تحقیقی راجع به اهمیت نماز

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیقی راجع به اهمیت نماز

بازديد: 73
تحقیقی راجع به اهمیت نماز

تحقیقی راجع به اهمیت نماز

ترديدى نيست كه بعد از اصول دين, اولين و بزرگ ترين دستور الهى كه ستون دين, معراج مومن, نورچشم پيامبر(ص), سازنده ترين اعمال و جلوه شكوه دين ـ كه بيانگر اوج بندگى انسان در پيشگاه خدا است ـ نماز است. نماز آن چنان مهم است كه در قرآن 46 بار با تعبيرات مختلف از اقامه آن سخن به ميان آمده است.

آرى نمازى كه با قيام آميخته باشد ـ به گفته مفسران كه منظور از اقامه, آن است كه نماز بايد سازنده و بالنده باشد, تنها به اوراد و اذكار اكتفا نشود, بلكه آن را به گونه اى برپا داريد كه آثار آن در همه زواياى زندگى شما آشكار گردد ـ موجب پاك سازى و به سازى روح و روان و محيط جامعه در ابعاد گوناگون و در عرصه هاى مختلف مى گردد.

از اهميت نماز همين بس كه حضرت رضا(ع) فرمود: ((إول ما يحاسب العبد عليه, الصلاه, فان صحت له الصلاه صحت له ما سواها, و ان ردت ردت ما سواها; نخستين چيزى كه انسان (در قيامت) با مطرح كردن آن حساب رسى مى شود نماز است, اگر صحيح بود, ساير اعمال نيز صحيح است, و اگر رد شد ساير اعمال نيز رد مى شود.))

مطابق روايت مشهور ديگرى از امام صادق(ع) آمده: ((اگر نماز پذيرفته شد, ساير اعمال پذيرفته مى شود و اگر مردود شد ساير اعمال نيز مردود خواهد شد)).

همه پيامبران و امامان و اولياى خدا, حرمت نماز را به احسن وجه حفظ مى كردند و آن را با كيفيت بسيار عالى اقامه مى نمودند و پس از معرفت به خدا و اصول اعتقادات, بر همه چيز او را مقدم مى داشتند. دليل اعتقادى و عملى خداشناسى و پيوند مقدس خلق با خالق مى دانستند. با اين اشاره, به چند نمونه از سيره پيشوايان بسنده مى كنيم

 

نماز؛ ميراث انبياي الهي

توجه پيامبران به اداي فريضه الهي به روايت قرآن ؛

 

اشاره:همه پيامبران الهي، راز و نياز و مناجات و تسليم در برابر ذات مقدس پروردگار عالم داشته اند و در راه عبوديت و بندگي و نماز و اطاعت خداوند جهان، هجرت و جهاد و فداكاري نموده و عمر خود را سپري كرده اند.

ما در اين نوشته، به آن دسته از پيغمبراني خواهيم پرداخت كه قرآن كريم، داستان نماز خواندن آنان را مطرح ساخته است. ذكر اين نكته ضروري است كه وقتي سخن از «نماز پيامبران الهي» به ميان مي آيد، موضوع اصل نماز آنان مطرح است، كه با نماز تكامل يافته اي كه امروز آن را انجام مي دهيم، تفاوت فراواني داشته است.

آري، اين طور نبود كه آنان هم مثل ما، در هر شبانه روز هفده ركعت نماز واجب بخوانند، بلكه قرآن كريم، اصل نماز آنان را، كه شامل خضوع و خشوع و كرنش در برابر خداوند عالم بوده، مطرح نموده است.
    
    نماز ابراهيم(ع)

قهرمان توحيد، پيامبر بزرگ، ابراهيم خليل(ع) حدود دو هزار سال قبل از ميلاد، در «اور» از توابع «كلده» در مشرق «بابل» كه بين دجله و فرات قرار داشت، به دنيا آمد.(1)

اين پيامبر بزرگ، تمام عمر دويست ساله خود را صرف اطاعت خدا و مبارزه با شرك و بت پرستي نمود و در اين راه هجرتها و آوارگيها كشيد. قرآن كريم، ابراهيم(ع) را به عنوان الگو و اسوه براي ما معرفي كرده است.(2)

همسر ابراهيم «ساره» نام داشت و در يك مسافرتي كه آنان از مصر به فلسطين انجام دادند و خدمتگزار خود «هاجر» را نيز همراه برده بودند، ساره كه تا آن سن و سال فرزندي نداشت، به شوهر خود ابراهيم(ع) پيشنهاد كرد با «هاجر» ازدواج كند، تا ابراهيم(ع) كه بسيار شوق فرزند شدن داشت، از اين ناحيه فرزند دار گردد.

اما وقتي ازدواج انجام شد و ابراهيم(ع) از هاجر داراي فرزند پسري به نام اسماعيل گرديد، ساره گرفتار رقابت و ناراحتي شد و براي كاستن از اين ناراحتي، به همسر خود ابراهيم(ع) پيشنهاد كرد هاجر و فرزند نو رسيده را از وطن و زندگي دور گرداند.

در چنين وقتي، خداوند به ابراهيم(ع) دستور داد مادر و كودك شيرخوار را به سرزمين مكه منتقل كند. ابراهيم(ع)، زن و فرزند را از فلسطين حركت داد و به مكه آورد و آنان را در كنار خانه كعبه گذاشت. سرگذشت وحشتناكي است، مادر جواني با فرزند نو رسيده اش، در دره اي كه كوههاي خشك سر به فلك كشيده قرار گرفته اند. نه از آب خبري هست و نه از آزادي، بلكه حرارت شنهاي داغ، آن سرزمين را به كانون سوزان و طاقت فرسايي تبديل كرده است.

باري، مطلب از نظر جريان طبيعي، بسيار سخت و دلخراش است؛ اما پشتيبان آن خداوند تواناست، كه هر مشكلي را آسان و هر رنجي را مقدمه پيروزي قرار مي دهد. بدين جهت، با همه سختيها، بايد دل به لطف او بست و ابراهيم هم چنين زمزمه سر مي دهد:

«پروردگارا! من تعدادي از اعضاي خانواده ام را، به سرزمين بي كشت و زراعتي، نزد خانه محترم تو مسكن دادم. پروردگارا! منظور من اين است كه آنان نماز را به پاي دارند. خدايا! دلهاي مردم را به سوي آنان متوجه گردان و با انواع ميوه ها به آنان روزي برسان، تا شكر و سپاس تو را انجام دهند.(3)
    روزهايي كه اسماعيل(ع) بزرگ شده بود، در هشتم ذيحجه اي، ابراهيم(ع)، فرزند را برداشت و لبيك گويان راه «منا» را پيش گرفتند و با پيروان موحدي كه همراه آنان بودند، ابراهيم(ع) براي ظهر و عصر و مغرب و عشاء، نمازهاي جماعتي تشكيل داد و پيروانش به او اقتدا كردند. از آن تاريخ تاكنون، حدود چهار هزار سال مي گذرد، ولي ابراهيم(ع) و پيروانش با نماز خود، دره «منا» و بعد صحراي عرفات را با نور توحيد و نماز جماعت، جلوه شكوهمندي بخشيدند.(4)

نماز اسماعيل(ع)

اسماعيل، فرزند ابراهيم(ع) بزرگ شد و براي بالا بردن ديوارها و ساختمان خانه كعبه، با ابراهيم(ع) همكاري كرد.(5) از سوي ديگر، ابراهيم(ع) از قبل نيز از درگاه الهي تقاضا كرده بود: «خدايا! مرا و ذريه ام را، از نمازگزاران قرار بده.»(6)

اين دعاها و درخواستها به ظهور رسيد، ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع) دو پيامبر بزرگ، پايه گذاران حج و عبادت و دعا و نماز در آن سرزمين گرديدند، با شرك و بت پرستي مبارزه نمودند و از امتحانهاي سخت، سرفراز بيرون آمدند(7) و به تطهير خانه خدا براي ركوع و سجود كنندگان و طواف گزاران اقدام نمودند و راه توحيد و عبادت را براي انسانها هموار كردند.

    خداوند متعال در قرآن كريم، خطاب به پيامبر اعظم(ص)، ضمن تجليل فراوان از اين پيامبر بزرگ مي فرمايد(8)

    «داستان اسماعيل را در كتاب خود ياد كن، زيرا او پيامبري بود كه در وعده ها و قرارهاي خود بسيار صادق و درست كردار بود. افزون بر اين، اسماعيل پيوسته اعضاي خانواده خود را به انجام نماز و پرداخت زكات وادار مي كرد و او در نزد پروردگار خويش، بنده اي پسنديده و رضايتبخش بود.»(9)
        نماز شعيب(ع)

    چهار تن از پيامبران الهي، عرب بودند، كه ترتيب آنان بدين قرار است: هود، صالح، شعيب و محمد(ص).

    شعيب پيغمبر(ع)، از نسل ابراهيم خليل(ع) بود كه بعد از هود و صالح و اندكي پيش از حضرت موسي(ع) مي زيست. او از سرزمين «مدين» نزديك «تبوك» فاصله بين «مدينه» و شام برخاسته بود.(10)
    قرآن كريم نام سرزمين شعيب را آورده و مي فرمايد: «ما براي مردم «مدين»، برادر آنان شعيب را فرستاديم، او گفت: اي مردم! خداوند را عبادت كنيد، زيرا غير از او خدايي وجود ندارد...»(11)
    شعيب(ع)، براي راهنمايي ملت خود به توحيد و عبادت خداوند و مبارزه با كم فروشي و انحرافهاي مالي و اقتصادي جامعه، تلاشهاي فراواني انجام داد، سخنراني هاي فصيح و بليغي ايراد نمود، تا جايي كه او را «خطيب پيامبران» ناميدند.(12)

    اما مردم، همچنان به ناداني و لجبازي خود ادامه مي دادند، اين پيامبر الهي را مسخره مي كردند و حتي مي گفتند: «اي شعيب! آيا اين نمازي كه مي خواني به تو دستور داده كه ما را از پرستش خدايان پدرهايمان و نيز از دخل و تصرف در اموالمان - هرطور مي خواهيم- باز داري؟ اما خداوند، رسالت و دعوت و عبادت شعيب(ع) را كه همراه با صبر و مقاومت و درستكاري بود، مورد تمجيد و ستايش قرار داده است.»(13)
    آن مردم تأثير سازنده نماز را روي شعيب پيامبر و ياران و پيروان او مشاهده كرده و ديده بودند نماز، روحيه انسان را عوض مي كند، وجدان را منقلب مي سازد، احساسات و مشاعر او را به سوي تقوا و خدابيني سوق مي دهد، از عبادت غيرخدا باز مي دارد و از لغزشهاي اعتقادي و كم فروشي و حرامخواري، كه از خصلتهاي خطرناك و نابود كننده آن مردم بود، انسان را باز مي دارد.(14)

    نماز موسي(ع)

    موساي كليم(ع) فرزند «عمران» از مادري به نام «يوكابد» يا «آناحيد» در مصر به دنيا آمد.(15) بيش از سه روز از ولادت و شيرخوارگي او نگذشته بود كه مادر به دستور خداوند، كودك جگر گوشه خود را در صندوقچه قيراندودي گذاشت و او را به دريا انداخت.

    علت اين بود كه به فرعون، فرمانرواي مصر خبر داده بودند در بني اسرائيل كودكي به دنيا مي آيد كه اساس شرك آلود فرعونيان را در هم مي ريزد و فرعون هم كه از اين معنا سخت ناراحت بود، هر كودكي را كه از مادر متولد مي شد، مي كشت، تا جايي كه شمار كودكان مظلومي را كه از اين ناحيه كشته شدند، تا بيست هزار كودك نوشته اند.»(16)

    زندگاني حضرت موسي(ع) را سه دوره چهل ساله، يعني حدود يكصد و بيست سال دانسته اند، كه چهل سال اول به طور ناشناس در دستگاه فرعون پرورش يافت، در دوره چهل سال دوم، روزگار وارد شدن او به سرزمين «مدين» و دعوت به آيين ابراهيم(ع) و ازدواج با «صفورا» دختر شعيب پيامبر بود و از سن هشتاد سالگي به مقام بلند نبوت رسيد و تا آخر عمر يكصد و بيست ساله خود، اداي رسالت نمود.(17)

    حضرت موسي(ع) زندگي سراسر مبارزه و پرماجرايي داشته، در برابر فرعون بت پرست، اقدامهايي انجام داد، تا وي و ملت او را از شرك و كفر رها سازد و به توحيد و خداپرستي و عبادت پروردگار، دعوت نمايد؛ ولي آنان زير بار دعوت و هدايت او نمي رفتند.

    آن طور كه قرآن كريم بيان مي دارد، حضرت موسي(ع) با عنايت خداوند معجزه هايي انجام داد كه تحت عنوان «تسع آيات» (18) به نه مورد آن اشاره شده و به تفصيل آن در آيات ديگر قرآن آمده است.
    اهميت موضوع نماز در نبوت حضرت موسي(ع) آن گاه روشن تر مي شود كه داستان برانگيخته شدن او به نبوت را مطالعه كنيم.

    در تاريخ مي خوانيم شعيب(ع)، دختر خود «صفورا» را به ازدواج موسي درآورده بود، تا موسي به عنوان مهريه، مدت ده سال براي او شباني كند.(19)

    وقتي مدت قرارداد موسي(ع) با شعيب(ع) به پايان رسيد، موسي همسر و فرزند و گوسفندان خود را برداشت و از «مدين» به سوي شام و مصر حركت كرد.

    موسي به وضع مسير و راه آشنايي نداشت، بدين جهت مسير «طور غربي» را پيش گرفت و راه را گم كرد، شب تاريك فرا رسيد، رعد و برق شديد درگرفت و باران تندي مي باريد. طوفان سخت مي وزيد و هواي بسيار سرد و ناراحت كننده اي بود. گوسفندان او متفرق و گم شدند و مشكل ديگري كه بر سختيهاي او افزود، اين بود كه همسرش نيز به درد زايمان مبتلا گرديد!

    موسي(ع)، اندكي سرگردان و درمانده شد، به اين فكر افتاد كه آتشي بيافروزد، تا خود و زن و فرزندش اندكي گرم شوند، اما طوفان و باران نمي گذاشت هيزم روشن شود و همه از وحشت تاريكي و سرماي شب ظلماني به وضع دردناك و هولناكي مبتلا شدند.(20)

    قرآن كريم، در بيش از هشتاد آيه، قسمتهايي از داستان موسي(ع) را يادآور شد.

    «اي پيامبر! آيا داستان موسي را شنيده اي؟ آنگاه كه از دور آتشي را مشاهده نمود و به خانواده خود گفت: اندكي صبر كنيد، من آتشي را ديدم، شايد بتوانم شعله اي از آن را براي شما بياورم، يا در كنار آتش، راهنمايي را پيدا كنم.»

    وقتي موسي(ع) نزد آتش آمد، ندا داده شد: اي موسي! من پروردگار تو هستم، كفشهاي خود را بيرون بياور كه در سرزمين مقدس «طوي» هستي و من هم تو را براي نبوت برگزيدم.

    اكنون به آنچه به تو وحي مي شود، گوش فرا بده. من «خدا» هستم. معبودي غير از من نيست. مرا پرستش كن و نماز را به پاي دار، تا به ياد من باشي.(21)

    بدين ترتيب، با نبوت موسي(ع)، نماز هم همراه آن بود، تا در پرتو اين عبادت و اجراي اين دستور خداوندي، قلب ناآرام و جان پريشان و مضطرب وي هم، آرامش و سكون مطمئن يابد.

    نماز زكريا(ع)

    زكريا نيز از پيامبران الهي بود كه سراسر عمر خود را به دعوت و هدايت مردم به سوي خداوند و عبادت پروردگار عالم گذرانيد، اما زكريا در حالي كه به سن نود سالگي رسيده بود و موي سر و صورتش سفيد شده بود، هنوز از نعمت فرزند بهره اي نداشت، نگراني اين پيغمبر از بي اولادي اين بود كه پس از خود وارثي نداشت كه مردم را هدايت كند تا آنان به گمراهي مبتلا نشوند.

    زكريا، پيوسته دست به دعا برمي داشت: «خدايا! از جانب خود به من فرزند صالحي عطا كن، كه وارث من و وارث آل يعقوب بوده و بنده پسنديده تو باشد.»(22)

    زكريا هرگاه در محراب عبادت قرار مي گرفت، اين دعا را انجام مي داد و از خداوند درخواست فرزند مي كرد، تا اين كه دعاي او مستجاب شد و خداوند به او مژده داد:

    «اي زكريا! بزودي داراي فرزند پسري مي شوي، كه اسم او «يحيي» است و كسي هم تاكنون به اين اسم ناميده نشده است.»(23)

    طبق فرموده قرآن: «زكريا در محراب عبادت و در حال نماز بود كه فرشتگان به او ندا دادند: بزودي داراي فرزند پسري مي شوي كه به نبوت عيسي(ع) گواهي مي دهد و خود او هم فرزندي بزرگوار و پارسا مي باشد و نيز پيغمبري از شايستگان است.»(24)

    نماز عيسي(ع)

    حضرت مريم(س)، دختر عمران، كه قرآن كريم او را بانوي برگزيده ناميده،(25) با عنايت و معجزه الهي، پسري به دنيا آورد كه عيسي فرزند مريم(ع) ناميده مي شود.

    همسر «عمران» وقتي آبستن بود، با خداوند عهد و نذر بست كه فرزند خود را پس از ولادت، خدمتگزار بيت المقدس قرار دهد، اما آن گاه كه فرزند به دنيا آمد، دختر بود و نام او را هم «مريم(س)» انتخاب كرد.(26)

    مريم(س) دختر كوچكي بود، كه پدرش را از دست داد و زكرياي پيامبر در بيت المقدس سرپرستي او را بر عهده گرفت و اين دختر جوان در حالي كه خداوند از نزد خويش روزي او را مي رسانيد، پيوسته در محراب عبادت، به نماز و عبادت مي پرداخت.(27)

    مدتي بر اين روزگار گذشت، تا اين كه مريم(س)، از جانب خداوند مژده ولادت فرزندي را دريافت كرد كه نام او «عيسي» بود، اما مريم(س) كه شوهري نداشت، از اين مژده تعجب كرد، ولي خداوند فرمود: «خدا هر چه را بخواهد، مي آفريند، اين يك دستور و معجزه الهي است.»(28)

    قرآن كريم، داستان خلقت عيسي(ع) را به داستان آدم(ع) كه از خاك آفريده شده تشبيه نموده(29) و بالاخره عيسي(ع) با فرمان الهي، چشم به دنيا گشود.

    وقتي عيسي(ع) به دنيا آمد، مريم مورد سرزنش اطرافيان قرار گرفت، زيرا برخلاف جريان طبيعي، صاحب فرزند شده بود، بدين جهت در پاسخ ملامت كنندگان به كودك اشاره كرد تا راز و رمز مطلب را از او جويا شوند! ولي آنان گفتند: كودكي كه در گهواره قرار دارد، چگونه مي تواند با ما سخن بگويد؟
    در همان حال كودك لب به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم. خداوند به من كتاب هدايت داده، مرا پيامبر قرار داده و من در همه حال عنصر پاك و مباركي هستم.

    اضافه بر اين، پروردگار عالم به من سفارش كرده تا زنده هستم، نماز بخوانم و زكات پرداخت كنم و به مادر خود با نيكويي رفتار نمايم و خداوند هرگز مرا عنصر ستمگر و نامباركي قرار نداده است.»(30)

    حضرت محمد(ص)

    نماز در مكه معظمه، بر رسول خدا(ص) واجب شد و خداوند به پيامبر اعظم(ص) دستور داد:
    «آنچه را از كتاب آسماني به تو وحي شده، تلاوت كن و نماز را به پاي دار، زيرا نماز انسان را از زشتي ها و اعمال خلاف بازمي دارد.»(31)

    در تاريخ مي خوانيم: آن گاه كه نماز براي رسول خدا(ص) واجب شد، جبرئيل از سوي خداوند نزد آن حضرت، كه در بالاي مكه بود آمد. چشمه آبي پديدار شد. جبرئيل با آن آب وضو گرفت، رسول خدا(ص)، هم وضو گرفتن جبرئيل را مشاهده كرد و آموخت كه چگونه بايد براي نماز وضو بگيرد. آنگاه رسول خدا(ص) مثل جبرئيل وضو گرفت و سپس جبرئيل نماز را به او آموزش داد.(32)

    «ابن عباس» مي گويد: «وقتي نماز براي رسول خدا(ص) واجب شد، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و نماز ظهر و سپس نماز عصر را به او آموخت، چون خورشيد، غروب كرد، نماز مغرب را به او آموخت، بعد نماز عشا را به او تعليم داد و چون سفيده صبح طلوع نمود، نماز صبح را به آن حضرت آموخت...»(33)

    «عفيف كندي» مي گويد:مدتي قبل از ظهور اسلام، براي خريداري عطر و لباس افراد خانواده به مكه آمده بودم. براي اين منظور نزد «عباس بن عبدالمطلب» كه مرد تاجري بود رفتم. با او در مسجد الحرام نشسته بوديم و عباس به خانه كعبه نگاه مي كرد، كه خورشيد در وسط آسمان قرار گرفت. در همان حال ديدم جواني وارد مسجد شد، نخست نگاهي به آسمان انداخت و سپس رو به خانه كعبه قرار گرفت، طولي نكشيد كه نوجواني وارد شد و اندكي عقب تر، در طرف راست او قرار گرفت. چند لحظه بيشتر نگذشت، كه زني به آنان پيوست و عقب سر آنان ايستاد و آنان شروع به نماز خواندن كردند. آري، مرد به ركوع رفت و آن دو هم به پيروي از او ركوع كردند، مرد ايستاد و به سجده رفت و آنان هم در قيام و سجود از او متابعت نمودند.

    گفتم: ابن عباس! چيز تازه اي مي بينم!

    عباس گفت: برنامه تازه اي به وجود آمده است. مي داني اين جوان كيست؟

    گفتم: نه.

    عباس گفت: اين مرد، «محمد بن عبدا...» پسر برادر من، آن نوجوان، پسر برادر ديگر من و آن زن هم «خديجه دختر خويلد» همسر پسر برادر من محمد(ص) است.

    پسر برادر من - محمد(ص)- مي گويد: خداي او خداي آسمان و زمين است. آن خدا او را به آوردن اين دين دستور داده و تاكنون جز اين سه نفر در روي زمين، كسي اين دين را نپذيرفته و چنين عبادت و نمازي را انجام نداده است.(34)

    از آن پس، هرگاه خانه كعبه در اثر آزارها و مزاحمتهاي كافران براي او ناامن و غيرقابل تحمل مي گرديد، رسول خدا(ص) و علي(ع) به دره هاي اطراف مكه مي رفتند و به دور از چشم دشمنان، نماز به پاي مي داشتند.(35)

    به هر حال، نماز رسول خدا(ص) كه بدين شكل شروع شده بود، در همه مراحل به هنگام آرامش و جنگ و در همه مراحل زندگي همچنان ادامه داشت و در ماه شعبان سال هشتم هجرت هم كه مكه را فتح نمود، بعد از شكستن بتها، با «بلال» داخل خانه كعبه شد، سپس از بيت خارج شدند و به بلال دستور داد، اذان بگويد، آنگاه با تعدادي از مسلمانان نماز جماعت انجام دادند.(36)

    پيامبر اكرم(ص)، به نماز آنقدر اهميت مي داد كه به محض اينكه وقت نماز مي رسيد، شيفتگي و دلدادگي به او دست مي داد و شوق و حال معنوي خاصي به او روي مي آورد.

    همچنين روايت شده است: «پيوسته اخلاق رسول خدا(ص)، اين بود كه با ما به گفتگو مي پرداخت، سخن مي گفت و ما هم با آن حضرت صحبت مي كرديم، اما همين كه وقت نماز مي رسيد، چنان منقلب مي شد كه ديگر او ما را نمي شناخت و ما هم او را نمي شناختيم.»(37)

    در روايت ديگري مي خوانيم:

    «پيامبر(ص) هرگاه به نماز مي ايستاد، رنگ صورت او از خوف خداوند متعال سخت تغيير مي كرد و سينه و درونش چنان از ناله تحت فشار قرار مي گرفت، كه مانند انساني مي شد كه در حال وداع با دنياست.»(38)

    در حديث ديگري آمده:

    «روش هميشگي رسول خدا(ص) اين بود كه هرگاه به نماز مي ايستاد، چنان آرام و در حال خشوع بود كه مانند لباسي كه به درختي آويزان باشد، حركتي نداشت.»(39)

    بنابراين، نماز يك دستور آسماني كهن است. براساس آنچه گفتيم، روشن شد كه اين فريضه الهي، تنها يك حكم اسلامي و مخصوص شريعت مقدس اسلام نيست، بلكه همه پيامبران الهي، آن را به پاي داشته و بر آن ارج نهاده اند و با توسل به آن، صبر، ايستادگي و مقاومت خود را در مقابل سختيها و مشكلات بالا مي برده اند.

    خلاصه اين كه نماز، ميراث همه پيامبران الهي است.

نماز در سيره پيشوايان

خبرگزاري فارس: بعد از اصول دين, اولين و بزرگ ترين دستور الهى كه ستون دين, معراج مومن, نورچشم پيامبر(ص), سازنده ترين اعمال و جلوه شكوه دين ـ كه بيانگر اوج بندگى انسان در پيشگاه خدا است ـ نماز است. نماز آن چنان مهم است كه در قرآن 46 بار با تعبيرات مختلف از اقامه آن سخن به ميان آمده است. 

جلوه هاى رفتارى پيشوايان در مورد نماز

سال نهم هجرت بود, كافران گروه گروه به مدينه مىآمدند و مسلمان مى شدند. يكى از اين گروه ها از طايفه ثقيف بود. آنها با پيامبر(ص) به مذاكره پرداختند, پيامبر(ص) به آنها فرمود: ((يكى از دستورهاى اسلام نماز است, نماز بخوانيد

آنها گفتند: در نماز, ركوع و خم شدن هست و ما خم شدن را عار و ننگ مى دانيم, بنابراين دستور نماز را بردار و ما را از انجام اين دستور معاف بدار.

پيامبر(ص) در پاسخ آن ها فرمود: ((لا خير فى دين ليس فيه ركوع و لا سجود; دينى كه در آن ركوع و سجود نباشد, خير و بركتى در آن نيست

به گفته بعضى از مفسران اين آيه در سرزنش آن ها نازل شد: ((واذا قيل لهم اركعوا لا يركعون; و چون به آنها گويند ركوع كنيد, ركوع نكنند.))

پيامبر(ص) همواره از هر فرصت و فراغتى در شب و روز و نيمه هاى شب به نماز مى ايستاد و به مناجات و راز و نياز مى پرداخت. همسران و بعضى از اصحاب به آن حضرت مى گفتند: ((اى رسول خدا خودت را آن همه به زحمت نينداز)) در پاسخ آنها مى فرمود: ((إلا اكن عبدا شكورا; آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟))

روزى يكى از اصحاب به پيامبر(ص) عرض كرد: مگر نه اين است كه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است, پس چرا خود راآن همه به زحمت مى اندازى و نماز مى خوانى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ((آيا بنده شاكر خدا نباشم؟... سوگند به خدا اگر بر اثر نماز و عبادت, اعضاى پيكرم قطعه قطعه شوند و چشمانم از كاسه درآيند و بر روى سينه ام بريزند هرگز نمى توانم شكر يك دهم, از يك دهم يك نعمت خدا را ادا كنم, با اين كه همه شمارش كنندگان قادر به شمارش نعمت هاى الهى نيستند. )

ام سلمه (يكى از همسران نيك رسول خدا((ص))) مى گويد: شبى پيامبر(ص) در حجره من بود. در بستر خواب آرميد, نيمه هاى شب بود كه ديدم آن حضرت در بستر نيست, هراسان شدم, برخاستم و در تاريكى شب به جست و جوى او پرداختم, او را در كنج حجره ايستاده يافتم كه دست هايش به سوى آسمان بلند بود و مى گريست و دعا مى كرد, از جمله مى گفت: ((اللهم لا تكلنى الى نفسى طرفه عين ابدا; خدايا مرا هرگز به اندازه يك چشم به هم زدن به خودم وانگذار

به آن حضرت عرض كردم: با اين كه خداوند, عالى ترين مقام را به شما داده, و گناهان گذشته و آينده شما را بخشيده, چرا آن همه خود را به رنج مى اندازى و چنين مى گويى؟ آن بزرگوار در پاسخ من فرمود: ((اى ام سلمه! هرگز خود را ايمن نمى دانم, خداوند يك لحظه برادرم يونس(ع) را به خودش واگذاشت, او به آن همه بلاها (مانند غرق شدن در دريا و در شكم ماهى قرار گرفتن و...) گرفتار شد.))

پيامبر(ص) آنقدر به نماز عشق مى ورزيد و آن را به جا مىآورد كه پاهايش آماس مى كرد و ساق پاهايش متورم مى شد.

اين مطلب در روايات اهل تسنن نيز آمده است.(

 حضرت على(ع) بسيار به نماز اهميت مى داد, او مى فرمود: ((لكل شىء وجه و وجه دينكم الصلاه; هر چيزى داراى صورت است, صورت دين شما نماز مى باشد.))(

در شإن آن حضرت در مورد نماز آمده: ((كان على اذا إهاله امر فزغ قام الى الصلاه ثم تلى هذه الايه; واستعينوا بالصبر والصلاه; حضرت على(ع) هرگاه با كار سختى رو به رو مى شد, به نماز مى ايستاد, و اين آيه را تلاوت مى فرمود: ((از صبر و نماز يارى بجوييد))(10) آن حضرت به اول وقت نماز به قدرى اهميت مى داد كه در سحر 19 رمضان سال 40 (همان سحر كه ضربت شهادت بر سرش وارد شد) پشت بام مسجد كوفه رفت و با صداى بلند اذان گفت و قبل از اذان به آسمان مى نگريست تا دميدن سپيده سحر را ببيند. وقتى سپيده سحر دميد, خطاب به آن فرمود: ((اى سپيده سحر! آيا يك بار در زندگى على پيش آمد كه تو خود را آشكار سازى, ولى على(ع) در آن هنگام در خواب باشد

نيز روايت شده است كه حضرت على(ع) هنگام فرارسيدن وقت نماز, متغير و رعشه بر اندام مى شد, از او مى پرسيدند: چه شده است؟ در پاسخ مى فرمود: ((وقت نماز, وقت امانت الهى فرا رسيده است, كه خداوند آن را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرد, آنها از تحمل آن شانه خالى كردند, ولى انسان آن را ـ با ضعفى كه دارد ـ پذيرفت و من نمى دانم كه آيا آن را كه پذيرفته ام نيكو ادا مى كنم؟))(

آن بزرگوار به قدرى به نماز عشق مى ورزيد كه هر شبانه روز, هزار ركعت نماز مى خواند. علامه امينى مى نويسد: ((طبق روايات بسيار, حضرت على(ع) در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند))(12) آنگاه به شبهه هاى معاندان در اين راستا پاسخ داده است. بنابراين نماز على(ع) با خشوع و حضور قلب كامل بود, آن گونه كه در نماز تير را از پايش خارج نمودند, در حال نماز متوجه نشد و بعد از نماز اطلاع يافت.

در روايات مى خوانيم كه دو شتر چابك و ارزشمند را براى پيامبر(ص) به هديه آوردند, آن حضرت به اصحاب فرمود: ((هر كس كه دو ركعت نماز بخواند و در اين دو ركعت به هيچ چيز از امور دنيا توجه نكند, اين دو شتر را (به عنوان جايزه) به او مى بخشم

هيچ كس از حاضران پاسخ مثبت نداد, جز على(ع) كه فرمود: ((من چنين نمازى مى خوانم)). لذا پيامبر(ص) هر دو شتر را به آن حضرت عطا كرد.

نماز على(ع) نمازى است كه براى طمع بهشت و يا خوف از آتش دوزخ نبود, بلكه عرض مى كرد: ((الهى ما عبدتك خوفا من عقابك, و لا طمعا فى ثوابك, ولكن وجدتك اهلا للعباده فعبدتك; خدايا تو را از خوف عذاب و طمع پاداشت, عبادت نمى كنم, بلكه تو را شايسته و سزاوار عبادت يافته ام و بر اين اساس تو را عبادت مى كنم.))(

مناجات و راز و نيازها و نمازهاى على(ع) در نيمه هاى شب نيز فصل ديگرى از شدت علاقه آن حضرت را به نماز نشان مى دهد, تا آن جا كه خود فرمود: ((از آن زمانى كه از رسول خدا(ص) شنيدم كه نماز شب نور است, هرگز آن را ترك نكردم

يكى از منافقان به نام ((ابن كوا)) كه در آن جا حاضر بود, پرسيد: حتى در ليله الهرير؟ (شب سخت زمستانى جنگ صفين كه صدها نفر كشته شده بودند و هزارها نفر زخمى كه از شدت درد ناله مى كردند و بسيار شب طاقت فرسايى بود) فرمود: حتى در ليله الهرير.(

عجيب اين كه در همين جنگ هنگام شدت درگيرى, على(ع) به نماز جماعت ايستاد, بعضى اعتراض كردند كه چرا اين وقت؟ فرمود: ((ما براى نماز با دشمن مى جنگيم. ))

 حضرت زهرا (س) در محراب عبادتش آنقدر به نماز مى ايستاد كه پاهايش ورم مى كرد. نور آن حضرت هنگام نماز وعبادت, در ملكوت اعلى براى اهل آسمان مى درخشيد; چنان كه ستارگان براى اهل زمين مى درخشند.(

. نماز امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و علاقه آنها به نماز نيز شبيه پدرشان حضرت على(ع) بود. علامه امينى(ره) مى نويسد: براساس روايات, حضرت على(ع)و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و امام سجاد(ع) در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواندند.

امام حسن(ع) هنگام نماز, زيباترين لباس هاى خود را مى پوشيد, شخصى از علت آن پرسيد, در پاسخ فرمود:

خداوند در قرآن مى فرمايد: ((خذوا زينتكم عند كل مسجد; زينت خود را هنگام رفتن به مسجد برگيريد.))

از اين رو دوست دارم تا زيباترين لباسم را بپوشم.

آن حضرت هرگاه به سوى مسجد براى نماز حركت مى كرد, وقتى به در مسجد مى رسيد, سرش را به سوى آسمان بلند مى كرد و با خشوع مخصوص مى گفت: ((الهى ضيفك ببابك...; خدايا مهمان تو به در خانه ات آمده, اى نيكوبخش, گنهكارى به محضرت راه يافته, پس به لطف و كرمت از گناهانم بگذر, اى خداى بزرگوار.))

. نماز امام حسين(ع) نيز همانند نماز پدر و جدش بود, در زيارت نامه هاى متعدد آن حضرت كه از امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) نقل شده اين جمله آمده: ((إشهد انك قد اقمت الصلاه; گواهى مى دهم كه تو نماز را برپا ساختى.))

آن حضرت در ماجراى كربلا, در همه جا نماز را با جماعت خواند و چهره ملكوتى نماز و شكوه آن را در همه فراز و نشيب ها به نمايش گذاشت. او در كربلا نزديك شب عاشورا, حتى به خاطر نماز از دشمن مهلت خواست و به برادرش عباس (ع) فرمود: ((اگر مى توانى كه امروز اينان را از جنگ منصرف كنى, چنين كن, شايد امشب را در پيشگاه الهى به نماز بايستم, زيرا خدا مى داند كه من نماز براى خدا و تلاوت قرآن را دوست دارم.)) شب عاشورا تا صبح با فرزندان و برادران و يارانش مشغول نماز و مناجات بود: ((و لهم دوى كدوى النحل بين راكع و ساجد و قائم و قاعد; صداى زمزمه و ناله آنها همانند آواى بال زنبور عسل شنيده مى شد, بعضى در ركوع, برخى در سجده, جمعى در حال ايستاده و گروهى نشسته, عبادت مى كردند.)) همين سوز و گداز آنها چنان دشمن را تحت تإثير قرار داد كه سى و دو نفر از آنها همان شب به لشگر امام حسين(ع) پيوستند.

از فاطمه (دختر امام حسين((ع))) نقل شده:حضرت زينب(س) شب عاشورا تا صبح به نماز و مناجات مشغول بود.)) نيز روايت شده است كه امام حسين(ع) در روز عاشورا هنگام وداع با زينب(س) به او فرمود: ((خواهرم! مرا در نماز شب فراموش نكن)) حضرت زينب(س) حتى در شب شام غريبان نماز شب خواند.(

امام حسين(ع) هنگام درگيرى شديد روز عاشورا, با ياران اندكش نماز جماعت ظهر را اقامه نمود و به ابوثمامه صيداوى ـ كه آن حضرت را به ياد نماز انداخته بود ـ فرمود: ((خدا تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد كه نماز را ياد كردى, آرى وقت نماز فرا رسيده است.))

كوتاه سخن آن كه اين ها تربيت شده پيامبر(ص) و قرآن هستند كه وقتى اين آيه (132 طه) نازل شد: ((وامر اهلك بالصلاه; اى پيامبر! خاندانت را به نماز فرمان بده)) آن حضرت هر روز صبح (اول وقت نماز صبح) به در خانه على(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسين(ع) مىآمد و با نداى بلند خطاب به آنها مى فرمود: ((سلامت و رحمت خدا بر شما باد)) آنها جواب سلام مى دادند, پيامبر(ص) در اين وقت با صداى بلند مى فرمود: ((الصلاه الصلاه يرحمكم الله; نماز! نماز! خدا شما را رحمت كند.)) آن گاه آيه تطهير (33 احزاب) را تلاوت مى فرمود. مطابق روايت ديگر, پيامبر(ص) نه ماه اين برنامه را اجرا كرد.

از مباني محكم حكما، اول ماخلق الله موجود اشرف است. در اخبار تعبيرات مختلفه اي وجود دارد. اول ماخلق الله العقل، اول ماخلق الله العلم، اول ماخلق الله النور،‌ اول ماخلق الله الماء.

جابربن عبدالله از پيغمبر اكرم سوال كرد: اول ماخلق الله چيست، پيامبر(ص) پاسخ داد: نور نبيك يا جابر، سپس افزود: اي جابر، عقل، قلم، نور و آب پيغمبر است. اول ماخلق الله پيامبر است. پس وجود پيغمبر اكرم اول ماخلق الله است. زماني که علت غائي عالم بشر  يعني پيامبر اكرم، چشم به جهان گشود. غرائبي پديد آمد. از جمله: آتشكده پارس كه هزار سال خاموش نشده بود خاموش شد. وادي ساوه كه سالها بود آبي در آن نبود آب در آن جاري شد، هر بتي كه در هر جايي از جهان بود سرنگون شد. طاق كسري شكسته شد و چهارده كنگره آن فروريخت و برجهاي آن با خاك يكسان شد و شياطين از آسمان رانده شدند و نوري در شب ولادت آن حضرت از طرف حجاز ظاهر شد.

پايه هاي اساسي:

دين جامع و كاملي كه پيغمبر اكرم پرچم آن را به دست گرفته و بشر را به پيروي و اطاعت از آن دعوت مي كرد، پي ريزي و اساس محكمي براي آن ايجاد كرده است. اولين پايه اي كه بنا نهاده، اصل توحيد و يكتاپرستي بود كه با آن، اساس بت پرستي را در هم ريخت و مردم را به بندگي و عبادت خداوند قادر و قاهر و توانا دعوت كرد.

دومين پايه، كلمه عدل بود كه مقام الوهيت را از آلايش ظلم و قساوت منزه دانسته و خدا را عادل و رؤف و مهربان معرفي كرد.

سومين پايه، معاد بود كه پاداش سعيد و مجازات شقي به عالم قيامت محول و اعلام فرمود هر كسي عملي طبق اوامر و نواهي خداوند انجام دهد، سعادتمند و مستحق پاداش و نجات است و برعكس هر كسي در اين چند روزه زندگاني تابع ميل و هوي و هوس بود عذاب ابدي در انتظار او خواهد بود.

برنامه اتحاد و يكرنگي

از موضوعاتي كه پيامبر اکرم (ص) به آن بسيار اهميت داده، كمك و مساعدت افراد مسلمان نسبت به يكديگر است كه دوستي و محبت بين تمام افراد مسلمان برقرار نموده و آن مردم متفرق را متحد ساخته و اهل الفت و اتحاد را شعار خود قرار داده و فرمودند: هر شريعتي كه اساس آن از بين رفت به دليل تفرق و نفاق بود.

بنابراين پيامر (ص) شعار قرآني را گوشزد نمودند و فرموده است: انما المؤمنون اخوه. به واسطه اهميت ائتلاف و اتحاد، امر به نماز جماعت فرمودند زيرا افراد نمازگذار از حال يكديگر با اطلاع هستند. امر به فريضه حج براي اتحاد است. امر به صله رحم و نهي از رهبانيت براي آن است كه مسلمانها با يكديگر متحد شوند.

مبارزه با رهبانيت:

عثمان بن مظمون زن خود را ترك كرد و شبها بيدار بود. زن او شكايت كرد به پيغمبر. حضرت با حالت غضب نزد عثمان آمد. او نماز مي خواند: فرمود: خداي متعال نفرستاده مرا به رهبانيت بلكه مرا مبعوث فرمود بدين سهل و آسان روزه مي گيرم و نماز مي خوانم با زن هاي خود معاشرت دارم كسي كه مرا دوست دارد بايستي سنت مرا رعايت كند. نكاح از سنت من است.

ايجاد الفت در قلبها

الفت قلوب با خدا است. تعلف در قلوب و دلها براي كسي ممكن نيست جز براي خدا. پيغمبر خدا فرمود: شب معراج ملكي عجيب ديدم نصف بدن او از برف و نصف آن از آتش که براي تأليف قلوب بندگان دعا مي كرد.

اي خدايي كه بين برف و آتش الفت ايجاد كردي قلوب مومنين را به هم نزديك كن (اللهم يا مؤلف بين الثلبح والنار الف بين قلوب عبادل المومنين). پيغمبر اكرم بر اثر توحيد و خداشناسي ائتلاف و وحدت ايجاد كرده مردماني كه داراي رذائل بودند پاك كرده به فضائل زينت داد و بين خالق و مخلوق رابطه معنوي ايجاد كرد و بدون ملاحظه مليت ها و نژاد ها را در پيشگاه پروردگار مساوي دانسته كه فرمود بعنت علي العرب والعجم والديلم والابيض والاسود. من پيامبر همه هستم بله او رحمت العالمين است.

ملاك برتري تقوي

آري پيامبر خدا وسيله ارتباط بين مسلمانان و مومنين را نماز و عبادت و بندگي و تبعيت از امور دين و خضوع در پيشگاه پروردگار دانسته و وسيله دوستي و محبت را مشاركت در امور خيريه و مساعدت و دستگيري از يكديگر و اغماض و گذشت از بدي ها قرار داده است. اتيان واجبات و اجتناب از محرمات را نصب العين خود قرار داده تا آلوده به سيئات اخلاقي و عملي نگردند و همواره مي فرمود : ان اكرمكم عندالله اتقواكم

نژاد، رنگ، مقام و ثروت ملاك برتري و امتياز نيست بلكه معيار برتري، تقواي الهي است.

خداوند را به محمد و آل محمد قسم مي دهم كه ما را در مسير خودش هدايت بفرمايد

نماز، سرآمد عبادت هايىاست كه بر انبيا و اوليا از آدم ابوالبشر(عليه السلام) تا خاتم انبيا حضرتمحمّد(صلى الله عليه وآله)و عموم بندگان خداى تعالى در هر دوره اى از حيات بشر واجبشده است. اگر چه از چند و چوننمازپيامبران و امت هاىپيشين اطلاعى نداريم، اما بر اساس آيات قرآن، عبادتى به نامنمازدر ميان آنان رواج داشتهو مردم را به آن سفارش مى كرده اند.2 در شريعت اسلامى نيزنمازاز وظايف روزمرّه هرمسلمان شمرده شده كه اهميت آن بى نياز از توضيح است.

اما نمازهاى يوميّه در اسلام از چه تاريخى و در چه زمانى آغاز شد؟ آيا مى توانتاريخ تشريع نمازهاى واجب را مشخص كرد؟ نخستيننمازواجب كدامنمازبود؟ نمازهايى كهپيامبر(صلى الله عليه وآله) در دوران پيش از بعثت يا اوايل دعوت خويش برگزار مى كرد، چگونه بوده است؟

از آن جا كه در برخى آيات مكىِ قرآن نكته هايى در باب تشريعنمازو ديگر مباحث مرتبط باآن مطرح شده و در روايات معصومان و گزارش هاى تاريخى نيز بدان اشارت رفته است،نگاهى قرآنى ـ تاريخى مى تواند در روشن شدن پاسخ برخى از پرسش ها در اين باب سودمندافتد. گرچه اين بحث با مباحث كلامى نيز مرتبط است و به همين دليل برخى از متكلمانمسلمان به آن اشارتى كرده اند، ولى پژوهش حاضر نگاهى كلامى به مسئله ندارد و فقط برمحور آيات و روايات و گزارش هاى تاريخى به بررسى موضوع مى پردازد.

در منابع روايى و تاريخى مسلمانان گزارش هاى متعددى در باب اوليننمازيوميّهپيامبر(صلى الله عليه وآله) وكميت و كيفيت آن مطرح شده است. اين گزارش ها با يكديگر همسو نيست و نيازمند بحث وبررسى است. در يك نگاه، مى توان گفت سه ديدگاه در اين منابع مطرح شده است:

. نخستين بار نمازهاى يوميّه در سفر معراج واجب شد;

. نمازظهر روز پس ازباز آمدنپيامبر(صلى اللهعليه وآله) از سفر معراج، نخستيننمازبوده است;

. پيامبر(صلى اللهعليه وآله) قبل از بعثت يا دست كم در آغاز بعثت، نمازهايى (واجب يا مستحب) مىخواند، اما نمازهاى پنج گانه در سفر معراج برپيامبرو امت اسلامى واجبشد.

دو ديدگاه نخست، در واقع يكى بيش نيست و مبدأ وجوبنمازبرپيامبر(صلى الله عليه وآله) ومسلمانان را پس از واقعه معراج مى داند، جز آن كه يكى اوليننمازرانمازدر شب معراج مى داند وديگرىنمازظهر روز بعد ازآن را. ناگفته نماند كه روايات مربوط بهنمازپيامبر(صلى الله عليه وآله) در شب معراج نيز متفاوت است: يكى،نمازخواندن ايشان را درپيشگاه الهى باز مى گويد، در حالى كه روايات ديگر به نمازهاى وى پيش از عروج بهپيشگاه الهى، در بيت المقدس و طور سينا و مسجد كوفه و آسمان هاى مختلف و نيز بهامامت ايشان بر انبيا و فرشتگان اشاره كرده اند.

مستندات ديدگاه نخست

برخى روايات، اوليننمازپيامبر(صلى الله عليه وآله) رانمازدر جريان معراجدانسته است. يكى از آن ها روايتى است كه برقى در محاسن بدين گونه نقل نمودهاست:

احمد بن محمد بن خالد برقى از پدرش، از فضاله و از حسين بن ابى العلاء نقلكرده كه وى مى گويد: به امام صادق(عليه السلام)عرض كردم: دهريان مى گويندچرانمازدر هر ركعت دوسجده دارد و دو ركعت با دو سجده نيست؟ حضرت فرمود: آن گاه كه سؤال كردى قلبت رابراى فهم آن آزاد (و آماده) كن. مردم گمان مى برند كه اولين نمازى كهپيامبر(صلى الله عليهوآله) برگزار كردند در زمين بود و جبرئيل براى ايشان آورد، و دروغ مى گويند. همانا نخستين نمازى كه ايشان گزارد در آسمان، در پيشگاه خداى تعالى و در مقابل عرشاو جلّ و علا بود. به ايشان وحى كرد و فرمان داد كه به چشمه صاد نزديك شو و وضوبگير و وضويت را كامل كن و مواضع سجده هايت را پاك كن و براى خداوندگارتنمازبگذار... .

امام صادق(عليه السلام) در ادامه سخن خود به بياننمازپيامبر(صلى الله عليه وآله) ومحتواى قرائت و كيفيت ركوع ايشان پرداخته و افزودند:

خداوند بهپيامبر(صلى الله عليهوآله) وحى كرد كه براى خداوندگارت سجده كن. ايشان به سجده افتاد. خداوند وحى كردكه بنشين اى محمد! ايشان نشستند. هنگامى كه سر از سجده نخستين برداشت، خداوند بر اوتجلى كرد و ايشان از پيش خود به سجده افتاد، نه آن كه خداوند ايشان را امر كردهباشد، و اين سجده دوم به عنوان فضل الهى و سنتپيامبرجارى (و مقرر) شد.3

برخى روايات نيز به صراحتنمازبه شكل كنونى را بهحادثه معراج مرتبط دانسته اند. امام باقر(عليه السلام) در اين باره فرمودند:

هنگامى كهپيامبر(صلى الله عليهوآله) را به معراج بردند و خداى سبحان اذان و اقامه ونمازرا به او ياد داد، وقتىبهنمازايستاد خداوند بهاو فرمان داد كه در ركعت اول حمد و توحيد بخواند و فرمود: يا محمد! اين (بيان گرمنزلت و) وصف من است، و در ركعت دوم حمد و سوره قدر بخواند و فرمود: يا محمد اين (بيان گر منزلت و) وصف تو و اهل بيت تو تا روز قيامت است.4

از اين روايت به خوبى برمى آيد كهنمازبه صورت كنونى، پيش ازمعراج وجود نداشته و نخستين بار در واقعه معراج برپيامبر(صلى الله عليهوآله)واجب و ايشان در اين سفر با آن آشنا شده و ياد گرفته است. البته در عين حالنمى توان با استناد به آن، وجود نمازهايى را به شكلى ساده تر كه نمادى از پرستشخداوند بوده، نفى كرد. شواهد برگزارى اين نمازها توسطپيامبراسلام(صلى الله عليهوآله)حتى سال ها پيش از بعثت فراوان است كه به آن ها اشاره خواهيم كرد، اما محوربحث مانمازواجب به شكلكنونى است.

از برخى روايات ديگر نيز بر مى آيد كه وجوبنمازدر شب معراج بوده است. روايات زير از آن جمله است:

. روايتى كه بيان گر تخفيف گرفتنپيامبراسلام(صلى الله عليهوآله)در باب نمازهاى واجب يوميه است. طبق اين روايت، شبان گاه معراج پس از آن كهپنجاهنمازبرپيامبر(صلى الله عليهوآله)واجب شد، ايشان (در بازگشت) از كنار حضرت موسى(عليه السلام) گذشتند و از ايشانپرسيد: چندنمازبر امتتواجب شد؟ پاسخ فرمودند: پنجاهنماز. موسى گفت: به سوىخداوندگارت بازگرد و از او بخواه كه به امت تو تخفيف دهد. پيامبراسلام(صلى الله عليهوآله)رفت و پس از باز آمدن به موسى(عليه السلام) برخورد. وى گفت: چندنمازبر امتت واجب شد؟محمد(صلى الله عليه وآله)فرمود: فلان مقدار. موسى گفت: امت تو ضعيف ترين امت هاستبه سوى خدا بازگرد و از او بخواه كه به امتت تخفيف دهد، زيرا من در ميان بنىاسرائيل بودم، آنان جز به كمتر از اين مقدار قدرتى نداشتند. پس از آنپيامبر(صلى الله عليهوآله)هماره از خداوند درخواست تخفيف مى نمود تا آن كه پنجنمازمقرر شد. اين بار نيز دربرخورد با موسى(عليه السلام) همان سؤال تكرار شد و حضرت در پاسخ فرمودند: پنجنماز. موسى(عليه السلام)گفت: به سوى خداوندگارت بازگرد و از او براى امتت تخفيف بخواه. پيامبرفرمود: از خداوندگارمحيا مى كنم از اين كه در اين باب به او مراجعه كنم.5

در روايت ديگرى امام صادق(عليه السلام) در ادامه نقل اين مطلب فرمود: «خداوند ازطرف ما به موسى جزاى خير دهد6

مفاد اين روايت در منابع روايى شيعه و اهل سنت آمده و بعضى از عالمان، آن را درحد روايت متواتر مى دانند.7 در برخى روايات نيز از مفاد آن دفاع شده و راز تخفيفگرفتن در شمارگان نمازهاى واجب، تبيين شده است.8 اين روايت و روايات هم سو با آن، مؤيد آن است كه تا زمانمعراج، نمازى برپيامبرومسلمانان واجب نبوده است، چنان كه روايتى از امام باقر(عليه السلام) نقل شدهاست:

«هنگامى كه رسول خدا را به معراج بردند،نمازرا ده ركعت فرود آورد،دو ركعت دو ركعت... .9 ياد كرد اين نكته بايسته است كه ركعت هاى سوم و چهارمنمازبعدها در مدينه واجبشد، اما درباره مسافر همان حالت نخست (دو ركعت) باقى ماند.

. رواياتى كه اوليننمازپيامبر(صلى الله عليه وآله) رانمازظهر معرفى كرده وهمان رانمازوسطاى سفارششده در قرآن مى داند.10 در برخى از اين روايات، به جاىنمازظهر،نمازجمعه (كه به جاىنمازظهر در روز جمعه بهجماعت اقامه مى شود) آمده است. اين روايات هم پرشمارند و هم در برخى مواردمعتبرند.11

فرزندم! براىنمازظهر اين روز (جمعه) شرافت بزرگى است. ايننمازاولين نمازى است كه برآقاى ما رسول خدا(صلى الله عليه وآله) واجب شد و در روايت است كهنمازوسطى همين است... .12

يعقوبى نيز اين نكته را كهنمازوسطى ظهر است، ونمازظهر جمعه اوليننمازپيامبربوده، گزارش كردهاست.13

سيد بن طاووس در اين باره فرموده است:

آن چه در اين باب، روايت كرديم و به نظر ما نزديك تر به درستى و صواب است آناست كه اولين نمازى كه بر بندگان واجب شدنمازظهر و دو ركعت بود. اخبار در اين باب، فراوان است، بنابراين نيازى به بيان آن ها نيست... .14

مستندات ديدگاه دوم

چنان كه پيشتر گفتيم ديدگاه قبلى با اين ديدگاه، امكان سازگارى و اتحاد دارند. در اين ديدگاه دو نوع گزارش وجود دارد، يكى مربوط به نمازگزاردن خود حضرت و ديگرىدر بابنمازديگران است. گزارش هاى مربوط بهنمازخود ايشان در منابع متعدد روايى و تاريخى بيان شده است، چنان كه در حديثى از ابنعباس و جابر آمده است: «جبرئيل نزد كعبه دو بار بر من امامت كرد».15 ولى در بابنمازاصحاب، برخى عالمان گفتهاند كهپيامبر(صلى اللهعليه وآله)پس از معراج، اصحاب خود را جمع كردند، سپس خود به جبرئيل اقتدا كردند وديگران به ايشان. ابن كثير در اين باره مى گويد:

زمانى كهپيامبر(صلى الله عليهوآله) شب معراج را صبح كردند جبرئيل هنگام ظهر نازل شد و كيفيتنمازو اوقات آن را براىايشان تبيين كرد. پيامبر(صلى الله عليهوآله) به يارانش فرمان داد همه جمع شدند. جبرئيل تا روز بعد براى (تعليم) پيامبرنمازگزارد و مسلمانان بهپيامبراقتدا مى كردند، درحالى كه او خود به جبرئيل اقتدا مى كرد.

اين سخن گوياى آن است كه مقصود از ايننمازهميننمازمعهود فعلى است، زيرا بهيقين،پيامبرپيش از معراجنمازگزار بوده و در آن زمان صحابه اى نداشته تانمازجماعت به اين وصف برگزاركنند. و بر اساس گزارش هاى تاريخى، دست كم تا سه سال، دعوت علنى نمى كردند و به طورطبيعى پيروانى نداشتند جز حضرت على و خديجه(عليهما السلام) كه از همان آغاز بعثت بهوى ايمان آورده و با ايشاننمازمى خواندند.16احمد بن حنبل در مسند،روايتى از على(عليه السلام) نقل كرده كه ايشان فرمود: «همانا من هفت سال پيش از آنكه مردمنمازبگزارند،نمازگزاردم».17 برخى محققان معتقدند كه مقصود ازعبادت در اين روايت، عبادت هايى است كه على(عليه السلام) به همراهپيامبر(صلى الله عليه وآله)دويا پنج سال پيش از بعثت برگزار مى كرده است، زيرا در آن مقطعِ زمانى ارهاصات نبوتآغاز شده بود.18

در روايتى از عفيف بن قيس كندى نقل شده است:

پيش از آن كه دعوتپيامبر(صلى الله عليهوآله) علنى شود، روزى در مكه با عباس بن عبدالمطلب نشسته بودم، جوانى آمد و بهآسمان نگاه كرد و چون آفتاب بالا آمد در برابر كعبه بهنمازايستاد.19 آن گاه نوجوانى آمد ودر سمت راست او ايستاد و سپس خانمى پشت سر آن دو ايستاد. جوان به ركوع رفت، آن دونيز ركوع كردند. سپس ايستاد و به سجده رفت، آن دو نيز سجده كردند. به عباس گفتم: امر بزرگى است. عباس نيز گفت: امر بزرگى است. ميدانى اين جوان كيست؟ اين پسر برادرممحمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب است. ميدانى اين نوجوان كيست؟ پسر برادرم على بن ابىطالب است. ميدانى آن زن كيست؟ خديجه دختر خويلد است. فرزند برادرم به من گفت كهخداوندگار او، خداوندگار آسمان ها و زمين، او را به اين دينى كه بر آن است فرمانداده است. به خدا قسم جز اين سه نفر كسى در روى زمين چنين آيينى ندارد.20

مستندات ديدگاه سوم

برخى عالمان براساس شواهد تاريخى و قرآنى معتقدند كهپيامبر(صلى الله عليه وآله) وبرخى نزديكانش مانند على(عليه السلام) و خديجه(عليها السلام) پيش از معراجنمازمى گزارده و خداى راعبادت مى كردند، اما وجوب اوليننمازرا بر امت از هنگاممعراج مى دانند. در اين جا نخست به بيان شواهد قرآنى مى پردازيم و سپس رواياتتاريخى مربوط به آن را بيان خواهيم كرد.

آيات بيان گر وجودنمازپيش از معراج

در آيه 9 و10 سوره علق در باب بازداشتن يكى از كافران از نمازخواندنپيامبر(صلى الله عليهوآله)آمده است: «أرأيت الذى ينهى* عبداً اذا صلى; آيا نديدى آن كه باز مىدارد بنده اى را آن گاه كهنمازگزارد؟»

در سوره مدثر آمده است: «قالوا لم نك من المصلين; گفتند ما از نمازگزاراننبوديم».21

در سوره مزمل نيز آمده است: «يا أيّها المزمل قم الليل إلّا قليلاً; اىجامه به خود پيچيده، شب را (بهنماز) برخيز مگر اندكى».22

پرسش مهم در باب اين آيات، زمان نزول آنها است. در صورتى كه آيات ياد شده درابتداى بعثت نازل شده باشند نشان از وجودنمازدر زمانى پيش از آندارد.23 بر اين اساسبرخى معتقدند كه اصلنمازبه وحى الهى (غير قرآنى) برپيامبرواجب شده بود و ايشانپيشتر نيز نمازگزار بوده اند. ـ و چنان كه گذشت ـ رواياتى هم بر اين مطلب دلالتدارند. علامه طباطبايى(قدس سره) با استناد به همين نكته معتقدند كه چون سوره علق درآغاز بعثت نازل شده و در آن زمان هنوز آيه اى در بابنمازنيامده بود، معلوم مىشود پيش از وحى قرآنى، فرمان بهنمازبر ايشان آمده، و مقصوداز بنده نمازگزار،پيامبر(صلى الله عليه وآله)،و بازدارنده ازنمازاونيز ابوجهل بوده است.24 اين نكته در روايات اسباب نزول سوره علق مطرح شده و اكثر قريب به اتفاق مفسران وراويان اسباب نزول، آن را پذيرفته اند.25 بنابراين، استدلال به اين آيه با اين پيشفرض استكه:

. اين سوره در ابتداى بعثت نازل شده و در روايات ترتيب نزول، در زمره اولينسوره هاى نازل شده معرفى شده است.26 هم چنين علامه طباطبايى(قدس سره)معتقد است كه پنج آيهاول سوره علق، گواه تقدّم نزول اين سوره بر ديگر سوره هاى قرآن است.27

. همه اين سوره با هم نازل شده است و هيچ يك از قرآن پژوهان ادعاى نزول پراكندهآيات اين سوره نكرده و در روايات ترتيب نزول، آيه اى از آن استثنا نشده است و دستكم احتمال نزول جملگى آيات سوره با يكديگر وجود دارد.28

با فرض اجماعى بودن شروع نزول قرآن با سوره علق، نكته ديگرى نيز به دست مى آيد وآن، معهود بودننمازبراىمخاطبان قرآن است كه گزارش بازداشتن ازنمازو فرمان به سجده را (بهعنوان يكى از اجزاىنماز29در اين سوره) براى آنانقابل فهم مى سازد.

دو آيه ديگر در سوره مزمّل30و مدثّر نيز بر وجودنمازاز ابتداى بعثت دلالتدارند، زيرا اين دو سوره نيز از اولين سوره هاى قرآن بوده و به يقين سال ها پيش ازمعراج نازل شده اند. كمترين فاصله زمانى بيان شده در روايات براى دو واقعه بعثت ومعراج، دو سال، و بيشترين آن يازده يا دوازده سال است.31 توضيح آن كه در باب زمان معراج بيشاز ده ديدگاه مطرح شده است. عسقلانى در فتح البارى ده قول شمرده كه نخستين آن هامعراج را مربوط به دوره زمانى پيش از بعثت مى داند و نه قول ديگر از كسانى است كهتاريخِ معراج را سال ها پس از معراج گزارش كرده، اما در تعيين زمان دقيق آن، اختلافنظر فراوان دارند. اين اقوال عبارت است از شش ماه، هشت ماه، يازده ماه، يك سال، يكسال و دو ماه، يك سال و سه ماه، يك سال و پنج ماه، پنج سال و شش سال پيش از هجرتپيامبر(صلى الله عليه وآله) به مدينه.32 قطب راوندىروايتى از اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل كرده كه زمان معراج را سال سوم پس از بعثتمى داند.33 برخى تاريخپژوهان معاصر، اين ديدگاه را بر ديگر اقوال ترجيح داده و مؤيدهايى به شرح زير براىآن بيان كرده اند:

. سوره نجم كه حادثه معراج در آن بيان شده، بعد از نزول 22 يا 23 سوره قرآن،فرود آمده و پس از آن نيز 64 سوره در مكه نازل شده است، بنابراين به طور طبيعى درفاصله ثلث اول و دوم سال هاى پس از بعثت (پيش از هجرت) نازل شده است; يعنى در پايانسال سوم يا ابتداى سال چهارم پس از بعثت;

. پرسش و پاسخ هاى فرشتگان در شب معراج كه در روايت معراج آمده، متناسب با فضاىاوايل بعثت است. بعضى از آنان از جبرئيل مى پرسيدند همراه تو كيست؟ و زمانى كهمحمد(صلى الله عليه وآله) را معرفى مى كرد، سؤال مى كردند كه آيا او مبعوث شده است؟و پس از پاسخ مثبت جبرئيل مى پرسيدند كه آيا عهده دار رسالت شده است؟ اين گونه پرسشها نشان از گذشتِ زمان زيادى از بعثتپيامبر(صلى الله عليه وآله) در هنگامه معراج ندارد;

3. رواياتى كه فريقين درباره حضرت زهرا(عليها السلام) ازپيامبرنقل كرده اند مبنى براين كه جوهره وجود فاطمه(عليها السلام) از ميوه اى بوده كه در شب معراج از دستجبرئيل تناول كرده و به صورت نطفه درآمده است.34 با توجه به اين كه بر اساس قول مشهور ميلاد حضرت زهرادر سال پنجم بعثت بوده، معلوم مى شود كه معراج در فاصله نه ماه پيش از ميلاد ايشانيا اندكى پيش تر واقع شده است. بدين ترتيب بعد از گذشت سه سال، معراج واقع شده واندكى پس از آن، يعنى در سال چهارم، حضرت خديجه به فرزندش فاطمه باردار گرديده و دراواخر سال چهارم و اوايل سال پنجم ميلاد زهرا(عليها السلام) واقع شده است.35

ابن اسحاق مى گويد: يكى از دانشمندان براى من حديث كرد كه جبرئيلنمازرا برپيامبر (فرود) آورد آن گاه كهبر او(صلى الله عليه وآله)واجب شد، درحالى كه ايشان در بلندى هاى مكه بود. پاشنه پارا به گوشه اى از دره زد كه چشمه اى از آن جارى شد. جبرئيل وضو گرفت و رسول خدا بدومى نگريست اين براى آن بود كه طهارتنمازرا به او ياد دهد. سپسپيامبر(صلى الله عليهوآله)وضو گرفت همان گونه كه از جبرئيل ديده بود. آن گاه جبرئيل برخاست و براى اونمازگزارد. پيامبرنيز به همراهنمازاونمازگزارد. جبرئيل رفت وپيامبر(صلى الله عليه وآله) به سوى خديجه آمد تا همان گونه كه جبرئيل به او ياد داده بود، طهارتنمازرا به خديجه ياد دهد. خديجه نيز چونان وضوىپيامبر(صلى الله عليهوآله)وضو گرفت. سپسپيامبر(صلى الله عليهوآله)براى او، همان گونه كه جبرئيل برايشنمازگزارده بود،نمازگزارد، آن گاه خديجه نيزمانند اونمازگزارد.36

على بن ابراهيم گويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله) چون به 37 سالگى رسيد، در خواب مى ديد كه كسى به او «يا رسول الله» مى گويد، زمانزيادى بدين منوال گذشت تا آن كه در ميان كوه ها مشغول شبانى گوسفندان ابوطالب بودكه نگاهش به فردى افتاد كه به او مى گفت «يا رسول الله». به او گفت تو كيستى؟ پاسخداد: جبرئيل، خداوند مرا به سوى تو فرستاده تا تو را به عنوان فرستاده خويشبرگزيند. پيامبر(صلى اللهعليه وآله)موضوع را به خديجه خبر داد .... پيامبراين خبر را از ديگرانمخفى مى كرد تا آن گاه كه جبرئيل بر او نازل شد و آبى از آسمان فرود آورد و گفت: اىمحمد برخيز و براىنمازوضو بگير! جبرئيل او را وضو گرفتن (بر صورت و دست ها تا آرنج و مسح سر و پاها تا برآمدگى روى پا) آموخت و به او ركوع و سجود ياد داد. هنگامى كه چهل ساله شد او را بهنمازفرمان داد و حدودنمازرا به او آموخت، اما وقتنمازرا بر او نازل نكرد. بنابراين،پيامبر(صلى اللهعليه وآله) هر از گاهى دو ركعت، دو ركعتنمازمى گزارد و على بن ابىطالب(عليه السلام)همدمپيامبر(صلى الله عليه وآله) بود، در رفت و آمدش همراه او بود و از او جدا نمى شد. بارى زمانى على(عليهالسلام)برپيامبر(صلى اللهعليه وآله) وارد شد و او را در حالنمازديد. وقتىنمازگزاردن او را ديد پرسيد: اى ابوالقاسم! اين چه كارى است؟ پاسخ داد: اين نمازى است كه خداوند مرا بدان فرمانداده است. پيامبر(صلى اللهعليه وآله) على(عليه السلام) را به اسلام دعوت كرد و او اسلام آورد و با اونمازگزارد و خديجه نيز اسلامآورد. در آن هنگام كسىنمازنمى گزارد جزپيامبر(صلى الله عليه وآله) وعلى(عليه السلام) و خديجه پشت سر او (نمازمى خواندند)... .37

ابن شهرآشوب نيز در مناقب در بيان درجات بعثتپيامبر(صلى الله عليه وآله) هفتمين آن ها را عبادات مى داند و بر اين باور است كه در زمانى كه ايشان در مكهبودند فقط طهارت ونمازتشريع شد، (در آغاز) نمازبر ايشان واجب بود و بر مسلمانان مستحب. سپس نمازهاى پنج گانه بعد از اسراء واجب شدو اين در سال نهم بعثت ايشان بود.38

چنان كه پيشتر اشاره كرديم، در بعضى روايات به نمازهايى كهپيامبر(صلى الله عليه وآله) در مسير عروج خود برگزار كرده اند، اشاره شده است. على بن ابراهيم قمى از پدرش و اواز محمد بن ابى عمير، و او از هشام بن سالم از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كندكهپيامبر(صلى الله عليهوآله) در اين باره فرموده اند:

...جبرئيل مرا فرود آورد و گفت: نمازبگزار،نمازگزاردم. سپس گفت: ميدانىدر كجانمازخواندى؟ گفتم: نه. گفت: در طيبه (مدينه) نمازگزاردى كه محل هجرت توخواهد بود. سپس سوار شدم و به اندازه اى كه خدا خواست گذشتيم جبرئيل گفت: فرود بياونمازبگزار. فرود آمدم ونمازگزاردم. جبرئيل گفت: ميدانى در كجانمازخواندى؟ گفتم: نه. گفت: در طور سينانمازخواندى; جايى كه خداوندبا موسى سخن گفت. سپس سوار شدم و به مقدارى كه خداوند خواست گذشتيم، جبريل گفت: فرود بيا ونمازبگزار. فرود آمدم ونمازخواندم. گفت: ميدانى در كجانمازگزاردى؟ گفتم: نه. گفت: در بيت لحم; ناحيه اى در بيت المقدس، جايى كه عيسى(عليهالسلام) به دنيا آمد. سپس سوار شدم و گذشتيم تا به بيت المقدس رسيديم ... واردمسجد شدم در حالى كه جبرئيل همراه و در كنارم بود. در آن جا ابراهيم و موسى و عيسىرا در جمع پيامبرانى كه خداوند مى خواست، درك كرديم. آنان به سوى من آمدند ونمازبرپا شد. شك نداشتم كهجبرئيل بر ما امامت خواهد كرد، اما زمانى كه صف ها را منظم كردند، جبرئيل بازويم راگرفت و مرا جلو انداخت و من بر آنان امامت كردم و بر اين كار فخر نميكنم!39

در روايت ديگرى هارون بن خارجه از امام صادق(عليه السلام)در بيان فضيلت مسجدكوفه چنين نقل كرده است:

... هيچ فرشته مقرب وپيامبرمرسلى نبوده مگر آن كهدر مسجد كوفهنمازگزاردهاست، حتى حضرت محمد (صلى الله عليه وآله)در شب اسراء زمانى كه جبرئيل به اوگفت: يا محمد اين مسجد كوفه است، ايشان گفت: براى من اجازه بگير تا دو ركعتنمازبگزارم. جبرئيل براى اواجازه گرفت و او را فرود آورد و دو ركعتنمازدر آن بگزارد.40

اين روايات به روشنى بر وجودنماز، در مقطع زمانى پيش ازمعراج دلالت دارند، زيرا مفروض روايات آن است كه هنوزپيامبر(صلى الله عليهوآله)معراج را درك نكرده ونمازبه شكل كنونى بر او عرضهنشده بود.

در ميان روايات شيعى كه در مستندات ديدگاه نخست آورديم، روايتى بود كه در آن، بهصراحت ديدگاه سوم تكذيب شده است و بنابر آنپيامبر(صلى الله عليه وآله) هيچ نمازى پيش از بعثت و نزول وحى قرآنى نخوانده بودند، اما مى توان گفت كه روايتيادشده به رغم تعارض ابتدايى با ديدگاه سوم، با آن منافاتى ندارد. در تبيين سازگارىو عدم تعارض اين روايت با ديدگاه سوم دو احتمال قابل طرح است:

نخست، آن كه آيه دهم سوره علق و ديگر آياتِ قابل استناد در اين بحث، درهمان آغاز بعثت نازل نشده باشند; يعنى زمانى نازل شده باشند كه آياتى پيش از آنمبنى بر تشريعنمازفرودآمده بوده است و درنتيجه، آننماز، معهود به سابقه باشد. اين احتمال به دليل اجماعى بودن نزول سوره هاى علق، مزمّل و مدثّر در ابتداى بعثت،دور از ذهن است و دليلى بر آن نداريم، مگر آن كه ثابت شود آيات مورد استناد در اينسوره ها در مقطع زمانى متأخر از نزول اصل سوره نازل شده اند كه اين احتمال نيزبسيار بعيد است، زيرا هيچ يك از دانشمندان علوم قرآنى چنين ادعايى نكرده و در ترتيبنزول سوره ها علق اولين سوره بوده و سوره هاى مدثّر و مزمّل نيز با فاصله يك سورهدر پى آن، نازل شده اند41و كسى آيات مورد استناد در اين بحث را از آن ها استثنانكرده است.42 بنابراين،وجود عبادتى به نامنمازدر آن مقطع زمانى قطعى است، هر چندنمازبا شرايط و اوقات مشخص،بعدها در سفر معراج تشريع شد. بنابراين، سخن آلوسى كه مى گويد: «خلافى در اين نيستكهنمازدر شب اسراء واجبشد»43 و به دنبال آننتيجه مى گيرد كه اخبارنمازخواندن على(عليه السلام) و جعفر باپيامبر(صلى اللهعليه وآله)در سال هاى نخست دعوتپيامبر (صلى الله عليه وآله) و تجليل ابوطالب از آنان نادرست است، بر خلاف آيات قرآن و اجماع عالمانى است كهسوره هاى پيشگفته را نازل شده در اوايل بعثت مى دانند، و از معيارهاى علمى دور شدهو بين دو نوعنمازفرققائل نشده است.

دوم،آن كه مقصود ازنمازدر اين روايت،نمازمعهود كنونى باشد نهنمازى كهپيامبر(صلى اللهعليه وآله) پيش از نزول قرآن مى خوانده اند. با اين احتمال، بين اين دو مطلب هيچتنافى نخواهد ماند. توضيح اين كه ممكن است مقصود ازنمازدر اين دو ديدگاه متفاوتباشد. يكى به معناى عبادت ويژه و معروفى كه اكنون مى شناسيم و اجزا و مقدمات وشرايط و وقت خاصى دارد، و ديگرى عبادتى كهپيامبر(صلى الله عليهوآله)پيش از بعثت و پس از آن تا زمان معراج، انجام مى داده و كيفيت آن بر ما معلومنيست. بنابراين، تكذيب در اين روايت، به وجودنمازبه شكل فعلى باز مى گرددو اِخبار به وجود آن در روايات ديگر به معناى وجود عبادتى است به اين نام كهپيامبر(صلى الله عليه وآله) از ابتداى انجام مناسك عبادى خود، خداى را با آن مى پرستيد.

اكنون كه به اجمال نمازگزار بودنپيامبر(صلى الله عليه وآله) پيش از معراج و وجوب نمازهاى يوميه در سفر معراج روشن شد، بحث فشرده و كوتاه خود رابا بيانى از علامه مجلسى(قدس سره)به پايان مى بريم. ايشان در اين باب مى گويد:

آن چه از اخبار معتبر و آثار مستفيض بر من آشكار شده، اين است كهپيامبر(صلى الله عليهوآله)پيش از بعثت از زمانى كه خداوند عقلش را به كمال آورد، نبى و مؤيد به روحالقدس بوده و فرشته با او سخن مى گفته و او صدا (هاى وحيانى) را مى شنيده و خوابِوحيانى نيز مى ديده است ... و همواره پيش از بعثت، خدا را به انواع عبادات پرستشكرده است. [اين عبادات ]يا موافق با آن چه بعدها به مردم ابلاغ كردهو يا به صورت ديگر، يا طبق با شريعت ابراهيم يا ديگر پيامبران پيشين بوده است، نهبه گونه اى كه تابع آنان و عامل به شرايع آنان به شمار آيد، بلكه به اين معنا كه آنچه به او وحى مى شد، طبق بعضى از شرايع گذشته بود و با آن چه بعد از رسالت بر اونازل شد نسخ گرديد.44

نتيجه آن كه آغاز نمازهاى واجب يوميه بر مردم پس از معراج بوده است، اماپيامبر(صلى الله عليه وآله) وبعضى از نزديكانش، مانند حضرت على و خديجه(عليهما السلام) پيش از آن نيزنمازمى گزاردند. اگرچه مىتوان از برخى آيات قرآن مانند: «كلا لا تطعه و اسجد و اقترب»45 نيز بر واجب بودن نمازى كهپيامبرپس از بعثت (و پيش ازمعراج) مى خوانده دليل آورد، ولى به يقين آننماز،نمازواجب يوميه نبوده وايشان هر از گاهى دو ركعت مى خواندند. حتى با توجه به رواياتى كه برخى از آن ها راپيش تر گزارش كرديم، و با عنايت به اخبارى كه علامه مجلسى در اين گفته خويش بداناستناد كرده است،پيامبر(صلى الله عليه وآله پيش از بعثت نيز نمازگزار بودند، اما چگونگى و واجب يا مستحب بودن آن بر ما روشننيست.

در آخرين سخن در اين گفتار نظر شما را به دو ماجراى زير جلب مى كنيم

الف: فاطمه (يكى از دختران حضرت ((على))) نزد جابر بن عبدالله انصارى رفت, و چنين گفت: ((اى همنشين رسول خدا! ما بر گردن شما حقوقى داريم, يكى از حقوق ما اين است كه هر گاه شما يكى از افراد خانواده ما را ديديد كه بر اثر عبادت و رياضت در راه خدا, خود را به خطر انداخته, نزد او برو و دل سوزى كن و تذكر بده تا او خود را از خطر حفظ نمايد, لذا اين على بن الحسين(ع) (يادگار پدرش امام حسين((ع))) است كه بر اثر نماز و عبادت بسيار, بينى اش زخم شده, پيشانيش پينه بسته و زانوها و كف دست هايش آسيب ديده, و بدنش بر اثر عبادت, نحيف و فرسوده گشته است

جابر به خانه امام سجاد(ع) آمد و پس از كسب اجازه وارد خانه شد, او را در محراب نماز و عبادت ديد, به طورى كه عبادت بسيار, او را خسته و كوفته نموده بود. كنارش نشست و چنين عرض كرد: ((اى فرزند رسول خدا! آيا نمى دانى كه خداوند بهشت را براى شما و دوستان شما آفريده و دوزخ را براى دشمنان شما؟ بنابراين چرا در نماز و عبادت, آنقدر خود را به رنج و زحمت مى اندازيد

امام سجاد(ع) به او فرمود: اى همنشين رسول خدا(ص) آيا نمى دانى كه خداوند گناه گذشته و آينده جدم رسول خدا (ص) را آمرزيده, در عين حال آن حضرت آنقدر نماز خواند و عبادت كرد كه پاهايش ورم نمود و ساق پاهايش باد كرد و شخصى به او گفت: با آن همه مقام چرا خود را آن همه رنج و زحمت مى اندازى؟ در پاسخ فرمود: ((آيا بنده سپاس گزار خدا نباشم

جابر عرض كرد: ((اى پسر رسول خدا(ص)! جان عزيزت در خطر است, با اين كه شما از خانواده اى هستيد كه بلاها به خاطرآنها برطرف مى گردد و آسمان به سبب آن ها پابرجاست

امام سجاد(ع) فرمود: ((اى جابر! من همواره راه پدرانم (پيامبر و على و...) را پيروى مى كنم و آنها را الگو قرار مى دهم تا به آنها بپيوندم.))

ب: آن گاه كه حضرت رضا(ع) در خراسان بود, روزى يكى از دانشمندان بزرگى كه منكر خدا بود (عمران صابى) به مجلس آن حضرت آمد و بين آن دو مذاكره و بحث شروع شد و ادامه يافت. بحث به جاى داغ و باريكى رسيده بود, در همين هنگام صداى اذان, فرا رسيدن وقت ظهر را اعلام كرد, امام هماندم براى نماز آماده شد و به مإمون عباسى گفت: ((الصلاه قد حضرت; وقت نماز فرا رسيد.)) عمران صابى با احساسات پرشور به امام عرض كرد: ((اى آقاى من, قلبم رام و آماده شده, بحث خود را قطع نكن, بنشين پس از پايان بحث براى نماز برو.)) امام رضا(ع) (تحت تإثير احساسات عمران قرار نگرفت و نماز اول وقت را فداى آن نكرد, و) با كمال قاطعيت فرمود: ((نصلى و نعود; نماز را برگزار مى كنيم سپس براى بحث برمى گرديم.)) امام با همراهان برخاست و نماز خواندند, پس از نماز به همان مجلس بازگشت و به بحث ادامه داد.

 

 


منابع:

. آلوسى، محمود،روح المعانى، تهران، جهان، [بى تا].

. ابن شهر آشوب،مناقب آل ابيطالب، مطبعة الحيدرية، نجف، 1376ق.

. ابن طاووس،فلاح السائل، [بى جا، بى نا، بى تا].

. ابن كثير، اسماعيل،البداية والنهاية، چاپ اول: بيروت، دار احياءالتراث العربى، 1408ق.

. ابن هشام،السيرة النبوية، [بى جا] مكتبة محمد على صبيح و اولاده،.

. احمد بن ابى يعقوب،تاريخ يعقوبى، قم، مؤسسه نشر فرهنگ اهل بيت(عليهمالسلام)، [بى تا].

. احمد بن حنبل،مسند احمد، بيروت، دار صادر، [بى تا].

. اندلسى، ابن حزم،المحلى با الآثار، بيروت، دارالفكر، [بى تا].

. انصارى قرطبى، محمد،الجامع لأحكام القرآن، بيروت، دار احياء التراثالعربى، 1405 ق.

. بخارى، محمد،صحيح البخارى، بيروت، دارالفكر، 1401ق.

. برقى، احمد،المحاسن، [بى جا]، دارالكتب الاسلامية، [بى تا].

. تميمى مغربى، قاضى نعمان،دعائم الاسلام، [بى جا]، دارالمعارف،.

. حسينى استرآبادى، على،تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترةالطاهرة، قم، تحقيق و نشر مدرسة الامام المهدى عليه السلام، 1407ق.

. خويى، ابوالقاسم،معجم رجال الحديث، چاپ پنجم: [بى جا، بى نا]،.

15. رازى، فخر الدين محمد،التفسير الكبير (مفاتيح الغيب).

. راوندى، قطب الدين،الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدى، [بىتا].

. سيد ابن طاووس حسنى، على،سعد السعود، چاپ اول: نجف، مطبعة الحيدرية،ق.

. سيوطى، عبدالرحمان،الدر المنثور، چاپ اول:[بى جا]، دارالمعرفة، 1365ق.

. صدوق، محمد،الأمالى، چاپ اول: قم، مؤسسة البعثة، 1417 ق.

. صدوق، محمد،التوحيد، قم، جماعة، المدرسين، [بى تا].

. صدوق، محمد،علل الشرائع، نجف، مكتبة الحيدرية، 1386 ق.

. صدوق، محمد،من لايحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، قم، جامعهمدرسين، 1404 ق.

. طباطبايى، محمد حسين،الميزان، قم، جامعه مدرسين، [بى تا].

. طبرسى، فضل،إعلام الورى بأعلام الهدى، چاپ اول: قم، مؤسسة آلالبيت(عليهم السلام) لإحياء التراث، 1417 ق.

. طبرى، محمد بن جرير،جامع البيان عن تأويل آى القرآن، بيروت،دارالفكر، 1415 ق.

. طبرى، احمد بن عبداللّه،ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، [بى جا]،مكتبة القدسى، 1356 ق.

. طبرى، محمد بن جرير،تاريخ الأمم و الملوك، بيروت، مؤسسة الأعلمىللمطبوعات، [بى تا].

. عسقلانى، احمدبن حجر،الإصابة فى تمييز الصحابة، بيروت دارالكتبالعلمية، 1415ق.

. عسقلانى، احمدبن حجر،فتح البارى، چاپ دوم: بيروت، دارالمعرفة، [بىتا].

. علم الهدى (شريف مرتضى)، على،تنزيه الانبياء، نجف، مطبعة الحيدرية،.

. عياش سلمى سمرقندى، محمد،تفسير العياشى، تهران، مكتبة العلميةالاسلامية، [بى تا].

. قمى، على بن ابراهيم،تفسير القمى،چاپ سوم: قم، دارالكتاب،.

. كلينى، محمد بن يعقوب،الكافى، چاپ سوم:[بى جا]، دارالكتب الاسلامية،تحقيق على اكبر غفارى، 1388ق.

. عسقلانى، احمد بن حجر،لسان الميزان، بيروت، مؤسسة الأعلمىللمطبوعات، 1390ق.

. مامقانى، عبداللّه،تنقيح المقال فى علم الرجال، [بى نا، بى جا، بىتا].

. مجلسى، محمد باقر،بحار الأنوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

. مجلسى، محمدباقر،مرآة العقول فى شرح اخبارآل الرسول،چاپ اول: تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1411 ق.

. مرتضى عاملى، سيد جعفر،الصحيح من سيرة النبى الاعظم، بيروت،دارالهادى، 1415ق.

. مفيد، محمد،الإرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، [بى جا]، دارالمفيد، [بى تا].

. نسائى، احمد، چاپ اول: بيروت، سنن النسائى، دارالفكر، 1348ق.

. هيثمى، نور الدين،مجمع الزوائد و منبع الفوايد، دارالكتب العلمية،.

. يوسفى غروى، محمد هادى،موسوعة التاريخ الاسلامى،چاپ اول: قم، مجمعالفكر الاسلامى، 1417 ق.


فهرست مطالب

 

پيش سخن:1

نماز؛ ميراث انبياي الهي.. 2

نماز در سيره پيشوايان. 12

پايه هاي اساسي:17

برنامه اتحاد و يكرنگي.. 18

مبارزه با رهبانيت:18

ايجاد الفت در قلبها19

ملاك برتري تقوي.. 19

مستندات ديدگاه نخست.... 21

مستندات ديدگاه دوم. 24

مستندات ديدگاه سوم. 25

آيات بيان گر وجودنمازپيش از معراج. 25

منابع:34

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت: 8:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس