زمين كمك كند.
اهميت اقتصادي گياهاني كه در محفظهها رشد ميكنند (توليد جعبهاي)، در سالهاي اخير بسيار افزايش يافته است. گياهان كشت شده در محفظهها براي خزانههاي جنگلي، توليد گياهان در شاسي، كشت گياهان زينتي در محيط بسته، عناصر معماري زميننما و آزمايشهاي علمي گلخانهاي مورد استفاده قرار ميگيرند. كشت گياهان در گلدانهاي كوچك و يا ساير محفظهها مسايل خاصي را مطرح ميكند كه در كشت مزرعهاي گياهان با آن مواجه نميباشيم. بيشتر مسائل مربوط به ريشه دواني محفظهاب داراي سرشت فيزيكي بوده و عمدتاً شامل آب و هوا و دما ميباشد. پيت و ساير مواد آلي سبك وزن داراي ظرفيت نگهداري آب بالا و منافذ تهويهاي درشت ميباشند. مواد آلي همچنين داراي ظرفيت تبادل كاتيوني قابل ملاحظهاي براي نگهداري عناصر غذايي قابل استفاده گياه هستند.
ضايعات آلي پايدار شده از طريق كمپوست كردن به عنوان مكمل اصلي در مخلوط گلداني به طور روزافزون مورد استفاده ميباشد. علاوه بر مزايايي كه در مورد پيت گفته شد، مواد كمپوست شده ممكن است سبب آزاد شدن نيتروژن و ساير عناصر غذايي در حين تجزيه آرام شوند. استفاده از كمپوست ايجاد شده از ضايعات آلي مانند لجن فاضلاب، كود مرغي و يا اشغال شهري نه تنها يك منبع قابل تجزيه ارزان قيمت گلدني را براي گلخانهها فراهم ميكند، بلكه سبب حل مشكلات دفع ضايعات نيز خواهد شد. اگرچه استفاده از پيت معادن در مقادير زياد هنوز در توليد گياهان جعبهاي ادامه دارد.
پيتها كه در مخلوطهاي گلداني بكار ميروند، از رسوباتي كه خاكهاي هيستوسول در آن تشكيل شده به خصوص از مناطق سرد استخراج ميشوند. 3 نوع پيت به طور كلي مشخص شده است كه عبارتند از:
رشتهاي، چوبي، و رسوبي، پيتهاي رشتهبراي مخلوطهاي گلداني مطلوبترين نوع ميباشند. اين پيتها داراي ظرفيت آب قابل استفاده بسيار بالايي هستند. آنها ممكن است 10 تا 20 برابر وزن خشك خود (2 تا 4 برابر حجمي) آب را نگهداري كنند. بعضي از پيتهاي رشتهاي (پيت خزهاي) به دليل پايين بودن خاكستر آن (مواد معدني) كاملاً اسيدي ميباشند.
استفاده از پيت در اروپا و امريكاي شمالي شغل پردرآمدي است. علاوه بر مصرف آنها در گلدانها همچنين به صورت خاكپوش در باغچههاي خانگي و چمنها مصرف ميشوند. گلدانهاي رشتهاي درست شده از پيتها براي شروع رشد گياه مورد استفاده قرار ميگيرند كه بعدها بدون نياز به خارج كردن گياه از گلدان، نبات در داخل خاك نشاء ميگردد. نهشتههاي پيت همچنين به طور گستردهاي براي سوخت (پس از خشك شدن) مصرف ميشوند. به خصوص در اتحاد جماهير شوروي سابق و در جمهوري ايرلند كه سوخت بعضي از نيروگاههاي توليد برق از پيت تامين ميشود. متاسفانه اين فعاليتها يك استفاده پايدار از منابع هيستوسول نميباشد.
مادهي آلي خاك (مواد كربندار) بسيار متنوعي تشكيل شده است كه شامل موجودات زنده (زيتوده خاك) بقاياي كربندار موجوداتي كه زماني خاك را تسخير كرده بودند و تركيبات آلي توليد شده بوسيله سوخت و ساز جاري و قديم در خاك ميباشد. بقاياي گياهان و جانوران و موجودات ذرهبيني دايماً در خاكم تجزيه شده و مواد جديد بوسيله ساير موجودات ميكروسكوپي بازسازي ميشوند. در طول زمان كه از يك ساعت تا قرنها متغير است، مادهي آلي خاك به صورت گاز كربنيك حاصل از تنفس ميكروبي از دست ميرود. با خاطر اين هدررفت اضافه كردن مرتب بقاياي جديد نباتي و جانوري براي حفظ مقدار مادهي آلي خاك لازم ميباشد.
در شرايطي كه براي توليد گياهي بسيار مناسبتر از تجزيه ميكروبي است، مقدار زيادي از گاز كربنيك نيوار به وسيلهي گياهان در فرآيند فتوسنتز در بافتهاي فراوان گياهي مصرف گشته و به بخشي از ماده آلي تبديل ميشوند. از آنجا كه گاز كربنيك يكي از علل عمده اثرات گلخانهاي است كه عقيده بر آن است سبب گرم شدن نيوار زمين ميشود، تعادل بين تجمع مادهي آلي خاك و هدررفت آن بوسيلهي تنفس ميكروبي داراي كاربرد جهاني ميباشد. در واقع كربن بيشتري در خاكهاي دنيا در مقايسه با مجموع زيتوده نباتي جهاني و نيوار وجود دارد.
با اين وصف، كربن آلي فقط بخش كوچكي از جرم يك توده خاك را تشكيل داده است. خاكهاي نمونه معدني سطحي با زهكشي خوب داراي 1 تا 6 درصد مادهي آلي ميباشند. ميزان ماده آلي خاك تحت الارض حتي از اين مقدار كمتر است. هرچند تاثير مادهي آلي در خصوصيات خاك و نهايتاً رشد گياهي بسيار بيشتر از آن است كه از درصد اندك مادهي آلي انتظار ميرود.
مادهي آلي سبب پيوند ذرات معدني در يك ساختمان دانه دانهاي است كه به طور عمده علت اصلي ايجاد شرايط خاك نرم با مديريت آسان در خاكهاي بارور اسا. بخشي از مادهي آلي خاك كه به طور خاص در تثبيت اين خاكدانهها موثر هستند، از مواد چسب مانند تشكيل شدهاند كه بوسيلهي موجودات مختلف از جمله ريشهي گياه توليد ميشوند.
مادهي آلي همچنين مقدار آب قابل نگهداري و بخشي از آب استفادهي نبات را افزايش ميدهد. به علاوه مادهي آلي منبع عمدهي عناصر غذايي گياهي مانند فسفر، گوگرد و منبع اوليهي ازت براي بسياري از نباتات ميباشد. با پوسيده شدن مادهي آلي، اين عناصر غذايي كه در تركيبات آلي يافت ميشوند، به صورت بنهاي محلول آزاد ميشوند كه ميتوانند بوسيلهي ريشهي گياهان جذب شوند. نهايتاً مادهي آلي، از جمله پس ماندههاي گياهي و جانوري غذاي اصلي فراهم كننده كربن و انرژي براي موجودات خاك است. بدون آنها فعاليتهاي زيست شيمي كه براي ايفاي نقش بوم سامانها لازم است، متوقف خواهند د.
هموس، كه معمولاً داراي رنگ سياه و يا قهوهاي ميباشد، مجموعهاي از تركيبات بسيار پيچيده آلي است كه در داخل خاك بدليل مقاومت نسبي آن به تجزيه تجمع مييابد همانند رس كه بخش كلوييدي مواد جامد خاك را ميباشد. هموس بخش كلوييدي مادهي آلي خاك را فراهم ميآورد. به خاطر سطوح باردار آنها، هموس و رس هر دو به عنوان پل ارتباطي بين ذرات درشت خاك عمل ميكنند. بنابراين هر دو نقش مهمي را در ايجاد ساختمان خاك بازي ميكنند. بار سطحي هموس، مانند رس سبب جذب و نگهداري آب و ينها ميشود. هرچند در جرمهاي برابر، ظرفيت هموس در نگهداري آب و عناصر غذايي بسيار بيشتر از رس ميباشد. برخلاف رس، هموس شامل تركيبات به خصوصي است كه داراي اثرات محرك هورمون مانند در گياهان است. مقدار اندك هموس به طول قابل ملاحظهاي ظرفيت خاك را براي رشد نبات افزايش ميدهد.
مواد آلي در مناطق مربوط زماني كه نرخ رشد گياهي از نرخ تجزيهي پس ماندههاي گياهي فزوني گيرد، تجمع مييابند. در طول قرنها بقاياي گياهان آبدوست مانند علف استخرها، جگن، ني، خزه، بوتهها و درختان خاص تجمع يافته است. اين بقايا در داخل آب غرق گرديده و اكسايش آنها به خاطر نبود اكسيژن متوقف ميشود. در نتيجه، مواد آلي با چندين متر ضخامت به وجود ميآيد. به طور كلي اين ته نشستهاي آلي پيت ناميده ميشوند.
نهشتههاي پيت در تمام جهان يافت ميشوند، اما بيشترين توسعه آنها در اقاليم خنك و در مناطق تسخير شده يخچالي ميباشد. حدود 75% از سطح 340 ميليون هكتار اراضي پيتزار جهان در كانادا و روسيه شمالي يافت ميشود. ايالات متحده با 20 ميليون هكتار و با فاصله زياد سوم ميباشد. ميزان تجمع نهشتههاي آلي منطقه به منطقه متفاوت ميباشد. در اقليم گرم فلوريدا، نهشتههاي پيت در مناطق باتلاقي به مدت 3 تا 4 هزار سال با نرخ 8/0 ميليمتر در سال تجمع يافته است.
1.پيت خزهاي. عبارت است از بقاياي خزهها مانند اسفاگنوم.
2.پيت علفي، بقاياي گياهان علفي مانند جگن، ني و لولي ميباشد.
3.پيت چوبي. بقاياي گياهان چوبي مانند درختان و بوتهها ميباشد.
4.پيت رسوبي. بقاياي گياهان آبزي مانند جلبكها و فضولات حيوانات آبزي.
ته نشستهاي آلي معمولاً شامل دو نوع و يا انواع بيشتر پيتها ميباشند. لايهبندي متناوب از پيتهاي مختلف و همچنين مخلوط پيتها معمول ميباشد. به دليل توالي و غلبه نباتات به محض تراكم بقايا شرايط براي رشد درختان مناسب ميگردد. پيشتهاي چوبي اغلب در قسمت فوقاني مواد آلي قرار دارند.
در مواقعي كه اراضي ماندابي زهكشي ميشوند، پيتهاي چوبي سبب ايجاد خاكهاي كشاورزي با توان توليد بالا ميگردند كه در توليد سبزيهاي بسيار پرارزش ميباشند. پيت خزهاي داراي ظرفيت نگهداري آب زيادي بوده و در ضمن آنها كاملاً اسيدي ميباشند. پيت رسوبي معمولاً به عنوان خاك نامطلوب ميباشد. اين مواد بسيار كلوييدي و متراكم بوده و در حالت خيس بودن لاستيك مانند ميباشند. پيت رسوبي در صورت خشك شدن در مقابل خيس شدن مجدد مقاومت كرده و ناهموار و سخت باقي ميماند. خوشبختانه اين نوع پيت عمدتاً در قسمتهاي عميق خاكرخ وجود داشته و معمولاً مشاهده نميشود مگر در صورت زهكشي اراضي باتلاقي كه مشكلاتي را فراهم ميكند.
اگر پسماندههاي گياهي چنان دست نخورده باقي مانده باشد كه اشكال گياهي قابل تشخيص باشند، به مادهي آلي پيت و يا فيبريك گفته ميشود و اگر اكثر مواد چنان تجزيه شده باشند كه تشخيص اندامهاي گياهي مشكل باشد، به آن واژه ماك و يا ساپريك اطلاق ميشود. در پيتهاي ماكي يا هميك بخشي از اندامهاي گياهي قابل تشخيص بوده و بعضي قابل تشخيص نميباشند.
مناطق با اراضي مرطوب از نظر زيستگاههاي طبيعي براي حياتوحش بااهميت ميباشند و زهشكي آنها وسعت اين زيستگاهها را كاهش ميدهد. در حالي كه مادهي آلي مبنايي براي خاكهاي داراي توان توليد بالا شمار ميرود. متخصصين محيط زيست استدلال ميكنند اين كاربري ناپايدار است، زيرا به محض زهكشي اين اراضي بعد از يك قرن و يا بيشتر مادهي آلي تجزيه و ناپديد ميگردد. بنابراين اين اراضي بايد در حالت طبيعي خود نگهداري شده و يا در صورتتبديل به آن برگردانده شوند.
با اين درك كه اثر مواد مادري بر روي خصوصيات خاك به واسطهي اثرات مشترك اقليم با فعاليتهاي زيستي، پستي و بلندي و زمان تغيير ميكند.
مادهي آلي يك جزء فعال و پيچيده خاك است كه تاثير عمدهاي بر رفتار، خصوصيات و نقش خاك در بومسانان اعمال ميكند. به خاطر كربن فوق العاده زياد ذخيره شده در مادهي آلي و سرشت پوياي اين جزء خاك، مديريت خاك ميتواند يك وسيله مهم براي متعادل كردن اثرات گلخانهاي جهاني باشد.
تجزيهي مادهي آلي، آزاد شدن عناصر غذايي و تشكيل هموس بوسيلهي عوامل محيطي و كيفيت مواد آلي اداره ميشود، مقادير زياد لگنين و پلي فنل همراه با نسبا بالاي C/N فرآيند تجزيه را به طور مشخص كاهش داده و سبب تجمع ماده آلي و در عين حال كاهش قابليت استفاده عناصر ميگردد.
به دلايل چندي، مفيد خواهد بود كه مديريت تجزيهي مادهي آلي در خاك از خاك در فرآيندي كه كمپوست كردن ناميده ميشود، انجام گيرد. كمپوست كردن سبب تغيير شكل و تبديل مواد مختلف زايد آلي به يك محصول هموس مانند ميشود كه ميتواند به عنوان مادهي اصلاح كنندهي خاك و يا جزئي از مخلوط گلداني مورد استفاده قرار گيرد. تجزيهي هوازي در يك تودهي كمپوست ميتواند سبب حفظ عناصر غذايي، ضمن اجتناب از مسايل خاص مانند بوهاي نامطبوع، وجود مقادير اضافي و يا كمبود نيتروژن محلول گردد كه در صورت مصرف كردن فضولات آلي تازه به طور مستقيم در خاك ميتواند صورت پذيرد.
مادهي آلي خاك از سه مخزن عمده تركيبات آلي تشكيل شده است. بخش فعال شامل زيتودي ميكروبي و تركيباتي با تجزيهي آسان مانند پلي ساكاريدها و ساير مواد غيرهوميكي ميباشد. اگرچه اين بخش فقط درصدي از كربن كل ميباشد. نقش عمدهاي در چرخه عناصر غذايي، كيلاني كردن عناصر كم مصرف، حفظ پايداري ساختماني و شخآيي خاكها داشته و به عنوان منبع غذايي سبب استحكام و بقاي تنوع و فعاليت زيستي در خاكها ميشود.
بيشتر مادهي آلي در مخزن غيرفعال قرار دارد كه شامل مواد بسيار پايداري است كه در مقابل يورش ميكروبي مقاومت كرده و ممكن است براي قرنها در خاك دوام داشته باشد. اين بخش تبادل كاتيوني و ظرفيت آب قابل استفاده را برعهده دارد، اما از نظر زيستي بدون اثر است. بخش آرام مادهي آلي در پايداري و مقاومت در مقابل تجزيه در حالت بينابين قرار دارد، اين بخش منايع غذايي و انرژي را براي سوخت و ساز پايدار جانداران بومي خاك كه در فواصل زماني بين مصرف پس ماندههاي گياهي موجوديت پيدا ميكنند، فراهم ميسازد. وقتي خاك از پوشش طبيعي عاري شد و به زير كشت درآمد، كاهش اوليه در مادهي آلي خاك مصرف بخش فعال خواهد شد. بخش غيرفعال فقط به تدريج و در ايام بسيار طولاني تخليه خواهد شد.
نسبت كربن به نيتروژن (C/N) اكثر خاكها تقريباً ثابت و معمولاً نزديك به 12:1 است. اين بدان معنا است كه ميزان مادهي آلي تا حدي بوسيلهي نيتروژن قابل استفاده براي هضم ميكروبي و تبديل آن به هموس مشخص ميگردد. مديريت خاك براي ارتقاء سطح مادهي آلي بنابراين بايد شامل راههايي براي تامين نيتروژن مثل استفاده از نباتات نيام دار باشد.
ميزان مادهي آلي تحت تاثير اقليم (در مناطق سرد و مرطوب مقدار آن بيشتر است)، زهكشي (در خاكهاي زهكشي ضعيف زيادتر است) و نوع پوشش گياهي است (معمولاً در زيتوده ريشه مانند علف گندميان بيشتر است).
نگهداري ماده آلي خاك، بخصوص بخش فعال در خاكهاي معدني يكي از بزرگترين چالشها در زمينه مديريت منابع طبيعي در سراسر جهان ميباشد. با تقويت رشد شديد نباتات زراعي و يا ساير بقاياي فراواني (كه شامل نيتروژن و كربن ميباشد) را ميتوان به طور مستقيم يا از طريق احشام مصرف كنندهي علوفه به زمين بازگرداند. همچنين با محدود كردن خاكورزي، مهار فرسايش و حفظ اكثر پسماندهاي گياهي در سطح و يا نزديكي سطح خاك، ميزان تجزيهي مادهي آلي ميتواند به حداقل برسد.
خاكهاي آلي (هيستوسولها) سهم بزرگي از مادهي آلي جهاني را دارا ميباشد. اين خاكها نسبت به آب و هوا بسيار نفوذپذير بوده و ميتوانند مقدار بيشتري آب و كاتيونها را نسبت به خاكهاي معدني در هكتار نگهداري كنند. زهكشي اين خاكها، در حالي كه امكان استفاده از آنها را براي توليد سبزيهاي پرارزش و گلكاري فراهم ميكند، سبب اكسايش تسريعي مادهي آلي آنها و آزاد شدن CO2 به مقدار زياد ميگردد. تجزيه و معدني شدن مادهي آلي يكي از فرآيندهاي اصلي حاكم بر اقتصاد گوگرد و نيتروژن در خاكهاست.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن