تحقیق و پروژه رایگان - 1647

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

اندازه گیری چگالی بالک و ظاهری دانه ارزن

بازديد: 902

اندازه گیری چگالی بالک و ظاهری دانه ارزن:

مقدمه

در علوم پایه چگالی را مقدار جرم در واحد حجم می دانند. در صورتی که در علوم پیشرفته این تعریف از چگالی صحیح نیست و دقیقا تعریف جرم واحد حجم با جرم مخصوص یا همان دانسیته می باشد. در علم کل، وزن مخصوص یک ماده به وزن آب هم حجم نشان می دهند.

یکاهای رایج:

یکای  SI برای چگالی:

-        کیلو متر بر متر مکعب

یکاهای متری بیرون از SI :

-        کیلومتر بر لیتر

-        کیلومتر بر دی سی متر مکعب

-        گرم بر میلی لیتر

-        گرم بر سانتی متر مکعب

در یکاهای سفارشی ایالات متحده ، یکاهای چگالی موارد زیر را هم شامل می شود:

-        اونس بر اینچ

-        پوند بر اینچ مکعب

-        پوند بر فوت مکعب

-        پوند بر یارد مکعب

-        پوند بر گالن

-        پوند بر بوشل آمریکایی

اسلاگ بر فوت مکعبدر یکاهای سفارشب ایالات متحده ، یکاهای چگالی موارد زیر را هم شامل می شود:

-        اونس بر اینچ

-        پوند بر اینچ مکعب

-        پوند بر فوت مکعب

-        پوند بر یارد مکعب

-        پوند بر *

-        پوند بر بوشل آمریکایی

-        اسلاگ بر فوت مکعب

جهان در حال انبساط است، اما نیروهای جاذبه بر این مواد، باعث کنده شدن این انبساط می شود، هر چه جرم جهان متراکم باشد، بر همان اندازه چگالی آن زیاد تر شده و انبساط آن کند تر می شود، جهانی که چگالی بالایی داشته باشد ممکن است بالاخره به خاطر قدرت نیروی جاذبه بین قسمت های تشکیل دهنده اش منقبض شود. اگر جهان به اندازه ی کافی چگالی نداشته باشد برای همیشه در حال انبساط خواهد بود.

انواع چگالی :

چگالی واقعی:                                                   

چگالی ظاهری/ ذره:                              

چگالی توده/ بالک:                               

مواد و روش ها:

برای محاسبه چگالی  ظاهری/ دانتیر ظاهری*:

ابتدا یک بشر یا پیکنو متر  خالی را بر می داریم سپس تو لوئن را می ریزیم و وزن آن را یادداشت کرده پس از آن درون بشر+ تولوئن ماده غذاییی ( ارزن) را ریخته و وزن آن را نیز یادداشت کرده سپس برای بدست آوردن حجم از رابطه زیر استفاده کرده .

و پس از محاسبه حجم دامنیتر ظاهری را با فرمول زیر بدست آورده:

(لازم به ذکر است وزن ارزن ها را نیز باید داشته باشیم.)                  

 

 

محاسبه دانیتیه توده /بالک:

ابتدا * را بر داشته و آن را  وزن می کنیم پس از یک ارتفاع مشخص در یک * در ازون را ریخته و وزنش  می کنیم بعد به * ضربه زده و دوباره وزنش می کنیم ئ دانیتیه  توده را با توجه به فرمول زیر محاسبه  کرده:

مواد و دستگاه ها:

یکنومتری،مزرور

 

 

نتایج بحث:

اختلاف در چگالی برای ارزیابی کیفی میوه ها، سبزی ها، دانه های غلات و * مختلف استفاده می شود. چگالی مایعات غذایی در طی فرایند های جداسازی مانند سانتریفیوژ  و ترسیب و همچنین برای تعیین خصوصیات جریان و محاسبه توان  پنوماتیکی انتقال داده می شود   و  یا وقتی که از جریا هیدرولیکی برای حمل و نقل میوه ها و سبزی استفاده می شود تعیین سرعت ها

منابع: سایت تخصصی فیزیک

 

 

http://www.physic.persianblog.com/

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 03 فروردین 1393 ساعت: 16:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره اهرام ثلاثه مصر

بازديد: 4248

اهرام ثلاثه مصر

يگانه بازمانده عجايب هفت گانه جهان باستان

در (جیزه)گيزا، غرب قاهره امروزي، سه هرم از فراعنه سلسله چهارم به نامهای خوفو يا خئوپوس (Cheops) (به معنای کسی که به افق تعلق دارد)، خفرع (Khafre) يا خفرن (يعنی بزرگ) و منكورع (Menkaure) يا موكرينوس (به معنای ملکوتی) وجود دارد. هرمهای سه گانه، عظيم ترين و باشکوهترين بناهای دوره پادشاهی کهن هستند که جزو عجايب هفت گانه جهان باستان نيز محسوب می شوند. اين هرمها كه از حدود سال  2550  پيش از ميلاد ساخته شده اند، با رمز و علم پنهاني ارتباط پيدا كرده اند و نمادهای "حکمت ازلی"، "سرزمين مصر"، "پايداری ابدی" و "فنون جادوگری" بودند. اهرام چيزه نقطه اوجي در تكامل شيوه معماري مقابر مصر در دوره پادشاهی کهن است كه با ساختن مصطبه ها ، مقابر اوليه مصريان که غالباً آجری يا سنگی بودند ، آغاز و با هرم پلکانی زوسر پيشرفت کرد.

برای ساخت اهرام، تعدادی شيب راهه آجر فرش احداث گرديد و تخته سنگهای آهکی را که از معادن آن سوی نيل با قايق به آنجا منتقل می شدند، احتمالاً با استفاده از غلطکهای چوبی (در آن زمان هنوز چرخ اختراع نشده بود) روی اين شيب راهه ها به بالا منتقل می کردند.

در جلوی هر هرم، معبد کوچکی قرار داشت که با گذرگاهی سنگفرش به معبدی ديگر که در دره نيل، در حاشيه مزارع واقع بود، می پيوست. ورود به معبد واقع در دره از طريق مجرايي از رود نيل ممکن بود و هنگام جاری شدن سيل، با قايق به آنجا رفت و آمد می کردند.

در دو سوی اهرام، هرمهايي کوچک با طرحی منظم و دقيق وجود داشت که ويژه اعضای خاندان سلطنتی بود و تعدادی مصطبه نيز به مقامهای بلندپايه درباری اختصاص داشت. جهت هرمهای سه گانه، شمالی جنوبی است؛ هرمهای خوفو و خفرع نيز بر روی محوری مايل در امتداد يکديگر ساخته شده اند.

در مورد استفاده از فرمهای هرمی شکل، "هلن گاردنر" در کتاب «هنر در گذر زمان» چنين نگاشته است:

 

«... وقتی پادشاهان سلسله سوم، اقامتگاه دايمی خود را به ممفيس انتقال دادند، تحت تأثير هليوپليس بود، قرار گرفتند. اين شهر، مرکز کيش نيرومند "رع"، خدای آفتاب بود که بتش به صورت يک سنگ هرمی شکل بنام بن بن ساخته شده بود. در دوران سلسله چهارم، فراعنه مصر، خود را فرزندان رع ناميدند و به همين علت از آن پس کوشيدند او را بر روی زمين مجسم کنند. بنابراين، فراعنه ديگر، فاصله ای با انتقال از اعتقاد به مجود روح و قدرت رع در سنگ هرمی شکل "بن بن" تا اعتقاد به نگهداری از روح و جسم خداگونه خودشان به همان طريق مشابه در درون مقبره های هرمی شکل نداشتند

1 - هرم خوفو :

خوفو (خئوپس)، دومين پادشاه سلسله چهارم بود که از حدود سال  2551  پيش از ميلاد به مدت نزديک به ربع قرن بر مصر حکومت نمود. وی مجموعه گيزا را در چهل کيلومتری شمال داشور، نزديک قاهره مدرن و شهر تاريخی و کهن ممفيس، پايه گذاری کرد. اين مجموعه دارای پنج عنصر اصلی است: اهرام خوفو، خفرع و منکورع، تنديس ابوالهول و معبد دره ای هرم خفرع. از اهرام سه گانه چـيزه، هرم خـوفو، كهن ترين و بزرگترين است و تاريخ ساخت آن به حدود سال  2570  پيش از ميلاد باز می گردد. اين بنای يادمانی سنگی بسيار عظيم, به «هرمی که مکان طلوع و غروب خورشيد است»، شهرت داشت.

به استثناي اتاقك تدفين، توده غول پيكري از بنايي با سنگ آهك يا كوهي از سنگ است كه مطابق همان اصول ساختماني هرم پله دار پادشاه زوسر در سقاره ساخته گرديده. لازم به ذکر است که تمامی سنگهای بکار رفته در ساخت اهرام، بدون ملات در کنار يکديگر کار گذاشته شده اند.

زاويه شيب پهلوهای هرم خوفو  54  درجه و  54  دقيقه است که ضابطه ای برای ساخت هرمهای بعدی در مصر شد. طول ضلع هر قاعده اين هرم  364/230  متر، طول هر يال  217متر، بلندای اصلی آن حدود  75/145  متر و ‌ارتفاع كنوني آن حدود  18/137  متر است و قاعده هرم, 37/5  هکتار زمين را فرا گرفته است. در ساخت اين بنای عظيم نزديک  000/300/2  قطعه سنگ در  210  رديف سنگ چين بکار رفته که هريک وزنی بين  2  تا  15  تن داشته اند (وزن متوسط سنگها  5/2  تن می باشد). در برخی منابع که در رابطه با ويژگيهای منحصر بفرد اين بنای عظيم منتشر گرديده، جرم هرم خئوپس را برابر يکصد ميليونيوم کره زمين تخمين زده اند.

هرام ثلاثه مصر

اهرام مصر

اهرام ثلاثه مصر و اعتقاد مصريان قديم

هزاران سال از عمر اولين هرم بزرگ فراعنه كه به دستور جوزر (Djoser) , دومين پادشاه از سلسه سوم فراعنه ساخته شد, مي گذرد.

بناي اين اهرام كه به عنوان يكي از عظيم ترين عجايب هفت گانه جهان به شمار مي آيند تا امروز نيز يكي از شاهكار هاي تكنيك مهندسي, طراحي و معماري محسوب مي شوند.

اين اهرام از200  سال پيش مورد كاوش هاي فراواني قرار گرفته و در طول اين سال ها بسياري از گنجينه هاي آن به سرقت رفته است. در مورد ساخت بنايي چنين عظيم كه ساخت آن500  سال به طول انجاميد, سوالات بسياري بي جواب مانده است.

اما آنچه از كل اين سوالات مشهود است اين كه همگي در پي يافتن پاسخ اين سئوال هستند كه: اين مصر بود كه اهرام را ساخت يا اهرام مصر را؟!

از سال2300  تا2700  قبل از ميلاد(400سال)،80  هرم در مصر ساخته شد. اولين هرم بزرگ را دومين پادشاه از سلسه سوم فراعنه بنام جوزر (Djoser) بر پا كرد و اين سنت تا سلسه هجدهم ادامه يافت. بعد از آن تا بيست و پنجمين فرعون ديگر هرمي ساخته نشد.

مصري ها زندگي كوتاه اين جهان را فاني و مرگ را آغاز يك حيات نوين و جاويدان در دنياي ديگر مي شناختند. به همين دليل منازل خود را با مصالحي مانند خشت و گل و مقابر را از مصالح با دوامي مانند سنگ مي ساختند. بر اساس اعتقاد و تفكر آنان هر انسان علاوه بر جسم داراي يك روح بنام «بع»، ويك پيكر شبه گونه بنام «كا» است. «بع» پس از مرگ در زمين مانده و هر شب به جسد باز مي گردد ولي «كا» مي تواند مابين اين دوجهان در حركت باشد. به اعتقاد اينان، شرط جاودانه بودن زندگاني آن بوده كه بع و كا هر دو بتوانند جسد خود را شناخته و به آن بازگردند. به همين علت براي از بين نرفتن اجساد مردگان آنان را موميايي كرده و كليه اشيا و متعلقات آنان را در كنار شان قرار مي دادند. هم چنين براي محافظت از جسد، مقابر را محكم و غير قابل نفود مي ساختند تا «كا» بتواند در آنجا سكونت كند و از بلاهاي طبيعي و سرقت اموال در امان باشد. درهاي كاذب در كنار مقابر به منظور ورود و خروج «بع» و «كا» ساخته شده بود تا آنها بتوانند تردد كنند.

هر چقدر مقام مردگان بالاتر بود، مقبره بزرگتري براي او ساخته مي شد.

مصريان قديم اعتقاد داشتند كه فراعنه پس از مرگ به خدايي مي رسند و بنابراين مقابرشان مي بايست بسيار عظيم و غيرقابل نفوذ ساخته مي شد. چهار مثلث جانبي هرم در اهرام مصر به گونه اي طراحي شده اند كه پرتوهاي خورشيد بر جسد فرعون تابيده شود و رابطه جاوداني او را با خداي آفتاب كه «رع» نام دارد، حفظ كند. در كنار اين اهرام مقابر كوچك تر مكعب شكلي بنام «مصطبه» (Mastababa) به تعداد زيادي ساخته شده است. فراعنه مراسم خاكسپاري خود را به شكل يك سنت ملي درآورده بودند به طوري كه مذهب، هنر و تفكر مصريان آن زمان به شدت به سمت پرستش آنان سوق يافته بود.

اولين هرم

در حدود2هزار و630  سال قبل از ميلاد فرعون «جوزر» تصميم گرفت تا اولين هرم غول پيكر را به عنوان مقبره خود بنا كند. معمار و مغز متفكر طراحي اين مقبره غول پيكر، راهب و مجسمه ساز معروفي بنام ايم هوتپ (Imhotep) بود. مكان اين مقبره در10  مايلي شهر فينكس در محله ساكارا و61  متر بالاتر از شن هاي روان صحرا در كنار رود نيل تعيين و كار نقشه برداري، احداث كانال هاي آب و حمل سنگ هاي آهكي و گرانيت در فاصله900  كيلومتري از معادن آغاز شد. در آن زمان اكثر جمعيت كشور كه به  2/1  ميليون نفر مي رسيد جهت ساخت اين مقبره بسيج شد. پس از تاييد و تعيين مختصات جغرافيايي اين مكان و انجام مراسم مذهبي- سنتي قرباني كردن، كار خاك برداري آغاز شد. اين اولين و عظيم ترين ساختماني بود كه بشر توانسته بود آن را بنا كند. هرم به صورت شش پله اي ساخته شد. مصريان اعتقاد داشتند روح فرعون به وسيله اين پله ها به آسمان رفته و به خدا مي پيوندد. يك راه اصلي براي وارد شدن به آن و13  در ورودي مجازي براي بازگشت بع و كا به آن ساخته شد. در اين زمان زبان نوشتاري خاصي براي ثبت موضوعات، سوابق، موارد اداري، نقشه ها، شماره گذاري و مشخصات مكان نصب سنگ ها و نظاير آن ابداع شد كه براي نوشتن تاريخ و موضوعات اجتماعي معمول به كار نمي رفت.

 

چگونگي ساخت اهرام

بنا، مساح، سنگتراش، نجار، ملات ساز و سر كارگر از جمله افرادي بودند كه در ساخت اين بنا شركت داشتند. سنگ هاي بريده شده پس از شماره گذاري توسط سورتمه هايي كه بر روي الوارهاي موازي، شبيه تراورس هاي زير راه آهن حركت مي كردند به سمت مكان ساختن هرم حمل مي شدند. آنان براي روانكاري سورتمه ها بر روي تراورس ها از آب، خاك نرم و روغن استفاده مي كردند.

در اكتشافات جديد بر روي اين آثار، حدود600  مقبره ديگر از كارگران نزديك هرم خئوپس كشف شد. مطالعه بر روي اسكلت اين افراد، ضايعات بسياري در ستون فقرات آنها بريدگي انگشتان دست و پا و نقص عضوهاي شديدتري را كه به واسطه حمل سنگ هاي سنگين در آنها پديد آورده بود نشان مي داد. بيشتر ابزارهاي اندازه گيري آن زمان مسي يا سنگي و داراي دسته چوبي بودند. ابزارهاي اندازه گيري نيز شامل تراز، شاقول و امثال آن مي شد. براي بالا بردن سنگ ها بر روي هرم از خاكريزهايي با شيب مناسب استفاده مي شد. پس از پايان كار و نصب آخرين سنگ بر بام هرم، مراسم مذهبي و قرباني كردن حيوانات انجام و خاكريزهاي بالاي هرم تا9  متر برداشته مي شد. با استقرار داربست، كار اتمام و مسطح كردن و صيقل دادن سطح خارجي هرم به وسيله سنگ تراشان انجام شد. اين عمليات تا پايين سطح هرم ادامه پيدا مي كرد.

هرم توسط يك راهروي سربسته به رودخانه نيل متصل بود. اين راهرو با چندين قسمت مختلف شامل معبد ساحلي، راهروي سربسته، محل دفن كشتي هاي حامل جسد فرعون، معبد مردگان، اهرام جانبي و پرستشگاه براي آوردن فرعون به مقبره اصلي در نظر گرفته شده بود.

 

خاكسپاري فرعون

زماني كه فرعون درسال2هزار و439  قبل از ميلاد مُرد، كارگران هنوز مشغول فرش كردن كف معبد با سنگ هاي مرمرين سفيد بودند. جسد فرعون سوار بر زورق شاهي شد. ملكه و پسرفرعون سوار بر زروق ديگري در اين مراسم حضور داشتند. پس از ورود به اسكله معبد ساحلي اجزاي كشتي از همديگر جدا و در حفره ششم هرم دفن شد.

قبل از دفن جسد فرعون، آن را به محلي در نزديكي رودخانه نيل برده و مايعي به مغز وي تزريق كردند. سپس به وسيله چنگك از سوراخ هاي بيني آن را خارج و بعد كبد، شش ها، معده و روده هايش را از شكافي در قسمت چپ بدنش در آورده و هر عضو را جداگانه موميايي و در كوزه هاي مخصوصي قرار دادند. بدين ترتيب فقط قلب در داخل بدن ماند. پس از كاربرد

روغن ها و مواد متعدد ديگر و خشك نمودن جسد، آن را با رشته هاي پارچه اي پيچيدند، كه در حين اين كار و پس از هر بار پيچيدن طلسم مقدسي از طلا و جواهرات را ميان آن مي گذاشتند. بعد از آن كل جسد را آغشته به صمغ كردند. اين عمليات بر روي سه تخت سنگي يك تكه به مدت45  روز انجام شد. پس از انجام عمليات موميايي، مراسم مذهبي انجام و جسد را با تابوت به آرامگاه اصلي برده و در تابوت سنگي خود قرار دادند و آن را با در سنگي اش پوشانيدند. كوزه هاي حامل اعضاي بدن فرعون را در جعبه هاي چوبي قرار داده و آن را پايين تابوت سنگي گذاشتند. هم چنين در دو انبار وسايل شخصي، خوراك، پوشاك، زينت آلات، اسلحه و حتي وسايل سرگرم كننده نيز براي فرعون انباشتند. پس از اجراي مراسم مذهبي، كاهنان محل را ترك و با بستن درب هاي ورودي راه پشت سر مسدود و غير قابل ورود شد. جسد فرعون در ميان بيش از دو ميليون قطعه سنگ مدفون شد.

 

اهرام ثلاثه

در ادامه سلسه پادشاهي فراعنه، اهرام ديگري ساخته شد. يكي از عجايب هفت گانه جهان اهرام ثلاثه «گيزا» بنام هاي خئوپس (Khufu) ، خفر (Khafr) و منكاري (Menkaure) واقع در چند كيلومتري جنوب شهر قاهره است. اهرام ثلاثه مصر شاهكار تكنيك مهندسي، طراحي و معماري هستند. برش و اندازه گيري سنگ ها در حد اعجاب انگيزي دقيق بوده، به طوري كه كوچكترين خطايي باعث بر هم خوردگي اشكال هندسي و حتي فرو ريختن بنا مي شد. اين بناها بزرگترين بناهاي ساخت بشر تاكنون هستند.

عظيم ترين هرم بنام خئوپس در ابعادي به ضلع230  و ارتفاع146/59  متر ساخته شده است. در ساخت اين هرم، حدود2  ميليون و300  هزار سنگ به كار رفته كه وزن هر كدام از آنها به طور متوسط2/5  تن بوده است. در جمع در حدود5/8  ميليون تن سنگ در اين بنا استفاده شده است.

هرودوت مورخ يوناني، زمان احداث مسير جاده و آبراه براي شروع اين بنا را10  سال، زمان ساخت هرم را20  سال و تعداد كاركنان آن را100  هزار نفر تخمين زده است. راه ورودي آن از شمال به ارتفاع18  متر بالاتر از سطح زمين و راهروي آن با يك شيب تا20  متر زير كف هرم ادامه دارد. از آنجا با يك راهروي ديگر به اطاق ملكه ارتباط دارد. ولي ملكه پس از مرگ در آنجا مدفون نشد. راهروي ديگري به ارتفاع  5/8  و طول  5/46  متر به محل مقبره فرعون كه به ابعاد  21/5  و  43/10  و ارتفاع  82/5  متر است ختم مي شود. مقبره فرعون در ارتفاع  28/42  متري از كف هرم قرار دارد. كليه راه هاي ورودي به آن پس از دفن فرعون توسط سنگ هاي عظيم بسته و هيچ گونه امكان ورود به آن وجود نداشته است.

دومين هرم بنام «خفري» به ابعاد  25/215  و ارتفاع  5/143  مترساخته شده است و سومين هرم از اهرام ثلاثه به ارتفاع  5/66  متر در حدود نصف دو هرم ديگر ساخته شده است.

در نزديكي رودخانه نيل مجسمه ابوالهول براي نگهباني از مقبره ساخته شد كه نيمي شير و نيمه ديگر خود فرعون بوده است. اين مجسمه در زمان مرگ فرعون نيمه تمام ماند و مانند بقيه آثار تمام نشده كه با آمدن يك فرعون ديگر ناتمام

مي ماند ساخت آن ديگر به اتمام نرسيد.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 18:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(2)

مقاله کامل درباره شناخت شیوه های دشمن در برابر ایران

بازديد: 202

لزوم شناخت شیوه های دشمن

برای مقابله مؤثر با دشمن توجه به شیوه و روش دشمنان در جهت براندازی نظام اسلامی بسیار مهم است.

امام خمینی(ره) همواره ملت ایران را به این مسئله مهم توجه می دادند و تأکید می کردند که لحظه ای نباید از مکر و کید دشمنان غافل ماند و باید پس از شناسایی شیوه های دشمن آمادگی لازم جهت مقابله با او را کسب نمود؛

« چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشى این است كه تصور كنیم جهانخواران خصوصاً آمریكا و شوروى از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند؛ لحظه اى نباید از كید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریكا و شوروى كینه و دشمنى با اسلام ناب محمدى - صلى اللّهَ علیه و آله و سلم - موج مى زند. باید براى شكستن امواج طوفانها و فتنه ها و جلوگیرى از سیل آفتها به سلاح پولادین صبر و ایمان مسلح شویم. ملتى كه در خط اسلام ناب محمدى - صلى اللَّه علیه و آله - و مخالف با استكبار و پول پرستى و تحجرگرایى و مقدس نمایى است، باید همه افرادش بسیجى باشند و فنون نظامى و دفاعى لازم را بدانند، چرا كه در

هنگامه خطر ملتى سربلند و جاوید است كه اكثریت آن آمادگى لازم رزمى را داشته باشد. »

شیوه های دشمنی در مبارزه با نظام اسلامی

نظرات امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در مورد طرح ها و نقشه های بیگانگان و سفارش های لازم جهت جلوگیری از آنها گویای توجه فراوان ایشان به مقوله مهم است که در این فصل به آن می پردازیم؛

محو آثار دیانت

دشمنان نظام اسلامی طبق تجارب خود دریافته اند که تعهد به اسلام و تدین ملل اسلامی بزرگترین مانع آنهاست، به همین جهت به طور گسترده اصل دین و دیانت را در جوامع اسلامی هدف گرفته اند.

امام خمینی(ره) می فرمودند:

« سلاح ملت ما اسلام بود و وحدت كلمه، و الّا شما سلاحى نداشتید. همه سلاح ها پیش دشمن شما بود. پیش شما چیزى نبود؛ سلاح شما ایمان بود به خدا، اسلام بود و وحدت كلمه؛ شما را مى خواهند خلع سلاح كنند، اسلام را از دستتان بگیرند.»

ایشان در جای دیگر انگیزه دین ستیزی دشمنان را اینگونه شرح می دهند:

« دست های خیانت کار اجانب که می خواستند شرق را و خصوصاً بلاد اسلامی را برای منافع خودشان قبضه کنند، با مطالعاتی که کرده بودند در این بلاد... به آن جا رسیده اند که نگذارند مسلمین متمسّک به قرآن باشند. قرآن را آن ها سدّ راه می دانستند. اگر همه مسلمین متمسک به قرآن می شدند، برای آن ها مجالی باقی نمی ماند. »

مقام معظم رهبری نیز با بیان اینکه نظام اسلامی توانسته است با رهنمودهای بنیانگذار کبیر انقلاب دین را مایه آبادانی دنیا قرار دهد، این امر را مغایر با خواسته های دشمن دانسته و می فرمایند:

« راهى كه ملت ایران در پیش دارد، راه آباد كردن دنیاست. علم را، دانایى را، اقتصاد را، سیاست را، زندگى فردى را، روابط اجتماعى را، برنامه هاى كلان جامعه را - كه اجزاء گوناگون دنیاست - باید آباد كرد، پیش برد، رونق داد و آنها را به شكوفایى رساند؛ و همه ى اینها در سایه ى دین تحقق پیدا خواهد كرد. امام این را به ما آموخت؛ و همین عامل دشمنى آشتى ناپذیر و خصومت كور ابرقدرت ها با نظام جمهورى اسلامى بود، و امروز هم هست. امروز هم یكى از آماج هاى تهاجم دشمنان ما در سطح تبلیغات جهانى، همین یگانگى دین و دنیاست؛ مى گویند چرا دین را پیشوا و مهندس دنیا مى دانید. آنها احساس خطر مى كنند؛ چون دنیایى كه آنها مى خواهند، دنیاى ظلم و تجاوز و دنیاى تهى از معنویت و اخلاق است. این، نظمى است كه استكبار جهانى براى بشریت امروز و دیروز، همیشه در نظر داشته است. نظام جمهورى اسلامى این نظم باطل و این دور غلط را شكسته است؛ نمونه یى را نشان مى دهد كه دین مى تواند در دنیاى مردم به طورعملى مؤثر باشد. »

ارعاب و تهدید

امام خمینی یکی از روش های دشمن در مقابله با نظام اسلامی را ارعاب و تهدید می داند:

« نوعاً قدرت های ستمگر از راه ارعاب م تهدید یا به وسیله ی بوق های تبلیغاتی خودشان و یا بوسیله ی عمال مزدور بومی خائنشان مقاصد شوم خود را اجرا می کنند. »

« شیطان بزرگ برای رسیدن به چند سال مسند جنایت به هر وسیله ممکن متشبث می شود... غافل از اینکه ملت ها بیدار شده اند... خیال می کرد که اگر ارعاب کند مملکت ایران را بگوید ما حصار اقتصادی دور ایران می کشیم و به اقتصاد ایران ضرر می زنیم ملت او برای او دست می زند و بعد هم چنین می شود. »

« قدرت های بزرگ به وحشت افتاده اند و گاهی مارا تهدید می کنند، شما را تهدید می کنند و گاهی منطقه را بر ضد ما و شما می خواهنند بسیج کنند. این برای این است که آنها از این قدرت اسلامی و از این وحدتی که در ایران برپا شده خوف دارند. »

« گاهی آمریکا ایران را تهدید می کند و هنوز نفهمیده است که ایران که برای مدت کوتاه شدن دست آنان با انگیزه شهتئت قیام نموده است و جهاد در راه خدا را به جان و دل می خرد، از تهدید امثال او باک ندارد. »

از سوی دیگر امام خمینی(ره) با روشنگری و بیان مشکلات متعدد دشمن و نقاط ضعف او به مقابله با این تهدیدها برمی آمدند،ایشان با شهامت و شجاعت منحصر به فرد خود در جریان تسخیر لانه جاسوسی که آمریکا تهدیداتش را به اوج خود رسانده بود، فرمودند:

« شما مى بینید كه الآن مركز فساد آمریكا را جوان ها رفته اند گرفته اند، و آمریكایی هایى هم كه در آنجا بوده گرفتند، و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریكا هم هیچ غلطى نمى تواند بكند، و جوانها هم مطمئن باشند كه آمریكا هیچ غلطى نمى تواند بكند. بیخود صحبت اینكه اگر دخالت نظامى ]كند[، مگر آمریكا مى تواند دخالت نظامى در این مملكت بكند؟ امكان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر آمریكا مى تواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامى بكند؟ غلط مى كند دخالت نظامى بكند . نترسید، نترسانید. همین تعبیرى كه جوان هاى ما از روى احساسات جوانى كردند كه اگر چنانچه آمریكا بخواهد دخالتش را هم نباید بگویند. آمریكا »اگر «نظامى بكند ما چه خواهیم كرد، اصلاًً این عاجز از این است كه دخالت نظامى در اینجاها بكند. اینها یك مسائلى در پیششان است. »

نفوذ در ارگان های رسمی

یکی از شیوه های دشمن که به صورت پنهانی انجام می گیرد ورود عوامل نفوذی دشمن به ارگان های سیاسی، فرهنگی و علمی کشور است.

به نظر امام راحل بیگانگان که به خاطر استقرار انقلاب اسلامی منافع زیادی را از دست داده اند از هیچ راهی جهت بازگشت به ایران و احیای منافع خود دریغ نخواهند کرد. از این رو وقتی که روش های نظامی، کودتا، تحریم و... آنها شکست خورد سعی خود را برای بازگشت به ایران از طریق عوامل نفوذی خود آغاز کرده اند. ایشان می فرمودند:

« این قدرت های بزرگ هم این معنی را می دانند که الآن، ایران وضعش طوری است که نمی شود آنها به هیچ وسیله ای آن را شکست بدهند، نه به وسیله کودتا و نه به وسیله چیزهای دیگر و نه به وسیله حمله ی نظامی، آنها از این راه(نفوذ) پیش آمده اند که در بین شما رخنه کنند. »

ایشان معتقد بودند که عوامل نفوذی ممکن است سال ها در انتظار فرصت مناسب چهره حقیقی خود را پنهان سازند و می فرمودند:

« این را بعید ندانید كه یك نفر را ده سال، پانزده سال، بیست سال، با یك صورتى نگه دارند؛ به یك صورت ملّى، صورت دروغى ملّى، صورت ملّى كاذب، نگه دارند براى یك روز كه به دردشان مى خورد. ممكن است بیست سال یك كسى تو مسجد نماز بخواند و عرض مى كنم كه عبادت به جا بیاورد كه یك روز براى آنها كار بكند! این ممكن است. و ممكن است یك نفر آدم ده بیست سال ادّعاى صداقت بكند و ملیّت بكند و فحش هم بدهد به خارجیها، مقاله هم بنویسد به ضد آنها، تا در دل مردم درست جاگیر بشود، براى یك روز. »

« این ابر قدرت ها ممکن است بیست سال، سی سال یکی را در یک مقامی با یک وجهه ای حفظش کنند و نوکر آنها باشد که... آن روزی که باید بعد از بیست سال، استفاده کنند. »

ایشان هدف نفوذی ها را اینگونه بیان می کردند:

« توجه داشته باشید که شیاطین در بین همه طبقات منتشر شده اند که برای ارباب های خود راهی باز کنند. اینها می خواهند همان بساط سابق را رواج بدهند. شما توجه داشته باشید که آنها را میان خودتان راه ندهید، دفع کنید آنها را... اینها دست نشاندگان آمریکا یا غیر آمریکا هستند و می خواهند باز ما را با آن اختناق و به وابستگی ها برگردانند. »

تهمت زدن و شایعه پراکنی

یکی دیگر از شیوه های دشمن در راه رسیدن به اهداف استکباری خود نشر اکاذیب،شایعه پراکنی و وارد کردن اتهام های بی اساس به مسئولان و نیروهای انقلابی است. امام راحل در این زمینه می فرمودند:

« اخیراً دستهای پنهان و آشکار غرب وشرق به منظور ایجاد شکاف و اختلاف میان طرفداران انقلاب اسلامی به حیله جدیدی متوسل شده اند که مسئولین عزیز و رده بالای کشورمان و نیز شخصیتها و چهره هایى از مجلس و دولت و روحانیون را به تفكر و گرایشات وابستگى و همچنین عدول از مواضع گذشته و نهایتاً به شرق گرایى یا غرب گرایى متهم نمایند و موذیانه با طرح مسائلى از این قبیل كه فلان شخصیت نظام جمهورى اسلامى راستگرا و یا میانه رو و یا سازشكار و غربگراست و یا فلان مسئول تندرو و انقلابى شده است كه نتیجته اعتماد مردم را به دست اندركاران نظام سلب نمایند. »

« از داخل و خارج با اسلحه و قلم های برتر و جنایت بار تر از سلاح های گرم به این ملت مظلوم حمله ور شده و درصدد شکست انقلاب اسلامی و شکست اسلام عزیز برآمده اند و از هیچ تهمت و افترا به ملتی که جز به احکام اسلام و قرآن فکر نمی کنند، خود داری نمی کنند و با بهانه های بسیار مرهوم به سرکوبی این انقلاب اسلامی برخواسته اند. »

یکی از تهمت های قدیمی و نخ نما شده استکبار نسبت به جمهوری اسلامی، تهمت نقض حقوق بشر در ایران است. امام خمینی(ره) در این باره می فرماید:

« دائماً مشغول افترا زدن به جمهوری اسلامی، دائماً راجع به اینکه در جمهوری اسلامی حقوق بشر دارد از بین می رود و جاهای دیگر نه! حقوق بشر سر جای خودش هست. آمریکا سر جای خودش هست و سران استکبار حفظ می کنند حقوق بشر را! فقط در ایران است که حقوق بشر از بین می رود! این برای این است که مضطربند اینها، از اسلام اضطراب دارند، از اینکه اسلام پیشبرد بکند، اینها می ترسند. از این جهت این طور می گویند و این موجب تقویت شما بشود. هر چه آنها در بوق هایشان بر ضد شما صحبت کنند دلیل بر قوت شماست و دلیل بر عظمت جمهوری اسلامی است و این باید باعث تقویت ما بشود. آنها برای تضعیف ما این طور بوق ها را به بار می آورند و ما از اثر این معنی چون ریشه را می دانیم که چی هست تقویت می شویم. »

یکی دیگر از تهمت هایی که استکبار علیه جمهوری اسلامی به کار می گیرد تهمت تروریست پروری ایران است. امام راحل با تحلیل این عملکرد دشمن معتقدند که این تبلیغات نتیجه عکس داده و نهایتاً به سود جمهوری اسلالمی ختم می شود و می فرمودند:

« اینها می خواهند جلوی این را بگیرند، یک سری درست کنند جلوی این موجی که پیدا شده است،بگیرند و نگذارند که صدای ایران به کشورهای دیگر برسد. واین هم اشتباهی است که آنها می کنند. هر جه این بوق ها بلندتر بشوند، ایران قوی تر می شود. هر چه اینها ایران را متهم کنند به اینکه فساد دارد می کند، نمی دانم استبداد هست فاشیستی است، و هر تروری که در عالم واقع می شود دست ایران در کار است اینها تقویت می کنند ایران را... ما با قرآن پیش می رویم، با نهج البلاغه داریم پیش می رویم. ما محتاج نیستیم به اینکه ترور کنیم. آنهایی که مخالف ما هستند الآن دارند ترور می کنند. تهمت های تروریستی و تروریست پروری که به خیال سردمداران کاخ سفید و ایادی آنان و دستگاه های تبلیغاتی وابسته به ابر جنایتکاران که برای تضعیف جمهوری اسلامی به طور چشمگیر و فزاینده در کار است، به خواست خداوند متعال نتیجه معکوس داده و موجب تضعیف روحیه دشمنان اسلام و جوهوری اسلامی و تقویت روحیه ملت ما به ویژه رزمندگان و سایر ملت های مظلوم و مستضعف گردیده است(و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین). »

القای روحیه راحت طلبی

روحیه عافیت طلبی و مسئولیت گریزی خصیصه ای است که دقیقاً در مقابل روح جهاد و پایداری قرار می گیرد. برای شخص عافیت طلب و سست عنصر مفاهیمی نظیر جهاد و مبارزه در راه حق، عین دیوانگی است و این همان روحیه ایست که اگر در جان ملت مستقر شود مستکبران به راحتی می توانند از سفره دارایی های آن ملت بگیرند، به همین جهت است که یکی از اهداف دشمن همواره القای فرهنگ مصرف گرایی و رفاه طلبی در جوامع مورد نظرش بوده است. امام خمینی(ره) می فرمودند:

« از صدر اسلام تا کنون دو خط بوده است، یک خط اشخاص راحت طلب که تمام همتشان به این است که طعمه ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند می کردند اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت طلبی بود. »

ترویج این روحیه در میان مردم و مسئولان می تواند زمینه مقاومت و ایستادگی مردم در مقابل دشمن را به شدت کاهش دهد از این رو امام خمینی(ره) با هشدار در این زمینه می فرمودند:

« آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بی گانه اند و آنهایى هم كه تصور مى كنند سرمایه داران و مرفهان بى درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان كمك مى كنند آب در هاون مى كوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى دو مقوله اى است كه هرگز با هم جمع نمى شوند . و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بى بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند. »

 

مخالفت با سپاه و تخریب چهره نیروهای مبارز

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که از جمعی از معتقدترین مستعدترین و با نشاط ترین نیروهای مدافع انقلاب تشکیل شده از بدو پیدایش یکی از موثرترین بازوان انقلاب در دفع توطئه های انواع و اقسام دشمنان داخلی و خارجی بوده و امروز نیز با حضور مقتدرانه و پیش رفت توأم با دیانت و معنویت خود خار چشم دشمنان نظام اسلامی است.

دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب که چشم دیدن این مولود مبارک انقلاب اسلامی و رشد و بالندگی آن را ندارند از بدو پیدایش سپاه تا کنون تمام تلاش خود را در جهت مخالفت و تخریب چهره ای این نهاد انقلابی به کار گرفته اند. رهبر معظم انقلاب در این باره می فرمایند:

« از روز اول هم كسانى كه با استقلال این كشور مخالف بودند، با این انقلاب مخالف بودند، با خارج شدن از سیطره ى استكبار مخالف بودند، با رفتن به سمت اسلام مخالف بودند، با عفت زنان و مردان مخالف بودند، با سلامت اخلاقى جوانان مخالف بودند و دل در هواى فساد فرهنگهاى بیگانه داشتند، با سپاه مخالف بودند. مربوط به امروز نیست كه عده اى خیال كنند كسانى با سپاه مخالفت مى كنند؛ نه. آن كسانى كه این خصوصیات را داشتند، از همان روزهاى اول مخالف بودند. امروز هم كه به تبع گذشت زمان در اوضاع و احوال عالم تغییراتى پیش آمده و مى آید، كسانى كه كم و بیش همان خصوصیات را دارند، باز هم با حضور سپاه، با بودن سپاه، با تدین سپاه و با موفقیتهاى سپاه در میدانهاى گوناگون مخالفند. این بدیهى است و امر خلاف انتظارى نیست؛ لیكن مهم این است كه وقتى كلمه اى، كلمه ى الهى و كلمه ى طیبه شد، مخالفت و موافقت تأثیرى ندارد. اگر اساس درست بود - كه بحمدالله درست است - وقتى راه روشن بود -كه روشن است - وقتى اخلاص و ایمان در افراد بود - كه بحمدالله در شما هست - اهمیتى ندارد كه افراد چه بگویند و چه بپندارند. رهرو وقتى كه وارد حركت در جاده ى طولانى شد، آنچه لازم دارد، عزم و اراده است. لازم است تصمیم بگیرد كه به سمت هدف برود. حالا یكى بگوید كه این هست، یكى بگوید نیست، یكى بگوید اشتباه مى كند. اگر در او این عزم و اراده وجود داشته باشد، این حركت انجام خواهد گرفت و به پایان و سرمنزل خواهد رسید. این بحمدالله حاصل است. »

امام راحل(ره) نیز با توجه به دشمنی و کینه توزی مستکبران نسبت به این نهاد انقلابی همواره نسبت به رعایت معنویت حفظ سلامت اخلاق پاسداران تأکید می کردند و به آنها هشدار می دادند که مبادا رفتاری از خود بروز دهند که دشمن بتواند به آن به حیثیت نظام خدشه وارد کند و می فرمودند:

« اگر ما در رژیم سابق یك اشتباه و خطایى مى كردیم، پاى اسلام حساب نمى شد. یك رژیم طاغوتى بود. نمى گفتند كه دولت اسلامى كذا. مى گفتند در دولت طاغوت این]جریان [واقع شده است. دشمنان هم نمى گفتند دولت اسلامى، در اسلام، این است. دوستها هم نمى گفتند. امروز كه اسلام است، امروز كه دولت اسلامى است، مملكت رژیمش جمهورى اسلامى است، شماها پاسدار اسلام، همه ما ان شاء الَله پاسداراسلام هستیم، اگر چنانچه حالا یك خطایى واقع بشود، فرم این خطا با خطاى سابق فرق دارد. برداشت دشمنهاى ما در این جمهورى اسلامى با برداشتشان در رژیم طاغوتى فرق دارد؛ این اسلام حساب میشود و این یك مسئولیت بزرگى است به عهده ما. مسئولیت بسیار بزرگى است به عهده این آقا، كه سرپرست پاسداران هست، این مسئولیت بزرگى است به عهده هر یك شما. كه یك عده اى در تحت نظارت شما هست. مسئولیتى است براى خود آن افرادى كه پاسدار هستند. همه در این مسئله مشترك هستیم كه مسئولیت داریم. من یك جور مسئولیت دارم؛ آقا یك جور مسئولیت دارد؛ شما آقایان یك جور مسئولیت دارید؛ قشرهاى ملت، پاسدارهاى دیگر، قشرهاى دیگر، همه مسئولیت داریم. براى اینكه امروز خطاى ما، خصوص ا خطاى قشر روحانى و قشر پاسبان، قشر پاسدارهاى اسلام، اینها پاى اسلام حساب مى شود. یعنى دشمنهاى ما مى آیند ثبتش مى كنند به اسم اسلام؛ و در خارج و داخل، در خارج باصراحت، در داخل با اشاره، منعكس مى كنند كه جمهورى اسلامى همین است. »

ترویج اسلام آمریکایی

یکی دیگر از روش هایی که دشمن برای حمله به نظام مقدس اسلامی به کار می گیرد، ترویج اسلام آمریکایی است.

سیاستمداران روباه صفت آمریکایی و اسرائیلی که خود را از مقابله مستقیم با دین مبین اسلام عاجز می دیدند برای انحراف اسلام و مسخ چهره حقیقی آن دست به یک سری اقدامات گسترده فرهنگی تبلیغاتی زدند که امام(ره) از این نوع اسلام که آمریکا و کشورهای غربی مروج آن بودند تحت عنوان اسلام آمریکایی یاد می کردند. و اسلام شناس شدن آنها را دستمایه مزاح قرار داده و می فرمودند:

« پیش ترها اگر یادتان باشد کارتر ادعا می کرد ایران اسلام را نمی داند حالا دارند همه ادعا می کنند! مقامات آمریکایی هم همین مطلب را می گویند که اینها اسلام را درست نمی دانند... من نمیدانم کی اینها می خواهند عروة الوثقی را حاشیه کنند!؟ »

امام راحل با بیانی ساده و بی تکلف به روشنگری در این زمینه می پرداخت و به سادگی توانست آگاهی لازم را برای مقابله با این توطئه خطرناک در اختیار جامعه قرار دهد ایشان در جای دیگری با ابراز تعجب می فرمایند:

« ما در زندگى خود در این انقلاب اسلامى چیزهایى دیده ایم و قبل از آن صحنه هایى دیده بودیم باورنكردنى و شگفت انگیز. از دوره افتادن رضاخان در تكایا و شمع روشن كردن تا قرآن طبع نمودن محمدرضا و احرام حج بستن، از عابد و زاهد و مسلمان شدن صدام تا اسلام شناس شدن كارتر و تا به حكم جهاد مسلمانان علیه ایران، تهدید كردن بلندگوى بگین و ریگان، و شاید اگر زندگى ادامه پیدا كند اینان را در صفهاى جماعت و محراب عبادت ببینیم. »

امام(ره) مقدس مآبان خشک مغز و متحجر را از عوامل ترویج اسلام آمریکایی می دانست و همواره ازآنها به عنوان خطری بزرگ یاد می کرد و می فرمودند:

« در حوزه های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی(ص) فعالیت دارند. امروز عده ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نمی باشد. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروج اسلام آمریکایی اند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ بشود؟»

فرقه وهابیت یکی از بی منطق ترین، منفورترین و جنایت کارترین فرقه هاییست که تا کنون خود را به اسلام منتسب کرده است. دست استعمار و استکبار از ابتدا در پیدایش این مکتب عقل گریز و خون ریز پیدا بود و تا کنون نیز این فرقه توانسته است بزرگ ترین غدمات را در جهان اسلام و خاورمیانه به آمریکا و متحدانش ارائه دهد که صدور مجوز لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق، سلطه غرب بر منابع نفتی خاورمیانه، تخریب چهره اسلام در سطح جهان و بی اثر کردن کنگره عظیم حج در حل مسائل پیش روی مسلمین تنها بخشی از کارنامه خدمات این خوارج عصر جدید به آمریکای جنایت کـار است. امام خمیـنی(ره) در مـورد این مکتب فاسـد می فرمودند:

« امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون های فتنه و جاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمیه و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام آمریکایی را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش آمریکای جهان خوار می گذارند. »

اشاعه فساد و فحشا

دشمنان پلید اسلام که در جریان انقلاب و دفاع مقدس سنگین ترین ضربات را از جوانان غیور و پاک سرشت دریافت کرده بودند وقتی نتوانستند از طریق نظامی مقاومت ملت ایران ذر هم بشکنند متوسل به روش دیگر شدند. آنها با ترویج فساد و بی بند و باری در جامعه در پی آن هستند که مقاومت ملت رااز درون متلاشی سازند.

آنها که در جنگ نظامی و سیاسی مغلوب شدند، جنگی خاموش ولی خطرناک را در عرصه فرهنگی به راه انداختند که از هر جهت خطرناک تر و پرهزینه تر از سایر تهاجمات خواهد بود.

به نیروهای نظام وارد شده ولی در عوض فرد از دست رفته شهید نامیده می شود و چون چراغی درخشان نور افشانی می کند و راه را به بازماندگان نشان می دهد ولی تلفات جنگ فرهنگی نه تنها افتخارآفرین نیستند بلکه خود به عاملان استکبار و استعمار در کشور بدل خواهند شد، هر گاه دشمن موفق شود که جوانان را از جاده عفت و تقوا خارج کند از آنها سربازانی کارساز فراهم خواهد آورد. با توجه به همین خطرات امام(ره) می فرمودند:

« آن روز آسیب به ما مى رسد كه از باطن بگندیم؛ افراد باطنشان بگندد و این گند هم سرایت كند و یك دسته اى را از بین ببرد و متعفن كند. آن دسته، دسته دیگر را، آن دسته، دسته دیگر را. آنوقت است كه كودتا مى شود و از بین مى روید، آن وقت است كه ممالك بزرگ به شما طمع مى كنند و با دست خودتان شما را از بین مى برند. »

دشمن سال هاست که تلاس می کند تحت عنوان«آزادی» فحشا را در جامعه حکم فرما سازد. امام(ره) در این باره می فرمودند:

« طرحی می دادند که آزاد زنان و آزاد مردان، ما آزاد کردیم آن آزادی که آنها می خواستند چه بود...؟ شما آزاد بودید در چه؟ مردها آزاد بودند...؟ بله در یک چیزهایی آزاد بودند(فساد کردن) و آنها دامن به این می زنند در اینکه یک مراکز فساد درست کنند، در آنچه که آنها می خواستند آزاد باشند همانی بود که فساد بود و فساد آور بود، رنج بود و رنج آور. »

و نهایتاً این فصل را با این رهنمود از وصیت نامه امام راحل به پایان می بریم که فرمودند:

« وصیت من بر مجلس شورای اسلامی، در حال و در آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور مابعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاه های خبری و مطبوعاتی و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند، وباید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آن واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود، و آنچه در نظر سرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشور مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطعانه اگر جلوگیری نشود همه مسئول می باشند. »

 مقابله با  دشمنی ها

با عنایت به آنچه گذشت مشخص گردید که انقلاب اسلامی با تکیه بر قدرت نرم‌افزاری به‌ویژه ارزش‌هایی چون ایثار، شهادت‌طلبی، معنویت‌گرایی، عدالت‌باوری، حق‌گرایی و استقلال‌طلبی توانست ضمن ایجاد تحول فرهنگی در سطح داخلی، به احیای خودباوری دینی و بیداری اسلامی در عرصه منطقه‌ای و تأثیرگذاری بر مناسبات جهانی بپردازد و اقتدار نرم‌افزاری خود را در عرصة بین‌المللی به منصة ظهور رساند.

در واقع، انقلاب اسلامی با حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان و نیز نهضت‌ها و حرکت‌های آزادی‌بخش توانست به احیای مجدد عظمت و شکوه تمدن اسلامی در عرصة بین‌الملل همت گمارد. انقلاب اسلامی توانست به عنوان انقلابی واقعی، مردمی، مترقی و اصیل و دارای نیروی عظیم معنوی در جهان نوین و با تبیین پیام وحدت و قدرت جهان اسلام چهرة حقیقی قدرت نرم‌افزاری خود را بر جهانیان نمایاند، با پیام معنوی و اخلاقی خود به عنوان انقلابی نیرومند تمامی معادلات جهانی را درهم شکند و با گشودن جبهه‌ای سومی در نظام بین‌الملل فارغ از سلطه قدرت‌های استکباری، نظم نوین نرم‌افزاری را در روابط بین‌الملل رقم زند.

اﻓﻮل ﻧﻈﺎم اﺳﺘﮑﺒﺎری و ﻣﻮج بیداری اﺳﻼﻣﯽ

 ﻧﻮع ﺑﺮﺧﻮرد اﻣﺎم ﺑﺎ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪﻫﺎ، ﭼﻪﻏﺮﺑﯽﻫﺎ و ﭼﻪ ﺷﺮﻗﯽﻫﺎ، از ﻣﻮﺿﻊ ﻋﺰت ﺑﻮد.

زﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ 22 ﺑﻬﻤﻦ، ﺑﻨﺪه ﺑﻪﻋﻨﻮان وزﯾﺮ ﺧﺎرﺟﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺳﻔﺮای ﻣﻘﯿﻢ اﯾﺮان ﺧﺪﻣﺖ اﻣﺎم رﺳﯿﺪﯾﻢ. اﻣﺎم ﻫﻤﯿﻦﻃﻮر ﮐﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ، آﻣﺮﯾﮑﺎ و ﺷﻮروی را ﮐﻨﺎر ﻫﻢ ﻗﺮار ﻣﯽدادﻧﺪ و از ﻫﺮ دو ﺷﺮق و ﻏﺮب اﻧﺘﻘﺎد ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. ﯾﮏﺑﺎر ﺳﻔﯿﺮ ﺷﻮروی -آﻗﺎی ﮔﻮدوف- در ﮔﻮش ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ آﻗﺎ ﻣﺎ ﮔﻠﻪﻣﻨﺪﯾﻢ. ﭼﺮا ا ﻣﺎم ﻣﺎرا درردﯾﻒ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻗﺮار ﻣﯽدﻫﺪ در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ از دوﺳﺘﺎن اﯾﺮان ﻫﺴﺘﯿﻢ؟ ﻣﻦ آﻫﺴﺘﻪ اﻋﺘﺮاض ﺳﻔﯿﺮ ﺷﻮروی را ﺑﻪ اﻣﺎم(ره) رﺳﺎﻧﺪم. اﻣﺎم در ﺟﻮاب ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ او ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﺣﺎﻻ ﺗﺎزه ﻣﻼﺣﻈﻪی ﺷﻤﺎ را ﻫﻢ ﮐﺮده‌ام.

اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان ﯾﮏ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ در داﺧﻞ ﮐﺸﻮر و ﻧﯿﺰ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم داﺷﺖ. اﯾﻦ ﻣﻘﺪﻣﺎت در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و ﮐﺸﻮر ﻣﺎ از زﻣﺎن ﻧﻔﻮذ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ اﺳﺘﻌﻤﺎر و دﺷﻤﻨﯽ آﺷﮑﺎر اﺳﺘﻌﻤﺎرﮔﺮان ﺑﺎ دﯾﻦ اﺳﻼم آﻏﺎز ﺷﺪ. اوﻟﯿﻦ ﻣﻘﺪﻣﻪی اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ ﻣﻘﺎوﻣﺖ در ﺑﺮاﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻔﻮذ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﻮد. اﯾﻦ ﻣﻘﺎوﻣﺖ در ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ آﻏﺎز ﺷﺪ و ﺷﮑﻞ ﻣﻘﺎوﻣﺖ و ﻫﺪفﮔﯿﺮی ﻣﺒﺎرزات در ﺳﺮزﻣﯿﻦﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺳﻼﻣﯽ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﻮد.

در واﻗﻊ زﻣﯿﻨﻪﻫﺎی ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ از ﺣﺪود دوﯾﺴﺖ ﺳﺎل ﭘﯿﺶ ﺑﻪﺗﺪرﯾﺞ و ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺗﻬﺎﺟﻢ اﺳﺘﻌﻤﺎر ﻓﺮاﻫﻢ آﻣﺪ. ﻓﺮﻧﮕﯽﻫﺎ ﭘﺎﯾﻪی ﺗﺤﻮل ﺳﯿﺎﺳﯽ دﻧﯿﺎی ﻏﺮب را از اﻧﻘﻼب ﮐﺒﯿﺮ ﻓﺮاﻧﺴﻪ در ﺳﺎل 1789ﻣﯿﻼدی ﻣﯽداﻧﻨﺪ. ﻣﺸﮑﻼت ﺟﻬﺎن اﺳﻼم ﻧﯿﺰ از زﻣﺎن اﻧﻘﻼب ﮐﺒﯿﺮ ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺷﺮوع ﺷﺪ و ﺑﻪ ﺻﻮرت واﺿﺢ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺖ.

ﻋﺪه‌ای ﻣﺜﻞ ﻃﻬﻄﺎوی ﻣﺼﺮی ﯾﺎ ﺧﯿﺮاﻟﺪﯾﻦ ﺗﻮﻧﺴﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ دوﯾﺴﺖ ﺳﺎل ﭘﯿﺶ، ﮐﺎر ﺧﻮدﺷﺎن را ﺷﺮوع ﮐﺮدﻧﺪ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ اﺳﻼم را ﻣﺪرﻧﯿﺰه ﮐﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﺑﺎ ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ ﻣﺨﻠﻮط ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. اصلاً ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ آﻧﭽﻪ ﮐﻪ اﻣﺮوز ﻏﺮﺑﯽﻫﺎ اﻧﺠﺎم ﻣﯽدﻫﻨﺪ، ﻫﻤﺎن اﺳﻼم اﺳﺖ. اﻣﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﺳﯿﺪﺟﻤﺎل‌اﻟﺪﯾﻦ اﺳﺪآﺑﺎدی ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ اﺳﻼم اﺻﯿﻞ ﺑﺎزﮔﺮدﯾﻢ و دﻧﺒﺎل وﺣﺪت اﺳﻼﻣﯽ ﺑﻮدﻧﺪ.

ﻋﺪه‌ای ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ ﺑﺎ ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺰه ﮐﺮدن اﺳﻼم ﯾﺎ اﺳﻼﻣﯿﺰه ﮐﺮدن ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ ﻣﯽﺷﻮد ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن را ﻧﺠﺎت داد. در ﻃﺒﻘﻪی روﺣﺎﻧﯿﺖ و ﺑﻪوﯾﮋه روﺣﺎﻧﯿﺖ ﺷﯿﻌﻪ اﯾﻦ ﺳﺮﺧﻮردﮔﯽ پیدا ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺴﮏ ﺑﻪ ﻣﮑﺎﺗﺐ ﻏﯿﺮاﺳﻼﻣﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮان اﺳﻼم را اﺣﯿﺎ ﮐﺮد. ﻓﻠﺬا در ﻗﻀﯿﻪی ﻣﺸﺮوﻃﻪ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺧﯽ آدمﻫﺎی دﯾﻦدار ﺑﺮ اﺛﺮ ﮐﻢﺗﻮﺟﻬﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ اﻟﮕﻮی ﻣﺸﺮوﻃﻪی ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﻧﺠﺎتﺑﺨﺶ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺟﻠﻮﺗﺮ ﮐﻪ آﻣﺪﯾﻢ، ﻣﺮﺣﻮم ﻣﺪرس ﺟﻠﻮی رﺿﺎﺷﺎه اﯾﺴﺘﺎد و ﺑﻪ دﻧﺒﺎل آن در ﻋﻬﺪ ﭘﻬﻠﻮی دوم، آﻗﺎی ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﺎه و اﺳﺘﻌﻤﺎر اﻧﮕﻠﯿﺲ اﯾﺴﺘﺎد. ﻟﺬا اﯾﻦ ﭘﯿﺶزﻣﯿﻨﻪﻫﺎ در ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ، ﭼﻪ در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و ﭼﻪ دراﯾﺮان، ﻫﻢزﻣﺎن ﺑﺎ اﺣﺴﺎسﺧﻄﺮ ﻫﺠﻮم ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻏﺮب در ﻣﯿﺎن ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن وﺟﻮد دارد، وﻟﯽ ﻫﻤﻪی اﯾﻦﻫﺎ ﭘﯿﺶزﻣﯿﻨﻪ ﺑﻮد.

ﻫﻤﺎنﻃﻮر ﮐﻪ در ﭘﯿﺎم اﻣﺴﺎل رﻫﺒﺮ اﻧﻘﻼب ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ، اﻧﻔﺠﺎر ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ ﺑﺎ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺖ و ﯾﮏﺳﺮه از آﻏﺎز ﺗﺎﮐﻨﻮن دارد ﭘﯿﺶ ﻣﯽرود. ﺑﻘﯿﻪ در ﺑﯿﻦ راه وارد ﺷﺪﻧﺪ و دﯾﮕﺮان ﭘﺮﭼﻢ آنﻫﺎ را ﺑﻪ دﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ و ﺟﻠﻮ آﻣﺪﻧﺪ، وﻟﯽ ﻫﯿﭻﮐﺪاﻣﺸﺎن ﺗﻮﻓﯿﻖ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ و اﻧﺪﯾﺸﻪی اﻣﺎم ﺧﻤﯿﻨﯽ(ره) و اﻣﺮوز رﻫﺒﺮی را ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ.

اﯾﺮان اﻣﺮوز ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺴﺘﻤﺮ رو ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ اﺳﺖ. در داﺧﻞ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﭘﺎﯾﻪﻫﺎی ﺣﮑﻮﻣﺖ دﯾﻨﯽ از ﻣﻨﻈﺮ ﯾﮏ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺷﯿﻌﯽ اﯾﺠﺎد ﻣﯽﺷﻮد ودر ﺧﺎرج، ﺑﻪﻃﻮر ﺧﺎص در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و در دﻧﯿﺎی اﻣﺮوز ﺑﻪﻃﻮر ﻋﺎم اﯾﻦ ﺗﺌﻮری و ﻧﻈﺮﯾﻪ داده ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ اﮔﺮ ﻗﺮار اﺳﺖ در ﺟﻬﺖ ﻋﺪاﻟﺖ، ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻓﻀﺎﺋﻞ اﻧﺴﺎﻧﯽ و ﻧﺠﺎت اﻧﺴﺎن از اﻧﺤﻄﺎط ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎﯾﺪ اﻟﻬﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎ ﻫﻤﻪی اﯾﻦﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺼﺮﯾﺢ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ دﯾﻨﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺳﻼم زﻧﺪه ﻧﯿﺴﺖ و ﺣﯿﺎت ﻧﺪارد.

 اﻣﺮوزه اﺳﻼم در ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ و در دﻋﻮت و ﻣﯿﺰان ﻧﻔﻮذ در ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺎ ﺻﺪراﺳﻼم ﻫﯿﭻ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪارد. اﻣﺮوزه ﺑﻪرﻏﻢ وﺳﻌﺖ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎی ﺟﻤﻌﯽ، اﻋﻢ از اﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ و ﺻﻮﺗﯽ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ و ﻋﻤﻖ ﻧﻔﻮذ اﺳﻼم ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺳﺖ.

اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ اﺳﻼم ﭘﯿﺶ ﻣﯽرود، ﻓﻘﻂ ﺣﺮف ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﺧﺎﻧﻢ آﻟﺒﺮاﯾﺖ ﮐﻪ وزﯾﺮ ﺧﺎرﺟﻪی زﻣﺎن آﻗﺎی ﮐﻠﯿﻨﺘﻮن ﺑﻮد و اﺳﺘﺎد داﻧﺸﮕﺎه ﺟﻮرج ﺗﺎ واون آﻣﺮﯾﮑﺎ اﺳﺖ، در ﯾﮑﯽ از ﺻﺤﺒﺖﻫﺎﯾﺶ در داﻧﺸﮕﺎه ﮔﻔﺖ ﮐﻪ اﻣﺮوز در آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻫﯿﭻ دﯾﻨﯽ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ اﺳﻼم را ﻧﺪارد اﯾﻦ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ زﻣﯿﻨﻪی ﻓﮑﺮی، ﻋﺰم راﺳﺦ و ﺗﻘﻮای اﻣﺎم(ره) و رﻫﺒﺮی اﻣﺮوز اﻧﻘﻼب و ﻓﮑﺮ ﺷﯿﻌﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﺟﺎن ﻣﺮدم اﯾﺮان ﻧﻔﻮذ ﮐﺮده اﺳﺖ.

ﺑﺎﯾﺪ اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع را واﻗﻊﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﻨﯿﻢ. آﻣﺮﯾﮑﺎی اﻣﺮوز دﯾﮕﺮ ﻗﺪرت ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻧﻔﻮذ آﻣﺮﯾﮑﺎی ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓﺟﻬﺎﻧﯽ دوم را ﻧﺪارد. آﻣﺮﯾﮑﺎی ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓﺟﻬﺎﻧﯽ دوم ﺗﮑﻠﯿﻒ دﻧﯿﺎ را ﻣﻌﻠﻮم ﮐﺮد. اوﻻً ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ را ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺮد. ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮐﺰ ﺗﺼﻤﯿﻢﮔﯿﺮیﻫﺎی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ را ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮐﺮد. دوم ﺑﺮای ﺑﺎزﺳﺎزی اروﭘﺎ ﻃﺮح ﻣﺎرﺷﺎل و ﺑﺮای ﺑﺎزﺳﺎزی آﺳﯿﺎ اﺻﻞ ﭼﻬﺎرﺗﺮوﻣﻦ را اراﺋﻪ داد. ﺗﺮوﻣﻦ رﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮر وﻗﺖ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻮد. ﮐﻤﮏﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ اﯾﺮان از ﻃﺮﯾﻖ ﻫﻤﯿﻦ اﺻﻞ ﭼﻬﺎرﺗﺮوﻣﻦ در زﻣﺎن ﺟﻨﮓ ﺑﻮد. در ﭼﺘﺮ ﺣﻤﺎﯾﺖ آﻣﺮﯾﮑﺎ از آﺳﯿﺎ و اروﭘﺎ، آﻧﻬﺎ ﺟﺎی ﭘﺎی ﺧﻮدﺷﺎن را در ﻫﻤﻪی ﻧﻘﺎط دﻧﯿﺎ ﻣﺴﺘﺤﮑﻢ ﮐﺮدﻧﺪ.

آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ در دهﻫﺎ ﻧﻘﻄﻪازدﻧﯿﺎ ﭘﺎﯾﮕﺎه (ﭘﺎﯾﮕﺎهﻫﺎی ﻧﻈﺎﻣﯽ آﻣﺮﯾﮑﺎ در آﻟﻤﺎن، اﯾﺘﺎﻟﯿﺎ، ژاﭘﻦ، ﮐﺮه و..) دارﻧﺪ. ﻫﻔﺖ ﻧﺎوﮔﺎن آﻣﺮﯾﮑﺎ آبﻫﺎی ﺟﻬﺎن را ﺗﺤﺖ ﺳﯿﻄﺮه‌ی ﺧﻮد دارﻧﺪ.

 آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻫﺮ ﺟﻮر ﮐﻪ اراده ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ و در ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ، دﺧﺎﻟﺖ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ؛ در وﯾﺘﻨﺎم، ﻻﺋﻮس، ﮐﺎﻣﺒﻮج، ﮐﺮه ﯾﺎ ﮐﻮﺑﺎ. ﺷﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﭼﻬﻞ دﺧﺎﻟﺖ ﻧﻈﺎﻣﯽ در ﮐﺸﻮرﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎی ﻻﺗﯿﻦ ﮐﺮدﻧﺪ. آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ دهﻫﺎ ﮐﻮدﺗﺎ در ﺳﺮاﺳﺮ ﺟﻬﺎن راه اﻧﺪاﺧﺘﻨﺪ؛ از ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻮدﺗﺎی 28 ﻣﺮداد. آﺧﺮﯾﻦ دﺧﺎﻟﺖﺷﺎن ﻧﯿﺰ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ، ﻋﺮاق، اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﺳﻮدان اﺳﺖ. ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻋﻤﺪه‌ی آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ اﻻن ﺑﺮر وی ﮐﺸﻮرﻫﺎی اﺳﻼﻣﯽ اﺳﺖ، آن ﻫﻢ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﻧﻔﺠﺎر ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ. اﻟﺒﺘﻪ ﮐﻢﮐﻢ آﺛﺎر ﺷﮑﺴﺖ در ﺣﺮﮐﺖﻫﺎی آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﻤﺎﯾﺎن ﻣﯽﺷﻮد. در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﺴﯽ ﺟﻠﻮدار آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﺒﻮد، وﻟﯽ اﻣﺮوزه ﻣﺮدم ﻓﻘﯿﺮ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن آنﻫﺎ را زﻣﯿﻦﮔﯿﺮ ﮐﺮده اﻧﺪ. زﯾﺮ ﺳﺮﻧﯿﺰه‌ی ﻫﻔﺘﺎد ﻫﺰار آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ در ﻋﺮاق و ﺑﻌﺪ از ﻫﺰﯾﻨﻪ ﮐﺮدن 2، 5 ﺗﺮﯾﻠﯿﻮن دﻻر، ﯾﻌﻨﯽ 2500 ﻣﯿﻠﯿﺎرد دﻻر، ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﺪ ﮐﻪ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت اﻧﺠﺎم ﻣﯽﺷﻮد ودوﻟﺖ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽﺷﻮد؛ آن ﻫﻢ دوﻟﺘﯽ ﮐﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮد. اﯾﻦ ﻧﺸﺎن ﻣﯽد ﻫﺪ ﮐﻪ ﻣ ﺮدمﻋ ﺮاق و اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﺑﺎ وﺟﻮد ﻫﻤﻪی ﺻﺪﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ دﯾﺪه‌اﻧﺪ، اﻣﺎ ﻗﻮت ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪه ﺟﻠﻮی آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﻨﺪ. اﯾﻦﻫﺎ ﻧﺸﺎﻧﻪی اﻓﻮل آﻣﺮﯾﮑﺎ و اﺳﺘﮑﺒﺎر اﺳﺖ.

ﺑﺎ اﯾﻦ اوﺻﺎف، آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﻗﺪرت ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ دوم را ﻧﺪارﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻗﺪرت زﻣﺎن رﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮری رﯾﮕﺎن را ﻫﻢ ازدﺳﺖ داده‌اﻧﺪ. آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽﻫﺎ ﻓﺮوﭘﺎﺷﯽ ﺷﻮروی و اﺗﻔﺎﻗﺎت ﭘﺲ از آن ر ا ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﺧﻮدﺷﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ و ﻟﺬا آﻗﺎی ﺑﻮش ﮔﻔﺖ ﮐﻪ در دﻧﯿﺎ ﯾﮏ اﺑﺮﻗﺪرت وﺟﻮد دارد و آن ﻫﻢ آﻣﺮﯾﮑﺎ اﺳﺖ، اﻣﺎ اﻻن در وﺿﻌﯿﺘﯽ ﻗﺮار دارﻧﺪ ﮐﻪ 600 ﻣﯿﻠﯿﺎرد دﻻر اﺳﮑﻨﺎس ﺑﺪون ﭘﺸﺘﻮاﻧﻪ وارد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﺮده‌اﻧﺪ!

 

منابع:

ü     جنگ نرم، حسين عبدي ، تهران: نشر معارف، 1388

ü     حسن واعظي ، استعمار فرانو ، قم: موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره ، 1386،

ü     قدرت نرم» ،( جوزف نای) ، ترجمه روحانی و ذوالفقاری ، دانشگاه امام صادق (ع) ،1387 .

ü     مرسلي، فاطمه (بي تا)، نبرد سايه ها، تهران: گروه انديشه رحال.

ü     نظافتي، ايرج، (1388)، کرسي آزادانديشي در جبهه نرم، روزنامه کيهان، 15/6/1388

ü     http://www.velayatfagih.porsemani.ir/

ü     دبيرخانه دائمي جنگ نرمhttp://h-jangenarm.com/

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 16:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

مقاله کامل درباره جانشینان کریم خان زند

بازديد: 1006

جانشین کریم خان

کریم خان به هنگام فوت سه پسر داشت که به ترتیب سن عبارت  بودند از ابوالفتح خان ، محمد علی خان ومحمد ابراهیم خان. آخرین  پس کریم خان به هنگام مرگ پدر یازده ساله  بود و هنوز بالغ نشده  بود؛ از این رو خاندان زند بر محور قدرت یابی دو پسر دیگر وکیل صف آرایی ک ردند. نظر علی خان سردار بزرگ زند همراه فرزندانشف پسران شیخ علی خانف ولی خان وفرزندان محمد خان،  برگرد ابوالفتح خان پسر بزرگ خان زند جمع شدند. محمد علی خان پسر دیگر وکیل حمایت زکی خان و همفکرانش را پذیرفت؛ بنابراین بزرگان زند در دو صف یکی به رهبر یزکی خان ودیگری به رهبری نظر علی خان به جان هم افتادند و طی سه روز مبارزه سر انجام زکی خان با حیله ونیرنگ، جمعی از پایه گذاران ودلیران سلسله زند نظی رنظر علی خانف کلبعلی خانف ولی خان وطاهرخان را که تعدادشان به شانزده نفر می رسید به تقل رسانید و بر اوضاع پایتخت مسلط شد. در این مدت  جنازه کریم خان در اندرون کوشک ف بی غسل و کفن  باقی مانده بود. در پایان سه روز جنازه را به آیین شاهان و بر حسب وصیت خان در عمارت کلاه فرنگی باغ ارگ در قبری که برای  خود ساخته بود، دفن کردند.

حکومت زکی خان (1193ق)

یکی دیگر از سرداران زند که داعیه سلطنت داشت صادق خان، برادر وکیل بود، وی در دوران بیماری و مرگ کریم خان در بصره به سر می برد ولی به محض اطلاع از مرگ برادر بصره را رها کرد و خود را به شیراز  رسانید. صادق خان موقعی به نزدیکی شیراز رسید که زکی خان اوضاع آشفته  شیراز را سامان داده بود؛ اما وی جانب احتیاط را از دست نداد و پسر  خود جعفر خان را که همشیره زاده زکی خان بود برای اطلاع از چگونگی اوضاع به داخل شهر فرستاد [1] . هر چند زکی خان از جعفر خان به گرمی استقبال کرد؛«چون از خط جبینش  نقش تسویدات درونش  پیدا و ظاهر بود، ج عفر خان از وجنات احوالش آثار تزویر و نفاق استنباط و مراجعت  نمود». [2] مرد جوان پدر را از حیله و نیرنگ زکی خان آگاه ساخت  تا از داخل شدن  به شهر خوددار یکند. صادق خان شیراز  را به محاصره در آورد، ولی « زکی خان برای اهالی  اردو،  پیغام فرستاد که اگر با من موافقت نکنید، تمام عیال شما که در شهر توقف دارند، به باد فنای حوادث خواهم داد».[3] تهدید زکی خان بلادرنگ اثر خود را گذاشت؛ به طور یکه از همراهان صادق خان تنها  قریب سیصد نفر باقی ماند و آنان ظاهراً کسانی بودند که اقوام و  خانواده ای در شیراز نداشتند [4]. صادق خان ناگزیر از محاصره شیراز  دست برداشت و به طرف کرمان حرکت ک رد. ولی زکی خان سپاهی به فرماندهی محمد حسین خان زند به تعقیب وی فرستاد. دو سپاه در ناحیه ارسنجان با هم درگیر شدند که به قتل سردار سپاه زکی خان انجامید. [5]

علی مراد خان زند، خواهر زاده زکی خان،  چون از ناحیه دایی خود احساس خطر می کرد ابوالفتح خان را واداشت که وی را مامور تنظیم امور ولایات مرکزی ایران کند وچون به تهران رسید سر به مخالفت با زکی خان برداشت. او در آستانه حضرت معصومه (س) در قم سران سپاه خود را که از زکی خان هراسان بودند، به قید سوگند با خود متفق ساخت و با کمک آنان اصفهان را به نام وارث کریم خان به تصرف درآورد. [6] زکی خان پس از آگاهی از این خبر تمام مردان شهر شیراز را به زور مسلح ساخت و به سوی اصفهان  حرکت کرد. هنگام ورود زکی خان به ایزد خواست، خبر آمد که خزانه اصفهان در این محل به دست گماشتگان  علی مرادخان افتاده است؛ پس او اهالی  را مورد مواخذه قرار داد که چرا ممانعت ننمودید و جنگ نکردید!؟ وقتی اهالی اظهار بی اطلاعی کردند دستور داد هیجده نفر از بزرگان قصبه را از فراز  قلعه به پایین پرت کنند. چندی  بعد یکی از سادات قصبه را مسئل شمرد و به تصور دخالت در ماجرا احضارش کرد و اعتراض و اظهار بی اطلاعی سید مورد قبول زکی خان واقع نشد و او را بعد از شکنجه از بالای پرتگاه به پایین رها کرد و زن و دختر او را هم به دست سربازان داد .[7] ناچار در شب 23جمادی الاول سال 1193« علی خان مافی و بعضی دیگر به خوابگاه او رفته، به گلوله تپانچه رهسپار آخرتش نمودند».[8]

حکومت ابوالفتح خان (1193ق)

آن هنگام که زکی خان در ایزد خواست کشته شد، علی مراد خان در اصفهان و صادق خان در کرمان بود.  ذولفقار خان افشار بر قزوین و زنجان  مستولی شده بود و آقا محمد خان به فتح و تسخیر ایالات شمالی ایران شاتغال داشت. این همه مدعی سلطنت، و هرج و مرج داخلی، زمینه را برای تسلط سرداری زورمند  فراهم می کرد و فقط با اتحاد  و یگانگی خوانین زند بود که هرج و مرج خاتمه می یافت؛ اما این امر هیچ گاه صورت نگرفت و نزاع وکشمکش تا عهد لطفعلی خان زند همچنان ادامه داشت. [9]

میرزامحمد کلانتر می نویسد: « زمان استبداد زکی خان صد روز تمام بود. بعد از قتل او ابوالفتح خان ومحمد علی خان که هر دو در اردو بودند  برداشته به شیراز  آمدیم. ابوالفتح خان در روز 23 ماه جمادی الاول سال 1193 به شیراز وارد شد؛ به طوری که صد هزار نفر مردم شیراز  به استقبال وی آمدند و او را به پادشاهی  تهنیت گفتند و روز بعد خطبه و سکه  را به نام او نمودیم ».[10]

ابوالفتح خان در ابتدای کار برای سروسامان بخشیدن به اوضاع پریشان ولایات، علی مرادخان را به سرداری عراق منصوب کرد و قاصدی نیز به جانب صادق خان که در کرمان بود فرستاد و او را به شیراز دعوت کرد. صادق خان بعد از ورود به شیراز از ابتدا « اگر چه تمکین و خدمت ابوالفتح خان»  می کرد، می خواست شاه جدید تمام امور را با صلاحدید  وی انجام دهد. جوانی وب ی تجربگی  ابوالفتح خان راه رسیدن صادق خان را به حکومت آسان کرد. [11] « ابوالفتح خان بنا بر استیلای غرور شباب به این معنی تن در نداده، خود به قبض و بسط امور و بست و گشاد کار نزدیک و دور می پرداخت و به اقتضای ایام جوانی اکثر اوقات به گستردن  بزم ارم، نظم شادمانی و پیمودن ساغر شراب ناب ارغوانی، مشغول عشرت  و کامرانی می بود. هر چند صادق خان در نهان و آشکارا او را به ترک این رفتار نهایت تاکید و اصرار می نمود ، مفید نیفتاد». [12] روز  به روز نفاق و دشمنی در میان ابوالفتح خان وصادق خان بیشتر می شد، به طوری که موجب خلل در کار حکومت گردید.  سر انجام به دستور  ابوالفتح خان، صادق خان را تحت نظر گرفتند و در خانه اش حبس کردند. این امر سبب شد وی با برخی از بزرگان در بر انداختن حکومت  ابوالفتح خان متحد  شود. تا اینکه در روز یکشنبه نهم شعبان« بدون نزاع و جدال خلع سلطنت از او کرده »[13] و این امر باعث شد علی مراد خان که تا این زمان از ابوالفتح خان اطاعت می کرد  مدعی صادق خان شود و از زنجان رهسپار اصفهان گردد. [14] 

 

حکومت صادق خان (1193-1196 ق)

صادق خان برادر تنی کریم خان بود و با مجاهداتی که در راه تاسیس سلسله زندیه انجام داده بود خود از پایه گذاران آن به حساب می آمد. او مردی دلاور و کاردن بود که هنگام مرگ وکیل، امیرالامرا و حاکم بصره تلقی می شد. پس از آگاهی از مرگ کریم خان ، او بلادرنگ مقر حکومت خود را رها کرد و به شیراز آمد تا در بازی قدرتی که در پیش بود از رقبا عقب نماند.

دیدیم که صادق خان ابتدا به مخالفت با زکی خان پرداخت، ولی چون نیروهایش را ، به صورتی که یادآور شدیم، از دست داد از ترس سخط وی به کرمان گریخت. سپس در دوره کوتاه حکومت ابولفتح خانی به شیراز بازگشت و با مشاهده ضعف و بی تدبیری وی سرانجام موفق شد برادرزاده را دستگیر و کور و محبوس کند و زمام حکومت را خود به دست گیرد.

صادق خان پس از کسب اقتدار ، ابتدا کسانی را که در زمان زکی خان مسند امور بودند و اور یاری کرده بودند کور یا مقتول کرد. عده ای از آنان هم قبل از گرفتاری متواری شدند او برای سروسامان دادن به امور ایالات و نواحی ای که بعد از مرگ خان بزرگ دچار هرج و مرج شده بودند از وجود فرزندان خود، از جمله جعفر خان، استفاده کرد و آنان را برای فتح اصفهان ، یزد، بهبهان و نواحی بختیاری فرستاد . جعفرخان در طی دو ماه تمام نواحی جنوبی ایران به تصرف خود درآورد . آنگاه برای سرکوبی ذوالفقار خان خمسه سپاهی به طرف قزوین گسیل داشت و سپس از طرف پدر روانه اصفهان شد علی مراد خان چون عراق را از آن خود می دانست پس از قتل ذوالفقار خان و برقراری آرامش در آن منطقه طوری رفتار کرد که جعفرخان ناگزیر از اصفهان به شیراز گریخت.[15]

در خلال سال 1194 ق اصفهان و نواحی شمال فارس میدان زدوخورد پسران صادقخان و سرداران علی مرادخان زند بود و شهر اصفهان چندین بار دست به دست شد. سرانجام سستی و فتور محسوسی در سپاه صادق خان پدید آمد و در اوایل سال 1195 ق اصفهان بکلی از تسلط او خارج شد سپاهیان علی مراد خان به سرداری اکبر خان ، پسر زکی خان، و صید مرادخان، به طور پیاپی فرزندان صادق خان را در آباده و هزار بیضا شکست دادند در محل هزاربیضا بین ایلات زند و لشکریان دشتستانی که در اردوی حسن خان بودند نزاع شدیدی درگرفت . سردار مزبور بناچار روی به گریز نهاد و جمعی از سپاهیان او در حین فرار به دست لشکریان اکبرخان کشته شدند . وی وارد جلگه شیراز گردید و شهر را محاصره کرد. پس از چندی علی مراد خان با سپاهیان خود به محاصره کنندگان پیوست[16] صادقخان در قلعه شهر موضع گرفت و امیدوار بود که چون از هر نظر مجهز است بتواند مدت زیاد یاز گزند سپاهیان علی مراد خان در امان بماند؛ ولی محاصره بیش از حد معمول طول کشید و سپاهیان او به دلیل نرسیدن آذوقه دچار تشویش شدند. در این مدت صادق خان با حشونت و بی رحمی ای که در طبیعت داشت به اندک بهانه ای به بریدن دست و پا و بینی و گوش مردم فرمان می داد و حتی برای آنکه ایلات اردوی علی مرادخان از دور او پراکنده شوند، عیال و اقوام آنان را در شیراز آزار و شکنجه می کرد این امر برخصومت ایلات مزبور افزود. از طرف دیگر قحط و غلای شدید مردم شیراز را به ستوه آورد. سرانجام سپاهیان باجلان و فیلی که مستحفظ دروازه باغ شاه بودند با اکبرخان که در نزدگی سنگر آنان در خارج از شهر متوقف شده بود هرماه شدند و در روز هجدهم ربیع الاول سال 1195 دروازه را بر سپاهیان او گشودند. بدین طریق سپاهیان علی مراد خان وارد شهر شدند و پس از غارت چند محله شیراز، صادقحان و دو فرزندش تقی خان و علی نقی خان را دستگیر کردند اکبرخان به فرمان علی مرادخان آنان را » اولاً از حلیه بصر عاری نمود و بعد از دوسه ساعتی ، هر سه نفر را به قتل رسانید».[17]

علی مراد خان در مدت چند ماهی که در شیراز بود ظلم و ستم بسیاری بر مردم رواداشت، گروهی از محترمان شهر را تبعید کرد و جمعی دیگر را به اصفهان برستاد. اموال مردم را به تاراج برد و به اکبرخان فرمان داد فرزندان وکیل را کور کند چند روز بعد نیز دستور توقیف اکبرخان را صادر کرد.آنگاه وی را به جعفرخان سپرد تا به قتل رساند. سرانجام علی مرادخان پس از جمع آوری مالیات و خراج فارس ، حکومت آن ایالت را به صید مراد خان واگذار کرد و خود به اصفهان رفته ، در آنجا تاجگذاری کرد و به نام خود سکه زد.[18]  

حکومت علی مراد خان زند ( 1196-1199 ق)

علی مراد خان در حکومت مشترک ابوالفتح خان وزکی خان مأمور تنظیم امور نواحی مرکزی ایران بود ودر همان ایام بر ضد زکی خان علم طغیان برافراشت. او پس از مرگ زکی خان قدرت  خود را تثبیت کرد و سپس به بهانه برکناری ابوالفتح خان، مدعی حکومت صادق خان شد و با شکست و قتل وی سرانجام از میان انبوه مدعیان خاندان زند که با توطئه ها و کشتار به جان هم افتاده بودند پادشاه شد و حدود چهار سال حکومت کرد .

علی مراد خان مردی ثابت قدم و شجاع، ولی شرابخوار و تند خود بود. در جنگ با عثمانیها در حالت مستی به اسارت درآمد ، ولی پاشای عثمانی از ترس کریم خان او را به ایران فرستاد. نخستین رویارویی با مدعی حیله گر و قدرتمند سلسله زند یعنی آقا محمد خان قاجار در زمان او به وقوع پیوست . سیکس می نویسد: « آقا محمد خان، نهایت درجه از علی  مراد حساب می برد و اغلب می گفت: بگذار ما تا زمانی که این شخص محترم کور] علی مراد یک چشمش را از دست داده بود[ در راه ما قرار دارد صبر کنیم و پس از مرگ او، ونه قبل از آن ، ممکن است ما در پیشرفت خود به سویعراق موفق شویم».[19]

در مدتی که خوانین زند به جان هم افتاده بودند،  آقا محمد خان بدون مزاحمت دیگران شهرهای مازندران و گرگان و گیلان را تحت فرمان خود در آورد و در سالهای اول حکومت علی مراد خان حزوه  نفوذ خود را تا قزوین و تهران توسعه داد و زمینه سلطنت جدیدی را در شمال ایران فراهم ساخت.[20]

علی مراد خان پس از جمع آوری سپاه، شیخ ویس، فرزند پانزده ساله خود را به فرماندهی سپاه گماشت و مامور جنگ  با آقا محمد خان کرد. سپاهیان زند موفق شدند ساری را تسخیر کنند و خان قاجار را شکست دهند، به طوری که وی به گرگان فرار کرد. شیخ ویس در ساری ماند و محمد زاهر خان را در تعقیب فراریان قاجار به گرگان فستاد محمد زاهر خان به علت جوانی وب ی تجربگی یکی از معابر یرا که می توانست  حفظ آن موفقیت زیادی به همراه داشته باشد، بدون نگهبان رها کرد و همین امر باعث برتری سپاه خصم شد. نیروهای شیخ ویس پس از آگاهی از شکست قوای محمد زاهر خان ساری و مازندران را با بی نظمی ترک کردند؛ به طوری که وی مورد غضب پدر قرار گرفت و تعدادی از فراریان هم مجازات شدند. علی مراد خان برای جبران شکست شیخ ویس مجدداً به جمع  آوری سپاه پرداخت؛ اما این لشکر هم از جعفر قلی  خان برادر آقا محمد خان شکست خود. پس ازشکستهای پی در پی علی مراد خان، جعفر خان زند دست به شورش زد و از زنجان به سوی اصفهان حرکت کیرد. در این ایام علی مراد خان مریض شد و در مورچه خورت اصفهان درگذشت.[21]

 

حکومت جعفر خان(1199-1023 ق)

جعفر خان، تنها پسر صادق خان بود که از دم تیغ علی مراد خان جان سالم به در برده بود . انتظار می رفت که پس ازمرگ علی مراد خان پسر او شیخ ویس به حکومت رسد . شیخ ویس در نبرد با آقا محمد خان قاجار، تلاشهای بسیاری کرده بود، البته تلاشهای او همراه با نا کامی بود، ولی حتی پس ازانهزام اردوی خان قاجار  در سال 1198 ق  نتوانست ساری را پس بگیرد. [22]

جعفر خان، به بهانه ایجاد نظم ، بسرعت بر اوضاع مسلط  شد و از فارس به سوی اصفهان حکرت کرد  تا باقر خان خوراسگانی حاکم شهر را پس از مرگ علی مراد خان کوس پادشاهی زده بود سرکوب کند. باقر خان در برابر سپاهیان خان زند شکست خورد و فرار کرد؛ اما غازی بیگ، جلودار علی مراد خان او را دستگیر کرد و زنجیر بر گردن به نزد جعفر خان آورد و «چون ]جعفر خان [ او را قابل کشتن ندانست» [23] با شکنجه، صد هزار تومان نقد ومقدار معتنابهی زر از او گرفت.

جعفر خان پس از استقرار نسبی ، نامه ای به شیخ ویس نوشت و او را دعوت کرد که به اصفهان بیاد و به جای پدر حکومت را در اختیار بگیرد. شیخ ویس فریب جعفر خان را خورد و نتوانست یا نخواست به یاد بیاورد که پدر  و برادران جعفر خان به دست پدرش ، علی مراد خان، کشته شده اند؛ از این رو ، با اعتماد و خوش باوری تمام به جانب اصفهان حرکت کرد. در دروازه اصفهان بظاهر از او استقبال باشکوهی کردند. اما گروهی که از طرف جعفر خان مأمور شده بودند، ا و را در میان گرفتند بتدریج از همراهان و هوادارانش جدا کردند، سپس او را در کاخ دور افتاده ای مسکن دادند و بهدستور جعفر خان در عنفوان جوانی از  دو چشم نابینا کردند. بدین ترتیب ، جعفر خان آخرین مدعی احتمالی را از پیش پای خود برداشت و خود به سلطنت مشغول شد. ولی در آغاز حکومت به دشمنی که بسرعت رشد می کرد و برای نابودی خاندان او آماده می شد, چندان  اهمیت نمی داد و او را به عنوان ترکمنی اخته و مردنی به ریشخند  می گرفت. [24] جعفر خان پس ازآرامشی دو ماهه، ناگهان خبر  یافت که آقا محمد خان از تهران خود را به کاشان رسانیده و آماده حرکت به جانب اصفهان است. او که تازه و خامت اوضاع را درک کرده بود سپاهی تحت فرماندهی احمد خان ابدالی ، فرزند آزاد خان افغان، و تقی خان زند به مقابله با آقا محمد خان فرستاد. اما سپاه جعفر خان بسختی شکست خورد. احمد خان گریخت و تقی خان اسیر شد و سپس  به دستور آقا محمد خان به قتل رسید. [25]

جعفر خان که با نزدیک شدن آقا محمد خان به اصفهان خود را باخته بود، به شیراز گریخت و دربار و لشکریان و خزانه سلطنتی اصفهان به دست خان قاجار افتاد. در بدو ورد جعفر خان به شیراز جمعی از مردم شهر و تیره هایی از خانواده علی مراد خان که به فکر انتقام گرفتن از جعفر خان بودند و قدرت یافتن وی را به زیان خود می دیدند با ویبه مخالفت پرداختند. سرانجام با دخالت حاجی ابراهیم کلانتر نزاع خانگی ظاهراً بر طرف شد. آنگاه جعفر خان در تدارک سپاه و مقابله با آقا محمد خان برآمد.

آقا محمد خان پس از تصرف اصفهان  به مطیع کردن بختیاریها  که در نواحی کوهستانی ساکن بودند پرداخت. وی پس از شکست دادن لرها تعداد  زیادی از آنان را به قتل رسانید و سربازان را آزاد گذاشت  تا به دلخواه خود با مردم رفتار کنند. این امر موجب واکنش شدید مردم و شکست خان قاجار شد که ناگزیر به تهران عقب نشینی کدر؛ بدین ترتیب جعفر خان توانست مجدداً اصفهان را تصرف کند و با استفاده از سرگرمی  آقا محمد خان در شمال به توسعه متصرفات در نواحی شمال شرقی فارس و شرق بپردازد؛ از این رو، به یزد حمله کرد، اما در برابر اتحاد خان یزد و خان طبس کاری از پیش نبرد و شکست خورد. در این میان فرزند جعفر خان، لطفعلی خان، با فتو حاتی در نواحی لار و بنادر خلیج فارس( از بندر عباس تا بوشهر) تا حدودی شکست پدر را  جبران کرد.[26]

آقا محمد خان قاجار در بهار سال 1202 ق با نیرویی  مجهز به سوی اصفهان حرکت کرد. جعفر خان با اینکه سپاهی کافی در اختیار داشت و می توانست در براب رخان قاجرا مقاومت کند به سبب غلبه وحشت به شیراز عقب نشینی کرد .آقا محمد خان به آسانی اصفهان را تصرف کرد، برادر زاده خود،  فتحعلی خان، را به حکومت آن شهر گماش و خود در پی جعفر خان به سوی شیراز عزیمت کرده، آنجا را در محاصره گرفت . کار حصر شیراز ماهها به طول انجامید و نتیجه ای هم در بر نداشت؛  پس بناچار  به اصفهان بازگشت، علی قلی خان را به حکومت اصفهان گماشت وخود به مازندران مراجعت کرد. [27]

یکی از  وقایع مهم دوره حکومت جعفر خان اعتراضات و مخالفتهای ایالات و عشایر و بزرگان ولایات در گوشه و کنار ایران بود؛ از جمله  حرکت شیخ غضبان و اعراب  بنی کعب در نواحی دورق که به دستور جعفر خان، عبدالله خان زند و محمد خان زند آنان را سرکوب کردند. [28]

خسروخان، والی کردستان ، از دیگر مخالفان جعفر خان بود که به اتفاق  الله قلی خان، حاکم کرمانشاهان، اهر دو دعوی شاهی داشتند. جعفر خان بدانجا لشکر کشی کرد، اما« آخر الامر با شکست فاحشی» به شیراز  بازگشت. [29]

جعفر خان در جریان شورش همدان، اسماعیل خان زند، یکی از سرداران خود را بدان منطقه فرستاد؛  ولی  این شخص به م خالفان او پیوست و با والی کردستان متحد شد. گروه متفق جعفر خان را شکست دادند، چنانکه به زحمت توانست خود و خزاینش را به اصفهان برساند . با این شکست ضعف جعفر خان بسرعت در گوشه وکنار کشور آشکار شد. برخی از خانهای محلی با خوانین تون وسطب همدست شدند و حتی  خیال تصرف اصفهان را داشتند. جعفر خان، حاجی علی قلی خان کازرونی، از سرکردگان نادرشاه و کریم خان را که اینک سردار جنگی وی بود با سه هزار نفر برای سرکوبی آنان گسیل داشت . حاجی علی قلی خان شورشیان را سرکوب کرد و جمعی از جلمه مطلب خان لولویی، فرمانده قوای طبس، را به اسارت گرفت. از آنجا که حاجی علی قلی خان سوگند خورده بود شفاعتشان را از جعفر خان بخواهد و مانع قتل آنان شود، از خان زند شفاعت اسرا را خواست که در آغاز مورد موافقت وی واقع شد، ولی بعد از چند روز از قول خود بازگشت. این مساله باعث رنجش حاجی علی قلی خان گردید. او ضمن سرزنش جعفر خان با قهر و خشم از حضور وی خارج شد و به شیراز رفت. [30]

این مساله از یک سو و خبر شکست  در همدان و همچنین اقدامات آقا محمد خان از سوی دیگر  عرصه را بر خان زند تنگ کرد، به طوری که عده ای را برای استمالت و دلجویی از حاجی  علی قلی خان فرستاد. سرانجام شیخ محمد  عرب لحسایی، قاضی عسکر و مجتهد و میرزا خلیل فراهانی از مستوفیان بزرگ را هرماه نامه ای مبنی بر دلجویی وی به خط و مهر خود به کازرون اعزام داشت و بدین وسیله  وی را به دربار  خویش بازگرداند.  اما پس از کوتاه زمانی، باز عهد شکنی  کرد و در روز سیزدهم رمضان سال 1200 او را دستگیر و در یکی از ارگهای پادشاهی زندانی نمود. [31]

در مجموع اوضاع به سود جعفر خان نبود. او پس از سه سال سلطنت که همه آن را صرف کور کردن ومحبوس نمودن فرزندان  و حامیان  علی مراد خان کرده بود، در اواخر عمر به علت بیماری ، کمتر میتوانست از شیراز خارج شود. در سال 1203 ق بیماری او شدت یافت. این خبر به صید مراد خان زند و حاجی عل یقلی خان و ابراهیم خان که در همان ارگ مسکونی زندانی بودند رسید. آنان به کمک دیگر یاران و برادران خود، مانند شاه مراد خان و جهانگیر خان، خویش را از بند رهانیدند،  پنهانی بر سر جعفر  خان بیمار ریختند  و سرش را از تن جدا  کردند.[32]

تلاش نافرجام صید مراد خان

توطئه گران بلادرنگ صید مرادخان را ببه سلطنت برداشتند، ولی پیامد قتل جعفر خان صبح روز بعد به صورت شورش و آشوب در شهر خود را نشان داد. غفاری کاشانی می نویسد: « مردم شهر از سپاهی و رعیت به خانه های خود خزیده و خاص وعام ولایت به جهت دفع معاندین خود مشغول کوچه بندی گردیده،  ج معی کثیر از طبقه الوار و طایفه  اکراد از سلسله علیه زند و  مافی و باجلان و غیره که به خونخواهی نواب مغفور،  جبه و یراق پوشیده ]بودند[ با نهایت ساز و برگ قدم به خارج ارگ نهاده، صدای یورش در دادند». [33]

موقعی که صید مراد خان برای نومید ساختن هواداران جعفر خان که هنوز مرگش  را باور نداشتند، سر جعفر خان را از بالای قصر به میان آنان پرتاب کرد، هیجان مردم بیشتر شد ؛ به طوری که شورشیان به ارگ  سلطنتی یورش بردند.  اما صید مراد خان با تطمیع  ریش سفیدان وسران گروههای  شورشی موفق به مهار آنان شد. وی وجوه نقد و پارچه های نفیسی را که جعفر خان برای هدیه نوروزی سپاهیان در دیوانخانه فراهم کرده بود به عنوان انعام بین شوریشیان تقسیم کرد. مولف گلشن مراد طرز تقسیم انعام میان سران شورشی را بدین گونه نقل می کند: «حکم به  تاراج و یغمای اموال مذکور فرموده . اهل غوغا که چنین فرصتی را طلبکار و در راسته بازار طمعکاری متاع این قسم امر و اشاره  را به نقد جان خریدار بودند به هیات مجموعی قدم به اندرون دیوانخانه شاهی نهاده و دست به یغما برگشادند، در طرفه العینی آن اموال مخزونه را به غارت برده وبازگشته، طریق خدمت صید مراد خان را به پای دوستی ویک جهتی سپرده، دست به بیعتش دادند و بر روی او ابواب یکرنگی گشادند و شخص فتنه اندیشش را به تخت دولت پنج روزه جلوس دادند». [34]

صید مراد خان، سرداران و بزرگانی را که همراه لطفعلی خان، پس جعفر خان، بودند از طریق نامه تهدید کرد که چنانچه دست از حمایت او برندارند، بستگان و اقوام خود را در شیراز از دست خواهند داد. این امر باعث شد که بسیاری از سران از اطراف لطفعلی خان پراکنده شوند. [35] صید مراد خان وقتی که بر اوضاع شیراز مسلط شد، با دلیران و سرداران جعفر خان با خوشرویی برخورد کرد. آنان را در وظایف  و مقامهای قبلی ابقا نمود و حاجی علی قلی خان کازرونی را به امیر الامرایی فارس گماشت. همچنین افرادی را که در توطئه قتل جعفر خان وی را یاری کرده بودند مورد شفقت قرار داد ومناصبی به آنان محول کرد. با این همه، او نتوانست بیش ازهفتاد روز سلطنت کند. [36]

نفوذ جعفر خان و جناح وابسته به او، بیش از آن بود کهبه صید مراد خان فرصت بیشتر نشستن بر تخت سلطنت را بدهد. عناصر مهم و موثر در برانداختن صید مراد خان زند، حاجی ابراهیم کلانتر ، مرد متنفذ فارس و وزیر خاندان زندف میرزا حسین و دیگر بزرگان، صید مراد خان را دستگیر و زندانی کردند و لطفعلی خان زند را که اینک با کمک حاکم بوشهر سپاهی تدارک دیده بود به شهر دعوت کردند. وی بعد از شکست شاه مرادخان وارد شیراز شد و از قاتلان پدر انتقام گرفت و در دوازدهم شعبان سال  1203 جانشین او گردید. [37]

حکومت لطفعلی خان

لطفعلی خان، پسر جعفر خان، نواده صادق خان و هشتمین حکران سلسله زندیه بود که از سال 1203 تا 1209 ق به مدت شش سال سلطنت کرد. او د تمام این مدت برای کسب قدرت و بقاء به مبارزه با رقیب نیرومند خود، آقا محمد خان، پرداخت.

لطفعلی خان از هما ن آغاز نوجوانی، همراه پدر در جنگها شرکت کرده بود؛ از این رو،  بافنون و شیوه های مختلف نبرد آشنایی کامل داشت و سوارکاری کم مانند،  تیراندازی  تیزبین و دلاوری بی باک و غیور بود. [38] وی در سال 1202 ق از جانب پدر  مامور فتح لار شد. حکومت این ناحیه در ایام پادشاهی کریم خان به نصیرخان لاری  محول شده بود و پس از مرگ وی به دو فرزندش، محمد خان وعبدالله خان، و قرار شد ک ههر کدام شش ماه حکومت را برعهده داشته باشند؛  به این طریق که  طی مدت شش ماه یکی در محل حکومت خود باشد و دیگری در دربار شیراز مقیم شود.  این شیوه با هدف پیشگیری از شورش و خود سری دو برادر منظور شده بود که تا اوایل زمان حکومت جعفر خان معمول بود؛ ولی ضعف جعفر خان و نابسامانی  اوضاع سیاسی موجب شد تا محمد خان، فرزند نصیر خان، که مقیم دربار بود به لار فرار کند و از اطاعت  حکومت زند سر باز زند . جعفر خان برای سرکوبی فرزندان نصیر خان، لطفعلی خان را در راس سپاهی پانزده هزار نفره از سواره  و تفنگدار به لار فرستاد . وی شهر لار را از چند طرف به محاصره درآورد. مدت محاصره یک ماه به طول انجامید، و سرانجام قلعه استوار لار گشوده شد. [39] آنگاه لطفعلی خان حاکمی برای لار منصوب کرد وب رای تسخیر کرمان بدان صوب لشکر کشید. در پشت  دیوارهای شهر کرمان خبر قتل پدر و اقدامات  صید مراد خان در تهدید و تطمیع سران سپاه به وی رسید و موجب پراکندگی  سپاهش شد. [40]

لطفعلی خان بموقع  از توطئه ای که بر ضد او در شرف انجام بود با خبر شد. مورخان نوشته اند که بر پشت اسب بی زین و لگام خود پرید و به طرف بوشهر حرکت کرد. بوشهر تحت حاکمیت شیخ ناصر عرب، رئیس ایلات عرب، بود که همواره با خاندان زند روابط خوبی داشت. او و پسرش شیخ نصر با کمک حاکم بندر ریگ معدودی سپاهی در اختیار خان قرار دادند وعازم شیرازش ساختند. [41]

وقتی خبر حرکت لطفعلی خان به صید مراد خان رسید، سپاهی با فرماندهی شاه مراد خان زند برای مقابله با او فرستاد.  افراد سپاه مزبور در حوالی دالکی ، ده فرسنگی بوشهر، پیش از درگیری با نیروهای لطفعلی خان بر ضد فرمانده خود شورش کردند و با قتل وی به شاهزاده زند پیوستند.  لطفعلی خان این بار با آمادگی و تجهیزات بیشتری  به سوی شیراز حرکت کرد. در شیراز اوضاع به نفع لطفعلی خان بود، چون گروهی به توطئه خاندان زند، و جمعی از اعیان و بزرگان شیراز قرار داشتند. این طرح در همان ایامی تنظیم شده بود که صید مراد خان سردار  خود را برای مقابله با لطفعلی خان اعزام کرده بود.

قرار بر این بود که در میانه راه شاه مراد خان را دستگیر کنند و همزمان در شیراز صید مراد خان و عمال او توقیف شوند. به محض رسیدن خبر دستگیری  فرمانه مذکور، توطئه گران به شلیک تفنگ و ایجاد آشوب و بلوا در اطراف  ارگ  شاهی پرداختند؛  به طوری که صید مراد خان از ترس دوازه های کاخ سلطنتی را بست و عملاً خود را زندانی  ساخت. [42]

در حین تسلط صید مراد خان بر شیراز، حاجی ابراهیم کلانتر سپاهی فراهم آورد و به کمک لطفعلی  خان فرستاد. او صید مراد  خان را نیز دستگیر کرد. خان زند طی یک شبانه روز خود را  از کازرون به شیراز رسانید و با کمک و حمایت اعیان و بزرگان شهر بر اورنگ پادشاهی نشست. [43]

اولین  نبرد  با خان قاجار

آقا محمد خان که بعد از وفات و کیل از شیراز گریخته بود  هیچ فرصت مناسبی را از دست نمی داد. او که با استفاده از جنگ داخلی در خاندان زند توانسته بود به استثنای خراسان سایر ایالات شمالی و مرکزی را تسخیر کند منتظر فرصتی بود تا فارس را نیز ضمیمه قلمرو خویش سازد. او پس ازآگاهی از استقرار حکومت صید مراد خان به جانب شیراز حرکت کرد. در صحرای خسروشیرین خبر سقوط صید مراد خان و جلوس لطفعلی خان بر تخت سلطنت به او رسید .  خان قاجار بسرعت خود را به حوالی شیراز  رسانید و در صحرای هزار بیضا در پنج فرسنگی شیراز مستقر شد. [44] لطفعلی خان  که تازه در شیراز قدرت را به دست گرفته بود، با گروهی از سپاهیان در مقاب لخان قاجار موضع گرفت . پس از برخوردهای اولیه نبردی خونین در گرفت. با آنکه در ابتدا نبرد به سود لطفعلی خان پیش می رفت، به علت فرار محمد خان ، عموی لطفعلی خان، قشون زند شکست خورد و مجبور  به ترک میدان جنگ  گردید.  آقا محمد خان بلا درنگ شهر را محاصره کرد، اما به علت استحکام برج و باروی شیراز و کمبود  آذوقه و خوراک دامها ناچار به ترک آن و عزیمت به تهران شد. [45]

 

لشکر کشی به کرمان

پس از اینکه آقا محمد خان دست از محاصره شیراز برداشت، لطفعلی خان چون احتمال می داد  که خان قاجار پس از تأمین آذوقه و تجدید قوا به زودی به شیراز باز گردد، به تدارک و تجهیز  سپاه پرداخت.  سرها رفورد جونز در این باره می نویسد: « لطفعلی خان مشغول تهیه تجهیزات شد تا گر چنین پیشامدی روی دهد حمله را بی اثر گرداند؛ از این رو، تمامی محصول اطراف شیراز را بدون مانع و آسیبی  درو کردند و انبار نمودند . چون فصل پاییز رو به پایا نبود شاه و وزرا و اهالی شهر، همه از خیال دشمن آسوده خاطر شدند؛  لیکن طبع فعال لطفعلی خان مانع از این شد که قشون گرد آمده را بیکارنگه دارد، در نتیجه بر آن شد که سپاه را متوجه کرمان سازد». [46]

این اقدام از اشتباهات  خان زند بود که در وقایع بعدی تاثیر زیادی داشت.اهالی کرمان شیخ الاسلام شهر را با مبلغی وجه نقد و پیش کش و هدایا به اردوی لطفعلی خان فرستادند و تقاضا  کردند از محاصره شهر دست بردارد. [47] شهریار  زند این پشنهاد را که بعضی از مشاوران وی با آن موافق بودند نپذیرفت. سایکس می گوید: « لطفعلی خان  که پیش از رسیدن به سلطنت به سخای طبع و مهرابنینزد خاص وعام مشهور بود و این صفات توأم با سلحشوری و مهارت بی رقیب او در فنون رزمی و زعامت  شهرتی بسزا داشت، پس از رسیدن به مقام سلطنت به طرز غیر قابل تحملی مغرور  و متکبر شد و اطرافیان را از خود بیزار می ساخت» . [48]

هنوز چندی از محاصره  کرمان نگذشته بود که با فرا رسیدن زمستان، برف و یخبندان راهها را مسدود وکار رساندن آذوقه به اردو را نه تنها مشکل ،بلکه محال ساخت.  سپاه با قحطی مواحه شد ومدتی با خوردن گوشت اسب وقاطر سد جوع کرد اما سرانجام لطفعلی خان مجبور شد بدون حصول نتیجه  به شیراز باز گردد. [49]

توطئه شیراز

حمله نابجای لطفعلی  خان به کرمان  جریان وقایع  را به زیان وی برگرداند؛  زیرا بیگلربیگی کرمان که پیش از حمله حاضر  به پذیرش سلطنت وی و  پرداخت باج بود به دشمن خان زند تبدیل شد. سپاهیانش  در این نبرد  خسته و فرسوده و ناراضی شدند و حامیانش در شیراز نسبت به تدبیر و صلاحیت و دوراندیشی او دچار تردید گردیدند و ناخواسته به سوی دشمن سوق  یافتند.  بدین ترتیب، صاحبان قدرت محلی در شیراز  احتمال می دادند که نمی توانند با لطفعلی خان کنار بیایند  و صلاح خود را در پیوستن به آقا محمد خان دیدند.

سرهار فورد جونز از قول میرزا محمد حسین فراهانی،  وزیر  متخلص به « وفا»، درباره نقش حاجی ابراهیم کلانتر در توطئه  بر ضد خان زند می نویسد: « چندی است که اتحادی ما بین حاجی ابراهیم وبرادرش حاجی عبدالرحیم و چند تن دیگر  از خانهای دشتستان  و گرمسیر،  بویژه  رضا قلی خان کازرونی و شیخ نصر، به وجود آمده و هدف عمده این است که لطفعلی خان  را از بین ببرند و میان خود حکومت متحدی تشکیل دهند و از خان کرمان و چند خان دیگر نیز دعوت به پیوستن به این اتحادیه نمایند و همگی بر این شده اند که وقتی حاجی ابراهیم از فتح شیراز موفق گردید لطفعل یخان را در  چادرش سر به نیست کنند». [50] سپس ادامه می دهد که میرزا  محمد حسین وفا پانزده روز قبل ا زحرکت به سمت اصفهان بر اساس اطلاعاتی که حاکم  بندرریگ  از جزئیات نقشه در اختیارش  گذاشته بود از توطئه  حاجی  ابراهیم کلانتر مطلع شد و به اطلاع لطفعلی خان رسانید و پیشنهاد کرد دستور بازداشت حاجی ابراهیم را بدهد. اما خان زند با این کار موافقت نکرد. [51] چون اصفهان در دست حاکم دست نشانده آقا محمد خان بود،  لطفعلی خان با هدف تسخیر شهر مزبور  از شیراز خارج شد و برای جلوگیری از هر گونه توطئه ای در غیاب خود امور شهر را به کلانتر  ،فرماندهی و حفاظت برج و باروی شیراز ررا به  برخوردار خان و نگهبانی ارگ و حرمسرا را به محمد علی خان واگذار کرد و دستور داد عبدالرحیم خان، برادر حاجی  ابراهیم کلانتر،  و میرزا محمد، پسر بزرگ وی ملتزم رکاب باشند. [52]به محض خروج  شاه و همراهانش از شهر، حاجی ابراهیم کلانتر نقشه خود را به  اجرا  گذاشت و از برخوردار خان و محمد علی خان دعوت کرد تا برای مشورت درباره امری مهم به خانه وی بیایند و بلادرنگ آن دو را دستگیر و زندانی کرد. آنگاه به برادرش که همراه لطفعلی خان  وی بیایند و بلادرنگ آن دو را دستگیر و زندانی کرد. آنگاه به برادرش که همراه لطفعلی خان بود خبر داد که وظیفه  خود را مبنی بر ایجاد شورش در سپاه  آغاز  کند.  عبدالرحیم خان با بعضی از امرای سپاه همدست شد و شبانه به طرف سراپرده لطفعلی خان شلیک کردند. از صدای تیر سپاه به هم خورد.  لطفعلی خان گروهی را مامور تحقیق کرد. آنان پس از مراجعت به خان زند اطلاع دادند که تمام سپاه بر ضد او شورش کرده اند و بهتر است هر چه زودتر خود را از معرکه نجات دهد. لطفعلی خان سران سپاه را به سراپرده خود دعوت کرد، ولی از آن میان فقط تهماسب  خان فیلی با هفتاد نفر از اتباع خویش به او پیوست. شهریار زند  تصمیم گرفت  با همان تعداد قلیل به شیراز باز گردد و پایتخت  را حفظ کند. هنگامی  که او به پشت دیوارهای شیراز رسید از اقدامات حاجی ابراهیم کلانتر آگاه شد و تلاش کرد تا قبل رسیدن سپاه قاجار با قهر وغلبه وارد پایتخت شود،  اما حاجی ابراهیم کلانتر به افراد سپاه او پیغام فرستاد که اگر از دور لطفعلی خان  پراکنده نشوند  عیال و اولادشان را در شیراز  دستگیر و مقتول خواهد کرد؛ بدین ترتیب آن عده معدود سپاهی نیز از لطفعلی خان جدا شدند. خان زند بناچار به اتفاق زال خان خشتی و عموی خود محمد خان و سه چهار نفر از خواص به جانب دشتستان گریخت. [53]

روزهای آوارگی لطفعلی خان با توطئه  حاجی ابراهیم کلانتر  و همفکرانش آغاز شد. خان زند با چند نفر همراه به دشتسان و آنگاه به بندر ریگ رفت. امیر علی خان حیات داوودی، حاکم بندرریگ ، سپاهی در حد وسع خویش در اختیار او قرار داد و خان زند با همین سپاه اندک شکستهایی به شیخ بوشهر و حاکم کازرون که در این موقع به جبهه حاجی ابراهیم کلانتر پیوسته  بودند وارد ساخت.  آنگاه قوای خود را در دشت زرقان بین خرابه های تخت  جمشید و شیراز مستقر کرد. در این هنگام قابلیتهای جنگی و شاهکارهای  پهلوانی  لطفعلی خان به اوج خود رسید. حاجی ابراهیم کلانتر به محض آگاهی از استقرار  خان زند در دشت زرقان دو دسته س=اه برای جلوگیری از پیشروی او فرستاد، ولی هر دو سپاه بسختی شکست خوردند. [54]

استقرار لطفعلی  خان در زرقان و پیوستن  دستجات ایلات به اردوی  او و شکستی که بر مصطفی خان قاجار وارد آورد،  حاجی ابراهیم کلانتر را دچار  وحشت ساخت و بناچار از آقا محمد خان کمک طلبید. خان قاجار بیست هزار سپاهی را به فرماندهی جان  محمد خان قاجار و برادران کلانتر در صحرای قبله شیراز  برای سرکوبی لطفعلی خان گسیل داشت. در این هنگام لطفعلی خان با سه هزار نفر سپاهی به جنگ آنان شتافت و نه تنها این  سپاه را در هم شکست و متواری ساخت، بلکه  اما مقلی خان یکی از فرماندهان سپاه مشترک آقا محمد خان و کلانتر را به اسارت در آورد. در این ایام حاجی ابراهیم کلانتر جمعی از سواران مافی را که در شیراز بر ضد او شورش کرده بودند از شهر  اخراج کرد. آنان به لطفعلی خان  پیوستند و بدین ترتیب تعداد سپاهیان وی به پنج هزار نفر رسید. [55]

 

جنگ شهرک و فتح شیراز  به وسیله آقا محمد خان  

پیروزی لطفعل یخان در جنگ قله آقا محمد خان و حاجی ابراهیم کلانتر را بیشتر به هم نزدیک کرد. خان قاجار شخصاً با سپاهی که تعداد آن را بین سی تا چهر هزار نفر نشوته اند عزام شیراز  گردید و در اوایل شوال سال 1206 در شهرک واقع در چهارده فرسنگی راه شیراز  ـ اصفهان اردو زد. سپس به ابراهیم خان مازندرانی دستور داد با سیصد نفر تفنگچی  دامغانی در دره ای که بین شهرک و مرودشت بر سر راه لطفعلی خان  قرا رداشت به کمین نشیند؛ اما این گروه نتوانست مانع پیشروی خان زند شود  و همگی از دم تیغ سپاه زند گذشتند. جلوداران سپاه آقا محمد خان نیز بلافاصله  با حملات دلیرانه  سپاه زند مواجه شدند و به عقب اردو گریختند .  لطفعلی خان اوایل غروب سپاه خود را به سه دسته تقسیم کرد. سپس فرماندهی دو دسته از آنان را به عبدالله خان و م حمدخان زند سپرد تا از جوانب راست و چپ  به اردوی  قاجارها حمله کنند و خود با فرماندهی دسته سوم به جانب قلب سپاه رفت. در این نبرد بار دیگر سپاهیان  زند جلوه های درخشانی از دلیری و فداکاری  از خود به یادگار گذاشتند و در یک یا زمعروفترین شبیخونها لطفعلی خان تا نزدیک سراپرده خان قاجار پیش رفت.  اردوگاه دشمن زیر و رو  شد. عده ای از سپاهیان قاجار شبانه گریختند و درست در همان لحظاتی که می رفت همه چیز به نفع لطفعل یخان تمام شود شاهزاده زند فریب یکی از سرداران زیر دست خود به نام میرزا فتح الله اردلانی را خورد که اندکی قبل از شروع جنگ به اردوی او پیوسته  بود. لطفعلی خان به گزارش وی مبنی بر فرارآقا محمد خان اعتماد کرد و دستور توقف جنگ را تا صبح صادر نمود. قسمت عمده ای از سپاه او پس از چپاول اطراف اردوی قاجار به مرودشت مراجعت کردند.  با ر وشن شدن هوا خیانت میرزا فتح الله اردلانی آشکار شد. وقتی لطفعلی خان به اردوی خود باشگت حدود پانصد نفر از سپاهیانش بر جای مانده بودند. پس بناچار به جانب کرمان گریخت تا در آنجا سپاه جدیدی برای مقابله با آقا محمد خان فراهم کند. [56]

آقا محمد خان در روز  هجدهم شوال سال 1206 وارد شیراز شد و در عمارت کلاه فرنگی  بر تخت نشست. سپس دستور داد قبر وکیل را بشکافند. جنازه او را به تهران  انتقال دهند تا در جایی که همیشه زیر قدمهای وی باشد دفن کنند. فتح شیراز بزرگترین  ضربه ای بود که بر پیکر دولت زندیه وارد شد و لطفعلی خان از آن تاریخ تا هنگام اسارت برای تسخیر مجدد آن تلاشهای فراوانی کرد و دلاوریها و فداکاریهای بسیاری به خرج داد؛ ولی در تمام این مدت هیچ گاه نتواسنت بیش از هزار تن سپاهی تجهیز کند و از آن همه رشادت و شجاعت بهره ای بگیرد. [57]

از فتح کرمان تا اسارت

لطفعلی خان بعد از اشتباه تاریخی خود در جنگ شهرک، در حین فرار به طرف کرمان با دسته هایی از سپاه قاجار که به سرداری ولی محمد به تعاقب او رفته بودند درگیر  شد. عده معدودی که همراه خان بودند از یاس  و نومیدی وی را رها کردند وگریختند. خان زند ناچار به امیر حسین خان، حاکم طبس، پناه برد.  خان طبس حدود دویست نفر را در اختیار او گذاشت. لطفعلی خان با این سپاه معدود به یزد حمله کرد و سپاهی  عظیم را در هم شکست.  [58] سپس به ابرقو  حمله برد و قلعه خارجی آن را به تصرف درآورد و حفاظت از آن  را به عموی خود،  نصرالله خان زند، سپرد و از راه اصطهبانات به جانب داراب حرکت کرد. آقا محمدخان که در این وقت در تهران بود محمد حسین خان قاجار مشهور به دوداغ را مامور تعقیب و دستگیری  لطفعلی خان کرد. سردار نامبرده به محاصره ابرقو پرداخت.  لطفعلی خان از این فرصت استفاده   کرد و از راه داراب عازم شیراز  شد که در این مرحله هم تلاش او به علت  خیانت همراهیان به نتیجه نرسید و ناگزیر مجدداً به حاکم طبس پناهنده شد. با پیشنهاد امیر حسین خان، لطفعلی خان درصدد بر آمد که از تیمور شاه افغان استمداد کند، ولی به علت فوت تیمور شاه دچار ناامیدی و سرگردانی شد. دراین اوضاع امرا و بزرگان بم به او پیوستند. با مساعدت آنان توانست سپاهی در حدود سیصد نفر آماده کند و عازم تسخیر کرمان شود.[59] او بسرعت خود را به کرمان رسانید و دست به حلیه  جنگی جالب توجهی زد . عموی خود عبدالله  خان را که مردی شجاع و جنگ  آزموده بود با تعدادی از افراد خود از یک طرف فرستاد که باجنگ و گریز مدافعان شهر را سرگم کنند و همین که توجه کوتوال حصار کرمان و اهالی  شهر به عبدالله خان زند معطوف گردید، با کمند و نردبانهای بلند خود و بقیه افرادش از دیوارهای سمت دیگر شهر بالا رفتند و وارد آن شدند. مدافعان و اهالی شهر سرسختانه می جنگیدند،  اما سرانجام تسلیم لطفعلی خان شدند. [60]

آقا محمد خان با شنیدن این خبر بسختی نگران شد، زیرا حریف  رادگربار در حال قدرت یابی  می دید و بیم آن داشت که مجدداً  بر شیراز  مسلط شود؛ از این رو، بی درنگ با سپاهی گران و تجهیزاتی  کامل کرمان را محاصره  کرد.لطفعلی خان چهار ماه تمام در براب رقشون عظیم قاجار مقاومت کرد.  در این مدت نیمی از اهالی کرمان تلف شدند و یک بار هم خیانت یک دروازه بان موجب گشت که قسمتی از لشکریان قاجار وارد شهر شوند که بسرعت  به عقب رانده شدند.وقتی خیانت تکرار شد لطفعلی خان دریافت که جلوگیری از آن دیگر میسر نیست؛  بنابراین، به هر ترتیب  جنگ را تا شب هنگام ادامه داد و در تاریکی شب به اتفاق سه تن ازهمراهان خود به  سپاه دشمن زد و به سوی بم گریخت که ابتدا مورد استقبال حاکم بم قرار گرفت. حاکم از حال برادر خود، جهانگیر خان، که در سلک همراهان خان زند بود جویا شد. لطفعلی خان گفت که به اتفاق از دروازه بیرون آمدیم و تا چند ساعت د یگر خواهد رسید؛  ولی چون چند روز از واقعه گذشت و خبری از جهانگیر خان نشد،  حاکم بم در روز چهارشنبه پنجم ربیع الثانی سال 1209 به لطفعلی خان که اینک تنها و بی یاور مانده بود حمله کرد وبعد از زخمی و اسیر کردن وی، این خبر را به اطلاع  آقا محمد خان رسانید. خان قاجار به محض اطلاع بلادرنگ محمد ولی خان قاجار  را با 1500 سوار مامور آوردن لطفعلی خان از بم کرد. لطفعلی خان همراه  محمد ولی خان رهسپار  کرمان شد و همین  که به نزدیک آقا محمد خان رسید،  به دستور وی او را کور و راهی تهران کردند. سپس حاکم تهران، میرزا  محمد خان، به امر خان قاجار لطفعلی خان را کشت. جسد وی در بقعه امام زاده زید دفن شد وبدین سان آخرین فرد از جانشینان کم خرد و نالایق  کریم خان جای به زورمندی کینه توز و محیل و پرتدبیر سپرد. [61]

روابط خارجی  ایران در دوره زندیه

در سوابق بحث دیدیم که ارتباط ایران  با کشورهای اروپایی و همچنین کشورهای همسایه از طریق  روابط سیاسی  و بازرگانی از عصر صفوی قوت گرفت.  هر یک از دول اروپایی سعی می کردند با علایق مشترکی مانند تجارت با ایران یا تضعیف  دولت عثمانی و با  اتحاد با ایران باب روابط را بگشایند. در این میان انگلستان با تأسیس شرکت انگلیسی مسکوی  و  ورود  نماینده آن دولت، آنتونی جنکینسون، [62] به ایران در سال 968 ق فتح باب  کرد و سپس با تأسیس شرکت انگلیسی هند شرقی و ورود  نماینده آن، ادوارد کاناک [63] به ایران در سال 1026 ق و دایر کردن نمایندگی در بندر جاسک و شهرهای شیراز و اصفهان وارد مرحله جدیدی شد.

وینیش [64] یکی از تجار هلندی  بود که در سال 1032 ق با فعالیت نماینده خود،  هوبرت، موفق  شد با شاه عباس اول  به توافق برسد و در بندر عباس دفتر نمایندگی خود را بگشاید.

فرانسویان دیرتر از دیگر رقبا پا به عرصه سیاست و اقتصاد ایران گذاشتند و با اعزام چند نماینده سرانجام در سال 1077 ق دفتر تجارتی خود را در بندر عباس دایر کردند.

روابط ایران  با کشورهای همسایه مانند روسیه و عثمانی بیشتر  دارای جنبه های  سیاسی و نظامی بود تا بازرگانی  و نقطه عطف این روابط سیاسی در برخوردهای متقابلی  بود که درمناطق مرزی بویژه نواحی غرب و شمال غربی به وجود می آمد.

با سقوط دولت صفوی  به وسیله افغانها،  روسیه تاری و دولت عثمانی فرصت یافتند از منازعات داخلی و عدم ثبات سیاسی کشور استفاده کنند و نواحی شمالی و غربی ایران را تسخیر کنند؛ به نحوی که در بخش اول ذکر شد بیشتر جنگهای نادر شاه افشار  در این نواحی روی داده است.

 سرانجام نادر توانست از طرفی با انعقاد  قراردادهای  متعددی  با روسها توافقهای به عمل آمده بین عوامل تزاری و عثمانیها را خنثی کند[65]و از طرف دیگر ترکها  را نیز در نبردهای متعددی که  قریب بیست سال به درازا انجامید شکست دهد  و عهدنامه زهاب را که به سال 1049 ق بین دو دولت منعقد شده بود به قوت خود نگاه دارد.

روابط ایران با عثمانی

در عهد زندیه روابط ایران و عثمانی بیشتر  جنبه سیاسی داشت،  هر چند نمی  توان روابط بازرگانی را نادیده گرفت.  مرزهای طولانی بین دو کشور، اختلاف  سیاسی بر سر اشتغال مناطق مرزی و گاه  جانبداری  یکی از دو کشور از برخی اعراب مرزنشین، وجود اماکن مقدس شیعیان در خاک عثمانی  و علاقه ایرانیان  به زیارت این اماکن و سرانجام گشادن راه تجارتی ایران به بازارهای  جهانی از طریق عثمانی، به طور کلی موضوعات اصلی در روابط دو دولت ایران  و عثمانی بود. زمانی به دلیل  بروز بحران در یکی از بخشها و زمانی به علت تشدید تشنجی دیگر روابط دو کشور تحت شعاع قرار می گرفت. [66]

یاد آور شدیم که در سال 1178 ق موقعی که کریم خان  برای سرکوب یاعراب بنی کعب به نواحی مرزی در غرب ایران رفته بود، از عمر پاشا،  والی بغداد، پیامی مبنی  بر ارسال کمک به ایران دریافت  داشت. اما با اینکه کریم خان با اعراب بنی کعب وارد جنگ شد از جانب والی بغداد کمکی به او نرسید. [67] همچنین در سال 1179 ق وقتی که وکیل مصمم شد اعراب عمان را سرکوب کند، از والی بغداد درخواست کرد به سپاه ایران اجازه دهد از طریق خشکی عازم آن دیار شود؛  اما این بار  هم عمر پاشا نه تنها  به تقاضای وکیل توجهی نکرد، بلکه  برای کمک به اعراب  عمان اقداماتی انجام داد.

سرانجام  در سال 1182 ق در جریان  سر کوبی میر مهنا که وکیل  قصد داشت او را دستگیر کند و او به بصره فرار کرد،  بدون اطلاع وکیل،  به دستور والی بغداد و یا به وسیله او میر مهنا به قتل رسید. این امر باعث اعتراض شدید کریم خان شد، به طوری که ادعای خسارت نمود.  در هر حال،  نارضاییها به حدی رسید که ایران تصمیم به تسخیر بصره گرفت.

در ایامی که سپاه ایران بصره را به محاصره درآورده بود، سلطان عثمانی اعتراضات و درخواستهای قبلی کریم خان را بیشتر مورد توجه  قرار داد. بدین ترتیب  که محمد وهبی را با نامه  ای که در آن به دوستی دو کشور اشاره شده بود به دربار ایران فرستاد. وی مامور بود مساله  بصره را با کریم خان مورد بحث قرار دهد تا با طولانی کردن مذاکرات فرصت بیشتری به دست آورد؛ چه احتمالاً با مرگ وکیل  که ساخورده و بیمار بود خود به خود مسأله  بصره حل می شد. سفارت محمد وهبی بی آنکه به نتیجه  مورد نظر دولت عثمانی  برسد به پایان آمد و وی به کشور خود بازگشت. [68]

در سال 1189 ق عمر پاشا، به دست حافظ مصطفی به قتل  رسید و شخص اخیر والی بغداد شد. چندی  بعد شیخ درویش، کلانتر بصره، از جانب حاکم بصره به نزد صادق خان که شهر را محاصره کرده بود رفت  و پس از انجام دادن برخی مذاکرات سپاه ایران وارد بصره شد. [69]

دولت عثمانی  هنگامی که با دولت روسیه وارد جنگ شد سفیری را با نامه ای  محبت آمیز به دربار کریم خان فرستاد. سلطان عثمانی میخواست مطمئن شود  که ایران به سپاه  روسیه اجازه نخواهد داد ا ز طریق شهرهای  بادکوبه و رشت، از جبهه جدیدی دولت عثمانی را تهدید کند.

کریم خان بلادرنگ به فتحعلی خان قبه ای نامه ای  نوشت  و دستورهایی مبنی بر حافظت از سواحل  ایران در غرب دریای مازندران  و شهرهای آن  نواحی صادر کرد. چنین برخوردهایی باعث گردید روابط دو کشور جز در چند مورد از آرامش نسبی برخوردار شود. در زمان علی مراد خان هم از طرف سلطان عثمانی سفیری برای تبریک جلوس وی بر تخت سلطنت فرستاده شد.[70] از آن پس تا انقضای پادشاهی حکمرانان این سلسله و تثبیت قاجارها واقعه مهمی  در روابط بین دو کشور اتفاق نیفتاد.

روابط ایران با روسیه

پس از آنکه در زمان نادرشاه افشار روسها مناطق مازندران و گیلان  و دیگر نواحی شمالی  ایران را تخلیه کردند،  به علت آشفتگی  اوضاع داخلی روسیه  پس از مرگ پطر تا روی کار آمدن کاترین دوم، برخورد نظامی شایان توجهی با ایران نداشتند و چیزی که معلوم است این است که در زمان زندیه هم ایرانیان با قدرت در برابر تجاوزات مرزی روسها ایستادگی می کردند. گلستانه درباره  درگیری ایران  و روس می نویسد که در هنگام  محاصره بصره به کریمخان خبر رسید که « پادشاه خورشید کلاه روس»  قصد دارد چهل هزار سوار را با کشتی به دربند فرستد تا از راه خشکی به خاک عثمانی روانه شوند. کریم خان به فتحعلی خان، حکمران  قبه، فرمان داد از پیاده شدن قشون روس جلوگیری  کند و اگر روسها برخواسته خود اصرار ورزیدند  با آنها وارد جنگ شود و چنانچه به کمک احتیاج داشت به  وکیل اطلاع  دهد. فتحعلی خان به فرمان کریم خان با روسها به مقابله پرداخت و با تقسیم بموقع ده هزار تفنگچی  لزگی  که در اختیار داشت،  شبانه از چند جهت به قشون روسیه حمله کرد و شکست سختی بر آنان وارد ساخت. [71]

در سال 1180 ق هیاتی به ریاست مستر اسکیپ با هدایای بسیار از روسیه  به ایران آمد.  این هیأت یک ماه در دربار کریم خان اقامت کرده،  سپس به روسیه باز گشت. همچنین در سال 1192ق سفیر دیگری از جانب  روسیه به حضور کریم خان رسید و به  وی پیشنهاد داد بر ضد دولت عثمانی با هم متحد  شوند. دراین زمان چون وکیل از قتل علی محمد خان  زند در بصره سخت متاثر و آشفته بود، پیشنهاد روسها را پذیرفت ؛  اما به دلیل مرگ کریم خان این اتحاد سیاسی و نظامی به مر حله اجرا در نیامد.[72]

در سال 1199 ق  پوتمکین[73] ژنرال روسی، در اصفهان به حضور  علی مراد خان زند رسید و تقاضای  دولت روسیه را مبنی بر انحصار تجارت در گیلان و مازندران و اجازه احداث  یک باب ساختمان در شهر در بند به اطلاع خان زند  رساند.  علی  مراد خان به علت جنگهای داخلی و آشتفگی اوضاع با این درخواست موافقت کرد.  در هیمن زمان  دولت فرانسه نیز نمایده ای  به نام فریر دو سووبوف[74] به منظور جلوگیری از گسترش تجارت روسها  در ایران  به دربار فرستاد و با علی  مردا خان  به مذاکره پرداخت.[75]

 از روابط ایران و روسیه بعد از علی مراد خان اطلاع چندانی در دست نیست،  اما هرج و مرج اوضاع داخلی در زمان جعفر خان چنان بالا گرفت که میرزا محمد کلانتر در مقام مقایسه اوضاع ایران  با روسیه از وضعیت  نابسامان این دوره ایران خبر میدهد و آرزو می کند« کاش  مثل اروس، زنی به هم می رسید و صاحبکار بود». [76]

روابط ایران با هندوستان

به طور کلی ایرانیان از گذشته های دور با هندیها روابط نزدیکی داشتند. در عصر صفویه و افشاریه بسیاری از ایرانیان  به دلایل مختلف سیاسی و اجتماعی هندوستان را برای زندگی انتخاب کردند. روابط ایران و هندوستان در عهد زندیه ، بویژه در زمان کریم خان، بسیار دوستانه بود و بیشتر  جنبه بازرگانی و تجاری داشت. دراین زمان چندین بار هیاتهای سیاسی به دو کشور سفر کردند. در سال 1184 ق نماینده رسمی هند، حیدر علی خان بهادر، در شیراز به حضور کریم خان رسید و هدایای بسیاری از جمله چند زنجیر فیل و پلنگ و ببر به او تقدیم کرد. هنگام مراجعت سفیر هند، کریم خان نیز میرزا ابراهیم خراسانی را از جانب هندوستان به ایران آمد.  در زمان علی مراد خان هم دولت هندوستان سفیری برای تبریک جلوس وی بر تخت سلطنت به ایران فرستاد. [77]

چنین بر می آید  که در اواخر حکومت لطفعلی خان، میرزا محمد حسین فراهانی ( وفا) ، وزیر وی درصدد ارسال کتابخانه گرانبهای خود به هند  بر آمد و از سرهار فوردجونز که در سال 1179 ق به دعوت وی برای خرید  جواهرات معروف دریای نور  وتاج ماه به ایران سفر کرده بود تقاضا کرد، کتابخانه اش  را برای صیانت متون ارزنده ای  که گرد آورده بود به هندوستان انتقال دهد.[78]

عامل دیگری که در روابط دو کشور تأثیر داشت، وجود ملوانان و سربازان هندی ای بود  که در خدمت شرکت هند شرقی بودند.  دولت ایران برای تشویق بازرگانان هندی به تجارت با ایران، کاروانسرایی مخصوص آنان در شیراز احداث کرده بود.[79] هر چند شرکت انگلیسی هند شرقی سعی می کرد تجارت ایران وهند را خود به دست گیرد،  ارتباط دو  کشور کمابیش  ادامه داشت و کالاهایی مانند ادویه، ابریشم  خام، پارچه ابریشمی، مروارید، چینی، شکر، پشم بزکرمانی و میوه های خشک بین آن دو ردوبدل  می شد.[80]

روابط ایران با انگلستان ( شرکت انگلیسی هند شرقی)

در عصر نادرشاه فعالیت تجاری  انگلیسیها در ایران دارای  نوسانات متعددی بود و فعالیت اصلی آنان از طریق نمایندگان شرکت مسکوی صورت می پذیرفت، به طوری که از فروش کالا در نواحی شمالایران بهره قابل توجهی عاید آنان می شد، اما تجارت انگلیسیها در نواحی جنوبی در مقایسه با نواحی شمالی  با موفقیت همراه نبود. پس از مرگ نادرشاه به دلیل نابسامانی  داخلی و تأثیرات آن بر تجارت دیگر کشورهای خارجی، فعالیت انگلیسیها گسترش یافت؛ [81] اما پس از مستقر شدن فرانسویان در بخشی از سواحل و جزایر اقیانوس هند و در پی جنگهای هفتساله انگلستان و فرانسه کشتیهای فرانسوی مشکلاتی برای کشتیهای تجاری انگلستان در خلیج فارس ایجاد کردند؛ برای مثال، در تابستان سال 1173 ق چهار فروند کشتی فرانسوی با پرچم هلند به مرکز تجاری انگلستان در بندر عباس  حمله برد وآنجا  را ویران کرد و خسارت بسیاری به شرکت انگلیسی هند شرقی وارد ساخت. [82] علاوه بر این، انگلیسیها  در داخل ایران با مشکلاتی مواجه بودند؛  از جمله اینکه  به علت تعدیات نصیرخان لاری ،  حاکم لارستان، که حوزه قدرت وی به بندرعباس  هم می رسید، نسبت به ماموران و مرکز تجاری شرکت انگلیسی هند شرقی در  بندر عباس، روسای شرکت در سالهای 1174 تا 1175 ق مقر خود را از بندر عباس به بصره انتقال دادند .  در سال 1177ق /1763 م انگلیسیها تصمیم گرفتند  فعالیت تجاری خود را در ایران از سر گیرند. در همین زمان، باب عالی نیز  به شرکت انگلیسی  هند شرقی اجازه داد در بصره کنسولگری  احداث کند. [83] به همین منظور هیاتی  بازرگانی به همراه دو نماینده به نامهای ویلیام آندروپرایس و توماس درن فورد مامور مذاکره با کریم خان شدند. این هیأت، پیش از دیدادر با کریم خان، با شیخ سعدون، حاکم بوشهر، قرار دادی را به شرح ذیل امضا کردند:

ماده اول. شرکت انگلیسی می تواند از هر نقطه بوشهر یا هر بندر دیگری  که در خلیج فارس انتخاب نماید مقدار زمینی را که برای ساختمان یک نمایندگی تجارتی لازم باشد تصرف کند. آنها می توانند هر قدر که مایلند توپ  در این مرکز کار بگذارند، ولی توپها نباید از شش پوندی ( حدود سه کیلو) بیشتر باشد. بعلاوه آنها می توانند که درهر نقطه از کشور ایران که  مایل باشند نمایندگی  بازرگانی تأسیس نمایند.

ماده دوم: بر مال التجاره هایی که در بوشهر  یا جاهایی دیگر صادر یا وارد می شود نباید حقوق گمرکی بسته شود.

 ماده سوم: هیچ ملت اروپایی دیگر، اجازه وارد کردن امتعه پشمی را ندارد.

ماده  چهارم: قروض بازرگانان انگلیسی و دیگران بایستی پرداخت شود.

ماده پنجم: انگلیسیها حق خرید و فروش کالهای خود را دارند.

ماده ششم: هیچ گونه حقوق بازرگانی پنهانی و مخفیانه نبایستی  پرداخت شود.

ماده هفتم: اجناس آب افتاده نبایستی به ایران وارد شود.

ماده هشتم: آزادی مذهبی به انگلیسیها اعطا می شود.

ماده نهم: سربازان یا ملاحان فراری باید تسلیم شوند.

ماده دهم: دلالها، مستخدمین و دیگران که در نمایندگی کار می کنند از پرداخت  مالیات یا عوارض گمرکی معافند.

ماده یازدهم:  انگلیسیها در هر کجا  که هستند بایستی زمینی برای قبرستان آنها اختصاص داده شود و اگر آنها زمینی را برای باغ بخواهند اگر آن زمین از اراضی خالصه و متعلق به شاه باشد مجاناً به آنها داده می شود و اگر متعلق به افراد باشد بداهتاً بایستی  بهای آن پرداخت گردد.

ماده دوازدهم: خانه ای که قبلاً در شیراز به شرکت انگلیسی تعلق داشت من اکنون آن را با باغ  و آب ومتعلقات آن به ایشان واگذار می کنم. [84]

از آنجا که کریم خان مایل بود تجارت بریتانیا دوباره رونق یابد؛ به همین دلیل، در محرم سال 1177  قرار داد مزبور  را  تصویب کرد. سرپرسی سایکس معتقد است که این قرار داد« کاملاً شرایط مساعدی را در بر داشت».[85]

آرنولد ویلسون راجع به قرار داد مذکور می نویسد:« کریم خان چون کمال دوستی را با انگلیس داشت،  به موجب آن فرمان به انگلیسیها اجازه داد که آزادانه در ایران به تجارت بپردازند و صادرات و واردات اجناس پشمی را به خود انحصار دهند و مقرر گردانید که هر کس بخواهد این گونه اجناس را وارد کند،  انگلیسیها حق داشته باشند آن اجناس را توقیف کنند. بعلاوه در فرمان قید شده بود  مادامی که تجارتخانه انگلیسیها در بوشهر دایر است،  هیچ یک از سایر ملل اروپایی اجازه نداشته باشند در آنجا  سکونت  اختیار کنند». [86]

با انعقاد این قرار داد نمایندگی انگلستان در بوشهر از صورت نمایندگی یک شرکت تجاری به صورت یک مرکز  سیاسی در آمد که به مرور بر شیخ نشینهای سواحل  عربی خلیج فارس نیز سایه می انداخت. [87]

در بهار سال 1181 ق انگلیسیها به منظور تأسیس  دفاتر نمایندگی در شهرهای مختلف هیأتی را به دربار ایران اعزام داشتند.  وکیل که از فعالیت آنان چندان راضی نبود از پذیرفتن نماینده شان سرباز  زد و به هیات انگلیسی  که طالب  مذاکره با پادشاه ایران بودند پیغام داد پادشاه ایران، شاه اسماعیل سوم، در آباده است و آنان  میتوانند با وی مذاکره  کنند. اما سرانجام بر اثر اصرار  وزرا و مشاوران، کریم خان هیأت  مذکور را به حضور پذیرفت. نماینده انگلستان با وعده ها و هدایای بسیار از هندوستان و انگلستان تقاضای گسترش  تجارت انگلستان را در ایران داشت، ولی کریم خان که نسبت به سیاست آنان بدبین بود و هدفشان  را تسلط بر ایران میدانست بصراحت اظهار داشت که انگلستان نمی تواند ایران را مانند هندوستان با مکر و تزویر به چنگ آورد.  سر انجام پس از پنج ماه انتظار، به آنان اطلاع داده شد که هر چه زودتر خاک ایران را ترک کنند. [88]

وقتی دیگر که کریم خان برای سرکوبی میر مهنای بندرریگی  و جلوگیری  از فعالیتهای خود سرانه وی به نیروی دریایی نیاز داشت، انلگیسیها  که پیوسته کوشش می کردند به هر قیمت، نظر مساعد خان زند را جلب کنند، پیشنهاد کردند در بیرون راندان او از جزیره  خارک با نیروهای ایران همکاری کنند.  خان زند با این امر موفقیت کرد طبق قرار دادی که در آوریل سال 1168م / 1181 ق بین کریم خان و نماینده شرکت انگلیسی هند شرقی منعقد گردید، [89] دولت انگلستان در صورت راندن میرمهنا از جزیره خارک انحصار تجارت را در آن  جزیره به دست می آورد و در مقابل تعهد می کرد که:

1-    نیروی دریایی  خود را برای راندن میر مهنا، راهزن جزیره خارک، در اختیار قوای دولتی ایران بگذارد.

2-    هر مقدار پارچه برای تهیه ملبوس سپاهیان کریم خان لازم شود، به دولت ایران بفروشد.

3-    مبادلات تجاری  بر اساس پایاپای باشد و پارچه های مورد نظر با ابریشم گیلان و پشم کاشان معاوضه شود.[90]

بر اساس  این موافقتنامه ،  ناوگان انگلیسی  در ژوئیه سال 1768 / 1181 ق جزیره خارک را محاصره  کرد، ولی به دلیل عدم تمایل جدی به درگیری حریف میر مهنا نشد و در آغاز  ماه اوت از محاصره دست کشید. کریم خان  از سستی انگلیسیها سخت ناراحت و خشمگین شد و در ژانویه سال بعد به زکی خان دستور داد جزیره خارک را تصرف کند. زکی خان بدون تلاش زیاد میر مهنا  را از جزیره خارک بیرون کرد و به بصره فراری داد؛  در نتیجه دیگر موجبی برای اجرای مفاد موافقتنامه مزبور  وجود نداشت.[91]

کریم خان در فوریه سال 1769/ 1182 ق دستور داد نمایندگی تجاری انگلستان در بوشهر را تعطیل و تمام اتبع انگلیسی  را از ایران اخراج کنند. پس از آن انگلیسیها فعالیتهای بازرگانی  خود را در بصره بیشتر کردند. [92] با این حال، مایوس نشدند و در سال 1774م / 1187 ق مجدداً هیأتی را به شیراز فرستاده، از در آشتی در آمدند. این تلاش هم با شکست مواجه شد؛  زیرا خان زن آن هیأت را از خاک ایران  اخراج کرد و حتی کشتی تایگر را که متعلق به کمپانی هند شرقی بود مصادره  و کارکنان آن را زندانی  کرد. [93]

یک سال بعد، همزمان با فتح بصره نماینده شرکت انگلیسی هند شرقی، رابرت گاردن، موفق شد با کریم خان مذاکره کند و از وی اجازه  فعالیت مجدد دفتر تجارت بوشهر را بگیرد. درباره آزادی مأموران انگلیسی نیز مذاکراتی صورت پذیرفت؛ چه، هنگامی که صادق خان بصره را تسخیر کرد  سپاه ایران را از هرگونه تعرض به اموال انگلیسیها بر حذر داشت. [94]

پس از مرگ کریم خان، جعفر خان به موجب فرمان سال 1202ق/1788 م به نماینده انگلیسی مقیم بصره  برای تجارت برای تجارت  در سراسر ایران امتیازاتی داد که بمراتب بیشتر از امتیازات اعطایی کریم خان بود.  جعفر خان به تمام حکام و فرماندهان شهرها و به تمام سرداران و مأموران جمع آوری  حقوق گمرکی حکم کرد:  با تمام عمال انگلیسی که برای تجارت به مملکت ما وارد و مشغول تجارت می شوند نهایت همراهی ومساعدت را مبذول دارید و در خصوص  کالاهای وارد یا صادر شده آنان رعایت لازم را بکنید  وبه هیچ اسم و رسمی  از ایشان مالیات و حق راهداری  یا وجه  دیگری مطالبه ننامیید.  وقتی مال التجاره  خود را به فروش رسانیدند، در انتقال وجوه آن مخ تارند. ورود  هر نوع و هر اندازه  از امتعه انگلیسی و فروش آن در هر جای ایران آزاد است . [95]

به طور واضح آخرین حکمران دودمان زند، لطفعلی خان، بر اثر کثرت گرفتاریهایی  که داشت فرصت نکرد  تا به سیاست  خارجی بپردازد؛ اما در این زمان نماینده شرکت هند شرقی با وی دیدار و مذاکره کرد. بر اساس آنچچه سرهارفورد جونز در کتاب خود آورده روابط  او با لطفعلی خان گرم و صمیمی بوده است. [96]

روابط ایران با فرانسه ( شرکت فرانسوی هند شرقی)

گفتیم که فرانسویان پس از دیگر کشورهای اروپایی  به فکر برقرار روابط تجاری با ایران افتادند.  شرکت فرانسوی هند شرقی در سال 1075ق/ 1664 م تأسیس شد.

می دانیم که در دوره صفوی هیأتهای مختلفی برای گسترش روابط به ایران آمدند ودر زمان شاه سلطان حسین هیأتی برای بستن معاهده تجاری  به دربار لویی چهاردهم اعزام شد؛  اما این معاهده به دلیل سقوط دولت صفوی به وسیله  افعانها اجرا نشد. [97]

در دوره افشاریه چندین هیأت از طرف دولت فرانسه از جمله هیأتی تجاری به سرپرستی ژان اوتر وارد ایرن شدند که در عمل در توسعه امور تجاری موفقیت چندانی به دست نیاوردند.

در زمان زندیه پادشاه فرانسه لویی پانزدهم، برای ایجاد اتحاد بین ایران وعثمانی در مقابل سیاست تجاوزکارانه  روسیه و اتریش تلاشهای می کرد؛  برای مثال، هیأتی به ریاست کشیشی به نام سیبون به عثمانی اعزام داشت که پسا زا نجام دادن مذاکراتی با مقامات عثمانی روانه ایران شد. سیبون در همدان  به اسلام گروید. سپس به طرف اصفهان حرکت کرد. ورود  او به اصفهان با جنگهای داخلی مصادف بود. وی در این شهر به حضور علی مرادن خان بختیاری رسید. اما از نتایج مذاکرات ومأموریت وی اطلاع دقیقی در دست نیست. آخرین نامه ای که او به فرانسه  ارسال کرده است مربوط  به سال 1170ق/1757 م است و از آن تاریخ به بعد دیگر خبری از او و هیأت همراهش د دست نیست و احتمالاً در اغتشاشات  داخلی ایران به قتل رسیده است. [98]

طی جنگهای هفتساله انگلستان و فرانسه، ناوگان فرانسه مرکز  تجاری انگلیس در بندرس عباس را مورد حمله قرار داد. در نهایت، این جنگها به شکست فرانوسیها منجر شد و بر اساس پیمان« پاریس»، کانادا  وتمام متصرفات فرانسه در هندوستان به استثنای پنج بندر در اختیار  شرکت انگلیسی هند شرقی قرا رگرفت. از این تارخی به بعد  روابط تجارتی فرانسه در خلیج فارس به کنسول آن کشور در بصره محول شد. در اوت سال 1768/1181 ق پیرو، کنسول فرانسه در بصره،   برای گشودن باب تجارت با ایران پیشقدم شد ونماینده ای به شیراز فرستاد.  او به کریم خان پیشنهاد کرد منسوجات فرانسوی را با ابریشم گیلان و پشم کرمان مبادله کنند. وکیل از این پیشنهاد استقبال کرد،  ولی چون خاطرش از حوادثی که در خارک  می گذشت مشوش بود شرط امضای قرار داد را سرکوبی میر مهنا با کمک ناوگان فرانسوی قرار داد. فرانسویها  در قبول این شرط تردید کردند و حاضر به قبول مسئولیت نشدند و بدین نحو امضای قرار داد معوق ماند. [99]

پس از اینکه دولت فرانسه، سیور روسو[100] را به جای پیرو  به بصره فرستاد؛ در سال 1191ق/1777 م کریم خان درباره ارسال پارچه  از وی توضیح  خواست که چون از پاریس اطلاع روشنی  نرسیده  بود او از پاسخ دادن به وکیل خودداری کرد. خان زند نیز با سفر وی به شیراز  موافقت نکرد. بعد از وفات کریم خان سیور روسو توانست از ابوالفتح خان فرمانهایی  مبنی برامتیازات تجاری و حق قضاوت کنسولی و نیز واگذاری جزیره خارک به فرانسویها بگیرد. او حتی به دولت فرانسه پیشنهاد کرد روابط سیاسی و بازرگانی خود را با ایران توسعه بخشد و با تقویت نیروی نظامی ایران قدرت جدیدی در مقابل روسیه به وجود آورد. [101]

آخرین سفیر فرانسه پس از تشدید اختلافات فرانسه با روسیه و اتریش از جانب لویی شانزدهم،  در سال 1783/ و 1187 ق به ایران اعزام شد.  هیأت مزبور تحت ریاست کنت فریر دو سووبوف مأمور انجام تحقیقی درباره اوضاع ایران بود. این هیأت د رمارس 1784 به اصفهان  رسید و کنت فریر دو سوبوف مدتی با علی مرادخان زند مشغول مذاکره درباره اتحاد بین دو کشور شدف اما فوت علی مراد خان و هرج و مرجی که در سالهای آخر عمر سلسله  زندیه به وجود آمد، بویژه وقوع انقلاب  کبیر فرانسه، باعث شد که این اقدامات به نتیجه نرسد و فرانسویان تا مدتی  از صحنه سیاست بین المللی  خارج بمانند. [102]

روابط ایران با هلند( شرکت هلندی هند شرقی)

شرکت هلندی هند شرقی اولین بار در سال 1032 ق/ 1623 م در بندر عباس  استقرار یافت. [103] هلندیها در عصر افشاریه  دفاتر نمایندگی  خود را در بوشهر، اصفهان، کرمان، و بصره تأسیس کردند و تجارت  خود را رونق بخشیدند. آنان  در سال 1165ق/1752 م به دلیل اوضاع  نابسامان ایران مراکز خود را در ایران تعطیل کردند؛ اما دفتر نمایندگی  آنان در بصره همچنان فعال بود و مرکز تجاری شان  در منطقه  خلیج  فارس محسوب می شد. [104] تا اینکه در سال 1166 ق حاکم بصره، بارون کنیپ هاوزن هلندی را به اتهام روابط نامشروع با زنی مسلمان یا به علت تحریکات وحسادت دیگر رقبای اروپایی وی توقیف و زندانی  کرد. همکاران او نیز تحت نظر قرار گرفتند.  آنان با پرداخت جریمه ای  سنگین سرانجام از زندان آزاد شدند، ولی  حاکم بصره آنان را از بصره اخراج کرد. بارون هلندی به بندرریگ  عزیمت نمود و با کسب اجازه  از میر ناصر تجارتخانه ای در جزیره خارک تأسیس کرد. وی به زودی موفق شد نظر مساعد روسای خود را در باتاویا ( جاکارتا)  درباره موقعیت جزیره خارک و منافع آینده آن برای هلند جلب کند.  آنان برای پس گرفتن اموال شرکت از حاکم بصره و دفاع  از جزیره خارک چند  فروند کشتی در اخیتار او  قرار  دادند. هلندیها از پایگاه خود در خارک از حرکت کشتیها به سمت بصره جلوگیری می کردند و بدین وسیله می توانستند  اموال مصادره شده و نیز خسارات وارد شده به شرکت را از حاکم بصره بگیرند. [105]

با قدرت یافتن میر مهنا  در نواحی خلیج فارس، میان وی و شرکت هلندی هند شرقی اختلاف افتاد. هنگامی که کریم خان مصمم شد میرمهنا را سرکوب کند وبندر ریگ را محاصره کرد، میرمه  نا به جزیره خارکو پناه برد و بهعلت مشکلاتی که این جزیره  داشت به فکر تسخیر جزیره خارک افتاد.  میر مهنا پس از آنکه در سال 1180 ق قوای ایرانی و انگلیسی ای را که مامور دستگیری  وی بودند دفع کرد و نیروهای مشترک حاکم بوشهر و هلندیها را هم عقیم گذاشت قلعه هلندیها را در جزیره خارک محاصره کرد. [106] به طوری که هلندیها با « خاک مذلت بر سر و آب حسرت در دیده و آتش غم در دل از قغله بیرون شتافته،  سر به دایره انقیاد نهادند».[107] با این اقدام میر مهنا، هلندیها برای همیشه از خلیج فارس اخراج شدند.    

 

 

 



[1]- روزنامه ؛ ص 72

[2]- هدایتیف هادی؛ تاریخ زندیه؛ ص 35-36.

[3]- فارسنامه ناصری ؛ ج1،ص619

[4]- مالکم، سر جان، تاریخ ایران؛ ج2، ص 290

[5]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 75.

[6]- همان؛ ص 619، و مالکم ، سرجان؛ تاریخ ایران؛ ج2، ص 291.

[7]- همانجاو و سایکس، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ج2، ص408

[8]- فارسنامه ناصری؛ ج2، ص 620

[9]- روزنامه؛ ص 74 . وی مدت حکومت ابوالفتح خان را دوماه و نه روز نوشته است.

[10]- روزنامه ؛ ص 72.

[11]شیرازی، علی رضا؛ تاریخ زندیه، با مقدمه ارنست بئیر؛ ص 38.

[12]- همان؛ ص 39.

[13]- همانجا

[14]شک- روزنامه ، ص 72-73.

[15] فارسنامه ناصری؛ ج 2، ص 621 و تاریخ روضه الصفای ناصری ؛ج 9 ، ص 134.

[16] فارسنامه ناصری ؛ ج 2 622 623.

[17]فارسنامه ناصری ؛ ج 2 ، ص 625

[18]روزنامه ؛ ص 72 73. و رستم التواریخ ؛ ص 435 439 .

[19]- سایکس، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ج2، 409-410.

[20]-تاریخ گیتی گشا؛ ص 81-82.

[21]- همان؛ ص 83 . و گلشن مراد؛ ص 684 . و روزنامه ، ص 86.

[22]- فارسنامه ناصری؛ ج 2 ص 628 . و تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج 9، ص 182-183.

[23]- گلشن مراد؛ ص 692.

[24]- سایکس، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ج2 ، ص 410-411.

[25]- گلشن مراد؛ ص 696-700.

[26]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج9، ص 199-201و رستم التواریخ ؛ ص 450.

[27]- تاریخ روشه الصفای ناصری؛ 9، ص 212-213

[28]- تارخی گتی گشا، ص 299.

[29]- رستم التواریخ، ص 450.

[30]- گلشن مراد؛  ص 712-714.

[31]- همان؛ ص 731.

[32]- رستم التواریخ ؛ ص 451 . و مجمل التواریخ پس از نادر با ...؛ ص 351 به بعد . غفاری کاشانی تعداد امرای شرکت کننده در قتل جعفر خان را پنج نفر ذکر کرده  است( گلشن مراد؛ ص758).

[33]- گلشن مراد؛ ص758 ـ 759.

[34]- همان ؛ ص 759.

[35]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 315

[36]- گلشن مراد؛ ص 760.

[37]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج، ص221-222.

[38]- لغت نامه دهخدا؛ ذیل« لطفعلی خان زند».

[39]- گلشن مراد؛ ص 744.

[40]- فارسنامه ناصری؛ ج1، ص 638. و روزنامه ؛ ص94.

[41]- شیرازی؛ علی ر ضا؛ تاریخ زندیه ؛ ص70

[42]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ص 221. و فارسنامه ناصری؛ ج 1 ، ص 641.

[43]- شاملویی، حبیب الله ؛ تاریخ  ایران از ماد تا پهلوی؛  ص 748.

[44]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج9 ، ص 222.

[45]- همان؛ ص 224-225

[46]- جونز، سرهارد فورد؛ آخرین روزای لطفعلی خان زند؛ ترجمه هما ناطق وجان گرنی؛ ص10

[47]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 95.

[48]- سایکس ، سرپرسی؛ تاریخ ایران؛ ج2 ص 413.

[49]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 96.

[50]- آخرین  روزهای لطفعلی خان زند؛ ص 34.

[51]-  از نادر تا کود تای رضا خان میر پنج ؛ ص 194.

[52]- همان؛ ص 35.

[53]- مالکم، سرجان؛ تاریخ ایران، ج2، ص 303-304.

[54]- همان؛ ص 304

[55]- فارسنامه ناصری؛ ج1، ص651

[56]- همان؛ ص 652-653،  و روضه الصفای ناصری؛ ج9، ص 245-346.

[57]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 102-103

[58]- تاریخ روضه الصفای ناصری؛ ج9، ص250

[59]- همان؛ ص 252. وفارسنامه ناصری؛  ج1، ص 656.

[60]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 106.

[61]-همان، ص109-110.

[62]- Anthony Jenkins on

[63]- Edward Connock

[64]- Vinich

[65]- تاریخ روابط خارجی ایران  از ابتدای دوره  صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی؛ ص 140-157. و پری ، جان ، کریم خان زند؛ ص350-351.

[66]- تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه ؛ ص192.

[67]- تاریخ گیتی گشا؛ ص 26.

[68]- رستم التواریخ ؛ ص 402.

[69]- همانجا

[70]- همان؛ ص 326.

[71]- مجمل التواریخ پس از نادر؛ ص 439-440

[72]- تاریخ روابط خارجی ایران از ... ؛ ص179.

[73]- Potemkin

[74]-Ferrieres ds Sauveboeuf

[75]-هدایتی ، هادی، تاریخ زندیه ؛ ص 248.

[76]-روزنامه ؛ ص 81.

[77]- رستم التواریخ ،ص 441.

[78]- آخرین روزهای لطفعلی خان زند؛ ص 40-41

[79]- نیبور کارستن؛ سفرنامه ، ص157

[80]- تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه؛ ص 195-196.

[81]- ویلسون، آرنولد، خلیج فارس؛ ترجمه محمد سعیدی؛ ص 210-211.

[82]- تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه؛ ص 204.

[83]- همانجا

[84]- سایکس ، سرپرسی ، تاریخ ایران؛ ج2، ص404.

[85]- همان؛ ص 406.

[86]- خلیج فارس؛ ص 148.

[87]- کریم خان زند و خلیج فارس؛ص7.

[88]- رستم التواریخ ؛ ص 382-383

[89]- تاریخ روابط خارجی ایران  از ...؛ ص 185.

[90]- تاریخ  سیاسی  و اجتماعی ایران در عصر زندیه ؛ ص 203.

[91]- همان؛ ص 185.

[92]- همانجا

[93]- هدایتی، هادی؛ تاریخ زندیه؛ ص 235.

[94]- خلیج فارس، ص 215.

[95]- تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19م ؛ ج 1، ص 5 تا 10

[96]- آخرین روزهای لطفعلی خان زند؛ ص 58.

[97]- شوستر، سبیلا والسر؛ ایران صفوی از دیدگاه سفر نامه های اروپاییان ؛ ترجمه غلامرضا و ررهرام؛ ص 110. و هوبرت، موریس؛ سفرنامه محمد رضا بیگ سفیر ایران در دربار لویی چهاردهم؛ ترجمه عبدالحسین وجدانی؛ به کوشش همایون شهیدی، ص139-141.

[98]- هدایتی، هادی، تاریخ زندیه ؛ ص 239.

[99]- همان؛ ص 241-242. و تاریخ روابط خارجی ایران از ...، ص 182 .

[100]- Sieur Rousseau

[101]- هدایتی، هادی؛ تاریخ زندیه ؛ ص 245.

[102]-تاریخ روابط خارجی ایران از ...؛ ص 183.

[103]- ایران صفوی از دیدگاه  سفرنامه های اروپاییان ، ص109-110

[104]- خلیج فارس؛ ص 210،و نیبور ، کارستن؛ سفرنامه ، ص 170.

[105]- تاریخ روابط خارجی ایران از...؛ ص 180

[106]- نیبور ، کارستن؛ سفر نامه؛ ص 172-173.

[107]- گیتی گشای زندیه؛ ص 164

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 16:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

انشا درباره نماز

بازديد: 158867
انشا درباره نماز

 

انشاء در مورد نماز

 

انشاء با موضوع نماز

حس خوب یعنی زمانی که دستانم را به سمتش دراز می کنم و می دانم که اگر دنیا و آدام هایش اگر غم ها و شادیهایش به من پشت کند باز او هست که دستانم را که با همه ی خواهش و التماس به سمتش دراز شده است بگیرد و دوباره و دوباره در لطفش را به رویم بازکند. چه کسی بالاتر از خدا و نمازی که تنها به شکرانه ی همه ی نعمت هایش زیر لب تکرار می شود تا در عوض این همه نعمت شکری کوچک گفته باشیم.

نماز همان حس خوب است که خداوند در قرآن کریمش و به واسطه ائمه مطهرش بارها و بارها تکرار کرده است تا با اجابت آن این حس خوب در ما جاری شود. خداوند هیچ گاه نیازمند نماز ما نیست اما توصیه ی شدیدی به آن کرده است و این توصیه برای ما انسان ها چیزی جز سود و منفعت به همراه ندارد. از همان وضویی که قبل از نماز می گیریم تا  به رعایت بهداشت و پاکیزگی در طول روز به فواید دیگر آن دست یابیم بر طبق مطالعات پزشکی اعمال وضو در پنج نوبت روز موجب بیرون راندن انرژی منفی از بدن و دوری از بسیاری از بیماری ها مانند فشار خون و .. می شود.

قسمت دیگر نماز که آیات قرآن در طول روز تکرار می شود تا یادآور شود هیچ معبودی جز خداوند نیست و برتر و بالاتر از خداوند کسی وجود ندارد تا برای او رکوع و سجود کنیم و سر تعظیم فرودآوریم و قبله ایی که به سمت آن سر بر زمین می گذاریم که آن نیز خود به دلیل جریان مغناطیسی زمین موجب وارد شدن انرژی مثبت به بدن می شود و موجب آرامش روح و روان،سبکی جان می شود و در نهایت دستانی که خالصانه در طول روز به سویش دراز می کنیم تا در ذهن ما حکاکی شود که نباید دست خواهش و کمک به سمت کسی جز پروردگار منان دراز کنیم زیرا او بهترین است چه برای گوش کردن حرف هایمان چه از خوشی ها و چه از ناخوشی و برای کمک رساندن به ما کسی جز او بالاتر نیست تا به ما کمک کند و دست ما را بگیرد.

 

مناسب کلاس سوم

نماز خواندن یعنی حرف زدن با خدا.

در نماز، ما با خدا راز و نیاز می کنیم، حرف های دل مان را به او می زنیم، چیزهایی که دوست داریم را از خدا می خواهیم و به او می گوییم که چقدر دوستش داریم.

اگر وقت هایی که ناراحت و تنها هستیم و نمی توانیم با کسی حرف برنیم، نماز بخوانیم حال ما بهتر می شود و ناراحتی ما کم می شود، چون حرف زدن با خدا انسان را آرام می کند.

خدا همیشه منتظر است ما به سمت او برویم و از او کمک بخواهیم، تا به ما کمک کند.

همچنین نماز خواندن و عبادت خدا باعث می شود ما بدانیم همیشه کسی هست که کار های ما را می بینید، به خاطر همین اشتباهات و گناهان کم تری در زندگی انجام می دهیم و آدم بهتری خواهیم بود.

خدا نعمت های زیادی به ما داده است که ما باید قدر آن ها را بدانیم و از خدا به خاطر این نعمت ها تشکر کنیم.

نماز خواندن هم یکی از راه هایی است که ما به وسیله ی آن، از خدا به خاطر نعمت هایش تشکر می کنیم.

کسی که مسلمان است باید نماز بخواند و به خاطر تنبلی یا هر کاری دیگری خواندن آن را فراموش نکند. پیامبر و امامان ما هم، گفته اند که به نماز اهمیت بدهیم و نماز را اول وقت بخوانیم.

قبل از نماز خواندن باید شرایط نماز، درست خواندن و مقدمات آن مثل ” وضو ” را خوب یاد بگیریم، تا نماز ما باطل نباشد.

اهمیت نماز خواندن مناسب نوجوانان کلاس هفتم و هشتم

نماز یاد آور حضور خدا در تمام لحظات زندگی انسان است.

هر مسلمان روزی 5 بار به نماز می ایستد تا اعلام کند بدون رضایت خداوند هیچ کاری را انجام نخواهد داد.

نماز پناه بردن به خداوند از شر وسوسه های شیطان است، شیطانی که در همه حال به دنبال فریب دادن انسان و دور کردن او از مسیر درست و خداوند است.

کسی که نماز می خواند آرامش را در راز و نیاز با خدا می بیند، و با این کار خود را به معبود خویش نزدیک تر می کند.

فرد نماز خوان در لحظات سخت و مشکلات زندگی به خداوند پناه می برد و از او یاری می جوید و محال است خداوند پاسخی به این خواسته ی بنده ی مومن خویش ندهد.

هر فرد مسلمان می داند که نماز ستون دین بوده و خواندن آن بر هر مسلمانی واجب است، بنابراین به محض شنیدن اذان کارهای دیگر را متوقف کرده و برای ایستادن در حضور خدا آماده می شود.

او می داند که هنگام نماز باید ذهن و قلب خود را خالی از امور دنیوی کند و با حضور قلب در پیشگاه خدا حاضر شود.

امام صادق (ع) می فرماید: ” هنگامى که به نماز ایستادى بدان که در پیشگاه خداوند هستى و اگر او را نمى بینى، او تو را مى بیند. پس به نمازت توجه کن ”

نماز خواندن دل انسان را صفا می دهد و بالعکس دوری از آن باعث تیرگی قلب آدمی می گردد.

پیامبر اکرم (ص) نماز را به جوی آب روانی تشبیه می کند که انسان روزی پنج مرتبه بدن خویش را در آن شستشو داده و از تمام پلیدی ها و گناهان پاک می شود.

اگر فردی تنبلی کند و با اشتیاق نماز نخواند پس از مدتی دیگر رغبتی برای نماز خواندن نخواهد داشت و روز به روز از خداوند دور تر می شود.

اهمیت و ارزش نماز بر هیچ کس پوشیده نیست و فرد مسلمان از زمان کودکی با این مسئله آشنا می شود، پس نداشتن فرصت یا بهانه هایی از این قبیل، توجیه قابل قبولی برای سبک شمردن نماز نیست.

 

 

انشاء شماره 1 : نماز

یاد خدا آرامش جان  

کم کم موذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه می کند. چه زیباست ندای الله اکبر !!! چه زیباست ندایی که عظمت حق را بر دلم می نشاند !! و وسوسه های شیطان را از دلم می رهاند خویشتن را برای نماز آماده می کنم. بانگ الله اکبر که سر می دهد ستون قلبم از بزرگی یاد خدا می لرزد و ندایی از درون مرا می خواند« الا بذکر الله تظمئین القلوب» و می گوی که باید خوشتن را برای نماز آماده سازم .

نماز! آری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و غنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود. چرا که پیام معنوی و عرفانی نماز ایجاد مشق در سالکان و عارفان و عاشقان است، نماز میقات عابدان و نور دیده ی اهل یقین است. نماز چشمه جوشان و زلال توحید و معرفت است و نماز وسیله ی عروج انسان به معراج است نماز نردبان ترقی انسان و کلاس خداشناسی و وسیله ی کمال انسان است .

خوف از خدا

وقتی به نماز می ایستم با شنیدن گل امید همچون خنده ای بر جانم می نشیند و با شنیدن  گناهانم بریم تداعی می شوند و اشک خوف از چشمانم می بارد پس به نماز بر می خیزم و در میان امید و خوف می ایستم و تکبیره الاحرام می گویم و شمرده قرائت می کنم و به خشوع و خضوع رکوع و سجده می کنم و به اخلاص نماز را تمام می کنم و نمی دانم که نمازم مورد قبول حق تعالی قرار گرفته یا نه!

بندگی و عروج

     هنگامی که پا به دنیای خاکی ات گذاشتم طنین الله اکبر وجودم را سرشار از حضورت کرد. درگوشم اذان و اقامه سرودند و مهر بندگی به پیشانی ام خورد. مهری که در بین افلاکیان آبرویم داد. من وجودم هر روز سبزتر و سبزتر می شد و از ساقه های امید بلاتر و بالاتر می رفت. آن لحظه فواره های ذهنم به نهایت می اندیشید و افق نگاهم فقط تو بودی. می خواستم در طلبت آسمان و زمین را جستجو کنم تا با سوز و گذاز پروانه ای وجودم را در طواف اتشت قربانی کنم. بال هایم را بسوزانم تا بندگی ام را اثبات کنم و همان جا در کنار تو جان بسپارم. فقط وصال می خواستم بی آنکه فکر کنم تب جدایی تشنگی و عظمت و شیرینی وصال را چندین برابر می کند.  تار و پود وجودم در پی ات کلافه وار به من پیچیده بود. به هر دری می زدم تا تو را بیابم و در کوچه پس کوچه های زندگی پا می نهادم فقط به امید دیدارت. روز و شب می نالیدم و در اشک غوطه ور خوابم می برد. کم کم داشتم ناامید می شدم که مردی از جنس بلور با حرفهایی آیینه ای راه را به من نشان داد از او یاد گرفتم که عروج یعنی نمازو نماز یعنی عروج.

وقتی وارد مسجد می شوم نور ایمان در دلم تابیدن می گیرد و شوق وصل سراسر وجودم را فرا می گیرد دلم را از هر قید و بندی به طرف آسمان رحمت الهی پرواز می دهد تا حرم امن الهی شود چرا که خداوند خود وعده داده است که در قلب شکسته و در دل انسانهای خاضع و خاشع خود جای دارد دستانم را همچون مناره ها و گلدسته های منور مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند می زنم تا مرا با خود به نور و روشنایی هستی ببرند .

 وقتی به نماز می ایستم خود را غرق در دریای لطف و مرحمت و کرامت الهی می بینم و حوض کوچک دلم لبریز از باران وجود و احسان خداوند می شود و سراچه قلبم منور از نور و حق می گردد. آنگاه که در لحظه های تنهایی و بی کسی شکوفه نام خداوند از لبانم میترواند و از خویش رها می شوم و هاله ای از عشق و روشنایی وجودم را فرا می گیرد .

چه زیباست لحظه ی نجوای با حق، چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا پیوستن معتقدم که حدیث زیبای پیامبر اکرم (ص) کهاز زیبایی وجود حق تعالی به زیبایی وجود عاشقانه خود پی ببرم. چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی و غرق دریای حق شدن، چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه و معصیت از گوشه دیدگانم، قطره قطره خود را بر سجاده ی زیبای معرفت و عشق الهی می ریزم تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام و یاد خدا آرام می گیرد .

نیاز به خدا

الهی بانگ انشای اذانت مرا از گلدسته های عشق و معرفت به سوی سجاده هایی از راز و نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریکی و گمراهی را بگذرانم و صراط مستقیم را برگزینم و تو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم زیرا که این آیه شریفه و دلنشینت مرا به تسبیح وا می دارد که از درگاهت عاجزانه بخواهم که حسنات و نیکی دنیا و آخرت را عطایم فرمایی و رهایی از آتش دوزخ  را نصیبم گردانی.

نماز تجلی اوج بندگی مخلوق با خالق

http://tbn0.google.com/images?q=tbn:LL0NVlpfCqlwHM:http://event.farsnews.com/toppics2005/Pic/96/96l.jpgمرا به حال خود وا مگزار كه از نفس سركشم بيمناكم و مرا تا كاخ بهشت تا آن طرف پل دنيا همسفر باش چون من دير زماني است كه چشمانم بر دروازه ي انتظار به دنبال نشاني از تو مي گردد تو را در قيام نمازم نيافتم به تعظيم خم شدم اما پلك هايم از رمق افتادند و باز تو را نيافتم هر چه زاري كردم و صورت بر خاك ماليدم حتي براي دلداري ام نيامدي ، بريدم و از نفس افتادم به خود گفتم ديگر سراغم نمي آيي گفتم بروم فنا شوم شايد تو را در آن ديار مرگ ملاقات كنم ، ديدم مجوزي ندارم دلم كه حسابي شكست سرم را بر سجاده گذاشتم و خواستم براي هميشه مهر خاموشي بر دهانم زنند اما  همان دم جمله اي از خاطرم گذشت « هر كه مرا خواست دنبالم مي گردد دنبالم گشت پيدايم مي كند.

صدايت مي كنم تو گم نشده اي كه من تو را بيابم بلكه از من به خاطر سياهي اعمالم متنفر شده اي آري تو مرا به بندگي ات قبول نداري ، ديگر نمي توانم كلامي بر زبان بياورم چرا كه باران اين بار با ضجه ها همراه مي گردد و همين كه قدري باران غصه هايم از باريدن باز مي ايستد سايه آشنايي را در جوار جسم خسته ام حس مي كنم ، مي خواهم نگاهش كنم ولي ترديد مجالي نمي دهد و او زيباتر از هميشه لبخندش را نثارم مي كند و در ميان گريه هايم با همه وجود مي خندم چرا كه ديدم خوشبختم و متوجه نمي شوم كه چه وقت درود هايم را هديه كردم اما در جايي به خود آمدم كه وقت لذت زمزمه هاي خاك و آسمان به سر آمده و من مي بايست آخرين ذكر را تقديم مي نمودم. چقدر جدايي مشكل بود براي مني كه تازه طعم عشق را چشيده بودم حال پرده ها جلو مي آمدند و من براي لحظاتي نه چندان دور از روي معشوق بي نسيب مي شدم و خدا مي داند كه تا بر پايي سجاده اي ديگر و ديداري دوباره چقدر مي بايست منتظر بمانم و لي دعا مي كنم كه تا ملاقاتي ديگر نبضم از حركت باز نماند تا فرصت پرواز را در وسعت خورشيد وجودش باز يابم .

تاثیر نماز در تمرکز حواس و حضور ذهن

ذهن متمرکز، قوی و نیرومند است و ذهن پراکنده ناتوان و ضعیف . ذهن همانند چراغ اشعه ای دارد اشعه چراغ در شعله آن تمرکز قوی دارند و سوزاننده اند ودر نزدیکی شعله تمرکز کمتری دارند اما باز هم تمرکز کمتری دارند اما باز هم گرمایشان محسوس است . هرچه از منبع نور دور می شویم پراکندگی اشعه بیشتر می شود تا حدی که گرمای حاصل از از آنها را به هیچ وجه حس نمیکنیم . ذهن در حالت تمرکز پتانسیل بسیار قوی دارد اما هنگامی که به علت توجه به سوی اشیای مختلف پراکنده می شود نیرو و توان خود را از دست می دهد و هر چه به اشیای بیشتری متوجه و پراکنده تر شود از توان آن کاسته می گردد.هر عمل عبادی علاوه بر آن که مقام وارزش ویژه مذهبی و معنوی دارد موجب تمرکز فکری وذهنی ملموس و قابل توجهی میشود کگه هر کس میتواند آن را به تجربه بگذارد و ادراک کندان تتقو الله یجعل لکم فرقانااگر از خدا بترسید و پروا کنید نیروی تشخیص (فرقانا) را در شما قرار میدهدو قدرت تشخیص از تمر کز قوای ذهنی به دست می آید.ویلیام جیمز :فرق بین افراد نابغه با دیگران یک موهبت فکری نیست بلکه مربوط به توجه کاملی است که به موضوعات و نتیجه های آن مبذول می دارند و میزان نبوغ یک نابغه به درجه تمرکز فکریش بستگی دارد از این سخنان نتیجه می گیریم که نماز حقیقی بهترین وسیله ای برای پرورش توجه و تمرکز در انسان است زیرا نماز گزاری که پیوسته و با تمام قدرت می کوشد تا ذهن خود را از تمامی آنچه غیر خداست منصرف و فقط به خدا متوجه کند و تمام نیروی فکری خود را در یک جا جمع کند تا نمازش با خشوع و حضور قلب خوانده شود این برای او عادت می شود و در هر موردی می تواند قوای ذهنی خود را متمر کز کند .

نماز کلید بهشت است.

نماز دارای ابعاد گوناگون و ژرفایی بس عمیق است که با دو سه گام   پیمودن ، محیط واطراف آن طی نمی شود و تمام گوهرهای آن صید نمی شود بلکه همه  عارفان وعامیان بطور مکرر باید درباره نماز فکر کنند و هر کس به اندازه ی وسع و تلاش خود به بخشی از معارف نماز و اسرار آن دست یابد.نماز یک نیاز اساسی انسان است و دارای آثار فردی و اجتماعی و هم چنین برکات  بسیاری می باشد و ترک آن دارای اثرات زیانبار بسیاری می باشد .نماز حقیقی موجب نجات کلی و همه جانبه است . انسان را آفتها ،آسیبها و فرجامهای ناگوار رها می سازد و باب رحمت یزدان را به رویش می گشاید.

نمازباعث رهایی ازموارد زیر می شود:

  1-     ازتنبلی فکری و ضعف عقلی در شناخت بزرگترین حقایق

هستی بویژه هستی کرد گار .

2-     از تنبلی و تن پروری

3-     ازبی انظباطی و نداشتن یک برنامه منظم درطول زندگی

4-     ازحواس پرتی ،بی توجهی و بلاهت

5-     ازناسپاسی حق پوشی و حق کشی

6-     از دوستی و همراهی با مغضوبان و گمراهان

7-     از کبر و خود بینی

8-     از عصبیت و نژاد پرستی

9-     تفرقه و پراکندگی

10- از تنهایی و جدایی از مردم

11- از نفاق و دورویی

12- از غضبها و شهوتها

13- از آرزوهای دور و دراز

14- از تملق و چابلوسی

15- پرستش بتها و مردم پرستی

16- از خرافه و جهل

17- از حسادت و خود آزاری

18- حرص و بخل

آثار روحی و روانی نماز

برای اینکه عوامل خارجی نتوانند سلامت بدن را به هم بزنند وسایل دفاعی گوناگونی وجود دارد که شناخته ترین آنها گلبولهای سفید خون است اگر میکروبی به بدن راه یابد گلبولهای سفید نقش مدافع را به خود می گیرند و بیشتر اوقات پیروز می شوند و خطر را دفع می کند اما گاهی نمی توانند چنانکه باید مقاومت کنند و شکست می خورند . اگر فرد در وضعی قرار بگیرد که خود را در معرض خطر یا حادثه بزرگ و غم انگیزی ببیند کاملا طبیعی است که بی اختیار به قدرتی برتر از از از نیروی بشری توجه کند و از آن مدد بخواهد . البته وجود این میل در انسان که به هنگام خطر بروز می کند یکی از دلایل هستی پروردگار نیز میباشد .این پناهجویی بشر به پناهی که نمی داند کجاست و کیست ، خود آیند است و وی را از نامیدی می رهاند و نماز پناه جستن به خداست.اگر این پناهجویی در انسان به قدر کافی مجال بروز نیابد چه بسا که روح وروان شخص بر اثر آفات و عوامل مزاهم چنان ناتوان و دچار اختلال شود که که قوای عقلانیش به حال تعطیل در آید و در صورت شدت بیشتر او را به خود کشی وادارد . ملاحظه می کنید که عملکرد این پناهجویی در پهنه روح و روان  انسان درست مانند گلبولهای سفید در پیکر اوست

آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)

یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:

پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .

همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .

و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :

اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .

ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟

پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.

وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:

كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.

قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.

 چگونه نماز بخوانیم؟

حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ عرض كردم : چگونه نمی توانم و حال آنكه كتاب حریز را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم كه چگونه می خوانی .

حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز كردم . تمام نماز را از نظر ركوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی . واقعا چقدر زشت است برای مردی كه شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنكه نمی تواند یك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن بخواند. من خجالت كشیدم و خود را كوچك دیدم .

عرض كردم : فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید. پس ، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یك نفس كشیدن صبر كردند. بعد دست خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند و در حالی كه ایستاده بودند گفتند: اللّه اكبر و پس از آن به ركوع رفتند و كف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانكه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد كه قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت . گردن خود را كشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده.

بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال كه ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند كردند و گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده رفتند. دو كف دست را پیش ‍ زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده . اعضای بدن خود را از یكدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود كه به زمین گذارده بودند، سجده كردند كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد.

بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است كه خدا در قرآن فرموده است : و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یكتا كسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اكبر و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر كف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی كه نشسته بودند. گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام كردند. و در ركوع و سجود هیچ یك از اعضای بدن را بر یكدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یكدیگر باز بود و به این كیفیّت دو ركعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان.

 

 

 چرا باید نماز بخوانیم؟

چرا بايد خدا را عبادت كنيم؟ و چرا اين عبادت حتما بايد بصورت نماز باشد؟ مگر نماز چه ويژگي‌هايي دارد؟

نماز و اسرار تربيتي آن

 • نماز موجب ياد خداست:

ياد خدا بهترين وسيله براي خويشتن داري و كنترل غرايز سركش و جلوگيري از روح طغيان است. «نمازگزار» همواره به ياد خدا مي‏باشد، خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما وجود دارد و يا از انديشه ما مي‏گذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است كه به خودكامگي انسان و هوسهاي وي اعتدال مي‏بخشد، چنان كه غفلت از ياد خدا و بي خبري از پاداشها و كيفرهاي او، موجب تيرگي عقل و خرد و كم فروغي آن مي‏شود.

انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نمي‏انديشد و براي ارضاي تمايلات و غرايز سركش خود حد و مرزي را نمي‏شناسد و اين نماز است كه او را در شبانه روز پنج بار به ياد خدا مي‏اندازد و تيرگي غفلت را از روح و روانش پاك مي‏سازد.

به راستي، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براي كنترل غرايز و خواستهاي مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و حسابهاي دقيق و اشتباه‏ناپذير آن مي‏باشد. از اين نظر قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا معرفي مي‏كند: «اقم الصلوة لذكري؛ نماز را براي ياد من بپادار!» (1)

دوري از گناه:

نمازگزار ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز خود از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، يكي از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه درآن به كار مي‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏اي كه با آن نماز مي‏گزارد و مكان نمازگزار، اين موضوع سبب مي‏شود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد.

گويا آيه زير به همين نكته اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشأ و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي‏دارد.»

بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولي نماز در پيشگاه خداوند اين است كه نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد بپرهيزد؛ از مشروبات الكلي اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقي ناگزير است تمام اين امور را رعايت كند. روي همين جهات، پيامبر گرامي ما(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) مي‏فرمايد: نماز چون نهر آب صافي است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و كثيف نمي‏شود. همچنين كسي كه در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوي شست و شو دهد، هرگز آلودگي گناه بر دل و جان او نمي‏نشيند.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه  مي‏تواند نشانه كوچكي از اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

نظافت و بهداشت:

از آنجا كه نمازگزار در برخي از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع كثافت و آلودگي پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتي است كمك مي‏كند.

انضباط و وقت‏شناسي:

نمازهاي اسلامي هر كدام براي خود وقت مخصوص و معيني دارد و فرد نمازگزار بايد نمازهاي خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامي به انضباط و وقت‏شناسي كمك مؤثري مي‏كند.

بالاخص كه نمازگزار بايد براي اداي فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد، طبعا يك چنين فردي گذشته از اين كه از هواي پاك و نسيم صبحگاهان استفاده مي‏نمايد، به موقع فعاليتهاي مثبت زندگي را آغاز مي‏كند.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه مي‏تواند نشانه اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

منابع:

 ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5

 

انشاء شماره 2 : نماز

 

به نام آن خدایی که نام او راحت روح است وپیغام او مفتاح الفتوح وسلام او در وقت صباح مومنان را صبوح است وذکر او مرحم دل مجروح است ومهر اوبلا نشینان را کشتی نوح است.

خدایا چه یافت آن که تو را گم کرد وچه گم کرد آن که تورا یافت.

زندگی بی یاد خدا تاریک است وانسان بدون تکیه گاه هراسان. هرکس در دنیا به چیزی دل می بنددوامیدوار می شود وتکیه میکند اما خدا شناسان ویکتا پرستان دل به خدا میبندند واورا که تکیه گاهی پر توان است الهام بخش خویش قرار میدهند.انسان برای اینکه بتواند به زندگی ادامه دهد، نیاز به آب وغذا وکلسیم و....داردولی انسانها برای اینکه روحشان نیز بتواند به زندگی ادامه دهد نیازمند چیزهایی هستند وآن چیزها ویا بهتر بگویم آن چیز یاد خداست که می تواند به انسان آرامش خاطر دهد.وهمان طور که در قرآن نیز اشاره شده است الا بذکرالله تطمئن القلوب با یاد خدا دلها آرام گیرد. و این امر زمانی می تواند به خوبی جواب دهد که کشتی روح انسان در دریای متلاطم  وخروشان زندگی در حال متلاشی شدن است . وفقط خداو یاد خداست که می تواند ادمی را از غرق شدن ونابودی  ونا امیدی نجات دهد وبه او آرامش خاطر دهد .

در واقع یاد خدا ویا همان نماز ریسمانی است که آدمی را به اوج آسمانها میبرد وانسان را به خدا نزدیکتر میکند وارامشی عجیب در روح وروان او به وجود می اورد وبه غیر از این نکته نماز عبادتی است که امامان معصوم ما وپیامبر(ص) به آن بسیار سفارش کرده اند وقبولی کارهای خوب انسان را در قبولی نماز او خوانده اند وهمچنین بیان کرده اند که در روز قیامت به اولین چیزی که رسیدگی میشود نماز است .

پیامبر (ص) پس با این همه تاکید ها باید دانست که نماز پناه بی پناهان ، راز ونیاز صالحان ، سنگر دردمندان ، گلستان روح افزای عاشقان، وعبادت مخصوصی است که برای پرستش خدا وراز ونیاز با او همچنین سرود پاکی ویکتا پرستی وتوحید است .انسان باید در همه ی دوران ها به یاد خدا باشد واز خدا وند یاد کند همان گونه که خداوند عزوجل همیشه ودر همه حال به یاد ماست واز ما غافل نمی شود و این یاد او فایده های دارد که اصلی ترین آن این است که با یک تیر چند نشان زده ایم . اول این که به آرامش رسیده ایم ، دوم به فرموده ی مولا علی نماز گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو میریزد و....

مخلوقات باید بداند که نباید در چنین کار بزرگی سستی کنند واز آن چیزی بکاهند زیرا انسان تا جوان وشاداب است مانند درختی تازه است که شکوفه داده ولی وقتی پیر شد ، می شود همان درخت در فصل زمستان که دیگر نه شکوفه ای دارد ونه برگی وچوب خشکی است که هیچ جلوه وزیبایی ندارد. به قول خواجه عبدالله انصاری:

در جوانی مستی ، در پیری سستی پس کی خدا پرستی؟

همچنین باید توجه داشت که یاد خدا ونماز مانند اسلحه ای کوبنده  عمل میکند که خصم انسان را از ریشه نابود میکند وهمچنین پایه دین نبوی پیامبر اسلام نیز همین نماز است.

ارزنده ترین گوهر مقصود نماز است                     زیبنده ترین هدیه به معبود نماز است

کوبنده ترین اسلحه ی مکتب توحید                        کز ریشه کند خصم تو نابود نماز است

گفتم به خدا پایه ی دین نبوی چیست                      فریاد بر اورد وبفرمود نماز است

به راستی که چه زیباست نماز وزیبا تر از آن این است که مایه ی آرامش روح وروان میشود وانسان را به آرامش عجیب میرساند .وبیهوده نیست که امام سجاد (ع) می فرمایند : خدایا من در دنیا چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری وان این است که من چون تویی دارم وتوچون خودی را نداری.

راستی این جمله یعنی چه ؟یعنی اینکه خدا را داشتن وبه واسطه ی نماز یاد او کردن ودل را تسکین دادن وررا به آرامش رساندن. پسای انسان ها همیشه به یاد خدا باشید وزندگی خود را وقف رسیدن او کنید زیرا امامان ما نیز این گونه بودند واین گونه زندگی می کردند

 

 

انشاء شماره 3 : نماز

زیبایی های نماز

صدای دلنشینی گوشهایم را نوازش میکند و سکوت و تنهایی ام را در هم میشکند بویی به مشامم میرسد.عصاره عطر اقیاقیاست که با گل رز امیخته شده و فریاد دلنشین الله اکبر را با نسیم صبحگاهی به در خانه مردم می کوبد؛خدا بزرگ است.« حی علی فلاح»بشتابید به سوی رستگاری.از خواب برمی خیزم به کنار حوض می روم شنای ماهیان درون حوض مرا به یاد،شستشوی انسان بوسیله ی نماز های پنج گانه می اندازد. چه صدای دلنشینی«لا اله الا الله»معبودی جز او نیست.سجاده ام را باز می کنم،فریادی از درون،خود را به دیواره های وجودم می کوبد و انگار دیگر تحمل سکوت را ندارد.

می خواهد بغض سکوتش را بشکند و فریاد بزند و با خدای خویش راز و نیاز کند. قنوت چه لحظه زیبایی است. انسان را به یاد ان پرستویی می اندازد که سالهاست در فراغش

به افق نظاره میکند. و من در بی کسی هایم تنها نام مقدس تو را زمزمه میکنم چون تو تنها کسی هستی که در اوج فاصله ها صدایم را میشنوی. ای یاری دهنده دلهای ناامید از تو میخواهم دلم را با نورت روشن سازی ودر هنگام مصیبت ها پناه دل بی کسم باشی.نماز را دوست دارم وقتی که سر بر سجده میگذارم ودر مقابل مقام بلند تو حاجتم را میخواهم وقتی که سجده میکنم میخواهم ساخته شدن وجودم از خاک را به یاد آورم و همچنین از نعمت های بی کران خداوند تشکر کنم.وقتی نماز میخوانم به کرانه های آسمان میرسم،به اعلاء و به عروج میرسم نماز لحظه ی زیبایی است. آری چه زیباست زمانی که فرشتگان در زمان خواندن تو را همراهی میکنند و آن نور و درخششی که در چهره ی ما پدیدار می گردد.فرشتگان را ببین در دستهایشان قلم هایی است که ثواب نماز را می نویسند قلم هایشان از جنس انوار الهی است. انسان با نماز به شناخت حقیقی خدا می رسد. و چه زیباست مرگ در حال نماز.

 

انشاء شماره4  : نماز

 

نماز و نیایش مثل خداجویی از دل و روح ما سرچشمه می گیرد . به هر کجای این کره ی خاکی و پهناور سیر و سیاحت کنیم ،

    ملت ها باادیان گوناگون و رسومات متفاوت همگی اهل ذکر و نماز مخصوص خود هستند . هیچ جای دنیا را نمی یابیم که  مردمش

    از نیایش جدا و از آن بی نیاز باشند حتی آن ها که بت می پرستند در معابدشان با تمام قد به خاک می افتند و دعا می خوانند.!

    در آیین ما نماز پاسخ به ندای فطرت و نیاز دل است بنابر این کسانی که نماز نمی خوانند در واقع جواب رد به خواسته ی باطن

   خویش می دهند .

     نماز مراسم روحانی و سرود عشقی است که وقتی با آدابش و با حضور قلب انجام می گیرد انسان را به آسمان ها عروج می دهد

    و احساس می شود که به محبوب اصلی یعنی خدای خوب و مهربان نزدیک شده و هم نشین اوست .

 

انشاء شماره5  : نماز

آنگاه که غرق در خواب غفلت هستم و در دریای کسالت فرو رفته ام بانگ زیبایی از گلدسته های ارغوانی و زیبای مسجد می آید و مرا با خود به سفری دور و دراز می برد ؛ سفری که چون غریق نجاتی مرا از اقیانوس بی کران وسوسه های شیطان نجات می دهد. رایحه ی عطر گل های بهشتی جهان را معطر می سازد و حی علی الصلاه مرا می برد تا باغ پرستو های رنگارنگ. این بانگ زیبا مرا می برد تا آسمان آبی و زیبایی که نه کران دارد و نه ستون و خدای تعالی آن را فقط و فقط بر اشرف مخلوقاتش آفرید ؛ بر همانی که روح در آن دمید و روزی بر او بخشید. اذان مرا به "نماز شهر" می برد با اینکه نماز خود دنیایی به عظمت کهکشان های بی کران تر از بی کران است. بانگ اذان را که می شنوم گویی ملائکه دم گوشم نماز را زنده می دارند. آری ... گویی آدمی خود جزئی از نماز است و برای یافتن نیمه ی خود به سمت سجاده های نماز می رود.

به پا می خیزم؛ گویی جهان دارد یک صدا حی علی الصلاه می گوید دگر بار کلام و کلمه، ثنای نماز را نمی تواند ؛ باز هم غرق سکوت می شوم. قطرات آب ، حمد خدای گفته و شکر می کنند که صرف وضوی مومنی شده اند. مسح را که می کشم ، گویی بهشت مقابلم مجسم می شود. به راستی که عجیب است آدمی و بزرگ است خدایی که همه چیز را بر آدمی هدیه کرد.

سجاده چون سفینه ای است که مرا دور جهان خواهد چرخاند. سوار سفینه ی سجاده می شوم و سفرم به سوی خدا دگر بار آغاز می شود نماز را با حمد و ثنا آغاز می کنیم و با سلام پایان می دهیم ؛ پس چه زیباست زندگانی مومنی که نماز به پای می دارد. به آرامی به سیاره ی رکوع نزدیک می شویم و رویش فرود  می آییم ؛ به راستی آنگاه است که زندگی بهشت می شود . دگر بار تسبیح خدا می گوییم ؛ به راه می افتیم. این بار به سیاره ای می رسیم که مانند زمین خودمان خاکی است ولی برخلاف آن از هر بدی، عاری است و گویا سجده نام دارد. در سجده هم حمد گفته و به پا می خیزیم ولی هرقدر در سجده بیشتر بمانی توفیقت از نماز بیشتر خواهد بود.

نماز چون دفتری است که یک خط در میان رکوع و سجده دارد. روز و شب هفده بار به سوی خدا می رویم و هربار به خودمان بر می گردیم. آنقدر از خدا دور شده ایم که باید از خودمان تا خدا سفر کنیم!

نماز مثال آسمانی با ستون نهان است و دریایی بی کران. هر آنقدر که عظمت اقیانوس نماز را بنگری کرانی بر آن نخواهی دید. سپاس خدایی را سزاست که آدمی را برای عبودیت آفرید و قرآن را برای هدایت  و نماز را کلید در بهشت.

ای نماز ! ای دریچه ی حُسن و نکویی! آنگونه با من باش تا ترکت برایم از مرگ هم سخت تر باشت. ای چون سرو والا و چون آسمان پاک ! مرا تا آنجایی برسان که خدا را با کل وجودم حس کنم ؛ جایی که نه در آن بدی هست و نه گناه. ای آنکه ترکت خلف شرع باشد! با من باش تا جایی که روحم با تن من است!

نماز پاک ترین اعمال و زیباترین عبادات و سالم ترین مناجات و ساده ترین احسان هاست. نماز چون کتابی بی نهایت است که از هر سو آن را بنگری به خیری رسی و از هر جایش آن را بخوانی به علمی رسی.

نماز چون عضوی از بدن روح آدمی است و روح تارک الصلاه چون تنی بی سر است. همانا که باغ ایمان پر از درختان سرو گون ثواب و گل های احسان است ؛ نماز کلید در باغ ایمان است واگر نباشد نه ایمان هست و نه احسان و نه ثواب. به راستی  کدام مسلمی عظمت می چشد و خوشی می بیند که تارک الصلاه باشد؟

ای نماز! چه پاکی و چه منزه ! چه زیبایی و چه جمیل! پس چرا تارک داری!؟

رایحه ی گل های داودی مسجد را فراگرفته است و عالم و آدم چون پرستو های بهشتی بال بال می زنند تا بروند به سوی خدا... همه در انتظار اند.  ناگاه بانگ اذان از آدمی عارف می سازد. نماز جماعت آدمی را به یاد گلستانی می اندازد که در آن از رنگی ترین گل ها تا ساده ترین اش همه و همه در حال عبودیت خدای تعالی هستند.

به راستی که قنوت آدمی را به دنیایی دگر می برد! چه لحظه ی زیبایی است. ربنا را که می گویم دیگر نمی دانم کجایم در آسمان یا زمین ؛ نزد خود یا خدا!!

رکوع! ... چه لحظه ی شیرینی است . تو را غرق در دریای معرفت می گرداند و تو می دانی که دگر بار مست معرفت الهی خواهی گشت. شیرینی رکوع تلخی گناهان را به باد فراموشی می سپارد. به سجده که می روی ، نزد خدا چون شید نورانی و چون ماه زیبا می شوی و گویی ستارگان را در جهنم حسد قرار می دهی.

نماز چون دری به سوی بهشت است. بهشتی که به جای شمع و گل و پروانه و خورشید و ماه ، سعادت و خوشبختی و سرزندگی با خود دارد.

ملائک به سویت می آیند و برکه ی وجودت را اقیانوس می کنند تا بروی به سوی خدا و به راستی که وضو چه لحظه ی دلچسبی است. گویا جهانی دگر بار تو را می نگرند و خدا نیز به تو خیره شده است. چه صحنه ای دلنشین تر از وضو و چه عبادتی زیبا تر از نماز!

حمد و توحید همه و همه رایحه زندگی دارد. وای بر مومنی که بوی مرگ داشته باشد و سوی شیطان رفته باشد. کسی با نماز همراه نشد مگر آنکه یزدان بر او بخشید و لطف رحمت شامل او گرداند.

تشهد یاد آور همان کلمه ایست که از اول پایش بودیم و باید می بودیم و کلمه ای که قلب را تسکین می بخشد و زندگانی را برکت. عدل خداوندی را دگر بار سلام گون به یاد می آوریم و بر همه ی آنان که در راه نماز زندگی بخشیدند صلوات می گوییم. پس چه لحظه ی زیبایی است!

الهی! حمد و ثنا تو را سزاست که مرا آدمی آفریدی و بر من نماز را هدیه دادی و با اسلام بر من زندگی بخشیدی. مرا ققنوس وار با نماز همنشین گردان و نگیر ز من این شیرین عبادتت را و مرا مثال همان امیری گردان که نماز برایش زندگی بود و سجود برایش مستی. مرا چنان گردان که دوری از نماز برایم به تلخی مرگ برای ظالمان بود.  با اینکه علم بر آن دارم که از خودم هم به خودم نزدیک تری اما چه کنم که انسانم و گاه آنقدر فراموشت می کنم که شیطان را در خود نظاره می کنم. پس ببخش بنده ات را که"انک انت التواب!"

همچو موری اندر این خرمن خوشم                   تا فزون از خویش باری می کشم

هـان بــگـو لاحـولها انـدر مـکــان               از زبان تنها نه بلک از عیـن جان

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




منبع : سايت علمي و پژوهشي آسمان

 

 

توجه.

برای حمایت از سایت ما و ایجاد انگیزه برای سایت ما برای گذاشتن بیشتر تحقیقات و جواب سوالات کتاب ها بصورت رایگان برای شما  ، بر روی لینک های زیر هر چند بار خواستید (بعد خواندن مطلب یا قبل از آن ) کلیک کنید :

لیست کلیه اقدام پژوهی ها

لیست کلیه تحقیقات و تجربیات ارتقای شغلی دبیران

لیست کلیه پایان نامه ها

لیست کلیه مقالات و تحقیقات

لیست کلیه پروژه های آماری

لیست کلیه پروژه ها کارآموزی و مالی

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 فروردین 1393 ساعت: 16:38 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(54)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس