دانش آموزی - 293

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

احساسات

بازديد: 125

احساسات

هنگامي كه من در ورزش موفّق و پيروز مي شوم احساس شادي و شعف ميكند. و همچنين نيز وقتي كه در درسي موفّق مي شوم يا نمره‌ي خوبي مي‌گيرم و مورد تشويق پدر و مادر و مربيان قرار مي‌گيرم احساس شادي ميكنم.

بعضي چيزها هم مرا ناراحت مي‌كند مانند گرفتن نمره‌ي بد، مرگ يكي از اقوام يا دوري از خانواده و يا رنجاندن آنها باعث دلتنگي و ناراحتي من مي‌شود و اين احساسات مرا آزار مي‌دهد. در روزهاي تولّدم وقتي كه پدر و مادر يا مادربزرگ و پدربزرگم براي من كادويي تهيّه مي‌كنند خوشحال مي‌شوم. زيرا به فكر من هستند و اين احساس را دوست دارم.


اهداف و برنامه هاي زندگي

هر كسي در زندگيش هدفي دارد و من هم هدفهاي خاصّ خودم را دارم كه مهمترين آنها ادامه‌ي تحصيل،‌ سعادت‌مند بودن و رسيدن به آرزوهايم است و براي رسيدن به آنها تلاش بسيار مي‌كند مثلاً :‌ براي راضي كردن والدين به آنها محبّت مي‌كند. همچنين براي ادامه تحصيلم تمام تلاش خود را براي درس خواندن مي‌كند.

براي رسيدن به اهداف تنها امكانات ملاك نيست چون بسياري از افراد رفاهي خوبي دارند ولي اراده ندارند پس براي رسيدن به اهداف بايد اراده نيز داشته باشيد.

بعضي از هدفها را نمي توان به هدفهاي كوتاه تر و موثرتري تقسيم كرد بعنوان مثال:‌ تحصيل علم و دانش بسيار گسترده است و اگر انسان تا آخر عمر در فراگيري علم و دانش باشد باز هم به تمام علمها دست پيدا نخواهد كرد.


تفريحات و سرگرمي ها

تفريح مورد علاقه من بازي  كردن در موارد ورزشي مانند:‌ بدمينتون و فوتبال است. همچنين داراي سرگرمي‌هايي هم هستم كه مطالعه كتابهاي داستاني و بازيهاي كامپيوتري مورد علاقه‌ي من است.

هر كسي داراي تفريحات و سرگرمي‌هايي است كه خيلي به آنها علاقه دارد ولي در بعضي مواقع دسترسي به آنها ندارد ولي من به تفريحات و سرگرمي‌هاي مورد علاقه‌ي خودم دسترسي دارم. مثلاً :‌ مي توانم به پارك بروم و در آنجا بدمينتون يا فوتبال بازي كنم همچنين مي‌توانم با خريدن بازيهاي كامپيوتري به تفريحات مورد علاقه خودم برسم.


توانايي ها

من داراي توانايي هاي زيادي هستم كه بعضي از آنها مهمتر از بقيه است ولي مهمترين توانايي من درست كردن كاردستي  و به اين دليل براي من مهمترين توانايي است زيرا مي‌توانم در فعّاليتهاي كلاس و درسي و گروهي موفّق باشم همچنين مي‌توانم به كمك اين توانايي در آينده كارهاي مفيدي را انجام دهم و در آنها موفّق باشم.


ضعف

من داري ضعفهايي هستم مانند ضعف در رياضي و همچنين ضعف در انجام كارهاي شخصيم كه اين موارد مي‌توانند براي من مشكل ساز هم شود مثلاً در مواردي كه تنها هستم. براي برطرف كردن اين ضعفها بايد با اراده باشم. همچنين مي‌توانم براي برطرف ساختن آنها از بزرگتر ها،‌ پدر و مادر، معلّمان و مديران كمك بگيرم تا در اين ضعفها با شكست روبرو نشوم.


مذهب

 

همه‌ي ما بايد به يك ريسمان محكمي وصل باشيد تا در پرتگاه ظلمت و گناه 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

اتاق فكر، نياز امروز مراكز تصميم گيري

بازديد: 111

اتاق فكر، نياز امروز مراكز تصميم گيري

اشاره:

مدتهاست كه در محافل سياسي ايران از اتاق فكر سخن گفته مي شود و افرادي با آن مخالفت كرده و آن را معادل منبع توطئه ديده و گروهي ديگر نظير صاحب اين قلم از اين پديده دفاع كرده و آن را براي نظام اجرايي كشور مفيد تلقي مي كنند.

اما شايد لازم بود پيش از طرح بحث اتاق فكر و يا حداقل همزمان با طرح اين بحث تعريف، تاريخچه و انواع اتاق فكر مورد تحليل، تبيين و بازشناسي قرار مي گرفت. در همين راستا نوشتار حاضر كوشيده است مقدمه اي بر اين باب باشد.

تعريف اتاق فكر

اتاق فكر معادلي است كه براي اصطلاح فرنگي (Tink Tank) ابداع شده، هرچند از عباراتي چون مخزن فكر هم بهره گرفته شده است ولي اتاق فكر مناسب تر به نظر مي رسد.

در تعرف اتاق فكر هم گفته اند: اتاق فكر موسسه يا سازماني تحقيقاتي است كه ايده ها يا مشاوره هايي را حول محور مسائل سياسي، تجاري، و نيز پاره اي از مسايل مرتبط با امور نظامي ارائه مي كند و غالباً در ارتباط كاري با موسسات و مراكز دانشگاهي، لابراتوارهاي نظامي، شركت ها يا مراكز سياسي مي باشند.

معمولا هم اين اصطلاح به طور خاص بر سازمان هايي اطلاق مي شود كه از تئوريسين ها و روشنفكران صاحب تحليل حمايت مي كند يعني از انديشمنداني كه در تلاشند تا تحليل ها يا توصيه هاي سياسي (سياستنامه هايي) را براي مراكز تصميم گيري تهيه كنند.

تاريخچه اتاق فكر

از زماني كه اصطلاح اتاق فكر در دهه پنجاه ميلادي پديد آمد بحثي وجود دارد كه اولين اتاق فكر با توجه به شاخصه هاي تعريف شده كدام بوده است؟

فعلا دو كانديدا براي عنوان "اولين اتاق فكر" وجود دارد: انجمن نايباني در انگلستان كه به سال 1882 براي پيشبرد تدريجي تغييرات اجتماعي تاسيس شد و موسسه بروكينگز كه به سال 1916 در ايالات متحده به وجود آمد.

البته مي دانيم كه ابتداو اساساً اصطلاح اتاق فكر اشاره به سازمان هايي داشت كه مشاوره هاي نظامي ارايه مي كردند، نظير موسسه رند (RAND) كه در سال 1945 شكل گرفت.

تا دهه 70 ميلادي تعداد اتاق هاي فكر چندان زياد نبود و اين تعداد محدود نيز عمدتا پيرامون مسايل نظامي و غيرسياسي به دولت آمريكا مشورت مي دادند. اين ************** تحقيقاتي دولتي بهره مي بردند. از سال 1970 به بعد ناگهان به صورت انفجاري تعداد اتاق هاي فكر رو به افزايش گذاشت به صورتي كه تعداد بسيار زيادي از اتاق هاي فكر كوچكي پديد آمد كه در همه زمينه ها من جمله مسايل حزبي، سياسي و ديدگاه هاي ايدئولوژيكي به ابراز نظر مي پرداختند.

ريشه شناسي

گفته مي شود تا دهه 1940 بيشتر اتاق هاي فكر با عنوان موسسه شناخته مي شدند. در دوران جنگ جهاني دوم به جاي اتاق فكر (TINK TANK) از اصطلاح (IRAN BOXES) استفاده مي شد عبارت (TINK TANK) در اصطلاح عرف عام دوران جنگ آمريكا بر اتاق هايي اطلاق مي شد كه استراتژيست ها در آن پيرامون طراحي اقدامات جنگي بحث مي كردند.

اولين بهره گيري ثبت شده از اين عبارت كه به اتاق هاي فكر نوين اشاره مي كرد به 1959 باز مي گردد تا دهه 60 اساسا اين عبارت به موسسه رند و ساير گروه هايي اطلاق مي شد كه با نيروهاي مسلح كار مي كردند. اما در دوران جديد، اتاق فكر به طيف گسترده اي از موسسات گفته مي شود كه در زمينه هاي بازاريابي تا روابط عمومي به ويژه در حوزه روابط بين الملل فعاليت مي كنند.

انواع اتاق فكر:

1) اتاق هاي فكر در آمريكا: اتاق فكر در ايالات متحده نقش بسيار مهمي را در شكل دهي سياست داخلي و بين المللي بازي مي كند. اين اتاق هاي فكر در ايالات متحده عمدتا ادعا مي كنند كه منبع درآمدي آنها كمك مالي افراد خصوصي (هبه) است لذا افراد درگير در مباحث جنجالي در اتاق هاي فكر احساس راحتي بيشتري نسبت به كاركنان موسسات دولتي دارند.

2) اتاق هاي فكر در چين: در جمهوري خلق چين اتاق هاي فكر معدودي وجود دارندكه توسط منابع دولتي تغذيه مي شوند لذا امكان ورود جدي به بحث هاي چالشي را ندارند اما روابطي ميان آنها و اتاق هاي فكر ساير كشورها به وجود آمده و داد و ستد فكري با آنها آغاز شده است.

3) اتاق هاي فكر در انگليس: وضعيت اتاق هاي فكر در انگليس مشابه آمريكا بوده و ارتباط زيادي ميان اتاق هاي فكر اين دو كشور وجود دارد.

4) اتاق هاي فكر در آلمان: در آلمان بيشتر احزاب سياسي ارتباط مناسبي با اتاق هاي فكر ندارند اما بنيادهايي وجود دارند كه در جايگاه اتاق فكر با احزاب همكاري مي كنند. مثلاً بنياد كنراد آدنائر با حزب (CDU) يعني حزب اتحاد دموكرات مسيحي كار مي كند. يا بنياد فرديش ايرت يا حزب (SPD) با حزب سوسيال دموكرات همكاري دارد، حزب سبزها هم از همكاري بنياد هاينريش بول و حزب چپ هم از همكاري بنياد رزالوكزامبورگ بهره مي گيرد.

منتقدان اتاق هاي فكر:

پديده اتاق فكر داراي منتقداني نيز هست مثلاً رالف نيدر فعال سياسي آمريكايي و كانديداي حزب سبز براي انتخابات رياست جمهوري در سال هاي 1996 و 2000 ميلادي و كانديداي مستقل در سال 2004 بر آن است كه اتاق هاي فكر به دليل وابستگي به منابع مالي بنيادهاي خصوصي، ممكن است كه نتايج تحقيقاتشان را به سوي منافع آن موسسات انحراف دهند، بعضي از منتقدان هم معتقدند كه اتاق هاي فكر ممكن است به چيزي مشابه ابزارهاي تبليغي تبديل شوند كه تحقيقات علمي را در خدمت تبليغات سياسي ايجاد كنندگانشان قرار دهند، بعضي هم اتاق هاي فكر را متهم مي كنند كه به عنوان نوعي لابي در خدمت شكل دهي افكار عمومي به نفع افراد و سازمان هاي ذي نفع در مي آيند.

اتاق فكر در ايران

در سايت نيرا كه ليست اتاق هاي فكر را منتشر كرده است ايران فقط در بخش خود يك نام را دارد ان هم مركز مطالعات سياسي و بين الملل وزارت خارجه است كه آدرس اينترنتي ذكر شده در آن فهرست نيز به جاي آنكه ما را به *** متصل كند به شركت مهندسي رهنمون مي شود.

البته بي گمان تعدادي اتاق فكر به صورت موسسات تحقيقاتي در ايران پديد آمده است ولي فقر شديد در اين زمينه تا حدي است كه به هيچ وجه نياز مراكز تصميم گيري را برطرف نمي سازد. از اين رو، بر اين باورم كه بايد سرمايه گذاري خردمندانه اي براي ايجاد اتاق هاي فكر صورت پذيرد تا به نحو صحيح تمامي سرمايه انديشه و تجربه انديشمندان ايراني در خدمت تصميم سازان كشور قرار بگيرد.

اتاق فكر از فلسفه تا ضرورت

دردنياي امروز، فرآيند سياستگذاري و تصميم گيري در سطوح مختلف به سازماندهي ويژه اي نياز دارد. تحولات سريع جهاني و ابعاد روزافزون توسعه از عواملي هستند كه ضرورت تدوين سريع سياست ها و الگوهاي تصميم گيري را به ويژه در كشورهاي در حل توسعه مشخص مي كنند، امري كه بدون استفاده وسيع از ايده هاي نو و مستندسازي و جمع بندي تجارب و نظرات خبرگان و افراد خلاق ميسر نيست.

سياستگذاري به زبان ساده از سه بخش: شناسايي وضع موجود، شناسايي آينده هاي ممكن و مطلوب و در نهايت مشخص كردن راه ها و رسيدن از وضع موجود به آينده ممكن و مطلوب تشكيل شده است. بنابراين تعريف مشخص مي شود كه سياستگذاري امري بسيار پيچيده و حساس است.

كانون فكر، نوعي سازمان ويژه براي تفكر و پژوهش در زمينه سياست سازي و تصميم ساي است كه بر اصل جمع انديشي يا ايده پردازي جمعي استوار است.

كانون هاي تفكر با انجام مطالعات بين رشته اي و با بكارگيري كارشناسان متعدد، خوراك فكري لازم را در حوزه هاي مختلف براي مديران و سياستگذاران جامعه تامين مي كنند.

فكر كردن در اصلاح فكر نوعي پيشداوري و گردن نهادن به عقلانيت پايه است و اتاق فكر، انقلابي براي فكرسازي در حوزه انساني است كه اين انقلاب نشانه اي براي باشگاه فكرسازي است كه هم در سطح فراگير معنا دارد هم در زندگي روزمره مايه مي گستراند. بنابراين اتاق فكر، مغزي براي انديشيدن، ذهني براي پرواز كردن و فكري براي گشودن است تئوري اتاق فكر براي كساني است كه دغدغه تفكر دارند و درصدند راهي براي ورود به انديشه و خردمندي پيدا كنند.

فكر، پويشي روش مند وبي پايان است و در اثر تعامل ذهن و مغز پديدار مي شود و فلسفه راهي عقلاني و استدلالي براي ورود به عرصه فكر است فلسفه فكر، سفري از سطح به عمق است.

پديده فكر و انسان نشان از عمق و بزرگي دارد و چون فكر انساني، زير ساخت وجودي او به شمار مي آيد و با مفهوم سازي نشانه اي از خود بر جاي مي گذارد از اين رو نوشته يا گفته يا اشاره سه نسخه براي تبيين فكر مي باشند.

در فكر، سه پرسش بنيادي وجود دارد چه كسي فكر مي كند؟ چگونه فكر مي كند؟ تا چه اندازه فكر مي كند؟

در نهاد فكر، انسان هم مي انديشد، هم انديشه سازي مي كند و هم درباره انديشه و انديشيدن مي پرسد و تصميم مي گيرد. فكر با حيرت شروع مي شود و سپس با مفهوم سازي ساختارش قابل فهم مي شود.

فكر در نهاد سكوت مي رويد بارور مي شود و گشايش پيدا مي كند. فكر هم سرچشمه آگاهي است و هم منشاء پديداري آگاهي منطق فكر؟

منطق فكر نشاني از حقيقت فكر دارد كه اهميت فكر را مي نماياند. منطق فكري به نحوي ساده كردن فكر است كه درست فكر كردن را به زيبايي بيان كند، چون فكر در اين حالت در ملاحظات روشي توجيه مي شود و به مقتضاي منطق فكري از جدل، سفسطه، شعر  خطابه در امان مي ماند. منطق فكري كليد فهم هر آگاهي است كه بدون آن نه پرسشي بنيادين آفريده مي شود و نه انتظار آگاهي بنيادين انتظاري بايسته است. شكوفايي فرهنگي نيز نيازمند پديده فكر و انديشيدن است. ذهن هم مدل سازي مي كند و هم در صدد ارزيابي مدل ها برمي آيد و هم مسائل را در ساختار جديد به عمق و وسعت معناي مي آرايد فكر با روش و منطق فكري، مدل فكري مي سازد. اين مدل درصدد شكار ريشه و مسايل پايه است تا طبق آن آگاهي پايه پديدار شود. اين مدل، اصل را بر ساده سازي قرار مي دهد تا مفهوم شي به روشني نمايش داده شود. پديده فكر همواره در حال تحول و تكامل است.

در فرآيند سازي، پرسش متدي اصلي كليدي است كه كمتر مورد هوش ورزي و تعمق جدي قرار گرفته است.

اصلاح فكر با پرسيدن آغاز مي شود و با بازايستادن در معرض نابودي قرار مي گيرد.

مانع اصلي انديشيدن در بستر اجتماعي، مديريت آموزش و پژوهش و سپس فرهنگ بيمار آموزشي و پژوهشي است در ايران هر سه مديريت به دليل فقر منطق آموزشي، پژوهشي و فرهنگي در سطح وسيعي سايه سنگين خود را بر اين سامانه ها گسترانيده است. طبيعي است براي گذار از اين مانع راه ميان بري وجود ندارد و چاره اي جز مواجه شدن با آن نيست. در ايران مديريت آموزشي، پژوهشي و به ويژه فرهنگي به گونه اي سازمان يافته است كه اغلب فرآيند غيرفكري را دنبال مي كند. به طوري كه اغلب كپي برداري صورت مي گيرد و كمتر نشانه هاي انديشيدن در سراي دانشگاهي و پژوهشگاهي و نهادهاي فرهنگي مانند فرهنگستان ها و موسسات علمي و فرهنگي يافت مي شود.

براي احياي منطق انديشيدن بايد مدارس، دانشگاه ها، پژوهشگاه ها و فرهنگستان ها را جدي گرفت و آن ها را به صورت محسوسي در مواجه فكري قرار داد. مشكل اين است كه ما به دنبال نوآوري منهاي فكرورزي و احياي عقلانيت آموزشي، پژوهشي و فرهنگي بدون انديشيدن هستيم و انديشه ورزي بايد سرلوحه دانشگاه ها و پژوهشگاه ها، حوزه ها و فرهنگستان هاي ما قرار گيرد.

اتاق فكر، رودخانه اي هميشه جاري است و همواره ماهيتي اين نه آني مي يابد فكر نيز پيوسته مي رويد و مي ميرد، بنابراين اتاق فكر، منطق فكر شفاهي و باشگاه فكرسازي است و به طور كلي با اتاق بحران مديريت و اعمال استراتژي براي تحول و تكامل وضعيت موجود متفاوت است. اين اتاق مكانيسمي براي تصميم سازي فكري جهت تصميم گيري عملي در حوزه انساني است. فكر، قواعدي روش مند براي احياي آگاهي و پديداري آگاهي است. اين اتاق، راهبردي عقلاني و منطقي براي نهادهاي فكرسازي، فكرورزي و بازسازي فكرها است.

اين اتاق، بازوي مطالعات فكري و مشاوره مطالعاتي طراحان و مديران ارشد حكومتي: آموزشي، پژوهشي و فرهنگي خواهد بود به طوري كه در برنامه نويسي و برنامه سازي مفهومي و فكري نقش بايسته ايفا خواهد كرد و امكان نقدگرايي و پرسش آفريني جريان مي يابد.

اتاق فكر، استراتژي سيستمي براي فكركردن است و در عين حال سيستمي بودن اين اتاق، طرحي براي يكساني و همساني نيست و در قلمرو متفاوتي امكان ظهور مي يابد.

اتاق فكر هم پيوندي به گذشته دارد و هم نگاهي به آينده دوخته است.

اتاق فكر، پايگاه فكرسازي و گشودن راهي نو براي منطق خودباوري و احياي فكر خودبنياد بر پايه عقل خودبنياد است.

اتاق فكر دو نقش كليدي در برنامه سازي وبرپايي فكر خود بنياد و فكر پايه ايفا مي كند:

1- فكر سازي براي مفهوم آفريني

2- گشودن گره هاي فكري كه در فرآيند عمل رخ مي دهد.

اين اتاق راهي براي كارشناسي كردن منطق عملي پژوهش، آموزش، فرهنگ، رسانه و حكومت است تا هر كاري پشتوانه تفكر داشته باشد.

اين اتاق دعوتي به فكرورزي و نشان دادن راهي براي فكركردن است هرچيزي بايد ماهيت سيستمي داشته باشد. در اين فرايند هرچيزي توجيه فكري پيدا مي كند و فكركردن در سامانه زندگي، پايه هر وضعي قرار مي گيرد.

تاريخچه كانون هاي فكر:

در اوايل قرن 20 (1915- 1910) مراكزي در اروپا و آمريكا تشكيل شدند كه هدف عمده آنها ارائه مشاوره به دولت ها برد اما تاسيس كانون هاي تفكر به شكل رسمي به نيمه هاي قرن بيستم برمي گردد.

بعد از جنگ جهاني دوم، نيروي هوايي آمريكا اولين كانون تفكر رسمي را با عنوان انديشگاه رند در سال 1947 با هدف تدوين سياست هاي نظامي تاسيس كرد. اين انديشگاه را كانون هاي تفكر جهان ناميدند. در دهه 1960 واژه كانون تفكر به شكل رسمي مورد استفاده قرار گرفت و هدف از ايجاد كانون هاي تفكر، ايجاد ارتباط بين دانش و قدرت بود از آن زمان به بعد تعداد كانون هاي تفكر در جهان رشد چشمگيري پيدا كرد.

وظائف نهادهاي مولد انديشه:

1- شناسايي، توصيف و صورتبندي دقيق مسائل موردنظر

2-  ارزيابي نقادانه سياست ها، برنامه ها و مسائل جاري و مسائل در شرف ظهور و ارائه ديدگاه هاي تحليل گرايانه

3- تبديل ايده هاي كلي و شكل نگرفته و پيشنهادهاي خام، به سياست ها و برنامه هاي دقيق و قابل اجرا در عمل

4- ارزيابي نقادانه سياست ها و برنامه ها

5- فراهم آوردن زمينه براي مبادله سازنده اطلاعات و نظرات ميان چهره هاي اصلي مشاركت كننده

6- شناسايي و تربيت نيروهاي صاحب نظر در قلمرو تحقيقات مربوط به سياستگذاري

7- انجام مطالعات تطبيقي و مورد تجربه كشورهاي توسعه يافته و بررسي نقاط قوت و ضعف سياست هاي آ‹ها

8- معرفي و عرضه نيروي كار ماهر به دولت مردان و سياست گذاران

9- توضيح و تفسير سياست ها براي رسانه ها و افكار عمومي

10- بومي سازي سياست ها و الگوهاي انديشه اي به دست آمده از ترازيابي ها و مطالعات تطبيقي

11- ايجاد اجماع بين مجريان

12- مطالعات آينده شناسي و آينده نگاري  (Foresight)

ويژگي هاي كانون تفكر:

كانون هاي تفكر جهان ويژگي عمده دارند كه آنها را از ساير سازمان هاي پژوهشي متمايز مي سازند:

1- جمع انديشي

2- توليد فرآورده هاي فكري و انتقال به مخاطب

3- معطوف بودن كوشش ها به مسائل روز

4- درگير نشدن در مسائل اجرايي و تشريفات رسمي سياستگذاري

5- نقد گفتمان وضعيت فكري و دانشي براي ساختن وضعيت و موقعيت فكري جديد

6- دعوت به موضوع خودباوري، خودآگاهي و فراهم سازي فكر خودبنياد و فراهم نمودن منطق امكان خوداصلاحي

7- بوجود آوردن دغدغه فكرورزي و فكرسازي پايه جهت تصميم سازي و تصميم گيري

8- زيرساخت مدلهاي طرح و برنامه اي و شيوه اي براي اعمال مديريت فكري

9- باشگاه فكرسازي و راهي براي حاكميت تفكر

10- هدايت ذهن جامع به سمت نوگرايي

11- كانوني براي فكركردن و فكرورزي روشمند در خانه تاريكي

تشكيل اتاق هاي فكر راهبردي چندمنظوره

1- طرح مسئله

تفكر ساعه افضل من عباده سبعين سنه

با يك نگاه اجمالي به رون تحولات فرهنگي و سياسي در سطوح داخلي، منطقه اي و بين المللي، شاهد پيچيده تر شدن اوضاع و شرايط محيطي هستيم. حساسيت و اهميت مطلب در شرايط كنوني به اين جهت است كه استكبار جهاني و صهيونيزم بين الملل در يك پيوند سياسي و ايدئولوژيك، جنگ صليبي عليه جهان اسلام را دامن زده و در رويارويي آشكار و علتي با محروم كردن ايران از حق طبيعي و مسلم دانش و فناوري هسته اي، اهانت به ساحت مقدس پيامبر (ص)، تخريب قبور ائمه (ع) و كشتار مسلمانان در فلسطين، عراق و افغانستان و... به دنبال تحقق اهداف و برنامه هاي خود در چارچوب طرح خاورميانه بزرگ بوده و انقلاب اسلامي، بيداري مسلمانان و جهان اسلام را به چالش كشيده اند.

در چنين فضايي به طور طبيعي بالاترين، قويترين و برنده ترين سلاح، تقويت فرهنگ مقاوم «استقم كما امرت» انسجام و وحدت ملي است كه مي تواند ما را در چالش با دشمنان اسلام و رسيدن به اهداف نظام ياري نمايد. از سوي ديگر در فرآيند رشد، توسعه و تكامل جامعه، روحيه خودباوري، اعتماد به نفس، اتكا به نيروها، امكانات و توانمندي هاي دالي، ارتقاي سطح مديريتي جامعه، نوآوري، خلاقيت و تقويت نهضت نرم افزاي و توليد علم و در يك كلام تقويت كارآمدي نظام در ابعاد مختلف، مكمل حركت بالنده و انقلابي امت اسلامي خواهد شد. اين در حالي است كه ملت ايران با آن پيشينه فرهنگ و تمدن تاريخي خود وبركات پيروزي انقلاب اسلامي، استحقاق و ظرفيت دستيابي به رتبه جهاني را دارد و حداقل در چشم انداز 20 ساله نظام در منطقه بايد اين جايگاه برتر را احراز نمايد. از طرف ديگر، غناي فرهنگي و استحكام مباني و اصول دين مبين اسلام و تعاليم الهام بخش و هدايتگرانه اهل بيت (ع) و وجود نظريه پردازان علوم نظري و عملي در مراكز حوزوي و دانشگاهي، ايران را در جايگاه رفيع علمي و الهام بخش به جهانيان قرار داده است كه استمرار اين حركت مبارك با رهبري داهيانه مقام معظم رهبري، ان شاء الله موجبات اعاده هويت و عزت جهان اسلام و تمدن اسلامي را فراهم خواهد آورد. به دنبال درج مطالب ارزشمند مقام معظم رهبري در خصو صنهضت علمي و نرم افزاري و بايدها و نبايدهاي اين حركت بالنده و عظيم در صفحه معارف كيهان، به نظر رسيد يكي از مهمترين راهكارهاي عملياتي كردن اين رهنمودهاي حكيمانه، تشكيل اتاق هاي فكر، در كنار مديران فعلي به خصوص در سطح وزراي كابينه و حتي رؤساي سه قوه است. به گونه اي كه در سازوكار اداره و رهبري جامعه در كنار هر مديري در هر سطحي يك اتاق فكر به نحوي نهادينه شده و ساختاري در تشكيلات آن وجود داشته باشد و هيچ مديري بدون مشورت و هماهنگي با اتاق فكر، اقدام به تصميم سازي و يا اجراي تصميمات متخذه ننمايد.

2- كاركردهاي اتاق فكر

به طور كلي تشكيل اتاق هاي فكر كه تجربه موفق در تمامي كشورهاي پيشرفته و توسعه يافته است، فوايد و آثار ايجابي فراواني را به شرح زير در بر دارد:

1) اتاق هاي فكر در واقع اتاق نخبگان فكري، انديشگان و استراتژيست هاست كه با هدف احياي فكرسازي، فكرشناسي و راهكاري براي استراتژي فكرسازي به حساب مي آيد. به بيان ديگر شأن نزول و فلسفه وجودي اتاق هاي فكر، ايده پردازي، نظريه پردازي و توليد فكر و انديشه در عرصه هاي مختلف مديريتي و سطوح متفاوت آن است كه مديران بايد آنها را عملياتي نمايند.

2) يكي از مهمترين رسالت هاي اتاق هاي فكر تبيين رهنمودهاي مقام معظم رهبري در عرصه هاي مختلف است كه جهت عملياتي كردن آنها، سازوكارهاي اجرايي را بررسي و طرح ها و برنامه هاي لازم را تهيه و در اختيار مديران سازماني قرار مي دهند.

3) از حيث مديريتي اتاق هاي فكر به غناي مديريتي و ارتقاي سطح كيفي رفتار مديران كمك شاياني نموده و كليه طرح ها و برنامه هاي مديران، با بررسي همه جانبه و تاييد نخبگان فكري و مديريتي انجام خواهد گرفت.

4) با دعوت و حضور كليه مديران قلبي در اتاق هاي فكر، گسست ميان دوره جديد مديريتي و دوره هاي قبلي از بين مي رود و تمامي تصميم سازي هاي جديد محصول تجارت مديران قبلي و يافته هاي جديد مديران با انديشه و فكر نو خواهد بود.

5) از نظر تلطيف فضاي تنش آميز و تاليف قلوب، حضور مديران قبلي در اتاق هاي فكر و يا برخي اصحاب فكر و انديشه كه بعضاً ممكن است از گروه ها و جريان هاي ديگر نيز باشند. شرايط اداره جامعه را به يك فضاي مشاركتي تبديل نموده كه در پرتو آن دلها به يكديگر نزديك شده و فضاي تنش آميز و تقابل جاي خود را به فضاي صميميت و تقارب داده و تخاصم و كينه ورزي را به مصداق آيه شريفه: «رحماء بينهم» به رحمت و محبت تبديل خواهد كرد.

6) از حيث تعامل با دنياي جديد و تمدم امروزي، اتاق هاي فكر، ضمن بحث و بررسي از آخرين يافته ها، افكار و انديشه هاي مطرح در ابعاد مختلف كاري و دستيابي به آنها، تلاش نموده با شناخت دقيق و عميق از مباني، اصول و افكار فرهنگ بومي، آميزه اي ميمون و مبارك بوجود آورده كه در آن ضمن تاكيد بر هويت ديني و ملي و فرهنگ داخلي از محسنات افكار و دست آوردهاي تجربي دنياي جديد نيز بهره برده و پايه هاي تمدن اسلامي را در ابعاد گوناگون مستحكمتر مي نمايند.

7) اگر بپذيريم كه هرگونه افراط و تفريط معلول جهل انسان مي باشد و به فرموده علي (ع): لا يري الجاهل الا مفرطا او مفرطا. جاهل ديده نمي شود مگر در دو حالت يا افراط يا تفريط.

بنابراين تشكيل اتاق هاي فكر هر نوع گرايش و مواضعي را منوط به شناخت، فكر و انديشه مي نمايد كه در اين شرايط ديگر جايي براي افراط گري باقي نمي ماند و اگر شدت و غلظت و قاطعيتي در اين رابطه مطرح باشد يقيناً بر اساس شناخت دقيق و عميق از مباني، اصول و ارزشها خواهد بود. بنابراين خط مشي اعتدال در پرتو تشكيل اتاق هاي فكر تحقق عملي خواهد يافت.

8) اتاق هاي فكر در شرايطي كه متغيرهاي محيطي دائماً و به سرعت در حال تغيير و تحول است با بررسي هاي مستمر محيطي در عرصه داخلي ضعف ها و قوت ها و در صحنه خارجي فرصت ها و تهديدها را مورد شناسايي قرار داده و براساس تجزيه و تحليل هاي محيطي، راهبردهاي سازماني را براي مديران خود، طراحي و ارائه مي نمايند.

9) اتاق هاي فكر محيطي براي پرورش استعدادها و تربيت كادرهاي سازماني آينده خواهد بود و بستر بروز و ظهور چنين نيروهايي را فراهم خواهند ساخت.

10) تشكيل اتاق هاي فكر همچنين شيهه جمود و تحجر را در عمل نفي خواهد كرد زيرا در فرايند توليد فكر و انديشه نه تنها بسته و تنگ نظرانه عمل نمي شود بلكه در چارچوب فرهنگ بومي، مصالح و منافع ملي تمامي كساني كه مي توانند اثرگذار و اثربخش باشند و به غناي اين روند كمك كنند در اتاق هاي فكر حضور پيدا مي كنند.

موارد مذكور اهم كاركردهاي اتاق هاي فكر يا انديشگان است كه در صورت نهادينه شدن در ساختارهاي سازماني مي تواند موجبات اعتلا و خير و بركت و الهام بخشي نهادهاي سازماني را در اداره جامعه، كل كشور، منطقه و جهان فراهم سازد.

ضرورت اتاق فكر حكومتي

مفهوم سازي و مفهوم ستاني

سيد يونس ادياني

نظريه فكر حكومتي مدل جديدي در گفتمان فكرسازي بشر است كه در صورت پديداري، ادبيات آموزشي و پژوهشي رايج را به كلي متحول مي سازد. در اين مدل به جاي دانشگاه ها، آموزشگاه هاي فكري جايگزين مي شود و به جاي پژوهشگاه هاي دانش حكومتي، پژوهش هاي فكر حكومتي به وجود مي آيد. در اين منطق كساني استاد و پژوهشگر حكومتي خواهند بود كه داراي فكر حكومتي باشند و درصدد انتقال يا پژوهيدن آن برآيند. بنابراين لازم است به جاي دانش پژوهي، فكرپژوهي حكومتي در دستور آموزش و پژوهش قرار گيرد و طبق آن كارگاه فكرپژوهي و فكرسازي به وجود آيد تا بر جاي كارگاه دانش شناسي حكومتي تكيه زند.

شناسايي

شناسايي فكر حكومتي مانند هر چيز جديدي بسيار دشوار و در عين حال كاري ممكن در جهان واقع است. اتاق فكر حكومتي، مركزي براي شناسايي فكرسازان و فكرپژوهان حكومتي است. در اين مركز حكومتي، فكرورزي روشمند براي مفهوم سازي و مفهوم ستاني در جهان واقعي و در حوزه انساني صورت مي گيرد. اين مركز بستري فراهم مي آورد كه احياي فكرپژوهي و فكرسازي روشمند در جامعه حكومتي ممكن شود و به نحوي در منطق بنيادين فكر حكومتي احيايي صورت گيرد. استراتژي فكر حكومتي در جستجوي احياي فكر بنيادين حكومتي است. اين احياي فكري در دوره سكون يا آرامش به وجود نمي آيد و در درون بحران ها، تعارض ها و بي ثباتي ها به وجود مي آيد.

مفاهيم بنيادين

در اتاق فكر حكومتي 3 مفهوم از مفاهيم كليدي به شمار مي آيند.

الف- مفهوم كارگاه فكرسازي حكومتي در كنار كارگاه دانشي

ب- مفهوم فكرپژوهي حكومتي در كنار پاراديم هاي مسلط دانشي

ج- مفهوم مساله سازي فكر حكومتي در كنار پاراديم هاي مسلط دانشي

ضرورت پژوهش فكر حكومتي در 3 پايه نهاده شده است:

1- فراموشي فكر حكومتي و در نتجه به فراموشي سپرده شدن انسان حكومتي

2- پيچيدگي فكرشناسي، فكرستاني، فكرسازي و فكرورزي حكومتي

3- پيچيدگي روابط انساني در گفتمان هاي فكري و عرفي حكومتي

اتاق فكر حكومتي، 3 نقش كليدي در حكومت و جامعه برپايه فكر خودبنياد و فكر پايه ايفا مي كند.

الف- شناسايي فكرسازان و كساني كه زمينه فكرسازي حكومتي دارند.

ب- فراهم آوردن امكاني براي فكرسازي و مفهوم آفريني پايه طبق منطق بنيادين فكر حكومتي

ج- گشودن تاريكي هاي فكر حكومتي كه اغلب در فرآيند عمل رخ مي دهد.

ادبيات اتاق فكر

فكرپژوهي حكومتي، ادبيات جديدي در ايران است كه بر سيستمي بودن ادبيات فكري تاكيد مي كند. براي پيدايي فكرپژوهي لازم است فرهنگ سازي صورت گيرد تا با پشتوانه تحقيقات فكري اتاق فكر حكومتي يا پژوهش هاي فكر خودبنياد حكومتي تاسيس شود. اتاق فكر حكومتي ديباچه اي براي «پژوهشكده فكر حكومتي» و «پژوهش هاي فكر بنيادين حكومتي» است.

ادبيات اتاق فكر مانند تئوري اتاق فكر حكومتي مساله اي جديد و نوبنياد است. از آنجا كه پديداري ادبيات اتاق فكر حكومتي ساده تر است، احياي منطق فكر حكومتي ساده تر است، احياي منطق فكر حكومتي با ادبيات اتاق فكر حكومتي شروع شده است. ادبيات اتاق فكر گفتمان مسلطي دارد كه از آن به گفتمان مفهومي ياد مي شود. طبق اين ادبيات با بايد مفهوم سازي و مفهوم ستاني كرد يا به كلي گفتن و نوشتن را به فراموشي سپرد.

به تناسب موضوع

فكرپژوهي به تناسب موضوع فكري متفاوت است. موضوع فكر ممكن است مساله فكر حكومتي باشد كه وظيفه اصلي پژوهش ها فكرشناسي حكومتي است. يا ساماندهي و بازسازي فكر حكومتي بر گونه جديد است كه خود نحوه اي از خانه تكاني فكر حكومتي خواهد بود، يا حالتي براي  فكرآفريني حكومتي برپايه مفاهمه كردن با پاراديم هاي مسلط در جهان واقع است.

سيستمي بودن

اتاق فكر حكومتي استراتژي سيستمي براي فكركردن حكومتي است. در عين حال سيستمي بودن اين مركز طرحي براي يكساني يا همساني نيست و در قلمرو متفاوتي امكان ظهور مي يابد، در اين صورت ممكن نيست از پژوهش هاي فكر بيگانه اي سخن گفت. چون دنيايي از فكرپژوهي به تناسب موضوع فكر وجود دارد. فكر منطقي، فكر رياضي، فكر فلسفي، فكر اقتصادي، فكر ديني، فكر كشاورزي، فكر صنايع، فكر سياسي، فكر اجتماعي، موسيقي، فكر رسانه و فكر فرهنگي و تمدني در شمار پژوهش هاي فكر بنيادين هستند.

وضع بشري

اتاق فكر حكومتي، مركزي براي فكركردن و فكرورزي روشمند در خانه تاريكي هاست. اين مركز، نهادي براي فكرشناسان و فكرسازان حكومتي است كه در فضاي وضعي حال خانه كرده و نگاهي به گذشته و آينده دارد تا در خانه تاريكي ها روشنگري به وجود آيد.

اتاق فكر حكومتي در وضع بشري به گونه اي تايك است و هر صورت بندي آن در مناسبت هاي فكرسازي مي رويد. چون هر فكري با سياه چاله اي مواجه است كه در استراتژي فكرسازي حكومتي به كندي روزنه اي از روشنايي به وجود مي آيد.

اتاق فكر حكومتي جايي براي گشودن تاريكي ها و دميدن روشنايي هاست. از نظر اين مركز، جهان بشري سراسر سياه چاله است و اندك اندك امكانات روشنايي يا فكرپژوهي و فكرسازي حكومتي پديدار مي شود.

اتاق فكر حكومتي از نظر ساختاري پيوندي به گذشته دارد و نگاهي به آينده دوخته است. در عين حال التفات عمده پژوهش هاي حكومتي تكيه كردن بر فضاي وضعي و موقعيت حال است. طبق اين اصل پژوهش هاي فكر حكومتي مركزي براي فكرشناسي وفكرپژوهي بر پايه فكرسازي حكومتي است كه در كنار آن دانش شناسي حكومتي صورت مي گيرد. بنابراين فكرپژوهي، فكرشناسي، دانش شناسي و دانش پژوهي حكومتي فرع لازم براي احياي فكرسازي در پژوهش هاي فكرحكومتي هستند.

مركز استراتژيست ها

اتاق فكر حكومتي مركزي براي استراتژيست هاي فكر حكومتي است. در اين مركز استراتژيست هاي فكر حكومتي گرد هم مي آيند تا بنيادي از فكرشناسي و فكرسازي حكومتي پديد آورند. استراتژيست هاي حكومتي هم فكرشناسان حكومتي را مي يابند و هم فكر خودبنياد حكومتي را دنبال مي كنند و هم به احياي فكرپژوهي و فكرسازي حكومتي در نظريه هاي جامعه فكري كمك مي كنند.

در اتاق فكر حكومتي 2 دغدغه عمده وجود دارد:

1- دغدغه فكر خودبنياد حكومتي

2- دغدغه فكر كاربردي حكومتي

هر دو دغدغه فكر حكومتي به صورتي با نقد پاراديم هاي مسلط شروع مي شوند و امكانات خود را در بحران ها، تعارض ها و بي ثباتي ها به تصوير مي كشند. اگر نقد پاراديم ها بر گونه منطقي صورت نگيرد، گشودن سيطره هاي مسلط دانشي ممكن نمي شود و در نتيجه فكر خودبنياد حكومتي در اين سامان به ظهور نمي رسد.

مفاهمه

فكرپژوهي حكومتي با مفاهمه فكري در جهان واقعي صورت بندي پيدا مي كند. اگر مفاهمه فكري صورت نگيرد، راهي براي گفتگوي افكار حكومتي به وجود نمي آيد و در نتيجه گفتمان فكر حكومتي بنياد نمي شود. واقعيت اين است با مفاهمه فكري هم تعامل افكار حكومتي صورت مي گيرد و هم امكاني براي سيستمي شدن فكرها بوجود مي آيد.

در پاراديم فكر حكومتي لازم است به اصولي توجه شود.

الف- بازسازي فكر حكومتي كه در خودسازي فكرحكومتي ممكن مي شود.

ب- بازانديشي فكر حكومتي كه در امكان مفاهمه فكر حكومتي نهفته است.

ج- فكرشناسي حكومتي كه مطالعه و تامل در فضاي وضعي و موقعيت هاي وجودي فكر حكومتي است.

د- فكر كردن در فكرهاي حكومتي كه چگونه فكر حكومتي به وجود آمده است.

نقد گفتمان وضعيت

فكرپژوهي حكومتي نقد گفتمان وضعيت فكري و دانشي براي ساختن وضعيت و موقعيت فكري جديد است. نقد وضعيت حكومتي با گشودن و فهم وضعيت شروع مي شود. در فهم وضعيت لازم است با تعامل افكار، سيستمي بودن فكر حكومتي را دريافت كرد و بر سيستمي شدن آن افزود.

امكان فكرسازي حكومتي: فكرسازي حكومتي به 2 صورت ممكن مي شود. يكي فكرسازي مناسبتي و ديگر فكرسازي استراتژي است. فكرسازي مناسبتي با صورت بندي فكر ممكن مي شود. فكرسازي استراتژي، پويشي برآمده از ذهن و مغز خودبنياد است.

فكرآگاهي و فكرپژوهي: گفتمان فكرسازي در اتاق فكر حكومتي با فكرآگاهي در اتاق فكر صورت بندي پيدا مي كند. براي فكرسازي حكومتي بايد گفتمان فكرپژوهي پيشه كرد تا در كنار كارگاه دانش حكومتي كه نقش خدماتي براي فكرپژوهي ايفاء مي كند، كارگاه فكرسازي حكومتي بر پايه مفهوم سازي حكومتي به وجود مي آيد.

پايگاه فكرسازي حكومتي

پژوهش هاي فكربنيادين حكومتي پايگاهي براي فكرشناسي، فكرسازي و گشودن راهي نو جهت خودباوري و احياي فكر خودبنياد بر پايه عقل خودبنياد حكومتي است. در اين پايگاه حكومتي، نظريه هاي جامعه فكري در جامعه بشري راهي در درون سياه چاله مي يابد و تلاش مي كند كه براي هر چيزي توجيه فكري بيابد.

توجيه فكر حكومتي: در اتاق فكر حكومتي هر چيزي توجهي فكري مي خواهد و توجيه دانشي يا هر توجيه جانبي ديگر نقش كليدي در آن ايفاء نمي كنند. بر اين پايه توجيه فكر حكومتي جاي توجيه دانشي را مي گيرد و منابع دانشي حكومت، قدرت تصميم سازي در پژوهش هاي فكر حكومتي ندارند و توجيه فكري در پايگاه فكرسازي و فكرپژوهي و عقلانيت فكرحكومتي مبناي هر تصميم سازي آغازي و پاياني در پژوهش هاي فكر بنيادين حكومتي است.

اتاق فكر و اعتمادآفريني مخاطب

شرط اساسي هر رابطه انساني، احساس اعتماد و قابليت اتكا به ديگري است. اعتماد و قابليت اتكا به ديگري است. اعتماد به عنوان يك مكانيسم روانشناختي- جامعه شناختي كاركردهاي متعددي در زمينه هاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... در پي دارد و تمامي ابعاد زندگي انساني و اجتماعي را در بر مي گيرد.

در ميان وظايف و رسالت هاي رسانه هاي جمعي، تهيه و انتشار خبر يكي از اهداف اساسي مي باشد و رسانه هاي جمعي اساسا همراه خبر متولد مي شوند و نشر خير و اطلاع رساني در شكل گيري شخصيت اصلي يك رسانه ارتباطي از اهميت فوق العاده اي برخوردار است. امروزه با روند شايان و رو به تزايد حضور توام با سرعت و دقت و صحت رسانه هاي جمعي، اخبار از محدوده وجود اسرار خارج شده و دروازه هاي تمام كشورها را به روي خود باز نموده است.

ژانر خبر و اطلاع رساني در رسانه بيش از ساير ژانرها و قالب ها و نهادهاي رسانه اي با مفهوم اعتماد و اعتمادآفريني عجين و مرتبط است.

همانطوري كه لازمه خبر، عنصر «سرعت» است، به همان سرعت مخاطبان نسبت به اخبار منتشر شده واكنش نشان مي دهند و بومرانگ گوته (Boomerang) متوليان رسانه شاهد انعكاس بازخورد محصول خود هستند پس خبر يكي از مهمترين و اساسي ترين مكانيسم هاي جلب و يا دفع اعتماد رسانه ها مي باشد.

ميزان اعتماد مخاطبان به اخبار هر رسانه شاخص تام و تمام سرمايه اجتماعي رسانه محسوب مي گردد. از ساده ترين شكل سرمايه اجتماعي پديده «اعتماد» وجود دارد. كالبدشكافي اعتماد و تعيين و رصد اين مفهوم بسيار پيچيده است. در دنياي امروز رسانه هاي جمعي در فرايند اطلاع رساني بايد به مقابله با چالش هاي اعتمادسايز در خبر بپردازند و ضريب اعتماد مخاطبين خود را نسبت به اخبار ارائه شده افزايش دهند تا آنان را از آنچه آقاي ويلبر شرام «پاداش آني» مي نامد برخوردار سازند. در مجموع اعتماد و بي اعتمادي دو وجه يك مطلبند اما در بحث خبر اعتماد واكنشي است كه نتيجه آن قبول و پذيرفتن رسانه و بي اعتمادي واكنشي است كه نتيجه آن به طرد و نفي رسانه خواهد بود.

بر اساس بررسي به عمل آمده توسط نگارنده اين سطور، شاخص هاي چند گانه اي راجع به اعتماد رسانه اي در آثار و انديشه بزرگان ارتباطات جمعي قابل تبيين است. در ميان شاخص ها و مولفه هاي مبين اعتماد شاخص هاي كيفي و نرم افزاري جايگاه خاصي را به خود اختصاص مي دهد.

به طور كلي و اجمالي سه دسته از عوامل موثر بر اعتماد به رسانه ها عبارتند از:

1- عوامل مربوط به پيام (Message Factor)

اين عامل ناظر بر توجه به محتوا و كيفيت پيام مي باشد و تاكيد آن بر در نظر گرفتن ميانگين درك و فهم مخاطبان مي باشد.

2- عوامل مربوط به مخاطب: اين عوامل از جمله نظريه هاي خشنودي رسانه اي، توازن شناختي و برجسته سازي بر اين نكته تاكيد دارند كه مخاطب پذيرايي محض اطلاعات و اخبار نيست بلكه داراي قدرت انتخاب و گزينش است لذا رسانه ها و مراكز انتشار خبر فعال مايشاء و تعيين كننده نهايي نيستند.

3- عوامل زمينه اي (Contednal Factor):

عوامل ديگري از جمله جامعه پذيري سياسي، تجربيات زندگي شناخت فعلي و عوامل نگرشي (Attitudinal) مثل علاقه مندي به خبر، اعتماد يا عدم اعتماد به منابع خبر (Trustordistrust) بر ميزان و كيفيت تاثيرپذيري اخبار توسط مخاطبين تاثير مي گذارد.

در ميان شاخص هاي اعتماد رسانه اي مهمترين شاخي هاي مورد اجماع دانشمندان رسانه عبارتند از:

- صداقت

- سرعت

- شفافيت

- بي طرفي

- ارضاء كامل مخاطب

- جذابيت

- مطابق نياز مخاطب بودن

- عيني و واقعي بودن

- موثق بودن

- پرهيز از منفي بافي

- **** بودن

- پرهيز از گزارش هاي قالبي

- پرهيز از مبالغه و اغراق

- تعديل و تعريف سانسور

- پرهيز از تحريف

- پرهيز از اطلاعات متناقض

شاخص هاي فوق به اتفاق در يك بسته خبري منتشر است و براي يك بسته خبري الزامي هستند در صورتي كه در پيام هاي توليدي (سريال، فيلم، بلند داستاني، مستند و...) الزاماً همه اين شاخص ها وجود ندارند و انعكاس به كارگيري افراطي و تفريطي اين شاخص ها در قالب هاي مورد اشاره به كندي آثار خود را نشان مي دهد در حالي كه در خبر در كمترين زمان ممكن مديران بخشهاي جانبي شاهد انعكاس و واكنش مخاطبان هستند چرا كه خبر متولي و پاسخگويي به نيازهاي فوري غيرقابل پيش بيني و دفعتي مخاطب هستند و همين عوامل حساسيت خبر را به طور فزاينده اي موجب شده اند.

ضرورت اتاق فكر در يك حوزه ي خبري

با توجه به مطلب مطرح شده و اشاره به حساسيت يك حوزه ي خبري به پاسخ دهي نيازهاي فوري مخاطب نقش فكر، انديشه و تشكيل سازماني اتاق فكر در راستاي ارضاء و اقناع مخاطب مشخص مي شود.

1- تشكيل اتاق فكر خبر در حوزه ي خبري و بهره مندي از ديدگاه صاحبنظران مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي.

2- عملياتي كردن ديدگاه هاي علمي با رويه خبر و قالب هاي خبري و انطباق آن با نيازها و عطش افكار عمومي

3- طرح و بررسي آخرين نظرسنجي ها و نيازسنجي ها در داخل سازمان و يا خارج سازمان كه معطوف به مباحث خبري هستند.

4- طرح بررسي و تحليل محتوايي اخبار و گزارش هاي پخش شده و شناخت نقاط ضعف و قوت در اين خصوص

5- اهتمام به بازخوردهاي افكار عمومي در قالب تماس هاي تلفني

6- تبيين و تلفيق سياست هاي حوزه اجرايي مناسب با اصول نياز مخاطب و مصلحت سازمان

7- به طريقي عمل شود كه لايه هاي مختلف كارشناسي حوزه ي خبري در اتاق فكر به صورت متناوب و با توجه به موضوع جلسه اتاق فكر حضور داشته باشند تا مشاركت جويي و مشاركت آفريني تحقق يابد.

بدون ترديد جامع نگري، غني سازي، ابتكار و نوآوري، كيفيت، سرعت و بهره وري اخبار مرهون فكر و انديشه اي است كه در اتاق فكر نضج گرفته است.

با تعبير جامعه شناسان ارتباط جمعي خبر گران ترين اثر راديويي و تلويزيوني است. لذا دقت نظر، رويدادمداري و تعميق خبري (In-depth) و بهره گيري از راهبردهاي پژوهشي كه مصداقا در اتاق فكر (محل تجميع انديشه ها و طوفان فكري) مطرح و تعيين مي گردد، يك مبحث جدي است.

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

«نقش والدين و مردمان در رشد زباني كودك»

بازديد: 143

«نقش والدين و مردمان در رشد زباني كودك»

«آيا به نواي ديگران به ترنم مي آييم»

گويند مرا چو زاد مادر                     پستان به دهان گرفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد                          تا شيوه ي راه رفتن آموخت

يك حرف و دو حرف بر زبانم             الفاظ نهاد و گفتن آموخت

«ايرج ميرزا»

تا مدتي نه چندان پيش عقيده ي عامه و بعضي از خواص همنوا با شاعر خوشكدام و بذله گوي تما ايرج ميرزا بود كه «زبان» نيز در راستاي ديگر مهارت ما ياد دادني است يعني مادر با گذاشتن الفاظ بر زبان كودك او را به ترني وا مي دارد همچون جوجه پرندگان كه به نواي مادر به ترنم در مي آيند .

نظريه ي تقليد يا رفتارگرايي :

از نظر رفارگرايان كودكان زبان را به عنوان فرآيندي تقليد و تقويت مي آموزند . كودك با تقليد كردن گفته هاي شنيده شده از اطرافيان و با تقويت پاسخ هايشان ، با تكرار و تصحيح اين شنيده ها و از طريق عكس العمل هايي كه بزرگترها نسبت به آن ها نشان مي دهند زبان را فرا مي گيرند . از نظر آن ها كودك با لوحي پاك به دنيا پا مي گذارد ؛ يعني با ذهني عاري از تصورات قبلي راجع به جهان يا زبان . كودك سپس ، به وسيله ي محيط خود به زبان شكل مي دهد و آرام آرام به كمك عوامل تقويت كننده نسبت به محيط خود شرطي مي شود . اين نظريه از چندين جهت مورد چالش قرار گرفته است .

شيوه ي فطرت گرايانه :

طرف مقابل رفتارگرايي مدعي است كه طفل همراه با دانش فطري خاصي به دنيا مي آيد ، دانشي كه نه تنها شامل آمادگي هاي قبلي و گرايشهاي كلي بلكه شامل علم بر ماهيت زبان و جهان است . سپس ، طفل از طريق اعمال اراده ي خود و با تكامل بخشيدن بدين مجموعه هاي دانش ، بر محيط خويش تأثير مي گذارد .

يكي از منتقدين رفتارگرايي نوام چامسكي زبان شناسي آمريكايي است كه ادعا كرد كه كودكان با توانائي ذاتي رشد زبان به دنيا مي آيند . يعني مغز انسان آماده ي فراگيري است به طوري كه وقتي در معرفي زباني خاصي قرار مي گيرد اصول كلي خاص براي كشف ساختار زبان به طور خودكار شروع به عمل مي نمايد . اين اصول «وسيله فراگيري زبان» را تشكيل مي دهند . كودك با اين وسيله براي فهميدن گفته هاي اطراف خود يا درون داد به فرضيه سازي درباره ي ساخت و ساختن سلامت به كار مي برد .

شيوه ي شناختي :

ژان پياژه رشد جامع الاطراف را نتيجه ي كنش متقابل و سن كودك و محيط او /// كنش متقابل و مكمل بين استعدادهاي شناختي در حال رشد او از يك طرف و تجربه ي زباني وي از طرف ديگر مي داند . آنچه كودك درباره ي زبان مي آموزد ، تابع چيزي است كه از قبل درباره ي دنيا مي داند . از نظر آنان فراگيري زبان را بايد در متن رشد فكري كودك مطالعه كرد . ساختارهاي زباني فقط هنگامي رشد خواهند كرد كه مباني شناختي قبلاً بوجود آمده باشد مثلاً قبل از به كارگيري مفهوم مقايسه كردن كودك بايد مفهوم اندازه را آموخته باشد .

شيوه ي همخوان (تداعي) :

در سال 1972 جان مك نامارا مقاله اي متشر كرد كه استدلال چامسكي را درباره ي وسيله ي فراگيري زبان واژگون كرد . به جاي اين ادعا كه كودكان يك وسيله اي فراگيري «ذاتي» دارند كه محتوي آن خاصي زبان است ، با اين نتيجه كه كسب زبان زودتر از ديگر مهارت هاي عقلي جريان مي يابد ، مك نامارا گفت كه كودكان دقيقاً به اين علت قادر به يادگيري زبان هستند كه برخي مهارت هاي ديگر دارند و به ويژه به اين علت كه كودكان توانايي نسبتاً تكامل يافته اي براي درك كردن برخي از انواع وضعيت هاي روابط بلافصل و سيستم انساني دارند . يادگيري زبان بي شك براي مدتي دراز پيوند ناگسستني بيشتري با عناصر غيرزباني خواهد داشت تا با هر چيز ديگري كه تاكنون گفته شده است .

زبان و رشد فرآيندهاي ذهني كودك :

براي پيوندهاي ميان و پيشرفت زباني و رشد كلي ذهن كار آساني نيست ، زيرا فرآيندهاي ذهن كودك ، هم بر اثر نضج و هم بر اثر شرايط زندگي دچار تغيير مي گردد و تفكيك اين دو عامل از عامل زبان كه در تشكيل فرآيندهاي ذهني كودك دخالت دارد ، بسيار دشوار است و غالب محققان در ريشه يابي و پيشرفت هاي ذهن كودك راه خطا رفته اند .

پياژه رشد فكري و /// آموزش را دو فرآيند كاملاً مجزا از هم مي داند و وظيفه ي آموزشي را صرفاً آشنا ساختن كودك با روش هاي تفكر اشخاص بزرگ سال مي داند ، در صورتي كه ويگوتسكي در بررسي تفكر كودك به تأثير متقابل رشد و آموزش توجه كافي دارد . به عقيده ي ويگوتسكي معناي واژه هنگامي پديده ي زباني محسوب مي شود كه زبان با انديشه در مي آميزد . او معترف است كه تفكر صرفاً در قالب واژه ها بيان نمي شود ، بلكه با استعانت آن ها به وجود مي آيد .

يكي از پيشاهنگان اين نظر كه زبان بر انديشه تأثير مي گذارد ، بنجامين و ورف بود كه با ادوارد ساپير فرضيه ي بسيار مشهور ساپير ـ ورف درباره ي نسبيت زباني را مشكل دادند . طبق اين فرضيه هر زبان «جهان بيني» خاصي بر گويندگان خود تحميل مي كند .

جروم برونر ، الور ، و گرين فيله (1966) منابع رشد ذهني را ، كه متأثر از زبان است را مشخص نمودند ، منابع مانند : كلمات كه مفاهيم را شكل مي دهند ، مكالمات ميان والدين و كودك ، يا بين معلم و كودك كه در جهت دادن به ديدگاه كودك و تربيت وي مؤثر است و نيز منابع ديگر . پژوهشها بدين واقعيت اشاره داشته است كه رشد شناختي و رشد زباني به وجهي تفكيك ناپذير در هم پيوسته است و وابستگيهاي متقابل بين آن ها وجود دارد .

نقش تقليد در زبان آموزي كودك :

براون (1980) اظهار مي دارد كه عقيده ي شايع اين است كه كودكان «مقلدهاي خوبي» هستند . ما كودكان را مشخصاً تقليد كننده هاي مي دانيم و بعد نتيجه گيري مي كنيم كه تقليد يكي از استراتژه هاي مهمي است كه كودك در فراگيري زبان به كار مي برد . اين نتيجه گيري در سطح كلي نادرست نيست . در واقع ، تحقيقات نشان داده است كه بازگويي استراتژي مخصوصاً بارزي در اوايل يادگيري زبان و جنبه ي مهمي از فراگيري دستگاه واجي زبان در اين دوره است .

اما بايد پرسيد كه چه نوع تقليد مورد نظر است . به گمان رفتارگراها يك نوع تقليد وجود دارد ، ولي تقليد عميق تري داريم كه در فرآيند فراگيري زبان از اهميت بيشتري برخوردار است . نوع اول تقليد روساختي است ، كه در آن شخص اجزاء سطحي زبان را تقليد مي كند و به جاي توجه به نظام معنايي ، به نظام واجي زبان مي پردازد . مراحل آغازين فراگيري زبان كودك ممكن است شامل مقدار زيادي تقليد سطحي باشد ، ولي وقتي كه به اهميت سطح معنايي زبان پي برد ، عمدتاً به اين سطح معنايي يعني ژرف ساخت زبان مي پردازد . او ديگر دست به كار تقليد ژرفساخت مي شود .

درون نهاد زباني كودك :

براي سال ها در غالب نظريه ي فطرت گرايانه اهميت زباني كه بزرگسالان در صحبت كردن با كودكان به كار مي برند (به خصوص مادران) از اهميت كمتري برخوردار بود . اما در سال هاي 1970 اهميت زبان مادرانه يا گفتار پرستار كودك نقش آن را آشكار ساخت . طرفداران نظريه ي فطرت گرايي ادعا مي كردند كه درون ـ نهاد فراهم شده براي كودكان از ساختاري پيچيده و بريده بريده ، تشكيل شده است . اما امروزه آشكار شده است كه مادران در صحيت خود با كودكان خردسال ، تقريباً تغييرات مداومي به عمل مي آورند . طبق تحقيقات به عمل آمده اين تغذيه ي كلامي از نظر نحوي ساده و به شدت روان و تكراري ، حاوي بخش عمده اي از جمله هاي /// و امري و هم اينكه با زير و بي بالاتر همراه با آهنگ نماهاي شدت يافته ادا شده بود . به علاوه ، اين تغييرات بي توجه به طبقه ي اجتماعي ، موقعيت مادر يا جنسيت كودك ، صورت مي گرفت (1977 show) در تحقيقات تعدي معلوم شد كه پدران و همسالان نيز قادر به فراهم آوردن گونه ي كاربردي ساده شده در صحبت خود با خردسالان زبان آموز هستند . مطالعات اوليه مربوط به تغذيه ي كلامي حاكي از آن بود كه مادران طول متوسط گفته هايشان را در رابطه با ميزان درك كودك تغيير مي دهند .

ديويد كريستال (1989) اظهار مي دارد كه اين گفتگوي مادر با كودك به نظر مي رسد كه پايه ي مكالمات در هنگام همين تعامل اوليه ريخته شود . به موازات رشد كودك اين تعامل نيز تغيير مي يابد . در حول و حوش 5 هفتگي اين دادوستد به هنگام لبخند زدن بيشتر احساس مي شود . حرف هاي مادر همراه با رشد تغيير مي كند . وقتي كودك شروع كرد به توجه كردن به اطراف مادر بلندتر صحبت مي كند و توجه خود را به اشياء دوروبر مي كشاند . تن صدا كشيده تر مي شود و جملات را بيشتر تكرار مي كند . در 6 ماهگي مادر در توجه به پاسخ هاي كودك توجه خاص به آن قسمت هايي كه بيشتر ساختمندتر هستند مي كند در 8 تا 10 ماهگي كودكان با اشاره كردن به اشياء شروع به دنبال كردن مكالمه بزرگسالان مي پردازند . وقتي كه اولين كلمات كودك ظاهر شد ، كودكان در چيزهاي فراواني هم از مشاهده و هم از تمرين و توجه به اين كه مكالمه چيست و چگونه بايد در آن شركت جست آموخته است .

براون (1980) اشاره مي كند كه طبق پژوهش هاي جديدتر آنچه كودك از بزرگسالان و همسالان خود ياد مي گيرد به مراتب مهمتر از آن است كه احتمالاً فطرت گرايان در گذشته معتقد بوده اند . به نظر مي رسد درون ـ نهاد كه اهميت درون ـ نهاد والدين به عنوان بخش از كل درون ـ نهاد تا چه اندازه است مطلبي است كه هنوز آشكار نشده است .

××××××××××××××××××××××××

جين اچسون (1982) اظهار مي دارد كه استناد به زبان مادرانه نمي تواند مراحلي را كه كودكان در طول فراگيري زبان طي مي كنند توجيه نمايد . اما بايد اعتراف كرد كه زبان مادرانه عامل مهمي است كه در بررسي مربوط به تحول زبان كودك بايد مورد توجه قرار گيرد .

به گفته ي لوريا و يودوويچ (1975) زبان كودك بازتابي از واقعيت است ، لاجرم خواهيم پذيرفت كه همزمان با پيشرفت هاي زباني كودك ، ساختمان ذهن كودك نيز دستخوش تغيير مي گردد و با اين تغيير ، رفتار او نيز دگرگون مي شود و كودك در سازگاري با محيط موفق تر خواهد بود . لذا پدران و مادران و مربيان آموزشي بايسته است كه با مطالعه و غور درباره ي نقشي كه زبان در ايجاد و تقويت قوي ي شناخت كودك ، قدرت تجزيه و تحليل و به طور كلي رشد فكري و تكوين شخصيت وي ايفا مي كند ، به لزوم و اهميت آموزش صحيح زبان پي برد ، و با بارور ساختن قواي دماغي و شكوفا ساختن استعدادها و نيروهاي خلاق وي او را براي زندگي سالم و سودمند آماده تر سازند . زبان فقط يكي از چند وسايلي است كه به كمك آن جهان را براي خود از نو خلق مي كنيم .

به گفته ي لوريا (1975) رفتار كلامي عمدتاً از گفت و گو با شخص بزرگسال نشأت گرفته و نضج مي گيرد ، متناسب بودن «دستورالعمل هاي» نخستين شخص بزرگسال با علائق خود كودك و اشتياق و اعتمادي كه كودك در اطاعت از دستورالعمل هاي وي ابراز مي دارد به حصول شرايط مساعد كمك مي كند .

لوريا معتقد است كه نه تصحيح كردن هاي مستقيم از جانب والدين و نه تكرار فوري از جانب كودك هيچكدام تأثير مهمي در يادگيري زبان ندارد . ولي منطقي به نظر مي رسد كه انتظار داشته باشيم كه لغات و ساخت هايي كه مكرراً در گفتار بزرگسالان به كار مي روند زودتر از ساخت ها و كلمات ديگر در حرف هاي كودكان ظاهر شوند .

جين اچسون مي گويد : گفته هاي والدين و مربيان كودك مي تواند عجيب و غيرعادي باشد بعضي از والدين بيشتر نگران حقيقت كدام هستند نه دستور . جمله غلط دستوري «بابا كلاه سر» ممكن است مورد تأييد گيرد اما جمله دستوري خوش ساخت «بابا كلاه سرش گذاشته» وقتي كه بابا دنبال كلاهش مي گردد نادرست جلوه كند . شايد انتظار اين باشد كه كودكان ما «حقيقت گو» بزرگ شوند تا جمله هاي دستوري درست بسازند . اما واقعيت برعكس اين را نشان مي دهد .

والدين و مربيان بيشتر نگران ادب كودك خود هستند : بگو لطفاً اين حرف بده . دوباره نشنوم اينو گفته باش و گاهي اوقات سعي در اصلاح تلفظ او را دارند .

لحن شاكيانه ، غرغر كردن راجع به نحوه ي حرف زدن كودك ممكن است كه اعتماد به نفس كودك را سلب كند . كودك شايد بفهمد كه چيزي را اشتباه كرده ولي نمي داند چه چيزي را . فقط آن دسته از حرف ها كه مستقيماً با او زده مي شود اثر دارد . اچسون از كودكي نام مي برد كه در خانواده اي با والدين ناشنوا متولد شد .

او زبان اشاره را ياد گرفته بود كودك با اشتياق جلو تلويزيون مي نشست و به آن چشم مي دوخت اما او به صداها گوش نمي داد . تنها وقتي كه به مدرسه رفت و فرصت يافت تا با كسي حرف بزند ، شروع به صحبت كرد . نتيجه ي تحقيقي در منچستر نشان داد كه تلويزيون مي تواند رشد زبان حتي در كودكان سالم به تأخير اندازد. اين كودكان مجذوب رنگ ها و نور مي شوند و صداها را فراموش مي كنند . اين رقصي است كه دو نفره آن را

اجرا مي كنند بدون طرف مقابل يادگيري در كار نخواهد بود .

نادري و سيف (1372) در يك پژوهش كه بر روي 30 نوزاد به صورت روش مقطعي صورت گرفت با توجه به نتايج آن پيشنهاد مي كنند كه :

1ـ اهميت تأمين سلامت رواني و ذهني كودكان ، لازم است والدين از آموزشي هاي پيش از موقع محرك هاي شنوايي پرهيز كنند .

2ـ براي آموزش مناسب و مؤثر لازم است ، مربيان دقيقاً مراحل رشد تكلم در كودكان را مورد توجه قرار دهند و آن را درك كنند .

3ـ نويسندگان كتاب هاي كودكان براي جذابيت كتاب هاي خويش لازم است از روند رشد تكلمي كودكان به خوبي مطلع باشند .

با توجه به مطالب نقل شده مي توان گفت كه تعامل نقش مهمي در رشد زباني كودك داشته و رشد زباني كودك رشد فكري و درك بهتر جهان را در پي خواهد داشت . والدين و مربيان بايد آگاه باشند كه نگران اشتباهات مربوط به رشد زباني همچون تعميم هاي نادرست ، خطاهاي دستوري و تلفظي نباشند . آنها بايد ياد بگيرند كه در اين رقص «تانگو» تعامل خوبي داشته باشند تا رقص به حد اعلاء برسد .

خلاصه

«نقش والدين و مربيان در رشد زباني كودك»

فراگيري زبان يكي از بحث برانگيزترين مباحث روانشناسي و زبانشناسي بوده است . نظرياتي همچون يادگيري از طريق تقليد و تمرين و تقويت از طرف رفتارگرايان ، ذاتي بودن توانايي سخن گفتن و متولد شدن با توانائي سخن گويي همچون رو به وديعه نهاده بودن قدرت پرواز در پرندگان از طرف فطرت گرايان ، بررسي رشد زبان در ميان رشد شناختي كودك و همخواني و تداعي زبان همراه با يادگيري ديگر توانائي اجتماعي شدن از جمله موارد مطرح شده مي باشند . نقش اطرافيان به خصوص مادر و در مقام ثانويه پدر و پرستار و يا كساني كه با كودك سروكار دارند تا چه اندازه است ؟ و چه نقشي مي تواند ايفا كند ؟ عده اي اين نقش را كمرنگ مي دانند ولي طبق تحقيقات جديد ثابت شده است كه زباني خاص كه زبان شناسان به آن نام زبان مادرانه و يا زبان پرستاران كودك داده اند نقش مهمي در روند تقويت و شكوفايي زبان كودك و با /// رشد ذهني او در بهتر درك كردن جهان هستي و دستيابي به زندگي آسوده تر مي انجامد . آشنايي با فرآيند تكلم و رشد آن هم براي والدين ، مربيان ، مؤلفان كتاب هاي كودكان امري ضروري به شمار مي آيد . 

 

 

 

 

 

منابع و مراجع

فارسي :

پهلوان ، پرويز (مترجم) و /// (مؤلف) «عقل هاي كودكان» نشر البرز تهران 1379 .

حاجتي خليل (مترجم) جين اچسون (مؤلف) «روانشناسي زبان» انتشارات اميركبير 1364. غرب دفتري ، بهروز (مترجم) و يگوتسكي (مؤلف) «زبان و تفكر» نشر نيما تبريز 1367 .

غرب دفتري ، بهروز (مترجم) آ . ار . لوريا و الف يودوويچ «زبان و ذهن كودك» نشر نيما تبريز 1368 .

كيواني ، مجدالدين (مترجم) اچ . داگلاس براوان (مؤلف) «اصول يادگيري و تدريس زبان» تهران نشر دانش 1363 .

معزي پور ، غلامحسين (مترجم) نيوهاف مريلين ، ب لانر (مؤلف) «درون داده به مشابه تعامل» فصلنامه علي پژوهش دانشگاه آزاد اسلامي سبزوار ، شماره 1 زمستان 72 .

نادري ، عزت اله و سينو نراقي ، مريم «بررسي روند رشد تكلم و زبان فارسي كودكان از تولد تا سالگي» مجموعه مقالات نخستين كنفرانس زبانشناسي نظري و تكاربردي . انتشارات دانشگاه علامه طباطبائي .

خارجي :

Crystal David (1989) “The encyclopead of language” Cambridge university press.

Aitchson. Jane. “Kidspeak” www. Fathom. Com

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ناخودآگاهي روحي و خلأ وجودي

بازديد: 189

ناخودآگاهي روحي و خلأ وجودي

چه هنوز بخشهايي از بيهاوريسم (رفتارگرايي) مي تواند سودمند و پذيرفتني باشد. امروز ديگر روان كاوي فرويد تنها ميدان دار عرصه روان درماني نيست كه انسانها را موجوداتي داراي چند عقدة رواني بداند و تقريباً همه انسانها را داراي درجاتي از بيماري رواني بپندارد و عقده جنسي اساس نظريه او در تلقي عامه قرار گيرد، اگر چه كشف فرويد درباره « ناخودآگاه » هنوز كشفي مهم تلقي مي شود. اما پيروان او به تدريج اصلاحاتي را دربارة عناصر رواني و بيماري ها و سلامتي رواني اعمال كردند، و آدلر و يونگ اولين كساني بودند كه راه خود را از تفكر محدود فرويد جدا كردند، روان كاوي و روان درماني امروز به افقهاي گسترده تري دست يافته و از آن ديدگاه محدود و نوميد كنندة فرويد دربارة انسان رها شده است.

          دربارة ناخودآگاه نيز يونگ، فروم، فرانكل و ديگران ديدگاههاي جالبي مطرح كرده اند و يكي از مهمترين سخنان دربارة « ناخودآگاه » سخن دكتر ويكتور فرانكل اتريشي است كه معتقد است در انسان علاوه بر ناخودآگاه رواني (غريزي) (Instinctual Uonscious) « ناخودآگاهي روحي » روحاني (Spiritual Unconscious) نيز وجود دارد.

          او معتقد است با سركوب چيزي كه در سطح ضمير آگاه قرار دارد، آن چيز ناخودآگاه رانده مي شود، و بر عكس، با برداشتن سركوب، آن چيز كه در ناخودآگاه است به سطح آگاه مي رسد. اما او با اشاره به نظر فرويد درباره « ناخودآگاه» مي نويسد:

          « او (فرويد) همزمان با ناديده گرفتن ب عد روحي در ناخودآگاه و غريزي ديدن از « ناخودآگاه » را بدنام كرد. »

          وقتي كه دو نوع « ناخوداگاه» وجود داشته باشد، طبيعي است كه دو نوع سركوب هم وجود دارد.

          « تحليل وجودي با كشف ناخودآگاهي روحي از مخاطره اي كه روان كاوي در آن در غلتيده بود، يعني « ايده » سازي ناخودآگاه، اجتناب ورزيد. معني درماني و اساس تحليل وجودي با تكيه بر مفهوم ناخودآگاه روحي، از هر نوع روشنفكرگري و خردگرايي يك جانبه در نظريه اش نسبت به انسان پرهيز نمود . . . حال در مرحله سوم توسعه، تحليل وجودي، از دينداري ناخودآگاه در درون ناخودآگاه روحي پرده برداشته است. اين دينداري ناخودآگاه كه با تحليل پديدار شناسنامه ما آشكار گرديد، بايد به عنوان يك رابطه پنهان با تعالي، كه فطري انسان است فهميده شود. اگر كسي ترجيح مي دهد مي تواند اين رابطه را در چهارچوب روابط بين   «خودذاتي»  يا «فطري» (Immenent Self) و يك «تو» ي متعالي درك نمايد. اما اگر كسي بخواهد آن را قاعده مند كند، ما با چيزي رو به رو مي شويم كه من دوست دارم آن را «ناخودآگاه متعالي» به عنوان بخشي و قسمتي در ناخودآگاه روحي بخوانم. اين مفهوم، معنايي جز اين ندارد كه انسان هميشه براي ارتباط ارادي يا تعمدي با متعالي، حتي اگر فقط در سطح ناخودآگاه باشد، ايستاده است.

          اگر كسي مرجع مختار يك چنين رابطه ناخودآگاه را «خدا» بخواند، مناسب است كه از يك « خداي ناخودآگاه» ] يعني خدا در ناخودآگاه [ سخن بگويد. اما اين هيچ وجه به اين معني نيست كه خدا براي خودش نيز ناخودآگاه است، بلكه به اين معني است كه خدا ممكن است براي بشر ناخودآگاه باشد، و اينكه روابط بشر با خدا ممكن است ناخودآگاه باشد. »

          البته او تكيه مي كند كه « ناخودآگاه روحي و حتي بيشتر از آن، موضوعات مذهبي آن، يعني آنچه را كه ما ناخودآگاه متعالي خوانده ايم، يك عامل وجودي است، و نه يك فاكتور غريزي. اين چنين واقعيتي به وجود روحي تعلق دارد، نه به واقعيت روان-فيزيكي. »

          و اين مي رساند كه فرانكل چقدر به نظرية قرآني فطري بودن اعتقاد به خدا و دين نزديك است، و اين كشف روان كاوانة او مي تواند حتي به درك ما از عالم « الست » كمك كند، كه خداجويي در وجود انسان است . . .   .

          اكنون با پذيرش ناخودآگاه روحي، و وجود در ناخودآگاه روحي كساني كه حس دينداري را در خود سركوب كرده اند، با ديگران اين حس را در آنها سركوب كرده اند- زيرا براي كساني كه خداوند را مي پذيرند و دينداري در خودآگاهشان وجود دارد، ديگر حس دينداري به ناخودآگاه رانده نمي شود- چه اتفاق مي افتد؟ اين همان نقطه مهم در نظريه فرانكل است كه مطلوب گذشته را براي درك اين قسمت نقل كرديم.

او مي نويسد:

          « بنابراين، هر آنچه كه در مورد ناخودآگاه به طور عام درست است (كه شخص با راندن امور غريزي با سركوب، به ناخودآگاه روان رنجوري پيدا مي كند) در مورد دينداري ناخودآگاه نيز به طور خاص صدق مي كند؛ يعني سركوب به روان رنجوري مي انجامد. »

او با نقل و نقد نظريه فرويد دربارة روان رنجوري عملي مي نويسد:

          « روان رنجوري (عملي) ممكن است يك دينداري وجودي بيمار شده باشد. در واقع، شواهد باليني حاكي است كه ضعيف و سست شدن و تحليل رفتن احساس مذهبي در انسان موجب اختلال در ادراكات مذهبي او مي گردد.

يا بي بياني كمتر باليني، به محض اينكه فرشته درون سركوب مي گردد تبديل به يك ديو مي شود؛ حتي در سطح اجتماعي- فرهنگي ما مشابه آن را داريم؛ در بسياري از مواقع ما ديده ايم و شاهد بوده ايم كه چگونه مذهب سركوب شده به خرافات مذهبي تغيير و تحول پيدا مي كند. در قرن ما خدا شدن خرد و عقل و فن آوري خود بزرگ بين، ابزارهاي سركوب گري هستند كه در پاي آنها احساس مذهبي شده است. اين واقعيت بخش عمده اي از وضعيت كنوني بشر را شرح مي دهد، در واقع تجسم همان گفته فرويد است كه مذهب روان رنجوري وسواسي (عملي) جهان شمول بشريت است.

-        بيشترين شمول بشريت است.

-        بيشترين وضعيت كنوني بشر؟

-        بله . . . با يك استثناء : مذهب. »

و نتيجه گيري مي كند كه:

          « در جمع بندي اين فصل ممكن است به خود جرأت بدهيم و بگوييم خدا در واقع يك خداي منتقم است، زيرا وجود روان رنجورانه در بعضي موارد به نظر مي رسد كه خراج يا جريمه اي است كه بشر به خاطر روابط فلج شده اش با تعالي مي پردازد. »

او اين بيماري را همان گونه كه خوانديم، معلول « احساس مذهبي سركوب شده ناخودآگاه مي داند و مي نويسد:

          « ما ديده ايم كه نه تنها ليبدو يا انرژي جنسي ناخودآگاه و سركوب شده وجود دارد كه فرويد آن را مطرح كرده، بلكه (احساس) مذهب سركوب شده نيز وجود دارد. »

          توجه داشته باشيد كه آنچه نقل شد نظر يك عالم ديني، روحاني يا كشيش نيست نظريه يك روان درمانگر معروف اروپايي است كه خود بنياي گذار نظريه اي نوين و روان كاوي يعني (لوگوتراپي- Logtherapy- (معني درماني) است و طرفداراني بسيار دارد كه به طور تجربي و مطالعه باليني بيماران رواني و آمارهاي متعدد اين ديدگاه را تأييد كرده اند.

          اكنون بنگريد كه قرآن اين حقيقت را چگونه روشن و موجز بيان كرده است. قرآن كريم در آيه اي فراموش كردن خدا را سبب خود فراموشي مي داند- كه يكي از مهمترين انواع بيماري رواني است-:

          « ولاتكونوا كالذين نسوا الله فأنفساهم أنفسهم ... »          حشر/19

در آيه اي ديگر فراموش كردن ياد خدا را سبب زندگي سخت و دشوار مي داند:

« و من أعرض عن ذكري فإن له معيشه ضنكاً و نحشره يوم القيامه أعمي. قال ربّ حشرتني أعمي و قد كنت بصيراً. قال كذلك أتتك آياتنا فنسيتها و كذلك اليوم تنسي»      طه/124-126

          در آيه اول، فراموش كردن خدا، و در آيه دوم فراموش كردن آيات الهي (و دين) مطرح است. خودفراموشي و زندگي سخت و دشوار كه پيامد روان رنجوري شديد است از « فراموش » كردن خدا و اعراض از ياد او ريشه مي گيرد. اين زندگي سخت و دشوار به معناي زندگي در فقر و تنگدستي نيست، وگرنه هيچ غيرمؤمني در رفاه مادي نمي بود، بلكه منظور همان روان رنجوري و احساس تهي بودن است كه شخص ممكن است در عين رفاه كامل مادي و داشتن ثروت، خانه، زن زيبا، تحصيلات عالي و حتي سلامت جسمي دچار آن شود.

 

راه درمان خلأ روحي

        فرانكل راه درمان اين بيماري را مانند بيماريهاي رواني مي داند، يعني آنچه را كه به وسيله سركوب از سطح خودآگاه به سطح ناخودآگاه رانده شده، بار ديگر به خودآگاه شخص بياوريم:

          « تحليل وجودي حتي از اين هم جلوتر و تا وراي نظر فرويد دربارة مذهب پيش رفته است. ديگر تأمل و غور دربارة « آيندة يك توهم » (نام كتابي است از فرويد دربارة مذهب) ضروري نيست، اما افكار ما پيرامون ظاهراً بي زماني يك واقعيت، در اطراف اين واقعيت هميشه حاضر، كه دينداري دروني انسان، بودن خود را آشكار ساخته است دور مي زند.

          اين يك واقعيت به معناي دقيق تجربه گرايي پديدار شناختي مي باشد. تأكيد مي شود كه اين واقعيتي است كه مي تواند يا مجدداً ناخودآگاه بشود، يا فرونشانده و سركوب گردد. دقيقاً در چنين مواردي وظيفه معني درماني (يا لوگوتراپي؛ نام مكتب يا روش پيشنهادي فرانكل) اين است كه بيمار، دينداري ناخودآگاهش را يادآور شود، و اين يعني كه بگذارد اين (دينداري) بار ديگر به ذهن آگاهش برگردد. بعد از همه اينها اين وظيفه و نقش معني درماني بر اساس تحليل وجودي است كه وجه روان رنجوري بايد در يك كمبود ديده شود، در اينكه ارتباط شخص با تعالي فرونشان و سركوب شده است، نمايان مي گردد و خود را به صورت يك « نا آرامي قلب » نشان مي دهد.

          بنگريد كه تا چه اندازه اين تعبير با تعبير قرآن شباهت دارد:

          معيشه ضنكاً= زندگي سخت، دشوار و غير قابل تحمل

گمان مي كنم قرآن نيز براي به سطح خودآگاه آوردن خدا از سطح ناخودآگاه روحي مشركان بود كه از آنها به گونه اي پرسش مي كرد كه آ نان ناگزير از اعتراف به وجود خدا و خالق بودن او مي شوند.

          قرآن كريم درباره كساني كه به كتب الهي كفر مي ورزيدند و بر تقليد از پدران خويش اصرار داشتند و در شرك و كفر غوطه ور بودند، مي فرمايد:

          « ولئن سألتهم من خلق السموات و الأرض ليقولنّ الله قل الحمدلله بل اكثرهم لايعلمون»                  لقمان/5

          و اگر از آنها بپرسي: چه كسي آسمانها و زمين را آفريده است؟ هر آينه خواهد گفت: « خدا » بگو: « ستايش از آن خداست»، ولي بيشترشات نمي دانند.

در اصل هدف انبيا نيز همين بود كه آن ميثاق فطري انسانها را به يادشان بياورند و به تعبير روان درماني از ناخودآگاه روحي شان به سطح خودآگاه بياورند.

          امام علي (ع) درباره هدف دعوت انبياء و روش كاري آنان مي فرمايد:

« فبعث فيهم رسله، و واتر اليهم انبياءه، ليستأدوهم ميثاق فطرته، و يذكّروهم منسيّ نعمته.»

          پس پيامبران را به ميان ايشان فرستاد و آنان را به سوي ايشان روانه كرد، تا از مردم بخواهند كه آن پيمان را كه خلقتشان بر آن سرشته به جاي آرند و نعمت او را از ياد برده اند فراياد آورند . . .

          بايد دانست « فطرت » همان بخش ناخودآگاه روحي يا روحاني كه فرانكل مطرح مي كند نيست؛ فطرت قسمت مهمي از سرشت انسان است كه خودخواهي و خداجويي در آن نهاده شده است، كه هر گاه خواسته او برآورده نشود و سركوب شود، به ناخودآگاه روحي فرستاده مي شود، يعني فطرت چيزي است كه مي تواند خواسته اش در سطح خودآگاه روحي ارضا شود، و يا سركوب شود و در سطح ناخودآگاه پناه گيرد. بنابراين فطرت شامل هر دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه روحي مي شود.

در صورت سركوب حس مذهبي و خداجويي اين نياز فطرت به ناخودآگاه سپرده شده و شخص دچار بيماري مي شود، قرآن نيز راه درمان آن را به يادآوردن ميثاق فطرت و به خود‌آگاه آوردن اعتقاد و رابطه با آفريدگار هستي مي داند، و چنين كساني را از بيم و هراس و نوميدي و خلأ وجودي رها و آزاد مي داند:

« ان الذين قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون»    احقاف/ 13

به تحقيق كساني كه گفتند: « پروردگار كا خداست» سپس ]در اين راه[ ايستادگي كردند، بيمي بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد.

آيه 5/فاطر __ محبت تفسير : الميزان و نمونهعوامل سرگرم كننده و زرق و برقهاي دلفريب اين جهان مي خواهند تمام شما را بركنند و از آن وعده بزرگ الهي غافل سازد شياطين جن و انس با وسائل گوناگون فريبكاري به طور مداوم به وسوسه هاي آنها مؤثر افتد تمام زندگي شما تباه و آرزوي سعادتان نقشي بر آب مي شد مراتب آن نيز باشيد راه نفوذ گناه در انسان دو راه است 21 مظاهر فريبنده دنيا، جاه و جلال و مال و مقام و انواع شهوات 2- معزور شدن به عنود اكرم الهي و در اينجاست كه شيطان از يكسو زرق و برق اين جهان را در نظر انسان زينت مي دهد و آن را متاعي نقد و بر جاذبه و دوست داشتني و بر ارزش معرفي مي كند و از سوي ديگر هر گاه انسان بخواهد با ياد قيامت و دادگاه عظيم پوردگار خود را در برابر فريبندگي و جاذبه شديد دنيا كنترل كند و او را به عضو الهي وسعت رحمتش مغرور مي سازد و در نتيجه به گناه و طغيان دعوتش مي كند. غافل از اينكه خداوند همانگونه كه در همانگونه كه در موضع رحمت ارحم الراحمين است در موضع مجازات و كيفر اشدالمعاقبين است.

غرور ( بر وزن جسور) صيغه مبالغه و به معني موجودي است فوق العاده فريبكار و منظور از آن در اينجا ممكن است هر عامل فريبكاري باشد همانگونه كه مكن است منظور خصوص شيطان باشد و معني دوم مناسبتر است.

تضاد رواني انسان از نظر شخصيت داراي يك سلسله خصوصيات حيواني است كه در نيازهاي جسماني متبلور هستند و اين نيازها به خاطر حفظ ذات و بقاي نوع بايد ارضا شوند. او همچنين داراي صفاتي ملكوتي است كه در اشتباهات روحي نسبت به شناخت خداوند متعال و ايمان به او و عبادت و تقديس و تنزيه باري تعالي متبلور است گاهي اين دو نوع خصوصيات شخصيتي در تعارضند كه قرآن به حالت نزاع ميان جنبه هاي جسماني و رواني اشاره مي كند (فامّامن طغي و اثر الحيوه الدنيا فان الحجيم هي المأوي و اما من خاف مقام ربه و نهي النص عن الهوي فان الجنه هي المأوي. ساختمان وجودي انسان فطرهً هم استعداد انجام كارهاي زشت پيروي از هواي نفس و شهوات جسماني غرق شدن در لذتهاي ملموس و تمايلات دنيوي را دارد و هم آمادگي ارتقاء به اوج فضيلت و تقوا و اخلاقيات عالي طبيعي است كه فطرت انسان در تضاد بين خير و شر است و آزمايش واقعي انسان در اين دنيا همين گرايش اراده و موضع انتخاب او است آيا راه خير و اطاعت از خدا را خواهد كرد و يا راه شر و نافرماني را؟ آيا از هواها و شهوات پيروي مي كند و از ياد خدا غافل مي ماند روز قيامت را فراموش خواهد كرد يا بر هواها حاكم خواهد بود و ميان خواسته و تمايل تعادل خواهد داشت چنين كسي از عقل خود به خوبي استفاده مي كند و شخصيت او در اصل داراي بهداشت رواني است.

ص 113

محبت اهميت زيادي در زندگي انسان دارد زيرا پايه زندگي زناشويي و تشكيل خانواده و سرپرستي فرزندان و ريشه پيوند همبستگي ميان مردم و تشكيل روابط گرم و انساني است. دوستي و محبت ريسمان محكمي است كه انسان را به خدا پيوند مي دهد و باعث اخلاص در عبادت و پيروي از راه و روش الهي و تمسك و پايبندي به دين و شريعت مي شود.

ص 113

          حب ذات: در رابطه اي بسيار نزديك با انگيزه حفظ ذات قراردارد انسان از هر چيزي كه مانع زندگي و رشد و تحقق شخصيت اوست متنفر است.

ص 115

          نوع دوستي: انسان براي اينكه بتواند خود را با ديگران هماهنگ كند و در حال مسالمت بسر برد شايسته است كه دامنه حب ذات و خودخواهي رامحدود كند و در ايجاد موازنه ميان خود دوستي و نوعدوستي و همكاري با مردم و دراز كردن دست ياري به سوي آنان بكوشد.

ص119

          محبت جنسي: مسأله محبت باعث ادامه پيوند و هماهنگ و همكاري زن و شوهر مي شود به همين دليل براي تداوم زندگي خانوادگي كاملاً ضرورت دارد.

 

 

ص121

          محبت پدري: انگيزه پدري انگيزه اي رواني است كه در محبت او نسبت به فرزندان تجلي مي يابد زيرا فرزندان براي پدران مايه لذت شاديو منشأ قدرت و مقام و عامل مهمي در ادامه نقش آنها در زندگي و نيز يادگار آنها پس از مرگشان هستند.

ص125

          محبت خدا: اين محبت نه تنها در نماز و دعا و ذكر خدا بلكه در هر كاري كه انسان انجام مي دهد و هر رفتاري كه از او سر مي زند تجلي مي يابد.

ص136

          حسد: حسد نوعي حالت انفعالي است كه انسان در آن حالت احساس مي كند سخت مايل است در جاي شخص ديگري كه داراي نعمتي است قرار گيرد و آرزو مي كند كه آن نعمت از او ؟ زوال يابد تا خود صاحب آن شود.

 

 

ص140

          اندوه: حالت انفعالي ضد شادي و سرور است و وقتي پيش مي آيد كه انسان شخص عزيز يا چند چيز گرانبهايي را از دست بدهد يا حادثه اي برايش رخ دهد و يا اين كه در انجام كارهاي مهم دچار شكست شود.

          پشيماني (ندامت): حالت انفعالي است كه از احساس گناه و تأسف از ارتكاب آن و ملامت نفس بر آنچه كه انسان انجام داده و آرزو بر اين كه اي كاش آن كار را انجام نمي داد فاش مي شود.

          روان درماني در قرآن ص 382 1) ايمان به توحيد  2) تقوا  3) عبادات  4) صبر  5) ذكر  6) توبه

ص97

          ترس: ترس يكي از عواطف مهم انفعالي در زندگي انسان به شمار مي آيد زيرا اين حالت فرد را به دور شدن از خطراتي كه تهديدش مي كنند كمك مي كند و اين نيز به نوبة خود انسان را در حفظ زندگي و بقاي نسل ياري مي كنند.

ص 109

          خشم: يكياز عواطف مهم انفعالي است كه كار با اهميتي براي انسان انجام مي دهند يعني به او در حفظ و نگهداري خويش كمك مي كند زيرا وقتي انسان خشمگين مي شود نيرويش براي انجام كارهاي سخت عضلاني افزايش مي دهد و اين حالت او را براي دفاع از خود يا غلبه بر مشكلاتي كه مانع تحقق اهدافش مي شوند قادر مي سازد.

ص 127

          محبن پيامبر (ص): پس از عشق به خداي متعال از نظر والايي و پاكيزگي و معنويت محبت به پيامبر اكرم قرار دارد كه خدا او را به عنوان رحتمي براي جهانيان مبعوث كرد تا آنها را هدايت و تزكيه كند.

ص 129

          شادي: انسان  هرگاه به خواسته خود برسد و به چيزهاي مورد علاقة خودش مانند مال قدرت نفوذ موفقيت و علم و يا ايمان و تقوا نايل آيد در خود حالتي از شادي و سرور احساس مي كند بنابراين شادي امري نسبي و مبتني بر اهداف انسان در زندگي است.

ص132

          نفرت': نوعي حالت ضد محبت مي باشد عبارت از احساس عدم تمايل و پذيرش يا احساس تنفر و تمايل به دوري از عواملي كه اين احساس را بر مي انگيزاند اعم از آن كه اين عوامل اشخاصي يا اشياء يا اعمال و رفتار باشند.

 

ص135

          غيرت: انفعالي است همراه با بعضي و كينه و تيرگي دل انسان معمولاً زماني احساسش مي كند كه احساس كند فرد محبوب وي توجه يا محبتش را معطوف شخص ديگري كرده است __ يوسف 9 و 8

          انفعالهاي ديگر __ شرم- ننگ- غرور يا تكبر

ص148

          انفعالي مركب است كه عناصري از شرم و ترس در آن يافت مي شود و زماني به انسان دست مي دهد كه بترسد مردم رفتارهايي را از او مشاهده كنند كه تا در عيب گيري يا نكوهش هستند و پسنديده است و انسان پرهيز مي كند از اعمال زشت.

ص148

ننگ: در واقع همان شرم همراه با احساس خواري و ذلت و رسوايي و عار است در قرآن از ننگ مشركان و منافقان در دنيا توصيف مي شود. __ بقره 114- مائده 13- فصلت 12

ص 150

خودپسندي:

حالت پيچيده اي است كه در بعضي از مردم مشاهده مي شود اين حالت همان خودخواهي و غرور و خودبزرگ بيني و تكبر است گاهي خودپسندي در برخي از مردم به نوعي نشانة رفتاري مبدل مي گردد كه شخصيتشان با آن مشخص مي شود.

 

اسراء 37- لقمان 18- منافقون 5- 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

چگونه به فرزند خود كمك كنيم كه بر ترس هايش غلبه كند؟

بازديد: 189

چگونه به فرزند خود كمك كنيم كه بر ترس هايش غلبه كند؟

همه كودكان تا حدودي ترس را تجربه مي كنند برخي از اين ترس ها طبيعي و برخي ديگر غير طبيعي هستند. در اين موارد، والدين در اطمينان خاطر دادن به كودك خود نقش اصلي را ايفا مي نمايند. چنانچه والدين اين وظيفه خود را به خوبي ايفا نمايند، در زندگي حال و آينده كودك احساس ايمني حكمفرما خواهد شد.

تعداد زيادي از ترس هاي كودك طبيعي و بهنجار هستند. حتي برخي از آنها براي پيشگيري از آسيب رسيدن به آنها لازمند. بسياري از اين ترس را والدين خود به فرزندشان آموزش مي دهند. مثلاً به كودكان خود مي آموزيم كه از دويدن در خيابان شلوغ، همراهي با غريبه ها، خوردن داروهاي ديگران، بازي با كبريت و ... بترسند.

البته در چنين مواردي قصد ما ترساندن كودك از نتايجي است كه چنين اعمالي در پي خواهد داشت. چنين ترس هايي بهنجار و حتي لازم تلقي مي گردد و كاملاً با ترس هاي نابجاي كودكان متفاوت است. ترس هاي نابهنجار در واقع بيشتر پاسخ به تصورات خيالي هستند تا خطرات واقعي، كودكاني كه ترس هاي نابهنجار را تجربه مي كنند، در مواقعي كه مورد خاصي براي ترسيدن وجود ندارد، مضطرب و پريشان هستند، ترسي شديد كه مي تواند به فوبي تبديل گردد.

در سنجش هايي كه انجام گرفته است، پانزده ترس به عنوان ترس هاي معمول و رايج شناخته شده است كه برخي از آنها با ترس هاي كودكي ارتباط دارد. اين موارد عبارتند از: ترس از تاريكي، صحبت در جمع، تنهايي، دندانپزشكي، بيمارستان (خون)، طرد، افراد خشمگين، عنكبوت، امتحان، افراد غير عادي و ناقص الخلقه، مورد پذيرش واقع نشدن، پليس، شكست، اشتباه كردن و حيوانات (خصوصاً سگ). برخي از اين ترس ها اگر در كودكي به خوبي شناخته و درمان نشوند، در بزرگسالي به فوبياهاي جدي تري تبديل خواهند شد كه درمان آنها به مراتب سختر خواهد بود.

 

ترس از تاريكي

معمولاً ترس از تاريكي زماني در كودك بوجود مي آيد كه شب در تاريكي قرار گيرد، اين مساله ممكن است در نتيجه اصرار والدين بر خوابيدن كودك در اتاق تاريك و به تنهايي باشد و يا زمانيكه كودك نيمه شب بيدار مي شود و در تنهايي و تاريكي احساس وهم نمايد. برخي كودكان آنقدر در تاريكي دچار وحشت مي گردند كه ضربان قلبشان به شدت افزايش مي يابد. والدين بايستي اين واقعيت را بپذيرند كه اتاق تاريك براي كودكان ماهيتاً متفاوت با زماني درك مي شود كه چراغها روشن است يا روشنايي اتاق مناسب است. بنابراين بهترين و موثرترين شيوه در كاهش اين ترس، آن است كه به فرزندان خود اطمينان دهيم اتاق و فضاي آن، در تاريكي و روشنايي تغييري نمي كند. جهت كاهش ترس از تاريكي در كودكان چند راهكار پيشنهاد مي گردد:

از چراغ خواب استفاده كنيد، اما محل قرار گرفتن چراغ خواب هم بسيار حائز اهميت است، چرا كه بايد در محلي قرار گيرد كه باعث ايجاد سايه هاي ترسناك نگردد.

پس از آنكه چراغ اتاق خواب را خاموش كرديد چند دقيقه اي در كنارش بمانيد و راجع به مسايل مختلف با او صحبت كنيد، در اين مدت هم چشم كودك با تاريكي منطبق مي شود و هم اطمينان خاطرش افزايش خواهد رفت.

درب اتاق كودك را نيمه باز بگذاريد و به او بگوييد در نزديكي اتاقش باقي خواهيد ماند. فراموش نكنيد كه ممكن است حتي صداي باد هم، در شب براي كودكان وهم آور و متفاوت از روز، تلقي گردد.

هرگز به كودك اجازه ندهيد كه اگر نيمه شب از خواب بيدار شد به اتاق شما بيايد و پيش شما بخوابد، چرا كه اين مساله آغازگر عادتي خواهد شد كه ترك دادنش بسيار سخت خواهد بود. در چنين صورتي به اتاقش برويد، مساله را جويا شويد، او را اطمينان ببخشيد كه علتي براي ترسيدن وجود ندارد و از آن مهم تر اين كه با حضور در كنار والدين مشكلي حل نمي شود. سپس شرايطي را كه باعث ترس او شده كشف كنيد و آن را رفع نماييد. به كودكتان بگوئيد افتخار مي كنيد آنقدر بزرگ شده است كه مي تواند به تنهايي در اتاق خودش بخوابد.

در اجراي موارد فوق ثابت قدم باشيد و هرگز روند خود را تغيير ندهيد. به ياد داشته باشيد كه حتي يك مورد استثنا قائل شدن در اين زمينه، مي تواند سايز زحمات شما را به هدر دهد.

 

ترس از مهد كودك و مدرسه

ترس از مدرسه، مي تواند دلايل مختلفي داشته باشد و شناسايي علت دقيق آن بر عهده والدين است.

1 بايد ديد كه آيا اين ترس، ترس از خود مدرسه است و يا ترس از ترك خانه؟ در صورتيكه ترس از مدرسه باشد چه چيز موجب آن شده است؟ آيا مشكلي در راه مدرسه وجود دارد آيا در سرويس مدرسه مشكلاتي براي كودك ايجاد مي شود؟ آيا ترس از مسخره شدن در مدرسه است؟ آيا كودك مي ترسد كه در درسي نمره نياورده؟ و .... بنابراين، كليه احتمالات بايستي در نظر گرفته شود و هر يك جداگانه آزمايش گردد، چرا كه هر يك از اين مشكلات راه حل مخصوص به خود را مي طلبد و حتي ممكن است لازم شود در اين خصوص از آموزگار، مربي و ساير مسوولان مدرسه و مهد كودك نيز، كمك خواست. در صورتي كه بتوانيد كودك خود را با ديگري آشنا كنيد كه در سرويس يا راه مدرسه با او همراه و هم مسير باشد، يا در زنگ هاي تفريح همبازي او شود و بين آنها رابطه اي دوستانه ايجاد كنيد، كمك بزرگي به رفع مشكل فرزندتان نموده ايد.

2 در صورتيكه ترس مربوط به ترك كردن خانه باشد، بايد مطمئن شويم كه كودك دچار اضطراب جدايي شده است، يا خير، تحقيق كنيد كه آيا كودك اين واقعيت را درك مي كند كه حتي در صورت جدا شدن از شما و ترك منزل، شما آنجا باقي خواهيد ماند و هنگامي كه به منزل بازگشت، هنوز در خانه هستيد.

3 هر روز راجع به وقايع آنروز در مدرسه با كودك خود صحبت كنيد. علي الخصوص اين گفتگو را دربارة مسايل و تجربيات جالب مدرسه رفتن ادامه دهيد و از خاطرات شيرين مدرسه رفتن خود و ساير نزديكانش برايش بگوئيد. اين كار هم شيريني هاي مدرسه رفتن را برايش بارزتر مي سازد و هم به شما كمك مي كند به آنچه كه در مدرسه رخ مي دهد آگاه شويد و ريشه مشكلات را صحيح تر بررسي نمائيد.

 

ترس از حيوانات

ترس از حيوانات، تقريباً در تمامي كودكان وجود دارد و با افزايش سن آنها كاهش مي يابد. رويكردهاي بسياري جهت كاهش ترس كودكان از حيوانات وجود دارد:

هرگز ترس خود را به كودكانتان انتقال ندهيد. كودكان ترسشان را از شما فرا مي گيرند.

طرز رفتار صحيح با حيوانات را ياد بگيريد و به كودكانتان آموزش دهيد.

ترس كودك را برايش معين كنيد. مثلاً به او بگوئيد گر به چنگ مي زند و خطرناك است ولي اگر به او كاري نداشته باشيم، هيچ آزاري نمي رساند. اگر تمايل به نگهداري حيوانات در منزل داريد حتماً به اين نكته توجه نمائيد.

حيواني انتخاب كنيد كه از نظر جثه از كودكتان كوچكتر باشد. حتي مي توانيد انتخابتان را طوري صورت دهيد كه هر دو با هم بزرگ شوند. در هيچ شرايطي اجازه ندهيد كه كودك با حيوان بدرفتاري كند يا به او آزار برساند. اين امر علاوه بر اينكه موجب شكل گيري روحيه خشونت و آزارگري در كودك مي شود، ممكن است حيوان را مجبور به واكنش كند كه يا آسيب زا است و يا باعث افزايش ترس كودك از حيوان مي گردد.

در مورد حيواناتي كه امكان دارد گاز بگيرند يا نوك بزنند، اجازه ندهيد كودك با دست به او غذا دهد.

طرز رفتار صحيح و مهربانانه با حيوان را به كودك آموزش دهيد.

 

ترس از دندانپزشك

بسياري از افراد از زمان كودكي از مراجعه به دندانپزشك هراس داشته اند و اين ترس تا بزرگسالي حل نشده باقي مي ماند. آنچه مسلم است همگي ما بالاخره روزي مجبوريم به دندانپزشكي مراجعه كنيم، بنابراين ضروري است كه ترس از دندانپزشكي در همان كودكي حل شود. ترس معمولاً زماني در كودك شكل مي گيرد كه احساس كند هيچ كنترلي، بر موقعيتي كه در آن قرار گرفته است، ندارد. دندانپزشكي هم چنين موقعيتي است. اما از آنجا كه معمولاًٌ نياز نيست كه كودكان دايماً به دندانپزشك مراجعه نمايند. مي توان با تدبير به راحتي چنين ترسي را از بين برد و يا حداقل از ميزان آن كاست. دندانپزشك كودك خود را دقت انتخاب كنيد در صورت امكان سعي نمائيد از دندانپزشك متخصص كودكان يا از دندانپزشك هايي كه طرز صحيح برخورد با كودكان را مي دانند و با حوصله با آنان رفتار مي كنند كمك بخواهيد. استفاده از دندانپزشك خانم مي تواند سودمند باشد.

مراجعه اوليه به دندانپزشك را در سنين پائين تر شروع كنيد و اين كار را در ابتدا براي چك كردن ساده (و نه درمان) انجام دهيد تا كودك با محيط دندانپزشكي در زمان خردسالي و آنهم در شرايطي كه نياز به تحمل درد يا انجام درمانهاي دندانپزشكي نيست مواجه شود و به آن خو بگيرد. چرا كه اولين برخوردها بسيار تعيين كننده هستند.

بهداشت دهان و دندان را به كودك آموزش دهيد، اما هرگز به او نگوئيد اگر بهداشت دهانش را رعايت نكند، دندانهايش پوسيده مي شود و مجبور است به دندانپزشكي برود. چون چنين رويكردي باعث ايجاد تصوري منفي و تنبيهي از دندانپزشكي در ذهن كودك مي گردد.

باز هم مواظب باشيد ترس خودتان از دندانپزشكي را به كودك انتقال ندهيد.

 

ترس از مرگ

معمولاً كودكان درباره مرگ كنجكاوند. اين كنجكاوي و درگيري ذهني كودك با مرگ تا زماني بهنجار و طبيعي است كه شكل وسواس گونه به خود نگيرد. به اين معني كه كودك همواره دچار نگراني و دلواپسي راجع به مرگ ناگهاني والدين يا اطرافيان خود باشد. معمولاً پس از تجربه مرگ در اطراف كودك، چنين افكاري به سراغ او مي آيند. اين مسئله حتي با مشاهده مرگ در حيوانات خانگي و يا مرگ شخصيت هاي اصلي برنامه هاي تلويزيوني كه كودك با آنها ارتباط برقرار كرده است نيز، ممكن است پيش آيد.

 

در چنين شرايطي چه بايد كرد؟

راجع به مفهوم مرگ با فرزندتان گفتگو كنيد و صحبت هاي او را نيز بشنويد و به سوالاتش پاسخ دهيد. اما اين كار را فقط در شرايطي انجام دهيد كه او كاملاً احساس ايمني مي كند و هيچ نشانه اي دال بر نگراني و دلواپسي در او ملاحظه نمي گردد. در واقع اين صحبت ها در مواقع بحراني يا در شرايطي كه مرگ اطرافيان تازه رخ داده است نبايستي انجام شود.

زماني كه يكي از نزديكان در اثر مرگ طبيعي، بيماري و يا حوادث از بين مي رود، حقيقت را به كودكتان بگوئيد. همين ناآگاهي كودك است كه موجبات ترس هاي او را فراهم مي سازد. او بايد علل واقعي مرگ را بشناسد.

در صورتي كه بر اثر اتفاقي، كودك خود را در مرگ ديگري مقصر مي داند به او اطمينان خاطر بدهيد كه چنين نيست. گاهي اتفاق مي افتد كه كودك از فردي ناراحت است و با خود آرزوي مرگ وي را مي كند، اگر اتفاقاً آن فرد از دنيا رفت، كودك خود را مسئول مرگ وي مي پندارد. به او اطمينان ببخشيد كه چنين نيست.

بسياري از متخصصان اعتقاد دارند كه كودك بايد پس از 5 سالگي و فقط در صورتيكه خودش علاقمند باشد در مراسم سوگواري شركت كند. والدين بايستي چنين موقعيت هايي را با تعبير «خداحافظي گفتن با متوفي» توصيف نمايند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 21:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس