تحقیق دانشجویی - 742

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درمورد بیماری تای ساکس

بازديد: 497

تحقیق درمورد بیماری تای ساکس

شرح بیماری تای ساکس

بیماری‌ تای‌ساکس‌ عبارت‌ است‌ از یک‌ اختلال‌ ارثی‌ و نادر دستگاه‌ عصبی‌ مرکزی‌ در شیرخواران‌ و کودکان‌ کم‌سن‌ که‌ باعث‌ اختلال‌ پیشرونده‌ و مرگ‌ زودرس‌ می‌گردد.

 

علایم‌ شایع‌ تای ساکس

کودک‌ در بدو تولد، طبیعی‌ به‌ نظر می‌رسد. بین‌ 6-3 ماهگی‌ علایم‌ زیر ظاهر می‌شوند:

از دست‌ دادن‌ آگاهی‌ و تأخیر تکامل‌ ذهنی‌

از دست‌ دادن‌ قدرت‌ عضلات‌ مثلاً مشکل‌ در نشستن‌ یا چرخیدن‌

کری‌

کوری‌

یبوست‌ شدید ناشی‌ از عصب‌دهی‌ مختل‌ به‌ کولون‌

تشنج‌

 

علل‌ بیماری تای ساکس

یک‌ بیماری‌ ارثی‌ ناشی‌ از یک‌ ژن مغلوب‌ که‌ باعث‌ کمبود آنزیم می‌گردد. اگر هر دو والد ژن‌ را داشته‌ باشند، کودک‌ آنها به‌ احتمال‌ 25% مبتلا به‌ بیماری‌ تای‌ ساکس‌ می‌گردد. اگر تنها یک‌ والد، ناقل‌ باشد، کودک‌ مبتلا نخواهد شد. در یهودیان‌ اشکنازی‌ یا کانادایی‌های‌ فرانسوی‌ تبار، از هر 60 نفر یک‌ نفر دارای‌ این‌ ژن است‌.

عوامل تشدید کننده بیماری

عوامل‌ ژنتیک‌. بیشتر والدینی‌ که‌ دارای‌ ژن‌ مغلوب‌ هستند، از یهودیان‌ اروپای‌ شرقی‌ (اشکنازی‌) یا کانادایی‌های‌ فرانسوی‌ تبار هستند.

 

پیشگیری‌ از بیماری تای ساکس

در خانواده‌های‌ مبتلا به‌ تای‌ ساکس‌، کودکان‌ را از لحاظ‌ ژنتیک‌ غربالگری‌ کنید.

اگر شما یا همسرتان‌ سابقه‌ خانوادگی‌ تای‌ ساکس‌ را داشته‌ باشید، مشاوره‌ ژنتیک‌ انجام‌ دهید.

اگر در انتظار یک‌ کودک‌ هستید و سابقه‌ خانوادگی‌ تای‌ ساکس‌ را دارید، برای‌ تشخیص‌ ابتلای‌ جنین‌، آمنیوسنتز را مدنظر قرار دهید.

عواقب‌ مورد انتظار

مرگ‌ معمولاً قبل‌ از 5 سالگی‌ رخ‌ می‌دهد.

 

عوارض‌ احتمالی‌ بیماری تای ساکس

پنومونی‌ ( ذات‌الریه‌ )

زخم‌های‌ فشاری‌

 

درمان‌ بیماری تای ساکس

اصول‌ کلی‌

در صورتی‌ که‌ والدین‌ قادر به‌ فراهم‌ کردن‌ تسهیلات‌ مراقبتی‌ گسترده‌، برای‌ مراقبت‌های‌ پایه‌ نباشند، ترتیب‌ آن‌ را فراهم‌ نمایید.

روان‌ درمانی‌ یا مشاوره‌ برای‌ والدین‌ و فرزندان‌. یاد بگیرند با زجر حاصل‌ از این‌ بیماری‌ کنار بیایند.

جستجوی‌ گروه‌های‌ حمایتی‌ برای‌ خانواده‌ قربانیان‌ تای‌ ساکس‌

داروها

ضد تشنج‌ها برای‌ کنترل‌ تشنج‌

ملین‌ها و مسهل‌ها برای‌ برطرف‌ کردن‌ یبوست‌

سایر داروها برای‌ کنترل‌ عوارض‌ در صورت‌ ظهور

 

فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری

در مراحل‌ اولیه‌ کودک‌ را تشویق‌ کنید تا در حدامکان‌ فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری کند. افزایش‌ نقایص‌ ذهنی‌، عصبی‌ و عضلانی‌ سرانجام‌ کودک‌ را در اکثر مواقع‌ زمین‌گیر خواهد کرد.

 

رژیم‌ غذایی‌

مایعات‌ کافی‌ و رژیم‌ غذایی‌ طبیعی‌ و پر فیبر برای‌ به‌ حداقل‌ رساندن‌ یبوست‌ فراهم‌ کنید. با پیشرفت‌ بیماری‌ معمولاً تغذیه‌ با لوله‌ معده ضرورت‌ می‌یابد.

 

درچه شرایطی باید به پزشک مراجعه نمود؟

اگر در مورد تکامل‌ ذهنی‌ و فیزیکی‌ شیرخواران‌ خود نگران‌ شده‌اید.

اگر گمان‌ می‌کنید که‌ شما یا یکی‌ از اعضای‌ خانواده‌ شما حاصل‌ یک‌ ژن‌ غیرطبیعی‌ هستید. یک‌ مشاور ژنتیک‌ می‌تواند به‌ شما کمک‌ کند که‌ چگونه‌ از داشتن‌ کودک‌ مبتلا به‌ این بیماری‌ جلوگیری‌ کنید.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 12:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره هوش هیجانی

بازديد: 2527

تحقیق درباره هوش هیجانی

اصطلاح هوش هيجاني در سال (1995) توسط دانيل گلمن 1 مطرح شد و بحث هاي بسياري را بر انگيخت هوش هيجاني 2 با توانايي درك خود و ديگران يعني شناخت هرچه بيشتر احساسات ،‌عواطف خويش و ارتباط و سازگاري فرد با مردم و محيط كه پيوند دارد .

پژوهشگران با ارزيابي مفاهيمي چون مهارتهاي اجتماعي . توانايي هاي بين فردي ، رشد رواني و وقوف فرد بر هيجانهاي خويش و توان كنترل آن هيجان ها توصيف و تبين هوش هيجاني غير شناختي پرداخته اند .

بار آن هوش هيجان ( هوش غير شناختي ، را عامل مهمي در شكوفايي توانايي هاي افراد براي كسب موفقيت در زندگي تلقي مي كند آن را با سلامت عاطفي و در مجموع با سلامت رواني مرتبط مي داند

باز آن را براي اولين بار در سال 1980 هوش بهر هيجاني را مطرح كرد و در همان سال به تدوين پرسشنامه هوش هيجاني پرداخت به اعتقاد بار آن هوش شناختي تنها شاخص عمده براي پيش بيني موفقيت افراد نسيت ، زيرا بيشماري از افراد با هوش شناختي بالايي دارند ولي آن طور كه بايد در زندگي موفق نيستند .

با وجود اين سنجش بهر اجتماعي 1 به نحوي روز افزون در تعيين و تشخيص حدود و توانايي هاي ذهني و رفتاري افراد اعم از هنجار و ناهنجار مورد استفاده قرار مي‌گيرد. بديهي است با توجه به اشارة مختصري كه به كاستي هاي اين مقياس شده توقع پافشاري بر نتايج مرتمت مرتب بر آن از احتياط علمي به دور است .شايان به ذكر است كه با همة تلاشهايي كه از سال 1995 تا كنون براي تبيين و تعريف هوش به عمل آمده ، بعد عاطفي يا هيجاني آن بدان گونه كه بايد مورد توجه قرار نگرفته است .

از اين تاريخ به بعد گزارش كساني كه از دير باز در انديشة تدوين ابزاري براي سنجش اين حيطه ذهني غير شناختي بودند و مي خواستند آن را با معيار مناسب ديگري محك بزنند و جلوه هاي آن را با عدد و رقم مجسم كنند منتشر شد و در اختيار انديشمندان . روان شناسان قرار گرفت .

اين كه تلاش جديد تا چه اندازه روشنگر بخش ديگري از واقعيت هاي پيچيده ذهن آدمي است موضوعي است كه آينده به آن پاسخ خواهد گرفت .

 

تعريف و تاریخچه  هوش هيجاني :

تعريف هوش هيجاني نيز مانند هوش غير شناختي دشوار است اين اصطلاح از زمان انتشار كتاب معروف گلمن (1995) به گونه اي گسترده به صورت بخشي از زبان روزمره درآمد و بحثهاي بسياري را بر انگيخت گلمن مصاحبه اي با جان اينل (1996) هوش هيجاني را چنين توصيف مي كند : « هوش هيجاني نوع ديگري از هوش است اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويشتن و استفاه از آن براي اتخاذ تصميم هاي مناسب در زندگي است توانايي اداره مطلوب خلق و خوي با وضعرواني ، كنترل و تكانش ها است عاملي كه به هنگام شكست ناشي از دست نيافتن به هدف در شخص ايجاد انگيزه و اميد مي كند . هم حسي يعني آگاهي از احساسات افراد پيرامون شماست مهارت اجتماعي يعني خوب كنار آمدن با مردم و كنترل هيجانهاي خويش در رابطه با ديگري و توانايي تشويق و هداست آنان است »

گلمن در همين مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختي و هيجاني مي گويد هوش بهر ( ) در بهترن حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقيت هاي زندگي است ، 80 درصد موفقيت ها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موارد در گروه مهارت هايي است كه هوش هيجاني را تشكيل مي دهد .

« هوش غير شناختي ابعاد شخصي هيجاني اجتماعي و حياتي هوش را كه اغلب بيش از جنبه هاي شناختي آن در عملكرد هاي روزانه مؤثرند مخاطب قرار مي دهد .

هوش هيجاني با توانايي درك خود و ديگران ( خود شناسي و ديگر شناسي ) ارتباط با مردم و سازگاري فرد با محيط پيرامون خويش و پيوند دارد . به عبارت ديگر هوش غير شناختي پيش بين موفقيت هاي پيرامون خويش و پيوند دارد يه عبارت ديگر ههوش غير شناختي پيش بين موفقيت هاي فرد رادر ميسر مي كند و سنحش و اندازه گيري آن به منزله اندازه گيري و سنجش و توانايي هاي شخص براس سازگاري با شرايط زندگي و ادامة حيات در جهان است . ( بار آن ، 1997 ص 28)

پيتر سالوي (1990) ضمن اختراع اصطلاح سواد هيجاني به پنج حيطه در اين مورد اشاره مي كند .

شناخت حالات هيجاني خويش :‌ يعني خود آگاهي

اداره كردنهيجان ها : يعني مديريت هيجانها ، به روش مناسب

خود انگيزي يعني كنترل تكانش ها تا تأهير در ارضاي خواسته ها و توان رار گرفتن در يك وضعيت رواني مطلوب

تشخيص دادن وضع هيجان ديگران ،‌همدلي

برقراري رابطه با ديگران

پيشينه مطالعه هوش غير شناختي

پيشينه هوش هيجاني را مي توان در ايده هاي و كسلر بههنگام تبين جنبه هاي غير شناختي هوش و عمومي جست و جو كرد و كسلر در صفحه 103 گزارش 1942 خود دربارة هوش مي نويسد « كوشيده ايم نشان دهم كه علاوه بر عوامل هوشي ، عوامل غير هوشي ويژه اي نيز وجود دارد كه مي توان رفتار هوشمندان را مشخص كند نمي توانيم هوش عمومي را مورد سنجش قرار دهيم كتفكر اينكه آزمون ها و معيارهايي نيز براي سنجش عوامل غير هوش در بر داشته باشد » و كلسر در صدد آن بود كه جنبه هاي غير شناختي و شناختي هوش عمومي را با هم بسنجد تلاش او در اين زمينه را مي توان در استفاده وي از كاربرد خرده آزمون هاي تنظيم تصاوير ، درك و فهم كه دو بخش عمدة آزمونوي را تشكيل مي دهد دريافت . در خرده آزمون درك و فهم كه دو بخش عمدة آزمون وي را تشكيل مي دهد دريافت . در خرده آزمون درك و فهم «سازگاري اجتماعي» و در تنظيم تصاوير شناخت و تميز « موفقيت هاي اجتماعي ، مورد بررسي قرار مي كيرد ،‌پژوهش هاي انجام شده توسط سيپس و همكارانش (1987) نيز نشان مي دهد كه بين درك و فهم تصاوير و شاخص هاي هوش اجتماعي پرسشنامه شخصيت كاليفرنيا هم بستگي معناداري وجود دارد . (شريفي ، 1375 )

علاوه بر اين موارد ، و كلسر در كارهاي خود به تلاشهاي «دال»1 مبني بر سنجش جهات غير شناختي هوش نيز اشاره كرده است و نتيجه كوشش هاي دال همان گونه كه پيش از اين عنوان گرديد ، در مقياس رشد اجتماعي وايلند منعكس است .

پژوهشگران از طريق سنجش مفاهيمي مانند مهارتهاي اجتماعي توانمنديهاي بين فردي را رشد روانشناختي ؤ آگاهي هاي هيجاني كه همگي مفاهيمي مرتبط با هوش هيجاني هستند بر روي ابعاد اين نوع هوش پرداخته اند و دانشوران علوم اجتماعي نيز به كشف روابط بين هوشي هيجاني سبك هاي مختلف مديريت و رهبري و عملكردهاي فردي و تغييرات دروني فردي . اجتماعي و انجام ارزش يابي از عملكرد هاي فردي و گروهي همت گماشته اند .

 

تعريف هوش و انواع آن از نظر گاردنر چیست

شايانبه ذكر است كه ايده « هوش هيجاني » پس از 50 سال بارديگر توسط گاردنر2 (1983) استاد روانشناسي دانشگاه هار وارد دنبال شد گاردنر هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون موسيقيايي ، منطقي ، رياضي ، رياضي ، جسمي ، ميان فردي و درون فردي مي داند او وجوه شناختي مختلفي را با عناصري از هوش غير شناختي يا به گفته خودش «شخص» تركيب كرده است بعد غير شناختي ( شخصي ) مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مؤلفه علمي است كه وي آنها را با عناوين استعداد درون رواني و مهارت هاي ( ميان فردي ) معرفي مي كند به نظر گاردنر هوش هيجاني متشكل از دو مؤلفه زير است :

هوش درون فردي : كه مبين آگاهي فرد از احساسات و هيجانات خويش ابراز باورها و احساسات شخصي و احترام به خويشتن و تشخيص استعدادهاي ذاتي ، استقال عمل در انجام كارهاي مورد نظر و در مجموع ميزان كنترل شخص بر هيجان ها و احساسات خود رهبري است .

هوش مياني فردي : كه به توانايي درك و فهم ديگران اشاره دارد و مي خواهد بداند چه چيزهاي انسانها را بر مي انگيزاند كه چگونه فعاليت مي كنند و چگونه مي توان با انها همكاري داشت به نظري گاردنر فروشندگان ، سياست مداران ، معلمان ، متقاضيان باليني ، رهبران مذهبي موفق احتمالاً از هوش ميان فردي بالايي برخوردارند.

روانشناسان در قلمرو فعاليت هاي پژوهش خود علاوه بر اين موضوع هوش ، انواع ديگري از هوش نيز پي برده و به طور كلي آنها را به سه گروه به شرح زير تقسيم كرده اند ( ري زل ، 1992 ص 36 )

هوش انتزاعي : منظور توانايي درك و فهم حل مسائل از طريق نمادهاي كلامي و رياضي .

هوش عيني : منظور توانايي درك و فهم ديگران و ايجاد ارتباط با آنهاست . ( ماير وسالووي 1993)

« هوش هيجاني را نوعي هوش هيجاني اجتماعي و مشتمل برتوانايي كنترل هيجان هاي خود و ديگران وو تمايز بين آنها و استفاده اط اطلاعات براي راهبر تفكر و عمل دانسته و آن را مشتمل از مؤلفه هاي درون فردي و ميان فردي گاردنر مي دانند .

هوش هيجان و مؤلفه هاي آن :

هوش هيجان عبارت است از توانايي نظارت بر احساسات و هيجاتان خود ، ديگران و توانايي و تفكيك احساسات خود و ديگران و ديگران و استفاده از دانش هيجاني در جهت هدايت تفكر و ارتباطات خود و ديگران ( ميروسالووي ، 1990)

هوش هيجاني هم عناصر دروني است و هم بيروني شامل ميزان خود آگاهي ، خود انگاره ، احساسات ، استقلال و ظرفيت خود شكوفايي و قاطعيت مي باشد عناصر بيروني شامل ظرفيت فرد براي قبول واقعيت انعطاف پذيري و توانايي حل مشكلات هيجاني ، توانايي مقابله با استرت و تكانه هاي مي شود ( گلمن ، 1995 ، ص 85 )

خود آگاهي :

از نظر گلمن خود آگاهي ريشه و اساس مؤلفه هاي هوش هيجاني است و تا زمانيكه از سطح خود آگاهي پاييني برخورد داريم و در انتخاب هدف و برنامه ريزي براي رسيدن به هدف مديريت كنترل احساسات خود و بر انچيختگي خود و بكار گيري نظمي كه بتوان بر اساس آن با احساسات ديگران هماهنگ شود رشد مهارت هاي اجتماعي متناسب با هدف و عمل با مشكلات مواجه مي شويم . تعريفي كه گلمن )1995( براي خود آگاهي در نظر گرفته عبارتست از درك عميق و روشن احساسات ، هيجانات نقاط ضعف و قوت و نياز و سائق هاي خود .

 

خود كنترلي يا مديريت خود :

همچنان كه با آگاهي خود درمورد احساسات ، هيجانات ، و اثرات آنها رشدد مي دهيم ما نيز مي توانيم توانايي خود را در جهت كنترل انها بهبود بخشيم . به طوريكه آنها نتوانند تأثير ناجور بر روي عملكرد ما داشته باشند خود كنترلي هيجان به معناي سركوب هيجان نيست بدين شكل نيست كه با يك سد دفاعي محكم در مقابل احساسات و خود انگيزه هاي خود درست كنيم بر عكس خود كنترلي به اين مي‌پردازد كه با يك انتخاب براي چگونگي ابراز احساساتمان داريم و چيزي كه مورد تأكيد است روش ابراز احساسات مي باشد به شكلي كه اين روش ابراز هم جريان تفكر را تسهيل كند و هم از انحراف آن جلوگيري كند . ( گلمن ، 1995 )

بطور كلي خلقيات تأثير فوق العاده بر روي محتواي جريان تفكر مي گذارد به عنوان مثال زمانيكه ما خشمگين هستيم وقايعي را در ذهن خود مي پروانيم كه غضب آلوده هستنمد و اين باعث مي شود كه نگرش و تفكر ما از موضوع اصلي منحرف شود و ما چيز ديگري را پردازش مي كنيم چون در آن موقعيت محتواي تفكر ما عوض شده است نوع نگرش ما نيز عوض خواهد شد و اين ففرايند باعث ايجاد يك عقده خواهد شد كه نتيجة منفي گرايي و كناره ديگري از واقعيت ممي باشد و در آخر به عملكرد نادرست و روابط نامطلوب مي انجام . گلمن معتقد است كه توان خود داري و مقاومت در مقابل چنين خلقيات مستبد هستند اقدامي براي افزايش بازده كاري ايجاد روابط مطلوب مي باشد .

گلمن معتقد است زمانيكه هيجانات از سلامت افراد ناشي مي شود زمينة رشو وو تميز براي افراد مهيا مي شود زيرا يكي از مفاهيم پذيرفته شده در مورد انسان فيدبك گر ، فيد بك دادن است افرادي كه از لحاظ هيجاني يالكم مي باشند در ايجاد ارتباط موفق هستند و هميشه فيدبك مثبت از ديگران مي گيرند يعني باعث متنوعيت هيجانات مثبت مي شوند ما در طول زندگي بدون شك با محركهاي برخرد مي كنيم كه ممكن است براي ما نا خوشايند باشند و اين ناخوشايندي شريع در خلق و خوي ما تأثير مي‌گذارد مثل برخورد افراد خانواده و يا همكار و در سطح وسيعتر محركهايي كه ساخته و پرداخته ذهن ما مي باشند دراين خصوص ما بايد توانايي لازم براي كنترل و مديريت افكار و رفتار خود داشته باشيم كه اساس آن خود شناسي به مهارتهاي اجتماعي تشكيل مي دهد .

از نظر گلمن مشاهدة خود كنترلي خيلي راحت نيستو خود كنترلي در نبود آتش بازيهاي هيجاني بهتر خود را نشان مي دهد يعني هر چه شدت احساسات كمتر باشد خود كنترلي نمود بهتر پيدا مي كند گلمن معتقد است احساس مسؤليت در محيط كاري و نوع برخورد با افراد تحت تأثير خلقيات فردي مي باشند و هرچه محتواي فكر در رابطه با مسئوليتي كه فرد قبول كرده است خالصتر باشد احساس مسئوليت بيشتر و بهتر صورت مي گيرد .

در يكي از تحقيقات صورت گرفته شده مشخص شده بود افراد موفق در محيط كاري از نظر خود آگاهي با خود كنترلي ، سازگاري ، خود اعتماد نوآوري هفت برابر نمره بيشتري نسبت به افراد نا موفق داشتند و در نتيجه ما مي توانيم نتيجه بگيريم كه خود كنترلي و مديريت خود تا حد زيادي مي توانند موفقيت شغلي را شكل دهند .

 

شعور اجتماعي :

شعور اجتماعي سومين مؤلفه هوش هيجاني مي باشد و عبارت است از درك احساسات و جنبه هاي مختلف ديگران و بكار گيري سك عمل مناسب و واكنش مورد علاقه براي افرادي كه پيرامون ما قرار گرفته اند ( گلمن ، 1990 ، ص 213 )

اين مؤلفه با احساس مسئوليت در قبال ديگران نسبت بيشتري دارند زيرا هر چه افراد پيرامون يا مقابل براي ما اهميت بيشتري داشته باشند سعي بيشتري خواهيم كارد واكنش مناسب در قبال آنها نشان دهيم و شرط واكنش مناسب ،درك نوع احساس طرف مقابل مي باشد .

اين مؤلفه براي افرادي كه با مراجعين زياد و متفاوت برخوردارند وضرورض مي باشد خيلي از متخصصين هوش هيجاني عقيده دارند كه نشان اصلي هوشياري اجتماعي توان همدلي است .

در بين مؤلفه هاي هوش هيجاني تشكيل همدلي از همه راحتتر مي باشد همه ما همدلي يك دوست ، يك معلم با حساس كرده ايم و تشخيص داده ايم كه واكنش او تا چه حد باعث دلگرمي ما شده است .

 

همدلي به معني من خوبم تو خوبي نيست و بيه اين معني هم نيست كه تمام احساسات طرف مقابل را تأييد و تحسين كنيم همدلي بيشتر به معني تأمل و ملاحظة احساسات ديگران مي باشد ( شگلمن ، 1995 )

به عقيدة نظريه پردازان هوش هيجاني نككته كليدي جهت افزايش حي همدلي پرورش توانايي گوش دادن در خود مي باشد زيرا هرچه افراد احساس مسئوليت بيشتري بكنند تحمل بيشتري براي گوش دادنبه حرفهاي ديگران خواهند داشت در نتيجهببه درك بهتري از احساسات ديگران خواهند رسيد گفتن اين نكته ضروري است كه همدلي نيز ريشه در خود آگاهي دارد . زيرا هرچه ما نسبت به احساسات خود گشاده تر باشيم به همان اندازه در شناخت آنها ماهر تر خواهيم بود . و به راحتي مي توانيم نوع احساس خود را از ديگران تفكيك دهيم و براي طرف مقابل يك احساس مستقل قائل شويم . گلمن معتقد است كه افراديكه توانايي درك احساسات ديگران را ندارند از لحاظ احساس نا شنوا هستند تشخيص مزان همدلي افراد از طريق كلام ، كردارد ، آهنگ ، صدا ، سكوت و لرزش آنها راحت است در همه روابط انساني ، توجه كردن به ديگران از انس و الفتهاي هيجاني و از طريق ظرفيتهاي كه شخص براي همدلي با ديگران دارد سر چشمه مي گيريد ظرفيت شناخت احساسات ديگران در عرصه هاي مختلف زندگي از كار فروشندگي مديريت گرفته تا روابط عشق و عاشقي و فعاليتهاي سياسي نقش بازي مي كند ( گلمن ، 1995)

عدم وجود همدلي عواقب ناگوار آن در خيلي از افراد مثل جنايتكاران و كودك آزاران زياد به چشم مي خورد آنچه مهم است ذكر شود اين است كه افراد به ندرت احساسات خود را در قالب كلمات بيان مي كند و بيشتر از طريق نشانه هاي غير كلامي از جمله طرفين صدا و حركت دست و محدوديت و حالات چهره ابزار مي‌كنند و هرچه ما از نظر هوش هيچاني ، قوي تر باشيم مي تواينم اين پيامهاي غير كلامي را تشخيص دهيم .

در يكي از تحقيقات كه در آمريكا صورت گرفتهبود مشخص شد دانش آموزان كه در درك پيامهاي احساسي خيلي كمتر از ديگران توانايي بيشتري دارند محبوبترين از لحاظ عاطفي و با ثبات ترين بچه هاي مدرسه هستند .

خود انگيزي

يكي ديگر از مؤلفه هاي هوش هيجاني مي باشد و خيلي از روانشناسان آنرا شرط بقا مي نامند به عقيدة آنان انسان سالم هيچ كاري را بدون هدف از پيش تعيين شده انجام نمي دهد و براي رسيدن به هدف و حتي انتخاب هدف خود انگيزي لازم ميباشد از نظر گلمن ، خود انگيزي زبان سائق پيشرفت مي باشد و كوشش است در جهت رسيدن به حد مطلوبي از فضيلت افرادي كه اين خصيصه را زياد دارند هميشه در كارهاي خود نتيجه محور سائق زيادي در آنها براي رسيدن به اهداف و استانداردهاي وجود دارد اين افراد اهداف چالش برانگيز را خيلي سريع مرتب و ميزان مخاطرات آنها را حساب مي كنند و اطلاعات و راهبردهايي را بكار مي برند كه باعث كاهش عدم اطمينان آنها و افزايش عملكرد آنها شود اين افراد خيلي شريع ياد مي گيرند كه چگونه بازده كاري خود را افزايش دهند و خيلي سريع با اهداف گروه يا سازمان سازگار مي شوند .

اين افراد هميشه انتقاد شديد و سازننده در گروه از خود نشان مي دهند و موقعيت آنها در گروه طوري است كه مديران هميشه از توانايي هاي آنان حساب مي برند . اين افراد هميشه به توانايي خود اعتماد دارند و هميشه نسبت به آينده اميدوار هستند .

اگر قرار است يك صف ضروري براي افراد در نظر بگيريم خود انگيزي مي باشد زيرا فقط از طريق خود انگيزي است كه مي توان به پيشرفت فراي انتظار رسيد از آنجا كه افراد زير چتر تفاوتهاي فردي قرار گرفته اند و از لحاظ نياز و سائق با هم متفاوت مي باشن پس عوامل انگيزش در آنها متفاوت مي باشد تعداي از افراد از طريق عوامل بيروني مثل افزايش حقوق و پرستره شغلي و نمره برانگيخته مي شوند و تعدادي به خاطر خود پيشرفت و نفس كار برانگيخته مي شوند گلمن (1995) در اين رابطه معتقد است افراديكهانجام كار براي آنها مهم است در طول كار علاقة زيادي به چالشهاي خلاقانه از خود نشان مي دهند و عشق به يادگيري و انجام كار در آنها بيشتر وجود دارد اين افراد انرژي بيشتري صرف اين كار مي كنتد و سؤالي كه هميشه ذهن آنها را مشغول مي كند اين است كه با چه روش بهتري مي توان اين كار را انجام داد . اين افراد زمانيكه عمل آنها به شكست مي انجامد بازهم مطلوب باقي مي مانند در چنين مواقعي خود تنظيمي با انگيزه پيشرفت در جهت غالب شدن برناكامي تركيب مي شود دو شخص با آمادگي بيشتري در جهت مقابله با موانع يا كار جديد شروع به كار مي‌كند به طور كلي مراحل خود انگيزي مطلبو بدين شكل است كه در ابتدا اهداف را ربه بندي مي كنيم و ميزان اهميت هركدام را مشخص كنيم اسن مسئله كاملاً در گروه خود شناسي مي باشد و هر چه خود شناسي ما بيشتر باشد بهتر مي توانيم اهداف خود را بر اساس نيازهاي واقعي اولويت بندي كنيم .

4- مهارتهاي اجتماعي :

مهارتهاي اجتماعي يكي ديگر از مؤلفه هاي هوشي هيجاني مي باشد و شامل توانايي ها براي مديريت روابط با خود و ديگران مي باشد مهارتهاي اجتماعي فقط شامل دستيابي نمي شود اگر چه افرادي كه اين مهارت را زياد دارند خيلي سريع يك جو دوستانه با افراد ايجاد مي كنند ولي اين مهارت بيشتر به دوستيابي هدفمند مربوط مي شود افرادي كه مهارتهاي اجتماعي قوي دارند به راحتي مي توانند ميسر فكري ديگران را در سمتي كه مي خواهند هداست كنند خواه براي ايجاد رفتار جديد باشد خواه برانگيختن او براي ايجاد رفتار عملكرد و يا توليد جديد باشدد (گلمن ، 1910 )

افرادي كه مهارتهاي اجتماعي بالايي دارن هميشه درصد هستند كه يك چرخة وسيعي از اطلاعات با افراد را بدست آورند و خيلي سريع جنبه هاي مشترك افراد را شناسايي كنند بعد از آن يك رابطه مؤثر برقرار كنند و اين عمل حاكي از آن است كه اعمال چنين افرادي بر اساس فرضيات حساب شده و دقيق مي باشد چنين افرادي در اولين فرصت در محيط كاري يك شبكه ارتباط قوي برقرار مي كند .

بر اين اساس همة ما اين را مي پذيريم افرادي كه در جهت پيشرفت بر انگيخته مي شوند خوش بيني آنها نسبت بر آينده است حتي مواقعي كه با شكست مواجه مي شوند زياد مي باشد .

افراد فقط از طريق مهارتهاي اجتماعي بالا مي دانند در كجا چه مواقع از خود حالات هيجاني نشان دهند و همچنان كه پيداست اين مشكلات تعداد زيادي از افراد جامعه مي باشد مخصوصاً زندگي امروزي كه افراد در طول روز بايد به سمت رفع نيازهاي خود با افراد متفاوتي مواجه شوند و هر موقعيتي اقتضاي خاص خود را دارند ما در طول روز با افراد متفاوتي برخورد مي كنيم و در هر برخورط پيام عاطفي خاص به طرف مقابل ارسال مي كنيم طبيعي است هرچه مهارتهاي براي ارسال نوع پيام بيشتر باشد راحتتر مي توانيم طرف مقابل را تحت تأثير قرار دهيم .

 

اساس فرهنگي هوش هيجاني :

يكي از مشكلات مشاوران در مدارس دربارة نمرة كسب شده توسط دانش آموزان است كه داراي زمينه هاي فرهنگي متفاوتي مي باشند و در چنانچه بعد از اجراي آمون مثل هوش هيجاني تفاوت زيمنه هاي فرهنگي دانش آموزان فراموش مي شود و موقعيت واقعي آنان به مخاطره مي افتد .

همچنانكه قبلاً گفته شد نظريه هوش هيجاني توسط ميروسالووي (1990) معرفي شده است و منظور آنها از هوش هيجاني عبارتست از توانايي درك درست برانگيختني ، براز هيجانات و توانايي استفاده از احساسات به منظور تسهيل فكر ، همچنان كه پيداست همه در اين تواناييها قابل يادگيري دارند بدين رو محتواي فرهتگي و محيطي تأثير فوق العاده اي بر روي هر كدام از اين توانائيها مي گذارد .

تعيين تأثير گذاري محتواي فرهنگي بر روي هركدام از اين مؤلفه هاي مستلزم اطلاعات جاممعه شناسي مي باشد و تحقيقات زيادي مبني بر تفاوتهاي فرهنگي در رابطه با هوش هيجاني صورت نگرفته است شواهدي مربوط به شموليت هيجاني و تثبيت هيجانات وجود دارد تحقيقات جديد در درون فرهنگي پيشنهاد دادند كه تشخيص و تفكيك هيجانات اساسي از قبيل خوشايندي و شگفت زدگي و ترس و انزجار به صورت همگاني مي باشد سموليت هيجاني براي اين يافته ها توسط تحقيقات (آلمن و همكارانش) تائيد شده است آنها معتقدند كه هر حالت چهره اي در فرهنگي در ابراز هيجانات مشاهده شده است مت ساموتوو در يكي از تحقيقات خود از سه گروه از دانشجويان ( آمريكايي ، آفريقايي ، آسيايي ) درخواست كرده بود كه نوع هيجاني را كه در تصوير دريافت مي كنند نامگذاري و آننها را بر اساس شدت و كندي بگويند بعد از مقايسه پاسخهاي دانشجويان تفاوت معناداري در گروههاي نژادي در قضا.تهاي هيجاني آنها مشاهده شده بود .

بار آن (1997) معتقد است كه توانايي هاي هيجاني با بافت فرهنگي پيوند دارد . نتيجة سخن اينكه صحبت تأثير ساز ، هوش هيجاني و تأثير فرهنگ بر اين سازه است ، و ما نياز به تحقيقات هم درون فرهنگي و هم بيشرون فرهنگي بيشتري داريم.

تفاوت با هوش هيجاني

نظريه پردازان هوش هيجاني با دلايل تربيتي و رواني را در تفكيك كرده اند در اول گفتن اين نكته ضروري است كه در هوش هيجاني اندازه اي از توانايي هستند خود توانايي نظريه پردازان هوش هيجاني معتقدند كه به ما مي گويد كه چكار مي توانيم انجام دهيم و اين شامل توانايي ما براي يادآوري تفكر منطقي و انتزاعي مي شود در حاليكه هوش هيجاني شامل توانايي ما در جهت خوداگاهيهيجاني و اجتماعي مي شود و مهارتهاي لازم در اين حوزه ها اندازه گيري مي كنند هوش هيجاني شامل مهارتهاي ما در شناخت احساسات خود و ديگران و مهارتهاي كافي در ايجاد روابط سالم با ديگران و ضمن مسئوليت پذيري در مقابل خلاقيت با ديگران مي باشد . ( گلمن ، 1995 ص 101 )

گلمن نيز معتقد است كه هوش هيجاني شامل توانايي ها براي حل مشكلات هيجاني ؤ انعطاف پذيري و قبول آن مي شود هوش هيجاني به ما مي گويد چنانچه در شناخت تواناييهاي خود و منتقل شدن بر جايگاه اصلي ما در جامعه چگونه اين فرايند را مطلوب و خوشايند سازيم هوش هيجاني دلالت بر بهزيستي فرد دارد .

زمينه هاي بحث هوش هيجاني

زمانيكه دانشمنان در مورد هوش شروع به تحقيق كردند فقط جنبه هاي شناختي آنم از ققبيل حافظه و حل مسئله را در نظر قرار دادند ولي در ميان اين دانشمندان افرادي بودند كه زود تشخيص مي دادند كه جنبه هاي غير شناختي هوشي نيز به نوبه خود براي موقعيت مفيد هستند براي مثال ديويد كسلر هوش را چنين تعريف كرده است .

ظرفيت فرد براي عمل هدفمندانه كار تفكر منطقي برخورد موثر با محيط پيرامون خويش از همان موقع (1920)

وكسلر به جنبه هاي غير شناختي هوشي به اندازة جنبه هاي شناختي اهميت داده است و كسلر نيز پيشنهاد داده است براي پيش بيني موفقيت افاد توانايي هاي غير شناختي او لازم است و كسلر تنها محققي نبود كه عقيده داشت جنبه هاي غير شناختي هوشي براي تطبيق و موفقيت لازم هستند رابرت نژندايك يكي از محققين است كه در مورد اهميت هوشي اجتماعي صحبت كرده است مانترو بر اين باور بود كه يه تنهايي نمي تواند يك پيشبيني كننده خوب براي عملركد شغل افراد باشند در بهترين شرايط فقط 25 درصد موفقيت افراد را پيش بيني مي كند .

يك محقق ديگر پيشنهاد داده است كه آزمودنهاي شناختي واقع گرايانه است .

9- كالبد شكافي يك تسخير هيجاني 1

9-1 مقدمه

در انسان بادامه مغز كه از لغت يوناني به معني بادام گرفته شده است خوشه اي بادامي شكل از ساختارهاي به هم پيوسته اي است كه در بالاي ساقه مغز ، نزديك انتهاي حلقة ليبيك قرار گرفته است درهر يك از دو نيمكره مغز يك بادامه قرر دارد كه در طرفين سر جاي گرفته اند بادامه مغز انسان در مقايسه با نزديكترين بستگان تكامل آن يعني نخستينها تا حدودي بزرگتر است .

هيپو كامپ بادامه مغز دو قسمت مهم « مغز بويايي ) اوليه بودند كه در جريان تكامل موجب پيدايش قشر مخ و سپس قشر تازة مخ گرديدند .

هنز هم اين ساختارهاي ليمپيك اثر مارهاي مربوط به يادگيري و به خاطر سپاري را انجام مي دهند متخصص با دامه مغز در مسائل هيجاني است هرگاه با دامه مغز از ساير قسمتهاي مغذ جدا شوند بدين مي انجامد كه فرد به ناتواني چسمگيري در سنجش معناي هيجاني وقايع دچار شود گاهي به اين وضعيت « كوي عاطفي » مي گويند .

بادامه به عنوان مخزن خاطرات هيجاني عمل مي كند و از همين رو اهميت دارد . زندگي بدون بادامه مغز زندگي اي عادي از معناي شخص است .

فقط عاطفه نيست كه با بادامة مغز وابسته است تمام هيجانهاي انسان به آن بستگي دارد . حيوانهايي كه بادامه مغزشان برداشته شده يا پيوند هايش قطع شدده است فاقد ترس و خشم هستند ميلي به رقابت و همكاري ندارند در اين حيوانها هيجان كم اثر است يا از بين مي رود ترشه اشك كه نشانه اي هيحاني و مختص نوع بشر است بوسيله بادامه مغز و ساختاري نزديك آن به نام شنج كمربندي 1 تحريك مي شود . و در آغوش گرفتن نواش كردن يا آرام كردن شخص گريان به هر نحو ممكن تسكين اين بخشهاي مغز مي شود و هق هق گريه خود را متوقف مي سازد .

منابع فارسي

- شريفي، حسن پاشا ، نجفي زند ،‌جعفر ، (1376 )، روشهاي آماري در علوم رفتاري ، تهران ، انتشارات سخن.

- گلمن ، دانيل، (1382)، هوش هيجاني ، ترجمه شريف پارسا، تهران ، انتشارات رشد.

- گنجي ، حمزه ، (1386) ، بهداشت رواني ، تهران ، انتشارات ارسباران .

- شاملو ، احمد ، (1372 ) ، بهداشت رواني ، چاپ يازدهم .

- شريعتمداري ، علي ، (1373) ، تعليم و تربيت اسلامي ، تهران ، انتشارات امير كبير.

- دلاور، علي ، (1374)، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و علوم اجتماعي ، تهران، انتشارات رشد.

-سرايي ، حسن ، (1372 )، مقدمه اي بر نمونه گيري در تحقيق ، تهران ، انتشارات سمت.

- مارشال ، جان ، انگيزش دميتان، ترجمه يحيي سيد محمدي.

- رحيمي ، آزيتا، پايان نامه شماره 65.

- سيبر، شرنيگ ، هنجاريابي آزمون هوش هيجاني ( براي دانشجويان دوره كارشناسي ارشد دانشگاه دولتي در شهر تهران علوم تربيتي)

- بازرگان ، عباس، (1376) ، روشهاي تحقيق در علوم رفتاري ، تهران ، انتشارات آگاه.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 12:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(2)

تحقیق در مورد شکل اعضای بدن و تاثیر آن بر عملکردشان

بازديد: 1020

تحقیق در مورد شکل اعضای بدن و تاثیر آن بر عملکردشان

در این قسمت ابتدا توضیح کوتاهی درباره نظریه لاهادک و تشریح مقایسه ای میدهیم که هر دو بیانگر رابطه ی تناسب شکل اعضای بدن و عملکرد آنها هستند.

در قسمت بعد به طور اجمال سازگاریهای ساختار بدن انسان را برای زندگی بر روی کره ی زمین بیان میکنیم و کمی درباره ی شکل سه بعدی احتمالی موجودات فضایی توضیح میدهیم و سپس به بررسی تناسب اشکال سه بعدی سلولها با کارشان میپردازیم و بعد از آن تناسب شکل اعضای بدن انسان با عملکردشان را توضیح میدهیم و در نهایی به بررسی تناسب شکل اعضای بدن برخی از حیوانات با عملکردشان می پردازیم.

البته متأسفانه باید ذکر کنم، برخلاف آنچه که از ابتدای شروع تحقیق درباره ی تأثیر اشکال سه بعدی، به دنبال تأثیر اشکال اعضای بدن انسان بر عملکردشان هم بودیم، مطالب بسیار کمی را در این زمینه پیدا کردیم که کنار هم گذاشتن این مطالب، آنچه است که اکنون در پیش روی شماست.

* لامارکیسم چیست:

گرچه نخستین نظریه تحول جهان جانداران در سده ی ششم پیش از میلاد اظهار شده بود، با وجود این، کسی که این نظریه را به صورتی مشروح و مستدل و با مراعات جنبه ی علمی و به طور مثبت بیان کرد لامارک، گیاه شناس و جانورشناس فرانسوی بوده است.

او کار خود را در زمینه ی گیاه شناسی آغاز کرد و سپس به جانورشناسی، به ویژه مطالعه ی بی مهرگان، روی آورد. از دیگر افتخارات لامارک، تقسیم اساسی جانوران به دو گروه اصلی مهره داران و بی مهره گان و همچنین وضع و ابداع دو واژه ی بیولوژی، یعنی دانش زیست شناسی و زیست کره، یعنی مجموعه ی محیطهای زندگی جانوران است. به گمان لامارک، جهان جانداران تغییرپذیر است و این تغییرپذیری را نامحدود و مداوم می دانست.

خلاصه ی نظریه های لامارک:

- تغییر شرایط محیطی

- ایجاد نیازهای درونی جدید در موجودات زنده

- تلاش موجودات برای برطرف کردن نیازهای خود با برخورداری از نیروی ذاتی و درونی

- به کار افتادن بعضی از اندامها و از کار افتادن برخی دیگر (بر اثر به کار بردن و به کار نبردن اندامها)

- پدیدار شدن صفات جدید در موجودات زنده

- موروثی شدن صفات اکتسابی

- تکامل تدریجی موجودات زنده

لامارک بر این باور بود که عامل اصلی تغییردهنده ی جانداران محیط زندگی آنهاست. ولی به نظر او محیط هیچ گونه اثر مستقیمی در بروز تغییرات ندارد و تنها نقش محیط، ایجاد نیاز است.

یک تغییر واحد در محیط، در جانداران مختلف نیازهای متفاوت ایحاد میکند. موجودات زنده دارای نیروی ذاتی هستند که نیازها را تشخیص میدهد و هر جانداری به اقتضای نیاز خود در برابر محیط، تحولات مطلوب را ایجاد میکند. به بیان دیگر، محیط اثر خلاق ندارد و نوع برخورد موجود زنده با محیط برخورداری است فعال و نه انفعالی.

به اعتقاد لامارک، اگر نیازهای جدید به شکلی مستمر و پایدار درآیند، عادتهای تازه ایجاد میشوند. او در مورد اصل چهارم چنین اظهار میکند که در صورت به کار بردن زیاد یک اندام، آن اندام رفته رفته تقویت میشود و شکل جدیدی مناسب با عادتی که کسب کرده حاصل میکند و به نظر وی دراز شدن گردن و پاهای زرافه و ظهور پرده میان انگشتان پای اردک شکلان به همین روش صورت گرفته است. از طرفی وقتی عادت سبب به کار نبردن اندامی میشود، آن اندام رفته رفته تحلیل میرود و کوچک میشود، تا جایی که ممکن است به کلی از میان برود. به نظر این دانشمند نبود چشم جانداران ساکن غارهای تاریک و یا همچنین نبود دست و پا در مارها به همین سبب بوده است. لامارک همچنین به موروثی بودن صفات اکتسابی معتقد بود. این اصل معروفترین اصل در نظریه های اوست که به رواج لامارکیسم انجامید.

به اعتقاد او، تمام تغییراتی که به دلیل اکتساب (سازش) در طول دوره ی حیات به در ساختار افراد ظاهر میشوند. در طی زادآوری حفظ شده و به نسلهای بعد منتقل میگردند.

این نظریه بسیار موفقیت آمیز بود و به اشاعه اندیشه ی تکامل کمک بسیار کرد. اما سرانجام معلوم شد که نظریه لامارک نادرست است. اینکه به کاربردن و به کار نبردن اندامها به کسب صفتی می انجامد کاملاً درست است ولی اشتباه لامارک در این بود که چنین تغییرات اکتسابی (غیرژنتیکی) را موروثی می پنداشت. صفات اکتسابی موروثی نیستند زیرا ناشی از اثرات محیط و رشد جاندارند، نه اثرات ژنهای جاندار.

فقط صفات وابسته به ژنها موروثی هستند، آن هم به شرطی که ژنهای کنترل کننده ی آن در سلولهای زاینده «جنسی» موجود باشند. هرگونه تغییری که بر اثر به کاربردن و به کار نبردن اندامها و یا به هر علت دیگر، در سلولهای دیگر بدن غیر از سلولهای جنسی «گامتها» رخ دهد، تأثیری در ژنهای سلولهای زاینده نخواهد داشت.

خلاصه مطلب: بیشترین هدف ما از بررسی نظریه لامارکیسم، این بود که بگوییم او معتقد بود که شکل هر اندامی متناسب با نیازهایی است که در اثر محیط برای هر موجودی بوجود می آید.

* تشریح مقایسه ای

خلاصه ی مطلب:

«در این قسمت هم میخواهیم به طور اجمال، درباره ساختارهای هومولوگ و ساختارهای آنالوگ توضیح دهیم و بیان کنیم که بسیاری از ساختارهای موجودات مختلف، دارای ریشه ی جنینی یکسانی نیستند ولی شباهتهای ظاهر و سطحی را به علت دارا بودن عملکردهای مشابه از خود نشان میدهند. و با بیان این نظریه بر این مطلب، صِحّه بگذاریم که شکل اعضای بدن جانداران با عملکردشان تناسبی دو سویه دارد».

مقایسه ی قطعات ساختاری اندامهای مطالعه شده در ارگانیسمهای گوناگون ولی خویشاوند وجود شباهتی اساسی را نشان میدهد. این ساختارها، با اینکه ممکن است بر اساس عملکردشان و اگرایی حاصل کرده باشند، ولی دارای یک ریشه ژنتیکی مشترک برای شباهتهای بین خود هستند. چنین ساختارهای، ساختارهای همساخت (هومولوگ) نام دارند و همساختی( هومولوژی) ارتباط بین ساختارهایی است که به دلیل دارا بودن نیای مشترک، شباهتهایی را نشان میدهند.

آنالوژی ارتباط بین ساختارهایی است که تفاوتهای تشریحی دارند و دارای ریشه ی جنینی یکسانی نیستند ولی شباهتهای ظاهری و سطحی را به علت دارا بودن عملکردهای مشابه از خود نشان میدهند. گمان میرود که این ساختارهای همسان (آنالوگ) اصولاً برای اهداف متفاوتی خلق شده اند و عملکرد کنونی آنها به طور ثانویه به علت نیاز ایجاد شده است.

اینک به ساختارهای هومولوگ و آنالوگ با ذکر مثالهایی می پردازیم:

- دستهای انسان، گربه، بالهای خفاش، اندامهای جلویی سایر پستانداران به ویژه باله های شنای پستانداران دریایی مانند وال، دولفین و .... گرچه اعمال بسیار متفاوتی دارند، ولی به دلیل عناصر اسکلتی مشابه و دارا بودن نیایی مشترک، ساختارهای همولوگ به شمار میروند (شکل 3-1)

- شباهت در قطعات اسکلتی اندام جلویی خزندگان و دوزیستان نیایی و حتی نخستین ماهیهایی که میلیونها سال پیش از آب خارج و وارد خشکی ها شوند دارا بودن نیایی مشترک را نشان میدهند و ساختارهای هومولوگ به شمار میروند.

- بالهای حشرات و بالهای پرندگان ساختارهای همسان هستند، زیرا با آنکه عملکردهای مشابهی دارند، نمو آنها بدون وابستگی به یکدیگر صورت پذیرفته است. بال حشرات پرده ای است که توسط رگبالها نگهداری شده و از نظر جنینی از چین های راکتور در می به وجود آمده است، ولی بال پرندگان که توسط استخوانها نگهداری میشود از بندهای اولیه ی نر و درم جنین منشأ گرفته است. بالهای مهره داران به دلیل دارا بودن ریشه ای مشابه، ساختارهای همساخت به شمار می آیند.

- مثال کلاسیک دیگر، باله ماهی ها و اندامهای شنای پستانداران آبزی مثل والها، فوک ها و دولفین ها ست. این ساختارها عملکردی یکسان دارند ولی چون از نظر کالبدشناسی با هم متفاوت اند، اندامهای همسان نامیده میشوند.

علم تشریح مقایسه ای همچنین وجود ساختارهای تحلیل رفته را آشکار میسازد. این اندامهای به جا مانده یا رشد نکرده، قسمتهایی از بدن هستند که تحلیل رفته و بدون استفاده اند. ولی همین ساختارها، در دیگر خویشاوندان نیایی به شکلی کاملاً تمایز یافته وجود دارند و دارای عملکرد مهمی هستند.

رویدار وجود ساختارهای تحلیل رفته را میتوان در رابطه ی با گونه هایی که خود را با شرایط زیستی سازش میدهند، توضیح داد. برخی از ساختار برای بقاء از اهمیت کمتری برخوردارند. وقتی به چنین ساختارهایی دیگر برتری گزینشی داده نشود، معمولاً کوچکتر شده و عملکرد خود را با گذشت زمان از دست میدهند. در صورتی که وجود این ساختارها برای جاندار زیانبار نباشد، فشار گزینشی برای حذف کامل آن به گونه ای ضعیف عمل میکند و ساختار میتواند در نسلهای متوالی پایداری خود را حفظ کند.

بهترین مثال شناخته شده، آپاندیس (زاینده ی کرمی شکل ابتدایی روده ی بزرگ انسان است) که در نخستیان رشد بیشتری دارد و در هضم غذاهای سفت کمک میکند. در بدن انسان بیش از 100 ساختار تحلیل رفته شناسایی شده که شامل آپاندیس، استخوان دنبالچه، موهای بدن، دندان عقل، ماهیچه های گوش بیرونی و بسیاری دیگر هستند.

وال ها و پیتونها (مارهای بزرگ مناطق گرمسیری کاره ی قدیم که از پرندگان و پستانداران تغذیه میکنند) پاهای عقبی تحلیل رفته دارند که با زمین تماس برقرار نمیکنند.

در پرندگان بدون بال، استخوانهای بال تحلیل رفته اند و بسیاری از جانوران کور حفّار یا غارزی دارای چشمان تحلیل رفته اند که به کار نمی آیند.

*سازگاری ساختار بدن انسان برای زندگی بر روی کره ی زمین

بدن ما دائماً تحت تأثیر نیروی گرانش زمین قرار دارد. نیروی گرانش زمین به رانده شدن خود به درون بخشهای پایینی بدن کمک میکند. دستگاه گردش خون، سازگاری جالبی با این گرانش پیدا کرده است. اگر این سازگاری نبود، خون درون پاهای ما جمع میشد و پاها متورم میشدند.

این سازگاری چگونه حاصل شده است؟

گیرنده های مکانیکی در ماهیچه، تاندونها و مفصلها و قسمتهای مختلف گوش داخلی در بدن شما طوری تعبیه شه تا بتوانید درست جهتگیری کنید و در محیط زیست چابک و فعال باشید. به همین شکل فشار بدن شما طوری است که مایعات و پلاسمای خون با توجه به جاذبه به محیط در بدنتان توزیع شود. آناتومی و فیزیولوژی بدن، برای این سیّاره ساخته شد، تا بتوانید پروتئینها و کربوهیدارتها را هضم کند و ویتامین D را از خورشید جذب کرده و بسوزاند.

برخی اینگونه فکر میکنند که شاید بهتر بود برای جلوگیری از اثرات پیری مثل افتادگی پلکها و چروک شدن پوست بدن، در بی وزنی ممتد بسر می بردند. اما بی وزنی ممتد برای بدن ما وضعیتی غیرطبیعی به شمار می رود و میتواند بر تمامی حالتهای بدن اثر مخرب ایجاد کند. اگر ما در بی وزنی ممتد زندگی کنیم؛ ارگانهای حسّی در گوش داخلی به حرکات به طرز متفاوتی پاسخ میدهند و این سبب جهت گیری اشتباه و حالت تهوع خواهد شد. مایعات وارد قفسه سینه و سر شده و باعث گرفتگی میشود. کمبود پلاسما باعث کم خونی میشود. اوضاع استخوانها و ماهیچه ها وخیم میشود. توزیع مجدد مایعات پاهای شما را منقبض میکند، تصفیه کبد افزایش یافته و باعث تولید سنگ میشود. پس مشاهده میکنید که در طول عمر کوتاهمان، جاذبه ما را شکل میدهد و سپس باعث دِفرمه شدن ما میشود. همینطور که، به سوی پیری میرویم، روابط پیچیده ی ما با جاذبه که بنیادی ترین نیروی طبیعت است، این تغییرات را حاصل میکند و به اصطلاح بدن ما از ریخت می افتد! این هزینه ای است که باید بپردازیم. هزینه ی زندگی بر کره ی زمین.

* شکل سه بعدی موجودات فضایی

شاید برای شما هم این سئوال پیش آمده باشد که بالاخره آیا موجودات فضایی وجود دارند یا نه؟ و اگر وجود دارند چه شکلی هستند؟ آیا باید به موجوداتی فکر کرد که بسیار عجیب و غریب هستند و هر کدام چندین دست و پا دارند. یا مثلاً چند چشم ... یا دارای چند سر جدا از هم هستند؟ .... البته هر حدسی میشود زد. چون هیچ مدرکی در دست نیست که بر اساس آن نظر داد ولی مسلماً موجوداتی در یک سیاره با شرایط خاص، باید ویژگیهای خاصی داشته باشند اما نه آنقدر عجیب و غریب که ممکن است ما در ذهنمان بسازیم. بسیاری از دانشمندان در این زمینه نظرات علمی ارزشمندی دارند که به آنها اشاره میکنیم.

نظر دانشمندان علوم فضایی درباره ی موجودات احتمالی سیارات دیگر چیست؟ آیا آنها هم مثل عامه مردم شکلهای ظاهری عجیب و غریبی برای آنها تصور میکنند؟ اصلاً این طور نیست. بلکه آنها با جمع بندی درست و در نظر گرفتن بسیاری از مسائل حیاتی و زیستی نظراتی دارند که ارزشمند و به واقعیت خیلی نزدیکتر است. آنها معتقدند که اگر موجود هوشمند و باشعوری در سیاره ای پیدا شود و به درجاتی از تمدن رسیده باشد، به احتمال زیاد باید هیکل و ظاهر آنه شبیه انسانهای زمینی باشد. چون بهترین حالت بدن یک موجود زنده که بتواند از دستهایش خوب استفاده کند باید موجودی شبیه ما باشد که بتواند روی دوپایش حرکت کند. در غیر اینصورت موجودی با چند دست و پا و سر و اجزاء غیرعادی و عجیب نمیتواند کارآیی مناسبی در زندگی داشته باشد. دانشمندان نظرات دیگری هم درباره ی شرایط ظاهری موجودات احتمالی سیارات دیگر دارند که قابل توجه است. آنها معتقدند که با توجه به شرایط متفاوت سیارات عالم، شرایط زیستی و حیات هم در آنها فرق خواهد کرد. مثلاً سیاره ای را در نظر بگیریم که دارای جو دقیق است. در چنین سیاره ای تنفس موجودات زنده، شرایط خاصی دارد و باید قفسه ی سینه و ششها بزرگ باشند تا بتوانند اکسیژن مورد نیاز بدن را جذب کنند.

در سیاره ای با نیروی جاذبه ی کم، موجوداتی با قد بلند و کشیده پیدا خواهد شد. چون در نیروی جاذبه کم رشد سلولها شرایط خاصی پیدا میکند. در سیاره ای که در معرض ریزش شهاب سنگ باشد، پوست بدن باید خیلی مقاوم باشد و احتمالاً پوشیده از پولک یا جنسی بیشتر استخوان با یک رنگ خاص باشد که بتواند اشعه مضر را دفع کند.

چه سیاراتی مناسب تشکیل حیات و زندگی هستند؟ چه برای موجودات هوشمند و متفکر و چه برای زندگی ابتدایی و حیوانی و حتی میکروبها و موجودات ماده و اولیه ....

کره ی زمین در بین سیارات منظومه شمسی دارای بهترین شرایط است. نه زیاد گرم است و نه زیاد سرد است. در فاصله ی کاملاً مناسب از خورشید قرار دارد. شرایط یک سیاره برای بوجود آمدن حیات، شرایط خاصی را می طلبد. مثلاً چنین سیاره ای نباید زیاد به ستاره ای خورشیدی که دور آن می چرخد نزدیک و یا خیلی دور باشد. آب از ویژگیهای مهم و ضروری حیات است، برای هر سیاره ای و در هر مکانی. وجود آب در حالت مایع و جوی که دارای گاز و مواد سمی و کشنده نباشد، از ضروریات یک سیاره ایده آل است. در سطح سیاره ای با بیابانهای خشک و برهوت یا سرد و یخ بسته، حیات شکل نمی گیرد و در یک کلام، چنین سیاره ای باید از بسیاری جهت شبیه کره زمین باشد.

به طور کلی بسیاری از دانشمندان با توجه به کشف منظومه ها، ستاره ها، و کهکشانهای بی شمار جهان هستی، حدس می زنند که در بین میلیونها سیاره، احتمالاً ما تنها موجوات این جهان نخواهیم بود و موجودات دیگری هم وجود خواهند داشت.

حیات در هر جایی از این جهان هستی ممکن است شکل بگیرد و ادامه یابد. پس جای تعجب نخواهد بود اگر که بگوییم ممکن است موجوداتی در فضا زندگی کنند که از نظر تمدّن از ما جلوتر یا عقبتر باشند.

شکل سه بعدی و ظاهری موجودات فضایی احتمالی، بستگی به شرایط گوناگون هر سیاره دارد. اما بهترین حالت ظاهری برای یک موجود زنده هوشمند که بتواند با ابزار و استفاده از آن سرو کار داشته باشد، حالت انسانهای کره زمین است.

* پاورقی: توجه شود که منظور از حیاتی که اینجا از آن صحبت شده است، همان مفهومی است که عموم انسانها ( و نه شاگردان استاد بابایی) در ذهن خود دارند.

*تناسب شکل سه بعدی سلولها با عملکرد آنها:

سلولهای مختلف اندازه های متفاوتی دارند. کوچکترین سلولها، باکتریهایی هستند که اندازه آنها بین است. درازترین سلولها بعضی از سلولهای عصبی و ماهیچه ای هستند. اندازه کوچکترین سلولهای گیاهی و جانوری در حد و اندازه ی بزرگترین آنها (صرفنظر از سلولهای دراز عصبی و ماهیچه ای و سلولهای تخم بسیاری از جانوران) در حدود است. تریکودینا جانداری تک سلولی و آبزی است که قطر دارد.

اندازه و شکل هر سلول، به کار آن سلول بستگی دارد. تخمک پرندگان حجیم است چون مقدار زیادی مواد غذایی را برای رشد جنین، در خود جای داده است. سلولهای ماهیچه ای دازند. در نتیجه میتوانند قسمتهای مختلف بدن را به یکدیگر نزدیک کنند.

سلولهای عصبی نیز درازند، در نتیجه میتوانند پیام های عصبی را به سرعت از یک نقطه ی بدن به نقطه ای دیگر منتقل کنند. از سوی دیگر، کوچک بودن اندازه ی سلول نیز فواید زیادی دارد. مثلاً گلبولهای قرمز خون فقط قطر دارند و در نتیجه میتوانند از درون باریکترین رگهای بدن عبور کنند. البته در رابطه با شکل سه بعدی آنها نیز باید به این نکته ی جالب اشاره کرد که در دو طرف مقعر هستند و شکل خاص گلبولهای قرمز موجب میشوند تا این سلولها بتوانند تغییر شکل بدهند و از مویرگهای باریکی که در برخی نواحی بدن از اندازه ی گلبولها نیز کوچکتر هستند، عبور کنند. همچنین شکل سه بعدی مقعر شکل آنها، موجب میشود تا بتوانند با هموگلوبین ترکیب شود. اما در مواردی گلبولهای قرمز خون ناهنجار و غیرطبیعی (حالت داسی شکل) پیدا میکنند که به خاطر این نوع شکل سه بعدی خاص، دیگر نمیتوانند به آن تعداد هموگلوبینی که یک گلبول قرمز سالم (مقعرالطرفین) میتواند بچسبد، متصل شوند و به تعداد کمتری و هموگلوبین میتوانند متصل شوند. در نتیجه این گلبولهای قرمز داسی شکل نمیتوانند به خوبی اکسیژن را منتقل کنند و فرد دچار کم خونی وابسته به گلبولهای قرمزی داسی شکل میشود. به علاوه به علت چسبیدن این گلبولها به دیواره های رگها، جریان خون در آنها دشوار میشود.

* اندازه سلولها از حد معینی بزرگتر و از حد معینی کوچکتر نمیشود.

کوچکترین اندازه سلول باید به قدری باشد که بتواند به مقدار کافی DNA ، پروتئین و اندامهای لازم برای زیستن و تولید مثل کردن را در خود جای دهد. عامل محدود کننده ی اندازه سلول نسبت سطح به حجم است. سطح سلول باید به اندازه ای باشد که بتواند مقدار کافی مواد غذایی از محیط بگیرد و مواد زاید به محیط دفع کند. سلولهای بزرگتر، سطح بزرگتری دارند اما نسبت سطح به حجم آنها در مقایسه با سلولهای کوچکتر هم شکل خود، کوچکتر است. برای درک بهتر به شکل زیر نگاه کنید:

در این شکل، یک سلول مکعبی شکل بزرگ و 27 سلول مکعب شکل کوچک نشان داده شده است. (قسمتهای دایره ای، هسته های سلول را نشان میدهند)

= حجم

اما مساحت آن دو متفاوت است:

= مساحت مکعب بزرگ

= مساحت هر مکعب کوچک

مجموع مساحت همه ی 27 مکعب کوچک برابر است با که معادل است با ؛ یعنی سه برابر مساحت مکعب بزرگ. پس میبینیم که نسبت سطح به حجم در سلول بزرگتر، کوچکتر است.

در مواردی که حجم سلول خیلی زیاد باشد، سطح آن نمیتواند احتیاجات حجم را برآورده کند؛ بنابراین نسبت سطح به حجم است که اجازه نمیدهد سلول از حد معینی بزرگتر باشد.

وقتی سلولهای زنده روی کره ی زمین پدید آمدند، فقط آنهایی زنده ماندند و تولیدمثل کردند که سطح کافی برای تأمین احتیاجات حجم خود را داشتند. خاط نشان میکنیم که همه ی سلولها مکعب کامل یا کره ی نیستند. شکلهای متعددی از سلولها پدید آمدند که بر محدودیت اندازه چیره شده اند. سلولهای ماهیچه ای و عصبی میتوانند بسیار دراز باشند، چون باریک اند و بنابراین به ازای هم واحد حجم، سطح بیشتری نسبت به سلولهای کره ای شکل دارند.

* تفاوت شکل سه بعدی سلولهای گیاهی و جانوری

سلول گیاهی اجزایی دارد که سلول جانوری از آنها بی بهره است. مثلاً سلول گیاهی (همانند سلولهای قارچ ها و بسیاری از آغازیان) دیواره ی سلولی سخت و ضخیمی دارد. دیواره ی سلولی از سول محافظت میکند و سلول را در حفظ شکل یاری میدهد. دیواره ی سلولی گیاهی از نظر ساختار شیمایی با دیواره ی سلول باکتریایی متفاوت است و از سلولز ساخته شده است. برخلاف بیشتر سلولهای جانوری، بسیاری از سلولهای بالغ گیاهی به شکل چندوجهی هستند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 8:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد علل موثر بر پیشرفت تحصیلی

بازديد: 1329

تحقیق در مورد علل موثر بر پیشرفت تحصیلی

در اين مقاله كوشش شده است يافته هاي عمده اين مطالعات مورد بازنگري قرار گيرد. كشف اثرات متغيرها بر پيشرفت تحصيلي موضوع ساده اي نيست. نتايج پژوهش ها بر روي روابط و همبستگي ها بايد در عمل مورد آزمايش قرار گيرند. هر يك از نتايج بايد به دفعات متعدد به وقوع پيوندد تا به توان نسبت به صحت آنها اطمينان حاصل كرد.

مطالعات كيفي كه بر پايه روش هاي مشاهده اي و تكنيك هاي مصاحبه انجام مي گيرد، اين امكان را به پژوهشگر مي دهد كه به نكات ظريفي كه در كلاس نقش دارند و بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان موثرند كه تشخيص آنها جز با بكارگيري اين روش ها ممكن نيست.

برنامه درسي و پیشرفت تحصیلی

برنامه درسي را مي توان به سه گروه “برنامه درسي مورد انتظار (آنچه كه در فهرست دروس و يا هدف هاي يادگيري مندرج است)،” برنامه درسي اجرا شده “ (آنچه كه معلمين عملاً تدريس مي كنند در زبان پژوهش به آن اغلب فرصت يادگيري مي گويند) و “ برنامه درسي فرا گرفته” (آنچه كه كودكان واقعاً ياد مي گيرند) تقسيم نمود. شواهد زيادي وجود دارد مبني بر اينكه تقاضاي برنامه درسي در پيشرفت تحصيلي مؤثر است. به طور خلاصه مي توان اظهار داشت كه اگر دانش آموزان فرصت يادگيري چيزي را داشته باشند، معمولاً “آن را فرا مي گيرند و اگر اين فرصت براي آنها فراهم نباشد، از يادگيري آن محروم خواهند شد. به عبارت ديگر ، هر چه ميزان تقاضا در “ برنامه درسي مورد انتظار” با ثابت فرض كردن بقيه عوامل بيشتر باشد، كودكان بيشتر ياد خواهند گرفت.

بسياري از كشورهاي در حال توسعه داراي مراكز برنامه ريزي درسي هستند، گر چه در بسياري از كشورها برنامه هاي درسي براي رهايي از نفوذ برنامه هاي قدرت هاي استعماري گذشته به صورت “ملي” تدوين شده اند، هنوز در برنامه هاي درسي برخي از كشورها اين وضعيت وجود ندارد و يا آنكه در طرف ديگر طيف به آنچه كه در ديگر كشورها كودكان براي يادگيري بخصوص در زمينه خواندن، رياضيات و علوم دارند، توجه كافي مبذول نشده است.

دو مقوله بايد مورد توجه قرار گيرد يكي تكنولوژي برنامه ريزي درسي (Lewy 1978) و ديگري عوامل تعيين كننده برنامه درسي ، بسياري از عوامل مطالعات اندكي نياز دارند كه مراكز برنامه ريزي درسي بايد به انجام آن توجه داشته باشند.

تمايل به افزودن مطالب بيشتري به برنامه هاي درسي مشاهده مي شود بدون آن كه هرگز چيزي از آن كاسته شود. اخيراً حركت هايي براي پيراسته كردن برنامه هاي درسي ديده مي شود زيرا وضعيت كنوني و انباشتگي مطالب از جمله عوامل استاندارد پايين آموزشي به شمار مي رود.

برنامه هاي درسي بايد با دقت جرح و تعديل شوند و بايد توجه كرد كه مدارس حداقل آنچه را كه فارغ التحصيلان براي شروع به كار نياز دارند به كودكان بياموزند دانس آموزان بايد همچنين پايه لازم را براي اينكه بتوانند به يادگيري پس از فارغت از تحصيل ادامه دهند و محتوايي را كه بعداً به آن ها آموخته مي شود، سريعاً بياموزند، در مدرسه كسب كرده باشند.

برنامه هاي متعددي نظير ادغام آموزش و كار توليدي يا اضافه شدن موضوعات پيش حرفه اي به برنامه هاي درسي مورد آزمايش و تجربه قرار گرفته اند. ارزشيابي از چنين برنامه هايي، مادامي كه مسئله بيكاري حل نشده، تشويق به خود اشتغالي فارغ التحصيلان صورت نگرفته يا منابع مورد نياز افزايش نيافته است، نااميد كننده به نظر مي رسد.

بر اساس برخي از مطالعات، در حقيقت آن چه كه براي خود اشتغالي بزرگسالان در مناطق روستايي و شهري بصورت بالقوه از سودآوري بيشتري برخوردار است، سواد آموزي و مهارت هاي محاسبه، دانش كشاورزي و يا تا حدودي دانش علمي است. از نقطه نظر مسائل تعليم و تربيت، به نظر مي رسد برخي از اين برنامه هاي حرفه آموزي اگر معلمان از انگيزه كاري بالايي برخوردار بوده و آموزش موضوعات علمي را با آموزش مطالب نظري براي درك بهتر آن مطالب پيوند داده باشند كم و بيش نتايج جالبي دارند موفقيت آنها در حقيقت تا حدود زيادي به منابعي كه در اختيار بوده است بستگي دارد.

برنامه هاي درسي اغلب مورد انتقاد قرار مي گيرند و سبب عدم پيشرفت تحصيلي تلقي مي شود. معمولاً در اين امر عوامل عديده اي دخالت دارند و دانش كم معلم نيز به وضوح يكي از مشكلاتي است كه در بعضي از كشورها دليل شكست برنامه هاي درسي مي باشد.

زبان آموزش و زباني كه مواد آموزشي و كتابها به آن نوشته مي شود از مسائل ديگر است. براي نمونه نيجريه پس از استقلال زبان انگليسي را به عنوان زبان آموزش در پايه اول دبستان پذيرفت. در منطقه اي كه در آن مردم به زبان Yorubaصحبت مي كنند كودك بايد ابتدا زبان محلي را بياموزد و سپس زبان Yoruba و بعد وارد مدرسه اي شود كه در آن آموزش به زبان انگليسي صورت مي گيرد.(نظير كودك انگليسي زباني كه وارد مدرسه اي مي شود كه در آن به زبان ژاپني درس مي دهند.)

مطالعاتي در مناطقي كه از نيجريه كه به زبان هاي Yoruba و Hausa تكلم مي كنند صورت گرفته نشان مي دهد يادگيري كودكان وقتي با زبان محلي تحت آموزش قرار مي گيرند بيشتر از زماني است كه آموزش آنها با زبان انگليسي صورت مي گيرد البته تغيير همه مواد آموزشي يا بازنويسي آنها به زبان هاي محلي كاري پر هزينه است. از طرف ديگر استفاده از زبان محلي ممكن است به يك موضوع سياسي تبديل شود زيرا بعضي از گروه ها ممكن است استفاده از زبان گروه ديگر را نپذيرند و در نتيجه اين مشكل در بسياري از كشورها حل نشده باقي بماند.

بالاخره امتحانات ملي بايد آنچه را كه در برنامه هاي درسي مورد توجه است منعكس كنند زيرا معلمين بر اساس محتواي سئوالات امتحاني تدريس مي كنند. در تمامي اين فعاليت ها مركز برنامه ريزي درسي بايد نقش قاطعي ايفا نمايد.

كتاب هاي درسي و مواد آموزشي آن

هر جا كه كمبود كتاب و مواد آموزشي وجود دارد پيشرفت تحصيلي پايين تر است. تأمين يك كتاب به ازاي هر دانش آموز (و تضمين اينكه كتاب ها به مدرسه برسند و مورد استفاده معلمين و دانش آموزان قرار گيرند.)، ميزان پيشرفت تحصيلي و نرخ ماندگاري را افزايش مي دهد. در فيليپبن وقتي تعداد كتاب هاي درسي دوره ابتدايي از يك كتاب براي ده دانش آموز به يك كتاب براي دو دانش آموز تغيير يافت درصد قبولي دانش آموزان از 50 به 70 درصد در طي يك سال تحصيلي افزايش پيدا كرد (بانك جهاني 1989)

فولر (fuller 1986 ) نشان داد كه كمبود كتاب درسي در برخي از موضوعات درسي مسئله اي وخيم تر از بقيه است ولي همواره اين كمبود بر ميزان پيشرفت دانش آموزان تأثير مي گذلرد مشكل اصلي اين است كه چگونه مي توان كتاب درسي (يا حتي چند برگ) به تعداد كافي و به قيمت ارزان تأمين كرد و در عين حال تضمين نمود كه مواد آموزشي به دست دانش آموزان خاصه به مدارس مناطق روستايي خواهد رسيد. مطالعات انجام شده در زمينه توزيع كتاب هاي درسي در نيجريه و اندونزي مشكلات عديده اي را كه در اين زمينه وجود دارد نشان مي دهد كه بر اساس آنها اقدامات اصلاحي آغاز شده است. چاپ كتاب هاي درسي به تنهايي كافي نيست بلكه بايد مطمئن بود كه اين مواد به مدارس خواهند رسيد كه مشكل اجرايي است و اين كه آنها بوسيله معلمان مورد استفاده قرار خواهند گرفت كه يك مشكل تعليم و تربيتي و در عين حال اجرايي است. در ارتباط با مواد آموزشي امكان دسترسي داشتن دانش آموزان به كتاب ها از طريق كتابخانه مدرسه نيز مطرح است. مطالعات Fuller و Ifa هر دو نشان مي دهد كه هر چه تعداد بيشتري كتاب از كتابخانه مدارس توسط دانش آموزان به امانت گرفته شود ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان بيشتر است و در مدارس ابتدائي هر چه تعداد كتاب هايي كه در گوشه اتاق هاي درس قرار داده مي شود بيشتر باشد ميزان پيشرفت دانش آموزان در خواندن بيشتر خواهد بود.

1ـ معلم، روش تدريس و تربيت معلم

پژوهش هاي زيادي در ارتباط با روش هاي تدريس و آنچه معلمان بايد براي به دست آوردن پيشرفت بيشتر در امر فرايند يادگيري ياددهي انجام دهند، صورت گرفته است.

1-3- تجربه معلمان

معلمان با سابقه گرايش بيشتري به سمت به پرورش مهارت هاي آموزشي و كلاس داري از خود نشان مي دهند. آنها ميزان وقتي را كه براي امور اداري كلاس صرف مي شود، كاهش مي دهند. در بازگرداندن نظم به كلاس به سرعت عمل مي كند و روش تدريسي را برمي گزينند كه وظايف بيشتري را بر دوش دانش آموزان قرار دهد. (Anderson et al . 1988) از اين بررسي نتيجه مي شود كه بايد تمام كوشش را به كاربست تا معلمين مجرب به طور يكسان در مناطق شهري حاشيه شهرها و مناطق روستايي به كار گرفته شوند و ترك خدمت و جابجايي تقليل يابد البته اين مسئله با حقوق معلمان و ارتقاء منزلت آنها ارتباط دارد.

2-3- آماده كردن درس و نمره دادن

معلمين كه براي آماده ساختن درس و همچنين نمره دادن تكاليف درسي و كار كلاس دانش آموزان وقت گذاري مي كنند نسبت به معلميني كه اين كار را انجام نمي دهند، دانش آموزان آنها نتايج بهتري كسب مي نمايند. اگر در تربيت معلم بر اين موضوع تأكيد شود و اگر معلمين براي در آمد اضافي مجبور به كار اضافي نباشند انتظار مي رود فرايند يادگيري بهبود يابد.www.zibaweb.com

3-3- مهارت ها

معلمين كه در نظر دانش آموزان سخت گيرتر و متوقع تر هستند معلميني كه توانايي برقراري سريع نظم را در كلاس درس دارا هستند معلميني كه به روش نظام مند از كار خود ارزيابي مي كنند و بر آنچه كه يك دانش آموز ياد گرفته يا يادنگرفته در برابر همه آنچه بايد ياد مي گرفت به درستي واقفند و به دانش آموزاني كه مطالب را در بار نخست ياد نگرفته اند، فرصت فراگيري مجدد را مي دهند و معلميني كه به دانش آموزان كمك مي كنند تا ميزان اهميت مطالب را پي ببرند و بتوانند بين مطالب اصلي و فرعي تميز دهند، در معلمي موفق تر از معلمين ديگرند و دانش آموزان آنها از پيشرفت تحصيلي بالاتري برخوردارند.

برخي از معلمين فداكار توانايي اين را دارند كه در محرومترين مناطق دانش آموزان را به فراگيري مطالب تشويق نمايند. آوالوس (Avalos . 1986) در اين زمينه مطالعاتي در چهار كشور آمريكاي لاتين انجام داده است و آنان را گل هاي سرخ فرهنگي ناميده است. ليكن مطالعات بيشتري نياز است تا بتوان به شيوه كار اين گونه معلمان كه نتايج بسيار خوبي را در كار با دانش آموزان محروم بدست مي آيند پي برد.

× تحصيلات عمومي و پیشرفت تحصیلی

مطالعات نشان مي دهد كه معلميني كه داراي مدارج تحصيلي بالاتري پس از دوره متوسطه مي باشند نسبت به معلميني كه از مدارك تحصيلي پايين تر بر خوردارند موفقيت بيشتري داشته اند. البته اين دستاورد براي مسئولان آموزش و پرورش كشورهايي كه با كاهش بودجه آموزش و پرورش و با افزايش تعداد دانش آموزان روبرو هستند و مجبورند با گذراندن دوره هاي يك ساله براي فارغ التحصيلان سيكل اول يا دوم متوسطه آنها را براي تدريس در مدارس متوسطه آماده سازند، چندان تسلي بخش نيست.

× تحصيلات در زمينه تعليم و تربيت

پاسو (Passow et al , 1976) هيچ گونه تفاوتي بين ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و طول دوره هاي آموزش تعليم و تربيت معلمان آنها پيدا نكرده است. اين نتيجه نشان مي دهد كه در محتواي دوره هاي تربيت معلم مشكلاتي وجود دارد. چه نوع فعاليت هايي براي تدريس/ يادگيري انواع مختلف هدف ها و وظايف آموزشي در موضوعات مختلف درسي مورد نياز است؟ برخي از نتايج حاصله از فعاليت هاي معلمان كه بر يادگيري دانش آموزان اثر بخش است قبلاً ارائه شد. از اين گونه مطالعات است كه محتواي قسمت هاي تربيتي دوره هاي تربيت معلم بايد بيرون كشيده شود. اين مطالعات همچنين نشان مي دهد كه مي توان مدت زماني را كه به آموزش مطالب تعليم و تربيت به معلمان اختصاص داده مي شود كاهش داد مشروط بر آنكه انتخاب درستي از آنچه كه براي معلمان ضرورت دارد، انجام شده باشد.

آموزش ضمن خدمت به صورت معمول است: دوره هاي كوتاه مدت يك هفته اي و آنچه كه آموزش از طريق كار ناميده مي شود.

در حالت دوم معلمين در طي هفته به فعاليت خود يعني تدريس در مدارس مشغول مي شوند ولي در هفته يكبار (نصف روز يا تعطيل آخر هفته) به همراه معلمين مدارس همجوار در مركز معلمان (يا در اتاقي از يكي از مدارس) دور هم جمع مي شوند. آنها به بحث پيرامون مشكلات مشترك مي پردازند و افرادي را نيز به عنوان ناظر يا راهنما به جلسات خود دعوت مي كنند. گفته مي شود كه آموزش از نوع اول فقط دو برابر مدت آموزش اثر بخش است و بعد از آن ارزش خود را از دست مي دهد. يعني اگر طول دوره ضمن خدمت يك هفته باشد معلمين تا دو هفته آنچه را كه آموخته اند در كلاس درس به كار خواهند بست و بعد از آن به شيوه گذشته عمل خواهند نمود. Flugger نشان داده است كه اثرات آموزش از طريق كار بر روي فعاليت هاي معلمان (و يادگيري شناختي) ماندگارتر از اثرات آموزش به شيوه دوره هاي ضمن خدمت كوتاه مدت خواهد بود. در اين زمينه نيز قبل از نتيجه گيري كلي بايد پژوهش هاي بيشتري انجام گيرد.

در برخي از كشورها آموزش ضمن خدمت اجباري نيست. نتايج مطالعات IEA نشان مي دهد كه وقتي آموزش معلمان با فعاليت هاي عملي توام باشد (نظير توليد مواد آموزشي، ساختن ابزار ارزيابي) موفقيت آنها در امر تدريس بيشتر از معلماني است كه دوره هاي آموزشي را نديده اند و يا دوره هايي را گذرانده اند كه صرفاً جنبه نظري داشته است.

در بسياري از كشورها هنگامي كه معلمين در كلاس هاي ضمن خدمت شركت مي كنند دانش آموزان آنها تعطيل مي شوند و به اين ترتيب براي شركت معلمان در اين گونه كلاس ها هيچ گونه پرداخت اضافي صورت نمي گيرد. در برخي از كشورها نيز براي شركت معلمان در دوره هاي ضمن خدمت حق الزحمه هزينه سفر و مأموريت پرداخت مي شود كه مي توانند بسيار پرهزينه باشد.

پيشنهاد مي شود كه آموزش ضمن خدمت يا از طريق كار اجباري و حق الزحمه اي هم بابت آن پرداخت مگردد. اين دوره ها لازم است به جنبه هاي عملي بيشتر توجه كنند و بر آموزش از طريق كار بيشتر تأكيد شود.

1ـ مدت زمان تحصيل در مدرسه و منزل

مدت زماني كه به آموزش اختصاص داده مي شود در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان نقش زيادي دارد. بطور كلي هر چه كودكان زمان بيشتري صرف مطالعه نمايند. با ثابت نگهداشتن بقيه عوامل مطالب بيشتري فرا خواهند گرفت. تعداد روزهاي مفيد سال تحصيلي بين كشورها از 120 روز تا 240 روز در نوسان است. تعداد ساعات آموزش روزانه 2 تا 7 ساعت مي باشد. سن ورود به مدرسه از 4 سالگي تا 7 سالگي و (حتي بيشتر) تغيير مي كند. بنابراين براي كودكاني كه تا سن 14 سالگي در مدرسه مي مانند ، تعداد ساعات آموزش مي تواند بين 4000 تا 10000 ساعت در نوسان باشد.

بايد توجه داشت كه تعداد ساعات واقعي كه به امر آموزش اختصاص داده مي شود ممكن است با آنچه كه بر روي كاغذ مي آيد متفاوت باشد. كشورهاي زيادي وجود دارد كه در آنها سال تحصيلي رسماً 240 روز است ولي در عمل دانش آموزان 30 روز از سال تحصيلي را به دليل تعطيلات عمومي ديدار شخصيت ها و غيبت معلمين ناشي از بيماري، فوت و ازدواج خانواده، شركت در كلاس هاي ضمن خدمت و غيره آزاد هستند. بنابراين تعداد روزهاي واقعي تحصيل به مراتب كمتر خواهد بود. حضور معلم در مدرسه مسئله اي است كه نياز به توجه ويژه دارد. در برخي از كشورها اقداماتي بايد صورت گيرد (براي نمونه، دخالت دادن انجمن محلي يا والدين در مديريت مدرسه) تا معلمان براي تدريس در مدارس حضور پيدا كنند.

در خصوص مدت زماني كه بايد به آموزش هر ماده درسي اختصاص يابد و اينكه چند ساعت در هفته و براي مدت چند سال يك ماده درسي بايد آموزش داده شود، مطالعات زيادي مورد نياز است.

كارول (Carroll,1975) پيشنهاد كرد براي اينكه يك دانش آموز به خواندن درك مطلب زبان فرانسه به عنوان زبان خارجي تسلط يابد، به طور متوسط به شش سال مطالعه مداوم (با چهار يا پنج جلسه هفتگي) براي 40 هفته در سال نياز دارد كه دانش آموزان از انگيزه خيلي بالا برخوردار باشند و شرايط تدريس نيز بسيار خوب باشد اين مدت را مي توان حداكثر به 4 سال تقليل داد.

مدت زمان آموزش را مي توان از جنبه ديگري هم مورد مطالعه قرار داد و آن مدت زماني است كه عملاً در كلاس درس به امر يادگيري و تدريس اختصاص مي يابد و مدت زماني كه دانش آموزان عملاً براي يادگيري در كلاس صرف مي كنند (در مقابل خيال پردازي و غيره) بسياري از مطالعات انجام شده در اين زمينه نشان مي دهند كه هر چه اين مدت زمان بيشتر باشد با ثابت نگهداشتن بقيه عوامل، ميزان يادگيري دانش آموزان بيشتر است.

بالاخره، تكاليف درسي از اهمّيّت زيادي برخوردار دارند. دانش آموزاني كه تكاليف درسي بيشتري انجام مي دهند، در مقايسه با بقيه موفق ترند هر چند كه آن تكاليف مورد ارزشيابي و نمره گذاري قرار نگيرند. اگر به تكاليف درسي نمره داده شود و معلم ويژگي هاي هر دانش آموز را مورد توجه قرار دهد و به او كمك كند تا نقاط ضعف خود و راه اصلاح آنها را بشناسد، ميزان يادگيري به مراتب افزايش مي يابد. بديهي است اگر معلمين از انگيزه كافي براي كار كردن برخوردار نباشند يا به فعاليت هاي ديگر در ساعات بيكاري مشغول شوند، احتمال اينكه تكاليف درسي دانش آموزان مورد نمره گذاري قرار گيرد كم خواهد بود.

1ـ سازمان و تسهيلات مدرسه

مطالعات (Fuller IER,Ibid ) نشان مي دهند كه هيچ گونه اختلافي بين ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در مدارس كوچك و بزرگ با تعداد دانش آموزان متفاوت مشاهده نشده است و در نتيجه مي توان ابعاد مدرسه را افزايش داد مشروط بر آنكه مديران اين گونه مدارس قبلاً آموزش هاي مناسب را ديده باشند.

در رابطه با نقش تراكم كلاس (تعداد دانش آموزا در كلاس) بطور كلي مطالعات نشان مي دهند كه در كلاس هاي كم تراكم موفقيت دانش آموزان بيشتر نيست، مگر آن كه تراكم كلاسي كمتر از 15 نفر باشد كه در اين صورت امكان آموزش انفرادي فراهم مي شود. همچنين مي توان اظهار داشت كه ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در كشورهاي صنعتي در كلاس هاي بيش از 45 نفري و در كشورهاي در حال توسعه در كلاس هاي بيش از 55 نفري كاهش مي يابد. جالب توجه است كه در مقايسه تطبيقي انجام شده بين دانش آموزان پايه پنجم 15 كشور كره با تراكم 60 نفر در كلاس و ژاپن با 42 دانش آموز در كلاس رتبه اول را بدست آورده اند (IEA , 1988) بنابراين آنچه در پيشرفت دانش آموزان نقش مهمي ايفا مي كند، تراكم كلاسي نيست بلكه آن چيزي است كه در كلاس اتفاق مي افتد. در مورد كلاس هاي با تراكم بيش از 60 دانش آموز در كلاس هيچ گونه مطالعه اي در دسترس نيست و به نظر مي رسد كه عدد 60 را بتوان به عنوان تراكم حدأكثر به حساب آورد البته مشروط بر آن كه اتاق درس به اندازه كافي براي آن تعداد دانش آموزان بزرگ باشد و معلم قبلاً با شيوه تدريس در اين گونه شرايط آشنا شده باشد.

يكي از مشكلاتي كه وجود دارد اين است كه معلمين معمولاً براي تدريس در كلاس هاي با تراكم متوسط آماده مي شود. بايد توجه داشت كه اگر تراكم كلاسي بالا رود، معلمين بايد آموزش هاي لازم را براي تدريس در كلاس هاي با تراكم بالا ببينند. همچنين بايد انگيزه كافي براي حضور آنها در كلاس هاي پر تراكم به وجود آيد كه به سادگي ممكن نيست.

استفاده از مدارس دو شيفت و سه شيفت اين امكان را مي دهد كه بدون افزايش هزينه اي سرمايه اي بتوان از تعداد بيشتري دانش آموز ثبت نام كرد. در صورتي كه معلمين فقط در يكي از نوبت ها تدريس كنند به نظر مي رسد اينكه دانش آموز در كدام نوبت در مدرسه حضور يابد، تأثيري در پيشرفت تحصيلي وي نخواهد داشت. البته بسياري از معلمان براي بدست آوردن درآمد بيشتر در دو نوبت (گاهي در دو مدرسه متفاوت) تدريس مي كنند از والدين نيز ترجيح مي دهند فرزندان آنها در نوبت اول كه هوا خنك تر است و كودكان آماده ترند، به مدرسه بروند. گرچه در بسياري از كشورها مدارس بصورت دو يا چند نوبتي در آمده اند، به نظر مي رسد كه تأثير چنداني بر نتايج نداشته است. جمع آوري اطلاعات بيشتر در اين زمينه بسيار مفيد خواهد بود.

1ـ مدارس شهري و روستايي

در بسياري از كشورها، بين پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مناطق شهري و روستايي اختلاف زيادي مشهود است و به ندرت ممكن است اين اختلاف به نفع مناطق روستايي باشد، مگر در مقايسه با مناطق پست حومه شهرهاي بزرگ كه ممكن است از كيفيت پايين برخوردار باشند. در بقيه موارد اين مناطق روستايي هستند كه از وضعيت بدتري نسبت به مناطق شهري برخوردارند.

در اين خصوص بايد توجه كرد كه تخصص نابرابر منافع بين مدارس مختلف در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان آن مدارس مؤثر است. اطلاع از نسبت تعداد ميز و نيمكت به ازاي هر دانش آموز تعداد تخته سياه قابل استفاده به ازاي هر اتاق درس، تعداد اتاق هاي درس با كف خشتي، چوبي، سيماني تعداد روشنايي به ازاي هر اتاق درس، تجهيزات مورد نياز براي آموزش عملي علوم (ويا حتي در كشورهاي غني تر، فضاي آزمايشگاه و كاربرد آنها به ازاي هر دانش آموز) و با استفاده از نتايج سرشماري به سادگي ميسر است.

وقتي دستيابي به اين گونه اطلاعات اساسي در سطح ناحيه، منطقه يا كشوري ممكن نباشد به ناچار بايد حدأقل هر چند سال يكبار اين گونه اطلاعات جمع آوري شود. مي توان در جايي كه سرشماري صورت نمي گيرد. اين گونه اطلاعات را با استفاده از روش نمونه گيري به دست آورد داده بايد تجزيه و تحليل شوند و اقدامات مناسب براي هر چه بيشتر بر قرار كردن برابري بين مدارس انجام گيرد. از انجمن هاي محلي نيز مي توان در اين زمينه كمك خواست. از سياست ملي هند در اين مورد مي توان بسياري مطلب آموخت. تسهيلات اساسي نظير دو اتاق نسبتاً وسيع تخته سياه، نقشه، نمودار و ديگر مواد آموزشي براي همه مدارس ابتدايي بايد فراهم گردد.

مشكلات ويژه اي در مدارس مناطق دور افتاده وجود دارد. مدارس در اين گونه مناطق اغلب كوچك هستند و گاهي فقط يك معلم دارند كه بايد شش پايه دوره ابتدايي را به تنهايي تدريس كند. در چنين شرايطي بايد آموزش هاي لازم به معلمين داده شود و در اين زمينه كشورهاي در حال توسعه مي توانند از تجربيات كشورهاي پيشرفته استفاده كنند. مشكل ديگر جذب معلمين براي كاركردن در مدارس روستايي (اغلب دور افتاده) و نگهداري آنها در اين گونه مناطق است. (Chivore,1988)

عدم تمايل معلمين آموزش ديده براي رفتن و ماندن در مناطق روستايي به خوبي آشكار است. كيفيت معلمين مناطق روستايي با ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ارتباط دارد. پاداش نقدي و تأمين مسكن رايگان كه مي تواند پرهزينه باشند هميشه كافي نيستند.

نقش مدير مدرسه نيز بسيار حائز اهميت است. فولر (Fuller,1986) نشان داده است كه نقش مدير مدرسه اغلب با نوع مدرسه (نظري، حرفه اي) و فرهنگ محيط در ارتباط است. آموزش رسمي مديران مدارس پس از انتخاب آنها به اين سمت، اثرات مثبتي بر نحوه اداره مدرسه داشته و بايد احتمالاً بخشي از آموزش ضمن خدمت يا از طريق كار تلقي شود. هزينه اين آموزش از طريق كار ناچيز است مگر براي گروهي كه در رابطه با محتواي اين دوره و تهيه مواد آموزشي مورد نياز فعاليت مي كند. محتواي آموزشي اين دوره ها بايد به صورت ملي تهيه شوند و در هنگام بررسي محتواي چنين دوره هايي در ديگر كشورها به ويژه كشورهاي صنعتي بايد دقت كامل مبذول گردد.

در مناطقي كه بيشتر والدين بي سواد يا كم سواد هستند، مديران مدارس مي توانند برنامه هايي را براي والدين تهيه كنند و از اين طريق در رفتار والدين تغيير ايجاد كنند. براي نمونه به آنها بياموزند كه فرزندان خود را مجبور كنند تا درس ها را براي آنان بخوانند، يا به والدين آنچه را كه آموخته اند تعريف نمايند. چنين برنامه هايي اثرات بسيار شگفتي بر پيشرفت دانش آموزان به ويژه دانش آموزان پايه هاي دوم و سوم كه از نظر خواندن ضعيف هستند داشته باشد.

اقدامات زيادي در اين زمينه صورت گرفته كه ارزش ثبت و خلاصه كردن را دارد. در تمامي اين اقدامات نقش مديران مدارس توجه بوده است.

1ـ آموزش از راه دور

وقتي از برنامه هاي آموزشي از راه دور و استفاده از راديو يا وسايل ارتباطي ديگر به عنوان يك وسيله تكميلي براي آموزش در كلاس درس استفاده شود، در بالا بردن پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مي تواند مؤثر باشد. (Mcanany et al,1982)

توليد اوليه برنامه هاي درسي پرهزينه است. ليكن هزينه سرانه به ازاي هر دانش آموز كم خواهد بود. همان گونه كه Mcanany et al تأكيد مي ورزند، ضرورت است كه هر يك از عناصر مورد آزمايش قرار گيرند و در صورت ضرورت قبل از اجراي برنامه تجديد نظر لازم در آنها صورت گيرد. وقتي تمرين ها خيلي به سرعت و بدون اجراي آزمايش هاي لازم شود، تأخيري بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان نخواهد داشت و هزينه هاي اوليه توليد به هدر خواهد رفت.

عوامل زيادي وجود دارند كه فرايند يادگيري را تحت تأثير قرار مي دهند و پژوهش هاي زيادي در اين زمينه انجام شده كه ارائه آنها در اينجا ممكن نيست. با گسترش پژوهش ها بايد به توان تأثيرات عوامل مختلف را تشخيص داد. ضروري است نسبت به جمع آوري اطلاعاتي كه پيشرفت دانش آموزان تأثير مثبت يا منفي و يا احتمالاً تأثيري ندارند، اقدام شود. نظرات زيادي در اين زمينه مجود دارد كه اين پژوهش ها مي تواند صحت و سقم آنها را نشان دهد. به علاوه ضروري است هر كشوري مكانيزمي براي قضاوت در مورد سلامت آموزش و پرورش و هدف هاي برنامه ريزي در اختيار داشته باشد.

اولياء و معلمين براي اين كه از وضعيت تحصيلي دانش آموزان در مواد درسي مختلف آگاه شوند و بدانند در چه قسمتي بايد بيشتر كوشش نمايد، نيازمند اطلاعات هستند، مدير مدرسه نياز دارد در باره نقاط قوت و ضعف هر يك از كلاس هاي مدرسه (در باره تفاوت هاي جنسي) اطلاعات داشته باشد و همچنين بايد بداند و ضعف مدرسه او در هر پايه تحصيلي در مقايسه با مدارس مشابه ديگر چگونه است؟ مدير مدرسه بايد مجموعه فعاليت هاي مدرسه را برنامه ريزي كند و اطلاعات لازم را براي برنامه ريزي فعاليت هاي سال آينده در اختيار داشته باشد. مسئول منطقه بايد بداند كه هر يك از مدارس چگونه كار مي كند، نسبت به تفاوت هاي شهري و روستايي و نظاير آن آگاهي داشته باشد تا بداند در چه قسمتي داد منابع بيشتر مفيد خواهد بود و براي اين كار نيازمند اطلاعات است. اداره برنامه ريزي ملي در زمينه نحوه عملكرد مناطق و استان هاي مختلف كشور نيازمند اطلاعات است. همچنين اطلاعاتي در زمينه نقش هر يك از عوامل (موقعيت مكاني، تجهيزات، آموزش معلمان، كيفيت تدريس، مديريت مدرسه و ) در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در مواد درسي مختلف و مناطق و مدارس نياز دارد. اداره برنامه ريزي همچنين بايد بداند كه آيا فارغ التحصيلان و آموزش ديدگان در ارتباط با جامعه به آساني كار پيدا مي كنند و مشاركت آنها در توسعه اقتصادي و اجتماعي چگونه است؟ كه اين موضوع البته مطمح نظر اين نوشته نيست.

چنين داده هايي را مي توان از طريق بررسي هاي منظم جمع آوري و در اختيار تصميم گيرندگان سطوح مختلف قرار داد. وقتي كه نظام هاي آموزشي اطلاعات لازم را در چنين زمينه هاي اساسي نظير تعداد دانش آموزان هر كلاس/مدرسه، تعداد اتاقهاي درس ، كتاب و ميز تحرير و نظاير آن در اختيار نداشته باشند، مي توان به سادگي آنها را از طريق ارزيابي هاي منظم به دست آورد.

وقتي تفاوت هاي زيادي در تدارك و همچنين عملكرد مدارس يا مناطق نسبت به هم وجود داشته باشد مي توان تأخير اين تفاوت ها را بر نتايج عملكرد مدرسه، نظير پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ، رفتار و مهارت هاي آنها ارزيابي نمود. اين ها از اطلاعاتي هستند كه برنامه ريزان آموزشي به آنها نياز دارند.

ضمناً داشتن اطلاعاتي از ديگر كشورها و مقايسه ميزان پيشرفت تحصيلي يك كشور با آن ها (به ويژه با كشورهايي كه از نظر اقتصادي در مرتبه مشابهي دارند) و مقايسه ميزان تفاوت ها در مقايسه با ساير كشورها مي توان بسيار سودمند باشد.

والدين و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان

 

يکي از جامع ترين تحقيقات حاکي از اين است که بيش از 86 درصد از دانش آموزان بويژه در مقطع دبستان و راهنمايي براي انجام تکاليف خود و موفقيت هاي مطالعه از والدين کمک مي گيرند.

مشخص شده دانش آموزان بيشترين درخواست کمک را در سنين 9 تا 12 سال دارند. 66 درصد از والدين در اين مرحله به فرزندان دانش آموز خود کمک مي کنند و 59 درصد آنها چندبار در هفته و هر بار دست کم يک ساعت براي اين کار زمان مي گذارند.

بررسي ها نشان مي دهد در مقطع راهنمايي هفته اي 3ساعت براي کمک به انجام تکاليف دانش آموزان توسط والدين کافي است.

گفتني است همکاري والدين در کمک به انجام تکاليف و مطالعه دانش آموزان لزوما به معناي موفقيت آنها در تحصيل نيست. پس بهتر است از وقتي که دانش آموزان به سن 9 سال مي رسند و هنوز به دبستان مي روند والدين آنها را به مطالعه و پيشرفت هاي تحصيلي علاقه مند کنند و به تدريج مسووليت هاي درسي را به عهده خودشان بگذارند تا اين که پا به پاي آنها و در کنارشان درسها را مرور و تمرين حل کنند.

آموزش مهارت هاي تقويت فکر و حافظه و مديريت زمان نيز نقش قابل توجهي در اين ميان ايفا مي کند، زيرا در حال حاضر حجم مطالب و تکاليف افزايش يافته و چنانچه بتوان به دانش آموز ياد داد که چگونه زمان بندي کند تا به تکاليف خود برسد و در ضمن با علاقه مطالعه کند نتايج به مراتب مطلوب تر خواهد بود.

اما بسياري از والدين خواهان اين هستند که بدانند چگونه مي توانند موثرترين نقش را در اين کار داشته باشند تا دانش آموزانشان موفق تر باشند.

در اين خصوص مي توان به چند مورد اشاره کرد از جمله اين که: به جاي اين که شما براي فرزندتان مطالبي را بخوانيد و او گوش کند بهتر است جايتان را عوض کنيد. دانش آموزاني که در منزل و براي والدين به خواندن کتاب ، مجله، روزنامه و... مي پردازند در مدرسه عملکرد بهتري دارند.

وقتي دانش آموز مطلبي را برايتان مي خواند درباره چگونگي و مفاهيم آن با وي گفتگو کنيد تا درک مطلب و تفکر او نيز تقويت شود. از تلويزيون به نحو احسن استفاده کنيد.

بررسي ها نشان مي دهد کارايي دانش آموزاني که هر روز به مدت چند ساعت متوالي پاي تلويزيون مي نشينند به مراتب کمتر از افرادي است که درنهايت روزي2 ساعت تلويزيون مي بينند. پس برنامه ريزي صحيحي براي تماشاي تلويزيون داشته باشيد. در ضمن انتخاب برنامه ها و محتواي آنها نيز بايد به دقت و با نظارت شما انجام شود.

براي کمک به فرزند دانش آموزتان يک برنامه ريزي درسي منظم داشته باشيد تا هر روز سر ساعات مشخص به انجام تکاليف خاص بپردازد و شما نيز طبق برنامه معين شده در زمانهاي مشخص به او کمک مي کنيد نه اين که مرتب و در هر درسي شما را صدا بزند تا کنارش باشيد و با او درسها را مرور کنيد.

براي مثال هفته اي 3 روز سر يک ساعت معين به او کمک کنيد. با مدرسه و معلمان در تماس باشيد. منتظر نباشيد تا از طرف مدرسه براي شرکت در يک جلسه خاص دعوت شويد. با معلمان در تماس باشيد تا بدانيد فرزندتان در چه دروسي قوي تر و در کدام دروس ضعيف تر است که در برنامه ريزي هاي منزل وقت بيشتري را براي از ميان بردن نقاط ضعف اختصاص دهيد. زماني را براي گفتگو و نه سوال و جواب هاي گزارشي و خسته کننده با دانش آموز اختصاص دهيد.

براساس آمار بيش از 72 درصد از دانش آموزان تمايل دارند درباره مسائل مختلف که بعضي نيز لزوما درسي نيستند و شايد محيطي و ارتباطي باشند با والدين صحبت کنند؛ البته در شرايطي آرام و دوستانه نه اين که دائم مورد انتقاد واقع شوند.

همين مساله مي تواند موجب صميميت بيشتر دانش آموزان با والدين شده و انگيزه آنها را به تحصيل افزايش دهد. براي کمک به تحصيل فرزندانتان بايد از شيوه هاي معلمان در کلاس نيز آگاه باشيد تا هماهنگ با آن عمل کنيد. در غير اين صورت ممکن است اقدام به شيوه خودتان موجب بروز اختلاف و سردرگمي در روشهاي مدرسه شود. در دسترس باشيد، اما در هنگام لزوم عمل کنيد.

گاهي متاسفانه برخي والدين به دليل توجه بيش از حد به دانش آموز مرتب هنگام درس خواندن به او سر مي زنند و از او مي پرسند صفحه چندم است و اوضاع چگونه پيش مي رود و تمرکز او را بر هم مي زنند.

کارشناسان توصيه مي کنند که والدين در دسترس و در صورت امکان در منزل باشند، اما مشغول کارهاي خود باشند تا دانش آموز نيز در آرامش به درسهاي خود برسد. مي توانيد از منابع جالب و سرگرم کننده غيردرسي براي کمک به فرزند دانش آموزتان کمک بگيريد. در عين حال نکاتي هم هست که والدين هنگام برنامه ريزي درسي براي فرزندان خود مدنظر داشته باشند تا نتيجه بهتري به دست آيد:

شيوه هاي قضاوت

 

والدين بايد شيوه هاي مناسبي را براي برخورد با فرزندان پيش بگيرند و آنها را از آغاز سال تحصيلي رعايت کنند.

يکي از اين موارد ملاک قرار ندادن نمرات براي قضاوت در مورد دانش آموزان است.

آرامش ، لازمه مطالعه موفق براي دانش آموزان است و چنانچه نمره ملاک ارزيابي اين مطالعه باشد به جاي آرامش موجب اضطراب مي شود.

چنانچه والدين از دانش آموزان بخواهند که به طور دائم مشغول درس خواندن باشند و نمرات عالي بگيرند آرامش را که لازمه مطالعه موفق است از فرزندانشان خواهند گرفت.

علاقه از نوع بي قيد و شرط و پیشرفت تحصیلی

 

يکي از مواردي که مانند بنزين براي حرکت موتور دانش آموز موثر است باور او توسط والدين است. علاقه بي قيد و شرط به دانش آموز کمک قابل ملاحظه اي به تصوري که او از خود دارد خواهد کرد.

دانش آموزاني که والدينشان با تغيير يک نمره بالاتر يا پايين تر رفتاري متغير دارند دچار تزلزل شخصيت شده و گمان مي کنند اين نمره است که موجب مقبوليتشان مي شود نه خود آنها؛ اما وقتي او را با هر شرايطي باور کنيد و در برطرف ساختن نقاط ضعف و کاستي ها او را مورد حمايت قرار دهيد انگيزه بيشتري براي پيشرفت داشته و خودش سعي مي کند شما را خوشحال کند.

در چنين شرايطي تصوير ذهني او از خود مثبت بوده و موفقيت بيشتري براي خود متصور و قابل دسترس مي بيند تا شکست و همين مساله نقش قابل ملاحظه اي در رفتار و افکارش خواهد داشت.

وقتي والدين مرتب نگران افزايش يا کاهش نمرات فرزندان دانش آموز خود باشند اين نگراني را به طور غيرمستقيم به فرزندان نيز انتقال داده و فرزندان هنگام درس خواندن نيز به جاي اين که با آسودگي خيال به تمرکز روي مطالب درسي بپردازند نگران چگونگي سوالات بوده و به نوعي دچار اضطراب و تشويش خواهند شد. آنها نگران شيوه پاسخگويي به پرسشها، کمبود وقت و نرسيدن بموقع به کلاس خواهند شد. از طرفي نگران اين مورد مي شوند که اگر نتوانند نمرات خوبي کسب کنند چه عواقبي در انتظارشان خواهد بود.اين که والدين از آنها نااميد مي شوند نيز خود موجب بروز اضطراب در زماني مي شود که در منزل حضور دارند و مطالعه مي کنند.

در عين حال اين نگراني ها علاوه بر اين که کارايي ذهني را کاهش مي دهند موجب بروز اختلالات رفتاري و ايجاد تنش در روابط والدين و فرزندان هم مي شود.

بنابراين بهتر است والدين شيوه متعادل و منعطف تري را از آغاز سال تحصيلي پيش بگيرند تا فرزندان بموقع تشويق شده و انگيزه بيشتري براي مطالعه داشته باشند.

زمان يادگيري را محدود نکنيد

 

تحقيقات جديد حاکي از فعاليت هاي شبانه مغز است و بر همين اساس کارشناسان اعلام کرده اند که هنگام شب زمان خوبي براي يادگيري و مطالعه است.

اين يافته نشان مي دهد برخلاف تصور عموم مبني بر مطالعه و آموزش مفيد در روز، شب نيز زمان خوبي براي به کارگيري امواج مغز در جهت يادگيري مطالب است.

حتي برخي افراد معتقدند مغز انسان شب هنگام بهتر مسائل را فرامي گيرد.

دانشمندان با استفاده از يک ذهن مغناطيسي شبيه سازي شده و نيز کورتکس مصنوعي مغز موفق به اثبات اين فرضيه علمي شدند.

محققان اعلام کردند زماني که فرد بيدار مي شود، هورموني ترشح مي شود و فرآيند يادگيري شکل ديگري به خود مي گيرد. به شکلي که ممکن است تا يکي دو ساعت بعد تمام مطالب فراگرفته شده از شکل منسجم خود خارج شوند.اما در شب، مغز از هجوم انواع افکار مزاحم در امان است و روند يادگيري به سبب همين موضوع بيشتر مي شود. به همين دليل بسياري افراد معترفند که در شب بهتر از روز ياد مي گيرند، زيرا فکرشان پاک تر و آماده تر است و تمرکز بيشتري دارد.

گاهي اوقات والدين دانش آموزان را صبح زود براي مطالعه بيدار مي کنند يا ساعاتي از روز که دانش آموز خسته است و نياز به استراحت فکري دارد براي مطالعه و انجام تکاليف او در نظر مي گيرند و او را اجبار به مطالعه در اين زمان مي کنند که چنانچه اين زمان تناسبي با وضعيت فکري و يادگيري دانش آموز نداشته باشد نه تنها موثر نيست، بلکه خستگي فکري و روحي او را نيز مضاعف خواهد کرد.

پس بهتر است به دانش آموزان کمک کنيم که زمان موثر براي مطالعه و يادگيري شان را به بهترين شکل پيدا کنند و در آن زمان به اين کار بپردازند.

علل افت تحصيلي دانش آموزان چیست

 

از مهمترين آفتهاي نظام‌هاي آموزشي جهاني و من جمله كشور ما افت تحصيلي است كه همه ساله به صورت هاي گوناگون تعداد بسياري از استعدادهاي بالقوة انساني و منابع اقتصادي جامعه را هدر داده و نابسامانيهاي فردي و اجتماعي را بر جاي مي‌گذارد، هرچند پاره اي از موارد افت تحصيل در بعضي از رشته‌هاي خاص بيشتر مشاهده مي‌شود ولي مي‌توان علل آن راتقريباً يكسان دانست: از جمله افت بر اثر قصور در اعمال و روش هاي مناسب آموزشي و پرورشي توسط نظام آموزش و پرورش،معلمان، خانواده، .

بررسي عوامل مؤثر بر پيشرفت و ترقي جوامع پيشرفته نشان مي‌دهد كه همة اين كشورها از آموزش و پرورش توانمند و كارآمد برخوردار بوده‌اند. اين نهاد از يك سو با كودكان و نوجوانانو جوانان خلاق، مبتكر و مستعد واز طرف ديگر با طيف گسترده اي از مردم به عنوان خانواده يا اولياي دانش‌آموزان در ارتباط است و تعليمات وآموزش‌هاي خود را چه مثبت و چه منفي به پيكرة جامعه تزريق مي‌كند.

بدون ترديد هيچ نظام آموزشي نمي‌تواند صددرصد به اهداف آموزشي خود برسد،ولي موفق بودن هر نظام آموزشي نزديك‌تر شدن هرچه بيش‌تر به اهداف تعيين شده بستگي دارد براي نزديك‌تر شدن به اهداف نظام آموزشي حتماً مي‌بايست عوامل مؤثر بر افت تحصيلي را شناخت و اثرهاي آن راكاهش داد.

چرا درس نمي خوانيد؟!

 

يكي ازمهمترين آفات نظام آموزشي جهان از جمله كشور ما «افت تحصيلي» است كه همه ساله به صورتهاي گوناگون بخش عمده اي از استعدادهاي بالقوه انساني و منابع اقتصادي جامعه رابه هدر مي دهد و نابسامانيهاي فردي و اقتصادي زيادي برجاي مي گذارد. اين پديده بهصورت مردودي يا ترك تحصيل و يا كجرويهاي ديگر جلوه مي نمايد.

كارشناسان مسائلاجتماعي در بررسي علل و عوامل افت تحصيلي دانش آموزان به دو دسته عوامل فردي واجتماعي اعتقاد دارند كه توجه به آنها و ريشه يابي اين عوامل مي تواند در دست يابيبه موفقيت دانش آموزان مؤثر واقع شود درحالي كه عدم توجه به اين عوامل و سهل انگاري در اين مورد ضررها و زيان هاي جبران ناپذيري به نسلي وارد خواهد ساخت كه آينده كشوربا دستهاي آنان ساخته خواهد شد.

شرايط خانوادگي

 

مطالعه دانش آموزاني كه داراي افت تحصيلي هستند نشان مي دهد يكي از عوامل مؤثر براين پديده مسائل خانوادگي به ويژه از هم گسيختگي خانواده، كم سوادي والدين، مشكلات عاطفي،انزوا، جو اجتماعي، رواني خانواده، عدم ارتباط صميمانه با پدر و مادر، ميزان درآمدخانواده، شغل والدين، ميزان تفاهم والدين، حضور يا عدم حضور والدين، وضعيت تحصيلي ساير خواهران و برادران مي باشد كه در سلامت روحي و جسمي دانش آموز تأثير فراواني مي گذارد.

دانش آموزي كه از شرايط خانوادگي مناسب و پشتيباني و حمايت عاطفي والدين خود برخوردار نيست و نيازهاي روحي و رواني اش تأمين نمي شود درپي ارضاي احتياجات خود دچار بي توجهي به تحصيل يا ترك آن مي شود.

پاسخ گفتن به نيازها ازسوي والدين لازمه موفقيت هر دانش آموز است درحالي كه برخي از والدين بدون آگاهي ازوظيفه خود در قبال دانش آموز فقط از او انتظار موفقيت دارند.

نتايج يك تحقيقنشان مي دهد كه ميزان تحصيلات والدين تأثير فراواني در كيفيت تحصيلي دانش آموزدارد، زيرا والدين تحصيل كرده به ويژه پدران در حل مشكلات درسي فرزندان بهترين ياورآنها خواهند بود و مي توانند براي فرزندان خويش الگوهاي بسيار زيبايي از تعليم وتربيت باشند.

عامل اقتصادي و افت تحصیلی

 

عدم اشتغال سرپرست خانواده و ناتواني او دربرآوردن كامل نيازهاي افراد خانواده در افت تحصيلي فرزندان تأثير فراواني دارد، چرا كه عدم توجه به ارضاي نيازهاي اوليه فرزندان موجبات بي توجهي به نيازهاي روحي و عاطفي آنها نيز مي شود و بچه ها برايتامين نيازهاي خود مجبور به ترك تحصيل و ورود به بازار كار و اشتغال مي گردند.

تحقيقات نشان مي دهد كه بحران هاي اقتصادي، كاهش درآمد و فقر و بيكاري خانواده ها نه تنها در افت تحصيلي دانش آموزان تأثير مي گذارد، بلكه انگيزه اي براي سوق دادن افراد به سوي جرايم و تخلف از مقررات اجتماعي مي شود.

همچنين فراهم نكردنتسهيلات آموزشي از جمله مدارس خوب، وسايل تحرير مناسب، البسه و تغذيه كافي و مناسباز سوي والدين باعث سرخوردگي و عدم گرايش كودكان و نوجوانان به مدرسه و درس خواندنمي شود.

حضور پدر در خانه از جمله عواملي است كه بر روي نرفتن يا رفتن دانشآموز به مدرسه تأثير مي گذارد. مطالعه تقريباً نيمي از كودكاني كه از درس خواندن محروم شده اند نشان مي دهد كه والدين اين كودكان يا از هم جدا شده اند يا فوت كرده اند يا احياناً داراي پدر معتاد بوده اند، چرا كه الكل و ديگر مواد مخدر نيز برزندگي نوجواناني كه والدين آنها به مصرف مواد مخدر وابسته باشند تأثير فراواني برجاي مي گذارد. اين قبيل نوجوانان نه تنها بعدها در معرض خطرات ناشي از مصرف موادمخدر هستند بلكه از مشكلات رواني، اجتماعي نيز رنج مي برند.

شيوه كنترل دانش آموزان در مدرسه چگونه است

 

هرچ هشيوه كنترل دانش آموزان در مدارس آمرانه، خشك و قيم مابانه باشد احساس ازخودبيگانگي، ترك تحصيل، افت تحصيلي، بي انضباطي، رفتارهاي نامتعادل و مخرب و عدم مشاركت در بين دانش آموزان مشاهده مي شود.

در حالي كه ارتباط صميمانه و صادقانه بين مدير، كادر آموزشي و دانش آموزان نشان دهنده جوي آزاد و باز در مدرسه است وكنترل دانش آموزان به سمت شيوه هاي انساني، متعادل و دموكراتيك جهت گيري پيدا ميكند و بازده تحصيلي دانش آموزان افزايش مي يابد و زمينه هاي پيشرفت آنان نه تنها دردرس بلكه در زندگي فراهم مي يابد.

مطالعه دانش آموزاني كه داراي افت تحصيلي هستند نشان مي دهد كه اگر اين دانش آموزان با معلمان خود ارتباط صميمانه اي برقراركنند در كاهش مشكلات عاطفي و پيشرفت تحصيلي آنان بسيار موثر مي باشد اين قبيل دانش آموزان اگر در فاصله اي نزديك از معلم در كلاس قرار بگيرند قادر خواهند بود كه وقت بيشتري را صرف فعاليت هاي درسي كنند و از حمايت بيشتر معلم برخوردار شوند كه همين مسئله در رشد تحصيلي آنان تأثير خواهد گذاشت.

البته بايد توجه داشت كه كودك ونوجوان احتياج به انضباط دارد اگرچه انضباط و آزادي بي اندازه هر دو زيان آور است،اما كودك و نوجوان احتياج به محدوديت و كنترل منطقي و عاقلانه دارد و اگر از حد خودپا را فراتر بگذارد بايد متوجه باشد كه تنبيه در انتظار اوست. اين تنبيه بايد توأم با محبت و دلسوزي باشد و نوجوان به خوبي آن را درك كند.

تغذيه مناسب

 

تغذيه مناسب به ويژه وجود ذخاير غني آهن در غذاهاي دانش آموزان باعث افزايش توانايي آنان در فراگري دروس مختلف خواهد شد. دختران و پسراني كه به سن بلوغ مي رسند به علت جهشيكه در رشد پيش مي آيد به آهن بيشتري نياز دارند و اين مسئله در ميان دختران بيشتروجود دارد و اگر از تغذيه مناسب برخوردار نباشند به فقر آهن دچار مي شوند. اثرات فيزيولوژيك و جسماني ناشي از فقر آهن در دانش آموزان به كاهش بازدهي و بهره وريذهني و بدني مي انجامد.

شواهد مختلف نشان مي دهد كه كاهش ذخاير آهن بدن، حتي اگركم خوني وجود نداشته باشد، اثرات بسيار منفي بر فرايندهاي شناختي، يادگيري، قدرتتوجه و تمركز ذهني خواهد داشت.آهنبراي عملكرد صحيح مغزدر تمامي سنين يك عنصر ضروري است.

از سوي ديگر كلسيم، پروتئين، فسفر، ويتامين D و ساير ويتامين هاي موجود در غذاها بر روي استخوان سازي، رشد جسماني و فعاليت مغزاثر مطلوبي مي گذارد؛ بنابراين توصيه هاي تغذيه اي بويژه خوردن لبنيات، انواع گوشتها، سبزيجات، ميوه و حبوبات براي تأمين نيازهاي تغذيه اي دانش آموزان ضروري و حياتي است.

بنابراين توجه به نيازهاي تغذيه اي دانش آموزان بايد در رئوس اقدامات برنامه ريزان و مسئولين آموزشي كشور قرار گيرد تا تمام دانش آموزان از اين امكانات برخوردار باشند و دانش آموزاني كه به دليل درآمد پايين والدينشان از تغذيه مناسب برخوردار نيستند و متقابلاً از هوش و استعداد بالايي برخوردارند دچار افت تحصيلي نشوند.

ارائه تغذيه رايگان در مدارس به ويژه در مدارس ابتدايي و راهنمايي ميتواند از جمله گام هاي مؤثر در اين زمينه باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 7:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درمورد پدیده های نوری

بازديد: 597

تحقیق درمورد پدیده های نوری

مقدمه

نور دارای تعریف دقیقی نیست، جسم شناخته شده یا مدل مشخص که شبیه آن باشد وجود ندارد. ولی لازم نیست فهم هر چیز بر شباهت مبتنی باشد. نظریه الکترومغناطیسی و نظریه کوانتومی با هم ایجاد یک نظریه نامتناقض و بدون ابهام می‌کنند که تمام پدیده‌های نوری را توجیه می‌کنند.

نظریه ماکسول درباره انتشار نور بحث می‌کند در حالیکه نظریه کوانتومی بر هم کنش نور و ماده یا جذب و نشر آن را شرح می‌دهد ازآمیختن این دو نظریه ،نظریه جامعی که الکترودینامیک کوانتومی نام دارد،شکل می‌گیرد.

ماهیت‌های متفاوت نور چیست

ماهیت ذره‌ای چیست

ایزاک نیوتن در کتاب خود در رساله‌ای درباره نور نوشت: پرتوهای نور ذرات کوچکی هستند که از یک جسم نورانی نشر می‌شوند. احتمالاً نیوتن نور را به این دلیل بصورت ذره در نظر گرفت که در محیط‌های همگن به نظر می‌رسد در امتداد خط مستقیم منتشر می‌شوند که این امر را قانون می‌نامند و یکی از مثالهای خوب برای توضیح آن بوجود آمدن سایه است.

ماهیت موجی نور

هم‌زمان با نیوتن، کریستیان هویگنس (Christiaan Huygens) (۱۶۹۵-۱۶۲۹)طرفدار توضیح دیگری بود که در آن حرکت نور به صورت موجی است و از چشمه‌های نوری به تمام جهات پخش می‌شود به خاطر داشته باشید که هویگنس با به کاربردن امواج اصلی و موجک‌های ثانوی قوانین بازتاب و شکست را تشریح کرد. حقایق دیگری که با تصور موجی بودن نور توجیه می‌شوند پدیده‌های تداخلی اند مانند به وجود آمدن فریزهای روشن و تاریک در اثر بازتاب نور از لایه‌های نازک و یا پراش نور در اطراف مانع.

واژه لیزر از سر کلمه‌های انگلیسی در عبارت Light Amplification by Stimulated Emission of Radiation به معنی «تقویت نور به روش گسیل القایی تابش» است.

لیزر به وسیله‌ای گفته می‌شود که نور را به صورت پرتوهای موازی بسیار باریکی که طول موج مشخصی دارند ساطع می‌کنند. این دستگاه از ماده‌ای جمع کننده یا فعال کنده نور تشکیل شده که درون محفظه تشدید نور قرار دارد. این ماده پرتو نور را که به وسیله یک منبع انرزی بیرونی (از نوع الکتریسیته یا نور) به وجود آمده، تقویت می‌کند.

مبانی نظری لیزر را آلبرت انیشتین در سال ۱۹۱۶ میلادی طی مقاله‌ای مطرح کرد٫ ولی سال‌های نسبتاً زیادی طول کشید تا صنعت و فناوری امکان ساخت نخستین لیزر را فراهم کند. در سال ۱۹۵۳ چارلز تاونز میزر (تقویت‌کننده موج میکروویو) را اختراع کرد و می‌خواست آزمایش‌های خود را حول جایگزینی نور مرئی به جای فروسرخ ادامه دهد و هم‌زمان این امر بین آزمایشگاه‌های گوناگون در سراسر جهان به عنوان رقابتی جدی در نظر گرفته شد که عبارت لیزر در همان زمان در مقاله‌ای از گوردون هولد، دانشجوی دکترای دانشگاه کلمبیا، پیشنهاد شد و در سال ۱۹۶۰ نخستین لیزر (که با موفقیت کار کرد) توسط تئودور میمن (Theodore H. Maiman) ساخته شد. و نخستین لیزر گازی(با استفاده از هلیوم و نئون) هم توسط علی جوان فیزیکدان ایرانی در همان ۱۹۶۰ ساخته شد. نخستین بار طرح اولیه لیزر (میزر) توسط انیشتن داده شد،کار لیزر به این گونه‌است که با تابش یک فوتون به یک ذره (اتم یا مولکول یا یون)برانگیخته یک فوتون دیگر نیز آزاد می‌شود که این دو فوتون با هم، هم فرکانس می‌باشند در صورت ادامه این روند تعداد فوتونها افزایش می‌یابند که می‌توانند باریکه‌ای از فوتونها را به وجود بیاورند.

موج و ذره

اساسا در جهان دو نوع رفتار قابل مشاهده است:رفتار موجی و رفتار ذره ای.هنگامی رفتاری مانند ذره مشاهده میشود كه جرم و انرژی هر دو با هم منتقل شوند. به عبارت دیگر هنگام جابجایی،هر دو در یك جسم یا ذره مستقر باشند. یك توپ در حال حركت چنین رفتاری دارد. در حالی كه در رفتار شبیه موج، با حركت جسم یا ذره جرم جابه جا نمیشود بلكه انرژی به تنهایی آن هم در همه ی جهات انتقال می یابد. برای مثال برآمدگی های سطح آب دریا موج هستند و بدون آنكه آب جابه جا شود،انرژی به ساحل انتقال میابد. مطالعه ی خواص نور نشان داد كه هر دو نوع رفتار را میتوان یك جا انتظار داشت.

امروزه میدانیم كه نور رفتاری دوگانه دارد، در عین حال كه موج است و پدیده هایی چون تداخل و پراش را از خود نشان میدهد، خود از فوتون تشكیل شده است. چشمهای الكترونیكی از جمله دستگاههایی هستند كه بر اساس خاصیت ذره ای نور ساخته شده اند. در این دستگاهها كه بیشتر مانند بك كلید برق عمل میكنند، با برخورد فوتونهای نور با الكترونهای موجود روی سطح فلز موجود در آنها ، جریان الكتریكی در مدار برقرار میشود.

 

گسترش مفهوم دوگانگی موج-ذره به ماده ، توسط لویی دوبروی فیزیك دان فرانسوی انجام شد. وی به الكترون كه ذره ای بودن آن قبلا اثبات شده بود ، طول موجی نسبت داد. شواهد گوناگونی وجود دارد كه درستی دیدگاه دوبروی را ثابت میكند. میكروسكوپ الكترونی بر مبنای این رفتار الكترون طراحی شده است. با كمك این دستگاه می توان تصاویر بسیار دقیقی از اجسام بسیار كوچكی كه مشاهده ی آنها با میكروسكوپ های نور آن هم با این جزییات امكان ندارد.(همانطور كه میدانید نوری كه ما را قادر به دیدن میكند طول موجی بین 400 تا 700 نانو متر دارد. اساسا هنگامی می توان از یك جسم تصویر برداشت كه ابعاد ان جسم از نصف كمترین طول موج قابل رویت كمتر نباشد. بنا براین با نور مریی حداكثر اجسامی قابل دیدن هستند كه ابعاد آنها از 200 نانو متر بیشتر باشد.)

طول موجی را كه دوبروی به الكترون نسبت داده است با سرعت حركت آن رابطه ی وارونه دارد. به عبارت دیگر هرچه الكترون سریعتر حركت كند طول موج ان كوتاهتر خواهد بود.

بنابراین با تنظیم سرعت حركت الكترونها می توان طول موج آنها را تغییر داد. موج الكترونی امكان تصویر برداری از اجسامی با ابعاد نانو متر را برای ما فراهم كرده است. در سال 1986 با طراحی و ساخت میكروسكوپ های تونل زنی پیمایشی نسل تازه ای از میكروسكوپ های الكترونی متولد شد. این میكروسكوپ ها به كمك رایانه ضمن بالا بردن كیفیت تصاویر، به دانشمندان این امكان را داد كه بتوانند از اتم ها و مولكولها عكس تكی بگیرند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت: 7:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس