جواب سوالات نهم - 29

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

موضوعی را به دلخواه برگزینید و با یکی از شیوه های آغازین و پایان نوشته پایه نهم صفحه۶۷

بازديد: 55095
موضوعی را به دلخواه برگزینید و با یکی از شیوه های آغازین و پایان نوشته پایه نهم صفحه۶۷

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان  اقدام پژوهی ، گزارش تخصصی

 

پایه نهم صفحه۶۷ موضوعی را به دلخواه برگزینید و با یکی از شیوه های آغازین و پایان نوشته متنی را درباره آن بنویسید

 

این مطلب شامل سه انشا است :

انشاء یک

 خلقت جهان

تاکنون به خط و خال پروانه دقت کرده ایی؟ یا به گلبرگ ها و ترتیب قرارگرفتن گل ها؟ یا که نه تاکنون به خلقت چگونگی این همه زیبایی اندیشیده ایی؟ کمی که به اطرافت نگاه کنی کاملا متوجه می شویی که خالقی عالم و حکیم داری که برای رفاه و آسایش ما همه چیز خلق کرده و همه چیز را با نظم و ترتیب در کنار هم و مکمل هم قرار داده است

همین فصل بهار را در نظر بگیر که برگ ها ریخته شده ی درختان باری دیگر جوانه می زنند و شگوفه ی درختان همه جا را رنگی می کند و عطر خوشش را همه جا پر می کند و از پس همین شگوفه های زیبا میوه هایی رشد می کنند که شیرینی اش طعم عسل دارد و زیبایی اش همچون جواهرات چشم را نوازش می دهد.

آیا این ها همه نشان دهنده ی خالقی علیم و حکیم نیست که اینگونه جهان را خلق کرده و زیبا آراسته که من و شما در هوایی که بدون آن حتی نمی توانیم دقیقه ایی زنده بمانیم و نفس بکشیم و زندگی کنیم، همین زندگی که روزانه از خواب بیدار می شویم، راه می رویم، کار می کنیم،

غذا می خوریم،می خندیم و گریه می کنیم. این ها همه احساسات و حالاتی است که خداوند در وجود هر کدام از بندگانش نهاده و اینگونه انسان را خلق کرد تا انسان هر ثانیه و هر لحظه اش را با انتخاب خودش زندگی کند زیرا به او عقل داده تا قدرت تصمیم گیری و تفکر و تامل داشته باشد و دست به سوی پروردگار دراز کند و از او کمک و مدد بطلبد. در این مسیری که پیش روی مخلوق خود گذاشته تا اینگونه انسان ها و تمام آفریده ها خلقت او را کامل سازند و در نهایت روزی آن را به اتمام رسانند.

خلقت خداوند آنقدر مبحث طولانی و وسیعی است که هرچه از خلقت های بی شمار آن بگوییم باز کم گفته ایم زیرا که پروردگاری داریم که همه چیز را در اختیار ما گذاشته تا ما کمی در این مسیر پیچ و تاب خورده ی زندگی از آن کمک بگیریم و مقصود هدف نهایی که قربت و رضای خداست دست یابیم. آیا این همه خلقت و آفرینش شکر و سپاس از مخلوقی بی همتا و بی مانند به نام الله ندارد؟

 

 

انشا شماره دو:

همه میگویند کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت اما این را بدان گذشته ها گذشته  و دیگر هیچ چیزی مانند قبل نمیشود سنوشت چیزی نیست که بتوانیم از آن فرار کنیم سرنوشت را با بهترین رنگ های دنیا بنویس هنگامی که قرار شد سرنوشتم را بنویسم خودکاری به دستم دادند اما من از آن ها مدادی خاستم اما جولب دادند هر اشتباهی پاک شدنی نیست پدرم همیشه میگوید زندگی شوخی نیست با اشتباهاتی که از روی نادانی انجام میدهی زندگی ات را تباه نکن میگویند اولین اشتباه نادانی است اگر باز دوباره آن را انجام دهی دیگر انتخاب است به قول ضرب المثل: مار گزیده یه بار از یه سوراخ نیش میخوره چشم و گوشت را باز کن و دوست و دشمنت را بشناس خوشبخت کسی نیست که مشکلی نداشته باشد خوشبخت کسی است که با مشکلش مشکلی نداشته باشد خوشبخت کسی نیست که خوب و بد را تشخیص بدهد خوشبخت کسی است که از میان خوب و بد خود را انتخاب کند

 

ما فقط یک بار زندگی میکنیم بگذار بعد از مرگت اسمت بر روی زبان همه باشد و از تو به خوبی یاد کنند نه این که با شنیدن اسمت فرار کنند

 

به قول شاعر:

تو  نیر شعر خواهی چون ندانی / که باید خویشتن را خود بخانی

 

 

 

 انشا شماره سه:

تا حالا درباره زندگی فکر کرده ای؟ درباره این که با چه کلماتی ربط دارد چه طور؟ معنی آن چیست؟

زندگی با کلمات حیات و وجود و زیستن مرتبط است حال زندگی چیست؟ اگر خنده است چرا گریه می کنیم؟ اگر گریه است چرا خنده می کنیم؟ اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم؟ اگر زندگی است چرا می میریم؟اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم؟ اگر عشق نیست چرا عاشقیم؟

زندگی معجزه حیات است زندگی با کلمه های من و تو ساخته می شود پس می توانیم زیبایی زندگی را با کلمات خودمان بسازیم.

شاخه های درخت زندگی موجب حیات و زیستن ما می شوند زندگی خوردن چای و دیشلمه نیست! زندگی غبار کدورت ها نیست! زندگی شکر آب کردن ارتباط خودمان با دیگران نیست! بلکه جریان رود خانه حیات است.رشته های زندگی ما در چه اثری گسیخته می شوند؟

آری زندگی این است،می خواهم آن را به زیباترین گونه ممکن،ببینموقتی ناراحتی زندگی لبخند می زند وقتی خوشحالی پس زندگی کن.

 

وقتی ناراحتی باز هم زنگی کن اما صادقانه نه خبیسانه ! زندگی یعنی جان یعنی حیات،عمر،زنده بودن و….ما جان داریم پس به درستی باید از زندگی استفاده کرد.

زندگی فراز و فرودهایی دارد باید با صبر و توکل به خداوند خود را از مشکلات متعدد زندگی رها کنیم و با پرداختن به راز و نیاز با خداوند بلند مرتبه و تعالی خود را در نزد حق تعالی عزیز و عزتمند گردانیم.

الا بذکر الاه لا یتمعن القلوب

آگاه باشید دل ها تنها با یاد خدا آرام می شوند.

زنده بودنمان یکی از نعمت های است که مردگان در حسرت و افسوس در تجربه دوباره آن هستند زندگی جورچینی است که ثانیه ها آن را می چینندپس هر ثانیه را فرصت بدانیم واز آن به درستی و مفید استفاده کنیم.

به سخنی از سهراب سپهری درباره زندگی توجه کنید:

تا شقایق هست زندگی باید کرد

 

 

مقدمه:احساسات درونیت چیست؟ آنچه که مغزت فرمان می دهد! آیا مسیری را که پیش می روند را می پسندی؟ آیا اینگونه درست است؟

تنه انشا: از زمانی که چشم گشودیم توانستیم اطراف خود را تشخیص دهیم و خواندن و نوشتن را بیاموزیم به ما گوش زد کرده اند، دیکته کرده اند و ما هزار بار حتی به زبان آورده ایم که باید از طبیعت خود مراقبت کنیم. باید آن را بپرورانیم و به درستی از آن استفاده کنیم. اما همانطور که مشاهده می کنیم برخلاف این گفته ها در مسیری اشتباه پیش می رویم. روز به روز طبیعت روبه ویرانی و نابودی سوق پیدا می کند و زباله ها بیشتر می شوند، دریا تیره تر و جنگل بی شاخ و برگ تر می گردد. طوری شده است که حیوانات هم از ما رو برمی گردانند و از ما می ترسند. چه می شد اگر ما و هم نوعانمان کمی بیشتر به دنیای اطرافمان توجه نشان دهیم و دست در دست هم هر کدام رشته ی طویل این مسیر را بگیریم و با اتحاد و میهن دوستی، میهن خود را سربلند و زیباتر کنیم. به کجای دنیا برمی خورد اگر زباله ایی روی زمین دیدیم برداریم و در سطل زباله بریزیم. اگر شاخه های درختان را قطع نکنیم و در جنگل ها آتش روشن نکنیم و یا اگر روشن کردیم آن را به امان خدا نگذاریم. درخت بکاریم و درختی را قطع نکنیم زیرا این ها سرمایه های ما چه اکنون و چه در آینده هستند. چه برای تامین اکسیژن ما چه برای امرار معاش زندگی ما و آیندگان ما. بیاییم کمی خودخواهی را کنار بگذاریم و بیشتر به فکر زیبایی های جهان باشیم و برای حفظ زیبایی و بقای آن بیشتر تلاش کنیم و دست از ناامیدی و افسوس خوردن برداریم. بیاییم با هم فکری راهی برای این معضل بیندیشیم. نظر شما چیست؟ آیا شما تاکنون راهی برای این معضل اندیشیده اید؟

 

همچنین از انشاهای زیر با موضوعات مختلف می توانید استفاده کنید بر روی هر کدام خواستید کلیک کنید :

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی جمعه 18 بهمن 1398
 
انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید جمعه 18 بهمن 1398
 
انشا درباره ماه محرم جمعه 18 بهمن 1398
 
انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید جمعه 18 بهمن 1398
 
انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید جمعه 18 بهمن 1398
 
انشاء با موضوع نوجوانی پنجشنبه 17 بهمن 1398
 
انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا آزاد درباره آدم دروغگو چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درمورد پستچی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درمورد عهد و پیمان چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشاء در مورد صدا شر شر آب چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشاء از زبان ابر چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد صدای زنگ آخر چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد ناخن چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد درد دندان چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درباره محل زندگی ما چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد اسمان شب چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد ایران پایه هفتم چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا با موضوع کفش چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا ء در مورد کلاغ چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درباره پاییز چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درباره حیاط مدرسه چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد عینک چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴ چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱ چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی چهارشنبه 09 بهمن 1398
 
انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲ سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲ سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا پایه هشتم صدای باران سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا با موضوع صدای وزش شدید باد سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد صدای لالای مادر سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد همنشین پایه نهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء پایه نهم درباره همنشین بد سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳ سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱ سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱ سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد هدف زندگی سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱ سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا با موضوع شانس سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد مورچه ای بارکش سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا در مورد هوش انسان سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83 سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشای در مورد مقایسه مادر و شمع سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید سه شنبه 08 بهمن 1398
 
انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵ دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵ دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا درباره جنگل پایه دوازدهم دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم دوشنبه 07 بهمن 1398
 
گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا درمورد عجله کار شیطان است دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم دوشنبه 07 بهمن 1398
 
گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست دوشنبه 07 بهمن 1398
 
فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا با ویژگی های گفت و گو دوشنبه 07 بهمن 1398
 
انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید دوشنبه 07 بهمن 1398
 
چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟ شنبه 05 بهمن 1398
 
انشاء درباره شهید سلیمانی یکشنبه 22 دی 1398
 
اقدام پژوهی انشا
انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل دوشنبه 31 اردیبهشت 1397
 
انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان) دوشنبه 31 اردیبهشت 1397
 
انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید دوشنبه 31 اردیبهشت 1397
 
انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی دوشنبه 31 اردیبهشت 1397
 
انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن یکشنبه 30 اردیبهشت 1397
 
انشا درباره زندگی حیوانات وحشی شنبه 29 اردیبهشت 1397
 
انشا با موضوع داستان نویسی شنبه 29 اردیبهشت 1397
 
انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱ شنبه 29 اردیبهشت 1397
 
انشا آزاد درباره خط فقر پنجشنبه 27 اردیبهشت 1397
 
انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی پنجشنبه 27 اردیبهشت 1397
 
انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب پنجشنبه 27 اردیبهشت 1397
 
انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱ سه شنبه 25 اردیبهشت 1397
 
انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷ دوشنبه 24 اردیبهشت 1397
 
انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید دوشنبه 24 اردیبهشت 1397
 
جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92 دوشنبه 24 اردیبهشت 1397
 
انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند یکشنبه 23 اردیبهشت 1397
 
انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲ یکشنبه 23 اردیبهشت 1397
 
   
 
انشا آزاد صفحه ۹۶ مهارت های نوشتاری نهم دوشنبه 17 اردیبهشت 1397
 
روش آموزش انشا در پایه سوم سه شنبه 22 اسفند 1396
 
   
 
   
 
انشا در مورد در باران سه شنبه 12 اردیبهشت 1396
 
انشا درباره کوچ پرستوها دوشنبه 03 آبان 1395

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 ساعت: 13:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

داخل یک اتوبوس شلوغ را تصور كنيد و تصوير ذهنی خود را بنویسید

بازديد: 36815
 داخل یک اتوبوس شلوغ را  تصور كنيد و تصوير ذهنی خود را بنویسید

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

چند نمونه انشا در زیر مشاهده نمائید

متن انشا یک :

اتوبوس ها از وسایل نقلیه ی عمومی پر کاربرد در عین حال دارای مشقت فراوان هستند .

تنه یا بدنه : زمستان سختی است پاهایم از زور و سوز سرما قرمز و کرخ شده است ، تنها چند متر دیگر با ایستگاه اتوبوس فاصله دارم به ایستگاه که می رسم با صف طولانی‌ مسافران روبه رو می شوم .

مسافران از همین حالا محل احتمالی توقف اتوبوس را نشانه گرفته اند . تا با باز شدن درهای آن نبرد سر سختانه ای را برای بالا رفتن از پله ها آغاز کنند . سر انجام پس از انتظاری نسبتا طولانی ، اتوبوس بی آر تی نمایان می شود .

انبوه جمعیت به سمت اتوبوس هجوم می آورند . هوا بسیار سرد است ، وقتی صف مسافران خالی شد ، به سرعت خود را به داخل اتوبوس می رسانم و روی تنها جای خالی اتوبوس می نشینم .

داخل اتوبوس جای سوزن انداختن نیست . همه ی صندلی ها پر شده است . در ایستگاه بعدی نیز تعداد بی شماری از مردم سوار اتوبوس می شوند . جمعیت جدید مجبور اند سر پا بایستند ؛ بعضی ها با حسرت به آنهایی که روی صندلی اند نگاه می کنند و بعضی دیگر نیز از مسافران می خواهند تا آنها را کنار خود جای دهند .

اتوبوس آنقدر شلوغ است که اگر کسی بخواهد پیاده شود باید از یک ایستگاه قبل خود را آماده کند . در گوشه ای از اتوبوس بحث و درگیری بین چند مسافر پیش آمده و ظاهرا به دلیل انبوه جمعیت نتوانسته در مسیر مورد نظر پیاده شود .

همه ی جمعیت مشغول گفت و گو هستند و به گونه ای خود را سرگرم کرده اند . هوای داخل اتوبوس به دلیل انبوه جمعیت و همچنین روشن بودن بخاری ها گرم است و صورت یخ زده ام را آب می‌کند .

مسافران ایستگاه بعدی برای سوار شدن مسافران داخل اتوبوس را هل می دهند . صدای داد راننده اتوبوس بلند می شود : هل ندهید تا چند دقیقه ی دیگر اتوبوس بعدی می آید . اما با کمال تاسف کو گوش شنوا .

نتیجه : اتوبوس خلوت و صندلی های خالی برای ساکنان کلانشهرها رویایی است که شاید با ساعت ها انتظار در ایستگاه اتوبوس هم ، رنگ واقعیت به خود نگیرد ، اما با با این حال هم برای بسیاری مسئله ناچاری است


 انشا دوم :

طبق عادت روزانه صبح زود برای انجام کاری از منزل خارج و سوار اتوبوس شدم. اتوبوس شلوغ بود.

جمع کثیری در داخل اتوبوس و همچنین در ایستگاه، ایستاده بودند. سوار شدم. با یک نگاه سریع به داخل اتوبوس بسادگی مشخص می شد از این جمعیت کثیر بعضی خوشحال و برخی نگران، جمعی ایستاده و عده ای نشسته، بعضی در حال فکر کردن و تعدادی مشغول چرت زدن هستند.

در همین لحظه مشاجره دو نفر توجه مرا به خود جلب کرد.

آقا این چه جور ایستادنه؟ پاهام رو له کردی

و دومی می گفت: ببخشید حضرت آقا اگه مثل بقیه درست بشینی پاهات هم طوری نمیشن

خیلی جالب بود دونفر با هم معامله می کردند. اولی آدرس بنگاهش را و دومی شماره همراهش را روی کاغذ یاداشت می کرد.

چند لحظه بعد نفر کناریم با چند نفر دیگر پیاده شدند. با خودم گفتم شاید اتوبوس کمی خلوت تر شود ولی در همان ایستگاه افراد دیگری سوار شدند. اتوبوس دوباره حرکت کرد و بحث و مشاجره ها دوباره شروع شد. یکی که از ظاهرش کاملا پیدا بود اهل درس و بحث نیست، درست مانند یک کارشناس ارشد رشته علوم سیاسی وقایع و رخدادهای سیاسی منطقه را تجزیه و تحلیل می کرد و افرادی هم غرق در صحبت هایش، سراپا گوش شده بودند. یکی از گرانی ها و یکی از دامادش نالان بود. یکی بلیط می فروخت، یکی در پی فرصتی بود تا جیب مسافری را خالی کند و

که ناگهان صدای راننده بلند شد “ملک آباد جا نمونی

یک بنده خدایی که از ابتدا ساکت نشسته بود با شنیدن این جمله عینک دودی خودش را جابجا کرده به نفر کناریش گفت: آقا من تقی آباد پیاده میشم. عده ای با صدای بلند خندیدند، اما یک نفر که عاقل تر از بقیه نشون میداد گفت: آقا همینجا پیاده بشین، چند ایستگاه رد شده.

تقریبا آخرهای مسیر متوجه شدم اتوبوس خلوت و سروصداها کمتر شده و همه نشسته اند. تا اینکه در ایستگاه آخری همه پیاده شدیم. یادم هست همانجا یک نفر هنوز خواب بود. راننده با صدایی که بی شباهت به فریاد نبود گفت: نکنه می خوای برگردی خونه ننه جون، خوش تیپ آخرشه بلاخره همه به جزء راننده پیاده شدیم.

همان لحظه با خودم گفتم راستی، وقتی اتوبوس آخرین سرویس را می رود راننده هم پیاده می شود. از آن فراتر زمانیکه بازنشسته شود هم از آن پیاده خواهد شد و تنها تفاوت آنها در دیرتر پیاده شدن آنهاست. فکر می کردم واقعا داخل اتوبوس عجب دنیای عجیب وبزرگ و شگفتی است.

.

متن انشا درباره اتوبوس شلوغ:

 

همیشه شلوغی و بی نظمی انسان را میازارد و ذهن اورا بهم می ریزد و گاهی نیز باعث تاخیر میشود اما انسان همیشه به دنبال راهی بوده که خود را از شلوغی رها کند وبه آرامش برسد .
مانند همیشه برای رسیدن به محل کارم باید سوار اتوبوس میشدم به ایستگاه اتوبوس رسیدم کمتر زمانی میشد که ایستگاه خلوت باشد و امروز مثل همیشه پراز انسان های مختلف بود پیر وجوان کودک
و بزرگسال تا که بعد از چند دقیقه اتوبوس رسید در اتوبوس باز شد و همه خود را به آن رساندند و سوار شدند .چند ثانیه نگذشته بود که صندلی ها پر شدند وجایی برای نشستن نبود برای نشستن صندلی ها را
نگاه می کردم اما دریغ از یک صندلی هوا خیلی گرم بود برخی از پنجره های اتوبوس باز بود و باد گرمی به صورتم می خورد اما حداقل بهتراز گرمای طاقت فرسای داخل
اتوبوس بود .راننده هر از چند گاهی با دستانش صورتش را باد میزد. کودکی از شدت گرما و شلوغی گریه میکرد تصمیم گرفتم خودم را سرگرم کنم روز نامه ای برداشتم و شروع به خواندن کردم با هر ترمز
اتوبوس تکان می خوردم و حواسم پرت میشد دستم را به میله اتوبوس گرفتم تا سر جایم ثابت بمانم .به ایستگاه بعد رسیدیم برخی از افراد پیاده شدند واز شلوغی کمی کاسته شد سکوتی بر فضای اتوبوس حاکم شد. روی صندلی نشستم از شیشه به بیرون نگاه می کردم مردم پراز شورو هیاهو هرکس به کاری مشغول بود میدویدند روی چرخ زندگی در تکاپوی امید وخوشبختی. کم کم به محل کارم نزدیک میشدم دیگر از شلو غی آن روز کلافه نبودم دیگر خسته نبودم از آن همهمه با دیدن آن انسان ها امیدی دوباره یافتم. بالاخره رسیدم و از اتوبوس پیاده شدم ومن نیز به جمع آنها پیوستم شاید هرروز اتفاقاتی مانند امروز پیش میامد وزندگی تکراری به نظر میرسید اما هر وقت که با دقت به زندگی و جزئیات آن توجه میکردم یک روز خاص وجدید بود .


انشا شماره ۲ :

داخل اتوبوس جای سوزن انداختن نیست، همه صندلی ها پر شده و چند برابر آن جمعیت، سرپا ایستاده اند و با حسرت آنها را که نشسته اند، تماشا می کنند و در دل خدا خدا می کنند که در ایستگاه بعدی مسافری که روی صندلی نشسته پیاده شود تا شاید شانس بیاورند و از فشار جمعیت خلاص شوند.
اتوبوس آنقدر شلوغ است که اگر کسی بخواهد پیاده شود باید از یک ایستگاه قبل خودش را آماده کند. در این میان خیلی وقت ها پیش می آید که به دلیل ازدحام جمعیت، مسافری نتواند در ایستگاه مورد نظر پیاده شود و آن وقت است که گاهی کار به بحث و درگیری لفظی بین مسافر و راننده می انجامد.
آن پایین وضع به مراتب بدتر است. آنها که به هیچ قیمتی حاضر نیستند تا رسیدن اتوبوس بعدی انتظار بکشند، خود را به درهای اتوبوس در حال حرکت چسبانده اند، که شاید دل مسافران به رحم بیاید و کمی مهربان تر بایستند تا آنها بتوانند خودشان را به داخل بکشند.
راننده با دیدن این وضع فریاد می زند: «هل ندهید تا چند دقیقه دیگر اتوبوس می آید»، اما مسافران بی اعتنا به گفته راننده همچنان در تلاشند حتی به قیمت ماندن بین درها و به جان خریدن خطر سقوط از اتوبوس در حال حرکت خود را به مقصد برسانند. تجربه به آنها که مسافر اتوبوس های شهرمان هستند ثابت کرده، اتوبوس خلوت و صندلی خالی رویایی است که شاید با ساعت ها انتظار در ایستگاه اتوبوس هم رنگ واقعیت به خود نگیرد.


انشا شماره ۳ : 

 

با مامانم داشتیم توی خیابونای شلوغ میگشتیم.مامانم که هر لحظه یکبار جلوی هر ویترین مغازه وامیستاد و مغازه ها رو نگاه می کرد.یکی نیست بگه مادر من اگه نمی خوای چیزی بخری چرا نگاه میکنی؟به مامانم گفتم که می رم تو ایستگاه اتوبوس تو هم بیا.راه افتادم سمت ایستگاه که با دیدن صف نانوایی نه ببخشید اتوبوس کلم پوکید.آخه مگه داریم می ریم دیدن رئیس جمهور که این صف طویل و طولانی رو تشکیل دادین؟؟؟!!!!
بالاخره اتوبوس اومد و آدم ها شروع به حرکت کردن و سوار شدن.منم سوار شدم و مامان هم پشت سرم.به به! اتوبوس چه تمیز و خلوته.ایستگاه بعدی اتوبس نگه داشت و ۲ تا دختر موفشن و مد روز سوار شدن.وایی خدای من نگاه کن اینارو.کی میره این همه راهو.معلوم نیست پشت اون همه رنگ و روغن چه قیافه هست.ولش کن بابا،اصلاً ارزش فکر کردن ندارن.
ما هم قرار بود آخر خط پیاده شیم و حالا حالا مهمون اتوبوس بودیم.اتوبوس رفته رفته شلوغ تر می شد.من و مامان هم صندلی جلو نشسته بودیم و این خوب بود که می تونستم تولحظه ورود فرد اونو آنالیز کنم.تو یکیی از ایستگاه ها یه پیر زن سوار شد که بار سنگینی داشت.من هم احساس انسان دوستانم گل کرد و هیچی جامو دادم به پیر زن،اونم تشکر کرد و نشست.وای خدا عجب غلطی کردم.من کار خوب میکنم،بکنم هم تو بدترین شرایط میکنم.
تقریباً همه جای اتوبوس پر شده بود و جا واسه سوزن انداختن نبود.یکی عین منگولا از اول که سوار اتوبوس شده بود،زل زده بود به من.خودشو رسود بهم و ساعتو پرسید و منم گفتم.دیگه از جاش تکون نخورد و منمم سرم و انداختم پایین و به کفشای چهل تیکه دختره مسکن مهر خیره شدم.اتوبوس نگه داشت و اون دختره که ساعتو ازم پرسیده بود،پیاده شد.آخیش!یه نفس راحت کشیدم،عین بختک چسبیده بود بهم.دختره مسکن مهر بهم گفت:یارو ساعتتو قرض گرفت.وای خدای من نامرد ناکس ساعتمو برد.تو فکر ساعت نازنینم بودم که اتوبوس نگه داشت و منم که تعادل نداشتم،تلپ شدم رو بغل دستیم و همینجوری روی هم افتادیم.وای الاناست که فاجعه منا رخ بده.اگه اون جوری بشه چی میگن؟فاجعه اتوبوس؟فاجعه ترمز ناگهانی؟فاجعه تلپ شدن؟نمیدونم.
تو یکی از ایستگاه ها بودیم که یه زن از آخر اتوبوس قصد پیاده شدن داشت.آخه زن حسابی یا ابوریحان بیرونی مگه الان با هزار زحمت خود تو به آخر اتوبوس نرسوندی که خاله شوهر عمه دختر عمو همسایه دخترر خالتو ببینی؟ما خالۀ خودمونو نمیشناسیم اونوقت ایشون… هیچی نگم بهتره.داشت میومد سمتم که جاخالی دادم رد شه که یکی زد پسه کلم و گفت بکش کنار و آرنجشو کرد تو پهلوم و رفت.
بعد از اون یه زن اومد پیشم واستاد.هی حرف زد از زندگیش و مشکلاتش گفت.زن خوبی بود ولی یه مشکل داشت،اونم این بود که انگار سیر یا پیاز خورده بود.تا پیاده شم هفت جد و آبادم رو جلوی چشمم دیدم کهه برای من دست تکون می دادن.
وقتی پیاده شدم تازه فهمیدم که کیفم و دستبندم نیست.


انشا شماره ۴ اتوبوس شلوغ

 

از کلاس برگشتم و در ایستگاه اتوبوس منتظر شدم چند لحظه بعد اتوبوس اومد وسوارشدم. وقتی سوار شدم دیدم که اتوبوس پر از آدمه نمیتونی رد شی باید بزور خودتو میکشیدی و میرفتی خلاصه وقتی رسیدم آخر اتوبوس از یه دستگیره گرفتم نیفتم سر و صداهایی که توی اتوبوس بود سرمو به درد می آورد. یه بچه داشت از گرما گریه میکرد. کنارم دو تا مرد داشتن درباره معامله ماشین حرف میزدند پشتم دوتا دختر داشتن درباره امتحان ترم حرف میزدند. هنوز خستگی کلاس از تنم بیرون نرفته بود و درد سرم هم امانم را بریده بود.که از شانسم یه دختر بچه بلند شد و گفت شما بشینید لبخند زدم و نشستم سرجاش ایستگاه بعدی چند نفر پیاده شدن وای نه همینو کم داشتیم چند پسربچه مدرسه ای سوار شدن این ور اون ور میپریدن و تو سر و کله همدیگه میزدن خوب شد رسیدم وقتی از اتوبوس پیاده شدم هنوز همون سروصداها تو ذهنم بود و انگار باز تو اتوبوس بودم ولی واقعا خوشحالم که از شرشون خلاص شدم.

 

 همچنین از انشاهای زیر نیز می توانید استفاده نمائید :

 

 

   
 
انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل  
 
انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل  
 
انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)  
 
انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید  
 
انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی  
 
انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن  
 
انشا درباره زندگی حیوانات وحشی  
 
انشا با موضوع داستان نویسی  
 
انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱  
 
انشا آزاد درباره خط فقر  
 
انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی  
 
انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب  
 
انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱  
 
انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷  
 
انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید  
 
جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92  
 
انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند  
 
انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲  
 
   
 
انشا آزاد صفحه ۹۶ مهارت های نوشتاری نهم  
 
روش آموزش انشا در پایه سوم  
 
   
 
   
 
انشا در مورد در باران


 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 ساعت: 21:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(1)

موضوعی را انتخاب کنید و با دانش خود به آن گستره و عمق ببخشید پایه نهم صفحه ۹۳

بازديد: 3751
 موضوعی را انتخاب کنید و با دانش خود به آن گستره و عمق ببخشید پایه نهم صفحه ۹۳

موضوعی را انتخاب کنید و با دانش خود به آن  گستره و عمق ببخشید پایه نهم صفحه ۹۳

پایه نهم صفحه۹۳ موضوعی را انتخاب کنید و با بهره گیری از اطلاعات و دانش خود به آن  گستره و عمق ببخشید؟

زندگی

زندگی مانند یک دفتر بزرگ است که هر لحظه ما در آن در حال ثبت اتفاقات گوناگون پیرامون خود هستیم. برگی از آن سیاه و تیره و برگی دیگر سفید و پاک و برگی دیگر خط خطی و ژولیده. هر روزش به نوعی و هر ثانیه اش به طریقی متفاوت می گذرد و بازیگر اصلی آن خود ما هستیم. خود ما هستیم که دفتر زندگیمان را می نویسیم و به آن حادثه می بخشیم که اگر ما همیشه یک جا بنشینم و کاری انجام ندهیم زندگی مانند نوار قلبی که به اتمام رسیده به خطی صاف و ممتد تبدیل می شود.

ما باید حرکت کنیم تا زندگی نیز جریان یابد و تپش های بلندش به آن صعود و سقوط ببخشد. زندگی مانند یک پازل به هم ریخته است که باید در طول زندگی پازل های درست را در کنار یکدیگر بچینیم تا زندگیمان در جای اصلی خود قرار بگیرد و به هدف اصلی خود که هر انسانی که همان کودکی و نوجوانی برای خود در نظرگرفته است دست یابد. گاهی در این زندگی زمین می خوریم و از دنیا و آدم هایش ناامید می شویم و گاهی دیگر در صعود از قله ی پیشرفت شادمانیم و در آسمان آرزوهایمان پرواز می کنیم اما مهم این است که در اوج ناامیدی و در اوج شادمانی فراموش نکنیم که چه بودیم و تبدیل به چه کسی شده ایم.

زمانی که ناامید شدی به یاد بیاور تو همان کودکی بودی که راه رفتن نیز بلد نبود و این افتادن های مکرر تو را سرپا کردند و به تو آموختند که چگونه گام برداری. تو هنوز همان کودکی. اما با ابعادی بزرگتر، تو باز هم در زندگی می افتی اما باید بلند شوی که اگر بلند نشوی هرگز به آرزوهایت دست نمی یابی و حسرت همیشه راه گلویت را می گیرد و آنگاه شوق رسیدن داری یه یاد بیاور که با چه سختی هایی دست و پنجه نرم کردی و چه فراز و نشیب هایی را پشت سر گذاشتی آنگاه است که متوجه می شوی امید همیشه بهترین روش برای دست یابی به آرزوهاست و زندگی بدون امید همچون دریایی بزرگی است که یک قطره در آن آب وجود ندارد و دریای خشک یعنی بیابان بی آب و علف.

عمق انشاء: امید در زندگی معجزه می کند. تو را بزرگ می کند . تو را پرورش می دهد، زندگی بدون امید پوچ است و این خود ما هستیم که با امید و تلاش برگ های زندگیمان را پر از اتفاقات زیبا و به یاد ماندنی می کنیم. زندگی بودن ایمان مانند دفتری ای است که هر ورقه اش خطی از بطان به رویش کشیده شده است. خط بطلان تمام آرزوهایمان

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 ساعت: 20:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

انشا آزاد صفحه ۹۶ مهارت های نوشتاری نهم

بازديد: 9893
انشا آزاد صفحه ۹۶ مهارت های نوشتاری نهم

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

انشا آزاد صفحه ۹۶مهارت های نوشتاری نهم درخت

درختی را با ویژگی های زیر  تصور کنید و متنی درباره ی آن بنویسید

۱- پا در هواست

۲- ریشه هایش در ابر فرو رفته است.

۳- شاخه هایش روی زمین گسترده شده است.

 

متن انشاء :

چقدر شگفت انگیز است داده های خداوند..

قدرت خداوند را بیشتر مشاهده می کنیم.و چقدر هیجان انگیز است.

به درخت رو به رو نگاه میکنم.درخت افتاده بر روی زمین ریشه هایش در ابرها فرو رفته است. ریشه هایش در اسمان در ذکر و ثنای خداوند است. با تمام وجود خداوند را ستایش میکند. و در حال حمد و ثنای اوست.

و هر چه میگذرد بالا و بالاتر میرود.و دست هایش را بیشتر به عرش میبرد. و پیوسته در حال مناجات با معبود است.

برگ هایش را میبینم که چطور فروتن و متواضع در حال سجده اند و نیایش خدای بی همتا را به جا می اورند.

درخت شاخه هایی پر از برگ را در روی زمین گسترانیده و ریشه هایش همچون مار در هم پیچیده است. و در داخل ابر ها فرو رفته ..

ریشه های قطور درخت گویا با یکدیگر مسابقه گذاشته اند تا ببینند کدام یک زودتر به خدا میرسند. با نیروی هر چه تمام تر و با سرعت بی اندازه در شتابند تا به اسمان برسند.

جای ریشه و برگ های درخت عوض شده است.

و ریشه درخت که همیشه در قعر زمین قرار داشته الان در اسمان هاست.

پس از این درخت میتوانیم درس بگیریم همان گونه که این درخت وارونه شده و جای ریشهبا شاخه ان عوض شده دنیا هم اینگونه است.

وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد .وقتی میمرد مورچه ها اورا میخورند .زمان و شرایط در هر موقعیتی میتواند تغییر کند یک درت میلیون ها چوب کبریت میسازد. ولی تنها یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها جنگل کافیست.

پس اگر روزی قدرتمند بودی و همانند شاخه های درخت در عرش صعود کردی یادت نرود که دنیا در چرخش است .

و خداوند از تو قدرت مند تر……..

و ممکن است روزی در زیر قرار بگیری ..

پس همیشه خوب باش و خوب زندگی کن………………………

سایر انشا ها درباره ی درخت:

 

درختان فایده های زیادی دارند از جمله چوب آن. از آن می توان وسایل زیادی تهیه کرد، مثل در، پنجره، میز، صندلی و حتی مداد و کاغذ. این وسایلی است که می شود از چوب درخت ساخت. بعضی ها می گویند که نباید درخت را قطع کرد، این درست است چون طبیعت آن زیبایی را از دست می دهد، دیگر اکسیژن کم می شود و گاز کربن دی اکسید در هوا پخش می شود، ولی اگر درخت را قطع نکنیم نمی توان وسایل چوبی را ساخت. بیایید پیشنهاد من را بشنوید، من می گویم که باید درختها را قطع کرد اما به اندازه و در کنار قطع درختان، درخت هم بکاریم. اینگونه هم طبیعت و اکسیژن داریم، هم وسایل چوبی. خلاصه ما از درختان استفاده های دیگری هم می کنیم، مثلا هر خانواده ای یک خانه دارد و در هر خانه یک باغچه، و در هر باغچه درختان و گیاهانی روئیده اند و هر درخت و گیاه به اندازه خود اکسیژن تولید می کند، به علاوه هر درخت میوه و هر گیاه مواد خوراکی تولید می کند، به اینگونه غذایمان و هوای پاکیزه را به دست می آوریم.

 

نتیجه گیری:

 

نتیجه می گیریم که اگر درختان نبودند اکسیژن نبود، جنگل نبود، میوه نبود و حتی دیگر طبیعت زیبا هم نبود.

 

 

 

درخت یكی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگار عالم است.

 

درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاكی طبیعت می باشد.

 

در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم.

 

بر اساس آیات قرآن، یكی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یكی از ویژگی های بهشت كه در آیات كریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد:« در بهشت باغ هایی وجود دارد كه از زیر درختانش نهرها جاریست».

 

در میان این درختان بهشتی، درختان میوه نیز وجود دارد، میوه هایی كه به تعبیر قرآن « و فاكهه مما یتخیرون » است.

 

بسیاری از پیامبران و امامان معصوم (ع) ما كشاورز و باغدار بودند و خود با دست خود به کاشت و برداشت درختان اقدام می كردند و به این وسیله در عمران و آبادانی زمینی كه خداوند به آن امر فرموده، اهتمام می ورزیدند، مثلاً حضرت علی(ع) چندین نخلستان را با دست مبارك خود احداث كرد و یا امام محمد باقر (ع) در کاشت درختان و كشت و زراعت حتی در گرمای تابستان، كوتاهی نمی فرمود.

 

پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نیز علاوه بر دامداری و تجارت، به کشت درختان و زراعت اقدام می فرمود و در حفظ درختان، حتی در جنگ با دشمنان و اشغال سرزمین آنها، به سربازان اسلام تاكید می فرمود.

 

در اهمیت درخت و درختكاری همین بس كه در روایتی معتبر از یكی معصومین (ع) منقول است كه: «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول كاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیك خود دست برندارید». و این نشانگر تاكید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختكاری است. گرچه متاسفانه با پیشرفت تكنولوژی، تخریب جنگل ها و نابودی درختان رو به افزایش است، اما جای خوشبختی است كه بشر امروز به این عمل زشت خود اقرار دارد و سازمان هایی را برای حفظ و حراست و گسترش پارك ها و ازدیاد درختان به وجود آورده است.

 

در کشور ما نیز در حفظ و حراست درختان و جنگل ها كوشش های چشمگیری انجام گرفته، از جمله هر ساله ۱۵تا ۲۲اسفند ماه به عنوان هفته درخت و درختكاری اعلام شده و مردم و دولت به انجام این امر مهم مبادرت می ورزند.

 

فواید درخت و درختکاری:

 

 

 

برای پی بردن به اهمیت درخت و درختکاری و نقش آنها در حفظ طبیعت و زندگی انسان ، تعدادی از فواید آن را برای شما بیان می کنیم:

 

۱- طبیعت بدون درخت، ناموزون و زشت می گردد. وجود جنگل و درخت در صحنه طبیعت و زندگی انسان، باعث زیبایی، شادی، سبزی، آسایش، رفاه، صفا، پاكی و طراوت می شود.

 

۲- درختان نبض زمین هستند و مایه حیات انسان و حیوان و حتی بعضی از گیاهان، زیرا درختان با جذب گازهای سمی از جمله دی اکسید کربن و تولید اكسیژن كه یكی از اساسی ترین نیازهای حیات انسان و حیوان است، باعث دوام حیات انسان و سلامت چرخه طبیعت می شوند. كمبود درختان و تخریب و نابودی جنگل ها به ویژه در این عصر دود و زندگی ماشینی، موجب انقراض نسل انسان و حیوان خواهد شد.

 

۳- برگ و شاخه های درختان بخش مهمی از تغذیه حیوان و گاه انسان را فراهم می سازند و در تولید گوشت مصرفی انسان ( با تغذیه دام ها از گیاهان) نقش اولیه را دارند.

۴- میوه بسیاری از درختان مورد استفاده انسان و حیوان است، به طوری كه می تواند در تغذیه انسان و تأمین ویتامین های مورد نیاز او تأثیر به سزایی داشته باشد. در فواید گیاه و گیاه خواری در دستورات پزشکی و حتی دینی توصیه های زیادی شده است.

 

۵- چوب درختان در صنایع چوب بُری و تأمین بخش مهمی از وسایل مورد نیاز زندگی انسان نقش اساسی دارند.

 

۶- درختان می توانند در جلوگیری از فرسایش خاك کشاورزی و مفید زمین در هنگام سیل نقش مهمی داشته باشند.

 

۷- درختان در تغییر و تبدیل آب و هوا و اعتدال آن نقش به سزایی دارند. تشكیل جنگل و توسعه آن، نه تنها تاثیر اساسی در روند آب و هوا دارد، بلكه در حشر و نشر پرندگان، چرندگان و دیگر حیوانات اهلی و وحشی و نهایتا تعادل در چرخه طبیعت نقش ارزنده ای دارد.

 

۸- سایه و ریشه ی درختان، در حفظ و رشد گیاهانی كه نمی توانند ریشه ی خود را برای جذب آب به اعماق زمین بفرستند و یا طاقت تحمل تابش مستقیم نور خورشید را به ویژه در فصل گرما و تابستان ندارند و یا نمی توانند در مقابل باد و باران های تند مقاومت نمایند، تأثیر به سزایی دارند.

 

۹- در فصل پاییز كشاورزان، باغداران و گل و گیاه كاران از كود ساخته شده از انبوه برگ درختان استفاده لازم را می نمایند.

 

در پاییز، انبوه برگ ریخته شده از درختان می تواند «ابركود» متراكمی بسازد كه هوموس یا سیاخاك (گیاخاك) نامیده می شود. این ماده خاصیت «گلوئیدی» دارد و نگهداری آب توسط خاك را افزایش می دهد. هوموس، مواد معدنی خاک را نیز جذب می کند و از هرز رفتن آنها جلوگیری می نماید. لذا هوموس را با خاك مخلوط می كنند تا مواد مغذی ضروری برای رشد گیاه را تأمین نماید.

 

۱۰- بسیاری از درختان از قدیم الایام، در صنعت داروسازی و عطاری و حتی به دست آوردن نوعی چسب مورد استفاده قرار می گیرند، مثلا بهترین ماده ضدعفونی كننده از برگ درخت سدر و سنجد، بهترین رنگ مو از درخت حنا، بهترین مواد خوشبوكننده از چوب درخت عرعر و بهترین نوع عطر برای رفع خستگی در كارگاه هایی كه می خواهند ظرفیت تولیدی شان را بالا ببرند، از درخت سرو به دست می آید.

 

,انشا درخت پا در هوا,انشا درختی پا در هوا,انشا درخت وارونه,انشا درخت برعکس,انشا درخت تنها,انشا درختان,انشا درخت تشنه,انشا درخت دانش,انشا درختكاري,انشای درختکاری,انشا روز درختکاری,انشا درباره درختکاری,موضوع انشا درختکاری,انشا فواید درختکاری,انشا در مورد درختکاری,انشا درباره روز درختکاری,انشا درباره ی درختکاری,انشا درباره درختان,انشا در مورد درختان,انشای درختان,انشا برگ درختان سبز,انشا درباره ی درختان,انشا از زبان درختان,انشا درباره برگ درختان,انشا جویبار و درخت تشنه,انشا گفتگوی جویبار و درخت تشنه

 

انشا درباره درخت

درختان هم یک نوع موجودات زنده هستند و خوبی های فراوانی دارند مانند تصویه کردن هوا و زیبایی کردن آن منطقه و سایه البته برای بعضی ها هم خوبی نوشتن یاددگاری که این کار بسیار ناپسند است.

من یک درخت تنومند بودم با شاخه ای درشت و برگ های سبز رنگ. من کنار دوستان و همسایگانم به خوبی زندگی میکردیم و در روز ها چند نفری زیر سایه ی ما استراحت میکردند و به ما آب میدادند.تا این که سالها گذشت و من پیر شدم و چند انسان آمدند من را قطع کردند و در ماشین خودگذاشتند و مرا به یک محل بزرگ بردند روی درب ورودی آن محل نوشته بود کارخانه ی چوب بری.من ترسیده بودم اما کمی هم خوشحال ، خوشحالی خود را میدانم برای چه بود و مرا روی دستگاه چوب بردی انداختند و قطعه قطعه ام کردد و بخشی از قسمت هایم را به کارخانه ی کاغذ سازی و بیشتر قسمت هایم را به کارخانه ی ایی بردند که قسمت های بدن من را به هم با میله ایی آهنی میچسباند.

و من از شدت ترس به خواب رفتم وقتی بیدار شدم دیدم در اتقاقی هستم نگاهی به خودم کردم و لبخندی زدم و گفتم: چه میز خوشگلی شده ام و نگاهی به کنار خود کردم چند ها میز دیگر را دیدم و با آن ها گفت و گو کردم که شما اهل کجایید و

تا بعد از مدتی مرا به ساختمانی بزرگ بردند کار میز های قدیمی.از آنان پرسیدم که من کجا هستم گفت شما در مدرسه ایید و به داش آموزان خدمت میکنید و سهمی در آینده ی کشور دارید و باید به خودمان افتخار کنیم من خیلی خوشحال شده بودم اما تا این که یکی از آنان گفت باید رنج های زیادی را تحمل کنی که بعد از گذشت روز ها به آن ها عادت میکنید.

از اون پرسیدم چه رنجی؟

او گفت داش آموزانی هستند که دوست دارند روی ما خط بکشد و نقاشی بشکند آیا میتوانی این ها را تحمل کنی؟

من به اون گفتم آری من پیر شده ام و از پس مشکلات زیادی برآمده ام و برای آینده ی کشورام هر سختی را تحمل میکنم.

تا این که مدرسه ها شروع شدند و دانش آموزان میزهای خود را انتخاب کردند.و میز هم خیلی خوشحال و کنجکاو بود زیرا زندگی اش از این به بعد برای دانش آموزانی بود که سرمایه کشور هستند و هر سال با شور و کنجکاوی منتظر دانش آموزان جدید تری

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 17 اردیبهشت 1397 ساعت: 21:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره نقش زنان در شاهنامه

بازديد: 755

 

نقش زنان در شاهنامه

به نظر می‌رسد دست کم ۲۴زن در شاهنامه به نقش آفرینی می‌پردازند. این زنان عبارتند از آرزو، آزاده، آزرمی‌دخت، ارنواز، اسپنوی، بانوی گازر، بانوی گردوی، بانوی مهبود، پوراندخت، تهمینه، جریره، رودابه، سودابه، سهی، سیندخت، شهرناز، فرانک، فرنگیس، کتایون، گردآفرید، گلشهر، ماه آفرید، منیژه و همای. با این‌حال «تئودور نولدکه»، پژوهشگر نام‌آور آلمانی درباره «زن» در شاهنامه چنین می‌نویسد:

در شاهنامه زنان نقش فعالی ایفا نمی‌کنند، تنها هنگامی ظاهر می‌شوند که هوس یا عشقی در میان باشد. (تئودور نولدکه: حماسۀ ملی ایران)

برای بررسی دیدگاه نولدکه نخست باید ببینیم که او شاهنامه را با چه چیزی مقایسه می‌کند و بدین نتیجه می‌رسد؟ فردوسی هزار سال پیش می‌زیست. در عصری که نه فقط در ایران، بلکه در همه جهان نقش‌های بیرون از خانه ویژه مردان بود. اگر شاهنامه را با ایلیاد و اودیسه، اثر سرشناس حماسی یونان باستان بسنجیم، بی‌تردید، زنان در شاهنامه نقش‌های بیشتر و پررنگ‌تری ایفا می‌کنند و از آنچه نولدکه هوس و عشق ‌می‌نامد، دورترند. چنین نتیجه‌ای به هنگام مقایسه شاهنامه با آثار «ویلیام شکسپیر»، «ویکتور هوگو» و «چارلز دیکنز» به دست می‌آید.

ما همچنان با نگاهی به رمان‌ها و داستان‌ها و فیلمنامه‌ها و نمایشنامه‌های سده بیستم و بیست و یکم نیز هنوز مردها را سوار بر اسب قدرت می‌بینیم. نگاهی به پرفروش‌ترین کتاب داستانی چند سال گذشته یعنی «هری پاتر» که باز هم قهرمان اصلی و ضدقهرمان اصلی مرد هستند، به خوبی نمایانگر این موضوع است. و شگفت اینکه نویسنده‌ی این اثر برجسته، خودش یک زن اسکاتلندی به نام «جی. کی. رولینگ» است. حال به خود شاهنامه باز می‌گردیم. در شاهنامه درباره بانوی جنگاور ایرانی «گردآفرید» در جنگ با «سهراب» چنین می‌خوانیم:

کجا نام او بود گردآفرید/ که چون او به جنگ اندرون کس ندید

بپوشید درع سواران جنگ / نبود اندر آن کار جای درنگ

نهان کرد گیسو بزیر زره / بزد بر سر ترگ رومی گره

فرود آمد از دژ بکردار شیر / کمر بر میان باد پای بزیر

به پیش سپاه اندر آمد چون گرد / چو رعد خروشان یکی ویله کرد

که گردان کدامند و جنگ آوران / دلیران و کار آزموده سران

که بر من یکی آزمونرا به جنگ / بگردد بسان دلاور نهنگ

 

ز جنگ آوران لشکر سرفراز / مر او را نیامد یکی پیش باز

درباره «گردیه» خواهر «بهرام چوبین» در جنگ با «خاقان» چنین میخوانیم:

بدو گردیه گفت کاینک منم/ که بر شیر درنده اسب افکنم

همان خواهر پهلو نامدار / بنیزه در آمد بنزد سوار

یکی نیزه زد بر کمر بند اوی / که بگذاشت حفتان و پیوند اوی

چون از پشت باره در آمد نگون / همه ریگ شد زیر او جوی خون

یلان سینه با آن گزیده سپاه / برانگیخت اسب اندر آن رزمگاه

همه لشکر چین همی برشکست / بسی کشته افکند و چندی بخست

دو فرسنگ لشکر همی شد ز پس / بر اسبان نماندند بسیار کس

سراسر همه دشت شد رود خون / یکی بی سر و دیگری سرنگون

چو پیروز شد سوی ایران کشید / بر شهریار دلیران کشید

بروز چهارم به آموی شد / ندیدی زنی کو جهانجوی شد

به نظر نمی‌رسد که «گردآفرید» و «گردیه» برای هوس در شاهنامه حضور داشته باشند. اما نقش زنان شاهنامه‌ای به جنگ‌اوران و لشکرداران محدود نمی‌شود. «فرانک» مادر فریدون با به کارگیری سیاست، فرزند خود را پرورانده و او را برای نجات ایران و ایرانیان از دست زهاک آماده می‌‌کند. دیگر زنان شاهنامه نیز هرکدام نقشی کوچک یا بزرگ در رویدادهای سیاسی ایران بازی می‌کنند. در بخش ساسانیان شاهنامه -که نقش فردوسی به کمترین اندازه رسیده و شاهد روایت جز به جز تاریخ هستیم- باز حضور زنان را در سیاست می‌بینیم. دلیل رسیدن به دوران تاریخی ساسانی است. دورانی که چند زن بر تخت پادشاهی می‌نشینند. هرچند که در بخش‌های پیشین شاهنامه نیز شاهد به ارث رسیدن «فر ایزدی» و «خون شاهی» از طریق دختر «ایرج» یعنی «ماه آفرید» و در بخشی دیگر شاهد به شاهی رسیدن «همای» دختر «بهمن» بودیم. این نگاه انسان‌دوستانه به زن که در شاهنامه می‌بینیم، از ویژگی‌های فرهنگی ایران باستان است.

البته در شاهنامه داستان‌های عشقی بسیار زیبایی نیز می‌یابیم. با همسنجی این داستان‌ها از جمله «زال و رودابه»، «بیژن و منیژه»، «کیکاوس و سودابه»، «کتایون و گشتاسب»، «خسرو و شیرین» و «رستم و تهمینه» و با نمونه‌های دیگر تمدن‌ها -باستانی و مدرن- باز هم می‌بینیم که در نمونه‌های ایرانی، زنان «محترم‌تر»، «نیرومندتر» و به ویژه «کنشگرتر» هستند. به طوری‌که حتی گاهی این زنان هستند که عشق خود را به مردان ابراز کرده و خواستگاری می‌کنند. آنچه از کلیت شاهنامه نسبت به موضوع زنان ‌برمی‌آید چنین است. ولی جزئیات نیز همواره بحث‌های گوناگونی را در پی داشته است. همانطورکه می‌دانیم در منطق، تعمیم جزء به کل نادرست است. در هنگام نتیجه‌گیری درباره یک اثر بزرگ و سترگ نباید به یک مورد کوچک بسنده کنیم. اینکه از شاهنامه ۵۰هزار بیتی، یک بیت را برگزیده و با بهره از آن برای کل شاهنامه و فردوسی حکم صادر کنیم، نه منطقی است و نه منصفانه. این نوع داوری درباره هرچه باشد ناپذیرفتنی است. چه درباره تاریخ باشد و چه درباره ادبیات. چه به ایران مربوط شود و چه به جایی دیگر. همچنین هنگام مواجه شدن با برخی بیت‌های به ظاهر مشکل‌دار شاهنامه، همواره یک نکته را باید در نظر بگیریم و آن اینکه شاهنامه‌ای که امروز در دست ماست، همانی نیست که فردوسی سروده است. بنابراین به هنگام مواجه شدن با هر بیتی باید از افزوده یا الحاقی نبودن آن مطمئن شویم. اما راه یافتن ابیات "افزوده" چیست؟ نخست «نسخه‌شناسی» و دوم «سبک‌شناسی». در دانش نسخه‌شناسی، پژوهشگران با همسنجی دست‌نویس‌های گوناگون که در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون نوشته شده‌اند، تلاش می‌کنند تا به اصل دست یابند. کمیت و اعتبار دست‌نویس‌ها دو فاکتور مهم برای بازیابی حقیقت است. در دانش سبک‌شناسی، یک پژوهشگر چنان با سبک کار یک نویسنده اخت می‌شود که با نگاهی به ابیات، می‌تواند سره را از ناسره جدا کند. در اینجا به چند بیت مشهور شاهنامه که ظاهری زن‌ستیز دارند می‌پردازیم.

زن و اژدها هر دو در خاک به/جهان پاک ازین هر دو ناپاک به

این بیت در ۱۵دستنویس از کهن‌ترین و معتبرترین دست‌نویس‌های شاهنامه که تصحیح جلال خالقی مطلق براساس آنها استوار است، موجود نیست و در چاپ‌های معروف ژول مول و مسکو و بروخیم نیز دیده نمی‌شود. اما در چاپ کلکته که بنیاد آن دستنویس‌های کم اعتبار شاهنامه بوده، آمده و از همان طریق به برخی از چاپ‌های ایران مانند شاهنامه چاپ امیربهادر، شاهنامه‌ای که انتشارات ایران باستان به یادگار جشن هزارمین سال فردوسی منتشر کرده، شاهنامه چاپ محمد رمضانی و چاپ دبیر سیاقی راه یافته است. بنابراین می‌بینیم که این اشتباه از سوی خود ایرانی‌ها در چاپ شاهنامه‌های نوین رخ داده و بدین ترتیب بیتی افزوده، به سرشناسی رسیده است. ....

زنان را از آن نام ناید بلند/که پیوسته در خوردن و خفتنند

این بیت از میان ۱۵دست‌نویس مبنای تصحیح خالقی مطلق تنها در یک دست‌نویس «لوسه» آمده و بی‌شک الحاقی است. گذشته از این، این بیت در شاهنامه چاپ مسکو نیز الحاقی تشخیص داده شده است. چراکه هم به لحاظ لفظ و هم از نظر معنی سست‌ بوده و به شکل مصنوعی با باقی ابیات پیوند خورده است. ....

دل زن همان دیو را هست جای/ز گفتار باشند جوینده رای

این بیت از میان ۱۵دستنویس مبنای تصحیح خالقی مطلق در هفت دست‌نویس کم‌اعتبار آمده و البته به چاپ ژول مول نیز راه یافته است. ولی به جهت نبودن در دستنویس‌های معتبرتر باید گفت الحاقی است. ....

 

به اختر کس آن دان که دخترش نیست/چو دختر بود روشن اخترش نیست

به تشخیص شورای مصححان شوروی مشکوک و به تشخیص خالقی مطلق، افزوده است. ....

کرا دختر آید به جای پسر/به از گور داماد ناید بدر

این بیت در هشت دستنویس که کهن‌ترین دستنویس شاهنامه (ف) در رأس آنهاست، نیست و خالقی مطلق نیز آن را افزوده تشخیص داده است.

از دید سبک شناسی نیز خود حکیم توس در جایی وارون آن می‌فرماید:

چو فرزند را باشد آیین و فر/گرامی به دل بر چه ماده چه نر

تو آن را جز از باد و بازی مدان/گزاف زنان بود و رای بدان

به وضعیت دست‌نویس‌ها درباره مصراع دوم توجه فرمایید:

ل: «گزاف جهاندیده آزی مدان»، ق۲: «گزاف زنان بود و رای بدان»، لی: «گزاف جهان بی‌درازی مدان»، ل۲:«گزار جهان‌بین درازی مدار»، ل۳: «گزاف جهان بین دراز مدار»، س، ق، لن، پ، لن۲و ب: «گزاف جهان‌بین درازی مدان».

بنابراین می‌بینیم که چگونه بیتی که تنها در یک دست‌نویس وجود دارد و ساخته‌ی شاعری گمنام و زن ستیز است به نام فردوسی بزرگ زده می‌شود! از دید سبک‌شناسی نیز می‌بینیم که فردوسی در جایی وارون گفتار بالا را می‌گوید:

ز پاکی و از پارسایی زن/که هم غمگسارست و هم رای زن

.... زنان را ستایی سگان را ستای این بیت زن‌ستیزانه و سخیف از هر دو سو یعنی نسخه‌شناسی و سبک‌شناسی صد درصد بدون هیچ شک و شبهه‌ای مردود و افزوده شناخته شده است. چراکه در هیچ‌یک ‌از دستنویس‌ها -چه کهن و چه نو- نبوده و در هیچ‌کدام از چاپ‌های شاهنامه نمی‌توان آن‌را یافت. یگانه ماخذ آن نه شاهنامه، بلکه «امثال و حکم» علامه دهخدا (تهران، ۱۳۱۰ش، ج ۲، ص ۹۱۹، س ۲۵) است. در بخشی از شاهنامه درباره زنان از قول انوشیروان می‌خوانیم:

چنان دان که چاره نباشد ز جفت/ز پوشیدن و خورد و جای نهفت اگر پارسا باشد و رای زن/یکی گنج باشد پر آگنده زن به ویژه که باشد به بالا بلند/فرو هشته تا پای مشکین کمند خردمند و هوشیار و با رای و شرم/سخن گفتنش خوب و آوای نرم برین سان زنی داشت پر مایه شاه/به بالای سرو و به دیدار ماه

 

در داستان بیژن و منیژه توصیف دیگری از زنان _همسر فردوسی_ را داریم که این‌بار زائیده اندیشه خود استاد است و بازگویی نیست و به ما نشان می‌دهد که حکیم نسبت به زنان چه دیدی داشته است:

شبی چون شبه روی شسته به قیر/نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر‌ نه آوای مرغونه هرای دد/زمانه زبان بسته از نیک و بد نبُد هیچ پیدا نشیب از فراز/دلم تنگ شد ز آن درنگ دراز بدان تنگی اندر بجستم ز جای/یکی مهربان بودم اندر سرای خروشیدم و خواستم زو چراغ/بیاورد شمع و بیامد به باغ می ‌آورد و نار و ترنج و بهی/ز دوده یکی جام شاهنشهی مرا گفت شمعت چه باید همی/شب تیره خوابت نیاید همی بپیمای می تا یکی داستان/ز دفترت برخوانم از باستان پر از چاره و مهر و نیرنگ و جنگ/همه از در مرد فرهنگ و سنگ بدان سرو بن گفتم ای ماه روی/مرا امشب این داستان بازگوی مرا گفت گر چون ز من بشنوی/به شعر آری از دفتر پهلوی همت گویم و هم پذیرم سپاس/کنون بشنو ای یار نیکی شناس

تحقیق دوم معرفی زنان شاهنامه :

برخلاف آثار عرفانی و عاشقانه ادبیات کلاسیک ایران، چون حافظ و سعدی و مولوی، در شاهنامه که اثری حماسی است، زن دارای نقشی تاریخی و عینی است. به نظر می‌رسد دست کم ۲۴ زن در شاهنامه به نقش آفرینی می‌پردازند. این زنان عبارتند از آرزو، آزاده، آزرمی‌دخت، ارنواز، اسپنوی، بانوی گازر، بانوی گردوی، بانوی مهبود، پوراندخت، تهمینه، جریره، رودابه، سودابه، سهی، سیندخت، شهرنواز، فرانک، فرنگیس، کتایون، گردآفرید، گلشهر، ماه آفرید، منیژه و همای که در این مطلب با مهم ترین آن ها آشنا خواهیم شد.

ارنواز و شهرنواز

ارنواز و شهرنواز که از نزدیکان جمشید پادشاه اسطوره ای ایران زمین هستند، به همسری ضحاک درآمده بودند. پس از قیام کاوه آهنگر و پیروزی فریدون بر ضحاک، او این دو را به ازدواج خود درمی آورد. فریدون از شهرنواز صاحب دو پسر به نام های سلم و تور و از ارنواز صاحب پسر دیگری به نام ایرج می شود. چون این فرزندان به سن رشد می رسند، فریدون تمامی قلمروی خود را میان آنان تقسیم می کند. سلم و تور که به قلمروی ایرج یعنی ایران چشم دارند، برادر کوچکتر خود را به نامردی به قتل می رسانند. این دو برادر بعدها به دست منوچهر فرزند ایرج و به تحریک فریدون کشته می شوند. برخی معتقدند که نام ایران برگرفته از نام ایرج است.

تهمینه

دختر پادشاه سمنگان و همسر رستم و مادر سهراب بود. در پس زمینه ازدواج تهمینه و رستم و برخی ازدواج های دیگر شاهنامه مساله بسیار مهمی وجود دارد. پیش از آن باید یادآوری کنیم که شاهنامه فردوسی در واقع برگرفته از خداینامه یا خودای نامک دوره ساسانیان است که توسط ابن مقفع به عربی ترجمه می شود. هر چند شاهنامه فردوسی عینا همان خدای نامه نیست؛ اما به خوبی فرهنگ حاکم بر جامعه آن روز ایرانیان را نشان می دهد. فرهنگی که از آزادی دختران در انتخاب همسر سخن می گوید. رضایت زنان برای ازدواج از ارکان اصلی پیوند زناشویی است. از سوی دیگر می بینیم که هیچ مانعی برای ازدواج با مردان یا زنان خارج از قوم وملیت وجود ندارد. در واقع هدف ازدواج، پیوندی است از روی محبت و صمیمیت و تشکیل خانواده ای براساس دوستی و عشق که می تواند فرزندانی صالح و پرهیزگار پرورش دهد.
رودابه

رودابه دختر مهراب کابلی و سیندخت و همسر زال و مادر رستم، پهلوان بزرگ ایران است. رودابه از زنان پاکدامن و پرآوازه شاهنامه است. این زن نماد عشق به همسر و فرزند است. زال که به دلیل داشتن موی و بدن سپید هنگام تولد مورد بی مهری پدرش سام قرار می گیرد، به کوهستان انداخته می شود تا طعمه درندگان شود اما سیمرغ یا سَئنَ مرغ دانا، او را همچون فرزند خود می پروراند و نه تنها زال بلکه همسر و فرزند او را نیز در پناه و حمایت خود قرار می دهد. عشق رودابه به زال سپید موی و وفاداری او به همسرش داستانی دلکش و پراحساس است. نکته مهمی که در داستان زندگی رودابه باید مورد توجه قرار گیرد این است که او اولین زن تاریخ است که از طریق عمل سزارین فرزند خود را به دنیا می آورد. (البته رومیان قرن ها بعد این نوع زایمان را به مادر سزار امپراتور روم نسبت دادند) رودابه که رستم را باردار است، قادر به وضع حمل عادی فرزند خود نیست و چون در حال مرگ قرار می گیرد، سیمرغ به زال می آموزد که چگونه با شکافتن پهلوی همسرش، جان او و فرزندش را نجات دهد. با تولد رستم، زال با کشیدن پر سیمرغ به محل جراحات آن را التیام می دهد. این زن بنا بر روایت شاهنامه زمانی طولانی می زید ولی پس از مرگ رستم به حال دیوانگی می افتد و از آن پس راه تسلیم و جدایی را در پیش می گیرد.

تحقیق درباره یکی از زنان شاهنامه فردوسی فارسی نهم صفحه ۹۱
سودابه

سودابه یا سودآوه دختر پادشاه هاماوران و همسر کیکاوس است. سودابه در شاهنامه نماد زنی است که اسیر کج اندیشی و وسوسه های اهریمن می شود. نقش سودابه در شاهنامه آن هنگام برجسته می شود که تبدیل به عامل اصلی در جاودانه شدن سیاوش می شود. نقشی که زلیخا در داستان یوسف بازی می کند و نقشی که ملکه چینی دا چی در داستان شاهزاده بو یی گائو ایفا می کند: بدنام کردن ناپسر و عبور پسر از آتش و مراسم سوگندو سربلند بیرون آمدن پسر از این آتش. سیاوش هر چند از این آزمون با نیکنامی بیرون می آید؛ اما بدگمانی های اهریمنی پدر و دسیسه های نامادری، او را از وطن و خانه آواره کرده و موجبات مرگی جانسوز را در تنهایی برای او رقم می زند. اهریمن به خواسته خود رسیده؛ ولی پیروزی اهریمن دیری نمی پاید و رستم به خونخواهی سیاوش، سودابه را با شمشیر به دو نیم می کند. سودابه در شاهنامه نماد زنی اغواگر است که نه تنها خودش بلکه تمامی خانواده را به ورطه نابودی می کشاند.

گردآفرید

گردآفرید در شاهنامه دختر جنگاور گژدَهَم از پهلوانان دژ سپید است که در زمان لشکرکشی سهراب به ایران در لباس مردانه به جنگ با سهراب رفت. در میان نبرد چون سهراب به زن بودن او آگاه شد، گردآفرید تدبیری کرد و توانست با اندیشه از دست سهراب برهد. گردآفرید نماینده همان زنان دلیر و جنگاور ایرانی است که نمونه آنان را در سپاهیان هخامنشی و اشکانی و حتی ساسانی می بینیم.

او به عنوان یک زن چند صفت برجسته را همزمان به نمایش می گذارد. او پاکدامن است و اسیر وسوسه نمی شود. از سوی دیگر او دلاوری و شجاعت و بی باکی و وقار یک سردار بزرگ را دارد. همچنین او با تدبیر و با خرد است. عقل او بر احساسش غلبه دارد. داستان او در شاهنامه باز هم بازتابی است از آزادگی زنان در جامعه ایران باستان.

همای چهرآزاد

همای دختر بهمن پسر اسفندیار و معروف به چهرآزاد است. در کتب باستانی از او به عنوان هفتمین پادشاه سلسله کیانیان یاد شده است . در بندهش آمده است که همای بعد از بهمن مدت ۳۰ سال پادشاهی کرد و داراب پسرش را ولیعهد خود کرد. او را سازنده شهر جزفادقان یا گلپایگان می دانند. حمزه اصفهانی نیز نوشته است که خمیهن شهری بود زیبا و شگفت آمیز در راستای تیمره در اصفهان که همای چهرآزاد دختر بهمن آن را ساخت و اسکندر آن را ویران کرد.

تحقیق درباره یکی از زنان شاهنامه فردوسی فارسی نهم صفحه ۹۱

معرفی زنان شاهنامه: رودابه

باشگاه شاهنامه پژوهان (زنان شاهنامه _ سمیه ارشادی) : رودابه یکی از شخصیت های محوری زن شاهنامه است که زندگی اش را در جایگاه همسر و مادرِ دو قهرمان کلیدی و تأثیرگذار شاهنامه، یعنی زال و رستم می توان به چهار بخش اصلی تقسیم بندی نمود: ۱٫ پیش و پس از ازدواج  با زال؛ ۲٫ زادن رستم؛ ۳٫ زندگی رودابه در جایگاه مادر پهلوان بلامنازع شاهنامه؛ ۴٫ پس از مرگ فرزند.
بر این مبنا، در هر یک از این مراحل، با کنشی متفاوت و مختص جایگاه و شرایطی که رودابه در آن قرار دارد، شاهد نوعی پویایی و دگرگونی نسبت به مرحله قبل در این شخصیت هستیم. در مرحله نخست او دختری است مطیع، همگام با هنجارهای اجتماعی و خانوادگی پیرامون خود؛ اما در مرحله بعد به دلیل غلبه احساس و عاطفه، این محدودیت های اجتماعی را در هم می شکند و سپس در مراحل بعدیِ زندگی اش رفتار او به حالت عادی و مطابق آنچه که انتظار می رود بازمی گردد؛ اما پس از مرگ فرزند دوباره دچار نوعی تنش و شوک درونی می شود و در نهایت این بحران را نیز پشت سر می گذارد.

پیش و پس از ازدواج با زال
رودابه از دیدگاه فردوسی در همان اشارات نخست، دختری بسیار زیبا توصیف شده است؛ آن چنانکه زال، نادیده دل بدو می بازد و پدرش نیز با دیدن زیبایی او نام یزدان را بر زبان می راند تا فرزندش از چشم زخم درامان باشد:
شگفتی به رودابه اندر بماند
همی نام یزدان بروبر بخواند
(دفتر اول، پادشاهی منوچهر، ۱۸۶: ۳۳۰)
گذشته از ویژگی های ظاهری بسیار چشمگیر، رودابه از آن دسته دخترانی است که در شخصیت اش نوعی نترسی و بی پروایی عجیب و وصف ناشدنی و گاه ستودنی دیده می شود. دختری با احساساتی شورانگیز و وصف ناپذیر که تنها با یک توصیف عاشق زال شده و در پیشبرد هدف بسیار پویا، با اراده و با اعتمادبنفس، تلاشگر، جسور، سنت شکن، سنت گریز و مصمم است و با وجود آنکه از یک سو در بند و حصار یک جامعه سنتی با افکار و محدودیت های فرهنگی است و از سویی دیگر، پدرش به جهت پایبندی به سنت های جامعه و محدودیت های سیاسی با دربار ایران، مانعی بزرگ بر سر راهش است، باز هم دست از تلاش نمی کشد و تسلیم نمی شود. رودابه دختری منفعل و ترسو نیست که در اثر ضعف درونی خویش و موانع محیطی و فرهنگی پیش رو نتواند از خواسته قلبی و درونی خود پشتیبانی و محافظت نماید؛ او با اعتماد بنفسی کامل، موانع موجود را نادیده می گیرد و در عین استقلال و خودکفایی در پیشبرد هدف، بدون هیچ گونه سرکشی، گستاخی و ضعف شخصیتی، از محرک های بیرونی و محیطی از جمله «مادر» و «کنیزکانش» نیز استفاده می کند و همین حمایت کنیزکان (در مرحله نخست) و مادر (در مرحله بعد) اند که در پیشبرد هدف او بسیار نقش آفرین واقع می شوند؛ به واقع می توان گفت رودابه با یک برنامه ریزی کاملاً آرام و حساب شده، هدف خود را پیش می برد و در این میان از سایرین هم کمک می گیرد و لجوجانه و بدون فکر عمل نمی کند.
بی پروایی و جسارت رودابه افزون بر افشای راز میان خدمتکارانش و درخواست یاری از آنان در فراهم آوردن امکان دیدار با زال و نوع رابطه با او نیز مشخص است. او دختری است که با جسارتی کامل یک شب را با معشوقش به بوس و کنار می گذراند؛ بدون آنکه خویشتنداری و در پی آن عفت خویش را از دست بدهد؛ با این توصیف، این داستان نیز همچون عاشقانه های دیگر شاهنامه بازگوکننده روابط آزاد میان دختر و پسر است؛ اما با حد و حدود لازم خود؛ زیرا فردوسی تأکید می کند که میان زال و رودابه آمیزش جنسی صورت نگرفت، مگر بوسیدن و در آغوش گرفتن و شراب نوشیدن
همه بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کو گور را نشکرید
در یک نگاه کلی و با دقت در نوع رفتار و عملکرد رودابه در این ماجرا می توان گفت، حرکت رودابه در مسیری توأم با صبر، تأمل و درایت کامل است؛ چراکه با وجود حدت و حرارت بیشمار عشق در وجودش، برعکس زال، حرکت عملی چندانی برای پیشبرد هدف و راضی ساختن پدر از او مشاهده نمی گردد، بلکه با یک برنامه ریزی کاملاً آرام و حساب شده، هدف خود را پیش می برد و در این میان از کنیزکان و مادرش نیز یاری می طلبد و خودسر و لجوجانه عمل نمی کند که علت این امر را در چند عامل می توان تفسیر نمود: رودابه در جامعه ای زندگی می کند که تابع مقررات و هنجارهای مختص به خود است و از طرفی او و زال در تبار و نژاد، دین و مذهب و نگرش های اجتماعی و محیطی متفاوت اند. موانع سیاسی نیز مهم ترین دلیل است؛ بنابراین رودابه ترجیح می دهد تا با معشوق دیداری مخفیانه داشته و صبوری پیشه کند تا مادرش با درایتمندی، اوضاع را به نفع او پیش ببرد.
البته با تمام این ها، عکس العمل های او در مواجه با خود زال این گونه نیست و جسارت بیشتری در آن دیده می شود؛ چراکه در ابتدای ماجرا این رودابه است که با ترفندی خاص، خدمتکارانش را به نزد زال فرستاده و نخستین ارتباط را رقم می زند و پس از موافقت سام نیز این اوست که ابتدا انگشتر نامزدی را به سوی پسر می فرستد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 17:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 77

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس