تحقیق رایگان
تحقیق درباره جایگاه تاریخی ، اجتماعی و جغرافیایی بندر امام خمینی
پيشگفتار
مجموعه حاضر حاصل تلاشي است كه طي آن سعي گرديده است تا جايگاه تاريخي و ساختار اجتماعي و شرايط جغرافيائي و آب و هوائي بندر امام خميني (واقع در استان خوزستان) به خوانندگان و علاقه مندان به تاريخ و فرهنگ اين قطعه ارزشمند از خاك ميهن معرفي شود، از آنجا كه هدف اصلي در آفرينش اين مجموعه شناخت وجوه فرهنگي و تاريخي اين شهر بوده است، سعي بسيار به عمل آمده است تا از ارائه آمار و ارقام كه هم موجب ملال خواننده و هم اينكه گذشت زمان باعث غيرقابل استناد شدن آنها ميشود پرهيز به عمل آيد، اگر درجايي از كتاب آمار و ارقامي آورده شده است در مقام اجراي حكم ضرورت بوده است، ديگر اينكه با توجه به اهداف پيش گفته، در تأليف كتاب، علي رغم نقش انكار ناپذير صنايع و تأسيسات عظيم صنعتي موجود در بندر امام كه هر يك به تنهايي نقش به سزايي درچرخة اقتصاد كشور دارند به هيچ روي قصد ارائه گزارش در مورد آنها را نداريم جز در آنجا كه به طريقي با موضوعات طرح شدهي ما ارتباط پيدا ميكنند.
در همين ابتدا ذكر اين نكته ضروري مينمايد كه : بندر امام همچون مادري مهربان ورنجديده، اين همه كارخانه و مجتمع و تأسيسات صنعتي را در آغوش خويش جا داده است ( كه وجود يك شهر كافيست) و رنج رشد و بزرگي و بلوغ آنها را به جان خويش خرديده است اما اينك و با كمال تأسف شاهد بي مهري اين فرزندان فراموشكاريم كه زحمات طاقت فرساي مام خويش را بر طاق نيسان نهاده اند و قدم شايسته اي براي رفع مشكلات عديدهي وي كه بعضاً معلول وجود خود آنهاست برنميدارند.
بجاست كه فرزندان موصوف در حد وسع خويش در حفظ و نگهداري گاهواره هاي خود بكوشند و سعي بليغ نمايند تا رنگ و روي آن و روي آبرومندي به آن ببخشند.
بدون شك بندر امام خميني و اهالي سختكوش آن نقش ارزندهاي در زنجيره ي اقتصاد كشور داشته و دارند[1] ليكن متاسفانه حركت چشمگير و قدم شايسته اي در جهت شناسايي زواياي فراموش شدهي تاريخي و فرهنگي اين شهر كه يكي از دروازههاي اصل ورود كالا به كشور و بزرگترين بندر ميهمان نيز هست ، صورت نگرفته است، دقيقاً به همين دليل هنگامي كه يكي از اهالي در سفر به خارج از استان قصد معرفي شهر موطن خويش را به ديگران دارد، نيازمند ارائه توضيحات فراواني در اين زمينه است.
نگارنده كه خود در اين خاك تفتيده قدم به عرصهي گيتي نهاده است و هم در اين خاك باليده است در جهت اداي دين به زاد بوم خويش و اهالي مهربان و خونگرم و با فرهنگ آن به كتابت اين مجموعه دست زده است.
براي هر چه پربارتر شدن اين مجموعه سعي بسيار شده است تا هرچند به گونه اي با تاريخ و گذشته بندر امام در ارتباط بوده است (اعم از اسناد مكتوب و خاطرات و اطلاعات شفاهي معمرين) مورد استفاده قرار گيرد.
در اين راه دهها جلد كتاب تاريخ وسفرنامه و مقاله مورد مطالعه و بررسي و كنكاش واقع و با غالب مطلعين در اين زمينه مصاحبه به عمل آمده است.
به عنوان مثال، با صرف بيش از يكسال وقت و از ميان 95 هزار برگ سند تاريخي تعداد 1411 برگ سند تاريخي، اداري استخراج گرديده است كه قدمت بسياري از آنها به بيش از هفتاد سال ميرسد، ما حصل اين كندوكاو انشاء الله در كتابي تحت عنوان ( بندر امام خميني از منظر اسناد تاريخي) به چاپ خواهد رسيد، ضمناً براي تجسم روشن تر بندر قديم، با ياري جستن از اهالي، عكسهايي از بندر در ابتداي تاسيس جمع آوري و در قسمت هاي مختلف كتاب به چاپ رسيده است.
اميد است مكتوب حاضر بتواند، همچون جرعهاي، اندكي از تشنگي ذهن جويا و پوياي جوانان اهل بندر كه از گذشته بندر چيزي نديده و نشيندهاند، بكاهد. از آنجا گفتهاند: فقط ديكته نانوشته، غلط ندارد، مؤلف كار خود را از عيب و نقص و اشتباه بري نميداند، ليكن رجاء واثق دارد كه اهل نظر با سعه صدر و بزرگواري خطاهاي احتمالي را خواهند بخشيد، و درجهت اصلاح در چاپهاي بعدي و تنوير ذهن نويسنده، موارد را متذكر خواهند شد.
در اينجا جا دارد تا از تمامي كساني كه بنحوي با كمك به اين حقير، مرا در تدوين اين مجموعه ياري دادند، از همين ابتدا سپاسگزاري و تشكر خويش را اعلام نمايم.
تركيب جمعيتي و جغرافيايي تاريخي بندر:
همزمان با آغاز احداث اسكلههاي ششگانه بندر و همچنين كشيده شدن خط آهن شمال به جنوب در سال 1328 موج كارگران جوياي كار از شهرهاي مختلف كشور و بخصوص از استانهاي همسايه به سوي بندر سرازير شد و ايشان بدين ترتيب شالودة احداث بندر امام خميني را بنيان نهادند، بافت غالب جمعيتي شهر را تركيبي از استانهاي ذيل تشكيل ميداد.
1- استان لرستان (غالباً اليگودرزيها)
2- استان ايلام (كلها)
3- استان همدان (غالباًاسدآباديها)
4- بوشهريها
5- ماهشهريها و هنديجانيها
زيستگاه ساكنان اوليه بندر در پنج محله و يا كمپ بود كه عبارت بودند از :
1- كمپ تركها
2- كمپ الگودرزيها
3- كمپ كردها
4- كمپ (علي جعفر) (تگزاس)
5- بيست فاميلي( ناظم آباد)
لازم به ذكر است كه بجز مهاجريني از استانهاي ياد شده، اقليتي از ساير نقاط كشور در شهر سكونت و اشتغال داشتند، اما به هر حال لرها- كردها- اعراب و تركها اقوام اصلي تشكيل دهنده موزاييك انساني بندر امام هستندكه گذشت زمان آنها را با ظرافت و زيبايي در كنار هم چيده است.
با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران و مهاجرت ساكنان شهرهاي آبادان وخرمشهر به بندر امام (سربندر) آمار هموطنان عرب ساكن بندر امام بنحو چشمگيري افزايش يافت و از حق نبايد گذشت كه وجود آنها به رونق كسب و كار در بندر كمك شاياني كرده است. هر چند افزايش نامتعارف جمعيت شهر، حاشيه نشيني را موجب گرديده است و اين موضوع در نفس خود موجب بروز ناامنيهايي است.
از آنجا كه بر پايي بندر قديم در زميني ناآماده و بدون در نظر گرفتن هر گونه اصول شهرسازي و معماري صورت گرفته بود، شهر بيشتر به يك اردوگاه اسكان موقت شباهت داشت تا مكاني مناسب براي زيست دائم.
مصالح بكار رفته در ساخت بناها غالباً چوبها و الواري بود كه بوسيله كشتي ها و در لابلاي محموله آنها به بندر آورده ميشد.[2]
كف كوچهها و معابر فاقد هر گونه كف پوش و يا زيرسازي و جويهاي روباز آن مملو از لجن و مأمن انواع حشرات و جايگاه جانوران موذي همچون موش بود.
همانگونه كه پيشتر گفتيم شهر از بديهي ترين امكانات و تأسيسات زيربناي همچون آب لوله كشي و سيستم فاضلاب شهري بي بهره بود و آب مصرفي اهالي به وسيله راه آهن توسط واگنهاي تانكر دار از محل رودخانه گرگر به بندر حمل و توسط سقايان در شهر توزيع و به فروش ميرسيد.
در كنار تمامي خانهها نيز جايگاه سرپوشيدهاي به شكل حوض ساخته شده بود كه فاضلاب منزل به آنجا وارد و سپس توسط اشخاصي كه از عهده اين كارشان برميامدند، بوسيله سطل خارج و در دريا تخليه ميشد، همين شيوة دفع فاضلاب بخوبي ميتواند وضعيت بهداشتي شهر درآن روزگار را در مقابل چشمان خوانندگان ترسيم كند.
در چنين شرايطي، اهالي از داشتن وسايل رفاهي همچون كولر، يخچال، تلويزيون و مكانهاي تفريحي و ورزشي نيز بي بهره بودند، ليكن عليرغم تمامي اين محروميتها همانگونه كه در بخشهاي ديگر خواهد آمد، ورزشكاران نامي و اشخاص مستعد و فرهيختهاي از ميان اين مردم برخاستهاند كه وجود هر كدامشان به تنهايي ميتواند مايه افتخار شهري شود. شرايط طاقت فرساي زندگي، چنانكه اشاره شد، بندر را تبديل به يك تبعيد گاه ذبح آور براي مخالفان سياسي حكومت شاه نموده بود كه از ميان آنها مي”وان از آيت الله توسلي نام برد. [3]
(ناخدا عباس دريانورد)
در جريان جستجوهاي خود در آثار مكتوب و مجموعة منابعي كه حاوي اطلاعاتي در ارتباط با بندر امام بوده است به نام مرحوم ناخدا عباس دريانورد برخوردم.
اين ناخداي دريادل كاپيتان نخستين ناو نيروي دريايي به نام (مظفري) بوده است، اما ميتوان او را كريستف كلمب بندر نيز ناميد، چرا كه براساس مدارك موجود[4] ايشان كاشف راه دريايي خود موسي منتهي به بندر امام است و پيشنهاد وي منجر به احداث تأسيسات بندري در محل فعلي خود شد و بنا به گفته خود ايشان در خاطرات مكتوبي كه از ايشان بجا مانده است، سالهاي متمادي در بندر بسر برده است وبندر را كه در آن زمان تازه متولد شده بود، براي برداشتن گامهاي نخستين خود ياري داده است.
يكي از وجوه بارز اين شخصيت تاريخي، ادبي، نوحههاي شيوا و دلنشيني بوده است كه اين بزرگوار در رثاي شهداي دشت كربلا سروده است و تا آخرين روزهاي حيات پربار خود آنها را با لحن سوزناك خود در مجالس عزاداري امام حسين و يارانش ميخوانده است.
هم اكنون نيز شاهديم كه نوحههاي ناخدا عباس گرمابخش مجالس عزاداري شهداي كربلا در سرتاسر استانهاي خوزستان و بوشهر ميباشد.
به رغم آنكه ناخدا عباس از تحصيلات آكادميك برخوردار نبوده است از خط خوش و قريحه سرشاري سود مي برده است. در اشعاري كه از وي بر جاي مانده است اشاراتي به سربندر رو بندر قديم ميبينيم از جمله:
گويند به من زود چرا پير شدي وز بندر شاپور چرا پيرشدي
بنگر رفقاي رذل تو مرد شدند تو چون خر وامانده به گل گير شدي
بيزارم از اين رياست و دفتر خويش مأيوسم از اين امور و سربندر خويش
تا چند تحمل و چنين زجر كشم از اين همه موذيان دور و بر خويش
نظر به خدمات تأثير گذار ناخدا عباس به بندر، نگارنده طي نامهاي خطاب به اعضاي محترم شوراي شهر بندر امام، از آن شورا درخواست كردهام كه به خيابان، ميدان و يا محلهاي به ياد مرحوم ناخداعباس دريانورد نامگذاري شود.
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراي شهر محترم بندر امام خميني
با اهداء سلام
اينجانب عليرضا ابن رحمان نويسنده كتاب در دست تاليف ( تاملي بر تاريخ بندر امام خميني )در پي تحقيقات و بررسيهاي خود در اسناد و آثار مربوط به گذشتهي بندر امام، به نام ( مرحوم ناخدا عباس دريانورد) برخوردم كه بنابر شواهد و مدارك موجود فرمانده نخستين ناوجنگي ايران در عهد قاجار و نيز كاشف راه آبي خور موسي، منتهي به بندر امام است و از پيشقراولان تاسيس اين بندر بوده است وجه بارز اين شخصيت تاريخي، ادبي نوحه سرايي و نيز نوحه خواني ايشان بوده است، به طوري كه بسياري از نوحههاي سروده شده توسط اين بزرگوار اينك و در ايام محرم در تكايا و حسينيههاي شهر توسط عزاداران خوانده ميشود، در باب ابعاد اين شخصيت تاريخي به تفصيل در كتاب مذكور سخن گفتهام، علي ايحال به آن شوراي معظم و خدمتگذار پيشنهاد ميشود، به پاس قدرداني و به منظور زنده نگاه داشتن نام ( ناخدا عباس دريانورد) خيابان و محله اي به نام ايشان نامگذاري شود.
دعا گو – عليرضا ابن رحمان
چگونگي ورود ناخدا عباس به بندر در كتاب ( چون پايه پنجم) چنين آمده است:
در زمان حكومت پهلوي بحريه ايران چند فروند كشتي جنگي خريداري كرد و تعدادي از جوانان كه از طبقه خاصي بودند براي تحصيل علوم دريايي به اروپا فرستادند و از آنجايي كه اولياي دريانوردي ايران قدر زحمات و اطلاعات و تجربيات ناخدا عباس را خوب درك نكرده بودند ولي در خلال اين احوال ايجاد راه آهن و احداث بندر شاهپور آغاز گرديد و ابتدا مرحوم دريانورد به رياست راهنمايي بندر شهپور انتخاب شد او كه سري پرشور براي تاسيس بندر شاهپور و راه آهن ايران كه آرزوي ايرانيان بود، داشت با هزاران اميد و آرزو به سوي مأموريت خود شتافت. پيش از ورود او به بندر شاهپور، وظيفه راهنمايي بندر شاهپور به عهده يك ناخداي انگليسي به نام كاپيتان (بيون) بود اين ناخدا كه مايل نبود شغل خود را رها كند بناي كارشكني گذاشت ولي ناخدا عباس زود بر مشكلات فائق آمده ، عليرغم خواسته كاپيتان انگليسي، تأسيسات بندر را كه در آن روز در حد صفر بود تحويل گرفته ، چند نفر راهنما را استخدام و تربيت كرد ولي هر چه براي اصلاحات بندر و ساختن اسكله پيشنهاد ميداد و فرياد مي كرد كسي به حرفش گوش نميداد به حضور رضاخان تلگرافي مستقيم فرستاد كه چون تأسيسات بندري بندرشاهپور صفر است براي پذيرفتن كشتيها عاجز است، اين تلگراف موثر افتاد و اقداماتي براي اصلاح اساسي بندر شاهپور به عمل آمد ولي براي خود ناخدا عباس نتيجه مطلوبي نداشت زيرا كه اولياي امور بندي با آن مرد خدمتگزار و صادق نظر موافقي نداشتند و غالبا براي او موانعي ايجاد ميكردند. نويسنده كتاب شرح حال و اشعار ناخدا عباس دريانورد، مرحوم علي فقهي بهروزي كه مأمور قرنطينه بندر شاهپور بوده ميگويد : درست ر زماني كه رضاخان براي بازديد حوضچه شناور دريايي و تأسيسات بندري به بندر شاهپور سابق و بندر امام خميني فعلي سفر كرده بود اين واقعه را بدين نحو تعريف كرده است. وقتي رضاخان براي بازديد حوضچه شناور به بندر آمده بود ناخدا عباس مأمور كشتي كوچكي بود كه بايد رضاخان را به حوضچه شناور ميبرد و من به علت علاقه زيادي بي كه به دريانوردي داشتم هميشه در كنار ناخدا عباس بودم و در آن سفر كوتاه هم افتخار همراهي او را داشتم. وقتي رضاخان وارد كشتي شد، ناخدا عباس با همان سادگي و صداقت و تهور و شجاعت كه بارها در وجود او مشاهده كرده بودم توضيحاتي در ارتباط با بندر و توسعه آن بيان نمود و جالب توجه است كه در معيت رضاخان در ياد ارباب در نيز بود ولي رضاخان اغلب سوالات را از ناخدا عباس ميپرسيد.
ناخدا عباس براثر تجربياتي كه در امر دريانوردي داشت غالباً اشتباهات به اصطلاح تحصيل كرده هاي غرب را متوجه ميشد و آنها را راهنمايي ميكرد كه براي مثال دو مورد آنرا ذكر ميكنيم.
1- يكي از كشتيهاي 12 هزار تني انگليسي كه محصولات آن بايستي در بندر شاهپور تخليه شود، وارد ميگردد، طبق معمول ناخدا عباس براي پهلو دادن كشتي به اسكله وارد كشتي ميشود، دريانوردان ميدانند وقتي كه آب دريا در حال بالا آمدن است (مد) نمي توان كشتي را مستقيماً به اسكله پهلو داد، در اين حال كشتي بايد دوري زده و برخلاف جريان آب، كشتي را به اسكله نزديك سازند.
در همين حال كشتي نيز ميتواند به مدد پروانه و سكان چرخ بزند و قاعده آن است كه لنگركشتي را مياندازند، آنگاه كشتي به هواي آب، دورلنگري ميچرخد. روي اين اصول، ناخدا عباس دستور ميدهد كه لنگرها انداخته شود ولي ناخداي كشتي اظهار تعجب ميكند كه به چه جهت درآنجا لنگر مياندازند؟
ناخدا عباس جريان را به ايشان خاطر نشان ميسازد ولي كاپيتان مغرور و متكبر انگليسي با تفرعن از آن كار جلوگيري ميكند.
ناخدا ميگويد در اين امر من مسئول ميباشم نه شما!
اما ابتدا كاپيتان با سماجت ميگويد من به مسئوليت خودكشي را تاب مي دهم، ناخدا عباس شانهها را بالا انداخته وبا خونسردي ميگويد:
يا الله ببينيم چكار ميكني.
ناخداي انگليسي فرمانهايي ميدهد و كشتي حركت ميكند ولي همين كه كشتي به صورت افقي به وسط دريا ميرسد، دوباره بي اختيار ميچرخد و سكان و پروانه كشتي در مقابل جريان آب نميتوانستند مقاومت كنند! در اين وقت ناخداي انگليسي گفته ناخدا عباس را تصديق نموده، دستور ميدهد كه لنگرها را بيندازيد، ناخدا عباس با عجله جلوي آن دستور را گرفته و به ناخداي كشتي ميگويد : اگر اينجا لنگر بيندازيد محاسبه كنيد كه پاشنه كشتي به كجا خواهد رفت.
ناخداي كشتي به اشتباه ديگر خود پي برده و ازناخدا عباس تشكر كرده و كشتي را در اختيار او ميگذارد.
2- گمان ميكنم در سال 1309 شمسي بود كادميسيوني از فرانسه براي اندازه گيري طول و عرض و عمق آبهاي خليج فارس و علامت گذاري عازم بندر شاهپور شد كه عمليات را از آنجا شروع كرد.
بنا بود ناخدا عباس هم در آن كادميسيون مزبور، همكاري نمايد ولي مخالفين ناخدا عباس آنقدر در ابلاغ تلگراف به ناخدا عباس خودداري كردند كه ميسيون مزبور وارد بندر شاهپور شد ولي ناخدا عباس در بندر نبود و طبق معمول براي ديدن خانوادهاش به اهواز رفته بود، مسئولين اين امر غيبت ناخدا را اهميت نداده و ميسيون براي اندازهگيري وارد خليج فارس شد. دو سه ماهي طول ميكشد تا از كار خود فارغ شده براي نتيجه گيري به بندر شاهپور بازگشت كرد و ميسيون مزبور نقشههاي خود را براي مطالعه روي ميز بزرگي در يكي از اتاقهاي كشتي (ببريا پلنگ) گسترده، مرحوم دريادار بايندر هم حضور داشت، ناچار ناخدا عباس را كه ميبايستي عامل عهده آن كار باشد فراخواندند تا روي آن نقشه ها نظر بدهند. ناخدا عباس به اتفاق من وارد كشتي شديم، نقشه ها را با دقت بررسي كرد و گفت من روي نقشه ها و كارهاي خليج فارس اظهار نظر نمي كنم ولي به حكم وظيفه ناچارم در مورد بندر شاهپور كه حوزه ماموريتم ميباشد، بگويم كه تمام علائمي كه براي بندر شاهپور در نظر گرفتهايد، به نظرم درست نميآيد آن وقت با دليل و منطق نقشه ها را مردود دانست كه از آن جمله بود، در مورد بويه ها كه زنجيرهاي آنها كوتاه بود و يا اينكه لنگرها كوچك است و هنگام (مد) از جا كنده شده روي آب شناور ميشوند و جاهاي خود را عوض ميكنند و با اينكه لنگرها در گل و لاي گير كرده پايهها را با خود به زير آب ميبرند.
با اينكه دلايل منطقي ناخدا عباس مورد تائيد ميسيون مزبور بود ولي چون بويه ها خريداري و وارد بندر شاهپور شده بود، ناچار بدون توجه به تذكرات ناخدا عباس آنها را در جاهايي كه در نظر گرفته بودند قرار دادند، ولي ديري نپائيد كه بعضي از آنها غرق و بعضي از جا كنده وهمه از خير انتفاع افتادند.
ناخدا عباس صراحت لهجه داشت و نظريههاي نادرست ديگران را هر چند مقامهاي بالاتري داشتند نمي پذيرفت و رد ميكرد و روي همين اصل هميشه با كوتاه نظران و بدانديشان در مبارزه بود و عمليات نارواي ايشان را مورد انتقاد قرار ميداد و به همين جهت او را از ترقيات و ترفيعات محروم ميساختند و حتي بدون استحقاق او را بازنشسته كردند ولي او با تمام اين ناملايمات ميساخت و به ايران و آبهاي ايران و دريانوردي ايران عشق مي ورزيد و در اوقاتي كه او را بازنشسته كرده بودند، لنگر كوچكي از فلز به يقه كت خود زده و از كلاه و لباس ساده دريانوردي خود استفاده ميكرد و بدانها مينازيد. در اينجا نمونههايي از نوحههاي سروده شده توسط ناخدا عباس دريانورد را ميآوريم.
شيعه باز از تو غم[5] بار با آه و الم
به سر و سينه برزن كه زنو شد محرم
شيعه باز از توغم
چون شهنشاه دين(2) رو به روي قوم |
|
فرمود ايها الناس به صداي حزين |
زهراست مادرم(2) پسرحيدرم |
|
نامم بود حسين و سبط پيغمبرم |
كشتيد اكبرم(2) هم با اصغرم |
|
عباس جوان و عدن وجعفرم |
بن سعد لعين(2) اطفالم ببين |
|
در خيمه نشسته زينب دل حزين |
شعيه كردند شهيد(2) آن قوم پليد |
|
نوگل باغ زهرا از حكم يزيد |
شيعه ديدي چان(2) كردند كوفيان |
|
رأس عزيز زهرا بر نوك سنان |
به فغان و نوا(2) برگو ناخدا |
|
ياري كن حسين راز براي خدا |
سرانجام اين معمار سختگوش بناي بندر امام در سال 1333 در شهر اهواز به رحمت ايزدي پيوست و در جوار آرامگاه علي بن مهزيار اهوازي به خاك سپرده شد، روحش شاد و روانش با شهداي كربلا كه سخت به آنها عشق مي ورزيد، محشور باد.
عزاداري ماه محرم در بندر امام
هر ساله با فرا رسيدن ماه محرم شور و حال خاصي به محلات بندر حكمفرما ميشد و هئيت هاي عزاداري هر محله (كمپ) به شيوة خود به عزاداري براي شهداي واقعة جانسوز كربلا ميپرداختند اجراي اين مراسم درحسينيه علي جعفر كه نام خود را ازمؤسس حسينيه مرحوم علي جعفر كدخدايي گرفته است از سوي اهالي استقبال گستردهاي روبرو شد.
در اين حسينيه به نوحه خواني ميپرداختند، اصولاً سينه زني بدون حضور نوحه خوان غيرممكن و غيرقابل اجرا است و هم اوست كه با شيوة خواندن نوحه به حركات گروههاي سينه زن نظام ميبخشد، از آنجا كه سينه زني در اين حسينيه و به شيوه اهالي بومي سخت نيازمند تمرين و ممارست فراوان است، براي تازه واردان به منطقه امكان شركت درحلقههاي سينه زن اين حسينه وجود ندارد، از اين رو اين حسينيه قطب عزاداري اهالي به شمار ميآيد، وجه بارز اين حسينيه كه اينك به نام آيت الله طالقاني موسوم شده است، شبيه شيري است كه بر تخت روان گذارده و به همراه هئيت ودستههاي سينه زني در شهر ميگردانند. و شير موصوف در همان حال شبيه پيكر پاك حضرت علي اصغر را بر بالاي دست برده وبه عزاداران نشان مي دهد و گاهي نيز كاه به سر خود مي ريزد و اينگونه به بينندگان القاء مي كندكه جانوران سنگدل نيز در شهادت امام سوم شيعيان عزا دارند، نمايش اين صحنه ها به مراسم سوگواري خامس آل عبا شور و حال عجيبي ميبخشد، از ديگر ابزار و وسايل عزاداري در اين هئيت
[1]- به ياد داشته باشيم، اين نقش ارزنده در اقتصاد كشور، توسط اهالي و در شرايطي ايفا مي شود كه دماي هوا در بيش از شش ماه از سال به بالاي 50 درجه سانتيگراد نيز ميرسد و زندگي كردن در بندر اگر نگوئيم غيرممكن، بايد بگوئيم طاقت فرسا ميكند. بد نيست در اينجا اشاره اي به اين مطلب كه در سفرنامه با نوي سياح انگليسي ( ويتاسكويل) كه در سال 1928 ميلادي سفري كوتاه به منطقه داشته است بنماييم، آنجا كه در مورد شرايط آب وهوايي منطقه سخن ميگويد:
«در بيرون آفتاب سوزاندهات، كلاه آفتابگير بايد بر سر نهاد، هر چند كه در ماههاي فروردين- ارديبهشت ايم، انديشه اينكه اين كارگر (گرما) سراسر تابستان پيگير است شما را ميترساند، در فروردين و ارديبهشت كه گرما چنين است در خرداد، تير، مرداد چگونه خواهد بود؟ اين جا يكي از داغترين جاها در جهان است، گرما به پنجاه و دو درجه مي رسد و از ارديبهشت تا پايان شهريور كاهش نميگيرد، در شهريور باد نمناك (شرجي) هم بر اين كابوس ميافزايد، با اين همه كار سستي نميگيرد»، با توجه به تاثير تعيين كننده وضعيت آب و هواي منطقه بر همه شئون زندگي اهالي در بخش مربوط به آب و هواي منطقه به تفصيل به شرايط آب و هوايي بندر پرداخته ايم.
[2] - وجود همين مصالح نامطمئن كه در ساخت خانه ها بكار گرفته شده بود، در سال 1342 موجب گرديد كه آتش سوزي در يكي از منازل به سرعت در تمام شهر گسترش يافته و بخش قابل توجهي از محلات طعمه حريق شود.
[3] - وجود همين سياسيون تبعيدي در بندر آن زمان ، مشخصاً به ارتقاء سطح بينش اهالي و درك مسائل پشت پرده سياسي حكومت كمك شاياني مينمود.
[4] - كتاب (دريانوردي ايرانيان) اسماعيل رائين ج2 ص 739
[5] - بويه علامت شناوري است كه در دريا و در جاهايي كه عمق آب كم است قرار ميدهند و چون لنگر دارد در يكجا ثابت ميماند و كشتي رانها متوجه ميشدند كه نبايد
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 03 آذر 1393 ساعت: 20:06 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق درباره جایگاه تاریخی ، اجتماعی و جغرافیایی بندر امام خمینی,