تحقیق درباره بیماری هیستری و درمان آن
هیستری
علامت بارز هیستری، از دست دادن غیرارادی كاركرد و یا اختلال كنش در فعالیت دستگاه عصبی ارادی و یا شعور آگاه است. اغلب، علایم این بیماری بهطور ناگهان و در اثر شرایط حاد و هیجانی بروز میكند؛ مانند بیحسی یا فلج شدن دست و پا، غش كردن و غیره. گاهی علایم هیستری به همان سرعتی كه پدید میآیند، ناپدید میشوند و غالبا میتوان آنها را با تلقین از بین برد و یا تقلیل داد.[1]
دیدگاههای نظری درباره هیستری
دیدگاه اول: دیدگاه روانتحلیلگری
نخستین كوششهای فروید در قلمرو روانتحلیلگری به منظور تبیین نشانههای هیستریكی آغاز شد.[2] فروید معتقد بود كه نشانه جسمانی، دفاعی است كه اضطراب تولیدشده توسط تعارض، ناهشیار نامعقول را جذب و آن را خنثی میكند. امروزه، تبیین روانپویشی هیستری تبدیلی، هنوز هم پیرامون این عقیده قرار دارد و سه فرایند مجزا را فرض میكند:
اول اینكه، فكر نامعقولی فرد را مضطرب میكند و هیستری تبدیل، دفاعی علیه این اضطراب است.
دوم اینكه، انرژی روانی به ناتوانی جسمانی تبدیل میشود. اضطراب از فكر جدا میشود و آن را خنثی میكند. از آنجایی كه اضطراب، انرژی روانی است، باید به جایی برود و در این مورد به مصرف ناتوان كردن اندام جسمانی میرسد.
سوم اینكه، ضایعه جسمانی خاص، بر تعارض بنیادی دلالت دارد.[3]
امروزه بسیاری از نظریهپردازان روانپویشی، تبیینهای فروید درباره اختلالهای هیستریكی و بهخصوص این باور را كه اختلالها همواره از تعارضهای جنسی انحلالنایافته منتج میشوند، نمیپذیرند. چرا که مشاهدات بالینی نشان میدهند كه در بسیاری از كودكان، كشانندههای جنسی شدیدی وجود دارند، به آسانی تحریك میشوند، اما بهندرت دارای نشانههای هیستریكی هستند و والدین آنها نیز با تصویری كه بزرگسالان هیستریك از والدین خود ارائه میدهند، متفاوتند. با این حال، هنوز نیز نظریهپردازان درباره این نكته توافق دارند كه اختلال تبدیل از یكسو، منعكسكننده تعارض ناهشیاری است كه اضطراب را برمیانگیزد و از سوی دیگر، این اضطراب را به صورت نشانههای بدنی كه نماد تعارضهای ناهشیار زیربنایی هستند، متجلی میسازد.
نظریهپردازان روانپویشی، دو مكانیزم را در هیستری تبدیل متمایز میكنند:
نخست آنكه تعارض را در خارج از میدان هشیاری نگه میدارد و اضطراب را كاهش میدهد و این "فایده نخستین" آن است و "فایده ثانوی" آن این است كه فرد را از زیر بار مسئولیت میرهاند و هماحساسی و توجه دیگران را به سوی وی جلب میكند.
بر اساس دیدگاه روانپویشی، فواید نخستین، آغازگر نشانههای هیستریكی هستند در حالی كه فواید ثانوی در پی نشانههای مرضی پدید میآیند.[4]
دیدگاه دوم: دیدگاه شناختی و ارتباطی
گروهی از نظریهپردازان، اختلالهای هیستریكی را به منزله شیوههای ارتباطی تلقی میكنند كه پارهای از افراد برای بیان هیجانهای خود بهكار میگیرند. این نظریهپردازان مانند روانتحلیلگران، تبدیل هیجانهای افراد هیستریك به نشانههای جسمانی را میپذیرند اما بر این باورند كه تبدیل به منزله "دفاع" علیه اضطراب نیست، بلكه یك نظام ارتباطی غیركلامی است كه برخی هیجانهای ناراحتكننده مانند خشم، ترس، افسردگی، گنهكاری و حسادت را با "زبان جسمانی" بیان میكند.[5]
بیماران اختلالهای تبدیلی، ممكن است علیه اضطراب دفاع نكنند ولی علیه افسردگی، گناه یا خشم دفاع میكنند. این احتمال، نظریه دیگر تبدیل را به وجود آورده است كه بر كاركرد ارتباطی نشانهها به جای كاركرد دفاعی، تأكید میكند. الگوی ارتباط مدعی است كه بیمار برای برخورد با انواع هیجانهای ناراحتكننده و برآمدن از عهده تبادلات میانفردی، از اختلال بهره میبرد. او پریشانی اساسی خود را به صورت بیماری جسمانی برای خودش ظاهر میكند و بدین ترتیب خود را از پریشانیاش منحرف میسازد. بعد او این واقعیت را كه پریشان است با ضایعه جسمانی خود به دیگران میرساند.[6]
بهطور كلی میتوان این دیدگاه را بر اساس چند ویژگی متمایز كرد:
نخست آنكه هیجانهای دیگری به غیر از اضطراب میتوانند در ایجاد نارساكنشوری جسمانی مشاركت داشته باشند.
دوم آنكه اهمیت كنشوری دفاعی در تبدیلهای هیستریكی كمتر از ناتوانی فرد در ایجاد ارتباط است.
و بالاخره، مأنوس بودن با بیماری، نقش اصلی را در بروز اختلالهای هیستریكی دارد.[7]
دیدگاه سوم: دیدگاه انسداد دریافت ادراكی[8]
تمركز این دیدگاه بر این است كه چگونه ادراك میتواند در برابر تجربه هشیار، مسدود شود. این دیدگاه را میتوان به خوبی توسط كوری هیستریك، اختلال تبدیلی كه در آن كوری صدمه جسمانی است، نشان داد. با كمال تعجب به رغم این كه فرد مبتلا به كوری هیستریك اصلا نسبت به درونداد دیداری آگاه نیست، رفتار وی اغلب توسط درونداد دیداری كنترل میشود. اینگونه افراد با وجود آنكه میگویند واقعا از دیدن هیچ چیز آگاه نیستند، معمولا از راه رفتن جلوی اتومبیلها و برخورد با مبلمان اجتناب میكنند.
مكانیزم كوری هیستریك، میتواند انسداد ادراك دیداری در برابر آگاهی باشد. این انسداد میتواند توسط اضطراب برانگیخته شده باشد(به طوری كه فروید معتقد بود)، توسط نیاز به انتقال پریشانی تحریك شده باشد(بنابر اعتقاد دیدگاه ارتباطی) یا شاید به وسیله كاهش اضطراب تقویت شده باشد(به طوری كه رفتارگرا باور دارد).[9]
دیدگاه چهارم: دیدگاه رفتارینگر
نظریهپردازان رفتارینگر بر این باورند كه، بیمار هیستریك به نشانههای جسمانی خود به منزله پاداش مینگرد. چه از یكسو، به دلیل وجود این نشانهها، خارج از چهارچوب مشكلات حرفهای یا ارتباطی قرار میگیرد و از سوی دیگر، توجهی را كه در موقعیتهای دیگر از وی مضایقه میشود به سمت خود جلب میكند.
همانند نظریهپردازان شناختی، رفتارینگران نیز معتقدند كه فرد باید با یك بیماری نسبتا مأنوس باشد تا بتواند نشانههای جسمانی آن را بپذیرد.[10]
درمان هیستری
در قلمرو درمانگری اختلالهای هیستریكی، گاهی جدا كردن بیمار، ایجاد تغییر در چگونگی روابط بینشخصی و كاهش فواید ثانوی برای از بین بردن نشانه مرضی كفایت میكند، اما متخصصان بالینی از شیوههای درمانگری مختلف مانند بینش، تلقین، تقویت و مقابله نیز سود جستهاند.[11]
الف. بینش insight
بینش یا پیبردن به تعارض بنیادی تولیدكننده صدمه جسمانی، درمان روانكاوی عالی برای اختلالهای تبدیلی است. این درمانگران معتقدند وقتی كه بیمار پی میبرد و به صورت هیجانی میفهمد كه یك تعارض بنیادی وجود دارد كه مسبب اختلال تبدیلی است، نشانه باید از بین برود.[12]
متداولترین روش مبتنی بر بینش، درمانگری روانپویشی است كه به بیماران كمك میكند تا نسبت به تعارضهای برانگیزاننده اضطراب خود هشیار شوند. از لحاظ نظری این هشیاری موجب میشود تا فرد به منظور پنهان كردن اضطراب خود به نشانههای جسمانی متوسل نشود.[13]
ب. تلقین suggestion
رویآوردی كه از تلقین سود میجوید به گونهای مستقیم یا از طریق خوابانگیزی، بیمار را متقاعد میكند كه نشانههای جسمانی وی به زودی از بین خواهند رفت. تلقین لفظی به تنهایی یا همراه با مصرف "سدیم آمیتال" یا تلقین تحت تأثیر "آمفتامین" درون وریدی به نتایج بسیار خوبی منجر شدهاند.[14]
تلقین ساده، به این صورت كه صرفا به شیوهای متقاعدكننده به بیمار گفته شود كه نشانهها از بین خواهند رفت، میتواند به گونهای بهتر از مواجهسازی مفید واقع شود. بیماران تبدیلی بهویژه تلقینپذیرند و برخی از درمانگران زمانی كه به شیوه مقتدرانه به بیمار گفتهاند كه نشانه از بین خواهد رفت، به بهبودی دست یافتهاند.[15]
ج. تقویت reinforcement
درمانگرانی كه رویآورد تقویت را پذیرفتهاند، كوشش میكنند تا تقویت را از رفتارهای مرضی مراجع حذف كنند و به تقویت مثبت رفتارهای غیرمرضی بپردازند. این روش كه توسط طرفداران نظام رفتارینگر بهكار گرفته شده، در مواردی كه بیماری طولانی میشود یعنی در واقع نوعی عادت هیستریكی استقرار مییابد، توصیه میشود.
د. مقابله
درمانگرانی كه روش مقابله را پذیرفتهاند به طور مستقیم به بیمار میگویند كه نشانههای مرضی وی بدون مبنای جسمانی هستند و امیدوارند تا بدین ترتیب، آنها از نقشی كه پذیرفتهاند، صرفنظر كنند.[16]
[1] . شاملو، سعید؛ آسیبشناسی روانی، تهران، رشد، 1382، چاپ هفتم، ص 140.
[2] . دادستان، پریرخ؛ روانشناسی مرضی تحولی، تهران، سمت، 1382، چاپ پنجم، ص 229.
[3] . روزنهان، دیویدال و سلیگمن، مارتین ای.پی؛ آسیبشناسی روانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ساوالان، 1379، چاپ اول، ص 417.
[4] . روانشناسی مرضی تحولی، ص 231.
[5] . همان، ص 232.
[6] . روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین ای.پی؛ آسیبشناسی روانی، ص 418.
[7] . روانشناسی مرضی تحولی، ص 232.
[8] . percept blocking
[9] . روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین ای.پی؛ آسیبشناسی روانی، ص 421 و 422.
[10] . روانشناسی مرضی تحولی، ص 232 و 233.
[11] . همان، ص 233.
[12] . روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین ای.پی؛ آسیبشناسی روانی، ص 423.
[13] . روانشناسی مرضی تحولی، ص 233.
[14] . همان، ص 233.
[15] . روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین ای.پی؛ آسیبشناسی روانی، ص 422.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنیداين مطلب در تاريخ: دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت: 11:33 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق درباره بیماری هیستری و درمان آن,تحقیق درباره هیستری,تحقیق درباره بیماری هیستری,تحقیق درباره درمان بیمار هیستری,تحقیقی پیرامون بیماری هیستری,