تحقیق دانشجویی - 104

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگينامه اونوره دو بالزاك

بازديد: 137

اونوره دو بالزاك 
نويسنده و مورخ فرانسوي (1799- 1850)

«اونوره دو بالزاك» نویسنده، مورخ، جامعه شناس و اعجوبه فرانسوی در بیستم مه سال ۱۷۹۹ از زنی عصبی مزاج و سخت گیر به نام لورسالامبیه (Laure- sallambie) به دنیا آمد و چون روز تولدش مصادف با روز عید «سنت اونوره» بود، او را« اونوره» نام نهادند. پدر وی مردی به نام «برنارد فرانسوا بالزاک» بود كه در سال ۱۷۴۶در «نوگریك»  (Nougairic) از استان تارن (Tarn) به دنیا آمد و در ۹ ژوئن ۱۸۲۹ در پاریس از دنیا رفت.
اونوره تا سن چهار سالگی، بدور از زادگاه خویش- شهر تور- در نزد دایه ای به سر مي برد و وقتی كه هشت ساله شد، در ۲۲ ژوئن سال ۱۸۰۷ به مدرسه «واندوم» كه در دست «اوراتورین ها» بود، سپرده شد و چندین سال در آن جا به تحصیل پرداخت. در این مدرسه، بیشتر اوقات او به مطالعه كتاب می گذشت و در همين جا، « رساله اراده» خود را به رشته تحریر در آورد؛ اما كشیشی كه معلم او بود، رساله اش را از بین برد و اونوره مورد تمسخر این و آن قرار گرفت. اونوره دو بالزاك در سال ۱۸۱۳ ناگزیر به آغوش خانواده بازگشت و به مدت يك سال در مدرسه «تور» به تحصیل پرداخت. در سال 1814بالزاك به همراه خانواده خود به پاریس نقل مكان كرد. در پاریس بی درنگ به پانسیون «لوپیتر» رفت و در آن مدرسه با فرهنگ و زبان یونان و روم آشنا گشت. هفده ساله بود كه هوای دانشگاه «سوربن» به سرش زد و به پیروی از گفته های پدرش، رشته تحصيلي حقوق را برگزيد. اونوره مدتی شاگرد وكیل عدلیه شد و سپس به نزد صاحب محضری رفت و در آن ایام شایعه شد كه جانشین او خواهد گشت؛ اما چنین نشد. وي از سال ۱۸۱۶ تا ۱۸۱۹ بدین حرفه مشغول بود و از این راه اطلاعات زیادی درباره مسائل قضائی و اجتماعی کسب کرد. در سال ۱۸۱۹ پدرش بازنشسته شد و به ناچار از پاريس مهاجرت كردند. اونوره كه فكر دیگری در سر داشت، دوباره به پاریس رفت و بر آن شد كه نویسنده مشهوری گردد و چون پول و درآمد چندانی نداشت، در كوچه «لدیگیر» Lesdiguieres به زیر شیروانی یكی از خانه ها پناه برد.
كرایه این اطاق، شصت فرانك در سال بود و پولی كه اونوره در این ایام از خانواده اش می گرفت، به اندازه ای بود كه شكم او را به زحمت سیر می كرد و از طرفی، پدرش به او گفته بود كه باید تا دو سال ديگر، شهرت و ثروت بزرگی به دست آورد. اونوره پانزده ماه در این اطاق كه مانند گوری بود، به سر برد و در آغاز، تراژدی ناچیزی به نام «گرمول» نوشت و در سال ۱۸۲۰ وقتی به نزد خانواده اش در «پاریزی» می رفت، آن را با خود برد. پدرش این تراژدی را به «آندریو» Andrieux نویسنده و شاعر بزرگ آن دوران نشان داد و «آندریو» بعد از مطالعه كتاب گفت كه نویسنده جوان نباید وقت خود را صرف نوشتن چنين تراژدي هايي نمايد.
در سال ۱۸۲۱ اونوره با زنی به نام «لورلوئیز آنتوانت» آشنا شد كه چهل و پنج سال داشت و تا روز مرگ خود - كه بالزاك را سخت متأثر كرد - نقش فرشته نگهبانی را در زندگانی این نویسنده بزرگ بازی كرد. بالزاك در كتاب «زنبق دره»، این زن را به نام «مادام دومورت زاف»Madam- de- Mortsauf  و در داستان دیگری به نام «مارگریت» معرفی می كند. زماني كه بالزاك در «پاریزی» به سر می برد، ناگهان جده مادری او درگذشت و خانواده بالزاك با ارثي كه به دست آوردند، به پاریس بازگشتند و داستان نویسی اونوره آغاز شد. این نویسنده پركار از سال ۱۸۲۲ تا ۱۸۲۵ ده تا دوازده رمان نوشت كه بيشتر از چهل جلد بود و همه این داستانها را با نام های مستعاری منتشر ساخت. در سال ۱۸۲۵ بر آن شد كه چاپخانه ای باز كند و آثار «ولتر» و «لافونتین» را چاپ كند، ولی در این راه شكست خورد و صد هزار فرانك به خود و خانواده اش ضرر زد. با وجود آن همه شكست، یأس و نااميدي بر بالزاك غلبه نیافت و او مانند «والتر اسكات» Walter- Scott  نویسنده انگلیسی مجبور شد كه برای امرار معاش و پرداخت قروض خویش، دوباره دست به قلم ببرد. در سال ۱۸۲۹ اولین شاهكار وی به نام «یاغیان» منتشر گردید كه مورد استقبال قرار گرفت و در سال ۱۸۳۰ بالزاك «فیزیولوژی ازدواج»، اثر بزرگ خود را منتشر کرد و با چندین داستان جالب، توجه همه را به سوی خود معطوف ساخت و از پولی كه با انتشار فیزیولوژی ازدواج به دست آورد، سر و سامانی به زندگی خود داد. بالزاك در سال ۱۸۳۲ یعنی در سن سی و سه سالگی و در عرض یك سال، چهارده داستان از جمله «سرهنگ شابر»، «كشیش تور»، «شاهكار گمنام»، «زن بی صاحب»، «عشق در صحرا»، «چرم ساغری» و چیزهای دیگر را نوشت و به دنبال آن، انتشار داستانهای بزرگی مانند «زن سی ساله» و «اوژنی گرانده» در سال ۱۸۳۳ ، شهرت او را چندين برابر ساخت. او در سال ۱۸۳۳ «سرگذشت سیزده نفر» و «طبیب ده» و در سال ۱۸۳۴ كتابهای «بابا گوریو»، «در جستجوی مطلق» و در سال ۱۸۳۵«سرانیتا» و در سال ۱۸۳۷ «آرزوهای گمشده» و «سزار بیروتو» و در سال ۱۸۳۸ كتاب Cabinet- des Antiques را به رشته تحریر در آورد. انتشار دو كتاب زنبق دره و سرانیتا باعث شد كه «بولوز» Bulooz مدیر مجله دو دنیا و «آمده پیشو» A.picho مدیر مجله پاریس به دادگاه كشانده شوند. در سال ۱۸۳۵ بالزاك نشريه مستقلی به نام «وقایع پاریس» منتشر نمود، اما اين روزنامه پس از یك سال بسته شد.
او در سال ۱۸۴۰ نشريه «رو و پاریزین» Revue- Payisienne را تأسیس كرد و این روزنامه هم بیش از سه شماره چاپ نشد و در همین روزنامه بود كه بالزاك، كتاب «صومعه پارم» اثر «استاندال» نویسنده بزرگ فرانسه را كه هنوز گمنام بود، شاهكاری شمرد و بر «سنت بوو» نقاد معروف حمله كرد. در سال ۱۸۴۴ یكی از بهترین شاهكارهای بالزاك به نام «Modeste-Mignon» منتشر شد. زندگانی بالزاك از ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ كه سال مرگ اوست، سراپا كوشش و رنج و عذاب بود. اين نویسنده بزرگ، روزانه دوازده تا شانزده و گاهی ۱۸ ساعت كار می كرد، پیاپی قهوه می خورد و حدود دو هزار سطر داستان می نوشت. در سال ۱۸۴۲ بالزاك تصميم گرفت تا به مجموعه آثار خود، كه از سیزده سال پیش دست به نوشتن آن زده بود، عنوان «كمدی انسانی»  comedie- Humaineبدهد.
آثار بالزاك از سال ۱۸۴۲ تا ۱۸۴۶ توسط  سه ناشر«فورن»، «دو بوشه» و «هتزل»، در شانزده مجلد چاپ شد و در این دوره بود كه وي چندین شاهكار دیگر نيز به وجود آورد. او در سال ۱۸۴۵ ليستي برای كتابهای خود تهيه كرد كه مطابق با آن، مي بایست ۱۴۳ داستان بنويسد. اما افسوس كه مرگ به او فرصت نداد و نابغه عالم ادب، تنها موفق به نوشتن ۹۷ داستان شد. داستان های :« كوزین بت» و «كوزین پونز» كه در واپسین روزهای عمر بالزاك انتشار یافت، از بزرگترین شاهكارهای او به شمار می رود. در سال ۱۸۳۱ از طرف زنی به نام «هانسكا» نامه ای به او رسید و مكاتبه بین ایشان ادامه یافت. پس از هفده سال، شوهر خانم هانسكا كه از اشراف لهستان بود، در گذشت و این دو عاشق بالاخره در بهار سال ۱۸۵۰ با هم ازدواج كردند و مادام «هانسكا» تا روز مرگ بالزاك در خانه «فورتونه» Fortune زندگی می كرد. در سال ۱۸۳۱ كه «ژرژ ساند» در اوج شهرت خود بود، مطالعه كتاب «شوانها» و «فیزیولوژی ازدواج»، وي را بر آن داشت كه با نويسنده آن آشنا شود. «هنری دولاتوش»، مقدمات آشنائی آنها را فراهم نمود و چندی نگذشت كه خود ژرژ ساند به خانه بالزاك رفت و آثار او را مورد ستایش قرار داد. «بالزاك» در روز یكشنبه ۸ اوت ۱۸۵۰ در سن پنجاه و یك سالگي درگذشت. در روزهای بیماری به جز «تئوفیل گوتیه» و «ویكتور هوگو» كسی به خانه او نمی رفت و در لحظه مرگ، به جز ویكتور هوگو كسی بر سر بالین او نبود. در پاریس كمتر كسی متوجه مرگ «بالزاك» شد؛ برای آنكه فرهنگستان فرانسه این نویسنده بزرگ را به جرم هرزه نویسی و فساد اخلاق و در حقیقت به جرم « رئالیسم » به عضويت نپذيرفته بود و در روز مرگ بالزاك، هیچ كس مانند «ویكتور هوگو» اظهار تأثر نكرد.
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 18:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

اسامی کامل پسرانه

بازديد: 223

 

 اسامی کامل پسرانه

شرح:    الف

آبادان : خرم و باصفا

آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

آبدوس : نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی

آبستا : اوستا

آتروپات : نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)

آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ

آتش : فروغ و روشنایی

آخشیج : نماد، عنصر

آدُر : آذر، آتش

آدُرباد : نام موبد موبدان دوران شاپور

آذر بُرزین : نام موبدی بوده

آذر بُرزین : نام موبدی بوده

آذرآیین : نام پسر آذرساسان

آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار

آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم

آذربُد : نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند

آذربود : موبدی در زمان یزدگرد

آذرپَژوه : پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش

آذرپناه : نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان

آذرخش : صاعقه، برق

آذرفر : در اوستا به دارنده فرآذر

آذرکیوان : از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ

آذرمهر : نام موبدی است در زمان کواد

آذرنوش : در اوستا به دوست‌دار فرهنگ

آذین : زیور، نام فرمانده لشکر بابک خرمدین

آراستی : نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماه

آرتمیس : نام فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه

آرتین : نام هفتمین پادشاه ماد

آرش : پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی

آرمان : آرزو، خواسته

آرمین : آرامش، آسودگی

آریا : اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش

آریامن : نام فرمانده ناوگان خشایار شاه

آریامنش : نام پسر داریوش

آریامهر : دارنده مهر ایران

آرتاباز: از نامهای برگزیده

آریوبَرزَن : دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم

آزاد : نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده

آزاد منش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی

آزادمهر : از نام های برگزیده

آژمان : بی زمان

آسا : نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده

آستیاک : نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد

آونگ : آویخته، نگهدارنده

آویز : آویختن، نگهداری

آیریک : نام نیای یازدهم اشوزرتشت

اَبدَه : بی آغاز

اَبیش : بی رنج

اپرنگ : نام پسر سام

اَپروَند : دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند

اَپروَیژ : پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی

اَپیوه : نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی

اَترس : دلیر، بی ترس

اَرتان : راستگو. نام پسر ویشتاسب

ارج : ارزنده. نام یکی از نیاکان اشوزرتشت

ارجاسب : اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش

ارجمند : با ارزش

ارد : نام سیزدهمین پادشاه اشکانی

اردشیر : نام پادشاه هخامنشی و ساسانی

اردلان : از واژه ارد ایرانی است

اردوان : در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است

ارژنگ : نام سالار مازندران

ارشا : راست و درست

ارشاسب : دارنده اسبهای نر

اَرشام : پسر عموی داریوش بزرگ

اَرشان : نام نیای داریوش بزرگ

ارشک : نام نخستین پادشاه اشکانی

اَرشَن : نام برادر کاووس

اروتَدنر : نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار

اروَند : شریف- نجیب. نام پدر لهراسب

اُزیرن : گاه پسین

اسپاد : دارنده سپاه نیرومند

اسپنتمان : نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت

اسپهبُد : نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان

اسفندیار : نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن

اشا : راستی ، درستی ، راه خوشبختی

اشاداد : داده پاکی و پارسایی

اشتاد : راستی

اشکان : نام سومین نیای پاکر

اُشهن : گاه سپیده دم، آغاز روشنایی

اَشوداد : نام برادر هوشنگ پیشدادی

اشوفْرَوَهَر : پاکروان

اشومنش : پاک منش

افروغ : روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

افشین : نام سردار ایرانی

اقاقیا : درختی با گل های سپید

اَگومان : بی گمان

البرز : کوه بلند. نام پهلوانی است

الوند : توانا و تیزپا

امید : نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد

امیدوار : نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار

اندریمان : کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است

اَنوش : بی مرگ. جاویدان

انوشیروان : پاکروان، پادشاه ساسانی

اَهنَوَد : رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات‌ها

اهورا : هستی بخش، خداوند

اوتانا : نام یکی از یاران داریوش

اَوَخشیا : بخشاینده

اَوَرداد : از سرداران کورش بزرگ

اَوَرکام : نام پسر داریوش هخامنشی

اورمزدیار : خدایار، یاور اهورا

اَُورنگ : تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن

اُوژن : زننده و شکست دهنده دشمن

اوس : در اوستا به چم دارنده چشمه ها

اوستا : دانش، کتاب دینی

اوستانَه : نام سردار سغد در زمان هخامنشی

اوشَه : بامداد و سپیده در اوشهین گاه

اوشیدر : پروراننده قانون مقدس

ایدون : اینچنین، اینگونه

ایران پناه : از نام های برگزیده

ایرانپور : از نام های برگزیده

ایرانشاه : نام یکی از بزرگان ایران

ایرانمهر : روشنایی ایران

ایرج : یاری دهنده آریایی ها

ایزد : ستایش و ستودن

ایزدیار : یاور ستودنی

ایسَدواستَر : خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت

ب

 

بابک : نام پسر ساسان در زمان اشکانیان

باتیس : نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم

بادرام : کشاورز

باربُد : نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز

بامداد : نام پدر مزدک

بامشاد : نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان

بامگاه : هنگام بامداد

بایگان : نگهدارنده

بخت آفرین : نام پدر هیربد شهریار

بَختیار : از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز

بَخشا : از نام های روزگار هخامنشیان

بَدخشان : لعل

بدره : بهره. نام یکی از سرداران خشایار شاه

بَرازمان : بلند اندیشه

بَردیا : نام پسر کوچک کورش

بُرزو : بلندبالا. نام پسر سهراب

بُرزویه : نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسرو

بَرسام : نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی

بَرَسم : شاخه های گیاهی

بَرِشنوم : پاک و تمیز

بَرمک : نام وزیر شیروی ساسانی

بُزرگمهر : نام مهین دستور انوشیروان دادگر

بَگاداد : نام یکی از سرداران ایرانی روزگار هخامنشی

بَگاش : نام یکی از سرداران هخامنشی

بلاش : نام نوزدهمین پادشاه ساسانی

بُندار : دارنده اصل و بنیاد

بُنشاد : شاد بنیاد

بَهاوند : در اوستا به چم وهوونت دارنده نیکی

بِهراد : نیکی بخش

بهرام : فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه

بَهرامشاه : نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی

بِهروز : روزگار نیک و خوش

بِهزاد : نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور

بِهمرد : از نام های برگزیده

بهمن : نیک منش. نام پسر اسفندیار

بهنام : نیک نام

بوبار : دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار

بوجه : رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی

بوخشا : رستگار

بیژن : نام پسر گیو

پ

 

پارسا : پرهیزکار

پاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگ

پاکدین : دین درست، دین پاک

پاکروان : پاک باطن، نیک نفس

پاکزاد : پاک نژاد، نجیب

پاکمهر : از نام های برگزیده

پالیز : کشتزار

پَتَه مانی : دادگستر

پدرام : نام نبیره سام. درود، شادباش

پرچم : درفش

پَرنگ : نام پسر سام

پرهام : از نام های برگزیده

پرویز : شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانی

پَریبُرز : بلند بالا، نام پسر کیکاووس

پژدو : نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی

پژمان : از نام های برگزیده

پَشَنگ : نام برادر زاده فریدون پیشدادی

پشوتَن : پیشکش کننده تن یا فداکار

پوروشسب : دارنده اسبان زیاد پدر اشوزرتشت

پوریا : نام یکی از پهلوانان ایران

پولاد : نام پسر آزادمرد پسر رستم

پویا : جوینده

پویان : پوییدن

پیروز : پادشاه ساسانی

پیروزگر : پیروز، کامیاب

پیشداد : نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری

پیلتَن : پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال

پیمان : مهر، عهد

ت

 

تاژ : برادر هوشنگ پیشدادی

تخشا : کوشنده

تَسو : واحد زمان

تکاپو : جستجو

تَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان

تَهماسب : از بزرگان ملک داراپادشاه ایران

تَهمتَن : بزرگ پیکر

تهمورس : دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی

توانا : نیرومند، زورمند

تور : نام پسر شاه فریدون

تورج : دلیر و پهلوان

توس : نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران

تیرداد : بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان

تیس : نام درختی است

تیگران : نام یکی از سرداران خشایار شاه

ج

 

 

جان‌پرور : نشاط انگیز

جانان : دلیرو زیبا

جاوید : نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان

جم : مخفف جمشید

جمشید : از پادشاهان پیشدادی

جهانگیر : نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران

چ

 

چالش : با ناز و غرور

چالیک : از بازی‌های کودکان

چلیپا : گردونه مهر

چوگان : ابزار بازی قدیمی

چینوَد : چگونه زیستن

خ

 

خدابخش : از نام های برگزیده

خداداد : از نام های برگزیده

خدایار : از نام های برگزیده

خدیو : بلند جایگاه، سرور

خردمند : نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان

خرم : شادمان، خوش

خسرو : نیک آواز. نام پادشاه ساسانی

خشاشه : از سرداران ایرانی در دورة پادشاهی شاه گشتاسب

خشاشه : از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب

خشایار : شاه دلیر و مردمنش

خشنود : شاد، شادمان، خوشحال

خورسند : راضی

خوش‌منش : نیک نهاد

خوشنام : درستکار، نیکنام

خُونیرِث : نام یکی از هفت کشور زمین

د

 

داتَه : دادگری، قانون

دادار : دادگر، عادل

دادبان : نگهبان قانون

دادبه : قانون خوب

دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده

دادپویه : از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان

دادجو : جوینده عدل و داد

دادخواه : خواستار عدل و داد

دادرس : دادرسنده

دادفر : از نام های برگزیده

دادمهر : از نام های برگزیده

دادنام : از نام های برگزیده

دادوَر : دادگر، عادل

دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی

داراب : نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی

داریوش : نام سومین شاهنشاه هخامنشی

داژو : سوخته، داغ

دانا : هوشیار، آگاه

داور : نام موبدی است

دَریز : نام داماد داریوش بزرگ

دَسَم : فرمانده ده تن سرباز

دلاور : دلیر، قهرمان

دماوند : نام سرداری درزمان ساسانیان

دهناد : از نام های برگزیده

دینشاه : یاور و سرور دین

دینیار : یاری دهنده دین

دیهیم : کلاه پادشاهی

ر

 

راتین : بخشنده. یکی از سرداران اردشیر دوم

راد : بخشنده

رادمان : سخاوتمند . نام سپهدار خسرو پرویز

رادمهر : مهربخش. نام سردار داریوش سوم

رادین : بخشندگی

رازقی : گل سپید، گونه‌ای انگور

رامتین : نام چنگ نواز نامی خسروپرویز

رامیار : کسی که ایزدرام(شادمانی) یاور اوست

رامین : نام یکی از فرزندان کیخسرو

رپیتون : گاه نیمروزی

رَتوشتَر : نام برادر بزرگتر اشوزرتشت

رَتوناک : دارای بزرگی و سروری یکی از بزرگان هخامنشی

رَخشان : تابان، از سرداران داریوش

رَزین : واژه پهلوی به چم زورمند

رَسام : نام پیکار نگار بهرام گور

رستم : بالش و روینده. پسر زال پهلوان نامی ایران

رشن : نام یکی از مفسران اوستا

رَشنُو : ایزد دادگری و آزمایش

رشنواد : نام سپهدار همای بهمن

رَنگوشتَر : نام برادر بزرگ اشوزرتشت

رها : آزاد

رُهام : نام یکی از پهلوانان ایرانی. پسر گودرز

رهی : آزاد، رها

روزبِه : نام وزیر بهرام گور

روشاک : نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر

روشن : تابان ، درخشان

رویین تن : نام دیگر اسفندیار پسر گشتاسب کیانی

ریوند : میوه ریواس

ز

 

زادان : نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرون

زال : نام پدر رستم

زامیاد : نگهبان زمین

زروان : نام خوانسالار انوشیروان ساسانی

زَریر : دارنده جوشن زرین

زَم : نام یکی از پسران غباد ساسانی

زنگه : از پهلوانان ایرانی در دوره کاووس شاه کیانی

زَهیر : نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی

زَواره : پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستم

زوپیر : یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل

زیار : نام پدر مردآویچ

زیگ : راه ستاره شناسی

ژ

ژاماسب : نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت ژوپین : نام پسر کیکاووس

ژیان : از نام های برگزیده

س

 

ساسان : نام پدر بزرگ اردشیر بابکان

سالار : پدر زال، پسر نریمان

سام : بهدینی از خاندان گرشاسب

سامان : نام بزرگ زاده بلخ

سَپْرَنگ : نام پسر سام

سِپنتا : مقدس، ورجاوند

سپند : ورجاوند و مقدس. اسفند

سِپِهر : آسمان

سپهرداد : داده یا آفریده آسمان

سپیدار : درخت بلند و راست

ستایش : خوب گفتن

ستُرگ : قوی هیکل، نیرومند

سرافراز : سربلند، با افتخار

سُرایش : سرودن

سُرخاب : نام پنجمین پادشاه باوندی

سُروش : گوش دادن به صدای وجدان و فرمانبردار

سزاوار : شایسته

سَلم : نام یکی از سه پسران شاه فریدون پیشدادی

سهراب : تابش سرخ. نام پسر زال

سورن : دلیر و پهلوان ، توانا

سوشیانت : برگزیده دینی

سیامک : نام پسر کیومرس در شاهنامه

سیاوخش : سیاوش، پسر کیکاووس

سیاوش : نام پسر کیکاووس

سیروس : نام کورش به پیکره دیگر

سینا : یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت

ش

 

شا بهرام : نام بهرام گور پادشاه ساسانی

شاپور : نام دومین شاهنشاه ساسانی

شاخه : بخشی از گیاه و درخت

شاد : نام یکی از بزرگان روزگار ساسانیان

شادان : شادمان و خشنود. نام پسر برزین. از کارمندان نگارش شاهنامه

شادبه : از نام های برگزیده

شادفر : از نام های دوران هخامنشی

شادکام : نام برادر فریدون

شادمان : خوشحال

شادنوش : از نام های برگزیده

شاهرخ : از نام های برگزیده

شاهروز : نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر

شاهین : نام یکی از بزرگترین سرداران لشکر ایران در زمان خسرو پرویز

شایان : سزاوار، شایسته

شایگان : گرانمایه، لایق

شباروز : همه گاه، شبانه روز

شباهنگ : مرغ سحر، ستاره بامدادی

شباویز : پرنده شب پرواز

شتاب : چالاکی و سرعت

شتابان : پرسرعت

شروین : نام پسر سرخاب

شکیبا : بردبار

شهاب : ستاره باران

شهباز : باز سفید و بزرگ

شهداد : از نام های برگزیده

شهراد : از نام های برگزیده

شهرام : از نام های برگزیده

شهران : از نام های برگزیده

شهرَوان : از نام های برگزیده

شهروز : از نام های برگزیده

شهریار : فرمانروای شهر ، نام پسر خسروپرویز

شهزاد : از نام های برگزیده

شهسوار : دلاور، ماهر

شهیار : از نام های برگزیده

شیان : درختی بلند ، خون سیاووشان

شیدفر : از نام های برگزیده

شیده : نام پسر افراسیاب

شیدوَر : از نام های برگزیده

شیدوش : نام پسر گودرز. پهلوان نامی زمان

شیردل : شجاع، دلیر

شیرزاد : زاده شیر، بچه شیر ، نامی از روزگار انوشیروان

شیرمرد : از نام های برگزیده

شیروان : از نام های برگزیده

شیروَش : همانند شیر

شیشَم : از ابزار خنیاگری

ف

 

فاتک : نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی

فراز : بالا، بلندی

فرازمان : از نام های برگزیده

فرازمند : از نام های برگزیده

فرامرز : نام پسر رستم زال

فربُد : نگهبان و نگهدار فر

فربود : راست و درست

فرخ : بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی

فرداد : از نام های برگزیده

فردین : پیشرو در دین

فرزاد : از نام های برگزیده

فرزام : از نام های برگزیده

فرزین : از نام های برگزیده

فرشاد : شادبخت و شادمان

فرشوشتر : یکی از وزیران کی گشتاسب

فرشید : نورانی تر

فرمنش : از نام های برگزیده

فرنام : نام یکی از سرداران شاپور

فرنوش : از نام های برگزیده

فرهاد : پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی

فَرََهمند : از نام های برگزیده

فَرهود : از نام های برگزیده

فرهومند : باشکوه و بزرگ

فُرود : نام پسر سیاوش

فْرَََوَرِتیش : نام دومین پادشاه ماد

فَرَوَشی : فَرَوَهَر، نیروی اهورایی

فَرَوَهَر : نیروی اهورایی درون انسان

فریان : خاندانی از دوستان اشو زرتشت

فریبرز : نام پسر کیکاووس

فریدون : از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا

فوکا : نوعی درخت بید

فوگان : نوشیدنی از دانه جو

فولاد : از نام های برگزیده

فیروز : نام هجدهمین پادشاه ساسانی

ک

 

کاچار : سر و سامان

کاردار : پسر مهر نرسی از ارتشتاران دوره ساسانی

کارن : از نام های برگزیده

کاری : تلاشگر

کامبوزیا : کمبوجیه

کامبیز : از نام های برگزیده

کامجو : از نام های برگزیده

کامدین : از نام های برگزیده

کامران : نام دانشمندی زرتشتی اهل شیراز

کامکار : کامروا، کامران

کاموس : نام یکی از سرداران افراسیاب

کامیاب : کامروا، خوشبخت

کامیار : کامیاب ، کامروا

کاوش : جستجو کردن، کاویدن

کاوه : نام آهنگر نامی که پادشاهی ذهاک را برانداخت

کاووس : از نام های برگزیده

کاویان : از نام های برگزیده

کرتیر : نام موبد موبدان روزگار شاپور یکم

کرکوی : از نوادگان سلم، پسر فریدون

کمبوجیه : از نام های برگزیده

کورنگ : نام پادشاه زابلستان و پدر زن جمشید پیشدادی

کوروش : بنیانگزار شاهنشاهی هخامنشی

کوسان : نام رامشگری است

کوشا : کوشیدن

کوشان : کوشا بودن

کوشیار : نام یکی از سرداران تبری

کیا : بزرگ، صاحب، پادشاه

کیافر : از نام های برگزیده

کیامرد : از نام های برگزیده

کیامنش : از نام های برگزیده

کیان : جمع کی، پادشاه

کیان پور : از نام های برگزیده

کیانزاد : از نام های برگزیده

کیانفر : از نام های برگزیده

کیانمهر : از نام های برگزیده

کیانوش : نام برادر شاه فریدون پیشدادی

کیقباد : نام سردودمان و نخستین پادشاه کیانیان

کیکاووس : پدر سیاوش و پدر بزرگ شاه کیخسرو کیانی

کیهان : جهان، گیتی

کیوان : نام پدر موبد سروش، از شاگردان دستور آذرکیوان

کیومرس : نام نخستین انسان روی زمین

گ

 

گالوس : نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس

گرامی : ارجمند، مقدم

گرانمایه : پرارزش، پر ارج

گرایش : گرویدن، پیروی

گَرشاسب : در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه

گرگین : نام پهلوان نامی ایران

گژدهم : از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید

گژگین : از نام های برگزیده

گشتاسب : نام پنجمین پادشاه کیانی

گشواد : نام پهلوانی در شاهنامه

گوارا : خوش‌آیند، با مزه

گودرز : نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس

گیل : گرد و پهلوان

گیو : پهلوان ایرانی

ل

 

لهراسب : دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب

م

 

مازار : یکی از سرداران مادی کورش

مازنه : مازندران در اوستا

مازیار : نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان

ماکان : نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی

ماندگار : پایدار، ماندنی

مانوش : نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب

مانی : نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور

ماهان : نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد

ماهر : زبر دست

ماهوار : از گوشه‌های موسیقی

ماونداد : نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

مزدا : دانای بزرگ، پروردگار

مزدک : نام پسر بامداد در دوران ساسانی

مشیا : نام نخستین مرد در اوستا

منوچهر : پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی

منوشفر : نام پدر منوچهر شاه پیشدادی

مه زاد : از نام های برگزیده

مِهراب : نام پادشاه کابل و پدر رودابه

مهران : یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی

مهربان : نگهبان روشنایی و مهر

مهربُرزین : دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم

مهرپرور : از نام های برگزیده

مهرپوی : از نام های برگزیده

مهرپیکر : از نام های برگزیده

مهرجو : از نام های برگزیده

مهرداد : نام چوپانی که کوروش را پرورش داد

مهرزاد : زاده مهر

مهرگان : جشن ملی ایران

مهرمَس : مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان

مهرنوش : نام یکی از چهار پسران اسفندیار

مهریار : از نام های برگزیده

مِهرین : از نام های برگزیده

مهیار : از نام های برگزیده

مویز : دانه خشک انگور

ن

 

نارون : نام درختی تنومند

ناشا : دادگر

نامجو : جوینده نام

نامدار : دارنده نام

نامور : از نام های برگزیده

ناوَرز : سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی

نریمان : دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه

نَستور : نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب

نکیسا : نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز

نمایان : آشکار، هویدا

نوبخت : از نام های برگزیده دوران ساسانی

نوبهار : نام نویسنده دساتیر

نوتریکا : نام سومین برادر اشوزرتشت

نوذر : یکی از سه پسران منوچهر

نوش : شهد، عسل ، انگبین

نوش آذر : نام پسر آذرافروز

نوشی : نوشیروان

نوشیروان : انوشیروان. از نام های برگزیده

نوید : مژده شادمانی

نیسان : نی‌زار، محل روییدن نی

نیک پی : خجسته ، خوش قدم

نیکدل : از نام های برگزیده

نیکروز : سعادتمند، خوشبخت

نیکزاد : از نام های برگزیده

نیکنام : نیکونام، خوشنام

نیکو : خوب، زیبا، نیکو کار

نیما : نام یکی از شاعران ایرانی

نیو : پهلوان و دلیر

نیوتیش : نام کوچکترین برادر اشوزرتشت

و

 

واته : ایزد آب در اوستا

وخش : روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند

وخش داد : آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی

وخشور : پیام آور

ورجاوند : مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام

ورزم : شعله آتش، گرمی آتش

ورساز : جوان آراسته و زیبا

وَرَهرام : نماد پیروزی

وَسپار : بخشنده

وَسنه : نام کوهی در اوستا

وفادار : از نام های برگزیده

وَلخش : بلاش، پادشاه اشکانی

وهامان : نام پدر سلمان فارسی

وَهمنش : خوش منش، نیک منش

وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی

ویسپرد : از بخش‌های اوستا

ویشتاسب : نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت

ه

 

هارپارک : نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد

هامان : یکی از درباریان خشایار شاه

هامرز : نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی

هامون : از نام های ایرانی

هامین : تابستان در اوستا

هاون : گاه بامدادی

هاونی : ایزد نگهبان بامداد

هَخامنش : دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان

هَردار : نام هشتمین نیای اشوزرتشت

هُرمز : نام سومین پادشاه ساسانی

هرمزدیار : یار خدا

هُزوارش : شرح و تفسیر

هُژبر : دلیر و نامجو

هَژیر : خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز

همتا : مانند، شریک

همگون : همرنگ، همانند

هنگام : زمان، گاه

هوبَر : دربردارنده نیکی

هوتَخش : سازنده خو. پیشه ور

هوتن : فرماندار ساحلی در روزگار داریوش

هوداد : نیک آفرید

هودین : نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان

هور : خورشید

هورا : می صاف و مقدس

هوشنگ : پسر سیامک پسر کیومرس، دومین پادشاه پیشدادی

هوشیدر : از نام های برگزیده

هوکَرپ : واژه ای پهلوی خوش اندام

هوم : گیاه مقدس

هومان : از نام های برگزیده

هومَت : اندیشه نیک

هومن : خوب‌منش

هیمه : نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی

ی

 

یادگار : اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد

یزدان داد : موبدی در سده نهم که در کرمان می‌زیسته

یزدان مهر : از نام های برگزیده

یزدان یار : از نام های برگزیده

یزدانشاه : نام پسر انوشیروان دادگر

یزدگرد : نام پادشاه ساسانی

یَسنا : از بخش‌های اوستا

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 18:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(0)

اسامی کامل دخترانه

بازديد: 139

 

شرح:    الف

آباندخت : نام زن داریوش سوم

آبگینه : شیشه، بلور

آپامه : خوشرنگ و آب . دختر اردشیر دوم هخامنشی

آتری : آذر

آتشگون : سرخ فام، سرخ رنگ

آتوسا : نام دختر کورش ، زن داریوش

آدخت : خجسته و نیکو

آذر : آتش، فروغ، روشنایی

آذربانو : بانوی آتش گون

آذرچهر : همانند روشنایی

آذرگون : گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین

آراسته : با نظم و ترتیب

آرام : قرار، سکون

آرام دخت : از نام های برگزیده

آرام دل : از نام های برگزیده

آرامش : آرمیدن

آرمیتا : آرمان، عشق پاک

آرمیتی : فروتنی و پاکی و محبت

آرمیدخت : از نام های برگزیده

آزادچهر : آزاده نژاد

آزاده : نام مادر گشتاسب

آزیتا : از نام های برگزیده

آژند : نام گلی است

آشتی : مهر و دوستی، یکرنگی

آشنا : یار، دوست

آشوب : شور، انقلاب

آشیان : لانه و کاشانه

آفتاب : گرمی، روشنایی

آفرین : درود و سپاس

آلاله : نام گلی است

آمی‌تیس : نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش

آناهیتا : بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو

آندیا : نام زن اردشیر ساسانی

آنیتا : از نام‌های برگزیده

آهنگ : سرود و نغمه

آوا : آواز، آهنگ

آوازه : شهرت و نام آوری

آویشن : گیاهی خوشبو

اختر : ستاره، شهاب

ارشیا : راست و درست

ارغوان : نام گلی است

ارمغان : پیشکشی، هدیه

ارنواز : نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید

اروس : سپید، درخشان و زیبا

اشااونی : زن پاک و راست

اشوچهر : از نام های برگزیده

اشودخت : از نام های برگزیده

اشوروی : از نام های برگزیده

اشوزاد : از نام های برگزیده

اشومهر : از نام های برگزیده

افروز : روشن، روشن کننده

افسانه : داستان، خاطره و یادمان

افسر : بالا و سرور

افسون : از نام های برگزیده

افشان : از نام های برگزیده

اَمُرداد : کمال و رسایی جاودانی

انارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان

انگبین : عسل، شهد

انوش : جاویدان

انوشک : انوشه، جاودان

انوشه : بی‌مرگ و جاودان

انیران : روشنایی بی پایان

اَهونَوَر : نگهبان تن

ایران : آزادگان و سرزمین آزادی

ایرانبانو : بانوی ایرانی

ایراندخت : دختر ایران

ایشتار : ستاره باران و آب، تشتر(تیر)

باوَند : از اسپهبدان مازندران

ب

 

باستیان : بردبار ، شکیبا

بانو : خانم، کلمه احترام درباره بانوان

بانو گشسب : نام دختر رستم زال ، زن گیو و مادر بیژن

بردبار : شکیبا، با حوصله

برسومه : برسم، شاخه‌های گیاه

برنا : جوان ، خوش اندام

برومند : خوش قامت،نام مادر بابک خرمدین

بلوت : درخت سودبخش

بنفشه : نام گلی است

به آفرید : نام دختر کی گشتاسب

به نگار : خوب چهره، نیکو صورت

به‌آفرین : نیک آفریده شده

بهار : نخستین فصل سال

بهاره : از آن بهار

بهدخت : نیک ترین دوشیزه

بهرخ : نیک چهره

بهرو : نیکو چهره

بهشت : پردیس، بهترین

بهگل : نیکوترین گل

بهناز : از نام های برگزیده

بهنوش : نیکوترین نوشیدنی

بهین : بهترین ، نیکوترین

بوته : گیاه، ساقه جوان

بوختار : از نام های برگزیده

بوستان : باغ پر گل

بی تا : یکتا، بی‌مانند

بیدار : هشیار و سرزنده

بینا : روشن، دل آگاه

پ

 

پاداش : پاداش

پارمیدا : از نام های برگزیده

پارمیس : نام دختر بردیا پسر کورش بزرگ

پارند : نیک بختی و فرارونی. نگهبان گنج و خواسته

پاک سیما : از نام های برگزیده

پاکبانو : آناهیتا، بانوی پاک

پاکچهر : خوش صورت

پاکدل : پاکیزه دل، دلپاک، خوش قلب

پاکرخ : از نام های برگزیده

پاکروز : از نام های برگزیده

پاکروی : از نام های برگزیده

پاکفر : از نام های برگزیده

پاکناز : از نام های برگزیده

پاکیزه : بدون آلودگی، پاک

پانته‌آ : پایدار، نام زن آریاسب، سردار نامدار کوروش بزرگ

پرتو : فروغ، روشنایی

پرخیده : سخن سربسته

پردیس : باغ بهشت

پرشت : پر آرزو

پرند : پارچه ابریشمی

پرنیان : حریر ، دیبا

پروانه : از نام های برگزیده

پروین : نام ستاره‌ای

پری : زن زیبا

پری بانو : از نام های برگزیده

پری سیما : زیبا روی

پریچهر : پری رخسار، خوشگل، زیبا روی

پریدخت : از نام های برگزیده

پریدخت : از نام های برگزیده

پریرخ : پری رو، پری رخسار، خوبروی

پریروی : خوشگل، زیبا رو

پریزاد : فرزند پری، فرزند زیبا

پریسا : مانند پری

پریسان : از نام های برگزیده

پریفام : زیبا چهره

پریگون : مانند پری

پریماه : از نام های برگزیده

پریمرز : از نام های برگزیده

پریناز : از نام های برگزیده

پریوش : پری مانند

پگاه : سحر، بامداد

پوپک : پرنده‌ای است، هدهد

پودینه : پونه

پوران : از نام های برگزیده

پوروچیستا : نام کوچکترین دختر اشوزرتشت

پونه : بوته و گلی خوشبو

پیراسته : با نظم، با آرایش

پیرایه : آراسته، آرایش

پیروزه : از سنگ های قیمتی

ت

 

تابان : نورانی، فروغمند

تابانروی : از نام های برگزیده

تابانمهر : از نام های برگزیده

تابش : نورافشان

تابناک : پرتو، نورانی

تابنده : تابیدن

تازه : جدید، پرتراوت، لطیف

تاژ : لطیف و نازک

تخشک : خوبرو و زیبا

تذرو : نام دختر داریوش سوم هخامنشی

ترانه : تر و تازه، لطیف، نرم

ترگل : گل تازه

تُرنج : نام میوه ای است

ترنگ : آواز تارهای ساز

تَرَنُم : آواز خوش

تریتی : نام دختر میانه اشوزرتشت

تشتر : نام ستاره تیر. نگهبان باران

تکاو : نام یکی از آهنگ های نامی باربد

تمیس : گیاهی بالا رونده

تناز : نام مادر لهراسب. دختر آرش

تنبور : نوعی ساز، دنبره

تَندُر : بلبل

تندیس : پیکره، تصویر

تِهرت : نام دختر میانه اشوزرتشت

تهمینه : زن رستم و مادر سهراب

توران : از نام های برگزیده

تورانبانو : از نام های برگزیده

توراندخت : از نام های برگزیده

تِیتَک : شبکیه چشم به زبان پهلوی

تیهو : پرنده‌ای خوش رنگ

ج

 

جالیز : کشتزار

جام : پیاله، ساغر

جان پرور : از نام های برگزیده

جانانه : دوست داشتنی

جانمهر : از نام های برگزیده

جر یره : زن سیاوخش، مادر فرود

جلبک : گیاه سبز آبزی

جلگه : زمین پهناور

جوانه : جوان، جوانی،رویش

جویبار : کنار جوی آب

چ

 

چام : ناز و عشوه

چشمه : آب طبیعی از کوه

چکاو : نام پرنده ای خوش آواز

چکاوک : آهنگی از موسیقی ایرانی

چَمان : خرامان

چهرزاد : از نام های برگزیده

چیترا : از نام های برگزیده

چیستا : دانش و دانایی . نام جوانترین دختر اشوزرتشت ، ایزد دانش

چیستی : دانش و آگاهی

خ

 

خاور : جای خورشید یا سرزدن خورشید

خجسته : شادباش، مبارک

خجیر : زیبا روی و پسندیده

خرامان : با ناز و وقار راه رفتن

خرم چهر : از نام های برگزیده

خرمدل : خوشدل، خوشحال، شادمان

خندان : خندیدن، با لبخند

خوب چهر : از نام های برگزیده

خوبرخ : از نام های برگزیده

خوبروی : از نام های برگزیده

خوردخت : از نام های برگزیده

خورزاد : از نام های برگزیده

خورشاد : از نام های برگزیده

خورشید : هور، هور شید

خورشید چهر : از نام های برگزیده

خُوروَش : همانند خورشید

خوشبوی : از نام های برگزیده

خوشچهر : نیکو روی

خوشخو : نیک رفتار، با صفا

خوشدل : شاد، شادمان، خوشنود، خوشحال

خوشروی : خوشرو، خوش صورت، خوشگل

خوشگو : خوش سخن

خوشنوا : خوش آواز، خوش آهنگ

خوشه : چند دانه که در کنار هم آویزان باشند

د

 

دُخمل : از نام های برگزیده

دراج : نام پرنده‌ای است

دُرافشان : روشن، تابان ، شیرین سخن

درخشان : درخشنده، روشنایی دهنده

دُردانه : دانه در، مروارید بزرگ

درسا : از نام های برگزیده

درمان : چاره

دِرمنَه : گیاهی خوشبو

دُرنا : نام پرنده ای است

دریا : از نام های برگزیده

دَستنبو : میوه ای خوشبو

دُغدو : نام مادر اشوزرتشت

دل آرا : مایه نشاط و خرمی

دل آرام : آرامش دهنده دل

دل آشوب : از نام های برگزیده

دل افروز : روشن کننده دل

دل انگیز : نشاط آور

دلاویز : دلپسند، مرغوب، دلخواه

دلبر : یار و معشوق

دلپذیر : دلخواه, پسندیده

دلپسند : پسندیده، مرغوب

دلجو : نوازش کننده

دلخوش : خوشدل، خوشحال ،شادمان

دلدار : دلبر, معشوق, دلیر, دلاور, شجاع

دلشاد : خوشحال ، شادمان

دلکش : دلربا, دلپذیر, دلفریب

دلگرم : خشنود، امیدوار

دلنواز : دلارام, دلجو, دلپذیر

دمساز : همدم، همراز، هم صحبت

دنبره : نوعی ساز، تنبور

دنیا : گیتی ،جهان

دیبا : نوعی پارچه ابریشمی

دیبارخ : از نام های برگزیده

دینا : از نام های برگزیده

دیناز : از نام های برگزیده

ر

 

 

رادنوش : از نام های برگزیده

رازمهر : از نام های برگزیده

رازیانه : گیاهی خوشبو

رام افزون : شادی افزون ،آرامش بخش

رام دخت : از نام های برگزیده

رامش : خوشی

رامک : آرامش دهنده

رایکا : پسندیده و دوست داشتنی

رایومند : دارنده فروغ و شکوه

رخسار : روی، چهره، صورت ، سیما

رخشا : رخشان، درخشان

رخشانه : رخشان و درخشنده

رخشنده : درخشان ، نورانی

ردیمه : نام زن کمبوجیه و دختر هوتن

رسا : بالغ، بلند

رَسابانو : از نام های برگزیده

رَسادخت : از نام های برگزیده

رُکسانا : نام دختر داریوش سوم هخامنشی

رودابه : فرزند تابان و مادر رستم دستان

روژین : سرخ فام

روشنک : دختر دارا

روناک : روشنایی

رویا : خاطره‌های شیرین

ریواس : گیاهی با شاخه‌های سپید

ز

 

زادمهر : برآمده از روشنایی

زرافشان : افشاننده سیم و زر

زراندام : از نام های برگزیده

زربانو : نام دختر رستم و خواهر بانو گشتاسب

زرستان : نام دختر ارجاسب

زرشام : نام دختری از خاندان جمشید

زرگیس : از نام های برگزیده

زرگیسو : از نام های برگزیده

زرمان : زرمانند و بسیار زیبا

زرنگار : از نام های برگزیده

زری : منسوب به زر، زر دار

زرین : طلایی

زرین بانو : از نام های برگزیده

زرین چهر : از نام های برگزیده

زرین چهر: : از نام های برگزیده

زُمرد : گوهر، از سنگ های قیمتی

زیبا : خوبروی، خوش چهره

زیبا دخت : از نام های برگزیده

زیباچهر : خوش رو

زیبارخ : از نام های برگزیده

زیباروی : از نام های برگزیده

زیبنده : شایسته، سزاوار

زیور : آرایش، پیرایه

ژژاله : شبنم

ژیان چهر : از نام های برگزیده

ژیان دخت : از نام های برگزیده

س

 

ساحل : از نام های برگزیده

سارا : از نام های برگزیده

ساغر : جام و پیمانه

سالمه : سالومه

سالومه : حساب سال و ماه

سامیار : از نام های برگزیده

ساویس : با ارزش، گرانمایه

سایه : از نام های برگزیده

سپیتا : سفیدترین و پاکترین

سپیته : سپید و درخشان

سپیده : آغاز بامداد

ستاره : اختر،کوکب

ستی : بانو، خانم، کلمه احترام

سداب : نام گیاهی است

سرور : شادمانی

سَروَر : رییس ، پیشوا

سمن : نام گلی است ، یاسمین

سمن چهر : از نام های برگزیده

سمن رخ : از نام های برگزیده

سمن روی : از نام های برگزیده

سمن ناز : نام دختر کورنگ

سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو

سمنزار : بوستان یاسمن

سمیرا : از نام های برگزیده

سنبل : نام گلی است

سهی : راست، نام زن ایرج

سودابه : نام زن کیکاووس

سوزان : نام زن رامشگر تورانی

سوسن : نام گلی خوشبو

سوگل : از نام های برگزید

سوگند : از نام های برگزیده

سیما : روی ، چهره ،صورت

سیمبر : دارنده اندام سفید

سیمروی : سپیدروی

سیمگون : نقره فام

سیمین : نقره فام، سفید

سیمین چهر : سپیدروی

سیمین دخت : ازنام های برگزیده

سیمین رخ : از نام های برگزیده

سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل

ش

 

شاد آفرید : از نام های برگزیده

شاداب : تر و تازه، خرم - نام سخنوری بوده است

شادبانو : از نام های برگزیده

شادپری : از نام های برگزیده

شاددل : از نام های برگزیده

شادروز : نیک روز، خوشبخت

شادروی : از نام های برگزیده

شادکام : شادمان، کامران، کامروا

شادمان : خوش، مسرور

شادمهر : از نام های برگزیده

شادی : سرور و شادمانی ، خوشی

شادی آور : از نام های برگزیده

شادی افزا : افزاینده شادی و نشاط

شاهدخت : از نام های برگزیده

شاهرو : از نام های برگزیده

شایسته : با ارزش ، سزاوار

شب بو : نام گلی است

شبنم : ژاله

شراره : جرقه، ریزش آتش

شرمین : از نام های برگزیده

شکربانو : از نام های برگزیده

شکرناز : از نام های برگزیده

شکفته : از نام های برگزیده

شکوفه : گل‌های رنگارنگ میوه

شکوه : بلندجایگاه، با عظمت

شگون : خجستگی، با شانس

شنایا : همه چیز دان

شهربانو : نام زن رستم

شهرخ : از نام های برگزیده

شهردخت : از نام های برگزیده

شهرزاد : از نام های برگزیده

شهرناز : نام خواهر جمشید

شهرنواز : خواهر شاه جمشید پیشدادی

شهرو : نام مادر برزویه پزشک

شهرود : نام زن سهراب ومادر یرزو

شهگل : از نام های برگزیده

شهلا : از نام های برگزیده

شهناز : از نام های برگزیده

شهنواز : از نام های برگزیده

شهین : از نام های برگزیده

شهین بانو : از نام های برگزیده

شورانگیز : از نام های برگزیده

شیدا : شیفته

شیدبانو : از نام های برگزیده

شیددخت : از نام های برگزیده

شیدرخ : از نام های برگزیده

شیرین : مزه شادکامی

شیرین گل : از نام های برگزیده

شیفته : عاشق، مجنون

شیوا : رسا و بلند و کشیده

غ

 

غنچه : از نام های برگزیده

ف

 

فایدیم : گل نیلوفر، نام همسر داریوش، دختر هوتن

فراتاگون : نام دختر آرتان، برادر داریوش بزرگ

فرانک : نام مادر شاه فریدون

فرخ ناز : از نام های برگزیده

فرخنده : مبارک، پرارج

فردخت : از نام های برگزیده

فرزان : از نام های برگزیده

فرزانه : گرامی، ارجمند

فرسیما : از نام های برگزیده

فرشته : از نام های برگزیده

فرگون : مانند روشنایی

فرمهر : از نام های برگزیده

فرناز : از نام های برگزیده

فرنگیس : نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیخسرو کیانی

فرنوش : از نام های برگزیده

فرنی : بسیار ، افزون و فروزان

فروردین : نخستین ماه هر سال

فروزان : نورانی، شعله ور

فروزش : روشن

فروزنده : از نام های برگزیده

فروغ : روشنایی، تابش

فروغبانو : از نام های برگزیده

فریبا : فریبنده

فریماه : از نام های برگزیده

فرین : نام یکی از دختران اشوزرتشت

فریناز : از نام‌های برگزیده

فلامک : الماس گلی رنگ

فیروزه : نگین انگشتر

ک

 

کاساندان : نام زن کوروش بزرگ و مادر کمبوجیه

کامدل : از نام های برگزیده

کامروا : خوشبخت، خرسند

کاویش : پیمانه شیر

کبیتا : نوعی شیرینی

کتایون : نام زن کی گشتاسب در شاهنامه

کشور : از نام های برگزیده

کشوربانو : از نام های برگزیده

کُنیا : دختری که ازدواج نکرده است

کی بانو : از نام های برگزیده

کی دخت : از نام های برگزیده

کیارنگ : از نام های برگزیده

کیانا : طبیعت، اهل هرچیز

کیانبانو : از نام های برگزیده

کیاندخت : از نام های برگزیده

کیسر : از نام های برگزیده

کیمیا : کمیاب

کیوان بانو : از نام های برگزیده

کیوانچهر : از نام های برگزیده

کیواندخت : از نام های برگزیده

کیوانرخ : از نام های برگزیده

کیوانزاد : از نام های برگزیده

گ

 

گاتا : سرودهای جاودانه اشوزرتشت

گردآفرید : نام دختر گژدهم و یکی از بانوان پهلوان

گردیه : نام خواهر بهرام چوبینه و زن خسرو پرویز

گل آذین : طرز قرار گرفتن گل‌ها بر روی ساقه یا شاخه

گل آرا : از نام های برگزیده

گل آسا : ز نام های برگزیده

گل آفرید : از نام های برگزیده

گل آگین : از نام های برگزیده

گل آور : از نام های برگزیده

گل آویز : از نام های برگزیده

گل آیین : از نام های برگزیده

گل افروز : از نام های برگزیده

گل افسر : از نام های برگزیده

گل افشان : از نام های برگزیده

گل اندام : نازک بدن

گل برگ : برگ های رنگین گل و شکوفه

گل بیز : کلاله گل بیدمشک

گل پر : گیاهی خوشبو

گل پری : از نام های برگزیده

گل پونه : نام گلی همانند نعنا

گل پیکر : از نام های برگزیده

گل تن : از نام های برگزیده

گل چین : از نام های برگزیده

گل خند : از نام های برگزیده

گل دخت : از نام های برگزیده

گل دوست : دوستار گل، گل پسند

گل ربا : از نام های برگزیده

گل سان : از نام های برگزیده

گل سیما : از نام های برگزیده

گل شاد : از نام های برگزیده

گل فشان : از نام های برگزیده

گل گون : سرخ رنگ، برنگ گل

گل گونه : مانند گل، به رنگ گل

گل نوش : از نام های برگزیده

گل وش : از نام های برگزیده

گلاب : از نام های برگزیده

گلاله : از نام های برگزیده

گلباد : از نام های برگزیده

گلباش : از نام های برگزیده

گلبان : از نام های برگزیده

گلبانو : بانویی همانند گل

گلبن : از نام های برگزیده

گلبهار : از نام های برگزیده

گلبو : از نام های برگزیده

گلپاد : از نام های برگزیده

گلچهر : از نام های برگزیده

گلچهره : زیبا، دارای چهره‌ای چون گل

گلدسته : از نام های برگزیده

گلدیس : از نام های برگزیده

گلرخ : خوبرو، خوشگل

گلرخسار : زیبا، خوش چهره

گلرنگ : به رنگ گل

گلروی : خوشگل ، زیبا

گلریز : از نام های برگزیده

گلزاد : زادةگل

گلزار : گلستان ، محل رویش گل‌های فراوان

گلستان : از نام های برگزیده

گلشن : گلزار، گلستان

گلشید : از نام های برگزیده

گلفام : از نام های برگزیده

گلنار : از نام های برگزیده

گلناز : گل انار

گلناز : از نام های برگزیده

گلنام : از نام های برگزیده

گلنواز : از نام های برگزیده

گلی : از نام های برگزیده

گلی ناز : از نام های برگزیده

گهر : از نام های برگزیده

گهربانو : از نام های برگزیده

گهرچهر : از نام های برگزیده

گهردخت : از نام های برگزیده

گهرناز : از نام های برگزیده

گهرنگار : از نام های برگزیده

گوهر : جواهری با ارزش

گوهربانو : از نام های برگزیده

گوهرچهر : از نام های برگزیده

گوهردخت : از نام های برگزیده

گوهرزاد : از نام های برگزیده

گوهرسان : از نام های برگزیده

گوهرشاد : از نام های برگزیده

گوهرشید : از نام های برگزیده

گوهرفشان : از نام های برگزیده

گوهرناز : از نام های برگزیده

گیتی : جهان هستی

گیسو : زلف نگار

گیسیا : از نام های برگزیده

ل

 

لادن : نام گلی است

لاله : نام گلی است

لاله رو : از نام های برگزیده

لاله گون : از نام های برگزیده

لاله وش : از نام های برگزیده

لبخند : احساس شادی بر لبان

لَچَک : دستمال سه گوش

لیو : خورشید، آفتاب

م

 

مارال : از نام‌های برگزیده

ماسیس : نام دختر سی زین از خاندان ایرانی سورن

مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس

ماندانا : نام دختر پادشاه ماد و همسر کمبوجیه

ماه آفرید : نام زن ایرج مادر منوچهر

ماه بانو : از نام های برگزیده

ماه دیس : از نام های برگزیده

ماهرُخ : خوشگل، زیبا

ماهرو : از نام های برگزیده

ماهوار : مانند ماه

ماهوش : مانند ماه

مخمل : نوعی پارچه

مرجان : از گیاهان دریایی

مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی

مروارید : گوهر باارزش دریایی

مژده : نوید ، خبر شادی

مژگان : چشم پوش

مَشیانه : نام نخستین زن(حوا)

منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب

مه پیکر : از نام های برگزیده

مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا

مهتاب : نور آرام ماه

مهدخت : از نام های برگزیده

مهر رخسار : از نام های برگزیده

مهرآگین : از نام های برگزیده

مهرآمیز : از نام های برگزیده

مهرآور : از نام های برگزیده

مهراسا : از نام های برگزیده

مهرافروز : از نام های برگزیده

مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید

مهرافزون : از نام های برگزیده

مهرافشان : از نام های برگزیده

مهرانگیز : از نام های برگزیده

مهربانو : از نام های برگزیده

مهرچهر : از نام های برگزیده

مهرچین : از نام های برگزیده

مهرخ : از نام های برگزیده

مهرکیش : از نام های برگزیده

مهرناز : از نام های برگزیده

مهرنگار : از نام های برگزیده

مهرنواز : از نام های برگزیده

مهروی : از نام های برگزیده

مهری : از نام های برگزیده

مهسان : از نام های برگزیده

مهستی : بزرگترین ریشه

مهشید : مهتاب، روشنایی ماه

مهناز : از نام های برگزیده

مهوش : مانند ماه ، خوشگل

مهین : بزرگ، بزرگتر

مورد : نام درخت همیشه سبز

مُوژان : غنچه نرگس

میترا : مظهر دوستی و محبت و صلح وصفا و روشنایی

مینا : نام گلی است

مینو : جهان معنوی

ن

 

نارگل : گل سرخ انار

نارگون : همانند سرخی آتش

ناز : دوست داشتنی، نام گلی است

نازآفرید : از نام های برگزیده

نازآفرین : از نام های برگزیده

نازبانو : از نام های برگزیده

نازپرور : از نام های برگزیده

نازپری : از نام های برگزیده

نازمهر : از نام های برگزیده

نازنین : دارای ناز، نازک اندام

نازیاب : از نام های برگزیده

ناهید : آناهیتا، پاک بانو

نایریکا : از نام‌های برگزیده

نخستین : آغازین، اولین

نرگس : نام گلی است

نساک : نام زن سیامک، پسر کیومرس

نسترن : گلی سپید رنگ

نسرین : از نام های برگزیده

نسیم : هوای ملایم بامدادی

نکوزاد : از نام های برگزیده

نکویار : از نام های برگزیده

نگار : چهرة زیبا

نگین : جواهر انگشتری

نورسته : جوانه تازه

نوشین : شیرین و گوارا

نوگل : از نام های برگزیده

نونهال : نهال تازه، درخت جوان

نیایش : نماز بردن

نیکچهر : از نام های برگزیده

نیکچهره : از نام های برگزیده

نیکدخت : از نام های برگزیده

نیکرخ : از نام های برگزیده

نیکروی : از نام های برگزیده

نیلوفر : نام گلی است

نینا : از نام‌های برگزیده

نیوشا : شنونده

و

 

واپسین : آخرین، بازپسین

واج : زمزمه

وارسته : آزاد

واژه : کلمه، لغت

وَرد : گل سرخ

وِستا : دانش

وهشتیه : نام شهبانوی خشایار شاه

وهوگون : خوشبو، معطر، خوشرنگ

ویدا : در اوستا به چم دانش و فرهنگ

ویس : نام دختر شاه غارن و شهبانو شهرو

ویستا : دانش و فرهنگ

ه

 

هاله : خرمن ماه

هدیه : پیشکشی

هلیله : نام درختی است

هما : مرغ خوش پرواز

هماچهر : از نام های برگزیده

همافر : از نام های برگزیده

همایون : فرخ، شادان

همدم : از نام های برگزیده

همراز : از نام های برگزیده

همساز : از نام های برگزیده

همگام : همراه، همسفر

هنگامه : وقت و زمان

هوآفرید : خوش ستوده، خوش آمرزیده

هوپاد : خوب نگهداری شده

هوداد : از نام های برگزیده

هور : خورشید

هورام : شاد، خنده رو

هوربانو : از نام های برگزیده

هورتن : از نام های برگزیده

هورچهر : از نام های برگزیده

هورداد : از نام های برگزیده

هوردخت : دختر خورشید

هورزاد : زاده خورشید

هورسان : مانند خورشید

هورشید : خورشید

هورفَر : از نام های برگزیده

هورمهر : از نام های برگزیده

هوروَش : از نام های برگزیده

هوزاد : خوب زاده، اصیل

هوزان : نرگس نوشکفته و نیک دان

هوشبام : سپیده دم

هوفر : نام خواهر یوئشتا

هوگون : خوب گون, خوش رنگ, ممتاز

هووَرشت : نیکوکار

هُووی : نام زن اشوزرتشت, دختر فرشوشتر

ی

 

یاس : نام گلی است

یاس رخ : از نام های برگزیده

یاس گل : از نام های برگزیده

یاسمن : نام گلی است

یاسمین : گل یاسمن

یگانه : بی همتا

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 18:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره عکاسی

بازديد: 401

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

عکاسی

دبیر گرامی :

تهیه و تنظیم :

بهار 1394

 

مقدمه

عكس به عنوان يك سند پر ارزش در درون خود راز ها و اسرارى دارد كه هر بيننده و اهل تحقيق با اندك دقت و تأمل در كادر، رنگ، فرم و قالب عكس، پى به پيام و تأثير آن مى برد. عكس به عنوان يك سند قابل استناد و گاه در مواقعى خود به تنهايى پاسخگوى بخش عمده اى از سئوال ها بوده و روشنگر نكات تاريك تاريخ است و پيام هاى اجتماعى، سياسى، اوضاع اقتصادى، فرهنگ عامه، آداب، رسوم، عقايد، موقعيت هاى جغرافيايى و بسيارى ديگر را دربر دارد.

ميراث خبر- تحقيقات و پژوهش هاى تاريخى به هر شكل و روشى كه انجام گيرد با بهره گيرى از منابع تصويرى و به ويژه عكس مى تواند از مقبوليت بيشترى برخوردار باشد. تمامى اين اطلاعات در قالب و مفهومى به نام عكس پديدار و هويدا مى شود و در واقع نگاه محقق و منتقد، پيام هايى را ادراك و برداشت مى كند كه ثبت و ضبط شده و كمتر مى توان برداشتى ديگر و يا به قولى ديد سياه و سفيد تاريخى در عكس متصور شد.

تعریف عملياتي شغل

عکاسی به واژه ای گفته می شود که خدمات تصویری را عرضه می کند و تصویر را در ذهن انسان تداعی می کند . هنری بسیار ظریف و حساس و دقیق است که در آن می توان چیزهایی از قبیل اتفاقات لحظه ای ، مناظر زیبای طبیعی و سایر صحنه ها ئی را که چشم می بیند ،عینا" بدون کم و کاست ثبت کرد . عکاس می تواند اتفاقات لحظه  حساس زندگی را همیشگی و جاودانه سازد . در واقع می توان  گفت که این میراث گرانبهائی است که از  یک انسان برای انسانهای دیگر به صورت زنده و واقعی باقی می ماند .

 تاريخچه شغل

عكاسى در ايران مانند سايرپديده هاى نوگرايى در دوره قاجار آغاز شد. بر اساس آخرين پژوهش هاى انجام شده توسط «دكتر شهريار عدل»، اولين دوربين عكاسى در سال ???? ميلادى يعنى سه سال پس از اختراع آن در فرانسه توسط امپراتور روسيه به محمد شاه قاجار اهدا و توسط يك ديپلمات روس به دربار ايران منتقل شد و نخستين عكس ها در ايران نيز در همان ايام برداشته شد. ايران نخستين كشور مسلمان در دنيا است كه بيش از ??? سال از ورود و كاربرد عكاسى در آن مى گذرد چنانچه هيچ يك از كشور هاى مسلمان همچون مصر، تركيه، عربستان در دنيا تاريخ عكاسى ندارند، چرا كه بر اساس احكام شرع، حكم به رد عكاسى داده اند. بر خلاف گفته ها و نوشته ها، نخستين عكاسان ايرانى به هيچ وجه از شيوه عكاسى اروپايى تقليد نكرده و عكاسى ايرانى همچون كريستالى پيشينه و روش خاص خود را دارد. عكاسى ايران مديون ناصرالدين شاه است. چه در زمان قبل و چه در زمان حال، دوره ناصرى را بايد دوره شكوفايى عكاسى در دوران قاجار يا ايران قرن ?? دانست. ناصر الدين شاه كه خود اهل ذوق و هنر بود به عكاسى علاقه مند شد و به توسعه اين هنر مدرن در دربار پرداخت و با تاسيس عكاس خانه كاخ گلستان و نيز تشويق و حمايت عكاسان، توانست تصاوير و يا به عبارتى اسناد هنرى و تاريخى ارزشمندى از ايران آن روز را ثبت كند. هر چند كه فعاليت وى به درون دربار و تربيت عكاسان دربارى محدود شد اما تاسيس رشته عكاسى در مدرسه دارالفنون، نشان از اهتمام وى به اين امر دارد. اكنون يادداشت ها و مدارك بر جاى مانده حاكى از آن است كه ناصر الدين شاه با ظهور فيلم و چاپ عكس آشنا بود و از طرفى دستخط و توضيح هاى وى در حاشيه بسيارى از عكس ها با عبارت معروف «خودمان انداخته ايم»، نشان از فعاليت عكاسى وى دارد. سبك و نگاره عكاسى ايرانى، همان نگاه و جهت فرهنگى خود را دارا بوده و سبك نور پردازى، استفاده از فضاى عكاسى و حالت و فرم پرتره هم، در نگاه دربارى ناصرى و نيز در نگاه عكاس غيردربارى حاكم بوده است.

عكاس ايرانى همان تزئينى را كه در خانه اش داشته، به استوديو آورده و عكاسى كرده، همان گلدان شمعدانى كه در كنار حوض خاندانش بوده است. دوربين ابزارى براى ثبت لحظه هاى زمان است. عكس به دليل واقعى بودنش، بيننده را به گذشته ها مى برد. تا سال ???? ميلادى مدارك تصويرى تنها به نقاشى و طرح محدود مى شد. چنانچه از شخصيت هاى سياسى دوره قاجار همچون ناصرالدين شاه قاجار عكس هايى وجود دارد كه نشان دهنده چهره و لباس واقعى آنها است. اين در حالى است كه از كريم خان زند، چندين طرح و نقاشى هاى مختلفى وجود دارد كه تمامى آنها با هم متفاوتند. هم اكنون عكس هايى كه از گذشته به جاى مانده اند در موزه ها و آرشيوها نگهدارى مى شوند.

 اين تصاوير كه زمان خود، توجه چندانى را جلب نكرده بودند، اينك از ارزشمندترين اسناد تاريخى اند و نحوه پوشش، وسايل تقليد، خيابان ها، بناها و فعاليت مردم آن زمان را به نمايش مى گذارند. سبك اصيل عكاسى ايرانى كه با پرهيز از وام گيرى عاريتى شيوه نقاشى هاى غربى، لطافتى سيال و روان داشت، سخت به دور از استفاده پرتكلف از پرده هاى نقاشى شده در پس زمينه بوده است و عكاس ايرانى بيشتر از نمادهاى شناخته شده دوره قاجار همچون گل و گلدان هاى شمعدانى استفاده كرده است و همچنين در فرم عكس هاى آن دوره بهره گيرى از عناصرى چون حوض، فواره، سفره و نيز نشاندن اشخاص بر فرش يا لميدن به پشتى به روشنى به چشم مى خورد. عكاس قاجارى در پس زمينه عكس هايش از طرح و بافت قالى ايرانى و با نقوش پر گل و تركيب بندى هاى ابتكارى كاملاً بديع، به دور از توازن كلاسيك بهره گرفته و اين امر يكى از شاخصه هاى اصلى كار وى بوده است. اين همه در دوره بيست ساله پس از ورود عكاسى به ايران مطرح شده و قابل تشخيص است.

 شرايط احراز شغل :

اصولا" عكاسي احتياج به مدرك خاصي ندارد ولي حداقل سواد خواندن و نوشتن براي عكاس لازم است و اكنون با پيشرفت تكنولو‍‍‍‍‍‍ژي و علم و دانش ، دانشگاه ها ، دانشكده ها و مؤسسه هاي خصوصي جهت تعليم اين فن شروع به كار كرده اند كه براي تحصيل در رشته هاي عكاسي نياز به تحصيلات اوليه حداقل ديپلم مي باشد. براي اين فن كنكورنيز در نظر گرفته شده است. عكاسي اصولا" يك فن تجربي است و به سواد خيلي زياد احتياج ندارد. دوره آموزش بستگي به يادگيري و استعداد و ذوق و علاقه يادگيرنده دارد.

 خصوصيات جسماني شغل ، مدت و راه هاي آموزش و هزينه هاي احتمالي

خصوصيات جسماني و توانائي هاي ذهني در اين فن نقش اساسي را ايفا مي كند. اما مهمترين عامل جهت پيشبرد اهداف اين شغل خصوصيات ذهني مي باشد. چون يك عكاس در يك لحظه بايستي با ديد خوب و فكر باز و خلاقيت و تحرك جسماني و زاويه سنجي مناسب و تغيير مكانهاي سريع با در نظر گرفتن امكانات موجود عكس بگيرد. لذا بايستي به طور معمولي از خصوصيات جسماني و رواني مطلوبي برخوردار باشد.

 شرايط محيط كار

شرايط محيط كار بايد آرام باشد ، مكاني كه فن عكاسي در آنجا به كار گرفته مي شود. مي تواند آرامش اعصاب و روان به كاركنان بدهد كه در پيشرفت كار بسيار مؤثر مي باشد. محیط کار عکاس هر قدر وسیع تر باشد بهتر است.

 ميزان متوسط حقوق و مزایا و شرایط ارتقای شغل

حقوق و مزایای این شغل بستگی به تجربه فردی هر شخص دارد. کسی که تجربه بیشتری داشته باشد حقوق و درآمد بیشتری خواهد داشت. چون در انجام کارها سریعتر پیش می رود ارتقای شغل هم فقط با تائید اتحادیه عکاسان تهران و شهرستانها صورت می گیرد.

 نمونه وظایف و مسئولیتهای شغل

عکاس تا جایی که امکان دارد باید کار را به نحو احسن انجام دهد و با مشتریهمفکری و تبادل نظر داشته باشد . مثل پزشک راز دار و محرم اسرار باشد ،وظیفه ای را که به عهده گرفته خوب انجام دهد . چون ممکن است که آن واقعه یکبار بیشتر اتفاق نیفتد و دیگر تکراری برای تعویض عکسهای خراب و یا وسیله خراب نباشد . همچنین عکاس باید عکس را مطابق با شرایط طبیعی چاپ کند و آن را غیر طبیعی جلوه ندهد . عکاس باید تعهد اخلاقی داشته داشته تا از شغلش سوء استفاده نکند .

 روابط انسانی حاکم بر محیط کار

چون عکاسی شغل بسیار ظریف و حساسی است روابط انسانی دوستانه و صمیمی بین اعضاء در محیط کار و همچنین با مشتری برقرار است. کسی که در راه هنر قدم بر می دارد بایستی در همه کارش هنرمند باشد در برخورد ، در صحبت ، آداب و معاشرت. هنرمند واقعی کسی است که تجربیات خود را با خلوص نیت به دیگران انتقال دهد و این انسانیت یک هنرمند است که بایستی بر محیط کار حکمفرما باشد.

 

آینده نگری درباره شغل با توجه به شرایط اجتماعی

امروزه عکاسی در همه زمینه ها دخالت دارد و چون نتیجه خوبی دارد مردم به چشم خوبی به عکاسان نگاه می کنند و عکاسی شغل قابل احترامی است. گذاشتن مسابقات مختلف در موارد متعدد محرکی است که می تواند عده ای از جوانان را به این هنر جذب نماید.

 ارتباط شغل با مشاغل ديگر

اين شغل با رسانه هاي گروهي وصداو سيما و به خصوص مردم ارتباط تنگاتنگي دارد.

 اهميت شغل در ارتباط خدمت به جامعه و نقش آن در خودكفايي كشور

از آنجائيكه اين شغل براي بسياري از مردم داراي جاذبه بوده و به صورت آماتوري و تجربي  نيز قابل انجام است رقابت كاري در اين رشته بسيار زياد بوده و بيشتر هم خواهد شد. تعداد علاقه مندان به عكاسي تجاري و خبري بيش از فرصتهاي شغلي موجود ميباشد. كساني كه خلاقيت بيشتري داشته و توانائي تجاري و قدرت پيشرفت با فناوري روز را دارند دريافتن كار و سفارش موفقترند. توانائيهاي جنبي مانند كار با رايانه نيز در موفقيت عكاسان درآينده بسيار مؤ ثر خواهد بود.

محل کسب اطلاعات بیشتر درباره شغل

مرکز اتحادیه عکاسان تهران و شهرستانها ، کتابخانه های ملی ، دولتی ، حتی شخصی ، بخش های خصوصی و عکاسی ها ، روزنامه های کشور و خبرگزاریها و صدا و سیما ، آموزشگاههای وابسته به بخش خصوصی ، ادارات دولتی که دارای قسمت های سمعی و بصری و بخشهای آموزشی بطریق عکسی و غیره دارند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 17:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه الكساندر پوپ

بازديد: 219

الكساندر پوپ
شاعر و نويسنده انگليسي ( 1688- 1744 )

«الکساندر پوپ» در ماه می 1688 میلادی در «لندن» دیده به جهان گشود. پدرش که یک کاتولیک کلیسای رم و تاجر پارچه بود، نام خود را بر وی گذاشت. «ادیث پوپ» مادر الکساندر، تنها فرزند خود را در سن 44 سالگی به ‌دنیا آورد. «ادیث» از خانواده‌ای سرشناس در «یورکشایر» انگلیس بود که اعضای آن به دو شاخه کاتولیک و پروتستان تقسیم شده ‌بودند. «پوپ» اولین سالهاي زندگی خود را در نزدیکی جنگل «ویندسور» گذراند؛ او از این دوران به عنوان عصر طلایی یاد می‌کند :
«ویندسور، جنگلها و پناهگاههاي سرسبزت که گاه محل اقامت شاهان و گاه مکان الهه‌‌گان است، شعرهای مرا به خود می‌خوانند. دختران جنگل، حاضر شوید! قفل از چشمه‌هایتان برگیرید و تمام سایه‌هایتان را بگسترانید».
«الکساندر پوپ»، شاعر، منتقد، نویسنده، طنزپرداز و یکی از پرآوازه‌ترین روشنفکران قرن 18 میلادی است. او نخستین اثر خود را در سن 12 سالگی خلق کرد، اما اولین اثر موفق این نابغه قرن 18، در سال 1711، یعنی در سن 23 سالگی با نام «جستاری در نقد» منتشر شد و مورد توجه همگان قرار گرفت. حکایتهای زندگی پوپ، ارزش جمع‌آوری را در زمان حیاتش داشته ‌است. «ژوزف اسپنس»، شاعر، منتقد و گردآورنده زندگینامه «الکساندر پوپ» چنین می‌گوید : 
«پوپ در کودکی پسر بسیار خوش رفتاری بود و شیرینی ویژه‌ای در چهره‌اش به چشم می‌خورد».
پدر «پوپ» فرزند کشیشی انگلستانی بود که گرویدنش به فرقه کاتولیک، دشواريهاي بسیاری را برای خانواده‌اش به ‌وجود آورد. پروتستانها در قرن 17 میلادی، قدرت را در انگلیس در دست داشتند و هیچ گونه امتیازی برای کاتولیکها قايل نمی‌شدند و آنها را از حضور در دانشگاهها و استخدام در شغلهای دولتی و عمومی در انگلستان محروم کرده‌ بودند. بنابراین، «پوپ» دوره‌های تحصیلی خود را با فراز و نشیب فراوانی گذرانده و گاهی نیز دچار تغییرهای اجباری می‌شد. او خواندن و نوشتن را در خانه و از عمه‌اش آموخت و بعدها زبان لاتین و یونانی را از کشیشی محلی و دانش شعر فرانسه و ایتالیا را در نوجوانی فرا گرفت. «الکساندر» مدتي نيز در مدرسه‌های مخفی کاتولیكها در انگلستان درس می‌خواند. او بيشتر وقت خود را صرف مطالعه كتابهايي مي كرد که در کتابخانه پدرش بود و کاری جز خواندن و نوشتن نداشت. وي در دوران مدرسه نمایشنامه اي نوشت که بر پایه دیالوگ شخصیتهاي نمایشنامه «ایلیاد» تنظیم شده ‌بود.
مهاجرت خانواده «پوپ» به منطقه «بینفیلد» در «ویندسورفورست» در سال 1700میلادی با گرفتار شدن «الکساندر» به بيماري سل همزمان شد. او از سردردهای مزمن رنج می‌برد و پشت ‌گوژش نیز مورد تمسخر منتقدان ادبی بود. برخی از بدخواهان «پوپ»، او را با لقب «وزغ گوژپشت» می‌خواندند. این شاعر انگلیسی، قامتی در حدود 135 سانتیمتر داشت و به ناچار برای جبران گوژی ‌پشتش، نیم تنه كلفتي بر تن می‌کرد.
«مقاله‌ای درباره نقد» (An Essay on Criticism)، نخستین اثر ماندگار پوپ پس از مهاجرت به لندن است؛ این مقاله مبتني بر نظريه هاي «نئوکلاسیک» بود و ذوق نویسنده را در درک نظم طبیعت نشان می‌داد. وي درباره طبيعت مي گويد :
«طبیعت خوب و حس خوب باید برای همیشه در کنار یكديگر باشند؛ انسان برای خطا آفريده شده و مقام خدایی برای بخشش است».
«پوپ» دوستاني «ضد کاتولیک» (anti-Catholic Whig) داشت، اما در سال 1713 به گروه Tories تمایل پیدا کرد و عضو باشگاه ((Scriblerus شد. «جاناتان سویفت»، «گی»، «کنگریو» و «رابرت هارلی» از دوستان «پوپ» در حلقه گروه Tory بودند.
«پوپ» در سال 1712 نسخه ابتدایی (THE RAPR OF THE LOCK) را منتشر کرد که طنز زیبایی از جنگ بین دو جنسیت زن و مرد، زندگی خصوصی یک زن با لوازم آرایشی، لباسها، انجیلها و نامه‌های عاشقانه‌ اوست. این اثر که در سال 1714 کاملتر شد، روایتي از داستان حقيقي درگیری دو خانواده از بين آشنایان «الکساندر پوپ» بود. وي در اين كتاب، جهان اجتماعی امروز و درگیریهای جامعه مرفه را به بوته نقد می‌کشد و شاید، لزوم ایجاد تحولی را پیشنهاد می‌کند.
او همواره از شاعرانی همچون Horace) ) و (Vergilius) به نیکی یاد کرده، در سرودن بیتهاي هم قافیه و حماسی‌اش از آنها الگوبرداری می‌کرد. پوپ نمايشنامه «ایلیاد و اودیسه» را به زبان انگلیسی برگرداند كه از مهمترين آثار او به ‌شمار مي رود.
موفقیت برگردانهای پوپ به او امکان داد تا از فشار ضد کاتولیکی طرفداران «جیمز دوم» در انگلستان گریخته و به منطقه (Twickenham) نقل مکان کند. او پس از مرگ پدرش در سال 1717 و همچنین مرگ مادرش در سال 1733، همچنان کاتولیک باقی ماند. 
از نکته‌های خواندنی در زندگی این شاعر انگلیسی می‌توان به فراگیری باغبانی و محوطه‌سازی در منطقه Twickenham اشاره کرد. او در آخرین سالهای عمرش، سرداب زیبایی را در مجرایی ساخت که آبنمای منزلش را به باغچه حیات پشتی‌اش وصل می‌کرد. دیوار سرداب از قطعه‌های صدف و آینه پوشیده شده بود. ویلای «پوپ» که در 15 مایلی شهر لندن قرار داشت، نویسندگانی مانند «سویفت»را که از کمک «پوپ» در انتشار«سفرهای گالیور» (Gulliver's Travels ) بهره برده ‌بودند، شیفته خود می‌ ساخت.
«الکساندر» به همسایه‌اش خانم «مری ورتلی مونتاگو» علاقه داشت، اما با سرد شدن احساسش نسبت به این بانوی انگلیسی، رابطه نزدیکی را با «مارتا بلانت» آغاز کرد که تا آخر عمرش ادامه یافت. الکساندر، «مارتا» و خواهرش را از سال 1711 می‌شناخت. 
«پوپ» در اثر خود با نام «آزمايشهاي اخلاقي» MORAL ESSAYS)) که در سال 1731 منتشر شد، رفتار را از شخصیت متفاوت دانست و گفت :
«همیشه کردار معرف انسان نیست؛ هر آنکه نکو کند، نکوکار نیست».
پوپ در زمان خودش به دليل طنزهای هوشمندانه‌ای که می‌نوشت و مشاجره‌هایي که با دیگر نویسندگان انگلیسي داشت، مشهور بود. زماني كه نوشته‌هایش درباره «ویلیام شکسپیر»- مشهورترین شاعر و نویسنده جهان - مخالفت و انتقاد دیگر نویسندگان را برانگيخت، با انتشار  اثري به نام ((THE DUNCIAD در مقام پاسخ برآمد. این اثر تلخ زبان که در سال 1742 گسترده‌تر شد، نویسندگان، دانشمندان و منتقدان مخالف آرای «پوپ» را به باد تمسخر می‌گرفت.
سرانجام فرشته مرگ فرود آمد و‌ «الکساندر پوپ» نیز پس از  56 سال زندگی، در تاریخ 30 ماه می 1744 میلادی درگذشت و تمام املاکش را برای «مارتا بلونت» به ارث گذاشت. با رشد تدریجی «روماتیسیم» در انگلستان، سبک شعری «پوپ» جای خود را به آثار شاعران نو داد و همانند خالقش به تاریخ ادبیات پیوست. تا دهه 1930 میلادی، هيچ گونه اقدام جدی برای احیای آثار «الکساندر پوپ» صورت نگرفت.
 
برگرفته از :
http://www.mandegar.info

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس