دانش آموزی - 607

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تقش آفرینی حضرت ابوالفضل در واقعه عاشورا

بازديد: 237

به نام خدا

موضوع : تقش آفرینی حضرت ابوالفضل در واقعه عاشورا              تهیه و تنظیم : شجاع

نقش ‏آفرینی حضرت عباس(ع) در حماسه عاشورا

آب‏رسانی

روز هفتم محرم، سه روز پیش از شهادت امام، عبیداللّه به عمر سعد نگاشت: «...به هوش باش! وقتی نامه‏ام به دستت رسید، به حسین(علیه‏السلام) سخت بگیر و اجازه نده از آب فرات حتی قطره‏ای بنوشد و با آنان همان کاری را بکن که آنان با بنده پرهیزگار خدا عثمان بن عفان کردند. والسلام.»1

امام، حضرت عباس(علیه‏السلام) را فرا خواند و سی سوار را به اضافه بیست پیاده با او همراه کرد تا بیست مشکی را که همراه داشتند، پر از آب نمایند و به اردوگاه امام بیاورند. پانصد سواره‏نظام دشمن در کرانه فرات استقرار یافته و مانع برداشتن آب شدند. حضرت عباس(علیه‏السلام) به مبارزه با نگاهبانان فرات پرداخت و افراد پیاده، مشک‏ها را پر کردند. وقتی همه مشک‏ها پر شد، حضرت عباس(علیه‏السلام) دستور بازگشت به اردوگاه را داد و محاصره دشمن را شکسته و توانست آب را به اردوگاه برساند.2

از آن پس حضرت عباس(علیه‏السلام) به «سقّا» مشهور شد.3 یکی از شعارهای بنی‏امیه در مقابله اهل‏بیت(علیهم‏السلام)خونخواهی عثمان بوده است. اما ادعای عبیداللّه در این نامه افترایی بیش نیست؛ زیرا امام علی(علیه‏السلام) و فرزندان او آب را بر عثمان نبستند و این قاتلین عثمان بودند که برای بیرون کشیدن او از خانه‏اش آب را به خانه او بستند و در واقع این امیرمؤمنان(علیه‏السلام)بود که در اعتراض به این حرکت، به امام حسین(علیه‏السلام) دستور داد تا به او و خانواده‏اش آب برساند.4

نمایندگی و سخنگویی از جانب امام

شب عاشورا یا تاسوعا عمر سعد در برابر لشکر خود ایستاد و فریاد کشید: «ای لشکریان خدا! سوار مرکب‏هایتان شوید و مژده بهشت گیرید». امام حسین(علیه‏السلام)جلوی خیمه‏ها بر شمشیر خود تکیه کرده بود. حضرت عباس(علیه‏السلام) با شنیدن سر و صدای لشکر دشمن، نزد امام آمد و عرض کرد: «لشکر حمله کرده است». امام حسین(علیه‏السلام)برخاست و به او فرمود:

«عباس! جانم به فدایت. سوار شو و نزد آنان برو و اگر توانستی، [حمله] آنان را تا فردا به تأخیر بینداز و امشب آنان را از ما بازدار تا شبی را برای پروردگارمان به نماز بایستیم و او را بخوانیم و از او طلب آمرزش نماییم که او می‏داند من به نماز عشق می‏ورزم و خواندن قرآن و دعای بسیار و طلب بخشایش را دوست می‏دارم». حضرت عباس(علیه‏السلام) به سوی لشکرگاه دشمن رفت و موفق شد جنگ را به تأخیر بیندازد.5

پاسداری از خیمه ‏ها

شب عاشورا حضرت عباس(علیه‏السلام)پاسداری از حرم را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی از پستی و دون‏مایگی آنان بعید نبود که پیمان‏شکنی کنند. آن شب، هنگامی که حضرت عباس(علیه‏السلام) از گفتگو با شمر در مورد پذیرش یا ردّ امان‏نامه بازگشت، زهیر نزد او رفت. زهیر دیر زمانی بود که با خاندان امام علی(علیه‏السلام) آشنایی داشت. او پرچمی را که در دست «عبداللّه بن جعفر بن عقیل» بود، گرفت. عبداللّه پرسید: «ای برادر! آیا در من ضعف و سستی‏ای دیده‏ای که پرچم را از من می‏گیری؟» زهیر پاسخ داد: «خیر، با آن کاری دارم». سپس نزد عباس(علیه‏السلام) آمد. حضرت بر مرکب خویش سوار و با نیزه‏ای در دست و شمشیری به کمر مشغول نگاهبانی بود.10 زهیر نزد او آمد و گفت: «آمده‏ام تا با تو سخنی بگویم». حضرت که بیم حمله دشمن را داشت، فرمود: «مجال سخن نیست، ولی نمی‏توانم از شنیدن گفتار تو بگذرم. بگو، من سواره می‏شنوم». زهیر جریان خواستگاری علی(علیه‏السلام) از امّ‏البنین(علیهاالسلام) را بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای عباس(علیه‏السلام)! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت عباس(علیه‏السلام) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و از عصبانیت آن قدر پایش را در رکاب اسب فشرد که تسمه آن پاره شد و فرمود: «زهیر! تو می‏خواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمی‏دارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونه‏ای نشانت می‏دهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی».11

 

 

پرچمداری‏سپاه

صبح عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود. امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود. امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر را در «مَیمنة» و حبیب را در «مَیسره» گماشت و پرچم لشکر را در قلب سپاه، به دست برادر خود حضرت عباس(علیه‏السلام) داد.12

شکستن حلقه محاصره دشمن

در نخستین ساعت‏های جنگ، چهار تن از افراد سپاه امام حسین(علیه‏السلام) به نام‏های «عمرو بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی»، «مجمع بن عبداللّه عائذی» و «سعد؛ غلام عمر بن خالد» حمله‏ای دسته جمعی به قلب لشکر کوفیان نمودند.

دشمن تصمیم گرفت آنان را محاصره نماید. حلقه محاصره بسته شد؛ به گونه‏ای که کاملاً ارتباط آن‏ها با سپاه امام قطع گردید. در این هنگام حضرت عباس(علیه‏السلام)با دیدن به خطر افتادن آن‏ها، یک تنه به سوی حلقه محاصره تاخت و موفق شد حلقه محاصره دشمن را شکسته و آن چهار تن را نجات بدهد، به طوری که وقتی آن‏ها از چنگ دشمن بیرون آمدند، تمام پیکرشان زخمی و خون آلود بود.13

کندن چاه برای تهیه آب

 

 

در میانه روز، آن گاه که تشنگی بر کودکان، زنان و حتی سپاهیان امام فشار شدیدی آورده بود، امام به حضرت عباس(علیه‏السلام)دستور داد اقدام به حفر چاه نماید؛ چرا که سرزمین کربلا بر کرانه رودی پر آب قرار داشت و احتمال آن می‏رفت که با کندن چاه به آب دست یابند. حضرت عباس(علیه‏السلام) مشغول کندن چاه شد. پس از مدتی کندن زمین، از رسیدن به آب از آن چاه ناامید گردید، از چاه بیرون آمد و در قسمت دیگری از زمین دوباره شروع به حفر چاه نمود، ولی از چاه دوم نیز آبی نجوشید.14

پیش فرستادن برادران برای نبرد

وقتی حضرت عباس(علیه‏السلام) بدن‏های شهیدان بنی‏هاشم و دیگر شهدا را بر گستره کربلا دید، برادران مادری خود، عبداللّه، جعفر و عثمان را فراخواند و به آن‏ها فرمود: «ای فرزندان مادرم! پیش بتازید تا جانفشانی شما را در راه خدا و رسول خدا(صلی‏الله‏علیه‏وآله) شاهد باشم». آنان که خون علی(علیه‏السلام) در رگ‏هایشان جاری بود، پیش تاخته و پس از مدتی نبرد با دشمن، پیش چشم حضرت عباس(علیه‏السلام) به شهادت رسیدند.15

پیکار شجاعانه

حضرت با سه تن از جنگجویان دشمن روبه رو می‏شود، نخستین آنان، «مارد بن صُدَیف» بود. او دو زره نفوذناپذیر پوشیده، کلاهخودی بزرگ بر سر نهاده و نیزه‏ای بلند در دست گرفته بود. وقتی به میدان آمد، نیزه‏اش را به حمایل سینه حضرت فرو کرد. عباس(علیه‏السلام) سر نیزه او را گرفت و پیچاند و نیزه‏اش را از دستش بیرون آورد و او را با نیزه خودش هلاک کرد.19

نفر دوم، «صَفوان بن ابطح» بود که در پرتاب سنگ و نیزه مهارت فراوان داشت. او پس از چند لحظه رویارویی، مجروح شد، ولی بخشش حضرت، زندگی دوباره به او بخشید.

سومین رزم‏آور «عبداللّه بن عقبة غَنَوی» بود. حضرت، پدر او را می‏شناخت و برای این که کشته نشود، مهرورزانه به او گفت: «تو نمی‏دانستی که در این جنگ با من روبه‏رو می‏شوی. به سبب احسانی که پدرم به پدرت کرده‏است، از جنگ با من دست بردار و برگرد». خیرخواهی حضرت در او اثر نکرد و به جنگ پرداخت. ساعتی نگذشته بود که شکست خورد و مفتضحانه از میدان نبرد گریخت.20

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 15 آذر 1393 ساعت: 19:40 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره اربعین حسینی

بازديد: 2705

تحقیق درباره اربعین حسینی

1. عدد چهل‌

نخستين مسأله‌اي كه در ارتباط با «اربعين‌» جلب توجه مي‌كند، تعبير اربعين ‌در متون ديني است‌. ابتدا بايد نكته‌اي را به عنوان مقدمه يادآور شويم‌:

اصولا بايد توجه داشت كه در نگرش صحيح ديني‌، اعداد نقش خاصي به‌ لحاظ عدد بودن‌، در القاي معنا و منظوري خاص ندارند؛ به اين صورت كه‌ كسي نمي ‌تواند به صرف اين كه در فلان مورد يا موارد، عدد هفت يا دوازده ياچهل يا هفتاد به كار رفته‌، استنباط و استنتاج خاصي داشته باشد. اين يادآوري‌، از آن روست كه برخي از فرقه‌هاي مذهبي‌، بويژه آنها كه تمايلات‌ «باطني‌گري‌» داشته يا دارند و گاه و بيگاه خود را به شيعه نيز منسوب مي ‌كرده‌اند، و نيز برخي از شبه فيلسوفان متأثر از انديشه‌هاي انحرافي و باطني ‌و اسماعيلي‌، مروج چنين انديشه‌اي درباره اعداد يا نوع حروف بوده و هستند.

در واقع‌، بسياري از اعدادي كه در نقلهاي ديني آمده‌، مي ‌تواند بر اساس يك‌محاسبه الهي باشد، اما اين كه اين عدد در موارد ديگري هم كاربرد دارد و بدون يك مستند ديني مي‌توان از آن در ساير موارد استفاده كرد، قابل قبول نيست‌. به‌عنوان نمونه‌، در دهها مورد در كتابهاي دعا، عدد صد بكار رفته كه فلان ذكر را صد مرتبه بگوييد، اما اين دليل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمي‌شود. همينطور ساير عددها. البته ناخواسته براي مردم عادي‌، برخي از اين اعداد طي‌ روزگاران‌، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفاده‌هايي هم از آن‌ها مي‌شود.

تنها چيزي كه درباره برخي از اين اعداد مي‌شود گفت آن است كه آن اعداد معین نشانه كثرت ‌است‌. به عنوان مثال‌، درباره هفت چنين اظهار نظري شده است‌. بيش از اين ‌هر چه گفته شود، نمي ‌توان به عنوان يك استدلال به آن نظر كرد.

مرحوم اربلي‌، از علماي بزرگ اماميه‌، در كتاب كشف الغمه في معرفة الائمة ‌در برابر كساني كه به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده ‌گانه براي اثبات امامت‌ائمه اطهار(ع) استناد كرده‌اند، اظهار مي‌دارد، اين مسأله نمي‌تواند چيزي را ثابت كند؛ چرا كه اگر چنين باشد، اسماعيليان يا هفت امامي‌ها، مي‌توانند دهها شاهد ـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند كه عدد هفت مقدس است‌، كما اين كه اين كار را كرده‌اند.

عدد «اربعين‌» در متون ديني‌

يكي از تعبيرهاي رايج عددي‌، تعبير اربعين است كه در بسياري از موارد به كار رفته است‌. يك نمونه آن كه سن‌ّ رسول خدا (ص‌) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌. گفته شده كه عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فكري است‌. گفتني است كه برخي از انبياء در سنين كودكي به نبوّت رسيده‌اند. از ابن عباس (گويا به نقل از پيامبر (ص‌)) نقل شده كه اگر كسي چهل ساله شد و خيرش بر شرش غلبه نكرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلي آمده است ‌كه‌، مردمان طالب دنيايند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پي آخرت خواهند رفت‌. (مجموعه ورام‌، ص 35)

در قرآن آمده است «ميقات‌» موسي با پروردگارش در طي چهل روز حاصل‌شده است‌. در نقل است كه‌، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روي كوه صفا در حال سجده بود. (مستدرك وسائل ج 9، ص 329) در باره بني اسرائيل هم آمده كه‌ براي استجابت دعاي خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه مي ‌كردند. (مستدرك ج 5،ص 239) در نقلي آمده است كه اگر كسي چهل روز خالص براي خدا باشد، خداوند او را در دنيا زاهد كرده و راه و چاه زندگي را به او مي ‌آموزد و حكمت ‌را در قلب و زبانش جاري مي‌كند. بدين مضمون روايات فراواني وجود دارد. چله نشيني صوفيان هم درست يا غلط‌، از همين بابت بوده است‌. علامه مجلسي در کتاب بحار الانوار در اين باره كه برگرفتن چهل نشيني از حديث مزبور نادرست است‌، به تفصيل سخن گفته است‌.

اعتبار حفظ چهل حديث كه در روايات ‌فراوان ديگر آمده‌، سبب تأليف صدها اثر با عنوان اربعين در انتخاب چهل ‌حديث و شرح و بسط آنها شده است‌. در اين نقلها آمده است كه اگر كسي از امّت من‌، چهل حديث حفظ كند كه در امر دينش از آنها بهره برد، خداوند در روز قيامت او را فقيه و عالم محشور خواهد كرد. در نقل ديگري آمده است كه ‌اميرمؤمنان (ع‌) فرمودند: اگر چهل مرد با من بيعت مي‌كردند، در برابر دشمنانم مي‌ايستادم‌. (الاحتجاج‌، ص (84

مرحوم كفعمي نوشته است‌: زمين از يك ‌قطب‌، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجيب‌، هيچگاه خالي‌نمي‌شود. (بحار ج 53، ص 200)

درباره نطفه هم تصور براين بوده كه بعد از چهل‌ روز عَلَقه مي‌شود. همين عدد در تحولات بعدي علقه به مُضْغه تا تولد درنقلهاي كهن بكار رفته است‌، گويي كه عدد چهل مبدأ يك تحول دانسته شده‌است‌.

در روايت است كه كسي كه شرابخواري كند، نمازش تا چهل روز قبول‌ نمي‌شود. و نيز در روايت است كه كسي كه چهل روز گوشت نخورد، خلقش ‌تند مي‌شود. نيز در روايت است كه كسي كه چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نوراني مي‌كند. نيز رسول خدا(ص) فرمود: كسي كه لقمه حرامي‌بخورد، تا چهل روز دعايش مستجاب نمي‌شود. (مستدرك وسائل‌، ج 5، ص 217)

اينها نمونه‌اي از نقلهايي بود كه عدد اربعين در آنها به كار رفته است‌.

2. اربعين امام حسين (ع‌)

بايد ديد در كهن‌ترين متون مذهبي ما، از «اربعين‌» چگونه ياد شده است‌. به عبارت ‌ديگر دليل برزگداشت اربعين چيست‌؟ چنان كه در آغاز گذشت‌، مهمترين نكته درباره اربعين‌، روايت امام عسكري (ع‌) است‌. حضرت در روايتي كه در منابع ‌مختلف از ايشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌هاي مؤمن پنج چيز است‌: 1 ـ خواندن پنجاه و يك ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌) 2 ـ زيارت اربعين 3 ـ انگشتري در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پيشاني 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.

اين حديث تنها مدرك معتبري است كه جداي از خود زيارت اربعين كه درمنابع دعايي آمده‌، به اربعين امام حسين (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصريح كرده ‌است‌.

اما اين كه منشأ اربعين چيست‌، بايد گفت‌، در منابع به اين روز به دو اعتبار نگريسته شده است‌.

نخست روزي كه اسراي كربلا از شام به مدينه مراجعت كردند.

دوم روزي كه جابر بن عبدالله انصاري‌، صحابي پيامبر خدا (ص‌) از مدينه به ‌كربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسين (ع‌) را زيارت كند. شيخ مفيد (م 413) در«مسار الشيعه» كه در ايام مواليد و وفيات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعين‌كرده و نوشته است‌: اين روزي است كه حرم امام حسين (ع‌)، از شام به سوي مدينه مراجعت كردند. نيز روزي است كه جابر بن عبدالله براي زيارت امام ‌حسين (ع‌) وارد كربلا شد.

كهن‌ترين كتاب دعايي مفصل موجود، كتاب «مصباح المتهجّد» شيخ طوسي از شاگردان شيخ مفيد است كه ايشان هم همين مطلب را آورده است‌. شيخ ‌طوسي پس از ياد از اين كه روز نخست ماه صفر روز شهادت زيد بن علي بن‌الحسين (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن كعبه توسط سپاه شام در سال‌هجري است‌، مي‌نويسد: بيستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه كربلا) روزي است كه حرم سيد ما اباعبدالله الحسين از شام به مدينه مراجعت كرد ونيز روزي است كه جابر بن عبدالله انصاري‌، صحابي رسول خدا (ص‌) ازمدينه وارد كربلا شد تا قبر حضرت را زيارت كند. او نخستين كس از مردمان بود كه امام حسين (ع‌) را زيارت كرد. در چنين روزي زيارت آن حضرت‌مستحب است و آن زيارت اربعين است‌. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است كه وقت خواندن زيارت اربعين‌، هنگامي است كه روز بالا آمده ‌است‌.

در كتاب «نزهة الزاهد» هم كه در قرن ششم هجري تأليف شده‌، آمده‌: در بيستم ‌اين ماه بود كه حرم محترم حسين از شام به مدينه آمدند. (نزهة‌الزاهد، ص 241) همين طور در ترجمه فارسي فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحيح مجد طباطبائي‌، ص‌) و كتاب مصباح كفعمي كه از متون دعايي بسيار مهم قرن نهم هجري است‌اين مطلب آمده است‌. برخي استظهار كرده‌اند كه عبارت شيخ مفيد و شيخ‌طوسي‌، بر آن است كه روز اربعين‌، روزي است كه اسرا از شام به مقصد مدينه ‌خارج شدند نه آن كه در آن روز به مدينه رسيدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هر روي‌، زيارت اربعين از زيارت‌هاي مورد وثوق امام حسين (ع‌) است كه ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

3. بازگشت اسيران به مدينه يا كربلا

اشاره كرديم كه شيخ طوسي‌، بيستم صفر يا اربعين را، زمان بازگشت اسراي ‌كربلا از شام به مدينه دانسته است‌. بايد افزود كه نقلي ديگر، اربعين را بازگشت اسرا از شام را به «كربلا» تعيين كرده است‌. تا اينجا، از لحاظ منابع كهن‌، بايد گفت اعتبار سخن نخست بيش از سخن دوم است‌. با اين حال‌، علامه مجلسي پس از نقل هر دو اين‌ها، اظهار مي‌دارد: احتمال صحت هر دوي اينها (به لحاظ زماني‌) بعيد مي‌نمايد. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ايشان اين ‌ترديد را در كتاب دعايي خود «زاد المعاد» هم عنوان كرده است‌. با اين حال‌، درمتون بالنسبه قديمي‌، مانند «لهوف» و «مثيرالاحزان» آمده است كه اربعين‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به كربلاست‌. اسيران‌، از راهنمايان خواستند تا آنها را از كربلا عبور دهند.

بايد توجه داشت كه اين دو كتاب‌، در عين حال كه مطالب مفيدي دارند، ازجهاتي‌، اخبار ضعيف و داستاني هم دارند كه براي شناخت آنها بايد با متون ‌كهن‌تر مقايسه شده و اخبار آنها ارزيابي شود. اين نكته را هم بايد افزود كه ‌منابعي كه پس از لهوف‌، به نقل از آن كتاب اين خبر را نقل كرده‌اند، نبايد به‌عنوان يك منبع مستند و مستقل‌، ياد شوند. كتابهايي مانند «حبيب السير» كه به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به كربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعراني‌، ص 269) نمي‌توانند مورد استناد قرار گيرند.

در اينجا مناسب است دو نقل را در باره تاريخ ورود اسرا به دمشق ياد كنيم‌. نخست نقل ابوريحان بيروني است كه نوشته است‌:

در نخستين روز ماه صفر، أدخل رأس الحسين عليه السلام مدينة دمشق‌، فوضعه يزيد لعنه الله بين يديه‌و نقر ثناياه بقضيب كان في يده و هو يقول‌:

لست من خندف ان لم أنتقم‌

من بني أحمد، ما كان فَعَل‌

ليْت‌َ أشياخي ببدرٍ شهدوا

جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌

فأهلّوا و استهلّوا فرحا

ثم قالوا: يا يزيد لاتشل‌

قد قتلنا القرن من أشياخهم‌

و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقيه‌، ص 422)

وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.

دوم سخن عماد الدين طبري (م حوالی 700) در «كامل بهائي» است كه رسيدن اسرا به دمشق را در16 ربيع الاول دانسته ـ يعني 66 روز پس از عاشورا ـ میداند كه طبيعي‌تر مي‌نمايد.

 

4. ميرزا حسين نوري و اربعين‌

علامه ميرزا حسين نوري از علماي برجسته شيعه‌، و صاحب كتاب «مستدرك الوسائل» در كتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزيابي برخي از روضه‌ها و نقلهايي پرداخته كه به مرور در جامعه شيعه رواج يافته و به نظر وي ‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.

ايشان اين عبارت سيد بن طاوس در لهوف را نقل كرده‌است كه اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنماي خود خواستند تا آنها را به كربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 152)

داستان از اين قرار است كه سيد بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به‌كربلا در اربعين نقل كرده است‌. در آنجا منبع اين خبر نقل نشده و گفته مي‌شود كه وي در اين كتاب مشهورات ميان شيعه را كه در مجالس سوگواري بوده‌، درآن مطرح كرده است‌.

اما همین سيد بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به اين كه شيخ طوسي در مصباح‌ مي ‌گويد اسرا روز اربعين از شام به سوي مدينه حركت كردند و خبر نقل شده ‌در غير آن كه بازگشت آنان را در اربعين به كربلا دانسته‌اند، در هر دو موردترديد مي‌كند. ترديد او از اين ناحيه است كه ابن زياد مدتي اسراء را در كوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زماني كه در مسير رفت به شام و اقامت یك ماهه در آنجا و بازگشت مورد نياز است‌، بعيد است كه آنان در اربعين به ‌مدينه يا كربلا رسيده باشند. ابن طاوس مي‌گويد: اين كه اجازه بازگشت به كربلا به آنها داده باشد، ممكن است‌، اما نمي‌توانسته در اربعين باشد. در خبر مربوط به‌بازگشت آنان به كربلا گفته شده است كه همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در اين كه جابر هم روز اربعين به كربلا رسيده باشد، ترديد مي‌كند. (اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101).

این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.

اما درباره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شيخ مفيد در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌اي به اين كه‌اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همين طور ابومخنف راوي مهم شيعه هم‌اشاره‌اي در مقتل الحسين خود به اين مطلب ندارد. در منابع كهن تاريخ كربلاهم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الكبري اثري از اين خبرديده نمي‌شود.

روشن است كه حذف عمدي آن معنا ندارد؛ زيرا براي چنين‌حذف و تحريفي‌، دليلي وجود ندارد.

خبر زيارت جابر، دركتاب بشارة المصطفي آمده‌، اما به ملاقات وي با اسرا اشاره نشده است‌.

مرحوم حاج شيخ عباس قمي هم‌، به تبع استاد خود نوري‌، داستان آمدن‌اسراي كربلا را در اربعين از شام به كربلا نادرست دانسته است‌. (منتهي الامال‌، ج 1،صص 817 ـ 818) در دهه‌هاي اخير مرحوم محمد ابراهيم آيتي هم در كتاب‌بررسي تاريخ عاشورا بازگشت اسرا را به كربلا انكار كرده است‌. (بررسي تاريخ‌عاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.

5. شهيد قاضي طباطبائي و اربعين‌

شهيد محراب مرحوم حاج سيد محمدعلي قاضي طباطبائي رحمة الله عليه‌، كتاب‌ مفصلي با نام «تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيد الشهداء» درباره اربعين ‌نوشت‌که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.

هدف ايشان از نگارش اين اثر آن بود تا ثابت كند، آمدن اسراي از شام‌به كربلا در نخستين اربعين‌، بعيد نيست‌. اين كتاب كه ضمن نهصد صفحه‌چاپ شده‌، مشتمل بر تحقيقات حاشيه‌اي فراواني در باره كربلاست كه بسيارمفيد و جالب است‌. اما به نظر مي‌رسد در اثبات نكته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق‌نبوده است‌.

ايشان در باره اين اشكال كه امكان ندارد اسرا ظرف چهل روز از كربلا به كوفه‌، از آنجا به شام و سپس از شام به كربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسيرها و زمانهايي كه براي اين راه در تاريخ آمده را به تفصيل نقل كرده‌اند. دراين نمونه‌ها آمده است كه مسير كوفه تا شام و به عكس از يك هفته تا ده دوازده ‌روز طي مي‌شده و بنابر اين‌، ممكن است كه در يك چهل روز، چنين مسيررفت و برگشتي طي شده باشد. اگر اين سخن بيروني هم درست باشد كه سر امام حسين (ع‌) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، مي‌توان اظهار كرد كه بيست ‌روز بعد، اسرا مي‌توانستند در كربلا باشند.

بايد به اجمال گفت‌: بر فرض كه طي اين مسير براي يك كاروان‌، در چنين زمان ‌كوتاهي‌، با آن همه زن و بچه ممكن باشد، بايد توجه داشت كه آيا اصل اين ‌خبر در كتابهاي معتبر تاريخ آمده است يانه‌. تا آنجا كه مي‌دانيم‌، نقل اين خبر در منابع ‌تاريخي‌، از قرن هفتم به آن سوي تجاوز نمي‌كند. به علاوه‌، علماي بزرگ شيعه‌، مانند شيخ مفيد و شيخ طوسي‌، نه تنها به آن اشاره نكرده‌اند، بلكه به عكس‌ِ آن تصريح كرده و نوشته‌اند: روز اربعين روزي است كه حرم امام حسين (ع‌) وارد مدينه شده يا از شام به سوي مدينه خارج شده است‌.

آنچه مي ‌ماند اين است كه نخستين زيارت امام حسين (ع‌) در نخستین اربعين، توسط جابر بن عبدالله انصاري صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام كه از هر فرصتي براي رواج زيارت امام حسين (ع‌) بهره مي‌گرفتند، آن‌روز را كه نخستين زيارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزي كه زيارت امام‌حسين (ع‌) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.

متن زيارت اربعين هم از سوي حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامين عالي‌، شيعيان را از زيارت‌آن حضرت در اين روز برخوردار مي‌كند.

اهميت خواندن زيارت اربعين تاجايي است كه از علائم شيعه دانسته شده است‌، درست آن گونه كه بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه روز درروايات بيشماري‌، از علائم شيعه بودن عنوان شده است‌.

زيارت اربعين در «مصباح المتهجد» شيخ طوسی و نيز «تهذيب الاحكام» وي به نقل ازصفوان بن مهران جمال آمده است‌. وي گفت كه مولايم صادق (ع‌) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است..... (مصباح المتهجد، ص 788، تهذيب الاحكام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101، مزار مشهدي‌، ص 514 (تحقيق قيومي‌)، مزار شهيد اول (تحقيق‌مدرسة الامام المهدي‌، قم 1410)، ص 185 ـ 186).

اين زيارت‌، به جهاتي مشابه برخي از زيارات ديگر است‌، اما از آن روي كه‌مشتمل بر برخي از تعابير جالب در زمينه هدف امام حسين از اين قيام است‌، داراي اهميت ويژه مي‌باشد. در بخشي از اين زيارت در باره هدف امام حسين‌(ع‌) از اين نهضت آمده است‌:"... و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة ‌و حيرة الضلالة‌... و قد توازر عليه من غرّته الدنيا و باع حظّه بالارذل الادني‌".

خدايا، امام حسين (ع‌) همه چيزش را براي نجات بندگانت از نابخردي وسرگشتگي و ضلالت در راه تو داده در حالي كه مشتي فريب خورده كه انسانيت ‌خود را به دنياي پست فروخته‌اند بر ضد وي شوريده آن حضرت را به‌شهادت رساندند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 15 آذر 1393 ساعت: 11:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

معرفی موزه كاخ گلستان

بازديد: 197

تحقیق رایگان

معرفی موزه كاخ گلستان

آدرس: ميدان امام خميني

مجموعه كاخ گلستان، يادگاري به جاي مانده از ارگ تاريخي تهران محل اقامت شاهان سلسله قاجار و از زيباترين و كهنترين بناهاي پايتخت دويست ساله ايران مي‌باشد. اين بنا روزگاري همانند نگيني در ميان اين ارگ مي‌درخشيد.

سابقه تاريخي ارگ سلطنتي كه محدوده مكاني تاريخي آن را در شمال خيابان و ميدان امام خميني (سپه) در سمت غرب خيابان خيام ، در شرق خيابان ناصرخسرو و در جنوب خيابان پانزده خرداد و ميدان ارگ تشكيل مي‌دهد، به صفويه باز مي‌گردد.

شاه طهماسب اول صفوي (930-984) نخستين پادشاهي بود كه در سفرهاي خود به قصد زيارت مقبره حضرت عبدالعظيم دستور داد بارويي به طول يك فرسخ به دور قصبه تهران احداث شود. پس از او شاه عباس صفوي در قسمت شمالي حصار طهماسبي چهارباغ و چنارستاني احداث نمود كه بعدها ديوار بلندي گرد آن بنا كرده و عمارات مقر سلطنتي را در داخل آن ساخته ، ارگ ناميدند.

در اواخر عهد صفوي تهران گاهي مقر موقت در بارشاهان صفوي قرار مي گرفت و حتي شاه سليمان (1077-1105) كاخي در اين شهر براي خود بنا نهاد. ولي ا مروز اثر از بناهاي دوره صفوي باقي نمانده است.

كهنترين بناهاي موجود در مجموعه گلستان، ايوان تخت مرمر و خلوت كريمخاني متعلق به دوران كريمخان زند است . وي در نبردهاي خود بر ضد محمد حسن خان قاجار در سال 1172 تهران را مركز اردوكشي خود قرار داد وپس از پيروزي در اين جنگ در ديوانخانه قديم تهران كه در زمان شاه سليمان ساخته شده بود بار عام داد و با عنوان وكيل الرعايا حكومت ايران را در دست گرفت.

به فرمان او در تابستان همان سال حصار ارگ مجددا احياء شد و يك دست حرمخانه و خلوتخانه و عمارت دارالحكومه در داخل آن بنا گرديد و در تابستان سال بعد (1173) كه اردوي خود را به چمن سلطانيه (زنجان) منتقل نمود، دستور داد يك دست عمارت خاصه و دوانخانه بزرگ به سبك ساساني و باغي در جنب آن بنا نمايند.

پس از مرگ كريمخان زند در 1193 آغا محمدخان قاجار در 1200 تهران را به پايتختي برگزيد، ولي به دليل لشكركشيهاي دائمي كمتر در مقر حكومت خود به سر مي‌برد، و براي عمارت و آباداني چندان فرصت نداشت. تا آنكه فتحعلي شاه در سال 1211 بر تخت سلطنت ايران جلوس كرد، از آن زمان به بعد با گسترش دستگاه اداري و تشريفات سلطنتي بناهاي متعددي در داخل ارگ تهران عمدتاً در زمان فتحعلي شاه و ناصرالدين شاه قاجار احداث شد.

در دوران رضا شاه پهلوي، بخشهاي بزرگي از ارگ تهران، از جمله حصار دور آن ، سردر باب عالي، نارنجستان، باغ گلشن و ساختمانهاي اندروني تخريب شد. محل سكونت شاه به سعدآباد و سپس در دوران رضا شاه پهلوي به نياوران منتقل و مجموعه گلستان به محل پذيرايي از ميهمانان خارجي تبديل گرديد. پس از انقلاب مجموعه گلستان همچون اغلب عمارات سلطنتي ديگر بصورت موزه درآمد تا همگان بتوانند از آن ديدن كرده و از تماشاي زيباييهاي حاصل فكر و دست هنرمندان و صنعتگران ايراني بهره برند.

بخشهاي مختلف اين مجموعه در حال حاضر عبارت است از :

انيوان تحت مرمر، خلوت كريمخاني، اتاق موزه (تالار سلام) و حوضخانه آن، تالار آينه، تالار عاج يا سفره‌خانه، تالاربرليان يا تشريفات، ساختمان كتابخانه، عمارت شمس‌العماره، عمارت بادگير و حوضخانه وسيع آن، تالار الماس، كاخ ابيض، چادرخانه.

اشخاصي و گروه‌هاي مشمول بازديد رايگان

1-    گروه هاي سني كمتر از 7 سال و بيشتر از 70 سال با ارائه كارت معتبر.

2-    بازنشستگان بار ارائه يا حكم بازنشستگي.

3-     پژوهشگران و محققان با ارائه تاييديه از مراكز تخقيقاتي و

4-    مدعوين و ميهمانان رسمي دولت بار ارائه دعوت نامه بربوطه

5-     اشخاصي كه به منظور انجام فرايض و آيين هاي ديني مساجد و اماكن متبركه مي شوند.

6-     عموم مردم در 28 ارديبهشت (روز جهاني موزه)

7-     كودكان و نوجوانان و والدين همراه ايشان در روز 16 مهر (

8-     گروه هاي دانش‌آموزان و دانشجويي به همراه سرپرستان آنان با ارائه معرفي‌نامه هماهنگي قبلي

9-     دانش‌آموزان و دانشجويان در ايام دهه فجر با ارائه كارت

10-            اعضاي ايكوم (سازمان جهاني موزه‌ها) با ارائه كارت شناسائي

در گوشه شمال غربي محوطه گلستان ، ديوار به ديوار تالار سلام، بنايي سرپوشيده و ستوندار بصورت ايوان سه دهنه اي وجود دارد كه در مركز آن حوض جوشي ساخته شده و پيشتر از اين آب قنات شاه از ميانه حوض مي جوشيده است. اين قسمت از كاخ گلستان كه جلو خان يا خلوت كريمخاني ناميده مي شود. چنانچه از نامش پيداست ، از بناهاي دوره كريمخان زند است و قسمتي از خلوت خانه وي به شمار مي آمده است.

اين بنا ظاهراً در سال 1172 هـ.ق احداث گرديده و در زمان ناصرالدين شاه، كه بناي جديد تالار سلام ساخته مي شده است، قسمت اعظم آن تخريب گرديده و امروزه تنها بخشي از آن باقي مانده است.

قبلاً ميانه اين بنا حوضي كوچك وجود داشته كه آب قنات شاهي از آب نماي اين حوض بيرون مي‌آمده و در باغ جاري مي شده. اين بنا خلوت كريم خاني نام دارد و در گذشته بخشي از اندرون خانه وي به شمار مي رفته است.

در اين محل نيز يك تخت مرمرين قرار دارد كه بسيار كوچكتر و ساده تر از تخت مرمر اصلي است. معروف است كه ناصرالدين شاه اين گوشه كاخ گلستان را بسيار دوست داشته و اغلب در اين محل خلوت مي كرده و قليان مي كشيده. ضمن آنكه سنگ قبر ناصرالدين شاه بعد از جابه جايي هاي فراوان سرانجام در همين محل نگاهداري مي شود.

عمارت خوابگاه جزء جديدترين ساختمانهايي است كه در كاخ گلستان ساخته شده، كه در سال 1339 شمسي به مناسبت سفر اليزابت دوم ملكه انگلستان به ايران احداق گرديد. اين ساختمان تا مدتي محل اقامت پادشاهان و روساي جمهور بود و به نام خوابگاه معروف شد. در حال حاضر قرار است اين ساختمان به كتابخانه سلطنتي دوره قاجار كه مجموعه هاي است از نفيي ترين كتب خطي، اختصاص يابد. اين مجموعه كتبي بس گرانبها نظير مرقع گلشن، شاهنامه بايسنقري و هزار و يك شب مصور شده را در خود جاي داده است.

علاوه بر كتب خطي ، مجموعه نفيس عكس هاي دوره قاجار كه تعدادي از آنها توسط شخص ناصرالدين شاه برداشته شده است و مركز اسناد تاريخي در بنا مستقر خواهد شد.

اين بنا شاخص ترين بناي كاخ گلستان و ممتازترين ساختمان ضلع شرقي مجموعه است.

گويا ناصرالدين شاه قبل از سفر به اروپا و بر اثر ديدن تصاوير بناهاي فرنگستان، تمايل پيدا مي‌كند بنايي مرتفع ، نظير آنها در پايتخت خود ايجاد نمايد تا از بالاي آن بتواند به همراه درباريان منظره شره و دورنماي اطراف را اتماشا كند.

ساخت عمارت در سال 1282 هـ . ق آغاز مي گردد و پس از دو سال پايان مي پذيرد و آن را شمس العماره مي نامند و تاريخ بنايش را به حساب جمل كاخ شاهنشاه مي‌يابند. طرح و نقشه آن ظاهراً از معيرالممالك و معمار آن استاد علي محمد كاشي بوده است.

شمس العماره يا بناي خورشيد از شاخص ترين و زيباترين بناهاي كاخ گلستان است. دليل شاخص بودن آن ارتفاع ، تزيينات و طاحي اين بناست.

ناصرالدين شاه با ديدن تصاويري از بناهاي چند طبقه در كشورهاي اروپايي تمايل پيدا مي كند بنايي مرتفع در كاخ گلستان بسازد تا از بالاي آن بتواند منظره شهر و دورنماي اطراف آن را تماشا كند.

ساختمان دو برج هم شكل دارد. كاشي كاري و پنجره سازهاي آن ايراني است و بهره‌اي هم از معماري غربي دارد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 14 آذر 1393 ساعت: 16:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره افلاطون

بازديد: 1417

تحقیق رایگان

سایت علمی و پژوهشی اسمان

تحقیق درباره افلاطون

فهرست:

1ـ تاريخچه زندگي افلاطون

2ـ منابع عقايد و تاثيرات آن در افلاطون

3ـ مدينه فاضله افلاطون

4ـ نظريه مثل افلاطون

5ـ نظريه افلاطون دربارة بقاء روح

6ـ جهانشناسي افلاطون


1ـ تاريخچه زندگي افلاطون :

افلاطون يكي از 3 فيلسوف بزرگ و معروف يوناني مي باشد كه بعد ازسقراط در زمينه فلسفه پا عرصه وجود گذاشت.

افلاطون در سال 428 ه.ق در نخستين جنگ آتن و اسپارك در آتن و در خانواده اشرافي به دنيا آمد كه بعدها توانست دز زمينه فلسفه حرفهاي زيادي را براي گفتن داشته باشد. او توانست با استفاده از نظرات و گفته هاي فلاسفه قبل و به خصوص سقراط كه مي شود گفت تمام آثار او برگرفته و جمع آوري شده سخنان سقراط است در زمينه فلسفه به جايگاه بزرگي دست يابد چنان كه در  كتابها سقراط را، سقراط افلاطوني بيان كرده اند. از مهمترين آثار افلاطون مي توان به «جمهوري» افلاطون اشاره كرد اين رساله وي مي باشد و از ديگر آثار او به رساله ها فيدو تيمايوس و ضيافت و ... اشاره كرد. افلاطون مدرسه اي بنام «آكادمي» بنا گذاشت كه توانست حدود 900 سال در زمينه فلسفه به فعاليت ادامه دهد و اشاعه كننده افكار سقراط و افلاطون باشد.

2ـ منابع عقايد و تاثيرات آن در افلاطون :

كساني كه بيشتر در افلاطون اثر داشتند هم چون؛ فيثاقورس، يارمنيدس، هراكليتوس و سقراط بودند. افلاطون عناصر اورفئوس فلسفه خود را (به واسطه سقراط يا هر كس ديگر) از فيثاقورس گرفت، كه شامل جنبه ديني اعتقاد به بقاي روح، تعلق خاطر به دنياي ديگر، لحن روحاني، تشبيه جهان به غار و نيز اقدامي كه افلاطون براي رياضيات قائل است و آميختگي تعلق و اشراق كه در نظريات او ديده مي شود هم نتيجه نفوذ فيثاقورس است.

افلاطون اين اعتقاد را از پارمنديس گرفت كه واقعيد ابدي و مستقل از زمان است و ديگر اينكه بنا بر براهن منطقي تغيير امري موهوم است.

از هراكليتوس از نظريه منفي را گرفت كه در جهان محسوس هيچ چيزي پايدار نيست. تركيب اين با اعتقاد پارمنديس منجر به اين نتيجه شد كه حصول معرفت از راه حواس امكان ندارد و بلكه بايد به وسيله عقل بدان رسيد. از نظريه احتمال دارد كه افلاطون اشتغال خاطر به مسائل اخلاقي و تمايل به توجيه نمايي جهان، به جاي توجيه مكانيكي آن را از او به ارث برده باشد. خوبيها بر فكر افلاطون بيش از فلسفه پيش از سقراط تسلط دارند و مشكل است اين امر را نتيجه نفوذ سقراط بدانيم.

3ـ مدينه فاضله افلاطون :

جمهوري، مهمترين رساله افلاطون مي باشد، كه به طور كلي از سه بخش تشكيل مي‌شود، بخش نخست كه مربوط است به وصف يك جامعه  مطلوب اشتراكي (اواخر كتاب پنجم)، بخش دوم صرف تعريف كلمه حكيم، يا (فيلسوف) شده است در كتابهاي ششم و هفتم كه يكي از نتيجه هاي مهم افلاطون اين است كه حكام بايد حكم باشد. بخش سوم بحث در مورد انواع مختلف دولتهاي واقعي  و ذكر معايب و محاسن آنها مي باشد. فرض ظاهري كتاب «جمهوري» تعريف عدالت مي باشد. در همان مراحل اوليه بحث افلاطون تشخيص مي‌دهد كه چون مشاهده قضايا به مقياس بزرگتر آسانتر از مقياس كوچك است پس بهتر است به جاي آنكه ببينيم چه چيزهايي فرد عادل را به وجود مي آورد و به تحقيق اين امر بپردازيم كه چه عوامل يك دولت عادل را به وجود مي آورد و چون عدالت از جمله مهمترين صفات دولت است نخست چيزهاي دولتي وصف شود و سپس مشخص شود كداميك از كمالات  آن دولت را بايد عدالت ناميد. پس نخست مدينه فاضله افلاطون را طور كلي آن تصور مي‌كنيم: افلاطون چنين شروع مي‌كند كه نخست افراد جامعه بايد به سه گروه و طبقه تقسيم شوند: عوام الناس (مردم عادي)  سربازان،‌ سرپرستان. فقط طبقه سرپرستان بايد قدرت سپاس داشته باشند و تعداد آنها نيز در دو طبقه ديگر كمتر بايد باشد. اين افراد بايد توسط شخص قانونگزاري انتخاب شوند و سپس به صورت وراثت جانشين يكديگر شوند، ولي مي توان به صورت استثنا كودكي مستعد را از طبقات پست تر ارتقاء دارد و برعكس كودك نابابي را از طبقه بالاتر تنزيل دارد. به نظر افلاطون مشكل اين است كه چگونه محرز سازد كه سرپرستان مقصود قانونگزار را جامعه عمل مي پوشانند. براي اين مقصود، او پيشنهادهاي گوناگون تربيتي، اقتصادي، بيولوژيكي و ديني دارد. بيش نظر افلاطون در خصوص سرپرستان است كه پيشنهاد ها در مورد آنها انجام شود. نخستين امري كه بايد بدان پرداخته شود تعليم و تعلم است. و آن به دو بخش تقسيم مي شود: ورزش و موسيقي معني اين دو كلمه به نظر افلاطون بسيار وسيعتر از معني امروزه آن است. موسيقي قلمرو فنون و هنرها را شامل مي شود و به ورزش، آنچه را به تربيت و شايستگي و سلامت آن راجع است در بر مي گيرد. معني موسيقي تقريباً به وسعت معنايي است كه ما از كلمه فرهنگ داريم. فرهنگ بايد توجه اين باشد كه افراد را نجيب بار بياورد.

متانت،‌ ادب و نجابت ظاهر صفاتي است بيشتر از طريق تعلمو تربيت پرورش يابد. ادبياتي كه در دسترس جوانان قرار مي گيرد،‌ و موسيقي كه به گوششان مي رسد، بايد از همان نخستين سالهاي زندگي جوانان تحت مانور شديد قرار گيرد. افلاطون مي گويد موسيقي مجازات كه در مقام شجاعت و عدالت به آن پرداخته شده باشد و ادبياتي بايد نقل شود كه در آن شجاعت و جنگاوري و ادب و اخلاقيات در ان وجود داشته باشد. تربيت بدن بايد بسيار سخت باشد. جوانان تا سن معيني نبايد چشمان به زشتي و بدي بيفتد اما در وقت مناسب بايد چشمان به چيزهاي فريبنده بيفتد. چيزهاي فريبنده عبارت است از مناظر وحشت آور و لذتهاي پليد، در برابر اين چيزهاي جوانان نبايد بترسند و سستي اراده نشان دهند و تا قبل از سن بلوغ نبايد در جنگ شركت كنند و فقط بايد صحنه جنگ را مشاهده نمايد. در صورت پيروز شدن از اين آزمايشهاي شايسته سرپرستي جامعه خواهند بود. در امور اقتصاد افلاطون براي سرپرستان زندگي اشتراكي كامل پيشنهاد مي‌كند كه براي سربازان نيز چنين بوده است. سرپرستان بايد خانه هاي كوچك و غذاي ساده داشته باشند. دسته جمعي غذا بخورند و جز به ضرورت هيچگونه اموامل مشخص نداشته باشند. سرپرستان گرچه ثروتمند نيست دليلي هم ندارد كه سعادتمند نباشند، هدف و غرض شهر خير وصلاح عموم است به سعادت يك طبقه خاص، ثروت و فقر هر دو مضر هستند و در شهر افلاطون هيچ كدام از اينها وجود ندارد.

افلاطون معتقد است كه تعلم و تربيت دختران و پسران بايد عين يكديگر باشد. دختران نيز بايد مثل پسران موسيقي و ورزش و فن جنگ را بياموزند. همان تعاليمي كه مرد را سرپرست خواهد كرد زن را نيز سرپرست خواهد كرد «زيرا كه اين هر دو اصل از يك گوهرند» فرقهاي زن و مرد ربطي به سياست ندارد،‌ برخي زنان فلسفي اند و براي سرپرستي مناسب هستند و برخي جنگي اند و براي سرباز مناسب هستند. شخص قانونگزاري بعد از آنكه سرپرستان را از زن و مرد برگزيد آنگاه مقرر مي سازد كه زندگي و خوراك مشترك داشته باشند اما امر ازدواج با شكلي متفاوت است به صورت كه در جشنهاي معيني عروس و داماد را، به تعدادي كه براي ثابت نگه داشتن جمعيت لازم است دست به دست خواهند داد. ظاهراً همسران با قرعه  انتخاب خواهند شد و به آنها آموخته مي شود كه به قرعه خود اعتقاد داشته باشند ولي در تربيت قرعه هاي تدبيري خواهد شد كه بهترين والدين بهترين فرزندان را داشته باشند. كودكان پس از تولد از والدينشان جدا مي شوند به طور كه نه والدين و نه فرزندان يكديگر را بشناسند.

پس مادران بايد بين 20 تا 40 سال و سن پدران 25 تا 50 سال باشد. خارج از اين حدود ارتباط آزاد ولي فقط جنين يا كشتن نوزاد اجباري خواهد بود. چون هيچكس والدين خود را نمي شماسد. پس بر هر فردي واجب است كه مرداني را كه از حيث سال مي توانند پدر او باشند، پدر نباشد و در مورد مادر و خواهر و برادر چنين خواهد بود. افلاطون چنين مي نگارد كه عواطفي كه اكنون كلمات: پدر، مادر، خواهر، و برادر بردارند، در مدينه فاضله نيز همچنان به قوت خود باقي است. مثلاً يك مرد جوان دست روي هيچ پيرمردي بلند نخواهد كرد، زيرا كه شايد پدر ش باشد و او نداند. غرض از اين ترتيب اين است كه حسن مالكيت خصوصي تضعيف شود و روحيه اجتماعي بر مردم چيره شود. افلاطون معتقد است كه دروغ گويي حق خالص دولت است، چنان كه تجويز دارد حق خاص پزشك است. چنان كه قبلاً ديديم كه در مورد ازدواج قرعه كشي در آن حق قانونگزار است. بهترين قسمت اين دروغ اين حكم است كه خداوند آدميان را به سه گروه آفريده است: بهترين آنها از طلا  كه سرپرستانند و ديگر بهترين از نقره كه سربازاند و توده مردم كه از مفرغ و آهن هستند افلاطون بعيد دانسته كه نسل اول اين افسانه را بپذيرد ولي برآن است كه نسل دوم و نسل هاي بعدي را مي توان چنان تعليم داد كه در اين موضوع شكي به دل راه ندهد. و افلاطون چنين مي گويد كه اعتقاد به افسانه را مي توان درطي عمر دو نسل ـ به وجود آورد.

تعريف دو عدالت، كه ظاهراً هدف همه اين بخشها است در كتاب چهارم به دست مي‌آيد. بنابراين تعريف عدالت، عبارت است از اينكه هر كس سرش به كار خودش باشد و فضولي نكند، شهر هنگامي متعادل است كه پيشرو و سرباز و سرپرست هر كدام به كار خود بپردازند و در امور طبقات ديگر دخالت نكنند. جمهوري افلاطون شايد برخلاف مدينه هاي فاضله جديد، به اين قصد طرح ريزي شده بود كه واقعاً به وجود آيد به وجود آمدن اين جمهوري چنان كه ما خيال مي كنيم،  غيير ممكن نبوده است. بسياري از شرايط آن، از جمله برخي از شرايطي كه به نظر ما  كلي محال است در شهر اسپارك عملاً تحقيق يافته بود.

4ـ نظريه مثل افلاطون :

در  ابتدا بايد فرق بين «وهم» و «معرفت» چيست؟ شخصي كه صاحب معرفت است، به چيزي معرفت دارد يعني چيزي كه موجب است پس معرفت مصون از خطاست، زيرا كه منطقاً نمي تواند خطا باشد ولي «وهم» ممكن است خطا باشد، پس بايد از آنچه هم هست وهم نيست باشد مثلاً كه زيباست از جهتي هم زشت است و چيزي كه عادلانه است از جهتي هم ظالمانه است. افلاطون مي گويد اشياء محسوس داراي اين تناقض اند ولذا ميان هستي و نيستي قرار دارند، و مي توانند منشاء وهم واقع شوند، و نمي توانند منشاء معرفت باشند «اما آنان كه وجود مطلق و ابدي ولايتغيير را مي‌بينند، مي توان گفت كه تنها دچار وهم نيستند، بلكه صاحب معرفتند» بدين ترتيب به اين نتيجه مي رسيم كه وهم مربطو به عالم محسوس است، حال آنكه معرفت مربوط به عالم ابدي فوق محسوس است. در مثل وهم مربوط به چيزهاي زيباست اما معرفت و به زيبايي مطلق مربوط است. در جواب فيلسوف كيست؟ آمده است دوستدار حكمت، دوستدار حكمت كسي است كه زيبايي مطلق را مي بيند حال آنكه اين چنين نفري  صاحب معرفت است.

اما نظريه اي (مثل) يا (صور)، اين نظريه پاره اي منطقي و پاره اي ما بعد الطبيعه است. پاره منطقي به معاني اسماي تمام راجع است. تعداد زيادي خانوار وجود دارد كه جمله «اين گربه است»  دربارة آن صدق مي‌كند. اما بنابر مابعد الطبيعه  كلمه «گربه» به معناي گربه كلي است، يعني هماي گربه كه خدا آفريده است و يكتا است. گربه هاي جزئي از ماهيت آن گربه بهره اي دارند ولي آن بهره كمابيش ناقص است وفقط به موجب اين نقص وجود گربه هاي متعدد ممكن است. آن گربه واقعي است، گربه هاي جزئي ظاهري هستند. بينش افلاطون سرانجام به يك تمثيل نيازمند است تا حقيقت آن براي خوانده روشن شود و آن تمثيل غار است. اين تمثيل  بعد از بخشهاي گوناگون آمده مي شود تا خواننده ضرورت دنيار مثل را درك كند، نخست دنياي فكر، از دنياي حواس متمايز است، پس فكر وادارك حسي به دو نوع تقيسم مي شوند. دو نوع فكر عبارت است از عقل و فهم از اين دو نوع عقل نوع عاليتر است و با مثل خالص سروكار دارد و فهم آن نوع فكر است كه با رياضيات سروكار دارد و از عقل پست تر است. افلاطون فرق ميان بينش روشن عقل و بينش آشفته ادراك جسمي را به كمك تشبيهي مربوط به حس بينايي توضيح مي‌دهد: «نفس مانند چشم است. چون متوجه  چيزي شود كه بر آن نور حقيقت و هستي بنابر آن را درك م كند و روشن مي گردد، اما چون به دنياي نيم تاريك كودن و فساد توجه كند، از آن فقط وهمي بدست مي آورد و درست نمي‌بيند، و زمان بدين عقيده و زماني براي عقيده پاي بند  نه مي شود و كودن به نظر مي رسد... چيزي كه به معلوم حقيقت مي بخشد و به عالم قدرت كسب علم مي‌دهد، همان است كه من ميل دارم آن را مثال خوبي بناميد و شما آن را علت علم مي شناسيد.»

و اين مقدمه منجر مي شود به مثيل معروف غار كه مي گويد كساني را كه از فلسفه بي بهره اند مي توان تشبيه كرد به زندانياني كه در غاري جاي دارند و فقط مي تونند به يك سو نگاه كنند، زيرا كه در زنجيره هستند و در پشت سرشان آتش است و در پيش رويشان ديوار. ميان آنها و ديوار چيزي نيست. آنچه مي بينند ساير خودشان است و چيزهايي كه در پشت سرشان هست كه پرتو آتش روي ديوار نقش مي بندد. زندانيان ناچار اين سايه هاي را واقعي مي پندارند و از اشيائي كه باعث اين سايه‌ها هستند خبر ندارند. سرانجام يك نفر از غار مي گريزد و قدم در نور خورشيد مي‌گذارد، و براي نخستين بار اشياء واقعي را مبيند و مي فهمد تا كنون سايه ها او را مي‌فريفته اند. خواهد كه به غار برگردد و حقيقت را به زندانيان بگويد و راه نجات را به آنها نشان دهد. اما اين شخص در متصاعد ساختن زندانيان به درستي گفته‌ي خود با مشكل روبرو مي شود و از ديد زندانيان چون از روشني به تاريكي رفته است سايه ها را به خوبي زندانيان نمي بيند و به نظر آنها ابله تر از زماني كه هنوز فرار نكرده بود مي نمايد. به نظر افلاطون فيلسوف كسي است كه از بند اسارت رهايي يافته و بروشنايي رسيد، و حقيقت مطلق را درك كرده است در ك خوبي كه در فلسفه افلاطون خاص دارد همان درك واقعيت است.


5ـ نظريه افلاطون دربارة بقاي  روح :

در خصوص اين نظريه بايد به رساله اي كه «فيدو» نام دارد اشاره كرد كه اين رساله لحظات آخر زندگي سقراط را نقل مي‌كند و بگفته ها لو به هنگام نوشيدن جام شوكران مي پردازد.

«فيرو» آرمان افلاطون را در مورد انسان نشان مي‌دهد: انساني در حد اعلاي خردمندي و خوبي، كه ترس از مرگ در او راه ندارد. رفتار سقراط در برابر مرگ، چنان كه افلاطون وصف مي‌كند چه در زمان باستان و چه در عصر جديدي از لحاظ اخلاقي داراي اهميت است. بي اعتنايي  سقراط به مرگ در آخرين ساعتهاي زندگي، با اعتقاد روي به بقاي روح بستگي دارد، و اهميت «فيرو» در اين است كه نه تنها مرگ يك مظلوم را شرح مي‌دهد بلكه به تشريح نظريات بسياري مي پردازد. در رساله «فيدو»آخرين ساعت فرا رسيده است سقراط چنين آغاز سخن مي‌كند كسي كه داراي روح فلسفي است از مرگ باك ندارد بلكه مرگ را با تمام جان مي پذيرد. وي از مرگ خود اندوهناك نيست، زيرا كه مي گويد اولاً (من  به نزد خدايان ديگري مي روم كه دانا و خوب اند و ثانياً به نزد كساني مي روم كه از آنان كه رهاشان مي كنم بهتر اند من اطمينان دارم كه براي مردگان چيزي در پيشض است، چيزي كه خوبان بسيار بيش از بدان از آن برخوردار مي شوند).

سقراط مي گويد كه مرگ جدايي روح از تن است. اينجاست كه ما با ثنويت افلاطون روب رو شويم، بود و نبود، معقولات و محسوسات، تعقل و ادراك حسي، روح وتن اين جفتها به يكديگر مربوط هستند. و در هر جفت اولي هم از حيث واقعيت و هم از حيث خوبي بر دومي  برتري دارند.

افلاطون مي گويد تن آدمي مانع كسب معرفت است، بينايي و شنوايي اعتبار ندارند، وجود حقيقي،‌ اگر حصول معرفت آن براي روح ممكن باشد، از راه تعقل جلوگيري مي شود، كه از راه حس. در نظر افلاطون تن از دو جهت مخل كسب معرفت است: يكي اينكه تن بينش ما را دچار ابهام و آشفتگي مي‌كند مانند وقتي كه از پشت شيشه نگاه مي‌كنيم و تار مي بينيم،‌ ديگر اينكه به عنوان منبع شهوات توجه ما را از جستجوي معرفت و سير در جهت حقيقت منحرف مي سازد.

در «فيرو» آمده است كه از سقراط در باره بقاي روح پس از مرگ دليل مي خواهد: دليل نخست اين است كه همة چيزهايي كه داراي ضد هستند از ضد خود پديد آمده اند، زندگي و مرگ ضد يكديگر هستند و لذا هر يك بايد ديگري را پديد آوردن. دليل دوم طبق نظريه تذكر بودن معرفت كه بيشتر مبتني بر اين است كه ما داراي مفاهيمي هستيم از قبيل تساوي تام كه ممكن نيست از تجربة گرفته شده باشند ولي تساوي تقريبي را درتجربه  داريم ولي تساوي تام يا مطلق را در ميان اشياء محسوس ديده نمي‌شود. و سقراط مي گويد اين برهان در مورد مفاهيم وجود دارد و به اين دليل روح شخص صاحب معرفت از پيش وجود داشته است.

سپس مي گويد نيمي از آن چه لازم بود به اثبات رسيد يعني روح ما پيش از تولد داشته و اما اينكه روح ما پس از مرگ وجود خواهد داشت بحث ديگري است، سقراط در خصوص مي گويد بقاي روح از همان موضوعي نتيجه مي شود كه قبلاً گفته شد، يعني هر چيزي از ضد خود به وجود مي آيد. يعني همچنان كه زدندگي مرگ را به وجود مي آورد، مرگ نيز زندگي را به وجود مي آورد. اما سقراط برهان ديگري نيز مي‌ آورد و آن اين است كه روح مانند مثل بسيط است و از اجزاء تركيب نيافته است، بر حسب تصور سقراط گويا چند بسيط آغاز و انجام ندارد و تغييري در آن رخ نمي دهد،‌ جسم محسوس است و روح معقول الذا روح در زمرة چيزهاي ابدي است. روح چون خود ابري است، هنگامي شاد و روشن است كه دربارة چيزهاي ابدي يعني معقولات بينديشد، اما هنگامي كه به محسوسات و عالم كون و فساد بپردازد دچار حيرت و سرگشتگي مي شود. روح هنگامي كه جسم را به عنوان وسيلة اداراك به كار مي برد، يعني هنگامي كه بينايي و شنوايي و حواس ديگر را به كار مي گمارد،( چراكه ادارك به وسيله جسم چيزي جز همان ادراك حسي نيست)... [در اين حال] به وسيله جسم به عالم كون و فساد كشانده مي شود و سرگشته و حيران مي گردد. هنگامي كه روح با كون و فساد روبه رو مي شود، حالت مستان را پيدا مي‌كند و دنيا به گرد او مي چرخد ... اما هنگامي كه به خود مي آيد وارد عالم ديگر مي شود، عالم خلوص و ابديت و ثبات است. و اينها از جنس روح هستند و روح در تنهايي با آنها بسر مي‌برد و در برابر خود مانعي نمي بيند، در همان هنگام است كه روح از خطا مصون مي گردد و چون با لايتغيير  ارتباط دارد خود نيز لايتغيير است، واين حالت روح خردمندي ناميده مي شود.

6ـ جهان‌شناسي افلاطون :

جهان شناسي  افلاطون در رساله «تيمايوس» تشريح شده است. اين رساله چه در قرون وسطي و چه پيش از آن پيش از آثار افلاطون در فلسفه نوافلاطونيان تأثير داشته است. در اين رساله افلاطون جاي سقراط را يك تن فيثاغورثي و قسمت عمده نظريات كتب فيثاغوس در اين رساله بيان شده است، از جمله نظرية فيثاغوري كه اعداد حقيقت جهان اند. در اين رساله نخست مجملي از پنجم كتاب اول «جمهوري» بيان مي شود، پس افسانه «اتلانتيس» نقل مي شود، از اين قرار كه «اتلانتيس» جزيره اي بوده است روبه روي «ستونهاي هر كول» كه وسعت آن از مجموعه ليبي و آسيا بيشتر بوده است آنگاه تيمايوس كه يك منبع فيثاغوري است به نقل تاريخ جهان از آغاز تا آفرينش بشر مي پردازد، خلاصه گفته هاي او از اين قرار است:

چيزهاي لايتغيير را عقل در مي يابد، وچيزهاي متغير را وهم. جهان چون محسوس است قديمي نيست، پس خدا آن را آفريده است چون خدا خوب است كه جهان را از روي نمونه قديم آ‌فريد. چون از حس مبرا است،  خطاست همه چيز حتي الامكان مانند خودش باشد «خدا خواست همه چيز حتي الامكان خوب باشد و هيچ چيز بد نباشد چون ديد كه جهان محسوس قرار ندارد و سراسر دچار جنبش آشفته و بي نظم است، پس از بي نظمي، نظم پديد آورد.» بدين ترتيب چنين مي نمايد كه فراي افلاطون، بر خلاف خداي يهود و خداي مسيحيان، جهان را از هيچ پديده نياورده بلكه آن را از موادي كه پيشتر وجود داشته «تنظيم» كرده است. خدا عقل را در روح  و روح را در تن جاي داد. جهان را مجموعاً به صورت موجود جانداري كه داراي روح و عقل است در آورد. جهان جانداري محسوس است كه همة جانداران ديگر را در بر دارد. جهان كروي است، زيرا كه «نا همانند» است وهمه جاي كره همانند است. جهان مي چرخد، زيرا كه چرخش كاملترين حركت است و چون چرخش يگانه حركت زمين است پس زمين به دست و پا نياز ندارد. و در ادامه چنين بيان مي‌كند كه چهار عنصر اصلي عبارتند از آتش، هوا، آب و خاك و نماينده هر يك از اين عناصر يك عدد است و اين عداد با يكديگر نسبت مشترك دارند، يعني نسبت آتش به هوا مانند نسبت هوا است به آب، و آب به خاك فرا درساختن جهان همه عناصر را بكار برده است و بنابراين جهان تمام است و در معرض پيري و بيماري نيست.  نسبت اجزاء جهان با يكديگر هماهنگي دارد و اين امر باعث مي شود كه جهان داراي روح دوستي باشد و اجزاء آن جز به دست خدا از هم نپاشد. اين موارد خلاصه اي بود از جهان ساده كه افلاطون آن را در رساله تيمايوس بيان كرده است.





 
 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 آذر 1393 ساعت: 19:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره نان و انواع نان و اهمیت نان

بازديد: 28033

تحقیق رایگان

سایت علمی و پژوهشی اسمان

تحقیق درباره نان و انواع نان  و اهمیت نان

فهرست

مقدمه

نان و اهميت آن

فرايند تهيه‌ي نان

انواع نان در ايران

اثرات مخرب جوش‌شيرين در بدن انسان

مضرات جوش‌شيرين در بدن انسان

دلايل ايجاد ضايعات نان

چرا نان بيات مي‌شود؟

آداب نان

كيفر توهين به نان

منابع


مقدمه

«الحمدلله الذي خلق لنا الخبز»

«سپاس خدايي را كه نان را براي ما آفريد»

ابر و باد ومه و خورشيد و فلك در كارند

              تا تو ناني بدست آري و به غفلت نخوري

به يقين، نان يكي از بزرگترين موهبت‌ها و بركاتي است كه خداوند عزيز و رزاق به بندگان خود، عطا نموده است.

دست قدرتمند الهي، بي هيچ نقصان و قصوري تمام شرايط را براي ايجاد و پرورش اين نعمت بزرگ فراهم نموده است و زبان ستايش و شكر انسان را با هر ذوق و سليقه و ميزان دركي، باز و گويا كرده است.

اما ظاهراً آنچه به عنوان مهم‌ترين عامل دربه ثمر نشاندن اين همه تلاش و تدبير الهي مطرح است، همان دقت و ظرافتي است كه بشر در تهيه‌ي محصولي به نام «نان» به كار مي‌برد و با بهره‌برداري از انديشه‌هاي ناب و ابتكارات گرانقدر، نيز با به كارگيري پيشرفته‌ترين تجهيزات و فن‌آوري بر جلوه‌هاي ويژه اين نعمت ارزشمند الهي افزوده و از اسراف آن جلوگيري نمايد.

به منظور ترويج استفاده‌ي بهينه از نان به عنوان يكي از بزرگترين نعم الهي مجموعه‌اي را تحت عنوان «نان» به شيفتگان و مشتاقان فرهنگ ناب اسلامي تقديم مي‌نماييم.

اميد آنكه خداوند بزرگ، توفيق شكرگزاري عملي و حقيقي از نعمت‌هاي خود را به ما ارزاني دارد.

 


«نان و اهميت آن»

الف: نان مايه‌ي بركت و نيروبخش عبادت

قال النبي (ص): «اللهم بارك لنا في‌الخبز و لا تفرق بيننا و بينه فلولا الخبر ما صمنا و لا صلينا و لا ادينا فرائض ربنا[1]»

پيامبر اكرم (ص) فرمود: «خداوندا، نان را در زندگي ما چنان قرار ده كه با كمترين مقدار از آن، بيشترين بهره و نيرو به ما برسد. خدايا، دستيابي به نان را براي ما مشكل مگردان چرا كه اگر نان نباشد نمي‌توانيم روزه بگيريم، نمي‌توانيم نماز بخوانيم، بلكه نمي‌توانيم هيچ يك از وظايف ديني خود را انجام دهيم».

ب: نان، بهترين غذا

قال النبي (ص): «خير طعامكم الخبز»[2]

پيامبر اكرم(ص) فرمود: «بهترين طعام و غذاي شما نان مي‌باشد».

امروزه در بسياري از كشورهاي جهان نان به عنوان غذاي اصلي مردم مي‌باشد و روزانه قسمت قابل توجه از انرژي پروتئين، املاح معدني، ويتامين‌هاي گروه B مورد نياز انسان را تامين مي‌نمايد.

در ايران نيز 80 درصد غذاها را نان تشكيل مي‌دهد و قسمت اعظم نمك طعام مورد نياز روزانه‌ي مردم از خوردن نان تأمين مي‌گردد.

متأسفانه در كشو ما با اضافه كردن جوش‌شيرين به اين غذاي با ارزش آن را نهايتاً به غذايي با پيامدهاي مضر تبديل مي‌كنند.

 


«فرايند تهيه‌ي نان»

ماده‌ي اوليه‌ي نان «گندم» مي‌باشد. از ميزان خاكستر موجود در آرد گندم، آردها را طبقه‌بندي مي‌كنند.

هر چه خاكستر آرد كمتر باشد آرد مرغوب‌تر است و هرچه پروتئين آرد گندم بالاتر باشد آرد قوي‌تر مي‌باشد.

نان از مخلوط كردن آرد، آب، نمك، مخمر با خميرترش پس از طي مراحل آماده‌سازي خمير، فرايند تخمير و پخت به وجود مي‌آيد.

بهترين نان آن است كه طبق اصول قديم تهيه گردد و مواد محافظ نداشته باشد (چيزي براي حفاظت آرد و اينكه زود فاسد نشود به آرد اضافه نكرده باشند) و زياد سفيد نباشد.

ورآمدن خميرنان با خمير مايه[3] بايد باشد نه با جوش‌شيرين. هم اكنون بهترين نان دنيا، نان‌هاي ايراني است كه حرارت به همه‌ي جاي آن مي‌رسد و تقريباً عاري از ميكروب مي‌شود[4].

در نمودار صفحه‌ي بعد فرايند تهيه‌ي نان به روش سنتي نشان داده شده است.


 


پخت به روش سنتي

 

 

 

 

 

 

 

 

 


پخت به روش صنعتي

 

 


«انواع نان در ايران»

نان‌هاي ايراني به 5 گروه تقسيم مي‌شوند كه عبارتند از:

1- نان سنتي كه مسطح و نازك و شامل:

الف- لواش

نان لواش ناني است كه مي‌توان آن را به مدت طولاني حتي 6 ماه نگهداري نمود.

اين نان سريع خشك مي‌شود و در هنگام مصرف بايد با آب مرطوب نموده تا نرم شود. در صورتيكه نام گرم در كيسه‌ي پلاستيك قرار داده شود، مي‌توان تا چند روز آن را به راحتي مصرف نمود.

ب- سنگك:

ناني است مخروطي شكل كه روي ريگ‌هاي داغ پخته مي‌شود. نان سنگك نسبت به ساير نان‌ها بهتر، مطلوب‌تر و سالم‌تر بوده و درصد املاح، پروتئين و ويتامين‌هاي آن بالاتر مي‌باشد و در ميان نان‌هاي سنتي ايران تنها ناني است كه با شعله‌ئي نيمه مستقيم پخت مي‌گردد.

گفته مي‌شود اين نان در زمان شاه‌عباس با تدبير مرحوم شيخ‌بهايي طرح‌ريزي شده است.

ج- تافتون:

تافتون ناني گرد و نازك، ضخيم‌تر از نان لواش و نازك‌تر از سنگك و بربري است. اين نان ديرتر از سنگك و بربري بيات مي‌شود.

د- بربري:

نان بربري ناني بيضي شكل با شكل شيارهاي نسبتاً منظم مي‌باشد. يكي از ويژگي‌هاي مهم نان بربري، بيات شدن سريع آن است. به همين دليل اين نان را به صورت گرم و تازه مصرف مي‌كنند.

2- نان چاياتي (نان دو لايه و بادكنكي):

اين نان از آرد گندم كامل تهيه شده و روي سطح فلزي داغ پخت مي‌گردد.

3- نان متري:

ناني نازك كه به وسيله ماشين و روي سطح متحرك توليد مي‌شود.

4- نان‌هايي با حجم متوسط:

اگر نان بربري را به ضخامت 4 الي 6 سانتي‌متر تبديل كنيم به نان‌هايي با حجم متوسط تبديل مي‌شود.

5- نان‌هاي فانتزي:

جزء نان‌هاي پرحجم است و تنوع بسيار زيادي دارد.

«اثرات مخرب جوش شيرين»

به دليل ميزان مصرفي بالاي نان در كشور ما، امروزه استفاده از جوش‌شيرين در توليد نان به صورت قابل ملاحظه‌اي افزايش يافته كه اين امر به سلامتي و تندرستي جامعه لطمه خواهد زد.

جوش‌شيرين ماده‌اي است به صورت گرد و بلوري با دانه‌هاي درشت و سفيد كه به عنوان يك منبع گاز با قيمت پايين شناخته شده است.

به دليل پايين بودن قيمت، راحتي انتقال و بي‌طعمي نسبي مورد استفاده قرار مي‌‌گيرد.

جوش‌شيرين ماده‌اي شيميايي بوده كه تقريباً در هيچ كجاي دنيا به نان اضافه نمي‌شود و يكي از دلايلي كه نان‌هاي امروزي طعم، بو و ماندگاري نان‌هاي قديم يا نان‌هاي روستايي را ندارد افزودن جوش‌شيرين به نان است.

اگر ورآمدن خميرنان به صورت تخمير طبيعي انجام گيرد و از جوش‌شيرين جهت ورآمدن استفاده نشود نان، طعم و بوي بهتري پيدا كرده و ماندگاري آن افزايش مي‌يابد.

«مضرات جوش‌شيرين در بدن انسان»

1.      جوش‌شيرين باعث قليايي شدن شيره‌ي معده مي‌شود و به همين سبب ناراحتي‌هاي گوارشي از قبيل ورم، زخم معده و زخم اثني‌عشر مي‌شود.

2.      جوش‌شيرين باعث كاهش جذب مواد مغذي چون آهن و كلسيم خواهد شد كه نتيجه‌ي آن كم خوني ناشي از فقر آهن، پوكي استخوان ناشي از كاهش كلسيم بدن خواهد بود كه اثرات نامطلوبي بر سلامتي كودكان و نوجوانان و زنان باردار و شيرده و سالمندان خواهد گذشت و موجب افت تحصيلي دانش‌آموزان مي‌گردد.

3.      تعادل اسيد و باز كه عامل مهمي در ثبات واكنش‌هاي بدن مي‌باشد را مختل كرده كه نتيجه‌ي آن به هم خوردن نظم ضربان قلب است.

4.      مصرف جوش‌شيرين باعث بالارفتن فشارخون مي‌شود كه شدت آن در افرادي كه بيماري قلبي و سابقه‌ي فشارخون دارند بيشتر است.

حال كه امروز نان مقدس‌ترين، پرارزش‌ترين و كم‌بهاترين ماده‌ي غذايي است، بياييد با حذف جوش‌شيرين آن را سالم‌تر و غني‌تر در اختيار مردم قرار دهيد.

گندم (ماده زندگي) و نان (زندگي) است.


«دلايل ايجاد ضايعات نان»

1.      ضايعات در مرحله‌ي حمل و نقل و جابجايي آرد و عدم يكنواختي آرد تحويلي به نانوايان از نظر مرغوبيت.

2.      عدم نگهداري مناسب آرد.

3.      عدم رعايت زمان تخمير و استفاده از جوش‌شيرين.

4.      بياتي سريع نان.

5.      آلودگي به ميكروارگانيسم‌ها و رشد كپك‌ها در نان.

6.       فقدان آموزش كافي براي كارگران نانوايي‌ها.

7.      عدم آشنايي مصرف‌كنندگان به نحوه‌ي نگهداري نان.

8.      افزايش مهاجرت بي‌رويه‌ي روستائيان به شهرها و بالابودن تقاضاي نان در ساعات معيني از روز و نبودن زمان كافي براي تخمير نان.

 


«چرا نان بيان مي‌شود و چگونه آن را به تأخير بياندازيم»

بياتي فرايندي است كه در اثر واكنش‌هاي فيزيكي و شيميايي پيچيده‌ بين تركيبات نان به وجود مي‌آيد به طوري كه نان بو و مزه خود را از دست داده و به سختي جويده مي‌شود.

يكي از ساده‌ترين اقداماتي كه جهت به تأخير انداختن بياتي نان به كار مي‌رود:

استفاده از فرمول مناسب براي تهيه‌ي نان و اجراي صحيح روش‌هاي تكنولوژي مي‌باشد كه از جمله‌ي آنها اين موارد را مي‌توان نام برد:

-         حفظ رطوبت خمير در حد متعادل.

-         نحوه و مدت زمان مناسب زدن خمير.

-         رعايت رطوبت نسبي هوا در طي تخمير نهايي.

-         حرارت پخت و درجه حرارت در طي تخمير نهايي چانه.

-         مدت زمان پخت.

-         نحوه‌ي بسته بندي و شرايط نگهداري محصول.

«آداب نان»

نان يكي از خوردني‌هاي مقدس و مورد احترام اسلام است.

در روايتي معتبر از حضرت رسول اكرم (ص) نقل شده است كه فرمودند:

«گرامي داريد نان را كه كار كرده‌اند در آن ملائكه از مابين عرش تا زمين و بسياري از اهل زمين تا آنكه براي شما به عمل آمده است».

«كيفر توهين به نان»

از رسول گرامي اسلام (ص) نقل شده است كه: «حضرت دانيال به نزد كشتي‌باني آمده و گرده ناني به او داد كه مرا از آب بگذرانيد.

كشتي‌بان نان را انداخت و گفت:

«اين نان را چه كنم، در پيش ما اين نان در زير پاي مردم افتاده و پا بر آن مي‌مالند».

پس دانيال دست به سوي آسمان بلند كرد و گفت: «پروردگارا نان را گرامي دار، به تحقيق كه ديدي اين بنده‌ي تو با نان چه كرد و چه گفت».

خداوند عالميان امر نمود به آسمان كه باران مبار بر ايشان، و نيز فرمان داد به زمين كه گياه مرويان برايشان، تا آنكه كارشان به جايي رسيد كه از گرسنگي يكديگر را مي‌خوردند.

تا آنكه نوبت به دو زن رسيد كه هر يك فرزندي داشتند. روزي يكي به ديگري گفت: «كه بيا من و تو فرزند مرا بخوريم، و فردا فرزند تو را بخوريم».

پس چون نوبت به فرزند ديگري رسيد، ابا كرد از خوردن فرزند، نزاع و درگيري به وجود آمد.

نزد دانيال آمدند و آن حضرت را از فلاكت خويش باخبر ساختند.

حضرت فرمود كه:

«كار شما به اينجا رسيده است».

گفتند: «بلي و بدتر از آنچه شما مي‌بيني».

در اين هنگام حضرت دست به آسمان برداشت و گفت: «پروردگارا فضل خويش به ما برگردان و رحمت خود را شامل ما نما و اطفال و بي‌گناهان ما را كيفر مفرما به واسطه گناه كشتي‌بان».

پس دعاي خالصانه‌ي آن حضرت به استجابت رسيد. با توجه به جايگاه ويژه‌ي نان در ميان غذاها در اسلام، مناسب است آداب رعايت نمودن حرمت و شيوه‌ي درست بهره‌برداري از ‎آن را نيز بيان كنيم.

(1)   چون نان حاضر شد بخوريم:

از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود:

«نان را گرامي داريد»

اصحاب از آن بزرگوار پرسيدند: «گرامي داشتن نان چگونه است و شيوه‌ي آن را به ما بياموزيد.

حضرت فرمودند كه: «چون نان حاضر شد بخوريد و انتظار چيز ديگري مبريد».

(2) دور نريختن نان:

حضرت نبي‌اكرم (ص) اجازه نمي‌فرمودند كه ذره‌اي نان در فاضلاب ريخته شود.

(3) نبريدن نان به آهن و كارد:

در روايتي آمده است كه:

«إن تقطعوا الخبز بالسكين و لكن اكسروا باليد»

نان را با كارد نبريد بلكه آن را با دست بشكنيد و تكه نماييد.

(4) ظرف بر نان نگذاشتن

(5) كوچك برداشتن لقمه

(6) خوب جويدن:

(7) خودداري از خوردن سوخته‌هاي نان:

بايد از خوردن سوخته‌هاي نان به علت سرطان‌زا بودن پرهيز نمود.

(8) بونكردن نان:

(9) تنور خانگي:

از نبي اكرم (ص) نقل شده است كه:

«در تنور براي اهل خانه موجب زيادتي و بركت مي‌باشد».

مي‌تواند يكي از آثار وجود تنور در خانه بيرون راندن باكتر‌ي‌ها باشد.

(10) نان را با ميوه يا سبزي خوردن.

(11) نان با گوشت يا حبوبات خوردن:

در روايتي آمده است كه:

«نبي اكرم از درد پشت نزد پروردگار گلايه داشت. امر شد به ايشان كه گوشت و حبوبات بخورند.

(12) رعايت نوبت

(13) به اندازه خريدن نان:

(14) در سفره يا نايلون گذاشتن نان:

(15) سرد كردن كامل نان:

چنانچه نان‌هاي داغ را روي هم انباشته كنيم و قبل از سرد شدن كامل از آن استفاده نماييم، آثار نامطلوب زير را به دنبال دارد:

1.      باعث تغيير شكل و حالت‌ ظاهري نان مي‌شود.

2.      عاملي براي بيات شدگي زودرس نان مي‌گردد.

3.      زمينه‌ي مناسب براي كپك زدگي در نان مي‌شود.

4.      عاملي براي افزايش ضايعات نان مي‌گردد.

5.      باعث ايجاد بيماري‌هاي گوارشي براي مصرف‌كنندگان مي‌شود.

قبل از سرد شدن كامل نان، از دسته كردن نان داغ جداً خودداري نماييد[5].

منابع و مآخذ

1.      دنياي نان. محمد علي رخ، محمد رضا زارع بيدكي. انتشارات مفاخر.

2.      تكنولوژي نان. دكتر ناصر رجب‌زاده. انتشارات سمت.

3.      بروشور نان طلاي كم ارزش. دانشگاه علوم پزشكي تهران.

4.      اينترنت (تهيه عكس).



[1] . كسافي 6/287

[2] . مستدرك الوسايل 16/329

[3] . اين مايه با ترش شدن طبيعي خمير به دست مي‌آيد.

[4] . اولين دانشگاه و آخرين پيامبر

[5] . مجله‌ي خورنوش/ 10

jprdr

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 آذر 1393 ساعت: 19:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(5)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس