تحقیق و پروژه رایگان - 1467

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد مرگ

بازديد: 1995

 

روانشناسي مرگ

فهرست:

 

 1- مقدمه

2- مرگ فيزيولوژيكي

3- تجربه مرگ

4-  برخورد كودكان با مساله مرگ

5- برخي علل ترس از مرگ

6- غلبه بر ترس از مرگ

7- مرگ رمانتيك

8- شهادت

9- عشق فاتح مرگ

10- انديشه هايي درباره مرگ

11- آخرين سخنان

 

 

مقدمه:

آيا ما مي توانيم تصور كنيم كه ؟؟؟؟؟؟ تر از مرگ براي بشر وجود دارد؟ و نيز آيا عانلي كه نوجب توقف جريان مرگ شده باشد وجود دارد؟ پس نبايد حيرت كرد كه چرا هر فلاسفه و حتي تمام انسانهايي كه قادر به كمترين درجه تفكر هستند كم وبيش به طرز تشويق آميزي به مرگ توجه كرده و خود را ناگزير به ابراز عقيده هاي پيرامون آن كرده اند. اديان و فلسفه هاي مختلف نيز توجيهاتي را درباره وضعيت فاني بودن بشر ارائه داده و كوشيده اند تا معني و اهميت آن را روشن كنند.                                              

اينايس لپ از هواداران مكتب «تكامل گرايي» و از پيرامون نياردوشان است. تكامل گرايي مكتبي است كه از ؟؟؟؟؟؟؟ و علم گرايي نوين پديده آمده است پيرامون اين مكتب معتقدند كه جهان و كائنات بسوي يك پيشرفت از پيش تعيين شده در حركت است ذات و سرشت جهان به گونه اي است كه اجسام آلي و غير آلي همواره رو به تكامل و تحول هستند زيرا جهان را خداوند خلق كرده است. مكتب «تكامل گرايي» مقوله اي به نام «خداشناسي فرايندي» را در قلمرو فلسفه گشوده است. مكتب «تكامل گرايي» مقوله اي به نام «خداشناسي فرايندي» را در قلمرو فلسفه گشوده است. اين مقوله شكل جديدي از خداشناسي است كه علوم جديد و بويژه دانش تكامل علمي  را پذيرا مي شود. مي گويد كه طرز عمل خداوند در جهان، يك فرآيند كند و بطئي است كه با بردباري بر عناصر تصادف و شر غلبه مي كند و تمامي خير و خوبي را كه پديد مي آوردند در ذات خود نهفته دارد. اينايس لپ در برخورد با مساله مرگ، ديدگاهي را عرضه مي كند كه نشانگر ذهن روشن و باز او بوده، و در عين حال بيانگر اعتقاد راسخ وي به خداوند و دنياي آخرت است. البته در چارچوب مذهب كاتوليك به طور خاص و ديانت مسيحيت به طور عام، و نيز پايبندي او به مكتب تكامل گرايي. او، مرگ را يك راز مي داند و نه يك مساله مي گويد كه هراس از مرگ يك واكنش بسيار عادي در همه انسانهاست اما مضطرب شدن به خاطر مرگ را يك نوع روان پريشي مي داند زيرا مرگ همواره با تولد انسان، آغاز مي شود و لحظه اي بشر را ترك نمي كند و در واقع زندگي و مرگ لازم و ملزوم يكديگرند حاصل كلام، اينايس لپ مي گويد كه اگر انسان بخواخد بر هراس از مرگ غلبه كند بايد به زندگي عشق بورزد و به آن ارزش و معنا بدهد. در توهين بينش است كه عقيده دارد شهادت يك نمونه بارز و كامل نهراسيدن از مرگ است زيرا بيانگر نزديك ترين و آشكار ترين ارتباط عشق و مرگ است.                                                

1-    مرگ فيزيولوژيكي

بدن انسان از يافته هاي زنده تشكيل مي شود. هر يافته، بر اساس ذات خود، فاني است ولي يافته هاي جديد تولد مي يابند تا جايگزين يافته عالي مرده در بدن انسان بشوند. پس از يك دوره معين زماني، تجديد حيات يافته ها كاهش مي يابد و سپس كلا متوقف مي شود. از نظر زيست شناسي، مرگ طبيعي يك رويداد ناگهاني نبوده بلكه يك فرآيند تدريجي است از يك  نقطه نظر زيست شناسي، ما به محض اينكه متولد مي شويم به پير شدن و مردن مي كنيم. ولي مرگ انسان فقط موقعي صورت مي گيرد كه ميليونها يافته تشكيل دهنده بدنش بميرد. هنگامي كه فعاليت پروتوپلاسمي يافته متوقف مي شود، آن يافته مي ميرد. بدين ترتيب، مرگ از اين نقطه نظر زيست شناسي، عبارتست از نابود شدن ساختار يافته اي. اما هر چند كه يافته ها مي ميرند و بدين طريق موجب مرگ يك فرد مي شودند لكن اتم هاي سازنده يافته ها از بين نمي روند. آنها به يافته هاي ديگر همان فرد و ساير افرادمنتقل مي شوند و از اين جهت است كه ما مي توانيم با لحني قاطع از وجود يك خويشاوندي اساسي ميان تمام موجودات زنده سخن بگوييم. اتم هايي كه امروز جزئي از كالبد جسماني من هستند شايد روزي مورد استفاده حيوانات و گياهان يا شايد ساير انسانها قرار گيرد. اگر ما مي خواستيم بپذيريم كه اتم ها داراي روح مي باشند. بنابراين پديده (حلول روح) مي توانست يك معناي واقعي بيابد. از طرف ديگر، خود يافته نيز يك موجود پيچيده است و به همين دليل نمي تواند فاني محسوب شود زيرا فقط پروتوپلاسم مي ميرد. نه علم و نه جادو هيچ كدام قادر نيستند كه مانع مرگ سلولها و اندامهاي زنده تشكيل شده از آنها گردند با حداكثر كاري كه مي كنند اينست كه مرگ ما را به تاخير بيندازند بعيد به نظر نمي رسد كه طول عمر بشر در آينده، دو برابر و يا حتي سه برابر بشود. ولي براي مرگ طبيعي هيچ درمان نهايي وجود ندارد و هيچ اكسير حيات جاودنان نيز نمي تواند وجود خارجي داشته باشد.تنها مرگ در سن كهولت را مي توان يك مرگ طبيعي دانست، اين نيز فقط موقعي وجود دارد كه مرگ ناشي از بيماري نباشد- همچنان كه غالبا ناشي از آن است. ا ين بيماري غالبا از نوع مهلك است زيرا بيمار را از قبل در آستانه مرگ طبيعي قرار داده و شايد بزودي به هر تقدير بميرد. لذا مرگ يك جوان كه يافته هاي او در يك فرآيند تجديد حيات مداوم قرار دارند، همواره يك امر اتفاقي است. بهداشت و ساير اقدامات پزشكي مي تواند خطر مرگ اتفاقي را از بين ببرد و به شكرانه اينها، نرخ مرگ و مير در ميان جوانان به طور چشمگيري در قرن بيستم كاهش يافته است. «بوگومولتز» و ساير زيست شناسان دست به تلاشهايي زده اند تا يافته هاي افراد پير را جوان كرد و بدين طريق سن كهولت و مرگ را به تعويق بياندازند. نتايج مهمي از اين تلاش تهور آميز به دست آمده است ولي فقط مي تواند حتي الامكان مرگ را عقب بياندازد نه آنكه بر آن غلبه كند. گونه و افراد انساني مي ميرند. تنها چيزي كه مي تواند از اين نظم تجربي مرگ بگريزد خود حيات است. حتي حيات بشريت نيز امروزه در معرض سلاحهاي هسته اي قرار دارد.                                                                                                

2- تجربه مرگ

اگر بخواهيم به طور كامل و دقيق سخن بگوييم، ما قادر نيستيم از مرگ تجربه مستقيم داشته باشيم، خواه مرگ خودمان باشد و خواه مرگ ديگران. از دست رفتن آگاهي و شعور يكي از نشانه هاي مرگ در انسان است، هر چند كه در بعضي موارد شعور خود را از دست مي دهيم ولي نمي ميريم (نظير حالت احتضار و اغماء) حتي كساني كه حالات اغماي طولاني را تجربه كرده اند آنها در مدت اغماء مرده به نظر مي رسيدند ولي نمي توانند چيزي درباره مرگ به ما بگويند به اين دليل ساده كه آنها نمرده بودند.

برخي مولفان معتقدند كه  عارفانه نزديك ترين مقايسه و شباهت را با تجربه مرگ دارد. تجربه ما از مرگ فقط مي تواند غير مستقيم باشد. يعني با تماشاي صحنه مرگ يك شخص ديگر است كه انسان به طور عادي آگاه مي شود كه همه مي ميرند و نتيجه گيري مي كند كه او نيز بايد بميرد. بنابر گفته هاي ديگر ما فقط مي توانيم تجربه هاي عادي خود را به ديگران انتقال دهيم و تجربه هاي عميق زندگي، به لحاظ ذات و ماهيت شان، غير قابل انتقال هستند. چون تجربه مرگ معمولا از مشاهده مرگ ديگران به دست مي آيد صرف نظر از ميزان خويشاوندي و دوري يك فرد مرده با ما- لذا پديد آورنده يك تجربه روانشناسي اصيل نخواهد بود. با مشاهده مرگ ديگران، ما به فناپذيري خويش يقين مي كنيم ولي تا وقتي كه زنده ايم فقط شخص ديگري است كه مي ميرد، همواره يك نفر ديگر، كه امكان ايجاد ارتباط عميق با او را نداريم. تجربه شخص خودم پرايون روابط ميان انسانها، اعم از تجربه مستقيم يا غير مستقيم، مانع از آن مي شود كه در بدبيني هاي ديگر درباره غيرقابل انتقال بودن تجربه هاي اساسي سهيم شودم با ولي مي پذيرم كه چنين ارتباطي دشوار است.

3- برخورد كودكان با مساله مرگ

ثابت شده است كه تجربه عاطقي يك كودك از مرگ و آگاهي او از وضعيت فاني بودن خويش، از حيث رشد و بلوغ روحي او بسيار اهميت دارد. من غالبا مشاهده كرده ام كودكاني كه به طرز ناگهاني خنثي با مفهوم مرگ شده اند، در بزرگسالي يك ديدگاه بدبينانه نسبت به زندگي دارند و غالبا دچار تشويش هستند، هر چند كه از ارتباط بين اختلال هاي عصبي وتجربه هايشان از مرگ، ناآگاهند. با وجود اين، ما نبايد با شتابزدگي نتيجه گيري كنيم كه همه مبتلايان به اختلالهاي عصبي و افراد بدبين داراي تجربه هاي مشابهي هستند بوده اند، زيرا علل بسياري براي ايجاد چنين شرايطي وجود دارد. از سوي ديگر، آن كساني كه تجربه هاي كودكي شان از مرگ، ضربه روحي كمتر به آنها زده است، تمايل بيشتري دارند كه مرگ را به عنوان يك رويداد طبيعي و راحت شدن از بيماري و رنج تلقي كنند. ناگفته پيداست كه اعتقاد ديني در خصوص فناپذيري انسان به كودك كمك بزرگي مي كند تا مرگ را به عنوان يك رويداد طبيعي به شمار آورد و آن را يك مصيبت درمان ناپذيراند.

برخي علل ترس از مرگ

ترس عصبي از مرگ غالبا تجلي يك اضطراب عمومي است كه علل واقعي آن ناآگاهانه بوده وناشي از ضربه هاي دوران بلوغ، كودكي يا تولد است. چنين ترسي به بهترين صورت در «ترس از جاهاي سر پوشيده» يا «ترس از فضاي باز» ظاهر مي شود. ولي به طوري كه غالبا در اين فصل يادآورد شده ايم، كساني كه دچار ترس از مرگ خود يا ديگران هستند همگي آنها افراد عصبي نيستند، مگر آنكه تمام نژاد بشر را عصبي بدانيم. وجود اين ترس همگاني در افراد بشر، برهاي ديگري است عليه كساني كه نظريه فرويد را پيرامون وجود غريزه مرگ تصديق مي كنند، برهاني كه مي بايست دست كم از نظر زيست شناسان و روان شناسان عاري از اهميت نباشد. يك غريزه، به طور عادي گرايش به برآورده كردن هدفش دارد مگر اينكه سركوبها يا ساير موانع كه غلبه بر آنها دشوار است، مانع انجام آن شوند. ولي دليلي وجود ندارد كه فرض كنيم تمام كساني كه از مرگ مي ترسند «غريزه مرگ» خود را سركوب كرده اند؛ همان غريزه اي كه فرويد در سالهاي آخر عمرش آن را مهم ترين غريزه بشر دانست. اگر بشر اين چنين از مرگ مي هراسد به نظر مي رسد به اين دليل باشد كه زندگي و نه مرگ، براي او مهم ترين چيز باشد. لذا بطور وضوح مي توان تاكييد كرد كه علت اصلي هراس از مرگ عبارتست از غريزه حيات و زندگي، در حاليكه مرگ دشمن اين غريزه بسيار اساسي و بنياني است.

از اين حيث، ترس از مرگ كاملا طبيعي است. فقط موقعي غير طبيعي است كه به صورت سدي در راه زندگي در آيد و مانع خدمت كردن و حراست از زندگي شود.

علت ديگر ترس غير عادي از مرگ عبارتست از مادّيگري فزاينده در تمدن غرب. بر هم خوردن تعادل روحي انسان غربي، بيشتر زائيده آن ماترياليسم پر اگماتيكي است كه در واقع مورد تاييد شمار عظيمي از انسانهاي قرار گرفته است كه از نظر فكري معتقد به والاترين انديشه هاي فصولي هستند. با در نظر گرفتن اين حقيقت كه؟؟؟؟؟؟ به صورت يك آرمان عالي وجودي در زندگي بسياري از افراد در آمده است، چرا نبايد احتمال چشم پوشيدن از چنين بهره مندي را هولناك توصيف كرد؟ ولي احساس گستره ناامني در غرب، با وجود تمام قوانين ما براي حمايت اجتماعي، پيوسته به ياد مي آورد كه شيوه زندگي استوار بر لذت گرايي ناپايدار است. در اين زمينه رواني مايه شگفتي است كه هراس از مرگ و اضطراب عصبي ناشي از آن، گسترش بيشتري نيافته است. وضعيت ياد شده نشانگر اين حقيقت است كه انسان غربي در اعماق وجودش، متمدن تر از آن چيزي كه ظاهرا از خود نشان مي دهد نيست.

غلبه بر ترس از مرگ:

هيچ بشري نمي تواند پيوسته از مرگ در هراس باشد اگر ما همواره از مرگ بترسيم، زندگي ما بزودي تحمل ناپذير خواهد شد، آرزوهاي ما مجالي براي قدرت نمايي پيدا نمي كنند و اضطراب و دلواپسي، به احتمال زيادمارا بسوي جنون سوق خواهد داد. خوشبختانه ترس از مرگ، حالت مداوم ندارد، حتي افراد عصبي نيز فرصتهاي كم و بيش طولاني براي بهره بردن از زندگي در اختيار دارند. لذا پيكار با ترس از مرگ، عبارتست از همگام شدن با منطق ذاتي حيات، هر چند كه بايد اعتراف كرد كه اين مبارزه در زمان حاضر سخت تر از هر زمان ديگري است. هر اندازه بشر تسلط بيشتري بر جهان طبيعت مي يابد. به همان اندازه نيز تسلط بر خود را از دست مي دهد.

بشر همواره تلاش كرده است كه بر ترس از مرگ غلبه كند. دنياي غرب از مدتها پيش معتقد به قدرت بي پايان هوش و ذكاوت بود و نتيجتا تقريبا همگي فلاسفه و علماي اخلاق در جستجوي درماني به صورت ارائه استدلال منطقي بوده اند.

فلاسفه رواقي اعتقاد داشتند كه ترس از مرگ ناشي از وضعيت بشر است. فلاسفه رواقي فقط به مساله روح علاقمند بود و ساير پديده هاي طبيعي تا حدي مورد توجه شان قرار داشت كه در روح تاثير مي گذارند: مرگ يك رويداد طبيعي اجتناب ناپذير است. همان طور كه ريزش باران با حركت ستارگان گريز ناپذير است. لذا مرگ طبيعتا چيزي غير مهم است و ارزش آن را ندارد كه به خاطر آن مضطرب بشويم. انسان بايد در زمان حال زندگي كند و به طول عمر خود نيانديشد. براي رسيدن به اين منظور، تخيل كه منبع تمام عواطف زيانبار است. بايد بشدت محدود گردد. بنابراين حكمت مكتب رواقي «آرامش دروني» را توصيه مي كند با يك حالت آرامش عاري از عواطف و احساسات.

عشق و مرگ            1- مرگ رمانتيك

به عنوان يك نظام فكري و ادبي، رمانتيسم يك پديده قرن نوزدهم بود. ولي پيرامون رمانتيسم به مثابه يك ديدگاه ذهني و شخصي، همواره يك موضع گيري فكري وجود داشته و امروزه نيز وجود دارد. در باب ارتباط بين عشق و مرگ، مثلا ديدگاه شواليه هاي قرون وسطي نوعا «رمانتيك» بود. شواليه ها پيش از اينكه رهسپار ميدان جنگ بشوند يا در يك نبرد شركت كنند همواره ادعا مي كردند كه به خاطر دلدادگانشان خود را با خطر مرگ روبه رو مي سازند. امروزه افراد بسياري هستند كه با غرور و تكبر مي گويند كه عشق فقط يك واقعيت بيولوژيكي عاري از همه جوانب رمانتيسم و مستقل از مرگ است. اما تنها كافي است كه نگاهي به پيرامون خويش بيفكنيم تا ببينيم كه حتي امروزه در بين جوامع بشري، روحيه رمانتيسم به همان اندازه گذشته وجود دارد بويژه در ميان جوانان.

ادبيات و فرهنگ همه اقوام، در همه اعصار از ارتباط مرموز ميان مرگ و عشق سخن مي گويد. سراسر ادبيات رمانتيك گواهي مي دهد كه بشر مي تواند- و گاهي بايد- به خاطر عشق بميرد. از ديدگاه رمانتيسم، موارد مزبور به معناي شكست عشق و پيروزي مرگ نيست. بر عكس تصور مي رود كه مرگ در خدمت آرمان عشق است با مرگ، همه سدهاي فراراه عشق را كنار مي زند و عشق را در قالب خودش ابدي مي سازد، در حاليكه اگر چنين نمي شد مرگ به صورت يك امر مختوم و چاره ناپذير باقي مي ماند. دلدادگان رمانتيك غالبا به وصال يكديگر نمي رسند شايد به دليل اينكه يكي از آن دو قبلا ازدواج كرده يا پدر و مادرشان به دليلي با ازدواج آنها مخالف بوده اند. ولي مرگ قيد و بند ازدواج را در هم مي شكند و دلدادگان را در فراسوي نظارت و مخالفت پدر و مادرها قرار مي دهد. حتي مسيحيت كه در سدهاي پيشين در داوري نسبت به خودكشي بسيار سخت گير بوده، نسبت به كساني كه داوطلبانه به خاطر عشق مي مردند با نظر اغماض مي نگريست. و همان ديدگاه امروزه نيز در عصر پوزيوتيسم و ماترياليسم وجود دارد.

مرگ رمانتيك به خاطر عشق همواره يك مرگ غير طبيعي نيست و عشاق همواره خودكشي نمي كنند. دلدادگاني كه به خاطر عشق مي ميرند سوداي پوچي و بيهودگي زندگي را در سر ندارند بلكه مي خواهند كه محبت شان در يك تداوم ابدي و بسيار پاكدلانه عشق برآورده شود.

شرايط خارجي و اراده ديگران، تنها موانع برآورده شدن كامل عشقهاي رمانتيك نيستند. دلدادگان به پيكار همه سدهاي غلبه ناپذير معايب و نواقص خويش نيز مي روند. پس از اوج شور جنسي و شور و حالهاي عاشقانه، يك بازگشت به وضعيت عادي پيش مي آيد. رمانتيك ها به مرگ دست مي يازند تا به اين چيزهاي پيش پاافتاده پايان داده و عشق خود را ناب و هميشگي سازند. در پرتو آگاهيهايي كه روانشناسي نوين فراهم آورده است. شگفت آور نيست كه اين نوع مرگ، رمانتيك و خيالپردازانه به شمار آيد. در همه بيماريهايي روان تني، تعارفهاي عاطفي يك نقش تعيين كننده را ايفا مي كنند. كسي كه عاشق است، بي آنكه از عشق مقابل برخوردار باشد، علاقه به زندگي را از دست مي دهد؛ يك زندگي بدون عشق،پوچ و بي محتوي به نظر مي رسد و ارزش زيستن را ندارد. مفهوم رمانتيك عشق، شوق اين نوع تيره بختي بود در مفهوم مزبور، عشق به عنوان يك پديده پيچيده و نادر ادراك شده است. عموما عقيده بر اين بوده كه تنها يك عشق واقعي مي تواند در سراسر زندگي وجود داشته باشد- علاوه بر آن، خصيصه همه عشاق احساساتي اين است كه خود را يگانه و بي همتا به شمار مي آورند و در نتيجه عشق خود را جدي مي گرفتند.

شايع ترين بيماري عشق، بي هيچ حيرت و شگفتي، بيماري سل بود. همراه با زخم معده و ساير بيماريهاي دستگاه هاضمه، سل بي ترديد يكي از بيماريهايي است كه در اكثر مواقع زائيده تعارفهاي عاطفي مي باشد.

در چشم انداز عشق رمانتيك، شخص مي تواند به خاطر عشق شديد و نيز به خاطر عشق اندك بميرد من نمي دانم آيا تاكنون هرگز به دليل شادماني بيش از اندازه، به مرگ طبيعي مرده است يا نه ولي اين مضمون در اشعار رمانتيك بسيار ديده مي شود. دلدادگان جوان وقتي مي انديشيدند كه به نقطه اوج شادي و سر مستي رسيده اند، غالبا خودكشي مي كردند. آنها هراس داشتند كه عشقشان در اثر گذشت زمان فروكش كند و زيبايي رمانتيك خود را از دست بدهد. دلدادگان بيشماري اين كلمات بودم را در گوش يكديگر نجوا كرده اند، «بياييد عشق بورزيم و بميريم»

شهادت

روانشناسان نزديك ترين و آشكارترين ارتباط بين مرگ و عشق را در شهادت مي بينند در اين مورد، يك عشق ناب وجود دارد كه عاري از همه نفرتها بوده و به گونه ناخودآگاه از عقده پرخاشگري است. انسانها را بر مي انگيزاند تا مرگ را پذيرا شوند و حتي آرزوي آن را در سر بپرورانند شهداي مسيحيت هم در صدر مسيحيت و هم در طول تاريخ، از آزار و اذيتهاي آزاردهندگان خويش نفرت نداشتند و حتي براي آنها ادعا مي كردند و مشتاقانه آرزو كردند كه اينان نيز به آئين مسيحيت بگروند. شهادت فقط در انحصار دين مسيح نيست. پس بيائيد يك داستان عالي را از تورات به خاطر آوريم:

عشق فاتح مرگ

مرگ كه به عنوان يك ضرورت بيولوژيكي در اثر قوانين يك جهان در حال تحول مقرر شده است، همواره يك بدنامي براي وجدان بشري بوده مگر اينكه به يك كردار آزاد انسان تبديل شو د. فقط اين راه، و نه فناپذيري فرضي عمر بشر، مي تواند پيروزي واقعي مرگ داشته باشد. افزون بر آن، گنجايش استعداد و نياز به عشق در قلب بشر، فقط موقعي مي تواند به طور كامل تحقق يابد كه خود عشق بر مرگ غلبه كرده باشد.

«گابريل مارسل» در تحليل عميقش از «؟؟؟؟» نكته فربور را درك كرده است او مي نويسد «عشق بشري هيچ است اگر عهده دار امكانات نامحدود نباشد. اگر قرار باشد ‌‌‌‌‍‍[عشق بشري] نميرد پس بايد [قلب او] باز باقي بماند» گابريل مارسل از يك «باز ماندن» در برابر يك عشق قوي تر از عشقي كه ما «انساني» مي ناميم، سخن مي گويد. انساني كه فقط به زندگي شخصي خودش و اطرافيانش علاقه دارد اساسا يك انسان تيره بخت است. هر چند كه تلاشهاي او براي زيبا و شيرين كردن اين زندگي، مبتكرانه باشد ولي ناگزير است كه روزي آن را ترك گويد، در حالي كه توانايي والايش هراس طبيعي از مگر را ندارد.

شايد ضد و نقيض به نظر برسد كه معتقد باشيم عشق به زندگي و همه چيزهاي زنده، كمك بسيار موثري است به غلبه بر مرگ. در نگاه نخست، به نظر خواهد آمد كه يك فرد هر چه زندگي را بيشتر دوست بدارد پس طبعا مي بايست نفرت بيشتري از نابود كننده زندگيش «مرگ» داشته باشد با وجود اين تجربه هاي بسياري هست كه درستي عقيده ما را تاييد مي كند. فقط عاشقان بزرگ مي توانند با خونسردي و در بسياري موارد با شادماني با مرگ روبرو شوند.

مرگ همچون زندگي، فقط يك دگرگوني است.

لايب نيتس

انديشه هايي درباره مرگ

·        مرگ آخرين هديه شومي است كه زندگي به ما مي دهد.

·        تنها دارويي كه مي تواند ما را از بيماري زندگي نجات دهد، مرگ است ولي سركشيدن اين داروي تلخ چقدر دردناك است.

·        زندگي روياي پوچي است كه با مرگ پايان مي يابد.

·        خياط روزگار با مقراض ايام مدام عمر ما را قيچي مي كند.

·        مرگ ميزبان ضيافت زندگي است.

آخرين سخنان

سخنانيكه بعضي افراد در آخرين لحظه حيات خود زده اند خيلي جالب است زيرا در آن لحظه هر چه گفته اند، از اعماق قلب بوده است.

الكساندردوما: الكساندر، در قلب و وجدانت بمن بگو آيا باور مي كني كه چيزي از زنده مي ماند؟

دكتر گلن: ايكاش مي توانستم بنويسم چه قدر مردن آسان و دلپذير است.

فرانسوا رابله: پرده را بكشيد: نمايش مضحك پايان يافته است.

منابع و مآخذ:1 - روانشناسي مرگ از اينيانس ليپ ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي

2- چرا بايد بميريم؟ تاليف: مهرداد مهرين

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 03 شهریور 1393 ساعت: 16:38 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد روح

بازديد: 1155

 

مقدمه

مسأله روح، از قديمي ترين زمان ها و شايد از پيدايش انسان، توجه آدمي را به خود مشغول داشته با مطالعاتي كه در آثار اقوام بدوي به عمل آمده از روي تصاويري كه در غارها به جاي گذاشـته اند و از طرز تدفـين امـوات آنها، چنين برمي آيد كه اقوام مختلف ولو آنكه وحشي بوده اند به چيزي پس از مرگ عقيده داشته اند و كم و بيش براي انساني كه مي مرده روح يا چيزي شبيه به آن قائل بوده اند.

به هر نسبت كه انسان پيشرفت كرده، اين عقيده راسخ تر شده و روح و معاد، بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته. در آثار ظهور بشر، طبعاً انديشه درباره روح يا چيزي از اين قبيل، در ذهن انسان راه يافته، چون وقتي يك آدم، هم نوعش را مي ديد كه ناگهان بي علت و يا به علتي خشك و سرد به زمين افتاده خواه از خود مي پرسيد چرا اين فرد به اين صورت درآمد؟ او هم اكنون چه فرقي با من دارد؟ و همين فرق بين زنده و مرده- او را به اين اصل هدايت مي كرده: كه چيزي وجود داشته و اينك از آن مرده گرفته شده و در نتيجه از همان اوايل اين «چيز» به هر نام ناميده شود او را به انديشه هاي دور و درازي فرو برده ... بعدها در اين خصوص جواب هائي به ذهنش رسيده كه هنوز هم مي رسد.

مردم عهد باستان براي اين پديده كه با نبودنش انسان به مرده نبديل مي شود.تعبيرات و تشبيهات و فرضياتي آورده بودند و مثلاً بعضي آن را مثل وزش باد مي دانستند كه وجود دارد، ولي ديده نمي شود و به هر حال مي توان وجودش را حس كرد. و همين طور آن را مثل هوا مي دانستند در قاره اروپا، زبان «سانسكريت» قديمي ترين زبان است و در اين زبان براي روح و هوا يا باد يك كلمه وجود دارد. يعني در مورد اين هر سه كلمه آلمان به كار برده مي شود.

در جاوه در ميان اقوام قديمي غرب استراليا و همين طور در بين سرخپوستان آمريكاي شمالي نيز وضـع به همين منوال است يعني چه بخواهند بگويند روح و چه هوا، يك كلمه را به كار مي برند. بنابراين قديمي ها، روح را عين هوا، يا چيزي شبيه به آن مي دانستند.

در تمدن هاي قديم قاره اروپا هم با چنين وضعي برخورد مي كنيم. مثلاً يوناني ها از يك فعل كه معني تنفس كردن مي دهد كلمه پسيك را مشتق كرده اند. كه به معني روح است. سپس از همين كلمه لفظ پيس كيكوس را گرفته اند كه مني نفس يا روح را مي دهد. و بعدها در زبان هاي اروپايي كلمه مشتق از معني علم النفس يا روانشناسي مي دهد. همچنين در اشتقاق لغات به يك كلمه ديگر لاتيني مي رسيم كه عبارت است از «پنوتو» كه معني (هوا) مي دهد. و به معني (روح) به كار رفته و در فلسفه كلمه اي از آن آمده كه عبارت است از پنوتولوژي به معني «علم روح».

در بيـان اينكه روح با هوا در نظر قديمي ها وجه اشتراكي داشته اند يك لغت ديگر به كمك مي آيد و آن كلمه «دريح» به معني باد است. كه از نظر تلفظ با روح مناسبتي دارد. و اين لغت ريشه عربي دارد. و به عربي وارد شده. خلاصه اين مطلب، آنكه اسنان هاي اوليه با توسل به انديشه و تجربه دريافتند كه جسم انسان يك عنصر مادي است ولي زندگي، يك امر غير مادي و چيزي است به سبك و هوائي مثل باد. (1)

همين انديشه انسان را به ادراك (روح) رهبري كرد و در اين مرحله هم، مثل هر مسأله ديگر كم كم به مدارج ترقي رسيد.

 

 

 

وجود روح از ديدگاه انسان هاي اوليه

1-    انسان از همان مراحل بدويت متوجه شد كه گردا شده و نگهدارنده ي بدن چيزي است غير مادي و از همان جا بود كه براي آن تعبيرات و تشبيهاتي آورد.

2-    به اين كشف قانع نشد و به هر نسبت كه در فكرش پيشرفت حاصل آمد و فهميده تر و متفكرتر شد به يك مسئله ديگر انديشيد و آن اينكه گرداننده بدن هر اسمي كه داشته باشد و هر مشخصاتي كه دارا باشد، ابدي است و اين فكر به طور خيلي ساده در ذهنش حلول كرد و بيدار شد. اما طول اين مسأله فكر انسان به خاطر خوابها و روياهايي بود كه مي ديد و در بيداري آنها را نمي ديد و اين امر آدمي را به انديشه فرو مي برد كه علت و منشأ چنين امري را دريابد. گاهي به خاطرش مي رسيد كه اين خواب و عوالم آن، مربوط به روح است كه در جسدش دميده و مستقل از بدن است. بر اثر اين طرز فكر، بين جدا شدن روح از جسم در دو حالت مقارنه و پيوستگي مي ديد، ژيكي خواب و ديگري مرگ. به عبارت ديگر بر او ثابت مي شد كه روح بدن مرده را ترك مي كند. همان طور كه از بدن شخص در حالت خواب به بدن بازمي گردد. ولي پس از مرگ بازگشتي نيست. از همين جا انسان ابتدايي با عقل و خردي كه خداوند به او داده بود، كم كم به يك مسأله پي برد و آن عبارت بود از: بقاي روح؛ با پي بردن انسان به بقاي روح متوجه شدند كه بين روح و جسم هر كسي حتي پس از مرگ او رابطه اي است و ارواح در همان حفره اي كه اموات به خاك سپرده شدند در كنار اجساد به سر مي برند و حتي عقيده پيدا كردند كه گاهي روح هر كسي به محل هايي مانند خانه او رفت و آمد مي كند و از اين رو بستگان هر كس بعد از مرگ او وظيفه داشتند در خانه را تا مدتي بعد از مردنش بار بگذارند كه مانع ورود روح به خانه اش نشوند. بدين طريق بود كه انسان هاي اوليه نه تنها برار هر موجود زنده اي روح مي شناختند و كارشان به عبادت روح رسيده بود، بلكه كم كم معتقد شدند كه در دنيا هر چيزي كه حركت مي كند و جنبشي دارد، داراي روح است و نيز عامل حركت اشياء بيجان روح مي باشد. مثلا مي گفتند درخت ها بعد از خشك شدن، باز سبز مي شوند و اين دليل برداشتن روح است. حتي حركاتي كه ب برگها و شاخه ها به هر علتي وارد مي شود. اگرچه از راه باد مي باشد باز علتش روح است. رودخانه ها كه بين صخره ها به حركت مي آيند.

صريح ترين جمله دربارة روح آيه اي است كه متن آن اين است . « يسالونك عن الروح ، قل الروح من امرربي » از ظاهر آيه چنين استنباط مي شود كه روح امري است كه هيچ كس نمي تواند از حقيقت ونوع و چگونگي آن آگاه شود تنها خداست كه ازآن اطلاع دارد. وآن را مي شناسد .

ولي گفته اند : چنين استنباطي آن چنان درست هم نيست چون خداوند مي فرمايد : روح از امور خدايي است يعني مربوط به خداي بزرگ است ولي در پايان يا در متن آيه تصريح نشده كه انسان حق ندارد . ونبايد ويا نمي تواند درباره روح به تحقيق بپردازد وكوشش كند آن را بشناسد ويا اينكه روح براي هميشه درنزد بشر يك امر مرموز ونشناخته وعجيب باقي خواهد ماند . در قرآن مجيد ، همچنين از نفس كه خود در معرفت از روح بحث مفصلي دارد. سخن ها گفته شده .

باز در مورد روح خداوند به هنگامي كه سخن از آدم به ميان مي آورد ، مي گويد : «ونفخت فيه من روحي» پس روح  خدايي در ميان آدميان وميده شده وروح خدا است كه موجب زندگي افراد است . وهمچنين پيامبر اسلام ، بارها سخن از عدالتي روحاني وخارج از حدود چشم وگوش انسان به ميان آورده وبه طور مثال فرموده است «لي مع الله لا يحتملها ملك مقرب ولا نبي مرسل » : وبنابراين چنين فهميده مي شود كه پيامبر مي گويد از عوالم مخصوصي كه آدميان از آن بي خبرند ، خبر وارد والبته منظور عالم غيب وشهود : وامثال اينها مسئله معراج يعني صعود پيامبر به آسمان ولقاد ذات خداوند ودريافت عوالم معنوي وغير مادي نيز چيزي است كه باروحانيت وعوالم غيبي ومسائلي كه از ديد و قدرت ودريافت انسان خارج است ، ارتباط دارد.

به هر حال شايد : بيش از هر چيز در قرآن واحاديث پيامبر (ص) وائمه (ع) سخن از روح و نفس وقيامت وعالم ديگر به ميان آمده باشد . در مقام دليل بر اينكه جز آن چه مي بينيم واحساس مي كنيم عوالم وچيز هاي ديگري نيز وجود دارد سراسر قرآن واقوال پيامبر و امامان پراز دلايل متقن است كه نمي توان همه رادر اين جا نقل كرد ، تنها كافي است يك دليل كه خود با سه دليل همراه است از يكي از پيشوايان دين ذكر شود . او مي گويد : به سه دليل عالم ديگر وجود دارد . ودنيا ومخلوقات آن منحصر به همين عناصر حس كردني نيست . يكي از دلايل عالم روحانيت است كه بسيار سابقه دارد به اين معني كه اگر كسي از علائق مادي بگسلد ووارد عوالم روحاني شود . دليل دوم بر وجود عالمي مارا خواب دانستند چنان كه دراين نشاه آدمي به مسير وحركت مي پردازد معاشرتها مي كند چيزهاي مي بيند وبه عواملي وارد ميشود كه در بيداري مشاهده آن محال است .ولي دراين حال از جاي خود حركت نكرده ودر رختخواب بسر مي برد . پس لابر عالمي جز عالم تن وجود دارد كه شد حض مي تواند به آن پا مي نهد و وجود خود راازياد مي برد. وباز به عالم خود باز گردد. دليل سوم دريافت علم ودانش است به اين معني كه دريافتها وانديشه ها ، هيچ يك از امور مادي وزميني مقصود نمي شود.

مثلاً غذا نيستند كه شخص بخورد ويا چيزي لمس كردني وديدني نمي باشد با اين حال ، فردي كه در ده آنها ست به همه مي رسد . و بر معلومات خود مي افزايد . بادي ، اسلام مي گويد: (تن) چيز ديگري است و (روح) چيز ديگر ، اين دو بهم وابسته اند ودر عين حال از هم جدا روح در بدن جاي دارد وبه هنگام رسيدن اجل محتوم از آن مفارقت مي كند . واذا جاء اجلهم لا يستقدمون ساعه ولا يستاخرون . از نظر اسلام روح را عزرائيل يا ملك الموت به هنگام مردن قبض مي كند يعني اين فرشته ماموراست كه موقع مردن هر فرد ، جانش را بستاند واين سرنوشت از آغاز معين شده ومسافتي طي مي كنندراهنما وبه حركت در آورنده آنها روح است :

همين طور دريا با آن امواج خروشان ومتحرك روح دارد. وخلاصه حركت در اشياء پيا نمي شود مگر اينكه پاي روح در ميان باشد . حتي در اين مورد كار را به افراط كشاندند وبطور مثال اگر سنگي از كوه رها مي شود وبه زمين سقوط مي كرد ، همين حركت آن از بالا به پايين را دليل برداشتن روح مي دانستند ، يك دليل از نظرآنها ، كوه آتش فشان بود كه مي ديدند گاهي طغيان مي كند ، از آن دود به آسمان مي رود واجسام مذاب را به اطراف پراكنده مي سازد وبه هنگام آتش فشاني صداهايي از آن به گوش م يرسد . از نظر آنها اي ، دليل بر آن بود كه كوه روحي دارد.

حتي بيابان ها هم بعقيده آنها روح داشتند ودليلشان ريگ هاي روان بود كه «حركت مي كردند»وصداي باد كه اين ريگها را به حركت در مي آورد ، در واقع صداي ارواح بيابان ها بود.

 

اسلام وروح :

در اسلام نيز راجع به روح بحث هاي بسياري پيش آمده قرآن كريم بارها كلمه «روح» اگر به ميان كشيده همچنانكه از «نفس »سخن گفته واشارات بسيار به عالم غيب وآخرت وجن ومانند اينها دارد.

كسي را كه در برابر آن چاره اي جز تسليم نيست . پس از مرگ ، درست است كه تن آدمي مي پوسد واز ميان مي رود وجز استخوان چيزي از آن باقي نمي ماند ولي روح او تا ابد زنده است پس روح عنصري است جاويد كه مي توان با گرويدن به خدا وبا پيروي از تعاليم پيشوايان دين وهمچنين با نيكوكاري واجتناب از بن ها موجب صفا وشادي آن شد وپس از مرگ هم ، تا وقتي كه روز رستاخيز مي رسد ارواح مراحل كمال دارند ودر دنيايي جز دنياي مادي به سير وارتقاء مي رسند وبنابراين يك مسلمان حق ندارد پس از مرگ كسي را او بد بگويد : هر چند او در زندگي فرد شايسته اي نبوده باشد.

بيماريهاي روح :

در مقام مقايسه جسم وروح بزرگان گفته اند همان طور كه بدن دچار بيماري مي شود روح نيز بيماريهايي دارد كه عبارتند از صفات بد ، اخلاق رذيله ، بد انديشي وبد كرداري ، حسد ، كينه ، خشم و امور نفساني ديگر كه روح را خسته وفرسوده وفاسد مي سازد . براي اين بيماري ها ، معالجه اي كه در نظر گرفته شده اجتناب از بدن ها وخدمت به خلق واعتقاد راسخ به دين و توسل به خداوند و بي توجهي به امور دنيا است.  كه يك فرد مؤمن و مسلمان را رستگار مي كند.

مرگ از دو ديدگاه :

بي شك يكي از واقعيت هاي بزرگ زندگي مرگ است . در طول اعصار وقرون اين پديده توجه بشر را به خود جلب كرده وبه موضع گيري ها ي گوناگون واداشته . به طور كلي مي توان دو ديدگاه عمده اي درباره مرگ تشخيص داد :

1-    ديدگاه كساني كه يا مرگ را پايان بخش زندگي انسان مي دانند ، ويا به علت غوطه ور شدن در هوسها همة ارزشهاي انساني را زير پا گذارده ودنيا را معبود و معشوق خود قرار داده اند . اين هر دو دسته مرگ را نا گوار مي دانند و از آن هراس دارند. براي آنها مرگ پايان همه چيز است .

2-    ديدگاه ديگر ، ديدگاه الهيون است . از اين ديدگاه ،ئ مرگ پايان بخش دفتر زندگي نيست ، بلكه غروب از يك جهان وطلوع در جهان ديگر است . مرگ نسبت به دنيا مرگ است و نسبت به جهان پس  از دنيا تولد در نتيجه ، آدمي مطلق ندارد.

3-    پيامبر اسلام (ص) فرمودند :

« براي بقا خلق شده ايد نه براي نابودي وفنا ، وبا مرگ تنها از عالمي به عالم ديگر منتقل مي شويد.»

روح از ديدگاه قر آن :

قرآن براي مرگ وقبض روح انسان تعبير خاصي به كار برده است كه نشان دهندة غير مادي بودن روح است .

قرآن در حدود بيست مورد از مرگ تعبير به «توفي» نموده وفرموده است خداوند يا مأمورين او انسان را هنگام مرگ «توفي»مي كند.

توفي در لغت يعني دريافت چيزي بي آنكه كوچكترين نقصاني در آن روي وهر يا چيزي از آن بر جاي ماند . وقتي گفته مي شود وكسي تمام حق خود را توفي نموده واستيهاي حق ، منظور اين است كه تمام حق خود را بي كم وكاست ، دريافت نمود.

آيه : « وگفتند آنگاه ما كه (با مرگ )در زمين نا پديد شديم آيا دوباره آفريده خواهيم شد ؟ حقيقت اين است كه آنها (ازروي غيا و) ملاقات پروردگار خويش را انكار مي كنند . بگو فرشته مرگ كه بر شما گماشته شوه ، جان شما را هنگام مرگ مي گيرد پس به سوي پروردگار تان باز گردانده مي شويد. »

آيا شما نيز كه مكالمه انسان را در زمين مگ وبعد از آن با مامورين الهي بيان مي كند ونيز آيه بالا مؤيداين مطلب است .

حيات در عالم برزخ :

البته مسلم است كه درك خصوصيات عالم برزخ براي كسي كه در اين جهان مادي زندگي مي كند به طور كامل امكان پذير نيست . انسان از واقعيات اموري مي تواند به طور كامل آگاه گردد كه در محدودة زندگي او قرار گيرد و چون جهان برزخ جنبه مادي نداشته واز جهات بسياري با عالم ماده تفاوتهاي اساسي دارد، انسان ار درك كامل آن ناتوان است .

آنچه مادربترة خصوصيات جهان برزخ با توجه به دلايل عقلي و تعاليم رسيده از پيشوايان اسلام مي دانيم ، اين است كه عالم برزخ جنبه مادي نداردو اگر چه از جهاتي چند شبيه اين عالم است ولي از جهات ديگر به كلي با آن تفاوت دارد و نظامي غير از نظام اين عالم بر آن حاكم است . چون عالم برزخ بسياري از محدودت هاي عالم مان را ندارد از گستردگي و عظمت و صف ناپذيري بر خوردار است . در توصيف وسعت و عظمت عالم برزخ در بعضي از روايات از نظر كمك به فهم مطلب ، گفته شده است كه تمامي زمين و آسمان ها در برابر آن همچون حلقه اي است در بيابان ! همچنين ، عالم برزخ نسبت به عالم ماده تشبيه شده است به عالم خارج نسبت به محيط داخل رحم ، زير از ماني كه چنين در محيط محدود به رحم به سر مي برد. قادر به درك جهان خارج و وسعت و گستردگي آن نيست.

 

جهان در آستانه قيامت :

آنچه از آيات قرآني در بارة قيامت فهميده مي شود اين است كه مقارن بر پايي قيامت ، انقلاب و دگرگوني بس بزرگي است كه در سرتاسر جهان واقع مي شود وبه فرمان خدا تمام موجودات زندة اين جهان مي ميرند . در اين ميان در سرتاسر آسمان وزمين نيز تحولي عظيم واقع مي شود. با زلزله اي هولناك زمين و كوهها خرد و متلاشي مي شوند و بناي آسمان سست شده ودر هم مي شكافد و واقعه بزرگ به وقوع مي پيوندد. در اين هنگام ، آفتاب در هم پيچيده مي شود و ستارگان فرو مي ريزند . كوهها چون پشم زرد شده متلاشي مي گردند و مانند ذرات گرد در هوا پراكنده مي شوند.

سپس بار ديگر فرمان خدا صادر مي شود و تمامي مردم به قدرت خدا از دل ذرات خاك خارج مي شوند ودر عرصه محشر نظاره گر واقعه اي بس عظيم وپر هيبت مي شوند.

در چنان روزي ، انسان زشتكار مي گويد : كجا مفرو پناهي هست ؟ اما هرگز مفرو پناهي نيست . آن روز جز درگاه خدا هيچ آرامگاهي نيست.

در عرصه محشر ، پاكان و ناپاكان از چهره و سيمايشان شناخته مي شوند . همراه اهل ايمان نوري است كه در نتيجه ايمان و عمل صالح بدست آورده اند و اينك روشني بخش هاشان شده است .

معاد جسماني :

معاد بازگشت هر چيز است با تمام هستي خود به سوي مبرا كه از آنجا گرفته است . بنابراين لازم است در قيامت كبري بدن به روح بپيوندد و آدمي با تمام ابعاد وجودي خود در پيشگاه خداوند متعال حاضر شود. لذا معادله تنها بازگشت روح به سوي خالق خويش است ، بلكه بدن نيز در اين مسير وبازگشت همراه روح است واين ، معناي جسماني بودن معاد است كه اعتقاد به آن از نظر تعاليم اسلامي لازم و ضروري است .

در آيات متعدد قرآني به برخاستن انسانها از قبرها و سخن گفتن اعضاي انسان اشاره شده است كه همگي نشان دهندة جسماني بودن معاد است . از آن جمله در سورة يس آيه 51 مي فرمايد : « ودميده شود در صور و آنگه ايشان از قبرها ي خود به سوي پروردگارشان بشتابند .» ونيز در توصيف نعمت هاي بهشتي به وجود غذا و ازدواج و امثال آن يقرع شده است كه بيانگر وجود لذات مادي همراه لذات روحاني است . همين طور است در مورد عذا بهاي موجود در جهنم .     

 

 

طبق احاديث بسياري كه نه انكارشان و نه محل ترديد و شك است پيشوايان اسلام فرمودند خداي تعالي ارواح را دو هزار سال قبل از ابدان خلق فرموده و با توجه به اينكه به مدلول آيه ي شريفه ي قرآن به ضميمه ي تفاسيري كه شده است وقتي حضرت آدم خلق شد همه ذريه اش حاضر بودند و خداي تعالي آنها را مورد خطاب قرار داد و فرمود آيا من خداي شما نيستم همه آنها گفتند چرا تو خداي ما هستي منظور از اين ابدان بدن هاي ذره اي كوچك شبيه به همين بدن ها بوده است و بنابراين منظور از خلقت ارواح قبل از بدن ها همان بدن هاي كوچك « عالم ذر » مي باشد . و انسان در همان عالم ارواح يعني در همان مدت دو هزار سال همه ي علوم حقيقي را كه امروز به صورت فطرت و عقل در او جلوه مي كند ياد گرفته و چون اختيار داشته توانسته راه حق و باطل را اختيار نموده و جمعي غير شيعه و منحرف از راه راست بوده اند .

 

 

 

 

 

 

ارواح و اشياء نوراني

«   نويسنده : فخر رازي   »

 

يكي از علماء و نويسندگان بزرگ نقل مي كند : شبي خواب از سرم پريده بود و با آنكه بسيار خسته بودم هرچه مي كردم به خواب نمي رفتم لذا از ميان رختخواب بيرون آمدم و به اتاق كتابخانه و مطالعه ام رفتم و اتفاقا” كتابهايي را كه در مسأله روح و تحقيق از حقيقت و آثار و صفات آن داشتم رديف كرده بودم تا در باره ي مسائل روح تحقيق بيشتري بكنم ، ناگهان صدايي شبيه به صداي تعدادي گنجشك كه به جان هم بيفتند در خارج اتاق جلب توجه مرا كرد ،‌ لذا از اتاق بيرون آمدم . هوا بسيار تاريك بود ، اما روي ايوان بزرگ منزل ما حدود چهل يا پنجاه شئي نوراني شبيه به جرقه ي آتش اين طرف و آن طرف مي رفتند و قطعا” صدايي كه به گوشم مي رسيد از اينها بود . من اول فكر كردم خيالاتي شدم و يا خواب مي بينم ، لذا مقداري چشمم را ماليدم و قدري خودم را تكان دادم و يقين كردم نه به خواب رفتم و نه خيالات مي كنم لذا مدتي كنار ايوان نشسته و به اين اشياء نوراني نگاه مي كردم در اين بين همسرم كه ديده بود من مدتي است از اتاق بيرون رفته ام و چون مقداري هم كسالت داشتم در پي من حركت كرده بود و من كه مبهوت آنها شده بودم وقتي ناگهان او را در كنار خود ديدم از جا پريدم و به او گفتم : ببين تو هم آنچه را كه من مي بينم مشاهده مي كني يا نه ؟ او گفت : راستي اين اشياء نوراني چيست كه در اينجا پراكنده اند ؟ در اين بين يكي از آن اشياء نوراني به طرف همسرم آمد و او هم بي اختيار دهانش را باز كرد و آن شئي نوراني را بلعيد و بقية اشياء نوراني هم از چشم ما محو شدند . من به همسرم رو كردم و گفتم : آن را چرا بلعيدي ؟ گفت : من چيزي متوجه نشدم فقط خميازه ام گرفت ، وقتي خميازه كشيدم و چشمم را روي هم گذاشتم و باز كردم احساس كردم كه هواي دهانم معطر و خنك شده ولي آن را طبيعي تصور مي نمودم .

من كه آن شب و شب هاي قبل و بعد از آن مشغول مطالعه ي مسائل روحي بودم و از طرفي چهارماه بود كه همسرم حامله شده بود و مي دانستم كه « جنين » در رحم پس از چهار ماه روح در بدنش وارد مي شود . با خودم گفتم : نكند كه اين شئي نوراني همان روح جنين باشد كه در رحم همسرم بايد اين ايام وارد شده و به جنين ملحق گردد  ؟

لذا چند روزي اين موضوع فكر مرا كاملا” به خود مشغول كرده بود و با هر يك از دانشمندان « علم الروح » هم كه حرف مي زدم از اين موضوع چيزي نمي فهميدند ولي آنچه من حدس مي زدم آنها هم احتمال مي دادند تا آنكه چهارماه از اين جريان گذشت ، شبي در عالم خواب ديدم باز همان اشياء نوراني روي ايوان منزل ما دور يكديگر جمع اند و سر و صداي عجيبي به راه انداختند ، اما اين دفعه آنها را  را به شكل انسان هاي كوچك نوراني مي بينم و حرف هاي آنها را مي فهمم . آنها به يكديگر مي گفتند : الآن حامد به جمع ما برمي گردد و از اين جهت اظهار خوشحالي مي كردند . ضمنا” به خاطر آنكه من دوستي داشتم به نام حامد كه در يك حادثه رانندگي از دنيا رفته بود . لذا اين جمله مرا تكان داد و از وحشت از خواب پريدم وقتي بيدار شدم متوجه شدم كه همسرم در حال خواب ناله مي كند كه ناگهان به چشم خود ديدم كه همان شئي نوراني از دهان همسرم كه خواب بود بيرون آمد و به طرف ايوان رفت و من وقتي سراسيمه به طرف ايوان دويدم چيزي مشاهده نكردم در اين بين همسرم از خواب بيدار شده بود و احساس درد زايمان مي كرد با آنكه هنوز يك ماه به وضع حملش باقي بود ما او را فورا” به بيمارستان رسانديم و او همان شب با ناراحتي زيادي وضع حمل كرد ولي آن طفل كه پسر هم بود مرده به دنيا آمد . من با آنچه كه در اين دو جريان مشاهده كردم يقين بر عالم قبل از اين عالم براي ارواح نمودم زيرا به هيچ وجه آنچه را كه ديدم برايم قابل توجيه و تأويل بر غير اين تصور كه عرض كردم نمي باشد .

 

ارواح در گوشه باغ

«  نويسنده : ‌شيح حر عاملي  »

 

روزي در باغي يكي از داشمندان و علماء علم الروح و جنبه ي مديومي بسيار قوي بود نشسته بودم و در باره ي روح و كيفيت تجسم حرف مي زديم . ناگهان آن دانشمند گوشه اي از باغ را به من نشان داد و گفت آن جا را ببين . من به آن طرف نگاه كردم اما چيزي نديدم به او گفتم : من در آنجا چيزي نمي بينم . آن دانشمند از جا برخاست و پشت سر من قرار گرفت و از پشت سر دستهايش را روي چشم من گذاشت و به من گفت : وقتي دستهايم را از روي چشمت برداشتم بدون پلك زدن دقيقا” به همان محلي كه به تو نشان دادم نگاه كن تا ببينم مي تواني ارواحي را كه آنجا هستند ببيني يا خير ؟

وقتي او دستهايش را از روي چشم برداشت و من به همان محلي كه او مي گفت نگاه كردم ديدم سه نفر با خصوصياتي كه مي گويم دور يكديگر نشسته اند . آنها صورتشان بسيار زيبا بود ولي معلوم نمي شد كه لباس در بدن دارند يا خير ؟

آنان مثل بخار آب رقيق بودند كه حتي اشيائي كه آن طرف آنها قرار گرفته بود كاملا”
ديده مي شدند . آنها مثل انسان هاي ديگر حركاتي داشتند كه كاملا” مشخص بود . آنها با هم حرف مي زدند ولي من صدايشان را نمي شنيدم . اما از حركات دست و سرشان مي فهميدم كه با هم حرف مي زنند لذا به آن دانشمند كه همچنان پشت سر من ايستاده بود گفتم : من اينها را با اين خصوصيات مي بينم آيا ممكن است صداي آنها را هم بشنوم . گفت : همان طور كه نشسته اي پلك نزن و صورتت را برنگردان و چشمت را از آنها برندار تا شايد موفق شوند كه صداي آنها را به گوش تو برسانم . من اطاعت كردم پس از چند لحظه ديدم آنها كم كم مثل ابر سياهي كه ديگر آن طرف آنها ديده نمي شوند شكل گرفتند . و همچنين صداي آنها كه اول آهسته به گوشم مي رسيد بلند و بلندتر شد تا آنكه مثل معمول مي شنيدم كه آنها مطالبي در ارتباط با مسائل علمي فوق العاده عميق با يكديگر رد و بدل مي كنند .

اينجا من شوق زده شدم و از آن دانشمند سئوال كردم حالا مي توانم از آنها عكس هم بگيرم ياخير ؟ او گفت : بله مي تواني ،‌ ولي اگر چشمت را از آنها برداري دوباره معلوم نيست كه من بتوانم آنها را براي تو مجسم كنم . من به او گفتم : مگر آنها را شما مجسم كرده اي ؟ گفت : بله آنها با خواست من اينگونه مجسم شده اند . دوربين را برداشتم و يك عكس رنگي از آنها گرفتم ولي عكس را كه مي گرفتم طبق عادت به دوربين نگاه كردم كه بعد از آنها را نديدم .

 

 

عالم عجيب ارواح

«  نويسنده : حاج محمود علي محمدي  »

 

 

          جواني به نام محمد شوشتري كه پدر و مادرش در تهران زندگي مي كنند و در يك حادثه اتومبيل راني از دنيا رفته و جريان عجيب زندگي عالم بعد از مرگ خود را براي يكي از دوستانش تعريف مي كند . دوستش كه از مردان معروف علم و دانش است مي گفت : همان روزي كه او تصادف كرده بود و من نمي دانستم كه او مرده‌ ، شبش وي را در خواب ديدم كه با عجله به طرف من مي آيد و با خوشحالي كامل مي گويد من مرده ام .

من مي خواهم جريانات بعد از مرگم را هر شب چند دقيقه براي تو بگويم تو حاضري به آنها گوش بدهي ؟ برات خيلي آموزنده است . من گفتم بسيار خوب شروع كن او گفت اين طور كه نمي شود بيا با هم به ويلائي كه همين امروز تحويل من داده اند برويم و آنجا بنشينيم .

دو نفري به راه افتاديم و در باغ بزرگي رسيديم . درِ باغ از طلا و نقره و جواهرات
ساخته شده است او با اشاره و اراده اي بدون آنكه دستش را دراز كند و در را باز كند مثل وقتي كه انسان اراده مي كند دستش را بلند نمايد بلند مي شود . در باغ را باز كرد و ما دو نفري وارد باغ شديم و مستقيما” به طرف قصري كه در وسط باغ بود رفتيم . حالا اين باغ چه خصوصياتي داشت بماند زيرا در ضمن مطالبي كه براي من نقل مي كند ،‌ خصوصيات باغ را هم تا حدي خواهم گفت .

اين قصر اتاق هاي زيادي داشت . ولي در وسط اين اتاق ها تالار بزرگي وجود داشت كه صدها مبل مخملي نرم در اطرافش گذاشته بودند . من و او در گوشه اي از اين تالار پهلوي يكديگر نشستيم . او حس كرده بود كه من مبهوت اين باغ و اين قصر شده ام و ممكن است به سخنانش گوش ندهم . لذا به من گفت : اگر مي تواني ششدانگ حواست را به من بدهي قضيه ام را شروع كنم گفتم : بسيار خوب اين كار را مي كنم . لذا با دقت مطالب او را گوش دادم و به ذهنم سپردم و وقتي بيدار شدم فورا” آنها را نوشتم و اينك تحويل شما مي دهم .

او گفت : اولا” به شما بگويم كه راحت ترين مرگ ها براي كسي كه دلبستگي به دنيا ندارد و تزكيه نفس كرده است مرگ دفعي و ناگهاني است . زيرا من وقتي تصادف كردم اصلا” متوجه نشدم كه مرده ام فقط وقتي چشمم به بدنم افتاد كه فرمان ماشين به سينه ي جسدم فشار آورده و قلب مرا له كرده متوجه شدم كه مرده ام . در اين بين كه نمي دانم همان لحظه اي بود كه تصادف كردم يا بعد از تصادف چون به قدري سريع بود كه اين موضوع را متوجه نشدم . ديدم جوان خوش قيافه اي دست مرا گرفته و به طرفي مي برد به او سلام كردم او با تبسم جواب خوبي به من داد و گفت : نترس من به تو از هركس مهربان ترم زيرا تو دوست دوستان و ارباب من هستي . گفتم : دوستان و ارباب شما چه كساني هستند ؟ گفت : من خدمتگزار خاندان پيامبر اسلام و دوستان من هم همان ها هستند . من آمده ام شما را به خدمت آنها ببرم . آنها به من گفته اند شما مي آييد و من به استقبال شما آمده ام . گفتم : اسم شما چيست ؟ آن جوان گفت : اسم من « ملك الموت » است . من به او گفتم : در دنيا شما را طور ديگري معرفي كرده اند اهل منبر مي گفتند : شما با مردم خيلي با خشونت و سنگدلي رفتار مي كنيد ولي من حالا از شما اين همه مهرباني و محبت مي بينم .

حضرت ملك الموت با چشم هاي بسيار زيبا و درشت و پلك هاي بلند و صورت نوراني و بسيار وجيه نگاه محبت آميزي به من كرد و با حياي عجيبي فرمود : راست مي گويي بعضي از ما گاهي مجبوريم كه با دشمنان شما شيعيان و كساني كه خيلي دنيا پرست اند قدري خشونت كني آنها آن را مي گويند و الا خداي تعالي در من و گروهي كه من در آنها هستم به هيچ وجه غضب بيجا و سبعيت كه از صفات حيواني است قرار نداده بلكه ما هم مثل حضرت جبرئيل افتخار خدمتگزاري اهل بيت عصمت و طهارت را داريم و مطيع آنها هستيم آنها هر صفت خوبي كه داشته باشند ما هم بايد به همان صفت متصف باشيم و آنها داراي خلق عظيم و مهرباني كاملي هستند .

در اينجا از خواب بيدار شدم و مطالب فوق را كه آقاي شوشتري برايم گفته بود همه را يادداشت كردم و چون نمي دانستم كه  او فوت شده متوحش از خانه بيرون آمدم و يكسره به در منزل او رفتم كه متأسفانه تازه خبر فوت او به اهل خانه اش رسيده بود و آنها فوق العاده ناراحت بودند فرداي آن روز آنچه را كه او از مطالب بالا براي من گفته بود با احاديث اسلامي و چند كتاب ديگر مقايسه كردم و ديدم مطالب او كاملا” با آنها تطبيق مي كند ضمنا” چون او به من وعده كرده بود كه تا ده شب اين برنامه را ادامه دهد و بعد متوجه شدم كه رؤيايم هم صادقه بوده زيرا من كه نمي دانستم او فوت شده و بعد ديدم همين طور بوده است .

 

 

يعني اعاده روح يك قانون بزرگي تعالي است . كه تمام مخلوفات را به عضويت يا پاداش اعمال خود مي رسند .

تجديد حياط در اين دنيا محدود است و بلاخره ارواح پاك بايد در عوالم عاليزي رفته زندگاني نمايند . ما نمي توانيم از روح مراقبت كنيم مگر آنكه با روش هاي آن آشنا شويم .

رعايت كردن كلمه اي از مراسم عبادت و دين مي آيد . معني آن مواظبت چيزي بودن و همچنين احترام گذاشتن به چيزي است ، اين تعريف از مراقبت از روح تعريف كسي  است كه به چيزي اندك خرسند شده است و با مراقبت فروتناند سرو كار دارند نه درمان اعجاز آميز ولي تعريف محتاطانه من اشارات ضمن عملي اي براي طريقي كه با خودمان و با يكديگر برخورد مي كنيم دارد . مراقبت از روح اساسا” روش متفاوتي از تلقي زندگي روزمره و جست و جوي خوشبختي است . تاكيد ممكن است بر مسائل و مشكلات نباشد .

اولين نكته اي كه بايد در مورد مراقبت از روح در نظر داشته باشيم آن است كه اساسا” روش براي حل مسائل نيست هدف آن ساختن يك زندگي بدون مشكلات نيست بلكه من و ارزش بخشيدن است كه به اتفاق با روح بودن مي آيد . از لحاظي بيشتر شبيه به يك دعوت كردن است تا روان درماني چرا كه در ارتباط پروراندن يك زندگي غني و پرمعني در خانه و جامعه است همچنين به اين خاطر دعوت كردن است كه از هريك از ما به كار بردن قوه تخيل را مي طلبد علاقه مند شدن به روح احتياج به مقدار معين فرصت براي تفكر و درك دارد به طور معمول آنقدر با نوسانات روان يكي شده ايم كه نمي توانيم عقب بايستيم و به آن به خوبي بنگريم .

كمي فاصله به ما اجازه مي دهد نيروهاي محرك را در ميان عوامل گوناگوني كه زندگي روح را تشكيل مي دهند ببينيم با علاقه مند شدن به اين پديده ها شروع به ديدن پيچيدگي وجود خود مي كنيد معمولا” ما اين پيچيدگي ها را كه غفلت از دنياي خارج با هزاران مسئله و پريشاني به ما يورش مي آورند احساس مي كنيد .

اگر ما روح را بهتر مي شناسيم ممكن بود براي تضادهاي زندگي آماده تر مي بوديم . اغلب احساس مي كنم وقتي كسي با نگراني در مورد گروهي كه در زندگي خود را گرفتار مي بيند صحبت مي كند و آن معضل را غير قابل حل و دردناك مي يابد و براي گشودن آن به درمانگر حرفه اي مراجعه مي كند دستاورد او فقط پيچيدگي زندگي انسان است كه يكبار ديگر خود را نشان مي دهد اكثر ما زندگي روزمره خود را توأم با نحوه برخورد روانشناسانه ساده مي كنيم با اين توقع كه زندگي و روابط مان  ساده خواهند بود . عشق به روح از ما درك پيچيدگي هايش را مي طلبد . اغلب مراقبت از روح به معني آن است كه وقتي تضادي در سطحي عميق وجود دارد جانب هيچ طرفي را نگيريم شايد لازم باشد كه قلبمان تا آن حد گشاده باشد كه تضادها و كشمكش ها را در خود جاي بدهد روح خود را به رنگ هاي متنوع نشان مي دهد به تمام رنگها از جمله خاكستري ،‌ آبي ، سياه براي مراقبت از روح ما بايد تمام طيف رنگهاي آن را مشاهده كنيم و در مقابل وسوسه پذيري رنگهاي درخشان سفيد و قرمز و نارنجي مقاومت مي كند نشان دهيم .

ايده درخشان رنگي كردن فيلم هاي سياه و سفيد موافق با طرد رنگ هاي سياه و خاكستري در فرهنگ ماست در جامعه اي كه در مقابل اساس غمباري زندگي مقاومت مي كند و افسردگي هم چون يك دشمن و يك ناخوش غير قابل علاج تلقي مي شود ، با اين حال در چنين جامعه اي كه تنها به نور پايبنده است افسردگي قوي خواهد بود ، به آساني با آن توأم مي شود به دفاع برخيزيم حتي بيشتر از اين شايد لازم باشد ذوقي را براي حالت افسرده بوده در خود پرورش دهيم و يك احترام مثبت براي جايگاه آن در روح ما ممكن احساس كنيم به خاطر شكست پايمال شده ايم ولي شايد اهداف رفيع ما نياز به كمي تباهي داده شده باشد اگر كه قرار است نقش خلاقي در زندگي انساني داشته باشند كمال به دنبال تصور تعلق دارد طبق تعليمات سنتي روح احاطه شده از زندگي و نه روح بلند پرواز است كه انسانيت را تعريف مي كنند .

اگر قلون من از نگراني درد مي كند اين عضو فقط يك قطعه گوشت نيست كه به طور بيولوژيكي فعاليت مي كند بلكه ارتباطي با آگاهي داشته و نوعي بيان به خصوص خود را دارد .

ساندرور فرنزي كه همكار برجسته فروبر بود اعضاي بدن را به عنوان در عضوي كه احساسات عاشقانه خود را دارد بيان كرد .

آنطور كه من از حرف  او برداشت مي كنم منظور او آن است هر عضوي زندگي شخصي خود و حتي مي توان گفت شخصيتي دارد كه از فعاليت خود لذت مي برد قولون من خوشحال نبود و اگر مي توانستم به شكاياتش گوش دهم ممكن بود بفهمم چه چيزي ناراحتش كرده است .

اسطوره ها و علامت ها و نشانه ها به طور تاريخي پشت سر هم قرار دارند . يك ملت را داستان خلقت و رب النوع هايش را مي گويند و سپس شروع به پرستش اين رب النوع كرده و خلقت خود را آئين ها جشن مي گيرد اگرچه اساطير روش براي داستان سرائي در مورد تجربياتي است كه احساس شده اند و واقعي نيستند شعائر اعمالي هستند كه با ذهن و دل سخن مي گويند ولي لزوما” از نظر واقعي نيستند در كليسا مردم نان نمي خورند تا شكمشان سير شود بلكه روح خود را غذا مي دهند .

پيرامون خلاقيت كه در زندگي حرفه اي منبع بالقوه روح است افساني پردازي بسيار شده است معمولا” ما خلاقيت از نقطه نظر در روح جوان مي نگريم و آن را با ايده محاصره مي كنيم . از اين لحاظ اكثر كارها نه تنها خلاق نيستند بلكه عادي تكراري و عمومي نيز هستند .

در معنويت ما در جستجوي آگاهي بيداري و بالاترين ارزش ها هستيم در با روح بودن ما لذت بخش ترين و خسته كننده ترين تجربيان انساني و عواطف تن مي دهيم اين دو جهت گيري اساس نبض زندگي انساني هستند و تا حدي براي يكديگر اهميت دارند ايمان هديه روح است كه اجازه مي دهد روح شكوفا نگه داريم .

وقتي ايمان پر از روح باشد هميشه در خاك حيرت و سئوال مي رويم ايمان نگه داشتن تواضعي و پر از نگراني موضوع انسان ايمان نسبت چرا كه شك بعنوان سايه آن مي تواند به ايماني كه به طور كامل پخته شده است وارد شود اعتماد به خود يا ديگران و يا به زندگي را تصور كنيم كه احتياجي به اثبات و دليل نداشته باشد و بتواند شك را در خود داشته باشد .

مردم گاهي اعتماد به رهبران روحاني پيدا مي كنند و اگر آن شخص نتواند به طور ايده آل زندگي كند حس مي كنند به طور وحشتناكي مورد ضيافت قرار گرفته اند .

در طول تاريخ مكتب هاي معيني از انديشه را مي يابيم . افلاطيون رنسانس و با شاعران رومانتيك كه توجيه شان را روي روح متمركز كرده اند جالب است كه اشاره كنيم اين نويسنده ها كه روح را در نظر داشته باشند بر موضوعات معين مشتركي آلزيم و فيالات باند پروازند كاميابي ها استثنايي تاكيد كرده اند كه رابطه داشتن ويژگي تصورات فناپذيري و لذت بردن از جمله آنها است و البته چيز ديگر است در دنياي كه روح فراموش مي شود در فهرست اولويت ها در آخرين رتبه قرار مي گيرد مثلا” در دوره تحصيلي عقل گرايي مدارس ها درس علوم و رياضيات از مهمترين درسها تلقي مي شوند چرا كه آنها موجب پيشرفت بيشتر تكنولوژي مي شوند اگر ارفاقي در درسها پايه قرار است بشود اول از همه درس هنر است حتي قبل از ورزش استدلال واضح اين است كه خواندن درس هنر ضروري نيست ما بدون تكنولوژي نمي توانيم زندگي كنيم ولي بدون زيبايي مي توانيم .

راستي چند مسئله ديگر در مورد روح بدانيم ، مطالعاتي كه در آثار اقوام به روح به عمل آمده  از روي تصاويري كه در غارها به جاي گذاشته اند و از طرز تدفين اموات آنان چنين برمي آيد كه اقوام مختلف ولو آنكه وحشي بوده اند به چيزي پس از مرگ عقيده داشته اند 000

و كم و بيش براي انساني كه مي ميرد در روح يا چيزي شبيه به آن قائل بوده اند . بهر نسبت كه انسان پيشرفت كرده ، اين عقيده راسخ تر شده و روح و معاد بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته در آغاز ظهور بشر طبعا” انديشه در باره روح يا چيزي از اين قبيل در ذهن انسان راه يافته چون وقتي يك آدم همنوعش را مي ديد ناگهان و يا به علتي خشك و سرد به زمين افتاد خواه ناخواه از خود مي پرسيد چرا اين فرد به اين صورت در مي آيد ؟

او هم اكنون با من چه فرقي دارد . و همين فرق بين زنده و مرده او را به اين اصل هدايت مي كرده كه چيزي وجود داشته و اينكه از آن مرده گرفته شده و در نتيجه از همان اوايل اين چيز به هر نام ناميده شود او را به انديشه هاي دور و درازي فرو  برد و بعدها در اين خصوص جواب هايي به ذهنش رسيد كه هنوز هم مي رسد .

مردم عهد باستان براي اين پديده كه با نبودنش انسان به مردن تبديل مي شود تعبيرات و تشبيهات و فرقياتي آورده بودند مثلا” بعضي ها مثل وزش باد را مي توان  حس كرد و همين طور آن را مثل هوا مي دانستند .

به داستان آقاي نجفي گوش دهيد كه مسئله هايي از روح است ، آقاي ( ره ) مرده بودند پس ديدند كه ايستاده اند و بيماري بدني كه داشتند ندارند بلكه تندرستند ولي خويشان در اطراف جنازه اش جمع شده و برايش گريه مي كنند در آن هنگام ايشان از گريه آنها اندوهگين شد و به آنها گفتند : من نمرده ام بلكه بيماريم رفع شده است ولي هيچ يك از آنها به حرف او گوش نمي كردند و مثل اينكه اصلا” او را نمي ديدند و گويا صدايش را هم نمي شنيدند پس در آن هنگام داشتند كه آنان از او دورند مع الوصف او به نظر آشنايي و دوستي آنان به آن جنازه مي نگريستم به آن جا بيشتر نگاه مي كردم تا اينكه جنازه را بعد از غسل و ديگر كارها به قبرشان و ايشان هم جزء مشيعين بودند .

مع الوصف در ميان تشييع جنازه كنندگان بعضي از جانورهاي وحشي و درندگان ،‌ از هر قبيل مي ديدند كه آن جانوران همانند حيوانات اهلي به آنان آزار و اذيت نداشتند و گويا با همديگر مأنوس بود نه در هر صورت جنازه را كه ممرازيد نمودند در كنار گور ايستاده و به او تماشا مي كردند ناگاه ترس و وحشت فوق العاده غير قابل توصيف بر من عارض شده روح من در كنار آنها بود ولي زنده بود هم  و من ديدم نتيجه گيري :

نتيجه مي گيريم كه فقط روح بشر قادر است انديشه كند ،‌ نه جسم و عنصر مادي مغز كه طبيعي مسلكان مي گويند . روحاني در زمان هاي قديم وقتي خداوند جسم آدم را ساخت به روح گفت بيا برو در بدن اين آدم ولي هر كار كه كردند نرفت از آخر با آهنگ ترانه به بدن انسان رفت .

 

فراگيري عشق به روح

علاقه مند شدن به روح احتياج به مقدار معيني فرصت براي تفكر و درك دارد. به طور معمول آنقدر با نوسانات روان يكي شده ايم كه نمي توانيم عقب بايستيم و به آن به خوبي بنگريم. كمي فاصله به ما اجازه مي دهد نيروهاي محرك را در ميان عوامل گوناگوني كه زندگي روح را تشكيل مي دهند ببينيم. با علاقه مند شدن به اين پديده ها شروع به ديدن پيچيدگي هاي وجود خود مي كنيد. معمولاً ما اين پيچيدگيها را كه غفلتاً از دنياي خارج با هزاران مسئله و پريشاني به ما يورش مي آورند احساس مي كنيد. اگر ما روح را بهتر مي شناختيم ممكن بود براي تضادهاي زندگي آماده تر مي بوديم. اغلب احساس مي كنم، وقتي كسي با نگراني در مورد گرهي كه در زندگي، خود را گرفتار آن مي بيند، صحبت مي كند و آن معضل را غيرقابل حل و دردناك مي يابد و براي گشودن آن به درمانگر حرفه اي مراجعه مي كند، دستاورد او فقط پيچيدگي زندگي انساني است كه يك بار ديگر خود را نشان مي دهد. اكثر ما زندگي روزمره خود را توأم با نوعي برخورد روانشناسانه ساده مي كنيم. با اين توقع كه زندگي و روابطمان ساده خواهند بود. عشق به روح از ما درك پيچيدگيهايش را مي طلبد.

          اغلب مراقبت از روح به معني آن است كه وقتي تضادي در سطحي عميق وجود دارد جانب هيچ طرف را نگيريم. شايد لازم باشد كه قلبمان تا آن حد گشاده باشد كه تضادها و كشمكش ها را در خود جاي بدهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتيجه گيري

من توانستم با نوشتن اين تحقيق روح را بهتر بشناسم، هر چند كه قبل از آن خيلي از روح و متافيزيك اطلاعاتي نداشتم ولي هميشه دوست داشتم بدانم.

توانستم با زندگي روح آشنا شوم. من بعد از نوشتن اين تحقيق حتي احضار روح را نيز آموختم و آموختم كه چگونه مي توانم با چنين موجودي برخورد داشته باشم.

و در آخر من از اين تحقيق نتيجه گرفتم كه خداوند چقدر بزرگ و عظيم است كه توانسته ما را چنين بيافريند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مأخذ

1-    قدرت روح، نويسنده توماس مور، مترجم: كامران پروانه، انتشارات افرنگ

2-    سياحت شرق و غرب، آق نجفي قوچاني، انتشارات سرسبز

3-    ارواح و اشباح، اسدالله شهرياري، انتشارات باربد، سال نشر، چهارم 1381

4-    روح، سيد جمال الدين، انتشارات افلاك، 1382

5-    روح و معماي مرگ، محمد مهدي علي خواه، انتشارات جمال الحق، بهار 1371

6-     مقدمه بر پديدارشناسي روح، گئورك ويلهلم فريدريش هگل، ترجمه، دكتر محمود عباديان، انتشارات انزلي

7-    روح در قلمرو دين و فلسفه و ادبيات، نصرالله آژنگ، انتشاران آبگينه

8-    الاصول الكافي، تأليف شيخ كليني، مترجم، شيخ محمدباقر كمرئي، انتشارات اسلاميه

9-    منتخب التواريخ، محمدعلي خراساني

10- عالم قبل از اين عالم، سيد حسن ابطحي

11- ارواح و اشياء نوراني، فخر رازي

12- ارواح در گوشه ي باغ، شيخ حر عاملي

13- عالم عجيب ارواح، حاج محمدعلي محمدي

14- نهج البلاغه

15- اعتقادات صدوق

16- معاني الأخبار

17- ترجمه تفسير الميزان

18- داستان هاي شگفت انگيز آيت الله دستغيب

19- ترجمه تفسير الميزان (جلد دوم)

20- ميزان الحكمه به نقل از بحارال نوار

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 03 شهریور 1393 ساعت: 16:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

روش هاي تحقيق در روانشناسي

بازديد: 677

 

روش هاي تحقيق در روانشناسي:

دانش علمي زماني مفهوم واقعي دارد كه اطلاعات جمع آوري شده بر اساس روش هاي مخصوصي باشند و از جميع جهات رعايت شرايط و قوانين علمي به عمل آيد.

بنابراين روانشناسي نيز كه به حق جزء علوم به شمار مي رود داراي روش هاي تحقيق مخصوصي است كه در اين فصل به شرح و توصيف آنها مي پردازيم. در ابتدا بايد اشاره كنيم به واسطه وسيع بودن دامه روانشناسي روش هاي تحقيقات آن تحقيقات دقيق آزمايشگاهي بررسي هاي اجتماعي- مطالعات باليني و درماني- تجسسات تربيتي و آماري و همچنين بسياري از مسائل اجتماعي- تربيتي- پزشكي و نظائر آنها را دربر مي گيرند.

عليرغم روش به كار رفته غايت نهايي محقق جمع آوري اطلاعات درباره پديده يا كيفيت مورد توجه او مي باشد تا بر اساس آنها فرضيات و نظريات خود را تا حدود امكان تحقق بخشد.

            پس از بررسي بسياري از روش هاي تحقيق در روانشناسي ادواردز (1968) آنها را به چهار گروه اصلي تقسيم مي كند كه عبارتند از:

1-    روش مطالعه طبيعي

2-   روش آزمايشي (تجربي)

3-  روش باليني (كلينيكي)

4-   روش آماري.

اين روش ها از نظر كسب اطلاعات و طبقه بندي آنها و همچنين مواردي كه براي استفاده به كار مي روند و يا ارزش آنها از جهت توانايي تشخيص متفاوتند.

1- روش مشاهده طبيعي

            در روش مشاهده طبيعي تحقيق كننده صرفاً به مشاهده رفتار ارگانيزم مي پردازد و هيچ گونه دخل و تصرفي انجام نمي دهد. گاهي مطالعه رفتار در محيط طبيعي و معمولي زندگي ارگانيزم و زماني در شرايط آزمايشگاهي است. در هر حال مشاهده كننده بايد سعي نمايد وجودش سبب اختلال در رفتار طبيعي ارگانيزم نگردد و ادامه رفتار به كيفيت طبيعي ممكن شود. در مطالعه رفتار معمولي كودكان و بزرگسالان نيز رعايت اين نكته لازم است. روانشناسي كه همراه خود دفتر يادداشت داشته كوچكترين تغيير در رفتار را ثبت مي كند بدون ترديد جلب نظر خواهد نمود و تغييري در رفتار و كردار و گفتار ديگران به وجود خواهد آورد.

            مشاهدات طبيعي را مي توان در صورتي كه در كمال دقت و بي نظري انجام شده باشند به شرايط مشابهي تعميم داد زيرا رفتار طبيعي بوده مصنوعاً ايجاد نگرديده است. براي مشاهده رفتار وقت زياد و دقت نظر لازم مي باشد مثلاً اگر محققي بخواهد رفتار پرخاشگري را در كودكان ملاحظه كند بايد ساعات متمادي را صرف مشاهده بازي آنها نموده با طرز برخورد اطفال را با يكديگر مطالعه نمايد تا بر اساس مشاهدات خودش قادر شود فرضيه اي را به اثبات رساند و از موردي به مورد ديگر تعميم نظريه دهد. برخي اوقات رفتاري در شرايط طبيعي به وجود مي آيد ولي ديگر نظير آن در مورد مشابهي ديده نخواهد شد. در اين حال صرف وقت بيهوده و باطل بوده است.

            روش مشاهده طبيعي نمي تواند پاسخگوي علل ايجاد كننده رفتار باشد زيرا مشاهده كننده قادر به دخالت در عوامل موجد رفتار نيست. از اين روي استفاده از اين روش در كليه تجسسات روانشناسي جايز نخواهد بود. با وصف اين برخي از رفتارهاي پيچيده را مي توان به بهترين وجهي از اين طريق مطالعه نمود. براي مثال الگوهاي متشكل رفتارهاي اجتماعي و گروهي را مي توان ذكر كرد كه با هيچ روش ديگر امكان بررسي آنها وجود ندارد. يك مشاهده كننده دقيق مي تواند روابط افراد يك اداره يا كارگاه را به خوبي تحقيق كند و به ماهيت مشكلات آنها پي ببرد.

            سابقه تاريخي نشان مي دهد از دير باز بشر كوشيده است رفتار حيوانات را در محيط طبيعي زندگي آنها مطالعه كند و بدين ترتيب روش زندگي و رفتار را درك نمايد. متأسفانه در بسياري از تفاسيري كه در اين باب انجام گرفته اند به طور غير منصفانه اي كوشش گرديده رفتار حيوانات را به صورت خصوصيات بشري تشريح كنند. مثلاً در كتاب معروف ارسطو به نام«تاريخ حيوانات» به شرح زير كه به عنوان نمونه نقل مي كنيم برخورد مي نمائيم:

«برخي حيوانات خوش خلق تنبل و كمي متمايل به وحشيگري هستند مانند گاو نر- بعضي ديگر زود خشم- سبع و غير قابل تعليم مي باشند مثل گراز- عده اي با هوش و ترسو مانند گوزن و خرگوش و تعدادي بدجنس و خائن شبيه مارند بعضي شيطان و محيل چون روباه و برخي با نشاط و مهربان مانند سگ و محتاط و مراقب مثل غاز »

            خواص انساني به حيوانات دادن از كليه قوانين علمي تخطي مي كند زيرا به هيچ روي نمي توانيم از تجربيات خصوصي حيوانات پست تر از آدمي مطلع شويم و آنچه را در فوق ارسطو شرح داده بپذيريم.

            در سال هاي اخير روش مشاهده طبيعي گاهي اوقات دقت تجربيات آزمايشگاهي را دربرگرفته است. بهترين مثال در اين مورد تحقيقات ون فريش درباره بينايي رنگي زنبورها مي باشد (1950). ظاهراً به نظر مي رسد زنبورها بايد بينايي رنگي براي انتخاب الوان مختلف گلها را داشته باشند ولي از جهت علمي اين مسئله مورد ترديد بسيار است زيرا حيواناتي كه در سلسله جانداران درجات بسيار بالاتري از زنبورها دارند (مانند سگ ها و برخي ديگر پستانداران) قادر به تشخيص رنگ ها نيستند.

            روش فن فريش در مظالعه رفتار زنبورها از جهت علمي تا حدود قابل ملاحظه اي درخور توجه است.

            استفاده از روش مشاهده طبيعي امروزه كم يا بيش رواج يافته است ولي بايد دقت كافي به عمل آيد تا آزمايش و مطالعات به علت در ضبط نبودن عوامل مختلف از جنبه علمي خارج نگردد.

 

2- روش باليني (كلينيكي):

            در روش باليني (كلينيكي) از آزمون هاي مخصوصي براي سنجش رفتار و همچنين مشاهدات افراد در شرايط مختلف و ضمن برخوردها (مصاحبه ها) استفاده مي كنند. برخي اوقات هر دو كيفيت فوق را با يكديگر تلفيق مي نمايند. از اين روي اطلاعاتي كه ضمن كاربرد روش باليني به دست مي آيند ممكن است از مراجع مختلف مانند مصاحبه با فرد -نوشته ها و گزارشات و خاطرات شخصي- استفاده از تاريخچه زندگي و همچنين نتايج آزمون هاي رواني (مانند آزمون هاي هوش و شخصيتي) به دست مي آيند. نتيجه نهايي كه همان ارزش يابي و يا تشخيص كيفيات رفتاري است با توجه به برخي و يا جميع نكات فوق حاصل مي گردد.

            برخي از روانشناسان معتقدند اين روش كسب اطلاعات جنبه علمي قوي ندارد زيرا نه تنها نمي توان به اغلـب مطـالب فـوق كاملاً اعتماد نمود قضاوت فردي نيز بر داوري جمعي غلبه مي كند. علاوه بر اين نمي توان رفتار را دوباره به همان كيفيت تكرار كرد بنابراين جنبه هاي عينيت و تكرار يعني مهمترين شرايط يك تجربه علمي رعايت نمي گردند. ضمناً با مطالعه رفتار يك فرد امكان تعميم رفتار به افراد ديگر وجود ندارد.

            عليرغم آنچه در فوق گفته شد روش باليني مهمترين طريقه مطالعه رفتار غير عادي است. بسياري از حالات غير عادي از طريق روش باليني شناخته شده اند.

 

3- روش آزمايشي:

            هدف اين روش مطالعه رفتار موجود تحت شرايط خاص و مقايسه حالات مختلف آن در اين شرايط مي باشد. در روش آزمايشي بايد ابتدا به شرح برخي از مفاهيم بپردازيم. آزمايش كننده فردي است كه شرايط خاص تغيير رفتار را به وجود مي آورد. آزمايش شونده موجودي است كه در وضعيت آزمايش قرار مي گيرد. مـحرك عاملي است كه باعث تغيير رفتار گرديده و پاسخ نيز رفتار ظاهر شده از سوي موجود مي باشد.

            چـنانچه مـحرك تغيـير پذيري يابد يعـني شدت آن كـم و زياد شود به نام متغير مستقل ناميده مي شود. پاسخي كه در نتيجه آن به دست مي آيد و از نظر كيفيت و كميت تابع متغير مستقل است متغير وابسته خوانده مي شود. به عبارت ديگر متغير وابسته پاسخي است كه مورد نظر آزمايش كننده بوده و متغير مستقل حالت آزمايش است كه عمداً براي آزمايش شونده تغيير پذيري مي يابد.

            آزمايش كننده مي تواند از طرق مختلف بر متغير مستقل نظارت كند. معمول ترين روش ها تغيير دادن مستقيم است بدين ترتيب كه افراد يا گروه هاي مختلفي را تحت شرايط تجربي قرار داده اثرات حاصله در رفتار را ملاحظه مي كنند. مثلاً اگر تصور كنيم متغير مستقل به صورت ضربه الكتريكي باشد كه بتوان شدت آن را كم و زياد نمود متغير وابسته سرعت فرار گروهي از موشها پس از وارد ساختن ضربه هاي الكتريكي خواهد بود كه تابع تغييرات متغير مستقل مي باشد.

            بعضي  اوقات متغيرهايي كه بايد مطالعه شوند از حيطه ضبط آزمايش كننده خارجند. مثلاً اگر كسي بخواهد تأثير ثروت يا فقر را روي بعضي از جنبه هاي رفتار مطالعه كند واضح است نمي تواند اين شرايط را روي تعدادي از افراد تحميل نمايد و بايد افرادي تحت اين خصوصيات انتخاب كند. ساير مسائلي كه براي مطالعه آنها انتخاب افراد با يك سلسله خصوصيات تنها روش منطقي است عبارتند از:

1-    كودك منحصر به فرد بودن و تأثير آن روي رشد تكلم

2-   اثر برخي از جراحات مغزي بر سازشهاي هيجاني

3-  تفاوت هاي متطقه اي در رفتار نسبت به سياه پوستان و تفاوت هاي جنسي در سرعت يادگيري.

 

گروه هاي گواه و آزمايشي:

            با توجه به آنچه در فوق ذكر شد مراد از آزمايشهاي روانشناسي مطالعه تأثير متغيرهاي مستقل روي جنبه هاي مختلف رفتار است. روش كار تغيير متغير مستقل و ملاحظه اثرات آن در رفتار مي باشد. بدين منظور در كليه آزمايش هاي روانشناسي بايد از دو گروه مشابه استفاده نمود كه هر يك وظيفه خاصي را به شرح زير انجام دهند.

            گروه آزمايشي عبارت است از دسته اي افراد كه تحت شرايط خاص آزمايش قرار مي گيرند و اثرات متغير مستقل روي آنان مطالعه و تحقيق  مي شود. در مقابل گروه گواه عبارت است از افرادي كه عيناً شرايط افراد گروه آزمايشي را دارا بوده ولي تحت شرايط آزمايش قرار نمي گيرند و بدين ترتيب ميزاني براي مقايسه تغييرات رفتار ناشي از اثرات متغير مستقل را به وجود مي آورند.

            چنانچه بخواهيم اثر گرسنگي (متغير مستقل) را در رفتار موش ها (متغير وابسته) مطالعه كنيم دو گروه موشي كه از هر لحاظ با يكديگر تشابه دارند انتخاب نموده گروه اول را تحت شرايط گرسنگي قرار مي دهيم (گروه آزمايشي) ولي گروه دوم (گروه گواه) در شرايط متعارفي قرار مي گيرند. پس از اتمام دوره آزمايش رفتار دو گروه را با يكديگر مقايسه مي كنيم و آنچه تفاوت مشاهده مي شود در نتيجه عامل گرسنگي خواهد بود.

            استفاده از گروه گواه در آزمايش هاي روانشناسي الزامي است زيرا تنهـا در اين مـورد اسـت كه مي توان از نظر كيفيت و كميت تغييرات حاصله در رفتار را مقايسه و بررسي كرد.

            در بسياري از موارد آزمايش كننده بايد بتواند دقيقاً محرك وارده به آزمايش شونده را ضبط و رسيدگي نمايد تا بتوان اطمينان داشت تغييرات مشاهده شده در رفتار معلول شرايطي هستند كه بر آزمايش شونده وارد مي آيد.

            براي حصول اين منظور و از ميان بردن عوامل خارجي در يك آزمايش بايد به نكات زير توجه نمود:

1-    رسيدگي از نظر توارث- در برخي از تجربيات با افراد انساني و يا حيوانات رده هاي بالاتر از ميان برداشتن تفاوت هائي كه به واسطه توارث ايجاد مي شود مورد نظر است. براي اين منظور بايد آزمايش شوندگان را از يك نوع و شبيه يكديگر انتخاب نمود. در مورد مطالعه رفتار حيوانات پست تر اين مسئله ايجاد اشكالي نمي كند زيرا افراد مشابه و از يك نوع فراوانند ولي در مورد انسان مشكل تر است. در برخي از موارد استفاده از همشكمان يكسان بهترين راه حل مي باشد زيرا مي توان از يكي از دوقلوها به عنوان فرد مورد آزمايش و از ديگري به صورت فرد گواه استفاده نمود.

2-    رسيدگي از طريق طرح آزمايش- در اكثر آزمايش ها به دست آوردن تعداد كثيري از همشكمان يكسان عملي نيست. بنابراين براي از ميان بردن عوامل ناشي از تفاوت هاي توارث روش ديگري مورد نياز است. اغلب اوقات سهل ترين طريقه جمع آوري اطلاعات از روي تعدادي از افراد كه بر حسب تصادف انتخاب مي شوند مي باشد بدين ترتيب كه با استفاده از روش انتخاب تصادفي آزمايش شوندگان را به دو گروه آزمايشي و گواه تقسيم مي كنند.

گاهـي نيز امـكان دارد يـك آزمـايش شونده به عنوان گواه براي خودش به كار رود. مثلاً فرض مي كنيم روانشناسي بخواهد درباره سرعت خواندن تحقيق كند به اين ترتيب كه اگر مطالب در دو ستون نوشته شوند سريعتر خوانده مي شوند يا چنانچه در يك ستون درج كردند. براي تحقيق در اين مورد كافي است بخش هايي با مطالب مشابه به دو صورت فوق تهيه شده از آزمايش شونده بخواهند هر دو شكل را قرائت كند و تفاوت در زمان را بررسي نمايند. در اين مثال آزمايش شونده به عنوان گواه براي خودش به كار رفته است.

شكي نيست تهيه مطالبي كه از لحاظ سختي و آساني مشابه باشند به خودي خود مسئله مهمي را تشكيل مي دهد و موضوع ديگري را در طرح هاي آزمايشي عنوان مي كند. اين موضوع به نام موازنه كردن موسوم است. براي سهولت تنظيم مطلب بخش هاي مورد مطالعه را الف و ب مي خوانيم و فرض مي كنيم هر يك از اين بخش ها به دو فرم يك ستوني و دو ستوني تنظيم شوند. اگر از هر آزمايش شونده به عنوان گواه خودش استفاده شود برخي از آنان مي توانند بخش الف را در يك ستون خوانده سپس بخش ب را در دو ستون بخوانند و تعدادي ديگر درست برعكس رفتار نمايند يعني بخش ب را در يك ستون و بخش الف را در دو ستون مطالعه كنند. بدين طريق تفاوت هايي كه در دو بخش وجود دارند موازنه خواهند شد.

3- پالايش تجربي- براي روشن شـدن مفهـوم پـالايش تجـربي ابتدا به ذكـر مثالي در زمينه يادگيري مي پردازيم. در مطالعات پاولف درباره پاسخ هاي شرطي‏، سگ هاي تحت آزمايش آموختند صداي زنگ را كه محرك خنثي بود با غذا مربوط سازند و ترشح بزاق كه ابتدا در تعقيب رويت غذا بود به وسيله صداي زنگ نيز ظاهر سازند. پاولف در حين آزمايش هاي خود ملاحظه كرد پاسخ به صداي زنگ در بعضي از سگها بسيار بي ثبات بوده و محرك هاي ديگر مانند صداي رفت و آمد يا وجود خود آزمايش كننده و يا دستگاههاي آزمايش نتايج آزمايش را به ميزان قابل توجهي تغيير مي دادند. بنابراين به منظور اخذ نتايج دقيق تر دستگاه هايي ابداع نمودند تا محرك هاي اضافي را تحت ضبط و بازرسي قرار دهند. چنانچه اين امر انجام پذيرد مي توان اطمينان يافت تغييرات مشاهده شده در رفتار معلول شرايطي مي باشند كه بر آزمايش شونده وارد مي آيد.

با توجه به آنچه در فوق گفتيم از بين بردن منظم عوامل خارجي در يك آزمايش با استفاده از طرق و وسايل مختلف را پالايش تجربي مي خوانند.

روش هاي سه گانه فوق به منظور حذف نمودن و يا در ضبط قرار دادن اثرات متغرهائي است كه مورد علاقه مندي آزمايش كننده نمي باشند. متغيرهائي كه بدين ترتيب بي اثر شوند به نام متغيرهاي ضبط شده موسومند.

تغيير بيش از يك عامل در واحد زمان- ضمن بحث درباره تجربيات رواني تاكنون فقط مواردي را شرح داديم كه در آنها يك متغير مستقل تغيير مي نمود. اين كيفيت در مراحل ابتدايي تجربي ملاحظه مي شود و چنانچه به موارد پيچيده تر مسائل رواني توجه نمائيم با يك سلسله متغيرهاي كم و بيش غامض و متشكل مقابل خـواهيم شد. ضـبط و رسـيدگي به عـوامل خـاص مسـتلزم توجه دقيق به شرايط ايجاد كننده آنها مي گردد.

            به عبارت ديگر پيچيدگي كيفيات رواني از آن جهت مي باشد كه اثرات عوامل متعدد با يكديگر درگيري مي يابند. مثلاً گاهي اوقات ازدياد ارزش يك متغير سبب شدت قابل ملاحظه اي در رفتار مي گردد و در بعضي موارد ديگر همين ازدياد كاهش رفتار را ايجاد مي كند. مثال جالبي درباره نيرومندي انيگزه ها ذكر مي كنيم. دلائل متعدد نشان مي دهند هر قدر انگيزه فرد بيشتر باشد كارهاي ساده تر را بهتر انجام خواهد داد ولي باعث كندي فعاليت هاي مشكل تر مي گردد. بنابراين مي توانيم اظهار كنيم اثرات انگيزه و پيچيدگي مهارت دو عاملي هستند كه با يكديگر درگيري پيدا مي كنند.

 

4- روش آماري:          

            با روش آماري مي توان فرضيات رواني را از صورت كيفي به شكل كمي در آورد و با اعداد و ارقام و نمودارها نمايش داد. بنابراين روش آماري امكان كمي نمودن نتايج تجربيات رواني را كه با استفاده از سه روش فوق (مشاهده طبيعي- باليني و آزمايشي) به دست آمده اند فراهم مي سازد. در اين بخش برخي از شيوه هاي متعارفي آماري را مطالعه مي نمائيم تا آمادگي بيشتري براي يادگيريهاي روش هاي آماري فصل سوم به دست آيد.

جمع آوري و نمايش نتايج تجربيات وسيله نمودار- نمودار عبارت است از دو محور كه روي آن به وسيله خطوط و ترسيمات خاص رابطه ميان متغير مستقل و متغير وابسته نمايش داده مي شود. محور افقي به نام محور طول ها (با علامت مشخصه  X ) و محور قائم به نام محور عرض ها (با علامت مشخصه  y ) خوانده مي شوند. روي محور افقي تغييرات متغير مستقل و روي محور عمودي تغييرات متغير وابسته را ثبت مي نمايند. نقطه تلاقي دو محور كمترين مقدار دو متغير را ظاهر مي سازد. مقادير ثبت شده روي محور افقي را بايد از چپ به راست و آنچه روي محور عمودي است از پائين به بالا خواند.

            بايد خاطر نشان سازيم خواندن و آشنائي با نحوه تفسير نمودارها بسيار مهم است. بنابراين يادگيري اين مقدمات گرچه به ظاهر ساده مي نمايد ولي اساس روش هاي آماري مشكل تري را تشكيل خواهد داد.

 

 

بستگي ها:

            چنانچه بخواهيم يك نوع رفتار را از روي رفتار ديگري پيش بيني كنيم از بستگي ها و توابع استفاده مي نمائيم. فرض كنيم آزمون جديدي را براي اندازه گيري مهارت مهندسي به كار بريم. روش كار بدين ترتيب است ابتدا افرادي را كه مي خواهند تحصيل مهندسي كنند در نظر گرفته سپس آزمون مزبور را براي هر يك از آنان اجرا نموده نمره ي آن را به دست مي آوريم. آنگاه در حين تحصيل افراد نمرات دروس هر كدام را كه معرف پيشرفت تحصيلي آنهاست ملاحظه مي كنيم. چنانچه كساني كه در آزمون مهندسي به خوبي موفق شده اند نمرات تحصيلي عالي نيز به دست آورده باشند مي گوئيم بين آزمون مهندسي و نمرات تحصيلي بستگي قابل توجهي وجود دارد و آزمون فوق الذكر توانسته است واقعاً مهارت مهندسي را پيش بيني كند. با توجه به آنچه در فوق ذكر گرديد ممكن است بستگي را به شرح زير تعريف نمود:

            بستگي عبارت است از اظهاريه اي كه به صورت كمي يا نمودار و يا كلامي تغييرات متغير وابسته را همزمان با تغييرات متغير مستقل نشان مي دهد. در علوم ميزان بستگي به صورت ارقام رياضي و در روانشناسي به طور كلي به شكل نمودار نمايش داده مي شوند.

            به منظـور نشـان دادن نقـش بستگي ميان رفتار و شرايط به وجود آورنده آن به ذكر مثالي از انگيزه ها ميپردازيم. در گذشته روانشناسان توجهي به نقش انگيزه در رفتار نداشته و در تجربيات خود با حيوانات انگيزه هاي گرسنگي، تشنگي، و غيره را در ضبط خود نگاه نمي داشتند. به تدريج كه اهميت اين متغير (يعني انگيزه) آشكار گرديد ملاحظه نمودند آزمايش شوندگاني كه در حالت احتياج و نيازمندي قرار داشتند بهتر از آنهائي كه در حالت اشباع بودند در آزمايش ها فعاليت مي كردند.

 

 

 

بستگي هاي مثبت:

            در بستگي هاي مثبت مقادير محور طول ها با پيشرفت مقادير محور عرض ها همراه است. به عبارت ديگر اگر يك متغير زياد شود ديگري نيز روي به ازدياد خواهد گذارد.

بستگي هاي منفي:

            در بستگي هاي منفي مقادير متغير وابسته با ازدياد مقادير متغير مستقل كاهش مي يابد.

بستگي هاي غير يكنواخت:

            نمودارهايي كه تاكنون بحث شدند با پيشرفت تدريجي و يا كاهش بين دو متغير را نشان مي دادند. اين نوع بستگي ها را به نام بستگي هاي يكنواخت مي خوانيم ولي كليه نمودارها در روانشناسي بدين طرز نيستند. برخي از آنها كه به نام بستگي هاي غير يكنواخت خوانده مي شوند ابتدا نمودار حالت پيشرفتگي و سپس كاهش را نشان مي دهد و يا بالعكس. يك مثال روشن رابطه بين سرعت دويدن و سن فرد است بدين معني زماني كه فرد مي تواند صد متر مسافت را بدود از تولد تا 25 سالگي به تدريج كاهش مي يابد ولي از 25 سالگي به بعد اين زمان كم كم زيادتر خواهد شد.

 

تاريخچه زندگي به عنوان روش تحقيق:

            معمولاً براي دانش پژوهان مقدماتي روانشناسي تاريخچه زندگي افراد بسيار جالب است و مورد پسند و علاقه آنان قرار مي گيرد. گاهي كوشش مي شود اثرات نوابغ و نويسندگان همراه با شرح حال و تاريخچه زندگي آنان مطالعه گردد و يكي را با ديگري مرتبط سازند. مثلاً ارتباط يك اثر نقاشي را با يك حادثه دردناك زندگي نقاش نشان مي دهند. روشن است كه از روش بستگي استفاده مي گردد ولي چون امكان نظارت و تغيير متغير مستقل در دست نيست تنها مي توان از يك رابطه كلي بحث كرد.

            اين نكات ضعف امكان استفاده از تاريخچه علمي را به عنوان روش تحقيق از ميان نمي برند و در مثالي كه ذكر مي كنيم مسئله كاملاً آشكار خواهد شد. اين مثال سرگذشت زندگي فردي است كه كراراً دچار حالات جنون گرديده و پس از بهبودي شرح حال خود را به رشته تحرير درآورده است.

            بيمار زني 35 ساله بود كه 15 سال شوهر و 3 فرزند داشت. قبل از شروع بيماري بسيار فعال و در چند انجمن و گروه شركت مي نمود. دوستانش متعدد و وضع داخلي خانوادگي او منظم و ثابت بود. در بروز بيماريش دو نوع عامل مؤثر بودند. عامل اول از نظر وظايف مادري او نسبت به اطفالش بود بدين معني كم كم حالت اضـطراب شـديدي به عـلت احـساس عدم لياقت و كفايت مادري در او به وجود آمد و تصور مي كرد روابطش با دو طفل بزرگترش گرمي سابق را ندارد. عامل دوم از نقطه نظر روابط زناشوئي او بود زيرا به تدريج يك حالت سردي ميان خود و شوهرش احساس مي كرد به طوري كه حتي فكر جدائي نيز مورد بحث قرار مي گرفت. بدين ترتيب پس از 15 سال زندگي زناشوئي اين وقايع ناگوار باعث شكست روحي بيمار شدند. در نتيجه احساس تنهائي و جدائي بر او غلبه كرد و براي جلوگيري از آن سعي نمود با مردان ديگري باب دوستي بگشايد. متأسفانه اين رفتار باعث تشديد اضطراب و ايجاد احساس شديد گناه در او گرديد. به منظور اجتناب از اين احساسات بيمار شروع به نگارش مقالات ادبي و سرودن اشعار نمود. كم كم در افكار او يك سلسله تغييرات اساسي رخ داد و بيمار اظهار مي داشت كشف جديدي درباره جهان خلقت كرده است. در عين حال احساس عجيب تنهائي مي نمود. سپس بيمار اظهار مي كرد مأمور است دنيا را نجات دهد و اندكي بعد به علت پيدايش بيماري اسكيزوفرني به بيمارستان رواني منتقل شد. پس از چـند هفته اضطراب و تخيلات و ترس بيماري او به صورت جنون پارانوئيد جلوه گري نموده تصور مي كرد مي خواهند به خاطر عقايدش او را مجازات كرده و نقشه قتل او را كشيده اند. با پيدايش اين افكار يك حالت سازگاري در بيمار به وجود آمد و ترس و اضطراب از ميان رفت. خودش تصور مي كرد افكارش كاملاً طبيعي و منطقي هستند و خللي در انديشه هايش احساس نمي نمود.

با در نظر گرفتن تاريخچه فوق به ذكر برخي از نكات و جنبه هاي ضعيف و قوي آن مي پردازيم:

1-    تاريخچه زندگي مربوط به وقايع گذشته است و حوادثي را مورد بحث قرار مي دهد كه در گذشته رخ داده اند. چون وقايع دردناك باعث بروز تغييرات ذهني و فراموشي و سركوبي مي گردند اعتباري كه روي تاريخچه زندگي مي گذاريم محدود است.

2-   تاريخچه زندگي منحصر به فرد است يعني هرگز از جميع جهات به ديگري شباهت ندارد.

3-  تاريخچه زندگي به صور مختلف مي توان تفسير نمود مثلاً اگر كسي روي مسائل جنسي تكيه كند اين نكات در تاريخچه زندگي او آشكار مي شوند. اگر ديگري عوامل بيماري زائي را نشان دهد (مانند مثال فوق) چنين نكاتي بيشتر ديده خواهند شد. گاه مي توان تعداد فراواني تاريخچه هاي زندگي افراد مختلف را جمع آوري نمود و ملاحظه كرد افرادي كه در يك نوع بيماري و علائم آن مشترك هستند از چه جنبه هاي تاريخچه زندگي خود به يكديگر شباهت دارند و بدين ترتيب عوامل مختلف را مشخص نمود.

4-   تاريخچه زندگي كيفي است و كمي نيست. حتي در تاريخچه هائي به وضوح نشانه عوامل مرضي مشاهده مي شود نمي توانيم قوانين و علل اصلي را به صورت كمي مجزا سازيم. مسائلي مانند روابط نامناسب ميان والدين و اولاد و يا ناسازگاريهاي زناشوئي جملگي به صورت كيفي هستند. به طوري كه قبلاً شرح داديم پيش از آنكه بتوان بستگي يك پديده رواني را به يك متغير درك نمود لازم است متغير هاي مستقل و وابسته به صورت كمي درآيند و طبق معياري طبقه بندي شوند. متأسفانه اين طريقه در مورد تاريخچه زندگي صدق نمي كند.

عليرغم محدوديت هاي فوق تاريخچه زندگي داراي نكات مثبت قوي است. مهمترين آنها اين است كه مي توان بر اساس آن فرضيات مختلف بنا نمود و در مواردي كه نظارت بيشتري در دست است از طريق كمي عمل كرد. مثلاً با توجه به تاريخچه مورد مثال فوق فرضيات مهم زير نتيجه مي شوند:

1-    شروع بيماري در اين زن در ابتداي زندگي او نبوده بلكه قبل از فرا رسيدن بيماري سازگاري او با محيط ثبات كافي داشته است.

2-   چون بيماري پس از چند سال زندگي مشترك حادث شد بايد به عوامل خانوادگي و روابط زناشوئي توجه خاص مبذول داشت.

3-  مشاهده مي كنيم حتي نوع تخيلات بيمار با فعاليت هاي قبلي او بي ارتباط نبوده است. مثلاً در بعضي از سازمانهاي اجتماعي فعاليت داشته و تخيلات او نيز به كشفيات جديد و نجات دنيا و همچنين افكار بزرگ منشي مربوط مي گرديدند. بنابراين ممكن است اظهار كنيم علائم بيماري همان جنبه هاي سازگاري هاي قبلي هستند كه منتهي با شدت و حدت بيشتري جلوه مي كنند.

 

خلاصه فصل:

روش هاي گوناگوني كه براي تحقيقات روانشناسي ابداع شده اند عموماً به منظور مطالعه رفتار در شرايط كم و بيش نظارت شده مي باشند و عليرغم روش به كار رفته غايت نهايي محقق جمع آوري اطلاعاتي است تا بر اساس آنها فرضيات و نظريات خود را تا حدود امكان تحقق بخشد.

روش هاي تحقيقي در روانشناسي عبارتند از: 1- روش مطالعه طبيعي. 2- روش آزمايشي (تجربي). 3- روش باليني (كلينيكي). 4- روش آماري.

در روش مشاهده طبيعي محقق به مشاهده رفتار ارگانيزم در شرايط طبيعي يا آزمايشگاهي بدون مداخله در عوامل ايجاد كننده آن مي پردازند. اگر مشاهدات با بي نظري انجام گيرند امكان تعميم آنها به شرايط مـشابه وجـود دارد. بايد اشـاره نمـود روش مشـاهده طبـيعي پاسخگوي علل ايجاد كننده رفتار نمي باشند زيرا مشاهده كننده در عوامل سازنده رفتار دخالتي نمي كند.

مع الوصف از روش مشاهده طبيعي براي مطالعه الگوهاي متشكل رفتارهاي گروهي و اجتماعي استفاده مي كنند و در سالهاي اخير اين روش دقت تجريبات آزمايشگاهي را نيز دربرگرفته است. روش باليني (كلينيكي) با استفاده از آزمونهاي مخصوص و مشاهده افراد در شرايط مختلف و مصاحبه ها رفتار مورد نظر را مي سنجند. برخي از روانشناسان معتقدند چون داوري فردي در روش باليني دخالت فراوان دارد لذا اين روش جنبه كاملاً علمي نخواهد داشت. عدم امكان تكرار رفتار نيز در شرايط مختلف عامل اخلال كننده ديگري مي باشد. موارد استفاده اين روش در بسياري از حالات غير عادي و رفتارهاي ناهنجار است.

روش آزمايشي مهمترين روش تحقيق در روانشناسي به شمار مي رود. هدف اين روش مطالعه رفتار موجود تحت شرايط خاص و مقايسه حالات او در اين شرايط است. آزمايش كننده شرايط مخصوص تغيير رفتار را به وجود مي آورد و آزمايش شونده تحت اين شرايط قرار گرفته رفتار حاصله مطالعه مي گردد. متغير مستقل محركي است كه تغيير پذيري مي يابد و متغير وابسته پاسخي است كه به متغير مستقل داده مي شود. آزمايش كننده مي تواند از طرق مختلف بر متغير مستقل نظارت نمايد كه معمول ترين آنها روش تغيير مستقيم است. در كليه آزمايش هاي روانشناسي بايد از دو گروه گواه و آزمايشي استفاده نمود. گروه آزمايـشي عبارتند از افرادي كه در شرايط خاص قرار مي گيرند و اثرات متغير مستقل روي آنان مطالعه مي شود.

گروه گواه كساني هستند كه عيناً كيفيات گروه آزمايشي را دارا بوده ولي تحت شرايط ازمايش واقع نمي شوند. بدين ترتيب تغييراتي كه در اثر متغير مستقل به وجود مي آيند با مقايسه دو گروه قابل مطالعه هستند. براي حصول اطمينان از نتايج تجربيات بايد نكات زير را در ضبط داشت:

1-    رسيدگي از نظر توارث

2-   رسيدگي از طريق طرح آزمايش

3-  پالايش تجربي

اين روشها به منظور حذف نمودن و يا در ضبط قرار دادن اثرات متغيرهايي است كه مورد علاقه آزمايش كننده نمي باشند.

در موارد پيچيده تر تجربيات رواني اثرات عواما متعدد با يكديگر درگيري مي يابند و بايد به كيفيت تغيير بيش از يك عامل در واحد زمان توجه نمود.

روش آماري فرضيات رواني را از صورت كيفي به شكل كمي درمي آورد و نتايج تجربيات را به وسيله نمودار نمايش مي دهد. در روانشناسي از انواع نمودارها كه رابطه ميان متغيرها را ظاهر مي سازد استفاده مي نمايند. هرگاه بخواهيم يك نوع رفتار را از روي رفتار ديگري پيش بيني كنيم بستگي ها و توابع را به كار مي بريم. بستگي عبارت است از اظهاري اي كه به صورت كمي يا نمودار يا كلام تغييرات متغير وابسته را همزمان با تغيير مستقل نشان مي دهد. در بستگي هاي مثبت پيشرفت و ازدياد مقادير يك محور (محـور طول ها) با پـيشرفت مـقادير محور ديگر (محور عرض ها) همراه است. عكس اين كيفيت در بستگي هاي منفي صادق است بدين ترتيب كه مقادير متغير وابسته با ازدياد مقادير متغير مستقل كاهش مي يابد. در بستگي هاي غير يكنواخت ابتدا نمودار حالت پيشرفتگي و سپس كاهش را نشان مي دهد و يا بالعكس.

استفاده از تاريخچه زندگي به عنوان روش تحقيق گرچه جداگانه مورد بحث قرار گرفت ولي در حقيقت جزء روش باليني به شمار مي رود. با ذكر مثالي درباره بيمار سي و پنج ساله نكات جالب تحقيقي آن تشريح گرديدند. برخي از جنبه هاي محدود كننده استفاده از تاريخچه زندگي به صورت روش تحقيق عبارتند از:

1-    جنبه ذهني بودن تاريخچه زندگي.

2-   محدود بودن آن به يك فرد.

3-  امكان تفسير تاريخچه زندگي به طرق مختلف.

4-   كيفي بودن تاريخچه زندگي.

عليرغم اين محدوديت ها مي توان بر اساس آن فرضيات مختلفي بنا نمود و در مواردي كه نظارت بيشتري امكان پذير است روش كمي را براي تحليل آن به كار بست.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 03 شهریور 1393 ساعت: 16:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره افت تحصیلی

بازديد: 725

 

امروزه يكي از مسائل مهمي كه فكر بسياري از مسئولين و دست‌اندركاران نظام تعليم وتربيت كشور ما را بخود مشغول كرده است ، مسائل ناشي از نارسائي‌هاي نظام جديدمي‌باشد كه منجر به افت تحصيلي دانش‌آموزان دبيرستانهاي دخترانه مشهد شده و خودبعنوان يك مسئله اساسي مطرح مي‌باشد. اين پژوهش در پي شناخت عوامل مربوط به ساختارو محتواي نظام جديد آموزش متوسطه بوده، كه زمينه‌هاي لازم را براي افت تحصيليدانش‌آموزان فراهم كرده است . فرضيه‌هايي كه بدين منظور تدوين شده عبارتند از: -1شيوه برنامه ريزي دروس در نظام جديد آموزش متوسطه يكي از عوامل مؤثر بر افت تحصيليدانش‌آموز محسوب مي‌شود. -2 تغييرات مكرر آئين‌نامه‌ها و دستورالعمل‌هاي اجرائينظام جديد آموزش متوسطه از جمله عوامل مؤثر بر افت تحصيلي دانش‌آموزان است . -3 حجمزياد و سنگين دروس از جمله عوامل مؤثر بر افت تحصيلي دانش‌آموزان محسوب مي‌شود. -4شيوه‌هاي سنتي تدريس يكي از عوامل مؤثر بر افت تحصيلي دانش‌آموزان محسوب مي‌شود. -5نحوه انتخاب رشته در نظام جديد يكي از عوامل مؤثر بر افت تحصيلي دانش‌آموزان است .-6 عدم تمايل دانش‌آموزان ضعيف نسبت به ادامه تحصيل در شاخه‌هاي كار و دانش و فنيو حرفه‌اي يكي از عوامل مؤثر بر افت تحصيلي دانش‌آموزان است . ضمنا نگرش دبيراننسبت به هر يك از فرضيه‌هاي فوق با سابقه خدمت آنان بررسي و رابطه ميان هر يكسنجيده شده است . جامعه اين پژوهش متشكل از كليه دبيران شاغل در دبيرستانهايدخترانه نظام جديد و كليه دانش‌آموزان دختر مشغول به تحصيل در اين دبيرستانها كهلااقل ترم چهارم و بيشتر بوده و در يك يا چند درس افتاده‌اند، در نواحي 6 گانهشهرستان مشهد است . نمونه‌گيري در اين پژوهش با استفاده از روش نمونه‌گيري تصادفيخوشه‌اي انجام شده است . حجم نمونه متشكل از 120 دبير و 300 نفر دانش‌آموز مي‌باشد. با توجه به آنكه موضوع تحقيق نوعي نگرش سنجي بوده، لذا روش تحقيق بكار رفته از نوعپيمايشي است . براي سنجش نگرش دبيران و دانش‌آموزان 2 نوع پرسشنامه ساخته شده يكيمخصوص دبيران و ديگري مخصوص دانش‌آموزان، سئوالات هر دو پرسشنامه براساس مقياسليكرت طراحي (بسيار زياد-زياد-كم-بسيار كم) كه به هر يك از پاسخ‌ها وزني معادل 1 تا 4 داده شده است . براي تجزيه و تحليل اطلاعات از آمار توصيفي و استنباطي استفادهشده، براي مستند سازي فرضيه‌هاي تحقيق از آزمون مجذور كا (X2) استفاده شده است . نتايج عمده حاصل از اين پژوهش عبارت است از: -1 در مورد فرضيه اول: بين شيوهبرنامه‌ريزي دروس و افت تحصيلي دانش‌آموزان در نظام جديد ارتباط معني داري وجوددارد. يعني اينكه شيوه برنامه‌ريزي دروس در نظام جديد از جمله عوامل مؤثر بر افتتحصيلي دانش‌آموزان محسوب مي‌شود. -2 در مورد فرضيه دوم: بين تغييرات مكررآئين‌نامه‌ها و دستورالعمل‌هاي اجرائي نظام جديد و افت تحصيلي دانش‌آموزان در نظامجديد ارتباط معني داري وجود ندارد. اما اين عامل مي‌تواند بطور غيرمستقيم بر افتتحصيلي دانش‌آموزان تاثير بگذارد. -3 در مورد فرضيه سوم: بين حجم زياد و سنگين دروسو افت تحصيلي دانش‌آموزان ارتباط معني داري وجود دارد. يعني اينكه حجم زياد و سنگيندروس از جمله عوامل مؤثر بر افت تحصيلي دانش‌آموزان در نظام جديد به شمار مي‌رود. -4 در مورد فرضيه چهارم: بين شيوه‌هاي سنتي تدريس و افت تحصيلي دانش‌آموزان ارتباطمعني داري وجود دارد. يعني اينكه شيوه سنتي تدريس از جمله عوامل مؤثر بر افت تحصيليدانش‌آموزان در نظام جديد به شمار مي‌رود. -5 در مورد فرضيه پنجم: بين نحوه انتخابرشته در نظام جديد و افت تحصيلي دانش‌آموزان ارتباط معني داري وجود دارد. يعنياينكه نحوه انتخاب رشته در نظام جديد از جمله عوامل مؤثر بر افت تحصيلي دانش‌آموزانبه شمار مي‌رود. -6 در مورد فرضيه ششم : بين عدم تمايل دانش‌آموزان ضعيف نسبت بهتحصيل در شاخه‌هاي كارودانش و فني و حرفه‌اي و افت تحصيلي دانش‌آموزان در نظام جديدارتباط معني‌داري وجود دارد. يعني اينكه عدم تمايل دانش‌آموزان ضعيف نسبت به ادامهتحصيل در شاخه‌هاي كار و دانش و فني و حرفه‌اي از جمله عوامل موثر برافت تحصيليآنها در شاخه نظري به شمار مي‌رود. چكيده به زبان فارسينگرش / دبير / دانش‌آموز / افت تحصيلي Attitude / High school teacher / Student / School drop out صباغيان، زهرا, اردانشگاه شهيد بهشتي ، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي

 

 

 

را مرور مي كنيم.
مسئله افت تحصيلي در نظام آموزش و پرورش در بسياري از كشورهايجهان سوم به صورت حاد مطرح است. منابع و امكانات اغلب كشورهاي جهان سوم محدود است واين مسئله، صرفه جويي، دقت در مصرف و تخصيص اين منابع به بخش هاي مختلف اقتصادي واجتماعي را الزامي مي سازد. بنابراين افزايش سريع جمعيت واجب التعليم اين كشورها،بخش عمده اي از درآمد ملي آنها را مي بلعد. در حالي كه در اغلب اين كشورها هنوز همهكودكان لازم التعليم به مدارس راه نيافته اند و تعداد زيادي از جمعيت بزرگسالانآنها بي سواد هستند،علاوه بر آن مشكل افت تحصيلي در مدارس نيز به حجم اين مشكلاتافزوده مي شود. در كشور ما نيز افت تحصيلي يكي از مشكلات كنوني نظام آموزش و پرورشاست كه همه ساله دهها ميليارد ريال بودجه كشور را به هدر مي دهد.
يافته هايآماري از مدارس كشور نشان دهنده آن است كه افت تحصيلي به صورت مردودي، ترك تحصيلزودرس و يا اشكال ديگر آن مقادير زيادي از منابع مالي ملي و استعدادهاي انسانيجامعه را تلف مي كند.
هرگاه از افت تحصيلي سخن به ميان مي آيد، بيشتر مردم درصددانش آموزان مردودي و يا ترك تحصيل كنندگان از مدارس را يادآوري مي كنند،در حالي كهمردودي ها و ترك تحصيل كنندگان يك دوره آموزشي نسبت به كل دانش آموزان آن دوره،بخشي از افت تحصيلي يك دوره آموزشي محسوب مي شود. اما افت تحصيلي تنها به ايندرصدها محدود نمي شود، بلكه در حوزه مسائل آموزشي مفهوم گسترده تري را به دنبالدارد.
افت تحصيلي داراي دو جنبه كمي و كيفي است. افت تحصيلي كمي عبارت است ازدرصد دانش آموزان يك دوره آموزشي كه به سبب مردود شدن و يا ترك تحصيل نتوانسته اندآن دوره تحصيلي را با موفقيت به پايان برسانند. در مفهوم افت تحصيلي كيفي نيز بهنارسايي در دست يابي به هدفهاي تعيين شده آموزشي و يا عدم تحقق بخشي از اين هدفهااشاره شده است. لذا تفاوت بين دانش و مهارت فارغ التحصيلان يك دوره آموزشي و هدفهايتعيين شده براي اين دوره را با افت تحصيلي كيفي نشان مي دهند.
افت تحصيلي چيست؟
افت تحصيلي عبارت است از وقوع ترك تحصيل زودرس و تكرار پايه تحصيلي در نظامآموزش و پرورش يك كشور. اين تعريف از افت تحصيلي تا اندازه اي محدود است، زيراانواع ديگر افت تحصيلي در اين مفهوم ناديده گرفته شده است.
افت تحصيلي در كشورما نيز رقم قابل توجهي را تشكيل مي دهد و هر سال نيز اين پديده آموزشي به صورتمردودي، ترك تحصيل زودرس و يا ساير اشكال آن تأثيرات نامطلوبي را در حيات فردي وخانوادگي افراد بر جاي مي گذارد و علاوه بر لطمات اقتصادي بر حوزه آموزشي، موجبنابسامانيهاي اجتماعي نيز مي شود.

زمينه ساز افت تحصيلي چيست؟
هيچ چيزمانند ضايعات تعليم و تربيت در سرنوشت ما و دانش آموزان موثر نيست، زيرا نه تنهاتعليم و تربيت ناقص، بودجه ملي را هدر مي دهد، بلكه از همه مهمتر، قسمتي از عمركودكان و نوجوانان را هنگام تحصيل در مدرسه كاملاً تلف مي كند.
همچنين اگر بخشاعظم اين افت تحصيلي در دوران بلوغ اتفاق بيافتد، مي تواند موجب بروز ناكامي در فردشود. ارزشيابي هاي انجام شده در مورد كيفيت آموزشي نشان مي دهد كه در سالهاي اخيربا توجه به فراواني تعداد مدارس و افراد مدرسه رو، تغييرات قابل توجهي از لحاظ كيفيدر نظام آموزش و پرورش ما حاصل نشده است.
يكي از دلايل افت تحصيلي به روش هايتدريس معلمان برمي گردد. روش هاي تدريس كه يكي از عناصر جدايي ناپذير فرآيند آموزشو پرورش است، بايد در بررسي هاي مربوط به افت كمي و كيفي تحصيلي مورد توجه قراربگيرد. لذا تدريس را نبايد وسيله اي براي انتقال دانش از ذهن معلم و يا چند كتاب بهذهن دانش آموز تلقي كرد. بلكه مراد از تدريس، فراهم كردن شرايط مناسي است كه تحت آنشرايط، دانش آموز بايد به يادگيري بپردازد.
از ديگر عوامل موثر در افت تحصيليمي توان به نقش معلم نيز اشاره كرد. معلم كه در گذشته به عنوان منبع دانش و اطلاعاتبه شمار مي رفت و نقش اصلي انتقال دانش و اطلاعات به ذهن دانش آموزان را عهده داربود.
امروزه با وجود و بسط رسانه هاي شنيداري و ديداري راديو، تلويزيون،سفرنامه ها و... منابع اطلاعاتي دانش آموزان گسترش يافته است، بنابراين نقش معلمنيز هر روز كمرنگ تر مي شود. از سوي ديگر عوامل اجتماعي و شرايط زندگي نيز به نوبهخود تغيير مي كنند و تحول مي يابند.
بنابراين لازم است كه معلم داراي بهره هوشيو استعداد ذهني بالاتري باشد، همچنين به حرفه معلمي عشق بورزد، دانش آموزان را دوستبدارد و از سلامت بدني و مهارتهاي شغلي و تخصصي بالايي نيز برخوردار باشد. در خاتمهمي توان به عوامل موثر اقتصادي مانند فقر اقتصادي، وضع مسكن، ميزان درآمد و عواملفرهنگي ديگر مانند فراواني دانش آموزان در يك كلاس و تحصيلات والدين و علل روانيمانند اختلالات رواني و معلوليت هاي ذهني و جسمي دانش آموزان و همچنين علاقه به درسدانش آموزان نيز اشاره كرد.
كاربرد اصطلاح افت يا اتلاف (Wastage) در آموزش وپرورش از زبان اقتصاددانان گرفته شده است و لذا آنان آموزش و پرورش را به صنعتيتشبيه مي كنند كه بخشي از سرمايه و مواد اوليه اي را كه بايد به محصول نهايي تبديلشود، تلف نموده است و در نتيجه مطلوبيت مورد انتظار را در جامعه به بار نياوردهاست. شايد اين تشبيه چندان خوشايند كارشناسان آموزشي نباشد و اصطلاح قصور در تحصيليا واماندگي از تحصيل مطلوبتر باشد.
با وجود اين از نقطه نظر منابع مالي وبودجه اي كه جامعه در اختيار نهاد رسمي تعليم و تربيت قرار مي دهد، بدون شك آموزش وپرورش يكي از بزرگترين مشاغل كارآفرين اقتصادي جهان را داراست.
بسياري ازدولت ها، برنامه آموزش و پرورش را در رأس ساير برنامه هاي خود قرار داده اند.
بدين ترتيب در پانزده كشور آسيايي با اينكه تعداد اطفالي كه به مدرسه ابتداييمي روند هفتاد درصد افزايش يافته است، اما هنوز نيازهاي آموزشي جهان سوم برآوردهنشده است. در مورد علاقه مندي خانواده ها به تحصيل و ميزان سواد والدين و تأثير آندر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان توسط «كارسون وروت» تحقيقاتي انجام شده است كه نتايجحاصله نشان مي دهد كه مشخصه اصلي كودكان تيزهوش اين است كه آنان خانواده هاي پرمهرو محبتي داشته اند و خود والدين آنها علاقه وافري به يادگيري فرزندانشان داشته اند.
لذا اين پژوهش وجود همبستگي ميان هوش و پيشرفت تحصيلي كودكان و وضع و منزلتاجتماعي والدين آنها را اثبات مي كند. همچنين اين نشان دهنده آن است كه بهره هوشيكودكان، با موفقيت اجتماعي و اقتصادي والدين آنها همبستگي مثبتي دارد.
هرچهموقعيت اجتماعي و اقتصادي پدر و مادر بهتر باشد، بهره هوشي كودك نيز بالاتر خواهدرفت و در نتيجه در دروس پيشرفت خواهد داشت.
به باور «كارسون» در كتاب خود تحتعنوان «تربيت كودكان تيزهوش»، با اينكه دانش آموزان تيزهوش غالباً بلند پرواز وكوشا هستند، مع هذا، گاهي در دروس خود نمرات بسيار كمي مي گيرند و نسبت به يادگيريبي اعتنا و حتي متنفر از آن هستند و به همين علت استعداد عالي آنها كه ممكن است از۱۲۵هم بيشتر باشد، پوشيده مي ماند. علت چيست؟ وضع خانوادگي را مي توان از عللاساسي دانست و مسلم است كه از هم پاشيدگي خانواده تأثيرات نامطلوبي در كودكان دارد.
امروزه آموزش و پرورش كشور ما، عليرغم تمامي تلاشها، هنوز جايگاه واقعي خود راپيدا نكرده است. مي دانيم كه كيفيت آموزش و پرورش از كميت آن مهم تر است. زيراكيفيت برتر آموزشي، مي تواند تحولات عميق تري را در بين دانش آموزان فراهم كند. امروزه اين حقيقت بر همگان روشن شده كه دانش آموزان در ارتقاي كيفيت آموزشي از سايرمتغيرها نظير كيفيت معلم و امكانات و تجهيزات و برنامه هاي آموزشي به مراتب مهم ترهستند. پس، بر اين اهميت تأكيدكنيم.

 

 

جذ ب دانشجويان ممتاز كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد بدون آزمون دردوره دكترا

دانشگاه آزاد اسلامي، دانشجويان ممتاز مقطع كارشناسي ارشد رابدونآزمون در دوره دكتري مي پذيرد.
دكتر عبدالله جاسبي رييس دانشگاه آزاداسلامي در گفت وگو با ايسنا با اشاره به آيين نامه حمايت از نخبگان و دانشجويانممتاز دانشگاه، افزود: دانشگاه آزاد اسلامي كليه دانش آموختگان مقطع كارشناسي ارشدرشته هاي مختلف تحصيلي را از تمام دانشگاههاي داخل و خارج از كشور، اعم از دولتي وغيردولتي كه معدل كل آنها حداقل ۱۷ و همچنين نمره پايان نامه آنها عالي يا حداقل ۱۸باشد و كليه دانشجويان رتبه هاي اول كارشناسي ارشد و برندگان رتبه هاي اول، دوم وسوم المپيادهاي علمي دانشجويي و دانش آموزي و جشنواره هاي علمي خوارزمي و مشابهينآنها را كه به تائيد شوراي هدايت استعدادهاي درخشان رسيده باشند، بدون شركت درآزمون ورودي براي گذراندن دوره دكتري رشته مربوطه مورد بررسي قرار مي دهد و براساسظرفيت اضافي خود و الويت بندي به تدريج آنها را مي پذيرد.
وي اظهار كرد: پذيرشدانشجويان ممتاز در رشته هاي مختلف دانشگاه آزاد برابر با ظرفيتي است كه در هررشته، توسط معاونت آموزشي تعيين و اعلام مي گردد و چنانچه تعداد متقاضيان در هررشته بيش از ظرفيت اعلام شده باشد گزينش براساس امتيازبندي انجام مي شود.
بهگفته دكتر جاسبي، همچنين به كليه متقاضيان استفاده از اين تسهيلات به ازاي هر نيمنمره معدل بالاي ۱۷ يك امتياز، به ازاي هر نيم نمره بيشتر از حداقل نمره پايان نامهعالي (۱۸) يك امتياز و به ازاي چاپ مقاله يا كتاب براساس آئين نامه مربوطه (ارتقاءهيات علمي دانشگاه) امتياز تعلق مي گيرد.
وي تاكيد كرد كه هيچ يك از موادآئين نامه هاي پژوهشي و مقررات دانشگاهي در مورد اين قبيل دانشجويان لغو نمي شود واين دانشجويان همانند ساير دانشجويان موظف به رعايت كليه مقررات آموزشي دانشگاههستند.
رييس دانشگاه آزاد اسلامي با تاكيد بر اينكه قطعاً كساني كه سن كمتريدارند و پس از گذراندن دوره دكتري سال هاي بيشتري مي توانند به نظام خدمت كنند، دراولويت پذيرش قرار دارند، گفت: البته آزمون دوره هاي دكتري همچنان پابرجاست و ظرفيتاصلي ما از ميان داوطلبان موفق در آزمون پذيرش خواهد شد و موافقت گروههاي دورهدكتري نيز براي قبول افراد پس از مصاحبه شرط نهائي براي پذيرش است

 

تعطيلي‌هاي نابهنگام مدارس به علت دلايلي مانند سرما و آلودگي هوا، درسي براي زندگي دانش‌آموزان است.

تعطيلي‌ مدارس كه به علت بارش برف و باران و يا آلودگي هوا پپش مي‌آيد، يك يادگيري براي دانش‌آموزان محسوب مي‌شود. دانش‌آموز در روزي كه تعطيل است، فكر مي‌كند كه دليل تعطيلي چيست و چرا مدرسه تعطيل شده است و همين تفكبسيار با ارزش است. آموزش و پرورش با تعطيلي نابهنگام مدارس به دانش‌آموزان مي‌آموزد كه تنها به فكر آموزش آنها نيست و ارتقاي فرهنگ و سلامتي دانش‌آموزان را مدنظر دارد و اينگونه آموزشها حفظ كردني نيست بلكه تجربي است. در خصوص افت تحصيلي دانش‌آموزان در تعطيلي‌هاي نابهنگام مدارس نيز اگر دانش‌آموزان مشكل اساسي در اين زمينه داشته باشند شورا و معلمان مدرسه با برگزاري كلاسهاي مختلف تقويتي و جبراني اين مشكل را حل مي‌كنند.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 03 شهریور 1393 ساعت: 10:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

سنجش و ارزشیابی اضطراب امتحان

بازديد: 447

 

سنجش و ارزشیابی اضطراب امتحان

مقدمه:

«ارزشيابي» حلقه اي از زنجيره يادگيري است. در واقع بدون ارزشيابي اوليه و ثانويه فرايند آموزش نمي تواند معني دار باشد. امتحان يا ارزش سنجي به منظور تكميل يادگيريهاست. كميت و كيفيت اكتسابي آموزشگاهي و خودآزمايي مي تواند مشخص گردد. شاخص و نشانه هر موفقيت و پيشرفتي كه مي تواند پايه هاي نخستين احساس خود ارزشمندي و اعتماد به نفس را فراهم آورد آزمون و امتحان است.

در حقيقت متصف شدن انسان به بسياري از صفات و فضايل اخلاقي نيز در پي آزمون هاي فراوان الهي مقدور مي گردد و بس. تا زماني كه انسان با موقعيتها و شرايط سخت و حساس مواجه نشود، ميزان صبر، بردباري و خويشتن داري او مشخص نمي گردد. جزوع و يا صبور بودن انسان فقط در سايه ابتلا و امتحان معلوم مي شود.

به تعبير قرآن، جهان مدرسه اي پيش توست و زندگي صحنه آزمون است و بس. لِيبلوُكم اَيكم اَحسُن عُملاً (سوره هود، آيه 7). انتظارات خالق در حد وظايف و مسئوليتهاي محوله و توان انجام آن توسط بندگان خداست: لا يكلف نفساً اِلا وسعُها.

 

 

 

 

امتحان و اضطراب

اصولاً هر امتحان و آزموني هيجان و اضطراب خاص خود را دارد. همه هنر انسان در اين است كه با حداقل اضطراب از عهده بزرگترين امتحانات برآيد. انسان دوست ندارد رفتارهايش مورد ارزيابي و نقادي ديگران قرار گيرد. به همين دليل هر زمان كه در موقعيت امتحان و آزمون قرار مي گيرد دچار اضطراب مي گردد.

بنابراين يكي از رسالتهاي مهم اولياء و مربيان توجه به عامل اضطراب و اتخاذ تدابير لازم براي كاهش آن در بين كودكان و نوجوانان مبتلاست.

زماني كه دانش آموزان به طور چشمگيري دچار اضطراب شوند چنين اضطرابي مي تواند آثار زيستي و رواني زيانباري را به همراه داشته باشد. اضطراب شديد  بر غدد درون ريز و برون ريز اثر گذاشته با متأثر نمودن ذهني انسان زمينه فراموشي هاي زودگذر و خطاي ادراك را فراهم مي آورد. در اين ميان كودكان و نوجوانان كمرو و خجالتي در شرايط امتحان بيش از ديگران دچار اضطراب مي شوند.

 

هدف هاي ارزشيابي و امتحان:

در نظام هاي آموزشي هر جامعه اي طراحي و برگزاري آزمونهاي گوناگون مي تواند هدفهاي زير را دربرداشته باشد:

الف) ارزيابي چگونگي تحقق هدفها و قابليتهاي پيش بيني شده در مورد هر موضوع درسي.

ب) مشخص كردن ميزان يادگيري و پيشرفت تحصيلي فراگيران.

ج) بررسي تطبيقي تأثير استفاده از روشهاي مختلف آموزشي در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان. في المثل آيا در يادگيري تشويق مؤثر است يا تنبيه؟

د) ارزيابي تأثير كاربرد تكنولوژي آموزشي در ميزان فراگيري دانش آموزان

هـ) شناخت هر چه بيشتر توانمنديها و استعدادهاي مختلف شاگردان.

و) جايگزيني و هدايت تحصيلي، شغلي و حرفه اي دانش آموزان

ز) تعيين برنامه هاي آموزشي خاص به تناسب ويژگي ها و استعدادهاي دانش آموزان استثنايي

ح) ايجاد حركهاي لازم براي مطالعه و يادگيري موضوعات درسي

ط) مشخص كردن هدفها و جهت هاي مطالعه

ي) تأكيد بر اهميت خاص مطالب ضروري و پيچيده.

ك) تهيه و تدوين مواد آموزشي و برنامه هاي متناسب با ويژگي هاي گروه هاي مختلف سني.

ل) فراهم كردن زمينه احساس خود ارزشمندي و اعتماد به نفس از طريق كسب موفقيت در آزمون هاي طراحي شده.

 

روش هاي كاهش اضطراب در امتحان:

1-   اضطراب ناشي از امتحان نه تنها باعث مي شود كه دانش آموزان نتوانند با مهارت و سرعت مناسب و به طور كامل واضح تر كرده پاسخهاي مطلوب را ارائه نمايند بلكه آرامش رواني آنها را نيز به مخاطره مي اندازد.

2-   سطح انتظارات خانواده با توان واقعي فرزندان تناسب داشته باشد.

3-   اوليا و مربيان به ميزان تلاش دانش آموزان توجه كنند نه نتايج حاصل از امتحان.

4-   درك صحيح از ماهيت تفاوت هاي فردي و شناختي درست از ويژگي هاي ذهني، رواني، جسماني مقايسه نكردن بي مورد كودكان با يكديگر و ايجاد محيطي صميمي و دوست داشتني

5-   برداشتن انتظارات معقول از كودكان و نوجوانان، تشويق نقاط مثبت و توانمنديهاي آنها

6-   تسلط بر موضوع درسي، آمادگي ذهني و رواني بيشتر

 

 

نقش معلم در كاهش اضطراب دانش آموزان:

يكي از بهترين شرايط يادگيري مي تواند ساعت امتحان باشد. معلم متعهد از هر موقعيتي براي ياد دادن و افزايش معلومات دانش آموزان خود و ايجاد تغييرات رفتاري پايدار در آنها بهره مي گيرد. معلم مجرب و دلسوز هرگز جلسه امتحان را به يك صحنه دادگاه ويا حسابرسي تبديل نمي كند.

معلم مهربان با چهره اي گشاده سعي مي كند عوامل مخرب و اضطراب زا را از جلسه امتحان دور نمايد. معلم وارسته كوشش مي كند كه قبل از آغاز امتحان با چهره اي متبسم و خندان و با بيان جملاتي گيرا و خوشايند دانش آموزان را از حالت هيجان زدگي و تنش رواني-عضلاني بيرون آورد.

معلم با چند جمله كوتاه همراه با شوخ طبعي مي تواند همانند ساعات كلاس درس، آرامش را به همه ارزاني دارد. معلم توانا و دلسوز با صداي آرام و دلنشين و جملات اطمينان بخش مي تواند اضطراب را كاهش دهد.

 

چگونگي سؤالات امتحان و اضطراب كودكان:

واقعيت اين است كه نحوه تهيه و تنظيم سؤالات امتحان مي تواند نقش قابل توجهي در كاهش يا تشديد اضطراب دانش آموزان داشته باشد. در تهيه و تدوين سؤالات امتحان مي بايست نكات زير را مورد توجه قرار داد:

1-   طراح سؤالات مي بايست دردرجه اول هدفهاي يادگيري را درنظر بگيرد.

2-   سؤالات امتحان مي بايست به گونه اي تهيه و تنظيم گردد كه آموخته هاي شاگردان را ارزيابي كند و نه دانسته هاي آنان را.

3-   معلم مي بايست هدف اصلي خود را از امتحان كاملاً مشخص و معين كند.

4-   در تهيه سؤالات لازم است سطح عمومي دانش آموزان مورد توجه قرار گيرد و نه توانمنديهاي خاص برگزيدگان كلاس.

5-   سؤالات امتحان مي تواند به گونه اي باشد كه دانش آموزان قدرت مقايسه و قضاوت را داشته باشند.

6-   سؤالات بايد به صورتي تنظيم گردد كه دانش آموزان فرصت به كار بستن معلومات خود را در موقعيتهاي ديگر داشته باشند.

7-   نوع و تعداد سؤالات مي بايست متناسب با توان ذهني دانش آموزان و مدت زماني باشد كه در اختيار آنان قرار مي گيرد.

8-   سؤالات بايد كاملاً واضح، خوانا، روشن، صريح، قابل فهم و بي نياز از تعبير و تفسير باشد. هرگونه ابهام در سؤالات مي تواند موجب تشديد اضطراب شاگردان شود.

9-   امتحان و ارزشيابي مي بايست به صورت مستتر و دائم انجام پذيرد و دانش آموزان با هدف معلم از برگزاري امتحان و نحوه سؤالات به خوبي آشنا شوند.

10- در مجموع شرايط امتحان و سؤالات امتحاني به گونه اي باشد كه همه شاگردان احساس كنند در يك جلسه آموزشي حضور دارند.

نكته اي كه نبايد از ياد ببريم توجه داشتن به اين امر است كه اگرچه مطرح كردن نمونه سؤال توسط معلم براي دانش آموزان لازم است و مي تواند در شناخت اهداف درس به آنها كمك كند ذكر اين سؤال ها نبايد به حدي برسد كه دانش آموزان را از مطالعه متن درس بي نياز كند. چرا كه مشاهده شده است بعـضي از مـعلمان محـترم از هر دس تعدادي سؤال مطرح مي كنند و به نوعي به دانش آموزان القا مي شود كه اگر جواب سؤالات داده شده را بدانند ديگر احتياجي به متن درس نيست. اين امر در حقيقت فعاليت خواندن، توجه كردن، تمركز كردن، درك كردن و چگونگي طرح سؤال توسط دانش آموز را از وي سلب مي كند. چشمه خلاقيت را در او مي خشكاند و او را به خواننده و از بر كننده تعدادي سؤال از پيش تعيين شده تبديل مي كند. در حالي كه دانش آموز بايد بتواند از آموخته هاي خود در موقعيت مختلف و هنگام برخورد با سؤال هاي جديد استفاده كند. در صورتي كه امتحان از ابعاد مختلف و به گونه اي صحيح انجام گيرد و از نتايج آن درست استفاده شود مي تواند دانش آموزان را به مطالعه و يادگيري بيشتر تشويق كند به همين سبب اولين قدم براي ايجاد رغبت در شاگردان، ايجاد نگرش مطلوب و مثبت در آنان نسبت به امتحان است. نگرش مثبت در صورتي در دانش آموزان به وجود مي آيد كه:

-                         رفتار معلم طوري باشد كه نشان دهد امتحان به عنوان وسيله اي براي كمك به يادگيري دانش آموزان است نه وسيله اي براي تهديد، سركوب و تحقير كردن و بر چسب زدن به آنها.

-                         نتايج امتحان ميزان پيشرفـت دانـش آموزان را نسبت به پيشرفتهاي قبلي اش مشخص مي كند و به او نشان مي دهد.

-                         همراه نتايج امتحان، ضمن مشخص كردن نارسايي هاي كار دانش آموز، راه حل و نحوه جبران نارسايي ها نيز به او ارائه و آموخته شود.

-                         معلم با توجه به نقاط قوت، نقاط ضعف، مشكلات، توانايي ها و خصوصيات دانش آموزان، آن ها را براي امتحان آينده آماده كند و به آنان القا كند كه هدف از امتحان كمك به يادگيري بهتر آنان است.

-                         در فواصل مختلف، در طول سال تحصيلي امتحان به طور مستمر انجام شود تا دانش آموزان از وضعيت جديد خود آگاه شوند.

به هر حال چنانچه نگرش مطلوب نسبت به امتحان در دانش آموزان ايجاد نشود نگرش منفي در آنان رشد مي يابد و آثار عاطفي اش از اين نگرش نه تنها رغبت و انگيزه آنان را زايل مي كند بلكه موجبات از بين رفتن اعتماد به نفس آنان را نيز فراهم مي كند كه خود منشأ اضطراب دانش آموز در هنگام امتحان و مطالعه است.

عادي ترين استفاده از نتايج امتحان كه تقريباً در كليه نظام هاي آموزشي دنيا معمول مي باشد اين است كه به عنوان ملاكي براي ارتقاي دانش آموز از يك كلاس به كلاس بالاتر يا از يك دوره به دوره ديگر به كار مي رود البته شماري از معلمان و والدين تنها هدف ارزشيابي را همان تعيين نمره دانش آموزان براي ارتقاي آنان به كلاس هاي بالاتر مي دانند و بس. اين در حالي است كه از نقش ها و اهداف ديگر امـتحان غفـلت مي ورزند. چه بسا دانـش آموزاني كه يادگيري و پرورش استعدادشان با همين نگـرش هاي منفي معـلمان و والديـن مـتوقف شده و اكـنون جامعه ما از خدمات مناسب تر و والاتر آنان بي بهره مانده است.

 

توصيه هايي جهت اجراي بهتر امتحانات:

-                         جلسه امتحان را با كلام زيبا و آرام بخش الهي (قرآن كريم) شروع كنيم.

-                         به دانش آموزاني كه در مورد ميزان دشواري يا سادگي امتحان سؤال مي كنند پاسخ دهيم كه چنانچه درس مورد نظر را مطالعه كرده باشند سؤالات امتحان ساده است.

-                         محيطي كه قرار است امتحان در آن برگزار شوداز جنبه هاي مختلف: نور كافي، صداهاي مزاحم، واضع بودن صداي بلندگو و رسايي آن، سرما، صندلي ها و ... مورد بررسي قرار گيرد تا از هر نظر براي دانش آموزان مناسب باشد.

-                         در هر زمان و بالاخص هنگام امتحانات با دانش آموزان برخورد مناسب و پسنديده اي داشته باشيم چون در اين زمان اضطراب بيشتري دارند.

-                         حتي الامكان در جلسه امتحان درس مربوط به خود حضور داشته باشيم و آن را به ديگران واگذار نكنيم.

-                         دقت كنيم برگه سؤالات با خط خوانا و به شيوه مناسب حروفچيني و تكثير شده باشد.

-                         در موقع نظارت در جلسه امتحان دائماً در حال حركت نباشيم.

-                         در موقعي كه دانش آموزان مشغول پاسخ گويي به سؤالات هستند بالاي سر و يا كنار دانش آموزي نايستيم. زيرا مانع تمركز حواس او خواهيم شد.

-                         اگر احساس كرديم كه دانش آموزي در جلسه امتحان دچار اضطراب شده و به او نزديك شده، به وي روحيه دهيم.

-                         فرصت دهيم تا پس از پايان امتحان كليه سؤالات خود را بازخواني كنند.

 

توصيه هايي براي تصحيح اوراق امتحاني و تجزيه و تحليل:

1-   بررسي تصحيح اوراق امتحاني همه دانش آموزان از روشي يكنواخت و مناسب استفاده كنيم.

2-   در هنگام تصحيح اوراق امتحاني نقاط ضعف و قوت دانش آموز را به طور خلاصه در برگه او مشخص كنيم.

3-   چنانچه اكثر جواب هاي دانش آموزان به سؤال يا سؤالاتي نادرست و يا ناقص است در روش تدريس خود تجديد نظر كنيم.

4-   نتايج كلي امتحان را جمع بندي و تجزيه و تحليل كنيم تا بر اساس آن بتوانيم قضاوت بهتري در مورد نتايج آن داشته باشيم.

5-   دقت كنيم كه نمره دانش آموزان در يك درس نمره پيشرفت و يادگيريهاي او در آن درس است نه نمره شخصيت او.

6-   برگه هاي امتحان دانش آموزان را در اولين فرصت به آنها برگردانيم تا از وضعيت پيشرفت خود آگاهي يابند.

7-   چنانچه در تصحيح اشتباهاتي (نظير: اشتباه در جمع كردن نمرات، فراموش شدن تصحيح يك سؤال به علت خطاي چشم و ...) توسط ما رخ داده باشد، بپذيريم و حق دانش آموز را به او برگردانيم.

 

 

راهنمايي فرزندان قبل از امتحان «والدين»:

1-   فرزندان را راهنمايي كنيم تا براي مطالعه خود برنامه منظمي تهيه كنند ومطالب درسي را به طور مستمر در طول سال تحصيلي بياموزند. زيرا مطالبي را كه بايد در طول چند ماه آموخته شود نمي توان يك باره در شب امتحان آموخت علاوه بر آن خستگي بيش از اندازه نيز عارض دانش آموز مي گردد. به زبان ديگر زمان آماده شدن براي امتحان از هنگام تدريس اولين درس شروع مي شود نه شب امتحان

2-   از فرزندان خود بخواهيم مطالب درسي را تا حد امكان به زبان خود بيان كنند نه به زبان كتاب و عين صورت كتاب. بنابراين هنگامي كه از آنان درس مي پرسيم تأكيد كنيم كه به همين روش پاسخ دهند.

3-   از فرزندان بخواهيم كه از متن درس چند سؤال طرح كنند و حدس بزنند كدام يك مي تواند سؤال خوبي براي امتحان باشد و در اين مورد بتوانند دليل خود را بيان كنند.

4-   آنها را توجه دهيم كه در صورت امكان مطالب درسي خود را با دوستان هم كلاسي بحث كنند. لازمه بحث كردن آن است كه اول درس بخوانند، سپس فكر كنند و نظر و جواب خود را تنظيم و ارائه نمايند اين امر به نظم آنها كمك مي كند.

5-   گاهگاه در خانه از آنها امتحان بگيريم و بعضي از اوقات تصحيح اوراق را به خودشان بسپاريم و فقط بر كارهاي آنان نظارت غيرمستقيم داشته باشيم، تا خود متوجه اشكالات خودشان شوند.

6-   توصيه كنيم كه برگه امتحاني قبلي خود را بازبيني كنند و ضعف ها و قوت هاي خود را بيابند و در مواردي كه ضعف داشته اند تمرينات بيشتري انجام دهند.

7-   توصيه كنيم كه وسايل لازم امتحان از قبيل: خودكار، مداد پاك كن، تراش و پرگار و ... را قبل از خارج شدن از منزل بازبيني نمايند و از كامل بودن وسايل مورد نياز خود مطمئن شوند.

8-   در روزهاي امتحان به خصوص اگر امتحان در ساعت اول ورود به مدرسه انجام مي گيرد كمي زودتر از معمول از خانه حركت كنند تا به موقع در جلسه امتحان حضور يابند.

9-   آنان را توجه دهيم كه در هنگام شروع امتحان وقت را در نظر داشته باشند و براي جواب دادن به سؤالات وقت خود را تنظيم نمايند تا با كمبود وقت مواجه نشوند.

10- در جلسه امتحانات تشريحي پس از گرفتن سؤالات امتحان آنها را يك بار با سرعت بخوانند و از سؤالاتي شروع كنند كه در جواب دادن به آنها اطمينان بيش تري دارند.

 

سخن آخر:

در اين نوشته ها اهداف امتحان و ارزشيابي روش هاي كاهش اضطراب در امتحان، نقش مربيان و والدين در كاهش اضطراب و ... به همراه توصيه هايي چند در جهت برگزاري امتحانات و بهره مندي از ننايج آن براي معماران تعليم و تربيت و آموزش فرزندان خود لازم است با يكديگر به طور هماهنگ عمل كنيم.

به عنوان نمونه: در صورتي نگرشي مطلوب و مناسب نسبت به امتحان در دانش آموز حاصل مي گردد كه نه تنها همگي مديران، مربيان، توصيه هاي لازم را رعايت نمايند بلكه والدين و معماران تعليم و تربيت در خانه نيز توصيه هاي مربوط را مد نظر داشته باشند در غير اين صورت نگرش مورد نظر به گونه اي كم رنگ تر حاصل خواهد شد و بعضي از مواقع نيز دانش آموز را با تعارض روبه رو مي كند. بنابراين هم آهنگي در تعليم و تربيت يك اصل است و رعايت آن بر همه عاملان تربيت ضروري و لازم است.

«والسلام من الله التوفيق»

 توجه :

شما فرهنگیان گرامی می توانید تحقیقات اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی ، درس پژوهی ، تجربیات ارتقای شغلی ، طرح جابر  و مقالات پرسش مهر مورد نیاز خود را از لینک های زیر تهیه نمائید :( سایت علمی و پژوهشی آسمان ) بر روی هر لینک کلیک نمائید :


 
 
 
 
 
 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 03 شهریور 1393 ساعت: 10:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس