دانش آموزی - 112

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگينامه مارك تواين

بازديد: 185

مارك تواين 
نويسنده امريكايي (1835-1910)
 

مارك تواين نويسنده، روزنامه نگار و فكاهى نويس مشهور آمريكايى است كه با داستان هاى پرماجراى خود مانند «تام ساير» و «هاكلبرى فين» به نويسنده اى جهانى بدل شد و در سراسر جهان خوانندگان فراوانى يافت. او كه به تلفظ و نحوه اداى كلمات و جملات بسيار دقيق و حساس بود موفق شد نوع جديدى از گفتار محاوره اى را براى داستان نويسى آمريكا معرفى كند. «ارنست همينگوى» در اثر خود به نام «تپه هاى سبز آفريقا» مى نويسد: «تمام ادبيات نوين آمريكا از يك كتاب سرچشمه مى گيرد و آن «هاكلبرى فين» اثر مارك تواين است... و بهترين كتابي است كه در دست داريم».
«ساموئل لنگهورن كلمنس» با نام مستعار مارك تواين در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوريدا به دنيا آمد. پدرش مردی بی­ایمان و مادرش زنی مذهبی و متعصب بود. وي دوران کودکی را در قریه هانیبال Hannibal در کرانه رود می­سی­سی­پی گذراند. این منطقه آرام  بعدها زمینه خلق مهمترین آثار او را فراهم آورد.
تواين در دوران ابتدايى، شاگردى متوسط بود، اما به قول خودش هيچ دانش آموزى در هجى كردن كلمات به پايش هم نمى رسيد. مارك در سال ۱۸۴۷ پدر خود را از دست داد و براى شاگردى نزد يك نقاش رفت و در عين حال، در نشريه «ژورنال» نيز به عنوان خبرنگار آغاز به كار كرد. مارك تواين از سال ۱۸۵۷ با اخذ گواهينامه به عنوان قايقران در رودخانه مى سى سى پى مشغول به كار شد. وي در سال ۱۸۶۱ به ويرجينيا كه والدينش اصالتاً اهل آنجا بودند، نقل مكان كرد و به عنوان سردبير نشريه «تريتوريال اينتر پرايز» انتخاب شد. در روز سوم فوريه ۱۸۶۳ تخلص ادبى مارك تواين متولد شد. او سفرنامه طنزآميزى را كه به رشته تحرير درآورده بود، با اين تخلص امضا كرد.
مارک تواین اولین داستان را در 1865 به نام « وزغ جهنده معروف ناحیه کالاوراس» The Celebrated Jumping Frog of Calaveras County در نیویورک منتشر نمود که شهرتی ناگهانی برای او بوجود آورد و موجب شد که مارک تواین راه قطعی داستان­نویسی را دنبال کند. این قصه، داستانی است قدیمی و معروف که مارک تواین آن را تازه گردانیده است و مسابقه­ای را نشان می­دهد میان معروفترین و جهنده­ترین وزغ منطقه متعلق به آسیابانی جوان و وزغ شخص دیگری به نام دنیل وبستر Daniel Webster. این داستان به ظاهر ساده، با قلم طنزآمیز و لحن آمیخته با مسخره مارک تواین، به صورت داستانی بسیار زیبا و دلپذیر درآمد و مارک تواین را نویسنده محبوب عامه ساخت. پس از آن، مارک تواین سفر طولانی خود را آغاز کرد و تقریباً سیزده سال در خارج از کشور به سر مي برد. «ساده­دلان در سفر کشتی» The Innocents Abroad (1869) در واقع سفرنامه­ای است که آمد و شدهای دریایی نویسنده را به ایتالیا و بیت­المقدس وصف می­کند. مارک تواین در این سفرنامه، تمدن کهن منطقه مدیترانه را به گونه اي طنز آميز می­نگرد. توصیف موزه­ها، شهرها و خرابه­ها همگي این امکان را به مارک تواین داده است که هنر مضحکه­نویسی خود را آشکار کند و به هر چیز جنبه نمایشی طنز ببخشد. این اثر نیز برای نویسنده شهرت و ثروت به همراه داشت.
در سال ۱۸۶۶ تواين به عنوان روزنامه نگار به هاوايى سفر كرد و يادداشت هاى بسيارى را از اتفاقات و رويدادهاى اين سفر جمع آورى نمود. پس از آن، سفرى به فرانسه و ايتاليا داشت و تجربيات خود را در كتابى با نام «بى گناهان فرنگ» ذكر كرد كه پس از انتشار، به سرعت به اثرى محبوب در ميان آمريكاييان و اروپاييان تبديل شد. تواين معمولاً براى نوشتن به مسافرت هاى متعددش رجوع مى كرد و شايد به همين دليل است كه آثارش حال و هواى سفرنامه دارد؛ نمونه بارز آن «ماجراهاى تام ساير» است كه در سال۱۸۷۶ به چاپ رسيد. موفقيت اولين كتاب تواين تا حدى او را از لحاظ مالى تامين كرد و او توانست  با «اوليويا لنگدن» ازدواج كند. اوليويا زنى خانواده دوست بود و خود را وقف حفاظت و مراقبت از شوهر و خانواده اش مي كرد. يك سال پس از ازدواج به هارتفورد مهاجرت كردند و غير از مسافرت هاى  مقطعي كه به خارج از كشور داشتند، تا سال ۱۸۹۱ در اين مكان ماندند. در اين زمان تواين سخنرانى هاى متعددى را در ايالات متحده و انگلستان در زمينه ادبيات ايراد نمود و در خلال همين دوران هم آثار درخشان خود را خلق كرد كه «ماجراهاى تام ساير»، «شاهزاده و گدا»، «زندگى در ساحل رودخانه مى سى سى پى» و «هاكلبرى فين» از آن جمله اند. تواين داستان «شاهزاده و گدا» را درباره ادوارد ششم پادشاه انگلستان نوشت و آن را به دختران خوش اخلاق و مهربان خود، «سوزى» و «كلارا» تقديم كرد. «زندگى در ساحل رودخانه مى سى سى پى»، نقدي است بر تاثير «سر والتر اسكات» كه «رمانتيسم» او به زعم تواين،» ضررى بى پايان» را به ادبيات جهان تحميل كرده است. «هاكلبرى فين» كه يك اديسه آمريكايى بوده و داستان «هاك» و دوستش «جيم» يك برده فرارى است، با آثار نويسندگانى همچون «ديكنز»، «استيونسون» و «سارويان» قابل مقايسه است. يكى از بزرگترين دستاوردهاى تواين در داستان «هاكلبرى فين»، شيوه نوين و بسيار برجسته روايت داستان است كه در نوع خود يك انقلاب محسوب مى شود. او آنقدر در روايت داستان ظريف و دقيق عمل مى كند كه بدون ذكر مشخصات ظاهرى و تنها با تنظيم و انتخاب نوع جملات، حتى رنگ پوست قهرمانان را به تصوير مى كشد.
او در سال ۱۹۰۴ همسرش را در طول اقامتشان در فلورانس از دست داد و دختر دومش نيز نابينا شد. از اين زمان به بعد، اندوه تواين در آثارش مشاهده مي شود. او كه ذاتاً به زندگى خوشبين بود، پس از اين اتفاقات دچار سرخوردگى شديدى شد. اين نويسنده بزرگ در ۲۱ آوريل ۱۹۱۰ ديده از جهان فرو بست. آخرین اثر مارک تواین «بیگانه اسرارآمیز» (The Mysterious Stranger) نام دارد که پس از مرگ نویسنده در سال1916 منتشر شد و در مقام مقايسه با قصه­های فلسفی ولتر قرار گرفت. آثار چاپ نشده مارک تواین نيز در سال 1940 انتشار یافت.

برگرفته از : زهرا خانلری، فرهنگ ادبیات جهان، انتشارات خوارزمی.
 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 04 اردیبهشت 1394 ساعت: 17:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ماري كوری

بازديد: 155

ماري كوری
دانشمند لهستاني (1867- 1934)
 

ماري كوري در سال 1867 در لهستان متولد شد. او با حافظه خارق‌العاده‌اش به عنوان يك كودك، مردم را شگفت‌زده مي‌كرد و خواندن را وقتي تنها چهار سالش بود، آموخت. پدرش پروفسورعلوم بود و ابزارهايي كه در جعبه شيشه‌اي نگهداري مي‌كرد، ماري را مجذوب مي ساخت. ماري رؤياي دانشمند شدن را در سر مي‌پروراند، اما مي دانست كه اين كار آسان نخواهد بود. وي در سن 18 سالگي، به دليل فقر خانوادگي، معلم سرخانه شد و به خواهرش براي درس خواندن در پاريس كمك مالي مي‌كرد. بعدها خواهرش نيز او را در تحصيل ياري نمود.
در آن زمان، در لهستان دانشگاهي براي دختران وجود نداشت. بنابراين، در سال 1891، ماري به دانشگاه سوربن در پاريس رفت. او به قدري فقير بود كه تنها نان و كره مي‌خورد و لباسهاي كهنه‌اي را كه با خود از Warsaw آورده بود، مي‌پوشيد. 
هر روز تا ساعت 10 شب در كتابخانه درس مي‌خواند، پس از آن به اتاق سرد كوچكش مي‌رفت و تا ساعت 2 يا 3 صبح مطالعه مي‌كرد. ماري بعد از 4 سال، با پير كوري يك فيزيكدان مشهور، در سوربن ازدواج كرد. ماري و پير به دنبال عناصر جديد گشتند. آنها سنگ معدن اورانيوم را آسياب كردند، سپس آن را جوشاندند و با اسيدها و ساير مواد شيميايي مورد آزمايش قرار دادند. سرانجام پس از چهار سال كار سخت و مصرف چندين تن‌ سنگ معدن، يك دهم گرم راديوم خالص به دست آوردند. بدين ترتيب، آنها نخستين عنصر راديواكتيو را كشف كرده بودند.
در سال 1903، ماري، پير و يك دانشمند ديگر به نام  Henry Becquerel به دليل كشف راديوم و مطالعه راديواكتيويته، جايزه نوبل را در فيزيك از آن خود كردند. ماري كوري اولين زني بود كه جايزه نوبل فيزيك را مي برد. بعدها او يك جايزه نوبل ديگر هم در شيمي دريافت كرد. در زمان جنگ جهاني اول، ماري بر روي اشعه‌هاي X كار مي‌كرد. او باور داشت كه آنها مي‌توانند در درمان بيماريهايي مانند سرطان موثر باشند. وي هيچ‌گاه از كشفياتش براي مال‌اندوزي استفاده نكرد، زيرا معتقد بود كه بايد به ديگران كمك نمود.
 
بخشي از سخنراني پي ير كوري در مراسم اهداي نوبل
«آيا گشايش رموز طبيعت كاري درست است يا خير؟ آيا بشر آمادگي استفاده از اين رموز را دارد؟ اكتشاف نوبل از مواد منفجره ما را به شك مي اندازد. اينك مواد منفجره در دست جنايتكاران است و باعث جنگ بين دولتها مي شود. با وجود اين، من با نوبل هم عقيده ام كه گشايش رموز طبيعت رويهم رفته به نفع بشريت است». 
گفته هاي كوري به ياد ماندني هستند. در اين زمان، پي ير 44 ساله و ماري 36 ساله بود. با وجود اين، بدن هايشان تحليل رفته و سلامت شان به خطر افتاده بود. 7 سال طول كشيد تا ماري دكترايش را بگيرد و بالاخره تز دكتراي خود را در سال 1904 نوشت كه به نوعي همان مقاله  سال 1900 او بود. 
در سال 1906 پير درگذشت و در سال 1911 ماري دومين جايزه نوبل را در شيمي دريافت كرد. در اين دوران به اندازه كافي معروف شده بود و به همين دليل، دولت فرانسه پول كافي در اختيارش قرار داد و سرانجام آزمايشگاه مفصلي همچون «نوشداروي پس از مرگ سهراب» به ماري اعطا شد! وي در سال 1934 در آسايشگاه كناره هاي آلپ، سفر زميني خود را ترك گفت. 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 04 اردیبهشت 1394 ساعت: 17:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه مارسل پروست

بازديد: 175

مارسل پروست
نويسنده ي فرانسوي ( 1871- 1922 )
 

"مارسل پروست" در دهم ژوئيه ي 1871، در "اوتوي" واقع در حومه ي شهر پاريس، از پدري كاتوليك و پزشك و مادري يهودي و ثروتمند به دنيا آمد. وي حساسيت و شوخ طبعي و دلبستگي به ادبيات و هنر را از مادر آموخت و به دليل ناتواني جسمي و ضعف بيماري، دوران نوجواني را در خانه گذراند و وقت زيادي را صرف انديشيدن و تنهايي كرد. در سالهاي جواني شيفته ي روان شناسي، فلسفه و ادبيات بود، اما ادبيات را بيشتر از فلسفه دوست داشت؛ زيرا به نظر او ادبيات مي توانست لباسي گرانمايه به فلسفه بپوشاند و به كمك تخيل، آن را درخشان كند.
وي طي سالهاي 1903 تا 1905، پدر و مادرش را از دست داد و از دارايي بسياري برخوردار شد. پروست در دوران نقاهت پس از حمله بيماري مزمن تنفسي اش، به موضوع رماني جديد انديشيد كه تنها مجموعه اي از ماجراها و عشق هاي ساختگي نباشد كه مقداري خوشمزگي و مسخرگي چاشني آن شده باشد، بلكه در پي مضموني فلسفي براي آفرينش اثر ادبي عظيم بود. زمان، اصل و جوهر داستان شد. بارها و بارها به پاريس رفت تا بناها، چشم اندازها و غروب خورشيد را در ذهن خود حك كند. او كتابهاي فرسوده و كهنه و همچنين، موزه ها را براي پي بردن به آداب و رسوم و اوضاع و احوال گذشته ي فرانسه بررسي نمود.
رمان "در جستجوي زمان گمشده"، مجموعه اي است شامل يازده كتاب با موضوعيتي پيوسته و در عين حال، مستقل از قبل و بعد. اين اثر ، رمان برجسته ي قرن بيستم به شمار مي رود كه از نظر هنري و ژرفاي آن، بر تنها رقبايش "ژان كريستف و اوليس" هم برتري دارد.
اين كتابها، ويژگي پايدار و خاص آثار هنري را در خود دارد. عام را در خاص نشان مي دهد و شايد هستي را نيز وصف كند. چرا كه در اينجا با توصيف يك مرد و يك طبقه ي اجتماعي، عصري را به تصوير مي كشد.
اين رمان، چشم اندازي از تصاوير برگزيده است كه در مراحل گوناگون رشد و فناپذيري آدمي نشان داده مي شود. آنچه مي گذرد، زمان است و آنچه نظاره اش مي كنيم، يادبود است. 
پروست تحت تاثير گذر زمان بود. زمان كه مخرب و محافظ، پيوسته، فنا ناپذير و ذهني، اما به نحو سر سختانه اي حقيقي است و كهنه را دور مي اندازد و نو را جاي آن مي نشاند، سطح را دگرگون مي كند، اما بنيان را به حال خود وا مي گذارد، لحظه ها را بر حسب چگونگي رويدادها و كردارهاي آدمي، كوتاه يا طولاني مي كند و از انسان، شخصيت هاي گوناگون و گاه متضادي مي سازد. به كمك رويدادهاي گذشته، زمان را هم تسخير مي كنيم و هم تكميل. در برابر محو كنندگي فراموشي، ايستادگي مي كنيم. بار رويدادهاي گذشته را به دوش مي كشيم و شايد در هر ذره از وجود خود، آن را پاس مي داريم.
بدين ترتيب، كتاب پروست، از برخي جهات، به نوشته هاي روان شناسانه مي ماند كه زندگينامه و تاريخ اجتماعي عصر نويسنده بر آن پرتو افكنده است.
او متوجه جنبه ي جانبدارانه ي دروغ در هر "من" در برخورد با "من" هاي رقيب، پريشان و دشمن گونه ي پيرامون خود بود. وي در جايي مي گويد: 
"دست كم در جوامع متمدن،" دروغ" براي انسان ضروري و اساسي است. ما در طول زندگي بويژه به كساني كه دوستمان دارند، دروغ مي گوييم."
جلد نهم كتاب او، دربرگيرنده ي توصيف دقيق و بيرحمانه اي از عشق يك مرد است؛ مردي پرشور، سلطه جو، خودخواه، غير قابل اتكا و دمدمي مزاج. 
جلدهاي پنجم و ششم كتاب، با نام "گذرگاه گارمانتها"، با توصيف اختلال هاي اشرافيت از دور خارج شده ي "بوربون ها" و "بناپارتيست ها"، از اوضاع طبقه سخناني بازگو مي كند. ميهماني هاي اشرافي، بناها، رفتارهاي دنياي به ظاهر باشكوه آن دوره را به تصوير مي كشد و در تمام صحنه هاي داستان مي كوشد تا به خواننده نشان دهد كه از اين قشر و نوع زندگي، جز ابتذال و بي مايگي، فخرفروشي و خود بيني و مسخرگي، كاري ساخته نيست.
جلد دهم و يازدهم اين كتاب، سير بازگشتي به گذشته دارد و مارسل مي خواهد دنيايي را كه با جاه طلبي هايش در زنداني (جلد نهم) ويران كرده، باز سازي كند و....
با جلد يازدهم، اين شاهكار بي نظير به پايان مي رسد و شايد آغاز مي شود.
جامعه‌ای که پروست در آثارش معرفی می‌کند، شامل طبقه ي‌ اشراف و متوسطی است که با اندوخته ها‌يشان از زمان انقلاب، زندگی مرفهی در سطح اشراف دارند. البته همین محدود بودن طیف اجتماعی باعث شده که پروست، به گونه اي ژرف درون آنها را بکاود. در این جامعه، تنها قانونی که به نظر می‌رسد اعتبار تمام داشته باشد، چيزي است که پروست در کتاب خود با نام "در سایه ي‌ دوشیزگان شکوفا"، آن را قانون تحول مدام "کالئیدوسکوپ جامعه" می‌نامد؛ یعنی هیچ چیز ثابت نیست و با گذشت زمان، همه ي‌ پیشداوری‌های کنونی از بين مي رود و البته پیشداوری‌های تازه‌ای جای آنها را می‌گیرد. مذهب در آثار پروست جایی ندارد و کلیساها، جز در زمانهايي که ارزش زیبایی‌شناختی دارند، نقش نمی‌شوند. 


عشق
پروست، بیشتر از اینکه به جنبه‌های فیزیکی عشق بپردازد، به بخش هاي روانی آن توجه می‌کند. یعنی از نظر او، عشق زمانی به شوری درونی تبدیل می‌شود که خواهش‌های تن، رنگ باخته باشند. وي در اين ارتباط بيان مي دارد :
"حسادت عاشق، برای تن معشوق نیست؛ بلكه برای ترس از این است که معشوق، دغدغه ي فکری دیگری غیر از عاشق داشته باشد." 

مرگ و عشق
پروست، عشق را مانند یک بیماری می‌داند، مانند یک تب؛ یک بیماری که سرانجام درمان می‌شود و در حقيقت، می‌میرد.  دلیل آن هم چیزی جز جدایی عاشق و معشوق نیست. وي مي گويد :
"عشق زمانی می‌میرد که به آتش تب، سوخت نمی‌رسد."
 
خاطره و حافظه
پروست بر اين باور بود كه قسمت بزرگی از حافظه ي‌ ما، در ابزارهايي است که با آنها سر و کار داریم یا داشته‌ایم و به آن حافظه ي غیر ارادی می‌گوید. راوی رمان "در جستجو..."، با خوردن یک شیرینی، ناگهان شادمان می‌شود و به ياد مي آورد که این شادمانی مربوط به زمان کودکی است؛ هنگامی که به خانه‌ ي "عمه لئونی" می‌رفت و از او شیرینی‌هایی مانند آن را می‌گرفت. در حقيقت، اشیای پيرامون ما، يادآور گذشته‌های دور هستند. نکاتی که پروست به آنها اشاره می‌کند، مربوط به ذهن  خود اوست؛ يادبودها، تشبیه ها و  ...
و این امر، خلاف رئالیسم آن دوره است. بسياري از افراد، این ایراد را به او می‌گرفتند که با درگیرشدن در ذهن خودش، ممکن است نتواند با خواننده‌ها ارتباط برقرار کند. البته پروست می‌گوید با این شیوه، تفاوت کیفی برداشت نویسنده و خواننده از یک امر مشترك به دست می‌آید و اجازه می‌دهد که از درون شخص دیگری آگاه شویم. آفرینش چنین اثر هنری، تنها راه کشف دوباره ي‌ زمان از دست رفته است.
 
برگرفته از :
 
http://www.tabadolnazar.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 04 اردیبهشت 1394 ساعت: 16:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه مادر ترزا

بازديد: 335

مادر ترزا
راهبه ي کاتولیک آلبانیایی و بنيانگذار امور خیریه در هند (1910- 1997)
 

"اگنس گونکسا بوجاکسیو" (مادر ترزا) دختر یک خواربار فروش آلبانیایی در 27 اوت سال 1910 در "اسکوپي" یوگسلاوی به دنیا آمد.
کشیشان یوگسلاوی که در ناحیه ي بنگال هندوستان خدمت مي كردند، در مورد راهبه‌هایی به ‌نام "خواهران لورتو "بسیار سخن مي گفتند و اگنس تمایل داشت برای خدمت به آنها بپيوندد. از این رو پس از گفتگويي با یک مادر روحانی که سرپرست این گروه بود، در سن هجده سالگی برای دوره ي کارآموزی و فراگیری زبان انگلیسی به کشور ایرلند رفت و در اول دسامبر ۱۹۲۸ پس از سه ماه آموزش با چند دختر جوان دیگر رهسپار هندوستان شد. آنها چند هفته بعد در تاریخ ششم ژانویه به "کلکته" رسیدند؛ ششم ژانويه روزی است که کلیسای کاتولیک آن را به یادبود دیدار "مجوسیان" از عیسای نوزاد و دادن هدایا به او جشن می‌گیرد. در آن روز کسی نمی‌توانست حدس بزند که ورود این دختر جوان چه هدیه ي پر ارزشی برای شهر کلکته به شمار مي رود.
اگنس در ۲۴ ماه می ۱۹۳۱ و در سن ۲۱ سالگی، نخستين سوگند موقتی خود را مبنی بر فقر پاکدامنی و فرمانبرداري یاد کرد. مدت کوتاهی از این تعهد نگذشته بود که رهسپار شهر "دارجلینگ" در کوهپایه ي هیمالیا شد تا در بیمارستانی خدمت کند. در آنجا بود که فقر و تهیدستی مردم، اثر بجای‌ ماندنی بر انديشه و خدمت او گذاشت. پس از پايان دوره‌اش در دارجلینگ، دوباره به کلکته بازگشت و سرگرم کار آموزش شد. سرانجام، اگنس در سن ۲۷ سالگی، سوگند و تعهد هميشگي خود را یاد کرد و نام خود را به ترزا تغییر داد. ترزا نام یک راهبه ي فرانسوی بود که در زندگی کوتاهی که داشت، خدا را با کارهای کوچک روزمره و خسته کننده با کمال خوشی و رضایت خدمت کرده و نام خدمت خود را "طریق کوچک" نامیده بود. خواهر ترزای جوان هم به پیروی از قهرمان خود، روش "طریق کوچک" را در پيش گرفت.
پس از آن به عنوان یک راهبه ي سوگند خورده در مدرسه ي "مریم مقدس" که تنها مدرسه ي کاتولیک کلکته بود سرگرم کار شد. بيشتر دانش ‌آموزان این مدرسه از تبار اروپایی و از خانواده‌های نسبتاً ثروتمند کلکته بودند، اما در همین رفت و آمدها از صومعه به مدرسه بود که با محرومیت‌ها و فقر و تهیدستی مردم در خیابان‌های کلکته مواجه شد. رفته رفته می‌دید که نمی‌تواند در پشت دیوار‌های بلند صومعه پنهان شود و عمر خود را در آرامش و سکوت آنجا بسر ببرد. او سخنان عیسی را بسیار جدی می‌گرفت و چون می‌دید که عیسی - با گفتن اینکه "آنچه به یکی از این برادران کوچکتر من کردید به من کرده‌اید" (متی ۲۵:‏۴۰) - خود را با فقرا همسان می‌داند، او هم می‌خواست با خدمت به انسانهاي محروم جامعه ي خود عیسی را خدمت کند.
خواهران روحانی در صومعه ي کلکته هر سال یکبار برای تجدید قوا و دعا و تفکر به "دارجلینگ" سفر می‌کردند. در راه این سفر (۱۹۴۶)، در هنگام دعا اتفاقی برای خواهر ترزا افتاد که مسیر زندگی و خدمت او را به کلی تغيير داد. وي در مورد این ماموریت ویژه بیان داشت:
"روزی در یکی از قطارهای محلی نشسته بودم كه احساس کردم خدا مرا به محله های کثیف و پرجمعیت می راند، بدین طریق ماموریت جدیدی به من واگذار شد."
خودش می‌گفت این واقعه در حقیقت، "رسالت اندرون رسالت" بود. در طی این سفر خدا به روشي ساده، اما در عین حال تکان دهنده، او را براي خدمت به فقیران کلکته فراخوانده بود. اما این رسالت آنچنان هم عملی و بی‌دردسر نبود. او اکنون مدیر یک مدرسه ي شناخته شده و برجسته بود. از این گذشته به صومعه و جماعت مذهبی خود تعهد داشت و نمی‌توانست و نمی‌خواست به تعهدات و وظایف خود پشت ‌پا بزند. از این رو پس از اینکه در مورد این موضوع دعا کرد آن را با کشیشی که مورد اعتمادش بود در میان گذاشت و قرار شد وی در فرصتی مناسب آن را با "اسقف اعظم" در میان بگذارد و نظر او را جویا شود.
خواهر ترزا این تصمیم را با آرامی و خوشی پذیرفت و بر اين باور بود که اگر این ندا و الهام از سوي خدا بوده‌ است، بدون شك عملی خواهد شد. سرانجام پس از حدود دو ‌سال انتظار اجازه نامه‌ای به دستش رسید که با آن می‌توانست به عنوان یک راهبه در محیط خارج از صومعه خدمت کند، اما می‌بایست پیمان فقر و پاکدامنی و فرمانبرداري را وفادارانه پاس دارد. خواهر ترزا در مورد جدا شدن از صومعه گفت:
"ترک صومعه ي لورتو برای من از ترک خانواده‌ام دشوارتر بود و قربانی بیشتری می‌نمود، اما کاری بود که باید انجام می‌شد. این فراخوان، رسالت من بود و می‌دانستم که باید بروم. تنها چیزی که نمی‌دانستم این بود که چگونه به هدف برسم!" 
روزی که خواهر ترزا صومعه را ترک گفت، به جای لباس رسمی راهبه‌ ها با مدل اروپایی، یک ساری ساده ي سفید با حاشیه ي آبی پوشيده بود که همه ي زنان فقیر بنگالی می‌پوشیدند. لباسی مناسب با خدمت و زندگیش در خیابانها و محله‌های کثیف و فقیر کلکته! 
او کلبه ي کوچکی را در منطقه ي فقیرنشین "موتی جهیل" کلکته برای زندگی پیدا کرد. در آن محله ي محروم و با دیدن بچه های ولگرد و تهیدست به این فکر افتاد که برای آنها مدرسه‌ای برپا كند.
او می‌دانست که خواندن و نوشتن، کلید زندگی بهتر برای آنها به شمار مي رود. در عین حال، این کار فرصتی به او می‌داد که اصول ابتدایی بهداشت را به آنها بیاموزد. از این رو زمین متروکی را پیدا کرد و از کسی خواست که علفهاي آن را بزند و سرگرم کار شد! نه میزی بود و نه صندلی و نه تخته ي سیاه! تنها شماري کودک مشتاق و آموزگاري مشتاق‌تر که با چوبی بر روی شنها الفبا را به آنها می‌آموخت. شمار بچه‌ها زیاد شد و او دست تنها و در فقر به خدمت فروتنانه ي خود ادامه می داد. مادر ترزا مي دانست که تنها راه برای درک نیاز‌های بینوایان این است که خودش هم فقیر باشد و تنها راه برای اینکه او را بپذیرند این بود که یکی از خودشان بشود.
بتدریج چند نفر از خواهران روحانی و شاگردان گذشته اش به او پيوستند و یکی از دوستانش به نام "مایکل گومز"، طبقه ي دوم منزلش را در اختیار آنها گذاشت. "مایکل گومز" بر اين باور بود که وجود خواهر ترزا در زیر بام خانه‌اش، یک برکت الهی است. 
نیاز‌ها زیاد بود و فقر و بدبختی از هر گوشه بیداد می‌کرد. خواهر ترزا فروتنانه بيان مي دارد:
"برای سنجش اولویت‌ها هیچ نقشه‌ای نمی‌کشیديم؛ به محض اینکه درد و بدبختی را در جایی می‌دیديم، کاری را آغاز می‌کردیم و خدا به ما نشان می‌داد که چه باید کرد." 
خواهر ترزا و همراهانش از هر روشی برای کمک به تهیدستان بهره مي گرفتند. مثلا برای سیر کردن فقرا، غذا‌های اضافی سازمان‌های خیریه ي هر ناحیه را جمع كرده و به گرسنگان می‌دادند. ساعات کار آنها حد و مرزي نداشت و تا زمانی که می‌توانستند روی پا بایستند خدمت می‌کردند.
وظایف آنها هم حد و مرزی نداشت، از هیچ کاری ابا نداشتند و مراقبت از افراد در حال مرگ و بچه‌های ولگرد و مریض را وظیفه ي خود می‌دانستند. آنها به کسانی خدمت می‌کردند که هیچکس دیگر برایشان ارزشی قائل نبود. برای آنها هر انسانی با وجود مریضي و کثیفي و معیوب بودن، اهمیت داشت. بچه‌های دور انداخته شده در زباله، زنان جوان با بچه‌های نامشروع [ =ناروا ]، پیران به حال خود رها شده در انتظار مرگ و رانده شدگان جامعه برای آنها بی‌نهایت ارزشمند بودند. مادر ترزا مي گفت:
"هنگامی که فقیری از گرسنگی می‌میرد به این دلیل نیست که خدا از او بي خبر مانده است، بلكه از آن رو است که ما از رفع نیاز‌های آن شخص سر باز زده‌ایم... ."
در آن زمان در خیابان‌های کلکته ۲۰۰ هزار نفر بی‌خانمان زندگی می‌کردند. بسیاری از آنها مبتلا به بیماری‌های عفونی و خطرناک و در حال مرگ بودند. روزی مادر ترزا زنی را در کنار جوی خیابان یافت که آنقدر ضعیف و بی‌حرکت به گوشه‌ای افتاده بود که موشها و مورچه‌ها بدن او را جویده بودند. مادر ترزا او را بغل کرد و تا نزدیکترین بیمارستان با خود برد. کارکنان بیمارستان از پذیرفتن او سر باز زدند. اما مادر ترزا آنقدر آنجا ایستاد تا بیمارستان تختی به آن زن بینوا داد. سالها بعد وقتی از او پرسیدند که تلاش کوچک تو برای رسیدگی به این فلاکت بزرگ به کجا رسید؟ پاسخ داد:
"اگر من آن روز آن زن را از جوی خیابان برنداشته بودم، امروز هزاران انسان برای یاری به فقرا به کمک من نمی‌شتافتند."
این نیاز باعث شد که در سال ۱۹۵۲ خانه‌ای برای بيماران در حال مرگ بنا کنند که آن را "نیرمال هیریدی" نامیدند؛ یعنی خانه ي قلب پاک. اين مركز در نزدیکی معبد کالی (الهه تخریب) قرار داشت. 
در سال ۱۹۶۲ خواهر ترزا تابعیت هندوستان را پذیرفت و "بنياد خیریه ي مبشرین نیکوکاری" او از سوي کلیسای کاتولیک به رسمیت شناخته شد و كنيه ي او از خواهر ترزا به "مادر ترزا "تغییر یافت.
برای آنها بچه‌های یتیم و سر راهی، قشر مهمی از جامعه به شمار مي آمدند. آنها بچه‌ها را از خیابانها به خانه ي کوچکی که برای این کار در نظر گرفته بودند می‌بردند و از آنها پرستاری و مراقبت مي كردند. بسیاری از این کودکان بسیار کوچک و ضعیف و مریض بودند و با همه ي کوشش و تلاش خواهران، باز هم امیدی برای زنده ماندنشان نبود. اما مادر ترزا بر اين باور بود که آنها دست كم برای چند ساعت کوتاه در زندگی شان طعم محبت و ملایمت را خواهند چشید.
ثروتمندان و حتی تهیدستانی که وضع بهتری نسبت به بینوایان کلکته داشتند، به آنها کمک می‌کردند. براي نمونه، در سال ۱۹۷۳ میلادی یک ساختمان را که پيش تر برای آزمایش هاي شیمیایی بکار می‌بردند به او هدیه کردند. او این مكان را "هدیه ي محبت" نامید. فقیران کلکته برگهای خالی و سبز نارگیل و کاغذ‌های دور ریخته شده را جمع‌آوری می‌کردند و به این مكان می‌آوردند و زنان و مردان فقیر و بی چيز از آنها حصیر، طناب، کیف و پاکت ساخته و از اين راه امرار معاش می‌کردند.
در کلکته صد‌ها نفر مبتلا به بيماري جذام بودند؛ این افراد را - که از سوي اجتماع و خانواده مطرود بودند - نمی‌شد به خانه‌هایی که برای مراقبت و پرستاری بینوایان دایر شده بود انتقال داد. از این رو درمانگاه‌های سیاری برای کمک به جذامیان تشکیل داده شد و خواهران هر هفته به ناحیه‌ای برای عیادت و پرستاری جذامیان فرستاده می‌شدند. تا اینکه در یک زمین متروکه در "تیتاگارا"، درمانگاهی موقتی برای درمان جذامیان برپا نمودند و هزاران جذامی در آن مداوا شدند.
در ازای خدمات و کار‌های بزرگ مادرترزا، گروههای گوناگون و دولتها به او مدالها و جوایز بسیاری اهدا نمودند و در سال ۱۹۷۹ جایزه ي صلح نوبل به او داده شد. جالب توجه اینکه هنگام دریافت نوبل چنین بیان نمود که:
"من به نام یک فقیر این جایزه را دریافت می کنم."
وي در پایان مراسم از برپایی ميهماني ويژه جلوگیری به عمل آورد و خواهان خرج هزینه های آن برای نیازمندان گردید.
مادر ترزا در پنجم سپتامبر ۱۹۹۷ در سن ۸۷ سالگی در دفتر مرکزی جماعت مذهبی خود درگذشت. با پخش این خبر، اندوه فراواني سراسر شهر کلکته را فرا گرفت. هزاران نفر به دفتر مرکزی شتافتند تا چهره ي او را برای آخرین بار ببینند و ادای احترام کنند. او در سيزدهم سپتامبر در شهر "کلکته" به خاک سپرده شد. در تمام ادیان الهی از او به عنوان یک "قدیسه" یاد کرده اند.  وي در سال ۲۰۰۳ از سوي "پاپ ژان ‌پل دوم" آمرزیده شناخته شد.
در چهره ي او با آن قد خمیده همواره سادگی فقیرترین انسانها مشاهده می شد و با وجود برخورداری از شهرت بسیار، نه سخنران و نه نظریه پرداز بود. چهره ي تابناک وی با چین و شکنهای بسیار، پژواک رویارویی با انسانهای تیره روز اماکنی همچون "بوپال"، "بیروت"، "چرنوببل"، منطقه ي زلزله زده ي آمریکا، ساکنین سیاهپوست آمریکای جنوبی و آسایشگاه ایدز شهر نیویورک بود. 
 
 
برگرفته از :
 
blog.360.yahoo.com
biography.blogsky.com
fa.wikipedia.org

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 04 اردیبهشت 1394 ساعت: 16:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه لویی پاستور

بازديد: 177

لویی پاستور 
شيميدان فرانسوي ( 1822- 1895 )
 

«لویی پاستور» کاشف بزرگ جهان، در 27 دسامبر سال 1822 در شهر «دول» از شهرهای فرانسه پا به عرصه حیات نهاد. وي در یک خانواده تهیدست متولد شد و پدرش هم به کار دباغی مشغول بود، با این حال توانست تحصیلات خود را با استعدادی درخشان به پایان برساند. پاستور درجه لیسانس خود را از کالج سلطنتی Besancon  گرفته، پس از اخذ دکترا در سن 26 سالگی و در سال 1848 به سمت استاد شیمی دانشگاه «استراسبورگ» و در سال 1857 به سمت ریاست آکادمی علوم ( میل ) برگزيده شد. او همچنین از اعضاي اصلی فرهنگستان فرانسه بود و مجلس، ماهانه 25000 دلار مقرری برای او تعیین کرده بود. 
 
آغاز فعالیتهای پاستور و کشف مفهوم انانتیومری 
پاستور در سال 1848 آزمایشهایی را در مدرسه نرمال در پاریس انجام داد. چند سال بعد، همان آزمایشها او را بر آن داشت تا پیشنهادی را مطرح کند که اساس و مبنای شیمی فضایی است. او برای کشف تجربه در بلور نگاری، مشغول تکرار کارهای یک شیمیدان دیگر بر روی نمکهای تارتریک اسید بود. او در این آزمایشها چیزی را دید که قبلا کسی به آن توجه نکرده بود؛ وي مشاهده نمود كه سدیم آمونیوم تارترات غیر فعال نوری به صورت مخلوطی از دو نوع بلور متفاوت وجود دارد که تصویر آینه‌ای یکدیگرند.
او با استفاده از یک ذره‌بین و یک پنس با دقت و کوشش فراوان، مخلوط را به دو توده کوچک مجزا کرد : یکی بلورهای راست دست و دیگری چپ دست. اگرچه مخلوط اصلی از نظر تاثیر نور قطبی، غیر فعال بود، اما بلورهاي حلال در آب از خود فعالیت نوری نشان می‌دادند. به علاوه، چرخش ویژه هر دو محلول دقیقا با هم برابر، اما با علامت مخالف بود.
یکی از محلولها نور پلاریزه مسطح را به سمت راست و محلول دیگر به همان مقدار، به سمت چپ می‌چرخاند. این دو مخلوط در سایر خصوصیات کاملا مشابه هم بودند. پاستور نتیجه گرفت که اختلاف چرخش نوري در محلول، مربوط به مولکولها بوده، و به بلور بستگی ندارد. وی به اين نتيجه رسيد که مولکولهایی که اين بلورها را تشکیل می‌دهند، مانند خود بلورها تصویر آینه‌ای یکدیگرند.
بنابراین پاستور به وجود ایزومرهایی پي برد که ساختمان آنها تنها از نظر تصویر آینه‌ای و خواص آنها فقط از نظر جهت چرخاندن نور پلاریزه متفاوت بود و به این ترتیب، مفهوم «انانتیومری» توسط پاستور کشف شد. 
 
کشف میکروب توسط پاستور 
پاستور از مشاهده اين امر كه مواد آلی، نور قطبی را منحرف می‌سازند، حدس زد که باید موجودات زنده ریزی در این کار دخالت داشته باشند. وقتي به مطالعه میکروسکوپی پرداخت، مشاهده کرد که تخمیر شیره چغندر، نتیجه عمل موجودات بسیار ریزی می‌باشد که به شکل کپک است و در تخمیر ناقص همین کپک با کپک دیگر، تولید جوهر شیره می‌نماید. وي به اين جمع بندي رسيد كه برای جلوگیری از عمل موجودات مزاحم که مانع تخمیر می‌شوند، باید آن را جوشاند.
پاستور عقیده داشت که اگر شراب در معرض هوا باشد، ترش شده، تبدیل به سرکه می‌شود. این نظریه، منجر به کشف یکی از بزرگترین معماهای عالم گردید و آن، وجود جهان موجودات بسیار ریز بود که میکروب نام دارد. پاستور، نظریه بوجود آمدن خودبخودی را رد کرد. او  نتیجه این مطالعه را در سوم اوت 1857 به آکادمی علوم ارائه داد و ثابت كرد که مخمر احتیاج به کنترل دارد تا بتواند زندگی كند و اظهار داشت که شیر مانند شراب، ترش نمی شود، مگر اینکه موجودات ریزی به داخل آن راه یابند و همین موجودات، اگر بوسیله جوشاندن و حرارت دادن از بین بروند، دیگر نه چیزی تولید می‌شود و نه عمل تبخیر صورت می‌گيرد.
پاستور اعلام داشت که عامل بسیاری از امراض، همین موجودات ذره‌بینی می‌باشند و با این اکتشاف، خدمت بزرگي به بشریت نمود.
 
اثبات چرخه حیات 
پاستور اين نكته كه هر چیز نابود می‌شود، از طرف دیگر بوجود می‌آید را که لاوازیه حدس زده بود، بر مبناي علمي اينگونه بيان نمود : 
 «بعد از مرگ، موجودات ذره‌بینی که روی نعش قرار دارند، از فقدان هوا استفاده کرده و به زاد و ولد می‌پردازند و با تجزيه نعش، آن را متعفن می‌سازند. آنگاه مواد حاصل از تجزیه جسم مرده به مصرف تغذیه حیوانات و نباتات دیگر می‌رسد و به این طریق به حیات ادامه می‌دهند ».
 
اکتشافات دیگر پاستور 
پاستور در سال 1881، واکسن سیاه‌زخم را برای علاج قطعی بیماری گوسفندان کشف كرد. بعد از آن برای درمان بیماری هاری مطالعه فراوان نموده، نتیجه مطالعات خود را در سال 1885بر روی انسان آزمایش نمود و از آن تاریخ به بعد، انسان را از مرض هاری نجات داد. همچنین تحقیقات زیادی در مورد عمل باکتريها از جمله انگور به شراب نمود. پاستور در سال 1895، در حومه پاریس درگذشت و جسد  وی در محل انستیتو پاستور به خاک سپرده شد. 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 04 اردیبهشت 1394 ساعت: 16:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس