تحریفات واقعه کربلا

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحریفات واقعه کربلا

بازديد: 147

 

 

تحریفات واقعه کربلا

مقدمه:

 اين نوشته خلاصه از کتاب حماسه حسيني جلد اول مي باشد که موضوع اصلي بحث آن "تحريفات درواقعه تاريخي كربلا" است. مي خواهيم در مورد اين مطلب بحث كنيم كه در نقل وبازگويي واقعه بزرگ تاريخي عاشورا تحريفاتي صورت گرفته است، اميد است كه بتوانيم قسمتي از وقايع تاريخ را در اين تحقيق باد آور شويم.

 


معني تحريف:

اما بحث اول درباره معني تحريف كه تحريف يعني چه؟ تحريف كه از ماده "حرف" در زبان عربي است، يعني متمايل كردن يك چيز ار آن مسير اصلي ووضع اصلي كه داشته است يا بايد داشته باشد. به عبارت ديگر، تحريف نوعي تغييرو تبديل است، ولي تحريف مشتمل برچيزي است كه كلمه " تغيير" و " تبديل" نيست.

شما اگر كاري بكنيدكه يك جمله اي، يك نامه اي، يك شعري، يك عبارتي آن مقصودي را كه بايد بفهماند نفهماند، يك مقصود ديگري را بفهماند، اينجا مي گويند شما اين عبارت راتحريف كرده ايد.مثلاً شما گاهي يك مطلبي را به يك نفر مي گوييد، بعد از آن شخص سخن  شما را درجاي ديگري نقل مي كند،بعد كسي به شما مي گويد كه فلاني از قول توچنين چيزي نقل كرد؛ شما مي بينيد آنچه كه شما گفته ايد با آنچه كه او نقل كرده خيلي متفاوت است، او در سخنهاي شما كم وزياد كرده است، قسمتي از گفته هاي شما را كه مفيد مقصود شما بوده حذف كرده است و يك قسمتهايي از خودش برآنها افزوده است و درنتيجه سخن شما مسخ شده و ببرد، مي گويند كه تحريف كرده است.

 

انواع تحريف:

تحريف انواعي دارد و از همه مهمتر اين است كه تحريف يا لفظي  است ويا معنوي .تحريف لفظي اين است كه ظاهر يك چيز را عوض كنند مثلا شخصي سخني به شما گفته است شمايك چيزي از او كم كنيد،يا يك چيزي روي گفته او بگذاريد،و يا جمله هاي اورا پس و پيش كنيد كه معني اش فرق كند بالاخره درظاهر و در لفظ سخن او تصرف كنيد اين را مي گويند تحريف لفظي. اما تحريف معنوي اين است كه شما در لفظ تصرف نمي كنيد، لفظ همين است كه هست، ولي اين لفظ را طوري مي شود معني كرد كه همان معني صاف و راست و مستقيم آن است، مقصود گوينده هم همين بوده است و طور ديگري مي توان معني كرد كه خلاف مقصد و مقصود گوينده است. وقتي كه مي خواهيد اين كلام را براي او شرح بدهيد آن را طوري معني مي كنيد كه مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلي گوينده. اين را مي گويند" تحريف معنوي " .

در قرآن كريم كلمه "تحريف " (به كار رفته است) مخصوصاً در مورد يهوديها كه اينها قهرمان تحريف در جهان اند، نه امروز، از وقتي كه تاريخ يهوديت در دنيا به وجود آمده است نمي دانم اين نژاد چه نژادي است كه تمايل عجيبي به قلب حقايق و تحريف كردن دارد و لهذا هميشه كارهايي را در اختيار مي گيرند كه در آن كارها بشود حقايق را تحريف و قلب كرد. من شنيده ام بعضي از همين خبرگزاريها ي معروف دنيا(داعي ندارم اسم ببرم ) كه ديوراها و روزنامه ها هميشه از اينها نقل مي كنند ، منحصراً مال يهوديهاست، چرا؟ براي اينكه بتوانند قضايا را در دنيا آن طوري كه دل خودشان مي خواهد منعكس كنند و قرآن چه عجيب درباره اينها حرف مي زند! اين خصيصه يهود يگري كه تحريف است، در قرآن به صورت يك خصيصه نژادي شناخته شده است.

تحريف از نظر موضوع:

گذشته از اينكه تحريف لفظي داريم و تحريف معنوي،تحريف از نظر موضوع نيز فرق مي كند.يك وقت هست تحريف دريك سخن عادي است ما در نفر با همديگر حرف مي زنيم،حرف عادي،يك كسي نقل ميكند،تحريف مي كند.

يك وقت هست تحريف دريك موضوع بزرگ اجتماعي است.مثلا تحريف كردن درشخصيتها.شخصيتهايي هستند كه قولشان حجت است عملشان براي مردم حجت است،خلفشان براي مردم نمونه است.يك كسي تحريف مي كند،سخني به علي عليه السلام نسبت مي دهد كه نگفته يا مقصودش چيز ديگر بوده است .اين ديگر خيلي خطرناك است. خلقي،خويي رابه پيغيبر،به امام كه مردم از آنها پيروي مي كنند نسبت مي دهد در صورتي كه خلق او جور ديگر بوده است .تحريف در يك حادثه تاريخي كه اين حادثه از نظر اجتماعي يك سند است،سند اجتماعي است پشتوانه اخلاقي است،پيشوانه تربيت است ،اين ديگر چقدر اهميت دارد!واي به حال آنكه تحريفات ،چه تحريف لفظي وچه تحريف معنوي ،در موضوعاتي صورت بگيرد كه آن موضوع عادي نيست.

حادثه كربلا براي ما مردم خواهي نخواهي يك حادثه بزرگ اجتماعي است ،يعني اين حادثه در تربيت ما،در خلق و خوي ما اثر دارد حادثه اي است كه خود به خود بدون اينكه هيچ قدرتي ما مردم را مجبور كرده  باشد، ميليونها نفر و قهرا ميليونها ساعت براي شنيدن و استماع قضاياي مربوط به آن صرف مي كنيم. ميليونها تومان پول براي اين كار صرف مي شود .اين قضيه را ما بايد همان طوري كه بوده است،بدون كم و زياد تلقي كنيم و اگر كوچكترين دخل تصرفي از طرف مادر اين حادثه صورت بگيرد ،حادثه را منحرف مي كند،بجاي اينكه ما از اين حادثه استفاده كنيم قطعا ضرر خواهيم كرد .

نمونه هايي از بعضي تحريفهايي كه در لفظ و ظاهرشده است،يعني در شكل قضيه،در چيز هايي كه نسبت داده اند،ذكر مي كنم.مطلب آنقدر زياد است كه قابل بيان كردن نيست .اگر بخواهند روضه هاي دروغ را جمع كنند ،روضه هايي كه مي خوانند و دروغ است ،شايد چند جلد كتاب پانصد صفحه اي بشود، من فقط به طور نمونه عرض مي كنم، و عرض خواهم كرد كه من اينها را از چه كتابي درهمين مطلب استفاده كرده ام.

 در مقدمه كتاب نوشته است كه فلان عالم بزرگ از علماي هندوستان  نامه اي به من نوشته است واز روضه هاي دروغي كه درهندوستان خوانده مي شود شكايت كرده واز من خواهش كرده است كه يك كاري بكنم، كتابي بنويسم كه جلوي روضه هاي دروغ در آنجا گرفته بشود. بعد مرحوم حاجي به اين عبارت ذكرمي كند، مي نويسد:اين عالم هندي خيال كرده كه روضه خوانها وقتي به هندوستان مي روند دروغ مي گويند،نمي داند كه آب از سرچشمه گل آلود است، مركز روضه هاي دروغ، كربلا ونجف وايران است. همان مراكز تشيع مركز روضه هاي دروغ است.

من به طور نمونه قسمتهايي را عرض مي كنم. بعضي از اينها مربوط به وقايع قبل از عاشورا است، بعضي مربوط به وقايع بين راه است، بعضي مربوط به ايام اقامت در محرم است واغلب مربوط به روز عاشورا است، بعضي مربوط به ايام اسارت اهل بيت است وبعضي مربوط به ائمه است بعد از قضاياي كربلا. حال براي هر كدام يكي دونمونه عرض مي كنم.

 

دو مسئوليت بزرگ مردم :

اين مطلب را هم در مقدمه بايد عرض كرد: در همه اينها مردم مسئوول اند، يعني شما مردمي كه  اينجا

نشسته ايد، هيچ خيال نمي كنيد كه دراين قضيه مسئوول هستيد وخيال مي كنيد كه مسئوول فقط گويندگان هستند. دو مسئووليت بزرگ مردم دارند. يك مسئووليت اين است كه نهي از منكر برهمه واجب است. وقتي كه مي فهميد ومي دانيد- ومردم اغلب هم مي دانند-كه دروغ است، نبايد در آن مجلس بنشينيد، كه حرام است، بلكه بايد مبارزه كنيد. وديگر اين تمايلي است كه صاحب مجلسها ومستمعين به گيراندن مجلس دارند، مجلس بايد بگيرد، بايد كربلابشود.

روضه خوان بيچاره مي بيند كه اگر بنا بشود هرچه مي گويد از آن راستها مي باشد مجلسش نمي گيرد، بعد همين مردم هم دعوتش نمي كنند، ناچار يك چيزي هم اضافه مي كند. اين انتظار را مردم بايد از سرخودشان بيرون كنند، (نگويند) فلان روضه خواني كه مجلس او مي گيرد، فلان روضه خواني كه كربلا مي كند.

نقل كردند يكي از علماي بزرگ دريكي از شهرستانها تا اندازه اي درد دين داشت وهميشه ايراد مي گرفت، مي گفت: چرا اين حرفهاي دروغ را مي گوييد؟ و مي گفتند تعبيرش هم اين بود، مي گفت: اين زهر مارها چيست كه بالاي اين منبرها مي گوييد؟ يك وقت به يك واعظي گفت: آقا اين زهر مارها چيست كه مي گوييد؟ او گفت: غير از اين نمي شود، اگر اينها را نگوييم اصلاً بايد دردكان را تخته كنيم وبرويم.

گفت:خير، اينها دروغ است. تا اينكه آن آقا خودش در مسجد خودش مجلسي بپا كرد وهمان واعظ را دعوت كرد، خودش هم باني شد. به او گفت: من مي خواهم به عنوان نمونه يك مجلسي ترتيب بدهم، توهم بايد مقيد باشي جز از كتابهاي معتبر هيچ روضه اي نخواني، فقط روضه راست بخواني (گفتند تكيه كلامش هم اين بود كه از آن زهر ماري ها نگو، يعني از آن دروغها)، از آن زهر ماري ها چيزي نگويي. گفت: چشم، چون مجلس مال شماست من هم همين طور (عمل مي كنم.) شب اول خود آقا در محراب روبه قبله نشسته بود. منبر را هم كنار محراب گذاشته بودند. آن آقا رفت صحبتهايش را كرد، نوبت روضه شد. او مقيد بود كه جزروضه راست چيزي نخواند. خواند وخواند، مجلس هيچ تكان نخورد وهمين طور يخ كرده بود. اين آقا ديد عجب! اين مجلس مال خودش هم هست،بعد مردم چه مي گويند، زنها مي گويند لابد آقا نيتش پاك نيست كه مجلسش نمي گيرد، اگر آقا خودش نيتش درست بود، اخلاص نيت داشت حالا كربلا شده بود. ديد آبرويش دارد مي رود. چه بكند؟ آرام وزير چشمي به او گفت: كمي از آن زهر ماري ها قاطي كن.

يك مسئووليت بزرگ اين مسئووليت است، (مقاومت در برابر) اين انتظاري كه مردم براي كربلا شدن دارند. اين خودش دروغ ساز است ولهذا غالب جعلياتي كه شده است، مقدمه گريز زدن بوده است؛ يعني جعل شده است براي اينكه بشود از آن جعل يك گريزي زد واشك مردم را جاري كرد، وغير از اين چيزي نبوده است.

 


نمونه هايي از تحريفات در شكل اين حادثه؛

نمونه اول:

درباره اين ماجرا كه قاصدي از قاصدهاي كوفه براي ابا عبدالله نامه آورده بود اين طور نقل كرده اند-يعني اين طور بسته اند، تحريف وجعل كرده اند-كه آمد خدمت آقا جواب خواست، آقا فرمود: سه روز ديگر بيا از من جواب بگير. سه  روز ديگر كه سراغ گرفت، گفتند آقا امروز عازم به رفتن اند. اين هم گفت: پس حالا كه آقا بيرون مي روند، من بروم جلال وكوكبه پادشاه حجاز را ببينم كه چگونه است؟ رفت ديد آقا خودشان روي يك كرسي مثلاً مرصعي نشسته اند، بني هاشم روي كرسيهاي چنين وچنان نشسته اند، بعد محملها وعماريهايي آوردند، چه حريرها، چه ديباجها، چه چيزها در آنجا بود! بعد مخدرات را آوردند با چه احترامي سوار اين محملها كردند. اينها را مي گويند ومي گويند، بعد مي گويند اما عصر روز يازدهم اينها كه چنين محترمانه آمدند، آن وقت ديگر چه حالي داشتند!

حاجي نوري مي گويد: اين حرفها يعني چه؟ اين تاريخ است، امام حسين در حالي كه بيرون آمد اين آيه را مي خواند: "فخرج منها خائفاً يترقب"[1] يعني خودش را در اين بيرن آمدن تشبيه مي كرد به موسي بن عمران در وقتي كه از فرعون فرار مي كرد و (از شهر) بيرون مي آمد " قال عسي رّبي ان يهديني سواء السّبيل"[2]. يك قافله بسيار بسيار ساده اي حركت كرده بود. مگر عظمت ابا عبدالله به اين است كه يك كرسي مثلا زرين برايش گذاشته باشند؟ يا عظمت خاندان او به اين است كه سوار محملهايي شده باشند كه آنها را از ديباح وحرير پوشانده باشند، اسبهايشان چطور باشد، شترهايشان چطور باشد، نوكرهايشان چطور باشد؟! كجا بوده يك چنين چيزهايي؟!حالا من به طور نمونه بعضي از قضايايي را كه در كربلا نسبت مي دهند، عرض مي كنم.

 

نمونه دوم:

از اين بالاتر، مي گويند: در همان گرماگرم روز عاشورا كه مي دانيم مجال نماز خواندن هم نبود وامام نماز خوف خواند[3]، امام فرمود حجله عروسي راه بياندازيد، من مي خواهم عروسي قاسم را بايكي از دخترهايم، لااقل شبيهش هم شده، در اينجا ببينم.(حالا قاسم يك بچه سيزده ساله است.) چرا؟ آخر آرزو دارم، آرزو را كه نمي توانم به گور ببرم.شما را به خدا ببينيد، يك حرفي است كه اگر به زن دهاتي بگويي، به او برمي خورد. گاهي از يك افراد خيلي سطح پايين (مي شنويم كه) من آرزو دارم عروسي پسرم را ببينم، عروسي دخترم را ببينم. حالا در يك چنين گرماگرم زد و خورد كه مجال نماز خواندن نيست، مي گويند حضرت فرمود كه من در همين جا مي خواهم دخترم را براي پسر برادرم عقد كنم ويك شكل عروسي هم شده است در اينجا راه بياندازم. يكي از چيزهايي كه از تعزيه خواني هاي قديم ما هرگز جدا نمي شد، عروسي قاسم بود، قاسم نوكدخدا،يعني نوداماد، قاسم نوداماد؛ در صورتي كه اين قضيه در هيچ كتابي از كتابهاي تاريخي معتبر وجود ندارد.

اين مرد عالم، حاجي نوري، مي گويد: اول كسي كه اين (قضيه) را در كتابش نوشته است، ملاحسين كاشفي بوده در كتابي به نام " روضه الشهداء" واصل قضيه دروغ وصددرصد دروغ است. سبحان الله! گفت:

بس كه ببستند بر اوبرگ وساز                         گرتو ببيني نشناسيش باز

اگر سيدالشهدا عليه الّسلام بيايد وببيند (او در عالم معنا كه مي بيند، اگر در عالم ظاهر هم بيايد ببيند) چه  مي بيند؟ مي بيند ما براي او اصحاب وياراني ذكر كرده ايم كه او اصلاً يك چنين اصحاب وياراني نداشته است. مثلاً در كتاب محرق القلوب- كه اتفاقاً نويسنده اش عالم وفقيه بزرگي است ولي در اين موضوعات اطلاع نداشته- نوشته است يكي از اصحابي كه در روز عاشورا از زير زمين جوشيد هاشم مرقال بود ويك نيزه هجده ذرعي هم دستش بود. آخر يك كسي هم گفته بود سنان ابن أنس كه به قول بعضي سرامام حسين را بريد (بيشتر هم  مي گويند او سر حضرت را بريد) نيزه اي داشت كه شصت ذرع بود. گفتند آخر نيزه شصت ذرعي كه نمي شود! گفت خدا از بهشت برايش فرستاده بود! محرق القلوب نوشته است كه هاشم بن عتبه مرقال با نيزه هجده ذرعي پيدا شد. در حالي كه اين هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امير بوده ودر بيست سال پيش كشته شده بود. براي امام حسين ياراني ذكر مي كنيم كه نداشته است.

 

غناي حادثه كربلا از نظر نقلهاي معتبر؛

آن چيزي كه بيشتر دل انسان را به درد مي آورد اين است كه اتفاقاً در ميان وقايع تاريخي، كمتر واقعه اي است كه از نظر نقلهاي معتبر به اندازه حادثه كربلا غني باشد. من در سابق خيال مي كردم كه اساساً علت اينكه اين همه دروغ اينجا پيدا شده است اين بوده كه وقايع راستين را كسي نمي داند چه بوده است؟ بعد كه مطالعه كردم، ديدم اتفاقاً هيچ قضيه اي در تاريخ-در تاريخهاي دور دست مربوط به مثلاً سيزده يا چهارده قرن پيش-به اندازه حادثه كربلا تاريخ معتبر ندارد. معتبرين مورخين اسلامي از همان قرن اول ودوم قضايا را با  سندهاي معتبر نقل كردند واين نقلها با يكديگر انطباق دارد وبه هم نزديك است؛ وقضايايي در كار بوده است كه سبب شده است جزئيات اين تاريخ بماند. يكي از چيزهايي كه سبب شده كه متن اين حادثه محفوظ بماند وهدفش شناخته بشود اين است كه در اين حادثه خطبه زياد خوانده شده است. خطبه در آن عصرها حكم اعلاميه را در اين عصر داشت. همين طوري كه در اين عصر در وقايع، مخصوصاً در جنگها، اعلاميه هاي رسمي بهترين چيز است براي اينكه متن تاريخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه چنين بوده است. خطبه زياد است، چه قبل از حادثه كربلا چه در خلال حادثه كربلا وچه خطبه هايي كه بعد اهل بيت در كوفه، در شام ودر جاهاي ديگر ايراد كردند واصلاً هدف آنها از اين خطبه ها اين بود كه مي خواستند به مردم اعلام كنند كه چه گذشت وقضايا چه بود وهدف چه بود؟ اين يكي از منابع؛ يعني خودش انگيزه اي بوده است كه قضايا نقل شود.

قضاياي كربلا قضاياي روشني است وسراسر اين قضايا هم افتخار آميز است، ولي ما آمده ايم چهره اين حادثه تابناك تاريخي را تا اين مقدار مشّوه كرده ايم! بزرگترين خيانتها را ما به امام حسين عليه السلام كرده ايم. اگر امام حسين عليه السلام در عالم ظاهر هم بيايد ببيند، به ما چه مي گويد؟مي گويند: آن كه در آنجا بود كه اين نيست؟ شما كه به كلي قيافه راتغيير داده وعوض كرده ايد، آن امام حسيني كه شما در خيال خودتان رسم كرده ايد كه من نيستم!

تواريخ معتبر اين قضيه را نقل كرده اند كه در شب عاشورا اما م عليه السلام اصحاب خودش را در خيمه اي "عند قرب الما" جمع مي كرد. معلوم مي شود خيمه اي بوده است كه آن را به مشكهاي آب اختصاص داده بودند واز همان روزهاي اول آبها را در آن خيمه جمع مي كردند. امام اصحاب خودش را در آن خيمه يا نزديك آن خيمه جمع كرد. آن خطابه  بسيار معروف شب عاشورا را در آنجا امام القا كرد.

 

عوامل تحريف:

در واقعه تاريخي كربلا تحريفاتي صورت گرفته است، چه از نوع لفظي وچه از نوع تحريف معنوي، وهمين تحريفها سبب شده است كه اين سند بزرگ تاريخي واين منبع بزرگ تربيتي برا ي ما بي اثر وكم اثر بشود واحياناً در مواقعي اثر معكوس ببخشد. عموم ما اين وظيفه را داريم كه اين  سند مقدس را از اين تحريفها كه آن را آلوده كرده است، پاك ومنزه  كنيم.

 

عوامل تحريف:

1.اغراض دشمنان

عاملهاي تحريف بردوقسم است. يك نوع از عاملهاست كه عاملهاي عمومي است، يعني به طور كلي در تواريخ دنيا اين نوع عوامل وجود دارد وتواريخ دچار تحريف مي كند، اختصاص به حادثه عاشورا ندارد.مثلاً هميشه اغراض دشمنان خود يك عاملي است براي اينكه حادثه اي را دچار تحريف كند.دشمن براي  اينكه به هدف و غرض خودش برسد، تغيير وتبديلهايي در متن تاريخ مي دهد ويا توجيه و تفسيرهاي ناروايي از تاريخ مي كند كه اين مطلب نمونه هاي زيادي دارد ومن نمي خواهم از نمونه هاي آن بحثي كرده باشم. همين قدر عرض مي كنم كه در حادثه كربلا هم اين  نوع از عامل دخالت داشت، يعني دشمنان درصدد تحريف نهضت حسيني برآمدند. همان طوري كه در دنيا معمول است كه دشمنان نهضتهاي مقدس را به افساد واخلال وتفريق كلمه وايجاد اختلاف وامثال اينها متهم مي كنند، حكومت اموي خيلي كوشش كرد براي اينكه چنين رنگي به نهضت حسيني بدهد.

 

2.تمايل بشر به اسطوره سازي:

عامل دوم، تمايل بشر است به اسطوره سازي وافسانه سازي. اين هم باز در تمام تواريخ دنيا وجود دارد. در بشر يك حس قهرمان پرستي هست، يكي حسي هست كه درباره قهرمانهاي ملي وقهرمانهاي ديني افسانه مي سازد.

(در شبهاي عيد غدير كه آقاي دكتر شريعتي صحبت مي كردند، يك بحث بسيار عالي راجع به اين حسي كه در همه افراد بشر براي اسطوره سازي وافسانه سازي وقهرمان سازي و قهرمان پرستي-آن هم به يك شكل خارق العاده وفوق العاده اي-هست، ايراد كردند.) بهترين دليلش اين است كه مردم براي نوابغي مثل بوعلي سينا وشيخ بهائي چقدر افسانه جعل كردند! بوعلي سينا بدون شك نابغه بوده است،قواي جسمي وقواي روحي اش، يك جنبه فوق العادگي داشت است.

اين حس اسطوره سازي خيلي كارهاكرده است. ما كه نبايد يك سند مقدس را در اختيار افسانه سازها قرار بدهيم." وان لنا في كل خلف عدولاً ينفون عنا تحريف الغالين وانتحال المبطلين". ما وظيفه داريم اينهارا از چنگ اين افسانه سازها بيرون بياوريم. حالا براي هرات هركه هرچه مي خواهد بگويد. اما براي حادثه عاشورا

حادثه اي كه ما دستور داريم هر سال آنرا به صورت يك مكتب زنده بداريم، آيا صحيح است كه در اين داستان اين همه افسانه وارد بشود؟!

 

3.عامل خصوصي:

عامل سوم يك عامل خصوصي است. اين دوعاملي كه عرض كردم،يعني غرضها وعداوتهاي دشمنان وحس اسطوره سازي وافسانه سازي، در تمام تواريخ دنيا وجود دارد. ولي در خصوص حادثه عاشورا يك عامل بالخصوصي هست كه اين عامل سبب شده است كه در اين داستان بالخصوص، جعل واقع بشود.آن عامل چيست؟

پيشوايان دين از زمان پيغمبر اكرم وزمان ائمه اطهار دستور اكيد وبليغ داده اند كه بايد نام حسين بن علي زنده بماند، بايد مصيبت حسين بن علي هر سال تجديد بشود، چرا؟ بحث در اين "چرا" است. اين چه دستوري است در اسلام؟ چرا اين همه ائمه دين به اين موضوع اهتمام داشتند؟ چرا براي زيارت حسين بن علي اين همه اهتمام وترغيب است، اين همه تشويق است؟ مابايد به اين "چرا" دقت كنيم ممكن است كسي بگويد:" اين براي اين است كه تسلي خاطري براي حضرت زهرا باشد." آيا اين حرف مسخره نيست كه بعد از هزار وچهارصد سال هنوز حضرت زهرا احتياج به تسليت داشته باشد؟ در صورتي كه به نصّ خود امام حسين وبه حكم ضرورت دين، بعد از شهادت امام حسين ديگر امام حسين وحضرت زهرا نزد يكديگر هستند. اين چه حرفي است؟! مگر حضرت زهرا بچه است كه بعد از هزار وچهارصد سال هنوز هم دائماً به سرخودش بزند گريه كند، بعد ما برويم به ايشان سرسلامتي بدهيم! اين حرفها دين را خراب مي كند. حسين مكتب علمي در اسلام تاسيس كرد.حسين عليه السلام نمونه عملي قيامهاي اصلاحي است. خواستند مكتب حسين زنده بماند، خواستند حسين سالي يك بار با آن نداهاي شيرين وعالي و حماسه انگيزش ظهور پيدا كند، فرياد كند:" الا ترون انّ الحقّ لا يعمل به والباطل لا يتناهي عنه ليرغب المومن في لقاء الله محقّاً"[4] . خواستند "الموت اولي من ركوب العار"[5] (مرگ از زندگي ننگين بهتر است) براي هميشه زنده بماند.خواستند "لا اري الموت الاّ سعادهً والحياه مع الظالمين الابرماً"[6] براي هميشه زنده بماند. زندگي با ستمكاران براي من خستگي آور است؛ مرگ در نظر من جز سعادت چيزي نيست.خواستند آن جمله هاي ديگر حسين:" خط الموت علي ولد آدم مخط القلاده علي جيد الفناه"[7] زنده بماند،"هيهات منّا الذّلّه"[8] زنده بماند.

خواستند اينها زنده بماند، مكتب حسين زنده بماند، تربيت حسيني زنده بماند، پرتوي از روح حسيني در اين ملت بتابد.فلسفه اش خيلي روشن است. گفتند نگذاريد اين حادثه فراموش بشود. حيات وزندگي شما بستگي به اين حادثه دارد، انسانيت وشرف شما بستگي به اين حادثه دارد، اسلام را با اين وسيله مي توانيد خوب زنده نگه داريد.

پس ترغيب كردند به اين كه مجلس عزاي حسيني را زنده نگه داريد. راست است. عزاداراي حسين بن علي واقعاً فلسفه صحيح دارد، فلسفه بسيار بسيار عالي هم دارد. هر چه ما در اين راه كوشش كنيم، به شرط اينكه هدف اين كار را تشخيص بدهيم بجاست. اما متاسفانه عده اي اين را نشناختند، خيال كردند كه بدون اينكه مردم را به مكتب حسين عليه السلام آشنا كنيم، به فلسفه قيام حسيني آشنا كنيم، عارف به مقامات حسيني كنيم، همين قدر كه مردمي آمدند و نشستند ويك گريه اي را نفهميده وندانسته كردند، ديگر كفاره گناهان است!

 

استفاده از وسيله نامقدس براي هدف مقدس:

از اين (مطلب) يك مطلب بالاتري پيدا شد، كه اين نكته را باز مرحوم حاجي نوري در لولوومرجان كاملاً ذكر كرده است و آن اين است كه عده اي آمدند گفتند گريه بر امام حسين ثوابش آنقدر زياد است كه از هر وسيله اي براي اين كار مي شود استفاده كرد. يك حرفي را امروزيها در آورده اند-در مكتب ماكياول وامثال او-كه مي گويند هدف وسيله را مباح مي كند؛ هدفت خوب باشد وسيله ات هرچه شد،شد.

اينها هم گفتند: ما اينجا يك هدف مقدس ومنزه داريم وآن گريستن بر امام حسين عليه السلام است. حالا اين گريستن روي چه فلسفه اي است، كاري به آن ندارند؛ بايد گريست. بسيار خوب، بايد گريست. به چه وسيله بگريانيم؟ به هر وسيله كه شد. هدف كه مقدس است، وسيله هرچه شد، شد. اگر يك تغزيه هاي اهانت آور هم بسازيم درست است يا درست نيست؟ گفتند: اشكي جاري مي شود يا جاري نمي شود؟همين قدر كه اشك جاري مي شود، هركاري كرديد كرديد. شيپور بزنيم، طبل بزنيم، معصيت كاري كنيم، به بدن مرد لباس زن بپوشانيم، عروسي قاسم درست كنيم، جعل وتحريف كنيم. گفتند: در دستگاه امام حسين اين حرفها مانعي ندارد. دستگاه امام حسين عليه السلام از دستگاه ديگران جداست. اگر اينجا دروغ گفتي، بخشيده است؛ جعل كردي، بخشيده است؛ تحريف كردي،بخشيده است؛ شبيه سازي كردي، بخشيده است؛ به تن مرد لباس زن كردي، بخشيده است؛ هرگناهي كه اينجاكردي، بخشيده است. هدف خيلي مقدس است. در نتيجه يك افرادي در اين قضيه دست به جعل وتحريف زده اند كه انسان تعجب مي كند.

 

تحريفات معنوي حادثه كربلا:

 در اين بحثي كه درباره "تحريفات در واقعه تاريخي عاشورا" كرديم، عرض كرديم كه به طور كلي تحريف بردوقسم است: تحريف لفظي وقالبي، و ديگر تحريف معنوي وروحي؛وعرض كرديم اين تاريخچه باعظمت كربلا كه به دست ما افتاده است، هم دچار تحريف لفظي شده است، يعني ما از خودمان برگ و سازهايي بر پيكره اين تاريخ بسته ايم كه چهره اين تاريخ با عظمت ونوراني را تاريك وظلماني وقيافه زيباي آن را زشت كرده ايم، ونمونه هايي در اين  زمينه  عرض كرديم، وهم متاسفانه اين حادثه تاريخي ودر دست ما تحريف معنوي پيدا كرده است، كه تحريف معنوي از تحريف لفظي صدبار خطرناكتر است. آنچه كه سبب شده است كه اين حادثه بزرگ براي ما از اثر وخاصيت بيفتد تحريفات معنوي است نه تحريفات لفظي؛ يعني اثر سوء تحريفات معنوي از اثر سوء تحريفات لفظي بيشتر است.

 

 

معني "تحريف معنوي":

تحريف معنوي يعني چه؟ مثلاً در يك جمله ممكن است ما از لفظ نه كم كنيم و نه زياد،ولي آنجا كه مي خواهيم توجيه وتفسير كنيم،طوري آن را توجيه وتفسير كنيم كه درست برخلاف وبرضد معني واقعي اين جمله باشد.

اگر بخواهيم حوادث وقضايا را تحريف معنوي كنيم،چگونه تحريف مي كنيم؟ حوادث وقضاياي تاريخي، از يك طرف علل وانگيزه ها دارد، از طرف ديگر منظور و هدفها دارد. تحريف يك حادثه تاريخي به اين است كه يا علل وانگيزه هاي آن حادثه را چيزي بگوييم غير از آنچه كه بوده است وياهدف ومنظور را طوري تفسير كنيم غير از آنچه كه بوده است. باز يك مثال كوچك: شما به منزل كسي مي رويد به عنوان اينكه ازمكه آمده است. انگيزه شما اين است كه زيارت كردن حاجي مستحب است. فردي مي گويد مي داني فلان كس  چرا به خانه فلان شخص رفت؟ مي گوييم چرا؟ مي گويد او فلان منظور را دارد؛مي خواهد دختر او را براي پسرش خواستگاري كند يا مي خواهد دخترش را به بال پس فلان كس بچسباند، موضوع مكه را بهانه كرده است. اين طور منظور شما را تحريف مي كنند. اين را مي گويند تحريف معنوي.

در حادثه تاريخي عاشورا كه از يك طرف علل وانگيزه هايي دارد واز طرف ديگر هدفها و منظورهاي عالي، ما مسلمانها، ما شيعيان حسين بن علي تحريف كرديم، همان طوري كه معاويه بن ابي سفيان جمله پيغمبر را كه درباره عمار فرمود: "تقتلك الفئه الباغيه" تحريف كرد؛ يعني حسين يك انگيزه اي داشت، ما چيز ديگري برايش تراشيديم؛ حسين هدف ومنظور خاصي داشت، ما يك هدف ومنظور ديگري براي او تراشيديم. اباعبدالله نهضتي كرده است فوق العاده با عظمت و مقدس. تمام شرايط تقدس يك نهضت در نهضت اباعبدالله هست كه نظيرش در دنيا وجود ندارد.

 

شرايط تقدس يك نهضت:

اولين شرط تقدس ي نهضت اسن است كه منظور وهدف آن نهضت، شخصي وفردي نباشد، بلكه كلي، نوعي، انساني باشد. يك وقت يك كسي نهضت مي كند به خاطر شخص خودش. يك وقت كسي نهضت مي كند به خاطر اجتماع، به خاطر انسانيت، به خاطر حقيقت، به خاطر حق، به خاطر توحيد، به خاطر عدالت و مساوات، نه به خاطر خودش،ودر واقع به خاطرهمه انسانها. در آن وقتي كه او نهضت مي كند، ديگر خودش، خودش به عنوان يك فرد نيست، اوست وهمه انسانهاي ديگر. به همين جهت كساني كه در دنيا، حركاتشان، اعمالشان، نهضتهايشان به خاطر شخص خودشان نبوده است، بلكه به خاطر بشريت بوده است، به خاطر انسانيت بوده است، به خاطر حق وعدالت ومساوات بوده است، به خاطر توحيد وخداشناسي وايمان بوده است، همه افراد بشر آنها را دوست دارند. همه مي گويند:"حسين مني وانا من حسين". همين طوري كه پيغمبر فرمود:"حسين مني وانا من حسين" ما اينطور مي گوييم:"حسين منا ونحن من حسين"چرا؟ مي گوييم براي اينكه حسين در 1328 سال پيش براي ما و به خاطر ما وبه خاطر همه انسانهاي عالم قيام كرد؛ قيامش قيام مقدس وپاك بود واز منظورهاي  شخصي بيرون بود.

شرط دوم اينكه قيامي مقدس باشد اين است كه آن قيام با يك بينش ودرك قوي وبا يك بصيرت نافذ توام باشد؛ يعني چه؟ يك وقت هست مردمي، اجتماعي، خودشان در غفلتند، بي خبرند، نمي فهمند، جاهلند؛ يك آدمي پيدا مي شود بصير، چيز فهم، بادرك، درد اين مردم را از خود اين مردم صد درجه بهتر مي فهمد، دواي اين مردم را از خود اين مردم بهتر مي فهمد. در وقتي كه ديگران هيچ نمي فهمند و هيچ چيزي را درك نمي كنند، در ظاهر هم نمي بينند وبه اصطلاح آن چيزي را كه مردم ديگر در آينه نمي بينند او در خشت خام مي بيند، قيام ونهضت مي كند. پيجاه سال مي گذرد، تازه ملت بيدار ميشوند كه فلان شخص قيام كرد، حركت كرد،فلان اقدام را كرد، نهضت كرد چون منظورهاي مقدسي داشت، ولي مادر سي سال پيش و پدران ما در پنجاه سال پيش ارزش اين (كار) را درك نمي كردند.

 

دو تحريف معنوي در هدف امام حسين (ع):

حسين مي گويد من نهضت كردم براي امر به معروف، براي اينكه دين را زنده كنم،براي اينكه با مفاسد مبارزه كنم. نهضت من يك نهضت اصلاحي اسلامي است. دو تا تحريف معنوي بسيار عجيب وماهرانه در اينجا كرديم نمي دانم بگويم ماهرانه يا جاهلانه).يك جا گفتيم حسين بن علي قيام كرد كه كشته بشود براي اينكه كفاره گناهان امت باشد، كشته شد براي اينكه گناهان ما آمرزيده شود.

تحريف معنوي دومي كه از نظر تفسيروتوجيه حادثه كربلا رخ داد اين بود كه گفتند مي دانيد چرا امام حسين رفت وكشته شد؟يك دستور خصوصي فقط براي او بود وبه او گفتند تو برو خودت را به كشتن بده. معلوم است، اگر يك چيزي دستور خصوصي باشد،به ما وشما ديگر ارتباط پيدا نمي كند، يعني قابل پيروي نيست. اگر بگويند حسين چنين كرد، توچنين بكن! مي گويد حسين از يك دستور خصوصي پيروي كرد،به ما مربوط نيست،به دستورات اسلام كه دستورات كلي وعمومي است مربوط نيست! آن يك دستور خصوصي مخصوص خودش بود.

 

فسلفه دستور ائمه اطهار عليه السلام:

عرض كرديم كه ائمه اطهار حتي به روايت از پيغمبر اكرم گفتند كه اين (حادثه) بايد زنده بماند، فراموش نشود، مردم بنشينند وبگريند. چرا چنين گفتند؟هدف آنها از اين دستور چه بوده است؟ اينجا هم باز يك هدف واقعي است و يك هدف مسخ شده: يك بار آمديم گفتيم اين فقط به خاطر اين است كه تسلي خاطري براي حضرت زهرا سلام الله عليها باشد. ايشان با اينكه در بهشت هستد، با اينكه همراه فرزند بزرگوارشان هستند وخود امام حسين هم فرمود:"وهي مجموعه له في حضيره القدس" ودر روز اول فرمود:" وما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف" من آرزو دارم كشته شوم چون به پدرم، به جدم وبه مادرم ملحق مي شوم؛ با اينكه امام حسين ملحق به مادرش هست،مع ذلك حضرت زهرا در بهشت نشسته دائماً بي تابي مي كند وما مردم بي سروپا بايد بياييم يك مقدار گريه كنيم كه حضرت زهرا تسلي خاطر پيدا كند.آيا شما توهيني بالاتر از اين براي حضرت زهرا پيدا مي كنيد؟ گفتند ائمه كه دستور دادند گريه كنيد، هدف از اين دستور اين بوده كه حضرت زهرا تسلي خاطر پيدا كند.

ديگر،گفتند (علت دستور ائمه عليهم السلام) چيز ديگري است. امام حسين بي تقصير در كربلا به دست يك عده مردم تجاوز كار كشته شد، پس اين تاثر آور است،بايد متاثربود. من هم قبول دارم، امام حسين بي تقصيركشته شد.

بايد عزاي حسين بن علي زنده بماند، چون او يك مكتب به وجود آورد، مي خواستند مكتبش زنده بماند، براي اينكه در دنيا شما هرگز يك مكتب عملي كه نمونه مكتب حسين بن علي باشد پيدا نمي كنيد.

آنچه كه در حسين بن علي در اين حادثه عاشورا ودر آن ابتلاء ومصيبت پيدا شد واز توحيد، از جلوه ايمان، از جلوه خداشناسي، از ايمان كامل به جهان ديگر، ازرضا، از تسليم، ازصبر، از استقامت، از مردانگي، از طمأنينه نفس، از ثبات، از عزت نفس، از كرامت نفس، از آزادي خواهي و آزادي طلبي، از اينكه در فكر انسانها باشد، از اينكه در خدمت انسانها باشد، اگر شما نمونه اي در دنيا پيدا كرديد، آنوقت بگوييد چرا ما نام حسين بن علي را زنده كنيم.

 

قدرت روحي اباعبدالله(ع):

مخصوصاً خود اباعبدالله كه به ميدان آمد ودر چه وقتي آمد؟ فكر كنيد، عصرروز عاشورا است، چون تا ظهر شد هنوز عده اي از اصحاب بودند كه نماز هم خواندند. از صبح با عصر تلاش كرده است، چه تلاشهايي! بدن هريك از اصحابش را غالباً خودش آورده ودر خيمه شهدا گذاشته است. بدن يارانش را خودش آورده است، به بالين يارانش خودش آمده است، اهل بيتش را خودش تسلي داده است. اينقدر تلاش كرده كه خدا ميداند! گذشته از آن داغهايي كه ديده است. آخرين كسي كه به ميدان مي آيد خودش است. خيال كردند كه ديگر دريك چنين شرايطي مي توانند با حسين مبارزه كنند. هركسي كه جلو آمد لحظه اي مهلتش نداد كه فرياد عمرسعد بلندشد، گفت خدا مرگتان بدهد، مادرهايتان به عزاهايتان بنشينند،به مبارزه چه رفته ايد؟! " هذا ابن قتال العرب"[9].اين،پسر كشنده عرب است، پسرعلي بن ابي طالب است "والله لنفس ابيه بين جنبيه"[10] به خدا روح پدرش علي در كالبد اين است، به اين نرويد.

نه تنها درمقابل شمشير اباعبدالله شكست خوردند، درمقابل منطقش هم شكست خوردند. اباعبدالله در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه انشاء كرد. واقعاً خود آن خطابه ها عجيب است. كساني كه اهل سخن هستند مي دانند ممكن نيست در حال عادي انسان بتواند سخني بگويد كه تاحد اعلي اوج بگيرد.

بايد روح بشربه اهتزاز بيايد. مخصوصاً اگر سخن از نوع مرثيه باشد بايد دل آدم خيلي سوخته باشد تا يك مرثيه خوب بگويد. اگر بخواهد غزل بگويد بايد سخت دچار احساسات عشقي باشد تا غزل خوبي بگويد. اگر بخواهد حماسه بگويد، بايد سخت احساسات حماسي داشته باشد تايك سخن حماسه بگويد.

پس اين است فلسفه اين كه گفته اند عزاي حسين بن علي را زنده نگه داريد. ببينيد چه مصيبتي براي حسين بن علي پيش نيامد، چه سختي پيش نيامد، چه بلا وگرفتاري پيش نيامد؟ ببينيد درمقابل همه اينها آيا حسين بن علي سرفراز بيرون آمد يانه؟ پس شما هم يك ذره شيعه او باشيد،يك ذره پيرو او باشيد. توحيد را ببينيد! ايمان به معاد و آخرت را ببينيد!

 

 

 

وظيفه ما در برابر تحريفها:

تحريفاتي در اين حادثه بسيار بزرگ تاريخي تدريجاً در طول زمان پيدا شده است وبدون شك در اينجا وظيفه اي هست كه بايد با اين تحريفها مبارزه كرد. بلكه به تعبيربهتر،اگر بخواهيم از خودمان ستايش كنيم وتعبير احترام آميزي درباره خودمان به كار ببريم،بايد بگوييم كه ما اين نسل در اين زمنينه رسالتي داريم براي مبارزه با اين تحريفات.

 

هم خواص مسئولند وهم عوام؛

ولي حقيقت اين است كه در اين تقصير هم خواص مسئوول هستند وهم عوام، هردو. راجع به مسئوول بودن ومقصربودن خواص وعلما شايد چندان احتياجي به توضيح نباشد،بعد ضمن بيان وظيفه علما خواهم گفت، ولي اي را بدانيد كه عامه مردم وتوده مردم هم در اين مسائل شريك اند، به همان اندازه وشايد احياناً بيشتر.

بلكه در اين طور مسائل، اين توده مردم هستند كه حقايق كشي مي كنند وخرافات را اشاعه مي دهند.

حديث معروفي است وعلما براي آن اعتبار قائل شده اند. شخصي از امام صادق عليه السلام درباره آيه شريفه:" ومنهم اميون الا يعلمون الكتاب الا اماّني"[11] كه خدا از عوام يهود در آنجا انتقاد مي كند(با اينكه خدا اين عوام را بي سواد، امّي ودرس ناخوانده معرفي مي كند، در عين حال از همين عوام در قرآن انتقاد مي كند واينها را مسئوول مي شناسد) سئوال مي كند علماي يهود مسئوول بودند درست، عوام ديگر چه مسئووليتي دارند؟ اينها ديگر عوام بودنشان عذرشان است.

پس يك سلسله مسائل است كه احتياج به درس خواندن ندارد، هرگونه درسي به قول معروف خط سياه وسفيد خواندن نمي خوهد،عربي دانستن نمي خواهند، فارسي دانستن هم نمي خواهند، صرف ونحو نمي خواهند،فقه واصول نمي خواهند، منطق وفلسفه نمي خواهند، فطرت سليم مي خواهد وفطرت سليم را هم همه دارند، فطرتشان درك مي كند. در آن گونه مسائل شما چه مي گوييد؟پيغمبر اكرم جمله اي دارد كه از پخته ترين جمله هاست، چون از فطري ترين جمله هاست.فرمود:"انما الاعمال بالنيات وانما لكل امري مانوي"[12]عمل بستگي به قصد ونيت دارد. اگر شما كاري را انجام دهيد، چه خوب وچه بد، اما قصد نداشته ايد و بدون قصد آن كار از شما صادر شده است، اگر بد است مسئوول نيستيد، اگر خوب است پاداش نداريد. اين يك مطلب خيلي واضحي است وهر كسي مي فهمد. حال اگر كسي آمد ومثلاً خوابي را نقل كرد، داستاني را نقل كرد،گفت فلان كس در يك جريان اضطراري، دريك عالم بي خبري، دريك كاري كه كوچكترين قصدي نداشته است بلكه قصد خلاف داشته است، درعين حال همين كار بدون قصد، او را به اعلي عّليّين بالا برد، تمام گناهانش را محو كرد، آيا ما بايد قبول كنيم؟ بايد كتاب خوانده باشيم،عربي دانسته باشيم،سياه وسفيد خوانده باشيم كه (بدانيم) گناهان انسان را فقط يك توبه ويك بازگشت به حق پاك مي كند،" انّ الحسنات يذهبن السّيئات"[13]كار نيك است كه اثر كار بد را مي برد، اما كار بدون اختيار نه؟

خطر تحريف؛

مطلب دومي كه قبل از بيان اين رسالت ووظيفه مي خواهم عرض بكنم، خطراتي است كه در اين تحريفات وجود دارد. مي خواهم يك شرح مختصري راجع به خطر تحريف بحث كرده باشم. بسيار خوب، تحريف در دنيا واقع مي شود. انواع تحريفها ما در واقعه تاريخي عاشورا به دست آورديم. عوامل تحريف را هم شناختيم.حالا كسي بگويد تحريف بشود، مگر چه عيبي دارد،چه ضروري دارد، چه خطري دارد؟ خطرتحريف فوق العاده زياد است. تحريف ضربت غيرمستقيم است كه از ضربت مستقيم كاري تر است. اگر كتابي تحريف بشود، چه تحريف لفظي وچه تحريف معنوي، اگر كتاب هدايت باشد تبديل به كتاب ضلالت مي شود، اگر كتاب سعادت باشد تبديل به كتاب شقاوت مي شود. اگر كتابي باشد كه انسان را رو به بالامي برد، در اثر تحريف روبه پايين مي آورد. اساساً بكلي آن حقيقت را عوض مي كند؛ نه تنها بدون خاصيت مي كند، بلكه اثرمعكوس

مي بخشد.

هرچيزي آفتي متناسب باخودش دارد. اين كه هرچيزي آفتي داردتعبير من نيست ،تعبير پيغمبر اكرم است. مي فرمايد:"آفته الدين ثلاثه :فقيه فاجر،امام جائر،مجتهد جاهل"[14]، سه چيز آفت دين است: اول دانشمند بدعمل، فاسق وفاجر. دوم زعيم و پيشواي ستمكار. سوم مقدس نادان. اينهارا پيغمبر اكرم به عنوان آفتهاي دين

مي شمارد.

شما ببينيد علي عليه السلام، شخصيتي به اين عظمت، در نظر بعضي از ما مردم يك شخصيت تحريف شده عجيبي است. بعضي از مردم علي را فقط وفقط به پهلواني مي شناسند وبس. وگاهي من مي دانم به وسيله چه اشخاصي- حتماً  به وسيله اشخاص بسيارمغرضي-يك عكسهايي از علي عليه السلام منتشر مي شود، يك شمشيري كه مثل زبان ماردو تا زبانه دارد، بازوهايي،قيافه اي كه انسان نمي فهمد آخر اينها از كجا (گرفته شده است؟) اولاً عكس ومجسمه علي عليه السلام وپيغمبر صلي الله عليه وآله قطعاً در دنيا نبوده است. مي آيند

مي گويند در فلان موزه اي كه در پاريس است پيداشد. اولاً چون اسلام جلو اينها را گرفته بود براي اينكه مبارزه با انسان پرستي كرده باشد، خود مسلمانها چنين كاري نكردند. اين دنياي اروپايي كه شما امروز مي بينيد اين طور در تمدن ترقي كرده اند، آن زمانها از وحشي ترين ملتهاي دنيا بودند. عكس علي كجا بود كه كسي بردارد، نقاشي علي كجا بود كه كسي بردارد؟ يك قيافه هاي عجيب، كه انسان هيچ باور نمي كند اين همان علي عابداست، اين همان علي است كه شبها از خوف خدا مي گريسته است؛ چون سيماي يك عابد، سيماي يك مجتهد، سيماي يك كسي كه شبها استغفار مي كرده است، سيماي يك حكيم، سيماي يك قاضي، سيماي يك اديب يك جور ديگر است. هريك از بزرگان دين را كه ما در نظر بگيريم سيما وچهره اي كه براي آنها ترسيم مي كنند غير از آن چيزي است كه بوده است.

 

 

 

تحريف مخصوص ما ايرانيها؛

يك چيزي كه مخصوص ما ايرانيهاست من عرض مي كنم (وآن اين است كه مي گوييم) "امام زين العابدين بيمار".شما در غيرزبان فارسي درجاي ديگر اين كلمه "بيمار" را دنبال اسم امام زين العابدين نمي بينيد. مثلاً در زبان عربي. ايشان القاب زيادي دارند. "السجاد" يكي از القابشان است، "ذوالثّفنات" يكي از القابشان است. شما ببينيد يك كتاب در دنيا پيدا مي كنيد كه يك لقبي به زبان عربي به امام داده باشند كه مفهوم بيمار را برساند؟

خطر تحريف چقدر زياد است، واقعاً خنثي مي كند. واقعاً تحريف ضربت غيرمستقيماست، خنجر از پشت زدن است.قبلاً هم اشاره كردم نسل يهوديها قهرمان تحريف در جهان اند. هيچ كس به اندازه اينها در تاريخ جهان تحريف نكرده است وبه همين دليل هيچ كس به اندازه اينها به بشريت ضربه نزده است،حقايق را قلب نكرده وبدعتها ايجاد نكرده است. اينها بودندكه در هر دين ومذهبي افكار مزخرف خودشان را به نام اولياء همان دين ومذهب پخش مي كردند. اين هم يك مطلب كه من به طور اجمال اشاره كردم.

اما وظيفه ورسالت. بدانيد كه وظيفه سنگيني داريم مخصوصاً دراين عصر، ديگر با حادثه تحريف شده نمي شود به مردم خدمت كرد. در گذشته هم نم شد. در گذشته اگر فايده اي نداشت، ضررش كم بود، ولي حالا ضررش خيلي زياد است. ما و شما بايد توجه داشته باشيم كه بزرگترين وظيفه اي كه ما داريم اين است كه ببينيم چه تحريفهايي در تاريخ ما شده است؟ چه تحريفهايي درنقاشي شخصيتهاي بزرگان ماشده است؟ چه تحريفهايي در قرآن ما شده است؟ اما تحريف قرآن تحريف لفظي نيست، يعني در قرآن يك كلمه نه كم شده ونه زياد(قبلاً عرض كرده ام تحريف معنوي به اندازه تحريف لفظي خطرناك است)،بلكه تحريف معنوي است، يعني تفسير وتوجيه غلط. در قرآن كوچكترين تحريف لفظي صورت نگرفته است، نه يك "واو" كم شده است ونه يك "واو" زياد. اما چقدر ما هميشه تحريف معنوي مي كنيم، يعني آيات قرآن را غلط تفسيروتوجيه مي كنيم! همين هم نبايد باشد. تاريخهاي ما، آن تاريخهايي كه براي ما درس آموزنده است، سند اخلاقي ماست، سند تربيت اجتماعي ماست، مثل حادثه تاريخي عاشورا، ببينيم چه تحريفاتي در اينها شده است؟ بايد با اين تحريفات مبارزه كنيم.

 

دو نقطه ضعف مردم در مجالس عزاداري؛

يكي از نقاط ضعف اين است كه معمولاً، هم صاحبان مجالس يعني موسسين مجالس-چه آنهايي كه در مساجد تاسيس يك مجلس مي كنند وچه آنهايي كه در منازلشان، بالخصوص كساني كه درمنازلشان-وهم مستعمين(خواهان زيادي جمعيت هستند) واين در حدودي كه من تجربه دارم استثنا ندارد. گرچه من يكي دوسال است كه ديگر منبرنمي روم وبحثهايم منحصر است به همين جلسات محدودي كه اينجا بحث مي كنم يا در انجمن اسلامي مهندسين سالي دوسه جلسه بحث مي كنم، ولي در چند سالي كه گاهي مي رفتم، اين را احساس مي كردم و مي توانم بگويم براي اين امر استثنا نديدم كه هم موسسين وهم حتي مستمعين آن چيزي را كه مي خواهند ازدحام جمعيت است. اگر جمعيت ازدحام بكند راضي است، اگر جمعيت ازدحام نكند راضي نيست. اين، نقطه ضعف است. اين جلسات كه براي اين نيست كه جمعيت ازدحام بكند يانه؟ مگر ما مي خواهيم سان ببينيم؟ مگر ما مي خواهيم رژه برويم؟ هدف چيز ديگري است. هدف آشنا شدن با حقايق و مبارزه كردن با تحريفات است. اين مي شود يك نقطه ضعف.

نقطه ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزاداري- كه خوشبختانه بايد بگوييم كمتر شده است-اين مساله شور و واويلا بپا شدن است. بايد منبري حتماً در آخر ذكر مصيبت كند ودر اين ذكر مصيبت هم نه تنها مردم اشك بريزند، اشك بريزند قبول نيست، بايد مجلس از جا كنده بشود، بايد شور و واويلا بپا بشود. من نمي گويم مجلس از جا كنده نشود، من مي گويم اين نبايد هدف باشد. من مي گويم اگر كسي در آن مسير صحيح با بيان حقايق و واقعيات بدون آنكه يك روضه دروغي بخواند، بدون اينكه جعلي بكند، بدون اينكه تحريفي بكند، بدون اينكه براي امام حسين اصحابي بسازد كه در تاريخ نبوده وخود امام حسين آنها را نمي شناسد چون وجود نداشته اند، بدون آنكه براي امام حسين فرزنداني ذكر كند كه چنين فرزنداني در دنيا وجود نداشته اند.

 

جرح راوي؛

مي دانيد كه غيب حرام است، چه غيبت زنده باشد وچه غيبت مرده. ولي غيبت يك مواردي دارد كه استثنا شده است (مواد استثنائي). يكي از موارد استثناي غيبت كه همه علماي بزرگ مرتكب اين غيبت شده اند واين غيبت را لازم مي دانند بلكه احياناً واجب مي دانند وغيبت واجب است آن چيزي است كه "جرح راوي" مي نامند. يك كسي حديث روايت مي كند، از پيغمبر حديث روايت مي كند، از امام حديث روايت مي كند، آيا شما فوراً بايد قبول كنيد؟ نه، بايد تحقيق كنيد كه اين چگونه آدمي است؟ راستگوست يا دروغگو؟ اگر در زندگي او يك نقطه ضعفي-عيبي،نقصي، دروغي،فسقي-را كشف كرديد، اينجا برشما نه تنها جايز است،بلكه لازم است در متن كتابها اين آدم را رسوا كنيد، بگوييد فلان كس، مثلاً اسحق بن احمري نهاوندي، كه فلان روايت را مثلاً روايت شهربانو را ولو دركافي نقل كرده است،يك آدم جعال ووضّاع ودروغگويي بوده است. اورا در مقابل تاريخ بايد رسوا كنيد. اين كار اسمش "جرح" است. با اينكه غيبت وبدگويي است وغيبت وبدگويي نه از مرده جايز است ونه از زنده، ولي در اينجا كه پاي تحريف وقلب حقايق است بايد شما دروغگو را رسوا كنيد.

 

 

 

منبع:

- حماسه حسيني، مطهري، مرتضي. انتشارات صدرا. جلد اول


 

عنوان تحقيق:

 

تحريفات در واقعه تاريخي كربلا

 

استاد محترم

سرکار خانم صديقه رضايي

 

تهيه کننده:

مريم يوسف زاده

 

 

 

 

 

 

زمستان 83


 

فهرست مطالب:

عنوان                                                                                                        صفحه

مقدمه.............................................................................................................................................. 1

معني تحريف و انواع آن............................................................................................................ 2

انواع تحريف.................................................................................................................................. 2

تحريف از نظر موضوع................................................................................................................ 3

دو مسئوليت بزرگ مردم........................................................................................................... 5

نمونه هايي از تحريفات در شكل اين حادثه......................................................................... 8

غناي حادثه كربلا از نظر نقلهاي معتبر................................................................................. 10

عوامل تحريف............................................................................................................................... 12

استفاده از وسيله ناقدس براي هدف مقدس........................................................................ 16

تحريف معنوي حادثه كربلا...................................................................................................... 17

معني تحريف معنوي.................................................................................................................. 18

شرايط تقديس يك نهضت........................................................................................................ 19

دو تحريف معنوي در هدف امام حسين(ع)......................................................................... 20

فلسفه دستور ائمه اطهار عليه السلام.................................................................................... 21

قدرت روحي اباعبدالله(ع):........................................................................................................ 22

وظيفه ما در برابر تحريفها.......................................................................................................... 24

هم خواص مسئولند و هم عوامل............................................................................................ 24

خطر تحريف:................................................................................................................................. 26

تحريف مخصوص ما ايرانيها....................................................................................................... 28

دو نقطه ضعف مردم در مجالس عزاداري............................................................................. 29

جرح راوي...................................................................................................................................... 30


 



1.قصص/21.

2.قصص/22.

3.حتي دو نفر از اصحاب آمدند خودشان را براي امام سپر قرار دادند كه اما بتوانند اين دوركعت نماز خوف را بخوانند.(نماز خوف يعني همين نماز فريضه را به صورت قصر مي خوانند.) قطعاً امام با عجله هم مي خوانده اند. تا امام اين دو ركعت نماز را خواندند، اين دو نفر در اثر تيرهاي پياپي كه مي آمد، از پا در آمدند. مجالي براي نماز خواندن به اينها نمي دادند.

 

1.بحار الانوار،ج 44/ص381.

2.همان،ج 45/ص 50.

3.همان،ج 44/ص 381.

4.همان،ج 44/ص 366.

1.اللهوف،ص 41.

1.بحارالانوار،ج 45/ص50.

1.همان،ج 44/ص390،با اندكي اختلاف.

2.بقره /78.

1.بحارالانوار،ج 70/ص225.

2.هود/114.

1.جامع الصغير،ج1/ص4.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 21 بهمن 1393 ساعت: 16:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس