تحقیق و پروژه رایگان - 885

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره زندگينامه برتراند راسل

بازديد: 137

زندگينامه برتراند راسل

برتراند راسل
فيلسوف انگليسي ( 1872- 1970 )


«برتراند آرتور ویلیام راسل» در روز ۱۸ می 1872 در «راونزکراف» (Ravenscroft) ویلز متولد شد. خانواده او از شهروندان قديمي و بانفوذ انگلستان بودند. پدر بزرگش، «جان راسل» از نخست وزيران پيشين دولت انگليس بود و پدرش، «لرد آمبرلي» از اشراف زادگان انگليسي به شمار مي رفت كه برتراند و برادرش، عنوان «لردي» را از او به ارث بردند. 
راسل هيچ گاه به مدرسه نرفت، اما معلم خانگی داشت و خيلي خوب و جدي درس مي خواند، تا آنكه براي خودش دانشمندي شد. وي در سال 1903 و در سن 32 سالگي، كتاب «اصول رياضيات» را نوشت و از 1910 تا 1915، كتاب «مسائل فلسفه» را به رشته تحرير درآورد كه براي يادگيري فلسفه، ساده و جذاب است. 
برتراند راسل، فیلسوف و منتقد اجتماعی بریتانیایی قرن بیستم است و بیشتر به دليل فعالیت‌هایش در زمینه «منطق ریاضی» و «فلسفه تحلیلی» شناخته می‌شود. وي از مشهورترین فیلسوفان بي دين است و کتاب معروف او  به نام «چرا مسیحی نیستم؟»، از جنجال برانگیزترین کتابهای قرن بیستم به شمار می‌ رود.
وقتي جنگ جهاني اول آغاز شد، كشورهاي غربي از جمله انگلستان براي تامين منافع خود در جنگ شركت كردند، اما روح راسل با جنگ سازگاري نداشت و  فردي صلح طلب به شمار مي رفت. وي بر اين باور بود كه منافع شخصي انگليسيها ارزش كشته شدن هزاران جوان را ندارد و سرمايه داري را علت جنگ طلبي انگليسيها مي دانست؛ آنگونه سرمايه داري كه همه ثروت خود را از راه دزدي و زورگويي به دست آورده است. از اين رو، راسل شروع به ايراد سخنراني و نوشتن مقاله عليه دولتمردان انگليس نمود، تا اينكه دولت او را از دانشگاه اخراج و به مدت شش ماه زنداني كرد. وي پس از آزادي به مبارزه ادامه داد و به قول خودش، از اينكه مي ديد متمدن ترين سرزمين جهان در چنگال ترس و وحشت دست و پا مي زند، بسيار رنج مي كشيد.
راسل نمونه بارز يك انسان سرگردان غربي است. او در دامان سرمايه داري غرب پرورش يافته و از طبقات مرفه جامعه بود، ولي از عملكرد آنها نفرت داشت. از اين رو به طرفداري از سوسياليسم روسيه پرداخت، ولي بعد از مدتي به اين نكته پي برد كه روش آنان نيز مثل سرمايه داري غرب، ناموفق و شكست خورده است. مسيحيت هم براي او جذابيتي نداشت. راسل مدتي به چين رفت و به زندگي مردم آسيا علاقه مند شد، اما سرگرداني رهايش نكرد. وي هيچ گونه اعتقادي به سوسياليسم، سرمايه داري، نژاد سفيد و تمدن غرب را در وجود خود حس نمي كرد. برتراند راسل در دوم فوریه ۱۹۷۰ در (Penrhyndeudraeth)، واقع در «ویلز» درگذشت.
 
سالشمار زندگی
(۱۸۷۲) در ۱۸ می در «راونزکراف» (Ravenscroft) ویلز متولد شد. 
(۱۸۹۰) به کالج «ترینیتی» در کمبریج وارد شد. 
(۱۸۹۳) دریافت مدرک لیسانس ریاضی 
(۱۸۹۴) امتحان پایانی‌ علوم انسانی/فلسفه‌ (The Moral Sciences Tripos) 
(۱۸۹۴) با Alys Pearsall Smith ازدواج کرد. 
(۱۹۰۰) جوزپه پینو را در کنگره بین‌المللی پاریس ملاقات کرد. 
(۱۹۰۱) پارادوکس راسل را کشف کرد. 
(۱۹۰۸) به عضویت انجمن سلطنتی درآمد.
(۱۹۱۶) به دلیل مبارزه ضدجنگ‌، از کالج ترینیتی اخراج و ۱۱۰ پوند هم جریمه شد. 
(۱۹۱۸) به دلیل مبارزه ضدجنگ‌، شش ‌ماه زنداني شد. 
(۱۹۲۱) از Alys طلاق گرفت و با دورا بلک (Dora Black) ازدواج کرد. 
 (۱۹۳۱) با مرگ برادرش، لقب سومین ارل راسل را کسب کرد. 
(۱۹۳۵) از دورا طلاق گرفت. 
(۱۹۳۶) با پاتریشیا (پیتر) هلن اسپنس (Patricia (Peter) Helen Spence) ازدواج کرد. 
(۱۹۴۳) از بنیاد بارنز (Barnes Foundation) در پنسیلوانیا اخراج شد. 
(۱۹۴۹) نشان لیاقت (the Order of Merit) را دریافت کرد. 
(۱۹۵۰) جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. 
(۱۹۵۲) از پیتر طلاق گرفت و با ادیث فینچ (Edith Finch) ازدواج کرد. 
(۱۹۵۵) بیانیه «راسل- اینشتاین» را منتشر کرد. 
(۱۹۵۷) اولین کنفرانس «پاگواش» (Pugwash Conference) را برگزار کرد. 
(۱۹۶۱) به دلیل مبارزه‌های ضدهسته‌ای، به مدت یک هفته به زندان افتاد. 
(۱۹۷۰) در دوم فوریه در Penrhyndeudraeth واقع در ویلز درگذشت.
 
برگرفته از :
 
http://www.bashgah.net

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 4:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه ايمانوئل كانت

بازديد: 129

زندگينامه ايمانوئل كانت

ایمانوئل کانت 
فيلسوف آلماني ( 1724- 1804 )


«ايمانوئل كانت» که پس از ارسطو بزرگترین فیلسوف غربی به شمار مي رود، در سال 1724 در «کونیگسبرگ» آلمان متولد شد. وی چهارمین فرزند از نه فرزند یک خانواده تهیدست بود و والدین او به دین مسیح ايمان داشتند.
ایمانوئل در سن هشت سالگي به مدرسه دینی «کونیگسبرگ» فرستاده شد. در آن مدرسه، انضباط شدیدی حاکم و معلمان بسیار سختگیر بودند. به هر حال ایمانوئل توانست مدرسه را به پایان رسانده و به دانشگاه «کونیگسبرگ» وارد شود. وي پس از شش سال از آن دانشگاه نیز فارغ التحصیل گردید، اما چون نتوانست یک شغل دانشگاهی پيدا كند، ناگزیر به عنوان معلم سرخانه مشغول به کار شد.
ايمانوئل در سن سی و یک سالگی، شغلی در دانشگاه بدست آورد. این شغل فاقد حقوق و دستمزد بود، اما به وی اجازه می داد كه سخنرانی های عمومی برگزار کند و در آمد ناچیزی از راه آموزش خصوصی دانشجویان بدست آورد. او در اين دوران، آثاری در زمینه دینامیک و ریاضیات منتشر کرد.
بتدریج، موقعیت علمی و اجتماعی كانت بهبود پيدا كرد و حتی چندین بار از سوی دانشگاههای دیگر براي امر تدریس دعوت شد، اما پیشنهادشان را رد کرد. وی در خانه خود به تدریس ریاضیات و فیزیک می پرداخت و در سن سی و یک سالگی، رساله ای درباره «منشا کیهان» منتشر ساخت که برای اولین بار، صورتبندی فرضیه سحاب ستاره ای در آن مطرح شده بود. 
سرانجام پس از سالها انتظار، کانت مقام استادی رشته فلسفه را در دانشگاه «کونیگسبرگ» به دست آورد. از این پس، او تمام عمر خود را وقف فلسفه نمود. وی در کلاسهایش با دقت هر چه تمامتر و به شیوه ای جديد، فلسفه را مورد بررسی و نقد قرار می داد؛ به گونه اي که پس از مدتی، دانشجویان بسیاری پیدا کرد که همیشه در کلاسهایش حاضر بودند و از سخناني که می گفت، یادداشت بر می داشتند.
کانت در زندگی خود، نظمی استثنایی داشت. او هر کاري را در ساعت مخصوص به خود انجام می داد و ذره ای از آن سرپيچي نمی کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که : 
«می توانید ساعت خود را با کارهای کانت تنظیم کنید».
 وي به عنوان مدرس دانشگاه وظيفه داشت همه بخشهای فلسفه را آموزش دهد و سالهای سال، توان فکری خود را صرف تدریس و انتشار کتابها و مقاله هاي گوناگون کرد.
 
فلسفه آزادي از نظر كانت
آزادی به مفهوم کانتی آن، مادام که با آزادی هر فرد دیگر در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیه ‌هر انسانی به دلیل انسان بودنش است. کانت دیگر اصل های حقوق بشر مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مي گيرد. وي در فلسفه سیاسی خود نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشه سیاسی دوران جدید و دورانهای پیش از آن را به طور كامل می‌گسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم «حق طبیعی» عصر روشنگری را به گونه‌ای پیگیر رادیکالیزه می‌کند.
نخستین و بزرگترین اثر فلسفی او با نام «نقد عقل محض» در سال 1781، زمانی که پنجاه و هفت ساله بود، انتشار یافت. وي در اين مورد مي گويد :
«این کتاب نتيجه دوازده سال انديشه ژرف و جدی است».
این اثر شهرت زيادي پیدا کرد و «فلسفه نقادانه» (critical philosophy) که کانت خود را سردمدار آن می دانست به سراسر کشور آلمان نفوذ یافت. طي سال های 1788 و 1790، كانت دو اثر بزرگ دیگر خود را که به ترتیب «نقد عقل عملی» و «نقد قوه حکم» نام داشت، منتشر كرد. البته او آثار دیگری نیز در طول عمرش نوشت که مجموع آنها به 27 جلد مي رسد.
کانت با وجود خلق و خوي خشک و جدیتی که داشت، انسانی اجتماعی، خوش بیان و عضو محبوب و مورد احترام حلقه های اجتماعی و ادبی و حتی وزرای پادشاه بود.
او آخرین درس رسمی خود را در سال 1796 ارائه داد. در این هنگام، توانايي ذهنی او رو به کاستی گذارده و افسردگی، جانشین نشاط سابق او شده بود. وي در آخرين سالهاي عمر خود، حضور ذهن و توانایی شناخت دوستان قدیمی و حتی توان به پايان بردن جملات ساده را از دست داد و به بی حسی کامل دچار شد. سرانجام كانت در دوازدهم فوریه 1804 میلادی درگذشت. در مراسم خاكسپاري او، مردم شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به اين استاد بزرگ ادای دین كنند.
کانت تاثیر شگرفی از خود بر جای گذاشت؛ تا جايي كه مي توان گفت تمام آثار ادبی و فلسفی دوره های بعدی به گونه اي تحت تاثیر انديشه هاي او به وجود آمدند.
 
برگرفته از : 
http://daneshnameh.roshd.ir
http://fa.wikipedia.org

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 4:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه اونوره دو بالزاك

بازديد: 131

زندگينامه اونوره دو بالزاك

اونوره دو بالزاك 
نويسنده و مورخ فرانسوي (1799- 1850)


«اونوره دو بالزاك» نویسنده، مورخ، جامعه شناس و اعجوبه فرانسوی در بیستم مه سال ۱۷۹۹ از زنی عصبی مزاج و سخت گیر به نام لورسالامبیه (Laure- sallambie) به دنیا آمد و چون روز تولدش مصادف با روز عید «سنت اونوره» بود، او را« اونوره» نام نهادند. پدر وی مردی به نام «برنارد فرانسوا بالزاک» بود كه در سال ۱۷۴۶در «نوگریك»  (Nougairic) از استان تارن (Tarn) به دنیا آمد و در ۹ ژوئن ۱۸۲۹ در پاریس از دنیا رفت.
اونوره تا سن چهار سالگی، بدور از زادگاه خویش- شهر تور- در نزد دایه ای به سر مي برد و وقتی كه هشت ساله شد، در ۲۲ ژوئن سال ۱۸۰۷ به مدرسه «واندوم» كه در دست «اوراتورین ها» بود، سپرده شد و چندین سال در آن جا به تحصیل پرداخت. در این مدرسه، بیشتر اوقات او به مطالعه كتاب می گذشت و در همين جا، « رساله اراده» خود را به رشته تحریر در آورد؛ اما كشیشی كه معلم او بود، رساله اش را از بین برد و اونوره مورد تمسخر این و آن قرار گرفت. اونوره دو بالزاك در سال ۱۸۱۳ ناگزیر به آغوش خانواده بازگشت و به مدت يك سال در مدرسه «تور» به تحصیل پرداخت. در سال 1814بالزاك به همراه خانواده خود به پاریس نقل مكان كرد. در پاریس بی درنگ به پانسیون «لوپیتر» رفت و در آن مدرسه با فرهنگ و زبان یونان و روم آشنا گشت. هفده ساله بود كه هوای دانشگاه «سوربن» به سرش زد و به پیروی از گفته های پدرش، رشته تحصيلي حقوق را برگزيد. اونوره مدتی شاگرد وكیل عدلیه شد و سپس به نزد صاحب محضری رفت و در آن ایام شایعه شد كه جانشین او خواهد گشت؛ اما چنین نشد. وي از سال ۱۸۱۶ تا ۱۸۱۹ بدین حرفه مشغول بود و از این راه اطلاعات زیادی درباره مسائل قضائی و اجتماعی کسب کرد. در سال ۱۸۱۹ پدرش بازنشسته شد و به ناچار از پاريس مهاجرت كردند. اونوره كه فكر دیگری در سر داشت، دوباره به پاریس رفت و بر آن شد كه نویسنده مشهوری گردد و چون پول و درآمد چندانی نداشت، در كوچه «لدیگیر» Lesdiguieres به زیر شیروانی یكی از خانه ها پناه برد.
كرایه این اطاق، شصت فرانك در سال بود و پولی كه اونوره در این ایام از خانواده اش می گرفت، به اندازه ای بود كه شكم او را به زحمت سیر می كرد و از طرفی، پدرش به او گفته بود كه باید تا دو سال ديگر، شهرت و ثروت بزرگی به دست آورد. اونوره پانزده ماه در این اطاق كه مانند گوری بود، به سر برد و در آغاز، تراژدی ناچیزی به نام «گرمول» نوشت و در سال ۱۸۲۰ وقتی به نزد خانواده اش در «پاریزی» می رفت، آن را با خود برد. پدرش این تراژدی را به «آندریو» Andrieux نویسنده و شاعر بزرگ آن دوران نشان داد و «آندریو» بعد از مطالعه كتاب گفت كه نویسنده جوان نباید وقت خود را صرف نوشتن چنين تراژدي هايي نمايد.
در سال ۱۸۲۱ اونوره با زنی به نام «لورلوئیز آنتوانت» آشنا شد كه چهل و پنج سال داشت و تا روز مرگ خود - كه بالزاك را سخت متأثر كرد - نقش فرشته نگهبانی را در زندگانی این نویسنده بزرگ بازی كرد. بالزاك در كتاب «زنبق دره»، این زن را به نام «مادام دومورت زاف»Madam- de- Mortsauf  و در داستان دیگری به نام «مارگریت» معرفی می كند. زماني كه بالزاك در «پاریزی» به سر می برد، ناگهان جده مادری او درگذشت و خانواده بالزاك با ارثي كه به دست آوردند، به پاریس بازگشتند و داستان نویسی اونوره آغاز شد. این نویسنده پركار از سال ۱۸۲۲ تا ۱۸۲۵ ده تا دوازده رمان نوشت كه بيشتر از چهل جلد بود و همه این داستانها را با نام های مستعاری منتشر ساخت. در سال ۱۸۲۵ بر آن شد كه چاپخانه ای باز كند و آثار «ولتر» و «لافونتین» را چاپ كند، ولی در این راه شكست خورد و صد هزار فرانك به خود و خانواده اش ضرر زد. با وجود آن همه شكست، یأس و نااميدي بر بالزاك غلبه نیافت و او مانند «والتر اسكات» Walter- Scott  نویسنده انگلیسی مجبور شد كه برای امرار معاش و پرداخت قروض خویش، دوباره دست به قلم ببرد. در سال ۱۸۲۹ اولین شاهكار وی به نام «یاغیان» منتشر گردید كه مورد استقبال قرار گرفت و در سال ۱۸۳۰ بالزاك «فیزیولوژی ازدواج»، اثر بزرگ خود را منتشر کرد و با چندین داستان جالب، توجه همه را به سوی خود معطوف ساخت و از پولی كه با انتشار فیزیولوژی ازدواج به دست آورد، سر و سامانی به زندگی خود داد. بالزاك در سال ۱۸۳۲ یعنی در سن سی و سه سالگی و در عرض یك سال، چهارده داستان از جمله «سرهنگ شابر»، «كشیش تور»، «شاهكار گمنام»، «زن بی صاحب»، «عشق در صحرا»، «چرم ساغری» و چیزهای دیگر را نوشت و به دنبال آن، انتشار داستانهای بزرگی مانند «زن سی ساله» و «اوژنی گرانده» در سال ۱۸۳۳ ، شهرت او را چندين برابر ساخت. او در سال ۱۸۳۳ «سرگذشت سیزده نفر» و «طبیب ده» و در سال ۱۸۳۴ كتابهای «بابا گوریو»، «در جستجوی مطلق» و در سال ۱۸۳۵«سرانیتا» و در سال ۱۸۳۷ «آرزوهای گمشده» و «سزار بیروتو» و در سال ۱۸۳۸ كتاب Cabinet- des Antiques را به رشته تحریر در آورد. انتشار دو كتاب زنبق دره و سرانیتا باعث شد كه «بولوز» Bulooz مدیر مجله دو دنیا و «آمده پیشو» A.picho مدیر مجله پاریس به دادگاه كشانده شوند. در سال ۱۸۳۵ بالزاك نشريه مستقلی به نام «وقایع پاریس» منتشر نمود، اما اين روزنامه پس از یك سال بسته شد.
او در سال ۱۸۴۰ نشريه «رو و پاریزین» Revue- Payisienne را تأسیس كرد و این روزنامه هم بیش از سه شماره چاپ نشد و در همین روزنامه بود كه بالزاك، كتاب «صومعه پارم» اثر «استاندال» نویسنده بزرگ فرانسه را كه هنوز گمنام بود، شاهكاری شمرد و بر «سنت بوو» نقاد معروف حمله كرد. در سال ۱۸۴۴ یكی از بهترین شاهكارهای بالزاك به نام «Modeste-Mignon» منتشر شد. زندگانی بالزاك از ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ كه سال مرگ اوست، سراپا كوشش و رنج و عذاب بود. اين نویسنده بزرگ، روزانه دوازده تا شانزده و گاهی ۱۸ ساعت كار می كرد، پیاپی قهوه می خورد و حدود دو هزار سطر داستان می نوشت. در سال ۱۸۴۲ بالزاك تصميم گرفت تا به مجموعه آثار خود، كه از سیزده سال پیش دست به نوشتن آن زده بود، عنوان «كمدی انسانی»  comedie- Humaineبدهد.
آثار بالزاك از سال ۱۸۴۲ تا ۱۸۴۶ توسط  سه ناشر«فورن»، «دو بوشه» و «هتزل»، در شانزده مجلد چاپ شد و در این دوره بود كه وي چندین شاهكار دیگر نيز به وجود آورد. او در سال ۱۸۴۵ ليستي برای كتابهای خود تهيه كرد كه مطابق با آن، مي بایست ۱۴۳ داستان بنويسد. اما افسوس كه مرگ به او فرصت نداد و نابغه عالم ادب، تنها موفق به نوشتن ۹۷ داستان شد. داستان های :« كوزین بت» و «كوزین پونز» كه در واپسین روزهای عمر بالزاك انتشار یافت، از بزرگترین شاهكارهای او به شمار می رود. در سال ۱۸۳۱ از طرف زنی به نام «هانسكا» نامه ای به او رسید و مكاتبه بین ایشان ادامه یافت. پس از هفده سال، شوهر خانم هانسكا كه از اشراف لهستان بود، در گذشت و این دو عاشق بالاخره در بهار سال ۱۸۵۰ با هم ازدواج كردند و مادام «هانسكا» تا روز مرگ بالزاك در خانه «فورتونه» Fortune زندگی می كرد. در سال ۱۸۳۱ كه «ژرژ ساند» در اوج شهرت خود بود، مطالعه كتاب «شوانها» و «فیزیولوژی ازدواج»، وي را بر آن داشت كه با نويسنده آن آشنا شود. «هنری دولاتوش»، مقدمات آشنائی آنها را فراهم نمود و چندی نگذشت كه خود ژرژ ساند به خانه بالزاك رفت و آثار او را مورد ستایش قرار داد. «بالزاك» در روز یكشنبه ۸ اوت ۱۸۵۰ در سن پنجاه و یك سالگي درگذشت. در روزهای بیماری به جز «تئوفیل گوتیه» و «ویكتور هوگو» كسی به خانه او نمی رفت و در لحظه مرگ، به جز ویكتور هوگو كسی بر سر بالین او نبود. در پاریس كمتر كسی متوجه مرگ «بالزاك» شد؛ برای آنكه فرهنگستان فرانسه این نویسنده بزرگ را به جرم هرزه نویسی و فساد اخلاق و در حقیقت به جرم « رئالیسم » به عضويت نپذيرفته بود و در روز مرگ بالزاك، هیچ كس مانند «ویكتور هوگو» اظهار تأثر نكرد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 4:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه الكساندر گراهام بل

بازديد: 79

زندگينامه الكساندر گراهام بل

الكساندر گراهام بل
مخترع اسكاتلندي ( 1847- 1918)


«الكساندر گراهام بل» در ۳ مارس ۱۸۴۷ (25 آوريل سال 1847)، در شهر «ادينبورو» اسكاتلند متولد شد. وي بيش از چندسال به مدرسه نرفت، اما با همت خود و تلاش خانواده اش، هم در دوران ابتدايي و هم در دوران متوسطه، شاگرد ممتازي بود. او تحصيلات دانشگاهي نداشت و از آنجا كه پدرش «ملويل بل»، متخصص فيزيولوژي صدا، اصلاح گفتار و آموزش به ناشنوايان بود، از همان دوران كودكي به شغل پدر علاقه پيدا كرد و  تصميم گرفت از اين راه امرار معاش كند.
در سال 1871 ميلادي (1250 هـ.ش)، الكساندر گراهام بل كه در آن هنگام 24 ساله بود، برادر خود را به خاطر بيماري سل از دست داد و خود از بيماري جان سالم به در برد. وي در همان سال به همراه پدر و مادرش راهي شهر «انتاريو» كانادا شد‌ و در آنجا با كمال آسايش، دوران نقاهت خود را سپري كرد.
الكساندر نامه‌اي از خانم «سارا فولر»،‌ مدير آموزشگاه ناشنوايان «بوستن»، دريافت كرد كه در آن، از او خواسته شده بود تا شغل معلمي را در آن آموزشگاه بپذيرد. از اين رو راهي ايالات متحده شد و با پذيرفتن اين پيشنهاد، هر روز به كلاس درس مي رفت و آنچه كه از پدر خود براي آموزش ناشنوايان يادگرفته بود، تدريس مي كرد. او در پايان روز، آزمايش ارتعاش را با دياپازنهاي[*] خود از سر مي گرفت. الكساندر بر اين باور بود كه مساله ارتعاش، موارد ناشناخته زيادي در خود دارد. او در اين زمينه به مطالعه يكي از كتابهاي مشهور «هلموتز»، فيزيكدان نامي آلماني،‌ با نام «تئوري وظايف اعضاء مبني بر مطالعه احساسات شنوايي» پرداخت و در همين زمان، يعني در دهه هفتاد، در كارگاه برق «چارلز ويليامز» - كه مرجع بسياري از مخترعان بود - با «تامس واتسون» آشنا شد.
بل در زمينه بهتر كار كردن دياپازنها و فرستادن چند پيام در آن واحد با يك رشته سيم با واتسون صحبت كرد و براي ساخت اين دستگاه، از او درخواست كمك كرد. از آن پس، الكساندر و واتسون آزمايشهاي مختلفي را در مورد تلگراف هارمونيك انجام دادند. 
آنها در مقابل هم، هريك در سويي از اتاق ايستاده بودند و سيم درازي، دو دستگاه را بهم وصل مي كرد. الكساندر گاهي يك دياپازن را به گوشش مي چسباند، سپس آن را بر مي داشت و كمي تنظيم مي كرد و آزمايش را از سر مي گرفت. آنها به درستي نظريه خود آگاه بودند، اما روش اجراي آن را نمي دانستند. در ابتدا نت ها را به دقت هماهنگ كرده و با سيم مي فرستادند، اما آنها را به شكل درهم دريافت مي كردند. بل پس از آزمايشهاي زياد، نااميد شد و در همين زمان به فكر توليد و ساخت تلفن افتاد. وي طرح خود را براي واتسون توضيح داد و پس از مشورت با او به اين نتيجه رسيد كه ساخت تلفن به هزينه زيادي احتياج دارد و از توانايي مالي آنها به دور است. چند روز بعد، الكساندر به ديدن آقاي «هبرد» و آقاي «ساندرز» - كه هر دو آنها از سرمايه داران بوستن بودند – رفت و  از آنها خواست كه از چنين طرحي حمايت به عمل آورند. آنها استقبال چنداني از اين طرح نكردند و به او پيشنهاد دادند كه مشخصات تلگراف خود را به واشنگتن ببرد و آن را در اداره اختراعات ايالات متحده به ثبت برساند. از اين رو، بل رهسپار واشنگتن شد و اختراع خود را ثبت كرد.
از آن به بعد، الكساندر هفته‌اي يك شب با واگن اسبي به خانه «هبرد» مي رفت. «ميبل» دختر آقاي هبرد، لال بود و پدرش از الكساندر خواست تا با روش خود با او سخن بگويد و سخن گفتن را به او ياد بدهد. با گذشت چند هفته، ديگر نيازي به آموزش نبود، زيرا ميبل به خوبي سخن مي گفت. با وجود اين، الكساندر هر هفته به خانه هبرد مي رفت و به ميبل قول داد كه با او ازدواج بكند. 
اين دو همكار، دياپازن را براي كار خود ناكافي دانستند. از اين رو تصميم گرفتند تا به جاي آن از ني فولادين ارگ استفاده كنند. با اين كار، آنها توانستند صوت را انتقال دهند و به اين ترتيب، امتياز ساخت اولين تلفن در 7 مارس 1876 (6 اسفند 1876 هـ.ش) به الكساندر داده شد.
در 24 ژوئن 1876 (3 تير 1876)، بل به نمايشگاه صدساله صنايع گام نهاد. در اين نمايشگاه كه در «فيد مونت پارك» فيلادلفيا برگزار شد و امپراطور برزيل هم در آن حضور داشت، الكساندر برنده جايزه ويژه شد.
بل به معرفي اختراع خود در اين زمينه پرداخت و در تالارهاي زيادي سخنراني كرد. در همين هنگام، آقاي هبرد اقدام به سرمايه‌گذاري براي ساخت تلفن كرد و  با رضايت او، الكساندر و ميبل در 11 ژوئيه 1877 (21 خرداد 1256) با يكديگر ازدواج كردند. بل به همراه ميبل روانه انگلستان شد و در خانه‌اي كه اجاره كرده بود، مشغول پذيرايي از ميهماناني شد كه هركدام جوياي آشنايي با تلفن بودند. او در انگلستان حتي در حضور ملكه هم روش كار تلفن را شرح داد.
بل و همسرش در اكتبر 1878( آبان  1257)، روانه امريكا شدند ‌و بل به محض رسيدن به آمريكا به «بوستون» رفت تا به دفاع از امتياز تلفن - كه شركت «دسترن يونيون» مدعي آن شده بود - بپردازد. او از اين دادگاه سربلند بيرون آمد و در همان سال، آقاي «هبرد» و «واتسون»، اولين آگهي را چاپ كردند كه تاثير شگفت‌انگيزي در مردم به جا گذاشت.
در سال 1915، يك خط تلفن سراسري در خاك آمريكا ايجاد شد و به دنبال آن، رئيس جمهور آمريكا از كاخ سفيد در واشنگتن با فرماندار كاليفرنيا ارتباط برقرار كرد. در همين هنگام، بل در نيويورك پشت ميزي نشسته بود و با واتسون كه در كاليفرنيا بود، درباره روزهاي اوليه اختراع صبحت مي كرد.
الكساندر گراهام بل در ۲ اوت سال ۱۹۲۲ ( 24 آوريل سال 1918 ) در نيويورك، ديده از جهان فروبست. 
 
برگرفته از :
http : //www.rcirib.ir 


[*] اسباب كوچكي داراي دوشاخه معمولاً فولادي، كه اگر شاخه هايش به ارتعاش درآيند، صوت تقريباً خالصي با بسامد معين توليد مي كند و در بسياري از تجربيات مربوط به اصوات موسيقي و نيز در تنظيم نوسانهاي برقي به كار مي رود و در كوك كردن سازها بسيار مفيد است. اين اسباب به وسيله «جان شور» انگليسي و در سال 1711 م. اختراع شد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 4:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگينامه افلاطون

بازديد: 65

زندگينامه افلاطون

افلاطون
فيلسوف يوناني (428 – 348 ق.م)


افلاطون در سال 428 ق. م در يك خانواده اشرافي و اصيل آتني متولد شد. نام اصلي او«آريستوكلس» بود و نام افلاطون، بعد ها به خاطر پيكر تنومندش به او داده شد. وي يكي از بزرگترين فلاسفه جهان به شمار مي رود. دوره جواني او با دوره درخشندگي فرهنگ آتني همراه بود و در همان دوران، يعني در سن بيست سالگي با سقراط ملاقات كرد و شاگرد او شد. بستگانش اصرار داشتند كه او به حرفه خانوادگي خود يعني سياست بپردازد، اما وقتي محاكمه و مرگ استادش را به دست سياستمداران مشاهده نمود، سياست را رها كرد. او در محاكمه سقراط  حاضر بود و اتفاقات آن را در آثار خود ثبت كرد. پس از مرگ استاد، افلاطون آتن را ترك نموده و به مناطق مختلفي نظير مگارا و سيسيل سفر كرد كه خطرات بزرگي هم برايش در برداشت؛ تا جايي كه اسير شد و حتي در معرض مرگ قرار گرفت؛ اما سرانجام آزاد شد و به آتن بازگشت.
افلاطون پس از بازگشت به آتن در سال 388 ق.م ، « آكاد مي » خود را با هدف ترويج و تشويق بي طرفانه علم، در اين شهر بنا نمود. آكادمي افلاطون را به حق مي توان نخستين دانشگاه اروپايي ناميد، زيرا در آنجا مطالعات و تحقيقات محدود به فلسفه محض نبود، بلكه رشته هاي وسيعي از علوم مانند رياضيات، نجوم و علوم طبيعي را نيز در بر مي گرفت. جوانان از شهرهاي دور و نزديك به آن جا مي آمدند و علوم مختلف را فرا مي گرفتند. يكي از همين جوانان، ارسطو بود كه بعدها در زمره بزرگ ترين فلاسفه جهان قرار گرفت. افلاطون علاوه بر سرپرستي آكادمي و رهبري مطالعات، به تدريس هم مي پرداخت و شاگردانش از درس هاي او يادداشت برمي داشتند. بسياري از آثاري كه از او باقي مانده، حاصل اين يادداشت هاست. 
در روانشناسي افلاطون، رفتارهاي انسان از سه منبع ميل، اراده و عقل سرچشمه مي گيرد. ميل انسان شامل مواردي نظير تملك شهوت و غرايز مي شود. هيجان هم مواردي مانند شجاعت، قدرت طلبي و جاه طلبي را در برمي گيرد. عقل نيز مسئول مواردي نظير انديشه، دانش و هوش است. منابع ذكر شده در افراد مختلف داراي درجات متفاوتي است. مثلا در بازاريان، كسبه و عموم مردم،«ميل» نقش اصلي را در زندگي بازي مي كند و در جنگجويان و لشگريان، «هيجان» نقش اصلي را بر عهده دارد. عقل نيز پايه رفتار حكماست. 
بعد از اين مقدمات، افلاطون شروع به ترسيم جامعه آرمانيش مي كند و براي ايجاد آن، راهكاري هم ارائه مي دهد. آرمانشهر او جامعه اي است كه درآن هر كس با توجه به ذاتش، يعني همان منابع رفتاري كه ذكر شدند، در جاي خودش قرار گرفته باشد. مثلا كسي كه ميل بالايي دارد، فقط مشغول كسب و كار خود شود و در كار سياست دخالت نكند، يا كسي كه از شجاعت و هيجان بالايي برخوردار است، شغل اش در جامعه نظامي باشد. در آرمانشهر افلاطون، سزاوارترين گروه براي حكومت، فلاسفه هستند كه در آنها عنصر عقل در درجه بالايي قرار دارد (نوعي از نخبه گرايي).
اينجاست كه افلاطون نيز مانند سقراط تمايلش را به آريستوكراسي (حكومت اشراف) نشان داده و به عناد با دموكراسي بر مي خيزد. البته بايد توجه داشت كه اشراف يا شريفترين مردم براي حكومت الزاماً كساني نيستند كه داراي قدرت و ثروت اند؛ بلكه اين افراد بايد داراي حكمت باشند تا از شايستگي لازم براي حكومت برخوردار گردند.
از نگاه افلاطون، اصل و اساس سياست برخاسته از مفهوم «عدالت» است و آنچه او را وامي دارد تا به بحث سياست در كتاب جمهور بپردازد، چيزي جز بررسي عدالت در وجود انسان نيست. اساس استدلال او نيز بدين گونه است كه انسان را نمونه كوچكتر يك شهر مي داند و بحث را درباره شهر آغاز مي كند تا با روندي قياسي، نتيجه آن را به انسان نيز تعميم دهد. از ويژگي هاي آرمانشهر افلاطون مي توان موارد زير را برشمرد :
-  منشا و ريشه آن عدالت است؛
- يكي از مباني آن، اصل تقسيم كار و تخصصي شدن كار است؛
- غايت اصلي و اوليه آن اقتصادي است؛
- جامعه اي نخبه گرا و طبقاتي است.
در ميان آراء و عقايد افلاطون، سه مساله وجود دارد كه اركان و مشخصات اصلى فلسفه وي را تشكيل مى‏دهد، و ارسطو در هر سه مساله با او مخالف بوده است.
1- نظريه مثل : طبق نظريه مثل، آنچه در اين جهان مشاهده مى‏شود، اصل و حقيقت‏ اش در جهان ديگر وجود دارد و افراد اين جهان به منزله سايه‏ها و عكس هاى حقايق آن جهانى مى‏باشند. مثلاً همه انسان هايي كه در اين جهان زندگى مى‏كنند، داراى يك اصل و حقيقت در جهان ديگر هستند و انسان اصيل و حقيقى، انسان آن جهانى است؛ اين امر در مورد اشياء نيز صدق مي كند. افلاطون آن حقايق را « ايده» مى‏نامد. در دوره اسلامى، كلمه « ايده» به « مثال‏» ترجمه شده است و مجموع آن حقايق به نام « مثل افلاطونى ‏» خوانده مى‏شود. 
افلاطون مانند فلاسفه پيش از سقراط  بر اين باور بود كه تمام طبيعت در حال حركت و تغيير است. تمام چيزها از ماده ساخته شده اند و در اثر گذشت زمان دچار فرسايش مي شوند؛ اما چيزهايي هم هستند كه جاودانه و تغيير ناپذيرند؛ آنها قالب ها يا صورت هاي موجوداتند. مثلا تمام انسان ها به وجود مي آيند و مي ميرند، اما يك چيزي هست كه همه انسان ها به طور مشترك دارند و سبب مي شود آنها را انسان بدانيم. آن چيز، الگو، قالب و يا همان صورت جاودانه و تغييرناپذير انسان است.
به بيان ديگر، افلاطون به اين نتيجه رسيد كه در وراي جهان مادي، بايد حقيقتي نهان باشد. وي اين حقيقت را عالم مثال (عالم اين صورت ها) خواند. صورت هاي جاودان و تغيير ناپذير موجودات طبيعت، در اين عالم وجود دارند. حقايق و واقعيات عالم كه جاودان و دگرگوني ناپذيرند، همان صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درك مي كنيم (يعني پديده هاي طبيعي و محسوسات)، چيزي جز سايه هاي اين حقايق نيست. تمام امورعالم چه مادي مانند حيوانات، جمادات و نباتات و چه غير مادي مانند شجاعت، عدالت و ديگر فضايل اخلاقي، صور و حقايقي دارند كه نمونه كامل اين امور بوده و در عالم مثال قرار دارند. در نظر افلاطون، ما قادر نيستيم از چيزي كه پيوسته در حال تغيير است، شناخت حقيقي پيدا كنيم.
جهان طبيعت پيوسته در حال تغيير است و شناخت حقيقي نمي تواند به آن تعلق بگيرد. در مورد عالم ظاهر، يعني عالم محسوسات، فقط مي توان با حدس و گمان حرف زد. شناخت حقيقي فقط به صورت ها يا مثال هاي عالم تعلق مي گيرد؛ زيرا شناخت حقيقي، شناختي است كه عقل به دست دهد و عقل نيز فقط  با امور جاودان و تغيير ناپذير عالم، يعني با مثال ها سر و كار دارد. در جهان محسوسات كه شناخت ما از آن از راه كاربرد حواس و بنابراين ناقص است، همه چيز در حال تغيير است و هيچ چيز ثابت و دائمي نيست. در حقيقت، در اين جهان، هيچ چيز هستي و وجود ندارد؛ بلكه اين جهان، جهان نمودها و شدن هاست. چيزها مي آيند و مي روند و هيچ چيزي پايدار نيست و واقعيت ندارد.
2- نظريه مهم ديگر افلاطون درباره روح آدمى است. وى معتقد است كه روح  قبل از تعلق به بدن، در عالمى برتر و بالاتر كه همان عالم مثل است، مخلوق و موجود بوده و پس از خلق بدن، روح به آن تعلق پيدا مى‏كند و در آن جايگزين مى‏شود. به گفته وي، انسان نيز موجودي دوگانه است. ما بدني داريم كه به جهان محسوسات پيوند خورده و متغير است، ولي روح فنا ناپذيري هم داريم كه چون مادي نيست، مي تواند به عالم مثال وارد شود. افلاطون معتقد بود كه روح پيش از آنكه در جسم ظهور كند، در عالم مثال وجود داشته و مثل يعني حقايق را درك كرده است؛ اما همين كه به اين دنيا آمده و در بدن انسان ظاهر مي شود، همه مثالها را از ياد مي برد؛ با اين حال، خاطره اي مبهم از آن ها را به ياد دارد؛ به گونه اي كه وقتي در جهان طبيعت با موجودات مختلف، شكل ها و صورتهاي آنها روبرو مي شود، به ياد عالم مثال و صورتهاي آن مي افتد و همين امر، حسرت بازگشت به جهان اصلي را در روح برمي انگيزد. بدين معنا، علم و شناخت حقيقي انسان چيزي جز يادآوري صورتهاي جاودانه و حقايق اصلي عالم نيست. افلاطون مي گويد كه در عين حال، انسانها نمي خواهند روح خود را آزاد كنند تا به عالم مثال باز گردد.
3- نظريه سوم افلاطون كه مبتنى بر دو نظريه گذشته و به منزله نتيجه‏گيرى از آن دو نظريه مي باشد، اين است كه علم به معني تذكر و يادآورى است، نه يادگيرى واقعى؛ يعنى هر چيز كه ما در اين جهان مى‏آموزيم، مى‏پنداريم چيزى را كه نمى‏دانسته و نسبت به آن جاهل بوده‏ايم، براى اولين بار آموخته‏ايم، اما اين درحقيقت‏ يادآورى آن چيزهايى است كه قبلا مى‏دانسته‏ايم. زيرا گفتيم كه روح قبل از تعلق خود به بدن، در عالمى برتر موجود بوده و در آن عالم، « مثل‏ » را مشاهده مى‏كرده است و چون حقيقت هر چيز،« مثال‏ » آن چيز است و روح ها قبلاً مثالها را ادراك كرده‏اند، پس قبل از آنكه وارد عالم دنيا شوند و به آن تعلق يابند، عالم به حقائق بوده‏اند؛ اما پس از تعلق به بدن، آن چيزها را از ياد برده اند.
بدن براى روح به منزله پرده‏اى است كه مانع تابش نور و انعكاس صور در آينه است. در اثر ديالكتيك، يعنى بحث و جدل و روش عقلى، يا در اثر عشق (در اثر مجاهدت، رياضت نفس و سير و سلوك معنوى بنابر استنباط امثال شيخ اشراق) پرده از بين مي رود، نور مي تابد و صورت ظاهر مي گردد.
فلسفه افلاطون يك فلسفه منسجم است كه در اخلاق، هنر، سياست و ديگر حيطه هاي فلسفه به طور گسترده اي وارد مي شود. آراء او تا به امروز تاثيرات شگرفي را بر فلسفه و فرهنگ بشري بجا گذاشته است. 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 اردیبهشت 1394 ساعت: 4:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس