قرآن و اهداف نبوت

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

قرآن و اهداف نبوت

بازديد: 199

 

قرآن و اهداف نبوت

در اصل گذشته از طريق داورى خرد با لزوم بعثت پيامبران الهى آشنا شديم. اكنون لزوم نبوت را با توجه به اهداف آن از ديدگاه قرآن كريم و روايات بررسى مى‏كنيم. هرچند نگرش قرآنى به اين مسئله نيز يك نوع تحليل عقلانى است.

قرآن هدف از بعثت پيامبران را امور زير دانسته است:

1. استحكام مبانى توحيد و مبارزه با هر نوع انحراف در اين زمينه. چنانكه مى‏فرمايد:‹‹و لقد بعثنا في كل امة رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت›› (نحل/36):در ميان هر امتى پيامبرى را برانگيختيم تا آنان خدا را پرستش كنند و از پرستش مظاهر طغيان، بپرهيزند.بدين منظور پيامبران الهى پيوسته با مشركان درگير بوده و در اين راه رنجهاى بزرگى را متحمل شده‏اند.

اميرمؤمنان درباره هدف بعثت پيامبران مى‏فرمايد:«و ليعقل العباد عن ربهم ما جهلوه، فيعرفوه بربوبيته بعد ما انكروا، و يوحدوه بالالوهية بعد ما عندوا» (1) : پيامبران را برانگيخت تا بندگان وى آنچه را كه درباره توحيد و صفات خدا نمى‏دانند فراگيرند، و به ربوبيت و پروردگارى و يگانگى او بعد از انكار و عناد، ايمان بياورند.

2. آشنا كردن مردم با معارف و پيامهاى الهى و راه و روش تزكيه. چنانكه مى‏فرمايد:

‹‹هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة›› (جمعه/2): او كسى است كه در ميان اميين پيامبرى را برانگيخت تا آيات حق را بر آنان فرو خواند و آنان را از رذايل اخلاقى پاكيزه گرداند و كتاب و حكمت را به آنان بياموزد.

3. برپا داشتن قسط در جامعه بشرى. چنانكه مى‏فرمايد: ‹‹لقدارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط›› (حديد/25): ما پيامبران را با دلايل روشن فرستاديم و همراه آنان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم قسط را به پا دارند. مسلما برپا داشتن قسط در گرو اين است كه انسانها عدالت را در ابعاد و زمينه‏هاى مختلف بشناسند، و از طريق حكومت الهى آن را تحقق بخشند.

4. داورى در موارد اختلاف. چنانكه مى‏فرمايد:‹‹كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين ومنذرين وانزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه›› (بقره/213): مردم يك دسته بيش نبودند ( تا اينكه در ميان آنان اختلاف پديد آمد)، سپس خدا پيامبران را، نويد بخش و بيم دهنده، بر انگيخت و همراه آنان كتاب را فرو فرستاد تا بين مردم در آنچه اختلاف كرده‏اند داورى كند.

بديهى است اختلافات مردم منحصر به عقايد نبوده، بلكه شئون مختلف زندگى را در بر مى‏گيرد.

5. اتمام حجت‏بر بندگان. چنانكه مى‏فرمايد:‹‹رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس حجة على الله بعد الرسل و كان الله عزيزا حكيما›› (نساء/165): پيامبرانى نويد دهنده و بيم دهنده را برانگيخت تا پس از آمدن پيامبران مردم حجت و عذرى نزد خدا نداشته باشند، و خداوند قدرتمند و حكيم است.

مسلما خدا در آفرينش انسان هدفى براى خلقت دارد كه اين هدف از طريق تنظيم برنامه‏اى كامل در همه شئون زندگى بشر صورت مى‏پذيرد، و اين برنامه بايد به گونه‏اى از طريق خدا به بشر برسد كه حجت‏بر وى تمام شود و بعدا عذر نياورد كه من راه و رسم درست زندگى را نمى‏دانستم.

پى‏نوشت:

1. نهج البلاغه، خطبه‏143.

منشور عقايد اماميه صفحه 100



راههاى شناخت پيامبران در چهار اصل

اصل اول

فطرت بشر ايجاب مى‏كند كه هيچ ادعايى را بدون دليل نپذيرد، و هركس مدعايى را بدون دليل بپذيرد بر خلاف فطرت انسانى خويش عمل كرده است. ادعاى نبوت عظيم‏ترين ادعايى است كه بشر مى‏تواند داشته باشد، و طبعا براى اثبات چنين مدعاى بزرگى بايستى دليل قاطع و استوارى ارائه كند. اين دليل مى‏تواند يكى از سه امر زير باشد:

الف - پيامبر پيشين، كه نبوت او با دلايل قطعى ثابت‏شده است، بر نبوت پيامبر بعدى تصريح كند. چنانكه حضرت مسيحعليه السلام بر نبوت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم تصريح كرد و آمدن او را بشارت داد. (1)

ب - قراين و شواهد گوناگون بر صدق ادعاى او گواهى دهد. اين دلايل را مى‏توان در سيره زندگى، محتواى دعوت، شخصيتهايى كه به او گرويده‏اند، و نيز روش دعوت او به دست آورد. امروزه در محاكم جهان براى شناسايى حق از باطل و مجرم از بى‏گناه همين راه را مى‏پيمايند، و در صدر اسلام نيز با استفاده از همين روش به راستگويى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پى مى‏بردند. (2)

ج - آوردن معجزه. يعنى همراه با دعوى نبوت، كارى خارق العاده انجام دهد، و ديگران را به تحدى دعوت نمايد، و آن كار خارق العاده با ادعاى او هماهنگ باشد.

دو راه نخست عموميت ندارد، در حاليكه راه سوم همگانى بوده و در طول تاريخ نبوت، بشر براى شناخت پيامبران از اين راه استفاده كرده، و پيامبران نيز براى اثبات دعوى خود از آن بهره گرفته‏اند.

اصل دوم

ميان معجزه و صدق دعوى نبوت، رابطه‏اى منطقى برقرار است. زيرا اگر آورنده معجزه در ادعاى خود راستگو باشد، طبعا مطلب ثابت مى‏شود; و اگر فرض كنيم در ادعاى خود دروغگوست‏باشد بر خداوند حكيم، كه به هدايت‏بندگان خود علاقمند مى‏باشد، شايسته نيست كه چنين قدرتى را در اختيار او قرار دهد. چون مردم با مشاهده اين قدرت خارق العاده به او ايمان مى‏آورند و به سخنان او عمل مى‏كنند. در نتيجه هرگاه او در ادعاى خود دروغگو باشد، آنان را گمراه مى‏كند، و اين امر با عدل و حكمت الهى منافات دارد. اين مسئله يكى از متفرعات قاعده حسن و قبح عقلى است كه قبلا درباره آن بحث‏شد.

اصل سوم

انجام كار خارق العاده كه همراه و هماهنگ با دعوى نبوت باشد، «معجزه‏» نام دارد، ولى اگر كار خارق العاده از بنده صالح خدا سر بزند كه مدعى نبوت نباشد، «كرامت‏» ناميده مى‏شود. گواه اين امر كه بندگان صالح خدا (از غير پيامبران) نيز مى‏توانند مبدء كارهاى خارق العاده شوند، يكى نزول مائده آسمانى براى حضرت مريم، و ديگرى انتقال تخت ملكه سبا در يك لحظه از يمن به فلسطين توسط فردى برجسته از ياران حضرت سليمان (آصف بن برخيا) مى‏باشد كه قرآن از هر دوى آنها خبر داده است. درباره مريم مى‏فرمايد: ‹‹كلما دخل عليها زكريا المحراب وجدعندها رزقا...›› (آل عمران/37): هر وقت كه زكريا وارد محراب او مى‏شد پيش او خوردنى مى‏يافت مى‏گفت اى مريم اينها براى تو از كجاست ؟! مريم مى‏گفت از جانب خدا.

در باره ماجراى تخت‏بلقيس نيز مى‏فرمايد: ‹‹و قال الذي عنده علم من الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك›› (نمل/40):آن كس كه نزد او دانشى از كتاب بود، گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو مى‏آورم.

اصل چهارم

تفاوت معجزه با ديگر امور خارق العاده در امور زير خلاصه مى‏شود:

الف - آموزش ناپذيرى: آورنده معجزه بدون سابقه هر نوع آموزش دست‏به اعجاز مى‏زند، در حاليكه انجام يافتن امور خارق العاده ديگر، نتيجه يك رشته آموزشها و تمرينهاست. موسى بن عمرانعليه السلام پس از سپرى كردن دوران جوانى راهى مصر شد. در نيمه راه به نبوت و رسالت مبعوث گرديد و خطاب آمد كه اى موسى عصا را بيفكن.چون افكند ناگهان به صورت اژدها درآمد،به‏گونه‏اى كه خود موسى وحشت كرد. نيز به موسى خطاب شد كه دست‏خود را از بغل بيرون آر، چون برآورد، نورى از آن درخشش نمود كه چشم را خيره مى‏ساخت. (3)

ولى درباره ساحران عصر سليمان يادآور مى‏شود: ‹‹يعلمون الناس السحر...فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء وزوجه›› (بقره/102): شياطين سحر را به مردم مى‏آموختند... و مردم نيز از آن دو ملك، مطالبى مى‏آموختند كه به واسطه آن ميان زن و شوهر جدايى مى‏انداختند.

ب - معارضه ناپذيرى: معجزه، از آنجا كه از قدرت نامتناهى الهى سرچشمه مى‏گيرد، معارضه ناپذير است، در حاليكه جادو و سحر و نظاير آن از قبيل كار مرتاضان چون از قدرت محدود بشر سرچشمه مى‏گيرد قابل معارضه و اتيان بمثل است.

ج - عدم محدوديت: معجزات پيامبران محدود به يك نوع يا دو نوع نبوده،و به قدرى مختلف و متنوع است كه نمى‏توان در ميان آنها قدر مشتركى يافت. مثلا انداختن عصا و تبديل شدن آن به اژدها كجا، و دست از گريبان بيرون آوردن و درخشش آن كجا؟! نيز اين دو معجزه كجا و جارى شدن چشمه‏هاى آب توسط زدن عصا به سنگ كجا؟! (4) همچنين اين سه معجزه كجا و زدن عصا به دريا و شكافتن آب دريا كجا؟! (5)

درباره حضرت عيسى نيز مى‏خوانيم از گل،پرنده‏اى مى‏ساخت، سپس در آن مى‏دميد و به اذن خدا حيات مى‏يافت. افزون بر اين عمل، با كشيدن دست‏بر روى نابينايان و بيماران مبتلا به پيسى، آنها را شفا مى‏بخشيد. همچنين مردگان را زنده مى‏كرد و از اندوخته‏هاى داخل خانه‏ها خبر مى‏داد. (6)

د - اصولا آورندگان معجزه يا كرامت‏با كسان ديگرى چون ساحران كه دست‏به كارهاى خارق العاده مى‏زنند،هم از نظر هدف، و هم از حيث روحيات متمايزند. گروه نخست اهداف والايى را تعقيب مى‏كنند، در حاليكه گروه دوم اهداف دنيوى دارند; و طبعا روحيات آنها نيز با هم متفاوت است.

پى‏نوشت‏ها:

1. سوره صف/6.

2. پوينده اين راه قيصر، پادشاه روم بود، تاريخ طبرى‏3/240، حوادث سال ششم هجرت.

3. قصص/32-31.

4. بقره/60.

5. شعراء /63.

6. آل عمران /42.

منشور عقايد اماميه صفحه 103

وحى ونبوت در سه اصل

اصل اول

در اصل پيش، طرق شناخت پيامبر واقعى از مدعيان دروغين آن بيان گرديد. اينك بايد راه ارتباط پيامبر با عالم غيب را كه «وحى‏» است‏بررسى كنيم.

«وحى‏»، كه مهمترين راه ارتباط پيامبران با عالم غيب است، مولود غريزه يا عقل بشرى نيست، بلكه آگاهى ويژه‏اى است كه خدا آن را در اختيار پيامبران قرار داده است، تا پيامهاى الهى را به بشر برسانند. قرآن وحى را چنين وصف مى‏كند:‹‹نزل به الروح الامين ×على قلبك›› (شعراء/93-94): اين قرآن را روح الامين(فرشته وحى) بر قلب تو فرود آورده است. اين آيه ناظر به اين است كه آگاهى پيامبر از پيامهاى الهى، نتيجه به‏كارگيرى امورى همچون حواس ظاهرى و نظاير آن نيست، بلكه فرشته وحى آن را بر قلب پيامبر فرود مى‏آورد. (1)

بنابراين نمى‏توان حقيقت پيچيده وحى را با مقياسهاى عادى تبيين كرد. در حقيقت، نزول وحى يكى از مظاهر غيب است كه بايد به آن ايمان آورد، هرچند حقيقت آن براى ما روشن نباشد. چنانكه مى‏فرمايد:‹‹الذين يؤمنون بالغيب›› (بقره/2).

اصل دوم

كسانى كه مى‏خواهند هر چيز را با مقياسهاى مادى و ابزار حسى بسنجند و حقايق غيبى را در قوالب حسى محصور كنند، وحى الهى را به صورتهاى گوناگون توجيه كرده‏اند، كه همه آنها از نظر ما باطل است. ذيلا به نقل و نقد اين گونه توجيهات مى‏پردازيم.

الف - گروهى از نويسندگان، پيامبران را از نوابغ بشر دانسته و وحى را محصول تفكر و اعمال حواس باطنى آنان پنداشته‏اند. به پندار اين گروه،حقيقت روح الامين، روح و نفس پاك اين دسته از نوابغ، و كتاب آسمانى نيز همان افكار بلند و والاى آنهاست.

اين گونه تفسير از وحى، نشانه خودباختگى در مقابل دانش تجربى جديد است كه تنها به روشهاى حسى اعتماد دارد. مشكل مهم اين نظريه آن است كه با سخنان پيامبران الهى منافات دارد، زيرا آنان پيوسته اعلان مى‏كردند كه آنچه براى بشر آورده‏اند جز وحى الهى چيزى يست‏بنابر اين اساس، لازمه تفسير فوق اين است كه پيامبران افرادى دروغگو باشند، و اين با مقام والا و راستى و درستى آنان كه تاريخ از آن خبر داده است، سازگار نيست.

به ديگر سخن: مصلحان دوگونه‏اند: مصلحانى كه برنامه خود را به خدا نسبت داده‏اند، و مصلحانى كه برنامه خود را زاييده افكار خويش معرفى مى‏كنند، و چه بسا هر دو گروه نيز دلسوز و خيرخواه باشند. بنابر اين نمى‏توان اين دو صنف مصلح را يكى دانست.

ب - گروهى ديگر، به همان انگيزه كه در نظريه پيشين بيان شد، وحى را نتيجه تجلى حالات روحى پيامبر مى‏دانند. به ادعاى اينان، پيامبر به علت ايمان استوارى كه به خدا دارد، در سايه عبادت بسيار خويش، به مرتبه‏اى مى‏رسد كه يك رشته حقايق عالى را در درون خود مى‏يابد، و تصور مى‏كند كه از جهان غيب بر او القا شده است، در حاليكه دريافتهاى مزبور مبدء و سرچشمه‏اى جز نفس او ندارد. صاحبان اين نظريه اظهار مى‏دارند كه ما در راستگويى پيامبران شك نداريم و معتقديم كه آنان حقيقتا يك رشته حقايق برين را مشاهده مى‏كنند، ولى سخن در منشا اين حقايق عالى است،پيامبران تصور مى‏كنند اين حقايق از عالم بيرون و جهان غيب به آنان القا شده است، در حاليكه سرچشمه آن همان نفس آنان است. (2)

اين نظريه، سخن جديدى نيست، بلكه ارائه يكى از نظريات دوران جاهليت درباره وحى، منتها با پوششى جديد است. حاصل اين نظريه آن است كه وحى نتيجه تخيل پيامبران و فرو رفتن آنان در خويشتن است،و آنان از كثرت تفكر درباره خدا و عبادت و انديشه اصلاح بشر، ناگهان حقايقى را در برابر خود مجسم مى‏بينند و گمان مى‏كنند كه از عالم غيب بر آنان القا مى‏شود، و اين به نحوى همان تصور عرب جاهلى درباره وحى است كه مى‏گفتند: ‹‹اضغاث احلام›› (انبياء/5): يعنى وحى افكار آشفته‏اى است كه پيامبر مى‏بيند.

قرآن در آيات ديگر اين نظريه را بشدت رد كرده و مى‏گويد: اينكه پيامبر مدعى ديدن فرشته وحى است راستگوست، نه قلب او خطا كرده و نه چشمش، چنانكه مى‏فرمايد: ‹‹ما كذب الفؤاد ما راى››. نيز مى‏فرمايد: ‹‹ما زاغ البصر و ما طغى›› (نجم 11و17): دل آنچه را كه چشم ديد، تكذيب نكرد و هرگز ديدگان او لغزش نيافت و خطا نرفت. يعنى واقعا فرشته وحى را ديد، هم با ديد ظاهر و هم با ديد باطن.

پى‏نوشت‏ها:

1. البته راه وحى الهى به پيامبران منحصر در نزول فرشته وحى نيست، بلكه راههاى ديگرى نيز دارد كه در آيه 51 سوره شورى بيان شده است، وتوضيح آن در اصل سى وهشتم گذشت.

2. سيد محمد رشيد رضا، وحى محمدى، ص‏66.

منشور عقايد اماميه صفحه 107

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 21 بهمن 1393 ساعت: 17:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس