دانش آموزی - 712

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره اختلالات یادگیری (بررسی اختلال دیکته یا نوشتن درکودکان)

بازديد: 1889

اختلالات یادگیری (بررسی اختلال دیکته یا نوشتن درکودکان)

مقدمه

بسیارند کودکانی که ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوششان کمابیش عادی است، به خوبی صحبت می‌کنند، مانند سایر کودکان بازی می‌کنند و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می‌کنند، در خانه نیز خود یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار می‌کنند به خوبی انجام می‌دهند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. لیکن وقتی به مدرسه می‌روند و می‌خواهند خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی می‌شوند. بیش از یک قرن است که متخصان علوم تربیتی و روانشناسی و گفتار درمانی در پی تشخیص و درمان مشکلات این قبیل کودکان بوده‌اند.

بیش از شصت تعریف برای اختلالات یادگیری وجود دارد که معروفترین آنها عبارتست از:

اختلال در یک یا چند فرآیند روانی پایه به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط می‌شود و می‌تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ، فکر کردن ، صحبت کردن ، خواندن ، نوشتن ، حجمی کردن یا انجام محاسبه‌های ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی ، آسیب دیدگیهای مغزی ، نقص جزئی در کار مغز ، ریس ‌لکسی یا نارسا خوانی و آفازیای رشدی را در بر می‌گیرد. از سوی دیگر ، اصطلاح یاد شده آن عده را که اصولا بواسطه معلولیتهای دیداری ، شنیداری یا حرکتی همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی ، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شده‌اند را شامل نمی‌شود.

علل بروز اختلالات یادگیری

ثابت شده است که علل بروز اختلالت یادگیری نسبتا مهم است. با این حال در پژوهشهای مختلف تاثیر عوامل زیر در بروز این اختلالات مورد تائید بوده‌اند. هر چند همواره تاثیر متقابل عوامل مورد نظر بوده است.

عوامل فیزیولوژیک موثر در بروز اختلالات یادگیری

بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و صدمه وارده به دستگاه عصبی مرکزی است.

عوامل موثر در بروز اختلالات یادگیری

شواهدی در دست است که نشان می‌دهد اختلالات یادگیری احتمالا در برخی خانواده‌ها بیش از دیگران دیده می‌شود. مطالعات انجام شده بر روی دوقلوها به گونه‌ای حاکی از نشانه‌های عمل ژنتیکی است. واکر ، "کول" و "ولف" به الگوهای خانوادگی پی برده‌اند که با اختلالات یادگیری پیوند دارند.

عوامل بیوشیمیایی موثر در بروز اختلالات یادگیری

گفته شده است که اختلالات گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب اختلالت یادگیری می‌شوند. برخی از عوامل بیوشیمیایی که در ارتباط با اختلالات یادگیری از آنها نام برده شده است عبارتند از: هایپوگلیسمی ، عدم توازن استیل کولی نستروز و کم کاری تروئید.

عوامل پیش هنگام و قبل از تولد در بروز اختلالات یادگیری

اختلالات یادگیری برخی کودکان می‌تواند بواسطه مشکلاتی باشد که پیش از تولد ، هنگام تولد و بلافاصله بعد از تولد وجود داشته است.


از جمله عوامل پیش از تولد عبارتند از:

  • عدم تناسب نوع خون مادر با جنین
  • اختلالات در ترشحات داخلی مادر
  • قرار گرفتن در برابر اشعه
  • استفاده از دارو

از عوامل هنگام تولد می‌تواند به مواردی چون:

  • کم وزنی هنگام تولد
  • آسیب وارده بر سر
  • آمدن جفت پیش از نوزاد
  • تولد با پا ، اشاره کرد.

از عوامل بعد از تولد عبارتند از:

  • مسمومیت سرب
  • نارساییهای تغذیه‌ای
  • محرومیتهای محیطی و ...

عوامل آموزشی موثر در بروز اختلالات یادگیری

به عقیده برخی متخصصان تدریس ناکافی و ناصحیح می‌تواند در بسیاری از اختلالات یادگیری عامل به حساب بیاید. به نظر می‌رسد که شماری از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری مرکز تحت آموزش کافی و مناسب قرار نگرفته‌اند.

انواع اختلالات یادگیری

کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری ممکن است در یکی یا چند مورد از زمینه‌های زیر دچار مشکل باشند: اختلال در زبان گفتاری ، اختلال در زبان نوشتاری ، اختلال خواندن و اختلال در حساب. به عبارتی ممکن است کودکی در همه زمینه‌های فوق به جز یک زمینه عملکرد خوب و مناسبی داشته باشد، ولی در یک زمینه دچار مشکل شود و به این ترتیب همپوشیهای مختلفی در زمینه‌های یاد شده ممکن است اتفاق بیافتد.

درمان اختلالات یادگیری

هر چند اختلالات یادگیری اصولا مساله‌ای آموزشی است، اما از چندین جنبه مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. بسیاری تلاشها در این زمینه آشکار از فرضیه نقص جزئی در مغز سود می‌جویند و بدین ترتیب می‌کوشند تا با ارزیابی مسائل فرض شده مربوط به این نقص زیستی مشکل را برطرف کنند. از جمله شیوه‌های درمانی رایج بر این اساس می‌توان به درمان رایج بر نگرشهای "ادراکی" - "حرکتی" اشاره کرد.

در این شیوه تلاش می‌شود تا موقعیتهایی برای کودک فراهم شود تا بتواند اطلاعاتی را از محیط دریافت دارد، به یکدیگر ارتباط دهد و آنها را دریابد. استفاده از روروک ، بازیهایی برای آموزش حرکت ، تمرینات روی تخته سیاه برای رشد هماهنگی حرکت و ادراک دیداری ، حل معما در این شیوه کاربرد دارد.

از روشهای درمانی دیگر می‌توان به روش "دیداری" - "حرکتی فراستیگ" و شیوه‌های رفتاری اشاره کرد. برخی از متخصصان حرفه پزشکی نیز معتقدند باید به این دسته کودکان دست کم به طور آزمایشی دارو تجویز کرد. با این حال درباره تاثیرات دارو درمانی روی دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری مطالعات انجام شده بسیار اندک است. "مگا ویتامین درمانی" اولین بار توسط کوت برای درمان این اختلالات پیشنهاد شد که به استفاده از ویتامینها تا حداکثر یک هزار برابر میزان مورد نیاز بدن گفته می‌شود.

از سوی دیگر در نظر گرفتن امکانات آموزشی ویژه برای کودکان مورد توجه قرار گفته است مثلا استفاده از اتاق مرجع یا کلاسهای ویژه. با این حال مساله جای دهی مبتلایان به اختلالات یادگیری در کلاسهای مختلف هنوز مورد بحث بسیاری از متخصصان آموزش و پرورش است.

بسیاری از دانش آموزان عادی مشغول به تحصیل در دوره ی
  ابتدایی وجود دارند که در یک یا چند درس (نوشتن ، ریاضی وخواندن ) مشکل یا ضعفی دارند که دچار اختلال یادگیری در یکی از این درسها    می باشند، با تکنیک های لازم و تخصصی آن ها را شناسایی کرده واختلال آن ها را تشخیص و ارزیابی  نموده  و  بعد درمان آن اختلال شروع می شود .

    یکی ازاختلال هایی که در کودکان بیشتر مشاهده شده است، اختلال دیکته می باشد که در مقاطع مختلف تحصیلی بخصو ص در ابتدایی قابل مشاهده و زیاد است .

     معلمین محترم مقاطع ابتدایی برای دانش آموزانی که در دیکته نمره ی کمتر می گیرند، برخوردهای متفاوتی که معمولاً منجر به افت تحصیلی ،  کاهش اعتماد  به نفس و ترساندن  کودک  از  درس املا  می شود  را  انجام و تکرار   می کنند. مواردی از این برخوردها وعکس العمل ها که در کتاب درمان دیکته ی دکتر تبریزی هم به آن اشاره شده است  عبارتند از :

    1- سرزنش وتحقیر کودک در حضورهم کلاسی هایش .

    2-نصیحت کردن بیش ازحدکودک.

    3-تکالیف زیادی به دانش آموزان.

    4-از روی غلط ها چند بار بنویس.

    5-باغلط ها جمله بساز.

    6-وبسیاری روش های نادرست دیگر.....

برخی معلمان محترم درپایان دیکته، نمره هایی به دانش آموزان می دهندکه کودک از شکل آن نمرات وحشت کرده وکابوسی بر کودک حاکم می شود. مثلاً نمره صفریا یک رابه دانش آموزمی دهند درحالی که ازدیکته ی 100کلمه ای اوفقط 20کلمه رااشتباه نوشته است و80کلمه راصحیح نوشته است پس نمره ی دانش آموزباتوجه به تحلیل فوق 16می شود.یادرپایان دیکته می نویسندغیرقابل تصحیح در حالی که کودک حداقل 20کلمه رادرست نوشته است. ومواردی ازاین قبیل ....

حال آیا شما فکرمی کنیدبااین عبارت هاوکارهای مختلف، مشکل دانش آموز حل می شود؟

آیا دانش آموزتلاش نمی کند ؟وبسیاری سوالات دیگر.

شاید مشکل این دانش آموز مربوط به ناحیه ای دیگرمی باشد ونمی تواند کاری انجام بدهد، تا نمره ی خوبی بگیرد . 

مدیران واولیایی که ازوجودمراکزآموزشی وتوان بخشی اختلالات  ویژه ی یادگیری درشهرستان  خود  اطلاع   دارند  می تواننداین گونه دانش آموزان را به مرکزمعرفی کرده تامربی متخصص دراین زمینه باآزمونها وتست هایی که انجام می دهد ، بتواند مشکل دانش آموزراتشخیص بدهد وبه درمان آن بپردازد.

درمراکز اختلالات یادگیری، مربی متخصص باگرفتن آزمون هوشی وکسلر ، مصاحبه های بالینی وآزمون های تشخیصی دیگر،تشخیص می دهدکه دانش آموزچه اختلالی دارد، راه حل ودرمان آن ارائه می دهد.

باتشخیص وارزیابی درست مربی ، دانش آموزان عادی دچاراختلال دردیکته غالباًمشخص می شوند.   

نمونه هایی از اشتباهات دانش آموزان مبتلابه اختلال دیکته :

ردیف

غلط

درست

نوع مشکل

ردیف

غلط

درست

نوع مشکل

 

 

1

 

 

منزور

منظور

حافظه دیداری

 

 

4

جانه

خانه

دقت

هیله

حیله

حافظه دیداری

گودک

کودک

دقت

مقازه

مغازه

حافظه دیداری

گردم

کردم

دقت

اسحاب

اصحاب

حافظه دیداری

رسبد

رسید

دقت

 

  

2

 

 

مسباک

مسواک

حساسیت شنیداری

 

 

5

 

مارد

مادر

حافظه توالی دیداری

نانبا

نانوا

حساسیت شنیداری

آدر

آرد

حافظه توالی دیداری

جاکت

ژاکت

حساسیت شنیداری

برارد

برادر

حافظه توالی دیداری

رفتن

رفتند

حساسیت شنیداری

زور

روز

حافظه توالی دیداری

 

 

۳

 

 

دیده گان

دیدگان

آموزشی

 

 

6

 

 

روز

زود

تمیزدیداری

شوده است

شده است

آموزشی

دوس

دوش

تمیزدیداری

خاهر

خواهر

آموزشی

بیبند

ببیند

تمیزدیداری

خیش

خویش

آموزشی

وزرش

ورزش

تمیزدیداری


اختلال در بیان کتبی (اختلال دیکته نویسی )

مشکلات ديکته نويسی

دانش آموزان زیادی وجود دارند که در درس دیکته دچار مشکل هستند و به نسبت تعداد غلطهایی که مرتکب می شوند٬ نمرات کمتری دریافت می کنند. معمولآ معلمان و والدین برای تقویت دیکته آنان به راههای زیر متوسل می شوند:
۱ـ به کودک پند و اندرز می دهند و از آنان کوشش بیشتری را طلب می کنند.
۲ـ کودک را تحقیر
٬ سرزنش و مؤاخذه می کنند.
۳ـ به سرزنش و انتقاد از معلم می پردازند.
۴ـ هر کدام از والدین
٬ والد یا عضو دیگری از خانواده را مقصر می شمارند.
۵ـ میزان تکالیف خانه و مدرسه را که به نوعی به درس دیکته مربوط می شود افزایش می دهند.
۶ـ از کودک می خواهند شکل صحیح کلماتی را که در نوشتن آن مرتکب اشتباه شده است
٬ بارها بنویسد.

اگر شما با مشکل دیکته نویسی یک دانش آموز روبرو شوید٬ چه خواهید کرد؟
آیا فکر می کنید روشهای نام برده شده می تواند مشکل دیکته دانش آموز را حل کند؟
آیا مشکل به این جهت است که دانش آموز به اندازه کافی تمرین و تکرار نکرده است؟
آیا مشکل دانش آموز به این خاطر است که سرزنش
٬ تحقیر و مؤاخذه نشده است؟
به این پرسشها باید با احتیاط پاسخ داد. نصیحت و سرزنش به نتیجه مثبتی نخواهد انجامید اما اگر دانش آموز درس مورد نظر را بارها و بارها بنویسد
٬ البته که با توجه به استعداد خویش٬ نوشتن صحیح کلمه را خواهد آموخت و امکان اشتباه مجددش کاهش خواهد یافت. اما آیا تمرینهای مکرر باعث یادگیری کودک در واژه های ویژه ای که تمرین کرده است٬ می شود؟ آیا این یادگیری به سایر درسها و واژه ها نیز انتقال می یابد؟
واقعیت این است که انواع اشتباهاتی که کودک مرتکب می شود از یک نوع و یک سنخ نیستند تا بتوان با اتخاذ یک روش همه آن اشتباهات را از بین برد و به پیشرفت وی اطمینان یافت.
برای دستیابی به یک راه حل ساده و امیدوار کننده
٬ بهتر است ابتدا با اجرای آزمون هوشی٬ از طبیعی بودن هوش کودک اطمینان حاصل نماییم. اگر کودک در سایر درسها و فعالیت هایش مثل سایر کودکان معمولی باشد٬ به اجرای آزمون هوش نیاز نداریم. بعد از اطمینان از عادی بودن هوش دانش آموز باید اشتباهات دیکته های متعدد دانش آمود را از روی دفتر دیکته وی یادداشت کنیم و علت یا علل آن اشتباهات را بیابیم. برای بررسی عینی تر نوع اشتباهاتی که یکی از دانش آموزان مرتکب شده است را نشان می دهیم:

غلط درست نوع اشتباه
منزور منظور حافظه دیداری
مسباک مسواک حساسیت شنیداری
تجربها تجربه ها آموزشی
نهنفته نهفته دقت
ـ (جا انداخ ته) آمد حافظه شنیداری
مارد مادر حافظه توالی دیداری
دوز زود تمیز دیداری ـ شنیداری
امیر المؤمنین امیرالمؤمنین نارسا نویسی

اولین کار مربی و درمانگر این است که غلطهای املایی دانش آموز را یادداشت کرده
٬ تجزیه و تحلیل نماید و سپس نوع غلطها را دسته بندی کند و با توجه به اینکه فراوانی غلطهای املایی دانش آموز به کدام یک از انواع غلطها مربوط می شود٬ برای درمان آن یک برنامه طراحی نماید.

اصول و مبانی املا 

 مراحل آموزش نوشتن به پنج مرحله زیر تقسیم می شود:

1- آموزش نوشتن غیر فعال ( رونوسی )

2- آموزش نوشتن نیمه فعال ( املا )

3- آموزش نوشتن فعال پایه یك    ( كلمه سازی )

4- آموزش نوشتن فعال پایه دو     ( حمله سازی )

5- آموزش نوشتن فعال ( خلاق )    انشا و انواع آن

با توجه به مشكل دانش آموزان در مرحله آموزش نوشتن نیمه فعال (املا) است به آموزش املا می پردازیم. مهارت املا نویسی به معنی توانایی جانشین كردن صحیح صورت نوشتاری حروف , كلمات و جمله ها به جای صورت آوایی آنهاست . دانش آموزان بـایـد به این مهارت دست یابند تا بتوانند بخوبی بین صورت تلفظی كلمه ها و حروف سازنـده آن ها پیـونـد مناسبی بـرقـرار كنند بدین ترتیب زمینه لازم برای پیشرفت آنان در درس های جمله نویسی , انشا و به طور كلی مهارت نوشتن بهتر فراهم می شود , دانش آموزان هنگام نوشتن املا باید نكاتی را در باره صداهایی كه بوسیله معلم در قالب كلمات و جمله ها بر زبان جاری می شود رعایت نمایند :

الف) آنها را خوب بشنوند + تشخیص دقیق كلمه + ادراك كلمه

ب) آنها را خوب تشخیص دهند + یادآوری و مجسم ساختن تصویر + بازشناسی كلمه صحیح در ذهن.

ج) آنها را درست بنویسند + نوشتن صحیح حروف سازنده كلمه + بازنویسی كلمه و توالی مناسب آنها.

اشكالات املایی دانش آموزان كه از دیدگاه زبان شناختی بر اثر اشكالات رسم الخطی , تاثیر لهجه و گویش محلی دانش آموزان و فرایندهای آوایی حذف , تبدیل , افزایش و قلب به وجود می آیند از دیدگاه روان شناختی از موارد زیر سرچشمه می گیرند :

الف) ضعف در حساسیت شنوایی , مثال : ژاله -  جاله

ب) ضعف در حافظه شنوایی , مثال جا انداختن كلمات

ج) ضعف در حافظه دیداری , مثال حیله هیله

د) ضعف در حافظه توالی دیداری , مثال مادر مارد

هـ) قرینه نویسی , مثال دید

و) وارونه نویسی , مثال دید -

ز) عدم دقت , مثال : گندم كندم

ح)نارسا نویسی , مثال رستم رسم

روش تدریس املا

املا واژه ای است عربی و معنای آن نوشتن مطلبی است كه دیگری بگوید یـا بخـوانـد . درس املا در بـرنـامـه آمـوزشـی دوره ابتدایی اهداف زیر را در بر می گیرد.

1- آموزش صورت صحیح نوشتاری كلمه ها و جمله های زبان فارسی

2- تشخیص اشكالات املایی دانش آموزان و رفع آنها

3- تمرین آموخته های نوشتاری دانش آموزان در رونویسی.

بدیهی است با نوشتاری كه با غلط های املایی همراه باشد ارتباط زبانی بین افراد جامعه بخوبی برقرار نمی شود . بنابراین , لزوم توجه به این درس كاملاً روشـن اسـت عـلاوه بـر اهـداف فـوق , امـلا نـویسی , دانـش آمـوزان را یـاری می كند تا مهارت های خود را در زمینه های زیر تقویت نمایند.

      1- گوش دادن با دقت

2- تمركز و توجه داشتن به گفتار گوینده ( معلم )

3- آمادگی لازم برای گذر از رونویسی ( نوشتن غیرفعال ) جمله نویسی و انشا (نوشتن فعال)

نكات برجسته روش آموزش املای فارسی :

1- توجه بیشتر به وجه آموزشی درس املا نسبت به وجه آزمونی آن

2- انعطاف پذیری در انتخاب تمرینات  در هر جلسه املا

3- توجه به كلمات به عنوان عناصر سازنده جمله های زبانی

4- ارتباط زنجیر وار املاهای اخذ شده در جلسات گوناگون

معیارهای ارزشیابی

عناصر دیگر روش آموزش املا را به صورت زیر هم میتوان مرحله بندی كرد :

گام اول, انتخاب متن املا  و نوشتن آن روی تخته سیاه و خواندن آن

گام دوم , قرائت املا توسط معلم و نوشتن آن توسط دانش آموزان

گام سوم , تصحیح گروهی املاها و تهیه فهرست خطاهای املایی

گام چهارم , تمرینات متنوع با توجه به اولویت بندی اشكالات املایی استخراج شده.

گام اول , انتخاب متن :

در انتخاب متن املا به موارد زیر توجه شود :

- متن مورد نظر حاوی جمله باشد و از انتخاب كلمه به تنهایی خودداری شود.

- كلمات سـازنـده جمـلات متـن از حـروفـی تشكیل شده باشند كه قبلاً تدریس شده اند.

- كلمات خارج از متن كتاب های درسی , از 20 درصد كل كلمات بیشتر نباشد.

- علاوه بر جملات موجود در كتاب های درسی , با استفاده از كلمات خوانده شده , جملات دیگری هم در نظر گرفته شوند .

- در هر جلسه از كلماتی كه در جلسات قبلی برای دانش آموزان مشكل بوده اند نیز استفاده شود تا بتوان درجه پیشرفت شاگردان را اندازه گیری كرد.

گام دوم

معلم متن املا را از روی تابلو پاك كرده , پس از آماده شدن دانش آموزان , آن را با صدایی بلند و لحنی شمرده و حداكثر تا دو بار قرائت می كند . البته هنگام قرائت متن املا از خواندن كلمه به كلمه خودداری كرده , متن را به صورت گروههای اسمی و فعلی یا جمله كامل قرائت می كند تا دانش آموزان با بافت جمله و معنای آن آشنا شوند . متن املا را با سرعت مناسب تكرار می كند تا كند نویسان هم , اشكالات خود را بر طرف نماند .

گام سوم

این گام با مشاركت كامل دانش آموزان انجام می شود و معلم بدون اشاره به نام آنان تك تك املا ها را بررسی و مشكلات را استخراج می كند . به این ترتیب كه معلم املای اولین دانش آموز را در دست می گیرد و به كمك دانش آموز كلمات یاد شده را رونویسی می كند. سپس املای دومین , سومین و .... در دست می گیرد و به كمك همان دانش آموز یا دانش آموز دیگری , صورت صحیح غلط های املایی را روی تابلو ثبت می كند . البته هر جا كه غلط ها تكراری بودند جلوی اولین مورد آن یك علامت ( مثلاً * ) می زند . در پایان با شمردن غلط ها , اشكالات املایی دانش آموزان را اولویت بندی می كند .

گام چهارم

در ایـن گام معلـم با توجه به مهمترین و پر تعداد ترین اشكالات املایی دانش آموزان با بكار گیری انواع تمرینات حرف نویسی و كلمه نویسی و همچنین تمرینات كلمه سازی و جمله سازی به تقویت توان نوشتاری دانش آموزان می پردازد .

راههای پیشنهادی برای تقویت املایی دانش آموزان ضعیف

با مطالعه اطلاعات جمع آوری شده در جلسه شورای معلمان جهت تقویت املا با پیشنهادات متعدد همكاران مواجه شدیم كه در ذیل فهرست وار آورده ایم .

- دقت به مشق ( رونویسی ) و تصحیح غلط ها و رعایت خط زمینه

- توجه به دست ورزی در دوره آمادگی

- مطمئن شدن از شناخت حروف الفبای فارسی

- بررسی دقیق تكلیف شب در خانه

- توجه بیشتر به دانش آموزان كند نویس

- پرهیز از حركات اضافی موقع گفتن املا

- استفاده از دانش آموزان ممتاز برای روخوانی و تكرار و تمرین در كلاس

- توجه به نوع نشستن

- استفاده از كارت تند خوانی

- تركیب صامت و مصوت

- اطمینان از تلفظ صحیح حروفات توسط دانش آموزان

-        تصحیح املا توسط خود دانش آموزان  و . . . .

كه قرار شد تعدادی از پیشنهادهای همكاران در مورد دانش آموزانی كه در املا ضعیف هستند اجرا شود . از جمله آموزش حروفاتی كه دانش آموزان در آن اشكال دارند ( قبل از گفتن املا )  - یادداشت غلط هایی كه بیشتر دانش آموزان از آن دارند دقت در مشق دانش آموزان .

چگونگی اجرای راه جدید

با دعوت از اولیای دانش آموزان مورد نظر قرار شد كه بصورت خصوصی در یك محل روزانه یك ساعت در ساعت مقرر در املا به آنان ( دانش آموزان ) تدریس شود . در مرحله اول حروف الفبای فارسی تدریس شد و در هر روز تعدادی از حروفاتی كه دانش آموزان در آن اشكال داشتند تدریس می شد و آنان به كلمه سازی با آن حروف می پرداختند . استفاده از جدول الفبا كتاب فارسی اول و كارت های تنـد خوانی , تركیب صامت با مصوت كمك موثری در یاد گیری دانش آموزان می كرد .

    پس از یك هفته از كتاب فارسی دوم استفاده كردیم . در ابتدا قسمتی از درس ( یك پاراگراف ) قرائت می شد و دانش آموزان با دقت به كتاب خود نگاه می كردند , بعد آنها قسمت گفته شده را می خواندند و غلط های را كه             می خواندند در یك دفتری یادداشت می گردید و دفعات بعدی ابتدا غلط ها تكرار و تمرین می شد ( خواندن و نوشتن ) . وقتی كه دانش آموزان در خواندن درس جدید مهارت كافی بدست می آوردند . مرحله نوشتن آغاز می گردید . سعی    می شد هنگام نوشتن متنی , متن ها خوانده شده بعد نوشته شود . ین كار ادامه داشت و روز به روز پیشرفتی در وضعیت دانش آموزان مشاهده می گردید . طوری كه تا قبل از شروع كار با آنان , آنان در كلاس خویش زنگ املا بیش از سه چهار كلمه نمی توانستند بنویسند و به جرات می توان گفت نمی دانستند چگونه بنویسند و چی بنویسند و بخش و صدا كشی برای آنان نا مفهوم بود . اما بعد از تدریس خصوصی  به مرور توانستند متن املای دوم را همانند سایر دانش آموزان بنویسند و نمرات بالاتری بگیرند .

در ادامه با مشكل غلط نویسی كلماتی كه حروف عربی دارند ( ثـ ث - حـ ح  ط ت ذ- ضـ ض - ظ و .... ) مواجه شدیم كه جهت غلبه بر این مشكل سعی شد زیر كلمات فوق خ كشیده شود و در دفتر نوشته شود و این كلمات بیشتر قرائت و نوشته شود تا ملكه ذهن گردد .

خوشبختانه بعد از بیست جلسه دانش آموزان مشكل دار , طوری پیشرفت كردند كه معلم پایه دوم باورشان نمی شد كه این دانش آموزان , همان دانش آموزان بیست روز پیش هستند . شركت در بحث های كلاس , پیشرفت در سایر نتیجه تقویت آنها در درس املا بود . جهت تشویق دانش آموزانی كه پیشرفت حاصل نموده اند مدیر مدرسه جوایزی را به آنان داد . اولیای دانش آموزان هم خیلی خوشحال بودند و حتی یكی از اولیا كه بیسواد بود تصمیم گرفت كه كلاس فشرده ای هم برای او جهت سواد آموزی بصورت خصوصی در نظر گرفته شود .

گرد آوری اطلاعات ( شواهد 2 )

از رفتار های دانش آموزان مورد نظر معلوم بود كه آنان پیشرفت قابل ملاحظه ای نموده اند . برای اینكه معلمان دیگر از روند كار و پیشرفت حاصله اطلاع پیدا كنند و در موقعیت های مناسب از این روشها استفاده كنند , مدیر مدرسه در جلسه شورای معلمان گزارش از روند كار از اول تا حال را ارائه داد و نظر بنده را راجع به روش بكار برده شده برای حل ضعف املای دانش آموزان مورد مطالعه جویا شد و بنده هم چندین مورد را ذكر كرده ام . از جمله :

1- توجه ویژه به دانش آموزان ضعیف و كند نویس

2- استفاده از معلمان فعال و پر انرژی برای پایه اول جهت تكرار و تمرین بیشتر و ارائه ابتكارات ویژه

3- رعایت مراحل گفتن املا از طرف همكاران كه مراحل قبلاً آورده شده است .

4- ارتباط با اولیای دانش آموزان بخصوص دانش آموزان ضعیف .

مراحل آموزش نوشتن به پنج مرحله زير تقسيم مي شود:

1- آموزش نوشتن غير فعال ( رونوسي )

2- آموزش نوشتن نيمه فعال ( املا )

3- آموزش نوشتن فعال پايه يك    ( كلمه سازي )

4- آموزش نوشتن فعال پايه دو     ( جمله سازي )

5- آموزش نوشتن فعال ( خلاق )    انشا و انواع آن

با توجه به مشكل دانش آموزان در مرحله آموزش نوشتن نيمه فعال (املا) است به آموزش املا مي پردازيم. مهارت املا نويسي به معني توانايي جانشين كردن صحيح صورت نوشتاري حروف , كلمات و جمله ها به جاي صورت آوايي آنهاست . دانش آموزان بـايـد به اين مهارت دست يابند تا بتوانند بخوبي بين صورت تلفظي كلمه ها و حروف سازنـده آن ها پيـونـد مناسبي بـرقـرار كنند بدين ترتيب زمينه لازم براي پيشرفت آنان در درس هاي جمله نويسي , انشا و به طور كلي مهارت نوشتن بهتر فراهم مي شود , دانش آموزان هنگام نوشتن املا بايد نكاتي را در باره صداهايي كه بوسيله معلم در قالب كلمات و جمله ها بر زبان جاري مي شود رعايت نمايند :

الف) آنها را خوب بشنوند + تشخيص دقيق كلمه + ادراك كلمه

ب) آنها را خوب تشخيص دهند + يادآوري و مجسم ساختن تصوير + بازشناسي كلمه صحيح در ذهن.

ج) آنها را درست بنويسند + نوشتن صحيح حروف سازنده كلمه + بازنويسي كلمه و توالي مناسب آنها.

اشكالات املايي دانش آموزان كه از ديدگاه زبان شناختي بر اثر اشكالات رسم الخطي , تاثير لهجه و گويش محلي دانش آموزان و فرايندهاي آوايي حذف , تبديل , افزايش و قلب به وجود مي آيند از ديدگاه روان شناختي از موارد زير سرچشمه مي گيرند :

الف) ضعف در حساسيت شنوايي , مثال : ژاله -  جاله

ب) ضعف در حافظه شنوايي , مثال جا انداختن كلمات

ج) ضعف در حافظه ديداري , مثال حيله هيله

د) ضعف در حافظه توالي ديداري , مثال مادر مارد

هـ) قرينه نويسي , مثال ديد

و) وارونه نويسي , مثال ديد -

ز) عدم دقت , مثال : گندم كندم

ح)نارسا نويسي , مثال رستم رسم

روش تدريس املا

املا واژه اي است عربي و معناي آن نوشتن مطلبي است كه ديگري بگويد يـا بخـوانـد . درس املا در بـرنـامـه آمـوزشـي دوره ابتدايي اهداف زير را در بر مي گيرد.

1- آموزش صورت صحيح نوشتاري كلمه ها و جمله هاي زبان فارسي

2- تشخيص اشكالات املايي دانش آموزان و رفع آنها

3- تمرين آموخته هاي نوشتاري دانش آموزان در رونويسي.

بديهي است با نوشتاري كه با غلط هاي املايي همراه باشد ارتباط زباني بين افراد جامعه بخوبي برقرار نمي شود . بنابراين , لزوم توجه به اين درس كاملاً روشـن اسـت عـلاوه بـر اهـداف فـوق , امـلا نـويسي , دانـش آمـوزان را يـاري مي كند تا مهارت هاي خود را در زمينه هاي زير تقويت نمايند.

      1- گوش دادن با دقت

2- تمركز و توجه داشتن به گفتار گوينده ( معلم )

3- آمادگي لازم براي گذر از رونويسي ( نوشتن غيرفعال ) جمله نويسي و انشا (نوشتن فعال)

نكات برجسته روش آموزش املاي فارسي :

1- توجه بيشتر به وجه آموزشي درس املا نسبت به وجه آزموني آن

2- انعطاف پذيري در انتخاب تمرينات  در هر جلسه املا

3- توجه به كلمات به عنوان عناصر سازنده جمله هاي زباني

4- ارتباط زنجير وار املاهاي اخذ شده در جلسات گوناگون

معيارهاي ارزشيابي

عناصر ديگر روش آموزش املا را به صورت زير هم ميتوان مرحله بندي كرد :

گام اول, انتخاب متن املا  و نوشتن آن روي تخته سياه و خواندن آن

گام دوم , قرائت املا توسط معلم و نوشتن آن توسط دانش آموزان

گام سوم , تصحيح گروهي املاها و تهيه فهرست خطاهاي املايي

گام چهارم , تمرينات متنوع با توجه به اولويت بندي اشكالات املايي استخراج شده.

 

گام اول , انتخاب متن :

در انتخاب متن املا به موارد زير توجه شود :

- متن مورد نظر حاوي جمله باشد و از انتخاب كلمه به تنهايي خودداري شود.

- كلمات سـازنـده جمـلات متـن از حـروفـي تشكيل شده باشند كه قبلاً تدريس شده اند.

- كلمات خارج از متن كتاب هاي درسي , از 20 درصد كل كلمات بيشتر نباشد.

- علاوه بر جملات موجود در كتاب هاي درسي , با استفاده از كلمات خوانده شده , جملات ديگري هم در نظر گرفته شوند .

- در هر جلسه از كلماتي كه در جلسات قبلي براي دانش آموزان مشكل بوده اند نيز استفاده شود تا بتوان درجه پيشرفت شاگردان را اندازه گيري كرد.

گام دوم

معلم متن املا را از روي تابلو پاك كرده , پس از آماده شدن دانش آموزان , آن را با صدايي بلند و لحني شمرده و حداكثر تا دو بار قرائت مي كند . البته هنگام قرائت متن املا از خواندن كلمه به كلمه خودداري كرده , متن را به صورت گروههاي اسمي و فعلي يا جمله كامل قرائت مي كند تا دانش آموزان با بافت جمله و معناي آن آشنا شوند . متن املا را با سرعت مناسب تكرار مي كند تا كند نويسان هم , اشكالات خود را بر طرف نماند .

گام سوم

اين گام با مشاركت كامل دانش آموزان انجام مي شود و معلم بدون اشاره به نام آنان تك تك املا ها را بررسي و مشكلات را استخراج مي كند . به اين ترتيب كه معلم املاي اولين دانش آموز را در دست مي گيرد و به كمك دانش آموز كلمات ياد شده را رونويسي مي كند. سپس املاي دومين , سومين و .... در دست مي گيرد و به كمك همان دانش آموز يا دانش آموز ديگري , صورت صحيح غلط هاي املايي را روي تابلو ثبت مي كند . البته هر جا كه غلط ها تكراري بودند جلوي اولين مورد آن يك علامت ( مثلاً * ) مي زند . در پايان با شمردن غلط ها , اشكالات املايي دانش آموزان را اولويت بندي مي كند .

گام چهارم

در ايـن گام معلـم با توجه به مهمترين و پر تعداد ترين اشكالات املايي دانش آموزان با بكار گيري انواع تمرينات حرف نويسي و كلمه نويسي و همچنين تمرينات كلمه سازي و جمله سازي به تقويت توان نوشتاري دانش آموزان مي پردازد .

راههاي پيشنهادي براي تقويت املايي دانش آموزان ضعيف

با مطالعه اطلاعات جمع آوري شده در جلسه شوراي معلمان جهت تقويت املا با پيشنهادات متعدد همكاران مواجه شديم كه در ذيل فهرست وار آورده ايم .

- دقت به مشق ( رونويسي ) و تصحيح غلط ها و رعايت خط زمينه

- توجه به دست ورزي در دوره آمادگي

- مطمئن شدن از شناخت حروف الفباي فارسي

- بررسي دقيق تكليف شب در خانه

- توجه بيشتر به دانش آموزان كند نويس

- پرهيز از حركات اضافي موقع گفتن املا

- استفاده از دانش آموزان ممتاز براي روخواني و تكرار و تمرين در كلاس

- توجه به نوع نشستن

- استفاده از كارت تند خواني

- تركيب صامت و مصوت

- اطمينان از تلفظ صحيح حروفات توسط دانش آموزان

استفاده از برگه‌ي مچاله شده:

در اين روش كلمات كليدي را روي كاغذ نوشته و پس از مچاله كردن در اختيار آنان قرار مي‌دهيم كودكان پس از خواندن كلمه‌ي مورد نظر خودشان به گروه‌هاي ديگر سركشي مي‌كنند تا كلماتي كه شبيه نوشته خودشان هست پيدا كنند و با گروه جديد يك جمله بسازند.

املاي آبي:

با استفاده از بطري‌هاي خالي سس يا قطره چكان يا آفتابه و آب. در اين روش دانش‌آموزان به محيط حياط برده مي‌شوند و كلماتي را كه معلم مي‌گويد، آن‌ها به وسيله‌ي آب و فشار قوطي روي زمين مي‌نويسند.

روش توپي:

كلمات كليدي يا مشكل را روي كاغذ نوشته و روي توپ مي‌چسبانيم و هر بار توپ را به طرف يك دانش‌آموز پرتاب كرده، او پس از ديدن كلمه، جمله‌اي را به تمام كلاس ديكته مي‌گويد.

كلمه‌ي گم شده:

 چند كلمه را روي تابلو درست مي‌نويسيم، يكي از دانش‌آموزان را از كلاس بيرون مي‌فرستيم و سپس يكي از كلمه‌ها را پاك مي‌كنيم تا دانش‌آموز وقتي وارد كلاس شد حدس بزند كدام كلمه پاك شده است و آن را مجدداً بنويسد.

نوبت كيه؟:

در اين روش بخش‌هاي هر كلمه و يا تركيب‌ها را در كارت‌هايي نوشته و به دانش‌آموز داده مي‌شود. آموزگار كلمه‌اي را نام مي‌برد و هر دانش‌آموزي كه كارتي را در دست دارد كه مي‌تواند آن كلمه را بسازد بيرون مي‌آيد و يكي ديگر از دانش‌آموزان آن كلمه را روي تخته مي‌نويسد.

اسم، فاميل:

اين همان بازي قديمي است با اين تفاوت كه ستون‌ها كمتر و صداي اول كلمه‌ي مورد نظر چاپ شده است.

روش مشاركتي:

هر گروه يك جمله را آماده كنند و به ترتيب براي كليه دانش‌آموزان كلاس ديكته كنند.

در گروه (سه يا چهار نفري) يكي از اعضا جمله را مي‌گويد و ديگر اعضا مي‌نويسند. يكي از اعضا نيز مي‌تواند به عنوان ناظر درست نويسي جمله گروه را كنترل كند.

املاي پاي تخته:

به روش مسابقه:

بين چند نفر اجرا شود كه ابتدا تخته بين دو يا سه نفر تقسيم شود و كلمه يا جمله توسط معلم يا گروه به آن‌ها گفته شود.

با خواندن واژه‌ها توسط آموزگار:

كلمه‌ي مورد نظر در هر گروه بر روي تخته وايت برد كه روي ميز هر گروه قرار دارد نوشته و بعد از آن هر گروه كلمه‌ي خود را به ديگر افراد كلاس نشان مي‌دهند و در صورت اشتباه آن را تصحيح مي‌كنند.

منابع:

برگرفته از روش تدريس فارسي ابتدايي

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 11 مرداد 1393 ساعت: 18:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق و پروژه درباره اوراق اجاره

بازديد: 475

اوراق اجاره

چكیده

اوراق اجاره به سندهایی مالی اطلاق می‌شود كه از قابلیت گردش در جهت بهره‌وریاقتصادی برخوردارند و مالكیت بر عین‌های اجاره داده شده یا منافع و یا خدمات رانشان می‌دهند.

اوراق اجاره شامل مجموعه‌ای متنوع است كه اصلی‌ترین ویژگی مشترك آن‌ها گردشراحت‌تر و سریع‌تر آن‌ها است. اوراق اجاره سه گونه است: اوراق اجاره منافع, اوراقاجاره خدمات و اوراق اعیان اجاره‌ای. هریك از این گونه‌ها خود به چند دسته تقسیممی‌شوند.

این مقاله در صدد مطالعه فقهی این اوراق و بررسی عناصر مشترك و اختصاصی آن‌هااست.

از این رو ابتدا به تعریف اوراق اجاره و تبیین انواع آن می‌پردازد. سپس باشناسایی عناصر همه یا هریك از انواع اوراق اجاره, مطالعه‌ای فقهی را در جهت سازگاربودن و یا نبودن این عناصر با موازین فقهی به سامان می‌رساند. نتیجه‌ای كه از اینمطالعه حاصل می‌شود آن است كه: دست كم بسیاری از انواع اوراق اجاره از نظر فقهیمواجه با اشكال نمی‌باشند.

واژگان كلیدی: اوراق اجاره, اوراق اجاره منافع, اوراق اجاره خدمات,

اوراق اجاره اعیان


 

1ـ تعریف اوراق اجاره و انواع آن

الف. تعریف اوراق اجاره

اوراق اجاره به سندهایی مالی اطلاق می‌شود که برخوردار از قابلیت گردش در جهتبهره‌وری اقتصادی بوده و مالکیت دارنده آن را نسبت به عین‌های اجاره داده شده یامنافع توصیف شده‌ای که عمدتاً تقدیری ـ و نه فعلی و تحقیقی هستند، نشان می‌دهد.

از این‌رو اوراق اجاره را باید شامل مجموعه‌ای متنوع دانست که با برخی ویژگی‌هایمشترک و اختصاصی قابل شناسایی است. بعد از عنصر «ارتباط داشتن با عقد اجاره» اصلی‌ترین ویژگی مشترک سندهای اجاره گردش راحت‌تر و سریع‌تر آن‌ها است, که از آنابزاری برای سرمایه گذاری راحت‌تر اقتصادی و گام نهادن در مسیری منتهی به توسعهساخته است.

ب. انواع اوراق اجاره

انجام هرگونه مطالعه فقهی پیرامون این اوراق تنها پس از توضیح انواع و گونه‌هایآن‌ها امکان‌پذیر است. تفکیک قایل شدن میان انواع اوراق اجاره، ما را در شناساییعناصر شکل دهنده و هویت بخش به هر یک از آن‌ها, یاری می‌رساند. قیود و مختصات تمییزدهنده هر یک از این انواع از دیگری تنها هنگامی مشخص می‌شود که با توضیح انواع ایناوراق, به شناسایی و بررسی ویژگی‌های انحصاری و مشترک آن‌ها پرداخته شود.

این مسئله در مطالعه فقهی این اوراق بسیار راه‌گشا می‌باشد؛ زیرا نشان می‌دهد کههر یک از این انواع تا چه میزان با موازین فقه سازگاری دارد.

اوراق اجاره سه گونه متفاوت را پوشش می‌دهد: اوراق اجاره منافع، اوراق اجارهخدمات و اوراق اعیان اجاره‌ای. در زیر تبیین این انواع را پی می‌گیریم:

1 ـ اوراق اجاره منافع

اوراق اجاره منافع، سندهایی هستند که تداول ]دست به دست گشتن[ آن‌ها پس از صدور،دربردارنده انجام سلسله‌ای از عقدهای اجاره نسبت به منافع یک عین است. این اوراق بهدو دسته تقسیم می‌شوند:

دسته اول: سندهای اجاره اموال وقفی و یا مشابه آن

این در موردی است كه به عنوان مثال, زمینی وقفی یا زمینی که اداره آن دراختیارشهرداری است وجود داشته باشد و متولی وقف و یا شهرداری به‌منظور جذب سرمایه لازمبرای احداث بنا در زمین تحت اختیار خود، سندهایی را صادر نماید؛ به این صورت که بادادن آن‌ها به مجموعه‌ای از افراد, مبالغی در چارچوب عقد اجاره از آنان دریافت کندو دارندگان سندها نیز در موعد مقرر از منافع سکونت در بنای احداث شده در آن زمیناستفاده نمایند. در این گونه از اوراق اجاره، شهرداری یا مرجع مشرف به زمین‌ها ازوکالت صاحبان سندها برای اجاره دادن مجدد آن‌ها به افراد دیگری برخوردار است.

ابعاد و ویژگی‌های این دسته از سندهای اجاره را می‌توان به صورت زیر ارایهنمود:

1ـ عقد اجاره میان ناظر یا مشرف از یک طرف و اشخاص متعدد از طرف دیگر صورتمی‌گیرد؛

2ـ مشرف یا ناظر با استفاده از مبالغی که در ازای واگذاری سندهای اجاره دریافتمی‌کند به سرمایه گذاری در زمین تحت اختیار خود دست می‌زند؛

3ـ از جانب دارندگان سند به مشرف یا ناظر وکالت داده می‌شود تا وی بتواند حقانتفاع از مال الاجاره را از جانب آن‌ها به افرادی که در نهایت از منافع حاصل ازاجاره بهره‌مند می‌شوند واگذار نماید. این افراد مستأجران نهایی به حسابمی‌آیند؛

4ـ تمام منافع حاصل از زمین پس از اتمام کار به صاحبان این سندها تعلق نداردبلكه بخشی از آن به اشخاص حقیقی یا حقوقی که وقف و یا ملکیت زمین مربوط به آن‌هااست، تعلق می‌گیرد و مشرف ملزم به پرداخت این سهم به آن‌ها است؛

5ـ اجاره دوم و دیگر اجاره‌ها ـ اجاره‌هایی که بعد از اولین اجاره از طریقانتقال سندها صورت می‌گیرد ـ آمیخته‌ای از اجاره بالوکاله و اجاره بالاصاله است؛زیرا صادر کننده سند (مشرف و یا ناظر) در اجاره دادن سهم مربوط به دارندگان سندها, بالوکاله و در اجاره دادن سهم مربوط به صاحب وقف و یا اشخاص حقوقی صاحب زمینبالاصاله عمل می‌نماید.

دسته دوم: سندهای اجاره اموالی که وقفی و یا مشابه آن نیستند

برای این‌ دسته می‌توان به قطعه زمینی مثال زد که مالک آن می‌تواند با صدورسندهای اجاره, مبالغی را از خریداران این اوراق دریافت دارد تا پس از پایان مراحلمختلف احداث بنا, صاحبان سند یا مستأجران از منافع ساختمان بهره مند شوند. دارندگاناین سندها می‌توانند با واگذار کردن آن‌ها به افرادی دیگر حق استیفای منفعت را ازخود به دیگران واگذار کنند. در صورت انجام چنین کاری مالک سند یا مستأجر اول خود بهموجری برای مستأجر دوم بدل می‌شود. این وضعیت تا هنگامی که مالکان سند اجاره آن رابه دیگری واگذار کنند تکرار می‌گردد.

به عبارت بهتر, از آن‌جا که با هر بار واگذاری سند, صاحب آن می‌تواند منافع موردانتظار را به دیگری اجاره دهد, وی ـ به رغم آن‌که خود این منافع را پیش از ایناجاره کرده است ـ موجر و مالک جدید سند مستأجر خواهد بود.

مشخصات این دسته اوراق اجاره عبارت است از:

1ـ در این دسته از اوراق، عقد اجاره مبنایی است هم برای شروع و هم برای تداول؛شروع از آن جهت که انتقال اوراق از سوی صادر کننده آن به مجموعه‌ای از اشخاص, درقالب عقد اجاره صورت می‌گیرد. وی ــ صادر کننده سند ــ در جایگاه موجر و دریافتکنندگان سند در جایگاه مستأجر قرار می‌گیرند. و مبنا بودن عقد اجاره برای تداول ازآن جهت است که علاوه بر عقد اجاره نخستین ـ که در آن صادر کننده سند موجر و دریافتکنندگان آن مستأجران می‌باشند ــ عقدهای اجاره دیگری به ترتیب صورت می‌گیرد که درهر نوبت، مستأجر در عقد قبلی، خود به موجر در عقد جدید تبدیل می‌شود؛

2ـ منفعت در این اجاره‌ها تأجیلی است؛ به این معنا که منافع مورد انتظار مستأجراز عین، فعلیت ندارد و تنها توصیف می‌گردد. به این ترتیب درهر عقد اجاره‌ای که صورتمی‌گیرد هر یک از مالکان اوراق، صاحب منفعتی می‌گردد که در ذمه توصیف می‌شود و پساز انتقال سند به فرد دیگر, حق انتفاع از منافع نیز به فرد دوم انتقال می‌یابد؛

3ـ اجرت نیز آن چیزی است که به صورت مشخص و معین در نظر گرفته می‌شود و مستأجرآن را در ازای منفعت ــ که صرفاً توصیف شده و هنوز موعد استیفای آن فرا نرسیده استــ می‌پردازد. اجرت در اجاره نخستین, مبالغی است که دریافت کنندگان سند می‌پردازندو به کمک آن زمین, بنا می‌گردد و در اجاره‌های بعدی نیز مبالغی است که در قبالدریافت سند پرداخت می‌گردد؛

4ـ در تمام موارد تداول، مالک عین کسی است که در آغاز, سندها را صادر کرده است.

2ـ اوراق اجاره خدمات

این اوراق به سندهایی اطلاق می‌شود که شخص حقیقی یا حقوقی صادر کننده آن‌هاارایه خدماتی مشخص را در موعدی از پیش تعیین شده تضمین می‌کند. سندهای اجاره خدماتبه دو صورت زیر صادر می‌گردد:

الف. شخص حقیقی یا حقوقی صادر کننده سند اجاره خدمات، خود ارایه دهنده خدماتتضمین شده در سندها می‌باشد. به عنوان مثال, یک مؤسسه آموزش عالی می‌تواند برایارایه واحدهای درسی مشخص در موعدی معین، سندهایی قابل واگذاری را به فروش برساند تابا استفاده از عواید مالی این کار اقدام به آماده سازی شرایط برگزاری این واحدهانماید. دارندگان چنین سندهایی می‌توانند در صورت تمایل, آن‌ها را به دیگران واگذارنمایند. آخرین دریافت‌كنندگان سند در صورت برخورداری از شرایط مورد توافق برای شرکتدر این کلاس‌ها حق خواهند داشت تا از خدمات تحصیلی دانشگاه که در قالب واحدهای موردانتظار ارایه می‌شود استفاده نمایند.

گردش این دسته از سندها, هم‌چون دیگر انواع سندهای اجاره, با دست به دست شدناتفاق می‌افتد, به گونه‌ای که آخرین دارندة سند را باید آخرین مستأجر یا مستأجرنهایی برای استفاده از خدمات دانست.

ب. شخص حقیقی یا حقوقی صادر کننده سند, خود ارایه کننده خدمات نمی‌‌باشد بلکهواسطه تضمین کننده نسبت به ارایه خدمات می‌باشد. در چنین مواقعی صادر کننده سندموظف است با عقد قرارداد، شرایط ارایه خدمات مورد انتظار در سندهای اجاره را برایدارندگان آن‌ها فراهم آورد و در واقع شخص حقیقی یا حقوقی صادرکننده سندهای اجارهخدمات به این شیوه, به دارندگان اسناد تضمین می‌دهد که در موعدی مقرر خدمات مذکوردر اسناد را دریافت خواهند داشت. در این مورد می‌توان به بسیاری از مؤسسات خدماتیواسطه‌ای اشاره کرد که در قبال دریافت وجوهی مشخص, ارایه خدماتی معین را توسط افرادثالت تضمین می‌کنند. اگر این مؤسسات اقدام به صدور اسناد قابل واگذاری برای اجارهخدمات نمایند که مطابق با آن‌ها انجام خدماتی مشخص تضمین گردد، فعالیت اقتصادیآن‌ها از جمله مصادیق مسئله مورد بحث ما خواهد بود.

در واقع در چنین موردی سه ركن وجود دارد و معمولاً دو قرارداد نیز منعقد می‌شود. این سه ركن عبارت است از: صادرکننده سندهای اجاره خدمات, دریافت‌كنندگان این سندهاو ارایه دهندگان یا مجریان خدمات. یکی از دو قرارداد میان صادر کننده سندها بهعنوان تضمین کننده ارایه خدمات و دریافت‌كنندگان این سندها منعقد می‌شود، و قرارداددوم نیز میان صادر کننده اسناد و شخصیت حقیقی یا حقوقی ارایه دهنده یا مجری خدماتمنعقد می‌گردد. بدیهی است انگیزه صادر کننده این اسناد, جمع آوری سرمایه‌های دیگرانو استفاده از آن‌ها (و عمدتاً در فاصله زمانی میان صدور سندها و هنگام ارایه یااجرای خدمات مورد انتظار) می‌باشد.

سه نکته در ارتباط با هر دو دسته از سندهای اجاره خدمات، قابل توجه می‌باشد:

نکته اول: صادر کننده باید اقدامات تضمینی لازم برای ارایه خدمات در موعد مقرررا به عمل آورد. در صورت عمل نكردن به مفاد سندهای اجاره, مسئولیت حقوقی متوجه ویخواهد بود.

نکته دوم: نوع, میزان و زمان ارایه خدمات باید به روشنی و بدون هرگونه ابهامیمعین گردد و به تعبیر فقهی, سندهای اجاره باید از هرگونه جهالتی به دور باشد.

نکته سوم: علت تأجیلی بودن ارایه خدمات (احاله آن به آینده), هم‌چنان‌که پیش‌ترنیز مورد اشاره قرار گرفت, جذب اموالی از مردم و سرمایه‌گذاری به وسیلة آن اموالمی‌باشد, تا پس از فراهم آمدن زمینه، ارایه خدمات امکان پذیر گردد. بنابراین نبایدپنداشت که موکول کردن ارایه خدمات به آینده، ضروری و بازگشت ناپذیر است.یک مؤسسهمی‌تواند هم زمان با صدور سندهای اجاره خدمات، ارایه آن‌ها را برای دریافت‌كنندگانآن سندها توسط مؤسسه‌ای دیگر تضمین کند و یا خود اقدام به ارایه آن خدماتنماید.

3 ـ اوراق اعیان اجاره

این نوع از اجاره خود به گونه‌های متعددی تقسیم می‌شود که در زیر به مهم‌ترینآن‌ها اشاره می‌‌شود:

الف. مالک، اقدام به صدور سند برای ملکی می‌کند که آن را اجاره داده است؛ سندیكه حکایت از ملکیت او بر آن عین می‌كند. چنین سندی اگر به غیر واگذار شد، عین،مالکی جدید و مستأجر، موجری جدید پیدا می‌کند.

این‌که چه کسی سند را صادر کرده است؛ خود مالک, مستأجر, مؤسسه‌ای خاص و یا... تفاوتی ندارد؛ هر یک از این افراد یاد شده ممکن است اقدام به صدور چنین سندهاییبنماید. در هر صورت دارنده سند، مالک عین به شمار می‌آید.

مشخصات این گونه سندها را می‌توان به صورت زیر ارایه نمود:

1ـ انتقال ملکیت بر اساس انتقال سند انجام می‌پذیرد. به تعبیر دیگر, انتقال سنداز شخصی به شخص دیگر به معنای انتقال عین از اولی به دومی است؛

2ـ مستأجر پس از انتقال سند، اجرت را به صاحب سند تسلیم می‌کند؛ بنابراین اگر درهر دوره از موعدهای اجاره، مالکی جدید برای عین مورد اجاره وجود داشته باشد وی بایدبهای اجاره را به او پرداخت نماید.به عبارت فنی‌تر, انتقال مالکیت عین را باید بهمعنای انتقال جریان پرداخت اجرت اجاره دانست؛

3ـ صادر کردن سند و یا کتابت انتقال آن ــ در صورتی که شیوه ثبت جریان انتقال درسند برگزیده شده باشد ــ می‌تواند در اداره ثبت یا خود سند و یا حتی با استفاده ازهر شیوه مناسب دیگری اتفاق بیفتد.این مسئله در امکان فروش سند ملکیت عین اجاره دادهشده به دیگران تفاوتی ایجاد نمی‌کند؛

4ـ خصوصیات مورد توافق مالک اول و مستأجر باید در سندها به طور دقیق مشخص گردد؛خصوصیاتی هم‌چون عین جنس, مدت اجاره و قیمت اجاره از جمله اصلی‌ترین این خصوصیاتمی‌باشد؛ زیرا در غیر این صورت, جهالت پدید خواهد آمد که از جمله موانع صحت اجارهمی‌باشد.

ب. مالک عین، سندها و ارواق متعددی را صادر می‌کند که هر یک بر سهم‌هایی مشخص ازعین دلالت می‌کند. خریداران این سندها مالکان جدید خواهند بود که به صورت مشاع درمالکیت آن با یکدیگر شریک هستند. تعلق درآمد حاصل از اجاره به صاحبان این سندها نیزبر اساس درصد مالکیتشان می‌باشد؛ یعنی این افراد از اجرتی که مستأجر می‌پردازد، هماندازه با سهم خویش برخوردار می‌شوند. به عنوان مثال, اگر فردی صاحب سندی باشد کهبر بیست درصد از مالکیت عین دلالت می‌کند, بیست درصد از درآمد حاصل از اجاره به ویتعلق خواهد گرفت.

تفاوت این مورد با مورد اول در این است که عین در این‌جا, بر خلاف مورد نخست, بهصورت مشاع به افراد متعدد فروخته می‌شود. براساس این تفاوت, در این‌جا صاحب هر یکاز سندها به نسبت سهمی که از عین به صورت مشاع به او تعلق گرفته است از درآمد ناشیاز اجاره عین برداشت می‌کند, در حالی که در آن‌جا به صورت کامل به صاحب سند تعلقمی‌گرفت.

نکته مهم در این‌گونه سندها این است که باید درصد مالکیت هر یک از آن‌ها بر عینمشخص شده باشد.

ج. گاه یک مؤسسه یا شخصیت حقوقی اقدام به صدور سندهایی می‌نماید که طبق آن‌هامی‌تواند از طرف خریداران سندها, اقدام به خرید یک عین و سپس بهره برداری از آن درقالب عقد اجاره نماید؛ البته گاه این اجاره در سندهای پذیره نویسی مورد تصریح واقعمی‌شود و گاه در قالب عقدی جدید منعقد می‌گردد.

به تعبیر دیگر, پذیره نویسی دریافت کنندگان این سندها به معنای اعطای وکالت برایخرید عین مورد نظر در چارچوب عقد بیع و اجازه لازم برای بهره برداری از آن درچارچوب عقد اجاره می‌باشد. طبیعی است استفاده از منافع عین خریداری شده محصور بهبهره برداری فوری از منافع آن نمی‌باشد و شامل شیوه‌های دیگر بهره برداری از جملهسرمایه گذاری در آن ـ مانند احداث بنا در زمین خریداری شده ـ و سپس منتفع شدن ازمنافع آن می‌باشد.

اگر پذیره نویسی متضمن عقد اجاره نیز باشد این عقد بر اساس توصیف در ذمه خواهدبود؛ ولی اگر در پذیره نویسی اشاره‌ای به عقد اجاره نشود تنها به توکیل مؤسسه صادرکننده اسناد در خرید عین مورد توافق اشاره دارد. در این صورت بهره‌برداری از منافعاین عین منوط به انعقاد عقد اجاره به صورت جداگانه است که باید پس از تسلط یافتنمؤسسه بر عین انجام پذیرد. در هر حال, مؤسسه اجاره کننده موظف است پس از خریداریعین به وکالت از پذیره نویسان, اجرت اجاره را به صاحبان سندهای پذیره نویسی شدهپرداخت نماید.

در واقع دو عقد در این‌جا صورت می‌گیرد: اول, بیع به صورت وکالتی و سپس اجاره ازجانب صاحبان سندهای پذیره نویسی شده؛ زیرا عین خریداری شده, به آن‌ها تعلق دارد.

د. همان صورت سوم است, با این تفاوت که یک واسطه میان خریداران سندها و مؤسسهعلاقه‌مند به بهره‌برداری از منافع یک عین ارتباط برقرار می‌کند.چنین واسطه‌هاییمعمولاً بانک‌ها یا دیگر مؤسسات اعتباری هستند. در این فرض بانک ابتدا اقدام بهصدور سند می‌کند و سپس با استفاده از اعتبارات به دست آمده, عین مورد درخواست مؤسسهطرف قرار داد را به وکالت از صاحبان سندها خریداری می‌نماید, آن‌گاه حق بهره‌برداریاز منافع حاصل از عین را در قبال اجرتی مشخص به مؤسسه واگذار می‌کند و در نهایت, درآمد حاصل از اجاره عین خریداری شده را از طرف مؤسسه به صاحبان سندها می‌پردازد.

در این قسم سه رکن اصلی وجود دارد که عبارت‌اند از:

1 ـ مستأجر: مؤسسه یا هر شخصیت حقوقی دیگری که به استیفای منافع یک عین علاقهنشان می‌دهد ولی به هر دلیل مایل به خرید آن نیست؛

2 ـ موجر: افرادی که با پذیره نویسی, به واسطه وکالت می‌دهند تا از طرف آن‌هااقدام به خرید عین مورد درخواست مستأجر نماید و سپس آن را به وی اجاره دهد؛

3 ـ واسطه: بانک یا مؤسسه اعتباریی که اعمال زیر را انجام می‌دهد:

3ـ1ـ به درخواست مؤسسه خواهان استیفای منافع یک عین, اقدام به صدور سندهایاعتباری به منظور جذب اعتبار لازم برای خرید آن عین می‌نماید؛

3ـ2ـ تحویل دادن سندها از یک سو و خرید عین مورد درخواست به وکالت از صاحبانسندها از سویی دیگر؛

3ـ3ـ اجاره دادن عین مورد تقاضا به مؤسسه‌ای که خواهان استیفای منافع حاصل از آنمی‌باشد.

در برخی از قراردادها وظایف محوله به واسطه، شامل تداوم واسطه‌گری میان موجر ومستأجر تا پایان اجاره و حل معضلات و منازعات احتمالی نیز می‌شود.

به این ترتیب, صورت چهارم را باید به دو قسم واسطه‌گری موقت و واسطه‌گری دایمتقسیم نمود.

نقطه مشترک در چهار صورتی که به آن‌ها اشاره شد آن است که سندهای صادر شده, بهملکیت تمام یا بخشی از اعیان دلالت می‌کنند. هم‌چنان‌که به تفصیل توضیح داده شد, این ملکیت در صورت نخست بر تمام عین و در صورت‌های دوم, سوم و چهارم بر بخشی از عینمی‌باشد.

پرسشی که در این‌جا پیش می‌آید این است که علت نام‌گذاری این سندها ـ یعنی اوراقاعیان اجاره که بیان‌گر ملکیت بر اعیان هستند ـ به سندهای اجاره‌ای چیست. در پاسخباید به هدف افرادی که اقدام به خریدارای این اسناد می‌نمایند اشاره کرد, زیرا هدفآن‌ها از خریداین اسناد دست‌یابی به سود و اجرت ناشی از اجاره آن‌ها می‌باشد. درواقع خریداران این اسناد به نوعی سرمایه گذاری روی می‌آورند که درآمدهای ناشی از آناز ناحیه عقد اجاره و واگذاری منافع عین خریداری شده به غیر تحصیل می‌شود.*

2ـ حکم فقهی اوراق اجاره

اصلی‌ترین ویژگی سندهای اجاره, گردش راحت‌تر و سریع‌تر آن‌ها است. این ویژگی کهاز جمله نخستین دلایل صدور اسناد اجاره است باید قبل از سایر مباحث مرتبط با اسناداجاره مورد توجه قرار گیرد.

بررسی فقهی پیرامون گردش اسناد اجاره میان مالکان و خریداران آن‌ها نشان می‌دهدکه هیچ‌گونه اشکالی در انجام این کار نیست, زیرا دست به دست شدن این سندها در نهایتبه یکی از دو صورت بیع یا اجاره باز می‌گردد. و روشن است که هر دو صورت از مبناییفقهی و حقوقی برخوردار می‌باشد. در واقع اگر اسناد بر اساس انتقال ملکیت دست به دستشوند ـ مانند صورت سوم که اسناد بیان‌گر مالکیت بر اعیان بود ـ تداول (چرخش اقتصادیسندهای اجاره) ناظر به عقد بیع خواهد بود و با هر بار دست به دست شدن سند, عقدیجدید منعقد می‌گردد, و اگر این سندها بر اساس ملکیت صاحب سند بر خدمات یا منافع عینانتقال یابند با هر بار انتقال سند, عقد اجاره جدیدی شکل می‌گیرد.

خلاصه آن‌که: چرخش مالکیت در سندهای اجاره یا بر اساس انتقال ملکیت بر عین اتفاقمی‌افتد و یا بر اساس انتقال ملکیت بر منافع و خدمات, که در هر دو صورت مبتنی برمبنایی فقهی است. صورت نخست ناظر و یا مبتنی بر شکل گیری عقد بیع و صورت دوم ناظر ویا مبتنی بر عقد اجاره است. به این ترتیب, چرخش مالکیت بر اعیان یا منافع, بر اساسسندهای اجاره به خودی خود با مشکل فقهی روبه‌رو نبوده و ناقض شرایط فقه برای معاملهنمی‌باشد, اما با مطالعه دقیق این سندها به عناصری در درون همه یا برخی از آن‌هابرمی‌خوریم که امکان دارد مانع از تحقق برخی از ارکان بیع یا اجاره شود. بنابراینلازم است به مطالعه هر یک از این عناصر بپردازیم.

ناگفته پیدا است که اگر یکی از عناصر مشترک در همه انواع, ناسازگار با فقه باشد،پرونده جواز فقهی این مبحث به سرانجام نخواهد رسید و راهی برای تجویز سندهای اجارهباقی نخواهد ماند؛ ولی اگر یکی از عناصر اختصاصی یا مشترک میان یک یا چند نوع ازاین اوراق دچار مشکل باشد،دایره عدم تجویز فقهی به آن محدود می‌گردد.

در ادامه به بررسی این عناصر می‌پردازیم:


عنصر اول: ورود عقد بیع بر عین مورد اجاره

در برخی از اقسام سندهای اجاره ـ که قبلا شرح آن‌ها گذشت ـ با این وضعیت روبه‌روهستیم که نسبت به عینی که در دست اجاره است، عقد بیع صورت می‌گیرد. پرسش این است کهآیا عقد بیع بر عین مستأجره با موازین فقهی سازگار است.

در این جا دو سؤال مطرح شده است: یکی آن‌که آیا عقد بیع درست است و دیگر این‌کهآیا اجاره باطل می‌شود؟ بیش‌تر فقیهان امامیه ـ اگر نگوییم همه آنان (علامه حلی, 1374: 329)ـ و برخی فقهای اهل سنت، مانند احمد بن حنبل (ابن قدامه: 114) و نیزشافعی (همان) (در یکی از دو قول نسبت داده شده به وی) حکم به صحت ورود بیع بر عینمستأجره نموده و معتقد شده‌اند علاوه بر صحت این عقد، اعتبار اجاره نیز به حال خودباقی می‌ماند و باطل نمی‌گردد.

روشن است که درست بودن عقد بیع, به معنای انتقال مالکیت عین فروخته شده بهخریدار، و باطل نبودن اجاره, به معنای تداوم سلطه مستأجر بر منافع عین است؛ منافعیکه در ازای آن هزینه‌ای می‌پردازد.

جهت اثبات این دو حکم ـ صحت عقد و عدم ابطال اجاره ـ دو دلیل می‌توان ارایهکرد:

دلیل اول: هیچ یک از عقود بیع و اجاره مقتضی نفی دیگری نیستند

مقتضای تحقق هیچ یک از این دو عقد نفی دیگری نیست. توضیح این‌که: هیچ‌گاه مقتضایعقد اجاره, منع مالک از مطلق تصرف ـ از جمله فروش عین ـ نیست؛ بلکه مقتضای آن صرفاًعدم تسلط موجر ـ مالک عین ـ در مدت اجاره بر منافع عین مستأجره، و تعلق داشتن اینمنافع به مستأجر است.

بنابراین مالک عین حتی در دوران اجاره نیز می‌تواند از دیگر انواع تسلط ـ به غیراز تسلط بر منافع ـ استفاده کند. به بیانی دیگر, اجاره دادن یک عین به معنای آن استکه مالک تا انتهای دوره اجاره حق بهره برداری از منافع را ندارد و می‌تواند نسبت بهسایر تصرف‌ها از جمله فروش آن اقدام نماید.

هم‌چنین مقتضای عقد بیع منع مستأجر از استیفای منافع عین مستأجره نیست, زیرا بیعبر عین جاری شده است و نه بر منافع آن. توضیح بیش‌تر این که: ورود عقد بیع بر عینمستأجره در چارچوب یکی از سه وضعیت زیر تحقق پذیر است:

الف. مشتری از قضیه «در اجاره بودن عین» اطلاع دارد و با بایع چنین قرارمی‌گذارد که درآمد ناشی از اجاره, به فروشنده ـ مالک پیشین عین ـ تعلق بگیرد. بهاین ترتیب, بعد از بیع، اجرت اجاره تا پایان دوره آن باید از جانب مستأجر به مالکپیشین عین پرداخت گردد.

ب. مشتری از اجاره با خبر است و بنا را بر آن می‌گذارد که از هنگام بیع, درآمدناشی از اجاره عین به وی ـ مشتری ـ تعلق گیرد.

همان‌طور که پیدا است, در دو صورت بالا مشتری نسبت به بهره برداری از منافع توسطمستأجر اعتراضی ندارد و فروش عین مستأجره از جانب بایع همراه با آگاهی و رضایتمشتری از وضعیت آن انجام می‌پذیرد.

ج. مشتری جاهل به اجاره بوده و بعد از عقد بیع از آن اطلاع می‌یابد.

در ارتباط با این قسم, بحث‌هایی درگرفته است. فقیهان امامیه و بسیاری از عالماناهل سنت اعتقاد دارند که عدم اطلاع مشتری از اجاره عین, مانع از تحقق بیع نیست بلکهموجب تخییر مشتری در رد یا قبول بیع می‌شود. به تعبیر دیگر, مشتری مخیّر است صبرکند تا مدت اجاره به سر بیاید و عین مال را دریافت کند و یا این‌كه معامله را فسخکند. در هر صورت، بر حسب رأی فقها, بیع، موجب تحقق یافتن سلطنت مشتری بر منافع تحتملکیت مستأجر در مدت اجاره نمی‌شود تا حکم به بطلان اجاره گردد. به بیان دیگر, هرچند عقد بیع سلطنت خریدار بر عین را سبب می‌شود, ولی این به معنای ایجاد سلطنت برمنافع تحت ملکیت مستأجر در مدت اجاره نیست.

با توضیحی که گذشت, به دست می‌آید که بیع در هیچ یک از سه صورت مسئله، موجبابطال اجاره نخواهد شد.

آن‌چه تطبیق مسئله فقهی ورود بیع بر اجاره را در ارتباط با سندهای اجاره اعیانآسان می‌سازد آن است که در سندهای اجاره اعیان, خریدار و فروشنده بر اساس این پیشفرض اقدام به واگذاری سند و فروش عین می‌نمایند که همه امور مربوط به عین از زمانواگذاری سند, به مالک جدید تعلق یابد.به این ترتیب درآمد حاصل از اجاره از زمانانتقال سند, به مالک جدید و خریدار عین تعلق می‌گیرد. توضیح بالا نشان می‌دهد کهسندهای اجاره اعیان تنها در قالب صورت دوم جای می‌گیرد که مطابق با آن مشتری ازاجاره خبر دارد و اجرت اجاره از زمان عقد بیع به بعد به وی تعلق می‌گیرد.

دلیل دوم: معتبره حسین بن نعیم

حسین بن نعیم از امام ششم نقل می‌کند که حضرت فرمود:

>>شنیدم از پدرم که فرمود ابوجعفر (امام باقر علیه السلام) فرمود: بیع، اجاره وسکنی را نقض نمی‌کند؛ولی به فروش می‌رسانی آن را بر این اساس که خریدار، تملک نکندآن‌چه را خریده، مگر آن که سکنی به صورتی که شرط شده انقضا یابد و همین‌طور استاجاره»؛ (حر عاملی, 1371, باب 24, حدیث 3).

دلالت روایت بر مدعا, بی‌نیاز از توضیح می‌باشد.

عنصر دوم: اقدام مستأجر به اجاره دادن عین مستأجره

این مسئله ـ اقدام مستأجر در اجاره دادن آن‌چه اجاره کرده ـ از مواردی نیست کهشکل‌گیری آن وام‌دار موضوع «اوراق اجاره» باشد؛ بلکه از مسایل دارای پیشینه در فقهبه شمار می‌آید.

در این مسئله، جمهور فقیهان اهل سنت و تمامی فقیهان امامیه حكم به جوازداده‌اند؛ یعنی گفته‌اند مستأجر می‌تواند عین مورد اجاره را به دیگری اجاره دهد؛البته فقیهان امامیه معتقدند این جواز مربوط به موردی است که مالک در عقد اجاره،شرط استیفای منفعت به صورت مباشر را مطرح نکرده باشد.

به هر حال, برای اثبات جواز اقدام مستأجر ـ در اجاره دادن عین تحت اجاره ـ ایندلیل را می‌توان ارایه کرد که معیار صحت عقد اجاره، مالکیت نسبت به منفعت است و نهمالکیت نسبت به عین. به تعبیر دیگر, کسی که عینی را اجاره می‌دهد لازم نیست مالکخود عین باشد, بلکه مالک بودن او بر منفعت کفایت می‌کند؛ زیرا اجاره در واقع چیزیجز تملیک منفعت یا مسلط کردن کسی بر عینی جهت استیفای منفعت آن نیست و این اقدام بهعنصری فراتر از ملکیت داشتن بر منفعت نیاز ندارد و مستأجر چنین مالکیتی را دارااست.

فقیهان امامیه به رغم اعتقاد به جواز،، این بحث را مطرح نموده‌اند که آیا جایزاست مستأجر بعد از تحقق اجاره ــ یعنی اجاره دوم که در آن او موجر می‌گردد ــ عینرا بدون اذن مالک به مستأجر دوم تسلیم کند, یا این که تسلیم عین باید با اذن مالکباشد. در پاسخ به این مسئله دو قول وجود دارد:

قول اول: عدم جواز تسلیم عین بدون اذن مالک

این قول متعلق به شیخ طوسی و ابن ادریس و علامه می‌باشد و دلیل آن را چنین بیاننموده‌اند كه: در اجاره، عین امانتی است در دست مستأجر و در این امانت، مالکاجازه‌ای مبنی بر واگذار کردن آن به غیر صادر نکرده است.

قول دوم: جواز تسلیم عین بدون اذن مالک

آیة الله خویی برای اثبات این قول چنین می‌گوید:

«اقدام مالک در رخصت دادن به مستأجر جهت استیلا یافتن بر عین, ناشی از برخورداریاو از وصف عنوانی «مالک بودن نسبت به منفعت» است و نه برخاسته از ذات و جنبه‌هایتشخص بخشی به او. بر این اساس، هرکس که مالک منفعت باشد، می‌تواند اقدامی این چنینــ رخصت دادن به غیر جهت استیلا یافتن بر عین ــ را به عمل آورد»؛ (خویی, 1365, ج1: 274).

البته وی اضافه می‌کند از آن‌جا که عین امانتی نزد مستأجر اول است و به همین جهتباید آن را محافظت کند، جایز نیست که او ــ یعنی مستأجر اول ــ عین را در معرض خطرقرار دهد و اجاره دادن آن به انسان جائر و خائن ــ که از او اطمینانی نسبت به حفاظتاز عین وجود ندارد ــ قرار دادن آن در معرض خطر می‌باشد؛ (همان).

حاصل سخن این که: به طور کلی، اقدام مستأجر در اجاره دادن عین در دست اجاره, بامشکل فقهی روبه‌رو نیست؛ با این توصیف, سندهای اجاره ممکن است با یک اشکال مهمروبه‌رو گردند و آن این که فقها با استناد به برخی روایات گفته‌اند: در برخی موارد،اقدام مستأجر به اجاره دادن عین به بیش از قیمتی که اجاره کرده، جایز نیست. اینموارد عبارت‌اند از: اتاق، خانه، دکان و اجیر, مگر آن که تغییری را در آن‌ها ایجادکند, مثل سفید کردن و یا تعمیر نمودن آن؛ (بحرانی, بی‌تا: 292).

این اشکال از آن جهت است که سندهای اجاره معمولاً براساس اجاره‌هایی بیش ازقیمت‌های قبلی شکل می‌گیرند؛ از این رو مشمول اقدام مستأجر به اجاره عین به بیش ازقیمتی که اجاره کرده است, می‌گردد.

اگرچه ارایه این بحث مجالی گسترده‌تر می‌طلبد ولی در این‌جا می‌توان به نکات زیراشاره نمود:

1ـ عده‌ای از فقیهان, این ممنوعیت اجاره به اکثر را ـ که در روایات آمده ـ حملبر کراهت نموده اند؛ در مقابل، مشهور قایل به منع شده اند؛ (همان).

2ـ این اشکال در همه سندهای اجاره‌ای نمی‌آید بلکه فقط در سندهایی جریان دارد کهتبادل و تداول ـ انتقال و دست به دست شدن ـ آن‌ها بر اساس عقد اجاره صورت می‌گیرد؛مثل سندهای اجاره منافع و سندهای اجاره خدمات؛ اما سندهای اجاره اعیان با اشکالروبه‌رو نیست.

3ـ این اشکال در سندهای اجاره منافع و اجاره خدمات نیز تنها در مواردی می‌آید کهاجاره به یکی از موارد یاد شده (اتاق، خانه، دکان و اجیر) تعلق یافته باشد؛ در غیراین صورت, اشکالی از این نظر پیش نمی‌آید. و همان‌طور که پیدا است, برای سرمایهگذاری در عصر حاضر موارد بسیاری غیر از چهار مورد یادشده وجود دارد که می‌توانسندهای اجاره را نسبت به آن‌ها شکل داد.

عنصر سوم: طولانی شدن مدت اجاره

در سندهای اجاره, عنصر «به طول انجامیدن مدت اجاره» را به روشنی می‌توان دید؛ چهآن که این سندها میان مردم دست به دست می‌شود و طبیعی است كه این دست به دست شدن درزمانی طولانی رخ می‌دهد.

در این‌جا این پرسش مطرح می‌شود که از نظر فقه، طولانی شدن مدت اجاره چه حكمیدارد. در پاسخ باید گفت: هیچ دلیلی بر نفی اعتبار اجاره طولانی مدت وجود ندارد.دراین زمینه علامه حلی چنین می‌گوید:

مدت اجاره از نظر کم بودن و زیاد بودن, اندازه‌ای ندارد ]یعنی: به لحاظ زمانهیچ محدودیتی ندارد[ می‌توان یک لحظه, به شرط آن‌که ضبط انجام پذیرد, و یا هزارسال، ]چیزی را[ اجاره کرد»؛ (علامه حلی, 1374: 316) وی این را قول همه عالمان شیعهمی‌داند؛ (همان).

عنصر چهارم: باقی نماندن عین در خلال مدت اجاره

بی‌گمان بقای عین در صحت اجاره معتبر و لازم است. اما سؤالی که وجود دارد ایناست که آیا واقعاً باید به بقای عین قطع پیدا کنیم تا اجاره صحیح باشد, یا احتمالعقلایی بر بقا کافی است.

اگر قطع به بقای عین را ضروری بدانیم باید حتی در موردی که با احتمال عدم بقایعین روبه‌رو می‌شویم، حکم به عدم صحت اجاره کنیم و اگر در صحت اجاره احتمال عقلاییبقا را کافی بدانیم، عقد اجاره تنها در موارد وجود احتمال عقلایی بر عدم بقای عین, محکوم به بطلان می‌شود و نه در موارد وجود احتمال بر عدم بقا.

دیدگاه دوم درست است؛ یعنی در صحت اجاره, احتمال عقلایی به بقا کفایت می‌کند؛زیرا اگر قطع به بقا لازم باشد باید هیچ عقد اجاره‌ای را ـ مگر در موارد اندک ـدرست ندانیم؛ به دلیل این‌که در بسیاری از اجاره‌ها احتمال از بین رفتن عین به جهتاسباب و عواملی در آینده ـ که عمدتاً قابل پیش بینی نیستند ـ وجود دارد.

مقصود از وجود احتمال عقلایی به بقای عین، آن است که ظاهر عین از باقی ماندن تاپایان مدت اجاره حکایت کند. بر اساس این, مقصود علامه حلی که می‌گوید: «جایز استاجاره عین در مدتی که در آن باقی می‌ماند»، بقای عین به حسب نوع و از نظر عرف است, نه بقای قطعی؛ (همان).

عنصر پنجم: پوشش دادن مدت اجاره به تمام عمر اقتصادی عین

با توجه به این که در سندهای اجاره ـ به لحاظ دست به دست گشتن تا پایان عمراقتصادی اعیان ـ پایان یافتن مدت اجاره و تمام شدن عمر اقتصادی اعیان هم‌زمان اتفاقمی‌افتد، این پرسش مطرح می‌شود که از نظر فقه وضعیتی این‌چنین که عمر اقتصادی عینبرابر بامدت اجاره می‌گردد و به تعبیر دیگر, مدت، تمام عمر اقتصادی عین را در بر می‌گیردـ صحیح است یا نه.

ممکن است قایل شویم چنین اجاره‌ای درست نیست, زیرا فاقد این شرط از شروط اجارهمی‌باشد و انتفاع از عین نباید منجر به نابودی آن گردد,* و سندهای اجاره چنینوضعیتی دارند.

حقیقت این است كه ادعای عدم رعایت شرط یاد شده در سندهای اجاره بی‌مورد است؛زیرا انتفاع منتهی به زوال عین در سندهای اجاره به دلیل به طول انجامیدن آن، از سنخانتفاع‌های مبطل عین ـ که ذات آن‌ها را عنصر از بین بردن عین تشکیل می‌دهد ـ نیست؛به تعبیر دیگر, از بین رفتن عین در سندهای اجاره، در نتیجه روند ناشی از تداوم واستمرار انتفاع رخ می‌دهد, در حالی که زوال عین در انتفاع‌های متلف عین به محض وقوعانتفاع اتفاق می‌افتد.

از طرف دیگر, در انتفاع متلف عین که عدم آن شرط می‌شود اصل عین بعد ازانتفاع نابود می‌گردد؛ مانند نان که به محض وقوع انتفاع از آن (یعنی خوردن) از بینرفته و اثری از آن باقی نمی ماند؛ در حالی که در سندهای اجاره این عمر اقتصادی استکه بعد از یک انتفاع طولانی از بین می‌رود، و نه اصل عین.

عنصر ششم: وقوع مجموعه‌ای از اجاره‌ها بدون استیفای منفعت

وقوع مجموعه‌ای پشت سر هم از اجاره‌ها بدون آن که بعد از آن‌ها استیفای منفعتصورت بگیرد، عنصر دیگری است که در سندهای اجاره‌ای ــ البته در آن دسته از سندها کهبیان‌گر ملکیت نسبت به منافع و یا خدمات هستند ــ به چشم می‌آید. باید پرسید ازلحاظ فقهی چنین عنصری این سندها را با مشکل روبه‌رو می‌سازد یا نه. ناگفته پیدا استکه این عدم استیفای منفعت، در همه اجاره‌هایی که بر اساس تبادل سند‌ها انجاممی‌گیرد، اتفاق می‌افتد و تنها در آخرین اجاره این وضعیت رخ نمی‌دهد.

پرسش جدی‌تر این که, آیا مگر نه این است که اجاره برای استیفای منفعت است؛ اگرپاسخ مثبت است پس چگونه می‌توان چنین اجاره‌های عاری از استیفا را تجویز کرد, و آیادر حقیقت این اجاره‌ها، صورتی بدون محتوا و ظاهری خالی از روح اجاره نیستند ؟!

ممکن است چنین پاسخ دهیم که بعد از توجه به این که امکان استیفا با تحقق استیفایمنفعت تفاوت دارد، آن‌چه وجود آن در هر اجاره‌ای لازم و شرط است امکان استیفایمنفعت است و نه تحقق استیفا در خارج و به صورت عملی. به همین دلیل است كه فقهامی‌گویند اگر مستأجر اقدام به استیفای منفعت نکرد، حکم به بطلان اجاره نمی‌شود؛(محمد قمی, بی‌تا, 352).

بنابراین می‌توان گفت: شرط صحت اجاره, امکان استیفا است و نه وقوع استیفا وهمان‌گونه که مشخص است, سندهای اجاره از این معیار صحت ـ امکان استیفا ـ برخوردارمی‌باشند, زیرا هر صاحب سند می‌تواند از واگذاری آن به دیگری سر باز زند و آن را تافرا رسیدن موعد اجاره و زمان استیفا برای خود نگه دارد.

عنصر هفتم: عدم اتصال مدت اجاره به عقد

گاه مدت اجاره به عقد متصل نیست؛ مثل آن‌که روزها یا ماه‌ها و یا سال‌ها بعد ازوقوع عقد، مدت اجاره شروع گردد.

این عنصر را نیز در سندهای اجاره ـ دست کم در بسیاری از موارد آن ـ می‌توانمشاهده نمود. سؤالی كه در این‌جا مطرح می‌شود این است كه آیا اجاره‌ای که میان عقدو مدت آن فاصله زمانی برقرار است، درست می‌باشد. به تعبیر دیگر, آیا اتصال مدت بهعقد شرط است ؟ در پاسخ به این سؤال دو قول میان فقیهان مشاهده می‌شود:

الف. اتصال مدت اجاره به عقد شرط نیست

مشهور فقیهان (یزدی, 1404: 599). گفته‌اند لازم نیست از نظر زمانی مدت اجارهمتصل به عقد باشد, زیرا دلیلی بر این امر وجود ندارد, بلکه دلیل، كه همان عموم «اوفوا بالعقود» می‌باشد, اجاره فاقد اتصال را نیز صحیح می‌داند؛ (حكیم, 1404: 68).

ب. اتصال شرط است

این قول را پاره‌ای از فقیهان از جمله شیخ طوسی (شیخ طوسی, 1387, ج3: 230) ارایهکرده اند. در میان اهل سنت نیز عده‌ای, از جمله شافعی, این قول را برگزیده اند؛(شیخ طوسی, 1387, ج2: 35).

این گروه برای اثبات مدعای خود دلایلی چند را ارایه کرده اند که به برخی ازآن‌ها اشاره می‌کنیم:

دلیل اول: با توجه به این‌که اجاره عقدی شرعی است، ثبوت آن منحصر به مواردی استکه دلیل در کار باشد و از آن‌جا که دلیلی بر صحت اجاره مورد بحث ـ که میان عقد ومدت آن از نظر زمانی فاصله افتاده است ـ در دست نیست، اتصال به عقد لازم است. اینوجه را شیخ طوسی در كتاب «خلاف» ارایه نموده است.

این استدلال مردود است, زیرا همان‌طور که گذشت, دلیل بر صحت اجاره مورد بحث،عموم «اوفوا بالعقود» است؛ (همان).

دلیل دوم: قدرت بر تسلیم, یکی از شرایط عقد اجاره است. مقصود از این قدرت، قدرتموجود در حال عقد است و نه قدرتی که قابل حصول در زمانی متأخر از عقد می‌باشد. برپایه این شرط، نمی‌توان برای اجاره مورد بحث، اعتباری قایل شد؛ زیرا در آن، قدرتفعلی بر تسلیم در حال عقد وجود ندارد، بلکه آن‌چه وجود دارد، قدرتی شأنی است کهبعداً و به هنگام شروع مدت اجاره به فعلیت می‌رسد.

در رد این استدلال می‌توان گفت:

اولاً: دلیلی بر اعتبار قدرت بر تسلیم در اجاره در دست نیست؛ آن‌چه هست این استکه گاه با نبود این قدرت، عقد اجاره دچار اشکال می‌گردد؛ ولی این دچار اشکال شدن نهبه لحاظ اعتبار قدرت بر تسلیم بما هو هو است, بلکه به لحاظ امر دیگری از قبیل سفهیشدن معامله و یا غرری شدن آن در نتیجه عدم قدرت بر تسلیم می‌باشد و فقدان قدرت برتسلیم در مسئله موضوع بحث،نه به سفهی شدن معامله می‌انجامد و نه به غرری شدن آن.

ثانیاً: قدرت شأنی در حین عقد کافی است، زیرا به اقتضای ضرورت تناسب شرط ومشروط، نمی‌توان برای شرط، اعتباری فراتر از محدوده ظرف تحقق مشروط ـ و به تعبیردیگر ظرف ترتب اثر ـ قایل شد و ظرف ترتب اثر در اجاره مورد بحث، با شروع مدت اجارهشکل می‌گیرد. از این بیان نتیجه می‌گیریم که قدرت فعلی در هنگام عقد لازم نیست بلکهقدرت در ظرف تحقق ترتب اثر مورد نیاز است. این پاسخ را صاحب عروه با این بیان ارایهکرده است:

«ادعای بطلانِ ـ عقد اجاره‌ای که میان مدت و عقد آن فاصله زمانی افتاده است ـ بهجهت عدم قدرت بر تسلیم آن‌گونه است که می‌بینی؛ زیرا تسلیم در زمان استحقاق لازماست و نه قبل از آن»؛ (یزدی, بی‌تا: 192).

دلیل دیگری ــ غیر از تناسب شرط و مشروط ــ را نیز می‌توان برای عدم لزوم قدرتفعلی در زمان عقد ارایه داد و آن این که: اگر قدرت فعلی در حین عقد شرط باشد، بایدبیع سلف و سلم را محکوم به بطلان نماییم, زیرا در این دو بیع، قدرت فعلی در حال عقدوجود ندارد.

نتیجه این که: سندهای اجاره را نمی‌توان به لحاظ وجود انفصال میان مدت اجاره وعقد آن محکوم به بطلان نمود.


عنصر هشتم: تعلق اجاره به مشاع

وجود این عنصر را نیز در سندهای اجاره به دلیل منتشر شدن آن‌ها در نزد اشخاصمختلف می‌توان مشاهده کرد. باید دید فقه تعلق به مشاع را جایز می‌داند یا نه. اگرتعلق به مشاع از نظر فقهی با اشکال روبه‌رو باشد، سندهای اجاره از این بابت مشکلپیدا می‌کنند.

در پاسخ به این پرسش باید گفت: فقه، اجاره مشاع را تجویز می‌کند؛ (علامه حلی, 1374: 336؛ مقدس اردبیلی, 1374, ج10: 68؛ شیخ اصفهانی, 1409: 29؛ خویی, 1365: 218). البته موجر در اجاره مشاع نمی‌تواند عین را تسلیم مشتری نماید مگر بعد از اذن شریک؛(همان)؛ همان‌طور که در بیع نیز همین وضعیت جریان دارد.

دلیل جواز اجاره مشاع، اطلاقات ادله باب اجاره است. اطلاق این ادله همان‌طور کهاجاره تمام عین را در بر می‌گیرد، اجاره سهمی مشاع از آن ـ خواه نصف، ثلث و یا... باشد ـ را نیز پوشش می‌دهد.

البته این تمسک به اطلاق هنگامی قابل قبول است که استیفای منفعت با مانعیروبه‌رو نباشد. باید دید آیا در مورد اجاره مشاع، مانعی این‌چنین ـ که از استیفایمنفعت جلوگیری کند ـ وجود دارد یا نه.

آن‌چه می‌تواند در این زمینه مانع تلقی گردد دو چیز است: اشاعه و شرکت, كه هیچكدام مانعی بر سر راه استیفای منفعت به حساب نمی‌آید. محقق اردبیلی در این بارهمی‌گوید:

...اشاعه و شرکت صلاحیت مانع شدن ]برای استیعفای منفعت[ ندارند؛ (مقدس اردبیلی, 1374, ج10: 68).

این دو مانع قابل تصور در مسئله, یکی عقلی و دیگری شرعی است:

الف. مانع عقلی

نفس اشاعه و مشاع بودن ممکن است مانعی عقلی جهت استیفای منفعت پنداشته شود؛ بهاین معنا که به طور عقلی استیفای منفعت در هنگام اشاعه امکان پذیر نیست.

ادعای امکان ناپذیر بودن استیفای منفعت (مانع عقلی) غیر قابل پذیرش است, زیرا بااذن گرفتن از شریک, استیفا امکان پذیر می‌گردد و در صورت عدم اذن، دخالت حاکم شرعممکن است راه را برای استیفا هموار سازد.

ب. مانع شرعی

شرکت ممکن است مانعی شرعی برای استیفای منفعت تلقی گردد؛ به این معنا که از نظرشرعی تسلیم عین بدون اذن شریک جایز نیست و با عدم تسلیم عین، استیفای منفعت از آنصورت نمی‌گیرد.

پاسخ این است كه این مانع، مانعی قابل زوال به حساب می‌آید و حکم به عدم صحتاجاره به لحاظ وجود یک مانع غیر پایدار بی‌وجه است؛ زیرا شریک پس از اذن گرفتن ازاو, یا اجازه می‌دهد, که در این صورت مانع برطرف می‌شود و یا اجازه نمی‌دهد کهدرنتیجه قضیه به حاکم ارجاع می‌شود تا وی برای حل مشکل دخالت کند. بنابراین مانعیاز نظر شرع برای استیفای منفعت وجود ندارد.

عنصر نهم: تعلق یافتن اجاره به «موصوف در ذمه <<

اصل «متعلق قرار گرفتن موصوف در ذمه برای اجاره» از نظر فقهی با مشکل روبه‌رونیست. فقیهان تعلق اجاره به «موصوف در ذمه» را خالی از اشکال معرفی کرده اند. شیخطوسی می‌گوید:

«اجاره از دو حال خالی نیست, یا معین می‌باشد یا در ذمه»؛ (طوسی, بی‌تا, ج3: 495).

عنصر دهم: معدوم بودن منافع در حین عقد

در بسیاری از سندهای اجاره استیفای منافع به آینده موکول می‌شود؛ به لحاظ آن کهاعیانی که باید از آن‌ها استیفای منفعت کرد هنوز ایجاد نشده‌اند. هنگامی که اعیانمعدوم هستند به طریق اولی منافع آن‌ها نیز معدوم می‌باشد؛ در این صورت چگونه تملیکمتوجه و متعلق به یک معدوم ـ یعنی منافع ـ می‌گردد. پاسخ این است که حتی اگر در حینعقد، اعیان معدوم نباشند باز هم منافع امری معدوم می‌باشد؛ بنابراین, اشکال, اختصاصی به مورد سندهای اجاره ندارد بلکه در همه اجاره‌ها ـ اگر آن را به تملیکمنفعت تعریف کنیم ـ جریان دارد.*

پاسخی که نسبت به مشکل متوجه به اصل اجاره داده شده، برای مشکل سندهای اجاره نیزراه گشا است. پاسخ این است که: معدوم بودن در عالم خارج الزاماً به معنی معدوم بودندر عالم اعتبار نیست و منفعت اگر چه در خارج معدوم است, ولی دارای وجودی تقدیری است(یعنی متعلق اعتبار قرار گرفته است) و این مقدار برای صحت جریان امری اعتباریهم‌چون تملیک کافی است. (ر.ك: اصفهانی, 1409: 5).

عنصر یازدهم: وجود خارجی داشتن اعیان در حین عقد

در بسیاری از سندهای اجاره، اعیان به هنگام صادر شدن سند و عقد اجاره هنوز ایجادنشده‌اند, به دلیل آن که فرض این است كه صادر کردن سند برای سرمایه گذاری جهت تهیهاین اعیان است. پرسش این است که آیا معدوم بودن عین، ضرری به اجاره می‌زند یا نه. می‌توان پاسخ داد: اگر ادعای ضرورت وجود عین در هنگام عقد به لحاظ شرط «قدرت برتسلیم عین» است, باید گفت: آن‌چه در حقیقت لازم است, قدرت بر تسلیم عین در زمان فرارسیدن مدت اجاره است و در زمان عقد به چیزی بیش از قدرت شأنی بر تسلیم نیاز نیست وچنین قدرتی در سندهای اجاره ـ همان‌طور که قبلاً بیان شد ـ وجود دارد. و اگر ضرورتآن به لحاظ ضرورت وجود منفعت باشد, به این معنا که منفعت باید وجود داشته باشد تاتملیک به آن تعلق پیدا کند و روشن است كه بدون وجود عین، منفعت ـ که مترتب بر عیناست ـ وجود پیدا نمی‌کند، پاسخ این است که تملیک از اعراض حقیقی به شمار نمی‌آید تابه معروضی واقعی در خارج نیازمند باشد, بلکه از مقولات اعتباری است و به همین لحاظبه بیش از وجود تقدیری و اعتباری نیاز ندارد و موجود بودن عین در خارج در زمان عقدضروری نیست, و همان‌طور که پیدا است, شرایط سندهای اجاره، امکان تحقق چنین اعتباریرا می‌دهد.


منابع

* قرآن كریم.

1ـ حلی, (علامه) حسن بن یوسف, تذكرةالفقها, قم, مؤسسه آل البیت, 1374, ج2.

2ـ ابن قدامه, عبدالله بن احمد, الشرح الكبیر, بیروت, دارالكتب العربی, ج13, ج6.

3ـ شیخ حر عاملی, محمد بن حسن, وسائل الشیعه, بیروت, آل البیت, 1371.

4ـ خویی, ابوالقاسم, كتاب الاجاره, قم, انتشارات لطفی, 1365, ج1.

5ـ بحرانی, یوسف, حدائق الناضرة فی احكام العترة الطاهره, قم, مؤسسه نشر اسلامی, بی‌تا, ج21.

6ـ نجفی, محمدحسن, جواهرالكلام, تهران, دارالكتب الاسلامی, بی‌تا,

ج27.

7ـ موسوی خمینی (امام), سید روح‌الله , تحریرالوسیله, قم, مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی, 1379.

8ـ قمی سبزواری, علی بن محمد, جامع‌الخلاف والوفاق, قم, پاسدار اسلام, چاپ اوّل, بی‌تا.

9ـ یزدی, سید كاظم, عروةالوثقی, قم, مؤسسه نشر اسلامی, 1440ق, ج2.

10ـ نراقی, ملا احمد, مستندالشیعة فی احكام الشریعة, مؤسسه آل البیت, 1429, چاپاوّل, ج11.

11ـ حكیم, سید محسن, مستمسك العروة, مكتبة سید مرعشی, 1404ق, ج12.

12ـ شیخ طوسی, ابوجعفر محمد بن حسن, المبسوط فقه الامامیه, مكتبة المرتضویه, 1378‌ , ج3.

13ـ عبدالكریم محمد, فتح العزیز فی شرح الوجیز, بیروت, دارالفكر,

بی‌تا, ج7.

14ـ مقدس اردبیلی, مجمع الفائدة و البرهان, قم, انتشارات جامعه مدرسین, 1374, ج1.

15ـ شیخ طوسی, ابوجعفر محمد بن حسن, الخلاف, قم, انتشارات جامعه مدرسین,بی‌تا, ج3.

16ـ اصفهانی, محمدحسین, الاجارة, مؤسسه نشر اسلامی, 1409ق.

________________________

* محقق و مدرس حوزه علمیه قم.

برای مطالعه  * سندات الاجارة وبیش‌تر پیرامون سندهای اجاره ر. ك: منذر قحف, الاعیان الموجرة: المعهد الاسلامی للبحوث و التدریب, و مجله مجمع فقه اسلامی، دوره 12 .

* فقیهان گفته‌اند عقد اجاره نسبت به انتفاع‌هایی که حصول آن‌ها برابر است با ازبین بردن عین, صحیح نیست. به تعبیر دیگر, صحیح نیست عقد اجاره بر استهلاک عین انجامبگیرد . امام خمینی در این زمینه می‌گوید: «اجاره آن‌چه که انتفاع از آن حاصل نمیگردد مگر با از بین بردن عین درست نیست؛ مانند اجاره نان برای خوردن و شمع یا هیزمبرای سوزاندن»؛ (امام خمینی, 1379: 447).

 

* محقق اصفهانی در طرح این اشکال می‌گوید: «ان المنفعة معدومة حال الاجارة والمعدوم لایملک»؛ (اصفهانی, 1409: 4).

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 11 مرداد 1393 ساعت: 10:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

انواع سنتهای الهی و سنتهای بشری

بازديد: 727

 

 

عنوان تحقيق :

انواع سنتهای الهی و سنتهای بشری

 

 

 

﴿سُنَّةَ اللهِ فِى الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلاً

 

شما براي سنت‌هاي الهي هيچ‌گونه تغيير و تبديلي نخواهيد يافت.

 

سنّت‏های الهی و سنّت‏های بشری



انسان‏ها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع می‏کنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده می‏شود آداب و رسوم خاص هر قوم و ملّت، سنّت ویژه آن‏هاست. هم‏چنین قوانین بین المللی که در سطح گسترده‏ای، به‏وسیله کشورها و سازمان‏های جهانی وضع می‏شود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن هم‏جواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و... ولی این سنن با سنّت‏های الهی از دو نظر فرق دارند:

الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آن‏ها؛

ب) در غایت و هدف.

سنّت‏های الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونه‏ای که آیه شریفه «و لن تجد لسنةِ اللّه‏ تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت» به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنت‏هایی که به دست انسان ایجاد می‏شوند، ثبات و دوام کمتری به چشم می‏خورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بی‏ثباتی در قوانین بشری را می‏توان چنین برشمرد:

الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسان‏ها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسان‏ها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بی‏عیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتب‏های بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار داده‏اند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند. از این‏رو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، هم‏نوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی می‏کند و مهم‏تر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخش‏های یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آن‏ها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم می‏زنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... پاسخگوی همه جنبه‏های مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین می‏زنند. نمونه آشکار این قوانین را می‏توان در مکتب «اومانیسم» یا «انسان محوری» جست‏وجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروری‏ترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.

ب) در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی: در بسیاری از موارد، هدف انسان از وضع مقررات و سنن، حفظ منافع فردی و یا گروهی است. آدمی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی خود با ایجاد مقررات ویژه‏ای، حتّی زمینه تجاوز به حقوق و منافع دیگران را فراهم می‏کند تا به هدف و مقصود این جهانی و مادی خود برسد، ولی در قوانینی که به‏وسیله خداوند وضع می‏شود، هدف، تأمین سعادت انسان و رساندن او به ارزش‏های برتر انسانی و الهی است. ازاین‏رو، چون خداوند بر مصالح و مفاسد امور و بندگان خویش آگاهی دارد و همه نیازهای واقعی و مادی و معنوی آفریدگانش را می‏داند و از سوی دیگر، بی‏نیاز مطلقی است که از اعمال بندگان خویش سودی به او نمی‏رسد، قوانین و سننی را وضع کرده است که در عین جامع بودن، قافله بشریت را به کمال واقعی و سعادت ابدی رهنمون می‏کند. علامه طباطبایی می‏فرماید:

فرق جوهری و اساسی بین سنّت‏های اسلامی و دیگر سنّت‏ها در غایت و غرض از آن سنّت‏هاست؛ زیرا هدف اسلام از ایجاد و تأسیس سنّت این است که جهان هستی و دنیا به صلاح و خیر خود نایل شود؛ در حالی که غرض و هدف سنّت‏های دیگر، برآورده کردن امیال و خواسته‏های خودشان است.10

 

رابطه سنّت‏های الهی با اعمال انسان

برخلاف تصور برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مانند دیوید هیوم ما بر این باوریم که میان قوانین تکوینی و تشریعی و اعمال انسان ارتباط وجودی و رابطه علّی و معلولی برقرار است؛ زیرا نظام عالم، نظام کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل است و جریان علّیت در همه شئون هستی برقرار است. ازاین‏رو، این حقیقت و قانون که «انسان در گرو اندیشه‏ها و اعمال خویش است»11، سنّت و قانون تخلف‏ناپذیر خداست. بر اساس این قانون، هر عمل فردی یا اجتماعی، نتایج خود را بر فرد و جامعه به جا خواهد گذاشت. شخص و یا جامعه‏ای که غرق در عیش و عشرت و دنیاطلبی و در پی فسق و فجور و گناه باشد، گرفتار سنّت «استدراج» خواهد بود؛ یعنی هر لحظه به گمراهی نزدیک‏تر می‏شود و در مقابل، افراد و جوامعی که در راستای استقرار آرمان‏های الهی و توحیدی در حرکتند، به سمت جلب توفیق الهی و پیروزی گام برمی‏دارند. خداوند متعال می‏فرماید:

 

 

كَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی.(مجادله: 21)

خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره می‏شویم.


بدین‏ترتیب، کوچک‏ترین اندیشه و عمل در نظام هستی، بی‏پاسخ نیست و تلاش‏های انسان هر چه باشد، زیر پوشش یکی از سنت‏های الهی قرار می‏گیرد. در حکمت متعالیه، به خوبی اثبات شده است که فصل اخیر انسان، حقیقت او را تشکیل می‏دهد و عقل او به دو قسم نظری و عملی تقسیم می‏شود. ایمان انسان ناظر به اعتقادات نظری و عقل نظری او و عملکردهای او ناظر به عقل عملی است. ازاین‏رو، آدمی نه تنها با اندیشه‏ها و افکار خود، بلکه با اعمال و حتی نیّات خویش نیز متحد است و حقیقت او را مجموعه‏های یاد شده تشکیل می‏دهند. به همین دلیل، هر اندیشه، عمل و نیّتی که دارد، بیرون از جان و هویت او نیست و انسان مانند بنّایی است که ساختمان و بنای وجودی خویش را با مصالح اندیشه و عمل می‏سازد و سنّت خداوند هم بر این است که اندیشه‏ها و اعمال زشت، آثار و پی‏آمدهای منفی و ناگواری برای فرد و اجتماع داشته باشد و اندیشه‏ها و عملکردهای شایسته نیز پی‏آمدهای مثبت و گوارایی را در جامعه و فرد پدید آورد. ازاین‏رو، امتحان انسان با ثروت و فقر، جوانی و پیری، بهره‏مندی از مقام دنیایی و یا بی بهره‏بودن از آن، سلامتی و بیماری و...  سازنده هویت اوست و ارتباط وجودی با حقیقت و هویت او خواهد داشت؛ هویتی که در قیامت نیز با آن محشور می‏شود و اعمال خود را مجسم خواهد دید.

 

 

ویژگی‌های مشترک سنت‌های الهی در جامعه و تاریخ

انسان به عنوان وجودى اجتماعى، تعاملات و رفتارهایى را انجام مى دهد که این رفتارها تاثیر انکارناپذیرى در سرنوشت فردى و اجتماعى به جا مى گذارد. از جمله پیامدهاى تعاملات اجتماعى انسان، تاثیراتى است که بر سرنوشت اجتماعى به عنوان یک امر تکوینى و قانون طبیعى به جا خواهد گذاشت.

به گزارش شفقنا، احمد مرادخانی تهرانی، در دانشنامه ی موضوعی قرآن نوشت:بازتاب و پیامدهاى عمل اجتماعى انسان که بر جامعه گذاشته مى شود سنت الهى نامیده مى شود. در حقیقت سنت هاى الهى قوانینى است که خداى متعال امور هستى و انسانى را بر پایه آن تدبیر و اداره مى کند. این سنت هاى حاکم بر اجتماعات بشرى ویژگى هاى مشترکى دارند که در این نوشتار بدان پرداخته خواهد شد.

1-عدم تنافى سنت ها با اصلِ علیت

از جمله ویژگى هاى سنت هاى تاریخ از منظر قرآن این است که سنت هاى الهى در حقیقت مصادیقى از اصل علیت مى باشند.

با توجه به تعریف علت و معلول و رابطه آن دو، اصل علیت روشن و بدیهى خواهد بود.

اثبات و پذیرش سنت هاى الهى (قوانین حاکم بر جوامع و افراد)، نه تنها به معناى نقض قانون علیت نمى باشد، بلکه بیان روابط ضابطه مند بین حوادثِ تاریخى به عنوان یک پدیده و بیان معلولاتى است که به دنبال علل خود ظاهر مى گردند، خواهد بود. بین عذاب ها و یا کاهش نعمت ها، با گناه و همچنین افزایش نعمت با اطاعتِ اوامر الهى نیز این رابطه برقرار مى باشد. اعم از این که آن اطاعت و معصیت، اطاعات و معصیت فردى باشد، و یا یک گناه و اطاعتِ جمعى و اجتماعى باشد، چنانچه قرآن کریم در بخش وسیعى از آیات الهى، تلاش بر بیان این روابط نموده است مانند: «و ما اهل این روستاها را به علت ستمگریشان هلاک ساختیم و براى هلاکتشان نیز یک زمان و سرآمدى قرار دادیم.»

آیه یاد شده رابطه بین ظلم و هلاکت ساکنین بلاد و روستاها را بیان مى نماید. و در آیه دیگر نیز به بیان و کشف روابط دیگر مى پردازد، چنانچه در قرآن مى فرماید: «هر گاه آنان، در راه راست پایدارى نمایند، ما از آب گواراى فراوان، آنها را سیرابشان مى نمائیم.»

از نکات قابل توجه قانون علیت و سنن الهى این امر است که سنن الهى بدون قالب قانون علیت، معنى پیدا نمى کند زیرا استفاده از تجربه در صورتى ممکن است که وجود اشیاء مورد تجربه یقینى باشد و شناخت دقیق آنها نیز میسر باشد، و این امر نیازمند قبول اصل علیت است.

شهید مطهرى(قدس سره) در همین ارتباط مى فرمایند: «رابطه علت و معلول و اصل علیت پایه تفکرات عقلائى است و خداوند آفریننده نظام علت و معلول است.» ایشان در بحث احترام قرآن به عقل و نظام معقول هستى بیان مى دارند: تشویق مسلمانان به مطالعه در احوال گذشتگان و درس عبرت گرفتن از آن تنها زمانى صحیح خواهد بود که نظام هستى براساس قانون علیت استوار باشد، نه به صورت گزاف و تصادفِ حوادث، چنانچه آیات فراوانى بر این امر دلالت مى نماید.

ممکن است این پندار اشتباه ایجاد گردد که نسبت دادن سنت ها به خداوند سبحان در حقیقت نفى قانون علیت از سنت هاى الهى مى باشد حال اینکه پندار نیز پندارى ناصواب بوده و اشراب و اشراف اراده الهى و نقش آن در تحقق حوادث نیز نفى قانون علیت نمى باشد، زیرا قانون علیت تنها این مسأله را بیان مى کند که: «هر پدیده اى به عنوان یک امر ممکن داراى علت مى باشد.» و این یک اصل عقلى است.

معلول بودن حوادث براى اراده خداوند سبحان، به طور مستقیم و یا از طریق عوامل مادى، با قانون سنخیتِ علیت نیز منافات ندارد چون این قانون مى گوید:«هر حادثه اى علت خاص خود را دارد.» به زودى در بحث عدم تبدیل و تحویل سنن الهى عدم منافات بیان مى شود.

 

2-عدم تنافى سنت ها با اراده انسان

یکى دیگر از شبهه هایى که شاید براى عده اى بوجود آید این است که آیا سنت هاى تاریخى که در قرآن به سنت هاى الهى تعبیر شده است به معناى نفى اختیار براى انسان است. و آیا انسان ناچار به تسلیم در مقابل این سنن مى باشد؟ و شاید حتى دیدن بعضى از آیات الهى همین شبهه را در ذهن انسان تقویت بنماید چنانچه در قرآن آمده است: «و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم، خوشگذرانانش را وامى داریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم آید، پس آن را یکسره زیر و زبر کنیم.»

باید در پاسخ به این شبهه و استناد به این گونه از آیات گفته شود که سنت هاى الهى و اراده خداوند هیچ گاه نفى اراده و نقش انسان را نمى نماید بلکه بر عکسِ این تصور ناصواب، حاکمیت اراده انسان ها در تحقق و تاثیرگذارى روى روند جریان هاى مختلف اعم از فردى و اجتماعى متذکر مى شود. و این نقش را، هم در قالب فرد و هم در اراده جمعى بیان مى دارد.

علامه(قدس سره) در بیان معناى امر در جمله «أَمَرْنَا مُترَفِیهَا» مى نویسد: مراد از آن اوامر تشریعى نمى تواند باشد زیرا خداوند سبحان نسبت به معاصى، تشریعى نداشته و به گناه و فحشاء امر نمى کند، همچنین مراد از این امر، امر تکوینى نیز نمى تواند باشد، زیرا اراده تکوینى خداوند نسبت به تحقق گناه و فسق، موجب سلب اراده و اختیار انسان مى شود و عذاب انسانِ مجبور معنایى نخواهد داشت و این مطلب مخالف آیات الهى است. لذا مقصود از آن بیان احکام (حلال و حرام) و اعطاى نعمت ها و ایجاد زمینه گناه به منظور عذابى بیشتر مى باشد.

آیات قرآنى به مؤثر بودن اراده انسان تصریح نموده و مى فرماید:

«خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»

و نیز مى فرماید: «آنها امتى بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست و شما هیچ گاه مسؤول اعمال آنها نخواهید بود.»

در این آیه نیز بحث مسؤولیت در مقابل اعمال را مطرح نموده است و بدیهى است که مسؤولیت بدون اراده و اختیار معنى ندارد.

 

3-عام و جهانى بودن سنت ها

سنت ها و قوانین حاکم بر حوادث جهان همان گونه که بیان شد در واقع همان روابط على و معلولى است که بر جریان هاى اجتماعى از طرف خداوند مقرر شده است، از این رو اختصاص به یک منطقه، قوم و یا ملت خاص نداشته، بلکه از عمومیت برخوردار مى باشد. زیرا زمانى که روابط به صورت على و معلولى در آمد چون عقلى مى شود در صورت تحقق علل، معلولات آن نیز تحقق خواهد یافت و استثناء بردار نخواهد بود، و آیات فراوانى بر این امر دلالت مى نماید، مانند:

الف ـ «این سنت، سنت خداوند در امت هاى پیشین است و شما براى سنت الهى هیچ گونه تغییر و تبدیلى نخواهى یافت.»

ب ـ «پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند، و در برابر تکذیب ها، صبر و استقامت کردند، و ـ در این راه ـ آزار دیدند، تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید ـ تو نیز چنین باش. و این، یکى از سنت هاى الهى است ـ و هیچ چیز نمى تواند سنن خدا را تغییر دهد، و اخبار پیرامون به تو رسیده است.»

ج ـ «این سنت ما ـ در مورد ـ پیامبرانى است که پیش از تو فرستادیم، و هرگز براى سنت ما تغییر و دگرگونى نخواهى یافت.»

د ـ «اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده (قرآن) بر پا دارند، از آسمان و زمین، روزى خواهند خورد.»

این آیه که بیانگر یکى از سنت هاى مقید مى باشد، یهودیان و مسیحیان، و به طور کلى تمام اقوامى که شریعت الهى برایشان اعلام شده است را موضوع قرار داده، لذا مى فرماید هر گاه مردم و جوامع انسانى به دستورات الهى عمل بنمایند برکات و نعم خداوند از همه طرف آنها در بر خواهد گرفت.

 

4-استمرار

سنت آن فعلى است که از استمرار برخوردار باشد. رفتارهاى الهى که به صورت قانون در آمده چه به صورت مطلق و چه به صورت مقید یا به وجود آمدن موضوعاتش تحقق مى یابد.

در واقع سنت هاى الهى از آن جهت که به صورت رابطه اى على و معلولى و قوانین ثابت تاریخى در آمده است در صورت پیدایش موجبات آن، آثار و معلولاتش نیز به دنبال خواهد آمد، و رابطه به صورت دائمى است. چنانچه قرآن کریم در رابطه با تکرار عذاب هاى مختلف، به وسیله ظلم یا گناه امم سابق و یا اجراى بعضى از سنن مانند «ابتلاء» این امر را گوشزد مى نماید.

«همین سنت خداوند درباره کسانى که پیشتر بوده اند جارى بوده است...»

«سنت خداست که از دیر باز درباره بندگان چنین جارى شده.»

«سنت خداست که از دیرباز در میان گذشتگان (معمول) بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر است.»

«بدین گونه تو را در میان امتى که پیش از آن، امت هایى روزگار به سر بردند، فرستادیم تا آنچه را که به تو وحى کردیم بر آنان بخوانى... .»

«به او ایمان نمى آوردند، و راه و رسم پیشینیان پوسته چنین بوده است.»

«آیات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد، که همگى آنها دلالت بر همین امر مى نماید.»

 

5-حتمى بودن سنن الهى

از جمله ویژگى هاى سنن الهى حتمى و قطعى بودن آن مى باشد، یعنى در صورت تحقق تمام شروط و رفع موانع، این سنن تحقق خواهند یافت و این امر با توجه به تبیین سنت هاى الهى و تحت قانون علیت قرار داشتن آن، امرى روشن خواهد بود.

البته همانگونه که بیان شد سنت ها زمانى تحقق مى یابند، که تمام شرایط حاصل و موانع آن نیز موجود نباشد. از این رو گاه امتى بواسطه گناه مستحق عذاب مى گردد، لیکن بواسطه مصالحى مورد عفو قرار مى گیرند و این در واقع به معناى تخلف پذیرى سنت نبوده بلکه گرچه مقتضى و شرائط موجود است، لیکن مانع نیز وجود دارد. و بدیهى است که علت تامه در صورتى که تمام اجزایش کامل نباشد معلولش به دنبال آن نخواهد آمد.

یکى از موانع وجود، عفو خداوند مى باشد، لذا در موارد عفو، مانع از تاثیر مقتضى ایجاد شده است. یا در صورت توبه گنهکاران سنت بخشش خداوند بر سنت عذاب حاکم گردیده است.

پس از آنجائى که سنن الهى در یک ارتباط و تعامل تنگاتنگى با یکدیگر مى باشند، و برخى از آنان بر بعض دیگر حاکمند، باید سنت حاکم و سنت محکوم را تشخیص داده و بدانیم که سنت حاکم در واقع سنتى است که تمام شرائط آن حاصل و موانعش مفقود مى باشد، به خلاف سنت محکوم، که ممکن است بعضى از شرایط ناقص، و یا بعضى از موانع آن موجود باشد.

البته چنانچه در مباحث سنت استدراج و عذاب خواهد آمد، در پاره اى از موارد حتى توبه و ایمان هم فایده اى ندارد. زیرا توبه و ایمانى که از روى صدق و اختیار نباشد، بلکه گُنهکار تنها با دیدن و فعلیت یافتن عذاب، ایمان آورده است، ایمان و ندامتش فایده اى نداشته و مقبول نمى افتد.

قرآن کریم در مباحث عذاب، چه عذاب فردى و چه عذاب هاى جمعى و اجتماعى به این امر اشاره نموده است.

«پس چون سختى عذاب ما دیدند گفتند: «فقط به خدا ایمان آوردیم و بدانچه با او شریک مى گردانیدیم کافریم، ولى هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند، دیگر ایمانشان براى آنها سودى ندارد. سنت خداست که از دیرباز درباره بندگانش چنین جارى شده و آنجاست که ناباوران زیان کرده اند.»

«و چون کسانى که ستم کرده اند عذاب را ببینند، عذاب آنان کاسته نمى گردد و مهلت نمى یابند.»

«براى هر امتى اجلى است، پس چون اجلشان فرا رسد، نه مى توانند ساعتى آن را پدید اندازند و نه پیش.»

 

6-تبدیل ناپذیرى

وصف دیگرى که در مورد سنت ها از آیات استفاده مى شود تبدیل ناپذیرى سنن الهى است که در واقع بیان دیگرى از پذیرش اصل سنخیت در علل مى باشد، در توضیح اصل سنخیت گفته شده است که باید بین علت و معلول یک نوع رابطه تکوینى و ذاتى برقرار باشد به گونه اى که این رابطه بین آن علت با معلول دیگر و نیز آن معلو با علت دیگر نیست و چون نفى این رابطه و ملازمه خاص بین علت و معلول مستلزم امر باطلى است زیرا لازم مى آید که هر شى اى بتواند از هر علتى حاصل شود، لذا وجود سنخیت میان علت و معلول که نقیض آن مى باشد ثابت مى شود.

پس پذیرش اصل سنخیت در بحث ما به این معنى خواهد بود، که اعمال زشت، و مجرمانه عذاب و مجازات را به دنبال خویش خواهد داشت نه اینکه در کیفر ظلم خداوند نعمت و عافیت و سعادت عنایت فرماید. علامه(قدس سره) در رابطه با تبدیل مى فرمایند: «تبدیل سنت به این معناست که عافیت و نعمت را جاى عذاب قرار بدهد.»

لذا تبدیل ناپذیرى سنن الهى و حاکمیت آن بر تمام اقوام و ادوار چه در گذشته و چه آینده از دیگر ویژگى ها مى باشد. به بیان دیگر به طور یقین ملت ها همواره در طول تاریخ، و در برهه اى از زمان مى آیند و پس از مدتى مى روند، لیکن قوانین عامى که خداوند سبحان بر جوامع حاکم نموده است ثابت است.

«پس هیچگاه براى سنت خداوند تبدیل و تغییر نخواهى یافت.»

«و هرگز در سنت خداوند تبدیل و تغییرى نخواهى یافت.»

خداوند سبحان در قرآن کریم تغییرناپذیرى سنت هاى خویش را در تحت عنوان «کلمه» نیز بیان نموده است. یعنى آنچه که به عنوان مشیت خویش مقرر نموده است، علامه(قدس سره) در توضیح کلمه مى فرمایند: کلمه عبارت است از آنچه بر معناى تام و یا ناقص دلالت مى کند ولى خداوند در قرآن «کلمه» را در «کلام حقى که از ناحیه خودش به عنوان قضا و مشیت بیان شده است و یا وعده اى که از ناحیه خداوند داده شده است» به کار برده است. و خداوند این امر را بر خود فرض گرفته است، چنانچه در آیات آمده است: «وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پیش مسلم شده، که آنان یارى شدگانند.»

«خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز مى شویم، چرا که خداوند قوى و شکست ناپذیر است.»

«همانان که ایمان آورده و پرهیزکارى ورزیده اند در زندگى دنیا و آخرت مژده بر آنان است. وعده هاى خدا را تبدیلى نیست، این همان کامیابى بزرگ است.»

«و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان. کلمات او را تغییر دهنده اى نیست و جز او هرگز پناهى نخواهى یافت.»

 

 

 

 

7-تحویل ناپذیرى

از دیگر ویژگى هاى سنت هاى الهى تحویل ناپذیرى آنها مى باشد. مفسران در توضیح معناى تحویل با توجه به لغت، معنایى را غیر از معناى تبدیل قائل مى باشند، در آیه 43 سوره فاطر خداوند در بیان اوصاف سنت خویش عدم تبدیل و تحویل را ذکر نموده است. همانگونه که بیان شد تبدیل یعنى جایگزین نمودن چیزى جاى دیگرى لیکن تحویل یعنى قرار دادن شى اى در غیر جاى واقعیش یعنى در غیر از مکانى که باید باشد. یعنى در واقع هنگام تطبیق، کار به صورت صحیح انجام نپذیرد.

علامه(قدس سره) نیز همین معنى را قبول و مى فرماید: «تحویل به این معنى است که عذاب از قومى که مستحق آن مى باشد به قوم دیگرى منتقل گردد، حال اینکه سنت خداوند تبدیل و تحویل پذیر نیست زیرا خداوند چون بر طریق مستقیم و حق مى باشد حکمش تبعیض و استثناء بردار نیست».

 

علل عدم تبدیل و تحویل سنن الهى در قرآن

این سؤال ممکن است به ذهن آید که چرا سنن الهى تبدیل و تحول ناپذیر هستند با اینکه روند زندگى اجتماعى افراد در سایه وجود مصالح و مفاسدى که در حال تغییر است، تغییر مى یابد و بر همین اساس است که مشاهد مى نمائیم مقررات اجتماعى در هر زمانى به تناسب مقتضیات آن زمان تغییر مى نماید، پس چگونه مى توان قائل به تبدیل و تحول ناپذیرى سنن الهى گردیم؟ در پاسخ به این سؤال باید بیان داشت که:

اولاً: بین قوانین اجتماعى یا سنت هاى الهى با تشریع احکام و وضع قوانین شرعى جهت تکلیف مکلفین، فرق وجود دارد. زیرا آنچه به عنوان قوانین اجتماعى یا سنن الهى مى باشد، به صورت جبرى است که پس از تحقق علل آن ـ که آن علل در اختیار انسان است، ـ معلول آن تحقق مى یابد و نقش اختیار انسان تنها در شیوه است که او در زندگى انسان خویش اختیار مى نماید، که یکى از آن شیوه ها، مى تواند شیوه و روش شریعت باشد که به صورت احکام براى انسان ها وضع گردیده است، تا انسان در پرتوى آن احکام بتواند رفتارهاى مناسب را در مقابل تدابیر الهى به جا بیاورد. پس احکام و قوانینِ شرعى اى که براى انسان ها مقرر شده است و انسان در انجام و یا ترک آن مخیر مى باشد، به عنوان سنن الهى مورد بحث ما نمى باشد، و در واقع این مقررات و احکام، همان قوانینى است که باب اجتهاد در آن باز بوده و مجتهد با توجه به زمان و مکان به عنوان دو متغییر مهم و اساسى به استنباط احکام مى پردازد.

ثانیاً: در زندگى اجتماعى انسان تغییر و تبدیل قوانین و روش ها مى تواند علل و عوامل مختلف و متعددى داشته باشد، لذا اگر این علل و عوامل در مورد عمل و تدبیر و وضع قوانین الهى وجود نداشته باشد طبیعى خواهد بود که تغییر و تبدیل نیز نخواهیم داشت. علل تغییر و تبدیل قوانین و سنت ها در اجتماعات بشرى را مى توان چند امر دانست:

1)جهل: که دامنه آن مى تواند در موارد ذیل بیان داشت: الف. جهل و ناآگاهى به نیازهاى اساسى انسان اعم از نیازهاى جسمى و روحى; ب. جهل و ناآگاهى به ویژگى هاى روحى انسان ها و عدم شناخت نقاط ضعف و قوت انسان; ج. جهل و ناآگاهى به عمل و عکس العمل هایى که از انسان در شرایط مختلف با توجه به استعداد و توانمندى انسان صورت مى گیرد ; د. ناآگاهى از مقتضیات و متغییرهایى که براى انسان ها در طول زندگى اجتماعیشان به وسیله عوامل خارجى پیش مى آید.

لذا با توجه به علم خداوند که حد و مرزى براى آن تصور نمى گردد، زیرا خداوند از آنجائى که خالق انسان مى باشد به تمام زوایاى وجودى انسان آگاهى داشته و تمام ویژگى ها و نیازهاى انسان را در طول تاریخ بشریت مى داند لذا با علم به رفتار انسان و تعاملات اجتماعى او و جعل قوانین براساس شناخت دقیق از جوامع بشرى تبدیل و تغییر معنایى نخواهد داشت.

2)تغییر سمت و سوى منابع: از علل دیگر که مى تواند باعث تغییر و تحویل قوانین گردد، وجود منافعى است که شخص با توجه به آن رفتار خویش را تنظیم و در مواقع خاص، تغییر مى دهد. از آنجائى که که خداوند سبحان بى نیاز از هر امرى مى باشد، تغییر و تبدیل در رفتار او به منظور بدست آوردن منافع جدید و یا منافع جدید معنایى نخواهد داشت. و این مسأله یکى از عواملى است که باعث برخوردارى سنن الهى از ثبات گردیده است.

3)ضعف و ناتوانى: از جمله اسباب تغییر رفتار، ناتوانى و عجز از انجام بعضى از کارها مى باشد، به این معنى که انجام هر کارى نیازمند توانایى لازم جهت انجام آن کار مى باشد. در این صورت ضعف و یا عدم توانایى لازم براى انجام آن کار به صورت طبیعى شخص دچار تغییر رفتار در فعل و یا روش مى گردد. لیکن خداوند قادر متعال و توانا به هر کارى بوده لذا تغییر رفتارى از این جهت معنایى نخواهد داشت.

 

8-دنیوى بودن سنت ها

در رابطه با این وصف از اوصاف سنت هاى الهى باید ملاحظه نمود که مقصود از دنیوى بودن سنت ها چیست؟

الف: دنیوى بودن سنت ها به معناى قابلیت بررسى و تحلیل علمى داشتن آنها مى باشد; به این معنى که انتساب این سنن تاریخى به عالم غیب و خداوند ممکن است باعث این پندار غلط گردد که چون سنت ها، الهى مى باشند دیگر قابلیت تحلیل علمى ـ تاریخى را نخواهد داشت، حال اینکه تفسیر سنت هاى تاریخ بر مبناى الهى بودن آن، یعنى تاریخ را تفسیر الهى نمودن است و این خلاف تفسیرى است که برخى از مسیحیان مى نمایند.

همانگونه که در ویژگى اول بیان شد، قرآن الهى بودن سنت ها و رابطه حوادث با خداوند را نمى خواهد به جاى رابطه علت و معلول قرار دهد، بلکه تنها مى خواهد بیان کند که روابط بین حوادث تاریخى، تعبیرى از حکمت و مشیت خداوند در تدبیر و تقدیر جهان است و اینکه وقوع این حوادث، خارج از قدرت و اراده الهى نیست. و در حقیقت سنت هاى الهى مجارى امور و اراده خداوند در نظام هستى است. پس قابل تحلیل بودن حوادث و بررسى نقش عوامل انسانى و غیر انسانى در آن حوادث ممکن بوده و مى توان از بروز و حدوث برخى از آن حوادث جلوگیرى نمود.

ب: معناى دیگر این است که: این سنت ها چون به منظور تدبیر امور اجتماعى بشر شکل و تحقق یافته است مربوط به همین دنیاست به خصوص با توجه به فردى بودن مسائل در آخرت سنن اجتماعى دنیوى خواهد بود. اما آیاتى که دلالت بر فردى بودن مسائل در آخرت مى نماید از آیات محکم مى باشد. مانند: «و روز قیامت همه آنها تنها، به سوى او خواهند آمد»، «و هیچ باربردارى بار گناه دیگرى را بر نمى دارد.»

 

9- سرنوشت مشترک

از جمله اصولى که در سنن الهى اجتماعى مطرح مى باشد واکنش هاى عمومى خداوند سبحان مى باشد; یعنى در صورت تحقق شرائط و زمینه مناسب و همچنین نبودن موانع، سنن الهى همه افراد جامعه را در بر مى گیرد، اعم از افرادى که به صورت مستقیم مرتکب عملى شده باشند و یا شرائط مناسب را جهت تحقق آن عمل به وجود آورده باشند.

حتى رضایت عمومى به یک عمل نیز مى تواند سرنوشت مشترکى را پدید آورد. خداوند سبحان در قرآن در آیه اى که داستان پى کردن شتر حضرت صالح را توسط بعضى از ثمودیان نقل مى نماید، گناه و جرم ارتکابى را به تمام افراد آن جامعه نسبت مى دهد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) در توضیح و بیان علت این امر که چرا قرآن عمل یک نفر را به همه مردم نسبت داده است و حتى خداوند سبحان به واسطه عمل این شخص کل مردم را عذاب نموده است، در حالى که شتر را تنها یک نفر پى نمود مى فرمایند: «اى مردم به درستى که رضایت و خشم است که مردم را کنار یکدیگر (به عنوان یک جامعه) گرد هم مى آورد و به درستى که ناقة ثمود را که یک مرد پى نمود لیکن خداوند سبحان بواسطه رضایت عمومى که بین مردم نسبت به این عمل بود آن عمل را به همه آنان نسبت داده و عذاب را نسبت به همه آنان تعمیم دادند.»

جوامع بشرى در واقع بسان کشتى اى مى ماند که رفتار هر یک از مسافرین آن در کل تاثیر مى گذارد لذا گاه یک رفتار فردى مانند تخریب کشتى توسط یک نفر مى توان همه جا را به خطر و مسافران را به هلاکت برساند. چنانچه در روایات و آیات فراوانى به این مسأله اشاره شده است. و این امر در هر دو جهت مثبت و منفى مطرح مى باشد، قرآن کریم در رابطه اقامه عدل در جوامع و استقامت در جهت احیاء و پایدارى آن، مژده به نعمت هاى معنوى و مادى فراوان داده است. خداوند سبحان اهل ایمانى که تنها دل به خداى خویش خوش نموده اند و در راه ایمان خویش مقاومت مى نمایند هم به نعمت هاى دنیایى و هم آخرتى و همچنین به نعمت هاى معنوى و مادى بشارت داده است.

«کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداى متعال است.» و سپس پایدارى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى آیند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است.»

قرآن کریم در آیات فراوانى به سرنوشت مشترک افراد به خصوص در مورد عذاب ها و مصیبت هاى مشترک افراد اشاره نموده است، چنانچه در آیات آمده است: «و از فتنه اى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمى رسد، (بلکه همه را فرا خواهد گرفت، چرا که دیگران سکوت اختیار کردند) و بدانید خداوند سخت کیفر است.»

علامه(قدس سره) نیز مى فرمایند: ظلم گرچه توسط بعضى از اهل ایمان صورت مى گیرد لیکن اثر گناه و ظلم این است که تمام جامعه را فرا مى گیرد.

 

10-زمان معین

سنن الهى اعم از سنت هاى فردى و یا سنت هاى اجتماعى در جریان خود از نظر زمانى، داراى زمان خاص خود مى باشند. در قرآن به منظور بیان این مسأله کلمات خاصى مانند: اجل معین، موعد مقرر، کتاب معلوم به کار برده است.

نکته قابل توجه اینکه، نعمت هاى الهى (اعم از معنوى و مادى) و همچنین عذاب هاى الهى (اعم از دنیوى و اخروى) همانطور که بیان شد زمانى تحقق مى یابد که تمام شرائط ایجاد شده و هیچ مانعى هم جهت تحقق آن وجود نداشته باشد. و از جمله شرائط، فرا رسیدن زمان عذاب است که لحظه اى جلو و یا عقب نمى افتد. آیاتى که به این امر پرداخته است به چند گروه قابل تقسیم مى باشند:

الف ـ آیات مربوط به اجل افراد: 1. «او کسى است که شما را از گل آفرید، سپس مدتى مقرر داشت ـ تا انسان تکامل یابد ـ و اجل حتمى نزد اوست با این همه، شما ـ مشرکان در توحید و یگانگى و قدرت او ـ شک        مى کنید.» 2. «او کسى است که (روح) شما در شب (به هنگام خواب) مى گیرد، و از آنچه در روز کرده اید با خبر است، سپس در روز شما را (از خواب) بر مى انگیزد، (و این وضع ادامه مى یابد) تا سرآمد معینى (مرگ) فرا رسد، سپس بازگشت شما به سوى اوست و سپس شما را از آنچه عمل مى کردید، با خبر مى سازد.»

ب. آیات مربوط به اجل جوامع و اجتماعات: 1. اجل معین;«براى هر قوم و جمعیتى، زمان و سرآمد (معینى) است، و هنگامى که سرآمد آنها فرارسد، نه ساعتى از آن تاخیر مى کنند، و نه بر آن پیشى مى گیرند.»[54 ]2. موعد مقرر و معین; خداوند سبحان در مورد عذاب هاى خویش در قرآن مطلبى را متذکر مى شوند و آن عبارت است از این امر که، آثار گناه اختصاص به آخرت ندارد بلکه به طور طبیعى دنیا محل اثرگذارى گناه و تحقق عذاب مى باشد لیکن این عذاب بواسطه حکمت و عللى به تاخیر مى افتد و یا در پاره اى از موارد تنها در آخرت افراد عذاب مى شود چنانچه در آیات آمده است: «و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات مى کرد، جنبنده اى را بر پشت زمین باقى نمى گذارد، ولى آنها را تا زمان معینى به تاخیر مى اندازد. و هنگامى که اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تاخیر مى کنند و نه ساعتى پیش مى گیرند.»

البته تاخیر عذاب به دنبال تحقق علت آن در دنیا با توجه به تناسب مرتکب گناه اسباب مختلفى دارد. چنانچه اگر مرتکبین آن اهل باطل و کفار و مشرکین باشند از باب سنت امهال و استدراج است; ولى اگر اهل ایمان بر اثر غفلت دچار گناهى شده باشند، سنت امهال در حق آنان از باب ایجاد فرصت مناسب براى درخواست عفو و پذیرش توبه توسط خداوند سبحان مى باشد.

جاى تردید نیست که تاخیر عذاب و تحقق آن در آخرت، بدون اینکه شخص یا اشخاص از گناه خویش توبه کرده باشند به منظور عذاب بیشتر است، زیرا در دنیا بعضى از مجازات ها قابل تکرار نیست، قومى را که به صورت مکرر اقدام به قتل و غارت مردم نموده است نمى توان چندین بار قصاص نمود لذا خداوند از باب تشدید مجازات فرصت داده و عذاب را به آخرت مى کشاند.

آیات فراوانى نیز بر این امر ـ یعنى تاخیر عذاب براساس حکمت خداوند ـ دلالت مى نماید.

«و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است، اگر مى خواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مى فرستاد، ولى براى آنان موعدى است که هرگز از آن راه فرارى نخواهد داشت.»

«و اگر سنت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مى گرفت.»

«این شهرها و آبادى هایى است که ما آنها را هنگامى که ستم کردند هلاک نمودیم، و براى هلاکشان موعدى قرار دادیم.»

«این گونه است عذاب (خداوند در دنیا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگ تر است اگر مى دانستند.»

«اى رسول ما منکران به تمسخر از تو تقاضاى تعجیل در نزول عذاب مى کنند و اگر وقت آن معین در علم ازلى قیامت نبود، عذاب حق بر آنها نازل مى رسید و البته ناگهانى هم نازل مى شد که غافل و بى خبر بودند.»

3-کتاب معلوم و مسطور داشتن جوامع; « ماه اهل هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه اجل معین (و زمان تغییرناپذیرى) داشتند.

 

11-الهى بودن سنت ها

از جمله ویژگى هاى قوانین حاکم (سنن) بر جوامع، الهى بودن آن مى باشد.

و مقصود از آن یا (1) هدفمند بودن قوانین و سنن حاکم بر جهان هستى و سرنوشت اختیارى انسان مى باشد. و یا (2) فاعلیت تامه خداوند نسبت به ایجاد و هدایت قوانین و سنن حاکم بر جهان، یعنى سررشته این سنن به دست خداوند بوده و اِسناد آن به غیر خداوند صحیح نخواهد بود.

نظر اول به معناى الهى بودن سنن در واقع نفى جبر تاریخ و کور بودن قوانین مى باشد، به این معناى که در نظام غیر الهى با نفى وجود پروردگار حکیم، توجیه اى در ارتباط با این قوانین حاکم (سنن) به جز جبر تاریخ وجود ندارد; یعنى وجود یک سرى قوانین که به صورت خود به خود و طبیعى بر انسان و سرنوشت انسان سایه افکنده و انسان مقهور آن قوانین مى باشد. لیکن در دیدگاه الهى با اعتقاد به وجود خداوند در رأس جهانِ هستى این قوانین از حالت بى هدفى خارج شده و به صورت برنامه اى جهت تکامل انسان ملاحظه مى شود.

جاى شک نیست که انسان در امورى مقهور بوده و از خویش اختیارى ندارد. اینکه در کجا از کدام پدر و مادر با چه ویژگى هاى روحى و جسمى متولد مى شویم امرى نیست که در اختیار انسان باشد. لیکن خوشبختانه در این مقدار از امور نیز انسان مسؤولیتى ندارد و بر عکس در مواردى که انسان مورد مؤاخذه و به عنوان مسؤول شناخته شده است، در آن موارد داراى اختیار است و اینجاست که خداوند با جعل قوانین خود تحت عنوان سنن الهى و همچنین با ارائه طریق، تحت عنوان شریعت، زمینه هدایت انسان را فراهم نموده و این انسان است که باید راه را گزینش و در مقابل گزینش خود پاسخگو باشد. چنانچه در قرآن آمده است: إِنا هَدَینَـهُ السبِیلَ إِما شَاکرًا وَ إِما کفُورًا; ما به درستى که راه حق و باطل را به انسان نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.

 

12-تاثیر و تاثر سنن الهى بر یکدیگر

از جمله صفات سنن الهى، تاثیرگذارى سنن بر یکدیگر و تاثرپذیرى سنن از یکدیگر مى باشد. چنانچه سنت رحمت و غفران خداوند جلوى سنت عذاب را مى گیرد، بحث از این صفت نیاز به بررسى تمتم سنن دارد که این مختصر را جاى آن نیست.

 

 

 

مرجع:

 

 

 

1-محمدتقى مصباح یزدى، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن تهران، چاپ دوم 1379، ص 425.

2- مفاد اصل علیت عبارت است از قضیه اى که دلالت بر نیازمندى معلول به علت دارد و لازمه اش این است که معلول بدون علت تحقق نمى یابد یعنى هر معلولى علت مى خواهد. ر.ک: محمد تقى مصباح یزدى، آموزش فلسفه، تهران سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ اول 1378، ص 288.

3- اکثر قریب به اتفاق اندیشمندان اسلامى اصل علیت را پذیرفته اند و اگر اشکالاتى هم در این زمینه وارد شده است بیشتر به بعضى از لوازم و فروعات آن است. لذا مى توان ادعا نمود که اصل علیت از امور بدیهى مى باشد. ر.ک: عین الله خادمى، علیت از دیدگاه فیلسوفان مسلمان و فیلسوفان تجربه گرا، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1380، ص 189. جهت کسب اطلاعات بیشتر رجوع شود به صفحه 405، همان کتاب.

4- کهف/ 59.

5-جن/ 16.

6-محمد تقى مصباح یزدى، پیشین، ص 32.

7- مرتضى مطهرى، آشنایى با قرآن، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1370، ص 50.

8- البته ایشان دلالت آیات را بر نظم على و معلولى به صورت دلالت التزامى دانسته و پذیرش رابطه على و معلولى را به معناى قبول سندیت عقل مى داند، همان، ص 51.

9-اسراء/ 16.

10-     پاسخ به این گونه شبهات در بحث سنت امداد باید بررسى شود.

11-     همان، ص 59.

12-      رعد/ 11.

13-     بقره/ 134.

14-     احزاب/ 62.

15-      انعام/ 34.

16-          اسراء/ 77.

17-     مائده/ 66.

18-     ر.ک: همین مقاله، ص 7.

19-     احزاب/ 62.

20-     غافر/ 85.

21-     احزاب/ 38.

22-     رعد/ 30.

23-     حجر/ 13.

24-      بقره/ 214; یونس/ 102; نور/ 34; فصلت/ 25.

25-     على احمد قانع، علل انحطاط تمدن ها از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1379، ص 103.

26-     غافر/ 84 و 85.

27-     نحل/ 85.

28-     اعراف/ 34.

29-     على ربانى گلپایگانى، ایضاح الحکمة فى شرح بدایة الحکمة، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1371، ص 247.

30-     پیشین، ج 17، ص 58، همچنین ر.ک: عبدالله جوادى آملى، شناخت شناسى در قرآن، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1370، ص 406.

31-     على ربانى گلپایگانى، ایضاح الحکمة فى شرح بدایة الحکمة، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1371، ص 247.

32-     فاطر/ 43.

33-     فتح/ 23.

34-     همان، ج 7، ص 339.

35-     صافات/ 171 و 172.

36-     مجادله/ 21.

37-     یونس/ 63 و 64.

38-     کهف/ 27.

39-     اسْتِکبَارًا فِى الاَْرْضِ وَمَکرَ السیىِ وَ لاَ یحِیقُ الْمَکرُ السیئُ إِلا بِأَهْلِهِ فَهَلْ ینظُرُونَ إِلا سُنتَ الاَْولِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنتِ اللهِ تَبْدِیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنتِ اللهِ تَحْوِیلاً

40-     مجمع البیان، ج 8، ص 645.

41-     عبدالله جوادى آملى، همان، ص 416.

42-     همان، ج 17، ص 58.

43-     عده از دانشمندان مسیحى وقتى به یک حادثه و رویداد تاریخى، جنبه غیبى و الهى مى دهند و مى خواهند آن را یک تفسیر و توجیه لاهوتى بنمایند به طور کلى آن حادثه را به خداوند نسبت داده و هیچ گونه ربط و نقشى براى حوادث تاثیرگذار در آن حادثه قائل نیستند، در واقع آن حادثه تاریخى را تنها در ارتباط با خداوند دیده و رابطه آن را از حوادث دیگر قطع مى کنند و مستقیماً به خداوند نسبت مى دهند. ر.ک: محمد باقر صدر، همان، ص 141 ـ 142.

44-     همان، ص 143.

45-     مریم/ 95.

46-     انعام/ 164 ; اسراء/ 15، فاطر/ 18; زمر/ 7; نجم/ 38.

47-     سیدمحمدکاظم محمدى دشتى، ترجمه نهج البلاغه، خطبه 201، ص 126.

48-     فصلت/ 30. علامه در المیزان مى فرمایند: استقامت در کار میانه روى در راه و عدم انحراف و تمایل به اطراف است و در قول به معناى پایدارى در حق و عدم توجه و تبعیت از خواسته مشرکان و کفار مى باشد لذا امدادهاى غیبى خداوند بر اشخاص نازل مى گردد. ج 17، ص 389.

49-     انفال/ 25.

50-     همان، ج 9، ص 51.

51-     انعام/ 2.

52-     انعام/ 60.

53-     على کرمى، ظهور و سقوط تمدن ها از دیدگاه قرآن، ص 265.

54-     اعراف/ 34. و همچنین ر.ک: «وَ لَوْ یؤَاخِذُ اللهُ الناسَ بِظُـلْمِهِم ما تَرَک عَلَیهَا مِن دَآبة وَلَـکن یؤَخِرُهُمْ إِلَى أَجَل مسَمى فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لاَ یسْتَـْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ یسْتَقْدِمُونَ»(نحل/ 61).

55-     نحل/ 61.

56-      کهف/ 58.

57-      طه/ 129.

58-      کهف/ 59.

59-     قلم/ 33.

60-     عنکبوت/ 53.

61-      حجر/ 4.

62-     62- انسان/ 3.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 05 مرداد 1393 ساعت: 17:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره مدیریت بحران در سازمان

بازديد: 547

 تحقیق درباره  مدیریت بحران سازمانی

چکیده: 

موضوع مدیریت بحران در حوزه های مختلف مطرح است. سازمان ها به عنوان یکی از اجزای اصلی جامعه امروزی نیز از این امر مستثنی نیستند. مقاله حاضر به بررسی انواع بحران در حوزه سازمان می پردازد. مدیران پیشرو تلاش می کنند تا با استفاده از یافته های مدیریت بحران سازمانی و تلفیق آن با دستاوردهای مدیریت استراتژیک و مدیریت سیستم های کنترل، از امواج خطرناک پیش بینی نشده، اجتناب کنند. مقاله در ابتدا تعریف بحران سازمانی را مطرح می‌سازد، سپس با بیان انواع طبقه بندی بحرانها، تعریف مدیریت بحران و ضرورت آن، بحث را به طرف مدل های مدیریت بحران و نهایتا یک چارچوب استراتژیک برای آن سوق می دهد و نتیجه گیری می‌کند.


 

مقدمه :
نگرش سنتی به مدیریت بحران، براین باور بود که مدیریت بحران یعنی فرو نشاندن آتش؛ به این معنی که مدیران بحران در انتظار خراب شدن امور می‌نشینند و پس از بروز ویرانی، سعی می‌کنند تا ضرر ناشی از خرابیها را محدود سازند. ولی به تازگی نگرش به‌این واژه عوض شده است. براساس معنای اخیر، همواره باید مجموعه‌ای از طرحها و برنامه‌های عملی برای مواجهه با تحولات احتمالی آینده در داخل سازمانها تنظیم شود و مدیران باید درباره اتفاقات احتمالی آینده بیندیشند و آمادگی رویارویی با وقایع پیش‌بینی نشده را کسب کنند؛ بنابراین، مدیریت بحران بر ضرورت پیش‌بینی منظم و کسب آمادگی برای رویارویی با آن دسته از مسائل داخلی و خارجی تاکید دارد که به طور جدی شهرت، سودآوری و یا حیات سازمان را تهدید می‌کنند. باید توجه داشت که مدیریت بحران با مدیریت روابط عمومی متفاوت است. مدیر روابط عمومی برای خوب جلوه دادن سازمان تلاش می‌کند در حالی که مدیر بحران سعی دارد تا در شرایط دشوار، سازمان را در موقعیت خوب نگه دارد. مدیریت بحران به منزله یک رشته علمی، به طور کلی در حوزه مدیریت استراتژیک قرار می‌گیرد و به‌طور خاص به مباحث کنترل استراتژیک مرتبط می‌شود
.


فهرست مطالب

 

 

عنوان                                                                                          صفحه

1           فصل  اول بررسی مبانی تئوریک مدیریت بحران.............................................................6

1.1        مقدمه .................................................................................................................................................7

1.2        تعریف بحران ....................................................................................................................................7

1.3        حادثه یا فاجعه ................................................................................................................................7

1.4        بحران ناشی از فن آوری ................................................................................................................7

1.5        بحران سیاسی ..................................................................................................................................8

1.6         تاریخچه مدیریت بحران.................................................................................................................9

1.7        مفهوم مدیریت ریسک ..................................................................................................................9

1.8        Gis در مدیریت بحران .............................................................................................................10

1.9        سیستم هاس GIS .....................................................................................................................11

 

2          فصل دوم ، مدیریت بحران سازمانی .................................................................................... 12

2.1        تعریف بحران سازمانی ...........................................................................................................13

2.2        انواع بحران ..............................................................................................................................14

2.3        مدیریت بحران ......................................................................................................................15

2.4        ضرورت مدیریت بحران ......................................................................................................16

2.5        مدلهای مدیریت بحران ......................................................................................................17

2.6         نتیجه گیری ..........................................................................................................................18

 

3          فصل سوم تلفیق مدیریت بحران در راهبردهای سازمان ...............................................19

3.1        مقدمه .....................................................................................................................................20

3.2        اهمیت و ضرورت موضوع....................................................................................................20

3.3        فرایند مدیریت استراتژیک..................................................................................................20

3.4        تفاوتهای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران............................................................21

3.5        شباهتهای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران..........................................................22

3.6          فرایند مدیریت بحران........................................................................................................23

3.7        ارائه یک مدل یکپارچه.......................................................................................................23

3.8        حسابرسی بحران سازمانی.................................................................................................24

 

4          فهرست منابع...............................................................................................................26

 

 

 

فصل اول :

بررسی مبانی تئوریک مدیریت بحران


 

مقدمه: 

تعریف اضطرار Crisis عبارتست از اتفاقی که بطور معمولی روی می دهد و در محدوده کوچکی برای عده خاصی روی میدهد و باز گرداندن این شرایط به شاریط عادی کار دشواری نیست مانند آتش سوزی یک واحد مسکونی دزدی و ... . تعریف disaster  حادثه یا فاجعه یا بلاء حوادثی که بروز آنها موجب به بار آمدن خسارات تلفات زیادی خواهد شد. (مقیاس وسیع تر) حادثه گویند. بحران نیز عبارت از شرایطی است که در آن با غافلگیری، کمبود اطلاعات، و محدودیت زمان برای تصمیم گیری مواجه می شویم. سپس با بهره گیری از فناوری نوین جهت کاهش تلفات جانی و مالی باشیم.

 

 

تعریف بحران: Crisis 
بحران: یعنی بهم خوردن روند عادی و طبیعی زندگی انسان.
 
بحران: یعنی ایجاد بی نظمی و اختلال در زندگی و باعث بهم خوردن توازن و تناسب بین نیازها و منابع است.
در شرایط بحران توازن موجود از بین می رود.
نیازهای انسان-یعنی مسکن-غذا-پوشاک-کمک های پزشکی و درمانی (بهداشت) و اشتغال.
بحران: در نتیجه یک سری عوامل طبیعی و غیر طبیعی شامل زلزله، سیل، طوفان،آتش سوزی، خشکسالی، سونامی، حجوم بیماریهای واگیر، جنگ و . . .

 


حادثه یا فاجعه:
Disaster 
مخرب ترین بلایای طبیعی: زلزله است. ایران بر روی کمربند زلزله، آلپ-هیمالیا، واقع شده است. بطوریکه از سال 1363 تا 1368 بیش زا 2 میلیون نفر جان خود را از دست دادن. بعنوان مثال زلزله خرداد 69 سنجیل رودبار بیش از 45 هزار نفر کشته و 10 هزار نفر زخمی و بیش از 41 هزار نفر آواره و حدود 200 هزار واحد مسکونی تخریب شده است.
- سیل:
طغیان آب و سرازیر شدن سیل براثر بارندگی شدید و بمدت زمان کوتاه و شدت زیاد منجربه سیل و سیلاب و روان آب شهری و روستایی می گردد.
بعنوان یکی از بیشتری عامل مرگ و میر انسانها در جهان و کشور است و برابر آمار سازمان ملل متحد در 25 سال گذشته بیش از 5/1 میلیون نفر از سیل آسیب دیدن.
پدیده بالا آمدن سطح آب دریاها و اقیانوسها که برابر پیش بینی دانشمندان تا سال 1010 میلادی بدلیل افزایش دمای سطح زمین بدلیل افزایش جمعیت و فعالیتهای تولیدی و ذوب
  شدن یخ های قطبی آب سطح دریاها تا اندازه 1 متر افزایش خواهد یافت و بحث های فعالیتهای زمین زایی و جابجایی صفحه زیر دریاها و ایجاد سونامی های شدید و تخریب آن در کشورها قابل پیش بینی است.

 

 


-بحران ناشی از فن آوری:
حوادثی که در اثر آنها علمی مانند انفجار مواد شیمیایی و شیوع مواد سمی و یا تغییرات اکولوژیکی و دارویی مثل آنفولانزای پرندگان یا آنفولانزای خوکی در جهان . . .

-بحران های سیاسی:
مثل بوجود آمدن جنگ ها- آشوب های اجتماعی که منجربه قتل عام و کشتار انسانها و تخریب منازل مسکونی و تولیدی می گردد.
طی 8 سال جنگ ایران و عراق 213 هزار نفر شهید، 350 هزار نفر معلول و 40 هزار نفر اسیر و 1 هزار میلیارد دلار خسارت.
 
نقش مدیریت بحران:
عملی است کاربردی و با استفاده از تجزیه و تحلیل بحران های گذشته و با کمک علم و فن آوری در جستجوی یافتن راه حل یا ابزاری که بوسیله آن:
 1-بتوان از وقوع بحران پیشگیری شود 2- یا ابزار مقابله با آن آماده شود. 
اقدامات:
 
1-شامل هشدار بموقع به ساکنین
 
2-تامین آوارگان بی سرپناه
 
3- حفظ امنیت عمومی
4-تخلیه آثار حادثه
5-بازگرداندن جامعه به شرایط عادی
6-تقویت روحیه انسانی و بهداشت روانی.
تعریف جامعه مدیریت بحران:
مدیریت بحران
  علمی است کاربردی که با شناخت مشاهدت و تجزیه و تحلیل داده ها بصورت سیستمی جهت یافتن ابزار و راه حلهایی که بوسیله آن از یک سو بتوان از وقوع فاجعه پیشگیری کرد و یا مقابله نمود و از سوی دیگر در صورت وقوع آن نسبت به امداد رسانی و بهبود اوضاع اقدام نمود . 
اهداف مدیریت بحران:
1-در درجه اول رفع شرایط بحران و اضطرار است.
2-بازگرداندن سریع جامعه به حالت عادی.
3-کاهش آسیب های ناشی از بحران چه جانی و چه مالی.
4-کاهش اثرات بحران در جامعه و مقابله با آن با کمترین
  هزینه ها.
5-ایجاد آمادگی در جامعه برای مقابله با بحران.
6-بازسازی مناطق بحرانی از لحاظ فیزیکی و روانی و فرهنگی.
7-ایجاد تمرین و آموزش و مانورها در مناطق جهت آمادگی برای مقابله با بحران برای مدیران و مردم.
فرایند یا مراحل مدیریت بحران:
-شامل یک سری مراحل هماهنگ یکپارچه است که شامل چهار مرحله می گردد:
1-مرحله پیشگیری
2-مرحله آمادگی
3-مرحله مقابله
4-مرحله بازسازی
که با اجرای این فرایند در موقع بروز بحران می توان آسیب ها و خسارات و هزینه های جانی و مالی را به حداقل رساند.
1-پیشگیری یعنی: کلیه اقداماتی که موجب پیشگیری از وقوع بحرانها و سبب جلوگیری از آثار مخرب بحران در جامعه می شود.
 
احداث سدها: جلوگیری از طغیان رودخانه
مقاوم سازی ساختمان در مقابل زلزله
آمادگی:
کلیه اقدماتی که دولت ومردم را قادر به عکس العمل سریع و بموقع و کارا در موقع بروز بحران می نماید.
 
الف-افزایش برنامه های ضد بحران
       ب- آموزش و تمرین
اقدامات مورد نیاز در مرحله آمادگی پیش از بحران:
1-تهیه نقشه های آسیب پذیری
  یا مناطق پر خطر شهری، روستایی و صنعتی.
2-تهیه طرح های تبدیل آسیب پذیری و ایمن سازی.
3-تهیه طرح های اجرایی در خصوص استقرار کاربریها و امکانات مورد نیاز پیش از وقوع بلایا و اعلام خطر.
4-تعیین شرح وظایف و تعداد کمیته های مورد نیاز برای مرحله امداد اولیه
استفاده سوخت مرحله بازسازی.
5-تعیین مکانهای مناسب جهت اسکان موقت.
6-تعیین گروه ها و شرکت ها- سازمانهای دولتی و خصوصی جهت مرحله بازسازی.
7-تعیین ماشین آلات سبک و سنگین و ابزار و عوامل اجرایی بازسازی و امداد و نجات.

 

 


تاریخچه مدیریت بحران:
واژه بحران یا
Crisis بیش از 5 قرن پیش مطرح شد. عبارت امروزی مدیریت بحران برای اولین بار توسط مک فامارو- با توجه به امکان درگیری موشکی  آمریکا و کوبا- عنوان گردید. و با موضوع مدیریت بحران در بلایای طبیعی اولین بار در سال 1989 در هشتمین کنفرانس جهانی زلزله در آمریکا توسط دکتر فرانس پریس مطرح شد.
در ایران در تاریخ 17/3/1348 قانون پیشگیری و مبارزه با خطرات سیل به تصویب مجلس رسید و بعد در سال 1386 قانون مدیریت بحران کشور به تصویب مجلس رسید که به صورت سازمان شکل گرفت.
پدافند غیر عامل:
مجموعه اقداماتی که جهت مقاوم سازی تجهیزات و تاسیسات کشور در برابر آسیب های عمدی و غیر عمدی و کاهش آسیب پذیری نیروی انسانی و مراکز حیاتی کشور و کنترل و بازگرداندن سریع جامعه به شرایط عادی است. بیشترین توجه به توان دفاعی کشور در موقع بحران می باشد و مراکز حیاتی مثل مراکز بیمارستانی- مراکز تولید موشکی- پالایشگاههای نفت و گاز- نیروگاه های هسته ای و غیره
تاسیسات شریانی و زیر ساخت ها.
شهرسازی و مدیریت بحران شهرها:
در مفهوم کلی عوامل متعدد در بهم زدن توسعه پایدار شهرها نقش دارند که به دو دسته تقسیم می شوند:
 1-حادثه های طبیعی 2-حوادث انسان ساخت می توان تفکیک کرد.
امروزه یکی از عوامل مانع توسعه پایدار شهرها حوادث طبیعی است که به دلیل عدم مطالعه و برنامه ریزی و عدم آمادگی و مقابله مناسب با آن تلفات و خسارات سنگینی را بر مردم و دارایی های آنها وارد می کند که بعضی از آنها جبران ناپذیر هستند.
از آناجائیکه حوادث طبیعی پیشینه ای به درازای عمر زمین دارند در حالیکه انسان دارای تمدنی کمتر از چندین هزار ساله و دانشی کمتر از چند صد سال دارد. پس همواره باید با استفاده از فناوری و اطلاعات و داده ها و شناخت و تسلط کافی بر سه عنصر زمان - مکان و ابزار اطلاعات در کاهش خسارات و در شهرها و مجتمع های زیستی اعمال مدیریت کرد.


-مفهوم مدیریت ریسک:
  
اقداماتی که باید برای به حداقل رساندن خسارات و اختلالات احتمالی در جوامع انجام شوند را می گویند. یا فرایندی که با بررسی عوامل اجتماعی اقتصادی و سیاسی موثر در شناخت ریسک و میزان مقبولیت شهروندان از حداقل خساراتی که در نتیجه یک حادثه بدست می آید. 
تفاوت مدیریت بحران با مدیریت ریسک:
مدیریت ریسک فرایندی با استفاده از عوامل اقتصادی اجتماعی و سیاسی جهت حداقل رساندن خسارات حوادث
  در جامعه است. اما مدیریت بحران با بکار گیری همه اجزای مدیریت بحران برای اجرای مدیریت ریسک بطوریکه شامل همه آسیب ها در سطوح ملی- دولتی و خصوصی و هماهنگ سازی آن جهت کاهش آسیب و بازسازی آن با استفاده از چهار مرحله مدیریت بحران(1-پیشگیری-2-آمادگی-3-مقابله-4-بازسازی)

الگوی جامع مدیریت بحران (الگوی سلسله مراتبی):
در سال 2006 تعدادی از متخصصان مدیریت بحران در دانشگاه تورنتو کانادا گرد آمدند تا یک الگوی جامع و یکپارچه مدیریت بحران را تعیین کنند که الگوی سطح بندی با سلسله مراتبی توسط آقای ایان دیویس ارایه گردید که شامل 4 سطح بوده:
1-اصل الگوی اخلاقی.
2-اصل الگوی استراتژیک.
3-اصل الگوی تاکتیکی.
4-اصل الگوی اجرایی.
1-اصول اخلاقی :
عبارت است از دستیابی به بازتوانی کامل پس از بحران ها و فرهنگ سازی و پایبند سازی همه گروه های ذینفع.
2- اصول استراتژیک:
تاکید بر برنامه ریزی قبل از بحران برای پایه ریزی اساسی جوامع در مقابل بحران.
3-اصول تاکتیکی:
ظرفیت سازی و توانمند سازی مدیران و مقامات دولتی از طریق آموزش و تربیت کارکنان.
4-اصول اجرایی:
نظارت و استفاده از فناوری جهت ایجاد جامعه توانمند در برابر بحران
  از طریق ارزیابی برنامه ها و اجرای اصول مقاوم سازی و بازتوانی جامعه.

 

 

Gis در مدیریت بحران:
سیستمهای اطلاعات جغرافیایی(
Gis) به مجموعه ای از سخت افزارها-نرم افزارها و روند های طراحی شده برای مدیریت تجزیه و تحلیل- مدلسازی در نهایت نمایش داده های مکان مرجع برای حل مسائل پیچیده برنامه ریزی و مدیریت است.
این سیستم امکان بهره برداری مناسب از کلیه اطلاعاتی جغرافیایی و مکانی و انجام تحلیل های گوناگون را بر روی این اطلاعات فراهم می آورد.(اطلاعات مکانی بوسیله
GPS) بدست می آید.

 


 


سیستم های
Gis :
می توانند بعنوان یک ابزار قدرتمند جهت ارزیابی ریسک بلایای طبیعی همچون زلزله
سیل- خشکسالی- طوفان بکار گرفته شود و همچنین می توان با طبقه بندی تجزیه وتحلیل داده ها و ارائه نقشه های گرافیکی میزان خطر وخطر پذیری در طیف گسترده دست آورد.
مدیریت بحران می تواند با استفاده از این نقشه ها می تواند مکان و تشخیص میزان و قدرت تخریب را بشناسد و همینطور می تواند جهت مقابله با آن قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی و تامین نبردها و امکانات و ابزار و تجهیزات مورد نیاز و راهکارهای مقابله با آن را پیدا کند.
-استفاده مناسب از زمان و در مکان بعمل آورد. (در نتیجه اثرات خسارات را کاهش دهد)


 

 

فصل دوم :

مدیریت بحران سازمانی


 


تعریف بحران سازمانی
 :
مفهوم بحران می‌تواند به معنای انحراف از وضعیت تعادل عمومی رابطه سازمان با محیط یا تعریفی از خصوصیت محیطی باشد که سازمان مجبور است به صورت مستمر از آن اگاهی داشته باشد. در هر یک از این دو نگرش، انجام مسائل بحران در یک دیدگاه مدیریت استراتژیک به بهترین وجه قابل درک است (2).
«لاری اسمیت» رئیس مؤسسه بحران واژه بحران را به این صورت تعریف می‌کند: یک اغتشاش عمده در سازمان که دارای پوشش خبری گسترده‌ای شده و کنجکاوی مردم درباره این موضوع بر فعالیتهای عادی سازمان اثر می‌گذارد و می‌تواند اثر سیاسی، قانونی، مالی و دولتی بر سازمان بگذارد(3).
 
یک بحران سازمانی فقط یک فاجعه‌ مانند یک رکود اقتصادی، سقوط یک هواپیما و یا محدود کردن شرکتهایی نیست که باعث تلفات عظیم و یا خسارات شدید محیطی می‌شوند بلکه می‌تواند دارای شکلهای متنوعی مانند بدنام شدن محصول، مخدوش شدن خدمات پشتیبانی کننده، تحریم کردن محصولات، اعتصاب، شایعات هسته‌ای جنجال‌آمیز، دزدیده شدن، رشوه‌دهی و رشوه‌خواری، درگیری خصومت‌آمیز، بلایای طبیعی در جهت انهدام محصولات، خراب شدن سیستم اطلاعات سازمانی و یا سیستم اطلاعات شرکتهای مادر است.
 
یک بحران سازمانی پدیده‌ای با احتمال وقوع کم و تاثیرگذاری زیاد است که قابلیت اجرایی سازمان را تهدید می‌کند و از مشخصه آن مبهم بودن عامل، مبهم بودن تاثیرات و وسایل حل آن است و تصمیمات مربوط به آن باید به سرعت اتخاذ شود. به هر جهت، بحرانها به صورت ناگهانی بروز نمی‌کنند و اغلب آنها علائم هشدار دهنده‌ای دارند که مشکلات و معضلات بالقوه‌ای را نشان می‌دهند. بحران شباهت جالبی با یک مدل زیست‌شناختی دارد، گون زالز ـ هیرو و پرات (1996) پیشنهاد می‌کنند که یک بحران می‌تواند شبیه به مکانیسمی باشد که مراحل تولد، رشد، بلوغ و افول یا مرگ را طی می‌کند. در زبان چینی واژه «ویجی» (
WEIJI) معادل واژه بحران است که معنای خطر و فرصت را می‌دهد. این لغت اساس و شالوده مدیریت بحران را آشکار می‌کند یعنی: وقتی اداره کردن به درستی صورت گیرد یک خطر به عنوان یک بحران می‌تواند یا پیشگیری شود یا اثرات آن کاهش می‌یابد و یا حتی تبدیل به یک فرصت شود. اغلب هر بحران دانه‌هایی از موفقیت را در خود دارد، همان طور که ریشه‌های شکست را نیز می‌تواند در خود داشته باشد (4).
در تعریف بحران سازمانی بهتر است بین بحران(
CRISIS) و واقعه ناگوار(DISASTER) تفاوت قائل شد. «برنت» بین این دو تفاوت قائل شده و می‌گوید: بحران توصیف کننده شرایطی است که در آن ریشه‌های پدیده می‌تواند مسائل و مشکلاتی مانند ساختارها و عملیاتهای مدیریتی نامناسب و یا شکست در تطابق با یک تغییر باشد در حالی که منظور از واقعه ناگوار این است که شرکت با تغییرات مصیبت‌بار پیش‌بینی نشده یا ناگهانی مواجه شده که کنترل کمی بر روی آنها دارد (5).

 

انواع بحران :
برای اینکه بتوان بحرانها را شناسایی و تفکیک کرد بهتر است که آنها را دسته‌بندی کرده و مبناهایی را برای تفکیک آنها در نظر گرفت.
 
الف ـ طبقه‌بندی بحرانها از لحاظ ناگهانی بودن یا تدریجی بودن آنها: بعضی از بحرانها به صورت ناگهانی و یک دفعه به‌وجود می‌آیند و اثرات ناگهانی بر محیط درونی و بیرونی سازمان می‌گذارند. به این بحرانها، بحرانهای ناگهانی (
ABRUPT CRISES) می‌گویند. 
در مقابل این بحرانها، بحرانهای تدریجی (
CUMULATIVE CRISES) وجود دارند که از یکسری مسائل بحران‌خیز شروع می‌شوند و در طول زمان تقویت شده و تا یک سطح آستانه ادامه و سپس بروز پیدا می‌کنند. برای مقایسه بحرانهای ناگهانی و تدریجی می‌توان از 6 ویژگی کلیدی استفاده کرد. بحرانهای ناگهانی باسرعت به‌وجود می‌آیند ، قابلیت پیش بینی کمی دارند ،صراحت و روشنی آنها متمرکز است، آشکارند، از یک رویداد مشخص یک‌دفعه‌ای شروع می شوند، در یک زمان ثابت به وقوع می پیوندند، و از عدم انطباق سازمان با یک جنبه یا تعداد کمی از جنبه های محیطی حاصل می شوند.در مقایسه، بحرانهای تدریجی ،به صورت تدریجی و تجمعی به وجود می آیند، قابلیت پیش بینی زیادی دارند، واضح و روشن نیستند، نقطه شروع آنها از یک سطح آستانه است، با گذشت زمان احتمال وقوع آنها بیشتر می شود و از عدم انطباق سازمان با چندین جنبه از محیط به وجود می آیند (6). 
 
ب ـ طبقه‌بندی بحران از دیدگاه «پارسونز»: پارسونز سه نوع بحران را بیان می‌کند که عبارتند از :
1 ـ بحرانهای فوری: این بحرانها دارای هیچگونه علامت هشداردهندة قبلی نیستند و سازمانها نیز قادر به تحقیق در مورد آنها و نیز برنامه‌ریزی برای دفع آنها نیستند.
 
2 ـ بحرانهایی که به صورت تدریجی ظاهر می‌شوند: این بحرانها به آهستگی ایجاد می‌شوند. می‌توان آنها را متوقف کرد و یا از طریق اقدامات سازمانی آنها را محدود ساخت.
 
3 ـ بحرانهای ادامه‌دار: این بحرانها هفته‌ها، ماهها و یا حتی سالها به طول می‌انجامند. استراتژی‌های مواجهه شدن با این بحرانها در موقعیتهای متفاوت بستگی دارد به فشارهای زمانی، گستردگی کنترل و میزان عظیم بودن این وقایع.
 
می‌توان از سه معیار سطح تهدید، فشار زمانی، و شدت وقایع، در طبقه‌بندی و شناسایی بحرانها استفاده کرد و می‌توان از این طریق به مدیران نشان داد که چه زمانی یک پدیده و یا یک مشکل می‌تواند تبدیل به یک بحران شود.
 
«بورنت» با استفاده از این سه معیار و نیز معیار تعداد گزینه‌های واکنش یا پاسخگویی، ماتریسی را برای طبقه‌بندی بحرانها پیشنهاد کرده که در آن 16خانه وجود دارد. سطح تهدید در دو سطح بالا و پایین ،تعداد گزینه‌های واکنشی در دو طبقه کم و زیاد، فشار زمانی در دو حد کم و شدید ، و درجه کنترل در دو سطح بالا و پایین در نظر گرفته شده اند. پدیده ها در این 16خانه به چهار سطح دسته‌بندی شده‌اند. سطح یک زمانی است که سطح تهدید پایین، تعداد گزینه های واکنشی زیاد ، فشار زمانی کم ودرجه کنترل بالا است. سطح چهار زمانی است که سطح تهدیدها بالا ،تعداد گزینه های واکنشی کم یا زیاد ، فشار زمانی شدید و درجه کنترل پایین یا بالا باشد. «بورنت» می‌گوید هرچه سطح پدیده یا مشکل از سطح یک به سطح چهار نزدیک شود احتمال تبدیل آن مشکل یا پدیده به یک بحران بیشتر می‌شود (7).
ج ـ طبقه‌بندی بحرانها از دیدگاه «میتراف»: وی برای طبقه‌بندی بحرانها از دو طیف استفاده می‌کند. یک طیف داخلی یا خارجی بودن بحرانها را مشخص می‌کند. اینکه بحران در داخل سازمان به‌وقوع می‌پیوندد یا در خارج از سازمان. طیف دیگر فنی یا اجتماعی بودن بحرانها را نشان می‌دهد. همان‌طور که در نمودار شماره 1 ملاحظه می‌شود محور افقی نمودار بحرانهای داخلی و خارجی را از هم متمایز می‌سازد و محور عمودی، بحرانها را از حیث ماهیت فنی یا اقتصادی بودن در مقابل اجتماعی یا سازمانی بودن تفکیک می‌کند؛ به این ترتیب، می‌توان چهار وضعیت کلی را متمایز ساخت. در نمودار مذکور، برای هر وضعیت کلی، نمونه‌هایی از بحرانهای شناخته شده، مشخص شده‌اند. برای مثال، بحران ناشی از «تعمیم نمادین» (در وضعیت 4)، حاکی از شرایطی است که «موقعیت یک سازمان» فقط به خاطر آنکه نام آن، تداعی منفی می‌کند، به خطر می‌افتد، برای مثال کسانی که به طور افراطی طرفدار حقوق حیوانات هستند، به آن دسته از تولیدکنندگان مواد غذایی که در استفاده از گوشت حیوانات زیاده‌روی می‌کنند، آسیب می‌رسانند. هرچه این گونه اقدامات عجیب و غریب‌تر باشند، افزایش آمادگی مدیران برای رویارویی با بحرانهای ناشی از آنها، ضرورت بیشتر دارد (8).

 


مدیریت بحران
 
براساس نظرات «پیرسون» و «کلایر»، مدیریت بحران عبارت است از، تلاش نظام‌یافته توسط اعضای سازمان همراه با ذی‌نفعان خارج از سازمان، در جهت پیشگیری از بحرانها و یا مدیریت اثربخش آن در زمان وقوع (9).
 
عده‌ای می‌گویند مدیریت بحران از سه مرحله اصلی تشکیل شده است که عبارت است از مدیریت بحران قبل، حین و بعد از وقوع بحران. قبل از وقوع بحران باید سه فعالیت کلیدی صورت گیرد: تشکیل تیم مدیریت بحران در سازمان، ایجاد یک سناریویی که بدترین حالت ممکن را نشان دهد، و تعریف رویه‌ای اجرایی استاندارد برای انجام فعالیتهایی قبل از وقوع بحران.
در زمان وقوع بحران سه فعالیت اصلی باید انجام شود: تمرکز بر اشاعه اخبار و اطلاعاتی که مورد تمایل عموم باشد، مشخص کردن یک نفر به‌عنوان سخنگوی سازمان، و ارسال پیامها و گزارشها به صورت حرفه‌ای در رسانه‌ها. بعد از وقوع بحران دو فعالیت اصلی باید صورت گیرد: شناسایی عوامل ایجاد کننده بحران برای استفاده‌های آینده و برقراری ارتباط با ذی‌نفعان برای آگاه‌سازی آنها از نتایج و اثرات بحران (10).
مدیریت بحران فرایندی است برای پیشگیری از بحران و یا به حداقل رساندن اثرات آن به هنگام وقوع برای انجام این فرایند باید بدترین وضعیتها را برنامه‌ریزی و سپس روشهایی را برای اداره و حل آن جستجو کرد (11).
 
اگر مدیریت بحران را برنامه‌ریزی برای کنترل بحران تعریف کنیم در آن صورت چهار مرحله را برای برنامه‌ریزی برای کنترل بحران باید به انجام رساند. نخست باید پدیده‌های ناگوار پیش‌بینی شوند، سپس باید برنامه‌های اقتضایی تنظیم گردند، پس از آن باید تیم‌های مدیریت بحران تشکیل و آموزش داده شوند و سازماندهی گردند و سرانجام باید برای تکمیل برنامه‌ها، آنها را به صورت آزمایشی و با تمرین عملی به اجرا در آورد (12).
الف ـ پیش‌بینی بحران و بررسی نقاط بحران‌خیز و آسیب‌پذیر: در ممیزی بحران از روشهای منظمی برای یافتن نقاط بحران‌خیز و آسیب‌پذیر استفاده می‌شود. هنگامی که مدیران یک سلسله از پرسشهایی نظیر «چه خواهد شد، اگر چنان شود؟» و «اگر چنین شود، چه پیش خواهد آمد؟» را مطرح می‌کنند، سناریوهای «حوادث ناگوار» موضوع بحث قرار می‌گیرند. در این مرحله، ممکن است استفاده از «طبقه‌بندی بحرانها» مفید و مثمرثمر باشد. وقوع برخی از بحرانها نظیر مرگ ناگهانی یکی از مدیران کلیدی، برای همة سازمانها محتمل است؛ از این رو به راحتی قابل تصور است؛ ولی باید توجه داشت که هر سازمان، با توجه به ویژگیهای خاص خود، ضربه‌پذیریهای خاص خود را دارد و باید برای مقابله با آنها برنامه‌ریزی کند؛ برای مثال سقوط هواپیما یک بحران مصیبت‌بار و قابل تصور برای شرکتهای هواپیمایی مسافربری است.
 
ب ـ تهیه برنامه اقتضایی برای مواجهه با بحران: برنامه‌های اقتضایی برای مواجهه با بحرانهای احتمالی، در قالب یک مجموعه برنامة پشتیبانی تنظیم می‌گردند تا در صورت بروز مشکل، مورد استفاده قرار گیرد. برنامه‌های اقتضایی باید به گونه‌ای تنظیم شوند تا حتی‌المقدور؛ کلیه علایم هشدار دهندة حوادث و سوانح را مشخص کنند، اقداماتی برای خنثی‌سازی یا تعدیل وضعیت بحرانی طراحی، و نتایج مورد انتظار از هر اقدام را پیش‌بینی کنند. در تنظیم برنامه‌های اقتضایی باید کاملاً به جزئیات امور توجه شود؛ به طوری که حتی گاهی باید پیش‌بینی کرد که در هنگام مواجهه با بحران، چه کسانی باید از رسانه‌های جمعی برای آگاه ساختن مردم از وقوع یک سانحة مصیبت‌بار استفاده کنند. همچنین باید مشخص شود که دقیقاً در چه شرایطی چه اقداماتی باید صورت پذیرد و در صورت عملی نشدن اقدامات اولیه، چه اقداماتی باید جایگزین آنها گردند، در برخی از سازمانها، یک نفر را به عنوان «سخنگوی سازمان» معرفی می‌کنند تا پاسخگوی پرسشهای مطبوعات و رسانه‌های جمعی باشد و در مواقع بروز حوادث بحرانی، با مردم ارتباط برقرار کند. همچنین گاهی فهرستی از اسامی افراد و مدیرانی که باید در جریان وضعیتهای بحرانی و اضطراری قرار گیرند تهیه می‌شود و در اختیار عوامل ذیربط قرار می‌گیرد. در مواردی نیز شماره تلفن‌های برنامه‌های رادیو و تلویزیون محلی، در دفتر کار مدیران قرار دارند (13).
 
حداقل سالی یکبار باید برنامه‌های اقتضایی مواجهه با بحران را بهنگام ساخت، بنابراین، ممیزی بحران نیز باید بهنگام شود. البته در صورت ضرورت باید در فواصل زمانی کوتاه‌تری برای بهنگام‌سازی ممیزی بحران و تنظیم برنامه‌های اقتضایی مقابله با تهدیدات ناشی از بحران اقدام کرد.
 
ج ـ تشکیل تیم مدیریت بحران و آموزش نیروی انسانی: تیم‌های مدیریت بحران در سازمانها با گروه‌های ضربت در نیروی انتظامی که برای برخورد با وضعیتهای فوق‌العاده (مانند گروگانگیری) تشکیل می‌شوند، شباهت دارند. این گروه‌ها برحسب نوع بحرانهایی که احتمال وقوع دارند، از تخصصهای متعدد و متنوعی برخوردار می‌گردند. برای مثال تیم بحران وزارت نیرو ممکن است از یک کارشناسی مصاحبه با مطبوعات، یک مهندس برق، یک کارشناسی امور مشترکان و یک مشاور حقوقی تشکیل شود. قابلیت ارائه واکنش سریع و آگاه کردن به موقع و اثربخش مردم، از ویژگیهای اصلی و ضروری هر تیم مدیریت بحران است.
 
 
یک تحقیق از جانب مؤسسه مدیریت آمریکا نشان می‌دهد که بعد از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا تشکیل تیم‌های مدیریت بحران در شرکتهایی آمریکایی افزایش یافته است طوری که قبل از وقوع این حادثه 38 درصد از شرکتهای دارای تیم مدیریت بحران بوده‌اند ولی بعد از آن، در سال 2002 حدود 54 درصد و در سال 2003 حدود 62 درصد از شرکتهای آمریکایی دارای تیم مدیریت بحران شده‌اند (14).
 
د ـ تکمیل برنامه‌ها از طریق اجرای آزمایشی: گروه‌های کنترل کننده بحران را می‌توان مانند گروه‌های ورزشی و یا تیم‌های اطفای حریق آموزش داد و برای افزایش «تجربه کار گروهی»، «اثربخشی»، و «سرعت در واکنش» تحت تمرین و آزمایش قرار داد. در این مرحله، استفاده از «فنون شبیه‌سازی»، «تمرین عملی»، و «تقلید کردن» بسیار سودمند است. البته مدیریت عالی باید از این گونه تمرینها حمایت کند تا انگیزة افراد برای ایفای نقشهای خود افزایش یابد و تمرین‌کنندگان، اهمیت کار خود را دریابند، بنابراین، باید سیستم‌های اثربخشی و مناسبی برای پاداش دادن به تلاشهای کارکنان در این زمینه استفاده شود تا آنان به تمرین جدی برای رویارویی با بحران برانگیخته شوند (15).

 


ضرورت مدیریت بحران
 
جهان به طرف تشکیل دهکده جهانی در حرکت است. ما در یک جامعه جهانی به سر می‌بریم که اجزای آن به وسیله یک سیستم بسیار پیچیده به هم مرتبط شده‌اند. هنگامی که یک نفت‌کش غول‌پیکر در آلاسکا دچار سانحه می‌شود، یا زمانی که در یک کارخانه در هند گاز سمی نشت می‌کند و یا آنگاه که یک فروند هواپیما در «لانگ ای لند» سقوط می‌کند، در همان لحظه مردم دنیا از این خبرهای ناگوار آگاه می‌شوند و خبرها با سرعت نور به همه جا می‌رسند. پس از چند دقیقه مردم در سراسر دنیا از این رویدادها آگاه می‌شوند. رسانه‌ها و مردم بی صبرانه در انتظار شنیدن واقعیتها و خبرهای دقیق و توضیحات لازم هستند. مسئولیت این اقدام برعهده کسانی است که عملیاتی اثربخش مدیریت بحران را برنامه‌ریزی و اجرا می‌کنند. برای جلوگیری از شدید شدن بحرانها، از بین نرفتن روابط و مصون ماندن سازمانها در مقابل تهدیدات و وقایع ناگوار وجود مدیریت بحران ضروری است. ممکن است با وقوع بحران در بخش خصوصی، شرکتها مشتریان خود را و سازمانهای غیرانتفاعی اعتبار و اعضای خود را از دست بدهند. همچنین دولتها متحمل دردسرهای فراوان شوند (16). 
شرکتهایی که دارای برنامه‌های مدیریت بحران هستند قادر خواهند بود:
 
* روابط کاری با رسانه‌های خبری برقرار کنند و افرادی را در ادارات شناسایی کنند که به آنها در اشاعه اخبار برای عموم یاری می‌رسانند؛
* برای دعوای قضایی و شکایات حقوقی آمادگی لازم را داشته باشند؛
* در مواقع اضطراری اطلاعات دقیق و به موقع ارائه دهند؛
* دغدغه خاطر مدیران اجرایی را به حداقل برسانند،
* رسوائیهای مالی را کنترل کنند،
* تأثیر وقایع بحرانی را برشهرت سازمان به حداقل برسانند،
* تخصص و تعهد سازمانی را برای مواجهه با بحران افزایش دهند.
 
 
 

مدلهای مدیریت بحران 
الف ـ مدل مدیریت بحران تیری و میتراف: تیری و میتراف اظهار می‌کنند که مدیریت اثربخش بحران سازمانی، جدا از نوع بحران، شامل اداره کردن پنج مرحله مشخص است که بحرانها طی می‌کنند: (1) شناسایی یا ردگیری علائم، (2) آمادگی و پیشگیری، (3) مهار ویرانی، (4) بهبود، (5) یادگیری. این مدل با شناسایی یا ردگیری علائم بحران شروع می شود وسپس با فرایند یادگیری از مرحله بهبود به‌پایان می پذیرد و سپس نتایج یادگیری به مرحله اول برمی‌گردد و این چرخه همین‌طور ادامه می یابد.
پر واضح است، دو مرحله اول، جزء مراحل قبل از بحران است و مدیریت پیش‌فعال بحران را شامل می‌شود. هر تلاش یا فعالیتی در طول این مراحل کمک زیادی به شناسایی، پیشگیری و یا جلوگیری از بحرانهای بالقوه در مراحل اولیه می‌کند. در مقابل آن، مراحل سوم و چهارم به عنوان مراحل بعد از بحران هستند که هر فعالیتی در طی آنها صورت می‌گیرد به عنوان فعالیتهای واکنشی یا منفعل هستند که تلاشی است در جهت مقاومت و یا کنترل شدید بر یک بحران ظاهر شده و یا حداقل کردن ویرانیهای احتمالی آن.
به صورت مقایسه‌ای، مدیریت پیش فعال بحران اهمیت ویژه‌ای برای هر سازمان بازرگانی دارد زیرا سازمان را در بسیاری از جنبه‌ها برای رویارویی با موقعیتهای بحرانی ناخواسته و غیرقابل انتظار آماده خواهد کرد و آن را در یک موقعیت مساعد در زمان وقوع بحران قرار می‌دهد. برای پیدایش یک چنین مدیریتی باید سه فعالیت اصلی صورت گیرد: (1) ایجاد یک برنامه مدون بحران، (2) تشکیل تیم مدیریت بحران، و (3) آموزشهای منظم پرسنل برای مواجهه با بحرانها (17).
 
ب ـ مدل واکنشی در مقابل مدل پیش فعال: اساساً، در موقعیت‌های بحرانی از دو روش به بحران می‌نگرند: واکنشی1 و پیش‌فعال. سازمانها هم می‌توانند علائم هشداردهنده را نادیده بگیرند و با وقوع بحران نسبت به آن واکنش نشان دهند و هم می‌توانند خود را برای رویارویی با بحران و مدیریت آن از قبل آماده سازند. در حالت اول پیامدهای ناشی از بحران مشخص نمی‌شوند ولی در حالت دوم نه تنها فرصتهایی را برای اداره بحران فراهم می‌سازد بلکه حتی می‌تواند به دفع بحران منجر شود(18).
در مدل واکنشی، تصمیمات مربوط به بحران در حین یا بعد از وقایع اتخاذ می‌شود ولی در مدل پیش‌فعال ، تصمیم‌گیرندگان شکلهای مختلف بحران و نیز برنامه‌های مواجهه با آنها را پیش‌بینی می‌کنند. اولین مرحله در مدل پیش‌فعال، تجزیه و تحلیل آسیب‌شناسی بحران است که سعی می‌کند نقاط آسیب‌پذیر در سازمان و نیز عوامل مؤثر در وقوع بحران شناسایی شود. «اسلاتر» مدلی را برای شناسایی عوامل مؤثر در بحران سازمانی ارائه داده است. در این مدل ویژگی‌های مدیریتی و سازمانی بر اثربخشی تصمیم اثر می گذارند و سپس متغیرهای محیطی و رقابت به همراه اثربخشی تصمیم ، میزان حرکت به سوی بحران را شکل می دهد (19).
متغیرهای محیطی و تغییرات ناگهانی در محیط شامل تغییراتی در بازارها، عرضه‌کنندگان و تأمین‌کنندگان، عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و
هستند. 
ویژگیهای مدیریتی عبارتند از : توانائیها و ویژگیهای نیروی انسانی و نیز توانمندیهای مدیران، شیوه‌های رهبری آنها که تأثیر زیادی بر نوع تصمیمات و توانایی سازمان برای مواجهه با بحران دارد.
 
ویژگی‌های سازمانی شامل اندازه سازمان، منابع، ساختار، دستورالعملهای اجرایی و کنترل و
هستند که بر موقعیتهای وقوع بحران تأثیر می‌گذارند. 
ج ـ چرخه عمر بحران و دیدگاه استراتژیک نسبت به آن: چرخه عمر بحران بیان می‌دارد که هر بحران چندین مرحله را طی می‌کند. طبقه‌بندی بحران براساس چرخه عمر آن، در مشخص کردن استراتژی‌های مواجهه با بحران در هر یک از مراحل عمرش و حتی چگونگی متوقف کردن بحران برای مدیران مفید است. جدول شماره 1 چرخه عمر بحران را از دیدگاه سه صاحبنظر بیان می‌کند.
 

 



 

نتیجه گیری
مدیریت بحران سازمانی به عنوان فرایندی نظام یافته است که طی این فرایند سازمان تلاش می کند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیش بینی کند. سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا اثر آن را به حداقل برساند. برای اجرای این فرایند باید مشخص شود که بحران در چه مرحله از عمر خود قرار دارد تا بتوان نسبت به اقدامات پیشگیرانه و یا هر اقدام مناسب، تصمیم درستی اتخاذ کرد و روشهای صحیحی به اجرا آورد.


 

فصل سوم :

تلفیق مدیریت بحران در راهبردهای سازمان


 

 

مقدمه 
مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک در دهه‌های گذشته به صورت موازی و جدا از هم گسترش یافتند. اخیراً چندین محقق تلاش کردند تا جنبه‌های مشترک این دو رشته را بررسی و بین آنها یک ارتباط قطعی شناسایی کنند. به هر جهت، شناسایی ماهیت دقیق این ارتباط در ابتدای راه خود قرار دارد و با عمومیتی که الگوی فرایند مدیریت استراتژیک یافت بسیاری از محققان و طرفداران مدیریت استراتژیک به این ارتباط اعتقاد پیدا نکرده‌ا‌ند. هدف مقاله این است که نشان دهد چگونه تلفیق دیدگاه مدیریت بحران در فرایند مدیریت استراتژیک می‌تواند به سازمان یک قابلیت تدافعی برای پیشگیری و مقابله با بحران و نیز یادگیری از اثرات بحران بعد از وقوع آن، ببخشد. این قابلیت در فرایند مدیریت استراتژیک، تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است بلکه این فرایند بر استراتژی‌هایی که سازمان برای مواجه با محیط رقابتی امروزی نیاز دارد، تأکید می‌کند. 
این مقاله با بحثی در مورد اهمیت و ضرورت تلفیق دیدگاه مدیریت بحران و فرایند مدیریت استراتژیک شروع می‌شود. مروری دارد بر دیدگاه‌های سنتی به فرایند مدیریت استراتژیک، سپس تفاوتها و شباهتهای مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک را مطرح می‌کند. در ادامه، الگویی عمومی از فرایند مدیریت بحران نشان داده می‌شود و بعد از آن نحوه ترکیب شدن این دو دیدگاه را تشریح ودر خاتمه و در قسمت نتیجه‌گیری، الگویی از فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه ارائه می‌کند.
 

 


اهمیت و ضرورت موضوع
 
موضوع اصلی فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک در خصوص طراحی استراتژی‌های رقابتی است که شرکت را قادر می‌سازد تا یک موقعیت مناسب در محیط صنعت و برای مواجهه با سایر سازمانها، پیدا کند. و نیز در جهت شناسایی موقعیتی است که شرکت می‌خواهد در آینده به طرف آن حرکت کند. این دیدگاه تهاجمی و پیش‌نگر، مسائل بالقوه‌ای را که می‌تواند باعث ایجاد مشکلاتی در سازمان شود نادیده می‌گیرد. با وجود موفقیتهایی که استراتژی‌های برنامه‌ریزی شده برای سازمان به ارمغان می‌آورند بسیاری از شرکتها توجه کافی به موضوعات زیر ندارند: 
کپی‌برداری سریع محصولات توسط رقبا، فرایندهای تکنولوژیک که برای بدترین اوضاع، سناریوسازی نشده باشند و قرار گرفتن شرکت در موقعیتی که وجهه عمومی خود را از دست بدهد. فرایند مدیریت استراتژیک، استراتژی‌هایی را حاصل می‌کند که از طریق آن سازمان بتواند در بازار رقابتی به فعالیت ‌پردازد ولی توجه کافی به اقدامات مناسب در مقابل بحرانهای غیرقابل انتظار و نامطلوب ندارد. وقوع این بحرانها می‌تواند موفقیت سازمان در بازار را به خطر بیاندازد طوری که سازمان با هزینه‌های بسیار زیاد مواجه شود، شهرت و معروفیت خود را از دست بدهد و نهایتاً حیات آن مورد تهدید قرار گیرد. پتانسیل وقوع چنین پیامدهایی می‌تواند مشوق اصلی برای مدیران باشد تا اعتقاد پیدا کنند که بین مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران ارتباط نزدیک وجود دارد. تلفیق فرایند مدیریت استراتژیک و دیدگاه مدیریت بحران می‌تواند آسیب‌پذیری فرایند مدیریت استراتژیک را به طرز چشم‌گیری کاهش دهد.
 

 


فرایند مدیریت استراتژیک
الگوی فرایند مدیریت استراتژیک از سه جزء اصلی تشکیل شده است: صورتبندی استراتژی، اجرای استراتژی، و ارزیابی استراتژی. از دیدگاه صاحبنظرانی مانند شولز و جانسون این سه جزء در یک بستر از کنترل استراتژیک قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر کنترل استراتژیک در زمینه قرار دارد. الگوی مدیریت استراتژیک در شکل شماره 1 نشان داده شده است. در مرحله صورتبندی استراتژی، جهت‌گیری کلی سازمان در آینده مشخص می‌شود و به موضوع برنامه‌ریزی توجه ویژه‌ای می‌شود. در این مرحله فرصتها و تهدیدهای محیطی، نقاط قوت و ضعف داخلی، چشم‌انداز و مأموریت سازمان و نیز اهداف بلندمدت سازمان تعیین می‌شوند و سپس، استراتژی مناسب برای سازمان انتخاب می‌شود.
 
اجرای استراتژی همراه است با تعیین هدفهای سالانه، تدوین سیاستها، تخصیص منابع، تغییر ساختار کنونی سازمان، تجدید ساختار و مهندسی مجدد، تجدیدنظر در پاداش و برنامه‌های انگیزشی، کاهش دادن مقاومتهایی که در برابر تغییرات ایجاد می‌شود، وفق دادن مدیران با استراتژی، تقویت فرهنگی که پشتیبان استراتژی باشد، تطبیق فرایندهای عملیاتی با استراتژی، تشکیل واحد منابع انسانی اثربخش و در صورت لزوم، کاهش دادن نیروی انسانی. اگر در اجرای استراتژی وضع به‌گونه‌ای باشد که سازمان ناگزیر شود در مسیری بسیار جدید گام بردارد تغییر مدیریت بسیار ضروری است.
ارزیابی استراتژی شامل گرفتن بازخورد و بازنگری در عملکرد است تا اجرای برنامه‌ها و استراتژی‌های اتخاذ شده به خوبی صورت گیرد و سازمان به نتایج مورد نظر برسد. براساس اطلاعات به‌دست آمده از ارزیابی اجرای استراتژی، می‌توان مسائل و مشکلات سر راه را حل کرد و اقدامات اصلاحی مناسب انجام داد. اخیراً تئوری‌هایی مطرح شده است که در آن کنترل استراتژیک بر رویکرد آینده‌نگر جهت کنترل استراتژی‌هایی که برای حرکت به سوی آینده‌ای موفق، انتخاب شده‌اند، تاکید دارد. همچنین فرایند کنترل استراتژیک به‌خصوص کنترلهای هشداردهنده در الگوی مدیریت بحران، برای کنترل وقایع غیرقابل پیش‌بینی و ناگهانی، به سازمانها ارائه شده است.
 
 
تفاوتهای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران
مدیریت بحران با تلاشهایی سر و کار دارد که می‌خواهد نقاط بحران‌خیز سازمان را شناسایی و انواع بحران را پیش‌بینی کند و اقداماتی را انجام دهد که از وقوع بحران پیشگیری کند و یا جلوی رویدادهایی که منجر به بحران می‌شود را بگیرد و اثرات بحرانهای غیرقابل اجتناب را تا آنجایی که امکان دارد به حداقل برساند. در حالی که مدیریت استراتژیک با صورتبندی، اجرا و ارزیابی استراتژی‌هایی که سازمان را به هدفهایش می‌رساند سروکار دارد. همچنین، زمانی که محققان و طرفداران این دو رشته را با یکدیگر مقایسه ‌کنیم می‌ببینیم که این دو رشته به صورت موازی هم هستند. این مقایسه می‌تواند در موضوعات زیر صورت گیرد: سوابق تحصیلی، سوابق کاری، دیدگاههای ذی‌نفعان این دو رشته، گرایشهای فرهنگی، پارادیم‌های غالب بر آن افراد، ساختار هدفها و دیدگاههای آنها نسبت به محیط.
در حالی که هم مدیریت استراتژیک و هم مدیریت بحران یک موضوع بین رشته‌ای هستند ولی مبانی و سرچشمه‌های آن متفاوت از یکدیگرند. کسانی که در زمینه مدیریت بحران فعالیت دارند و تحقیق می‌کنند عموماً در زمینه‌هایی مانند اقتصاد، جامعه‌شناسی، روانشناسی، علوم سیاسی، روابط عمومی، مدیریت دولتی، علوم محیط زیستی، مهندسی شیمی، علوم کامپیوتری و ارتباطات فعال هستند. در مقابل، محققان و مبلغان مدیریت استراتژیک در زمینه‌هایی مانند سیاست کسب و کار، مدیریت عمومی سازمان، کسب و کار و محیط آن، کسب و کار بین‌المللی و رفتار سازمانی آموزش دیده‌اند. این مبانی نشان می‌دهد که هر دوی این مدیریتها نوظهور هستند. به عنوان مثال، میتراف و پاوچانت، می‌گویند، اقتصاددانان بحرانها را برحسب حرکت منفی در متغیرهای اقتصاد کلان و شکست سیاستهای دولتی می‌نگرند. جامعه‌شناسان بحران را در بی عدالتی موجود در جامعه می‌دانند، روانشناسان یک بحران را به عنوان بی هویتی افرادی و یا پوچ‌گرا شدن انسانها تعریف می‌کنند و علم مدیریت، بحران را براساس میزان اثراتی که بر سازمان دارد، ساز و کارهایی که برای کنترل نیاز است و مدیریت ایمنی تعریف می‌کند.
 
اگرچه در متون فعلی برای مدیریت بحران، یک ماهیت استراتژیک قائل می‌شوند ولی در متون قبلی این رشته را به عنوان مدیریت پدیده‌های نوظهور می‌دانستند که باید تصمیمات تاکتیکی و اقدامات فوری برای اداره پیامد نوظهور اتخاذ کند.
دیدگاه مدیریت بحران هم عوامل بالقوه سازنده و هم عوامل بالقوه مخرب سازمان، قابلیت اعتماد سیستم‌های چندگانه در سازمان و نیز استفاده از تکنولوژی نوین پیچیده را مورد ملاحظه قرار می‌دهد. یکی از پیامدهای خوب این دیدگاه تحقیق و تفحص در خصوص موارد زیر است: چگونه سازمانها می‌توانند محیط بیرونی و اکوسیستم را تهدید کنند؟ چگونه انسانها به وقایع ناگوار پاسخ می‌دهند و در مقابل آن دفاع می‌کنند؟ و چگونه سازمانهایی که دائماً خود را اصلاح می‌کنند می‌توانند خود را حفظ کنند؟ در مقابل، طرفداران مدیریت استراتژیک تمرکز دارند بر اینکه چگونه محیط برای سازمان فرصت و تهدید ایجاد می‌کند و چگونه سازمان می‌تواند برای خود مزیت رقابتی مداوم ایجاد کند.
 
در حالی که عملکرد مالی از مهمترین هدفهای مدیریت استراتژیک است طرفداران مدیریت بحران کیفیت، امنیت و قابلیت اعتماد را به ساختار هدفها اضافه می‌کنند.
 
مدیریت استراتژیک به دنبال منافع سهامداران، کارکنان، عرضه‌کنندگان، سرمایه‌گذاران، نهادهای دولتی، مشتریان به عنوان عمده‌ترین ذی‌نفعان، است در حالی که طرفداران مدیریت بحران موارد زیر را مبنای توسعه آن می‌دانند. نسلهای آینده، گروههای ذی‌نفع ویژه (مانند طرفداران محیط زیست)، سیاستمداران محلی، رقبای بومی، وقایع تروریستی و جامعه‌ستیزی.
 
اگر بحثهای فوق در ذهن تداعی شود معلوم می‌شود که چرا این دو رشته به صورت جداگانه تکامل و توسعه یافتند. باوجود این تفاوتها، فرصت یکپارچه کردن این دو دیدگاه نیز وجود دارد. دیدگاه مدیریت بحران مکمل مدیریت استراتژیک است و می‌تواند با اضافه شدن به مدیریت استراتژیک قوت و توان آن را اضافه کند. به‌همین منظور در بخش بعدی شباهتهای بین این دو تشریح می‌شود.

 


شباهتهای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران
میتراف و همکارانش، می‌گویند مدیریت بحران باید در فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه شود چون این دو در شش عامل با یکدیگر مشترک هستند. این وجوه اشتراک به‌این قرار است: بر روابط با محیط تأکید دارند، مجموعه پیچیده‌ای از ذی‌نفعان در آن حضور دارند، مدیریت ارشد سازمان با آنها سر و کار دارند، کل سازمان را تحت تأثیر قرار می‌دهند، توصیفی از یک الگوی ثابت هستند و نمایانگر فرایندهای نوظهور هستند. درباره هر یک از این شش ویژگی در ادامه بیشتر بحث می‌شود.
 
فرایند مدیریت استراتژیک با تغییرات سریعی سر و کار دارد که از محیط بیرونی نشأت می‌گیرند. این دیدگاه با دیدگاه سازمان به عنوان سیستم باز تطابق دارد. بررسی محیط اطراف سازمان و شناسایی تغییرات و اتفاقاتی که در آن رخ می‌دهد مشخص می‌سازد که سازمان باید از چه استراتژی‌هایی در جهت تطابق با محیط بیرونی استفاده کند. مدیریت بحران نیز از دیدگاه سیستم باز استفاده می‌کند زیرا باید پویاییهای بحرانها را بهتر درک کند و تلاشهایی را برای ادارة بحران انجام دهد. مدیریت استراتژیک از بررسی محیط خارجی شروع می‌کند و بعد به داخل سازمان می‌رسد (به عنوان مثال فرصتها و تهدیدهای محیطی را جستجو می‌کند) در حالی که مدیریت بحران در داخل سازمان شروع می‌کند و بعد به محیط بیرونی می‌پردازد (به عنوان مثال: شرکت می‌خواهد بر محیط بیرونی تأثیر بگذارد).
همان‌طور که محیط بیرونی نقش مهمی را در مدیریت استراتژیک سازمانها ایفا می‌کند ظهور ذی‌نفعان نیز نحوه مدیریت سازمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در این‌صورت مدیریت شرکت نقش ایجاد تعادل را بین خواسته‌های متفاوت ذی‌نفعان ایفا می‌کند (سهامداران، کارکنان، عرضه‌کنندگان مواد اولیه، مشتریان، سرمایه‌گذارها و دولت مثالهایی از این ذی‌نفعان هستند). هر کدام از این ذی‌نفعان معیارها و چارچوبهای متفاوتی در مورد نحوة‌ عملکرد و اقدامات مدیریت دارند. در حالی که، مدیریت بحران با ذی‌نفعان دیگری نیز سر و کار دارد (مانند حامیان محیط زیست، تروریست‌ها،‌ خرابکاران و
) که در این صورت باید اقدامات پیشگیرانه‌ای را دربرابر بحرانها انجام دهد. 
برای اثر بخش بودن مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران، مشارکت مدیریت ارشد سازمان ضروری است. در فرایند مدیریت استراتژیک تیم مدیران ارشد و مدیر عامل، فرایندها را ساختار می‌دهند و هدایت می‌کنند و تلاشهای نمادینی را به مدیران واحدها ارائه می‌کنند. زیرا مدیران واحدها هستند که به‌طور واقعی درگیر اجرای استراتژی‌ها و برنامه‌ها هستند. در دیدگاه مدیریت بحران، نگرشهای مدیران ارشد، راهنمای کلیدی انجام فعالیتهای مدیریت بحران است و مشارکت مستقیم آنها در تیم مدیریت بحران در انجام وظایف آماده‌سازی بسیار حیاتی است. میتراف و پاوچانت (1992) دریافتند که ظهور بحرانها، میزان آمادگی در اداره بحران و اثربخش بودن تلاشهای مدیریت بحران همگی از فعالیتها و فرضیات مدیریت ارشد تأثیر می‌پذیرند.
 
مدیریت استراتژیک مربوط به اداره کل سازمان می‌شود و تمامی سازمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به صورت مشابه، تلاشهای مدیریت بحران نیز در جهت اداره بحرانهایی است که پتانسیل ویران کردن کل سازمان را دارد و یا می‌تواند حیات صنعت و یا حتی محیط بیرونی آن را به عنوان یک کل بزرگتر به خطر بیندازد.
 
اتخاذ استراتژی، ترکیب پیچیده‌ای از فرایندهای ثابت و فرایندهای نوظهور است. الگویی که برای اتخاذ استراتژی‌ها استفاده می‌شود از اقدامات و تصمیمات گذشته استفاده می‌کند تا یک روند ثابتی داشته باشد. از طرف دیگر، فرایندهای نوظهور استراتژی زمانی که سازمان می‌خواهد به موقعیتهای در حال توسعه و متغیر پاسخ دهد،‌ مشاهده می‌شود. محققان مدیریت بحران نیز ثباتی را در مفروضات مدیران ارشد و دیگر مدیران مشاهده کردند. این موضوعات با مستعد بودن سازمان برای بحران و یا آمادگی آن برای اداره بحران مرتبط هستند. از طرف دیگر، بحرانها می‌توانند نوظهور نیز باشند چون بحرانها هم از طرف محیط خارجی به سازمان تحمیل می‌شود و هم می‌تواند ناشی از اقدامات اعضای سازمان باشد (بحرانهای خارجی و داخلی).
یکی دیگر از شباهتهای این دو، این است که هر دوی آنها الگویی دارند که مراحل صورت‌بندی و اجرا، از جنبه‌های مهم فرایندهایشان هستند. هم طرفداران مدیریت استراتژیک و هم طرفداران مدیریت بحران می‌گویند این مراحل به صورت پیوسته در درون یک فرایند وجود دارند از این‌رو هر دوی آنها در بقای بلندمدت سازمان تأثیر می‌گذارند.
 
 
 
فرایند مدیریت بحران
 
مدیریت بحران به عنوان فرایندی نظام یافته تعریف می‌شود که طی این فرایند سازمان تلاش می‌کند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیش‌بینی کند سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا اثر آن را به حداقل برساند.
هیچ الگوی واحدی که بتواند تحقیق در خصوص موضوع مدیریت بحران را راهنمایی کند وجود ندارد محققان تمایل دارند هر کدام بر یک عنصر خاص از اجزای فرایند مدیریت بحران تمرکز کنند، میتراف و شریواستاوا (1987) بر حسابرسی بحران، نلسون ـ هارچلر (1986) بر تیم‌های مدیریت بحران، ترویت و کلی (1989) بر برنامه‌های مدیریت بحران، ریلی (1987) بر آمادگی در مقابل بحران، اشریدر (1990) بر یادگیری از وقایع ناگوار، پاوچانت و میتراف (1992) بر فعالیتهایی لازم برای آمادگی در مقابل بحران و نیز عهدنامه سازمانی برای مقابله با بحرانها تمرکز کردند و تحقیقهایی را انجام دادند. در هر صورت باید فرایندی از مدیریت بحران مطرح شود که همة عناصر فوق را در بر داشته باشد چون هر کدام از آنها قسمت مهمی از مدیریت بحران سازمانی هستند. در شکل شمارة 2 الگویی از فرایند مدیریت بحران نشان داده شده است. این فرایند از سه مرحله اصلی (صورتبندی مدیریت بحران، اجرای مدیریت بحران و ارزیابی مدیریت بحران) و شش عنصر تشکیل شده است.

 


ارائه یک مدل یکپارچه
مدیریت بحران دارای ماهیت استراتژیک است و بین مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. خصوصیات، شباهتها و گرایشهای این دو کمک زیادی برای توصیف ارتباط بین آنها می‌کند. وقوع یک بحران سازمانی می‌تواند استراتژی جاری سازمان و اقدامات استراتژیک آن را تغییر دهد. از طرف دیگر، بدون انجام اقدامات استراتژیک در حوزة مدیریت بحران احتمال وقوع رخدادهای بحرانی نیز زیاد می‌شود. در این ارتباط باید بحران را هر نوع رخدادی تعریف کرد که وقوع آن اهداف اصلی یعنی سودآوری سازمان و حیات آن را به خطر می‌اندازد.
 
باوجود ارتباطی که بین این دو وجود دارد، بسیار کم مشاهده شده است که در رشته مدیریت استراتژیک به بحرانهای داخل صنعت توجه شود و حتی موضوعات مدیریت بحران در برنامه آموزشی دانشکده‌های مرتبط با مدیریت استراتژیک قرار گیرد. معمولاً مدیران سازمانها در تعیین استراتژی‌ها و هدفهای سازمانی موضوع مدیریت شرایط اضطراری را نادیده می‌گیرند و در تعداد کمی از سازمانها برنامه‌ای برای مواجه شدن با بحرانها در کنار و برنامه‌های استراتژیک تهیه می‌شود.
الگوی ارائه شده از مدیریت بحران در شکل شماره 2 با الگوی فرایند مدیریت استراتژیک کاملاً ارتباط دارد. این ارتباط در الگوی تلفیقی شکل شماره 3 نشان داده شده است. این شکل نشان می‌دهد که در دو مرحله اصلی صورتبندی و اجرای استراتژی رویه‌های مدیریت بحران مستقیماً می‌تواند با این مراحل تلفیق شود.
 
مرحله صورتبندی استراتژی با تهیه بیانیه مأموریت سازمان آغاز می‌شود. سپس فرصتها و تهدیدهای محیطی و نقاط قوت و ضعف داخلی تعیین می‌شود. در این گام به جای اینکه بر روی جنبه‌های مثبت عرضه محصولات تأکید شود یک حسابرسی بحران برای سازمان انجام می‌شود. این حسابرسی می‌تواند نواحی آسیب‌پذیر سازمان و نقاطی که پتانسیل بروز بحران دارند، را آشکار سازد. از این‌رو پتانسیل مخرب بودن تکنولوژی‌ها و سیستم‌های پیچیده جدید مورد ملاحظه قرار می‌گیرد.
 
 
 
حسابرسی بحران سازمانی:

 برای ارزیابی عدم موفقیت سازمان در اداره حوزه‌های نیروی انسانی، تولید، ساختار، تکنولوژی، مسائل اجتماعی، سیاسی و سیستم‌های اقتصاد کلان، طراحی می‌شود. فرایندها و محصولات نیز از لحاظ پتانسیل آنها برای ایجاد موقعیتهای خطرناک مورد بررسی قرار می‌گیرند. سناریوهای بدبینانة گوناگون باید در کنار هم قرار گیرند تا اقتضائات بسیار بدبینانه تعیین شود. سازمان می‌تواند از جلسات طوفان مغزی برای ایجاد یک هم‌رأیی در خصوص چگونگی بروز بحران استفاده کند. برای ارزیابی اثرات محیط بر سازمان، سیستم‌های اجتماعی و تغییرات تکنولوژیکی ارزیابی می‌شوند. این حسابرسی کوچکترین احتمال اثرات شدید رخدادهای ناشی از ضعف سیستم‌های داخلی ومحصولات که بر روی مشتریان، کارکنان و یا محیط اثر می‌گذارد را آشکار می‌کند. این نتایج با نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل SWOT ادغام می‌شود و باعث می‌شود انتخاب استراتژی‌ها و برنامه‌ها با ملاحظات بیشتری صورت گیرد. برای دستیابی به استراتژی‌های واقعی تهیه بیانیه تعدیل شده مأموریت سازمانی و نیز اهداف بلندمدت ضروری است. بررسی همزمان SWOT و حسابرسی بحران درجه اعتبار استراتژی‌های انتخاب شده و امنیت اجرای آن را بیشتر می‌کند. 
گام بعدی در این مرحله تعیین استراتژی‌هایی است که برای سازمان ایجاد مزیت می‌کند. این مزیت می‌تواند ناشی از نقاط قوت داخلی، به حداقل رساندن نقاط ضعف داخلی، دفع تهدیدهای ناشی از سازمان یا محیط سازمانی و یا استفاده از فرصتهایی باشد که از محیط بازار و یا محصولات سازمان نشأت می‌‌گیرند. همان‌طور که ماتریس
SWOT می‌تواند آلترناتیوهایی برای استراتژی‌های اثربخش و کارآ ارائه نماید، تکنیک‌های اجتناب از بحران و یا پیشگیری از آن، می‌توانند تجزیه و تحلیل این آلترناتیوها را کامل کنند. سه استراتژی اصلی در مدیریت بحران عبارتند از: پیشگیری از بحران، تمرین و آمادگی برای مواجه با بحران و اداره بحران در زمان وقوع. 
مرحله اصلی بعدی در فرایند مدیریت استراتژیک مرحله اجرای استراتژی است. این مرحله با تعیین سیاستهای سازمانی (رهنمودهای عمومی برای انجام اقدامات سازمانی) و هدفهای سالانه آغاز می‌شود. هدفهای سالانه در جهت رسیدن به هدفهای بلندمدت تعیین می‌شوند. در این گام، جزئیات برنامه‌های بحران صورت‌بندی می‌شود و به صورت مکتوب در می‌آید. این برنامه شامل مسئولیتهای پرسنل و مدیران نسبت به بحرانها و نیز رویه‌های اقدامات مورد انتظار است. پنج برنامه اصلی در اجرای مدیریت بحران عبارتند از: تشکیل تیم مدیریت بحران در سازمان، داشتن برنامه مدون و اقتضایی برای بحران سازمانی، آموزش روشهای مدیریت بحران در سازمان طراحی سیستم‌های کنترل و ارزیابی دوره‌ای در سازمان؛ و ایجاد روابط عمومی و ارتباطات نزدیک با مراکزی که می‌توانند در هنگام بروز بحران به یاری سازمان بیایند. یکی از معروف‌ترین استراتژی‌های آمادگی در مقابل بحران تشکیل تیمهای مدیریت بحران است که می‌توانند در زمان وقوع بحرانهای ناگهانی اقدامات سریع انجام دهند تا اوضاع را به سوی وضعیت مناسب تغییر دهند. اعضای تیم مدیریت بحران می‌توانند شامل مدیرانی با مهارتهای عمومی مدیریت بحران و مجموعه‌ای از متخصصان گوناگون باشند که توانایی بروز عکس‌العمل سریع در مقابل بحرانهای مختلف را دارند. به عنوان مثال اعضای تیم مدیریت بحران می‌تواند شامل نمایندگانی از واحدهای زیر باشند: حقوقی، ایمنی، منابع انسانی، بهداشت و سلامت، تضمین کیفیت، کنترل عملیات و روابط عمومی. این گروه باید تحت حمایت مدیران عالی باشند و دارای اختیارات کافی در خصوص اتخاذ تصمیمات سریع و تخصیص منابع باشند. آنها باید توانایی اداره استرس‌های ناشی از بحران را داشته باشند و از انعطاف‌پذیری و خلاقیت در پاسخگویی به فشارهای ناگهانی برخوردار باشند.
 
ارتباطات رسانه‌ای با جامعه به عنوان یک عامل کلیدی در موفقیت سازمان برای اداره موقعیت بحرانی است. این ارتباط می‌تواند یک اعتماد عمومی در جامعه برای سازمان به‌وجود آورد. پنهان‌کاری و نیز تأخیر در رساندن اطلاعات به عموم می‌تواند منجر به سوء ظن و بدگمانی شود.
 
همانطور که در شکل شماره 3 نشان داده شده است، برنامه مکتوب بحران، ترکیب تیم‌های مدیریت بحران، جزئیات برنامه ارتباطات عمومی، برنامه‌های تمرینات مواجه با بحران و کسب آمادگی در مقابل آن و نیز طراحی سیستم‌های کنترل دوره‌ای، باید به تأیید مدیران ارشد و هیئت مدیره برسد. این فعالیتها از نظر زمانی موازی با فعالیتهای تخصیص منابع انجام می‌شوند.
 
مرحله نهایی در فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه، ارزیابی میزان پیشرفت اجرای استراتژی‌ها و برنامه‌های بحران و نیز ارزیابی میزان رسیدن به هدفهاست. این ارزیابیها از طریق کنترل پس‌نگر و پیش‌نگر انجام می‌شود. اطلاعات به‌دست آمده از این مرحله در جهت حل مشکلات، انجام اقدامات اصلاحی و تعریف مجدد استراتژی‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند. مهمترین کنترل‌های هشداردهنده از طریق شبیه‌سازی موقعیتهای بحرانی و نیز آموزش مواجهه با آن حاصل می‌شود. اگر با همه اقدامات پیشگیرانه باز هم بحران به‌وجود آمد کلیه برنامه‌های بحران مورد بازنگری قرار می‌گیرند و عملکرد فعالیتهای مدیریت بحران مورد بازبینی قرار می‌گیرد تا آمادگی بیشتر برای بحرانهای آینده به‌وجود آید.

 

 


 

فهرست منابع 

1. جک گاتز چاک؛ مدیریت بحران (در بخش‌های خصوصی و دولتی)؛ ترجمة علی پارسائیان؛ انتشارات ترمه؛ چاپ اول، تهران؛ 1383

 

 

2. ماهنامه تدبیر-سال هجدهم-شماره 177

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 05 مرداد 1393 ساعت: 16:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره ویژگی های دانش آموزان دوره ابتدایی :

بازديد: 2687

 

تحقیق درباره ویژگی های دانش آموزان دوره ابتدایی :

-1رشد جسماني کودک :

 در دوره ابتدايي ، تارهاي عصبي ، " ميه ليني " مي شوند ، در نتيجه ، رشد جسماني کودک در اين دوره ، بسيار مهم است . ميه ليني شدن تارهاي عصبي ، در مقطع دبستان ، به سطوح بالاتر و تکامل مي رسد و سبب هماهنگي کامل حس و حرکت کودک مي گردد. هماهنگي حسي حرکتي در اين دوره از رشد بالايي برخوردار است. کودک در اثر تکامل مراکز عصبي و تجارب جسماني خود ، قادر به تعبير و تفسير پيامهاي دريافتي حواس خود بوده و مي تواند بدانها پاسخ صحيحي بدهد . تفاوت رشد جسماني کودک دبستاني و پيش دبستاني ، از اين جنبه است .

 

2-کاهش خود مداري :

در دوره دبستان ، خودمداري کاهش مي يابد . کودک در اين مرحله ، در صورت قرار گرفتن در يک محيط مناسب ، مدرسه مطلوب و آموزگاران ماهر ، به تدريج مي تواند به حقوق ديگران توجه و آن را رعايت نمايد ؛ حتي گاهي اوقات نيز مي تواند ، از حق خود بگذرد و ديگران را در نظر بگيرد . از طريق فعاليتهاي گروهي ، بيشتر مي توان به اين ويژگي توجه نمود .

 

3-معقول تر شدن پيوندهاي عاطفي کودک :

 در اين مرحله ، کودک ارتباط عاطفي شديدي با خانواده خود برقرار مي کند . در دوره دبستان ، اين پيوندها معقول مي شوند و او مي تواند چند ساعتي دور از آنها ، جدا از آنها بماند ، بدون اينکه خلأ عاطفي احساس کند . اين ويژگي، در رشد عاطفي کودک و هدف آموزش و پرورش که همانا استقلال عاطفي کودکان است ، بسيار مهم مي باشد . در دوره دبستان ، پيوندهاي عاطفي سست نمي شوند و از بين نمي روند ، بلکه در صورت برخورداري کودک از محيط گرم خانوادگي ، مادري کاردان و جذابيت محيط آموزشي ، به تدريج مي تواند به استقلال دست يابد .

4-تغيير شکل کنجکاوي کودک :

کنجکاوي کودک در دوره دبستان ، بر خلاف دوره پيش دبستاني که بي هدف بود ، هدفمند و جهت دار مي شود. در دوره دبستان ، با استفاده از دروسي مثل علوم ، مي توان مفهوم عليت را در کودک پرورش داد .

5-تغيير شکل مشاهدات کودک :

کودک دبستاني در هنگام مشاهده ، به بررسي علل پرداخته ، چرايي مسائل را جستجو کرده و به چگونگي فرايندها توجه مي کند .

6-حرکت از تخيل به سوي واقعيت :

کودک دبستاني بيش از حد از تخيل دور شده و به واقعيت نزديک مي شود . يکي از ويژگيهاي مهم اين دوره ، کاهش تخيلات است .

به طور کلي ، بر اساس ويژگيهاي مذکور دوره دبستان ، بايد به چند مسأله توجه نمود . يکي از فعاليتهاي بسيار مهم اين دوره ، بازي است . در اين مرحله ، بازيهاي بي هدف و بي قاعده دوره پيش دبستاني به بازيهاي هدفمند تبديل مي شوند . مربي بايد دانش آموزان را از بازيهاي بي هدف به بازيهاي همراه با کار سوق دهد ، به اين ترتيب ، کودک با اتمام کار ، مي تواند به ارضاء روحي برسد .

نکته ديگر در اين دوره ، هماهنگي خانه و مدرسه است . والدين بايد در محيط خانه شرايط استقلال عاطفي کودک را فراهم نمايند . مربيان نيز بايد محيط جذابي را فراهم کنند تا کودک نگرش مثبتي نسبت به مدرسه داشته باشد . هر چه ارتباط بين والدين و مربيان بيشتر باشد ، بهتر مي توان در جهت اهداف آموزشي گام برداشت .

در دوره دبستان ، مربيان بايد برخورد مطلوبي با اشتباهات و خطاهاي کودکان داشته باشند ، هيچگاه کودک را در حضور جمع شرمسار نکنند، براي تغيير رفتارهاي نامطلوب کودک از روشهاي اصلاح رفتار بهره جويند و رفتار نامطلوب او را توسط تقويت رفتارهاي درست تغيير بدهند .

مربيان بايد آگاه باشند که ضعف درسي کودک بنا به دلايل بسياري از جمله ناتواني يادگيري ، مشکلات عاطفي ، شخصيتي و زماني و ضعف محيط و روشهاي آموزشي صورت مي گيرد .

دوره دبستان ، دوره آرامش قبل از طوفان نام دارد ، چون کودک در اين مرحله به ثبات و آرامش دست مي يابد . در اين مقطع ، شخصيت کودک به تدريج رشد و تکامل پيدا مي کند و هيچ گونه بحران هويت و اختلال عاطفي در کودکان بهنجار مشاهده نمي شود . اين مرحله ، دوره عقل و دانايي است و به آن دوران " بلوغ کودکي " اطلاق مي شود ، يعني در مرحله کودکي، نوعي بلوغ محسوب مي شود .

 

در اين دوره که از شش تا ده سالگي است ، کودک در مسائل اجتماعي خود مشکل خاصي ندارد و به راحتي مي تواند با ديگران کنار بيايد.

مهمترين ويژگي کودک ، ظهور تفکر اجمالي است . در دوره پيش دبستاني ، تفکر کودک در هم آميخته است و روابط و مناسباتي در آن وجود ندارد ، اصل عليت علمي بر آن حاکم نيست ، براي پديده هاي طبيعي ، علل انساني قائل مي شود و جهان بيني مبهم است . زمينه ظهور تفکر اجمالي بايد در دوره دبستان ( حدود نه تا ده سالگي ) فراهم شود . تفکر اجمالي ، مرکب از روابط و مناسبات است . تفکري حد فاصل تفکر محسوس و انتزاعي است و کودک توسط آن مي تواند ، فراتر از تفکر عيني برود و تصوراتي از اشياء در ذهنش شکل مي گيرد . او مي تواند بدون ديدن اشياء به مسائل فکر کرده و مفهوم را در ذهن خود تشکيل دهد . در اين دوره ، چنانچه کودک از آموزش مناسبي برخوردار باشد ، درک و فهم وي از دنياي خارج ، حول چهار مفهوم اساسي شکل مي گيرد :

 زمان

مکان

عدد

عليت

اين چهار مفهوم ، ذهن کودک را نظم داده و کودک را به سمت تفکر منطقي سوق مي دهد، در نتيجه او ، مي تواند پديده هاي اطرافش را درک کرده و بين آنها ارتباط برقرار کند .

دوره نهفتگي :

تحقيقات نشان داده ، بر خلاف دوره پيش دبستاني که کودک از لحاظ جنسي تا حدي فعال است ، در مرحله دبستاني ، تمايلات جنسي به دوره پوشيدگي و کمون مي رسد ، بدين دليل ، از اين نظر مشکل خاصي نخواهد داشت ، در نتيجه ، اين حالت به آرامش وي کمک کرده و او را آماده درک مطالب درسي مي کند . اين دوره ، براي ارايه آموزشها بسيار مناسب است . کودک در اين دوره بسيار مهم تسن دايي تارهاي عصبي ، ميه ليني مي شوند و در نتيجه رشد جسماني کودک در اين دوره بسيار مهم تسن تعلق اوج گيري حافظه : از حدود نه سالگي به بعد ، قوه حافظه کودک به سرعت رشد مي کند و قادر است ، مطالب مورد علاقه اش را به راحتي حفظ کند. البته اوج گيري حافظه ، نکته منفي نيز دارد ، زيرا کودک بيش از حد متکي به حافظه اش مي باشد، معلومات وي بيشتر جنبه حفظي پيدا مي کند و اين امر ، به جنبه هاي ديگر رشد او لطمه خواهد زد.

 

ظهور استعدادها : سن نه سالگي ، سن ظهور استعدادهاي مختلف، از قبيل استعداد موسيقي مي باشد . به منظور ظهور استعدادهاي کودک، بايد او را در معرض فرصتهاي يادگيري متنوع قرارداد و کودک را در برنامه هاي مختلف فوق برنامه ، از قبيل فعاليتهاي علمي ، هنري ، ورزشي و موسيقي شرکت داد . در اين برنامه ها ، فرصتهاي يادگيري متنوعي در اختيار کودک قرار مي دهند تا مربيان متوجه استعدادهاي برجسته وي شوند و آنها را پرورش دهند .

به منظور بروز استعدادها ، بايد از به کارگيري روشهاي تدريس يکسان در مورد دانش آموزان اجتناب نمود ، زيرا اين امر سبب کسالت کودک و گريز وي از مدرسه مي شود . معلمان بايد تلفيقي از روشهاي تدريس ، از جمله روش سخنراني ، توضيحي ، پرسش و پاسخ و ... را به کار گيرند تا به نتايج و بازدهي بالايي دست يابند .

الگوپذيري :

دانش آموز دبستاني از بزرگسالان الگو مي گيرد . يکي از جنبه هاي مهم شخصيت وي ، تقليد است . کودک از افرادي که در نظر وي مهم و ارزشمند هستند ، تقليد مي کند . وقتي معلم درباره ارزشها صحبت مي کند ، خودش حاصل ارزشها مي شود . معلمان بايد سعي کنند که تناقضي بين رفتار و گفتارشان وجود نداشته باشد و به ارزشها پايبند باشند .

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 05 مرداد 1393 ساعت: 10:38 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس