پروژه و تحقیق رایگان - 784

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

جایگاه تحقیق و فن آوری های نوین در آموزش و پرورش

بازديد: 207

آموزش و پروش نهادی است که مردم جامعه انتظارات زیادی از آن دارند. نهادی که باید  نسل آینده را تربیت کند و به آنها آموزش دهد . در واقع بنیان توسعه یک جامعه از آموزش و پرورش و از مدارس شروع می شود و انتظار می رود که برای این منظور معلمان توانمندی داشته باشیم تا آنها بتوانند دانش اموزان خلاق و توانمند و مسول را تربیت کنند. اما  وضعیت فعلی آموزش و پرورش به ما چه می گوید؟  چند درصد معلمین در امر تحقیق و ترجمه و تالیف کتب و نوشتن مقالات شرکت دارند. آیا دانش آموزان مدارس آموزشهای لازم را می بینند؟

هر سال به مناسبت های مختلف بخشنامه هایی به مدارس فرستاده می شود که بر اساس آن از معلمان و دانش آموران خواسته می شود تا در باره موضوعات مختلف مقالاتی بنویسند. کمتر معلم و دانش آموزی پیدا می شود که انگیزه کافی برای نوشتن مقاله از خود نشان دهند و کسانی هم که در این امر شرکت می کنند مقاله در نطر آنها عبارتند از، جمع آوری کوکورانه از اینترنت و پشت سر هم قرار دادن مطالب است. بدون ذکر منابع و بدون رعایت اصل امانت داری و اخلاق مداری است و گویا امانت و اخلاق اصلا معنی ندارد. واقعیت این است که در بین معلمان ما  کمتر کسی است که می فهمد که مقاله استاندارد باید چگونه نوشته شود. وقتی از مقالات ISI  صحبت می شود بیشتر معلمان از ان سر در نمی آورند.

امروزه در آموزش و پرورش از تولید محتوا الکترونیکی صحبت می شود راستی چند درصد ما تولید محتوا داریم؟ آیا اصلا مفهوم تولید محتوی را می دانیم یعنی چه؟ با این اوصاف تحقیقات علمی و میدانی هم جای خود دارند.

سالهاست آزمایشگاههای مدارس به زباله دان تبدیل شده اند و هیچ نیرویی برای مدیریت و راه اندازی آزمایشگاههای مدارس تعلق نمی گیرد. بسیاری از دانش آموزان از ما می پرسند آقا ما را به آزمایشگاه نمی برند؟

 مشکل  بزرگ دیگری که ما داریم این است که مدارس از نظر تکنولوازیها و فن آوری های جدید  نسبت به نهاد های دیگر عقب می باشد. در همین راستا کامپیوترهای بیشتر مدارس دولتی به هفت یا هشت سال قبل تعلق دارند و پاسخ گوی نرم افزار های جدید که سرعت بالای سی پی یو و گرافیک بالا را می طلبند نیست. و اگر در این مدارس معلمی بخواهد از نرم افزار گوگل ایرث استفاده کند و مثلا وضعیت جغرافیای ایران را توضیح دهد یا کامپیوتر ها جوابگو نیستند یا اینترنت مشکل دارد یا همکار اطلاعات لازم را از نرم افزار ندارد. چنین واقعیت هایی برای نهادهای دیگر ممکن است زیاد ایراد نداشته باشد اما برای آموزش و پرورش مایه تاسف است.

مسئولین سازمان آموزش و پرورش از هوشمند سازی مدارس می گویند  اما واقعیت مدارس به ما چه می گوید؟ ما چه تعریفی از هوشمند سازی داریم؟ مگر چند تا کامپیوتر قدیمی به هم شبکه شدند و چند تا  پروژکتور نصب شد مدرسه هوشمند می شود؟

به نظر می رسد که مدارس ما به علل فراوان هم راستا با رشد تکنولوژی و فن آوری های نوین نیستند و آموزش و پرورش ما نمی تواند افراد آگاه و فرهیخته برای جامعه تربیت کند که بر اساس آن سیستم خروجی ما بتواند بنیان های جامعه را متحول کند. مشکل ما در آموزش و پرورش حقوق نیست بلکه فهمیدن و نفهمیدن است. اگر می فهمیدیم پول هم داشتیم. برای همین است که اگر حقوق ها را ده برابر هم کنیم دردی را درمان نمی توانیم بکنیم و مشکلات سر جای خود باقی خواهد ماند. 

ما در آموزش و پرورش به مسئولین هوشمند و با سواد و با انگیزه نیاز داریم تا توانایی درک و حل معضلات آن را داشته باشند به نظر بنده یک تیم جوان با انگیزه و هوشمند بهتر از پیر ها کار می کنند.

واقعیت این است که تنها چیزی که در مدارس به چشم نمی خورد رویکرد علمی و تحقیقی است. کتابها همانطور که هست تدریس می شوند و زمان به سرعت سپری می شود و زنگ خانه به صدا در می آید. و معلم بعضا فرصت رسیدگی به کارهای معمول خود را هم پیدا نمی کند چون حجم کار زیاد در یک محدوده زمانی کوتاه گنجانده شده است. این در حالی است که بیشتر معلمین شیفت بعد از ظهر بیکار هستند و مدارس هم در شیفت بعد از ظهر خالی می باشند و هیچ استفاده از آنها نمی شود. شاید به خاطر این است که ما نمی خواهیم پژوهش داشته باشیم و نمی خواهیم محیط تحقیقات علمی داشته باشیم و نمی خواهیم این جامعه را از فلاکت نجات دهیم. شایدهم می خواهیم معجزه کار خود را انجام دهد و از این دانش آموزان طلبکار و راحت طلب و شلوغ اعجوبه ای درست کند و برای آنها آینده درخشان به ارمغان بیاورد.

  بسیاری از افراد آگاه به مسائل حوزه آموزش و پرورش می گویند که جامعه ما به درجه ای از کمال نرسیده است که درک کند که برای امور آموزش و پرورش باید اهتمام جدی نشان بدهد. برای همین است که گروهی معتقد هستند که آموزش و پرورش مصرف کننده است نه تولید کننده. و هنوز متوجه نیستند که ارزش کارتدریس را نمی شود با کار یدی و مشاغل دیگر برابر دانست و با آنها مقایسه کرد.

 به نظر میرسد آموزش و پرورش در کار کرد خود برای تربیت افراد جامعه که بتواند به آنها بفهماند که تمام بنیانهای جامعه مترقی بر دوش آموزش و پرورش است کوتاهی کرده است. و همچنین نتوانسته افراد فرهیخته و هوشمندی تربیت کند که بتواند سیستم خودش را تقویت کند.شاهد مثال می تواند تمام قانون گذاران و مسئولین مرتبط با آموزش و پرورش  باشد.

ما طرحها و برنامه های زیادی داریم که در ظرف آموزش  پرورش متولد شده اند و اهداف اغلب آنها متعالی می باشد. اما این طرح ها و برنامه به علل فراوان نتوانسته اند خوب اجرا شوند درنهایت بیشتر آنها به شکل بخشنامه ای و فریبکارانه اجرا می شود.

آخرین تلاشهای امیدوارانه سند تحول بنیادین است امیدواریم که این سند تحول بتواند آموزش و پرورش ما را انبوهی از معضلات نجات دهد. به نظر نویسنده مسائل آموزش وپرورش پیجیده تر از آن است که بخواهیم به این زودی موفقیت را پیش بینی کنیم.

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

بیش فعالی چیست؟

بازديد: 95

بیش فعالی چیست؟

این اختلال یکی از اختلالات شایع و در عین حال با تشخیص سخت برای پزشکان است. اختلال بیش فعالی بیماری پیچیده ای است و اغلب تشخیص داده نمی شود. درباره کودکی که با چنین اختلالی تشخیص داده می شود ۳ علامت را نباید از یاد ببرید که شامل پرتحرکی، کمبود توجه و تمرکز و در نهایت اعمال تکانه ای (کارهای ناگهانی و غیرقابل پیش بینی) است. 

در همین رابطه: 

چرا نظم و انضباط (برای کودکان)اهمیت دارد؟

 

 

زمانی که پزشک بتواند جزئیات لازم را از والدین و مدرسه به دست آورد می توان معیارهای لازم را در نظر گرفت. علائم اختلال بیش فعالی ـ کم توجهی باید در بیشتر از یک مکان دیده شود مثلاً خانه و مدرسه و البته اینکه برای چند ماه این علائم بروز کند. داشتن ۶ علامت یا بیشتر از علائم اختلال کم توجهی یا بیش فعالی که باید دست کم ۶ ماه وجود داشته باشد تا بتوان گفت کودک بیش فعال است.

 

علائم بیش فعالی

تعدادی از علائم مربوط به بیش فعالی و اختلال توجه و تمرکز شامل موارد زیر است:

ـ کودک غالباً با دست هایش بازی می کند و در جایش می لولد.

ـ کودک معمولاً کلاس را ترک می کند.

ـ غالباً می دود یا می پرد.

ـ اغلب بازی یا فعالیت هایش پر سروصداست.

ـ به نظر می رسد کودک همیشه در حال حرکت است.

ـ زیاد صحبت می کند.

ـ از توجه به جزئیات ناتوان است.

ـ اغلب قادر به پیگیری دستوران یا اتمام کارها نیست.

ـ اغلب وسایل خود را گم می کند.

ممکن است کودک شما بیش فعال باشد

برای کودکی با اختلال بیش فعالی ـ کم توجهی انجام برخی رفتارها ممکن است سخت تر باشد. حال بهتر است این سوال ها را از خودتان بپرسید:

ـ آیا زمانی که از کودک تان می خواهید کاری انجام دهد مشکلی در شنیدن دارد؟

ـ آیا او نسبت به دیگر کودکان سریع تر هیجان زده می شود؟

ـ آیا خانه شما در زمان غذا خوردن، به خواب رفتن، شستن دندان ها و دیگر کارها به میدان جنگ بدل می شود؟

ـ آیا معلم شما نسبت به رفتار کودک شما در مدرسه نگران است.

ـ و زود تمرکزش را از دست می دهد و فراموش کار است؟

این بچه ها مغزشان متفاوت است

اختلال بیش فعالی ـ کم توجهی یک بیماری عصبی ـ رفتاری است با ۲ مولفه: بیش فعالی و بی توجهی یا نداشتن تمرکز. برخی از این کودکان به صورت واضح فعالیت زیادی دارند و برخی هم توانایی تمرکز ندارند اما بیشتر آنها هر دو مشکل را با هم دارند. این بچه ها مغز ماشین فراری را دارند اما با ترمز دوچرخه. ذهن آنها در حال مسابقه است اما نمی توانند در زمان لازم سرعت شان را کم کنند. اسکن های متعدد نشان می دهد بخشی از مغز کودک دچار اختلال که به کنترل رفتار کمک می کند، موجب تمرکز می شود و آنچه نیاز به انجام آن دارد را طبقه بندی می کند، کمی کوچکتر است. علاوه بر این انتقال دهنده های عصبی شیمیایی مغز مانند سروتونین، دوپامین و نوراپی نفرین که پیام را از یک قسمت مغز به قسمت دیگر می فرستند در آنها دچار کمبود است بنابراین برای مثال اگر معلم یک آموزش ۵ مرحله ای به کودک بدهد، او ممکن است تنها بتواند ۲ مرحله اول را انجام دهد و توالی کارهای بعدی را از دست بدهد.

دلیل بیش فعالی معلوم نیست

بیشتر مطالعات نشان می دهد اختلال بیش فعالی موروثی است. اما در سال های اخیر تحقیقات از ارتباط این اختلال با مواد سمی محیطی مانند بیس فنول A و فتالات (مهمترین مواد در تولید مواد آرایشی، پلاستیک، پرده حمام) و همین طور حشره کش ها خبر می دهد. این علم بسیار جدید است و تحقیقات همچنان باید ادامه پیدا کند. کودکان نسبت به مواد سمی محیط حساس هستند و باید نسبت به مواجهه آنها با این مواد دقت شود. چندین دلیل دیگر برای ابتلای کودک به اختلال بیش فعالی می توان در نظر گرفت که از جمله می توان به ژنتیک، آسیب کوچک مغزی در زمان تولد یا حتی استرس و نگرانی دوران بارداری اشاره کرد.

چطور تشخیص بدهیم

در اختلال بیش فعالی ـ کم توجهی معدل سنی می تواند از ۲ یا ۳ سالگی باشد. در ۲ سالگی پزشکان به دنبال یافتن علائم هستند و هر چه زودتر این نقص تشخیص داده شود زودتر می توان مداخله کرد. اما در اغلب موارد تا زمانی که کودک به سن مدرسه نرسیده که نیاز به توجه و نشستن طولانی مدت داشته باشد، این اختلال قابل تشخیص نیست. بچه های باهوشی که نشانه های ضعیفی دارند، ممکن است سال ها علائم را داشته باشند تا دوره آموزشی مدرسه که باید برنامه منظم، چند منظوره و مدیریت زمان انجام دهند و اینجاست که دچار مشکل می شوند.

دختران فرق دارند

پسران سه برابر دختران در معرض این اختلال هستند و به طور معمول دختران ۵ سال بعد از پسران تشخیص داده می شوند. دختران بی نظم و ساکت کمتر به چشم می آیند حتی اگر اختلال شان به اندازه پسران باشد. بی توجهی و نادیده گرفتن موضوعات پیرامون از علائم اختلال در دختران مبتلا به بیش فعالی است. در پسران به جای آن انجام و بروز حرکات و رفتارهای متفاوت و غیرمنطقی بدون انگیزه قبلی و برنامه عاری از فکر انتظار می رود. در دوران دبستان دخترانی با اختلال بیش فعالی، کودکانی کم دقت یا بی دقت هستند، همچنین در آموختن مهارت های آموزشی و حل مسائل ضعیف بوده و به جزئیات و موضوعات محیط پیرامون خود توجه ندارند، کمتر توجه می کنند و با تمام کردن کارها مشکل دارند اما آنها معمولاً پرخاشگر نیستند. دختران قرار نیست کیف مدرسه شان را در زمین بازی جا بگذارند یا دفتر مشق شان کثیف باشد.

تشخیص سخت است

هیچ آزمایشی وجود ندارد که با انجام آن بتوان گفت کودک دچار بیش فعالی است. اما اغلب پزشکان با تاریخچه خانوادگی، جزئیات پرسش هایی که انجام می دهند و بررسی رفتار کودکان و میزان اهمیت آن براساس سن و سال او سعی می کنند تشخیص صحیح را داشته باشند. با صحبت کردن با کودک، والدین و معلمان و اگر لازم باشد مادربزرگ و پدربزرگ و اقوام پزشکان می توانند تعیین کنند علائم با توجه به سن کودک متناسب است یا مشکل جدی وجود دارد. آنها باید عواملی مانند عصبانیت، اختلال یادگیری، افسردگی، طلاق یا بیماری یکی از اعضای خانواده را هم در نظر بگیرند.

درمان دارویی برای کدام بچه ها لازم است؟

 

دارو درمانی به همراه روان درمانی و تغییراتی که در زندگی روزانه کودک ایجاد می شود می تواند شرایط را بهبود دهد. داروها زمانی که با رفتار درمانی همراه شوند می توانند پرخاشگری و بی توجهی کودک را به میران زیادی بهبود دهند. دارو درمانی زمانی پیشنهاد می شود که تعداد علائم کودک براساس سنش مشخص شود و تنها زمانی از دارو استفاده می شود که کودک واقعاً نیاز داشته باشد. در کودکانی که علائم متوسط تا شدید این اختلال را دارند دارو درمانی کمک کننده است. در علائم خفیف تر معمولاً از مشاوره درمانی استفاده می شود. اما دارویی که برای یک کودک کارساز بوده است نمی تواند برای دیگری هم همان نتیجه را داشته باشد. به همین دلیل پزشکان نظارت زیادی بر کودک دارند تا بتوانند ترکیب مناسب را پیدا کنند. مشخص نیست چرا اما کودکانی که در یک سن خاص دارویی را تحمل نمی کنند ممکن است چند سال بعد به خوبی به همان دارو جواب دهند.

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

حقوق دانش‌آموز

بازديد: 201

حقوق به مجموعه قواعد و مقررات حاکم بر جامعه گفته می شود و حقوق کودک را نیز می توان این گونه بیان کرد: مجموعه قواعد ومقررات بین کودک و هر فرد یا افرادی که با او سروکار دارند. آشنایی با حقوق کودک از این منظر که آنان در آینده نقش صلی و اساسی را در جامعه به عهده خواهند داشت لازم وضروری است.جامعه سالم و عدالت جو در گرو تربیت و آموزش صحیح کودکان خواهد بود. بنابر این در جهت احقاق حقوق کودک باید آموزش هایی الزامی برای افراد و مؤسساتی که در ارتباط با کودکان می باشند مشخص کرد.

پدر و مادر، مهم ترین وظیفه را در تعلیم و تربیت اولیه و آمادگی کودک جهت آموزش حق و حقوق به عهده دارند. خدمتگزار، مدیر، معلمین و هر فردی که با دانش آموز سروکار دارد باید شناختی کافی از حقوق دانش آموزان داشته باشد. حقوق دانش آموز در نظام آموزش و پرورش کشور، حقوقی است که یک فرد در حال آموزش و یا به سبب آموزش از آن بهره مند می شود.‏ در این‏ نوشتار کوتاه به مهم ترین مسائل حقوقی کودک در مدرسه و مواردی که متأسفانه در بعضی مدارس، حقوق کودک اهمیت داده نمی شود، اشاره می گردد؛

 

 

 حق بازی:

روحیه بازی جزء خواسته های ذاتی کودکان است و با توجه به این روحیه حق کودکان محسوب می شود و این حق باید در مدارس رعایت شود و ترتیبی اتخاذ گردد که کودکان از آن بهره ببرند. در بعضی کشورها از این روحیه در جهت آموزش مسائل مختلف و رشد فکری کودک استفاده

می شود. اما متاسفانه در بعضی مدارس نه تنها از بازی کردن استفاده

نمی شود بلکه به دلایل مختلف از جمله فضای کوچک حیاط این حق از کودکان گرفته می شود ویا به دلیل بازی کردن مورد مواخذه قرار می گیرند؛ که این نوعی پایمال شدن حقوق دانش آموز در زمینه بازی است.

 حق توجه و محبت:

تمام انسان ها به توجه و محبت نیاز دارند و این مهم در مراکز آموزشی نیز توسط اولیای مدرسه جهت رشد روانی دانش آموزان ضروری است. اما متاسفانه در بعضی مدارس و توسط برخی افراد نه تنها کودک مورد توجه و محبت قرار نمی گیرد بلکه این حق به اشکال مختلف پایمال و تخریب می شود. از نگاه خشم آلود گرفته تا تنبیه بدنی و روانی. در نتیجه کودک در سال تحصیلی حتی یک بار هم مورد ارتباط کلامی و عاطفی و توجه قرار نمی گیرد!‏

 حق نشاط و شادی:

کودک جهت رشد روانی به نشاط و شاد بودن نیاز دارد‏. متولیان آموزش و پرورش در طرح ها و برنامه های خود باید به این مورد توجه بیشتری داشته باشند. چراکه یکی از ویتامین های روانی هر انسانی بالاخص کودک، شادبودن است. اما گاهی می بینیم دانش آموزی به خاطر چهره خندانش که جزء ویژگی های فردی وی محسوب می شود مورد مواخذه قرار می گیرد واتهام بی انضباط بودن به وی زده می شود!‏

 حق عدالت گری:

عدالت گری ذات هر انسانی است و نباید فرض کرد که کودکان از این قضیه چیزی نمی فهمند. دانش آموز نیز مثل همه انسان ها، بی عدالتی را نمی خواهد و اگر به طور صحیح با او برخورد شود درمی یابیم که به راحتی عیوب خویش را قبول خواهد کرد.

 حق تحصیل:

خوشبختانه در اکثر کشورها حق تحصیل، بسیار شناخته شده است ولی در نحوه اجرا و آموزش آن مشکلاتی وجود دارد. از قبیل کمبود مدارس که موجب دلسردی کودک و والدین وی از تحصیل می گردد و در نهایت گاهی منجر به ترک تحصیل دانش آموز می شود. بعضی وقت ها هم نقص قوانین و آیین نامه های داخلی آموزش و پرورش و مدرسه با بی تدبیری بعضی از مدیران منجر به ترک تحصیل یا اخراج دانش آموز از مدرسه می شود. برای همین با روش های نامناسب در تعلیم و تربیت نباید موجب دلزدگی تحصیلی کودک را فراهم کرد.

 حق بیان و اظهار نظر:

اکثر جوامع‏ دنیا اظهار می دارند افراد جامعه با آزادی بیان و حق اظهار نظر و انتقاد روبه‌رو هستند؛ در حالی که گاهی در مدارس با عکس این قضیه مواجه می شویم. گاهی می بینیم که دانش آموزی انتقاد یا پیشنهادی در مورد عملکرد معلم خویش یا مدرسه دارد ولی اظهار نظر وی به

شکل های مختلف سرکوب می گردد.

چنین برخوردهای دوگانه  در خصوص آزادی بیان و اظهار نظر، این تصور را در ذهن دانش آموز ایجاد می کند که حقی در این خصوص وجود ندارد!

 حق احترام:

رشد شخصیت و بالندگی تمام افراد جامعه خصوصاً کودکان، احترام گذاشتن به آنهاست. در برخی مدارس این حق به شکل های مختلف از جمله با کلمات تخریبی که بیشتر روان کودک را آزرده می سازد، از بین می رود. گاهی توسط بعضی کارکنان مدرسه با دانش آموز شوخی

می شود؛ مثلاً مربی برای ایجاد نشاط در کلاس، شخصیت و احترام

دانش آموزی را نزد دیگران تخریب می کند. متاسفانه اگر آن مربی مورد اعتراض دانش آموز قرار گیرد، شاید به کسر انضباط و احضار ولی و حتی اخراج کودک از مدرسه منجر گردد.

 حق بهداشت:

فضای بهداشت مدارس از بوفه و سرویس های آبخوری و دستشویی و... باید طوری باشد که دانش آموز دچار بیماری نشود. البته تا حد زیادی مشکلات بهداشتی مدارس رفع شده است.‏

حق داشتن وسایل و امکانات تحصیل:

در دنیای مدرن امروز، برای تعلیم دانش آموزان، دیگر وسایل ابتدایی (میز و نیمکت و بعضاً وسایل کمک آموزشی ناقص و اولیه) جوابگوی نیاز کودکا ن نیست. متاسفانه نقاط محروم جامعه ما از همین نیازهای اولیه و ابتدایی نیز برخوردار نیستند. اگر با علم روز خواهان آموزش اصولی و منطقی باشیم؛ نیاز به تجهیز مدارس با امکانات جدید داریم که در غیر این صورت بازدهی و کیفیت آموزش مسلماً افت خواهد داشت.‏

 حق داشتن مربیان کارآزموده:

استاد و معلم باید از آموزش های علمی و روانشناسی برخوردار باشد. لازمه رشد و آموزش دانش آموز وجود افرادی است که توانایی علمی و از آن مهم تر، توانایی و مهارت های آشنایی با مسائل روحی و روانی دانش آموز را داشته باشند. بارزترین مشکل نبود چنین اشخاصی، عدم ارتباط صحیح و منطقی بین دانش آموز و مربی وعدم نشاط کودکان است.

 حق امنیت روانی:

شیوه آموزش باید به صورتی باشد که امنیت روحی دانش آموز تأمین شود. مثلاً در بعضی مدارس تهدید، اخراج موقت و دائم و یا ترساندن از تجدیدی و مردودی و یا جمله معروف «به ولی ات تمام چیزها را خواهم گفت»، توهین و شوخی های مربی در جمع نسبت به دانش آموز و یا... دیده می شود. بنابر این اگر دانش آموزی در مدرسه احساس امنیت نداشته باشد، آموزش لازم را دریافت نخواهد کرد.‏

پس از نقش والدین وعوامل مدرسه در رعایت و آموزش حقوق کودک، نقش جامعه مطرح می شود. وظیفه جامعه در میزان آموزش و حقوق دانش آموز در زمینه های مختلف، اثرگذار است.

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

وقت تلف کردن را با تفریح اشتباه نگیریم

بازديد: 97

وقت برخی افراد واقعا برایشان به اندازه طلا ارزش دارد. مردم ژاپن این شعار را در عمل نیز ثابت کردند. به گونه ای  که حتی در مسیر رفت وآمدشان هم وقتشان را تلف نمی کنند و مشغول مطالعه اند اما اگر نگاهی به دوروبرمان  بیندازیم این رفتار در مورد مردم کشورمان خیلی مصداق ندارد که البته ریشه تاریخی و سنتی دارد. ما در طول تاریخ جامعه سنتی داشتیم و همواره دسترسی به کتاب و مطالعه برای همگان فراهم نبود. در واقع نظام های مستبد به مردم اجازه نمی دادند که به سمت دانش پیش بروند.

 

 

 

 

 

حتی تا سال 1300 در ایران مدرسه وجود نداشت بنابراین فرهنگ مردم با کتابخوانی و مطالعه آشنا نبود. به بیان دیگر مسایل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، سنتی و نبود امکانات جامعه را با مطالعه بیگانه کرد. در حال حاضر هم تعداد کتابخوان ها محدود است که البته نمی توان عامل گران بودن کتاب را نادیده گرفت. در هر صورت مردم بیشتر وقتشان را به بطالت می گذرانند و این مساله با عدم مطالعه ارتباط دارد.

این موضوع دلایل مختلفی دارد. رسانه های گروهی به ویژه تلویزیون، برای تشویق مردم به مطالعه و افزایش آگاهیشان تلاش لازم را انجام نمی دهند. از سوی دیگر مدارس نیز دانش آموزان را معطوف به کتاب های درسی می کنند و از آن ها نمی خواهند که مطالعه غیردرسی نیز داشته باشند.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز باید کتابخانه های عمومی بیشتری در سطح شهر تاسیس کند. اما نکته قابل توجه آن است که اتلاف وقت و ارزش ننهادن به زمان، ویژگی جهان سومی هاست. در واقع مردم اهمیتی به گذر زمان نمی دهند، البته وضعیت تهران نسبت به شهرستان ها در این زمینه بهتر است. در جامعه ای که وقت ارزش ندارد، آگاهی مردم کم میشود .و سرانه مطالعه هم پایین می آید.

ورود آسیب های اجتماعی یکی از عوارض این مساله است. به عبارت دیگر درگیری های فکری و اجتماعی، غیبت و تهمت در جامعه بیشتر می شود.

شایعه سازی فیزیکی از تبعات اتلاف وقت در جامعه است. مردمی که  بیکارند و عادت به اتلاف وقت دارند، برای گذراندن اوقاتشان شایعه سازی می کنند و مدام در مورد امور سیاسی و اقتصادی بحث و جدل می کنند.

در چنین جامعه ای تنبلی و کاهلی باب اختلاف های خانوادگی بیشتر می شود و بدبینی سیاسی و فکری نمود پیدا می کند.

در این بین رسانه ها مانند تلویزیون هم برنامه هایی نشان می دهند که به جای بالا بردن آگاهی مردم، وقت آنها را تلف می کند. بنابراین باید جوانان را به سمت مطالعه و به دنبال آن ارزش نهادن به زمانشان سوق دهیم، معلمان و اساتید دانشگاه ها هم نقش بسیار مهمی در ترغیب جوانان دارند.

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

هوش هیجانی چیست؟

بازديد: 115

هوش‌بهر و هوش هیجانی قابلیت های متضاد نیستند بلکه بیشتر می توان چنین گفت که متمایزند. همه ما از ترکیبی از هوش و عواطف برخورداریم، افراد دارای هوش بالا و هوش هیجانی پایین و یا هوشبهر پایین و هوش هیجانی بالا ، علی رغم وجود نمونه هایی نوعی، نسبتا نادرند.

 زندگی برای کسانی که فکر می کنند کمدی و برای کسانی که احساس می کنند تراژدی است (هوارس والپول)

 در واقعیت امر ما دو ذهن داریم، یکی که فکر می کند و دیگری که احساس می کند. این دو راه متفاوت شناخت، در کنشی متقابل، حیات روانی ما را می سازند. ذهن خردگرا همان مقام درک و فهم است که به مدد آن قادر به تفکر و تعمق هستیم. ولی در کنار آن نظام دیگری نیز برای دانستن وجود دارد، نظامی تکانشی و قدرتمند و گهگاه غیرمنطقی، یعنی ذهن هیجانی.

 

تقسیم ذهن به دو بخش هیجانی و خردگرا تقریبا مانند تمایزی است که عوام میان «قلب» و «سر» قائلند. احساس یقین حاصل از «گواهی قلبی» بر درست بودن چیزی، متفاوت با گواهی عقلی و تا حدودی عمیق تر از آن است. نسبت کنترل عقلانی ذهن بر بخش هیجانی آن روند یکنواختی دارد; هر چه احساس شدید تر باشد، ذهن هیجانی مسلط تر و ذهن خردگرا بی اثر تر می گردد. به نظر می رسد که این ترتیب، از امتیازی سرچشمه می گیرد که تکامل طی اعصار متمادی به احساسات و ادراک های شهودی ما داده است تا راهنمای پاسخ های آنی ما در موقعیت های مخاطره آمیز باشند; زیرا گاها لحظه ای تامل برای فکر کردن درباره کاری که باید انجام شود، ممکن است به قیمت از دست دادن زندگی ما تمام شود. این دو ذهن در اکثر موارد بسیار هماهنگ عمل می کنند اما با این وجود، دو ذهن خردگرا و هیجانی نیروهای نسبتا مستقل از هم هستند. عملکرد ذهن هیجانی بسیار سریع تر از ذهن خردگراست. ذهن هیجانی بدون آنکه حتی لحظه ای درنگ کند تا بررسی کند که چه می کند، مانند فنر از جا می جهد و دست به عمل می زند. نقطه تمایز ذهن هیجانی از واکنش سنجیده و تحلیل گرایانه ای که مشخصه ذهن اندیشمند است، سرعت عمل آن است. اعمالی که از ذهن هیجانی سرچشمه می گیرند با قطعیت شدید و مشخص همراهند که حاصل روش جاری و آسان گیر ذهن هیجانی در نگریستن به اطراف است که می تواند برای ذهن خردگرا کاملا مبهوت کننده باشد. پس از فرو نشستن گرد و غبار یا حتی در میانه راه متوجه می شویم که داریم از خود می پرسیم «راستی چرا آن کار را کردم؟» این سوال نشانه ای از آن است که ذهن خردگرا در حال آگاهی یافتن از آن لحظه است اما نه با سرعت ذهن هیجانی. از متداول ترین پاسخ های هیجانی سریع و نپخته، ازدواج های غلط است; چرا که در حالات هیجانی (emotional) ذهن انسان از تفکر منطقی خالی می شود و پس از فروکش کردن هیجان ها تازه می فهمیم که چه بلایی سر خود آورده ایم. ذهن هیجانی همانند یک شمشیر دولبه است; امتیاز بزرگ ذهن هیجانی در این نکته است که می تواند واقعیت هیجانی رادر یک لحظه دریابد (او از دست من عصبانی است، او دروغ می گوید، او فکر خطرناکی در کله دارد)، و دریک آن به قضاوتی شهودی دست بزند که به ما می گوید در مقابل چه کسی باید احتیاط کنیم، به چه کسی باید اعتماد کنیم و چه کسی درمانده است. ذهن هیجانی رادار ما برای اعلام خطر است. اگر ما (یا پیشینیان ما در طول دوران تکاملی) در برخی از این موارد منتظر ارزیابی عقل خردگرا می ماندیم نه تنها ممکن بود اشتباه کنیم، که حتی شاید زنده هم نمی ماندیم. اما همین ذهن هیجانی ممکن است دردسرساز شود; مشکل اینجاست که این برداشت ها و قضاوت های شهودی از آنجا که در یک لحظه صورت می گیرند ممکن است اشتباه یا گمراه کننده باشند. حال با این مقدمه بهتر می توانیم مفهوم «هوش هیجانی» را دریابیم.

 

 ● تعریف هوش هیجانی

 زنگ تفریح یک مرکز پیش دبستانی است و عده ای پسربچه روی چمن ها می دوند. امیرعلی زمین می خورد، زانویش زخمی می شود و گریه می کند; اما پسرهای دیگر به دویدن ادامه می دهند به جز اردشیر که توقف می کند. وقتی گریه امیرعلی فروکش می کند، اردشیر نیز خودش را زمین می زند و زانویش را می مالد، وی فریاد می زند «زانویم زخمی شده است!» روانشناسان اردشیر را نمونه ای از افرادی می شمارند که از هوش هیجانی و بین فردی خوبی برخوردار است. به نظر می رسد که اردشیر در «شناخت احساسات» همبازی های خود و برقرار کردن «ارتباط سریع و هموار» باآنان توانایی بالایی دارد. فقط او بود که به درخواست کمک و درد امیرعلی توجه کرد و فقط او بود که سعی کرد دوست زمین خورده اش را تسلی دهد، هر چند تنها کاری که توانست بکند، مالیدن زانوی خودش بود. این حرکت جسمانی جزیی از استعدادی در برقرار کردن ارتباط حکایت دارد، یعنی مهارتی عاطفی که برای حفظ ارتباط های نزدیک در ازدواج، دوستی یا ارتباط حرفه ای اساسی است. این مهارت ها در کودکان پیش دبستانی تازه جوانه زده اند و در طول زندگی شکفته خواهند شد. با این وصف تعریف هوش هیجانی چنین است: «توانایی زیر نظر گرفتن احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز گذاشتن بین آنها و استفاده از اطلاعات حاصل از آنها در تفکر و اعمال خود». بنابراین هوش هیجانی مجموعه مهمی از یک سری توانایی هاست: توانایی هایی مانند اینکه فرد بتواند انگیزه خود را حفظ نماید و در مقابل ناملایمات پایداری کند، تکانش های خود را به تعویق بیندازد و آنها را کنترل کند، حالات روحی خود را تنظیم کند و نگذارد پریشانی خاطر، قدرت تفکرش را خدشه دار سازد، با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد. هوش منطقی (IQ) و هوش هیجانی (EQ) تضادی با یکدیگر ندارند بلکه فقط با هم متفاوتند. دانستن اینکه شخصی فارغ التحصیل ممتازی است تنها به این معنی است که او در جنبه هایی که با نمره سنجیده می شوند بسیار موفق بوده است و احتمالا فردی با هوشبهر (IQ) بالاست، اما درباره اینکه او به فراز و نشیب های زندگی چه واکنشی نشان می دهد، چیزی به ما نمی گوید و مشکل در همین جاست. هوش تحصیلی - کلا کالا هوشبهر یا IQ - در مواقع بروز بحران و گرفتاری های زندگی، عملا هیچ نوع آمادگی ای در افراد پدید نمی آورد. با وجود آنکه هوشبهر بالا تضمین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی یا شادکامی در زندگی نیست، با این حال مدارس و فرهنگ ما صرفا بر توانایی های تحصیلی تاکید می کنند و هوش هیجانی، یعنی مجموعه ای از توانایی ها و صفاتی که بی اندازه در سرنوشت افراد اهمیت دارند را نادیده می گیرند. نتیجه این وضع خیل عظیم فارغ التحصیلان دانشگاهی است که در سطوح بالای دانشگاهی دارای مدرک اند ولی در پیش پا افتاده ترین روابط عاطفی و اجتماعی خود به شدت دارای مشکل اند. زندگی هیجانی حیطه ای است که مانند ریاضیات یا ادبیات می تواند در آن مهارتی کم یا زیاد داشت و مجموعه توانش های خاص خود را می طلبد. میزان شایستگی فرد در آن زمینه برای درک این مطلب که چرا فردی در زندگی پیشرفت می کند و فرد دیگری با همان میزان استعداد، در نیمه راه متوقف می شود. برخلاف هوشبهر که سابقه حدود یک صد سال تحقیق بر صدها هزار نفر را به همراه دارد، هوش هیجانی مفهوم جدیدی است. در حالی که عده ای معتقدند که هوشبهر را نمی توان از طریق تجربه یا آموزش چندان تغییر داد، ولی هوش هیجانی و قابلیت های عاطفی مهم را می توان به کودکان آموخت و سطح آن را در بزرگسالان ارتقا داد.

 ● مولفه های هوش هیجانی

 حیطه های اصلی هوش هیجانی به شرح زیر هستند:

 ۱) شناخت عواطف شخصی:

 خودآگاهی، یعنی تشخیص هراحساس به همان صورتی که بروز می کند سنگ بنای هوش هیجانی است. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش روان شناختی و ادراک خویشتن نقشی تعیین کننده دارد. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین، ما را به سردرگمی دچار می کند. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند بهتر می توانند زندگی خویش را هدایت کنند. این افراد درباره احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات زندگی، از انتخاب همسر گرفته تا شغلی که برمی گزینند، احساس اطمینان بیشتری دارند.

 بعضی از افراد واقعا در زمینه شناخت عواطف شخصی خود فاقد خودآگاهی اند. این عده وقتی از لحاظ عاطفی و هیجانی به هم می ریزند نمی دانند که آیا خشمگین اند یا غمگین؟ خوشحال ا ند یا صرفا پرانرژی؟ این افراد بهای «بی سوادی هیجانی» خود را در روابط بین فردی و حتی درونی مختل میپردازند.

 ۲) به کار بردن درست هیجان ها:

 قدرت تنظیم احساسات خود، توانایی ای است که بر حس خودآگاهی متکی باشد و به ظرفیت شخص برای تسکین دادن خود، دورکردن اضطراب ها، افسردگی ها یا بی حوصلگی های متداول اشاره دارد. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفند، دایما با احساس نومیدی، خشم مزمن و افسردگی دست به گریبان اند، در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت بسیار بیشتری می توانند ناملایمات زندگی را پشت سر بگذارند. برای مثال بیرون ریختن غضب را برخی افراد به عنوان روشی برای مقابله با عصبانیت به کار می گیرند چرا که این باور در میان عموم مردم رواج دارد که «انجام این کار باعث می شود احساس بهتری پیدا کنی». از دهه ۱۹۵۰ روانشناسان با این روش مخالفت کردند چرا که دریافتند برون ریزی خشم یکی از بدترین راه های خاموش کردن آن است، زیرا انفجار غضب عموما برانگیختگی مغز هیجانی را تقویت می کند و باعث می شود افراد در عوض احساس خشم کمتر، عصبانیت بیشتری احساس کنند. به همین ترتیب بسیاری از افراد در زمینه مدیریت اضطراب و نگرانی های خود دچار مشکل اند. ذهن نگران در زنجیره بی پایانی از ناراحتی های جزیی گرفتار می شود، از یک موضوع به موضوع دیگر می رود و به عقب باز می گردد.

 نگرانی های مزمن و مکرر، شبیه چرخش به دور خود است که هیچ گاه به راه حل مثبتی منجر نمی شوند. توانایی تنظیم هیجانات مختلف - خشم، نگرانی، افسردگی و غیره- از مولفه های هوش هیجانی است و عامل تاثیر گذاری در خدمت بهداشت روان محسوب می شود.

 ۳) برانگیختن خود:

 برانگیختن خود به زبان ساده یعنی کنترل تکانه ها (تکانه هایی مثل خشم، میل جنسی و...) تسلط بر نفس، تاخیر در ارضای فوری خواسته ها و امیال، رهبری هیجان ها و توان قرار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب. خویشتن داری عاطفی یا همان به تاخیر انداختن کامرواسازی و فرونشاندن تکانه ها یکی از مولفه های اساسی هوش هیجانی است. افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده می گیرند بسیار مولد و اثربخش خواهند بود.

 ۴) شناخت عواطف دیگران:

 همدلی، توانایی دیگری بر خود آگاهی عاطفی متکی است و اساس مهارت رابطه بامردم است. افرادی که از همدلی بیشتری برخوردارند به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته های دیگران است توجه بیشتری نشان می دهند. این توانایی آنان را در حرفه هایی که مستلزم مراقبت ازدیگرانند، تدریس، فروش و مدیریت موفق تر می سازد. انسان هایی که در شناخت عواطف دیگران مهارت دارند به راحتی و گاهی بدون دیدن چهره طرف مقابل مثلا از پشت تلفن قادرند حالت روحی دیگران را حدس بزنند. شناخت عوطف دیگران به ویژه در روابط بین زوجین اهمیت دارد. تا هنگامی که انسان در این کشور کویری که زمان و زندگی نام گرفته زندگی می کند، تنهایی و انزوایش نیز پابرجاست.

 پس به ۲ دلیل مهم می بایست توانایی شناخت عواطف دیگران را در خود بالا ببریم: اول اینکه چون ما هرگز نمی توانیم مستقیما وارد تجربه دیگران شویم، هیچ گاه نمی توانیم کاملا بدانیم که طرف مقابل ما چه چیزی را می خواهد به ما برساند. وقتی پی می بریم که هر قدر تلا ش کنیم نمی توانیم چنان با هوش یا حساس باشیم که بفهمیم دیگری چه تجربه ای می کند، احساس گناه می تواند ما را یاری دهد که از روی اصالت، متواضع باشیم. در این بین هر چقدر قدرت و مهارت شناخت و عواطف دیگران در ما بالا تر باشد بیشتر می توانیم در دنیای خصوصی و گاهی درد دیگران سهیم شویم و تنهایی و انزوای آن ها را کم کنیم. دوم اینکه «زبان» نمی تواند تجربه را به خوبی منتقل کند زیرا تجربه نهفته در دل تجارب عمیق انسانی غنی تر از آنند که کلمات توان بازگو کردن آن ها را داشته باشند...

 ۵) برقراری رابطه با دیگران:

 بخش عمده ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. افرادی که در این زمینه مهارت دارند، به خوبی و عمیقا به دیگران گوش می دهند، دیگران را می پذیرند و دست به قضاوت نمی زنند، در دیگران احساس ارزش و عزت تولید می کنند نه احساس گناه و در هر آن چه که به کنش متقابل آرام با دیگران بازمی گردد به خوبی عمل می کنند. آنان ستاره های اجتماعی هستند ستاره هایی که حتی در روز نیز درخشان اند!

 البته افراد از نظر توانایی های خود در هر یک از این حیطه ها با یکدیگر تفاوت دارند و ممکن است بعضی از ما مثلا در کنار آمدن با اضطراب های خود کاملا موفق باشیم اما در تسکین دادن ناآرامی های دیگران چندان کارآمد نباشیم. بدون شک زیر بنای اصلی سطح توانایی ما، زیستی و عصبی است اما مغز به طرز چشمگیری شکل پذیر است و همواره در حال یادگیری. سستی افراد را در مهارت های عاطفی می توان جبران کرد، هر کدام از این حیطه ها تا حد زیادی نشانگر مجموعه ای از عادات و واکنش هاست که با تلا ش صحیح می توان آن ها را بهبود بخشید.

 ● ویژگی افرادی که هوش هیجانی بالا دارند

 هوشبهر و هوش هیجانی قابلیت های متضاد نیستند بلکه بیشتر می توان چنین گفت که متمایزند. همه ما از ترکیبی از هوش و عواطف برخورداریم، افراد دارای هوش بالا و هوش هیجانی پایین و یا هوشبهر پایین و هوش هیجانی بالا ، علی رغم وجود نمونه هایی نوعی، نسبتا نادرند. فی الواقع میان هوشبهر و برخی جوانب هوش هیجانی همبستگی مختصری وجود دارد، هر چند این ارتباط آن قدر است که روشن کند این دو قلمرو اساسا مستقل اند.

 گونه خالص دارای هوشبهر بالا ، یعنی کاملا فاقد هوش هیجانی، تقریبا تصویر اغراق آمیزی از روشنفکرانی است که در قلمرو ذهن استادند اما در دنیای فردی ناکار آمدند. نیم رخ های آماری مردان و زنان در این خصوص تا حدودی متفاوت است. مرد دارای هوشبهر بالا با طیف گسترده ای از علا یق و توانایی های ذهنی مشخص می شود که البته جای تعجبی ندارد. این مرد بلند پرواز و مولد، قابل پیش بینی وسرسخت است و در بند علایق فردی خود نیست. او همچنین عیب جو و فخر فروش مشکل پسند و بازدارنده، در تجارب احساسی ناراحت، غیر بیانگر و مستقل و از نظر عاطفی سرد و بی روح است. مردانی که از نظر «هوش هیجانی» بالا هستند، از نظر اجتماعی متوازن، خوش برخورد و بشاش هستند و در مقابل افکار نگران کننده یا ترس آور مقاومند. آنان در زمینه خدمت به مردم یا حل مشکلات، قبول مسوولیت و برخورداری از دیدگاه های اخلاقی، ظرفیتی قابل توجه دارند; در ارتباط خود با دیگران هم حسی و توجه نشان می دهند. زندگی عاطفی آنان غنی اما همخوان است، آنان با خود، دیگران و مجموعه اجتماعی که در آن زندگی می کنند راحتند. زنان دارای «هوشبهر» بالا از اتکا به نفس هوشمندانه ای که از آنان انتظار می رود برخوردارند، تفکرات خود را به راحتی مطرح می کنند، برای موضوعات ذهنی ارزش قائلند و طیف گسترده ای از علا یق ذهنی و زیبایی شناختی دارند.

 آنان همچنین درون نگر هستند، مستعد ابتلا به اضطراب، فرو رفتن در خیالات و احساس گناه بوده و در ابراز آشکار خشم خود درنگ می کنند، هر چند که آن را به طور غیرمستقیم ابراز می دارند. زنان دارای «هوش هیجانی» سرشار با جرات هستند و احساسات خود را به طور مستقیم ابراز می دارند و درباره خودشان احساس مثبتی دارند و زندگی برای آنان سرشار از معنا است. آنان نیز همانند مردان، خوش برخورد و اجتماعی هستند و احساسات خود را به طور مقتضی ابراز می دارند، نه اینکه آن را به صورت انفجارهایی ابراز دارند که بعدها از آن تاسف بخورند. همچنین به خوبی با فشارهای عصبی منطبق می شوند، جایگاه اجتماعی آنان به آنها امکان می دهد تا به آسانی با افراد جدید روبه رو شوند، با خودشان به قدر کافی راحت هستند تا آنکه بتوانند شوخ طبع، خود انگیخته و درمقابل تجارب عاطفی پذیرا باشند. برخلاف زنان دارای هوشبهر بالا و ناب، زنان دارای هوش هیجانی بالا، به ندرت احساس اضطراب یا گناه می کنند یا در خیالات واهی غرق می شوند. البته این تصایر نشانگر دو جنبه افراطی هر حالت است - هوشبهر و هوش هیجانی به درجات مختلف در وجود همه ما در هم آمیخته شده اند.

 ● چگونه هوش هیجانی خود را افزایش دهیم؟

 الفبای یادگیری هوش هیجانی شناخت هیجان های اصلی و ترکیبات فرعی آنهاست. برخی از هیجان ها را می توان «اصلی» تلقی کرد; هیجان هایی که به مثابه رنگ های اصلی آبی، زرد و قرمز اند و سایر ترکیبات از آنها سرچشمه می گیرند. عنوان برخی از خانواده های اصلی و برخی از اعضای آنها از این قرار است:

 ـ خشم: تهاجم، هتک حرمت، تنفر، غضب، اوقات تلخی، غیظ، آزردگی، پرخاش، خصومت، اذیت، تندمزاجی، دشمنی.

 ـ اندوه: غصه، تاثر، دلتنگی، عبوسی، مالیخولیا، دلسوزی به حال خود، احساس تنهایی، دل شکستگی، ناامیدی و در سطح آسیب شناختی افسردگی شدید.

 ـ ترس: اضطراب، بیم، ناآرامی، دلواپسی، بهت، نگرانی، ملاحظه کاری، تردید، زودرنجی، ترسیدن، ترس ناگهانی یا شوک، وحشت و از نظر آسیب شناسی روانی هراس (Phodia) و وحشت زدگی (Panic).

 ـ شادمانی: شادی، لذت، آسودگی، خرسندی، سعادت، شوق، تفریح، احساس غرور، وجد، به هیجان آمدن، خشنودی، رضایت، شنگولی، از خود بی خود شدن و در سطح آسیب شناختی شیدایی (mania).

 ـ عشق: پذیرش، رفاقت، اعتماد، مهربانی، هم ریشگی، صمیمیت، پرستش، شیفتگی.

 ـ شگفتی: جا خوردن، حیرت، بهت، تعجب.

 ـ شرم: احساس گناه، دست پاچگی، حسرت، احساس پشیمانی، احساس پستی، افسوس، دل شکستگی، توبه.

 فهرست مذکور یقینا نمی تواند کلیه سوال های مربوط به طبقه بندی هیجان ها را پاسخ دهد. برای مثال حسادت را که گونه ای از خشم آمیخته با اندوه و ترس است چگونه می توان طبقه بندی کرد. با این حال، قدم اول در این مسیر شناخت دقیق و ظریف انواع هیجانهاست. قدم بعدی خودآگاهی است; خودآگاهی به معنای وسیع کلمه عبارت است از تشخیص احساسات و یافتن واژگانی برای بیان آنها، یافتن پیوند موجود میان افکار، احساسات و واکنش ها، آگاهی بر اینکه در تصمیم گیری فکر یا احساسات غلبه دارد، توجه کردن به پیامدهای انتخاب راه های مختلف و پیاده کردن این بینش ها در تصمیم گیری درباره موضوع هایی نظیر سیگار کشیدن.

 یکی از اقدامات عملی برای غنا بخشیدن به خودآگاهی این است که هنگام هیجانی شدن از خود بپرسیم: «الان دقیقا چه احساسی دارم؟ آیا رنجیده ام؟ آیا حسودی می کنم؟ الان دقیقا چه فکری به ذهنم خطور کرد؟». پس از مدتی تمرین در می یابیم که همیشه برای واکنش نشان دادن نسبت به احساسات، طرق مختلفی وجود دارد. هر قدر شخص برای پاسخگویی به یک هیجان، راه های بیشتری را بداند زندگی پربارتری خواهد داشت. راه دیگر برای بسط خودآگاهی، نوشتن حالات درونی است. بعد از چندین ماه نوشتن حالات روحی مختلف خود - از آنجا که کلمه ها در ذهن گم می شوند نه روی کاغذ - می توانیم خود را در یک نمودار تاریخی بررسی کنیم. مثلا می فهمیم که سال قبل در برابر یک مساله چگونه عصبانی می شدیم و امسال چگونه واکنش نشان می دهیم. همدلی، توانایی اجتماعی و هیجانی مهمی در این زمینه است، یعنی درک احساسات دیگران و خود را در جای آنان فرض کردن و احترام گذاشتن به تفاوت هایی که در احساسات افراد نسبت به چیزهای مختلف وجود دارد. توانایی برقراری ارتباط با افراد دیگر نیز از مولفه های هوش هیجانی است: فرد می بایست تمرین کند تا شنونده و پرسشگر خوبی باشد، بتواند میان آنچه دیگری انجام می دهد و آنچه می گوید تمایز قایل شود و سعی کند به جای رفتارهای نپخته ای مثل عصبانی شدن یا منفعل بودن راه های بالغانه تری مثل جسارت و جرات ورزی را یاد بگیرد.

 شکل گیری اجزای هوش هیجانی، ابتدا در سال های اولیه زندگی کودک انجام می گیرد، اگرچه شکل گیری این ظرفیت ها در خلال سال های مدرسه نیز ادامه پیدا می کند. پیامی که یک دختر کوچک هنگامی که برای درست کردن پازل خود از مادر گرفتارش کمک می خواهد، دریافت می کند، بر حسب نحوه پاسخ دهی مادر متفاوت است. چنانچه پاسخ مادر ابراز خشنودی آشکار از کمک کردن به او باشد، وی یک نوع پیام دریافت می کند و اگر پاسخ مادر این جواب موجز باشد که «مزاحم من نشو، کارهای مهمی دارم که باید انجام بدهم» برداشت کاملا متفاوتی پیدا می کند. تمام مبادلات کوچک میان والد و فرزند، دارای زیرمجموعه ای عاطفی است و تکرار این پیام ها در طی سالیان به شکل گیری دیدگاه ها و توانایی های عاطفی اساسی در کودکان می انجامد.

 تحقیقات نشان می دهند که صرف بی توجهی به کودک، از سو رفتار آشکار بسیار مضرتر است; کودکانی که نادیده گرفته می شوند از همه کودکان دیگر بدتر عمل می کنند، از همه مضطرب تر، بی توجه تر و بی احساس تر هستند و به صورت متناوب پرخاشگر و گوشه گیرند. میزان اجبار به تکرار کلاس اول در میان این کودکان ۶۵ درصد است. سه چهار سال اول زندگی دوره ای است که مغز کودک نوپا حدود دو سوم اندازه کامل خود رشد می کند و به لحاظ پیچیدگی، به گونه ای متحول می شود که در تمام دوران زندگی، هیچ گاه به این میزان رشد نخواهد کرد. در خلال این دوره، نسبت به دوران بعدی زندگی، فراگیری مطالب اساسی با سهولت بیشتری تحقق می پذیرد و فراگیری عاطفی نیز در پیشاپیش تمام آموخته ها انجام می گیرد. در خلال این دوران فشار روانی جدی می تواند به مراکز یادگیری مغز آسیب برساند و از این رو به هوش افراد زیان وارد آورد.

 

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت: 13:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس