سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
پاسخ فعالیت های درس 1 آمادگی دفاعی نهم امنیت و تهدید
جواب فعالیت های درس ۱ (یک ) دفاعی نهم ——————————————– فعالیت شماره ۱ درس ۱ دفاعی نهم: با اعضای گروه خود بحث کنید که چرا انسان های نخستین غارها را به عنوان اولین محل زندگی خود انتخاب کردند؟ همچنین نتیجه گیری و یادداشت کنید
چند نفر از بچه ها را پلیس مدرسه بگذاریم – گزاشتن نگهبان برای درب ورودی مدرسه-عدم استفاده از موادی که قابلیت اشتعال دارند-روی شیشه های بزرگ برچسب بزنیم و ….
_اگر پلیس راهنمایی و رانندگی و پلیس انتظامی یا کلانتری ها در جامعه حضور نداشته باشند یا نیروهای مسلح کشور از مرزهای آبی، خشکی و هوایی کشور مراقبت نکنند چه اتفاقی می افتد؟
پاسخ ( جواب):
باعث هرج و مرج در جامعه میشود و مقررات راهنمایی و رانندگی رعایت نمیشوند- دشمنان به فکر تجاوز به کشور ما می افتند و امنیت کشور از بین می رود
——————————————–
جواب فعالیت های درس ۱ دفاعی نهم
فعالیت شماره ۲ درس ۱ دفاعی نهم:
اگر در کشور امنیت برقرار باشد این امنیت چه آثار مثبتی در پی خواهد داشت؟
امنیت موجب برقراري آرامش مردم و پیشرفت اقتصادي کشور می شود و همچنین باعث افزایش قدرت نظامی در برابر دشمنان نیز می شود
تعریف ساده ی امنیت؟
ساده ترین تعریف امنیت چیست ؟
پاسخ (جواب): امنیت یعنی دور بودن از خطراتی که جان مال عقاید و ارزش های ما را تهدید میکند
در ساده ترین تعریف، تهدید یعنی خطرات و عواملی که امنیت ما و کشور را از بین ببرد.امنیت یعنی دور بودن از خطراتی که علیه منافع مادي (جان، مال، سرزمین و … )و ارزش هاي معنوي (دین، فرهنگ، اعتقادات و …) ما وجود دارد.
ابعاد امنیت: امنیت ملی- امنیت سیاسی – امنیت اقتصادی-نظامی -سیاسی و فرهنگی-زیست محیطی
_سیدحسن یکی از دامداران روستای احمدآباد است. او امروز که گوسفندان را به کوه برده بود، با دوربین شکاری خود، دو قلّده گرگ درّنده را در ارتفاعات حوالی روستا دیده است. او غروب برای سایر دامداران توضیح می دهد که گرگ ها جثهٔ بزرگی داشتند و از راه دور گلهّ های گوسفند روستا را زیرنظر داشتند. مشهدی بهادر می گوید: برادر همسر من از روستای مجاور تماس گرفته که دیشب گرگ به گوسفندان آنها حمله کرده و تعدادی از گوسفندان را دریده است! به نظر شما اقدامات دامداران و اهالی روستا چه خواهد بود؟ چند مورد را برشمرید.
تعداد بیشتری سگ برای نگهبانی قرار میدهتد هم چنین در آغل و طویله را قفل میکنند و افرادی را برای نگهبانی مستقر میکنند ————————————————- جواب فعالیت درس ۱ دفاعی نهم جواب فعالیت ۳ درس ۱ دفاعی نهم: در گذشته های دور چه خطراتی جامعه را تهدید می کرده است؟
پاسخ (جواب) :قحطی – خشک سالی – حمله حیوانات وحشی – سرما و گرمای زیاد – حمله سایر قبایل
سایر سوالات درس یک دفاعی نهم :
اگر گروه هاي مرزبانی دریایی از مرزهاي آبی نگهبانی نکنند، چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد؟
پاسخ :
ممکن است دشمن از راه دریا به خاك ما تجاوز کند یا دزدان دریایی امنیت کشتی هاي تجاري ما را به خطر بیاندازند . نقش مرزبانان در تأمین امنیت کشور را برشمرید.
۱- کنترل عبور و مرور از مرز ( تسهیل عبور و مرور مجاز و مانع رفت و آمد غیر مجاز ) ۲- جلوگیري از انتقال کالاهاي غیر مجاز ۳- حراست از مرزهاي کشور در مقابل تجاوز خارجی ۴- جمع آوري اطلاعات از وضع نیروهاي خارجی و ارائه آن به مرکز کشور ۵- کمک به مرزنشینان براي بهبود وضع زندگی شان
امروزه چه خطراتی جامعه و کشور ما را تهدید می کند؟ تحریم اقتصادي- تهاجم فرهنگی- تهاجم نظامی- اعتیاد و … «تهدید» از چند جنبه قابل مطالعه است ؟ برخی از تهدیدات طبیعی هستند، مانند زلزله، سیل، توفان و … و برخی منشأ انسانی دارند که خود دو نوع است : تهدید سخت و تهدید نرم تهدید هاي انسانی چند نوع هستند ؟ ۱- تهدید سخت ۲- تهدید نرم تهدید سخت چیست ؟ اگر کشوري ، کشور دیگر را تهدید به حمله ي نظامی کند ، تهدید از نوع سخت است . تهدید نرم چیست ؟ اگر ارزش ها ، باور ها و اعتقادات یک جامعه هدف قرار بگیرند ، تهدید از نوع نرم است . هدف تهدید نرم چیست ؟ تهدیدات نرم با این هدف صورت می گیرند که یک ملت از ارزش هاي خود دست بردارد و به ارزش هاي دیگران تمایل پیدا کند . چرا تهدید در مقابل امنیت قرار دارد ؟ زیرا هدف تهدید از بین بردن امنیت است.
نمونه اي از تهدید کشورهاي استعمارگر را نام ببرید ?
نظام سلطه گر آمریکا که براي جلوگیري از فعالیت هاي صلح آمیز هسته اd کشور ما را به حمله نظامی، تحریم اقتصادي و … تهدید می کند.
نمونه سوالات و پاسخ درس اول آمادگی دفاعی نهم :
1-حدیثی از پیامبر اکرم (ص) درباره امنیت بیان نمایید؟
" نعمتان مجهولتان ،الصحه و الامان " دو نعمت که قدرشان شناخته نمی شود ، سلامتی و امنیت است .
2- از نظر مقام معظم رهبری امنیت در جامعه موجب چه پیشرفت هایی می گردد؟
امنیت برای یک ملت جزو اساسی ترین نیازهاست ، اگر امنیت باشد ، پیشرفت به وجود می آید ، علم رشد می کند ، اقتصاد شکوفایی پیدا می کند و سازندگی در جامعه ایجاد می شود.
3-یکی از مهمترین نیازهای فطری و ضروری انسان چیسـت ؟
امنیت
4- یکی از مهمترین دلایلی که باعث پیدایش شهرها شده چیست ؟
نیاز مشترک انسانها به امنیت
5-چرا انسان هاي نخستین ، غارها را به عنوان اولین محل زندگی خود انتخاب کردند ؟
براي در امان ماندن از خطرات طبیعی و سرما و گرما
6- چرا در گذشته مردم یک روستا یا یک شهر در قلعه اي بزرگ زندگی می کردند ؟ چرا آنان اطراف شهر خود دیوار (برج و بارو) می کشیدند؟
براي دفاع از خود در مقابل دشمنان
7-الف) اگر پلیس راهنمایی و رانندگی و پلیس انتظامی یا کلانتري ها در جامعه حضور نداشته باشند ، چه اتفاقاتی راپیش بینی می کنید؟
مقررات راهنمایی و رانندگی رعایت نمی شود و باعث ایجاد ترافیک می شود
باعث هرج و مرج واختلاف در بین مردم می شود .
ب) اگر روزي نیروهاي مسلح کشور از مرزهاي آبی، خشکی و هوایی کشورمان مراقبت نکنند ! چه اتفاقاتی را پیش بینی می کنید ؟
دشمنان به فکر تجاوز به کشور ما می افتند و امنیت کشور ما از بین می رود .
8- ساده ترین تعریف امنیت چیست ؟(امنیت را تعریف کنید؟)
امنیت یعنی دور بودن از خطراتی که علیه منافع مادي (جان، مال، سرزمین و ... )و ارزش هاي معنوي (دین، فرهنگ، اعتقادات و ...) ما وجود دارد.
9- اگر در کشور امنیت برقرار باشد، چه آثار مثبتی درپی خواهد داشت؟
امنیت موجب برقراري آرامش مردم وپیشرفت اقتصادي کشور می شود .و همچنین باعث افزایش قدرت نظامی در برابر دشمنان نیز می شود .
10- ساده ترین تعریف «تهدید» چیست ؟(تهدید چیست؟)
تهدید یعنی خطرات و عواملی که امنیت ما و کشور را از بین ببرد .
11-در گذشته هاي دور چه خطراتی جامعه را تهدید می کرده است؟
قحطی - خشک سالی
حمله حیوانات وحشی -سرما و گرماي بیش از حد
حمله قبایل وحشی و ...
12- اگر گروه هاي سیار مرزبانی دریایی از مرزهاي آبی نگهبانی نکنند، چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد؟
ممکن است دشمن از راه دریا به خاك ما تجاوز کند یا دزدان دریایی امنیت کشتی هاي تجاري ما را به خطر بیاندازند .
13- نقش مرزبانان در تأمین امنیت کشور را برشمرید.
1- کنترل عبور و مرور از مرز ( تسهیل عبور و مرور مجاز و مانع رفت و آمد غیر مجاز )
2- جلوگیري از انتقال کالاهاي غیر مجاز
3- حراست از مرزهاي کشور در مقابل تجاوز خارجی
4- کمک به مرزنشینان براي بهبود وضع زندگی شان
١4 - امروزه چه خطراتی جامعه و کشور ما را تهدید می کند؟ *
مقدمه:همه ی ما بچه ها همیشه در کودکی آرزوی دیدن ادم فضایی را داشته ایم و شاید هم چنان داریم.گاهی انقد مشتاق این موضوع هستیم که در خواب و رویا آن ذا می بینیم…
تنه ی انشا:من همیشه در آرزوهایم دیدن ادم فضایی بوده و شب ها لب پنجره ی اتاق می نشستم و به آسمان سیاه و ستاره های چشمک زن نگاه می کردم و از همان جا با آدم فضایی ها صحبت می کردم.همیشه می گفتم که چرا من را به پیش خود نمی برید؟!
همیشه در کتاب های داستان کودکیم ادم فضایی ها را مانند موجودات عجیب و غریب معرفی کرده اند و من در تصوراتم ان ها را مانند موجوداتی سبز رنگ با سه چشم بزرگ و قدهای کوتاه می دانستم..در همین شب هایی که باز هم با آدم فضایی ها حرف می زدم لب پنجره ی اتاق به خواب می رفتم و در خواب ،خود را در حجایی پر از چاله دیدم که پر بود از صخره ها و پستی بلندی ها ..ناگهانهمان موجود سبز رنگتصوراتم را در واقعیت دیدمکه به سمت من می اید و با زبان عجیب و غریب خود با من حرف می زند.من در /ان لحظه بسیار خوشحال بودم که در نهایت به آرزویم رسیده ام،اما در همین حین از خواب پریدم و خود را لب پنجره ی اتاق دیدم ..درست است که از این موضوع و این رویا سال ها می گذرد اما من هم چنان بعداز سال ها که به آن رویا فکر می کنم لبخند بر لب هایم می نشیند و در چشمانم ستاره ها دوباره چشمک می زنند.
نتیجه گیری:هیچ آرزویی دست نیافتنی نیست..بلکه این خود ما هستیم که بافکر های اشتباه آن ها را غیر ممکن می دانیم.این ارزو ها چه در رویا و چه در واقعیت ،رسیدنشان حقیقت دارد تنها کمی تلاش و انگیزه می خواهد….
انشاء در مورد آدم فضایی تخیلی مقدمه برای آدم فضایی
انشا تحقیق درباره آدم فضایی ها انشا قشنگ در مورد ادم فضایی برای پایه نهم درس یک صفحه ۲۱
مقدمه : از کودکی تا بزرگسالی سوالی که برای همه ی ما پیش آمده این بوده که آیا آدم فضایی ها وجود دارند؟ برخی از ما ترس این را داشتیم که یک وقت آدم فضایی ها ما را با خود نبرند و برخی می گفتیم چرا من را پیش خود نمی برید؟!
انشا : من همیشه در آرزوهایم دیدن ادم فضایی بوده و شب ها لب پنجره ی اتاق می نشستم و به آسمان سیاه و ستاره های چشمک زن نگاه می کردم و از همان جا با آدم فضایی ها صحبت می کردم.همیشه می گفتم که چرا من را به پیش خود نمی برید؟!
همیشه در کتاب های داستان کودکیم ادم فضایی ها را مانند موجودات عجیب و غریب معرفی کرده اند و من در تصوراتم ان ها را مانند موجوداتی سبز رنگ با سه چشم بزرگ و قدهای کوتاه می دانستم..
در همین شب هایی که باز هم با آدم فضایی ها حرف می زدم لب پنجره ی اتاق به خواب می رفتم و در خواب ،خود را در حجایی پر از چاله دیدم که پر بود از صخره ها و پستی بلندی ها ..
ناگهان مان موجود سبز رنگ تصوراتم را در واقعیت دیدم که به سمت من می اید و با زبان عجیب و غریب خود با من حرف می زند.من در آن لحظه بسیار خوشحال بودم که در نهایت به آرزویم رسیده ام،اما در همین حین از خواب پریدم و خود را لب پنجره ی اتاق دیدم ..
درست است که از این موضوع و این رویا سال ها می گذرد اما من هم چنان بعد از سال ها که به آن رویا فکر می کنم لبخند بر لب هایم می نشیند و در چشمانم ستاره ها دوباره چشمک می زنند.
نتیجه گیری : هیچ آرزویی دست نیافتنی نیست..بلکه این خود ما هستیم که بافکر های اشتباه آن ها را غیر ممکن می دانیم.این ارزو ها چه در رویا و چه در واقعیت ،رسیدنشان حقیقت دارد تنها کمی تلاش و انگیزه می خواهد.
انشای واقع گرایانه در مورد آدم فضایی ها
یادم می آید که از دوران بچگی همیشه از فیلم های تخیلی و فضایی خوشم می آمده است. از فیلم هایی که آدم فضایی های بد! به آدم زمینی های خوب! هشدار می دادند که به زمین حمله خواهند کرد تا فیلم هایی که آدم فضایی های خوب از بخت بد به زمین برخورد می کردند و آدم زمینی های بد آن ها را تحت فشار یا آزمایش قرار می دادند.
با اینکه ظاهر آدم فضایی ها در فیلم های مختلف و با الهام از خلاقیت نویسنده و کارگردان به سبک خاص خودشان طراحی می شوند اما در ذهن اکثر ما آن ها موجوداتی بدون مو، با چشمان سیاه سرد و درشت، لاغر و سر بزرگ و البته ترسناک هستند و همیشه در هاله ای از ابهام و مه قرار دارند.
شاید سال ها قبل آدم فضایی ها برای من واقعی تر بودند، موجودات شروری که قصد تصاحب زمین، خانه و زندگی زمینی ها را داشتند، باید با آن ها مبارزه می کردیم و اجازه ورود و استفاده از منابع زمینی مان را به آن ها نمی دادیم.
اما به مرور که بزرگ تر شدم، آدم فضایی ها از زندگی واقعی من خارج شده و به فانتزی های ذهنم تبدیل شدند، اگرچه هنوز هم از دیدن فیلم های آدم فضایی لذت می برم.
گاهی به این فکر می کنم که آن آدم فضایی ها شاید هرگز واقعی نشوند و در حد فیلم های هیجان انگیز باقی بمانند اما ما آدم زمینی ها که واقعی هستیم، وجود داریم و زندگی می کنیم، اما از زمین و منابع سرشار آن سوء استفاده می کنیم، به طبیعت زیبای آن آسیب می رسانیم و هوای پاک آن را آلوده می کنیم.
ما زمینی ها اگر سال ها به همین رویه ادامه دهیم و خاک پاک این کره خاکی را آلوده کنیم آن گاه شاید به آدم فضایی هایی تبدیل شویم که برای به دست آوردن خاک، هوا و زندگی، دست به دامان کرات دیگر و حتی زمینی های آن کرات شده و به زندگی های آن ها دست درازی کنیم …
شاید ما آدم فضایی های فیلم های آن ها باشیم که با شرارت به سرزمین شان هجوم برده و آن را اشغال کنیم!!!
گاهی به نظرم می رسد در فیلم هایی که ساخته می شود ما سرگذشت خودمان را در سال های نه چندان دور به تصویر می کشیم!
انشای واقع گرایانه در مورد آدم فضایی ها
یادم می آید که از دوران بچگی همیشه از فیلم های تخیلی و فضایی خوشم می آمده است. از فیلم هایی که آدم فضایی های بد! به آدم زمینی های خوب! هشدار می دادند که به زمین حمله خواهند کرد تا فیلم هایی که آدم فضایی های خوب از بخت بد به زمین برخورد می کردند و آدم زمینی های بد آن ها را تحت فشار یا آزمایش قرار می دادند.
با اینکه ظاهر آدم فضایی ها در فیلم های مختلف و با الهام از خلاقیت نویسنده و کارگردان به سبک خاص خودشان طراحی می شوند اما در ذهن اکثر ما آن ها موجوداتی بدون مو، با چشمان سیاه سرد و درشت، لاغر و سر بزرگ و البته ترسناک هستند و همیشه در هاله ای از ابهام و مه قرار دارند.
شاید سال ها قبل آدم فضایی ها برای من واقعی تر بودند، موجودات شروری که قصد تصاحب زمین، خانه و زندگی زمینی ها را داشتند، باید با آن ها مبارزه می کردیم و اجازه ورود و استفاده از منابع زمینی مان را به آن ها نمی دادیم.
اما به مرور که بزرگ تر شدم، آدم فضایی ها از زندگی واقعی من خارج شده و به فانتزی های ذهنم تبدیل شدند، اگرچه هنوز هم از دیدن فیلم های آدم فضایی لذت می برم.
گاهی به این فکر می کنم که آن آدم فضایی ها شاید هرگز واقعی نشوند و در حد فیلم های هیجان انگیز باقی بمانند اما ما آدم زمینی ها که واقعی هستیم، وجود داریم و زندگی می کنیم، اما از زمین و منابع سرشار آن سوء استفاده می کنیم، به طبیعت زیبای آن آسیب می رسانیم و هوای پاک آن را آلوده می کنیم.
ما زمینی ها اگر سال ها به همین رویه ادامه دهیم و خاک پاک این کره خاکی را آلوده کنیم آن گاه شاید به آدم فضایی هایی تبدیل شویم که برای به دست آوردن خاک، هوا و زندگی، دست به دامان کرات دیگر و حتی زمینی های آن کرات شده و به زندگی های آن ها دست درازی کنیم …
شاید ما آدم فضایی های فیلم های آن ها باشیم که با شرارت به سرزمین شان هجوم برده و آن را اشغال کنیم!!!
گاهی به نظرم می رسد در فیلم هایی که ساخته می شود ما سرگذشت خودمان را در سال های نه چندان دور به تصویر می کشیم!
انشای تخیلی درباره سفر به مریخ و آدم فضایی ها
در سفر مریخ ثبت نام کرده بودم که امروز نوبت نشستن در سفینه ی فضایی و سفر به سوی مریخ شد.با چند نفر دیگر لوازمی که نیاز داشتیم را جمع کردیم و سوار سفینه شدیم.
مسیر ما طولانی بود اما با سرعتی که سفینه داشت زود به مریخ رسیدم، در مریخ باید به دنبال کشف چیزهای تازه باشیم شاید هم بتوانیم آدم فضایی ها را اینجا ببینیم.
بعد از رسیدن به مریخ کمی استراحت کردیم و صبح امروز باید ماموریت خود را شروع کنیم. هر کدام از ما باید به مکان های مشخص شده از قبل سری بزند و مشاهدات خود را ثبت کند.
مناطقی که من باید بررسی کنیم خیلی گسترده است. آماده می شوم و راه می افتم. از میان کوه های عجیب مریخی عبور می کنم و نمونه های خاک و سنگ را برای آزمایش بر می دارم.
تقریبا مسیر زیادی پیموده ام و از سفینه دوره شده ام. ناگهان نور عجیبی می بینیم که به دفعات ظاهر می شود و خیلی سریع ناپدید می شود. سعی می کنم منبع نور را پیدا کنم. به دنبال نور می روم. چیزی که می بینم باور کردنی نیست. سفینه ای شبیه سفینه ی خودمان اما خیلی بزرگ تر پایین کوه وجود دارد.
موجودات عجیبی کنار آن راه می روند با صدایی که برای من قابل فهم نیست با هم ارتباط صحبت می کنند. فکر می کنم به یک کشف مهم دست یافته ام. می خواهم به آن ها نزدیک تر شوم و اگر بتوانم با آن ها ارتباط برقرار کنم.
ناگهان احساس می کنم کسی روی شانه ام می زند، بر می گردم: یکی از همان موجودات است که دستش را روی شانه ام گذاشته و با تعجب مرا نگاه می کند و به من اشاره می کند که پیش دوستانش برویم.
با هم به طرف سفینه ی موجودات فضایی راه می افتیم و زمانی که به کنار سفینه می رسیم همه ی آن موجودات با دیدن من شگفت زده می شوند.
زبان آن ها را متوجه نمی شوم اما موجودات فضایی مرا راهنمایی می کنند و کل سفینه را به من نشان می دهند و از من می خواهند نشان دهم که از کجا آمده ام، من هم عکس زمین را برایشان می کشم و با اشاره به آن ها توضیح می دهم که روی زمین زندگی می کنم و دوستانی دارم که با آن ها به مریخ سفر کرده ام و باید پیش آن ها برگردم.
با یک نفر از موجودات فضایی به طرف سفینه بر می گردم اما کسی آن جا نیست و همه ناپدید شده اند، شاید هم از ترس این موجودی که همراه من است خودشان را مخفی کرده اند.
پیش سفینه ی آدم فضایی ها بر می گردم و مجبور می شوم بقیه عمرم را کنار آن ها زندگی کنم و زبان شان را یاد بگیرم.
موضوع انشا در مورد آدم فضایی
موضوع انشا: آدم فضایی
گوپ، گوپ، گوپ. این صدای بلند برای چیست؟ می دوم سمت پنجره ی اتاقم، به حیاط نگاهی می اندازم؛ چیزی نمی بینم؛ صدا قطع شده است. نه!!! می بینم؛ صدا این بار وحشتناک ترشده.( هاهاها، هوهوهو، یوهو... ) صدا ازکجا می آید؟ به سمت چپم نگاه می کنم؛ به خانه ی همسایه مان. نورهای رنگی یکی پس ازدیگری می تابندواین صدا ها پشت سر هم تکرار می شوند. شما می دانید این چیست؟ من می دانم؛ این صدای یک آدم فضایی ست واین نورها برای بشقاب پرنده اش است. ولی این آدم فضایی این جا چه می کند؟ آهان امده تا زمین را ببیند! شاید هم بنزین بشقاب پرنده شان تمام شده! نه... امده تا همسایه ی ما را به فضا ببردو... در تفکرات خودم غرق بودم که سایه ای روی پنجره افتاد وبه سمت در رفت؛ اوه، امده تا من را هم به فضا ببرد. چه لحظات ترسناکی بود؛ قدی نزدیک دو متر داشت، وزنی حدود یکصد کیلو، با کله ای بزرگ وموهایی مثل پشم گوسفندان ایرانی، چشمانی خماروبینی بزرگ و وحشتناکی که سوراخهایش مثل تونل قطاربود. وااای، درمی زند. در خانه را می زند؛ آیا در را به روی این ادم فضایی زشت و بی رحم وآدم خوارباز کنم؟ اخر امده من را به فضا ببرد. شاید هم امده من را بخورد! هرچه باشد او خوفناک است ومن را صدا می زند!! چه عجب اسم من را هم می داند! پس با نقشه ی قبلی وبا برنامه ریزی امده. چی!؟ خوب گوش می کنم چه صدای آشنایی! به سمت در می روم وبا هزار صلوات در را باز می کنم وچشمانم از تعجب گرد ولبانم تا بنا گوش به خنده باز می شود؛ آیا می دانیدچرا؟
آدم فضایی وحشتناک، زشت وبی رحم وادم خواری که می خواست من را بخورد؛ پسر همسایه مان بوده که در حیاط خانه شان رقص نوری را که برای تولدش اماده کرده بود را امتحان می کرده وحالا امده بود تا مرا به تولدش دعوت کند. به نظر شما ایا به تولد این آدم فضایی زشت بروم؟
نوشته: گزل پشمکی کلاس نهم
موضوع انشا : آدم فضایی
آدم فضایی کوچک به آسمان نگاه می کرد .او غرق در اندیشه بود.چراغ های سوال ،یکی پس از دیگری به خانه ی خاموش ذهنش روشنایی می بخشیدند.به سرعت به سوی پدر شتافت.پرسش های ذهنش بر روی کاغذ سخن جاری شد.پدر!آیا در کیلومتر ها آن ور تر،در کهکشان راه شیری،در زهره و زمین و زحل،موجودی هست که قلب در وجودش بتپد و خون در رگ هایش جاری باشد؟ پدر لبخندی زد و گفت آری.در آن دور دست ها ،موجودی است که قلبی مملو از علاقه و عشق و عاطفه در هستی اش می تپد و خونی به رنگ سرخ در رگ های غیرتش جاری است.آنها موجوداتی لبریز از فهم و درک و دانایی هستند.موجوداتی که حق و عدالت و انصاف را از ناراستی ها جدا می سازند.موجوداتی که در جای جای سرزمینشان در پی یاری مظلوم اند.آنها انسان اند ،انسان.اشرف مخلوقات. آدم فضایی قصه ما ساعت ها در آسمان رویا و خیال در حال پرواز بود تا تصمیم گرفت به زمین سفر کند.او بال های خود را گشود و راهی شد.روز ها و ماه ها و سال ها طول کشید تا به زمین برسد.در راه، سیاه چاله ها و ستارگان و شهاب سنگ ها از سرعت بی نهایت او می کاستند و بر انتظار می افزودند. وقتی با ذوق و شوق بسیار پا بر زمین نهاد،بویی که استشمام می کرد او را آزار داد.این،بوی ناله های خاموش کودکان بی گناه است.بوی بی عدالتی و ناحقی که در تک تک این خشکی ها ریشه کرده.بوی سرد گرسنگی فقیران و غم فراق عاشقان قدمی دیگر برداشت. اما صداهایی گوش خراش قلب کوچکش را تکه تکه کرد.صدای تلخ فریاد های مردم فلسطین و عراق و سوریه ها ،صدای رسای استعمار و تنفس آلوده ی زمین . او در جای خود مات و مبهوت ماند.زیرا از زبان پدر چیز دگر شنیده بود.گویا سرزمین خیالش جهنمی بیش نبود.آدم فضایی کوچک ما به کهکشان خود بازگشت و تا سالیان ساااال به نوه ها و نتیجه ها و نبیره هایش گفت(انسان ها ،دگر انسان نیستند )
موضوع انشا : آدم فضایی
میخواهم خاطره ای ازرفتن من ودوستانم به فضا ودیدن ادم فضایی ها را برای شما معرفی کنم . زمانی که به محل پرتاب سفینه رسیدم دیدم که همه ی بچه ها درحال اماده شدن هستند ولباس های مخصوص فضا نوردی رامی پوشند وهمه خوشحال بودند من هم از خوشحالی درپوست خود نمی گنجیدم شروع به پوشیدن لباس مخصوص کردم وازاین که تاچند دقیقه ی دیگر بادوستانم درفضا خواهم بود شادی می کردم دراین هنگام مسئول سفینه گه ما به اومهندس می گفتیم :گفت بچه ها سوارشوید ماهمگی سوار سفینه شدیم وسفینه پرید وبه آسمان رفت ازمیان ستاره های زیبا وسیاره ای منظومه شمسی می گذشتیم سفر واقعاتماشایی بودسیاره ی مشتری نپتون پلوتون زحل که ازهمه ی آن ها زیباتر بود را دیدیم حلقه ای طلایی وزیبا دور زحل را فرا گرفته بوداز کنار خورشید که گذشتیم دلمان می خواست به آن نزدیک شویم اما گرمای زیادآن مانع ازآن شدکه به آن نزدیک شویم دوستم که خیلی هیجان زده شده بوددستش رااز سفینه بیرون آوردامادست اورا گرمی وحرارت خورشیدسوخت وتاول زدبعداز آن تصمیم گرفتیم به کره ی ماه برویم سطح کره ی ماه حفره های زیادی داشت و شبیه به پنیر بود مشغول نگاه کردن به اطراف بودیم که دیدیم از پشت بلندی های سطح ماه شاخک هایی درحال تکان خوردنوقتی دقت کردیم متوجه شدیم جاندارانی باشاخک هایی بلند و چشمانی از حدقه بیرون آمده که روی کره ی ماه ساکن بودندماراتماشا و کنترل می کردند همین هنگام چند چیز تیز شبیه تیر به سوی ما پرتاب شد وما همگی ترسیده بودیم هراسان به طرف سفینه دویدیم وسوار آن شدیم آن ها نیز به سفینه حمله کردند وبه آن چسپیدیم ماشروع به جیغ زدن کردیم درحال جیغ ودادبودیم که دیدیم یکی از آدم فضایی ها به سفینه ی ما چسپبد ه است ولی به دلیل سرعت زیادی که سفینه داشت ازآن جدا شد وبر روی سطح ماه افتاد.
موضوع انشا: آدم فضایی
اگر یک روز غول چراغ جادو به پیش شما بیاید و بگوید تنها میتوانید یک آرزو بکنید ، آن آرزو چیست؟ از خودم شروع میکنم! اگر تنها میتوانستم یک آرزو بکنم ، یک آدم فضایی بزرگ ، قوی و با امکانات مجهزی که انسان ها هنوز آنها را اختراع نکردند و برایشان جای تعجب بود میخواستم و اینکه تمام دستورات من رو دونه به دونه انجام بدهد! انوقت میتونستم با یک تیر هزار نشان رو بزنم اینگونه تفنگ کوچک کننده آدم فضایی ام را با خود به مدرسه میبردم و معلم هایم را کوچک میکردم! انوقت نه خبری از زنگ های زل زدن به تخته و گیج شدن بود ، نه خبری از امتحان...! اینگونه قهرمان تمام همکلاسی هایم میشدم یا اینکه میتوانستم از آدم فضایی ام بخواهم یک لیزر چشمی برایم درست کند تا بتوانم همه چیز را با لیزرم پودر کنم انوقت یک فروشگاه بزرگ میزدم و هرکسی که از من خرید نمیکرد را تهدید به پودر شدن میکردم ! اصلا چه کاری است؟ به آدم فضایی ام دستور میدادم یک ربات غول پیکر زد گلوله برایم بسازد و انوقت خودم میتوانسم سرقت مسلحانه ای به بانک ها داشته باشم!! یا حتی بهتر! میتوانستم جنگ جهانی سوم را راه بیاندازم! یا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنم! یا اینکه دانشمندارو مجبور کنم راه همیشه زنده بودن رو پیدا کنن!.. یا.. یا.. یا... متاسفانه خبر رسیده غول چراغ جادو فقط علاالدین رو دوست داره و سمت من نمیاد! یعنی چی؟ انقدر خواسته هام ترسناکن؟ اصلا مهم نیست! راه های دیگه ای برای تبدیل شدن به یه رئیس جمهور جنگ جهانی راه اندازه معلم اندازه مورچه کن ، مُشتری پودر کُن و... وجود داره!
پی نوشت : لطفا این صفحه از افکارم رو به دست معلم هام ندین.
موضوع انشا: آدم فضایی
ادم فضایی که من میشناسم نه ان ابر قهرمان های فیلم های تخیلی شما است و نه یک ربات با تجهیزات به روزی است که در کتاب ها نوشته اند . ادم فضایی که من سراغ دارم یک فرد سرد است و با هیچ انسانی گرم نمیگیرد ادم فضایی که من میشناسم بیشتر از 400 سال عمر کرده است و شغل های مختلفی را داشته است. او یک استاد دانشگاه است ،مانند انسان ها زندگی می کند . از قدرت هایش استفاده نمیکند و ماسکی بر چهره نمیزند او هم تمام احساسات را دارد ،گریه میکند، عاشق می شود ،میخندد،بیمار می شود ،دلتنگ و نگران می شود... ادم فضایی من دیگر زمین خود را خانه خود می داند ،انسان را هم یک فرد ی می داند که فقط درخواست کمک دارد ،زندگی اش را بیهوده میگذراند . ادم فضایی من مرگ انسان های خوب و بیگناه را با چشمان خود دیده است،عشقش را از دست داده است،او مرگ کودکان زیر 5 سال را دیده است،دیگر برایش همه چیز زمین عادی شده است،مرگ و خونریزی و جنگ و کشت و کشتار... دیگر وحشی بودن و طمع داشتن انسان ها برایش مانند پیام های بازرگانی حوصله بر شده است . او هر روز میبیند که یک کتاب یا یک فیلم درباره ی قدرت های ادم فضایی ها از زیر دست انسانهاساخته میشود،وهر روز میبیند در مدارس انشائی باموضوع ادم فضایی به دست دانش اموزان مینویسند و همه ی اینها هم به یک موضوع اشاره میکند یک ادم فضایی که جهان را نجات میدهد . در این حال که ان ادم فضایی به نادانی مردم پوزخند تلخی میزندو هرچه از ماندنش در زمین میگذرد میفهمد ک دیگر زمین جای زندگی نیست.
موضوع انشا: آدم فضایی
ادم فضایی ،منظور از ادم فضایی چی هست یا چی میتونه باشه من که نمیدونم البته اون همه دانشمند هنوز کشف نکردن بعد من با این معلوماته کم و سطح سوادم که در مقابله انها از یه بیسواد هم کمتره میتونم بفهمم . از ادم فضایی به نظره من چند نمونه میشه برداشت کرد ، به ادمی که به فضا سفر کرده و این لقب نصیبت شده مثلا ما ایرانی ها وقتی میریم سفر زیارتی لقب اون شهر میاد کناره اسممون و طرف میشه مثلا کربلایی محمد یا حاج حسین ، شاید این هم مثل اونه و اسم فضایی اینجوریه که شده آدم فضایی ، شاید هم نه شاید ادم هایی مثل ما تو فضا زندگی میکنند ، ولی خب مگه ممکنه ؟ مگه میشه مگه داریم بدونه آب و غذا و حتی هوا ممکن نیست اخه شنیدم که اونجا تو فضا نه آب هست نه غذا پس چطور ادمی یا موجودی میتونه زندگی کنه یا اصلا نفس بکشه چون اکسیژن هم ندارند جالبه ، احتمالا اونا هم همینطور که ما مشتاقیم بریم سیاره شون اونا هم کنجکاون که بیان زمین ، اگه بیان به خاطره زیبایی هایی که داریم فک کنم خیلی ازینجا خوششون بیاد حتی بیشتر از سیاره خودشون . یعنی شبیه ما انسانها هستند که بهشون میگن آدم فضایی فک نمیکنم شبیه ما باشن همیشه تو فیلمها دیدم چهره های زشتی دارن ، تو بعضی فیلمها شاخکهایی هم دارند و همیشه هم میخان بیان و زمین رو نابود کنند یا انسان هارو ازبین ببرند و جای انسانهارو بگیرند ولی من که میگم خالی بندیه اگه اونها میخاستن زمین رو یا انسانها را نابود کنند زودتر ازینها که ما عقلمون برسه انجامش داده بودند نمیدونم شاید هم حق با اوناست و من اشتباه میکنم . ولی خب اگه اینطور بود و میخاستن انسانهارو نابود کنند این همه فضانورد و انسان واسه تحقیقات در مورده ماه و ستاره ها و بقیه سیاره های دیگه درسال نمیرفتن فضا . راستش به نظرم اونا خیلی از ما مهمان نواز تر و مهربون ترند ، چراکه کافی فقط یه بار اونا بیان زمین و قیافشون با ما فرق داشته باشه سریع نابودشون می کنیم یا اینکه بیهوششون میکنیم و میفرستیم ازمایشگاه تا دانشمندان تحقیقاتشون رو شروع کنن که چی هستند ،ساختار بدنشون چطوریه و از کجا اومدند و کلی سوال دیگه ، حالا فقط کافیه اونا یه نگاهه چپ به ما کنند دیگه تمومه ماه و بقیه سیاره هارو به گلوله میبندیم اخه کسی نیست بگه دانشمندان عزیز بجای این کارا باهاشون دوست شین تا شاید دوستای خوبی واسه هم بشیم اینجوری که شما مثل موش ازمایشگاهی داری ازمایشش می کنین اگه مهربون ترین موجود هم میشد بازم از کوره در میرفتن و نابودتون میکرد چه برسه به اینکه میگین موجوداته خشن و ترسناکی هستند و از اول بفکره نابودی زمین اند .
کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم با موضوع اذان صفحه ۲۱
مقدمه:بهترین صدایی که باان به ما حس سراسر ارامش و حال خوب تزریق می شود و ز خواب غفلت بیدار می شویم و به رکوع و سجود پرورگار می پردازیم.
تنه ی انشا:صدای بانگ خوش اذان که روزانه پنج بار طنین انداز روح بشریت می شود.و با صدای در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شودو وضو می گیرند و یا به صدا در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شود.و وضو می کیرند و یادر خانه به صورت فرادی و یا در مسجد به صورت جماعت نماز خود را می خوانند و دست به دعا به سمت پروردگار می برند و طلب مغفرت و امرزش می کنند.
صدای اذان حتی یک ثانیه در تمام دنیا قطع نمی شود.ان هم به دلیل این است که زمین گرد است و ساعت طلوع و غروب خورشید در جای جای جهان متفاوت است.بنابراین در هیچ جایه دنیا صدای اذان قطع نمی شود و دائما در حال نواخته شدن می باشد.
اذان که بابزرگی خداوند شروع می شود و بابزرگی خدا و نبود هیچ معبودی جز او به اتمام می رسد.و در این راه برای به صدا در اوردن اذان خیلی از پیامبران و انسان های بزرگ تمام تلاش خود را کرده اند و جان خود را در این میان از دست داده اند تا همیشه اذان به صدا در بیاید تا شاید حتی یک نفر از خواب غفلت برخیزد و دست از گناه بکشد.اذان یکی از هشدارهای بسیار دلنشین و خوش صدای پروردگار می باشد تا یاداور شود برای مردمی که چشم از حقایق دنیا بسته اند و کورکورانه زندگی می کنند و روزانه پنج بار و در یک سال۱۸۲۵ بار این هشدار را به صدا می اورد و این نشان از فرصت های زیاد پروردگار است که بنده ی خود می دهد تا که شاید از راهی اشتباه خود باز می گردد و در مسیر درست و الهی قدم بر دارد.
نتیجه گیری:ما مسلمانان کشور ایران هستیم و مانند سایر کشورهای مسلمان بانگ اذان همیشه نواخته می شود و مانیز باید اذان و نماز و نماز و قران را بخوانیم تا شاید رستگار شویم
موضوع انشا : انشا کوتاه و ساده در مورد اذان با مقدمه و نتیجه گیری
مقدمه :
این انشا را با یاد و نام خداوند آغاز میکنم .
خداوندی که نشانه های مهربانی اش در همه جای جای هستی دیده میشود و صدای زیبای اذان یکی از این نشانه هاست .
انشا اذان
متن انشا :
وقتی به دنیا می آییم اولین جملاتی که در گوشمان زمزمه میشود اذان است .
وقتی کودکی هستیم ساده ترین جملاتی که پدر و مادر ها به ما یاد میدهند جملات ساده و کوتاه اذان است .
وقتی بزرگتر میشویم و غرق در کار و درس میشویم و گاهی از یاد خداوند غافل میگردیم صدای اذان به ما یاد آوریم میکند که موقع نماز است .
وقتی گرفتاریم و به خاطر مشکل و گرفتای مضطرب و بی قرار هستیم صدای اذان به ما آرامش و قوت قلب میدهد چون خدا هست.
اذان از تولد تا مرگ با ما همراه است و به ما یادآوری میکند که خداس هست : « الله اکبر» و چه چیز بهتر از یاد بزرگی خداوند میتواند ما را آرام کند؟
این که وقتی در کار و درس و بی پولی و بیماری و هزار گرفتاری دیگر وقتی فکر میکنیم در این جهان تنهای تنهای هستیم و هیچ یاوری نداریم
صدای اذان به ما یاد آوری میکند که دنیا کوتاه است و تنها محلی است برای گذر و جهانی دیگر محل آرامش ابدی ماست .
به ما یاد آوری میکند که خدا از همه مشکلات ما بزرگتر است.
به ما یاد آوری میکند پیامبر مهربانی همچون محمد مصطفی صل الله علیه و آله داریم که رحمت خداوند برجهانیان است
و هر لحظه میتوانیم به در گرفتاری به او متوصل شویم
و وقتی بین درست و غلط زندگی سرگردان شده ایم از راه و روش او در زندگی پیروی کنیم .
به ما یاد آوری میکند که امامانی داریم از نسل علی علیه السلام که بهترین پیشوایان عالمند . پس چرا باید ترسان و غمگین شویم ؟
اذان ما را به رستگاری حقیقی فرامیخواند . آن هم نه به آرامی و با تاخیر
به ما میگوید به سوی رستگاری «بشتابید » که دنیا کمتر از چشم به هم زدنی خواهد گذشت و فرصت بسیار اندک است.
نتیجه گیری :
در پایان انشای خود از خداوند مهربان سپاسگذارم که حتی وقتی من به خاطر گرفتاری های زندگی از یادش غافل میشوم او من را فراموش نمیکند . شاید اذان صدای ملائکه پروردگار است که من را صدا میزند . چون او خالق من ، بهترین دوستم و تنها تکیه گاه من در زندگی است . من را برای نماز و عبادتش صدا میزند، چون مرا دوست دارد با آنکه از من بی نیاز است.
انشا دوم :
مقدمه :
تاریخچه اذان در اسلام به زمان رسول خدا بر می گردد. در ابتدای ورود پیامبر بزرگوار اسلام به مدینه مسلمانان دور هم جمع شده بودند و برای چگونگی از اوقات نماز چاره اندیشی می کردند. هر کسی نظری می داد. اما چون ایده های آنها به نوعی تقلید از مذاهب دیگر بود،پذیرفته نشد. تا اینکه جبرییل بر پیامبر شعار اذان را ابلاغ کرد. رسول خدا(ص)نیزازعلی (ع) خواست که کلمات اذان را به بلال بیاموزد و از همان زمان بلال،غلام سیاه پوست آزاد شده تازه مسلمان به صورت رسمی مؤذن شد .
انشا در مورد اذان برای پایه نهم
متن انشا :
به دلیل اهمیت اذان،مؤذن نیز به سبب اینکه ذکر و یاد خداوند متعال را در قلب ها زنده می کند و انسان را به استفاده ازآن ثمره و بهره ای که خداوند متعال،برای مؤمنان در نماز قرار داده است دعوت می کند،ارزشی والا دارد.
انشا زیبا در مورد اذان
چنان که امام رضا(ع) از پیغمبر (ص) نقل می کنند که فرمود:
در قیامت مؤذنان ازهمه مردم سر افراز ترند. مؤذن بهترین یاورانسان است تا او بر فرایض خود تنبه پیدا کند. چون گاهی اشتغالات زندگی و ابتلائات مادی چنان انسان را سر گرم می کند که حتی از انجام واجباتش نیز غفلت می کند. در چنین شرایط، کسی که انسان را متوجه غفلت خود می کند، برانسان حقوقی پیدا می کند.
امام سجاد(ع) حق مؤذن را در رساله حقوق این چنین بیان می کند:
“و اما حق اذان گو این است که بدانی او خدایت را به یاد تو می آورد و تو را به حظ و نصیبی که داری،دعوت می کند و او بهترین یاور و کمک تو درانجام واجبی است که خداوند به عهده تو نهاده است. پس او را بر این کار سپاس گوی،همچنان که نیکو کاری را نسبت به خدا سپاس می گویی و باید بدانی که او نعمتی خدادادی است و باید با نعمت خدا خوشرفتاری کنی و در هر حال شکرگزار نعمت های الهی باش.”
امام صادق(ع) در باره ارزش معنوی و پاداش و اجری که خداوند برای مؤذن قرار داده است،می فرماید:
“خداوند برای مؤذن تا آنجا که چشم کار می کند و می بیند و تا وقتی صدایش بلند است،غفران و آمرزش قرار داده و هر تر و خشکی که صدای او را می شنود،اورا تصدیق می کند. هرکس در مسجدی که مؤذن در آن اذان گفته،نماز بخواند،مؤذن در نماز او سهم دارد و هر کس که با اذان او توجه کرده،نماز بخواند،او نیز در قبالش حسنه می گیرد.”
ارزشهایی که برای این عمل بسیار ساده و هدایتگر ذکر شده است نشان می دهد خداوند به کسی که اذان می گوید اجر و پاداش فوق العاده مقرر کرده است و امام سجاد(ع)از آن به عنوان یک نعمت یاد می کند برای کسی که با صوت زیبای خود بانگ اذان را سر می دهد.
نتیجه گیری :
با توجه به این روایات است که در می یابیم حق مؤذن ،حقی است که ادای آن بر ما واجب شده تا ارزش اذان را نیز عمیق تر درک کنیم. ای معبود من ای ارام جانم مرا بخوان,بخوان تا به دعوتت لبیک گویم ودیدارهرزمانی که صدایم کنی آسمان هفتم تنهای تنها فقط من وتو. پیشکش معشوق حقیقی ام .
انشا سوم :
مقدمه :
حال که پس از شنیدن نغمه جان بخش اذان چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوی آسمان تو بالا می آورم ونیت دیدار تو را می کنم .به گفت وگو باتو می نشینم. ستاره های قلبم چشمک زنان نوید بهشت رامیدهندانگار صدای اشنایی گوش جانم رامینوازد.صدایی که بذرعشق و معرفت رادر کویر وجودم میکارد وامیدبه رحمت حق را در دلم زنده میکند.
متن انشا :
اری! اذان صدای ملایکه های خداست که خوش امد می گویند به نمازگزاران و بالهای خود را بر زمین می گسترانند تا فرش زمینیانی باشد که دعوت حق را لبیک گفته اند . نماز! اری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و غنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود چرا که نماز مشق عارفان و عاشقان است ، نماز نور دیده ی اهل یقین است. نمازچشمه جوشان و زلال توحید و معرفت است و نماز وسیله عروج انسان به معراج است.
وقتی به نماز می ایستم با شنیدن ” بسم الله الرحمان الرحیم” ،گل امیدهمچون خنده ای برجانم می نشیند وبا شنیدن والضالین گناهانم برایم تداعی میشوند واشک خوف از چشمانم می بارد.
نورایمان در دلم تابیدن می گیرد و شوق وصل سراسر وجودم را فرا. دلم را آزاد از هر قیدوبندی به طرف آسمان پرواز می دهد تا حرم امن الهی شود چرا که خداوند خود گفته است که در قلب شکسته جای دارد دستانم را همچون مناره های مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند می زنم تا مرا با خود به نوروروشنای هستی ببرند.وقتی به نماز می ایستم خودرا غرق در دریای لطف وکرامت الهی می بینم وحوض کوچک دلم لبریز ازباران وجود واحسان خداوند میشود وسراچه قلبم منور از نور حق میگردد .
آنگاه که در لحظه های تنهایی وبی کسی شکوفه نام خداونداز لبانم میتراود واز خویش رها میشوم وهاله ای ازعشق وروشنایی وجودم را فرا میگرد .چه زیباست لحظه ی نجوای با حق ،چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا پیوستن ،چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی وغرق دریای حق شدن ،چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه از گوشه چشم ،خود را به زیرمی اندازند تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام ویاد خدا ارام می گیرد .
الهی بانگ اشنای اذانت مرا از گلدسته های عشق ومعرفت به سوی سجادهای از رازو نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریک گمراهی را بگذرانم وصراط مستقیم را برگزینم وتو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم خواهم که حسنات ونیکی دنیا وآخرت را عطایم فرمایی و رهایی از اتش دوزخ را نصیبم سازی. خدایا! تو همانی که در مقابل فرشتگان به بندگانت مباهات می کنی که بندگانم به نماز ایستاده اند، تو همانی که جان تشنه ی هر مسلمانی را با نام خودت سیراب می گردانی.
نتیجه گیری :
خدایا تو ارامش دل بی قرارانی، تو نور شب ظلمانی عاشقان وسالکانی.
الهی پس کویر خشکیده ی جان مرابا چشمه زلال نماز ابیاری کن تا دشت سبز اذان با ندای ا…اکبر،
ابتدا ما را به توحید و یگانگی خداوند فرا می خواند و یاد آور می شود که همه خلق و فرمان آفرینش از آن خداوند است،
مشیت او سبب هستی است و او دارای بزرگترین صفات عالیه است.
پس از آن گواهی به رسالت رسول خدا(ص)می دهد که دلسوزانه آموزه های الهی را به مردم ابلاغ نمود.
آن گاه یاد آور می شود که نماز بهترین عمل است
که رستگاری را در پی دارد. از این رو از مردم می خواهد که در اجابت این دعوت شتاب کنند.
انشا چهارم :
مقدمه :
اذان در که در کوچه و خیابان شهر پخش میشود یاد آور یک قرار ملاقات مهم است ،
قرار ملاقاتی که از سمت خالق برای مخلوقاتش معین شده است . در این انشا در مورد این قرار ملاقات مهم با شما صحبت میکنم.
متن انشا :
صبح زود است و هنوز گرگ و میش صبح، چون صدای اذان را می شنوم خواب از چشمانم رخت بر می بندد
یاد قرار ملاقاتم می افتم قرار ملاقاتی که در یک طرف عبدی کوچک و در طرف دیگر مولایی بزرگ قرار دارد.در چنین ملاقاتی که حتما هم بسیار سرنوشت ساز و مهم است، عجله نکردن اشتباهی بس بزرگ به شمار می آید.از جایم بر می خیزم و قصد وضو می کنم.هنگامی که قطرات آب را بر روی صورتم می ریزم، در ژرفای ذرات آب، معبود را می بینم . معبودی که خالق و آفریننده همه چیز است.
هنگامی که آب این مایه ی طهارت بخش را بر دستانم می ریزم، امید وارم که دیگر از این دست کار خطا بر نیاید.هنگامی که پاهایم را مسح می کشم با تمام وجود به دنبال این هستم که دیگر این پا ها به جایی نروند که در آنجا ذکر و یاد معبودم نباشد.بعد از آنکه از وضو فارغ شدم به سمت سجاده ام می روم و آن را به آرامی باز می کنم .
ناگهان عطر گل یاس کل فضا را در بر می گیرد .عطری که در اعماق آن قدرت خالق نهفته است. معبودی که بر همه چیز و همه کس تسلط کامل داردو آفریدگاری که قدرت مطلق است.هنگامی که شروع به اقامه گفتن می کنم با هر تکبیر گویا دری از توحید به روی من باز می شود.چون اشهد ان لا اله الا الله می گویم گویا نه تنها این جمله بر زبان من جاری می شود بلکه اعماق وجودم و ذره ذره تنم نیز همه با هم بانگ تهلیل سر می دهند. وقتی که اقامه را پایان می برم باتکبیری ملاقات خود را با معبودم شروع می کنم.
با تکبیری که در آن عشق به خدا نهفته است نماز خود را آغاز میکنم تا انتهای نماز که آن وقت خداحافظی و وداع فرا می رسد . همواره وداع ها سخت و دردناک بوده و اکنون نیز هست اما هیچ وداعی سخت تر از وداع با کسی نیست که او را از عمق دل و جان دوست داری . با دلی تنگ و پر از اندوه سلام می دهم :
السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته
السلام علینا و علی عباد الله الصالحین
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
و ملاقات من با معبودم به پایان می رسد .
نتیجه گیری :
اذان یک یاد آوری و تذکر برای قرار های ملاقات ۵ گانه ای است که من با خدا دارم و یاد آوری این مطلب است که او همواره در کنار من است و همواره یار و محافظ من .تنها اوست که از رگ گردن به من نزدیک تر است. اما ای پروردگار من !هر چه گویم از تو کم گفته ام ! ای خدایی که خود را به ما شناسانیدی و شیوه سپاسگزاری از خودت را به ما آموختی و در های علم پروردگاری ات را به روی ما گشودی و ما را به اخلاص ورزیدن در توحید خودت رهنمون گردانیدی و از شک ناباوری نگاه داشتی .
پروردگارا ! ما را در توحید و شناخت و ستایش خودت همواره پا برجا و مستحکم قرار بده و در های رحمت خود را به روی ما بگشای،و اما خدایا! ظهور آقا و مولا و سرورمان را هر چه زودتر نزدیک بگردان و مقدمات ظهورش را مهیا ساز و ما را از یاران و پیروان راستین حضرتش قرار بده.
انشا پنجم :
مقدمه :
اذان صدایی است که از بدو تولد در گوش ما خوانده شده است و هر روز نیز به آن گوش می دهیم. آیا به صدای اذان صبح گوش کرده اید؟ لذت بخش ترین صدایی است که در سکوت گرگ و میش به گوش می رسد. . .
متن انشا :
صدای بانگ خوش اذان که روزانه پنج بار طنین انداز روح بشریت می شود و با صدای در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شود و وضو می گیرند و یا به صدا در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شود و وضو می گیرند و یا در خانه به صورت فرادی و یا در مسجد به صورت جماعت نماز خود را می خوانند و دست به دعا به سمت پروردگار می برند و طلب مغفرت و امرزش می کنند.
صدای اذان حتی یک ثانیه در تمام دنیا قطع نمی شود.ان هم به دلیل این است که زمین گرد است و ساعت طلوع و غروب خورشید در جای جای جهان متفاوت است.بنابراین در هیچ جایه دنیا صدای اذان قطع نمی شود و دائما در حال نواخته شدن می باشد.
اذان که با بزرگی خداوند شروع می شود و بابزرگی خدا و نبود هیچ معبودی جز او به اتمام می رسد و در این راه برای به صدا در اوردن اذان خیلی از پیامبران و انسان های بزرگ تمام تلاش خود را کرده اند و جان خود را در این میان از دست داده اند تا همیشه اذان به صدا در بیاید تا شاید حتی یک نفر از خواب غفلت برخیزد و دست از گناه بکشد.
اذان یکی از هشدارهای بسیار دلنشین و خوش صدای پروردگار می باشد تا یاداور شود برای مردمی که چشم از حقایق دنیا بسته اند و کورکورانه زندگی می کنند و روزانه پنج بار و در یک سال ۱۸۲۵ بار این هشدار را به صدا می اورد و این نشان از فرصت های زیاد پروردگار است که بنده ی خود می دهد تا که شاید از راهی اشتباه خود باز می گردد و در مسیر درست و الهی قدم بر دارد.
نتیجه گیری :
ما مسلمانان کشور ایران هستیم و مانند سایر کشورهای مسلمان بانگ اذان همیشه نواخته می شود و مانیز باید اذان و نماز و نماز و قران را بخوانیم تا شاید رستگار شویم.
انشا ششم :
مقدمه :
به نام خداوندی که ما را فراموش نمی کند ، و حتی واجباتی مثل نماز و روزه را قرار داده است تا با یاد آوری او رنگی بهتر و زیباتر به زندگی خود بدهیم و با یاد او از بدی ها بپرهیزیم و به سوی خوبی بشتابیم . همانند آنچه در اذان میگوییم ” حی الی الصلاه ، حی علی خیر العمل ” انشای خود را با یاد او آغاز میکنم.
متن انشا :
خود را چون قطره ای در دریای بیکران مهر ورحمتت حس می کنم ، جانم از عشق دیدارت لبریز است .تاکنون چنین حس زیبایی نداشتم . امروز که می نویسم واذان را برلب از جانم می خوانم زیباترین حال را دارم حسی معنوی ، حسی چون رود های روان که از دریای مهربانی تو سر چشمه می گیرند با شنیدن ذکر
” لا اله الا اله ”
هر چیز دنیوی بار دیگر ارزشش را برایم از دست داد .
از هرچه وابستگی بود رها شدم آن چه را تا امروز دوست داشتم ودر گوشه ای از قلبم برایش جای خاصی باز کرده بودم کوچک وبی ارزش شد ؛ چون نام تورا شنیدم و خواندم جز تو کسی برایم نیست که اینچنین با ارزش باشد . می دانم این خداهای دروغین که انتظار معجزه از آن ها داشتند پوچ وبی ارزش اند وتنها تویی که خدای منی تورا می ستایم که ستایشت آرام روح و جان من است و حال پس از شنیدن این نغمه جانبخش چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوی آسمان تو بالا می آورم و نیت دیدار تو را می کنم .
به گفت وگو باتو می نشینم ای بهترین معبود من ! جانم را با نور یادت همواره شاداب وتازه ومعنوی گردان دیگر چه غم دارم وچه کم ؟!وای برمن اگر نتوانم آن بنده ی شایسته ای باشم که تو می خواهی !وقتی این سه شهادت را می شنوم ومی خوانمئ که تو خدایم
اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله
” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ”
محمد (ص) پیامبرم و علی ( ع ) ولی و سر پرستم است حس عجیبی به من دست می دهد ؛ حس پرنده ا ی که از قفس تنگ خودش رها می شود ودر آسمان عشقش به پرواز در می آید .
موضوع انشا صدای اذان مسجد
“حی علی صلاه “
شتاب به سوی نماز . شتاب زباتز موذن می خواند آری شتاب به سوی خوبی ها ، به سوی عشق وبه سوی معشوق ازلی و ابدی .این شتاب زیباست و لازم و واجب .می شتابم تابر سجاده ی مهربانیت بنشینم و برای تو بگویم واز تو بخوانم.
انشا درباره ی صدای اذان
” حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح”
شتاب برای چه ؟ آری رستگاری رستن از دنیا و مادیات رستن از خود هایی که مرا احاطه کرده اند ؛ خودبینی ها ، خودپرستی ها خود شیفتگی ها وهزاران خود هایی که نمی گذارند به تو برسم پای قلبم را در زنجیر می کنند پس می شتابم تا برهم از آ ن ها وبرسم به یکی که آن تویی این است رستگاری
میشنوم ” حی علی خیرالعمل ، حی علی خیرالعمل ”
احساس می کنم و باورم این است که شتاب هایی را که فرمانم می دهی شتاب های لذت بخشی است واین بار شتاب برای بهترین کارها آری می دانم به این کار که مرا خواندی بالاتر از هر کاریست که در دنیا دارم وانجام می دهم بهترین کاریست که نه برای جسمم بلکه می توانم برای ساختن روح و جانم انجام دهم کاری پر از خیر معنوی پر از زیبایی اخروی آه چه احساس خجسته ایست
” الله اکبر ، الله اکبر ”
و بار دیگر باوری دوباره که تو بار دیگر آن کلام زیبا راشنیدم باعظمتی ، بزرگی ، بزرگتر از پندارهای ما وچه ستودنی است این بزرگی ات
نتیجه گیری :
خداوندی تو بزرگی و بزرگی ات ستودنی است ، از تو درخواست میکنم نماز و عبادات دیگر ما را هر چند ناچیز و نادرست و مایه شرمساری ما باشد به عظمت و کرم خود بپذیری و هرگز و حتی یک لحظه ما را به خود وانگذاری.
انشا هفتم :
مقدمه :
من عاشق صدای ملکوتی اذانم و آنچه میخواهم در این انشا بنویسم
علت دلبستگی به این نوای آسمانی است ، پس به نام خداوند منان انشای خود را آغاز میکنم .
متن انشا :
صدای ملکوتی اذان موذن ازگلدسته های فیروزه ای مسجد محله پر کشیده
و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست بار دیگر آرامشی گرفتم
و کام جانم شیرین شد از حلاوت آری تو بزرگی ، بزرگتر از آن چه در ذهن وعقل ما بگنجد
الله اکبر ، الله اکبر
این نوای روحبخش، تو بزرگی و من حقیر در برابر این همه عظمت و بزرگواری آماده ام
تا بر سجاده ی عشقت بنشینم ونیازم را باتو راز گویم ؛
نیاز تو را داشتن ، تورا خواستن و با تو بودن
هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود می کند
.وقتی موذن می خواند:
اشهد انّ لا اله الا الله، اشهدانّ لا اله الاّ الله
به خود می آیم بله منم ؛
من که باز شهادت به یگانگی وبی همتایی تو می دهم به اینکه جز تو خدایی ندارم .
حس می کنم هر بار که اذان می شنوم مفهومی تازه و پر معناتر از این ذکر می فهمم
و می گویم وای بر من اگر گاهی تورا با غفلتم فراموش می کنم .
من که شهادت می دهم جز تو خدایی نیست
پس چگونه می توانم به جز تویی امید ببندم
انشا وقتی صدای اذان را میشنوم ، انشا درباره صدای اذان
حال عجیبی دارم در خود غرقم که با ز می شنوم؛
اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله
چقدر این شهادت دادن را پدوست دارم !
احساس خوب اینکه مسلمانم و محمد پیامبرم است ۵ مرتبه با زبانم و هزاران هزار بار با دلم اورا نام می برم
آه چه زیبا ست مسلمانی
” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ”
نام علی را که می شنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد
واز اینکه نام مولایم زینت بخش جان و روحم گردیده سپاس می گویم
انشای صدای اذان مسجد
نتیجه گیری :
اذان برای من تنها یادآوری باری خواندن نماز نیست ، بلکه تکرار عباراتی است که با گفتن آن انگار روحی تازه به کالبد مسلمانی ام دمیده میشود ، به خودم یاد آوری میکنم که خدایی دارم و پیامبری مهربان و امامانی بزرگوار و از تکرار و تکرار و تکرار این جملات دلم گرم میشود و آرام میگیرد. به همین خاطر است که عمیقا دلبسته صدای زیبای اذانم .
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
مقدمه:خداوند همیشه ،همه چیز را در دنیا متضاد و مکمل ساخته است مثل کوچک و بزرگ،لاغر و چاق،بلند و کوتاه،مثل فیل و فنجان.
تنه ی انشاء:فیل و فنجان یکی از ضرب المثل ها یا اصطلاح های قدیمی است که مردم بکار می برند و قاعدتآ زمانی که دوتاچیز متضاد را می دیدند می گفتند اینها مانند فیل و فنجان می مانند.فیل که بسیار بزرگ است و فنجان بسیار کوچک است در مقابل یکدیگر اختلاف انها بسیار به چشم می اید.
یکی از ماجراهای جالبی که چن وقت پیش شنیده ام این بود که هندی ها به علت اب و هوا و و اقلیم خاص خود،فیل یکی از حیوانات رایج در ان است و مردم بافیل ،وسایل سنگین خود را جابجا می کنند و زمانی که بخواهند فیل را جابجا کنند همراه فیل مرغ فنجان مانندی(بسیار کوچک)قرار می دهند و فیل به علت ذات خوبش جابجا نمی شود تا مبادا به مرغ اسیبی برساند.
دوتااز دوستانم که با همدیگر بسیار صمیمی بودند اما یکی از انها بسیار صمیمی بودند بسیار چاق و قدد بلند بود و دیگری بسیار لاغر و قدکوتاه بود که همه ی معلم ها انهارا که با همدیگر می دیدند میگفتند اینها مانند فیل و فنجانند.
نتیجه گیری:این تضادها و اختلاف ها هستند که دنیا را زیباتر می کند و یکی را برتر نسبت به دیگری می کند .زیرا که اگر همه در یک سطح و یک قدرت و یک شکل ظاهر بودند دنیا یکنواخت می شد و هیچ جذابیتی نداشت.
من موندم چه ربطی بین فنجون و فیل وجود داره هرچقدر فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید گفتم از خودم بپرسم که آیا فیل تو فنجون جا میشه یا برعکس جملاتشون به هم ربط داره یانه فیل برگشتوندم شد لیف فنجون هم برگشتوندم شد نوجنف که با خود گفت نه هیچ رابطه ای بین این دو کلمه وجود نداره، پس تصمیم گرفتم یک سری به باغ وحش بزنم، که شاید چیزی به ذهنم برسه وقتی به باغ وحش رسیدم باز چیزی به ذهن من نرسید، به لوازم خانگی فروشی رفتم باز فنجون ها رو دیدم ولی هیچ تناسبی با فیل ندیدم، تصمیم گرفتم نزد پدر بزرگم برم، او مرا راهنمایی کرد، و گفت: برو پیش کوزه گر به تو کمک خواهد کرد. من از خودم پرسیدم فیل و فنجون کجا، کوزه گر کجا ، خلاصه با خود گفتم من این همه وقت گذاشتم حالا این یکی هم روش…
رفتم پیش کوزه گر، به کوزه گر گفتم ربط بین فیل و فنجون چیه … کوزه گر لبخندی زد و گفت: درد تو را میدانم برای تو یک فنجان با دسته خرطوم فیل درست میکنم. خلاصه در زنگ انشاء به جای انشاء خود، فنجون درست شده ی کوزه گر را به معلم خود هدیه دادم.
****************
انشاء دوم، فیل و فنجان
فیل و فنجون چه ربطی به هم دارن ؟ فیل تو فنجون جا میشه ؟ فیل و ترجیح می دید یا فنجون ؟
خب انقدر فسفر سوزی نکنید خودم جواب میدم ….
فیل و فنجون چه ربطی به هم دارن بر میگرده به سالهای گذشته که یه فیل بدنیا اومد موقعه ی اسم گذاری بود که یه فنجون افتاد و شکست هیچی دیگه اسمه فیله شد فنجون.
حالا ربط بین فیل و فنجون رو فهمیدید نوبت به این می رسه که فیل تو فنجون جا میشه یا نه ؟
اینم بر میگرده به دوسه سال بعد از اون سالی که فنجون بدنیا اومد .فنجون قصه ی ما داشت قایم باشک بازی میکرد جایی نداشت پرید تو فنجون حالا فهمیدید که فیل تو فنجون ….جامیشه ؟
و حالا نوبت می رسه به اینکه فیل و ترجیح می دید یا فنجون ؟
از اونجایی که فیل قصه ی ما فنجون تشریف دارن اگه فیلو ترجیح بدی فنجون و میارن و اگه فنجون و ترجیح بدی فیل و میارن .
حالا دیگه به اخر راه رسیدیم و شما هم متوجه شدی بین فیل و فنجون کلا نباید چیزی رو ترجیح بدی, بخاطر خودت میگم دیدی یه دفعه ای تو این معادلات گمشدی.
**************
انشاء سوم، فیل و فنجان
فيل و فنجان : دو چيز نامتناسب ، دو چيز را که يکي بسيار کوچک و ديگري بسيار بزرگ باشد و کنار هم قرار گيرند گويند به فيل و فنجان مي مانند.
فیل و فنجان یعنی دو چيز از جهت كوچكي و بزرگي با هم تناسب ندارند . اين مثل در اصل داراي ۵ كلمه بوده ( آب دادن فيل با فنجان ) ولي معمولا با همان دو كلمه به اصل مثل اشاره ميكند .
**************************
انشاء چهارم فیل و فنجان
مقدمه : در این دنیا خداوند همه چیز را مکمل یکدیگر ساخته است به گونه ای که می توان نام برد : چاق و لاغر، درشت و ریز، کوچک و بزرگ، قد بلند و قد کوتاه همانند فیل و فنجان.
توصیف : فیل و فنجان یکی از ضرب المثل ها یا اصطلاح های قدیمی است که مردم بکار می برند و قاعدتآ زمانی که دوتاچیز متضاد را می دیدند می گفتند اینها مانند فیل و فنجان می مانند.فیل که بسیار بزرگ است و فنجان بسیار کوچک است در مقابل یکدیگر اختلاف انها بسیار به چشم می اید.
یکی از ماجرا های جالبی که چن وقت پیش شنیده ام این بود که هندی ها به علت اب و هوا و و اقلیم خاص خود، فیل یکی از حیوانات رایج در ان است و مردم با فیل ،وسایل سنگین خود را جابجا می کنند و زمانی که بخواهند فیل را جابجا کنند همراه فیل مرغ فنجان مانندی(بسیار کوچک)قرار می دهند و فیل به علت ذات خوبش جابجا نمی شود تا مبادا به مرغ اسیبی برساند.
دوتا از دوستانم که با همدیگر بسیار صمیمی بودند اما یکی از انها بسیار صمیمی بودند بسیار چاق و قد بلند بود و دیگری بسیار لاغر و قد کوتاه بود که همه ی معلم ها انها را که با همدیگر می دیدند میگفتند اینها مانند فیل و فنجانند.
نتیجه گیری : این تضادها و اختلاف ها هستند که دنیا را زیباتر می کند و یکی را برتر نسبت به دیگری می کند. زیرا که اگر همه در یک سطح و یک قدرت و یک شکل ظاهر بودند دنیا یکنواخت می شد و هیچ جذابیتی نداشت.
****************
انشاء پنجم فیل و فنجان
فیل و فنجون چیست ؟ اولین چیزی که بعد شنیدن یا دیدن این کلمه به ذهنم خطور میکنه چی میتونه باشه؟ مثلا میتونم بگم بعضی وقتا که تو خیابون قدم میزنم و نگاهم به دو دوست میخوره که یکی خیلی هیکلی و چاق و درمقابل دوستش لاغر و نحیف این به ذهنم میرسه و ناخودآگاه میگم اووووه دقیقا فیل و فنجون هستن .
یا اینکه میشه گفت شاید روزی،روزگاری یک فیلی خواسته با فنجون رفاقت کنه شاید هم برعکس فنجون دوست داشته تا با فیلی همراه شه به هرحال فرقی نمیکنه خلاصه باهم تصمیم میگیرند که باهم دوست بشن ولی خب به نظرم من فقط اسماشونه که میتونن کناره هم قرار بگیرن چون ممکنه یهو فیل حواسش نباشه پاشو بزاره رو فنجون و ….
کلمه فیل و فنجون میشه گفت یه کلمه ساده ست ولی پرمعنا از خود کلمه هم میشه فهمید فیل رو میتونیم مظهر بزرگی و چاق بودن معنی کنیم و فنجون را مظهر کوچکی . البته به نظره من این کوچکی و بزرگی اصلا ربطی به قوی بودن و ضعیف بودن نداره چراکه همه میدونن فیل بااون عظمت و هیکل بزرگی که داره حریف موش نمیشه . فیل به این بزرگی از،یه موش که حتی بعضیاشون از فنجون هم کوچکترند میترسه، یا اینکه با اون جثه ای که داره چه چهره مهربونی داره
اما فنجون ؛ در مورد فنجون چی میتونیم بگیم اینکه چای را با تمام داغ بودنش که نمیشه دست زد درونه خودش بعده چند دقیقه سرد میکنه به نظر کاره ساده ای انجام میده ولی دقیق تر که شیم میبینیم نه چه کاره بزرگی با اون جثه کوچکی که نسبت به فیل داره و همیشه با فیل همراه شده چنین انتظاری باید ازش داشت پس قضاوت در مورد فیل و فنجون کار سختیه
همچنین بعضی وقتا فنجونایی هستند که شاید دلی به بزرگی یه فیل داشته باشن پس میشه گفت یه نکته مهم اونم اینه که هر فنجونی ضعیف نیست و هر فیلی قوی نمیتونه باشه
خیلی از افراد که من خودم یکی از این افرادم بیشتر مواقع زود قضاوت می کنیم همینطور که شاید اولش من در مورد این کلمه زود قضاوت کردم در مورد اشخاص و ادمای اطرافمون هم این طور هستیم .
خیلی وقتا خیلی از فیلها و فنجون ها را از خودمون ناراحت و دلگیر کردیم بهتر نیست این صفت زشت را از خودمون دور کنیم و برای هرچیز و هر شخصی ارزش قائل شویم .
*****************
انشاء ششم فیل و فنجان
تاحالا فکر کرده اید فیل و فنجان چیست و از کجا آمده است ؟
حتما پس از شنیدن این اصطلاح یک چیزی در ذهن شما مجسم می شود .
تصور کنید که در حال قدم زدن در خیابان هستید و ناگهان دو دوست را در عابر پیاده مشاهده می کنید .
یکی از آنها حداقل ۱۲۰ کیلو وزن داره و اونیکی ۶۰ کیلو !!!
با دیدن این دو دوست چاق و لاغر ، اصطلاح فیل و فنجان در ذهنتون شکل میگیره .
اگه خوب به چیزهای دور و برتون دقت کنید هزاران هزار ترکیب مثل فیل و فنجان رو میتونید پیدا کنید .
معلوم نیست این اصطلاح از کجا اومده و تاریخچه اش به کجا برمیگرده .
منکه فکر میکنم روزگاری یک فیل سعی کرده با یک فنجون دوست شه و از داستانش این اصطلاح شکل گرفته .
قرار گرفتن این دو کلمه در کنار هم یک نوع پارادوکس را به وجود میارن .
فیل نماد و مظهر بزرگی ، چاقی ، هیکلی بودن و فنجان نماد و مظهر کوچکی ، لاغری و ضعیف بودن است .
من فقط یه سوال واسم پیش اومده ، فیل که از یه موش به اون کوچیکی و ضعیفی میترسه و بخاطرش کلی بالا پایین میپره چطور میخواد با یک فنجان دوست شه ؟!
شایدم فنجون قلب بزرگی داره و حتی شاید در آب خوردن به فیل کمک کرده ..
چیزی که در مورد اصطلاح فیل و فنجان بسیار اهمیت داره ، دوستی آنها با توجه به تمامی اختلافات ظاهری آنهاست .
نمونه فیل و فنجان رو حتی توی فیلم های هم میشه دید .
حتما لورل و هاردی یادتونه .. با وجود کلی اختلافات ظاهری و حتی رفتاری بهترین دوستای هم بودن ..
فیل و فنجان داره به ما میگه که ظاهر آدما هیچ تاثیری در رفاقت و دوستی بین اونا نداره .
حتی اگه خیلی شبیه فیل و فنجان باشن .
انشا هفتم :
فیل و فنجون چیست ؟ اولین چیزی که بعد شنیدن یا دیدن این کلمه به ذهنم خطور میکنه چی میتونه باشه؟ مثلا میتونم بگم بعضی وقتا که تو خیابون قدم میزنم و نگاهم به دو دوست میخوره که یکی خیلی هیکلی و چاق و درمقابل دوستش لاغر و نحیف این به ذهنم میرسه و ناخودآگاه میگم اووووه دقیقا فیل و فنجون هستن .
یا اینکه میشه گفت شاید روزی،روزگاری یک فیلی خواسته با فنجون رفاقت کنه شاید هم برعکس فنجون دوست داشته تا با فیلی همراه شه به هرحال فرقی نمیکنه خلاصه باهم تصمیم میگیرند که باهم دوست بشن ولی خب به نظرم من فقط اسماشونه که میتونن کناره هم قرار بگیرن چون ممکنه یهو فیل حواسش نباشه پاشو بزاره رو فنجون و ….
کلمه فیل و فنجون میشه گفت یه کلمه ساده ست ولی پرمعنا از خود کلمه هم میشه فهمید فیل رو میتونیم مظهر بزرگی و چاق بودن معنی کنیم و فنجون را مظهر کوچکی . البته به نظره من این کوچکی و بزرگی اصلا ربطی به قوی بودن و ضعیف بودن نداره چراکه همه میدونن فیل بااون عظمت و هیکل بزرگی که داره حریف موش نمیشه . فیل به این بزرگی از،یه موش که حتی بعضیاشون از فنجون هم کوچکترند میترسه، یا اینکه با اون جثه ای که داره چه چهره مهربونی داره
اما فنجون ؛ در مورد فنجون چی میتونیم بگیم اینکه چای را با تمام داغ بودنش که نمیشه دست زد درونه خودش بعده چند دقیقه سرد میکنه به نظر کاره ساده ای انجام میده ولی دقیق تر که شیم میبینیم نه چه کاره بزرگی با اون جثه کوچکی که نسبت به فیل داره و همیشه با فیل همراه شده چنین انتظاری باید ازش داشت پس قضاوت در مورد فیل و فنجون کار سختیه
همچنین بعضی وقتا فنجونایی هستند که شاید دلی به بزرگی یه فیل داشته باشن پس میشه گفت یه نکته مهم اونم اینه که هر فنجونی ضعیف نیست و هر فیلی قوی نمیتونه باشه
خیلی از افراد که من خودم یکی از این افرادم بیشتر مواقع زود قضاوت می کنیم همینطور که شاید اولش من در مورد این کلمه زود قضاوت کردم در مورد اشخاص و ادمای اطرافمون هم این طور هستیم .
خیلی وقتا خیلی از فیلها و فنجون ها را از خودمون ناراحت و دلگیر کردیم بهتر نیست این صفت زشت را از خودمون دور کنیم و برای هرچیز و هر شخصی ارزش قائل شویم .
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم صفحه ۲۱ با موضوع گذر رودخانه
مقدمه:زیبایی های دنیایعنی اسمان ابی و دریای بی کران و جنگل پوشیده از برگ و کوه های استوار و رودخانه ی جاری و گذر روخانه…
متن انشا :گذررودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.
درمسیر خانه تامدرسه ما یک رودخانه ی پرخروش و پر اب است که به واسطه ی یک پل دو سر ان به همدیگر وصل می شود.این بار که می خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتراز قبل به فضای اطرافم توجه کردم.به درختان بلنداطراف رودخانه،به خورشیدتابان منعکس شده بر روی اب ،به ان نزدیک تر می شوم ،به اب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی اب حس خوبی به من دست می دهد.به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به ان سو می روند.به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر اب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رمگ و زیبایی خاصی دارند ومن بارها شده است که سنگ های رنگارنگ ان را جمع کرده ام وباخود به خانه رده ام.لاک پشت ها و اردک و غاز در گوشه ایی دیگر در رودخانهدر حال اب بازی و اب تنی می باشند.من همیشه عاشق صدای اب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس ارامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشهاش بشینم و گذر رودخانه را تماشاکنم.
نتیجه گیری:گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی درحال گذراست و ما بایددر این مسیر ان ،خود را همراه کنیم و پابه پای ان جریان پیداکنیم تا از مسیر و گذر زندگی جانمانیم.
مقدمه : باران یکی از هزاران نعمت بی شمار خداوند است . آبی که از آسمان بر زمین نازل می شود و علاوه بر اینکه موجب طراوت و سرسبزی طبیعت می شود ، با تشکیل رودخانه ها و سفره های زیرزمینی آب آشامیدنی موجودات زنده را فراهم می کند. علاوه بر همه این فواید ، زیبایی که در رودخانه احساس می شود ، با چیز دیگری قابل مقایسه نیست.
بدنه : وقتی که به رودخانه نگاه می کنم ، ماهی های ریز و درشت و زیبایی را می بینم که درون آب رودخانه کنار یکدیگر زندگی میکنند .
انگار باید محبت و مهربانی را از رودخانه یاد بگیریم؛چرا که انواع ماهی ها رو درون آغوش خود گرفته استو چونان سپری فولادین از ماهی در برابر خطرات محافظت میکند.
یکبار دیگر و اینبار با دقت بیشتری به رودخانه می نگرم؛سنگ های ریز و درشتی را می بینم که بر سر جریان آب رودخانه قرار گرفته اند . انگار باید مسائل جدیدی را از آب رودخانه یاد بگیریم .
اینکه مانند جریان آب از مشکلات فراوان زندگی که مانند سنگ های ریز و درشت در مسیر ما قرار دارند ، عبور کنیم تا به هدفمان برسیم ؛ اینکه نباید تسلیم شویم و در برابر مشکلات زانو بزنیم .
هرچقدر به رودخانه نگاه می کنم ، بازهم سیر نمیشوم ؛ چرا که نکات بسیار زیادی در جریان آب رودخانه وجود دارد که مرا غرق در خود کرده است .
آب رودخانه گذر عمر را به من یادآوری می کند و با زبان بی زبانی به من می گوید که زندگی و عمر هم مانند جریان آب رودخانه خیلی سریغ می گذرند، آنقدر سریع که حتی متوجه نمی شویم که کی شروع شده و کی تمام شده است :
“ از صدای گذر آب چنان می فهمم تندتر از آب روان ,
عمر گران می گذرد “
نتیجه : زندگی نیز همانند جریان آب رودخانه است.اگر هنگام نگاه کردن به رودخانه به گل آلود بودن و مزاحمت جلبک ها و مگس ها و قرباغه ها توجه کنیم ،حس تنفر و دل زدگی به ما دست می دهد و بالعکس ، اگر به صدای زیبای آب و سنگ های ریز و درشت توجه کینم ، لذت و سرور سرتاسر ما را فرا می گیرد.داستان زندگی نیز همین طور است.بنابرین ،برای لذت بردن از زندگی نگرشمان را تغییر دهیم :
“ چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت “
اشنای سوم :
مقدمه : طبیعت جای زیبایی است و آسمان و جنگل و دریا و زیبایی های آن بر کسی پوشیده نیست. رود جاری است لحظه ها جاری هستند و زندگی در گذر است و هر لحظه را باید زندگی کرد.
توصیف : گذر رودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.
درمسیر خانه تامدرسه ما یک رودخانه ی پرخروش و پر اب است که به واسطه ی یک پل دو سر ان به همدیگر وصل می شود.این بار که می خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتراز قبل به فضای اطرافم توجه کردم.به درختان بلنداطراف رودخانه،به خورشیدتابان منعکس شده بر روی اب ،به ان نزدیک تر می شوم ،به اب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی اب حس خوبی به من دست می دهد.به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به ان سو می روند.به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر اب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رمگ و زیبایی خاصی دارند ومن بارها شده است که سنگ های رنگارنگ ان را جمع کرده ام وباخود به خانه رده ام.لاک پشت ها و اردک و غاز در گوشه ایی دیگر در رودخانهدر حال اب بازی و اب تنی می باشند.من همیشه عاشق صدای اب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس ارامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشهاش بشینم و گذر رودخانه را تماشاکنم.
نتیجه گیری : گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی درحال گذر است و ما باید در این مسیر ان، خود را همراه کنیم و پابه پای ان جریان پیداکنیم تا از مسیر و گذر زندگی جانمانیم.
خورشید تازه سلام کرده است که روانه طبیعت میشویم. میشنوی؟ صدایی گوشنواز شنیده میشود. جلوتر که میرویم صدا بلندتر و واضحتر میشود. یا کدام یک از آلات موسیقی میتوانست چنین نوای گوش نوازی را ایجاد کند؟ پروردگارا این نعمت گرانبهایت را از ما نگیر و برای همیشه آن را جاری و روان نگه دار. این نغمه آب است، سرود طراوت، پاکی، لطافت، آرامش است و آب چشمه از دل کوه میجوشد و به سختی سنگهای ریز و درشت را کنار میزند و روشنی را که میبیند روی زمین سینه پهن میکند گویا سفرهای در میان دشت است. قطرات آب که به هم پیوسته و دست به دست هم دادهاند از میان کوها و دل تپهها میآیند تا اینجا به شادی آواز بخوانند و خبر سلامتی آنها را به جنگل و درختان حاشیه رود میرساند. گاهی نسیمی میوزد و دست نوازشگرش خنکی دلچسبی را روانه گونههایمان میکند. برای ما که در شهر زندگی میکنیم، رودخانه یادآور شادی، تفریح و هوای پاک است. راستی این همه آب که در گذر رودخانه هستند، به کجا میروند؟ مردم روستاها و آبادیها و شهرهای کنار رود برای آبیاری مزارع درختان میوه از رود آب برمیدارند. کمی پایینتر سدی بزرگ ساختهاند و از حرکت و گردش آب، برق و روشنایی میگیرند تا چرخ صنایع بگردد. آبها بعد از سفری طولانی و عبور از کوها و جنگلها و دشتهای فراخ،دست خود را به هم میدهند و رودخانههای زیبا دریای مواج را در آغوش میکشد، چونان فرزندی که مادر خود را در آغوش میکشد و در آغوش مادرش پنهان میشود. آبی که در رودخانه جاریست هنگام پیمودن مسیر طولانی در اطراف خود به حیوانات، گیاهان و انسانها حیات و زندگی شادی میبخشد و سرانجام در ساحل دریا به خوابی آرام فرو میرود و دیگر شب است و هنگام خواب، اما رود همچنان به گذر خود ادامه میدهد.
انشا پنجم : درباره گذر رودخانه با مقدمه، بدنه و نتیجه
در جهان هستی زیباییهای فراوانی وجود دارد. زیباییهای دنیا یعنی آسمان آبی و دریای بیکران و جنگل پوشیده از برگ و کوههای استوار و رودخانه جاری و گذر رودخانه و گذر رودخانه بسیار زیباست. گذررودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود میبرد و تنها نشانههایی از خود به جا میگذارد.گذر رودخانه به ما یادآور میشود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمیمانند و میگذرد. در مسیر خانه تا مدرسه ما یک رودخانه پرخروش و پرآب است که به واسطه یک پل دو سر آن به همدیگر وصل میشود. اینبار که میخواستم از رودخانه گذر کنم بیشتر از قبل به فضای اطرافم توجه کردم. به درختان بلنداطراف رودخانه، به خورشید تابان منعکس شده بر روی آب، به آن نزدیکتر میشوم، به آب رودخانه دست میزنم و از خنکا و تازگی آب حس خوبی به من دست میدهد. به ماهیهای ریز داخل رودخانه نگاه میکنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش هستند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به آن سو میروند. به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر آب هر کدام به شکلی خاص صیقل داده شده و هرکدام رنگ و زیبایی خاصی دارند و من بارها شده است که سنگهای رنگارنگ را جمع کردهام و با خود به خانه بردهام. لاکپشتها و اردک و غاز در گوشهای دیگر در رودخانه در حال آببازی و آبتنی هستند. من همیشه عاشق صدای آب در حال گذر رودخانه بودهام و همیشه حس ارامش به من دست میدهد و دوست دارم ساعتها در گوشهای بشینم و گذر رودخانه را تماشا کنم. در غروب به این فکر میکردم که رودخانه با هر بار گذر سریعش زلال تر و شفاف تر میشد برعکس مرداب که ساکن و بی حرکت است و هیچ لذتی هم نمیبرد. آدمها هم هر چقدر دلشان به زلالی رودخانه باشد و از هر بدی و زشتی بگذرد، زلال و شفاف خواهند شد. از این انشا نتیجه میگیریم گذر رودخانه به ما یادآور میشود که زندگی درحال گذر است و ما باید در مسیر آن خود را همراه کنیم و پابه پای آن جریان پیدا کنیم تا از مسیر و گذر زندگی جانمانیم.
انشا ششم :
درباره گذر رودخانه به شیوه پرورش ذهن
در کنار یک کوهستان زیبا رودخانهای وجود داشت که بسیار تنها بود. او هیچ دوستی نداشت. رودخانه یادش نمیآمد که چرا به کسی یا چیزی اجازه نمیدهد تا داخلش شنا کنند. او تنها زندگی میکرد و اجازه نمیداد ماهیها، گیاهان و حیوانات از آبش استفاده کنند. به خاطر همین او همیشه ناراحت و تنها بود. یک روز، یک دختر کوچولو به طرف رودخانه آمد. او کاسه کوچکی به دست داشت که یک ماهی کوچولوی طلایی در آن شنا میکرد. دختر کوچولو میخواست با پدر و مادرش از این روستا به شهر برود و نمیتوانست با خود ماهی کوچولو را ببرد. بنابراین تصمیم گرفت، ماهی کوچولو را آزاد کند. دختر کوچولو ماهی کوچکش را در آب انداخت و با او خداحافظی کرد و رفت. ماهی در رودخانه بسیار تنها بود، چون هیچ حیوانی در رودخانه زندگی نمیکرد. ماهی کوچولو سعی کرد با رودخانه صحبت کند اما رودخانه به او محل نمیگذاشت و به او میگفت از من دور شو. ماهی کوچولو یک موجود بسیار شاد و خوشحال بود و به این آسانیها تسلیم نمیشد. او دوباره سعی کرد و سعی کرد، به این سمت و آن سمت شنا کرد و از آب به بیرون پرید. بالاخره رودخانه از کارهای ماهی کوچولو خنده و قلقلکش گرفت. کمی بعد، رودخانه که بسیار خوشحال شده بود، با ماهی کوچولو صحبت کرد. آنها دوستان خوبی برای هم شدند. رودخانه تمام شب را فکر میکرد که داشتن دوست چقدر خوب است و چقدر او را از تنهایی بیرون میآورد. او از خودش پرسید که چرا او هرگز دوستی نداشته، ولی چیزی یادش نیامد. صبح روز بعد، ماهی کوجولو با آب بازی رودخانه را بیدار کرد و همان روز رودخانه یادش آمد چرا او هیچ دوستی ندارد. رودخانه به یاد آورد که او بسیار قلقلکی بوده و نمیتوانست اجازه بدهد کسی به او نزدیک شود. اما حالا دوست داشت که ماهی در کنار او زندگی کند، چون ماهی کوچولو بسیار شاد بود و او را از تنهایی در میآورد. حالا دیگر رودخانه میخواست کمی قلقلکی بودنش را تحمل کند، اما شاد باشد.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن