ادبيات معاصر عرب
ادبيات معاصر عرب
ترجمههاي محدود و معدود
عامري كه 6 شهريور 1332 در آبادان متولد شده، دانشآموخته كارشناسي زبان و ادبيات عرب در دانشگاه آزاد شيراز است.
وي اولين مقالههايش را در مجله آدينه نوشت و سپس با نشريات روزگار وصل، معيار، نافه، كارنامه، عصر پنجشنبه، پاپريك، هفت، هفتاد و هفت، فردوسي، پگاه و خوانش، فعاليت روزنامهنگاري خود را در زمينه نقد ادبي به ويژه رمان فارسي ادامه داد. اولين ترجمه عامري اثري پژوهشي از «آدونيس» بود كه با نام «عرفان شرق، عرفان غرب» در سال 1382 منتشر شد.
وي سپس كتاب «نقشبندان قصه ايراني» را منتشر كرد كه درباره امكانات قصهنويسي هوشنگ گلشيري و بوطيقاي روايي فارسي در آثار اوست. «سرچشمههاي روايت فارسي و بوطيقاي آن» (3 جلد)، «رساله اي در باب رمان فارسي، از زاويه مدرن و مدرنيته»، «روايتهاي عرفاني و ساختارهاي آن در ادبيات كهن»، «نقشبندان قصه ايراني»، «نقدي بر آثار سيمين دانشور» و«نقد فارسي؛ آسيب شناسي و افقهاي بوطيقايي آن» عناوين پژوهشهاي منتشر نشده اين نويسنده و مترجم است.
اين گفتوگو به بهانه انتشار ترجمه فارسي رمان «ميرامار» اثر نجيب محفوظ، انجام شده كه به تازگي از سوي نشر ني در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
چرا سراغ ترجمه رمان «ميرامار» رفتيد؟
«ميرامار» از آنجا كه يك رمان كاملا عربي است، برايم جذاب است. همچنين رابطه ميان فرم و محتوا در اين رمان كاملا رعايت شده است. در «ميرامار»، جامعه مصر به صورت شفاف ترسيم شده است؛ به گونهاي كه خواننده متوجه تمايز اين جامعه با ديگر جوامع، مثل جامعه اروپايي ميشود.
همچنين نجيب محفوظ در اين رمان، يك نگاه معرفتشناسانه دارد. او نويسندهاي است كه به مسائل فكري و سياسي جامعهاش توجه ويژه ميكند و بر اساس رمانهاي اين نويسنده ميتوان شرايط و اوضاع پديدههاي فكري و سياسي و همچنين روابط اجتماعي مصر قرن بيستم را تحليل كرد.
تفاوت اين كتاب، با ديگر رمانهاي محفوظ چيست؟
اسلوب نوشتاري محفوظ در اين رمان، كلاسيكتر از ديگر آثارش و حتي ديگر آثار ادبيات عرب است. نويسندگان و منتقدان ادبي غربي، نظير فيليپ راث معتقدند اين رمان كلاسيكترين رمان جهان عرب و حتي خاورميانه است.
تصويري كه از تنها عرب برنده جايزه نوبل ادبي در ايران به واسطه ترجمههاي فارسي به وجود آمده، چقدر بيانگر تصوير واقعي اين نويسنده است؟
متأسفانه اين تصوير، تصوير واضحي نيست، زيرا مهمترين آثار محفوظ به فارسي ترجمه نشده است.
وضعيت رماننويسي در ادبيات عرب چگونه است؟ و آيا ميتوان بر حسب هر يك از مناطق مختلف جغرافياي عربي، رماننويسي ويژهاي را در نظر گرفت؟
مصر مادر رماننويسي عرب است و نجيب محفوظ بنيانگذار رمان مدرن عرب. رماننويسي در كشورهاي حاشيه خليجفارس، عراق و عربستان با مصر تا حدودي فرق دارد، ولي رمان كشورهاي لبنان و سوريه و اردن و همچنين كشورهاي عربي آفريقا به رمان مصر نزديك است. رمان در مصر بهدليل قدمت زياد چاپخانهها و روزنامهها، از ديگر كشورهاي عربي زودتر شكل گرفت.
در واقع روزنامههاي مصري مثل الاهرام كه از 1785 چاپ ميشود، نقش منبر و خاستگاه رمان عرب را ايفا كردند و اغلب نويسندگان مصر اولين داستانهايشان در روزنامهها چاپ شده است. اين در حالي است كه رماننويسي در كشورهاي حاشيه خليجفارس پس از پيدايش نفت و شكلگيري بورژوازي در اين منطقه پديد آمده است.
تفاوت رماننويسي كشورهاي حاشيه خليج فارس و رماننويسي مصري در چيست؟
تفاوت اين 2 رماننويسي، به تفاوت شكلگيري مدرنيسم در اين 2 منطقه باز ميگردد. سابقه مدرنيسم در مصر خيلي بيشتر از كشورهاي حاشيه خليج فارس است. اگر بپذيريم كه رمان محصول مدرنيسم و پيدايش طبقه متوسط است، اساسا در قرن هجدهم و نوزدهم در عراق يا كشورهاي حاشيه خليج فارس، طبقه متوسطي وجود نداشته كه رمان بتواند شكل بگيرد، در حاليكه اين طبقه در مصر و لبنان آن زمان وجود داشته است.
شما از معدود مترجمان ادبيات عرب هستيد كه به ترجمه آثار متأخر اين ادبيات ميپردازيد. چرا اين ميل در ديگر مترجمان به چشم نميخورد و همانطور كه خودتان قبلا درجايي گفتهايد ادبيات معاصر عرب به ويژه 3 دهه اخير به فارسي ترجمه نشده است؟
البته من بيشتر خودم را پژوهشگر ميدانم تا يك مترجم. به همين دليل ترجمههاي من در راستاي پژوهشهايم است. با توجه به اينكه نگاه مترجمان ادبي ما به آثار غربي است، من ضرورت ترجمه آثار ادبيات عرب را حس كردم و به ترجمه آنها مشغول شدم، زيرا اهميت شناخت ادبيات خاورميانه براي ايرانيان انكارناپذير است و تعامل و گفتوگو با آن را ناگزير ميكند.
من با ترجمه ادبيات معاصر عرب، سعي ميكنم پروندهاي از دورههاي مختلف اين ادبيات در دسترس مخاطبان فارسيزبان قرار دهم. به همين دليل در 7 رماني كه انتخاب كردهام، هم رمان كلاسيك و هم رمان نو وجود دارد. خواننده با خواندن اين 7 رمان –كه از اين ميان فعلا «پروانه آبي» و «ميرامار» چاپ شده است- به نوعي تاريخ ادبيات عرب را طي يك قرن اخير مرور كرده است.
آيا اكنون در رماننويسي عربي سبك خاصي غالب است يا خير؟ و چقدر اين شيوه متأثر از غرب است؟
انعكاس شيوههاي رماننويسي غربي در رماننويسي عربي خيلي كمتر از انعكاس آن در ادبيات ماست. اعراب شيوههاي روايت خود را از سنتشان گرفتهاند و اين موضوع دقيقا بهترين نمونه براي اصالت رمان عربي است.
در واقع ادبيات كلاسيك و مدرن عرب با يك خط پيوسته به هم مربوط شدهاند، حال آنكه ما در ادبيات يكي دو قرن گذشته خود نميتوانيم نقاط اتصالي ميان ادبيات كلاسيك و مدرن خود پيدا كنيم. متأسفانه رمان نويسي فارسي بهدليل تأثيرپذيري زيادش از جريانهاي آوانگارد غربي دچار يك نوع آشفتگي شده است.
آيا اين پيوستگي كه در رماننويسي عرب به آن اشاره كرديد، در شعر معاصرش نيز يافت ميشود؟
بله. بهنظر من اين اتصال در شعر معاصر عرب هم وجود دارد، حال آنكه در شعر معاصر فارسي مثل رماننويسي آن، اين اتصال ديده نميشود. در ادبيات معاصر عرب اين پيوستگي حتي در شخصيتپردازي داستانها هم ديده ميشود. مثلا يك شخصيت چند وجهي رمان معاصر آنها، ريشه در شخصيتهاي گوناگون ادبيات كهن عرب دارد. متأسفانه عامل اصلي اين گسست به ناتواني اغلب نويسندگان و شاعران ايراني باز ميگردد.
مضامين جاري در رمانها و اشعار چند سال اخير ادبيات عرب به چه موضوعاتي اختصاص دارد؟
گفتوگوي بين فرهنگها، چند صدايي و توجه به تكثر اقوام عربي، از مضامين اصلي ادبيات معاصر عرب است. اين مضامين دلايل كاملا جامعهشناختي و فرهنگي دارد. مثلا يك نويسنده مصري با فرهنگهاي مختلف نظير قبطي، اسلامي، يوناني و... درگير است و ناخودآگاه اين درگيري در آثارش پديدار ميشود.
بهنظر من با توجه به بحرانهايي كه در خاورميانه وجود دارد، رماني در اين منطقه قد علم ميكند كهزاده اين تكثر فرهنگي باشد.
چرا از ميان اشعار معاصر عرب، فقط اشعار عاشقانه شاعراني چون نزار قباني، محمود درويش و آدونيس كه آن هم متعلق به چندين دهه گذشته است، به فارسي ترجمه شده و مترجمان به ترجمه اشعار عربي با اين مضاميني كه اشاره كرديد، نپرداختهاند؟
درست است. معمولا رويكرد مترجمان شعر عرب در ايران به طرف شعرهاي كلاسيك عرب يا فقط اشعار عاشقانه معاصر است. در واقع ميتوان گفت كه ما نه رمان30 سال اخير اعراب و نه شعر 30 سال گذشته آنها را ميشناسيم. علت اين امر، به عدم اقبال خوانندگان و ناشران ايراني به آثار عربي باز ميگردد.
ما نبايد فقط مترجمان را محكوم كنيم. ادبيات امروز بر اساس گفتوگو شكل ميگيرد و ما اصلا با ادبيات عرب گفتوگوي خلاقي نداريم. ما بايد مسائل قومي را حل كنيم ايرانيان اشتراكات زيادي با اعراب دارند كه متأسفانه همه اينها گاهي قرباني قوميت و مليت ميشود. هنوز در ناخودآگاه خود با مسئله قوميت كنار نيامدهايم و اين موضوع بسيار به ضرر ما تمام خواهد شد.
ما كشوري چند قومي هستيم و توجه به ادبيات اقوام مختلف مثل تركي، كردي و عربي لازمه ادبيات ايراني است.
منبع: www.hamshahrionline.ir
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنیداين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 06 فروردین 1394 ساعت: 22:22 منتشر شده است
برچسب ها : ادبيات معاصر عرب,