پیامبر در خانه
پیامبر در خانه
١- تقسيم وقت
رسول خدا(ص) در خانه، اوقات خود را به سه بخش تقسيم ميكرد: بخشي براي «خدا». در اين بخش به عبادت و نماز و نيايش و تهجد ميپرداخت. بخشي براي «خانواده» و گفتگو و انس گرفتن با آنان و تأمين نيازها روحي و عاطفي و … و بخشي هم براي «خود» و «مردم»، چون در اوقات حضور آن جضرت در خانه نيز، مراجعين با وي كار داشتند، سؤال ميكردند، مشكلات براي آنان پيش آمد، و وي، از بخشي از وقت درون خانه، براي رسيدن به امور مردم و بر آوردن نيازهاي مختلف آنان استفاده ميكرد. آنچه گفته شد به روايت به روايت حسين بن علي(ع) از اميرالمؤمنين(ع) است.
٢- كمك در خانه
از فضاي يك انسان خود ساخته، آن است كه در كارهاي خانه، به همسر خود كمك كند و به شريك زندگي خويش، ياري رساند، چه در نظافت خانه و وسايل، چه در امور طبخ و خوراك و چه هر كار ديگري.
پيامبر خدا(ص) در خانه، كفش و لباس خود را وصله ميكرد، در را ميگشود، گوسفند و شتر ميدوشيد، همراه خانه گندم آرد ميكرد و اگر خدمتكار خسته ميشد، به او كمك ميكرد و وسايل خويش را خود بر ميداشت و ميگذاشت.
۳- هم غذايي با اهل خانه
اينكه كسي تنها غذا بخورد، يا حاضر نباشد افراد خانواده و خدمتكاران، با او بر سر يك سفره بنشينند و غذا بخورند، اخلاقي جاهلانه است و نشان از روحيهي استكباري ميدهد. اولياي خدا، متواضعانه با اهل خانه وخادمان هم غذا مي شدند و بر سر يك سفره مينشستند.
رسول خدا(ص) همه رقم غذا ميخورد و نسبت به نوع غذا و كيفيت طبخ، ايراد نميگرفت و از آنچه خدا حلال كرده است، همراه با خانواده و خدمتكاران غذا ميخورد، آن هم نشسته بر زمين، چه در خانهي خود و چه در ميهماني، از هر آنچه آنان ميخوردند، در هر چه و بر هر چه آنان طعام ميخوردند. اگر مهمان ميآمد، همراه با مهمان ميخورد. محبوبترين غذا و سفره در نزد او آن بود كه افراد بيشتري سر سفره نشسته باشند.
۴- رخت خواب ساده
ساده زيستي در همه مظاهر زندگي آن حضرت، آشكار بود. رختخواب او پوستي بود كه داخل آن از ليفه و پوشال خرما پرشده بود. بالش او نيز چنين بود. زير اندازش يك عبا بود، كه گاهي هم آن را دولا ميكرد و بر آن مينشست و يا ميخوابيد.
اغلب بر حصيري ميخوابيد و جز آن، زير آن حضرت چيزي نبود و چون به رخت خواب ميرفت، به پهلوي راست ميخوابيد و دست راست خود را زير صورت راست خود قرار ميداد و چنين دعا ميكرد: خدايا! آن روز كه بندگانت را بر ميانگيزاني، مرا از عذاب خويش، نگهدار.
٥- خواب و بيداري
به فرمودهي امام باقر(ع) رسول خدا(ص) هر گاه از خواب بر ميخاست، به سجده در پيشگاه خدا ميپرداخت. هنگام خواب، مسواك را بالاي سر خود مي؛ذاشت، همين كه بيدار ميشد، شروع ميكرد به مسواك زدن … هر شب، سه بار مسواك ميزد: يك بار قبل از خواب، يك بار وقتي از خواب براي نماز شب بيدار ميشد، و يك بار هم وقتي كه ميخواست براي نماز صبح از خانه به مسجد برود.
چون بيدار ميشد، ميفرمود:«حمد، خدايي را كه پس از مرگم را زنده كرد. پروردگارم آمرزنده و شكور است.»
٦- احترام به واردين
حرمت نهادن به آن كه بر انسان وارد ميشود، چه بعنوان مهمان و چه بصورت مراجعه كننده، شرط ادب است، و بي اعتنايي و برخورد متكبرانه، دور از اخلاق اولياي خداست.
رسول خدا(ص) به كسي كه وارد بر آن حضرت ميشد، احترام ميكرد و يكي از نمودهاي اين احترام، آن بود كه زير انداز خود را در اختيار او ميگذاشت و او را روي تشك خود مينشاند و او قبول نميكرد، آن حضرت، آن قدر تأكيد ميفرمود تا بپذيرد.
و نيز روايت شده است كه هر گاه كسي وارد ميشد و خدمت آن حضرت مينشست، هرگز از مجلس او بر نميخاست و نميرلفت، تا اينكه خود آن شخص برخيزد و برود:
رسول خدا(ص) وارد يكي از اتاقهاي خود شد. افراد هم در حضورش بودند و اتاق پر از جمعيت شد. جرير بن عبد الله، وارد شد. چون جا نبود، بيرون اتاق نشست. چشم رسول خدا(ص) به او افتاد. جامه و عباي خود را برگرفت و پيچيد و به طرف او انداخت و از او خواست كه آن را زير خود انداخته، رويش بنشيند. اما جرير هم در مقابل اين بزرگواري و اكرام پيامبر، ادب نشان داد، عباي آن حضرت را بر صورت خويش نهاد و آن را بوسيد.
از سلمان فارسي نيز نقل شده است كه: خدمت پيامبر اكرم(ص) رسيدم، او بر بالشي و زير اندازي نشسته بود. آن را به طرف من افكند(تا بر آن بنشينم). آنگاه فرمود:«اي سلمان! هيچ مسلماني بر برادر مسلمانش وارد نميشود و او به عنوان اكرام و احترام، زير انداز برايش نميگسترد، مگر آن كه خداوند او را ميبخشايد.
آري… اينهاست رمز محبوبيت بزرگ مردي كه بشريت، در پيگاه عظمت او، به احترام ايستاده است و سايهي كمالاتش و فروغ فضايلش چهارده قرن است كه جهان را به زير بال كشيده است.
جلسات پیامبر
١- ياد خدا
عبوديت و بندگي، ايجاب ميكند كه عبد، هرگز از ذكر خدا و ياد مولايش غافل نشود، چه ذكر زباني، چه ياد قلبي و چه نحويهي عمل كه گوياي توجه به خداوند است و رسول خدا(ص) چنين بود: «وَ كانَ لا يَقُومُ وَ لا يَجْلِسُ الاّ عَلي ذِكْرِ اللهِ»
اينگونه حالات و نشست و برخاست و ياد پيوستهي خدا، در همنشينان و معاشران نيز تأثير ميگذارد و آنان را هم به ياد خدا مياندازند.
٢- بي تكلف
رسول خدا(ص) در مجالس، جاي خاصي را براي خويش تعيين نمي كرد ودر قيد و بند صدر نشيني در مجالس نبود، هر جا كه جا بود مينشست و ياران را نيز به همين مسأله فرمان ميداد.
روي زمين مينشست و روي زمين غذا مي خورد. مثل بردگان بر زمين مي نشست و ميدانست كه بنده است، يعني نمايش نميداد و تظاهر نميكرد، بلكه خصلتش چنين بود. در جلسات وقتي وارد مي شد، هر جا كه بود مي نشست، به ديگران چنين توصيه مي فرمود: به همه يكسان نگاه ميكرد تا كسي احساس تبعيض در نگاه و توجه به مخاطب، نكند.
ابوذر غفاري نقل ميكند:
رسول خدا ميان اصحاب مينشست، و گاهي كه فردي غريب ناشناس ميآمد و آن حضرت را نميشناخت، از جمع مي پرسيد كه پيامبر كدام يك از شماست؟ اين بود كه از رسول خدا(ص) در خواست كرديم اجازه فرمايد جايگاهي برايش بسازيم كه آنجا بنشيند تا افراد غريب او را بشناسد. با موافقت پيامبر، دكه و سكو مانندي از گل برايش بنا كرديم، آن حضرت روي آن مينشست و ما هم در دو طرف پيامبر مينشستيم.
و اينگونه حلقه وار و دور هم نشستن، نشانهي بي تكلفي در جلسات، و پرهيز از تشريفات و در قيد و بند «جاي خاص» نبودن است. براستي كه:
تكلف گر نباشد، خوش توان زيست تــــعلقگر نباشد، خوش توان مرد
٣- جلوس مؤدبانه
نحوهي نشستن در حضور ديگران، فرهنگ و تربيت انسان را نشان ميدهد. پيامبر اكرم(ص) كه ادب شدهي خداست، بيش از همه ادب اجتماعي را مراعات ميكرد. هر گز ديده نشد كه پاي خود را در حضور ديگران دراز كند. رسول خدا(ص) اغل رو به قبله مينشست ، و به كساني هم كه خدمتش ميرسيدند احترام و تكريم مي كرد و گاهي زير انداز يا عباي خود را براي آنان ميگسترد تا روي آن بنشينند، با آنكه هيچ گونه قرابت و خويشاوندي ميانشان نبود، ولي ديگران را روي جايگاه خود مينشاند. پيامبر اكردم(ص) تا آنجا رعايت ادب مجلس ميكرد كه زانوهاي خوش را در بابر چشم ديگران، قرار نميداد، رفتاري كه گاهي عربها داشته و دامن لباس را بالا ميزدند و ساقها و زانوان لختشان ديده ميشد. اما آن حضرت، همواره پاها و زانوهاي خويش را ميپوشان. نيز روايت شده كه وقتي براي غذا، سر سفره مينشست. زنوان و قدمهاي خويش را جمع مي كرد و مثل نماز گزار و حالت تشهد مي نشست، ليكن يكي از دو زانو زوي زانوي ديگر متمايل ميشد و ميفرمود: من بندهام، مثل بندگان ميخورم و مثل بندگان مينشينم.
مردي وارد مسجد شد و به حضور پيامبر رسيد. حضرت رسول(ص) تنها نشسته بود، اما در عين حال، جابه جا شد و براي مرد تازه وارد، جا باز كرد. آن مرد گفت: يا رسول الله! جا كه وسيع است! حضرت فرمود: حق مسلمان بر مسلمان ديگر آن است كه وقتي ديد مي خواهد نزديك او بنشيند برايش جا باز كند و جا به جا شود.
رعايت اين نكات عاملي نيرومدي براي جذب دلهاست و ايجاد اخوت و همدلي است. بر عكس، بي اعتنايي به دگيران در جلسات، عامل دفع افراد است.
۴- حفظ حريمها
درونمايه جلسات و نقل و محافل، گاهي بيان كاستيها و زشتيها و عيوب ديگران است و به انتقاد از اين و ان سپري ميشود وحريمها مراعات نميگردد. با ويات امير المؤمنين(ع): مجلس پيامبر، مجلس بردباري، شرم و حيا، صدق و امانت بود، سر و صدا و فرياد در آن مجلس شنيده نميشد، حرمت افراد مورد هتك قرار نميگرد، و در پي لغزش ديگران عيبجويي از آنان نبودند، همه اهل پيوند و صفا و ارتباط بر محور تقوا قرار ميگرفتند، به خردسالان ترحم و شفقت ميشد و افراد نيازمند و مراجعاني را كه كار داشتند، مراعات مي كردند و پناهگاه و مأمني براي غريبان بودند. روشن است كه چنين مجلسي، زمينه ساز تربيت روحي و ادب اجتماعي است. اين فرهنگ را از پيامبر اكر(ص) آموخته بودند. در محضر آن حضرت، وقتي سخن گفته ميشد، همه گوش ميكردند، سخن يكديگر را قطع نميكردند، پاي سخنراني رسول خدا، سراپاگوش بودند، آنچنان كه گويي مرغي بر سرشان نشسته است. چون كلام پيامبر تمام ميشد، آنان آغاز به سخن ميكردند. هنگام سخن گفتن ديگري نيز تا پايان كلامش صبر ميكردند، و وارد سخنان او نميشدند.
در حضور آن حضرت، اگر خني هم در بارهي ديگران گفته ميشد، سخن از نيازها و حاجتهايشان بود، تا به تأمين انها اقدام شود. خود آن حضرت سفارش فرموده بود كه حاجت و نياز كساني را كه دسترسي به من ندارند، يا نميتوانند نيازشان را مطرح كنند،به من اطلاع دهيد چرا كه خداوند در قيامت قدمهاي كساني را بر صراط، استوار ميدارد كه حاجت حاجتمندان و گرفتاري در ماندگان را به افراد توانگر و مسئولان و زمامداران برسانند. اين بود كه در خدمت آن حضرت و سخن از اينگونه نيازها بود و مجالي نميداد كه از عيوب و لغزشهاي ديگران صحبت شود.
٥- رسيدگي به تشكيلات
محضر رسول خدا(ص) جلسهي طرح نيازها از سوي مردم و پاسخگويي و اجابت از سوي آن حضرت بود. از اين رو جزء با بركتترين مجالس محسوب ميشد. وقتي كسي در خدمت پيامبر بود و نياز و كاري را مطرح ميكرد، آن حضرت آن قدر تحمل ميكرد و گوش ميداد تا سخن او به پايان برسد. اگر در توانش بود، حاجت او را تحمل نشان ميداد كه طرف برخيزد و برود، نه اينكه پيامبر، كلام او را نيمه كاررها كند و در پي كار خويش رود
حضرت فرمود: حق مجالس را ادا كنيد.
ميپرسيدند: حق مجالس چيست؟
ميفرمود: چشمهايتان را از ناروا بپوشيد، پاسخ سلام را بدهيد، نابينا را راهنمايي كنيد، امبر به معروف و نهي از منكر كنيد.
در محضر پيامبر، كساني قرب و منزلت بيشتري داشتند و از ياران ويژهي وي به شمار ميرفتند كه خير خواهيشان نسبت به مسلمانان بيشتر و مواسات كمك رساني و ايثار نسبت به مردم افزونتر باشد.
به روايت علي(ع) كساني كه با آن حضرت كار داشتند و براي رفع حاجت در خانه خدمتش ميرسيدند، بعضي يك حاجت داشتند، برخي دو حاجت و بعضي داراي نيازهاي متعدد. پيامبر اكرم(ص) اوقات خويش را صرف آنان ميكرد و مشكلاتشان را برطرف ميكرد و وقت خويش را به تناسب كار و حاجت آنان تقسيم ميكرد و در اختيار ميگذاشت.
محضر رسول خدا(ص) همواره پر بار بود، هم از جهت شناخت معارف ديني و هم الهامگيري از اخلاق و سلوك اجتماعي و گرايش و عنايت به عبادات و تكاليف.
آنان كه شرفياب خدمتش ميشدند، بي بهره و دست خالي بر نميگشتند، يا فهم ديني آنان افزوده ميشد، يا در درجات معنوي رشد ميكردند، و حتي بهرهي مادي هم ميبردند
در پايان ياد جلسات پيامبر، كيفيت پايان گرفتن مجالس او را نيز بخوانيم. هر گاه از مجلس بر ميخاست كه برود اين دعا را بر زبان داشت:«سُبْحانَكَ اللّهُمَ وَ بِحَمْدِكَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَا اَنْتَ، اَسْتًغِرُكَ وَ اتُوبُ اِليكَ»
سپس ميفرمود:«عَلَّمَنيهِنَّ جَبْرئيلُ» اين دعاها را جبرئيل(ع) به من آموخته است. اميد آنكه سلوك اجتماعي حضرت رسول، سر مشق امت رهپوي او قرار گيرد و رفتار والاي آن پيامبر رحمت،آيينهاي فضيلت نماها براي پيروان او باشد.
راه رفتن
١- مشي استوار
محم و استوار راه رفتن، نشانه صلابت روحي و قدرت دروني است. البته در حدي كه به شكل غرور و تكبر در نيايد. حدي ميان عجز و ناتواني و كبر و غرور. نحوهي راه رفتن حضرت رسول، استوار و متين و با قدرت و استواري بود. مشي محكم نشانهي عاجز و سست و كسل نبودن حضرت بود.در نقل ديگر از حضرت علي(ع) آمده است كه چنان راه مي رفت كه گويي در سراشيبي گام بر ميدارد، شيوهاي كه پيش از آن و بعد از آن ديده نشده است:«كانَ رَسوُلُ اِذا تَكَفَّؤا كأَنَّما يَتَقَلَّعً مِنْ صَبَبٍ لَمْ اَرَ قَبْلَهُ و لا بَعدَهُ مِثْلَهُ»
٢- در حفاظت فرشتگان
اينكه كسي همراه جماعتي در راهي برود و مراقب بيني از مردم نداشته باشد، گوياي دلگرمي و قوت قلب اوست. پيامبر اكرم(ص) وقتي با جمع ياران در مسيري حركت مي كرد، ياران خويش را مي فرمود كه جلوتر از او بروند(چه بسا براي اينكه عقبيها را ياري برساند، خودش عقبتر ميآمد) و پشت سرش براي فرشتگان خالي مي گذاشتند. اين كار،هم جهت مشايعت ملائكه نسبت به آن حضرت بوده است، هم نوعي حراست و حفاظت.
اين مطلب را جابر بن عبد الله نقل مي كند:«كانَ رَسوُلُ اللهِ اِذا خَرَجَ مَشي اَصْحابُهُ وَ تَرَكُوا ظَهْرَهُ لِلْمَلائِكَة» و« كان رسُلُ اللهِ في اُخْرَياتِ النّاسِ يُزجي الضَّعيفَ وَ يُرْدِفُهُ وَ يَدَّلُّهُمْ»
پيامبر خدا(ص) در اواخر مردم ميرفت، ناتوانان را كمك ميكرد و بر مركب خويش سوار مينمود و آنان را راهنمايي ميكرد.
٣- تند اما با وقار
رعايت اعتدال در رفتار، سيرهي پيامبرانه است. گاهي تند رفتن، به سبكي و خفت مي انجامد، گاهي هم آرام و سنگين راه رفتن سر از تكبر و غرور در مي آورد. ايجاد موازنه در راه رفتن، به حالتي كه نه مغرورانه باشد، نه سبك و نه عاجزانه، چيزي است كه در رفتار آن حضرت مشهوب بود. به نقل هند بن ابي هالهي تميمي:«يََمْشي هَوناً سَريعَ الْمَشْيَةِ…» آن حضرت با آرامش و وقار راه مي رفت، در عين حال، تند و چابك بود.
۴- مراعات افراد پياده
گاهي سواره از حال پياده بي خبر است. سوار بر مركبش پيش مي تازد و افراد بي وسيله و مركب را پشت سر مي گذارد يا با بي اعتنايي از كنار آنها راه مي رود. بي توجهي به پيادگان، نوعي غرور را همراه دارد و سوار نكردن آنان به وسيلهي نقليهي خويش، نوعي عمل غير انساني و دور از عواطف بشري است. پيامبر خدا(ص) اگر گاهي سواره بود، اجازه نمي داد كه كسي يا كساني پياده، همراه وي و ملازم ركاب مسير را طي كنند و او سواره باشد. يا پياده را هم سوار مي كرد، يا ميفرمود كه: برو و فلان جا منتظر من باش:«انَّ رَسُولُ الله لا يَدَعُ اَحَداً يَمْشي مَعَهُ اِذا كانَ راكِباً حَتَّي يَحْمِلَهُ مَعَهُ فَاِنْ اَبي قال: تَقَدَّمْ اَمامي و اَدْرِكْني فِي الْمَكانِ الّذي تُريدُ.»
٥- وابسته نبودن به مركب
برخي از روي تنبلي و بي حالي، حاضر به پياده روي نيستند. برخي هم اگر سواره رفت و آمد ميكنند، نوع وسيلهي نقليه برايشان مهم است و اگر مدتي بر وسيلهي مجهز و عالي سوار ميشدهاند، عوض كردن آن و استفاده از مركب سادتر برايشان دشوار است. اين نشانهي نوعي وابستگي و اسارت نسبت به دنيا است.
روايست شده كه پيامبر(ص) گاهي سوار اسب يا استر ميشد. گاهي سوار بر الاغ و گاهي هم سوار بر دراز گوش بي پالان ميشد و كسي را هم همراه خود سوار مي كرد و اگر هم وسيلهاي نبود، پياده ميرفت. اين نشان از حريت و وارستگي او دارد.
برخورد با کفار عادی
سيره حضرت با اينگونه افراد مدارا بود. قرآن به حضرت دستور داد كه اگر مشركي از تو امان و پناه واست، به او پناه بده تا كلام خدا برا بشنود. سپس او را به مكان امنش برسان. چرا كه آنان گروهي نا آگاهند.
آري اسلام دين رأفت و آزادي و طرفدار ايماني است كه بر اساس فكر و تدبر و انتخاب و مهلت باشد، نه ايماني بر اساس ترس و اجبار حتي در شرايطي جنگي به كافر فرصت تحقيق ميدهد. زيرا انحراف بعضي بخاطر عدم تبليغ ماست، نه كينه و لجاجت آنان. آري، اسلام را فكر و تحقيق را حتي روي افراد مهدورالدم كه احتمال هدايتشان ميرود باز كرده است. مكتبي كه منطق دارد عجله ندارد. به علاوه او را در امان كامل به منزلش برسانيد تا آسوده فكر كند.
آري، اگر روزي كافران و وجود پيامبر را مانع آزاديهاي منحرفانه خود ميپنداشتند، در عوض زماني فرا رسيد كه وجود پيامبر مانع نزول عذاب و قهر الهي بر امت ميشد.(وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ؛ انفال، 33) اگر روزي مشركان مكه راه را بر پيامبر بستند و در صبح نامه حاضر نشدند كه نام محمد به عنوان رسول الله نوشته شود، در عوض خدا آيه « مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ؛ فتح،29» را كه براي هميشه در تاريخ ماندگار شد.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنیداين مطلب در تاريخ: شنبه 08 فروردین 1394 ساعت: 22:11 منتشر شده است
برچسب ها : پیامبر در خانه,