دانش آموزی - 150

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره دیفتری

بازديد: 201

تحقیق درباره دیفتری

 

 

دیفتری یک عفونت باکتریایی جدی است که اغلب غشاء مخاطی بینی و گلو را درگیر 
می کند و بیماری منجر به گلو درد شدید، تب، تورم غدد لنفاوی و ضعف می گردد. اما شاه علامت تشخیصی وجود یک غشاء خاکستری ضخیم برروی گلو است که تنفس را مشکل می سازد. همچنین دیفتری ممکن است پوست را درگیر نماید.

سالها پیش دیفتری یکی از عوامل مرگ در کودکان بود. امروزه به علت واکسیناسیون در سراسر جهان بیماری دیفتری به ندرت در ایالات متحده و کشورهای پیشرفته بروز می نماید. در مراحل پیشرفته بیماری دیفتری به قلب، کلیه ها و سیستم عصبی صدمه می رساند. نزدیک به یک دهم از افرادی که به بیماری دیفتری مبتلا می شوند می میرند.

علائم و نشانهها

v    گلو درد و خشونت صدا

v    بلع دردناک

v    غدد متورم ( بزرگی غدد لنفاوی ) دور گردن

v    غشاء ضخیم خاکستری روی گلو و لوزه ها

v    تنفس مشکل و سریع

v    ترشحات بینی

v    تب و لرز

v    بی حال

علائم و نشانه های بیماری دو تا پنج روز پس از آلودگی نمایان می شوند ولی ممکن است تا 10 روز بعد نیز به طول بینجامد.

در مراحل اولیه ممکن است بیماری با گلودرد ویروسی اشتباه شود. علائم اولیه دیگر عبارتند از یک تب خفیف و غدد متورم در گردن. باکتری مولد بیماری به غشاء موکوس بینی و گلو حمله کرده و لوزه ها را با یک غشاء می پوشاند. گلو متورم و ملتهب می گردد. ممکن است التهاب به طنابهای صوتی و حنجره انتشار یافته و با تورم گلو، مجاری هوایی را تنگ نماید.

شاه علامت

باکتری سمی تولید می نماید که منجر به ایجاد یک غشاء خاکستری ضخیم در بینی ، گلو یا مجاری هوایی می گردد و این یک نشانه دیفتری است که بیماری را متمایز می نماید. این غشاء اغلب خاکستری کثیف یا سیاه بوده و منجر به مشکل تنفسی و تورم دردناک گلو میشود. درمراحل پیشرفته،فرد مبتلا به دیفتری ممکن است، مشکلات تنفسی شدید و علائمی ازتنفس مختل نظیر تنفس سریع، یک ضربان قلب تند ، پوست رنگ پریده را تجربه نماید.

برخی افراد آلوده به باکتری مولد دیفتری تنها بیماری خفیفی را نشان داده و هیچ علامت یا نشانه ای از بیماری را تجربه نمی کنند. آنها حاملین بیماری هستند، زیرا ممکن است منجر به سرایت بیماری به دیگران شوند بدون این که علامت یا نشانه ای از بیماری را در خودشان نشان دهند.

دیفتری پوستی

دیفتری به دو شکل رخ می دهد. یک نوع باعث درگیری غشاء های مخاطی بینی و گلو و نوع دیگر پوست را درگیر می نماید.

یک زخم آلوده به باکتری معمولاً قرمز ، دردناک و متورم است . یک زخم آلوده با باکتری دیفتری همچنین ممکن است با مواد خاکستری و کثیف پوشیده شود.

اگر چه این بیماری در شرایط آب و هوایی گرمسیری شایع است، دیفتری پوستی در آمریکا و به ویژه بین افرادی با وضعیت بهداشتی ضعیف که درمناطق شیوع زندگی می کنند نیز بروز می کنددر موارد بسیار نادری دیفتری چشم را درگیر می نماید.

علل

عامل بیماری باکتری کرینه باکتریوم دیفتریه می باشد. اغلب باکتری در سطح غشاء مخاطی گلو تکثیر یافته و منجر به التهاب این ناحیه می گردد. برخی گونه های این باکتری تولید سمی می نمایند که به قلب ، مغز و اعصاب آسیب می رساند.

شما از طریق استنشاق قطرات معلق در هوا به بیماری مبتلا می شوید. دیفتری از طرق ذیل از فرد مبتلا به دیگران انتقال می یابد.

v    عطسه و سرفه به خصوص در موقعیت های شیوع

v    لوازم شخصی آلوده نظیر لیوان آب که توسط فرد آلوده استفاده می شوند.

v    لوازم خانگی آلوده نظیر حوله فرد مبتلا

v    تماس با یک زخم آلوده به باکتری دیفتری

افراد آلوده به بیماری و کسانی که درمان نشده اند طی بیش از 6 هفته می توانند عفونت را به دیگران منتقل نمایند، حتی اگر هیچ گونه علائمی از بیماری را نشان ندهند.

عوامل خطر

v    کودکان کمتر از 5 سال و بالغین بالای 60 سال

v    زندگی در مناطق شلوغ و کثیف

v    سوء تغذیه

v    کودکان و بالغین غیر ایمن در برابر بیماری

v    افرادی با سیستم ایمنی تضعیف شده.

دیفتری هنوز در کشورهای پیشرفته معمول است، به طور مثال اپیدمی بزرگ دیفتری در سال
1990
میلادی باعث 5000 مرگ در روسیه شد. بیشتر موارد بیماری در افرادی رخ می دهد که واکسیناسیون ناکامل داشته اند.

غربالگری و تشخیص

در کودکی بیمار که از گلو درد رنج می برد و لوزه و گلو با یک غشاء خاکستری پوشیده 
شده است باید به بیماری دیفتری شک کرد . با نمونه گیری از غشاء خاکستری و ارسال آن جهت کشت آزمایشگاهی می توان تشخیص دیفتری را تائید کرد.

با ارسال یک نمونه بافتی از زخم آلوده و انجام تست های آزمایشگاهی نوع دیفتری درگیر کننده پوست تعیین می گردد.

در صورت شک به دیفتری درمان حتی قبل از مشخص شدن نتایج آزمایش ها باید فوراً آغاز گردد.

عوارض بیماری

مشکلات تنفسی : سم تولیدی توسط باکتری منجر به صدمات بافتی در ناحیه عفونت، بینی و گلو می شود. این عفونت موضعی ایجاد یک غشاء کثیف خاکستری رنگ، حاوی سلول های مرده باکتری و مواد دیگر برروی غشاء مخاطی بینی و گلو می نماید. این غشاء از طریق انسداد تنفسی عواقب خطرناک دارد.

پرونده صدمات قلبی : سم باکتری از طریق خون به دیگر بافت های بدن نظیر عضلات قلبی آسیب می رساند. یکی از عوارض بیماری التهاب عضلات قلب می باشد. علائم و نشانه های این عارضه شامل تب، درد قفسه سینه، درد مفاصل و افزایش غیر طبیعی ضربان قلب می باشد. صدمات عضلات قلبی ممکن است خفیف و یا شدید باشند. موارد شدید منجر به نارسایی احتقانی قلب و مرگ ناگهانی می شود.

صدمات کلیوی : سم دیفتری کلیه ها را درگیر نمونه و توانایی تصفیه خون را در 
کلیه ها کاهش می دهد.

صدمات عصبی : سم به اعصاب و به خصوص اعصاب گلو آسیب رسانده، در نتیجه بلع مشکل می شود. اعصاب بازوها و پاها ممکن است ملتهب شوند. و منجر به ضعف گردند.

در موارد شدید اعصاب عضلات تنفسی آسیب دیده و تنفس را مشکل می سازند.

با درمان به موقع، اغلب مبتلایان به عوارض مبتلا نمی شوند اما بهبود به آهستگی صورت 
می گیرد. دیفتری در یک مورد از هر 10 مورد کشنده می باشد.

درمان

ضد سم : بعد از اثبات بیماری دیفتری کودک یا فرد بالغ آلوده یک ضد سم اختصاصی دریافت می نماید. این ضد سم دیفتری،سموم موجود در گردش خون را خنثی می نماید. ضد سم به صورت داخل وریدی یا عضلانی تجویز می شود اما ابتدا باید تست حساسیت پوستی انجام شود، تا از عدم حساسیت فرد به ضد سم مطمئن گشت.

فرد حساس به ضد سم ابتدا باید نسبت به ضد سم غیر حساس شود. برای حصول این عمل ابتداد دوز کم تجویز و سپس به صورت تدریجی دوز را افزایش می دهیم.

آنتی بیوتیک

در درمان دیفتری، آنتی بیوتیک هایی نظیر پنی سیلین یا اریترومایسین کاربرد دارند. آنتی بیوتیک زمان مسری بودن بیماری را کاهش می دهد . کودکان و بالغین مبتلا به بیماری اغلب جهت درمان نیازمند بستری در بیمارستان می باشند. فرد مبتلا به بیماری دیفتری باید در بخش مراقبتهای ویژه ایزوله شود.پزشک جهت جلوگیری از انسداد تنفسی مقداری از غشاء خاکستری و ضخیم موجود در گلو را خارج می نماید. دیگر عوارض دیفتری نیز نیاز به درمان دارند. یکی از عوارض التهاب عضلات قلب می باشد. درموارد پیشرفته بیماری، تا زمان بهبود کامل فرد نیازمند حمایت تنفسی می باشد.

درمانهای پیشگیری کننده

در صورت تماس با فرد آلوده به دیفتری جهت آزمایش و درمان احتمالی به پزشک مراجعه نماید. پزشک ممکن است جهت پیشگیری از عفونت، آنتی بیوتیک تجویز نماید. همچنین فرد آلوده باید یک دوز یادآور واکسن دیفتری دریافت نماید.

همچنین پزشک ناقلین بیماری را توسط آنتی بویتیک درمان می نماید.

پیشگیری

قبل از کشف آنتی بیوتیک، دیفتری یک بیماری شایع در اطفال بود. امروزه بیماری از طریق تزریق واکسن علاوه بر درمان پذیری قابل پیشگیری نیز می باشد. واکسن دیفتری اغلب همراه با واکسن کزاز و سیاه سرفه می باشد و به عنوان واکسنDPT شناخته می شود. آخرین نوع این واکسن نوع Dtap می باشد. این واکسن یکی از واکسن هایی است که تجویز آن در آغاز دوران شیرخوارگی توصیه می شود.این واکسن شامل 5 مرحله تزریقی در بازو و ران می باشد. این واکسن در سن 2 ماهگی، 4 ماهگی، 6 ماهگی، 18-15 ماهگی و 6-4 سال تزریق می گردد.

واکسن دیفتری در پیشگیری بسیار مؤثر است. اما ممکن است دارای یک سری عوارض جانبی باشد. این عوارض عبارتند از : یک تب خفیف ، گیجی، درد در محل تزریق واکسن.

ندرتاً واکسن DPT منجر به عوارض جدی نظیر واکنش آلرژیک ، سرع یا شوک در کودکان می گرددکه همگی قابل درمان می باشند.برخی کودکان نظیر کودکان مبتلا به اختلالات مغزی پیشرفته کاندید مناسبی برای دریافت واکسن DPT نیستند.

دوزهای یادآور

بعد از تزریق دوزهای اولیه واکسن در دوران کودکی جهت حفظ ایمنی در برابر بیماری نیاز به تجویز دوز یادآور واکسن می باشد، این بدین دلیل است که ایمنی نسبت به دیفتری با گذشت زمان کاهش می یابد.

تجویز اولین دوز یادآور حوالی سن 12 سالگی صورت می گیرد و سپس هر 10 سال تکرار 
می شود ، به خصوص هنگامی که شما مقصد مسافرت به نواحی آلوده به بیماری را دارید. دوز یادآور واکسن دیفتری همراه با دوز یادآور واکسن کزاز تجویز می شود. واکسن کزاز _ دیفتریTd در بازو و ران تزریق می شود.

طبق توصیه پزشکان افراد بالاتر از 7 سال که واکسن دیفتری دریافت نکرده اند، باید سه دوز واکسن Td دریافت نمایند.

مراقبت شخصی

بهبود دیفتری نیازمند یک استراحت طولانی مدت می باشد و تا زمان بهبودی کامل یا 6 هفته باید استراحت نمایند. در صورت درگیری قلبی، استراحت یک جزء مهم درمانی می باشد. قرنطینه کردن بیمار در جلوگیری از انتشار بیماری بسیار مهم و مؤثر است. همچنین شستن دست افراد خانواده نیز به جلوگیری از انتشار بیماری کمک می نماید.

به علت همراهی بلعیدن دردناک با بیماری، بیمار باید با غذاهای نرم و مایعات تغذیه شود.

بعد از بهبودی بیمار، جهت جلوگیری از عود یک دوره کامل واکسیناسیون دیفتری نیاز 
می باشد. ابتلا به دیفتری، ایمنی در تمام عمر ایجاد نمی کند. در صورت عدم واکسیناسیون کامل شما ممکن است بیش از یک بار به دیفتری مبتلا شوید. 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 فروردین 1394 ساعت: 0:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگینامه مولانا جلال الدين محمد بلخي

بازديد: 9423

تحقیق درباره زندگینامه مولانا جلال الدين محمد بلخي

مولانا جلال الدين محمد بلخي ؛ رومي؛ فرزند بهاالدين الولد سطان العلماء در ششم ربيع الاول سال ۶۰۴ در شهر بلخ متولد شد.هنوز بحد رشد نرسيده بود كه پدر او به علت رنجشي كه از سلطان محمد خوارزمشاه پيدا كرده بود شهر و ديار خود راترك كرد و با خاندان خود به عزم حج و زيارت كعبه از بلخ مهاجرت نمود. در نيشابور به زيارت » عطار « عارف مشهور قرن هفتم شتافت . » جلال الدين « را ستايش كرد . وكتاب اسرار نامه ئ خود را به او هديه داد. پدرش از خراسان عزم بغداد كرد واز آنجا پس از سه روز اقامت در مدرسه مستنصريه عازم مكه شد. وپس از بر آوردن مناسك حج قصد شام كرد و مدتها در آن شهر ماند و در پايان عمر به شهر قونيه رفت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به ارشاد خلق ميپرداخت. جلال الدين محمد پس از وي در حالي كه بيش از24 سال از عمرش نمي گذشت بر مسند پدر نشست و به ارشاد خلق پرداخت . در اين هنگام برهان الدين محقق ترمذي كه از تربيت يافتگان پدرش بود, به علت هجوم تاتار به خراسان و ويراني آن سرزمين به قونيه آمد و مولانا او را چون مراد و پيري راه دان برگزيد و پس از فوت اين دانا مدت 5 سال در مدرسه پر خود به تدريس فقه و ساير علوم دين مشغول شد . تا آنكه در سال 642 هجري به شمس تبريزي برخورد .
شمس و افادات معنوي او در مولانا سخت اثر كرد . مولانا قبل از ملاقات با شمس مردي زاهد ومتعبد بود و به ارشاد طالبان وتوضيح اصول و فروع دين مبين مشغول بود . ولي پس از آشنايي با اين مرد كامل ترك مجالس وعظ وسخنراني را ترك گفت ودر جمله صوفيان صافي واخوان صفا درآمد وبه شعر وشاعري پرداخت واين همه آثار بديع از خود به يادگار گذاشت . شمس بيش از سه سال در قونيه نماند وبه عللي كه به تفضيل در شرح احوال مولانا بايد ديد . شبي در سال 645 ترك قونيه گفت وناپديد شد . مولانا در فراغ او روز گار ي بس ناروا گذراند وچون از وي نا اميد شد دل به وپس از او به حسام الدين چلپي سپرد و به در خواست او به سرودن اشعار مثنوي معنوي مشغول شد.

 اشعار اين كتاب را به حسام الدين عرضه ميكرد, تا اينكه سر انجام در اوايل سال 672 هجري به ديدار يار شتافت. مولانا در زماني مي زيست كه دوران اوج ترقي و درخشش تصوف در ايران بود. در طي سه قرن پيش از روزگار زندگي او, درباره اقسام علوم ادبي , فلسفي , ديني و غيره به همت دانشمندان و شاعران و نويسندگان نام آور ايراني مطالعات عميق انجام گرفته وآثار گرانبهايي پديد آمده بود.

شعر فارسي در دوره هاي پيش از مولانا با طلوع امثال رودكي , عنصري , ناصر خسرو , مسعود سعد , خيام ,انوري ,نظامي ,خاقاني راه درازي سپرده ودر قرن هفتم هجري كه زمان زندگاني مولوي است , به كمال خود رسيده بود. شعر عرفاني هم در همين دوره به پيشرفت هاي بزرگ نائل آمده و بدست عرفاي مشهوري همچون سنايي , عطار و ديگران آثار با ارزشي مانندحديقه , منطق الطير , مصيبت نامه , اسرار نامه و غيره پديد آمده بود. مولوي را نمي توان نماينده دانشي ويژه و محدود به شمار آورد. اگر تنها شاعرش بناميم يا فيلسوف يا مورخ يا عالم دين, در اين كار به راه صواب نرفته ايم . زيرا با اينكه از بيشتر اين علوم بهره وافي داشته و گاه حتي در مقام استادي معجزه گر در نوسازي و تكميل اغلب آنها در جامعه شعرگامهاي اساسي برداشته , اما به تنهايي هيچ يك از اينها نيست, زيرا روح متعاليو ذوق سرشار, بينش ژرف موجب شده تادر هيچ غالبي متداول نگنجد. شهرت بي مانند مولوي بعنوان چهره اي درخشان و برجسته در تاريخ مشاهيرعلم و ادب جهان بدان سبب است كه وي گذشته از وقوف كامل به علوم وفنون گوناگون, عارفي است دل اگاه, شاعري است درد شناس, پر شور وبي پروا و انديشه وري است پويا كه ادميان را از طريق خوار شمردن تمام پديده هاي عيني و ذهني اين جهان, همچون: علوم ظاهري , لذايذ زود گذر جسماني, مقامات و تعلقات دنيوي , تعصبات نژادي, ديني و ملي, به جستجوي كمال و ارام و قرار فرا مي خواند. آنچه مولانا ميخواهد تجلي خلق و خوي انساني در وجود آدميان است كه با تزكيه درون و معرفت حق و خدمت به خلق و عشق و محبت و ايثا و شوق به زندگي و ترك صفات ناستوده به حاصل مي آيد. هنر بزرگ او بحث و برسي هاي دلنشين و جاودانه اي است كه به دنبال داستان ها پيش مي آورد و انديشه هاي درخشان عرفاني و فلسفي خود را در قالب آنها قرار ميدهد. داستان بهانه اي است تا بهتر بتواند در پي حوادثي كه در قصه وصف شده ، مقاصد عالي خود را بيان دارد. در تعريف تصوف سخنان بسيار آمده است. از ( ابو سعيد ابو الخير ) پرسيدند كه صوفي كيست؟ گفت: آنكه هر چه كند به پسند حق كند و هر چه حق كند او بپسندد. صوفيان ترك اوصاف و بي اعتنايي به جسم و تن را واجب مي شمارند و دور ساختن صفات نكوهيده را آغاز زندگي نو وتولدي ديگر به شمار مي آورند.

چکيده مطالب: نام: جلال الدين محمد بلخي رومي

نام پدر: بهاء الدين الولد سلطان العلماء

تاريخ و محل تولد: ۶ ربيع الاول ۶۰۴-بلخ

مهمترين وقايع زندگي مولانا: ۵سالگي خانواده اش بلخ را به قصد بغداد ترک کردند.
۸سالگي از بغداد به سوي مکه و از آنجا به دمشق و نهايتاْ به منطقه اي در جنوب رود فرات در ترکيه نقل مکان کردند. ۱۹ سالگي با گوهر خاتون ازدواج کرد و دوباره به قونيه (محلي در ترکيه امروزي) رفت. ۳۷ سالگي در روز شنبه ۲۶ جمادي آلخر ۶۴۲ ه.ق با شمس ملاقات کرد. ۳۹ سالگي در ۲۱ شوال ۶۴۳ شمس قونيه رو ترک کرد.

معروفترين کتابهاي مولانا: ديوان شمس- مثنوي معنوي- فيه ما فيه

تاريخ و محل فوت: در غروب روز ۵جمادي الاخر ۶۷۲ه.ق در سن ۶۸ سالگي در قونيه فوت کرد که الان مقبره اين شاعر برزگ قرن ششم در قونيه (ترکيه امروزي) مي باشد که محل زيارت عاشقان و شيفتگان اين شاعر برزگ هستند.

مولانا، منظومه شمسي عشق

 «حضرت مولانا پيوسته در شبهاي دراز، دايم الله الله مي‏فرمود و سر مبارك خود را بر ديوار مدرسه نهاده به آواز بلند چنداني الله الله مي‏گفت كه ميان زمين و آسمان از صداي غلغله الله پر مي‏شد.»

سوداي مولانا، سوداي خوش قرب به حضرت حق بود؛ وجودي لبريز از عشق و آتش كه نه تاب هجران از دوست را داشت، و نه مي‏توانست عافيت نشين سايه‏سار غفلت باشد.

مولانا، جان فرشته‏واري بود كه قفس تن را شكسته مي‏خواست؛ انگار آدمي از عالمي ديگر بود كه غربت خاك، دامنگيرش شده باشد. چگونه مي‏توانست زنده باشد، بي‏يار و بي‏ياد يار؛ كه تمام زندگي‏اش جلوه‏اي از او بود.

مولانا، زندگي خود را وقف بزرگداشت نام عظيم و اعظم جان جهان كرده بود؛ هر چند به رنگها و گونه‏هاي متفاوت؛ گاه در كسوت شريعت و زماني نيز در جامه طريقت.

زندگي مولانا همچون سرود پرشور روحي سركش بود كه با فراز و فرودهاي عرفاني ـ حماسي سرشته شده باشد. آيا او اجدادش، نسل در نسل، منظمه روحاني و تابناكي بودند كه چراغ دل را به آتش عشق حق زنده نگهداشته بودند. دلدادگاني رها از تعلق خاك، و رهروان راهي كه مقصد ان بحر توحيد بود.

جلال‏الدين در چنين محيطي سر برافراشت و از همان آغاز كودكي، زبانش با لفظ مبارك الله آشنا و دلش از عشق به حضرت حق لبريز شد. گفته‏اند كه هنگام مهاجرت از بلخ، مولانا نج ساله بود. در مسير هجرت، عطار، عارف شوريده نيشابور پس از ديدار مولانا و پدرش بهاء‏ولد (سلطان العلما)، آينده درخشان معنوي جلال الدين را به وي گوشزد كرد و كتاب الهي نامه خود را همچون يادگاري مقدس به مولانا هديه داد.

جلال الدين از اوان كودكي تا آن هنگام كه دانشمندي محترم و محبوب در شهر قونيه به شمار مي‏رفت، با اهل عرفان و طريقت آشنايي و دوستيها داشت و با اساس و اصول نظري و فكري آنان نيز بيگانه نبود؛ اما در وي، از آن شور و شعله دروني كه بعدها جانش را به آتش كشيد و به سماع عافيت سوز روح مبتلايش كرد، خبري نبود.

علم معقول و منقول زمانه‏اش را به نيكي آموخته بود، مريدان و شاگردان بسياري داشت، امين مردم و معتقد خاص و عام و مرجع ديني شهر به شمار مي‏رفت؛ اما، ... اما هنوز با آن راز مقدس و سر اكبر بيگانه بود و زندگي‏اش همچون ديگران و در سايه مي‏گذشت.

او برجستگيها و ويژگيهايي داشت كه بسياري، آرزويش را داشتند؛ خصايصي كه او را گاه در مظنه رشك و حسد ـ حتي بزرگان ديگر ـ قرار مي‏داد. اما تقدير بر اين بود كه اين ظرفيت كشف نشده، از وهم سرابهاي گول زن و فريبنده به آتشي برخيزد و عاقبت اين آتش رسيد و چه صاعقه‏وار...

در بامداد روز شنبه بيست و ششم جمادي الاخر 42 ه . ق شمس الدين تبريزي به كسوت بازرگانان وارد قونيه شد و در خان برنج فروشان منزل كرد. صبحي، شمس در دكه‏اي نشسته بود. مولانا در حلقه مريدان، در بازار پيش مي‏آمد و خلايق از هر سو به دستبوسي او تبرك مي‏جستند.

او همه را مي‏نواخت و دلداري مي‏داد. مولانا چون چشمش به شمس افتاد، درجا توقف كرد و در دكه ديگري كه رو به روي او بود، نشست. در هم نگريستند؛ صاعقه‏اي در صاعقه‏اي، بي‏هيچ سخن.

مدتي گذشت. سؤالي از سوي شمس طرح شد و مولانا پاسخ گفت. رو سوي هم پيش آمدند، دست دادند و يكديگر را در آغوش كشيدند و... شش ماه در حجره شيخ صلاح الدين زركوب خلوت گزيدند و به بحث نشستند.

در اين شش ماه، تنها صلاح الدين اجازه ورود به خلوت آنان را داشت. پس از اين خلوت شش ماهه بود كه سجاده نشين با وقار قونيه بر مناصب و مظاهر رسمي پشت پا زد و دست افشان و پاي كوبان، ترانه خوان عشق شد.

مدرس مدارس ديني قونيه اينك شوريده‏اي غريب بود كه انبوه جماعت با درد و داغش بيگانه بودند. طوفاني سهمگين درياي وجودش را به تلاطم آورده بود. از دولت عشق، زندگي دوباره‏اي را بازيافته بود:

مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم

گفت كه سرمست نيي، رو كه از اين دست نيي

رفتم و سرمست شدم وز طرب آكنده شدم

گفت كه تو شمع شدي، قبله اين جمع شدي

جمع نيم، شمع نيم، دود پراكنده شدم

گفت كه شيخي و سري، پيشرو و راهبري

شيخ نيم، پيش نيم، امر تو را بنده شدم

شاگردان و مريدان، حضور شمس را در كنار مولانا برنتافتند. شمس، استادشان را از آنان گرفته بود. پس، به جهل و تعصب در آزار او كوشيدند. شمس به اعتراض قونيه را به مقصد شام ترك كرد. شاگردان مولانا اميد به تغيير رويه‏اش داشتند، اما نه تنها چنين نشد، بلكه فراق شمس زخمي در جان مولانا بود و دلشكسته و پريشان، ديدار او را انتظار مي‏كشيد... عاقبت پس از مشخص شدن محل سكونت شمس، مولانا پسرش را همراه با عده‏اي ديگر به شام فرستاد تا قصه مشتاقي پدر و پشيماني مريدان را به شمس برسانند و او را به بازگشت به قونيه راضي سازند.

شمس به قونيه بازگشت؛ اما ... واقعه تكرار شد؛ زيرا آرامش و متابعت مريدان ديري نپاييد. شمس آزرده خاطر، سيمرغ‏وار به سرزمين بي‏نشاني پركشيد. مولانا در فراق يار گمگشته، جستجو‏ها كرد و انتظار كشيد. چند بار به شام رفت؛ اما از شمس خبري نبود...

مولانا و شمس مكمل يكديگر بودند. بيهوده نبود كه شمس مي‏گفت: «خوب گويم و خوش گويم. از اندرون روشن و منورم، آبي بودم برخود مي‏جوشيدم و مي‏پيچيدم و بوي مي‏گرفتم تا وجود «مولانا» بر من زد، روان شد. اكنون مي‏رود خوش و تازه و خرم».

«اين زخم بود كه از شراب رباني، سر به گل گرفته، هيچ كس را بر اين وقوفي نه، در عالم گوش نهاده بودم مي‏شنيدم. اين خنب به سبب مولانا سرباز شد، هر كه را از اين فايده رسد سبب مولانا بوده باشد، حاصل، ما از آن توايم و نور ديده و غرض ما فايده‏اي است كه به تو بازگردد.»

شمس، مولانا را با افق ديگري از معنويت و عرفان آشنا كرد و روح او را در آسمانهاي برتر به پرواز درآورد. به دم او بود كه خرمن وجود مولانا مشتعل شد و هر چيز غير از دوست رنگ باخت و «ماسوي الله» ذات فاني خود را آشكارتر نمايان ساخت.

و اين، جوهره تعليمات شمس بود كه اگر «در سايه ظل الله درآيي، از جمله سرديها و مرگها امان يابي، موصوف به صفات حق شوي، از حي قيوم آگاهي يابي، مرگ تو را از دور مي‏بيند مي‏ميرد، حيات الهي يابي، پس ابتدا آهسته تا كسي نشنود، اين علم به مدرسه حاصل نشود و به تحصيل شش هزار سال كه شش بار عمر نوح بود، برنيايد. آن صدهزار سال چندان نباشد كه يك دم با خدا برآرد بنده‏اي به يك روز.»

باري، چه مي‏توانيم گفت درباره عارفي كه پيش از آن كه سوداي شعر و شاعري داشته باشد، جوياي زباني است عاري از شائبه «حرف» و «گفت» و «صوت»؛ كه اين همه حجاب راه پرمخاطره وصلند:

حرف و گفت و صوت را بر هم زنم

تا كه بي اين هر سه با تو دم زنم

و اگر سرچشمه فياض شعر است، نه بدان سبب است كه تعلق شاعري را بر خويش پذيرفته است؛ بلكه عشق يار است كه به جوشش آورده، و درد دوري و اشتياق غزلخوانش كرده است. مولانا ادعاي شاعري ندارد، از شعر گفتن سود و بهره‏اي نمي‏جويد؛ شعر مشغله ذهني او به معناي معمول امروزي نيست، شعر نمي‏گويد تا شعري گفته باشد، بي‏قراري روح و شرح مكاشفات و سرشار شدنهاي پياپي‏اش از سرچشمه‏هاي عالم خيال بي‏آن كه او خواسته باشد، بر زبانش به شيوه‏اي كه شعرش مي‏نامند، جاري مي‏شود.

او مسيل اين بارشهاي قدسي است. شعر او حاصل كوششهاي طاقت‏فرساي شخصي در عرصه زبان، غوطه خوردن در توهم و گم شدن در بازي با الفاظ نيست، شعر او جوشش دل است؛ هديه خداست؛ سرود غيبي است؛ خوراك فرشته است؛ چرا كه حاصل سماع روح در لطيفترين و سبكترين حالات اوج و پروازش به عالم برتر و به سوي مبدأ متعالي است:

سخنم خور فرشته‏ست، من اگر سخن نگويم

ملك گرسنه گويد كه بگو خمش چرايي

غزليات «شمسي» مولانا به تمامي، حاصل و ثمره چنين فضايي است. در مواجهه با اين اشعار ما با شاعري نه به شيوه معمول سر و كار داريم؛ اشعاري كه به لحاظ حس و حال و شور و هيجان در تمام طول تاريخ شعر فارسي بي‏بديل و منحصرند؛ اشعاري كه به درستي و راستي، همراه و همگام با ضرباهنگ دروني سراينده آن شكل گرفته‏اند، بي‏آن كه شاعرش در قيد لفظ و زبان خاصي مانده باشد.

غزليات مولانا از «جان» و «آن» ويژه «مولوي وار» برخوردارند؛ و درك و درريافت «آن» اين غزليات جز با همراهي و شركت در تجربه دروني شاعر به دست نمي‏آيد. به مدد برخي از اصول زبان شناختي و تشريح بي «آن» و «جان» آثار او، ابعاد گوناگون و حقيقي آثارش همچنان ناشناخته خواهد ماند. سخن او چيزي ديگر و سرچشمه‏هاي شعرش از عالمي ديگرند.

دانستن اين كه در سخن او چه نوع موسيقي و قوانيني وجود دارد و استعاره‏هايش از كدام سنخند و هنجارگريزيهايش از چه نوعند، مشكل ما را در شناخت حقيقت شعر مولانا حل نمي‏كند؛ بلكه فقط شناختي سطحي از ظاهر كلام او را براي ما ميسر مي‏سازد. حال آن كه بزرگواراني همچون مولانا، همواره منكر چنين دلبستگي‏هاي ظاهري در زندگي بوده‏اند:

رو به معني كوش اي صورت پرست

زان كه معني بر تن صورت پرست

بيان اين نكته به معناي عدم آشنايي مولانا با اصول و موازين شعر و ادب نيست؛ بلكه به گواهي ناقلان و آثارش، وي هنگام سرودن اين شعرها از هوشياري و منطق حسابگرانه آدمهاي معمولي و شاعران معمولي به دور بوده است. نه وزن براي شعرش انتخاب مي‏كرد و نه براي ريتم و نوع بيان و تركيبات و تخليش حساب و كتاب منطق شعري زمانه خود را به كار مي‏گرفت.

آنچه مسلم است اين كه وي اكثر آثارش را در اوج هيجانات روحي، طوفانهاي دروني، سماعهاي آني، حالها و جذبه‏هاي ناگهاني سروده است؛ يعني لحظاتي كه شاعر از خويش بر مي شده است؛ لحظاتي كه سينه‏اش گشاده‏تر و گره‏هاي زميني از زبانش بازتر مي‏شده است؛ براي بيان دردهاي بزرگ و ارجمند، حالات و لحظات و مشاهدات ناب: «آفتاب است كه همه عالم را روشنايي مي‏دهد، روشنايي مي‏بيند كه از دهانم فرو مي‏افتد، نور برون مي‏رود از گفتارم، در زير حرف سياه مي‏تابد! خود اين آفتاب را پشت به ايشان است، روي به آسمانها و روشني زمينها از وي است. روي آفتاب با مولاناست؛ زيرا روي مولانا به آ‏فتاب است.»:

رستم از اين نفس و هوا، زنده بلا، مرده بلا

زنده و مرده وطنم نيست به جز فضل خدا

رستم از اين بيت و غزل، اي شه و سلطان ازل

مفتعلن مفتعلن، مفتعلن كشت مرا

قافيه و مغلطه را گو همه سيلاب ببر

پوست بود، پوست بود، در خور مغز شعرا

آينه‏ام، آينه‏ام، مرد مقالات نيم

ديده شود حال من ار چشم شود گوش شما

ديگر اثر سترگ مولانا، مثنوي معنوي است كه به حق قرآن عجم مي‏خوانندش. اين مثنوي حاصل نشستها و جلساتي است كه مولانا با خويشاوندان روحاني‏اش در طي چهارده سال داشته است.

حضور معنوي حسام‏الدين چلپي در اين جلسات، انگيزه‏اي بود تا نهفته‏هاي دروني مولانا بجوشد؛ كلام پويايش در بستر زمان جاري شود؛ و معاني مناسب در اين جلسات به اقتضاي حال و مقال به ذهنش تداعي شود.

تداعي معاني و توالي گفتار در سخن مولانا به گونه‏اي است كه مجال بازگشت به آغاز كلام را ندارد. آموخته‏هاي سالهاي جواني و تجربيات سفرها و جستجوها، در كارخانه ذهن او با لحظات پرشور عرفاني در لحظه و وقت آميخته مي‏شوند.

اين آميختگي به گونه‏اي است كه مثنوي را از محدوده يك منظومه تعليمي و صوفيانه به درمي‏كشد و آن را تبديل به گزارش تجارب معنوي شاعر مي‏كند. تجلي حالات و آنات مرموز و ناشناخته كه در زندگي مولانا صورت انفجار احساسات به خود مي‏گيرد، كلام مولانا را به دايره‏اي بيرون از محدوده تاريخ پرتاب مي‏كند.

معارف عرفان اسلامي در جريان سيال ذهن مولانا مي‏جوشد و در عرصه امكان سخن، مجال ظهور مي‏يابد. هر سخني، سخن ديگر را تداعي مي‏كند؛ قصه‏اي در قصه‏اي، نكته‏اي در دل نكته‏اي ديگر و بدين گونه است كه هزار توي مثنوي در ساختار شرقي وحدت در عين كثرتش شكل مي‏گيرد.

«تمثيل» مهمترين صورت بياني در مثنوي است. شاعر به مدد تمثيل، ظريفترين و گاه پيچيده‏ترين نكات عرفاني را براي مخاطب، ملموس و دريافتني مي‏كند. بي‏شك، هنگامي كه معاني مجرد و انتزاعي به مدد عناصر محسوس و در دسترس، آن هم به گونه حكايت و داستان بيان شوند، علاوه بر تأثير دو چندان بر عموم مخاطبان ناآشنا با اين مباحث، از جذابيت و دلپذيري خاصي نيز برخوردار خواهند بود.

ظرفيت بياني تمثيل به گونه‏اي است كه هر كس به فراخور درك و استعدادش مي‏تواند معاني مورد نظر شاعر را دريافت كند. اين شيوه بياني از ديرباز كاربردهاي وسيعي در شعر عرفاني و از جمله در آثار سنايي و عطار داشته است. همچنين مثنوي مولانا به لحاظ ساخت، در واقع خلف صالح مثنوي‏هايي همچون «حديقة الحقيقه» سنايي و «منطق الطير» عطار و... است. و البته هر سه اين بزرگان از نظر معرفت شناسي و شيوه‏اي كه در درك هستي داشته‏اند. يگانه‏اند؛ چنان كه احمد افلاكي در «مناقب العارفين» آورده است كه مولانا «... فرمود كه هر سخنان عطار را به جد خواند، اسرار سنايي را فهم كند و هر كه سخنان سنايي را به جد خواند، اسرار سنايي را فهم كند و هر كه سخنان سنايي را به اعتقاد مطالعه نمايد، كلام ما را ادراك كند و از آن برخوردار شود و برخورد.»

باري، شش دفتر مثنوي فراقنامه مولاناست، كه ني وجودش از نيستان عالم علوي بريده شده است؛ آواز محزون ني يادآور همين جدايي است؛ و...

ني حديث هر كه از ياري بريد

پرده‏هايش پرده‏هاي ما دريد

ني حديث راه پر خون مي‏كند

قصه‏هاي عشق مجنون مي‏كند

جلال الدين محمد بلـخی محمد بن حسين الخطيبی البکری درششم ربيـع الاول سـال604 هجـری دربلخ متولد شد. وی از بزرگترين شعـرای مشرق زمين است. پـدرش محمد بن حسين الخطيبی البکری ملقب به بهاء الدين ازبـزرگان مشايخ عصرخـود بـود وبه عـلت شهرت ومعـرفتی که داشت مـورد حسـد سلطان محمد خوارزمشاه گرديد. ناچار فرار را برقرار ترجيح داد وبا پسرش جلای وطن نمود وازطريق نيشابور ابتدا به زيارت شخ عطارنايل آمد وسپس از راه بغـداد به زيـارت مکه مشرف شدنـد وازآنجا به شهر ملطيه رفتند. ازآنجا به ولا رنده رفته ومدت هفت سال درآن شهر ماندند ودرآنجا بود که جلال الدين تحت ارشاد پدرش قرارگرفت ودردانش ودين به مقاماتی رسيد. دراين زمان سلطان علاء الدين کيقباد از سلجوقيان روم از آنان دعوتی کرد وآنان بنا برايـن دعـوت به شهر قـونيه که مقرحکومت سلطان بــود، عزيمت کردند. درشهرقـونيه بهاء الدين پـدر جلال الدين درتـاريخ هيجدهم ربيع الثانی سال 628 هجری دار فـانی را وداع گفت. جلال الدين تحصيلات مقدماتی را نـزد پـدر به پايان رسانيد وپس ازفـوت وی در خـدمت يکی از شاگردان پدرش، برهان الدين ترمذی که درسال 629 هجری به قونيه آمده بود، تحصيل علم عرفان می نمود وپس ازآن تحت ارشاد عارفی به نام شمس الدين تبريزی درآمد.

شمس الدين تبريزی با نبوغ معجزه آسای خود چنان تأثيری در روان وذوق جلا ل الدين نمود که وی مـريـد شمس گشت وبه احـترام ويـاد مرادش بر تمام غـزليات خـود به جـای نام خويشتن نـام شمس تبـريـزی را ذکـر نمود. مـولانـا جلا ل الدين پس از فـوت شمس سفـری به دمشق کـرد وپس از مراجعت مجددأ به ارشاد مردم پرداخت.مـولـوی دو اثـر بـزرگ وبرجسته ازخـود باقی گـذارد : يکی مثنوی است که بـه مثـنوی معـنوی معروفست وديگر غـزليات ورباعيات وترجيع بند وی است که همانطورکه ذکر شد به احترام وعقيده ای که به مـراد خـويش داشت، ديـوان شمس تـبريـزی نـام نهاد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 فروردین 1394 ساعت: 0:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(2)

تحقیق درباره مهاتما گاندي

بازديد: 599

تحقیق درباره مهاتما گاندي

     در غروب سي‌ام ژانويه 1984, پيرمرد نحيفي به آرامي حياط خانه‌اش را به سوي معبد پشت سر مي‌گذاشت. ناگهان صداي چهار شليك شنيده شد و مرد روي زمين افتاد. آن شب, دوست بزرگش, پنديت نهرو, هنگام صحبت درراديو به مردم گفت:”ديگر نوري بر زندگي ما نمي‌تابد و همه جا تاريك گشته است“. داستان زندگي اين پيرمرد نحيف و خيلي بزرگ , مهاتما گاندي, داستاني است كه هر كسي بايد بداند.

خانه‌ي او

     مهانداس گاندي در دوم اكتبر 1869 در شهري در قسمت غربي هند متولد شد. مهانداس اسم كوچك او بود. لغت مهاتما به معني”روح برزگ“ عنواني است كه بعداً به او داده شد. اعضاي خانواده گاندي سالهاي متمادي پستهاي مهم دولتي داشتند و براي مدتي طولاني پدر مهانداس رئيس پليس در يكي از ايالتهاي هند بود. پدرش مردي شجاع و دقيق و بسيار شايسته در كارش بود.

     اين پسر به پدر و مادرش بسيار عشق مي‌ورزيد. مادر وي در آئينش خيلي پابرجا بود و هرگز بدون شكرگزاري و دعا غذايش را شروع نمي‌كرد. زماني او به اين باور رسيده بود كه نبايد بدون ديدن خورشيد غذا بخورد. از اينرو زمانيكه فصل بارندگي بود و اغلب خورشيد به مدت طولاني ديده نمي‌شد, بچه‌هايش سختي زيادي را متحمل مي‌شدند و چندين ساعت به آسمان خيره مي‌ماندند تا بتوانند به سرعت به او بگويند كه خورشيد مي‌درخشد و او مي‌تواند غذا بخورد.

در مدرسه

     گاندي در اواخر زندگي‌اش كتابي نوشت كه به ما چيزهاي زيادي در مورد سالهاي نخستين زندگي‌وي مي‌گويد. در اين كتاب گاندي مي گويد كه براي او دوست شدن با پسرهاي ديگر كار آساني نبود و اينكه تنها مصاحبش كتابها و درسهايش بودند. او هميشه به محض آنكه كلاسهايش به پايان مي‌رسيد به سمت خانه مي‌دويد تا مبادا كسي با او صحبت كند يا وي را مورد تمسخر قرار دهد. او در حين كوچكي بسيار راستگو بود. روزي يك اتفاق كوچك كه هنگام بازي‌هاي مدرسه بوقوع پيوست اورا بسيار دچار دردسر كرد. چون وي از بودن با سايرين لذت نمي‌برد و هم مي‌خواست بعد از مدرسه به پدرش كمك كند, دوست نداشت در بازيهاي مدرسه شركت كند. او فكر مي‌كرد كه ديگران وقتشان را تلف مي‌كنند.

       يك روز كه كلاسشان فقط صبح تشكيل شد, مهانداس با خود انديشيد كه ساعت چهار براي بازيهاي مدرسه برمي‌گردد او ساعت نداشت و هواي ابري هم او را به اشتباه انداخت. از اين رو قدري دير رسيد, بازي تمام شده بود؛پسرها به خانه رفته بودند. روز بعد وقتي كه براي رئيس مدرسه توضيح داد كه چرا دير رسيده بود, وي باور نكرد . او گفت كه مهانداس حقيقت را نمي‌گويد و بايد تنبيه شود. او, مهانداس گاندي, يك درغگو باشد؟ نه! نه! اما چگونه مي‌توانست ثابت كند كه حقيقت را گفته است؟ در اين سنين آغازين كودكي او فهميد كه انسان راستگو بايد يك انسان دقيق هم باشد و بي‌دقتي اغلب باعث مي‌شود كه ديگران عقايد نادرستي در مورد چنين شخصي داشته باشند.

      بعداً مهانداس در مورد ارزش بازي و زمين بازي تغيير عقيده داد. خوشبختانه او در كتابها خوانده بود كه پياده‌روي يك ورزش ارزشمند محسوب مي‌‌شود و از زمان كودكي پياده‌روي‌هاي طولاني را در هواي آزاد آغاز نمود, بطوريكه آن ورزشي شد كه از آن لذت مي‌برد و در تمام زندگي‌اش آنرا ادامه داد.

    گاندي همچنين در كتابش مي‌گويد كه دستخطش خيلي بد بود و او براي بهتر كردنش چاره‌اي نمي‌انديشيد چون به نظرش مهم نبود. بعداً وقتي كه او به آفريقاي جنوبي رفت و دستخط زيباي وكلا و مردان جوان آن كشور را ديد از دستخط خودش شرمنده شد. او پي‌برد كه دستخط بد بايد بعنوان يك ضعف در مورد اشخاص تلقي شود. وقتيكه او سعي كرد دستخطش را بهبود بخشد, دريافت كه خيلي دير شده است.

ازدواج

     مهانداس در شروع سيزده‌سالگي, كه آن موقع در هند سن كمي براي ازدواج محسوب نمي‌شد, ازدواج نمود. بزرگترين پسر خانواده قبلاً ازدواج كرده بود, بهمين دليل پدر و مادرش تصميم گرفتند پسر دوم و سوم يعني مهانداس ؛ همزمان به اتفاق پسر عموي ديگرشان, ازدواج كنند. ازدواجها با هداياشان, شام, لباسهاي خوب و بقيه چيزها هزينه زيادي را براي خانواده‌ها بهمراه داشت و ازدواج آن سه نفر در يك زمان, خانواده‌شان را از اين هزينه هنگفت نجات مي‌داد. همسر كم سن و سال مهانداس اصلاً به مدرسه نرفته بود . اين ازدواج زودهنگام كمكي براي درس‌خواندن گاندي نبود و او يكسال از دبيرستان را از دست داد. خوشبختانه, با پشتكاري كه او داشت بعداً توانست دو كلاس را در يك سال به پايان برساند.

اشتباهات جواني

     در ميان دوستان كمي كه او در مدرسه داشت پسر جواني بود كه رفتارش خيلي خوب به نظر نمي‌رسيد. مهانداس اين را مي‌دانست, اما از پذيرفتن نصايح ديگران اجتناب ورزيد چون فكر مي‌كرد كه مي‌تواند رفتار دوستش را تغيير دهد. خانواده گاندي به يك گروه مذهبي تعلق داشتند كه بدست گرفتن زندگي موجودي را باور نداشتند, از اينرو خوردن گوشت براي  آنها ممنوع بود. اما دوست مهانداس تلاش كرد اين باور را در او به وجود آورد كه خوردن گوشت براي او مفيد است. او اين مسئله را چنين توضيح داد:”ما مردم ناتواني هستيم و انگليسيها مي توانند برما حكمروايي كنند چونكه گوشت مي‌خورند. من خودم قوي و دونده خوبي هستم. دليلش اين است كه من گوشت مي خورم.  توهم بايد گوشت بخوري. مقداري بخور و ببين چه نيرويي به تو مي‌دهد“. بعد از مدتي مهانداس جوان تا حدي نظر دوستش را پذيرفت. بي‌ترديد مهانداس قوي نبود و خيلي كم مي‌پريد يا مي‌دويد. او از تاريكي هم مي‌ترسيد و هميشه در اتاق خوابش چراغي روشن بود. خيلي به خوردن گوشت علاقه‌مند شده بود, عليرغم آنكه از فريفتن پدر و مادرش تنفر داشت. يك روز كه او و دوستش به مكان آرامي در كنار رودخانه رفته بودند, مهانداس آنجا براي اولين بار مزه گوشت, گوشت بز, را چشيد. بعد از خوردن گوشت او مريض شد. حدود يك سال بعد از آن, دفعه به دفعه دوستش ترتيب خوردن گوشت را براي او فراهم مي آورد. تا اينكه مهانداس كاملاً خوردن گوشت را كنار گذاشت, با اين باور كه چيزي بدتر از فريفتن پدر و مادرش به اين شكل وجود ندارد. آنها هرگز پي نبردند كه او چنين كاري انجام داده, اما از همان زمان به بعد در همه زندگيش او خوردن گوشت را تكرار نكرد.

     تقريباً در همان زمان او و ديگر دوست جوانش شروع به كشيدن سيگار كردند, نه به آن دليل كه واقعاً اينكار را دوست داشتند بلكه به اين علت كه با دميدن در  سيگار با دهانشان مثل مردهاي بزرگ لذت مي‌بردند. آنها پول كمي براي خريدن سيگار داشتند و سيگارهاي نيمه كشيده شده عمويشان كافي نبود. بهمين دليل گاهي آنها پول كمي از پيشخدمتهاي خانه مي‌دزديدند. خيلي زود مهانداس كشيدن سيگار را ترك نمود و احساس كرد كه آن چيز كثيف و مضري است.

     اين كارها, مهانداس جوان را نگران ساخت چون وي تصميم گرفته بود كه زندگيش را بر حقيقت بنا نهد و مي‌دانست كه با فريفتن پدر و مادرش و شكستن قوانيني كه مذهبش آنها را وضع كرده بود او ديگر درستكار نبود. يك حادثه ديگر نيز شبيه به آنها برايش اتفاق افتاد. زمانيكه پانزده‌ ساله بود يك تكه كوچك طلا از برادر بزرگترش دزديد و اينكار ضربه سنگيني بر او وارد كرد. سرانجام وي آنچه را كه انجام داده بود نوشت و درخواست نمود كه تنبيه شود و قول داد كه دوباره اينكار تكرار نشود. او در حاليكه بسيار احساس خجالت مي‌نمود, نامه را به پدر خوبش كه آن موقع مريض بود داد. پدر آنرا به دقت خواند. لحظه‌اي چشمهايش را بست و اشك ريخت. او به آرامي نامه را پاره كرد. پسر منتظر شنيدن  كلمات خشونت‌آميز و تأسف بار بود اما احساسات محبت‌آميز پدر هرگز از خاطر پسر محو نشدند.

در انگلستان

    گاندي در هجده‌سالگي به دانشگاه رفت, اما فقط نيمي از سال را آنجا ‌ماند. درسها مورد علاقه او نبودند و او از پس آنها بخوبي بر نمي‌آمد. خيلي زود به او پيشنهاد شد كه براي تحصيل حقوق به انگلستان برود. اينكار آسان نبود. براي او سخت بود كه هندوستان را ترك كند و به يك كشور خارجي برود جاييكه او مجبور بود با افراد خارجي بخورد و بياشامد. اين بر خلاف مذهبش بود و اكثر رهبران مذهبي‌اش اورا از رفتن بازداشتند. اما عليرغم همه مشكلات, مهانداس جوان, در هجده‌سالگي در حاليكه همسر و فرزندش را ترك گفت, با كشتي به طرف انگلستان رفت.

     براي نخستين بار, در عرشه كشتي, او لباس جديد خارجي خود را كه دوستانش تهيه كرده بودند, پوشيد و تا زمانيكه به انگلستان رسيد, كت و شلوار مشكي‌اش را پوشيد تا به دقت از لباسهاي سفيد و تازه‌اش نگهداري كند. اواخر پاييز بود و وقتي فهميد در جاييكه او پياده شده تنها كسي است كه به اين شكل لباس پوشيده بسيار ناراحت شد. آنچه كه بر ناراحتيش مي‌افزود اين بود كه او نمي توانست در آن لحظه به چمدانش دسترسي داشته باشد تا لباسهايش را عوض كند. با توجه به توصيفش از روزهاي نخست اقامت وي در لندن, به دو اتفاق جالب دست مي‌يابيم.

     يكي از اين اتفاقات مربوط به مشكل او در پيدا كردن غذايي مناسب بود. برخلاف اكثر هنديهاي مقيم انگلستان, او از قانون مذهبش پيروي مي‌كرد و گوشت نمي‌خورد. اين موضوع ساده‌اي نبود, چون وي اغلب در پايان غذا احساس گرسنگي مي‌نمود. آنچه كه باعث خشنوديش شد اين بود كه متوجه شد يك غذاخوري آنجاست كه اصلاً گوشت سرو نمي‌كرد. او براي اولين‌بار فهميد كه مردم زيادي در انگلستان هستند كه بخاطر سلامتيشان اصلاً گوشت نمي‌خورند. اين موضوع او را خوشحال ساخت چون به نكته‌اي دست يافته بود تا از عقايد مذهبش حمايت كند. بعداً او فهميد كه آماده كردن صبحانه و شام در اتاقش راحت‌تر است  مي‌تواند و غذاي مورد نيازش را وسط روز بخرد.

     حادثه ديگر, حادثه‌اي بودكه بعداً باعث خنده او و دوستانش مي‌شد. جوان هندي تلاش مي نمود تا ”نقش يك اشرافزاده انگليسي را بازي كند“. او تصميم گرفته بود كه اگر نمي‌تواند مثل يك انگليسي بخورد. مي‌تواند شبيه آنها لباس بپوشد و يا با انجام كارهايي شبيه آنها بشود. بنابراين لباسهاي تازه و يك كلاه دنباله‌دار ابريشمي خريد و از برادرش خواست تا يك ساعت مچي طلايي چيني براي او بفرستد. از اينرو زماني را با دقت صرف پوشيدن لباس و شانه كردن موي پرپشتش مي‌كرد. به دنبال نصايح دوستانش, او تعليماتي نيز در زمينه رقص, زبان فرانسه, نواختن يكي از ادوات موسيقي و  ايراد  سخنراني علني ديد. اما در اين زمينه‌هاي هنري او خيلي خوب عمل نكرد و پولش خيلي زود از بين رفت. در پايان سه ماه او متوجه شد كه بهترين استفاده را از فرصتش نكرده , بهمين دليل همه آنها را كنار گذاشت و خواندن قانون را شروع كرد.

     در همين وقت بود كه او به اديان هم علاقه‌مند شد. وقتي كه دوستانش  از او درخواست نمودند تا در فهم ”گيتا“ كتاب مقدس آئين هندويش به آنها كمك كند, او متوجه شد كه آن كتاب چقدر عالي است. مدت زيادي طول نكشيد كه در نزد وي آن تنها كتاب در مورد بهترين دانش حقيقت شد. كسي هم به او يك كتاب مقدس بايبل را داد و گاندي از آن اطلاعاتي در مورد مسيح پيدا نمود كه براي او بسيار دوست داشتني بودند چون آنها شبيه عقايد خاصي در گيتا به نظر مي‌رسيدند. سپس بعد از خواندن يك كتاب كه كارليل نويسنده انگليسي آنرا نوشته بود, او چيزهايي در مورد حضرت محمد و بزرگواري, شجاعت و زندگي ساده‌اش آموخت. در اين موقع او به اين نكته دست يافت كه حقيقتي كه وي دوست داشت در هيچ آئيني به تنهايي پيدا نمي‌شد.

دوباره هند

     بعد از چهار سال تحصيل, گاندي جوان امتحانات وكالتش را گذراند و در سال 1981 به هند بازگشت. وقتي كه او از كشتي پياده شد با دوستانش مواجه گشت كه از مرگ مادرش او را با خبر نمودند. اين حادثه ضربه بزرگتري از مرگ پدرش كه قبل از رفتن او به انگلستان اتفاق افتاده بود بر او وارد نمود. چند سال بعدي سالهاي خوشايندي براي او نبودند. او متوجه شد كه كارش بعنوان يك وكيل اصلاً جالب نيست و احساس كرد كه اين شغل شايسته او نمي‌باشد و زمانيكه بنابه ضرورت شغليش اولين بار در دادگاه حضور يافت. دچار دردسر شد. او تقريباً از هوش رفته بود و وقتيكه توانش را براي صحبت به دست آورد, نتوانست كلمه‌اي بگويد. او بدنبال يك تغيير بود و اين موقعيت زماني بوجود آمد كه به آفريقاي جنوبي دعوت شد تا يك بازرگان ثروتمند هندي را راهنمايي كند تا مبلغ زيادي پول از يكي از اعضاي خانواده‌اش وصول كند. چنين گفته شده كه اين اتفاق در دوربان آفريقاي جنوبي در سن بيست و چهار سالگي بوقوع پيوسته است.

در آفريقاي جنوبي

     گاندي خيلي زود فهميد كه شرايط در ميان تعداد زيادي از هنديها در آفريقاي جنوبي اصلاً خوب نيست. زمانيكه او با پوشيدن لباسهاي خارجي و يك عمامه به دادگاه رفت متوجه اين موضوع شد. قاضي به او دستور داد كه عمامه‌اش را بردارد. او از انجام اين كار خودداري كرد و دادگاه را ترك نمود. اين موضوع عمامه بزودي در سرتاسر آفريقاي جنوبي مشهور شد. اكثر هنديهايي كه وطنشان را براي جستجوي كار در آفريقا ترك كرده بودند از ارزش پاييني برخوردار بودند و بعنوان ”كولي“ شناخته مي‌شدند. بنابراين گاندي هم يك وكيل ”كولي“ بود.

     چندين روز پس از رسيدن گاندي, از او خواسته شد كه براي مسئله تجاري كارفرمايش, عبداله‌شت به شهر ديگري برود.

     يك سفيدپوست كه با همان قطار سفر مي‌كرد وقتي كه او را در كوپه درجه يك ديد از نگهبان راه‌آهن خواست تا گاندي را از آنجا بيرون كند. گاندي هم اذعان داشت كه او بليط كوپه درجه يك خريده است و تصميم دارد از آن استفاده كند. سرانجام پليس وارد ماجرا شد و مجبورش كرد كه قطار را ترك كند. روز بعد حادثه بدتري اتفاق افتاد. وقتي كه او مي‌خواست با قطار عمومي بزرگي به مسافرت برود, به او در بيرون از قطار كنار راننده, يك صندلي داده شد. در طول مسير مرد سفيد پوستي با حمله به طرفش مي‌خواست صندليش را بگيرد. وقتي گاندي با برخاستن از جايش مخالفت كرد, مرد ضربه‌اي به او زد, در اين وقت بود كه سفيدپوستان ديگري كه در قطار بودند مرد را ار آن كار بازداشتند. وقتي كه به شهر رسيد, با ماشين به طرف هتل بزرگ رفت و در آنجا ضربه ديگري به او وارد شد. هتل مانع ورود وي شد. وقايعي شبيه به اين بود كه گاندي را وادار مي‌ساخت احساس كند كه كسي بايد به هنديهاي مقيم آفريقا كمك كند. خود او فرد مغروري نبود و به داشتن زندگي بدون دغدغه متكي نبود. بعداً او براي خودش زندگي ساده فقيرترين هندي را پذيرفت و هميشه با قطارهاي درجه سه به سفر مي‌رفت ولي ديدن مردم كشورش كه به طرز بدي با آنها رفتار مي‌شد, وي را مي‌آزرد, بنابراين او به كارش در مقابل همه تلاشها به منظور رفتار با او و ديگران به شيوه‌اي كه منصفانه و عادلانه نبود, ادامه داد.

     بعد از مدتي او به اين باور رسيد كه عاقلانه نيست براي برگرداندن بدهكاري تاجري كه او را استخدام كرده به دادگاه برود. در نتيجه تلاش پي‌گير او كه ماهها به طول انجاميد او توانست موافقت دو تاجر را خارج از دادگاه در مورد ميزان پول پرداختي و چگونگي پرداخت آن جلب كند. اين موفقيت او را به اين باور رساند كه اكثر دعواهاي طرفين مي‌تواند و بايد به شيوه صلح‌آميزي با كمك دوستان حل و فصل شود.

     در طي اين سال او به تعدادي از مسيحيان برخورد كه علاقه‌مند بودند او مسيحي بشود و همينطور مسلماناني كه اميدوار بودند او مسلمان بشود. او مطالبي را از بايبل و از كتابهاي ديگر در مورد هر دو مذهب خواند. اما در همان زمان او بسيار و بيشتر به كتابهاي مقدس هندو علاقه‌مند و وابسته شد و شادي و آسايش عميق خود را در آنها يافت.

     در پايان سال, كارش با عبداله شت به اتمام رسيد و برآن شد تا به هند برگردد. اما در شام خداحافظي كه در دوربان براي او ترتيب داده شده بود او فهميد كه قانوني در حال طرح ريزي است كه براي حمايت بيشتر از حقوق هندي‌ها بهتر است دور از آنها باشد. در گفتگوهاي ايراد شده در آن مهماني شام تصميم گرفته شد كه گاندي بايد در آفريقاي جنوبي بماند و براي دفاع از حقوق هنديها كاركند. از اينرو او بيست سال كار سخت را براي هنديهاي مقيم آفريقاي جنوبي آغاز نمود.

شروع فعاليتهاي بزرگ زندگي گاندي

     در پايان سومين سال اقامتش در آفريقاي جنوبي, براي چند ماه به هند برگشت و سپس همراه همسرو دو فرزندش بوسيله كشتي مجدداً به آفريقاي جنوبي آمد. درحاليكه در هند او سعي داشت به مردم آنجا بگويد كه در آفريقاي جنوبي چگونه با هنديها رفتار مي‌شود و اخبار آنچه كه گفته و وشته بود, قبل از آنكه خودش برسد به دست سفيدپوستاني كه در نتال زندگي مي‌كردند رسيده بود. وقتي او سعي كرد كه از كشتي پياده شود شناخته شد و فريادهاي ”گاندي, گاندي“ به سرعت جمعيتي را گردهم آورد. جمعيت دور او حلقه زدند و سنگ و تخم مرغ به سمتش پرتاب كردند و به او آسيب رساندند. وي با شجاعت همسر رئيس پليس انگلستان, كه در طي مسير با او همراه بود نجات يافت تا اينكه افراد پليس به كمكش آمدند. سپس او توانست از دست جمعيت خشمگين با پوشيدن لباس پليس هندي و خارج شدن از در پشتي فرار كند درحاليكه رئيس پليس توجه جمعيت را به سمت در جلويي جلب كرده بود.

     ممكن نيست همه وقايع سالهايي را كه گاندي در آفريقاي جنوبي براي خدمت به هنديهاي همتايش و كار براي بهبود شرايطشان صرف نمود و همچنين وادار ساختن دولت به اينكه عادلانه‌تر با آنها رفتار كند را توصيف نمود. او منصبي را كه از آن پول زيادي بدست مي‌آورد ترك نمود تا اينكه به مردم فقيرتري كه براي آنها كار مي‌كرد ملحق شود. در تمام كارهايش همسرش به او كمك مي‌كرد, به او ايمان داشت و به او براي ادامه كارش شجاعت مي‌داد. از مبارزه در آفريقاي جنوي او به باور محكمي در شيوه‌هاي خاصي از عملكرد دست يافت كه بعداً در كشورش بسيار مهم شدند. بيشتر و بيشتر او به ”قدرت روح“ اعتقاد پيدا كرد. اين يك مبارزه عليه شيطان و زور بود نه  بوسيله زور و نفرت, بلكه با عشق و اجتناب كامل از اطاعت قوانين ظالمانه. آنهايي كه آنچه را  او انجام مي‌داد پذيرفتند و از او پيروي كردند با دولت همكاري نمي‌كردند و يا از قانون ظالمانه پيروي نمي‌نمودند. سرانجام دولت حاكم در اين مورد عكس‌العمل ناچيزي مي‌توانست انجام دهد. گاندي اغلب به زندان فرستاده مي‌شد اما طرفدارانش كار او را ادامه مي‌دادند. وقتي كه گاندي در 1914 آفريقاي جنوبي را ترك كرد اصلاحات خيلي زيادي در شرايط هنديها در آنجا جايگزين گشته بود.

هند و كار براي فقرا

     گاندي در آغاز جنگ جهاني اول به هند بازگشت تا خودش را كه قبلاً بعنوان رهبر در آنجا شناخته شده بود پيدا كند. كارش در آفريقاي جنوبي توسط طرفدارانش دنبال مي‌شد و حالا از او در هر جايي با عنوان”مهاتما“ گاندي صحبت مي‌شد. او نزديك احمدآباد ساكن شد, جاييكه او اشرام, يك آئين گروهي- خانگي را پايه گذاشت. مردم هر نژاد و يا ديني دعوت شدند تا بيايند و به او ملحق شوند در صورتيكه آنها قبول مي‌كردند تا تعهدات خاصي را بپذيرند. اين تعهدات از اين قرار بودند: 1) هميشه حقيقت را بگويند؛2) با ديگران نجنگند يا از آنها متنفر نباشند؛3) فقط چيزي را بخورند كه باعث سلامتشان مي‌شود؛4) آنچه را كه ضروري نيست براي خود تهيه نكنند.

     نجس‌ها از پايين‌ترين درجه در آئين هندو برخوردار بودند؛ به آنها اجازه داده مي‌شد كه فقط پايين‌ترين نوع كار را انجام دهند؛ اما در خانه گاندي از آنها استقبال شد. وقتي كه خانواده‌اي از نجس‌ها آمدند تا به گروه ملحق شوند باعث ايجاد دردسر گشتند. همسايگان تهديد كردند كه آنها با نجس‌ها هيچ كاري ندارند و هندوهاي ثروتمندي كه خانه‌ را با كمكهاي مالي خودحمايت مي‌كردند ناگهان از حمايت خود دست كشيدند. گاندي نگران نشد, بلكه نقشه‌اي طرح كرد تا همه گروهها را به قسمتي از شهر جاييكه نجس‌ها زندگي مي‌كردند انتقال دهد. او طرحش را اينگونه ريخت كه آنها بايد زندگيشان را با انجام كار سطح پايين بدست بياورند كه تنها نجس‌ها اجازه انجام آنرا داشتند. زمانيكه اين نقشه‌ها طرح شدند, مهاتما توسط يك تاجر مسلمان فرا خوانده شد, كه از او خواست براي كمك به اشرام مبلغي پول از او بپذيرد. روز بعد مرد با مبلغ زيادي پول برگشت, كه كافي بود تا مدت يكسال خانه را تأمين كند. گاندي گفت:” خدا در آخرين لحظه شما را براي كمك به ما فرستاده است“. اين حادثه اولين اتفاق از تعدا  زياد اتفاقي بود كه به نجس‌ها جايگاه تازه‌اي در زندگي هنديشان مي‌داد. مهاتما در اين موقع, و از آن پس در زندگيش, لباس محلي ساده‌اي مي‌پوشيد كه از پارچه نخي ريسيده شده خانگي دوخته شده بود.

    هدف بزرگ گاندي در زندگي اين بود كه به بهبود شرايط مردم فقير و رنج كشيده كمك كند و به هموطنانش به هر طريقي كه بتواند, اما هميشه بدون استفاده از زور كمك رساند. او عليه هرگونه شرارتي مي‌ايستاد و برايش مهم نبود كه آن از چه نوعي باشد. زماني كه او سعي مي‌كرد در مورد شرايط كارگران فقير مزرعه اطلاعاتي بدست آورد, صدها نفر دور او جمع شدند. يك دوست به جمع آنها وارد شده بود, كسي كه مي‌خواست به آنها كمك كند و براي آنها اين چيز تازه‌اي بود. وقتي پليس به گاندي دستور داد تا آنجا را ترك كند, او قبول نكرد و در دادگاه توضيح داد كه چرا او نمي‌تواند از دستور آنها اطاعت كند. سپس از دادگاه خواست كه براي نقض قانون او را تنبيه كند. دادگاه نمي‌دانست با چنين مردي چگونه رفتار كند, بنابراين اجازه آزادي وي را صادر كرد. اين اولين قدم در رسيدن به آن چيزي بود كه مي‌توانست يك اتفاق عامه و مهم در بسياري از قسمتهاي هند بشود- اجتناب از پذيرفتن قانون كه ناعادلانه به نظر مي‌رسيد, و در همان زمان با آرامش پذيرفتن هر تنبيهي كه مي‌توانست اعمال شود.

راهپيمايي به طرف دريا

     كم كم مردم هند متوجه شدند كه منظور مهاتما از جنگ با محبت عليه زور بجاي جنگ قدرت عليه قدرت چيست. در سال 1930 راهپيمايي معروف نمك برپا شد.

طبق قانون, كسي اجازه نداشت از آب دريا نمك بدست‌آورد بلكه بايد آنرا از طريق دولت تهيه مي‌كردند. به نظر گاندي اين قانون ظالمانه و بدي بود و بنابراين نبايد از آن اطاعت مي‌شد. او علناً اعلام كرد كه او طرفدارانش را به سمت دريا, دويست مايل دورتر از آنجا, هدايت مي‌نمايد و در آنجا اين قانون نقض مي‌شود. به مدت سه هفته, درحاليكه تمام دنيا نظاره‌گر اين ماجرا بود و شرايط در هند به سختي گراييده بود, پيرمرد نحيف, با پوشش لباس نخي سفيد كه خودش ريسيده بود, بي وقفه به راهش ادامه مي‌داد. جمعيتي به دنبال او راهپيمايي مي‌كردند, تعدادشان از روستايي به روستاي ديگر زيادتر مي‌شد و آنها به راهشان ادامه دادند تا به دريا رسيدند. آنجا او يك مشت نمك درست كرد. خداوند دريا را آفريده است, هيچ دولتي نمي‌توانست آنرا از مردم بگيرد. وي براي مدتي, البته نه مدت درازي, به زندان فرستاده شد.

دولت خودگردان براي هند

    مبارزه مردم هند براي تشكيل دولت خودگردان شروع شده بود. گاندي خواستار دولت خودگردان بود, اما او مي‌دانست كه هنديها بايد نشان دهند كه آمادگي تشكيل آنرا دارند. او مي‌گفت ”حتي خدا هم نمي‌تواند چنين چيزي را اعطا كند؛ ما بايد براي رسيدن به آن تلاش كنيم و خودمان آنرا بدست آوريم“. او با نوشته‌هايش شروع به مبارزه با دولت بريتانيا نمود چون از آزادي هند ناراضي بود, اما گاندي هنوز به عشق و محبت در مقابل تنفر معتقد بود و اين روش را پيشه خود عليه استفاده از زور قرار داد. او بارها بدليل آنچا كه مي‌گفت و انجام مي‌داد به زندان فرستاده شد. وقتي كه طرفدارانش از او اطاعت نكردند و از قدرت استفاده نمودند, او دست از غذا خوردن كشيد, گاهي آنقدر اين وضع ادامه پيدا مي‌كرد كه تقريباً به حالت مرگ مي‌افتاد.

     هم تعداد طرفدارانش و هم قدرتشان زياد شد. تعدادي گرد هم آمدند تا موفقيتش را ببينند و حرفهايش را بشنوند. همه هنديها آنچه را كه او نوشته بود خواندند. رهبران بزرگ هند و ديگر قسمتهاي جهان نزد او آمدند تا در مورد طرحهايشان با او صحبت كنند و پيامش را در مورد صلح و دوستي براي جهان بشنوند. مبارزه براي دولت خودگردان طولاني شد و سرانجام پيروزي بدست آمد. بعد از سالهاي طولاني رفتاري كه موفقيت‌آميز بود و هند را به يك دولت آزاد تبديل كرد. همه مي‌دانستند كه كسي كه بيش از ديگران اين آزادي را به ارمغان آورد گاندي بود. اما گاندي با وجود موفقيتش نگران بود. آنچنان درگيريهاي سختي كه بين مسلمانان و هندوها به پا شده بود كه هند را بين آنها تقسيم نمود و اكنون دو كشور وجود داشت:هند براي هندوها و پاكستان براي مسلمانان. گاندي بسيار به كشورش عشق‌ مي‌ورزيد و از درگيري متنفر بود بطوريكه اين تقسيم كشور او را بسيار ناخشنود ساخت.

ترسيم پاياني نزديك

     مسائل بدي در بسياري از قسمتهاي هند, مخصوصاً جاييكه هندوها و مسلمانان در كنار هم زندگي مي‌كردند, اتفاق افتاد. جنگ بين دو گروه بوقوع پيوست ومردان, زنها و كودكان كشته شدند. صدها هزار نفر بي‌خانمان گشتند و مصيبت زيادي بوجود آمد. در قسمتي از كشور كه گاندي در آنجا زندگي مي‌كرد, صلح زودتر از بقيه قسمتهاي هند برقرار گشت, چون گاندي گفته بود كه تا زماني كه جنگ متوقف نگردد او به اعتصاب غذاي خود ادامه مي‌دهد. هم هندوها و هم مسلمانان آنقدر براي او ارزش قائل بودند كه صلح بين خود را حفظ كنند. اما زندگي گاندي به پايان خود رسيده بود. در سي‌ام ژانويه 1948, او به آرامي از خانه‌اش به طرف معبد براي دعاي دسته‌جمعي مي‌رفت . يك جوان هندي كه فكر مي‌كرد گاندي به هندوها ضرر وارد كرده, چون با مسلمانان دوستانه برخورد مي‌كرد؛ راهي از ميان جمعيت باز نمود و بطرف شكم گاندي شليك كرد. چند دقيقه بعد مردي از خانه‌اي كه گاندي را به داخلش برده بودند , بيرون آمد و به جمعيت گفت:”گاندي مرده است“.

 

     ديگر رهبر برگ هند, پنديت نهرو , آن شب هنگام صحبت در راديو, گفت:” ديگر نوري بر زندگي ما نمي‌تابد و همه‌جا تاريك گشته است. پدر ملت ديگر در بين ما نيست. بهترين دعايي كه مي‌توانيم بكنيم اين است كه خداوند ما را ببخشد و كار ارزشمندي را كه او  برايش زندگي كرد و بخاطرش مرد ادامه دهيم“. چند روز بعد , طبق رسم آئين هندو, جسد مهاتما گاندي در حضور جمعيت زيادي سوزانده شد و سپس خاكسترش را بر آب رودخانه‌‌هاي مقدس پاشيدند. به اين ترتيب زندگي يكي از مردان بزرگ جهان پايان يافت اما روح بزرگ وي همچنان باقيست.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 فروردین 1394 ساعت: 0:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره آنفلوانزاي مرغي درپرندگان

بازديد: 383

تحقیق درباره آنفلوانزاي مرغي درپرندگان:

آنفلوانزاي يك عفونت است كه ويروس آنفلوانزاي مرغي علت آن است .اين ويروسهارا پرندگان درطبيعت پهناور حمل مي كنند اين بيماري درميان پرندگان واگير مسري است وبسياري درميان پرندگان اهلي مانند:جوجه ، اردك و بوقلمون مي‌با شد. بيماري و ويروس آنفلوانزاي مرغي به صورت بزاق هاي وابسته به بيني ترشح مي شود .وقتي كه باهم تماس دارند آنها از طريق مدفوع ها ويا ترشحات آنفلوانزاي مرغي را انتقال داده وآلوده مي كنند. پرندگان اهلي مي توانند به اين ويروس آلوده بشوند ازطريق تماس با مرغ وخروس ويا مرغان آبزي (به عنوان مثال ازطريق چرك يا تنفس يا آب و يا غذا )كه ازاين طريق اين ويروس منتقل مي شود. عفونت به وسيله ويروس آنفلوانزاي مرغي درپرندگان خانگي زياد است .دو علت عمده اين بيماري تشخيص به وسيله كم وزياد بودن درنهايت واگير است. در ماكيان كه ممكن است به سرعت بيماري واختلال درچندين اندام داخلي به وجود مي آيد مرگ ومير حدوده 48ساعت پس از بيماري بين90 تا100 درصد طول مي‌كشد. انواع مختلف ويروس آنفلوانزا وجود دارد معمولأ ويروس آنفلوانزاي مرغي به ويروس آنفلوانزاي (A) برميگردد كه به طور عمده دراين پرندگان پيدا مي شود. اما از طريق اين عفونت ،اين ويروس درانسانها نيز شيوع پيدامي كند و ويروس آنفلوانزاي مرغي عمومأ جان موجودات زنده را به خطر مي اندازند.گزارش علمي درسال 1997 بيشترين عفونت آنفلوانزادروابسته به به انسانها به وسيله‌مرغان ، جوجه،اردك ها، و بوقلمون ها ،درترشح مدفوع از پرندگان باعث آلوده كردن وپخش كردن آنفلوانزاي ويروسي از يك شخص به ديگر مي شود .

ويروس آنفلوانزا درانسان

معمولا دراشاره به عواملي كه براي گسترش دربسياري موارد از جمله انسان مي باشد تنها سه عامل از ويروس آنفلوانزا معروف مي باشد(H1N1-H1N2-H3N2) كه درميان انسان رايج است وجود دارد ،احتمال اين كه آنفلوانزا ويروسي است كه در ابتدا از پرندگان به بخشهاي ژنتيكي انسان سرايت كرده باشد . آنفلوانزا ويروسي است كه از حالت ثبات درحال تغييرات است وتوانايي سازگاري پيش از وقت براي آلوده كردن وگسترش درميان انسانها را دارند.

درمدت وقوع يك آنفلوانزاي مرغي درميان ماكيان امكان يك ريسك براي كساني كه با پرندگان آلوده يا سطح آن تماس دارند امكان سرايت با ترشح يا مدفوع پرندگان آلوده وجود دارد .

علائم آنفلوانزاي مرغي درانسان عبارت انداز:

به عنوان مثال: تب،سرفه، گلودرد، دردعضله، عفونت چشم، ذات الريه، بيماري تنفسي حاد وديگر عوارض سخت كه زندگي را تهديد مي كند.

در بررسي انجام شده آزمايشگا هها و طبق اظهارات تجويز دارو را آزمايش كردند. هرچند ويروس آنفلوانزا مي تواند دربرابر دارو مقاوم باشد .بنابراين تجويز دارو ممكن است هميشه عمل نكند . بررسي هاي انجام شده نياز به اثبات كردن تأثير دارو دارند.

آنفلوانزا يك ويروس كه ويروسH5N1 نيز خوانده مي شودبيشتر در پرندگان وجود دارد و در ميان آنها مسري است و مي تواند برايشان كشنده باشد.

ويروسH5N1 معمولأ مردم را آلوده نمي كند ،اما سرايت اين بيماري باوجود اين ويروس درانسان وجود دارد. بيشتر آن ها با تماس نزديك ومستقيم با آلوده كننده H5N1 ماكيان يا بودن سطح آن ميان مردم اثر دارد.

با ورود مقدار كمي ويروس آنفلوانزاي مرغي وبا اختلاف رانواع منابع آلوده كردن انسان به اين بيماري وجود دارد ويروس H5N1 موجب بيشترين تعداد در پي مرگ ومير دربين انسان ها بوده است .درجريان وقوع اين بيماري در آسيا واروپا بيشتر از نيمي از آن ها با اين ويروس آلوده شدند و جان دادند. دربيشتر موارد كه قبلا آتفاق افتاده بودكودكان وجوانان بالغ سالم ماندند. اين مطلب شدني است براي اين كه آناني كه مورد جريان گزارش هستند دربيشتر آن ها عوارض بيماري روشن است . در مقاطع گسترده علتي براي گسترش ويروس آنفلوانزاي مرغي مشخص نشده است.

 

 

براي كسب اطلاعات بيشتر از اين نمونه آنفلوانزا مي توانيم به وب سايت شيوع آنفلوانزا  cdc مراجعه كنيد.

هيچ كس نمي تواند پيش بيني كند كه اين همه گيري چه وقت ممكن است اتفاق بيفتد اگرچه كارشناسان از اطراف جهان ناظر بر وضعيت H5N7 درآسيا واروپا مي باشند وآماده براي احتمال اين كه ويروس ها ممكن است به آساني از شخصي به شخص ديگر گستر يافته ومنتقل شود.

مداوا و واكسينا سيون براي اين ويروس درانسان

اين ويروس كه موجب بيماري درانسان و موجب مرگ در آسيا شده است دراصطلاح پزشكي دوآنتي ويروس متداول به نام‌هاي آمانتادين و ريمانتادين براي اين آنفلوانزا مورد استفاده است . دوتا ديگر از دارو هاي ضد ويروسي   (اسلتا ماوير)و(زان ماوير) است كه احتمالا بر روي آنفلوانزايي كه كه توسط ويروس H5N7اتفاق مي افتد عمل مي‌كند ، اما مطالعات بيشتر هنوز هم براي توضيح درمورد تأثيرات آن درحال انجام است.

البته به طور متداول هيچ واكسن تجاري قابل دسترسي براي مصونيت درمقابل ويروس H5N7كه به تازگي درآسيا و اروپا ديده شده است وجود ندارد .اگر چه تلاشها براي گسترش واكسيناسيون درحال انجام است .

مطالعات تحقيقي براي تست يك واكسن كه از انسان در مقابل ويروس هاي H5N7 حمايت كند در اوريل2005آغاز شده است و يك سري از بخشهاي بيمارستاني به اين كار اختصاص يافته است .براي كسب اطلاعات بيشتر درزمينه ي پيشرفت فرآيند واكسينه كردن به سراغ وب سايت بهداشت انيستيتوي بين المللي برويد.

به اين دليل كه اين ويروس ها متداولا بر روي انسانها تأثير نمي گذارند مصونيت كمتري درمقابل همه گيري آنفلوانزا دارد. كارشناسان  از سرتاسر جهان ناظر بر وضعيت آنفلوانزاي درآسيا و اروپا مي باشند وعوامل ممكن بروز ويروس ها از زمان شروع گسترش بيماري از شخص به شخص مورد بررسي قرار داده اند.

موارد H5N7گزارش شده برروي انسان

موارد انساني :خلاصه اي از وضعيت هاي رايج از ژانويه 2004 كه موارد انساني اين مورد آنفلوانزاي H5N7در كشورهايي در شرق آسيا و اقيانوس اطلس مثل كامبوجيا ، چين، اندونزي، تايلند و ويتنام و همچنين دراروپا و آسيا مثل تركيه و درخاور دور وعراق مشاهده شده است.

درطول آگوست تا اكتبر2004 موارد گسترده اي از اين بيماري در انسان در ويتنام و تايلند گزارش شد.

در دوم فوريه سال2005 اولين مورد از چهار مورد ابتلا به H5N7 دراندونزي گزارش شد . اندونزي گزارش درباره ي موارد انساني  اين موارد از اگوست 2005و فوريه2006 ادامه داد. تايلند نيز موارد جديدي از ابتلا به H5N7 در اكتبر ونوامبر و دسامبر2005مشاهده نمود و درويتنام نيز موارد جديدي از ابتلابه H5N7را در نوامبر 2005گزارش داد.

چين جزء اولين كشورهايي بود كه موارد انساني آن در دسامبر 2005تاييد كرد وگزارش موارد انساني آن را در سامبر 2005و2006 گزارش داد. تركيه نيز موارد ابتلاي انساني بيماري رادر 5 ژانويه 2006 تاييدومواردآن را اعلام كرد .اولين ابتلاي انساني تاييد شده به آنفلوانزايH5N7در عراق ودردوم فوريه 2006گزارش شد…

چگونگي(اچ پنج.ان يك)درحيوانات:

درمورد حيوانات:مختصري از موقعيت هاي شايع در دسامبر 2003،شيوع يك عفونت تحت عنوان آنفلوانزاي(اچ پنج.ان يك) درطيور يا پرندگان وحشي دركشورهاي زير گزارش شده بود.

آفريقا

نيجر

نيجريه

شرق آسياواقيانوس آرام

كامبوديا

چين

هونگ كنگ(اس،اي،آرپي،آر،سي)

اندونزي

ژاپن

لائوس

مالزي

مغولستان

تايلند

ويتنام

اروپاواورآسيا

استراليا

آذربايجان

بوسني وهرزگوين(اچ پنج)

بلغارستان

كروواسي

فرانسه

آلمان

يونان

لهستان

ايتاليا

روماني

روسيه

جمهوري اسلواكي

اسلواني

سويتزرلند(اچ.پنج)تركيه

اوكراين

نواحي شرقي

مصر

عراق(اچ.پنج)

ايران

آسياي جنوبي

هند

قزاستان

براي كسب اطلاعات بيشتر درباره اين گزارشات به وب سايت سازماني سلامت حيوانات مراجعه كنيد.

طبق آخرين اطلاعات بدست آمده در اول مارس،2006

*دراواخر ژوئن 2004شيوع آنفلوانزاي كشنده جديدي(اچ پنج.ان يك)

   باايجاد عفونت درميان طيور به وسيله چندين كشور درآسيا

   كامبوديا،چين،اندونزي،مالزي،تايلندو ويتنام گزارش شد.

*از مي 2005شيوع بيماري (اچ پنج.ان يك)درميان طيور در چين و قزاقستان

  روماني، روسيه،تركيه و اوكراين گزارش شد.

  همچنين درچين،كروواسي،مغولستان وروماني شيوع(اچ پنج.ان يك)

  از مي2005 درپرندگان وحشي ومهاجر گزارش شد.

*درژانويه 2006 ودرهونگ كنگ (اس،اي،آر،پي،آر،سي) يك پرنده وحشي مرده گزارش شد.

 

*از اول فوريه 2006 ودررابطه با عفونت (اچ پنج.ان يك) يا(اچ پنج)درطيور يا پرندگان وحشي دركشور هاي زير: عراق(اچ پنج) ،نيجريه ، آذربايجان، بلغارستان، يونان، ايتاليا، اسلووني، ايران، استراليا، آلمان، مصر، هند،  فرانسه، بوسني وهرزه گوين (اچ پنج)،جمهوري اسلوواكي ،سويتز لند(اچ پنج) نيجرولهستان

*براي كسب اطلاعات بيشتر درباره(اچ پنج.ان يك) و شيوع آنفلوانزادرميان حيوانات ديگر به وب سايت  سازمان جهاني سلامت حيوانات مراجعه كنيد

*ميزان ماليات يا جريمه تشخيص داده شده موقعيت هاي شايع:

آنفلوانزاي پرندگان كه در آسيا وقسمت هايي از اروپا منتشر شده وبه نظر نمي رسد در مدت كوتاه قابل درمان و كنترل باشد .احتمال آنكه بيماري (اچ پنج.ان يك)،احتمال گسترش اين بيماري در نواحي خاص و شيوع وگسترش بيماري به دليل تماس مستقيم انسان ها با پرندگان مريض به نظر مي رسد. بنابراين شيوع ويروس (اچ پنج.ان يك) از فرد به فرد كمياب ونادر بوده وتنها در يك موردديده شده است.

براي ژنتيك ريسورتمنت در بين انسان و ويروس آنفلوانزاي پرندگان .اي. پيدا شده آشكار نخواهد، هر چند شيوع درآسيا و ادامه اين روند به صورت يك بحران براي تهديد سلامت عموم درآمده است.

سابقه اندكي از شيوع درعفونت (اچ پنج.ان يك)دربين انسانها وجود دارد .

اگر اين ويروسهاي تكثير شده (اچ پنج.ان يك) توانايي شيوع وسرايت دربين انسانهارا دارند كه يك آنفلوانزاي (pandemic) مي توان تأثير داشته باشد با توانايي بالاي اوقات تلخ بيماري ومرگ .

در مجموع ژنتيك تابع آنفلوانزاي ويروس .اي. (اچ پنج.ان يك) از انسانها درمورد ويتنام وتايلند نشان مي دهد مقاومت كننده آنتيورال داروهاي آمانتادين وريمانتادين ،هر دو دارو معمولا براي تهديدات آنفلوانزا استفاده مي شدند .اين خنثي خواهد كرد و آنتيورال مهم (اسلتاميوروزاناميوير)را وآن بايد هنوز تأثير معكوس در زمان حاضر برروي فشار خون بگذارد.سعي وتلاش براي توليد كردن پادزهر آبله تأثير معكوس بر ويروس آنفلوانزاي (اچ پنج.ان يك)به جايي نرسيد. هرچند احتمال آن وجود دارد كه باتلاش وكوشش بين المللي چگونگي محل مشاركت تشكيلات بويژه كمك مي كندكه مؤثر ترين پاسخ ممكن است تازماني كه آنفلوانزاي همه گيري بعدي رخ دهد پيدا كنيم.

براي اطلاعات بيشتر درمورد آنفلوانزاي همه گير جهت برنامه هاي آماده سازي وديگر جنبه هاي كمك رساني از سايت زير ديدن فرماييد:

www.pandemicflu.gov.

درفوريه 2004cdc نظريه هايي براي افزايش نظارت بومي آنفلوانزاي مرغي A H5N1صادركرد.

به دنبال گزارش مرگ يك انسان در ويتنام درآگوست 2004 وافزايش موارد انساني درماههاي اخيرCDC منتشر كرد.(HAN) Health alert network

اخطارهاي 12 آگوست و4فوريه 2005ظوابطي رابراي نظارت بومي ارزيابي تشخيص و كنترل عفونت  به دليل احتياط براي آنفلوانزاي مرغي  A H5N1 تكرار مي كند.HAN)) همچنين درمورد جزئيات آزمايشگاهها آزمايش پردازها (طرز عمل) براي H5N1اخطار مي دهند.

CDC باانجمن  آزمايشگاهاي  سلامتي همه گاني در جهت تأسيس كارگاههاي همگاني دانشرا تأسيس كرده است وهمچنين آزمايشگاههايي كه به طور سريع بااستفاده از تكنيك مولكولي ويروسH5 راتشخيص دهند.

 CDCبه صورت مشترك باانجمن وضعيت وعلم امراض مسري كار مي كند و ساير شركا درجهت طرح ريزي همه جانبه كوش مي كند.

CDCبا ساير نماينده‌گي‌ها كارمي كند همچنين كه بخش از استحكامات وبخشي از كار آموزگاران،كار،روي آنتي ويروس را رواج دهند.

((فعاليتهاي بين المللي))

CDCيكي از چهار اشخاصي است كه با مركز همكاري مي كند واين گنجايش وظرفيت را تأمين وبه صورت مداوم كسي را كه بر شبكه ارتباطي آزمايش آزمايشگاههاودانشسرا و ديگر اعمال نظارت مي كند را پشتيباني مي كند.

CDCبه صورت مشترك باكسي كه تحقيق انسان( H5N1)، سرايت امراض درچين ، اندونزي، تايلند، ويتنام و تركيه را اداره مي كند.وآزمايشگاه تشخيص ورسيدگي راتأمين مي كند.

CDCآزمايشگاه آزمايش ويروس H5N1 رابراي ويتنام ،تايلند،واندونزي ايجاد كرده است .

CDC,9دوره تحصيلي دانش رابراي افزودن ظرفيت محلي درآسيا ارائه داده است وبراي موارد انساني H5 ممكن وكشف كردن آنفلوانزاي مرغي و ويروس H5  A كه در آزمايشگاههاي تكنيكي استفاده مي شود ،نظارت مي كند.

CDC توسعه داده شده است ويك كميت معروف براي كشف جريان انتشار ويروسH5  Aآنفلوانزا پخش كرده است.

CDC به نوع ديگر بين المللي عمل نموده و نمايندگي ملي درآسيا را براي واكنش سريع تيمهايي كه مي خواهند براي كمك كردن تدارك ديدن و واكنش نشان دادن در زمان بروز واقعه استفاده شوند توسعه داده است.

CDC از موقعيت خصوصي يا مخفي طولاني با اشخاص وديگر شركا بين المللي خبر مي‌دهند . در افزايش CDC كار كردن با اشخاص را به صورت مشترك ادامه مي دهد. و از جهت‌هاي تندرستي ملي(NIH)در پي پيشرفت و آزمايش واكسن كانديد شده براي آنفلوانزاي H5 A فعاليت مي كنند.

اگر اينها فقط آزمايشگاههايي است كه حالات آنفلوانزاي مرغي (H7) را درانسان درمدت اين شيوع دركانادا تأييد مي كنند ،تقريبأ 10 كارگر ديگري كه با پرندگان كار مي كردند ورم چشم را نشان دادند ويا تنفس بالايي داشتند . اين علامتها بعد از تماس با پرندگان بود. استفاده از وسايل شخصي حفاظتي تضميني براي همه اشخاص گرفت واين فعاليت شده اند.ارزيابي باليني نشان مي دهد نظارتي بر علامتهاي آنفلوانزاي مرغي دراشخاصي كه درمعرض ويروس قرارگرفته اند وجود دارد ومداركي نيز دال بر اين نظريه است كه انتقال به صورت شخص به شخص هم وجود داشته است .H7N2 درنيويورك 2003در نوامبر 2003يك بيمار با حال شديد در يك بيمارستان در نيويورك با علامتهاي تنفسي پذيرفته شد.

در يكي از نخستين آزمايشگاهها تشخيص دادند كه ويروس آنفلوانزاي مرغي ممكن استH1N1 باشد. بعد از چند هفته بيمار بهبودي يافت وبه خانه رفت . آزمايش هاي بعدي كه به ماه مارس كشيده شد نشان داد كه آن بيمار با H7N2 (آنفلوانزاي مرغي)آلوده شده بود.

H5N2 درTexas2004

درفوريه 2004 شيوع زياد آنفلوانزاي مرغي (HPAI)و(H5N2) گزارش داده شده بود . دريك دسته از 7000جوجه درجنوب مركزي Texas،اين اولين شيوع از HPAI درايالات متحده در20سال بود.

Mary lend- New jersey-Delaware H5N2- درسال 2004

درفوريه 2004شيوع كم پاتوژنيك آنفلوانزاي مرغي (LPAI)و(H7N2) گزارش داده شده بود، دردو جوجه در مزرعه در دلوير(Delaware) ودر چهار مغازة فروش پرنده زنده درنيو جرسي درمارس 2004از يك گروه جوجه درمري لند (Maryland) نمونه گرفتند كه نتيجه مثبت رابراي(LPAI)(H7N2) داشت.

براي اطلاعات بيشتر دربارة تدابير براي جلوگيري كردن وپاسخ دادن به شيوع آنفلوانزاي مرغي درماكيان درايالات متحده :از حفاظت كردن ايالات متحده از بيماري آنفلوانزاي مرغي در وب سايت اداره كشاورزي ايالات متحده (USDA) ديدن نماييد. براي CDCراهنمايي دربارة حفاظت اشخاص درايالات متحده وشيوع درماكيان يا در كنترل بيماري يا از بين بردن ، توصيه هايي براي اشخاص با امكان پذير قرار گرفتن درمعرض آنفلوانزاي مرغي درطول شيوع دربين ماكيان در ايالات متحده و راهنمايي براي حفاظت از اشخاص درUS وكنترل شيوع بيماري آنفلوانزاي مرغي و ازريشه كندن فعاليتهاي ملاحظه نماييد.

 

 

سرايت آنفلوانزاي مرغي به انسانها

اگرچه آنفلوانزاي مرغي معمولأ انسانهارا آلوده نمي كند و بيش از 100مورد از آلودگي انسانها باويروس آنفلوانزاي مرغي از سال1997 گزارش داده شده است . براي مثال:سازمان سلامت جهاني (WHO) به آخرين خبر ها رسيدگي مي كند و رو به افزايش خبرهايي دربارة سرايت آنفلوانزاي مرغي به انسانها .

بيشتر نمونه ها درآنفلوانزاي مرغي درانسانها نتيجه داشته است از تماس مستقيم با ماكيان آلوده شده يا آلودگي محيطي.

اطلاعاتي در بارة تفاوت بين انواع واقسام فرعي ويروس آنفلوانزاي مرغي ممكن است بر روي سلامت انسانها تأثير گذارد .به عنوان مثال هنوز معلوم نشده كه چگونه با وجود فاصله زياد بين انواع ويروسهاي بيماريزا ضعيف وقوي سلامت انسانها مي تواند تحت تأثير قرار گيرد.

به دليل نگرانيهايي دربارة توانايي بالقوه براي پخش ويروس دربين انسانها مسئولين بهداشت عمومي تقريبا علت شيوع بيماري بشري درارتباط با آنفلوانزاي مرغي را تشخيص داده اند. تابه اين تاريخ آلودگي هاي انسان با ويروس آنفلوانزاي مرغي A كه ازسال1997شناسايي شده است منجر به انتقال ويروس مقاومي از انساني به انسان ديگر نشده است .با اين وجود به دليل اينكه ويروس آنفلوانزايA داراي توانايي بالقوه اي براي تغيير وشيوع سريع بين انسانها مي باشد شناسايي آن براي انتقال از انساني به انساني ديگر وآلودگي انسان حائز اهميت ميباشد.

(نمونه هايي ازآنفلوانزاي مرغي در بين انسانها)

نمونه هاي تأييد شده ويروسهاي آنفلوانزاي مرغي كه از سال1997برروي سلامت انسانها تأثير گذارده بودعبارتنداز:

ويروسH5N1 كه در هنگ كنگ مشاهده شده به شرح زير مي باشد.

پخش ويروس بيماريزاي آنفلوانزامرغي وقويA هم دربين انسانها وهم دربين ماكيان مشاهده شده.اين اولين باري بود كه يك ويروس آنفلوانزاي مرغي A مستقيمأ از پرندگان به انسانها سرايت كرده بود مشاهده شد.درطي اين دوره شيوع بيماري،18نفر بستري شده بودند كه از اين بين 6نفر آنها جان خودراازدست دادند. به منظورجلوگيري از شيوع اين بيماري مسئولين براي از بين بردن آن اقدام به ازبين بردن يك ونيم ميليون جوجه كردند. دانشمندان تشخيص دادند كه اين ويروس اساسأ ازپرندگان به انسانها منتقل مي‌شود واز اينرو به انتقال اين ويروس از انساني به انسان ديگر كمتر اشاره شده است

ويروس H9N2 كه به سال 1999در چين وهنگ كنگ مشاهده شد به شرح زير مي باشد : پخش ويروس بيماريزاي آنفلوانزاي مرغي وضعيت A در دو كودك تأييد شده ومنجر به بيماريهاي مشابه به آنفلوانزا گرديده است كه دراين مورد هر دو بيمار سلامتي خود را باز يافتند وموارد ديگر از اين نوع بيماري گزارش نشده بود. منشأ بيماري شناسايي نشده. اما بر طبق اطلاعات موجودعلت شيوع اين بيماري ماكيان گزارش شده اند وعلت اصلي انتقال اين بيماري نيز از پرندگان به انسانها گزارش شده بود . بااين وجود احتمال انتقال اين بيماري از انساني به انسان ديگر نمي تواند ناديده گرفته شود.چندين مورد ديگر از نوع ويروسH9N2 نيز در چين طي سالهاي 1998تا1999 گزارش شده بود.

ويروسH7N2 Virginia كه درسال 2002 مشاهده شده بود در پي شيوع ويروسH7N2دربين ماكيان واقعه در منطقه توليد ماكيان در دامنه Shenandoah شيوع پيدا كرد و به نظر مي رسيد كه يك نفر درآنجا علائم پيمان شناختي آلودگي به ويروس H7N2 را داشت. H5N1كه در چين وهنگ كنگ به سال2003 مشاهده شده بود : درمورد ازويروس بيماريزاي آنفلوانزاي مرغيA و قوي در بين دوتن از اعضاي يك خانواده هنگ كنگي كه به چين سفر كرده بودند مشاهده شد.كه يكي از آنها بهبود يافت وديگري جان خود را ازدست داد. اينكه كجا وچگونه اين دو نفر مبتلا شده بودند معلوم نبود ويكي ديگر درچين نيز به خاطر ابتلا به به بيماري تنفسي از بين رفت ،اما هيچ تستي برروي او انجام نشده بود.

H7N7درسال 2003در نيوزلند مشاهده شده بود :برطبق گزارش رسيده از نيوزلند شيوع ويروس آنفلوانزاي Aدربين ماكيان درچندين مزرعه گزارش شده بود .بعدأ مواردي نيز دربين خوك ها وانسانها گزارش شد .درمجموع ثابت گرديد 89نفر دراثر ارتباط با ماكيان ويروسH7N7 آنفلوانزا مبتلا شدند.

بيماري وابسته به H7N7 تنها شامل 78نمونه داراي ورم ملتحمه(عفونتهاي چشم)بود. 5نمونه ازورم ملتحمه وبيماريهايي شبيه آنفلوانزا ،و4نمونه كه در رده هاي ديگر طبقه‌بندي شده بود .درميان 89 نمونه فقط يك مورد مرگ وجود داشت .اين مورد در دامپزشكي رخ داد كه يكي از دامهاي بيمار را ديده بود و سندرم ضعيف تنفسي حاد و مشكلات مربوط به عفونت H7N7را توسعه بخشيد. اكثر اين موارد دراثر تماس مستقيم با طيور عفوني رخ داده بود ،اگر چه گزارشگران هلندي سه روش انتقال از كارگر ان درتماس با طيور به اعضاي خانواده شان را گزارش دادند .ازآن پس هيچ عفونت H7N7درميان انسانها گزارش نشده است.

* H9N2،هنگ كنگ،منطقه اجرايي خاص ،2003

عفونت پايين بيماريزاي آنفلوانزاي A (N9N2) دركودكي در هنگ كنگ تأييد شد. كودك به بيمارستان منتقل وتحت درمان قرار گرفت .

*H7N2نيويورك 2003

درنوامبر 2003،يك بيمار با مراقبتهاي جدي پزشكي به بيمارستاني درنيويورك به دليل نشانه مشكل تنفسي منتقل شد .يكي از آزمايشات اوليه ويروس آنفلوانزاAرا تعيين كرد كه تصور مي شد H1N1باشد.بيمار تحت درمان قرار گرفت وپس از هفته ها به خانه بازگشت .درمارس 2004آزمايشات تأييدي نشان داد كه بيمار با ويروس آنفلوانزاي A H7N2دچار عفونت شده بود .

* H7N3دركانادا،2004،درفوريه 2004:

عفونتهاي بيماريزاي آنفلوانزاي A  (H7N3) درانسان درميان كارگران درتماس با طيور با يك عفونت H7N3 درميان طيور ارتباط پيدا كرد . H7N3

مشترك شامل عفونتهاي چشمي بود.

*H5N1 ،تايلند ،ويتنام،2004وشيوعهاي ديگر درآسيا درطول2004و2005:

درژانويه 2004شيوعهاي آنفلوانزاي A بيماريزاي H5N1درآسيا اولين بار توسط سازمان بهداشت جهاني گزارش شد .براي كسب اطلاعات بيشتر به وب سايت سازمان جهاني ،بخش آنفلوانزا مراجعه كنيد.

*نشانه هاي آنفلوانزاي پرندگان در انسانها :

نشانه هاي گزارش شده آنفلوانزاي پرندگان درانسانها از نوع نشانه هاي آنفلوانزاي عادي مي باشد.(به عنوان مثال تب،سرفه، گلودرد ودرد ماهيچه ها)تا عفونتهاي چشمي (ورم ملتحمه )ذات‌الريه،ضعف تنفسي حاد،ذات الريه ويروسي ومشكلات بسيار ديگر .

*واسطه هاي ضد ويروس براي آنفلوانزا:چهار نوع مختلف داروي ضد ويروس آنفلوانزا(امانتادين،ديمانتادين،اسلتاميوير،زاناميوير)توسط دارو وغذاي آمريكا (FDA) تأييد شده است كه براي درمان آنفلوانزا بكار مي رود ،سه تا از آنها براي پيشگيري تأييد شده اند ،هر چهار نوع درمقابل ويروسها آنفلوانزاي A فعال مي باشند .هرچند گاهي اوقات زنجيره هاي آنفلوانزا در مقابل اين دارو مقاومت مي كنند وبنا براين داروها ممكن است هميشه مؤثر نباشند .براي مثال ،تجزيه بعضي از ويروسهاي H5N12004 گرفته شده از طيور وانسانها درآسيا نشان داد است كه ويروسها دو نوع از اين داروها (امانتادين،ديمانتادين)مقاومت نشان مي دهند ،همچنين 14 ژانويه ،2006 هشدار بهداشت CDC (HAN) ،توصيه كرده است كه امانتادين وديمانتادين براي درمان يا پيشگيري آنفلوانزاي A (پيشگيري) در CDC توصيه نشده است.

تنها برخي از زير گروههاي آنفلوانزا ازنوع A به( عبارتH7N2-H7N7-H7N7)به طور چرخه اي درميان مردم شايع است ، اززير گروههاي ديگر بيشتر درنمونه هاي حيواني متداول است .

براي نمونه H7N7وH3N8 باعث ايجاد بيماري دراسب ها مي شود و همچنين H3N7 اخيرأ دربروز بيماري درسگ ها نيز ديده شده است .

تنها آنفلوانزاي موثر در پرندگان همين ويروسA آنفلوانزا است ودرتمام زير گروههاي شاخص ويروسهاي آنفلوانزاي A كه نوعا به پرندگان تاثير بگذارند.اگرچه اختلاف ژنتيكي اندكي بين زير گروههاي آنفلوانزاي A كه نوعا به پرندگان سرايت مي كنند وجود دارد واينجاست كه اين بيماري هم حيوان سرايت مي كند.

 

 

* آنفلوانزاي AH5

هيچ كدام از ويروسهاي فعال H5 معروف نيستند.H5 مثل ويروس HPAIH5N7 به طور چرخه اي درآسيا دارد يا متداول است و همچنين مدارك دال بر شايع بودن اين ويروس درانسان وگاهي اوقات بيماري سخت ويا حتي مرگ ميباشد.

*آنفلوانزاي AH7

هيچكدام اززير گروههاي فعال H7 مشهور نيستند.سرايت H7 درانسان بندرت است اما مي تواند درميان اشخاص كه بطور مستقيم با پرندگان در تماس هستند اتفاق بيفتد.

نشانه هاممكن است شامل گرفتگي عضلات ويا علائم تنفسي حاد باشد،ويروسهاي H7 هم باLPAIوهمHPAL دررايطه اند وباعث شدت يافتن بيماري درانسان مي شوند.

آنفلوانزاي AH9

هيچ كدام از زير گروههاي فعال H9 رايج نمي باشند، آنفلوانزاي AH9 بندرت درمورد انسان گزارش شده است، اگرچه اين گروهها تنها درفرم پاييني از علائم بيماري ديده شده است.

آنفلوانزا از نوع B آنفلو ويروسهاي انزا ازنوع B معمولا تنها درانسان شايع است كه شبيه به ويروسها ازنوع A نمي باشد .اين ويروسها طبق زير گروهها A طبقه بندي شده‌اند . ويروسهاي آنفلوانزاميتواند باعث ميزان گسترش وطولاني شدن بيماري درانسان شوند.اما بطوريكه دررابطه با اپدوميك بودن نسبت به ويروسهاي آنفلوانزاي A كمترند.اگرچه آنفلوانزاي ويروسهاي نوعB مي تواند باعث اپدوميك شدن بيماري درانسان شود.

*آنفلوانزاي نوعC

آنفلوانزاي ويروسهاي از نوعC باعث بيماري درانسان مي شود بطور فراگير گسترش نمي يابد .اين ويروسها طبق زيرگروهها طبقه بندي نمي شوند.

*گرفتگي عضلاني

آنفلوانزاي ويروسهاي B وزيرگروههاي ويروس آنفلوانزاي Aاز شاخصه ها باشد آن گرفتگي عضلاني است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 فروردین 1394 ساعت: 0:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگینامه سید محمد حسین بهجت تبریزی

بازديد: 479

تحقیق درباره زندگینامه سید محمد حسین بهجت تبریزی

سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال ١٢٨٥ هجری شمسی در روستای زیبای « خوشکناب » آذربایجان متولد شده است.

او در خانواده ای متدین ، کریم الطبع واهل فضل پا بر عرصه وجود نهاد. پدرش حاجی میر آقای خوشکنابی از وکلای مبرز و فاضل وعارف روزگار خود بود که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا مشهور حدود خود گشته بود.

 

شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب در کنارکوه افسونگر « حیدر بابا » گذرانده بود همچون تصویر برداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را درمیان مردم مهربان و پاک طینت روستا و در حریم آن کوه سحرانگیز به ذهن سپرد.


او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود . بی شک سرایش این شعر کودکانه ، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.


شهریار شرح حال دوران کودکی خود را در اشعار آذربایجانیش بسیار زیبا،تاثیر گذار و روان به تصویر کشیده است.


طبع توانای شهریارتوانست در ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی اثر بدیع و عظیم« حید ربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند .


او در این منظومه بی همتا در خصوص دوران شیرین کودکی و بازیگوشی خود در روستای خشکناب سروده است:


قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده ،

 (شب هنگام که مادر بزرگ قصه می گفت، )

کولک قالخیب قاپ باجانی دویه نده،

(بوران بر می خاست و در و پنجره خانه را می کوبید،)

قورد کئچی نین شنگیله سین ییه نده،

 ( هنگامی که گرگ شنگول و منگول ننه بز را می خورد،)

(من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم)

 

شهریار دوران کودکی خود را درمیان روستائیان پاکدل آذربایجانی گذراند. اما هنگامی که به تبریز آمد مفتون این شهر جذاب و تاریخ ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده ، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و کتابت السنه ترکی ، فارسی و عربی آشنا شد.


شهریار بعدا به تهران آمد و در دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسه ی طبتحـصیل کردو در چـند مریض خانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذراند ولی د رسال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیش آمدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شد و با وجود مجاهـدتهـایی که بعـداً توسط

دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود؛ چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال ١٣١٥ به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد.

 

شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده، که ثـمره این وصلت دودخـتر به نامهای شهـرزاد و مریم است.


از دوستان شهـریار مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه وزاهدی رامی تـوان اسم بـرد.


وی ابتدا در اشعارش بهجت تخلص می کرد. ولی بعدا دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظفال گرفت و یک بار مصراع:


»
که چرخ این سکه ی دولت به نام شهریاران زد«


و بار دیگر


»
روم به شهر خود و شهریار خود باشم«


آمد از این رو تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد.


اشعار نخستین شهریار عمدتا بزبان فارسی سروده شده است.


شهریار خود می گوید وقتی که اشعارم را برای مادرم می خواندم وی به طعنه می گفت:


"
پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!"


این قبیل سفارشها از جانب مادر گرامیش و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار طبع خود را در

 زبان مادریش نیزبیازماید و یکی از بدیعترین منظومه های مردمی جهان سروده شود.


سیری در آثار

 

شهـرت شهـریار تـقـریـباً بی سابقه است، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند.


منظومه «حیدر بابا سلام» در سال ١٣٢٢ منتشر شد واز لحظه نشر مورد استقبال قرار گرفت. حـیـدر بابا" نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و " جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.

 

این منظومه از آثار جاویدان شهریار و نخستین شعری است که وی به زبان مادری خود سروده است
شهریار در سرودن این منظومه از ادبیات ملی آذربایجان الهام گرفته است.


منظومه حیدربابا تجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم آذربایجان است ، این منظومه از جمله بهترین آثار ادبی در زبان ترکی آذری است، و در اکثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده‌آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاک آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته است.

 

اشعار ولایی

عمق تعلقات دینی و توجهات مذهبی خانواده و نیز شخص استاد شهریار به حدی است که عشق به ائمه اطهار علیه‌السلام در بسیاری از اشعارش عینا هویداست.

او در نعت حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می فرماید:

ستون عرش خدا قائم ازقیام محمد------- ببین که سر بکجا می کشد مقام محمد

بجز فرشته عرش آسمان وحی الهی------- پرنده پر نتوان زد به بام محمد

به کارنامه منشور آسمانی قرآ ن-------- که نقش مهر نبوت بود بنام محمد...

شهریار در شعر یا علی علیه‌السلام در مورد حضرت امیر المومنین علیه‌السلام می فرماید:

مستمندم بسته زنجیروزندان یاعلی------- دستگیر ای دستگیر مستمندان یا علی

بندی زندان روباهانم ای شیر خدا--------- می جوم زنجیر زندان را به دندان یا علی

اشعار شهریار در ستایش امام اول شیعیان جهان سرآمد سلسله مداحان اهل بیت عصمت و طهارت

علیه‌السلام است.

علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا-------- که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین------- به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن-------- که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را ...


شهریار جانسوزترین اشعار خود را تقدیم حضرت سید الشهداء علیه‌السلام و حماسه ابدی او کرده است:

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین --------- روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

ازحریم کعبه جدش به اشکی شست دست ------مروه پشت سرنهاداماصفا دارد حسین... .

ویژگی سخن

شهریار روح بسیار حساسی دارد. او سنگ صبور غمهای نوع انسان است.اشعار شهریار تجلی دردهای بشری استاو همچنین مقوله عشق را در اشعار خویش نابتر از هر شعری عرضه داشته است.

 

در ایام جوانی و تحصیل گرفتار عشق نا فرجام ، پر شرری می گردد. عشق شهریار به حدیست که او در آستانه فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی ،درس و بحث را رها می کند و دل در گرو عشقی نا فرجام می گذارد :

 

دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت

شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست

اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت


اما این عشق زمینی بال پرواز او را بسوی عشق نامحدود آسمانی می گشاید.


قفسم ساخته و بال و پرم سوخته اند

مرغ را بین که هنوزش هوس پرواز است!

سالها شمع دل افروخته و سوخته ام ------------- تا زپروانه کمی عاشقی آموخته ام

 
عجبا که این عشق مسیر زندگی شهریار را تغییر دادو تاثیری تکان دهنده بر روح و جان شهریار نهاد و

جهان روان او را از هم پاشید.


آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند----------- درشگفتم من چرا ازهم نمی پاشد جهان



این عشق نافرجام بحدی در روح و روان او ماندگار شد که حتی هنگام بازگشت معشوق، عاشق به وصل

 تن نداد.

 

آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا ------------ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا!؟


شهریارهمانگونه که به سرزمین مادری و رسوم پدر خود عشق می ورزد اشعار بسیار نغزی در خصوص مقام مادر و پدر به زبانهای ترکی و فارسی سروده است:


گویند من آن جنین که مادر ------- از خون جگر بدو غذا داد

تا زنده ام آورد به دنیا ---------- جان کند و به مرگ خود رضا داد

هم با دم گرم خود دم مرگ --------- صبرم به مصیبت و عزا داد

من هرچه بکوشمش به احسان ------ هرگز نتوانمش سزا داد

جز فضل خدا که خواهد اورا --------- با جنت جاودان جزا داد


شهریار در شعر بسیار لطیف «خان ننه» آنچنان از غم فراق مادربزرگ عزیزش می نالد که گویی مادربزرگش نه بلکه مادرش را از دست داده است!


عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان کرده است.


شهریار شاعر سه زبانه است. او به همه زبانها و ملتها احترامی کامل دارد. در اشعار او بر خلاف برخی از شعرای قومگرا نه تنها هیچ توهینی به ملل غیر نمی شود بلکه او در جای جای اشعارش می کوشد تا با هر نحو ممکن سبب انس زبانهای مختلف را فراهم کند. اشعار او به سه زبان ترکی آذربایجانی،فارسی و عربی است

سبک شناسی آثار

اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده میشود و هر نوع تفسیر و تعبیری که در آن اشعار بشود، به افسانه زندگی او نزدیک است.


عشقهای عارفانه شهریار را میتوان در خلال غزلهای انتظار؛ جمع وتفریق؛ وحشی شکار؛ یوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ ونای شبان و اشک مریم: دو مرغ بهشتی....... و خیلی آثار دیگر مشاهده کرد.

 

محرومیت وناکامیهای شهریار در غزلهای گوهرفروش: ناکامیها؛ جرس کاروان: ناله روح؛ مثنوی شعر؛ حکمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بیان شده است. خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل: حیدربابا: مومیای و افسانه شب به نظر میرسد.


در سراسر اشعار وی روحی حساس و شاعرانه موج می زند, که بر بال تخیلی پوینده و آفریننده در پرواز است.و شعر او در هر زمینه که باشد از این خصیصه بهره مندست و به تجدد و نوآوری گرایشی محسوس دارد.شعرهایی که برای نیما و به یاد او سروده و دگرگونیهایی که دربرخی از اشعار خود در قالب و طرز تعبیر و زبان شعر به خرج داده, حتی تفاوت صور خیالو برداشت ها در قال سنتی و بسیاری جلوه های دیگر حاکی از طبع آزماییها در این زمینه و تجربه های متعدد اوست 
.
قسمت عمده ای از دیوان شهریار غزل است.سادگی و عمومی بودن زبان و تعبیر یکی از موجبات رواج و شهرت شعر شهریار است.


شهریار با روح تاثیرپذیر و قریحه ی سرشار شاعرانه که دارد عواطف و تخیلات و اندیشه های خود را به زبان مردم به شعر بازگو کرده است. از این رو شعر او برای همگان مفهوم و مأنوس و نیز موثر ست
شهریار در زمینه های گوناگون به شیوه های متنوع شعر گفته است شعرهایی که در موضوعات وطنی و اجتماعی و تاریخی و مذهبی و وقایع عصری سروده, نیز کم نیستتازگی مضمون, خیال, تعبیر, حتی در قالب شعر دیوان او را از بسیاری شاعران عصر متمایز کرده است.


اغلب اشعار شهریار به مناسبت حال و مقال سروده شده و از این روست که شاعر همه جا در درآوردن لغات و تعبیرات روز و اصطلاحات معمول عامیانه امساک نمی کند و تنها وصف حال زمان است که شعر اورا از اشعار گویندگان قدیم مجزا می‌کند.


ماه من در پرده چون خورشید غماز غروب

گشت پنهان و مرا چون دشت رنگ از رخ پرید

چون شفق دریای چشمم موج خون میزد که شد

آفتاب جا و د ا نتابم ز چشمم ناپدید


سرانجام خورشید حیات شهریارملک سخن و افتاب زندگی ملک الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در کوهستانهای آذربایجان غروب کرد.


اما او هرگز نمرده است زیرا اکنون نام او زیبنده روز ملی شعر و ادب ایران و نیز صدها،میدان،خیابان

،مرکز فرهنگی،بوستان و ... در کشورمان ونیز در ممالک حوزه های ترکستان(آسیای مرکزی) و قفقازیه و ترکیه می باشد٢٧ شهریور ماه سال ١٣٦٧ شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ استدر آنروز پیکرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعرای تبریز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاک سپرده شد .

 

روز ملی شعر و ادب

بیست و هفتم شهریور ماه سالروز خاموشی شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی " روز ملی شعر و ادب " نامیده شده است.

نمونه آثار

در راه زندگانی

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را----- نجستم زندگانـــی را و گم کـردم جوانی را

کنون با بار پیــری آرزومندم که برگـردم----- به دنبال جوانـــی کـوره راه زندگانــــی را

به یاد یار دیرین کاروان گم کـرده رامانـم----- که شب در خــواب بیند همرهان کاروانی را

بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی ----- چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی ----- که در کامم به زهر آلود شهد شادمانـــی را

سخن با من نمی گوئی الا ای همزبـان دل ----- خدایــا بــا کـه گویم شکوه بی همزبانی را

نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده ----- به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را

به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان ----- خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را

نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتـن----- که از آب بقا جویند عمــــر جاودانـی را

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 فروردین 1394 ساعت: 0:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس