تحقیق و پروژه رایگان - 1358

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

سبک زندگی اسلامی از اندیشه های امام سجاد

بازديد: 687

 

سبک زندگی اسلامی از اندیشه های امام سجاد

چكيده

تهديدها و آسيب هاى فراوانى در دهه هاى اخير نهاد خانواده  و سبک زندگی اسلامی را به چالش كشيده است. از اين رو، ارائه يك خانواده آرمانى و سبک زندگی اسلامی از منظر دينى جهت رويارويى با تهديدهاى نوين، ضرورى به نظر مى رسد. در اين نوشتار به بررسى خانواده آرمانى و سبک زندگی اسلامی و  مطلوب در انديشه امام سجاد عليه السلام با روش تحليل متن مى پردازيم. ترسيم خانواده آرمانى براساس ويژگى ها و ارائه راهكارهاى تحقق اين نهاد، از اهداف اين پژوهش به شمار مى رود.

سبک زندگی اسلامی به دليل داشتن مبانى توحيدى و ارائه ويژگى ها و راهكارهاى برگرفته از مبانى وحيانى، به پرورش انسان هاى موحد مى پردازد و زمينه تشكيل جامعه آرمانى را فراهم مى كند.

كليدواژه ها: خانواده آرمانى، سبک زندگی اسلامی انديشه امام سجاد عليه السلام، ويژگى ها، راهكارها.

مقدّمه

خانواده يكى از مهم ترين نهادهاى جامعه به شمار مى آيد و در پى پاسخ گويى به يكى از نيازهاى مادى كه همان نياز جنسى است، مى باشد. خانواده قدرتمندترين كانون اثرگذارى و مؤثرترين مركز براى سامان دهى اجتماع و عامل تشكل و نظام دهى به جامعه است. در دهه اخير، تهديدها و آسيب هايى خانواده را به چالش كشيده و پيامدهاى ناگوارى براى آن به بار آورده اند. ناديده گرفتن يا انكار تفاوت هاى طبيعى زن و مرد، گسترش روابط آزاد جنسى، رفع محدوديت هاى ارتباط بين زنان و مردان در محيط هاى عمومى و افزايش فرزندان نامشروع، و خشونت هاى خانوادگى، از بارزترين تهديدها و آسيب هايى هستند كه جوامع امروزى را تهديد مى كنند. اين آسيب ها محصول رويكردهايى هستند كه از پشتوانه نظريه هاى به ظاهر علمى برخوردارند و در حال گسترش در همه جوامع اند.

بنابراين، ارائه الگويى مطلوب از خانواده دينى، جهت تبيين منطقى و كارآمد از نظريه اسلام در زمينه خانواده، ضرورى به نظر مى رسد. از همين رو، ما در اين نوشتار به ارائه الگويى مطلوب از خانواده دينى در قالب ويژگى ها و راهكارها، از ديدگاه امام سجاد عليه السلام مى پردازيم.

در اين زمينه كتابى كه مستقل و مستقيم به موضوع پرداخته باشد، يافت نشد؛ ولى كتاب هاى زير غيرمستقيم به موضوع پرداخته اند: در آمدى بر نظام خانواده در اسلام، (سالارى فر، 1385) اسلام و جامعه شناسى خانواده، (بستان، 1385) اخلاق در قرآن، (مصباح، 1380) و خانواده در اسلام. (بستان، 1390)

سؤال اصلى مقاله عبارت است از: خانواده آرمانى و سبک زندگی اسلامی در انديشه امام سجاد عليه السلام، چه ويژگى ها و راهكارهايى دارد؟

همچنين سؤال هاى فرعى عبارت اند از: 1. امام سجاد عليه السلامچه ويژگى هايى براى نهاد خانواده آرمانى در

سه محور ازدواج، ساختار و كاركردها بيان مى كند؟ 2. براساس انديشه امام سجاد عليه السلام، چه راهكارهايى مى توان براى تحقق و استحكام خانواده مطلوب ارائه كرد؟

با پاسخ به سؤال هاى فوق، ويژگى ها و راهكارهاى تحقق خانواده مطلوب از ديدگاه امام سجاد عليه السلام روشن خواهد شد.

ويژگى هاى خانواده آرمانى و سبک زندگی اسلامی

از ديدگاه امام سجاد عليه السلام، سعادت و كمال انسان در بندگى و قرب او تبلور مى يابد و توحيدمحورى، مهم ترين ويژگى جامعه مطلوب و نهادهاى تشكيل دهنده آن است. در اين نوشتار، به برخى ديگر از ويژگى هاى خانواده آرمانى در انديشه امام سجاد عليه السلام در سه محور ازدواج، ساختار خانواده و كاركردهاى آن مى پردازيم.

ويژگى هاى ساختارى نهاد خانواده و سبک زندگی اسلامی

مجموعه پايگاه ها و نقش ها كه خاصيت تقسيم اجتماعى كار را نشان مى دهند، بسترى مى شوند تا براساس آن، روابط اجتماعى نسبتاپايدار حاصل شودكه آن را ساختار مى گويند.

پذيرفتن مجموعه اى از نقش ها در نهاد خانواده كه در برهه اى خاص،سيرى نسبتاپايدار از روابط متقابل اجتماعى را به وجود مى آورند، ساختار خانواده را شكل مى دهد.

در اين قسمت، به بررسى برخى از ويژگى هاى ساختارى اين نهاد در انديشه امام سجاد عليه السلام مى پردازيم:

1ـ2. سرپرستى مرد: از نظر حقوقى، خانواده به عنوان يك واحداجتماعى، همانند هراجتماع ديگر،نيازبه يك سرپرست دارد و از آنجا كه اسلام خانواده را اساس جامعه مى داند، توجه فراوانى به پى ريزى درست بنيان خانواده دارد تا از اين رهگذر، استحكام و سلامت جامعه را تضمين كند.

اسلام در عين توجه بسيار به گسترش و تعميق عواطف در ميان اعضاى خانواده و طرح آن به عنوان يك اصل حاكم بر رفتار خانوادگى، اصل سرپرستى مرد بر نهاد خانواده را مطرح مى كند تا در مواردى كه مشكلات خانوادگى، از طريق برخوردهاى عاطفى برطرف نمى شود، از طريق اين اصل برطرف شود.

 

در انديشه امام سجاد عليه السلام، مديريت خانواده به شوهر اعطا شده است: «و اگرچه حق تو بر عهده او (زن) سخت تر و فرمان پذيرى از تو در آنچه دوست مى دارى و ناپسند مى شمارى ـ تا جايى كه گناه نباشد ـ بر او لازم تر است.» (حرانى، 1404ق، ص 262)

البته، سرپرستى مرد در خانواده، به معناى مطلق بودن فرمانروايى او در محيط خانواده نيست كه به دلخواه فرمان دهد و زن همانند برده اى مطيع و تسليم او باشد.

بنابراين، همان گونه كه براى تحكيم بنياد خانواده، وجود يك سرپرست، ضرورى است و بدون آن، خانواده به سستى و تزلزل مى گرايد، خودسرى ها، خودكامگى ها، خودمحورى ها و اعمال زور و قدرت بى جا نيز بنياد خانواده را متزلزل خواهد كرد. اسلام كوشيده است از طريق تلفيق قدرت با ويژگى هاى اخلاقى اى همچون فروتنى، مهرورزى و گذشت، رابطه زن و شوهر را تا جايى كه امكان دارد، تلطيف كند و از تبديل شدن آن به يك رابطه زورمدارانه جلوگيرى نمايد.

امام سجاد عليه السلام فرمودند: «اگرچه حق تو (شوهر) بر عهده او سخت تر و فرمان پذيرى از تو در آنچه دوست مى دارى و ناپسند مى شمارى ـ تا جايى كه گناه نباشد ـ بر او لازم تر است، ولى زن نيز حق مهرورزى و همدمى دارد و حق دارد كه آرامشش در برآوردن لذتى كه در انجامش ناگزير است، فراهم شود. (حرانى، 1404ق)

در اين روايت امام سجاد عليه السلام، در راستاى محدودسازى قدرت مردان، توسل به شيوه هاى تربيتى و اخلاقى را اولويت خود قرار داده است و بعد از توصيه به اطاعت زن از شوهر خود، مهرورزى و همدلى با زن را حق وى بيان مى فرمايد و از اين طريق به تلفيق قدرت با آموزه هاى اخلاقى مى پردازد و از آسيب هاى احتمالى قدرت براى مرد جلوگيرى مى كند و بدين گونه الگويى مطلوب از مديريت در اين نهاد مقدس ترسيم مى نمايند.

2ـ2. آگاهى و پذيرش نقش ها: از ديگر زمينه ها و عوامل بسيار مؤثر بر وضعيت خانواده، ارائه آگاهى ها و آموزش هاى لازم به دختران و پسران جهت احراز موقعيت همسرى، و در مرحله بعد، موقعيت پدر و مادرى نسبت به فرزندان، و ايفاى نقش هاى متناسب با اين موقعيت هاست. ترديدى نيست كه موفقيت روابط خانوادگى، تا حدود زياد به برخوردارى هريك از همسران از پاره اى آگاهى ها و مهارت هاى مرتبط با نقش هاى زن و شوهرى يا پدر و مادرى بستگى دارد. آشنايى با جهات مثبت و منفى زناشويى، يكى از لوازم مهم ورود به اين رابطه است. زن و مردى كه به ازدواج تصميم دارند، بايد بدانند كه زناشويى از سويى نويدبخش است و از سوى ديگر، مسئوليت ها و وظايف جديدى را ايجاد مى كند. (بستان، 1385، ص 188)

 

1ـ2ـ2. نقش عاطفى همسران: نقش عاطفى همسر به مجموعه وظايف و انتظاراتى الزامى يا ترجيحى اشاره دارد كه براى فرد در بُعد ارضاى نيازهاى عاطفى همسرش، تعيين شده است.

يكى از نيرومندترين عوامل دوام و رشد خانواده، عاطفه و محبت اعضاى خانواده به يكديگر است. بنابراين، به حكم عقل، اگر زندگى خانوادگى، ضرورت داشته باشد. بهترين عامل براى استحكام و بقاى آن، برانگيختن عواطف متقابل افراد خانواده نسبت به يكديگر است.

تقويت عواطف، تأمين بهتر مصالح خانواده را به دنبال دارد؛ زيرا وقتى انسان كسى را دوست مى دارد، تلاش مى كند تا مصالح او تأمين شود و در هرجا كه عواطف متقابل وجود دارد، همه افراد سعى در پيشرفت يكديگر دارند. آنچه انسان را از اين همدلى و هميارى بازمى دارد، خودخواهى و خودمحورى افراد است كه به اساس خانواده لطمه مى زند و بنياد آن را سست و متزلزل مى سازد. (مصباح، 1380، ج 3، ص 73ـ74)

زن و مرد با توجه به تفاوت هايى كه در آفرينش دارند، از طريق برآورده كردن نيازهاى غريزى و روانى يكديگر و در كنار هم قرار گرفتن، احساس آرامش مى كنند. (طباطبائى، 1374، ج 16، ص 249)

1. نيكو سخن گفتن: زن و شوهر در محيط خانواده بايد علاوه بر محتواى كلام، در انتخاب قالب آن نيز دقت كافى را داشته باشند تا اثرش بر ديگرى پايدار و پردوام باشد.

امام سجاد عليه السلام فرمودند: «گفتار نيك، فرد را نزد خانواده محبوب نمايد.» (صدوق، 1362ق، ج 1، ص 317)

2. احترام: انسان به صورت فطرى داراى كرامت و حرمت است و به همين دليل بايد از احترام برخوردار بوده، از تحقير به دور باشد. امام سجاد عليه السلاماحترام به زن در محيط خانواده را يكى از حقوق زن بيان مى فرمايد كه رعايت آن مى تواند نقش مهمى در تحكيم روابط بين همسران داشته باشد.

3ـ2ـ2. نقش پدرى ومادرى: نقش پدرى و مادرى به مجموعه وظايف و انتظارات الزامى يا ترجيحى اشاره دارد كه براى هريك از والدين نسبت به فرزندان خود مقرر شده است.

بعد از زن و شوهر، فرزندان ركن سوم خانواده را تشكيل مى دهند. با تولد فرزندان، روابط و نقش هاى جديدى در درون خانواده شكل مى گيرد كه هدايت و سازمان دهى آنها نقش بسيار مهمى در تحقق اهداف خانواده مطلوب دارد. برعكس، بى توجهى به آنها نه تنها خانواده را در دستيابى به اهدافش ناكارآمد مى كند، بلكه گاه آن را به مكانى براى جرم و جنايت مبدل مى سازد.

 

 

 

وظايف والدين در قبال فرزندان

1. اظهار محبت

در فرهنگ توحيدى، انسانى تربيت مى يابد كه مظهر اسماء الهى در روى زمين است. براساس آموزه هاى دينى، انسانى مى تواند مظهر خداوند در امامت رحمت باشد كه طعم شيرين محبت و مهربانى را چشيده باشد و خانواده تنها كانونى است كه مى تواند اين مسئوليت را بر عهده بگيرد.

برقرارى رابطه عاطفى با فرزندان و اظهار محبت به كودكان، از جايگاه ويژه اى در نظام تربيتى امام سجاد عليه السلام برخوردار است. ابوحمزه ثمالى مى گويد: بر سرور و مولايم على بن الحسين عليه السلام وارد شدم. حضرت نشسته بود و كودكى بر زانوانش جاى داشت. امام عليه السلام دلباخته كودك مى نمود. پيوسته او را مى بوسيد و نوازش مى كرد. كودك برخاست، سمت در رفت و به زمين افتاد. حضرت سراسيمه برخاست، او را از زمين بلند كرد و با پارچه اى، خون از پيكرش زدود و فرمود: فرزندم! تو را به خدا مى سپارم از اينكه به دار آويخته شوى.»(حسنى، 1397ق،ج2، ص 179)

2. حمايت

حمايت مالى از فرزندان، يكى ديگر از وظايفى است كه بر عهده والدين قرار داده شده است. بخشى از نفقه اى كه پرداخت آن بر مرد لازم است، مربوط به هزينه فرزندان در كوچكى يا دوران نيازمندى است. از نظر اسلام، در صورت نيازمندىِ فرزندان و توانايى والدين بر تأمين مخارج آنان، والدين بايد به كمك آنان بشتابند و اداره اقتصادى او را بر عهده گيرند. اين قانون اقتصادى اسلام در خانواده نشان مى دهد كه اسلام خانواده را در چارچوب خانواده هسته اى زن و شوهر نمى داند، بلكه خانواده گسترده اى از خويشاوندان درجه اول، يعنى فرزندان، فرزندان آنها و پدر و مادر را دربرمى گيرد. اين نگاه به خانواده، روابط عاطفى و اجتماعى گسترده اى را به دنبال مى آورد. (سالارى فر، 1385، ص 60)

راهكارهاى تحقق  سبک زندگی اسلامی

امام سجاد عليه السلام براى تحقق و استحكام خانواده مطلوب، راهكارهايى هماهنگ و هم جهت با مبانى توحيدى بيان كرده اند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

1. تقويت ايمان

به طور كلى، ايمان، باورها و ارزش هاى مذهبى، از دو راه مهم بر ثبات و استحكام خانواده و تحقق خانواده مطلوب تأثير مى گذارد:

1ـ1. معنا بخشيدن به زندگى و ايجاد حس رضايت: راه نخست، معنابخشى به زندگى و ايجاد حس رضايت در افراد و اميدوار ساختن آنان به آينده است كه نتيجه آن، افزايش سازگارى افراد با ناملايمات و دشوارى هاى زندگى است. از آثار ايمان به خدا، تسليم و رضا به مقدرات الهى است. فرد بايد باور داشته باشد كه همه رويدادهاى جهان، منوط به اذن خداوند و توانى است كه او به اسباب و علل افاضه مى كند. افزون بر اين، خداوند نه تنها به مصالح انسان آگاه تر است، بلكه بيش از آنها برايشان خيرخواه و سعادت طلب است. بنابراين، همه حوادث در جهت خير و صلاح انسان ها روى مى دهد. تسليم و رضا به حوادث جهان كه براساس خواست خداست، براى انسانى كه هم به امور ماوراى طبيعت باور دارد و هم به خداوند تعلق عاطفى دارد، امرى مطلوب خواهد بود، اما اگر تسليم رضاى الهى نشود، وضعيت مشكل تر مى شود.

سيره امام سجاد عليه السلام در زندگى به گونه اى است كه نشان از رضامندى آن حضرت از خداوند در همه زمينه هاست. امام باقر عليه السلام فرمودند: «سخت مريض شدم. پدرم به من گفت: چه ميل دارى؟ گفتم: مايلم آنچه خدا برايم خواسته بر خلاف آن درخواستى نداشته باشم. فرمود: احسنت! شبيه ابراهيم خليل شده اى؛ چنان كه جبرئيل به او گفت: حاجتى دارى؟ گفت: در مقابل خدا اظهارنظرى ندارم. او كافى است و او بهترين پشتيبان من است.» (مجلسى، 1364، ج 46، ص 67)

2ـ1. تقويت اخلاق و كنترل درونى: راه دوم تقويت و تحكيم مبناى اخلاقى فرد است كه از نتايج آن، ايجاد يك عامل كنترل درونى است كه از توسل شخص به اقدامات ظالمانه و خشونت در روابط خانوادگى جلوگيرى مى كند.

2. فرزندآورى

بسيارى از مطالعات و تجربه هاى عينى نشان مى دهند كه توليد فرزند، به عنوان بارزترين محصول پيوند زناشويى، در تحكيم و تثبيت خانواده نقش ممتازى ايفا مى كند، و در مقابل، عقيم بودن و ناكامى در توليد فرزند، به ويژه در صورت اشتياق وافر دو زوج و وجود حساسيت هاى محيطى مشوق، در بسيارى از موارد، فروغ مهر و صفا را در روابط زناشويى ضعيف و پيوندهاى متقابل را سست مى گرداند.

فرزندخواهى، به شدت متأثر از اوضاع اقتصادى و فرهنگى است، تا آنجا كه در برخى جوامع، نازايى زن دليل كافى براى طلاق وى قلمداد مى شود. در مقابل، در جوامع غربى با شمار زيادى از زوج هايى روبه رو مى شويم كه فرزند را مانع پيشرفت فردى يا دستيابى به عشق و ديگر آرزوهاى شخصى مى انگارند. (بستان، 1390، ص 204)

اگرچه خوددارى از داشتن فرزند، گرايشى است كه با تأثيرپذيرى از فرهنگ غربى به وجود آمده است، با توجه به آموزه هاى دينى، به طور قطع فرزندان مى توانند تأثيرات مثبت و سازنده اى در زندگى والدين داشته باشند و بعد از والدين، مهم ترين ركن خانواده شمرده مى شوند.

 

امام سجاد عليه السلام با بيان كاركردهاى مثبت فرزندآورى، كوشيده است فرزندان را به جاى آنكه عاملى براى سرخوردگى و نارضايتى والدين باشند، به عاملى براى افزايش رضايت خاطر آنان، و در نتيجه، تحكيم پيوند زناشويى تبديل كند:

الف) يادآورى ارزش ها و منافع دنيوى فرزندان براى والدين؛ مانند اينكه فرزندان موجب انس پدر و مادر و خارج شدن آنها از تنهايى اند و فرزندان يار و ياور پدر و مادر و يادگارهاى آنان پس از مرگ ايشان خواهند بود. (كفعمى، 1405ق، ص 164)

ب) تأكيد بسيار بر منافع اخروى فرزندان؛ مانند اينكه براى والدين، در نتيجه كارهاى نيك فرزند، پاداشى منظور مى گردد. (شيروانى، 1386، دعاى 25)

3. تقويت روحيه غيرت ورزى

غيرت ورزى جنسى، از اخلاق جنسى است كه بروز و رشد آن، بيش از هر جاى ديگرى در محيط خانواده به چشم مى خورد. برخلاف ديدگاهى كه غيرت را از مقوله حسادت و صرفا محصول عوامل فرهنگى، و ناشى از گرايش مردان به تملك زنان مى داند. (كلاين برگ، 1368، ص 165)

امام سجاد عليه السلام فرمودند: «از سعادت آدمى آن است كه تجارت و كسبش در كنار محل سكونت او باشد و رفقايش همه افراد صالح باشند و فرزندى داشته باشد كه به او كمك كند و از ناراحتى مرد آن است كه زنى داشته باشد كه از وى خوشش بيايد، در عين حال آن زن به او خيانت كند.» (حرانى، 1404ق، ص 264)

امام عليه السلام در اين روايت، بى غيرتى و بى تفاوتى نسبت به همسرى كه به شوهر خود خيانت مى كند را امرى ناپسند مى شمارد كه نهاد خانواده را متزلزل مى سازد و موجب خسران مرد مى شود.

ديگر راهكارهايى كه امام سجاد عليه السلام براى تحقق و استحكام خانواده آرمانى بيان مى كند، عبارت اند از: آراستگى ظاهرى؛ تأمين هزينه هاى معيشتى؛ محدوديت روابط اجتماعى زنان و مردان؛ بهره گيرى از دعا و... .

نتيجه گيرى

در اين نوشتار به بررسى خانواده آرمانى در انديشه امام سجاد عليه السلامدر دو بخش ويژگى ها و راهكارها پرداختيم:

ويژگى هاى خانواده آرمانى در سه محور ازدواج، ساختار و كاركردها بررسى شد:

 

1. ازدواج: تقدس سنت ازدواج، انتخاب آگاهانه و همسان همسرى، سه ويژگى نهاد خانواده در اين محور مى باشند.

2. خانواده: امام سجاد عليه السلام سرپرستى خانواده را با مرد مى داند و پذيرش آگاهانه نقش ها را ويژگى ديگر نهاد خانواده در اين محور برمى شمرد.

3. كاركردها: مشروعيت بخشى به فرزندان و كنترل اجتماعى اعضاى خانواده، ويژگى هاى كاركردى اين نهاد محسوب مى شوند.

در بخش راهكارها، تقويت ايمان، فرزندآورى، حصر روابط جنسى در چارچوب زناشويى و تقويت روحيه غيرت ورزى، به عنوان راهكارهاى تحكيم و تحقق بيرونى خانواده آرمانى بيان شدند.

اين ويژگى ها و راهكارهاى بيان شده در انديشه امام سجاد عليه السلام، مبتنى بر مبانى توحيد و نشئت گرفته از وحى اند و زمينه پرورش انسان هاى خداپرست در درون نهاد خانواده و تشكيل جامعه آرمانى فراهم مى كنند.

  منابع

ـ اچ ترنر، جاناتان، مفاهيم و كاربردهاى جامعه شناسى (1378)، ترجمه محمد فولادى و محمدعزيز بختيارى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره.

ـ اهوازى، حسين بن سعيد (1402ق)، الزهد، چ دوم، قم، حسينيان.

ـ بستان، حسين (1385)، اسلام و جامعه شناسى خانواده، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

ـ بستان، حسين (1390)، خانواده در اسلام، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

ـ حرانى، ابن شعبه (1404ق)، تحف العقول، چ دوم، قم، جامعه مدرسين.

ـ حسنى، هاشم معروف (1397ق)، سيرة الائمه الاثنى عشر، بيروت، دارالتعارف.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 01 بهمن 1393 ساعت: 17:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره توسعه اقتصادی از نظر اسلام

بازديد: 377

 

تحقیق درباره توسعه اقتصادی از نظر اسلام

 

فهرست مطالب:

مقدمه‌2

زمينه‌ها و مراحل‌ پيدايش‌ توسعة‌ اقتصادي‌ در غرب‌3

1. رويكرد علمي‌ به‌ طبيعت‌3

2. فردگرايي‌4

3. كار و فعاليت‌ اقتصادي‌ (دنياگرايي)4

4. انباشت‌ سرمايه‌ و عدم‌ انفاق‌5

5. عقلانيت‌5

سازگاري‌ يا ناسازگاري‌ آموزه‌هاي‌ اسلامي‌ با توسعه‌ اقتصادي‌5

1. تقدير گرايي‌5

2. سركوبي‌ شخص‌ اقتصادي‌6

3. آخرت‌ گرايي‌6

4. مخالفت‌ با انباشت‌ سرمايه‌ و سرمايه‌داران‌7

5. سفارش‌ به‌ انفاق‌8

6. فقدان‌ عقلانيت‌8

نقد و بررسي‌ ايرادات‌ و شبهات‌8

1. نقد ايراد تقديرگرايي‌8

2. نقد ايراد سركوبي‌ شخص‌ اقتصادي‌11

3. نقد ايراد آخرت‌ گرايي‌13

4. نقد ايراد مخالفت‌ با انباشت‌ سرمايه‌ و سرمايه‌داران‌14

5. نقد ايراد سفارش‌ به‌ انفاق‌15

6. نقد ايراد فقدان‌ عقلانيت‌16

پي‌نوشت‌ها :18

مقدمه‌

     ‌با پيدايش‌ رنسانس‌ و تحولات‌ فكري‌ و رشد و شكوفايي‌ تكنولوژي‌ و صنعت، عصر مدرن‌ در تاريخ‌ مغرب‌ زمين‌ رقم‌ خورد و جهان‌ به‌ دو بخش‌ كاملاً‌ متمايز، كشورهاي‌ پيشرفته‌ و عقب‌مانده، تقسيم‌ شد. همزمان‌ با به‌ بار نشستن‌ شكوفه‌هاي‌ مدرنيته، انديشمنداني‌ از هر دو دسته‌ كشورها، ضمن‌ علت‌ كاوي‌ رشد فكري، اجتماعي، اقتصادي‌ و سياسي‌ در مغرب‌ زمين، مسئله‌ عقب‌ماندگي‌ را از زواياي‌ مختلفي‌ مورد بررسي‌ قرار دادند. در اين‌ ميان، عده‌اي‌ موضوع‌ فوق‌ را از منظر فكري‌ - فرهنگي‌ نگريسته، خواستار قطع‌ رابطة‌ كامل‌ با باورهاي‌ گذشته‌ شده‌اند.

    ‌مطابق‌ اين‌ ديدگاه، جوامع‌ سنتي‌ نمي‌توانند مدرن‌ و متحول‌ شوند مگر اين‌ كه‌ نهادها، باورها و ارزش‌هاي‌ سنتي‌ خود را متناسب‌ بانيازهاي‌ توسعه‌ تغيير دهند. در اين‌ تفكر، هيچ‌ پيوند واقعي‌ بين‌ عناصر سنتي‌ و جديد وجود ندارد و اصلاً‌ نمي‌تواند وجود داشته‌ باشد.

          ‌بنابراين، كنار زدن‌ نهادهاي‌ سنتي، پيش‌ شرط‌ توسعه‌ محسوب‌ مي‌شود؛ توسعه‌ در واقع‌ نتيجه‌ تحول‌ در فكر و انديشه‌ و دست‌ يافتن‌ به‌ خرد دموكراتيك‌ و تكنولوژيك‌ است، به‌ طوري‌ كه‌ تحول‌ در انديشه، توسعه‌ تكنيكي، اقتصادي‌ و سياسي‌ مورد نياز خود را به‌ همراه‌ مي‌آورد.

     ‌معتقدين‌ چنين‌ تفكري‌ با بيان‌ علل‌ و عوامل‌ توسعه‌ غرب‌ مدعي‌اند عامل‌ اصلي‌ عقب‌ماندگي‌ و توسعه‌ نيافتگي‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ از جمله‌ ايران، حاكميت‌ يك‌ سري‌ آموزه‌هاي‌ ديني‌ - فرهنگي‌ است‌ كه‌ با توسعه‌ اقتصادي‌ در تضاد و تنافي‌اند. دراين‌ مقاله‌ با ارائه‌ تعريفي‌ از توسعه‌ اقتصادي‌ و بررسي‌ عوامل‌ فكري‌ و فرهنگي‌ توسعه‌ اقتصادي‌ غرب، از زبان‌ متفكرين‌ ياد شده، به‌ تبيين‌ تضاد و تنافي‌ آموزه‌هاي‌ ديني‌ با توسعه‌ اقتصادي‌ مي‌پردازيم، سپس‌ با بهره‌گيري‌ از ديدگاه‌هاي‌ متفكران‌ اسلامي‌ به‌ نقد و بررسي‌ آن‌ها مي‌نشينيم.

تعريف‌ توسعه‌ اقتصادي‌

    ‌در يك‌ تعريف، توسعة‌ اقتصادي‌ به‌ معناي‌ تحولي‌ ژرف‌ در ساخت‌ اقتصادي، اجتماعي‌ و سياسي‌ نظم‌ حاكم‌ بر توليد، توزيع‌ و مصرف‌ جامعه‌ است. و در تعريف‌ ديگر، توسعة‌ اقتصادي‌ تركيبي‌ از تغييرات‌ روحي‌ و اجتماعي‌ جمعيت‌ يا ملتي‌ دانسته‌ شده‌ است‌ كه‌ در نتيجه‌ آن‌ تغييرات‌ روحي‌ و اجتماعي، بتواند محصول‌ حقيقي‌ ناشي‌ از توليد اقتصادش‌ را به‌ طور جمعي، پيوسته‌ و مداوم‌ افزايش‌ دهد.

       ‌توسعة‌ اقتصادي‌ امري‌ است‌ نسبي‌ و عوامل‌ بسياري‌ در تكوين‌ و تحقق‌ آن‌ مؤ‌ثرند كه‌ از آن‌ جمله‌ است: سرمايه‌گذاري‌ صنعتي‌ و توليدي، اشاعة‌ تخصص‌ فني، تربيت‌ نيروي‌ انساني‌ متخصص، پيشرفت‌ تكنولوژي‌ و ابداع‌ و ابتكار و تجربيات‌ فني‌ و اعمال‌ روش‌هاي‌ جديد كه‌ در بالا بردن‌ سطح‌ توليد و بهره‌وري‌ و بازده‌ موثر است، سازمان‌هاي‌ معتبر مالي‌ و پولي‌ و منابع‌ طبيعي‌ و از همه‌ مهم‌تر روحيه‌ و طرز تفكر ملت‌ها و فرهنگ‌ و عوامل‌ اجتماعي‌ در پذيرش‌ تحولات‌ جديد.

    ‌اشكالي‌ كه‌ به‌ ورود تغييرات‌ روحي‌ و اجتماعي‌ در تعريف‌ توسعة‌ اقتصادي‌ متوجه‌ مي‌شود اين‌ است‌ كه‌ اين‌ اصطلاح، با توسعة‌ فرهنگي‌ مخلوط‌ شده‌ است. البته‌ از آن‌ جا كه‌ توسعه‌ فرهنگي‌ بنابر برخي‌ نظريات، مقدمه‌ و پيش‌ زمينة‌ توسعه‌ اقتصادي‌ است، فرهنگ‌ را جهت‌ تضمين‌ استمرار توسعه‌ اقتصادي، در اين‌ تعريف‌ وارد كرده‌اند. علاوه‌ بر آن، تفاوت‌ ميان‌ رشد و توسعه‌ اقتصادي‌ نيز اهميت‌ ورود اين‌ جنبه‌ را در تعريف‌ توسعه‌ اقتصادي‌ ضروري‌ مي‌سازد؛ زيرا بدون‌ تغييرات‌ روحي‌ و اجتماعي‌ يك‌ ملت‌ و درون‌زا نمودن‌ دستاوردهاي‌ مدرن‌ علمي‌ - فني‌ و تأكيد صرف‌ بر ظرفيت‌هاي‌ توليدي‌ يك‌ جامعه، تنها رشد اقتصادي‌ حاصل‌ مي‌شود و نه‌ توسعه‌ اقتصادي. بنابراين، رشد اقتصادي‌ فقط‌ شامل‌ افزايش‌ كمي‌ در شاخص‌هاي‌ اقتصادي‌ كلان‌ مي‌باشد؛ در حالي‌ كه‌ توسعة‌ اقتصادي‌ نه‌ تنها افزايش‌ كمي‌ پديده‌هايي‌ چون‌ توليد ناخالص‌ ملي‌ را در بر مي‌گيرد، بلكه‌ شامل‌ تغييرات‌ كيفي‌ جامعه‌ نيز مي‌گردد. به‌ عبارت‌ ديگر، رشد جزئي‌ از توسعه‌ است‌ و نه‌ كل‌ آن.

 

زمينه‌ها و مراحل‌ پيدايش‌ توسعة‌ اقتصادي‌ در غرب‌

1. رويكرد علمي‌ به‌ طبيعت‌

   ‌از اوايل‌ قرن‌ شانزدهم، نهضت‌ علمي‌ و ادبي‌ (رنسانس) در اروپا گسترش‌ پيدا كرد و انقلاب‌ فكري‌ به‌ وجود آمد. در اثر اين‌ انقلاب، مردم‌ اين‌ قاره‌ به‌ جاي‌ تعليل‌ و تبيين‌ امور مادي‌ به‌ وسيله‌ مفاهيم‌ انتزاعي‌ و توسل‌ به‌ فلسفه‌ ماورأ الطبيعه‌ و جبر و تقدير، عقل‌ و منطق‌ را در مطالعة‌ اين‌ امور به‌ كار بردند. «فرانسيس‌ بيكن» انگليسي‌ ثابت‌ كرد كه‌ براي‌ پي‌ بردن‌ به‌ اسرار و رموز طبيعت‌ و مكنونات‌ عالم‌ هستي، بهتر است‌ كه‌ به‌ جاي‌ توسل‌ به‌ جبر و تقدير و خيالبافي‌ و اوهام‌ و خرافات، ابتدائاً‌ به‌ مشاهده‌ و معاينه‌ و تجربه‌ و آزمايش‌ پرداخت.

   ‌مهم‌ترين‌ تفاوت‌ انسان‌ نوين‌ با انسان‌ سنتي، ديدگاه‌ او نسبت‌ به‌ انسان‌ در رابطه‌ با محيطش‌ است. در جامعة‌ سنتي، انسان‌ محيط‌ طبيعي‌ و اجتماعي‌اش‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ واقعيت‌ طبيعي‌ مي‌پذيرد. هر چيزي‌ كه‌ هست‌ هم‌ چنان‌ كه‌ بوده‌ خواهد بود و بايد باشد؛ زيرا خدا چنين‌ خواسته‌ است. هر كوششي‌ در جهت‌ دگرگوني‌ سامان‌ ازلي‌ و دگرگوني‌ناپذير جهان‌ و جامعه، نه‌ تنها كفرآميز، بلكه‌ امكان‌ناپذير است. نوين‌ شدگي‌ زماني‌ آغاز مي‌گردد كه‌ انسان‌ها در خودشان‌ احساس‌ توانايي‌ كنند و اين‌ انديشه‌ را در سر بپرورانند كه‌ مي‌توانند طبيعت‌ و جامعه‌ را درك‌ كنند و به‌ اين‌ نتيجه‌ برسند كه‌ مي‌توانند طبيعت‌ و جامعه‌ را براي‌ دستيابي‌ به‌ مقاصدشان‌ تحت‌ نظارت‌ گيرند.

2. فردگرايي‌

          ‌دفاع‌ از حقوق‌ فرد در غرب، دو مرحلة‌ كاملاً‌ متمايز داشت:

          ‌الف) دفاع‌ از حقوق‌ فردي‌ در مقابل‌ كليسا: اين‌ مرحله‌ را «ماكس‌ وبر» چنين‌ توصيف‌ مي‌كند: مذهب‌ كاتوليك‌ به‌ خاطر گناه‌ اوليه‌ و هبوط‌ آدم‌ از بهشت، انسان‌ را محكوم‌ شرارت‌ مي‌داند. انسان‌ گناهي‌ كرده‌ است‌ كه‌ از آن‌ رهايي‌ ندارد؛ هر چند به‌ تدريج‌ كليساي‌ كاتوليك‌ با دستيابي‌ به‌ قدرت‌ سياسي، در اين‌ مسئله‌ تجديد نظر كرده، معتقد مي‌شود كه‌ گرچه‌ انسان‌ طبعاً‌ گناهكار است‌ اما وسايلي‌ براي‌ رفع‌ اين‌ گناه‌ وجود دارد و انسان‌ مي‌تواند توبه‌ كرده، به‌ شفاعت‌ شافعين‌ متوسل‌ شود. در اين‌ بين، روحانيون‌ طماع، جواز كتبي‌ رستگاري‌ صادر مي‌كردند.

    ‌در واقع، مذهب‌ پروتستان‌ بازگشت‌ به‌ اصول‌ اوليه‌ مذهب‌ مسيحيت‌ است. انسان‌ ذاتاً‌ گناهكار است؛ پس‌ بايد وجدان‌ معذبي‌ داشته‌ باشد؛ توبه‌ و توسل‌ فايده‌اي‌ ندارد. بنابر اين‌ هر مؤ‌مني، روحاني‌ خودش‌ نيز هست‌ و احتياج‌ به‌ كليسا ندارد.

          ‌ب) دفاع‌ از حقوق‌ فردي‌ در مقابل‌ دولت‌هاي‌ مطلقه: باشناسايي‌ حق‌ مالكيت‌ براي‌ افراد در نظريات‌ انديشمندان‌ اوليه‌ ليبراليسم، ضرورت‌ مي‌يافت‌ از جانب‌ قدرت‌ مركزي‌ مزاحمتي‌ براي‌ آن‌ پيدا نشود، بدين‌ ترتيب‌ هويت‌ بخشي‌ به‌ فرد و اعطاي‌ حقوق‌ اساسي‌ به‌ وي، مستلزم‌ تضعيف‌ و تحديد قدرت‌هاي‌ مركزي‌ بود.

3. كار و فعاليت‌ اقتصادي‌ (دنياگرايي)

    ‌حسابگري‌ و سختكوشي‌ تجار غربي‌ با بسط‌ اخلاق‌ پروتستان‌ مورد تشويق‌ قرار گرفت. محور اساسي‌ دكترين‌ بنيان‌گذاران‌ پروتستانيسم‌ بر اين‌ اعتقاد است‌ كه: اگرچه‌ در لوح‌ ازلي‌ آفرينش، خداوند كساني‌ را رستگار در نظر گرفته‌ و كساني‌ ديگر را دوزخي، اما هيچ‌كس‌ از محتويات‌ آن‌ دفتر با خبر نيست‌ بنابراين، هيچ‌كس‌ هم‌ نبايد نااميد باشد. يك‌ راه‌ براي‌ اين‌ كه‌ حدس‌ بزنيم‌ از جمله‌ رستگاران‌ خواهيم‌ بود، تلاش‌ براي‌ كسب‌ موفقيت‌ و آباد كردن‌ دنيا است؛ زيرا موفقيت‌ نشانه‌اي‌ از برگزيده‌ بودن، و در مقابل، هرگونه‌ سستي، تن‌ آسايي‌ يا قصور، نشانه‌اي‌ از لعنت‌ ابدي‌ است.

4. انباشت‌ سرمايه‌ و عدم‌ انفاق‌

          ‌متعاقب‌ انديشه‌ فوق، هر مؤ‌مني‌ بايد خودش‌ تلاش‌ كند تا از جملة‌ رستگاران‌ گردد. بنابراين، كمك‌ كردن‌ به‌ بينوايان‌ ظلم‌ است. بايد بگذاريم‌ خودشان‌ تلاش‌ كنند تا فكر كنند جزء رستگاران‌ هستند. مؤ‌من‌ بايد هر چه‌ بيش‌تر جمع‌ كرده‌ و هر چه‌ كم‌تر خرج‌ كند. در واقع‌ روح‌ يهوديت‌ در داخل‌ مذهب‌ مسيحيت‌ دميده‌ شد.

5. عقلانيت‌

   ‌براي‌ ماكس‌ وبر آن‌ چه‌ مهم‌ است‌ ظهور سرمايه‌ داري‌ نيست‌ - زيرا سرمايه‌ داري‌ را مي‌توان‌ در تمام‌ جوامع‌ تاريخي‌ پيدا كرد - بلكه‌ جنبه‌هاي‌ ويژه‌ جديد سرمايه‌ داري‌ است‌ كه‌ بايد مورد بررسي‌ واقع‌ شود. اين‌ جنبه‌ را مي‌توان‌ بر حسب‌ گسترش‌ خردگرايي‌ تا حدودي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ روند غير ديني‌ (دنيايي) و نيز به‌ عنوان‌ نتيجة‌ پيش‌ بيني‌ شده‌ دگرگوني‌ دكترين‌هاي‌ مذهبي‌ تبيين‌ كرد.

    ‌وي‌ سرمايه‌داري‌ را به‌ معناي‌ جهت‌گيري‌ به‌ سوي‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ كه‌ ويژگي‌ آن‌ تعقيب‌ عقلايي‌ - يعني‌ منظم‌ و قابل‌ محاسبه‌ بودن‌ - سود اقتصادي‌ از طريق‌ وسايل‌ صرفاً‌ اقتصادي‌ است، تعريف‌ كرده‌ است.

   ‌در اين‌ مفهوم، عقلايي‌ شدن‌ فعاليت‌هاي‌ انسان‌ به‌ معناي‌ انضباط‌ پذيري‌ و ترسيم‌ رابطه‌اي‌ روشن‌ ميان‌ وسايل‌ و اهداف‌ و هم‌چنين‌ گسترش‌ حوزه‌ انتخاب‌ در مقابل‌ حوزه‌هاي‌ از پيش‌ تعيين‌ شده‌ در جوامع‌ سنتي‌ و در نتيجه‌ افزايش‌ آگاهي‌ از وجود شقوق‌ و راه‌هاي‌ مختلف‌ در زندگي‌ است.

          ‌به‌ اين‌ ترتيب، اين‌ گونه‌ دلواپسي‌هاي‌ مذهبي‌ كه‌ همه‌ پروتستان‌ها در سراسر اروپاي‌ غربي‌ در آن‌ سهيم‌ بودند، به‌ نوعي‌ به‌ اخلاق‌ كاري‌ مبدل‌ شد كه‌ با روحية‌ سرمايه‌داري‌ نيز سازگار بود و سرانجام‌ به‌ توسعه‌ جامعه‌ سرمايه‌داري‌ جديد منجر شد.

سازگاري‌ يا ناسازگاري‌ آموزه‌هاي‌ اسلامي‌ با توسعه‌ اقتصادي‌

          ‌برخي‌ افراد با معكوس‌ سازي‌ عوامل‌ پيدايش‌ توسعه‌ اقتصادي‌ در غرب، تعاليم‌ اسلام‌ را مهم‌ترين‌ عامل‌ عقب‌ ماندگي‌ جوامع‌ مسلمان‌ دانسته‌اند كه‌ اهم‌ آن‌ها عبارت‌اند از:

1. تقدير گرايي‌

          ‌الف) كلمه‌ اسلام: اسلام‌ به‌ معناي‌ تسليم‌ در مقابل‌ قدرت‌ مطلق‌ پروردگار و آزادي‌ كامل‌ اوست. علو دست‌ نيافتني‌ خداوند، دريافت‌ ناپذيري‌ گزينش‌هايي‌ كه‌ او به‌ عمل‌ مي‌آورد و ارادة‌ آزاد او، عناصر اصلي‌ اين‌ نظر را تشكيل‌ مي‌دهد. بدينسان‌ انسان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ عامل‌ ناچيز نمايان‌ مي‌شود كه‌ به‌ قبول‌ يك‌ تلقي‌ تسليم‌ (اسلام) ناگزير است‌ و بايد خود را به‌ ارادة‌ خداوند كه‌ از ارادة‌ او بزرگ‌تر است، بي‌ قيد و شرط‌ واگذار كند (توكل). چگونه‌ ممكن‌ است‌ كه‌ ارادة‌ خداوند از پيش‌ شامل‌ همه‌ اعمال‌ بشري‌ و نتايج‌ و كيفر آن‌ها نشده‌ و آن‌ها تعيين‌ نشده‌ باشند؟ اين‌ تاكيد، بي‌ گمان‌ در ژرفاي‌ آگاهي‌ همگان‌ فرو رفته‌ است‌ كه‌ وقتي‌ انساني‌ انسان‌ ديگري‌ را مي‌كشد، مقدر است! يعني‌ تقدير الهي‌ به‌ آن‌ تعلق‌ گرفته‌ است. مردم‌ خواهند گفت‌ مكتوب‌ است! در لوح‌ محفوظ‌ نوشته‌ شده‌ است.

          ‌ب) طول‌ عمر:13 تمام‌ مواردي‌ كه‌ تحت‌ عنوان‌ اجل‌ مسما و اجل‌ محتوم‌ در قرآن‌ آمده‌ است، مثِبت‌ اين‌ معناست‌ كه‌ براي‌ انسان، امكان‌ هيچ‌گونه‌ دخل‌ و تصرفي‌ در تقديم‌ و تأخير آن‌ وجود ندارد.14 با پذيرش‌ اين‌ امر، تلاش‌ براي‌ بهبود شرايط‌ زيستي‌ و افزايش‌ خدمات‌ بهداشتي‌ كاملاً‌ بي‌ معنا خواهد بود.

          ‌ج) رزق‌ و روزي:15 در قرآن‌ موارد فراواني‌ وجود دارد كه‌ رزق‌ و روزي‌ را در انحصار خداوند دانسته‌ است، نه‌ نتيجة‌ تلاش‌ آدمي16 و از سوي‌ ديگر، قبض‌ و بسط‌ آن‌ را نيز طبق‌ مشيت‌ الهي‌ مي‌داند.17

2. سركوبي‌ شخص‌ اقتصادي‌

          ‌برخلاف‌ محوريت‌ فرد اقتصادي‌ در غرب، اسلام‌ شخص‌ اقتصادي‌ را مستقيماً‌ مورد هدف‌ قرار مي‌دهد. تمامي‌ نيروهاي‌ محركه‌ او زير عناويني‌ از قبيل‌ مذمت، غرور و خودخواهي‌ و طمع، حرص‌ و زياده‌خواهي، به‌ شدت‌ مورد حمله‌ قرار مي‌گيرد.

          ‌دسته‌ ديگر از اخلاقيات‌ نيز وجود دارد كه‌ شخص‌ اقتصادي‌ را از تلاش‌ در دنيا باز مي‌دارد؛ مثل‌ كليه‌ سرفصل‌هايي‌ كه‌ تحت‌ عناوين‌ محاسبة‌ نفس، ياد مرگ، سخن‌ گور با مرده، توصيف‌ زمين‌ محشر و اهل‌ محشر، كيفيت‌ پرسش‌ در روز قيامت‌ و ... قرار مي‌گيرند.

3. آخرت‌ گرايي‌

          ‌ماكس‌ وبر بر اين‌ عقيده‌ است‌ كه‌ مذاهب‌ بنابر راه‌حل‌هاي‌ مختلفي‌ كه‌ در مقام‌ تعارض‌ ميان‌ علايق‌ دنيوي‌ و اخروي‌ طرح‌ كرده‌اند، به‌ سه‌ گروه‌ اساسي‌ تقسيم‌ مي‌شوند:

          ‌الف) مذاهب‌ جهان‌ گريز: مسئله‌ اصلي‌ براي‌ انسان، رستگاري‌ اخروي‌ است‌ و از اين‌ جهان‌ بايستي‌ پرواز روحاني‌ كرد. انسان‌ نبايد وقتش‌ را به‌ نحوي‌ در اين‌ جهان‌ صرف‌ كند كه‌ توجهش‌ به‌ مسئله‌ اصلي‌ كم‌ شود بلكه‌ به‌ مسائل‌ دنيوي‌ مي‌بايد در حد ضرورت‌ توجه‌ كند. مذاهبي‌ مانند بودا، برهمايي‌ و گرايش‌هاي‌ متصوفانه‌ و رياضت‌كشانه‌ از اين‌ قبيل‌ است.

          ‌ب) مذاهب‌ جهان‌پذير: ما در يك‌ حيات‌ دو بُعدي‌ زندگي‌ مي‌كنيم، لذا به‌ هر دو دنيا بايد توجه‌ كرد اما اصالت‌ با آخرت‌ است. از نعمت‌هاي‌ الهي‌ بايد استفاده‌ كرد. بدين‌ منظور بايد در طبيعت‌ تغييرات‌ لازم‌ داده‌ شود اما صرفاً‌ فرايض‌ مذهبي‌ و عبادات‌ موجب‌ رستگاري‌ است. تمامي‌ اديان‌ بزرگ‌ از جمله‌ يهوديت، مسيحيت‌ كاتوليك‌ و اسلام‌ در اين‌ گروه‌ قرار مي‌گيرند.

          ‌ج) مذاهبي‌ كه‌ در آن‌ها راه‌ حلي‌ براي‌ تنش‌ ارائه‌ نشده‌ است: در اين‌ مذاهب‌ ميان‌ علايق‌ مادي‌ و معنوي‌ تضاد اساسي‌ وجود دارد و انسان‌ قادر به‌ انجام‌ كاري‌ نيست. البته‌ انسان‌ بايد به‌ تقويت‌ وجه‌ اهورايي‌ روح‌ بپردازد و در مقابل، وجهة‌ اهريمني‌ را تضعيف‌ كند، ولي‌ به‌ طور كامل‌ نمي‌توان‌ خود را از شر‌ و بدي‌ رهانيد. چنين‌ آموزه‌هايي‌ در مذهب‌ زرتشت‌ وجود دارد. مذهب‌ پروتستان‌ مفهوم‌ اصالت‌ دنيا و آخرت‌ را كنار گذاشته‌ و نوعي‌ رياضت‌كشي‌ دنيوي‌ و وسيلة‌ آخرت‌ قرار دادن‌ دنيا را مطرح‌ كرده‌ است. بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ اين‌ مسئله‌ با اين‌ اعتقاد اسلامي‌ كه‌ «الدنيا مزرعة‌ الاخرة» تفاوت‌ فاحشي‌ دارد. مسلماً‌ كسي‌ كه‌ در دنيا به‌ فكر آخرت‌ خود مي‌باشد، بايد مقدمات‌ آمرزش‌ اخروي‌ خود را با طاعات‌ و عبادات‌ مهيا كند، ولي‌ پروتستان‌ها معتقدند كه‌ آباد كردن‌ اين‌ جهان‌ و جمع‌ آوري‌ ثروت‌ و خودداري‌ از خرج‌ كردن، راه‌ رستگاري‌ است.20

          ‌ضمن‌ آن‌ كه‌ در اسلام‌ آيات‌ و روايات‌ فراواني‌ در نكوهش‌ دنيا، حقيقت‌ و ماهيت‌ دنيا، نكوهش‌ مال‌ و كراهت‌ مال‌ دوستي، رهايي‌ از مفاسد مال، ستايش‌ قناعت‌ و قطع‌ اميد از مال، نكوهش‌ توانگري‌ و ستايش‌ تنگدستي، نكوهش‌ شهرت‌طلبي‌ و فضيلت‌ گمنامي، نكوهش‌ آرزوي‌ بلند و فضيلت‌ بي‌ آرزويي‌ براي‌ دنيا وجود دارد، كه‌ خود نشان‌ از تلقين‌ روح‌ خمودي‌ در ميان‌ مسلمانان‌ است.

4. مخالفت‌ با انباشت‌ سرمايه‌ و سرمايه‌داران‌

          ‌آياتي‌ از قبيل‌ «اعلَمُوا أَ‌ نَّمَا الحَيَاةُ‌ الدُّنيَا لَعِبٌ‌ وَلَهوٌ‌ وَزِينَةٌ‌ وَتَفَاخُرٌ‌ بَينَكُم‌ وَتَكَاثُرٌ‌ فِي‌ الأَموَ‌الِ‌ وَ‌الأَو‌لاَدِ»22 نشان‌ از اين‌ است‌ كه‌ ثروت‌ امري‌ مزموم‌ است. از سوي‌ ديگر، در قرآن‌ به‌ طور مكرر ثروتمندان‌ نكوهش‌ شده‌ و مخالفين‌ عمدة‌ انبياي‌ الهي‌ شمرده‌ شده‌اند؛ مانند: «وَكَذلَِ‌ مَا أَرسَلنَا مِن‌ قَبلَِ‌ فِي‌ قَريَةٍ‌ مِن‌ نَذِيرٍ‌ اًِ‌لاَّ‌  قَالَ‌ مُترَفُوهَا اًِنَّا وَجَدنَا آبَأَنَا عَلَي‌ أُمَّةٍ‌ وَ‌اًِنَّا عَلَي‌ آثَارِ‌هِم‌ مُقتَدُونَ».

5. سفارش‌ به‌ انفاق‌

          ‌مطابق‌ آيه‌ شريفه‌ «وَ‌الَّذِينَ‌ يَكنِزُونَ‌ الذَّ‌هَبَ‌ وَ‌الفِضَّةَ‌ وَ‌لاَ‌ يُنفِقُونَهَا فِي‌ سَبِيلِ‌ اللهِ‌ فَبَشٍّر‌هُم‌ بِعَذَ‌ابٍ‌ أَلِيمٍ» نه‌ تنها انفاق‌ سفارش‌ شده‌ است، بلكه‌ اندوختن‌ طلا و نقره، عذاب‌ دردناك‌ را در آخرت‌ به‌ همراه‌ دارد.

6. فقدان‌ عقلانيت‌

          ‌بنابر نظرية‌ وبر، عمل‌ اجتماعي‌ به‌ چهار دسته‌ تقسيم‌ مي‌شود: عقلايي‌ و حسابگرانه، عقلايي‌ ارزشي، عاطفي، و سنتي.

          ‌عمل‌ عقلايي‌ و حسابگرانه‌ عملي‌ است‌ كه‌ عامل‌ آن، از وسايل‌ منطقي‌ و عقلايي‌ براي‌ نيل‌ به‌ هدف‌هاي‌ مورد محاسبة‌ عقلايي‌ خود، بهره‌ مي‌جويد. در حالي‌ كه‌ عمل‌ عقلايي‌ ارزشي، از نظر به‌ كار بردن‌ وسايل‌ منطقي‌ براي‌ نيل‌ به‌ هدف‌ عقلايي‌ است‌ ولكن‌ هدف‌ نهايي‌ عامل، عمل‌ اجتماعي‌ شامل‌ آرمان‌ها و ارزش‌هاي‌ مطلق‌ است‌ كه‌ هرگز تغيير نمي‌كند.

    ‌واضح‌ است‌ كه‌ عمل‌ بر طبق‌ اسلام، به‌ جهت‌ نظام‌ ارزشي‌ خاص‌ خود، از دستة‌ دوم‌ محسوب‌ مي‌گردد.

نقد و بررسي‌ ايرادات‌ و شبهات‌

1. نقد ايراد تقديرگرايي‌

    ‌به‌ تمام‌ مواردي‌ كه‌ در اسلام‌ موهم‌ تقديرگرايي‌ هستند به‌ طور اجمالي‌ و تفصيلي‌ پاسخ‌ داده‌ شده‌ است.

          ‌الف) پاسخ‌ اجمالي: در زبان‌ دين، اصطلاحي‌ تحت‌ عنوان‌ سنت‌ الهي‌ وجود دارد26 كه‌ مطابق‌ آيه‌ 43 سوره‌ فاطر، هرگز قابل‌ تغيير نيست. براي‌ نمونه، در آيه‌ 11 سوره‌ رعد رمز پيشرفت‌ و عقب‌ ماندگي‌ ملت‌ها بدين‌ صورت‌ بيان‌ شده‌ است‌ كه‌ هيچ‌ مردمي‌ از بدبختي‌ به‌ خوشبختي‌ نمي‌رسند مگر اين‌ كه‌ عوامل‌ بدبختي‌ را از خود دور سازند و بالعكس، يك‌ ملت‌ خوشبخت‌ را خدا بدبخت‌ نمي‌كند مگر آن‌ كه‌ خودشان‌ موجبات‌ بدبختي‌ را فراهم‌ آورند. بنابراين، پديده‌هاي‌ جهان‌ محكوم‌ يك‌ سلسله‌ قوانين‌ ثابت‌ و سنت‌هاي‌ لايتغير الهي‌ مي‌باشند. به‌ تعبير ديگر، خدا در جهان‌ شيوه‌هاي‌ معيني‌ دارد كه‌ گردش‌ كارها را هرگز بيرون‌ از آن‌ شيوه‌ها انجام‌ نمي‌دهد.

     ‌با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ تقدير الهي‌ به‌ معناي‌ قانون‌ داشتن‌ و سنت‌ داشتن‌ جهان‌ است، اشكال‌ جبر از ناحيه‌ اعتقاد به‌ قضا و قدر نيز حل‌ مي‌گردد. اين‌ اشكال‌ از اين‌ ناحيه‌ پيدا شده‌ كه‌ گروهي‌ پنداشته‌اند معناي‌ تقدير الهي‌ اين‌ است‌ كه‌ خدا مستقيماً‌ و بيرون‌ از قانون‌ جهان‌ هر پديده‌اي‌ را اراده‌ كرده‌ است. در حالي‌ كه‌ همان‌طوري‌ كه‌ هيچ‌ حادثه‌ طبيعي‌ بدون‌ علت‌ طبيعي‌ رخ‌ نمي‌دهد، افعال‌ اختياري‌ انسان‌ها نيز بدون‌ اراده‌ و اختيار انسان‌ رخ‌ نمي‌دهد. قانون‌ خدا در مورد انسان‌ اين‌ است‌ كه‌ آدمي‌ داراي‌ اراده، قدرت‌ و اختيار باشد و كارهاي‌ نيك‌ يا بد را خود انتخاب‌ كند. اختيار و انتخاب‌ مقوم‌ وجودي‌ انسان‌ است. انسان‌ غير مختار محال‌ است، يعني‌ اين‌ كه‌ فرض‌ انسان‌ غير مختار، فقط‌ فرض‌ است‌ و نه‌ حقيقت.

     ‌در روايت‌ آمده‌ است: حضرت‌ علي7 در كنار ديواري‌ نشسته‌ بود. متوجه‌ شد كه‌ ديوار شكسته‌ است‌ و ممكن‌ است‌ فرو ريزد، فوراً‌ برخاست‌ و از آن‌جا دور شد. مردي‌ اعتراض‌ كرد كه‌ از قضاي‌ الهي‌ مي‌گريزي؟ يعني‌ اگر بنا باشد تو بميري، خواه‌ از كنار ديوار خراب‌ فرار كني‌ خواه‌ در كنار آن‌ بماني، خواهي‌ مرد و اگر بنا نباشد به‌ تو صدمه‌اي‌ متوجه‌ گردد باز هم‌ در هر صورت‌ محفوظ‌ خواهي‌ بود. حضرت‌ در پاسخ‌ فرمود: «افر‌ من‌ قضأا الي‌ قدره؛ از قضاي‌ الهي‌ به‌ سوي‌ قدر الهي‌ فرار مي‌كنم». معناي‌ اين‌ جمله‌ اين‌ است‌ كه‌ هر حادثه‌اي‌ در جهان‌ مورد قضا و تقدير الهي‌ است. اگر آدمي‌ خود را در معرض‌ خطر قرار دهد و آسيب‌ ببيند، قضاي‌ خدا و قانون‌ خدا است‌ و اگر از خطر بگريزد، آن‌ هم‌ قانون‌ خدا و تقدير اوست.

      ‌معمولاً‌ خيال‌ مي‌كنند عامل‌ اساسي‌ محدوديت‌ انسان‌ قضاي‌ و قدر الهي‌ است، ولي‌ ما برعكس، از قضا و قدر الهي‌ به‌ عنوان‌ عاملي‌ براي‌ محدود كردن‌ آزادي‌ انسان‌ نام‌ نمي‌بريم؛ چرا كه‌ قضاي‌ الهي‌ عبارت‌ است‌ از حكم‌ قطعي‌ الهي‌ درباره‌ جريانات‌ و حوادث‌ و قدر الهي‌ عبارت‌ است‌ از اندازه‌گيري‌ پديده‌ها و حوادث. از نظر علوم‌ الهي‌ مسلم‌ است‌ كه‌ قضاي‌ الهي‌ به‌ هيچ‌ حادثه‌اي‌ مستقيماً‌ و بلاواسطه‌ تعلق‌ نمي‌گيرد، بلكه‌ هر حادثه‌ را تنها و تنها از راه‌ علل‌ و اسباب‌ خودش‌ ايجاب‌ مي‌كند. قضاي‌ الهي‌ ايجاب‌ مي‌كند كه‌ نظام‌ جهان، نظامِ‌ اسباب‌ و مسببات‌ باشد. انسان‌ هر اندازه‌ آزادي‌ از ناحية‌ عقل‌ و اراده‌ دارد و هر اندازه‌ محدوديت‌ كه‌ از ناحية‌ عوامل‌ مورثي‌ و محيطي‌ و تاريخي‌ دارد، به‌ حكم‌ قضاي‌ الهي‌ و نظام‌ قطعي‌ سببي‌ و مسببي‌ جهان‌ است.

     ‌بنابراين، خود قضاي‌ الهي‌ يك‌ عامل‌ محدوديت‌ انسان‌ به‌ شمار نمي‌رود. محدوديتي‌ كه‌ به‌ حكم‌ قضاي‌ الهي‌ نصيب‌ انسان‌ شده‌ است‌ همان‌ محدوديت‌ ناشي‌ از شرايط‌ موروثي‌ و شرايط‌ محيطي‌ و شرايط‌ تاريخي‌ است، نه‌ محدوديت‌ ديگر؛ هم‌ چنان‌ كه‌ آزاديي‌ هم‌ كه‌ نصيب‌ انسان‌ شده‌ است‌ به‌ حكم‌ قضاي‌ الهي‌ است.

          ‌ب) پاسخ‌ تفصيلي: اسلام‌ بدين‌ معناست‌ كه‌ كسي‌ يا چيزي‌ در برابر كسي‌ ديگر حالتي‌ داشته‌ باشد كه‌ هرگز او را نافرماني‌ نكند. اسلام‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ خدا، وصف‌ پذيرش‌ قوانين‌ تكويني‌ و تشريعي‌ است.31 از اين‌ انسان، با عنوان‌ انسان‌ كامل‌ ياد مي‌شود. انسان‌ كامل‌ آن‌ انساني‌ است‌ كه‌ همه‌ ارزش‌هاي‌ انساني‌اش‌ با هم‌ رشد بكنند؛ از يك‌ سو هيچ‌ يك‌ از آن‌ ارزش‌ها رشد نكرده‌ باقي‌ نماند و از سوي‌ ديگر، همه‌ به‌ طور هماهنگ‌ و در حد اعلي‌ رشد كنند. قرآن‌ از اين‌ انسان‌ به‌ امام‌ تعبير مي‌كند: «وَ‌اًِذِ‌ ابتَلَي‌ اًِبرَ‌اهِيمَ‌ رَبُّهُ‌ بِكَلِمَاتٍ‌ فَأَتَمَّهُنَّ‌ قَالَ‌ اًِنٍّي‌ جَاعِلَُ‌ لِلنَّاسِ‌ اًِمَاماً».32 براساس‌ اين‌ آيه‌ شريفه، حضرت‌ ابراهيم7 پس‌ از پيروزي‌ در همه‌ امتحان‌ها و رشد همه‌ ارزش‌هاي‌ انساني‌ در حد اعلي، به‌ مقام‌ امامت‌ دست‌ يافت.33 بدين‌سان، روشن‌ مي‌شود كه‌ اين‌ معنا از اسلام‌ هيچ‌ ربطي‌ به‌ آن‌ برداشت‌ ناصواب‌ از تقديرگرايي‌ ندارد.

          ‌ - طول‌ عمر: اجل‌ دو گونه‌ است: اجل‌ مبهم‌ و اجل‌ مسماً‌ يا محتوم‌ «ثُمَّ‌ قَضَي‌ اَجَ‌لاً‌ وَ‌ أَجَلٌ‌ مُسَميً‌ عِندَهُ».34 نسبت‌ ميان‌ اين‌ دو، نسبت‌ مطلق‌ و منجز است‌ به‌ مشروط‌ و معلق؛ به‌ اين‌ معنا كه‌ ممكن‌ است‌ اجل‌ غير مسما به‌ خاطر تحقق‌ نيافتن‌ شرطي‌ كه‌ اجل، معلق‌ بر آن‌ شده، تخلف‌ كند و در موعد مقرر فرا نرسد ولكن‌ اجل‌ محتوم‌ و مطلق، راهي‌ براي‌ عدم‌ تغيير آن‌ نيست.

          ‌تركيب‌ خاصي‌ كه‌ ساختمان‌ بدن‌ انسان‌ را تشكيل‌ مي‌دهد اقتضا مي‌كند كه‌ عمر طبيعي‌ خود را بكند (اجل‌ محتوم) ليكن‌ به‌ خاطر تأثير و تأثرات‌ تمامي‌ اجزاي‌ هستي‌ ممكن‌ است‌ موانعي‌ اجل‌ انسان‌ را زودتر از موعد برساند (مبهم‌ - معلق).35

     ‌از نظر جهان‌ بيني‌ مادي، عوامل‌ موثر در اجل، روزي، سلامت، سعادت‌ و خوشبختي، منحصراً‌ مادي‌ است. تنها عوامل‌ مادي‌ است‌ كه‌ اجل‌ را دور يا نزديك‌ مي‌كند، روزي‌ را توسعه‌ مي‌دهد يا تنگ‌ مي‌كند، به‌ تن‌ سلامت‌ مي‌دهد يا مي‌گيرد، خوشبختي‌ و سعادت‌ را تأمين‌ يا نابود مي‌كند. اما از نظر جهان‌بيني‌ الهي، عوامل‌ ديگري‌ كه‌ عوامل‌ روحي‌ و معنوي‌ ناميده‌ مي‌شوند نيز همدوش‌ عوامل‌ مادي‌ در كار اجل‌ و روزي‌ و سلامت‌ و سعادت‌ و امثال‌ اين‌ها مؤ‌ثرند. از نظر جهان‌ بيني‌ الهي، جهان‌ يك‌ واحد زنده‌ و با شعور است، اعمال‌ و افعال‌ بشر حساب‌ و عكس‌العمل‌ دارد، خوب‌ و بد در مقياس‌ جهان‌ بي‌ تفاوت‌ نيست، اعمال‌ خوب‌ يا بد انسان‌ مواجه‌ مي‌شود با عكس‌العمل‌هايي‌ از جهان‌ كه‌ احياناً‌ در دورة‌ حيات‌ و زندگي‌ خود فرد به‌ او مي‌رسد.

     ‌با توضيحات‌ فوق، كاملاً‌ روشن‌ مي‌گردد كه‌ ورود پاره‌اي‌ عوامل‌ معنوي‌ در مسئله‌اي‌ نظير طول‌ عمر، به‌ معناي‌ نفي‌ عوامل‌ مادي‌ دخيل‌ در ازدياد و كاهش‌ آن‌ نيست.

          ‌- رزق‌ و روزي: مطابق‌ آية‌ شريفة‌ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ‌ اذكُرُوا نِعمَتَ‌ اللَّهِ‌ عَلَيكُم‌ هَل‌ من‌ خَالِقٍ‌ غَيرُ‌ اللَّهِ‌ يَرزُقُكُم‌ مِنَ‌ السَّمأِ‌ وَ‌الأَرضِ»37 بيان‌ صفت‌ رازقيت‌ در مقام‌ يادآوري‌ نعمت‌ الهي‌ و زدودن‌ غفلت‌ از آن‌ است؛ چرا كه‌ در تمامي‌ مواردي‌ كه‌ قرآن‌ رازقيت‌ الهي‌ را مطرح‌ مي‌كند، قبل‌ يا بعد از آن، انديشة‌ استقلال‌ انسان‌ در كسب‌ رزق‌ و روزي‌ مطرح‌ شده‌ است‌ و خداوند در صدد نفي‌ استقلال‌ انسان‌ است‌ و نه‌ نفي‌ اختيار وي. ضمن‌ آن‌ كه‌ مطابق‌ آية‌ 37 سورة‌ روم، بيان‌ رزاقيت‌ الهي، حركت‌ آفرين‌ (در مقابل‌ خوشحالي‌ مفرط‌ و بازدارنده) و اميد بخش‌ (در مقابل‌ نوميدي‌ ناشي‌ از شكست) است.38 در نهايت، اگر اعتقاد به‌ قضا و قدر در مذهب‌ پروتستان‌ مي‌تواند انگيزة‌ پيشرفت‌ شود، چرا در اسلام‌ نتواند؟ آيا به‌ حكم‌ اين‌ كه‌ موحد هستيم‌ و خدا را روزي‌ آفرين‌ و روزي‌ رسان‌ مي‌دانيم‌ و از سوي‌ ديگر، با علم‌ به‌ اين‌ كه‌ رزق‌ و روزي‌اي‌ كه‌ خداوند آن‌ را به‌ عهده‌ گرفته، عبارت‌ است‌ از سهم‌ و نصيبي‌ كه‌ بايد براي‌ حفظ‌ بقا به‌ مخلوقات‌ برسد، لزومي‌ ندارد كه‌ ما در بارة‌ مسائلي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ ارزاق‌ و سهميه‌ها و نصيب‌هاي‌ مردم‌ است‌ و مربوط‌ به‌ خدا است‌ فكر كرده‌ و دخالت‌ در كار خدا كنيم؟

    ‌اگر ما خدا را آن‌ طور كه‌ شايستة‌ قدوسيت‌ و كبريايي‌ اوست، بشناسيم، آن‌ وقت‌ مي‌فهميم‌ كه‌ رزاقيت‌ او و تكفل‌ روزي‌ بندگان‌ منافاتي‌ ندارد با اين‌ كه‌ ما مكلف‌ باشيم‌ دربارة‌ حقوق‌ و تكاليف‌ خودمان‌ و دربارة‌ اين‌ كه‌ مقتضاي‌ عدالت‌ چيست، فكر كنيم. طبق‌ آيه‌ شريفه‌ «وَمَا مِن‌ دَ‌ابَّةٍ‌ فِي‌ ا‌لأَرضِ‌ اًِ‌لا‌ َ‌ عَلَي‌ اللَّهِ‌ رِزقُهَا»39 رزق‌ هر جنبنده‌اي‌ بر عهده‌ «ا» است. بايد متوجه‌ باشيم‌ كه‌ آن‌ كه‌ به‌ عهده‌ گرفته، ا است‌ ونه‌ يك‌ مخلوق. ا يعني‌ آن‌ كسي‌ كه‌ آفريننده‌ اين‌ نظامات‌ و مخلوقات‌ است. پس‌ تعهد او فرق‌ دارد با تعهد مخلوقي‌ كه‌ جزئي‌ از همين‌ نظام‌ و تحت‌ تأثير موجودات‌ اين‌ نظام‌ است. پس‌ بايد ببينيم‌ كه‌ نظامات‌ كلي‌ جهان‌ بر چه‌ اصولي‌ و چگونه‌ است؟ شناختن‌ فعل‌ خدا و رزاقيت‌ او، شناختن‌ نظامات‌ عالم‌ است.

      ‌ما خودمان‌ جزء اين‌ عالم‌ و اين‌ نظام‌ هستيم‌ و مانند ساير اجزاي‌ عالم‌ وظيفه‌اي‌ داريم، وظايفي‌ هم‌ كه‌ ما در اين‌ عالم‌ دربارة‌ ارزاق‌ و حقوق‌ داريم‌ و قوانين‌ خلقت‌ و شريعت‌ ما را موظف‌ به‌ آن‌ وظايف‌ كرده، از شئون‌ رزاقيت‌ خداوند است. قوة‌ جذب‌ و تغذي‌ كه‌ در گياهان‌ هست، جهازات‌ تغذيه‌ كه‌ گياه‌ و حيوان‌ و انسان‌ از آن‌ برخوردارند، ميل‌ها و غريزه‌ها كه‌ در جاندارها وجود دارد و آن‌ها را به‌ سوي‌ مواد غذايي‌ مي‌كشاند، همه‌ از شئون‌ رزاقيت‌ خداوند مي‌باشند.

    ‌عقل‌ و ارادة‌ انسان‌ و اين‌ احساس‌ كه‌ خودش‌ بايد حق‌ خود را حفظ‌ كند، تكاليفي‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ شريعت‌ دربارة‌ استيفا و حفظ‌ حقوق‌ خود و احترام‌ به‌ حقوق‌ ديگران‌ وجود دارد، همه‌ از شئون‌ رزاقيت‌ خداوند هستند.

     ‌بدين‌ ترتيب، فكر، انديشه‌ و تلاش‌ ما براي‌ كسب‌ روزي‌ نه‌ تنها دخالت‌ در كار خداوند نيست‌ بلكه‌ از اين‌ طريق، ما مجري‌ و مطيع‌ مشيت‌ او هستيم. اگر ما فكر و تلاش‌ نكنيم‌ و حالت‌ ركود و سكون‌ به‌ خود بگيريم، بيش‌تر از اطاعت‌ فرمان‌ خدا دور هستيم.

2. نقد ايراد سركوبي‌ شخص‌ اقتصادي‌

          ‌در اسلام‌ نيز همچون‌ پروتستانيسم‌ انسان‌ به‌ سبب‌ آن‌ كه‌ مي‌تواند مستقيماً‌ با آفريدگار خود رابطة‌ معنوي‌ و قلبي‌ داشته‌ باشد، در عبادات‌ خويش‌ به‌ حضور يا نظارت‌ روحانيون‌ نياز ندارد، در خويشتن‌ احساس‌ اطمينان‌ مي‌كند؛ ضمن‌ آن‌ كه‌ احترام‌ و كرامت‌ انسان‌ به‌ عنوان‌ اشرف‌ مخلوقات‌ در تعاليم‌ قرآني‌ حقيقي‌ آشكار است.

     ‌هم‌چنين‌ تمامي‌ عناويني‌ كه‌ در توضيح‌ انتقاد پيشين‌ ذكر شد، خود حاكي‌ از اين‌ است‌ كه‌ اسلام‌ خواهان‌ انسان‌ تكامل‌ يافته‌اي‌ است‌ كه‌ از نظر شخصيتي‌ متعادل‌ باشد، لذا جلوي‌ افراط‌ و تفريط‌ها را مي‌گيرد؛ از باب‌ نمونه، در مسائل‌ آخرت‌ به‌ موازاتي‌ كه‌ خوف‌ را مطرح‌ كرده‌ است‌ رجا نيز وجود دارد.

          ‌آيا انسانيت‌ انسان‌ تحت‌ الشعاع‌ حيوانيت‌اش‌ است‌ و يا حيوانيت‌اش‌ در اطاعت‌ انسانيت‌اش؟ در اسلام‌ كراراً‌ روي‌ مسئله‌ اصلاح‌ نفس‌ و اسير مطامع‌ و شهوات‌ نفساني‌ خود نبودن، تأكيد شده‌ است: «قَد‌ أَفلَحَ‌ مَن‌ زَكَّاهَا  وَقَد‌ خَابَ‌ مَن‌ دَسَّاهَا».42 اين‌ امر بدان‌ جهت‌ است‌ كه‌ تا انسان‌ از ناحية‌ اخلاقي‌ تكامل‌ پيدا نكرده‌ باشد، يعني‌ تا از درون‌ خودش‌ و از حيوانيت‌ خودش‌ رهايي‌ پيدا نكرده‌ باشد، امكان‌ ندارد كه‌ در رابطه‌اش‌ با انسان‌هاي‌ ديگر حسن‌ رابطه‌ داشته‌ باشد؛ يعني‌ بتواند از اسارت‌ انسان‌هاي‌ ديگر رهايي‌ يابد و يا خودش‌ انسان‌هاي‌ ديگر را به‌ اسارت‌ در نياورد.

       ‌اگرچه‌ انسان‌ در رابطه‌ با طبيعت‌ و روابط‌ تشكيلاتي‌ اجتماع، پيشرفت‌ كرده‌ است‌ اما در دو جنبة‌ حسن‌ رابطه‌ با يكديگر كه‌ معنايش‌ معنويت‌ انسان‌ است‌ و رابطه‌ با خود كه‌ نامش‌ اخلاق‌ است، ترديد وجود دارد كه‌ آيا پيشروي‌ كرده‌ است‌ يا خير؟ ولي‌ در اين‌ كه‌ به‌ موازات‌ آن‌ها پيشروي‌ نكرده‌ است، شكي‌ وجود ندارد. نقشي‌ كه‌ دين‌ در تكامل‌ ماهيت‌ انسان، در تكامل‌ معنويت‌ و انسانيت‌ انسان‌ دارد، يعني‌ نقشي‌ كه‌ در حسن‌ رابطة‌ انسان‌ با خود و با انسان‌هاي‌ ديگر دارد، هيچ‌ عاملي‌ نه‌ در گذشته‌ و نه‌ در آينده‌ قادر نبوده‌ و نخواهد بود جاي‌ آن‌ را بگيرد.

       ‌در ذيل‌ به‌ طور فشرده‌ به‌ كاركردهاي‌ ايمان‌ مذهبي‌ در دو جنبه‌ معنويت‌ و اخلاق‌ مي‌پردازم:

1. ايمان‌ پشتوانه‌ اخلاق‌ است، يعني‌ اخلاق‌ بدون‌ ايمان‌ اساس‌ و پايه‌ درستي‌ ندارد؛ زيرا همه‌ اموري‌ كه‌ فضيلت‌ بشري‌ ناميده‌ مي‌شوند، مغاير با اصل‌ منفعت‌ پرستي‌ است‌ و تنها ايمان‌ مذهبي‌ است‌ كه‌ به‌ انسان‌ اين‌ احساس‌ را مي‌بخشد كه‌ كار خوب‌ و صفت‌ خوب‌ درنزد خدا ازبين‌نمي‌رود و هرمحدوديتي‌ ازاين‌قبيل، جبران‌ مي‌شود.

2. اثر ديگر ايمان، سلامت‌ جسم‌ و جان‌ است. آدم‌ با ايمان، روحي‌ مطمئن‌تر و رواني‌ آرام‌تر و قلبي‌ سالم‌تر دارد.

3. ايمان، بين‌ فرد و جامعه‌ تعادل‌ و هماهنگي‌ ايجاد مي‌كند. اجتماعي‌ كه‌ متشكل‌ از افراد مختلف‌ است‌ و هر فردي‌ داري‌ رأي‌ و ميلي‌ برخلاف‌ رأي‌ و ميل‌ ديگري‌ است، از درون‌ موجد ناسازگاري‌ و تضاد است. بايد از طرف‌ جامعه‌ و فرد توأماً‌ انعطافي‌ پيدا شود تا شرط‌ ادامه‌ حيات‌ ايجاد شود. دين‌ عامل‌ اصلي‌ اين‌ تطابق‌ است، چرا كه‌ به‌ جامعه‌ عدالت‌ مي‌دهد و به‌ فرد رضا و تسليم. اين‌ رضايت‌ به‌ معناي‌ رضايت‌ از سهم‌ معين‌ و حق‌ مشخص‌ است‌ كه‌ بايد به‌ همگان‌ تعلق‌ گيرد.

4. ايمان‌ موجب‌ تسلط‌ كامل‌ بر نفس‌ است. اين‌ معنا مانند ساير مفاهيم‌ اخلاقي‌ از قبيل‌ استقامت‌ و عدالت، فرع‌ دين‌ و مذهب‌ نمي‌باشد و مذهب‌ آن‌ را به‌ وجود نياورده، بلكه‌ اجراي‌ آن‌ را بهتر تأمين‌ كرده‌ است.44

 

3. نقد ايراد آخرت‌ گرايي‌

          ‌ذيل‌ سورة‌ احزاب‌ آيات‌ 28 - 29 (كه‌ به‌ زنان‌ پيامبر پيشنهاد شده‌ است‌ يا حيات‌ دنيا و زينت‌هاي‌ آن‌ را طلب‌ كنند و در نتيجه‌ از پيامبر جدا شوند و يادر پي‌ خدا، رسول‌ و آخرت‌ باشند و از اجر عظيم‌ الهي‌ بهره‌مند شوند) علامه‌ طباطبائي‌ مي‌فرمايد: مراد از ارادة‌ حيات‌ دنيا و زينت‌ آن، اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ دنيا و زينت‌ آن‌ را اصل‌ و هدف‌ قرار دهد، چه‌ اين‌ كه‌ آخرت‌ را هم‌ در نظر بگيرد يا خير. و مراد از ارادة‌ حيات‌ آخرت‌ نيز اين‌ است‌ كه‌ آدمي‌ آن‌ را هدف‌ و اصل‌ قرار دهد و دلش‌ همواره‌ متعلق‌ به‌ آن‌ باشد، چه‌ اين‌ كه‌ حيات‌ دنيايي‌اش‌ هم‌ توسعه‌ داشته‌ باشد و به‌ زينت‌ و صفاي‌ عيش‌ نايل‌ بشود يا آن‌ كه‌ از لذايذ مادي‌ به‌ كلي‌ بي‌بهره‌ باشد.

     ‌كتب‌ روايي‌ مامشحون‌ است‌ از رواياتي‌ از قبيل‌ «اعمل‌ لدنيا كان تعيش‌ ابداً» كه‌ آباد كردن‌ دنيا را تلاشي‌ مستمر و پايان‌ناپذير معرفي‌ كرده‌ است. ضمن‌ آن‌ كه‌ در «وسائل‌ الشيعه» كه‌ از معتبرترين‌ كتب‌ روايي‌ ماست، نوزده‌ باب‌ در مورد تجارت، مضاربه، طلب‌ رزق، كشت‌ و زرع‌ و استحباب‌ مباشرت‌ در امور اقتصادي‌ بزرگ‌ وجود دارد.

       ‌از ديدگاه‌ اسلام، ميان‌ زندگي‌ دنيا و زندگي‌ آخرت‌ رابطه‌ و پيوستگي‌ بسيار شديدي‌ وجود دارد تا آن‌ جا كه‌ پيامبر9 فرموده‌ است: «الدنيا مزرعة‌ الاخرة». اين‌كه‌ اين‌ جا دارالعمل‌ است‌ و آخرت‌ دارالجزأ، صريح‌ در اين‌ معنا است‌ كه‌ اين‌ جا جاي‌ سعي‌ و تلاش‌ است. روح‌ و اساس‌ تعليمات‌ انبيا هم‌ همين‌ است‌ كه‌ ميان‌ دنيا و آخرت‌ پيوستگي‌ وجود دارد و نظام‌ دنيا را هم‌ كه‌ درست‌ مي‌كنند به‌ همين‌ اعتبار است؛ يعني‌ اگر نظام‌ دنيا نظام‌ صحيح‌ و عادلانه‌ نباشد، آخرتي‌ هم‌ درست‌ نخواهد شد. از نظر اسلام، سعادت‌ واقعي‌ بشر در دنيا و سعادت‌ واقعي‌ بشر در آخرت‌ توأم‌اند. آن‌ چيزهايي‌ كه‌ از نظر اخروي‌ گناه‌ است‌ و سبب‌ بدبختي‌ اخروي‌ است، همان‌هاست‌ كه‌ از نظر دنيوي‌ هم، نظام‌ كلي‌ زندگي‌ بشر را فاسد مي‌كند.

    ‌در ادامة‌ بحث‌ لازم‌ است‌ به‌ اين‌ نكته‌ اشاره‌ شود كه‌ برخورداري‌ از دنيا مستلزم‌ محروميت‌ از آخرت‌ نيست؛ چرا كه‌ ميان‌ هدف‌ قرار گرفتن‌ آخرت‌ و برخورداري‌ از دنيا تضاد نيست، ولي‌ ميان‌ هدف‌ قرار گرفتن‌ دنيا و برخورداري‌ از آخرت‌ تضاد وجود دارد. تضاد ميان‌ دنيا و آخرت‌ از نظر هدف‌ قرار گرفتن‌ يكي‌ و برخورداري‌ از ديگري، از نوع‌ تضاد ميان‌ ناقص‌ و كامل‌ است‌ كه‌ هدف‌ قرار گرفتن‌ ناقص‌ مستلزم‌ محروميت‌ از كامل‌ است؛ اما هدف‌ قرار گرفتن‌ كامل‌ مستلزم‌ محروميت‌ از ناقص‌ نيست، بلكه‌ مستلزم‌ بهره‌مندي‌ از آن‌ به‌نحو شايسته‌ و در سطح‌ عالي‌ و انساني‌ است.

      ‌بي‌ارزشي‌ دنيا، بي‌ارزشي‌ مقايسه‌اي‌ است. دين‌ با منطق‌ عالي‌ خود ارزش‌ دنيا را از آن‌ چه‌ هست‌ و همه‌ مي‌فهمند، پايين‌ نياورده، بلكه‌ ارزش‌ معنويت، فضيلت‌ و حقوق‌ اجتماعي‌ را كه‌ كم‌تر مردم‌ به‌ آن‌ پي‌ مي‌برند، معرفي‌ كرده‌ و بالا برده‌ است.

4. نقد ايراد مخالفت‌ با انباشت‌ سرمايه‌ و سرمايه‌داران‌

          ‌رجوع‌ به‌ تمام‌ آياتي‌ كه‌ دارايي‌ را مذموم‌ شناخته‌اند، اين‌ امر را ثابت‌ مي‌كند كه‌ مذمت‌ در جايي‌ است‌ كه‌ وجود آن‌ موجب‌ تفاخر و خروج‌ از صراط‌ حق‌ شود. اين‌ معنا حداقل‌ به‌ سه‌ دليل‌ صحيح‌ است:

          ‌الف) در آيات‌ الهي‌ از ثروتمندان‌ به‌ «مترفين» تعبير شده‌ است. اتراف‌ به‌ معناي‌ غوطه‌ور شدن‌ در نعمت‌هاي‌ مادي‌ است.50 همين‌ امر با توجه‌ به‌ قاعدة‌ ادبي‌ «الوصف‌ مُشعرٌ‌ بالعلية» حاكي‌ از آن‌ است‌ كه‌ علت‌ مذمت، اتراف‌ و غفلت‌ از ياد خداست‌ نه‌ وجود ثروت.

          ‌ب) از حضرت‌ امير روايت‌ شده‌ است: ممكن‌ است‌ بند كفش‌ كسي، باعث‌ عجب‌ او شود و به‌ همين‌ جهت‌ مشمول‌ آية‌ «تل الدار الاخرة‌ نجعلها للذين‌ لايريدون‌ علوا في‌ الارض‌ و لا فساداً» شود.51

          ‌ج) در بسياري‌ از آيات، حب‌ مال‌ به‌ عنوان‌ دل‌ بستگي‌ مذموم‌ شناخته‌ شده‌ است: «و تحبون‌ المال‌ حُباً‌ جَماً».

     ‌بنابراين، نه‌ تنها مقدار مال‌ تحديد نشده‌ است‌ بلكه‌ اين‌ امكان‌ وجود دارد كه‌ در جهت‌ تقرب‌ به‌ پروردگار مورد استفاده‌ قرار گيرد. هم‌چنين‌ مطابق‌ آية‌ 23 سورة‌ زخرف‌ و آية‌ 34 سورة‌ سبأ، مخالفت‌ مترفين‌ با دعوت‌ انبيا فقط‌ ماهيتي‌ روانكاوانه‌ ندارد (كه‌ به‌ تحليل‌ نقش‌ زياده‌روي‌ در تلذذ از نعمت‌ها، روي‌ فكر و اعتقاد محدود شويم)، بلكه‌ نظام‌هاي‌ اقتصادي‌ و فرهنگي‌ جوامع، تعاملي‌ دوگانه‌ داشته‌ و هر تغييري‌ در يكي‌ لزوماً‌ ديگري‌ را نيز متحول‌ خواهد ساخت. بنابراين، مترفين‌ از نظام‌ فكري‌ پيشين‌ به‌ اين‌ دليل‌ حمايت‌ مي‌كردند كه‌ منافع‌ اقتصادي‌ و تنعمات‌ خويش‌ را در آن‌ جست‌وجو مي‌كردند.

    ‌بي‌شك‌ علاقه‌ بشر به‌ دنيا، طبيعي‌ و فطري‌ است. در اين‌ صورت‌ چگونه‌ ممكن‌ است‌ بد و مذموم‌ باشد؟ در قوا و غرايز انسان‌ و در ميل‌ها و رغبت‌هاي‌ او هيچ‌ ميل‌ و رغبت‌ طبيعي‌ و فطري‌ نيست‌ كه‌ بي‌حكمت‌ باشد؛ براي‌ مثال، علاقه‌ به‌ مال‌ و ثروت‌ از جمله‌ علايقي‌ است‌ كه‌ بدون‌ آن‌ها اساس‌ زندگي‌ بشر از هم‌ پاشيده‌ مي‌شود.

     ‌آن‌چه‌ را قرآن‌ مذموم‌ مي‌شمارد علاقه‌ به‌ معني‌ بسته‌ بودن‌ و دلخوش‌ و قانع‌ بودن‌ و رضايت‌ دادن‌ به‌ امور مادي‌ و دنيوي‌ است: «المَالُ‌ وَ‌البَنُونَ‌ زِينَةُ‌ الحَيَاةِ‌ الدُّنيَا وَ‌البَاقِيَاتُ‌ الصَّالِحَاتُ‌ خَيرٌ‌ عِندَ‌ رَبٍَّ‌ ثَواباً‌ وَخَيرٌ‌ أَمَ‌لاً»؛ يعني‌ ثروت‌ و فرزندان‌ ماية‌ رونق‌ زندگي‌ همين‌ دنيا هستند و اما اعمال‌ صالح‌ كه‌ باقي‌ مي‌مانند ازنظر پاداش‌ الهي‌ و از نظر اين‌ كه‌ انسان‌ آن‌ها را هدف‌ و ايده‌آل‌ قرار دهد، بهترند.

    ‌فرق‌ است‌ بين‌ علاقه‌ به‌ مال‌ و فرزند و ساير شئون‌ زندگي‌ دنيوي‌ و بين‌ قانع‌ بودن‌ و غايت‌ آمال‌ قرار دادن‌ آن‌ها. وقتي‌ نقطة‌ هدف، جلوگيري‌ از انحصار و محدود شدن‌ بشر به‌ علايق‌ مادي‌ باشد، راه‌ چاره‌ سركوب‌ كردن‌ و قطع‌ و بريدن‌ علايق‌ طبيعي‌ مادي‌ و منهدم‌ كردن‌ اين‌ نيروها نيست، بلكه‌ راه‌ چاره‌ آزاد كردن‌ و به‌ كار انداختن‌ يك‌ سلسله‌ علايق‌ ديگري‌ است‌ كه‌ آن‌ها بعد از علايق‌ جسمي‌ پيدا مي‌شوند و احتياج‌ به‌ تحريك‌ و احيا دارند.

    ‌پس‌ در حقيقت، تعليمات‌ ديني‌ براي‌ بيدار كردن‌ شعورهاي‌ عالي‌تري‌ در انسان‌ است‌ و آن‌ شعورها در غريزه‌ و فطرت‌ بشر هستند و چون‌ عالي‌ترند و از مقام‌ عالي‌ انسان‌ سرچشمه‌ مي‌گيرند، ديرتر بيدار مي‌شوند و احتياج‌ به‌ تحريك‌ و احيا و بيدار كردن‌ دارند. آن‌ شعورها مربوط‌ به‌ معنويات‌ است. هر علاقه‌اي‌ چشمه‌اي‌ است‌ از روح‌ انسان‌ كه‌ باز مي‌شود و جاري‌ مي‌گردد. مقصود دين، بستن‌ چشمه‌هاي‌ محسوس‌ مادي‌ نيست‌ بلكه‌ مقصود باز كردن‌ و كوشش‌ براي‌ جاري‌ ساختن‌ چشمه‌هاي‌ ديگر است.55

5. نقد ايراد سفارش‌ به‌ انفاق‌

          ‌در آية‌ 34 سورة‌ توبه‌ آمده‌ است: «وَ‌الَّذِينَ‌ يَكنِزُونَ‌ الذَّ‌هَبَ‌ وَ‌الفِضَّةَ‌ وَ‌لاَ‌ يُنفِقُونَهَا فِي‌ سَبِيلِ‌ اللهِ‌ فَبَشٍّر‌هُم‌ بِعَذَ‌ابٍ‌ أَلِيمٍ». مطابق‌ اين‌ آية‌ شريفه، انفاق‌ در راه‌ خدا عبارت‌ است‌ از آن‌ انفاقي‌ كه‌ قوام‌ دين‌ به‌ آن‌ است؛ مانند انفاق‌ در جهاد و در جميع‌ مصالح‌ ديني‌ كه‌ حفظش‌ واجب‌ است‌ و هم‌چنين‌ آن‌ شئون‌ اجتماعي‌ مسلمين‌ كه‌ با زمين‌ ماندنش‌ شيرازة‌ اجتماع‌ از هم‌ گسيخته‌ مي‌گردد و نيز حقوق‌ مالي‌ واجب. و نهي‌ در آية‌ شريفه، نهي‌ از داشتن‌ پول‌ نيست، بلكه‌ نهي‌ از حبس‌ آن‌ است؛ چون‌ اسلام‌ مالكيت‌ اشخاص‌ را از حيث‌ كميت‌ محدود نكرده‌ و حتي‌ اگر شخص‌ مفروض، هزارها برابر آن‌ دفينه، ثروت‌ مي‌داشت‌ ولي‌ آن‌ را حبس‌ نمي‌كرد و در مجراي‌ معاملات‌ و اصلاح‌ گوشه‌اي‌ از شئون‌ جامعه‌ قرار مي‌داد، هيچ‌ عتابي‌ از سوي‌ اسلام‌ متوجه‌ او نمي‌شد. و اما انفاق‌هاي‌ مستحب‌ از قبيل‌ توسعه‌ بر خانواده‌ و دادن‌ به‌ فقرا در غير موردي‌ كه‌ به‌ مقتضاي‌ مصلحت‌ جامعة‌ مسلمين‌ واجب‌ شود، انفاق‌ در راه‌ خدا كه‌ مورد نظر آيه‌ است، نيست، بنابراين‌ ترك‌ آن‌ و جمع‌ مال‌ كنز شمرده‌ نمي‌شود.

      ‌از طرفي‌ ديگر، مطابق‌ سيرة‌ معصومين: انفاق‌ مستحب، به‌ ضعفا و از كار افتادگان‌ تعلق‌ مي‌گيرد، نه‌ كساني‌ كه‌ توانايي‌ كسب‌ درآمد را دارند. با اين‌ فرض، سفارش‌ ايشان‌ به‌ كار و كسبِ‌ رستگاري‌ اخروي‌ از ناحية‌ آن، خلاف‌ عقل، منطق‌ و وجدان‌ بشري‌ است.

      ‌بنابراين، يكي‌ از دو امر احتمال‌ دارد: يا پروتستانيسم‌ با سفارش‌ به‌ كسب‌ همگاني‌ رستگاري، خلاف‌ عقل‌ و متداول‌ همة‌ جوامع، حتي‌ جوامع‌ متعلق‌ به‌ خود، مشي‌ كرده‌ است‌ و يا منظور، افراد سالم‌ و تواناست‌ كه‌ در اين‌ صورت‌ تفاوتي‌ با اسلام‌ ندارد.

6. نقد ايراد فقدان‌ عقلانيت‌

    ‌در قرآن، لغت‌ عقل‌ پنجاه‌ مرتبه‌ به‌ كار رفته‌ و سيزده‌ مرتبه‌ در پايان‌ هر استدلال‌ عبارت‌ «افلا تعقلون» يا «افلا تفقهون» تكرار شده‌ است.

      ‌بسياري‌ از اين‌ موارد، تدبر در طبيعت‌ را سفارش‌ مي‌كنند؛ مانند آيات‌ 27 - 28 سورة‌ فاطر كه‌ در پايان‌ با عبارت: «اًِنَّمَا يَخشَي‌ اللَّهَ‌ مِن‌ عِبَادِهِ‌ العُلَمَأُ» خشيت‌ الهي‌ را ناشي‌ از سير آفاقي‌ مي‌داند و با توجه‌ به‌ آيات‌ قبل‌ كه‌ تدبر در طبيعت‌ را مطرح‌ مي‌نمايد، مقصود از اين‌ علم، علم‌ به‌ پديده‌هاي‌ طبيعي‌ است.

      ‌دعوت‌ به‌ تعقل‌ كه‌ منطق‌ قرآن‌ را تشكيل‌ مي‌دهد، موقعيت‌ كلامي‌ و فقهي‌ شيعه‌ را در مواجهه‌ با جريانات‌ افراطي‌ (طرفداران‌ قياس‌ و تفويض) و تفريطي‌ (منكرين‌ قياس‌ و جبري‌ مسلكان)، كاملاً‌ ممتاز ساخت‌ و اگر اين‌ راهي‌ كه‌ ايشان‌ با فهم‌ دقيق‌ قرآن‌ باز كردند، تعقيب‌ مي‌شد، منشأ پيدايش‌ بسياري‌ از علوم‌ اجتماعي‌ در ميان‌ مسلمانان‌ مي‌شد؛ همان‌ علومي‌ كه‌ اروپاييان‌ سرچشمة‌ آن‌ را يافته‌ و دنبال‌ كردند.57

    ‌نهايتاً‌ در مقام‌ پاسخ‌گويي‌ به‌ تقسيم‌بندي‌ چهارگانة‌ عمل‌ اجتماعي‌ بايد متذكر شد كه: اولاً، همه‌ جوامع‌ حتي‌ جوامع‌ غربي‌ داراي‌ نظام‌ ارزشي‌ مقبول‌ ولايتغيري‌ هستند كه‌ به‌ مثابة‌ سنگ‌ بنايي‌ براي‌ قرار دادن‌ ساير عناصر فرهنگي‌ بر آن‌ تلقي‌ مي‌شوند؛ به‌ طوري‌ كه‌ در هنگام‌ تخطي‌ از آن‌ها هيچ‌گونه‌ اغماضي‌ به‌ خرج‌ نمي‌دهند. اين‌ اصول‌ شامل‌ ليبراليسم، ناسيوناليسم، اومانيسم‌ و سكولاريسم‌ مي‌شود.

     ‌ثانياً، تغيير اهداف‌ همواره‌ عقلاني‌ قلمداد نمي‌شود؛ چه‌ بسا كه‌ اين‌ تغيير در پاره‌اي‌ موارد انحراف‌ از طبيعت‌ و هويت‌ واقعي‌ انسان‌ باشد كه‌ خسارت‌ها و فجايع‌ عظيمي‌ بر آن‌ مترتب‌ شود. اين‌ بحث‌ با رد نسبيت‌ اخلاقي‌ و استشهاد به‌ افعالي‌ كه‌ هيچ‌گونه‌ توجيه‌ مادي‌ ندارد - مانند شركت‌ در كارهاي‌ خيريه‌ - مبرهن‌ مي‌گردد.

      ‌ثالثاً، در اسلام‌ اهداف‌ نيز در هر زمان‌ ممكن‌ است‌ بسته‌ به‌ مصالح‌ عالية‌ اسلام‌ از باب‌ «الاهم‌ فالاهم» مورد تجديدنظر قرار گيرد؛ به‌ ويژه‌ كه‌ اجتهاد به‌ عنوان‌ موتور محركه‌ در بدنة‌ اسلام‌ تعبيه‌ شده‌ است.

    ‌قرآن‌ كريم‌ ايمان‌ را بر پاية‌ تعقل‌ و تفكر گذاشته‌ است. قرآن‌ همواره‌ مي‌خواهد كه‌ مردم‌ از انديشه‌ به‌ ايمان‌ برسند. قرآن‌ در آن‌ چه‌ بايد به‌ آن‌ مؤ‌من‌ و معتقد بود و آن‌ را شناخت، تعبد را كافي‌ نمي‌داند، لذا در اصول‌ دين‌ بايد تحقيق‌ كرد.58 در اسلام‌ جهان‌شناسي‌ مذهبي، در متن‌ مذهب، رنگ‌ فلسفي‌ يعني‌ رنگ‌ استدلالي‌ و تعقلي‌ به‌ خود گرفته‌ است. ازاين‌رو، جهان‌بيني‌ اسلامي‌ در عين‌ اين‌ كه‌ جهان‌ بيني‌ مذهبي‌ است، نوعي‌ جهان‌ بيني‌ عقلاني‌ - فلسفي‌ است.

    ‌از مزاياي‌ جهان‌ بيني‌ مذهبي‌ كه‌ جهان‌ بيني‌ علمي‌ و جهان‌ بيني‌ فلسفي‌ محض، فاقد آن‌اند، اين‌ است‌ كه‌ علاوه‌ بر جاودانگي‌ و علاوه‌ بر عموم‌ و شمول، قداست‌ بخش‌ است. به‌ اصول‌ جهان‌ بيني‌ تقدس‌ مي‌بخشد و با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ ايدئولوژي‌ بايد از حرارت‌ ايمان‌ برخوردار باشد و گرايش‌ ايماني‌ به‌ يك‌ مكتب‌ مستلزم‌ حرمتي‌ است‌ در حد قداست، روشن‌ مي‌شود كه‌ يك‌ جهان‌ بيني‌ آن‌ گاه‌ تكيه‌ گاه‌ يك‌ ايدئولوژي‌ واقع‌ مي‌شود كه‌ رنگ‌ و صبغة‌ مذهبي‌ داشته‌ باشد. كوتاه‌ سخن‌ اين‌ كه‌ يك‌ جهان‌بيني‌ آن‌گاه‌ مي‌تواند تكيه‌ گاه‌ عالي‌ و بي‌ نقص‌ يك‌ ايدئولوژي‌ قرار گيرد كه‌ وسعت‌ و استحكام‌ تفكر فلسفي‌ و قدس‌ و حرمت‌ اصول‌ مذهبي‌ را داشته‌ باشد.

     ‌محور فعاليت‌ بشر احتياج‌ است، يعني‌ خدا انسان‌ را در اين‌ دنيا با يك‌ سلسله‌ احتياجات‌ واقعي‌ مانند احتياج‌ به‌ خوراك، پوشاك، مسكن‌ و ... آفريده‌ است. يك‌ سلسله‌ از احتياجات‌ بشر ثابت‌ و لايتغير است. بشر بايد به‌ روح‌ خودش‌ نظام‌ بدهد، دستورالعمل‌ اخلاقي‌ بدهد و اين‌ها در همة‌ زمان‌ها يك‌ جور است. هم‌چنين‌ است‌ در مورد بعضي‌ ارتباطاتي‌ كه‌ بشر با مخلوقات‌ ديگر، نظير زمين، درخت‌ و حيوانات‌ دارد. ولي‌ انسان‌ براي‌ تأمين‌ همين‌ احتياجات، به‌ يك‌ سلسله‌ ابزار و وسايل‌ نياز دارد. وسايل‌ در هر عصر و زماني‌ فرق‌ مي‌كند چون‌ وسايل‌ در ابتكار خود بشر است. دين‌ به‌ وسيله‌ (البته‌ مشروع) كاري‌ ندارد. دين‌ هدف‌ را معين‌ مي‌كند و راه‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ را، اما تعيين‌ وسيله‌ تأمين‌ احتياجات‌ در قلمرو عقل‌ است. عقل‌ هر روز وسيلة‌ بهتري‌ انتخاب‌ مي‌كند و بشر به‌ حكم‌ قانون‌ اتم‌ و اكمل‌ مي‌خواهد از هر راه‌ كه‌ ساده‌تر و كم‌ خرج‌تر باشد به‌ هدف‌ خودش‌ برسد. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ يك‌ سلسله‌ از احتياجات‌ يعني‌ آن‌هايي‌ كه‌ انسان‌ را به‌ احتياجات‌ اوليه‌ مي‌رساند، متغير است.

      ‌به‌طور فشرده، در اسلام‌ اولاً، اهداف، آرمان‌ها و ارزش‌هاي‌ مطلقي‌ وجود دارد كه‌ لايتغيرند، لكن‌ اين‌ اهداف‌ بر اساس‌ احتياجات‌ ثابت‌ و لايتغير همة‌ افراد انساني‌ در همة‌ زمان‌ها و مكان‌ها شكل‌ گرفته‌اند و از آن‌ جا كه‌ انسان‌ها در اين‌ احتياجات‌ يكسان‌ بوده‌ و دگرگوني‌ در آن‌ها راه‌ ندارد، اهداف‌ و آرمان‌هاي‌ تعييني‌ از سوي‌ دين‌ نيز غير قابل‌ تغيير است. ثانياً‌ هم‌ چنان‌ كه‌ در طرح‌ ايراد نيز بدان‌ تصريح‌ شده‌ است، عمل‌ عقلايي‌ ارزشي‌ از نظر به‌ كار بردن‌ وسايل‌ منطقي‌ براي‌ نيل‌ به‌ هدف، عقلايي‌ است؛ به‌ ديگر سخن، از بهترين‌ وسايل‌ جهت‌ نيل‌ به‌ هدف‌ بهره‌ مي‌گيرد و اين‌ جا حوزة‌ دگرگون‌ پذيري‌ ديني‌ است.60

نتيجه‌گيري‌

     ‌مراجعه‌ به‌ منابع‌ اصيل‌ اسلامي‌ كاملاً‌ آشكار مي‌نمايد كه‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ نه‌ تنها با پيشبرد فكر و تكنولوژي‌ در تعارض‌ نيست، بلكه‌ همانند آن‌ چه‌ در مغرب‌ زمين‌ رخ‌ داد، مي‌تواند بزرگ‌ترين‌ و بالاترين‌ نقش‌ را در اين‌ زمينه‌ ايفا كند. با اثبات‌ اين‌ امر كه‌ اسلام‌ ناب‌ و خالص‌ داراي‌ عناصري‌ است‌ كه‌ كاملاً‌ با پيش‌زمينه‌هاي‌ مورد نياز براي‌ توسعة‌ اقتصادي‌ منطبق‌ است، هر گونه‌ ناخالصي‌هاي‌ هنجاري‌ و نهادينه‌ شده‌ در طول‌ قرون‌ متمادي‌ مردود مي‌باشد و نبايد به‌ عنوان‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ و خودي‌ مورد دفاع‌ جاهلانه‌ قرار گيرد. بدين‌ ترتيب، بازسازي‌ فرهنگ‌ امروزين‌ جامعة‌ ما بر مبناي‌ مكانيسمي‌ كاملاً‌ خودي، معقول‌ و خودجوش‌ صورت‌ خواهد گرفت‌ كه‌ از يكسو نظام‌ فرهنگي‌ بومي‌ را به‌ طور يكپارچه‌ و منسجم‌ حفظ‌ خواهد كرد و از سوي‌ ديگر از اصلاحات‌ موضعي‌ كه‌ كاملاً‌ منفعلانه‌ و برگرفته‌ از ساير منابع‌ فرهنگ‌ ساز است، كاملاً‌ اجتناب‌ مي‌شود.

 

پي‌نوشت‌ها :

1. زهرا كريمي، «پيرامون‌ برخي‌ موانع‌ توسعه‌ در ايران»، فرهنگ‌ توسعه، سال‌ دوم، شماره‌ 5، فروردين‌ و ارديبهشت‌ 1372 و سيد جواد طباطبائي، «بار ديگر دربارة‌ تجدد و توسعه»، فرهنگ‌ توسعه، سال‌ دوم، شماره‌ 7، مرداد و شهريور 1372، ص‌ 51.

2. موسي‌ غني‌نژاد، «ايدئولوژي‌هاي‌ التقاطي‌ و فرهنگ‌ ضد توسعه»، فرهنگ‌ توسعه، سال‌ دوم، شماره‌ 6، خرداد و تير 1372، ص‌ 53.

3. مهدي‌ پازوكي، بن‌ بست‌ توسعه‌ در جهان‌ سوم‌ (بي‌جا، بي‌نا، 1368) ص‌ 19.

4. علي‌ ديني، «تفاوت‌ كيفي‌ مفهوم‌ رشد و توسعه»، كتاب‌ توسعه، شماره‌ 1، ص‌ 84.

5. مهدي‌ پازوكي، همان، ص‌ 4.

6. ساموئل‌ هانتينگتون، سامان‌ سياسي‌ در جوامع‌ دستخوش‌ دگرگوني، ترجمه‌ محسن‌ ثلاثي‌ (تهران، نشر علم، 1370) ص‌ 147.

7. حسين‌ بشيريه، نوسازي‌ و دگرگوني‌ سياسي، جزوة‌ درسي‌ دورة‌ كارشناسي‌ رشتة‌ علوم‌ سياسي، دانشكده‌ حقوق‌ و علوم‌ سياسي‌ دانشگاه‌ تهران، 1373 - 1372، ص‌ 11.

8. نعمت‌ا فاضلي، «ارزيابي‌ انتقادي‌ نظرية‌ نوسازي»، نامة‌ پژوهش، شماره‌ 1، ص‌ 255.

9. حسين‌ بشيريه، همان.

10. ماكس‌ وبر، اخلاق‌ پروتستاني‌ و روح‌ سرمايه‌داري، ترجمه‌ عبدالكريم‌ رشيديان‌ و پريسا منوچهري‌ (تهران، انتشارات‌ علمي‌ و فرهنگي، 1373) ص‌ 31.

11. نعمت‌ا فاضلي، همان، ص‌ 263.

12. ماكسيم‌ رودنسون، اسلام‌ و سرمايه‌داري، ترجمة‌ محسن‌ ثلاثي‌ (تهران، شركت‌ سهامي‌ كتاب‌هاي‌ جيبي، 1358) ص‌ 147.

13. ابراهيم‌ آ.رجب، «اسلام‌ و توسعه»، ترجمة‌ علي‌ اعظم‌ محمدبيگي، فرهنگ‌ توسعه، سال‌ اول، شماره‌ 1، شهريور 1371.

.14 «اًِذَ‌ا جَأَ‌ أَجَلُهُم‌ لاَيَستَأخِرُونَ‌ سَاعَةً‌ وَ‌لاَ‌ يَستَقدِمُونَ» (اعراف‌ (7) آية‌ 34).

.15 همان.

.16 «هَل‌ من‌ خَالِقٍ‌ غَيرُ‌ اللَّهِ‌ يَرزُقُكُم‌ مِنَ‌ السَّمأِ‌ وَ‌الأَرضِ» (فاطر (35) آية‌ 3).

.17 «اللَّهُ‌ يُبسُطُ‌ الرٍّزقَ‌ لِمَن‌ يَشَأُ‌ وَيَقدِرُ» (رعد (13) آية‌ 26).

.18 علي‌ رضاقلي، «توسعه‌ اقتصادي‌ و جهان‌بيني‌ ما»، فرهنگ‌ توسعه، شماره‌ 7، ص‌ 14.

.19 همو، «توسعه‌ و جامعه‌ سنتي»، فرهنگ‌ توسعه، سال‌ دوم، شماره‌ 5، فروردين‌ و ارديبهشت‌ 1372، ص‌ 15.

.20 حسين‌ بشيريه، همان.

.21 علي‌ رضاقلي، همان، ص‌ 15.

.22 حديد (57) آية‌ 20.

.23 زخرف‌ (43) آية‌ 23.

.24 توبه‌ (9) آية‌ 34.

.25 ماكس‌ وبر، همان، ص‌ 27.

.26 مرتضي‌ مطهري، عدل‌ الهي‌ (قم، انتشارات‌ اسلامي، 1361) ص‌ 110.

.27 همان، ص‌ 111 - 113.

.28 همان، ص‌ 118.

.29 همان، ص‌ 116.

.30 مرتضي‌ مطهري، مقدمه‌اي‌ بر جهان‌ بيني‌ اسلامي‌ (قم، انتشارات‌ اسلامي، 1362) ص‌ 271 - 272.

.31 سيدمحمدحسين‌ طباطبائي، الميزان، ترجمة‌ سيدمحمدباقر موسوي‌ همداني، (قم، دفتر انتشارات‌ اسلامي، 1366) ج‌ 1، ص‌ 454.

.32 بقره‌ (2) آية‌ 124.

.33 مرتضي‌ مطهري، انسان‌ كامل‌ (قم، انتشارات‌ اسلامي، بي‌تا) ص‌ 20.

.34 انعام‌ (6) آية‌ 2.

.35 سيدمحمدحسين‌ طباطبائي، همان، ج‌ 7، ص‌ 9 - 10.

.36 مرتضي‌ مطهري، مجموعه‌ آثار (قم، انتشارات‌ صدرا، 1372) ج‌ 3، ص‌ 350.

.37 فاطر (35) آية‌ 3.

.38 سيد محمدحسين‌ طباطبائي، همان، ج‌ 16، ص‌ 276.

.39 هود (11) آية‌ 6.

.40 ر.ك: مرتضي‌ مطهري، بيست‌ گفتار (قم، انتشارات‌ اسلامي، 1361) ص‌ 101 - 106.

.41 حميد عنايت، جهاني‌ از خود بيگانه‌ (تهران: انتشارات‌ فرمند، 1353) ص‌ 86.

.42 شمس‌ (91) آيات‌ 9 - 10.

.43 مرتضي‌ مطهري، تكامل‌ اجتماعي‌ انسان‌ (تهران، صدرا، 1377) ص‌ 27 - 28.

.44 همو، بيست‌ گفتار، ص‌ 155 - 158.

.45 سيد محمدحسين‌ طباطبائي، همان، ج‌ 16، ص‌ 456.

.46 حر عاملي، وسائل‌ الشيعه، تصحيح‌ محمد رازي، بيروت، دار احيأ التراث‌ العربي، 1412، ج‌ 12.

47 . ر.ك: مرتضي‌ مطهري، مجموعة‌ آثار، ج‌ 4، ص‌ 624 - 628.

48 . همو، سيري‌ در نهج‌البلاغه‌ (قم، انتشارات‌ اسلامي، 1361) ص‌ 194 - 195.

49 . مطهري، بيست‌ گفتار، همان، ص‌ 63.

50 . سيد محمدحسين‌ طباطبائي، همان، ج‌ 16، ص‌ 578.

51 . همان، ص‌ 125.

52 . فجر (89) آية‌ 20.

53 . سيد محمدحسين‌ طباطبائي، همان، ج‌ 16، ص‌ 579.

54 . كهف‌ (18) آية‌ 46.

55 . ر.ك: مرتضي‌ مطهري، بيست‌ گفتار، ص‌ 163 - 167.

56 . ر.ك: سيد محمدحسين‌ طباطبائي، همان، ج‌ 9، ص‌ 333 - 335.

57 . ر.ك: مرتضي‌ مطهري، اصل‌ اجتهاد در اسلام‌ و حق‌ عقل‌ در اجتهاد، ص‌ 57 - 65.

58 . مرتضي‌ مطهري، مجموعه‌ آثار، ج‌ 3، ص‌ 59.

59 . همان، ص‌ 35.

60 . مرتضي‌ مطهري، اسلام‌ و مقتضيات‌ زمان‌ (قم، انتشارات‌ صدرا، 1368) ج‌ 1، ص‌ 192 -

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 01 بهمن 1393 ساعت: 16:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تأثیرات مثبت و منفی شبکه­های اجتماعی بر فرد و جامعه

بازديد: 871

 

«به نام خدا»

 

عنوان تحقیق:

تأثیرات مثبت و منفی شبکه­های اجتماعی بر فرد و جامعه

 

تهیه و تنظیم:

نسرین نیک فرجام

مدرسه کمال الملک

 

 

 

زمستان 93

 

 

فهرست مطالب:

مقدمه. 3

پيشينه پژوهش هاي انجام شده در رابطه با موضوع تحقيق.. 3

- پیشینه خارجی تحقیق.. 3

- پیشینه داخلی تحقیق.. 5

شبکه های اجتماعی مجازی؛معرفی و تاریخچه. 6

علل پیوستن به شبکه های اجتماعی مجازی.. 8

تعامل در شبکه های اجتماعی.. 8

چگونکی بهره گیری جوانان از شبکه های اجتماعی مجازی.. 9

مطالعات جمعیت شناختی کاربران.. 11

فیس بوک بر زندگی افراد چه تأثیری دارد؟13

نتیجه گیری.. 14

منابع.. 15

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه:

امروزه در قرن بیست ویک که با نام هزاره ی فناوری اطلاعات شناخته می شود,وسایل ارتباط جمعی نقش بسیار مهم و پر رنگی دارند ,به نحوی که وظایف و نقش های زیادی را بر عهده گرفته اند و نهادهایی را نیز به مقابله می خوانند.

در این بین نقش آگاهی سازی و پر کردن اوقات فراغت توده ی مردم و به ویژه نسل جوان (به طور خاص کشورهای جهان سوم که جمعیت جوان زیادی در اختیار دارند و کشور ما ایران نیز در زمره ی انان به شمار میرود.) به صورت آشکار و نقش همگن سازی عموم جامعه و حتی می توان گفت جامعه ی جهانی را می توان تحت عنوان نقش و وظیفه ی پنهان وسایل ارتباط جمعی می توان بر شمرد.

در بین وسایل ارتباط جمعی در این هزاره آن که از همه تاثیر گذار تر و با اهمیت تر میباشد اینترنت است ,که به صورت فراگیری استفاده از آن رو به گسترش میباشد.از بین تمام امکاناتی که اینترنت به مخاطبین خود ارائه می دارد؛استفاده از شبکه های اجتماعی رو گسترش است ؛بدین جهت که در سایت ها و وبلاگ ها تعامل بسیار محدود شده و در حد نظرات می باشد امادر جامعه ی جدید که تعاملات اجتماعی در آن رو به کاهش است و انسان ها به عنوان حیوانات فی النفسه اجتماعی ,به دنبال جایگزینی برای آن هستند شبکه های اجتماعی تحت عنوان یک تعامل اجتماعی مجازی و حتی فراگیر در سطح جهانی می تواند یک جای گزینی برای تعاملات از دست رفته انسانی باشد اما به اعتدال.

اما ما تحت عنوا ن جامعه شناس اجازه ی ابراز حکمی ارزشی در این رابطه نداریم و هم چنین نمی توانیم یک حکم مطلق صادر نماییم برای همه ی جوامع بشری.انچه که مهم است ما باید به دنبال حفظ نظم در جامعه باشیم و اگر این وظیفه را برای خود محترم بشماریم لاجرم باید در این بین و در راستای گرفتن نتیجه منطقی و درست توجهی نیز باید به نظام های سیاسی مختلف که در میزان تاثیر گذاری این شبکه ها بر نسل های مختلف جامعه و به طور خاص نسل جوان خود اثر گذار هستند داشته باشیم ؛چرا که نوع ایدئلوژی هر جامعه و هر نظام سیاسی با هم متفاوت است و خود این موضوع می تواند بر میزان تاثیر شبکه های اجتماعی اثر گذار باشد.

پيشينه پژوهش هاي انجام شده در رابطه با موضوع تحقيق

ضمن بررسي هاي به عمل آمده پيرامون موضوع تحقيق دريافتيم که تحقيقات بيشماري پيرامون موضوع انجام گرفته است که در ادامه برخي از مهمترين آن ها را ارايه مي دهيم:

- پیشینه خارجی تحقیق

1- در سال ۲۰۰۳ تحقيقی با عنوان «مصرف رسانه هاي جمعي در ميان نوجوانان» توسط جمعي از پژوهشگران اسپانيايي جهت توصيف مصرف رسانه هاي جمعي (تلويزيون، تلفن هاي همراه، كامپيوتر، اينترنت و بازي هاي ويدئويي) در ميان نوجوانان و تجزيه و تحليل تأثيرات آن بر روي سلامتي و پيشرفت آن ها صورت پذيرفته است. در اين تحقيق كه به روش پيمايشي صورت گرفته است، از نمونه اي آماري شامل ۸۸۴ نوجوان ساكن شش شهر ايلات كانتابرياي اسپانيا كه بين ۱۴ تا ۱۸ سال سن داشتند و در مقاطع سوم و چهارم دبيرستان مشغول تحصيل بود ه اند، استفاده شده است. يافته ها نشانگر اين هستند كه نوجوانان در طول ايام هفته بطور ميانگين ۳ ساعت در روز و در روزهاي تعطيل آخر هفته نيز بطور ميانگين ۲/3 ساعت در روز را به تماشاي تلويزيون مي پرداختند. استفادة آن ها از كنسول هاي بازي نيز بطور ميانگين ۶۹/0 در روز ( ۴۱ دقيقه) در طول هفته و ۰۹/۱ ساعت در روز ( ۶۵ دقيقه) در تعطيلات آخر هفته را شامل مي شود. اين افراد از اينترنت نيز به ميزان ۸۳/0 ساعت ( ۴۹ دقيقه) در روز در طول ايام هفته و ۱۵ / ۱ ساعت در روز ( ۶۹ دقيقه) در تعطيلات آخر هفته استفاده مي كنند. 2/87 درصد نوجوانان داراي تلفن همراه هستند (اين آمار در برگيرنده ۶ /۹۱ درصد دختران 4/82 درصد پسران مي باشد). نوجوانان بطور ميانگين در سن ۱۳ سالگي اولين تجربه كار با تلفن همراه را كسب كرده اند. هزينه ماهانه تلفن همراه براي دختران بالغ بر15 واحد پولي و براي پسران بالغ بر ۱۰ واحد پولي مي شود و همچنين از تلفن هاي همراه نيز غالباً براي ارسال پيامك بهره گرفته مي شود. تقريباً نيمي از نوجوانان ( ۴/46 درصد) تلفن همراه خود را با خود به دبيرستان مي برند و آمارها نشان مي دهند كه بطور ميانگين در ميان اعضاي خانواده هاي آن ها حداقل سه تلفن همراه وجود دارد. اكثر آن ها ( ۱/82 درصد) علاقمند به گشت و گذار در اينترنت مي باشند اما در اين ميان پسران ترجيح مي دهند كه بيشتر به گشت و گذار و دانلود بازي بپردازند و دختران علاقه بيشتري به چت و ارسال ايميل از خود نشان مي دهند. ۶۲ درصد نوجوانان به كافينت رفته اند و ۸/ 40 درصد آن ها، بويژه پسران (۳۳ درصد از پسران در مقابل 7 / ۷ درصد از دختران)، نيز از وب سايت هاي پرونوگرافي بازديد كرده اند. درحدود دوسوم از نوجوانان ( ۵/71درصد)، بويژه پسران ( ۸۷ درصد از پسران در مقابل 57 درصد دختران)، از كنسول بازي هاي ويدئويي برخوردار بوده اند. علاوه براين آن ها بطور ميانگين از سن ۸/8 سالگی بازی با این وسایل را آغاز کردند. در این خصوص پسران بيشتر ترجيح مي دهند كه بازي هاي تيراندازي، مبارزه اي، ورزشي و اتومبيل راني را انجام دهند. در مقابل اين امر دختران به بازي هاي ماجراجويانه علاقمند هستند. تقريباً يك چهارم اين نوجوانان (2/22 درصد) پول خود را صرف بازي هاي ويدئويي و كافينت ها مي كنند. (پسران بطور ميانگين 06/27 درصد واحد پولي در ماه و دختران 81/16 واحد در ماه).

محققان اين پژوهش معتقدند كه بطور كلي متخصصان امور اجتماعي و بخصوص متخصصان امور بهداشت و سلامت مي بايست كه آموزش هاي بهداشتي در مورد مصرف رسانه هاي جمعي را از طريق تشويق و تعليم نوجوانان در مورد استفاده معقولانه از اين وسايل افزايش دهند. آن ها در ادامه مي افزايند كه والدين بايد محدوديت استفاده كمتر از دو ساعت را براي استفاده از رسانه هاي جمعي براي نوجوانان خود اعمال كرده و از اينكه اين وسايل در اتاق خواب آن ها وجود داشته باشد ممانعت بعمل آورند. همچنين معتقدند كه والدين مي بايست كه نوجوانان خود را در مورد بازي هاي ويدئويي دسترسي به اينترنت و كاربرد ايميل آموزش داده و بر آن نظارت كنند(۲۰۰۳ Sanz, Figuero et al).

2-پژوهش «مطالعه در باب مصرف رسانه» توسط ميلوارد براون از اعضاي اتحاديه اي اروپايي تبليغات تعاملي در اكتبر سال ۲۰۰۴ انجام گرفته است. هدف از انجام اين پژوهش ارزيابي نحوه تخصيص زمان شهروندان اروپايي نسبت به مصرف رسانه هايي چون تلويزيون، راديو، روزنامه، مجله و اينترنت بوده است. محقق در اجراي پژوهش خود از نمونه آماري ۷۰۰۰ نفري ذيل بهره برده و براي جمع آوري داده ها نيز از انجام مصاحبه تلفني با هريك از اين افراد استفاده نموده است.

تعداد ۱۰۰۰ نفر از هر يك از كشورهاي بريتانيا، فرانسه، آلمان، اسپانيا و ايتاليا

تعداد ۵۰۰ نفر از هر يك از كشورهاي بلژيك و هلند

تعداد ۳۳۳ نفر از هريك از كشورهاي دانمارك، سوئد و نروژ

يافته هاي برآمده از اين تحقيق اشاره مي كنند كه در حال حاضر تقريباً نيمي از اروپاییان (48 درصد) از اينترنت استفاده به عمل مي آورند. ضريب نفوذ اينترنت در بازارهاي اروپاي شمالي بالا بوده و بطور ميانگين دوسوم پاسخگويان در اين بازارها به اينترنت دسترسي داشته اند. ضريب نفوذ اينترنت در كشور هلند نيز تقريباً به همين ميزان مي باشد. اين در حالي است كه كمترين ضريب نفوذ اينترنت كه ۳۴ درصد مي باشد مربوط به كشور اسپانيا است. نيمي از افراد مورد مطالعه كمتر از پنج ساعت از وقت خود را در هفته صرف اينترنت مي نمايند. در مقابل ۱۰ درصد از اين افراد بيش از ۲۶ ساعت از زمان خود را در هفته به استفاده از اينترنت مي گذرانند. تلويزيون با مصرف ميانگين پنج روز در هفته به عنوان پرمصرف ترين رسانه شناخته مي شود بطوريكه از تمام اوقاتي كه اروپائيان صرف انواع رسانه ها مي كنند. تلويزيون با ۳۳ درصد بالاترين سهم را نصيب خود كرده، پس از آن راديو با ۳۰ درصد رتبه دوم را از آن خود ساخته است. در رده هاي سوم و چهارم و پنجم نيز به ترتيب اينترنت با ۲۰ درصد، روزنامه ها با ۱۱ درصد و مجلات با ۸ درصد جاي گرفته اند.

3- در آسیا، در تایوان (ینگ و تونگ 2004) کره (ونگ ، لی و چنگ، 2003)، هندوستان(نلوا و اناند 2003) و هنگ کنگ (چک و لیونگ 2004) پژوهش هایی در زمینه اعتیاد به اینترنت انجام شده است. سندرز وهمکاران (2000) در پژوهشی نشان دادند که استفاده مداوم از اینترنت با افسردگی و انزواي اجتماعی نوجوانان همراه است. بولن و هري (2000 ، به نقل از معیدفر و همکاران، 1384) به این نتیجه رسیدند که هرچه جوانان زمان بیش تري را با اینترنت سر کنند، درمقابل از میزان زمانی که صرف محیط اجتماعی واقعی شان خواهند کرد، کاسته خواهد شد.

4- یانگ (1998) در مطالعه اي که انجام د اد، دریافت که 80 درصد از پاسخ گویان، کاربران وابسته به اینترنت بودند که انگاره هاي رفتار معتادانه قابل توجهی را از خود بروز دادند. وي خاطر نشان می سازد که وابستگی به اینترنت، گسست ها و انقطاع هاي شدیدي در زندگی تحصیلی، اجتماعی، مالی و شغلی مشارکت کنندگان ایجاد کرده است.

5- در مطالعه شوتون (1997) مشخص شد که کاربران کامپیوتر، تمایل چندانی به یادگیري مهارت هاي اجتماعی از خود نشان نمی دهند.

- پیشینه داخلی تحقیق

1- غلامعلیان (به نقل از آتش پور و نادي، 1383) در تحقیقی، به بررسی میزان شیوع سندرم اعتیاد به اینترنت و تأثیرات روانی- اجتماعی آن در کاربران اصفهانی پرداخته است. نتایج تحقیق نشان داد که میزان سندرم اعتیاد به اینترنت در گروه سنی30-20 سال از سایر گروه ها بیش تر است. هم چنین کاربران معتاد با نشانه هاي اختلال افسردگی و پارانویید مشخص شدند و کار کردن با اینترنت را به هم نشینی با خانواده و گردش رفتن با دیگران ترجیح می دادند. به علاوه مشخص شد، نوع و سبک تفکر کاربران نیز می تواند عاملی در علاقه مندي آنان به اینترنت و نوع رفتارهاي آنان باشد.

2- بنابر پژوهش انجام شده توسط سجادیان و نادي (1385) تحت عنوان «ارتباط بین افسردگی و انزواي اجتماعی کاربران اینترنت نوجوان و جوان با مدت زمان روزانه معمولی کاربري اینترنت»که به روي 118 نفر از مشتریان معمول کافی نت هاي مجاور شهر اصفهان انجام شده است، تست افسردگی بک و تست محقق ساخته انزواي اجتماعی براي ارزیابی افسردگی و انزواي اجتماعی براي افراد نمونه استفاده شد. داده ها با استفاده از ضرایب همبستگی پیرسون، اسپیرمن و t گروه هاي مستقل تحلیل گردید. یافته هاي مطالعه حاکی از وجود رابطه مثبت بین افسردگی و انزواي اجتماعی با مدت زمان معمول استفاده از اینترنت در کاربران نوجوان و جوان است (01/0<P). بنابراین نتیجه گیري می شود که استفاده بیش از حد از اینترنت می تواند، براي سلامت، رشد روانی و رشد اجتماعی نوجوانان و جوانان خطر آفرین باشد.

3- تحقیق هما زنجانی زاده و علی محمد جوادي (1384) تحت عنوان «بررسی میزان و نوع استفاده از اینترنت و تأثیر آن بر ارزش هاي خانوار در بین دانش آموزان دبیرستانی مدارس دولتی ناحیه 3 مشهد» می باشد. روش این تحقیق پیمایشی و حجم نمونه آن 403 نفر بوده است. برخی از نتایج این تحقیقات به این شرح می باشد:

7/ 44در صد از پاسخ گویان از اینترنت استفاده می کردند و 3/55درصد استفاده نمی کردند. میزان استفاده از اینترنت در بین دختران7/46 درصد و در بین پسران3/53 درصد بوده است.

شبکه های اجتماعی مجازی؛معرفی و تاریخچه:

سایت های شبکه های اجتماعی مبتنی بر وب هستند که با اتصال مردم و گروه ها به یک دیگر سبب به اشتراگ گذاری اطلاعات از طریق اینترنت می شوند..

کاربران در این فضا بعد ازایجاد پروفایل و مراحل عضویت,با مشارکت در این فضا و با کمک قابلیت های چند رسانه ای سایت از قبیل گذاشتن عکس,متن,محتوا و یا لینک به محتواحای بیرونی,فضای خود را توسعه می دهند.در حال حاضر صدها سایت شبکه ی اجتماعی با قابلیت های مختلف وجود دارد و شامل پروفایل های نمایانی است که فهرست کاربر های سیستم را نشان می دهند و میلیون ها کاربر توجهشان را به آن معطوف کرده و این سایت ها را در زمره کارها و فعالیت های روزانه شان قرار داده اند.

این شبکه ها امکانات فنی متفاوتی دارند؛بعضی از سایت های این شبکه بر اساس مقوله های خاص مذهبی؛نژادی,جنسی ,سیاسی یا سایر شاخص های شناختی طراحی شده اند.اما در مجموع می توان از لحاظ نوع استفاده (آموزشی,تجاری,سرگرمی ,سیاسی...),تمرکز(پوشش موضوعی و جعت گیری خاص/عمومی) و هم چنین نوع دسترسی(محدود/نامحدود)این شبکه ها را طبقه بندی کرد.

وب سایت های شبکه های اجتماعی به صورت کنونی از سال ۱۹۹۷ با ظهور سیگس دگریس((www.sixdegrees.com)) شکل گرفتند.خدمات این سایت با وجود داشتن میلیون ها عضو به تنظیم پروفایل و امکان ارسال و دریافت درخواست دوستی از دیگر اعضا محدود میشد به همین خاطر در سال۲۰۰۰ تعطیل شد و در این دوران یعنی از ۱۹۹۹ ۲۰۰۱ وب سایت های شبکه اجتماعی دیگری با امکانات جدید هم چون ایشین اونیو,بلک پلانت,کرتو,کای ورلد و...به وجود آمدند که افراد را به ایجاد صفحات تخصصی,شخصی,حرفه ای و دوست یابی ترغیب می کردند.اما از سال ۲۰۰۱ با به وجود آمدن سایت های چون ریز,لینکدین, و فریندستر (Ryze, Linkedin, Friendster)؛ (امور تجاری), کوچ سرفینگ (Coach Serfing) (مسافرت),مای چرچ(My Church) (برای مسیحیان) داگستر(Dogster) (برای سگ ها), کتستر (Catster) (برای گربه ها) و موارد دیگر؛روند تخصصی شدن شبکه های اجتماعی مجازی سرعت گرفت و کاربری شبکه ها از یکدیگر متمایز شد.هز چند تفاوت اساسی در شبکه های اجتماعی مجازی رامی توان در این نکته جستو جو کرد که پشتیبانی از روابط شبکه ای آنها معطوف به مسائل فردی یا غیر فردی کاربران است.

این گسترش و توسعه ی شبکه های اجتماعی مجازی با این سرعت نشان از اقبال این خدمت در بین توده ی مردم در جامعه ی جهانی دارد.با وجود این که بیشتر شبکه های اجتماعی از جمله توییتر و فیس بوک در ایران با مسئله فیلترینگ مواجه هستند اما ما شاهد آن هستیم که استقبال کراربران ایرانی نیز از سایت های مذکور روند چشم گیری داشته است چنانکه بر طبق آمار الکسا؛فیس بوک یکی از ده سایت برتر مورد استفاده ی ایرانیان در فضای مجازی است.

از علل این استقبال می توان گفت که با وجود این که از زمان پا به عرصه گذاشتن این ردیف از سایت ها زمان زیادی نمی گذرد اماعللی چند باعث می شوند تا افراد به استفاده از این سایت ها رغبت نشان دهند؛از جمله مسئله تازگی وجذابیت این نوع از سایت های مذکور و هم چنین قابلیت های این سرویس؛که باعث میشود مخاطب از آن حالت منفعل بودن خارج شده و خود را موجودی فعال در بین میلیون ها فرد فعال دیگر ببیند و هم چنین پخش شدن اندیشه ها و چیز هایی که مورد علاقه اوست. حتی نوشته هایش در فضایی بدین وسعت که این را می توان در سه سطح مورد بررسی قرار دارد«اطلاعات,ارتباطات,تعاملات»

هم چنین به نظر می رسد که کاربران ایرانی به خصوص نسل جوان ما اغلب برای استفاده از امکانات دوست یابی به این نوع از سایت ها مراجعه می کنند ،که خود این می تواند عللی چند داشته باشد.

یکی آن که جامعه ی ایران در گذر از سنت به مدرنیته است و این نسل میخواهد راه زندگی خود را خود تعین کند و به دنبال سبک زندگی غربی می گردد و دوستی هایی که در نظر او موجه ودر نظر جامعه ی او نا موجه است.پس او سعی بر آن دارد که به دور از چشم بخش سنتی جامعه که اغلب هم بی سواد بوده و هم چنین با چنین امکاناتی مواجه نیستند در سمت ارزش های خود به پیش برود و خود را در چنین جامعه ایی که به سمت فرد گرایی به پیش می رود از تنهایی به در آورد و خلا خود را بتواند تا به حدی پر کند.

از علل دیگر می تواند این باشد که در جامعه ای مثل ایران که امکان ابراز تمام عقاید سیاسی به طور کامل وجود ندارد نسل جوان و سرکش سعی میکند تا گفته های خود را از این مجرا بیان کند .اما باید بدین نکته توجه کرد که این انگیزه اغلب نه برای کارهای سیاسی بلکه برای شرکت در بحث های سیاسی است و به نظر می رسد این عده دارای فعالیت های سیاسی سازمان یافته نیستند.اما از این نکته نیز نباید غافل ماند که فعالیت های سازمان یافته نیز وجود دارد.

 

علل پیوستن به شبکه های اجتماعی مجازی:

در این بخش برای آن که ما بتوانیم برای مذکورات بالا شاهد مثالی بیاوریم به یک نمونه از پژوهش های داخلی مطالعه اکتشافی مسعود کوثری که جهان فرهنگی کاربران ایرانی در شبکه اجتماعی «اورکات» بررسی کرده را می آوریم.

این پژوهش به علت تحلیل محتوای کمی مندرج در صفحات عضویت کاربران ایرانی,نشانه های فرهنگی مورد توچه جوانان عضو شبکه اورکات را ترسیم می کند.نتایبج تحقیقات نشان می دهد مهم ترین علت حضور کاربران در شبکه,پیدا کردن دوست و بعد از آن پیدا کردن شریک فعال برای زندگی بوده است.اکثر آنها خود را بدون گرایش سیاسی مشخص اعلام کرده اند و متوسط افراد شبکه دوستان یک عضو اورکات در بیش از نیمی از موارد سیزده نفر و از میان علایق فرهنگی ؛ یه حوزه موسیقی,فیلم و ادبیات از دیگر حوزه ها برای اعضا جالب تر بوده است.

البته توجه به موسیقی کلاسیک و پاپ غربی ,کتاب و فیلم های خارجی بیش از انواع سنتی و داخلی آنها دیده شده است.در این تحقیق از بین اجتماعات شناسایی شده در اورکات به ترتیب اجتماعات هنری و ادبی(۵/۲۰)اجتماعات اجتماعی و تفریحی(۵/۱۱درصد)و اجتماعات جنسی(۲/۶درصد) بیشترین اعضا را به خود اختصاص داده و اجتماعاتی هم چون دینی و معنوی (۴/۳درصد)؛ورزشی(۱/۳),فناوری اطلاعات(۶/۲درصد),سیاسی(۵/۲درصد),دانش آموزی(۳.۲درصد)و عاشقانه(۳/۲درصد) در رده های بعدی قرار می گیرند.در مجموع نتایج تحقیق ازمشارکت گفتوگویی کاربران در قالب بیوستن به انجمن های مختلف,حاکی از تنوع هویتی کاربران و همراه شدن با جریان جهانی شدن فرهنگی حکایت داردو در این راستا به نیاز کشور به یک سیاست هویتی مناسب و غیر طرد کننده تاکید می کند(کوثری,۱۳۸۶)(دکتر محمود شهابی,۱۳۹۱)

تعامل در شبکه های اجتماعی:

دقت به این نکته در مرحله پیشرفت فناوری کدام یک از عوامل تاثیر گذار بوده اند؛برای رسیدن به درکی واقع بینانه تر از نقشی که میتواند در حوزه اجتماعی داشته باشد؛مسئله ای مهم است.هنگامی که وب به جامعه ی انسانی راه یافت کسی تصور ایم مقدار از تغییر و تحول را نداشت تا حدی که به رغم آسیب های ناشی از از آن نتوان زندگی بدون آن را تصور کرد.گسترده ترین ارتباطات تعاملی درون شبکه های اجتماعی مجازی صورت میگیرد.انواع شبکه های مذکور به زغم نفاوت های شاختاری و کارکری شان,ویژگی های مشترکی دارند که آنها را از دیگر خدمات اینترنتی متمایز میکند:

۱ :ابزارهای پیشرفته برای به اشتراک گذاری محتوای دیجیتالی(متنها؛تصاویر,موسیقی,ویدئو ها, برچسب ها و ...)بین اعضای شبکه

۲:ابزارهای پیشرفته برای اجتامعی کردن اعضا و ارتباط آنها

۳:ماهیت مشارکت آزاد وامکان فعالیت در مقیاس بزرگ

۴:محدوده عظیم موضوعی و توانایی بایگانی داده ها

۵:دسترسی آزاد به (برخی) از داده های عمومی در باره کاربران و رفتارشان

۶:کیفیت های نسبتا جدید در تعامل نسبتا زیاد

از موارد بالا آنچه که حائز اهمیت است و باعث تمایز شبکه های اجتماعی مجازی با وبلاگ ها,چت روم ها و دیگر اجتماعات مجازی میشود,تنوع زیاد در سطح تعامل و اجتماعی سازی مجازی موجود در شبکه هاست.این عوامل,میتواند اطلاعاتی را که نیز از این شبکه ها استخراج می شوند را نیز تعیین کند.گفتنی است هر چه سطح بیشتری برای همکاری وجود داشته باشد,تعامل بیشتری نیز در شبکه های اجتماعی مجازی وجود خواهد داشت.تعامل زیاد کلید بقای شبکه های اجتماعی مجازی است. کیوسیس تعامل را محصول یکی از سه دسته عوامل ساختار رسانه(ظرفیت سیستم رسانه برای انتقال و دریافت اطلاعات در اشکال چند گانه),مجموعه ارتباطی(بستری که در آن مبادله پیام انجام می شود),و درک کاربران(مفهوم موجود در ذهن کاربران و شرکای ارتباطی و حس مشترک آنها)می داند.

از آنجا که هر شبکه اجتماعی مجازی می تواند سطح متفاوتی از اجتامعی سازی را فراهم کند با استفاده از این سطوح می توان خدمات اینترنتی را طبقه بندی کرد: سطح اول دسترسی به اطلاعات شبکه را ممکن می سازد.سطح دوم سبب می شود کاربران محتوای دیجیتالی را مبادله کنند و سطح سوم,امکان پیوستن و مشارکت در یک منفعت جمعی را و یا به عبارتی مشارکت در یک اقدام هماهنگ را برقرار میکند و سطح چهارم,باعث میشود اعضا پروفایل های خود را اشکار کنند و در نهایت,اعضا میتوانند یک شخصیت مجازی یا آواتار(تجسم اینترنتی) را در یک محیط کاملا شبیه سازی شده سه بعدی مشاهده کنند.(همان)

چگونکی بهره گیری جوانان از شبکه های اجتماعی مجازی:

از مهم ترین اهداف کاربران برای پیوستن به شبکه های اجتماعی مجازی پیگیری روابط دوستی و فامیلی و وابستگی های خانوادگی است که در این بخش انگیزه انسجام بخشی اجتماعی نامیده می شود.از آنجا که روابط گروهی در سنین نوجوانی و جوانی از اهمیت خاصی برخوردار بوده و همسالان اوقاتی از شبانه روز را در فضای آموزشی,ورزشی,کاری و تفریحی با هم می گذرانند در ایجاد الگوی رفتاری یک دیگر نقش مهمی ایفا می کنند,چنانچه اضهارات کاربران نیز حاکی از آن است که حضور جوانان در شبکه های اجتماعی مجازی,به دنبال فشار گروه دوستان و به نگیزه همکاری و همنوایی با آنان انجام شده است.بنابراین یکی از دلایل عضویت در شبکه های اجتماعی مجازی,حس تعقل به یک گروه,بودن در میان آنان و عضو آنها تلقی شدن است.در سایه تعاملات شبکه ای به رغم فاصله فیزیکی,نزدیکی عاطفی اعضا نیز احساس می شود.

میتوان مطمئن بود که دوستان قدیمی محفوظ اند و شاید هم از همیشه نزدیک تر شده اند.علاوه بر این,انتخاب گری و گزینش گری کاربر فرصت تعامل اجتماعی خارج از تیر رس والدین و استقلال در رئابط اجتماعی را متفاوت از نجار های جامعه به ویژه برای کاربران کم سن و سال فراهم می کند.

از صحبت های کاربرای چنین استنباط می شود که روابط شبکه ای برای بسیاری از جوانان حکم تداوم,تحکیم و تکمیل فعالیت های واقعی را دارد.ضمن آنکه ظرفیت های نتنوع شبکه از جمله گفتوگو,بازی های متعدد,تبادل موسیقی,محتوا,عکس و ...در بسط کمیت روابط و ارتقای کیفیت هانها نقش به سزایی دارد.از نگاه کاربران جوان مشارکت کننده در این پژوهش,شبکه های اجتماعی فرصت تفنن و شوخی با دوستان را فراهم آورده و از این راه فضایی مفرح و شاد برای گذراندن وقت و رفع خستگی تلقی می گردد.به زعم این کاربران با بهره گیری از فضای شبکه,تجربه فراغتی مشترک و لذت بخشی که سازگار با گرایشات و تمنی های دوران جوانی است با انگیزه شخصی,انتخاب و در کنار فعالیت های روزمر دنبال میشود.

همچنین خود واقعی و دلخواه کاربر,در قالب رفتار ارتباطی و اعلام نظراتی که در جامعه واقعی برای حفظ ظاهر و همراهی با دیدگاه های مسلط,هنجارهای اجتماعی موجود کمتر و یا اصلا بروز داده نشده اند فارغ از هرگونه فشار فرصت عرضه می یابند.از این رو برای عده زیادیس از اعضا,فعالیت در شبکه,اطلاعات یابی نامحدود,کنجکاوی در زندگی دوستان و آشنایان,سرگرمی در دسترس,تفریحی کم هزینه و گاهی منشاء اثر که از یک سو به شادی,رضایت و تجدید روحیه کاربر از سوی دیگر به اعتماد به نفس و حس توانمندی به عاملیت فردی وی می انجامد.همچنینی در برخی موارد تلاش جمعی را به منظور نیل به حقیقت رغم می زند ,به طور مثال,انتشار اخبار,ایده ها,قیاس و تطبیق شنیده ها و مستندات تصویری, در بین اعضا به واکنش سریع و صریح جمعی نسبت به برخی از مسائل شده به گونه ای از کنترل غیر رسمی از پایین به بالا را در جامعه جاری و ساری میکند.بنابراین تمام ساعاتی را که این جوانان در این شبکه ها سپری می کنند را نمی توان وقت گذرانی بیهوده محسوب کرد.

این فعالیت مجازی دائم و یا حاشیه ای برای جوانان مجردی که با انواع استرس ها,و اضطراب های دورا ن تحصیل,سربازی,بازار کار و ... درگیر هستند و یا جوانانی که در دوران گذار از وضعیت تجرد به تاهل هستند و به تازگی با به عهده دار شدن وظایف شفلی و مسئولیت های خانوادگی در شرایط اقتصادی امروز,برای تامین هزینه های زندگی,فعالیت های تفریحی آنان محدود شده است جایگاه ویژه ای می یابد.بنابراین انتخاب آزادانه,میزان مشارکت با میل و رغبت در جمع دوستان,خود بودن و یا گمنام بودن اعضادر میان جستوجوی صفحات گفتوگوها و اضهار نظر ها,تبادل بی پرده احساسات و نظر ها,تعدیل و تشویق ها و دلهره ها بدون مشکلات اجتماعی که گاه در ابراز نظر رودر رو دید ه میشود کنشگری و رضایت مندی جوانان را تحت الشعاع قرار داده و از مهم ترین محرک ها برای تداوم فعالیت کاربران محسوب می شود.

بنابر این دید ه می شود در فضای شبکه, برخی از کاربران جوان به انگیزه زندگی به سبک مورد علاقه خود, که در فضای واقعی قدرت اعمال آنرا ندارند و با دنبال کردن شکل متفاوتی از روابط گسترده تر,در فضای و سیع تر,با افراد بیشتر, به عضویت و مشارکت در شبکه های اجتماعی مجازی روی می آورند. همراه بودن با مهارت های روز دنیا نیز از جمله محرک هایی است که جوانان بسیاری را به فعالیت در این شبکه ها رهنمون می کنند. از این رو عاملیتدر عرصه فعالیت های شخصی تعاملات اجتماعی, محیط تحصیلی و حرفه ای,کسب توانمندی ها,استاندارها و مهارت های قرن بیست و یکم و در نهایت تجربه زیست یک زندگی مدرن تحقق یافته و به منظور ایجاد لذت و رضایت بیشتر,تداوم می یابد. اما در این میان مراقبت و نظارت والدین, بر شبکه روابط دوستی, امور تحصیلی,ازدواج و اشتغال جوانان و پیوند های اجتماعی و خویشاوندی و محله ای,هنجارهای اجتاماعی,مذهبی و حتی طبقه ای موجود,از نظر جوانان محدودیتی تلقی میشود که با گسنرش دامنه تعاملات و ارتباطات شبکه ای با افراد غیر هم جنس,غیر هم کیش, هم وطن و هم مسلک به اصطلاح دور زده می شوند تا بر گزینش گری,اکان کنش گری نامحدود,حس تجربه گرایی, گریز از کنترل و نو خواهی نسل جوان در عصر جدید مهر تاییدی باشند.(شبکه های اجتماعی مجازی و کاربران جوان؛محمود شهابی؛۹۱ ؛۲۱)

مطالعات جمعیت شناختی کاربران:

مطالعات جمعیت شناختی مجازی حاکی از آن است که کاربران شبکه های اجتماعی از قابلیت ها و امکانات متنوع این شبکه ها به یک میزان و در یک سطح استفاده نمی کنند,برخی از کاربران اینترنتی در چند شبکه اجتماعی عضو هستند,روزانه به این سایت ها سر میزنند و از اکثر امکانات آن ها استفاده می کنند.و برخی دیگر ممکن است تنها در یک سایت عضو باشند و هر از چند گاهی ممکن است تنها به صفحه شخصی خود شان مراجعه کنند.بین این دو گروه نیز کاربران اینتر نتی بر حسب نوع و میزان استفاده شان از شبکه های اجتماعی در طیف وسیعی قرار می کیرند. از جمله این دسته بندی ها می توان به پژوهش سایت اندرسون انالیتیکس(Anderson Analytics) در باره کاربران شبکه های اجتماعی انجام شده است.این پژوهش با تاکید بر کاربران اینترنتی آمریکایی با تاکید بر فیس بوک انجام شده است و پس از گرداو ری اطلاعات مربوط به نوع رویارویی این کاربران با شیکه های اجتماعی ,آنها در چهار گروه طبقه بندی شده اند.

۱: کاربران ماهر که تعداد این دسته از کاربران حدود ۲۴ میلیون نفر و میانگین سنس آنها ۲۷ سال می باشد

۲:کاربران فراغتی ۲۱ میلیون نفر در این گروه جای میگیرند. که مینگین سنی آنها ۴۵ سال است

۳:کاربران به دنبال سرگرمی: میانگین سنی این گروه ۲۹ سال و و تعداد آنها ۲۹ میلیون نفر محاسبه می شوندو

۴:کاربران تجاری:که میانگین سنی این افراد۳۳سال و تعداد آنها ۳۵ میلیون نفر تخمین زده می شود.

اما در اینتر نت کاربرانی هم هستند که در استفاده از امکانات جدید پیشگام هستند,ولی نسبت به عضویت در شبکه های اجتماعی اشتیاقی از خود نشان نمی دهند و در فعالیت های انلاینشان آنها را به کار نمی گیرند که جمعیتی حدود ۷۸ میلیون نفر و میانگین نسی انها از ۴۵ سال به بالا هستند.گروهی دیگر از کاربران اینتر نتی که عموما از شبکه های اجتماعی استفاده نمی کنندکاربران پر مشغله هستند.میانگین سنی این گرو ه از کاربران ۴۵ سال است و تخمین زده می شود ۳۲ میلیون نفر در این دسته قرار گیرند. گرو ه دیگری که شبکه های اجتماعی را به کار نمی گیرند کاربران نگران هستند.میانگین سنی این گروه ۵۳ سال و تعداد آنها حدود ۳۰ میلیون نفر است..آخرین گروه ی که از شبکه های اجتماعی استفاده نمی کنند کاربران بد بین هستند میانگین سنی این گروه ۴۹ سال است و تعدا این ها ۱۶ میلیون نفر می باشد.(مولایی,۱۳۸۸)

سایت های شبکه های اجتماعی که اجتماعات مجازی کاربران اینترنتی هستند,خبرساز ترین سایت های اینترنت در سالهای اخیر محسوب می شوند.بر اساس مطالعه ای که سایت اندرسون آنالیتیکس بر روی کاربران شبکه های اجتماعی مجازی از جمله فیس بوک انجام داد ه است به تفاوت استفاده ی نسل ها و گروه های سنی از شبکه های اجتماعی مجازی پرداخته است.

نسل جنگ جهانی دوم مسن ترین گروهی هستند که از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند.این نسل کسانی هستند که در زندگی شان جنگ جهانی دوم را تجربه کرده اند و هم اکنون سالهای کهن سالیزندگی خود را سپری میکنند.این نسل در برابر استفاده از شبکه های اجتماعی بیشترین استفاده را از فیس یوک و کمترین استفاده را از لینکدین دارند.این نسل در دلایل استفاده از شبکه های اجتماعی تفاوت قابل توجهی با سایر نسل ها دارد.همانند سایر نسل ها انگیزه در تماس بودن با دوستان با ۵۷ در صد عمده ترین دلیل پیوستن جنگ جهانی دومی ها به این گونه از سایت هاست.

نسل سالهای انفجار جمعیتی که به متولین بعد از جنگ جهانی دوم گفته می شود(بی بومرز).این نسل بیشترین استفاده از شبکه های اجتماعی را دارد.۷۳ درصد کاربران فیس بوک و ۴۰ درصد کاربران مای اسپیس و۱۳ درصد عضو توییتر و ۱۳ درصد عضو لینکدینآمار استفاده ی نسل انفجار جمعیتی از شبکه های اجتماعی است.۶۲ درصد اعضای عضو نسل انفجار جمعیتی تماس با دوستان را علت عضویت خود اعلام کرده اند.هم چنین انگیزه کاری نیز در بین این نسل بیش از سایر نسل ها در این گروه دیده می شود.

متولدین دهه ۶۰ تا۷۰ میلادی اعضای گروه ایکس را تشکیل میدهد.نسل ایکسی ها همانند دو نسل قبل از خود بیشتر عضو فیسبوک هستند رقم ۷۶ درصد.

نسل وای متولدین۱۹۸۰ تا اواسط دهه ۹۰ را شامل می شوند.به این گروه نسل هزاره نیز گفته می شود.و عمدتا فرزندان نسل انفجار جمعیتی محسوب می شوند.بر خلاف نسل های قبل که استفاده از فیس بوک را به دیگر شبکه های اجتماعی ترجیح می دادند,مای اسپیس سایت محبوب نسل وای ها ست.۷۵ درصد مای اسپیس و ۶۵ درصد فیس بوک.

نسل زد را نسل اینتر نت و یا نسل شبکه نامگذاری کرده اند.این نسل متولدین اواسط دهه نود میلادی به بعد هستند.این نسل نیزهمانند نسل وای مای اسپیس را به فیسبوک نرجیح می دهند(مجید کاشانی)

نسل ها/شبکه های اجتماعی/ فیسبوک/ مای اسپیس /    تویی تر /لینکدین

جنگ جهانی دومی ها /۹۰ درصد /    ۳۲درصد /۱۷درصد /۴درصد

انفجار جمعیت /    ۷۳ درصد /۴۰درصد / ۱۳درصد /۱۳درصد

نسل x    / ۷۶ درصد/ ۵۷درصد/ ۱۸درصد /۱۳ درصد

نسلy/۶۵درصد /۷۵درصد /۱۴درصد /۹درصد

نسلx۶۱درصد /    ۶۵درصد /۹درصد /۰درصد

فیس بوک بر زندگی افراد چه تأثیری دارد؟

1.فیس بوک می تواند اعتیادآور باشد. اگر عضو فیس بوک هستید، آیا می توانید برای مدت 24 ساعت صفحه خود را چک نکنید؟ طبق آمار 80 درصد کاربران به این سوال جواب منفی داده اند. تحقیقات نشان می دهد اعتیاد به فیس بوک از اعتیاد به الکل یا سیگار بدتر است و حتی بعضی روانکاوان این نوع اعتیاد  را نوعی اختلال روانی می دانند. کسی که دچار این اختلال شده باشد بیش از یک ساعت در روز را به فیس بوک اختصاص می دهد، به خواب یا کارش لطمه وارد می شود، و از تصور پاک کردن اکانت فیس بوک دچار ترس یا حتی گریه می شود.

 

2.فیس بوک شما را دچار حسادت می کند. آمار نشان می دهد که بسیاری از افراد از طریق فیس بوک و سایر رسانه های اجتماعی کردار و گفتار  نامزدشان را زیر نظر می گیرند. اگر چه چک کردن صفحه نامزد یا همسر هیچ ایرادی ندارد، اما دسترسی آسان به آنچه او می گوید، باعث بروز مشکلاتی در روابط عاطفی می شود. 35 درصد از کاربران فیس بوک معتقد هستند که فیس بوک مستقیماً در روابط رومانتیک آنها احساس رقابت و حسادت ایجاد کرده است. حتی در آمریکا از هر پنج طلاق یکی، و در انگلستان از هر 3 طلاق یکی به فیس بوک مربوط بوده است. 

3. فیس بوک شما را دچار احساس غم و افسردگی می کند. اکثر افراد از شبکه های اجتماعی برای بیان جنبه های خوب و مثبت زندگی استفاده می کنند، و این باعث می شود واقعیت های زندگی آنها که شاید چندان خوب وشیرین نباشد، از چشم دیگران پنهان بماند. کاربران  فیس بوک همه را شاد و خندان می بینند و  احساس می کنند زندگی دیگران همیشه شاد و رو به راه است.

از آن جایی  که افراد در فیس بوک همیشه در حال دیدن قسمت های خوب و شاد زندگی دیگران هستند ، با دیدن مشکلات زندگی خود دچار غم و ناامیدی می شوند و کم کم به این نتیجه می رسند که زندگی در حقشان ظلم کرده است.  حتی در موارد شدید احتمال آن وجود دارد که کاربران فیس بوک دچار افسردگی شوند.

4. فیس بوک به موفقیت کاری شما کمک می کند. البته استفاده از فیس بوک نتایج مثبتی را نیز در پی دارد. مثلاً  اگرچه بسیاری از کارفرمایان به کارمندان خود اجازه دسترسی به فیس بوک را نمی دهند، ولی تحقیقات نشان می دهد خلاقیت کسانی که در محل کار خود از فیس بوک استفاده می کنند 9 درصد بیشتر از کسانی است که از فیس بوک استفاده نمی کنند. اگر در محل کار خود استراحت های کوتاهی داشته باشید و بتوانید آنچه را دوست دارید در اینترنت انجام دهید، مغزتان استراحت می کند و تمرکزتان بیشتر می شود.

5. فیس بوک می تواند اعتماد به نفس شما را بیشتر کند. قبلاً گفتیم که فیس بوک می تواند ما را افسرده و غمگین کند. اما باید توجه کنیم که این مشکل همه موارد پیش نمی آید و بستگی به این دارد که از کدام قسمت سایت دیدن می کنیم. درست است که خواندن صفحه دیگران می تواند ما را دچار افسردگی کند، ولی در عین حال خواندن صفحه خودمان، که حاوی بهترین اطلاعات و خصوصیات ما است، می تواند در تقویت  عزت نفس و اعتماد به نفسمان موثر باشد.

6. فیس بوک باعث می شود دوستانتان شما را دوست نداشته باشند. اکثر افراد تنها اطلاعات خوب و مثبت را در فیس بوک منتشر می کنند. ولی کاربرانی هم وجود دارند که از فیس بوک برای بیان نگرش های منفی خود به زندگی و مشکلات آن استفاده می کنند. همه ما سختی ها و ناراحتی هایی را در زندگی تجربه می کنیم و فیس بوک جای مناسبی برای بیان این احساسات است. ولی مراقب باشید، چون طبق تحقیقات کسانی که پست های منفی و ناراحت کننده به اشتراک می گذارند معمولاً غرغرو و خسته کننده تلقی می شوند و چندان موردتوجه و علاقه دیگران قرار نمی گیرند.

7. فیس بوک باعث می شود خودتان را چاق بدانید. اکثر افراد قسمت یا قسمت هایی از بدن خود را دوست ندارند. ولی 51 درصد از کاربران فیس بوک می گویند از زمانی که عضو فیس بوک شده اند نارضایتیشان بیشتر شده است. به نظر می رسد وقتی افراد عکس های خود را در پست های دیگران مشاهده می کنند، نقاط ضعف ظاهر خود را بزرگ تر از آنچه که هست می بینند. خیلی ها با دانستن اینکه  دوستانشان هرلحظه ممکن است از آنها عکس بگیرند، فکر می کنند همیشه باید آماده عکس گرفتن باشند، حتی بعضی ها از عکس گرفتن و جلوی دوربین ایستادن با دیگران  خودداری می کنند.

8. فیس بوک به شما استرس وارد می کند. هدف اصلی فیس بوک برقراری ارتباط و دوستی با دیگرکاربران است، ولی گاهی درخواست های این افراد ما را دچار استرس می کند. تحقیقات نشان می دهد 63 درصد افراد پاسخ به درخواست دوستان را به تاخیر می اندازند، از هر ده نفر سه نفر با رد کردن درخواست دوستان دچار عذاب وجدان می شوند، و 12 درصد اصلاً دوست ندارند درخواستی دریافت کنند. مطالعه دیگری نشان می دهد کسانی که درخواستشان در فیس بوک رد می شود، همانقدر ناراحت و آزرده می شوند که رد شدن در زندگی واقعی آنها را ناراحت می کند.

نتیجه گیری:

در ای زمینه تاثیر شبکه های اجتماعی مجازی در جوانان ؛به نظر میرسد که بیشترین تاثیر شبکه های اجتماعی بر نسل ایکس و یا همان متولدین دهه ۹۰ به بعد می باشد که از زمانی که پا بر عرصه هستی نهاده اند دنیا را به صورت کاپیوتری دیده اند و به همین جهت نیز میباشد که این گروه را نسل شبکه ای نامگذاری کرده اند.اینان اقتصاد را,دین را؛فرهنگ را,جامعه را و هم چنین تاریخ را بر صفحه نمایشگر دیده اند.

تاثیری که اینترنت به طور عام و شبکه های اجتماعی مجازی به صورت خاص میتوانند بر روی این نسل ها بگذارند میتواند آن باشد که این ذهنیت را در آنها به وجود آورد که(و هم چنین آنها را عادت دهد)تا جامعه را از منظر مانیتور خود و کنش متقابل اجتماعی را از پشت پنجره ای از کلمات انجام دهد.پنجره ای که بستن آن فقط نیازمند زدن دکمهclose است و شاید در هیچ یک از کنش های متقابل خاتمه دادن به کنش بدین راحتی نباشد.

اما نمی توان به یک طرفه به قاضی رفت.خدماتی که شبکه های اجتماعی برای بشریت عرضه داشته اند غیر قابل فراموشی و نادیده گرفتن است.آنها برای ما بعد مکان و زمان را از بین برده اند و امکان کنش بین کسانی که هرگز بایکدیگر را نمی توانستند کنشی انجام دهند رابطه برقرار کرده است.شبکه های اجتماعی باعث به وجود آمدن و تسریع فرهنگ جهانی و برخوردهای بین فر هنگی و پیدایش مقوله چند فرهنگی هستند.

اما آنچه که به نظر مضر می آید استفاده نا به جا و زیاد از حد از این شبکه ها و جایگزینی انها به جای کنش متقابل است و جهان را از این پنجره دیدن است. و این میتواند در جامعه رو به گذار ایران که با سرعتی زیاد رو به مدرنیته می رود و شاید فرهنگ آن یارای مقابله با این هجوم را نداشته باشد به شدت مخرب باشد

منابع:

-شبکه های اجتماعی مجازی و کاربران جوان؛محمود شهابی و قدسی بیات؛۹۱؛نورمگز

-مولایی,محمد مهدی,«انواع کاربران شبکه های اجتماعی»۱۳۸۸,ماهنامه دنیای کامپیوتر و ارتباطات,شماره ۸۷

-کاشانی,مجید,مطالعه جمعیت شناختی شبکه های اجتماعی مجازی با تاکید بر کاربران فیس بوک در ایران۳-۱۰

-آذربخش,علی محمد,رویکردی نظری به تاثیرات شبکه های اجتماعی بر اشتغال در میان جوانان.نومگز.

روحانی، فضیله و تاری، سعیده،(1390)، بررسی میزان اعتیاد به اینترنت و رابطه آن با انگیزه تحصیلی و رشد اجتماعی دانش آموزان دوره متوسطه استان مازندران، فصلنامه فن آوري اطلاعات و ارتباطات در علوم تربیتی، سال دوم، شماره دوم.

- مرادي پردنجاني، حجت الله و سعيد زاده، حمید رضا، بررسي عوامل موثر در گرايش دانش آموزان به فضاي مجازي و راه کارهاي مقابله با آن (مورد مطالعه : دانش آموزان استان چهارمحال و بختياري).

- روشندل اربطانى، طاهر و اميرى، عبدالرضا،(1389)، بررسى الگوي مصرف رسانه اي دانش آموزان و تأثيرپذيري آن ها از رسانه ها با هدف برنامه ريزى هاى آموزشى پليس، فصلنامه مطالعات امنيت اجتماعی.

- فیضی، ایرج،(1384)، سبک فراغتی و استفاده از اینترنت در بین دانش آموزان.

- هاشمي، محمد رضا و میرزایی، بانو، بررسي اعتياد به اينترنت وپيامدهاي آن بر رفتار دانش آموزان.

- رحیمی، محمد و پرنده، رادبه،(1392)، آسیب شناسی فضای مجازی و خانواده؛ تهدیدها و چالش ها، سایت علوم اجتماعی.

- زنجانی زاده، هما و جوادی، علی محمد، بررسی تأثیر اینترنت بر ارزش های خانواده در بین دانش آموزان دبیرستانی ناحیه 3 مشهد (در سال 82-83)، مجله جامعه شناسی ایران، علوم اجتماعی، تابستان 1384 - شماره 22 (علمی- پژوهشی).

- ساروخاني، باقر،(1386)، جامعه شناسي ارتباطات،تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ نوزدهم.

- گلشن فومني،م ر،(1382)،جامعه شناسي آموزش و پرورش، تهران، نشر دوران، چاپ سوم.

- گيدنز،آنتونی،(1386)،جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران، نشر ني.

- آقابابايي، عزيزاله و باقري، سهيلا و باقري، محبوبه،(1390)، اينترنت و روابط خانوادگي.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 30 دی 1393 ساعت: 19:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره عقد وکالت

بازديد: 2139

 

به نام خدا

 

موضوع تحقیق:

عقد وکالت

 

تهیه و تنظیم:

 

 

 

 

 

زمستان 93

فهرست مطالب

چکیده4

عقد وکالت در قانون مدنی ایران. 5

مقدمه. 5

مقدمه دوم. 5

اعمال حقوق:5

مباحث وکالت (از ماده 656 تا 683 ق.م)6

تقسیم عقود به:7

جمع بندی مبحث.. 9

وکالت از دیدگاه فقه :9

عقد وکالت چگونه باطل می شود؟10

در چه مواردی وکالت جائز است؟10

وظایف وکیل. 10

شرایط وکیل و موکل:11

وکیل برای سفهاء:11

در چه مواردی قول وکیل یا موکل مقدم است؟12

وکالت در حقوق مدنی و تطبیق آن با فقه. 13

ب) وکالت از دیدگاه فقه:14

وکالت از نظر فقهای اهل سنت:15

تعریف وکالت در حقوق مدنی ایران و کشورهای اسلامی دیگر. 17

کانون وکلا و وظایف آن. 17

عزل یا استعفا19

هر فرد قانوناً چند وکیل می تواند داشته باشند؟20

تکلیف وکلاء نسبت به موکل بعد از استعفاء20

مجازات های انتظامی وکلا عبارت است از :21

نواقص عقد وکلات در حقوق ایران. 22

نتیجه :23

عملی که منافی با وکالت باشد. 27

وکالت به طرق ذیل مرتفع می شود. 27

چند نکته در مورد عقد وکالت.. 28

نتیجه گیری:30

منابع و مأخذ :34

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«کمال مطلوب من در دنیا این است که وکیل دادگستری باشم» وکالت در ایران پیشینه ای به بلندای امر قضاوت دارد. در عهد هخامنشیان، گروهی از افراد بصیر و خبره، معروف به سخنگویان قانون وجود داشتند که کار وکلای امروزی را انجام می دادند، در عهد اسلامی با توجه به اینکه شارع به امر وکالت بها داده است و یکی از القاب باریتعالی وکیل است و به استناد آیۀ شریفۀ «نعم المولی و نعم الوکیل» بسیاری از امور از طریق وکالت انجام می گرفت. مبحث احکام وکالت در رسالۀ عملیه حضرات آیات عظام از مباحث اصلی است. در رسالۀ عملیه حضرت امام ذیل مسائل 1 تا 2257-2272 مسائل مختلفه وکالت آمده است. و در تحریر الوسیله نیز در باب وکالت مسائل 1 تا 39 عنوان شده است.

قانونگذار ذیل مواد 59 تا 69 مکرر ق.آ.د.م باب دوم، وکالت در دعاوی مسائل کلی وکالت در دعاوی را آورده و قانون مدنی نیز در فصل سیزدهم ذیل مواد 656 تا 683 مقررات کلی وکالت به صورت عام را شرح داده است که در این مقاله شرح آن آمده است.

تصویب قانون وکالت در 25/11/1315 با اصلاحات بعدی با 57 ماده اصول کلی وکالت در عدلیه را بر شمرده و آیین نامۀ قانونی، قانون وکالت در 19/3/136 با 70 ماده به تصویب رسید. انقلاب در امر وکالت لایحۀ قانونی استقلال کانون وکلا می باشد در 5 اسفند سال 1333 (5/12/1333) با 26 ماده از تصویب نهایی گذشته و در آذر 1334 آیین نامۀ لایحۀ قانونی استقلال وکلای دادگستری با 89 ماده به تصویب رسید.

تصویب این قوانین توسط وکلای حق خواه و تشنۀ عدالت صورت گرفت و چهرۀ وکالت را در ایران دگرگون ساخت و به حرفۀ وکالت ارزش و بهایی که در سایر کشورهای مترقی و متمدن از آن برخوردار بودند داد.

آیین نامۀ تعرفۀ حق الوکاله، هزینۀ سفر وکلای دادگستری مصوب تیرماه 1341 به آخرین موضوع یعنی، چگونگی دریافت حق الوکاله و اختلاف بین موکل و وکیل پایان بخشید و ارزش واقعی کار وکلا را با معیار قانونی روشن ساخت و این آیین نامه با 17 ماده کماکان حاکم بر چگونگی دریافت حق الوکاله می باشد. از آن تاریخ تاکنون قوانین و مقررات مختلفی راجع به وکالت در دادگستری به تصویب رسیده است و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تغییر قانون اساسی اصل 35 قانون اساسی به امر وکالت اختصاص یافت و طبق این اصل «در همۀ دادگاه ها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد». بنابراین با توجه به این اصل اهمیت وکیل و وکالت برای اشخاص عینیت پیدا می کند و با توجه به اینکه مردمان آبرومند مستحب است که در مرافعات وکیل بگیرند و خود مباشر خصومت نشوند، مقالۀ خود را به عقد وکالت اختصاص داده، باشد که مورد استفادۀ خود و قاریان و شنوندگان ارائه این مقاله باشد.

عقد وکالت در قانون مدنی ایران

مقدمه

از نظر حقوق، کارها 2 جور انجام می شوند.

1)         اعمال مادی: مثل جابجایی یک شیء، بستن در.

2)         اعمال حقوقی: فرضی و اعتباری هستند مثل عقد قرارداد در عالم واقعیت. اتفاقی نیفتاده وقابل لمس نیست.

اعمال مادی: دارای اثر مادی مثل بلند کردن یک شیء که عمل اثر انتقال.

اعمال حقوقی اثر حقوقی دارند مثلا قرارداد بیع در عالم حقوقی. قرارداد بیعی که منعقد می شود یک عمل حقوقی و اثر آن انتقال مالکیت است.

اعمال مادی داریم که اثر حقوقی مبهمی دارند، مثلا حیازت مباحات در مادۀ 27 ق.م در مادۀ 141 حیازت مباحات تعریف شده عمل حیازت مباحات مادی که تأثیر مهمی در عالم حقوق دارد که اهمیت زیادی دارد. را شکستن یک شیشه با یک سنگ عمل مادی اثر شکستن شیشه، مادی است که در علم حقوق در بحث اتلاف به آن توجه می شود. ماده 1328

مقدمه دوم

اعمال حقوق:

1)        عقد  2 اراده  طرفین معامله مثل وکالت

2)        ایفاع 1 ارادهیک طرف معامله مثل ابراء، اعراض

عقد جنبه های مختلف دارد ولی فقط مثل عقد جایز خیاری، لازم، یا تملیکی، عهدی و اذنی که در موضوع وکالت عقد از این حیث مورد بررسی قرار می گیرد. عقد عمل حقوقی است و یک اثر حقوقی دارد. مثل عقد تملیکی که اثر آن انتقال مالکیت مثل بیع. عقد عهدی اثرش ایجاد تعهد است مثل ضمانت و کفالت.

عقد اذنی: اثرش ایجاد است مثل پس وکالت عقدی است اذنی.

اهمیت این تقسیم بندی عقود اذنی به قوت یا حجر یکی از طرفین از بین می رود مادۀ 954 ق.م منظور از عقد جایز عقود اذنی است مادۀ 954 ق.م ضمناً در مادۀ 954 موت و سفه به تصریح بیان شده و جنون در تقدیر است لازم مفهوم آن ماده یک اصطلاح جا افتاده که می گوییم در تقدیر است و جنون را از این ماده و مواد دیگر استفاده می کنیم.

مباحث وکالت (از ماده 656 تا 683 ق.م)

کلیات عقد وکالت از مادۀ 656 تا 665

مباحث کلیات وکالت

ماده 656 ق.م:

تعریف وکالت «1) وکالت عقد است. 2) عقد عهدی است یعنی تعهد به انجام یک کار3) طرف مقابل نایب قرارداده می شود.»

در ماده ذکر شده موضوع وکالت: انجام امری است و باید توجه کرد منظور از انجام امر عمل حقوقی است و شامل عمل مادی نمی شود. مثلا اجیر کردن شخص برای رنگ کردن، وکالت نیست بلکه عقد اجارۀ اشخاص است. مثل موضوع وکالت ما عمل حقوقی باشد. در غیر این صورت وکالت نیست یا طبق مادۀ 10 عقد نامعین باشد. ماده 657: تحقق وکالت منوط به قبول وکیل است پس اشاره به عقد بودن وکالت است که باید 2 اراده (ایجاب توسط موکل و قبول توسط وکیل صورت می گیرد).

مادۀ 658 ق.م: باز دلالت بر عقد بودن وکالت دارد وقتی می گوید «وکالت عقد است نیازی به گفتن ایجاب و قبول در ماده نیست زیرا عقد وکالت در مادۀ 656 ذکر شده که وکالت عقد است و نیاز به 2 اراده دارد.

تقسیم عقود به:

       مجانی

       معوض

       دو وجهی (گاهی مجانی، گاهی معوض)

مادۀ 659 ق.م تصریح دارد که «وکالت ممکن است جهانی باشد یا با اجرت»

ماده 660 ق.م «وقتی وکالت به طور مطلق داده می شود باید تفسیر مضیق به وکالت داده شود زیرا اصل بر عدم نیابت است. مثلاً وکالت مطلق که داده می شود حالا ما شک می کنیم فرد می تواند طبق وکالت مطلق ملک این فرد را بفروشد؟ طبق اصل عدم نیابت و تفسیر مضیق نمی تواند بفروشد و این مورد در مادۀ 35 ق.آ.د.م هم ذکر شده که موارد وکالت باید در دادگاه تصریح شود. و طبق تبصرۀ 1 اشاره به شماره های یاد شده در این ماده بدون ذکر موضوع آن تصریح محسوب نمی شود. طبق 14 مورد ذکر شده باید تصریح شود و ذکر شماره کافی نیست. مادۀ 661 ق.م در مورد وکالت مطلق می گوید که فقط شامل امور اداری موکل است و شامل انتقال مالکیت نمی شود وتأکید بر عدم نیابت و تفسیر مضیق است.

مادۀ 662 ق.م در مورد توانایی ها صحبت می کند. موکل هم اهلیت و هم اختیار داشته باشد: اهلیت یعنی عاقل، بالغ و رشید باشد یعنی علاوه بر اهلیت معامله، اختیار معامله هم داشته باشد. مثلا شخصی که مالش را در توقیف داده باشد اهلیت دارد ولی اختیار ندارد که در مورد آن مال وکالت دهد یا مثل ورشکسته همین حالت را دارد.

وکیل فقط باید اهلیت داشته باشد و اختیار شرط نیست.

نتیجه: 1) ورشکسته می تواند وکیل شود ولی نمی تواند موکل شود زیرا اختیار ندارد.

2)موکل کاری را می تواند وکالت دهد که اهلیت آن را داشته باشد. مثلا تملکات بلاعوض سفیه و صغیر در خصوص تملکات بلاعوض می توانند به دیگری وکالت دهند اما چون تملیکات بلاعوض آنها باطل است در خصوص تملیکات بلاعوضشان نمی توانند وکالت دهند.

تملیکات: بلا عوض مثلا خانۀ سفیه را مجانی به فرد دیگری بفروشد می شود تملیک.

تملک: خانۀ فردی را مجانی بگیرد.

تملک صحیح: تملک بلاعوض صغیر ممیز و سفیه صحیح است.

تملیک باطل: تملیک بلاعوض صغیر ممیز و سفیه باطل است.

موکل شدن سفیه و صغیر ممیز در تملکات بلاعوض صحیح است پس وکالت دادن آنها هم صحیح است.

ولی موکل شدن صغیر ممیز و سفیه در تملیکات بلاعوض باطل است. پس وکالت آنها هم باطل می باشد. زیرا اهلیت این کار را ندارند.

نتیجه: وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را انجام دهد.

وکیل هم کسی باشد که برای ان امر اهلیت داشته باشد.

مادۀ 663 ق.م: موکل باید حدود وکالت را تعیین کند و وکیل باید در همان حدود وکالت کند و الا فضول می باشد که فضول قواعد خاص خود را دارد.

ماده 664 ق.م: «وکیل در اخذ حق، وکیل در مرافعه نمی باشد. وکیل در محکمه وکیل در قبض نیست».

ماده 664 استثنا بر ماده 656 است.

اخذ حق محکوم به است که عمل مادی است این ماده می گوید شما برای اخذ حق باید وکالت داشته باشید.

ماده 664 می گوید «در اخذ حق و در مرافعه تصریح نیاز است یعنی کسی که به عنوان وکیل طرح دعوی در دادگاه معرفی می شود وکیل در اخذ حق نیست مگر با تصریح موکل. همچنین کسی که وکیل در طرح دعوی می شود وکیل در قبض حق نیست مگر با تصریح موکل و یا دلالت قرائن بر آن. مثلا: کسی (وکیل) مالی را برای موکل در بازار مکاره بخرد چون بازار مکاره بازاری سیار است و اگرموکل همان موقع که ثمن را می دهد باید مبیع را همان موقع تحویل بگیرد یا برعکس.

هرچند قبض حق یا اخذ حق عملی است مادی که طبق ماده 656 در امر وکالت جایی ندارد، اما به طور استثنایی در این ماده وکالت آنها پذیرفته شده است.

ماده 656 «وکالت در بیع وکالت در اخذ ثمن نیست، مگر تصریح جداگانه در اخذ آن ثمن داشته باشد که این هم استثنای است یا دلالت قرائن بر آن که مثال آن قبلا آمد.

جمع بندی مبحث

1)        وکالت عقدی است اذنی

2)        وکالت در امور حقوقی امکان پذیر است مگر در قبض ثمن یا اخذ حق که تصریح می خواهد.

3)        اهلیت طرفین (موکل و وکیل) شرط است.

4)        باید موکل اهلیت و اختیار داشته باشد.

5)        موکل باید اهلیت انجام موضوع مورد وکالت را داشته باشد.

6)         موارد وکالت باید تصریح شود.

 

وکالت از دیدگاه فقه :

که از نظر حقوقدان ها عقد معلق صحیح است.

تصریح ماده 184 ق.م

چون عقد وکالت عقدی است جائز هر دو وکیل موکل می توانند آن را فسخ کنند.

اگر موکل فسخ کند و وکیل هنوزآگاه نشده کارهای او صحیح است ولی پس از آگاه شدن از فسخ عقد وکالت، اگر کاری انجام دهد صحیح نیست.

عقد وکالت چگونه باطل می شود؟

1) با مرگ، بیهوشی، جنون و محجوریت موکل باطل می شود. 2) تلف شدن موضوع وکالت به خواب و مستی باطل نمی شود. اگر به هوش آید تصرف وکیل محتاج باذن تازه است. اگر موکل کارهای وکیل را انجام دهد نیز وکالت باطل می شود.

در چه مواردی وکالت جائز است؟

وکالت در حج و نماز جائز نیست زیرا هر دو عبادت هستند و از بنده و به مباشرت خواسته شده اند زیرا خداوند این اعمال را از خود بندگان خواسته است.

اما نیابت حج برای میت صحیح است ولی وکالت از میت صحیح نیست.

نذر و قسم در مرافعات قابل وکالت نیست. دادن دین بدون اذن مدیون جائز نیست. وصی میت در امور صغار او، ناظران ثلث، متولیان اوقاف و امثال آنها بدون اینکه از خود سلب مسئولیت کنند و یا غایت مصلحت اندیشی و مراعات غبطه کنند می توانند وکیل تعیین کنند.

حاکم شرع در اموری که احتیاج به استنباط و اجتهاد ندارد. مثلا برآورد قیمت املاک محجورین می تواند وکیل تعیین کند.

ولی در اموری که احتیاج به استنباط یا تطبیق احکام با مواردی مثل احتمال اختلاف فتوی ها و اشتباه وکیل نمی تواند وکیل معین کند. مثل تعیین مصارف و اندازۀ آنها زیرا ولایت مجتهد برای اشراف است نه تشریف، یعنی برای مراقبت و رسیدگی است نه برای احترام. وکالت مطلق غرر است و جائز نیست.

برای مجتهد نیز در تصدی اموال صغار و سفها و دیوانگان و غائبان جائز نیست بطریق اولی چون باید این اشخاص بیچارگان را باید بیشتر مراعات کرد.

وظایف وکیل

1)         وکیل نباید از دستور موکل خود سرپیچی کند.

2)         کسی نمیتواند و صحیح نیست که دیگری را در همۀ کارهای خود وکیل کند (نظر فقهایی مانند شیخ طوسی در خلاف و مبسوط) چون در این کار غرر است و وکالت عام را اگر اقرار کرد و گفت وکیل من باش در همۀ امور من، باز مراد مبهم است و اگر موکل بگوید چنین چیزی بخاطرم نمی رسد (وکالت عام) و الا وکیل نمی کردم باید از او قبول کرد.

3)         وکیل در فروش به کمتر از قیمت عادلانه و قیمت روز نفروشد. معامله باید نقد باشد و پول یا ثمن باید پول رائج همان شهر باشد.

4)         در خرید نباید بیشتر از قیمت روز و قیمت عادلانه بخرد.

5)         باید کالای بی عیب بخرد.

کسی که وکیل در خرید است وکیل در تسلیم مال و در پس دادن مال معیوب هم هست ولی وکیل در مرافعه ها (دعوی ها) وکیل در گرفتن مال نیست.

شرایط وکیل و موکل:

وکیل و موکل هر دو باید:

1)         بالغ باشند.

2)         عاقل باشند.

3)         غیر محجور باشند.

4)         اهل تصرف و آزاد باشند.

وکیل در توکیل فقط می تواند وکیل بگیرد و در غیر اینصورت بدون اذن موکل نمی تواند وکیل بگیرد.

وکیل برای سفهاء:

حاکم شرع می تواند از طرف سفهاء وکیل تعیین کند با مراقبت خویش. پس وکیل تعیین شده وکیل حاکم شرع است برای رسیدگی به کار سفهاء نه وکیل سفهاء.

-مردم آبرومند مستحب است که در مرافعات وکیل بگیرند و خود مباشر خصومت نشوند.

-ذمی نباید در مرافعات وکیل شود وقتی که خصم او مسلمان باشد.

در چه مواردی قول وکیل یا موکل مقدم است؟

1)         در صورت تعدی و تفریط اگر مالی در دست وکیل تلف شود ضامن است در غیر این صورت ضامن نیست. و وکالتش نیز باطل نمی شود و اگر وکیل قسم بخورد که تعدی و تفریط نکرده، قول او مقدم است.

2)         اگر وکیل و موکل در عزل وکیل اختلاف کنند و وکیل بگوید موقع معامله مرا عزل نکرده بودی قول وکیل مقدم است.

3)         در تلف مال، در اینکه وکیل تصرف کرده یا نکرده قول وکیل مقدم است.

4)         اختلاف وکیل و موکل در آگاه بودن وکیل از عزل، قول وکیل مقدم است.

5)         وکیل مجانی اگر با موکل خود اختلاف داشته باشد در مورد مال موکل که در دست وکیل بوده که آیا آن را رد کرده یا نکرده، قول وکیل مجانی مقدم است ولی در وکیل با اجرت اگر رد کرد قول موکل مقدم است چون اصل این است که رد نکرده.

6)         در دعوی بین مدعی وکالت و منکر وکالت قول منکر وکالت مقدم است چه وکیل باشد چه موکل.

7)         در ازدواج اگر کسی به عنوان وکیل مردی، زنی برای موکل خود عقد کند و موکل منکر وکالت شود قولش مقدم است. وکیل باید مهر زن را از خود بدهد چون شاهدی بر نکاح نگرفته. البته نکاح صحیح است و نصف مهر در طلاق است.

8)         در فروش مالی اگر وکیل بگوید این قیمتی که من فروخته ام باذن موکل بوده است و موکل منکر باشد قول موکل مقدم است. پس اگر عین تلف یا مفقود شده باشد مثل آن را، و اگر مثل ندارد قیمت آن را بخواهد.

- در وکالت 2 نفر وکیل باید با هم تصرف کنند در غیر اینصورت به تنهایی نمی توانند تصرف کنند مگر باذن موکل.

- وکالت فقط به گواهی 2 شاهد عادل ثابت می شود و شهادت زنان و یک شاهد و یک قسم کافی نیست. و چون دعوای مالی نیست یک شاهد و یک قسم کافی نیست. اگر وکیل مالی که در دست اوست به موکل رد نکند با قدرت و مطالبه ضامن است.

وکالت در حقوق مدنی و تطبیق آن با فقه

الف) تعریف لغوی وکالت :

وکالت به فتح و کسر «واو» اسم مصدر از توکیل و ریشۀ آن «وکل» می باشد که دارای معانی مختلفی به قرار زیر است:

1)تفویض اختیار:

چنان که برخی تصریح کرده اند:

«وکلت الامرالیه» که ریشه آن وکل بر وزن «وعد» و «وکول» است به معنای تفویض اختیار به او و اکتفا کردن به اوست و «وکیل» بر وزن «فعیل» دارای معنای مفعولی «موکول الیه» است.

بنابراین وکیل به کسی گفته می شود که به واسطۀ تفویض اختیار به او، موکول الیه واقع شده، زیرا از نظر ادبی وکیل در اینجا معنای مفعولی دارد، همانند واژۀ «قتیل» که به معنای مقتول است.

2)اعتماد بر دیگری و نایب قرار دادن او:

راغب اصفهانی در کتاب المفردات فی غریب القرآن می گوید:

«توکیل به معنای اعتماد کردن بر غیر خود، و نایب قرار دادن وی از جانب خود است

طبق این معنا هم «وکیلم به معنای اسم مفعول یعنی به معنای کسیاست که بر او اعتمد شده است مانند قول خداوند تبارک و تعالی: «وکفی با وکیلاً» «حسبنا ا... و نعم الوکیل» این معنای وکالت در واقع همان معنای اول است که با معنای اصطلاحی وکالت تناسب کامل دارد.

3)حفظ و نگهداری

فیومی در کتاب المصباح المنیر وکیل به معنای فاعل را به حافظ و نگاهدارنده معنا می کند در آیۀ شریفۀ «حسبنا ا... و نعم الوکیل» نیز احتمال دارد که «وکیل» به معنای حافظ باشد نه به معنای مفعولی «معتمد علیه».

4)کفالت و سرپرستی

این معنا اخص از معنای سوم است از این رو گفته اند و چه سها وکیل به کفیل تفسیر شده است، ولی معنای وکیل اعم از کفیل است. زیرا هر کفیلی وکیل است ولی هر وکیلی کفیل نیست.

ب) وکالت از دیدگاه فقه:

وکالت از عقود امضایی است که پیش از شریعت اسلام نیز در بین مردم رایج بوده و شارع با اضافه کردن قیودی مختصر آن را امضاء کرده است. برخی از فقها به واسطۀ روشن بودن مفهوم وکالت از تعریف آن خودداری کرده و برخی دیگر نیز سعی کرده اند که تعریفی از وکالت ارائه کنند که در بر دارندۀ واقعیت خارجی و حدود شرعی آن باشد.

1)وکالت از نظر فقهای شیعه:

صاحب کتاب مقنعه (شیخ مفید، ص 816) به بیان وکالت خاص و عام پرداخته و در هر دو صورت به قائم مقامی وکیل از موکل در مورد وکالت تصریح کرده است .

ابن حمزه در کتاب «الوسیله الی نیل الفضیله» وکالت را «تفویض امر به دیگری» بنابر وجهی می داند سپس در ادامه، صحت وکالت را به تحقق شش شرط منوط می کند که یکی از آنها عبارت است از این که «موکل در امری به دیگری وکالت دهد که صحیح باشد آن را به مباشرت انجام دهد

 

صاحب کتاب «شرائع» تعریف دقیق تری از وکالت را ارائه می کند و می گوید:

«وکالت استنابۀ در تصرف است» و اغلب فقها همین تعریف را به کار می برند.

صاحب جواهر: وکالت را «استنابۀ خاص» معنا می کند.

صاحب شرایع وکالت را «استنابه در تصرف» می داند در این تعریف با قید استنابه وصیت خارج می شود، چون وصیت احداث و ایجاد ولایت است. و «وصی به واسطۀ این ولایت است که بعد از مرگ موصی، تصرف می کند، نه اینکه به او اذن در تصرف داده شده باشد. برخلاف وکیل که تصرفش به اذن موکل است از این رو «به مرگ یا بی هوشی و یا جنون موکل به واسطۀ از بین رفتن اذن، استثنابه نیز منتفی می شود » با قید تصرف ودیعه خارج می شود چون «ودیعه استنابه در حفظ است و تصرف در آن جایز نیست.» اما عقودی چون مضاربه، مساقات و مزارعه تحت تعریف باقی می ماند، «زیرا در این موارد عامل از طرف دیگری و به نیابت از او اجازۀ تصرف در مالش را پیدا می کند.

برای برطرف شدن اشکال بالا شهید ثانی به طور صریح و صاحب جواهر به طور ضمنی قید «بالذات» را به تعریف اضافه می کنند چه استنابه در تصرف در موارد مزبور ذاتی نیست.

پس نتیجه آنکه اطلاق «الاستنابه فی التصرف در کلام برخی از فقهای شیعه، منصرف به «الاستنابه فی التصرف بالذات» است.

وکالت از نظر فقهای اهل سنت:

1) ماوردی از فقهای شافعی مذهب در تعریف وکالت می گوید: «وکالت قرار دادن وکیل به جای موکل در عمل مأذون است».

اشکال این تعریف:

«دوری بودن آن است، زیرا در تعریف وکالت از واژۀ وکیل و موکل استفاده شده است».

صرف نظر از این اشکال، «الاستنابه فی التصرف» نیز از این تعریف فهمیده می شود.

2)ابن قدامه از فقهای معروف حنبلی در کتاب معروف الشرح الکبیر بدون ارائه تعریفی از وکالت همانند عبدا... بن قدامه در کتاب «المغنی» ویژگی اساسی وکالت را اینگونه بیان می کند.

«وکیل قرار دادن و پذیرش وکالت در چیزی صحیح نیست مگر از جانب کسی که تصرفش در آن چیز صحیح است .» زیرا کسی که خودش می تواند تصرف کند، به طریق اولی با نایبش می تواند تصرف کند و هر کس که تصرف خودش در چیزی درست باشد و آن چیز از امور قابل نیابت باشد، صحیح است که در آن مرد یا زن، آزاد یا بنده و مسلمان یا کافر را وکیل قرار دهد.

3)ابوالبرکات از فقهای مالکی نیز در کاب الشرح الکبیر بدون ارائه تعریفی شرح الاسمی از وکالت می گوید:

«همانا وکالت در هر امری که شرعاً قابل نیابت است یعنی چیزی که مباشرت در آن معین نیست، صحیح می باشد .»

4)علاءالدین سمرقندی از فقهای حنفی می گوید:

«وکالت در لغت به معنای حفظ است مانند کلام خداوند «حسبناا... و نعم الوکیل» که وکیل به معنای حافظ است. گاهی مراد از وکالت تفویض است، به عنوان مثال گفته می شود: «توکلت علی ا...» یعنی امر خود را به خدا تفویض کردم... معنای شرعی وکالت همانند معنای لغوی: تفویض کردن تصرف و حفظ به وکیل است .»

صاحب کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه در تعریف وکالت از دیدگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت می گوید:

«مالکیه می گویند: وکالت یعنی شخصی غیر خودش را در حقی که می تواند در آن تصرف کند، همانند تصرف خودش، نایب قرار دهد بدون اینکه نیابت را مقید به بعد از مرگ کند.»

حنفیه می گویند: «وکالت یعنی شخصی غیر خودش را در تصرف جایز معلوم، قائم مقام خود قرار دهد مشروط بر اینکه وکالت دهنده مالک تصرف باشد.»

شافعیه می گویند: «وکالت یعنی شخصی چیزی را به دیگری تفویض کند تا در زمان حیاتش آن را انجام دهد مشروط بر اینکه شخص تفویض کننده در انجام آن چیز ذی حق باشد و آن چیز قابل نیابت باشد

حنبلی ها معتقدند: «وکالت عبارت است از اینکه شخصی که مجاز به تصرف است شخص دیگری را که مثل خود او مجاز به تصرف است در چیزی که قابل نیابت است از حقوق خداوند تعالی و حقوق انسان ها، نایب قرار دهد .

 

تعریف وکالت در حقوق مدنی ایران و کشورهای اسلامی دیگر

 

ایران:

ماده 659 ق.م می گوید:

«وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید».

عراق:

ماده 927 ق.م عراق در تعریف وکالت می گوید:

«وکالت عقدی است که شخصی به واسطۀ آن دیگری را در تصرف جایز معلوم، جانشین خود می کند».

مصر:

ماده 699 ق.م. مصر در تعریف وکالت می گوید:

«وکالت عقدی است که به مقتضای آن وکیل ملتزم می شود که عمل قانونی را به حساب موکل انجام دهد.»

با توجه به تعریف فوق قرارداد مقاطعه کاری (مقاوله) و قرارداد کار را از تعریف خارج کند، زیرا موضوع این قراردادها در حقوق مصر عمل مادی است .

قانون مدنی سوریه در ماده 655 و قانون مدنی لیبی در ماده 699 نیز همین تعریف را پذیرفته اند.

«بررسی قواعد و مقررات وکالت بر اساس آیین دادرسی مدنی»

کانون وکلا و وظایف آن :

الف ـ وکالت در دعاوی :

وکالت وکیل برابر نمونۀ وکالت نامه هایی صورت می گیرد که توسط کانون وکلا به صورت فرم مشترک بین وکلا چاپ گردیده است و دارای 3 نسخه می باشد.

نسخۀ اول که مخصوص دادگاه ، نسخۀ دوم و سوم یکی نزد موکل و دیگری برای ثبت در پروندۀ وکیل باقی می ماند .

وکالت نامه علاوه بر اینکه اختیار وکالت از ناحیۀ موکل به وکیل می باشد در صورتی که بین طرفین قرارداد حق الوکالۀ جداگانه ای تنظیم نشده باشد به استناد مادۀ یک آیین نامۀ تعرفۀ حق الوکاله و هزینۀ سفر وکلای دادگستری مصوب تیرماه 1341 قرار داد نیز محسوب است و در صورت بروز اختلاف برابر تعرفۀ قانونی مبنتای حق الوکاله خواهد بود .

اختیارات وکیل که باید در وکالتنامه قید شود

چون وکالت در دعاوی با وکالت عام فرق دارد مادۀ 62 ق . آ . د . م . در این موارد را در وکالتنامه تصریح نماید :

1)         وکالت راجع به پژوهش

2)         وکالت راجع به فرجام

3)         وکالت در مصالحه و تعیین وکیل سازش

4)         وکالت در ادعای جعل یا انکار نسبت به سند طرف و استرداد سند

5)         وکالت در تعیین جاعل

6)         وکالت در ارجاع دعوی به داوری و تعیین داور

7)         وکالت در توکیل

8)         وکالت در تعیین مصدق و کارشناسی

9)         وکالت در اقرار

10)      وکالت در دعوی خسارت

11)      وکالت در استرداد دعوی

12)      وکالت در جلب شخص ثالث و دفاع از دعوی ثالث

13)      وکالت در دعوی متقابل و دفاع از دعوی نامبرده و نیز در خواست صدور برگ اجرائی و تعقیب عملیات اجرائی و اخذ محکوم بهتکلیف وکلاء و شرکت در دعاویوکیل چه دادخواست داده باشد یا اینکه در جریان دادرسی به وکالت انتخاب شده باشد مکلف است در موقع محاکمه در دادگاه حاضر باشد مگر با عذر موجه که قانونگذار مشخص کرده :

1)         فوت یکی از اقرباء نسبی و سببی تا درجه اول از طبقۀ دوم

2)         ابتلاء به مرضی که مانع از حرکت و یا اینکه حرکت , جهت او مضر باشد.

3)         حوادث قهری از قبیل : سیل و زلزله که مانع از حرکت باشد که باید عذر را کتباً با دلائل آن برای جلسۀ دادگاه بفرستد .

عزل یا استعفا

وکالت عقد جایزی است که طرفین عقد هر زمان که اراده کنند می توانند عقد را فسخ می نامند.

به اقدام موکل عقد وکالت را فسخ می نمایند . عزل وکیل و فسخ وکالت از طرف وکیل را استعفاء می نامند.

در ماده 64 ق . آ . د . م . موکل را ملزم نموده است که جریان عزل را به وکیل و به دادگاه اطلاع دهد. و اگر عزل به صورت شفاهی باشد در محضر دادگاه صورت جلسه شده و به امضاء و موکل برسد.

و موکل باید به میزان کار انجام یافته و یا در صورتی که پرونده معد برای صدور حکم باشد تمام حق الوکاله پرداخت گردد.

استعفاء وکیل اگر در جریان دادرسی باشد و این استعفاء در فرجه ای تقدیم شده باشد که حقی از موکل تضییع نگردیده مسلئه ای پیش نمی آورد .

اگر این استعفاء وقتی باشد که موکل مجال کافی برای تعیین وکیل دیگری نداشته باشد تخلف محسوب است و برابر بند 5 مادۀ 80 آیین نامه لایحه قانونی استقلال کانون وکلا به مجازات انتظامی از درجۀ 4 محکوم می شود.

هر فرد قانوناً چند وکیل می تواند داشته باشند؟

چون رسیدگی به دعاوی و شنیدن اظهارات طرفین خصوصاً وکلای اصحاب دعوی وقت و فرصت زیادی را می طلبد و افراد متمکن ممکن است وکلای متعددی را در جریان دادرسی دعوی معرفی نمایند قانون گذار اجازۀ انتخاب بیش از 2 وکیل را در یک دعوی به اصحاب دعوی نداده است .

 

تکلیف وکلاء نسبت به موکل بعد از استعفاء

وکلاء نباید بعد از استعفاء از وکالت یا معزول شدن از طرف موکل یا انقضاء وکالت به جهتی از جهات وکالت طرف مقابل یا اشخاص ثالث را در آن موضوع بر علیه موکل سابق خود یا قائم مقام قانونی او قبول نمایند و محاکم , وکالت او را نباید در این مورد بپذیرند.

ب ـ کانون وکلا

مؤسسه ای است مستقل و دارای شخصیت حقوقی که در مقرهر دادگاه استان تشکیل می شود که در آن حوزه حداقل 60 نفر وکیل دادگستری به شغل وکالت اشتغال دارند و تا وقتی عده وکلاء به حد نصاب مزبور نرسیده وکلای آن حوزه تابع مقررات و نظامات کانون وکلای مرکز می باشند .

پ ـ تشکیلات کانون وکلا

کانون وکلاء در 4 قسمت برابر مادۀ 1 لایحۀ قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب پنجم اسفند ماه 1333 تشکیل می گردد.

الف) هیئت عمومی : متشکل از وکلاء پایه 1 و 2 دادگستری است باشد .

ب) هیئت مدیره : از بین وکلا باشد کمتر از 50 سال نباشد. و 20 سال سابقه

ج) دادگستری انتظامی وکلا

د) دادگاه انتظامی وکلا

در بند الف وکلاء عضو نه در حالت تعلیق باشند و نه محکومیت انتظامی از درجۀ 4 به بالا داشته باشند .

ج ـ وظایف هیئت مدیره کانون وکلا

الف) دادن پروانه وکالت بر داوطلبان واجد شرایط

ب) اداره امور راجع به وکالت دادگستری و نظارت بر اعمال وکلاء و کارشناسان

ج) رسیدگی به تخلفات و تعقیب انتظامی وکلاء و کارگشایان دادگستری به وسیلۀ دادسرا و دادگاه انتظامی وکلا

د) معاضدت قضائی

هـ) فراهم آوردن وسایل پیشرفت علمی و عملی وکلاء

د ـ انواع مجازات انتظامی وکلاء

مجازات های انتظامی وکلا عبارت است از :

1)        اخطار کتبی

2)        توبیخ با درج در پرونده

3)        توبیخ با درج در روزنامه رسمی و مجله کانون

4)        تنزل درجه

5)        ممنوعیت از سه ماه تا سه سال

6)         محرومیت دائم از شغل وکالت

هـ ـ معاضدت قضائی

در کانون وکلا دایره ای است به نام مؤسسه معاضدت قضائی که کارکنان آن از بین وکلاء دادگستری انتخاب می شوند و افرادی که تقاضای معاضدت می نمایند به این دایره مراجعه و معاضدت با تحقیقاتی که انجام می دهد در صورت قبول درخواست وکیلی برای متقاضی تعیین می کند و ابلاغی به وکیل مبنی بر تفویض وکلات معاضدتی ارسال می دارد وکیل منتخب مکلف است وکالتنامه ای تنظیم و نسخه ای از آن را به دبیرخانه معاضدت بفرستد و در دادگاه شرکت و جریان کار دادگاه را به شعبه معاضدت اعلام دارد.

دایره معاضدت به صورت دایره مشورت گره گشای کار بسیاری از مردم و مراجعین بود . متأسفانه امروزه محل کانون به غربت غریبی گرفتار آمده است و کمتر محل توجه عموم قرار دارد و وکلاء نیز فقط در شرایط اضطرار و آن هم به اجبار حداقل سالی یک بار در آبان ماه جهت تمدید پروانه خود به کانون مراجعه می نمایند چه برسد به مردم عادی

نواقص عقد وکلات در حقوق ایران

1- در قانون مدنی قید نشده که قرارداد وکالت باید کتبی باشد . صراحت مادۀ 658 ق . م . «وکالت به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن کند واقع می شود» ناقص و نارسا است .

زیرا قواعد کلی حاکم بر روابط افراد را که قانون مدنی بیان می کند باید با رویه متعارف جامعه منطبق باشد . و علی القاعده مقامات اجرایی کشور در غالب موارد خصوصاً در نقل و انتقالات اموال غیر منقول و منافع آنها تقاضا دارند که وکالتنامه کتبی و رسمی به آنان ارائه شود ، پس وکالت به هر لفظ که نوعی وکالت شفاهی است منشأ اثر حقوقی نیست.

2-مادۀ 660 ق . م ؛ «وکالت ممکن است به طور مطلق و برای تمام امور موکل باشد و با قید و برای امر یا امور خاصی».

در مادۀ 661 ق . م . منظور از وکالت مطلق را بیان کرده : اداره کردن اموال موکل که وکالت مطلق و برای تمام امور موکل در قانون مدنی قابل انتقاد است زیرا کارایی و جنبۀ اجرایی ندارد . علاوه بر آن شخص نمی تواند در برخی امور به دیگری وکالت دهد مانند : ولایت بر صغیر ـ وصایت بر ثلث مولی علیه موصی رجوع در طلاق رجعی .

لعان زوجه یا نفی ولد ـ شهادت ، سوگند در دادگاه و از این قبیل امور از وکالت مطلق در مادۀ 660 و 661 استنباط می شود که «وکالت مطلق» یعنی نیابت در اداره امور مالی موکل که واژه اداره خود حالت ابهام داشته و محل بحث و ایراد است .

به عنوان مثال : شخصی که در خارج از کشور اقامت دارد و در ایران یک شرکت تجاری یا ساختمانی دارد با تنظیم وکالتنامه ای به فرد مورد اعتماد خود وکالت مطلق می دهد که در ایران ادارۀ اموال و یا دارایی های وی مانند اداره کردن این شرکت تجاری یا ساختمانی را بر عهده گیرد.

حال این سؤال مطرح می گردد که آیا خرید و فروش ، اجاره و رهن شامل اداره کردن اموال می گردد یا خیر ؟ خصوصاً اموال غیر منقول ؟

با توجه به رویۀ عملی و عرف .

در جامعۀ ما این است که خرید و فروش اموال خصوصاً اموال غیر منقول باید با ذکر تمامی مشخصات و حتی پلاک ثبتی صریحاً در وکالتنامه قید شود.

علاوه بر آن مادۀ 665 ق . م . می گوید وکالت در بیع وکالت در اخذ ثمن نیست مگر اینکه قرینۀ قطعی باشد که دلالت بر آن کند .

 

نتیجه :

این امور را باید وکالت قید نامید و از قلمرو وکالت مطلق خارج کرد و ابهام موجود در مادۀ 660 و 661 ق . م کماکان باقی می ماند . شاید عنوان وکالت مطلق از قانون مدنی را باید حذف کرد.

ایراد بعدی که نقص در قانون مدنی به حساب می آید راجع به جایز بودن عقد وکالت است همه می دانیم که وکالت عقدی است جایز ولی در قانون مدنی این به صراحت ذکر نشده بر اساس مادۀ 219 ق . م در کلیه عقود را لازم می داند (اصل لزوم) مگر اینکه قانون عقد را جایز بداند . مانند مادۀ 611 ق. م.

ودیعه عقدی است جایز , و ما در مورد وکالت فقط در مادۀ 679 ق.م که می گوید :

«ودیعه عقدی است جایز»

و ما در عقد وکالت فقط در مادۀ 679 ق.م داریم که «موکل می تواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل ، بلا عزل باشد و عدم عزل او در ضمن عقد لازم شرط شده باشد که بدانیم وکالت عقدی است جایز. »

سؤال : آیا عدم عزل وکیل را ضمن خود عقد وکالت می توان شرط کرد یا خیر ؟ و آیا این شرط را باید رعایت کرد یا خیر ؟

قانون مدنی در مورد عقد وکالت ، مسایل کلی و نظری را اهمیت داده و به جنبه عملی قضایا توجهی نشان نداده است.

ما می دانیم که عقد وکالت باید حتماً کتبی باشد که این نقص را قانون آیین دادرسی مدنی در مادۀ 43 ق . آ . د. م. که می گوید :

«وکالت ممکن است به موجب سند رسمی باشد»

جبران کرده : «حالا به مسئله ایجاب و قبول و یا عزل وکیل توسط موکل و یا انقضای وکیل بر می خوریم که هر یک از این امور باید صراحتاً کتباً به طرف دیگر ابلاغ شود»

قانون مدنی در مادۀ 657 ق. م می گوید : «تحقق وکالت منوط به قبول وکیل است» ظاهراً این ماده ناقص است. ظاهر این ماده می گوید موکل ایجاب می کند مثلاً آقایAطی یک نامه آقایBرا برای فروش قالی هایش در اصفهان را بوسیلۀ نامه یا تلگرام انتخاب می کند.

آقایBهم وکالت آقایAرا با رسیدن نامه یا تلگرام قبول می کند . در اینجا عقد وکالت محقق می شود .

سؤال : آیا عقد وکالت صرفاً با قبولی وکیل محقق شده است ؟ آیا قبولی یا عدم قبولی وکیل بایستی مجدداً به موکل ابلاغ شود تا او تکلیف خود را بداند یا خیر ؟

جواب : طبق رویۀ قضایی معمول هر واقعه حقوقی بایستی به شخص ذینفع ابلاغ گردد تا بتواند منشأ اثر حقوقی باشد.

ایراد بعدی مربوط به مادۀ 679 ق.م می گوید :

«موکل می تواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند» ولی ماده نمی گوید به چه نحوی می تواند وکیل را عزل کند در اینجا مادۀ 37 ق. آ. د. م. به کمک آمده نقص و خلاء موجود را پر کرده و می گوید :

«اگر موکل به وکیل معزول اطلاع دهد ، اظهار شفاهی عزل وکیل باید در صورتجلسه قید و به امضای موکل برسد».

گرچه مادۀ 37 ق. آ. د. م.مربوط به قانون آیین دادرسی مدنی و دعاوی دادگستری است ولی به خاطر کمبودهای موجود در قانون مدنی باید از مواد 37 و 38 و 39 و 43 ق. آ. د. م. وحدت ملاک گرفت و آن را به انواع و اقسام وکالتنامه ها تسری داد.

مسئولیت وکیل : «هر گاه از تقصیر وکیل خسارتی به موکل متوجه شود که عرفاً وکیل مسبب آن محسوب می گردد مسئول خواهد بود».

مادۀ 666 ق.م در ماده سابق الذکر منظور از واژه مسبب یا سبب روشن نیست .

چرا ؟ زیرا ظاهر ماده نشان می دهد که وکیل در امری ممکن است مقصر باشد ولی مسبب نیست ، لذا مسئولیتی در قبال موکل ندارد و مسئولیت وی هنگامی مطرح است که هم تقصیر کرده باشد و هم مسبب آن محسوب گردد.

مادۀ 953 ق.م می گوید :

«تقصیر اعم است از تعدی یا تفریط»

بدین جهت کسی که مرتکب تعدی یا تفریط شده مسئول است و لازم نیست که مسبب هم شناخته شود.

اجتماع وکلا :

مادۀ 670 ق.م : «در صورتی که دو نفر به نحو اجتماع وکیل باشند به موت یکی از آنها وکالت دیگری باطل می شود»

وقتی موکل برای انجام امری با 2 وکیل قرار داد بسته که بطور اجتماع امری را عهده دار شوند با فوت یکی وکالت دومی باطل می شود . چرا ؟

وکالت دومی چه ربطی به وکالت اولی دارد . اگر بگوییم با فوت یکی از وکلا حالت اجتماع از بین رفته و لذا وکالت نفر دوم تا تعیین تکلیف متوقف می گردد امری استدلالی است و منطقی

سؤال : چه ارتباطی میان فوت نفر اول و بطلان وکالت نفر دوم می تواند وجود داشته باشد ؟

عقد مشروط عقدی است مرکب از عقد اصلی و شرط یا شروط ضمن آن در موارد عدیده چنانچه شرط از میان برود . یا تحقیق پیدا نکند . عقد به صحت و اعتبار خود باقی می ماند .

مسئولیت از باب توکیل :

در مادۀ 672 ق.م می خوانیم که وکیل در امری نمی تواند برای آن امر به دیگری وکالت دهد مگر اینکه صریحاً یا به دلالت قراین ، وکیل در توکیل باشد.

مادۀ قانون مرقوم پاسخ نمی دهد که چنانچه وکیل دوم در اجرای امر وکالت مرتکب تقصیر گردد چه کسی در مقابل موکل مسئول و ضامن است ؟

وکیل یا وکیل دوم ؟

مادۀ 673 ق.م می گوید : «اگر وکیل که وکالت در توکیل نداشته ، انجام امری را که در آن وکالت دارد به شخص ثالثی واگذار کند هر یک از وکیل و شخص ثالث در مقابل موکل نسبت به خساراتی که مسبب محسوب می شود مسئول است ولی متأسفانه در باب مادۀ 672 پاسخ بدون جواب مانده و مسئله صرفاً استنباطی شده است. در حالی که این مسئله در کلاس های دانشگاه مطرح و مورد سوال واقع می شود

محجوریت وکیل با موکل

به نحوۀ انشای مادۀ 682 ق.م توجه کنیم «محجوریت موکل موجب بطلان وکالت می شود مگر در اموری که حجر مانع در توکیل در آنها نمی باشد و همچنین است محجوریت وکیل مگر در اموری که حجر مانع از اقدام در آن نباشد.»

اولاً : نحوۀ انشای مادۀ ایجاد ابهام و اشکال می کند .

ثانیا : بحث را بطور کلی و به نحو اطلاق مطرح می نماید یعنی صحبت از محجوریت وکیل یا موکل است و دامنۀ بحث باید محدودتر شود و فقط شامل سفیه یا غیر رشید گردد .

صغیر غیر ممیز ، مجنون و صغیر ممیز نه می توانند به کسی وکالت دهند و نه می توانند وکیل واقع شوند. دامنۀ اختیارات صغیر ممیز بسیار محدودتر است و منحصر به تملکات بلاعوض می گردد زیرا از مواد 212 ، 213 و 1212 ق.م مستفاد می شود که اعمال صغیر ممیز باطل است آنچه باقی می ماند اقدامات حقوقی سفیه یا غیر رشید است که در زمینۀ امور مالی غیر نافذ و در باب مسائل غیر مالی صحیح و معتبر است و لذا در بسیاری از امور می تواند گاه موکل باشد و گاه وکیل .

مثلاً خواهری که سفیه است در امور غیر مالی به بردار سالم خود که وکیل است وکالت دهد و برعکس خواهری که سالم است می تواند حتی در مسائل مالی خود به برادرش که سفیه است وکالت دهد برادر وکیل و سفیه زیرا اقدامات مالی سفیه با تنفیذ قیم صحیح و معتبر است . پس ایرادی ندارد که اقدامات این برادر سفیه توسط خواهرش که مالک است تنفیذ می گردد . زیرا تنفیذ مالک از تنفیذ قیم معتبرتر است .

عملی که منافی با وکالت باشد

مادۀ 683 ق.م می گوید : «هر گاه متعلق وکالت از بین برود یا موکل عملی را که مورد وکالت است خود انجام دهد یا به طور کلی عملی که منافی با وکالت وکیل باشد به جا آورد مثلاً مالی را که برای فروش آن وکالت داده بود خود بفروشد وکالت منفسخ می شود

محتوای این ماده یک جمله کم دارد تا نقص آن برطرف شود و این گونه انشاء شود : «هر گاه متعلق وکالت از بین برود یا موکل عملی را که مورد وکالت است خود انجام دهد یا به طور کلی عملی که منافی با وکالت باشد به جا آورد مثل اینکه مالی را که برای فروش آن وکالت داده بود خود بفروشد ، مشروط بر اینکه این گونه اقدامات به ضرر وکیل نباشد وکالت فسخ می شود

از واژه فسخ استفاده می کنیم زیرا فسخ حق بر هم زدن عقدی که صحیحاً وارد شده ولی انفساخ برهم خوردن خود به خود و بدون اراده هر یک از طرفین عقد منحل می شود . مانند : تلف مبیع قبل از قبض .

 

وکالت به طرق ذیل مرتفع می شود

مادۀ 678 ق.م وکالت به طرق ذیل مرتفع می گردد :

1-به عزل موکل

2-به استعفای وکیل

3-به موت یا جنون وکیل یا موکل »

بند 1 اشتباه است زیرا موکل عزل می کند ولی عزل نمی شود و شایسته است انشای آن این گونه باشد :

«به عزل وکیل توسط موکل تا با بند 2 آن همگامی و همخوانی داشته باشد».

چند نکته در مورد عقد وکالت

تعریف : ماده 656 قانون مدنی وکالت عقدی است که به موحب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود میگرداند ؛ پس مطابق تعریف فوق وکالت ، عقد است و مشمول ماده 183 قانون مدنی می باشد . عقد وکالت برگرفته از بند 1و2 ماده 678 و نیز ماده 679 قانون مدنی عقدی جایز بوده و مشمول ماده 186 است . ماده 678 : وکالت به طرق ذیل مرتفع می شود : 1- عزل موکّل ( عزل وکیل توسط موکّل ) 2- استعفای وکیل 3- به موت یا به جنون وکیل یا موکّل . در باب عزل وکیل توسط موکل و زمان آن ماده 679 می گوید : موکل می تواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل یا عدم عزل ( او ) در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد . بنابر آنچه گفته شد وکالت عقدی جایز است و موکل هر زمان بخواهد می تواند وکیل را عزل کند و وکیل نیز هر زمان بخواهد می تواند استعفا دهد . علاوه بر این بند  3 ماده 678 ق.م فوت و جنون هر یک از وکیل یا موکّل را از موجبات منفسخ شدن عقد وکالت می داند حال سوالی که ممکن است اینجا پیش بیاید این است که اگر در عقد وکالت به غیر از جنون و فوت یکی از طرفین عقد را بر هم بزند و در صورت انجام این عمل طرف دیگر متضرر شود آیا طرف بر هم زننده مسئولیتی خواهد داشت یا خیر ؟ ثانیا ، اگر هر دو با هم عقد را بر هم زنند این رفتار چه نامیده می شود ؟ با توجه به ماده 675 ق.م ، موکل باید هزینه هایی را که وکیل شخصا متحمل شده است را به علاوه اجرتش متناسب با عملکرد او پرداخت کند ؛ همین جا ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا قید متناسب با عملکرد را برای پرداخت اجرت می آوریم ؟  به این دلیل که اگر بصورت مطلق بگوییم اجرت وکیل پرداخت شود و حدود آنرا تبیین نکنیم در صورت عدم انجام وکالت به نحو احسن ، نه می شود هیچ حق الزحمه ای را نپرداخت و نه منصفانه است که  حق الزحمه وی به طور کامل پرداخت شود زیرا در هر دو صورت ظلم و اضرار است و مطابق قاعده فقهی لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام صحیح نیست . بنابراین باید متناسب با عملکرد وکیل حق الوکاله وی را پرداخت نمود  ؛ اما حال اگر وکیل استعفا دهد و موکل به واسطه این استعفا متضرر گردد تکلیف چیست ؟ در اینجا هم اگر ضرری متوجه موکل شود به سبب استعفای بی موقع وکیل مطابق ماده 43 قانون آیین دادرسی مدنی وکیل ملزم به جبران خسارت مادی و معنوی خواهد بود و اگر موکل وکیل را عزل کند حق الوکاله وکیل مطابق آنچه در فوق گذشت باید پرداخت شود . ماده 43 ق.آ.د.م : عزل یا استعفای وکیل یا تعیین وکیل باید در زمانی انجام شود که موجب تجدید جلسه دادگاه نگردد ، در غیر این صورت دادگاه به این علت جلسه را تجدید نخواهد کرد . بنابراین استعفا یا عزل باید مطابق ماده و 667 و666 قانون مدنی و نیز مواد 38 و 39 قانون آیین دادرسی مدنی باشد و الا مشمول ماده 43 ق . آ.م خواهد بود . درباره سوال دوم هم به نظر میرسد که این امر ایقاعی دوطرفه می باشد ؛ ایقاع عملی است که ایجاب کننده و قبول کننده آن به اراده یک نفر می باشد  ، اثرگذاری ایقاع یا به شکل یک طرفه است و یا دو طرفه ؛ ایقاع یک طرفه فقط نسبت به خود ایقاع کننده اثر دارد همانند اعراض ( اسقاط حق عینی ) و دو طرفه مثل طلاق و ابراء ( اسقاط حق دینی ) که یک طرف اراده به عملی حقوقی میکند و هم برای خودش و هم برای شخص دیگری آثار حقوقی ایجاد می کند بطور مثال در ابراء فرد هم حق خود را ساقط می کند و هم ذمه مدیون را ، بدون اینکه مدیون در ایجاب و یا حتی قبولی نقشی داشته باشد . مطلب دیگر مربوط به نوع وکالت است . وکالت یا به صورت مطلق است یا مقید . اکنون می خواهیم در مورد وکالت مطلق در فروش بحث کنیم ، به این معنی که شخصی به شخص دیگری به طور مطلق وکالت می دهد که مال وی را بفروشد و به وی در انتخاب خریدار و ثمنی که قرار است دریافت کند و ... اصطلاحا اختیار تام می دهد ؛ حال مسئله این است که آیا وکیل حق دارد خود را خریدار مال قرار دهد و مال را بخرد یا نه ؟ پاسخ این است که حق ندارد مگر اینکه بهای کالا معین باشد و مظنّه بورسی داشته باشد ، در این صورت وکیل می تواند خود طرف معامله واقع شود ، پس وکیل باید توجه کند ببیند عین مظنه بورسی ( مظنه بورسی یعنی مثلا اکثریت جامعه از میزان ثمن آن مطلع باشند و قیمت عرفی و بازاری آن را بدانند  ) دارد یا خیر ؟ حال ببینیم پاسخ این پرسش که سوال کارشناسی ارشد سراسری سال 86 می باشد چیست ؟ { بر اساس وکالتنامه ، وکیل می تواند مورد وکالت را به هر مبلغ و به هر کس که صلاح بداند بفروشد ؛ وکیل هم مورد وکالت را با یک پنجم بهای واقع به خود می فروشد حال وضعیت این بیع چگونه است ؟ } در این سوال چند نکته قابل برداشت است ، اولا از سیاق عبارت این مفهوم برداشت می شود که نوع وکالت ، مطلق است اما نکته ای که وجود دارد این است که نمی دانیم بهای کالا مظنه بورسی دارد یا خیر ؟ ما اگر علم نداشته باشیم که مظنه بورسی وجود دارد یا نه  باید اصل عدم را جاری کنیم و بنا را بر این بگذاریم که در زمان بیع مال دارای قیمت معینی نبوده است اما چون در اینجا گفته وکیل به یک پنجم قیمت واقعی عین فروخته فلذا مال دارای قیمت معین بوده است . از طرف دیگر درست است که در سوال گفته شده به هر قیمتی ، ولی موکل که محجور ، خاصه سفیه نبوده که بخواهد مالش را به یک پنجم بها ( یعنی همان میزانی که در قانون مدنی قدیم میزان مغبونیت بود ) مالش به فروش رود ! و مواد 667 و 666 قانون مدنی همین امر و مسائل این چنینی را تذکر میدهد و اساس وکالت اعتماد و امانت داری است به علاوه 662 که می گوید : ( وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آنرا بجا آورد ، وکیل هم باید کسی باشد که برای انجام امر اهلیت داشته باشد ) ؛ رعایت امانت و حال موکل توسط وکیل را بیان می کند و خود انسان در حالت عادی و غیر فورس ماژور که به ضرر خویش اقدام نمی کند پس وقتی گفته شده به هر قیمتی منظور معنای عرفی سخن موکل است نه این که به هر قیمتی که موکل می خواهد و الا اگر غیر این باشد وکیل می گوید به یک ریال عین را فروختم .  بنا بر آنچه گذشت چون مال مظنه بورسی داشته است وکیل می توانسته خود طرف معامله واقع شود اما چون به یک پنجم قیمت واقعی فروخته است موکل حق دارد با استناد به مواد 666 و667 و 416 ( خیار غبن ) قانون مدنی اولا بیع را به استناد خیار غبن فسخ کرده و ثانیا وکیل را عزل کند تا متضرر نشود و وکیل نتواند مجددا به ضرر او عمل کند

 

نتیجه گیری:

1)         برای صحت عقد وکالت ، موکل مجنون و صغیر غیر ممیز نباشد و صغیر ممیز و سفیه در اموری که خود می توانند انجام دهند مانند : قبول هبه و صلح بلا عوض و حیازت مباحات می توانند به غیر وکالت دهند .

2)         وکیل نمی تواند مجنون و صغیر غیر ممیز باشد زیرا قصد انشاء آنان در قبول عقد وکالت اعتبار قانونی ندارد ولی صغیر ممیز و سفیه می توانند در کلیه امور مالی و غیر مالی از طرف دیگری وکیل باشد ، زیرا آنچه برای آنها ممنوع است تصرف در اموال دیگران با اجازۀ مالکین آن مگر آنکه غیر مستقیم برای آنان ایجاد تعهد و مدیونیت بنماید .

3)         مادۀ 682 ق.م می گوید : «محجوریت موکل موجب بطلان وکالت می شود مگر در اموری که حجر مانع از توکیل در آنها نمی باشد و همچنین است محجوریت وکیل مگر در اموری که حجر مانع از اقدام در آن نباشد

4)         اطلاق « الاستنابه فی التصرف» در کلام برخی از فقهای شیعه ، منصرف به «الاستنابه فی التصرف بالذات» است.

5)         اکثر فقهای سنی معتقدند که وکالت تفویض اختیار تصرف در چیزی که خود شخص در آن چیز ذی حق باشد و آن چیز قابل نیابت باشد و این تفویض در زمان حیات خود شخص صاحب حق باشد.

6)         تعریف وکالت در حقوق مدنی ایران بسیار نزدیک به تعریف وکالت در حقوق مدنی عراق است و طبق هر دو تعریف وکالت در اعمال حقوقی و مادی جایز است .

7)         مراد از «عمل قانونی» عمل مشروع باشد، با تعریف قانون مدنی ایران و عراق هماهنگ است . اما اگر مراد از آن اعمال حقوقی در مقابل اعمال مادی باشد اخص از آنها می گردد .

8)         ظاهراً مقصود قانون گذار مصر معنای اخیر (اعمال حقوقی در مقابل اعمال مادی) باشد ، زیرا در تفسیر آن گفته اند که قانون گذار با قید عمل قانونی، قرارداد مقاطعه کاری (مقاوله) و قرارداد کار را از تعریف خارج کرده زیرا موضوع این قراردادها در حقوق مصر عمل مادی است .

9)         نزدیک بودن تعریف وکالت در قوانین مدنی کشورهای اسلامی و مطابقت آن با فقه ، ناشی از نزدیک بودن تعریف وکالت نزد فقهای مذاهب اسلامی است

10)      قول مشهور فقهاء امامیه آن است که وکالت عقد می باشد و قانون مدنی در این زمینمه از قول مشهور پیروی نموده است .

11)      قول غیر مشهور (علامه حلی) آن است که وکالت عقد نیست بلکه مانند : اذن و اباحۀ در تصرف است و در صورتی که بوسیلۀ ایجاب و قبول واقع شود عقد می باشد. یعنی رضای باطنی برای قبول وکالت کافی است که این با اصول حقوقی منطبق نیست زیرا رضای باطنی بدون داشتن قصد و چیزی که دلالت بر آن نماید نمی تواند قبول محسوب گردد و همچنان که ایجاب محتاج به قصد و چیزی است که دلالت بر آن نماید بنابراین در حقیقت علامه بر آن است که وکالت احتیاج به قبول ندارد.

12)      در مواردی که موکل می تواند وکیل را عزل کند، چنانکه او را عزل کرد مادام که اطلاع عزل به وکیل نرسد وکالت منحل نمی شود و تمام اموری که قبل از رسیدن خبر عزل به او در حدود وکالت خود بنماید نسبت به موکل نافذ است (مادۀ 680) قانون مدنی در این امر پیروی از قول مشهور فقها نموده است .

13)      قانون مدنی در انحلال عقود وکالت بجنون یکی از طرفین پیروی از قانون اسلام (امامیه) نموده است و مبنای آن در حقوق مزبور اجماع می باشد.

14)      مادۀ 954 ق.م «حدوث سفه موکل در اثناء وکالت در صحت آن تأثیر نمی نماید ، زیرا رشد در امور مزبور معتبر نمی باشد ولی نسبت به امور دیگر که سفیه نمی تواند در آن تصرف نماید مانند معاملات و عقود ایجاباً و قبولاً سفه در اثناء وکالت موجب انفساخ عقد مزبور خواهد بود. قانون مدنی در این امر نیز پیروی از حقوق امامیه نموده که متکی بر اجماع است

15)      اغماء و بیهوشی را فقهای امامیه اجماعاً مانند جنون موجب انحلال عقد وکالت دانسته اند ولی قانون مدنی با آن که در مقام بیان موجبات زوال وکالت بوده، نامی از اغماء نبرده و به سکوت برگزار کرده است .

16)       با روش قضائی دادگاه ها و توجه به مادۀ (3) ق.آ.د.مراهی که بتوان اغماء را موجب زوال وکالت دانست یافت نمی شود.

17)      در آیین دادرسی مدنی عزل و استعفاء توضیح داده شده که عزل از جانب موکل و استعفاء از جانب وکیل است .

18)      مجازات وکلا در صورت تخلف توضیح داده شده که عبارت است از : اخطار کتبی ـ توبیخ با درج در پرونده ـ توبیخ با درج در روزنامه رسمی و مجله کانون ـ تنزل درجه ـ ممنوعیت از سه ماه تا سه سال ـ محرومیت دائم از شغل وکالت

19)      کانون وکلا و دایره معاضدت قضایی و تشکیلات آن توضیح داده شد که از وظایف کانون دادن پرونده وکالت به واجدین شرایط ـ تمدید پرونده.

20)      دایره معاضدت قضایی وسیلۀ مشاوره و تعیین وکیل معاضدتی برای متقاضیان را پس از بررسی به عهده دارد که این دایره در کانون وکلاء قرار دارد. که امروزه وکلا آبان ماه برای تمدید پروندۀ وکالت خود به این دایره رفت و آمد می کنند .

21)      وکالت در قانون مدنی از مادۀ 656 تا 683 است .

22)      وکالت طبق قانون مدنی عقدی است اذنی وکالت در امور حقوقی امکان پذیر است مگر در قبض ثمن و اخذ حق که تصریح می خواهد یا قرینۀ قطعی دلالت بر آن کند که قول مزبور قول مشهور فقهاء هم می باشد .

23)      موکل باید اهلیت و اختیار داشته باشد .

24)      موارد وکالت باید تصریح شود .

25)      موکل شدن سفیه و صغیر ممیز در تملکات بلا عوض صحیح است پس وکالت دادن آنها هم صحیح است .

26)       تملیکات بلاعوض سفیه و صغیر ممیز، باطل است .وکالت آنها هم باطل است زیرا اهلیت این کار را ندارند .

27)      از نواقص عقد وکالت در قانون مدنی عزل شفاهی وکیل یا ایجاب و قبول وکیل که ذکر نشده کتبی باشد و این نقیصه باید رفع شود.

28)      به خاطر کمبودهای موجود در قانون مدنی ایران باید از مواد 37 و 38 و 39 و 43 ق . آ . د . م . وحدت ملاک گرفت و آن را به انواع و اقسام وکالتنامه تسری داد.

29)      وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را انجام دهد.

30)      وکیل هم کسی باشد که برای آن امر اهلیت داشته باشد.

31)      ورشکسته می تواند وکیل شود ولی نمی تواند موکل شود زیرا اهلیت دارد (عاقل ـ بالغ ـ رشید) ولی اختیار ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مأخذ :

1-         اصفهانی، راغب، حسین محمد، المفردات فی غریب القرآن، چاپ دوم، دفتر نشر کتاب، 1404 ق.

2-         مقری، فیومی، احمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر، چاپ اول، ایران، مؤسسۀ الهجره ، 1405 ق.

3-         ابن حمزه، الوسیله الی نیل الفضیله ، [بی تا] ، [بی نا[.

4-         حلی، جعفر بن حسن، (محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، 4 جلد، تحقیق سید محمد صادق شیرازی، چاپ دوم، قم، [بی نا]،) 1409ق.

5-         حسینی عاملی، سید محمد جواد، مفتاح الکرامه، 10جلد، [بی جا] مؤسسۀ آل البیت (احیاء التراث) ، [بی تا[

6-         جبعی عاملی، زین الدین (شهید ثانی) ، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، چاپ دوم، بیروت، دار الحیاء التراث، 1403 ق.

7-         نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 43 جلد، چاپ ششم، [بی جا] دار الکتب الاسلامیه، 1394ق.

8-         ماوردی بصری، محمد بن حبیب، الحاوی الکبیر،[بی جا]، [بی نا]، [بی تا[.

9-         ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج 5- [بی تا]، [بی نا[.

10-       ابی البرکات، الشرح الکبیر، ج3، [بی نا]، [بی تا[.

11-       سمرقندی، تحفه الفقهاء، ج3 ، [بی نا]، [بی تا[.

12-       ر.ک، عبدالرحمن جزیری، الفقه علی المذاهب الأربع، ج3، [بی نا]، [بی تا[.

13-       سنهوری، عبد الرزاق احمد، الموجزفی النظریه العامه للا التزامات فی القانون المدنی المصر، قاهره، مطبعه لجنه التألیف و الترجمه و النشر، 1983م.

14-       حلی، محمد بن حسن (علامه حلی) ، تبصره المتعلمین، [بی نا]، 648-726.

15-       نوین ، پرویز، نواقص عقد وکالت، مقاله، اینترنت.

16-       احمدی، نعمت، آیین دادرسی مدنی، چاپ اول، چاپ سحاب، 1375.

17-       خردمندی، سعید، تجارت و تطبیق آن با فقه، چاپ نشر، مؤسسۀ بوستان، کتاب قم، 1382.

18-       امامی، سید حسن، حقوق مدنی، جلد2 ، چاپ یازدهم، چاپخانۀ اسلامیه، آذرماه 1374.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 30 دی 1393 ساعت: 8:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تعريف، مفاهيم اساسي و اصول بودجه

بازديد: 231

 

«به نام خدا»

 

عنوان تحقیق:

تعريف، مفاهيم اساسي و اصول بودجه

 

تهیه وتنظیم:

 

 

 

 

 

 

زمستان 93

 

 

 

چكيده

در اين مقاله فلسفه وجودي بودجه، تاريخچه و تعريف بودجه و همچنين اصول بودجه شامل اصل سالانه بودن بودجه، اصل تعادل بودجه، اصل وحدت بودجه، اصل كامليت يا جامعيت بودجه، اصل شامليت يا تفصيل بودجه، اصل تخصيص و عدم تخصيص بودجه، اصل انعطاف پذيري، اصل تحديدي بودن هزينه ها، اصل تخميني بودن درآمدها، اصل تنظيم بودجه بر مبناي عمليات، اصل تقدم درآمد بر مخارج، اصل تفكيك هزينه هاي مستمر از غير مستمر شرح داده مي شود.

كليدواژه : بودجه ؛ اصول بودجه

 

1- مقدمه

چون مفهوم بودجه از آغاز پيدايشش تاكنون تغيير و تحول بسيار يافته است از اين رو تعريف جامعي كه در برگيرنده تمام مفاهيم آن در دوره هاي گذشته و زمان حال باشد كار دشواري است. ديدگاهها، نظريه ها و تعاريف زمانمند و مكانمنداند و به همين خاطر در زمان ها و مكان هاي متفاوت تعاريف متفاوتي ارائه شده است. اگر نظام بودجه ريزي كشور را به ساختماني تشبيه نماييم، اصول بودجه فونداسيون و اسكلت آن محسوب مي شود و هر چه بر مبناي اصول علمي و منطق اقتصادي استوارتر باشد قطعاً نتايج مطلوب تري به دنبال خواهد داشت. اصول بودجه در ايران نشأت گرفته از قانون اساسي، قانون محاسبات عمومي، قانون برنامه و بودجه و ديدگاههاي صاحبنظران و كارشناسان اقتصادي مي باشد[4]. در اين مقاله ابتدا به اصطلاحات بودجه و سپس تعاريف مهم آن پرداخته و در نهايت به اصول مهم بودجه اشاره مي شود.

 

2- فلسفه وجودي بودجه

انسانها در دوران مختلف هميشه درصدد بوده اند تا نيازها و خواسته هاي خود را به نوعي از امكاناتي كه در طبيعت وجود دارد تأمين نمايند. اما با توجه به اينكه نيازها و خواسته هاي انسان نامحدود و در مقابل، منابع و امكاناتي كه در اختيار دارد محدود است، مي توان گفت كه بشر با دنيايي مملو از كميابي زندگي مي كند و لذا در مواجهه با اين مشكل از قوه تعقل و قدرت تجزيه و تحليل و توان پيش بيني خود استفاده كرده و با توسل به برنامه ريزي درصدد برآيد تا با حداقل امكاناتي كه در اختيار دارد، حداكثر مطلوبيت را نصيب خود نمايد.

 

حتي آثار به جا مانده از زندگي بشر اوليه در صدها هزار سال پيش، قبل نشانه هاي زيادي از برنامه ريزي در امور دارد. با عنايت به مباحث مطرح شده، مي توان گفت: فلسفه وجودي بودجه نويسي دو عامل است: يكي نيازهاي نامحدود بشر و دوم منابع و امكانات محدودي كه در اختيار دارد[4].

 

3- واژه شناسي بودجه

در گذشته فرانسويان كلمه «بوژت» را به معني كيف يا كيسه چرمي كوچك به كار مي برده اند. اين كلمه نخستين بار در انگلستان براي كيف كوچك حاوي مهر «وزارت دارايي» آن كشور و سپس نام كيفي گرديد كه بصورت دريافتها و پرداختهاي كشور را در آن مي نهادند. در سال 1733 زماني كه وزير دارايي انگلستان صورت دريافتها و پرداختها و گزارش مالي سالانه كشور را براي نمايندگان مردم مطرح ساخت، نويسنده ناشناسي در جزوه اي با عنوان «كيسه اش باز شد1» به سياست وزير داراي حمله نمود و او را به شعبده بازي تشبيه كرد كه كيسه حقه ها و كلكهاي خود را گشوده است و به طعنه گفته شد «سفره اش-بودجه اش- را گشوده است».

كلمه« بوژت» فرانسوي اندك اندك انگليسي شد و به صورت «باجت2» درآمد و سپس بدان شكل به فرانسه بازگشت و با گويش فرانسوي «بودجه» مرسوم شد[3].

 

4- تعريف بودجه

تعريف هاي زيادي براي بودجه شده است كه به چند نمونه از آن به شرح زير اشاره مي شود:

بودجه دخل و خرج دولت است [5].

اولين تعريف قانوني كه از بودجه در نظام حقوقي مالي ايران به عمل آمده است در ماده يك قانون محاسبات عمومي مصوب مورخ 21 صفر 1329 هجري قمري مطابق با سال 1289 شمسي است كه بودجه را چنين تعريف كرده است[7]: «بودجه دولت سندي است كه معاملات دخل و خرج مملكتي براي مدت معيني در آن پيش بيني و تصويب  مي گردد. مدت مزبور را سنه مالي مي گويند كه عبارت از يك سال شمسي است».

دومين تعريف قانوني مربوط به قانون محاسبات عمومي مصوب 16 اسفند 1312 شمسي مربوط مي شود كه چنين آمده است[7]: بودجه لايحه پيش بيني كليه عوايد و مخارج مملكتي است براي مدت يكسال شمسي كه به تصويب مجلس شوراي ملي رسيده باشد.

سومين تعريف قانوني مربوط به قانون محاسبات عمومي مصوب 15 ديماه 1349 شمسي است كه بودجه را چنين تعريف نموده است[7]: «بودجه كل كشور برنامه مالي دولت است كه براي يك سال مالي تهيه و حاوي پيش بيني درآمدها و ساير منابع تأمين اعتبار و برآورد هزينه ها براي انجام عملياتي كه منجر به وصول به هدفهاي دولت مي شود و از سه قسمت تشكيل مي شود: 1.بودجه عمومي دولت

2.بودجه شركت ها

3.بودجه موسساتي كه تحت عنوان غير از عناوين فوق در بودجه كشور منظور مي شود».

چهارمين تعريف مربوط است به قانون محاسبات عمومي كشور 1/6/1366 مجلس شوراي اسلامي، در اين قانون، بودجه كل كشور چنين تعريف شده است[7]: «بودجه كل كشور برنامه مالي دولت است كه براي يك سال مالي تهيه و حاوي پيش بيني درآمدها و ساير منابع تأمين اعتبار و برآورد هزينه ها براي انجام عملياتي كه منجر به نيل سياستها و به هدفهاي قانوني مي شود».

با دقت بيشتر در تعريف بودجه متوجه مي شويم كه سه جنبه سياسي، مالي و  برنامه اي جزو ماهيت بودجه بوده، هر تعريفي از بودجه بايد بر پايه هاي سه گانه مذكور تكيه داشته باشد. منتها هر دسته از تعاريف بودجه به مناسبت شرايط و اوضاع و احوال حاكم، بر يكي از جنبه هاي سه گانه فوق تآكيد بيشتري نموده است. به بيان ديگر هر نوع بودجه به مفهوم واقعي آن داراي آثار و ابعاد سياسي، مالي و برنامه اي است و اين سه بعد از هم جدا نشدني و ذاتي بودجه بوده، در همديگر تأثير متقابل و مداوم دارند.

با توجه به مجموع تعاريفي كه از بودجه وجود دارد مي توان عناصر تشكيل دهنده آن را برشمرد[1]:

1.بودجه برنامه مالي دولت است؛

2.بودجه براي يك سال مالي تهيه مي شود؛

3.بودجه پيش بيني آينده است؛

4.بودجه در برگيرنده كل درآمدها و هزينه هاي دولت در قالب بودجه عمومي، بودجه شركت هاي دولتي و بودجه ساير موسسات انتفاعي وابسته به دولت مي باشد؛

5.هزينه ها براي نيل به سياست ها و هدفهاي معين و قانوني دولت مي باشد.[3]؛

6.سندي است كه بايد به تصويب قوه مقننه برسد؛

7.هيچ دولتي بدون داشتن بودجه نمي تواند دست به فعاليتي بزند.

 

5- اصول بودجه

نقطه نظرات صاحب نظران پيرامون اصول بودجه با يكديگر تفاوت دارند. ولي اين تفاوت نظر كلي نبوده و در بعضي از اين اصول يك توافق نظر ضمني وجود دارد. با توجه به تفاوتي كه در ساختار دولت، اختيارات دولت و نوع حكومت در بين جوامع مختلف وجود دارد و همچنين پويايي وظايف و اختيارات دولتي در طول زمان، اين تفاوت ها قابل توجيه مي باشند. معمولاً اطلاق واژه «اصل» بدان گونه از قواعد و مقررات صورت مي گيرد كه چه از نظر مكان و چه از نظر زمان غير قابل تغيير باشند. در حاليكه نبايد به دلايل بالا آنچه كه به صورت متعارف اصول بودجه خوانده مي شوند تحت شرايط متفاوت تغيير كرده و يا به راحتي و بدون ايجاد مسأله اي از سوي دولتي ناديده گرفته شوند. در نتيجه استفاده از كلمه «اصل» براي بيان قواعد و ضوابط بودجه شايد چندان مناسب نباشد. به هر حال از آنجا كه استفاده از اين واژه در عمده كتابهاي ماليه متداول است در اينجا نيز ما به تبعيت براي بيان و معرفي قواعد، مقررات و ضوابط مفيد در تهيه و تنظيم بودجه از واژه «اصل» استفاده مي كنيم[11].

 

5-1- اصل سالانه بودن بودجه

در عمده تعاريف از بودجه اشاره شده است كه بودجه يك «پيش گويي» است. از انجا كه زمان در پيش گويي يك عامل عمده است، براي بودجه نيز زمان يك «اصل» محسوب مي شود. اما چه مدت از زمان در بودجه مورد پيش گويي قرار مي گيرد؟ الزاماً مدت زمان بودجه نمي تواند اصل باشد. به هر حال به صورت قاعده و عمدتاً بودجه براي يك سال تهيه مي شود كه با توجه به سال قانوني در ايران عرفاً يك سال شمسي است. به اين صورت كه خط مشي ها، سياستها، برنامه ها، عمليات، درآمدها و هزينه ها و بالاخره كليه محتويات بودجه براي يك سال شمسي پيش گويي مي گردد[11]. از آنجائيكه تهيه و تنظيم بودجه كاري دشوار و زمان بر است و گاه بيش از نيمي از سال را به خود اختصاص مي دهد، گاه از طرف بعضي از صاحب نظران پيشنهاد شده است كه بودجه براي زماني طولاني تر از يكسال تهيه و تنظيم شود. چنانچه بنابه هر دليلي بودجه سال آتي مصوب نشد دولت براي پيشبرد امور مي تواند به اندازه بودجه سال قبل را براي فررودين ماه استفاده كند كه به آن بودجه  مي گويند و اگر براي ارديبهشت آماده نشد مي تواند از بودجه  استفاده كند و به همين ترتيب تا خرداد ادامه دهد[2]. در بسياري از كشورها علاوه بر بودجه سالانه يك برنامه يا تنظيم بودجه چند ساله نيز صورت مي گيرد. معروفترين اين نوع از بودجه هاي برنامه اي، برنامه پنج ساله است.

 

5-2- اصل تعادل بودجه

بر اساس اين اصل درصد رشد هزينه ها نبايد بيشتر از درصد رشد درآمد باشد[12]. شايد بتوان گفت كه اين اصل متأثر از ديدگاه كلاسيكها از دولت است كه از نظر آنها دولت خوب آن است كه حداقل درآمد را داشته و حداقل هزينه را انجام دهد و در امور اقتصادي دخالت نكند. در نتيجه استفاده از ابزار اقتصادي مثل سياست كسر بودجه مورد قبول نبوده و بودجه متعادل يك اصل تلقي مي شده است. چنانچه وقتي كه در دوره جنگهاي انگليس و فرانسه با ناپلئون در سالهاي 1815 و 1816 دولت انگليس با كسر بودجه مواجه شد، ديويد ريكارد و اقتصاددانان معروف كلاسيك انگليسي آن را يك فاجعه و مضر به حال سلامت اقتصاد خواندند. امروز تقريباً بسيار نادر اتفاق مي افتد كه دولتي يك بودجه متعادل را اجراء نمايد. معمولاً دولتها از نظر حسابداري براي حفظ تراز درآمدها و هزينه ها در شرايطي كه با كسر بودجه مواجه هستند. (اين مورد غالب موارد از عدم تعادل بودجه است ). قرضه دولت از مردم يا بانك مركزي را منظور مي نمايند و عمدتاً از سياست كسر بودجه براي ايجاد رشد اقتصادي استفاده مي كنند. در بسياري از نوشته هاي صاحب نظران، بودجه متأثر از اصل تعادل بودجه، اصل ديگري تحت عنوان «اصل تقدم درآمدها بر هزينه» مطرح مي نمايند. به اين مفهوم كه ابتدا درآمدها بايد مشخص شود و محاسبه گردند، سپس بر اساس پيشگويي درآمد، هزينه را پيش گويي نمايند تا از حد درآمد تجاوز ننموده و تعادل بودجه به هم نخورد[11]. اينك با توجه به اصل تعادل بودجه و استثناهايي كه نقش جديد دولت ها ايجاد نموده به نظر مي رسد امروزه وقتي از تعادل بودجه سخن به ميان مي آيد اصل تعادل از نظر اقتصادي است [9].

 

5-3- اصل وحدت بودجه

بر اساس اين اصل تمام برنامه ها، فعاليتها و طرحهاي دولت، همچنين تمام درآمدها و هزينه ها و در نتيجه «بودجه» تمام دستگاهها، سازمانهاي دولتي بايد در يك جا نوشته شود و براي رسيدگي و تصويب ارائه گردد. طرفداران اين اصل چنين اظهار مي نمايند كه اگر اصل وحدت بودجه رعايت نشود و در نتيجه هر دستگاه و سازمان براي خود بودجه اي داشته باشد و با دولت براي هر دسته از كارهاي گوناگون بودجه اي جداگانه و در زمانهاي مختلف تهيه نمايد، هماهنگي و تقارن منطقي زماني و مكاني بين عمليات بخشهاي متفاوت دولتي از ميان خواهد رفت و پرهيز و جلوگيري از دوباره كاريها دشوار مي شود. از طرف ديگر اگر قرار باشد كه بودجه در بخشها و تيكه هاي مختلف و در زمانهاي متفاوت به مجلس ارائه شود، امكان رسيدگي و تجزيه و تحليل بودجه كل كشور از پارلمان سلب مي گردد. با وجود تأكيدهاي فوق در بعضي از كشورها براي دوره زماني طولاني اين اصل رعايت نمي شده است مثل ايالت متحده امريكا قبل از سال 1969 يا انگلستان قبل از اوايل قرن نوزدهم و در بعضي از جوامع گاه گاه اين اصل زير پا گذاشته شده است مثل متمم بودجه كه در بعضي از سالها پس از ارائه بودجه به دلايل مختلف مثل وقوع هزينه ها يا درامدهاي اتفاقي پيش گويي نشده، تهيه و به مجلس ارائه مي شود[11]. فلسفه اساسي  اصل وحدت بودجه در اين است كه هر دستگاه براي خود بودجه اي نداشته باشد و دولت از كارهاي پراكنده و جزئي و روزانه خودداري نموده و قوة مقننه نيز امكان رسيدگي و تجزيه و تحليل بودجه را داشته باشد[3]. به هر حال وحدت بودجه امكان كنترل و تجزيه و تحليل پارلمان را بر عمليات مالي دولت افزايش مي دهد و دولت وظيفه دارد تمامي بودجه را به طور يكجا و در غالب يك مجموعه به مجلس تقديم كند.

 

5-4- اصل كامليت يا جامعيت بودجه

در اين اصل به موازات اصل وحدت بودجه، توصيه مي شود تمام درآمدها و هزينه هاي دولت به هر شكل و صورتي كه هست اعم از بودجه جاري و عمراني و يا سرمايه گذاري ثابت به وسيله وزارتخانه ها، مؤسسات دولتي، شركتهاي دولتي، نهادهاي انقلابي، يعني دستگاههايي كه به نحوي از انحاء از بودجه دولت منتفع مي گردند، در سند بودجه جمع آوري و به صورت ناخالص به مجلس تقديم گردد. ناخالص بودن بودجه به اين معني است كه بايد ارقام منظور در بودجه بدون آنكه درآمدها از هزينه ها تهاتر گردند در سند بودجه درج گردد. دو قاعده كلي از اصل جامعيت بودجه مستفاد مي شود: 1) درآمدها و هزينه ها همديگر را تهاتر نكنند. 2) همه اقلام درآمدها و همه اقلام هزينه ها در بودجه عمومي منعكس گردند و هيچ چيز از قلم نيافتد [8]. به اين صورت اگر يك دستگاه دولتي درآمدهايي دارد بايد اين درآمد را كلاً به خزانه واريز و مجدداً هزينه هاي خود را در بودجه درخواست نمايد، نبايد حتي هزينه مربوط به وصول آن درامد را از محل آن درآمد، محاسبه و مانده آن را به خزانه واريز نمايد. ماده 24 قانون محاسبات عمومي مصوب 1312 اصل جامعيت بودجه را چنين تعريف كرده است : «كليه عوايد دولت بايد بوسيله متصديان مربوط مستقيماً به خزانه تحويل شود و كليه مخارج در حدود قوانين و نظام نامه هاي مربوط و مقررات راجع به هر نوع خرجي به موجب حواله و نظارت مستقيم وزارت ماليه و به وسيله خزانه دولت پرداخت شود». ماده 33 قانون محاسبات عمومي ايران مصوب 15 دي ماه 1349 اصل جامعيت را چنين تعريف كرده است: «وجوهي كه از محل درآمدها و ساير منابع تأمين اعتبار منظور در بودجه عمومي دولت وصول مي شود و همچنين درآمدهاي شركتهاي دولتي به استثناي بانكها و مؤسسات اعتباري و شركتهاي سهامي بيمه ايران بايد به حسابهاي خزانه كه در بانك مركزي ايران افتتاح مي گردد، تحويل شود. خزانه مكلف است ترتيب لازم را بدهد كه شركتهاي دولتي بدون هيچگونه قيد و شرط از وجوه خود استفاده نمايند.

«تبصره»: تشخيص مؤسسات اعتباري با شوراي پول و اعتبار خواهد بود. قانون اساسي در اصل 53 چنين به اصل جامعيت اشاره مي كند: كليه دريافتهاي دولت در حسابهاي خزانه داري كل متمركز مي شود و همه پرداختها در حدود اعتبارات مصوب به موجب قانون انجام مي گيرد[11].

 

5-5- اصل شامليت يا تفصيل بودجه

بر اساس اين اصل دولت بايد بودجه را به صورت مشروح و با جزئيات آن تهيه و تنظيم و به مجلس پيشنهاد نمايد و نمي تواند هيچ بخشي از آن را مجمل در نظر بگيرد. به اين صورت كه بايد بودجه دستگاهها و سازمانهاي مختلف به تفصيل و تفكيك درآمد و هزينه طبقه بندي شده و در قالب برنامه ها و طرحها به صورت استاني و ملي در لايحه منعكس شوند. اصل فوق بايد طوري رعايت شود كه امكان بررسي جزئيات مربوطه را به نمايندگان مردم بدهد. در واقع عدم رعايت اصل شامليت يا تفصيل بودجه، امكان تجزيه و تحليل پارلمان و تشخيص ضرورت اقلام بودجه را منتفي مي نمايد[11]. طبق اين اصل بودجه نمي تواند به عنوان مجموعه اي از اعداد و ارقام خشك و بي روح تلقي شود بلكه مي بايد در قالب گزارشهاي مفصل توجيهي و مستدل مطرح گردد. بودجه تفصيلي در ايران براي اولين بار در سال 1344 و به وسيله سازمان برنامه و بودجه تهيه و به صورت يك كتاب به مجلس ارائه شد[6].

 

5-6- اصل تخصيص و عدم تخصيص بودجه

طبق اين اصل تخصيص دولت موظف است هر اعتباري را صرفاً به همان جاي اختصاص دهد كه در بودجه مصوب شده است. دولت بايد موظف باشد كه در عمل مطابق آنچه كه در بودجه تعيين و اجازه داده شده است هزينه نمايد. نبايد بودجه تخصيص پيدا كرده براي يك امر را خرج موضوع ديگري نمايد  چون در اين صورت نتيجه مورد نظر از اصل شامليت و كامليت بودجه حاصل نخواهد شد. بر اساس اصل تخصيص، تمام ارقام منظور در بودجه بايد به همان وضع و ترتيبي كه در بودجه تعيين و اجازه داده شده است وصول يا مصرف شود. طبق اين اصل هر رقم اعتباري كه براي هزينه اي در بودجه پيش گويي شده است تنها براي همان هزينه قابل مصرف است و نبايد آن را براي منظور ديگري خرج كرد[11].  از سوي ديگر در اين راستا در ماده 93 قانون محاسبات عمومي مصوب سال 1366 چنين آمده است: «در صورتي كه بر اساس گواهي خلاف واقع ذي حساب به تأمين اعتبار و با اقدام يا دستور وزير يا رئيس موسسه دولتي يا مقامات مجاز از طرف آنها زائد بر اعتبار مصوب و يا بر خلاف قانون وجهي پرداخت يا تعهدي عليه دولت امضا شود، هر يك از اين تخلفات در حكم تصرف غير قانوني در وجوه و اموال دولتي محسوب خواهد شد[10] و بر اساس اصل عدم تخصيص دولت حق ندارد اگر به موقع يا جايي بودجه اختصاص نداده اند بودجه اختصاص دهد. بعبارت ديگر كليه درآمدهاي دولت بايد به خزانه واريز گردد و از درآمد عمومي دولت براي هزينه هاي دولت تأمين اعتبار شود[1].

 

5-7- اصل انعطاف پذيري

مطابق با اين اصل اگر چنانچه دولت در پيش بيني بودجه اعم از درآمدها يا هزينه هايش در طول سال با مشكلي بر بخورد مي تواند از طريق متمم بودجه و ارائه آن به مجلس بودجه خود را ترميم كند. ضمناً در داخل هر دستگاه به وزير يا مسئول مربوطه تا حدي اجازه داده مي شود كه نسبت به جابجايي اعتبارات اقدام كند[2]. از آنجائيكه بودجه بر اساس يك برآورد و پيش گويي تهيه و تنظيم مي شود و شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه يك امر پويا هستند، ممكن است پس از تصويب بودجه بعضي از تغييرات در اوضاع اقتصادي، اجتماعي و يا سياسي جامعه ايجاب نمايد كه محل درآمدها و يا هزينه ها تغيير نمايد. همچنين باز هم به دليل اينكه بودجه يك برآورد و پيشگويي است و اوضاع اقتصادي در حال تحول امكان دارد كه بودجه پيش گويي شده از سوي يك مدير دولتي درست و دقيق نباشد و در عمل با مشكل بودجه مواجه شود. با توجه به نكات فوق به نظر مي رسد كه يك انعطاف در بودجه لازم به نظر مي رسد در حالي كه انعطاف در بودجه مخالف اصل تخصيص بودجه عمل مي نمايد. ضرورت هاي ناشي از پويايي جامعه حتي به طرفداران محكم اصل تخصيص نشان داده است كه بودجه بايد در حدي انعطاف پذير باشد. فرض كنيد كه در بودجه پيش بيني شده است كه براي ايجاد يك درمانگاه دولتي تعدادي پزشك، پرستار، و وسايل پزشكي فراهم شود و بودجه به صورت جزء به جزء منظور شده باشد. اگر پزشكهاي مورد نظر به اندازه كافي حاضر به همكاري نبودند، چه بايد كرد؟ آيا مي توان بودجه مربوط به استخدام پزشك را صرف خريد ابزار پزشكي نمود يا به جاي آن پرستار بيشتري استخدام كرد؟ مشكل انعطاف ناپذيري بودجه در مورد فعاليتهاي اقتصادي دولت محدوديت بيشتري را ايجاد مي كند. فرض كنيد كه بنگاه توليد دولتي بودجه لازم را براي خريد انواع نهاده هاي توليدي پيشگويي كرده باشد، از آنجائيكه بين زمان پيشگويي بودجه و انجام هزينه ها فاصله زماني نسبتاً طولاني وجود دارد، ممكن است قيمت بعضي از نهاده ها تغيير نمايد و با توجه به قيمت جديد امكان اجراي برنامه توليد به صورت بهينه نباشد. آيا مدير بنگاه نبايد با جانشين كردن عوامل توليد ارزان تر بتواند با يك برنامه بهينه در توليد اقدام به فعاليت اقتصادي مورد نظر كند؟ نتيجتاً همان قدر كه تخصيص در بودجه مي تواند يك اصل مهم باشد، انعطاف پذيري نيز به عنوان يك اصل با اهميت تلقي مي شود. امروزه به خصوص در انجام هزينه هاي عمراني و برنامه هاي اقتصادي توليدي دولت تا حد قابل ملاحظه اي بودجه مربوطه از انعطاف لازم برخوردار است[11].

روش هاي مختلف انعطاف پذيري در بودجه به قرار زير است[1]:

اصلاح بودجه: منظور اصلاحي است كه دولت با جابجايي اعتبارات مصوب در سطح مواد بودجه يا برنامه يا طرح هاي عمراني به عمل مي آورد و بدين وسيله بسياري از مشكلات اجرايي سازمانها را از بين مي برد.

متمم بودجه: بودجه اي است كه طي آن تغييرات سقف اعتبارات دستگاههاي اجرايي به قوة مقننه تقديم مي شود تا مورد بررسي و تصويب قرار گيرد.

اعتبار هزينه هاي پيش بيني نشده: اعتباري است كه در قانون بودجه كل كشور منظور مي شود و بنا به پيشنهاد وزراي ذي ربط و تأييد سازمان مديريت و برنامه ريزي و تصويب هيأت وزيران با رعايت مقررات عمومي دولت قابل مصرف است.

اعتبارات دولت: اعتباري است كه براي امر خاصي كه جنبه عمومي و استثنايي دارد در  اختيار دولت قرار مي گيرد و همانند اعتبار هزينه هاي پيش بيني نشده به مصرف مي رسد.

 

5-8- اصل تحديدي بودن هزينه ها

اعتبارت مصوب براي هر نوع هزينه تا حد همان اعتبار مصوب قابل خرج است نه بيشتر. منظور از تحديدي بودن هزينه ها اين است كه اولاً وقتي اعتباري به مبلغ 100 واحد براي خريد كالايي تصويب مي شود نمي توان 110 واحد هزينه كرد (مگر در حدي كه جابجايي اعتبار به موجب قانون مجاز باشد). ثانياً منظور شدن اعتبار در بودجه يك دستگاه دولتي، از نظر حقوقي تكليفي براي هزينه كردن آن توسط دستگاه مزبور ايجاد نمي كند. به عبارت ديگر، تصويب اعتبارات اجازه خرج است نه تكليف. البته از نظر سياسي و اقتصادي نوعي الزام و تكليف برداشت مي شد. چون بعضي از ارقام هزينه مثل هزينه ي راهسازي يا كارخانه هاي توليدي اگر انجام نشود، در حقيقت قسمتي از برنامه هاي دولت انجام نشده است كه خود بايد مسوول باشد. ماده پنجاه قانون محاسبات عمومي مقرر مي دارد: «وجود اعتبار در بودجه كل كشور به خودي خود براي اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي ايجاد حق نمي كند و استفاده از اعتبارات بايد با رعايت مقررات مربوط خود به عمل آيد»[1].

 

5-9- اصل تخميني بودن درآمدها

بودجه از طريق تصويب مجلس، ارزش قانوني مي يابد. مجلس با تصويب بودجه، به قوه مجريه اجازه مي دهد كه درآمدهاي پيش بيني شده را وصول و وجوه مورد نياز خود را هزينه كند. اين اجازه يك جواز مشروط است و كسب درآمدهاي لازم، بدون وجود قانون جداگانه عملي نيست. هيچ مالياتي را بدون وجود قانوني كه مربوط به چند و چون نظام مالياتي باشد نمي تواند از مؤديان گرفت. قوانين مالياتي نيز خود محصول تصويب مجلس هستند و مانند ساير قوانين خصلت دائمي دارند. يعني تا زماني كه با قانون جديدي نسخ نشده اند قابل اجرا هستند؛ ولي تصويب بودجه در واقع اجازه اجراي همين قوانين براي مدت يك سال است. در مورد هزينه ها نيز اجازه قوة مقننه، چه به وسيله بودجه و چه به وسيله قوانين مالي ديگر لازم است.

درآمدهاي پيش بيني شده در بودجه، به اصطلاح اهل فن جنبه تخميني دارد و اين ابداع بدان معني است كه منظور شدن مبلغي به عنوان درآمد در بودجه كل كشور مجوزي براي وصول از اشخاص حقيقي و حقوقي نمي شود و در هر مورد نياز به مجوز قانوني دارد. پيش بيني به هر ميزان مانع وصول درآمدهاي بيشتري از منابع مربوط نيست؛ لكن وصول مبالغ بيشتري خارج از ضوابط تعيين شده در قانون از افراد حقيقي و حقوقي خلاف است. به عبارت يگر وصول درآمد بيشتر از  مبلغ پيش بيني شده در بودجه - به شرط آنكه به موجب قانون وصول شوند- مانعي ندارد. حتي وصول درآمدهايي كه در بودجه منظور نشده اند طبق مقررات مجاز و به همين ترتيب وصول درآمد به ميزاني كمتر از آنچه پيش بيني شده است نيز بلامانع است [1]. اصل پنجاه و يكم قانون اساسي نيز به اين موضوع اشاره شده است: «هيچ نوع ماليات وضع نمي شود مگر به موجب قانون...» [6].

 

 

5-10- اصل تنظيم بودجه بر مبناي عمليات

بر مبناي اين اصل، تهيه و تنظيم بودجه بايستي بر مبناي فعاليت و عملكرد دستگاههاي اجرايي صورت گيرد نه عادات سنواتي؛ چرا كه چنين عاداتي زمينه چانه زني دستگاهها را براي دريافت اعتبارات بيشتر فراهم و اولويت بندي بين برنامه‌ها را با مشكل روبه‌رو مي سازد. بكارگيري اين اصل علاوه بر عملياتي ساختن برنامه هاي دولت، باعث مي شود براي فعاليتهاي مناسب، اعتبار لازم در نظر گرفته شود. ماده 50 قانون محاسبات عمومي مي گويد: « وجود اعتبار در بودجه كل كشور به خودي خود براي اشخاص اعم از حقيقي يا حقوقي ايجاد حق نمي كند و استفاده از اعتبارات بايد با رعايت مقررات مربوط به خود بعمل آيد[4].

 

5-11- اصل تقدم درآمد بر مخارج

منظور آن است كه قبل از هر گونه اقدامي در امر بودجه ريزي، ابتدا بايستي منابع درآمدي و سقف هر يك از آنها به طور دقيق پيش بيني شود و اثرات بر اخص هاي كلان اقتصاد مورد بررسي قرار گيرد و سپس در مرحله بعد، حجم عمليات و مخارج مورد نياز برنامه ها را معين نمود، زيرا اولاً اقتصاد به شدت از قدرت خريدي كه دولت از مردم جدا مي كند اثر مي پذيرد؛ مثلاً افزايش مالياتها قطعاً بر پس انداز و خريد مردم تأثير مي گذارد، لذا بايستي مقدار ماليات طوري معين گردد كه حداقل اثر منفي را بر اقتصاد داشته باشد. ثانياً به لحاظ اينكه در هر بودجه اي مخارج تابعي از درآمدهاست، بررسي درآمدها مقدم بر مخارج است[4].

 

5-12- اصل تفكيك هزينه هاي مستمر از غير مستمر

با بكارگيري اين اصل؛ يعني تفكيك هزينه هاي مستمر از غير مستمر مي توان حجم، سهم و تركيب هر يك از عناصر تشكيل دهنده بودجه را در برنامه هاي دولت معين نمود. هزينه هاي مستمر دولت عمدتاً شامل مخارج مصرفي و هزينه هاي غير مستمر آن شامل سرمايه گذاري هاي مختلف است كه هر كدام از آنها در سطوح كلان اقتصاد (رسيدن به تعادل بين عرضه و تقاضاي كل، اشتغال، سطح عمومي قيمتها، توليد و ...) اثر دارند. با تفكيك هزينه ها از يكديگر، دولت مي تواند از بودجه به عنوان ابزاري براي هدايت اقتصاد جامعه استفاده نمايد[4].

 

مراجع

1. ابراهيمي نژاد، مهدي. فرج وند، اسفنديار.(1386). بودجه از تنظيم تا كنترل. تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها(سمت).

2. ابولحسني؛ علي اصغر.(1384). مباني امور مالي و تنظيم بودجه. جزوه درسي.

3. انصاري،شاهرخ.(1384).بودجه و بودجه ريزي دولتي در ايران.تهران: موسسه انتشاراتي يكان.

4. بابايي، حسن.(1378). بودجه ريزي دولتي در ايران از نظريه تا سياست.تهران: شركت چاپ و نشر بازرگاني.

5. شبيري نژاد، علي اكبر(1375). گستره مالي و ساختار بودجه ايران. چاپ اول. نشر ني.

6. فرج وند،اسفنديار.(1383).فرآگرد تنظيم تا كنترل بودجه. انتشارات فروزش.

7. فرزيب، عليرضا.(1381). بودجه ريزي دولتي در ايران. تهران: موسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزي.

8. قديري اصل،باقر.(1366). كليات علم اقتصاد. تهران: انتشارات سپهر. چاپ پنجم.

9. صراف، فريدون(1354). بودجه ريزي دولتي و نظام بودجه ايران. چاپ سوم. انتشارات موسسه عالي بازرگاني.

10. وطني، محمد حسن(1377). مجموعه قوانين و مقررات مالي، محاسبات.انتشارات دانشور.

11. سعيدي،سيد اسماعيل . تهيه و تنظيم بودجه و تعاريف آن. قابل دسترس در نشاني اينترنتي: Amlashnews.com www.

12. Development of multi-year operating Budget Framework Guiding Principle and Policy Considerations(April 17,2008).

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 30 دی 1393 ساعت: 8:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس