تحقیق در مورد غزوه خندق و رشادت بى‏مانند حضرت على(ع)

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد غزوه خندق و رشادت بى‏مانند حضرت على(ع)

بازديد: 107

 

غزوه خندق و رشادت بى‏مانند حضرت على(ع)

سپاه اعراب بت پرست، به سان مور وملخ، در كنار خندق ژرفى فرود آمدندكه مسلمانان شش روز پيش از ورود آنان حفر كرده بودند. آنان تصور مى‏كردند كه همچون گذشته با مسلمانان در بيابان احد روبرو خواهند شد، ولى اين بار اثرى از آنان نديدند ولاجرم به پيشروى خود ادامه دادند تا به دروازه شهر مدينه رسيدند. مشاهده خندقى ژرف در نقاط آسيب پذير مدينه آنان را حيرت زده ساخت. شماره سربازان دشمن از ده هزار متجاوز بود، در حالى كه شماره مجاهدان اسلام از سه هزار تجاوز نمى‏كرد.(1)

محاصره مدينه حدود يك ماه طول كشيد وسربازان قريش هرگاه به فكر عبور از خندق مى‏افتادند با مقاومت پاسداران خندق، كه در فاصله‏هاى كوتاهى از آن در سنگرهاى دفاع موضع گرفته بودند، روبرو مى‏شدند. تير اندازى از هر دو طرف روز وشب ادامه داشت وهيچ يك بر ديگرى پيروز نمى‏شد.

ادامه اين وضع براى سپاه دشمن دشوار وگران بود.زيرا سردى هوا وكمبود علوفه دامهاى آنان را به مرگ تهديد مى‏كرد ومى‏رفت كه شور جنگ از سرهايشان بيرون رود وسستى وخستگى در روحيه آنان رخنه كند. از اين رو، سران سپاه جز اين چاره نديدند كه زور مندان سرسخت وتواناى خود را از خندق عبور دهند. شش نفر از قهرمانان سپاه قريش اسبهاى خود را در اطراف خندق به تاخت وتاز در آوردند واز نقطه‏باريكى عبور كردند و وارد ميدان شدند.

يكى از اين شش نفر، قهرمان نامى عرب، عمرو بن عبدود، بود كه نيرومندترين ودلاورترين جنگجوى شبه جزيره به شمار مى‏رفت واو را با هزار مرد جنگى مى‏سنجيدند وبرابر مى‏شمردند. وى در پوششى فولادين از زره قرار داشت ودر برابر صفوف مسلمانان مانند شير مى‏غريد وفرياد مى‏كشيد كه:مدعيان بهشت كجا هستند؟ آيا از ميان شما يك نفر نيست كه مرا به دوزخ بفرستد يا من او را به بهشت روانه سازم؟ كلمات او نداى مرگ بود ونعره‏هاى پياپى او چنان ترسى در دلها افكنده بود كه گويى گوشها بسته وزبانها براى جواب از كار افتاده بود.(2)

بار ديگر قهرمان سالخورده عرب دهانه اسب خود را رها كرد ودر برابر صفوف مسلمانان باليد وخراميد ومبارز طلبيد.

هربار كه نداى قهرمان عرب براى مبارزه بلند مى‏شد فقط جوانى بر مى‏خاست واز پيامبر اجازه مى‏گرفت كه به ميدان برود ولى پيوسته با مقاومت وامتناع آن حضرت روبرو مى‏شد. آن جوان حضرت على -عليه السلام بود وپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در برابر تقاضاى او مى‏فرمود: بنشين اين عمرو است!

عمرو براى بار سوم نعره كشيد وگفت: صدايم از فرياد كشيدن گرفت. آيا در ميان شما كسى نيست كه به ميدان گام نهد؟ اين بار نيز حضرت على -عليه السلام با التماس فراوان از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خواست كه به وى اذن مبارزه دهد. پيامبر فرمود: اين مبارز طلب عمرو است. حضرت على عرض كرد:باشد. سرانجام پيامبر با درخواست وى موافقت فرمود وشمشير خود را به او داد وعمامه اى بر سر او بست ودر حق او دعا كرد(3) وگفت: خداوندا، على را از بدى حفظ فرما. پروردگارا، در بدر عبيده و در احد شيرخدا حمزه را از من گرفتى; خداوندا، على را از آسيب حفظ فرما. سپس اين آيه را تلاوت كرد: رب لا تذرني فردا وانت‏خيرالوارثين (انبياء:89). سپس اين جمله تاريخى را بيان فرمود:«برز الايمان كله الى الشرك كله‏».يعنى دو مظهر كامل ايمان وشرك با هم روبرو شدند.(4)

حضرت على -عليه السلام مظهر ايمان وعمرو مظهر كامل شرك وكفر بود. وشايد مقصود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از اين جمله اين باشد كه فاصله ايمان وشرك بسيار كم شده است وشكست ايمان در اين نبرد موقعيت‏شرك را درجهان تحكيم مى‏كند.

امام -عليه السلام، براى جبران تاخير، به سرعت رهسپار ميدان شد ورجزى به وزن وقافيه رجز قهرمان عرب خواند كه مضمون آن اين بود كه: عجله مكن ; مرد نيرومندى براى پاسخ به نداى توا مده است.

حضرت على -عليه السلام زرهى آهنين بر تن داشت وچشمان او از ميان مغفر مى‏درخشيد. قهرمان عرب پس از آشنايى با حضرت على از مقابله با او خود دارى كرد وگفت: پدرت از دوستان من بود ومن نمى‏خواهم خون فرزند او را بريزم.

ابن ابى الحديد مى‏گويد:

استاد تاريخ من ابوالخير وقتى اين قسمت از تاريخ را تدريس مى‏كرد چنين گفت:عمرو در جنگ بدر شركت داشت واز نزديك شجاعت ودلاوريهاى على را ديده بود. از اين رو، بهانه مى‏آورد ومى‏ترسيد كه با چنين قهرمانى روبرو گردد.

سرانجام حضرت على -عليه السلام به او گفت: تو غصه مرگ مرا مخور.من، خواه كشته شوم وخواه پيروز گردم، خوشبخت‏خواهم بود وجايگاه من در بهشت است، ولى در همه احوال دوزخ در انتظار توست.در اين موقع عمرو لبخندى زد وگفت:برادر زاده! اين تقسيم عادلانه نيست; بهشت ودوزخ هر دو مال تو باشد.(5)

آنگاه حضرت على -عليه السلام او را به ياد نذرى انداخت كه با خدا كرده بود كه اگر فردى از قريش از او دو تقاضا كند يكى را بپذيرد وعمرو گفت چنين است. حضرت على -عليه السلام گفت: درخواست نخست من اين است كه اسلام را بپذير. قهرمان عرب گفت: از ا ين درخواست‏بگذر كه مرا نيازى به دين تو نيست.سپس حضرت على -عليه السلام گفت: بيا از جنگ صرف نظر كن ورهسپار زادگاه خويش شو وكار پيامبر را به ديگران واگذار كه اگر پيروز شد سعادتى است‏براى قريش واگر كشته شد آرزوى تو بدون نبرد جامه عمل پوشيده است.عمرو در پاسخ گفت:زنان قريش چنين سخن نمى‏گويند.چگونه برگردم، در حالى كه بر محمد دست‏يافته‏ام واكنون وقت آن رسيده است كه به نذر خود عمل كنم؟زيرا من پس از جنگ بدر نذر كرده ام كه بر سرم روغن نمالم تا انتقام خويش را از محمد بگيرم.

اين بار حضرت على -عليه السلام گفت:پس ناچار بايد آماده نبرد باشى وگره كار را از ضربات شمشير بگشاييم. در اين موقع قهرمان سالخورده از كثرت خشم به سان پولاد آتشين شد وچون حضرت على -عليه السلام را پياده ديد از اسب خود فرود آمد وآن را پى نمود وبا شمشير خود بر حضرت على تاخت وآن را به شدت بر سر آن حضرت فرود آورد. حضرت على -عليه السلام ضربت او را با سپر دفع كرد ولى سپر به دو نيم شد وكلاه خود نيز درهم شكست وسرآن حضرت مجروح شد. در هيمن لحظه امام فرصت را غنيمت‏شمرده، ضربتى محكم بر او فرود آورد واو را نقش بر زمين ساخت.صداى ضربات شمشير وگرد وخاك ميدان مانع از آن بود كه سپاهيان دوطرف نتيجه مبارزه را از نزديك ببينند.اما وقتى ناگهان صداى تكبير حضرت على -عليه السلام بلند شد غريو شادى از سپاه اسلام برخاست ومسلمانان دريافتند كه حضرت على -عليه السلام بر قهرمان عرب غلبه يافته، شر او را از سر مسلمانان كوتاه ساخته است.

كشته شدن اين قهرمان نامى سبب شد كه آن پنج قهرمان ديگر، يعنى عكرمه وهبيره ونوفل وضرار ومرداس، كه به دنبال عمرو از خندق عبور كرده، منتظر نتيجه مبارزه حضرت على -عليه السلام وعمرو بودند، پا به فرار گذاشتند.چهار نفر از آنان توانستند از خندق به سوى لشكرگاه خود بگذرند وقريش را از قتل قهرمان بزرگ خود آگاه سازند، ولى نوفل به هنگام فرار با اسب خود در خندق افتاد وحضرت على -عليه السلام كه در تعقيب او بود وارد خندق شد واو را با يك ضربت از پاى در آورد.(6)

مرگ اين قهرمان سبب شد كه شور جنگ به خاموشى گرايد وقبايل مختلف عرب هر كدام به فكر بازگشت‏به زادگاه خود بيفتند.چيزى نگذشت كه سپاه ده هزار نفرى كه با سرما وكمى علوفه نيز روبرو بودند راه خانه‏هاى خود را در پيش گرفتند واساس اسلام كه از طرف نيرومندترين دشمن تهديد مى‏شد، در پرتو فداكارى حضرت على -عليه السلام محفوظ ومصون بماند.

ارزش اين فداكارى

كسانى كه از ريزه كاريهاى اين نبرد واوضاع رقتبار مسلمانان واز ترسى كه بر آنان در اثر غريدن قهرمان نامى قريش مستولى شده بود آگاهى كاملى ندارند وبه اصطلاح «دستى از دور بر آتش دارند» نمى‏توانند به ارزش واقعى اين فداكارى پى ببرند. ولى براى يك محقق كه اين بخش از تاريخ اسلام را به دقت‏خوانده، آن را با اسلوب صحيح واستوار تجزيه وتحليل كرده است، ارزش والاى اين فداكارى مخفى نخواهد بود.

در اين داورى كافى است كه بدانيم اگر حضرت على -عليه السلام به ميدان دشمن نرفته بود در هيچ يك از مسلمانان جرات مبارزه با دشمن متجاوز نبود، وبزرگترين ننگ براى يك ارتش مبارز اين است كه به نداى مبارز طلبى دشمن پاسخ مثبت ندهد وترس روح وروان سپاهيان را فرا گيرد. حتى اگر دشمن از نبرد صرف نظر مى‏كرد وپس از شكستن حلقه محاصره به زادگاه خود بازمى گشت، داغ اين عار، براى ابد بر پيشانى تاريخ دفاعى اسلام باقى مى‏ماند.

اگر حضرت على -عليه السلام در اين نبرد شركت نمى‏كرد ويا كشته مى‏شد قريب به اتفاق سربازانى كه در دامنه كوه «سلع‏» گرداگرد پيامبر بودند واز غرشهاى قهرمان عرب مثل بيد مى‏لرزيدند، پا به فرار گذارده، از كوه سلع بالا رفته ومى‏گريختند. چنانكه عين اين جريان در نبرد احد ونبرد حنين، كه سرگذشت آن در تاريخ منعكس است، رخ داد وجز چند نفر انگشت‏شمار كه در ميدان نبرد استقامت ورزيدند واز جان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دفاع كردند، همه پا به فرار گذاشتند وپيامبر را در ميدان تنها نهادند.

اگر امام -عليه السلام در اين مبارزه شكست مى‏خورد، نه تنها سربازانى كه در دامنه‏كوه سلع به زير پرچم اسلام ودر كنار پيامبر قرار داشتند فرار مى‏كردند، بلكه سربازان مراقبى كه در طول خط خندق در فاصله‏هاى كوتاهى موضع گرفته بودند، سنگرها را رها مى‏كردند وهر كدام به گوشه اى پناه مى‏بردند.

اگر حضرت على -عليه السلام در اين نبرد جلو تجاوز قهرمانهاى قريش را نمى‏گرفت‏يا در اين راه كشته مى‏شد، عبور سربازان دشمن از خط دفاعى خندق آسان وقطعى بود وسرانجام موج سپاه دشمن متوجه ستاد ارتش اسلام مى‏شد وتا آخرين نقطه ميدان مى‏تاختند ونتنيجه آن جز پيروزى شرك بر آيين توحيد وبسته شدن پرونده اسلام نبود.

بنابر اين محاسبات، پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم با الهام از وحى الهى، فداكارى حضرت على -عليه السلام را در آن روز چنين ارزيابى كرد وفرمود:

«ضربة على يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين‏».(7)

ارزش ضربتى كه على در روز خندق بر دشمن فرود آورد از عبادت جهانيان برتر است.

فلسفه اين ارزيابى روشن است.زيرا اگر اين فداكارى واقع نمى‏شد آيين شرك سراسر جهان را فرا مى‏گرفت وديگر مشعلى باقى نمى‏ماند كه ثقلين دور آن گرد آيند ودر پرتو فروغ آن به عبادت وپرستش خدا بپردازند.

اينجاست كه بايد گفت امام -عليه السلام با فداكارى بى نظير خود مسلمانان جهان وپيروان آيين توحيد را قرين منت‏خود قرار داده است وبه سخن ديگر، اسلام وايمان در طى قرون واعصار گذشته مرهون فداكارى امام -عليه السلام بوده است.

بارى، علاوه بر فداكارى، جوانمردى حضرت على -عليه السلام به حدى بود كه پس از كشتن عمرو به زره پرقيمت او دست نزد ونعش ولباس او را به همان حال در ميدان ترك كرد. با اينكه عمرو او را در اين كار سرزنش كرد ولى حضرت على -عليه السلام به سرزنش او اعتنا نكرد. از اين رو، هنگامى كه خواهر عمرو بر بالين برادر آمد چنين گفت:هرگز براى تو اشك نمى‏ريزم زيرا به دست فرد كريمى كشته شدى(8) كه به جامه‏هاى گرانبها وسلاح جنگى تو دست نزده است.

 

منابع:

1- امتاع الاسماع، مقريزى; به نقل از سيره ابن هشام، ج‏2، ص 238.

2- واقدى در مغازى خود به اين حقيقت اشاره مى‏كند ومى‏گويد:«كان على رؤوسهم الطير»; مغازى، ج‏2، ص 48.

3- تاريخ الخميس، ج‏1، ص‏486.

4- كنز الفوائد، ص‏137.

5- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج‏2، ص 148.

6- تاريخ الخميس، ج‏1، ص‏487.

7- مستدرك حاكم، ج‏3، ص 32 وبحار الانوار، ج‏20، ص‏216.

8-مستدرك حاكم، ج‏3، ص 32 وبحار الانوار، ج‏20، ص‏33.

فروغ ولايت ص‏95 - آيت الله شيخ جعفر شهیدی

 

 

 

 

غزوه خندق و رشادت بى‏مانند حضرت على(ع)

امنيت قبايل مكه-و در راس آنها ابو سفيان-در گرو يك چيز بود و آن يكسره كردن كار محمد (ص) و دين او بود،قبيله‏هاى ديگرى خارج مكه بودند كه با آنان در اين امنيت مشاركت داشتند،زيرا آنان نيز همانند ايشان بت‏پرست‏بودند و محمد را براى دينشان خطرناك مى‏ديدند.در بين آنان و مسلمانان در خلال پنج‏سالى كه از هجرت سپرى شده بود،برخوردهاى پراكنده‏اى وجود داشت و در تمام آن برخوردها مسلمانان غلبه يافته بودند.در نتيجه آنها نيز مثل قبايل مكه كينه و ناراحتى داشتند.ميان مسلمانان،و يهوديهاى مجاور مدينه برخوردهايى ايجاد مى‏شد منشا همه آنها پيمان‏شكنى آنان سبت‏به پيامبر و اظهار عداوتشان نسبت‏به مسلمانان بوده است،با اين كه ايشان در سايه موجه دانستن آن پيمانها در امنيت‏بودند.پيامبر (ص) يهوديان بنى نظير و ديگران را از سرزمينهايشان تبعيد كرده بود.

سال پنجم هجرى گروهى از يهود با مژده جنگ و آهنگ گرد آوردن عرب بر محور پيكار با پيامبر (ص) راهى مكه شدند،تا به مقاصد شوم خود نايل شوند.قريش هيچ نيازى به كسانى كه آنان را وادار به جنگ كنند نداشتند،لذا بدون تامل موافقت كردند و چهار هزار رزمنده آماده ساختند و به تحريك يهوديانى كه از مدينه آمده بودند،قبيله‏هاى غطفان و غيره نيز به آنان پيوستند،در نتيجه،شمار ارتش بت‏پرستان به حدود ده هزار نفر رسيد.

خبر اجتماع آنان چند روز قبل از رسيدن به مدينه،به پيامبر رسيد.پيامبر بااصحاب خود مشورت كرد. سلمان فارسى نظر داد كه خندقى اطراف مدينه حفر شود تا بين مهاجمان و رسيدن آنان به مدينه فاصله اندازد.پيامبر مسلمانان را (كه حدود سه هزار تن بودند) مامور اجراى اين پيشنهاد كرد،خندق در خلال شش روز كنده شد.موقعى كه انبوه لشكر دشمن،خندق را مشاهده كردند،غافلگير شدند،و يقين پيدا كردند كه نخواهند توانست وارد مدينه شوند،پس ناگزير به جاى ورود به مدينه،حصارى در اطراف آن پى ريختند.

بنى قريظه پيمان شكنى مى‏كنند

پس از رسيدن آنان به منطقه مدينه يهود بنى قريظه به ايشان پيوست،البته اينان از ابتدا در پيمان صلح با پيامبر بودند و اين پيمان شكنى آنان پيشامد خطرناكى براى مسلمانان بود.آنان با پيمان شكنى خود،به جمعيت،و كمك دشمن افزودند بناچار مسلمانان بر آن شدند تا به خطوط دفاعى خود، خط دفاعى جديدى بيفزايند.ميان مسلمانان تعدادى از منافقان بودند كه خبرهاى ناگوارى به آنها مى‏دادند و در دل آنان رفته رفته ايجاد خوف مى‏كردند.مسلمانان را ترسى شديد فرا گرفته بود و بجز كسانى كه خدا آنان را حفظ كرده بود-كه البته زياد نبودند-بقيه از ترس جانهايشان به لب رسيده بود. قرآن از حالات روانى كه مسلمانان در آن برهه از زمان به سر مى‏بردند نقل مى‏كند:

«هنگامى كه دشمنان از بالاى سر و از پايين پاى شما به طرف شما آمدند و هنگامى كه چشمها نگران و دلها به حنجره‏ها رسيده بود و به خدا گمان بد مى‏برديد،آن جا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و بشدت به خود لرزيدند.و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى نفاق بود مى‏گفتند: خدا و پيامبرش جز وعده فريبكارانه به ما ندادند.و هنگامى كه گروهى از آنان مى‏گفتند:اى مردم مدينه!ديگر جاى اقامت‏براى شما نيست پس باز گرديد!و جمعى از آنان اجازه مى‏خواستند از پيامبر[تا برگردند]و مى‏گفتند:خانه‏هاى ما ناامن است،در حالى كه ناامن نبود،آنان قصدى جزفرار از جنگ نداشتند.» (1) .

بر خلاف آنان وضع روحى مشركان بالا بود و پيروزى را در دسترس خود مشاهده مى‏كردند آنان مدينه را محاصره كرده‏اند و كسى از اهل مدينه جرات بيرون شدن از آن را ندارد.بخصوص موقعى اطمينانشان به پيروزى زياد شد و روحيه‏شان بالا رفت كه بنى قريظه تا حدى با آنها همدست‏شدند و مكيان را از حالت محاصره كردن خارج كردند و در وضع تهاجم رو در رو قرار دادند.

بت‏پرستان از حالت محاصره به تهاجم تغيير جهت مى‏دهند

عمرو بن عبدود و به همراه او ضرار بن خطاب،عكرمة بن ابى جهل و ديگران،در صدد يافتن جايى كم عرض در خندق برآمدند تا اسبهايشان آنان را از آن محل رد كنند.در نتيجه با مسلمانان در يك خاك قرار گيرند.انتظار مى‏رفت كه اگر آنان در اين گستاخى موفق شوند ديگر مشركان نيز از خندق عبور كنند.امكان داشت كه تمام لشكر مهاجم-اگر بين دو طرف خندق پلى از خاك هر چند به اندازه همان جاى كم پهنا مى‏زدند-از خندق عبور كنند.در حالى كه پيش از عبور مشركان از خندق مسلمانان را ترس فرا گرفته و جانهايشان به لب رسيده بود،به سهولت مى‏توانيم وضع روحى آنان را پس از عبور دشمن از خندق،تصور كنيم،و آن خطر جدى تازه‏اى بود كه نمى‏توانستند حدى بر آن تعيين كنند.

از جمله مؤمنان كسانى بودند كه توكل به خدا اراده آنان را قويتر كرد

على رغم اين كه ترس دلهاى اكثريت انبوهى از مسلمانان را پر كرده بود،در ميان آنان كسانى بودند كه قلبشان پر از ايمان بود و هيچ تزلزل و اضطرابى پيدا نكردند بلكه عظمت‏خطر-به علت وعده پيروزى كه خدا و پيامبرش به ياوران دينش داده بود-برايمان آنان افزود،و خود را براى فداكارى و پيشگيرى آن خطر و از بين بردن آن آماده كردند.قرآن از روحيه اين مؤمنان براى ما سخن مى‏گويد:

«و چون مؤمنان آن گروهها را ديدند،گفتند:اين است آنچه خدا و پيامبرش به ما وعده داده بودند،و خدا و رسولش راست گفتند و جز بر ايمان و اسلام آنان چيزى افزوده نشد.از جمله مؤمنان مردانى هستند به پيمانى كه با خدا بسته بودند وفا كردند،پس بعضى از آنان مهلتش را به پايان رسانيدند و بعضى در انتظار پايانند و هيچ دگرگونى در آنان پيدا نشد.» (2) قرآن راجع به شمار مؤمنانى كه شدت خطر بر ايمانشان افزود،چيزى به ما نمى‏گويد.ممكن است دهها تن و يا افراد كمى باشند.با اين كه بعضى از اقسام ايمان به صورت تنها يك حالت نفسانى باقى مى‏ماند،و به مرحله‏اى كه كار سازنده و جانبازى مؤثرى از افراد سر بزند نمى‏رسد.بعضى از اقسام ايمان چنان فعال و حياتبخش است كه صاحبش را وادار مى‏كند تا با خطرها مواجه شود و تا سر حد كمال و بالاتر از آن بالا رود و بر نفس خود غالب آيد و بر ويرانه آن كاخ سعادتش را بنا كند.هر چند تعداد اين گروه از مؤمنان بين سه هزار مسلمان،ناشناخته است،اما تاريخ يك تن از آنان را مجهول نگذاشته است‏يك تن در ميدان جنگ احزاب،پيشاپيش آن گروهى بود كه تا بالاترين حد خطرها كه نزديك بود،تندباد مهلكش بنياد دولت جديد اسلامى را قلع و قمع كند،پيش رفتند،منظور من از آن يك تن،كسى جز على بن ابى طالب (ع) نيست.

عمرو بن عبدود

عمرو بن عبدود و همراهانش از خندق گذشتند.عمرو از برجسته‏ترين سواران عرب بود.در جنگ خندق به گونه‏اى چشمگير حضور يافته بود تا مردم مقام شجاعت او را ببينند.عبور او با تعداد كمى از سواران خود دليل جرات كم نظير اوست.پس،او تنها فرد (از ميان هزاران جنگجو) است كه قصد حمله رو در رو به مسلمانان را داشت،درحالى كه با آنان بر يك زمين قرار داشت همه آنان را به مبارزه طلبيد. در نظر بگيريد كه صدها يا هزاران نفر از لشكر بت‏پرستان آرزو داشتند كه از او پيروى كنند و از خندق بگذرند.پس اين كه او جرات مى‏كند به عنوان نخستين فرد از خندق مى‏گذرد،خود دليل بر شجاعت فوق العاده اوست.

على خطر جديد را تحمل مى‏كند و بعد آن را از بين مى‏برد

براستى گذشتن عمرو و همراهانش از خندق،براى مسلمانان خطرى جديد،و پيشامدى وحشتناك و غير منتظره را مجسم مى‏كرد.و نزديك بود كه درب ورود به مدينه-به طور كامل-باز شود و صدها و هزارها به عمرو ملحق شوند،و ليكن اين پيشامد ناگهانى على را غافلگير نكرد،زيرا تاريخ از حضور ذهن على (ع) و پاسخ سريع او براى ما سخن مى‏گويد،آن جا كه على (ع) براى پيشگيرى خطر به هنگام شدتش و آن گاه،از ميان برداشتن آن مى‏شتابد.على در راس جمعى از مؤمنان بسرعت‏به طرف آن رخنه‏اى رفت كه عمرو در خط دفاعى اسلام ايجاد كرده بود.در آن جا جلوى دشمن ايستاد تا مانع عبور كسانى شود كه خود را آماده پيوستن به عمرو كرده بودند (3) .او پس از اين كه خطر جديد را در اين حد متوقف كرد،دست‏به كار از ميان برداشتن قطعى اين خطر شد.

در اين جنگ كه مسلمانان با خطرى روبرو شدند كه پيش از آن روبرو نشده بودند،عنصرهاى دفاعى اسلام درست همان عناصر سه گانه‏اى بود كه نقش خود را در دو جنگ بدر و احد ايفا كرده بودند. پايدارى پيامبر (ص) ،رهبرى والاى او،و قهرمانى على و ارتش اسلام.

عناصر دفاعى اسلام

در اين جنگ عنصر چهارمى به اين عناصر اضافه شد.و آن نقش سلمان فارسى بودكه به پيامبر پيشنهاد حفر خندق در اطراف مدينه براى حفاظت آن از حمله‏هاى دشمن داد.نقش ارتش اسلام در جنگ احد-همان گونه كه خواننده توجه دارد-كمتر از نقش آن در جنگ بدر بود.اما نقش آن در جنگ خندق، چه بسا كمتر از نقش وى در جنگ احد بود.علت آن بود كه مسلمانان در جنگ خندق هرگز با دشمن روبرو نشدند و ليكن آنان پيش از رسيدن دشمن،خندق را در اطراف مدينه كندند،و بعد از رسيدن دشمن پشت‏خندق ايستادند.

اما دو عنصر اول نقش‏شان همان نقشى بود كه در دو جنگ پيشين داشتند و مهمتر از آن پايدارى پيامبر و رهبرى،تدبير جنگى و دستور سريع او بود در ايجاد حفر خندق.همه اينها اهميت زيادى در انجام درست اين تصميمات مهم داشته است.اما نقش على در اين جنگ در تاريخ دفاع اسلامى آشكار و برجسته است.

نعره كشيدن و سپس فرود آمدن از مركب

عمرو،اسبش را در محلى روبروى مسلمانان به جولان درآورد،در حالى كه مى‏گفت:آيا مبارزى هست! كسى پاسخ نداد،تا اين كه گفت:«من از داد زدن و مبارز طلبيدن خسته شدم و صدايم گرفت آيا كسى نيست كه با من مبارزه كند؟»و چون كسى از مسلمانان جواب عمرو را براى مبارزه نداد،پس على ناگزير تصميم گرفت تا به طور موقت موضع خود را كه مانع پيوستن لشكر كافر به عمرو بود،ترك كند. البته او اين كار را كرد به اعتماد كسانى كه همراه او بودند تا آن كار مهم را به عهده گيرند.او وظيفه خود مى‏دانست تا خطر جديد را كه محدود و متوقف كرده بود،بى‏اثر سازد.

على پيش آمد و عمرو را دعوت به فرود آمدن از مركب كرد،و عمرو با عبارتى بى‏محتوا گفت:«تو چرا برادر زاده‏ام؟به خدا سوگند من دوست ندارم تو را بكشم!»پس على گفت:«ولى به خدا قسم من دوست دارم تو را بكشم!»

آن گاه هر دو پياده به زد و خورد پرداختند و على او را از پاى درآورد،لشكر احزاب‏سرگردان ماندند تا اينكه وارد خندق شدند،پا به فرار نهادند در حالى كه به هيچ چيز توجه نداشتند (4) .

على موقعى كه عمرو را كشت،تكبير گفت،و صداى تكبير مسلمانان بلند شد،چه قتل او پايان خطر جديد بود.آنانى كه همراه عمرو بودند فرار كردند و در صدد نجات خودشان بودند.اما بيشتر آنها نجات نيافتند،زيرا پيش از رسيدن به سمت ديگر خندق،نقش زمين مى‏شدند.

شايسته است كه اندكى تامل كنيم تا به عنوان يك موضوع،سهمى را كه على در دفاع از اسلام و نبوت داشته است در جنگى كه براى اسلام خطر به اوج خود رسيده بود بررسى كنيم.

منطقى نيست كه بگوييم تمام مسلمانان از كشتن عمرو عاجز بودند.پس عمرو هر چه شجاع بود ممكن نبود در مقابل صدها و يا هزاران مسلمان مقاومت كند.و ليكن مساله اين نيست.عمرو مبارز مى‏طلبيد و مبارزه تنها ميان دو نفر ممكن است.ننگ است كه به مقابله يك مرد بيش از يك مرد بيرون رود.البته او همه مسلمانان را به مبارزه مى‏خواند تا هر كدام از آنها با وى مبارزه كنند،پس همگى خوددارى كردند و جز على كسى به جانب او نشتافت منطقى نيست كه بگوييم عمرو تمام نيروى ارتش بت‏پرستان بود و كشته شدن او باعث‏به هزيمت رفتن تمامى احزاب شد،ولى منطقى است كه روى دو مطلب تكيه كنيم:

(1) پرداختن على (ع) به بستن رخنه‏اى كه عبور عمرو و همراهانش ايجاد كرده بود و جلوگيرى از پيوستن ديگران به عمرو،خطر را متوقف كرد،و آن را به عمرو و يارانش محدود ساخت،بر ماست كه بسنجيم اگر آن رخنه باز مانده بود جمع كثيرى از سواران مشرك به طرف مدينه پيشروى كرده بودند و عبور آنان به سر پا كردن پلى ميان دو طرف خندق كمك كرده بود و همه لشكر عبور مى‏كردند.

پس يك ساعت غفلت ممكن بود موجب خطرى كشنده شود.اين اتفاق رخ نداد چون على خطر جديد را با تسلط به اعصاب،حضور ذهن و نترسيدن از خطرها،بزودى پاسخ گفت.

(2) كشته شدن عمرو به لشكر بت‏پرستان ثابت كرد كه آنان دوباره قادر به عبور از خندق نيستند،و اين كه چيزى را كه عمرو از انجامش عاجز باشد براى ديگرى غير ممكن است.بدين جهت لشكر بت‏پرستان در مقابل يكى از دو امر قرار گرفت:يا به خاك افتادن يا پيگيرى محاصره تا مسلمانان تسليم شوند و يا خواه و ناخواه براى مبارزه از خندق عبور كنند.پيگيرى محاصره از اين نوع براى ارتش بت‏پرستان غير ممكن بود.

چه آن يك ارتش نظامى نبود،و مواد خوراكى لازم براى رزمندگان،اسبها و شترانش نداشت.علاوه بر اينها باد تند غير عاديى بر آنان وزيدن گرفت كه ديگهايشان را مى‏برد و خيمه‏هاشان را از جا مى‏كند.و اين تندباد در جنگ ميان بت‏پرستان با همپيمانانشان-يهود-سابقه داشت كه باعث دشوارى هر چه بيشتر همكارى ايشان در اين جنگ شد.

در اين صورت،پيشاپيش ارتش بت‏پرستان-پس از بى‏بنيادى تصميم عمرو و كشته شدن او و ناممكن بودن عبور سوارانشان به طرف ديگر خندق-تنها يك راه حل باقى بود،آن هم بر خاك افتادن،كه همين كار را كردند.

سزاوار نيست كه ما امر مهمى را فراموش كنيم:و آن اين كه كشته شدن عمرو و فرار همراهانش و هلاكت‏بيشتر آنها پيش از رسيدن به طرف ديگر خندق روحيه مسلمانان را تا حد زيادى-پس از اين كه روحيه بسيارى از آنها مرده بود-تقويت كرد.براستى اميد ادامه جنگ و زنده ماندن و حتى اميد پيروزى به آنها بازگشت.چون دانستيم كه همه اينها از پيامدهاى جهاد على است،معنى حديثى را مى‏فهميم كه حاكم در مستدرك روايت كرده است و آن اين است كه پيامبر فرمود:

«ارزش اين مبارزه على بن ابى طالب با عمرو بن عبدود در روز خندق بالاتراست از تمام اعمال امت من تا روز قيامت.» (5) .

جنگ خندق و جنگ اخير[كانال سوئز]

براستى كه عبور پسر عبدود از خندق در روز جنگ احزاب شبيه عبور اسرائيليها بود از كانال سوئز در منطقه درياچه‏هاى تلخ در جنگ تشرين اول سال 1973;اگر عمرو و يارانش در محكم كردن جاى پاهاشان در طرف داخلى خندق موفق مى‏شدند-همان‏طورى كه اسرائيليها در محكم كردن رد پايشان روى قسمت غربى كانال موفق شدند-تمام ارتش بت‏پرستان به جانب مدينه عبور كرده بودند و خطر ناشى از عبور عمرو از خطر گذر اسرائيليها از كانال سوئز مهمتر بود.مسلمانان در جنگ احزاب،از كمكها و همپيمانهاى عرب و غير عرب كه در اختيار مصريها بود بى‏بهره بودند.

با اين تشابه بين دو جنگ قديم و جديد،در مى‏يابيم كه ميان آن دو فرقهاى مهمى وجود دارد.زيرا كه رفع خطر بت‏پرستان در جنگ احزاب تنها نتيجه دلاورى يك فرد و سرعت و حضور ذهن او بود.با اين كه رفع خطر اسرائيل نتيجه كوشش مصريها از حكومت،لشكر،توده مردم و شمارى از عوامل داخلى و خارجى بود،تا آن جا كه همه آنها براى رفع اين خطر پشت‏به هم دادند (6) .

و آنچه در جنگ احزاب روى داد،اين بود كه آن هسته اسلامى بى‏مانند در جهان به واسطه عمرو با خطرى سهمگين روبرو شد.آن خطر را على با دلاورى فوق العاده خود و حضور ذهن و سرعت عملش دفع كرد.

 

 

منابع:

1-سوره احزاب،آيه 10-13.

2-سوره احزاب آيه 23.

3-سيره ابن هشام ج 2 ص 224.

4-سيره ابن هشام ج 2.

5-مستدرك ج 3-ص 32.

6-آرى اگر آن روز (زمان جمال عبد الناصر) با فداكارى و جانبازى مسلمانان اسرائيليها از در بيرون رانده شدند بعدها به وسيله حاكمانى خائن چون سادات و حسنى مبارك از دريچه برگشتند!م.

اميرالمؤمنين اسوه وحدت ص 133 - محمد جواد شری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

غزوه خندق و رشادت بى‏مانند حضرت على(ع) 03

ابوسفيان آنچه را مى‏خواست در جنگ بدر و احد به دست نياورد،در نتيجه اهميتى را كه در ديده بزرگان قريش داشت از دست داد.ناچار براى جبران شكست‏ها،سپاهى بزرگ تهيه ديد و چون آن سپاه از قبيله‏هاى گوناگون فراهم شد احزاب نام گرفت.

يهوديان بنى نضير كه به خيبر رفته بودند همچنين يهوديان بنى قريظه نيز با قريش متحد شدند.شمار سپاهيان مكه را ميان هفت تا ده هزار تن نوشته‏اند.در اين جنگ مدينه حالت دفاعى به خود گرفت و به پيشنهاد سلمان فارسى گرداگرد شهر را خندق كردند.تا سپاهيان مهاجم نتوانند به شهر درآيند و اگر پيش مى‏آمدند تيراندازان آنان را مى‏راندند.عمرو بن عبدود كه دليرى نامدار بود،به همراهى عكرمه پسر ابوجهل بر آن شدند كه از خندق عبور كنند.عمرو از سپاه مدينه هم نبرد خواست،اما هيچ كس جرأت در افتادن با او را نداشت.على(ع)به جنگ او رفت .چون با وى روبرو شد،او را ضربتى نزد.كسانى كه نزد پيغمبر بودند و از دور مى‏نگريستند،خرده گرفتند(پنداشتند على ترسيده است)حذيفه به دفاع از اين كسان برخاست،پيغمبر فرمود:

«حذيفه!بس كن على خود سبب آن را خواهد گفت.»

على عمرو را از پا درآورد و نزد رسول خدا آمد.پيغمبر(ص)پرسيد:

«چرا هنگامى كه با او روبرو شدى،او را نكشتى؟»گفت:

«مادرم را دشنام داد و بر چهره‏ام آب دهان انداخت.ترسيدم اگر او را بكشم براى خشم خودم باشد.او را واگذاشتم تا خشمم فرو نشست سپس او را كشتم.» (1)

اين داستان را غزالى در كيمياى سعادت (2) و محقق ترمذى در معارف (3) و مؤلف‏تاريخ الفخرى (4) آورده است.و مولانا جلال الدين آن را در مثنوى با تعبيرهايى لطيف كه خاص اوست به نظم آورده است دريغم آمد آن را در اين كتاب نياورم.

 

 

 

 

 

بحر را گنجانى اندر جوى نيست (5)

از على(ع)چند بيت درباره اين جنگ نوشته‏اند.خلاصه ترجمه آن را مى‏آورم.

«او از بى‏خردى سنگ را(بت)يارى كرد و من از درست رايى پروردگار محمد را.او را همچون شاخ درخت خرما بر روى خاك‏ها واگذاردم.به جامه‏هاى او ننگريستم،اما اگر او مرا كشته بود جامه‏هاى مرا بيرون مى‏آورد.اى گروه احزاب مپنداريد خدا دين خود و پيغمبر خود را خوار مى‏كند.» (6)

درباره اين روز مؤلف كشف الغمه از مناقب خوارزمى حديث ذيل را آورده است:

«پيكار على بن ابى طالب با عمرو پسر عبدود در روز خندق برتر از عمل امت من است تا روز رستاخيز.» (7)

پى‏نوشتها:

1.مناقب،ج 2،ص 115،بحار،ج 41،ص 51ـ .50

2.ج 1،ص .571

3.ص .2

4.ص .44

5.مثنوى دفتر اول:3810ـ .3721

6.سيره ابن هشام،ج 3،ص .242

7.كشف الغمه،ج 1،ص 150،و اين روايت از طريق‏هاى ديگر نيز آمده است،بحار،ج 41،ص .91

على از زبان على يا زندگانى اميرالمومنين(ع) صفحه 20 -

دكتر سيد جعفر شهیدی

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 8:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس