اوزان تازه و نادر در دیوان خواجو، دكتر سیروس شمیسا
در كتاب «سیر غزل در شعر فارسی»(1) دربارهی خواجو نوشته بودم: «برخی از اوزان غزلیات او نادر و یا تازه است» اما تاكنون مجالی دست نداده بود كه آن اوزان را مطرح سازم. این اوزان تازه عمدتاً در بخش صنایعالكمال است.
به هر حال، از تنوع این اوزان تازه و نادر نیك پیداست كه خواجو عروضی بوده است. ظاهراً یكی از مدعیان عروض، كه گویا از اصحاب عمائم بوده است، به خواجو نكته گرفته بود كه برخی از اوزان شعری او مرسوم و متعارف نیست. خواجو در قطعهای كه خطاب به او سروده است، به درستی میگوید كه اوزان و آهنگهای شعری از حد شمار بیرون است:
تا چند كنی عرض عروض ای ز جهالت/ ناكرده جوی حاصل و مغرور به تحصیل
بس زن كه بود نادره گوی و سخن آرای/ نی همچو شما غرّه به درّاعه و مندیل
از وزن چه پرسید كه بیرون ز شمارست/ مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیل (ص164)
و حق با خواجو است. علیالعجاله، حدود سیصد و اندی آهنگ در شعر فارسی شمارش شده است كه در ادبیات جهان بیسابقه است و هر آینه هر شاعری میتواند به تعداد این آهنگها بیفزاید.
علاوه بر این، در دیوان خواجو اشارات عروضی دیگری هم هست، از جمله در رباعیات میگوید:
ای خواجه ترا به نظم اگر دسترس است/ یا بحث عروض و وزن شعرت هوس است
ز اوزان مفاعیل ترا فاعل بس/ در خانه اگر كس است یك حرف بس است (ص521)
***
ای آن كه عقاب چرخ پیشت مگس است/ گلزار جهان به جنب جاه تو خس است
زان پیش تو شعر من ندارد وزنی/ كز نظم ترا فاعل و مفعول بس است (ص522)
و اینك اوزان تازه او به ترتیبی كه در صنایعالكمال آمده است:
غزل شماره21، ص186: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفا
-u /---u /---u /---u
در بحر هزج، مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعی (=فعولن) مرسوم است و خواجو با كاستن یك هجای بلند دیگر، وزن تازهای ساخته است. اگر بخواهیم بر این وزن اسمی بگذاریم، هزج مثمن مجبوب (فعَل) خواهد بود:
مغنی وقت آن آمد كه بنوازی رباب/ صبوح است ای بت ساقی بده شراب
اگر مردم بشوییدم به آب چشم جام/ وگر دورم بخوانیدم به آواز رباب
دل از چشمم به فریادست و چشم از دست دل/ كه هم پرّ عقاب است آفت جان عقاب
دلم چون مار میپیچد ز مهرم سر مپیچ/ رخت چون ماه میتابد ز خواجو رخ متاب
تمام مصاریع این غزل نه بیتی درست است، جز مصراع دوم كه دو هجای بلند كم دارد و مثلاً باید به این شكل باشد: صبوح است ای بت ساقی بده [«ما را» یا «از آن»] شراب؛ احتمالاً اشتباه از خود خواجوست.
غزل شماره22، ص187: مفعول فاعلن مفعول فاعلن (یا مستفعلن فعل دوبار)
-u-/ u-- // -u-/ u-
در اوزان دوری، مفعول فاعلاتن دوبار مرسوم است و خواجو با حذف یك هجای بلند از آخر، این وزن تازه را ساخته است:
ای كرده ماه را از تیره شب نقاب/ در شب فكنده چین بر مه فكنده تاب
با سرو قامتت شمشاد گو مروی(3)/ با ماه طلعتت خورشید گو متاب
خادم بسوز عود مطرب بساز چنگ/ بلبل بزن نوا ساقی بده شراب
چون وزن دوری است، شاعر مختار است در آخر لخت اول مصاریع، یعنی در وسط مصراعها، یك یا دو صامت اضافه بر وزن بیاورد؛ چنانكه در این شعر دال «عود» از تقطیع ساقط شده است. در ضمن، كلمهی «ماه» در مصراع اول، در دیوان به صورت «مه» ضبط شده است كه مخلّ وزن است.
قبل از خواجو، شعری به این وزن گفته نشده است، اما بعد از خواجو، قاآنی به این وزن گفته است:
اندر جهان دو چیز از دل برد محن/ یا سادهی جوان یا بادهی كهن
غزل شماره170، ص256: فعلاتن فعلاتن فعلاتن
--uu/ --uu/ --uu
شكر تنگ تو تنگ شكر آمد/ حقهی لعل تو درج گهر آمد(4)
خواجو آن نیست كه از درد بنالد/ گرچه پیكان غمش بر جگر آمد
غزل شماره221، ص280: مفتعلاتن مفتعلن مفتعلاتن مفتعلن
-uu-/ --uu-// -uu-/ --uu-
این وزن تازه نیز دوری است و به همین لحاظ در وسط مصاریع، صامتهای اضافه بر وزن آمده است:
ای شب زلفت غالیه سا، وی مه رویت غالیه پوش
نرگس مستت باده پرست، لعل خموشت باده فروش
لعل لب است آن یا می ناب، باده لعل از لعل مذاب
شكر تنگ یا تنگ شكر، آب حیات از چشمهی نوش
پیر مغان در میكده دوش، گفت چو خواجو رفت ز هوش
گو می نوشین بیش منوش، تا نبرندش دوش به دوش
غزل شماره252، ص295: مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع، یا مفتعلن مفتعلاتن مفتعلن مفتع (=فعلن)
-/ --uu-/ --uu/ --uu-
ای دل من بسته در آن زنجیر سمن سادل/ كرده مرا در غم عشقت بیسر و بیپا دل
برده ازین قالب خاكی رخت به صحرا جان/ رانده ازین دیدهی پرخون سیل به دریا دل
چند زنی طعنه كه خواجو در غم عشق افتاد/ چون دلم افكند درین آتش چه كنم با دل
غزل شماره279، ص309: فعلات فاعلاتن فعلات فعلن
--/ u-uu// --u-/ u-uu
از آخر وزن دوری مرسوم و متعارف فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن، رمل مثمن مشكول، دو هجا كم كرده است و وزن از تقارن خارج شده است. اما در آخر پارهی اول مكث را، كه از مختصات وزن دوری است، رعایت كرده است:
نكنم حدیث شكر، چو لبت گزیدم/ چه كنم نبات مصری، چو شكر مزیدم
به تو كی توان رسیدن، چو ز خویش رفتم/ ز تو چون توان بریدن، چو ز خود بریدم
نكشیده زلف عنبر، شكنش چو خواجو(5)/ نتوان به شرح گفتن، كه چها كشیدم
با توجه به اینكه در قدیم تقطیع هجایی مرسوم نبوده است، چنین ابتكاری، یعنی كم كردن هجا از پارهی دوم وزن دوری، كه امروزه خیلی آسان به نظر میرسد، بسیار حائز اهمیت است، زیرا فقط شاعرانی كه گوش عروضی دقیقی داشتند از عهدهی اینگونه نوآوریها برمیآمدند. خاقانی از اصل این وزن، یك هجا كم كرده و گفته است:
ز دلت چه داد خواهم كه نه داور منی/ ز غمت چه شاد باشم كه نه غمخور منی (دیوان- ص677)
كه به فعلات فاعلاتن فعلاتُ فاعلن تقطیع میشود.
غزل شماره286، ص313: فعلاتن مفاعلاتن فعلاتن مفاعلاتن
--u-u/ --uu// --u-u/ --uu
یعنی به آخر هر لخت وزن مرسوم و متعارف فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن (غریب یا جدید مثمن مخبون) یك هجای بلند افزوده است:
ای رخت شمع بتپرستان، شمع بیرون(6) بر از شبستان
بر لب جوی و طرف بستان، داد مستان ز باده بستان
وی به رخ رشك ماه و پروین، به شكرخنده جان شیرین
روی خوب تو یا مه است این، چین زلف تو یا شب است آن
شكرت شور دلنوازان، مارت آشوب مهره بازان
سنبلت دام سرفرازان، دهنت كام تنگ دستان
تا كی از خویشتن پرستی، بگذر از بند خویش و رستی
همچو خواجو سزد به مستی، گر شوی خاك راه مستان
شاعر مختار است كه در ركن اول شعر به جای فعلاتن، فاعلاتن بیاورد، چنانكه در این شعر دیده میشود (اما برعكس آن صحیح نیست).
غزل شماره330، ص334: مفاعیلتن فعلاتن مفاعیلتن فعلاتن(7)
--uu/ -u--u/ --uu/ -u--u
تو آن ماه زهره جبینی و آن سرو لاله عذاری
كه بر لاله غالیه سائی و از طرّه غالیه باری
گهی میكشی به فریبم گهی میكشی به عتابم
چه كردم كه با من مسكین طریق وفا نسپاری
جدایی ز من چه گزینی چو دانی كه صبر ندارم
وفا از تو چشم چه دارم چو دانم كه مهر نداری
چو خواجو چه زهد فروشی چو از جام می نشكیبی
ز خوبان كناره گیری چو در آرزوی كناری
غزل شماره331، ص334: مفاعیلن فاعلن مفاعیلن فا (=فع)
-/ ---u/ -u-/ ---u
یعنی از آخر وزن دوری مفاعیلن فاعلن مفاعیلن فاعلن (كه خود این وزن هم تازه است) یك هجای بلند كم كرده است، اما در اینجا هم مكث وزن دوری را رعایت كرده است. این شیوهی ایجاد اوزان تازه (یعنی افزودن به یا كاستن هجا یا هجاهایی از وزن دوری) بسیار جالب است و میتواند مورد توجه شاعران معاصر قرار گیرد.
به خوبی چون (8) یار من نباشد یاری/ نگاری مهوشی بتی عیاری
چو رویش كو لالهای چو قدش سروی/ چو خالش كو مهرهای چو زلفش ماری
شب زلفش بر قمر نهد زنجیری/ خط سبزش گرد گل كشد پرگاری
شكار افكن آهویش خدنگ اندازی/ سمن سا هندویش پریشان كاری
چو خواجو خواهم كه جان برو افشانم(9)/ ولیكن جان را كجا بود مقداری
در این غزل 9بیتی دو مصراع اشكال دارد:
اول: «نگاری مهوشی بتی عیاری» كه یك هجا كم دارد و باید به جای نگاری، نگارینی باشد.
دوم: «سمن سا هندویش پریشان كاری» كه یك هجا كم دارد و به احتمال قوی خطا از خود شاعر است. اگر واژهای مثلاً «دو» به بیت بیفزاییم، وزن صحیح خواهد شد: سمن سا دو هندویش پریشان كاری.
اما با توجه به موازنهی شكارافكن آهو در مصرا، به نظر میرسد كه شاعر «دو هندویش» نگفته باشد.
مسمط ص356: مستفعلن مستفعلن مس (=فع)
-/ -u--/ -u-
ای رویت از فردوس بابی وز سنبلت بر گل نقابی
هر حلقهای زان پیچ و تابی
در حلق جان من طنابی
خواجو نه وقت بوستان است بستان حضور دوستان است
ای دوستان امشب نه آن است
كآید مرا در دیده خوابی
غزل10، ص376: مستفعلتن فعل مستفعلتن فعل (یا مفعول مفاعلن دوبار)
-u/ -uu--// -u/ -uu--
من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب
برخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب
بر مشك مزن گره بر آب مكش زره
یا ترك خطا بده یا روی ز ما متاب
ای فتنهی صبح خیز، آمد گه صبح خیز
در جام عقیق ریز، آن بادهی لعل ناب
خواجو می ناب خواه چون تشنهای آب خواه
از دیده شراب خواه وز گوشهی دل كباب
چون وزن دوری است، حروفی را در وسط مصاریع زاید بر وزن آورده است.
غزل شماره213، ص476: فاعلن فعَل فاعلن فعَل (یا فاعلاتتن دوبار یا فاعلات فع دوبار)
-u/ -u-// -u/ -u-
سنبل سیه بر سمن مزن/ لشكر حبش بر ختن مزن
ابر مشك سا بر قمر مسا/ تاب طره بر نسترن مزن
تا دل شب تیره نشكند/ زلف را شكن بر شكن مزن
دود سینه خواجو ز سوز دل/ همچو شمع در انجمن مزن
وزن دوری است و در بیت آخر مكث در وسط كلمهی «خواجو» است.
قاآنی در مثن همین وزن گوید:
یاركی مراست رند و بذله گو شوخ و دلربا خوب و خوشسرشت
طرهاش عبیر پیكرش حریر عارضش بهار طلعتش بهشت
فروغی بسطامی و هادی حائری هم به مثمن این وزن شعر دارند. استاد فرزاد مینویسد: «این وزن را باید از ابتكارات عروضی قاآنی دانست، زیرا شعری به این وزن قبل از این غزل قاآنی سراغ ندارم.»(10)
جز این اوزان تازه، خواجو اوزان نادری هم دارد:
غزل شماره138، ص241: مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع
-/ -uu-/ -uu-/ -uu-
یعنی از آخر بحر رجز مثمن مطوی (چهار بار مفتعلن) سه هجا كاسته است:
خسرو انجم به گه بام برآمد/ یا مه خلخ به لب بام برآمد
صبح جمالش بدمید از شب گیسو/ یا شه روم از طرف شام برآمد
كام من این بود كه جان بر تو فشانم/ عاقبت از لعل توام كام برآمد
شادروان فرزاد این وزن را به صورت «تن فعلاتن فعلاتن فعلاتن» تقطیع كرده و برای آن بیتی از مولوی را مثال زده است:
دی سحری بر گذری گفت مرا یار/ شیفته و بیخبری چند از این كار؟
سپس در توضیح آن مینویسد:
«مولوی یك غزل دیگر به این وزن دارد كه دو بیت از آن ذیلاً نقل میشود:
عشق تو آورد قدح پر ز بلاها/ گفتم من می نخورم پیش تو شاها
شاد دمی كان شه من آید خندان/ باز گشاید به كرم بند قباها
هیچ شعر دیگری به این وزن در زبان فارسی (چه قبل و چه بعد از مولوی) ندیدهام و این وزن را از ابتكارات عروضی مولوی میدانم.»(11)
خواجو چند غزل دیگر هم به این وزن دارد:
ای رخ تو قبلهی خورشید پرستان/ پرتو روی چو مهت شمع شبستان
گرمیم از پای در آرد نبود عیب/ در سر سرخاب رود رستم دستان
خواجو اگر جان بدهد در غم عشقت/ داد وی از زلف كژ سر زده بستان
(غزل300، ص319)
غزل270، ص304: مفاعلاتن مفاعلاتن (یا مفاعلن فع دوبار)
--u-u/ --u-u
چو چشم مست تو می پرستم/ چو درج لعل تو نیست هستم
ز دست رفتم مرو به دستان/ ز پا فتادم بگیر دستم
مگو كه خواجو چه عهد بستی/ بگو كه عهد تو كی شكستم
استاد فرزاد برای این وزن این بیت رودكی را مثال میزنند:
گل بهاری، بت تتاری/ نبید داری، چرا نیاری
و مینویسد: «این یگانه شعری است كه در زبان فارسی به این وزن دیدهام. وزن را باید از ابتكارات عروضی رودكی دانست.»(12)
غزل287، ص313: مفتعلاتن مفاعلاتن
--u-u/ --uu-
ای می لعل تو كام رندان/ جعد تو زنجیر پای بندان
كفر تو ایمان پاك دینان/ درد تو درمان دردمندان
بر دل خواجو چرا پسندی/ این همه بیداد ناپسندان
برای این وزن در «المعجم» بیت زیر آمده است:
روی مگردان ز من حبیبی/ ز آن كه تو درد مرا طبیبی
استاد فرزاد مینویسد: «فقط یك شعر دیگر [علاوه بر بیت المعجم] به این وزن در زبان فارسی دیدهام و آن از استاد الهی [قمشهای] با مطلع ذیل است: ناله چو مرغ سحر زن ای دل.»(13)
غزل295، ص317: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
--u-/ --u-/ --u-
آن لب شیرین همچون جان شیرین/ وان شكنج زلف همچون نافهی چین
جان شیرین است یا مرجان شیرین/ نافهی مشك است یا زلفین مشكین
استاد فرزاد برای این وزن این بیت انوری را مثال میزنند:
ای زمان شهریاری روزگارت/ تا قیامت شهریاری باد كارت
و مینویسد: «این قدیمترین شعر به این وزن است كه در فارسی به نام شاعری دیدهام، پس شاید از ابتكارات عروضی انوری باشد.»(14)
در «المعجم» هم نمونهای برای آن ذكر شده است. قاآنی و خود مرحوم فرزاد هم به این وزن شعر دارند. برخی از مصاریع شعر «خانهام ابری است» نیما هم به همین وزن است:
یكسره روی زمین ابری است با آن
غزل شماره296، ص317: مفتعلاتن مفتعلاتن
--uu-/ --uu-
نرگس مستت فتنهی مستان/ تشنهی لعلت باده پرستان
در چمن افتد غلغل بلبل/ چون تو در آیی سوی گلستان
خواجوی مسكین بر لب شیرین/ فتنه چو طوطی بر شكرستان
استاد فرزاد در باب این وزن، این بیت مولوی را مثال میزند:
جان من است او هی مزنیدش/ آن من است او هی مبریدش
و مینویسد: «مولوی یازده غزل به این وزن دارد. از هیچ شاعر دیگری شعر به این وزن ندیدهام.»(15)
غزل شماره144، ص442: فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن
-u-/ -u-/ -u-/ -u-
ای تتق بسته از تیره شب بر قمر/ طوطی خطت افكنده پر بر شكر
خورده تاب از خم دلستانت كمند/ گشته آب از لب درفشانت گهر
تا تو شام و سحر داری از موی و روی/ شام هجران خواجو ندارد سحر
در «المعجم» برای آن، بیت زیر را مثال زده است:
خیز و این دفترت نزد سرهنگ بر/ تا خوری از هنرهات و فرهنگ بر
وزن متدارك قبل از نیما مورد توجه نبود. «افسانه» نیما به همین وزن است، منتهی به جای فاعلن آخر، فع گفته است: ای فسانه فسانه فسانه!
(16)غزل شماره 139، ص695: فعلاتن مفاعلن فعلاتن
--uu/ -u-u/ --uu
ترك من ترك من گرفت و خطا كرد/ جامهی صبر من برفت و قبا كرد
نیست بر جای خویش مرغ سلیمان/ بازگویی مگر هوای سبا كرد
سرو سیمین من ز صحبت خواجو/ گرنه آزاد شد كناره چرا كرد؟
در «المعجم» سه بیت برای این وزن به عنوان مثال آمده است. استاد فرزاد مینویسد:
«سنایی غزلی به این وزن و دارای مطلع ذیل ساخته است:
مرحبا مرحبا برای هلالا/ آسمان را نمای كل كمالا
پس شاید این وزن از ابتكارات عروضی سنایی باشد.»(17)
خلاصه:
خواجو دوازده وزن تازه دارد:
1. مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفا
2. مفعول فاعلن مفعول فاعلن
3. فعلاتن فعلاتن فعلاتن
4. مفتعلاتن مفتعلن مفتعلاتن مفتعلن
5. مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع
6. فعلات فاعلاتن فعلات فعلن
7. فعلاتن مفاعلاتن فعلاتن مفاعلاتن
8. مفاعیلتن فعلاتن مفاعیلتن فعلاتن
9. مفاعیلن فاعلن مفاعیلن فا
10. مستفعلن مستفعلن مس
11. مستفعلن فعل مستفعلن فعل
12. فاعلن فعل فاعلن فعل
از این دوازده وزن نوین، نه وزن دوری است و از این نه وزن، در سه وزن تقارن پارههای وزن دوری را رعایت نكرده است.
همچنین خواجو هفت وزن نادر دارد:
1. مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع
2. مفاعلاتن مفاعلاتن
3. مفتعلاتن مفاعلاتن
4. فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
5. مفتعلاتن مفتعلاتن
6. فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن
7. فعلاتن مفاعلن فعلاتن
پانوشتها:
1. انتشارات فردوس، چاپ سوم، 1370، ص120
2. در اوزان معمولی نیز اغلاط متعددی دیده میشود.
دیوان مورد مراجعه، مصحح احمد سهیلی خوانساری، چاپ دوم، انتشارات پاژنگ است.
3. از مصدر روییدن
4. استاد مسعود فرزاد در ص17 «مجموعهی اوزان شعری فارسی» به اشتباه این بیت را از «المعجم» دانسته است.
5. در این مصراع، كلام با وزن تمام نشده است، یعنی جای مكث تقریباً درست نیست.
6. در متن «برون» ضبط شده كه مخل وزن است.
7. یا: فعولن فعولن فعولن دوبار
8. در دیوان: چو
9. در دیوان: «فشانم» كه مخل وزن است.
10. مجموعه اوزان شعری فارسی، ضمیمهی خرد كوشش، دفتر چهارم، بهمنماه 49، ص60
11. همان، ص46
12. همان، ص57
13. همان، ص65
14. همان، ص40
15. همان، ص66
16. از «كتاب الشوقیات»
17. مجموعه اوزان شعری فارسی، ص37
- به نقل از مجله «ادب و زبان»، فصلنامهی دانشكدهی ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی، سال اول، شماره1، بهار1375.
اين مطلب در تاريخ: شنبه 21 فروردین 1395 ساعت: 10:01 منتشر شده است
برچسب ها : اوزان تازه و نادر در دیوان خواجو، دكتر سیروس شمیسا,