زندگی نامه تقي مدرسي
زندگی نامه تقي مدرسي
در 1311 در خانوادهاي روحاني پرورش يافت. وقتي دانشجوي طب بود، نخستين رمانش يكليا و تنهايي او (1334) از سوي مجلة سخن به عنوان بهترين رمان ايراني سال 1335 را يافت و مدرسي را در زمرة نويسندگان مشهور ايران درآورد. ده سال بعد ـ وقتي ديگر ساكن آمريكا شده بود ـ دومين رمانش شريفجان، شريفجان ( نام قبلي: نسل كلاغها) را نشر داد، اما اين اثر نه تنها تأثيري بر ادبيات زمان خود نگذاشت، سقوط نويسنده را نيز گواهي داد. در 1347 مجموعه داستان گمرگ چينواد آگهي شد اما انتشار نيافت. مدرسي جز چند داستان كوتاه در جنگ اصفهان و سخن اثر ديگري منتشر نكرد.
قابل توجهترين اثر نويسنده، رمان كوتاه يكليا و تنهايي او است. نخستين علتي كه براي محبوبيت اين رمان به ذهن ميرسد، ساختمان محكم و نيز زيبا و توصيفي آن است. نثري شاعرانه و عاطفي كه شخصيتها و موقعيتها را با توصيفهايي احساساتي و رنگين تصوير ميكند. نثري شبه كلاسيك و خوشآهنگ كه با قطعههاي تابلو مانندش، خوانندگان بيزار از سطحينويسان آسانگين را جذب كرد؛ خوانندگاني كه سنگيني يأس دوران را با خواندن صحنههاي عاشقانة رمان، كه عطري كهن از آنها برميخاست، به فراموشي ميسپردند. مدرسي براي بيان مضمون تاريخي ـ فلسفي خود به نثري كهنهنما و غريب احتياج داشت. پس، به جايي كه مضمون را گرفته بود ـ به تورات ـ روي آورد و روال روايتي عتيق كتاب مقدس را به كار گرفت. البته پيش از او نويسندگاني چون طبري از اسطورهها و نثر توراتي براي بيان مسائل اجتماعي استفاده كرده بودند. اما مدرسي زبان تورات را كه با آن يهوه ـ خداي خشم و انتقام، نه محبت و بخشش ـ حقايق « ابدي » را بر مردم آشكار كرده است. براي بيان مسائل كلي بشري به كار گرفت. و بدين ترتيب براي بيان مضمون داستان خود، قالبي مناسب آفريد.
بهرام صادقي
(1363 ـ ؟) نخستين داستانهايش را از 20 سالگي ـ وقتي دانشجوي طب بود ـ نوشت و از 1335 شروع به چاپ آنها در مجلات ادبي كرد. در 1337 يك چند جزو هيأت نويسندگان مجلة صدف بود. دوران خلاقيت هنرياش زماني طولاني نپائيد اما در همين مدت كوتاه داستانهايي فراموشناشدني آفريد؛ داستانهايي كه او را در صف اول نويسندگان ايران قرار دارند.
مهمترين مضمون داستانهايش جستجو در عميقترين لايههاي ذهني بازماندگان نسل شكست است. اين جستجو كه با طنزي آميخته به فاجعه، و در شكلهاي متنوع داستاني صورت ميگيرد، بهرام صادقي را شايان توجهترين نويسندة نسل خويش ميسازد. كارهاي اصلياش را بين سالهاي 1341 ـ 1335 مينويسد و منتشر ميكند، هر چند تا سالهاي 50 نيز تك داستانهايي انتشار ميدهد اما اصولاً نويسندة اين دهه است. واخوردگي، شكست، فقر و يأس آدمهاي كوچك، روشنفكران آرمان باخته و معتاد شده، كارمندان فقير و دانشجويان واخورده را با توانايي ترسيم ميكند. صادقي با ارائه طنزآميز جنبههاي دردناك زندگي، ضمن آن كه نشان ميدهد جهان ما چقدر كهنه و رنجبار است، آرزوي خود را به برقراري عدالت اجتماعي ابراز ميكند. بدين ترتيب، طنز او نفي زندگي نيست، افشاي تمامي عواملي است كه باعث حقارت و خواري زندگي ميشوند. آثار بهرام صادقي كه با تسلط فراوان بر فرم نوشته شدهاند و به نحو حيرتانگيزي سالهاي پس از كودتا را نمايش ميدهند، پيش از هر چيز هنر (داستان) هستند، نه گزارش اجتماعي يا رواني. خودش گفته است: « در وهلة اول بايد داستان نوشت، داستان خالص، بايد ساخت، به هر شكل و هر جور… فقط مهم اين است كه راست بگوئي»
و چون در نوشتن صادق بود و قهرمانان آثارش را به خوبي ميشناخت، انعكاس زندگي در آثارش با چنان عمقي صورت گرفته است كه در ميان همنسلانش كمتر نظير دارد.
اما صادقي تا به نقطة اوج كارش برسد، تا غريزي نوشتن را نظم بخشد و به مرحلة خلق اثر هنري برسد، تجربياتي دارد در حد تجربيات نويسندگان همدورهاش. داستانهاي « فردا در راه است» و « گردهم»، همچون داستانهاي اجتماعي نگار كه در آن سالها داشت باب ميشد، به زندگي محرومان كوي و برزن ميپردازند. در اين داستانهاي از درونكاوي عميق و طنزآميز داستانهاي بعدي نويسنده خبري نيست. در « فردا در راه است » ـ اولين داستان چاپ شدة صادقي ـ از وراي پردهاي كه باران كشيده است آدمها در منظر ديد قرار ميگيرند و نويسنده تلاش ميكند با توصيف دقيق موقعيت و حرفهاي آدمها، حالت روحيشان را تجسم بخشد: در شبي توفاني كه باران يكريز بارنده همه چيز را در هم ميريزد حادثهاي اتفاق افتاده: « فضلي » كشته شده و اهالي محل از درگيريهاي قبلي او و غلامخان سخن ميگويند. سپس محلة درگير سيل توصيف ميشود. وصف مرگ فضلي و سيل بنيان كن درهم ميآميزد و از محيط طبيعي براي نمودن هيجانزدگي و ترس آدمها استفاده ميشود.
از ديگر داستانهاي او : كلاف سردرگم ـ تأثيرات متقابل و … است.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 09 مهر 1393 ساعت: 20:14 منتشر شده است