پروژه و تحقیق رایگان - 726

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

فلسفه برای كودكان

بازديد: 171

فلسفه برای کودکان، برنامه­ای است برای آموختن تفکر فلسفی به کودکان، البته نه در قالب اصطلاحات ثقیل فلسفی، بلکه به شکل سؤال و جواب تا کودکان و نوجوانان خود به کشف مفاهیم فلسفی نائل شوند. اما معترضین به این برنامه دو اشکال بر آن وارد نموده­اند که در شماره نخست، اشکال اول پاسخ داده شد. اینک پاسخ اشکال دوم.

 

جایگـــاه فلسفه در یک برنامه تحصیلـــــی شلـــــوغ

با داشتن یک برنامه تحصیلی کاملاً پرازدحام و فشار رو به رشدی که مهارت­های دانش­آموزان در موضوعات استانداردی نظیر تاریخ، ادبیات، ریاضی و علوم تجربی بر آنها وارد می­کنند ممکن است این سؤال برای معلمین پیش بیاید که جایگاه اضافه کردن فلسفه به این برنامه تحصیلی چه می­تواند باشد؟! وقت لازم برای ارائه و پس گرفتن درس فلسفه از کجا باید پیدا شود؟ و چه بسا معلمین اعتراض کنند که اضافه کردن فلسفه به این معجون تنها مواد درسی خراب­تر می‌شود. فلسفه موضوعی ناآشنا برای بیشتر معلمین است و آنها ممکن است وحشت داشته باشند که آوردن فلسفه با سؤالات همیشگی­اش با تسلط دانش­آموزان در موضوعاتی که از قبل جزو برنامه تحصیلی بوده­اند تأثیر منفی داشته باشند.

 

بسیاری از تحقیقات فلسفی ماهیتی تخریب کننده دارند و لذا بسیاری ممکن است به عنوان معلم احساس آسیب­پذیر بودن کنند زیرا آنها از پاسخ­هایی که به سؤالات مطرح شده توسط دانش­آموزان می­دهند اطمینان ندارند.

 

چیزی که این شکل را بیشتر می­کند افزایش فشاری است که بر معلمین وارد می­شود تا معین کنند که شاگردانشان به نحو رضایت بخشی مراحل مختلف این موضوعات استاندارد را طی می‌کنند. امتحانات استاندارد معمولاً به عنوان میزان رهیافت­های شاگردان قلمداد می­شود. این سؤالات که مشخصه آنها سؤالات و جواب­های تعریف شده و نیمه مبهم است جای مفروض و معین شده­ای در تفکرات فلسفی ندارد.

 

در پاسخ، میتو لیپمن (Matthew lipman. 1991) و سایر کسانی که از آوردن فلسفه به مدارس دفاع می­کنند تأکید می­کنند که راه­هایی هست که از طریق آنها می­توان فلسفه را به تجربه آموزش دانش­آموزان افزود. هدف بسی بیشتر از صرف آشنایی افراد با تعدادی از موضوعات در مدارس است. با دعوت دانش­آموزان به اندیشیدن بر روابط بین حوزه­های مختلف تحقیق و معنا بخشیدن به تجربه آموزی­شان به عنوان یک کل، فلسفه می­تواند معنا داری آموزش دانش­آموز را به عنوان کل افزایش دهد. به علاوه، فلسفه می­تواند کمک­های مهمی را به سایر حوزه­های مربوطی کند که سر تا سر برنامه تحصیلی را در برمي‌گیرد.

 

تفکــــــر انتقـــــادی

با اوج گرفتن جنگ ویتنام در میانه دهه­ی شصت، بحث­های پیرامون خرد و اخلاق جنگ و بیماری­های اجتماع به طور کلی گرم شد. متیو لیپمن در مورد کیفیت بحث­هایی که شهروندان خوب آموزش دیده آن را به عنوان اصل مسلم بکار می­بردند نگران شد. با متقاعد شدن راجع به این که آموزش منطق باید بسیار پیش از دوره کالج آغاز شود، لیپمن سعی کرد تا راهی برای تحریک میل کودکان ده و یازده ساله پیدا نماید و به این منظور دانشگاه کلمبیا را ترک کرد تا به یک کالج در مونتکلر رود و فعالیت­هایش را با یک داستان برای کودکان به نام  «کشفیات هری استاتليمر» (1974) آغاز کرد. نگرانی لیپمن راجع به سطح تفکر انتقادی در جامعه به طور کلی و در مدارس به طور خاص تنها به او منحصر نبود. با ورود به دهه­ی 1970، صدای تقاضای آموزش تفکر انتقادی در مدارس، اگر هم کاملاً روشن نبود به قدر کافی بلند بود و این مطلب تا امروز به طور وسیع و کاستی ناپذیری ادامه یافت.

 

منظـــور از تفکـــر نقادانه چیست؟

مشخصات آنکه به طور کامل در تعریف خلاصه روبرت انیس (Robert Ennis) به نحو تحسین برانگیزی آمده است«تفکر مستدل که بر این تصمیم متمرکز شده که چه باوری داشته باشیم و چه کنیم» (Ennis) مبنایی قرار گرفتن تا گروهی از اساتید عضو کمیته انجمن فلسفه آمریکا بر اساس آن به تعریفی کامل از آن بپردازند. «آنچه ما از تفکر نقادانه می­فهمیم حکمی هدف­دار و منظم است که از تفسیر، تحلیل، ارزیابی و استدلال و توضیح ملاحظات موجه، توصیفی، روش­مند و نقد شناسانه­ای که حکم مزبور مبتنی بر آن است حاصل می­شود ... تفکر نقادانه ایده­آل، تفکری است انتقادی، خوش­فرم، امانت­دار در استدلال، دارای استدلال قابل اطمینان. صاحب ذهن باز، قابل انعطاف و تیز است و نسبت به موضوعات روشن است...»

 

لیپمن یکی از اعضای این کمیته بود و در تنظیم این تعریف سعی بسیار کرد. لیپمن امیدوار است که فلسفه یک جای ثابتی را در برنامه­ی تحصیلی بیابد تا دانش­آموزان را قادر به گسترش مهارت­های تفکر نقادانه از طریق سؤالات فلسفی نماید. به اعتقاد وی، در عین حال فلسفه می­تواند به دانش­آموزان احساس بهتری نسبت به برنامه درسی­شان ببخشد. با جست­و­جو برای گشودن افق دید اندیشه، فلسفه سعی در یافتن روابط می­کند و بدون فلسفه، برنامه­ی درسی قطعه قطعه و گسسته خواهد بود.

 

این مختصری از برنامه بلند نظانه­ای است که لیپمن برای مدارس در نظر دارد. اما راه­های معقول­تر و ارزنده­ای نیز برای آوردن تحقیقات فلسفی به نظام موجود مدارس وجود دارد. معلمین می­توانند شاگردانشان را دعوت کنند تا در جنبه­های مختلف فلسفی موضوعاتی که می­خوانند فکر کنند و در عین حال که تاریخ درس می­دهند، شاگردان می­توانند زمانی را به پرسیدن سؤالاتی پیرامون عینی بودن گزارش­های تاریخی بپرسند – و نیز در مورد اینکه عینی بودن به چه معناست و چرا مهم است که مطلبی عینی باشد. سؤالات ساده­تری می­تواند در مورد علوم طبیعی و اجتماعی پرسیده شود که شامل سؤالاتی نظیر اینکه چرا علوم نباید دارای بار ارزشی باشند می­شود. در حقیقت اگر فضا مناسب چنین سؤالاتی نباشد باید پرسید که پس به چه معنا می­تواند مناسب برای تفکر نقادانه باشد.

 

پــــــژوهشگاه گستـــرش فلسفه بـــــرای کـــــودکان

حرکات تعلیمی­ای که با عنوان فلسفه برای کودکان شناخته می­شود تقریباً از دهه­ی 1970 و انتشار کتاب متیو لیپمن آغاز شد. در سال 1970 بود که این داستان به انتشارات مدارس نیوجرسی وارد شد. در نیمه دهه 1970 پژوهشگاه گسترش فلسفه برای کودکان کار خودش را به طور رسمی از کالج ایالت مونتكلر که اکنون تبدیل به دانشگاه شده آغاز کرد. رسانه­ها به سرعت گزارش­هایی از پیشرفت قابل توجه در مطالعه و مهارت­های اندیشه نقادانه را در مدارس راهنمایی که تحت پوشش این برنامه بود ارسال نمودند. متعاقباً پژوهشگاه موادی را که محتوای داستان­هایی برای کودکان به همراه کتاب­های کمک آموزشی برای اساتید بود منتشر نمود و اکنون بسیاری با این فعالیت­ها آشنا هستند.

 

داستان بی­تکلف 96 صفحه­ای کودکان دوره راهنمایی که لیپمن نوشته بود، کشف هری استاتملر (Harry Stottlemeier Piscovery)، هری و پنج نفر از همکلاسی­هایش را نشان می­دهد. بزرگترها هم گهگاه در این داستان وارد می­شوند اما کار فلسفی کودکان را انجام می­دهند. هری و دوستانش تعدادی از مفاهیم و قواعد اولیه منطق ارسطویی را کشف می­کنند و سؤالاتی در مورد طبیعت فکر، ذهن، علیت، واقعیت، آگاهی و عقیده، درست و غلط، زیبا و نازیبا را با کوشش زیاد حل می­نمایند. داستان هیچ یک از اصطلاحات فلسفی را معرفی نمی­کند و حتی لفظ فلسفه نیز در آن آشکار نمی­شود. کوشش فلسفی نیز به وسیله­ کودکان و نه بزرگترها دنبال می­شود.

 

کشفی که هری انجام می­دهد چیست؟ این سؤالی است که خوانندگان هری می­پرسند. این سؤال مستقیماً پاسخ داده نمی­شود اما شخص در میان چیزهای بسیاری قرار می­گیرد که هری در خلال سؤالاتی راجع به منطق، آگاهی، واقعیت و ذهن کشف می­نماید. از هری و همکلاسی‌هایش خواسته شده که در یک کاغاذ راجع به عنوان «جالب­ترین چیز در دنیا» مطلبی بنویسند. مقاله هری که عنوانش اندیشیدن است این چنین شروع می­شود: برای من جذاب­ترین چیز در همه­ی دنیا فکر کردن است. من می­دانم که خیلی چیزهای دیگر نیز وجود دارد که مهم و جالب­اند نظیر الکتریسیته، مغناطیسم و جاذبه­ی زمین. اما اگرچه ما آنها را می­فهمیم، آنها نمی­توانند ما را بفهمند. لذا اندیشیدن باید چیز خیلی خاصی باشد.»

 

پس از نوشتن چند پاراگراف دیگر، هری کاغذ را کنار می­گذارد بعداً می­اندیشد: در مدرسه ما راجع به ریاضیات، املاء و دستور زبان فکر می­کنیم اما چه کسی تا به حال در مورد فکر کردن فکر کرده است؟» لذا چند جمله به نوشته­اش اضافه می­کند: « اگر ما راجع به الکترسیته فکر کنیم آنرا بهتر می­فهمیم اما اگر راجع به فکر کردن فکر کنیم خودمان را بهتر فهمیده­ایم».

 

بدون اینکه کلمه­ فلسفه اینجا یا در جای دیگری از داستان بیاید لیپمن نشان داده که هری درگیر یک سری اندیشه­های فلسفی شده است: « فکر در مورد فکر». چه بسا که بگوییم که کشف هری تمایل به فکر فلسفی را نشان می­دهد اما مسئله فراتر از این حرف­هاست. هری پی برد که هر چقدر که فکر در مورد فکر جذاب و مهم است، جای مخصوصی در مدرسه ندارد. سرانجام در حالی که نوشته­اش با اول شخص مفرد «من» شروع شده بود، تغییر به ضمیر جمع «ما» کرد و با ورود دیگران کامل شد.

 

یکی از جذاب­ترین ویژگی­های فلسفه برای کودکان نزد معلمین این است که این حرکت تصور همکلاسی را تا همکار در تحقیق و اندیشه ترقی و بالا می­برد و موجب می­شود شاگردان با روی باز و متوقعانه مفاهیم را رد و بدل نمایند. هر شاگرد توانمند در کمک­های ارزشمند به موضوعات تحت بررسی در نظر گرفته می­شود و تشجیع می­شود تا مهارت­های خوب شنیدن، احترام به آنچه دیگران می­گویند، اراده­ حمایت از عقیده با استدلال مناسب و محتمل دانستن اصلاح عقاید در سایه­ی ملاحظات جدید را در خود گسترش دهند. به طور خلاصه، محیط کلاس به گونه­ای طراحی می­شود که توان استدلال را تقویت نماید.

 

این مهم است که اساتید به دانش­آموزان خود اجازه دهند که مفاهیم و ایده­های خود را بسط دهند. از معلمین خواسته نمی­شود که جوابی برای هر سؤال مطرح شده ارائه دهند و یا حتی داشته باشند. آنها تنها باید در معماهای دانش­آموزان سهیم شوند و جواب­هایی را پیشنهاد دهند و اجازه دهند که دانش­آموزان از مشاهده­ مبادله­ی نظرات با یکدیگر لذت برند. در این راستا داستان­هایی تنظیم شده است که با کمک آنها معلمین مواد لازم برای شروع بحث در کلاس را می­یابند. به هر حال بر روی این مطلب بسيار تأكيد شده است كه استاد تنها راهنماي مباحث مطرح شده در كلاس است و نه فراهم کننده­ جواب سؤالات.

 

شاگردان ابتدا بندهایی از داستان را با صدای بلند می­خوانند و سپس بحث پیرامون موضوع مطرح شده در آن آغاز می­شود و هر یک از شاگردان نظر خود را در باب آن ارائه و پیشنهاد می­کند و سپس بین نظرات و ایده های مختلف و متنوع تبادل نظر و بحث می­شود. این «هیئت تحقیق» یاد خواهد گرفت که به نظرات دیگران، هم چون خود آنها احترام بگذارند.

آمـــــوزش فلسفه به کـــــودکان

فلسفه (در کشورهای اروپایی ) سال­ها است که به طور مشخص خود را وارد برنامه­ درسی دوره­ کالج نموده است. شمار رو به رشدی از دبیرستان­ها مباحثی مقدماتی برای معرفي فلسفه را به دانش­آموزان خود عرضه می­دارند، گرچه این مباحث به یک سری متون ادبی محدود می­گردد. این فکر که تفکرات خاص فلسفی مربوط به دوران قبل از سن بلوغ نمی­شود معمولاً با دو دلیل پشتیبانی می­شود. اول این که تفکر فلسفی نیازمند یک درجه­ خاصی از رشد فکری است که بعد از دوران بلوغ حاصل می­شود و دوم این که دوره­ تحصیلات مدرسه شلوغ است و موضوعاتی نظیر فلسفه نه تنها دانش­آموزان را از آنچه به آن نیاز دارند، دور می­سازد بلکه چه بسا آنها را برای شکاکیت به جای آموختن شجاع نماید. اما زمینه­هایی وجود دارد که بر اساس آنها می­توان در دو دلیل خدشه کرد و فلسفه را مناسب برای آموزش به کودکان دانست.

 

آیا کـــودکان قـــادر به تفکــــر فلسفــی­اند ؟ 

نظریه­ معروف جین پیاگت (Jeau Piaget) در باب توسعه و تکامل فکر بیان می­دارد که تا قبل از 11 و 12 سالگی بیشتر بچه­ها قادر به تفکر فلسفی نیستند. این بدین دلیل است که قبل از این زمان، کودکان نمی­توانند در مورد تفکر فکر نمایند، درجه­ای از تفکر که ویژه­ اندیشه­ی فلسفی است. این در برهان صوری مبتنی بر درجه­ رشد فکری، استدلالی تمثیلی را در باب ربط دربردارد، نظیر استدلال با کمک «مکانیسم هدایت» که « دوچرخه فرمان دارد همان­طور که کشتی سکان دارد » که مبتنی بر ربط شباهت است. (Goswami p- xxi)به هر حال، یک تحقیق روان شناسانه­ گسترده وجود دارد که بیان می­دارد که گزارش پیاگت به طور جدی توانایی­های فکری کودکان را کمتر از آنچه واقعی است ارزش­گذاری نموده است.

 

فیلسوف معاصر، گریث متیوس (Garath matthews) پا را فراتر نهاده و استدلال نموده که پیاگت از مشاهده ظهور اندیسه­ی فلسفی در کودکان متعددی که وی آن­ها را مورد مطالعه قرار داده کوتاهی نموده است. متیوس (1980) شمارش زیادی از مثال­های گفتاری از معماهای فلسفی کودکانی با سنین بسیار کم جمع­آوری نموده است. نظیر:

 

* تیم (TIM) که حدوداً شش ساله است. وقتی که مشغول لیسیدن یک کاسه بود از پدرش پرسید: «بابا، چطور می­توانیم مطمئن باشیم که همه چیز خواب نیست؟»(P.1)

 

* یاردن (JORDAN)، حدوداً پنج ساله، وقتی در ساعت هشت بعد ازظهر به رختخواب می­رفت پرسید: «اگر من در ساعت هشت به رختخواب بروم و ساعت هفت صبح بیدار شوم چطور می­توانم بدانم که عقربه­ی کوچک ساعت فقط یک دور چرخیده است؟ آیا لازم است که من تمام شب را بیدار بمانم و مراقب ساعت باشم؟ اگر من حتی لحظه­ای کوتاه نیز به خواب روم چه بسا در همان دم، عقربه­ی کوچک ساعت دو بار بچرخد!» (p.3)

 

یک روز جان ادگار (JOHN EDGAR) حدوداً چهار ساله، که قبلاً نیز هواپیماهایی را که فرود می­آیند، بلند می­شوند و در دوردست ناپدید می شوند را دیده بود، اولین پرواز خود با هواپیما را تجربه کرد. جان رو به پدرش کرد و با یک باور تازه و صدایی معما گونه گفت: «اشیاء واقعاًدر این بالا کوچک­تر نیستند! »

 

متیوس بسیاری از این حکایات را از دوستانش که از علاقه­ وی به تفکرات فلسفی کودکان خبر داشتند جمع­آوری نموده است. این برای بزرگ­ترهای بادقتی که با چنین مثال­هایی مواجه شده­اند به هیچ وجه غیر عادی نیست. به هر حال، شاید ایراد گرفته شود که بسیاری از چنین حکایاتی نیازمند به این است که نشان داده شود که کودکان قادر به تفکرات جدی فلسفی­اند و آنچه که مورد نیاز است مدرکی است که نشان­گر تحمل و توانایی کودکان برای بحث­های فلسفی باشد. متیوس (1984) هم­چنین توضیحاتی را فراهم نموده است. وی، طی ملاقاتی با گروهی از بچه­های 8 تا 11 ساله، به دنبال مثال­هایی گشت تا یک داستان برای بحث را مهیا کند.

 

* آن (Ian)، شش ساله از این باب آزرده بود که سه تا از بچه­های دوستان والدینش تلویزیون را به خودشان منحصر کرده بودند و مانع تماشای برنامه­ مورد علاقه­اش می­شدند. او با ناامیدی از مادرش پرسید: «مامان! چرا این سه بچه خود را برتر از یکی می­دانند؟ » (pp.92-3)

 

این مطلب موجب یک بحث زنده شد که در طی آن، کودکان بی­ملاحظگی این سه بچه را تفسیر کردند، شرایط ایده­آلی برای یافتن راه حلی که هر چهار کودک راضی شوند از قبیل اهمیت احترام به حقوق دیگران و این که انسان چه احساسی خواهد داشت اگر خود را جای «آن» بگذارد. متیوس یک رهیافت سود انگارانه­ی ممکن مطرح کرد: «نظر شما در مورد این استدلال چیست که به آن سه کودک اجازه دهیم کار خود را انجام دهند که در نتیجه­ آن، سه نفر به جای یک نفر خوشحال خواهند شد؟ » یک جواب این است که این منصفانه نیست که سه نفر به جای چهار نفر آنچه می­خواهند به دست آورند. این استدلال و جواب، بحثی را پیرامون موضوع انصاف پدید می­آورد که ارتباط ویژه­ای با سن کودکان، و اینکه آنها دوست، خواهر – برادر و یا غریبه­اند و نوع برنامه­ای که تماشا می­کنند دارد.

 

بلاشک، عنصر اصلی تفسیر توانایی و خواست کودکان در موقعیتی که بحث طولانی«آن» در آن واقع شده بود این است که این کودکان با چالش­های مشابهی مواجه بودند.مع­ذلک، کودکان یک فهم سفسطه­آمیز از موضوعات ارائه نمودند که همانی است که از کودکانی که از آنها خواسته شده که تجاربشان را منعکس کنند انتظار میرود.

 

داستان­هایی در مورد کودکان هم سن و سال فرصتی را برای کودکان فراهم می­آورد تا در مورد آنچه برایشان مهم­تر است بحث نماینداین مثال را که از داستان (lisa)نوشته متیو لیپ من (Mathew lipman) است ملاحظه کنید. «هري» و دوستش «تیمی» به یک کلوب تمبر برای دید تمبر مراجعه می­کنند و سپس برای خرید بستنی قیفی کمی مکث می­کنند اما تیمی متوجه می­شود که پولی به همراه ندارد. هری پیشنهاد می­کند که او برای تیمی نیز یکی بگیرد و تیمی نیز می­گوید که او نیز فردا برای هری یک بستنی قیفی خواهد خرید. وقتی آن­ها می­خواستند از مغازه بیرون روند یکی از همکلاسی‌هایشان به تیمی پشت پا زد و تیمی نیز کتاب­های او را از روی میز پرت نمود. بعد از این که از صحنه فرار کردند، تیمی و هوی در مورد این اتفاق صحبت کردند: «من نمی­توانم به آن­ها اجازه دهم که بعد از چنین کاری راحت بگذرند» تیمی این حرف را وقتی می­زد که مطمئن شد کسی آن­ها را تعقیب نمی­کند: «او نباید پایش را جلو می­آورد» و اضافه کرد: « البته من هم نباید کاری را که کردم می­کردم ».

 

اما هری می­اندیشید که اینها موارد کاملا مشابهی نیست گرچه نمی­توانست که بگوید چرا. « من نمی­دانم، هدف از رفتن به کلوب تمبر، مبادله­ی تمبر بود، به این شکل که وقتی به کسی تعدادی تمبر دادی تصورت این است که چیزی پس می­گیری. به همین شکل اگر کسی به من پولی قرض دهد فرض من این است که آن را پس خواهم داد. اما اگر کسی حقه­ی کثیفی به من بزند، آیا من نیز باید کار مشابهی در حق او انجام دهم؟ من زیاد خاطر جمع نیستم.»

 

تیمی از خودش دفاع کرد و گفت: « اما من باید کاری می­کردم. من نمی­توانم به کسی اجازه بدهم که چنان پشت پایی به من بزند، آن هم بدون هیچ دلیلی »... این متن دعوتی است برای کاوش مبانی معامله به مثل ..  چنین مباحثی برای کودکانی که فرصت آن را داشته­اند غیر معمول نیست. این مبحث به وسیله­ی کودکان داستان پدید آمد. به هر حال دانش­آموزان بر اساس اتفاقات روزمره­ای که برایشان رخ می­دهد می­توانند بحث و گفت­و­گو پیرامون اصول اخلاقی را انجام دهند.

 

اما حتی اگر کسی تصدیق کند که کودکان کاملاً قادر به ورود به مباحث مربوط به تصورات اخلاقی گسترده پیرامون تجربیاتشان هستند، در باب تصورات فلسفی که ربط کمی به امور عملی زندگی دارد چه باید گفت؟ در این جا دریافتی وجود دارد که با منطق شروع و به متافیزیک می­انجامد.

جمله­ درست « هر کاجی درخت است » اگر معکوس شود کاذب خواهد بود. همین گونه است در مورد جمله­ی « هر هویجی سبزی است ». آیا می­توان گفت که هر جمله­ای که با کلمه­ی «همه» شروع می­شود، عکس آن کاذب خواهد بود؟

 

حداقل در کلاس پایه­ سوم، کودکان به سادگی استثناهایی را پیدا می­کنند. در مورد جمله­ «  هر پلنگی پلنگ است » چطور؟ برخی ممکن است که این گونه جملات را کسل کننده بدانند و جملاتی نظیر « هر خری الاغ است » و یا « هر مادری بچه دارد » را پیشنهاد کنند. با یک شانس نسبتا کم، ممکن است بچه­ها به دفاع خوبی با کمک اشکال هندسی دست یابند. فی­المثل « هر مربعی، چهار گوش است » صادق است اما عکس آن کاذب. اما جمله­ « هر مربعی، چهار گوشی با اضلاع برابر است » در هر حال صادق است.

 

گرچه مطالعه­ منطق به طور سنتی جزئی از فلسفه محسوب می­شود، اما فرد شکاک چه بسا انعکاسی از علاقه به فلسفه را در تفکرات کودکان پیرامون منطق نیابد. ( البته این مطلب را چه بسا کسی در مورد کلاس­های منطق مقدماتی کالج نیز بگوید ) در این جا می­توان مثالی از یک کلاس پایه­ی چهارم آورد که در آن سؤال راجع به نادرستی عکس جملاتی که با « همه » شروع می­شوند طرح شد.(Pritchard 1996). بعد از این که جملاتی معمولی نظیر « هر ببری ببر است » و « هر خری الاغ است » مطرح شد، یکی از شاگردان پرسید: « در مورد این مورد که هر سؤالی جوابی دارد و هر جوابی سؤالی دارد چه می­گویید؟ ». استاد با اندکی مکث، جست­و­جو در این مورد را با سایر شاگردان به بحث گذاشت که آیا هر سؤالی جوابی و هر جوابی سؤالی دارد؟ آنچه می­آید پاسخ­هایی است که در کلاس طرح شده است.

  • شاگرد (۱) : آیا در مرکز خورشید زندگی وجود دارد؟
  • شاگرد (۲) : حتی اگر ما نتوانیم هیچگاه به آنجا برویم این سؤال پاسخی دارد.
  • شاگرد (۳) : چند دانه شن در روی زمین هست؟
  • شاگرد (۴) : تعداد محدودی دانه شن، حتی اگر ما ندانیم که چقدر.
  • شاگرد (۳) : باد دانه­های شن را به همه جا می­برد و لذا آن­ها را بیش از یک بار خواهیم شمرد.
  • شاگرد (۵) : تعداد دانه­های شن بیش از آنی است که بتوان شمرد.
  • شاگرد (۶) : چند درخت روی زمین وجود دارد؟
  • شاگرد (۴) : این سؤال ساده­تر از شمردن دانه­های شن است.
  • شاگرد (۷) : تا ما بخواهیم تمام درختان را بشمریم، تعدادی از آنها از بین رفته­ و تعدادی هم سبز شده­اند.
  • شاگرد (۶) : آیا فضا محدود است؟
  • شاگرد (۴) : اوه، در این صورت اگر ما در انتهای فضا باشیم و دست خود را دراز کنیم آیا خارج از فضا قرار می­گیرد؟ و  اگر نتوانیم دستمان را دراز کنیم آیا چیزی ورای فضا جلویمان را می­گیرد؟
  • شاگرد (۳) : چه بسا که چیزی در داخل فضا جلوی دراز کردن دستمان را بگیرد.

در خلال این مباحث شاگردان به نظر می­رسد از کنکاش در سؤالاتی مشکل اگر نگوییم غیر ممکن ( زیرا که پاسخ آن در ورای محدودیت­های عملی آن‌هاست ) به طرف درگیر شدن با سؤالاتی رفته­اند که اصولاً غیر قابل پاسخ­گویی است. این گردهمایی­های خاص تا آغاز سال تحصیلی ادامه یافت و طیف گسترده­ای از موضوعات فلسفی به بحث گذاشته شد که شامل مواردی از قبیل: ربط بین ذهن و مغز، تفاوت­ها و شباهت­های بین خواب و بیداری، علم ما به سایر اذهان، دانش خودمان و ربط بین مدرک و علم می­شد.

 

پــــــی­نـــــوشت:

۱- جای تأسف است که در کشور ما که سابقه­ چند هزار ساله­ی تفکر فلسفی دارد، نه تنها به آموزش فلسفه به کودکان کمترین توجیهی نمی شود بلکه حتی برای علاقه­مندانی که در سنین بالاتر بخواهند شروع به آموختن فلسفه نمایند کتاب مناسبی دریافت نمی­شود و هنوز هم شاید نوشته­های استاد شهید مرتضی مطهری گویاتر از سایر کتب در این زمینه است که آن نیز تنها مناسب سنین دوره­ دانشجویی است. گویا مؤلفین فلسفی نوشتن کتابی برای غیر متخصصین فلسفه را در شأن خود نمی دانند.به هر حال، علیرغم ضعف ما در این امور، در فرهنگ غرب، کارهای گسترده­ای در زمینه­ ساده کردن هر چه بیشتر موضوعات فلسفی انجام گرفته و مطالعات زیادی برای شروع آموزش فلسفه از سنین پایین صورت گرفته است که نظر به اهمیت آن تصمیم به ترجمه­ مقاله­ای در این خصوص گرفته شد.

 

۲- فلسفه در این عنوان، به نظام­های فلسفی گسترده­ای که از دو یا شاید هزار سال پیش تأسیس شده­اند اشاره نمی­کند بلکه جست­و­جوی حقیقت و فکر کردن و تمییز قائل شدن و توجه نمودن به مفاهیم را که مبنا و پایه­ی فلسفه است موضوع خود قرار می­دهد. در برنامه­ی آموزش فلسفه به کودکان، همان­طور که از این مقاله و مثال­های آن روشن است قصد آموزش نظام­های فلسفی به کودکان وجود ندارد، بلکه کودکان یاد می­گیرند که تفلسف و تفکر کرده و خوب و بد را از یکدیگر تشخیص دهند. فلسفه در این برنامه همان شیوه­ی سقراطی سؤال و جواب است و به کودکان آموزش می­دهد که چگونه با استدلال، حقایق را جست­و­جو کنند.

 

نکتـــــــــه : فلسفه آمــــوزش كــــودكان تفـكـــر فلسفــي فلسفيدن


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

قصه گوی خوب كيست؟

بازديد: 385

در كشور ما به رغم وجود گنجينه هاي علم و معرفت و داستآنها و افسانه هاي زيبا و آموزنده، اوليا و مربيان بيشترين وقت خود را به مسائل آموزشي كودكان اختصاص مي دهند و دانش آموزان نيز در خانه و مدرسه بيشتر اوقات خود را صرف يادگيري هاي غير فعال كرده، از سختي و خشكي دروس و اضطراب امتحان و نمره رنج مي برند. بدين ترتيب اغلب اوليا و مربيان از هدف اصلي تعليم و تربيت كه پرورش انسان هاي خلاق، مبتكر و كارآمد است، باز مي مانند.

هدف از ذكر اين مطالب آشنايي شما با روش هاي قصه خواني و قصه گويي براي كودكان دبستاني است كه نقش بسزايي در رشد و شكوفايي خلاقيت در كودكان دارد.

 

 

ادبيــــات كـــــودكان چيست؟

ادبيات كودكان شامل قصه، شعر، نمايش، افسانه و داستان است. ادبيات كودكان عبارت است از تلاشي هنرمندانه در قالب كلام، براي هدايت كودك به سوي رشد، با زبان و شيوه اي مناسب و در خور فهم او. به بياني ديگر، ادبيات عبارت است از چگونگي تعبير و بيان احساسات، عواطف و افكار به وسيله كلمات در اشكال و صورت هاي گوناگون.

 

ادبيات، كودك را در همه اوقات زندگي پرورش مي دهد و باعث مسرت خاطر، وسعت تخيل و قوت تصور او مي شود و نيز نيروي ابتكار و ابداع به او مي بخشد. داستانها و اشعاري كه كودكان مي خوانند و مي شنوند اثري عميق در فكر و روحيه آنان مي گذارد و ايشان را براي رويارويي با مسائل رشد و معاشرت با ديگران آماده مي سازد و نيز در درك و فهم مشكلات زندگي آنان را ياري مي كند. ادبيات كودك، به ويژه در زمينه هاي زبان آموزي و آموختن كلمات تازه به كودكان، نقش قاطعي دارد.

 

اهداف برنامه ادبيات كودكان در آموزش و پرورش دوره ابتدايي عبارت اند از:

  • كمك به پرورش قدرت بيان و عواطف و افكار كــــودكان
  • تقويت و پــــرورش نيروي تخيل در كـــودكان
  • تحــريك قوه ابتكار و ابداع در كـــودكان
  • ايجاد عشق و علاقه به ادبيات در كـــودكان
  • رشد اعتماد به نفس كودك و علاقه مند ساختن او به آزادي و عدالت اجتماعي  
  • برآورده كردن نيازهاي عاطفي كودك و آماده ساختن او براي دريافت پيام هاي اخلاقي و انساني و شهروندي خوب بودن

 

در تعـــــريف ادبيـــات كــــودكان مــــي توان گفت:

مجموعه نوشته ها، سروده ها و گفتارهايي كه از طرف بزرگسالان جامعه براي استفاده خردسالان فراهم مي آيد، يا خردسالان خود خالق آن هستند.

  

تاثيـــــــر قصـــــــه در كــــــــــودكان

داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تكوين شخصيت كودك دارد. از طريق قصه ها و داستان هاي خوب، كودك به بسياري از ارزش هاي اخلاقي پي مي برد. پايداري، شجاعت، نوع دوستي، اميدواري، آزادگي، جوانمردي، طرفداري از حق و حقيقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هايي هستند كه هسته مركزي بسياري از قصه ها و داستان ها را تشكيل مي دهند.

پرورش حس زيبايي شناسي در كودك، متوجه ساختن كودك به دنيايي كه اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفيد در كودك، تشويق حس استقلال طلبي و خلاقيت كودك هدف هاي اصلي طرح قصه هاي خوب براي كودكان است.

 

 

انتخـــــاب قصــــــه هاي مناســــب

مسئله انتخاب كردن قصه، با توجه به انبوه موادي كه در اختيار قصه گوست، به ويژه براي قصه گوهاي تازه كار و مبتدي، مشكلي اساسي است. حتي بهترين و برجسته ترين قصه گوهاي حرفه اي هم قادر به گفتن هر داستاني نيستند.

قصه گو، قهرمانان خود را از قصه هايي مي سازد كه با شخصيت خاص و سبك او متناسب باشند. قصه گوي تازه كار، ابتدا بايد سعي كند كه ويژگي هاي شخصيت و سبك گويش خود را ارزيابي كند. سپس از خودش بپرسد: چه نوع داستان هايي را مي توانم مؤثر و خوب بيان كنم؟ چگونه مي توانم شخصيت خود را با قصه هماهنگ كنم تا هر دو بتوانيم با شنونده ارتباط برقرار كنيم؟

 

پس از آنكه قصه گو كار انتخاب كردن را تمام كرد، وارد مرحله آماده كردن داستان براي گفتن مي شود كه از مهمترين گام هايي است كه در جهت به كار گرفتن فن قصه گويي برداشته مي شود. قصه گو بايد به خاطر داشته باشد كه كار او از بر كردن يا از رو خواندن نيست، بلكه كار او قصه گفتن است كه مانند تجربه اي يگانه باقي مي ماند.

 

از بر كردن قصه اغلب نخستين مانعي است كه راه سير طبيعي و خودانگيخته يك قصه گويي مــوفق را سد مي كند. قاعده درست اين است كه هــرگـــز نبايد داستانــي را براي « گفتن » به خاطر سپرد، بلكه با توجه به ساختمان قصه، به خاطر سپردن طرح آن كافي است.

 

انتخاب و آماده كردن داستان، نخستين گام ها در راه پيشبرد هنر قصه گويي است و هنر قصه گويي بر آنها استوار مي شود. قصه گوهاي مبتدي و تازه كار به زودي متوجه مي شوند زماني را كه براي رسيدن به اين مرحله از رشد سپري كرده اند، سرمايه گذاري مفيدي بوده است.

 

آماده كردن ذهن و بيان، در ارائه موفقيت آميز يك قصه مهمترين متغير به شمار مي آيد. بدون اين انتخاب و آماده كردن بسيار دقيق، قصه گو نبايد انتظار به دست آوردن يك تجربه موفق را داشته باشد.


هنر قصه گويي متاسفانه معمولاً مورد غفلت و فراموشي قرار مي گيرد و حتي بيشتر معلمان  و والدين داستان گفتن را براي خود كاري حقير و بي مقدار و براي كودكان وسيله ي اتلاف وقت مي پندارند، غافل از اين كه همين قصه گويي، علاوه بر فوايد و ارزش هاي تربيتي بي شمار، به معلم كمك مي كند كه ميراث فرهنگي جامعه ي خود را به آيندگان انتقال دهد.

 

 

هنـــــــــر قصــــــــه گـــــــويــــــــي

يك قصه گوي خوب نبايد تمام حوادث را با عباراتي صريح و روشن بيان كند، بلكه بهتر است به اشاره از آن بگذرد تا كودك مجال تفكر و تخيل پيدا كند كه اين خود براي كودكان و قصه گو نشاط آور است. پدر، مادر و معلم نبايد قصه گويي را بيان و رفتاري ساده تصور كنند، بلكه اين هنر نياز به تمرين و ممارست دارد.

قصه گو بهتر است تمام داستان را قبلاً خوانده و مرور كرده باشد. كودكان به قصه هايي كه برايشان خوانده مي شود توجه دارند، معني و مفهوم آنها را درك مي كنند و آنها را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهند.

 

 

ويــــــژگـــــــــي هاي يك قصـــــــــه خوب

  • در هر قصه، ماجرايي پيگيري مي شود كه نقاط مجهولي دارد و مي تواند حس كنجكاوي بچه ها را برانگيزد.
  • پشت سر هم بودن و پيوستگي منطقي صحنه هاي قصه، كودك را سرگرم مي كند و به ذهن او نظم منطقي مي دهد.
  • كودك به كمك قوه تخيل، خود را جايگزين يكي از شخصيت هاي قصه مي كند و به اين ترتيب شادماني و لذت را نصيب خود مي سازد.
  • با خواندن قصه و بازگويي آنها نيروي بيان و تكلم كودك رشد مي يابد و گنجينه لغات و اطلاعات وي غني مي شود.
  • كودك از طريق قصه هاي مناسب با مشكلات و مسائل زندگي آشنا مي شود و مهارت هاي اجتماعي بيشتري به دست مي آورد.
  • قصه گويي، فاصله ميان قدرت « خواندن » و قدرت « درك كردن » را در كودك پر مي كند. به عبارت ديگر آن دسته از كودكان كه در دوره پيش از دبستان به قصه ها گوش داده اند و با صداها و واژه ها و معناي آنها به صورت شنيداري آشنا شده اند، در سنين مدرسه و با برخورد با شكل نوشتاري كلمات معني آنها را سريع تر درك مي كنند. 

نقش كــــودكان دبستانـــــي در فــرايند قصـــه گويـــــي

در برنامه قصه گويي، مخاطب ها امكان دخالت و اعتراض دارند، قصه گو را به خودشان نزديك مي بينند و به خود اجازه مي دهند كه وسط صحبت او بدوند و با گفتن خاطره يا سؤالي نظر خود را مطرح كنند يا چيزي را كه متوجه نشده اند دوباره بپرسند تا بهتر بفهمند. ناگفته پيداست كه اين امكان، در پرورش استعدادها و قدرت خلاقيت بچه ها تأثير زيادي دارد. به طور معمول بچه ها دوست دارند كه قصه هاي شنيده شده را دوباره بشنوند. بازگويي قصه هاي شنيده شده فايده هاي بسياري دارد، زيرا علاوه بر پرورش قدرت حافظه، قدرت بيان بچه ها را نيز تقويت مي كند. بازگو كردن قصه هاي شنيده شده مهم ترين تمرين در پرورش قدرت بيان و تكلم بچه ها است. كودكان طبيعتاً از شنيدن قصه لذت مي برند، زيرا جريان يك زندگي ناشناخته و ماجرايي عجيب را در آن تعقيب و كشف مي كنند.

 

 

دنيـــاي كــــودك، دنيــــای قصــــه

كودكان در دنياي قصه بازي مي كنند، با قصه ها مي خوابند، بيدار مي شوند و زندگي مي كنند. شلوغ ترين بچه ها با آرامش به قصه ها گوش مي دهند، از قصه ها مي آموزند و عبرت مي گيرند و حتي در عالم خواب نيز قصه ها را دنبال مي كنند. اگر قصه گو با دنياي بچه ها آشنا باشد و منطق آنها را بپذيرد ، مي تواند با بهره گيري از فنون قصه گويي، بذر تمام ارزش هاي بزرگ و كوچك اخلاقي و انساني را در كودكان بكارد. چقدر خوب بود اگر در خانه و مدرسه براي پرورش نيكوتر، حتي آموزش بهتر درس ها به فن قصه گويي توجه بيشتري مي شد و آموزش قصه گويي به مدرّسان و معلمان جزء برنامه هاي اصلي تربيت معلم قرار مي گرفت.

ادامـــــه دارد ...


 

بي شك يكي از چيزهايي كه در مطلوب بودن قصه ما را ياري مي دهد يك قصه گوي خوب و ماهر است. قصه گوي خوب، به كلمه ها تسلط كامل دارد و از ارزش آنها با خبر است. او مي تواند روي شنونده اثر بگذارد. قصه گوي خوب به استفاده درست از صفت ها و قيدها توجه دارد و از نيروي ايهام، به هنگام گزينش كلمه هاي خود آگاه است. او مي داند كه به هنگام گفتن داستان مي تواند با كلمه ها حس لمس كردن، چشيدن و بوييدن را منتقل كند. همچنين مي داند كه مي تواند با كلمه ها رنگ، جنس و حتي دما را چنان توصيف كند كه شنوندگانش را به دنبال قصه خود بكشاند. قصه گو تصويرگري است كه به جاي رنگ از كلمه ها استفاده مي كند.

 

كار قصه گو تنها آگاه بودن از نيروي اعجازانگيز كلمه ها و آن چه با خيال كودك انجام مي دهند، نيست، بلكه قصه گو نگران چگونگي رسيدن اين كلمه ها به گوش شنونده نيز هست . او مي داند كه صدايش در رساندن مؤثر كلمه هاي انتخاب شده به گوش شنونده عامل مهمي است. قصه گوي خوب همواره از دام يكنواختي مي گريزد و از تمامي زير و بم ها و طنيني كه صدايش مي تواند به وجود آورد استفاده مي كند. اگر نتوان با استفاده ي مؤثر از صدا به طور دقيق مفاهيم و حالت ها را آفريد ، دست كم مي توان اثر آنها را مشخص تر كرد.

 

ابزار اصلي قصه گو براي انتقال داستان به شنونده، صدا و كلمه هايي است كه ادا مي شود. اگر قصه گو در استفاده ي مؤثر از كلمه ها و صداي خود دقت كافي نداشته باشد، حتي بيان بهترين و هيجان انگيزترين داستآنها هم ضعيف از كار درخواهد آمد.

 

چهــــره و حــــركات قصــه گــــو

به طور كلي رفتار، به ويژه چهره قصه گوي خوب كمك بسيار مؤثري به شنونده مي كند. شنونده ضمن اين كه به كلمه هايي كه به تصاوير داستان جان مي بخشد توجه دارد، در تمام مدت به قصه گو نيز چشم مي دوزد. چهره ي قصه گو اغلب آيينه تمام نماي آن قصه است و به آنچه شنوده مي شنود، جان مي بخشد.

 

قصه گوي خوب بايد چهره اي قابل انعطاف داشته باشد تا اخم و لبخند، ترس و بيم و ساير عواطف را نشان دهد و بر تأثير قصه گويي بيفزايد.حالات چهره بايد منطبق بر حالت هاي داستان باشد و هرگز نبايد به كاريكاتور تبديل شود مگر آن كه داستان چنين ايجاب كند.

 

حركات بايد طبيعي باشد، نه برنامه ريزي شده. به جاي اداها و حالتهاي اضافه و تمـــرين شده اي كه معمولاً درگذشته به عنوان فن بيان آموخته مي شد، بايد حركتها خودانگيخته باشد تا به تأثير قصـــه بيفزايد. در هر حال، در يك قصه گويــــي موفق، چهره چيزي است كه مي تواند در بيان بهتر قصـــه، به قصه گو كمك كند، ولي نبايد بيش از ساير جنبه هاي اين هنر به آن توجه كرد.

 

چشــــم هاي قصــــه گـــــو

چشم هاي قصه گو نقطه تمركز به شمار مي آيد؛ زيرا شنوندگان براي كشف نشانه ها، احساس حالت عاطفي و اطمينان از صداقت قصه گو در تمام مدت قصه گويي بر آن چشم مي دوزند. قصه گو نيز با شنوندگانش رابطه اي چشم در چشم دارد. اين نگاه اوست كه به گونه اي شنوندگانش را به قصه متصل مي كند و به آنها مي گويد كه اين داستان فقط براي آنهاست.

 

قصه گوي ماهر، در طول قصه با گرداندن نگاهش از فردي به فرد ديگر، با شنوندگان رابطه مستقيم چشم در چشم برقرار مي كند. در مواردي مثل اوج گيري داستان يا نقطه ي اوج، قصه گو چشم هاي خود را روي يك شنونده يا روي يك گروه از شنوندگان متمركز مي كند، درست مثل اينكه آن بخش به خصوص فقط به آن گروه تعلق دارد. اين شيوه اغلب سبب تأكيد بيشتر بر آن قسمت مي شود و اثر عاطفي آن را برجسته تر مي كند. البته قصه گو فقط گاه گاهي از اين شيوه استفاده مي كند، زيرا توجه بيش از اندازه به بعضي از شنوندگان مي تواند عاملي براي بي نظمي باشد.

 

قصه گو گاهي مي تواند در حالي كه تأثير خود را همچنان حفظ مي كند چشم از چشم شنوندگان برگيرد و نگاه خود را وراي آن ها، به كوهي خيالي يا قلعه اي كه در داستان توصيف مي كند، بدوزد. او مي تواند با شنوندگان رابطه مستقيم و چشم در چشم برقرار نكند و نگاه خود را به طور مؤثر بر صحنه هاي خيالي و جزئيات رنگارنگ متوجه سازد.

 

اين عمل اغلب سبب مي شود كه تماشاگران براي درك كردن صحنه هايي كه قصه گو توصيف مي كند نگاه او را دنبال كنند. همچنين شيوه درست براي زماني كه قصه گو بايد مكالمه ميان دو يا چند شخصيت داستان را انجام دهد، اين است كه جاي اين شخصيت هاي خيالي مشخص شود و مكالمه مستقيم ميان آنها به وسيله حركت دادن نگاه از جايي به جاي ديگر صورت گيرد. اگر موقعيت سر نيز همگام با حركت هاي چشم تغيير كند، تأثير آن بيشتر خواهد بود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ايجاد انگيزه در كاركنان

بازديد: 185

يكي از بزرگ‌ترين چالش‌ها و دستاوردها براي مديران امروز ايجاد انگيزه در اعضاي تيم‌هاي كاري تحت رهبري آنان است، به گونه‌اي كه اين انگيزه سبب آشكار شدن بيشترين تلاش و جديت در آنان شود. برخي از مديران احساس مي‌كنند كه كاركنان زير نظارت آنان بايد در انجام كارهاي‌شان مسووليت‌پذيري بيش‌تري از خود نشان دهند.

 

به نظر آنان كاركنان براي يافتن پاسخ پرسش‌هاي خود منتظر راهنمايي آنان مي‌مانند. از سوي ديگر مديران خود نيز به دنبال اطلاعاتي هستند تا با آگاهي از آن بتوانند كاركنان را در انجام وظايف فني خود به افرادي باانگيزه و مشتاق تبديل كنند.

پيش از آنكه برخي از راهبردهاي ايجاد انگيزه در كاركنان را بررسي كنيم، يادآوري چند نكته ضروري به نظر مي‌رسد :

 

مديران نمي‌توانند كاركنان خود را در انجام كارها مجبور به انگيزه‌دار شدن كنند. هنر مديريت در ايجاد شرايطي است كه براي با انگيزه كردن افراد بيش‌ترين كارآيي را دارد. افراد سرانجام به شيوه‌اي برانگيخته مي‌شوند و براساس نيازهاي دروني خود، به الهامات و تصويري كه از خود در ذهن دارند، واكنش نشان مي‌دهند. مديران كارآمد مي‌توانند به درون اين فرآيندهاي داخلي گام نهند و از طريق روابطي كه با افراد زير دست خود برقرار مي‌كنند، فضاي كاري مورد نظر را شكل دهند.

 

هيچ فرضيه يا روش واحدي براي بر انگيختن افراد وجود ندارد. انگيزه‌ كاري يكي از موضوعاتي است كه بيشترين مطالعه درباره آن صورت گرفته است و در ادبيات مديريت بسيار يافت می شود. اين واقعيت كه انگيزه بسيار مورد توجه قرار گرفته است ناشي از نقش كليدي اين عنصر در موفقيت يك سازمان است. اين اهميت همچنين نشان دهنده‌ نبود توافق جمعي و نظر عمومي واحد درباره‌ نكاتي است كه ميتواند در افراد انگيزه ايجاد كند.

 

براي با انگيزه كردن كاركنان در انجام جدي امور و نيز نوآور ساختن آنها بيش از يك راه وجود دارد.مديران كارآمد از فرصتها و محدوديتهاي موجود در يك محيط كاري درك درستي دارند. از اينرو بر مواردي تكيه مي‌كنند كه به راستي مي‌تواند در كاركنان انگيزه ايجاد كند.

 

نظــــريه بهداشت محيط انگيــــزشـــي

يكي از نظريه‌هايي كه مي‌تواند براي يك مدير جديد در درك انگيزش كاري بسيار مفيد واقع شود، نظريه‌ي بهداشت محيط انگيزشي است كه طي دهه‌ي 1950 توسط فردريك هرتزبرگ (Frederick Herzberg) مطرح شد. از ديدگاه هرتزبرگ و همكارانش: "عوامل ايجاد كننده‌ي تفكر مثبت در كار متفاوت از عوامل ايجاد كننده‌ي تفكر منفي هستند." آن‌ها ضمن پژوهش‌هاي خود دريافتند كه بيش‌تر كاركنان از عواملي مانند احساس كاميابي، به رسميت شناخته شدن، مسووليت‌پذيري و كارهاي متنوع و جذاب به عنوان عوامل برانگيزاننده ياد مي‌كردند. ديگر عوامل يا جنبه‌هاي كاري يا عوامل بهداشت محيطي به عنوان عواملي در نظر گرفته شدند كه به احساس منفي در محيط كار كمك مي‌كردند. اين عوامل شامل سياست‌ها و خط‌مشي‌هاي سازمان، روابط قابل تصور با سرپرستان، حقوق و دستمزد كم و شرايط نامناسب كاري بودند.

 

اين نظريه افزون بر آن‌كه مي‌تواند به توضيح انگيزه‌ي كاري كمك كند، در پيشنهاد روش‌هاي موثر به مديران تازه كار به منظور تعيين نحوه‌ي تعامل با زيردستان خود موفق است. از ديدگاه اين فرضيه به طور كلي يك مدير مياني در ايجاد انگيزه ميان زيردستان خود موفق‌تر از يك مدير ارشد خواهد بود‎؛ چرا كه اين كار را با مخاطب ساختن محتواي كار يا كيفيت تجربه‌ي كاري انجام مي‌دهد. چندين راه براي يك مدير وجود دارد كه مي تواند از طريق آن‌ها اين هدف را برآورده كند.

 

انتظارات و نيازهاي كــــارمندان‌تان را تشخيص دهيد

شما به عنوان يك مدير تازه كار مي‌خواهيد تا آن‌جا كه ممكن است درباره‌ي عواملي كه مي‌توانند سبب ايجاد انگيزه در كاركنان شوند، اطلاعات به دست آوريد. هر فرد يك ويژگي‌هايي متفاوت از ديگران دارد. ارزش‌ها و علايق افراد با يكديگر متفاوت است. به عنوان مثال، برخي از افراد ممكن است با فرصت يا پيشرفت، انگيزه پيدا كنند، در حالي كه ممكن است براي ديگران ثبات و تداوم موقعيت در كار اولويت داشته باشد. هم‌زمان با تفكر درباره‌ي چيزهايي كه از نظر شما براي ديگران خوب است، مي‌توانيد فرصت‌هايي را براي تجربه‌ي افراد ايجاد كنيد. با اين كار نشان مي‌دهيد كه نياز آن‌ها را درك كرده‌ايد و آن‌ها را در رفع نيازهاي‌شان ياري داده‌ايد.

 

كـــاركنانتان را تقويت كنيد تا احساس كنند به كار خود مسلط هستند

مديران تازه كار به دليل نداشتن اطمينان و تجربه كافي، بيش‌تر به مديريت جزييات تيم‌هاي كاري مي‌پردازند، چرا كه مايلند به عنوان يك متخصص استانداردهاي بالاي كاري را هم‌چنان حفظ كنند. اگر پيوسته سرگرم يادآوري كارهاي افراد به آن‌ها هستيد، سعي كنيد روش‌تان را تغيير دهيد. مديران كارآمد قواعد بازي و انتظارات خود را از كاركنان زيردست مشخص مي‌كنند و بعد به آنها اجازه مي‌دهند كه وظايف خود را به تنهايي انجام دهند. به جاي اطمينان يافتن از تكميل كارهاي مشخص تمركز و توجه خود را به ايجاد استانداردها و انتظارات معطوف كنيد.

 

هرگز تصور نكنيد كه تقدير از افراد در آنها اعتماد به ‌نفس دروغين ايجاد مي‌كند

يكي از بزرگ‌ترين اشتباهاتي كه يك مدير مي‌تواند مرتكب شود، اين است كه تصور كند افراد مي‌دانند چه‌قدر براي سازمان يا تيمي كه در آن عضو هستند، اهميت دارند. راه‌هايي را براي اظهار قدرداني از كاركنان خود، هم به صورت داخلي (درون گروه يا تيم كاري) و هم به صورت خارجي (در جمع مديران و يا ديگر گروه‌هاي كاري سازمان) بيابيد.

به ياد داشته باشيد كه تقدير از افراد بدون اعلام قبلي و به دور از حضور جمع و اعضاي تيم مفيد نخواهد بود. افراد ممكن است با چنين تقديري خوشحال شوند، اما از اعتبار شما كاسته خواهد شد. بايد خود را متوجه فرصت‌هايي كنيد كه براي تقويت كار خوب تيم خود در اختيار خواهيد داشت و نگذاريد هيچ فرصتي بدون بهره‌برداري از دست برود.

 

اعضاي تيم را صادقانه نسبت به جنبه هاي منفي كار و مضرات شغلشان آگاه كنيد

شرايط سازماني متعددي مي‌توانند بر ايجاد انگيزه‌ كاري تاثير منفي داشته باشند. پرداخت كم حقوق، نبود فرصت‌هايي براي پيشرفت و فضاهاي كاري پر سروصدا تنها برخي از مواردي هستند كه مي‌توانند آرامش كاركنان را بر هم بزنند. از آگاه نمودن كاركنان خود نسبت به واقعيت‌هاي شغل‌شان نهراسيد. سرپوش گذاشتن بر جنبه‌هاي منفي كار مفيد نخواهد بود، نشان دادن واقعيت‌ها ( آنگونه كه هستند ) مي‌تواند اعتماد آنها را جلب كند و سبب تقويت انگيزه‌ و روحيه‌ در آنها شود.

 

جمـــــع بندي

براي نشان دادن اين نكات، موقعيت زير را در نظر بگيريد :

كيم (Kim) يك مدير IT تازه كار بود كه از ميان جمعي از مديران براي مديريت شبكه در يك سازمان بزرگ، انتخاب شده بود. به عنوان يك مدير نوظهور، انگيزه لازم را براي انجام يك كار بزرگ داشت و مي‌خواست مطمئن شود كه تيمش به شيوه‌اي هماهنگ و كارآمد كارها و مسووليت‌ها را به انجام خواهد رساند. پس از مدتي كوتاه، كيم نا اميد شد، چون احساس ميكرد گرفتار جزييات كار تيم شده است و نمي‌تواند به كارهاي بزرگ‌تر بپردازد.

 

با مشاورش به طور مفصل درباره‌ نا اميدي خود صحبت كرد. مشاورش درباره شيوه‌هاي كاري او از وي سوال كرد كه چگونه با اعضاي تيم رفتار مي‌كند و انتظارات آنها را چگونه برآورده مي‌كند. به او پيشنهاد كرد كه با هريك از آنها در مورد انتظارات دو طرف به صحبت بپردازد. در نهايت به او توصيه كرد كه از هر يك از آنها بخواهد كار را طوري شكل دهند كه مطابق با شرايط مطلوب آنان باشد.

 

كيم پس از مذاكره با مشاورش احساس كرد كه باري از روي دوشش برداشته شده است. تمركز بر به دست آوردن كيفيت در كار از او به اعضاي تيمش نيز انتقال يافت. همچنين دريافت كه كاركنانش رضايت بيش‌تري از كار كردن با او پيدا كرده اند. اين احساس باعث شد كه بتواند وقت بيشتري را به موضوعات مورد توجه خود اختصاص دهد و در عين حال اعضاي تيم را براي پذيرش مسووليت‌هاي كاريشان تقويت كند.

 

نكته‌ پندآموز اين داستان اين است كه مديران كارآمد استانداردها و انتظارات سطح بالا را براي اعضاي تيم خود تدوين مي‌كنند و بعد به آنها اجازه مي‌دهند كارشان را طوري شكل دهند كه اين انتظارات و استانداردها را برآورده سازد.

 

فــــــراتر از فـــــــرضيه

انگيزه‌ كاري يكي از پرمطالعه‌ترين جنبه‌هاي مديريت است. گستره‌اي از فرضيات براي كمك به توضيح آنچه كه مي‌تواند سبب انگيزش كاركنان در انجام كارهایشان و نوآوري در آنها شود، ارايه شده است. متاسفانه بيشتر اين فرضيه‌ها با يكديگر در تناقض هستند و اغلب در توضيح شايسته‌ و كاملي از انگيزه‌ كاري به دست نمي‌دهند. مديران نمي‌توانند كارمندان خود را وادار به انگيزه‌دار بودن در كارها كنند، اما مي‌توانند آنها را در تسلط يافتن بر كارهايشان تقويت كنند و در فرصت‌هاي مقتضي در صورت دستيابي به اهداف‌ مورد نظر، آنها را مورد تقدير قرار دهند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

سندرم دان

بازديد: 175

سندرم يعنی مجموعه علايم بدنی و ذهنی عارضه ای خاص و و دان نام پزشک انگليسی است که در حدود ۲۰۰ سال قبل اين مجموعه علايم را کشف نمود. علت اين پديده نوعی بی نظمی در ترتيب کروموزومی است که در مراحل جنينی و هنگام تقسيم سلولی رخ می دهد. کسانی که سندروم دان دارند در سلول های بدن خود به جای ۴۶ کرومورزم ۴۷ کروموزوم دارند. کروموزوم بخش بسيار کوچکی از سلول است که ژن ها در آن جمع شده و حاوی اطلاعاتی است که بدن ما را شکل می دهد.

 

به عنوان مثال رنگ پوست، چشم، موها، مونث يا مذکر بودن، در همين بخش کوچک مشخص می گردد. کروموزوم اضافی هر بدن فردی که سندروم دان دارد بر روال شکل گيری موارد ياد شده تأثير می نهد و موجب تغييرات بدنی و ذهنی می شود . افراد با سندروم دان تفاوت هايي با ديگران دارند. بخشی از اين تفاوت ها مربوط به خصوصيات ظاهری افراد و بخشی ديگر مربوط به ويژگی های ذهنی می گردد. مهم آن است که بدانيم سندروم دان مانند سرماخوردگی نيست که کسی به آن مبتلا گردد بلکه قبل از تولد بروز می کند. گرچه اين افراد اغلب به اندازة افراد عادی توانا نيستند، اما استعداد آنان در انجام برخی از امور ما را شگفت زده می کند.

 

نحـــوه اســم گــــزاری سنـــدرم دان

آیا میدانید چرا برای بیماری تروزمی ۲۱ نام سندرم دان گذاشته شده است. در اینجا  به زندگي كه در پس اسامي برخي از شناخته‌شده‌ترين بيماري‌ها قرار دارد، مي‌پردازيم و این برای پاسداشت نیکوئیشان است. بعضي از مشهورترين افراد در جهان به واقع براي ميليون‌ها نفر كه هر روز به نامشان اشاره مي‌كنند، ناشناخته‌اند. نام آنها در فرهنگ لغات گنجانيده شده اما زندگيشان ناشناخته است. اين افراد بيشتر به نام مشهورند كه نامشان بر سخت‌ترين بيماري‌ها نهاده شده اما زندگي‌شان اغلب در داخل و خارج از حوزه پزشكي نيز قابل توجه بوده است. جان لنگدن دان ، مردي كه پس از او نامش به يك بيماري ژنتيكي يعني سندرم دان اختصاص داده شد هرگز نمي‌خواست « دان » (Down) ناميده شود. وي در سال 1828 متولد شد و مايل بود رسما فاميل « دان » را به « لنگدن – دان » تغيير دهد و بالاخره اين كار را كرد.

 

دكتر « لنگدن دان » پيشگام آموزش و پرورش افراد دچار نقص ذهني در بيمارستان خود (نورمنزفيلد) شد. او و همسرش كه مادر كوچولو شهرت داشت ، مجتمعي كه به وسيله يك مزرعه و زمين‌هاي پوشيده از درخت احاطه شده بود را اداره مي‌كردند ، جايي كه بيماران شغلي را مي‌آموختند و حبس و آزار و اذيت آنان ممنوع بود. از دهه 1860 دكتر لنگدن‌دان آثار خود را مبني بر طبقه‌بندي حالات آنان از نظر ويژگي‌هاي ذهني و جسمي منتشر كرد. نام بيماري تحت عنوان منگوليسم تا زماني كه در دهه 1960 رسما واژه « سندرم دان » جايگزين آن شد، مصطلح بود.

 

سنــــدروم دان چگونه در روند رشـــد اثر مـــی گذارد؟

افراد با سندروم دان مراحل رشد ذهنی و جسمی را نسبت به ديگر افراد با تأخير سپری می کنند . آنها نسبت به همسالان خود نشستن، راه رفتن، صحبت کردن، بازی کردن و فعاليت های ديگر را ديرتر می آموزند. اما امروزه با کمک علم توانبخشی (کار درمانی، گفتار درمانی، بازی درمانی و ...) می توان در سرعت رشد حرکتی و ذهنی کودکان با اين عارضه بسيار مؤثر بود. از اين رو بايد به نيازهای توانبخشی اين کودکان از بدو تولد توجه نمود . مراقبت های اوليه مورد نياز که بايد در مدت کوتاهی پس از تولد کودک ارائه گردد زمينه ای فراهم می کند تا کودک با سندروم دان حداکثر استعداد خود را بروز دهد . اين خدمات شامل برنامه های مناسب آموزشی و مراقبت های پزشکی است که بدون شک افراد با سندرم دان را عضو مفيد و مؤثر خانواده و جامعه می سازد.

 

 

 مــــــراحل

 محـــدوده سنی سنـــدرم دان

محدوده سنی معمـــول 

نشستن بدون تكيه

6 تا 30 ماهگی

5  تا  9  ماهگی

چهار دست و پا رفتن

8 تا 22 ماهگی

6  تا 12 ماهگی

ايستـــادن

1 تا 3 سالگــی

8  تا 17 ماهگی 

راه رفتن به تنهايي

1 تا 4 سالگــی

9  تا 18 ماهگی

تک کلمــه

1 تا 4 سالگــی

8  تا 23 ماهگی

عبارتهای دو کلمه ای

2 تا 7 سالگــی

15 تا 22 ماهگی

غذا خوردن با انگشتان  

1 تا 24 ماهگی

7 تا 14 ماهگی 

نوشيدن با ليــوان

12 تا 32 ماهگی

9 تا 17 ماهگی

استفاده از قاشق 

13 تا 39 ماهگی

13 تا 20 ماهگی

کنتـــرل ادرار

 2 تا 7 سالگــی

16 تا 42 ماهگی

 

سنـــدرم دان چگـــونه تشخيص داده مــــی شود؟

تشخيص قطعی سندروم دان با اتکا به مشخصات ظاهری نوزاد قدری دشوار است به همين دليل با انجام کاريوتايپ Karyo Type) تشخيص قطعی مشخص می شود. برخی خصوصيات ظاهری نوزاد با سندروم دان که با شدت و ضعف متفاوتی بروز می کند و الزاماً همة آنها در اين نوزادان وجود ندارد، عبارتند از :

  • شــل بودن عضـــلات بدن  
  • نـــرمی مفاصل و قابليت خم شوندگی بيش از حد معمــول
  • نيم رخ تخت، بينـــی کــــوچک و چشم های کشيده و بادامــــــی
  • بـــزرگی عضلة زبان نسبت به دهـــان 
  • تک شيار عميـــق در کف دست 
  • فاصلة بيش از حد معمـــول بين انگشت شصت پا و انگشتان کناری

آيا کـــودکان با سنـــدروم دان مشکـــلات پزشکــــی خاصی دارند؟

مشکلاتی که ممکن است در برخی از نوزادان با سندروم دان بروز کند عبارت است از :

  • ناراحتی های قلبــــی مادرزادی
  • ابتلا سريع به بيماری های عفــــونی
  • مشکلات تنفسی و برخی ناراحتی های گوارشــــی
  • استرابيسم چشم ( لوچــــی چشم )
  • مشکلات شنوايي و مشکلات ناشی از کارکــــرد غدة تيروييد.

بايد توجه داشت که موارد ياد شده در حد احتمال است و پيشرفت های علم پزشکی درمان اکثر آنها را امکان پذير ساخته است . به گونه ای که افراد با سندورم دان تا سنين بالای (55 سالگی) می توانند به سلامت زندگی کنند.

ادامـــه دارد ....


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

نقاشی کودکان

بازديد: 145

نقاشي زبان كودك است. كودكان برخلاف بزرگسالان هستند. آنها از طريق نقاشي كشيدن، قصه گويي، بازي كردن و … شناخته مي شوند. نقاشي به ما كمك مي كند تا به دنياي دروني و روح كودك پي ببريم، بدانيم چه نيازهايي دارد، آيا كودك ناسازگار يا بيمار است؟در بزرگسالي مي خواهد چه كاره شود و … در زیر مفاهيم نقاشي كودكان به صورت كاملا خلاصه شده، آورده شده است. مفهوم خورشيد، ماه، آسمان، زمين، اتومبيل و حيوانات. لطفا توجه داشته باشيد كه شما به كودك، موضوع نقاشي نمي دهيد و خودش آزادانه نقاشي مي كند.

 

۱- خـــورشيد و مـــاه

در اغلب نقاشيهاي كودكان، خورشيد ديده مي شود. خورشيد نشانه امنيت، خوشحالي، گرما، قدرت و به قول روانشناسان خورشيد به معني پدر است. وقتي رابطه كودك و پدر خوب است كودك خورشيد را در حال درخشيدن مي كشد و وقتي رابطه آن دو مطلوب نيست كودك خورشيد را در پشت كوه ناپديد مي كند. ترس كودك از پدر به رنگ قرمز تند و يا سياه در نقاشي ديده مي شود. البته با يك نقاشي ما به قضاوت نمي پردازيم بلكه بايد چندين نقاشي كودك را بررسي كرد. ماه نشانه نيستي است. اغلب كودكان ماه را كنار قبر و قبرستان مي كشند. كودكان در نقاشي خود ماه را با مرگ معني مي بخشند.

 

۲- آسمــــان و زميــــن

آسمان به معني الهام و پاكي است. ولي زمين به معني ثبات و امنيت مي باشد. كودكان خيلي كوچك هيچ وقت خطي براي نشان دادن زمين ترسيم نمي كنند، ولي در سن 5 يا 6 سالگي كه آغاز به درك دلايل منطقي مي كنند به كشيدن زمين نيز مي پردازند.

 

۳- اتــــومبيل

درجامعه امروزي ماشين نشانه قدرت است، به همين دليل در نقاشيهاي كودكان مخصوصاً پسربچه ها ماشين زياد ديده مي شود. وقتي يكي از اعضاي خانواده كه اغلب پدر و گاهي خود كودك است، رانندگي مي كنند، از ديدگاه برون فكني اهميت پيدا مي كند. بيشتر نوجوانان به بهانه اينكه كشيدن تصوير آدم حوصله شان را سرمي برد يا سخت است، از كشيدن شكل آدم خودداري مي كنند اما به اعتقاد پژوهشگران ترجيح دادن كشيدن ماشين در اين دوره خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنياي خارج و زندگي ماشيني است. البته اين مسائل بستگي به سن، فرهنگ وعوامل ذهني و … نوجوان دارد.

 

۴- حيـــــــــوانات

اگر در نقاشي كودك شما تصاوير حيوانات ديده مي شود ممكن است دلايل مختلفي وجود داشته باشد كه شما با صحبت كردن با كودك پي به آن مي بريد. كودكي كه در روستا زندگي مي كند و يا حيوانات خانگي دارد و يا عاشق حيوانات باشد و يا حتي زياد به باغ وحش برود طبيعي است كه حيوان بكشد. پس فرهنگ و طرز زندگي كودك در خانواده از اهميت زيادي برخوردار است. اگر كودك به نوعي با حيوانات رابطه نداشته باشد و حيوان براي او در دسترس نباشد تصوير حيوان در نقاشي او اهميت خاصي پيدا مي كند. گاهي ممكن است كودك احساس گناه و تقصيري را كه تجربه كرده و جرأت نكرده آن را ابراز كند در نقاشي و در قالب حيوان نشان دهد.

 

مثلاً كودكي ممكن است به دليل اينكه ديشب درجايش خرابكاري كرده و سرزنش شده احساس گناه كرده باشد و در نقاشي اش شكل حيوان خاصي را مثل مارمولك بكشد. كشيدن حيوانات درنده نشانه فشارهاي دروني مخفي كودك است. مثلاً كودكي كه نسبت به برادر كوچكتر تازه به دنيا آمده اش حسادت مي كند، در نقاشي ممكن است گرگ بكشد كه اين نشان دهنده ترس و دلهره كودك از تازه وارد كوچولو است.دوستان خوبم، توجه داشته باشيد كه درتجزيه و تحليل نقاشي كودكان كه كاري بسيار ظريف و حساس است چون يك كار تخصصي و تجربي است شما رأي قطعي نمي دهيد. كودك شما بايد خودش به ميل خودش موضوع نقاشي را اتنخاب كند.

 

شما نبايد بالاي سر او بنشينيد و به او مداد رنگي به ميل خودتان بدهيد. او در نقاشي كردن بايد آزادي كامل داشته باشد. در پايان نقاشي از كودك بخواهيد كه در مورد تصاوير كشيده شده براي شما حرف بزند. اين گونه اطلاعات به شما در تجزيه و تحليل نقاشي كودك كمك مي كند. كودكان را به كشيدن تشويق كنيد اما آنها را مجبور نكنيد كه همين الان براي شما نقاشي بكشند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس