تحقیق دانشجویی - 481

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره آشنايي با اتحاديه كشورهاي جنوب شرقي آسيا (آسه‌آن)

بازديد: 980

تحقیق درباره آشنايي با اتحاديه كشورهاي جنوب شرقي آسيا

(آسه‌آن)

Association of South East Asian Nations

(ASEAN)

 

اشاره؛

            بلوك‌هاي اقتصادي كه در مناطق گوناگون جهان در نيم قرن گذشته تشكيل شده‌اند، تلاش وسيعي را براي ايجاد فضاي همكاري‌هاي سياسي، اقتصادي، علمي و فرهنگي ايجاد كردند و توانستند با يكپارچگي و وحدت، ضمن كاهش تنش‌هاي منطقه‌اي، در راه توسعه اقتصادي و رفاه اجتماعي ساكنان كشورهاي عضو گام‌هاي مؤثري بردارند.

            يكي از بلوك‌هاي منطقه‌اي فعال و موفق، اتحاديه كشورهاي جنوب شرقي آسيا (آسه‌آن) است كه توانسته حوزه فعاليت و همكاري‌هاي خود را توسعه دهد و با كشورهاي ديگر جهان نيز به توافق‌هاي مؤثري در خصوص گسترش روابط اقتصادي، تبادل فرهنگي و فناوري دست يابد.

            در شماره‌هاي گذشته نشريه «بررسي‌هاي بازرگاني» با نحوه تشكيل آسه‌آن و نيز بخشي از فعاليت‌هاي آن در خصوص گسترش روابط تجاري و امنيتي ميان اعضا و نيز روابط اقتصادي با ديگر بلوك‌ها از جمله اتحاديه اروپا آشنا شديد. در اين شماره، پيرامون مناسبات آسه‌آن با كشورهاي چين، ژاپن، استراليا، زلاند نو، آمريكا، هند و پاكستان آشنا خواهيم شد.

           

 

جمهوري خلق چين

تلاش براي بهبود روابط مشورتي بين آسه‌آن و چين در سال 1993 آغاز شد و متعاقب آن كميته‌هاي مشتركي در مورد همكاري اقتصادي و تجاري و همچنين همكاري علمي و فني تشكيل شدند.

اولين مشورت‌هاي رسمي بين مقام‌هاي ارشد دو طرف در آوريل 1995 صورت گرفت. نمايندگان آسه‌آن در مورد اقدام تجاوزكارانه چين در جزاير «اسپراتلي» به ويژه مجاز كردن فعاليت‌هاي ماهي‌گيري غيرقانوني و احداث تأسيسات نيمه‌دائم دريايي در يكي از جزيره‌نماهاي مورد منازعه، به‌شدت ابراز نگراني كردند.

چين در ماه ژوئيه به وزيران خارجه آسه‌آن اطمينان داد كه اين كشور خواهان راه‌حلي صلح‌آميز براساس قانون بين‌المللي براساس قانون بين‌المللي براي منازعه حاكميت بر جزاير مي‌باشد.

در همان زمان، چين بار ديگر ادعاهاي خود را بر جزاير تكرار كرد. به رغم نگراني مستمر آسه‌آن در مورد ادعاهاي چين در جنوب درياي چين، تلاش‌هايي به منظور تحكيم روابط بين دو طرف به‌عمل آمده و چين در ژوئيه 1996 اجازه يافت در كنفرانس‌هاي معاونان وزرا به عنوان يك عضو كامل مذاكره‌كننده شركت جويد.

در فوريه 1997 يك كميته مشترك همكاري براي هماهنگي مذاكرات چين و آسه‌آن و تمامي جوانب روابط بين دو طرف تشكيل شد. چين در ماه آوريل در جلسه مقام‌هاي ارشد آسه‌آن براي اولين بار توافق كرد، مسايل مربوط به جنوب درياي چين را در يك نشست چندجانبه بيش از آنكه مباحثات را بر مبنايي دوجانبه محدود سازد، بحث نمايد.

روابط بين دو طرف با اعلام حمايت چين از توسعه گروه‌بندي آسه‌آن تحكيم بيشتري يافت. توسعه آسه‌آن از طريق اعطاي عضويت به كامبوج (كه سپس به تعويق افتاد)، لائوس و ميانمار و اتخاذ تصميمي مبني بر تشكيل شوراي مشترك بازرگاني جهت افزايش تجارت و سرمايه‌گذاري دوجانبه صورت گرفت.

چين در اجلاس غيررسمي سران كه در ماه دسامبر 1997 برگزار شد، شركت كرد. اجلاسي كه در پايان آن دو طرف يك بيانيه مشترك صادر كردند و به موجب آن تعهد خود را بر حل منازعات منطقه‌اي از طرق صلح‌آميز تأييد كردند.

 

 

 

ژاپن

اجلاس آسه‌آن و ژاپن در سال 1997 براي بحث در مورد موضوعات مورد نگراني فيمابين در زمينه‌هاي تجارت، سرمايه‌گذاري، انتقال فناوري و افزايش مساعدت برگزار شد.

تنها اجلاس وزيران اقتصاد آسه‌آن و وزير تجارت بين‌الملل و صنايع ژاپن در اكتبر 1992 برگزار شد. در اين جلسه و پس از آن، آسه‌آن از ژاپن درخواست كرد كه ميزان سرمايه‌گذاري خود را در كشورهاي عضو افزايش دهد و بازارهاي خود را به روي كالاهاي ساخت آسه‌آن به منظور كاهش كسري تراز تجاري با ژاپن، بيش از پيش بگشايد.

ژاپن موافقت كرد، امتيازات آسه‌آن را به موجب نظام كلي تعرفه تا سال 2001 تمديد نمايد.

همكاري عمراني و فرهنگي آسه‌آن و ژاپن از سال 1993 به موجب طرح‌هايي شامل برنامه مبادله فني داخل آسه‌آن، برنامه افزايش همكاري ژاپن و آسه‌آن و برنامه دولتي آسه‌آن و ژاپن توسعه يافته است.

در دسامبر 1997، ژاپن كه در اجلاس غيررسمي سران در مالزي شركت كرده بود، توافق كرد ورود كالاهاي ساخت كشورهاي عضو آسه‌آن به بازارش افزايش يابد و فرصت‌هاي آموزشي براي بيش از 20 هزار جوان را به منظور كمك به توسعه اقتصاد داخلي آسه‌آن فراهم آورد.

در بيانيه مشتركي كه در پايان اجلاس انتشار يافت، هر دو طرف متعهد شدند كه همكاري بيشتري داشته باشند و در جهت افزايش صلح و ثبات منطقه‌اي همكاري كنند.

سران كشورهاي عضو آسه‌آن در دسامبر 1998 از ابتكار عمل ژاپن كه در اكتبر همان سال اعلام شد، استقبال كردند. اين ابتكار عمل در مورد تخصيص 30 ميليارد دلار آمريكا براي افزايش بهبود اقتصادي در منطقه بود. در همان حال، نخست‌وزير ژاپن اعلام كرد كه 5 ميليارد دلار ديگر را به عنوان وام‌هاي واگذاري جهت اجراي طرح‌هاي زيربنايي براي آسه‌آن در نظر گرفته است.

 

ساير كشورها

به موجب برنامه همكاري اقتصادي استراليا و آسه‌آن، استراليا فعاليت‌هاي آسه‌آن را مورد حمايت مالي قرار داد و مبادرت به تشكيل شوراي بازرگاني مشترك در سال 1980 كرد.

مرحله سوم برنامه در اواسط 1994 با اعطاي كمك مالي به ارزش 32 ميليون دلار استراليا به آسه‌آن آغاز شد.

در يك دوره زماني منتهي به ژوئن 1998، تمركز عمده بر روي طرح‌هايي در مديريت محيط زيست، مخابرات، حمل و نقل و بخش‌هاي كشاورزي و صنعتي بود.

روابط همكاري با زلاندنو برمبناي برنامه ارتباط «بين نهادي» و برنامه افزايش تجارت و سرمايه‌گذاري استوار بود و به موجب آن كمك‌هاي مالي متوجه توسعه جنگل‌ها، فناوري توليد لبنيات و مديريت دامپزشكي بود.

در نوامبر 1993 يك كميته جديد مديريت زلاندنو و آسه‌آن به منظور نظارت بر اجراي طرح‌هاي همكاري آغاز به‌كار كرد.

در رابطه با همكاري آسه‌آن با آمريكا مي‌توان به كمك‌هاي مالي آمريكا براي امور بازرگاني كوچك و متوسط و ساير طرح‌ها و نيز ايجاد يك مركز مبادله فناوري اشاره كرد.

آسه‌آن و آمريكا در سال 1990 يك گروه مشترك كاري تشكيل دادند كه هدف آن بررسي روابط اقتصادي آسه‌آن با آمريكا و همچنين شناسايي و تعيين برنامه‌هايي بود كه به موجب آنها مناسبات اقتصادي مي‌توانست تقويت شود.

طرح‌هاي همكاري آسه‌آن و كانادا شامل فناوري شيلات، صنايع مخابراتي، بهره‌گيري از انرژي خورشيدي و يك مركز كاشت درختان جنگلي مي‌باشد.

در سال 1994 يك كميته مشترك برنامه‌ريزي و نظارت ايجاد شد و براي اولين بار در اكتبر 1995 تشكيل جلسه داد. هدف آن نظارت بر طرح‌هاي برنامه‌ريزي و سطوح اجرا بود.

جمهوري كره در ژوئيه 1991 به عنوان «شريك در گفت‌وگو» مورد پذيرش آسه‌آن قرار گرفت و در دسامبر همان سال، اتاق بازرگاني مشترك آسه‌آن و كره تشكيل شد.

طرح‌هاي همكاري در خلال سال 1995 در ارتباط با توسعه منابع انساني، علوم و فناوري، توسعه كشاورزي و تجارت و سياست‌هاي سرمايه‌گذاري به اجرا درآمدند.

جمهوري كره در دسامبر 1997 در جلسه غيررسمي سران آسه‌آن شركت كرد.

در ژوئيه 1993 كشورهاي هند و پاكستان به عنوان شركاي ناحيه‌اي آسه‌آن مورد قبول واقع شدند. شركاي ناحيه‌اي مي‌توانند در جلسات آسه‌آن در مورد برخي بخش‌ها همچون تجارت، حمل‌ونقل و ارتباطات و گردشگري حضور يابند.

پس از آن شوراي بازرگاني آسه‌آن و هند تشكيل شد و براي اولين بار در فوريه 1995 در دهلي‌نو تشكيل جلسه داد.

اجلاس سران آسه‌آن در دسامبر 1995 با افزايش سطح وضعيت هند به سطح يك شريك مذاكره، توافق كرد. هند به‌طور رسمي در كنفرانس معاونان وزير در ژوئيه 1996 پذيرفته شد. هند در ژوئيه 1998 پيشنهاد ارايه شده مبني بر اينكه پاكستان در اجلاس منطقه‌آي آسه‌آن براي بحث در مورد مسايل مربوط به آزمايش سلاح‌هاي هسته‌اي هر دو كشور حضور يابد را رد كرد.

***

آسه‌آن در سال 1981 ميزباني يك كنفرانس سازمان ملل در مورد كامبوج را پذيرفت و اطمينان داد كه آسه‌آن (نه به عنوان يك گروه) به هيچ جناحي سلاح نمي‌دهد.

در جلسات غيررسمي 89-1988 كه از سوي نمايندگان ويتنام و لائوس برگزار شد، آسه‌آن و جناح‌هاي كامبوجي در خصوص راه‌حل ممكن سياسي در كامبوج به بحث پرداختند.

آسه‌آن در كنفرانس بين‌المللي در مورد كامبوج كه در پاريس در ژوئيه/اوت 1989 برگزار شد، شركت كرد و مذاكرات بيشتري در جاكارتا در فوريه 1990 در اين مورد انجام گرفت كه هيچيك از آنها نتوانستند به راه‌حلي سياسي دست يابند.

وزيران آسه‌آن در ژوئيه همان سال خواستار تشكيل يك شوراي عالي ملي (SNC) با شركت دولت كامبوج كه تحت حمايت ويتنام و سه گروه مخالف بود، شد.

پيشنهاد سازمان ملل براي تشكيل يك شوراي عالي ملي و برگزاري انتخابات تحت نظارت سازمان ملل در سپتامبر 1990 از سوي تمامي جناح‌هاي كامبوج پذيرفته شد.

در پي بازگشت گسترده آوارگان كامبوج در سال 93-1992، آسه‌آن در ژاپن كارشناسان فني را براي كمك به اسكان مجدد آنها به كار گماشت. وزيران خارجه آسه‌آن و شركاي مذاكره‌اي آنها در ژوئيه 1994 توافق كردند، به‌منظور كمك به دولت كامبوج در تحكيم موضعش، به آن كشور آموزش نظامي بدهند.

در ژوئيه 1995 توافق شد كه به كامبوج «وضعيت ناظر» داده شود. سپس همكاري بين دو طرف بر روي مسايلي همچون پذيرش آينده كامبوج در گروه به عنوان يك عضو كامل متمركز شد. وزيران خارجه آسه‌آن در مه 1997 تأييد كردند كه كامبوج به همراه لائوس و ميانمار در ژوئيه همان سال به گروه راه يابند. با اين حال در اواسط ژوئيه عضويت كامبوج به علت بركناري شاهزاده «راناريد» و ناآرامي داخلي منتج از آن به تعويق افتاد.

سپس در همان ماه رهبر كامبوج يعني «هان‌سن» نخست‌وزير دوم كامبوج توافق كرد كه آسه‌آن نقش ميانجي را در بازگرداندن ثبات به كشور و تدارك ديدن يك انتخابات آزاد داشته باشد.

در اوايل اوت 1997، وزيران خارجه اندونزي، فيليپين و تايلند به نمايندگي از طرف آسه‌آن به منظور تأييد اين اهداف با «هان‌سن» ملاقات كردند.

«هان‌سن» در ژانويه 1998 ملاقات با هيأت سه‌نفري آسه‌آن را نپذيرفت. با اين حال يك گروه ناظر از آسه‌آن به هيأت بين‌المللي نظارت پيوست تا بر امر انتخابات كه در ژوئيه 1998 در كامبوج برگزار شد، نظارت كند.

تصويب مجامع بين‌المللي در مورد اجراي انتخابات و در نتيجه پيروزي «هان‌سن»، موجب شد كه آسه‌آن با بررسي مجدد ورود كامبوج به اتحاديه موافقت كند.

در پي ايجاد يك دولت ائتلافي در كامبوج در ماه دسامبر 1998، اين كشور از سوي دولت ويتنام به عنوان دهمين عضو آسه‌آن مورد استقبال قرار گرفت. اين استقبال به رغم جلسه اوليه وزيران خارجه كه در آن شركت‌كنندگان نتوانستند تصميمي جمعي اتخاذ كنند، صورت گرفت. ورود رسمي كامبوج به آسه‌آن در اوايل 1999 صورت گرفت.

در ژوئيه 1992، ويتنام و لائوس پيمان دوستي و همكاري آسه‌آن را امضا كردند. در پي آن، دو كشور در جلسات آسه‌آن و كميته‌هاي آن به عنوان دو عضو ناظر شركت كردند.

در ژوئيه 1994 يك هيأت رسمي از ميانمار در اجلاس سالانه وزارتي بنا به دعوت دولت ميزبان يعني تايلند (بر مبناي سياست آسه‌آن مبني بر اجراي «مداخله سازنده» محدود با ميانمار به منظور تشويق دموكراسي در آن كشور) حضور يافت.

ميانمار در ژوئيه 1995 مبادرت به امضاي پيمان دوستي و همكاري آسه‌آن كرد. آسه‌آن در ژوئيه 1996 به ميانمار وضعيت ناظر را اعطا كرد و به آن  كشور اجازه داد در اجلاس منطقه‌اي آسه‌آن راه يابد.

اين اجازه علي‌رغم آن داده شد كه ملاحظات شديدي از سوي دولت‌هاي استراليا، كانادا و آمريكا به علت وضعيت حقوق بشر در ميانمار وجود داشت.

سران دولت‌هاي آسه‌آن كه در نوامبر 1996 در اجلاس غيررسمي سران در جاكارتا شركت كردند، با ورود ميانمار به گروه به عنوان عضو كامل موافقت كردند و در همان زمان كامبوج و لائوس نيز اجازه ورود به گروه را يافتند.

با وجود آنكه عضويت كامبوج تا مدتي به تعويق افتاده بود، لائوس و ميانمار در ژوئيه 1997 اجازه ورود به گروه را پيدا كردند.

در ژوئن 1996 وزيران كشورهاي عضو آسه‌آن، جمهوري خلق چين، كامبوج، لائوس و ميانمار چارچوبي را براي همكاري عمراني آسه‌آن و كشورهاي حوزه رودخانه «مكونگ» پذيرفتند.

هدف از اين ابتكار عمل، تقويت يكپارچگي منطقه در جهت همكاري بيشتر در مورد مسايلي همچون قاچاق مواد مخدر، مهاجرت كارگران و گردشگري و ايجاد سهولت در روند توسعه آينده آسه‌آن بود.

قرار شد گروه‌هاي كارشناسان و مقام‌هاي ارشد براي بررسي مسايل مالي و پيشنهادهايي جهت ارتباط در منطقه تشكيل جلسه دهند. اين ارتباطات شامل شبكه خط لوله گاز، خط آهن و ايجاد يك منطقه مشترك زماني بود.

گروه كاري خطوط آهن در دسامبر 1996 جمعي از مشاوران را براي مطالعه اسكان‌پذيري پيشنهادات منصوب كرد.

http://www.irtp.com/farsi/news/mahname_barresihaye_bazargani/166/14.htm

 

 

 

آ. س. آ. ن : پيمان اقتصادي کشور هاي جنوبشرقي آسيا است که با حمايت امريکا در ظاهر جهت توسعه اقتصادي کشورهاي جنوبشرقي آسيابوجود آمده و در باطن جهت تحکيم موقعيت سياسي امريکا در منطقه است، اين پيمان مخفف Association of South East AsianNation مي باشد

اتحاديه جنوب شرقي آسيا (آسه آن)

اتحاديه كشورهاي جنوب شرقي آسيا موسوم به آسه آن در سال 1967 (1346 ش) توسط پنج كشور تايلند، مالزي، اندونزي، سنگاپور و فيليپين تشكيل شد. كشور برونئي دارالسلام در سال 1984 و ويتنام نيز در سال 1995 به عضويت اين اتحاديه درآمدند. ميانمار و لائوس به عنوان اعضاي هشتم و نهم در سال 1997 و در نهايت كامبوج در سال 1999 به عنوان آخرين عضو به اين اتحاديه پيوست.
اعلاميه آسه آن كه در سال 1967 در «بانكوك» صادر شد، اهداف آن را بدين شرح بيان كرده است: شتاب دادن به رشد اقتصادي، توسعه اجتماعي و ارتقاي فرهنگي ميان كشورهاي عضو- توسعه صلح و ثبات منطقه و برقراري حكومت قانون ميان اعضا براساس منشور سازمان ملل- توسعه همكاري هاي علمي، تكنيكي، فرهنگي ميان اعضا- توسعه همكاري در زمينه كشاورزي و صنعتي ميان اعضا در جهت ارتقاي سطح زندگي مردم- توسعه همكاري هاي اعضاي اتحاديه با سازمان ها و نهادهاي بين المللي.
¤ ساختار آسه آن
دبيرخانه آسه آن در «جاكارتا»، مركز اندونزي، است. اين اتحاديه هر ساله نشست هاي متعددي در سطوح مختلف سران، وزيران و كارشناسان ارشد ميان كشورهاي عضو و ساير كشورهاي منطقه برگزار مي كند. اجلاس رسمي سران «آسه آن» در حال حاضر هر سال يكبار تشكيل مي شود كه در اين اجلاس مصوبات نشست وزيران طي سال بررسي و چشم انداز همكاري اعضاي اين اتحاديه براي آينده را مشخص مي كند. نخستين نشست سران در سال 1976 در «بالي» اندونزي و نشست هاي بعدي در «كوالالامپور» (مالزي)، «مانيل» (فيليپين)، «سنگاپور»، «بانكوك)، (تايلند)، «هانوي» (ويتنام)، سنگاپور، «پنوم پن» (كامبوج) و بازهم «بالي» برگزار گرديد. نشست وزيران نيز سالي يك بار و بين وزيران خارجه، صنعت و تجارت، امورمالي- بانكي- اقتصادي، محيط زيست، فرهنگ و ورزش و جوانان برگزار مي گردد.
«آسه آن» از سال 1994 ابتكاري را تحت عنوان مجمع منطقه اي «آسه آن» آغاز و از كشورهاي چين، ژاپن، روسيه، اتحاديه اروپا، آمريكا و كانادا دعوت كرده است در اين نشست جمعي درباره امنيت منطقه به گفت وگو بپردازند. مجمع منطقه اي آسه آن هر ساله در سطح وزيران خارجه كشورهاي عضو كه اكنون به 21 كشور رسيده است برگزار مي شود.

آسه آن در نظر دارد با توسعه و گسترش اين اتحاديه تا سال 2020 به «جامعه آسه آن» دست يابد. هدف از راه اندازي اجلاس شرق آسيا، زمينه سازي براي جامعه شرق آسيا به سبك اتحاديه اروپا است كه هم اكنون مراحل مقدماتي خود را طي مي كند.

 

http://www.kayhannews.ir/840922/16.htm#other1610

 

آ.سه. آن و قرن آسيا

دكتر علي صباغيان


از مدتها قبل آينده
 شناسان گفته اند قرن بيست و يكم قرن آسياست. آنها بر اين نكته تاكيد داشته اند كه در روند تحولات جهاني پس از آنكه شرايط بين المللي، قرن نوزدهم را به عنوان قرن اروپا و قرن بيستم را به عنوان قرن آمريكا رقم زد قرن بيست و يكم به عنوان قرن آسيا رقم خواهد خورد.
اگرچه اين پيش
 بيني ها بر مبناي امكانات بالقوه موجود در آسيا بوده، اما بدون ترديد تحقق اين امر در گرو زمينه سازي هاي لازم و بهره برداري مناسب از فرصت هاي ايجادشده توسط كشورهاي اين قاره كهن مي باشد. يكي از عواملي كه به صورت مستمر در جهت تحقق قرن آسيا عمل كرده، اتحاديه جنوب شرق آسيا (آ.سه.آن) است كه طي دو روز گذشته يازدهمين نشست سران آن در كوالالامپور مالزي برگزار شد.
آ.سه.
 آن كه در سال ۱۹۶۷ در شرايط متاثر از فضاي نظامي _ سياسي جنگ جهاني دوم و تحت تاثير رقابت هاي بين المللي عصر جنگ سرد با عضويت ۵ كشور اندونزي، مالزي، فيليپين، سنگاپور و تايلند آغاز به كاركرد به موازات نزديك شدن به پايان قرن بيستم و همزمان با گسترش اعضاي آن به ۱۰ كشور، رويكرد خود را از سياستهاي امنيتي به سياستهاي اقتصادي تبديل كرد. در آستانه هزاره سوم و ورود جهان به قرن بيست و يكم آ.سه .آن علاوه بر تقويت همكاري بين كشورهاي عضو، مناسبات نزديكي با سه كشور مهم قاره آسيا يعني چين، ژاپن و كره جنوبي برقرار كرد كه در نتيجه آن آ.سه.آن + ۳ شكل گرفت. همچنين در اين مسير در سال ۱۹۹۴ آ.سه.آن با يك نگرش فرامنطقه اي مجمع منطقه اي آ.سه.آن موسوم به «آرف» را تاسيس كرد.تشكيل منطقه تجارت آزاد آ.سه.آن (افتا) و تدوين برنامه «آ.سه.آن ۲۰۲۰) ادامه روند گسترش اين همكاريهاي منطقه اي بوده است. در ادامه اين روند در نشست يازدهم آ.سه.آن طي دو روز گذشته علاوه بر سران ۱۰ كشور عضو اصلي آ.سه.آن، سران كشورهاي چين، ژاپن، كره جنوبي، هند، روسيه، استراليا و نيوزيلند هم حضور داشته اند. حضور رهبران كشورهاي بزرگ آسيا در نشست آ.سه. آن و امضاي موافقت نامه هاي دو و چندجانبه بين اين كشورها اين نويد را مي دهد كه اتحاديه آ.سه.آن بتواند در مسير حركت منطقي خود تعداد بيشتري از كشورهاي اين قاره را گردهم آورد و زمينه ساز تحقق ايده قرن آسيا از طريق همكاري اقتصادي و تجاري باشد.
نگاهي به شرايط آينده جهان و كشورهاي آسيايي حاكي از آن است كه اگر قرن نوزدهم در چارچوب رقابت
 هاي استعماري به نام قرن اروپا رقم خورد و اگر قرن بيستم از طريق جنگ ها و مداخلات نظامي قرن آمريكا لقب گرفت، قرن آسيا تحقق خود را در چارچوب همكاريهاي اقتصادي جستجو خواهد كرد. هر چند آ.سه.آن تا حدودي در حين سالهاي اوليه قرن راه درستي در اين مسير در پيش گرفته است اما ترديدي نيست كه تحقق قرن آسيا نيازمند مشاركت تمامي كشورهاي اين قاره به ويژه كشورهاي غرب آسيا كه دارنده ذخاير عظيم نفت و گاز لازم براي رشد و پيشرفت اقتصادي مورد نياز تحقق قرن آسيا مي باشد.
اگر آ.سه.
 آن تاكنون به طور صحيح قدرت اقتصادي ژاپن، حجم عظيم و روبه رشد اقتصاد چين، و توان بالقوه هند و نقش بالفعل روسيه را در مسير تحقق قرن آسيا مد نظر قرار داده بايد براي تكميل اين روند به حجم عظيم ذخاير نفت و گاز كشورهاي خاورميانه به ويژه ايران هم توجه كند و در نشست هاي آينده زمينه حضور تعداد بيشتري از كشورهاي قاره به ويژه كشورهاي خاورميانه را فراهم كند.

http://www.nitc.co.ir/hamshahri/hamnews/1384/840923/news/kharj.htm#s37752

 

آ.سه.آن» و پويايي اقتصاد جهاني

دكتر عليرضا سلطاني
تحرك و پويايي اقتصاد جهاني در طول يك قرن گذشته معمولاً متأثر از تحولات رو به رشد اقتصادي در يكي از مناطق جغرافيايي بوده است. به مدت چندين دهه اقتصاد امريكاي شمالي و اروپاي غربي محور گردان اقتصاد جهاني بوده است. اين مهم، تحت تأثير اتحاد اقتصادي پرنوسان كشورهاي اروپايي (كه همچنان ناقص است) در دهه
 هاي ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ از تبلور بيشتري برخوردار است. اما به اعتقاد بسياري از صاحبنظران اقتصاد سياسي، شرايط كنوني اقتصادي آمريكا و اروپا، با وجود جايگاه برتر و توانمندي بالا در اقتصاد جهاني، قادر به ايجاد نقطه اي عطف در اقتصاد جهاني نيست. نقطه عطفي كه ساختار اقتصاد جهاني را نسبت به دوره هاي پيشين (با درجه پيشرفت تر و قوي تر) متمايز سازد. بنا بر اين با وجود اينكه برخي از نظريه پردازان نوواقعگرا نظير روبرت گيلپين بر نقش حياتي و مؤثر اقتصاد آمريكا (هژمون) براي مديريت اقتصاد جهاني و كمك به رشد آن تأكيد مي كنند، نمي توان در كوتاه مدت و ميان مدت براي اقتصاد آمريكا نقشي در پويايي و بالندگي كيفي اقتصاد جهاني در نظر گرفت. ضمن اينكه اين فرض را هم نمي توان پذيرفت كه اقتصاد جهاني مراحل نهايي پويايي و بالندگي خود را طي مي كند. بنا بر اين به نظر مي رسد در آغاز قرن بيست و يكم عوامل و متغيرهاي پويايي و رشد كيفي اقتصاد جهاني از مناطق جغرافيايي ديگر بويژه آسياي شرقي و جنوب شرقي ظاهر شود. تحولات رو به رشد اقتصادي منطقه در طول يك دهه گذشته گوياي اين واقعيت است. علاوه بر اين منطقه شرق و جنوب شرق آسيا در طول دو هفته اخير يكي از مهمترين مقاطع تاريخي خود را جهت تعميق و گسترش مناسبات اقتصادي و تجاري و حتي سياسي و فرهنگي كه تكميل كننده معاهدات اقتصادي است مي گذراند. نشست سران ۱۰ كشور «آ.سه.آن» در بالي اندونزي، نشست سران كشورهاي عضو« اپك » و همچنين نشست سران كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي در روزهاي اخير به شدت تعاملات و تحولات منطقه اي شرق و جنوب شرق آسيا را تحت تأثير قرار داده است. برگزاري نشست هاي فوق از اين جهت مهم و سرنوشت ساز ارزيابي مي گردد كه اين منطقه به تازگي بحران ناشي از گسترش سارس و آسيب هاي فراوان اقتصادي آن را پشت سر گذاشته است. در واقع برگزاري چنين نشستهايي به معناي تأييد رفع آلودگي بيماري سارس در منطقه و تحرك مجدد فعاليتهاي اقتصادي صاحبان صنايع و سرمايه است.
در ميان خبرها و تحولات اقتصادي اخير منطقه، نهايي شدن توافق سران ده كشور عضو «آ.سه.آن» در شهر بالي پيرامون تشكيل بازار مشترك منطقه
 اي، توجه محافل سياسي و اقتصادي بين المللي را برانگيخت. براساس اين موافقتنامه، كشورهاي عضو آ.سه.آن در يك برنامه زماني مشخص تلاش خواهند كرد تا سال ۲۰۲۰ جامعه اقتصادي آ.سه.آن را تشكيل دهند. ساختار اين نهاد منطقه اي به مانند بازار مشترك اروپايي (نهاد منطقه اي قبل از ايجاد اتحاديه اروپا) در دهه هاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ پيش بيني شده است. با اين حال به نظر مي رسد شرايط و روند ايجاد بازار مشترك آ.سه.آن با تجربه بازار مشترك اروپايي متفاوت باشد. در واقع برخلاف بازار مشترك اروپايي، انگيزه و روند تشكيل بازار مشترك آ.سه.آن با توجه به متغيرهاي داخلي (منطقه اي) و بين المللي بيشتر و سريعتر باشد. به عبارت ديگر هرچند توان و برابري اقتصادي كشورهاي اروپايي (كه شرطي مهم براي تحقق يك نهاد اقتصادي منطقه اي به معناي واقعي آن است) در دهه ۱۹۶۰ نسبت به كشورهاي عضو آ.سه.آن بيشتر و بهتر بود با اين حال به نظر مي رسد شرايط كنوني اقتصاد جهاني و زمينه هاي سياسي (ضرورت منطقه گرايي براي حضوري فعال تر در اقتصاد جهان) براي آ.سه.آن مطلوبتر و مناسبت تر از دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ براي اتحاديه اروپا باشد و اين برگ برنده آسياي شرقي و جنوب شرقي براي ايفاي نقشي فعالتر و مؤثرتر در اقتصاد جهاني است.
كشورهاي عضو آ.سه.آن با جمعيتي در حدود
۵۰۰ ميليون نفر و با سطح بازرگاني خارجي ۷۲۰ ميليون دلاري آينده اي شكوفا و مؤثر در صحنه اقتصاد جهاني را تجربه خواهد كرد. اين مهم نه تنها عامل پويايي و بالندگي اقتصاد جهاني محسوب مي شود بلكه زمينه ساز رشد اقتصاد آسيا و ارتقاء جايگاه آن در اقتصاد جهاني (به دليل پيوندهاي سازنده و تكميلي قدرتهاي اقتصادي آسيا با يكديگر) نيز است كه در نوشتار بعدي اين مهم تبيين مي گردد.
كشورهاي عضو آ.سه.آن در فرايند وحدت اقتصادي خود از حمايت متغيرهايي همچون وجود پشتوانه
 هاي اقتصادي منطقه اي نظير ژاپن، چين، كره جنوبي، بسترهاي اقتصادي داخلي بكر، بازارهاي جذاب منطقه اي، دسترسي راحت تر و بهتر به منابع انرژي (خاورميانه) و تجربه بحرانهاي اقتصادي چون بحران مالي ۱۹۹۷و بحران سارس برخوردار مي باشند. ضمن اينكه در اين راستا نبايد چالشها و مشكلاتي چون تضادهاي سياسي و تنوع رژيمهاي سياسي در ميان كشورهاي عضو، بحران هاي مقطعي چون بيماري سارس، حركتهاي تروريستي و فشارهاي سياسي و اقتصادي برون منطقه اي را ناديده انگاشت. با اين حال، روند تحولات و تعاملات اقتصادي آسياي شرقي و جنوب شرقي علي رغم فراز و نشيبهاي فراوان، روندي رو به پيشرفت مي باشد. اين مسئله براي كشورهايي همچون ايران كه از ظرفيتهاي اقتصادي بالايي و پيوندهاي جغرافيايي و حتي فرهنگي مناسبي با آ.سه.آن برخوردار است، در برنامه ريزي كلان اقتصادي و ديپلماسي اقتصادي آن مهم به نظر مي رسد كه در نوشتارهاي بعدي به طور خاص تبيين مي شود.

 

منطقه تجارت آزاد چين و آ سه آن فرصت هاي بيشتر تجاري

آغاز سال 2005 به معناي از سرگيري اعتبار دو توافقنامه اصولي چين و کشورهاياتحاديه جنوب شرقي آسيا ( آ سه آن ) در خصوص برقراري روابط تجاري گسترده و ايجادمنطقه تجارت آزاد است .

 بر اساس اين دو توافقنامه، از اول ژوئيه سال جاري ميلادي، بيش از هفت هزارفرآورده دو طرف شامل معافيت و کاهش مالياتي خواهد شد .

 پس از اجراي "طرح مقدماتي" از ژانويه سال 2004 ،مبلغ تجاري چين و آ سه آن درچارچوب اين طرح به يک ميليارد و 700 ميليون دلار رسيد که در مقايسه با سال 2003ميلادي 41 در صد افزايش يافته است. اکتبر سال 2003 ، عوارض گمرکي 188 نوع ميوه وسبزي چين و تايلند حذف شد و تجارت ميوه و سبزي دوجانبه فزوني گرفت .

 تا نوامبر سال 2004 ، حجم تجارت دو کشور در زمينه مذکور به 527 ميليون دلاررسيد که 120 در صد افزايش يافته است .

علاوه بر منطقه ياد شده، چين گفتگوهاي مربوطه منطقه تجارت آزاد با اتحاديه عوارضگمرکي جنوب آفريقا، شوراي همکاري خليج فارس، شيلي و نيوزيلند را آغاز کرده است. بنابراين شمار کشورهاي مورد نظر ، از جمله 10 کشور آ سه آن به 23 رسيده است .

 چين با کشورهايي مانند استراليا و پاکستان نيز در خصوص ايجاد چنين منطقه بحث ومذاکره مي کند . نوامبر سال 2004 ،"ون جيا بائو"نخست وزير چين در هشتمين نشسترهبران آ سه آن ،چين،ژاپن و کره جنوبي اظهار داشت که چين با تمام توان به ايجادمنطقه تجارت آزاد آسياي شرقي مساعدت خواهد کرد.

وي گفت: ايجاد اين منطقه در جريان جهاني شدن اقتصاد از اهميت زيادي برخوردار است .

 کارشناسان وزارت بازرگاني چين خاطر نشان ساختند که از لحاظ جهاني،با وجودبازگشت اقتصاد جهان به حال طبيعي ،رشد آن کندتر خواهد شد . سرعت رشد تجارت جهان درحال افزايش است و درپي آن بهاي کالاهاي نيز رو به فزوني گذارده است .

 با وجود افزايش سرمايه گذاري خارجي در جهان ؛ رقابت براي جلب و جذب سرمايه نيزشديدترشده است . علاوه بر اين،بهاي نفت در جهان بالاست که تهديدي براي اقتصاد جهانمحسوب مي شود .

 پس از الحاق چين به سازمان تجارت جهاني، ميزان تجارت خارجي اين کشور دو برابرشد و در سال 2004 ميلادي از 100 ميليارد دلار تجاور کرد. اما دور جديد مذاکراتتجارت چند جانبه سازمان تجارت جهاني نسبت به آزاد شدن آتي تجارت بين المللي به کنديپيش مي رود . همزمان با توسعه سريع اقتصاد و تجارت خارجي چين،ميزان اختلافات ومنازعات تجاري افزايش يافته است . بدين جهت،تجارت خارجي چين به محيط سالم و با ثباتتري نياز دارد.

 مسئولان مربوطه اداره امور بين المللي وزارت بازرگاني چين گفتند: اعضاي منطقهتجارت آزاد از طريق برپايي گفتگوها توافقنامه هايي امضا نموده و متقابلا محيط تجاريو سرمايه گذاري بهتري ايجاد خواهند کرد و در زمينه تشريفات گمرکي نيز تسهيلاتي براييکديگر قايل خواهند شد تا ضمن کاهش هزينه ها ؛ رقابت در بازار تشديد شود .

گام آغازين به سوى شكل گيرى جامعه شرق آسيا

دكترمحمد رسول الماسيه

يكى از تصميمات مهمى كه دراجلاس سران «آ.سه.آن» در «وين تيان» پايتخت لائوس گرفته شد، توافق ضمنى برسر حركت به سوى تشكيل جامعه شرق آسيا بود. بخش قابل توجهى از مذاكرات رؤساى ۱۰ كشور عضو آ.سه . آن كه درتوافقنامه طرح عملياتى كميته امنيتى آ.سه . آن نمود پيدا كرد، به مباحث امنيتى اختصاص داشته و درآن ، تشريك مساعى براى مبارزه با تروريسم ، يكى از نكات مورد تأكيد بوده است. نكته ديگر قابل توجه دراجلاس، تعهد اعضا به پايان دادن به هر گونه تغييرات غير منطبق با قانون اساسى دركشورها بوده است. كشورهاى آ.سه . آن طى سه چهار دهه اخير به دفعات، تغيير در حكومت را متعاقب براندازيهاى داخلى وكودتاها شاهد بوده اند . اين كشورها تعهد كرده اند ازاين پس، از رژيم هايى كه به شيوه غير دموكراتيك وغير منطبق با قانون اساسى درمنطقه سركار بيايند، حمايت نكنند. پيش نويس طرح عملياتى كميته امنيتى آ.سه.آن ابتدا توسط اندونزى ارائه شده بود كه درآن از اعضا خواسته شده بود نظامهاى خود را برانتخابات مبتنى سازند. اما اين پيش نويس پس از جدلهاى زياد به اينجا رسيد كه اعضا متعهد شدند از رژيم هايى كه براساس اصول دموكراتيك وقانون اساسى روى كار نيايند، حمايت نكنند .سه كشور عضو آ.سه.آن براساس سيستم تك حزبى اداره مى شوند ويك كشور نيز پادشاهى است وهيچگونه انتخاباتى درآن برگزار نمى شود.
اعضاى آ.سه.آن درسند امنيتى خود تأكيد كردند انتخابات دموكراتيكى كه اخيراً از چند كشور عضو آ.سه.آن صورت گرفته ، نشانه حركت منطقه اى به سوى دموكراسى است. آنها در سند امنيتى خود با هدف ايجاد منطقه اى آرام وخالى از مداخله نظامى خارجى، مواردى را به شرح ذيل پذيرفتند: پايبندى به اصول غير متعهدها، اتخاذ شيوه هاى صلح جويانه نسبت به يكديگر، استفاده از شيوه هاى غير خشونت آميز براى حل منازعات ، مخالفت با سلاحهاى هسته اى وكشتار جمعى، مخالفت با تهديد استفاده از زور.
اعضاى آ.سه.آن براى آنكه توافقنامه امنيتى شان با اتخاذ نظامى يا دفاعى اشتباه گرفته نشود، اضافه كرده اند كه حق كشورهاى عضو براى اتخاذ سياست خارجى خاص و ترتيبات دفاعى محفوظ است. رهبران ده كشور عضو آ.سه.آن ورهبران چين، ژاپن وكره جنوبى دراجلاس وين تيان توافق كردند با هدف اتحاد منطقه اى ، گروه جديدى با نام شرق آسيا تشكيل شود وبدين منظور، اولين اجلاس سران اين كشورها سال آينده ميلادى در كوالالامپور برگزار خواهد شد. اين تصميم مهم مى تواند گامى مقدماتى درجهت بزرگ تر شدن آ.سه.آن ويا ايجاد يك سازمان منطقه اى بزرگ تر تلقى شود. توجه به اتحاد منطقه اى درشرق آسيا وبحث تشكيل «جامعه شرق آسيا» از سال ها قبل مدنظر رهبران كشورهاى منطقه قرارگرفته بود. البته بعضى كشورها با جديت بيشترى به آن پرداختند. درگذشته، انگيزه اصلى تشكيل جامعه شرق آسيا، اهداف اقتصادى بود. هرچند،
 ارتباط ويكپارچگى اقتصادى منطقه درعمل، درمقايسه با ساير مناطق جهان،به خوبى پيش مى رفت، اما منجر به تشكيل جامعه شرق آسيا نشد. ۵۲% تجارت كشورهاى شرق آسيا درسال ۲۰۰۲ درمنطقه صورت گرفته است. از اين ميزان ۶۲ درصد با اتحاديه اروپا و ۴۶ درصد با كشورهاى شمال آمريكا است. به عبارت ديگر، تجارت منطقه اى درشرق آسيا درحد قابل قبولى رشد كرده وباعث كاهش وابستگى كشورهاى منطقه به آمريكا شده است. با اين وصف، اقتصاد به تنهايى نتوانسته است انگيزه لازم براى تشكيل جامعه شرق آسيا ايجاد كند. بعد از اجلاس سران آ.سه.آن در وين تيان و عطف توجه آنها به مسائل امنيتى وتصميم جدى براى برگزارى اجلاس سران شرق آسيا، رويكرد جدى ترى درهمه كشورها درقبال اين موضوع پيدا شده است. اجلاس وين تيان (واجلاس هاى قبلى) به اجلاس ۱۰ به علاوه ۳ مشهور بود، يعنى اجلاس سران ۱۰ كشور عضو آ.سه . آن به اضافه سران چين، ژاپن و كره جنوبى. اكنون بحث برسر اين است كه نام اجلاس سال آينده از ۳ + ۱۰ به اجلاس سران شرق آسيا تغيير كند. (پيشنهاد تغييرم را چين ارائه كرد). در هر حال ، اجلاس سال آينده از ماهيتى جديد برخوردار خواهد بود.
اين در حالى است كه آمريكا از اين گرايش خرسند نيست. «مايكل ريس» مدير بخش سياست گذارى وزارت امور خارجه آمريكا درسفر اخير خود به ژاپن، حساسيت كشورش را نسبت به «اجلاس سران شرق آسيا» مخفى نكرد ودر اظهار نظرى شخصى گفت:
 آمريكا به عنوان كشورى واقع شده درآن سوى اقيانوس آرام، منافعى در شرق آسيا دارد ونمى خواهد از همكاريها وگفت وگوهاى منطقه اى دور بماند. « آمريكا نگران است كه اين اجلاس به مرور، به عنوان ابزارى در دست چين براى سلطه بر شرق آسيا درآيند. به نظر آمريكاييان ، چينى ها جامعه شرق آسيا را يك استراتژى بلند مدت براى كنار گذاشتن آمريكا ومنزوى كردن ژاپن مى دانند. بايد گفت گرايش به آسيا مدتهاست دركشورهاى منطقه شرق آسيا رشد كرده است. بحران اقتصادى سالهاى ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ كه همه كشورهاى منطقه را فرا گرفت، باعث تشديد اين گرايش نيز شد. درآن برهه ، آمريكا از كمك به آن كشورها براى حل بحران اقتصادى دريغ كرد(بعضى كشورها بحران را ساخته آمريكا دانسته اند) . رويداد ۱۱ سپتامبر نيز باعث شكاف بيشتر آمريكا وكشورهاى منطقه شد . زيرا همه كشورها احساس كردند آمريكا فقط به موضوع به اصطلاح مبارزه با افراط گرى اسلامى مى انديشد، نه چيز ديگر، سياستهاى جهانى سازى آمريكايى هم به نوبه خود درگرايش كشورهاى منطقه به اتحاد منطقه اى بى تأثير نبوده است.

http://www.iran-newspaper.com/1384/840114/html/diplomatic.htm#s447591

 

 

تجارت  آزاد در جنوب شرقي آسيا

ترجمه فرهاد فرهمندفر:آنطور كه از ظواهر امر بر مى آيد، منطقه تجارت آزاد كشورهاى عضو اتحاديه ملل جنوب شرق آسيا (آسه آن) كه ده عضو دارد هر روز بيشتر تقويت و حمايت مى شود. از ابتداى سال گذشته به اين سو، شش عضو پرسابقه تر برونئى، سنگاپور، مالزى، اندونزى، فيليپين و تايلند تا حداكثر پنج درصد از تعرفه كالاهاى متقابل خود را كم كردند.

آنها اينك در نظر دارند با قبول عضويت چهار كشور كامبوج، ويتنام، لائوس و ميانمار به حوزه كارى منطقه تجارت آزاد آسه
 آن (AFTA) وسعت بخشند و با از ميشان برداشتن موانع غير تعرفه اى، فعاليت شان را در زمينه سرمايه گذارى نيز گسترش دهند. آنها همچنين اميدوارند بتوانند با سه كشور هند، چين و ژاپن موافقت نامه هاى كلى تجارت آزاد انعقاد نمايند. اظهارات دبير اتحاديه آسه آن در جاكارتا (اندونزى) كه از دو برابر شدن حجم تجارت در بين اعضا در ده سال اخير خبر داده، گواهى بر موفقيت اين گروه است.

ولى تمهيد
AFTA كمتر از آنچه به چشم مى آيد، توفيق واقعى داشته است. براى كشورهاى تازه وارد، حجم تجارت آسه آن با ساير كشورهاى جهان به اندازه حجم مبادلات تجارى ميان اعضا رشد داشته است، البته تجارت با چين رشد سريعتر و پايدارترى داشته ولى رشد مبادلات تجارى متقابل كشورهاى عضو اتحاديه قدرى ناهمگون و ناپايدار بوده است: در برخى سال ها رشد بسيار و در بعضى ديگر كاهش نشان داده است. به سخن ديگر، AFTA آنطور كه در ابتدا تصور مى شد از كار درنيامد.

چند عضو آن از كاستن تعرفه
 هاى برخى كالاهاى مهم و حساس امتناع ورزيدند. به عنوان مثال مالزى كماكان بر حمايت از شركت دولتى توليد اتومبيل پروتون اصرار دارد، حال آنكه تايلند كه سريعترين و پررشدترين صنعت ساخت اتومبيل را در آسه آن در اختيار دارد از اين تصميم مقامات مالزى ناخشنود است. البته فيليپين تعرفه هاى كالاهاى پتروشيمى را طبق دستورالعمل پايين آورد، اما چندى بعد دوباره آن را بالا برد. برنج كه اصلى ترين توليد كشورهاى منطقه جنوب شرق آسيا به شمار مى رود، به طور كلى در اين توافق لحاظ نشده است.

اما اين قبيل استثناها و حذف كردن
 ها در مقايسه با عدم اجراى كل طرح كاهش تعرفه ها، امرى جزيى و پيش پا افتاده محسوب مى شود. بر هيچ كس روشن نيست كه چه نسبتى از حجم مبادلات تجارى در بين اعضاى آسه آن از تعرفه مشترك ترجيحى موثر (CEPT)- با نرخ هاى مشخص شده از سوى AFTA- بهره مند مى گردد. در برخى پيش بينى ها، اين ميزان فقط حدود پنج درصد اعلام شده است. يكى از مقامات رسمى دبيرخانه اتحاديه آسه آن در اين باره مى گويد، سهم كشورها بيشتر از اينهاست اما اذعان مى كند كه نمى تواند صحت گفته خود را اثبات نمايد، چرا كه كشورهاى عضو به خود زحمت نداده اند اطلاعات مرتبط را در اختيار دبيرخانه قرار دهند.

دنيس هيو كارشناس موسسه مطالعات جنوب شرقى آسيا، ميزان اندك درك فعالان برخى بخش
 ها را دليل عدم وجود اطلاعات كافى مى داند. وى مى گويد بسيارى از تاجران و بازرگانان يا رغبتى به تكميل كردن فرم هاى زمان بر ندارند يا از وجود تعرفه تخفيف دار و ترجيحى بى اطلاع هستند. در مورد برخى كشورها مثل سنگاپور كه كلاً تعرفه هاى كمى دارند، تفاوت تعرفه مشترك ترجيحى موثر و نرخ معمول تعرفه آنچنان زياد نيست و در كشورهايى مانند ميانمار كه تعرفه هايشان زياد است، مقامات ذيربط ميلى ندارند با به كارگيرى تمهيد CEPT، درآمدشان را كم كنند.

اگر بخواهيم منصفانه قضاوت كنيم، متوجه مى
 شويم كه سران كشورهاى عضو آسه آن مشغول رسيدگى به اين مشكلات هستند. آنها در اجلاس سال گذشته در بالى (اندونزى) براى كارآمدتر كردن آئين نامه و تشريفات گمركى و اتخاذ استانداردهاى مشترك محصولات، هم پيمان شدند. آنها به منظور مهارپذير كردن كار، تصميم گرفتند يازده «بخش صاحب اولويت»- از شيلات تا هوانوردى- را درصدر كار خود قرار دهند. آنها همچنين توافق كردند كه گروهى نظارتى تشكيل شود كه كارش حل و رفع مناقشات و رسيدگى به ميزان انجام تعهدات كشورها خواهد بود.

در واقع، در همين اجلاس بود كه سران كشورهاى آسه
 آن ايجاد «جامعه اقتصادى» را تا سال ۲۰۲۰ وعده دادند. اما اين عبارت گول زننده و گمراه كننده است. اعضاى اتحاديه آسه آن برخلاف كشورهاى عضو اتحاديه اروپا ميل و تحمل ندارند كه به خاطر همگرايى بيشتر اقتصادى، حق حاكميت خود را كم كنند. آنها همچنين پيشنهاد شركت مشاوره مك كينسى را براى تقويت و تجهيز دبيرخانه رد كردند؛ ضمن اينكه در مخيله ايشان چيزى به نام وحدت گمركى با تعرفه هاى خارجى مشترك ابداً وجود ندارد زيرا تحقق اين امر كشورهاى داراى تعرفه كم يا زياد را به ايجاد تغيير و تحولات اساسى در سياست هاى اقتصادى شان وا خواهد داشت.

وانگهى، در مورد تعرفه
 هاى خارجى متفاوت و نبود مرجع قانونى واحد براى قبول نمايندگى مذاكره از طرف گروه چه مى توان گفت؟ انعقاد موافقتنامه هاى پيشنهادى تجارت آزاد هم كه زمان بسيار طولانى اى خواهد برد. در حال حاضر، آسه آن فقط قصد معامله با چين (تا سال ۲۰۱۰)، هند (تا سال ۲۰۱۱) و ژاپن (تا سال ۲۰۱۲) را در برنامه كار خود دارد. در اين ميان، برخى ديگر از اعضاى اين اتحاديه قصد دارند توافقنامه هاى تجارت دوجانبه به امضا برسانند كه در نظر تعدادى از كشورهاى عضو، مانع شكل گيرى مذاكرات جمعى يا تضعيف آن خواهد شد. محض نمونه، سنگاپور تاكنون توافقنامه هاى تجارى دوجانبه اى با كشورهاى ژاپن، استراليا، نيوزيلند و ايالات متحده آمريكا به امضا رسانده است.

وجود اين قبيل اختلافات در عرصه پيمان
 هاى تجارى از شكاف هاى عميق تر در داخل آسه آن حكايت مى كند. اعضايى كه مثل سنگاپور و تايلند اقتصاد بالنسبه بازترى دارند فعاليت در قالب گروه واحد را وسيله اى براى افزايش رقابت پذيرى صادرات شان و جلب سرمايه گذارى خارجى افزونتر مى دانند. از اين رو، وجود منابع طبيعى مشترك، بهره مندى از پايگاه صنعتى مشترك و برخوردارى گروهى از امكانات اتحاديه آسه آن موجب خواهد شد كه حتى كشور چين هم وادار شود با بهره گيرى از تمام قوا و منابع مالى و مهارت اقتصادى خود درصدد پيشى گرفتن از ساير اعضا برآيد. سرمايه و سرمايه گذارى هم كه از خارج از آسه آن مى آيد و بيشتر كالاهاى توليدى آسه آن به بازارهاى خارج راه مى يابند.

اما اتحاديه آسه
 آن رسماً و قانوناً براى پيشبرد تجارت و سرمايه گذارى در بين اعضا شكل گرفت و نه براى حمايت از سرمايه گذارى كشورهاى خارجى غير عضو. بنابراين، شش كشور با سابقه تر عضو اتحاديه موافقت كرده اند كه تا سال ۲۰۱۰ به شهروندان يكديگر حقوقى مشابه حقوق سرمايه گذاران داخلى اعطا كنند، اما تا سال ۲۰۲۰ به اتباع خارجى چنين امتيازاتى نخواهند داد. در اصل، عكس اين حالت مفيدتر و بهتر خواهد بود و در اين وضعيت، جاى هيچ گونه تعجب نيست كه كشورهايى مثل سنگاپور و تايلند بيشتر توجه خود را بر تمهيدات بازتر كردن بازار خود متمركز مى كنند و بدين وسيله آسه آن را از وجود و حضور بهترين عوامل و عناصر وحدت آفرين محروم مى گردانند.

منبع: اكونوميست

http://www.sharghnewspaper.com/830520/econom.htm

ظهور ابرقدرت اقتصادي  درمشرق  زمين

۱۱ بخش  از جمله  بخش هاي  الكترونيك ، گردشگري   و مسافرت هاي  هوايي  كشورهاي آسه  آن قرار است  تا سال ۲۰۱۰ يكپارچه  شوند

پايگاه  اينترنتي  گاردين  اعلام  كرد كه ۱۰ كشور جنوب  شرقي آسيا هفته پيش در جزيره  ييلاقي  بالي  در اندونزي ، پيمان  مهمي  را جهت تبديل  كشورهاي  از هم  پراكنده  خود به  يك  جامعه  يكپارچه  اقتصادي  با بهره گيري  از تجارت  بدون  تعرفه  تا سال ۲۰۲۰ امضا كردند.
اين
  عمل ، مشابه  كاري  است  كه  اتحاديه  اروپا در آغاز ظهورش ، انجام  داد. به گزارش ايرنا، كشورهاي  عضو اتحاديه  كشورهاي  جنوب  شرقي  آسيا( آسه  آن ) در ضمن  در اين اجلاس  توافق  كردند كه  پيمانهاي  خود را با چين ، هند و ژاپن  تا سال ۲۰۱۲نهايي  و تكميل  كنند.
پيمان
  منعقده  اتحاديه  آسه  آن با پكن  موجب  خواهد شد كه  بزرگترين منطقه  آزاد تجاري ، ايجاد شود.
با اجراي
  مفاد پيمان  آسه  آن موسوم  به  «كنكورد ۲ بالي » كليه  موانع تعرفه اي  و غيرتعرفه اي  حذف  خواهند شد، شيوه هاي  گمركي  استاندارد  مي شود وكنترلهاي  سرمايه اي  بتدريج  كاهش  مي يابد و صدور رواديد در منطقه  كه  مامن ۵۰۰ ميليون  نفر است ، ملغي  خواهد شد.
مگاواتي
  سوكارنوپوتري  رئيس  جمهوري  اندونزي  كه  ميزبان  اين  اجلاس  بود، گفت : با ايجاد چنين  منطقه اي ، اين  امكان  براي  فرزندان  ما و فرزندان  آنهافراهم  خواهد شد كه  بتوانند به  طور پايدار در آرامش  و صلح ، ثبات  و كاميابي مشترك  زندگي  كنند.
رهبران
  اقتصادي  كشورهاي  عضو آسه  آن گفتند كه  تنوع  اوضاع  اقتصادي كشورهاي  عضو، موجب  خواهد شد كه  جلوي  يكپارچگي  گرفته  شود.
اعضاي
  آسه  آن از كشور پادشاهي  نفت  خيز برونئي  تا كشورهاي  به  نسبت مردم سالار مانند اندونزي ، تايلند، فيليپين ، مالزي ، سنگاپور و كامبوج  وديكتاتوري  نظامي  برمه  و كشورهاي  لائوس  و ويتنام  تشكيل  شده اند.
۱۱ بخش  از جمله  بخش هاي  الكترونيك ، گردشگري  و مسافرت هاي  هوايي  كشورهاي آسه  آن قرار است  تا سال ۲۰۱۰ يكپارچه  شوند و به  ويژه ، كشورهاي  سنگاپور وتايلند مشتاق  هستند كه  همه  چيز را در اسرع  وقت  آزادسازي  كنند.
تحليلگران
  مي گويند كه  اين  ترس  واقعي  وجود دارد كه  چين  از اين  پيمان بهره  بيشتري  ببرد.
آسه
  آن فقط يك  پنجم  سرمايه گذاري  خارجي  را كه  آن هم  به  چين  سرازيرمي شود، جذب  مي كند، در حالي  كه  شوراي  بازرگاني  آمريكا و آسه  آن اعلام  مي كند كه  از تمام  سرمايه گذاري  آمريكا در شرق  آسيا، فقط ۱۰ درصد به  آسه  آن سرازير مي شود كه  اين  نسبت  در مقايسه  با ۷۵ درصد يك  دهه  قبل،كاهش  يافته است .
ون
  جيابائو نخست  وزير چين  روز سه شنبه  در سخنان  خود به  جاي  آن كه به  طور عمده  به  تهديدهاي  ملموس  به  خاطر اقتصاد قوي  چين  بپردازد، در موردمنافع  آسيا در اين  زمينه  صحبت  كرد.
وي
  كه  در همايشي  در حاشيه  اجلاس  سران  اقتصادي  سخن  مي گفت ، تصريح  كرد:يك  چين  توسعه  يافته تر و قويتر موجب  خواهد شد كه  فرصتهاي  توسعه  و منافع ملموس  عايد ساير كشورهاي  آسيا شود.
وي
  افزود: ايجاد منطقه  آزاد تجاري  چين  ـ آسه آن ، يك  حركت  پيروزمندانه محض  است .
نخست
  وزير چين  گفت : در صورت  اجراي  اين  پيمان ، يك  منطقه  آزاد تجاري  باقريب  دو ميليارد نفر و توليد ناخالص  داخلي  به  ارزش  تقريبي  سه  تريليون  دلارايجاد خواهد شد.
توكيو نيز ظاهرا به
  اندازه  سايرين  از پيشرفت  چين  نگران  است .
جوني
 شيرو كويزومي  نخست  وزير ژاپن نيز اميدوار است  بتواند پيمانهايي  را جهت  جلوگيري  از در حاشيه  ماندن  ژاپن ، امضا كند.
يك
  ديپلمات  آسه  آن گفت  كه  اين  مساله  كاملا قابل  فهم  است  كه  هيأت  ژاپني از اين  كه  كشوري  ديگر از او جلو زده  است ، نگران  باشد.

http://www2.hamshahri.net/hamnews/1382/820719/econom/aeqts.htm

ژاپن و "آسه‌آن" مذاكرات درباره عقد موافقت‌نامه تجارت آزاد را ازسرمي‌گيرند

ژاپن و ده عضو اتحاديه كشورهاي جنوب شرقي آسيا (آسه‌آن) از هفته آينده گفتوگوهاي رسمي را درباره عقد موافقت‌نامه قرارداد دوجانبه تجارت آزاد از سرمي‌گيرند.

وزارت خارجه ژاپن روز سه‌شنبه اعلام كرد كه اين مذاكرات از روز دوشنبه هفتهآينده به مدت سه روز در توكيو برگزار خواهد شد.

از آوريل سال ۲۰۰۵ميلادي اين سومين دور مذاكرات ژاپن و اتحاديه آسه‌آن شمردهمي‌شود.

ژاپن اميدوار است كه نخست با اعضاي اصلي آسه‌آن در خصوص عقد موافقت‌نامه قرارداددوجانبه تجارت آزادبه‌توافق رسيده و سپس بااتحاديه آسه‌آن به عنوان يك اتحاديهمنطقه‌اي در اين‌باره به توافق برسد.

ژاپن ضمن عقد قرارداد دوجانبه تجارت آزاد با سنگاپور و مكزيك ، در حال حاضرمذاكرات رسمي‌اش را دراين‌باره باكشورهاي كره‌جنوبي، مالزي، فيليپين و تايلند شروعكرده است.

به گفته مقامات ژاپني، انتظار مي‌رود كه مذاكرات ژاپن با "آسه‌آن" برايعقدموافقت‌نامه قرارداد دوجانبه تجارت آزاد در دو سال آينده به‌پايان برسد.

 

توشي هيرو نيكاي وزير تجارت ژاپن اظهار اميدواري كرده است كه مذاكرات تجارت آزادبا آسه‌آن تا مارس سال ۲۰۰۷ميلادي به نتيجه برسد.

توشي‌هيرو نيكاي وزير اقتصاد ، تجارت و صنعت ژاپن نيز امروز گفت كه توكيو درصددپيشنهاد شروع گفت وگوهاي تجارت آزاد منطقه‌اي با ۱۵كشور آسيايي و پاسفيكمي‌باشد.

وزير اقتصاد ژاپن افزود: ژاپن از ده كشور عضو اتحاديه جنوب شرقي آسيا "آسه آن" وكشورهاي كره‌جنوبي، هند، استراليا و نيوزيلند درخواست خواهد كرد كه اين گفت وگوهايمنطقه‌اي تجارت آزاد را مورد توجه قرار دهند.

روزنامه اقتصادي نيهون كيزاي نيز اخيرا به نقل از منابع ژاپني گزارش داده بود كهدولت ژاپن بدنبال عقد موافقت‌نامه دوجانبه تجارت آزاد(‪ (FTAبا حداقل ۱۵كشور يااتحاديه‌هاي منطقه‌اي چون شوراي همكاري خليج فارس و "آسه‌آن" تا سال ۲۰۱۰ميلادياست.

براساس برآورد دولت ژاپن، عقد قرارداد تجارت آزاد ميان اين كشور با "آسه‌آن" ضمنافزايش توليد ناخالص داخلي ژاپن تا بيش از دو تريليون ين، ۲۶۰هزار شغل جديد رادر اين كشور ايجاد خواهد كرد.

آسه‌آن هم اينك يك قرارداد تجارت آزاد در خصوص تجارت كالا باچين‌به امضا رساندهاست، كه اولين مرحله آن حذف تدريجي تعرفه به مدت پنج سال، بر روي بيشتر كالاهايياست كه ميان دو طرف مبادله مي‌شود.

اين نهاد قوي منطقه‌اي همچنين مذاكرات رسمي تجارت آزاد را با كشورهاي كره‌جنوبي،استراليا و نيوزيلند شروع كرده است.

برونئي، كامبوج، اندونزي، لائوس، مالزي، ميانمار، فيليپين ، سنگاپور، تايلند وويتنام اعضاي "آسه‌آن" مي‌باشند.

http://www.irna.ir/fa/news/view/line-8/8501152774151734.htm

گزارشى از مقاله اخير فرانسيس فوكوياما

پيش بينى دوباره آينده آسيا

فرانسيس فوكوياما «صاحب نظريه پايان تاريخ» در ششم ژانويه در نيويورك تايمزمقاله اى با نام «پيش بينى دوباره آينده آسيا» به چاپ رسانده است. فوكوياما يكى ازبرنامه هاى اصلى دولت دوم بوش را طرح يك معمارى امنيتى مناسب براى آسيا دانسته است. ايالات متحده با دشوارى هاى بسيارى مواجه است؛ بن بست مذاكرات هسته اى كره شمالى،تنش چين و تايوان و تروريسم در جنوب شرقى آسيا. فوكوياما خاطرنشان مى كند كه براىبررسى صف بندى هاى آينده شرق آسيا نگاه به هم پيمانى هاى روز هاى نخستين جنگ سردراهگشاست. كاخ سفيد فرصتى به دست آورده تا براى تاسيس يك نهاد ناظر دائمى در اينمنطقه اقدام نمايد. در كوتاه مدت مى توان از ميان طرف هاى مذاكرات شش جانبه دربارهمسئله اتمى كره شمالى، با پنج عضو اين گروه، يك نهاد قدرتمند دائمى ايجاد كرد. ايننهاد مى تواند به طور منظم، به مسائل امنيتى منطقه آن هم فراتر از تهديد هسته اىكره شمالى بپردازد. در بلند مدت واشينگتن بايد شيوه هاى پيوند اين گفت وگو هاىامنيتى به برنامه هاى چندجانبه اقتصادى را بيابد. به ديگر سخن پلى ميان اينگفت  وگوها و «آسه  آن» و سه  كشور چين، ژاپن و كره جنوبى برقرار كند. همكارى هاىچندجانبه در آسيا نه فقط به لحاظ مناسبات اقتصادى اين كشور ها اهميت دارد، بلكهافزون بر اين براى فرو كاستن احساسات ملى گرايانه اين كشور ها نقشى اساسىدارد.
برخلاف اروپا آسيا فاقد نهاد هاى چندجانبه سياسى است. «اتحاديه اروپا»، «ناتو»، «سازمان همكارى  و امنيت اروپا» و «شوراى اروپا» از نهاد هاى عمده اروپايىهستند. اما «آسه آن» و «اپك» تنها نهاد هاى شرق آسيا هستند كه البته بسيار ضعيف  تراز نهاد هاى اروپايى عمل مى كنند. چين و ديگر بازيگران كليدى شمال شرق آسيا عضو «آسه آن» نيستند و «اپك» تنها يك نهاد مشورتى است. از اين رو فوكوياما گوشزد مى كندكه تاكنون امنيت آسيا در سايه پيمان هاى چندجانبه محقق نشده است، بلكه با شمارى ازپيوند هاى دوجانبه به محوريت آمريكا امكان  پذير شده است كه از ميان آنها مى توانبه پيمان امنيتى آ مريكا _ ژاپن و مناسبات آمريكا با كره جنوبى اشارهكرد.
فوكوياما علت اين تفاوت ميان اروپا و آسيا را در خاستگاه تاريخى آنهامى داند. كشور هاى اروپايى داراى خاستگاه هاى فرهنگى مشابه و تجربه هاى مشترك درقرن بيستم هستند كه آنها را به هم پيوند مى زند.اما در مقابل، بى اعتمادى در ميانبازيگران آسيايى موج مى زند. بعد از سال ۱۹۴۵ هم آلمان و هم ژاپن نياز داشتند كههمسايگان خود را قانع كنند كه ديگر براى آنها تهديدى به شمار نمى آيند. آلمان باواگذارى حاكميت خود به شمارى از نهاد هاى چندجانبه و ژاپن با واگذارى حاكميت خود درامور نظامى به ايالات متحده اين تضمين  را به همسايگان خود داد. بدين ترتيب آمريكادر امنيت منطقه شرق آسيا، نقشى متعادل كننده بر عهده داشت. اما با ظهور قدرت هاى نودر منطقه، نظام مهار و توازن جنگ سرد رو به افول گراييده است و رفته رفته فضاىجديدى در منطقه حاكم مى شود.
كره جنوبى اولين مسئله آمريكا در شرق آسيا است. نسلجديد كره اى ها خواهان سازش با كره شمالى هستند تا رويارويى با آن. بسيارى ازجوان هاى كره جنوبى امروز آمريكا را بيش از كره شمالى تهديد عليه كشور خود قلمدادمى كنند.
مناسبات ايالات متحده با ژاپن هم در حال تغيير است كه به شدت ديگر نقاطشرق آسيا را بى ثبات خواهد كرد. تهديد هسته اى پيونگ يانگ، توكيو را به فكر ايجاديك نيروى دفاعى مستحكم انداخته است. فرستادن نيرو هاى پاسدار صلح به عراق ورويارويى با ناوگان كره شمالى در اين اواخر، نشان از اين دارد كه ژاپن مى خواهد يك «كشور متعارف» باشد. در حال حاضر در ژاپن اجماعى در حال رشد وجود دارد مبنى بر اينكه بند نه قانون اساسى ژاپن پس از جنگ _ كه ژاپن را ملزم مى كند جنگى راه نيندازد وخواهان نيرو هاى مسلح نباشد _ را بايد بازبينى كرد. به هر حال وابستگى پدر و فرزندىژاپن به آمريكا كه به دوره جنگ سرد برمى گردد، جاى خود را به اتحاد دو هم ترازخواهد داد. فوكوياما با اشاره به آسيب هايى كه ژاپن در نيمه  اول قرن بيستم بهكشور هاى اين منطقه و به ويژه چين و دو كره وارد كرده است، مى نويسد كه اين كشور هاترجيح مى  دهند ژاپن به لحاظ نظامى ضعيف باقى بماند.و اما چين؛ كشو رى با سريع ترينرشد اقتصادى و يكى از بزرگ ترين اقتصاد  هاى جهان به غير از عضويت در سازمان ملل وسازمان تجارت جهانى، هنوز از هرگونه پيمان يا اتحاد امنيتى فاصله گرفته است. اينانزواى نسبى رفته رفته در حال تغيير است. چين كشورى است كه نه از اساس دوست و نه ازاساس دشمن است. چين همزمان يك تهديد استراتژيك و يك شريك تجارى و سرمايه گذارى است. در نتيجه رابطه چين با آمريكا غيرمنسجم و عملگرايانه است كه با بحران هاى دوره اىهمراه است. از قبيل بمباران ۱۹۹۹ سفارت چين در بلگراد، و نشاندن هواپيماى جاسوسىآمريكا در سال ۲۰۰۱. فوكوياما دو راه پيش روى آمريكا در مقابل چين را تبيين مى كند: آمريكا مى تواند به دنبال انزواى چين و بسيج ديگر كشور هاى آسيا براى مهار قدرت درحال رشد چين باشد، يا اينكه چين را در نهاد هاى بين المللى كه براى جهت دادن بهآرزو هاى چين تاسيس شده مشاركت دهد. برخلاف نظر محافظه كاران آمريكا، انزواى چينشدنى نيست. حتى اگر ايالات متحده به نوعى بداندكه چين در بلندمدت يك تهديداستراتژيك و جايگزين شوروى سابق مى شود، هيچ كدام از متحدان آمريكا حاضر نيستند درائتلاف ضدچين حضور داشته باشند.
ژاپن، كره جنوبى، استراليا و كشور هاى آسه آنهمگى مناسبات پيچيده اى با چين دارند.آسيا بايد در كنار نهاد هاى دوجانبه به مجموعهجديدى از نهاد هاى چندجانبه بينديشد. در طول زمان اين نهاد هاى چندجانبه مى توانندكار كرد هاى نهاد هاى دوجانبه را نيز برعهده گيرند.فوكوياما دوباره تاكيد مى كند كهظهور اين نهاد هاى چندجانبه بدون حمايت جدى ايالات متحده ممكن نخواهد بود و اينهمان دليل آينده  نگرى دوباره آسيا است كه بايد در راس سياست هاى بوش در دوره دومقرار گيرد.اگر زمانى بيايد كه ديگر تهديد هسته اى كره شمالى در كوتاه مدت مطرحنباشد، يك نهاد دائمى كه نطفه آن در مذاكره با كره شمالى بسته شده، مى تواند كانالىبراى همكارى چين، ژاپن، كره جنوبى، روسيه و ايالات متحده باشد.اين همكارى پنج جانبهدر معضلات آينده بسيار سودمند خواهد بود.اولين مسئله، فروپاشى ناگهانى كره شمالىاست. در كوتاه مدت اين فروپاشى معضلات بسيارى را به وجود خواهد آورد. هماهنگىكمك رسانى ها، سازمان دادن پناهندگان، بازسازى كره شمالى و بحران هاى ديگرى كه ممكناست روى بدهد. در دراز مدت، آرايش سياسى در شمال شرقى آسيا دستخوش دگرگونى خواهدشد.
ديگر دليلى براى هم پيمانى آمريكا با كره جنوبى وجود نخواهد داشت و تنش هاميان كره متحد و ژاپن و چين احتمالاً افزايش پيدا خواهد كرد.
مسئله ديگر افزايشتوان تسليحاتى ژاپن است. ژاپن در بند نه قانون اساسى خود امسال يا سال ديگرتجديد نظر نمى كند، اما اين بند تنها بر روى ديوار اعتبار  دارد. گرچه افزايش تواننظامى ژاپن، چين يا كره را تهديد نمى كند اما اين دو كشور انگيزه هاى زيادى دارندكه يك تهديد ژاپنى جديد را علم كنند. براى چين احساسات ضدژاپنى مصرف داخلى دارد ودر جهت تحكيم رژيم كمونيستى استفاده مى شود. در موقعيتى تقريباً مشابه آلمان باپيوستن به نهاد هاى بين المللى از قبيل ناتو، اتحاديه اروپا و سازمان ملل سعى در بهوجود آوردن اعتماد در بين همسايگان خويش كرد.
تبديل شدن ژاپن به يك «كشورمتعارف» اگر از مجراى نهاد هاى امنيتى منطقه اى و ادامه مناسبات دوجانبه با آمريكاباشد، كمتر نگران  كننده به نظر مى رسد. كره شمالى هسته اى، رقابت تسليحاتى احتمالىدر آسيا، پيامد هاى روزآمد شدن تسليحات و ارتش چين، تنها اندكى از مسائلى است كهگروه پنج پيشنهادى مى تواند به آن بپردازد و در عين حال بايد توجه داشت اين نهاد  دائمى محل خوبى براى پرداختن به بعضى از مسائل مهم منطقه نيست. تهديد چين عليهتايوان از جمله اين مسائل است. هيچ كدام از اين پنج قدرت به تنهايى قادر نخواهندبود كه در مسائل امنيتى جنوب شرقى آسيا به طور مستقيم تاثير داشته باشند. البتهشايد روزى با پيوستن اعضاى بيشترى به اين گروه اين مشكل برطرف شود.آخرين و چه بسامهم  ترين دليل بوش براى بازبينى دوباره در رويكرد دولتش نسبت به آسيا به جايگاهايالات متحده در جهان برمى گردد. جنگ عراق به طور بى سابقه اى آمريكا را در انزواقرار داد و بخش بزرگى از دنيا را متقاعد ساخت كه ايالات متحده و نه تروريسم،بزرگ ترين تهديد براى امنيت جهانى است.
براى رهايى از اين ورطه، كاخ سفيد بايدبه صورت خلاق به مشروعيت و نهاد هاى بين المللى بينديشد.
آمريكا بى اعتنا ازكنار سازمان ملل گذشت و از پيوستن به دادگاه كيفرى بين المللى خوددارى ورزيد. درپيمان كيوتو هم مشاركت نكرد. با اين اوصاف واشينگتن بايد جايگزين هاى ديگرى درمناسبات بين المللى مدنظر قرار دهد تا بهتر بتواند منافع اش را تامين كند. ايالاتمتحده بهتر است به جاى اينكه همه تخم مرغ هايش را در يك سبد بگذارد و تنها سازمانملل را در نظر داشته باشد به حمايت از نهاد هاى هم پوشان و چه بسا رقيب بپردازد. همكارى روسيه، كره جنوبى، چين، ژاپن و آمريكا در قالب يك نهاد دائمى در شرق، بهايجاد يك نظم نوين در اين منطقه كمك خواهد كرد. يكه ابرقدرت دنيا بودن، مسئوليت خيرعمومى جهان را نيز به همراه دارد.آمريكا بايد زمينه جهانى مساعد براى پاسخ بهنياز هاى سياسى نوين را فراهم آورد.
ايالات متحده يك بار بعد از ۱۹۴۵ اين چالشرا پشت سر گذاشته است. در جهان پس از ۱۱ سپتامبر نيز آمريكا بايد از اين چالش عبوركند.

http://sarzamineman.blogfa.com/post-12.aspx

 

 

 

 

راهبردهاى مشترك
در اجلاس رهبران جنوب شرق آسيا

اولين اجلاس بزرگ شرق آسيا(۶+۱۰)باحضوررهبران ۱۶ كشورآسيا و اقيانوسيه، شامل ۱۰ كشور عضو آسه آن، چين، ژاپن، كره جنوبى، استراليا، نيوزيلند و هند درتاريخ بيست و سوم آذرماه در«كوالالامپور» (پايتخت مالزى) به مدت دو روز برگزار شد. هدف از برگزارى آن ايجاد يك تشكل منطقه اى بود كه بتواند مشكلات اقتصادى و امنيتى كشورهاى عضو را بدون دخالت آمريكا حل وفصل كند. در پايان اين اجلاس، علاوه برصدور بيانيه مشتركى تحت عنوان«بيانيه كوالالامپور»رهبران شركت كننده توافق كردندكه همه ساله، اين اجلاس دريكى ازكشورهاى عضو برگزار شود و اهداف از پيش تعيين شده را دنبال كند. برگزارى اين اجلاس از ابتدا با اختلاف نظرهاى كشورهاى عضو روبرو شد و در دستيابى به اهداف از پيش تعيين شده با چالشهاى گوناگونى مواجه شد كه دراينجا به پاره اى از آنان و برخى از مسائل ومشكلات واختلاف درديدگاهها مى پردازيم.
ايده تشكيل اجلاس فراگير كشورهاى آسيايى، شامل اعضاى آسه آن، چين، ژاپن وكره جنوبى به سالها قبل بازمى گردد. حدود دو دهه قبل «ماهاتيرمحمد» نخست وزيرسابق مالزى، تشكيل گروه آسيايى
۳+۱۰ را كه بيرون از حوزه نفوذ سنتى نظامى و سياسى آمريكا در منطقه باشد و مسائل منطقه اى را به دست دولتمردان خود منطقه حل وفصل كند را پيشنهاد كرده بود.اين پيشنهاد با پيگيريهاى جدى مالزى و حمايت چين، بالاخره درسى وهشتمين سال تأسيس آسه آن تحقق يافت و به ميزبانى دولت پس از ماهاتير مالزى و با شركت ۶+۱۰ برگزارشد. اگرچه اين تشكل هنوز مراحل اوليه شكل گيرى خودرا طى مى كند ولى با توجه به استقبال كشورهاى فرا منطقه اى جنوب شرق آسيا و حضور استراليا و نيوزيلند از اقيانوسيه و هند از جنوب آسيا، تقريباً بزرگترين وگسترده ترين تشكل منطقه اى شرق آسيا محسوب مى شود.
ويژگيهاى اولين اجلاس شرق آسيا
اين اجلاس، بزرگترين نشست رهبران آسيايى است كه به نمايندگى از نيمى از جمعيت جهان در آن حضور يافته و براى اولين بار چين و هند را با هم درخود جاى داده و براى اولين بار در شرق آسيا است كه قدرتمندترين كشورجهان، يعنى ايالات متحده آمريكا درآن حضور ندارد و دخالتى در اجلاس مربوط به جنوب شرق آسيا ندارد.
كشورهاى عضو اين تشكل هم اكنون يك پنجم تجارت جهان را به خود اختصاص داده
 اند و انتظار مى رود در سالهاى آتى سهم خود را در اين زمينه افزايش دهند. از ديگر خصوصيات اين تشكل، در برگرفتن همزمان ثروتمند ترين و فقيرترين كشورهاى آسيايى همچون ژاپن وكامبوج، دموكراتيك ترين و بسته ترين دولتهاى آسيا مانند هند و لائوس، كوچكترين و بزرگترين كشورها از نظر جمعيت همچون برونئى و چين را درخود جاى داده است.
كميته تدوين بيانيه نهايى وچشم انداز
۲۰۲۰ اجلاس
براى تهيه متن پايانى بيانيه اجلاس وچشم انداز واهداف آتى اولين اجلاس رهبران جنوب شرق آسيا، يك كميته ده نفره متشكل از نمايندگان كشورهاى عضو آسه آن چند روز قبل از برگزارى اجلاس گردهم آمدند و جزء به جزء پيشنهادهاى مطرح دراين زمينه را مورد بررسى قرار دادندكه نظر برخى از نمايندگان مذكور درخصوص اهداف، چشم انداز وسياستهاى آتى اين تشكل در پى مى آيد. البته به احتمال زياد، اين نمايندگان براى تدوين اساسنامه و چشم انداز تشكيلات منطقه
 اى جنوب شرق آسيا، حداقل به يك سال وقت نياز دارند و احتمال مى رود متن آن براى اجلاس سال۲۰۰۷ كه همزمان با چهلمين سال تأسيس آسه آن است، آماده خواهد شد. پس از تدوين اين سند، اين تشكل ۳۸ ساله براى اولين بار از يك سند قانونى كه داراى يك هويت و چشم انداز و اهداف و جهت گيرى مشخص است، برخوردار خواهد شد.
آقاى «تان سرى موسى»، معاون سابق نخست وزيرمالزى نماينده اين كشوردر كميته تدوين بيانيه نهايى اجلاس و چشم
 انداز اين تشكل، درخصوص اين سند گفت: آسه آن درحال تدوين چشم انداز جاه طلبانه اى است كه بر اساس آن، تا سال ،۲۰۲۰ اعضاى آن يك جامعه واحد در هم تنيده شده است كه ۵۳۰ ميليون نفر ازساكنين منطقه جنوب شرق آسيا خود را شهروند جامعه آسه آن بدانند؛ جامعه اى كه نه تنها به دولتها، بلكه به ملتها و بدنه روشنفكرى آن متعلق باشد. براى دستيابى به اين موضوع، بايدبرنامه هاى فرهنگى و اجتماعى لازم را پيش بينى و به مورد اجرا بگذاريم. ما نبايد تنها به مسائل امنيتى و اقتصادى اكتفا كنيم. اين سند، در واقع، بايد به منزله يك قانون اساسى كوچك باشد. اعضاى گروه مى بايد ارزشهاى مشتركى همچون دولتمدارى خوب و عدالت را بپذيرند و مكانيسم لازم براى نظارت بر رعايت اين ارزشها را در نظر بگيرند. چون اعضاى «آسه آن به اضافه شش» دراين سند متعهد برعدم مداخله درامورديگران شده اند و پايبند آن خواهند بود. بر اساس اين مكانيسم، شخصيتهاى برجسته اى ازكشورهاى عضو جهت حل مشكلات احتمالى فيمابين كميته اى را تشكيل و اختلافات را بدون به كارگيرى زور حل و فصل خواهند كرد.
«گو چوك تونگ» نخست وزيرسابق سنگاپور، اين سند را فرصت تاريخى براى ترسيم جهت گيرى بلندمدت اعضاء كه جاه طلبانه و روشن است، دانست. وى گفت: اين سند نبايد تنها به تدوين چشم
 اندازبسنده كند، بلكه بايد راههاى عملى براى اجرايى كردن آن را هم ارائه كند. ما از قدرت انتخاب كمى براى معمارى جديد شرق آسيا برخورداريم و اگر شرق آسيا با هم متحد نشوند، رقابت را به آمريكا و اروپا خواهند باخت.
يكى از تحليلگران سياسى سنگاپور هم مى گويد: در
۳۰ تا ۴۰ سال آينده ، جهان در موقعيت جديدى قرار خواهد گرفت كه آسيا در صف مقدم آن قراردارد. تشكيلات جديد، درواقع، براى پاسخگويى به اين وضعيت شكل مى گيرد وسمبل «قرن آسيا» است. درسال ،۲۰۵۰ سه قدرت از چهارقدرت برتر اقتصادى جهان(چين،ژاپن،هند) در آسيا جاى خواهندگرفت كه نمايندگان اين قدرتهاى برتر آينده در اين اجلاس و در كنار ديگر اعضاى دهگانه آسه آن حضور دارند. استراليا، نيوزيلند و روسيه هم از اعضاى آن به شمار مى روند. كنار گذاشتن قدرت چهارم (آمريكا) از تشكيلات در حال شكل گيرى، خود نشانه بارز اين تغيير وضعيت جهانى است. اگرچه قدرت چهارم هم از طريق كشورهاى هم پيمانى چون استراليا، نيوزيلند و ژاپن حضورتأثيرگذارى در اين اجلاس دارد.
يكى از ديپلماتهاى اندونزى در كميته تدوين بيانيه نهايى و چشم
 انداز اجلاس، در اين زمينه مى گويد: اين اجلاس در واقع براى تغيير ساختار سياسى شرق آسيا برگزار مى شود و در اين مسير با «تضاد هاى سازنده اى» روبرو است. اين اجلاس به منظور يافتن راه حلى براى ۱۰ كشور عضو آسه آن جهت همكارى با چين، ژاپن و كره جنوبى، خارج از دخالتهاى سنتى چند دهه گذشته آمريكا در زمينه هاى امنيتى، اجتماعى و اقتصادى منطقه برگزار مى شود. بسيارى از كارشناسان، اين تشكل را ابزارى براى رهبرى چين در منطقه تلقى كرده اند و مى گويند : چين، موتور محركه بلوك آسيا خواهد شد كه صدايى متفاوت با صداى گروه «آپك» كه شامل ايالات متحده هم مى شود، دارد.
مدير كل آسياى وزارت خارجه چين نيز در خصوص اهداف بلند مدت اجلاس رهبران شرق آسيا اظهار داشت : يكى از اهداف اجلاس، جدا شدن تدريجى سرنوشت ملل آسيا به ويژه چين از نقش بلامنازع نظامى و سياسى آمريكا پس از جنگ جهانى دوم در منطقه است. در عين اينكه، چين در نظر ندارد با حضور آمريكا در منطقه رقابت كند، ولى زمان آن رسيده است كه براى دولت هاى آسيا، به ويژه چين، در اين منطقه، نقش مهمترى را در نظر گرفت.
ديگر نمايندگان كشورهاى عضو آسه آن در كميته تدوين بيانيه و چشم انداز اجلاس عبارت بودند از: «جايا كومار» معاون نخست
 وزير سنگاپور، «فيدل راموس» رئيس جمهورى سابق فيليپين و «على العطاس» وزير امور خارجه سابق اندونزى.
به هر حال، به نظر برخى از تحليلگران مسائل سياسى شرق آسيا، عصر جديدى در اين منطقه ظهور كرده است. در اين ميان، آسه آن و چين، همكارى هاى استراتژيكى براى صلح و توسعه در منطقه آغاز كرده اند. آثار اين مشاركت ها و همكارى ها فراتر از منطقه آسه آن و چين بلكه منطقه
 اى وسيع تر از شرق آسيا و جهان را شامل خواهد شد. مشاركت استراتژيك اعضا به مفهوم ارائه خدمات مؤثر منطقه اى و جهانى براى دستيابى به صلح و كاميابى جهانى است. از اين پس، چين، آسه آن و ديگر اعضاى اين گروه، نقش مهمترى درصحنه بين الملل ايفا وسهم فزاينده ترى در توسعه جهانى خواهند داشت. آنان ازاقتصاد آزادى برخوردارند كه سريعاً در حال تركيب با اقتصاد جهانى است، بدون اينكه عدم توازنى را ايجاد كند.
اقتصاد اعضاى اين گروه به ويژه اقتصاد چين به خاطر حجم بزرگش، در دو دهه آينده از جايگاه بالاترى برخوردار مى شود.اين كشورها پيوسته به اصلاحات خود ادامه داده و درساختار سياسى اقتصادى خود تجديد نظر كرده
 اند و به سمت بازار واحد و پايگاه توليد در ۲۰۲۰ حركت خواهند كرد. اين كشورها با استفاده از تجارب و دستاوردهاى يكديگر به اندازه اى توسعه خواهند يافت كه تحولات اقتصادى آنان احتمالاً يكى ازتحولات مهم قرن ۲۱ خواهد شد. اين گروه براى رسيدن به اين اهداف بايد تلاش كنند تا جامعه جهانى از توسعه و پيشرفت آنان درك صحيحى پيدا كنند. همكارى هاى خود را با ديگر سازمانهاى منطقه اى همچون «آپك» و بين المللى همچون سازمان ملل و سازمان تجارت جهانى فعالانه گسترش دهند و از اين طريق نقش خود را در مسائل منطقه اى و جهانى افزايش بخشند همكارى آنان مى تواند به ايجاد محيط مناسب جهانى سازى كمك كند و تسهيلات بيشترى را براى پيشرفت كشورهاى در حال توسعه فراهم آورد. بايد زمينه ارتباطات مردم با مردم را تقويت كنند تا دولتمردان متوجه خواسته هاى آنان بشوند.
امروز، تعدادزيادى از مسائل امنيتى فرامرزى همچون مسأله هسته
 اى كره شمالى، مشكلات محيط زيستى، بهداشت عمومى، مواد مخدر، كپى رايت و از همه مهمتر حوادث تروريستى با مسائل اقتصادى منطقه درگير شده و امنيت عمومى آن را با خطر جدى مواجه كرده و زمينه درگيرى هاى منطقه اى را فراهم كرده است. اين اجلاس مى تواند مكانيسمى را براى جلوگيرى از اين نوع درگيرى ها و حل مشكلات فرامرزى اعضاى گروه بر اساس اعتماد سازى و گفت وگو و مبادله اطلاعات فراهم كند و آن را به ساير مناطق جهان گسترش دهد.كشورهاى عضو آسه آن و ساير اعضاى شركت كننده در اين اجلاس با چالش هاى مشترك سياسى، توسعه اى، توسعه پايدار، محيط زيست، توسعه ملى و... نيز مواجه هستند. تجربه نشان داده است كه كشورهايى كه آمادگى و زمينه لازم را براى توسعه سياسى فراهم نكرده اند، براى حل مشكلات خود بايد هزينه هاى بيشترى پرداخت كنند. گردش اقتصاد آزاد بين اعضاى اين تشكل، به تدريج با سيستم آزادى هاى سياسى همراه مى شود و تبادل تجربيات اعضا در اين زمينه به توسعه سياسى و اعتماد و شناخت متقابل و كاهش هزينه هاى روند ايجاد دموكراسى در منطقه را در پى خواهد داشت. از اين طريق، علاوه بر كشورهاى عضو، منطقه جنوب شرق آسيا به صورت خاص و كل آسيا به صورت عام و در نهايت، جامعه جهانى به صورت گسترده تر از نتايج مثبت اين گونه تعامل ها بهره مند خواهند شد.

 

http://www.iran-newspaper.com/1384/841024/html/diplomatic.htm#s569295

تجارت الکترونيک و کشورهاي آسه آن

کشورهاي آسه آن نيز با درک اهميت راه اندازي تجارت الکترونيکي و تاثير آن بر کارائي تجاري کشورهاي عضو اخيرا در نشست مقامات ارشد اقتصادي آسه آن توافق نمودند تا نسبت به ايجاد کميته ي هماهنگي الکترونيکي اقدام نمايند. مالزي به عنوان يکي از بنيانگذاران اين اتحاديه از هماهنگي سازي در گسترش تجارت الکترونيکي در قالب يک مجمع منطقه اي حمايت مي کند . اين کشور داراي يک دستور کار در زمينه ي تکنولوژي اطلاعات ملي است . شرکتهاي بزرگي نظير مايکروسافت , اينتل و اوراکل در اين زمينه با مالزي همکاري دارند . هدف آن است که دولت زمينه هاي حقوقي و فيزيکي لازم فراهم آورده تا بخش خصوصي بتواند از مزاياي تجارت الکترونيکي برخوردار شود . در اين ارتباط تهيه ي پيش نويس قوانيني در زمينه ي استفاده از امضاء تجارت الکترونيکي , حمايت از حقوق مالکيت فکري , جلوگيري از استفاده ي غير قانوني از اطلاعات رايانه اي , ارائه ي خدمات درماني از طريق رايانه و دولت الکترونيکي ( انجام امور سياسي و حکومتي از طريق ارتباط الکترونيکي ) از جمله عمده ترين اقدامات به عمل آمده مي باشد .

 

http://www.world-news.org/persian/ArticlesItem.aspx?NFeed=35

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 10:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره آسيب شناسي هويت دانشجويي

بازديد: 197

تحقیق درباره آسيب شناسي هويت دانشجويي

 

يك هويت دانشجويي
هويت عبارت است از مجموعه ويژگيهايي كه تعلق فرد را به يك مكان محكم مي كند و نظام ارزشهاي او را مشروعيت مي بخشد، زيرا سلامت شخصيت در گرو سازگاري آدمي با محيط اجتماعي پيرامونش و تفسيري متوازن و سازگار از خود، جامعه و ارزشهاست و هنگامي كه در اين فرايند خللي پديدار شود، پيامدهاي ويرانگري را مي آفريند كه مي توان آن را "بحران هويت" ناميد.
هنگامي كه يك جوان دچار بحران هويت مي شود، احساس پوچي، از خود بيگانگي، تنهايي و غربت مي كند و حتي گاهي به دنبال هويت منفي مي گردد؛ هويتي درست برخلاف آنچه والدين و جامعه براي او در نظر گرفته اند. اما اين مقوله در بين قشر جوان دانشجو چه نمودي دارد؟

دكتر سيد حسين سيد موسوي، استاد دانشگاه و مدير فرهنگي دانشگاه فردوسي مشهد، با اشاره به اينكه هويت جوانان دانشجو، يك هويت دانشجويي است؛ يعني ممكن است با آنچه عامه مردم مي پسندند متفاوت باشد، مي گويد: مي توان گفت كه دانشجو يك هويت جديد دارد، ولي ما پس از مقايسه هويت او با عامه مردم تصور مي كنيم كه وي دچار بي هويتي شده است، در حالي كه من شخصاً معتقدم، هيچ دانشجويي بدون هويت نيست. البته، ممكن است با ورود به فضاي جديد دانشگاه بسياري از معيارهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي او تغيير كرده و اطلاعات جديدي درباره نظراتي مخالف با آنچه تاكنون به آنها اعتقاد داشته كسب كند و حتي ممكن است گاهي اين عوامل او را در ارزشهايش متزلزل كند. وي مي افزايد: بعضي از دانشجويان براي اينكه در جامعه به عنوان يك دانشجو هويتي مستقل كسب كنند، در ظاهر و رفتار خود تغييراتي ايجاد مي كنند.
به عنوان مثال، به زعم خود كارهايي روشنفكر مآبانه انجام مي دهند.
وي اضافه مي كند: اين اعمال كه بخشي از آنها نيز ممكن است صحيح باشد، شايد از زاويه ديد افراد جامعه نشانه بي هويتي باشد، اما بيشتر اين مسايل موقتي است و نمي توان آنها را نشانه بي هويتي اين قبيل از دانشجويان دانست.
مدير فرهنگي دانشگاه فردوسي مشهد در پاسخ به اين سؤال كه دليل نااميدي و كم شدن انگيزه كه در بسياري از دانشجويان وجود دارد، چيست؟ اظهار مي دارد: من اين مسأله را انكار نمي كنم، ولي اين نااميدي به محيط دانشگاه ارتباطي ندارد بلكه به فرهنگ غلطي بر مي گردد كه متأسفانه در جامعه ما جا افتاده است. منظورم توقع بي جاي افراد از دانشگاه است كه اين محل را با مركز كارآفريني اشتباه گرفته اند و توقع دارند دانشجو بلافاصله پس از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه صاحب شغل شود، در حالي كه دانشگاه فقط نيروهاي متخصص را تربيت مي كند و كارآفريني به خود فرد و جامعه بستگي دارد.
وي مي افزايد: از آنجا كه بسياري از جوانان نمي توانند پس از فارغ التحصيلي از دانشگاه شغل مناسبي بيابند، نسبت به تحصيل بي انگيزه مي شوند.
دكتر سيد موسوي با بيان اينكه نمي توان جوانان را مجبور به انجام كاري كرد، مي گويد: ما تصميم گرفته ايم به زودي در محيط دانشگاه طرحي را پياده كنيم به اين نحو كه رابطه صميمانه اي بين استادان و دانشجويان ايجاد نماييم و اميدواريم كه ببيشتر مشكلات فرهنگي دانشجويان با راهنمايي هاي دلسوزانه استادان مجرب دانشگاه برطرف شود.

دكتر سيد مهدي قمصري، معاون فرهنگي دانشگاه تهران نيز با بيان اينكه دانشگاه محل تربيت بخش مهمي از نيروي انساني متخصص جامعه است و از اين رو توجه به وضعيت فرهنگي دانشگاه اهميت بالايي دارد، اظهار مي دارد: من با اين نظر كه دانشجويان ما دچار بحران هويت شده اند موافق نيستم، زيرا اكثر دانشجويان دانشگاههاي ما به اعتقادات و ارزشهاي ملي و مذهبي خود پايبندند و اين مسأله را در عرصه هاي مختلف ثابت كرده اند. البته نبايد انكار كرد كه تعداد اندكي از دانشجويان ما در اجزاي هويتي خود دچار گسست و شكاف شده اند كه اين مسأله نيز به مسايل تربيتي و پايه اعتقادي آنها در مراحل قبلي تكامل اجتماعي (يعني خانواده و مدرسه) بر مي گردد. وي اضافه مي كند: اگر دانشجويان در محيطي كه غناي فرهنگي كافي نداشته، رشد كرده باشند؛ بويژه افرادي كه براي ادامه تحصيل از شهرهاي كوچك به دانشگاههايي در شهرهاي بزرگ نقل مكان مي كنند، ممكن است با قرار گرفتن در محيط باز دانشگاه، در سلايق خود بويژه از نظر ظاهري تغييراتي ايجاد كنند كه اين مسأله به پيشينه اعتقادي آنها بر مي گردد. دكتر قمصري ادامه مي دهد: اگر مي خواهيم دانشجويان ما دچار بحران هويت نشوند، بايد از خانواده و مدرسه شروع كنيم. البته سالم سازي محيط دانشگاه نيز تا حد زيادي مي تواند به كاهش آسيبهاي فرهنگي كمك كند. وي ايجاد همسويي و همگرايي بين نهادهاي فرهنگي دانشگاه را در اين امر مهم مؤثر دانسته و مي افزايد: خوشبختانه ما نشستهايي را در سطح مديريت دانشگاه تهران در اين زمينه آغاز كرده ايم و تصميم داريم با برنامه ريزيهاي اصولي و به روز، آسيبهاي فرهنگي دانشجويان را به حداقل برسانيم.

بحران هويت يا ناكامي اجتماعي؟
از ديدگاه جامعه شناسي، بحران هويت در برگيرنده متغيرها و عوامل خاصي است.

دكتر اميليا نرسيسيان، جامعه شناس و عضو هيأت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، در اين زمينه مي گويد: از نظر جامعه شناسي هويت يك فرد تركيبي از هويتهاي مختلف است. مثلاً هويت يك فرد به عنوان فردي ايراني ممكن است تحت تأثير هويتهاي بومي، قومي و فرهنگي قرار بگيرد. بنابراين، اعتقاد به اينكه هويت پديده منسجمي است كه همه بايد مطابق آن رفتار كنند، اشتباه است. وي اضافه مي كند: هويت دانشجويي هم همين طور است. به عنوان مثال، با توجه به اينكه يك دانشجو متعلق به كدام شهر يا روستا باشد و يا از چه دين و مذهبي پيروي كند و در چه خانواده و محيطي تربيت شده باشد، نوع رفتار و گرايشهايش تغيير مي كند. بنابراين، هر كس براي خودش هويتي دارد و هيچ فردي بدون هويت نيست.
اين استاد دانشگاه مي افزايد: به اعتقاد من، برخي از آسيبهاي اجتماعي كه ما از آنها به بي هويتي تعبير مي كنيم، نمي تواند ريشه در هويت افراد داشته باشد؛ بلكه ممكن است ريشه در ناكامي هاي اجتماعي داشته باشد. وي در توضيح اين مطلب مي افزايد: مشكلي كه دانشجويان ما با آن دست به گريبانند، به هويت ربطي ندارد؛ بلكه بيشتر به بحران الگوها و نبود بسترهاي مناسب فرهنگي بر مي گردد. به عبارت ديگر، مهمترين دليل بحران موجود در قشر دانشجو، عدم زيرساختهاي فرهنگي و اجتماعي براي آينده جوانان و معرفي نكردن الگوهاي مناسب رفتاري به آنان است.
به اعتقاد دكتر نرسيسيان، نسل جوان دانشجو بايد جدي تر گرفته شوند زيرا اگر در اين زمينه برنامه ريزي منسجم و اصولي صورت نگيرد، نسل دانشجوي ما نخواهد توانست به فعاليتهاي مفيد فرهنگي و اجتماعي بپردازد و از اين جهت در آينده با مشكل مواجه خواهيم شد.

دكتر اسلامي، جامعه شناس و استاد دانشگاه، نيز با بحث بي هويتي جوانان دانشجو مخالف است.
وي با بيان اينكه دانشگاه از اجتماع جدا نيست، مي گويد: به نظر من مسايلي را كه ما از آنها تعبير به بي هويتي مي كنيم، نمي توان بي هويتي محسوب نمود بلكه بايد آن را نوعي خرده فرهنگ دانست. وي مي افزايد: البته بي توجهي به ارزشها را مي توان نوعي آسيب تلقي كرد، بدين معنا كه گروهي از دانشجويان نتوانسته اند در زمينه ارزشها به عناصر هويتي خود انسجام داده و آن را به عنوان معياري براي احراز هويت در لايه هاي دروني شخصيت خود جا بيندازند.
اين جامعه شناس ادامه مي دهد: معمولاً يك دانشجو پس از ورود به دانشگاه با هنجارهاي تازه اي روبرو مي شود كه مي توان آن را نوعي از اجتماعي شدن ثانويه محسوب نمود كه اين اجتماعي شدن توسط دانشگاه و نهادهاي دانشجويي شكل مي گيرد و به نظر من، ضوابط و اصول حاكم بر اين فرايند، چندان مناسب نيست. به خاطر همين، برخي از دانشجويان دچار تضاد فرهنگي مي شوند. از سوي ديگر، برنامه مناسبي در سطح دانشگاهها انجام نگرفته و بي برنامگي ها و جزيره اي عمل كردن مديران دانشگاهها يكي ديگر از عوامل آسيب زاست. البته شايد اين مسأله به عدم شناخت مسؤولان دانشگاه از آسيبهاي نسل جوان برگردد.
دكتر اسلامي معتقد است، اگر عناصر فرهنگي ايراني و هويت اصيل دانشجويي را در فرايند اجتماعي شدن جوانان به خوبي برايشان ترسيم كنيم و به آنها نشان دهيم كه دانشجوي ايده آل كيست و چه ويژگيهايي دارد، مي توانيم به هويت آنها سر و سامان منطقي و معقول بدهيم. لازم به ذكر است، اخيراً مقام معظم رهبري بحثي را تحت عنوان "مهندسي فرهنگي" مطرح كردند كه يكي از ابعاد اين طرح، برنامه ريزي و طراحي معقول و مناسب براي آسيب زدايي از سطح دانشگاه ها را در بر مي گيرد.

خلأ فرهنگي، مهمترين آسيب
اما روان شناسان درباره بحران هويت در قشر دانشجو چه نظري دارند؟
دكتر باقر غباري، روان شناس و عضو هيأت علمي دانشگاه تهران، در اين زمينه اظهار مي دارد: عصر جديد، عصر گسترش ارتباطات است. در نتيجه، نسل جوان ما كه هويتش در حال شكل گرفتن است، از طريق رسانه هاي گروهي، ماهواره و اينترنت با فرهنگهاي مختلفي آشنا مي شود و چون نمي تواند اين اطلاعات جديد را با هويت و برداشتي كه از قبل داشته تطبيق دهد، دچار بحران هويت مي شود.
چنين جواني تعريف مشخصي از خودش ندارد و نمي داند كه كيست، چه كسي بايد بشود و در شرايط بحراني چطور تصميم بگيرد و ... به عبارت ديگر، دچار اغتشاش و چندگانگي هويت و آسيبهايي مانند كمي اعتماد به نفس، خمودي، پوچي و افسردگي مي شود و چون اين مسايل در ناخودآگاه فرد روي مي دهد، خودش هم دقيقاً نمي داند كه هويتش دچار اغتشاش شده است؛ ولي با توجه به رفتارهايش مي توان به پوچي و اضطراب حاكم بر درونش پي برد.
وي مي افزايد: از سوي ديگر، هيچ نهادي به جواني كه بر اثر ورود ارزشهاي وارداتي و برخورد ناسالم با اين ارزشها دچار اغتشاش هويت شده ارزشهاي قبلي و هويت اصلي اش را گوشزد نكرده است.
دكتر غباري در ادامه مي گويد: مرحله سني ورود جوانان به دانشگاه، دوراني از رشد هويت انسان است كه مي توان آن را دوران برزخ ناميد، زيرا جوان پس از اتمام دوران كودكي و نوجواني كه بيشتر رفتارهايش تقليدي است، وارد مرحله استقلال مي شود كه برايش كمي دشوار است و چون مي خواهد از يك لايه فكري وارد لايه فكري ديگر شود، در اين شرايط، قرار گرفتن در برابر فرهنگ بيگانه بر كلافگي و سردرگمي او مي افزايد. البته، هجوم فرهنگ بيگانه منحصر به تصاوير جلف و فيلمهاي مستهجن نيست، اينها به جاي خود مؤثرند، اما مهمتر از اين مسايل، خلأيي است كه اين فرهنگ در ذهن جوانان ما ايجاد مي كند، زيرا همان طور كه قبلاً هم گفتم، پشتوانه فرهنگ ايراني - اسلامي در ادبيات، هنر، اسطوره ها و به طور كلي در تمام پشتوانه ملي است كه همراه با فرهنگ غني اسلام در كتابهاي گرانقدري مانند قرآن كريم، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و ... نمود پيدا كرده است، در لابلاي عروق و مويرگهاي تمام جوانان ما وجود دارد؛ ولي چون به نحو مناسبي به جوانان ما تزريق نمي شود، دچار خلأ فرهنگي مي شوند. در نتيجه، فرهنگ بيگانه راحت تر مي تواند به روح آنها رخنه كند؛ دقيقاً مثل انساني كه به دليل ضعف جسماني توانايي مقاومت در برابر ميكروبهاي مختلف را ندارد و به محض اينكه در فضاي آلوده قرار مي گيرد بيمار مي شود. تب و تاب رواني هم، بيشتر مواقع چنين ريشه هايي دارد.
اين روان شناس، در پاسخ به اين سؤال كه نقش دانشگاه در ايجاد آسيبهاي هويتي چيست، اظهار مي دارد: يكي از مشكلات دانشجويان ما اين است كه متأسفانه 99 درصد مسايلي را كه در دانشگاه مي آموزند، تئوريها و تحقيقات و نظريه هاي دانشمندان غربي است و اين امر آسيبهاي فراواني را به هويت دانشجويان وارد مي كند.
اولين آسيب اين است كه تئوريهاي روانكاوي، شناختي و رفتارگرايي غربي ها در آب و گل فرهنگ غرب شكل گرفته است. جان ديويي، نظريه اي را در غرب آورد كه بر مبناي نظريه او بسياري از مباني نظريه هاي رفتارگرايي مثل نظريه شوپنهاور و كانت شكل گرفت.
ما هم عملاً به سراغ تحقيقات آنها مي رويم و از آن جا كه اين تحقيقات با فرهنگ ما سازگار نيست و در واقع استنشاق علمي از فرهنگ غرب است، به دانشجويان ما ابزارها و مقياسهايي را معرفي مي كند كه نه تنها وطني و بومي نيستند، بلكه با مباني نظري ما در تضادند و اين مسأله دانشجوي ايراني را بتدريج گرفتار از خود بيگانگي فرهنگي مي كند. از سوي ديگر، وقتي دانشجويان ما در كتابهايشان نتايج تحقيقات دانشمندان غربي را مشاهده كرده و كمتر به نام يك ايراني بر مي خورند، به طور ناخودآگاه اين ذهنيت به آنها القا مي شود كه افراد غربي از توانايي بيشتري برخوردارند در نتيجه اعتماد به نفسشان كاهش مي يابد.
وي اضافه مي كند: مشكل ديگر اين است كه دانشجوي ما هنوز با گنجينه غني فرهنگي خود آشنا نيست و اين نوعي از بحران هويت است. من مي خواهم سيستم دانشگاهها را در اين امر دخيل بدانم، زيرا خود مسؤولان و استادان دانشگاهها هم با ارزشهاي ملي و اسلامي خود آشنا نيستند.
پس ما بايد سيستم آموزش عالي را متحول كنيم و در واقع به غناي فرهنگي خود برگشته و آنها را تقويت نماييم. من معتقدم كه فرهنگ شرق بويژه فرهنگ ايراني غناي عجيبي دارد، به طوري كه حتي نيچه غربي از فرهنگ شرق الهام گرفته و گوته نيز مي نويسد: "من از حافظ شرقي الهام گرفته و مديون او هستم." حتي يونگ شاگرد فرويد در كتابش آياتي از قرآن كريم را آورده و از لابلاي آيات قرآن، مباحث روان شناسي را بيرون كشيده است. ولي در جامعه ما به اين گنجينه گرانبها توجهي نمي شود. ما تمدن ارزشمندي داريم كه با آبشخور وحي و احاديث پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) آبياري شده و به اندازه اي در آنها مفاهيم دقيق انساني، روان شناختي و جامعه شناسي نهفته كه مي تواند به عنوان منبعي قدرتمند مورد استفاده قرار گيرد. علاوه بر آن، از متون عرفاني برخورداريم كه كار ما را بسيار ساده كرده است كه از جمله آنها مي توان به مباني عرفاني محي الدين عربي، غزالي، فلسفه متعالي ملاصدرا و ملامحسن فيض كاشاني اشاره كرد.
وي اضافه مي كند: متأسفانه استادان و دانشجويان ما دچار تنبلي فكري شده اند و مي خواهند غذاي آماده شده غرب را كه به وسيله دانشمندان غربي سازمان يافته است مصرف كنند، در حالي كه مي توانند از فرهنگ غني خودمان بهره گرفته و باور كنند كه مي توان از اين كتابها، مباني و تئوريهاي لازم را استخراج كرد.
دكتر غباري همچنين نقش والدين و رسانه هاي جمعي را در آگاه كردن نسل جوان و آشنا ساختن آنها با هويت خويش، بسيار مهم مي داند.

دين و هويت جوانان
ارتباط دين و هويت را نمي توان انكار كرد، به طوري كه دين اسلام بر شكوفاسازي و ارجحيت گذاري هويت فطري، معنوي و اخلاقي اصرار ورزيده و اين توصيه را براي بشر به ارمغان آورده كه متعالي ترين عنصر هويت و شخصيت در انسان، سرشت معنوي اوست كه بايد آن را در مقايسه با ساير اجزاي هويت درصدر نشاند. علاوه بر اين، دين اسلام درباره ديگر اجزا و عناصر هويت فرهنگهاي ديگر موضع تأييد و پذيرش دارد؛ اما بر تنظيم، متعادل سازي و اصلاح اين عناصر تأكيد مي ورزد.
شايان ذكر است، حجم گسترده اي از فضاي مباحث مربوط به هويت جوانان بويژه قشر دانشجو، درباره دين گريزي اين قشر است. به بيان ديگر، گروهي از تحليلگران معتقدند جوانان دانشجو به دليل بي توجهي به ارزشهاي ديني بي هويت شده اند، اما دكتر غلامعلي افروز، روانشناس و استاد دانشگاه تهران، چنين اعتقادي ندارد. وي مي گويد: چنين ادعاهايي را در قالب مقالات مختلف در مجامع آكادميك و حتي در لابلاي نشريات تخصصي و غير تخصصي مشاهده كرده ام. افرادي كه در آتش اين مباحث مي دمند، دانش آموختگان دانشگاههاي ما را نه مجموعه بريده از دين بلكه در يك كلام دين گريز خطاب مي كنند. وي با بيان اينكه واژه دين گريزي اصولاً از نظر عقلاني و منطقي واژه درستي نيست و بسياري از كساني كه بر طبل اين واژه نادرست مي كوبند، ناخواسته به يك بحث انحرافي دامن مي زنند كه نتيجه اي در پي نخواهد داشت، اظهار مي دارد اين ادعا از آن رو اشتباه است كه داعيه دارانش گمان مي كنند دين، تنها به مجموعه هايي از رفتارهاي ظاهري خلاصه مي شود؛ در حالي كه ظاهر افراد تنها بيانگر ظاهر افراد است نه ميزاني دقيق براي سنجش دينداري شان، به عبارت بهتر، آن چيزي كه نسل جوان ما، دانشجوي ما و حتي ساير اقشار مردم از آن گريزانند فطرتاً هرگز نمي تواند دين باشد. دين و آيين آن قدر حلاوت دارد كه آدمي درست يا نادرست دوست دارد، هر كاري كه مي كند زير پرچم دستورات خدا باشد.
وي مي افزايد: مباحث مربوط به دانشجويان و دانشگاهها همگي معلول علتهايي است كه بايد در مقاطع پايين تر به جست و جويش شتافت و سياست گذاريهاي كلان فرهنگي ما متأسفانه به گونه اي نيست كه تربيت كننده معلماني كارآزموده و الگو براي فرزندان اين مرز و بوم باشد. نكته ديگري كه از آن غفلت شده اين است كه ما بيشتر روي احساسات مذهبي كار كرده ايم تا شناخت مذهبي. ما زماني شاهد تبلور رفتار مذهبي مطلوب هستيم كه رفتارهاي مذهبي بر پايه باورهاي عميق، دقيق، عاطفي و منطقي بروز پيدا كند. دكتر افروز اضافه مي كند: برآيند احساس مذهبي و شناخت مذهبي، باور مذهبي را شكل مي دهد و ما تا زماني كه در زمينه معرفت و شناخت كم كاري كنيم، نبايد توقع داشته باشيم كه نسل جوانمان از حيث باورهاي مذهبي در حد مطلوب باشند، اما اين دغدغه ها در كجا به چالش مبدل مي شوند؟ ما براي درمانش نبايد فقط چشم به اين محيط بدوزيم. به اعتقاد بنده، تحت تأثير مجموعه عواملي كه به آنها اشاره كردم، شاهد جواناني هستيم كه به تعارض رواني دچارند و اين تعارض جوانان را نسبت به باورهاي مذهبي بي تفاوت كرده و آنها را به تجديدنظر در باورها وا مي دارد و در منظري ديگر در برابر رفتارهاي مذهبي بزرگترها و مسؤولان موضع مي گيرند. اين موضعگيري را نبايد به حساب جبهه گرفتن عليه اصل دين گذاشت، زيرا دين را به نحو اصولي به جوانان نشناسانده ايم؛ پس اگر ما گاهي در رفتار دانشجويانمان، ظاهر مذهبي را نمي بينيم نبايد آن را حمل بر دين گريزي اين گروه از جامعه نمود

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 10:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره ارتباطات

بازديد: 183

تحقیق درباره ارتباطات

مقدمه

بر قراري ارتباطات صحيح بين اجزاي گوناگون يك سازمان ، از اركان وظايف مدير در فرآيند مديريت است. در واقع ارتباط مؤثر با افراد و درك انگيزه‌هاي آنها باعث توفيق مديريت در انجام وظيفه رهبري مي گردد.

استقرار شبكه‌هاي ارتباطي مؤثر و توسعه مجاري ارتباطي در ميان واحدهاي گوناگون سازمان از وظايف مهم مديران است. برقراري ارتباط مؤثر با كاركنان ، موجب آشنايي با نيازها و خواسته ها و درك بهتر انگيزه هاي آنان شود.

اهميت ارتباطات به حدي است كه بخش عمده اي از اوقات كار مديران و رهبران را به خود اختصاص مي دهد . حتي هنگامي كه يك مدير با ديگران مذاكره نمي كند، ممكن است به نوشتن يا انشاي گزارش ها، نامه ها و يادداشت بپردازد يا مشغول مطالعه  اسناد و مدارك مكتوب باشد كه براي وي تنظيم شده اند . به طور كلي، به ندرت امكان دارد كه يك مدير عالي بتواند بدون ارتباط با ديگران مشغول كار باشد، حتي هنگامي كه به تنهايي در اطاق خود مشغول تفكر است نيز ممكن است به دليل برقراري يك ارتباط تلقي يا حضوري، رشته افكارش گسسته شود در واقع به ن درت امكان دارد كه يك مدير اجرايي بتواند اندك زماني را بي وقفه كار كند. با توجه به گستردگي حوزه مسائل ارتباطي در سازمان و مديريت، مي توان ادعا كرد كه بسياري از مشكلات سازماني و اجتماعي از ضعف ارتباطات نشأت مي گيرند. اهميت ارتباطات موثر بدان دليل است كه فراگردي ايجاد مي كند كه انجام وظايفي نظير برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و رهبري، و كنترل را براي مديران تسهيل مي كند و همچنين مديران را در تحقق وظيفه همانگي و استفاده بهتر از زمان ياري مي رساند.

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 10:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره ماهیت روانشناسی

بازديد: 458

فصل اول

تحقیق درباره ماهیت روانشناسی

روانشناسی تقریباً با همه ی جنبه های زندگی ما ارتباط دارد. به همان اندازه که جامعه پیچیده شده روانشناسی هم به صورت روز افزونی نقش مهمتری در حل مسائل آدمی بازی کرده است . روانشناسان با انواع بسیاری از رفتارها سروکار دارند که برخی از آنها از اهمیت گسترده ای برخوردار ند : 

کدام شیوه های فرزند پروری به شادکامی وکارآمدی در دوره ی بزرگسالی می انجامد ؟ چگونه می توان از پیدایش بیماریهای روانی پیشگیری کرد ؟ برای ریشه کن کردن پیش داوری نژادی چه می توان کرد ؟ کدام شرایط خانوادگی و اجتماعی مشوق پرخاشگری ، از خود بیگانگی و بزهکاری است ؟ چگونه می توان به یک بیمار درمان ناپذیر کمک کرد که با آرامش خاطر بمیرد ؟روان درمانی تا چه اندازه در درمان الکلیسم مؤثر است ؟ آیا می توان با استفاده از داروهایی که موجب تسهیل انتقال عصبی می شوند حافظه را بهتر کرد ؟

روانشناسان با مطالعه این مسایل و مسایل فراوان دیگر سروکار دارند .

روانشناسی درعین حال از طریق اثری که درقوانین وسیاست دولت دارد بر زندگی ما اثر می گذارد . قوانین مربوط به تبعیض نژادی مجازات ها ، هرزه نگاری ، رفتارجنسی وشرایطی که در آن فرد مسئول اعمال خودشناخته می شود همه از نظریه ها و پژوهش های روانشناختی اثر می پذیرند .

با توجه به این که روانشناسی درتمام وجوه زندگی ما اثر می گذارد شایسته است حتی کسانی که در پی کسب تخصص دراین رشته نیستند آگاهی مختصری از واقعیت های بنیادی وروشهای بررسی آن داشته باشند .

یک درس مقدماتی در روانشناسی می تواند شما را درک رفتار دیگران و بصیرت در نگرش ها و واکنش های خودتان یاری دهد وعلاوه برآن شما را آماده کند تا ادعاهایی را که به نام روانشناسی عنوان می شود ارزیابی کنید .

روانشناسی نسبت به سایر رشته ها ی علوم دانش جوانی است . در سال های اخیر شاهد فوران سیل آسای پژوهش در این علوم بوده ایم . درنتیجه مفاهیم ونظریه های این علم دائماً درحال تغییر و تحول است . به همین علت هم ارائه ی تعریف دقیقی ازروانشناسی کار دشواری است  روانشناسان بیش از هر چیز علاقه دارند بدانند که چرا مردم به گونه ای که می بینیم رفتار می کنند . با این حال شیوه های مختلفی برای تبیین اعمال آدمی وجود دارد . پیش از آنکه تعریفی از روانشناسی ارائه دهیم بهتر است نخست به گونه های مختلفی از رویکرد به پدیده های روانشناختی بپردازیم .

رویکرد هایی به روانشناسی

هر عملی را که ازیک فرد سر می زند می توان از چند دیدگاه گوناگون تبیین کرد . مثلاً فرض کنید از خیابان رد می شوید . این عمل را می توان به عنوان شلیک عصب هایی توصیف کرد که موجب فعال شدن عضلانی یم شوند که شما را از این سوی خیابان به سوی دیگرآن می رسانند ، اما همین عمل را می  توان بدون کوچکترین اشاره ای به رویداد های داخل بدن توصیف کرد : چراغ سبز یک محرک است و پاسخ شما به آن عبور کردن از خیابان است . عمل شما رامی توان برحسب قصد وهدف آن نیز تبیین کرد . شما نقشه ی ملاقات با یکی از دوستان را درذهن خود طرح کرده اید وعبور از خیابان یکی از اعمال بسیاری است که انجام آن برای اجرای این نقشه ضرورت دارد .

همان طورکه این عمل ساده ی عبوراز خیابان به شیوه های گوناگون قابل توصیف است ، در روانشناسی نیز به رویکرد های گوناگونی برمی خوریم . در این مورد از رویکرد های بسیاری می توان یاد کرد . اما پنج رویکردی که دراینجا عرضه می شود می توانند ما رابا مفاهیم عمده ی روانشناسی نوین آشنا سازند .

باید توجه داشت که  این رویکرد های گوناگون مانعة الجمع نبوده ، بلکه درهر یک از آنها جنبه های گوناگونی از یک مسئله پیچیده مورد توجه قرار گرفته است .

درمطالعه ی روانشناسی رویکرد « درست » یا « نادرست » وجود ندارد بسیاری از روانشناسان از یک نظرگاه التقاطی پیروی می کنند و در تبیین پدیده های روانشناختی آمیزه ای از چندین رویکرد را به کار می برند .

رویکرد عصبی زیستی

دریکی از رویکردها در زمینه مطالعه ی آدمیان سعی می شود که رفتار به رویدادهایی که در داخل بدن و به ویژه در مغز و دستگاه عصبی صورت می گیرد ارتباط داده می شود .

این رویکرد در پی آن است که آ« دسته از فرآیندهای عصبی زیستی را که زیر بنای رفتار و رویدادهای ذهنی است ، مشخص سازد . مثلاً روانشناسی که سرگرم بررسی یادگیری از دیدگاه عصبی زیستی است به تغییراتی توجه دارد که درنتیجه یادگیری یک مهارت تازه در دستگاه عصبی روی می دهد .

ادراک را می توان با ثبت فعالیت یاخته های عصبی مغز به هنگام ارائه محرک های مختلف مطالعه کرد . کشفیات اخیر نشان می دهد که رابطه ی نزدیکی بین فعالیت مغز و رفتار و تجربه وجود دارد . با تحریک برقی خفیف نواحی معینی از قسمت های عمقی مغز می توان در حیوانات واکنش های هیجانی از قبیل ترس و خشم ایجاد کرد  ، یا تحریک برقی نواحی خاصی از مغز آدمی موجب به وجود آمدن احساس لذت و درد وحتی خاطره های روشنی ازرویدادهای گذشته می شود .

به علت پیچیدگیهای مغز وبا توجه به این واقعیت که برای مطالعات لازم به ندرت می توان به مغز زنده ی آدمی دسترسی یافت ، دانش ما درباره ی کارکردهای عصبی بسیار اندک است . از سویی نیز هرگاه تصویر روانشناختی ما از آدمی به تمامی متکی برعصب زیست شناختی باشد چنین تصویری به غایت نارسا خواهد بود . به همین دلیل است که برای مطالعه پدیده های روانشناختی ازروش های دیگری نیز استفاده می شود . در اغلب موارد عملی تر آنست که به بررسی شرایط پیشایند پی آمد های آن بپردازیم . بی آنکه خود را باآنچه دردرون جاندار می گذرد درگیر کنیم .

 

رویکرد رفتاری

آدمی صبحانه می خورد ، دوچرخه سواری می کند ، حرف می زند  ، سرخ می شود ، می خندد و گریه می کند . همه ی اینها شکل هایی از رفتار هستند . یعنی آن دسته از فعالیت های جاندار هستند که می توان آنها را مورد مشاهد ه قرار داد . دررویکرد رفتاری ، روانشناس از طریق مشاهده ی رفتار است که به مطالعه افراد می پردازد نه از راه بررسی اعمال درونی آنها . این نظر که موضوع روانشناسی باید منحصر به مطالعه ی رفتار باشد نخستین باردراوایل قرن بیستم توسط روانشناس آمریکایی ، جی . بی . واتسون ارائه شد . تا آن زمان روانشناسی به عنوان دانش بررسی تجارب ذهنی تعریف می شد و بخش عمده ی داده های آن خودنگری هایی بود که ازطریق درون نگری به دست می آمد .

واتسون احساس کرد که درون نگری دیدگاه ناسودمندی است و این نظر را پیش کشید که اگر قرار باشد روانشناسی به صورت یک علم درآید ، داده های آن باید قابل مشاهده و قابل اندازه گیری باشد . فقط خود شما می توانید درباره ی ادراک ها واحساس های خود به درون نگری بپردازید ، اما دیگران هستند که می توانند رفتار شما را مورد مشاهده قرار دهند .

واتسون معتقد بود که تنها ازطریق مطالعه آنچه افراد انجام می دهند یعنی مطالعه ی رفتار افراد می توان یک علم عینی روانشناسی به وجود آورد .

رفتار گرایی ، به عنوانی که نظریه گاه واتسون به خود اختصاص داد، مسیر روانشناسی را درطی نیمه اول قرن بیستم شکل گیری کرد خلف آن یعنی روانشناسی محرک پاسخ . هنوز هم به ویژه درسایه ی پژوهش های ب- اف اسکینر روانشناس دانشگاه هاروارد از نفوذ فراوانی برخوردار است .

در روانشناسی محرک پاسخ بررسی می شود که چه محرک هایی پاسخ های رفتاری را فرا می خواند ، چه پاداش ها و چه تنبیه هایی این پاسخ ها را پایدار می کند و چگونه می توان رفتار را با تغییر الگو پاداش و تنبیه تغییر داد .

روانشناسی محرک - پاسخ  به آنچه درون جاندار می گذرد کاری ندارد و به همین دلیل هم گاهی آن را رویکرد « جعبه سیاه » نامیده اند ، به این معنا که به فعالیت های دستگاه عصبی که دردرون این « جعبه » درجریان است بی اعتنا می ماند و آنها را نادیده می گیرد . 

روانشناسان S-R معتقدند که دانش روانشناسی را می توان منحصراً برپایه درون داده و  برون دادهای این جعبه بنا نهاد . بدون آنکه دربند این باشیم که در داخل جعبه چه اتفاقی می افتد . بنابراین برای پرورش نظریه ای درزمینه ی یادگیری می توان به این مشاهده دست زد که رفتار آموخته شده چگونه تحت تأثیر شرایط محیط تغییر می کند ، به این معنا که مثلاً چه الگوهایی از پاداش وتنبیه به سریعترین یادگیری که با کمترین خطا همراه است منجر می شود .

چنین نظریه ای برای آنکه نظریه ی سودمندی باشد نیازی به مشخص کردن این امرندارد که یاد گیری چه تغییراتی دردستگاه عصبی به وجود می آورد .

روانشناسان محرک پاسخ به طورکلی به مطالعه ی فرایند های ذهنی که میانجی محرک ها و پاسخ ها هستند علاقه ای نشان نمی دهند . امروزه کمتر روانشناسی رامی توان سراغ داشت که خود را رفتارگرای ناب بنامد با این وجود بسیاری از تحولات نوین ازکار رفتارگرایان سرزده است .

 

رویکرد شناختی

روانشناسان شناختی معتقدند که آدمی گیرنده ی نافعال محرک ها نیست بلکه ذهن او به صورت فعالی به پردازش اطلاعات دریافتی دست می زند و آن را به شکلها و مقولات

 تازه ای تبدیل می کند .

شناخت ، به فرایند های ذهنی ادراک ، حافظه و خبر پردازی اطلاق می شود که شخص به کمک آن ها دانش می اندوزد ، مسئله حل می کند یا برای آینده نقشه می ریزد .

روانشناسی شناختی بامطالعه علمی شناخت سروکار دارد وهدف آن اجرای آزمایش ها و پردازش نظریه هایی است که بتوانند نحوه سازمان بندی وکارکرد فرایندهای ذهنی را تبیین کنند. اما تبیین مستلزم آنست که نظریه بتواند پیش بینی هایی را درخصوص رویدادهای قابل مشاهده یعنی رفتار امکان پذیر سازد .

رویکرد شناختی در مطالعات روانشناسی تاحدودی به عنوان واکنشی در برابر محدودیت رویکرد R- S  رشد کرد . تجسم اعمال آدمی صرفاً درقالب درون دادهای محرک و برون داده ی پاسخ ممکن است برای مطالعه شکل های ساده از رفتار کافی باشد اما این رویکرد بسیاری از حوزه های جالب توجه کارکرد آدمی را نادیده می گیرد .

آدمیان می توانند بیندیشند ، برنامه ریزی کنند ، بر اساس اطلاعاتی که به خاطر سپرده اند تصمیم بگیرند و ازمیان محرک هایی که توجه آنها را به خود جلب می کند به شیوه ی گزینشی دست به انتخاب بزنند .

رویکرد روانکاوی

پابه پای رشد رفتارنگری درآمریکا ، در اروپا نیز دیدگاه روانکاوی درباره رفتار آدمی توسط زیگموند فروید پرورش یافت . برخلاف مفاهیمی که درسطور گذشته بررسی شده ، مفاهیم روانکاوی نه بر مطالعات آزمایشی ، بلکه برمورد پژوهیهای فراوان بیماران روانی مبتنی است . مفاهیم روانکاوی تأثیر ژرفی در تفکرات روانشناختی داشته اند .

فرض بنیادی درنظریه فروید این است که قسمت عمده رفتار آدمی در فرایندهایی ریشه داردکه ناهوشیارند .

مقصود فروید ازفرایندهای ناهوشیار عبارت بود از افکار ، ترس ها وخواست هایی که شخص به آنها آگاهی ندارد ولی درهر حال بررفتار اثر می گذارند .

او معتقد بودکه بسیاری از تکانه هایی که در دوران کودکی بامنع یا تنبیه والدین و جامعه روبرو می شوند برخاسته از غریزه های فطری هستند . چون این تکانه ها به هنگام زادن در همه ما وجود دارند به همین جهت اثر فراگیری درما دارند که باید به گونه ای با آن کنار آمد . ممنوع کردن آنها فقط سبب می شود که ازحیطه ی آگاهی به ناهشیار رانده شوند وهمان جا بمانند و رفتار را زیر نفوذ خود بگیرند .

فروید معتقد بودکه تکانه های ناهشیار به صورت رویا ، لغزشهای کلامی ، اطوار ، نشانه های بیماری روانی ونیز به صورت رفتارهای جامعه پسندی از قبیل فعالیت های هنری وادبی جلوه می کند .

بسیاری از روانشناسان ، نظرگاه فروید را درمورد ناهوشیار به طور کلی نمی پذیرند . اما احتمالاً این را می پذیرند که آدمیان به برخی از جنبه های شخصیت خودآگاهی کامل ندارند . فروید معتقد بود که هریک از اعمال ما علتی دارد ، اما این علت درا غلب موارد نوعی انگیزه ی ناهوشیار است نه دلیل خود پسندانه ای که ما برای رفتارخود ارائه می دهیم .

نظرگاه فروید درمورد طبیعت آدمی اصولاً یک نظرگاه منفی بوده آدمیان تابع همان غرایزی هستند که درحیوان ها وجود دارد  . ( به طور عمده غریزه جنسی و غریزه پرخاشگری ) ومدام با جامعه ای که بر کنترل این تکانه ها تأکید می ورزد ، درحال ستیزند . باتوجه به اینکه فروید پرخاشگری رایک غریزه بنیادی می دانست نسبت به امکان زندگی صلح آمیز بین آدمیان نظر بد بینانه ای داشت  .

رویکرد پدیدار شناختی

رویکرد پدیدار شناختی برتجربه خصوصی تأکید دارد . این رویکرد با نظریه شناختی فرد درباره جهان و تفسیر رویدادها ، یعنی با پدیدار شناسی فرد ، سروکاردارد . می کوشد رویدادها یا پدیده ها را بدانسان که فرد آنها را تجربه می کند دریابد بی آنکه برای این کار به مفاهیم از پیش ساخته واندیشه های نظری متوسل شود .

روانشناسان پدیدار نگر معتقدند که بامطالعه نظرگاه افراد درباره خود ودرباره جهان می توان اطلاعات بیشتری درخصوص طبیعت آدمی به دست آورد تا با مشاهده اعمال آدمیان .

دو نفر ممکن است دربرابر موقعیت واحدی پاسخ های کاملاً متفاوتی ازخود نشان دهند ، تنها از راه پرس و جو از خود  آنان درباره نحوه ی تفسیر آنها از آن موقعیت است که می توان رفتار آنها را کاملاً درک کرد .

رویکرد پدیدار شناختی از این لحاظ که بر فرایندهای ذهنی درونی تأکید دارد ونه بررفتاری ، به روانشناسی شناختی شباهت دارد ، اما این دو مکتب از لحاظ نوع مسائل مورد مطالعه و دقت علمی روش های مورد استفاده درمطالعه این مسائل ، تفاوتهای  چشمگیری با هم دارند .

روانشناسان شناختی بیشتر با این مسئله سروکار دارند که افراد چگونه رویدادها را ادراک می کنند و چگونه اطلاعات را درحافظه خود رمز گردانی ، مقوله بندی و باز نمایی می کنند . آنان سعی دارند متغیرهایی را کشف کنند که بر ادراک وحافظه اثر می گذارد و در پی پرورش نظریه ای درخصوص ساخت و کار ذهن هستند که بتواند رفتار را پیش بینی کند . برعکس ، روانشناسان پدیدار نگر به جای آنکه به پرورش نظریه ها وپیش بینی رفتار بپردازند ، درپی درک وفهم زندگی ، وتجربه های درونی افراد هستند ، مثلاً آنها بامقولاتی از قبیل خود پنداره ، احساس عزت نفس و خود آگاهی سروکار دارند .

روانشناسان پدیدار نگر معمولاً قبول ندارند که رفتار را تکانه های ناهوشیار ( درنظریه های روانکاوی ) یامحرک برونی ( دررفتار گرایی ) کنترل می کنند و به جای آن معتقدند که ما بازیچه ی دست نیروهای خارج از کنترل خود نیستیم ، بلکه« اثر گذارانی »  هستیم که می توانیم سرنوشت خودرا کنترل کنیم ما سازندگان زندگی خود هستیم چون هریک موجود آزادی هستیم آزاد برای انتخاب کردن وتعیین هدف ، و به این ترتیب دربرابر انتخاب های زندگی خود مسئولیم . دراینجا مسئله اراده آزاد  دربرابر جبر گرایی مطرح است . نظرات روانشناسان پدیدار نگر درباره این مسئله شبیه نظراتی است که توسط فیلسوفان وجود گرا مانند کی یر کیگارد ، سارتر وکامو عنوان شده است .

برخی ازنظریه های پدیدار شناختی را انسان گرا نیز نامیده اند واین به دلیل تأکیدی است که آنها علاوه بر اراده ی آزاد ، برویژگی های تمایز دهنده ای انسان ازحیوان ها دارند وخود شکوفایی مهمترین آنهاست .

برطبق نظریه های انسان گرا عمده ترین نیروی انگیزشی یک فرد گرایشی است که اوبه رشد وخودشکوفایی دارد . درهمه ما این نیاز اساسی وجود دارد که توانایی بالقوه ی خود را تا حد کمال پرورش دهیم وبه پیشرفتی فراتر از وضع فعلی خود برسیم . تمایل طبیعی آدمی درجهت شکوفایی و تحقق توانایی بالقوه خود سیر می کند ، گرچه ممکن است دراین راه با موانع محیطی واجتماعی روبرو شود .

نظرگاه انسان گرایی با تأکید براینکه روانشناسی به جای بررسی پاره های مجزای رفتاردر آزمایشگاه باید حل مسائل مربوط به شادکامی آدمیان را مورد توجه قرار دهد ، نکته پرارزشی را به میان آورده است ، اما این نیز سفسطه ای بیش نیست که فرض کنیم مسائل دشوار جامعه ی بسیار پیچیده ی معاصر را می توان با دورانداختن هرآنچه درباره ی روش های علمی پژوهش آموخته ایم حل کرد . به گفته یکی از روانشناسانی که به این مسئله پرداخته « نه طالب نوعی از روانشناسی هستیم که انسان گرا ولی از لحاظ علمی سست است ونه آن گونه از روانشناسی که علمی ولی بیگانه با مسائل آدمی است .»

کاربرد رویکرد های گوناگون

هریک از این رویکرد شیوه ی متفاوتی را برای تغییر رفتار ارائه می کنند . مثلاً روانشناس عصبی زیستی می کوشد دارو با یک شیوه زیست شناختی مثلاً جراحی برای کنترل پرخاشگری پیدا کند.

رفتارگرا سعی می کند شرایط محیطی را طوری تغییردهد تاتجارب یادگیری شبیه رفتارگرایان خواهد داشت ، اما ممکن است توجه خود را بیشتر به فرایندهای ذهنی وراهبردهای تصمیم گیری درموقعیت های خشم انگیز معطوف سازد .

روانکاو هم ممکن است ناهوشیار فرد را مورد بررسی قرار دهد تا بفهمد چرا خصومت فرد معطوف افراد وموقعیت های معینی است وآنگاه سعی می کند این خصومت را بار دیگر درمجاری جامعه ببیند ، به جریان بیاندازد .

روانشناس انسان گرا نیز احتمالاً سعی می کند به شخص کمک کند که احساسات خودش را بکاود وآنها را آشکار بیان کند تا از این راه روابطش را با دیگران بهبود بخشد .

هدف گسترده ای که برخی از روانشناسان انسان گرا دنبال می کنند این است که بعضی ازوجوه جامعه را که به جای همکاری مشوق رقابت وپرخاشگری است تغییر دهند .

گرچه برخی از روانشناسان ممکن است خود را پیروان سرسخت رفتارگرایی بدانند وعده دیگری هم سخت معتقد به روانکاوی باشند اما اکثر آنها کم وبیش یک نظرگاه التقاطی دارند وخود را آزاد می بینند که به فراخور مسئله ای که روی آن کار می کنند ، مفاهیمی را از نظر گاههای مختلف برگزینند . به عبارت دیگر درهمه ی این رویکردها  چیز درخور اهمیتی درمورد طبیعت آدمی یافت می شود والبته نادرند روانشناسانی که اصرار داشته باشند که فقط یکی ا زاین رویکردها« تمامی حقیقت » را در بر دارد .

تعریف روانشناسی

روانشناسی طی تاریخچه ی کوتاه خود به گونه ها ی متفاوتی تعریف شده . نخستین دسته ازروانشناسان حوزه کار خود را « مطالعه فعالیت ذهنی » می دانستند .

با توسعه رفتارگرایی در آغاز قرن حاضر وتأکید آن بر مطالعه انحصاری پدیده های قابل اندازه گیری عینی ، روانشناسی به عنوان « بررسی رفتار» تعریف شد .

این تعریف معمولاً هم شامل مطالعه رفتارحیوان ها بود وهم رفتار آدمیان ، با این فرض ها که اطلاعات حاصل از آزمایش با حیوان ها قابل تعمیم با آدمیان است ، و رفتار حیوانها فی نفسه شایان توجه است .

از 1930 تا 1960 دربسیاری از کتابهای درسی روانشناسی همین تعریف ارائه می شد . اما با توسعه روانشناسی پدیدار شناختی درروانشناسی شناختی باردیگر به تعریف قبلی رسیده ایم ودر حال حاضر درتعاریف روانشناسی ، هم به رفتاراشاره می شود وهم به فرایندهای ذهنی .

ازنظر ما روانشناسی را می توان چنین تعریف کرد : مطالعه علمی رفتار وفرایندهای روانی .

این تعریف هم توجه روانشناسی را به مطالعه عینی رفتار قابل مشاهده  نمایان می سازد وهم به فهم ودرک فرآیندهای ذهنی که مستقیماً قابل مشاهده نبوده وبراساس داده های رفتاری وعصب زیست شناختی قابل استنباط است ، عنایت دارد .

 

تاریخچه روانشناسی

روان شناسی به طول عمر بشری قدمت دارد . انسان از لحظه ای که خود را شناخته درواقع اولین قدمهای روانشناسی را برداشته است . آدمی با گرد آوری دانشهای خود در اولین آثار ضبط شده موجود نشانه هایی ازدانش روانشناسی را در آنها مشاهده می کند . اولین آثار ادبی باقی مانده از قدیمی ترین متون گویای وجود اندیشه های گوناگون پیرامون انسان وشناخت فرایندهای روانی وی می باشد . وجود این آثار هرچند که گویای وجود اندیشه های روان شناختی دربین قدیمی ترین میراث فکری بشری است ولکن به دلیل پراکندگی موضوع ، نمی توان آنها را جزو دانش های مدرن به شمار آورد .

اساساً دانشهای مدونی که انسان بر اساس انواع شیوه های  دستیابی به آنها دراختیار دارد شامل دین ، فلسفه ، عرفان وعلم می باشند . دانشهای دینی دانشهایی هستند که از طریق وحی و به وسیله ی انبیاء الهی به انسان عرضه شده اند . فلسفه نیز دانش مدونی است که به کمک برهان و استدلال عقلی توسط اندیشمندانی که فیلسوف نامیده می شوند ، تدوین شده است .

عرفان نیز دانش مدون بشری است که از طریق مشاهده قلبی وتجربه شهودی ، توسط سالکان طریق حقیقت گردآوری شده است . علم نیزدانشی است که تجربه صحت وسقم آن را مشخص نموده باشد .

روانشناسی در هر یک ازشاخه های مدون دانش بشری ، تاریخچه ای خاص و ویژه دارد . درآثار موجود از انبیاء الهی مطالب متنوعی درباره انسان ورفتارهای او به چشم می خورد . قرآن به عنوان آخرین کتاب الهی که به لطف خداوند از گزند تحریف به دور مانده است ، مشحون از معارف مربوط به انسان و روانشناسی اوست . آثار عرفانی  موجود درجهان گویای ابعاد گوناگونی ازبحث پیرامون روانشناسی انسان است . متون عرفانی درزبان های عربی و فارسی به صور مختلف ابعاد روانشناختی انسان را مورد بحث قرار داده اند. مثنوی معنوی یکی از آثار گرانبهای عرفانی است که در زمینه روانشناسی انسان بحث های جامع و جانبی را ارئه نموده است.

عرفای مسلمانی که آثار خود را به زبان های فارسی نگاشته اند ، مقام رفیعی را در تاریخ ادبیات ایران به خود اختصاص داده اند. آثار این عرفا به صور مختلف ترسیمی از نیم رخ روانی انسان را عرضه داشته اند.

در قدیمی ترین آثار فلسفی آسیا و یونان بحث از انسان و قوای او ماهیت نفس انسانی مطرح بوده است. فلسفه با مباحث افلاطون و ارسطو در زمینه نفس به شکل مدون به شکل مدون ، غنای خاصی پیدا نمود. ابو علی سینا در کتاب شفای خود بحث مستقلی را تحت عنوان ((نفس)) مطرح نموده است . ملاصدرا نیز در کتاب اسفار خود بحثی را پیرامون ((کتاب نفس)) آورده است.

روانشناسی تجربی در قرن نوزدهم میلادی با توجه به شرایط زمانی خاص اروپا و به ویژه آلمان از بطن علوم تجربی و فلسفه سر بیرون آورد.

وونت با افتتاح اولین آزمایشگاه روانشناسی در دانشگاه لاپیزیک در آلمان در سال 1876 ، نقطه عطفی را در تجربی شدن روانشناسی به وجود آورد.

روانشناسی تجربی که در اروپا به ویژه آلمان ظهور پیدا کرده بودند ، بعد ها به دلیل بروز جنگ جهانی دوم و فرار روانشناسان آلمانی به آمریکا به شکل چشم گیری به ایالات متحده منتقل شد.

رابطه روانشناسی با سایر علوم

روانشناسی به عنوان علم مطالعه رفتار آدمی و علل به وجود آورنده آنها هنگامیکه می خواهد انسان را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد ، بدون شک با موجودی روبرو خواهد شد که دارای ابعاد گوناگون می باشد. این انسان از یک سو دارای بدن و ارگانیزمی است که دارای یک سری ویژگی های حیاتی و واکنشهای بیولوژیکی است ، دانش زیست شناسی متکفل مطالعه این ویژگی ها و واکنش هاست.

روانشناسی بدون توجه به یافته های زیست شناسی  نمی تواند انسان را مطالعه نماید لاجرم ناچار است با استفاده از تحقیقات دانش زیست شناسی ابعاد حیاتی رفتار انسان را مورد بررسی قرار دهد.

از سویی دیگر این انسان خود واحدی از اجتماع بع شمار می آیدکه در تاثیر و تاثر متقابل با آن است. اجتماع و فرآیندهای درون آن را دانش جامعه شناسی مورد مطالعه قرار می دهد.

روانشناسی بدون استفاده از یافته های جامعه شناسی نیز نمی تواند مطالعه ای جامع در مورد انسان انجام دهد. یعنی می باید روان شناسی با استفاده از تحقیقات جامعه شناسی ، بررسی رفتار انسان را غنای بیشتری بخشد.

بهره وری از تحقیقات علوم تنها به زیست شناسی و جامعه شناسی منتهی نمی شود. بلکه روانشناسی می باید از تحقیقات علوم و دانش های دیگری چون شیمی ، جمعیت شناسی ، انسان شناسی ، پزشکی ، ریاضی ، آمار ، فلسفه ، عرفان ، تفسیر ، حدیث و ... نیز استفاده نماید.روانشناسی نه تنها حاصل از تحقیقات دانش های فوق استفاده می کند ، بلکه در مواردی نیز یافته های خود را در اختیار آنان می گذارد.

فواید روانشناسی

دانشجویان علوم مختلف در ابتدای امر گاه بدون آگاهی دقیق از فوائدعلم د مطالعه خود به تحصیل آن می پردازند. در اینجا بهتر است قبل از اینکه وارد بحث مباحث گوناگون روانشناسی شویم به بحث و بررسی فوائد روانشناسی پرداخته شود.

1-  خود شناسی

انسان به دلیل دارا بودن ویژگی های خاصی که او را از حیوانات مجزا می کند ناچار به شناخت خویشتن است. اگر خداوند انسان را طوری می آفرید که دست طبیعت برنامه ریز تمامی رفتارهای او می شد ، چنانکه اکثر رفتارهای حیوانات چنین است ، ضرورت چندانی برای خود شناسی انسان وجود نداشت ، زیرا چه خود را می شناخت و چه جاهل بر خویشتن بود ، قواعد طبیعت زندگی و رفتار او را تحت سیطره خود گرفته و زندگی وی را برنامه ریزی می نمود ، ولی به دلیل وجود اختیار در انسان و توانایی و توانایی انتخاب خودشناسی یکی از ضرورت های اجتناب ناپذیر زندگی آدمی می باشد.

از سوی دیگر انسان شاید حیوان منحصر بفردی باشد که بر علم خویش ، علم دارد. یعنی این توانایی در انسان وجود دارد که بر نفس خویش بصیر بوده و بر دانش و جهل خود آگاه باشد و شاید یکی از معانی ((بل الانسان علی نفسه بصیره)) نیز همین باشد. این ویژگی خود ایجاب می کند که انسان بصیرت خویش را به منصه ظهور و بروز برساند و کتاب خویشتن را به مطالعه ای دقیق بنشیند.

دلایل فوق ایجاب می کند که با کمک روانشناسی و ساسر علوم مربوطه ، اقدام به شناخت خویشتن نماییم. شناخت خود تنها را ه شناخت حقیقی است. این معنا در حدیث مشهور نبوی (ص) که فرمود ((من عرف نفسه فقد عرف ربه)) و نیز سایر احادیث منقول از اولیاء از جمله حدیثی از حضرت امیرالمومنین (ع) که فرمود : (( معرفه النفس انفع المعارف )) به خوبی نمایان است.

انسان اگر خود را به تندرستی بشناسد و بر نکات قوت و ضعف خود آگاه باشد، می تواند هدف های متناسب با استعدادها و امکانات خود را انتخاب کند ، در نتیجه زندگی کمتر با شکست مواجه خواهد شد و به هدف های خود می رسد و احساس موفقیت و کامیابی می کند و سلامت روان وی تضمین می شود. در حالی که اثر عدم شناخت فرد از خود ممکن است مسیرهایی راانتخاب کند که توانایی ادامه آن را نداشته باشد و در هنگام برخورد با موانع نتواند آنها زا از میان بردارد و منجر به شکست او شود . شکست های پی در پی یاس ،نومیدی سر خوردگی و احساس حقارت را در پی خواهد داشت که می تواند منشاء بسیاری از بیماری های روانی شود.

2- بررسی و مراقبت روانی

انسان بدون محاسبه نفس یعنی بدون انجام بررسی و مراقبت روانی به سلامت دین و دنیا نائل نمی شود. روح آدمی مستعد خوبیها و زشتی هاست. در صورتی که انسان مراقبت از خویشتن را به غفلت بگذراند ، نفس اماره ی آدمی او را تنها بسوی لذائذ سوق داده و در نهایت وی را در دام امور جزیی و زود گذر دنیا اسیر می کند.

انسان بدون مراقبت از خویشتن تبدیل می شود به موجودی مجبور  که به جبر لذائذ از یکسو و به جبر محیط از سویی دیگر ، در دام پستی ها گرفتار آمده و لذت اختیار را نخواهد چشید. انسان لذت آزادی را زمانی درک خواهد کرد که بر خویشتن تسلط یابد.

امیر المومنین علی (ع) در خطبه ای از نهج البلاغه صفات مومنین را چنین توصیف می کند : ((که آنان در فرصتهایی که بدست می آورند به بررسی خویشتن پرداخته و کتاب نفس خود را مورد مطالعه قرار می دهند و در هر کجا که افراط و تفریطی مشاهده کردند آن را به نزد خدای خود به توبه و انابه می برند و با اشک و فریاد درون سوز ، در مقابل خدای خود به استغفار می نشینند. از این رو بررسی و مراقبت روانی سنت نیک سیرتان و مامن مومنان است.))

بررسی و مراقبت روانی ،برای زندگی بهتر  در این دنیا نیز ضرورتی تام دارد . انسان بدون داشتن برنامه ای منظم در راه مطالعه رفتارهای خود و کنترل و هدایت آنان نمی تواند در مسیر اهداف خویشتن گامی موثر بردارد. انسان به کمک روانشناسی و با مطالعه عمیق این علم می تواند در این راه ، یعنی بررسی و مراقبت روانی به توفیق بهتر و بیشتر دسترسی پیدا نماید.

3- تعلیم و تربیت بهتر

یکی دیگر از فوائد روانشناسسی کمک به بهسازی شیوه های تعلیم و تربیت است. روانشناسی با مطالعه پیرامون روش های یادگیری و تغییر رفتار از یکسو و نیز مطالعه پیرامون روش های یادگیری و تغییر رفتار از یک سو و نیز مطالعه پیرامون ویژگی های روان شناختی کودک ، نوجوان ، جوان و بزرگسال ، مربیان و معلمان را در جهت اقدام در مسیر بهتر انجام وظائف ، راهنمایی می نماید تصورات نادرستی که در بین مربیان و والدین نسبت به کودک وجود دارد موجب اتخاذ تصمیمات نادرست در زمینه برنامه های تربیتی می شود. روانشناسی توانسته است بسیاری از این تصورات نادرست را اصلاح کرده و درنتیجه روش های تربیتی می شود. روانشناسی توانسته است بسیاری از این تصورات نادرست را اصلاح کرده و در نتیجه روش های تربیتی را اصلاح نماید.

برای مثال در گذشته و حال بسیاری چنین می پنداشته و می پندارند که کودک هیچ تفاوت کیفی با یک بزرگسال ندارد ، بلکه تفاوتهای آن در بعد کمی است ، یعنی همانطور که توانایی جسمانی کودک کمتر از بزرگسال است ، توانایی یادگیری او نیز به همان نسبت کمتر است. مثلا اگر یک بزرگسال بتواند بیست صحفه از یک مطلب را بخواند و بیاموزد ،لاجرم یک کودک نیز می تواند پنج صفحه از همان مطلب را بیاموزد. این اندیشه هر چند که به این وضوح و سادگی توسط کسی مطرح نمی شود و لکن در سیستم تربیتی برخی از افراد در گذشته و حال تلویحاً ملحوظ بوده و می باشد.

روانشناسی امروزه روشن کرده است که این تصورات ، اساسا نادرست است ، کودک به اقتضای رشد و مرحله خاص آن ، از توانایی های خاصی برخوردار است که ممکن است برخی  از آنها اساساً به هیچ وجه پیش از آن مرحله وجود نداشته باشد. مثلا درک مفاهیمی چون حجم و وزن در سنین خاص امکان پذیر می باشد که پیش از این سنین معمولا درک این مفاهیم اساساً امکان پذیر نیست ، بنابراین تلاش تلاش معلم در تعلیم این مفاهیم به کودکی که به سن مقتضی نرسیده است ، تنها موجب آزردگی خود و خستگی دانش آموز می شود.

یکی دیگر از تصورات نادرست در مورد کودک این بود که در گذشته برای تربیت کودک چه در خانواده و چه در کودکستان یا دبستان از روش های تنبیهی زیاد استفاده می شد و بردن خط کش برای تنبیه در کلاس توسط معلم رواج داشت همچنین استفاده از وسایلی همچون فلک در کلاس یا سیاهچال در مدارس بسیار فراوان بود.

علم روانشناسی و روانشناسان با تحقیقات گسترده ای که در مورد تنبیه و اثرات نامطلوب آن در شخصیت کودک انجام دادند موجب شد که امروزه استفاده از این شیوه در تربیت فرزندان و کودکان مردود شناخته شود.

از دیگر تغییراتی که در تعلیم و تربیت به جهت استفاده ی روانشناسی صورت گرفته ، این است که روش های تدریس در سطوح مختلف آموزشی تحویل یافته است و بسیار متنوع و متناسب با خصوصیات ذهنی شناختی دانش آموزان در هر مقطع گردیده است. امروزه در کنار شیوه های مختلف تدریس وسائل کمک آموزشی مفیدی مورد استفاده قرار می گیرد که موجب یادگیری بهتر و سریعتر و عمیق تر در دانش آموزان شده است.

4 برقراری روابط اجتماعی سالم تر

انسان برای ادامه ی حیات مفید خویشتن ناگزیر از برقراری روابط اجتماعی است. دوری از اجتماع در بسیاری موارد موجب بروز مشکلات عدیده ای برای انسان شده و گاهی زندگی او را به خطر می اندازد. انسان برای زندگی سازنده و مفید و لذت بخش در اجتماع ، نیازمند وجود روابط سالم در آن است . اجتماعی که روابط انسانی در آن از سلامت و صحت کافی برخوردار نباشد مشکلات روانی بسیاری برای افراد خود فراهم می آورد. بدون شک انسان در زندگی با فشارهای روانی مختلفی روبرو خواهد بود که برخی از آنها زائیده روابط ناسالم در محیط است که در صورت اصلاح این روابط ، این فشارها نیز کاهش پیدا خواهد کرد.

برای مثال افراد دیگر را آلت تمسخر و شوخی قرار دادن یکی از عوامل ایجاد فشار روانی است که فرد مورد تمسخر باید تحمل نماید ، زیرا توهین و تحقیر شخصیت افراد  موجب فشار روانی است. حذف چنین رابطه ناسالمی می تواند در برقراری ارتباط سالم تر مفید واقع شود. از سوی دیگر پذیرش دیگران و احترام به آنها و همدردی با آنان به هنگام بروز مشکلات نیز باعث آرامش روانی و احساس شادمانی در سایرین خواهد بود . برقراری چنین روابطی و شناخت دقیق آنها موجب اصلاح فیما بین افراد یک جامعه خواهد بود.

شناخت فشارها و تعارضات روانی که در روانشناسی پیرامون آنها به تفصیل سخن گفته می شود انسان را برای رعایت بهداشت روانی در محیط و عدم آلوده سازی آن یاری می کند علاوه بر اصلاح و کنترل رفتارهای ارادی در اجتماع ، شناخت عوامل فوق در موارد غیر قابل اجتناب ناپذیری هستند که باعث ایجاد فشار روانی برای انسان می شوند.

شناخت شیوه های کارساز در مقابله با این فشارها ، موجب کاهش اختلالات روانی در اجتماع خواهد شد.

5- کمک به رفع مشکلات روانی دیگران

یکی دیگر از فواید بسیار مهم روانشناسی ، کمک به دیگران در حل مشکلاتی است که عوامل روانی  در آنها نقش مهمی دارند.

این مشکلات را می توان به طور خلاصه به شکل زیر طبقه بندی کرد :

الف: مشکلات زندگی روزمره

ب: مشکلات افرادی که دچار سازگاری معیوب شده اند

ج: مشکلات افراد استثنایی

د: مشکلات بیماران روانی

الف : مشکلات زندگی روزمره

انسان در زندگی روزمره خود با مسائل و مصائب و مشکلاتی روبروست ، که بعضاً به گونه ای با مسائل روانی درارتباط قرار می گیرد و دچار اضطراب ، استرس یا تعارض می شود. برخورد صحیح با این گونه مسائل و مشکلات با کمک گرفتن از علم روانشناسی ساده ترصورت می پذیرد.

ب : مشکلات افرادی که دچار سازگاری معیوب شده اند

انسان در طول زندگی خود از طریق یادگیری و یا خلاقیت فردی ، شیوه های مشخصی را برای برخورد با پدیده های مختلف زندگی در پیش می گیرد ، اصطلاحاً این شیوه ها را نحوه سازگاری فرد با آن پدیده ها می نامند. برای مثال انسان در مقابل گرمای تابستان از شیوه های مختلفی استفاده می کند و اصطلاحا هر کسی به نحوی در مقابل آن به سازگاری می رسد. یکی با سفر به مناطق سردسیر و دیگری با استفاده از وسائل خنک کننده در مقابل گرما واکنش نشان می دهند. کسی نیز با  آن سازگار می شود. به هر سه شیوه فوق نوعی سازگاری گفته می شود.

برخی از انسان ها در مقابل بعضی از پدیده های محیطی به سازگاری های معیوبی می رسند. برای مثال پرخاشگری یا عصبانیت برخی از افراد ، نوعی سازگاری معیوب در مقابل دیگران است. شیوه های غلط مطالعه که برخی از دانش آموزان و دانشجویان دچار آن هستند و با صرف وقت و انرژی بسیار زیاد ، بهره کمی می گیرند ، نوعی سازگاری های معیوب به شمار می آید بسیاری از عادتهای مخرب مانند اعتیادها ، سازگاری های معیوبی هستند که برخی از افراد دچار آن می شوند. این سازگاری ها برای افراد و اطرافیان  مشکل زا هستند. روانشناسی می تواند به ما کمک کند تا مشکلات ناشی از این ناسازگاری ها را تخفیف داده و یا از بین ببریم.

ج : مشکلات افراد استثنایی

اکثریت مردم در زمینه صفات و خصوصیات طبیعی کم و بیش به هم شبیه هستند. ولی در این میان افرادی وجود دارند که یا صفت خاص را از اکثریت بیشتر و یا از آنها کمتر دارند. این افراد نسبت به کل جمعیت ، استثنایی به حساب می آیند. مثلا افرادی که عقب مانده ی ذهنی هستند یا دارای معلولیت های جسمی از جمله نابینایی یا ناشنوایی می باشند یا فاقد عضوی مثل دست یا پا می باشند و یا اینکه از نظر هوشی بسیار بالا می باشند جزو افراد استثنایی می باشند. افراد استثنایی در تطابق با محیطی که برای اکثریت افراد جامعه شکل گرفته است دچار مشکلاتی می شوند. افراد کم هوش و افراد پر هوش هر یک به نوبه مشکلاتی را باید تحمل کنند که اکثریت افراد با آنها دست به گریبان نیستند. برای مثال در محیط های آموزشی افراد کم هوش نوعاً به دلیل عقب ماندگی درسی و عدم درک درس همراه و همگام با اکثریت ، دچاراشکال شده و گاه مورد بی مهری اولیاء مدرسه و سایر دانش آموزان قرار گرفته و افراد پر هوش نیز گاه به دلیل درک بیشتر و پیشتر ، مورد مضحکه سایرین قرار می گیرند. علم روانشناسی می تواند کمک شایانی به رفع و یا کاهش چنین مشکلاتی نماید.

د: مشکلات بیماران روانی

بیماری روانی یکی از مشکلات انسان به ویژه در جهان امروز است. بیماری های روانی ، بر خلاف بیماری های جسمانی ، گاه به دلیل نداشتن علائم ارگانیک مانند دردهای عضوی ، مورد غفلت و بی توجهی واقع می شوند. شناخت این بیماریها و انواع و علائم هر یک از آنها انسان را یاری می نماید تا با تشخیص به موقع ، مشکلات ناشی از آنها را کاهش دهد. گاه به دلیل عدم شناخت این بیماری ها و عدم توجه جدی به آنها ، بیمار جان خود را از دست می دهد. یکی از این موارد که متاسفانه در جامعه ما به کرات دیده شده است، عدم برخورد صحیح با بیماری افسردگی است. بیماران افسرده بعضی اوقات با فرو رفتن در یاس و دلمردگی و دلسردی بسیار دست به خودکشی می زنند. در حالیکه اطرافیان با شناخت این بیماری می توانند با مراجعه به موقع به روانشناس و یا روانپزشک مانع چنین اقدامی شوند.

فایده شناخت بیماریهای روانی تنها در بعد پیشگیری از مرگ بیمار نیست ، بلکه شناخت این بیماری ها درپیشگیری وبرخورد صحیح با بسیاری از مشکلات که گریبانگیر بیمار واطرافیان وی می شود ، مفید ومؤثر خواهد بود و این فایده درسایه مطالعه و شناخت علم روانشناسی به دست می آید .

شاخه های روانشناسی

علم روانشناسی به دلیل گستردگی بسیار زیاد ، به ناچار به شاخه ها و شعب متعددی تقسیم شده است . روانشناسی تاکنون به بیش از هفتاد شاخه تقسیم شده است از جمله می توان روانشناسی عمومی ، روانشناسی شخصیت ، روانشناسی یادگیری ، روانشناسی بازی ، روانشناسی رنگها ، روانشناسی فیزیولوژیک ، روانشناسی تجربی ، روانشناسی هوش ، روانشناسی بالینی ، روانکاوی و ... نام برد .

دراینجا به معرفی برخی از شاخه های روانشناسی می پردازیم .

- روانشناسی عمومی

این رشته از روانشناسی به بحث و بررسی رفتارهای آدمی از یک دیدگاه کلی و جامع می پردازد . این رشته بدون پرداختن به مباحث وجزییات بسیار دقیق تنها با استفاده از تحقیقات و نظریات مختلف درسایر رشته های روانشناسی ، رفتارهای آدمی درابعاد مختلف اعم از بعد یادگیری ، شخصیت ، انگیزش ، هیجان و ... نیز روشهای مطالعه وتحقیق در علم روانشناسی و کلیات مربوط به این علم را مورد مطالعه قرار می دهد .

- روانشناسی تربیتی

این رشته از روانشناسی کوشش می کند که اصول و قوانین روانشناسی را درتعلیم و تربیت به کار ببرد . دراین رشته روش های مختلف یا دگیری و تغییر رفتار با توجه به ویژگی های رشد و مراحل آن مورد بررسی قرار می گیرد .

- روانشناسی رشد

در این رشته به تعاریف رشد ، اصول رشد ، نظریه های رشد ، عوامل مؤثر در رشد ومراحل رشد از آغاز تا پایان زندگی می پردازد .

- روانشناسی کودک

دراین شاخه به کیفیت شکل گیری رفتار کودک و عوامل مؤثر در آن ، مشکلات رفتاری کودکان و روشهای تغییر رفتار کودکان پرداخته می شود .

- مشاوره و راهنمایی

شاخه ای از روانشناسی است که به افراد درحل مشکل و تصمیم گیری درمسائل زندگی کمک و هدایت می کند .

- روانشناسی بالینی 

شاخه ای است که به تشخیص و درمان بیماریهای روانی می پردازد ودر درمان بیشتر از روش های مصاحبه ی کلنیکی استفاده می شود .

- روانپزشکی

شاخه ای است که آن هم به تشخیص و درمان بیماران روانی می پردازد . با این تفاوت که یک روانپزشک برای درمان به استفاده از دارو ، شوک الکتریکی و گاه عمل جراحی نیز متوسل می شود .

- روانشناسی بازی

 دراین شاخه به تعاریف بازی ، اهمیت بازی ، تنوری های بازی ، نقش بازی در رشد کودک ، انواع بازی واهمیت بازی کودکان پرداخته می شود .

- روانشناسی تفاوت های فردی

شاخه ای است که به تفاوت های فردی افراد ، علل آن وشیوه های برخورد با این تفاوتها پرداخته می شود .

هریک از رشته های فوق درمواردی کاربرد دارند اما یک مربی کودک که با کودکان پیش از دبستان سروکار دارد باید بتواند اطلاعات خود را از شاخه هایی از روانشناسی چون روانشناسی عمومی ، روانشناسی کودک ، روانشناسی رشد ، روانشناسی تربیتی و روانشناسی بازی وروانشناسی تفاوتهای فردی افزایش دهد .

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 10:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره روانشناسي مرگ

بازديد: 179

تحقیق درباره روانشناسي مرگ

فهرست:

 

 1- مقدمه

2- مرگ فيزيولوژيكي

3- تجربه مرگ

4-  برخورد كودكان با مساله مرگ

5- برخي علل ترس از مرگ

6- غلبه بر ترس از مرگ

7- مرگ رمانتيك

8- شهادت

9- عشق فاتح مرگ

10- انديشه هايي درباره مرگ

11- آخرين سخنان

 

 

مقدمه:

آيا ما مي توانيم تصور كنيم كه ؟؟؟؟؟؟ تر از مرگ براي بشر وجود دارد؟ و نيز آيا عانلي كه نوجب توقف جريان مرگ شده باشد وجود دارد؟ پس نبايد حيرت كرد كه چرا هر فلاسفه و حتي تمام انسانهايي كه قادر به كمترين درجه تفكر هستند كم وبيش به طرز تشويق آميزي به مرگ توجه كرده و خود را ناگزير به ابراز عقيده هاي پيرامون آن كرده اند. اديان و فلسفه هاي مختلف نيز توجيهاتي را درباره وضعيت فاني بودن بشر ارائه داده و كوشيده اند تا معني و اهميت آن را روشن كنند.                                              

اينايس لپ از هواداران مكتب «تكامل گرايي» و از پيرامون نياردوشان است. تكامل گرايي مكتبي است كه از ؟؟؟؟؟؟؟ و علم گرايي نوين پديده آمده است پيرامون اين مكتب معتقدند كه جهان و كائنات بسوي يك پيشرفت از پيش تعيين شده در حركت است ذات و سرشت جهان به گونه اي است كه اجسام آلي و غير آلي همواره رو به تكامل و تحول هستند زيرا جهان را خداوند خلق كرده است. مكتب «تكامل گرايي» مقوله اي به نام «خداشناسي فرايندي» را در قلمرو فلسفه گشوده است. مكتب «تكامل گرايي» مقوله اي به نام «خداشناسي فرايندي» را در قلمرو فلسفه گشوده است. اين مقوله شكل جديدي از خداشناسي است كه علوم جديد و بويژه دانش تكامل علمي  را پذيرا مي شود. مي گويد كه طرز عمل خداوند در جهان، يك فرآيند كند و بطئي است كه با بردباري بر عناصر تصادف و شر غلبه مي كند و تمامي خير و خوبي را كه پديد مي آوردند در ذات خود نهفته دارد. اينايس لپ در برخورد با مساله مرگ، ديدگاهي را عرضه مي كند كه نشانگر ذهن روشن و باز او بوده، و در عين حال بيانگر اعتقاد راسخ وي به خداوند و دنياي آخرت است. البته در چارچوب مذهب كاتوليك به طور خاص و ديانت مسيحيت به طور عام، و نيز پايبندي او به مكتب تكامل گرايي. او، مرگ را يك راز مي داند و نه يك مساله مي گويد كه هراس از مرگ يك واكنش بسيار عادي در همه انسانهاست اما مضطرب شدن به خاطر مرگ را يك نوع روان پريشي مي داند زيرا مرگ همواره با تولد انسان، آغاز مي شود و لحظه اي بشر را ترك نمي كند و در واقع زندگي و مرگ لازم و ملزوم يكديگرند حاصل كلام، اينايس لپ مي گويد كه اگر انسان بخواخد بر هراس از مرگ غلبه كند بايد به زندگي عشق بورزد و به آن ارزش و معنا بدهد. در توهين بينش است كه عقيده دارد شهادت يك نمونه بارز و كامل نهراسيدن از مرگ است زيرا بيانگر نزديك ترين و آشكار ترين ارتباط عشق و مرگ است.                                                

1-   مرگ فيزيولوژيكي

بدن انسان از يافته هاي زنده تشكيل مي شود. هر يافته، بر اساس ذات خود، فاني است ولي يافته هاي جديد تولد مي يابند تا جايگزين يافته عالي مرده در بدن انسان بشوند. پس از يك دوره معين زماني، تجديد حيات يافته ها كاهش مي يابد و سپس كلا متوقف مي شود. از نظر زيست شناسي، مرگ طبيعي يك رويداد ناگهاني نبوده بلكه يك فرآيند تدريجي است از يك  نقطه نظر زيست شناسي، ما به محض اينكه متولد مي شويم به پير شدن و مردن مي كنيم. ولي مرگ انسان فقط موقعي صورت مي گيرد كه ميليونها يافته تشكيل دهنده بدنش بميرد. هنگامي كه فعاليت پروتوپلاسمي يافته متوقف مي شود، آن يافته مي ميرد. بدين ترتيب، مرگ از اين نقطه نظر زيست شناسي، عبارتست از نابود شدن ساختار يافته اي. اما هر چند كه يافته ها مي ميرند و بدين طريق موجب مرگ يك فرد مي شودند لكن اتم هاي سازنده يافته ها از بين نمي روند. آنها به يافته هاي ديگر همان فرد و ساير افرادمنتقل مي شوند و از اين جهت است كه ما مي توانيم با لحني قاطع از وجود يك خويشاوندي اساسي ميان تمام موجودات زنده سخن بگوييم. اتم هايي كه امروز جزئي از كالبد جسماني من هستند شايد روزي مورد استفاده حيوانات و گياهان يا شايد ساير انسانها قرار گيرد. اگر ما مي خواستيم بپذيريم كه اتم ها داراي روح مي باشند. بنابراين پديده (حلول روح) مي توانست يك معناي واقعي بيابد. از طرف ديگر، خود يافته نيز يك موجود پيچيده است و به همين دليل نمي تواند فاني محسوب شود زيرا فقط پروتوپلاسم مي ميرد. نه علم و نه جادو هيچ كدام قادر نيستند كه مانع مرگ سلولها و اندامهاي زنده تشكيل شده از آنها گردند با حداكثر كاري كه مي كنند اينست كه مرگ ما را به تاخير بيندازند بعيد به نظر نمي رسد كه طول عمر بشر در آينده، دو برابر و يا حتي سه برابر بشود. ولي براي مرگ طبيعي هيچ درمان نهايي وجود ندارد و هيچ اكسير حيات جاودنان نيز نمي تواند وجود خارجي داشته باشد.تنها مرگ در سن كهولت را مي توان يك مرگ طبيعي دانست، اين نيز فقط موقعي وجود دارد كه مرگ ناشي از بيماري نباشد- همچنان كه غالبا ناشي از آن است. ا ين بيماري غالبا از نوع مهلك است زيرا بيمار را از قبل در آستانه مرگ طبيعي قرار داده و شايد بزودي به هر تقدير بميرد. لذا مرگ يك جوان كه يافته هاي او در يك فرآيند تجديد حيات مداوم قرار دارند، همواره يك امر اتفاقي است. بهداشت و ساير اقدامات پزشكي مي تواند خطر مرگ اتفاقي را از بين ببرد و به شكرانه اينها، نرخ مرگ و مير در ميان جوانان به طور چشمگيري در قرن بيستم كاهش يافته است. «بوگومولتز» و ساير زيست شناسان دست به تلاشهايي زده اند تا يافته هاي افراد پير را جوان كرد و بدين طريق سن كهولت و مرگ را به تعويق بياندازند. نتايج مهمي از اين تلاش تهور آميز به دست آمده است ولي فقط مي تواند حتي الامكان مرگ را عقب بياندازد نه آنكه بر آن غلبه كند. گونه و افراد انساني مي ميرند. تنها چيزي كه مي تواند از اين نظم تجربي مرگ بگريزد خود حيات است. حتي حيات بشريت نيز امروزه در معرض سلاحهاي هسته اي قرار دارد.                                                                                                

2- تجربه مرگ

اگر بخواهيم به طور كامل و دقيق سخن بگوييم، ما قادر نيستيم از مرگ تجربه مستقيم داشته باشيم، خواه مرگ خودمان باشد و خواه مرگ ديگران. از دست رفتن آگاهي و شعور يكي از نشانه هاي مرگ در انسان است، هر چند كه در بعضي موارد شعور خود را از دست مي دهيم ولي نمي ميريم (نظير حالت احتضار و اغماء) حتي كساني كه حالات اغماي طولاني را تجربه كرده اند آنها در مدت اغماء مرده به نظر مي رسيدند ولي نمي توانند چيزي درباره مرگ به ما بگويند به اين دليل ساده كه آنها نمرده بودند.

برخي مولفان معتقدند كه  عارفانه نزديك ترين مقايسه و شباهت را با تجربه مرگ دارد. تجربه ما از مرگ فقط مي تواند غير مستقيم باشد. يعني با تماشاي صحنه مرگ يك شخص ديگر است كه انسان به طور عادي آگاه مي شود كه همه مي ميرند و نتيجه گيري مي كند كه او نيز بايد بميرد. بنابر گفته هاي ديگر ما فقط مي توانيم تجربه هاي عادي خود را به ديگران انتقال دهيم و تجربه هاي عميق زندگي، به لحاظ ذات و ماهيت شان، غير قابل انتقال هستند. چون تجربه مرگ معمولا از مشاهده مرگ ديگران به دست مي آيد صرف نظر از ميزان خويشاوندي و دوري يك فرد مرده با ما- لذا پديد آورنده يك تجربه روانشناسي اصيل نخواهد بود. با مشاهده مرگ ديگران، ما به فناپذيري خويش يقين مي كنيم ولي تا وقتي كه زنده ايم فقط شخص ديگري است كه مي ميرد، همواره يك نفر ديگر، كه امكان ايجاد ارتباط عميق با او را نداريم. تجربه شخص خودم پرايون روابط ميان انسانها، اعم از تجربه مستقيم يا غير مستقيم، مانع از آن مي شود كه در بدبيني هاي ديگر درباره غيرقابل انتقال بودن تجربه هاي اساسي سهيم شودم با ولي مي پذيرم كه چنين ارتباطي دشوار است.

3- برخورد كودكان با مساله مرگ

ثابت شده است كه تجربه عاطقي يك كودك از مرگ و آگاهي او از وضعيت فاني بودن خويش، از حيث رشد و بلوغ روحي او بسيار اهميت دارد. من غالبا مشاهده كرده ام كودكاني كه به طرز ناگهاني خنثي با مفهوم مرگ شده اند، در بزرگسالي يك ديدگاه بدبينانه نسبت به زندگي دارند و غالبا دچار تشويش هستند، هر چند كه از ارتباط بين اختلال هاي عصبي وتجربه هايشان از مرگ، ناآگاهند. با وجود اين، ما نبايد با شتابزدگي نتيجه گيري كنيم كه همه مبتلايان به اختلالهاي عصبي و افراد بدبين داراي تجربه هاي مشابهي هستند بوده اند، زيرا علل بسياري براي ايجاد چنين شرايطي وجود دارد. از سوي ديگر، آن كساني كه تجربه هاي كودكي شان از مرگ، ضربه روحي كمتر به آنها زده است، تمايل بيشتري دارند كه مرگ را به عنوان يك رويداد طبيعي و راحت شدن از بيماري و رنج تلقي كنند. ناگفته پيداست كه اعتقاد ديني در خصوص فناپذيري انسان به كودك كمك بزرگي مي كند تا مرگ را به عنوان يك رويداد طبيعي به شمار آورد و آن را يك مصيبت درمان ناپذيراند.

برخي علل ترس از مرگ

ترس عصبي از مرگ غالبا تجلي يك اضطراب عمومي است كه علل واقعي آن ناآگاهانه بوده وناشي از ضربه هاي دوران بلوغ، كودكي يا تولد است. چنين ترسي به بهترين صورت در «ترس از جاهاي سر پوشيده» يا «ترس از فضاي باز» ظاهر مي شود. ولي به طوري كه غالبا در اين فصل يادآورد شده ايم، كساني كه دچار ترس از مرگ خود يا ديگران هستند همگي آنها افراد عصبي نيستند، مگر آنكه تمام نژاد بشر را عصبي بدانيم. وجود اين ترس همگاني در افراد بشر، برهاي ديگري است عليه كساني كه نظريه فرويد را پيرامون وجود غريزه مرگ تصديق مي كنند، برهاني كه مي بايست دست كم از نظر زيست شناسان و روان شناسان عاري از اهميت نباشد. يك غريزه، به طور عادي گرايش به برآورده كردن هدفش دارد مگر اينكه سركوبها يا ساير موانع كه غلبه بر آنها دشوار است، مانع انجام آن شوند. ولي دليلي وجود ندارد كه فرض كنيم تمام كساني كه از مرگ مي ترسند «غريزه مرگ» خود را سركوب كرده اند؛ همان غريزه اي كه فرويد در سالهاي آخر عمرش آن را مهم ترين غريزه بشر دانست. اگر بشر اين چنين از مرگ مي هراسد به نظر مي رسد به اين دليل باشد كه زندگي و نه مرگ، براي او مهم ترين چيز باشد. لذا بطور وضوح مي توان تاكييد كرد كه علت اصلي هراس از مرگ عبارتست از غريزه حيات و زندگي، در حاليكه مرگ دشمن اين غريزه بسيار اساسي و بنياني است.

از اين حيث، ترس از مرگ كاملا طبيعي است. فقط موقعي غير طبيعي است كه به صورت سدي در راه زندگي در آيد و مانع خدمت كردن و حراست از زندگي شود.

علت ديگر ترس غير عادي از مرگ عبارتست از مادّيگري فزاينده در تمدن غرب. بر هم خوردن تعادل روحي انسان غربي، بيشتر زائيده آن ماترياليسم پر اگماتيكي است كه در واقع مورد تاييد شمار عظيمي از انسانهاي قرار گرفته است كه از نظر فكري معتقد به والاترين انديشه هاي فصولي هستند. با در نظر گرفتن اين حقيقت كه؟؟؟؟؟؟ به صورت يك آرمان عالي وجودي در زندگي بسياري از افراد در آمده است، چرا نبايد احتمال چشم پوشيدن از چنين بهره مندي را هولناك توصيف كرد؟ ولي احساس گستره ناامني در غرب، با وجود تمام قوانين ما براي حمايت اجتماعي، پيوسته به ياد مي آورد كه شيوه زندگي استوار بر لذت گرايي ناپايدار است. در اين زمينه رواني مايه شگفتي است كه هراس از مرگ و اضطراب عصبي ناشي از آن، گسترش بيشتري نيافته است. وضعيت ياد شده نشانگر اين حقيقت است كه انسان غربي در اعماق وجودش، متمدن تر از آن چيزي كه ظاهرا از خود نشان مي دهد نيست.

غلبه بر ترس از مرگ:

هيچ بشري نمي تواند پيوسته از مرگ در هراس باشد اگر ما همواره از مرگ بترسيم، زندگي ما بزودي تحمل ناپذير خواهد شد، آرزوهاي ما مجالي براي قدرت نمايي پيدا نمي كنند و اضطراب و دلواپسي، به احتمال زيادمارا بسوي جنون سوق خواهد داد. خوشبختانه ترس از مرگ، حالت مداوم ندارد، حتي افراد عصبي نيز فرصتهاي كم و بيش طولاني براي بهره بردن از زندگي در اختيار دارند. لذا پيكار با ترس از مرگ، عبارتست از همگام شدن با منطق ذاتي حيات، هر چند كه بايد اعتراف كرد كه اين مبارزه در زمان حاضر سخت تر از هر زمان ديگري است. هر اندازه بشر تسلط بيشتري بر جهان طبيعت مي يابد. به همان اندازه نيز تسلط بر خود را از دست مي دهد.

بشر همواره تلاش كرده است كه بر ترس از مرگ غلبه كند. دنياي غرب از مدتها پيش معتقد به قدرت بي پايان هوش و ذكاوت بود و نتيجتا تقريبا همگي فلاسفه و علماي اخلاق در جستجوي درماني به صورت ارائه استدلال منطقي بوده اند.

فلاسفه رواقي اعتقاد داشتند كه ترس از مرگ ناشي از وضعيت بشر است. فلاسفه رواقي فقط به مساله روح علاقمند بود و ساير پديده هاي طبيعي تا حدي مورد توجه شان قرار داشت كه در روح تاثير مي گذارند: مرگ يك رويداد طبيعي اجتناب ناپذير است. همان طور كه ريزش باران با حركت ستارگان گريز ناپذير است. لذا مرگ طبيعتا چيزي غير مهم است و ارزش آن را ندارد كه به خاطر آن مضطرب بشويم. انسان بايد در زمان حال زندگي كند و به طول عمر خود نيانديشد. براي رسيدن به اين منظور، تخيل كه منبع تمام عواطف زيانبار است. بايد بشدت محدود گردد. بنابراين حكمت مكتب رواقي «آرامش دروني» را توصيه مي كند با يك حالت آرامش عاري از عواطف و احساسات.

عشق و مرگ            1- مرگ رمانتيك

به عنوان يك نظام فكري و ادبي، رمانتيسم يك پديده قرن نوزدهم بود. ولي پيرامون رمانتيسم به مثابه يك ديدگاه ذهني و شخصي، همواره يك موضع گيري فكري وجود داشته و امروزه نيز وجود دارد. در باب ارتباط بين عشق و مرگ، مثلا ديدگاه شواليه هاي قرون وسطي نوعا «رمانتيك» بود. شواليه ها پيش از اينكه رهسپار ميدان جنگ بشوند يا در يك نبرد شركت كنند همواره ادعا مي كردند كه به خاطر دلدادگانشان خود را با خطر مرگ روبه رو مي سازند. امروزه افراد بسياري هستند كه با غرور و تكبر مي گويند كه عشق فقط يك واقعيت بيولوژيكي عاري از همه جوانب رمانتيسم و مستقل از مرگ است. اما تنها كافي است كه نگاهي به پيرامون خويش بيفكنيم تا ببينيم كه حتي امروزه در بين جوامع بشري، روحيه رمانتيسم به همان اندازه گذشته وجود دارد بويژه در ميان جوانان.

ادبيات و فرهنگ همه اقوام، در همه اعصار از ارتباط مرموز ميان مرگ و عشق سخن مي گويد. سراسر ادبيات رمانتيك گواهي مي دهد كه بشر مي تواند- و گاهي بايد- به خاطر عشق بميرد. از ديدگاه رمانتيسم، موارد مزبور به معناي شكست عشق و پيروزي مرگ نيست. بر عكس تصور مي رود كه مرگ در خدمت آرمان عشق است با مرگ، همه سدهاي فراراه عشق را كنار مي زند و عشق را در قالب خودش ابدي مي سازد، در حاليكه اگر چنين نمي شد مرگ به صورت يك امر مختوم و چاره ناپذير باقي مي ماند. دلدادگان رمانتيك غالبا به وصال يكديگر نمي رسند شايد به دليل اينكه يكي از آن دو قبلا ازدواج كرده يا پدر و مادرشان به دليلي با ازدواج آنها مخالف بوده اند. ولي مرگ قيد و بند ازدواج را در هم مي شكند و دلدادگان را در فراسوي نظارت و مخالفت پدر و مادرها قرار مي دهد. حتي مسيحيت كه در سدهاي پيشين در داوري نسبت به خودكشي بسيار سخت گير بوده، نسبت به كساني كه داوطلبانه به خاطر عشق مي مردند با نظر اغماض مي نگريست. و همان ديدگاه امروزه نيز در عصر پوزيوتيسم و ماترياليسم وجود دارد.

مرگ رمانتيك به خاطر عشق همواره يك مرگ غير طبيعي نيست و عشاق همواره خودكشي نمي كنند. دلدادگاني كه به خاطر عشق مي ميرند سوداي پوچي و بيهودگي زندگي را در سر ندارند بلكه مي خواهند كه محبت شان در يك تداوم ابدي و بسيار پاكدلانه عشق برآورده شود.

شرايط خارجي و اراده ديگران، تنها موانع برآورده شدن كامل عشقهاي رمانتيك نيستند. دلدادگان به پيكار همه سدهاي غلبه ناپذير معايب و نواقص خويش نيز مي روند. پس از اوج شور جنسي و شور و حالهاي عاشقانه، يك بازگشت به وضعيت عادي پيش مي آيد. رمانتيك ها به مرگ دست مي يازند تا به اين چيزهاي پيش پاافتاده پايان داده و عشق خود را ناب و هميشگي سازند. در پرتو آگاهيهايي كه روانشناسي نوين فراهم آورده است. شگفت آور نيست كه اين نوع مرگ، رمانتيك و خيالپردازانه به شمار آيد. در همه بيماريهايي روان تني، تعارفهاي عاطفي يك نقش تعيين كننده را ايفا مي كنند. كسي كه عاشق است، بي آنكه از عشق مقابل برخوردار باشد، علاقه به زندگي را از دست مي دهد؛ يك زندگي بدون عشق،پوچ و بي محتوي به نظر مي رسد و ارزش زيستن را ندارد. مفهوم رمانتيك عشق، شوق اين نوع تيره بختي بود در مفهوم مزبور، عشق به عنوان يك پديده پيچيده و نادر ادراك شده است. عموما عقيده بر اين بوده كه تنها يك عشق واقعي مي تواند در سراسر زندگي وجود داشته باشد- علاوه بر آن، خصيصه همه عشاق احساساتي اين است كه خود را يگانه و بي همتا به شمار مي آورند و در نتيجه عشق خود را جدي مي گرفتند.

شايع ترين بيماري عشق، بي هيچ حيرت و شگفتي، بيماري سل بود. همراه با زخم معده و ساير بيماريهاي دستگاه هاضمه، سل بي ترديد يكي از بيماريهايي است كه در اكثر مواقع زائيده تعارفهاي عاطفي مي باشد.

در چشم انداز عشق رمانتيك، شخص مي تواند به خاطر عشق شديد و نيز به خاطر عشق اندك بميرد من نمي دانم آيا تاكنون هرگز به دليل شادماني بيش از اندازه، به مرگ طبيعي مرده است يا نه ولي اين مضمون در اشعار رمانتيك بسيار ديده مي شود. دلدادگان جوان وقتي مي انديشيدند كه به نقطه اوج شادي و سر مستي رسيده اند، غالبا خودكشي مي كردند. آنها هراس داشتند كه عشقشان در اثر گذشت زمان فروكش كند و زيبايي رمانتيك خود را از دست بدهد. دلدادگان بيشماري اين كلمات بودم را در گوش يكديگر نجوا كرده اند، «بياييد عشق بورزيم و بميريم»

شهادت

روانشناسان نزديك ترين و آشكارترين ارتباط بين مرگ و عشق را در شهادت مي بينند در اين مورد، يك عشق ناب وجود دارد كه عاري از همه نفرتها بوده و به گونه ناخودآگاه از عقده پرخاشگري است. انسانها را بر مي انگيزاند تا مرگ را پذيرا شوند و حتي آرزوي آن را در سر بپرورانند شهداي مسيحيت هم در صدر مسيحيت و هم در طول تاريخ، از آزار و اذيتهاي آزاردهندگان خويش نفرت نداشتند و حتي براي آنها ادعا مي كردند و مشتاقانه آرزو كردند كه اينان نيز به آئين مسيحيت بگروند. شهادت فقط در انحصار دين مسيح نيست. پس بيائيد يك داستان عالي را از تورات به خاطر آوريم:

عشق فاتح مرگ

مرگ كه به عنوان يك ضرورت بيولوژيكي در اثر قوانين يك جهان در حال تحول مقرر شده است، همواره يك بدنامي براي وجدان بشري بوده مگر اينكه به يك كردار آزاد انسان تبديل شو د. فقط اين راه، و نه فناپذيري فرضي عمر بشر، مي تواند پيروزي واقعي مرگ داشته باشد. افزون بر آن، گنجايش استعداد و نياز به عشق در قلب بشر، فقط موقعي مي تواند به طور كامل تحقق يابد كه خود عشق بر مرگ غلبه كرده باشد.

«گابريل مارسل» در تحليل عميقش از «؟؟؟؟» نكته فربور را درك كرده است او مي نويسد «عشق بشري هيچ است اگر عهده دار امكانات نامحدود نباشد. اگر قرار باشد ‌‌‌‌‍‍[عشق بشري] نميرد پس بايد [قلب او] باز باقي بماند» گابريل مارسل از يك «باز ماندن» در برابر يك عشق قوي تر از عشقي كه ما «انساني» مي ناميم، سخن مي گويد. انساني كه فقط به زندگي شخصي خودش و اطرافيانش علاقه دارد اساسا يك انسان تيره بخت است. هر چند كه تلاشهاي او براي زيبا و شيرين كردن اين زندگي، مبتكرانه باشد ولي ناگزير است كه روزي آن را ترك گويد، در حالي كه توانايي والايش هراس طبيعي از مگر را ندارد.

شايد ضد و نقيض به نظر برسد كه معتقد باشيم عشق به زندگي و همه چيزهاي زنده، كمك بسيار موثري است به غلبه بر مرگ. در نگاه نخست، به نظر خواهد آمد كه يك فرد هر چه زندگي را بيشتر دوست بدارد پس طبعا مي بايست نفرت بيشتري از نابود كننده زندگيش «مرگ» داشته باشد با وجود اين تجربه هاي بسياري هست كه درستي عقيده ما را تاييد مي كند. فقط عاشقان بزرگ مي توانند با خونسردي و در بسياري موارد با شادماني با مرگ روبرو شوند.

مرگ همچون زندگي، فقط يك دگرگوني است.

لايب نيتس

انديشه هايي درباره مرگ

·        مرگ آخرين هديه شومي است كه زندگي به ما مي دهد.

·        تنها دارويي كه مي تواند ما را از بيماري زندگي نجات دهد، مرگ است ولي سركشيدن اين داروي تلخ چقدر دردناك است.

·        زندگي روياي پوچي است كه با مرگ پايان مي يابد.

·        خياط روزگار با مقراض ايام مدام عمر ما را قيچي مي كند.

·        مرگ ميزبان ضيافت زندگي است.

آخرين سخنان

سخنانيكه بعضي افراد در آخرين لحظه حيات خود زده اند خيلي جالب است زيرا در آن لحظه هر چه گفته اند، از اعماق قلب بوده است.

الكساندردوما: الكساندر، در قلب و وجدانت بمن بگو آيا باور مي كني كه چيزي از زنده مي ماند؟

دكتر گلن: ايكاش مي توانستم بنويسم چه قدر مردن آسان و دلپذير است.

فرانسوا رابله: پرده را بكشيد: نمايش مضحك پايان يافته است.

منابع و مآخذ:1 - روانشناسي مرگ از اينيانس ليپ ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي

2- چرا بايد بميريم؟ تاليف: مهرداد مهرين

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 10:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس