پروژه و تحقیق رایگان - 978

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تغييرپذيرى خُلق يا اخلاق

بازديد: 155

تغييرپذيرى خُلق يا اخلاق

يكى ديگر از مبادى علم اخلاق اين است كه آيا اخلاق، قابل تغيير است‏يا نه؟ فارابى در كتاب شريف «الجمع بين الرايين‏» در باره يكى از بحثهاى مورد اختلاف دو شخصيت‏بزرگ علمى يعنى ارسطو و افلاطون در مسئله اخلاق مى‏فرمايد:

عده‏اى بر آنند كه بين اين دو شخصيت عظيم علمى، اختلاف نظر هست; ارسطو بر اين باور است كه اخلاق، جزو عادات تغيير پذير و تحول ياب است; اما افلاطون بر اين عقيده است كه اخلاق بر دو قسم است: قسمى طبيعى و قسمى ديگر كسبى است و بخش طبيعى اخلاق، قابل تغيير نيست (1) .

البته اگر اين دو سخن با همين دو تعبير، از آن دو شخصيت‏بزرگ فلسفى نقل شده باشد، با هم ناهماهنگ است; زيرا ارسطو مى‏گويد اخلاق كلا قابل تغيير و تحول است ولى افلاطون مى‏گويد شاخه‏اى از اخلاق كه كسبى است، قابل تغيير است; اما بخش ديگر آن كه طبيعى است قابل تغيير نيست.

تبيين نظر ارسطو و افلاطون

فارابى مى‏گويد:

جناب ارسطو اين مسائل را در كتاب «فيه ما فيه‏» گفته است و من در آن كتاب به شرح اين مطالب پرداختم و گفتم اولا: اين كتاب در قوانين مدنى است، نه در اخلاق; يعنى، مسائل حقوقى را بازگو مى‏كند; نه مسائل اخلاقى را و ثانيا: نظر جناب ارسطو در آن كتاب، مسائل كلى و مطلق است نه مسائل جزئى (2) .

يعنى به طور كلى بحث مى‏كند كه آيا اخلاق همانند «ذاتيات‏» و يا به تعبير پيشينيان «جنس‏» و «فصل‏» و «ماده‏» و «صورت‏» است و به عبارت ديگر همان طور كه فصل، ذاتى هر ذى فصل و نوع، ذاتى هر ذى نوع است، آيا خلق، ذاتى هر متخلق و تغيير ناپذير است‏يا هر خلقى قابل تغيير است؟

جناب ارسطو اصل امكان قبول تغيير را مطرح كرده و سخن او در سهولت و صعوبت آن نيست. اما سخن افلاطون اين است كه اخلاق، دو قسم است; بخشى از آن طبيعى و تغيير آن، دشوار و بخش ديگر كسبى و تغيير آن آسان است و منظور از طبيعى بودن «صورت نوعيه‏» و ذاتى شدن نيست; بلكه ملكه شدن به منزله صورت شدن است و قهرا تغييرش دشوار است; ولى محال نيست. چرا كه بين «متعذر» و «متعسر» فرق است. «متعسر» چيزى است كه ممكن ولى دشوار است اما «متعذر» چيزى است كه انسان از انجام آن معذور است و قادر بر آن نيست. متعذر در اين گونه موارد كه در مقابل متعسر قرار مى‏گيرد، به معناى ممتنع است.

بنابراين، نظر افلاطون اين است كه تغيير دادن اخلاقى كه طبيعى شود دشوار است; اگر درختى به صورت كج رشد كند و راه عابران را ببندد، باغبان مشكل مى‏تواند آن را راست كند، ولى چنين نيست كه به هيچ وجه نتوان آن را مستقيم كرد; البته منحنى بالذات را نمى‏شود مستقيم كرد; اما مى‏شود با عواملى اين مانع سر راه را برداشت. منظور افلاطون از اين مثال اين است كه تغيير روش كسى كه به خلقى خاص، ساليان دراز، عادت كرده و به حد كهولت رسيده است، سخت است.

در تعبيرات دينى ما هست كه: «رد المعتاد عن عادته كالمعجز» (3) يعنى، تغيير دادن مسير اعتياد كسى كه به چيزى عادت كرده، مانند معجزه است البته نه خود معجزه و در آثار اديبان بزرگوار ما آمده است:

«تربيت نا اهل را چون گردكان بر گنبد است‏»

اين خود تشبيهى است و جناب شيخ مصلح الدين سعدى، نمى‏خواهد بگويد همان طور كه گردو روى گنبد دوار نمى‏ايستد بلكه مى‏غلطد، تربيت‏براى نااهل روا نيست، منظور وى دشوار بودن است نه محال بودن.

بنابراين، جناب فارابى مى‏فرمايد: افلاطون مثل ارسطو فتوا مى‏دهد كه ممكن است اخلاق را عوض كرد اگر چه اين تغيير، دشوار است; و سپس مى‏افزايد: هر صورت جديدى بعد از مدتى كه با ماده خود، قرين مى‏شود، مجموعا ماده ثانى براى صورت بعدى مى‏شود و آن صورت بعدى هم كه روى اين مجموعه پديد مى‏آيد و مدتى با آنها عجين مى‏شود، مجموعا ماده براى صورت سوم و... مى‏گردند. آنگاه مثالى ذكر مى‏كند: مثل اين كه خاك به صورت گياه در مى‏آيد و گياه وقتى رشد كرد، به صورت الواح، چوبها و تخته‏ها و تخته‏ها به صورت تخت، ميز تحرير و مانند آنها در مى‏آيد كه به اين ترتيب، هر كدام از اينها زمينه براى پذيرش صورتهاى بعدى است.

البته اين صورت، صورت طبيعى نيست; بلكه صورت صناعى است كه جناب افلاطون آن را در حد مثال براى تقريب به ذهن ذكر كرده‏اند; يعنى نفس با هر خصوصيتى كه مانوس شود، زمينه براى صفت‏بعدى را پيدا مى‏كند و آن صفت‏بعدى هم كه مدتى در نفس مى‏ماند براى پديد آمدن صورت طبيعى ديگرى، زمينه و طبيعت مى‏شود. بنابراين، افلاطون نمى‏گويد تغيير صور و افراد، يكسان است; بلكه مى‏گويد بعضى از آنها سخت و بعضى، سهل است و جناب ارسطو هم نمى‏گويد تغيير همه يكسان است; يعنى، تغيير اخلاق براى كسى كه معتاد به خلقى شده با كسى كه عادت نكرده، يكسان است پس در اصل امكان تغيير و نيز در تفاوت بين درجات اخلاقى به صعوبت و سهولت، هر دو موافقند و بين اين دو بزرگوار، اختلاف نظرى نيست.

 

امكان تغيير انسان و انواع تغييرپذيرى

آنچه كه در جهان يافت‏شده يا مانند فرشتگانى است كه سخن همه آنها اين است: «وما منا الا له مقام معلوم‏» (4) و تغيير پذيرى در حيطه آنان راه ندارد، چون موجوداتى مجرد و ثابتند و يا مثل موجودات عالم طبيعت مانند آسمانها، درياها، كوهها، درختان، حيوانات و انسان است كه تغيير پذيرند.

تغيير پذيرى بر سه گونه است: يا به صورت زوال و نابودى است كه پيشينيان از آن به «كون و فساد» تعبير مى‏كردند و يا به صورت تكامل يا تنازل است كه سه قسم مى‏شود و هر سه قسم تغيير هم در انسان هست. چون انسان در قلمرو طبيعت است و هر موجودى كه در منطقه طبيعت‏به سر مى‏برد پذيراى تغيير است.

موجودى كه در مسير حركت قرار مى‏گيرد، گاهى بر اثر آسيب و گزند حوادث، فاسد مى‏شود; گاهى راههاى تنزل و گاهى راههاى تعالى و تكامل را طى مى‏كند. گرچه آنچه كه حركت است، بالاصالة و بالذات، همان است كه در مسير كمال باشد; اما برخى تحولات بالعرض هم هست.

در هر صورت، انسان مى‏تواند سه گونه تغيير داشته باشد:

1 زوال پذيرى و اين همان مسئله «مرگ‏» است; مثل ساير موجودات كه فاسد مى‏شوند: «كل نفس ذائقة الموت‏» (5) .

2 تغيير پذيرى در جهت تنزل كه: «ان المنافقين فى الدرك الاسفل من النار» (6) كه اينها به جاى «تدرج‏»، «تدرك‏» دارند! يعنى به جاى اين كه درجاتى را طى كنند دركاتى را مى‏پيمايند.

3 تغيير پذيرى در مسير كمال كه انسانها در اين گونه تغيير، «درجات‏» دارند; به اين معنا كه، در اوايل امر با استناد به آيه «لهم درجات عند ربهم‏» (7) داراى درجه هستند ولى در اواخر بر اساس آيه «هم درجات عند الله‏» (8) ، خودشان عين ملكات نفسانى و متن «درجه‏» كمال مى‏شوند.

بنابراين، تغيير پذيرى درانسان هست; ولى آنچه كه در محورهاى اخلاقى مطرح است همين دو بخش تغيير يعنى تغيير به طرف نزول و به طرف صعود است و گرنه تغيير موت و زوال و نابودى، امرى طبيعى است و ربطى به اخلاق ندارد، البته موت ارادى، در بحثهاى اخلاقى جايگاهى رفيع دارد وليكن چنين مرگ اختيارى به همان تكامل وجودى برمى‏گردد كه از انحاى تغيير استطالى است.

از نشانه‏هاى امكان تغيير، ضرورت بعثت انبيا و مختلف بودن انسان در همه ادوار زندگى است.

بعثت انبيا

يكى از بهترين ادله ضرورت بعثت انبيا (عليهم السلام) سامان بخشيدن به نابسامانيهاى اخلاقى است كه انسانهاى بد آموخته را به اخلاق خوب تربيت كنند. اما اگر تغيير اخلاق و دگرگونى اوصاف نفسانى، ممكن و ميسر نمى‏بود، انبيامبعوث نمى‏شدند چون بر فرض هم كه بيايند و مردم را عالم كنند، وقتى علم‏نتواند نهاد آنان را دگرگون كند، بعثت و تعليم چه سودى خواهد داشت؟ در اين‏صورت، تعليم كتاب و حكمت، بارى بر روى دوش انسانها خواهد بود و انبيا رنجى بر رنجهاى انسانها مى‏افزايند، رنج فراگيرى و رنج ناهماهنگى بين علم واخلاق.

اما اگر تهذيب نفس ممكن باشد، هر دو رنج‏برطرف مى‏شود وقتى چيزى ياد گرفتند، هم لذت مى‏برند كه از درد جهل رهايى يافتند و هم لذت مى‏برند كه آن رذايل اخلاقى را در سايه اين علوم و معارف آموخته شده عوض مى‏كنند و اگر مستكبران دعوت انبيا را نپذيرفته‏اند، اما بسيارى از افراد پذيرفته‏اند. مستكبران بر اثر اين كه اموال و اولادشان، «فتنه‏»اى براى آنان بود، توفيق تهذيب روح، نصيبشان نشده است; چنانكه ميگسارى، قمار بازى، بت پرستى، شرك، تجاوز، تعدى، دروغ و معاصى ديگر، جزو اخلاق رايج مردم «حجاز» شده بود و در ميان مردم «مدين‏» «حجر» سرزمين قوم «عاد» و «ثمود» و... هم رايج‏بود; ولى انبيا آمدند و تا حدودى، موفق شدند و برخى از آنها را اصلاح كردند; گرچه در بعضى از ادوار تاريخى، توفيق هدايت، كمتر نصيب مردم مى‏شده و اكثر آنان به طرف فساد مى‏رفتند.

قرآن در اين زمينه، راجع به قوم لوط مى‏فرمايد: «فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين‏» (9) (تنوين تنكير در «بيت‏» نشانه وحدت است) يعنى، فقط يك خانوار به پيغمبرشان ايمان آورد. در بخشى ديگر مى‏فرمايد: «ولا تجد اكثرهم شاكرين‏» (10) كه شيطان اين پيام را داد و يا در جاى ديگر، مى‏فرمايد: «وما وجدنا لاكثرهم من عهد وان وجدنا اكثرهم لفاسقين‏» (11) ; يعنى، اكثر آنها متعهد نيستند بلكه فاسقند; اما گروه فراوانى بر اثر تهذيب انبيا، مهذب و مزكى شدند و اگر تغيير خلق ميسر نبود، انبيا هميشه ناكام مى‏ماندند و اصل بعثت نيز، لغو مى‏شد.

برهان عقلى بر امكان تغيير و شواهد تجربى بر وقوع آن، نشان مى‏دهد كه اخلاق تغيير پذير است; بدان، خوب و خوبان، بد مى‏شوند. البته همان گونه كه در علوم، گاهى فراگيرى، سهل و گاهى سخت است، در اخلاق هم چنين است; فراگيرى علوم و اخلاق و تخلق به اخلاق جديد براى سالمندان، سخت است; ولى سخت‏بودن غير از محال بودن است. تعلم و تخلق حكم واحد دارند; زيرا اگر سالمند بخواهد مطلب جديدى را ياد بگيرد، براى او بسيار سخت است; در حالى كه تعليم براى همه در هر سن، ممكن است و به همين جهت هم دستور داده شده تا گور، علم بياموزيد; تغيير اخلاق هم چنين است.

بايد بين سختى و امتناع فرق گذاشت; انبيا (عليهم السلام) هم آمدند و تا حدودى در تغيير اخلاق موفق بودند، هم آن ممكن را به فعليت رساندند و هم آن دشوار را سهل كردند; زيرا وقتى به انسان آگاهى بدهند و انسان، آگاه شود كه رذيلت اخلاقى سم است، از آنجا كه به حيات خود علاقمند است و يقين دارد كه اين سم او را از پا در مى‏آورد، از آن دست‏برمى‏دارد. انبيا (عليهم السلام) نه تنها از راه علم حصولى بلكه از راه علم حضورى و شهودى، در انسان باور ايجاد مى‏كردند كه آن باور در تغيير اخلاق، نقش سازنده‏اى دارد.

تكليف، در همه ادوار زندگى

نشانه ديگر براى تغيير پذيرى خلق آن است كه براى هر كسى تكليف تا لحظه مرگ وجود دارد، در حالى كه اگر تغيير عادت، محال باشد، چنين تكليفى، «تكليف به محال‏» است و تكليف به محال هم ممكن نيست از حكيم مطلق صادر شود. پس تكليف دائمى در تمام ادوار زندگى، نشانه امكان تغيير اخلاق، است و نبايد گفت اگر كسى با برخى مسائل اخلاقى عادت كرده باشد، تغيير آن محال است.

تغيير خَلق و خُلق

غزالى، تغيير «خلق‏» را از تغيير «خلق‏» جدا كرده است; اين مطلب را ديگران هم گفته‏اند. بسيارى از خطوط اصلى مطالب را مرحوم فارابى، ابن سينا و ابن‏مسكويه بيان كرده‏اند و بعد غزالى كه شارح خوبى است آنها را مشروحا ارائه‏داده است; ولى او متاسفانه نتوانست امهات معارف عقلى را بيابد. چون، فلسفه را نزد استاد ماهرى فرا نگرفت و خيال كرد فلسفه، علمى است كه با مطالعه‏قابل فراگيرى است; در حالى كه فلسفه، علمى است كه اگر كسى آن را پيش استاد متظلع نخواند، اگر چه در حد غزالى باشد به عمقش نمى‏رسد. شاهد اين سخن سخنان اوست كه وقتى مى‏خواهد در مسائل عميق فلسفى اظهار نظر كند، پياده بودن او محسوس است! خود نيز اعتراف مى‏كند كه فلسفه را نزد استاد نخوانده است; وى ابتدا «مقاصد الفلاسفه‏» و سپس «تهافت الفلاسفه‏» را نوشته است.

غزالى در كتاب شريف «احياء» مى‏فرمايد:

خَلق قابل تغيير نيست، ولى خُلق قابل تغيير است و انبيا آمدند كه خُلق را عوض كنند (12) .

رنگين پوست و سياهروى، نمى‏تواند رنگ پوست‏خود را تغيير بدهد; ولى اگر قلب كسى سياه باشد مى‏تواند آن را با توبه سفيد كند; چنانكه عده‏اى چنين كردند و عده‏اى كه قلبشان سفيد و روشن بود، خداى نخواسته به دام ارتداد افتادند و سياه دل شدند:

«ان الذين امنوا ثم كفروا، ثم امنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفرا لم يكن الله ليغفر لهم‏» (13) .

تغيير، هم در اعتقاد و هم در اخلاق و عمل ممكن است.

نقش معرفت در تغيير اخلاق

معرفت هم در تحصيل اخلاق و هم در تغيير آن، مهمترين نقش را دارد; اما معرفت دو قسم است:معرفتهاى حصولى و معرفتهاى حضورى; ولى همان طور كه در ساير مسائل، نقش معرفتهاى حضورى و شهودى، قويتر از معرفتهاى مفهومى و حصولى است، در اين دو بخش يعنى تحصيل اخلاق و تغيير آن نيز معرفت‏شهودى، اثر بيشترى دارد; يعنى، اگر انسان، فضيلت‏يك خلق و رذيلت‏خلق مقابل آن را مشاهده كند، فورا از رذيلت، دست‏بر مى‏دارد; چون نفس گرچه «اعدى عدو» درونى انسان است و تا انسان را از پا در نياورد آرام نمى‏نشيند و سعى مى‏كند اسير بگيرد، چنانكه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى‏فرمايد: «كم من عقل اسير تحت هوى امير» (14) ولى شهود فضيلت اخلاقى، در انسان، گرايش ايجاد مى‏كند و انسان دگرگون مى‏شود و شهود مسموم بودن رذايل اخلاقى، گريز از رذايل اخلاقى ايجاد مى‏كند.

لذا در بعضى از تعبيرات دينى آمده است: «بعد نفسك‏»; «اياكم و...» (15) ، «اياك‏» يعنى خود را دوربدار; مبادا با سم يا آتش، بازى كنى و يا سم در تو اثر كند.

حضرت على (سلام الله عليه) پس از ذكر ماجراى عقيل مى‏فرمايد:

شبانگاه شخصى به سراغ من آمد و معجونى به همراه داشت; معجونى منفوركه ازآن منزجر بودم،گويى با قى يا آب دهان مار آميخته شده بود. به اوگفتم كه اگراين معجون، صدقه، صله، زكات و مانند اينهاست كه به ما نمى‏رسد.گفت:هديه است. گفتم: «امختبط انت؟»: در اين صورت، تو فرد مخبطى خواهى بود; يعنى، اگر رشوه را به عنوان هديه آورده‏اى كه به بهانه مشروع بودن، من آن را بگيرم، بايد فردى ديوانه باشى (16) .

براى اينكه اگر «قى كرده‏» افعى را به صورت خميرى درآورند، هيچ انسان عاقلى آن را نمى‏خورد. البته اين بيان كه در نهج البلاغه آمده، سخنى شاعرانه نيست تا «احسنه اكذبه‏» باشد، يعنى هرچه اغراق آميزتر باشد، دلپذيرتر گردد; بلكه حضرت درون رشوه را ديد و فرمود: خوردن رشوه مثل خوردن غذاى قى شده افعى است. افعى از مارهاى معمولى پرسم‏تر است كه نخست، شكارش را مسموم مى‏كند و چه بسا تير او همان سمى است كه رها مى‏كند و وقتى كه آن را از پا در آورد، از آن تغذيه مى‏كند. مقصود اين است كه تغيير اخلاق با معرفت‏حضورى سهل‏تر از تغيير آن با معرفت‏حصولى و مفهومى است و بقيه راهها مانند موعظه و شعر زيبا جزو معاونان وزارت تغيير و اصلاح و تهذيب و تزكيه اخلاقى‏اند، وزير اين كار، همان معرفت است.

قرآن و تغيير اخلاق

تغيير اخلاق، به صورت روشن در آيات قرآن كريم مطرح شده و آيات در اين زمينه چند دسته است:

دسته‏اى از آن، مصداق تغيير اخلاق را بازگو مى‏كند ولى عنوان «تغيير» در آن نيست.

دسته‏اى ديگر، گذشته از اين كه مصداق تغيير را گوشزد مى‏كند، عنوان تغيير اخلاق را هم تذكر مى‏دهد. اما آيات بخش اول فراوان است و نيازى به شمارش آنها نيست: چون نوع آياتى كه دستور اطاعت، توبه، تقوا و عدل مى‏دهد، به اين معناست كه شما اخلاقتان را عوض كنيد; مانند:

«اعدلوا هو اقرب للتقوى‏» (17) ،

«فاتقوا الله ما استطعتم‏» (18) ،

«يا ايها الذين امنوا اتقوا الله حق تقاته‏» (19) ;

اينها و صدها دستور العمل اخلاقى ديگر، نشانه آن است كه اگر اين اوصاف معين را نداريد، آنها را فراهم كنيد و اگر داريد نگذاريد تغيير كند و در تداوم آن بكوشيد.

بخش دوم آيات كه گذشته از دستور العمل اخلاقى، عنوان تغيير را هم دارد، در سوره مباركه «انفال‏» و «رعد» آمده است; در سوره انفال مى‏فرمايد: «ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم وان الله سميع عليم‏» (20) نعمت ذات اقدس اله، تفضل است. ممكن است كسى به جايى نرسد; ولى خدا به او نعمت‏برساند.

 

تفضل نعمت و استحقاق كيفر

نعمت‏بر اساس استحقاق نيست; بلكه از روى تفضل و لطف است; ولى يقينا كيفر بر اثر استحقاق است; ممكن نيست ذات اقدس خداوند بى گناهى را كيفر كند; ولى ممكن ست‏خداوند، تفضلا كسى را متنعم سازد; به عبارت ديگر، تغيير نعمت، سبب طلب مى‏كند; ولى تغيير نقمت، سبب نمى‏خواهد; سببش همان لطف و رحمت الهى است چون ممكن نيست كارى بدون سبب رخ بدهد.

گاهى سبب، لطف خداست و گاهى هم استحقاق قابل، زمينه قبول را فراهم مى‏كند. آيه مزبور مى‏فرمايد: خداوند نعمتى را كه داد هرگز نمى‏گيرد يا كم نمى‏كند; اما اگر مردم، اخلاقشان را عوض كنند; مثلا، اگر شاكرند، كفران نعمت كنند و اگر متواضع، سخى و مطعم هستند، متكبر، مستكبر و بخيل شوند و ترك اطعام كنند، در اين صورت ذات اقدس اله هم مسير نعمت‏خود را برمى‏گرداند. و خداوند هم شنواست و هم آگاه است. مى‏داند چه فرد يا جامعه‏اى، اخلاق و اوصاف نفسانى خود را دگرگون كرده و چه فرد يا جامعه‏اى اخلاق و اوصاف نفسانى خود را دگرگون نكرده‏اند و اين به عنوان سنتى الهى ذكر شده، يعنى سنت ذات اقدس اله بر اين است كه نعمتى را كه به فرد يا گروهى داده از آنها نمى‏گيرد; مگر اين كه آنان در اوصاف نفسانى خود تغييرى ايجاد كنند.

در سوره «رعد» همين مطلب به زبان ديگرى بيان شده است:

«له معقبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر الله، ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم و اذا اراد الله بقوم سوءا فلا مرد له و ما لهم من دونه من وال‏» (21) ;

اگر خداوند بخواهد چيزى را حفظ كند، ماموران الهى، همه اطراف آن شى‏ء را احاطه كرده‏اند. آنگاه مى‏فرمايد: اگر خداوند نعمتى را به قومى عطا كند، هرگز آن نعمت را تغيير نمى‏دهد; مگر اين كه آن قوم، مسير اخلاق خود را دگرگون كنند. به اين ترتيب قرآن براى قوم، ملت و جامعه جايگاه ويژه‏اى قرار داده است. ممكن است فردى كه در جامعه زندگى مى‏كند، اخلاقش را عوض كند; ولى مادامى كه جامعه صالح است، ذات اقدس خداوند، نعمت را از آن جامعه نمى‏گيرد و اين هم لطف مجدد الهى است.

نعمت ابتدايى الهى

نخست‏شايسته است‏بدانيم كه اعطاى الهى، ابتدايى است. حتى در مواردى كه انسان كارى كرده و به ظاهر استحقاق دريافت نعمتى را دارد، اين استحقاق هم مسبوق به لطف الهى است; يعنى بر اساس:

«و ما بكم من نعمة فمن الله‏» (22)

هدايت، جذب و گرايش به اين كار را خدا عطا كرده است و انسان نبايد بگويد:

«انما اوتيته على علم عندى‏» (23)

كه منطق قارون است. كسى كه سالهاى متمادى با رنج و زحمت، علمى مى‏آموزد و يا مالى مى‏اندوزد، نبايد بگويد من خودم زحمت كشيدم عالم يا مالك شدم; بلكه بايد بگويد:

«هذا من فضل ربى ليبلونى ءاشكر ام اكفر» (24) .

بر اين اساس اگر كسى رنج و تلاش و كوششى كرد و استحقاق دريافت نعمت جديد يافت، در آن سير علمى بايد آغاز جريان را ببيند; يعنى، نبايد بگويد من كار كرده و به اينجا رسيده‏ام; بلكه بايد بگويد لطف حق، مرا وادار كرد و توفيق الهى نصيب شد كه من با اين فيض راه افتاده‏ام و در حقيقت، او مرا راهنمايى كرده است. با توجه به آيه سوره «نحل‏» بيان امام سجاد (عليه السلام) در «صحيفه سجاديه‏» روشن مى‏شود كه مى‏فرمايد:

«نعمك ابتداء و منتك ابتداء» (25)

يعنى، هرچه را كه تو مرحمت كنى، امرى ابتدايى است نه به عنوان كيفر و پاداش.

در قرآن كريم از عطاى الهى به صورت «جزاء» ياد شده; اما تعبير جزا هم تشويقى است. مثلا اگر كودكى به معلم خود، گوش فرا دهد و سخن معلم در او اثر كند و چيز تازه‏اى بفهمد، ولى نعمت او به وى جايزه جديد عطا مى‏كند. در اين جا وقتى كودك، كار خود را مى‏بيند، كودكانه داورى مى‏كند و مى‏گويد من درس خواندم و جايزه گرفتم; ولى وقتى انسان فرزانه‏اى شود، عاقلانه كار خود را بررسى مى‏كند و مى‏گويد ولى نعمت من در همه مراحل ياور من بود. او مرا تشويق، تاييد و راهنمايى كرد وسايلم را فراهم كرد; حتى در آن مراحل نهايى هم مشوق من بود و بعد از فراگيرى علم به من جايزه داد كه تشويقى مجدد است; يعنى همه نعمتها را ابتدايى مى‏داند; نه پاداشى.

تمام كارهاى ذات اقدس اله، بنابر اين تحليل، ابتدايى است‏يعنى مسبوق به استحقاق قابل و تحتم افاضه بر فاعل نيست; اما اگر خداوند بر اساس همين فضل، به كسى يا جامعه‏اى خيرى داده و افراد در اين جامعه از آن خير، متنعم شده‏اند، تنها يك فرد يا دو فرد آلوده و پليد گشتند، باز خدا نعمت را از آن جامعه سلب نمى‏كند; و چنين تهديد و وعيدى در قرآن نيامده است كه اگر ما به جامعه و امتى خيرى داديم ولى بعضى از افراد آن امت و جامعه، تن به تباهى دادند، ما نعمت را از آن جامعه مى‏گيريم. تنها وعيدى كه هست اين است كه اگر اساس جامعه دگرگون شود، آنگاه مسير نعمت هم بر مى‏گردد.

اگر قومى مسير اخلاقى خود را عوض كند، مسير نعمت هم عوض مى‏شود و نقمت، دامنگير آنها خواهد شد و ديگر، هيچ عاملى براى رد كيفر الهى وجود ندارد; زيرا در آيه شريفه، «نفى جنس‏» شده است: «فلا مرد له‏» براى اين كه: «وما لهم من دونه من وال‏» (26) ، والى و سرپرست و قيم و قيومى، غير از خدا نيست و اگر جامعه، والى و قيومى غير از خدا نداشته باشد، نه مى‏توان نعمت و نه مى‏توان رفع نقمت و عذاب را از غير خدا توقع داشت.

درسوره «زمر» نيز تغيير پذيرى اوصاف نفسانى مطرح شده اما به صراحت‏سوره انفال و سوره رعد نيست; مى‏فرمايد: «يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله‏» (27) : اى بندگانى كه بر جانتان ستم و اسراف كرده‏ايد! از رحمت‏خدا نااميد نباشيد. البته اولين اسراف هر مسرفى بر جان خود اوست; چنان كه اولين ستم هر ظالمى بر جان خود اوست: «وما ظلمهم الله ولكن انفسهم يظلمون‏» (28) .

اسراف در نفس

اسراف هم در مورد نعمتهاى بيرونى مطرح است و هم درباره نعمتهاى درونى; مثلا، اولين لحظه‏اى كه ارتكاب گناه در فكر انسان خطور كند، قبل از ارتكاب، اسراف در نفسش پيدا مى‏شود; يعنى، او اين پديده فكرى و علمى و نيز اين پديده عملى يعنى عزم و اراده را بيجا مصرف مى‏كند.

خداوند مى‏فرمايد: وقتى شما به جان خودتان اسراف كرده‏ايد، نا اميد نباشيد. چون درهاى رحمت، همواره باز است. سپس مى‏فرمايد:

«و انيبوا الى ربكم و اسلموا له‏» (29)

و اين انابه و تسليم شدن، تغييرى در صحنه نفس است. پس اول، اسراف بر نفس است‏برخى نفس غير مسرف را مسرف و آنگاه نفس مسرف و مترف را منيب، تائب و مطيع مى‏كنند و اين، تحول دو جانبه در نفس است.

بسيارى از آيات نشانه آن است كه اين تغيير، سخت و يا آسان است; چنان كه‏طى راه سخت و يا آسان است; يعنى اين دو مطلب با هم ارتباط دارند: يكى اين‏كه اصل تغيير، گاهى سخت و گاهى آسان است; مطلب ديگر اين كه طى راه،گاهى سخت و گاهى آسان است و منشا اين سختى و يا آسانى، اين است كه‏اگر وصفى به صورت «ملكه‏» در دل رسوخ كرده باشد، تغييرش سخت ولى ادامه راه مناسب با آن، سهل است كه به اين ترتيب، هر دو مطلب به رسوخ وصفى نفسانى وابسته است; به اين معنا، كه در اوايل امر، همان طور كه فراگيرى علم، ثابت و آسان است و مى‏فهمند، فراگيرى مسائل اخلاقى مثل متخلق كردن كودكان هم سهل است. چون مسائل اخلاقى هم با فطرت اينها سازگار است و هم ضد اخلاق و ارزش در جان اينها جايى پيدا نكرده است; ولى اگر اخلاقى نفسانى در دراز مدت به صورت ملكه در آمده باشد طى راه مناسب با آن ملكه، آسان ولى تغيير آن سخت است، اين دو مطلب را قرآن كريم در دو بخش از آيات، روشن كرده است:

عاقبت مؤمن و كافر

در اين مورد مى‏فرمايد:

«فاما من اعطى و اتقى و صدق بالحسنى فسنيسره لليسرى و اما من بخل و استغنى و كذب بالحسنى فسنيسره للعسرى‏» (30)

يعنى، عاقبت انسان، «يسر» يا «عسر» يعنى سهل يا سخت است: پايان كار مؤمنين، سهل است. براى آنان مرگ، برزخ، قيامت و حساب سهل و آسان است; يعنى، آنان با حساب يسير و آسان، محاسبه مى‏شوند;

«فسوف يحاسب حسابا يسيرا» (31) .

ولى براى كسانى كه به بيراهه مى‏روند، مرگ، برزخ و اصل صحنه قيامت، دشوار است و در جهنم هم دشوارى دارند:

«فذلك يومئذ يوم عسير على الكافرين غير يسير» (32)

البته وصف غير يسير «تاكيدى‏» است; يعنى، آسان نيست و قهرا براى مؤمنين «يسير غير عسير» يعنى آسان است و سخت نيست.

مى‏فرمايد: اگر كسى اولا اهل تصديق باشد; معارف، حقايق و عقايد دينى را به خوبى تصديق كند و ثانيا اهل جود و بخشش، اعطا، احسان و ايثار و در همه اين كارها با تقوا و پرهيزكار باشد و از گناه و تمرد در برابر حق، پروا داشته باشد«فسنيسره لليسرى‏»يعنى، «للعاقبة، للخصلة، للطريقه اليسرى‏»: ما او را در پيمودن راه آسان موفق مى‏كنيم و او به آسانى اين راه را مى‏پيمايد; اما اگر كسى اهل تصديق و باور نباشد، بلكه معارف دين را تكذيب كند و افزون بر آن اهل احسان، ايثار و جود نباشد; بلكه اهل بخل باشد و حقوق مالى خود را تاديه نكند و مستكبرانه و مستغنيانه خود را بى نياز ببيند،«فسنيسره للعسرى‏»ما راه او را براى انجام رذايل، معاصى و سيئات اخلاقى كه عاقبت كارش تلخ است، آسان و سهل قرار مى‏دهيم، او به آسانى و بدون هراس و پروا دست‏به گناه دراز مى‏كند، به آسانى دروغ مى‏گويد و اين كيفر الهى است كه دامنگير او مى‏شود. پس اگر براى كسى صفتى ملكه شود و به صورت خلق در آيد، كارهاى مناسب با اين خلق را به آسانى انجام مى‏دهد و اگر بخواهد تغيير بدهد، گرچه ممكن باشد ولى دشوار است.

رابطه ملكه شدن با قساوت قلب

خداى سبحان در سوره «حديد» مى‏فرمايد:

«ا لم يان للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق و لا يكونوا كالذين اوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون‏» (33)

اين آيه شريفه در باره مؤمنين است داستان «فضيل عياض‏» را هم در همين زمينه نقل مى‏كنند; يعنى، آيا وقت آن نرسيده تا قلب آنان كه راه ضعيفى از ايمان را پيموده‏اند خاشع شود و به نام خدا بتپد و بلرزد؟ اگر آنان در پيشگاه خدا خاضع وخاشع باشند، به استناد:

«هو معكم اين ما كنتم‏» (34)

هميشه خاضع و خاشعند و چون هميشه خاشع و خاضعند، غير خدا هرچه هست در پيشگاه آنان كوچك است.

ازاين گذشته، آينده انسان، روشن نيست و هميشه گذشته بيش از آينده است، اگر كسى بداند كه چند سال بعد زنده است، حساب ديگرى دارد; اما هيچ كس عمر خود را نمى‏داند:

«و ما تدرى نفس ماذا تكسب غدا و ما تدرى نفس باى ارض تموت‏» (35) :

انسان نمى‏داند در چه سرزمينى مى‏ميرد و نمى‏داند فردا چه چيز كسب مى‏كند.

اينكه گفته مى‏شود: «چو فردا برآيد بلند آفتاب‏» سخنى است در حد اميد، و گرنه هيچ كس نمى‏داند كه فردا چكاره است. پس هر كسى وقتى عمر خود را تحليل مى‏كند، مى‏بيند گذشته‏اش بيش از آينده اوست و مى‏گويد من الان بيست‏سال را گذرانده‏ام; اما معلوم نيست‏بيست دقيقه ديگر هم زنده بمانم و اگر كسى عمر درازى را پشت‏سر گذاشته باشد، به صورت روشنى مى‏تواند اين سخن را بگويد.

از اين رو آيه سوره مباركه «حديد» همواره زنده و تازه است. در حالى كه عده‏اى همواره به ياد حقند، ذات اقدس اله در مورد عده‏اى ديگر مى‏فرمايد: هنوز وقت آن نرسيده است كه انسان بگويد بس است و برگردد وقلبش در برابر خدا خاضع و خاشع شود؟ يعنى در برابر همه آنچه كه خدا نازل كرده است، اعم از قرآن و حديث قدسى و رواياتى كه به اهل بيت طهارت و عصمت الهام شده و آنچه كه بر انبيا و اولياى سلف (عليهم السلام) نازل شده است‏خاضع و خاشع باشد. از اين رو مى‏فرمايد: خاشع شويد و گرنه مثل كسانى خواهيد شد كه اگر وصفى نفسانى براى آنها در دراز مدت به صورت خلق و ملكه نفسانى در آيد قلب اينها قسى مى‏شود; وقتى قلب، قسى شود تغيير آن سخت است.

احياى زمين و زمينه مرده

تغيير اخلاق حتى براى آنها كه قلبشان قسى است ممكن است:

«اعلموا ان الله يحى الارض بعد موتها» (36)

بدانيد كه خدا زمين و نيز زمينه مرده را زنده مى‏كند كه يكى از مصاديق بارز اين آيه مباركه، مسئله ظهور ولى عصر (ارواحنا فداه) است كه به عنوان تفسير روايى در ذيل همين آيه آمده است كه جامعه مرده را خداوند به وسيله ظهور كسى كه مظهر قسط و عدل خداوند است زنده مى‏كند; يعنى، آنها كه بر اثر طولانى شدن اوصاف نفسانى، قلبشان قسى شده نيز نااميد نباشند; زيرا چنان كه خدا زمين مرده را با باران رحمت، دوباره زنده مى‏كند زمينه مرده را هم، زنده مى‏كند. و ولى عصر(ارواحنا فداه) هم،

«يملاها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما وجورا» (37) .

تغيير و جهاد اكبر

بنابراين، هر تغييرى ممكن است. البته در برخى از موارد، سهل و در برخى ديگر، سخت است; آنجا كه تغيير، سهل است جهاد نيز سهل است اما آن جا كه سخت است، جهاد سنگينى لازم دارد و تا آخرين لحظه، مجاهدت مطرح است و آيه شريفه:

«و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين‏»

در سوره عنكبوت از همين باب است و اصولا صدر و ذيل سوره مباركه «عنكبوت‏» در همين محور است. در ابتداى سوره مباركه عنكبوت، مسئله امتحان و مجاهدتهاى نفسانى مطرح شده (38) و در پايان آن نيز، از باب «رد پايان به آغاز» اين آيه آمده است، از اين جهت، مسئله جهاد اكبر در كنار جهاد اصغر، مطرح شده و البته نتيجه جهاد هم بر دو قسم است: گاهى انسان سريعا پيروز مى‏شود و گاهى بعد از تلفات و شهيد دادن و رنج، فتح و نصرت را در آغوش مى‏كشد.

فرار از «زحف‏» در جهاد اكبر

قرآن در زمينه جهاد اصغر مى‏فرمايد:

«ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الايام نداولها بين الناس‏» (39)

در جهاد اصغر مجاهدان در راه خدا پس از دادن مجروح، جانباز و آزاده، پيروز مى‏شوند. در جهاد اكبر نيز همين طور است، گاهى انسان تلفات مى‏دهد; رنجها و زخمهايى را در درون خود تحمل مى‏كند و چند صباحى هم عقل وى اسير هوسش مى‏شود ولى سرانجام پيروز خواهد شد; در صورتى كه در راه جهاد با نفس بايستد و از صحنه جهاد نگريزد و حتى اگر دشمن را فراوان ببيند، از معركه فرار نكند. البته فرار از زحف در فقه حكم خاص و در اخلاق و كلام، حكم مخصوص ديگرى دارد.

در صدر اسلام اگر سربازى در برابر ده سرباز قرار مى‏گرفت، حق فرار نداشت ولى اگر بيش از ده سرباز به او حمله مى‏كردند، مجاز بود فرار كند:

«ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مائتين و ان يكن مائة يغلبوا الفا من الذين كفروا» (40)

اما پس از نزول آيه

«الئن خفف الله عنكم و علم ان فيكم ضعفا» (41)

حكم فقهى به اين صورت در آمد كه در جهاد اصغر اگر يك سرباز در مقابل دو سرباز قرار گرفت، حق فرار ندارد ولى اگر تعداد سرباز بيگانه بيشتر شد مجاز است فرار كند. نيز در جهاد اصغر ممكن است كسى اسير شده و بعد هم آزاد شود و بر فرض هم آزاد نشود، چون تن او را به اسارت گرفته‏اند، نه جان او را، احيانا مجاز است تن به اسارت يا فرار بدهد. چون حكم آن فقهى و جهاد هم جهاد اصغر است و لزوم مقاومت‏حد معينى دارد.

اما در جايى كه جان ولى الله در خطر است، حساب ديگرى دارد:

«ما كان لاهل المدينة و من حولهم من الاعراب ان يتخلفوا عن رسول الله و لا يرغبوا بانفسهم عن نفسه‏» (42)

مثلا در جنگ احد كه وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در معرض آسيب بود به اين بهانه كه سه سرباز به او حمله كردند فرار مجاز نبود; زيرا صيانت و حفظ اصل دين و نظام بر هر چيزى مقدم است. ولى در جهاد اكبر چنين نيست كه اگر دو يا سه وصف رذيله يادو و يا سه جند از جنود جهل عليه او برخاستند، مجاز باشد صحنه جهاد اكبر را ترك كند.

در حديث‏شريف «سماعة بن مهران‏» (43) و در احاديث ديگر، هفتاد و پنج‏سرباز براى عقل و هفتاد و پنج‏سرباز براى جهل شمرده شده كه هر كدام از اين اوصاف، به جنود و سپاه و ستادهاى فرعى فراوانى تبديل مى‏شوند. در ميدان جهاد اكبر حتى اگر همه سربازان كفر و نفاق عليه كسى توطئه كنند، او حق فرار ندارد و يكى از اسرار «اكبر» بودن آن هم در همين است كه انسان هيچ راهى براى فرار، تسليم و يا اسير شدن ندارد. از اين جهت جهاد در اين جبهه،بسيار دشوار است و راه آن يا شهادت است و يا پيروزى; يا تمام اين جنود جهل را به اسارت خود درمى‏آورد، مانند كارى كه اولياى الهى كردند، يا اينكه تا زنده است تن به اين ستاد و سپاه نمى‏دهد.

در روايات آمده است:

اگر مؤمنى در بستر خواب يا بيماريش بميرد و محب اهل بيت عصمت و طهارت باشد يعنى در اين مسلك و راه بوده و تسليم بيگانه نشود. چنين مؤمنى شهيد در جهاد اكبر است (44)

يعنى تا آخرين لحظه در برابر همه وسوسه‏ها، شبهات، القائات و تلقينات بيگانه درون و بيرون، ايستاده و تسليم آنها نشده است.

نتيجه بحث اين كه:

اخلاق، تغيير پذير است و آمدن وحى و بعثت انبيا و نزول كتابهاى آسمانى بر همين اساس و مبناست.

پى‏نوشت‏ها:

1. الجمع بين رايي الحكيمين، ص 95.

2. همان، ص 95.

3. بحار، ج 75، ص 374، ح 30.

4. سوره صافات، آيه 164.

5. سوره آل عمران، آيه 185.

6. سوره نساء، آيه 145.

7. سوره انفال، آيه 4.

8. سوره آل عمران، آيه 163.

9. سوره ذاريات، آيه 36.

10. سوره اعراف، آيه 17.

11. سوره اعراف، آيه 102.

12. احياء العلوم، ج 3، ص 55.

13. سوره نساء، آيه 137.

14. نهج البلاغه، حكمت 211.

15. مانند: «اياك والطمع‏» (بحار، ج 1، ص 156); «اياكم والتفكر في الله‏» (كافى، ج 1، ص‏93، ح‏7).

16. فقلت:... امختبط انت ام ذو جنة ام تهجر؟ (نهج البلاغه، خطبه 224).

17. سوره مائده، آيه 8.

18. سوره تغابن، آيه 16.

19. سوره آل عمران، آيه 102.

20. سوره انفال، آيه 53.

21. سوره رعد، آيه 11.

22. سوره نحل، آيه 53.

23. سوره قصص، آيه 78.

24. سوره نمل، آيه 40.

25. صحيفه سجاديه، از فقرات دعاى دوازدهم و چهل و پنجم.

26. سوره رعد، آيه 11.

27. سوره زمر، آيه 53.

28. سوره آل عمران، آيه 117.

29. سوره زمر، آيه 54.

30. سوره ليل، آيات 5 10.

31. سوره انشقاق، آيه 8.

32. سوره مدثر، آيات 9 10.

33. سوره حديد، آيه 16.

34. همان، آيه 4.

35. سوره لقمان، آيه 34.

36. سوره حديد، آيه 17.

37. بحار، ج 36، ص 246، ح 59.

38. ق‏1 «الم × احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا وهم لا يفتنون‏».

39. سوره آل عمران، آيه 140.

40. سوره انفال، آيه 65.

41. همان، آيه 66.

42. سوره توبه، آيه 120.

43. كافى، ج 1، ص 21، كتاب العقل والجهل، حديث 14.

44. قال رسول الله‏صلى الله عليه و آله و سلم: «من مات على حب آل محمد مات شهيدا، الا ومن مات على حب آل محمد مات مغفورا له، الا ومن مات على حب آل محمد مات تائبا، الا ومن مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان،... الا ومن مات على حب آل محمد مات على السنة والجماعة، الا و من مات على بغض آل محمد جاء يوم القيامة مكتوب بين عينيه: آيس من رحمة الله، الا ومن مات على بغض آل محمد مات كافرا، الا ومن مات على بغض آل محمد لم يشم رائحة الجنة‏» (تفسير كشاف، ج 4، ص 220-221).

 

منبع :

http://www.al-shia.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره قدرت تصميم گيري

بازديد: 73

تحقیق درباره قدرت تصميم گيري

 

اهميت قدرت تصميم گيري

انسان در مسير زندگي خود با انواع مسائل و مراحليمواجه مي‌شود که ناگزير ازتصميم گيرياست. تصميم گيري نقش گسترده‌اي درزندگي آدمي دارد. از تصميم گيريهاي جزئي در امور کوچک گرفته، تا تصميم گيريهايبسيار بزرگ و پراهميت. برخي از تصميم گيريها چنان به راحتي صورت مي‌گيرند که شايدما چندان توجهي به آنها نمي‌کنيم، اما در مقابل مسائلي نيز در زندگي وجود دارند کهاقدام به تصميم گيري در مورد آنها شايد مدت زمان طولاني وقت لازم داشته باشد. در هرحال اهميت اين تصميم گيريها به لحاظ اهميتي که اکثر آنها در سرنوشت فرد دارند،بسيار زياد است و چه بسا تعلل در شناخت راههاي تصميم گيري بهتر ، عواقب جبرانناپذيري را براي فرد به بار آورد.

 

 

 

عوامل موثر در قدرت تصميم گيري

نوع مشکل

در مورد سهولت تصميم گيري ، نوع مشکل نقش اساسي دارد. مشکلاتکوچکتر معمولا خيلي راحتتر حل مي‌شوند، چون تصميم گيري در مورد آنها راحتتر صورتمي‌گيرد. اما مشکلات پيچيده‌تر به لحاظ نيازي که به اطلاعات تخصصي‌تر دارند و اغلبچند جنبه مختلف از زندگي فرد را شامل مي‌شوند، با روند کند تصميم گيري مواجه هستند. علاوه بر اين مشکلاتي نيز وجود دارند کهزماندر تصميم گيري براي آنها بسيار اهميت دارد، بطوري که در يک مدت زمان کوتاه ، بايدتصميم گيري مهمي را انجام دهد. در مورد اين نوع موارد توجه به قدرت تصميم گيري وبالا بردن توان آن حائز اهميت است.

آشنائي فرد با موضوع مورد تصميم گيري

هرچه فرداطلاعات و آگاهيهاي بيشتري در زمينه موضوع مورد تصميمگيري داشته باشد، قدرت تصميم گيري فرد بالاتر خواهد بود. آنچه که در اکثر موارد فردرا با شکست در تصميم گيري يا تصميم گيري اشتباه مواجه مي‌سازد، نداشتن اطلاعات وتخصص کافي مي‌باشد. به عنوان مثال مساله تصميم گيري در مورد انتخاب رشته تحصيلينمونه‌اي از مواردي است که نياز به داشتن اطلاعات از شرائط رشته‌ها دارد. اگر فردشناخت کاملي از زمينه‌اي که رشته تحصيلي مورد نظر به آن مي‌پردازد، نداشته باشد، بهاحتمال قوي انتخاب درستي که با زمينه علائق و استعدادهاي او همخواني داشته باشد،نخواهد داشت.

اعتماد به نفس و قدرت تصميم گيري

افرادي که داراي اعتماد به نفس بالاييهستند، از قدرت تصميم گيري بالاتري برخوردار هستند و درشرايط بحرانيقادر به تصميم گيريهاي مناسب مي‌باشند. در حالي که افراد داراي اعتماد به نفس پائين ، اغلب در تصميم گيريهاي خود دچار مشکلهستند. آنها شايد براي امور خيلي جزئي ، زمان خيلي زيادي صرف کنند تا تصميم گيريلازم را انجام دهند و برخي از آنها حتي از شرائطي که آنها را ناگزير از تصميم گيريمي‌کند، فرار مي‌کنند. به همين علت است که اين افراد ريسک پذيري کمتري از خود نشانمي‌دهند.

افسردگي و قدرت تصميم گيري

در ميان تمام علائمي کهافسردگي دارد، ناتواني در تصميم گيري از علائم اساسي است. فرد افسرده حتي براي مسائل جزئيروزمره ، فاقد قدرت تصميم گيري است. بي‌حوصلگي و خلق پائين او ، قدرت تصميم گيري اورا تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد و اين مساله زماني شدت پيدا مي‌کند که نااميدي در فرايندتصميم گيري او دخالت مي‌کند. فرد افسرده اميدواري کمتري به آينده دارد. بنابراين بابدبينيبا مسائل برخورد مي‌کند و توجه بيشاز حد به ابعاد منفي مسائل او را از تصميم گيري مناسب محروم مي‌سازد. او از هر کاريکه نياز به صرف انرژي ، چه کم و چه زياد دارد، دوري مي‌کند. تصميم گيري فرايندي است که به انرژي فکري زيادي نيازمنداست.

اضطراب و قدرت تصميم گيري

اضطراببرروي بسياري از فرايندهاي ذهني انسان تاثير مخرب دارد. شايد معروفترين تاثير اضطراب، رويحافظه باشد. زماني که دانش آموز احساس مي‌کند در پاسخ سوالي که آشنايي کاملي با آن دارد،حافظه‌اش از کار مي‌افتد، سرش خالي مي‌شود و احساس مي‌کند هيچ مطلبي به ذهنشنمي‌رسد. همين اتفاق در فرايند تصميم گيري اتفاق مي‌افتد.

اولا اضطراب مانعاز آن مي‌شود که فرد بتواند از اندوخته‌هاي ذهني خود ، از تجارب و اطلاعات خود درفرايند تصميم گيري استفاده کند، چون هيچ مطلب و تجربه‌اي که براي او ياري کنندهباشد، به ذهنش نمي‌رسد و آنچه به ذهنش مي‌رسد، بسيار دست و پا شکسته و فاقد سودمنديلازم است. از سوي ديگر اضطراب نگراني فرد را از احتمال شکست افزايش مي‌دهد، قدرتريسک پذيري او را کاهش مي‌دهد و اجازه نمي‌دهد که فرد در کمال آرامش تمام جوانب رامورد بررسي قرار دهد. از اين رو فرد مضطرب يا خيلي عجولانه تصميم مي‌گيرد و يا بهقدري تصميم گيري را طولاني مي‌کند تا فرصتهاي طلايي را از دست مي‌دهد.

آشنائي با روال منطقي تصميم گيري

تصميم گيري همچون حل يک مساله رياضي ازفرمولها و مراحل منظمي تبعيت مي‌کند. آشنائي فرد با روند تصميم گيري منطقي احتمالموفقيت او را در تصميم گيري افزايش خواهد داد. فرد با آگاهي از اينکهروال تصميم گيرياو درست است، با قدرت و اعتمادبيشتري عمل خواهد کرد و خواهد توانست تمام جوانب قضيه را مورد بررسي و کنکاش قراردهد. روال منطقي تصميم گيري هرچند از فردي به فرد ديگر مي‌تواند متفاوت باشد، امااز يک اصول کلي تبعيت مي‌کند، که فرد را به نتيجه گيري و اتخاذ تصميم مناسب رهنمونمي‌شود.

راهبردهاي عملي براي افزايش قدرت تصميم گيري

1.  اعتماد به نفسداشته باشيد. براياينکار پيروزيهاي قبلي خود و توانايي‌هاي خود را همواره مدنظر داشته باشيد.

2.  علائم و ناراحتيهاي خود را که در قدرتتصميم گيري شما دخالت مي‌کنند، بشناسيد و تلاش کنيد آنها را رفع کنيد.

3.  تغذيه مناسبداشته باشيد. تغذيه مناسببا افزايش قواي ذهني ، در تمام زمينه‌هاي ذهني قدرت شما را بالا خواهد برد.

4.  معلومات خود را افزايش دهيد. افزايشمعلوماتهم در مسائلي که در حال حاضر بايد برايشان تصميم گيري کنيد،لازم است و هم در افزايش معلومات به صورت کلي و روزانه در موارد مختلف مدنظراست.

5.     در حين تصميم گيري ، تلاش کنيد موضوع را از جنبه‌هاي مختلف بشناسيد و بهابعاد مختلفآن پي ببريد.

6.      ازافراد آشنا به موضوعحتما کمکبگيريد.

7.  از يکنظم منطقيبراي تصميم گيرياستفاده کنيد. به عنوان نمونه مي‌توانيد مشقهاي مختلف تصميمتان را بررسي کنيد،دلايل مخالفت و موافقت خود را بر هر مشق يادداشت کنيد. به اين ترتيب و با الويتبندي و امتياز دادن به زمينه‌هايي که با آنها موافق هستيد، تصميمي را اتخاذ کنيد کهکمترين شکست و بيشترين احتمال پيروزي را به همراه داشته باشد.

8.  همواره به ياد داشته باشيم که در اکثر انتخابهاي ما ، انتخاب کامل و بدون عيب ونقصي وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتيازاتي است که ديگر انتخابهامي‌توانستند داشته باشند. به عبارتي تصميم گيري بر اساسبيشترين امتياز و کمترين احتمال شکستانجام مي‌شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ترس از امتحان در دانش آموزان ابتدایی

بازديد: 273

ترس از امتحان در دانش آموزان ابتدایی

مقدمه

  • آیا تاکنون از خود پرسیده‌اید که چرا از امتحان می‌ترسید؟
  • آیا تابحال به صورت عمیق به این موضوع فکر کرده‌اید که چه عواملی در ترس و اضطراب نسبت به امتحان مؤثر بوده‌اند؟
  • آیا در زندگی تحصیلی راههایی برای کاهش این نوع اضطراب یافته‌اید؟

بدون تردید ترس از امتحان بین دانش آموزان تقریبا همه گیر و رایج است و می‌توان گفت مهمترین علت این موضوع ، نتیجه‌ای است که از امتحان بدست می‌آید. نتیجه‌ای که مدرک موفقیت محسوب گردیده و باعث ارتقاء ، تهدید ، تشویق و یا تنبیه می‌گردد. گاهی اوقات این نتیجه می‌تواند سرنوشت را نیز رقم زند. به همین علت هر چه نتیجه ، حساسیت و اهمیت بیشتری داشته باشد، به همان نسبت می‌تواند اضطراب و ترس از امتحان گردد، که برخی از آنها عبارتند از:

1.      ترس از فراموش کردن مطالب خوانده شده.

2.      سختگیری معلم در طی سال تحصیلی.

3.      انتظار بیش از حد والدین.

4.      عدم وجود خود باوری در فرد.

5.      نامشخص بودن سؤالات.

كودكان معمولاً هنگام امتحان و آزمايش به اضطراب و استرس خاص دچار مي‌شوند. همه ما كه چند كلاس درس خوانده‌ايم اين تجربه را از مقطع اول ابتدايي به شكلي به دست آورديم: گاه با تجربه‌اي تلخ و گاه با تجربه‌اي شيرين. با فرارسيدن زمان امتحان بسياري از كودكان دبستاني گويي با غولي هولناك، دست و پنجه نرم خواهند كرد؛ اگر وارد دنياي شيرين آنها شويم همه از امتحان سخن مي‌گويند، بدون آنكه از آن چندان اطلاعي داشته باشند.

امتحان، تصويري خشن و گاه ناخوشايندي است كه كودكان را مي‌آزارد. نگاهي به نقش امتحان و ويژگي‌هاي آن اين مزيت را دارد كه خانواده‌ها با اين بخش از زندگي كودكان خود به شكلي واقعي برخورد كنند

وقتي كه معلم اول ابتدايي ورقه‌هاي امتحان را به دانش‌آموزان مي‌دهد، از آنها مي‌خواهد «بدون آنكه» به دست يكديگر نگاه كنند، «بدون آنكه» حرف بزنند، «بدون آنكه» سر خود را برگردانند و «بدون آنكه» از كسي چيزي بگيرند و يا چيزي بپرسند بايد به سئوالات پاسخ بگويند تا نمره خوبي بگيرند. وقتي كه جملات فوق بر فضاي شيرين كلاس كودكان جاري مي‌شود، يكباره سايه‌اي از ترس و وهم جاي آن شيريني و خنده‌هاي كودكانه را مي‌گيرد، معلم لبخند بر لب ندارد و در حال نظارت بركار بچه‌هاست

تصوير فوق بارها و بارها در بسياري از كلاس‌ها نقش بسته و چه بسا كودكان زيادي را دچار تنش روحي ساخته است و نطفه نوعي تيك‌هاي عصبي را در جان آنها منعقد مي‌كند. حال آنكه در هنگام امتحان، اولين چيزي كه معلم براي هر مقطعي بايد در نظر بگيرد، دادن اعتماد به نفس و اميدواري به بچه‌ها است.

كودكان از وقتي كه پا به كلاس درس مي‌گذارند، اگر از همان اول از واقعه‌اي به نام امتحان هراس داشته باشند، تا هنگام وقوع آن نوعي اضطراب و تشويش خواهند داشت و در زمان وقوع امتحان نيز گاهي از پس آن چندان بايسته و اميدوار بيرون نخواهند آمد.

معلم مقطع ابتدايي بايد از آغاز ورود دانش‌آموز به كلاس هيولاي امتحان را از بين ببرد و حتي اگر كودكاني از قبل با مقوله امتحان آگاهي دارند، اما از آن مي‌ترسند، آنها را متقاعد كند كه امتحان و سر جلسه امتحان حاضرشدن چيزي نيست جز همين سركلاس نشستن‌هاي هميشگي و پاسخ دادن به درس‌هاي هرروزه

بسياري از كارشناسان امور تربيتي معتقدند كه كودكان بيشترين تأثير و آموزش را در سالهاي اول تحصيلي كسب مي‌كنند و هرچه را كه در اين مقطع آموختند در واقع به عنوان سنگ بناي مقاطع ديگر استفاده مي‌كنند، حال اگر سنگ بنايي چنين مهم و حياتي، پوك، تهي و خالي از محتوا باشد و در ساختار آن وسواس و دقتي انجام نشود ترديدي نيست ديواري كه بر روي آن فراز مي‌آيد هر آن احتمال ريزش و فروريختن آن مي‌رود

اما واقعيت اين است كه هنوز بسياري از معلمان اصلاً از وضعيت روحي كودكان آگاهي ندارند. كودكان حساس‌ترين و لطيف‌ترين روح بشري را دارا هستند و كمترين بي‌اعتنايي، سخت‌گيري، آموزش غلط و ترس، آنها را از لحاظ روحي و حتي از لحاظ فيزيكي آسيب مي‌رساند

روح حساس كودك چون به اصطلاح از سنسورها و يا عصب‌هاي نازك‌تر و ضعيفتري برخوردار است، واكنش نشان مي‌دهد و زودتر تخريب مي‌شود، به اين معني كه روح كودكان چون نرم‌افزارهايي هستند كه بايد به گونه‌اي آرام و با طمأنينه و لطايف‌الحيل با آن برخورد كرد

معلمان مقطع ابتدايي بايد ذهن ، روح و جسم كودكان را در مقابل مشكلات آبديده و محكم كنند و بي جهت آنها را دچار واكنش‌هاي عصبي نسازند

يكي از اين موارد توجه دادن كودكان به مقوله امتحان است. متاسفانه بسياري از معلمان در اين مقطع از امتحان به عنوان حربه و اهرم فشار استفاده مي‌كنند، نه به عنوان بهره‌برداري درست از داشته‌ها و يادگرفته‌ها در طول ماه وسال.

اساساً نگاه اهرم‌وار به امتحان باعث مي‌شود كه دانش‌آموزان نيز از آن به عنوان محل تلاقي معلم و شاگرد تصور كنند و حتي با امتحان ندادن به زعم خود، معلم را در مواردي متنبه سازند و گاهي اين معادله برعكس عمل مي‌كند و معلمان از امتحان به عنوان روز تسويه‌حساب بهره مي‌گيرند، اين شيوه خصوصاً در سا‌لهاي آغازين تحصيل چون زهري است كه بر اراده و افكار دانش‌آموز ريخته مي‌شود و گاه در اندك زماني عمل مي‌كند و گاه به طور فرسايشي در دراز مدت دانش‌آموز را از پاي در مي‌آورد.

بارها شاهد بوديم كه بسياري از دانش‌آموزان صرفاً به دليل سختگيري برخي معلمان در سر جلسه و استفاده اهرمي از امتحان، ترك تحصيل كرده كه هم براي خود و هم براي خانواده مشكلات عديده‌اي را فراهم آوردند.

با توجه به آمار دانش‌آموزان ترك تحصيل‌كرده مي‌توان ادعاي فوق را بدون هيچ ترديدي باور كرد، گرچه مسئولان آموزشي مدعي‌اند هر سال بر تعداد دانش‌آموزاني كه ترك تحصيل مي‌كنند كم مي‌شود، اما اگر اين ادعا مقرون به واقعيت باشد در عين حال هر تعداد دانش‌آموزي كه از تحصيل دست بكشد، باري بر مشكلات جامعه و خانواده‌ها افزوده مي‌شود.

در هر حال فاكتور سخت‌گيري امتحان و هيولا ساختن آن يكي از عوامل مهم ترك تحصيل دانش‌آموزان بوده است كه اين امر در مقاطع تحصيلي، خصوصاً در دوران ابتدايي و راهنمايي بيشتر مشهود است.

اگر معلمان دروسي را كه خوانده‌اند مرتبط با آموزش صحيح و اصولي بوده باشد و از لحاظ رواني و ذهني نيز با تدريس آشنا باشند، يقيناً هر چيز را به جاي خود به كار خواهند برد و امتحان را نه چندان مهم تلقي مي‌كنند كه دانش‌آموزان را بترسانند، نه آنقدر سهل مي‌گيرند كه دانش‌آموز نسبت به آن بي‌تفاوت باشد.

متأسفانه نظام آموزشي ما چنان نمره‌محور است كه گويي هيچ آموخته و داشته‌ دانش‌آموزان غير از متون درسي كتاب بي‌فايده است. در حالي كه اگر در نظام آموزشي با مقوله امتحان معقولانه و درست برخورد كنند و معلمان را ملزم به آموختن صرف متون دروس به دانش آموزان نسازند و از معلمان هم نخواهند كه دانش‌آموز بايد «واو» به «واو» كتاب را در ورقه امتحان بنويسد، شايد خودبه‌خود هيولاي امتحان ابهت و قدرت خود را از دست بدهد.

بسياري از دانش‌آموزان گاه در نوشتن لغت به لغت كتاب دچار مشكل مي‌شوند ولي مي‌توانند پاسخ پرسش‌ها را در حدي كه فهم كردند روي ورقه امتحان بنويسند، اما چون نظام آموزشي پاسخ لغت به لغت را مي‌خواهد در نتيجه به جواب‌هاي داده شده نمره‌اي تعلق نمي‌گيرد و خودبه‌خود موجبات ترس و نااميدي دانش‌آموزان از امتحان را پديد مي‌آورد. اين در حالي است كه در برخي از كشورها‌، امتحان به شكلي كه در كشور ما انجام مي‌شود منسوخ شده و يا در بعضي مقاطع اصلاَ از دانش‌آموز امتحان نمي‌گيرند.

بسياري از دانش‌آموزان هنگام امتحان به دلايلي دچار دلهره و ترس مي‌شوند، گاهي ترس، منشأ خانوادگي دارد و به سخت‌گيري‌هاي بي‌مورد پدران و مادران مرتبط است و گاه اين ترس از مدرسه سرچشمه مي‌گيرد.

برخي از والدين هميشه دوست دارند كه فرزندان آنها نمرات خوبي در حد 20 بگيرند و اگر فرزندشان نمره دلخواه آنان را نگيرد او را مورد شماتت و سرزنش قرار مي‌دهند و زمينه ترس و وحشت از امتحان را فراهم مي‌كنند. ترس كودكان از گرفتن نمرة كم گاهي نه تنها باعث پيشرفت و موفقيت آنها نمي‌شود بلكه نقش بسزايي در يأس و ترس آنها و افت تحصيلي دارد

نقشي كه نمره در زندگي آموزشي كودكان بازي مي‌كند بسيار مهم و جدي است. بسياري از معلمان براي نمره‌هاي بالا خيلي اهميت قائل مي‌شوند و همين امر باعث مي‌شود كه ورقه‌هاي امتحاني را با وسواس خاصي تصحيح كرده و به دنبال نمره‌هاي بالا باشند و در آن صورت شاگرداني را كه نمره بالا آوردند مورد ستايش قرار مي‌دهند و كساني كه نمره پايين آوردند سرزنش مي‌شوند. اما اگر دانش آموزي در مدرسه معلومات عمومي خوب و سطح آگاهي‌هاي او بالا باشد چندان مورد توجه معلم يا معلمان قرار نمي‌گيرد و اين احتمال هم وجود دارد كه آن دانش ‌آموز به دلايلي نمرات مطلوب نگيرد و همين امر سبب مي‌شود كه چندان مورد توجه نباشد

موارد فوق هميشه و هر روزه در بسياري از مدارس اتفاق مي‌افتد، ولي كسي به آنها توجه نمي‌كند. انگار كه معلمان وظيفه‌اي جز درس دادن و درس خواستن از دانش‌آموزان را ندارند

معلمان بايد بدانند كه نمره‌هاي امتحاني هر دانش‌آموز در حقيقت شاخص عملكرد و نوع تدريس آنها در كلاس است. شكي نيست هر چه كه دانش‌آموزان از نمره‌هاي بالاتري برخوردار باشند، در وهله اول نتيجه تلاش معلم مشخص مي‌شود و بعد نتيجه يادگيري دانش‌آموز. اما در عين حال بايد توجه داشت كه نتايج شكلي و صوري را نبايد فداي كيفيت آموزشي كنند

ترديدي نيست كه نظام آموزشي هم در پايان سال براساس داده‌هاي آماري كه نشان‌دهنده قبولي بيشتر دانش‌آموزان و نمرات بالا باشد، مدارس موفق را اعلام مي‌كند، اما اين كار در حقيقت سم مهلكي است كه نظام آموزشي را در درازمدت دچار چالش و مشكلات خاصي مي‌كند؛ همان‌گونه كه در حال حاضر بسياري از فارغ‌التحصيلان آموزشگاه‌ها از كمترين آگاهي و اطلاعات عمومي برخوردار هستند و گاه براي نوشتن حتي چند سطر چه از لحاظ املايي و چه انشايي دچار مشكل مي‌شوند و اين آفت در حقيقت از كلاس‌هاي مدارس در جان بچه‌ها رسوخ مي‌كند كه نمره‌محوري، نه نخبه‌محوري، را سر لوحه كارهاي خود قرار دادند

اگر معلمان امتحان را خيلي جدي بگيرند ولي به دانش‌آموزان آگاهي‌هاي لازم را ندهند، در واقع ضعف و سستي نظام آموزشي را اشاعه مي‌دهند. به همان صورت كه امتحان مهم است حفظ روحيات و احساسات كودكان نيز اهميت دارد. معلم بايد مانند روانشناس در برخورد با دانش‌آموز به مسايل پيراموني توجه كند و مشكلات و نگراني‌هاي روحي و رواني او را درك كند.

بسياري از تحقيقات انجام شده نشان مي‌دهد كه در زندگي تحصيلي دانش‌آموزان مهم‌ترين روزهاي زندگي آنان روز امتحان است. گاهي بسياري از دانش‌آموزان تمامي دوره‌هاي امتحاني را به خاطر دارند و معمولاً هم از سختي‌ها و اضطراب و استرس آن سخن مي‌گويند. اين مقوله نشان مي‌دهد كه معلم بايد به ياد داشته باشد كه مهم‌ترين روزهاي زندگي پدران و مادران آينده را با سخت‌گيري‌هاي بي‌مورد مواجه نسازد.

معلم در واقع مانند مربي فوتبالي است كه نتيجه‌اي كه تيم او مي‌گيرد نشانه اقتدار و علم آن مربي است و همين مولفه سبب مي‌شود كه هم دانش آموز و هم معلم نوعي ارتباط دوسويه با هم داشته باشند. واقعيت اين است وقتي كه زمان امتحان فرا مي‌رسد در حقيقت زمان امتحان معلم نيز هست، نه اينكه فقط زمان امتحان دانش‌آموز باشد. اين دو به نوعي مي‌توان گفت كه نتيجه يك سال كوشش مشترك را به چشم مي‌بينند.

براي آنكه دانش آموزان خصوصاً در مقاطع ابتدايي با نوع امتحان آشنا شوند درس‌هايي را كه معمولاً مهم و جدي هستند بايد هر روزه در كلاس درس مرور كنند و ذهن آنها براي پاسخگويي آماده شود و هم آنكه هيچ وحشتي از امتحان نداشته باشند.

امتحان دادن و نمره خوب گرفتن اگر چه شيوه‌اي مناسب و پسنديده است، اما بايد دانست كه فتح هفت‌خوان رستم نيست؛ ولي متأسفانه در كشور ما به گونه‌اي عمل مي‌شود كه از هفت‌خوان رستم هم مهم‌تر و هم سخت‌تر است. بسياري از والدين نيز امتحان ثلث را چنان مهم و جدي مي‌گيرند و اصرار دارند كه بچه‌هايشان حتماً بايد نمرات خوبي بگيرند تا آنها را خوشحال سازند. و يا اينكه در نشست‌هاي فاميلي نمرات بچه‌هاي خود را به رخ ديگران بكشند، آنها در واقع براي ارضاي روحيات خود به هر قيمتي بچه‌ها را قرباني مي‌كنند در حالي كه براي پدر و مادر واقع‌بين نمرة ايده‌آل نمره‌اي است كه فرزندانشان به شكل مطلوب از كتاب آموختند و طوطي‌وار به حفظ درسي مبادرت نورزيدند، بلكه آنان مفاهيم دروس را درك كردند و حتي توان بازپس دادن آن را در ديگر مجامع دارند.

اگر والدين از نقش خود آگاه باشند و فرزندان خود را با توان علمي بالا به مدرسه بفرستند، يقيناً نه بچه‌هاي خود را از امتحان مي‌ترسانند و نه از آنها انتظار بي‌جايي دارند.

معلمان و والدين در قبال دانش‌آموزان يك وظيفة مشترك دارند و آ‌ن دادن اميدواري به‌دانش‌آموزان و اعتماد به‌نفس بخشيدن به آنان است. برخورد دوگانه و يا سخت والدين و معلمان در گمراهي دانش‌آموزان نقش مهمي دارد. تنها راه، تشريك مساعي و همكاري و همفكري مشترك با دانش آموزان است

معلمان و والدين قبل از امتحان اگر راهكارهاي ذيل را عملي كنند، ترديدي نيست كه در پيشرفت درسي و روحي دانش‌آموزان موثر واقع مي‌شود:

  •  
  • معلمان از آغاز سال تحصيلي در فراگيري دروس به دانش‌آموزان كمك و با تلاش و جديت آنها را در يادگيري درس‌هاي مشكل و ديرفهم ترغيب كنند.
  • معلم به هيچ وجه دانش آموز را از امتحان نترساند و از لحاظ روحي وي را براي امتحان آماده كند.
  • والدين در منزل، فرزند خود را مورد آزمون قرار دهند و دروس لازمه را از آنها بپرسند، تا او را براي امتحان آماده كنند.
  • قبل از آنكه دانش‌آموزان، خصوصاً در مقاطع تحصيلي ابتدايي و راهنمايي، با امتحان ثلث مواجه شوند، والدين آنها ورقه‌هاي امتحاني مشابه را به دانش‌آموزان داده و از آنها در منزل آزمون بگيرند.
  • والدين نبايد همه مسئوليت آموزشي را به دوش مدرسه و معلمان بگذارند، ‌بلكه خود بايد در مقاطعي وارد عمل شده و به نوعي به كمك معلمان بيايند و باري از دوش معلم بردارند.
  • معلمان بايد در دفعات زياد بعد از هر درس از دانش‌آموز امتحان بگيرند و ترس و وحشت بي‌مورد آنها را از بين ببرند، معلم بايد توجه داشته باشد ترس عامل اصلي افت تحصيلي دانش‌آموزان است و آنها را نبايد از امتحان ترساند.
  • اگر قبل از شروع امتحان معلم يا مدير مدرسه با بچه‌ها صحبت كنند و به آنان دلگرمي بدهند چه بسا دانش‌آموز با خاطر آسوده‌تري امتحان بدهند.
  • هر مدرسه‌اي اگر در ايام امتحان از كساني كه به مسائل روانشناسي كودك آگاهي دارند، كمك بگيرد، يقيناً در كارها و رفتار كودكان موثر واقع مي‌شود.
  • دانش آموزان قبل از امتحان بايد به مقدار كافي غذا بخورند تا قند خون آنها پايين نيايد و موجب سستي و كسالت آنها نشود. گاهي گرسنگي و تشنگي سبب مي‌شود كه دانش‌آموز نتواند چنان كه شايسته است در سر جلسه آماده باشد.
  • هنگام امتحان مسئولان آموزشگاه لازم است فلاكس‌هاي آب را در دسترس دانش‌آموزان قرار داده و يا به هر كدام ليوان يك بار مصرف داده تا دانش آموز هنگام خوردن آب دچار مشكل نشود. آب از لحاظ رواني سبب آرامش كودكان مي‌شود و آنها را در صورت اضطراب و استرس آرام مي‌سازد.
  • باور به دانش آموز و داشته‌هاي آن سبب مي‌شود كه دانش‌آموز هم خود را باور كند.
  •  

عوامل کاهش دهنده ترس از امتحان

اکنون که برخی از عوامل ایجاد کننده ترس از امتحان مشخص شدند، لازم است عوامل کاهش دهنده این نوع ترس را نیز بدانیم. در خصوص روشهای کاهش ترس از امتحان نظرات مختلفی وجود دارد که مهمترین آنها به شرح زیر می‌باشند:

ایجاد محیطی آرام و به دور از تشنج

علاوه بر تلاش والدین برای ایجاد چنین محیطی برای مطالعه فرزندان ، فرزندان نیز بایستی کوشش نمایند.

راهکارها برای خود دانش آموز

1-  تنظیم برنامه خواب و استراحت

برخی با این تصور که هنگام امتحانات برای مطالعه بیشتر اصلا نباید خوابید و یا خیلی کم خوابید ، خود باعث خستگی ذهنی و در نتیجه فراموشی بیشتر در مطالب خوانده شده می‌گردند. کاهش زمان خواب در حد متعادل مطلوب است، اما افراط در آن هرگز مفید نخواهد بود.

2-  پرهیز از کاهش تغذیه

افراط و تفریط در تغذیه اثرات نامطلوبی در بر خواهد داشت. بایستی با خواب و استراحت کافی و نیز تغذیه مناسب ، از لحاظ روحی و جسمی ، خود را آماده امتحان کرد.

3-  آماده شدن برای امتحان

داشتن برنامه ریزی صحیح جهت مطالعه در طول سال تحصیلی و رعایت روشهای صحیح مطالعه.

4-  پرهیز از فشرده خوانی

فشرده خوانی با مرور کردن مطالب متفاوت است. فشرده خوانی متضمن کوششی است برای یادگیری مطالب تازه بلافاصله قبل از شروع امتحان. و یا به عبارتی آخرین کوششهای شخص در آخرین لحظات قبل از امتحان.

5-  تأکید بیشتر بر مطالبی که انتظار دارید جزء سؤالات امتحانی باشد.

می‌توانید محدوده سؤالاتی را که در امتحان مطرح خواهد شد، حدس زده و بیشتر به آنها پرداخته شود. برای این منظور سؤالات امتحانی سالهای گذشته کمک خواهند کرد. همچنین توجه به مطالب و موضوعاتی که معلم در کلاس درس بیشتر روی آنها تکیه می‌کند.

6-   توجه بیشتر در جلسات آخر درس

حتما در جلسات آخر درس پیش از امتحان در کلاس توجه بیشتری داشته باشید. زیرا اغلب ، مطالب مهمی را احتمال بیشتری در طرح سؤالات دارند، در جلسات آخر مرور و توضیح داده می‌شوند.

7-  پرهیز از اضطرابهای متفرقه

اگر امتحان قبلی رضایت بخش نبوده است، به آن نیندیشید و تحلیل امتحان قبلی را به فرصت مناسب خودش موکول کنید.

8-  داشتن تصور ذهنی مثبت از خود

بجای پرداختن به جنبه‌های منفی ، همواره یک تصویرز ذهنی مثبت از خودتان داشته باشید و پس از تلاش کافی جهت مطالعه مطالب به موفقیت خود امیدوار باشید.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقيق كيفي

بازديد: 187

تحقيق كيفي

داراي چه خصوصياتي هست يا نيست

 

ايده ديرينه در مورد تحقيق كه در ميان تصورات علمي به ايده هايي جمعي و معروف رسيده است اطلاعات را به دو گروه سخت و آسان تقسيم كرده است . Dickens از اقاي Gradgring فقط اطلاعات مشكل را درخواست مي كرد آقا به من فقط حقايق را ارائه كنيد و نه چيز ديگر- در حالي كه جامعه شناسان علوم اجتماعي با افراد و آنچه كه ميگويند و انجام مي دهند روبرو هستند مجموع اطلاعاتي ضعيف كه مبهم ، نامعتبر ، عقايدو تصوراتي ذهني و غير واقعي هستند . اين نظريه به سرعت در حال تغيير است و يكي از بخش هايي كه كه اين تغيير در آن آشكار است در تحقيق بازاريابي است .

تحقيق كيفي يك شيوه خاص نيست بلكه يك رشته كامل از تكنيك ها مي باشد .اين تكنيك ها شامل

·   تكنيك هايي كه هدف آنها اين است كه مفهوم انتخاب مصرف كننده و الگوهاي مصرف را كشف كند تا اطلاعاتي را در مورد عقايد و ديدگاهها ي افراد در اين زمينه ها ا جمع آوري كند و اطلاعاتي در مورد  كلمه ها و عباراتي كه مصرف كنندگان  در ارتباط با فعاليت هاي مصرف بكار مي برند تهيه كند .

·   مصاحبه هاي فردي و جمعي كه در آن سوالها و مباحثي بين پرسشگر ها و افراد وجود دارد تا فرضيه ها و وسايلي را گسترش دهند كه براي آزمايش آنهاا در مراحل بعدي تحقيق استفاده شود .

بطور سنتي تحقيق كيفي به عنوان اساسي براي تهيه پرسشنامه بكار برده شده است . آن يك متدولوژي ( روش شناسائي و بررسي ) قابل تغيير و مناسب است : ويژگي و طبيعت مسئله، شيوه ها را ديكته مي كند و تازگي و نوآوري زيادي را مجاز مي كند .

 

متد هايي براي كاربرد   

دو شيوه اصلي و عمده بكار برده مي شود.

گروههاي مورد توجه 

( همچنين مباحث گروهي يا مصاحبه هاي گروهي هم ناميده مي شود ) . در اينجا يك مدير گروه كوچكي از افراد ( بالاي 10 نفر )  را تشويق مي كند تا بطور آزاد پيرامون موضوع تحقيق صحبت كنند . اين معمولا بدون ساختاري مشخص است يعني جدا از فهرست سؤالهايي است كه مدير از آنها براي سؤال از پاسخگرها استفاده مي كند وقتي مطالب جديدي مطرح مي شود مدير گروه را تشويق مي كند تا ايده هاي خود را بيشتر توضيح و توسعه دهند. اين مباحث  بصورت صوتي يا ويدئوئي ضبط مي شوند و بعدا تحليل مي شوند . تعدادي بحث هاي گروهي كه شامل بحث هايي در مورد

·        نمونه برداري يا امتحان توليدات جديد

·        نقش گذاري

·        موضوعات مهم و حياتي

·        تجهيزات ويژه

مي شود ممكن است در اطاق هاي خاصي اجرا شود كه با آينه هاي دو طرفه مجهز شده است به منظور اينكه مشتري ها يا ديگر محققان بتوانند بدون شركت در مباحث آنچه در آنجا مي گذرد را ملاحظه كنند وممكن است در طي وقفه هاي بين مباحث پيشنهاداتي را ارائه دهند كه چطور گروه رهبري شود .

 

مصاحبه هاي عمقي

در اينجا يك فرد با يك انجام دهنده مصاحبه كه در اين زمينه آموزش ديده مصاحبه مي كند .مجددا پاسخ ها آزاد هستند و فهرستي از موضوعات براي راهنمايي بكار برده مي شود . پرسشگر روشي را كه در آن سوال ها پرسيده شود و مسيري كه مصاحبه انجام شود را مشخص مي كند .

اهداف اصلي تحقيق كيفي در اين مورد بصورت زير است

·        شناخت گروههاي اصلي يا هدف كه تحقيق مربوط  به آنها مي باشد

·        تشخيص زبان ،عبارات و مفهوماتي كه افراد بكار مي برند

·        كشف ايده هايي كه در ذهن افراد وجود دارد

·        فهميدن ابعاد و اهميت نگرش هاي افراد در مورد يك موضوع

·   به فرمول يا قاعده در آوردن تئوري هاي تجربي ،الگوها ، احساسات ،حدسيات يا فرضيه ها در مورد آنچه كه بحث مي شود كه بتواند بعدا آزمايش شود

مشكلات اصلي در رابطه با اين شيوه مسئله ارتباط است . ارتباطات تحميل شده (بلوكه شده )بين پرسسشگر و افراد ممكن است از دادن پاسخ ها جلوگيري كرده يا آنها را تحريف كند . پاسخگر ها ممكن است كه دروغ بگويند يا احساس شان و نوع رفتارشان واقعي نباشد يا به سادگي ممكن است خودشان را نمونه بدانند . تفسير معني پنهان و فرونشانده پاسخ ها اغلب يك مشكل است .  با بكارگيري تكنيك هاي مختلف مي توان حداقل اندكي  بر اين مشكلات غلبه كرد مانند تكنيك هاي زير

·   پرسيدن سوال هايي كه ساده ،مستقيم و داراي جنبه شخصي باشد شما چه چيزي انجام مي دهيد ؟ يا نظر شما در مورد اين محصول چيست ؟

·   حساسيت پرسشگربه شخصيت پاسخگر مناسب بودن سوال با شخص ( سوالي كه با كار ،شخصيت ،جنيست و معلومات فرد مناسب باشد )

·        تكنيك هاي خاصي كه به شما كمك كند تا معني آنچه كه افراد مي گويند را بفهميد

 

تكنيك هاي خاص تحقيق كيفي  

اهداف تحقيق كيفي اين است كه معني رفتار ها را بفهميد ( با رشد بصيرت و اطلاعات ) و عكس العمل هارا ارزيابي كنيد .تحقيق كيفي نمونه اي اكتشاف است كه با موضوعات ، شكل، كاربرد محصول ، همخواني نام و محصول و احتمال مشكلات غير منتظره و استفاده از محصول در ارتباط است .

با بكارگيري شيوه هايي كه مربوط به تجزيه و تحليل رواني است  ممكن است كه در مصاحبه هاي گروهي و فردي تصور و انگيزه (دليل) كشف شود . شيوه هاي متفاوتي وجود دارد. همچنين روش هاي آزمايشي ،براي نمونه، تعدادي تكنيك هاي كمك به كشف وابستگي هاي ناخود آگاه يا غير مستقيم توليد و طرز استفاده وجود دارد اگر چه كه اين در تخصص يك كارشناس است و محقق در آغاز بايد با احتياط به اين مسائل نزديك شود

 

مجموعه تكنيك هاي شبكه اي يا آزمايش هاي مقايسه اي     

 از پاسخگر ها بخواهيد تا شباهت ها و تفاوت هاي بين كالاها ، محصولات ، انشعابات و غيره را توضيح دهد .

 

فنون فرافكن(تصويري ) و تداعي

به پاسگر ها كمك كنيد تا احساسات شان را بصورت غيرمستقيم با شركت در بازي هاي مختلف ، وارد كردن احساسات در نمايش و تصوير بيان كنند.

 

شخصيت بخشي

از افراد پاسخگر بخواهيد تا كالاها را به شكل انسان تصور كنند وبراي آنها ويژگي هاي و خصوصياتي را به تصوير بكشند ( براي مثال اگر سيب يك انسان باشد چه لباسي مناسب است كه بپوشد ؟چه شغلي دارد ؟چه ماشيني سوار مي شود ؟ ) اين باعث مي شود كه محققان بتوانند از مجموعه واكنش ها و پاسخ هاي افراد يك تصوير يا شخصيت بسازند

 

اتمام داستان

بكار گيري چهارچوب داستان كه جزئيات كليدي از آن حذف شده است تا عقايدي در مورد احساسات و درك مصرف كننده از موضوع تحقيق بدست آيد . زمينه هاي كليدي مانند موقعيت هاي استفاده از كالا يا موقعيت هاي رفتاري مربوط به آن مي تواند بكار برده شود تا بينش وعقايدي در مورد رفتار مصرفي مصرف كننده شكل گيرد

 

آزمون هاي تداعي

از افراد بخواهيد تا به محركي كه مربوط به كالا يا موضوع تحقيق است و باعث توجه آنها مي شود يا نمي شود عكس العمل نشان دهند (براي مثال بسته بندي بكار برده شده ، رايحه ، رنگ ،نام و غيره ) .آزمون ها ممكن است همچنين شامل واكنش آزادانه به يك واژه ،تصوير يا شيئي محرك باشد

 

تكنيك هاي نردباني

كه در آن مسير سؤال ها از يك مشخصه عيني كالا ( مثلا راحتي تهيه غذا ) به سمت يك ارزش مطلوب پاياني (احوال شخصي ) حركت مي كنند كه خيلي معروف هستند  

 

 

  موضوع پنهان ( تداعي تخيلي ) يا تحليل نمادين ( مقايسه آيتم هاي خيالي يا معكوس )

همچنين تكنيك هاي مشهوري هستند . از افراد ممكن است خواسته شود كه بگويند كدام كالاها وابسته  به يكديگر و كدام كالاها ضد يكديگر هستند.

 

نقش گذاري

يك تكنيك مفيد است كه شامل نمايش افراد است براي مثال وقتي كه در يك مغازه تقاضاي كمك مي كنيد چه چيزي اتفاق مي افتد يا چطور كالاها استفاده مي شوند .

 

فنون فرافكني

هدف آن اين است كه به مصرف كنندگان اجازه دهد تا عقايد يا نمود رفتار شان را بيان كنند كه ممكن است مهم باشد يا ان عقايد و رفتاررا در شكل اصطلاحات غير مستقيم براي مثال آنچه كه يك شخص ثالث ممكن است انجام دهد ، آنچه كه اكثرا يا ديگر افراد فكر ميكنند يا اينكه يك شخص خاص چطور عكس العمل نشان خواهد داد يا رفتار خواهد كرد قرار دهند.اينها مي تواند موقعيت هايي باشد كه در آن از پاسخگر ها تقاضا مي شود تا رفتار ،افكار ،احساسات شركت كنندگان بطور نمونه مصرف كنندگان ، فروشنندگان و مشتري ها را  عرضه كنند

 

تكنيك هاي ساخت

كه در آن داستان يا متن را پاسخگرها ارائه مي كنند ( توليد مي كنند ) اين ممكن است شامل كاريكاتورهايي از حباب ها ي سخن باشد كه پر شده اند يا بيان سوم شخص باشد ( اين شخص كه در عكس مي بينيد به چه چيزي فكر مي كند ؟ چه چيزي آنها انجام مي دهند ؟) بيان تصويري يا ايجاد رنگ ها ي مختلط يا تصاوير با بكارگيري شكل هاي آماده كه در مجلات است

 

تكنيك هاي گويا

بر اين نكته توجه دارد كه آنچه كه افراد به كالاها نسبت مي دهند(خوب يا بد) چطورايجاد مي شود و شامل نمايش ، نقاشي ، و نقش گذاري مي باشد .  

 

 

فرآينديا جريان تحقيق كيفي  

سه مرحله اصلي در پيشروي اين مصاحبه هاي كيفي با مباحث گروهي وجود دارد . نخست اينكه مدير با افراد ارتباط برقرار كرده و به توافق برسد و قوانيني را مشخص كند براي مثال هر زماني يك نفر صحبت كند . سپس با بكارگيري تكنيك ها و محرك هاي گوناگون گفتگو را آغاز يا برانگيزد و با كمترين دخالت بحث را در يك مسير درست راهنمايي كندكه معمولا به كمك يك برنامه كه قبل از مصاحبه با دقت تنظيم شده است اين كار را انجام ميدهد . در آخرمديرپا به ميان مي گذارد و با جمع آوري نتايج و جداكردن موافقان از مخالفان ميزان توافق در بحث ها را تعيين مي كند . هدف مدير اين است كه به گروه اجازه دهد تا ايده ها و نظراتي در ذهن آنها ايجاد شده و آنها را بيان كنند  و تا جايي كه ممكن است تحت انگيزه خودشان پيش روند اين كارها حداقل تاثير را دارد .

 

ويژگي هاي متد كيفي

مهارت زياد پاسخگر ها مورد نياز است   و اين  باعث مي شود كه اين تكنيك ها براي كاربرد همراه با مهارت باشد .نمايندگان شركت كننده هميشه يك موضوع است و نكته ديگر اين است كه يافته ها بايد با دقت زياد و حساسيت تفسير شود . سرانجام اينكه نبودن سنجش اندازه گيري به اين معني است كه يافته ها بايد هميشه حدسي باشد آنها فرضيه هستند نه حقايقي مستدلل و در تست هاي تجربي و عملي لازم مي شوند

 

اهداف

بطور سنتي تحقيق كيفي يك نقش محدود در تحقيقات علمي در بازارو دادو ستد كالا دارد . براي مثال آن ممكن است بكار برده شود تا ايده ها و مفهوماتي را براي فرضيه هاي تحقيق ، سنجش نگرش ، مقياس ها، يا سوالاتي در مورد كاربرد كالا يا رفتار افراد در زمينه مصرف جمع آوري كند يا اينكه در مورد هدف يك كالابه مصرف كنندگان شناختي ارائه دهد وآن همچنين ممكن است بكار برده شود تا عكس العمل هاي مصرف كننده به تغييرات را در اختلاط بازاريابي آزمايش كند.

نقش اين تحقيق بطور نمونه اكتشاف مي باشد و بمقدار كم مربوط به شكل گيري يك عقيده يا فرضيه است .اغلب هدف اين تحقيق براي كاربرد محدود است و ذهني ( غير واقعي ) و بر مبناي حدس و كمان است .

مزيت هاي اصلي آن عبارت است از :

·        عمق و پرمايگي اطلاعات جمع شده

·        يك متدولوژي تغيير پذير و، غير دستورالعملي است كه مي تواند با مسائل متنوع زيادي تطبيق پذير باشد .

 

اهميت رشد تحقيق كيفي

شيوه هاي كيفي داراي اهميت خيلي زيادي هستند اين تا حدودي به علت كاربردهاي متعددي است كه اين شيوه ها دارند ،شامل

·        نياز به مطالعات اساسي ( براي ايجاد ايده توليد )

·        ايده هاي جديد توليد يا شناسايي تصور كلي

·        مطالعات تثبيت موقعيت توليد

·        تحقيق در مورد تبليغات و ارتباطات

·        مطالعات زمينه اي (براي مثال منطق و قاعده مصرف كننده درباره منبع )

·        پيشرفت واژگاني و پرسشنامه اي مصرف كننده

·        تعيين نگرش ها و رفتارها

ديگر دلايل شامل تغييراتي در ماهيت بازارها و تغييرات پي آيند آن در واحدهاي اقتصادي بازاراست . اين روزها معمولا براي بازاري ها مارك خيلي مهم تر از كالا است ودر بازارهايي كه به اشباع رسيده انددرنتيجه آن رقابت بين مارك ها شدت يافته است .

شبيه سازي يا خصوصيات مارك مهم تر از تفاوت هاي ساده در ويژگي هاي واقعي محصول است به علت اينكه انتخاب ها بطور زيادي باعتبار ارزش افزوده اي است كه معناي نمادين يك كالا به بهترين وجه به آن مي بخشد . در اينجا پول به تنهايي يك مبناي كافي براي تفاوت نيست براي بازاري ها اكنون سبك زندگي مهم تر از درآمد است چون كه مصرف كنندگان با تفاوت زياد درآمد قابل عرضه انتخابات خيلي خوبي انجام مي دهند و تفاوت ها بر اساس مفهومي كه يك كالا براي شيوه زندگي شان دارد مي باشد. در عين حال اكنون براي فروشندگان سبك زندگي مهم تر از قديمي بودن يك كالا است به دلايل مشابه : در دوران مصرف گرايي انتخاب ها اغلب تحت تاثير پيگيري سبك و مد  به عنوان يك شيوه بيان هويت شخصي مي باشد . اين نوع تحقيق بطور زيادي بكار برده مي شود تا در مورد شغل هاي كليدي تصميم گيري كند .پس يك تحقيق خوب كيفي

·        پارامتر ها يا عواملي را براي جمع آوري اطلاعات در مورد جمعيت تعريف مي كند

·        ايده هاي مورد نظر مصرف كنندگان را كشف مي كند

·        گروههاي فرعي  وابسته به جمعيت را شناسايي مي كند

اين شيوه اطلاعات پيچيده و زيادي ارائه مي كند كه در مورد معني رفتار ، جزئيات رفتار هرروزه ،نگرش ها ،ارزشها ،انگيزه ها و غيره است .

آن به رفتار ، كارها ،انتخاب ها و عقايدي كه جهان تجارت را در بر گرفته مانند كالاهايي با مارك هاي متفاوت ، خرده فروش ها و فعاليت هاي آنها ، تبليغات و غيره  توجه دارد . آن همچنين متد هاي زيادي را بكار مي برد كه در زمينه اي مشابه اغلب با يكديگر بكار برده مي شود كه از شيوه هاي آموزشي مختلف براي مثال روانشناسي ( تكنيك هاي تصويري ) جامعه شناسي ( آزمون هاي نگرش ) و علم اقتصاد (آزمون رابطه جايگزيني ) گرفته مي شود .

اين مزيت ها قابل توجه است .اثر متقابل (كنش متقابل) در محيط باز افراد را تشويق مي كند تا افكارشان را كه منجر به اطلاعات مفصل تر و دقيق تري مي شود توسعه داده و پالايش نمايند ،( گلوله برف ،بسرعت زياد شدن ) همچنين ارزشمند است وقتي كه گروههاي مصاحبه كننده ادامه مي دهند . يك ايده ، يك پاسخ و واكنش از سوي ديگران ايجاد مي كنددر نتيجه اين  عقيده تغيير يافته و گسترش مي يابد .

اين گروه همچنين محرك هاو دلايل بيشتري را پيشنهاد مي كند، همچنين اطمينان و امنيت بيشتري براي افراد در يك گروه وجود دارد ،سرعت بوجود مي آيد و اوضاع فشار كمتري را برفرد وارد مي كند

اشكالات آن چنين است

·        ويژگي پاسخگرهاي شركت كننده ممكن است متفاوت باشد

·        مخارج اين شيوه

·        احتمال پيشداوري و انحراف

بيشتر تكنيك ها  شبيه بازي ها و مسابقات هستند و وقتي كه در كروهها بكار برده مي شود براي افراد خوشايند و جالب توجه است . اين شيوه راحت و صريح قدرتمند ترين جاذبه تحقيق كيفي است آن ايده ها و افكار افراد را در دسترس ما قرار داده و آشكار مي كند .

 

برتري و قدرت اطلاعات

در گذشته داده هاي كيفي ارزش چنداني نداشته است به علت اينكه به جمع آوري تعداد و ارقام ، تناسب و شباهت و درصد ها توجهي نمي شده است .

تحقيق كيقي به اين توجهي ندارد كه چه تعداد افرا صبحانه مي خورند يا چه تعداد صبحانه پخته يا غلات ،فرني يا چيزهاي ديگرمي خورند اما به آن به عنوان يك وعده غذايي براي افراد توجه دارد : وقتي صبحانه مي خورند چه احساسي دارند يا اعتقاد آنها در مورد آنچه كه براي خودشان انجام مي دهند يا با انجام بخش هاي x,y,z به ديگران خدمت مي كند چيست .

اين نتايج هدف و تاثير استراتژي هاي بازاريابي را بهبود مي بخشد .چون كه داده هاي اين تحقيق به زبان خود پاسخگر ها در يك جو آزاد و بطور اختياري جمع آوري شده است تفسير آن هم بايد بدون محدوديت باشد . همچون يك شرايط طبيعي واكنش ها مي تواند از چندين نقطه نظر توجه شود: بطور سطحي ،از روي دقت يا در روش هاي زمينه اي .

بدون شباهت به اطلاعات پرسشنامه ميزان درگيري (مشاركت در مباحث) معمولا بالا است ،يكنواختي ، گفتن بله و خستگي احتمالا خيلي كمتراست . در عين حال تحقيق كيفي خلاصه است و اطلاعاتي را جمع و گزارش مي دهد . در نتيجه اشتباهات ارتباطات كاهش يافته است . محقق همچنين بطور مستقيم بر حضور پاسخگرها و گوينده ها نظارت دارد و مي تواند براي حا لت هاي ويژه ، تقلب و فشار اجتماعي در تفسير آنچه كه گفته شده و كسي كه آن را گفته اجازه دهد.

اين تحقيق به خاطر آوردن  معني ها و بينش ها است نه شكل ها و نقش ها .

 

بكار گيري اطلاعات

اطلاعات اوليه بايستي دوباره مرتب و تفسير شود .اين فرآيند شامل مراحل زير است

·        آماده كردن يادداشت هاي تحقيق از رونوشت هاي مصاحبه ها

·        طبقه بندي و طرح ريزي

·        تركيب يا جدا كردن اطلاعات

·        ايجاد يك طرح كلي ( خلاصه بندي مطالب ) ( نتيجه دوباره از اطلاعات )

بعد از گوش كردن يا تماشا كردن نوارها يادداشت ها تهيه مي شود . اين يادداشت ها بايستي موضوعات كليدي ،كلمات ،مفهومات يا اصول اساسي را در شيوه اي كه افراد به سوالهاي تحقيق پاسخ داده اند مشخص كنند . وقتي كه براي مثال تحقيق را در بازار آبجو انجام مي دهيم مي فهميم كساني كه ابجو مي نوشند درباره ظاهر محصول به عنوان يك وسيله ارزيابي كيفيت خيلي بيشتر از ما و كارشناسان در صنايع آبجوسازي( كه انتظار مي رود بيشتر بدانند و صحبت كنند ) صحبت مي كنند . اين سوالات جديدي را در مورد تحقيق بوجود مي اورد .

اين فرآيند گسترش تكنيك هاي فهميدن و كشف اطلاعات ممكن است به شيوه زير مكانيزه شود :

1.      يك طرح كلي همراه با توضيح را مرتب كنيد

·        موضوعات اصلي كه از اطلاعات گرفته شده بيرون مي ايد

·        ايده هاي تحليلي كه در طي كار در آن زمينه ايجاد شده است

   2 . فهرست يادداشت ها ، اطلاعات مصاحبه ها و سند هاي محيط مطابق نكته هاي طرح و خلاصه كلي . قدرت نسبي عقايد تحليلي مي تواند درجه بندي شود و از تكرار جلوگيري شود .

حتي در يك شيوه فني تر مي توانيم از تكنولوژي كامپيوتر استفاده كنيم :

1 . اطلاعات موضوعات تحليلي كه فهرست بندي شده اند خوانده شود

2 . اين فهرست مرتب شود با :

·        اطلاعات مربوط به يكديگر در يك جا قرار بگيرند

·        با يك موضوع كلي كه مربوط به همه اطلاعات باشد تنظيم شود

 

اين تكنيك بريدن و چسباندن در برگيرنده اطلاعاتي مي باشد كه از جايگاه اصلي و اوليه خودشان بيرون ارده شده و دوباره مرتب شده اند . اين مي تواند با بكارگيري نرم افزار پردازش كلمه انجام شود اما برنامه هاي كامپيوتري اختصاصي اين كار را بطور مؤثرتري انجام مي دهد .

توليداتي كه در پايان خوب مي شوند ممكن است شامل

·        قرضيه هاي تحيق ( از نظركساني كه آبجو مصرف مي كنند ظاهر آبجو يك شاخص (نشانگر) مهم مزه آن ميباشد )

·   يك الگو از اين فرآيند (مهارت مصرف كنندگان ابجو در درك مقادير توليد به عنوان اعضائ شركت هاي توليد ابجو بالا مي رود. اينها فقط براي مردان آزاد است بنابراين بيشترين آبجو را مردان مي نوشند

·        تشخيص كلمات ،عبارات ،مفهوم ها و موضوعات كليدي      

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تبادل مغز ها ، پديده تازه

بازديد: 231

تبادل مغز ها ، پديده تازه :

جريان حركت افراد با استعداد ، به شكل سنتي آن ، همواره از كشورهاي در حال توسعه به سوي كشورهاي پيشرفته بوده است ، ولي اكنون مهاجرت نخبگان به شكل پيچيده اي در آمده است و همه جهتها را ممكن است در بر گيرد . اين جريانها حاكي است كه پديده « فرار مغزها » در حال تبديل شدن به پديده « مبادله مغزها » است . پژوهشهاي تجربي بريتانيا نشان داده است كه بين سالهاي 1994 و 1997 حدود 11 هزار پژوهشگر خارجي در نظام آموزش عالي بريتانيا استخدام شده اند كه بيشتر آنان ( 45 درصد ) از اتحاديه اروپا بوده اند ( سلطاني ، 1380 : 10 ) . پيش از دو اتحاد آلمان ، آلمان غربي تكنسينهاي آلمان شرقي را براي بكار انداختن مؤسسات صنعتي اش ، به آساني مي پذيرفت ( فريد ، 1374 : 308 ) . يكي از عوامل فرار مغزها به تعبيري ، مسئله اتلاف مغزها است و اتلاف مغزها يعني اينكه متخصصان و افراد تحصيل كرده ، نتوانند در زمينه تخصصي كه دارند ، مشغول كار شوند . در اين صورت مجبور مي شوند براي يافتن شغل مورد نظر به سرزمين ديگري مهاجرت كنند ، همچنين انگيزه هاي يك دانشمند براي كوچيدن از كشورش ممكن است از آرمانهاي شخصي و علايق علمي او مايه بگيرد . به هر حال اين آرمانها و علايق مي تواند باعث جابجايي بين المللي ميلونها نفر متخصص و دانشمند شود . بريا درك گستر دگي فرار مغزها از كشوري به كشور ديگر به آمار افراد تحصيل كرده و متخصص متوجه مي شود ، به اين صورت كه با تقسيم تعداد مهاجراني كه تحصيلات عالي و تخصص دارند ، بر تعداد افراد  متخصص و تحصيل كرده در كشور مادر ، ميزان فرار مغزها بدست مي آيد . بررسيهاي كارينگتون و دتراگياج ، در مورد فرار مغزها از كشورهاي در حال توسعه به ايالات متحده و ديگر كشورهاي عضو « سازمان همكاري و توسعه اقتصادي » ، نشان مي دهد كه فرار مغزها از ايران به سوي ايالات متحده ، در آسيا بالاترين سطح است . پس از ايران بيشتر مغزهايي كه از آسيا به ايالات متحده مي كوچند ، از كره فيليپين و تايوان هستند ، اما فرار مغزها از ديگر كشورهاي خاور ميانه ، در سطح پايين و اندك است . طي سالهاي 1960 تا 1972 بيش از  300 هزار مهندس ، جراح و تكنسين و كارگر ماهر از كشورهاي در حال توسعه در سه كشور آمريكا ، كانادا و انگلستان اقامت يافتند  ( مجله اقتصادي ، 1368 : 44 ) .

در سر شماري سال 1990 ايالات متحده مشخص شد كه از مجموع 7 ميليون نفر مهاجر ساكن ايالات متحده ، حدود 5/1 ميليون نفر تحصيلات عالي دارند و اين مهاجران از كشورهاي آسيايي و حوزه اقيانوس آرام به آسيا رفته بودند . از مجموع 128 هزار نفر مهاجر آفريقايي مقيم آمريكا در آن سالها نيز حدود 95 هزار نفر داراي تحصيلات عالي بودند . در دهه 1990 كانا از مهاجرت نيروهاي كانادايي به ايالات متحده صدمات بسيار زيادي ديد . اين مهاجران در مقايسه با كل جمعيت ، داراي تحصيلات بهتر و داراي در آمد بيشتري بودند . . در آن سالها ، در حالي كه حركت نيروهاي بسيار ماهر از كانادا به سوي ايالات متحده افزايش يافته بود . از ديگر نقاط جهان نيز نيروهاي ماهر به سوي ايالات متحده مي رفتند ، بويژه در بخش صنايع پيشرفته كانا ، مهاجراني اشتغال يافتند كه تعدادشان بيش از تعداد مهاجراني بود كه از كانادا به ايالات متحده رفته بودند . شمار فارغ التحصيلان داراي مدرك فوق ليسانس و دكتري كه از ديگر كشورها به كانادا مي آيند برابر با تعداد فارغ التحصيلان در همه مقاطع دانشگاهي است كه از كانادا به ايالات متحده مي روند ، چنان كه در سال 2001 بيش از 225 هزار نفر متخصص از كشورهاي جهان به كانادا رفتند ( طايفي ، الف ، 1381 : 3 ) . بررسيهاي « دي وورتز و لاريا نشان مي دهد كه شمار مديران ، پزشكان ، دانشمندان و پرستاراني كه در سال 94-1993 از كانادا به ايالات متحده مهاجرت كرده اند برابر با 40 درصد كل فارغ التحصيلان اين رشته ها در آن سال بوده است . اين كشور در سالهاي 1967 تا 1987 از ورود مهاجراني كه تحصيلات عالي داشتند حدود 43 ميليارد دلار سود برد ، اما هزينه هاي جايگزين براي فرار مغزها به ايالات متحده در دوره 96-1989 حدود 6/12 ميليارد دلار بر آورد شده است .

از كشور هند كه در زمينه نرم افزار و علوم رايانه اي متخصصان بسيار دارد . در دهه 1960 بيش از 25 هزار دانش آموخته در زمينه فن آوريهاي پيشرفته به ايالات متحده آمريكا مهاجرت كرده اند كه اكنون شركتهاي مهم و در آمدهايي چشمگير دارند . همچنين بسياري از متخصصان هندي در ديگر كشورها ، از جمله بحرين ، كويت ، عمان ، قطر و عمارات متحده عربي مشغول به كار هستند ( مركز تحقيقات و بررسيهاي اقتصادي ، 1378: 12).

در ميان كشورهاي آفريقايي نيز مصر ، غنا و آفريقاي جنوبي به ترتيب بيشترين سهم را از مهاجران آفريقايي با ايالات متحده دارند مهاجراني كه بيش از 60 درصد آنان داراي تحصيلات دانشگاهي هستند ( همان منبع ) . در اين ميان 26 درصد مهاجران غنايي ، تخصص و تحصيلات عالي دارند . دولت آفريقاي جنوبي كه با مسئله خروج نيروي انساني اش از كشور مواجه است ، سخت زير فشار افكار عمومي قرار گرفته است تا مهاجران خارجي را اخراج كند از اين رو گويا بر آن است كه فقط به كساني اجازه ورود دهد كه مورد نياز كشور هستند و در واقع آفريقاي جنوبي از مشكل فرار مغزها و كمبود نيروي متخصص ، مانند پزشكان . مهندسان و كارشناسان فن آوري اطلاعات زيانهاي بسياري مي بيند لذا با سياستهاي جديد در صدد است با شكار استعدادها ، متخصصان را تشويق به ورود به اين كشور كند ( حفاجي ، 1380 : 29 ) چنين است كه در نشست وزيران دارايي كشورهاي آفريقايي در لوزاكا گفته شد كه قاره آفريقا سالانه 20 هزار متخصص خود را از دست مي دهد و در برابر دولتهاي اين كشورها ناگزير مي بايست از متخصصان غير آفريقايي براي طراحي و اجراي برنامه هاي توسعه استفاده كنند .

تلاش دولت براي باز گرداندن مغزها :

هر چند وقوع انقلاب منجر به مهاجرت شمار زيادي از مغزهاي ايراني شد ، اما به موازات كوچيدن انها تعدادي از نخبگان تحصيل كرده نيز كه خود از ايران رفته بودند ، به كشور باز گشتند . در سالهاي جنگ ، شماري از پزشكان ، با تسهيلاتي كه در اختيارشان قرار گرفت ، به ايران آمدند بيشترين موفقيت در جذب اين عده را بخش درماني بنياد شهيد بدست آورد كه توانست پزشكان و متخصصان برجستهاي را به ايران باز گرداند . با پايان جنگ نيز برخي از رفتگان باز گشتند . اما بسياري از ايرانيان متخصص مقيم خارج كه گامهايي براي بازگشت به كشور برداشته بودند ، با واكنش سرد و بي اعتنايي سيستم بوروكراتيك روبرو شدند و خيال بازگشت را از سر بيرو ن كردند . ( ماهنامه پيام امروز ، مهر 1374 : 137 136 ) . از آغاز دهه 70 ، دولت جمهوري اسلامي ايران ، دست به تلاشهايي بريا باز گرداندن مغز ها به كشور زد ، اما در جذب استادان و متخصصان ثابت ناكام ماند از اين رو استادان ايراني كه در ايالات متحده امريكا تدريس مي كردند . به طور موقت و براي تدريس دوره اي استخدام شدند تا در دوره هاي يك ماهه تا شش ماهه به ايران بيايند و در دانشگاههاي كشور تدريس كنند . از اين رو در سال 1372 گزارش شد كه از زمان احراي سياست دولت براي جذب متخصصان مقيم خارج ، حدود 2 هزار و 600 متخصص ايراني به ميهن باز گشتند .

 غير از مهاجران ايراني كه در سراسر جهان پراكنده اند اكنون حدود 165 هزار متخصص ايراني با مدرك دانشگاهي براي مؤسسات علمي و نيز صنايع ايالات متحده كار مي كنند كه مدارك دانشگاهي 57 درصد آنان ليسانس يا بالاتر از ليسانس است . در واقع ايرانيان پس از هند و تايوان در رتبه سوم هستند . در سال 1990 نزديك به نيمي از مهاجران ايراني شاغل در ايالات متحده در مشاغل مديريتي و تخصصي فعاليت داشته اند . . اما بعضي از مهاجران تحصيل كرده ايراني نيز ناگزير به كارهايي رو آوردند كه هيچ سنخيتي به تخصص يا رشته آنها نداشت براي نمونه يكي از دندانپزشكان ايراني يك سال پس از مهاجرت به آمريكا ناگزير شد در كارخانه سبزي پاك كني بعنوان مسئول اداري استخدام شود يكي ديگر از متخصصان با تجربه و مشهور كودكان نيز كه به انگلستان مهاجرت كرده بود پس از سالها بيكاري سر انجام بعنوان پزشك كشيك فرودگاه گتزويك مشغول به كار شد ( ماهنامه پيام امروز ، مهر 1374 : 137 ) . در اين ميان بسياري از ايرانيان مقيم خارج كه مدارك دانشگاهي دارند ، به تجارت رو آوردند يا حتي نا چار شده اند به تاكسيراني بپردازند ( اعواني ، 1380 : 60 ) . اما بيشتر متخصصان ايراني مقيم ايالات متحده آمريكگا بهترين مشاغل را به دست آورده اند و با بنيانگذاري انجمنهاي تخصصي گوناگون ، به مطالعات خود ادامه مي دهند . در كاليفرنياي جنوبي كه بزرگترين مركز ايرانيان شمرده مي شود بيسش از 10 انجمن تخصصي ايرانيان وجود دارد . هسته هاي اصلي جامعه ايراني نيز در برخي از محله هاي لس آنجلس و نيويورك قرار دارد كه از بهترين امكانات شهر نشيني و رفاهي برخوردارند . ( منشي توسي ، 1380: 130). از سوي ديگر ، بررسيها نشان مي دهد كه در آمد سرانه 6/16 درصد از ايرانيان مقيم آمريكا بيش از 75 هزار دلار است ( ماهنامه پيام امروز ، مهر 1374 : 141 ) .

در حالي كه در دانشگاههاي كشور ما حدود 1500 مدرس با درجه استادي مشغول به كار هستند . فقط در دانشگاههاي آمريكاي شمالي ( ايالات متحده و كانادا ) ، حدود هزارو 828 ايراني با داشتن كرسي پرفسوري ، تدريس مي كنند ( طايفي ، الف ، 1381 : 3 ) . ديگر اينكه ، ايرانيان ساكن ايالات متحده 6 برابر ميانگين آمريكاييان مدرك دكتري دارند . ( ماهنامه پيام امروز ، مهر 1374 : 141 ) . در ميان افراد 25 ساله و بيشتر مقيم آمريكا تقريبا 6/4 درصد داراي مدرك دكتري هستند كه اين رقم در مقايسه با ديگر اقليتهاي نژادي آسيايي . باز هم پس از هند و تايوان در رتبه سوم است . همچنين نزديك به هشت هزار پزشك ايراني در ايالات متحده طبابت مي كنند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس