داستان عربی با ترجمه فارسی

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

داستان عربی با ترجمه فارسی

بازديد: 7231

داستان عربی با ترجمه فارسی

داستان 1 :

 

الشیطان و الآطناب

کان قد وقف رجلٌ جنب اللا سبیل
رأی الشیطانَ الذی یمرّّ مع اطنابٍ مختلفةٍ
تجسّس و سأل منه : ما هذه الأطناب ؟
أجاب الإبلیسُ : لأسرِ مولود آدم.
الأطنابُ الرقیقة للنفوس الضعیفة . 
ألأطنابُ المحکمة ُ و الغلیظة لاولئک الذین یوسوسون متأخرین.
ثمّ أخرج الأطنابَ المقطّعة َ من کیسٍ و قال:
قد قطّعوا هذه الأطنابَ النفوسُ المومنة التی راضیة برضا الله و یعتمدون علی أنفسهم 
ولم یقبلوا الإسارةَ.
قال الرجلُ : ایّهم طنابی ؟
قال الإبلیسُ : إن ساعدنی فی اتصال حبا لِ المقطّعة أجعلُ ذنبک فی حساب الآخرین.قبل الرجلُ
قال الإبلیسُ ضاحکاً:
واعجبا ، تمکن إسارةُ نفوسٍ مثلک مع هذه الأطنابِ المقطّعة.



شیطان و طناب
مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود.

ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است.

کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس ، این طنابها برای چیست؟

جواب داد: برای اسارت آدمیزاد.

طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان ،

طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند.

سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت و گفت:

اینها را هم انسان های باایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را 

نپذیرفتند.( کلمه نفوس را می توان در حکم مفرد مونث یا جمع مذکر در نظر گرفت)

مرد گفت طناب من کدام است ؟

ابلیس گفت : اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را گره زنم، خطای تو

را به حساب دیگران می گذارم 

مرد قبول کرد.

ابلیس خنده کنان گفت : 

عجب ، با این ریسمان های پاره هم می شود انسان هایی چون تو را به بندگی گرفت!

 

داستان 2

 

داستان عربی مریض شدن شیر همراه با ترجمه فارسی

ظل أسدٌ قویٌ یحکم الغابةَ سنواتٍ طویلةً و کانت جمیعُ الحیوانات تخافه و تطیع أوامرَه؛ کان الأسد یحصل على طعامه بالقوة یطارد الفریسة و یهجم علیها و یفترسها بأنیابه الحادة و لایترکها حتى یشبع ثم تأتی الحیوانات و تأکل من بقایا طعامه.

شیری قوی سال‌های طولانی بر جنگلی حکومت می‌کرد و همه حیوانات از او می‌ترسیدند و اوامرش را اطاعت می‌کردند، شیر، غذایش را با قدرت تمام  به دست می‌آورد و شکار را دنبال می‌کرد  و به آن حمله‌ور می‌شد  و با چنگال‌های تیزش آن را شکار می‌کرد و  رهایش نمی‌کرد تا اینکه سیر می‌شد.  سپس حیوانات دیگر می‌آمدند و باقیمانده غذایش را می‌خوردند.

کبر الأسد و صار عجوزاً ضعیفاً و ذات یوم شـــَعـــَر بالمرض و أحسّ بالضعف الشدید و أصبح غیر قادر على أن یصطاد. شعر الأسدُ بالجوع و راح یفکــّر فی طریقةٍ یحصل فیها على طعامه.

شیر مسن شد و پیر و ضعیف گردید و روزی احساس بیماری کرد و ضعف شدیدی را حس نمود و به گونه‌ای شد که قادر به شکار کردن نبود. احساس گرسنگی کرد و به راهی فکر می‌کرد که از آن طریق غذایش را بدست بیاورد.

قال الأسدُ لنفسه ما زالت الحیواناتٌُ تحترمنی و تخافنی و تسمع کلامی لا ینبغی أبداً أن أظهر لها أننی أصبحتُ کبیرَ السن ضعیفاً و إلا فإنها لن تخشانی و لن تطیع أوامری لکن سأعلن عن مرضی و أبقى داخل بیتی و لابدّ أن تحضر الحیوانات لزیارتی و بذلک سیأتینی طعامی من غیر أن أتعب نفسی فی الحصول علیه.

شیر با خود گفت: هنوز حیوانات به من احترام می‌گذارنند و از من می‌ترسند و سخن مرا گوش می‌دهند اصلاً سزاوار نیست که به آن‌ها ابراز کنم که پیر و ضعیف شده‌ام و گرنه آن‌ها از من نخواهند ترسید و اوامرم را اطاعت نخواهند کرد ولی مریضیم را اعلام خواهم کرد و داخل خانه‌ام می‌مانم و ناچار حیوانات به عیادت من می‌آیند و بدین ترتیب غذایم را بدون اینکه خودم را در راه حصول آن خسته کنم بدست خواهم آورد.

قصد الأسدُ أن یعلن خبرَ مرضه للجمیع کانت الحیواناتُ تخاف غضبَ الأسد وبطشه إن هی لم تقم بالواجب لذلک سارعت الحیوانات إلى زیارته فی بیته والسؤال عنه والدعاء له بالشفاء لکن کلما دخل حیوانٌ بیتَ الأسد هجم علیه وفتک به وأکله . کان الأسد سعیداً لأنه لا یتعب فی الحصول على طعامه. فهو لم یعد قادراً على أن یطارد أیّ حیوان مهما کان بطیئاً لکن الطعام اللذیذ کان یأتی إلیه فی بیته و هو جالس لا یتحرک فیأکل منه حتى یشبع.

شیر تصمیم گرفت که خبر بیماریش را به همه اعلام کند؛ حیوانات از خشم و عصبانیت شیر می‌ترسیدند اگر به تکلیف خود عمل نمی‌کردند به خاطر همین حیوانات برای دیدنش و احوالپرسی و دعا برای شفایش به خانه‌اش شتافتند ولی هر حیوانی که داخل می‌شد شیر به او حمله می‌کرد و او را می‌درید و می‌خورد. شیر خوشبخت بود زیرا برای بدست اوردن غذایش خسته نمی‌شد. او قادر به دنبال کردن هیچ حیوانی نبود هر چند که آن حیوان کند راه می‌رفت ولی غذای لذیذ خودش به خانه‌اش می‌آمد در حالی که او نشسته بود و حرکت نمی‌کرد پس از آن می‌خورد تا سیر می‌شد.

و فی یوم من الأیام کان الدور على الثعلب لیزور الأسد ویسأله عن صحته ویطمئن على حاله. توجه الثعلبُ إلى بیت الأسد وهمّ بالدخول لکنه نظر إلى الأرض عند مدخل البیت وتوقف سأل الثعلب الأسد عن حاله وهو واقف فی مکانه خارج البیت أجاب الأسد ما زلت مریضاً یا صدیقی الثعلب  لکن لماذا تقف بعیداً أدخل یا صدیقی لأستمتع بحدیثک الحلو وکلامک الجمیل فأجابه الثعلب لا یا صدیقی الأسد کان بودی أن أدخل بیتک لأنظر إلیک من قرب لکنی أرى آثار أقدام کثیرة تدخل بیتک ولم أرى أثر لقدم واحدة خرجت منه.

در روزی از روز‌ها نوبت به روباه رسید که شیر را ملاقات کند و از سلامتش بپرسد و از حالش مطمئن شود روباه به خانه شیر روی آورد و تصمیم گرفت داخل شود ولی او به زمین نزد ورودی خانه نگاه کرد و ایستاد. روباه از شیر حالش را پرسید در حالیکه در جایش در خارج از خانه ایستاده بود. شیر پاسخ داد هنوز مریضم‌ ای دوست روباهم! ولی چرا دور می‌ایستی. داخل شو دوست من تا از سخن شیرینت استفاده کنم روباه جواب داد: نه‌ ای دوست شیر من، شایسته دوستیمان است که داخل خانه‌ات شوم و تو را از نزدیک ببینم ولی من جای پاهای زیادی را می‌بینم که به خانه‌ات وارد شده‌اند ولی حتی یک جای پا نمی‌بینم که از خانه‌ات خارج شده باشد.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 07 آذر 1394 ساعت: 16:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس