سایت علمی و پژوهشی آسمان - 81

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 11یازدهم فرماند‌هٔ دل‌ها

بازديد: 66097
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 11یازدهم فرماند‌هٔ دل‌ها

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 11یازدهم فرماند‌هٔ دل‌ها



اهداف درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

1 تقویت روحیهٔ وطن دوستی و دفاع از میهن

٢ آشنایی با حماسه دفاع مقدس و نامداران این عرصه به ویژه شهید حسین خرازی

3 تقویت درک متن

4 تقویت مهارت خواندن با رعایت لحن مناسب

5 گسترش دایرهٔ واژگان

6 تقویت مهارت های املایی، نگارشی و خوش نویسی

7 تولید بندهای بدنه در انشانویسی

8 تثبیت یادگیری ابزارهای انسجام متن


 

 

کلمات درس فرمانده دل  فارسی چهارم

 

اعتقاد:باور

 

وصف ناپذیر:غیر قابل تعریف

 

بی وقفه:بدون توقف

 

مظلوم:مورد ظلم قرار گرفته

 

تسخیرناپذیر:رام نشدنی متجاوزان:کسانی که به حریم دیگران احترام

 

نمیگذارند

 

اشغال:به دست آوردن

 

تیپ:گروه

 

دژ:حصار

 

محور:مرکز

 

سربلندی:سرافرازی

 

درنگ:صبر

 

سقایی:آب دادن به دیگران

 

مانع:بازدارنده

 

محتاج:نیازمند

 

مقابله:روبه رو شدن

 

نظاره میکرد:نگاه میکرد

 

گردان:گروه

 

رگبار گلوله:گلوله دهای مثل رگبار

 

پیک:خبررسان

 

اراده:قصد

 

بالگرد:هلی کوپتر

 

مهلکه:محل هلاک شدن

 

ترجیح:بهتردانستن

 



متن درس

آن روزها دیگر جبهه‌ٔ جنگ، خانه‌ٔ اوّل حسین شده بود. اگر دیدار با خانواده‌ٔ شهدا و دلتنگی‌های خانواده‌اش نبود، آن چند روز را هم مرخصی نمی‌رفت. بچّه‌های کوچک شهدا او را دوست داشتند. حسین آنها را با حرف‌های کودکانه‌اش، می‌خنداند؛ با خنده‌ٔ آنها، پنهانی اشکش را پاک می‌کرد.

او همیشه قصه‌هایش را ناتمام می‌گذاشت تا بچه‌ها منتظر دیدار بعدی و شنیدن بقیه‌ٔ قصه باشند. برای عروسک‌هایشان لالایی می‌خواند و تفنگ پلاستیکی پسر بچه‌ها را رو به دشمنان نشانه می‌رفت. حتی مسئولیت سنگینی که داشت، نمی‌توانست مانع بازی کردنش با فرزندان شهدا باشد. حسین دعایی که از لب‌های آنان جاری می‌شد، اعتقاد عجیبی داشت. بچه‌ها دست‌های کوچک خود را به آسمان می‌گرفتند و برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا می‌کردند.

آن روزها حسین احساس می‌کرد، به دعای این قلب‌های پاک به شدت محتاج است. عملیات پیش رو، خیلی مهم و حساس بود. مردم می‌دانستند خرمشهر، خونین شهر مظلومی‌ است که متجاوزان، آن را به اشغال در آورده‌اند. آزادی خرمشهر، آرزوی همه‌ٔ مردم ایران بود. رزمندگان در حال آماده‌سازی خود بودند. این بار باید ضربهٔ نهایی از منطقهٔ خرمشهر- شلمچه وارد می‌شد؛ جایی که دشمن برای نیرو‌هایش دژی تسخیرناپذیر ساخته بود تا برای همیشه خرمشهر را در اشغال داشته باشد. اولین گروه رزمندگان به دشمن حمله کرد. آتشبارهای عراقی یک دم، خاموش نمی‌شدند. دود و آتش، فضای منطقه را پر کرده بود. بعد از نبردی سخت، رزمندگان در میان بارانی از گلوگه، وارد شدند. حسین می‌گفت: «مهم‌ترین منطقه، شلمچه است؛ باید همان جا نیروهای دشمن را درهم بکوبیم!»

شور وشوقی وصف‌ناپذیر، وجود حسین را در برگرفته بود. او و هم رزمانش در نقطه‌ای قرار گرفته بودند که مردم ایران هر روز و شب برای آزادی آن دعا می‌کردند. خرمشهر بوی «جهان‌آرا» و دوستان شهیدش را می‌داد. دیگر برای آزاد کردنش جای درنگ نبود. او برای نفوذ به سپاه دشمن، یاران خود را آماده کرد. دشمن، چند گردان تازه نفس خود را برای مقابله، راهی میدان نبرد کرد. فریاد حسین از هر طرف شنیده می‌شد: «دست خدا با ماست. بجنگید دلاوران».

نیروها، خستگی‌ناپذیر و با شجاعت به جلو می‌رفتند. حسین بی وقفه، دشمن را زیر رگبار گلوله گرفته بود. دژ دشمن، شکسته شد. فریاد تکبیر نیروهای ایرانی، دشمن را به وحشت انداخت.

نیروهای دشمن، پا به فرار گذاشته بودند. شلمچه این بار برایشان نه گذرگاه، که گورستانی شده بود. وقتی حسین، شهر مظلوم را دید یاد شهدایی افتاد که دوست داشتند آزادی خرمشهر را ببینند؛ به یاد شهید «بهنام محمّدی» افتاد که در سنگرهای خرمشهر سقّایی می‌کرد.

«برادر خرازی! بچّه‌ها می‌گویند فرماندهان دشمن، هر سربازی را که بخواهد تسلیم شود با گلوله می‌زنند!»

حسین، نگاهی به پیکی که خبر آورده بود، انداخت. صورتش خاک آلود و لب‌هایش خشک بود. به طرفش رفت و او را در آغوش گرفت. نوجوان بسیجی، سرش را به سینه‌ٔ حسین گذاشت. انگار روزهای زیادی انتظار چنین لحظه‌ای را می‌کشید. اشک‌های حسین، موهای خاک‌آلود او را خیس کرد.

«نگران نباش مؤمن! مطمئن باش. خداوند اراده کرده که خرمشهر آزاد بشود؛ از نشانه‌هایش هم همین است که دشمنان به جان هم افتاده‌اند».

مقاومت‌های پراکنده‌ای در شهر ویران خرمشهر دیده می‌شد. بالگردهای دشمن در تلاش بودند فرماندهان نظامی را از میدان نبرد، نجات بدهند؛ اما با هدف قرار گرفتن و سثوط یکی از آنها، بقیه فرار را بر قرار ترجیح دادند.

اکنون در مسجد جامع شهر، که روزهای زیادی مرکز مقاومت جوانان بود، رزمندگان نماز شکر می‌خواندند. ساعتی بعد، حسین ایستاده بود و با نگاهی خیره، دور دست را نظاره می‌کرد.


درست و نادرست (صفحهٔ 92 کتاب درسی)

1- آزادی خرّمشهر از دست متجاوزان، آرزوی همه‌ٔ مردم ایران بود. درست
۲-
 بالگردهای دشمن موفّق شدند، فرماندهان نظامی را از میدانِ نبرد نجات بدهند. نادرست
۳-
 پیکی که برای حسین خبر آورده بود، تشنه بود. درست


درک مطلب (صفحهٔ 92 کتاب درسی)

۱- چرا بچّه‌های شهدا، حسین را دوست داشتند؟ زیرا رفتار حسین با آنها مانند رفتار پدرشان بود. او بچه‌ها را با مهربانی روی زانوی خود می‌نشاند و برایشان قصه‌های زیبا تعریف می‌کرد و با آنها بازی می‌کرد.
۲-
 یکی از نشانه‌های اراده‌ٔ خداوند برای آزادی خرّمشهر چه بود؟ دشمنان به جان هم افتاده بودند.
۳-
 به نظر شما، چرا عنوان درس «فرماندهِ دل‌ها» انتخاب شده است؟ زیرا حسین تنها فرمانده‌ٔ جنگ نبود. او با مهربانی خود فرمانده‌ٔ همه‌ٔ دل ها بود.


واژه آموزی (صفحهٔ 92 کتاب درسی)

- شور و شوقی وصف‌ناپذیر وجود حسین را در برگرفته بود.
شوق وصف ناپذیر، یعنی شوقی که به آسانی نمی‌توان آن را توصیف کرد.
-
 دشمن برای نیروهایش دژی تسخیرناپذیر ساخته بود.
دژ تسخیرناپذیر، یعنی دژی که ...........................................................
-
 نیروهای خستگی‌ناپذیر با شجاعت به جلو می‌رفتند.
نیروهای خستگی‌ناپذیر، یعنی ...........................................................


حالا متن روبه‌رو را با توجّه به آنچه آموختید، بخوانید و لحن خواندن جمله‌ها را رعایت کنید.

فرشته‌ٔ یک کودک

کودکی که آمادهٔ تولّد بود به فرشته‌اش گفت: «می‌گویند فردا من به زمین می‌روم؛ امّا من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»

فرشته پاسخ داد: «از میان بسیاری از فرشتگان، فرشته‌ای برای تو برگزیده شده است و از تو مراقبت خواهد کرد».

امّا کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه. «اینجا من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم. من اینجا شاد هستم».

فرشته لبخند زد و گفت: «فرشته‌ٔ تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو محبت او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود».

کودک ادامه داد: «من چطور می‌توانم بفهمم مردم چه می‌گویند، وقتی زبان آنها را نمی‌دانم؟»

فرشته او را نوازش کرد و گفت: «فرشته‌ٔ تو، زیباترین و شیرین‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی، در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقّت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی».

کودک با نگرانی گفت: «وقتی می‌خواهم با پروردگارم صحبت کنم، چه کنم؟»

فرشته که برای این سؤال هم پاسخی داشت، گفت: «فرشته‌ات دست‌هایت را کنار هم می‌گذارد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعا کنی».

در آن هنگام، صدایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند. او به آرامی، گفت: «اگر باید همین حالا بروم، لطفاً نامش را به من بگویید».

فرشته با مهربانی دستی به شانه‌اش کشید و گفت:«نام فرشته‌ات اهمّیتی ندارد. به راحتی می‌توانی او را مادر صدا کنی».


تمرین خواندن  درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

روان خوانی درست و شمردهٔ دانش آموزان را مثل دروس گذشته، درنظر داشته باشید.

بعد از تمرین های اصولی و مستمر در زمینهٔ خواندن، در این قسمت از سال تحصیلی دانش آموزان باید از یک سطح بالاتر رفته و به خواندن توأم بادرک رسیده باشند.

روخوانی، بیان کلمات از روی نوشته است که در آن ارتباطی بین کلمات و درک و دریافت وجود ندارد. یعنی دانش آموز آنچه را دیده به زبان می آورد.

در حالی که خواندن علاوه بر بیان نوشته ها، باید منجر به درک و فهم شود.

متن این درس یک متن روایی است که انتخاب لحن به تناسب شخصیت ها، تشخیص مکث ها و درنگ ها و رعایت سرعت مناسب خواندن، تأثیرگذاری بیشتری ایجاد می نماید.


فعالیت های درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

واژ ه آموزی درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

متن این درس شامل کلماتی مانند«وصف ناپذیر»است که در ادامهٔ آموزش کلمات مرکب به آنها پرداخته شده است.

اگر به ساختمان این ترکیب، توجّه کنید درمی یابید جزءدوم ترکیب با فرایند وندافزایی تولید شده است (نا پذیر)؛

سپس طی فرایند “ترکیب” در کنار بخش دیگر قرار گرفته، کلمهٔ مرکب ایجاد گردیده است.

همکاران محترم توجّه کنند که از ذکر این مطالب برای دانش آموزان پرهیز کنند.

هدف این است که دانش آموز نسبت به این ترکیب، هوشیار شود و تلاش کند ترکیب هایی با این ساخت در ذهن خود بسازد.


روان خوانی درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

فعّالیت روان خوانی در درس چهارم، تأکید به لحن خواندن واژه داشت؛

در آنجا توضیح دادیم که قرار دادن تکیه بر هجای اوّل و آخر کلمه در انتقال پیام، تفاوت ایجاد می کند.

در این درس تأکید بر لحن خواندن جمله است.

برای آموزش، توجه دانش آموزان را به لحن متفاوت خواندن جمله های خبری، پرسشی، عاطفی و امری جلب می کنیم.

بار اوّل که فایل صوتی را پخش می کنید، توضیحی دربارهٔ لحن انواع جمله ندهید؛

فقط از دانش آموزان بخواهید با دقّت گوش کنند و مانند آن از روی متن بخوانند.

اجازه دهید دانش آموزان خود به لحن متفاوت انواع جمله پی ببرند؛

لازم هم نیست بر زبان بیاورند، همین که در خواندن، لحن جمله را رعایت کنند، کافی است.

پس از اینکه چند نفر از روی متن خواندند و دانش آموزان لحن خواندن آنها را مقایسه کردند، فایل صوتی مجدداً پخش شود.

در این مرحله به کمک خود دانش آموزان موضوع لحن متفاوت انواع جمله آموزش داده شود.

بهترین شیوه در آموزش، خواندن تعدادی از دانش آموزان و مقایسهٔ لحن آنها است.


املای درس یازدهم فارسی چهارم ابتدایی فرماندهِ دل ها

املا: املای همگانی

در این نوع املا همهٔ دانش آموزان در تقریر املا مشارکت دارند.

ابتدا معلّم از دانش آموزان می خواهد که متن درس را به طور کامل و دقیق مطالعه کنند.

سپس، کتاب را بسته و معلّم از دانش آموزان می خواهد به ترتیبی که انتخاب کرده، نامشان را صدا می زند

از هر قسمت از درس که می خواهند، یک جمله بگویندتا بقیهٔ دانش آموزان بنویسند.

بیان جمله از حفظ در اولویت است اما اگر دانش آموزی  برای گفتن جمله، احتیاج به کتاب پیدا کرد، منعی ندارد.


فعّالیت های نوشتاری  4: درک متن

در سه درس گذشته کلمات ربط عطفی، تقابلی و سببی به عنوان ابزارهای انسجام گزاره های متن ارائه شد.

در این درس به منظور تثبیت آموخته ها متنی ارائه شده است که دانش آموز باید کلمهٔ ربط مناسب جاهای خالی را تشخیص دهد.


فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش

در درس گذشته آموزش انشانویسی با مرحلهٔ«تشخیص» شروع شد در این درس، دانش آموز به مرحلهٔ  « تولید» می رسد.

در درس قبل سه بند ارائه شده بود و دانش آموز برای اوّلین بار در صفحهٔ نگارش از سال سوم تاکنون، بیش از یک بند را دید.

در آنجا دانش آموز سه بند را خواند و موضوع بندها را تشخیص داد، سپس ارتباط بندها را درک و موضوع نوشته را بیان کرد.

در این درس، موضوع نوشته ارائه شده است و دانش آموز باید سه موضوع کوچک و مرتبط به هم برای سه بند بنویسد و متن تولید کند؛

درواقع، انشانویسی در این درس شروع می شود.

لازم به ذکر است که موضوع«نان»برای دانش آموزان آشناست و قبلاً هم در کلاس سوم با آن آشنا شده اند؛

بنابراین اطّلاعات کافی دارند. آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که سه موضوع بند، طوری انتخاب شود

که بندها مانند حلقه های زنجیر مکمّل هم شوند و یکی در پی دیگری با منطق روشنی ارائه شوند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 10 آبان 1399 ساعت: 9:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(4)

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 10دهم باغچه‌ی اطفال

بازديد: 36567
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 10دهم باغچه‌ی اطفال

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس 10دهم باغچه‌ی اطفال


اهداف درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

1آشنایی با جبّار باغچ =ه بان

2تقویت پشتکار و صبر و شکیبایی

3تقویت درک متن و سواد خواندن

4تقویت مهارت املانویسی و نگارش

5تثبیت مهارت قصّه گویی

6آشنایی با حروف ربط سببی به عنوان ابزارهای انسجام متن

7آشنایی با اجزای جمله

8آشنایی و تشخیص بندهای بدنه در انشانویسی


متن درس :

من کودکی کنجکاو و فعال بودم. کتاب می‌خواندم. شعرهای کودکانه می‌سرودم به نقاشی عشق می‌ورزیدم. هر کاغذ پاره‌ای که به دستم می‌رسید. تصویری از گل و درخت یا کوه و جنگل برآن نقاشی می‌کردم.

شب‌ها وقتی همه می‌خوابیدند، من بیدار می‌ماندم و در اندیشه‌های دور و درازی فرو می‌رفتم. با افکار کودکانه‌ٔ خود به دنبال راه‌های تازه‌ای برای بهتر زیستن بودم. در یکی از این شب‌ها، اندیشه‌های خود به صورت شعری در آوردم. برای اینکه درجست‌وجوی مداد و کاغذ، چراغی روشن نسازم و کسی را بیدار نکنم، قطعه زغالی از کنار منقل کرسی بیرون آوردم و با آن، شعرم را بر دیوار نوشتم.

آن وقت‌ها، هنوز مدرسه‌های امروزی دایر نشده بود. من مانند کودکان دیگر در مکتب درس می‌خواندم. مکتب، اتاقی بود بزرگ که همه گرداگرد آن روی زمین می‌نشستیم و درس می‌خواندیم.

پس از آنکه دوره‌ٔ مکتب را به پایان رسانیدم. نزد پدرم شاگردی کردم تا حرفه‌ٔ او را بیاموزم. پدرم در ساختن طاق مسجد و گچ‌بری استاد بود؛ اما در همه‌ٔ ماه های سال نمی‌تونست به کار بنایی بپردازد. در زمستان‌های سرد و طولانی قفقاز، کار بنایی تعطیل می‌شد. آن وقت پدرم به قنادی می‌پرداخت و از این راه، خانواده‌ٔ خود را اداره می‌کرد؛ اما قنادی، رونقی نداشت و زندگی به سختی می‌گذشت.

نزد پدر، حرفه‌ٔ بنایی و قتادی را یاد گرفتم؛ ولی هیچ یک از این کارها طبع پرشور و ذهن جویای مرا راضی نمی‌کرد. من که با سختی‌ها بزرگ شده بودم، می‌خواستم بیش‌تر بکوشم؛ پیشرفت کنم و به خود و دیگران بیشتر بهره برسانم.

درآن هنگام، چند مدرسه‌ٔ جدید در قفقاز دایر شده بود. من در یکی از این مدرسه‌ها به آموزگاری برگزیده شدم. دراین کار شور و شوق فراوان از خود نشان دادم و دریافتم که آموزگاری شغلی است که با آن بهتر می‌توان به اجتماع و مردم خدمت کرد.

پس از مدتی برای اینکه فعالیت‌های فرهنگی را در میهن خود ادامه دهم به ایران آمدم. ابتدا در شهر مرند اقامت گزیدم و در مدرسه‌های این شهر به معلمی پرداختم. سپس به تبریز رفتم. من که در شعله‌ٔ فروزان خدمت به مردم و میهن می‌سوختم و می‌خواستم از هر راه که ممکن است باری از دوش مردم بردارم، دریافتم که کودکان تبریز پیش از رفتن به مدرسه یا در کوچه و بازار سرگردانند یا آتش ذوق و قریحه‌ٔ آنها در کنج خانه‌ها خاموش می‌شود. به این فکر افتادم که در تبریز کودکستانی دایر کنم و این کار را کردم. این نخستین کودکستانی بود که در ایران دایر شد. کودکستان را «باغچه‌ٔ اطفال» نامیدم.

در همان روزهای نخست، مادری کودک خود را به باغچه‌ٔ اطفال آورد و گفت: «مدرسه‌های دیگر، فرزندم را نمی‌پذیرند». او راست می‌گفت؛ زیر آنها نه تنها نمی‌توانستند به کودکش خواندن و نوشتن بیاموزند بلکه از نگهداری او نیز عاجز بودند.

تا آن هنگام در کشور ما کسی به فکر کودکان کم شنوا و نابینا نیفتاده بود؛ به همین دلیل، استعدادشان پرورش نمی‌یافت. آن روز، وقتی پسرک را در باغچه‌ٔ اطفال نگه داشتم، اندیشیدم چگونه می‌توان به کودکی که نه می‌شنود و نه حرف می‌زند، خواندن و نوشتن آموخت، شنیده بودم در اروپا، کسی الفبایی اختراع کرده است که این گونه کودکان را به کمک آن باسواد می‌کند. من هم از آن پس، روزها و شب‌های بسیاری را در کار ابداع الفبای ویژه‌ٔ ناشنوایان گذراندم تا به مقصد رسیدم. سپس، چند کودک ناشنوای دیگر را هم در باغچه‌ٔ اطفال پذیرفتم.

اولیای این کودکان هرگز باور نمی‌کردند که فرزندشان، خواندن و نوشتن بیاموزد؛ ولی در پایان سال تحصیلی، آنها هم مانند دیگران امتحان دادند و قبول شدند.

روزی که این کودکان در تبریز امتحان می‌دادند، حیاط و بام مدرسه لبریز از مردمی بود که به تماشای آنان آمده بودند؛ زیرا برای مردم باورنکردنی بود که کودکان کم شنوا هم بتوانند بخوانند و بنویسند و حرف بزنند.

آنچه خواندید، شرح حال معلمی دلسوز، مهربان و دوست کودکان، جبار باغچه‌بان است. سرگذشت این انسان نوآور و توانا، سرمشق کسانی است که دست خالی اما با اعتماد به خود و نیروی پشتکار، اراده، صبر و بردباری می‌خواهند کارهای بزرگی انجام دهند؛ به مردم میهن خود خدمت کنند و خدا را از خویش خشنود سازند.


درست و نادرست (صفحهٔ 84 کتاب درسی)

۱- باغچه‌بان برای آموزگاری به خارج از ایران رفت. نادرست
۲-
 باغچه‌بان در کودکی شعر می‌سرود. درست
۳-
 قبل از باغچه‌بان، کسی به فکر کودکان کم شنوا و نابینا نیفتاده بود. درست
۴-
 باغچه‌بان با پشتکار و اراده به رؤیاهای کودکی خود دست یافت. درست


درک مطلب (صفحهٔ 85 کتاب درسی)

۱- چرا باغچه‌بان به آموزگاری علاقه داشت؟ زیرا او فکر می‌کرد آموزگاری شغلی است که با آن بهتر می‌توان به اجتماع و مردم خدمت کرد.
۲-
 دو کار مهمّ باغچه‌بان را نام ببرید که با انجام دادن آنها توانست به مردم و میهن خود خدمت کند. دایر کردن نخستین کودکستان در ایران ـ ابداع الفبای ناشنوایان.
۳-
 چرا در متن درس، باغچه‌بان «دوست کودکان» نامیده شده است؟ زیرا باغچبان بیش‌ترین کمک را به کودکان کرد.
۴-
 کارها و علاقه‌مندی‌های خودتان را با کودکی باغچه‌بان مقایسه کنید و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن را بیان کنید. من هم مانند باغچه‌بان به نقاشی و کتاب خواندن علاقه‌ٔ زیادی دارم. همیشه فکر می‌کردم که می‌توانم در آینده به میهن و مردم کشورم خدمت کنم. اما بر خلاف باغچه‌بان که در کودکی کارهای مختلفی مثل بنایی و قنادی انجام می‌داد من فقط درس خواندم و می‌خوانم.


دانش زبانی (صفحهٔ 85 کتاب درسی)

جمله‌های زیر را بخوانید.
* علی آمد.
* مریم رفت.
* دانش آموزان دویدند.
حالا به نمودار جمله‌ها نگاه کنید. درباره‌
ٔ آنها گفت‌وگو کنید؛ سپس به پرسش پاسخ دهید.

این جمله‌ها از چند قسمت تشکیل شده‌اند؟
کلمه‌های «آمد، رفت و دویدند» اصلی‌ترین بخش جمله هستند و کلمه‌های دیگر برای کامل کردن معنای جمله به کار رفته‌اند.


قصّه گویی و صندلی صمیمیت

۱- گوش دادن به قصّه: یکی از موضوع‌های مهم در قصّه گویی، توجّه به آهنگ و لحن سخن گفتن شخصیت‌ها است. قصّه‌گو با بالا و پایین آوردن آهنگ صدا، باعث جذّابیت قصّه می‌شود.
۲-
 تفكّر: حالا قصّه‌ای را که شنیدید در ذهن خود مرور کنید و آن را به هر شکلی که می‌خواهید، تغییر دهید. شما می‌توانید مکان، فضا، شخصت‌ها و رویدادهای قصّه را عوض کنید.
۳-
 گفتار: هر وقت آماده شدید، رويِ صندلی معلّم بنشینید و قصّه‌ٔ خود را برای دوستانتان روایت کنید. توجّه کنید رویدادهای داستان را به ترتیب بیان کنید.
۴-
 شیوهٔ قصّه گویی: با رعایت شیوه‌ٔ قصّه گویی، قصّه را طوری تعریف کنید که برای شنونده جالب باشد و با اشتیاق به آن گوش کند.


بخوان و حفظ کن

همای رحمت

علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را

 

که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

ای علی، ای پرنده‌ٔ سعادت و رحمت تو چه نشانه‌ای از خداوند هستی که سعادت را در همه‌ٔ هستی پراکنده‌ای.

دل اگر خدا شناسی، همه در رخ علی بین

 

به علی شناختم من بخدا قسم، خدا را

اگر کسی می‌خواهد که خدا را بشناسد باید علی را به خوبی بشناسد همان طور که من خدا را به واسطه‌ٔ علی شناختم.

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

 

که نگین پادشاهی، دهد از کرم گدا را

ای گدای فقیر، به در منزل حضرت علی برو که حتی انگشتر پادشاهی را نیز برای کمک به دیگران می‌بخشد.

بجز از علی که گوید به پسر، که قاتل من

 

چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

فقط حضرت علی است که به پسر خود سفارش می‌کند که با قاتل او به عدالت رفتار کند.

به جز از علی که آرد، پسری ابولعجانب

 

که علم کند به عالم، شهدای کربلا را

​​​به جز علی (ع) چه کسی می‌تواند پسری داشته باشد که بسیار شجاع و پدر شگفتی‌هاست کسی که ماجرای کربلا را به وجود آورد و در جهان شهدای کربلا را معرفی و مشهور می‌سازد.

محمّدحسین بَهجَت تبریزی (شهریار)


 

دانش زبانی درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

هدف این است که دانش آموز یاد بگیرد جمله را به اجزای آن خرد کند.

این امر در تقویت درک خوانداری و شنیداری بسیار مؤثر است.

موضوعی که در این درس آموزش داده شده است، برجسته کردن فعل به عنوان محور معنایی جمله است

چنان که مشاهده می کنید، برای نشان دادن اهمیت فعل در شکل گرفتن جمله، فعل در رأس قرار گرفته است؛

به عبارت دیگر ابتدا باید فعلی باشد تا جمله ای شکل گیرد.

توجه: هدف از طرح این قبیل مباحث، آشنایی دانش آموز با اجزای جمله است.

او باید منطق قرارگرفتن اجزای جمله را در کنار هم درک کند.

یادگیری این مطلب در تقویت درک متن دانش آموزان تأثیر عمده ای دارد،

معلّمان گرامی از ارائهٔ این مطالب، با نگاه تدریس دستور زبان، به صورت مجموعه ای از قواعد حفظی جداً پرهیز کنند.

قصه گویی و صندلی صمیمیت درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

به توضیحات ارائه شده در فعّالیت قصّه گویی و صندلی صمیمیت درس سوم مراجعه شود. 

در آن درس بیشتر تمرکز بر شروع داستان بود؛

در این درس شیوه ارائهٔ سیر قصّه مورد نظر است. فعّالیت صندلی صمیمیت با گوش دادن به قصّه آغاز می شود. دانش آموزان مدّتی برای انتخاب قصّهٔ مورد علاقهٔ خود فکر می کنند، سپس روی صندلی می نشینند و قصّه را روایت می کنند.

انتظار می رود قصّه گویی به شیوه ای جذّاب اتفاق بیفتد تا مخاطب را جذب کند.

بخوان وحفظ کن درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

شعر زیبا و مشهوری است از “شهریار” که با نشان دادن کتاب اشعار این شاعربلند آوازه، ارائهٔ اطّلاعاتی درخصوص خطّهٔ زیبای آذربایجان با مردمانی غیور و متعهد و پخش اشعاری به زبان ترکی از استاد شهریار به نحو زیبایی قابل تدریس است وهمخوانی آن به نشاط کلاس می افزاید.

متن شعر دربارهٔ بزرگترین نام آور تاریخ بشریتاست که برخی از ویژگی های ایشان در شعر آمده است.

لازم به ذکر است در آموزش بخوان و حفظ کن، لازم نیست روی معنای آن خیلی تأکید شود بلکه حفظ شعر باتوجه به وزن آهنگین آن مورد نظر است.

مطلب دیگر این که معرفی شهریار نیز به عنوان شاعری نامدار در راستای اهداف فصل و نگرش شبکه ای است


.

املای درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

املا: املای تصحیح کردنی

آموزگار از قبل یک متن املای ده سطری تهیه کرده و در آن ١٠ کلمه با املای ناصحیح قرار می دهد.

قبل از شروع فعّالیت املایی دانش آموزان متن درس را مرور می کنند. سپس کتاب ها رامی بندند و برگه های املا بین دانش آموزان توزیع می گردد.

دانش آموزان با دقّت، متن املا رامطالعه کرده، کلمات نادرست را شناسایی می کنند و شکل درست کلمات را بالای آنها می نویسند


درس دهم نوشتاری درس دهم فارسی چهارم ابتدایی باغچۀ اطفال

فعّالیت های نوشتاری ۵: نگارش

از این درس، اساس آموزش انشانویسی شکل می گیرد.

بسیار مهم است که همکاران محترم دقیقاً طبق مراحل صفحهٔ نگارش  معلّم آموزش دهند.

نکتهٔ بسیار کلیدی و مهم این است که تا حالا دانش آموزان با یک بند سر و کارداشتند ولی چون انشا شامل چند بند است، در این درس، سه بند ارائه شده است.

چنان که ملاحظه می کنید این سه بند از متن درس «کوچ پرستوها »انتخاب شده است؛ دلیل این بوده است که دانش آموزان با آن آشنا هستند و در مرحلهٔ تشخیص به زحمت نمی افتند.

به عبارت دیگر مهم آموزش ساختار انشا است نه به چالش کشیدن ذهن دانش آموز با ارائهٔ متنی که قبلاً ندیده اند.

در این درس دانش آموز باید موضوع کوچک تک تک بندها را با توجه به جملهٔ موضوع و مفهوم بیان شده در هر بند، تشخیص دهد و با جمع بندی مطلب، سه بند موضوع کلی را تشخیص دهد که در واقع همان موضوع انشا است.

در این جلسه فعلاً صحبتی از انشا و موضوع انشا نمی شود و دقیقاً مطابق با مطلب کتاب آموزش انجام شود


.

کلمات هم خانواده فارسی چهارم ابتدایی

 درس دهم:باغچه اطفال  فارسی چهارم

 

تفکر استقرایی:

درس دهم با متنی روان و ساده نوشته ای جذاب است.محتوای درس،دارای مفهومی است که دانش اموزان با مطالعه دقیق متن متوجه ان می شوند.به همین دلیل بهتر است با روش تفکر استقرایی ذهن دانش آموزان را فعال نموده،ایشان را از راه تفکر به استنتاج و یادگیری رساند.مراحل انجام کار متناسب با ساختار این درس به شرح ذیل پیشنهاد می گردد.

مرحله ی اول:تکوین مفهوم

فهرستی از انواع رفتارهای فردی و اجتماعی تهیه کنید و آن را در اختیار گروه بگذارید و بعد از آن ها بخواهید تا بر اساس وجوه اختلاف و تشابه انها را دسته بندی نمایند.دانش اموزان برای مطالب طبقه بندی شده،اسم انتخاب می کنند و کم کم مفهوم در ذهن انها شکل می گیرد.

مرحله ی دوم:تفسیر مطالب

نماینده گروهها،طبقه بندی انجام شده در گروه را روی تابلو نصب کند.سپس سوالاتی در خصوص مفاهیم مورد نظر درس مطرح نمایید تا دانش اموزان روابط بین طبقه بندی ها را جستجو کرده و به سوالات پاسخ دهند

 

.دانش اموز را به کشف روابط برسانید تا به استنباط و نتیجه گیری برسد و مفاهیم) اعتماد به نفس و پشتکار(را استباط کند.

مرحله ی سوم:کاربرد

به دانش اموزان کمک کنید تا با گسترش و وسعت دادن ظرفیت ذهنی خود به بررسی و تفسیر اطلاعات دریافتی

بپردازد و به این نقطه برسند که هر فرد با تلاش و کوشش خود و با امید به خدا،به اهداف خود در زندگی دست می یابد


.

معنی واژه ها به ترتیب سطرها

اطفال:جمع طفل،خردسالان،بچه ها،کودکان

کنجکاو:کاوش کننده،جست و جو کننده

فعال:پرکار،کوشا،جمع فعل،کارها،رفتارها

تصویر:شکل،عکس

افکار:جمع فکر،اندیشه ها

منقل:ظرفی که در آن ذغال یا هیزم می ریزند و آتش روشن می کنند.

دایر)دایر شدن:(ایجاد شدن،تشکیل شدن

گرداگرد:اطراف،پیرامون

حرفه:پیشه،کار

طاق مسجد:سقف مسجد

قفقاز:سرزمینی در غرب دریای خزر

اداره می کرد:کارگردانی می کرد،می گرداند

رونق:رواج

طبع:ذات،سرشت

پرُ شور:پر حرارت

جویا:جست و جو کننده

راضی:خشنود،قانع

 

بهره:فایده،کمک

آموزگار:معلم،دبیر

اجتماع:گروه،گردهم امدن،جمعی از دسته های انسانی

فعالیت:کوشش

میهن:وطن،کشور

اقامت گزیدم:در جایی ساکن شدم

ذوق:نشاط،خوشی،علاقه و استعداد برای یادگیری

قریحه:طبع،ذوق

عاجز:ناتوان،ضعیف

اختراع:پدید اوردن،درست کردن،ایجاد کردن

ابداع:نوآوری،ایجاد کردن،چیزی نو پدید آوردنمقصود:مراد،نیت

اعتماد:اطمینان

پشتکار:همت و جدیت

اراده:خواست،میل،تصمیم

بردباری:صبر و شکیباییهم خانواده

کتاب:مکتوب،کاتب،مکتب

راضی:رضایت،مرضیه

مقصود:قصد،قاصد

صبر:صابر،صبور

قبول:قابل،مقبول

فعال:فعالیت

شعر:شاعر،مشاعره

اختراع:مخترع

اقامت:مقیم

 

اعتماد:معتمد

تصویر:تصور،مصور

استعداد:مستعدطفل:طفولیت،اطفال

عشق:معشوق

افکار:فکر،تفکر،متفکر

زیستن:زیستگاه،زیست

متضاد

تازه#کهنه

روشن#خاموش

سرد#گرم

سختی#راحتی

با سواد#بی سواد

بیرون#درون

بیدار#خواب


معنی بعضی از جمله های مهم

ولی هیچ یک از این کارها طبع پرشور و ذهن جویای مرا راضی نمی کرد.

معنی)اما هیچ یک از این کارها،سرشت و استعداد پر حرارت و ذهن جست و جو کننده ی مرا قانع و خشنود نمی کرد.

می خواستم از هر راهی که ممکن است باری از دوش مردم بردارم.

معنی)می خواستم از هر راهی که انجام شدنی است به مردم کمک کنم].بار از دوشبرداشتن:کنایه از کمک کردن است

اتش ذوق و قریحه ی آن ها در کنج خانه خا خاموش می شود.

معنی)خوشی و ذوق آن ها که مانند اتشی سوزان بود خاموش می شد و از بین می رفت


.

املای واژگان مهم:

کنجکاو/فعال/تصویر/قطعه زغالی/منقل کرسی/مکتب/گرداگرد/طاقمسجد/قفقاز/تعطیل/قناّدی/رونقی/طبع پرشور/ذهن جویا/راضی/بهره/آموزگاریبرگزیده/شوق/شغلی/اجتماع/فعالیت های فرهنگی/ میهن/اقامت گزیدم/آتش ذوق وقریحه/باغچه ی اطفال/نگهداری/عاجز/اختراع/ابداع

الفبا/مقصود/اولیا/تحصیلی/لبریز/پیوسته/اعتماد

درست و نادرست:

۱(نادرست

۲(درست

۳(درست

۴(درست

دانش زبانی:

اصلی ترین بخش جمله،کلمه ای است که بدون آن معنای کاملی ندارد و به این بخش}فعل{می گویند.

هدف از بخش بیاموز و بگو این است که دانش آموز یاد بگیرد جمله را به اجزای آن خُرد کند.این امر در تقویت درک خوانداری و شنیداری بسیار موثر است.

نکته(کلمه هایی مانند” چون””زیرا”جمله ها را به هم وصل می کنند.

مثال۱(او راست می گفت زیرا آن ها از نگه داری کودک او عاجز بودند.

جمله ی اول مفهومی را بیان میکند و جمله ی دوم دلیل و علت آن را بیان می کند.

مثال۲(روی ماسه های کنار دریا می نوشت چون کاغذی برای نوشتن نداشت.

جمله ی اول مفهومی را بیان میکند و جمله ی دوم دلیل و علت آن را نشان می دهد.

کلماتی مانند چون و زیرا دو جمله ی کامل را به هم وصل می کنند و معمولا جمله ی دوم دلیل و علت جمله ی اول را توضیح می دهد.

توجه:

هدف از طرح این قبیل مباحث،آشنایی دانش آموزان با اجزای جمله است.او باید منطق قرار گرفتن اجزای جمله را در کنار هم درک کند.یادگیری این مطلب در تقویت درک متن دانش اموزان تاثیر عمده ای دارد.معلمان گرامی از ارایه این مطالب با نگاه تدریس دستور زبان به صورت مجموعه ای از قواعد حفظی جدا پرهیز کنید.

لحن خواندن:

لحن متن درس دهم از نوع”عاطفی_خبری”می باشد.خواندن زیبا،دمیدن روح به پیکره ی بی جان متن است.روخوانی آداب خاصی دارد که باید این آداب را به دانش آموزان آموخت.در دوره معاصر متن های نثر ساده،روزمره و همه فهم اند.برای خواندن این درس که دارای جملات عاطفی می باشد خواننده باید خود را با احساسات نویسنده هماهنگ کند و لحنش را شکل دهد.

املا:املای تصیح کردنی

آموزگار از قبل یک متن املای ده سطری تهیه کرده و در آن چندین کلمه با املای ناصحیح قرار می دهد.قبل از شروع فعالیت املایی دانش آموزان متن درس را مرور می کنند.سپس کتاب را می بندند و برگه های املا بین دانش اموزان توزیع می گردد.دانش آموزان با دقت متن املا را مطالعه کرده،کلمات نادرست را شناسایی می کنند و شکل درست کلمات را زیر ان می نویسند.

 

پیام درس:

این درس اشاره دارد به تلاش و کوشش انسان های بزرگ و نوآوری که به خلق و هم نوع و مردم سرزمین خود کمک می کنند.باغچه بان مردی بود که با تلاش و از خودگذشتگی و بدون هیچ انتظاری به دانش اموزان نابینا و ناشنوای سرزمینش کمک کرد تا خواندن را بیاموزند واز زندگی لذت ببرند.

روحش شاد باد

بخوان و حفظ کن

همای رحمت

معنی بیت های] همای رحمت:[

بیت ۱(ای علی،ای نشانه ی لطف و رحمت،تو چه نشانه ای از خداوند هستی که سایه ی خوشبختی را بر سر همه ی موجودات افکندی.

بیت۲(ای دل)انسان(اگر می خواهی خدا را بشناسی به زندگی علی)ع(توجه کن.به خدا قسم می خورم من خدا را به واسطه ی حضرت علی)ع(شناختم.

بیت۳(ای گدای تهیدست،به خانه ی علی برو از او کمک بخواه که او چنان بخشنده ای است که انگشتری خود را از روی بخشندگی به گدا می بخشد.

بیت۴(به غیر از علی هیچ کسی را نمی توان یافت که به پسرش بگوید:وقتی قاتل من در دست تو اسیر است با او خوش رفتاری کن.

بیت۵(به غیر از علی)ع(کسی نمی تواند پسری شگفتی ساز تربیت کند که شهیدان کربلا را در جهان،سربلند و مشهور بکند.

پیام شعر:

این شعر در وصف جوان مردی و بزرگواری حضرت)ع (سروده شده است.علی) ع (مردی وارسته و بسیار بخشنده بود که به هنگام نماز،انگشتری را از دست خود بیرون اورد و به شخص نیازمند بخشید و فرزندی را تربیت کرد که واقعه ی کربلا را در تاریخ جاودانه ساخت.

 


معنی واژه ها به ترتیب بیت ها:

هُما:پرنده ای که نشانه ی خوشبختی است.

 

رحمت:مهربانی،بخشایش

 

آیت:نشانه،علامت

 

ماسّوا:موجودات جهان،به غیر از خدا

مسکین:بینوا،بیچاره

نگین:تکه جواهر زیبایی که در وسط انگشتر قرار می گیرد.

کَرَم:بخشش

قاتل:کسی که دیگری را می کُشد.

مُدارا:با مهربانی رفتار کردن

ابوالعجایب:باعث شگفتگی ها،شگفت انگیز

عَلَم کند:معروف کند،مشهور سازد،برپا کند

تاریخ ادبیات:

شعر همای رحمت شعر زیبا و مشهوری است از) شهریار(که با نشان دادن کتاب اشعار این شاعر بلند آوازه ،ارایه اطلاعاتی در خصوص خطه زیبای آذربایجان با مردمانی غیور و متعهد و پخش اشعاری به زبان ترکی از استاد شهریار به نحو زیبایی قابل تدریس است و همخوانی آن به نشاط کلاس می افزاید.متن شعر درباره ی بزرگ ترین نام اور تاریخ بشریت است که برخی از ویژگی های ایشان در شعر آمده است.

در این شعر لازم نیست روی معنای آن خیلی تاکید شود بلکه حفظ شعر با توجه به وزن آهنگین آن مورد نظر است.

مطلب دیگر معرفی شهریار نیز به عنوان شاعری نامدار در راستای اهداف فصل و نگرش شبکه ای است.

تمرینات نوشتاری:

یکی از ابزارهای صوری انسجام گزاره های متن) حروف ربط (هستند.در این درس حرف ربط سببی” چون””زیرا”آموزش داده شده است.کاربرد این حروف در جملات مرکبی است که گزاره یک جمله مفهومی را بیان میکند و علت و سبب ان در گزاره جمله بعد ارایه میشود


.

پاسخ قسمت نگارش:

موضوع بند اول:دشواری کمبود غذا در پاییزموضوع بند دوم:چگونگی کوچ/مشکل کوچ موضوع بند سوم:خطرات کوچ موضوع بند چهارم:کوچ پرستوها

همکاران عزیز تدریس به پایان رسید امیدوارم مفید واقع شده باشد.

نمونه سوالات درس دهم  فارسی چهارم ابتدایی باغچه اطفال

برای دریافت نمونه سوالات درس دهم  فارسی و سایر دروس فارسی چهارم ابتدایی شامل سوالات درس به درس امتحان دی ماه و خرداد و می توانید از لینک زیر اقدام کنید

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 آبان 1399 ساعت: 21:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(3)

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های فارسی چهارم درس هفتم مهمان شهر ما

بازديد: 917
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های  فارسی چهارم درس هفتم مهمان شهر ما

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های  فارسی چهارم درس هفتم مهمان شهر ما


 

اهداف درس هفتم فارسی چهارم ابتدایی مهمان شهر ما

١ آشنایی با رسم مهمان نوازی ایرانی

٢ آشنایی با مفهوم انتظار

٣ تقویت گرایش عاطفی نسبت به شخصیت مقام معظم رهبری

4 تقویت درک شنیداری

5 گسترش دامنهٔ واژگان با استفاده از فرایند ترکیب

6 تقویت درک متن و سواد خواندن

7 آشنایی با ابزارهای انسجام متن کلمات ربط

8 تشخیص تفاوت دو نوع بند توصیفی و روایتی



متن درس :

از چند روز پیش شنیده بودیم که قرار است مهمان عزیز و بزرگی به استان ما بیاید. همه جا سخن از آمدن ایشان و حضور گرم مردم و آماده شدن برای استقبال بود.

شادی و نشاط در چهره‌ٔ همه‌ٔ مردم شهر دیده می‌شد. بچّه‌ها و جوان‌ترها بسیار خوشحال و پرهیجان به نظر می‌آمدند. هرچه به روز ورود آن مهمان مهربان نزدیک می‌شدیم، تپش قلب‌ها تندترمی‌شد.

تمام کوچه ها و خیابان های شهر، پاکیزه و آب و جارو شده بودند. همه جا و همه چیز و همه کس به انتظار رسیدن این مهمان تماشای رخسار ایشان بودند.

سرودهای نشاط‌انگیز از «صدا و سیما» شنیده می‌شد.

«آب زنید راه را، همین که نگار می‌رسد

 

مژده دهید باغ را، بوی بهار می‌رسد...»

کم کم به آن روز نزدیک می‌شدیم. در مدرسه قرار گذاشتند که برای استقبال برویم. بچّه‌ها خوشحال و بی‌قرار بودند؛ هریک از ما لحظه شماری می‌کرد که روز استقبال کی می‌رسد؟!

بالاخره آن روز رسید. شب قبل، آن قدر هیجان زده بودم که نمی‌دانم چطور خوابیدم؛ فقط به فردا و انبوه جمعیت فکر می‌کردم.

صبح آن روز، زودتر از همیشه با شنیدن صدای جیک جیک گنجشکان هم آمدن این مهمان عزیز را جشن گرفته‌اند. خوشحال و با نشاط به حیاط رفتم. نسیم خنک و ملایم بامدادی، دستی به صورتم کشید، خنکی هوای صبح را با تمام وجود حس کردم. کمی به تماشای جنبش گنجشک‌ها در لابه‌لای شاخه‌ها، خیره شدم، لحظه‌ای آرام نداشتند. آن چنان گرم غوغای گنجشکان شده بودم که متوجه نشدم چقدر از زمان گذشت تا اینکه صدای گرم و دوست داشتنی مادرم مرا به خود آورد.

شور و نشاط و همهمه‌ٔ گنجشک‌ها را رها کردم و مشتاق و پر توان به سوی مدرسه، پر کشیدم. بچّه‌ها بی‌صبرانه ساعت ورود را می‌پرسیدند و مرتّب به مسئولان مدرسه می‌گفتند: «پس کی به سمت محل دیدار و سخنرانی حرکت می‌کنیم؟»

اندک اندک، همه آمدند و با پوشش هماهنگ مدرسه در صف‌های منظم به طرف محل حضور آقا به راه افتادیم و به جمعیت خروشان و خودجوش، پیوستیم.

کوچه و خیابان پر از جمعیت شده بود. جای سوزن انداختن نبود. اقیانوسی از انسان‌ها پدید آمده بود. موج جمعیت آدم‌ها را به این طرف و آن طرف می‌برد.

ناگهان همه‌ٔ سرو صداها خاموش شد وامواج اقیانوس مردم آرام گرفت. مثل این بود که خورشید این جمعیت طلوع کرده است. همه مانند گل‌های آفتاب‌گردان به طرف او برگشتند.

آری، «آقا» آمدند و سخنان خود را آغاز کردند. برخی از شوق می‌گرستند و جمعی مشتاقانه گوش می‌دادند. هنوز سخنان ایشان را به خاطر دارم که فرمودند: «ما دبستان که رفتیم به ما گلستان درس می‌دادند. آن وقت که ما گلستان را می‌خواندیم، معنایش را نمی‌فهمیدیم. بعدها در طول زمان، معنای آن اشعار و آن جملات را فهمیدیم؛ این خوب است. انسان ممکن است چیزهایی را درست نفهمد امّا این برای فعالیت ذهن، زمینه درست می‌کند و خوب است، فکر کردن باید محور تلاش باشد».


درست و نادرست (صفحهٔ 65 کتاب درسی)

۱- دانش آموزان همراه خانواده‌هایشان به استقبال رفته بودند. نادرست
۲-
 جنب‌وجوش گنجشکان نشانه‌ٔ انتظار آنها برای ورود مهمان بود. نادرست
۳-
 گذشت زمان به درک معنی بعضی از مطالب کمک می‌کند. درست


درک مطلب (صفحهٔ 65 کتاب درسی)

۱- با توجّه به متن درس، منظور از«مهمان شهر ما» چه کسی بود؟ مقام معظم رهبری
۲-
 در متن درس، انتظار مردم چگونه بیان شده است؟ با پاکیزه کردن شهر خیابان‌ها و کوچه‌ها چهره‌ٔ هیجان زده‌ٔ مردم پخش سرودهای نشاط انگیز از صدا و سیما.
۳-
 چرا تلاش‌های ما باید با فکر کردن، همراه باشد؟ زیرا کار و تلاش ما با فکر و اندیشه به نتیجه می‌رسد.


واژه آموزی

خودباور به کسی می‌گویند که به توانایی‌های خودش آگاهی و باور داشته باشد.
خودبین به کسی می‌گویند که فقط خودش را می‌بیند و به دیگران و توانایی‌های آنها توجّهی ندارد.
خوددار به کسی می‌گویند که مراقب رفتار خود است و از انجام کارهای ناپسند پرهیز می‌کند.


گوش کن و بگو (صفحهٔ 66 کتاب درسی)

با دقّت به داستان گوش کنید و به پرسش‌ها پاسخ دهید.
1-
 به نظر شما ماجراهای ابتدای داستان در چه موقعی از سال اتّفاق افتاده است؟
2-
 رود چگونه پر آب شد؟
3-
 با توجّه به داستان، شخصیت رود و برف را با هم مقایسه کنید.
4-
 چرا با مردن دانه‌ها و شکوفه‌ها، بهار هم می‌میرد؟
۵-
 کدام‌یک از جمله‌های داستان نشان دهنده‌ٔ غرور برف است؟


بخوان و بیندیش

انتظار 

آفتاب، شروع به تابیدن می‌کند. امروز پوشش سبزم را کنار می‌زنم و به دنیای اطرافم سلام می‌کنم: سلام آفتاب! سلام ای ابر سفید! سلام ای نسیم صبح!

من برای اوّلین بار چشم به دنیا می‌گشایم. دنیای من مثل خودم کوچک است و در باغچه‌ای خلاصه می‌شود. کمی آن طرف‌تر در آن سوی باغچه، چند سوسن کوچک با هم زمزمه می‌کنند و در گوش هم پچ‌پچ می‌کنند. یکی از آنها می‌گوید:«بیچاره! عمر این هم مثل بقیه‌ٔ گل‌های سرخ کوتاه است. دخترک او را بر شاخه نمی‌گذارد. او هم به زودی چیده خواهد شد».

وقتی متوجّه نگاه‌های من می‌شوند، زود سر از گوش هم دور می‌کنند و خود را به نسیم می‌سپارند. با خود می‌گویم: «نکند منظور آنها من بودم! آیا به راستی مرا از شاخه جدا می‌کنند؟ آنها از چه دختری صحبت می‌کنند؟» درخت سیب، که پر از شکوفه شده است به آرامی شاخه‌ای را به سویم دراز می‌کند:«سلام غنچه‌ی کوچک و زیبا! تولّدت مبارک!»

وقتی متوجّه غم و اندوه من می‌شود، می‌گوید:«به حرف‌های دیگران توجّه نکن. به زودی می‌فهمی خیلی از آنها درست نیست» از صحبت‌های درخت سیب احساس آرامش می‌کنم و به بدن لطیف و مخمل‌پوشم نگاهی می‌اندازم. در برابر خورشید، آغوش می‌گشایم تا اشعه‌ٔ گرم آن در وجودم بیش‌تر و بیش‌تر نفوذ کند.

درخت سیب می‌گوید: «از این خانه همیشه بوی محبّت به مشام می‌رسد. نگاه کن، آن دختر که از پشت پنجره به ما نگاه می‌کند، نرگس است». چند لحظه بعد در کوچکی رو به حیاط باز می‌شود. نرگس از اتاق بیرون می‌دود. دلهره همه‌ٔ وجودم را فرا می‌گیرد.

کاش می‌توانستم پوشش سبزم را روی خود بکشم تا او مرا نبیند! نرگس به من نزدیک می‌شود. به خود می‌لرزم. در کنار من می‌نشیند. «سلام غنچه‌ٔ کوچک من! آخرش به دنیا آمدی! نمی‌دانی چند روز است، منتظر هستم باز شوی». با دست‌های کوچک و نرمش آرام مرا نوازش می‌کند.

خدایا، این دخترک چه مهربان است! پس این سوسن‌ها چه می‌گفتند؟ نرگس آب پاش را برمی‌دارد و پر از آب می‌کند. بعد به طرف من می‌آید «حالا باید حمّام کنی! با قطره‌های زلال آب، خیلی زیبا می‌شوی! حیف است که تشنه بمانی.» قطرات آب مثل بارانی لطیف بر سر و رویم می‌نشیند و به من جانی تازه می‌بخشد.

نرگس می‌آید و کنارم می نشیند. نفس عمیقی می‌کشد و نگاهش مهربانانه روی من می‌لغزد؛ سپس با اندوه می‌گوید: «کاش همان‌طور که تو آمدی، محمّدتقی هم به مرخصی بیاید. می‌دانی غنچه! محمّدتقی برادرم است. او را خیلی دوست دارم. اگر از من بپرسند، می‌گویم مهربان‌ترین برادر دنیاست. کاش تو هم او را دیده بودی! آن وقت بهتر می‌فهمیدی که من چه می‌گویم. خیلی وقت است به مرخصی نیامده».

چشم‌هایش پر از اشک می‌شود. لب‌هایش را به من نزدیک می‌کند و مرا می‌بوسد. با تمام وجود عطرم را به درون سینه می‌کشد. قطره‌های اشکش را می‌بینم. مادرش او را صدا می کند. به سرعت به طرف اتاق می‌دود. باز هم سردرگم مانده‌ام.

«آخر برادر او کجا رفته؟ این دختر چرا این همه دلگیر است؟ کاش ! می‌توانستم برایش کاری بکنم»

گل سوسن با طعنه فریاد می‌زند: «آهای غنچه! دلت را خیلی خوش نکن. تا حالا هر بار که برادرش آمده است، خواهرها و برادرهای تو را از شاخه جدا کرده و به او هدیه کرده است».

به حرف‌های او اعتنایی نمی‌کنم. آفتاب بالاتر می‌آید. حالا گلبرگ‌های بزرگم که مرا در آغوش خود می‌فشردند، آرام آرام از فشار خود کم می‌کنند و به ضخامت یک گلبرگ از هم فاصله می‌گیرند. درخت سیب به من نگاهی تحسین آمیز می‌کند: «تو داری شکفته می‌شوی! واقعاً که گلی به زیبایی تو در باغچه نمی‌بینم».

دوباره نرگس به حیاط می‌آید. هنوز هم غصّه‌دار است. باز هم برای من دردِ دل می‌کند: «گل عزیزم! دلم برای برادرم خیلی تنگ شده، می‌دانی؟ محمّدتقی به جبهه رفته است. من او را خیلی کم می‌بینم. پدرم می‌گوید در جبهه برای رزمندگان سنگر می‌سازد تا از تیرهای دشمن در امان باشند. او خیلی خوب است. کاش الان اینجابود!»

امروز سومین روزی است که شکفته‌ام. گلبرگ‌هایم باز شده‌اند؛ دیگر غنچه نیستم؛ یک گل زیبا، خوش رنگ و خوشبو شده‌ام. وقتی نرگس به حیاط می‌آید، در صورتش شادی موج می‌زند. درخت سیب می‌گوید: «امروز باز هم بوی شادی همه جا را پر کرده است، حتماً جوان خوش قلب می‌آید!»

از این خبر خوشحال می‌شوم. نرگس چادر زیبای گل داری پوشیده و روی پلّه‌ٔ حیاط منتظر نشسته است. در پوست خود نمی‌گنجد. گاه به آسمان و گاه به در حیاط نگاه می‌کند؛ ولی نمی‌دانم چرا اصلاً مرا نمی‌بیند؛ مثل هر روز به سراغم نمی‌آید و با من حرف نمی‌زند؛ دلم می‌گیرد. سوسن‌ها باز در گوش هم پچ‌پچ می‌کنند.

ناگهان با صدایی که از بیرون به گوش می‌رسد، نرگس از جا می‌پرد. با سرعت تمام شروع به دویدن می‌کند: «داداش آمد. آخ جان!»

با خود فکر می‌کنم: «این طوری که نمی‌شود؛ مثل اینکه کاملاً مرا از یاد برده است! باید کاری بکنم. دستم را به طرف چادر نرگس دراز می‌کنم. فریاد می‌زنم: «باد مهربان، کمکم کن». باد پیچی می‌خورد و چادر او را به سمت من پرواز می‌دهد؛ به چادر او چنگ می‌زنم. نرگس یک قدم به عقب برمی‌گردد. دستش را جلو می‌آورد تا چادر را از چنگال های تیز من رها کند. نگاهش از روی خارها به طرف من می‌چرخد و از رویم می‌گذرد. دلم می‌لرزد: «آه! مرا ندید» ولی نگاه شتابان او دوباره به سوی من بر می‌گردد. درحالی که تمام حواسش به در حیاط است، مرا از شاخه جدا می‌کند.

چند روز می‌گذرد. حالا دیگر کاملاً خشک شده‌ام. محمّدتقی به من نزدیک می‌شود، قرآن را باز می‌کند و مرا در میان انبوهی از کلمه‌های آن، که بوی بهشت می‌دهند، می‌گذارد.

طیبه دلقندی، با تغییر


درک و دریافت (صفحهٔ 71 کتاب درسی)

۱- منظور درخت سیب از جمله‌ٔ «از این خانه همیشه بوی محبّت به مشام می‌رسد» چیست؟ یعنی اهالی این خانه همیشه با محبت با یکدیگر رفتار می‌کنند.
2-در پایان داستان، چرا گل با اینکه از شاخه جدا شده بود، خوشحال بود؟ زیرا می‌دانست که اگر از شاخه جدا شده است برای کار مهم و خوبی بوده یعنی قرار بود این گل به کسی داده شود که انسان فداکار و خوبی است.
3- چه فرقی بین رفتار درخت سیب با گل‌های سوسن وجود داشت؟درخت بسیار دانا و فهمیده و نکته سنج بود و همه چیز را با نگاه مثبت و درست می‌دید اما گل‌های سوسن بسیار کوته بین و حسود بودند.
4-با توجّه به نمودار زیر درباره‌
ٔ عناصر داستانی که خواندید، گفت‌وگو کنید.

نقشهٔ عناصر داستان

شخصیت‌های داستان

نرگس - گل سرخ
درخت سیب
گل‌های سوسن
محمدتقی - مادر نرگس

زمان

در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق 

مکان

حیاط خانه‌ٔ نرگس و محمدتقی

اتّفاق‌های داستان

تبدیل غنچه‌ٔ گل به یک گل سرخ زیبا
انتظار نرگس برای باز شدن غنچه
صحبت‌های درست و نیکوی درخت سیب و صحبت‌های نادرست و ناپسند گل‌های سوسن
آمدن برادر نرگس از جبهه به مرخصی برای دیدار خانواده.
هدیه‌
ٔ نرگس به برادرش

نتیجه

همیشه سعی کنیم به اطراف خود بدبین نباشیم و درست و نیکو فکر کنیم. همچنین به نزدیکان و دوستانمان بهترین‌ها را هدیه دهیم.

 

مَثَل (صففحهٔ 72 کتاب درسی)

مفهوم تصویر با کدام یک از مَثَل‌های زیر ارتباط دارد؟

- با یک گل بهار نمی‌شود.
- فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه.
پاسخ  : -
جوینده، یابنده است.
- کوه به کوه نمی‌رسد، آدم به آدم می‌رسد.


 

واژه آموزی درس هفتم فارسی چهارم ابتدایی مهمان شهر ما

در این درس، ساختِ واژهٔ مرکب«ضمیر خود بن مضارع»تدریس می شود.

جهت تثبیت یادگیری یک بار کلمات را روی تابلو بنویسید و دانش آموزان همه با هم آنها را بخوانند. بدین ترتیب، یکی از راه های واژه سازی (خود کلمه) آموزش داده می شود.

 



درس هفتم نوشتاری چهارم ابتدایی

فعّالیت های نوشتاری  4: درک متن

چنان که در درس قبل گفته شد یکی از ابزارهای صوری انسجام گزاره های متن،هستند.

هوشیار کردن دانش آموزان نسبت به این حروف و نوع کاربرد آنها در  متن، به افزایش توانایی درک متن آنها کمک می کند.

در این درس حرف ربط تقابلی « امّا» آموزش داده شده است که نشان می دهد مفهوم دو جمله در تقابل با یکدیگر است.


فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش

در سه درس گذشته بند توصیفی و روایتی آموزش داده شد.

در این درس دانش آموز با نوشتن همزمان این دو نوع به خوبی به تفاوت های بین آنها احاطه پیدا می کند و مطلب برایش تثبیت می شود.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 آبان 1399 ساعت: 20:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های درس ششم فارسی چهارم آرش کمانگیر

بازديد: 64635
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های درس ششم فارسی چهارم آرش کمانگیر

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیت های درس ششم فارسی چهارم آرش کمانگیر

 

 

1 معرفی یکی از نمادهای اسطوره ای فرهنگ ایران

2 تقویت روحیهٔ دفاع از وطن و میهن دوستی

3 آشنایی بیشتر با پهلوانان ایرانی

4 آشنایی با افسانه های ملّی

5 تقویت قدرت درک متن و دریافت پیام اصلی درس

6 تقویت درک و بیان پیام تصاویر

7 آشنایی با ساختار جمله

8 آشنایی با نشانهٔ ربط “عطفی” به عنوان ابزار

انسجام گزاره های متن

9 آشنایی با بند روایتی


 

 

معنی لغات درس ششم

نبرد : جنگ

طولانی : بلند

افراسیاب : فرمانده سپاه توران

پاداری : استقامت

پهلوان : دلاور

اندوهگین : غمگین

بردباری : صبوری

آشتی : صلح

خاور : شرق

پولادین : فولادی

دشوار : سخت

بی تابی : تحمل نداشتند

استوار : محکم

نیرومند : قوی

نیرو : توان

گام : قدم

نگریست : نگاه کرد

تیزبال : پر سرعت

بامداد : صبح

نیمروز : ظهر

تناور : نیرومند


هم خانواده آرش کمانگیر فارسی چهارم :

تحقیر : حقارت حقیر

ماهر : مهارت

مشکل : اشکال

منتظر : انتظار

توانا : توانایی توان

نقص : ناقص


 

مخالف آرش کمانگیر فارسی چهارم

پیروزی : شکست

ناامید : امیدوار

سختی : آسانی

آشتی : قهر

خاور : باختر

محکم : سست

نهانی : آشکار

نازک : ضخیم

دیوانه : عاقل

شیرین : تلخ

تیره : روشن

توانا: ناتوان


 

کلمات املایی آرش کمانگیر فارسی چهارم

طولانی سپاه توران افراسیاب جیحون بی تابی قامتی رشید استوار نقص و عیب تناور تیغه ی شمشیر گهر چست

و چابک وزنده غران گریزان گوهر فشانی

 


متن درس  :

نبرد، طولانی و خسته کننده شده بود و همه، نگران بودند. سپاه توران به فرماندهی افراسیاب از رود جیحون گذشته بود. ایرانیان دربرار تورانیان پایداری می‌کردند امّا پیروزی بر آنان، بسیار مشکل بود. ایرانیان از پیروزی ناامید و از شکست اندوهگین شده بودند. روزگار به سختی می‌گذشت و چاره‌ای جز بردباری نبود.

سرانجام، دو سپاه تصمیم گرفتند که آشتی کنند. تورانیان پیشنهاد کردند که پهلوانی ایرانی تیری به سوی خاور پرتاب کند. هرجا که تیر فرود آید، آنجا مرز ایران و توران باشد.

این خبر را هر دهانی، زیر گوشی، بازگو می‌کرد:
آخرین فرمان
آخرین تحقیر
مرز را پرواز تیری، می‌دهد سامان
گر به نزدیکی فرود آید
خانه‌هامان، تنگ
آرزومان، کور
ور بپّرد دور
تاکجا؟ تاچند؟
آه! کو بازوی پولادین و کو سر پنجه‌
ٔ ایمان؟

راستی، چه پیشنهاد دشواری! مگر یک تیر چقدر میتواند دور بشود؟ کدام تیراندازی این کار بزرگ را انجام خواهد داد؟

آرش کمان‌گیر، تیرانداز ماهر ایرانی، خود را برای پرتاب این تیر آماده کرد. همه نگران و منتظر، پای کوه بلند دماوند ایستاده بودند. مادران دعا می‌کردند؛ پیرمردها، اشک می‌ریختند؛ کودکان با بی‌تابی، آرش کمان‌گیر را که با قامتی رشید و استوار پای کوه ایستاده بود، نگاه می‌کردند.

آرش با قدم‌های محکم از کوه بالا رفت؛ روی تخته سنگ بزرگی ایستاد؛ بازوان و تن نیرومند خود را به همه نشان داد و گفت: «خوب ببینید! در بدن من هیچ نقص و عیبی نیست؛ امّا خوب می‌دانم چون تیر از کمان رها شود، همه‌ٔ نیروی من از تن بیرون خواهد رفت. من جان خود را در تیر خواهم گذاشت و برای سربلندی ایران فدا خواهم کرد».

آرش با گام‌های بلند از کوه بالا رفت؛ وقتی به قلّه رسید در آنجا دست به دعا برداشت و با خدای خود زمزمه کرد: «ای خدای آسمان‌ها! ای آفریدگار کوه‌ها و دریاها! ای توانایی که به ما توانایی بخشیده‌ای! مرا یاری کن تا سرزمین ایران را از دست دشمنان رها کنم».

آن گاه از بالای قلّه به دشت‌های سبز و رودهای آبی نگریست. صدای مردم از همه جا به گوش می‌رسید. آرش نام خدا را بر زبان آورد و باهمه‌ٔ توان، کمان را کشید. تیر همچون پرنده‌ای تیز بال، پرواز کرد؛ از بامداد تا نیم روز در پرواز بود؛ از کوه و درّه و دشت گذشت و در کنار رود جیحون بر تنه‌ٔ درخت گردویی که در جهان از آن تناورتر و بلندتر نبود، نشست و آنجا مرز ایران و توران شد.

مردم از پیر و جوان به سمت قلّه حرکت کردند. آرش، بی‌جان بر تخته سنگی افتاده بود.
آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش
کار صدها، صدهزاران تیغه‌
ٔ شمشیر کرد آرش

 


درست و نادرست (صفحهٔ 58 کتاب درسی)

۱-  آرش برای پرتاب تیر در دشتی سرسبز ایستاد. نادرست
۲-
 ایرانیان در برابر سپاه توران مقاومت می‌کردند. درست
۳-
 تورانیان پیشنهاد کردند که پهلوانی ایرانی تیری به سوی غرب پرتاب کند. نادرست


 

درک مطلب (صفحهٔ 58 کتاب درسی)

۱- چرا ایرانیان پیشنهاد تورانیان را پذیرفتند؟ زیرا ایرانیان از جنگیدن خسته شده بودند و فکر می‌کردند با پذیرفتن این تصمیم می‌توانند ایران را نجات دهند.
۲-
 منظور از «مرز را پرواز تیری می‌دهد سامان» چیست؟ منظور این است که سر نوشت و آینده‌ٔ کشور با پرتاپ یک تیر باید معلوم شود.
۳-
 چرا آرش پس از پرتاب تیر جان داد؟ زیرا با تمام وجود این کار را کرد و تمام نیرو و توانش را برای پرتاپ تیر از دست داد. در نتیجه نتوانست این فشار زیاد را تحمل کند و جان سپارد.

 


دانش زبانی (صفحهٔ 58 کتاب درسی)

جمله‌‌های زیر را بخوانید:
-
 مادران، دعا می‌کردند.
- پیرمردان، اشک می‌ریختند.
- کودکان، آرش کمان‌گیر را نگاه می‌کردند.
- آرش از کوه بالا رفت.
- آرش، نام خدا را بر زبان آورد.

جمله از یک یا چند کلمه تشکیل می‌شود و پیام کاملی را به شنونده انتقال می‌دهد.


 

تصویرخوانی و صندلی صمیمیت (صفحهٔ 59 کتاب درسی)

 ۱- نگاه کردن به تصویر: تصویر را با دقّت ببینید و به جزئیات آن توجّه کنید.
۲-
 تفكّر: برای فهمیدن معنی تصویر، فکر کنید و مطالبی را که از تصویر برداشت کرده‌اید در ذهن خود مرور کنید.
۳-
 گفتار: هر وقت آماده شدید، رويِ صندلی معلّم بنشینید و درباره‌ٔ برداشت خود از تصویر برای دوستانتان صحبت کنید.


بخوان و حفظ کن

باران

باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان
می‌خورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگل‌های گیلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
با دو پای کودکانه
می‌دویدم همچو آهو
می‌پریدم از سر جو

دور می‌گشتم ز خانه
می‌شنیدم از پرنده
از لب باد وزنده
داستان‌های نهانی
رازهای زندگانی
برق چو شمشیر برّان
پاره می‌کرد ابرها را
تندر دیوانه، غُرّان
مشت می‌زد ابرها را
جنگل از باد گریزان
چرخ‌ها می‌زد چو دریا
دانه‌های گرد باران
پهن می‌گشتند هر جا
سبزه در زیر درختان
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا

بس گوارا بود باران!
به! چه زیبا بود باران!
می‌شنیدم اندر این گوهرفشانی
رازهای جاودانی
پندهای آسمانی
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
زندگانی، خواه تیره،
خواه روشن،
هست زیبا،
هست زیبا،
هست زیبا!

گلچین گیلانی

 


آموزش لحن درس ششم فارسی چهارم ابتدایی آرش کمانگیر

لحن متن درس ششم از نوع روایی حماسی می باشد.

این متن دارای آهنگی نرم و گاهی کوبنده و حماسی است،

به گونه ای که شنونده یا از آن پند می گیرد و یا تحتتأثیر آن قرار می گیرد.

این متن در بردارندهٔ مفهوم میهن دوستی است که مثل یک قصّه سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.

بنابراین باید از شخصیّت های متن، فضا و سایر عناصر، کمک گرفت تا لحن، شکل درستی به خود بگیرد.

بهتر است علائم نگارشی را رعایت کرد تا تأثیر کلام بیشتر شود؛

سکون ها و سکوت ها نیز این تأثیر را دوچندان می کند.

دانش زبانی درس ششم فارسی چهارم ابتدایی آرش کمانگیر

در ادامهٔ بحث دانش زبانی درس چهارم، در این درس نیز مجدداً دربارهٔ جمله آموزش داده می شود.

در درس چهار ملاک معرفی، بیشتر معنایی و کاربردی بود اما در این درس به لحاظ ساختاری و صوری نیز به دانش آموزان این آگاهی داده می شود که جمله از کنار هم قرار گرفتن کلمات تشکیل می شود.

تذکر: از دادن تمرین های شمارش تعداد جمله به دانش آموزان جداً خودداری کنید.


 

بخوان و حفظ کن درس ششم فارسی چهارم ابتدایی آرش کمانگیر

شعر باران وزن خوب و مصراع های کوتاه دارد و در کنار تکرارها و به کارگیری قافیه های تقریباً آزاد، شعری مناسب کودکان است

لحن عمومی حاکم بر فضای این شعر، لحن شاد و نشاط انگیز روایی به شیوهٔ بیان خاطره است که سه چهارم آغاز شعر راشامل می شود.

در ادامه از شیوهٔ بیان توصیفی برای توصیف تفریحات کودکانه همراه با لطافت و لذت ناشی از یادآوری آنها بهره می گیرد.

در قسمت توصیفی این شعر، شاعر اوج و فرودی بسیار زیبا را به نمایشگذاشته است؛

ابتدا با توصیف لذت های حضور در جنگل و آغاز باران کار راشروع کرده، سپس با به تصویر کشیدن قدرت رعد و برق و باد مخاطب را به اوج هیجان رسانده است

پس از آن دوباره با وصف قطرات باران و جمع شدن آب درمیان سبزه ها و مشاهدهٔ جنگل در آب، از نقطهٔ اوج به فرود می رسد و در پایان  این تنش  را به آرامش محض بدل می کند تا جایی که سکوتی همراه با لذّت و تخیّل را در پی دارد.

معلّم از یکی از دانش آموزان می خواهد از هر قسمت درس که دوست دارد،به دوست خود املا بگوید،

البته املا نباید از یک بند بیشتر باشد.

دانش آموز دیگرشروع به نوشتن می کند.

وقتی بخش اول املا گفتن به پایان رسید دانش آموزی که املامی نوشت،

حالا گویندهٔ املا شده و دوستش شروع به نوشتن می کند.

پس از پایان یافتن این بخش معلّم از دو دانش آموز دیگر می خواهد که پای تخته آمده و املای دوستان خود را تصحیح کنند.

درس ششم نوشتاری چهارم ابتدایی

درس ششم نوشتاری چهارم ابتدایی


 

فعّالیت های نوشتاری 2: املا

انجام فعّالیت های کتاب نوشتاری در کلاس مورد تأکید می باشد. باید عملکرد دانش آموزان از جانب معلّم مورد بررسی قرار بگیرد

و حتماً پس از تصحیح مطالب بازخورد کتبی هر چند کوتاه، گوشهٔ صفحات درج شود تا اولیا و دانش آموزان در جریان نقاط قوت و ضعف قرار بگیرند.

فعّالیت های نوشتاری 4: درک متن

یکی از ابزارهای صوری انسجام گزاره های متن«حروف ربط »هستند.

هوشیارکردن دانش آموزان نسبت به این حروف و نوع کاربرد آنها در متن به افزایش درک متن کمک می کند

فعّالیت های نوشتاری 5: نگارش

موضوع آموزش این درس، نوشتن بند روایتی  است.

دانش آموزان ابتدا بند نمونه را می خوانند و تحلیل می کنند.

مقایسه این بند با بند توصیفی درس قبل، روش مناسبی است برای اینکه تفاوت های بند توصیفی و روایتی برای دانش آموزان مشخص شود؛

البته مقایسه و تشخیص تفاوت ها به صورت کار گروهی انجام شود و دانش آموزان خود ویژگی های هر دو نوع بند را در کنار هم قرار داده، تحلیل کنند.

در بندهای روایتی توجّه به چند مطلب اهمیت دارد:

زاویۀ دید که نویسنده، مطلب را به صورت اوّل شخص بیاورد یا سوم شخص؛ معمولاً دانش آموزان در نوشته های خود اوّل شخص را ترجیح می دهند.

نوع لحن نوشته که نویسنده باید آن را انتخاب کند و در کل نوشته رعایت کند.

لحن نوشته می تواند دوستانه باشد یا خیلی رسمی، حتی گفتاری باشد یا نوشتاری.

توالی و ترتیب مطالب که یکی پس از دیگری بیان شود.

زمان افعال که باید در کل نوشته ارتباط منطقی داشته باشند.

 


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 07 آبان 1399 ساعت: 13:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(1)

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیتهای فارسی چهارم درس پنجم رهایی از قفس

بازديد: 17539
درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیتهای فارسی چهارم درس پنجم رهایی از قفس

 

درسنامه آموزشی و پاسخ فعالیتهای فارسی چهارم درس پنجم رهایی از قفس


 

واژگان درس رهایی از قفس

بازرگان : تاجر

حبس : زندان ، بازداشت

دلتنگ : غمگین

شیرین زبان : شیرین گفتار

گران بها : با ارزش

غالم : نوکر ، خدمتکار

ارمغان : هدیه ، سوغات

کارمت : که برای تو بیاورم

خطه : سرزمین

فالن : اشاره به شخص نامعلوم

مشتاق : دارای شوق ، آرزومند

قضا : تقدیر ، سرنوشت

دلداری دهد : همدردی کند ، غم خواری کند

شکر سخن : شیرین سخن ، شیرین گفتار

گنبد کبود : منظور آسمان آبی است

غصه : ناراحتی ، غم

قافله : کاروان

پیغام : پیام

بازگو کردن : سخنی را دوباره گفتن

خواجه : بزرگ ، سرور ، تاجر

همتا : همانند ، مثل

زهره اش بدرید : ترسید

شگفت زده : کسی که تعجب کرده ، متعجب

زین : از این

خام : بیهوده

شادکام : خوشحال

شادکام : خوشحال

کنیزک : خدمتکار ، زنی که برده باشد

نشان : عالمت ، نشانه

دریافت : دانست ، فهمید

گریستن : گریه کردن

بند : طناب

ماجرا : اتفاق

اسیر : زندانی

هم خانواده درس رهایی از قفس

لذیذ : لذت

حبس : محبوس

شگفت زده : شگفت انگیز

مشتاق : اشتیاق شوق

سکوت : ساکت

وقت : اوقات

حال : احوال

تجارت : تاجر

تعجب : متعجب

شاکی : شکایت

حس : احساس

عبور : عابر

اسیر : اسارت

علم : علم معلم

مخالف

ثروتمند : فقیر

رهایی : اسارت

اسیر : آزاد

پرسش : جواب پاسخ

 


کلمات دارای ارزش املایی درس رهایی از قفس

ثروتمند طوطی سوغاتی ارمغان کارمت خطه ی پیغام صحنه موضوع خواجه زهره شکر سخن غار باغ وحش

باغچه یک دفعه مامور غصه اتفاقا قاطر حکمت بازرگان هندوستان غالم قضای روزگار تجارت کنیزک

لحظه ای

 


متن درس :

روزی بود و روزگاری. در شهری، بازرگان ثروتمندی بود که طوطی زیبا و شیرین زبانی داشت. او هر روز با طوطی، سخن می‌گفت و از صحبت‌هایش لذّت می‌برد.

بازرگان، روزی تصمیم گرفت به هندوستان سفر کند. اوهر بار که به سفری می‌رفت برای دوستان و غلامانش هدیه‌ای می‌آورد.

بازرگان، طوطی خود را بسیار دوست می‌داشت و در این فکر بود که برای او هم سوغاتی گران‌بها بیاورد؛ امّا نمی‌دانست چه بخرد که طوطی را خوشحال کند؛ پس...

گفت طوطی را «چه خواهی ارمغان

 

کارمت از خطّه‌ٔ هندونستان؟»

گفت آن طوطی که «آنجا طوطیان

 

چون ببینی، کن ز حال ما بیان

کان فلان طوطی که مشتاق شماست

 

از قضای آسمان در حبس ماست!»

 طوطی ادامه داد: «ای بازرگان مهربان و ای دوست هم زبان، سلام مرا به طوطیان هندوستان برسان. از آنجا چاره‌ٔ گرفتاری مرا بخواه و بگو؛ چرا یادی از این دوست اسیر و دلتنگ خود نمی‌کنند».

اوهم قول داد که سلام و پیغامش را به طوطیان هندوستان برساند.

بازرگان، پس از چند شبانه روز به هندوستان رسید. در آنجا چشمش به دسته‌ای از طوطیان افتاد. سلام و پیغام طوطی‌اش را به آنها داد. طوطی‌ها که پی در پی حرف می‌زدند و شادی می‌کردند، باشنیدن حرف‌های بازرگان لحظه‌ای ساکت ماندند. بازرگان، چشمش به طوطی‌ها بود که ناگهان دید یکی از آنها به خود لرزید و از بالای درخت افتاد و مرد.

بازرگان از دیدن آن صحنه، شگفت زده شد. دلش برای آن طوطی سوخت و از گفته خود پشیمان شد؛ با خودش گفت:

این، چرا کردم؟ چرا دادم پیام؟

 

سوختم بیچاره را زین گفت خام!

او وقتی تجارتش را در هندوستان تمام کرد به سوی سرزمین خود به راه افتاد و به خانه‌ٔ خویش بازگشت.

کرد بازرگان تجارت را تمام

 

باز آمد سوی منزل، شادکام

هر غلامی را بیاورد ارمغان

 

هر کنیزک را ببخشید او نشان

گفت طوطی:«ارمغان بنده کو؟

 

آنچه گفتی و آنچه دیدی، بازگو!»

بازرگان، سکوت کرد؛ نمی‌دانست چگونه، موضوع مردن آن طوطی را به او بگوید».
طوطی که او را ساکت دید، پرسید: «ای خواجه، چه شد؟ به من بگو».
بازرگان با شرمندگی، سرش را بلند کرد و....

گفت: «گفتم آن شکایت‌های تو

 

با گروهی طوطیان، همتای تو

آن یکی ز دردت بوی برد

 

زهره‌اش بدرید و لرزید و بمرد!»

بازرگان وقتی همه چیز را برای طوطی‌اش بازگفت، طوطی لحظه‌ای کوتاه، سر به زیر انداخت و به فکر فرو رفت. بازرگان، پیش رفت تا او را دلداری دهد که ناگهان دید طوطی‌اش، درست مثل همان طوطی هندوستان، شروع به لرزیدن کرد، لحظه‌ای بعد، افتاد و مرد.

بازرگان که دید طوطی شیرین زبان و شکر سخن او از دست رفته است برسر و سینه زنان، شروع به گریستن کرد؛ امّا وقتی دریافت که دیگر گریه و زاری، فایده ندارد، طوطی را از قفس بیرون آورد و از پنجره‌ٔ خانه به باغ انداخت؛ ولی طوطی بر زمین نیفتاد، بلکه شروع به پرواز کرد و روی درختی نشست.

بازرگان از این کار طوطی، تعجب کرد؛ امّا طوطی که حالا از بند قفس آزاد شده بود با خوشحالی گفت: «ای خواجه، دوست من در هندوستان با آن کار خود، راه رهایی را به من آموخت».

بازنویسی شده از کتاب «مثنوی معنوی» مولوی



معنی شعر رهایی از قفس

معنی گفت طوطی را چه خواهی ارمغان کارمت از خطه ی هندوستان

معنی: به طوطی گفت : سوغاتی چه میخواهی که از سرزمین هندوستان برایت بیاورم

معنی گفت آن طوطی که آن جا طوطیان چون ببینی ، کن زحال ما بیان

معنی: طوطی گفت :زمانی که آن جا طوطی های دیگر را دیدی وضعیت من را برای آن ها بگو

معنی کان فالن طوطی که مشتاق شماست از قضای آسمان در حبس ماست

معنی: بگو که فالن طوطی که آرزوی دیدار شما را دارد از سرنوشت و تقدیر بد در اسارت ما است

معنی این چرا کردم ، چرا دادم پیام سوختم بیچاره را زین گفت خام

معنی: این چه کاری بود کردم ، چرا این پیغام را دادم با این سخن بیهوده و ناپخته باعث مرگ آن بیچاره شدم

معنی کرد بازرگان تجارت را تمام باز آمد سوی منزل شادکام

معنی: بازرگان تجارت را به پایان رساند خوشحال به سوی منزل بازگشت

معنی هر غالمی را بیاورد ارمغان هر کنیزک را ببخشید او نشان

معنی: به هر خدمتکاری و نوکری یک سوغاتی داد به هر خدمتکاری هدیه ای بخشید

معنی گفت طوطی ارمغان بنده کو آنچه گفتی آنچه دیدی باز گو

معنی: طوطی گفت پس سوغاتی من کو هر چی گفتی و دیدی را برایم تعریف کن

معنی گفت گفتم آن شکایت های تو با گروهی طوطیان ، همتای تو

معنی: بازرگان گفت درد دل و شکایت های تو را برای چند تا طوطی مثل خودت گفتم

معنی آن یکی طوطی ، ز دردت بوی برد زهره اش بدرید و لرزید و بمرد

معنی: یکی از طوطی ها دردت را فهمید ترسید و لرزید و مرد


 

درست و نادرست (صفحهٔ 46 کتاب درسی)

۱- سوغاتی بازرگان برای طوطی، آزادی از قفس بود. درست
۲-
 طوطی‌ها از شنیدن حرف‌های بازرگان شادی کردند. نادرست


 

درک مطلب (صفحهٔ 47 کتاب درسی)

۱- چرا طوطی از بازرگان خواست از احوالش برای دوستانش بگوید؟ تا دوستانش بتوانند راهی برای آزادی او پیدا کنند.
۲-
 چه رابطه‌ای بین رفتار طوطی در هندوستان و رفتار طوطی بازرگان بود؟ طوطی هندی با رفتارش به طوطی بازرگان نجات یافتن از قفس را آموخت.
۳-
 مهم‌ترین ویژگی طوطی داستان چیست؟ از متن دو دلیل بیاورید. باهوشی و نکته سنجی طوطی 1- این که از بازرگان خواست تا به طوطی‌هایی که آزاد بودند پیغام برساند. 2- به خوبی منظور طوطی هندی را درک کرد.


 

واژه آموزی (صفحهٔ 47 کتاب درسی)

- کارنامه، نوشته‌ای است که نتیجه‌ٔ کارهای هر فرد در آن می‌آید.
-
شناسنامه، نوشته‌ای است که اطّلاعات شخصی هر فرد در آن می‌آید.
-
کتابنامه، نوشته‌ای است که مشخّصات کتاب‌ها در آن می‌آید. حالا شما بگویید:
-
 روزنامه، .................
-
 تشویق نامه، ..............

 


نمایش (صفحهٔ 47 کتاب درسی)

 

داستان این درس را به صورت نمایش در کلاس اجرا کنید.

 


بخوان و بیندیش

قدم یازدهم

یکی بود، یکی نبود؛ به جز خدا کسی نبود. زیر گنبد کبود، یک روز صبح زود، یک شیر بزرگ، یک بچّه‌ٔ کوچک به دنیا آورد. کجا؟ توی یک جنگل پر درخت؟ نه! توی یک غار بزرگ؟ نه! او بچّه‌اش را توی یک قفس در یک باغ‌وحش، توی یک شهر شلوغ به دنیا آورد.

چند روز گذشت. شیر کوچولو کمی بزرگ‌تر شد. او هر روز شیر مادرش را می‌خورد. با دُم او بازی می‌کرد؛ از سر و کولش بالا می‌رفت؛ گاهی هم توی قفس راه می‌رفت. از اوّل قفس تا آخر آن فقط ده قدم بود. شیر کوچولو وقتی ده قدم جلو می‌رفت، سرش می‌خورد به میله‌های قفس و دَنگ صدا می‌کرد و درد می‌گرفت.

شیر کوچولو خیلی زود یاد گرفت که بعد از قدم دهم دیگر جلو نرود؛ وقتی ده قدم می‌رفت، می‌نشست و دست و صورتش را می‌لیسید.

نگهبان باغ‌وحش هر روز می‌آمد و درِ قفس را باز می‌کرد؛ برای مادرِ شیر کوچولو آب و غذا می‌گذاشت؛ بعد هم در قفس را می‌بست و می‌رفت.

یک روز نگهبان باغ‌وحش یادش رفت در قفس را ببندد. در باز ماند و شیر کوچولو از لای در بیرون را تماشا کرد؛ بعد پایش را از قفس بیرون گذاشت و راه افتاد؛ ده قدم رفت؛ رسید به باغچه‌ای که یک بوته‌ٔ بزرگ گل یاس در آن بود.

شیر کوچولو جلوتر نرفت. او ده قدم برداشته بود؛ خیال می‌کرد اگر قدم یازدهم را بردارد، سرش می‌خورد به میله‌های قفس و دنگ صدا می‌کند. زیر بوته‌ٔ گل یاس نشست. برایش خیلی عجیب بود؛ چون همیشه ده قدم که می‌رفت، می رسید به میله‌های قفس؛ ولی حالا زیر یک بوته‌ٔ یاس پر از گل نشسته بود؛ جایی که هیچ کس او را نمی‌دید؛ هر چه فکر کرد، چیزی نفهمید. آن وقت سرش را روی دست‌هایش گذاشت و خوابید.

از آن طرف، نگهبان باغ‌وحش یک دفعه یادش آمد که درِ قفس شیرها را نبسته است؛ فهمید که چه دسته گلی به آب داده است.

مأمورهای باغ‌وحش همه جا را گشتند، ولی شیر کوچولو را پیدا نکردند؛ فکر کردند حتماً از باغ‌وحش بیرون رفته است. آن وقت گم شدن شیر کوچولو را از رادیو به مردم شهر خبر دادند.

مردم وقتی شنیدند، گفتند:« چه خوب شد! حالا شیر کوچولو می‌فهمد که دنیا خیلی بزرگ‌تر از قفس کوچک اوست».

مأمورهای باغ‌وحش، پلیس را هم خبر کردند. آنها همه جای شهر را دنبال شیر کوچولو گشتند؛ امّا او را پیدا نکردند.

شیر کوچولو از این ماجراها بی‌خبر بود؛ چون قدم یازدهمی را بر نداشته بود. او زیر بوته‌ٔ گل یاس خوابِ خواب بود.

مأمورهای باغ‌وحش و پلیس، همه جای شهر را گشتند؛ امّا شیر کوچولو را پیدا نکردند. آن وقت باز هم از رادیو به مردم شهر خبر دادند که شیر فراری در شهر نیست؛ حتماً به کوه رفته است!

مردم از شنیدن این خبر خوشحال شدند و گفتند: «دیگر از این بهتر نمی‌شود. حالا شیر کوچولو می‌فهمد که کوه چیست و آسمان چقدر بلند است و دنیا چقدر بزرگ‌تر و قشنگ‌تر از قفس ده قدمی اوست».

امّا شیر کوچولو هیچ کدام از اینها را نفهمیده بود؛ چون هنوز قدم یازدهم را برنداشته بود. او زیر بوته‌ٔ گلِ یاس خوابِ خوابِ خواب بود.

همان موقع، نگهبان باغ‌وحش یادش افتاد که وقت غذا دادن به شیرهاست؛ درِ قفس را باز کرد و غذای شیرها را توی قفس گذاشت. شیر کوچولو بوی غذا را حس کرد؛ از خواب بیدار شد. چشم‌های خواب‌آلودش را مالید؛ بعد، ده قدم دوید و از لای درِ قفس که باز بود، برگشت توی قفس؛ پرید سرِ ظرف غذا و شروع به خوردن کرد.

نگهبان باغ‌وحش تا او را دید از خوشحالی فریاد کشید؛ بالا و پایین پرید و همه را خبر کرد. چند دقیقه بعد از رادیو به مردم خبر دادند که شیر کوچولو به قفس خودش برگشته است. مردم شهر تا این خبر را شنیدند با غصّه گفتند:«چه بد شد! شیر کوچولو نفهمید که دنیا چقدر بزرگ و قشنگ است!»

حالا سال‌های سال از این اتّفاق گذشته است. بچّه شیر بزرگ شده است و خودش چند تا بچّه دارد؛ امّا هنوز هم نمی‌داند اگر آن روز قدم یازدهم را بر می‌داشت، سرش به میلهٔ قفس نمی‌خورد. هنوز هم نمی‌داند اگر قدم دوازدهم و بعد قدم‌های دیگر را بر می‌داشت، می‌توانست تا کجا برود و چه چیزها ببیند.

این روزها بچّه‌های او هم قدم‌هایشان را می‌شمارند. قفسشان بیش‌تر از ده قدم نیست. یکی از آنها همیشه سعی می‌کند سرش را از لای میله‌های قفس بیرون بیاورد. شاید او یک روز از قفس بیرون بیاید و ده قدم، یازده قدم، صد قدم و هزار قدم جلو برود. شاید بچّه‌هایش را توی کوه به دنیا بیاورد.

سوسن طاقدیس

 


درک و دریافت (صفحهٔ 51 کتاب درسی)

۱- شیر کوچولو برای اینکه سرش به میله‌های قفس نخورد، چه می‌کرد؟ قدم‌هایش را می‌شمرد وقتی به ده قدم می‌رسید می‌استاد.
۲-
 چرا دیدن بوته‌ٔ یاس برای شیر کوچولو عجیب بود؟ چون او پس از قدم دهم هیچ گاه به بوته‌ٔ گل یاس نمی‌رسید برای اولین بار بود که بوته‌ٔ یاس را می‌دید.
۳-
 چرا شیر کوچولو به قفس برگشت؟ زیرا مثل همیشه و طبق عادت شروع به شمردن قدم‌هایش کرد و از همان مسیری که آمده بود با قدم دهم وارد قفس شد.
۴-
 آیا شناختن کوه و آسمان با برداشتن قدم یازدهم ارتباطی داشت؟ بله. زیرا اگر شیر کوچولو قدم یازدهم را برمی‌داشت سرش به میله نمی‌خورد و به راهش ادامه می‌داد و با محیطش آشنا می‌شد.
۵-
 اگر به جای شیر کوچولو بودید، چه می‌کردید؟ حتما راهم را ادامه می‌دادم و قدم یازدهم را نیز بر می‌داشتم و پیش می‌رفتم.
۶-
 مَثَلی را که در متن داستان قدم یازدهم بود، پیدا کنید و در مورد مفهوم آن در گروه گفت‌وگو کنید. «چه دسته گلی به آب داده است؟» یعنی چه کار اشتباهی انجام داده است؟ یا چیزی را خراب کرده است؟

 


مَثَل

 خواجه‌ای دو خدمتکار داشت که به یک نفر، ماهی پنجاه تومان و به دیگری ماهی صد تومان دستمزد می‌داد. روزی آن که پنجاه تومان می‌گرفت از خواجه پرسید: «علّت اینکه به من پنجاه تومان می‌دهی، امّا به همکارم صد تومان، چیست؟ کار ما که یکی است!»

اتّفاقاً زمانی که خدمتکار از او این سؤال را پرسید، صدای زنگ کاروانی از پشت خانه برخاست. خواجه به او گفت: «اوّل برو و ببین این چه صدایی است؛ وقتی برگشتی دلیل کارم را به تو می‌گویم».

خدمتکار رفت و برگشت و گفت: «قافله‌ای عبور می‌کند و این زنگ شتران آن است».

خواجه گفت: « بسیار خوب! این پاسخ تو بود؛ حالا همکارت را می‌فرستم تا ببینم او چه جوابی می‌آورد».

وقتی خدمتکار دوم برگشت، گفت: «کاروانی با صد نفر شتر و سی و پنج رأس قاطر در حال عبور است که بار آنها پارچه است و از اصفهان به طرف شیراز می‌روند.»

خواجه، رو به خدمتکار اوّل کرد و گفت: ببین! پاسخ تو با پاسخ او چقدر متفاوت است! به همین سبب، دستمزدتان هم تفاوت دارد. مگر نشنیده‌ای که می‌گویند: «هیچ ارزانی بی‌علت نیست و هیچ گرانی بی‌حکمت» 



کلمات دارای ارزش املایی درس رهایی از قفس

ثروتمند طوطی سوغاتی ارمغان کارمت خطه ی پیغام صحنه موضوع خواجه زهره شکر سخن غار باغ وحش

باغچه یک دفعه مامور غصه اتفاقا قاطر حکمت بازرگان هندوستان غالم قضای روزگار تجارت کنیزک

لحظه ای

کولش:شانه ی او

دنگ:صدایی که از برخورد با میله ها بلند میشود

مامور: مسول انجام کاری

ماجرا:داستان،اتفاق

 توی:داخل

معنی برخی جمله های مهم:چه دسته گل به آب دادن است:کنایه از ،چه اشتباه بزرگی را انجام داده است.

)این مثل ،برای کسانی به کار میرود که اشتباه کرده باشند.( پیام درس:

برای اینکه میل به آزادی داشته باشیم و دنیای زیبایی را تجربه کنیم و به موفقیت بهتری برسیم باید جرات و جسارت بیشتری داشته باشیم و تلاش بیشتری بکنیم تا از دنیا بهره ی بهتری ببریم.آن هایی که به عظمت و بزرگی رسیده اند سختی ها را بیشتر تحمل کرده اند و تلاش و کوشش زیادی انجام داده اند.



تاریخ ادبیات:

سوسن طاقدیس از نویسندگان کتاب کودک است که در سال ۱۳۳۸ در شیراز متولد شد.او قصه گویی را قبل از سن مدرسه برای کودکان هم سال خود آغاز کرد.علاقه به گفتن و نوشتن در او ادامه یافت.کلاس انشا بهترین ساعات زندگی او بود.بهترین اثر او)قدم یازدهم(است که در سال ۱۳۸۴ برنده ی جایزه ی کتاب شد.از دیگر آثار او می توان به) شما یک دماغ زرد ندیدید؟(اشاره کرد که توانست برگزیده ی جایزه ی پروین اعتصامی شود.


 مثل:

نوع نثر:ساده و روان

معنی واژه ها:

خدمتکار:آن که در خانه ی کسی کار کند

دستمزد:حقوق علت:دلیل،سبب

قافله:کاروان

نفر:در این درس واحد شمارش شتر است

راس:در این درس واحد شمارش چهارپایان است

قاطر:حیوانی است که از ترکیب اسب و خر به وجود می آید بی علت:بدون دلیل

بی حکمت:بدون دلیل خردمندانه

 


پیام درس:

ارزش هر کس به توانایی،علم و خرد او است.هر کس که تواناتر و باهوش تر باشد از امکانات بهتر و بیشتری بهره میبرد و برعکس کسی که توانایی کنتری داشته وضعیت نامطلوبی دارد همانطور که گفته اند”:هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت”


واژه آموزی:

در آغاز به معنی واژه ی”نامه”نگاه کنید:

به مطالبی که برای کسی یا سازمانی بر روی کاغذ و مانند آن نوشته می شود و معمولا داخل پاکت قرار می گیرد و به وسیله ی پست به دست گیرنده می رسد نامه می گویند.

در دستور زبان فارسی گاهی برای ساختن یک واژه ی مرکب)واژه ای که بیش از یک کلمه دارد( از کلمه” نامه”استفاده می شود.

 

مانند:

شناس نامه)شناس+نامه(نوشته ای که اطلاعات شخصی هر فرد در آن می آید.

سفارش نامه)سفارش+نامه(نوشته ای که در آن از شخصی برای دیگری درخواست انجام کاری می شود

)روزنامه)روز+نامه_(تقدیر نامه)تقدیر+ نامه_(کارنامه)کار+نامه

اهداف درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس

1 آشنایی دانش آموزان با تفکّر خلّق و کاربرد آن در زندگی

2 معرفی مولوی و آثار وی به دانش آموزان

3 گسترش واژگان با استفاده از فرایند ترکیب

4 تقویت مهار تهای زبان آموزی با طرّاحی نمایش

5 آموزش بهره گیری از آرایهٔ تشبیه (به طور غیرمستقیم) در نوشتن بند توصیفی

6 پرورش سواد دیداری و بهره گیری از آن در بند توصیفی

7 تقویت مهارت درک متن

واژه آموزی درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس

یکی از فرایندهای پر بسامد واژه سازی در زبان فارسی فرایند ترکیب است.

در این درس ترکیب اسم یا بن فعل آمده است.

کلمات مرکب که بر اثر فرایندترکیب حاصل می شوند،

کلماتی هستند که اجزای آنها به تنهایی معنی مستقل دارند

و پساز ساخت ترکیب و شکل گیری واژهٔ جدید، معنای تازه ای می دهند.

 

مثال

اسم + اسم مانند کتاب نامه

بن +  فعل اسم مانند شناسنامه

بازی از جمله فعّالیت هایی است که در برنامهٔ درسی زبان آموزی مورد تأکید است؛

زیرا دانش آموزان در بازی به ارتقای درک شنوایی و رشد و پرورش قوهٔ بیان، دست می یابند و یاد می گیرند که با یکدیگر فکر کنند و به افکار خود سامان بدهند و به حلّ مسائل با مشارکت یکدیگر برآیند.

در پایهٔ چهارم، بازی های زبانی همراه با تحرّک و نشاط موردنظر است.

تدریس کلمات مرکب  در قالب بازی نیز به یادگیری آسان آن می انجامد

تمرین خواندن درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس

تمرین خواندن مانند دروس گذشته انجام شود.

درست، شمرده، رسا و با لحن مناسب خواندن، مثل همهٔ دروس مورد توجّه و دقّت قرار گیرد.

در این درس«جمله خوانی»پیشنهاد می شود.

دانش آموزان به ترتیبی که نشسته اند، خواندن را آغاز می کنند.

هر دانش آموز یک جمله می خواند و جملهٔ بعدی توسط دانش آموز دیگر خوانده می شود این کار ادامه پیدا می کند تا متن به پایان برسد.

این روش خواندن، مورد علاقه دانش آموزان است.

مراحل خواندن به اختصار، در نمودار زیر بعد نشان داده شده است:

شناخت حرف  کلمه خوانی     گروه کلمه / عبارت خوانی    جمله خوانی

نمایش درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس

 

دانش آموزان در سال قبل با چهار نوع نمایش و اجرای آن آشنا شدند.

در اجرای این درس ابتدا دانش آموزان باید به متن نمایشنامه گوش فرا دهند و سپس به طراحی و اجرا بپردازند.

هنگامی که آنها به متن شنیداری گوش می کنند،

تمرکز و درک شنیداری آنها تقویت می شود و زمانی که به طراحی نمایش می پردازند خلّاقیت و تفکّر  و تخیل در آنها پرورش می یابد.

زمان اجرا نیز رفتارهای کلامی و غیرکلامی آنها درانتقال پیام به هنگام سخن گفتن تقویت می شود.

املای درس پنجم فارسی چهارم ابتدایی رهایی از قفس


 

املای بگرد و پیدا کن

دانش آموزان در گروه، یک متن املا با 10 جای خالی از متن درس تهیه می کنند

(جای خالی از کلمات مهم درس باشد بهتر است).

در بالای متن املا یک جدول با 12 یا 13 خانه کشیده می شود و کلماتی که بایدجاهای خالی را تکمیل کنند،

به علاوهٔ چند کلمهٔ اضافه در این خانه ها نوشته می شود.

قبل از شروع فرایند املا از دانش آموزان خواسته می شود متن درس را با دقت در زمان معین (سه تا پنج دقیقه) مطالعه کنند.

سپس کتاب را بسته و برگه های املای تهیه شده، بین گروه ها جابه جا شود.

دانش آموزان هر گروه در زمان تعیین شده توسط معلّم باید کلمات را از داخل جدول پیدا کرده و در جاهای خالی بنویسند.

تصحیح املا با نظارت معلّم در گروه انجام می شود.

روش دوم که در راهنمای پایه سوم نیز پیشنهاد شده به شرح زیر می باشد.

با هدف تمرکز برروی لغات و آموزش درست نویسی از دانش آموزان بخواهید

که در گروه، جدولی طرّاحی نمایند و طبقه بندی واژه های متن درس را انجام بدهند.

معیار تفکیک لغات را به عهدهٔ گروه بگذارید.


 

املا به صورت دو بخشی

املا مطابق با برنامهٔ تدریس کلیهٔ دروس به صورت دو بخشی شامل املای تقریری و فعّالیت های املایی طرّاحی می شود

و سطح پیشرفت دانش آموز نسبت به خودش، با توجّه به میزان درست نویسی در ارزشیابی های املایی قبلی، سنجیده می شود.

اگر یک متن ترکیبی در قالب داستانی کوتاه توسط معلّم تدوین گردد

برای دانش آموزان جذّاب و قابل توجّه است. برای تولید متن ترکیبی می توانید از روش زیراستفاده کنید:

١ ابتدا کلمات مورد نظر خود را استخراج نمایید.

٢ حالا متنی تهیه کنید که تا حدّ امکان از این کلمات در آن استفاده شده باشد.

مثال زیر، بخشی از املای تقریری معلّم ساخته از متن درس است.

از روزگاران دور کشور هندوستان، به عنوان یک خطّهٔ زیبا معروف بوده است.

بازرگانان ثروتمند از تماشای صحنهٔ پرواز دسته های طوطی لذّت می برند.

از آنجاطوطی ها را به همراه می آورند و این سوغاتی گران بها را به دوستان همزبان خود ارمغانمی دهند.

تجارت در این کشور ……….

درس پنجم نوشتاری چهارم ابتدایی

فعّالیت های نوشتاری 1: املا و واژه آموزی

درتمرین سوم کلمات در جای خالی به این ترتیب می باشند:

سالنامه هفته نامه-  هفت هنامه  کتابنامه   سالنامه   قولنامه  قولنامه

 


فعّالیت های نوشتاری2: املا

در تمرین دو، علاوه بر تقویت مهارت املانویسی استفاده از رنگ به ایجاد روحیهٔ نشاط در دانش آموزان کمک می کند.

طراحی این قبیل جداول به عنوان تکلیف شب برای دانش آموزان جالب و مهیّج است.

فعّالیت های نوشتاری 4: درک متن

این صفحه شامل دو بخش فعّالیت های درک متن و کتابخوانی می باشد. در قسمت کتابخوانی، یک داستان واحد برای کل کلاس خوانده می شود.

سپس بچّه ها به صورت گروهی رویدادهای آن را فهرست نموده، شماره گذاری می نمایند


 

فعّالیت های نوشتاری5: نگارش

در درس گذشته دانش آموزان نوشتن بند توصیفی را آموختند.

این درس نیز درادامهٔ درس گذشته به آموزش بند توصیفی اختصاص دارد

با این تفاوت که یک سطح فراتر رفته و به لحاظ ادبی متن زیباتری خلق خواهد شد.

به همین منظور از آرایهٔ ادبی تشبیه استفاده شده است.

توجه داشته باشیم که در مورد آرایه تشبیه چیزی آموزش ندهیم و با سبکی که در کتاب نوشتاری ارائه شده، مطلب را بیان کنیم.

 


 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 06 آبان 1399 ساعت: 7:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 3063

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس