سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
انديشه اداره كلاس مثبت روش درست آموزش كودكان، به درستي با رفتار درستبا شهروندان مشابه است. ما يك انديشه داريم . آرزوي ما، درباره مدارسي است كه درآنها با نوجوانان، با احترام رفتار ميكنند و فرصتهايي براي يادگيري مهارتهايي كهآنها براي زندگي توأم با موفقيت خود نياز دارند، فراهم ميشود. اين انديشه، در موردمدرسههايي است كه بچهها هرگز تجربه تحقير به هنگام شكست را نداشته باشند، و درعوض با فرصتهاي يادگيري كه از اشتباههاي خود در يك فضاي ايمن به دست ميآورند،احساس قدرت كنند. در اين مدرسهها، خطا و اشتباه پذيرفته ميشود و به مثابه يك فرصتيادگيري مورد توجه قرار ميگيرد. اين، انديشهاي است در مورد مدرسههايي كه درآنها، دانشآموزان احساس همكاري را توأم با رقابت صحيح فرا ميگيرند. در اينمدرسهها، معلمان و دانشآموزان، براي حل مسائل، با هم تشريك مساعي دارند. اينانديشه، درباره دانشآموزان و معلماني است كه به يكديگر كمك ميكنند تا محيطي خلقكنند كه در آن روح هيجان براي زندگي و يادگيري بدمد، براي اينكه ترس و احساسهايبيكفايتي و نااميدي ديگر نتواند بخشي از محيط يادگيري آنان باشد و در نهايت، نتيجهاين است كه يك سامانه آموزشي موفق كه نوجوانان را پرورش ميدهد و به آنها مهارتها ونگرشهايي ميدهد، پديد خواهد آمد. اين سيستم مدرسهاي به آنها كمك خواهد كرد كه فقرشادي نداشته باشند و به مثابه عضوي از افراد جامعه ، مشاركت داشته باشند. معلمان ودانشآموزان عضو اين سامانه ميدانند كه انديشه پديد آمدن چنين مدرسههايي، بر پايهروشهايي مبتني بر احترام متقابل استوار است. لازمه احترام متقابل اين است كهبزرگترها، بچهها را به عنوان انسان و افرادي منحصر به فرد ببينند. در اين سامانهمعلمان، كساني هستند كه دانش آموزان را به عنوان موجوداتي زنده درك كنند و با آنهابه عنوان روباتهايي خشك و بيروح رفتار نكنند. در واقع معلمان نبايد به دنبال اينباشند كه فقط دانشآموزان را كنترل كنند و آنها را تحت نفوذ داشته باشند. در پژوهشيكه ما انجام داديم معلمان دانشآموزان را به عنوان منابع ارزشمندي مملو از ايدههاو مهارتهاي گرانبها ديدند. احترام متقابل خياباني دو طرفه است، اين مفهوم،نوجوانان را دعوت ميكند كه بزرگسالان خود را به عنوان انساني قبول كنند. بزرگسالاننيز نياز به پرورش و تشويق دارند و حتماً ميتوانند، به اين تشويق و پرورش، دراحترام متقابل- به عنوان يكي از راهكارهاي تربيتي- نائل شوند. شرايط براي احتراممتقابل، وقتي پديد ميآيد كه معلمان اجازه درگير شدن با روشهايي را بدهند كهميتوانند همراه با دانش آموزان به يكديگر گوش دهند و هر دو طرف يكديگر را جدي تلقيكنند؛ با يكديگر در جهت حل مشكلات كار كنند و براي بهرهوري، همه، هر نوع كاري راانجام دهند. در شرايط احترام متقابل، با دانشآموزان به عنوان سرمايههايي كه برايمشاركت، قابليت فراواني دارند، رفتار ميشود. معلمان وقتي كه مهارتهاي همكاري ومشاركت را ياد ميدهند، مجبور نيستند، همه كاره باشند. اين معلمان، به دانش آموزانخود اجازه ميدهند كه به آنها در امر ياددهي- يادگيري كمك كنند. اين، معلمان حقندارند وقتي كه همه دانشآموزان با احترام با يكديگر كار ميكنند، آنها و كلاس دررا به صورت يكطرفه كنترل كنند. به وجود آوردن مديريت مثبت در كلاس درس،همجريان ساختن مسيرهاي گوناگون يك رودخانه پرخروش و آسيبزاست. اين جريانسازي،شامل به وجود آوردن شرايط مراقبت بر پايه مهرباني، صلابت، بزرگي و احترام متقابلاست.
يادگيري: يادگيري اساس رفتار آدمی است . بیشتر رفتارهای مردم ، حاصل آن چیزی است که فرا گرفته اند. به طور کلی انسان با پديده ي يادگيري میتواند رفتار اجتماعی ،عاطفی،روانی، عقلانی و تا حدودی جسمانی خود را بهبود بخشد.چون وضع افراد از لحاظ خصوصياتی که ذکر شد باهم متفاوت است.به همین جهت جريان يادگيري نيز در افراد مختلف می باشد. علاوه براین موقعیت يادگيري نیز در جريان يادگيري موثر است
عوامل موثر در يادگيري و مطالعه:
1- تعیین هدف:
یکی از مسائل مهم در امر يادگيري ومطالعه، تعیین هدف است و چنانچه در مطالعه، هدف مشخص نباشد، سرعت يادگيري ، يادآوری، حفظ و نگهداری مختل میشود . هدفی که انتخاب می کنید باید عاقلانه و قابل دسترسی باشد و برای رسيدن به اهداف خود باید حتماًتلاش کنید.
2- انگيزه و علاقه:
آنچه در يادگيري و مطالعه نقش بسيار مهمی دارد ،علاقه و انگيزه است . انگيزه ميل ورغبتي است كه از درون شخصي برمي خيزد ورفتارشخص راتحريك وآن را در جهتي مشخص هدايت مي كند. زماني كه افراد با علاقه دنبال موضوع و مطلبي مي روند، توجه و كوشش آنها براي ياد گرفتن مطلب چندين برابر مي شود. اگر براي رفتن به دانشگاه، انگيزه ي كافي نداريد، سعي كنيد با تحقيق بيشتر در مورد دانشگاه و رشته هاي دانشگاهي، اين انگيزه وعلاقه را در خود ايجاد كند.مثلاٌ از خود سوال كنيم چرا بايد به دانشگاه بروم؟ و…از راه هاي ديگري كه مي توانيد در خود ايجاد انگيزه كنيد، اين است كه يادگيري ها و ديگر نقدهاي خود را به منظور افزايش علاقه نسبت به موضوع مطالعه به ديگران هم بياموزيد. براي انجام اين كار مي توان از قدرت تصور و تخيل استفاده كرد. به عنوان مثال براي يادگيري بهتر شيمي، مي توان اتم ها و مولكول ها را در ذهن تجسم كرد.
3- توجه و ادراك:
يادگيري بايد همراه با توجه و ادراك صورت گيرد. توجه يعني متمركز كردن حواس براي فهم مطالب يا موضوع يادگيري و ادراك فرآيند فعالي است كه توسط آن تجربه ي كنوني با گذشته ارتباط مي يابد و معنا پيدا مي كند.
4- زمينه معلومات قبلي، تمرين و تكرار:
براي يادگرفتن مطلب يا موضوعي، لازم است مقداري معلومات قبلي براي يادگيري فعلي وجود داشته باشد. يعني توانايي ها، آموخته ها و تجارب قبلي هر فرد پايه و اساس يادگيري بعدي او را تشكيل مي دهد. از طرفي لازم است مطالبي را كه ياد مي گيريم، در موقعيت هاي متعدد و اشكال مختلف تكرار كرده و به
صورت ذهنی و عینی تمرین کنیم. یادتان باشد که یادگیری فرآیند چند مرحله ای است که مدخل ورودی آن، حافظه کوتاه مدت است وبرای برخورداری از یک یادگیری عمیق باید از قانون طلایی یادگیری که همان تکرار و تمرین مطالب آموخته شده است، کمک گرفت.
فراموشی، طبیعت ذهن آدمی است. ولی با استفاده از قانون طلایی یادگیری، می توانید آن را به حداقل برسانید
5- اظطراب و حالت هیجانی:
شخصی که در اثر یک تجربه به هیجان می آید، دچار اظطراب می شود وتعادل روحی و روانی خود را از دست می دهد و حتی ممکن است راجع به دلیل اصلی ناراحتی خود دچار گیجی وابهام شود و به دنبال آن انگیزه اصلی خود را از دست داده و در یادگیری ذچار اختلال شود
6- پاداش و تنبیه:
پاداش و تنبیه از دیگر عوامل موثر در یادگیری است. یاد گیرنده اگر در حین یادگیری مورد تشویق قرار گیرد، تقویت خواهد شد و یادگیری بهتر صورت میگیرد و اگر در حین یادگیری تنبیه شود، سرد می شود.
7- روش سرتاسری یا یک پارچه:
برای اینکه بهتر صورت گیرد، به جای اینکه قسمتی از موضوع یا مطلبی را یاد بگیریم، کل آن را یاد بگیریم. مطالبی که برای بار اول خوانده می شود، بهتر است در دفعه اول سریع و اجمالی خوانده شود.(بدون توجه به جزییات) و در دفعات بعدی به جزییات آن توجه شود. دانش آموزان موفق بر روی مطالب اساسی متن تمرکز می کنند و می توانند مطلب اصلی و جزیی را از هم متمایز کنند.
8- وجود مشکلات و مسایل عاطفی وروانی:
افرادی که مسایل ومشکلات عاطفی وروانی دارند، به علت توجه فراوان به مشکلات خود نمی توانند با دقت لازم به مسایل دیگر بپردازند و در نتیجه یادگیری آن ناقص می شود. در این جا لازم است پدران ومادران عزیز نقش خود را به عنوان بزرگترین حامی یک دانش آموز فراموش نکنند. خانواده نقش اساسی برقبولی یا ردی آنان دارد. همراهی و همدلی خانواده، چیزی جدا از میزان پولی است که برای یک دانش آموز صرف می شود.
9- تمرکز
تمرکز حالتی است که در آن تفکر در محورو مرکز سایر افکار شخص قرار می گیرد. معمولاً افراد به دو دلیل عمده نمی توا نند تمرکز کنند. اول اینکه فرد، خود را مجبور به انجام کاری می بیند که اشتیاق چندانی به آن ندارد. تمرکزش به صورت خود به خود از موضوع دور می افتد و این عدم تمایل باعث چندگانگی در فکر می شود دیگر این که فشلرهای روانی باعث تشتت فکری و عدم تمرکز شود. در هر صورت ذهن شما قادر نیست در لحظه به دو موضوع بپردازد.
پس یا اینکه مطالعه کنید و به چیز دیگری فکر نکنید یا اینکه مشکلات و نگرانی های خود را حل نمایید. بهترین راه حل برای جلوگیری از انحراف فکر به سوی نگرانی ها این است که فهرست افکار اضافی را روی کاغذ یادداشت کنید و بعد از مطالعه به آن ها فکر کنید.
تند خوانی نیز باعث تمرکز حواس می شود. بهتر است در موقع خواندن، ذهن شما به موضوع دیگری که م.رد علاقه شماست درگیر نباشد، تلوزیون که از تمرکز شما بر روی موضوع مورد مطالعه کم می کند. در طی رعایت بهداشت نیز از ضروریات تمرکز است. حال منظور از بهداشت مطالعه چیست؟
« بهداشت مطالعه»
الف- هوا و نور:
ب- جهت تابش نور:
نور باید از سمت چپ و بالا از فاصله 45 درجه به کتاب و کاغذ بتابد.
ج- یکنواخت بودن نور محیط:
نور سطح کتاب با نور اطراف نباید اختلاف زیادی داشته باشد زیرا باعث خستگی چشم ها می شود.
د- استراحت متفاوت چشم ها:
برای هر ساعت مطالعه، یک ربع ساعت استراحت داشته داشته باشید. در این زمان هم چشم ها و هم مغز استراحت می کنند و هم فرصت مرور مطالب یاد گرفته شده خود را پیدا می کنیم. در زمان استراحت به فاصله دور و به دون توجه ودقت نگاه کنید.
ه- وضع نشستن به هنگام مطالعه:
نباید مدت ها به طور خمیده به جلو یا از طرفین مطالعه کرد، چون به تدریج ممکن است باعش تغییر شکل ستون مهره ها شود. بهتر است ضمن مطالعه و در فواصل استراحت چشم ها، وضع نشستن خود را تغییر دهید و مقداری حرکت کنید تا از رکود خون در پا ها جلوگیری شود. مطالعه موقع حرکت (مطالعه موقع حرکت وراه رفتن به ویژه هنگام حرکت ماشین، مناسب نیست و باعث خستگی و ضعف چشم ها می شود.)
و- صرف غذا:
بلا فاصله پس از صرف غذا، نباید مطالعه کرد. زیرا پس از صرف غذا خون زیادی به سمت دستگاه گوارش جریان می یابد و از میزان جریان خون در مغز کاسته می شود و در نتیجه از آمادگی برای مطالعه می کاهد
«روش های طلایی درس خواندن»
راهبرد های مطالعه و یادگیری:
روانشناسان یادگیری در طول بیست سال اخیر به پیشرفت های عظیمی دست یافته و به دیدگاههای تازه ای نسبت به مطالعه و یادگیری رسیده است. نظریه ها و روش های جدید یادگیری و مطالعه که عمدتاً از روانشناسی خبر پردازی سر بر آورده اند. در بسیاری از مواقع مکمل نطریه ها وروش های قدیمی هستند، اما در بعضی موارد با آن ها متفاوت است. بنا بر نظریه های قدیمی خواندن که در روش های مطالعه زیر بنای روش های تند خوانی قرار گرفته، چنین فرض شده است که سرعت مطالعه وابسته به حرکات سریع چشم است، یعنی هر چقدر چشم سرعتر از روی کلمات بگذرد، ذهن نیز سریع تر اطلاعات موجود در کلمات را درك مي كند. بر خلاف اين نظريه در روان شناسي يادگيري جديد كه از يك رويكرد خبرپردازي يا پردازش اطلاعات سر چشمه مي گيرد، اينگونه استدلال مي شود كه عامل مهم در سرعت مطالعه، پردازش اطلاعات در ذهن خواننده است. يعني هر چه ذهن آدمي اطاعات دريافتي را سريع تر پردازش كند، سرعت درك ولذا سرعت مطالعه او نيز بيشتر خواهد بود. تفاوت هاي فردي افراد در خواندن به فرآيند پردازش اطلاعات مركزي وابسته است نه به فرآ يند هاي حسي پيراموني.
روش هاي يادگيري موثر:
به منظور بهبود فرآيند يادگيري ،روش هاي متعددي بيان شده اند. براي آشنايي بيشتر شما عزيزان با اين روش ها به طور اجمالي به بررسي دو روش موثر به نام هاي روش پس ختام و مردر ميپردازيم.
روش پس ختام:
اين روش شامل 6 مرحله وكلمه ي پس ختام از حروف اول اين مراحل تشكيل شده كه عبارتند از :
1-پيش خواني: به معناي اجمالي به منظور دريافت كليات موضوع و سازمان دهي كلي مطلب است . در اين روش، خواننده قبل از خواندن دقيق، كل مطلب را مرور و بررسي مي كند.
2- سوال كردن:
براي هر قسمت از كتاب يا هر فصلي كه مطالعه ميشود ،ميتوان پرسش هائي مطرح كرد و با مطالعه ي بيشتر به آن ها پاسخ داد . سوال ها را با كلمات چگونه ، چه كسي چرا ، چه چيز وغيره بايد مطرح كرد.
3ـ خواندن:
در اين مرحله، كل متن يا كتاب مطالعه مي شود و به پرسش هاي مطرح شده پاسخ داده مي شود. سرعت خواندن بايد با سادگي يا پيچيدگي متن تناسب داشته باشد.
4ـ تفكر:
انديشيدن در مورد موضوع مطالعه به آن معنا مي دهد و به ياد سپاري آن كمك مي كند. به منظور يادگيري بهتر مطالب، از پيش آموخته شده ارتباط داده، نكات اصلي وفرعي را شناسايي كرده وبه يكديگر پيوند داده و تناقضات موجود در متن را حل كرد. با توجه به آنچه كه گفته شد، مهمترين اصل زيربناي تفكر در جريان مطالعه، بسط معنايي است. يعني شاخ و برگ دادن به مطالب آموخته شده و ايجاد ارتباط بين آنها و آموخته هاي قبلي كه مي تواند به ياد سپاري مطالب كمك كند.
5ـ از حفظ گفتن:
پس از مطالعه هر قسمت، بايد مطالب آن توسط خواننده به زبان ساده بازگو شود. اين بازگويي مطالب، معلوم مي كند كه كدام قسمت ها به خوبي ياد گرفته نشده و بايد مجدداُ مطالعه شود.
6ـ مرور كردن:
پس از اتمام مظالعه يك كتاب يا مطالب درسي به منظور جلوگيري از فراموشي مطالب بايد كل مطلب مرور شود. بهترين راه مرور كردن اين است كه بدون مراجعه به متن اصلي به پرسش هاي مطرح شده پاسخ داده شود. در صورتي كه خواندن متن، نتواند به پرسش ها پاسخ دهد، لازم است به متن اصلي مراجعه كرده و مجدداُ اقدام به مطالعه قسمت فراموش شده نماييد. پژوهش هاي مختلفي كه در رابطه با تاثير روش پس ختام در افزايش پيشرفت تحصيلي و بالا بردن كيفيت يادگيري دانش آموزان و دانشجويان انجام شده نشان داده اند كه اين روش تاثير زيادي دارد.
روش مردر:
يكي از روش هاي مطالعه يادگيري، روش مردر نام دارد. مراحل اين روش عبارتند از:
1ـ حال وهوا:
منظور اين است كه براي مطالعه بايد سر حال وآماده يادگيري باشيد. بدين منظور سعي كنيد با ايجاد حالت آرميدگي عضلاني بر اضطراب خود غلبه كرده و افكار مثبت را جانشين افكار منفي و شك ترديد هاي بيهوده سازيد.
2ـ درك و فهم:
در اين مرحله بكوشيد تا آنجا كه ممكن است، مطالبي را كه مي خوانيد به طور عميق درك كنيد. از ميزان درك خود آگاه باشيد و مطالبي را كه خوب نفهميده ايد، با علامت سؤال مشخص كنيد.
3ـ يادآوري:
آنچه را كه در هر مرحله خوانده و فهميده ايد، به ياد آوريد.در اين مرحله با استفاده از تخيل، تفسير و تحليل مطالب به يادگيري مطلب كمك كنيد.
4ـكشف و هضم:
در اين مرحله مطالبي كه در مراحل قبل نفهميده ايد، مراجعه كرده و به يادگيري آنها و كشف ارتباط بين مطالب با يكديگر بپردازيد. مطالب پيچيده را به اجزاي ساده تر تجزيه كنيد و براي فهم آنها از معلمان، اساتيد ومنابع معتبر كمك بگيريد.
5ـ بسط و گسترش:
مطالبي را كه مي خوانيد به آنچه كه قبلاٌ آموخته ايد، ارتباط داده و به آن شاخ و برگ دهيد و سؤال هايي نظير اين سؤال ها را از خود بپرسيد:
ـ اگر به نويسنده ي مطلب دسترسي داشتيد، از او چه سؤال هايي مي پرسيديد؟
ـ چگونه مي توانيد آنچه را كه آموخته ايد، براي ديگران قابل فهم سازيد؟
ـ چگونه مي توانيد از اطلاعاتي كه كسب كرده ايد، در عمل استفاده كنيد؟
مرور مطالب آموخته شده و پاسخ دادن به سؤال هاي طرح شده به منظور رفع ابهامات و اشكالات احتمالي، يكي از مهمترين مراحل در تمام روشهاي يادگيري است.
1-راههای صحیح مطالعه:
دكتر فيل ريس، در كتاب «۵۰۰ نكته درباره مطالعه» و دكتر عين الله خادمى در كتاب «مطالعه روشمند» چنين نوشتهاند:
۱. برخى افراد ترجيح مىدهند در سكوت مطالعه كنند و برخى در سروصدا. بعضى صندلى راحتى را مىپسندند و بعضى دراز كشيدن يا نشستن رسمى را. اصلاً وسواس به خرج ندهيد و در هر حالتى كه راحتتر هستيد، مطالعه خود را آغاز كنيد.
۲. اگر مكان مطالعه شما كمى آشفته و به هم ريخته است، مرتب كردن آن را به نيم ساعت پس از مطالعه موكول كنيد؛ زيرا در اين صورت، در حين مرتب كردن اتاق، به مطالبى كه مطالعه كردهايد، فكر خواهيد كرد و زمان مفيدى را از دست نخواهيد داد.
۳. گاهى اوقات از مكانهاى استثنايى و هيجانانگيز استفاده كنيد تا مطلبى كه مطالعه مىكنيد، همراه آن خاطره در ذهن شما ماندگار شود؛ مثلاً در يك شب بارانى با يك چتر و يك چراغ قوه زير باران رويد و مطلب را مطالعه كنيد و يا در يك مكان تاريخى و قديمى، به تفكر و مطالعه در مورد مطلب مورد علاقه خود بپردازيد.
۴. اگر امكان داشته باشد، موضوع مورد مطالعه شما با مكانى كه انتخاب مىكنيد، هماهنگى و سنخيت داشته باشد. اين كار، به افزايش بهرهورى شما كمك بسيار مىكند. اين هماهنگى، شامل ابزار و لوازم مورد نياز نيز مىشود.
۵. قبل از انتخاب محل مطالعه خود، چند خصوصيت مهم و ايدهآل را براى مكان مطالعه، در ذهن خود فهرست كنيد تا راحتتر بتوانيد آن را بيابيد.
۶. در مكان مطالعه شما، بايد راهى براى خيره شدن به دور دست وجود داشته باشد؛ زيرا توقف در مطالعه و چشم دوختن به بىنهايت، در افزايش كارآيى مطالعه بسيار سودمند است؛ حداقل گاهى به سقف اتاق خيره شويد.
۷. هيچ گاه مطالعه خود را به حضور در مكان خاصى مشروط نكنيد؛ زيرا در اين صورت بهانهاى مىيابيد تا در ساير مكانها از مطالعه بگريزيد. به ياد داشته باشيد كه در حقيقت، «مكان مطالعه، جايى است كه شما هستيد».
۸. دقت كنيد كه ميزان نور، دماى محيط، شكل صندلى و ساير شرايط، در مكان مطالعه شما به گونهاى نباشند كه شما را خواب آلوده كنند.
۹. تهويه خوب و اكسيژن زياد در مكان مطالعه، شرطى حياتى است.
روش مطالعه
۱. به قول آدريل جانسون، خوب كتاب خواندن را نمىتوان از خواص مادرزادى دانست. براى قرائت، بدون شك، پرورش خاصى لازم است.
۲. بهترين روش كتابخوانى، روشى است كه خواننده در اين كار بتواند زيبايىهاى چيزى را كه مىخواند، دريابد و به هنگام لزوم، معايب آنها را بفهمد و اين از راه پرورش و ممارست حاصل مىگردد.
۳. در معانى كلماتى كه براى نخستين بار مىبينيد، دقت كنيد. بيهوده تصور نكنيد كه سياق مطلب، آن معانى را براى ما كشف مىكند. همان زمان، بهترين وقت براى رفتن به سراغ فرهنگ لغت است.
۴. اميل فاگه، نويسنده فرانسوى، عقيده دارد كه بايد در خواندن كتاب استقامت داشته باشيم. استقامت، لجاجت نيست؛ بلكه نوعى بردبارى است كه ذوق ما را مىپرورد و درك ما را عميق مىكند.
۵. مون تنى، دانشمند شهير فرانسوى، درباره انتخاب كتاب و روش كتابخوانى نظريهاى بسيار بديع و زيبا دارد. يكى از اين عقايد، آن است كه براى وصول به عمق معناى يك كتاب خوب، بايد آن را دوبار بخوانيم و با آن ارتباط دائمى داشته باشيم. يك اثر پربها، ما را مدتها سعادتمند مىسازد. ما نمىتوانيم با يك بار خواندن، به اين درجه از خوشبختى برسيم؛ هر چند در اين يكبار، دقت فوق العاده به كار بريم.
۶. همچنين وى معتقد است كه اگر بخواهيم از كتابى كه خواندهايم، نظر صحيحى پيدا كنيم، بايد درباره آن گفتگو كنيم. كتابهاى خوب، افق گفتگوهاى پرثمر را به روى ما مىگشايند و اين، همان چيزى است كه ما آن را مباحثه مىناميم.
۷. در كتاب «۵۰۰ نكته درباره مطالعه» آمده است: يكى از روشهاى خوب مطالعه، استفاده از يادداشت بردارى است. فقط توجه كنيد كه به جاى يادداشت، رونويسى نكنيد! طرحهاى گوناگون بريزيد؛ نكات مهم يادداشت را برجستهتر بنويسيد و اگر مطلبى را درك نمىكنيد، به صورت سؤال يادداشت برداريد.
۸. در كتاب «روشهاى تسريع در خواندن و درك» پيشنهاد شده است كه هنگام مطالعه، ابتدا خلاصه مطلب را كه اغلب در ابتداى مقاله يا كتاب آمده است، بخوانيد؛ سپس عنوانها و فهرست اجمالى كتاب را مطالعه كنيد و بعد چند سطر از ابتداى هر عنوان را مطالعه كنيد؛ زيرا مهمترين مطالب، معمولاً در همين خطوط ابتدايى هستند و سرانجام ساير توضيحات و تفاسير كتاب را بر اطلاعات خود بيفزاييد. ۹. از همان زمان مطالعه، براى به كار بستن آن چه مىآموزيد، برنامهريزى كنيد. به قول تولد، «مطالعه و عمل نكردن، مانند شخم زدن و بذر نپاشيدن است».
۱۰. بيكن جمله زيبايى در اين باره دارد؛ «برخى كتابها را بايد چشيد؛ بعضى ديگر را بايد بلعيد و قليلى را هم بايد جويد وهضم كرد
.كارآيى مطالعه
۱. كيفيت مطالعه را بالا ببريد؛ به روخوانى سطحى در حالت پراكندگى فكر قناعت نكنيد و با مفهوم و معناى مطلب، ارتباط برقرار سازيد تا آن چه را كه مورد نياز است، به خوبى درك كنيد.
۲. حجم مطالعه، حواس شما را پرت نكند؛ مطالعه بيشتر و سريعتر، تنها بهانهاى براى بيشتر دانستناست؛ پس ابتدا آن چه را مىخواهيد بدانيد و بفهميد، برداشت كنيد و آن گاه با كلمات «سرعت» و «بيشتر» وسوسه شويد.
۳. قبل از آن كه از موضوع اصلى كتاب منحرف شويد و به مطلب ديگرى بپردازيد، قسمتهايى را كه دوست داريد به خاطر بسپاريد، مشخص كنيد.
۴. حتماً براى مطالعه خود برنامهريزى داشته باشيد. اين كه قصد يادداشت بردارى داريد يا خير، در مورد چه موضوعى بايد تمركز كنيد، چه سؤالاتى در ذهن داريد كه در اين كتاب جواب آنها را مىجوييد و…، همه بايد از قبل برنامهريزى شده باشند.
۵. بايد كتابى كه مطالعه مىكنيد، مختص به خود شما باشد تا به راحتى در آن علامتگذارى و نكته نويسى كنيد. استفاده از مداد يا ماژيك رنگى، به شما امكان مىدهد تا در مراجعه مجدد به كتاب، بهره بيشترى ببريد؛ هر چند نبايد اين خطوط رنگى، استفاده شما را از ساير خطوط كتاب كاهش دهد.
۶. هنگام مطالعه، همواره يك قلم در دست داشته باشيد؛ زيرا مطالعه، آنگاه كارآيى مطلوب مىيابد كه همراه با مطالعه سؤالات، ذهن خود را با آموزههاى كتاب تطبيق دهيد و در حاشيه آن يادداشت كنيد.
۷. ميان مطالعه و ساير كارهاى خود، تعادلى به وجود آوريد تا هم از خواندن خسته نشويد و هم تجربه و عمل را به بهرهورى مطالعه خود بيفزاييد.
۸. مطالعه پراكنده، با موضوعات گوناگون و متناقض، موجب كاهش بهرهورى شما مىشود؛ سعى كنيد در نوع كتابى كه براى مطالعه انتخاب مىكنيد، مطالعات قبلى خود را در نظر آوريد تا نظم فكرى شما به هم نخورد.
۹. اگر بتوانيد از هر كتابى كه مىخوانيد، نكات مهم و كليدى آن را خلاصهبردارى كنيد، بر كارآيى مطالعه شما مىافزايد. اين راهكار، آنگاه ارزشمندتر مىشود كه خواننده به زبان و عبارات خودش، مطالب را يادداشت كند.
۱۰. به ياد داشته باشيد كه علاقه و انگيزه، در مورد مطلبى كه براى مطالعه انتخاب كردهايد، به بهرهورى شما از آن چه مىخوانيد، بسيار مىافزايد.
۱۱. گاهى قرار دادن يك پاداشِ مشروط براى مطالعه حجم خاصى از كتاب، به هيجان و لذت مطالعه مىافزايد و نوعى اثر تشويقى بر فرد مىگذارد. اين پاداشها، مىتواند ديدن يك برنامه تلويزيونى، رفتن به مكانى خاص، انجام يك فعاليت مورد علاقه يا حتى خوردن يك خوراكى مورد علاقه باشد؛ مشروط بر اين كه ميزان تعيين شده، مطالعه شده باشد.
۱۲. رنگ كاغذ، رنگ قلم، نحوه نشستن، فاصلهچشم با كتاب، نور محيط و ساير شرايط مكانى نيز در كارآيى مطالعه شما كاملاًمؤثرند.تمركز مطالعه
دكتر خادمى در كتاب «مطالعه روشمند»، نكاتى را براى ايجاد تمركز حواس لازم مىداند كه عبارتند از:
۱. علاقه به موضوع مورد مطالعه، يكى از علل مهم ايجاد تمركز و دقت در حين مطالعه است.
۲. هماهنگى اراده و تخيل نيز در اين رابطه كارساز است؛ به عبارت ديگر، چشمان فرد بر صفحه كتاب و افكارش در حال پرواز به دور دستها نباشد.
۳. برخى مسائل جسمى و روحى نيز مىتوانند تمركز فرد را بر هم بزنند؛ مانند گرسنگى، تشنگى، بيمارى، نگرانى و اضطراب.
۴. برخى مسائل محيطى نيز از عوامل برهم زننده تمركزند؛ مانند سروصداى زياد، نور زياد يا كم، لباس نامناسب و… . آقاى حق جو در كتاب «روشهاى تسريع در خواندن و درك»، چند نكته مهم ديگر را نيز بر اين فهرست مىافزايد كه عبارتند از:
۵. يكى از مهمترين عوامل بر هم خوردن تمركز، عجله و شتاب است. اين حالت، سطح مطالعه را كاهش مىدهد و تمركز را بر هم مىزند.
۶. يكى از مسائل قابل توجه ديگر، سنگينى معده و سيرى بيش از حد است و به قول حضرت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله، «پرى معده و سيرى زياد، به وجود آورنده حماقت است». اين، همان خواندن و نفهميدن و به عبارتى، عدم تمركز و عدم ارتباط، با مفهوم كتاب است.
۷. انتخاب زمان مناسب، از عوامل ايجاد تمركز است؛ مثلاً پس از استراحت، خصوصاً در صبحگاهان، بهترين حالت تمركز و ساعات خستگى و كسالت، نامناسبترين اوقات، براى تمركزند؛ البته در صبحگاهان، لازم است قدرى ورزش كنيد تا بدن آمادگى لازم را به دست آورد.
۸. نظم و انضباط در نوع، ساعت و مكان مطالعه، همگى از عوامل ايجاد كننده تمركز مىباشند.
سرعت مطالعه
۱. دكتر فيل ريس پيشنهاد مىكند كه اگر قصد داريد سرعت مطالعه را افزايش دهيد، حتماً ابتدا به فهرست كتاب نظرى دقيق بيندازيد تا نسبت به موضوعات كلى كتاب آگاهى پيدا كنيد.
۲. تند خوانى، هميشه مناسب نيست و در مطالبى كه به تعمق و تأمل نياز دارد، اصلاً نبايد به كار گرفته شود.
۳. مغز ما هميشه تندتر از بيان ما كلمات را دريافت مىكند؛ براى افزايش سرعت، سعى كنيد عادت بلند خوانى كتاب را ترك كنيد.
۴. تمرين كنيد تا به جاى درك لغت به لغت يك جمله، به درك گروهى لغات عادت كنيد.
۵. به نظر نويسنده كتاب «تسريع در خواندن و درك»، يكى از عوامل كندخوانى، برگشت است؛ يعنى آن كه فرد مرتب نگاه خود را به خطوط پيشين بر گرداند. اين كار، تمركز فرد را از ميان مىبرد و وقت زيادى را تلف مىكند. هنگام مطالعه، چشم بايد به طور مستقيم و به موازات صفحه حركت كند و از پريدن به سطرهاى بالا و پايين، دورى جويد.
۶. كسانى كه با انگشت خط مورد مطالعه را دنبال مىكنند، بايد اين عادت را ترك كنند؛ زيرا در تند خوانى، فقط چشم كار مىكند، نه دست و زبان.
۷. نويسنده كتاب «مطالعه روشمند»، بر اين باور است كه حتى تكان دادن سر هنگام مطالعه، از سرعت مطالعه مىكاهد؛ پس بهتر است كه اين گونه بگوييم: در تند خوانى، فقط چشم كار مىكند؛ نه دست، نه زبان و نه سر. براى ديدن همه صفحه كتاب، اصلاً به حركت سر نيازى نيست؛ صفحه، خود در دامنه بينايى قرار دارد.
۸. وى از مشكل ديگرى به نام «خالى خوانى» نام مىبرد كه عبارتست از: سرگردانى چشم در حاشيه سفيد كتاب يا لابهلاى خطوط و يا هر قسمت غير مفيد صفحه. اين حالت را ديدن غير مفيد نيز مىگويند و موجب كاهش سرعت مطالعه مىشود.
0.حتى نوع ورق زدن نيز به صرفهجويى در وقت كمك مىكند. ورق زدن درست آن است كه با دست چپ واز گوشه بالايى صفحه صورت گيرد و چند لحظه قبل از پايان صفحه، دست براى ورق زدن آماده باشد. كسانى كه با دست راست و از گوشه پايينى صفحه ورق مىزنند، از سرعت و تمركز خود مىكاهند .
2-چگونه وکجا مطالعه کنیم:
مکان و شرایط مطالعه: مکان و شرایط ذهنی از نکات مهم یک مطالعه مفید وخوب است و در میزان یادگیری، کارآمدی، مدت و طولانی شدن مطالعه تاثیر بسزایی دارد. کارشناسان و روان شناسان معتقدند که یکی از مشکلات جوانان برای مطالعه بیتوجهی بهشرایط و فضای مطالعه است که اغلب موجب خستگی و کاهش انگیزه میشود.
بهترین زمان مطالعه برای انسان، هنگام آرامش و داشتن رضایت است، زیراداشتن دغدغه و نگرانی در هنگام مطالعه، نتایج مطلوبی برای انسان به همراه نخواهدداشت. مشغول بودن فکر و ذهن و خستگی روح و جسم، توان فرد را کاهش میدهد و در اینحالت، مطالعه کتاب، جز اتلاف وقت و بیحاصلی سودی ندارد.
منفعت مطالعه کتابها هنگامی حاصل میشود که انسان بدون خستگی و دغدغه ودر فضایی مملو از آرامش، صمیمت و رضایت، به مطالعه بپردازد. اتاق مطالعه را از نقاطآرام منزل و اداره انتخاب کنید بهطوریکه از نور طبیعی کافی برخوردار باشد.
اتاق مطالعه باید از صداهای مزاحم بیرون دور باشد تا حواس خواننده بهبیرون هدایت نشود. انتخاب اتاق مطالعه باید بهگونهای باشد که درحد امکان هنگامروز احتیاج به روشنایی غیرطبیعی نداشته باشد.
سعی کنید هنگام شب از چراغ مطالعه استفاده نکنید زیرا چراغ مطالعه علاوهبر این که میتواند به چشم صدمه برساند، در خستگی زود هنگام چشم نیز تاثیر دارد. دمای اتاق مطالعه خود را همواره معتدل نگهدارید تا هرگز درهنگام مطالعه در اتاقاحساس گرما و سرما نکنید.
زمان مطالعه زمان مطالعه برای افراد تفاوت میکند، برخی در سکوت شب وبرخی نیز هنگام صبح را به عنوان زمان مطالعه انتخاب میکنند اما مطالعه هنگام صبحاز هر زمان دیگر بهتر است. مطالعه کتاب را صبح زود شروع کنید زیرا ذهن انسان پسازچندساعت استراحت و آرامش، بیش از هر زمان دیگر آماده یادگیری است.
وقتی که صبح زود را برای مطالعه انتخاب میکنید حتما قبل از آن صبحانهصرف کنید زیرا گرسنگی در کاهش میزان یادگیری و فراگیری تاثیر زیادی دارد. پس از صرفغذا نیز بلافاصله شروع به مطالعه کتاب نکنید و چند قیقه بعد از غذا مطالعه را آغازکنید.
ورزش و نرمش و حتی حمام گرفتن نیز پیش از مطالعه در میزان یادگیری موثراست. مطالعه صبحگاهانهنگامی مفید واقع میشود کهفرد شب قبل را بهخوبی استراحتکرده باشد و خسته و خواب آلود نباشد.
برای مطالعه هرچه بهتر در هنگام صبح، سعی کنید شب را زودتر بخوابید تابتوانید مطالعه مفیدی داشته باشید. خستگی، دستکم ۵۰درصد از توانایی ذهنی و مغزیانسان را کاهش میدهد و مطالعه در چنین وضعیتی، یادآوری مطالب فرا گرفته پیشین رانیز با اختلال روبهرو میکند.
میز و صندلی مناسب میز و صندلی مناسب و درست نشستن یکی از مهمترینشرایط مطالعه است که رعایت نکردن آن علاوه برتاثیر نامطلوب در مطالعه مشکلات جسمانیرا نیر درپی خواهد داشت. نداشتن میز و صندلی مناسب در هنگام مطالعه طولانی عوارضجسمانی متعددی دارد که به گفته پزشکان، دردهای مفاصل، کمر و گردن از جملهی آن است.
هنگام خرید میز و صندلی دقت کنید، صندلی باید به گونهای باشد که زمانمطالعه پشت انسان کاملا به صندلی چسبیده باشد. میز مطالعه نیز باید طوری انتخاب شودکه خواننده هنگامی که دو دست خود را روی میز قرار میدهد، حداقل فاصله کتاب و چشماناو کمتر از ۴۰سانتیمتر نباشد.
فاصله صندلی خود را با میز مطالعه طوری تنظیم کنید که کمر و گردن شما خمنشود، هنگام مطالعه باید براساس شرایط فیزیکی متعادل نشست، به گونهای که هیچ عضویاز بدن شما احساس ناراحتی نکند و اعضای بدنتان نسبت به میز و صندلی راست و مستقیمباشد. سعی کنید صندلیهای دستهدار را برای مطالعه انتخاب کنید تا هنگام مطالعهبتوانید دستهایتان را روی آن قرار دهید و خستگی دستهایتان رفع شود.
میز و صندلی کودکان و بزرگسالان باهم تفاوت دارد، برای مطالعه مفید بایداز میز و صندلیهای مناسب این گروهها استفاده کرد. میز و صندلی کودکان باید بهتناسب قد آنها انتخاب شود بگونهای که پاهای کودک هنگام تماس با زمین، زوایه۹۰درجه تشکیل دهد.
صندلیهایی برای مطالعه انتخاب کنید که از هر لحاظ کاملا راحت باشد،درحد امکان از استفاده از صندلیهای بدون پوشش ابر خودداری کنید تا در هنگام مطالعههیچ یک از اعضای بدن شما احساس ناراحتی نکند. از خواندن کتاب بصورت خوابیده ودرازکش خودداری کنید.
مطالعه فردی برای این که حواس فرد در هنگام مطالعه کاملا روی مطالبکتاب متمرکز شود افراد باید کتاب را به تنهایی و به صورت فردی مطالعه کنند. مطالعهفردی در واقع دوری از صداهای مزاحم و گفت و گو است و در واقع موجب افزایش تمرکزمیشود.
هر چه در محیط مطالعه افراد کمتری رفت و آمد کنند، پیشرفت و تمرکز فرددر فراگیری مطالب افزایش مییابد. مطالعه جمعی باعث میشود که هرلحظه امکان گفتوگوبین دو طرف در موضوعهای مختلف بوجود آید که این تعامل سبب عدم تمرکز در مطالعه وکاهش در پیشرفت مطالعه میشود.
مطالعه جمعی برای کتابهای درسی مانند ریاضی مناسب است و میتواند درفراگیری تاثیر مثبت داشته باشد. البته در این مورد نیز اگر دانشآموز آن بخشی ازدرس را تاحدودی میداند خود مطالعه کند و بخشیرا که مشکل دارد بادیگران حل و فصلکند، بر یادگیری تاثیر بیشتری دارد.
میتوانید بعد از مطالعه، با دوستان خود درباره مطالب مطالعه شده بحثکنید که این امر باعث میشود که مطالب بهتر در ذهن شما باقی بماند. گفتوگو بادوستان درباره مطالب خوانده شده نوعی مرور مطالب محسوب میشود و مطالب در ذهن باقیخواهد ماند.
هنگام مطالعه از گوش کردن موسیقی خودداری کنید زیرا هرگونه آلودگی صوتیو سر و صدا تمرکز فرد را بهم میزند. رادیو و تلویزیون دراتاق مطالعه نباید روشنباشد زیرا دراین صورت اگرچه فرد مطالب را میخواند و صفحات را ورق میزند اما هیچگونه یادگیری صورت نمیگیرد و مطالب پس از مطالعه در ذهن خواننده باقی نمیماند.
خواندن اطلاعات مندرج در صفحهی اول قبل از شروع مطالعه فصلهای اصلیکتاب، ابتدا بهدقت عنوان کتاب، نویسنده کتاب، موضوع مطالب، ناشر کتاب و سال انتشاررا بخوانید.
در مرحلهی بعد حتما فهرست مطالب کتاب را بخوانید زیرا این کار ضمناینکه انسان را با موضوع مطالب کتاب آشنا میکند، میتواند تصویر کاملی از محتوایکتاب به دست دهد. خواندن مقدمه کتاب که میتوان آن را حاوی خلاصه کتاب تلقی کردهرگز از دست ندهید زیرا نویسنده در آن خلاصه موضوع مطالب را به منظور آشنایی هرچهبیشتر خواننده به نگارش در آورده که مطالعه آن ضروری است.
وسعت دید یکی از عوامل کندخوانی، تلفظ کلمات و خواندن تک تک آنهاحتی بصورت بی صدا است که باید از آن پرهیز شود.
هنگام خواندن وسعت دید را میتوان تا حد دیدن بیشاز پنج کلمه در هرتوقف گسترش داد. برای دیدن بیش از یک کلمه در هر بار باید از حرکت سر جلوگیری شود،بدین ترتیب تعداد توقفهای یک خواننده در پاراگراف دو خط و نیمی به حدود پنج تا ششتوقف کاهش مییابد.
دقت به موضوع اصلی موقع خواندن مطالب تازه باید بهموضوع اصلی ومحوری کتاب توجه داشت یعنی جملات گویا و کلمات اصلی را تشخیص داد.
دقت و درک موضوع اصلی کتاب تمرکز خواننده را افزایش داده و از حاشیهپردازی واتلاف وقت جلوگیری میکند، درنتیجه میزان یادگیری بیشتر میشود. هنگامخواندن مطالب، ذهن را باید خالی از رویا و فکر کردن به موضوعات جانبی کرد تا مطلببطور کامل در ذهن بماند.
مطالعه با دقت کتاب را همواره بدون شتاب و عجله مطالعه کنید وتازمانی که مطلبی را به درستی فرا نگرفتهاید سراغ مطالعه مطلب دیگر نروید.
مطالب کتاب غیر درسی و درسی به هم پیوسته و مرتبط است، زمانیکه یک مطلبرا خوب یاد نگرفتهاید، مطالعهو یادگیری مطالب دیگر بادشواری صورت میگیرد. مطالعهکتابها بویژه کتابهای علمی باید در کمال دقت و وسواس صورت گیرد.
جهش از مطالعه یک موضوع به موضوعی دیگر، بدون درنظر گرفتن فاصله، سببمیشود که دو مطلب درهم آمیزد و در نتیجه هیچکدام از دو مطلب به درستی در ذهن فردباقی نماند. برای تغییر موضوع مطالعه همواره سعی کنید یک وقفه ایجاد کنید تا مطالبجدید و پیشین در هم آمیخته نشود.
یکی از عوامل عمدهای که باعث جلوگیریاز درک سریع یک متن درهنگامخواندن و مانع حفظ کردن آن مطلب میشود تداخل آموختههای قبلی و بعدی است، یعنیمطالب قبلی آموخته شده با مطالب جدید در هم میآمیزد. برای جلوگیری از بروز اینحالت بهترین راه مطالعه تک موضوعی است، یعنی در مدتی که یک مطلب را میخوانید ازخواندن سایر مطالب خودداری کنید و تنها ذهن خود را روی همان مطلب متمرکز کنید.
پس از استراحتی کوتاه، موضوع مطالب را تغییر دهید واین کار باعث عدمتداخل دانستهها و آموختههای جدید میشود. در صورت مشاهده خستگی از یک موضوع یا یککتاب (درسی و غیردرسی)، کتاب دیگری را (با حفظ فاصله زمانی) محور مطالعه خود قراردهید.
یادداشت برداری و خلاصه نویسی یادداشت برداری و خلاصه نویسی ازمهمترین شیوههای درست مطالعه کردن است زیرا این کار باعث میشود که مطالب مهمکتاب همواره در دسترس باشد.
خلاصهنویسی کمک میکند که افراد حجم زیاد مطالب یک کتاب را یادداشتکنند و با مراجعه به آن در مدت بسیار کوتاهی بخوانند و به خاطر بسپارند. بسیاری ازمطالب کتابهایی را که میخوانیم، فرار است و امکان دارد پس از مدتی، از حافظه وذهن انسان پاک شود.
مطالب را در کاغذهایی که در اصطلاح به آن فیش میگویند، یادداشت کنید. یکی از ویژگیهای فیشبرداری این است که مطلب براحتی دردسترس قرار میگیرد ومیتوان در هر زمان مطالب کتابی را مطالعه کرد.
دفتر و دفترچه برای یادادشت اصلا مناسب نیست زیرا بدلیل دستهبندی نبودننوشتهها، پیدا کردن مطلب مورد نظر بسیار دشوار است. یادداشت برداری نباید بیش ازاندازه باشد زیرا خواننده آماتور در صورت زیاد نوشتن از یادداشت برداری و حتیخواندن کتاب باز میماند.
برای خط کشیدن زیر مطالب مهم کتاب از مداد استفاده کنید تا امکان پاککردن آن وجود داشته باشد. پساز یک ساعت مطالعه ۱۵دقیقه استراحت کنید و برایآرامش خود، به بیرون بروید و یا از اتاق مطالعه به فضای بیرون بنگرید و سعی کنید بهفضاهای طبیعی و دور دست چشم بدوزید.
3-شیوه های صحیح مطالعه:
متاسفانه در مدرسه ودانشگاه چيزي راجع به چگونه درس خواندن نمي آموزند . يادگيري و مطالعه ، رابطه ايتنگاتنگ و مستقيم با يكديگر دارند، تا جايي كه مي توان اين دو را لازم و ملزوميكديگر دانست. براي اينكه ميزان يادگيري افزايش يابد بايد قبل از هرچيز مطالعه ايفعال و پويا داشت .
شيوه صحيح مطالعه ،چهار مزيت عمده زير را به دنبال دارد:
۱- زمان مطالعه را كاهش ميدهد.
۲- ميزان يادگيري را افزايش ميدهد .
۳-مدت نگهداري مطالب در حافظه را طولاني تر مي كند.
۴- بخاطر سپاري اطلاعات را آسانتر مي سازد.
براي داشتن مطالعه اي فعال وپويانوشتن نكات مهم درحين خواندن ضروري است تابراي مرورمطالب،دوباره كتاب رانخوانده ودر زماني كوتاه ازروي يادداشتهاي خودمطالب رامرور كرد .
يادداشت برداري ، بخشي مهم و حساس از مطالعه است كه بايد به آن توجهي خاص داشت . چون موفقيت شما را تا حدودي زياد تضمين خواهد كرد و مدت زمان لازم براي يادگيري را كاهش خواهد داد. خواندن بدون يادداشت برداري يك علت مهم فراموشي است.
شش روش مطالعه :
خواندن بدون نوشتن ،خط كشيدن زيرنكات مهم، حاشيه نويسي وخلاصه نويسي، كليد برداري خلاقيت و طرح شبكه اي مغز
۱-خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است . مطالعه فرآيندي فعال و پويا است وبراي نيل به اين هدف بايد از تمام حواس خود براي درك صحيح مطالب استفاده كرد. بايد با چشمان خود مطالب را خواند، بايد در زمان مورد نياز مطالب را بلند بلند ادا كرد و نكات مهم را يادداشت كرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگير شده و حضوري فعال و همه جانبه در يادگيري داشت و هم در هنگام مورد نياز ، خصوصا” قبل از امتحان ، بتوان از روي نوشته ها مرور كرد و خيلي سريع مطالب مهم را مجددا” به خاطر سپرد .
۲- خط كشيدن زير نكات مهم :اين روش شايد نسبت به روش قبلي بهتر است ولي روش كاملي براي مطالعه نيست چرا كه در اين روش بعضي از افراد بجاي آنكه تمركز و توجه بروي يادگيري و درك مطالب داشته باشند ذهنشان معطوف به خط كشيدن زير نكات مهم مي گردد .حداقل روش صحيح خط كشيدن زير نكات مهم به اين صورت است كه ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را كاملا” درك كنند و سپس زير نكات مهم خط بكشند نه آنكه در كتاب بدنبال نكات مهم بگردند تا زير آن را خط بكشند .
۳- حاشيه نويسي :اين روش نسبت بدو روش قبلي بهتر است ولي بازهم روشي كامل براي درك عميق مطالب و خواندن كتب درسي نيست ولي مي تواند براي يادگيري مطالبي كه از اهميتي چندان برخوردار نيستند مورد استفاده قرار گيرد.
۴- خلاصه نويسي : در اين روش شما مطالب را ميخوانيد و آنچه را كه درك كرده ايد بصورت خلاصه بروي دفتري يادداشت مي كنيد كه اين روش براي مطالعه مناسب است و از روشهاي قبلي بهتر مي باشد چرا كه در اين روش ابتدا مطالب را درك كرده سپس آنها را يادداشت مي كنيد اما بازهم بهترين روش براي خواندن نيست .
۵- كليد برداري :كليد برداري روشي بسيار مناسب براي خواندن و نوشتن نكات مهم است . در اين روش شما بعد از درك مطالب ، بصورت كليدي نكات مهم را يادداشت مي كنيد و در واقع كلمه كليدي كوتاهترين، راحتترين ،بهترين وپرمعني ترين كلمه اي است كه با ديدن آن، مفهوم جمله تداعي شده و به خاطر آورده مي شود .
۶- خلاقيت و طرح شبكه اي مغز: اين روش بهترين شيوه براي يادگيري خصوصا” فراگيري مطالب درسي است .در اين روش شما مطالب را ميخوانيد بعد از درك حقيقي آنها نكات مهم را به زبان خودتان و بصورت كليدي يادداشت مي كنيد و سپس كلمات كليدي را بروي طرح شبكه اي مغز مي نويسد ( در واقع نوشته هاي خود را به بهترين شكل ممكن سازماندهي مي كنيد و نكات اصلي و فرعي را مشخص مي كنيد)تا در دفعات بعد به جاي دوباره خواني كتاب ، فقط به طرح شبكه اي مراجعه كرده وبا ديدن كلمات كليدي نوشته شده بروي طرح شبكه اي مغز ، آنها را خيلي سريع مرور كنيد . اين روش درصد موفقيت تحصيلي شما را تا حدود بسيار زيادي افزايش ميدهد و درس خواندن را بسيار آسان مي كند. و بازده مطالعه را افزايش ميدهد.
شرايط مطالعه
((بكارگيري شرايط مطالعه يعني بهره وري بيشتر از مطالعه ))
شرايط مطالعه ، مواردي هستند كه با دانستن ، بكارگيري و يا فراهم نمودن آنها ، مي توان مطالعه اي مفيدتر با بازدهي بالاتر داشت و در واقع اين شرايط به شما مي آموزند كه قبل از شروع مطالعه چه اصولي را به كار گيريد ، در حين مطالعه چه مواردي را فراهم سازيد و چگونه به اهداف مطالعاتي خود برسيد و با دانستن آنها مي توانيد با آگاهي بيشتري درس خواندن را آغاز كنيد و مطالعه اي فعالتر داشته باشيد :
۱- آغاز درست :براي موفقيت در مطالعه ،بايد درست آغازكنيد.
۲- برنامه ريزي : يكي از عوامل اصلي موفقيت ، داشتن برنامه منظم است .
۳- نظم و ترتيب: اساس هر سازماني به نظم آن بستگي دارد .
۴-حفظ آرامش: آرامش ضمير ناخود آگاه را پويا و فعال ميكند.
۵- استفاده صحيح از وقت :بنيامين فرانكلين، ((آيا زندگي را دوست داريد؟ پس وقت را تلف نكنيد زيرا زندگي از وقت تشكيل شده است .))
۶- سلامتي و تندرستي: عقل سالم در بدن سالم است .
۷- تغذيه مناسب: تغذيه صحيح نقش مهمي در سلامتي دارد.
۸- دوري از مشروبات الكلي : مصرف مشروبات الكلي موجب ضعف حافظه مي شود .
۹ – ورزش : ورزش كليد عمر طولاني است .
۱۰-خواب كافي: خواب فراگيري و حافظه را تقويت مي كند.
۱۱ –درك مطلب:آنچه در حافظه بلند مدت باقي مي ماند ، يعني مطالب است .
چند توصيه مهم كه بايدفراگيران علم ازآن مطلع باشند.
۱- حداكثر زماني كه افراد مي توانند فكر خود را بروي موضوعي متمركز كنند بيش از ۳۰ دقيقه نيست ، يعني بايد سعي شود حدود ۳۰ دقيقه بروي يك مطلب تمركز نمود و يا مطالعه داشت و حدود ۱۰ الي ۱۵ دقيقه استراحت نمود سپس مجددا” با همين روال شروع به مطالعه كرد.
۲- پيش از مطالعه از صرف غذاهاي چرب و سنگين خودداري كنيد. و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه نمائيد چون پس از صرف غذاي سنگين بيشتر جريان خون متوجه دستگاه گوارش ميشود تا به هضم و جذب غذا كمك كند و لذا خونرساني به مغز كاهش مي يابد و از قدرت تفكر و تمركز كاسته ميشود . از مصرف الكل و دارو هم خودداري فرمائيد همچنين غذاهاي آردي مثل نان و قندي قدرت ادراك و تمركز را كم مي كند نوشابه هاي گازدارهم همينطور هستند.
۳- ذهن آدمي با هوش است اگر يادداشت برداريد خود را راحت از حفظ و بياد سپاري مطالب مي كند و نيز همزمان نمي توانيد هم مطلبي را بنويسيد و هم گوش دهيد . پس در حين مطالعه لطفا” يادداشت برداري ننمائيد .
محمد جواد باهنر، در سال 1312 در شهر كرمان متولد شد. دومين فرزند خانواده بود و غير از ايشان هشت خواهر و برادر ديگر هم بودند. محله ايشان معروف به «محلة شهر» از محلههاي بسيار قديمي و مخروبة شهر كرمان به شمار ميرفت. پدرش، پيشهور سادهاي بود. زندگي بسيار محقرانهاي داشت، مغازه كوچكي در سرگذر، كه از اين راه امرار معاش ميكرد.
در پنج سالگي به مكتب خانهاي سپرده شد كه نزديك منزلشان بود، چون اولاً در آن ايام مدارس چندان زيادي نبود، اگر هم بود، خانوادههاي امثال خانواده ايشان به آن دسترسي نداشتند. در مكتبخانه بانوي متدينهاي بود كه قرآن را نزد ايشان خواند.
در همان خانه، نزد ايشان خواندن و نوشتن و درسهاي معمول آن روز را فرا گرفت. با راهنمايي حجتالاسلام حقيقي به مدرسة معصوميه كرمان راه يافت. از آن به بعد، درسهاي رسمي ايشان درس طلبگي بود. مدرسة معصوميه بعد از سالها بسته بودن در دورة رضاخان، بعد از شهريور 20 باز شده و چند نفر طلبه جمعآوري كرده بود. بعد از گذشت دو سه سال، ايشان نيز همراه چند نفر از دوستان خود وارد اين مدرسه شد، تحصيلات جديد به صورت متفرقه و داوطلبانه انجام مي شد. در سال 32 كه 20 ساله شده بود، توانست ضمن ادامة تحصيلات ديني، به گرفتن پنجم علمي قديم موفق شود. تا آن سال، درس را تا حدود سطح رسانده بود. در اوايل مهرماه 32 به قم عزيمت نمود. وضع مالي خانواده طوري بود كه به هيچ وجه، قادر به پرداخت مخارج تحصيلي ايشان نبودند، ايشان از شهرية محدودي كه آيهالله بروجردي در آن زمان ميدادند (23 تومان درماه)، زندگي ميكردم، البته بعد از مدتي 50 تومان هم از حوزة علميه كرمان به آنجا حواله ميشد. سال اول اقامتم در قم، در مدرسة فيضيه سكونت داشتم و توانستم «كفايه و مكاسب» را خدمت چند تن از استادان آن روز، مرحوم آقاي مجاهدي و آقاي سلطاني و ديگران، تمام كنم. از سال 33 به درس خارج رفتم، اساتيد ما در درس خارج، عمدتاً رهبر بزرگوارمان آيهالله العظمي امام خميني بودند كه ما اولين درس خارج درس فقه و درس اصول را از محضر ايشان استفاده كرديم و تا سال 41 ، يعني بيش از 7 سال، در خدمت ايشان بوديم، در مدت دو سال محضر درس ايشان را درك كردم. هنوز هم بسياري از يادداشتهاي درس آن روز به عنوان يادگار، ذخيره علمي خوبي براي ما باقي مانده است.
همچنين، سر درس مرحوم آيهالله بروجردي كه درس فقهي بود، حاضر ميشديم. با اينكه به خاطر مرجعيت ايشان و گستردگي درس، از نظر شاگردان، كلاس صورت خاصي پيدا كرده بود، ولي تا پايان سال 40 كه سال فوت ايشان بود، درس ايشان را ادامه داديم، استاد ديگر ما، علامه طباطبايي بود كه درس فلسفة «اسفار» را مدت شش سال در خدمت ايشان خوانديم، از درس تفسير ايشان نيز استفاده كرديم. يادم هست، اولين روزهايي كه درس تفسير را شروع كردند، ابتدا درس ميگفتند، سپس مطالب در جمع طلاب مورد بحث قرار ميگرفت، بعد از رفع اشكالات، درس را مينوشتند كه بعدها به صورت «الميزان»، دورة تفسير عالي درآمد. ما از ابتداي سورة بقره به بعد در محضر ايشان بوديم و من يادداشتهاي فراواني دارم كه خاطرة پرباري از آن دوران ميباشد. در آن دوران، درس امام پر شور بود، چون ايشان عمدتاً به تربيت طلاب ميپرداختند و معروف بود، طلبههايي كه ميخواهند بيشتر درس بخوانند و اهل فكر و تحقيق و كار هستند، در درس ايشان شركت ميكنند. و امروز، عمدة كساني كه به صورت علماي جوان شهرها يا ائمة جمعه يا افراد شوراي عالي قضايي، فقهاي شوراي نگهبان و مسئولان روحاني و بنام مملكت و تعداد متنابهي از نمايندگان مجلس كه سنشان مقداري بالاتر است (و) به انقلاب خدمت ميكنند، همه، شاگردان آن روز امام هستند. ما بهترين خاطرات علمي و تحصيلي خود را از دوران 9 سالهاي كه در قم بوديم، داريم.
در اولين سال ورودم به قم (سال 33 )، كلاس دوازدهم را به طور متفرقه امتحان دادم و ديپلم كامل گرفتم و بعد از مدتي در دانشكدة «الهيات» به ادامة تحصيلات دانشگاهي پرداختم، ولي چون درسهاي الهيات براي ما تازگي نداشت، ما اصولاً به تحصيلات قم ادامه ميداديم و هفتهاي يكي دو بار در بعضي از دروس كه لازم بود، به تهران ميآمديم و شركت ميكرديم. حدود سال 37 بود كه دورة ليسانس دانشگاه را تمام كردم، بعد از مدتي كه در قم مشغول بودم، توانستم دوره دكتري را هم ادامه دهم. همچنين، يك دورة فوقليسانس امور تربيتي را در دانشكده «ادبيات» تهران گذراندم. ما همه علاقهمند بوديم كه حوزة قم، از نظر نوع مطالعات و مسايل طرح شده و همچنين، از نظر تحقيقات علمي، فكري و فلسفي تحرك جديد داشته باشد كه خوشبختانه اين نهضت از چند سال قبل شروع شده بود. اولين جهش اين حركت، از طرفي توسط امام و از طرف ديگر، توسط علامه طباطبايي و شاگردانشانآقايان منتظري، بهشتي، مشكيني و ديگران بود. ما نيز به لحاظ اقتضاي سنمان، در دورههاي دوم درس اين اساتيد بزرگ شركت كرديم و تقريباً، بعد از شش سال كه از آغاز اين حركت ميگذشت، به اين جريان پيوستم. نهضت تاليف و تحقيق و ترجمه و كارهاي مطبوعاتي تازه شكل ميگرفت و ما به كمك چند نفر از دوستان، از جمله آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي مهدويكرماني و عدهاي ديگر از دوستان، مكتب تشيع را به راه انداختيم و از سال 36 سالنامه و بعدها فصلنامه منتشر كرديم كه بعد از انتشار هفتمين سالنامه آنرا توقيف كردند و نكته جالب اينجا بود كه آن روزها تيراژ كتابها بين 1000 الي 3000 بود، ولي وقتي ما اولين سالنامه را اعلام كرديم و قبوض مربوطه را فروختيم، (چون بودجه نداشتيم، از طريق فروش قبوض درصدد تهيه مخارج چاپ سالنامه شديم) و مردم در هر صورت مقالات و نويسندگان را مشاهده كردند، به قدري استقبال شد كه مجبور شديم 10000 نسخة چاپ كنيم، و باز تقاضا به قدري زياد شد كه مجدداً 50000 نسخه ديگر منتشر كرديم. در آن روز تيراژ 15000 بسيار جالب و شايد واقعاً، بينظير و به هر حال، جريان تازهاي بود
در كنار اين فعاليت، طبق عادتي كه طلاب آن روز داشتند، ما هم به منبر ميرفتيم و سخنراني ميكرديم. خاطرم هست، اولين بار كه سال 37 توقيف شدم، مقارن با سالي بود كه دولت ايران، اسرائيلرا (دو فاكتور يا دوفاكتور (اختلاف نسخه)) برسميت شناخته بود. در آبادان، در منبري سخنراني ميكردم كه شديداً به اين مسأله حمله كردم كه توسط شهرباني آبادان دستگير شدم، اين اولين برخورد من با رژيم بود. آن روزها هنوز مسألة دستگيري روحاني بسيار نادر بود.
در سال 41 به تهران آمدم، چون در آن روزها، صحبت از اين بود كه نمايندهاي از حوزة علمية قم براي تبليغات اسلامي به كشور ژاپن برود و بنده را پيشنهاد كرده بودند، به اين منظور به تهران آمدم تا مقدمات كار را فراهم كنم. لازم بود كه يك دوره زبان انگليسي كه زبان دوم آنها بود، ببينم. منتهي اين سفر به علت مشكلاتي كه پيش آمد، به تاخير افتاد و به آغاز مبارزات روحانيت به رهبري امام بزرگوارمان در اواخر سال 41 منتهي شد. يعني 6 الي 7 ماه از سكونت من در تهران گذشته بود كه مبارزه آغاز شد. بهتر ديدم كه در ايران بمانم و در جريان مبارزه همكاري كنم.
سال 42 كه اوج مبارزات بود و واقعة خرداد در همان سال اتفاق افتاد، ما از آن تعداد روحانيوني بوديم كه از قم اعزام شدند به شهرهاي مختلف، تا محرم آن سال را به محرم حركت و قيام تبديل كنيم. من مامور شدم كه به همدان بروم. دستور اين بود كه از روز ششم ماه محرم، سخنرانيها اوج بيشتري پيدا كند و مبارزه شدت گيرد، چون گفته بودند كه نگذاريد جلسات پرجمعيت شوند، اگر بخواهيد از اوايل شروع كنيد، قبل از اينكه مردم اجتماع كنند، شما را دستگير خواهيم كرد. از روز ششم كه سخنرانيها اوج گرفت. ظاهراً روز هفتم بود كه ما دستگير شديم. هنوز حوادث 15 خرداد پيش نيامده بود كه مردم اجتماع كردند و ما آزاد شديم. و مجدداً به سخنرانيهايي كه داشتيم ادامه داديم. تا روز 12 محرم آن سال، همه جا اين مسأله اوج گرفته بود وما به شدت تحت تعقيب بوديم كه دوستان ما را مخفيانه به تهران فرستادند و در آنجا دستگير نشديم.
در پايان سال 42 كه مصادف با سالگرد مدرسة فيضيه بود. (چون فروردين سال 42، رژيم به مدرسة فيضية حمله كرد كه مصادف بود با روز ولادت امام جعفر صادق (ع)، طبعاً بيستم اسفند سال 42 كه روز وفات امام صادق بود، سالگرد حادثة مدرسة فيضيه نيز ميشد.) به همين مناسبت، در بازار تهران در مسجد جامع سخنراني برگزار كرده بودند و من مسئول اجراي سخنراني آنجا بودم. طي سه شب كه سخنراني انجام ميشد، اجتماع عظيمي گرد هم آمده بود كه در آن سالها، در نوع خود بسيار جالب بود، شب سوم، پليس زيادي به اتفاق سرهنگ طاهري معدوم كه مسئول دستگيري من بود، به آنجا آمدند و بعد از دستگيري، مرا به زندان قزلقلعه انتقال دادند.
مسألة دومي كه برايم پيش آمد، ادامة تحصيلات دانشگاهي بود و در دو رشته كه قبلاً گفتم و ديگري خدمات فرهنگي، كه دوستان روي آن تاكيد فراواني داشتند. ابتدا آيهالله دكتر بهشتي به آموزش وپرورش راه يافته بودند و سربندهاي كار را در اختيار داشتند، همچنين، آقاي دكتر غفوري در آنجا مشغول بودند، در حدود 7 الي 8 ماه گذشته بود كه اين مسأله به من نيز ارجاع شد و در جريان كار قرار گرفتم. قرار شد براي برنامهريزي تعليمات ديني و نوشتن كتابهاي ديني، به طور جدي كار كنيم. از اولين سالهايي كه وارد آموزشوپرورش شدم با مشكلات فراواني روبهرو بودم. دوستان مقدمات را فراهم كردند و من توانستم در قسمت برنامهريزي راه پيدا كنم.
11- جالب بود كه ما در اين فرصت توانستيم از بخشهاي كوتاهي كه در اول ابتدايي به عنوان مسائل ديني بايستي وارد شود تا آخرين سالهاي تحصيلي دبيرستان، كتبهاي تعليمات ديني بنويسيم. وهمينطور، براي دورههاي تربيت معلم و ديگر رشتههاي تحصيلي كه وجود داشت. اين از فرصتهاي جالبي بود براي ما و تاريخچة مفصلي دارد كه حاكي از درگيريهايي است كه در اين رابطه با دستگاه داشتيم. ولي به ياري خدا موفق شديم. مطالب كتابها و خود كتابها را بدون كوچكترين دخالت دستگاه، بنويسيم. مطالب آن كتابها حتي در بعضي از حوزههاي مبارزاتي مخفي آن روز، به عنوان مطالب آموزشي، تعليم داده ميشد. مطالبي را كه در دوره دبيرستان و راهنمايي گنجانده بوديم، نسبتاً تحرك خوبي داشت
- در سالهاي 55 و56 رژيم ديگر احساس كرده بود كه مطالب كتابها چيست و لذا سخت جلوگيري ميكرد و كتابها را براي سانسور و تجديد نظر به مراكز خود ميفرستاد. كتابهاي تجديدنظر شده را كه ميتوانستيم، دست پيدا كنيم، ميديديم، در حدود 60 درصد از مطالبي كه در اول و دوم راهنمايي نوشته بوديم، خط كشيده و در حاشيه اظهارنظرهايي كرده بودند، معلوم بود كه برايشان ناگوار بود. از آن سال تصميم گرفتند كه از اين كتابها جلوگيري كنند، منتهي در معذورات اجتماعي قرار گرفته بودند و دنبال مولف جديد ميگشتند كه به جاي ما بگذارند. مؤلفي كه بتواند دلخواه آنها بنويسد. چنين مولفي هم يا نبود و اگر بود، جامعه آنرا نميپذيرفت. چون مدتها بود كه معلمين با كتابهاي ما آشنا شده بودند و ميگفتند زمينه بسيار خوبي به ما دادهايد، ما اگر ميخواستيم عليه رژيم صحبت كنيم، در هيچ يك از كتابها ممكن نبود، شما سرنخي به ما دادهايد و ما ميتوانيم بحثهاي خودمان را بكنيم. ساواك نيز تلاش ميكرد كه كتابهاي ديگري نوشته و حتي با بعضي از نويسندگان اوقافي آن روز، قرار گذاشته بود، ما هم، مخصوصاً آنها را ميديديم و به صورتي آنها را از اين كار منصرف ميكرديم. در ضمن معلمين و مردم را در جريان ميگذاشتيم كه اگر احياناً خواستند كار جديدي بكنند، آگاه باشند و مقاومت كنند. در هر حال، آن سال با شيوههاي خاصي توانستيم جلوي اين كار را بگيريم. آنها نيز چاپ اين كتابها را تا آخرين روزي كه فرصت داشتند، به عقب انداختند، ولي ديگر نميتوانستند در برابر افكار عمومي مقاومت كنند. و بالاخره، در سال 56 كه آغاز مبارزه وسيع بود، مجبور شدند تسليم شوند. ما هنوز هم نسخههايي كه آنها سانسور كرده و دور مطالبي خط كشيدهاند و مشخص است كه از سه كانال مرور و رد شد تا مطالب حذف شود، به عنوان يادگار نگه داشتهايم و لذا، همةآنها را داريم تا روشن شود كه رژيم درباره كتابهاي ما چگونه فكر ميكرد.
13- لازم به تذكر بود، چون بعضيها اين سئوال را ميكنند كه شما چطور در آن موقع اين كتابها را نوشتهايد؟ آيا نوعي همكاري بود؟! پاسخ ما اين است كه همة مطالب آن كتابها هست و ما براي كساني كه در سرتاسر اين كتابها كلمهاي پيدا كنند كه حتي غيرمستقيم دستگاه را تاييد كند، جايزه ميدهيم. بالعكس، صدها مورد پيدا خواهند كرد كه به صورت فشرده و مستقيم، اصطلاح طاغوت و توحيد را كه نفي استكبار و استبداد و استعمار را در بردارد وبه كار برده شد. در اين كتابها آيات فراواني از جهاد و لزوم كارزار در برابر ظلم و بيعدالتي آورده شده است. بقيه را در همين كتابهاي درسي به عنوان ضرورت مبارزة مخفي و حفظ نيروها از دستبرد دشمن و ضربه كاري زدن به دشمن، مطرح كرديم. تاريخ ائمه را از آن قسمتهاي مبارزاتي و انقلابي و درگيريهايي كه با خلفا داشتهاند، بيان كرديم. مسائل اقتصادي كه در اين كتب آورديم، دربارة مليكردن صنايع و بسياري از منابع طبيعي. و همچنين، براي از بين بردن بسياري از زمينههاي سرمايهداري و استثماري، پيشنهادهايي كرديم. مسائل انفال به خوبي در آن كتب تبيين شده كه ثروتهاي عمومي، مبارزه با تبعيض، ظلمها و طاغوتها و استبدادها چيست. به همين دليل، بعضي مدعي هستند كه مقداري از روشنبيني نسل جوان و نوجوان ما به خاطر خواندن اين نوع مسائل بود كه در كتابهاي ديني مطرح شده است، كه فكر ميكنم، ادعاي صحيحي باشد.
- در هر حال، اين هم فرصتي بود براي ما و جالب اينكه از سال 50 سخنرانيهاي ما ممنوع شده بود، در عين اينكه كتابهاي درسي مينوشتيم، از سخنراني ما جلوگيري ميكردند و ما، به عنوان كلاس تربيت معلم ، به بهانة اينكه فقط درس ميدهيم و معلمي بيش نيستيم، در اجتماع معلمين شركت و براي آنها صحبت ميكرديم. قبل از اينكه سخنرانيهاي ما ممنوع شود (قبل از سال 50 ) سخنرانيهاي ما عمدتاً در انجمن اسلامي پزشكان و مهندسين آن روز بود، مسجد هدايت، مسجد مرحوم آيهالله طالقاني پاتوق ما بود. حدود سه سال ماههاي رمضان را در آنجا صحبت ميكرديم. شبهاي جمعه زيادي در آنجا برنامه داشتيم. مسجدالجواد، تقرباً، با همكاري ما تاسيس شد و ما در جريان مقدمات كار بوديم و در به راه انداختن آنجا از نظر برنامهها با ما مشورت ميكردند و بالاخره حسينيه ارشاد كه مدتها در آنجا برنامه داشتيم. ابتدا كه به تهران آمدم، با هيات موتلفه آشنا شدم، همانطور كه ميدانيد آنها مبارزات تندي عليه رژيم داشتند و تقريباً، پديدة همان انقلاب اسلاميمان بودند. بعدها در رابطه با مسألة منصور عدهاي از ايشان دستگير شدند.
15- وقتي ما به تهران آمديم، با راهنمايي آقاي بهشتي به عنوان كسي كه در حوزهها و كانونها آموزش ميدهد، وارد شديم. يادم هست كه بحثهايي كه مرحوم شهيد مطهري تهيه كرده بود، به عنوان درسهاي آموزشي در كانونهاي مخفي استفاده ميكرديم و بحثهايي هم خودمان تهيه ميكرديم و بدين ترتيب، با برادران همكاري داشتيم. بعد از ترور منصور، عدهاي از سران آنها (هيات موتلفه) دستگير شدند.- ما نيز فكري به نظرمان رسيد. و آن اين بود كه يك تشكيلات نيمه علني درست كنيم. چون نميتوانستيم علناً ادامه دهيم و از طرفي، پراكنده شدن عده زيادي از افراد مبارز ومتعهد درست نبود. تشكيلات علني به راه انداختيم كه يك پوشش اجتماعي داشت به نام (بنياد رفاه تعاوني اسلامي) كه ظاهراً كارهاي امدادي ميكرد، از جمله، تشكيل صندوق قرضالحسنه و مدرسه، اما در باطن جمع ميشدند و كارهاي مخفي انجام ميگرفت. يادم هست در همان جريان برادرمان رجايي را به عنوان يكي از رابطهايي كه بايستي رهبري كند، به بعضي از كانونها معرفي كردم كه ايشان با اسم مستعار (اميدوار) در آن جلسات شركت كند، هيچ كس ايشان را نميشناخت كه كيست و نام واقعيش چيست كه در آن جلسات تعليم ميدهد
- مدرسه رفاه را نيز به دنبال همان مسأله از نظر كارهاي علني به وجود آورديم. البته همانطور كه ميدانيد آقاي بهشتي، آقاي رفسنجاني و عده ديگري از آقايان و دوستان در اين جريان همكاري ميكردند.
18- مسألة ديگر، تشكيل مراكزي از قبيل «كانون توحيد» بود كه در تاسيس اين مركز همكاري داشتيم. طرح ساختمان آنجا را مهندس موسوي دادند، چون رشته اصلي ايشان بود و جالب اينكه در برابر عظيمي كه انجام دادند پولي دريافت نكردند. كاملاً مشخص بودكه برادران با هدفهاي ديگري مشغول كار هستند و ميخواهند كانوني درست شود، اين كانون، كانون علمي و تبليغي بسيار جالبي شد. يكي ديگر از همكاريهايي كه داشتيم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي بود كه در تهران كارهاي مطبوعاتي ميكرد و هنوز هم ادامه دارد و تا به حال 200 الي 300 كتاب نشر داده است و هر ساله ميليونها نسخه كتابهاي مفيد را منتشر ميكند و چند سال آخر قبل از پيروزي انقلاب، تقريباً پناهگاهي شده بود براي كساني كه مراجعه ميكردند و ميخواستند كتابهاي اسلامي مفيد بخوانند.
- در سال 52، ظاهراً تحت مراقبت شديد بوديم، همانطور كه ميدانيد آن سالها، سالهاي پر وحشتي بودند، غالباً افرادي كه، به نحوي مبارزه ميكردند، تحت نظر بودند. دستگيريهاي بسيار عجيبي بود، به اين ترتيب كه بعد از دستگيري، چند روز نگه ميداشتند و گاهي در بيابانها و گاهي در گوشه شهرها رها ميكردند. يك جريان خانوادگي براي من پيش آمد، خواهري داشتم كه نزد ما زندگي ميكرد، او را دستگير كردند. عمدتاً منظورشان از دستگيري ايشان اين بود كه روابط ما را بپرسند كه ما با چه گروههايي ارتباط داريم و چه جلساتي در منزل ما تشكيل ميشود و چه مسائلي را تعقيب ميكنيم. بعد در همان رابطه، به منزل ما ريختند و آنجا را بازبيني كردند و چند روزي هم در كميته بوديم. اين دومين دستگيري من بود. البته آن مسأله حدود يكسال ادامه داشت و بعد ظاهراً تمام شد. ولي كلاً تحت مراقبت بودم. مكرر به مراكز ساواك احضار ميشدم. در سال 56 و 57، مجدداً سه دفعه دستگير شدم. يكبار در شيراز، موقعي كه حكومت نظامي و سخنرانيها ممنوع بود و ما براي سخنراني در دانشگاه شركت كرديم، روز بعد هم سخنراني انجام شد، هنگام بازگشت راهها را بستند كه با لباس مبدل به نحوي وارد دانشگاه شدم در اجتماع عده زيادي از دانشجويان و اساتيد كه شركت داشتند، صحبت كردم. هنگام بازگشت در هواپيما بازداشت شدم و بعد از چند روز مرا به تهران منتقل كردند. مجدداً در همان حوادث، دوباره دستگير شدم، ولي همانطور كه ميدانيد، آن سالها چندان طولي نكشيد.
يكبار در ماه رمضان دستگير شدم، ماه رمضان سال آخر بود، در درياي نو اجتماعي كرده بوديم. عدهاي از علما و روحانيون مبارز جمع شده بودند و براي تظاهرات و راهپيماييها برنامهريزي ميكردند، در حدود 30 نفر بوديم. به وسيلة دستگاه كشف شد و آنجا را محاصره كردند. بعضي از ما در بين راه و بعضي ديگر را در داخل منزل دستگير كرده بودند، من و آقاي آيهالله موسوي اردبيلي در خيابان دستگير شديم. بعد از دستگيري ما را به زندان بردند، ولي مدت كوتاهي آنجا بوديم. اين، خلاصة مسائلي بود كه تا قبل از پيروزي انقلاب داشتيم
- البته لازم است به دو نكته هم اشاره كنم، يكي عضويت شوراي انقلاب بود كه در جريان هستيد و ديگري فراهمكردن مقدسات تاسيس «حزب جمهوري اسلامي»، كه در همان سال 57 بود و من نيز همكاري داشتم. آخرين مسئوليتي كه از طرف امام قبل از پيروزي انقلاب به من داده شد، اين بود كه ابلاغ فرمودند كميتة تنظيم اعتصابات را تشكيل دهيم، هدف از تشكيل اين كميته، دامنزدن به اعتصابات بود. ولي مواردي را كه مثل گندم و ساير لوازم ضروري زندگي بود، بايد تنظيم ميكرديم كه اين ماموريت براي من بسيار خاطرهانگيز بود.
- قبل از پيروزي انقلاب، در همه جا اعتصابات دامن زده ميشد و ما در جريان مسائل بوديم تا انقلاب به پيروزي رسيد. باز يادداشتي از امام داشتم كه قرار شد گروهي را براي تنظيم امور مدارس تشكيل دهيم. چون مدارس بايد بعد از پيروزي انقلاب باز ميشدند و ما نگران بوديم كه چطور خواهد شد؟ آيا خواهيم توانست مدارس را به راحتي باز وادار به فعاليت كنيم؟ وقتي اين مسأله را با امام در ميان گذاشتيم، ايشان دستور فرمودند كه گروهي براي تنظيم امور مدارس تشكيل شود. برادراني را دعوت كرديم و به سرعت سازماندهي كرده و توانسيتم حدود 1000 نفر از خواهران و برادران را براي اين امر آماده كنيم. روز افتتاح مدارس، در تهران پخش شدند تا رهنمودهايي بدهند و مراقبت كنند. اين امر نيز به خوبي برگزار شد و ادامه همين جريان بود كه برادرمان آقاي رجائي كه جزو همان چند نفري بودند كه مسئول سازماندهي تنظيم امور مدارس شده بودند، وقتي اولين وزير، آقاي دكتر شكوهي از طرف دولت موقت براي آموزشوپرورش انتخاب شد، آقاي رجائي و چند نفر ديگر در همين وزارتخانه به عنوان مشاوراني بودند كه نقش بسيار فعالي را در سازماندهي جديد وزارت آموزشوپرورش به عهده داشتند. شهيد باهنر درباره خانواده خود چنين ميگويد
- شهيد باهنر پس از پيروزي انقلاب در مسئووليتهاي عضويت در شوراي انقلاب، تنظيم مدارس، نهضت سوادآموزي، نمايندگي مردم كرمان در مجلس خبرگان، نمايندگي شوراي انقلاب در وزارت آموزشوپرورش، نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي و وزارت آموزش وپرورش در كابينه شهيد رجايي به نحو شايستهاي انجام وظيفه كرد و بالاخره پس از انتخاب به عنوان نخستوزير توسط شهيد رجايي طولي نكشيد كه اين دو يار ديرين و دو مبارز صديق در هشتمين روز از شهريورماه 1360 با انفجار بمبي توسط عامل سازمان تروريستي منافقين خلق در آتش عشق الهي سوختند
در بامداد 21 فروردين 1378، امير سپهبد علي صياد شيرازي در حال خروج از منزل، به وسيله ي منافقين مسلح در پوشش رفتگر، در برابر ديدگان فرزندش به شهادت رسيد و منافقين كوردل، رسماً اقدام به اين جنايت هولناك را به عهده گرفتند.
زندگي نامه
شهيد در سال 1323، در شهرستان درگز ديده به جهان گشود و در سال 1346، موفق به اخذ درجه كارشناسي از دانشگاه افسري شد و سپس در بخش هاي مختلف ارتش، به ويژه در غرب كشور به وظيفه ي پاسداراي از كشور پرداخت. وي پس از طي دوره ي تخصص توپخانه به عنوان استاد، در مركز آموزش توپخانه اصفهان، مشغول به تدريس شد.
شهيد صياد شيرازي در سازماندهي نيروهاي انقلابي ارتش نقش بسزايي داشت. و پس از پيروزي انقلاب، در بحبوحه ي غائله سال 1358 ضد انقلاب در كردستان، به فرماندهي عمليات شمال غرب كشور برگزيده شد و در پاكسازي كردستان به همراه شهيد دكتر چمران و ديگر رزمندگان غيور اسلام نقش مهمي ايفا نمود. پس از خلع بني صدر، براي پايان دادن به ناهماهنگي ارتش و سپاه، قرارگاه مشترك عملياتي سپاه و ارتش را راه اندازي كرد.
حكم انتصاب به فرماندهي نيروي زميني
پس از شهادت سرلشكرولي الله فلاحي، امير متعهد، شجاع و فداكار ارتش، كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي نقش ارزنده اي در حفظ انسجام نيروي زميني ارتش و نيز سازماندهي واحدهاي آن داشت و تا هنگام شهادت در جهت حفظ روحيه و توان رزمي نيروهاي تحت فرماندهي خود از كردستان تا خوزستان لحظه اي نياسود؛ در 9 مهر 1360، زنده ياد سرلشكر ظهيرنژاد (فرمانده ي وقت نيروي زميني) به سمت رييس ستاد مشترك ارتش منصوب و امير شهيد سپهبد صياد شيرازي ( با درجه سرهنگي) با حكم امام خميني« قدس سره» به عنوان فرمانده ي نيروي زميني ارتش منصوب شد.
درخواست انتصاب شهيد صياد شيرازي با پيشنهاد رييس شوراي عالي دفاع به شرح زير صورت گرفت:
«محضر شريف فرماندهي كل حضرت امام خميني مدظله العالي. با توجه به انتصاب تيمسار ظهيرنژاد به سمت رياست ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران به موجب مصوبه شوراي عالي دفاع در جلسه ي فوق العاده نهم مهرماه 1360 بر اساس بند «د» اصل 110 قانون اساسي، جناب سركار سرهنگ علي صياد شيرازي، فرمانده عمليات شمال غرب به عنوان فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران خدمت حضرتعالي پيشنهاد مي گردد.»
امام خميني قدس سره موافقت خود را به شرح زير اعلام فرمودند: بسمه تعالي «موافقت مي شود.»
روح الله الموسوي الخميني
شهيد صياد شيرازي، امير سرفراز ارتش اسلام با تواني شگفت و روحيه اي كم نظير در سلسله عمليات پيروزمند ثامن الائمه، طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، رمضان، مسلم بن عقيل، مطلع الفجر، محرم، والفجر 1، 2، 3، 4، ... خيبر و بدر فرماندهي نيروهاي ارتش را بر عهده داشت و در 23 تير 1365، به فرمان امام خميني قدس سره به عضويت شوراي عالي دفاع منصوب شد.
در متن حكم امام خطاب به آن شهيد گرانقدر چنين آمده بود:«براي فعال كردن هر چه بيشتر و بهتر قواي مسلح كشور ضرورت دارد از تجربه ي اشخاصي كه در متن مسايل جنگ بوده اند، استفاده هر چه بيشتر بشود؛ بدين سبب سركار سرهنگ صياد شيرازي، و وزير سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را تا پايان جنگ به عضويت شوراي عالي دفاع منصوب مي نمايم.»با توجه به مسؤوليت خطير شهيد صياد شيرازي در شوراي عالي دفاع، بنا به درخواست رياست آن شورا و موافقت امام خميني قدس سره، شهيد بزرگوار (در مرداد 1365) در شوراي عالي دفاع مشغول انجام وظيفه شد و مسؤوليت فرماندهي نيروي زميني ارتش به سرتيپ حسني سعدي واگذار گرديد.
حضرت امام خميني قدس سره در حكم فرمانده جديد نيروي زميني ارتش پيرامون خدمات شهيد سرافراز ارتش چنين فرمودند:« با تقدير از زحمت هاي طاقت فرساي سركار سرهنگ صيادشيرازي كه با تعهد كامل به اسلام و جمهوري اسلامي، در طول دفاع مقدس از هيچ گونه خدمتي به كشور اسلامي خودداري نكرده و اميد است در آينده نيز در هر مقامي باشد، موفق به ادامه ي خدمت هاي ارزنده خود بشود...»شهيد سپهبد صياد شيرازي در 18 ارديبهشت 1366، از سوي امام قدس سره به دريافت درجه ي سرتيپي نايل آمد. امير شجاع ارتش اسلام در مهر 1368، بنا به درخواست رييس ستاد كل نيروهاي مسلح، و با موافقت و حكم فرماندهي معظم كل قوا به سمت معاونت بازرسي ستاد كل و در شهريور 1372 به سمت جانشين رياست ستاد كل نيروهاي مسلح منصوب شد.
شهيد شجاع و ارجمند ارتش جمهوري اسلامي ايران، در 16 فروردين 1378، همزمان با عيد خجسته ي غديرخم به درجه سرلشكري نايل آمد و چند روز بعد، با افتخار شهادت، به درجه ي سپهبدي ارتقا يافت.
شهيد صياد شيرازي پس از دريافت درجه ي سرلشكري خطاب به خانواده اش مي گويد:«بسيار شاد و خرسندم؛ البته نه به خاطر دريافت اين درجه، بلكه به خاطر رضايتي كه اميد دارم امام زمان(عج) و مقام معظم رهبري از من داشته باشند. مقام، درجه و اسم و رسم در نظر من هيچ جايگاهي ندارد.»
قسمت هايي از وصيت نامه ي شهيد سپهبد صياد شيرازي
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و سلم.
انالله و انا اليه راجعون
هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله. اللهم زدنا ايماناً و ارحمنا. اشهد ان لااله الا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدي و دين الحق و ان الصديقة الطاهرة فاطمة الزهرا، سيدة نساء العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمّد بن علي و جعفر بن محمّد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمّد بن علي و علي بن محمّد و الحسن بن علي و الحجة القائم المنتظر صلواة الله و سلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبرء و أن الموت و النشور حق و الساعة آتية لا ريب فيها و أن الجنة و النار حق.اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاً بعباده يا أرحم الراحمين.خداوندا! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايت قرار دادي؛ خدايا! تو خود مي داني كه همواره آماده بوده ام آن چه را كه تو خود به من دادي در راه عشقي كه به راهت دارم نثار كنم. اگر جز اين نبودم آن هم خواست تو بود.پروردگارا رفتن در دست توست، من نمي دانم چه موقع خواهم رفت ولي مي دانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسم خورده دينت بجنگم تا به فيض شهادت برسم.خداوندا ولي امرت حضرت آيت الله خامنه اي را تا ظهور حضرت مهدي(عج)، زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين – من الله التوفيق علي صياد شيرازي، 19 دي ماه 1371 – 15 رجب 1413
ناگفتههایی از عملیات بیتالمقدس(شهیدصیاد شیرازی)
فقط مانده بود خونینشهر. از شمال تا منطقهی طلاییه جلو رفته بودیم و در موشک به جادهی زید حسینیه رسیده بودیم و الحاق انجام شده بود. جادهی اهواز به خونینشهر هم کاملاً باز شده بود. پادگان حمید هم آزاد شده بود و سه قرارگاه روی یک خط قرار داشتند.
در اینجا، نقص ما وضعیت دشمن در خونینشهر بود. بین خونینشهر و شلمچه، دشمن مثل یک غدهی سرطانی هنوز وجود داشت. یکی از مهمترین حوادثی که رخ داد و من سعی میکنم این حادثه را خوب تشریح کنم، مرحله آخر عملیات ماست.
از عقب جبهه گزارش میشد، مردم با اینکه میدانند حدود 5000 کیلومتر آزاد شده و حدود 5000 نفر هم اسیر گرفتهایم وعمدهی استان خوزستان آزاد شده، ولی مرتب تکرار میشود. خونینشهر چه شد؟
یعنی تمام عملیات یک طرف، آزادی خونینشهر طرف دیگر. برای خودمان هم این مطلب مهم بود که به خونینشهر دست پیدا کنیم. میدانستیم اگر خونینشهر را نگیریم، دشمن همانطور که در شمال شهر اقدام به حفر سنگر کرده، در محور ارتباطی خونینشهر به شلمچه هم اقدام به حفر سنگرهای سخت میکند و ما دیگر نمیتوانیم به این سادگی به این هدف برسیم. چندین شور عملیاتی با فرماندهان و اعضای ستادمان انجام دادیم. قرارگاه کربلا اداره کنندهی منطقه بود. نتیجه که نگرفته بودیم هیچ، مطالبی که فرماندهان از وضع یگانهایشان میگفتند، نمایان میساخت که باید به سرعت نیروها را بازسازی کنیم. یعنی باید عملیات را متوقف میکردیم و میرفتیم بازسازی کنیم؛ چون توان و رمقی برای واحدها باقی نمانده بود. حتی یکی از فرماندهان ارتشی میگفت: ما اینقدر وضعمان خراب است چون با تفنگ ژ- ت نگهداری میخواهد. اگر بعد از تیراندازی و مقداری کار پاک نشود، گیر میکند- که تفنگهایمان تیراندازی نمیکند. چون سربازها نرسیدهاند تفنگهایشان را پاک کنند.
رفتیم به اتاق جنگ، اعضای ستادمان رفتند و من و فرماندهی سپاه تنها شدیم. دوتایی حالت عجیبی پیدا کرده بودیم، از بس فشار روحی و روانی به ما وارد شده بود. لشکرهایی که در اختیار داشتیم، اسمشان لکشر بود ولی از رمق افتاده بودند.
در اینجا، خداوند یک امداد عظیم نصیب ما دو نفر کرد. برای من، این امداد از عظیمترین امدادهایی است که در سراسر مدتی که در جبهه بودم، از آن بالاتر را احساس نکردم. در این امداد، به یک طرح رسیدیم. وقتی که با هم درمیان گذاشتیم، بین ما یک ذره بحث در نگرفت که نقطه نظر مختلفی داشته باشیم. اصلاً دو مسوولی بودیم که یک فکر و یک طرح واحد داشتیم. صحبت که میکردیم، نشان میداد این یاری خداوند است که نصیبمان شده است؛ البته به برکت سعی و اخلاص رزمندگان اسلام. چون ما پشت سرآنها بودیم و جلویشان نبودیم.
دوتایی با هم صحبت کردیم. مشکل کار در این بود که این طرح را چطور به فرماندهان ابلاغ کنیم. با آنان بحثهای دیگری کرده بودیم و حالا یکدفعه این طرح را مطرح میکردیم. در ذهنمان بود که میگویند مشورتهایمان چطور شد؟ مخصوصاً بچههای سپاه، اهل بحث و مشورت و این چیزها بودند و فکر میکردیم اگر یک موقع چیزی را فیالبداهه بگوییم، ممکن است برایشان سنگین باشد.
خداوند یاری کرد و گفتم: من این را ابلاغ میکنم. یعنی مسئوولیت ابلاغش را به عهده گرفتم. آقای محسن رضایی هم قبول کرد و گفت اشکالی ندارد. از طرف من هم شما به سپاه و ارتش ابلاغ کنید.
از قرارگاهمان که در شرق کارون بود، آمدیم به طرف غرب کارون و خودمان را رساندیم به قرارگاه جلویی که نزدیکیهای خرمشهر بود. قرارگاه موقتی بود. به فرماندهان ابلاغ کردیم که سریع بیایند و جمع شوند. آمدند و جمع شدند. این جلسه، از تاریخترین جلسات است. از نظر نظامی، چون آشنا بودم، میدانستم که برای ارتشیها مشکل نیست. منتها بچههای سپاه، چون نظامیهای انقلابی جدید بودند، باید ملاحظه آنها میشد. برای اینکه آنها هم کنترل شوند، مقدمه را طوری گفتم که احساس کنند فرصتی برای بحث نیست و به عبارت دیگر، دستور ابلاغ میشود و باید فقط برای اجرا بروند. چون وقت کم بود و اگر میخواست فاصله بین عملیات بیفتد این طرح خراب میشد. گفتم: من ماموریت دارم- اینطور گفتم که خودم را هم به عنوان مامور قلمداد کنم- که تصمیم فرماندهی قرارگاه کربلا را به شما ابلاغ کنم. خواهش میکنم خوب گوش کنید و اگر سوال داشتید بپرسید تا روشنتر توضیح بدهم، ماموریت را بگیرید و سریع بروید برای اجرا.
ماموریت چه بود؟ آن مساله فرعی است. حالت جلسه مهم بود. محکم ماموریت را ابلاغ کردم. در یک لحظه، همه به هم نگاه کردند و آن حالتی که فکر میکردیم، پیش آمد. اولین کسی که صحبت کرد، برادر شهیدمان0 که انشالله جزو ذخیرهها مانده باشد- احمد متوسلیان بود، فرمانده تیپ 27 حضرت رسول(ص). ایشان در این چیزها خیلی جسور بود. گفت: چه جوری شد؟! نفهمیدیم این طرح از کجا آمد؟
منظورش این بود که اصلاً بحثی نشده، یکدفعه شما تصمیم گرفتید و طرح را ابلاغ کردید، من گفتم: «همینطور که عرض کردم که دستور است و جای بحث ندارد.
تا آمدیم از ایشان فارغ شویم، شهید خرازی صحبت کرد- احتمالاً احمد کاظمی هم صحبت کرد- من یک خرده تندتر شدم و گفتم: مثل اینکه متوجه نیستید. ما دستور ابلاغ کردیم، نه بحث را.» از آن ته دیدم آقای رحیم صفوی با علامت دارد حرف میزند.
توصیه به آرامش میکرد. خودش هم لبخندی بر لب داشت و به اصطلاح میگفت مسالهای نیست. هم متوجه بود که این طور باید گفت و هم متوجه بود که این صحنه طبیعی است، باید تحملش کرد.
من که غافل شده بودم، در اثر برخورد روانی برادر رحیم صفوی، یکه خوردم و تحمل خودم را بیشتر کردم. داشتم ناامید میشدم و فکر میکردم این جلسه به کجا میانجامد. به خودم گفتم: در نهایت، به تندی دستور را ابلاغ میکنم. بالاخره باید اجرا شود. میدان جنگ است و بایستی یک خرده روح و روان هم آماده باشد.
خداوند متعال میفرماید: «فان معالعسر یسرا» (سورهی الانشراح- آیهی 4) او ما را کشاند تا نقطه اوج سختی و یکدفعه آسانی را نازل کرد؛ بدون اینکه خودمان نقش زیادی داشته باشیم. جریان جلسه یکدفعه برگشت. برادر حمد متوسلیان گفت: من خیلی عذر میخواهم که این مطلب را بیان کردم. ما تابع دستور هستیم و الان میرویم به دنبال اجرا، هیچ نگران نباشید.
برادر خرازی هم همینطور؛ همهشان با هم هماهنگ کردند و شروع کردند به تقویت فرماندهی برای اجرای دستور، اینطور که شد، گفتم: بسیار خوب، اینقدر هم وقت دارید سریع بروید برای عملیات آماده شوید و اعلام آمادگی کنید.
طرح چه بود؟ آن طرحی که به عنوان جرقهی امید و امداد الهی در ذهن خود احساس کردیم این بود که گفتیم درست است ما 25روز است در حال جنگیم و فرماندهان میگویند که بریدهایم و نیروهایمان باید بازسازی شوند، ولی این را نمیتوانیم نادیده بگیریم که اگر قرار باشد خونینشهر آزاد شود، الان باید آزاد شود. این را هم میدانیم که نیرویش را نداریم که آزادش کنیم ولی حداقل میتوانیم خونینشهر را محاصره کنیم. یعنی از یک جایی برویم بین خونینشهر و شلمچه. آن دفعه که نتوانستیم از شلمچه برویم، حالا از یک جای دیگر میرویم که آسانتر باشد و اعلام کنیم خونینشهر را محاصره کردهایم. همین باعث میشود که نیروها بیشتر و زودتر به جبهه بیایند و ما تقویت شویم.
شب، عملیات شروع شد. از همان اول شب، محور سمت راست به سرعت پرید و رفت جلو. شکاف را ایجاد کرد و رفت جلو ولی آنقدر جلو رفت که دادش درآمد. میگفت: هنوز سمت چپ من آزاد است. من دارم، هم از راست میخورم و هم از سمت چپ.
برادر احمد متوسلیان داد و بیداد میکرد. دو محور دیگر جلو نمیرفتند. ما داشتیم ناامید میشدیم. تا صبح هر چه راهنمایی و هدایت شدند، پیش نرفتند. حدود نماز صبح بود. یادم هست که بچهها همه از حال رفته بودند و از خستگی افتاده بودند. تعداد قلیلی توی اتاق جنگ بودیم. نماز را خواندم. حالم گرفته شده. چشمهایم باز نمیشدند. گفتم بخوابم. ولی دلم نمیآمد از کنار بیسیم کنار بروم. در همان اتاق جنگ، زیر نورافکن، ملحفهای پهن کردم. گفتم دراز بکشم، یک مقدار آرامش پیدا کنم.
بلافاصله خواب سیدعالیقدری را دیدم که با عمامهی مشکی آمد داخل قرارگاه، اما صورتش را گرفته بود. چهرهاش گرفته و غمناک بود. آمد و نگاهی به همهمان کرد. همه با احترام بلند شدیم و یکپارچه احتراممان برانگیخته شد. ایشان، مثل اینکه کارش را انجام داده باشد و کار دیگری نداشته باشد- برای من هم طبیعی بود- گفت: «میخواهم بروم، کسی نیست مرا راهنمایی کند.»
بلافاصله دویدم جلو و گفتم: من آمادگی دارم.
آمدم ایشان را راهنمایی کردم تا از قرارگاه بیرون بروند، از آنجا هم خارج شدیم. یکدفعه به نظرم اینطور آمد که حیف است این سید عالیقدر راه برود، بهتر است که ایشان را بغل کنم و روی دست خودم بگیرم. همان کار را کردم و ایشان را روی دست گرفتم تا راه نرود. همانطوری که روی دستهای من بودند، با حالت تبسم، به من نگاه کردند. اظهار محبت کردند. این اظهار محبت، خیلی من را متاثر کرد و به گریه افتادم. گریهام آنقدر شدت داشت که از خواب پریدم.
بیست دقیقه از زمانی که خوابیده بودم، گذشته بود ولی انگار اصلاً خوابم نمیآمد. حالت خاصی را احساس کردم. همان موقع، توی بیسیم داشتند تکبیر میگفتند. تکبیر چه بود، دو محور که گیر کرده بود، باز شده و رسیده بودند به اروند. یعنی سه محور با هم رسیده بودند به اروند. تمام مشکلات ما در پیشروی حل شده بود.
خدا انشاالله با بزرگان بهشت محشورشان کند، برادر خرازی باکد و رمز اطلاع داد وضعیت ما خوب است و گفت: «توانستهایم حدود هفتصد نفر از نیروها را متمرکز کنیم. اگر اجازه بدهید، از اینجایی که دشمن خط محکمی ندارد، بزنم به خط دشمن، توی خونینشهر.
ریسک بزرگی بود. هفتصد نفر چی بود که ما میخواستیم به خونینشهر حمله کنیم؟ بعدش چی؟ حالا خوب هم در آمد ولی... حالت خاصی بر دنیای ما حاکم شده بود. زیاد خودمان را پایبند مقررات و فرمولهای جنگ نمیکردیم که این کار بشود یا نشود. گفتم: بزنید.
ایشان زد؛ یک ساعت هم طول نکشید. ساعت هشت صبح بود که که داد و بیداد و فریاد آنها بلند شد. گفتند: «ما زدیم خوب هم گرفته. عراقیها جلوی ما دستها را بالا بردهاند ولی تعداد آنها دست ما نیست.
باید احتیاط میکردند و کند به طرفشان میرفتند. یک هلیکوپتر214 فرستادیم بالا که ببینیم وضعیت چه جور است. خلبان فریاد زد: تا چشمم کار میکند، توی خیابانها و کوچههای خرمشهر، عراقیها صف بستهاند و دستها را بالا بردهاند.
یعنی قابل شمارش نبودند. واقعاً مطلب عجیبی بود. نمیشد به عراقیها بگوییم شما بروید توی سنگر ما نیرو نداریم! بالاخره باید کارشان را تمام میکردیم. باز خداوند یاری کرد و تدابیری اتخاذ شد که جالب هم بود. به نیروهایی که در خط داشتیم، گفتیم به صورت دشتبان، به صورت صف، یک طرفشان- یعنی طرف غرب- بایستند. منظورمان این بود که اینها را هدایت کنیم بیایند روی جاده و از طریف جاده بروند به طرف اهواز، گفتم: فعلاً پیاده بروند به طرف اهواز!
تا اهواز 165 کیلومتر راه بود. ماشین هم نداشتیم که آنها را سوار کنیم. نیروها با دست اشاره میکردند که بروید توی جاده. مگر تمام میشدند! آمدنشان تا بعداز ظهر طول کشید. هر چه میرفتند، تمام نمیشدند. عصر بود، پرسیدم : بالاخره این اسرار چه شدند؟
گفتند: دیگر نمیآیند.
رفتیم توی خرمشهر و خرمشهر را گرفتیم. آماری که به ما دادند، حدود چهارده هزاروپانصد نفر در شهر اسیر شده بودند. حالا داخل این سنگرها، چقدر امکانات و مهمات و وسایل و تجهیزات و غذا بود، جای خودش.
خداوند متعال در این نمایش قدرت، نشان داد که چه وحشت و رعبی در دل اینها انداخت. آنها با اینکه هنوز عقبهشان قطع نشده بود. و با اینکه توی سنگرهای مستحکم بودند و با اینکه اگر باز هم به آنها امکانات نمیرسید، اقلاً ده پانزده روز دیگر میتوانستند مقاومت کنند، ولی خداوند رعبی به دل آنها انداخت که حتی یک ساعت هم مقاومت نکردند.
ساعت پنج صبح نیروها به اروند رسیدند و ساعت هفت صبح برادر خرازی پرسید که من بزنم؟ و هشت صبح بود که ما به عراقیها گفتیم دستها بالا، چهارده هزاروپانصد نفر اسیر اینجا داشتیم و حدود پنج هزار نفر هم قبلاً داشتیم. اسرای بیتالمقدس نوزده هزار و سیصد وهفتاد نفر شدند. حدود یک ماه طول کشید تا تک تک سنگرها از فشنگ و مهمات و وسایل و خواروبار خالی شد.
بگذریم که در همان فاصلهای که ارتباط شلمچه را با خرمشهر قطع کرده بودیم، دشمن مانورهای زیادی توی بیسیم میداد. مرتب میگفتند واحد فلان میآید، مقاومت کنید و هیچکس حق ندارد عقب بیاید. از طرف دیگر، متوجه شدیم که تعدادی از سربازها میخواستند از طریق رودخانه قرار کنند. دعوایشان میشود. توی قایق جا نمیشدهاند. دستور از بالا میآید هیچکس حق ندارد عقب بیاید که ارتباط قطع میشود و همهشان اسیر میشوند.
شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطهی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر میسرود داستان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد تحصیلات دانشگاهیاش را نیز در رشتهای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورتهای انقلاب به فیلمسازی پرداخت:
"حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکدهی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام میدهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموختهام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل میگویم که تخصص حقیقی در سایهی تعهد اسلامی به دست میآید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمیساختهام اگرچه با سینما آشنایی داشتهام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشتههای خویش را - اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و... - در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام. البته آن چه که انسان مینویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همهی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم میسازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار او جلوهگر میشود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."
شهید آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه دربارهی غائلهی گنبد (مجموعهی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعهی مستند خان گزیدهها) آغاز کرد
"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورتهای موجود رفتهرفته ما را به فیلمسازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همهی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش میآید عکسالعمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعهی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروزآباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنههای جنگ را ما در آنجا، در جنگ با خوانین گرفتیم.
گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانهاش خورده بود، از حلقهی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصرهی خرمشهر برای تهیهی فیلم وارد این شهر شد:
"وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونینشهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمیشد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانهروز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی دربارهی خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون."
مجموعهی یازده قسمتی "حقیقت" کار بعدی گروه محسوب میشد که یکی از هدفهای آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.
"یک هفتهای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جستوجوی "حقیقت" ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعهی حقیقت این گونه آغاز شد."
کار گروه جهاد در جبههها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پیوستهای پیدا کرد آغاز تهیهی مجموعهی زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد به همان ایام باز میگردد. شهید آوینی دربارهی انگیزهی گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین میگوید:
"انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آنها را به جبهههای دفاع مقدس میکشاند وظایف و تعهدات اداری.
اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و آخرینشان مهدی فلاحتپور است که همین امسال "1371" در لبنان شهید شد... و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشدهایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. میدانید! زندهترین روزهای زندگی یک "مرد" آن روزهایی است که در مبارزه میگذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان میدهد.”
اواخر سال 1370 "موسسهی فرهنگی روایت فتح" به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی دربارهی دفاع مقدس بپردازد و تهیهی مجموعهی روایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلمبرداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال کار تهیهی شش برنامه از مجموعهی ده قسمتی "شهری در آسمان" را به پایان رساندند ومقدمات تهیهی مجموعههای دیگری را دربارهی آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. شهری در آسمان که به واقعهی محاصره، سقوط و باز پسگیری خرمشهر میپرداخت در ماههای آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامهی وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیسم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.
خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.
به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.
من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.
من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.)
وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»
یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)
اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)
می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»
در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.
امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد.
خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.
چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.
نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد.
حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است. یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد. حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن