زندگی نامه ظهير الدين ابوالفضل طاهر بن محمد فاريابي
سخن سراي بليغ پايان قرن ششم و ازجمله قصيده سرايان بزرگ و غزلگويان استادست . جواني او در فارياب و نيشابور ( از بلاد خراسان ) و بعد از آن چندي در اصفهان (درخدمت آل خجند) و مازندران ( در دستگاه باونديان ) و آخر الامر در آذربايجان ( نزد اتابكان آذربايجان ) گذشت . وفاتش بسال 598 هجري (=1201 ميلادي ) اتفاق افتاد و در مقبره سرخاب تبريز مدفون شد.
وي از شاعر انيست كه دنباله روش انوري را پيش گرفت و بكمال رسانيد . سخن او مانند انوري و پيروانش پر از معاني دقيق و مقرون برواني و لطافت ، و استوار و برگزيده و فصيح است. قدرتش در مدح و ابداع معاني و مضامين جديد در اين راه بسيارست ولي نيروي خلاقه طبق او بيشتر در غزلهاي لطيف و پر معني و جذابش آشكار مي شود. الفاظ نرم و هموارش درين نوع شعر وقتي بامعاني لطيف و مضامين باريك همراه شود بآساني تحول غزل را از حالتي كه پيش از قرن ششم داشت بحالتي كه در غزلهاي سعدي مي بينيم نشان مي دهد:
سفر
سفر گزيدم و بشكست عهد قربي را
مگر بحيله ببينم جمال سلمي را
بلي چو بشكند از هجر اقربا را دل
بسي خطر نبود نيز عهد قربي را
مرازمانه بعهدي كه طعنه ميزد نفس
هزار بار بهر بيت ، شعر شعري را
مزاج كودكي از روي خاصيت بمذاج
هنوز طعم شكر مي نهاد كسني را
زخان و مان بطريقي جدافگند كه چشم
در آنبماند بحيرت سپهر اعلي را
زمانه هر نفس تازه محنتي زايد
اگر چه وعده معين شدست حبلي را
زروز گاربدين روز گشته ام خرسند
وداع كرده بكلي ديار ومأوي را
وليكن از سرسيري بود اگر قومي
بتره باز فروشند من و سلوي را
بر آن عزيمتم اكنون كه اختيار كنم
هم از طريق ضرورت صلاح و تقوي را
براي تحفه نظارگان بيارايم
بحله هاي عبارت عروس معني را
اگر بدعوي ديگر برون نمي آيم
نگاه داشته باشم طريق اولي را
چرا بشعر مجرد مفاخرت نكنم
زشاعري چه بدآمد جرير واعشي را
اگر مرا زهنرنيست راحتي چه عجب
زرنگ خويش نباشد نصيب حني را …
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنیداين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 مهر 1393 ساعت: 20:06 منتشر شده است
برچسب ها : زندگی نامه ظهير الدين ابوالفضل طاهر بن محمد فاريابي,