جواب سوالات کتاب - 125

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

متن ادبی درباره ی یک صبح سرد برفی

بازديد: 399

متن ادبی درباره ی یک صبح سرد برفی

پایه دوازدهم صفحه۳۹ متن ادبی درباره ی یک صبح سرد برفی بنویسید

در میان انبوه آدم های دنیا که هر ثانیه اش یکی می میرد و یکی می آید در گوشه ایی از جهان دخترک کوچکی پشت دیوارها زندگی می کرد. او نه آشیانه ایی داشت و نه حتی یک چهار دیواری، تنها سهم او از دیوارها پشت آن بود.

او هیچ جایی در جلوی دیوارها نداشت. هوا سرد، برف نم نمک می بارید هم چون مرواریدهایی که از آسمان خدا بر سر بندگانش می پاشد و با صدای بلند می خندد. اما این بار نه خدا می خندید و نه دخترک. دخترک گوشه ایی چمباته زده بود و دستانش را از فرط سرمای زمستان به همدیگر گره می زد و گاهی بخار دهانش را مهمان دستان پینه بسته اش می کرد. این بار مرواریدهای زیبا از چشمان دخترک می چکید و خدا از فرط ناراحتی به جای اشک از چشمانش برف می بارید.

 سپیده ی صبح که از پشت ابرهای سیاه، خودنمایی کرد دخترک دست و پای خشک شده اش را تکانی داد و درحالی که دندان هایش از سرما می لرزید از جای خود برخواست. جعبه ی فال کوچکش را محکم تر در دستانش فشرد و با گام های سست اما امیدوار به سمت چهار راه رفت. شاید امروز بتواند فالی بفروشد و پولی بگیرد تا امروز هم مثل دیروز گرسنه صبح را به شب نرساند. سرد بود و برف می بارید اما از لوله های اگزوز ماشین ها بخار می آمد و همه پنجره های ماشین هایشان را از سرما پایین نمی آوردند.

دخترک هرچه با دستان کوچکش به شیشه ها می کوبید تنها سهمش روبرگرداندن بود و بس! اما تنها خوبی که داشت این بود که می توانست هر از گاهی دستان یخ زده اش را از بخار ماشین ها گرم کند. دخترک فال فروش بود اما برای خودش در این دنیا هیچ فالی گرفته نمی شد. دخترک گرسنه بود اما باز هیچ سهمی از آدم ها نداشت. دخترک از سرما می لرزید اما مثل دخترک کبریت فروش شانس نداشت.

خدا خیلی گریست از دیدن این همه ظلم و بدی! این بار خدا بیشتر گریست و روزی از همان روزها پشت همان دیوارها دخترک را به پیش خود برد زیرا او سهمی از این دنیا نداشت.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 22:23 منتشر شده است
نظرات(0)

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

بازديد: 2413

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

پایه دوازدهم صفحه ۳۲ زمستان گذشت و بهار آمد

توضحی ضرب المثل  :

ننه سرما کوله بارش را با همه ی سردی و برف و بارانش با همه ی لحظاتش که در اوج سرما به دل ها گاهی گرما بخشید و گاهی سرما بست . خرامان خرامان جایش را به حاجی نوروز داد و ابرها ناگهان ناپدید می شوند و جایگاه خورشید را برای امپراتوریش خالی می کنند تا یک تنه بتابد و باری دیگر گل ها بشکفند و درختان جوانه زنند. همیشه در نظرم این بود از کی ننه سرما و حاجی نوروز از همدیگر دلگیر شدند؟

یا به زبان خودمان چرا قهر کرده اند؟ می گویند روزگارانی در دل سرما و یخبندان زمانی که برف همه جا را سپیدپوش کرده بود خورشید بر دل ها می تابید و آن ها را گرم می کرد و از تاثیر او زندگی ها رونق داشتند و لب ها خندان بودند. از کی این همه ننه سرما دل سنگ و دل سرد شد که دیگر ما رنگ گرما را ندیدیم.

عده ایی در این سرما یخ زدند و منجمد شدند و گاهی مرده اند. چه کسی ننه سرمای ما را اینگونه رنجاند که به هیچ صراطی دلش صاف نشد اما همیشه از گذشته تا کنون به ما وعده داده اند روزی بهار می آید…بهار می آید و دل ها شاد می شوند نگاه یخ زده گرم می شود و لب های ترک خورده می خندند. زمان می گذرد و بهار ما هم روزی می آید

روزی که ظلم رخت می بندد و همراه با روزهای سرد می رود. بهار می آید و همه جا را سبز می کند. عدالت خداوند باری دیگر به همگان ثابت می شود و هیچ مظلومی زیر بار ظلم نمی ماند. آری زمستان می گذرد و بهار خیلی زود می آید. من به حکمت خدا ایمان دارم.ید. من به حکمت خدا ایمان دارم. آیدآآید

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 22:22 منتشر شده است
نظرات(1)

مثل نویسی آدمی نان خورد از دولت یاد صفحه۲۶ پایه دوازدهم

بازديد: 45

مثل نویسی آدمی نان خورد از دولت یاد صفحه۲۶ پایه دوازدهم

 

پاسخ :

 

این مثل برگرفته از متن شعر ایرج میرزا در وصف و قدردانی از روز معلم است که به ما درس و علم می آموزد، در حالی که نادان و ناآگاه از شکم مادر به دنیا آمدیم. این مثل سرشار است از حرف های پشت پرده و پر است از حرف های ناگفته که امروز کمی به تحلیل آن می پردازیم. یکی از بزرگ ترین نعمت های خداوند به بندگانش تعبیه ی عقل در سر او است به گونه ایی که به انسان این توانایی را می بخشد که بتواند فکر کند و تصمیم گیری کند.

انسان عاقل کسی است که بدون فکر تصمیمی نمی گیرد و در نهایت تصمیم های درست تری نسبت به کسانی که بی فکر دست به عمل می زنند می گیرد. اینجا نان خوردن مجاز از روزی ودرآمدی است که آدمی روزانه با تلاش به دست می آورد و آن را خرج زندگی خود می کند و دولت یاد مجاز از فکر و اندیشه و عقل انسان است که با به کارگیری درست و استفاده ی به موقع از آن انسان می تواند بهترین مسیر را در زندگی خود انتخاب کرده و با پیروی از آن گام های استوار و محکم تری را بردارد.

یعنی انسان با فکر و اندیشه ی عقلانی خود می تواند هم روزی کسب کند و هم روزبه روز پله های پیشرفت و ترقی را طی کند. اما در مقابل آن آدمی که از عقل خود به درستی بهره نمی گیرد همیشه سرگردان بوده و به اصطلاحی همیشه هشتش گرو نه اش است و هرگز نمی تواند به آرزوهای دور و درازش دست یابد بلکه همیشه برایش دور و دراز باقی می ماند. انسان عاقل می تواند تنها با یک خودکار انقلابی به پا کند که دنیا انگشت به دهان بماند.

آنچنان جهان را متحول کند که هیچ تفنگ و خونریزی به پایش نرسد. انسان عاقل زندگی می بخشد نه اینکه زندگی بگیرد. انسان عاقل می تواند با فکرش دولتی به پا کند که همه از آن یاد کنند و گرنه هرکسی می تواند با تفنگ دولت ها بسازد.

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 22:21 منتشر شده است
نظرات(0)

مثل نویسی باز فیلش یاد هندوستان کرد

بازديد: 1563

مثل نویسی باز فیلش یاد هندوستان کرد

پایه ی دوازدهم صفحه۲۶ مثل نویسی باز فیلش یاد هندوستان کرد

پاسخ :

 

همانطور که می دانیم فیل یکی از حیوانات رایج در هندوستان است که بیشتر مردم از این حیوان برای حمل و نقل بارهای خود استفاده می کنند و به عنوان یکی از جاذبه های کشور نیز به حساب می آید و مردم جهان از سرتاسر دنیا می روند تا از این حیوان بزرگ اما دوست داشتنی دیدن کنند. یکی از نکاتی که در مورد فیل ها حائز اهمیت است هوش و حافظه ی فیل ها است به طوری که فیل ها هرگز کسی را که با او دیدار داشته اند را فراموش نمی کنند و یا هرگز مکانی را در آنجا بوده اند از دیاد نمی برند.

نقل شده است که یکی از تاجران بلند آوازه ی کشور هندوستان سفر می کند و از برای کسب درآمد فیلی را خریداری می کند تا با بردن آن به جای جای جهان از آن درآمدزایی کند و به قول معروف پول حسابی به جیب بزند اما بعد از گذشت چند ماه که فیل را به اینطرف و آنطرف می برد، فیل گوشه گیر شد و گوشه ایی می نشست و دیگر بلند نمی شد .

تاجر از این اوضاع به ستوه آمده بود طبیب های شهر را خبر کرد اما از هیچکس کاری برنیامد، از میان آنها طبیبی خبره و با تجربه به تاجر گفت که شاید فیل یاد هندوستان کرده و دلش برای شهر و دیار خود تنگ شده است. تاجر که اوضاع را خراب دید و روز به روز از درآمدش کم می شد تصمیم گرفت قبل از ورشکستگی چاره ایی بیندیشد و راهی بیابد.

به همین جهت بار سفر بست و به هندوستان بازگشت. تا فیل دیگری خریداری کند اما همین که به هندوستان رسید متوجه شد که فیل پاهایش را محکم به زمین می کوبد و خرطوم خود را تکان می دهد. مانند آنکه فیل از شادی می رقصد آن موقع بود که تاجر به یاد حرف طبیب افتاد و فهمید که فیل تنها یاد هندوستان کرده بود و هیچ مشکلی نداشت. بعد از آن این مثل زبان به زبان نقل شد و هرکس به یاد گذشته ی خود می افتاد و غمبرک می گرفت می گویند فیلش یاد هندوستان کرده است.

 

جواب دوم :

باز فیلش یاد هندوستان کرد ،این جمله شاید کوتاه باشد اما نصف زندگی بنده، با این جمله ی کوتاه گذشته است .
از کودکی یکی از آرزوهایم این بود که مدیر عامل شرکت بشوم.
روزی معلم انشا این موضوع را روی تخته نوشت” اگر مدیر عامل بودید، چه می کردید؟” همه ،تندو‌تند با هیجان شروع به نوشتن کردند جز من که نشستم دم پنجره ‌و بیرون را تماشا می کردم!
معلم دلیل ننوشتنم را پرسید :درجواب گفتم:” هیچی منتظرم تا منشی ام بیاید و برایم تایپ کند” این را هم بگویم که من قوه ی تخیل بالایی دارم.
درهمین حین ناگهان، یکی از همکلاسی هایم با آن صدای بلند و نکره اش گفت: باز فیلش یاد هندوستان کرده.😊
راستش اولین باری‌ که این جمله را شنیدم، پنج ساله بودم و در یک مهمانی ،اسباب بازی مورد علاقه ام را دست یکی از بچه‌‌های فامیل دیدم،آرزو داشتم آن اسباب بازی مال من باشد دهانم را دو متر باز کردم و هِقی زدم زیرگریه، آب دماغم هم که بماند کم‌کم میخواست با آب دهانم یکی شود که خدا مادرم را خیردهد، با آن چادر زبرش چنان دماغم را پاک کردوکشید که گویا، میخواست نفت استخراج کند.
دایی بزرگوارم دلیل گریه‌را پرسید وپدرم درجوابش گفت:چیزی نیست باز فیلش یاد هندوستان کرده وبه قول خودشان برای خفه خون شدنم درقندان را روی زمین برایم چرخاندندو من از خوش حالی با چرخش همان هم ذوق مرگ شدم.
از آن موقع به بعد با تفکرات کودکانه ام فیلی هندی در ذهنم تصور میکردم که خالی‌قرمز روی پیشانی‌ اش دارد ودرخانه ما گیر افتاده.
تا اینکه بزرگتر شدم ونصف فامیل برای یک مهمانی به خانه مان آمده بودند و بطور اتفاقی چایی روی دست یکی از بچه های فامیل ریخت وبا ‌ناز و نوازش پدر و مادرش ساکت شد وهمین بهانه ای شد برایم تاخاطره ی افتادنم دردیگ هلیم را تعریف کنم :
آن روز کل بدنم سوخت وبا همان وضع اسفناکی که گریه می کردم پدر بزرگوارم ،یک بار دیگر محبت بی‌مانندش را به من ثابت کرد و گفت: ساکت بچه !مگر چه شده ؟!پس آتش جهنم را چطور میخواهی تحمل کنی؟!‌دو روز هم از مادرم کتک میخوردم و بد وبیراه می شنیدم ،چون همسایه ها به اوگفته بودند:” هلیم مزه پسرت را میدهد”.
این را که تعریف کردم کل فامیل زدند زیرخنده😂 و جو خانه عوض شد وچون پیش بینی جمله پدرم را کرده بودم تا خواست دهان باز کند پیش‌دستی کردم وگفتم: میدانم پدر !باز فیلم یاد هندوستان کرد.
این بود یکی دیگر ازخاطرات فیل هندوستانی من که امروز این فیل هندوستانی شده بود موضوع انشایم‌. و‌بهانه‌ای شد برای یادآوری خاطرات گذشته ام ونشستن لبخند کوچکی برروی لب های من وشما که گویا امروز هم فیلم یاد هندوستان کرده بود.

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 22:20 منتشر شده است
نظرات(0)

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

بازديد: 2893

سوال :

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

 

پایه دوازدهم صفحه۲۶ مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

پاسخ :

در روزگاران گذشته پیرزنی خوش ذوق و خوش بیان در روستایی زندگی می کرد، نگاهش گویای تجربیات فراوانش بود و دستانش شاهد روزگاران سختش و امان از چین و چروک صورتش که فریاد می زد

من زنی هستم از دیار سختی و ناملایمات اما جنگیده ایم، آنقدر در مقابل مشکلات ایستاده ایم و با گوشت و استخوان خود ایستادگی کرده ام که چین و چروک صورتم به احترامم از جای خود بلند شده اند و سر تعظیم فرود آورند و لبخند مهربانش که هر بیننده ایی را محو زیبایش می کرد به طوری که بی اختیار آن را وادار می کند که در دل خود اعتراف کند این زن یک اسطوره است. این زن یک مادر بود. مادری که خود را در لابه لای عروسک هایی دست ساز مادرش پرورش داد و شناخت.

همان موقع که  با دستان کوچکش عروسک هایش را به آغوش می کشید و به خیال کودکی اش به آن ها قبل از خود غذا می داد. این زن هر بار که لب برای سخن باز می کرد باری از خاطره و داستان تعریف می کرد، داستان پسری فداکار که در روزگاری جان خود را سپر کرد تا مادرش همچنان لبخند سحرانگیزش روی لبانش باقی بماند.

از کودکی هایش، از نوجوانی هایش، هر روز یک خاطره و هر روز یک روز دیگر را بازگو می کرد. کودکان روستا هر روز با شوق و اشتیاق فراوان داستان هایش را دنبال می کردند ولی هر بار پیرزن داستان خود را نیمه راه تمام می کرد و با همان لبخند شیرین به گلایه های بچه ها نگاه می کرد و می گفت: به پایان آمد این دفتر، حکایت هم چنان باقی است.

بچه های روستا نیز به خیال خود فکر می کردند فردا ادامه داستان را می شنوند تا شاید پایان این حکایت و داستان را از زبان پیرزن بشنوند اما آن ها خبر نداشتند هرگز این حکایت پایان نمی یابد و هرگز این داستان تمام نمی شود زیرا او هم چنان انتظار می کشد. انتظار بازگشت فرزندش که به جنگ رفته و هرگز بازنگشته، او هر روز با یاد و خاطراتش زندگی می کند گویی هنوز پسرش در خانه وجود دارد و نفس می کشد.

او هنوز نام همسرش را به زبان می آورد و می گوید: مرد شب شد نان نمی خری؟ ولی هیچ جوابی نمی شنود! زیرا دیگران می گویند همسرت شهید شده و امان از روزی که یک مادر و یک زن، پدر هم نداشته باشد تا از دنیا و ناسازگاری هایش و از شوهر و پسرش که هم چنان قصد بازگشت ندارند گله کند.

حال شما بگویید آیا این جکایت هم چنان باقی است؟ یا این دفتر خاطره ها با بستن چشمان این زن تا ابدیت به پایان می رسد؟ یا الگو می شود و مرور می شود

 

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 07 بهمن 1398 ساعت: 22:15 منتشر شده است
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 413

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس