دانش آموزی - 282

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

بمب افکن سنگین میان قاره ای بلاک جک

بازديد: 181

بمب افکن سنگین میان قاره ای بلاک جک 

هواپیمای بلک جک، که اغلب با کد Tu-160 شناخته میشود، بمب افکن سنگین وزن مافوق صوتی است که در طی دوران جنگ سرد به منظور شلیک موشکهای ALCM یا موشک کروز شلیکی از هوا به مرحله طراحی وتولید رسید. این هواپیما ساخت شرکت توپولف بوده و با لقب بلک جک یا شلاق چرمیشناخته می شود. بلک جک امروزه سنگین وزن ترین و می توان گفت تا حدودی قدرتمند ترینبمب افکن حال حاضر دنیاست. این هواپیما قادر است با ماکزیمم سرعتی معادل 2.200کیلومتر بر ساعت پرواز کرده و فاصله ای برابر با 13.950 کیلومتر را بپیماید.


بمبافکن بلک جک روسی در حال سوختگیری هوا به هوا


این هواپیما، به دلیل پرواز در سرعت های مافوق صوت، دارای سیستم بال متغیراست که بنابر سرعت موجود میزان به عقب رفتگی بال را توسط کامپیوتر تنظیم می نماید. این هواپیما برای تامین قدرت خود از چهار موتور قدرتمند NK-32 توربوفن مجهز به پس سوز بهره می جوید که هر جفت در یک طرفبدنه آرایش یافته و حتی دارای ورودی های هوای متغیر هستند. ارابه فرود این هواپیماشامل یک ارابه دو چرخی در دماغه یا جلوی هواپیما و دو ارابه شش چرخی در دو جفت، درمیان موتورها می باشد. همچنین در امتداد جلو و عقب این چرخ ها محفظه های حملتسلیحات در خط میانی وسط هواپیما تعبیه شده است. در دماغه این هواپیما، سیستمرادارای آبزور K قرار گرفته است که از آن هم برای اسکنآسمان و همینطور برای بررسی و مطالعه اهداف زمینی استفاده می شود. همچنین در دماغهرادار سپوکا نیز برای بررسی سطح زمین هنگام پرواز سینه مال یا بسیار نزدیک به زمینو در ارتفاعات پایین نیز تدارک دیده شده است. برای انجام عملیات سوخت گیری هوا بههوا با دقت بیشتر، لوله سوخت گیری در جلوی شیشه خلبانان قرار گرفته که عمل سوختگیری را به مراتب ساده تر می سازد. در کابین تحت فشار این هواپیما، حداکثر چهارخدمه سوار بر صندلی های نجات موشکی می توانند به عملیات بپردازند که این افراد راخلبان، کمک خلبان، مهندس پرواز یا ناوبر و مسئول تسلیحات نظامی تشکیل می دهند

 

خاطرات خلبانان ایرانی از دفاع مقدس-2     


دوم مهر 1359بود. هواپيماي توربو كماندر یا هواپيماي دو موتورهملخ‏دار كه به منظور جابه‏ جايي مسافر مورد استفاده قرار مي‏ گيرد، قلب آسمان رامي‏ شكافت و به جلو مي ‏رفت. لكه ‏هاي ابر از زير بال هواپيما، فضايي رويايي ايجادكرده بودند. گاهي هم لكه‏ هاي ابر كنار مي‏رفتند و مزارع كشاورزي، تصوير سبزي نشانمي‏ دادند. مسافرين هواپيما را خلبانان هليكوپتر كبرا تشكيل مي‏ دادند. حدود 50دقيقه از شروع پرواز مي ‏گذشت و طبق برنامه، زمان زيادي تا رسيدن به فرودگاه اهوازباقي نمانده بود. ناگهان خلبان هواپيما با دستپاچگي فرياد زد: «ميگ! ميگ!» و بهسرعت از مسير اصلي منحرف شد. از پنجره هواپيما نگاهي به بيرون انداختم، دو فروندجنگنده بال دلتاي ميگ21 در آسمان اهواز جولان مي‏ دادند. خلبان بسيار دستپاچه شدهبود و هواپيما را مدام چپ و راست مي‏كرد. هواپيماي توربو كماندر يك هواپيمايمسافربري است و هيچگونه سلاحي ندارد. خلبان براي اينكه مورد هدف ميگهاي21 قرارنگيرد، شروع به مانور و كاهش ارتفاع كرد. اين مانورها بارها تكرار شد. من با ديدنميگها، مرگ را مقابل چشمانم ديدم. ناگهان همه خاطرات دوران زندگي‏ام در ذهنم آمد ومثل پرده سينما از نظرم گذشت و هيچ مسئله تلخ و شريني از ذهنم دور نماند. هر لحظهآماده مرگ بودم. با شروع حمله عراق به ايران، داوطلبانه خواستار اعزام به جبهه شدهبودم و اكنون هر لحظه امكان داشت هدف جنگنده‏هاي دشمن قرار بگيرم بدون آنكه اصلاًوارد جنگ شده باشم. در آن لحظات سخت، از خدا فقط خواستم كه به من آن قدر مهلت دهدكه لااقل يك ماموريت را انجام دهم و اگر قرار است كشته شوم، كاري در جنگ انجام دادهباشم. با حالت گرفتن هواپيما و پايان مانور، فهميدم كه از شر ميگهاي 21 راحت شده‏ايم. بيش از يك ساعت و نيم بود كه در آسمان بوديم و بايد تا آن زمان به اهواز رسيدهبوديم. خلبان هواپيما با آنكه مانورهاي زيادي انجام داده بود و اكنون در معرض خطرميگها قرار نداشت ولي بازهم بسيار دستپاچه بود و ترس او از نحوه چسبيدن به دستهكنترل فرامين معلوم بود. ناگهان باند فرودگاهي در مقابل ما ظاهر شد. خلبان راديو راروشن كرد. در كنار فرودگاه، دو حلقه چاه نفت با تاسيسات مربوطه، به شدت در حالسوختن بودند. پس از شنيدن زبان عربي از راديو، ناگهان 180 درجه گردش كرد و سرعتهواپيما را به حداكثر رساند. حيرت زده كارهاي خلبان را نظاره‏ گر بوديم. ناگهانخلبان گفت: «ما در خاك عراق هستيم و اين چاهها كه در حال سوختن هستند، متعلق بهعراق مي ‏باشند!» با شنيدن اين حرف، به نگراني ما افزوده شد ولي از اينكه خلباناننيروي هوايي تا داخل خاك عراق آمده و تاسيسات آنها را به آتش كشيده بودند، احساسغرور ميكردم. آرزو داشتن كه اي كاش الآن در داخل هليكوپتر كبرا بودم و نيروهايبعثي را هدف قرار مي ‏دادم. ولي چه ميشد كرد كه عملاً در اين هواپيما حكم اسيريرا داشتم كه هيچگونه اختياري ندارد. نگاهي به خلبان توربو كماندر كردم. عرق از سر ورويش مي‏ تراويد و با اضطراب بسيار تمام حواسش روي عقربه‏ ها و هردو دستش روي دستهكنترل فرامين بود.


هواپیمای F-14 تامکت ایرانی در حالت فولوینگ-فلپ


او هم نمي ‏دانست كجاست و ما هم نمي‏ توانستيم كمكي بهاو بكنيم. برج رادار اهواز به ما جواب ميداد ولي موقعيت ما را نمي‏ دانست. باتقاضاي خلبان هواپيما، برج مراقبت براي مدت كوتاهي دستگاه «تكن» را كه استفاده ازآن در منطقه جنگي ممنوع بود، روشن كرد و موقعيت هواپيماي ما را به خلبان گفت. خلبانبا راهنمايي برج مراقبت به طرف اهواز گردش كرد و اين بار، در جهت صحيح به هدفنزديكتر شد. اعصابمان بسيار متشنج شده بود و از اينكه در چنين موقعيتي گير كردهبوديم و مثل اسير دست و پا بسته‏اي، نمي‏توانستيم كاري بكنيم خيلي ناراحت بوديم. لحظات به كندي مي‏ گذشتند. من از لحظه تماس با رادار اهواز، زمان را كنترل كردهمي‏كردم؛ حدود 25 دقيقه از لحظه تماس ما گذشته بود كه به اندازه 25 سال به نظرمي‏رسيد. سرانجام به فرودگاه اهواز رسيديم و به لطف خدا سالم به زمين نشستيم. هنوزهمگي از هواپيما پياده نشده بوديم كه يكي از مسئولان هوانيروز به سراغ ما آمد وتخصص ما را پرسيد. به محض اينكه گفتيم همگي خلبان كبرا هستيم او خيلي خوشحال شد وبه من كه سرپرستي اين گروه را برعهده داشتم، گفت:

- فوري دو فروند كبرا رابردار و برو!

- كجا برم جناب سرهنگ؟

- هركجا كه دشمن هست!

- ولي جنابسرهنگ ما بايد ابتدا توجيه شويم، بعد در عمليات شركت كنيم.
سرهنگ كه براي اعزامما خيلي عجله داشت، رابط هوانيروز را احضار كرد و از او خواست ما را توجيه كند. آنگاه ستوان علي غزنوي ما را توجيه كرد و قرار شد خودش نيز با يك فروند هليكوپتر 214 همراه ما بيايد. بلافاصله به طرف هليكوپترهاي كبرا رفتيم. در حال سوار شدنديديم كه سرهنگ چيزي را زير لب زمزمه و به طرف ما اشاره مي‏ كند. لحظه ‏اي مكث كردمتا صداي او را بشنوم. سرهنگ شهادتين مي‏خواند و ما را دعا مي‏ كرد. با خود گفتم اينهمان پرواز است كه بازگشتي ندارد. لذا شهادتين را گفته و سپس با ذكر ياعلي هليكوپتررا روشن كردم. به نزديك ستونهاي زرهي دشمن كه از بصره به سمت آبادان و اهواز در حالحركت بودند رسيديم، پدافندهاي عراقي را ديديم كه مانند چشمه ‏هاي جوشان به سمت ماتيراندازي مي‏ كردند. خود را از تيررس دشمن دور كردم. دقايقي بعد، محل اصلي قرارگاهادوات زرهي دشمن را شناسايي و آتش را شروع كرديم.


هلیکوپتر AH-1 کبرای ایرانی در حالبرخاست


در اهواز، كار ما اين بود كه از صبح تا شب پرواز كنيم. از سويي، نيروها و تجهيزات عراق آنقدر زياد بود كه براي مقابله با آنان، احتياج بهنيروهاي بسيار بيشتري داشتيم و از سوي ديگر، درگيري در طول مرز آنقدر وسعت داشت كهنمي‏ شد همه‏ جا را با هليكوپتر تحت پوشش قرار داد. آن وقتها يعني در روزهاي اولجنگ، نيروي زميني ارتش، سپاه و بسيج به طور كلاسيك وارد نبرد نشده بودند؛ لذاهوانيروز بود كه بيشتر باعث كند كردن حركت دشمن به سمت اهواز شده بود. عراقي‏ها كهاز ادامه پيشروي سريع به سمت اهواز نااميد شده بودند، از جناح آبادان شروع بهپيشروي كردند. ما نيز براي مقابله، به جبهه آبادان اعزام شديم. تازه در آباداننشسته بوديم كه يك فروند 214 به زمين نشست و دو تن از خلباناني را كه تير خورده ووضعيت وخيمي داشتند، تخليه كرد. با ديدن آنها، هرچند خيلي ناراحت شديم ولي حسانتقام‏جويي در ما تحريك شد و قسم خورديم تا آنجا بتوانيم انتقام اين عزيزان رابگيريم. عمليات در آبادان بسيار وسيع‏تر از اهواز بود. در آنجا تيم آتش زيادتر ازاهواز بود و در طول روز، لحظه به لحظه يك تيم اتش در مقابل دشمن ايجاد مي ‏شد. عراقي‏ ها از عمليات هليكوپترها ضربات زيادي خورده بودند و تمام سعي آنها بر اينبود كه به نحوي ما را زمين‏ گير كنند و به همين دليل، هواپيماهايشان پي در پي بهدنبال يافتن و بمباران مقر ما بودند. ما نيز به اين مسئله پي برده بوديم و سعيداشتيم كه خللي در پرواز ايجاد نشود. يك روز به ما اطلاع دادند كه عراق مشغول احداثپل بر روي «كارون» در منطقه «مارد» است. قرار شد در اولين ساعات صبح روز بعد، آن پلرا تخريب كنيم. آن روز هوا خراب شد؛ نه هوانيروز و نه نيروي هوايي، نتوانستنداقدامي بكنند. نامساعد بودن هوا دو روز طول كشيد و پس از آن كمي بهتر شد. به مااطلاع دادند كه عراق پل را زده و به طرف شرق كارون در حركت است. منطقه‏ اي كه عراقدر آن پل زده بود،فاقد هرگونه نيروي دفاعي بود و اين تنها ما بوديم كه بايد يك تنهتا رسيدن نيروهاي پياده‏ نظام، به مقابله با نيروي زميني ارتش عراق بپردازيم. پروازها را شروع كرديم و به تار و مار كردن عراقي‏ها پرداختيم. هواپيماهاي عراقي بهدنبال ما آمدند ولي نتوانستند محل ما را پيدا كنند. آنها بمبهاي خود را رويپالايشگاه آبادان ريختند و پالايشگاهي كه دود و آتش از آن زبانه مي‏كشيد، مجدداًمورد هجوم قرار گرفت. تمام آسمان منطقه را دود بسيار غليظي فرا گرفته بود و تصويرياز مظلوميت كشور ما را ترسيم مي‏كرد. ما پي در پي پرواز مي‏ كرديم. سرانجام به علتكثرت پروازها، محل استقرار ما توسط دشمن شناسايي شد و با توپخانه مورد هدف قرارگرفت. به ناچار مجبور شديم آن منطقه را تخليه كنيم و به نخلستانهاي اطراف پناهببريم. در آنجا امكانات غذا و استراحت وجود نداشت. يك كمپوت سربازي به عنوان شاممي‏خورديم و در كنار نيزارها با لباس خلباني دراز مي‏ كشيديم و از ترس مار و سايرحيوانات موذي، كلاه هلمت یا كلاه خلباني خود را هميشه بر سر مي‏گذاشتيم. در آنجاعلاوه بر آنكه مراقب مارها و عوارض طبيعي بوديم، نوبتي هم نگهباني مي‏ داديم تاگرفتار شبيخون دشمن نشويم. آن شب وقتي دراز كشيدم، بار ديگر، همسر و فرزندم مقابلچشمانم مجسم شدند. باز تلخي‏ها و شادكامي‏هاي زندگيم را مرور كردم و با اين افكارشب را به صبح رساندم. پس از اداي نماز صبح با همرزمان و خوردن صبحانه ‏اي مختصربار ديگر عمليات شروع شد. اين بار پايگاه ثابتي نداشتيم و قرار بود پس از پايانعمليات جهت سوختگيري و زدن مهمات در كنار جاده ماهشهر به آبادان بنشينيم و ازهمانجا نيز پرواز كنيم. ماشين سوخت، مهمات و تيم فني به طور سيار در جاده در حركتبودند كه مورد هدف هواپيماهاي عراقي قرار نگيرند.


هلیکوپتر بل 214 در جلو و هلیکوپتر تهاجمی کبرا در عقب تصویر


اينجا نيز هواپيماهاي عراقي راحتمان نگذاشتند و دركنار جاده به ما حمله كردند. وقتي سوخوهاي22 عراقي رسيدند، ارتفاعشان آنقدر كم بودكه خلبان آنها را با چشم غيرمسلح مي ‏ديدم. تنها راه ما، خاموش كردن هليكوپتر وخارج شدن از آن بود كه بيش از چند ثانيه طول نكشيد. از هليكوپتر پائين پريدم و بهدنبال جان‏پناهي گشتم ولي در آن بيابان باز، كوچكترين عارضه طبيعي جهت استتار وجودنداشت. هواپيماهاي عراقي دور زدند و دوباره بالاي سر ما آمدند. در آن لحظه فقطتوانستم روي زمين دراز بكشم و هر لحظه در انتظار مرگ باشم. اولين رگبار هواپيماهااز كنار من گذشت. اين بار طعم مرگ را به خوبي احساس كردم. فكر مي ‏كردم كه تنهاهدف ميگهاي عراقي، زدن خلبانان بوده است. بار ديگر هواپيماهاي عراقي به طرف ماآمدند و هم چيز را به رگبار بستند. ديگر اميدي به زنده ماندن نداشتم. گرد و خاكناشي از برخورد گلوله‏ ها به زمين كه به سر و صورتم نشسته بود. فكر مي‏ كردم خودمهم مورد اصابت قرار گرفته‏ ام. سرانجام پس از دقايقي كه براي من سالها طول كشيد،هواپيماهاي عراقي رفتند و من از زمين بلند شدم. نگاهي به خود انداختم و دست و پايمرا تكان دادم. به لطف خدا چيزي نشده بود. با عجله به سمت هليكوپترها رفتم. همههليكوپترها سالم بودند جز هليكوپتر من كه بيش از 100 گلوله خورده بود. پس از چندروز عمليات در آبادان، به ما ابلاغ شد كه به دارخوين برويم و در كنار نيروهاي سپاهعمل كنيم. در طول مسير وقتي از آسمان به زمين نگاه مي‏كردم، مردم بيچاره را مي‏ديدم كه بيخانمان شده ‏اند. پير و جوان، زن و مرد، هركس بقچه ‏اي يا بسته‏اي زيربغل يا كول خود گذاشته، در بيابانها آواره شده بودند. بعضي ‏ها هم دوچرخه‏ ايداشتند و روي آن بچه‏ ها و بعضي از وسائل خود را گذاشته بودند و با مشقت بسيار درحركت بودند. در اين ميان هواپيماهاي عراقي نيز هر از گاهي آنها را به رگبار مي‏بستند. با حالتي اندوهگين به دارخوين رسيديم. آنجا با آقاي خرازي آشنا شديم. ايشاندر مورد ماموريت، ما را توجيه كردند و قرار شد صبح روز بعد، عمليات انجام شود. تازهنماز صبح را خوانده بوديم و مي‏ خواستيم صبحانه بخوريم كه آقاي خرازي به سراغمانآمد و آخرين صحبتها و هماهنگي‏ها را با هم انجام داديم و عمليات آغاز شد. ستوان «داوود عباسي» خلبان 214 پس از بارگيري مقدار زيادي مواد منجره TNT و سوار كردن 4نفر از نيروهاي سپاه، قايقي را اسلينگ كرده و به طرف هدف به راه افتاد. ماموريت منحفاظت از هليكوپتر 214 بود، زيرا با آن همه مهمات با كوچكترين آسيب، به كوهي از آتشتبديل مي‏شد. پرواز ما روي آب بود و مي‏ بايست در يكي از مناطق، اين نيروها راپياده مي‏ كرديم و برمي‏ گشتيم. وقتي به منطقه مورد نظر رسيديم، با كمال تعجب ديديمكه عراقي‏ها قبل از ما در آنجا مستقر شده اند. با پيش آمدن آن وضع، قرار شد در نقطةديگري، نيروها را پياده كنيم. سرانجام محلي را پيدا كرديم و هليكوپتر 214 مشغولتخليه بار گرديد. در اين حال، عراقي‏ها ما را ديدند و به طرف ما آتش گشودند. باديدن آن وضع و خطري كه هليكوپتري 214 را تهديد مي‏ كرد به طرف آنها يورش بردم و يكياز ضدهوايي ‏هاي عراق را با شليک موشک تاو منهدم كردم. دومين موشک تاو، درست به وسطپدافند دوم عراقي‏ها خورد و كمكم كه سرگرد «رستمي» بود، گفت كه متلاشي شدن آنها راديده است. به مقر عراقي‏ها نزديك شدم. حالا در 200 متري پدافند آنها بودم. به خدمهيكي از آنها نزديك شدم و وقتي به دقت نگاهش كردم، ديدم كه از كنار توپ ضدهواييپائين آمد و شروع به فرار كرد. او را دنبال كردم. يك شلوار كار و يك زيرپيراهنركابي سفيد به تن داشت. حالا به حدود بيست متري او رسيده بودم و او در حال فراربود.


هلیکوپتر AH-1 در جنگ تحمیلی نقش عمده ای را درپشتیبانی از نیروی زمینی ایفا کرد


او را با مسلسل هدف گرفته و شليك كردم. لحظه‏اي بعد،بدن متلاشي شده‏ اش را بين زمين و هوا ديدم؛ نگاهي به اطراف كردم، همه جا پر ازنيروهاي عراقي بود. آنها در دسته‏ هاي 20 و يا 30 نفري بودند و با ديدن من شروع بهفرار كردند. اطراف را مي‏پائيدم و هرجا كه نيروي بيشتري ميديدم مورد هدف راكتقرار مي‏ دادم. چنان درگير بودم كه صداي سرگرد رستمي را نمي ‏شنيدم. ضمن گردش به چپو راست، شليك مي‏كردم؛ اين بار صداي سرگرد رستمي مرا به خود آورد: «مواظب باش! ملخهليكوپتر به زمين نخورد!» با شنيدن اين حرف، متوجه شدم كه خيلي به زمين نزديكشدهام؛ هليكوپتر را جمع و جور كردم. در اين حال ماموريت هليكوپتر 214 پايان يافت وبه طرف ما آمد. عراقي‏ها همچنان در حال فرار بودند. 5 نفري از آنها در كناريايستاده بودند و دستهايشان را روي سر گذاشته بودند. از پارسي خلبان 214 خواستم كهآنها را سوار كند و خودم مراقب او شدم. او 5 نفر عراقي را سوار كرد و به اتفاق بهطرف قرارگاه لشگر خراسان كه نزديكترين قرارگاه بود رفتيم و اسراي عراقي را تحويلداديم. آن 5 نفر، يكي فرمانده يگان، يكي افسر رسته مهندسي، دو نفر سرباز و ديگري ازگروه خودفروخته مجاهدين خلق بود كه تحويل لشگر 77 داديم؛ سپس به سوي قرارگاه خود بهپرواز درآمديم. پس از بازگشت از دارخوين، سپاه پاسداران اعلام كرد كه در اطرافآبادان، تانكهاي عراقي وارد عمل شده‏ اند؛ بلافاصله با دو فروند كبرا و يك فروند 214 براي شناسايي محل و يافتن تانكها به پرواز درآمديم. در كرانه غربي رودخانهكارون، در ارتفاع بسيار كم پرواز مي‏ كرديم كه ناگهان خلبان 214 اعلام كرد سه فروندهليكوپتر عراقي در حال پرواز هستند. با شنيدن اين خبر به طرف نيزارها رفتيم تا ازديد هليكوپترها در امان باشيم. بعد با كبراي دوم هماهنگ كرديم و قرار شد كه ازنيزارها خارج شود و به سوي هليكوپترهاي عراقي شليك كند. بلافاصله همين كار را كرد واقدام به تيراندازي نمود. متاسفانه دستگاه تيراندازي‏اش دچار اشكال بود و نتوانستبه دقت هدفگيري كند. من بلافاصله اعلام آمادگي كرده و از ميان نيزارها خارج شدم. سهفروند هليكوپتر سنگين Mi-8 عراقي را كه به صورت دايره در يك نقطه پرواز مي‏كردند باچشم غيرمسلح ديدم و حدس زدم بايد در حال تخليه نيرو يا مهمات باشند. يا علي مدديگفتم و اولين هليكوپتر را با موشك تاو هدف قرار دادم. لحظاتي بعد هليكوپتر آتش گرفتو به زمين خورد. خلبانان عراقي نمي‏دانستند از كدام سمت مورد هدف قرار گرفته ‏اند. آنها در آسمان سرگردان بودند و بي‏ هدف پرواز مي‏كردند. به سرعت هليكوپتر خودافزودم و تا فاصله 600 متري يكي از آنها پيش رفتم و موشك تاو دوم را به سويش شليككردم. اين يكي هم مثل هليكوپتر اولي در آسمان آتش گرفت و سپس به شدت منفجر شد. دورزدم و به نزديكي هليكوپترهاي خودي رسيدم. ناگهان خلبان 214 اعلام كرد: «موشك!موشكو قبل از آنكه عملي خاص انجام بدهم موشكي احتمالاً از نوع سام7 از بين هليكوپتر منو 214 رد شد و به زمين خورد. اين بارنيز به طور معجزه ‏آسايي نجات يافتيم. دور زدمو براي خيز سوم به طرف هليكوپتر سوم عراقي حركت كردم، آن را نشانه رفتم وليهليكوپترم حركتي نكرد. فهميدم مهماتم تمام شده است. در حالي كه سريعن گردش به راستمي‏كردم، موضوع را به سايرين گفتم و به طرف پايگاه پرواز كردم. آن شب در اثر خستگيزياد، خيلي زود به خواب رفتم. صبح فردا يكي از مسئولان سپاه با قرارگاه تماس گرفت واعلام كرد كه دو فروند هليكوپتر عراقي كه هدف قرار گرفته بودند، حامل تعداد زيادياز كماندوهاي عراقي بوده كه همگي كشته شده ‏اند. ارديبهشت 1361 و زمان عمليات فتحالمبين بود. لحظه‏ اي آرامش نداشتيم. حضور هوانيروز در اين عمليات نيز بسيار چشمگيربود. خلبانان ما با آنكه بارها عمليات انجام داده بودند، هنوز احساس خستگي نمي‏كردند و باكمال ميل حاضر به انجام عمليات بعدي بودند. براي انجام ماموريت، قرار شدچهار فروند هليكوپتر كبرا وارد عمل شوند. بلافاصله هر چهار فروند استارت زده و بهسوي محل ماموريت به راه افتاديم. از اين تيم آتش، فقط هليكوپتر من به موشك «ماوريك» مسلح بود. موشك ماوريك، موشكي بسيار گرانقيمت و با قدرت تخريب بسيار بالاست. اينموشك توسط تيم فني نيروي هوايي و هوانيروز به روي هليكوپتر سوار شده و آزمايشات آنبا موفقيت انجام شده بود. من قبلاً بارها اين موشك را شليك كرده و به مشخصات فني وتوانمندي‏هاي آن، آشنا بودم. در حين پرواز، چون نيروهاي دو طرف در حال جنگ و گريزبودند و بعضي وقتها يك نقطه چند بار دست به دست ميشد، تشخيص نيروهاي خودي و دشمنخيلي سخت بود. براي آنكه دچار اشتباه نشويم، بايد خيلي حساب شده عمل مي‏ كرديم وقبل از انجام هر كاري، با نيروهاي پياده خودي تماس مي ‏گرفتيم. در يكي از اينتماسهايي كه فرمانده تيم با نيروي زميني عمل كننده خودمان داشت، اطلاع دادند كهساختمان بزرگي در داخل باغي قرار دارد كه پر از نيروهاي عراقي است و ما بايد هرچهزودتر آن را منهدم كنيم. اين ماموريت به من واگذار شد. من به نزديكي‏هاي باغ رفتم وپس از تنظيم موشك، منتظر روشن شدن چراغ قرمز شدم. اما چراغ قرمز روشن نشد و موشكماوريك بدون روشن شدن آن چراغ، هرگز عمل نمي‏ كند. با ناراحتي بسيار مجبور شدم جهتخود را عوض كنم و از سمت غرب به باغ نزديك شوم. ناگاه با آتش شديد نيروهاي عراقيمواجه شدم و نتوانستم باغ را مورد هدف قرار دهم. از سويي هليكوپترهاي ديگر باعراقي‏ها درگير شدند و سرانجام يكي از هليكوپترهاي ما تا نزديكي باغ رفت. او باديدن پرچم ايران، به ما اعلام كرد كه آنجا در اختيار نيروهاي خودي است. با ارتباطمجددي كه فرمانده با نيروي زميني گرفت، معلوم شد كه آن باغ در اختيار نيروهاي خودياست. وقتي اين خبر را به من دادند خيلي خوشحال شدم و خدا را بارها و بارها شكر كردمكه به ما كمك كرد تا با يك اشتباه، همميهنان خود را مورد هدف قرار ندهيم. سرانجامفرمانده تيم با هماهنگي نيروي زميني، مركز توپخانه دشمن را به ما نشان داد و من بهقلب توپخانه دشمن يورش برده و دو موشك ماوريك خود را حواله آنهاكردم.


موشک ضدکشتی هارپون نصب شده روی فانتوم ایرانی


روز دوم عمليات فتح‏ المبين، اعلام كردند كه تانكهايعراقي از هر طرف شروع به پاتك كرده ‏اند و از ما خواستند كه براي مقابله با آنهابرويم. هليكوپترهاي ما، بلافاصله به پرواز درآمدند. سريعن خود را به منطقه‏اي كهمورد نظر بود، رسانديم. شدت درگيري آنقدر زياد بود كه واقعاً نمي‏شد نيروي خودي رااز دشمن تشخيص داد. در بعضي از نقاط، نيروهاي خودي و دشمن درهم ادغام شده و در حالجنگ تن به تن بودند. از راديوي هليكوپتر هم دائم صداي كمك به گوش مي‏ رسيد. نمي‏دانستيم چه كار كنيم و كجا را بزنيم؟ فرمانده تيم پروازي با نيروي زميني تماس گرفتو جوياي محلي شد كه مي‏ بايست هدف واقع شود. در جواب گفته شد كه نيروي زميني باگلوله فسفري منطقه را مي‏زند. هوانيروز همانجا را مورد هدف قرار دهد. بلافاصلهگلوله فسفري در منطقه‏ اي به زمين نشست و پشت سر آن با فرياد يا علي مدد، موشك تاورا آماده كرده و به آن نقطه شليك كردم. ناگهان صداي الله اكبر راديو در گوش ما طنينافكند و من هم به حول و قوه الهي، موشك تاو دوم را پرتاب كردم و ساير هليكوپترها همبا شناسايي هدف، شروع به تيراندازي كردند و در مدت بسيار كمي، با كمك هليكوپترهايكبرا و موشكهاي تاو، محاصره آن قسمت شكسته شد. سپس با اتمام مهمات به پايگاه خودبرگشته و مهماتگيري كرديم و اين بار با يك تيم آتش اضافي به محل رفتيم. البتههواپيماهاي عراقي نيز بيكار ننشسته و براي آنكه ما را زمين‏گير كنند، مرتبن بالايسر ما ظاهر مي ‏شدند و گاهاً با پرتاب راكت يا موشكهاي ناتوان «آتول» سعي در شكاركبراها داشتند. در اين عمليات، من در سمت راست پرواز مي‏كردم. ناگهان بر فراز يكياز تپه‏ ها، سه نفر را ديدم كه براي ما دست تكان مي‏ دادند. ناخودآگاه به آنهانزديك شدم. در اين حال، يكي از آنها خود را به داخل سنگر انداخت. اين كار مرا به شكو ترديد واداشت. تا 100 متري آنها پيش رفته بودم كه يكي بلند شد و شروع به فراركرد. من بر سرعت هليكوپتر افزودم و از بالاي سركسي كه راس تپه بود و دست تكان مي‏داد رد شدم و به فاصله 20 متري نفري كه فرار مي ‏كرد رسيدم. حالا از تپه رد شده وبه دشت وسيعي رسيده بودم. ناگهان در مقابل خود صدها عراقي را ديدم كه در حال فرارهستند. آنها را از لباسشان شناختم. عراقي‏ها با ديدن من، شروع به تيراندازي كردند. بلافاصله تغيير مسير داده و از يكي از كبراها كمك خواستم. فرمانده ما كه از راديوصداي مرا مي‏ شنيد، گفت كه آنها 15 كيلومتر از لبه جلويي منطقه نبرد فاصله دارند ونبايد در آنجا نيروي عراقي وجود داشته باشد. در جواب گفتم: «اينها يا ديشب تك زده وتا اينجا آمده ‏اند يا از نيروهايي هستند كه نتوانسته‏ اند فرار كنند.» به هرحال،با ورود كبراي دوم، مشكل ما حل شد. كبراي دوم شروع به تار و مار كردن آنها باراكتهاي 70 ميليمتري و صدها تيرفشنگ پرداخت. سپس به نيروي زميني اطلاع داديم كهممكن است افراد ديگري نيز در آنجا باشند و خودمان به منطقه اصلي درگيري برگشتيم. فرداي آن روز، نيروي زميني يك تيم شناسايي رزمي به آن منطقه اعزام كرد. پس از بررسيبه ما اطلاع دادند كه روز گذشته در آن منطقه، بيش از 100 نفر عراقي كشته و صدها نفرمجروح و تعداد زيادي نيز به اسارت گرفته شدند.


هواپیمای فانتوم ایرانی مدل F-4D و خلبانان درکاکپیت


يكي از عملياتهاي مهم ما زدن تاسيسات پتروشيمي بصرهبود. اين محل بر خلاف اسمش كه غيرنظامي است، يكي از بزرگترين پايگاههاي عراق بوده ودر آنجا دو دستگاه رادار دوربرد كه از نظر نظامي اهميت زيادي داشتند، نصب شده بود؛به طوري كه براي عراقي، نگهداري از اين رادارها بسيار مهم و براي ما هم انهدام آنيكي از ضروريات بود. عراق با تمام امكانات هوايي و زميني خود، سعي در نگهداري آنداشت و ايران نيز به تمام نيروهاي رزمي خود، اعم از زميني، هوايي و هوانيروزماموريت آزاد داده بود كه آنجا را منهدم كنند. يك بار نيروي هوايي يك بمب 5 تني رابا يك فروند F-4D روي ساختمان انداخت، ولي استحكام سطح ساختمان آنقدر زياد بود كهآسيب كلي به رادار وارد نيامد. اهميت اين رادارها در اين بود كه عملكردي مثل آواكسداشتند و مركز تجمع نيروهاي ايراني را ثبت مي ‏كردند و توپخانه خود، گرا مي‏ دادند. تنها فرقي كه اين رادارها با آواكس داشتند اين بود كه آواكس، رادار سيار و دارايبرد محدودي است، ولي اين رادارهاي ثابت بودند و ميدان عمل خيلي وسيعي داشتند. هوانيروز براي انهدام آن، اقدامات زيادي كرده بود، ولي هنوز اين مهم عملي نشده بود. خلبانهاي هوانيروز ساعتها در اطراف رادار دور زده بودند كه موشك خود را روي آن قفلكنند، ولي هنوز موفق به اين كار نشده بودند. البته براي اين كار، فقط كبراهايي واردعمل ميشدند كه موشك ماوريك داشتند. آن روز درگيري در غرب كارون، بسيار شديد بود وتمام منطقه را دود غليظ حاصل از سوختن ادوات و چاههاي نفت، فرا گرفته بود. ناگهاناز نظرم گذشته كه پروازي روي پتروشيمي داشته باشم و به قول معروف، من هم شانسم راامتحان بكنم. فرمانده منطقه عليرغم اينكه من مسئوليتهاي زيادي در هوانيروز داشتم،پيشنهاد پرواز مرا قبول كرد و قرار شد به همراه يك فروند 214 و يك فروند كبرا، كهحفاظت مرا برعهده داشت، به آنجا اعزام شويم. ساعت 9:30 هليكوپتر من با دو موشكماوريك از زمين كنده شد و به طرف هدف به پرواز درآمد. هليكوپتر كبراي دوم و بهدنبالش هليكوپتر 214 كه يك گروه فيلمبرداري از برنامه «ايران در جنگ» را به همراهداشت، در اطراف من به پرواز درآمدند. در ارتفاع خيلي پائين پرواز مي‏ كرديم؛ با اينحال، زودتر از آنچه انتظار مي‏رفت، عراق به پرواز ما پي برد و ابتداهواپيماهاي ميگ 21 و پس از آن هليكوپترهاي «هايند» دشمن در ارتفاع بالا اقدام به تيراندازي به سويما كردند. علت پرواز هليكوپترهاي عراقي در ارتفاع بالا، اين بود كه هم ما را هدفقرار دهند و هم پدافندشان بتواند به راحتي به سوي ما تيراندازي كند. با وجود آن همهموانع، بيش از هفت بار به طرف پتروشيمي پرواز كرده و به آن نزديك شده بودم ولي موشكماوريك روي آن قفل نشده بود. به فكر فرو رفتم تا علت را بيابم. ناگهان علت قفلنكردن موشك را فهميدم. به ستوان ميبدي گفتم: مي ‏داني چرا موشك قفل نمي‏شود؟

-        نه.

-        - براي اينكه ساختمان همرنگ زمين است و هرگز اين موشك از اين زاويه نمي‏تواند كاري بكند.

-        - سعي كن اين فرصت طلايي را از دست ندهيم.

-        - بهتر است ازسمت غرب هم آزمايش كنيم.

-        - آن منطقه ناشناخته است و مجاز به پرواز در آنجانيستيم.

-    - اهميت اين موضوع بيشتر از آن است كه ما معطل بكنيم؛ پس بهتر است فرصترا از دست ندهيم و كارمان را شروع كنيم.

-    او حرفي نزد و بلافاصله هم نظرمان رابراي تغيير مسير به هليكوپترهاي بعدي گفتيم و سپس به طرف غرب ساختمان پتروشيميپرواز كرديم. پدافند عراق با شدت تمام شليك مي‏كرد و تعداد هليكوپترهاي عراقي كه مارا موشك باران مي‏كردند، زيادتر شده بود، ولي هنوز منتظر فرصتي بودم كه موشك قفلكند و كارم را انجام دهم. سرانجام از سمت غرب به ساختمان نزديك شديم و با توجه بهبه سايه‏اي كه آفتاب در سمت غربي ايجاد كرده بود، موشك قفل كرد. بلافاصله خلبان 214را مطلع كردم كه به فيلمبردارها بگويد كه آماده باشند. ستوان ميبدي مرتب مي‏ گفت: «بزن! اين فرصت طلايي را از دست نده» سعي كردم خونسردي خودم را حفظ كنم. وقتي كهفيلمبردارها اعلام آمادگي كردند، با توكل به خدا و مولا علي، نگاهي به چراغ قرمزموشك كه علامت قفل شدن آن روي هدف بود، اندختم. چراغ قرمزتر از هميشه مرا دعوت بهشليك مي ‏كرد! با توكل به خدا، كليد موشك را فشار دادم. موشك از هليكوپتر جدا شده ورفت تا از دریچه‏ اي كه باز بود وارد ساختمان شد و لحظاتي بعد، ساختمان مجهزپتروشيمي به تلي از دود و آتش مبدل شد. خلبان 214 با خوشحالي گفت: «تبريك ميگويممهدي، هم هدف را زدي و هم تيراندازي ‏ات توسط فيلمبردارها ثبت شد.» براي اطمينانكافي، موشك دوم را نيز پرتاب كردم. اثري از ساختمان پتروشيمي تقريباً برجاي نماندهبود.


هلیکوپتر شینوک در حال اسلینگ هلیکوپتر بل 214


حالا من و ميبدي از خوشحالي سر از پا نمي‏ شناختيم. همه عوامل پدافندي دشمن مشغول شليك به سوي ما بودند. هليكوپتر كبراي محافظ ما شروعبه تيراندازي شديد و پرحجم به طرف آنها كرد. سپس منطقه را دور زديم و هرچه آتشداشتيم برسر دشمن ريختيم و به منطقه خودي وارد شديم. در منطقه خودي احساس كردم كههليكوپترم هر از چند گاهي يك بار ريپ مي‏زند. با اين حال كنترلش كردم و تا پايگاهرساندم. پرسنل هوانيروز در محوطه جمع شده و منتظر فرود ما بودند. فرمانده پايگاه تانزديكي هليكوپتر آمد و نگاهي به من كرد. من با دست علامت دادم. به هر ترتيبي بودهليكوپتر را بر زمين نشانده و از آن خارج شدم. ابتدا فرمانده منطق و پس از او سايرهمرزمان دور ما جمع شدند و برايمان دست زدند و صلوات فرستادند. در حال حركت به طرفاتاق عمليات بوديم كه بازرس فني به سراغم آمد و دستم را گرفت و گفت: «بيا هليكوپترترا تماشا كن!» به طرف هليكوپتر برگشتم. بدنه هليكوپتر سوراخ سوراخ شده بود. غرق درتماشاي آن بودم كه او ملخ اصلي هليكوپتر را نشانم داد. با دقت نگاهش كردم. بيش ازنصف پهناي ملخ اصلي ذوب شده بود. پاهايم سست شد و ضمن تحسين هليكوپتر قدرتمند كبرا،خدا را سپاس گفتم.

 

 

بمب افکن Tu-22M، آتشی زیر خاکستر جنگسرد

دردوران جنگ جهانی دوم، همیشه بمباران کشورهای دور از دسترس مسئله ای مشکل ساز براینیروی هوایی کشورهای درگیر در جنگ بود. چرا که خطرات زیادی یک بمب افکن را در حینپرواز دوربرد به کشور دشمن تهدید می کرد. رهگیری شدن به وسیله جنگنده های دشمن،اتمام سوخت، خرابی موتورها و نقص فنی، همه و همه از عواملی بودند که مانع از موفقیتدر بمباران های استراتژیک دوربرد می شدند. پس از جنگ جهانی دوم، کم کم این ایدهتوسعه زیادی پیدا کرد و نتیجه همین پیشرفت، رقابت شدید شوروی و آمریکا، یعنی دو طرفجنگ سرد در ساخت بمب افکن های سنگین دوربرد شد. یکی از مهم ترین و پیشرفته ترین بمبافکن های ساخت شوروی که همواره موجب وحشت غرب بود، بمب افکن مافوق صوت سنگینTu-22M، یعنی نمونه اصلاح شده همان بلایندر قدیمی بود. در مقالهزیر، به تفصیل به تشریح توانایی های این بمب افکن فراموش شده البته قدرتمند و مقتدرخواهیم پرداخت:


توانایی لحظه به لحظه بمباران طرف مقابل در جنگ سرد، برای شوروی و آمریکاحکم یکی از بزرگترین آرزو هایشان را داشت. ظاهراً هنوز قدرت بمباران های سنگین دوطرف به حدی نرسیده بود که آمریکا و شوروی بتوانند با هم درگیر نبرد های این چنینیشوند. بنابراین، هر دو کشور شروع به توسعه موشک های قاره پیمای خود کردند و هر روزبا دست یافتن به فناوری پیشرفته تری، هر یک از طرفین قدرت خود را به رخ طرف مقابلمی کشیدند. موشک های دوربرد تا اواخر جنگ سرد همچنان یکی از موضوع های داغ بحث هاینظامی بین آمریکا و شوروی بود، اما انگار این دو کشور هم به این نتیجه رسیده بودندکه هرگز بمباران موشکی نخواهد توانست جای عملیات انسانی را به طور کامل بگیرد، یعنیکاملاً جایگزین آن شود. در نتیجه آمریکا و شوری هیچ گاه از گسترش نیروی بمباراناستراتژیکی که به وسیله هواپیماهای سنگین و دوربرد انجام می شد غافلنشدند.


بمبافکن مافوق صوت Tu-22M3 در حال انجام آزمایشواماندگی


توپولف Tu-22M و تاریخچه Tu-22 بلایندر، جد بزرگ بک فایر

Tu-22 از هواپیماهایی بود که هنوز تاریخ نخستین پرواز آن معلومنیست. این هواپیما احتمالاً در اوایل دهه 60 نخستین پروازهای خود را انجام داد و درخدمت نیروی هوایی و نیروی دریایی شوروی قرار گرفت. ناتو که با بررسی عکس های هواییبه وجود این هواپیما پی برده بود، آن را بلایندر نام نهاد. با بررسی شکل بالهای- پسگرای این هواپیما و ابعاد آن، سرعت آن حداکثر دوماخ پیش بینی گشت که بعدها معلوم شد سرعت بلایندر هیچ گاه از 1.4 ماخ فراتر نرفتهاست. این هواپیما بمب افکنی با حداکثر وزن برخاست حدود هشتاد تن بود و موتورهای آنبا یک پیکربندی نا متعارف در عقب بدنه و درست در زیر سکان عمودی قرار داشتند. مشهورترین مدل بلایندر، مدل بلایندر C است که به تجهیزاتگسترده ECM یا دفاع الکترونیکی مجهز بود و در خدمت نیرویدریایی شوروی سابق قرار گرفت. عراق به عنوان هم پیمان نزدیک شوروی در آن سال ها،یکی از مشتریان Tu-22 بود و در زمان جنگ ایران-عراق هم اینکشور، استفاده نسبتاً گسترده ای از این بمب افکن علیه ایران به عمل آورد. هواپیمای Tu-22M، یعنی بمب افکن مورد بحث این مقاله، از نظر ساختارکلی و البته نام شاید به Tu-22 شباهت هایی داشته باشد، اماتوپلوف 22 مدل ام که به بک فایر مشهور است، اساساً هواپیمای دیگریست.


بمب افکن مافوق صوت Tu-22M از مدل های اولیه


توپولف Tu-22M چگونه به وجود آمد

پس از طراحی بمبافکن Tu-22 هیئت طراحی توپولف کار را بر روی طرح بمب افکنیبر پایه ی بلایندر آغاز کرد. توپولف از ابتدا می خواست با تغییر زاویه پسگرایی بالها و نصب موتورهای جدید با قدرت افزون تر نمونه ای اصلاح شده از Tu-22 را ارائه دهد. این طرح، طرح شماره 106 نام گرفت اما چندانکه باید و شاید موفق نبود. شرکت توپولف طرح شماره 125 که بمب افکنی با بردی بیش از 4.800 کیلومتر و سرعتی بالغ بر 2.500 کیلومتر بر ساعت بود را نیز در سال 1962 بهدولت آن زمان شوروی ارائه کرد. پس از تحلیل های فراوان، طرح 125 شرکت توپولف رد وطرح T-4 شرکت سوخو مورد قبول واقع گردید. با این که امیدهابرای شرکت توپولف داشت به تدریج از بین می رفت، اما این شرکت دوباره دست به طراحیجدیدی با کد 145 زد. طرح 145 هواپیمایی اصلاح شده بر پایه ی Tu-22 بود که توانایی انجام ماموریت ها را چه در سرعت های زیرصوت و چه در سرعت های بالای صوت داشت. برای آن که حداقل نیاز های این هواپیما برایبرد آن مرتفع شود، نیاز به استفاده از بال های متغیر بود تا طرح 145را تبدیل به بمبافکنی با انعطاف پذیری بالا و قابلیت پرواز در هر شرایط سرعت پروازی بنماید. براساس پیش بینی ها، هواپیمای جدید سرعتی بالغ بر 2.300 کیلومتر بر ساعت و بردی بینشش تا هفت هزار کیلومتر داشت. پس از آن که طرح T-4 شرکتسوخوی ناکام ماند، در سال 1967 توپولف رسماً مامور توسعه طرح 145 شد. نام هواپیمایجدید، همان Tu-22M بود. بیشتر گام هایی که در راه ساخت Tu-22M برداشته شد، نسبت به زمان خود بی نظیر بود. به خصوصکه توجه ویژه ای هم به سیستم بال های متغیر که البته اساس همین طرح بود هم شده بود. بال های Tu-22M که در وسط بدنه قرار گرفته بودند، میتوانستند زاویه خود را نسبت به خط عرضی هواپیما برای مطابقت با شرایط پروازیگوناگون تغییر دهند. نوک بال ها حالتی انحنایی و البته باریک و ریشه بال ها هم شکلیعریض و پهن داشت.


بمب افکن Tu-22M3 که زاویه پسگرایی بیشتر بال های آن به خوبی مشهود است


توپولف Tu-22M چگونه بمب افکنی بود

با معرفی بمب افکنسوپر سونیک بک فایر، آرزوهای نیروی هوایی شوروی برای داشتن بمب افکنی مدرن و در حدو اندازه های بمب افکن B-1B آمریکایی به بار نشست. بک فایربرای نخستین بار در سال 1969 در کازان مشاهده شد. برای نخستین بار در سال 1971 درآسمان رامنسکوی، در شرق مسکو بک فایر اقدام به انجام سوختگیری هوا به هوا کرد. اینمسئله اگر شاید در وهله ی اول چندان هم مهم نباشد، اما همین عمل سوختگیری هوایی بهمنزله تهدیدی جدی برای آمریکا بود. توپولف برد این هواپیما را 2.200 کیلومتر اعلامکرده بود، در حالی که CIA معتقد بود برد این هواپیما میبایست از چهار هزار کیلومتر بیشتر باشد. DIA هم بردهواپیما را بدون سوختگیری AA، در حدود پنج هزار کیلومتراعلام کرده بود. اگر به این برد زیاد، سوخت گیری هوا به هوا هم اضافه می شد، بکفایر به یک بمب افکن میان قاره ای به خصوص با توان حمله به کشوری چون آمریکا تبدیلمی شد. بک فایر از موضوعات مورد بحث سران دو کشور شوروی و آمریکا در مذاکرات سالت 2بود؛ هر چند که شوروی در این مذاکرات پذیرفت تا به جهت اطمینان از عدم حمله اتمی بهکشور آمریکا، لوله ی سوختگیری هوایی Tu-22M را حذف نماید،اما روس ها چندی بعد این لوله ها را دوباره نصب کردند.

Tu-22M0- Backfire A- نخستین مدل بمب افکن بک فایر که بهدلیل کارائی پایین تنها دو فروند از آن تولید شد. این دو فروند برای مقاصد آموزشیدر سال 1973 به مرکز تمرینات هوایی منتقل شدند.

Tu-22M- Backfire A- اولین فروند از بمب افکن بک فایر که کهکارائی و عملکرد آن مثبت تشخیص داده شده و ورود نمونه های بعدی آن به خدمت صحیح وبه جا ارزیابی گردید.

Tu-22M2- Backfire B- مدل B بمبافکن بک فایر، اولین مدل از این بمب افکن سنگین بود که دستخوش اصلاحاتی در مقیاسبزرگ شد. این مدل به موتورهای نیرومند تر NK-22 مجهز گردیدو برد آن به صورت رسمی تا پنج هزار و صد کیلومتر و بالاترین سرعت آن تا 1.800کیلومتر بر ساعت افزایش یافت. این نمونه برای نخستین بار می توانست تا سه فروندموشک هوا به سطح Kh-22 را در زیر بدنه خود حمل نماید. اگرچه این مدل سیستم تعقیب اتوماتیک عوارض زمین را نداشت، اما مع الوصف قادر بود بهخوبی از پس پرواز در ارتفاع پایین هم برآید. تعداد 211 فروند از این مدل در فاصلهده سال، یعنی بین سال های 1973و 1983 تولید شد. در همان ابتدای تولید، موتورهایجدیدتر NK-23 هم معرفی گردیدند که اصولاً نمونه های تقویتشده موتورهای قبلی بودند، اما این نمونه از موتورهای جدید به هدف های مورد انتظاردست نیافتند. گفتنی است که نخستین پروازهای آزمایشی این مدل از Tu-22M از سال 1973 شروع شد.

Tu-22M2Ye- Backfire B- مدل Ye بکفایر نمونه ای از بک فایر بی بود که مجهز به موتورهای جدید NK-25 و سیستم پیچیده کنترل پرواز شده بود. اما باز هم اینتغییرات انتظارات را برآورده نکرد و این طرح هم همچنان مسکوت ماند.

Tu-22M3- Backfire C- به جرات می توان گفت که این مدل،پیشرفته ترین مدل بک فایر بود که نخستین پروازهای آزمایشی خود را در سال 1977 بهانجام رساند. در پی انجام تغییراتی، دماغه هواپیما برای جا دادن برخی از سامانه هایجدید دراز تر شد و حداکثر زاویه برگشت بال های بک فایر تا 65 درجه افزایش یافت. همچنین با نصب موتورهای جدید، این نمونه از بک فایر یکی از نقص های اجداد خود کهعدم توانایی پرواز سوپر سونیک در ارتفاع دریا بود را نیز مرتفع نمود. حداکثر سرعتدر مدل M3 به بیش از 2.300 کیلومتر بر ساعت و برد آن بهبیش از 6.800 کیلومتر افزایش یافت. همچنین با افزایش باورنکردنی تسلیحات قابل حمل، M3 می توانست دوبرابر آن چه M2 حمل می کرد، اسلحه های مختلف را حمل نماید. در سال 1985 تست های مختلفی از پرواز درارتفاع پایین انجام شد که همگی حاکی از موفقیت عملکرد هواپیما در ارتفاع پایینبودند.

Tu-22MR- اگرچه با ورود ماهواره های فضایی به عرصه ماموریتهای جاسوسی هواپیماهای شناسایی تقریباً از رده خارج شدند، اما نمونه های انگشتشماری از Tu-22M3 ها برای انجام ماموریت های شناسایی بهینهسازی شدند. در Tu-22MR محفظه های نگهداری بمب جای خود رابه سنسورها و حسگرهای مفصل هوایی داده اند. با تمام این اوصاف، در توانایی اخلالگری سیستم های الکترونیکی دشمن یا ECM نه مدل M2 و نه مدل M3 یا MR چندان موفق نبوده اند و همیشه برای تکمیل این نقش، هواپیماهایاسکورت دیگری که باید به عنوان مکمل به عملیات اضافه شوند، الزامی بوده اند.

 

بمبافکن توپولف Tu-22M در حال حمل یک فروند موشککیچن


به احتمال فراوانساخت بمب افکن قدرتمند B-1B لنسر آمریکایی، واکنشی نسبت بهساخت بک فایر بوده است. بک فایر درست مخالف بسیاری از بمب افکن های رده خود، دارایپیکربندی ویژه ای است، چنان که موتورهای توربوفن آن در داخل و قسمت های کناری بدنهواقع شده اند. این ترکیب، بک فایر را بیشتر به یک جنگنده عظیم الجثه مشابه می سازدتا یک بمب افکن استراتژیک. بک فایر چهار خدمه دارد، یک خلبان در قسمت جلو سمت چپ،کمک خلبان در قسمت جلو سمت راست، افسر ارتباطات در قسمت عقب سمت چپ و یک افسر ناوبر در قسمت عقب سمت راست که البته افسران قسمت عقب کابین هیچ دیدی نسبت به جلویهواپیما ندارند، اگر چه پنجره های کناری وسیع و بزرگی برای آنان در نظر گرفته شدهاست. تا کنون هیچ بک فایری به کشورهای خارجی صادر نشده است، اگر چه کشورهایی مثلایران و چین در سال های 1990 علاقه فراوان خود را به داشتن این بمب افکن در خدمتنشان داده اند. هر چند گزارش هایی هم مبنی بر پیشنهاد این بمب افکن به کشور هند،مجهز به موشک های نزدیک برد Kh-15S وجود دارد. با تماماوصاف، روسیه هنوز هم بزرگترین پرواز دهنده بمب افکن مشهور دوران جنگ سرد یعنی بکفایر است و این هواپیما به دلیل لغو پروژه T-60S به دلیلهزینه های زیاد تا آینده نامعلوم به عنوان بمب افکن اول استراتژیک روسیه در خدمتباقی خواهد ماند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 05 فروردین 1394 ساعت: 0:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره نقدوتحلیل آثارادبی

بازديد: 193

تحقیق درباره نقدوتحلیل آثارادبی

چكيده

در تعريف واژه ي ادبيات، ماهيت، فوايد و نقش آن در زندگي بشر و نيز در حوزه ها و كاركردهاي عملي آن، از قديمترين زمان تاكنون مباحث گوناگوني صورت گرفته است؛ برخي آنرا به مفهوم اخلاقي و برخي در معاني ادبي و عده اي نيز به هر دو مفهوم اخلاقي و ادبي آن به كار برده اند.

اما امروزه ادبيات با ساير علوم جديدي چون روان شناسي، زبان شناسي و نقد ادبي پيوند خورده و اهميت والايي پيدا كرده است.

اگر ما يك سير اجمالي در آراء و نظريه هاي ادبي غربي ها داشته باشيم، با مطالعه ي آراء ادبي افلاطون، ارسطو، سيدني، جان درايدن، جانسن و كالريچ و ديگران در مي يابيم كه:

اولاً جريان فكري ادبي كه از ارسطو شروع و به كالريچ ختم مي شود، متناسب با شرايط فرهنگ اروپايي است؛ به ين صورت كه اگر در آراء آنها ابتدا موضوع اخلاقي در حوزه ي ادبيات داراي نقش و معناي خاصي بود، رفته رفته رنگ باخته و «لذت» جانشين «تعاليم اخلاقي» مي گردد.

ثانياً در تعريف ماهوي شعر و ادبيات با مشكلات و نارسايي هاي چندي روبه رو هستيم كه تعميم آن نظرها به آثار ادبي مهم دنيا، نه تنها مشكل، بلكه گاهي ناممكن و يا حداقل ضعيف مي باشد.

در اين مقاله ضمن تبيين و روشنگري جريانات تاريخي آراء ادبي غربي، كه از اخلاق به التذاذ و از ايضاح به ابهام مي گرايد، سعي شده با كمك از نظريه هاي ادبي خواجه نصير و بند كروچه و استفاده از مفهوم «شهود»، يك تعريف جامع و كاربردي تري از ادبيات ارائه شود تا گره گشاي بسياري از مشكلات ادبي و علمي ما باشد.

كليد واژه ها: آراء ـ ادبي ـ امروز ـ شهود ـ غرب ـ نقد ـ يونان

 

 


1ـ مقدمه

در تعريف واژه ي «ادبيات» و تبيين «ماهيت» و «رويكردهاي معرفتي» آن، از قديم ترين زمان ها تاكنون، مباحث گوناگوني از طرف صاحب نظران به عمل آمده است.

امروزه نيز با توجه به پيشرفت هاي علمي جديد و ورود آن به حوزه هاي علوم انساني و تعاملات اجتماعي و معرفتي آن با ادبيات، بيش از پيش توجه علما و انديشمندان علوم انساني را به خود معطوف داشته است.

"سقراط، افلاطون و ارسطو نخستين كساني هستند كه به طور رسمي درباره ي شعر و ادبيات، نظرهاي متقن و منتقدانه اي بيان كرده اند."(زرين كوب، ج1، 1361،ص 6).

"ظاهراً ارسطو هم اولين كسي بود كه آثار قوه ي ذوق و عقل انساني را، مانند آثار طبيعت، تابع قوانين و نواميس كلي شمرد و شعر و ادبيات را در زمره ي فعاليت هاي ذهني انسان و داراي وجود و ماهيت معرفتي به شمار آورد."(زرين كوب، ج2، 1361،ص829).

بررسي موضوع "وظيفه" و "كاركرد بيروني ادبيات"، تاريخ طولاني دارد؛ دانشمندان و نظريه پردازان مختلفي با تأثير از آراء ادبي افلاطون و به خصوص ارسطو، به طور عمده بيشتر بر جنبه هاي معرفتي ادبيات تأكيد داشته اند. اما از دوره‌ي رنساس به بعد، و با توجه به توسعه ي روز افزون پيشرفت هاي علمي و صنعتي در غرب، "نظريه پردازان ادبي اغلب از جنبه‌هاي معرفتي ادبيات دور شده و به برآيند لذّت و انفعال نفساني ادبيات، تأكيد بيشتري نموده و آن را از مظاهر و نمودها‌ي عيني و ذاتي ادبيات برشمردند."(رِنِه ولك، مورگان فوستر؛1370، صص 45-44).

تني چند از نظريه پردازان بر رويكردهاي عملي (Practic) ادبيات و جنبه هاي انساني و اجتماعي آن تأكيد داشته و مفهوم غايي و ماهيت دروني ادبيات را در ساختار عملي و عيني آن تعريف كرده اند. (سارتر؛1363،ص 29).

برخي نيز صرفاً جنبه ي زيبايي «ادبيات» را ماهيت اصلي آن بر شمرده اند؛ و به گفتة اِمِرسون1 (1882-1803)، «زيبايي» خودش را توجيه مي كند و در كنار هرگونه دفاعي كه از شعر به وسيله ي ارسطو، درايدن، كالريچ و ديگران به عمل آمده، بايد گفت كه « نخستين وظيفه و عمده‌ي شعر، وفادار ماندن به ماهيت خودش است.» (رنه وِلِك و آستن وارن؛ 1373،ص31).

عده اي نيز مانند ماثيو آرنولد (1888-1822)،  شاعر و منتقد، به بي طرفي اخلاقي ادبيات توجه داشتند. هدف آرنولد نيز نيل به «مجاهده ي بي طرفانه» و دست يابي به يك «محك عيني» در ارزيابي آثار ادبي بود. و در واقع نوعي تعادل و سازش بين مفهوم زيبايي (Beauty) و وظيفه ي اخلاقي (Duty) را تعليم مي داد.( زرين كوب؛ ج2، 1361،ص 503).

او در ماهيت اخلاقي ادبيات معتقد بود كه "شعر مي تواند جانشين مذهب شود." در مقابل بعضي ها نيز معتقدند كه «هيچ چيز در اين دنيا يا در آن دنيا، نمي تواند جانشين چيز ديگر باشد».(تي.اس.اليوت؛1933،صص 155-113).

با توجه به سوابق و پايه هاي تاريخي تحقيقات و پژوهش هاي انجام يافته در غرب، در مي يابيم كه در مطالعات و يا نظريه پردازي هاي آنان، تبيين روشن و گويايي از ماهيت اصلي و ذاتي ادبيات به عمل نيامده و در سير جريانات و نظريه پردازي هاي ادبي نيز، بيشتر بر جنبه هاي صوري و مادي سخن ادبي، از جمله موضوع « زيباشناختي» آن و در نهايت بر مفهوم «لذّت گرايي ادبي» تأكيد و توجه داشته اند.

در شرق نيز، از جمله در ايران، بخصوص در ميان حكما، صوفيه و اديبان ايراني، ماهيت سخن ادبي بيشتر بر جنبه هاي اخلاقي و نفساني آن استوار بوده است؛ در بين اعراب نيز، ابتدا صورت هاي مادي و زيباشناختي سخن ادبي مورد توجه قرار داشت. (تهانوي؛1346). عده اي نيز در تبيين ماهيت سخن ادبي، علاوه بر جلوه هاي زيباشناختي آن، موضوع تهذيب نفس و اهميت اخلاقي آن را نيز لازمه ي ذاتي سخن ادبي برشمرده اند.(جاحظ؛1266،ص132).

محققان و صاحب نظران ايراني هم تا حدود زيادي تأثيرات اخلاقي و نفساني ادبيات را جزء ماهيت ذاتي آن برشمرده و در اين مورد آراء مختلفي نيز بيان نـموده اند.(ابن سينا؛1953،ص162). عـده اي نيز به ماهيت تخيّل پردازي ، موزونـيت و جنبه ي هنري سخن ادبي و شعر استناد كرده و غايتي بالاتر از آن را متصور نشدند. (خواجه نصير طوسي؛1326،ص588).

به طور كلي در مجموع  آراء و نظريه‌هاي ادبي ايرانيان در گذشته نيز، يك نظريه و تعريف واحد و جامع الاطرافي كه بتواند ماهيت علمي و واقعي ادبيات و بخصوص شعر را تبيين نمايد، ارائه ننموده اند. لذا ما در اين پژوهش و بررسي، درصدد تبيين وارائه ي يك چارچوب منطقي و فراگيري، مبتني بر واقعيت هاي ذاتي و علمي ادبيات هستيم كه طي آن بتوانيم ضمن روشنگري، كاستي ها، معايب نظريه ها و آراء ادبي غربي ها، به تحليل منطقي ماهيت، فلسفه و اهداف ماهوي ادبيات نيز بپردازيم. براين اساس معتقديم كه:

-    آراء غربي ها در خصوص ادبيات، بيشتر بر جلوه هاي مادي و نفساني آن استوار مي باشد.

-  در نظريه هاي ادبي حكماي عرب و ايران نيز علاوه بر جلوه هاي زيباشناختي و هنري سخن ادبي، بيشتر بر جنبه هاي اخلاقي آن تأكيد شده است.

-  سخنان ادبي، بخصوص شعر، علاوه بر مباني ادبي و مفاهيم اخلاقي، از جنبه هاي شهودي و علمي نيز برخوردار مي باشد.

2ـ مواد و روش ها

روش پژوهش ما، بنا به اقتضاي ماهيت موضوع، تحليل محتوا (Content text) مي باشد كه طي آن ما در يك سير تاريخي و از قديم ترين زمان تا دوران معاصر، برجسته ترين آراء و نظريه هاي ادبي حكما، فيلسوفان و نظريه پردازان غربي، ايران و عرب را مورد بررسي و تحليل محتوايي و انتقادي قرار داده ايم. در اين روش، علاوه بر آشنايي با سوابق پژوهش موضوع، با سايه روشن ها و در نتيجه كاستي ها و معايب نظريه پردازان نيز آشنا مي شويم. و در پايان نيز با استفاده از اطلاعات و داده هاي به دست آمده و با عنايت به نظريه ي شهودي ادبيات، كه در عرفان و روان شناسي جديد و زيباشناختي علمي نيز مطرح است، به ارائه ي نظر جديدي در خصوص "شعر و سخن ادبي" پرداخته ايم.

3ـ نتايج و مباحث

3ـ1ـ آراء يونانيان و غربي ها در باب ماهيت سخن ادبي

سقراط، افلاطون و ارسطو نخستين كساني هستند كه به طور رسمي درباره ي شعر و ادبيات نظرهاي متقن و منتقدانه اي بيان كرده اند و ظاهراً ارسطو (321- 384 ق.م) اولين كسي بود كه آثار قوه، ذوق و عقل انسان را، مانند آثار طبيعت، تابع قوانين و نواميس كلي شمرد؛ او معتقد بود كه «شعر (ادبيات) از فعاليت هاي ذهني و امري است كه داراي وجود و ماهيتي است و بايد تحت تعمق و تفحص قرار گيرد».(زرين كوب؛ ج1، 1361،ص 6).

3ـ2ـ افلاطون و الهامي بودن شعر

افلاطون (347-427 ق.م) نيز، مانند استادش، سقراط، شعر و سخن ادبي را نتيجه ي قوه ي الهام و امري الهي و يكي از اسرار خدايان مي دانست؛ به نظر او شعر به وسيله ي «الهه ي شعر» بر قلب شاعر الهام مي شود. البته افلاطون در نظر خود، درصدد آن نبود كه مانند ارسطو، قواعد و قوانين خاصي براي شعر و ادب تنظيم نمايد.

افلاطون دو رساله به نام هاي فدروس (phaedrus) و ايون (Ion) دارد. وي در رساله ي فدروس، ضمن برشمردن چهار نوع جنون، يكي از آنها را «جنون شاعران» معرفي كرده و مي گويد: «نوع سوم شوريدگي، حال كساني است كه مسحور الهه هاي شعر و هنر و دانش شده اند».(ديويد ديچز؛ 1369،ص32). افلاطون در جاي ديگري، علاوه بر اينكه به "الهامي بودن موضوع شعر" اشاره مي كند، شاعران را نيز حلقه هاي ارتباطي بين زمين و عالم بالا معرفي مي نمايد؛ او در اين باره مي گويد:

« گمان مي كنم اكنون دريافته باشي كه آن شنوندگان، واپسين حلقه هاي زنجيرند كه نيروي مغناطيسي به آن منتقل مي شود و حلقه هاي ميانه، نمايشگران و راوياني چون تو و حلقه ي نخستين خود شاعر است. خدا نيروي خويش را به حلقه ي نخستين مي دهد و اين حلقه به حلقه اي ديگر مي پيوندد و هر حلقه اي، حلقه ي بعدي را به دنبال خود مي كشد». افلاطون؛1367،ص614).

البته بايد توجه داشت كه افلاطون در اثر معروف خود (مدينه ي فاضله)، كه در كتاب جمهور او گرد آمده، براساس نظريه ي مُثُلي خود، ضمن عدول از عقيده ي اول خود، با شاعران به مخالفت برخاسته و سخنان آنان را گمراه كننده و بيهوده شمرده است؛ وي افلاطون در اين باره مي‌گويد:

«گفتم كه همه ي شعرا، خواه از نيكوكاري، خواه از ساير موضـوعات سخن مي گويند، كاري جز تقليد اشباح انـجام نمي دهند و به حقيقت نمي رسند و مي توانيم بگوييم كه شاعر مقّلد هم مانند كسي كه حكومت و اختيار شهر را به دست مفسدين بسپارد و سكنه ي نيكوكار را هلاك كند، تخم فساد در روح افراد مي كارد و فقط جنبه ي غيرعاقله ي نفس انساني را خشنود مي سازد».( همان؛صص552-573).

3ـ3ـ ارسطو و ساختار شعر و سخن ادبي

ارسطو، شاگرد افلاطون، در مخالفت با نظر اخير او درباره ي شعرا مي پردازد. او علاوه بر آنكه برخي از اشكالات افلاطون در باب شعر را پاسخ مي دهد، خود نيز به طرح آراء خويش در زمينه ي تقسيم بندي شعر، منشأ و ماهيت آن و نيز تجزيه و تحليل هر يك از انواع شعر يوناني معاصر خود مي پردازد؛ او در اين راستا، بين سخنان هومر و انباذ قلس[حكيم]، كه هر دو موزون هستند، فرق قائل شده و معتقد است كه در شـعر، عـلاوه بر خـمير مايه ي وزن، مـفهوم خيال نـيز عنـصر اصـلي شـعر به شمار مي آيـد. (زرين كـوب؛1357،ص 114). و مـعتقد است كه ادبـيات امري حقيقي، جدي و مـفيد اسـت، در اين باره مي گويد:« شعر فلسفي تر از تاريخ است».(ارسطو؛1337،ص84). در اين نظر ارسطو، ماهيت ادبيات از امور واقع فراتر رفته و با دنياي آرماني بشر مرتبط مي شود؛ به عبارت ديگر مي توان گفت كه در اين ديدگاه، در ماهيت ادبيات، ابلاغ و نشر معرفت و آگاهي نهفته است. بر همين اساس است كه در كتاب «فن شعر» (بوطيقا) خود، موضوع «كاتارسيس»(Katharsis) يا «روان پالايي» را مطرح كرده است كه منظور او از اين اصطلاح «تزكيه ي نفس» و تلطيف عواطف انساني، از طريق استخلاص اين عواطف به هنگام ادراك زيبايي است.

ارسطو در اثر فوق سعي دارد كه ارزش "اخلاقي" شعر را از ارزش «زيباشناختي» آن جدا كند و شعر را به منزله ي امري زيبا مورد تحقيق و تحليل قرار دهد.(زرين كوب؛ 1361،ص291). وي با پرداختن به مسائل و موضوعاتي چون تراژدي و آثار و فوايد آن (همان؛ص121)، نشان مي دهد كه نسبت به صورت شعري حساسيت داشته و مي دانسته كه لذّت يك اثر ادبي كامل، بايد از اجزاء مختلف مؤثر در ايجاد آن حاصل گردد.( ديويد ديچز؛1369،ص78).

ارسطو بر اين باور است كه تراژدي با برانگيختن شفقت و ترس در ما، آن چنان توانايي به ما مي دهد تا با آرامش فكر و فارغ از شور و احساسات «تماشاخانه» را ترك كنيم. در نظر او، تراژدي نه تنها بينش خاص خود را القاء مي كند1، بلكه شور و احساسات زايد آدمي را نيز دفع و معرفتي جديد در ما ايجاد مي كند و حالت فكري بهتري از براي ما فراهم مي سازد؛ به عبارت ديگر، او معتقد است كه شاعر به وسيله ي عنصر تخيّل و با بهتر جلوه دادن سيماي اين جهاني، ما را يك پله به حقيقت و معرفت كلي نزديك مي سازد. اين ارزش هاي سه گانه، حملات افلاطون را جداً دفع مي كند.(همان؛ص78).

3ـ4ـ دفاع سيدني از نظريه ي ارسطو

در قرن شانزدهم، سرفليپ سيدني (1586-1554 م)، شاعر و مرد سياسي انگليسي، در رساله ي انتقادي خود تحت عنوان «دفاع از شعر» به حمايت از آراء ارسطو در مورد شعر پرداخت. او كه ادبيات تخيّلي را به طور كلي، مد نظر داشت، در رساله ي فوق، به دنبال بيان اين حقيقت است كه اگر شاعر يا نويسنده بتواند يك اثر ابداعي و تخيّل آميز همراه با سرزندگي و شور و احساس ارائه كند، اثر او وسيله اي جهت ابلاغ حقايق تاريخي و اخلاقي خواهد بود؛ در نظر او «ابداع» صفت مميزه ي شاعر است و شاعر به كمك تخيّل خود، جهاني برتر و كاملتر از دنياي واقعي مي آفريند؛ در نظر او عالم طبيعت«برنجين» است و فقط شاعران جهاني «زرين» مي آفرينند.(ديويد ديچز؛صص109و 113). سيدني بر اين باور است كه دوستان افسانه ها پايدارتر، جنگجويانش "دليرتر" و فرمانروايانش "شايسته تر" و قهرمانانش از هر لحاظ "ممتاز" تر و عاشقانش نيز "وفادار" ترند. درختانش "پربارتر" و گل هايش هم "خوشبوتر" هستند؛ پس شاعر به كمك قوه ي تخيّل خود « جهاني زيباتر و كاملتر از دنياي واقعي» مي آفريند.

3ـ 5 ـ جان درايدن و طبيعت عام بشري

اينگونه نظريه ي آرمانگرايي ادبي ادامه پيدا كرد تا اينكه در سال 1688، جان درايدن (1700-1631)، شاعر و مرد سياسي انگليسي، با توجه به جنبه هاي اخلاقي ادبيات، به موضوع نمايش پرداخته و چنين مي نويسد: «تصوير راستين و سرزنده از طبيعت بشر، كه نمودار شور و احساس و خلق و خوي اوست و نيز دگرگوني هاي سرنوشتي، كه وي دستخوش آن است، به منظور مسرت و تعليم انسان».(ديويد ديچز، 1369،صص 134و 279).

وي در مقدمه اي كه بر آثار شكسپير نوشته، معتقد است كه يكي از هنرهاي شكسپير اين بود كه در هنرهايش از «طبيعت عام بشري» تقليد كرده و سخن گفته است؛ به اين ترتيب كه انسان در آموزش و معرفت طبيعت عام بشري است كه لذّت مي‌برد و اين لذّت نيز ناشي از شناخت آدمي است نه از تعليم.(همان؛ص137).

با توجه به نظرات مذكور در مي يابيم كه "ماهيت تعليمي سخن ادبي" كه به وسيله ي افلاطون، ارسطو و سيدني1 جزء طبيعت و ذات ماهوي شعر به شمار مي آمد، تا پايان قرن هفدهم ميلادي ادامه داشته است. مضاف اينكه جنبه هاي لذّت و مسرت بخشي شعر نيز برجسته تر و تقويت شده است؛ به عبارت ديگر از زمان ارسطو به بعد، ماهيت تعليمي شعر و سخن ادبي كم رنگ تر شده و جنبه هاي التذاذ و نفساني آن فزوني پيدا كرده است.

 

 

3ـ6ـ وردزورث و حقيقت كلي شعر

در اواخر قرن هيجدهم ميلادي، نظريه ي تازه اي در ادبيات و شعر پيدا شد كه در آن، به جاي اينكه بپرسند:« شعر چيست؟» و «ماهيت آن كدام است؟» مي پرسند: «شاعر كيست؟». يكي از مشهورترين اين نظريه پردازان «وردزورث1» (1850-1770 م)، مي باشد. وي با پرسش از كيفيت ابداع شعر، به تفسير و دفاع و تعريف آن پرداخته است. وي به آن دسته از منتقداني متعلق است كه به طور عمده به جريان «آفرينش شعري» توجه دارند.

وردزورث اين نظر ارسطو را كه گفته:« شعر عميق تر(فلسفي تر) از تاريخ است»، تأييد مي كند و مي گويد: آري! چون شعر حقيقت كلي و فعّال آدمي را بيان مي كند، نه حقيقت فردي را.( ديويد ديچز؛ 1369،ص 157). در نظر وي حقيقت كلي آن حقيقتي است كه احتياج به برهان ندارد. به نظر او آنچه شاعر بيان مي كند، با عواطف مألوف همه ي ما ارتباط مستقيم دارد. از طرفي بدون مقدمه و استدلال، چون حرف شاعر آن ساختمان اساسي روان شناختي و كلي ما را تحت تأثير قرار مي دهد، لذا آن را مي پذيريم. در اينجا، اين نيروي حياتي و احساس و شور فوق العاده است كه به شاعر امكان درك حقيقت كلي را فراهم كرده و موجب لذّت و نشاط خاطر او شده است.

به نظر وردزورث لذّت ناشي از نوع ادراك موضوع به وسيله ي شاعر است نه از خود موضوع و وزن و قافيه و صورت هاي ادبي آن. در ابن ارتباط، لذّت1  فراهم آمده نيز معمولاً متناسب با موضوع مي شود. بايد توجه داشت كه در نظريه ي او، با ورود موضوع«لذّت»، تعليم اخلاقي رفته رفته رنگ مي بازد و معرفتي هم كه شعر به ما مي آموزد، ناشي از هماهنگي احساس و طبيعت است. از طرفي وردزورث در اين نظر، لذّت ناشي از ديدن و مشاهده ي صنايع لفظي را نيز ناديده گرفته و به اين ترتيب ارتباط موضوع «صورت و محتوا» را لاينحل گذاشته است.

 

 

3ـ7ـ كالريچ و آفرينندگي شعر

مشكل صورت و محتواي وردزورث، مورد توجه "كالريچ" (1834-1772م) نيز قرار مي گيرد. وي نيز در نظريه ي خود، از سؤال «شاعر كيست؟» ، به مسأله ي «شعر چيست؟» دست مي يابد؛ ابتدا موضوع «شعر» و «سرود» را مطرح مي كند؛ در نظر او «سرود» به هر گونه نوشته ي تخيّلي اطلاق مي شود. اما «شعر» جزء كوچكي از «سرود» است. به همين جهت در يك قطعه شعر بايد تمام اجزاء هماهنـگ باشد. در حـالي كه در «سرود» اين هماهنگي شعر ممـكن است وجـود نداشته باشد. ( ديويد ديچز؛ 1369،ص 167).

مسأله‌ي «تخيّل» نيز مورد توجه كالريچ قرار دارد. به نظر او تخيّل يك نيروي زنده و حياتي است كه قدرت تركيب عناصر مختلف، همچون تازه، كهنه، طبيعت و ذهن و همه چيزهاي متفاوت را ذوب و پراكنده و سپس تركيب مي نمايد. (همان؛ص 182). به عبارت ديگر، اين قدرت تخيّل شاعر است كه هميشه نظم را از پريشاني مي آفريند. پس شاعر «آفريننده» است. وي اين مطلب را در جواب سؤال «شاعر كيست؟»، عنوان مي كند.

ملاحظه شد كه كالريچ به نحوي موضوع «صورت و محتوا» را مورد بحث قرار مي دهد و براي "صورت" ارزش هنري قائل مي شود. در نظر او "صورت" از "محتوا" جدا نيست. از طرفي او هم به شيوه ي ارسطو، فلسفه را نيز در بحث جمال شناختي وارد و مؤثر مي شمارد.

او معتقد است كه شعر حاوي همان عناصر نثر (كلمات) است. منتهي تفاوت شان در شيوه ي تركيب آنهاست و در نتيجه هدف آن نيز متفاوت مي گردد. به نظر او شعر آن نوشته اي است كه هدفش لذّت است و آثار غير هنري نيز هدفشان غير لذّت و يا بيان حقيقت. به هر حال كالريچ تفاوت شعر و آثار هنري را، كه هدف آن لذّت است، در صورت و نحوه ي كاربرد كلمات شعر مي داند و به اين ترتيب شعر را از ساير هنرها جدا مي سازد. و در خصوص لذّت شعر نيز عقيده دارد كه اين لذّت، برآمده از لذّت يكايك اجزاء آن است؛ يا در واقع لذّت حاصل از كل شعر سازگار با لذّت تمام اجزاء شعر است. (همان؛ص 180).

نكته‌ي جالب توجه ديگر اين است كه از كالـريچ معـني برخـي از اشعـارش را مي پرسيدند. جواب  مي داد كه: نمي دانم! اگر شما مي دانيد ، به من بگوييد! به اين معني كه ماحصل شعر از ابتدا براي شاعر معلوم نيست و معناي خاصي نيز  براي آن  مترتب نمي‌باشد!

3ـ 8 ـ نظر شلّي در دفاع از شعر و سخن ادبي

شلّي (1882-1792)، شاعر غزلسراي انگليسي ،معتقد است كه شاعر از طريق كاربرد تخيّل با جهان «مثل افلاطوني» و در نتيجه با «حقايق هستي» به طور مستقيم ارتباط برقرار مي نمايد. بدون آنكه كار وي صرفاً تقليد از انعكاسات اين مُثُل باشد.

در نظر شلّي شاعران بنيانگذاران جوامع مدني و مخترعان فنون زندگي و معلّماني هستند كه مي توانند به زيبايي و حقيقت، يعني به درك قسمتي از جهان نامرئي، كه كيش و آيين ناميده مي شود، نزديك گردند. شاعر نه فقط حال را، چنانكه هست، بلكه آينده را نيز در حال مشاهده مي كند.

شلّي «تخيّل» را خميرمايه ي اصلي شعر مي داند. در نظر او زبان، رنگ، صورت و عادات و سلوك مدني و اعتقادي، همه ادات و موضوعات شعر است. اما شعر به معني محدودتر، آن ترتيبات زباني و موزونيتي اسـتكه به وسيله ي آن قوه ي شاهانه اي، كه سريرش طبيعت نامرئي انسان پنهان است، آفريده مي شود. زبان همچون آيينه اي است كه نوري را انتقال مي دهد. ولي رنگ و صورت (فرم) و يا حركت، همچون ابري است كه آن نور را كم سو مي نمايد. اين امر موضوع شاعر را از ديگر هنرمندان، از جمله از واضعان قانون .... تمايز مي كند1.

بنابراين زبان شاعران هميشه نوعي تكرار يكسان و هماهنگ اصوات را ايجاب كرده است كه بدون آن شعر نيست و نمي توان گفت كه در القاء تأثير، اهميّت آن، بدون توجه به نظم خاص از اهميت خود كلمات كمتر است. با توجه به اين امر، ترجمه ي شعر نيز كاري عبث به شمار مي آيد. (ديويد ديچز؛1369،ص186).

در نظر شلّي، شعر تصوير محض حيات است كه به صورت حقيقت جاودانه ي خود بيان مي شود. امّا به رغم اين نظر متعالي و حقيقت جويي شلّي، لذّت نيز در ديدگاه او جايگاه خاص خود را حفظ كرده است؛ در نظر او شعر هميشه با «لذّت» همراه است. منتهي شلّي در اين نظر، منشأ و منبع و علت ايجاد آن لذّت را روشن نمي سازد و از اين نظر نيز سخن او كاستي پيدا مي كند.

3ـ 9 ـ نظريه ي ادبي فرماليسم

يكي ديگر از نظريه هاي ادبي كه در ادبيات جهان و به ويژه  در ادبيات معاصر، نيز مؤثر افتاد، فرماليسم روسي است كه نخستين بار در سال 1914 در روسيه آشكار شد و به وسيله ي زبان شناسان بزرگي مانند شكلووسكي ، يوري تيتانوف و  رومن ياكو بسون تقويت و گسترش يافت.

فرماليست ها، به طور كلي موضوع اصلي و تمركز كار خود را«خود متن» يا به عبارت ديگر «آنچه در متن بازتاب يافته» قرار دادند و هرگونه چشم اندازي اعم از معني، كه خارج از متن باشد، در مرتبه ي دوم اهميت آنها قرار گرفت.

صورتگرايان معتقدند كه هنر بيش از هر چيز سبك و شيوه است و شيوه فقط روش و متد نيست، بلكه موضوع هنر است. و لذا آنچه نويسنده مي گويد، چنان هم نيست، تا اينكه چگونه مي گويد.( جي.اي.كادن؛ 1380، ص 167).

يوري تيتانوف نيز تأكيد داشت كه نمي توان ميان «نيّت مؤلف» و «اثر» مناسبتي مستقيم يافت.(احمدي؛ 1370،ج 1ص44).

به طور كلي آنچه فرماليست ها در متن ادبي دنبال مي كردند، نه معنا و انديشه هاي انساني، بلكه توصيف كاركردهاي نظام ادبي، تحليل عناصر سازنده ي متن، بررسي قوانين دروني حاكم بر تكامل نوع هاي ادبي، از راه شناخت مناسبات عناصر دروني سخن ادباست كه همگي در يك مناسبت و ارتباط متقابل زبان وموضوع ادبي صورت مي گيرد؛ به عبارت ديگر «تمامي عناصر موجود در اثر هنري به موجب معناي صورت پيدا و محسوس آن تفسير مي گردد».(ويلفرد و... ؛ 1370،  ص97).

شكلوفسكي (1984-1893) نيز ادبيات را مجموعه اي از شگردهاي سبكي و صوري مي دانست كه در زبان صورت مي گيرد.(دي سوسورو....؛ 1380،صص 56- 55 ).

3 ـ 10ـ نظريه‌ي ساختار گرايي  و ادبيات

ساختارگرايي به طور عمده از تئوري هاي زبان شناختي فردينان دوسوسور (1913-1857) و تا حدودي نيز از فرماليسم روسي و روايت شناسي مربوط در ريخت شناسي قصه هاي عاميانه (ولاديمير پراپ؛ 1371،ص 98) پيدا شده است. اين نظريه، پديده هاي فرهنگي و ادبي را براساس اصول برآمده از زبان شناختي تحليل مي كند و بر ارتباطات متقابل نظامدار بين عناصر هر فعاليت انساني توجه دارد و از اين رو بر قواعد و قراردادهاي مجرد حاكم بر توليد اجتماعي معنا تأكيد مي ورزد.

در اين نظريه، عناصر سازنده ي هر پديده ي فرهنگي، به طور همانندجنبه ي «نسبتي» و« متباين» با ساير عناصر سيستم، به ويژه در تقابل هاي دوتايي (دوگانه) معني پيدا مي كنند. كه مستقل از مؤلف و خواننده قرار دارند. در اينجا توجه به معني جايگاهي ندارد و معنا درگرو قرائت خواننده از متن است و لذا با توجه به تقابل هاي دو گانه در هر متن و معناهاي         حاصل از آن، هيچ وقت معناي خاص و ثابتي حاصل نمي شود. (رابرت اسكولز؛ 1376 و تروتان تودوروف، 1379).

3ـ11ـ نيچه و لذّت ادبي

جريان معنا گريزي در سخن ادبي، در سخنان فريدريش نيچه (1900-1844) آلماني نيز انعكاس يافته است. او در اولين اثر معروف خود به نام «ولادت تراژدي» كه درباره ي شناخت هنر و درام يوناني نوشته، معتقد بود كه انسان از راه "اتحاد شهودي" كه با «روح جاني» مي يابد، در عين حال كه فرديت خود را از دست مي دهد، ام‍ّا به نوعي آرامش و سكون نيز دست پيدا مي كند. به اعتقاد نيچه «هنر يوناني كمال مطلوب خود را در پيروزي بر وحشت مي يافت»(زرين كوب؛ 1373،ج2،ص432).

او در كتاب «ظهور بت پرستي» مي نويسد كه "ادبيات" گريبان خواننده را مي گيرد و او را به جايي مي برد كه درد و لذّت دست در دست هم دارند. وقتي مي گوييم واقعيت مجازي موجود در آثار ادبي مرا طلسم كرده است، شكل نرمتر اين جمله آن است كه بگوييم: «با خواندن اين آثار مشعوف شده ام. آثار ادبي به طرق مختلف خود سرند و قدرت شعف خود را مديون خودسري خود هستند».(جي هيليس ميلر؛1384،ص 31-30).

حتي نيـچه نيز به رغم اينكه در بخشي از نظريات ادبي خود، به معرفت شهودي ادبي قائل شده و به آن جنبه‌ي هستي شناسي نيز داده است، اما سرانجام در روي ديگر و اصلي سكّه ي ادبيات، لذّت هاي مبهم و بي سرانجام آن را برجسته و نمايان ساخته است. اين همان جرياني است كه در مطالعه ي سير جريان ادبي غربي ها با آن روبه رو هستيم؛ گذر از معرفت به لذّت گاهي نيز از لذّت به ابهام و نافرجامي سخن ادبي!

3ـ 12ـ ابهام گرايي و پوچي در ادبيات

يكي از انديشه هاي رايج ادبي در قرن نوزدهم، شعار "هنر براي هنر" بود كه «تئوفيل گوتيه» آن را مطرح كرد. او معتقد بــود كـه «تنـها چيزي زيــباست كـه به درد هــيچ كـاري نـمي خـورد و هـر چـيزي كه سـودي دارد، زشــت اســت».  (زرين كوب؛1361،ج2،ص455).

گرايش افراطي گوته، موجب پديد آمدن دو مكتب طبيعت گرايي(Nataralism) و واقع گرايي (realism) شد. خود مكتب واقع گرايي در حقيقت طغياني عليه خيال بافي ها و شور انگيزي هاي مكتب رمانتيسم و در عين حال اعتراضي به انديشه ي «هنر براي هنر» محسوب مي شود. (همان؛ ص456).

در قرن نوزدهم مكتب ديگري به نام سمبوليسم يا نمادگرايي در ادبيات اروپا شكل گرفت كه آن نيز نوعي واكنش و عصيان نسبت به مكتب هاي فلسفي و ادبي رايج در اين قرن نظير فلسفه ي تحققي (Positivism) اگوست كنت و مكتب پارناس (Parnassus)، رئاليسم و ناتوراليسم بود. پيشرو آن نيز بودلر فرانسوي بود كه از طرفداران نظريه ي هنر براي هنر محسوب مي شد. او نيز دنيا را جنگلي پر راز و رمز مي پنداشت كه حقيقت آن از چشم مردم عادي پنهان است و درك آن تنها به كمك قوه ي تخيّلي شاعر مقدور مي باشد. (سيد حسيني؛1358،ج2،ص305).

در نظر سمبوليست ها نيز ادبيات و شعر بيشتر از جنبه ي صوري و مادي آن، مانند موسيقي كلمات مورد توجه بود. به اعتقاد آنان انسان دستخوش نيروهاي ناپيدا و مشئومي است كه سرنوشت طبيعت را تعيين مي كند.(همان.ص323).

در سخنان سمبوليست ها هميشه هاله اي از ابهام سايه انداخته بود و به نظر آنان چون هر خواننده اي اثر ادبي رابا توجه به  درك و احساس خود درك مي كند.و اين همان نقطه ي اوج سردرگمي و بلاتكليفي ادبيات و خوانندگان آن است كه در اين نظريه نمايان مي شود و سرانجام سخن ادبي نيز جز سخنان مبهم و غير قابل درك نخواهد بود.

اين گونه نظريه هاي غير معرفتي و مبهم گرايي ادبي در سخنان تي.اس.اليوت (T.S.Eliot) (1965-1888)، شاعر انگليسي آمريكايي تبار، به اوج خود مي رسد. او معتقد است كه نه شاعر و نه خواننده ملزم نيستند كه به نحو عادي در شعر به انديشه هايي معتقد باشند. او اعتقاد شخصي در شعر را عيب مي پنداشت.(رنه لك و آستن وارن.1373،ص 33 به بعد).

به طور كلي، تي .اس.اليوت از انديشه ي «تعليق اعتقاد يا مخالفت و اتخاذ تصويبي شاعرانه به منزله ي شرط التذاذ از شعر دفاع مي كند».(همان).

3ـ13ـ نظر ژان پل سارتر درباره ي ادبيات

در جريان تاريخ ادبي كه «لذّت» هدف غايي سخن ادبي شده بود، انديشه ي تازه اي در فرانسه پيدا شد كه طي آن«ادبيات» از منظر پراگماتيستي و اجتماعي آن مورد توجه واقع شد؛ ژان پل سارتر (1980-1905) بنيان گذار اين نظريه بود.

در نظر سارتر، غرض از ادبيات تلاش و مبارزه براي نيل به آگاهي، براي تحري حقيقت و آزادي انسان مي باشد و لذا نويسنده ي ادبي مسئوول نوشتار خود است. زيرا كه سخن گفتن در حكم عمل كردن است. در نظر او اثر هنري و ادبي نوعي غايت مطلق است كه علت وجود خود و آفريننده ي خود را، حتي شايد همه ي جهان را، در خود دارد؛ او در اين باره مي گويد:

«در هر جمله و هر بيت چيزي هست بسي بيش از آنچه از خود الفاظ برمي آيد و شعر در اصل، اسطوره ي انسان را مي سازد».(سارتر؛ 1363،ص29).

نظريه ي ادبي سارتر از جهت رويكرد اجتماعي و انساني آن قابل تحسين است. بخصوص در آن دوراني كه«ادبيات» از حوزه هاي اجتماعي آن دور شده، و ماهيت التذاذ نفساني و گاهي پوچي و سردرگمي پيدا كرده بود، بسيار مؤثر افتاد. اما بايد توجه داشت كه ادبيات در همه جا و هميشه با رويكردهاي عيني و عملي روبه رو نيست، بلكه گاهي نيز بيان احساسات و عواطف دروني و ابراز دريافت ها و تجارب شهودي، كه در منظر اعتقادي سارتر جايگاهي ندارد!، از اهداف و ماهيت ذاتي و دروني ادبيات به شمار مي‌آيد، در نظريه سارتر اين حقيقت مسلم نيز مورد توجه قرار نگرفته است.

از طرفي ژان پل سارتر از توجه به جنبه هاي هنري و زيباشناختي سخن ادبي نيز غافل مانده و آن را ناديده گرفته و اين نيز اشكال ديگري از نظريه ي پراگماتيستي او را نمايان ساخته است.

3ـ14ـ مفهوم و ماهيت سخن ادبي در بين عرب ها

واژه ي ادب به مفهوم اخلاقي آن در بعد از اسلام پيدا شد. اين كلمه تا اوايل دوره ي بني اميه همچنان به معناي «اخلاق و سنت پسنديده» به كار مي رفت. در آن روزگاران اعراب از لفظ ادب، وصف كسي را مي فهميدند كه كارش انشاء و نقل روايت بوده است. (زرين كوب؛ 1373،ص6).

بعدها معني ظرافت و خوش خلقي و خوش محضري نيز به مفهوم فني و خاص ادب اضافه شد و «صاحب ادب» به كسي گفته مي شد كه آن خشونت بدوي اش به ملايمت و ظرافت شهرنشيني تبديل شده باشد.

«گاهي نيز ادب را دانش و فرهنگ و پاسداشت روش و طريقه اي دانسته اند كه پسنديده و به صلاح باشد و يا نگاهداشت چيزي» (تهانوي؛ 1346، ذيل ماده‌ي ادب).

« با گذشت زمان اين خوش خلقي و نگه داشت حدود كارها، لازمه اش آشنايي با برخي علوم از قبيل اخبار، تاريخ، اشعار، علوم بلاغت، فصاحت و... گرديد و در نتيجه «ادب» كه در آغاز به معناي رسم و آيين خوب زندگي كردن بود، خود را با ادب فنّي گسترش داد و در واقع "ادب نفس" با "ادب درس" پيوند گرفت و ادبيات وسيله يي شناخته شد براي بهتر و زيباتر كردن زندگي».(اسلامي ندوشن؛ بي تا، ص426).

با ظهور اسلام و مخالفت آن با هرگونه شعر و سخنان بيهوده ي ادبي، ادبيات جاهلي عرب، بخصوص در سرزمين نجد، حجاز، مدتي از رونق افتاد. امّا در دوره ي عباسي، كه دوران اعتلا، عظمت تمدن و فرهنگ اسلامي به شمار مي آيد، توجه به شعر و ادب، از اهميت خاصي برخوردار شد. البته بايد گفت كه « صاحبان ذوق و اهل فن اين دوره، نسبت به شعر و سخن ادبي، از جنبه ي بلاغي و هنري آن مي نگريسته اند.(اصمعي، م240  هـ.ق)، از شاعران معروف دوره عباسي، از جمله كساني است كه مهارت شعري را موقوف به ممارست و امعان نظر در شعر گذشتگان [جاهلي ] مي داند.» (شوقي ضيف؛1362)؛ يعني توجه به جنبه هاي هنري و بلاغي سخن ادبي!

«ابن قتيبه دينوري (276هـ .ق) نيز معيار شعر اصيل را ذوق و فطرت شاعر مي داند كه بر مبناي موازين ادبي و بلاغي استوار باشد».(جاحظ؛1266،ج3،ص 132). جاحظ (288هـ .ق)، متكلم و منتقد بزرگ عهد عباسي، نيز همچون اسلاف خود، معيار راستين شعري رابلاغت ادبي شمرده و صناعات شعري، از قبيل حقيقت، مجاز، ايجاز، كنايه و استعاره را مورد تأكيد بيشتر قرار مي دهد؛  او در كتاب «الحيوان» خود، در خصوص ماهيت شعر و اهداف آن معتقد است كه «شعر يك صناعت و جز نوعي رنگ آميزي و صنعتگري نيست».(همان).

    قدامةبن جعفر(310 هـ .ق) نيز در رساله ي «نقد الشعر» خود، كه با نگرش به آراءيوناني ها در باب شعر و سخن ادبي نوشته شده، با طرح موضوع «آرمان گرايي شاعران»، كه از طريق كاربرد صنعت «غلو» صورت مي گيرد، تلاش مي كند تا سخن ادبي را نيز نقد نموده وتحت ضابطه ي منطقي و علمي درآورد. البته تلاش او در تبيين جايگاه علمي و منطقي شعر، بيشتر مبتني بر فنون ادبي و بلاغي است. گاهي نيز اغراض معنايي شعر را يادآورشده و در اين باره مي گويد: «شاعر به راستگو بودن توصيف نمي شود، بلكه آنچه از روي مطلوب است، اين است كه چون به بيان هر نوع از معنايي مي پردازد، آن را خوب بپرورد و ادامه دهد. نه اينكه آنچه را زماني ديگر گفته ، انكار كند».( قدامة بن جعفر ؛1302، ص65).

اگر ما به آراء اين عبد رّبه (328 هـ .ق) در «العقد الفريد»، يا نظر ابوالفرج اصفهاني (356 هـ .ق) در «الاغاني» و يا به تأليفات زمخشري (528 هـ .ق) و آراء ابن اثير (630هـ .ق) و .... نيز توجه كنيم. در مي يابيم كه به طور كلي در ديدگاه نويسندگان و اديبان معروف عرب نسبت به شعر و ماهيت هرگونه سخن ادبي، اغلب از جنبه هاي بلاغي آن و با تكيه بر مباحث اخلاقي و ديني و گاهي نيز متكي بر تباين جلوه هاي هنري شعر از مباني اخلاقي و شريعت، توجه شده است. (فارابي؛ بي تا، ص68).

3ـ 15ـ تحليل آراء حكما و نظريه پردازان ايراني

حكما و نظريه پردازان ايراني نيز، كه اغلب تحت تأثير حكماي يوناني و عرب دوره ي اسلامي بودند، نظرهاي مشابهي با آراء اديبان و حكيمان عرب ارائه نموده اند؛ به عنوان مثال ابونصر فارابي (م. 339 هـ .ق) در تبيين ماهيت اصلي سخن منظوم، به موضوع «تخيّل» اشاره كرده و مي گويد:

« اقاويل شعريه، آنهاست كه از چيزهايي تركيب يافته اند كه مايه ي تخيّل شوند. بدانگونه كه چيزي يا حالتي را، از آنچه هست، برتر يا فروتر نشان دهد؛خواه از نظر زشتي يا بزرگواري و خواري يا چيزهاي ديگر مانند آن».(ابن سينا؛1953،ص162).

ابن سينا (م.428 هـ .ق) هم كه يكي از نقش ها يا وظايف شعر را تعجيب و به شگفت آوردن آن مي داند، در خصوص ماهيت شعر (تخيّل) چنين مي گويد:

« والمخيل هو كلام الذي تذعن له النفس فتبسط عن امور من غير روية و فكر و اختيار و بالجمله تنفعل له انفعالاَ نفسانياَ غير فكري ،سواء كاّن المقول مصّدقاً به او غير مصّدق». _فارابي؛بي تا،ص68).

عبدالقاهر جرجاني (531 هـ.ق)، از بلغا و سخن شناسان نامي، در آثار معروف خود «اسرارالبلاغه» و «دلايل الاعجاز» شعر و سخن ادبي را بيشتر از جنبه ي بلاغي آن مورد توجه قرار داده و آن را قائم به حسن نظم و اتساق معاني و الفاظ مي داند؛ به نظر او «فصاحت و بلاغت يك سخن در معنا و لفظ مفرد نيست، بلكه در شكل تركيبي آن تحقق مي يابد». (جرجاني؛ چاپ مصر، صص262 و 289). وي در تقديم معنا بر لفظ نيز چنين مي گويد:

«نخـست نـظم و ترتيب معاني در انديشه ي آدمي شـكل مي گيرد و پس از آن اسـت كه سخن به وسيله ي الفاظ پديد مي آيد».(شوقي ضيف؛ 1362،ص 76).

جرجاني به اين طريق فرايند تركيب و ساختار سخن ادبي را در خوشايندي آن براي خواننده يا شنونده مي داند كه به نحوي تحسين و تمجيد او را بر مي انگيزاند. اين ساختار همان قالبي است كه با توليد هنري فصاحت و بلاغت برخاسته از الهام شاعري، كه نتيجه ي ذوق در همه ي كلمات است، متمايز مي گردد1.

خواجه نصير طوسي (م.673 هـ .ق) هم در كتاب «اساس الاقتباس» خود سخني مشابه گفته هاي ابن سينا، بخصوص ارسطو بيان نموده است؛ او شعر را كلامي موزون، مقفي و مخيّل مي داند كه هدف غايي آن ايجاد انفعال نفساني در خواننده است؛ در اين باره مي گويد:

«مخيل كلامي بود كه اقتضاء انفعالي كند در نفوس به بسط يا قبض يا غير آن. بي ارادت و رويت. خواه آن كلام مقتضي تصديق باشد و خواه نباشد... و بسيار كسان باشند كه چون سخني مقتضا و تصديق تنها شنوند، از آن متنفر شوند و سبب آن است كه تعجب نفس از محاكات بيشتر از آن بود كه از صدق و چه محاكات لذيذ بود». ( خواجه نصير طوسي؛ 1326،ص 588).

اما شمس قيس رازي (م. 628 هـ .ق) در كتاب «المعجم في معايير اشعار العجم» تعريفي متفاوت از تعريف منطقي و فلسفي بوعلي سينا ارائه مي دهد؛ او در تعريف ماهوي شعر، موضوع «تخيّل» را، كه از نظر ابن سينا و خواجه نصير، جوهر  و ذات اصلي شعر محسوب مي شود، لازم نشمرده و علاوه بر ترتب معنوي آن، فقط موزون و متكّرر، متساوي و متشابه الآخر بودن شعر را مورد توجه قرار داده است؛ در اين باره مي گويد:

« شعر در اصل لغت دانش است و ادراك معاني به حدس صاحب انديشه و استدلال راست و از روي اصطلاح سخني است انديشيده، مرتب، معنوي، موزون، متكّرر و متساوي، حرف آخرين آن به يكديگر مانند». (شمس قيس رازي ؛ 1360،ص 196).

البته بايد توجه داشت كه وي در جاي ديگري نيز شعر را نوعي الهام يا هديه ي الهي مي داند؛ در اين باره مي گويد:

نه هر كس سخن نثر نظم داند كرد                                        كه نظم شعر عطايي است از مهيمن فرد

اگر بنازد شاعر بدان، شگفت مدار                                         كه پايگــــــاه جنانش روزي كــــــرد             ( همان)

از آنچه تاكنون بيان شد، معلوم گرديد كه به طور كلي علماي بلاغت اسلامي و صاحب نظران ادبي ايران، در تعريف شعر و تبيين هدف و ماهيت غايي آن، به دو جنبه ي «هنري و موزون» بودن آن و سپس به موضوع «محاكات يا تشبيه سازي» شعر، كه در ذات انسان نهفته است، توجه داشته اند و لذّتي را هم، كه از برآيند لفظي شعر برشمرده اند، نوعي انفعال نفساني از شعر دانسته اند. هر چند كه گاهي نيز به نوعي به  رويكردهاي اخلاقي و ديني نيز آن نيز توجه داشته اند.

3ـ16ـ مفهوم امروزي ادبيات

امروزه ادبيات را به دو معني عام و خاص معني كرده اند؛ «ادبيات به معني عام شامل كليه ي شقوق فعاليت هاي فكري و روحي يك ملت از نظم و نثر و نگاشته هاي  مربوط به هنر هاي زيبا، رياضيات، طبيعيات، فلسفه و... و ادبيات به معني خاص شامل اشعار و نوشته هاي منثور ادبي است».(معين؛ 1326، ص21).

  با پيشرفت علوم جديدي چون روان شناسي و درخشش نظريه هاي زبانشناختي و نقد ادبي و توسعه ي ساير علوم ، ادبيات، مفهوم علمي تري پيدا كرده ، از طرف صاحب نظران نيز آراء گوناگوني در اين خصوص ارائه گرديده است.

شايع ترين نظريه اي كه درباره ي ادبيات رايج است، توجه به «ماهيت تخيّلي» آن است؛ بر اين اساس، نوعي ادبي و ساختار ماهوي آن از عنصر «خيال» ساخته شده است؛ اعم از آثار غنايي ، حماسي و نمايشي، كه در همه ي آنها گزاره هاي ادبي، منطقي به شمار نمي آيند. در اين نظر، با عنصر «تخيّل»، به كشف «حقيقت» نمي توان نائل شد.

ماكس ايستمن، از نظريه پردازان ادبي، معتقد است كه «ذهن ادبي» ذهني است غير متخصص و متفّنن، كه به روزگاران پيش از علم تعلق دارد. به نظر او "حقيقت" در ادبيات همان حقيقت بيرون از ادبيات است و اگر نويسنده ي آثار تخيّلي، بخصوص شاعر، فكر كند كه وظيفه ي اصلي او كشف  و انتقال دانش است، در حق خود گمان خطا برده است . (رنه ولك و آستن وارن؛ 1373، صص26-25).

عده‌اي نيز «وهم» (ILLusion Fantacy)‌ و «خيال»(Imagination) و «ابداع»  (Novation) را نيز به عنوان صفت مميزه‌ي ادبيات مي شناسند.

البته بر اساس اين نظرها آثار هومر1 (قرن نهم ق.م) و دانته 2 (1321-1265م)، شكسپير3 (1616-1564 م)، بالزاك 4 (1850-1779م) را بيشتر از آثار سيسرون5(106-43 ق.م) و مونتني 6(1592-1532 م) و يا بوسوئه7(1704-1627م) و امرسون8 (1882-1803م) جزو ادبيات خواهيم شمرد. و مواردي نيز در حد فاصل اين دو دسته وجود دارد كه به عنوان مثال«جمهور افلاطون» را مي توان نام برد.(رنه ولك و آستن وارن؛ 1370،صص16و17).

پس با اين تعريف، ادبيات همه ي انواع داستان و حتي بدترين رمان و شعر و درام را نيز شامل مي شود. البته طرح همه ي مباحث و نظريه هايي كه در تعريف و تبيين «ادبيات و ماهيت آن» ارائه شده، خارج از حوصله ي اين نوشتاراست. ما در اينجا نظر راهگشاي استاد زرين كوب درباره ي ادبيات را، به عنوان مكمل بحث خود، نقل مي كنيم:

«ادبيات عبارتست از مجموعه ي آثار مكتوبي كه بلندترين و بهترين افكار و خيال ها را در عالي ترين و بهترين صورت ها تعبير كرده باشد». (زرين كوب؛ج1،1361،ص6).

از آنچه تا كنون گفته شد، در مي يابيم كه در طرح و تبيين كلي نظرهاي انديشمندان و صاحب نظران نامي غرب، از يونان باستان تا كنون، و عرب ها و آراء دانشمندان ايراني، نارسايي و كاستي هاي برجسته اي به چشم مي خورد كه معرّف و مبيّن ماهيت اصلي و علمي سخن ادبي و غايت استكمالي آن نبودند. و تعميم آن نظرها به آثار مهم ادبي دنيا، نه تنها مشكل، بلكه گاهي نيز ناممكن و يا حداقل ضعيف و بدون پاسخ منطقي خواهد بود.

در اينجا ضروري است كه براي رفع مشكل فوق و بازيافت يك تعريف منطقي و با شموليت بيشتر و كاربردي عامتر، ابتدا به نظر خواجه نصير طوسي درباره ي شعر توجه مي‌كنيم.

3-17- نظر خواجه نصير درباره ي شعر و سخن ادبي

خواجه نصير در اثر معروف خود به نام «معيار الاشعار» درباره ي شعر معتقد است كه «شعر به نزديك منطقيان، كلام مخيل و موزون باشد، و در عرف جمهور، كلام موزون و مقفّي».

تعريف فوق در بسياري از انواع ادبي به كار مي آيد. چون همه ي آثار ادبي داراي تخيّل هست و تخيّل نيز از نظر خواجه، تأثير سخن باشد بر وجهي از وجوه، تخيّل غايت شعر است.(اقبالي؛ 1370،ص159).

خواجه درباره ي وزن نيز معتقد است كه وزن «هيأتي» است تابع نظام ترتيب حركات و سكنات و تناسب آن در عدد و مقدار، كه نفس از ادراك آن هيأت، لذّت مخصوصي بايد كه آنرا در اين موضع «ذوق» خوانند.

از صحبت هاي خواجه نصير نتيجه مي گيريم كه: «ادبيات(شعر) كلامي است مخيل، موزون و زيبا و چيزي نيست جز صوت و زبان»(همان).

حال اگر نظر فوق را با نظر شهود گرايانه ي «بند كروچه1»(1952-1866م) هماهنگ كنيم، مي توانيم به يك برداشت و نتيجه ي تازه با طيف گستره ي عملي و كاربرد منطقي بيشتر، دست پيدا كنيم. براي اين كار ابتدا لازم است از نظرات كروچه نيز در مورد هنر و ادبيات و زيبايي آشنايي پيدا كنيم.

3-18- نظر كروچه درباره ي ادبيات

به نظر كروچه، ادبيات شاخه اي از هنر است و هنر عبارتست از شهود يا ديد ( vision يا intiuition). (بند كروچه؛ 1369،ص53).

ديد (vision) مشاهده اي است كه با رويا ادراك و ديده مي شود و يك نوع ادراك غيرمستقيم و ناگهاني است و يك مقدار نيز روحاني.(همان.صص9، 10و 11).

اما (intiuition) شهود و ادراك بلافاصله و بدون واسطه است. شهود وسيله ي كسب معرفت و زيبايي است. اصلاً شهود عين زيبائي است1.

زيبايي امري نيست كه در خارج از ذهن و به طور مستقل وجود داشته باشد، بلكه امري است ذهني و ما از ذهن خود بر اشياء فرا مي افكنيم. اين زيبايي با بيان زيبايي در ذهن ما يك جا شكفته مي شود؛ پس كار هنر با خلق زيبايي و بيان زيبايي همراه مي شود. پس وقتي ما مي گوييم« ادبيات خيال» است، خيال همان زيبايي است. پس هر چيزي كه احساسات ما را بيان كند، آن زيباست.

كروچه عاطفه و احساسات را نيز «اصل حياتي» مي داند. چون انسان به وسيله ي احساسات و عواطف ادبيات اصيل را از غير اصيل تشخيص مي دهد. در نظر او كساني كه مي گويـند شهود «بيان معقول از طريق محـسوس» است، حـرف درستي نمي‌زنند. چون اين امر سبب دوگانگي اثر ادبي مي شود؛ صورت و معني. پس انسان وقتي به معني توجه دارد، صورت را كنار گذاشته و يا برعكس، وقتي به صورت گفتار توجه دارد، معني را كنار گذاشته است؛ به عبارت ديگر «عالم شعر از تفكر و نقد و فلسفه تهي است. عالم خيال مطلق است. در حالي كه عالم فكر و فلسفه با واقعيت و حقيقت است. فلسفه شعر را از بين مي برد». (رُز غريّب؛ 1378،ص11).

مساله ي ديگراينكه شهود بيان زيبايي از طريق رمز و نشانه است. در بيان رمزي، معني به خودش قائم نيست و فقط در رمز مي تواند شكفته شود. همان طوري كه رمز هم بدون معني وجود ندارد. با توجه به مراتب فوق:


3ـ19ـ نتيجه‌گيري نهايي

«اثر ادبي»  اثري است كه با عاطفه و احساسات قلبي اجزاء كلام را به هم ربط داده اند. ديگر اينكه يكي از عناصر اصلي شعر و ادب «تخيّل» است. تخيّل يعني آنچه در انسان انفعال نفساني و عاطفي به وجود مي آورد؛ بر اين اساس: يكي از راههاي تشخيص يك اثر ادبي، به ميزان تخيّل يا انفعال اثر عاطفي و رواني در درون انسان وابسته است. اين انفعال بايد «واحد» باشد نه انفعال مختلف. در نظر كروچه، اين انفعال توام با درك زيبايي هم هست؛ او معتقد بود هر چيزي كه احساسات مرا بيان كرد ، اثر هنري است و زيبا1. ما با اين دو معيار خيلي از آثار ادبي را مي توانيم بشناسيم و ارزيابي كنيم.

حال اگر نظرها خواجه نصير و كروچه را كنار هم قرار دهيم، به نتيجه و شناخت تازه تري دست پيدا مي كنيم:

همانطوري كه در قبل نيز اشاره شد، در نظر خواجه نصير، ادبيات كلامي مخيل و زيباست و در ما ايجاد انفعال نفساني و عاطفي مي كند و گفتيم كه «زيبايي» بيشتر ناشي از لفظ است تا معني و ممكن است ما از لحاظ معني منفعل شويم، اما امكان دارد از لفظ آن نيز لذّت ببريم و آن شيوه ي بيان سخن است.

تعريف خواجه نصير بسيار دقيق و راهگشاست. وقتي مي گوييم: «ادبيات» كلامي است مخيل، همان حرف كروچه را كه گفته: «ادبيات« همان «شهود غنايي» است، بيان كرده ايم. از طرفي شهود با تخيّل همراه است و «غنايي» با هنر و زيبايي ارتباط دارد. وحدت در تنوع عناصر حياتي در يك اثر ادبي، همه دلالت بر زيبايي اثر دارد نه بر معني آن.

پس هر وقت تأكيد بر بيان معني باشد، زبان به زبان طبيعي نزديك تر مي شود و وسيله ي انتقال معني مورد نظر شاعر. اما هر چه شاعر بر عاطفه تأكيد كند، شيوه ي بيان از حالت طبيعي دورتر شده و بيشتر حالت «ادبي» پيدا مي كند.

در اين نظر هم زبان علمي از زبان ادبي جدا مي شو و هم علاوه بر جنبه ي زيبا شناختي سخن ادبي، ماهيت معرفتي و شهودي آن ، به عنوان جوهره و ذات اصلي سخن ادبي، مورد تأكيد و توجه قرار مي گيرد.


منابع و مآخذ:

1-ابن سينا؛ (1953م)، فن الشعر شفا، ضميمه فن الشعر ارسطو، ترجمه عبدالرحمن بدوي، چاپ قاهره.

2-احمدي، بابك(1375)؛ ساختار و تأويل متن، ج1، تهران: نشر مركز.

3-ارسطو(1337)؛ هنر شاعري (بوطيقا)، ترجمه فتح اللّه مجتبايي، تهران: انتشارات انديشه نو.

4-اريك نيوتن(1366)؛ معني زيبايي، ترجمه پرويز مرزبان، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.

5-اسلامي ندوشن، محمد علي (بي تا)؛ جام جهان بين، چاپ سوم، تهران انتشارات ابن سينا.

6-افلاطون (1357)، آپالوژي. مجموعه آثار، ج4، ترجمه محمد حسن لطفي، تهران: انتشارات خوارزمي.

7-افلاطون، (1367)، دوره ي كامل، ترجمه محمد حسن لطفي، تهران: انتشارات خوارزمي.

8-اقبالي، معظمه(1370)؛ شعر و شاعري در آثار خواجه نصير، چاپ اول، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

9-بند كروچه(1367)؛ كليات زيباشناسي، ترجمه فواد روحاني، چاپ سوم، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.

         10- تروتان تودوروف؛ 1379، بوطيقاي ساختارگرا، ترجمه محمد نبوي، تهران: انتشارات نشر مركز.

11-                       تهانوي، فاضل (1346)؛ كشاف اصطلاحات فنون، تهران: چاپ افست.

12-         جاحظ، ابوعثمان(1266 هـ .ق)؛ الحيوان، ج 3، به تحقيق و شرح عبدالسلام محمد هارون، چاپ قاهره.

13-                       جرجاني عبدالقاهر(بي تا)؛ دلائل الاعجاز، مصر چاپ مطبعة السعاده.

14-         جرجاني، ميرسيد شريف(1377)؛ تعريفات، ترجمه حسن سيد عرب و سيما نوربخش، تهران: انتشارات فيروزان.

15-          جوزف هيليس ميلر؛ (1384)، درباره ي ادبيات، ترجمه: علي تقي زاده، كرمانشاه: انتشارات دانشگاه رازي.

16-          جي. اي. كادن؛ (1380)، فرهنگ ادبيات و نقد ، ترجمه: كاظم فيروزمند، تهران: انتشارات نشر شادگان.

17-          خواجه نصير طوسي (1326ش)؛ اساس الاقتباس، به تصحيح مدرس رضوي، انتشارات دانشگاه تهران.

18-          دي سوسور و...؛(1380)، ساختگرايي و پساساختگرايي، گروه مترجمان، تهران: انتشارات حوزه هنري و تبليغات اسلامي.

19-          ديويد ديچز (1369)؛ شيوه هاي نقد ادبي، ترجمه غلامحسين يوسفي و صدقياني، چاپ دوم، تهران: انتشارات علمي.

20-          رابرت اسكولز؛ (1379)، در آمدي بر ساختارگرايي در ادبيات، ترجمه فرزانه طاهري،تهران: انتشارات آگاه.

21-          رز غريّب (1378)؛ نقد بر مباني زيباشناسي و تأثير آن در نقد ادبي، ترجمه دكتر نجمه رجايي، چاپ اول، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسي.

22-          رنه ولك و آستن وارن (1377)؛ نظريه ي ادبيات، ترجمه ضياء موحد و پرويز مهاجر، چاپ دوم، تهران: انتشارات انديشه هاي عصر نو.

23-          رنه ولك و مورگان فوستر و....(1370)؛ چشم اندازي از ادبيات و هنر، ترجمه غلامحسين يوسفي و صدقياني، تهران: انتشارات معين.

24-                       زرين كوب، عبدالحسين (1361)؛ فن شعر (بوطيقا)، تهران: انتشارات امير كبير.

25-                       زرين كوب،عبدالحسين (1373)؛ نقد ادبي، (ج 1و 2)، چاپ سوم، تهران: انتشارات امير كبير.

26-          ژان پل سارتر (1363). ادبيات چيست؟ چاپ سوم، ترجمه ابوالحسن نجفي و مصطفي رحيمي، تهران : انتشارات زمان.

     27-  سيدحسيني، رضا؛ (1358)، مكتب هاي ادبي، 2 جلد، تهران: انتشارات زمان.

  28- شمس قيس رازي (1360)؛ المعجم في معايير اشعار العجم، به تصحيح محمد قزويني، به كوشش    مدرس رضوي، تهران: انتشارات زوار.

29-      شوقي ضيف (1362)؛ نقد ادبي، ترجمه لميعه ضيمري، تهران: انتشارات امير كبير.

30-                 شوقي ضيف(1364)؛ العصر الجاهلي، ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگزلو، تهران: انتشارات امير كبير.

31-      قدامة بن جعفر (1302 هـ .ق)؛ نقد الشعر، قسطنطينه، مطبعة الجوائب.

32-       معين، محمد(1326)؛ مزديسنا و تأثير آن در ادب فارسي، چاپ تهران.

33-    ولاديمير پراپ؛ (1371)، ريشه هاي تاريخي قصه هاي پريان، ترجمه: دكتر فريدون بدره اي، تهران: انتشارات توس.

34-     ويلفرد و... ؛ (1370)، راهنماي رويكردهاي نقد ادبي، ترجمه : زهرا مهين خواه، تهران: انتشارات اطلاعات.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ABSTRACT:

There have been controversies over the since ancienttime, definition and nature of literature as well as its domain and practical applications.

Some scholars have applied the term in a moral sense, where as some others have used it in the literary sense and still others have used it in both sense. However, today literature has achieved great importance through developing ties with new sciences suchas psychology, linguistics and literary criticism.

A brief review of the western liteary nations and theories and the study of literary views of Plato, Aristotle, Sidney, Drydon, Johnson, Colleridge and others reveal that:

First, the literay movement initiated by Aristotle and lived up to the time of Collridge was in line with the European culture That is to say, if at the beginning their views on moral in structions had a special sense and function, in the literary domain it would lose its influence through the ages and the theme moral instructions has been substituted by theme of  ′enjoyment′ . Second, in defining poetry and literature we face problems and shortcomings which makes it difficult to generalize the views to great works of literature in the world.

This paper reviews and elaborates the western literary theories and the way in which they shifted from a theme of ′ moral teachings′ to ′enjoyment′ and from ′ enlightment′ to ′ ambiguity′ . By drawing upon the theories of Khaje – Nasir, Kroche, and the concept of ′intuition′ efforts have been made to offer a comprehensive and more functional definition of literature with the aim of paving the way to settle most of our literay and scientific controversies.

Keywords: Opinions – Literary – today- vision – west – criticism - Greek.

 

 

 



1ـ شاعر و متفكر عارف مسلك كه تحت تأثير فلسفه ي كانت بود و معرف يك نوع نهضت فكري بوده به نام «برترگرايي». او طبيعت را شعري رمزي مي دانست كه بايد مفهوم آن را كشف كرد.

1ـ بينشي كه «محتمل تر» و «عمومي تر» از تاريخ است.

1 البته در نظر سيدني، اين تعليم بايد شور انگيز هم باشد تا موافق طبع آدمي قرار بگيرد.(ديويد ديچز؛ صص128 و 129).

2 شاعر و منتقد بزرگ انگليسي

1 در نظر وردزورث مسرت و لذ‍ّ‌ت بخش اثر ادبي صرفاً جنبه نفساني ندارد، بلكه با شرافت انساني پيوند دارد.

1-  البته اين قسمت از سخنان شلّي كاملاً درست به نظر نمي رسد. زيرا كه زبان در نعاطي محاورات روزانه از براي مقاصد غير تخيّلي نيز به كار مي رود.

1 جرجاني در اين فراز از سخنان خود، به عقيده ي ارسطو، كه شاعر را خالق دنياي آرماني و برتر و سخن او را نيز پلكان حقيقت و معرفت واقعي دانسته، نزديك مي شود. ر ك: بوطيقا، ترجمه فتح اللّه مجتبايي، انتشارات انديشه؛ 1337.

1- نامدارترين حماسه سراي يوناني در قرن هفتم قبل از ميلاد، دو اثر منظوم بزرگ و حماسي او «ايلياد» و «اديسه» از شاهكارهاي ادبي جهان به شمارمي آيد.

2- نخستين و بزرگترين شاعر ايتاليايي و سراينده ي منظومه ي مشهور «كمدي الهي» .

3- بزرگترين شاعر درام انگلستان وي را پدر نمايشنامه نويسي انگلستان به شمار مي آورند.

4 رمان نويس مشهور فرانسوي و يكي از پراثرترين نويسندگان جهان است. او در آثار خود بيشتر اوضاع اجتماعي زمان خود را ترسيم نموده است.

5 خطيب و سياستمدار نامي رومي.

6 نويسنده و رساله پرداز فرانسوي. كتاب «مقالات» او مشهور است.

7 روحاني بزرگ فرانسوي؛ نويسنده و خطيب مقدس.

8 فيلسوف آمريكايي، رساله پرداز و شاعر.

1 بند كروچه(Benedettcroce)، فيلسوف، مرد سياسي و سخن سنج نامي ايتاليا؛ از جمله آثار او «كليات زيبا شناسي» معروف  مي‌باشد.

1 اريك نيوتن نيز نظر مشابهي در اين زمينه دارد، او مي گويد:

«زيبايي عبارتست از كردار مبتني بر رياضي مكنون در پديده ها، كه از راه شهود ادراك شده باشد»؛ رك: معني زيبايي، از همين دانشمند، ترجمه ي پرويز مرزبان، چاپ دوم، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1366،ص55.

1 با اين دو معيار: الف) اثر ادبي انفعال نفساني مي كند. ب) اين انفعال توام با درك لذّت از زيبايي است. زيبايي اي كه از صورت اثر ادبي حاصل مي شود، نه از خود موضوع.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 05 فروردین 1394 ساعت: 0:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره مقایسه آثارشاعران زن ازلحاظ محتوا

بازديد: 167

تحقیق درباره مقایسه آثارشاعران زن ازلحاظ محتوا

مقدمه:

ادبيات فارسي حضورزنان را چگونه در خود پذيرفته است؟ زنان چه فعاليت و تأثيري در ادب پارسي داشتهاند؟و بالاخره تأثير زنان در پايهگذاري، پيشرفته و تحولات شعر فارسي، اين مهمترين جلوةادبي زبان فارسي، چگونه بوده است؟

با يك ديد كلي بعد از ناصرالدين شاه قاجاربروز تحولاتي چشمگير در موقعيت و عملكرد زنان ايران پديد آمد به صورتي كه هماكنونزن ايراني امتيازات چشمگيري به دست آورده و از اعتبار و موقعيتي بسيار ممتازتر ازگذشته برخوردار گرديده است و تقريباً همدوش و همراه مرد ايراني در مراكز علمي،فرهنگي، هنري، اقتصادي، سياسي و حتي گاه نظامي حضوري فعال دارد. دخالت زنان و تأثيرآنان در آراستن صحنهها و ايجاد حوادث داستانهاي عاميانه در قرون و اعصار مختلف بهيك پايه نيست. در روزگاري كه زنان در كارهاي اجتماعي شركت ميجستند و در زندگيروزمره دخالتي قوي و فعالانه داشتند، طبعاً در داستانها اهميت بيشتري مييافتند. درهر عصري كه زنان به پشت پردة انزوا رانده ميشدند و از دخالت در امور اجتماعي بازميمانند، از اهميت و تأثير آنها كاسته ميشد. زنان در حوزه داستاننويسي حضور چشمگيرينداشتهاند مگر در زمان معاصر بنابراين تأثير اصلي و بزرگ زنان در ادبيات بيشتر درعرصه شعر بوده است.
در اين مقاله با بررسي شعر زنان (پروين اعتصامي، فروغفرخزاد، طاهره صفارزاده) كه هر كدام تقريباً به دورهاي از تحولات اجتماعي ايرانتعلق دارند، به وجوه افتراق و اشتراك آنان با شعر مردان معاصرشان (محمدتقي بهار،سهراب سپهري، علي موسويگرمارودي) پرداخته و از بررسي اين مقايسه به سطح فكري شعرشاعران مرد ميپردازيم. به عبارتي تفاوت شعر زن با شعر مرد كه آيا احساسات خاصيمثلاً احساسات مليگرايانه، مذهبي، اعتقادي و ... دارد. خوشبين است يا بدبين، تلقياو نسبت به مسائلي از قبيل مرگ، زندگي، عشق، صلح و جنگ ... چگونه است؟ آيا اثر اودرونگرا و ذهني است يا برونگرا و عيني، با بيرون و سطح پديدهها تماس دارد يا بهدرون و عمق پرداخته است؟ فردگرا است يا عشقگرا ...


وجه تمايز تصويري و عاطفي شعرزنان با مردان

چه جنبهها و ابعادي شعر زنان را از شعر مردان جدا ميسازد و آيااين ابعاد در شعر شاعر زن فارسي در تمام دورهها ديده ميشود يا خير؟ حقيقت مطلب ايناست كه در موضوعات شعري از قبيل وصف، مدح، پند و اندرز شباهتهاي زيادي بين شاعرانزن با شاعران مرد ديده ميشود؛ اين شباهت ممكن است به خاطر تقليدي بودن شعر زنان ويا اصلاً به خاطر ويژگي و خصوصيات خود اين موضوعات باشد كه تصوير و زبان و لحن وعاطفه مشابهي را ميطلبد. در اين نوع اشعار شايد بتوان گفت «مهمترين عامل شناخت شعرزنانه از شعر مردانه را بايد در نحوة انديشه و نگرش جستجو كرد» نه «تصاوير و زبانحتي اگر زبان صد در صد مردانه باشد.» غير از نحوه تفكر، به نظر ميرسد تنها حوزهايكه ميتوان در آن شعر زنانه را از شعر مردانه تشخيص داد حوزة غزل و اشعار عاشقانهاست؛ زيرا اينجاست كه احساسات و عواطف در حيطه شخصي جلوه ميكنند و ميتوان جنسگويندة آن را تعيين نمود. چنان به نظر ميرسدكه زن از بين رشتههاي مختلف ادبي فقطدر قسمتهاي مكاتبه، غزلسرايي و رماننويسي توانسته است به كمال هنرنمايي كند و درقسمت درامنويسي، انتقاد ادبي، مقالهنويسي و سرودن اشعار رزمي و هجايي ابداً ناممهمي از خود باقي نگذاشته است. زيرا همين صور ادبي هستند كه احساسات شخصي انسان رانمايان ميسازند و قسمت عمده زندگاني زن هم آميخته به عشق و نتيجه احساساتاست.
اما آيا عواطف مخصوص زنان در شعر فارسي انعكاس روشني دارد؟ براي پاسخگوييبه اين سؤال بهتر است ابتدا به معناي عاطفه نظري بيفكنيم؛ منظور از عاطفه، اندوه ياحالت حماسي يا اعجابي است كه شاعر از رويداد حادثهاي در خويش احساس ميكند و ازخواننده يا شنونده ميخواهد كه با وي در اين احساس شركت داشته باشد. نميتوان به يقينپذيرفت كه امكان آن باشد كه هنرمندي حالتي عاطفي را به خواننده خويش منتقل كند؛بيآنكه خود آن حالت را در جان خويش احساس كرده باشد. به استناد به همين موضوع مطلبرا پيميگيريم و در بخشهاي بعدي به اجمال تفاوتهاي شعري زن و مرد را بيان خواهيمنمود.

پروين اعتصامي

از آن جا كه تاريخچه زندگي پروين در اينمقاله نميگنجد لذا روند اصلي موضوعي را كه همان محتوا و بنمايه اشعار او از لحاظفكري است دنبال ميكنيم.

پروين در قطعات خود، مهر مادري و لطافت روح خويش را اززبان طيور، از زبان مادران فقير، از زبان بيچارگان بيان ميكند. گاه مادري دلسوز وغمگسار است و گاه در اسرار زندگي يا ملاي روم و عطار و جامي مقامي دارد. او بيشترنگران وظايف مادري است وقتي از انديشهها خسته ميشود، بياد لطف خدا ميافتد و قطعهلطف حق را مردانه ميسرايد و خواننده را با حقايق و افكاري بالاتر آشنا ميسازد، و درهمان حال نيز از وظيفه مادريش دست بر نميدارد و باز هم مادري است نگران نفس، اهريمنرا كه روح آريايي با آن وجود دوزخي كينه دارد، همه جا در كمين جان پاك آدمي ميداند،تشكيل خانوادة مهربان و سعادت آرام و بيسر و صدا را نتيجه حيات ميپندارد.
دكتريوسفي مينويسد: «شعر پروين از لحاظ فكر و معني بسيار پخته و متين است، گوييانديشهگري توانا حاصل تأمل و تفكرات خود را درباره انسان و جنبههاي گوناگون زندگي ونكات اخلاقي و اجتماعي به قلم آورده بيگمان او در اين باب از سرچشمه افكار پيشنياننيز بهرهمند شده است اما نه آن كه سخنش رنگ تقليد و تكرار پذيرفته باشد بلكه درانديشه و طرز بيان از اصالت برخوردار است

پروين زني مطيع و فرمانبردار و عفيفو پاك و صميمي است ولي در عين حال سخت دربند دوگانگي خير و شر، قوي و ضعيف، غني وفقير و پادشاه و گداست. تخيلش از طريق زبان اشياء و حيوانات كار ميكند. ولي هرگز بهدر هم ريختن يادهاي مختلف حافظه و از ميان برداشتن ديوارهاي زماني و مكاني يادها،توجهي ندارد. شعرش هيجانانگيز، پرشور و حال، اعجابانگيز و تكان دهنده نيست.

يكياز بارزترين ويژگيهاي اشعار ديوان او اين است كه در آنها خبري از مسائل عياشي وعاشقانه كه شعر فارسي سرشار از آن است، نيست، او بيشتر به اين مسائل پرداخته كه بههم ميهنان خود ياد بدهد تا به چه صورت يك زندگي پاك و عاقلانه و سعادتمندي را دنبالكنند. اشعار او بيشتر تعليمي است.

مدار انديشه پروين بر كار و كوشش، مذهب، رنجو غم مردم ميچرخد هر چند كه به اقتضاي روح لطيف و خواهرانهاي كه داشته و چه اقتضايزمان، به سياست و مسائل جاري آن نپرداخته است و قلمرو شعري او به مكان زمان و حوادثخاصي محدود نيست.

پروين در اشعارش چند باري بيشتر به عشق اشاره نكرده لكن نه آنعشقي كه در مكتب ليلي و مجنون درس ميدادند. عشقي كه جور يار و زردي رخسار و ... آننبود. منظور شاعر عشق الهي و به دور از عشقهاي مادي است، به همين سبب در هيچ كجايآن، شعري كه مصاحبت مردي در آن آرزو شده باشد نميبينيم و اين آرزوها براي پرنده وچرنده اين دفتر هم مفهومي ندارد.
كتاب عشق را جز يك ورق نيست در آن هم، نكتهايجز نام حق نيست
مقامي كه پروين براي زن قائل است، و آنرا بارها در اشعارش مطرحميسازد، خيلي بالاتر از مقامي است كه مدعيان تجدد براي زن مسلمان ايراني در نظرداشته و پيشنهاد و تحميل كردهاند، زن شعر پروين چون خود او موجودي قدسي، سازنده،مستحق و قادر به دانا شدن و آفرينش نيكيها و پروردن فرزندان برومندي است. وي حقوقزن و مرد را يكسان ميداند در حالي كه اكثر شاعران مرد اين حق را يكسان بياننكردهاند.

چه زن، چه مرد كسي شد بزرگ و كامروا كه داشت ميوهاي از باغ علم، دردامان
و يا در قطعه نهال آرزو تفاوت ميان زن و مرد را در دانستن ميداند:

بههر كه دختر بداند قدر علم آموختن تا نگويد كس، پس هشيار و دختر كودن است
لذاخلاصه موضوع تمام قصايد پروين با توجه به دستهبندي محتوا به صورت زير ارائهميشود:
1)خلاصه موضوع تمام قصايد پروين پند و اندرزهاي اخلاقي، اعراض از دنيا،هوشياري در مقابل فريبكاري جهان، زودگذر بودن عمر، نكوهش تن و در مقابل آن تجليل ازروح و روان و عقل و فضل و هنر ميباشد و در همة اينها پروين مانند حكيمي پير و باتجربه به خوانندة اشعار خود گفتگو ميكند.

2)در قسمت قطعات تمثيلي هم پيام پروينبه اين صورت است: داشتن قدرت شناخت ارزشها، يكرنگي با ديگران و دوري از نفاق وبدگويي نسبت به ديگران، كمك به بيچارگان و دوري از دنيا.
3)در قسمت مثنويها هماين پيامها به چشم ميخورد: رعايت حقوق ديگران و كمك به ناتوان، وقتشناسي، و تجليلاز علم و هنر.

4)در تنها غزل ديوان نيز با اينكه داراي مضموني اجتماعي است،بلافاصله بعد از چند بيت به مطالبي چون پند و اندرز و يا كشتن و درو برخوردميكنيم.

به تدريج در اشعار پروين، آثار مناشقات اجتماعي و عدم هماهنگي بين ثروتو فقر به چشم ميخورد. از مسايل قابل توجه در مورد اشعار پروين اين است كه مضامينعاشقانه در اشعار نمودي آنچناني ندارد و اگر از يك غزل آن هم در بيني آغازين و نيزابيات آغازين و گذراي 2 تا 3 قطعه بگذريم كه اشارتي گذرا به مسايل عاشقانه داردديگر هيچ نشاني از اين موضوع در شعر پروين ديده نميشود.

قضاوت درباره اينكه آياعواطف عميق زنانة پرورش در اشعارش منعكس شده است يا خير، مشكل است؛ زيرا اگر هرعنصر كلامي را ملاك انعكاس عواطف شاعر در شعرش بدانيم بايد اذعان كنيم بسياري ازعناصر كلامي كه نشانگر روح زنانگي يك شاعر باشند، از قبيل: نخ، سوزن، ماش، عدس و ... در شعر پروين وارد شده است، از طرف ديگر بعضي نشانههاي معنايي هم ديده ميشوندكه نشانگر روح زنانه و عاطفه مادرانة اوست نظير درد و اندوههايي كه از زبان دخترانيتيم بيان ميدارد و يا صحنههاي گفتگو و مراقبتي از حيوان به عنوان مادر به نمايشميگذارد. اما اگر تمام جنبههاي عاطفي انسان را ملاك قرار دهيم بايد بگوييم درانعكاس عواطف خود ناتوان است و عاطفه عميق زنانه شاعر در شعرش منعكس نشده است فقطبه صورت غيرشخصي عاطفه مادري آن هم در هيأت ديگران و گذرا ديده ميشود عاطفهاي كههيچگاه خود شاعر آن را تجربه نكرد.

دايره لغات اشعار پروين متوسط است و در ديواناو به لغات تكراري، به كرات برخورد ميكنيم. اما بايد بدانيم كه اين تكرار حاكي ازنظام خاص فكري اوست.

پروين و بهار

اگر بخواهيم قياسي داشتهباشيم به شاعران مرد زمان پروين ملكالشعراي بهار بهترين انتخاب است.
شعرملكالشعرا در عين دوري از هرگونه تكلف و تصنع زيباست و در عين زيبايي رسا و روانفصيح، معاني تازه و تشبيهات بديع و توصيفات عالي و تمام، با استعمال الفاظ اصيل وفصيح و تركيبات صحيح از مختصات شعري اوست. شعر بهار بيان و قالب شعر گذشتگان رادارد اما در معني و لفظ او نوآوريهاي ارزندهيي هست كه روشنبيني او را در مسائلسياسي و اجتماعي مينمايد به قالب نوگرايشي محدود يافت و گاه شعر خود را با پيكرهچهارپارههاي امروز پديد آورده است.

شعر او را از نظر موضوع ميتوان به سياسي وانقلابي و اجتماعي و انتقادي و ادبيات شورانگيز عاشقانه تقسيم كرد.

 

 با اين دسته بنديبه چنين عناويني ميرسيم:

1- منقبت پيامبر (ص) و ائمه اطهار:اشعار زيادي ازملكالشعرا به اين امر اختصاص داده شده است اما در ديوان پروين از اينگونه اشعارمذهبي خبري نيست.
زهرا آن اختر سپهر رسالت كاو را فرمانبرند ثابت وسيار
فاطمه فرخنده ماه يازده سرور آن بدو گيتي پدرش سيد وسالار
2-  پند و اندرز به پادشاهان و حكام وقت:
در تركيببند آئينهعبرت به يكي از اين نمونههاي بسيار مهم و جالب توجه كرده است پروين نيز چون بهارعمل كرده با اين تفاوت كه او به صورت تمثيل و حكايت پادشاهان را به باد انتقادميگيرد و يا پند و اندرز ميدهد.
3- توصيف فصلهاي سال:
توصيففصلهاي سال و جلوههاي گوناگون طبيعت، يكي ديگر از موضوعهاي مكرر در ديوان بهار استدر حاليكه در ديوان پروين به توصيف فصلها و طبيعت كم پرداخته شده است قدرتخارقالعاده پروين در شرح عواطف قلب و عوالم معني است و هر جا كه به وصف منظرهايطبيعي پرداخته ضعف تخيل و فقد ديد زيباشناسي خود را آشكار كردهاست.
4- شعرهاي سياسي و انقلابي:
از موضوعات مهم ديگر ديوان بهاراست اما پروين كه 20 سال دوران خلاقيت شاعرانه او دقيقاً همان بيست سال فرمانرواييرضاشاه بود كه در طي آن حق آزادي سخن پايمال گشت لذا جبراً از صحنه سياست و اجتماعكشور بر كنار گشته است. هر چند كه از طرفي خود زنان تمايل به عنوان كردن مسائلسياسي نداشتن از طرف ديگر نير محيط اجتماعي ايران نيز براي شكوفايي استعداد زنيجوان مانند پروين كه با تربيتي سنتي بزرگ شده بود چندان سازگارينداشت.
5-  شعرهاي عاشقانه:

اشعار عاشقانه در شعر بهار زياد استاكثر غزلها و تغزلها او رنگ و بويي اينچنين دارد اما در ديوان پروين يك غزل و چندغزلگونه وجود دارد و به قول مرحوم بهار «چون غزلسازي ملايم طبع پروين نبوده آن پنجشش غزل را بايد قصايد كوتاه خواند

6- ر شاعران ازقديم تا امروز گاهي با دواعي و علل متفاوت شعر خود را با الفاظ و تعبيراتي ستودهاندكه گاهي بجا و در خور پايگاه بلندشان در سخنرايي است و گاهي نيز به لاف و گزافمدعيان كم مقدار نزديكتر است. پروين فقط در يك قطعه شعري كه براي سنگ مزار خودساخته، يعني مي خواسته پس از مرگش ديده شود، خود را «اختر چرخ ادب» ناميده است. امابهار، در اشعار متعدد، شعر و علم و انديشه خويش را ميستايد (البته ناگفته نماند هرجا از عظمت مقام و شهرت جهانگير خويش ياد ميكند در حقيقت به مقابه با سعادت، غمازانو حسد حاسدان برميخيزد.)
ز شعر قدر و بها يافتند اگر شعرا منم كه شعر ز من يافتهاست قدر و بها

فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد در سه كتاب اولش(اسير، ديوان، عصيان)، بيشتر هوسهاي زنانه را به نظم ميكشيد ولي با (تولدي ديگر) بهسوي ايجاد تصاوير زنانه از زندگي خصوصي و اوضاع محيط خود گرائيده است. ديوار دوميناثر وي وضعي را ميرساند كه شخص ميخواهد تمام محدوديتهاي سنتي را درهم شكند. چرا كهخود را در دنيايي از خود بيگانگي در مييابد كه دور و برش را ديواري حصار كرده است. در سومين اثرش (عصيان) سادهترين و عميقترين مضمون كشف شده هويت انساني هويت شيطانيرا و مسأله بنيادي فلسفي اختيار و اجبار را عرضه كرده است.
نوع نوشتههاي فروغبسامد برخي واژهها و كاربرد آن در ديد اول هر مخاطبي را بر آن ميدارد كه اين احتمالرا بدهد كه شاعر اين قطعات زن است، زني كه در چهار ديوار اسارت خانگي در برابرسنتها و اخلاقيات معمول خانوادگي ميايستد و با جسارتي كه خاص اوست، تنها احساسات وتمايلات غريزي خود را بر ملا ميسازد كه مي توان گفت هم از نظر تصوير و هم از لحاظفكر و محتوا، خاص اوست.

فكر و محتوا در سه كتاب اول از چهارچوب (من) زني كهدرگير با مسائل سطحي و ظاهري و پيش پا افتاده است فراتر نميرود. او به هيچ مسألهايعميقاً نگاه نميكند و نميانديشد. او چون گزارشگر پرشتابي ميماند كه عواطف و احساساتابتدايي خويش را به سرعت و به راحتي منعكس ميكند و در ابراز اين احساسات سطحي،بيپرده و بيپروا سخن ميراند، مثلاً در شعر شب هوس از دفتر شعر اسيرميخوانيم:

سرشار/ از تمامي خود سرشار/ ميخواهمش كه بفشردم بر خويش/ بر خويشبفشرد من شيدا را/ بر هستيم به پيچد، پيچد سخت/آن بازوان گرم و توانا را/ در لابهلاي گردن و موهايم/ گردش كند نسيم نفسهايش/ چون شعلههاي سركش بازيگر/ در گير دم بههمهمه در گيرد/ خاكسترم بماند در بستر/ در بوسههاي پر شررش جويم/ لذت آتشين هوسهارا/...
شايد سادگي شعر فروغ، از اين سرچشمه ميگيرد كه بين تجربيات روزمره زندگيو چيزي كه او به صورت شعر در ميآورد فاصلهاي وجود ندارد.

بيان احساسات تندعاشقانه، گله از معشوق و سختيهاي عشق، اشعاري خطاب به پسر يا شوهر ارائه تصويري ازخانهاي متروك و بيرونق كه خانه خود شاعر بعد از طلاق است و نيز سطح گونههايي كهنوعي عصيان و سركشي در مقابل جامعه است از جمله محتواهاي سه كتاب دوره اول شاعريفروغ است. محتواي كتابهاي دوره دوم عبارت است از احساس مرگ، احساس تاريكي و شباضطراب و پريشاني و عدم رابطة با ديگران و تلاش براي ايجاد اين رابطه، يادآوريهايدوران كودكي و آرزوي آمدن آن به خاطر صميميتي كه در آن بود.
فروغ فرخزاد درزمينه انعكاس عواطف و روحيات عميق زنانه پيشتاز زنان شاعر است. او هم در زمينهانعكاس عواطف يك زن صميميت و ركگويي خاص خود را دارد و هم در حوزة بيان وجدانهاياجتماعي از ديدگاه يك زن بياني روشن و آشكار دارد. و «فروغ هيچگاه ميل ندارد از پشتپرده سخن گويد و هميشه از روبرو با مسائل برخورد مي كند»

فروغ در اشعارش آنچنانصميمي و صريح حرف ميزند كه ميتوان آن اشعار را نمونهاي بارز از «ادبيات شخصي» دانست.

خود فروغ خوب به مسأله صميميت و عاطفه عميق شاعرانه واقف است و ميگويد:
«
شاعر بودن يعني انسان بودن. بعضيها را ميشناسم كه رفتارشان هيچ ربطي به شعرشانندارد. يعني فقط وقتي شعر ميگويند كه شاعر هستند بعد تمام ميشود؛ دو مرتبه ميشونديك آدم حريص شكموي تنگنظر بدبخت حسود حقير. من حرفهاي اين آدم را قبول ندارم. من بهزندگي بيشتر اهميت ميدهم

 

سهراب سپهري و فروغ فرخزاد

سپهريشاعري است كه از دورة ابتدايي شعرش تا دورة جستجو و از آن دوره تا دورة يافتن خطفكري مشخص و زبان شعري مختص (كه حتي بي امضاء هم شناخته ميشود) جهاني آرماني راميجويد. جهاني كه در آن «عشق» پيدا باشد «دوستي» پيدا باشد و «كلمه»، «آب»، «عكساشيا و آب»، «سمت مرطوب حيات» و «شرق اندوه نهاد بشري» پيدا باشد.

اما همانطوركه گفته شد فرخزاد مسائل اجتماعي و سياسي زمان خود را درك ميكند و به صور گوناگوندر اشعارش منعكس ميسازد. ولي سپهري تا آخر، جهان آرماني و ذهني خود را حفظ ميكند. واز جريانهاي اجتماعي، سياسي زمان دور ميماند. و اگر احياناً چشمش به «قطاري» ميافتدكه «سياست» را ميبرد، آن را خالي ميبيند.

من قطاري ديدم ، كه سياست ميبرد و چهخالي ميرفت (صداي پاي آب صفحه 279)
سپهري و فرخزاد در بيان حالات و شدت احساساتتقريباً چون يكديگر هستند با اين تفاوت كه «فرخزاد» در بيان خواستهها، آرزو واحساسات شخصي خويش بيپروا و بدون هيچگونه ملاحظهاي سخن ميگويد (مخصوصاً در سه كتابدوره اول).

ولي سپهري بندرت تمايلات و خواستههايش را ابراز ميكند. او به بياننفسانيات صرفاً اكتفا نميكند و تجربه خود را به عوالم نفساني منحصر نميكند. او بهمرز جديدي از صميميت شاعرانه دست يافته است؛ كه در آن تصاوير شعريش، زلال، روشن،پاك و پر اشراق جلوه ميكنند و گوئي قداست خاصي بر فضاي شعر او حاكم است كه او را ازانديشيدن به علائق و پسندهايش به جهان مادي باز ميدارد.

طبيعت ستايي يكي ديگر ازويژگيهاي شعر سهراب است، از آنجائيكه «پيشه شاعر نقاشي» است حساسيت و ظرافتهاي خاصيرا در ترسيم نمودن چهرههاي مختلف طبيعت بكار ميگيرد. در حاليكه فروغ كمتر به توصيفطبيعت پرداخته است. و در يكي دو جا، كه به اين امر پرداخته بسيار ضعيف و سطحي، سخنرانده است.

شيوه بيان مستقيم يكي ديگر از ويژگيهاي مشترك برخي از اشعار سپهري وفرخزاد است و همچنين سطور ساده شعري هم از ويژگيهاي مشترك هر دوي آنهاست.

اشارهبه آئينها، اصطلاحات ديني و مذهبي، اشاره به اسمهاي خاص تاريخي و جغرافيايي، ازويژگيهاي شعر «سپهري» است. ولي فرخزاد با اينكه مسافرتهاي زيادي به داخل و خارج ازكشور داشته است و با «تورات» هم آشنا بوده جز در آيههاي زميني به اطلاعات به دستآمده خويش كه حاصل تجربه هاي فوق بايد باشد، اشاره نميكند.

ديد سهراب عمدتاً مثبتبوده در حالي كه نگرش فروغ به جهان از دريچه مخالف بوده است.
زندگي رسم خوشايندياست/ زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ/ پرشي دارد اندازة عشق/ زندگي چيزي نيست، كهلب طاقچه عادت از ياد من و تو برود/ زندگي جذبه دستي است كه ميچيند/ زندگي بعد درختاست به چشم حشره/ زندگي تجربه شب پره در تاريكي است... (سپهري صداي پاي آب صفحه 290)

زندگي شايد/ يك خيابان دراز است كه هر روز زني با زنبيلي از آن ميگذرد/ زندگي شايد آن لحظه مسدوديست/ كه نگاه من، در ني ني چشمان تو خود را ويران ميسازد/ و در اين حسي است/ كه من آن را با ادراك ماه و با دريافت ظلمت خواهم آويخت... (فرخزاد تولدي ديگر صفحه 151)

طاهره صفارزاده

از ويژگيهاي اشعارصفارزاده توجه به مسائل ديني مخصوصاً مذهب شيعه است.
صداي ناب اذان ميآيد/ صفيردستهاي مؤمن مرديست كه حس دور شدن، گم شدن، جزيره شدن را/ ز ريشههاي سالم من برميچيند/ و من به سوي نمازي عظيم ميآيم/ وضويم از هواي خيابان است و/ راهنماي تيرهدود/ و قبلههاي حوادث در امتداد زمان... (دفتر دوم صفحه 91)
بيان مسائل سياسي واشاره به وقايع مهم جهان، ديگر ويژگي فكري او محسوب ميشود. او معمولاً در تمامآثارش به جريانهاي سياسي ايران و جهان نظر دارد. و ديگر اينكه اشاره به تقابل عرفانو مذهب با قرن پلاستيك و عصر ماشين با طبيعت.

صفارزاده در خلال اشعارش به «زنبودن» خويش اشارههاي متعدد دارد و غير مستقيم ديدگاههاي جامعه را نسبت به زنانمنعكس ميكند. مثلاً آنجائيكه كه از تولد خويش ياد ميكند چنين مينويسد:

منزادگاهم را نديدهام/ جايي كه مادرم/ بار سنگين بطنش را/ در زير سقفي فرو نهاد/ هنوززندهست/ نخستين تيك تاكهاي قلب كوچكم/ در سوراخ بخاري/ و درز آجرهاي كهنه/ و پيداستجاي نگاهي شرمسار/ بر در و ديوار اتاق/ نگاه مادرم/ به پدرم/ و پدربزرگم/ صدايخفهيي گفت/ دخترست!...

صفارزاده معمولاً با استفاده از زبان محاوره، اصطلاحاتعاميانه، حتي مطرح كردن شعارها، تلاش ميكند به شعر و زبان مردمي نزديكتر شود. شايدبه همين دليل، از آوردن واژهها و اسامي، از زبانهاي بيگانه خودداري ميورزد. و ازرمز و اشارههاي دور و دراز چشم ميپوشد.

علي موسوي گرمارودي و طاهرهصفارزاده

شعر صفارزاده، فقط در بكارگيري بسامد واژههايي كه مبين «زن بودن» سراينده است با شعر زنان مشترك است. و از جنبههاي مختلف ديگر، مخصوصاً فكر و محتوا،تفاوتهاي آشكاري با آنان دارد. از ديگر سو، وجه تمايز خاص خود را با شعر مردان،همچنان حفظ ميكند. اشعار وي با گرمارودي در يك خطوط فكري مشترك است. گرمارودي درآثار خود، هم در قالبهاي كهن شعر فارسي و هم در شعر نيمايي (بحور شكسته و چارهپاره) و هم در شعر سپيد طبع آزمايي كرده است.

گرمارودي در بيشتر اشعارش به بيانعقايد مذهبي و گرايشهاي ديني خويش پرداخته و به مناسبتهاي مختلف مذهبي، شعرهايمتنوعي سروده است. و از اين نظر با اشعار خانم صفارزاده قابل مقايسه است. قطعات «بهار در خزان»، «سايهسار نخل ولايت»، «افراشته باد قامت غم» و «خاستگاه نور» اززيباترين اشعاري محسوب ميشوند كه به همين مناسبتها سروده است.
از ديگر ويژگيهايشعر او، توجه به مسائل سياسي و وقايع روز است. كه به گستردگي به آن پرداخته است. وديگر آنكه توجه به طبيعت و جلوههاي گوناگون آن از ويژگيهاي شعري اوست در حاليكهصفارزاده به ندرت به طبيعت پرداخته است.

شعر صفارزاده و گرمارودي انديشههاي شكليافته است كه در قالب كلمات عرضه ميشود. حال آنكه شعر واقعي كلماتي شكل يافته استكه انديشهاي را عرضه ميكند در اشعار آن دو، بيشتر انديشه به معناي خاص خودش جرياندارد تا تصوير؛ يعني شعرشان حاوي فكر و انديشهاي است كه خواننده را به دانستنيجديدي فرا ميخواند و زمينه نوعي تأثر را در او بوجود ميآورد.
در شعر صفارزاده،فرصتها گرانبهاترند و خواننده با شاعري مواجه ميشود كه اسلوب گرمارودي را در زبانيفشرده و موجزتر و با بار بيشتر از لحاظ انديشه و تفكر ميبيند هر دوي آنها، بااستفاده از تعابير مذهبي و قصص و آيات قرآن به صورت تلميح و جهان مداري و سياستمحوري، رنگ و بوي خاص به اشعارشان بخشيدهاند. سياست محوري، در هر مجموعه آثار هردو، آنها را به سمت صراحتگويي و بيان مستقيم متمايل ميكند. با اين حال اشعارصفارزاده و گرمارودي از نظر اسلوب زباني جاذبهاي براي نسل جوان نداشتهاست.


جمعبندي و نتيجه گيري:

1-  معمولاً اكثر زنان و مردان شاعرمعاصر واقعگرا (برونگرا) هستند. يعني به رويدادهاي جامعه و تحولات اجتماعي و سياسيتوجه دارند، با اين تفاوت كه: مردان شاعر، به علت حضور همه جانبه در اجتماع، باديدي بازتر به طرح مسائل و وقايع مختلف ميپردازند و زنان به فراخور حال و تا آنجاكه محدوديتهاي خانه و اجتماع اجازه دهد. پروين كه كمتر خوانندهاي پيدا ميشود كهديوانش را بخواند و تحت تأثير همدرديهاي او (با محرومان و ستمديدگان جامعه) قرارنگيرد. او همچنين در قالب تمثيل چهره ستمكاران و زورگويان زمانه را ترسيم ميكند. وبه اين ترتيب توجه مردم را به مصائب و مشكلاتشان جلب ميكند. فروغ نيز در دو كتاب «تولدي ديگر» و «ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد» از خود محوري بيرون ميآيد و بانگرشي تازه به اجتماع و مسائل متعدد آن نظر ميكند. و طاهره صفارزاده هم از همانابتداي شاعري و در اولين مجموعه اشعارش «رهگذر مهتاب» با قطعه « كودك قرن» به طرحمشكلات و رويدادهاي اجتماعي و تا حدودي سياسي ميپردازد و در آثار ديگرش، تقريباًتمام قطعات شعري او را مضامين اجتماعي، سياسي و بعدها مذهبي در برمي گيرد.

و اماشاعران مرد، به خاطر آزادي عمل بيشتر، به طرح عينيتر مسائل اجتماعي و سياسيميپردازند. در تاريخ ادبيات ايران شايد كمتر شاعري به اندازه بهار اشعارش را به ثبترويدادهاي تاريخي، اجتماعي و سياسي زمان اختصاص داده باشد. و از اين نظر با هيچشاعري قابل قياس نيست.
از مردان شاعر اين دوره كه كمتر به مسائل سياسي و اجتماعيتوجه نشان داده است ميتوان به سهراب اشاره كرد كه درونگرايي اختيار كرده و از اينجهت مورد انتقاد معاصرانش قرار ميگيرد. گرمارودي هم كه در سر تا سر اشعارش به مسائلاجتماعي، سياسي و مذهبي توجه تام و تمام نشان ميدهد.

2- در بيان مسائل عاطفي وخانوادگي و با احساساتي حادتر از مردان، شعر گفتن، يكي ديگر از ويژگيهاي شعر زناناست كه كمتر در شعر مردان جلوه كرده است. پروين كه بسامد بالايي از اشعارش را بهترسيم چهره كودكان بيسرپرست و بينوا اختصاص داده است و با هنرمندي تمام و ايفاي نقشمادرانه به توصيف حالات مختلف كودكان خردسال پرداخته است. فروغ هم كه در چند قطعهاز سه كتاب نخستينش و يكي دو قطعه در دو كتاب ديگر عاطفه و مهر مادري را مطرح كردهاست. در حالي كه در اشعار مردان به ندرت به شعري با احساس و عاطفه برميخوريم.
3-
هر چند از نظر روانشناسي، زنان در بروز احساستشان راحتترند. ولياكثر زنان شاعر ايراني به اصول و آداب اجتماعي و مذهبي پايبند هستند و از ابرازعلائق و گرايشهاي شخصي و خصوصي خودداري ميكنند. و يا اگر «بندرت» اشاره ميكنند باحجب و حيا و پوشيده و غير مستقيم است.
4-
زنان شاعر، معمولا اهل مفاخره نيستند. در ديوان پنجهزار و چند بيتي «پروين اعتصامي» فقط در يكي دو جا از خودميگويد:

اينكه خاك سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است.

در حاليكه مردانشاعر به تبعيت از سنت معمول و مرسوم ديرينه ادب فارسي، به كرات خويشتن را مطرحميسازند و به اشعار خود ميبالند.

5- تا زمان فروغ شعر فارسي از داشتن معشوق مرد،معشوق مردي كه از ديدگاه جنسي، عاطفي و جسماني يك زن ديده و تصوير شده باشد، محروممانده است. و نيز ميتوان بر اين نظر تأكيد كرد كه غالب شاعران زن ما، جهان درون وبيرون را از چشم شاعران مرد ملاحظه كردهاند و همانند آنان عاشق زلف سياه و خط و خالمعشوقي زنبور ميان بودهاند. ما هيچگاه نگاه زنانة عميقي به جهان در ادبيات خودنداشتهايم. در حالي كه شاعران مرد از ابتدا در شعرهاشون به اين مسئله اشارهداشتهاند و در شعر آنها به وفور به علاقه خود به زن و معشوق زن خود برميخوريم.
در شعرهاي پروين در حوزه لغات و تركيبات نشانههاي زن بودن او پيداست واگر عاطفهاي در شعرش منعكس شده است عاطفه مادرانه است در حالي كه خود او يك مادرنبوده است. اما پس از تقريباً هزار و دويست سال سابقه ادبيات فارسي فروغ موضوعاتيرا با تصاويري جديد براي اولين بار در شعر فارسي مطرح كرد و مضامين جديد آفريد؛مثلاً شاعران كهن جز به ندرت درباره زندگي خصوصي خود سخن نگفتهاند. با تسلطي كه اوبه شعر داشت چه بسا كه توانست نگاههاي زنانة خود را به جهان درون و بيرون تبديل بهاشعاربلندي كند و به غناي ادبيات عاطفي و صميمانة ما بيفزايد.

به هر حال بعد ازفروغ بود كه زنان شاعر به ارائه تصاوير و همراه آن عواطف مخصوص زنانه اشعار خودپرداختند. البته نه به مهارت و خوبي فروغ بود و از طرفي ديگر با شدت و ضعفها وتفاوتهايي همراه بود.

6- در شعر مردان وسعت بكارگيري از قالبهاي شعري و رعايتقافيهها و اصول ادبي بيشتر از شعر زنان به چشم ميخورد.

7-  مردان شاعر درتركيبآفريني خلاقتر هستند. در حالي كه بسامد برخي از واژهها در شعر زنان تفاوتمعنيداري با شعر مردان دارد؛ كه همين امر خواننده را به زن بودن شاعر متوجهميكند.
8-  از نظر فكري شعر اكثر زنان وجه تمايز خاصي با شعر مردان دارد.

9-  حوزه شعر زن در زمينه ادبي، محدودتر از شعر مردان است.

10-  زنان در بيان مسائلاحساسي و عاطفي، پيشگامتر از مردان هستند.

11- مهمترين نكتهاي كه در اولينبرخورد با شعر شاعرههاي جوان معاصر به چشم ميخورد كمبود اصالت و فقدان استقلال لازمشعري است. اكثريت اشعار شاعرههاي جوان سوزناك و دردآور است و ميبينم كه حتي ازتأثير تصويرسازي دلنشين هم در اين اشعار خبري نيست و آنچه اصالت كار شاعران بزرگاست در شعر شاعرهها دست نزده باقي مانده است و تنها رويه كار مورد تقليد است. بهسادگي ميتوان يكي از علل توجه شاعرها به شعر فروغ فزخزاد، اشتراك شرايط زندگي آنهادانست. اكثر شاعرههاي ما به علت شرايط زندگي و نيز به خاطر موقعيت سني خويش «عشق» را مظهر اصلي شعر خود برگزيدهاند و در حدود 80% از مجموع اشعار آنها به اصطلاح «عاشقانه» است.

شاعرهها در تصويرسازي دو روش دارند؛ يا از همان فوت و فنقديميها استفاده ميكنند كه خود به خود، اگر شعرشان روشن و با معني است لكن كهنه وتكراري و تقليدي محسوب ميشود . يا به تقليد از شعر موج نو دست به ساختن تصاوير تازهاما بسيار دور از ذهن ميزنند و شايد يكي از علل پراكندهگوييشان همين عدم رعايت اصولدر خلق اجزاء شعري است. لذا ملاحظه ميشود كه نه تنها در گذشته بيشتر اشعار شاعرانزن از جهت تصاوير و نيز انعكاس عواطف جنبهاي تقليدي داشته است، بلكه بعد از فروغ همكه حركتي تحولي از اين جهت آغاز شده بود جنبة تقليد و حتي كتمان عواطف همچنان ادامهمييابد. چيزي كه در شعر شاعران مرد امروزي به ندرت ديدهميشود.







منابع:
1-آژند، يعقوب؛ ادبياتنوين ايران، چاپ اول- تهران؛ انتشارات اميركبير
2-  براهني، رضا؛ طلا در مس، چاپدوم- تهران؛ ناشر كتاب زمان
3-حقوقي، محمد؛ شعر زمان ما (سهراب سپهري)، چاپچهارم- تهران؛ نگاه 1373
4-شاهحسيني، مهدي؛ زنان شاعر ايران، چاپ اول- تهران؛مدبر 1374
5-صادقيتحصيلي، طاهره؛ ويژگيهاي شعر زنان و تفاوت آن با شعر مردان؛تهران؛ 1374
6-زرينكوب، عبدالحسين؛ نقد ادبي، چاپ پنجم- تهران؛ انتشاراتاميركبير 1373
7-خدادادي، معصومه؛ بررسي دلتنگي در آثار شش شاعر زن معاصر، 1377
8-البرزي، اناما...؛ نگرشي بر شعر زنان از ابتداي شعر فارسي تا آغازانقلاب اسلامي، 1374
9-شميسا، سيروس؛ نگاهي به فروغ فرخزاد، چاپ اول- تهران؛انتشارات مرواريد 1372
10-يوسفي، غلامحسين؛ چشمه روشن، چاپ سوم- تهران؛انتشارات علمي 1370

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 05 فروردین 1394 ساعت: 0:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره گوشه گیری وکمرویی

بازديد: 655

تحقیق درباره گوشه گیری وکمرویی

مقدمه :

دانش آموز ضمن مشورت با اوليا و مربيان، دست کم بايد بداند که چگونه خود را بهتر بشناسد و از برخوردهاي زيان بخش در محيط خانه و مدرسه پرهيز کند.

" دانش آموز "، روايتگر تجربه هاي اوليا و مربيان است که به ندرت فرصت مي يابند فنوني را که طي سال ها در خويش دروني ساخته اند، بررسي کرده، به روشني در باره آن سخن بگويند.

"تحقیق حاظر" با توجه به تجربيات معلمان و مشکلاتي که اوليا با آن مواجه بوده اند، نوشته شده است.

بديهي است که خلاقيت و ابتکار فردي معلمان و اولياي خانه، با توجه به تفاوت هاي فردي کودکان و نوجوانان، نقش سازنده اي در امر مشاوره خواهد داشت.


چکیده :

در هر جامعه درصد قابل توجهي از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان بدون آن که تمايلي داشته باشند، ناخواسته خودشان را در حصاري از کمرويي محبوس و زنداني مي کنند و شخصيت واقعي و قابليت هاي ارزشمند ايشان در پس توده اي از ابرهاي تيره ي کمرويي، ناشناخته مي ماند.چه بسيار دانش آموزان و دانشجويان هوشمند و خلاقي که در مدارس و دانشگاه ها فقط به دليل کمرويي و معلوليت اجتماعي، همواره از نظر پيشرفت تحصيلي و قدرت خلاقيت و نوآوري نمره ي کمتري از همسالان عادي خود عايدشان مي شود؛ چرا که کمرويي يک مانع جدي براي رشد قابليت ها و خلاقيت هاي فردي است.پديده ي کمرويي در بين بزرگسالان و افراد مسن بسيار پيچيده تر است و چنين پيچيدگي رواني ممکن است در اغلب موارد، نيازهاي دروني، تمايلات، انگيزه ها، قابليت ها، فرصت ها، هدف ها و برنامه هاي شغلي، حرفه اي و اجتماعي ايشان را به طور جدي متأثر و دگرگون کند.پرداختن به پديده ي کمرويي و بررسي مباني روان شناختي آن از اين رو حائز اهميت است که تقريباً همه ي ما به گونه اي تجاربي از کمرويي را در موقعيت هاي مختلف داشته ايم.


تعریفكمرویی

اصولاًخجالتیاكمرویییكعاطفهاجتماعیاست.اینحالتازاحساسخودكمبینیسرچشمهمیگیردودربرخیمواردآنقدرشدتمییابدكهتمامیشخصیتفردراتحتتأثیرقرارمیدهدبطوریكهچنینفردیازحضوردراجتماعیاجمعافراددچارناراحتیهایگوناگونمیشودكهدروضعیتجسمانیاونیزاثرمیگذارد . فردكمروهشیارانهازمواجههباافرادیاچیزهایمشخصیاانجامكاریهمراهآنانبیزاراست . فردكمروازابرازوجودبیزاراستوبهطورمحسوسترسوست . تعدادبسیاریازافرادكمرووخجالتیفكرمیكنندكهمشكلآنهاغیرقابلحلاستبطوریكهپندواندرزهموارهبیهودهبودهاستوجایتأسفاستكهتوانائیهایعظیمافرادخجالتیعلیرغمتمامیهوشیكهدارندبههدرمیروند .
شخصخجالتیبهخوبیمیداندكهدیگرانازمشكلاوآگاهندوهمیشهمجبوراستباگفتنكلمهبلهتمامگفتههایدیگرانراتأییدكند . اگرشماخودتانجزواینافرادنیستیدحتماًیكیدوتاازدوستانتانرابااینمشخصاتدیدهاید : اعتمادبهنفسكم،منفیبافی،ترسازشروعیكگفتگووایجادمؤثربادیگرانوترسازشركتدرفعالیتهایگروهی . اینافرادحتیاگربدانندترسشانهمبیموردوبیمنطقاستبازهمموقعحرفزدندریكجمعجدی،سرخمیشوندودستشانمیلرزدوشرشرعرقمیریزند . گاهیاینترسافراطیباعثشوكهایعصبیوتپشقلبهممیشود .


مقابلهباکمروییکودکان

 

اگرکودکیداریدکهخجالتیاست،راههایزیادیبرایازبینبردنخجالتویبهصورتمنطقیوظریفدارید. بهعنوانمثال: باکودکانهمسنفرزندخودهمصحبتشویدودربازیهایآنهاشریکشوید. اگرکودکشمانخواهدصحبتکندویادربازیشرکتکند،نگراننشوید.

شماوهرکاریکهشمابابچههاانجامدهیدکهمنجربهپاسخخوببچههاشود،بهعنوانالگوییاستکهاجتماعیرفتارکردنرانشانمیدهد. شمادرضمنبهکودکخودنشانمیدهیدکهچگونهبادیگرانارتباطبرقرارکند. کمروییکودکانخجالتیبابرقراریارتباطبیشترباافرادناآشنا،سریعترکاهشخواهدیافت. بااینوجودمواجهسازیاگربهصورتتدریجیباشد،بهتریننتیجهراخواهدداشت. درهرزماناجازهدهیدکهکودکباموقعیتهاوافراددرگیرشود،قبلازاینکهشماکودکرابرایارتباط،تحتفشارقراردهید.
کمککنیدکهاعتمادبهنفسکودکدریکموقعیتزمانیجدیدبهصورتتدریجیافزایشیابدواینموقعیتمیتواندیکفروشگاهموردعلاقهویباشدکهکودکبهطورتدریجیشروعبهدادنسفارشخودمیکندوهمچنینمیتواندیکزمینبازیمحلیباشدکهکودکبالاخرهازکودکیکهاغلباورادرآنجادیدهاست،اسمشرامیپرسد.
کودکانخجالتیرابیشتردرمعرضکودکانکوچکترقراردادهودرصورتامکانکودکرادرمعرضانواعموقعیتهاوافرادقراردهیدتابهتدریجبیشترواجتماعیترعملکند.


بررسیعواملكمروییوگوشهگیریدركودكان

پنجرههارابازكنگوشهگیریازنظرلغویبهمعنایتنهایی،تجرد،درخلوتنشستنوازجمعكنارهگرفتناست. گوشهگیركسیاستكهازمردمدوریمیكندوعزلتمیگزیندتابهاینوسیلهخودرابامحیطاطرافسازگاركند؛البتههرنوععزلتودرتنهاییماندنگوشهگیریتلقینمیشود،زیراهرانسانیدوستداردگاهیتنهاباشدتابهخودشناسیوحلمشكلاتزندگیشبپردازد.اماگوشهگیریزمانیحالتبیماریپیدامیكندكهفردازمعاشرتورویاروییباجمعوهمنوعانبیزاروبیمناكباشد. ازنقطهنظرمتخصصانعلمروانشناسیكمروییوانزواطلبییكیازجدیترینمشكلاتكودكاناست،هرچندممكناستازنظرمعلمانوگاهوالدینچندانمشكلنباشد،كودككمروهرچندكهبرایمعلمهیچگونهناراحتیایجادنمیكند،ولیممكناستبهسببرنجناشیازاحساسناامنیوبیكفایتیدرخودیكیازناشادترینكودكانباشدوپیوستهبهدنیایدرونخویشپناهببرد. بنابرایناگردرموردرفتارغیراجتماعیاینگونهكودكانچارهایاندیشیدهنشود،احتمالاًخطرناكترینومساعدترینوضعرابرایابتلابه "اسكیزوفرنی" خواهندداشت.  هرچندهمهكودكانكمروومنزویبهبیماریروانیمبتلانمیشوند،ولیتعدادیازآنانقربانیاینبیماریخواهندبود. بهرحالاینوضعیتكهعدهایازكودكانمنزویبهبزرگسالانناشادوبیلیافتدراجتماعتبدیلخواهندشد،بهتنهاییدلیلكافیبرایتوجهبهاینمشكلاست.
علایمونشانهها

گوشهگیریبایكسلسلهعلایممتعددوبههمپیوستههمراهاست. گوشهگیرچونمشكلاتشرانمیتوانددرعالمواقعیتحلكند،بهتخیلفرومیرودوبهخیالبافیمیپردازد. اوانسانیاستبیهدفكهنمیداندچهبایدبكندوبرایآیندهاشچهطرحیبریزد. ازمردمگریزاناستوهرتمناوخواهشرایكتحمیلتلقیودربرابرآنبهشدتمقاومتمیكند،ازهمینرومرتببااطرافیاندچارتضادوكشمكشاست،برایدفاعازحقشاقدامنمیكندوكنارهگیریرابرتلاشترجیحمیدهد. ازدیگرنشانههامیتوانبهخجالتوسكوت،احساسمحرومیتوناتوانیازبرقراریرابطهبادوستانومعلمان،بهتعویقانداختنانجامكارهاویاازاینشاخهبهآنشاخهپریدن،بیحوصلگی،كسالت،احساسخستگی،پوچی،زودرنجی،نگرانیازآینده،كمكنخواستنازدیگرانبههنگامنیاز،سازشباوضعموجودواعتراضنكردنبهآنحتیدرصورتاحساسناراحتیونگرانی،همچنیناجتنابازرقابت،غیبتازمدرسهوبیعلاقگیبهدرس،عدمتمركزحواس،اختلالدرخوابوخوراك،بیاعتنایینسبتبهوقایعاطراف،بیاعتمادینسبتبهیكتجربهموفقیتآمیزدریكفعالیتگروهی،برایاینگونهكودكانآغازبسیارخوبیاست. كودكمنزوینیازداردتااحساسكند. عضوباارزشیكیاچندگروهاست. اوهروقتكهدرفعالیتهایزندگیواقعیارضاشود،نیازیبهعقبنشینیبهمیدانرؤیاهایخویشبرایارضایخواستههایاساسیاشنخواهدداشت. معلمآگاهبایدتوجهداشتهباشدكهكودككمروومنزینیزدارایتواناییهاوشایستگیهایویژهایاستكهباراهنماییوتشویقمیتوانآنهارادریكفعالیتگروهیبهكارگرفت. هرگاهشركتویدرفعالیتیباتحسیندیگرانهمراهباشد،اونسبتبهتكرارعملموفقیتآمیزخویشدرموقعیتهایگروهیتشویقخواهدشد. موفقیتدریكعملتاحدزیادیدربالابردناعتمادبهنفسكودكودرنتیجهدرتغییرنگرشهایكودكاندیگرنسبتبهاوتأثیرخواهدداشت. ضمناًبایدعواملزمینهسازگوشهگیریمانندتحقیرواحساسگناهازبینبروند. دراینموردرواندرمانیومشاورهفردیوگروهیمیتوانددررفعگوشهگیریمؤثرواقعشود؛همچنینتغییروضعیتمحیطزندگیازروشهایمفیددرمانگوشهگیریبهشمارمیرود. والدینومعلماننیزبایدباكودكانگوشهگیرباملایمتومسالمتودلجوییرفتاركنند. بردنفردبهگردشهایعلمی،تشویقبهسخنگفتندرحضوروالدینودوستانوبستگان،همچنینجرأتدادنبهاوبهاینمعنیكهمیتوانددربرابرجمعسخنبگویدوشركتدادنویدرفعالیتهایهنریوایفاینقشدرنمایشنامههاازجملهاعمالیاستكهمهارتهایاجتماعیدانشآموزانوكودكانراافزایشمیدهدوآنانرادرمبارزهباگوشهگیریوانزواطلبییاریمیدهد. پیشنهادهایعملیزیرمیتواندتاحدزیادیدرزمینهكمكبهكودككمرووگوشهگیرمفیدومؤثرباشد. باپذیرفتنرفتارمطلوبكودكمیتوانبهاواطمینانبخشید. دركودكاناعتمادبهنفسبهوجودآوریموزمینهابرازوجودرابرایشانفراهمكنیم. تجاربموفقیتآمیزدركودكایجادامنیتمیكند. آموزشصحیحدرگسترشرشداحساسشایستگیكمكمیكند.


پایهریزیعزتنفسخود ) درمانكمرویی(

طرزتفكرمادربارهخودمانتأثیراتشگرفیبرتمامجوانبزندگیمادارد. افرادیكهبرایخویشتنارزشمثبتیقائلند،عموما" بهعنواننشانههایخارجیرضایتدرونیحالتتوازنیرانشانمیدهندواحساسامنیتوآرامشخاطررامنتشرمیسازند.

طرزتفكرمادربارهخودمانتأثیراتشگرفیبرتمامجوانبزندگیمادارد. افرادیكهبرایخویشتنارزشمثبتیقائلند،عموما" بهعنواننشانههایخارجیرضایتدرونیحالتتوازنیرانشانمیدهندواحساسامنیتوآرامشخاطررامنتشرمیسازند. چنینافرادیبهتقویتكنندههایاجتماعیوستایشهایدیگرانوابستگیندارندزیراآموختهاندچگونهبهتریندوستخودوبزرگترینمشوقخویشتنباشند. آنانشركتكنندگان،مبتكرانوچارهسازانیهستندكهموجببهحركتدرآمدنماشیناجتماعمیشوند.  افرادیكهازعزتنفسبالابهرهمیجویند،هیچگاهدرزندگیدرزیرفشارانتقادخردنمیشوندیابهواسطهطردشدن،احساسنابودینمیكنند.آنانازشمابهخاطر " راهنماییسازندهتان" تشكرمیكنند. زمانیكهباپاسخ " نه " مواجهمیشوند،هیچگاهآنرابهمعنایطردخودشانتلقینمیكنند. بهجایآن،چندیناحتمالرادرنظرمیگیرند: نیازمندانجامكاربیشتریهستند،آنرویكردخیلیعجولانه،خیلیخام،خیلیدقیق،خیلیپیچیدهبود؛موقعیتوزمانبندیصحیحنبود؛شخصمخالفمشكلیداردكهنیازمندمشاورهیاهمدردیاست. درهرموردی،دلیلپاسخ "نه" دربیرونازآنانقرارداردونهدردرون؛میتوانآنراتجزیهوتحلیلكردوباتنظیمبرنامههایینیروهارامجددا" سازماندهیكردهوباعملكردآراستهتریمجددا" بازگشت .
بدتریندشمنخودبودنفردیكهازعزتنفسپایینیبرخورداراست،انسانرابهیادفاجعهزیروروشدنعالممیاندازد. اینگونهافرادمعمولا" منفعلتر،ترغیبپذیرترودارایمحبوبیتكمترهستند . اینافرادنسبتبهانتقادمنفیبهشدتحساسهستندوفكرمیكنندكهاینانتقادنابسندگیآنانراثابتمیكند. جایتعجبنیستكهمحققیندریافتهاندافراددارایعزتنفسپایینروانرنجورترازافراددارایعزتنفسبالاهستند.كمروییوعزتنفسپاییندركناریكدیگرقراردارند. تحقیقانجامشدهتوسطپلپیلكونیسومحققیندیگردربرنامهكمروییازوجودهمبستگیمعناداریمیانایندوعاملپردهبرداشتهاند؛زمانیكهكمروییشدیداستعزتنفسپاییناستوزمانیكهعزتنفسبالااست،كمروییازصحنهحذفمیشود.

كلامیهشداردهنده

عزتنفسعبارتاستازسنجشارزشخودبرپایهقیاسخودبادیگران . امادرانجاماینقیاسها،لازماستازوجودچندینمشكلبالقوهاطلاعداشتهباشید.
اول،درانتخابالگویخودتانبرایمقایسهدقتكنید. خوباستافرادمعینیرابهعنوان " ایدهآل " مشخصكنید،امانهبهعنوانتنهامرجعارزیابیخودتان. بعضیافرادبرایمقایسهكردننامناسبهستندزیراازنظرروشنگریستنیانیرویفكرخوددارایاستعدادیمنحصربهفردهستندیادارایانداممطلوبیادیگرصفاتموروثی . درابتدامیتوانباایدهآلهابهرقابتبرخاستامانبایدچهرههایمسلمموفقیت،مقامیاپیشرفترابهعنوانالگوبرگزید.
دوم،باتمركزبرالگوهاینامناسببرایانجاممقایسه،نهفقطموجباتدلسردیخودرافراهممیسازیدبلكهموجبتقویتاحساسحقارت،جاهطلبیبهخاطرنفسآنوازدستدادناحساسرضایتدرفرایندتغییركردننیزمیشوید . زیراتنهادرپیدستیابیبهمحصولهستید. سوم،ممكناستشماازآنبهایمكتومیكهمیبایدبرایكسبموفقیتبپردازید،بیاطلاعباشید. ممكناستمأموربازرسیكالاهادرادارهشمابرایهمیشهامكانبرقراریارتباطنزدیكباكودكانخودراازدستبدهدزیرانمیتوانددریكزمانهمدرخانهكنارفرزندانشباشدوهمدرجادهبهبازرسیسفارشاتاضافیبپردازد . یاآنخانمشیكپوشیكههموارهسرگرمپذیراییازمیهمانانخویشاستممكناستهیچگاهفرصتمطالعهیككتابیاامكانلذتبردنازطبیعتیاچیزهایكمجاذبهتردرزندگیرانداشتهباشد. بسیاریاوقاتاگرشمابدانیدچهبهاییبایدبپردازید،شایدتمایلیبهپرداختآننداشتهباشید.
چهارم،موفقیت،پیشرفت،قدرتتفكر،زیباییوبیشتراهدافیكههواخواهفراواندارندبهاستانداردهاییكدورهزمانیمعین،یكبافتوجامعهمشخصوابستههستند. البتهبهتراستبهآنهابهعنوانعباراتیمطلقكهمایاواجدآنهستیمیانیستیمنگاهكنیم . زمانیكهاستانداردهاتغییرمیكنند،چنینطرزتفكریمیتواندمسئلهآفرینباشد. شمابهسطحجدیدیازمقایسهارتقایافتهاید،اماوقتیبهآنمینگریدتغییردردرونشماصورتپذیرفتهاست. اینپدیدهمانندحضوریكماهیبزرگدرحوضچهایكوچكاستكهبهسویاجتماعاصلیحركتمیكند.

پنجم،بایدبرایخودتانمشخصكنیدتاچهحدیازدیگراننسخهبرداریمیكنید. درصورتیكهازبرنامههاینوشتهشدهبرایدیگرانیاتوسطآنهاپیرویكنید،نمیتوانیدادراكخوبیازخودتانداشتهباشید. پسازشناساییحضورآنهامیبایدبرایرویاروییمستقیمباآننسخههایبیگانهتلاشكنید. بایدشهامتلازمبرایمقابلهباآنهاراپیداكنید،تااگرموجبافتشمامیشوند،بتوانیدآنهاراطردكنیدیابهگونهایتغییردهیدتابانیازهاوارزشهایشماانطباقحاصلكنند.  معمولا" حتینمیدانیمبرایاولینبارآننسخهچگونهدرذهنماجایگرفت. گاهیاوقاتارزشهایفرهنگینافذآنهارادرروحمامینگارند - برایمثالمردانگریهنمیكنند،زنانخشمخودراابرازنمیدارند،پسرانبایدخشنونیرومندباشند،دخترهابایددلسوزومهربانباشند. دردورانجوانیبسیاریازنسخههایما،یاتمامیآنهابهوضوحازرویوالدین،معلمینودیگرنمایندگانشناختهشدهنوشتهمیشوند. بسیاریازآننسخكاملاًخوبهستندوازاینروبهتراستآنهارابهعنوانخصوصیاتخودپسازرسیدنبهسنبلوغبپذیریم . درنسخههاییكهحاویمسائلنیمهتماموحلناشدهوالدینمانمیباشند،خطریدركمیننشستهاست. ناكامیحاصلازیكازدواجخالیازعشقپایهایبراینسخهبرداریدخترخانوادهمیشود،بهاینمضمونكه " مردانقدرزنانرانمیدانند....." بایدبرجوانبمثبتتكیهكنید. اگرفقطیكبارزندگیمیكنید،پسباعزتنفسیبالازندگیكنید! اینانتخاببهشمابستگیدارد،تصمیمینیستكهدرآسمانهااتخاذگرددبلكهدرمغزشماشكلمیگیرد. ایننظامحسابرسیعمومیشماستكهبالایاپایینبودنعزتنفسشماراگزارشمیدهد. اگركمروهستید،احتمالا" برچسبعزتنفسپایینرابهخودالصاقكردهاید. اماحتیاگرآنرابررویسنگگرانیتهمحككردهباشید،میخواهیمتعویضآنبرچسبراآغازكنیم. پایینبودنبایدازمیانبرود! دربارهخودتانبهطورمثبتبیندیشید،اهدافمعناداریكهدستیابیبهآنهانیازمندقدریبلندپروازی،خلاقیتوپشتكارباشدتعیینكنید . سپسیادبگیریدكهپیشرفتهایخودتانرابهگونهایصادقانهوواقعبینانهارزیابیكنید. پانزدهگامدرراهمبدلشدنبهفردیمتكیبهنفستر

۱- نقاطضعفوقوتخودرابشناسیدواهدافخودرابرپایهآنهاتعیینكنید.
۲- تعیینكنیدبهچهچیزهاییبهامیدهید،بهچهچیزهاییمعتقدید،واقعاًدوستداریدزندگیتانچگونهباشد. بهنسخههایذخیرهشدهدركتابخانهیذهنتانرجوعكنیدوبراساسموقعیتروانیكنونیخوددرآنهاتجدیدنظركنید،دراینصورتآنهابهشمانشانخواهنددادبهكدامسمتمیروید.

۳- بهارزیابیخودبپردازید. بامروریبرگذشته،خطوطپیوستهوتصمیماتیكهشمارادرموقعیتكنونیقراردادهاند،پیداكنید.كسانیراكهبهشماآسیبرساندهاندوزمانیكهمیتوانستهاند،ازكمكبهشماخودداریكردهاند،درككردهوببخشید . خودتانرابهخاطراشتباهات،گناهان،شكستهاوگرفتاریهایگذشتهعفوكنید. تمامخاطراتمنفیخودراپسازاستخراجهرارزشسازندهایكهمیتوانندبههمراهداشتهباشند،دفنكنید. "گذشتهبد"تنهاتازمانیدرذهنشمازندهاستكهشمابهآناجازهدهید. حكمتخلیهفوریصادركنید. فضارابهخاطراتمربوطبهموفقیتهایهرچندناچیزگذشتهاجارهدهید.
۴- خطاوشرمساری،ارزشهایفردیمحدودیدرامرشكلدهیبهرفتارشمادرجهتاهدافمثبتدارند. بهخودتاناجازهندهیدكهتسلیمآنهاشوید.
۵- دلایلرفتارهایكنونیخودرادرابعادجسمانی،اجتماعی،اقتصادیوسیاسیوموقعیتكنونیخودتانجستجوكنیدونهدركاستیهایشخصیتیخودتان.
۶- بهخودتانیادآوریكنیدكهدربارهیهراتفاقیدیدگاههایدیگرینیزوجوددارد. "واقعیت "هیچگاهچیزیبیشترازتوافقمشتركمیانافرادبرایبیانیكمطلببهجایتكیهبرنقاطافتراقدیدگاههایآناننیست. اینمطلبشماراقادرمیسازدتادرنتیجهگیریهایخودتانازمقاصددیگرانصبورترباشیدودرحذفآنچهممكناستدرظاهرموجبطردیاافتشماگرددخلاقانهتربرخوردكنید.  

۷- هیچگاهچیزبدیدربارهخودتاننگویید؛مخصوصاًهیچگاهخصوصیاتمنفیغیرقابلبازگشترابهخودتانمنتسبنكنیدمانند " احمق "،" زشت " ، " غیرخلاق " ، " اصلاحنشدنی " و ...

۸- اجازهندهیددیگرانبهعنوانیكفردازشماانتقادكنند؛اعمالمشخصشمابرایارزیابیدرمعرضقضاوتقراردارندوآمادهبهترشدنهستند. پسخوراندهایسازندهرادرصورتیكهكمككنندهباشند،بپذیرید.

۹- بهخاطرداشتهباشیدگاهیاوقاتشكستوناامیدیتوفیقاجباریهستند،بهشمامیگوینداهدافتانبرایشمادرستنبودهاند،آنتلاشارزشآنكاررانداشتوازیكشكستبزرگتربعدیمیتواناجتنابكرد.

۱۰- افراد،مشاغلوموقعیتهاییراكهموجببروزاحساسنابسندگی(بیكفایتی)درشمامیگردند،تحملنكنید. اگرنمیتوانیدآنهایاخودتانرابهگونهایتغییردهیدكهاحساسارزشمندیبیشتریبنمایید،آنهارازیرپابگذریدیاازكنارآنهابگذرید. زندگیكوتاهترازآناستكهوقتخودراباچیزهاییكهموجبافتانسانمیشوند،تلفكنیم.
۱۱- برایاستراحت،تفكر،گوشكردنبهدرونخود،لذتبردنازتفریحاتوفعالیتهاییكهمیتوانیدبهتنهاییانجامدهیدوقتیتعیینكنید؛بدینترتیبمیتوانیدباخودتانارتباطبرقراركنید.

۱۲- باتمرین،خودرامبدلبهموجودیاجتماعیبنمایید. ازاحساسكردننیروییكهافراددیگرمنتقلمیسازندلذتببرید،خصوصیاتیگانهوتفاوتهاییكهمیانهمزادانوجوددارد،ترسهاواحساسعدماطمینانآنهارادرذهنتانمجسمكنیدوفكركنیدچگونهمیتوانیدبهآنهاكمككنید. معینكنیدازآنهاچهمیخواهیدوچهچیزیبرایاهدابهآناندراختیاردارید. سپسبگذاریدآنانبدانندكهشماآمادهوپذیرایاشتراكهستید.
۱۳- حمایتمفرطازخودرامتوقفكنید؛اینكاردشوارتروبازگشتپذیرترازآناستكهتصورمیكنید. انسانراخردمیكنداماهیچگاهنمیشكند. بهتراستگاهگاهیازجانبیكتعهدعاطفیكهطبقبرنامهكارنكردهاستآسیبدیدتادرنتیجهعواطفیعایقگونهكهموجباتسردیآنراپدیدمیآورند،سستشد.

۱۴- اهدافدرازمدتیراكهاهدافكوتاهمدتبسیارمشخصهمراهآنباشنددرزندگیخودتعیینكنید. ابزارهاییواقعبینانهبرایدستیابیبهایناهدافكوچكترانتخابكنید. پیشرفتخودرابهطورمنظمموردارزیابیقراردهیدواولینمشوقوحامیخودتانباشید. اگركسدیگریصدایلافزدنهایشمارانمیشنود،لازمنیستبیجهتنگرانوشرمزدهباشید.

شماموجودینیستیدكهفقطاتفاقاتبدبرایتانرخمیدهد،موجودیمنفعلوبیاهمیتكهمانندحلزونباغچه،امیدواراستبتواندازلهشدندرزیرپابگریزد. شمانقطهاوجمیلیونهاسالتكاملنوعبشر،رؤیاهایوالدینخود،ونشانهایازقدرتخداوندهستید. شماانسانیگانهایهستیدكهمانندبازیگریفعالدرداستانزندگیمیتوانیدپدیدآورندهیاتفاقاتباشید. شمامیتوانیدهرلحظهكهبخواهیدجهتزندگیكنونیخودراعوضكنید. بااعتمادبهنفسداشتن،موانعبهچالشهامبدلشدهوچالشهابهكمالمیرسند. آنگاهكمرویینقصانمییابد؛زیرابهجایآنكههمیشهدرتداركونگراننحوهگذراندنزندگیخودباشید،باغرقشدندرزندگی،خویشتنرافراموشخواهیدكرد. پایهریزیاعتمادبهنفسباانجامموفقیتآمیزتكالیفدشوارمیتوانیدپایهریزیاعتمادبهنفسخودراشروعكنید. ازتكالیفكوچكشروعكردهوسپسدرجهتدستیابیبهاهدافاصلیتركاركنید.
اولینچیزیكهبایدمشخصكنیدایناستكهچهكاریمیخواهیدبكنید. سههدفیراكهدرعرضیكماهمیخواهیدبهآنهادستبیابیدنامببرید.  شهرداریكشهربزرگشدنهدفیواقعبینانهنیست . رفتنبهیكمیهمانیوصحبتكردنبادونفرچنیناست . یكیازاهدافخودراانتخابكنیدوآنرابهبخشهایكوچكترتقسیمكنید.اولچهكاریبایدانجامدهید؟دومچهكاری؟الیآخر. جدولیرسمكنیدتابتوانیدپسازاتمامهرقسمتمقابلآنراعلامتبزنید. برنامهایبرایدستیابیبهاولینبخشهدفخودتانتنظیمكنید. مثلا" اگرمیخواهیددركلاسدرسصحبتكنید،دقیقاًتصمیمبگیریدكهچهخواهیدگفت . آنرابنویسیدوتمرینكنید. درستپسازآنكهبهاولینبخشهدفخوددستیافتید،بهخودتانجایزهبدهید: یككلاممهربانانه،فنجانیقهوه،مطالعهكتابیاروزنامهیاهرفعالیتلذتبخشدیگریكهدوستدارید.  سپسبهسویبخشبعدیهدفبرویدوبههمینترتیبادامهدهیدتابههدفمشخصخودتاندستبیابید.

احساسپیشرفتخودرامزهمزهكنید. باصدایبلندبهخودتانبگوییدكهچهكارخوبیانجامدادهاید.

سپسبهسراغهدفبعدیبروید،آنرابهقسمتهایكوچكترتقسیمكنیدوكاركردنرویآنراشروعكنید. هرآنچهراكهمایلیددرزندگیانجامدهیدمیتوانبهاجزایكوچكترتقسیمكردهوگامبهگامپیشبرد.  شایدبخواهیدازبرخیتمریناتباعنوان " رشدمهارتهایاجتماعی " درجهتدستیابیبههدفتاناستفادهكنید.  راههاییبرایرشدمهارتهایاجتماعی
۱ - هرآنچهشماراخوارمیسازد،طردكنیدبرایمدتدوهفتهردپایعباراتمنفیدربارهخودتانراكهدرذهنتانجاریاستدنبالكنید(آنهارابنویسید). چهچیزیبارهاتكرارشدهوموجببروزاحساسپایینبودندرشمامیگردد؟

نسبتبهسخنانمنفیدربارهخودتانحساسیتداشتهباشید. هرباركهسعیمیكنیدخودتانراخردكنید،بگویید" ایست". اینكارراآنقدرتكراركنیدتابرایهمیشهخردكردنخودتانرامتوقفكنید.

جدولیرسمكنیدودرآنیادداشتكنیدكهدرطولروزچندبارمیتوانیدمانعازبروزتفكراتمنفیدربارهخودتانبشوید. خودتانرابهخاطرسركوبكردنآنهاراتشویقكنید.
۲ - نیروهایمخالف

ازنقاطضعیفخودتانلیستیتهیهكنید. آنهارادرسمتراستكاغذیادداشتكنید. سپسعباراتمثبتمخالفآنهارادرطرفچپبنویسید عباراتخودتاندرستون " متضاد " رابسطدهید،مثالهاییذكركنید. اززاویهعبارتنوشتهشدهدرستونسمتچپدربارهخودتانفكركنیدتاستونسمتراستپیشبردید.  

۳ - بهجایلغتكمروییازعناویندیگراستفادهكنید بسیاریاوقاتدیدهشدهاستكهمافقطدریكیادوموقعیت،كمروبودهایم؛اماباوجوداینخودمانرافردیكمرومیپنداریمومینامیم.

بهجایاینكهبگویید" منآدمكمروییهستم "،دربارهخودتانباعباراتمشخصتریقضاوتكنیدوصحبتنمایید؛موقعیتهایمشخصوواكنشهایمشخصراشرحدهید. بگویید: " هنگامصحبتدرمقابلگروهیازافرادعصبیمیشوم " ،یا " شركتدرمجالساحساسجدابودنازآنمحیطرادرمنپدیدمیآوردوباعثمیشوداحساسضعیفیدردرونمپدیدآید" یا " درحضوررئیسشركتمضطربمیشوم" یاحتیمشخصتر " وقتیحسمیكنمكسیمرابراندازمیكندقلبمشروعبهتپیدنمیكندودچاردلشورهمیشوم."
یكلیستكاملدربارهاینواكنشهایموقعیتیمشخصتهیهكنید. سپسبرنامهایبرایتحتكنترلدرآوردنوتغییردادناینواكنشهاتنظیمكنید. مثلا" : اگروقتیهنگامصحبتبافردجدیدیدستانتانمیلرزند،آنهارادرهمفروكنید،رویپایتانبگذارید،یااصلادستتانرادرجیبخودبگذارید.

۴ - نشاندنرویصندلیمحاكمهلیستیازكلیهافرادیكهموجببروزاحساسكمروییدرشمامیشوند،یاشماراطردمیكنندتهیهكنید. سپسدوصندلیبرداریدوآنهارامقابلیكدیگرقراردهید. خودتانروییكصندلیبنشینیدوتصوركنیدنفراوللیستشمارویصندلیمقابلنشستهاست.

باآنفردصحبتكنید،سراوفریادبكشید،اورابهخاطرتماممشكلاتمربوطبهكمروییخودتانسرزنشكنید. آنگاهصندلیهاراجابهجاكنیدگوییشمادرجایآنفردنشستهایدوپاسخمیدهید. دوبارهبهصندلیاولبرگردیدوتوضیحدهیدچرادرحضورآنفرداحساسكمروییمیكنید. دوبارهصندلیهاراجابهجاكنیدوپاسخیراكهفكرمیكنیدآنفردارائهخواهدداد،بهخودبگویید.  

۵ - میدانیكدامخصوصیتتورامیپسندم؟دوستیكهبهاواطمینانداریدانتخابكنیدواینفعالیترادونفرهانجامدهید . هركدامازشمابایدلیستیازخصوصیاتطرفمقابلراكهواقعا" موردعلاقهاوستبنویسد(سعیكنیدلیستیشاملدهعنوانبنویسد.)سپسبهنوبتبهیكدیگربگوییدچراهرعنوانرانوشتهاید. بااینعبارتشروعكنید: " چیزیكهمنواقعا" درتومیپسندمایناستكه ........."

وقتیدوستتانازشماتعریفمیكندچهاحساسیبهشمادستمیدهد؟یادبگیریداینتعریفهارابپذیرید(حداقلبگویید" متشكرم" )،وخودتانرادراحساسمثبتیكهتعریفبهوجودمیآوردغرقكنید.  یادبگیریدازدوستتانبهطورمستقیمتعریفكنید. بهطورروزهمرهحتیبهخاطرچیزهایكوچكومعمولیازافراددیگرتعریفكنید.
۶ - مجموعهایمتشكلازنقاطقوت هركدامازماحداقلیككاررامیتوانیمبهترازهركسدیگرانجامدهیم. ممكناستاینكارپختنیكاملتساده،نوشتنمقالهایبافراستتمام،نقلیكلطیفه،شنوندهخوبیبودنیاخوببرقانداختنكفشباشد. بهترینتواناییشماكداماست؟آیاكارهایخوبدیگریهمهستندكهبتوانیدانجامدهید؟
مجموعهایازروزنامههاومجلاتراگردآورید. تمامعناوین،عكسها،كاریكاتورهاوچیزهایدیگریراكهمنعكسكنندهیتمامنقاطقوتشماباشدببریدوكلكسیونیازآنهاگردآورید.

اینمجموعهرادرجاییكهشماودیگرانبتوانیدآنراببینیدقراردهید.
۷ - عزتنفسیكالگویشخصیتیدربارهشخصیكهموردتحسینفراوانشماقراردارد،بیندیشید. اینفردمیتواندیكدوست،یكخویشاوند،یكقهرمانافسانهاییاهرچیزدیگریباشد. موقعیتهاییراكهممكناستآنفرددرآنهااحساسكمروییكندمجسمكنید. آنهاچهكارمیكنند؟چهمیگویند؟چگونهمیتوانیدبهاوكمككنید؟نقاطقوتآنفردكدامند؟

آنهارادرزیربنویسید:  اگرشماتمامایننقاطقوتراداشتید،چگونهعملمیكردید؟برخورداریازآننقاطقوتبركمروییشماچهتأثیریخواهدداشت؟چشمانتانراببندیدوخودتانرادرموقعیتهایمتعددیكهدرآنهاكمرونبودهاید،مجسمكنید. چهاحساسیبهشمادستمیدهد؟

۸- جدولاحساسخوببرایمدتدوهفتهدفتریادداشتیهمراهداشتهباشیدوتمامتجربیاتمثبتخودرادرخلالآنمدتیادداشتكنید. اینكاررادرهفتههاییانجامدهیدكهمشغولجدولبندیتجربیاتمربوطبهكمروییخودتاننباشید. جدولیروزانهتهیهكنیدكهاینساعاتهمراهبااحساسخوببودنرانشاندهد. جدولرامروركنیدونكاتزیررامشخصكنید:

ابتكاروقوعچنداتفاقدردستدیگرانبودهاست؟مبتكرچندموردشمابودهاید؟
چندتاازایناتفاقاتدرتنهاییبرایشمارخدادهاند؟چگونهمیتوانیدجدولتانرابااحساساتخوببیشتریپركنید؟

ازاینبهبعدهرگاهاتفاقمثبتیبرایشمارخمیدهد،بههمانترتیبپیشگفتهآنراشناساییكنیدوخودتانرادرآنغرقسازیدوواقعا" ازآنلذتببرید.
۹- یكمتخصصباشید

درزمینهایكهمیتوانیددریكبافتاجتماعی،درچیزیبادیگرانشریكشوید،مهارتیرارشددهیدیابهقدرتیمبدلشوید. حداقلیكخصوصیتداشتهباشیدكهدیگرانبتوانندازآنلذتببرند،منتفعشوند،سرگرمشوندیامطلبییادبگیرند. فراگیرینواختنبرخیآلاتموسیقیمانندگیتار،سازدهنی،پیانویاچیزهایمشابهمعمولا" درگردهماییهایاجتماعیمورداستقبالقرارمیگیرند. ممكناستنقلیكحكایتیاانجامیكشعبدهبازیرایادبگیرند . دربارهرویدادهایجارییابرخیموضوعاتجهانیمهمازاطلاعاتكافیبرخوردارباشید؛بعضیكتابهایخوبرامطالعهكنیدودربارهآنهاصحبتكنید. همكتابهایداستانیوهمكتبپرفروشروز.

۱۰- خودتانراآرامكنید

زمانیكهتنش،خستگیوافكارغیرقابلجلوگیریومضطربكننده،فكرمارابهخودمشغولمیكنندتمركزكردنبررویاینپیامهایفردیمثبت،كاردشواریاست.
آرامشكاملكلیدگشایشذهنشماباتمامظرفیتورهاشدنازفراموشیهایناخواستهاست.

برایانجاماینتمرینپانزدهتابیستدقیقهوقتمقرركنید. مكانساكتیراكهدرآنجاكسیمزاحمشمانخواهدشد،بیابید. روییكصندلیراحتبنشینیدیارویكاناپه،رویتختیارویزمیندرازبكشید. زیرگردنتانیكبالشبگذارید.  لباسهاوزیورآلاتتنگراازخوددوركنیدیاآنهاراشلكنید. لنزدرونچشمراخارجكنید.
قبلازآرامشكامل،اولعضلاتخودرامنقبضكنید. كارهایزیررایكبهیكانجامدهید:

الف)مشتخودرامحكمببندید،محكمتر ... محكمتر ... رهاكنید.
ب)عضلاتشكمخودرامنقبضكنید،سعیكنیدآنرابهپشتتانبچسبانید،نگاهدارید. رهاكنید.

ج)دندانهایخودرارویهمفشاردهید،فكخودراكلیدكنید. سفتتر ... سفتتر... رهاكنید.

د)پلكهایخودرامحكمببندید. آنهارابیشتروبیشتربهپایینفشاردهید. رهاكنید.
و)نفسخودرافروببریدتاحدممكنآنرانگاهدارید. رهاكنید.
ز)دستهاوپاهایخودرابهسمتعقببكشید. محكمتر... محكمتر،رهاكنید.
حالدرآنواحدهرهفتمرحلهراتكراركنید .

عضلاترارهاكنیدواجارهدهیدموجنرمیتمامبدنشمارافراگیرد،همزمانباحركتاینموجآرامشازسربهسمتپایینوفرورفتنآندرهرعضلهای،بهنوبتهرقسمترادرآرامشفروببرید. مخصوصاًبگذاریداطرافچشمان،پیشانی،دهان،گردنوپشتشلشوند. بگذاریدموجآرامشتدریجیتمامعضلاتشمارادرخودحلكند.
چشمانتانرابازكنید. انگشتشستخودراچندسانتیمترجلوترازچشمانتاننگاهداریدوتمامتوجهخودتانرارویآنمتمركزكنید. دستانشمابهآرامیبهطرفپایینحركتخواهندكرد. درهمینحیناجازهدهیدپلكهایشماسنگینشوند،تنفستانعمیقترشود،وتمامبدنشمادرآرامشیعمیقفرورود. چشمهابستهمیشوند. دستانتانپهلویشمایارویزانوانتانمیافتند. عمیقا" نفسبكشید،باهرنفسبرایخودتانبشمارید: ۱... عمیقتر،۲... عمیقتر،۳ ... عمیقتر،تاده(عمیقا" آرامشوید). خودرادرآرامترینموقعیتممكنتصوركنید. آنراببینید،احساسكنید،بشنوید،بوكنید،لمسكنید. دریكروزگرمتابستانروییككلكشناوریادریكحمامگرمشناورشوید. پسازیكبارانصبحگاهیبرایقدمزدنبهجنگلبروید. هرچهدرنتیجهاحساسآرامششمامتصورمیشود،آنراانجامدهید.
اینكبدنوذهنشمابرایدریافتپیامروزآمادهاند. شمابایدبرایوقایعمهمیكهدرشرفوقوعهستندباتصوربافتهاومشاهدهخودتانبهعنوانیكبازیگركارآمدوصالحبرنامهریزیكنید. شمامضطربنخواهیدبود،عصبیهمنخواهیدبود،كمرونخواهیدبود،ازآنلذتخواهیدبرد. برآنمسلطخواهیدشد. اینهاپیامهاییهستندكهشمابرایخودتانارسالمیدارید. باگذشتزماندرمییابیدكهحتیمیتوانیددرآنچهبهخودتانمیگوییدودرنحوهآمادهسازیخودتانبرایمقابلهباوقایعیكهاضطرابرادرشمابرمیانگیختند،دقیقترعملكنید.  

ازموقعیتخوبذهنیوآرامشجسمانیلذتببرید.  قبلازآغازشمارشمعكوس(۱۰،۹،۸،...،۱)برایخارجشدنازحالتآرامش،هشیارباشیدكهاكنونخودبودنچقدرلذتبخشاستوشماچگونهبررویافكار،احساساتواعمالخودتانمسلطمیشوید. بهخودتانبگوییدكهاینهشیاریواحساساتمثبتپابرجاخواهندبود. ممكناستبهخودتانبگوییدامشببهخوابیكاملوعمیقفروخواهمرفتیابرایعملكردنبهتمرینهایمربوطبهمهارتهایاجتماعیهشیار،سرخوشوآمادهخواهمبود.  شمادرحالدستیابیبهاحساسسودمندیوخرسندیفردیبیشترمیباشید. هرچهبیشترتمرینكنیدكاملتروآسانترمیتوانیدبهنتایجحاصلازآرامشدستبیابید  .


 منابع:

۱،رفتارهایبهنجارونابهنجاردركودكان،دكترشكوهنوابینژاد

۲،مشاورهوراهنماییكودك،دكترعبدا... شفیعآبادی

۳،اختلالهایرفتاریكودكانریناویكس،نلسون،ترجمهتقیمنشیطوسی
بهروزباغستانی،كارشناسارشدعلومتربیتی

4،برگرفتهازروزنامهقدس

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره میزان رضایت شغلی

بازديد: 115

تحقیق درباره میزان رضایت شغلی

چكيده طرح پژوهشي:

 به اعتقاد بسياري از صاحب نظران از ميان همه مفاهيمي كه متخصصان رفتار سازماني، مديريت و روانشناسان سازمان و صنعتي در موقعيت هاي مختلف مورد مطالعه قرار داده اند، رضايت شغلي از مهمترين زمينه هاي پژوهشي بوده است. اهميت رضايت شغلي از يك سو به دليل نقشي است كه در بهبود و پيشرفت سازمان و نيز بهداشت و سلامت نيروي كار دارد و از دگرسو، به علت آن است كه مفهوم رضايت شغلي علاوه بر تعاريف و مفهوم پردازيهاي متعدد و گاه پيچيده، محل تلاقي و نيز سازه مشترك بسياري از حوزه هاي علمي مانند روانشناسي، مديريت، جامعه شناسي و حتي اقتصاد و سياست بوده است. به همين دليل ديدگاه ها و مفهوم سازيهاي (conceptualization) متعدد و گاه متناقضي درباره آن شكل گرفته و توسعه يافته است. يكي از جديدترين نظريه ها در اين باره متعلق به ترز (2000) است. ترز (Terez) در نظريه خود تحت عنوان «جستجوي معنا در محيط كار» تلاش كرده است از ديدگاه روانشناختي عواملي را كه مي تواند به محيط هاي كاري و سازماني معنا بخشيده و آنها را مطلوب سازد شناخته و راه هاي عملي ساختن آنها را تبيين كند. مقاله حاضر سعي دارد هر يك از اين عوامل را همراه با ديدگاه ساير صاحب نظران و نظريه پردازان به اختصار توصيف كند.


مقدمه:

آيا حقيقتاً چيزي در محيط كار وجود دارد كه آن را بامعنا سازد، اگر چنين است چگونه مي توان آن را شناخت، احساس كرد و يا به وجود آورد، اكثر نظريه پردازان رضايت شغلي، در تلاش براي پاسخ به اين گونه پرسشها به تبيين نظري رضايت شغلي و عوامل سازنده آن پرداخته اند. از جمله موخرترين اين نظريه پردازان ترز (2000) است. به اعتقاد وي بيشتر مفاهيم و تبيين هايي كه در پيشينه مطالعاتي رضايت شغلي وجود دارد بر پايه: 1) ديدگاه هاي اوليه فرد درباره ي محيط كار 2) نظريه هاي گوناگون روانشناسي و مديريت 3) فنون مبتني بر تلقين هاي روان شناختي قرار دارد. اما هيچ كدام نمي تواند تبيين كنند. تمامي مولفه هاي پيچيده رضايت شغلي باشد بلكه چيزي بيشتري وجود دارد كه وي به آن «پروژه معنا در كار MeaNinàof workproject)) مي گويد. ترز با به كارگيري روش هاي گوناگون پژوهشي و آماري بسياري از جوانب ابعادي كه مي تواند يك محيط كاري را بامعنا و رضايت بخش سازد، مشخص كرد. او علاوه بر استفاده از روش هاي مصاحبه، مشاهده و مقياسهاي سنجش رضايت شغلي از آزمودني هاي خود پرسش هاي كلي و متعددي به عمل مي آورد كه تمامي آن ها بر پايه يافتن معنا در محيط كار قرار داشت مانند: يك كار بامعنا را چگونه تعريف مي كنيد، آيا معنا داشتن كار و حرفه با رضايت شغلي تفاوت دارد، بامعناترين و كم معناترين تجربه كار خود را چه مي دانيد، چگونه مي توان معناي بيشتري و بهتري در زندگي كاري ايجاد كرد. پاسخ به پرسش هاي بالا و داده هايي كه از روش هاي گوناگون پژوهشي به دست آمده، معناي تجزيه و تحليل هاي ترز قرار گرفت و سرانجام به تعيين عواملي در محيط كار منجر شد كه وي آنها را «كليدهاي رضايت شغلي» ناميد. به اعتقاد او هر يك از كاركنان مجموعه اي از عوامل را در اختيار دارند كه به وسيله آنها نياز معنا بخشيدن به تجربه هاي شغلي خويش را برآورده مي سازند. اين عوامل بسيار شبيه به كليدهايي است كه هميشه همراه خود دارند. كليدهاي اصلي مي توانند احساس عميق هدف دار بودن، خلاقيت و يافتن فرصت براي برقراري ارتباط هاي موثر براي يك فرد و احساس مالكيت، چالشهاي متعدد و هماهنگي خوب با سازمان براي افراد ديگر، باشد. ترز در مجموع 22 كليد (عامل) اصلي رضايت شغلي را مشخص و شرايط فقدان و ايجاد هر يك را به تفصيل بيان مي كند.

جستجوي معنا در محيط كار ß ترجمه و اقتباس : علي عسگري


بيان مسأله:

 (رضايت شغلي): دربرخي بررسيها دريافته اند كه عامل هاي استرس معيني در وضعيت هاي معيني موجب بهبود در عملكرد شغلي و رضايت شغلي و فشار كار مي شوند، حال آنكه پژوهش هاي ديگر نشان داده اند كه استرس ممكن است به كاهش عملكرد شغلي و رضايت شغلي منجر شود. اگر تفاوت هاي فردي در نظر گرفته شوند، خواهيم ديد كه نسبت ميان رضايت شغلي (و متغيرهاي ديگر پيچيده تر مي شود. به عنوان نمونه وال شاك walshak) (در 1981) با انجام بررسي گسترده اي دربارة تأثير اسرتس در مردان و زنان- در شكل هاي كارگري يكسان نتايجي را به دست آورده است كه نشان مي دهند سطح رضايت شغلي زنان با مردان در مشاغل يكسان، بسيار متفاوت است.

نتيجه گيريها و بررسي ها نشان مي دهند كه رضايت شغليِ كم، نشانه از استرس شغلي است. در ارزشيابي اثربخشي راههاي مداخله اي كه مديريت استرس در پيش مي گيرد، مي توان رضايت شغلي را نيز وسيلة سنجش مفيدي براي نتيجة كار دانست، اما تعيين بهترين شيوه براي سنجش كلي حاصل كار دشوار است. در بعضي موردها، براي مشخص كردن رضايت شغلي به طور مستقيم به ارزيابيهاي رفتاري دست مي زنند. نمونه هايي از چنين سنجشهاي رفتاري عبارتند از تعيين دفعات (يا فراواني) غيبتها، شمار كاركناني كه ترك كار كرده اند، يا ميزان شكوه و شكايت هاي اظهار شده.

دليل منطقي كاربرد چنين سنجه هايي آن است كه با بررسي اين متغيرها مي توان به ميزان رضايت فرد از كار پي برد. روش ديگر براي بررسي رضايت شغلي اين است كه از وسيله هاي خودسنجي (self-reportinstruments) استفاده شود. چندين وسيلة خود-سنجي گوناگون وجود دارد. مثلاً پرسش نامة توصيف شغلي، مقياس صورتها، پرسش نامه رضايت مينه سوتا. به عنوان مثال پرسش نامه ي اخير از 100 پرسش تشكيل شده است و رضايت كاركنان را از 20 جنبة گوناگون محيط كار ارزيابي مي كند. هر يك از اين 20 جنبة تقويت كنندة كار با نيازهاي رواني مرتبط است: استفاده از توانايي، پيشرفت و موفقيت، فعاليت، ترقي، اختيار و اقتدار سياستها و روشهاي شركت، حقوق و مزايا، همكاران، خلاقيت، استقلال، ارزشهاي اخلاقي، شهرت، مسئوليت، تأمين، خدمات اجتماعي، پايگاه اجتماعي، روابط نظارتي- انساني، تنوع نظارتي- فني، شرايط كار.

براي تكميل اين پرسش نامه كاركنان هر پرسش را مي سنجند و با توجه به درجه بندي كه از «هيچ رضايتي ندارم» تا «رضايت كامل دارم» را در بر مي گيرد، پاسخ مي دهند.

با جمع بستم نمره هاي افراد مي توان به نمره هاي گروه رسيد. بعد مي توان از اين نمره هاي گروهي استفاده كرد و رضايت شغلي را پيش از برنامة مداخله و پس از آن مقايسه كرد، يا ميزان رضايت شغلي را ميان گروه هاي مختلف در سازمان با هم مقايسه كرد. (برگرفته از كتاب استرس شغلي نوشتة رندال آر راس و اليزابت ام آلتماير ß ترجمة غلامرضا خواجه پور تادواني)


 تاريخجة مختصري از مطالعات انجام شده در خصوص موضوع تحقيق:

رابطة تصميم گيري و مشاركت با رضايت شغلي كاركنان در شركت توزيع برق استان مازندران:

تحقيق حاضر در مورد رابطه تصميم گيري مشاركتي با رضايت شغلي كاركنان در شركت توزيع برق استان مازندران مي باشد. براي اين منظور در فصل اول پژوهش به چارچوب تحقيق پرداخته شد و در آن فرضيه هايي در نظر گرفته شده است كه فرضيه اهم آن، بين مشاركت كاركنان در تصميم گيري هاي سازماني و رضايت شغلي آنها رابطه معني داري وجود دارد. و نيز شامل چهار فرضيه فرعي مي باشد. در اين فصل هدف ها، تعريف واژگان و محدوديت ها نيز به طور خلاصه بيان گرديدند. در فصل دوم نظريات دانشمندان مختلف درباره موضوع به تفصيل مورد بحث قرار گرفت و در انتهاي آن فصل نتيجه گيري لازم به عمل آمده است. در فصل سوم و چهارم به روش تحقيق اختصاص داشت و در آن متدي كه جهت خلاصه كردن و تجزيه و تحليل آماري داده ها به كار رفته بود از جمله همبستگي، ضريب تعيين، تحليل رگرسيون به طور خلاصه بيان گرديدند و با تكيه بر داده هاي جمع آوري شده هر يك از فرضيات تحقيق مورد تجزيه و تحليل بين تصميم گيري مشاركتي و رضايت شغلي رابطه مثبت و قوي وجود دارد و از طريق آزمون هاي آماري اين فرضيه مورد تأييد قرار گرفت و علاوه بر آن تحقيق ثابت مي كند كه رابطه تصميم گيري مشاركتي و رضايت شغلي از طريق متغيرهاي ديگري كه در فرضيات فرعي آمده اند تعديل گرديد. در پايان تحقيق توصيه مي نمايد كه تمامي سازمان ها براي بالا بردن رضايت شغلي كاركنان، آنان را در تصميم گيريهاي مختلف سازمان شركت دهند. زيرا مشاركت باعث ايجاد تعهد در كاركنان و موجب افزايش كارايي سازمان، خشنودي شغلي، كاهش ضايعات و هزينه ها، كاهش تعارض و برخورد و تقليل غيبت مي شود. (آذرگران اوريمي به راهنمايي ابراهيم گرجي)

بررسي ميزان رضايت شغلي كتابداران كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهر تهران:

هدف اين پژوهش بررسي ميزان رضايت شغلي كتابداران كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهر تهران است. روش تحقيقي استفاده شده در پژوهش حاضر، پيمايشي- توصيفي است. اطلاعات مورد نياز پژوهش از طريق توزيع پرسش نامه ميان افراد جامعه آماري گردآوري شده سپس مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. جامعة آماري مورد نظر پژوهش شامل  120 كتابدار كانون بوده كه از اين تعداد قريب به 75 نفر به طور تصادفي انتخاب شده و پرسش نامه پژوهش را پر كرده و اطلاعات داده شده را فراهم آورده اند. پرسش نامه پژوهش در شاخص توصيف شغلي است. كه گروه روانشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز ترجمه و هنجاريابي شده است. داده هاي گردآوري شده با استفاده از نرم افزارهاي Excel, SAS , mintab مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفته است. يافته هاي پژوهش نشان داد كه برحسب نتايج آماري به دست آمده مديريت كانون كتابخانه و كتابخانه هاي متعلقه در اعمال شيوه مديريتي و جلب رضايت همكاران و تشويق آنان به همكاري و ارائه خدمات موفق بوده و بيشتر كاركنان از شيوة مديريت ابراز رضايت مي نمايند و امنيت شغلي كاركنان شايد عمدتاً نتيجه اين امر باشد و از آنجايي كه بيشتر كاركنان، مديران خود را به لحاظ علمي و فني صالح اعلام نموده اند ذهنيتي مثبت نسبت به كارايي و دانش شغلي آنان دارند. اين امور به پيشرفت كار و جريان صحيح مثبت نسبت به كارايي و دانش شغلي آنان دارند. اين امور به پيشرفت كار و جريان صحيح امور كمك موثري نموده و مي نمايد و به همين جهت بيشتر كاركنان به آينده شغل خود اميدوارند و مايل نيستند كه شغل خود را تغيير دهند. در خصوص ترفيعات كتابداران بايد گفته شود كه كتابداران از نحوة ارائه ترفيع اظهار رضايت نكرده اند بلكه بي تفاوت مي باشند پس بايد به مسأله ترفيعات كاركنان توجه بيشتري شود تا ميزان رضايت افزايش يابد چون هرچه ميزان رضايت در ارتباط با ترفيعات بيشتر شود بالطبع ميزان رضايت شغل بيشتر خواهد شد در خصوص حقوق كتابداران كانون بايد گفته شود كه آنان اظهار رضايت نكرده اند. پس بايد به مسأله حقوق كارمندان توجه بيشتري شود زيرا هرچه ميزان رضايت از حقوق بيشتر باشد ميزان رضايت از شغل باتوجه به جميع جهات افزايش خواهد يافت. در پايان پيشنهادهايي در هشت مورد استفاده از نيروي متخصص، آموزش، آگاهي جامعه از نقش كتابداران و رسالت آنان از طريق اشاعه فرهنگ كتابخواني و هدفهاي سازماندهي شده و تشكيل سمينارهايي در زمينه نقش كتابداران و رساندن نتايج آنها به مرم توسط رسانه هاي گروهي بالاخص صدا و سيما، مطبوعات و اينترنت، معرفي كانون به بخشهاي مختلف آن ازطريق رسانه ها و فيلم هاي آموزشي، معرفي واحدهاي سازماني بخش هاي مختلف كتاب وسايل كمك آموزشي و سرگرمي موجود، خدمات رفاهي، تجهيزات، ايجاد همكاريهاي بين كتابخانه هاي كانون با كتابخانه هاي آموزشگاهي و مدارس آموزش و پرورش ارائه شده است. (خسرو نفيسي كيا به راهنمايي مرتضي كوكبي)

بررسي ميزان رضايت شغلي كاركنان زن شاغل در وزارت مسكن و شهرسازي در مقايسه با مردان:

هر سازماني با نيروي انساني ايجاد و بدون آن هيچ سازماني قادر به ادامه حيات نخواهد بود. بنابراين شناخت نيازها، انگيزه ها، تمايلات، عوامل رضايت و عدم رضايت كارمندان نه تنها لازم است بلكه جهت اتخاذ سياست هاي صحيح، راهبردي مناسب و برنامه هاي موثر ضروري مي باشد. پژوهش حاضر به منظور نيل به اهداف فوق به شناخت ميزان رضايت شغلي كاركنان زن شاغل در وزارت مسكن و شهرسازي در مقايسه با مردان پرداخته است. اين پژوهش يك مطالعه توصيفي و تحليلي است كه از بين كليه كاركنان شاغل، 973 نفر (642 نفر مرد و 331 نفر زن) 15 درصد 150 نفر به عنوان نمونه پژوهش از طريق روش نمونه گيري طبقه اي 97 نفر كارمند مرد (7/64 درصد) و 53 نفر كارمند زن (3/53 درصد) انتخاب گرديدند. جهت دستيابي به اين هدف پرسشنامه اي حاوي 33 سئوال با طرح دو نوع پرسش، 9 سئوال مربوط به مشخصات فردي و 23 سئوال در رابطه با هداف پژوهش و همچنين يك سئوال باز در ارتباط با نظر كاركنان در مورد عوامل موثر در رضايت شغلي مطرح گرديدند. يافته هاي پژوهشي در 34 جدول و 4 نمودار نشان داده شده است. جهت تجزيه و تحليل داده ها از ابزارهاي آماري نظير جداول توزيع فراواني و آزمون كاي اسكوير و نرم افزار SPSS استفاده شد. نتايج پژوهش حاكي از آن است كه از عوامل موثر بر رضايت شغلي كارمندان، رضايت از مديريت، رضايت از نحوة ارزشيابي رضايت از حقوق و مزاياي شغلي، رضايت از امنيت شغلي، رضايت از امكانات رفاهي و رضايت از شرايط فيزيكي محيط كار در سطح پايين رضايت قرار گرفته اند. يعني به طور كلي كاركنان از موارد فوق ناراضي مي باشند. در خصوص اهداف هفت گانه پژوهش، تفاوت بين ميزان رضايت شغلي زنان و مردان وجود دارد، يعني رضايت مردان به طور كلي از زنان بيشتر است. با توجه به نتايج حاصل، آزمون در سطح 5% معني دار نيست يعني  بين رضايت شغلي و اهداف به لحاظ آماري رابطه معني داري وجود ندارد. در اين رابطه با سئوالات اول تا چهارم پژوهش بين رضايت شغلي با سن، جنسيت، گروه هاي شغلي و سنوات خدمت به لحاظ آماري رابطة معني داري وجود ندارد. در رابطه با سئوالات پنجم تا هشتم پژوهش بين رضايت شغلي و شرايط فيزيكي محيط كار، امكانات رفاهي، ارزشايبي، امنيت شغلي رابطه معني داري وجود دارد. (سودابه بيك ليك به راهنمايي حسين حاج بابايي) .

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس