سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود. با دقت و ظرافت خاصی با او رفتار می کرد و او را با جامه های گران قیمت و فاخر می آراست و به او از بهترین ها هدیه میکرد. همسر سومش را نیز بسیار دوست می داشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسایه فخر فروشی می کرد. اما همیشه می ترسید که مبادا او را ترک کند و نزد دیگری رود.
همسر دومش زنی قابل اعتماد، مهربان، صبور و محتاط بود. هر گاه که این پادشاه با مشکلی مواجه می شد، فقط به او اعتماد می کرد و او نیز همسرش را در این مورد کمک می کرد. همسر اول پادشاه، شریکی وفادار و صادق بود که سهم بزرگی در حفظ و نگهداری ثروت و حکومت همسرش داشت. او پادشاه را از صمیم قلب دوست می داشت، اما پادشاه به ندرت متوجه این موضوع می شد.
روزی پادشاه احساس بیماری کرد و خیلی زود دریافت که فرصت زیادی ندارد. او به زندگی پر تجملش می اندیشید و در عجب بود و با خود میگفت « من 4 همسر دارم ، اما الان که در حال مرگ هستم ، تنها مانده ام .»
بنابراین به همسر چهارمش رجوع کرد و به او گفت« من از همه بیشتر عاشق تو بوده ام. تو را صاحب لباسهای فاخر کرده ام و بیشترین توجه من نسبت به تو بوده است. اکنون من در حال مرگ هستم، آیا با من همراه میشوی؟ » او جواب داد «به هیچ وجه !» و در حالی که چیز دیگری میگفت از کنار او گذشت. جوابش همچون کاردی در قلب پادشاه فرو رفت. پادشاه غمگین، از همسر سوم سئوال کرد و به او گفت «در تمام طول زندگی به تو عشق ورزیده ام، اما حالا در حال مرگ هستم. آیا تو با من همراه میشوی؟» او جواب داد « نه، زندگی خیلی خوب است و من بعد از مرگ تو دوباره ازدواج خواهم کرد .» قلب پادشاه فرو ریخت و بدنش سرد شد. بعد به سوی همسر دومش رفت و گفت « من همیشه برای کمک نزد تو می آمدم و تو همیشه کنارم بودی. اکنون در حال مرگ هستم. آیا تو همراه من می آیی؟» او گفت: « متأ سفم! در این مورد نمیتوانم کمکی به تو بکنم، حداکثر کاری که بتوانم انجام دهم این است که تا سر مزار همراهت بیایم ». جواب او همچون گلوله هایی از آتش پادشاه را ویران کرد. ناگهان صدایی او را خواند: « من با تو خواهم آمد، همراهت هستم، فرقی نمی کند به کجا روی، با تو می آیم .» پادشاه نگاهی انداخت، همسر اولش بود ! او به علت عدم توجه پادشاه و سوءتغذیه، بسیار نحیف شده بود. پادشاه با اندوهی فراوان گفت: «ای کاش زمانی که فرصت بود به تو بیشتر توجه می کردم.»
در حقیقت، همه ما در زندگی کاری خویش 4 همسر داریم . همسر چهارم ما سازمان ما است. بدون توجه به این که تا چه حد برایش زمان و امکانات صرف کرده ایم و به او پرداخته ایم، هنگام ترک سازمان و یا محل خدمت، ما را تنها می گذارد .
همسر سوم ما، موقعیت ما است که بعد از ما به دیگران انتقال می یابد . همسر دوم ما، همکاران هستند . فرقی نمی کند چقدر با هم بوده ایم، بیشترین کاری که می توانند انجام دهند این است که ما را تا محل بعدی همراهی کنند .
همسر اول ما عملکرد ما است. اغلب به دنبال ثروت، قدرت و خوشی از آن غفلت مینماییم. در صورتی که تنها کسی است که همه جا همراهمان است . همین حالا احیاءش کنید، بهبودش ببخشید و مراقبش باشید.
روزی, روزگاری پیرمرد و پیرزنفقیری در آسیاب خرابه ای زندگی می كردند. رسال های سال بود كه پیرمرد پرندهمی گرفت می برد بازار می فروخت و از این راه زندگی فقیرانه اش را می گذراند. ر
روزی از روزها, وقتی رفت دامش راجمع كند, دید پرنده طلایی قشنگی افتاده تو دام. پرنده را گرفت و خواست آن را بگذاردتوی توبره اش كه یك دفعه قفل زبان پرنده وا شد و گفت «ای مرد! من چندتا جوجه دارم والان منتظرند براشان غذا ببرم. بیا من را آزاد كن. در عوض هر چه بخواهی به تو میدهم»رپیرمرد گفت: ای پرنده طلایی! منآرزو دارم از زندگی در این آسیاب خرابه خلاص شوم و با زنم در خانه خوبی زندگیكنم.
پرنده طلایی گفت «آزادم كن تا تورا به آرزویت برسانم.» پیرمرد پرنده طلایی را آزاد كرد. رپرنده طلایی پیرمرد و پیرزن رابرد به خانه قشنگی كه در كنار جنگلی قرار داشت و همه جور وسایل آسایش و خورد وخوراك در آن مهیا بود. ر
پرنده طلایی گفت «این خانه و هرچه در آن است مال شما. با هم به خوبی و خوشی زندگی كنید.» بعد, یكی از پرهاش را داد به آنها. گفت «هر وقت با من كاری داشتید, این پر را آتش بزنید فوراً حاضرمیشوم.» و خداحافظی كرد و پر زد ورفت. ر
پیرزن و پیرمرد خیلی خوشحال شدندكه بخت با آن ها یاری كرد و زندگیشان از این رو به آن رو شد. دیگر هیچ غم و غصه اینداشتند. صبح به صبح از خواب بیدار می شدند. با هم گشتی می زدند. بعد می آمدند مینشستند تو ایوان. سماور را آتش می كردند. صبحانه می خوردند و باز در میان سبزه و گلها گشت می زدند و وقت می گذراندند تا ظهر بشود و شب برسد. نه با كسی كاری داشتند ونه كسی با آن ها كاری داشت. ر
دو سه سالی گذشت. یك روز پیرزن بهپیرمرد گفت :تا كی باید تك و تن ها در گوشه این جنگل سوت و كور زندگی كنیم؟رپیرمرد گفت:زبانت را گاز بگیر واین حرف را نزن. مگر یادت رفته در آن آسیاب خرابه با چه مشقتی صبح را به شب میرساندیم و شب را به صبح و هر وقت برف و باران می آمد یك وجب زمین خشك پیدا نمی شدكه روی آن بنشینیم و مجبور بودیم با كاسه و كوزه از زیر پایمان آب جمع كنیم وبریزیم بیرون.
پیرزن گفت «نخیر! این طور هم كهتو می گویی نیست. آدمی زاد قابل ترقی است و نباید قانع باشد. فوری پرنده طلایی راحاضر كن كه فكری به حال ما بكند والا در این بر بیابان و بین این همه جك و جانور دقمی كنم.» پیرمرد وقتی دید گوش زنش به اینحرف ها بدهكار نیست و هر چه به او می گوید فایده ای ندارد, رفت پر را آورد و آتشزد. رپرنده طلایی فی الفور حاضر شد وگفت «چه خبر شده؟» پیرمرد گفت «از این زن بپرس.»ر
پیرزن گفت «ای پرنده طلایی, ما دراینجا خیلی ناراحتیم. مونس ما شده كلاغ و زاغچه و هیچ تنابنده ای دور و بر ما نیستكه با او خوش و بش كنیم. ما را ببر به شهر كه این آخر عمری مثل آدمی زاد زندگیكنیم. از این و آن چیز یاد بگیریم تا پس فردا كه مردیم و از ما سؤال و جواب كردند, پیش خدای خودمان رو سفید بشویم.» پرنده طلایی گفت «اشكالی ندارد. اینجا را همین طور بگذارید و دنبال من بیایید.»
پرنده آن ها را به شهری برد وعمارت بزرگی در اختیارشان گذاشت كه از شیر مرغ گرفته تا جان آدمی زاد در آن وجودداشت.پیرزن تا چشمش به چنین دم ودستگاهی افتاد ذوق زده شد و به پیرمرد گفت «دیدی هی می گفتم آدمی زاد نباید قانعباشد و تو همه اش مخالفت می كردی و نق می زدی. حالا اینجا برای خودت كیف كن.»رپرنده طلایی گفت «كار دیگری با منندارید؟گفتند «نه! برو به سلامت.» پرنده طلایی باز هم یكی از پرهاشرا به آن ها داد, خداحافظی كرد و رفت. رپیرمرد و پیرزن زندگی تازه شان راشروع كردند. همه چیز براشان آماده بود. روزها در شهر گشت می زدند. شب ها به مهمانیمی رفتند و خوش و خرم زندگی می كردند. ر
یكی دو سال بعد, پیرزن به شوهرشگفت «ای پیرمرد! حالا كه این پرنده طلایی در خدمت ما هست و هر چه بخواهیم برامانآماده می كند, چرا به این زندگی قانع باشیم؟»پیرمرد گفت «تو را به خدا دست ازسرم وردار و این قدر ناشكری نكن كه آخرش بیچاره می شویم.»پیرزن گفت «دنیا ارزش این حرف هارا ندارد. یالا برو پر را بیار آتش بزن كه حوصله ام از دست این زندگی سررفته.»ر
خلاصه! زور پیرزن به شوهرش چربید. پیرمرد هم از روی ناچاری رفت پر را آورد و آتش زد. رپرنده طلایی حاضر شد و گفت «دیگرچه خبر شده؟» پیرمرد گفت «نمی دانم. از اینپیرزن بپرس.» پیرزن گفت «ای پرنده طلایی ما ازاین وضع خیلی ناراحتیم.»پرنده پرسید «چه مشكلی دارید؟» پیرزن جواب داد «دلم می خواهدشوهرم را حاكم این شهر بكنی و من هم بشوم ملكه.»ر
پرنده طلایی گفت «اینجا را همینطور بگذارید و دنبال من راه بیفتید.» پرنده از روی هوا و آن ها از رویزمین راه افتادند و رفتند تا رسیدند به قصری كه در آن وزیر و خزانه دار و كلفت وكنیز و جلاد دست به سینه آماده خدمت بودند.پرنده گفت «از همین حالا شما صاحباختیار این شهر هستید. اگر كاری با من ندارید دیگر برم.» گفتند «برو به خیر و به سلامت.» پرنده طلایی باز هم یكی از پرهاشرا به آن ها داد و خداحافظی كرد و رفت.ر
پیرزن و پیرمرد در مدتی كه حاكم وملكه شهر بودند آن قدر خودخواه و خوشگذران شدند كه به كلی مردم را فراموش كردند. رپیرزن وقتی به حمام می رفت به جایآب تنش را با شیر می شست و بعد می گرفت در آفتاب می خوابید كه چین و چروك پوستش صافبشود. ر
یك روز پیرزن رفت حمام و آمد روایوان قصر لم داد توی آفتاب. در این موقع تكه ابری در آسمان پیدا شد و جلو آفتاب راگرفت. رپیرزن عصبانی شد. شوهرش را صدا زدو گفت «ای ریش سفید! چرا این ابر جلو آفتاب را گرفته؟» پیرمرد گفت «من از كجا بدانم.» پیرزن گفت «یالا برو پر را بیارآتش بزن كه با پرنده طلایی كار دارم.»ر
پیرمرد گفت «این دفعه چه خیالیداری؟»پیرزن داد كشید «لغز نخوانپیرمرد. زود كاری را كه می گویم بكن والا پوستم نرم نمی شود.»پیرمرد رفت پر را آورد و آتش زد. رپرنده طلایی حاضر شد و گفت «ایندفعه چه می خواهید؟» پیرمرد گفت «نمی دانم. از اینپیرزن بپرس.» پیرزن گفت «ای پرنده طلایی, جلوآفتاب نشسته بودم كه این تكه ابر آمد و سایه اش را انداخت رو من. می خواهم فرمانزمین و آسمان را بدی به من كه بتوانم به همه چیز امر و نهی كنم.»پرندة طلایی گفت «اینجا را همینطور بگذارید و دنبال من بیایید.»ر
پرنده از جلو و آن دو به دنبال اوراه افتادند. وقتی از شهر رفتند بیرون, یك دفعه پرنده غیبش زد. هوا تیره و تار شد. باد تندی آمد و به قدری خاك و خل به پا كرد كه چشم چشم را نمی دید. ر
پیرزن و پیرمرد دست هم را گرفتندو كورمال كورمال رفتند جلو تا رسیدند به آسیاب خرابه ای كه قبلاً در آن زندگی میكردند.رپیرمرد آهی از ته دل كشید و بهزنش گفت «ای فلان فلان شده! ما را برگرداندی جای اولمان. حالا برو كاسه ای پیدا كنو آب كف آسیاب را بریز بیرون كه بنشینم زمین و خستگی در كنم.»ر
همه ما فکر میکنیم که خوردن میوه یعنی خرید میوه، پوست کندنش و جویدن، اما به این سادگی هم نیست. بسیار مهم است که بدانیم چگونه و چه وقت باید میوه بخوریم .
شبکه ایران: راه صحیح خوردن میوه ها این است که میوه ها را بعد از میل غذا نخورید میوه ها باید زمانی خورده شوند که معده خالی است. اگر میوه ها را به آن صورت بخورید، نقش مهمی در مسموم کردن سیستم بدنتان خواهند داشت به طوری که کاهش قدرت برای انجام دیگر فعالیتهای زندگی میشود.درنظر بگیرید که دو تکه نان و یک تکه میوه خورده اید تکه میوه آماده است که مستقیما وارد معده تان و روده تان شود اما به دلیل آن دو تکه نان، از ورود سریع آن به معده جلوگیری می شود. در این بین همه غذا فاسد شده، تخمیر میشود و به اسید تبدیل میشودبه محض اینکه درون معده، میوه با غذا و آنزیمهای گوارشی تماس پیدا میکند، همه حجم غذا شروع به ازبین رفتن و فاسد شدن میکند، پس میوه های خود را زمانی مصرف کنید که معده تان خالی است و یا قبل از خوردن وعده های غذایتان میل کنید . اگر میوه را با شکم پر میل کنید، میوه ها با غذای فاسد شده ترکیب میشوند و گاز تولید میکنند و درنتیجه شما دچار سفیدی مو، تاس شدن، عصبانیت و گودیهای سیاه زیر چشم میشوید. با توجه به تحقیقات دکتر هربرت شلتون، بایستی بدانیم که چنین موضوعی صحیح نیست که بعضی از میوه ها مانند پرتقال، نارنج و لیمو خودشان اسیدی هستند. چرا که همه میوه ها در بدن قلیایی میشوند، اگر شما روش صحیح میوه خوردن را کاملا رعایت کنید شما به راز زیبایی، عمر طولانی، سلامت، انرژی، شادابی و وزن طبیعی دست پیدا خواهید کرد، زمانی که نیاز دارید که آب میوه بنوشید فقط آب میوه تازه بنوشید نه آب میوههای صنعتی حتی آب میوه هایی که بسیار سفت هستند را ننوشید . میوه های پخته شده را نخورید چرا که هرگز ماده مغذی میوه ها را دریافت نخواهید کرد،تنها مزه شان را دریافت میکند پختن، تمام ویتامین ها را از بین میبرد اما به هرحال خوردن میوه کامل بهتر از نوشیدن آب آن است اگر باید آب میوه بنوشید طوری بنوشید که دهانتان پر شود و آن را آرام آرام غورت دهید چرا که باید اجازه دهید که آب میوه با بزاق دهانتان قبل از غورت دادن آن کاملا ترکیب شود. و در نهایت این که میتوانید برای پاکسازی بدنتان 3 روز روزه ی میوه بگیرید به مدت 3 روز فقط میوه بخورید و در آخر متعجب میشوید از اینکه دوستانتان به شما میگویند که چقدر پوستتان درخشان و صاف شده است. منبع: http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?ID=66456
خلاصه كتاب راز اثر: راندا برن ترجمه اسماعیل حسینی انتشارات راشین چاپ 1386
هر چه در بالا، همان در پایین. هر چه در درون، همان در بیرون. (لوح امرالد، حدود 3000 سال قبل از میلاد)
- قانون جذب راز بزرگ زندگی است.
- قانون جذب می گوید كه هر چیز چیزهای شبیه خودش را جذب می كند. بنابراین وقتی به چیزی فكر می كنی، افكار مشابه آن چیز را هم به طرف خودت جذب می كنی.
- افكار خاصیت مغناطیسی و فركانس دارند. وقتی فكر می كنی،افكارت را به جهان خارج می فرستی و آن ها با خاصیت مغناطیسی تمام چیزهای مشابهی را كه از نظر فركانس با آن یكی هستند به خود جذب می كنند. هر فكری كه از ذهن خارج شود دوباره به منبعش برمی گردد و این منبع خود تو هستی.
- تو مثل یك برج فرستنده امواج تلویزیونی هستی و با فكرهایت فركانسی را پخش می كنی. اگر می خواهی چیزی را در زندگی ات عوض كنی. باید با تغییر دادن فكرهایت فركانس را عوض كنی.
- فكری كه الان در سر داری زندگی آینده ات را می سازد. تو زندگی ات را با فكرهایت می سازی. چیزی كه بیشتر به آن فكر می كنی یا بیشتر روی آن تمركز می كنی به شكل زندگی تو ظاهر می شود.
- افكارت واقعیت پیدا می كنند.
- قانون جذب یك قانون طبیعی است و مثل جاذبه بی طرف است.
- هیچ چیز نمی تواند وارد زندگی تو شود مگر این كه با فكر كردن مداوم آن را به زندگی ات وارد كنی.
- برای این كه بدانی داری به چه چیزی فكر می كنی، از خودت بپرس كه چه احساس داری. احساسات ابراز با ارزشی هستند كه فوراً به ما می گویند به چه چیزی فكر می كنیم.
- داشتن احساس بد و افكار خوب در آن واحد غیر ممكن است.
- افكار تو فركانس امواجی را كه به اطراف می فرستی تعیین می كنند و احساساتت فورا به تو می گویند روی چه فركانسی هستی. وقتی احساس بدی داری، روی فركانسی هستی كه چیزهای بد بیشتری را به طرف تو جذب می كند. وقتی احساس خوبی داری. چیزهای خوب بیشتری را با قدرت به طرف خودت جذب می كنی.
- احساس عشق بالاترین فركانسی است كه می تواند منتشر كنی. هرچه بیشتر احساس عشق كنی و عشق بیشتری را منتشر كنی، قدرت بیشتر به دست می آوری.
- قانون جذب، مانند غول چراغ جادو، تمام خواسته های ما را برآورده می كند.
- با استفاده از فرآیند خلاق در طی سه مرحله می توانی چیزی را كه می خواهی خلق كنی: 1- مطرح كردن 2- باور داشتن 3- احساس كردن.
- «خواستن» آرزویت از دنیا به تو این فرصت را می دهد كه در مورد خواسته ات روشن شوی. وقتی از نظر ذهنی روشن باشی كه چه می خواهی، در حقیقت خواسته ات را مطرح كرده ای.
- منظور از «باور داشتن» این است كه با تمام وجود، چه در رفتار، چه در گفتار و چه در افكار، اطمینان داشته باشی كه چیزی را كه درخواست كرده ای همین حالا به دست آورده ای. وقتی فركانس «دریافت كردن چیزی» را صادر می كنی، قانون جذب تمام افراد، موقعیت ها و اتفاق ها را برای برآورده كردن خواسته ات فعال می كند.
- «دریافت كردن» خواسته یعنی این كه احساساتت در مورد آن خواسته درست مانند وقتی باشد كه آن را واقعا دریافت می كنی. یعنی واقعا احساس كنی كه آن چیز دیگر مال توست. «داشتن احساس خوب» تو را روی فركانس چیزی كه می خواهی قرار می دهد.
- برای كم كردن وزن، روی «كم كردن وزن» تمركز نكن. به جای آن روی وزن ایده آلت تمركز كن. «داشتن وزن ایده آل» را با تمام وجود احساس كن. آن وقت است كه وزن ایده آلت را به سوی خودت جذب خواهی كرد.
- دنیا برای عملی كردن خواسته تو به زمان نیاز ندارد. برای دنیا آشكار كردن یك میلیون دلار همان قدر آسان است كه آشكار كردن یك دلار.
- خواستن چیزهای كوچكی از قبیل یك فنجان قهوه یا جای پارك راه آسانی برای تجربه كردن عملی قانونی جذب است. با تمام قدرت اراده كن كه چیزهای كوچك را جذب كنی. وقتی بفهمی كه چه قدرتی برای جذب خواسته هایت داری، به سمت خلق چیزهای بزرگ تر كشیده می شوی.
- روز خودت را پیشاپیش خلق كن. برای این كار به این فكر كن كه می خواهی روزت چه طور بگذرد. با این كار زندگی ات را آگاهانه خوای ساخت.
- انتظار نیروی جذب كننده قدرتمندی است. انتظار چیزهایی را داشته باش كه می خواهی و انتظار چیزهایی را كه نمی خواهی نداشته باش.
- سپاس گزاری و قدردانی نیروی قدرتمندی برای تغییر دادن انرژی توست و نعمت های بیشتری را وارد زندگی ات می كند. به خاطر نعمت هایی كه در حال حاضر داری خدا را شكر كن تا چیزهای خوب بیشتری را جذب كنی.
- تشكر و قدردانی پیش از دریافت چیزی كه می خواهی اشتیاقت را بیشتر می كند و در نتیجه برای دریافت آن پیام قدرتمندتری به هستی می فرستی.
- تجسم یعنی این كه در ذهنت خودت را تصور كنی كه در حال لذت بردن از چیزی هستی كه آرزویش را داری. وقتی تجسم می كنی، افكار و احساسات قدرتمندی در وجودت شكل می گیرد انگار به آرزویت رسیده ای. سپس قانون جذب آن چه را در ذهنت مجسم كرده ای به صورت واقعیت به تو می گرداند.
- اگر می خواهی از قانون جذب به نفع خودت استفاده كنی، باید مدام آن را به كار ببری، نه برای مدت كوتاهی.
- هر شب قبل از خواب به اتفاقاتی كه در طور روز برایت افتاده فكر كن. و هر رویداد یا لحظه ای را كه دلخواهت نبوده به شكل دلخواه در ذهنت بازسازی كن.
- برای جذب پول به ثروت فكر كن. اگر همه حواست متوجه كمبود پول باشد، غیرممكن است بتوانی پول بیشتری را جذب زندگی ات كنی.
- خوب است قوه تخیلت را به كار ببری و طوری رفتار كنی كه انگار همین حالا پولی را كه می خواهی داری. طوری رفتار كن كه انگار ثروتمند هستی تا احساس بهتری نسبت به پول پیدا كنی. وقتی احساس بهتری نسبت به پول داشته باشی، پول بیشتری را به خودت جذب می كنی.
- همین لحظه شاد بودن سریع ترین راه جذب پول به زندگی ات است.
- هدفت این باشد كه به هر چه دوست داری نگاه كنی و بگویی: «كاری نداره . من می تونم بخرمش.» با این كار طرز فكرت را تغییر میدهی و نسبت به پول احساس بهتری پیدا می كنی.
- پولت را به دیگران ببخش تا پول بیشتری به زندگی ات بیاید. وقتی در مورد پول دست و دل باز باشی و پولت را با دیگران قسمت كنی، در واقع داری به دنیا می گویی: «من كلی پول دارم.»
- مدام تجسم كن كه چك دریافت می كنی.
- سعی كن در ترازوی ذهنت كفه ثروت سنگین تر باشد. به ثروت فكر كن.
- وقتی می خواهی با دیگران ارتباط برقرار كنی، باید مطمئن شوی كه افكار ، حرف ها،كارها و محیط اطرافت در تضاد و تعارض با خواسته ات قرار نگرفته اند.
- به نیازها و خواسته های خودت رسیدگی كن تا وقتی نیازهای خودت را برآورده نكنی،نمی توانی به دیگران كمك كنی.
- به خودت احترام بگذار و عشق بورز تا كسانی را كه به طرف خودت جذب كنی كه دوستت دارند و برایت احترام قائلند.
- وقتی احساس بدی نسبت به خودت داری،از ورود عشق به درونت جلوگیری میكنی و در عوض موقعیت ها و افرادی را به طرف خودت جذب می كنی كه احساس بد تو را بیشتر می كنند.
- اگر همه حواست را متوجه ویژگی های مثبت وجودت كنی،قانون جذب خصوصیات بی نظیر دیگرت را آشكار خواهد كرد.
- اگر می خواهی رابطه مفید و موثری داشته باشی، به جای گله و شكایت فقط به ویژگی های ارزشمند طرف مقابلت فكر كن. وقتی به ویژگی های مثبت دیگران توجه می كنی، بیشتر از آن ویژگی ها بهره مند می شوی.
- تاثیر دارو نما نمونه ای عملی از قدرت قانون جذب است. وقتی بیمار واقعا باور دارد كه دارونما شفابخش است، به چیزی كه به آن معتقد است می رسد و درمان می شود.
- «تمركز روی سلامتی كامل» كاری است كه همه ما می توانیم از درون انجام بدهیم، صرف نظر از این كه دور و برمان چه می گذرد.
- خنده شادی می آورد، افكار منفی را از بین می برد و معجزه آسا بیماری ها را درمان می كند.
- بیماری با فكر و توجه بیش از حد به آن در بدن ماندگار می شود. اگر حالت زیاد خوب نیست، لازم نیست در موردش با دیگران حرف بزنی، مگر این كه دنبال درد و بیماری بیشتر باشی. وقتی به حرف های مردم در مورد مریضی شان گوش می كنی،انرژی بیماری شان را افزایش می دهی. به جای این كار موضوع صحبت را عوض كن و درباره چیزهای خوب حرف بزن و با قدرت روی سلامتی آن ها تمركز كن.
- باورهایی كه در مورد پیری و فرسودگی و بیماری های مختلف می زنند گوش نكن. حرف های منفی برایت هیچ سودی ندارند.
- هر چه بیشتر در برابر چیزی مقاومت كنی، بیشتر آن را جذب می كنی. اگر می خواهی چیزی را تغییر بدهی، به درونش نفوذ كن و با افكار و احساساتت پیام جدیدی را به دنیا بفرست.
- تو نمی توانی با تمركز روی چیزهای منفی، دنیا را تغییر بدهی. وقتی حواست را متوجه حوادث و اتفاقات بدی كه در دنیا می افتد می كنی، نه فقط اوضاع را بدتر می كنی بلكه روی زندگی ات هم اثر منفی می گذاری.
- به جای توجه كردن به مشكلات دنیا توجه و انرژی ات را صرف عشق، اعتماد، وفور نعمت، صلح كن.
- هیچ وقت منبع چیزهای خوب تمام نمی شود چون به اندازه كافی برای همه وجود دارد. هدف زندگی وفور و فراوانی نعمت است.
- تو می توانی با فكر و احساسات به منابع نامحدود نعمت دست پیدا كنی و آن را تجربه كنی.
- هر چیز در این دنیا را تحسین كن و برای همه آرزوی بركت و نعمت كن. با این كار تمام افكار منفی و ناسازگاری هایت را از بین می بری و امواجت را روی بالاترین موج عالم، یعنی عشق، تنظیم می كنی.
- همه چیز انرژی است. تو یك توده متراكم انرژی هستی بنابراین می توانی هر چیزی را كه می خواهی به طور الكتریكی تحریك كنی كه به سمت تو جذب شود یا انرژی الكتریكی خود را طوری تنظیم كنی كه به سمت آن چیز بروی.
- تو یك موجود غیر مادی هستی. تو انرژی هستی و انرژی نمی تواند، به وجود بیاید یا از بین برود، فقط تغییر حالت می دهد. بنابراین حقیقت وجود تو همیشه بوده و همیشه خواهد بود.
- دنیا از فكر تشكیل شده است. ما نه تنها خالق سرنوشت خود بلكه آفریننده سرنوشت جهان هستیم.
- یك منبع نامحدود از افكار و رویدادهای مختلف در اختیار توست. تمام دانش ها، كشف ها و اختراعات به صورت بالقوه در ذهن بیكران هستی وجود دارند و منتظرند تا ذهن بشر آن ها را استخراج كند. همه چیز در ضمیر تو وجود دارد.
- همه ما به هم وصلیم، همه ما یكی هستیم.
- خودت را از دست سختی ها و مشكلات گذشته، ناهنجاری های فرهنگی و باورهای نادرست اجتماعی رها كن. تو تنها كسی هستی كه می توانی آن زندگی را كه شایسته اش هستی به وجود بیاوری.
- یك راه میان بر برای رسیدن به آرزوهایت این است كه به چیزی كه می خواهی به عنوان واقعیت محضی كه وجود دارد نگاه كنی.
- قدرت تو در افكار توست بنابراین یادت باشد همیشه هوشیار باشی و مراقب باشی كه به چه چیزی فكر می كنی. به عبارت دیگر «یادت باشد كه یادت نرود».
- تو باید تخته سیاه زندگی ات را با آنچه می خواهی پر كنی.
- تمام چیزی كه الان به آن احتیاج داری این است كه احساس خوبی داشته باشی.
- هرچه از نیروی درونی ات بیشتر استفاده كنی، نیروی بیشتری در درونت كشف خواهی كرد.
- وقت دریافتن عظمتت همین حالاست.
- ما در میانه یك عصر پرشكوه هستیم. به محض اینكه از بند افكار محدود كننده خلاص شویم، عظمت واقعی بشر را در هر زمینه ای از خلقت خواهیم دید.
- كاری را كه دوست داری انجام بده. اگر نمی دانی لذت واقعی تو در چیست، از خودت بپرس: «چه چیزی به من لذت می دهد؟» وقتی خود را برای انجام كاری كه برایت لذت بخش است متعهد می كنی، آبشاری از چیزهای لذت بخش به زندگی ات سرازیر می شود چون تو امواج لذت را به اطرافت می تابانی.
- حالا كه دانش راز را فرا گرفتی، بستگی به خودت دارد كه چطور از آن استفاده كنی. هر چیزی و كاری كه انتخاب كنی حق با توست. همه قدرت متعلق به توست.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن