تحقیق دانشجویی - 621

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره نهضت عاشورا

بازديد: 251

 

تحقیق رایگان سایت فروشگاه علمی اسما

تحقیق درباره نهضت عاشورا

مقدمه

عاشورا تابلويي است به وسعت انديشه عرفان كه هر كس از منظري و به فرا خود ظرفيت وجودي خود مي‌تواند از آن بهره‌مند شود. ما نيز از روزني و يا پيمانه‌اي فقيرانه بر ساحل اين اقيانوس سرخ بي‌كران و ناپيدا گام نهاده‌ايم. تا شايد ساقي كوثر باده پيماي عشق بر اين مسكين نظري افكند و قطره‌اي از خم شهادت در كام  خشكيده بچكاند و قلب مرده را حياتي دوباره بخشد كه يأس از جنود ابليس است. درك فرهنگ انتظار تابعي از انس با فرهنگ عاشورا است. آنكه با عاشورا آشنا نيست چگونه مي‌تواند با انتظار آشنا شود انتظار براي چه پاسخ چرايي انتظار در عاشورا است. و منتظر واقعي كسي است كه از كربلا عبور كرده باشد كه كربلائيان نخستين منتظرانند مانند خون حسين(ع) هنوز و هميشه تاريخ در رگهاي شيعه جوشان است و كسي را كه اين خون در رگ نيست منتظر تنوان خواند چه مي‌گويم كه شيعه نيست عاشورا و انتظار حسين و مهدي(عج) دو رويا هستند اما دو روياي صادقه كه يكي تعبير شده است و ديگر به زودي بافرج وجود مقدسش تعبير خواهد شد نام نخست حسين(ع) شورآفرين است و نام ديگري مهدي(عج) جهت بخش بارالها ما را عاشورايي كن. يا منتظر هر دو يكي است. هر چند دريغ است كه عنان تلم از كف توسن عشق ربوده و به دست بي‌كفايت عقل سپارم اما چه مي‌شود كه در عصر توسعه به سر مي‌بريم و يا براي معرفي آسمان از آئنه غبارآلود زمين مددي سازيم بارالها پرودگارا معبود را هر چه زودتر صبح عشق را برسان و توفيقي ده تا دولت كربلا و انتظار را دريابيم. عصري كه به جاي سخن از خاك فرياد رب‌الارب بر زبان‌ها نخواهد بود و جز هوس توسعه عشق هوسي در سرها نه اصلاً سر نه و اصلاً سر نه كه حسين آموخت. با تن بي‌سر هم مي‌توان در بيابان بلا سجده كرد و نرد عشق باخت و تاريخ را عشق آلوده و سرخ نمود. خدايا فرج كربلايي ما زا برسان كه كربلائيان را كاسه صبر لبريز است.

 ((هدف از نهضت عاشورا))

به موجب سخنان امام حسين(ع) هدف از نهضت عاشورا احياء دين و اصلاح امور اجتماعي مسلمين مي‌باشد.

1.                       در وصيت‌نامه حضرت آمده است كه: من براي خودسري و خوش‌گذراني فساد و ستمگري از مدينه خارج نشدم بلكه براي اصلاح امور امت جدم قيام نمودم مي‌خواهم امر‌به‌معروف و نهي‌از منكر نمايم. پس برنامه و انگيزه قيام حضرت عبارت است از: اصلاح امور امت اسلامي امر‌به‌معروف و نهي‌از‌منكر احياي روش جدش پيامبر و پدرش علي‌بن‌ابي‌طالب.

2.                       در نامه‌اي كه امام حسين(ع) براي بزرگان بصره نوشته است فرمود: من شما را به كتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) فرا مي‌خوانم كه به راستي سنت مرده و بدعت زنده شده است.

نهضت مقدس عاشورا داراي نتايجي است كه برخي از آنها اشاره مي‌شود:

الف: اداي وظيفه ديني در برابر حاكم فاسد كه در صورت عدم انجام وظيفه بر خداوند است كه او را با حاكم فاسد محضور نمايد.

ب: معرفي ماهيت كريه و زشت بني‌اميه.

ت: پيدايش نفرت عمومي عليه حكومت يزيد.

از همان روز يازدهم عاشورا به عنوان يك گروه از امر‌به‌معروف و نهي‌از منكر در آمدند و تا پايان امر ماجرا هر جا كه بودند امر‌به‌معروف و نهي‌از‌منكر كردند آنها هرگز به صورت يك جمعيت شكست خورده درنيامدند آنها هم مثل خود ((ابا‌عبدلله)) پايان كار را زنده ماندن يا كشته شدن مي‌دانستند. نمي‌توانستند كه بگويند مطلب اين بود كه چنين زنده بماند يا كشته‌شدن مي‌دانستند. نمي‌توانستند كه بگويند مطلب اين بود كه چنين زنده بماند و به خلافت برسد يا حداقل در گوشه‌اي برود و زندگي كنند. پس حالا كه چنين كشته شد مطلب تمام شد نه آنها دنبال همان هدف حسيني بودند كشته شدن ابا‌عبدلله از يك نظر براي آنان آغاز كار بود نه پايان كار و چقدر زيبا و جالب توجه است. وضع اهل پيغمبر و به راستي وقتي انسان زندگي اين‌ها را تجزيه و تحليل مي‌كند در مقابل عظمت و زيبايي در مقابل اين همه قدرت روح اين همه ايمان و يقين در مقابل اين همه شجاعت روجي غرق حيرت مي‌شود و جز اينكه در مقابل اينها سر تعظيم فرود آورد كار ديگري نمي‌تواند بكند. تا آخرين لحظه تبليغ كردند نهي‌از‌منكر و امر‌به‌معروف كردند و به اسلام دعوت كردند.

امر‌به‌معروف و نهي‌از‌منكر براي رسيدن به نتيجه است براي اين است كه نيرو را حفظ‌كنيم و نتيجه بگيريم.

صاحب كتاب شريعت مكيال‌المكارم در بخشي شباهت‌هاي حضرت به انبياء و ائمه در فصل سوم مي‌نويسد. شباهت به حضرت سيد‌الشهدا امام‌حسين در امور بسيار شباهت دارد.

1.                       شدت و اهتمام در ياد كردن آنها در قرآن كريم و سنت پيغمبران و كتاب آسماني.

2.                       تمام پيامبران گذشته به گريستن براي امام حسين و پيروان مجالس سوگواري و گريستن پيش از شهادت آن جناب كه نظير اهتمام امامان گذشته است در دعا كردن براي فرج مولي و طلب ظهور بر آن بزرگوار پيش از وقوع غيبت.

3.                       شدت و اهتمام هر دو امام حسين و امام عصر در امربه‌معروف و نهي‌از‌منكر چنانچه سالار شهيدان ((حسين‌بي‌علي)) اين امر ملاحظه و تقيه نكرد و اين از ويژگيهاي آن حضرت است ولي حضرت نيز همين طور است.

4.                       نبودن بيعت طاغوت زمان بر آن در كه در اوصاف امام حسين آمده است كه روز عاشورا به آن عرض شد: به حكم عموزادگانت سر فرود‌آور و فرمود: نه به خدا قسم دستم را از روي خواري و ذلت به شما ندهم و مانند بردگان فرار نمي‌كنم. سپس فرمود: اي بندگان خدا من به پرودگار خود و پروردگار شما پناه بردم اگر قصد آزار و سنگساز مرا داريد به پرودگار خود شما پناه مي‌برم. از هر متكبري كه به روز حساب ايمان نداشته باشد. امام حسين فرمود: مرگ در حال عزت بهتر از زندگي با ذلت است.

5.                       فرشتگان هر دو بزرگوار امام حسين و امام قائم به اذن خداوند متعال به آسمان بروند.

6.                        آرزوي اين كه اي كاش روز عاشورا بوديم تصميم به ياري كردن آن حضرت داشتن ثواب شهيد شدن با آن حضرت را دارد.

7.                       آرزوي بودن با امام قائم در زمان ظهور و قصد ياري كردن آن حضرت و جهاد با دشمنان نيز ثواب شهادت دارد. چنانچه درباره هر دو روايت آمده است.

8.                       امام حسين ترسناك از مدينه بيرون رفت در مكه نزول كرد و سپس به سوي كوفه حركت كرد.

حضرت حجت نيز همين اتفاق برايش مي‌افتد در جز صحيحي از امام ابوجعفرباقر(ع) آمده است. پس سفياني عده‌اي را به مدينه مي‌فرستد و مهدي از آنجا به سوي مكه كوچ مي‌كند. به ارتش سفياني خبر مي‌رسد كه حضرت مهدي به مكه رفت و لشگري در تعقيب آن حضرت مي‌فرستد ولي به او نمي‌رسند. تا اينكه ترسناك وارد مكه ميشود به جهان روش. موسي‌بن‌عمران لشگر سفياني در يبداء فرود آيد. پس منادي از جانب آسمان ندا مي‌كند اي  يبداء  اين گروه را نابود كن پس زمين آنها را فرو مي‌برد و فقط 3 نفر از آنها باقي مي‌مانند كه خداوند صورت‌هايشان را به عقب برمي‌گرداند و آنها از قبيله كلب هستند.

9.                       مصيبت بر آن دو سخت‌ترين مصيبت‌ها است و در مصيبت امام حسين كه در گفتگوي آدم و جبرئيل آمده است كه گفت: بدانيد كه خداوند شما را حفظ مي‌كند از شر دشمنان ايمن مي‌دارد و شما محترمانه به حرم جدتان برخواهيد گشت. از اين ساعت به بعد بدبختي دشمنان شما است.

در روز عاشورا ابا‌عبدلله نقطه‌اي را مركز قرار داده بود و حمله مي‌كرد اول جنگ تن‌به‌تن عده‌اي آمدند ولي تا آمدند ابا‌عبدلله به آنها مهلت نداد به طوري كه رعب در دل دشمن قرار گرفت.

عمربن‌لعد گفت باكي داريد جنگ مي‌كنيد اين فرزند علي است اين فرزند همان كسي است كه عرب را كشت مي‌خواست تعصب عربيت را عليه حضرت تحريك كند. حمله را همه جانبه كنيد. اباعبدلله به هر طرف كه حمله مي‌كرد فرار مي‌كردند ولي مواظب بود كه از خيمه‌ها دور شوند و نزديك نشوند غيرت حين نيز هست صبر و شجاع است صبورات راضي به رضاي الهي نيز هست مخلص است مولي غيرت امر هم هست غيرتش هم به او اجازه نمي‌دهد كه زنده باشد و كسي نزديك حرم او بيايد. خدايا حسين هر چه نيروي روحي و جسمي دارد از تواست. اباعبدلله اجازه نداد كه جنگ از سوي خود و اصحابش شروع بشود. براي خيانت از تقوا بايستي امربه‌معروف و نهي‌از‌منكر را احيا كنيم و امربه‌معروف و نهي‌از‌منكر متقابلاً بايد ما را احيا كند و خواهدكرد در نهضت حسيني امربه‌معروف و نهي‌از‌منكر عملاً صورت گرفت وجود مقدس حسين‌بن‌علي در اين نهضت عملاً يك امربه‌معروف و نهي‌از‌منكرات و از نظر شيعه بعد از شهادت اباعبدلله اهل بيت بزرگوار آن حضرت از بعد از روز عاشورا اصحابش را بيند در حالي كه سرهايشان از بدن‌هايشان جدا شده است و اين مقدار قوت قلب داشته باشد اين جريان خيلي عجيب است شوخي نيست جرياني كه هميشه اعجاب مرا برمي‌انگيزد.

اباعبدلله در روز عاشورا چنان قدم برميداشت كه انگار آينده‌اي روشن يعني آثار نواراني نهضت خودش را به چشم مي‌بيند. او شك نداشت كه با همين شهيد شدن پيروز مي‌شود. شك نكرد كه روز عاشورا پايان اين است كه بايد هر چه دارد در راه خدا بدهد يعني پايان كشت است و از عاشورا آغاز بهره‌برداري از اين نهضت است همان‌گونه كه همين‌طور نيز هست كه ما مي‌بينيم. ما مي‌بينيم كه كشته حسين(ع) همانا و بيدارشدن جنبش‌ها و حركت‌ها و همدرديها و همدلي‌ها و طغيان‌ها عليه دستگاه اموي همان اولين كسي كه اين كار را كرد يك زن بود زن يكي از لشگر كفار در عصر عاشورا وقتي ديد كه لشگر مي‌خواهد به طرف خيمه هاي حرم حسين‌بن‌علي برود و حمله كند دويد و چوب خيمه‌اي را برداشت و در جلوي خيمه ايستاد و اهل قبيله خويش را صدا كرد در جايي اباعبدلله با اهل بيتش واداع مي‌كند كه ديگر احدي از كسانش زنده نبود آن وداع هم خيلي جانسوز و جانگداز است. فرصت را مغتنم شمرد و بار ديگر زن‌ها و بچه‌ها را جمع كرد اين حالت شكوه و جلال روح حسين‌بن‌علي پيدا مي‌شود اول فرمود: اهل بيت من خودتان را آماده سختي‌ها كنيد و مي‌خواست روح آنها را آماده كند از اين ساعت شما سختي و شدت مي‌بينيد ولي ذلت نخواهيد ديد.

 


امر به معروف و نهي از منكر

يعني آن دين است روح امربه‌معروف و نهي‌از‌منكر اين است لزوم استفاده از هر وسيله‌اي شروع براي پيشرو اهداف اسلامي. اين اصل كه از اركان تعليمات اسلامي يكي از اركاني است كه به نصر صريح متون اسلامي و گفته پيغمبر اكرم: اگر از بين برود تمام تعليمات اسلامي از بين رفته است. اگر اين اصل مسنوج شود جامعه اسلامي به صورتي كه بايد وجود داشته باشد هرگز وجود نخواهد داشت.

به گفته پيغمبر اكرم(ص):

امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر تمام شما مسلمانان به منزله حافظ و نگهبانان و شبان ديگران هستيد و تمام شما نسبت به خودتان مسئول هستيد يعني ايجاد نوعي تعهد تمام افراد مسلمانان و مسئوليت مشترك ميان افراد. مسلمانان براي حفظ نگهداري جامعه اسلامي بر مبناي تعليمات اسلامي چنين وظيفه‌اي اولاً آگاهي و اطلاع زياد مي‌خواهد: ثانياً: قدرت و امكان مي‌طلبد اين را كه امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر بود كه ارزش نهضت حيسيني را بالا برد و همچنين نهضتي كه به امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر را ارزش و اعتبار و آبرو داد. امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر يعني: همدردي- همبستگي- همگامي- تعرف (شناسايي) و نيز فردي نيست. عنصر امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر در نهضت حسيني يك عامل بزرگ كه حسين را به حركت و داشت او را از جا تكان دارد. حسين‌بن‌علي(ع) به امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر ارزش داد اگر امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر نباشد ساير تعليمات نيز نمي‌تواند كار كند.

روز عاشورا: روز معراج حسين‌بي‌علي است. روزي است كه ما بايد از روح حسين از غيرت حسين از شجاعت و دليري از چنين پرتويي درس بگيريم. بلكه ما هم ذره‌اي آدم شويم. بيدار شويم.

يكي از نويسندگان بسيار معروف به نام عباس‌بن‌محمود‌عقاد جمله‌اي درباره اباعبدلله دارد كه مي‌گويد: در روز عاشورا مثل اين بود كه يك نوع مسابقه ميان خصلت‌هاي (خصلت) حسين برقرار شده بود يعني فضائل حسيني هر كدام بر يكديگر (ديگري) مسابقه مي‌داد. صبر مي‌خواست از ساير صفاتش جلو بيفتد. رضاي حسين به آنچه كه رضاي خداوند است مي‌خواست از صبرش جلو بيفتد اخلاص حسين مي‌خواست از همه اين‌ها پيشي بگيرد. شجاعت حسين مي‌خواست گوي سبقت را از ديگر صفات او بربايد. چيزي كه در روز عاشورا پيش از همه چيز ديگر جلوه‌گر و نمايان است طبانيه حسين اطمينان حسين و آرامش و استقامت حسين است. اين سختي نيست كه حسين مي‌گويد سختي است از همان روزها درك كردند يكي كه آنجا حاضر بوده است جمله‌اي دارد تعبير او مطابق عصر و زمان و فهم خودش خيلي عالي است من سراغ ندارم مرد دل شكسته‌اي مرد تحت فشار قرار گرفته‌اي را كه فرزندانش (اهل بيتش) جلوي چشمش قلم‌قلم شده باشد (قلع و قلم).

 

طول عمر امام مهدي- انتظار- وظيفهء انسان منتظر

حضرت محمد در سحرگاه نيمه شعبان 255 هجري قمري در زمان حكومت غاصبانه حكمرانان عباسي در اختفاء پنهاني در خانه امام حسن‌عسكري(ع) كه در محاصره لشگريان كفر بود از مادري به نام نرجس‌خاتون زاده شد. عليرغم كنترل شديد دشمن مبني بر كشتن آخرين ذخيره آسمان ولايت حضرت ديده به جهان گشود. با تلاش مذبوحانه و مفتصحانه عباسيان بي‌ثمر شود. و امام كه عدالت او ويرانگر باطل‌ها و تباهيها و طمأنيه مي‌باشد. براي غيبت امام زمان 3 حكمت است:

1-                     غيبت طولاني امام زمان باعث امتحان و آزمايش است، البته مسلمانان.

2-                     اينكه محبت خدا بايستي در زمين هميشه باقي باشد.

3-                     اينكه غيبت امام زمان به مسلمين جهان مي‌گويد كه هيچ‌گونه بيعتي با مشركين و كفار معنا ندارد.

طول عمر امام مهدي(ع) يكي از خصايص نوح در قائم وقوع خواهد يافت و يافته‌است و آن طول عمرش مي‌باشد عمر انسان حد و مرزي ندارد كه بيشتر از آنان غير ممكن باشد آزمايشات دانشمندان نشان داده است. مرگ مانند بسياري از بيماريها معلول و علتي يا عللي باشد كه اگر شناخته و يا كامل شناخته شود و يا به تأخير انداخت.

 

انتظار

(قُلْ كُل مُتربِصُ مْتربِصو ) سوره طه ص(135)

بگو هر كس منتظر است پس انتظار بكشد زود باشد كه بدانيد راه راست پويان و كساني كه هدايت يافته كيانند.

معناي انتظار چيست؟

به معناي آمادگي كامل براي جانبازي در ركاب امام زمان(عج) تهيه تصرفات انقلاب جهان محمدي موعود مي‌باشد انتظار مكتب اصلاح تربيت است انتظار اميد مي‌بخشد و روحيه يأس و نااميدي را از جان آدمي مي‌زدايد و روح تلاش و مبارزه و خودسازي و فداكاري به انسان مي‌دهد حركت انتظار در كنار هم و با هم مي‌باشند اگر بشر اميد به آينده نداشته باشد نمي‌تواند حركت كند. اين انتظار مثبت بود كه عليرغم فشارها و تجاوزها و شكنجه‌ها مسلمانان را در ميدان هاي نبرد برد و فاتح و سربلند ساخت و ايران اسلامي انتظار حكومت اسلام بود كه در مردم حركت ايجاد كرد و مردم برخاستند و به اميد حكومت قرآني انقلاب نمودند و پيروز شدند.

امروز ديگر انتظار قيام جهاني امام مهدي(ع) در توده مستضعفان دنيا تحركي نوين ايجاد كرده است و مي‌رود كه اين انتظار سازنده ابرقدرت جنايتكار به زانو بيشانند.

قال رسول‌ الله: (اَفْضَلُ العِبادهٍ انتظار الفَرج) بهترين عبادت انتظار فرح است. منتظر ظهور امام زمان بوده و خواهد بود.

انتظار در مكتب اسلام: شخص را متعهد و مسئول مي‌سازد كه براي تحقيق هدف‌هاي اسلام و عملي شدن برنامه‌هاي دين بدون هيچ يأس و ضعف و سستي و نااميدي شب و روز كوشش نمايد.

انتظار به دو گونه است:

·انتظار مثبت: عامل خوش‌بيني به جهان خلقت و حركت آفريني است. انتظار مثبت ايمان به پيروز و اجراي عدالت نابودي حتمي ظلم و ستم است و نفي ارزشهاي طاغوتي و نه گفتن به آنچه كه ضد توحيد است. (به نقل از بحار‌الانوار جلد 52 علامه مجلسي) كساني كه در انتظار دولت قائم درگذرند چون آنانند كه در خدمت حضرت قائم باشند. آنگاه پس از درنگ مختصري فرمودند بلكه چون آنانند كه در ركاب مهدي(عج) شمشير زده باشند. پس دنبال تأملي ديگر فرمودند به خدا سوگند ايشان جون آنكسانند كه درخدمت پيغمبر(ص) به شهادت رسيده باشد.

امام صادق(ع) فرمودند هر كه شور ياوري قائم را دارد بايد انتظار بكشند و در حالت انتظار پرهيزكاران عمل كند در رفتار شايسته و نيكويش گيرد. اين چنين كسي اگر هم مرگ را در آغوش بكشد و قائم پس از مرگش قيام كند پاداشش هم چون ياران حضرت خواهد بود. پس بكوشيد و منتظر باشيد و اين كوشش و انتظار گوارايتان باد اي گروه آمرزيده.

انتظار شيعه: انتظاري است محرك و توان بخش و همين انتظارات كه شيعه را 1400 سال زنده موفق نگاه داشته باشد است و سراسر تاريخ او را افتخار آفرين نموده است. آن كسي منتظر امر ماست همانند كسي است كه در راه خدا در خون خويش غوطه‌ور باشد.

وظيفه انسان منتظر چيست؟

1-                     امام زمانش را بشناسد. از رسول اكرم(ص) است كه فرمود هر كس از دنيا برود امام زمانش را نشناسد مانند كسي است كه در دوران جاهليت مرده باشد.

2-                     اطاعت و پيروي از امام بنمايد. امام صادق(ع) فرمود: كسي كه ما را دوست مي‌دارد بايستي عمل ما را الگو قرار دهد.

3-                     در خط ولايت فقيه باشد حركت كند((در زمان غيبت كبري)) امام صادق(ع) مي‌فرمايد: فقيه كسي است نفس خود را در دست داشته باشد و غالب بر نفسش باشد. حافظ اين مخالف هواي نفس مطيع امر مولايش باشد و همچنين براي مردم عادي مقلد باشد.

4-                     فقط از طريق ائمه كسب فيض نمايد. حضرت امام باقر فرمود: ما خزانه‌دار علم خداييم ما مترجم وحي خداييم ما محبت‌رسان بر هر كه در زير آسمان و روي زمين است. امام صادق مي‌فرمايد: (ماييم راسخون) در علم و ما تأويل قرآن مي‌دانيم.

5-                     هميشه فرج امام زمان مهدي(ع) از خدا مي‌خواهد در دعاي فرج مي‌گوييم. ((بار الها در اين هنگامه در تمام اوقات براي وليت حضرت محمد‌بن‌الحسن كه درود خدا بر او باد و پدارانش. سرپرست و نگه‌دار و رهبر و راهنما و نگهبان باش تا گيتي را به فرمان او در آمدي و او را مدتي طولاني در زمين برخوردار گرداني.

علاوه بر اينها گفته شده منتظر بايستي از نظر اعتقدي خود را بسازد و طرز استفاده از سلاح‌خاي مدرن زمان را ياد بگيرد تا بر عليه دشمنان اسلام بكار برده آمادگي رزمي پيدا كند. با ستمگران مبارزه كند و مبارزه جدي را آغاز نموده و نام مقدس حضرت مهدي و عشق و شناخت او را تبليغ نمايد. احكام اسلام را مو به مو اجرا نمايد صدقه بدهد. از مستضعفين با تمامي امكاناتش پشتيباني نمايد و انتظار بكشد و بداند آنانكه در انتظار ظهور فرج مصلح خود بايد صالح باشند و ما كه اينك منتظريم وظيفه‌مان چيست؟ سوره انعام آيه 53

و اين است راه راست از آنان پيروي كنيد و از راههاي ديگر كه موجب تفرقه و پريشاني شما است جز از راه اسلام و خدا متابعت نكنيد اين است سفارش خدا به شما كه پرهيزگار باشيد.

سوره حشر آيه 57: و شما آنچه را كه رسول خدا (حق) دستور دهد بگيريد و هر چه نهي كند واگذاريد.

سوره نساء آيه 59: از خدا و پيامبر و پيشوايان ديني اطاعت و پيروب كنيد.

بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام بر عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور فراهم شود. (حضرت امام خميني)

انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است.(امام خميني رضوان‌الله)

 اميدواريم كه ما به مطلوب حقيقي برسيم متصل شود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامي و آن نهضت ولي عصر(عج) است. امام خميني

نداي حضرت صاحب الزمان بين ركن و مقام:

در روايت است آمده است كه چون قائم(عج) ظاهر شوند بين ركن و مقام ايستاده چنين ندا مي‌كنند:

1.                       اي اهل عالم آگاه باشيد كه من امام قيام كننده‌ام.

2.                       اي اهل عالم آگاه باشيد كه من شمشير انتظارگر هستم.

3.                       اي اهل عالم آگاه باشيد كه جدم حسين را تشنه شهيد كردند.

4.                       اي اهل عالم آگاه باشيد كه جدم را مردمان رها كردند.

5.                       اي اهل عالم آگاه باشيد كه بدن جدم حسين را از روي دشمني خرد (تكه‌تكه) كردند.

اول:اً در زيارت ناحيه مقدسه بدان اشاره شده است و ثانياً: در زيارت سوم شعبان كه از حضرت صاحب امر نقل شده است بدين معنا شفا در تربت او است.

ثالثاً: مرحوم محدث در خطبه الحاوي مي‌نويسد: شيخ ابراهيم كفعمي در كتاب البلدوالامين گفته از حضرت مهدي روايت شده است هر كس اين دعا را در ظرف با تربت حيسن بنويسد و آنرا بشويد و بنوشد از مرض خود شفا مي‌يابد.اي آدم اين فرزند تو به مصيبتي دچار مي‌گردد كه مصيبت‌هاي در كنار آن كوچك است خواهد بود و امام قائم مصيبتش طولاني و محنتش شديد است.

وظايف منتظران در عصر غيبت چيست؟ وظايفي كه شيعيان در عصر غيبت بر عهده دارند مهمترين آنها است؟

1.                       شناخت به محبت خدا و امام عصر اولين و مهم‌ترين وظيفه‌اي كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد. كسب معرفت نسبت به وجود امام و محبت زمان خويش است هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است. شناخت باعث مي‌شود كه در امان ماندن از شبه‌هاي ملحدان و مايهء نجات ما از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين باشد و اين چنين شناختي جز به دو امر حاصل نمي‌شود

·شناخت شخص امام زمان به نام و سبب

·شناخت صفات ويژگيهاي او و به دست آوردن اين دو از واجبات است. البته دومي در زندگي ما در عصر كنوني بسيار بااهميت است چرا كه در زندگي فردي و اجتماعي منتظران متحول مي‌شوند. زيرا كسي به حقيقت به صفات و ويژگيهاي امام عصر و نقش آن حضرت در عالم هستي و فقر و نياز خود (فرد) نسبت به او واقف نشود هرگز از ياد و نام آن حضرت غافل نمي‌شود. شناخت و معرفت حقيقي جر با عنايت حضرت مهدي(عج) و حق حاصل نمي‌شود و بايستي از درگاه خداوند توفيق شناخت را درخواست تا از گمراهي و سرگرداني نجات پيدا كنيم.

2.                       تهزيب نفس و كسب فضائل اخلاقي وظيفهء ديگر تهذيب نفس و آراستن خود به اخلاق نيكو است.

موضوع تهذيب نفس و دوري گزيدن از گناهان و اعمال ناشايست است و اعمال ناشايست و گناهاني كه از شيعيان سر مي‌برند يكي از اسباب و زيان‌ها طولاني شدن غيبت و دوري شيعيان از لقاي آن بدر منيره  شمرده است.

3.                       حفظ و تقويت پيوند قلبي

4.                       بر انجام واجبات صبر كنيد و با دشمن‌تان پايداري كنيد و پيوند قلبي خود را با امام عصر.

از امام صادق: بر واجبات صبر كنيد و يكديگر را بر مصيبات به صبر واداريد و خود را بر پيوند با امامان وياري آنها ملزم بسازيد. در روز و حتي بعدازظهر و حتي بعد از هر نماز واجب دعاي عهد را بخوانيد و اين نشان از اهميت و پيوند با امام عصر دارد.

5.                       كسب آمادگي براي ظهور محبت حق منظور آمادگي‌هاي نظامي و مهيا كردن تسليهات مناسب هر عصر براي ياري و نصرت امام غايب است. در حال حاضر به خاطر وجود حكومت شيعي و حاكميت فقيه جامع الشرايط در سرزمين اسلامي اين وظيفه در درجه اول بر عهده حكومت است كه در هر زمان قواي نظامي در بالاترين حد آمادگي نظامي قرار مي‌دهد.

وظايف شيعيان در عصر غيبت: در كلام امام رضا:

v                     دعاي مخصوص براي حفظ حضرت صاحب الزمان

v                     عمل به تقليد و پيروي از جانشين حضرت فقها (علما) رعايت تقوا. دلبستگي و محبت به امام ديدار و زيارت كردن شيعيان و حفظ كرامات و بزرگواري خود.

مداومت در انجام امور جز بيزاري جستن از دشمنان امام. آشنايي با رمز و راز عشق‌آموزي.‌اسوه قرار دادن امام. دفاع و ياري شيعيان واقعي. خالص كردن حب و بعضي‌ها ديدار و زيارت كدن پاداش كسي كه منتظر امام زمان است و برقراري دولت حق و عدالت است. مانند كسي است كه در تمام عمر بر عبادت قيام كند و پيوسته روزهاي عمر را روزه بگيرد و پيوسته انتظار گشايش داشته باشد و از فرج و رحمت مايوس نشويد زيرا كه محبوب‌ترين اعمال در پيشگاه خدا انتظار فرج است.

آثار انتظار

انتظار فرج از آن جهت بوده و تاكيد و توصيه اهل بيت قرار گرفته است كه در انسان منتظر اميد به آينده ايجاد خواهد كرد و همين اميد نقش بزرگي را در سعي و كوشش ايفا مي‌كتد امير‌المؤمنين و امام عارفان (عليه‌السلام) توصيه مي‌فرمايند: كه انتظار فرح و گشايش از جانب خدا داشته باشيد و از رحمت او نااميد نشويد كه محبوب‌ترين اعمال نزد خداي عز‌وجل انتظار فرج و گشايش است.

 سيد ساجدان(ع) مي‌فرمايد: انتظار فرج داشتن خود از بزرگترين فرج‌ها است سرش آن است كه اگر انديشه كسي اين باشد كه هيچ تلاشي براي اصلاح امور ثمر ندارد و به نتيجه نمي‌رسد انگيزه‌اي براي مبارزه با طاغوتيان و مقاومت در برابر دشواري‌ها نخواهد داشت. اما اگر كسي به آينده اميدوار باشد و بداند كه دير يا زود حكومت زمين به صالحاني خواهد شدهحق به صاحبانش خواهد رسيد. ظلم و ستم و بيداد رخت برخواهد بست. براي رسيدن به چنان جامعه‌اي نه تنها خودسازي خواهد بود بلكه تلاش مي‌كند تا با زمينه تشكيل آن دولت كريمه را فراهم آورد. از اين جهت منتظر واقعي مصلح جهان نه تنها خودش صالح است بلكه در حد توان مصلح نيز خواهد بود. او هموراه در دعا با اقتدا به مولاي خود مي‌گويد: خدايا ما خواهان دولت كريمه‌اي هستيم كه در آن اسلام و مسلمين عزيز شوند و نفاق و منافقين ذليل و خوار گردند و ما در آن دولت از داعيان به طاعت تو و رهبران به راه تو باشيم.

سيدبن‌كادوس نقل مي‌كند: وقتي در حضور امام(ع) از غيبت امام عصر(عليه‌السلام) سخن به ميان آمد. يكي از حاضران گفت: وظيفه‌ شيعيان شما چيست؟ فرمود: دعا و انتظار فرج و ذكر.

اگر فرضاً دعا به جنبه فردي و خودسازي تنها نظر داشتن باشد چنانكه از دعاي منقول در دنباله روايت چنين استنباط مي‌شود. انتظار فرج قطعاً به هر دو جنبه خودسازي و دگرسازي نظر دارد.

انتظار واقعي

انسان از چيزي يا كسي پاسداري مي‌كند يا انتظار آن را مي‌كشد كه او را بشناسد و نسبت به او معرفت داشته باشد. اگر شناخت و معرفت صحيح و شايسته باشد انتظار واقعي خواهد بود از اين جهت انسان در عصر غيبت يا منتظر واقعي است يا گرفتار جاهليت و عدم شناخت معرفت صحيح زيرا:

1.                       در بسياري از روايات آمده است زمين از محبت خدا خالي نخواهد شد حتي در برخي روايات آمده است اگر زمين از محبت الهي خالي گردد زمين اهلش را فرو خواهد برد.

از صادق آل‌محمد(ع) نيز رسيده است از زماني كه خداي سبحان زمين خلق كرد تا هنگامي برپايي قيامت زمين از محبت خدا خالي نبوده و نخواهد بود چون اگر او نباشد عبوديت خدا تعطيل خواهد شد ليكن اين جهت گاهي ظاهر و شناخته شده و گاهي غيبت و مستور است.

از خود امام عصر نيز رسيده است كه: من مايه‌ي امنيت اهل زمين هستم. چنان كه ستارگان مايه‌ي امنيت براي اهل آسمان هستند. بنابراين در تمام اعصار از جمله اين عصر محبت الهي در ميان بندگان او حضور دارد از اين رو شيعه معتقد است كه عصري موعود متولد شده و زنده و محبت عصر است. اين كه گاهي تعبير به مهدي موعود موجود مي‌كنيم. سرش اين است و گرنه اصل موعود بودن مهدي مورد قبول بسياري از فرق است آنچه كه شيعه اثناعشري را از ديگران متمايز مي‌كند اعتقاد به بوجود بودن مهدي موعود است.

2.                       شيعه و سني از رسول خدا نقل كرده‌اند هر كس كه بدون شناخت امام زمان خودش بميرد به مرگ جاهليت مرده است. سفارش همه انبياي الهي اين است كه سعي كنيد مسلمان بميريد چنان كه قرآن كريم از زبان خليل حق تعالي و يعقوب(ع) نقل كرده كه به فرزندان خو سفارش كنيد سعي كنيد كه مسلمان بميرند. خداي السبحان به مؤمنان نيز سفارش مي‌كند تا مي‌توانيد تقوا پيشه كنيد و همت شما اين باشد كه مسلمان بميريد. پس همه موظفند كه مسلمان بميرند. از آنجا كه مرگ عصاره زندگي است و هر كسي آن گونه مي‌ميرد كه زندگي كرد اگر مرگ كسي جاهلي باشد معلوم مي‌شود زندگي او جاهلانه باشد چون ممكن نيست كسي زندگي عاقلانه داشته باشد ولي به مرگ جاهليت بميرد. بنابراين اگر كس امام زمانش را نشناسد نه تنها مرگش جاهلي خواهد بود بلكه حيات او نيز اگر كسي امام زمان خودش را درست بشناسد مي فهمد تمام كارها در دست او است كه مظهر هو قائم علي كُلِ نفسٍ بما كسبت است قرار دارد. در نتيجه از زندگي و حيات جاهلي رهيده به حيات معقول رسيده. منتظر واقعي آن حضرت خواهد بود.

تذكر: منظور از شناخت امام زمان(ع) تنها شناخت شناسنا‌‌‌‌مه‌اي و تاريخي آن حضرت نيست كه انسان بداند نامش چيست و فرزند كيست در چه عصري زندگي مي‌كرده و بكلهه مراد شناخت امامت اعتقاد به ولايت و معرفت به شخصيت اما است و افزودن بر آن اطاعت نيز لازم است وگرنه حاكمان برخاسته از طاغوت شام فاجعه آفرينان انسانيت كش كربلا هارون‌الرشيد، مأمون و ..... پيش از هر كس ديگري امامان عصر خويش را مي‌شناختند.


جلوه‌هاي انتظار

وجود گرامي حضرت ولي عصر(عج) ذخيره عالم و عصاره خلقت است از اين رو تحقق بخشنده آمال و اهداف تمام انبياي الهي در طول تاريخ بشريت خواهد بود. آنچه را كه انبيا براي رسيدن به آن تلاش و تبليغ كردند آزار و اذيت و شكنجه كشيدند و برخي هم در اين راه شهيد شدند او پيروزمندانه به انجام برساند. سيرة مشترك همه انبياي الهي اين بود كه براي رسيدن به اهداف رسالت خويش از زبان تبليغ در شرايط عادي و زبانهء تيغ در حال ضرورت بهره مي‌جستند.

نظامي هم مضمون را به شعر درآورد:

محيطي چه گويم چو بارندة تيغ           به يك دست گوهر به يك دست تيغ

بر گوهر جهان را بياراسته                  به تيغ از جهان داد اين خواسته

اين دو عنصر در برنامهء حضرت ولي‌عصر به عنوان تعقيب‌گر و تكميل كنندهء اهداف رسالت مشاهده مي‌شود. از اين جهت منتظر واقعي كسي است كه آثار هر دو بخش انتظار (تيغ و تبليغ) در زندگي او جلوه‌گر باشد و اگر در يك بخش يا هر دوي آن كوتاه بيايد به همان مقدار انتظار او مشوب و مخدوش است.

بعد فرهنگي انتظار

در بخش فرهنگي انتظار كسي منتظر است كه علاوع بر خودسازي به دگرسازي نيز بپردازد تا از اين طريق زمينه ظهور آن حضرت را فراهم كند. حضرت باقر(ع) به عبدالحميد واسطي كه از شيعيان آن حضرت بود و گويا از طولاني شدن انتظار ملول و دلتنگ شده بود فرمود به خدا قسم مخ خودش واقف در راه خدا كند. خداي سبحان براي او گشايش قرار مي‌دهد. خدا رحمت كند بنده‌اي را كه خود را واقف ما كند. خدا رحمت كند بنده‌اي را كه او ما را احيا گرداند.

عبدالحميد كه اين فضائل را شنيد گفت پس اگر قبل از درك قائم شما مردي چه مي‌شود؟ امام فرمود اگر كسي كه از شما بگويد تصميم داشته باشد اگر قائم آل‌محمد را درك كنم ياريش خواهيم كرد مانند كسي است كه با شمشير خود در كنار آن حضرت نبرد مي‌كند و اجر شهيد را دارد اما كسي كه در ركاب او به فيض شهادت نايل مي‌شود اجر دو شهيد دارد. اجر شهادت و اجر انتظار.

بنابراين منتظر واقعي كسي است كه در محور خودسازي و خويشتن‌داري در محدوده امر ائمه(ع) منحصر كرده از قلمرو دستورشان بيرون نرود و در محور دگرسازي تلاش و كوشش او اين باشد كه امور معارف با اثر و آثار آنان نشر بر ديگران بياموزد و بدين طريق مكتب آنها را احيا كند كسي ‌مي‌تواند جان خود را در محدوده امر ائمه(ع) منحصر و محدود كند و براي احيا امرشان كمر همت ببيندد كه دلش خدا را بشناسد و معرفت او در اين زمينه كامل شده باشد آن وقت است كه فيوضات الهي از باطن او نشئات مي‌گيرد.

 


منابع و مأخذ

1-   مجموعه مقالات كنگره بين‌المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا جلد 2 و 3.

2-   دادگستر جهان. نويسنده: ابراهيم افشين.

3-   عصاره خلقت درباره امام زمان(ع) برگرفته از آيت‌الله جواد آملي.

4-   گامي در جهت شناخت امام مهدي و نواب اربعه آن حضرت. نويسنده: حميد رضا كفاش.

5-   رابطه و توجهات امام زمان (عج) به امام حسين و شيفتگانش. نويسنده: سيد‌عباس‌مولوي‌مطلق.

6-   يوسف زهرا حبيب الله كاظم اندريان.

7-   حماسه حسيني متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 04 آبان 1393 ساعت: 11:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره عاشورا و امام حسین

بازديد: 9737

 

تحقیق رایگان سایت فروشگاه علمی اسمان

امام حسین (ع) و قیام عاشورا

« ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه »

گذشت روزگار بهترين مربي و معلم بشري است.

استفاده از سيره بزرگان تاريخ گذشته سنت عمومي بشري است كه هر قوم و ملتي آداب و عادات و حركات و كردار و گفتار بزرگان خود را به عمل گذشته و بصورت شئون آن ملت و رسوم اجتماعي درآورده است. پس مجموعه انديشه و گفتار و كردار بزرگان يك قوم آداب و مليت و شئون قوميت آن جامعه را تشكيل مي دهد. اين سيره پسنديده به قدري در ميان بشر معمول شده كه جزو سنن عمومي بشري به حساب رفته بلكه كتب آسماني هم همين سيره را تعليم و عمل بدان را تشويق و تأكيد فرموده است.

قيام امام حسين(ع) و واقعه عاشورا نه يك مقطع از تاريخ اسلام كه جرياني هميشه جاري در حيات اسلام و باور مسلمانان است و مقطع قابل تأمل و درس آموز براي همه جهانيان خصوصاً آناني كه آزادگي را لازمه تكامل و سعادت بشري مي دانند محسوب مي شود.

بهترين سند ما در اين رابطه فرمايش خود حضرت است كه ايشان در وصيت نامه خود به برادرشان محمد حنفيه فرمودند. من خارج شدم براي طلب اصلاح در امت جدم و لذا يكي از مهمترين علل قيام حضرت همين مسئله است. «طلب اصلاح در امت رسول اكرم» و سپس فرمودند كه مي خواهم «امر به معروف و نهي از منكر» كنم.

بنابراين اگر بخواهيم دلايل قيام امام حسين(ع) را در چند جمله كوتاه عنوان كنيم. طلب اصلاح در امت پيامبر(ص) ، امر به معروف ، و نهي از منكر سه دليل اصلي و عمده قيام امام حسين(ع) به شمار مي روند.

پس از وفات پيامبر اكرم(ص) مشكلات فراواني به وجود آمد. در اين رابطه بد نيست به ماجراي غدير خم اشاره كنيم كه پيامبر اكرم(ص) براي نصب اميرالمؤمنين علي ابن ابيطالب(ع) مأموريت يافتند و به فرمان الهي علي(ع) را نصب كردند طبق نقل طبري پيامبر اكرم(ص) در غدير خم فرمودند: خداوند علي را نصب كرد و البته پيامبر ، امامت همه ائمه را در اين رابطه با اين ويژگي متذكر شدند. به هر حال در زمان نصب حضرت علي(ع) افراد مخالف در اين قضيه كم نبودند و خداوند به حضرت رسول(ص) نيز اين مخالفتها با شدت بيشتري ادامه يافت و خلافت از محور اصلي منحرف شد ولي به هر صورت در زمان خليفه اول و دوم به ظواهر اسلام عمل مي شد اما در زمان خليفه سوم وضعيت دگرگون شد و شكل حكومت با شكل حكومت پيامبر اسلام كاملاً تفاوت پيدا كرد. اين جريانات همگي نشان از انحراف مي دهد و اين انحراف ادامه يافت تا بر زمان حكومت معاويه و يزيدبن معاويه مي رسد و شرايطي فراهم مي شود كه به تدريج اين دو نفر تيشه به ريشه اسلام بزنند.

از يك سو معاويه شخصيتي بود كه مشكل عقيدتي و فكري داشت و اساساً با اصل اسلام مشكل داشت ولي به عقيده خود را ظاهر نمي كرد و آن را بروز نمي داد در حالي كه يزيد علاوه بر همه انحرافاتي كه داشت تظاهر نيز مي كرد و صريحاً عقيده خود را نمايان مي ساخت در واقع يزيد بن معاويه در زمان خلافت خود با رسم تكرار مي كرد كه بني هاشم با ملك بازي مي كردند ، جبرئيلي در كار نبود و وحي و قرآن را دروغ مي دانست. بنابراين انحراف اسلام به طور كلي از اين زمان شدت گرفت و چنانچه فكر يزيد در جامعه ادامه مي يافت شايد ديگر عبارات «اشهد ان لا اله لا اله» و «اشهد ان محمد رسول ا » نيز شنيده نمي شد چرا كه يزيد اساساً وحي را منكر مي شد.

در چنين وضعيتي امام حسين(ع) با شرايط خاصي كه بوجود آمده بود يا بايد با چنين حكومتي و با يزيد بيعت كند و تسليم چنين حكومتي شود و با اين كه شهادت را بپذيرد و با توجه به اين كه تنها اين دو راه را پيش پاي ايشان نهاده بودند امام حسين(ع) شخصاً در اين رابطه مي فرمايد:

من مخير شده ام بين كشته شدن و يا تن به ذلت دادن در حالي كه دور است از من كه زير بار ذلت بروم و فرمودند كه دامن حضرت زهرا(س) اجازه نمي دهد كه من زير بار ذلت بروم.

لذا مي بينيم ايشان راهي جز آن نداشتند كه بر كربلا بروند و با خون خود اسلام را احيا كنند همانطور كه پيامبر اكرم(ص) مؤسس اسلام بودند علت بقاي اسلام نيز حضرت ابي عبدا (ع) بودند و شايد به همين دليل بود كه پيامبر(ص) در روايتي فرمودند: حسين از من است و من از حسين هستم و در مورد اين تعبير شايد منظور حضرت اين است كه دين و نام محمد به خاطر قيام امام حسين(ع) زنده و پا برجا خواهد ماند.

قيام امام حسين(ع) سر مشقي است كه حضرت در مقطع خاص خود نوشته اند تا چنانچه ملل و مردم دنيا در آن مقطع قرار گرفتند از آن استفاده كنند.

حضرت محمد(ص) درباره امام حسين و برادرش امام حسن(ع) فرمود:

اين دو (فرزند من) سرور جوانان اهل بهشت هستند.

 

سيري در زندگي امام حسين(ع)

امام حسين(ع) در شهر مدينه طيبه پس از برادر بزرگوارش امام حسن(ع) در زماني كمتر از مدت بارداري و در شش ماهگي متولد شوند. زمانيكه حضرت فاطمه زهرا(س) حسين(ع) را باردار بود پدر بزرگوارش رسول خدا به او فرمود: حبيب من جبرئيل از طرف خداوند متعال به من خبر داده كه اين فرزند ذكور است و به دست شقي ترين امت من به شهادت خواهد رسيد. فاطمه(س) وقتي اين را شنيد گريست و اظهار ناراحتي كرد پيغمبر(س) به او فرمود: ولادت اين فرزند من حتمي است و خداوند امامان 9 گانه را از نسل او متولد خواهد كرد. مدت بارداري آن بزرگوار شش ماه و دوران شير خوردگي ايشان 2 سال مي باشد كه مجموعاً سي ماه مي شود.

روز تولد امام حسين(ع) بعد از ظهر پنج شنبه شعبان المعظم در سال چهارم هجري بوده است در روايت آماده است زماني كه امام حسين(ع) متولد شد جبرئيل با گروههاي منظم فرشتگان جهت تبريك و تهنيت به پيامبر(ص) نازل گرديد. در راه هبوط گذرايشان بر جزيره اي در دريا افتاد كه در آن فرشته اي حاملين عرش الهي به نام (فطرس) به جهت  خطايي كه از او سرزده و مشمول غضب الهي شده بود مدت زيادي در آنجا زنداني و در عذاب به سر مي برد. فرشته محبوط هنگامي كه جبرئيل را به آن صفوف منظم و بسيار زيبايي ملائكه كه با بهترين وضعي در زينت و آرايش بودند مشاهده كرده سبب اينگونه ترول را جويا شد جبرئيل خبر ولادت با سعادت امام حسين(ع) را به او گفت: فطرس از او درخواست كه او به جمع ملحق شود و وي را نيز در معيت خود ببرد. وي در معيت جبرئيل به خدمت امام حسين رسيد ، و همين كه در كناره گهواره حضرتش قرار گرفت و بدن خود را به آن گهواره و بدن شريفش حسين(ع) رسانيد بالهايش به او بازگشت و خداوند توبه اش را پذيرفت و مقام اولش را بازيافت او در آسمان ها به خود مي باليد و مي گفت من آزاد شده حسينم و به اين جهت در دعاهاي روز سوم شعبان مي خوانيم: در اين روز شريف فطرس فرشته به گهواره اش پناهنده شد و ما نيز پس از او (امروز) به قبر شريفش متوسل و پناهنده مي شويم. از (بحار الانوار مجلسي)

حضرت شش سال و چند ماه با جد بزرگوارش(ص) سي سال با پدرش اميرالمؤنين و ده سال با برادرش امام حسن مجتبي(ع) و ده سال پس از شهادت ايشان كه مجموعاً پنجاه و شش سال و چند ماه مي شود در دنيا زندگي كر دند.

امام حسين(ع) همسران متعددي داشت كه از آنها صاحب ده فرزند شد ، شش فرزند پسر و چهارم فرزند دختر كه عبارتند از:

1-         علي اكبر ، كه در كربلا و در هجده يا بيست و پنج سالگي به درجه شهادت نايل گشت و مادرش به نام ليلا دختر ابي مره ثقفي است.

2-        علي اوسط زين العابدين امام چهارم كه در روز عاشورا به علت بيماري سختي كه داشت از تعرض و قتل مصون ماند و ائمه هدي از نسل حضرتش هستند. مادر ايشان شهر بانو دختر كسري يزد گرد آخرين پادشاه پارسي هاي پيش از اسلام است.

3-       علي اصغر ، كه در واقعه عاشورا در آغوش پدر بزرگوارش ، گلويش هدف تير «حرمله» ملعون قرار گرفت و در برابر پدر ، سرش از گوش تا گوش بريده شد در حاليكه بيش از شش ماه از سن شريفش نمي گذشت مادرش رباب دختر امرو القيس است.

4-        محمد و جعفر ، اين دو نيز در روز عاشورا در محضر پدربزرگوارشان امام حسين(ع) به شهادت رسيدند و مادرشان از قوم بني قضاعد مي باشد.

5-        دختران يكي سكينه رباب مادر ايشان است.

ديگر از دختران ، فاطمه و زينب بوده و چهارمين ايشان نامش رقيه است.

امام آن روزي كه از مدينه حركت مي كند چنين مي فرمايد:

من قيام نكرده ام براي اخلال و فساد و ظلم ، بلكه قيام من به خاطر امر به معروف و نهي از منكر و نشان دادن راه رسول اكرم و پدرم اميرالمؤمنين و اصلاح مفاسد در امت جدم است.

چيزي كه بايد گفت اين است كه ائمه طاهرين(ع) راجع به عزاداري و زيارت ابي عبدالله الحسين سفارش بسيار دارند و ثواب بزرگي بر آن شمرده اند. ما يكي از روايات بسيار را كه صاحب وسايل شيعه در كتاب فرار وسايل نقل كرده است مي آوريم و سپس توضيح مختصري در اينباره مي دهيم:

فضيل ابن سيار از امام صادق(ع) نقل مي كند كه فرمود: خدا رحمت كند افرادي را كه ولايت را زنده مي كنند ، قيام ابي عبدالله قيام نظامي نبود بلكه قيام عاطفي تبليغي بود. امام حسين(ع) نمي خواست شخص يزيد و يزيديها را بردارد. بلكه مي خواست شخصيت يزيدي ها و بني اميه و مروان را نابود  كند ، مردم را بيدار كند و روش شهادت و فداكاري و ايثار و شهادت پروري را به انسان مي آموزد. تهذيب نفس بخصوص صبر ، استقامت شجاعت و زيربار ظلم نرفتن از اثرات مستقيم آن است. نقش ديگر اين گونه مجالس زنده كردن دو قانون از قوانين بزرگ اسلام يعني امر به معروف و نهي از منكر است.

گريه براي امام حسين(ع) تشكيل مجلس عزا ، دسته هاي عزا ، زيارت از دور و نزديك ، ايجاد بناهايي مثل حسينيه و سقاخانه و زنده نگه داشتن ولايت زنده نگه داشتن خود حسين(ع) است. نيمه ماه رجب سال 60 پس از مرگ معاويه پسرش يزيد به خلافت رسيد و به مردان مدينه نوشت از همه مردم مخصوصاً چهار نفر شخصيتهاي بارز حجاز بيعت بگيرد.

حسين بن علي(ع) ـ عبداله پسرعمو ـ عبدالرحمن پسر ابوبكر ـ عبدالله بن زبير از اين جمله بودند ، روز 26 ماه رجب والي مدينه حسين(ع) را دعوت كرد براي ارائه نامه يزيد و بيعت از ايشان امام فرمود: سزاوار نيست بيعت من در پنهاني باشد فردا در مسجد پيغمبر(ص) صحبت مي كنم امام شب 27 رجب ناگهان با زن و فرزند از مدينه به مكه مهاجرت نمود. پنج ماه در مكه ماندند پس از آن يزيد مطلع شد بود به مكه نامه نوشت سي نفر شمشير زن انتخاب كند حسين را در حال طواف و احرام دستگير كرده يا به قتل برسانند. امام حسين روز هشتم ذي حجه ناگهان با زن و فرزند به طرف كوفه حركت كردند يزيد مطلع شد ابن زياد را كه حاكم بصره بود به امارت كوفه گماشت و او به دفاع كوفه پرداخت و روز اول محرم سال 61 با سر كرده يزيد بين دو راهي كوفه ـ عراق برخورد و شبانه به طرف كربلا كوچ كردند. صبح روز دوم بود كه بر كربلا رسيدند و آنجا خيمه و بارگاه سلطنتي گستردند. عمر سعد مأمور كار حسين(ع) شد به كربلا آمدند تا روز نهم محرم 33 هزار نفر به دستور ابن زياد براي يكسره كردن امام حسين به كربلا فرستاده شدند ، از روز هفتم محرم آب به روي حسين(ع) بستند ـ عصر نهم تيراندازي شروع شد و جنگ حتمي گرديد. صبح روز دهم جنگ آغاز شد و حملات طرفين شروع شد و عصر عاشورا پسر پيغمبر خدا را شهيد كردند و پس از آن به غارت و آتش زدن خيام پرداختند سرهاي شهدا را بريدند و اهل بيت اما را اسير كردند و به طرف شام بردند.

سيره زندگي امام حسين(ع) مظهر اعلاي انسانيت و مشعل هدايت و ارشاد براي يافتن راه سعادت و كامراني است. تاريخ جنگ يكروزه آن حضرت مهيج ترين سطور لرزاننده تاريخ است كه برجسته ترين سطور آن تعليمات عاليه است كه حضرت اباعبداله(ع) از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا در فنون ديانت ـ سياست ـ‌ اجتماع ـ ناموس ـ تقدير از خادم و تحقير خائن ـ حمايت مظلوم و دشمني با ظالم ـ نرفتن زير بار ظلم و ستم ـ استقامت و پافشاري در راه عقيده و ثبات قدم در قيام به حق ـ ابراز شجاعت و شهامت ـ جود و بخشش ـ مراقبت در اقامه نماز و تعليم قرآن مجيد بزرگترين منجي عالم بشريت ـ درس قيام و دادخواهي براي گرفتن حق از دست بيدادگران ستم پيشه و جماد و از خود گذشتگي در راه حق و حقيقت.

دشمن كه نتوانست با آوردن حزب اموي و سلطنت معاويه و يزيد اسلام را نابود كند در مقام محو خاندان نبوت بر آمد كه ممتازترين شخصيت شاخص آن حضرت اباعبدالله حسين بن علي(ع) بود او را كشتند و اهل بينش را به اسارت بردند به گمان آنكه زمينه حكومت براي قرنها در دودمان آنها استقرار خواهد يافت غافل از اينكه كشتن حسين(ع) و اسارت اهل بيت او تيشه اي بود براي ريشه كن كردن كاخ خلافت يزيد و در هم پيچيدن تومار نقشه حزب اموي ، بزودي سلطنت آنها به دست آل مروان افتاد و آنها هم ديري نزيستند و همگي رسوا شدند.

امام حسين و نماز

نماز ذكر و سبب يادآوري و شكر گذاري پروردگار است و بر هر عبارتي رحجان دارد. نماز افضل طاعات و عبادات مي باشد. زيرا شامل كليه وظايف عبادات بدني و قلبي است و موجب ايجاد خوشبختي و رستگاري انسانهاست.

نماز امام حسين(ع) يك راز و نيازي بود در معركه جنگ كه گروهي مشغول تيراندازي بودند ، حضرت اباعبداله(ع) با تمام حضور قلب بدنش در مقابل خداوند از خوف خدا ميلرزيد و مي گفت «لاحول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» و چقدر خوشوقت شد كه در آن غوغاي جنگ و رستاخيز توانست از فرصت استفاده كند و اين دو ركعت نماز را بگذارد و راز و نيازي با خدا كند.

حضرت حسين با علم به شهادت و از ديده دور انديشي به كربلا رفت و در مقابل يك قدرت مستبد و ظالم قيام كرد و خود را به مهلكه نينداخت بلكه جاودان و پايدار گرديد تا قوانين آدميت رازنده و بر قرار ساخت. حضرت حسين(ع) با علم يقين دست زن و فرزند را گرفت و در يك بيابان بي آب و علف جانمرد و هزاران نفر كه مانع قيام و تصميم او بودند همه را با يك منطق مستدلي قانع كننده ساكت نمود و به مقصد خويش حركت كرد.

او ميدانست 72 نفر در مقابل چند هزار نفر غير قابل مقاومت است. آن حضرت آگاه بود يك جوان مثلاً سيزده ساله در مقابل انبوه دشمن فتح ندارد ولي چون نتيجه شهادت را به فتح و پيروزي مسلمانان مي دانست قيام كرد تا دين خدا باقي بماند و كتب آسماني مورد توجه بشر قرار گيرد ، اين حسين كه تربيت شده مهد نبوت و آغوش عفت و دامان ولايت است.

قيام كرد تا حق را از باطل جدا سازد و مثل اعلاي آنرا بنمايد.

قيام كرد تا عدالت را در برابر ستمكاري نشان دهد.

قيام كرد تا فضيلت و راستي و درستي را در برابر نادرستي و حيله و مكر و تهمت و افتراز را روشن سازد.

قيام كرد تا نور را از پس ظلمات ابرهاي مصنوعي بني اميه بيرون كشيده و مستجلي سازد تا هميشه پر تو افكن گردد.

قيام كرد تا چهره محبوب قرآن و حديث نبوي را از ميان تفاسير جعل و احاديث موضوعي مزدوران منفعتي اموي بيرون آورده نشان دهد و حقيقت را از مجاز بنماياند قيام كرد تا جنايات عمومي و خيانات هاي حزب اموي را با مظالم بيدادگري آنها كه در لباس حيله مرتكب مي شدند نشان دهد.

پس از شهادت امام حسين(ع) و يارانش حضرت زينب آن تربيت شده مكتب علوي استعداد و درس خود را از پروش خاندان ولايت در بازار كوفه و شام و مجلس يزيد بروز داد و علت تامه اين قيام گرديد با كلمات پر حرارت و آتشين خود در موقع شناسايي يك حركت فكري و تحول و وحي در مردم بوجود آورد كه چشم روزگار نديده و گوش بشر نشينده است.

او با خطبه هاي خويش تخم انقلاب براي نابودي دولت اموي در دل مردم پاشيد و توجه آنان را به دين اسلام و فداكاري رهبران آن جلب كرد و نشان داد كه ائمه دين همه با يك نقشه منظم و يك برنامه كامل و ثابت و غير قابل تزلزل كه خواه به كشتن يا كشته شدن خواه به گوشه نشيني و انزوا يا در كنج سياه چالهاي زندان و مسموميت در هر حال مشغول انجام وظيفه هستند. هنوز رايحه عطر خونهاي دشت كربلا به مشام مي رسد و صداي شيون اسب بي صاحب حسين(ع) از نينوا به گوش مي رسد.

هنوز بوي سوختن خيمه گاه آل رسول از فراسوي تاريخ به مشام مي رسد.

هنوز صداي خرين «مهلاً مهلا» زينب كبري(ع) و فرياد استغاثه او از تل زينبيه قلوب دلدادگان عاشق را مي لرزاند.

و هنوز نداي دلرباي تلاوت قرآن رأس بريده فرزند زهرا(س) براي بيداري خفتگان و عبرت غافلان و دلجويي اهل بيت خود ، از بازار كوفه بلند است كه: بشتابيد براي استعانت مظلوم و بستيزيد با ظالمان تاريخ. 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 04 آبان 1393 ساعت: 11:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(5)

تحقیق در مورد محرم و عاشورا

بازديد: 1155

 

تحقیق رایگان سایت فروشگاه علمی اسمان

تحقیق در مورد محرم و عاشورا

سبط اکبر حضرت مجتبی (ع) در سال 50 هجری ( به تحریک معاویه ) توسط همسرش جعده دختر اشعث بن قیس مسموم شد و به شهادت رسید و رهبری مسلمانان طبق سفارش پیامبر (ص) و وصیت امام حسن به ابا عبدالله (ع) رسید .

آن حضرت با توجه به شرایط ویژه ی اجتماعی آن روز و نیز قراردادی که از سوی برادر بزرگوارش حسن بی علی (ع) با معاویه بسته شده بود و خود آن حضرت نیز خون جگر خورد و تحمل نمود ، بنا به مصلحت اسلام ده سال باقی مانده ار حکومت معاویه را به حالت آتش بس پشت سر نهاد .

گر چه در این دوران نیز ساکت نشست و طی مذاکرات حضوری و ارسال نامه با معاویه بحثها و برخورد های تند و کوبنده ای داشت و کار های او را توطئه     می کرد ، اما دست به اقدام حادی نزد ، زیرا شرایط هنوز مساعد نبود و شهادت هم با چهره ی فریبکارانه ای که فرزند ابی سفیان و هند جگر خوار از خود ساخته بود اثر مثبتی نداشت . از این رو در این ده سال دندان بر جگر نهاد تا دوران وی سپری گشت و طبق بیعتی که او از مردم گرفته بود حکومت به فرزندش یزید رسید .

از آن به بعد شرایط اجتماعی و سیاسی امت اسلامی تفاوت یافت ، زیرا شخصیت و روش یزید با معاویه فرق بسیار داشت .

 ******************************************************

درس های عاشورا

 

درس های عاشورا همواره بحثی زنده ، حیات بخش و حرکت آفرین است . هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست ، اما درس های آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست . اگر تا دیروز عده ای می پنداشتند که عاشورا حادثه ای مقطعی است ، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی ، باید به عنوان رویدادی تلقی شود که در طول تاریخ می تواند درس آموز بوده و پایه های ستم و استبداد را از بیخ و بن بر اندازد :

« واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیه الله ارواحنا لمقدمه الفداه ، در هر مقطعی انقلاب ساز است .  »

پس از سال 61 هجری ، این رویداد در عرصه ی رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حرکت ها شده است : حرکت توابین ، مردم مدینه ، قیام مختار ، نهضت زید بن علی ، قیام محمد نفس زکیه و ابراهیم فرزندان عبدالله .... تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شده اند . اقبال لاهوری ، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است . گاندی ، نیز نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهایی هندوستان       می داند . ما در این جا در صدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلاب هایی که در پی رویداد عاشورا صورت گرفته اند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی  و نادرستی این نهضت ها نیز نیستیم . ما بر آنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته و در عرصه ی رفتار سیاسی منشأ حرکت هایی علیه حاکمان ستم در دوره های گوناگون بوده و هست . و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه ی حرکت های حق طلبانه و عدالت خواهانه بنامیم  و بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم . مصعب ابن زبیر با این که خود را رقیب امام حسین (ع) برای حکومت می دانست می گوید : « و ان الاولی با لطف من آل هاشم تا سوا فسنو ا الکرام التاسیا »

مردان بزرگواری از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند گه برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است »

بسیاری از نویسندگان ، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درس آموزی این رویداد برای همه ی جهانیان سخن گفته اند . از باب نمونه یکی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد ، با قلم توانایش در کتاب :              « ابوالشهدا ء حسین بن علی ( ع) »  چنین می نویسد :

« نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردی ، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند . ا سفیر مسیحی که در همن مجلس یزید به او اعتراض کرد بگوییم تا برسیم به قرون میانه ، تا روزگار خودمان . »

آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا پایان تاریخ ، پیام آور ارزش های والای اسانی و الهام بخش انسان های آزاده و خداجو خواهد بود . عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد ، کوچک و بزرگ ، با سواد و بی سواد ، سیاه و سفید ، مسلمان و غیر مسلمان از آن درس می آموزند  و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون : حسین بن علی (ع) ، قمر بنی هاشم ، زینب کبری و دیگر عاشوراییان تدریس می کنند . ولی متأسفانه  ما تاکنون نتوانسته ایم ارزش های عاشورا را آن چنان که شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم .

در یکی از فیلم هایی که بر ضد اسلام به وسیله B.B.C با نام شمشیر اسلام ، تهیه شده ، بخش مهمی از آن را عزاداری و سوگواری های دوستداران امام حسین (ع) تشکیل می دهد ، مفسر این فیلم می گوید :

« باید مراقب بود که اگر این عزاداری ها و این همه عشق هدف دار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود،دیگر هیچ سلاحی نمی تواند در برابر آن مقابله کند .»

با توجه به سخنان فوق ، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس های آن در ابعاد گوناگون است .

فداکاری و ایثار ، صبر و استقامت ، شهادت و شجاعت ، تعهد و مسئولیت ، صداقت و وفاداری ، قاطعیت در راه هدف ، دفاع از امامت و ولایت ،  دفاع و پاسداریاز دین و ارزش ها ، تولی و تبری ، ستیز با ستم و ستمگران ، با فساد و مفسدان ، دستور به نیکیها ، پرهیز از بدیها و زشتیها ، انس با قرآن ، ترویج فرهنگ نماز ، نهراسیدن از نیروی دشمن ، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزش ها ، افشای چهره دشمنان اسلام ، توجه به معنویات حتی در جبهه جنگ ، نفی نژاد پرستی ، توبه ، دعا ، استغفار ، تسلیم در برابر خدا ، قیام برای خدا ، و ... بخشی از درس های عاشورا است . البته همین درس ها کافی است که یک ملت را از ذلت به عزت برساند و همین درسه می تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد . همانگونه ملت ایران با الهام از همین درس ها ی عزت بخش استبداد و استعمار را به زانو در آورد و باز همین درس ها بود که نقشخود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت .

جلوه هایی از مشخصات فرهنگ عاشورایی چنین است :

1 ایثار و تملک نفس : ایثار و برتری دادن دیگران و منافع جامعه ، به مصالح و منافع شخصی خود و همچنین تملک نفس و خودداری از برآوردن خواسته های نفسانی ، از درس ها و آموزه های عملی عاشورا است که مصداق آن عباس بن علی(ع) علمدار کربلاست . باید وی را الگوی عملی قرار داد که چگونه هنگام ورود به آب فرات در نهایت تشنگی آب نمی خورد و امام حسین را برای سیراب شدن به خویشتن ترجیح می دهد و بر خود گوارا نمی بیند . آبی را که مولا و مقتدایش از آن ممنوع است ؛ و در همین صحنه و گیر و دار سخت ، بر نفس خویش ظفر  می یابد و خواسته ها و خواهش هایش را برآورده نمی کند و با بی اعتنایی به تمنای دل ، سرانجام لب تشنه شهید می شود .

2 پیمان و وفاداری : عاشورایی مشربان و حسین مسلکان باید در وفا به پیمان خود ، مثل عاشوراییان و حسینیان همل کنند و در هیچ شرایطی عهد و پیمان خود را نشکنند و به یاران وفادار حسین و به ویژه به عباس بن علی (ع) بنگرند که چگونه تا پای جان به پای پیمان خود نشست و حتی امان نامه ای را که از سوی دشمن برای او آمد نپذیرفت و همچنان به عهدی که با برادرش حسین بن علی (ع) بسته بود وفادار ماند .

3 مبارزه با منکرات : آیین جهانی اسلام ، برای تضمین و تداوم سلامت و سعادت جامعه ، اصل مهمی را بنیان نهاده و آن ، نظارت عمومی و مراقبت همگانی یعنی امر به معروف و نهی از منکر است و امام حسین (ع) ماهیت نهضت خود را با این اصل معرفی می کند که :

« ... اُریدُ أن آمُرَ بالمعروف وَ اَنهی عَنِ المنکر وَ اَسیرَ بِسیرَهِ جَدّی محمّدٍ وسیره ابی علیِّ بن ابی طالبٍ »

... من [ با این قیام ] می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم ( و شما را ه نیک اندیشی و نیک کرداری سفارش کنم و از زشتی ها باز بدارم ) و به سیره و روش جدم مصطفی (ص) و پدرم علی ابن طالب (ع) رفتار کنم . حسین بن علی (ع) در این باره تنها به سخنرانی ها و تذکرات عمومی ، بسنده نمی کرد ، بلکه با برخی از گمراهان و منحرفان دیدار می کرد و به صورت خصوصی آنها را از کشتار و خونریزی باز می داشت  و به چشمه سار نجات رهنمون می شد . حت در شب هشتم به همراه برادرش عباس ابن علی (ع) و فرزندش علی اکبر (ع) در خیمه ی مخصوص با عمر بن سعد دیدار کرد به امید آنکه او را از این مهلکه ی حتمی نجات دهد . به او فرمود :

« ای پسر سعد ، وای بر تو ! آیا می خواهی با من بجنگی ؟ آیا از خدایی که بازگشت همه به سوی او است نمی ترسی ؟ تو میدانی من پسر چه کسی هستم ، این قوم را رها کن و به سوی من آی و با من باش که این عمل به خدا نزدیک تر و مورد رضایت او است »  .

4 الگو برداری : بهترین روش برای همرنگ بودن با یک شخص یا یک گروه ، الگو قرار دادن خود آن شخص  و یا آن گروه معین است . حسین عاشورا آفرین و حماسه ساز کربلا سرمشق خوب و الگوی ثابتی برای عاشورائیان است و این نه ادعا که گفتار خود شهید کربلا است که د راه مکه و کوفه ، در یکی از منزلگاه ها پس از نماز ، در ضمن خطبه ای ، خود و خاندانش را الگوی شایسته و ثابت معرفی نمود و فرمود :

« فَأنَا الحُسینُ بنَ عَلیٍّ و ابنُ فاطمهَ بنتِ رَسولِ الله صلی الله علیه و آله نَفسی مَعَ اَنفُسَکَم وَ أهلی مَعَ أهلیکُم ، فَلَکُم فِیَّ اُسوَه »

من حسین بن علی و فرزند فاطمه ، دختر پیامبرم . من خودم شخصاً با شمایم و خاندانم با خانواده ی شماست . در [ گفتار و رفتار و معاشرتم ] برایتان اسوه و الگویم .

عالم همه خاك كربلا بـايدمـان

پيوسـته به لب خداخدا بايدمـان

تا پاك شود زمـين ز ابنـاي يزيد

همواره حسين (ع) مقتدا بـايدمان 1

عاشورا در فرهنگ شيعه، تنها يك روز، يك حادثه، يك مبارزه، يك تاريخ، يك حماسه و حتي يك ارزش نيست. به تقريب مي توان گفت كه عاشورا در اين فرهنگ، همه چيز است و فارغ از محدوديت هاي زمان و مكان و تاريخ و حماسه چنان با تار و پود هستي شيعه پيوند يافته كه همچون خورشيدي روشني آفرين و گرمابخش، در كانون منظومه پر تحرك انديشه هاي شيعي جاي گرفته است و هر انديشه و هر عمل با گردش بر حول آن تفسير مي شود و معني و حقانيت مي يابد.

بنابراين عاشورا در انديشه شيعيان يك محك است يك محك تعيين كننده براي ايمان، اخلاص، توحيد، عشق، تقوا، عصمت، شجاعت، ايثار، شهامت و ...، اين محك چنان با حيات شيعيان آميخته است كه در عبادت، مناجات، عروسي، عزا، كار، فعاليت، خلاقيت، هنر و ادب هماره عاشورا را پيش چشم دارند و از عاشورا مدد مي خواهند و به عاشورا گريز مي زنند. و نفس به نفس حسين (ع) و يارانش مي دهند و حتي به هنگام آب خوردن سلام بر حسين (ع) مي گويند. اگر هنوز بر اين زخم هزار و چهارصد ساله مي گريند و بر مصايب عاشوراييان شيون مي كنند و عواطف بي شائبه خويش را خرج آن مي كنند و بر هر كس و هر چيز كه نامي يا نشاني از حسين (ع) دارد مهر مي ورزند و به تربت حسين (ع) در كام ولادت مي يابند و بر تربت حسين (ع) نماز مي برند و بر تربت حسين (ع) مي ميرند. از آن روست كه حسين (ع) آنچه را كه اشرافيت عرب و جاهليت تجديد حيات يافته سعي مي كرد نابود سازد، ديگر بار زنده كرد و زندگي بخشيد. به شك ها و شبهه ها و اگر و اماها خاتمه داد و خلافت جور را بر منصه رسوايي نشاند و در عرصه تاريخ به نمايش گذارد. به عبارت ديگر، مرز توحيد و شرك را كه در روز فتح مكه از ميان برداشته شده بود ديگر بار روشن و بي ابهام برقرار ساخت و تاطلقا (آزاد شدگان) را كه به ظاهر مؤمنان شده، بر جايگاه پيامبر تكيه زده بودند و سعي در امحاي ارزش هاي الهي و احياي سنت هاي جاهلي داشتند، نقاب از هم دريد و فاصله انديشه هاي پليد آنان را از انديشه هاي ناب پيامبر (ص) آشكار ساخت.

از اين روست كه عاشورا همچون خون در رگ تاريخ دويد جوشش و تپش و هيجان و شور آفريد و تشنگان حق و راستي و عدالت را به قيام و خروش برانگيخت و انديشه ترجيح مرگ با عزت بر زندگي باذلت را همچون چراغي فرا راه حق طلبان و عدالت خواهان نهاد.2

علل قيام امام حسين (ع)

نخست: اينكه او مانند آن دو تن ديگر از بزرگان و بزرگ زادگان مهاجر (عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر) با يزيد بيعت نكرده و حكومت او را به رسميت نشناخته بود. بنابراين، هبچ گونه تعهدي، شرعي يا اخلاقي مقابل اين مرد كه ادعاي رهبري مسلمانان را مي كرد نداشت.

دوم: اينكه خود را براي رهبري مسلمانان از آن دو تن شايسته تر مي دانست و اين حقيقتي بود كه گذشته از عامه مردم آن دو مدعي امامت نيز آن را قبول داشتند.

سوم: اينكه وي يزيد را مردي فاسق، فاجر، نالايق مي دانست كه تنها از راه توطئه و نيرنگ و تهديد و يا برخورداري از حمايت مردم شام- آن هم از طريق اطاعت كوركورانه حقي را كه در خور آن نيست غصب كرده است.

چهارم: تسلط يزيد بر مسلمانان و ادعاي خلافت منكري بود روشن، زيرا حكومت او نه بر پايه مشورت با مسلمانان بود و نه بر اساس خويشاوندي پيغمبر؛ و نه به خاطر لياقت شخصي وي، بدين ترتيب بدعتي بود كه هيچ مسلمان متديني آن را نمي خواست.

پنجم: كوشش براي زدودن بدعت و نابود ساختن منكر وظيفه هر مسلماني است و او كه فرزند زاده پيغمبر است بيشتر از هر كس در اين باره وظيفه دارد.

ششم: تأخير از نهي منكر هنگامي رواست كه كسي قدرتي را كه شايسته چنين قيامي است نداشته باشد و اكنون كه به قدر كافي نيرو براي امام آماده شده ديگر نبايد درنگ كند.

هفتم: حسين (ع) نيز چون پدرش مرد دين بودوي در قيام خود رضاي خدا و آسايش مسلمانان را مي خواست و سياستمداري نبود كه تنها حساب به دست آوردن قدرت را داشته باشد. آن هم از هر راه كه ممكن گردد.

هشتم: امام حسين (ع) دانسته بود كه يزيد به هيچ وجه از او دست برنخواهد داشت و اكنون كه بيعت او را نپذيرفته و از مكه به مدينه آمده، كساني را فرستاده تا به هنگام حج او را ناگهان بكشند و با ريختن خون او دو منكر در جامعه اسلامي پديد مي آمد اولاً، حرمت خانه خدا شكسته مي گرديد و ديگر اينكه با چنين كشتن خون او به هدر مي رفت.

فراهم آمدن مجموع اين مقدمات تكليف او را روشن كرد او بايد به عراق برود.

حسین  گواهی می دهد که معبودی جز خدای یکتا که شریکی ندارد نیست ، و براستی محمد بنده و رسول او است که به حق از نزد او آمده و براستی بهشت و جهنم حق است و قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست و خدا هر آن کس را که در گور ها هستند بر می انگیزد . براستی که من خودسرانه و روی هوی و هوس بیرون نیامده و قیام نکردم و نه به منظور فساد کردن و ستم ، و جز این نیست که برای اصلاح جویی میان امت جدم خروج کرم می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره ی جدم و پدرم علی ابن ابیطالب حرکت کنم ، پس هر کس مرا به پذیرفتن حق پذیرفت او به حق سزاوارتر است و هر کس مرا رد کرد من صبر می کنم تا خداوند من و  این مردم حکم کند که خدا بهترین حاکمان است .

 

 

چگونگي حركت امام حسین

در اين زمان سيل نامه از كوفه به مكه روان شده بود. و از هره دو تن از رئيسان قبيله بني سعد و بني نهشله با قبيله خود باري او را پذيرفتند.

كاروان امام كه جز خويشان نزديك امام تني چند هم بدان پيوست، آماده حركت شد.

چه كساني درصدد منصرف نمودن امام بودند:

1- حاكم مكه: او خبر يافت و فرستادگان او سر راه بر حسين گرفتند كه چرا مي خواهي اختلاف كلمه پديد كني و آرامش اجتماع را بر هم زني! حسين (ع) در پاسخ آنان تنها آيه اي از قرآن خواند: «من مسئول كار خود هستم و شما مسئول كار خود هستيد من از كار شما بيزارم و شما از كار من بيزاريد.» 3

2- پسر زبير كه پيشنهاد حكومت حجاز را به او نمود ولي حسين اعتنايي به گفته او نكرد.

3- عبدالله بن جعفر طيار، نزد حاكم مكه رفت و براي حسين امان نامه گرفت و خواست تا تا از رفتن به عراق منصرف شود.

4- ام سلمه؛ هنگامي كه امام خواست از ام سلمه خداحافظي كند او گفت: «فرزندم از رفن به عراق درگذر، خودم شنيدم از جدت كه در زمين كربلا كشته مي شوي. امام در جواب گفت: خيال مي كني بر من پنهان است مي خواهي قبرم را نشانت دهم.

پيك هاي امام و سرانجام آنها

امام حسين (ع)، مسلم بن عقيل پسرعموي خود را به كوفه فرستاد تا از صحت و سقم گفته هاي كوفيان و نامه هاي آنها براي امام خبر آورد. همچنين قيس بن مسهر را به آن شهر فرستاد ولي ابن زياد با حيله و نيرنگ هر دو سفير امام را در شهر كوفه به شهادت رساند. همچنين هاني بت عروه را كه از دوستداران امام بود به شهادت رساند. حال امام چه وقت و در كجا از كشته شدن مسلم خبر داشت در گفته تاريخ نويسان اختلاف است. طبري صاحب تاريخ طبري در اين زمينه مي گويد «در سه ميلي قادسيه حر با دسته تحت فرماندهي خود سر راه را بر او گرفت و گفت كجا مي روي؟

-       به كوفه

-       برگرد چه من در آنجا اميد خبري براي تو نمي بينم و در آنجا امام را از كشته شدن مسلم خبر داد. حسين خواست برگردد ولي برادران مسلم نپذيرفتند و گفتند ما بايد خون برادر خود را بگيريم حسين نيز گفت: «پس از شما نيز زندگي لذتي ندارد.» 4

بعد از اين اتفاق امام كاري كرد كه از آزاده اي چون او انتظار مي رفت ياران خود را جمع كرد و به آنان گفت: خبر كشته شدن مسلم و هاني به من رسيده است. حالا خود مي دانيد هر كه نمي خواهد تا پايان با ما باشد بهتر است راه خود را بگيرد و برود و در آنجا گروهي رفتند و مسلمانان راستين ماندند.

شروع واقعه عاشورا

در منزل شراف امام و يارانش مقداري آب برداشتند و تا نيم روز راه پيمودند و در آنجا به سپاهيان حر برخورد كردند. مردمي كه بايد شادي كنان و تكبيرگويان به استقبال ميهمان عزيز خود بيايند سلاح پوشيده پذيره ي جنگ او شده اند. چه شگفت دنيايي! و چه سست پيمان مردمي!

در اينجا امام دعوت نامه هاي مردم كوفه را به حر نشان داد وي گفت من از اين نامه ها خبري ندارم. اما آيا مي توان باور كرد كه صدهزار سپاه و يا بيست هزار مردم شهري در عرض يك هفته براي ياري مردي آماده شوند و جز اين حادثه بزرگ در آن شهر به كوي و برزن نرسد و همه يا بيشتر مردم آكاه نشوند؟ گيريم كه شخص حر از ماجرا خبر نداشت آيا از آن هزار تن كه همراه او بودند هيچ كس آنچه را كه در چند هفته پيش گذشته بود نمي دانست؟ چنين فرضي را به سختي مي توان باور كرد. به هر حال فاجعه از اين ملاقات آغاز شد حر سر راه را بر كاروان سالار گرفت. امام گفت اگر نويسندگان نامه ها پشيمانند برمي گردم. اما مسلم است كه به او اجازه نداد امام به حجاز برگردد و حتي اجازت نداد كه در منزلي آباد و پرآب و علف فرود آيد.

سرزمين كربلا

در ميان همه وجوه اشتقاقي كه براي لفظ «كربلا» نوشته اند نزديك ترين به حقيقت اين است كه اين كلمه از دو كلمه (كرب) به معني مزرعه و (لا) به معني خدا مي باشد البته به زبان آرامي اين معني مربوط به قبل از حادثه عاشوراست.

از سالي كه آن حادثه غم انگيز در اين سرزمين رخ داد كربلا به معني آن كرب به معني (اندوه) و بلا نزديك تر شده است از روزي كه اين كاروان در اين سرزمين فرود آمد كربلا در تاريخ اسلام و تشيع شهرتي يافت كه مي توان گفت پس از مكه هيچ شهري از چنان شهرتي برخوردار نگرديده است. عمر سعد از سوي پسر زياد مأمور جنگ با حسين شد. «او پس از مذاكرات خود با حسين (ع) به ابن زياد نوشت از حسين پرسيدم چرا به اينجا آمده اي؟ گفت مردم اين شهر از من دعوت كردند كه نزد آنان بيايم حالا اگر شما نمي خواهيد برمي گردم. پسر زياد گفت: حالا كه چنگال ما به او بند شده است مي خواهد خودرا خلاص كند ولي چنين چيزي ممكن نيست و در پاسخ اين نامه بود كه نوشت: كار را بر حسين سخت بگير و آب را به روي او و يارانش ببند. مگر اينكه حاضر شوند با شخص من به نام يزيد بيعت كنند.» 5

از قراين چنين برمي آيد كه از زمان درگيري دو دسته چندان دراز نبوده است ولي خيلي كوتاه هم نبوده است.

كَتَب اللهُ عَلَيهُمُ القَتل فَبَزروا الي مَصابِعِهم   خدا كشتن را براي آنان مقدور فرمود سپس به قتلگاه خود رفتند. (زينب دختر علي (ع))

در سپاه امام حسين (ع) هر مردي كه سن او از چهارده سال مي گذشت به قتل رسيد و تعداد كشتگان سپاه دشمن را هزاران نفر ذكر مي كنند آنچه شگفت به نظر مي رسد اين است كه در اين صحنه در ظرف چند ساعت روحيه خشن و بي رحم طبيعت جاهلي با تمام مظاهر خود جلوه كرد. مران به ظاهر مسلمان خيمه هاي دختران پيغمبر خود را به آتش مي كشند تا كودكان خردسال حسين و نوه هاي محمد (ص) را بسوزانند. چه مي شود كه انساني تا اين درجه به نقطه سقوط برسد؟ چه پيچيده معجوني كه مغز انسان نام گرفته است. سخن پروردگار بهتر از هر گفتار اين معما را توجيه مي كند. «شيطان بر آنها چيره شد و ياد خدا را از دل آنان برد.» 6

بعد از يك روز نبرد سخت و طاقت و فرسا كه اردوي نوه پيامبر را در هم تنيد دشمن باز هم آرام ننشست و در پي آزار و اذيت كودكان و زنان آل پيامبر برآمد. شيون زنان، كودكان را به گريه درآورد و گريه كودكان دل سخت آنان را نرم نساخت ولي تنها كسي كه از آن جمع مي توانست با سخنان خود هيجان را به اوج برساند دختر علي بود و بعد از اسارت و نشان دادن اسيران در هر كوي و برزن و هياهو و خنده و مردمان بي خبري كه آنها گفته بودند گروهي خارجي را كشته اند حسين از دين خارج شده و نماز نمي خواند و لزوم روشنگري از سوي شيرزني احساس مي شد بعد از فرمان به سكوت زينب، تنها صداي آهسته ي نفسها شنيده مي شد.

مردم كوفه! مردم مكار خيانت كار! هرگز ديده هاتان از اشك تهي مباد! هرگز نالهاتان از سينه بريده نگردد! نه پيمان شما را ارجي است و نه سوگند شما را اعتباري! جز لاف، جز خودستائي، جز در عيان مانند كنيزكان تملق گفتن و در نهان با دشمنان ساختن چه داريد؟ گريه مي كنيد؟ آري به خداگريه كنيد كه سزاوار گريستنيد. چه ننگي براي شما بدتر از كشتن پسر پيغمبر و سيد جوانان بهشت. اين سخنان كه با چنين عبارت شيوا از دلي سوخته برمي آمد و از دريايي مواج از ايمان به خدا نيرو مي گرفت همه را دگرگون كرد. شنوندگان دستها را به دهان نهاده و دريغ مي خورند. 7

سپس كاروان اسيران را به كاخ پسر زياد درآوردند و او گفت: «خدا را شكر كه شما را رسوا كرد و نشان داد كه آچه مي گفتيد درغوي بيش نبود.

دختر علي (ع) به سخن آمد: سپاس سزاوار خدائي است كه ما را به محمد گرامي داشت جز فاسق دروغ نمي گويد جز بدكاره رسوا نمي شود و آن ما نيستيم ديگرانند.

و بعد حركت به سوي شام و كاخ يزيد

مردم شام روز ورود اسيران را عبد گرفتند و براي كشته شدن مردان آنان جشن گرفتند. يزيد نيز چون ابـن زياد غـرور و خودخواهي سراپاي وجودش را گرفته بود و با عصا به دندان هاي حسين مي زد و مي گفت: كاش بزرگان من كه در بدر حاضر شدند و گزند تيرهاي قبيله خزرح را ديدند امروز در چنين مجلسي حاضر بودند و شادماني مي كردند و مي گفتند يزيد دستت شل مباد: به آل علي پاداش روز بدر را داديم وليكن خود را از آنان گرفتيم.

اما زينب نگذاشت كار به اين صورت پايان پذيرد. و با فصاحت گفت: يزيد چنين مي پنداري كه چون اطراف زمين و آسمان را بر ما تنگ گرفتي و ما را مانند اسيران از اين شهر به آن شهر بردند ما خوار شديم و تو عزيز گشتي اي پسر آزاد شده اين عدالت است كه زنان و دختران و كنيزكان تو پس پرده به عزت بنشينند و تو دختران پيغمبر را اسير كني و پرده حرمت آنان را بدري. مردان بيگانه آنان را پشت شتر از اين شهر به آن شهر بگردانند. به خدا اين لكه ننگ كه بر دامن تو نشسته است هرگز سترده نخواهد شد سكوتي مرگبار سراسر كاخ را فراگرفت. گفت خدا بكشد پسر مرجانه را من راضي به كشتن حسين نبودم. سپس دستور داد جاي بهتري براي اسيران فراهم شود و از آنان دلجويي كرد قبل از اينكه شورش تمامي سرزمين هاي اسلامي را فراگيرد.8

زمان جنايتكار است اما خيانت پيشه نيست. زمان نيز مانند تاريخ كه خاطره زمان را نگاه مي دارد و حبايت مي كند اما كمتر جنايتي را بي مكافات مي گذارد و سرانجام تمامي آنان كه در حادثه كربلا نقش داشتند به سزاي اعمال خود رسيدند و در اين دنيا به خواري و خفت و مرگي دهشتناك نام خود را تا ابد در زمره ملعونين قرار دادند. شمر، عببدالله بن زياد، عمر ابن سعدع حمض پسر جوان او، خولي، سنان و دهها تن از سران لشكر كوفه چنين كيفرها ديدند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ:

1-    سيد حسن حسيني

2-   فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، ناشر. معروف

3-  سوره يونس آيه 41

4-  طبري جلد 7 ص 281

5-  طبري جلد 7 ص 311

6-   سوره مجادله آيه 19

7-  بلاغات النساء ابن ابي طاهر

8-  قيام حسين نوشته سيد جعفر شهيدي

9-    عزت عاشورایی ، جعفر وفا ، ناشر : معاونت فرهنگی پرورشی نیروی مقاومت بسیج

10  حسین بن علی ( علیهماالسلام ) به روایت اهل سنت ، حسین استاد ولی  ، مرکز فرهنگی انتشاراتی شبر

11 زندگانی امام حسین (ع) ، سید هاشم رسولی محلاتی

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 04 آبان 1393 ساعت: 10:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره اخلاق در خانواده

بازديد: 985

 

تحقیق رایگان سایت فروشگاهی اسمان

تحقیق درباره اخلاق در خانواده

آري انصاري تنها به علم نپرداخته و يا تنها به سراغ عبادت و شب زنده داري و معنويتنرفته است، او انسان کامل و نه تنها کامل در عبادت بلکه کامل در علم، کامل در عمل وکامل در اخلاق و او در واقع صاحب علم حقيقي است.

ليس العلم في السماء فينزل إليکم و لا في الارض ليصعد لکم بل هو مجبول فيقلوبکم تخلقوا باخلاق الروحانيين حتي يظهرلکم. رساله لقاءالله/24

 علم واقعي، علم همراه با تزکيه و تهذيب است نه در آسمان يافت مي شود و نه درزمين بلکه در قلب ها نهفته است بايد اخلاق روحانيون و آسمانيان را به خود گرفت تاعلم ظهور کند و آشکار شود.

******************************************************

اقتصاد و معاش  در خانواده

آقاي احمد انصاري در مورد روش معيشتي و تأمين مخارج زندگي ايشان مي گويد:
 
او با اين که مجتهد بود و مقلد هم داشت اما وجوهات را استفاده نمي کرد، مي گفتنداستفاده از وجوهات خيلي مشکله.

خودشان يک سري معاملات ملکي و خريد و فروش اثاثمنزل داشتند و با گوسفنداني که دست کسي سپرده بود خرجمان درمي آمد. وجوهاتي را کهافراد مي آوردند به قم يا مشهد و يا به نجف مي فرستادند. بعضي هايش را هم اجاره ميدادند که حالا که شما آوردي ببر بده مثلاً بده به عمه ات يا مثلاً فلان کوچه و فلانجا. کسي هم به ايشان نگفته بود.


آري انصاري همداني نمونه همان فرمايش عليعليه السلام به کميل است که فرمودند:

« صحبوا الدنيا بأبدان ارواحها معلقة بالمحل الأعلي
جسم شان با مردم وروحشان به ملاء اعلي است. »

او با خانواده و با ديگران، مي گويد، مي خندد، غذا مي خورد و مانند بقيه بهشئونات زندگي مي پردازد، براي همين ظاهرش با مرم عادي تفاوتي نمي کند امّا در اينميان روحش همنشين خداست. و کسي که با خدا همنشيني کند، خدا با وي همنشين مي شود وبه او خطاب مي رسد:

تو با پيکرت در دنيا بودي و روحت با من بود، توهمواره مورد توجه من بودي ... و حال به پاداش آن هذا جواري فاسکنه: اين همسايگي مناست در سايه من ساکن شو. رساله لقاءالله/4

کار در خانه

محبت او در دل شاگردان آن قدر زياد است که از نديدنش بي تاب مي شدند، آقاياسلاميه مي گويد:

گاهي طوري مي شد که بي طاقت مي شديم. کار را ول مي کرديم ومي رفتيم تا ايشان را ببينيم و آرام شويم.

اما با اين همه عشق و محبت که بهاو دارند هرگز اجازه نمي دهد که گوشه اي از کارهايش را به عهده بگيرند تا آن جا کهآقاي افراسيابي مي فرمود:
 
حتي اگر همراهشان مي رفتيم براي خريد، اجازه نميداد وسائل را ما حمل کنيم.

و آقاي اسلاميه توضيح مي دهد:

با آن همهمهمان و رفت و آمد، آجازه نمي داد شاگردان کاري انجام دهند. ما اين اواخر با رفقاتصميم گرفتيم که هر طور شده آقا را متقاعد کنيم که اجازه بدهند خريدهاي منزل را ماانجام دهيم گفتيم صبح ميريم دم منزل و مي گوييم پولش را خودتان بدهيد ولي لااقلاجازه بدهيد ما خريد کنيم. پنج شش ماه مانده بود به وفاتشان، رفتيم دم منزل، خودشانآمدند دم در گفتيم آقا براي اين کار آمديم. فرمودند موقعش نشده هر وقت شد خبرتون ميکنم! و بله! بعد چند ماه ديگه...!

مرحوم دولابي مي گويد:

 نشد که يکبار براي ما غذا درست کند و بگذارد کمکش کنيم. از سر سفره که بلند مي شديماول کسي که کمک مي کرد و خيلي کمک مي کرد ايشون بود نمي شد ايشون از بيرون چيزيبخرد و رفقا همراهش باشند بگذارد از دستش بگيرند مگر خودشان مي گفتند والا کسي نميتوانست. کسي مي خواست پول بده حتي اگر پول زياد هم داشت قبول نمي کرد، مي رفت برايآقاي انصاري چيزي بخره تا آخر اجازه نمي داد. آقاي نجابت بود که آقا پولهاش رو گرفتو آخرش بهش پس داد تا راحت باشه، مرتب نگه اجازه بده، اجازه بده! شبي که دو تاييتنها بوديم مي خواستم براي عروسي پسرش وسيله بخرم هر چي اصرار کردم و گفتم آينهشمعدان مي خواهم بخرم نگذاشتند گفتند پول زياد هست.


باز از مرحومدولابي اين طور مي شنويم که :

توي خانه نمي گذاشت کسي استکان چايي برايشببرد، خودش چايي مي آورد، سفره مي گذاشت. زن اولشان مريض بود پايش درد مي کرد، نميتوانست توي خانه کار کند ولي آقا بروز نداده بود. پدر و مادرش مي خواستند ببرندش،گفته بودند نبريد، چون مي دانست مي برندش مريض خانه. خودش تا آخر نگهش داشت تامرحوم شد. زن دومش را هم نمي خواست زحمت بدهد وقتي ما بوديم همه کارها را خودش ميکرد و خودش برامون غذا مي پخت. صفات و اخلاقش خيلي خوب بود، خدمت کردنش يکي از آنصفات بود که مرا جذب کرد.

احترام و محبت نسبت به مادر و همسر

سراغ احمد انصاري پسر بزرگشان مي رويم و از ايشان در مورد اخلاق خانوادگي پدر ميپرسيم، مي گويد:

پدرم با مادرشان خيلي مهربان بودند و با احترام برخورد ميکردند مادرشان هم خيلي از آقا راضي بود، چهار سال بعد از ايشان در سال 1339 فوتکردند و نزديک قبر آقا در قم دفن شدند.

پدرم با مادرم خيلي با مهر و محبت رفتارمي کرد، نمي گذاشت احساس کمبودي کند. او را در مجالس با خود مي برد و به ايشان ميگفت اگر چيزي مي خواهيد به من بگوييد، نکند وقتي، حاجتي داشته باشيد و به من نگوييدمن راضي نيستم به من نگويي.
با اقوام و فاميل هم خيلي محبت مي کردند و مي رفتندو مشکلات شان را بررسي و حلّ مي کردند.

 

 


خانم فاطمه انصاري مي گويد:

به مادرشان خيلي احترام مي کرد، دستشان را مي بوسيد و به مادرشان مي گفتند از منراضي باشيد.


او به مهرباني خورشيد و وسعت آسمان و زلالي آب است، انصاريمشکل گشاي همه است و مادر و همسر و فرزندان از او جز نيکي به ياد ندارند.
 

عطوفت و مهرباني نسبت به فرزندان

از خانم فاطمه انصاري در مورد رسيدگي ايشان به امور فرزندان سؤال مي کنيم وايشان مي گويند:

پدر ما خيلي مهربان بود، خيلي، مثل همه پدرها. مادر ما کهدر سن 25 سالگي فوت کردند و به رحمت خدا رفتند ايشان خودشان در کارهاي خانه کمک ميکردند، روزهايي که روزه مي گرفتيم خودشان براي ما افطار درست مي کردند و ما هم براياين که ايشان افطاري درست مي کردند با شوق روزه مي گرفتيم، ايشان حتي شب ها ما رابيدار نگه مي داشتند و مي گفتند ميوه بخوريد، تا روزها بخوابيم و روزه برايمان سختنشود. به زندگي خيلي مي رسيدند، در مورد تهيه لوازم منزل خودشان خريد وسايل و لوازمخانه را مي کردند، ميوه را با سبد مي خريدند و وسط حياط مي گذاشتند، مي گفتندبخوريد تا سير شويد. مواظب بودند که ما کمبودي نداشته باشيم. با آن همه مشغوليتي کهداشتند شبي 10 دقيقه ما را جمع مي کردند و براي ما صحبت مي کردند. حتي چون طبيبماهري بودند طبابت ما را هم خودشان بر عهده داشتند. ايشان بعد از فوت مادرم، زندومي هم انتخاب کرده بودند که با اين که داخل يک خانه بوديم ولي هيچ مشکلي نداشتيمالحمدلله!


)
خيلي به فکر ما بودند چي مي خوريم، کجا مي رويم. شب ها تا صبح بهنماز و ذکر مي گذراندند و روزها در کارهاي خانه خيلي کمک مي کردند. به ما ياد دادهبود که بايد سلم و رضا داشته باشيم. من 17 ساله بودم که ايشان فوت کردند خدا رحمتشکند، من خيلي ازشون راضيم خيلي(

و انصاري همداني خدا را دوست دارد و خدانيز او را دوست دارد و در زمين و آسمان وي را محبوب قلوب کرده است.

 
 
 
 
مهرباني حتي به حيوانات

آقاي احمد انصاري مي گويد:

پدرم آن قدر مهربان بود که حتي به حيواناتنيز مهرباني مي کرد، اول به گوسفندها و گربه ها غذا مي داد و بعد خودش مي رفت غذامي خورد. يک دفعه وقتي از صحرا منزل آمدند چند تا توله سگ با خودشان آورده بودند کهمادرشان مرده بود، گفت ما موّظفيم از اين ها مواظبت کنيم. رفتند شيشه شير خريدند وآوردند گذاشتند دهان اين ها و تا وقتي سگ ها بزرگ شدند از آن ها مواظبت کردند بعدرهايشان کردند.
***********************************************************

آينده نگري در ازدواج، تحصيل و شغل فرزندان

احمد انصاري مي گويد:

 ايشان خيلي به جزئيات و کليات ما مي رسيدند حتي برايازدواج، براي من موردي بود که دفعه اول انتخاب کرده بودم، ايشان مطلع شدند و گفتنداين مورد خوب نيست و شقاوت دنيا و آخرت نصيبت مي شود و بعد مورد ديگري انتخاب کردم.

مي پرسيم در مورد زندگي مشترکتان چه توصيه اي داشتند؟
 
خيلي اصرار ميکردند در همه حال خدا را فراموش نکنيد، مي گفتندبدانيد پدر و مادر و قوم و خويشاين ها تا يک مدتي هستند ولي براي آن کسي باشيد که از نظر زمان و مکان نامحدود است،هرچه اخلاصتان به او بيشتر باشد، گره گشاي کارتان مي شود. خيلي مي گفتند اتکا واتصالتان به خدا باشد.
بله! خط و مشي شان نسبت به خانواده خيلي خوب بود،دورانديش بودند.
ايشان مديريت قابل احترامي داشتند، بارها به من مي گفتند مواظببرنامه زندگيت باش.
در مورد تحصيل هم ما پسرها را مي گذاشتند کامل تحصيل کنيم. مي گفتند بايد بروز باشيد، اما مي گفتند در مراکز دولتي کار نکنيد. چون آن زمان زيرپوشش برنامه هاي سلطنتي بودند. و حتي به بعضي مي گفتند: استعفا دهيد، کارتان عاقبتخوبي ندارد. ما را در کارها شرکت مي دادند و مي گفتند من نمي خواهم از افکار شماهااستفاده کنم، مي خواهم شما را رشد دهم و اشتباهات ما را مي گفتند، در مورد دوستي هابه من تذکر مي دادند.

اما در مورد تحصيل دخترها، معلم را به خانه مي آوردند چونمدارسي که در آن زمان در همدان بر اساس اصول شرعي تحصيل کنند نبود، البته در انتخابهمسر براي آن ها خيلي دقت مي کردند. »

 

 

 

تعليم فرائض و واجبات به فرزندان

آقاي احمد انصاري در باب تأکيد ايشان به فرا گرفتن فرائض چنين مي گويند:
 
تمام فرائض مذهبي را خودشان به ما تعليم مي دادند و حتي احکام سنين بلوغ را، خودشانحمد و سوره ما را تصحيح مي کردند. به من مي گفتند:
 
نماز اول وقت را از دستنده، گفتم چرا؟ گفتند هم اسقاط تکليفه، هم فضيلت داره، البته تو براي فضيلت نخونقصد تو قرب باشد.
 

مي گفتند:
) نوافل را بخون حتي اگر فرصت نداشتي در حين راه رفتن بخون. (
توصيه ها به فرزندان

در مورد توصيه هايي که آقاي انصاري به فرزندانشان کرده اند، دخترشان ميگويد:
 
از همان ابتدا ما را طوري تربيت کرده بودند که فقط از خدا بترسيم. بهخاطر کارهاي خوبمان براي ما هديه مي گرفتند به ما مي گفتند دروغ نگوييد، غيبت نکنيدو بعضي وقت ها به رويمان مي آوردند، مرد خوبي بود از خدا خيلي مي ترسيد.
پدرمانخيلي آدم خوبي بود، ما بعدها که بزرگتر شديم و در اجتماع رفت و آمد کرديم بيشتر ميفهميديم. مادر بزرگ ما مي گفت: پدرتان غير از عمه است. درباره ديگران بد قضاوت نميکرد، مي گفت: بايد خوب قضاوت کنيد و ديگر اين که مي گفت ظلم خيلي گناه داره. مي گفتظلم نکنيد به زير دستان. اگر خانم، بچه ها زير دستتان هستند مواظب باشيد به آن هاظلم نکنيد. اگر ظلم کنيد حتماً چوب مي خوريد. و بعد هر وقت يک گرفتاري براي ما پيدامي شد و گريه مي کرديم، مي گفت: ببين بابا چکار کرده ايد؟ توبه کنيد.

مي گفت شبها که مي خوابيد فکر کنيد ببينيد امروز چه گناه و معصيتي کرديد و چقدر کار خوبانجام داديد. مي گفت: خدا خيلي خوبه ولي شديدالعقاب هم هست مواظب کارهايتان باشيد. من يادم هست که ما يک عمّه داشتيم که در آبادان زندگي مي کرد آن ها آمده بودند خانهما و من با دختر عمه ام دعوام شده بود در همون عالم بچگي! بعد با خودم گفتم رضايتخدا در اين است که بروم و با هم آشتي کنيم، رفتم و با هم آشتي کرديم، وقتي پدرم آمدگفت: خوب با هم آشتي کرديد! و من خجالت کشيدم
و ظلم آتشي است خانمان سوز، ووجودي که آلوده به ظلم است چگونه نور خدا را بگيرد. مي فرمود آن چه که با راه سير وسلوک سازش ندارد ظلم به زير دست است و ريشه تمام مفاسد ظلم است.

 


آقاي عليانصاري مي گويد:

) آن قدر روي اين مسأله حساس بودند که گاهي اگر بعضي بچه هايشدر همان عالم بچگي با کسي دعوا يا کتک کاري مي کرد آقا ناراحت مي شد، چون در هيچمرتبه اي نمي خواست ريشه اين ظلم پا بگيرد و روي اين مسأله خيلي تأکيد داشت کهروابط بايد کاملاً دوستانه و صميمانه باشد. (

باز دخترشان مي گويد:

) بهما مي گفتند در همه حال تسليم و راضي باشيد، هر چه خدا برايتان خواسته برايتان خوباست. ياد داده بودند به اندازه احتياج بخواهيم، هنوز هم همين طوريم، از خدا بهاندازه نيازمان مي خواهيم. (

 

 

 

 

 

 

 

منابع  :

کتاب درکوي بي نشانها
و کتاب  سوخته

http://www.salehin.com/fa/ansari/vijegi/akhlaq_.htm

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 04 آبان 1393 ساعت: 9:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تربیت و اخلاق

بازديد: 283

 

تربیت و اخلاق

چكيده

نخستين بخش تحقيق، شامل اطلاعاتي است درباره ي زمينه و وضعيت علوم اجتماعي در آمريكا، مفاهيم بنيادين و پيشرو نظريه پياژه و نيز چگونگي زندگي و كار پياژه.

بخش دوم تحقيق راجع به مباني و مطالب بنيادين است. در برخي از قسمتها مهمترين بينشهاي پياژه درباره كودكان، كه شامل مراحل رشد شناختي نيز مي باشد، ارائه شده است. بنابراين با اينكه ادوار رشد شناختي موضوعي است كه به كلي جنبه پياژه اي دارد، پويايي و انگيزشي كه در قسمتهاي بعدي تحقيق بيان شده است. نشانگر كوشش خود من در جهت پاسخگويي به اين پرسش است؛ موقعي كه پويايي هاي رشدي به پايان خود مي رسند چه نوع انگيزشي جايگزين آن مي شود.

در بخش سوم تحقيق سعي كرده ايم كه مستقيماً به جنبه هاي كاربردي موضوع بپردازيم. رويكرد مبتني بر رشد نسبت به آموزش و پرورش نظامي اتمام يافته و كامل نيست بلكه نظامي است زنده، در حال رشد و بالندگي كه هنوز دوران جواني خود را مي گذراند.

اگر چنين رويكردي را به طور مبسوط و جامع جلوه دهيم، فريبنده خواهد بود و ممكن است آن را پيشرفته تر از آنچه به واقع هست بنمايند.

 

 

اسلام و تربيت اجتماعي:

            اسلام با توجه به عنايتي كه به روابط اجتماعي دارد و نقشي كه براي آن در تكامل انسان قائل است، در قالب اصول و معيارهاي الهي به پرورش روح جمعي مي پردازد و با طبقه بندي اين ارتباطات در قالب «انسان و اعتقاد» ملاك هايي را به دست مي دهد.

خلاصه آنكه: اسلام انسان را موجودي اجتماعي مي داند كه تكامل او در پرتو زندگي جمعي ميسر است و از اين رو، افراد و جوامع را به همبستگي و وحدت مبتني بر «توحيد» فرا مي خواند و از طرق مختلف و حتي از طريق عباداتي چون نماز جماعت، جمعه و حج، در سطوح مختلف ملي و فرامليتي، به پرورش روح جمعي پرداخته، با طرح و برنامه حساب شده در زمينه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي به تدبير و اداره اجتماع صحت مي گمارد و تشكيل حكومت واحد جهاني اسلام را در عصر حضرت مهدي (عج) نويد مي دهد. اسلام همچنين براي روابط و تعامل اجتماعي، حدود و شروط و اصول و ضوابطي را مطرح ساخته است. حال باتوجه به اصول و ضوابطمطرح شده در آيات و روايات، محور روابط و اقسام آن را ذيل چند عنوان مي نگريم: محور روابط در اسلام، روابط انساني، روابط ايماني و موارد قطع رابطه.

الف) محور روابط در اسلام:

در حالي كه روابط انساني در مكاتب تربيتي و اخاقي رايج- به ويژه فرهنگ عربي- بر پايه تبادل منافع و «اخلاق انتفاعي» استوار است و رعايت حقوق بشر تا بدانجا تضمين دارد كه پاي سود متقابل در ميان باشد، در اسلام چنين فلسفه اي فاقد ارزش است. نظام تربيتي اسلام، همانگونه كه اشاره شد، بر پايه تقرب به خدا و جلب رضاي اوست كه زير بناي روابط انساني است و سود متقابل، نژاد، رنگ، زبان و مليت در آن دخالت ندارد.

امام صادق (ع) مي فرمايد: براي خدا با خلق خدا معاشرت كن، نه براي بهره خود از دنيا و طلب جاه و از روي رياكاري و شهرت طلبي.

حب و بغض و تولي و تبري نيز بر اين محور دور مي زند. به بيان امام صادق (ع) يكي از استوارترين رشته هاي ايمان آن است كه براي خدا دوست بداري، براي خدا دشمن بداري، براي خدا بدهي و براي خدا ندهي.

به تعبيري، محور روابط انساني در اسلام، «با خدا در ميان خلق بودن است؛ نه بي خدا با خلق بودن» يا به قول فلاسفه: «سفر الي الخلق مع الحق» به عبارت ديگر، زندگي اجتماعي هدف نيست، وسيله است و جامعه آرماني آن است كه در آن خدا پرستيده شود.

علي (ع) در نامه تربيتي خود به فرزندش امام حسن (ع) مي نويسد: پسرم! نفس خويش را ميزان روابط خود با ديگران قرار ده و آنچه براي خود مي پسندي براي ديگران بپسند و آنچه براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند و ستم مكن همانگونه كه دوست نداري بر تو ستم كنند و نيكي كن همچنانكه دوست داري به تو نيكي كنند و آنچه را براي ديگران زشت مي داني براي خود زشت بدان.

ب) روابط انساني:

مقصود از روابط انساني، نوع ارتباطي است كه يك مسلمان بر اساس حقوق و ملاحظات انساني و قطع نظر از اشتراك در عقيده، با همنوع خود دارد. اصول اين روابط عبارتند از: 1- انسان دوستي 2- هدايت 3- عدل عمومي 4- حقوق ويژه انسان 5- حسن معاشرت

1-   انسان دوستي: در جوهره اديان الهي محبت نسبت به انسانيت نهفته است و اساس تربيت اجتماعي اسلام انسان دوستي است. از ويژگي هاي تربيت اسلام اين است كه انسان را از آن حيث كه انسان است و در پرتو محبت الهي و بدون هيچگونه خصوصيت ديگر، هدف نيكي و هدايت و تربيت مي داند و سعادت انسان ها را به نحو عموم در دستور كار خويش دارد. بدين لحاظ مي توان گفت تمام انسان ها بدون استثنا به عنوان مخلوقي كه خداوند شايسته كرامت، امانت خود دانسته و براي سعادتشان پيامبران را فرستاده كه در هدايتش بكوشند. در پيشگاه خدا بكسانند و چيزي كه آنان را از يكديگر ممتاز مي كند ميزان اعتقاد و عمل آنها است كه به حسن يا سود اختيار خود برگزيده اند؛ ملاك حب و بغض عمل نيك يا بد آدمي است با توجه به اين اصل پيامبر اكرم (ص) مردم را به دنده هاي يك شانه تشبيه فرمود كه همه يكسانند و در پيشگا حق برابر.

2-    هدايت: محبت نسبت به انسان از اين فراتر رفته، عطوفت اسلامي در قالب هدايت و رحمت شامل آحاد بشر مي شود.

3- حقوق ويژه ي انساني: علاوه بر حقوق عامه كه بدان اشاره شد يك دسته حقوق ويژه ي انسان هم هست، نظير حق پدر و مادر، خويشاوندان، مهمانان و ... كه در منابع اسلامي بدان توجه شده است و در سيره ي رهبران ديني نمونه هايي از آن وجود دارد.

4- حسن معاشرت: حسن اخلاق و معاشرت از ديگر شيوه هايي است كه اسلام به عموم انسانها توصيه مي كند. پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: شما نمي توانيد با دارايي خود مردم را زير پوشش آوريد، پس با اخلاقتان آنان را پوشش دهيد. امام علي (ع) مي فرمايد: كسي كه به مردم رحم نكند از رحمت خداوند بي نصيب است.

ج) روابط ايماني:

روابط ايماني فراتر از روابط انساني است و اسلام علاوه بر اصول ياد شده و روابط انساني اصول ديگري را متفرع بر مشاركت اعتقادي عنوان ساخته است كه بر اساس آن حقوق و مسئوليت هاي ويژه اي مطرح مي شود.

د) موارد قطع رابطه:

            چنانكه گفتيم فلسفه روابط در اسلام تحقق اهداف الهي و انساني است و دو اصل تولي و تبري بر اين فلسفه مبتني است. بدين لحاظ، هرگاه روابط موجب تضعيف جبهه حق شود يا از قبيل رابطه ظالم و مظلوم باشد و يا باعث انتقال خلق و خوي ناپسند افراد شود، بايد از آن پرهيز كرد. آيات برائت در قرآن و توصيه روايات به قطع ارتباط شامل مواردي است:

            قرآن خطاب به مسلمانان مي گويد: اي گروه با ايمان كسي از اهل كتاب و كافران كه دين شما را به تمسخر گرفته و يا بازيچه قرار داده اند، دوستان خود نگيريد و از خدا بترسيد اگر ايمان داريد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 03 آبان 1393 ساعت: 19:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس